ولادت امام مهدی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Saqi (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۱۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون امام مهدی(ع) است. "امام مهدی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام مهدی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

پنهانی بودن ولادت‏

فلسفه مخفی بودن ولادت

اثبات ولادت امام مهدی(ع)‏‏

  • ولادت حضرت مهدی(ع)‏، به دلایلی پنهانی صورت گرفت و باعث شد برخی، آن را انکار کنند؛ اما شیعه برای اثبات ولادت آن حضرت، دلیل‏‌های فراوانی آورده است.
  1. نوید امام عسکری(ع) به ولادت مهدی(ع)‏: امام حسن عسکری(ع) گاهی، نوید مولودش را به یاران خاص می‌‏داد[۱۶]. و نیز در نویدی به همسر بزرگوار خود داد، چنین فرمود: در آینده‏‌ای نزدیک دارای فرزندی خواهی شد. نامش محمد است. او قائم از بعد من است[۱۷].
  2. خبر دادن امام عسکری(ع) از ولادت مهدی(ع)‏: امام حسن عسکری(ع) برای یاران ویژه، ولادت فرزند خود را گزارش کرد. احمد بن اسحاق گوید: از امام عسکری(ع) شنیدم که فرمود: "سپاس از آن خدایی است که مرا از دنیا نبرد، تا آن‏که جانشین مرا به من نشان داد. او از نظر آفرینش و اخلاق، شبیه‏‌ترین مردم به رسول خدا است. خدای تعالی، او را در غیبتش حفظ فرماید؛ سپس او را آشکار کند. او زمین را از عدل ‏وداد آکنده سازد؛ همچنان‏که آکنده از جور و ستم شده باشد"[۱۸]. ابراهیم بن ادریس نیز گوید: امام عسکری(ع) گوسفندی به من داد و فرمود: "این را برای فرزندم فلان عقیقه کن و خود و نزدیکانت از آن بخورید. سپس دو گوسفند داد و فرمود: این دو گوسفند را از مولای خود عقیقه کن و بخور که خداوند سبحانه و تعالی بر تو گوارا نماید و به برادران دینی خود نیز از آن بده"[۱۹].
  3. خبر حکیمه- عمه امام عسکری(ع)- از ولادت آن حضرت‏: حکیمه دختر امام جواد(ع) و عمه امام حسن عسکری(ع)، از زنان والا مقام نزد امامان(ع) بود. وی به دستور مستقیم امام عسکری(ع)، شب ولادت حضرت مهدی(ع)‏ حضور داشت و بخش فراوانی از روایات ولادت آن حضرت، از سوی این بانوی بزرگوار نقل شده است.
  4. خبر نسیم و ماریه "خادمان بیت امامت": ایشان، دو تن از خدمتگزاران خانه امام عسکری(ع) بودند و از برخی روایات استفاده می‌‏شود که آنان نیز در شب ولادت در خانه امام عسکری(ع) حضور داشته‌‏اند [۲۰].
  5. گزارش عده فراوانی از بزرگان شیعه‏: "ابو الادیان، از خدمتکاران خانه امام حسن عسکری(ع) بود که علاوه بر حضور در بیت آن بزرگوار، سرپرست امور نامه‌‏های آن حضرت و بردن آن‏ها به شهرهای مختلف بود. او، یکی از کسانی است که روایت شهادت امام عسکری(ع) و نماز خواندن حضرت مهدی(ع)‏ بر پیکر آن حضرت را ذکر کرده است[۲۱].
  6. گزارش برخی از دانشمندان اهل سنت‏: بیشتر اهل سنت - آن‏گونه که شیعه باور دارد- اعتقادی به زاده شدن مهدی موعود ندارند؛ اما دانشمندانی چند از ایشان، علاوه بر تصریح یا اشاره به ولادت آن حضرت در سال ۲۵۵ ق، او را همان موعود در کلام پیامبر اکرم(ص) دانسته‌‏اند.
  1. کسانی که ولادت حضرت مهدی(ع)‏ را گزارش کرده‏‌اند؛ ولی در باره موعود بودن او ساکت مانده‌‏اند[۲۳]. ابن اثیر، در الکامل فی التاریخ درباره حوادث سال ۲۶۰ ق چنین می‌‏نویسد: در این سال، ابو محمد علوی عسکری وفات کرد. او یکی از دوازده امام مذهب امامیه و پدر محمّد است که معتقدند او منتظر می‏‌باشد[۲۴]. ابن خلکان در وفیات الاعیان[۲۵] و ذهبی در کتاب العبر[۲۶] چنین گزارشی ارائه کرده‏‌اند.
  2. کسانی که علاوه بر گزارش ولادت آن حضرت، به موعود بودن آن حضرت تصریح کرده‏‌اند "البته این دسته کم شمارند": کمال الدین محمد بن طلحه شافعی در کتاب مطالب السؤول گوید: ابو القاسم محمد بن حسن خالص، پسر علی متوکل، پسر قانع، پسر علی رضا، پسر موسی کاظم، پسر جعفر صادق، پسر محمد باقر، پسر علی زین العابدین، پسر حسین زکی، پسر علی مرتضی امیر المؤمنین، پسر ابو طالب، مهدی، حجت، خلف، صالح، منتظر(ع) و رحمت و برکات خداوند سبحانه و تعالی بر او باد[۲۷].

زمان و مکان ولادت‏

  1. روایاتی که بیانگر تهنیت شیعیان، بر امام عسکری(ع) است: ابو الفضل حسین بن حسن علوی گوید: «"دَخَلْتُ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِسُرَّ مَنْ رَأَى فَهَنَّأْتُهُ بِسَيِّدِنَا صَاحِبِ اَلزَّمَانِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ لَمَّا وُلِدَ"»[۳۷]؛ "در سامرا، به منزل امام حسن(ع) رفتم و ولادت سرورمان، صاحب الزمان(ع) را به وی تبریک گفتم".
  2. روایاتی که از زبان حکیمه خاتون، بر دیدن آن حضرت در خانه امام حسن عسکری(ع) دلالت دارد.
  3. روایاتی که بیانگر دیده شدن حضرت مهدی(ع) از سوی گروهی از اصحاب در منزل امام عسکری(ع) است.

ولادت امام مهدی در موعودنامه

  • حکیمه خاتون می‌گوید: هرگاه خدمت امام عسکری (ع) می‌رسیدم، برای او دعا می‌کردم که خداوند فرزندی به او عطا کند؛ تا آن‌که غروب روز پنج‌شنبه چهاردهم ماه شعبان سال ۲۵۵ ه‍‌. ق نزد امام عسکری (ع) رفتم و طبق روال گذشته دعا کردم که خدا به تو فرزندی عطا کند. وقتی شب فرارسید، به کنیزم گفتم جامه‌ام را بیاور تا به منزل بازگردیم، امام عسکری (ع) فرمودند: عمه جان، امشب نزد ما بمان، زیرا در این شب فرزند مبارکی متولد می‌شود که زمین مرده را حیات بخشیده زنده می‌کند. عرض کردم: این فرزند بابرکت از کدام کدبانو متولد خواهد شد؟ فرمود: از نرجس و فقط‍‌ از او متولد می‌شود. حکیمه می‌گوید: من به نزدیک نرجس رفتم و به دقت به او نگریستم، ولی هیچ اثری از حمل و داشتن فرزند در او مشاهده نکردم. نزد امام رفتم و ماجرا را به اطلاع امام رساندم.
  • امام لبخندی زدند و فرمودند: عمه‌جان! هنگام سپیده‌دم صبح اثر بارداری او ظاهر می‌شود، زیرا نرجس مانند مادر موسی است که نشانی از فرزند داشتن در او دیده نمی‌شد و تا هنگام تولد موسی هیچ‌کس از ولادتش خبر نداشت. فرعون ستمگر که می‌دانست اگر حضرت موسی متولد شود، با او مبارزه می‌کند و تخت و تاجش را نابود می‌سازد، با تمام نیرو می‌کوشید تا از ولادت موسی (ع) جلوگیری کند، لذا دستور داد تا زنان را از مردان جدا کنند؛ اما وقتی خدا بخواهد موسی به دنیا بیاید، تلاش صدها فرعون هم بی‌نتیجه خواهد بود. قبل از تولد حضرت موسی (ع) کسی باور نمی‌کرد که مادرش باردار است، نرجس نیز همچون مادر موسی تا آخرین لحظات ولادت امام زمان (ع) نشانی از بارداری در خود نداشت، زیرا آینده نرجس بسیار حساس و پراهمیت بود. جاسوس‌ها همه‌جا را کنترل می‌کردند و کارآگاهان حکومت هر حرکت مشکوکی را زیر نظر داشته و به شدت مراقب بودند که اگر فرزندی از امام یازدهم متولد شود، نابودش کنند.
  • حکیمه می‌گوید: شب از نیمه گذشته بود، هنوز نشانه‌ای از فرزند داشتن در نرجس دیده نمی‌شد. من زودتر از شب‌های قبل به نماز شب مشغول شدم. نرجس خاتون نیز از خواب پریده و از اطاق بیرون رفت، وضو گرفت و مشغول نماز شب شد. او آخرین رکعت نمازش را می‌خواند که من از اطاق بیرون رفتم و به آسمان نگاه کردم، دیدم که طلوع فجر است، اما هنوز اثری از فرزند نیست. همین‌که در دلم نسبت به وعده امام عسکری (ع) تردید پیدا شد، ناگهان امام صدا زد: عمه جان! شک نداشته باش. آن‌چه گفته‌ام آشکار می‌شود و به خواست خدا خواهی دید.
  • در حالی که من از این تردید شرمنده بودم به طرف اطاق برگشتم. دیدم نرجس‌خاتون نمازش را تمام کرده و با حالتی غیرعادی و شتابزده بیرون می‌آید. به او گفتم پدر و مادرم به فدایت! آیا چیزی احساس می‌کنی‌؟ گفت: بله. عمه جان! چیزی را شدیدا در خود یافتم. گفتم به خواست خدا جای نگرانی نیست، سپس او را به درون اطاق بردم. هنگام طلوع فجر صادق، درد زایمان نرجس شروع شد. از درون خانه، امام عسکری صدا زد: عمه جان! سوره قدر را بر او بخوان! حکیمه می‌گوید مشغول خواندن سوره قدر شدم، در این هنگام طفل داخل رحم نرجس نیز همان‌گونه که من می‌خواندم، می‌خواند. در حال تعجب بودم که امام با صدای بلند فرمود: عمه از امر خدا تعجب مکن که خداوند زبان ما را در کودکی به حکمت باز کرده و در بزرگیحجت خود در زمین قرار می‌دهد[۴۲]. هنوز کلام امام تمام نشده بود که نرجس‌خاتون از نظرم ناپدید شده و گویا بین من و او پرده‌ای کشیده شد که دیگر او را ندیدم. وحشت‌زده و نگران، فریادکنان به طرف اطاق امام عسکری (ع) دویدم. در این لحظه امام فرمود: عمه برگرد، که او را در جای خود خواهی دید. با تعجب برگشتم. وقتی وارد اطاق شدم، دیدم نوری از نرجس می‌درخشد که چشم‌ها را خیره می‌کند، سپس دیدم نوزاد، طیب و طاهر، ناف‌بریده و ختنه‌کرده در حالی که در بازوی راستش نوشته است: ﴿جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا مواضع سجده را به زمین گذاشته، انگشتان سبابه را به طرف آسمان بالا گرفته و می‌گوید: "أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ أَنَّ أَبِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ"؛ شهادت می‌دهم که معبودی جز خدای یگانه نیست. او بی‌همتا است و شریکی ندارد، جدم محمد (ص) فرستاده خدا و پدرم علی امیر مؤمنان است." سپس نام یکایک ائمه را برشمرد تا به نام مبارک خود رسید، آن‌گاه به درگاه الهی عرضه داشت: "اللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِي وَعْدِي وَ أَتْمِمْ لِي أَمْرِي وَ ثَبِّتْ وَطْأَتِي وَ امْلَأِ الْأَرْضَ بِي عَدْلًا وَ قِسْطاً"؛ پروردگارا، آن‌چه را به من وعده دادی برآورده ساز و کارم را به اتمام رسان. مخالفانم را نابود و مغلوب کرده، مرا بر دشمنانم پیروز فرما و زمین را به وسیله من سرشار از انصاف و عدالت گردان.
  • همچنان غرق تماشای مناجات دلنشین و کلمات معجزه‌آسای این نوزاد بودم که ناگهان صدای امام عسکری بلند شد که عمه جان، آن فرزند را در آغوش بگیر و به نزد من آر. من جلو رفتم، آن نوزاد را بغل کرده به طرف امام عسکری بردم. وقتی بچه در مقابل پدر قرار گرفت، هنوز روی دست من بود که بر پدرش سلام کرد. آن‌گاه حضرت فرزندش را از من گرفت و زبانش را در دهان آن طفل نهاد و کودک از (زبان علم و عصمت)آن حضرت، (دانش و معرفت و اسرار امامت) نوشید. بعد به من فرمود: این کودک را بگیر و به مادرش بسپار تا او را شیر دهد. وقتی نرجس به او شیر داد، بار دیگر فرزندم را نزد من بیاور. من نوزاد را به مادرش برگرداندم و پس از نوشیدن شیر دو مرتبه نزد حضرت آوردم. حضرت این‌بار نیز زبان به کام فرزندش فروبرد، سپس فرمود: ای فرزند! بخوان! طفل شروع به خواندن کرد، از صحف آدم و زبور داود تا تورات و انجیل را به زبان عبرانی و سریانی خواند، سپس این آیه را تلاوت کرد: ﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ * وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَ...[۴۳] آن‌گاه بر پیامبر اکرم (ص) و امیر المؤمنین (ع) و همه ائمه تا پدرش درود فرستاد[۴۴][۴۵].

ولادت امام مهدی در درسنامه

  • حضرت مهدی (ع)، ولادت استثنایی داشته و این برای بسیاری سؤال‌انگیز بوده است. از این‌رو، ترسیم و تصویر مقدمات ولادت و برخورد مخالفان و دشمنان اهل بیت (ع)، در برابر این پدیده، ضروری می‌نماید. جریان امامت پیشوایان معصوم (ع)، پس از رسول خدا (ص) فراز و فرودهای فراوانی پیدا کرد. امامان معصوم (ع)، با حفظ استراتژی کلی و خطوط اساسی امامت، در رابطه با حفظ مکتب و ارزش‌های آن، روش‌های گوناگونی را در برابر ستمگران، در پیش گرفتند. این فراز و نشیب‌ها، تا زمان امامت علی بن موسی الرضا (ع)، استمرار داشت و ائمه (ع) تا آن زمان، هر یک به تناسب زمان و مکان و ارزیابی شرایط سیاسی و اجتماعی، موضعی خاص انتخاب می‌کردند. پس از امام رضا (ع)، جریان امامت شکل دیگری یافت. امام جواد، هادی و عسکری (ع)، در برابر دستگاه حاکم و خلفای عباسی موضعی یگانه برگزیدند[۴۶]. پس از اینکه دو قرن و اندی از هجرت پیامبر (ص) سپری شد و امامت به آنان رسید، اندک اندک در میان حکومتگران مسلمین در مرکز خلافت، نگرانی‌هایی عمیق جان گرفت. این نگرانی‌ها مربوط به اخبار و احادیث بسیاری بود که در آنها آمده بود: از امام عسکری (ع) فرزندی تولد خواهد یافت که برهم زننده اساس حکومت‌ها است. این پیشگویی، هم در کتاب‌های پیشینیان آمده بود و به وسیله آگاهان در میان مسلمین نقل می‌شد و هم در اخبار اسلامی، به تواتر از پیامبر (ص) نقل شده بود. بر مبنای این بشارت‌ها، قرار بود از امام یازدهم فرزندی پدید آید که ویران‌کننده تخت‌ها و فروافکننده تاج‌ها و پایمال کننده قدرت‌های ستمگر باشد.... ازاین‌رو بر فشارها و سخت‌گیری‌ها نسبت به امام حسن عسکری (ع) افزوده شد تا شاید با نابودی ایشان، از تولد مهدی (ع) و تداوم امامت جلوگیری شود. اما برخلاف برنامه‌ریزی‌ها و پیشگیری‌های دقیق و پی‌درپی دشمنان، مقدمات ولادت حضرت مهدی (ع) آماده شد و توطئه‌های ستمگران، راه به جایی نبرد. بدین علت دورانی که آن حضرت در شکم مادر بزرگوار خود بود و سپس تولدش، همه و همه، از مردم پنهان بود و جز چند تن از نزدیکان، شاگردان و اصحاب خاص امام عسکری (ع)، کسی او را پس از ولادت نمی‌دید. آنان نیز مهدی (ع) را گاه‌گاه می‌دیدند؛ نه پیوسته و به صورت عادی[۴۷][۴۸].
  • درباره چگونگی ولادت ایشان مشهورترین نظر، سخنان ارزشمند بانوی بزرگوار، حضرت حکیمه (س) عمه امام عسکری (ع) است. شیخ صدوق، این حادثه بزرگ را از زبان او چنین آورده است: امام حسن عسکری (ع) مرا به نزد خود فراخواند و فرمود: ای عمه! امشب افطار نزد ما باش که شب نیمه شعبان است و خدای تعالی امشب حجت خود را- که حجت او در روی زمین است- ظاهر سازد. گفتم: مادر او کیست؟ فرمود: نرجس. گفتم: فدایت شوم! اثری از حمل در او نیست، فرمود: همین است که به تو می‌گویم. گوید: آمدم و چون سلام کردم و نشستم؛ نرجس آمد و کفش مرا برداشت و گفت: ای بانوی من و بانوی خاندانم! حالتان چطور است؟ گفتم: تو بانوی من و بانوی خاندان من هستی، از کلام من ناخرسند شد و گفت: ای عمه جان! این چه فرمایشی است؟ بدو گفتم: ای دختر جان! خدای تعالی امشب به تو فرزندی عطا فرماید که در دنیا و آخرت آقا است. نرجس خجالت کشید و حیا نمود. چون از نماز عشا فارغ شدم، افطار کردم و در بستر خود خوابیدم. در دل شب برای ادای نماز برخاستم و آن را به جای آوردم؛ در حالی‌که نرجس خوابیده بود. برای تعقیبات نشستم و پس از آن نیز دراز کشیدم و هراسان بیدار شدم. او همچنان خواب بود، پس برخاست و نماز گزارد و خوابید. حکیمه گوید: بیرون آمدم و در جست‌وجوی فجر به آسمان نگریستم و دیدم فجر اول دمیده است و او در خواب است. شک بر دلم عارض گردید، ناگاه ابو محمد از محل خود فریاد زد: ای عمه! شتاب مکن که اینجا کار نزدیک شده است. گوید: نشستم و به قرائت سوره‌های "الم سجده" و "یس" پرداختم. در این میان او هراسان بیدار شد و من به نزد او پریدم و بدو گفتم: نام خدا بر تو باد، آیا چیزی احساس می‌کنی؟ گفت: ای عمه! آری. گفتم: خودت را جمع کن و دلت را استوار دار که همان است که با تو گفتم. حکیمه گوید: من و نرجس را ضعفی فرا گرفت و به ندای سرورم به خود آمدم و جامه را از روی او برداشتم و ناگهان سرور خود (فرزند نرجس) را دیدم که در حال سجده بوده و مواضع سجودش بر زمین است. او را در آغوش گرفتم، دیدم پاک و نظیف است. ابو محمد فرمود: ای عمه! فرزندم را به نزد من آور! او را نزد وی بردم و او دو کف دستش را گشود و فرزند را در میان آن قرار داد و دو پای او را به سینه خود نهاد. پس زبانش را در دهان او گذاشت و دستش را بر چشمان و گوش و مفاصل وی کشید. سپس فرمود: ای فرزندم! سخن گوی. گفت: "أَشْهَدُ أَنّ لَّا إِلَٰهَ إِلَّإ الله وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وأَشْهَدُ ان محمداً رسول الله". سپس بر امیر مؤمنان و سایر امامان (ع) درود فرستاد تا آنکه بر پدرش رسید و زبان درکشید"[۴۹][۵۰].

پرسش مستقیم

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. جمعی از نویسندگان، چشم‏به‏راه مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف، ص ۳۱۸
  2. محمد رضا حکیمی، خورشید مغرب، ص ۲۱- ۲۲
  3. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، باب ۴۲، ح ۱؛ همچنین ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۳۸؛ اربلی، کشف الغمة، ج ۲، ص ۴۴۹
  4. " فِي‏ الْقَائِمِ‏ مِنَّا سُنَنٌ‏ مِنْ‏ سُنَنِ‏ الْأَنْبِيَاءِ (ع)... وَ سُنَّةٌ مِنْ إِبْرَاهِيمَ ... ِ وَ أَمَّا مِنْ إِبْرَاهِيمَ فَخَفَاءُ الْوِلَادَةِ وَ اعْتِزَالُ النَّاسِ ...‏‏‏ "، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۵۶۷
  5. " صَاحِبُ‏ هَذَا الْأَمْرِ تَعْمَى‏ وِلَادَتُهُ‏ عَلَى‏ هَذَا الْخَلْقِ‏ لِئَلَّا يَكُونَ‏ لِأَحَدٍ فِي‏ عُنُقِهِ‏ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَجَ‏"، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۷۹، ح ۱.
  6. " صَاحِبُ‏ هَذَا الْأَمْرِ تَغِيبُ‏ وِلَادَتُهُ‏ عَنْ‏ هَذَا الْخَلْقِ‏ لِئَلَّا يَكُونَ‏ لِأَحَدٍ فِي‏ عُنُقِهِ‏ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَجَ‏ وَ يُصْلِحُ‏ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ أَمْرَهُ‏ فِي‏ لَيْلَةٍ‏"، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۸۰، باب ۴۴، ح ۵.
  7. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۷۷، ح ۱۰۵
  8. لطف اللّه صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص ۳۵۳
  9. خدامراد سلیمیان، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۴۶۹، ۴۷۰.
  10. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۸۰، باب ۴۴، ح ۵.
  11. محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ص ۷۷، ح ۱۰۵.
  12. اعراف، آیه ۱۴.
  13. قصص، آیه ۷.
  14. لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص ۳۵۳.
  15. خدامراد سلیمیان، درسنامه مهدویت، ج‌۱، ص۱۸۳، ۱۸۴.
  16. " سيرزقني‏ اللّه‏ ولدا بمنّه‏ و لطفه‏‏"، محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۱۳
  17. " سَتَحْمِلِينَ‏ وَلَداً وَ اسْمُهُ‏ مُحَمَّدٌ وَ هُوَ الْقَائِمُ‏ مِنْ بَعْدِي‏‏"، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۰۸، ح ۴
  18. " الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ الَّذِي‏ لَمْ‏ يُخْرِجْنِي‏ مِنَ‏ الدُّنْيَا حَتَّى‏ أَرَانِي‏ الْخَلَفَ‏ مِنْ‏ بَعْدِي‏ أَشْبَهَ‏ النَّاسِ‏ بِرَسُولِ‏ اللَّهِ (ص) خَلْقاً وَ خُلْقاً يَحْفَظُهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي غَيْبَتِهِ ثُمَّ يُظْهِرُهُ فَيَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً‏‏"، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۰۸، ح ۴
  19. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۲؛ ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۴۵
  20. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۳۰، ح ۵
  21. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۷۵؛ باب ۴۳، ح ۲۵.همچنین ر.ک: نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص ۱۵۷؛ الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۱۱۰۱
  22. اینجا فقط به موارد اندکی اشاره شده است. برای تفصیل بیشتر، ر.ک: سید ثامر هاشم العمیدی، مهدی منتظر در اندیشه اسلامی، ص ۱۸۵- ۲۰۰؛ همو، در انتظار ققنوس، مهدی علیزاده، ص ۱۸۸- ۱۹۸
  23. برخی اهل سنّت که ولادت حضرت مهدی(ع) را گزارش کرده‏اند، فقط آن را از دیدگاه شیعه بیان کرده‏‌اند، در حالی که عده‏ای گمان کرده‏اند کسانی که ولادت آن حضرت را نقل کرده‏اند بر این باور هستند که آن حضرت به دنیا آمده است
  24. سید ثامر هاشم العمیدی، مهدی منتظر در اندیشه اسلامی، ص ۱۸۶، به نقل از: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۷، ص ۲۷۴ در پایان حوادث سال ۲۶۰ قمری
  25. وفیات الاعیان، ج ۴، ص ۱۷۶، ح ۵۶۲
  26. وفیات الاعیان، ج ۴، ص ۱۷۶، ح ۵۶۲
  27. طلحه شافعی، مطالب السؤول، ج ۲، ص ۷۹، باب ۱۲
  28. ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ص ۲۸۷
  29. خدامراد سلیمیان، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۴۷۰-۴۷۳.
  30. خدامراد سلیمیان، درسنامه مهدویت ج۱، ص۱۸۷-۱۹۱.
  31. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۱۴؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۲۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۴۷
  32. ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۲۹؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۳۱
  33. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۲۹؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۷
  34. سلیمیان، خدامراد،فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۴۶۷ - ۴۷۳.
  35. ر.ک: کافی، ج ۱، ص ۳۲۹؛ کتاب الغیبة، ص ۲۳۱.
  36. کافی، ج ۱، ص ۵۱۴؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۲۴؛ کتاب الغیبة، ص ۱۴۷.
  37. کتاب الغیبة، ص ۲۲۹؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۷.
  38. کتاب الغیبة، ص ۲۳۲، ح ۱۹۹، کافی، ج ۱، ص ۳۲۸، ح ۲.
  39. کافی، ج ۱، ص ۳۴۰؛ الغیبة، ص ۱۸۸، ح ۴۱؛ کتاب الغیبة، ص ۱۶۲، ح ۱۲۱.
  40. ر.ک: خورشید مغرب، ص ۲۴ و ۲۵.
  41. خدامراد سلیمیان، درسنامه مهدویت، ج۱، ص۱۹۱-۱۹۴
  42. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳.
  43. قصص، آیه ۵.
  44. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۲؛ کمال الدین، دوجلدی، ص ۴۲۴.
  45. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۷۵۹.
  46. جمعی از نویسندگان، چشم به راه مهدی (ع)، ص ۳۱۸.
  47. محمد رضا حکیمی، خورشید مغرب، صص ۲۱- ۲۲.(با تصرف)
  48. خدامراد سلیمیان، درسنامه مهدویت، ج‌۱، ص۱۸۲.
  49. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۲، ح ۱؛ همچنین ر.ک: کتاب الغیبة، ص ۲۳۸؛ کشف الغمة، ج ۲، ص ۴۴۹.
  50. خدامراد سلیمیان، درسنامه مهدویت، ج‌۱، ص۱۸۳، ۱۸۴.