علائم و نشانههای ظهور چیستند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«نشانههای عمومی، بسیار هستند و ما از مجموع احادیث، حدیثی را انتخاب میکنیم که همان کافی است؛ سپس جملاتی که در حدیث آمده است را شرح میدهیم: "نزال بن سبره گفت: امیرالمومنین، علی بن ابی طالب (ع) برای ما خطبه خواند؛ پس خداوند عزوجل را ستایش کرد و بر او ثناء گفت و بر محمد و خاندانش درود فرستاد و فرمود: "ای مردم! از من بپرسید، قبل از اینکه مرا از دست بدهید". این را ۳ بار فرمود. صعصعه بن صوحان بلند شد و گفت: ای امیرالمؤمنین (ع)! دجال چه زمانی خواهد آمد؟امام (ع) به او فرمود: "بنشین، خدا سخنت را شنید و دانست که چه میخواهی؟" در ادامه فرمود: "برای آشکار شدن دجال، نشانههایی وجود دارد که پشت سر هم میآید مثل پشت سرهم بودن قدمها و اگر میخواهی از آن نشانهها به تو خبر بدهم؟" گفت: بله. فرمود: "حفظ کن... نشانههای آن، این است: هنگامی که مردمنماز را از بین ببرند، امانت را ضایع کنند، دروغ را حلال بدانند، رباخوار شوند و رشوه بگیرند... دینشان را به دنیا بفروشند، کارهای سفیهانه بکنند و از خویشاوندان دور شوند و از هوای نفسپیروی کنند، خونریزی را آسان شمارند، بردباری در برابر گناهان، ضعف و ظلم کردن، مایه فخر و مباهات باشد، امیران بد کردار باشند، وزیرانظالم، عرفاء خائن و قاریان گنهکار وجود داشته باشند و شهادت دادن به دروغ، آشکار شود و گناه کاری، تهمت زدن و نافرمانی کردن، علنی شود و قرآنها به صورت زیبایی چاپ شوند، مساجد تزیین گردند، منارهها بلند شوند و به بدها احترام گذاشته شود، صفوف جماعتمسلمین زیاد شود؛ ولی دلها از یکدیگر دور شود و پیمانها شکسته شود و آنچه وعده داده شده، نزدیک شود. زنان برای دنیا در تجارت با شوهرانشان شریک شوند و صدای تبه کاران بلند شود و از آنها، حرف شنوی شود و رهبریمردم به دست پستترین آنها بیفتد و از گنه کار برای ترس از شرش، دوری شود و دروغگو، تصدیق شود و خائن، امین شمرده شود، آواز خوانی و آلت موسیقی رواج یابد و نسلهای آخر این امت، نسلهای اولین را لعن کنند، زنان بر زینها سوار شوند و زنان، شبیه مردان و مردان، شبیه زنان شوند و شاهد، بدون اینکه از او بخواهند، شهادت بدهد، بیاید و شهادت دهد و دیگری برای جبران کار دیگری و بدون اینکه حق را بداند، شهادت دهد. برای دین، علوم دینی را فرا نمیگیرند و عمل دنیا را بر آخرت ترجیح میدهند و با داشتن قلب گرگ، پوست میش میپوشند و قلب هایشان، بویی بدتر از مردار و مزهای تلختر از صُبر (نوعی گیاه تلخ) میدهد؛ پس در این وضعیت، دجال به سرعت میآید"[۱].
بعضی از جملاتی که در این حدیث آمده است با کمی شرح به آن مقدار که به ذهن میآید را یادآوری میکنیم: حدیث یاد شده به بعضی از مفاسدجوامع اسلامی، دگرگون شدن مفاهیم، تغییر ارزشها، ضعف اعتقادات، اهمیت ندادن به نوامیس، زیاد بودن همت برای دست یابی به چیزهای از بین رفتنی، مسلط شدن منحرفان بر حکومتها، سقوط خوبیها و ترویج زشتیها، بدون هیچ ترس و خجالتی، اشاره میکند. نماز- که ستون دین است- باطنش را از دست میدهد، امانتها از بین میروند و دروغ- که حرام است- حلال میگردد، ربامباح میشود، آنان که شایستگیحکومت ندارند بر مرکب حکومت سوار میشوند؛ ارتباطهای عاطفی- که بین خویشاوندان و محارم وجود دارد- قطع میشود و ریختن خون خوبان، آسان شمرده میشود؛ ظالم به ظلم کردنش افتخار میکند، کارهای زشت بین پادشاهان رواج مییابد و ظلم بین وزیران، و خیانت بین جاسوسان و دولتمردان و گناه بین قاریان و خطیبان، گسترش مییابد. احترامقرآن به زیبایی رنگین بودن جلدش میباشد؛ نه به تلاوت و عمل به آن؛ صفوف نماز جماعت به وسیله نمازگزارانی که قلبهایی متنفر از یکدیگر دارند، شلوغ میشود، بدنهایشان به یکدیگر نزدیک، ولی قلب هایشان از یکدیگر دور است. زنان و جوانان به بازارها و مغازهها برای دستیابی به مال و ثروت میروند و صدای تبهکاران بلند میشود و در همه جا پخش میگردد، مردم سخن آنها را تصدیق میکنند و آن را وحی مُنزل میدانند. رهبری و ریاست، نصیب انسانهای پست و رذلی میشود که به ارزش و شرافت، اعتقادی ندارند، و مردم از شر بدکاران میترسند و به سبب شرشان از آنها میترسند. صدای زنان آوازه خوان، رقاصه و مطرب- که همراه موسیقی، دف و امثال آن است- از بیشتر خانهها بلند است و در آسمان، زمین، دریا، خیابان، بازار حتی صحرا و بیابان و وسایل نقلیه به گوش میرسد. نشستن زنان در هواپیما، موتور سیکلت و اسبها... شکی نیست که نشستن زن بر زین، غریزه جنسی را تهییج میکند به سبب حرکت خاصی که همراه نشستن بر زین است با توجه به اینکه در نشستن داخل ماشین، هیچ تأثیری وجود ندارد. شبیه شدن زنان به مردان، بالاترین درجه تمدن و پیشرفت به حساب میآید، دختران جوان، کت و شلوار مردان را میپوشند و موهای سرشان را کوتاه میکنند به طوری که تشخیص دادن بین آنها و مردان سخت است... این از جهت لباس و ظاهر و اما کار کردن در ادارهها، استخدام در محلهها و مشارکت در بقیه مشاغل زندگی- که مختص به مردان است- مثل وزارت و مجلس قانونگذاری که تصدیق محکم تری بر این ادعاست. شبیه شدن مردان به زنان را در هر مکانی میبینی، مرد، لباس رنگی میپوشد، شلوار تنگ به پا میکند، گردن بند طلا به گردن میاندازند، انگشتر طلا به دست میکند، ریش و سبیلش را با تیغ میزند، ابروهایش را نازک میگرداند و برای تازگی صورت و روشن شدن رنگ صورتش از پودرهای خاص استفاده میکند مثل اینکه میخواهد، نظرها را به طرف خودش جلب کند مثل اینکه این جا نقطه مشترکی بین مردان و زنان برای مبادلات روشنفکرانه است. بله.... این بعضی از نمونههای شبیه شدن مردان به زنان است! در دادگاهها شاهد، بدون اینکه از او بخواهند، شهادت دهد، میآید و شهادت میدهد و دیگری برای رضایت دوستش، شهادت میدهد؛ در دادگاهها، پرداختن رشوه و هدیههایی به قاضی یا کارمندان برای جلب رضایت آنها، رواج دارد و این از چیزهایی است که بر کسی پوشیده نیست. یاد گرفتن علوم دینی برای دنیا بین برخی متعارف شده است و میبینی که بعضی فقیه میشوند؛ ولی نه برای دین... بلکه برای دنیا؛ علوم دینی را میخواند تا یاد بگیرد، قاضی شود و به درجه ایی برسد که وضع زندگیاش خوب شود و برای او، چیزی از امور دینی اصلاً مهم نیست. افرادی هستند که تظاهر به آراستگی و پرهیزکاری میکنند، نفسهای بسیار شرور، نیتهای بد و باطن آلودهای دارند و زمانی که برای آنها، فرصتی پیش آید، نه وجدان، نه عاطفه، نه انسانیت، نه دین و نه مذهبی دارند مثل گرگی هستند که چیزی جز پاره کردن طعمه نمیداند، خونش را میخورد و اعضایش را قطعه، قطعه میکند!»[۲].
«در این جا فهرستی را که شیخ مفید در کتاب الإرشاد آورده، به همان ترتیب ذکر میکنیم؛ علامتهایی که در میراث حدیثی و تاریخی سده چهارم هجری وجود داشته و عالم فرهیخته و نقادی همچون شیخ مفید، آنها را جمعآوری و گزارش کرده است:
آنچه را که شیخ مفید بیان کرده، نمیتوان قطعی دانست و با وجود مقام و عظمتی که این عالم بزرگ شیعه دارد، به نظر میرسد دورانی که این مطالب و اخبار در آن بیان میشده و شهرت داشته، در نقل آنها حتی برای این عالم کمنظیر امامیه، تأثیرگذار بوده است. ایشان گفته است که این موارد را از کتب قبل از خود جمع کرده و در نهایت، با نوشتن عبارت "والله أعلم"، تردید خود را نسبت به برخی از علائم، بیان کرده است[۳]»[۴]»[۵].
«شیخ مفید میفرمایند: "روایاتی در دست است که نشانههای قیام مهدی (ع) و رویدادهایی را که پیش از آن به وقوع خواهد پیوست بیان نموده است. از جمله آن علایم است:
آمدن ندایی از آسمان که همه مردمزمین آن را به زبان خود میشنوند؛
سینه و صورتی که در عین الشمس در آسمان برای مردم دیده میشود؛
مردگانی که از گورها به پا میخیزند و به دنیا باز میگردند و به دیدار آشنایان خود میروند.
سپس - چنانکه در روایات آمده است - این نشانهها با بیست و چهار باران متوالی پایان میپذیرد که زمین به واسطه آن، پس از مرگ، زنده شده برکتهایش آشکار میگردد، از آن پس، هر ناملایمی از معتقدان به حق و شیعیانمهدی (ع) زایل گشته در مییابند که هنگام ظهور آن حضرت در مکه فرا رسیده است، و برای یاری او به سمت مکه حرکت میکنند. البته بعضی از این رویدادها حتمی بوده و بعضی دیگر مشروط به بعضی از شرایط میباشند، و خداوند به آنچه پیش خواهد آمد داناتر است. ما این مطالب را تنها بدین جهت که در کتابها و اصول معتبر آمده و از معصومانروایت شده بود، ذکر کردیم و از خداوند متعالیاری و توفیق میخواهیم"[۷]»[۸].
«علاوه بر علامتهایی که احادیث شریف به آنها تصریح نمودهاند میتوان از این روایات دریافت که یکی از علایم مهم ظهورحضرت مهدی (ع) از میان رفتن علل و عواملی است که به غیبت آن بزرگوار منجر شده و آماده شدن اوضاع و شرایط برای اقدام آن حضرت به انجام مأموریت مصلحانه بزرگش میباشد. از آن جملهاند:
تکمیل فرآیند آزمایش و گزینشمؤمنین و گرد آمدن تعداد لازم از یاورانوفادار در رتبههای مختلف که ضمن بحث از علل غیبت به آن اشاره نمودیم؛ یاوران عالی رتبهای که دارای شایستگیهای سیاسی لازم برای همکاری با حضرت مهدی (ع) در برپا کردن حکومت عدل اسلامی جهانی و اداره شئون مختلف آن، و پیش از آن، شایستگی اداره نهضت ضد کفر و شرک و عبودیتهای طاغوتی و محو کامل آنها را داشته باشد.
و شاید افرادی که به این مقام میرسند همان کسانی باشند که تعدادشان در روایات شریف به تعداد اهل بدر ۳۱۳ نفر اعلام شده و برایشان صفات بالایی مانند ایمان و رسیدن به حقمعرفتخداوند متعال ذکر شده است. در روایات این افراد را از لحاظ شدت عبادتخدا و اخلاص برای ذات اقدس حق «رهبان اللیل»؛ راهبان شب و از نظر شجاعت و لیاقت جهادی بالایی که دارند. «اسد النهار»شیران روز؛ و از حیث شایستگی مدیریتی عالی «الولاة العدول»، والیانعادللقب دادهاند[۹] و دیگر صفات والایی که از آنها چنین برداشت میشود که این تعداد از افراد در زمان ظهور آن حضرت قبل و بعد از برپا شدن دولت عدل جهانی، به عنوان سیستمرهبری و اداری امام (ع) به شمار میآیند.
فراهم آمدن پایگاههای گسترده اسلامی که آمادگی تعامل مثبت با اهداف نهضت بزرگ مهدوی را داشته باشند اگرچه از لحاظ کیفیت کمک رسانی عملی به نهضت دارای درجات متفاوتی باشند[۱۰].
این حرکت مقدماتی - که احادیث شریف، بر انجام آن قبل از ظهورمهدوی تأکید دارند - در ارائه تصویر پیراسته اسلام به جهان، باعث سربرآوردن اسلام در جهان به عنوان تمدن جایگزین برای نجات بشریت شده رویکرد به اسلام در بیرون دایره جامعه اسلامی افزایش مییابد؛ - مسألهای که امروزه هم هرچند به ندرت، شاهد آن هستیم - این امر موجب میشود که درهای تعامل مثبت با نهضت مهدوی بر ملتهای غیر اسلامی نیز گشوده گردد؛ خصوصاً که آنان مکاتب و جریانات فکری و سیاسی دیگر را تجربه کرده و عملًا ناتوانی آنها را در تحقق سعادت مطلوب بشریت، بلکه به بار آمدن بسیاری از بحرانهای مادی و معنوی توسط آنها را احساس کردهاند؛ بحرانهایی که امروزه هم با آن دست به گریبان هستند. این مسأله باعث میشود تا ملتهای جهان، خارج از مکاتب و جریانهایی که تا کنون شناختهاند به دنبال جایگزین باشند. احادیث شریف که تصریح دارند دولت مهدویآخرین دولت در روی زمین است و ما این دسته از احادیث را در بخش مربوط به علل و اسباب غیبت ذکر کردهایم دقیقاً به همین نکته اشاره دارند.
از دیگر مقدمات، فراهم آمدن ابزار ارتباطی پیشرفتهای است که امکان شناخت همگانی حقایق و در نتیجه رسیدن حق به همه مردم را فراهم نموده بطلان و ناکارآمدی دیگر مکاتب و حقانیت و برتریرسالت اسلامی را که حضرت مهدی (ع) پرچمدار آن است بر همگان آشکار سازد. در نتیجه افرادی که در طول تاریخ وابسته به مکاتب دیگر بودند، جریان فکری و اهداف اسلام را که مهدی (ع) حامل آن است پذیرفته و در عمل به صف یاران آن حضرت میپیوندند. روایاتی که علل غیبت را بیان کردهاند با عنوان خارج شدن "ودائع الله" یعنی امانتهای مؤمنخداوند از نسل کافران از این پدیده یاد کردهاند»[۱۲].
«۱. خروجسفیانی:سفیانی از فرزندان خالد بن یزید بن ابی سفیان[۱۳] است و در دمشق، از محلی به نام وادی یابس قیام میکند. او با رعب و وحشتی که در دلهای مردم به وجود میآورد، سبب میشود هرکه پرچم آنها را از دور ببیند، پا به فرار بگذارد[۱۴].
سفیانی به بسیاری از شهرها، از جمله کوفه، بصره و مدینه هجوم میبرد و دست به کشتار وسیعی میزند. وی حرمتهای اسلامی را یکی پس از دیگری، از بین میبرد. او به کشتن دانشمندان و آتش زدن قرآنها میپردازد. مساجد را خراب میکند. حرام را حلال میشمرد، هرگز از ظلم و ستم دست برنمی دارد و روز به روز بر فسق و فجور و طغیان و تمرد افزوده میشود.
۴. فرو رفتگی در بیداء:امام صادق (ع) چهارمین علامت حتمی را "خسف" در محلی بین مکه و مدینه، به نام بیداء دانسته است. امام باقر (ع) ضمن حدیث مفصلی به جابر میفرماید: "وقتی سپاه اعزامی سفیانی به بیداء میرسد، ناگهان از آسمان ندا میرسد: ای بیداء! در خود فرو ببر آنچه از این سپاه است! پس همه به زمین فرو میروند. جز سه نفر که خداوند صورتهایشان را به پشت سر برمیگرداند"[۱۸].
۷. نمایان شدن دستی در آسمان:امام صادق (ع) فرمود: "وَ كَفٌّ تَطْلُعُ مِنَ السَّمَاءِ مِنَ الْمَحْتُومِ"[۲۱]؛ و دستی که در آسمان ظاهر میگردد، از جمله امور و نشانههای حتمی پیش از ظهور است".
همچنین به نشانههای دیگری برخورد میکنیم که در روایات، جزو نشانههای ظهور شمرده شده، اما هرگز از آنها تعبیر به حتمی نشده است.
محدث قمی درباره این گونه علائم مینویسد: "و اما علامات غیر حتمیه: پس آنها بسیار است، بعضی ظاهر شده و بعضی هنوز واقع نشده و ما در اینجا به بعضی از آنها، به نحو اجمال اشاره میکنیم:
«نشانههای حتمی: منظور از این نشانهها آن است که تحقق و پدیدار شدن آنها بدون هیچ قید و شرطی، قطعی و الزامی خواهد بود به گونهای که تا آنها واقع نگردد، حضرت مهدی (ع) ظهور نخواهد کرد و اگر کسی پیش از واقع شدن این نشانهها ادعای ظهور نماید، ادعای نادرستی کرده است.
امام باقر (ع) در حدیث معتبری میفرمایند: به فرمانده لشگر سفیانی گزارش میرسد که مهدی (ع) به سوی مکه حرکت کرده است. او سپاهی را به دنبال آن حضرت روانه میکند. آنها به وی دست نمییابند و مهدی (ع) داخل مکه میشود... فرماندهسپاهسفیانی با سپاهش در "بیداء" فرود میآیند. در این هنگام، ندا دهندهای از آسمان ندا میدهد: "ای زمینِ "بیداء" اینان را نابود کن!" پس زمین آنها را در خود فرو میبرد...[۲۷] و همچنین از امام صادق (ع) حکایت شده: "از علائم حتمی که پیش از قیام اتفاق خواهد افتاد قیامسفیانی و فرو رفتن در زمین "بیداء" است."[۲۸]۳. صیحه و ندای آسمانی: براساس روایات متعدد، پس از ظهورامام در مکه بانگی بسیار مهیب و رسا از آسمان شنیده میشود که امام را با اسم و نسب به همگان معرفی میکند و به مردم توصیه میکند که با امامبیعت کنند تا هدایت یابند و با او مخالفت نکنند که گمراه میشوند. در روایتی از امام صادق (ع) نقل شده که میفرمایند: "عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ خَمْسُ عَلَامَاتٍ مَحْتُومَاتٍ الْيَمَانِيُّ وَ السُّفْيَانِيُّ وَ الصَّيْحَةُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ وَ الْخَسْفُ بِالْبَيْدَاءِ. "؛ "قبل از قیامقائم پنج علامت حتمی است: یمانی، سفیانی، صیحه و ندای آسمانی و قتل نفس زکیه و خسف بیداء"[۲۹]
نشانههای غیر حتمی: اموری هستند که در صورت فراهم بودن شرایط به عنوان نشانه پدید میآید. بعضی از این نشانهها را بر میشماریم. به روایتی از امام صادق (ع) که به گوشهای از مفاسدآخرالزمان اشاره فرموده توجه کنید:
حکایت شده که امام صادق (ع) به یکی از یاران خود فرمود: هر گاه دیدی که:
«علایم غیرحتمی بسیارند که به یک روایت، از امام صادق (ع) اکتفا میکنیم، در این روایت چنان روی علایم و مفاسد انگشت گذارده شده که گویی این پیشگویی، مربوط به ۱۳ یا ۱۴ قرن پیش نیست، بلکه مربوط به همین قرن است؛ و امروز که بسیاری از آنها را با چشم خود میبینیم قبول میکنیم که براستی معجزهآساست.
«آنچه از مجموع روایات بهدست میآید، علائم ظهور به دو دسته تقسیم میشوند، علائم غیر حتمی و حتمی[۴۳]؛ که اینک اختصارا هر کدام بیان میشود:
علائم غیرحتمی: مقصود از علائم غیرحتمی آن است که حوادثی بهطور مطلق و حتم از نشانههای ظهور نیست، بلکه مشروط به شرطی است که اگر آن شرط تحقق یابد مشروط نیز متحقق میشود و اگر شرط مفقود شود مشروط نیز تحقق نمییابد. و لذا مسلّم است علائمی که در مورد حتمی بودن آنها نصّی نداشته باشیم، احتمال رخ دادن آنها نیز وجود دارد. اما علائم غیرحتمی بسیارند که به یک روایت از امام صادق (ع) اکتفا میکنیم. امام صادق (ع) به یکی از یاران خود فرمود:
و دیدی که: نشانههای برجستۀ حق ویران شده است؛ در این وقت خود را حفظ کن و از خداوند بخواه که از خطرات گناه نجاتت بدهد[۴۴].
این روایت گوشههایی از مفاسدجهان در آستانه قیام و انقلاب بزرگ حضرت مهدی (ع) را بیان داشته است. البته روایات فراوانی در این زمینه وجود دارد که علاقمندان میتوانند به منابع مراجعه فرمایند.
و نیز او فرموده: "وقوع ندا از امور حتمی است، و سفیانی از امور حتمی است، و یمانی از امور حتمی است، و کشته شدن نفس زکیه از امور حتمی است، و کف دستی که از افق آسمان بیرون آید از امور حتمی است". و اضافه فرمود: "و نیز وحشتی در ماه رمضان است که خفته را بیدار کند و شخص بیدار را به وحشت انداخته و دوشیزگان پردهنشین را از پشت پرده بیرون میآورد»[۴۶].
امام محمد باقر (ع) فرموده است: "در کوفه، پرچمهای سیاهی که از خراسان بیرون آمده است، فرود میآید، و وقتی مهدی (ع) ظاهر شد برای بیعت گرفتن به سوی آن میفرستد»[۴۸]»[۴۹].
«وقت ظهور آن حضرت (ع) معلوم نیست، و حتی مطابق روایات کسانی که وقت ظهور را تعیین کنند، دروغگو شمرده شدهاند[۵۰]. ولی نشانههایی به عنوان علائم ظهور در روایات بسیار آمده که مربوط به مدت اندکی قبل از ظهور و مربوط به آستانه و آغاز ظهور است، این نشانهها بسیار زیادند[۵۱] که معروفترین و جامعترین آنها این است که هرجومرج در همه چیز دنیا مشهود میگردد.[۵۲]. سراسر جهان پر از ظلموجور و فساد گردد[۵۳]، چنانکه در هر انقلابی معمولا ظلم و فساد قبل از آن، باعث انقلاب میگردد. این موضوع در ضمن روایتی جامع به طور مشروح بیان شده و امام صادق (ع) آن را در ۱۱۹ ماده بیان کرده است. و اینک ترجمه روایت: حضرتامام صادق (ع) به یکی از یارانش فرمود:
«در جوامع رواییشیعه و سنی، از امور متعددی به عنوان "علائم ظهور" یاد شده است. منظم ساختن این نشانهها در ضمنِ تقسیم و دستهبندی آنها، فوایدی را در پی دارد که بر اهل دقت پوشیده نیست. نشانههای ظهور را از زوایای مختلفی میتوان نگریست؛ مثلاً از لحاظ پیوستگی و گسستگی نسبت به ظهور، علائم منفصل و علائم متصل - و به تعبیر دیگر علائم پیش از ظهور و علائم مقارن با ظهور - را تشکیل میدهند و از نظر میزان قطعیت، به علائم محتوم و علائم مشروط انقسام مییابند و از جهت طبیعی و انسانی بودن و شخصی یا عمومی بودن سه دسته "حوادث خارق العاده"، "اوضاع عمومی اجتماعات بشری" و "متخاصمان؛ نیروها و چهره ها" را تشکیل میدهند. پیش از ذکر علائم، دو نکته را خاطر نشان میکنیم:
نکته اول: مأخذ برخی از علائم، خبر واحد یا احادیث مجهول و روایات مقطوعه و مرفوعه میباشد، هرچند نگارنده در این مکتوب، همه علائم را ذکر نمیکند و به ذکر علائمی که اکثراً در کتب متعدد و معتبر روایی وارد شده، بسنده میکند ولی به هر روی تضمینی برای عدم راهیابی نشانههای ضعیف السند وجود ندارد؛ البته قدر متیقن از نشانههای محتوم در میان مجموعه علائم، قابل تحصیل و تشخیص است.
نکته دوم: لسان روایات در پارهای از علائم به احتمال زیاد، زبان نمادین یا به اصطلاح سمبلیک است. بر این اساس، مدلول مطابقی برخی از واژگان مراد نیست، بلکه معنای کنایی و استعاری مقصود معصوم (ع) بوده است که در قست پایانی این فصل و ضمن نکته پنجم نمونه برجستهای از آن ارائه خواهد شد.
علائم متصل و نشانههای منفصل: نخست به ذکر علائم متصل که همان نشانههای مقارن ظهور هستند میپردازیم و سپس علائم منفصل را در قالب سه دسته بیان میکنیم.
ب) علائم پیشینی (نشانههای منفصل):علائم منفصل یا پیشینی ظهور خود به سه دسته "حوادث خارق العاده"، "اوضاع عمومی اجتمات بشری" و "متخاصمان؛ نیروها و چهرهها" انقسام مییابد که در اینجا بخشی از علائم هر دسته را ذکر میکنیم:
مرگهای سرخ و سپیدی که پیش از ظهورحضرت بسیاری از مردمان را هلاک میسازد[۷۰].
اوضاع عمومی جوامع بشری:احادیث بسیاری در کتب روایی شیعی و سنی وارد شده که اوضاع و احوال حاکم بر حیات عمومی نوع بشر را در سطح بینالمللی، تیره و نابسامان و اسفناک ترسیم میکند. به گوشهای از آنها اشاره میکنیم:
متخاصمان (نیروها و چهرهها): در احادیث باب علائم ظهور، بخشی از نشانههای آغاز قیامحضرت حجت (ع) به تبیین و ترسیم چهرههای دو اردوگاه حق و باطل و رهبران برجسته سیاسی و فکری آنها و عملکرد سپاهیان این دو جبهه اختصاص یافته است. پارهای از آنها را بیان میکنیم:
خروج سفیانی[۷۷]؛ نام این فرد پلید که رهبری جبهه باطل و نیروهای مهدیستیز را به عهده خواهد داشت، عثمان بن عنبسه بن ابی سفیان است که از ابوسفیانمشرک معروف صدر اسلام نَسَب میبرد. و همو لشکری را تجهیز نموده برای مقابله با امام به سوی مکه روانه میکند که زمین در صحرای البیداء، آنان را در کام خود میکشد. به مدت ۹ ماه بر نواحی پنجگانه دمشق، حمص، اردن، حلب و قنسرین حکومت خواهد کرد و خونهای زیادی را خواهد ریخت تا این که سرانجام در منطقه فلسطین شرقی به دست سپاهیانصاحب الزمان (ع) اسیر شده و در کنار دریاچه "طبریه" چونان گوسفندی سر از بدنش جدا میگردد.
«در برابر نشانههای حتمی، نشانههای غیر حتمی قرار دارد؛ یعنی مقید و مشروط به اموری است که در صورت تحقق آنها، پدید میآید. به عبارت دیگر، نشانههای غیر حتمی، شاید پدید آید و شاید بدون پیدایش آنها امام زمان (ع) ظهور کند. پارهای از نشانههای غیر حتمی از این قرار است: ۱. مرگ و میرها، زلزلهها و جنگها و آشوبهای فراگیر؛ ۲. خسوف و کسوف نابههنگام؛ ۳. بارش بارانهای فراوان و ...[۹۹].
طلوع ستارهای دنبالهدار، ملتعرب را به وحشت میاندازد و آن ستارهای است که در طرف مشرق ظاهر میشود و همانند ماه میدرخشد. سپس دنبالهاش برمیگردد و نزدیک میشود که دو سرش به یکدیگر برسد[۱۰۸].
«از نشانههای پیش از ظهورحضرت، گرسنگی ذکر شده است. محمد بن مسلم میگوید: از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: "پیش از ظهورحضرت قائم (ع) از سوی خداوند برای مؤمنان نشانههایی است". گفتم: خدا مرا فدای تو گرداند، آن نشانهها کدام است؟ فرمود: "آنها همان گفته خداوند است که فرمود: ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمْوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ﴾[۱۱۶]؛ و شما مؤمنان را به چیزی از ترس و گرسنگی و کمی داراییها و جانها و میوهها میآزماییم، پس صابران را مژده ده. آنگاه فرمود: "خداوندمؤمنان را به سبب ترس از پادشاهانبنی فلان در دوران پایانی حکومتشان میآزماید و مراد از گرسنگی، گرانی قیمتهاست»[۱۱۷].
«از نشانههای پیش از ظهورحضرت مهدی (ع)، ظاهر شدن ملخهایی سرخفام در فصل خود و در خارج از فصل خود است که بر زراعت و غلات هجوم میبرند و موجب کمی محصول میگردند[۱۲۰]. در روایتی آمده است: یمن با هجوم ملخ و ستمزمامداران خراب میشود[۱۲۱]. و در روایت دیگری خرابی چین، از ملخ ذکر شده است[۱۲۲]»
«بر اثر گسترش فساد و تباهیها و از بین رفتن عاطفه پیش از ظهور، جهان در وضعیت بدی به سر خواهد برد، بهطوری که آسمان نیز بر آنان رحم نمیکند و نزولباران که رحمت الهی است نیز برای آنان به غضب تبدیل شده و ویرانگر میشود. پیامبر گرامی (ص) میفرمایند: زمانی بر مردم فرامیرسد که خداوندباران را در فصل و موسمش حرام میگرداند و باران نازل نمیشود و آن را در غیر موسمش فرو میفرستد[۱۲۳]. امام صادق (ع) نیز میفرمایند: پیش از ظهورحضرت قائم (ع) سالی خواهد بود که بارانهای بسیاری میبارد و میوهها را از بین میبرد و خرماها را بر نخلها فاسد میکند، پس در آن دوران دچار شک و شبهه نشوید[۱۲۴]»[۱۲۵].
و اما درباره عصر ظهورحضرت مهدی (ع) آوردهاند که: خداوند، برای مهدی (ع)، برکت را از آسمان فرو میفرستد[۱۲۹]. آسمان، بارانی میبارد که زمین، محصول خود را آشکار میسازد و مردم در حکومت آن حضرت از نعمتی برخوردار میشوند که هرگز مانند آن را ندیدهاند[۱۳۰]. در دولت او، آبها فراوان میشود و رودخانهها بالا میآید[۱۳۱]، چشمهها میجوشد، و زمین چند برابر محصول میدهد[۱۳۲]».
«شیخ مفید در الارشاد خود فهرستی از نشانههای ظهور را ذکر کرده که از این قرار است: "برای زمان قیامحضرت مهدی (ع) نشانههایی بیان شده و از حوادثی که پیش از قیام اتفاق خواهد افتاد به ما خبر دادهاند که از جمله آنها میتوان این موارد را ذکر کرد: شورشسفیانی، کشته شدن سید حسنی، تفرقهبنی عباس به خاطر پادشاهی و حکومت دنیایی، کسوفخورشید در نیمه ماه رمضان و خسوف ماه در آخر همان ماه که هردو برخلاف رویه عادی طبیعت است، فرو رفتن در بیابان، فرو رفتن در مشرق و فرو رفتن دیگری در مغرب، حرکت نکردن خورشید از ظهر تا نیمههای عصر، طلوع خورشید از مغرب و کشته شدن نفس زکیه در پشت کوفه و کشته شدن ۷۰ انسانصالح و شایسته دیگر، بریدن سر مردی هاشمی بین رکن و مقام، خراب شدن دیوار مسجد کوفه، نمایان شدن پرچمهای سیاهی از خراسان، قیام یمانی، ظاهر شدن شخصی مغربی در مصر و حکومت کردنش بر شام، فرود آمدن ترکها در جزیره و رومیان در ساحل، طلوع ستاره مشرقی که همانند ماه نورافشانی میکند و سپس چنان خم میشود که گویی دو سوی آن قرار است به هم برسند، سرخیای که در آسمان ظاهر میشود و در تمام افق پخش و منتشر میشود؛ آتش بزرگ و شدیدی که در مشرق نمایان شده و سه یا هفت روز در جو و آسمان باقی میماند. پایان سختیهای اعراب و حکومت کردنشان بر بلاد و خارج شدن از سیطره عجمها. کشته شدن امیرمصر توسط ساکنان آن دیار، حرکت پرچمهایی که به سوی خراسان راهی میشوند، ورود سپاهی از سمت مغرب تا وقتی که با از بین رفتن سرگشتگی و حیرتآرامش یابد، نمایان شدن پرچمهای سیاه از مشرق به همان صورت، شکافتن و ترک خوردن فرات بهطوری که آب وارد کوچهها و خیابانهای کوفه بشود، شورش شصت دروغگو که همگی ادعای نبوت میکنند و شورشدوازده نفر از آل ابی طالب که همه ادعای امامت برای خویش دارند، سوزاندن مردی بلندمرتبه از پیروانبنی عباس میان جلولاء و خانقین، زدن پل در آنجایی که آب میان مدینة السلام و بغداد روان است، برخاستن بادی سیاه در ابتدای روز و زلزلهای که منجر به فرو رفتن بسیاری از آنها میشود. هراسی که دامنگیر اهل عراق و بغداد میشود و مرگ ناگهانی در آن و نقصان و کاهش اموال و جانها و بدنها و محصولات و یورش ملخها که در ابتدای آن و غیر آن ظاهر میشوند به طوریکه به زراعت و غلات و همان مقدار کمی که مردم کشت کردهاند، حملهور میشود و اختلاف میان دو دسته از عجمها و ریخته شدن خون بسیاری از آنها و شورشبندگان از اطاعت سروران آنها و کشتن ایشان و مسخ شدن دستهای از بدعتگزاران که به شکل میمون و خوک میشوند، و غلبه یافتن بندگان بر سرزمینهای مالکان و سروران، ندایی از آسمان که تمام اهل زمین آن را به زبان خویش میشنوند و صورت و سینهای که در آسمان در قرص خورشید برای مردم ظاهر میشود، و مردگانی که از قبرهایشان به دنیا برمیگردند و در دنیا با دیگران آشنا میشوند و به زیارت همدیگر میروند، سپس همه اینها به ۲۴ باران که به وسیله آن زمین پس از مرگش زنده میشود ختم شده و برکات آن نمایان میگردد و پس از آن تمام آسیبها و بلایا از معتقدان به حق که از شیعیانمهدی (ع) هستند برطرف شده و از ظهور آن حضرت در مکه خبردار میشوند و برای یاری ایشان متوجه و راهی آنجا میشوند[۱۳۹].
بعضی از حوادثی که در این دو نقل ذکر و در تاریخ محقق شده به شرح زیر است:
فرود آمدن ترکها در جزیره: زمانی که خاک جزیره مدت طولانی تحت سیطره حکومتعثمانی ترکی بود از سال ۹۴۱ ق. آغاز شد تا زمان سقوط سلطنت آنها در سال ۱۳۳۵ ق. پس از اشغال بریتانیا در جنگ جهانی اول.
پایان سختیهای اعراب و سیطره یافتن بر بلاد و خارج شدن آنها از سیطره عجمها (غیر اعراب): در این عصر با آن زندگی میکنیم. عصر ما عصر انقلابهای عربی است که میخواهند از سیطره و استعمار بیگانگان رهایی بیابند و خود حکومت را به دست بگیرند.
کشته شدن فرمانروای مصر توسط مردم آن دیار: انور سادات به دست خالد اسلامبولی کشته شد.
اختلاف میان دو دسته از عجمها و خونریزی زیاد میان آنها: با جنگهای جهانی اروپا که در میانشان بود منطبق است همانند جنگ میان فرانسه و آلمان، بریتانیا و آلمان یا ترکیه و یونان و ... که البته برای فهم این بخش از حدیث تنها کافی است در وقایع دو جنگ جهانی اول و دوم- که در نیمه قرن نوزده میلادی رخ داد- دقیق شویم.
این مجموعه باهم دلایلی قطعی و محکم هم برای صدق گویندگان آنها (معصومین (ع)) میباشد و هم برای دیگر سخنان ایشان درباره ظهورحضرت مهدی (ع) و برماست که ارتباط عاطفی و معنوی (قلبی) هم با ایشان پیدا کرده و به صرف اطلاعات اعتقادی اکتفا نکنیم»[۱۴۰].
«پیامبر اکرم (ص) میفرماید:"نشانههای ظهور چون دانههای یک تسبیح و یا یک گردنبند است که رشته اتصالش بگسلد و دانههای آن یکی به دنبال دیگری فرو ریزد"[۱۴۱]. اگر دنیای معاصر را دقیقا مورد مطالعه قرار دهیم درست همانند گردنبندی است که رشتهاش گسسته، و دانههایش یکی پس از دیگری فرو میریزد، هر روز فتنهای به دنبال فتنهای، حادثهای به دنبال حادثهای، فاجعهای به دنبال فاجعهای به وقوع میپیوندد!. آتش یک فتنه نیفسرده، فتنهای دیگر شعلهور میشود، فاجعهای خاتمه نیافته، فاجعهای دیگر به وقوع میپیوندد، جهان همانند انبار باروتی است که هر لحظه بیم آن میرود که منفجر شود و جهانی را به خاکستر بنشاند. فتیله آن را رژیم غاصب و اشغالگر قدس در خاورمیانه آتش زده و هر لحظه امکان انفجار و اشتعال دارد. که طبق روایات با وقوع نشانههای دیگر از خسف و صیحه بیارتباط نیست: "آبادی بیت المقدس خرابی مدینه را به دنبال دارد و خرابی مدینهنبرد بیامان را به دنبال دارد و به دنبال آن قسطنطنیه (استانبول) فتح میشود و فتح قسطنطنیهخروج دجال را به دنبال دارد"[۱۴۲]. "بر امت من بلایی نازل میشود که بلایی سختتر از آن شنیده نشده است، زمین با این همه وسعت بر آنها تنگ میشود!"[۱۴۳].
امیر مؤمنان (ع) میفرماید:"در پیشقدم حضرت قائم (ع)، مرگ سرخ و مرگ سفید است، و ملخهایی سرخفام به رنگ خون در فصل ملخ و در بیرون از فصل آن. اما مرگ سرخ، کشت و کشتار است. و اما مرگ سفید، طاعون است"[۱۴۴]. تاکنون کشت و کشتار در سراسر جهان بسیار فراوان واقع شده، و شاید به دنبال آنها جنگ جهانی سوم واقع شود که همهچیز را زیرورو کند و به دنبال آن طاعونی فراگیر، که دوسوم جمعیت جهان را نابود کند، چنانکه در روایات آمده است، دیگر کسی رهایی پیدا نکند، جز آنکه خدای تبارک و تعالیاراده فرماید. "سالهای خشکی، تنگی، هرجومرج پیش آید که در آن سالها کار پادشاهان یکسره شود و ضربههای کاری بر آنها وارد شود"[۱۴۵]. این سالها شروع شده و تاجهای سلاطین یکی پس از دیگری سقوط میکند و با سقوط آنها رژیمهای سلطنتی نابود میشود و زمان آن میرسد که دیگر از سلطنت و سلاطین نشانی در جهان باقی نباشد.
امام باقر (ع) میفرماید:"دو نشانه جالب در پیشقدم این امر: خسوف ماه در پنجم ماه و کسوفخورشید در پانزدهم آن، که چنین وضعی از روز هبوط حضرت آدم (ع) به روی زمین اتفاق نیفتاده است، در آن موقع حساب و نظام منجمان بهم میخورد"[۱۴۷]. "قائم (ع) قیام نمیکند مگر پس از وحشت شدید، زلزلهها، فتنهها و بلاهای فراگیری که بر مردم چیره شود و طاعونی پیش از آنها شایع شود و شمشیر برندهای در میان عرب پدید آید و اختلاف در میان مردم درافتد و امور مذهبی مردم مختل شود و حالشان دگرگون گردد و هر صبح و شام آرزوی مرگ کنند، و آن در اثر طغیان و پردهدری مردم است که به خون یکدیگر تشنه میشوند و خون همدیگر را میخورند"[۱۴۸].
امام صادق (ع) میفرماید:"باد سیاهی اول صبح برمیخیزد و آنگاه زلزلهای روی دهد و قسمت اعظم آن (زوراء- بغداد) زیر آوار بماند"[۱۴۹]. این حدیث در پیرامون "زوراء" که به احتمال قوی بغداد است وارد شده، و در این زمینه روایات بسیاری هست که در بخش خروج سفیانی خواهد آمد.
ندای آسمانی: منظور صدایی است که در شب و روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان از آسمان شنیده میشود و همه دنیا و هرکس به زبان خود آن را میشنود. امام صادق (ع) فرمود: ندا دهندهای از آسمان بهنام قائم (ع) و نام پدرش آواز میدهد[۱۵۳] و از روایات چنین برمیآید که چندین ندا به گوش میرسد.
نشانههای غیرحتمی: علائم غیرحتمی، علائمی است که تحقق آن مشروط است. شاید به خاطر تغییر اوضاع جهان اتفاق نیفتد و همچنین معلوم نیست که پس از اتفاق افتادن، چه مدت طول خواهد کشید تا ظهور امام زمان (ع) به وقوع پیوندد. علائم غیرحتمی زیاد است؛ تعدادی از آنها اتفاق افتاده و تعدادی نیز امکان دارد اتفاق بیفتد. اما نکته قابل توجه این است که انسان باید از تطبیق کردن پرهیز نماید و اتفاقات جاری را به آسانی همان نشانه ظهور نداند، زیرا این ادعا دلیلقاطع و یقینی میخواهد و نمیتوان آن را با سلیقه خود تعیین کرد. چهبسا چنین برداشتی باعث امید کاذب و واهی یا باعث بدبینی و یأس گردد. همانطور که قبلاً یادآوری گردید، نشانههای غیرحتمی بسیار است و در صحت و دلالت نیز با یکدیگر تفاوت دارند و برخی از علائمقیامت میباشند، نه ظهور.
در پایان باز تذکر میدهیم که انسان نباید با شنیدن علائم ظهور و یا خواندن آنها در جایی، این نشانهها را قاطعانه بر اوضاع فعلی جهان تطبیق دهد، زیرا معلوم نیست که روایت به کدام واقعه اشاره دارد، زیرا در روایات، نشانهها به گونه کلی بیان شده و قابل تطبیق بر موارد متعدد است. همچنین روشن است که علامات حتمی و نزدیک به قیامحضرت هنوز اتفاق نیفتاده است.
و دیدی که نشانههای برجسته حق ویران شده است؛ در این وقت خود را حفظ کن و از خداوند بخواه که از خطرات گناه نجاتت دهد[۱۵۹]. علائم دیگری در روایات آمده است که به همین مقدار اکتفا میکنیم»[۱۶۰].
↑خسف به این معنی است که زمین مردم رادر خود فرو برد. گفته شده که سپاهیان سفیانی در بیداء که بین مکه و مدینه در نزدیکی ذوالحُلَیفه است به خسف مبتلا میشوند.
↑غیبت نعمانی، ص ۴۱۶ ترجمه محمد جواد غفاری، نشر، صدوق. "أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ بْنِ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ قَيْسِ بْنِ رُمَّانَةَ مِنْ كِتَابِهِ فِي رَجَبٍ سَنَةَ خَمْسٍ وَ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ حَدَّثَنَا ثَعْلَبَةُ بْنُ مَيْمُونٍ أَبُو إِسْحَاقَ عَنْ عِيسَى بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَّهُ قَالَ: السُّفْيَانِيُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُهُ فِي رَجَبٍ..."؛ درباره وثاقت احمد بن محمد، معجم رجال الحدیث، ج ۲، ص ۲۹۶؛ درباره وثاقت محمد بن فضل، معجم رجال الحدیث، ج ۷، ص ۲۶۸؛ درباره وثاقت حسن بن علی، معجم رجال الحدیث، ج ۵، ص ۴۴؛ درباره وثاقت ثعلبة بن میمون، معجم رجال الحدیث، ج۴، ص ۴۰۸؛ درباره وثاقت عیسی بن اعین، معجم رجال الحدیث، ج ۱۳، ص ۱۷۹.
↑سیمای آفتاب، حجتالاسلام دکتر طاهری، انتشارات زائر، ص ۲۷۷.
↑سیمای آفتاب، حجتالاسلام دکتر طاهری، انتشارات زائر، ص ۲۷۸.
↑غیبت نعمانی، ص ۳۹۲، باب ۱۴، ح ۶۷. درباره وثاقت این حدیث احمد بن محمد، معجم رجالالحدیث، ج۲، ص ۲۹۶، احمد بن حسین، معجم رجالالحدیث، ج۲، ص۹۷، حسن بن محبوب معجم رجال الحدیث، ج ۱۳، ص ۷۲، عمرو بن ابی القوام، جابر بن یزید جعفی، ج ۴، ص ۱۷.
↑فضیل بن یسار از امام باقر (ع) روایت کرده که: نشانههاى ظهور دو دسته است؛ یکى نشانههاى غیر حتمى و دیگرى نشانههاى حتمى...؛ ابن ابى زینب محمد بن ابراهیم نعمانى، غیبت نعمانى، ترجمه جواد غفارى، کتابخانه صدوق، باب ۱۸، ص۴۲۹.
↑محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ج ۵۲، ص۲۶۰- ۲۵۶.
↑شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، دفتر انتشارات اسلامى، وابسته به جامعه مدرّسین حوزه علمیه قم، ص۶۵۰.
↑ابن ابى زینب محمد بن ابراهیم نعمانى، غیبت نعمانى، پیشین، باب ۱۴، ص۳۶۵.
↑الارشاد، مفید، ج ۲، ص ۳۷۹؛ اِعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ص ۴۲۹؛ الغیبة، طوسی، صص ۴۵۲ و ۴۵۳؛ کشف الغمه، ج ۲، صص ۳۶۰ و ۴۵۹؛ القطر الشهدی فی اوصاف المهدی، الحلوانی، ص ۵۰؛ الفصول المهمه، ابن صباغ مالکی، ص ۲۹۱؛ نوادر الاخبار فی ما یتعلق باصول الدین، فیض کاشانی، ص ۲۹۹؛ بحارالانوار، مجلسی، ج ۵۲، ص ۲۹۱؛ العطر الوردی، بلبیسی، ص ۵۱.
↑اکمال الدین، صدوق، ج ۲، ص ۶۵۴؛ نوادر الاخبار، ص ۳۰۰؛ العدد القویه، علی بن یوسف الحلی، ص ۶۶؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۵؛ منتخب الانوارالمضیئه، ص ۳۱۱.
↑کشف الغمه، الأربلی، ج ۳، صص ۳۷۳ و ۳۷۹ و ۳۸۹؛ نوادر الاخبار، ص ۳۰۰ و در منابع اهل سنت: القطر الشهدی، ص ۵۳؛ العطر الوردی، ص ۵۴؛ تاریخ الخمیس، ج ۲، ص ۲۸۸؛ جواهر العقدین، ص ۴۳۵؛ لسان المیزان، ج ۱، ص ۱۰۵؛ البیان، ص ۹۳؛ الفصول المهمه، ص ۲۸۸؛ اسعاف الراغبین، ص ۱۳۷؛ ینابیع الموده، ص ۴۷۶.
↑اشیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، صص ۲۵۱ و ۳۳۱؛ اعلام الوری، ص ۴۶۳؛ بشاره المصطفی، طبری، ص ۳۸۱؛ تفسیر القمی، ج ۱، ص ۱۹۸؛ مختصر البصائر، ص ۳۲؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۷۸؛ الملاحم و الفتن، سید بن طاووس، باب ۱۸۶ و ۱۸۷، صص ۸۲ - ۸۴ و در منابع اهل سنت: صحیح مسلم، ج ۱، ص ۹۵؛ سنن ابن ماجه، ج ۹، ص ۵۱۹؛ البیان، صص ۷۶ و ۸۶؛ تیسیر الوصول، ج ۲، ص ۲۳۷؛ عقد الدرر، صص ۲۹۱ - ۲۹۷؛ الصواعق المحرقه، ص ۹۸؛ مصابیح السنه، ج ۲، ص ۱۴۱؛ الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۶۴؛ روح المعانی، ج ۲۵، ص ۹۵؛ غایه المأمول، ج ۵، ص ۳۶۵؛ العطر الوردی، ص ۴۵.
↑اشیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ۲۶۸؛ الارشاد، ج ۲، ص ۳۸۰؛ اعلام الوری، ص ۴۶۰؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶؛ نوادر الاخبار، ص ۳۰۱ و ۳۰۸ و در منابع اهل سنت با اختلافی اندک: القطر الشهدی، ص ۶۴؛ العطر الوردی، ص ۶۴؛ عقد الدرر، صص ۱۳۶ و ۱۵۷.
↑الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۹؛ اعلام الوری، ص ۴۲۹؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۴۶۰؛ نوادر الاخبار، ص ۲۹۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۹۱.
↑الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۰؛ اعلام الوری، ص ۴۲۹؛ بشاره المصطفی، ص ۳۸۳؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۵۶؛ الغیبة، طوسی، ص ۴۴۳؛ نوادر الاخبار، ص ۲۹۰ و ظهور برکات بیشمار: القول المختصر، ابن حجر هیتمی، ص ۵۶؛ تذکره الحفاظ، الذهبی، ج ۳، ص ۸۳۸؛ ینابیع الموده، ص ۴۶۷؛ منتخب کنزالعمال، ج ۶، ص ۳۲؛ مشکاه المصابیح، خطیب تبریزی، ج ۳، ص ۲۴؛ الصواعق المحرقه، ابن حجرهیتمی، ص ۹۷؛ المستدرک علی الصیحین، حاکم نیشابوری، ج ۴، صص ۵۵۷ و ۵۵۸؛ البیان، کنجی، ص ۳۱۶؛ مشارق الأنوار، حمزاوی، ص ۱۵۲؛ اسعاف الراغبین، صبان، ص ۱۴۸؛ مصابیح السنه، بغوی، ج ۲، ص ۱۳۴؛ عقد الدرر، صص ۷۳ و ۹۲؛ الفصول المهمه، صص ۲۸۸ و ۲۸۹ و ۳۰۰.
↑الارشاد، ج ۲، ص ۳۶۸؛ اعلام الوری، ص ۴۲۹؛ الکافی، کلینی، ج ۸، صص ۱۷۹ و ۱۸۰؛ الغیبة، نعمانی، ص ۱۸۱؛ الغیبة، طوسی، ص ۴۴۴؛ العدد القویه، ص ۶۶؛ الخرائج، ج ۳، ص ۱۱۵۸؛ الصراط المستقیم، زین الدین نباطی، ج ۲، ص ۲۴۹؛ نوادر الاخبار، ص ۲۸۸؛ منتخب الانوار المضیئه، ص ۳۱۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۳ و در منابع اهل سنت قریب به آن: القطر الشهدی، ص ۶۳؛ العطر الوردی، ص ۶۳؛ عقد الدرر، ص ۹۸ و در برخی نصوص اهل سنت به جای ماه رمضان، ماه شعبان ذکر شده است: العرائس الواضحه، ص ۱۰۶؛ جالیه الکدر، ص ۲۰۸.
↑الارشاد، ج ۲ ص ۳۶۸؛ اعلام الوری، ص ۴۲۹؛ الغیبة، نعمانی، صص ۱۷۵ و ۱۸۷؛ مجمع البیان، طبرسی، ج ۴، ص ۳۹۸؛ الخرائج، ج ۳، ص ۱۱۵۶؛ اشیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، صص ۶۴۹ و ۶۵۰؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۲۱ و در منابع اهل سنت: عقد الدرر، مقدسی، صص ۸۵ و ۱۱۷ و ۱۱۸ و ۱۲۴ و ۱۲۹؛ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۵۱؛ القول المختصر، ص ۵۶؛ سنن ابی داود، ج ۴، ص ۱۵۲؛ مسند احمد بن حنبل، ج ۶، ص ۳۱۶؛ منتخب کنز العمال، ج ۶، ص ۳۱؛ جالیه الکدر، ص ۲۰۸؛ العرائس الواضحه، ص ۱۰۶؛ مجمع الزوائد، ج ۷، ص ۳۱۶؛ اشعه اللمعات، ج ۴، ص ۳۳۸.
↑الغیبة، طوسی، ص ۴۶۱؛ الخرائج، ج ۳، ص ۱۱۵۱ و در منابع اهل سنت: القطر الشهدی، الحلوانی، ص ۶۱؛ العطر الوردی، بلبیسی، ص ۶۱ به نقل از: القول المختصر هیمتی؛ عقد الدرر، ص ۱۲۷.
↑الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۳؛ اعلام الوری، ص ۴۲۸؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۵۲؛ اثبات الهداه، ج ۳، ص ۷۳۲؛ منتخب الانوار المضیئه، ص ۳۰۶؛ نوادر الاخبار، ص ۲۸۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۲۱؛ عقد الدرر، ص ۱۵۶.
↑الارشاد، ج ۲، ص ۳۶۸، اعلام الوری، ص ۴۲۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۲۱؛ نوادر الاخبار، ص ۲۸۹ و در منابع اهل سنت: القطر الشهدی، ص ۶۰؛ جالیه الکدر، ص ۲۰۸؛ العرائس الواضحه، ص ۱۰۶؛ عقد الدرر، ص ۱۴۵.
↑الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۳؛ اعلام الوری، ص ۴۲۸؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۵۶؛ منتخب الأنوار المضیئه، ص ۳۰۶؛ إثبات الهداه، شیخ حر عاملی، ج ۳، ص ۷۳۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۲۱؛ إلزام الناصب فی إثبات الحجه الغائب، حائری، ص ۱۸۵.
↑الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۲؛ اشیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۲۸؛ اعلام الوری، ص ۴۲۶؛ الغیبة، نعمانی، ص ۱۷۰؛ الغیبة، طوسی، صص ۴۳۳ و ۴۳۴؛ کشف الغمه، ج ۳، صص ۳۵۵ و ۳۶۰؛ اثبات الهداه، ج ۳، ص ۴۲۸؛ الکافی، ج ۸، صص ۲۰۹ و ۲۵۸؛ تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۶۴؛ الاختصاص، مفید ص ۲۵۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۸ و در منابع اهل سنت: الفصول المهمه، ص ۳۱۰؛ عقد الدرر، صص ۱۳۹ و ۱۴۰ و ۱۴۴ و ۱۴۵.
↑اشیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۶۵۵؛ اعلام الوری، ص ۴۲۷؛ العدد القویه، ص ۶۱؛ الغیبة، نعمانی، ص ۱۸۵؛ اثبات الهداه، ج ۳، ص ۷۲۳؛ الغیبة، طوسی، ص ۴۳۸؛ بحار الانوار، ج ۲، ص ۲۱۱؛ و در منابع اهل سنت: الفصول المهمه، ص ۳۰۱.
↑الکافی، ج ۱، صص ۳۱ - ۳۶؛ الملاحم والفتن، سید ابن طاووس، صص ۱۰۵ و ۱۵۷؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۲ و ج ۵۳، صص ۱۴۰ و ۱۴۱؛ الزام الناصب، ص ۶۴؛ و درمنابع اهل سنت: صحیح مسلم، ج ۸، ص ۵۷.
↑الکافی، ج ۸، صص ۳۱ - ۳۶؛ تحف العقول، حرانی، ص ۴۳؛ اعلام الوری، ص ۴۳۱؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۲۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۲ و در منابع اهل سنت: العطر الوردی، ص ۵۸؛ عقد الدرر، ص ۱۵۵؛ مسند احمد بن حنبل، ج ۲، ص ۴۱۸؛ نور الابصار، شبلنجی، ص ۱۷۲.
↑الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۸؛ دلائل الامامه، طبری، ص ۲۵۹؛ اشیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۶۴۹؛ الغیبة، نعمانی، صص ۱۶۷ و ۱۷۸؛ اعلام الوری، ص ۴۲۷؛ تحف العقول، ص ۴۳؛ العدد القویه، ص ۶۶؛ منتخب الانوار المضیئه، ص ۳۱۳ و در منابع اهل سنت: العطر الوردی، صص ۵۴ و ۵۵.
↑الخرائج، ج ۳، ص ۱۱۳۴؛ تحف العقول، ص ۴۳؛ المحجه البیضاء، فیض کاشانی، ج ۱، ص ۱۲۵؛ بشارة الاسلام، الکاظمی، صص ۷۶ و ۷۷؛ الزام الناصب، ص ۱۹۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۶۳؛ الملاحم و الفتن، باب ۱۷۱، ص ۷۷؛ و در منابع اهل سنت: عقد الدرر، ص ۱۵۵؛ الحاوی للفتاوی، جلال الدین سیوطی، ج ۲، ص ۱۳۵.
↑الغیبة، نعمانی، ص ۱۳۸؛ بحار الانوار، ج ۵۲، صص ۱۰۱ و ۲۵۷ و ۲۶۴؛ الکافی، ج ۸، ص ۳۴؛ و در منابع اهل سنت: العطر الوردی، ص ۵۵؛ الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۱۵۹؛ عقد الدرر، ص ۱۵۵.
↑اعلام الوری، ص ۴۳۳؛ المحجه البیضاء، ج ۳، ص ۳۴۲؛ الکافی، ج ۸، ص ۳۳؛ نهج الفصاحه، ج ۲، ص ۴۷۴؛ مثیر الأحزان، الجواهری، ص ۲۹۸؛ الزام الناصب، ص ۱۸۰؛ بشارة الاسلام، صص ۲۶ و ۴۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، صص ۲۶۳ و ۲۶۴؛ الخرائج، ج ۳، ص ۱۱۳۴.
↑اشیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، صص ۶۵۰ و ۶۵۱؛ الکافی، ج ۸، صص ۲۲۰ و ۲۵۸ و ۲۷۲؛ الخرائج، ج ۳، صص ۱۱۵۰ و ۱۱۵۵ و ۱۱۵۹؛ تفسیر القمی، ج ۲، ص ۱۱۸؛ تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۶۴ و ج ۲، ص ۵۲؛ الاختصاص، ص ۲۵۶؛ الغیبة، نعمانی، صص ۱۷۵ و ۱۷۶ و ۱۸۰ و ۱۸۷؛ الغیبة، طوسی، صص ۴۴۴ و ۴۴۹ و ۴۵۰ و ۴۶۲ و ۴۶۳؛ الارشاد، ج ۲، صص ۳۶۸ و ۳۷۱ و ۳۷۳؛ منتخب الانوار المضیئه، صص ۳۰۶ و ۳۱۰؛ اعلام الوری، ص ۴۲۸؛ کشف الغمه، ج ۳، صص ۳۵۵ و ۳۵۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، صص ۲۲۱ و ۲۷۱ و ۲۷۵؛ اثبات الهداه، ج ۳، صص ۷۲۰ - ۷۲۳ و ۷۲۵ - ۷۳۳ و ۷۳۵؛ نوادرالاخبار، ص ۲۹۰؛ الملاحم و الفتن، ابواب ۸۶ و ۸۷ و ۸۸ و ۹۱، صص ۵۰ و ۵۱ و ۶۴ و ۶۵ و در منابع اهل سنت: مستدرک الحاکم، ج ۴، ص ۵۲۰؛ الحاوی للفتاوی، ج ۲، صص ۶۷ و ۱۳۴ و ۱۳۵؛ ینابع الموده، ص ۴۴۰؛ عقد الدرر، صص ۱۰۶ - ۱۰۸ و ۱۱۲ - ۱۳۷.
↑الارشاد، ج ۲، ص ۳۶۹؛ الغیبة، طوسی، ج ۴، ص ۴۳۴؛ اعلام الوری، ص ۴۲۶؛ الخرائج، ج ۳، ص ۱۱۴۹؛ نوادر الاخبار، ص ۲۸۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۹ و در منابع اهل سنت: جالیه الکدر، ص ۲۰۸؛ العرائس الواضحه، ص ۱۰۶؛ عقد الدرر، ص ۱۵۴.
↑الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۲؛ اعلام الوری، ص ۴۲۶؛ الغیبة، طوسی، ص ۴۳۷؛ نوادر الاخبار، ص ۲۹۳؛ الخرائج، ج ۳، ص ۱۱۶۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۹.
↑الارشاد، ج ۲، ص ۳۶۸؛ اشیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۶۴۹؛ الغبیه، طوسی، صص ۴۳۶ و ۴۳۷ و ۴۴۵؛ اعلام الوری، ص ۴۲۷؛ الغیبة، نعمانی، صص ۱۶۹ و ۱۷۲ و ۱۷۶؛ الکافی، ج ۱، ص ۳۳۷ و ج ۸، ص ۲۵۸؛ الخصال، ص ۳۰۳؛ الخرائج، ج ۳، صص ۱۱۵۴ و ۱۱۶۲؛ منتخب الانوار المضیئه، ص ۳۱۰؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۳؛ و در منابع اهل سنت: عقد الدرر، ص ۱۰۰.
↑اشیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۶۴۹؛ الکافی، ج ۸، صص ۱۸۹ و ۲۵۸؛ الخصال، ص ۳۰۳؛ الخرائج، ج ۳، ص ۱۱۶۳؛ الغیبة، نعمانی، صص ۱۷۱ و ۱۸۰؛ الغیبة، طوسی، ص ۴۴۶؛ اعلام الوری، ص ۴۲۹؛ الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۵؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۰ و در منابع اهل سنت: عقد الدرر، ص ۱۵۱؛ البیان، ص ۷۷؛ جالیه الکدر، ص ۲۰۸؛ نورالابصار، ص ۱۷۲؛ العرائس الواضحه، ص ۱۰۶.
↑الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۵؛ الملاحم و الفتن، ابواب ۹۲ و ۹۳ و ۹۴ و ۹۵، صص ۵۲ و ۵۳؛ الغیبة، نعمانی، صص ۱۷۱ و ۱۷۳؛ الغیبة، طوسی، صص ۴۴۴ و ۴۵۲؛ کشف الغمه، ج ۳، صص ۳۷۵ - ۳۷۷؛ الحجه البیضاء، ج ۴، صص ۲۴۳ و ۳۴۳؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۰؛ اعلام الوری، ص ۴۲۹ و در منابع اهل سنت: سنن ترمذی، ج ۳، ص ۳۶۲؛ البیان، ص ۱۷؛ الصواعق المحرقه، ص ۱۶۳؛ منتخب کنزالعمال، ج ۶، ص ۲۹؛ ذخائر العقبی، محب الدین طبری، ص ۱۱۷؛ الحاوی للفتاوی، ج ۲، صص ۱۳۹ و ۱۴۱ و ۱۴۵؛ عقد الدرر، صص ۹۰ و ۱۶۶ - ۱۷۴.
↑الارشاد، ج ۲، ص ۳۶۸؛ فلاح السائل، سید ابن طاووس، ص ۳۰۹؛ الغیبة، طوسی، ص ۴۶۳؛ الملاحم و الفتن، ص ۷۷؛ المحجه البیضاء، ج ۴، ص ۳۴۲؛ بحارالانوار، ج ۵۲، صص ۲۱۴ و ۲۳۷ و در منابع اهل سنت: الحاوی للفتاوی، ج ۲، صص ۱۴۰ و ۱۴۴؛ العرائس الواضحه، ۱۰۶؛ جالیه الکدر، ص ۲۰۸؛ عقد الدرر، ص ۱۵۶.
↑الارشاد، ج ۲، صص ۳۶۹ و ۳۷۶ و ۳۷۷؛ اعلام الوری، ص ۴۲۹؛ الغیبة، طوسی، صص ۴۴۸ و ۴۴۹؛ الخرائج، ج ۳، ص ۱۱۶۵؛ کشف الغمه، ج ۳، ۳۵۸؛ منتخب الانوار المضیئه، ص ۶۶؛ اثبات الهداه، ج ۳، ص ۷۲۸؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۴ و در منابع اهل سنت: عقد الدرر، ۸۳؛ الفصول المهمه، ص ۲۹۰؛ جالیه الکدر، ص ۲۰۸؛ العرائس الواضحه، ص ۱۰۶.
↑علامه سید محمد صدر معتقد است که مقصود از جزیره، سرزمین مابین النهرین در عراق است که در متون کهن بدین اسم نامیده میشده است.
↑آنچنان که یاقوت حموی در معجم البلدان، ج ۳، ص ۶۹ آورده است، الرمله شهر بزرگ و مرکزی منطقه فلسطین بوده که از بین رفته است.
↑الارشاد، ج ۲، صص ۳۶۸ و ۳۷۲؛ الاختصاص، صص ۲۵۵ و ۲۵۶؛ اعلام الوری، ص ۴۲۷؛ تفسیرالعیاشی، ج ۱، ص ۶۴؛ الغیبة، طوسی، صص ۴۴۱ و ۴۴۲؛ الخرائج، ج ۳، صص ۱۱۵۶ و ۱۱۵۷؛ الغیبة، نعمانی، ص ۱۸۷؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۵۶؛ الصراط المستقیم، ج ۲، ص ۲۴۹؛ منتخب الانوار المضیئه، صص ۶۲ و ۳۰۵؛ نوادر الاخبار، ص ۲۸۹؛ بحارالانوار، ج ۵۲، صص ۲۱۲ و ۲۲۲ و ۲۳۷ و در منابع اهل سنت: الفصول المهمه، ص ۲۹۰؛ عقد الدرر، ص ۱۲۴.
↑یادآور میشویم که شهرت این نشانهها به "نشانههای حتمی"، به معنای صحت همه آنها نیست، چنان که خروج خراسانی، نشانهای است که اگر چه در دوره معاصر، شهرت یافته و زبانزد خاص و عام شده است و به عنوان نشانهای قطعی برای ظهور شمرده میشود؛ ولی احادیث چندانی برای آن موجود نیست.
↑آیت الله سید محمد کاظم قزوینی در کتاب "امام مهدی (ع) از ولادت تا ظهور"، ص ۵۰۰، مینویسد: به نظر من نسب مرد هاشمی، "حسنی" است و این همان کسی است که برخی روایات از او به "نفس زکیه" تعبیر میکنند. نفس زکیه از تبار بنی هاشم و حسنینسب است.