نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Saqi(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۳ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۱۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۳ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۱۱ توسط Saqi(بحث | مشارکتها)
ولادت آن حضرت، از مسلمات تاریخ به شمار میآید. نه فقط امامان(ع)، دانشمندان و تاریخنویسان شیعه به این مهم اشاره کردهاند؛ بلکه مورخان و محدثانی چند از اهل سنت نیز به این حادثه بزرگ تصریح نموده، آن را یک واقعیت دانستهاند.
حضرت مهدی(ع)، ولادت شگفتآوری داشته و این، برای بسیاری سؤال انگیز بوده است؛ از اینرو، ترسیم و تصویر مقدمات ولادت و برخورد مخالفان و دشمناناهل بیت(ع) برابر این پدیده، ضروری مینماید.
پس از اینکه دو قرن و اندی از هجرتپیامبر(ص) سپری شد و امامت به آنان رسید، اندک اندک میان حکومتگران مسلمین در مرکز خلافت، نگرانیهایی عمیق جان گرفت. این نگرانیها مربوط به اخبار و احادیث بسیاری بود که در آنها اشاره شده از امام عسکری(ع) فرزندی تولد خواهد یافت که بر هم زننده اساس حکومتها است. از این رو بر فشارها و سختگیریها بر امام حسن عسکری(ع) افزوده شد؛ تا شاید با نابودی ایشان، از تولد مهدی(ع) و تداوم امامت جلوگیری شود. اما بر خلاف برنامهریزیها و پیشگیریهای دقیق و پیدرپی دشمنان، مقدمات ولادت حضرت مهدی(ع) آماده شد و توطئههای ستمگران، راه به جایی نبرد، بدین علت دورانی که آن حضرت در شکم مادر بزرگوار خود بود و سپس تولدش، همه و همه، از مردمپنهان بود و جز چند تن از نزدیکان، شاگردان و اصحاب خاصامام عسکری(ع)، کسی او را پس از ولادت نمیدید. آنان نیز مهدی(ع) را گاه گاه میدیدند؛ نه پیوسته و به صورت عادی[۲].
درباره چگونگی ولادت حضرت مهدی(ع) ایشان مشهورترین نظر، سخنان ارزشمند بانوی بزرگوار، حضرت حکیمه(س) عمه امام عسکری(ع) است. شیخ صدوق، این حادثه بزرگ را از زبان او در روایتی مفصل یاد کرده است[۳].
پنهانی بودن ولادت
یکی از ویژگیهای ولادت حضرت مهدی(ع)، پنهان بودن آن است که در سخنان معصومان(ع) نیز با تعبیرهای متفاوت مورد اشاره قرار گرفته است. امام سجاد(ع) فرمود: "در قائم ما سنتهایی از پیامبران وجود دارد: ... و سنتی از ابراهیم ... و اما از ابراهیم پنهانی ولادت و کنارهگیری از مردم .... "[۴]
مهمترین فلسفه غیبت در امان ماندن آن حضرت از خطر نابودی است. به این بیان که خداوند متعال، میدانست اگر امامان پیشین ظاهر شوند، از کشته شدن در امان خواهند بود؛ بر خلاف مهدی(ع) که اگر ظاهر شود، کشته خواهد شد. اگر یکی از پدران مهدی کشته میشد، حکمت و تدبیر الهی اقتضا میکرد دیگری به جای او نصب شود؛ ولی اگر مهدی(ع) کشته شود، مصلحت و تدبیر امورانسانها اقتضا نمیکرد که امام دیگری به جای او نصب گردد.
به همین جهت شیخ طوسی، ولادت پنهانی حضرت مهدی(ع) را امری عادی و معمولی دانسته، مینویسد: "این نخستین و آخرین حادثه نبوده و در طول تاریخ بشری، نمونههای فراوان داشته است"[۷]. این حقیقت را صاحبمنتخب الاثر نیز به تفصیل بیان کرده است[۸][۹]
«از روایات استفاده میشود، مهمترین فلسفه غیبت "مصون ماندن ایشان از خطر نابودی" است. به این بیان که خداوند متعال میدانست اگر امامان پیشین ظاهر شوند، از کشته شدن در امان خواهند بود؛ برخلاف مهدی(ع) که اگر ظاهر شود، کشته خواهد شد. اگر یکی از پدرانمهدی کشته میشد، حکمت و تدبیرالهی اقتضا میکرد، دیگری به جای او نصب گردد؛ ولی اگر مهدی(ع) کشته شود، مصلحت و تدبیر امورانسانها اقتضا نمیکرد که، امام دیگری به جای او نصب گردد. ابو بصیر از امام صادق(ع) نقل کرده است: "صاحب هذا الامر تغیب ولادته عن هذا الخلق لئلا یکون لاحد فی عنقه بیعة إذا خرج و یصلح الله عز و جل أمره فی لیلة"[۱۰]؛ "ولادت صاحب الامر بر این مردمنهان است تا چون خروج کند، بیعت هیچکس بر گردنش نباشد و خدای تعالی امر وی را در یک شب به سامان رساند". مخفی بودن ولادت، درباره برخی از بزرگان نقل شده که میتوان از آن جمله به ولادت مخفیانه ابراهیم خلیل(ع) از ترس کشته شدن به دست پادشاه زمانش و نیز به ولادت پنهانی موسی بن عمران(ع) از ترس کشته شدن به دست فرعون اشاره کرد. به همین جهت شیخ طوسی، ولادت پنهانی حضرت مهدی(ع) را امری عادی و معمولی دانسته، مینویسد: "این نخستین و آخرین حادثه نبوده و در طول تاریخ بشری، نمونههای فراوان داشته است"[۱۱]. این حقیقت را صاحبمنتخب الاثر اینگونه بیان کرده است: "راز مخفی نگه داشتن ولادت مهدی(ع) این بود: خلفای بنی عباس، از طریق روایاتی که پیامبر(ص) و ائمه طاهرین(ع) نقل شده بود، میدانستند دوازدهمین امام، همان مهدی است که زمین را پر از عدل و داد میکند و دژهای گمراهی و فساد را درهم میکوبد. دولتجباران را سرنگون میسازد و طاغوت را به قتل میرساند و خود، امیرمشرق و مغربجهان میشود. چون این امر را میدانستند، درصدد برآمدند تا این نور را خاموش کنند و او را به قتل رسانند. ازاینرو، جاسوسان و مراقبانی چند گماشتند؛ حتی قابلههایی را مأمور کردند تا داخل منزل امام عسکری(ع) را زیر نظر بگیرند. لیکن خداوند، در هرحال، نورهدایت را پاینده خواهد داشت. این بود که خدا به اراده خویش، دوران بارداری مادر او را پنهان ساخت. مورخان گفتهاند: معتمدعباسی به قابلهها امر کرده بود تا وقت و بیوقت، سرزده، وارد خانه سادات شوند- به ویژه خانه امام حسن عسکری(ع)- و در درون خانه بگردند و تفتیش کنند و از حال همسر او باخبر گردند و گزارش دهند. اما آنان از هیچ چیز آگاه نگشتند. خداوند درباره حضرت مهدی(ع)، همان کار را کرد که درباره موسی(ع) کرد؛ چنانکه دشمنانحضرت مهدی(ع) نیز، همان روش فرعونی و سیاست فرعونی را دنبال کردند. فرعون دانست که زوال سلطنت او به دست مردی از بنی اسرائیل خواهد بود. این بود که بازرسانی گماشت تا زنان حامله بنی اسراییل را زیر نظر گیرند و کودکانی را که متولد میشوند، تحت مراقبت شدید قرار دهند و اگر کودک پسر بود، او را بکشند. بدینگونه کودکان بسیاری را کشتند تا موسی پدید نیاید. چنانکه در قرآن کریم ذکر شده است[۱۲] و با این همه خدای متعال، پیامبر خود موسی(ع) را حفظ کرد و ولادت او را مخفی داشت. سپس به مادر موسی امر فرمود: تا او را در صندوقی گذارد و به نیل سپارد[۱۳]. در احادیث بسیاری آمده است: حضرت مهدی(ع) شباهتهایی به حضرت ابراهیم(ع) و حضرت موسی(ع) دارد"[۱۴]»[۱۵].
ولادت حضرت مهدی(ع)، به دلایلی پنهانی صورت گرفت و باعث شد برخی، آن را انکار کنند؛ اما شیعه برای اثبات ولادت آن حضرت، دلیلهای فراوانی آورده است.
نوید امام عسکری(ع) به ولادت مهدی(ع): امام حسن عسکری(ع) گاهی، نوید مولودش را به یاران خاص میداد[۱۶]. و نیز در نویدی به همسر بزرگوار خود داد، چنین فرمود: در آیندهای نزدیک دارای فرزندی خواهی شد. نامش محمد است. او قائم از بعد من است[۱۷].
خبر دادن امام عسکری(ع) از ولادت مهدی(ع):امام حسن عسکری(ع) برای یاران ویژه، ولادت فرزند خود را گزارش کرد. احمد بن اسحاق گوید: از امام عسکری(ع) شنیدم که فرمود: "سپاس از آن خدایی است که مرا از دنیانبرد، تا آنکه جانشین مرا به من نشان داد. او از نظر آفرینش و اخلاق، شبیهترین مردم به رسول خدا است. خدای تعالی، او را در غیبتش حفظ فرماید؛ سپس او را آشکار کند. او زمین را از عدل وداد آکنده سازد؛ همچنانکه آکنده از جور و ستم شده باشد"[۱۸]. ابراهیم بن ادریس نیز گوید: امام عسکری(ع) گوسفندی به من داد و فرمود: "این را برای فرزندم فلان عقیقه کن و خود و نزدیکانت از آن بخورید. سپس دو گوسفند داد و فرمود: این دو گوسفند را از مولای خود عقیقه کن و بخور که خداوند سبحانه و تعالی بر تو گوارا نماید و به برادران دینی خود نیز از آن بده"[۱۹].
خبر نسیم و ماریه "خادمان بیت امامت": ایشان، دو تن از خدمتگزاران خانه امام عسکری(ع) بودند و از برخی روایات استفاده میشود که آنان نیز در شب ولادت در خانه امام عسکری(ع) حضور داشتهاند [۲۰].
روایاتی که بیانگر تهنیت شیعیان، بر امام عسکری(ع) است: ابو الفضل حسین بن حسن علوی گوید: «"دَخَلْتُ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِسُرَّ مَنْ رَأَى فَهَنَّأْتُهُ بِسَيِّدِنَا صَاحِبِ اَلزَّمَانِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ لَمَّا وُلِدَ"»[۳۷]؛ "در سامرا، به منزل امام حسن(ع) رفتم و ولادت سرورمان، صاحب الزمان(ع) را به وی تبریک گفتم".
براساس این احتمال، آن حضرت مدتی پس از ولادت، به جهت مسائل امنیتی به ناگزیر سامرا را ترک کرد و به مدینه منوره برده شد. برای تأیید این دیدگاه به روایات و گزارشهای چندی اشاره شده است: ابو هاشم جعفری گوید: به امام حسن عسکری(ع) عرض کردم: بزرگواری شما مانع از آن است که من از شما پرسش کنم؛ اجازه میدهید چیزی بپرسم! حضرت فرمود: بپرس؛ گفتم: آقای من! آیا برای شما فرزندی هست؟ فرمود: بله. گفتم: اگر اتفاق ناگواری برای شما رخ داد، در کجا او را جستوجو کنم؟ فرمود: "در مدینه"[۳۸]. از این روایت استفاده میشود آن حضرت پس از ولادت، مدت نامعلومی در زادگاه خود سپری کرده است؛ آنگاه قبل از شهادتپدر خود به مدینه رفته است. البته وجود روایتهای مختلف، مبنی بر دیده شدن حضرت مهدی(ع) در زمانهای مختلف در دوران حیات امام عسکری(ع) و نماز خواندن ایشان بر پیکر مطهرپدر، این احتمال را ضعیف مینماید. علاوه بر اینکه، در این روایت اشاره شده است: پس از رخ دادن حادثهای برای امام عسکری(ع) (شهادت آن حضرت)، از مهدی(ع) در مدینه جستوجو شود. مؤید این سخن، روایاتی است که جایگاهحضرت را در مدت غیبت، در مدینه منوره ذکر کردهاند. ابو بصیر از امام صادق(ع) روایت کرده است: «"لاَ بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ مِنْ غَيْبَةٍ وَ لاَ بُدَّ لَهُ فِي غَيْبَتِهِ مِنْ عُزْلَةٍ وَ نِعْمَ اَلْمَنْزِلُ طَيْبَةُ وَ مَا بِثَلاَثِينَ مِنْ وَحْشَةٍ"»[۳۹]؛ "صاحب این امر ناگزیر از غیبتی است و در این مدت ناچار از گوشهگیری و کنارهجویی از دیگران است و طیبه (مدینه) خوش منزلی است و با وجود سی تن (یا به همراهی سی نفر) در آنجا وحشت و ترسی نیست". بنابراین حضرت مهدی(ع)، در نهان میزیست و مردم بهطور عموم از او خبر نداشتند. در این مدت جز تنی چند، کسی او را ندیده بود تا اینکه روز درگذشت امام یازدهم (روز هشتم ماه ربیع الاول سال ۲۶۰ ه) فرارسید. در این روز، چهار امر باعث شد تا حضرت مهدی(ع)، خود را به گروهی از مردم بنمایاند و کسانی که برای مراسم تشییع و خاکسپاری امام یازدهم حاضر شده بودند، او را ببینند:
چهارم: ادامه جریان امامت و ولایت آن حضرت تثبیت شود و بر معتقدان معلوم گردد که پس از امام حسن عسکری(ع)، امام دوازدهم، حامل این وراثت معنوی و ولایتدینی و دنیایی است. او تولد یافته و موجود است. بر این اساس مردمی که برای انجام مراسم آمده بودند، ناگاه کودکی خردسال را دیدند که در نهایت شکوه و حشمت همچون خورشیدی فروزان، از اندرون منزل خارج شد و عمویش جعفر را- که آماده نماز گزاردن بر پیکر پیشوای یازدهم شده بود- به یک سو زد و بر پیکر پدرنماز گزارد[۴۰]»[۴۱].
حکیمه خاتون میگوید: هرگاه خدمت امام عسکری (ع) میرسیدم، برای او دعا میکردم که خداوند فرزندی به او عطا کند؛ تا آنکه غروب روز پنجشنبه چهاردهم ماه شعبان سال ۲۵۵ ه. ق نزد امام عسکری (ع) رفتم و طبق روال گذشته دعا کردم که خدا به تو فرزندی عطا کند. وقتی شب فرارسید، به کنیزم گفتم جامهام را بیاور تا به منزل بازگردیم، امام عسکری (ع) فرمودند: عمه جان، امشب نزد ما بمان، زیرا در این شب فرزند مبارکی متولد میشود که زمین مرده را حیات بخشیده زنده میکند. عرض کردم: این فرزند بابرکت از کدام کدبانو متولد خواهد شد؟ فرمود: از نرجس و فقط از او متولد میشود. حکیمه میگوید: من به نزدیک نرجس رفتم و به دقت به او نگریستم، ولی هیچ اثری از حمل و داشتن فرزند در او مشاهده نکردم. نزد امام رفتم و ماجرا را به اطلاع امام رساندم.
امام لبخندی زدند و فرمودند: عمهجان! هنگام سپیدهدم صبح اثر بارداری او ظاهر میشود، زیرا نرجس مانند مادر موسی است که نشانی از فرزند داشتن در او دیده نمیشد و تا هنگام تولد موسی هیچکس از ولادتش خبر نداشت. فرعونستمگر که میدانست اگر حضرت موسی متولد شود، با او مبارزه میکند و تخت و تاجش را نابود میسازد، با تمام نیرو میکوشید تا از ولادت موسی (ع) جلوگیری کند، لذا دستور داد تا زنان را از مردان جدا کنند؛ اما وقتی خدا بخواهد موسی به دنیا بیاید، تلاش صدها فرعون هم بینتیجه خواهد بود. قبل از تولد حضرت موسی (ع) کسی باور نمیکرد که مادرش باردار است، نرجس نیز همچون مادر موسی تا آخرین لحظات ولادت امام زمان (ع) نشانی از بارداری در خود نداشت، زیرا آینده نرجس بسیار حساس و پراهمیت بود. جاسوسها همهجا را کنترل میکردند و کارآگاهان حکومت هر حرکت مشکوکی را زیر نظر داشته و به شدت مراقب بودند که اگر فرزندی از امام یازدهم متولد شود، نابودش کنند.
حکیمه میگوید: شب از نیمه گذشته بود، هنوز نشانهای از فرزند داشتن در نرجس دیده نمیشد. من زودتر از شبهای قبل به نماز شب مشغول شدم. نرجس خاتون نیز از خواب پریده و از اطاق بیرون رفت، وضو گرفت و مشغول نماز شب شد. او آخرین رکعت نمازش را میخواند که من از اطاق بیرون رفتم و به آسمان نگاه کردم، دیدم که طلوع فجر است، اما هنوز اثری از فرزند نیست. همینکه در دلم نسبت به وعده امام عسکری (ع) تردید پیدا شد، ناگهان امام صدا زد: عمه جان! شک نداشته باش. آنچه گفتهام آشکار میشود و به خواست خدا خواهی دید.
در حالی که من از این تردید شرمنده بودم به طرف اطاق برگشتم. دیدم نرجسخاتون نمازش را تمام کرده و با حالتی غیرعادی و شتابزده بیرون میآید. به او گفتم پدر و مادرم به فدایت! آیا چیزی احساس میکنی؟ گفت: بله. عمه جان! چیزی را شدیدا در خود یافتم. گفتم به خواست خدا جای نگرانی نیست، سپس او را به درون اطاق بردم. هنگام طلوع فجرصادق، درد زایمان نرجس شروع شد. از درون خانه، امام عسکری صدا زد: عمه جان! سوره قدر را بر او بخوان! حکیمه میگوید مشغول خواندن سوره قدر شدم، در این هنگام طفل داخل رحم نرجس نیز همانگونه که من میخواندم، میخواند. در حال تعجب بودم که امام با صدای بلند فرمود: عمه از امر خدا تعجب مکن که خداوند زبان ما را در کودکی به حکمت باز کرده و در بزرگیحجت خود در زمین قرار میدهد[۴۲]. هنوز کلامامام تمام نشده بود که نرجسخاتون از نظرم ناپدید شده و گویا بین من و او پردهای کشیده شد که دیگر او را ندیدم. وحشتزده و نگران، فریادکنان به طرف اطاق امام عسکری (ع) دویدم. در این لحظه امام فرمود: عمه برگرد، که او را در جای خود خواهی دید. با تعجب برگشتم. وقتی وارد اطاق شدم، دیدم نوری از نرجس میدرخشد که چشمها را خیره میکند، سپس دیدم نوزاد، طیب و طاهر، نافبریده و ختنهکرده در حالی که در بازوی راستش نوشته است: ﴿جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا﴾ مواضع سجده را به زمین گذاشته، انگشتان سبابه را به طرف آسمان بالا گرفته و میگوید: "أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ أَنَّ أَبِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ"؛ شهادت میدهم که معبودی جز خدای یگانه نیست. او بیهمتا است و شریکی ندارد، جدم محمد (ص) فرستاده خدا و پدرم علیامیر مؤمنان است." سپس نام یکایک ائمه را برشمرد تا به نام مبارک خود رسید، آنگاه به درگاه الهی عرضه داشت: "اللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِي وَعْدِي وَ أَتْمِمْ لِي أَمْرِي وَ ثَبِّتْ وَطْأَتِي وَ امْلَأِ الْأَرْضَ بِي عَدْلًا وَ قِسْطاً"؛ پروردگارا، آنچه را به من وعده دادی برآورده ساز و کارم را به اتمام رسان. مخالفانم را نابود و مغلوب کرده، مرا بر دشمنانم پیروز فرما و زمین را به وسیله من سرشار از انصاف و عدالت گردان.
همچنان غرق تماشای مناجات دلنشین و کلمات معجزهآسای این نوزاد بودم که ناگهان صدای امام عسکری بلند شد که عمه جان، آن فرزند را در آغوش بگیر و به نزد من آر. من جلو رفتم، آن نوزاد را بغل کرده به طرف امام عسکری بردم. وقتی بچه در مقابل پدر قرار گرفت، هنوز روی دست من بود که بر پدرش سلام کرد. آنگاه حضرت فرزندش را از من گرفت و زبانش را در دهان آن طفل نهاد و کودک از (زبان علم و عصمت)آن حضرت، (دانش و معرفت و اسرارامامت) نوشید. بعد به من فرمود: این کودک را بگیر و به مادرش بسپار تا او را شیر دهد. وقتی نرجس به او شیر داد، بار دیگر فرزندم را نزد من بیاور. من نوزاد را به مادرش برگرداندم و پس از نوشیدن شیر دو مرتبه نزد حضرت آوردم. حضرت اینبار نیز زبان به کام فرزندش فروبرد، سپس فرمود: ای فرزند! بخوان! طفل شروع به خواندن کرد، از صحفآدم و زبور داود تا تورات و انجیل را به زبان عبرانی و سریانی خواند، سپس این آیه را تلاوت کرد: ﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ * وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَ...﴾[۴۳] آنگاه بر پیامبر اکرم (ص) و امیر المؤمنین (ع) و همه ائمه تا پدرش درود فرستاد[۴۴][۴۵].
ولادت امام مهدی در درسنامه
حضرت مهدی (ع)، ولادت استثنایی داشته و این برای بسیاری سؤالانگیز بوده است. از اینرو، ترسیم و تصویر مقدمات ولادت و برخورد مخالفان و دشمنان اهل بیت (ع)، در برابر این پدیده، ضروری مینماید. جریان امامتپیشوایان معصوم (ع)، پس از رسول خدا (ص) فراز و فرودهای فراوانی پیدا کرد. امامان معصوم (ع)، با حفظ استراتژی کلی و خطوط اساسی امامت، در رابطه با حفظ مکتب و ارزشهای آن، روشهای گوناگونی را در برابر ستمگران، در پیش گرفتند. این فراز و نشیبها، تا زمان امامتعلی بن موسی الرضا (ع)، استمرار داشت و ائمه (ع) تا آن زمان، هر یک به تناسب زمان و مکان و ارزیابی شرایط سیاسی و اجتماعی، موضعی خاص انتخاب میکردند. پس از امام رضا (ع)، جریان امامت شکل دیگری یافت. امام جواد، هادی و عسکری (ع)، در برابر دستگاه حاکم و خلفای عباسی موضعی یگانه برگزیدند[۴۶]. پس از اینکه دو قرن و اندی از هجرت پیامبر (ص) سپری شد و امامت به آنان رسید، اندک اندک در میان حکومتگران مسلمین در مرکز خلافت، نگرانیهایی عمیق جان گرفت. این نگرانیها مربوط به اخبار و احادیث بسیاری بود که در آنها آمده بود: از امام عسکری (ع) فرزندی تولد خواهد یافت که برهم زننده اساس حکومتها است. این پیشگویی، هم در کتابهای پیشینیان آمده بود و به وسیله آگاهان در میان مسلمیننقل میشد و هم در اخباراسلامی، به تواتر از پیامبر (ص) نقل شده بود. بر مبنای این بشارتها، قرار بود از امام یازدهم فرزندی پدید آید که ویرانکننده تختها و فروافکننده تاجها و پایمال کننده قدرتهای ستمگر باشد.... ازاینرو بر فشارها و سختگیریها نسبت به امام حسن عسکری (ع) افزوده شد تا شاید با نابودی ایشان، از تولد مهدی (ع) و تداوم امامت جلوگیری شود. اما برخلاف برنامهریزیها و پیشگیریهای دقیق و پیدرپی دشمنان، مقدمات ولادت حضرت مهدی (ع) آماده شد و توطئههای ستمگران، راه به جایی نبرد. بدین علت دورانی که آن حضرت در شکم مادر بزرگوار خود بود و سپس تولدش، همه و همه، از مردمپنهان بود و جز چند تن از نزدیکان، شاگردان و اصحاب خاصامام عسکری (ع)، کسی او را پس از ولادت نمیدید. آنان نیز مهدی (ع) را گاهگاه میدیدند؛ نه پیوسته و به صورت عادی[۴۷][۴۸].
درباره چگونگی ولادت ایشان مشهورترین نظر، سخنان ارزشمند بانوی بزرگوار، حضرتحکیمه (س) عمه امام عسکری (ع) است. شیخ صدوق، این حادثه بزرگ را از زبان او چنین آورده است: امام حسن عسکری (ع) مرا به نزد خود فراخواند و فرمود: ای عمه! امشب افطار نزد ما باش که شب نیمه شعبان است و خدای تعالی امشب حجت خود را- که حجت او در روی زمین است- ظاهر سازد. گفتم: مادر او کیست؟ فرمود: نرجس. گفتم: فدایت شوم! اثری از حمل در او نیست، فرمود: همین است که به تو میگویم. گوید: آمدم و چون سلام کردم و نشستم؛ نرجس آمد و کفش مرا برداشت و گفت: ای بانوی من و بانوی خاندانم! حالتان چطور است؟ گفتم: تو بانوی من و بانوی خاندان من هستی، از کلام من ناخرسند شد و گفت: ای عمه جان! این چه فرمایشی است؟ بدو گفتم: ای دختر جان! خدای تعالی امشب به تو فرزندی عطا فرماید که در دنیا و آخرت آقا است. نرجس خجالت کشید و حیا نمود. چون از نماز عشا فارغ شدم، افطار کردم و در بستر خود خوابیدم. در دل شب برای ادای نماز برخاستم و آن را به جای آوردم؛ در حالیکه نرجس خوابیده بود. برای تعقیبات نشستم و پس از آن نیز دراز کشیدم و هراسان بیدار شدم. او همچنان خواب بود، پس برخاست و نماز گزارد و خوابید. حکیمه گوید: بیرون آمدم و در جستوجوی فجر به آسمان نگریستم و دیدم فجر اول دمیده است و او در خواب است. شک بر دلم عارض گردید، ناگاه ابو محمد از محل خود فریاد زد: ای عمه! شتاب مکن که اینجا کار نزدیک شده است. گوید: نشستم و به قرائت سورههای "الم سجده" و "یس" پرداختم. در این میان او هراسان بیدار شد و من به نزد او پریدم و بدو گفتم: نام خدا بر تو باد، آیا چیزی احساس میکنی؟ گفت: ای عمه! آری. گفتم: خودت را جمع کن و دلت را استوار دار که همان است که با تو گفتم. حکیمه گوید: من و نرجس را ضعفی فرا گرفت و به ندای سرورم به خود آمدم و جامه را از روی او برداشتم و ناگهان سرور خود (فرزندنرجس) را دیدم که در حال سجده بوده و مواضع سجودش بر زمین است. او را در آغوش گرفتم، دیدم پاک و نظیف است. ابو محمد فرمود: ای عمه! فرزندم را به نزد من آور! او را نزد وی بردم و او دو کف دستش را گشود و فرزند را در میان آن قرار داد و دو پای او را به سینه خود نهاد. پس زبانش را در دهان او گذاشت و دستش را بر چشمان و گوش و مفاصل وی کشید. سپس فرمود: ای فرزندم! سخن گوی. گفت: "أَشْهَدُ أَنّ لَّا إِلَٰهَ إِلَّإ الله وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وأَشْهَدُ ان محمداً رسول الله". سپس بر امیر مؤمنان و سایر امامان (ع) درود فرستاد تا آنکه بر پدرش رسید و زبان درکشید"[۴۹][۵۰].
↑شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۷۵؛ باب ۴۳، ح ۲۵.همچنین ر.ک: نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص ۱۵۷؛ الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۱۱۰۱
↑ اینجا فقط به موارد اندکی اشاره شده است. برای تفصیل بیشتر، ر.ک: سید ثامر هاشم العمیدی، مهدی منتظر در اندیشه اسلامی، ص ۱۸۵- ۲۰۰؛ همو، در انتظار ققنوس، مهدی علیزاده، ص ۱۸۸- ۱۹۸
↑ برخی اهل سنّت که ولادت حضرت مهدی(ع) را گزارش کردهاند، فقط آن را از دیدگاه شیعه بیان کردهاند، در حالی که عدهای گمان کردهاند کسانی که ولادت آن حضرت را نقل کردهاند بر این باور هستند که آن حضرت به دنیا آمده است
↑ سید ثامر هاشم العمیدی، مهدی منتظر در اندیشه اسلامی، ص ۱۸۶، به نقل از: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۷، ص ۲۷۴ در پایان حوادث سال ۲۶۰ قمری