مسجد جمکران: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
*[[حسن بن مثله]] جمکرانی گفت: من چون این سخنان را شنیدم با خود گفتم: "گویا جایی که این [[جوان]] نشسته است همان مکانی است که [[مسجد]] [[امام]] [[صاحب الزمان]]{{ع}} بنا میشود". آن [[جوان]] به من اشاره نمود و فرمود: برو. من هم آمدم و چون قدری دور شدم، دوباره مرا فراخواند و فرمود: در گلّه چوپانی به نام [[جعفر]] کاشانی یک بز است که باید آن بز را خریداری کنی و اگر [[مردم]] روستا بهای آن را نپرداختند، از [[مال]] خودت آن را بخر و فردا شب در این مکان آن را [[ذبح]] کن. سپس در روز هجدهم [[ماه مبارک رمضان]] گوشت آن بز را در میان بیماران تقسیم کن که [[خداوند]] همه آنان را شفا میدهد. آن بز ابلق است و موهایی بسیاری دارد و هفت لکه سیاه و سفید در [[بدن]] این بز میباشد که سه تا در یک طرف و چهار تا در طرف دیگر قرار دارد. من خواستم برگردم که دوباره [[حضرت]] مرا صدا زدند و فرمودند: ما هفت روز [یا هفتاد روز] در اینجا اقامت خواهیم کرد. [[حسن]] بن مسئله میگوید: من به خانه بازگشتم و تا صبح در [[فکر]] بودم. زمانی که [[فجر]] طلوع کرد برخاستم و [[نماز صبح]] را خواندم و نزد "[[علی]] منذر" آمدم و آن ماجرا را برای او باز گفتم و با او به همان جا آمدیم که دیشب مرا برده بودند. گفت به [[خدا]] [[سوگند]] نشانههایی که [[امام]]{{ع}} فرموده بود این میخها و زنجیرهایی است که در اینجا نهادهاند. | *[[حسن بن مثله]] جمکرانی گفت: من چون این سخنان را شنیدم با خود گفتم: "گویا جایی که این [[جوان]] نشسته است همان مکانی است که [[مسجد]] [[امام]] [[صاحب الزمان]]{{ع}} بنا میشود". آن [[جوان]] به من اشاره نمود و فرمود: برو. من هم آمدم و چون قدری دور شدم، دوباره مرا فراخواند و فرمود: در گلّه چوپانی به نام [[جعفر]] کاشانی یک بز است که باید آن بز را خریداری کنی و اگر [[مردم]] روستا بهای آن را نپرداختند، از [[مال]] خودت آن را بخر و فردا شب در این مکان آن را [[ذبح]] کن. سپس در روز هجدهم [[ماه مبارک رمضان]] گوشت آن بز را در میان بیماران تقسیم کن که [[خداوند]] همه آنان را شفا میدهد. آن بز ابلق است و موهایی بسیاری دارد و هفت لکه سیاه و سفید در [[بدن]] این بز میباشد که سه تا در یک طرف و چهار تا در طرف دیگر قرار دارد. من خواستم برگردم که دوباره [[حضرت]] مرا صدا زدند و فرمودند: ما هفت روز [یا هفتاد روز] در اینجا اقامت خواهیم کرد. [[حسن]] بن مسئله میگوید: من به خانه بازگشتم و تا صبح در [[فکر]] بودم. زمانی که [[فجر]] طلوع کرد برخاستم و [[نماز صبح]] را خواندم و نزد "[[علی]] منذر" آمدم و آن ماجرا را برای او باز گفتم و با او به همان جا آمدیم که دیشب مرا برده بودند. گفت به [[خدا]] [[سوگند]] نشانههایی که [[امام]]{{ع}} فرموده بود این میخها و زنجیرهایی است که در اینجا نهادهاند. | ||
*آنگاه به نزد [[سید]] [[ابوالحسن]] [[الرضا]] آمدیم. زمانی که به درب خانه او رسیدیم، دیدیم که خدمتکاران او منتظرند و با دیدن ما گفتند: "از [[سحر]] تاکنون [[سید]] [[ابوالحسن]] [[چشم به راه]] شماست، تو از [[جمکران]] هستی؟" گفتم: آری من به داخل خانه رفتم و [[سلام]] نمودم، او به [[نیکی]] پاسخ داد و مرا [[احترام]] نمود و در کنار خود جای داد و پیش از آن که سخنی بگویم، گفت: ای [[حسن بن مثله]]، من [[خواب]] بودم که در [[خواب]] دیدم شخصی به من میگوید: صبح مردی از [[جمکران]] به نام [[حسن بن مثله]] به نزد تو میآید، هرچه گفت [[تصدیق]] کن و به گفته او [[اعتماد]] کن، زیرا سخن او سخن ماست و حرف او را رد منما". من از [[خواب]] بیدار شدم و تاکنون در [[انتظار]] تو بودم. [[حسن بن مثله]] تمام ماجرا را مفصلاً برای [[سید]] [[ابوالحسن]] بازگفت و [[سید]] [[دستور]] داد که اسبها را آماده کنند و سوار شدند و به روستای [[جمکران]] آمدند. در کنار روستا [[جعفر]] چوپان را دیدند که گله خود را از کناره راه میبرد، و آن بزی که [[حضرت]] توصیف آن را نموده بود از پشت گله میآمد. [[حسن بن مثله]] میان گله رفت و آن بز به نزد او آمد. [[حسن]] به مثله بز را گرفت و نزد چوپان آورد تا از او خریداری کند، اما چوپان گفت: من تاکنون این بز را داخل گلهام ندیده بودم، و فقط امروز آن را در میان گله یافتم و هر چه سعی کردم آن را بگیرم، نتوانستم. سپس آن بز را در آن [[جایگاه]] آوردند و [[ذبح]] نمودند. [[سید]] [[ابوالحسن]] نیز [[حسن]] بن [[مسلم]] را حاضر نمود و سود آن [[زمین]] را از وی گرفت و سود [[ملک]] رهق را نیز آوردند و مسجد جمکران را با سقفی چوبی ساختند. [[سید]] [[ابوالحسن]] [[الرضا]] آن زنجیرها و میخها را به [[قم]] آورد و در خانه خود نهاد. هر مریض و دردمندی که میرفت و خود را بدان زنجیرها میمالید، [[خداوند]] او را به زودی شفا [[عنایت]] میفرمود و حالش خوب میشد. | *آنگاه به نزد [[سید]] [[ابوالحسن]] [[الرضا]] آمدیم. زمانی که به درب خانه او رسیدیم، دیدیم که خدمتکاران او منتظرند و با دیدن ما گفتند: "از [[سحر]] تاکنون [[سید]] [[ابوالحسن]] [[چشم به راه]] شماست، تو از [[جمکران]] هستی؟" گفتم: آری من به داخل خانه رفتم و [[سلام]] نمودم، او به [[نیکی]] پاسخ داد و مرا [[احترام]] نمود و در کنار خود جای داد و پیش از آن که سخنی بگویم، گفت: ای [[حسن بن مثله]]، من [[خواب]] بودم که در [[خواب]] دیدم شخصی به من میگوید: صبح مردی از [[جمکران]] به نام [[حسن بن مثله]] به نزد تو میآید، هرچه گفت [[تصدیق]] کن و به گفته او [[اعتماد]] کن، زیرا سخن او سخن ماست و حرف او را رد منما". من از [[خواب]] بیدار شدم و تاکنون در [[انتظار]] تو بودم. [[حسن بن مثله]] تمام ماجرا را مفصلاً برای [[سید]] [[ابوالحسن]] بازگفت و [[سید]] [[دستور]] داد که اسبها را آماده کنند و سوار شدند و به روستای [[جمکران]] آمدند. در کنار روستا [[جعفر]] چوپان را دیدند که گله خود را از کناره راه میبرد، و آن بزی که [[حضرت]] توصیف آن را نموده بود از پشت گله میآمد. [[حسن بن مثله]] میان گله رفت و آن بز به نزد او آمد. [[حسن]] به مثله بز را گرفت و نزد چوپان آورد تا از او خریداری کند، اما چوپان گفت: من تاکنون این بز را داخل گلهام ندیده بودم، و فقط امروز آن را در میان گله یافتم و هر چه سعی کردم آن را بگیرم، نتوانستم. سپس آن بز را در آن [[جایگاه]] آوردند و [[ذبح]] نمودند. [[سید]] [[ابوالحسن]] نیز [[حسن]] بن [[مسلم]] را حاضر نمود و سود آن [[زمین]] را از وی گرفت و سود [[ملک]] رهق را نیز آوردند و مسجد جمکران را با سقفی چوبی ساختند. [[سید]] [[ابوالحسن]] [[الرضا]] آن زنجیرها و میخها را به [[قم]] آورد و در خانه خود نهاد. هر مریض و دردمندی که میرفت و خود را بدان زنجیرها میمالید، [[خداوند]] او را به زودی شفا [[عنایت]] میفرمود و حالش خوب میشد. | ||
*[[محمد]] بن [[حیدر]] میگوید: وقتی [[سید]] [[ابوالحسن]] [[الرضا]] از [[دنیا]] رفت در "موسویان" [[شهر]] [[قم]] مدفون گشت و از افراد بسیاری شنیدم که پس از [[مرگ]] وی یکی از فرزندانش مریض شد و خواستند بدان زنجیرها او را مداوا کنند، اما آنها را نیافتند<ref>نجم الثاقب: باب هفتم، حکایت اول:</ref><ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]] صفحه | *[[محمد]] بن [[حیدر]] میگوید: وقتی [[سید]] [[ابوالحسن]] [[الرضا]] از [[دنیا]] رفت در "موسویان" [[شهر]] [[قم]] مدفون گشت و از افراد بسیاری شنیدم که پس از [[مرگ]] وی یکی از فرزندانش مریض شد و خواستند بدان زنجیرها او را مداوا کنند، اما آنها را نیافتند<ref>نجم الثاقب: باب هفتم، حکایت اول:</ref><ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]] صفحه ۵۴۸-۵۴۹-۵۵۰.</ref>. | ||
==پرسشهای وابسته== | ==پرسشهای وابسته== |
نسخهٔ ۱۰ نوامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۲۴
مسجد جمکران از مکانهایی که امروزه علاقهمندان حضرت مهدی(ع) به آن توجه دارند، مسجد جمکران است. طبق آنچه در برخی کتابهای معاصر و پیش از آن آمده، این مسجد به دستور حضرت مهدی(ع) ساخته شده است.
مقدمه
- نخستین کتابی که به صورت گسترده حکایت بنای مسجد را نقل کرده، کتاب "نجم الثاقب" است.
- این حکایت به عنوان حکایت نخست در باب هفتم با عنوان "در ذکر احوال کسانی که در دوران غیبت کبرا خدمت آن جناب رسیدهاند" اینگونه نقل شده است: "شیخ فاضل حسن بن محمد بن حسن قمی[۱]، معاصر شیخ صدوق[۲]، در تاریخ قم نقل کرده[۳] از کتاب "مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین"[۴]، از مصنفات شیخ ابی جعفر محمد بن بابویه قمی[۵]، به این عبارت در باب بنای مسجد جمکران از قول حضرت امام محمد[۶] مهدی که سبب بنای مسجد مقدس جمکران و عمارت آن به قول امام(ع) این بوده است که شیخ عفیف صالح حسن بن مثله جمکرانی میگوید: که من شب سهشنبه هفدهم ماه مبارک رمضان سنه ثلث و تسعین[۷] در سرای خود خفته بودم که ناگاه جماعتی مردم به در سرای من آمدند نصفی از شب گذشته مرا بیدار کردند گفتند برخیز و طلب امام محمد مهدی صاحب الزمان صلوات علیه را اجابت کن که تو را میخواند ... آنگاه حکایت رفتن و دیدار خود را شرح داده است. تا اینکه نقل میکند: حضرت امام(ع) مرا به نام خود خواند و گفت برو و حسن مسلم را بگو که تو چند سال است که عمارت این زمین میکنی و میکاری و ما خراب میکنیم و پنج سال است که زراعت میکنی و امسال دیگر باره بازگرفتی و عمارتش میکنی رخصت نیست که تو در این زمین دیگرباره زراعت کنی باید هر انتفاع که از این زمین برگرفته رد کنی تا بدین موضع مسجد بنا کنند و بگو این حسن مسلم را که این زمین شریفی است و حق تعالی این زمین را از زمینهای دیگر برگزیده است و شریف کرده و تو با زمین خود گرفتنی و دو پسر جوان خدای عز و جل از تو باز ستد و تو تنبیه نشدی و اگرنه چنین کنی آزار وی به تو رسد آنچه تو آگاه نباشی ...[۸] مردم را بگو تا رغبت بکنند بدین موضع و عزیز دارند و چهار رکعت نماز اینجا بگذارند دو رکعت تحیت مسجد در هر رکعتی یک بار الحمد و هفت بار قل هو اللّه احد و تسبیح رکوع و سجود هفت بار بگویند و دو رکعت نماز امام صاحب الزمان(ع) بگذارند[۹] بر این نسق چون فاتحه خواند به ﴿ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾؛ رسد صد بار بگوید و بعد از آن فاتحه را تا آخر بخواند و در رکعت دوم نیز به همین طریق بگذارد و تسبیح در رکوع و سجود هفت بار بگوید و چون نماز تمام کرده باشد تهلیل بگوید و تسبیح فاطمه زهرا(س) و چون از تسبیح فارغ شود سر به سجده نهد و صد بار صلوات بر پیغمبر(ص) و آلش بفرستد و این نقل از لفظ مبارک امام(ع) است که هرکه این دو رکعت نماز بگذارد همچنین باشد که دو رکعت نماز در کعبه گزارده باشد [۱۰][۱۱]
- حسن مثله جمکرانی گفت که من چون این سخن بشنیدم گفتم با خویشتن که گویا این موضع است که تو میپنداری" انما هذا المسجد للامام صاحب الزمان".
- مولف گوید: در نسخه فارسی تاریخ قم و در نسخه عربی آنکه عالم جلیل آقا محمد علی کرمانشاهی مختصر این قصه را از آن نقل کرده در حواشی رجال میر مصطفی در باب حسن تاریخ قصه را در ثلث و تسعین یعنی نود و سه بعد از دویست[۱۲] نقل کرده و ظاهرا بر ناسخ مشتبه شده و اصل سبعین بوده که به معنی هفتاد است زیرا که وفات شیخ صدوق پیش از نود است[۱۳]. آنچه در بالا آمد فقط بخشهایی از داستان نوشته مرحوم نوری در کتاب "نجم الثاقب" بود. لازم یادآوری است که محدث نوری در کتاب "مستدرک الوسائل" و نیز جنة المأوی به نقل این داستان با برخی تفاوتها، پرداخته است[۱۴].
- مرحوم نوری در کتاب مستدرک سال این رخداد را ۳۹۳ ق[۱۵]، دانسته و در جنة المأوی نیز بر آن تأکید کرده است[۱۶].
- این مسجد، در سدههای اخیر، بارها نوسازی و بازسازی گردید و به تازگی مسجد قدیمی یکسره ویران و مسجد بسیار بزرگی با گنبد و گلدسته بر جای آن ساخته شد. در این اواخر بیرون مسجد، سردابی کندهاند که به تبعیت از سرداب سامرا نیازمندان و دردمندان از راه دریچه مشبکی به بیان نیاز خود میپردازند و یا خواستههای خود را در نامهای نوشته از راه دریچه به درون آن میاندازند.
- همچنین، دارای کتابخانهای بسیار غنی از کتابهای مهدویت است که در زمانهای خاصی، به محققان و مهدیپژوهان خدمات رسانی میکند.
- صرفنظر از برخی پرسشهایی که درباره این مسجد مطرح میشود و نیز صرف نظر از اینکه آیا پایهگذاری مسجد به دستور حضرت مهدی(ع) بوده، یا پیشتر از آن نیز مسجد بوده، و نیز اینکه آیا حکایت یاد شده در خواب، مکاشفه یا بیداری بوده، امروزه این مکان از محلهای منسوب به آن حضرت و مورد توجه بسیاری از علاقهمندان و بزرگان است؛ پس لازم است به دور از هرگونه افراط و تفریط مورد احترام قرار گیرد[۱۷].
جمکران در موعودنامه
- نام روستایی است در پنج کیلومتری جنوب قم، که مسجد جمکران به جهت همجواری با این روستا بدیننام مشهور شده است. جمکران، روستایی است کوچک با مردمانی متدین در حاشیه کوه دوبرادران که از رودخانه قم مشروب میشود. باغات انار و انجیر دارد و اهالی آن به کشاورزی و کرباسبافی گذران میکنند[۱۸][۱۹].
- از جمله اماکنی که همواره مورد توجه مخصوص امام زمان (ع) بوده و به برکت آن کرامات و عنایات ویژهای در آن به وقوع پیوسته "مسجد مقدس جمکران" است. این مکان شریف را به جهت واقع شدن در کنار روستایی به نام جمکران، مسجد جمکران و به خاطر آنکه به همت "حسن به مثله" ساخته شده "مسجد حسن بن مثله" و به لحاظ آنکه به امر مبارک حضرت امام زمان (ع) تأسیس شده است؛ "مسجد امام زمان (ع)" یا "مسجد صاحب الزمان" مینامند. این مسجد در زمان حسن بن مثله بنا شد و پس از آن بارها در آن تعمیراتی انجام شده است. از جمله یک بار در زمان مرحوم صدوق و بعدها چندین مرتبه در دوره حکومت سلسله صفویه و یکبار هم در زمان مرجعیت حضرت آیت الله عبدالکریم حائری -مؤسس محترم حوزه علمیه قم- توسط مجاهد گرانقدر حجة الاسلام شیخ محمد تقی بافقی و بعد از ایشان تعمیراتی هم در آن به وسیله یکی از تجار معروف قم صورت گرفته. در سالهای اخیر بهویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی به علت استقبال بینظیر مردم از سرتاسر ایران اسلامی به کمک امت اسلامی، تحت نظارت هیأت امنا و مدیریت مسجد جمکران، طرحهای عمرانی بسیار مهم و درعینحال لازم و ضروری نظیر سالنهای اجتماعات و کتابخانه عمومی و نمایشگاه کتاب و درمانگاه و محل اسکان برای نمازگزاران و... در کنار گسترش و توسعه ساختمان مسجد در دست اجراست.
- امروزه این مکان مقدس به یکی از میعادگاههای بزرگ عاشقان ولایت و امامت تبدیل شده است که هرهفته شبهای سهشنبه و جمعه، بهویژه در ایام مبارک نیمه شعبان هزاران نفر در آن گرد میآیند و از طریق تشکیل مجالس دعا و نیایش ضمن تجدید عهد با امام زمان (ع) از خداوند تبارک و تعالی، تعجیل در فرج منجی عالم بشریت را درخواست مینمایند.
چگونگی دستور بنای مسجد جمکران؛ یکی از علمای شیعه به نام حسن به محمد بن حسن قمی در کتاب تاریخ قم در مورد چگونگی بنای مسجد مقدس جمکران از کتاب مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین اثر شیخ ابو جعفر محمد بن بابویه قمی (شیخ صدوق) چنین نقل میکند: شیخ صالح و عفیف، حسن بن مثله جمکرانی گفت: شب سهشنبهای که مصادف بود با هفدهم ماه مبارک رمضان سال سیصد و نود و سه هجری قمری در خانهام خوابیده بودم در حالی که شب از نیمه گذشته بود. ناگهان صدای عدهای از مردم که در پشت در خانه گرد آمده و مرا صدا میزدند به گوشم رسید. وقتی بیدار شدم خطاب به من گفتند: برخیز که حضرت مهدی (ع) تو را به نزد خود میخواند.
- حسن میگوید: به آنها گفتم اجازه بدهید تا آماده شوم و لباسهایم را بپوشم. صدایی از طرف در خانه به گوشم رسید که "آن پیراهن تو نیست" لذا از پوشیدن آن صرفنظر نمودم و بعد شلوارم را برداشتم تا بپوشم، باز هم همان صدا بلند شد که: "آن شلوار مال تو نیست، شلوار خودت را بردار". آن را به زمین انداختم و شلوار دیگری را که مال خودم بود پوشیدم و سپس به دنبال کلید در خانه میگشتم تا آن را باز کنم، باز از طرف در همان صدا به گوشم رسید که: "در خانه باز است" وقتی به نزدیک درآمدم با جماعتی از بزرگان مواجه شدم. به آنها سلام کردم. آنها بعد از جواب سلام این پیشامد را به من تبریک گفتند. سپس مرا همراه خود به محلی که هماکنون مسجد در آن بنا شده است آوردند. در آنجا وقتی خوب دقت کردم، تختی را دیدم که فرش زیبایی روی آن انداخته شده بود و جوانی در حدود سیساله در روی آن به بالشی تکیه زده بود و پیرمردی مطلبی را از روی کتاب برای او میخواند و بیش از شصت مرد که بعضی از آنها لباس سبز و بعضی دیگر لباس سفید به تن داشتند در گوشه و کنار آن محل مشغول خواندن نماز بودند. آن پیرمرد که حضرت خضر (ع) بود، مرا در کنار خود جای داد. آنگاه همان جوان نورانی که بعد معلوم شد حضرت مهدی (ع) هستند بعد از تفقد و احوالپرسی مرا به اسم خودم صدا زده فرمودند: "نزد حسن بن مسلم برو و به او بگو مدت پنج سال است که تو این زمین را آماده ساخته، کشت میکنی، ولی ما آن را خراب میکنیم و امسال قصد داری در آن زراعت نمایی در حالی که تو چنین اجازهای نداری، باید سود این چندسال کشت را رد کنی تا در اینجا مسجدی بنا شود". سپس فرمودند: "به حسن بن مسلم بگو: اینجا زمین شریفی است که خداوند آن را از بین سایر زمینها برگزیده است، ولی تو آن را به زمین خود لاحق کردی و خداوند به خاطر این کار خلاف دو پسر جوان تو را از دست تو گرفت، ولی باز متنبه نشدی. اگر باز هم بخواهی به این کار ادامه دهی، کیفر الهی دیگری که نمیتوانی آن را تصرف کنی بر تو متوجه خواهد شد." حسن بن مثله میگوید: "به آن حضرت عرض کردم: مولای من برای اینکه مردم سخن مرا بپذیرند، نشان و علامتی در اینباره برای من تعیین بفرمائید".
- امام (ع) در پاسخ فرمودند: "ما در اینجا نشانهای را قرار میدهیم تا سخن شما را مردم تصدیق نمایند. تو آنچه را که بیان شد انجام بده به نزد "سید ابوالحسن" برو و به او بگو بیاید و حسن به مسلم را حاضر کند و سود چند ساله زمین را از او بگیرد و آن را به مردم بدهد تا با آن بنای مسجد را شروع کنند و بقیه مخارج آن را از منافع قریه "رهق" که ملک ما در ناحیه "اردهال" است، به اتمام برسانند. ما نصف درآمد رهق را وقف این مسجد نمودهایم تا همهساله درآمد آن را بیاورند به اینجا و صرف عمارت و آبادانی و سایر مخارج این مسجد بنمایند".
- سپس حضرت افزودند: "به مردم بگو تا به این مکان روی آورند و آن را عزیز و گرامی دارند و در آن چهار رکعت نماز به جای آورند؛ دو رکعت اول را به نیت نماز تحیت (به این ترتیب که در هررکعت، اول سوره حمد را یک بار و بعد سوره ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾ را هفتبار و در ادامه هریک از ذکرهای رکوع و سجود را هم هفت بار تکرار کنند و نماز را به پایان ببرند) و دو رکعت بعد را هم به نیت نماز امام زمان (ع) به جای میآورند (به این ترتیب به در هررکعت بعد از نیت وقتی سوره حمد را شروع کردند به ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ که رسیدند، آن بخش را صدبار تکرار مینمایند و بعد در ادامه سوره حمد را میخوانند و آنگاه سوره توحید را یک بار و هریک از ذکرهای رکوع و سجود را هفت بار تکرار میکنند و بعد نماز را تمام میکنند. سپس یک بار "لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه" میگویند و در ادامه هم تسبیحات حضرت زهرا (س) را که عبارت از سی و چهار مرتبه "اللَّهُ أَكْبَر" و سی و سه مرتبه "الْحَمْدُ لِلَّه" و سی و سه مرتبه "سُبْحَانَ اللَّه" است ذکر مینمایند و آنگاه به سجده رفته، صد بار بر پیامبر و آل پیامبر (ع) درود و صلوات میفرستند). در ادامه حضرت اضافه کردند: "هرکس این نماز را بخواند مانند آن است که در کعبه نماز خوانده باشد".
- حسن بن مثله میگوید: "وقتی این سخنان را شنیدم با خود گفتم: گویی آن مکان موردنظر اینجاست که مسجد باشکوه امام زمان (ع) خواهد شد". بعد حضرت به من اشاره فرمودند که: "برو". چون به راه افتادم و مقداری رفتم، دوباره آن حضرت ما را صدا زدند و فرمودند: "در گله جعفر کاشانی (که یک نفر چوپان بود) بزی هست که اگر مردم پول آن را دادند با پول آنها و اگر ندادند با پول خودت آن را خریداری کن و آن را به اینجا بیاور و ذبح کن و در روز چهارشنبه که برابر با هجدهم ماه مبارک رمضان است، گوشت آن را در شب آینده برای بیماران و کسانی که گرفتاری دارند انفاق کن. خداوند (تبارک و تعالی) همه آنها را شفا میدهد. نشانی و علامت آن بز این است که ابلق است و موی بسیار دارد و در ضمن هفت علامت سیاه و سفید در بدن آن بز هست که سه تای از آنها در یک طرف بدن و چهار تا در طرف دیگر آن است که هریک از آنها به اندازه یک درهم هستند".
- بعد وقتی مجدداً به راه افتادم، برای سومین بار مرا صدا زده فرمودند: "اینجا هفت یا هفتاد روز اقامت میکنی. اگر هفت روز اقامت کنی آن مصادف با شب قدر؛ یعنی بیست و سوم رمضان خواهد بود و اگر هفتاد روز بمانی، مطابق با شب بیست و پنجم ذیقعده است که هردو شب بسیار گرانقدری هستند". حسن بن مثله میگوید: "سپس برگشته و به خانه آمدم و تمام شب را در اندیشه آنچه واقع شده بود به سر بردم. وقتی صبح شد نماز را به جای آوردم و بعد نزد "علی بن منذر" آمده و ماجرا را به وی بازگو کردم. به همراه او به محلی که دیشب مرا به آنجا برده بودند، رفتیم".
- حسن بن مثله چنین ادامه میدهد: "سوگند به خدا علامتهایی را که حضرت فرموده بودند که از جمله آنها میخها و زنجیرهایی بود که با آنها حدود مسجد را مشخص نموده بودند، در آنجا مشاهده کردیم. سپس به همراه علی بن منذر به طرف منزل سید بزرگوار ابو الحسن الرضا راه افتادیم. وقتی به در منزل او رسیدیم خدمتکاران او را دیدیم که در کنار در خانه منتظر ما هستند. وقتی ما را دیدند به ما گفتند: آیا شما از اهالی جمکران هستید. گفتیم: آری. گفتند: سید ابوالحسن از اول صبح در انتظار شماست. وارد خانه شده، ضمن اظهار تواضع خدمت سید عرض سلام کردم و او به گرمی و با احترام کامل جواب سلام را داده و مرا در کنار خود جای داد و پیش از آنکه من سخنی بگویم خطاب به من گفت: ای حسن بن مثله! من خوابیده بودم. در خواب شخصی به من گفت: صبح زود مردی از اهالی جمکران که او را حسن بن مثله مینامند، نزد تو خواهد آمد. آنچه که او به تو گفت آن را تصدیق کن؛ چرا که سخن او سخن ماست. مبادا گفتههای او را رد کنی. در اینحال از خواب بیدار شدم و از آن وقت تاکنون منتظر آمدن تو بودم. در ادامه حسن بن مثله جریان شب گذشته را بهطور مفصل بیان میکند. سید ابو الحسن دستور میدهد تا اسبها را آماده سازند. بعد سوار میشوند و به طرف آن محل حرکت میکنند. در نزدیکیهای روستای جمکران به گله جعفر کاشانی برخورد میکنند؛ حسن بن مثله برای پیدا کردن آن بز ابلق که حضرت فرموده بودند وارد گله میشود و میبیند آن بز در عقب گله است. وقتی بز متوجه حسن بن مثله میشود به سرعت خود را به او میرساند و حسن او را میگیرد و نزد جعفر کاشانی میآورد تا آن را از او بخرد. جعفر کاشانی سوگند یاد میکند که من هرگز این بز را داخل گله ندیدهام، ولی وقتی آن را در عقب گله امروز دیدم خواستم که آن را بگیرم، ولی هرچه تلاش کردم نتوانستم، اما حالا چون شما را دید به نزد شما آمد و این امر بسیار شگفتانگیزی است. بعد آنها بز را به محل مسجد میآورند و در آنجا ذبحش میکنند و همانطور که حضرت دستور داده بود، گوشت آن را بین مریضها تقسیم میکنند.
- سپس سید ابوالحسن، حسن بن مسلم را احضار میکند و سود چند ساله زمین را از او میگیرد و سود املاک روستای رهق را هم میآورند و مسجد جمکران را بنا میکنند و سقف آن را با چوب میپوشانند. در ضمن سید ابوالحسن الرضا زنجیرها و میخها را به منزل خود در قم میبرد و از آن به بعد هرکس بیمار میشد به آنجا میرفت و به آن زنجیرها تبرک میجست و خداوند تبارک و تعالی تفضلی نموده به واسطه آنها ایشان را شفا میداد. ابوالحسن محمد بن حیدر میگوید: شنیدم که سید ابوالحسن الرضا وقتی وفات یافت او را در محلهای که "موسویان" نامیده میشود، دفن کردند. بعدها وقتی یکی از فرزندان او مریض میشود به سراغ صندوقی که زنجیرها و میخها در آن نگهداری میشد میرود، ولی هنگامی که در صندوق را باز میکند اثری از زنجیرها و میخها در آن نمیبیند.
- فضیلت و آداب مسجد جمکران؛ بهطور کلی در مجموعه سخنان و سفارشهای منسوب به حضرات معصومین (ع) درباره مسجد مقدس جمکران به دو قسم از فضائل اشاره شده است.
- اهمیت تکوینی: در سخنانی که حضرت علی (ع) به پسر یمانی فرمودهاند، اینگونه آمده است:... ای پسر یمانی اینجا (جمکران) زمینی مقدس و پاک از همه آلودگیهاست... بر این زمین اثر نور حق ساطع شود و از این زمین مردم رایحه و بوی مشک استشمام میکنند... منازل و مواضع و زمینهای اینجا عالی و گرانبها میگردد. علاوه بر این در ضمن فرمودههای حضرت حجة بن الحسن (ع) به حسن بن مثله آمده بود، به حسن مسلم بگو: "اینجا زمین شریف است خدای تعالی این زمین را از زمینهای دیگر برگزیده است و به آن فضیلت و برتری داده است". از این قبیل تعابیر استفاده میشود که زمین جمکران نظیر زمینهای مکه و مدینه دارای ارزش تکوینی خاصی است.
- همانطور که در حکایت بنای مسجد جمکران بیان شد، در بخشی از فرمودههای حضرت امام زمان (ع) آمده بود که ثواب اعمال عبادی نظیر اقامه نماز در این مکان شریف بسیار زیاد است. تعبیر آن حضرت این بود که: "هرکس آن دو رکعت نماز را (با شرایط خاصش) در این مکان شریف به جای آورد، مثل آن است که در کعبه این نماز را خوانده است". این امر نشان میدهد که از نظر معنوی این مسجد از جایگاه ویژهای برخوردار است. آداب این مسجد نیز ابتدا خواندن دو رکعت نماز تحیت و سپس دو رکعت نماز امام زمان (ع) با شرایطی است که گفته شد. در بعضی از اقوال نیز آمده است که پس از این نماز دعای "إِلَهِي عَظُمَ الْبَلَاء" را تا آخر قرائت کنند.
- علاوه بر این امور، خواندن دعاهای مخصوص امام زمان نظیر دعای "ندبه" و دیگر دعاهایی که خواندن آنها در دوره غیبت کبری سفارش شده، در این مکان مناسب است[۲۰][۲۱].
جمکران در فرهنگنامه آخرالزمان
- مسجد جمکران، مسجدی باشکوه است که منسوب به امام زمان حضرت مهدی(ع) است. این مسجد در نزدیکی شهر مقدس قم و در کنار روستای جمکران واقع شده است و به واسطه همجواری با این روستا، به نام مسجد جمکران معروف شده است. امروزه این مسجد بسیار مورد توجه علاقهمندان به آن حضرت قرار گرفته است و وسعت بسیاری یافته است. این مسجد در هر شب چهارشنبه و شب جمعه پذیرای نمازگزاران و عاشقان بسیاری است که به شوق قرب حضرت صاحب الامر(ع) به این میعادگاه روی میآورند. چگونگی ساخته شدن این مسجد را مرحوم محدث نوری در کتاب شریف نجم الثاقب چنین میگوید: جناب حسن بن مثله جمکرانی میگوید: من در شب سهشنبه، هفدهم ماه مبارک رمضان سال سیصد و نود و سه هجری قمری در خانهام خواب بودم. شب از نیمه گذشته بود که ناگهان گروهی از مردم به درب خانه من آمدند. مرا بیدار نموده و گفتند: "حضرت محمد مهدی صاحب الزمان(ع) تو را طلب کرده، برخیز و ایشان را اجابت نمای". حسن میگوید: من از جای برخاستم و خواستم که مهیای رفتن شوم و به آنان گفتم "اجازه دهید تا پیراهنم را بپوشم". زمانی که خواستم پیراهنم را بردارم، صدایی شنیدم که میگوید: "این پیراهن از آنِ تو نیست" آن را به بر مکن، و زمانی که خواستم شلوار خود را بپوشم، نیز صدایی به من گفت: "این شلوار تو نیستی شلوار خودت را برگیر" من نیز آن شلوار را فرو نهادم و شلوار خود را پوشیدم و خواستم که کلید را برداشته و درب منزل را باز کنم، باز هم صدایی شنیدم که میگوید: "درب باز است". من به درب خانه آمدم و دیدم که گروهی از بزرگان جمع شدهاند. بدانها سلام نمودم و جواب شنیدم و به من خوشآمد گفتند. با آنان همراه شده به مکان فعلی مسجد آمدم و در آنجا دیدم که تختی قرار گرفته که بر آن فرشی نیکو گستردهاند و بالشهایی زیبا بر آن قرار دادهاند و جوانی سی ساله بر آن تخت بر چهار بالش تکیه داده است. پیرمردی که حضرت خضر(ع) بود در کنار او نشسته و کتابی در دست دارد و برای حضرت قرائت میکند. بر گرد آن تخت بیش از شصت مرد مشغول نماز بودند که برخی جامههایی سفید و برخی جامههایی سبز داشتند. آن پیرمرد مرا نشاند و حضرت مرا به نام خودم صدا زد و فرمود: "برو به حسن بن مسلم بگو که تو چندین سال است که این زمین را آباد میکنی و در آن کشت و زرع مینمایی، ولی ما آن را خراب میکنیم، امسال نیز آن را میخواهی برای زراعت آماده نمایی، تو دیگر اجازه نداری که در این زمین به زراعت بپردازی و باید هر چه از این زمین سود بردهای بازگردانی تا در این مکان مسجدی بنا کنند، به حسن بن مسلم بگو که این زمین، مکان شریفی است و خداوند این زمین را از میان دیگر زمینها برگزیده است و آن را شرافت داده است. اما تو آن را با سایر زمینهای خود تصاحب نمودهای. خداوند برای این کار دو پسر جوان تو را گرفت ولی تو متنبّه نشدی. اگر باز هم به چنین کاری ادامه دهی خداوند تو را مجازاتی کند که تصور آن را هم نمیکنی". حسن بن مثله عرضه داشت: "ای مولای من و ای سرور من! من باید برای این کار نشانهای داشته باشم تا مردم حرف مرا قبول کنند زیرا بدون نشانه حرف مرا باور نخواهند کرد".
- حضرت فرمود: ما این جا را علامتگذاری خواهیم کرد تا حرف تو را تصدیق کند، اکنون برخیز و کاری که بر تو سپردیم به انجام برسان. به نزد سید ابوالحسن الرضا برو و به او بگو بیاید و سود چند ساله این زمین را محاسبه کرده و از حسن بن مسلم بستادند و به دیگران داده تا مسجد را بسازند و مابقی مخارج ساخت مسجد را از روستای "رهق" که در اردهال است بیاورند، زیرا آن روستا ملک ما میباشد. و با آن پولها این مسجد را کامل کنند و ما نیمی از روستاهای رهق را وقف این مسجد نمودیم تا هر ساله وجوه آن را آورده و برای تعمیرات این مسجد مصرف کنند. به مردم بگو به این مسجد روی آورند و این مکان را گرامی بدارند و چهار رکعت نماز در این مکان به جای آورند، دو رکعت آن را به نیت تحیت مسجد بخوانند که در هر رکعت یک بار "حمد" و هفت بار ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾[۲۲] بخوانند و تسبیح رکوع و سجود را نیز هفتاد بار تکرار کنند. دو رکعت دیگر را به نیت نماز امام زمان(ع) به جای آورند، در هر رکعت سوره حمد را بخوانند و آیه ﴿إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ﴾[۲۳] را صد بار تکرار کنند و پس از آن فاتحه را تمام نموده و پس از آن سوره را تلاوت کنند و ذکر رکوع و سجود را نیز هفت بار بخوانند و چون نماز تمام شد « لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» گفته تسبیحات حضرت زهرا(س) را قرائت کنند. آنگاه سر به سجده نهند و صد بار صلوات بفرستند. بدانید که هر کسی در این مسجد این دو نماز را بگذارد، گویا در خانه کعبه نماز گذارده است.
- حسن بن مثله جمکرانی گفت: من چون این سخنان را شنیدم با خود گفتم: "گویا جایی که این جوان نشسته است همان مکانی است که مسجد امام صاحب الزمان(ع) بنا میشود". آن جوان به من اشاره نمود و فرمود: برو. من هم آمدم و چون قدری دور شدم، دوباره مرا فراخواند و فرمود: در گلّه چوپانی به نام جعفر کاشانی یک بز است که باید آن بز را خریداری کنی و اگر مردم روستا بهای آن را نپرداختند، از مال خودت آن را بخر و فردا شب در این مکان آن را ذبح کن. سپس در روز هجدهم ماه مبارک رمضان گوشت آن بز را در میان بیماران تقسیم کن که خداوند همه آنان را شفا میدهد. آن بز ابلق است و موهایی بسیاری دارد و هفت لکه سیاه و سفید در بدن این بز میباشد که سه تا در یک طرف و چهار تا در طرف دیگر قرار دارد. من خواستم برگردم که دوباره حضرت مرا صدا زدند و فرمودند: ما هفت روز [یا هفتاد روز] در اینجا اقامت خواهیم کرد. حسن بن مسئله میگوید: من به خانه بازگشتم و تا صبح در فکر بودم. زمانی که فجر طلوع کرد برخاستم و نماز صبح را خواندم و نزد "علی منذر" آمدم و آن ماجرا را برای او باز گفتم و با او به همان جا آمدیم که دیشب مرا برده بودند. گفت به خدا سوگند نشانههایی که امام(ع) فرموده بود این میخها و زنجیرهایی است که در اینجا نهادهاند.
- آنگاه به نزد سید ابوالحسن الرضا آمدیم. زمانی که به درب خانه او رسیدیم، دیدیم که خدمتکاران او منتظرند و با دیدن ما گفتند: "از سحر تاکنون سید ابوالحسن چشم به راه شماست، تو از جمکران هستی؟" گفتم: آری من به داخل خانه رفتم و سلام نمودم، او به نیکی پاسخ داد و مرا احترام نمود و در کنار خود جای داد و پیش از آن که سخنی بگویم، گفت: ای حسن بن مثله، من خواب بودم که در خواب دیدم شخصی به من میگوید: صبح مردی از جمکران به نام حسن بن مثله به نزد تو میآید، هرچه گفت تصدیق کن و به گفته او اعتماد کن، زیرا سخن او سخن ماست و حرف او را رد منما". من از خواب بیدار شدم و تاکنون در انتظار تو بودم. حسن بن مثله تمام ماجرا را مفصلاً برای سید ابوالحسن بازگفت و سید دستور داد که اسبها را آماده کنند و سوار شدند و به روستای جمکران آمدند. در کنار روستا جعفر چوپان را دیدند که گله خود را از کناره راه میبرد، و آن بزی که حضرت توصیف آن را نموده بود از پشت گله میآمد. حسن بن مثله میان گله رفت و آن بز به نزد او آمد. حسن به مثله بز را گرفت و نزد چوپان آورد تا از او خریداری کند، اما چوپان گفت: من تاکنون این بز را داخل گلهام ندیده بودم، و فقط امروز آن را در میان گله یافتم و هر چه سعی کردم آن را بگیرم، نتوانستم. سپس آن بز را در آن جایگاه آوردند و ذبح نمودند. سید ابوالحسن نیز حسن بن مسلم را حاضر نمود و سود آن زمین را از وی گرفت و سود ملک رهق را نیز آوردند و مسجد جمکران را با سقفی چوبی ساختند. سید ابوالحسن الرضا آن زنجیرها و میخها را به قم آورد و در خانه خود نهاد. هر مریض و دردمندی که میرفت و خود را بدان زنجیرها میمالید، خداوند او را به زودی شفا عنایت میفرمود و حالش خوب میشد.
- محمد بن حیدر میگوید: وقتی سید ابوالحسن الرضا از دنیا رفت در "موسویان" شهر قم مدفون گشت و از افراد بسیاری شنیدم که پس از مرگ وی یکی از فرزندانش مریض شد و خواستند بدان زنجیرها او را مداوا کنند، اما آنها را نیافتند[۲۴][۲۵].
پرسشهای وابسته
- تاریخچه مسجد جمکران چیست؟ (پرسش)
- مستند ساختمان مسجد جمکران چیست؟ (پرسش)
- آیا سند قضیه بنای مسجد جمکران معتبر است؟ (پرسش)
جستارهای وابسته
- آخر الزمان
- آدینه (جمعه)
- آستانه عسکریین
- آستانه قیامت
- آفتاب پشت ابر (خورشید پشت ابر)
- آینده پژوهی
- آیین جدید دین در عصر ظهور
- اَبدال
- ابوالادیان
- ابوصالح
- ابوالقاسم (امام مهدی)
- اثناعشریه
- احمد (امام مهدی)
- احمد بن اسحاق قمی
- احمد بن هلال کرخی
- احمدیه (قادیانیه)
- اخیار
- ادله رجعت
- اسماعیلیه
- أشراط الساعه
- اصحاب قائم (یاران امام مهدی)(ع)
- اصحاب کهف
- اقامتگاه امام مهدی در عصر ظهور (مسجد سهله)
- القاب امام مهدی (ع)
- امامت امام مهدی (ع)
- امامت و مهدویت
- امام حسن عسکری
- امام زمان (صاحب الزمان)
- امام شناسی (مرگ جاهلی)
- امام مهدی از ولادت تا ظهور
- امامیه
- امدادهای غیبی
- امکان رجعت (رجعت)
- امنیت (حکومت جهانی)
- انتظار فرج
- انتقام
- انجمن حجتیه
- انطاکیه
- اوتاد
- اهل سنت و امام مهدی موعود
- اهل سنّت و ولادت امام مهدی (ع)
- اهل کتاب در عصر ظهور
- ایام الله
- ایستادن هنگام شنیدن لقب قائم
- باب (علی محمد شیرازی)
- بابیه (باب)
- باران های پیاپی
- باقریه
- البرهان فی علامات امام مهدی آخر الزمان
- بعثت امام مهدی
- بلالی (محمد بن علی بن بلال)
- بلالیه
- بهائیت
- البیان فی اخبار صاحب الزمان
- بیت الحمد
- بیت المقدس
- بیدا (خسف به بیدا)
- بیعت امام مهدی
- بیعت نامه امام مهدی
- البیعه لله
- پایان تاریخ (آخرالزمان)
- پدر امام مهدی (امام حسن عسکری)
- پدر امام مهدی و اهل سنّت
- پرچم امام مهدی
- پرچم های سیاه
- پیراهن امام مهدی
- تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم
- تاریخ عصر غیبت
- تاریخ غیبت کبرا
- تشرف (ملاقات با امام مهدی
- تکذیب وقت گزاران وقت ظهور
- تَناثُرُ النُّجُوم
- توقیع
- جبرئیل
- جده
- جزیره خضرا
- جزیره خضرا در ترازوی نقد
- جعفر کذاب
- جمعه
- جنگ افزارهای امام مهدی (سلاح امام مهدی)
- حجت
- حجر الاسود
- حدیث غدیر
- حدیث لوح حضرت زهرا (لوح حضرت زهرا)
- حدیث معراج
- حِرْز امام مهدی
- حرمت نام بردن امام مهدی
- حسن شریعی
- حسین بن روح نوبختی
- حسین بن منصور حلاج
- حکومت جهانی
- حکومت صالحان
- حکومت مستضعفان
- حکیمه خاتون
- حیرت
- خاتم الاوصیاء
- خراسانی (خروج خراسانی)
- خردسال ترین پیشوای معصوم (امامت امام مهدی)
- خروج خراسانی
- خروج دابة الاَرض
- خروج دجال
- خروج سفیانی
- خروج سید حسنی
- خروج شعیب بن صالح
- خروج شیصبانی
- خروج عوف سلمی
- خروج امام مهدی (قیام امام مهدی)
- خروج یأجوج (یأجوج و مأجوج)
- خروج یمانی
- خسف به بیداء
- خسوف و کسوف غیرعادی
- خضر
- خلافت موعود
- خورشید پشت ابر
- خطبه قیام
- خورشید مغرب
- خیمه
- دابه الارض (خروج دابه الارض)
- دادگستر جهان
- دانشمندان عامه و امام مهدی موعود
- دجال (خروج دجال)
- در انتظار ققنوس
- در فجر ساحل
- دست بر سر گذاشتن
- دعای افتتاح
- دعای عهد
- دعای ندبه
- دعای سمات
- دوازده امامی (اثناعشریه)
- دولت کریمه (حکومت جهانی)
- دین در آخرالزمان (آخرالزمان)
- دین عصر ظهور
- ذی طوی
- رایات سود (پرچم های سیاه)
- رحلت امام مهدی (فرجام امام مهدی)
- رجعت
- رجعت کنندگان
- رکن و مقام
- رؤیت امام مهدی (ملاقات امام مهدی)
- زبور داود
- زمینه سازان ظهور
- زنان آخرالزمان (آخرالزمان)
- زنان و قیام امام مهدی (یاران امام مهدی)
- زندگی آخرالزمان (آخرالزمان)
- زیارت آل یس
- زیارت ناحیه مقدسه
- زیارت رجبیه
- زیدیه
- سازمان وکالت
- سامرا
- سرداب سامرا
- سلاح امام مهدی
- سفیانی (خروج سفیانی)
- سید حسنی (خروج سید حسنی)
- سیره حکومتی امام مهدی
- سیصد و سیزده
- شاهدان ولادت امام مهدی
- شرایط ظهور
- شرید
- شریعیه
- شعبان
- شعیب بن صالح (خروج شعیب)
- شلمغانیه
- شمائل امام مهدی
- شمشیر امام مهدی (سلاح امام مهدی)
- شهادت امام مهدی (فرجام امام مهدی)
- شیخیه
- شیطان (کشته شدن شیطان)
- شیصبانی (خروج شیصبانی)
- شیعه
- صاحب الامر
- صاحب الدار
- صاحب الزمان
- صاحب السیف
- صاحب الغیبه
- صاید بن صید (خروج دجال)
- صقیل (مادر امام مهدی)
- صیحه آسمانی (ندای آسمانی)
- طالقان
- طرید
- طلوع خورشید از مغرب
- طویل العمر
- طی الارض
- طیبه
- ظهور
- عاشورا
- عبرتایی (احمد بن هلال)
- عثمان بن سعید عمری
- عدد یاران امام مهدی (سیصد و سیزده)
- عدل و قسط (حکومت جهانی)
- العرف الوردی فی اخبار الامام مهدی
- عسکریه
- عصائب
- عصر زندگی
- عقد الدرر فی اخبار المنتظر
- علایم ظهور (نشانه های ظهور)
- علائم قیامت (اشراط الساعه)
- علی بن محمد سمری
- غار انطاکیه (انطاکیه)
- غایب (امام غایب)
- غریم
- غلام
- غیبت (پنهان شدن)
- الغیبه
- غیبت صغرا
- غیبت کبرا
- فترت
- فرید
- فرجام امام مهدی
- فرجام شناسی (آینده پژوهی)
- فضیلت انتظار فرج (انتظار فرج)
- فضیلت منتظران (منتظر)
- فلسفه رجعت (رجعت)
- فلسفه غیبت صغرا (غیبت صغرا)
- فلسفه غیبت (غیبت امام مهدی)
- فواید امام غایب
- فوتوریسم
- قائم
- قادیانیه
- قتل نفس زَکیّه
- قم
- قیامت صغرا (رجعت)
- قیام های پیش از ظهور
- کتاب الغیبه للحجه
- کشته شدن شیطان
- کمال الدین و تمام النعمه
- کوفه
- کنیه امام مهدی (ابوالقاسم)
- کوه رَضْوی
- کیسانیه
- لباس امام مهدی (پیراهن امام مهدی)
- لوح حضرت زهرا
- مادر امام مهدی
- متمهدی (مدعیان مهدویت)
- مثلث برمودا (جزیره خضرا)
- محدَّث
- محل بیعت امام مهدی (رکن و مقام)
- محل ظهور امام مهدی (مسجد الحرام)
- محل قتل نفس زکیه (رکن و مقام)
- محمد
- محمد بن عثمان بن سعید عمری
- محمد بن علی بن هلال
- محمد بن علی شلمغانی
- محمد بن نصیر نمیری
- محمدیه
- مدعیان بابیت
- مدعیان مهدویت
- مرجع تقلید
- مردان آخرالزمان (آخرالزمان)
- مرکز حکومت امام مهدی (مسجد کوفه)
- مرگ جاهلی
- مرگ سرخ
- مرگ سفید
- مستضعف
- مسجد جمکران
- مسجد الحرام
- مسجد سهله
- مسجد صاحب الزمان (مسجد جمکران)
- مسجد کوفه
- مصلای جمعه و جماعات در عصر ظهور (مسجد کوفه)
- مضطر
- معجم احادیث الامام المهدی
- معمرین
- مغیریه
- مقتدای مسیح
- مکیال المکارم فی فواید الدعاء للقائم
- ملاحم و فتن
- ملاقات با امام مهدی
- ملیکه (مادر امام مهدی)
- منتخب الاثر
- منتظِر
- منتَظَر
- منتقم
- منصور
- موتور
- موسویه
- موعود مسیحیت
- موعود یهود
- مهدی
- مهدی سودانی
- مهدی موعود
- مهدویت
- ممهدون (زمینه سازان ظهور)
- مهدویت پژوهی (آینده پژوهی)
- امام مهدی شخصی و امام مهدی نوعی
- مهدیه
- میراث دار پیامبران
- ناحیه مقدسه
- نام های حضرت محمد (احمد)
- ناووسیه
- نجبا
- ندای آسمانی
- نرگس (مادر امام مهدی)
- نزول عیسی
- نشانه های آخرالزمان (آخرالزمان
- نشانه های ظهور
- نفس زکیه
- نماز امام زمان
- نواب خاص
- نیابت خاص
- نیابت عام
- نیمه شعبان
- وقاتون (وقت ظهور)
- وقت ظهور
- وقت معلوم
- وکلای امام مهدی
- ولادت امام مهدی
- ولایت فقیه
- ولی فقیه
- همسر و فرزند امام مهدی
- هیبت امام مهدی
- یأجوج و مأجوج
- یاران امام مهدی
- یالثارات الحسین
منابع
پانویس
- ↑ در کتابهای رجالی متقدم و متأخر چنین نامی نیامده است
- ↑ برخی گفتهاند: با توجه به اینکه طبق این نقل، صاحب تاریخ قم، معاصر شیخ صدوق و نیز اتفاق یاد شده در زمان او رخ داده است، شایسته بود به جای نقل از کتاب صدوق حکایت را، از خود او و یا حسن بن مثله یا شاهدان این حادثه نقل میکرد
- ↑ در تاریخ قم، نسخه سال ۱۰۰۱، تصحیح سید جلال الدین طهرانی به سال ۱۳۵۳ ق، این حکایت وجود ندارد. ممکن است در نسخه در اختیار صاحب نجم الثاقب وجود داشته است( نرم افزار نور السیرة ۲، تاریخ قم، توس، تهران)
- ↑ در کتاب مستدرک از آن، با عنوان« مونس الحزین فی معرفة الدین و الیقین»، یاد شده است.( محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۴۴۷، ح ۳۹۶۱) و در مستدرک اشارهای به کتاب تاریخ قم نشده است
- ↑ مرحوم نوری درباره این کتاب مینویسد:« و لم اجد الکتاب فی فهرس کتبه»، مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۴۴۷
- ↑ بسیاری از علما، از جمله محدث نوری نام بردن حضرت را به این نام حرام میدانند
- ↑ روشن نیست ۲۹۳ است یا ۳۹۳
- ↑ از این سخنان به دست میآید این زمین پیشتر مسجد بوده یا اینکه حداقل ملک حسن مسلم نبوده است و او آن را غصب کرده است
- ↑ ممکن است این بخش را محدث نوری افزوده باشد؛ چرا که نمازی که بزرگان به نام نماز امام زمان معرفی کردهاند، اندکی با این بیان متفاوت است. ر. ک: قطب الدین راوندی، الدعوات، ص ۸۹؛ سید بن طاوس، جمال الاسبوع، ص ۲۸۸؛ کفعمی، البلد الامین، ص ۱۶۴؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۸، ص ۱۸۴، ح ۱۰۳۷۴؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۸۸، ص ۱۸۹
- ↑ " مَنْ صَلَّاهَا فَكَأَنَّمَا صَلَّاهَا فِي الْبَيْتِ الْعَتِيقِ"
- ↑ پیشتر، چنین تشبیهی از هیچیک از پیشوایان معصوم برای هیچ مکانی ذکر نشده است
- ↑ اگر حادثه در سال ۲۷۳ ق رخ داده باشد، سی سال و اگر در ۲۹۳ ق پدید آمده باشد، ده سال پیش از ولادت شیخ صدوق بوده و لازمه، آن این است که ایشان از کسی نقل کرده باشد، در حالی که به آن، هیچ اشارهای نشده است. افزون بر آن، در این صورت میبایست ایشان در برخی آثار دیگر خود- همچون کمال الدین و تمام النعمه که ویژه امام زمان است- نیز به آن اشاره میکرد. نیز آنکه میبایست در رخدادهای غیبت صغرا قرار میگرفت و نواب خاص هم بدان اشاره میکردند؛ بنابراین سال ۳۷۳ ق بهتر است
- ↑ متن دارای اضطراب است؛ روشن نیست مقصود ۲۷۳ است یا ۳۷۳
- ↑ برخی گفتهاند: با توجه به اهمیت این داستان- به ویژه شفا یافتن انسانهای بسیار در آن حادثه شایسته بود در کتابهای فراوانی نقل شود
- ↑ این تاریخ، نه فقط با توجه به سال رحلت شیخ صدوق( ۳۸۱ ق)، دوازده سال پس از رحلت شیخ صدوق خواهد بود که با توجه به نگارش کتاب تاریخ قم( ۳۷۸ ق) پانزده سال پس از آن کتاب است؛ بنابراین غیرقابلقبول است
- ↑ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۲۳۰
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۳۹۵ - ۳۹۸.
- ↑ فرهنگ جغرافیایی ایران، ج ۱.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۲۵۲.
- ↑ نشریه موعود، شماره ۴۰، ص ۵۸.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۴۴-۶۴۹.
- ↑ «بگو او خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه ۱.
- ↑ «تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.
- ↑ نجم الثاقب: باب هفتم، حکایت اول:
- ↑ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان صفحه ۵۴۸-۵۴۹-۵۵۰.