اسلام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'مؤلفه' به 'مؤلفه') |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
نکته کلیدی در دین و [[اسلام]] آنکه مبنا و رکن اساسی اسلام و محور [[تعالیم اسلامی]]، [[خدا]] و [[تسلیم شدن]] در برابر او و [[فرمانبرداری]] از [[خدای یگانه]] است. بنابراین اسلام و [[توحید]] [[اسلامی]] فقط امر [[ذهنی]] نیستند؛ بلکه امری [[واقعی]] و مبنای [[نظام اسلامی]] و دستورالعمل [[زندگی]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۱/۴/۱۳۷۷.</ref>.<ref>[[سید سعید لواسانی|لواسانی، سید سعید]]، [[منطق فهم اسلام - لواسانی (مقاله)|مقاله «منطق فهم اسلام»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ (کتاب)|'''منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱]]، ص۸۴.</ref> | نکته کلیدی در دین و [[اسلام]] آنکه مبنا و رکن اساسی اسلام و محور [[تعالیم اسلامی]]، [[خدا]] و [[تسلیم شدن]] در برابر او و [[فرمانبرداری]] از [[خدای یگانه]] است. بنابراین اسلام و [[توحید]] [[اسلامی]] فقط امر [[ذهنی]] نیستند؛ بلکه امری [[واقعی]] و مبنای [[نظام اسلامی]] و دستورالعمل [[زندگی]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۱/۴/۱۳۷۷.</ref>.<ref>[[سید سعید لواسانی|لواسانی، سید سعید]]، [[منطق فهم اسلام - لواسانی (مقاله)|مقاله «منطق فهم اسلام»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ (کتاب)|'''منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱]]، ص۸۴.</ref> | ||
== معنای لغوی و اصطلاحی == | |||
اسلام به معنای [[فرمانپذیری]] و [[گردننهادن]] به [[حکم]]<ref>جوهری، الصحاح، ۵/۱۹۵۲؛ ابنفارس، معجم، ۳/۹۰.</ref> و دخول در [[سلامت]]<ref>راغب، مفردات، ۴۲۳.</ref> است. | |||
در اصطلاح، اسلام به دو معنای [[عام و خاص]] بهکار رفته است. به معنای عام [[سیره]] همه [[پیامبران الهی]]{{ع}} و [[دین]] [[خداوند]] است<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱؛ رشید رضا، المنار، ۳/۳۶۱.</ref> و در معنای خاص به [[آخرین شریعت آسمانی]] گفته میشود که [[رسول اکرم]] [[محمد بن عبدالله]]{{صل}} برای [[هدایت]] همه جهانیان به سوی [[توحید]] و [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]] از سوی [[خداوند حکیم]] آورده<ref>مظفر، عقائد الامامیه، ۵۶؛ آلوسی، روح المعانی، ۳/۲۸۸.</ref> و بر پایه [[فطرت]] [[استوار]] است.<ref>طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۵۱.</ref> امام خمینی نیز اسلام را [[دینی]] میداند که پیامبر خاتم{{صل}} برای [[سعادت]] و [[تربیت بشر]] در تمام ابعاد مادی، [[عقلی]]، [[روحی]] و مافوق اینها آورده است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۶ و ۶/۴۰۱.</ref> | |||
از واژگان مرتبط با اسلام، [[دین]] و [[ملت]] و [[شریعت]] و [[مذهب]] است. «دین» [[دستورهای الهی]] برای صاحبان [[عقول]] است تا با انجامدادن آنها به [[صلاح]] در [[دنیا]] و [[فلاح]] در آخرت برسند.<ref>تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۸۱۴.</ref> به دین از آن جهت که [[پیروی]] میشود، «شریعت»؛ از آن جهت که [[پیروان]] آن مجموعه واحدی را تشکیل میدهند، «ملت» و از آن جهت که به آن [[رجوع]] میشود، «مذهب» گفته میشود.<ref>جرجانی، کتاب التعریفات، ۴۷.</ref> | |||
== پیشینه == | |||
اسلام آخرین [[دین توحیدی]] است که در سال ۶۱۰ میلادی با [[بعثت پیامبر اکرم]] حضرت محمد بن عبدالله{{صل}} در [[مکه]] ظهور یافت. [[قرآن کریم]] یادآور شده است کتابهای [[ادیان]] دیگر به آمدن پیامبر خاتم{{صل}} و [[ابلاغ]] [[دین اسلام]] [[بشارت]] دادهاند.{{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَنْزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ كَذَلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«و اوست که بادها را پیشاهنگ رحمت خویش (باران)، نویددهنده میفرستد تا چون ابری بارور را برداشت آن را به سرزمینی بایر برانیم و از آن، آب فرو فشانیم و با آن از هر گونه میوه برآوریم؛ به همین گونه مردگان را بر میانگیزیم باشد که پند گیرید» سوره اعراف، آیه ۵۷.</ref><ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۲/۲۴۳.</ref> | |||
واژه اسلام در [[قرآن کریم]] افزون بر معنای لغوی به دو معنای دیگر دانسته شده است؛ یکی خصوص [[شریعت پیامبر خاتم]]{{صل}}<ref>میبدی، کشف الاسرار، ۲/۵۲ و ۱۹۶؛ کاشانی، تفسیر منهج الصادقین، ۲/۱۹۰؛ آلوسی، روح المعانی، ۲/۱۰۳–۱۰۵.</ref>و دیگری دین و سیره همه [[انبیای الهی]]{{ع}} یعنی [[دین]] [[خداوند]]<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱.</ref>؛ چنانکه [[قرآن]] از این معنا با عنوان دین مشترک [[توحیدی]] یاد میکند.<ref>آل عمران، ۱۹ و ۸۴.</ref> در این دین، میان [[پیامبران الهی]]{{ع}} هیچگونه جدایی نیست،{{متن قرآن|قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}<ref>«بگویید: ما به خداوند و به آنچه به سوی ما و به سوی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و آنچه به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان آوردهایم؛ میان هیچیک از آنان فرق نمینهیم و ما فرما» سوره بقره، آیه ۱۳۶.</ref> بلکه همه آنان [[مبلّغ]] یک آییناند که [[حقیقت]] واحدی دارد و در زمانهای مختلف به صورتهای گوناگون ظهور پیدا کرده است و آموزه مشترک آنها [[توحید]] و [[معاد]]، [[پرستش]] و بیان [[مکارم اخلاق]] بوده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۷/۱۷۱.</ref> | |||
[[آیین اسلام]] نخستین محرک [[تمدن]] و یکی از عوامل اصلی [[تمدن اسلامی]] است.<ref>میکل، اسلام و تمدن اسلامی، ۱/۲۲.</ref> [[جامعه]] پیش از [[اسلام]] [[جامعه بدوی]] بود و [[زندگی ساده]] و قبیلهای داشت و از [[فرهنگ]] و تمدن [[بیگانه]] بود. اسلام جامعه را بهسوی [[رشد]]، فرهنگ و تمدن سوق داد.<ref>قراملکی، دین و نبوت، ۶۶.</ref> [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در [[آغاز بعثت]]، [[مأمور]] به [[تبلیغ اسلام]] به صورت پنهانی شد که به دنبال آن افراد کمی به اسلام گرویدند. نخستین کسانی که [[ایمان]] آوردند، [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}، پسر عموی ایشان و [[خدیجه]]{{س}}، [[همسر]] ایشان بودند.<ref>مقدسی، البدا و التاریخ، ۴/۱۴۵؛ ابناثیر، النهایه، ۲/۱۳۰–۱۳۱.</ref> این [[دعوت]] سه سال ادامه داشت و سپس [[پیامبر]]{{صل}} مأمور به [[تبلیغ]] علنی اسلام شد. این امر ده سال در [[مکه]] ادامه داشت تا اینکه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درپی فشارهای [[زیاد]] [[مشرکان]] از مکه به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد<ref>طبری، تاریخ الامم، ۲/۳۹۲؛ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۵/۲۵۸.</ref> و به [[تشکیل حکومت اسلامی]] و فراهمکردن [[سپاه]] و [[اداره امور جامعه]] مبادرت ورزید.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۶؛ سبحانی، الانصاف، ۳/۴۲۹–۴۳۰.</ref> از آنجاییکه [[رسالت پیامبر]]{{صل}} [[نجات]] همه [[مردم]] [[جهان]] بود، آن حضرت از [[سال ششم هجرت]] با فرستادن [[نامه]] به [[حاکمان]] [[اقوام]] و [[ملل]] مختلف از جمله [[روم]]، [[ایران]]، اسکندریه، [[مصر]] و [[حبشه]]، آنان را به اسلام دعوت کرد.<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱/۱۹۸–۲۰۰؛ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۳/۸۳.</ref> | |||
اسلام در فاصله چند سال با سرعتی چشمگیر در شبه جزیره و بخش وسیعی از [[آسیا]]، [[آفریقا]] و اروپا گسترش یافت.<ref>ابناثیر، النهایه، ۱/۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ۳/۱۹۸.</ref> [[روش پیامبر]]{{صل}} در [[دعوت به اسلام]]، بنابر [[آیات قرآن]] {{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.</ref>، {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ}}<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَأُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}<ref>«و با اهل کتاب جز به بهترین شیوه چالش مکنید مگر با ستمکاران از ایشان و بگویید: ما به آنچه بر ما و بر شما فرو فرستادهاند ایمان آوردهایم و خدای ما و خدای شما یکی است و ما فرمانپذیر اوییم» سوره عنکبوت، آیه ۴۶.</ref> با [[حکمت]] و [[موعظه]] [[حسنه]] و [[مجادله]] احسن بود. اگرچه در همان قرون اولیه [[اختلاف]] میان [[مسلمانان]] در مسئله [[خلافت]] و همچنین بعضی از برداشتها از [[قرآن]]، در [[مسائل اعتقادی]] سبب شد مسلمانان به فرقههای مختلف تقسیم شوند و اغراض [[سیاسی]] نیز در این میان به این [[اختلافات]] دامن میزد.<ref>اردبیلی، الحاشیة علی الهیات، ۱۰؛ فاعور، مقدمه کتاب الملل و النحل، ۱/۵.</ref> | |||
امام خمینی خاطرنشان کرده است [[رسول اکرم]]{{صل}} در [[ترویج]] [[اسلام]] رنجهای فراوانی کشید تا اسلام را به [[مردم]] [[ابلاغ]] و مردم را به [[توحید]] [[دعوت]] کند. مسلمانان نیز تا حدودی به [[وظیفه]] خود عمل کردند و اسلام را تقویت کرده، گسترش دادند تا مملکت بزرگ [[اسلامی]] تشکیل شد و از کشورهای آن [[زمان]] پیشی گرفت <ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۲۹.</ref>؛ هرچند [[حکومتها]] در زمان [[بنیامیه]] و [[بنیعباس]] سعی کردند اهداف اسلام را تبدیل و [[تعصب]] عربیت [[جاهلی]] را زنده و [[حکومت اسلامی]] را به صورت [[حکومت]] [[عربی]] مطرح کنند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۵۱–۴۵۲؛ ابنخلدون، ۱/۳۶۱.</ref> ایشان یکی از عوامل گسترشِ سریع اسلام در مقایسه با [[ادیان]] تحریفشده را [[مبارزه]] با ظلمکردن و ظلمپذیرفتن میداند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۲۶، ۳۴۶ و ۱۸/۴۹۹.</ref> و [[معتقد]] است [[اسلام ناب]]، اسلام مدافع و حامی پابرهنگان و رنجدیدگان است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱ و ۱۵۵.</ref>؛ البته ایشان یادآور شده که اصل [[مبارزه با ظلم]] در برنامه دیگر [[انبیای الهی]]{{ع}}؛ چون ابراهیم{{ع}} و [[موسی]]{{ع}} و [[عیسی]]{{ع}} نیز بوده است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۹.</ref> | |||
امام خمینی در آثار خود به مباحثی چون [[فرق اسلام]] با [[ایمان]]،<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۹۵–۹۶.</ref> [[حقیقت اسلام]] و مرز آن با [[کفر]]،<ref>امام خمینی، الطهاره، ۳/۴۴۴.</ref> اهمیت [[شناخت اسلام]]،<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۲.</ref> ویژگیها و اهداف آن<ref>امام خمینی، الطهاره، ۴/۲۵۶ و ۲۴۲.</ref> پرداخته و با بیان [[جامعیت اسلام]]، به مقابله با اسلامزدایی از [[فرهنگ]] و [[تمدن]] [[ایرانی]] برخاسته است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۷ و ۶/۲۰۰.</ref> ایشان در نوشتهها و سخنرانیهای خود سعی کرده است [[اسلام راستین]] را معرفی کند و [[تحریفها]] و کجفهمیها را از [[اسلام]] بزداید.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۶؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۸؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۰.</ref> ایشان در سالهای پایانی [[زندگی]] خود، در بیان پدیده [[انحراف]] از اسلام، [[ادبیات]] تازهای را رواج داد و به واژگانی چون «[[اسلام ناب محمدی]]» و «[[اسلام آمریکایی]]» اشاره کرد و بعضی از ویژگیهای آنها را برشمرد و کجرویهای بهوجودآمده در [[جامعه]] را به جریان اسلام آمریکایی نسبت داد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.</ref> ایشان همواره مدافع اسلام ناب محمدی بود و اسلام پابرهنگان و رنجدیدگان و اسلام [[عارفان]] مبارزهجو را اسلام ناب محمدی میدانست و در مقابل، اسلام [[سرمایهداران]]، [[متکبران]]، مرفهان بیدرد، [[منافقان]]، [[راحتطلبان]] و [[فرصتطلبان]] را [[مظهر]] اسلام آمریکایی معرفی میکرد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.</ref> | |||
== [[حقیقت اسلام]] == | |||
[[قرآن کریم]] [[حقیقت]] [[دین]] را در [[ادیان الهی]] [[امر]] واحدی میداند {{متن قرآن|شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ}}<ref>«از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان میخوانی گران است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمیگزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون میگردد» سوره شوری، آیه ۱۳.</ref> که همان حقیقت اسلام است {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ}}<ref>«بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند ، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>؛ بنابراین [[اختلاف شرایع]] به جهت [[تکامل]] و [[ترقی]] در [[قوانین]] و [[معارف]] آن است که به [[استعداد]] [[امت]] هر [[پیامبر]]{{ع}} بر میگردد.<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۲/۴۵۸؛ طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱ و ۵/۳۵۳.</ref> | |||
حقیقت اسلام به معنای [[انقیاد]] و [[گردننهادن]] در برابر [[خداوند]] به عنوان حقیقتی مستمر در طول [[تاریخ]] [[شرایع]] همواره وجود داشته است و [[پیامبران الهی]]{{ع}} همگی دارای [[دین]] واحدی به نام اسلام بودهاند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱؛ رشید رضا، المنار، ۳/۳۶۱.</ref> این حقیقت به صورت یک اصل [[حاکم]] در [[تعالیم]] همه [[رسولان الهی]]{{ع}} وجود داشته و به [[شریعت]] خاصی اختصاص ندارد و بلکه اسلام به منزله رکن اساسی همه آنها بوده است.<ref>دیبا، اسلام، ۳/۲۳۹.</ref> اسلام به این معنا بخش وسیعی از [[عقاید]]، [[احکام]] و [[اخلاق]] را شامل میگردد که مصداق آن به اقتضای هر مرحله زمانی، ویژگیهای خاص همان مرحله را دارد. اسلام به معنای انقیاد و [[تسلیم]] و [[فروتنی]] صفت کلی شرایع است که در هر مرحله به شکلی خاص و به تناسب همان دوره تجلی یافته است.<ref>فضلالله، تفسیر من وحی القرآن، ۵/۲۷۴.</ref> پس [[دین]]، همان [[اسلام]] و ثابت است که از دگرگونی و زوال مصون است<ref>نحل، ۹۶؛ دهقان، نسیم رحمت، ۲/۷۳.</ref> ولی [[شریعت]]، [[فروع]] و جزئیاتی که برای هر [[پیامبر]]{{ع}} بهطور مشخص بیان شده و نسبت به امتهای مختلف، متفاوت است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۳/۱۵۶؛ رشید رضا، المنار، ۳/۳۶۱.</ref> | |||
اسلام به معنای خاص، مکتبی جامع و واقعگراست که در آن به همه جوانب نیازهای [[انسانی]] توجه شده است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۶۵.</ref> دربارهٔ [[حقیقت اسلام]] به معنای خاص آن آراء گوناگونی ارائه شده است. برخی با استناد به [[آیات الهی]]،{{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref> حقیقت اسلام را اظهار [[شهادتین]] و امری صوری میدانند.<ref>طبری، جامع البیان، ۲۶/۸۹؛ ابنعاشور، التحریر و التنویر، ۲۶/۲۲۰.</ref> برخی دیگر آن را امری فراتر از الفاظ و امور ظاهری دانسته و آن را عبارت از [[اذعان]] عملی به شریعت پیامبر{{صل}} میدانند<ref>رشید رضا، المنار، ۱۰/۱۷۰.</ref> و گروهی حقیقت اسلام را دارای مراتب میدانند که پایینترین مرتبه آن، اظهار شهادتین و بالاترین مرتبه آن را [[تسلیم محض]] در برابر [[خداوند متعال]] است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۳۰۱–۳۰۲.</ref> | |||
امام خمینی ماهیت و حقیقت اسلام به معنای عام را [[انقیاد]] و [[تسلیم]] و [[خضوع]] میداند<ref>امام خمینی، الطهاره، ۳/۴۶۴ و ۴۶۹؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۴۷.</ref> و اسلام به معنای خاص را [[مکتب جامع]] و کاملی میداند که تمام جوانب نیاز بشری را در نظر گرفته است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۲–۴۰۳.</ref>؛ چنانکه با اشاره به روایتی<ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۵.</ref> اسلام را اظهار شهادتین میداند که در [[قلب]] جلوه میکند.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۹۶.</ref> از دیدگاه ایشان آنچه در حقیقت اسلام معتبر است، [[اعتقاد]] به اصول سهگانه [[توحید]]، [[نبوت]] و [[معاد]] (بنابر احتمالی در اخیر) است و دیگر [[عقاید]] و [[احکام]]، نقشی در حقیقت اسلام ندارند؛ بنابراین اگر کسی تنها به همین سه اصل [[معتقد]] باشد، با گفتن شهادتین در جرگه [[مسلمانان]] قرار میگیرد.<ref>امام خمینی، الطهاره، ۳/۴۴۴.</ref> | |||
امام خمینی مجموعه [[آموزههای اسلام]] را همانند دیگر [[اندیشمندان]]<ref> مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۶۰۵.</ref> به سه بخش تقسیم میکند: | |||
#[[عقاید حقه]] و [[معارف الهیه]] و وصف و [[تنزیه]] [[حق]] و [[معاد]] و کیفیت آن و [[علم]] به [[ملائکه]] و ارسال [[رسول]]؛ | |||
#[[اخلاق]] و [[اصلاح]] نفس و [[اخلاق فاضله]] و [[حمیده]]؛ | |||
#[[احکام]]؛ یعنی [[اعمال]] قالبی فردی [[اجتماعی]]، [[سیاسی]] [[مدنی]]. | |||
ایشان افزوده است [[اسلام]] در این سه [[مقام]] که اساس [[شرایع]] و مدار [[تشریع]] است کاملتر از [[شریعت]] [[یهود]] و [[نصارا]] است؛ زیرا برای تمام دوره [[زندگی]] [[بشر]] [[قانون]] داشته و در تمام مراحل [[دنیایی]] و [[آخرتی]]، کامل و تام میباشد و این خود دلیل بر [[حقانیت اسلام]] میباشد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۰۱.</ref> بنابر نظر ایشان [[حقانیت]] [[دین اسلام]] احتیاج به هیچ مقدمه ندارد جز نظر کردن به اسلام و مقایسه آن با سایر [[ادیان]] و شرایع، که در تمام مراحل از [[معارف]] و [[ملکات نفسانی]] تا [[وظایف]] شخصی و نوعی و [[تکالیف فردی]] و اجتماعی، اسلام بالاتر است.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۰۱.</ref> | |||
== رابطه اسلام و [[ایمان]] == | |||
اسلام و ایمان در معنای لغوی با هم یکسان نیستند. [[ایمان]] به معنای [[تصدیق]] و اسلام به معنای [[انقیاد]] و [[خشوع]] است.<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۲/۲۹۳–۲۹۴.</ref> [[اسلام در قرآن]] به معانی گوناگون بهکار رفته است. گاه به معنای شریعت<ref> طباطبایی، المیزان، ۱۶/۳۱۳–۳۱۴.</ref> و گاه به معنای [[تسلیم شدن]] در برابر [[اراده]] و [[دستورات الهی]] است که در این صورت از [[مراتب ایمان]] است.<ref>راغب، مفردات، ۴۲۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۱۱۳–۱۱۴.</ref> | |||
[[اندیشمندان اسلامی]] آرای چندی دربارهٔ رابطه اسلام با ایمان بیان کردهاند؛ از جمله: | |||
#بسیاری از [[مفسران]] و [[متکلمان]] با استناد به [[آیه]] [[الهی]]،{{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref> مفهوم اسلام را با مفهوم ایمان مغایر دانسته و اسلام را نسبت به ایمان عام میدانند<ref>حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۵/۱۰۱–۱۰۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۸/۳۲۸؛ زحیلی، التفسیر المنیر، ۱/۳۱۸.</ref>؛ زیرا اسلام در مرحله ابتدایی و ظاهری در پذیرش شریعت، با اظهار [[شهادتین]] است اما ایمان علاوه بر این، [[اعتقاد]] [[باطنی]] را نیز به دنبال دارد<ref>طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان، ۹/۲۰۷؛ طباطبایی، المیزان، ۱۸/۳۲۸.</ref>؛ | |||
#بعضی از متکلمان مانند گروهی از [[معتزله]] بر این باورند که فرقی میان اسلام و ایمان نیست.<ref>قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۴۷۷؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۷/۱۷۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۰۶–۲۰۷؛ زحیلی، التفسیر المنیر، ۱/۳۱۸.</ref> | |||
امام خمینی نیز قائل به مغایرت میان [[ایمان]] و [[اسلام]] است و با استناد به روایتی<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۵.</ref> [[معتقد]] است که اسلام، [[شهادت]] به [[وحدانیت خدا]] و [[اعتقاد]] به [[رسالت]] [[نبی اکرم]]{{صل}} است، ولی ایمان [[نور]] [[هدایتی]] است که در [[قلب]] جلوه میکند، بر این اساس اگر اسلام در قلب ثابت شد و به قلب رسید، آن ایمان است.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۹۵–۹۶.</ref> ایشان [[باور]] کسانی که [[اختلاف]] [[ایمان]] و اسلام را امری نوظهور و در [[زمان ائمه]]{{ع}} میدانند، [[باطل]] دانسته و معتقد است این اختلاف از همان [[زمان نزول قرآن]] [[کریم]] بوده است؛ زیرا [[ائمه]]{{ع}} سخنی غیر از آنچه [[خدا]] و [[رسول]]{{صل}} به آن معتقد هستند، نمیگویند. ایمان پیش از [[نصب]] امیرالمؤمنین علی{{ع}} همان [[تصدیق]] به [[خداوند]] و رسول{{صل}} بوده است، اما پس از نصب آن حضرت، [[ولایت]] و [[امامت]] از ارکان ایمان قرار گرفت.<ref>امام خمینی، مکاسب، ۱/۳۷۷.</ref> ایشان [[عمل به ارکان]] اسلام را [[لازمه ایمان]] میداند، نه جزو معنای ایمان. بر این اساس روایاتی که عمل به ارکان اسلام را از ارکان ایمان میشمارند،<ref>صدوق، التوحید، ۲۲۸.</ref> بر همین معنا حمل میکند.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۹۶.</ref> به باور ایشان بنابر ظاهر [[روایات]]،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۴.</ref> [[اظهار اسلام]] در جاری شدن [[احکام اسلام]] کافی است، اگر چه شخص در [[باطن]] [[نفاق]] داشته باشد و معتقد نباشد<ref>امام خمینی، الطهاره، ۳/۴۶۳.</ref> و این همان اسلام در نگاه [[فقهی]] است؛ البته لفظ ایمان در اصطلاح فقهی گاهی به معنای اعتقاد به [[مذهب تشیع]] میآید که در این صورت ایمان اخص از معنای فوق خواهد بود.<ref>امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۶۸، ۲۵۸ و ۲۷۶.</ref> | |||
== [[شناخت اسلام]] == | |||
[[قرآن کریم]] بر این نکته تأکید دارد که گروهی از [[مؤمنان]] برای [[تفقه]] و [[شناخت دین]] کوچ کرده و [[قوم]] خود را [[انذار]] کنند.{{متن قرآن|وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ}}<ref>«و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دستهای رهسپار نمیگردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.</ref> در برخی از روایات نیز بر شناخت دین و تفقه در آن تأکید شده است.<ref>برقی، المحاسن، ۱/۵؛ کلینی، الکافی، ۱/۳۱.</ref> برخی از [[اندیشمندان اسلامی]] [[شناخت دین]] و [[اسلام]] را تنها از راه [[روشنگری]] [[صاحب شریعت]] و [[ارشاد]] و دستور [[رهبر]] [[امت]] میدانند.<ref>ابنمیثم، الحدائق الناضره، ۳/۲۳۵.</ref> منابعی که [[اسلامشناس]] در [[استنباط احکام]] و [[قوانین]] از آن استفاده میکند، منابع [[شناخت اسلام]] است که از جمله آنها [[قرآن]]، [[سنت]]، [[عقل]] و [[سیره]] [[اولیا]] و [[پیشوایان]]{{ع}} است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۲۳۰ و ۱۶/۳۷.</ref> | |||
امام خمینی علاوه بر اینکه منابع اسلام را قرآن، سنت، عقل و [[اجماع]] میداند،<ref>امام خمینی، الاستصحاب، ۶.</ref> بر این [[باور]] است بعضی از [[احکام]] و [[حقایق]] در [[اسلام فطری]] است؛ به همین دلیل فطرتالله{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref> در بعضی [[روایات]] به اسلام<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲.</ref> یا [[توحید]]<ref>صدوق، التوحید، ۳۲۸.</ref> [[تفسیر]] شده است.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.</ref> ایشان کسی را اسلامشناس میداند که تمام ابعاد اسلام را بشناسد؛ بنابراین کسی که تنها [[تاریخ]] یا [[فلسفه]] یا [[عرفان اسلامی]] را شناخته، اسلامشناس نخواهد بود؛ چنانکه [[متکلمان]]، [[فلاسفه]]، عرفا و [[فقها]]، اسلام را بر اساس رویکرد خود تفسیر کردهاند؛ در حالیکه اسلام دارای ابعادی جامع است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۷–۸ و ۸/۵۱۳.</ref>؛ بنابراین اسلامشناس کسی است که هم جهات [[معنوی]] و هم جهات ظاهری اسلام را بشناسد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۹۰.</ref>؛ زیرا هر یک از این [[علوم]]، یک بُعد از اسلام است و بُعد [[دنیایی]] و [[حکومتی]] اسلام و چگونگی تعامل در [[جامعه اسلامی]]، بُعد دیگری است که از آن [[غفلت]] شده است؛ در حالیکه اسلام برای رساندن [[انسان]] به کمال خود در تمام ابعاد [[انسانی]] است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۵۱.</ref> به همین سبب برای شناخت اسلام، آشنایی با همه ابعاد انسانی ضروری است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۳–۱۸۴.</ref> و کسی که میخواهد به همه ابعاد اسلام [[آگاهی]] یابد، باید به قرآن مراجعه کند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۰.</ref> | |||
امام خمینی [[شناخت]] [[اسلام واقعی]] را به همراه [[تهذیب نفس]]، [[اخلاص]] و تحقیقات وسیع و دامنهدار میداند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۴۸۷.</ref> و [[معتقد]] است [[هدایت مردم]] باید به دست افراد اسلامشناس باشد. ایشان دربارهٔ روشنفکرانی که از اسلام واقعی اطلاع ندارند و با آن مخالفاند، هشدار میداد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۳۸.</ref>؛ بر همین اساس ایشان برداشتهای یکبعدی و یکجانبه برخی از [[اسلام]] را که یا به جهت [[معنوی]] اسلام توجه میکنند و جهات مادی و [[اجتماعی]] آن را به [[تاویل]] میبرند یا تنها به جهات مادی توجه میکنند، برداشت [[انحرافی]] از اسلام میشمارد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۶۱.</ref> | |||
== [[اصول اعتقادی اسلام]] == | |||
مهمترین اصول اعتقادی اسلام که به [[اصول دین]] معروف است عبارتند از: | |||
#[[توحید]]: [[اعتقاد]] به [[یگانگی خداوند]] از اصول [[دعوت]] [[پیامبران الهی]]{{ع}} بوده و تمام آنان در طول [[تاریخ]] به [[توحید]] و [[نفی شرک]] و [[بتپرستی]] دعوت میکردند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۹۸؛ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۲۸۷.</ref> در اسلام توحید، مهمترین [[اصل دین]] بهشمار میرود که شامل سه قسم [[توحید ذاتی]]، صفاتی و افعالی میباشد و [[توحیدی]] که [[مورد اتفاق]] همه [[مذاهب]] است، توحید ذاتی است؛ اما [[اشاعره]] [[توحید صفاتی]] را [[انکار]] میکنند و به [[توحید افعالی]] اهتمام دارند و [[معتزله]] توحید افعالی را انکار میکنند و به توحید صفاتی اهتمام دارند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۳/۹۷–۹۸.</ref> بنابر نظر امام خمینی علت [[انحراف]] و [[تحریف]] برخی [[ادیان الهی]]، انکار توحید میباشد، مانند [[مسیحیت]] که به اقانیم ثلاثه یعنی [[اب]]، ابن و [[روحالقدس]] قائل شدند یا [[زرتشت]] که به [[ثنویت]] گرویدند و دو مبدأ [[ظلمت]] و [[نور]] در [[جهان هستی]] قائل شدند<ref>امام خمینی، کشف اسرار، ۱۱.</ref>. | |||
#[[نبوت]]: بدون اعتقاد به نبوت، اسلام محقق نمیشود.<ref>شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۰/۳۸.</ref> برخی اصل نبوت را اعتقاد به نبوت همه [[انبیای الهی]]{{ع}} میدانند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۳/۹۷.</ref> در [[قرآن کریم]] نبوت [[انبیای گذشته]]{{ع}} [[تأیید]] و [[تصدیق]] شده {{متن قرآن|تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«سوگند به خداوند که ما به سوی امّتهای پیش از تو (نیز پیامبرانی) فرستادهایم امّا شیطان کردار آنان را در چشمشان آراست، پس او در آن روز سرور آنهاست و آنان را عذابی دردناک خواهد بود» سوره نحل، آیه ۶۳.</ref>، {{متن قرآن|نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}<ref>«(این) کتاب را که کتابهای آسمانی پیش از خود را راست میشمارد، به حق بر تو (به تدریج) فرو فرستاد و تورات و انجیل را (یکجا) فرو فرستاد» سوره آل عمران، آیه ۳.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلًا إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَانْتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و بیگمان پیش از تو پیامبرانی به سوی قوم آنان فرستادیم که برای آنها برهانها (ی روشن) آوردند و ما از گناهکاران انتقام گرفتیم و یاری مؤمنان بر ما واجب است» سوره روم، آیه ۴۷.</ref> و [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به عنوان [[خاتم انبیا]]{{ع}} معرفی شده است.{{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> برخی بر این عقیدهاند که در ملتهای گذشته، [[بشر]] به این حد نرسیده بود که نقشه کلی راه را برای [[سعادت]] خود دریافت کند و در دوره اسلام این امر محقق شد<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۰/۱۸۳–۱۸۵.</ref>؛ از اینرو پیامبر اسلام{{صل}} که در [[نظام خلقت]] [[کاملترین]] موجود است در این [[زمان ظهور]] پیدا کرد و [[نبوت]] با او خاتمه پیدا کرد<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۴.</ref>. | |||
#[[معاد]]: [[باور به معاد]] در تمام [[ادیان الهی]] مشترک است.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۱۲؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۴۸.</ref>اندیشمندان [[اسلامی]] معاد را یکی از [[اصول دین]] معرفی کردهاند.<ref>فاضل مقداد، الباب الحادی، ۵۲؛ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ۹/۱۵۹.</ref> [[معتزله]] معاد را جزو اصول دین نشمرده و اصول دین را [[توحید]]، [[عدل]]، [[وعد و وعید]] و منزلة بین المنزلین ([[نفی]] [[ایمان]] از [[گنهکاران]] [[مؤمنان]]) و [[امر به معروف و نهی از منکر]] دانستهاند.<ref>قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۷۶.</ref>. امام خمینی در اینکه معاد جزء اصول این باشد تردید کرده و آن را بنابر احتمالی داخل در اصول دین شمرده است.<ref>امام خمینی، الطهاره، ۳/۴۴.</ref> آنچه که از اصول دین شمرده میشود اصل [[اعتقاد]] به برانگیختهشدن پس از [[مرگ]] است،<ref>کاشفالغطاء، کشف الغطاء، ۱/۶۰.</ref> اما غالب [[فقها]] اعتقاد به [[جسمانی بودن معاد]] را داخل اصول دین میدانند و قول به [[معاد روحانی]] را [[انکار معاد]] میشمارند<ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ۱۰/۶۶۷؛ خویی، صراط النجاة، ۳/۴۱۵.</ref>. | |||
#[[عدل]]: صفت [[عدالت]] در [[خداوند]] به معنای [[تنزیه]] [[حقتعالی]] از [[فعل قبیح]] و اخلال به [[واجب]]<ref>طوسی، الرسائل، ۱۰۳.</ref> و جزای عمل از اصول پنجگانه [[اسلام]] است و از طرفی معرّف [[مکتب]] است که اختصاص به [[مکتب تشیع]] دارد و این صفت اگرچه با صفات دیگر خداوند؛ مانند [[علم]]، [[حیات]] و [[قدرت]] فرقی ندارد، ولی جزو اصولی است که دیدگاه خاص [[تشیع]] را نسبت به اسلام نشان میدهد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۳/۹۷.</ref> برخی [[مسلمانان]] مانند برخی از [[اشاعره]] [[آزادی]] و [[اختیارات]] [[انسان]] را [[انکار]] کردهاند<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۴۹–۱۵۰.</ref>. | |||
#[[امامت]]: امامت نزد [[شیعه]] از اصول دین<ref>شوشتری، احقاق الحق، ۲/۲۸۶ و ۳۰۵–۳۰۷.</ref> یا [[مذهب]]<ref>امام خمینی، الطهاره، ۳/۴۴۱.</ref> بهشمار میرود و معرف [[مذهب تشیع]] است و [[اهل سنت]] آن را از [[فروع دین]] میدانند و [[تفسیر]] دیگری از [[امامت]] و [[پیشوایی]] دارند<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۳۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ۴/۷۱۳.</ref> و آن را مقامی برای برپایی [[سنت]] و [[قوانین شرع]] و استیفای [[حقوق]] و [[حفظ]] و [[حراست]] حوزه [[اسلام]] میدانند.<ref>آمدی، آبکار الافکار، ۵/۱۲۱.</ref>[[امامت]] از دیدگاه [[شیعه]] ریاستی از ناحیه [[خداوند]] است که افزون بر امور [[دنیایی]] در [[امور دینی]] نیز جاری است.<ref>مفید، النکت الاعتقادیه، ۳۹–۴۱؛ خواجهنصیر، تلخیص المحصل، ۴۵۸–۴۶۱.</ref> [[امامت]] چنانکه امام خمینی نیز تأکید کرده است، منصبی [[حقیقی]] و [[الهی]] است که دارای دو جنبه ظاهری و [[باطنی]] است و جنبه ظاهری آن [[حکومت]] و [[زعامت]] دنیایی است<ref>امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۷؛ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۲.</ref> و جنبه باطنی آن [[ولایت و خلافت]] است که امری [[تکوینی]] است و به موجب آن همه ذرات عالم در برابر آن [[خاضع]] هستند.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۴۱؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۴۲–۴۳.</ref>. | |||
== ارکان عملی اسلام == | |||
[[قرآن کریم]] بارها به پایههای عملی اسلام فراخوانده و بر آنها تأکید کرده است؛ ارکانی مانند [[نماز]]، [[زکات]]، [[جهاد]]، [[روزه]]، و [[حج]] چنانکه بخشی از جزئیات [[احکام]] آنها را نیز بیان کرده است. از مجموع روایاتی که به بیان ارکان عملی اسلام پرداختهاند به دست میآید که نماز، زکات، روزه، [[حج]]، جهاد، [[ولایت]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]] مهمترین یا از مهمترین ارکان عملی هستند.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۸؛ مغربی، دعائم الاسلام، ۱/۲؛ صدوق، الامالی، ۳۳۹؛ طوسی، الامالی، ۴۴.</ref> در این میان ولایت از نظر [[روایات]] دارای اهمیت بیشتری نسبت به موارد دیگر است و بر اساس برخی از روایات، ولایت برخلاف موارد دیگر، در هیچ حالی از [[انسان]] برداشته نمیشود.<ref>صدوق، الخصال، ۱/۲۷۸؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۱/۲۳.</ref> برخی از [[فقها]] ذکر ولایت به معنای [[امامت ائمه]]{{ع}} را در [[ارکان اسلام]] به جهت توجه دادن به این دانستهاند که موارد دیگر مشروط به ولایت هستند یا به دلیل [[همراهی]] و مماشات با [[اهل سنت]] در میان ارکان ذکر شده است. این احتمال نیز هست که مراد از ولایت در این روایات [[محبت]] [[ائمه]]{{ع}} بیشتر از آنچه در امامت شرط شده است باشد.<ref>مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین، ۱/۴۲۸.</ref> برخی نیز مراد از [[ولایت]] در این [[احادیث]] را [[حکومت]] و [[لزوم]] تحقق آن دانستهاند که ضامن اجرای ارکان دیگر [[اسلام]] است.<ref>منتظری، نظام الحکم، ۷۹؛ سند، اسس النظام السیاسی، ۳۱۲.</ref> افزون بر [[وظایف]] یادشده، بخشهای دیگری نیز وجود دارد که در [[کتب فقهی]] ازجمله تحریر الوسیله امام خمینی آمده است؛ همانند [[احکام]] [[خرید و فروش]]، [[نکاح]]، [[طلاق]]، [[قرض]]، [[وکالت]]، [[غصب]]، [[وقف]] و [[ارث]]. | |||
== [[ویژگیهای اسلام]] == | |||
اسلام بهعنوان [[آخرین دین الهی]] دارای ویژگیهایی است که آن را از [[ادیان]] موجود [[تحریف]] شده متمایز میکند؛ از جمله: | |||
=== [[جامعیت اسلام]] === | |||
[[دین اسلام]] به جهت توجه به همه [[ابعاد وجودی انسان]] و برآورده کردن نیازهای [[فطری]] و طبیعی و آوردن دستورهای جامع و کامل در [[هدایت]] [[بشر]] و بیان [[سعادت دنیوی]] و [[اخروی]]، در مقایسه با ادیان دیگر دارای [[جامعیت]] است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۴/۱۲۱.</ref> | |||
امام خمینی نیز یکی از ویژگیهای اسلام را جامعبودن [[قوانین]] و [[معارف اسلامی]] و رساندن [[مردم]] به [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]] میداند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۰۷.</ref> ایشان تأکید کرده است که اسلام تنها [[عبادت]] و [[تعلیم و تعلّم]] [[عبادی]] نیست، بلکه منشأ بسیاری از [[احکام عبادی]] اسلام، حکمتهای [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۴۷ و ۶/۲۰۰.</ref>؛ چنانکه اسلام همواره در پی [[تشکیل حکومت]] بوده تا با آن [[عدالت اجتماعی]] و [[سعادت انسانها]] را تحقق بخشد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۶–۴۰۷.</ref> امام خمینی یادآورشده است که طبق بعضی [[روایات]]،<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ۶۵/۳۱۹.</ref>[[رهبانیت]] در اسلام ممنوع است<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۳۲۵–۳۲۶.</ref>؛ بنابراین اسلام مانند [[مسیحیت]] تحریف شده نیست که تنها به [[معنویت]] توجه کند و مانند [[یهودیت]] هم نیست که بیشتر توجهاش به [[مادیات]] باشد،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۹۱.</ref> بلکه اسلام مکتبی است که در تمام [[شئون]] فردی و اجتماعی، مادی و [[معنوی]]، [[فرهنگی]] و [[اقتصادی]]، سیاسی و نظامی، دخالت و [[نظارت]] دارد و از هیچ نکتهای هرچند بسیار ناچیز که در [[تربیت]] [[انسان]] و [[جامعه]] و [[پیشرفت مادی]] و معنوی او نقش داشته باشد، فروگذار نکرده است و تمامی موانع [[تکامل]] [[اجتماع]] و فرد را بیان کرده و در مسیر برطرف کردن آنها گام برداشته است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۲–۴۰۳.</ref> | |||
امام خمینی با تأکید بر بُعد [[تربیتی]] [[اسلام]] [[معتقد]] است اسلام [[مکتب]] انسانساز است و برای تمام مرحلههای تکاملی [[انسان]] از همان [[دوران جنینی]] و [[دوران کودکی]] تا مراحل [[تهذیب نفس]] و [[سیر و سلوک]] برنامه دارد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۱–۴۲ و ۷/۲۸۸.</ref>؛ از اینرو علاوه بر جنبههای فردی، به [[روابط اجتماعی]] [[انسان]] در [[جامعه]] و همچنین [[ارتباط]] [[جامعه اسلامی]] با سایر [[جوامع]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۹.</ref> و [[سیاست]] اداره [[کشور]] و [[حکومت اسلامی]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۱ و ۴/۴۵۱.</ref> توجه کرده است. ایشان تأکید کرده است که [[قرآن کریم]] و [[سنت]]، شامل همه [[دستورها]] و احکامی است که برای [[سعادت بشر]] نیاز است و بر همین اساس است که [[قرآن]] خود را {{متن قرآن|تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ}}<ref>« بیانگر هر چیز است» سوره نحل، آیه ۸۹.</ref> معرفی کرده است.<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۹.</ref> این [[کتاب آسمانی]] [[کاملترین]] و [[جامعترین]] کتاب و [[شریعت]] است<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۹.</ref>. | |||
=== [[جاودانگی]] و [[پویایی اسلام]] === | |||
قرآن کریم [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را [[خاتم پیامبران]]{{ع}} معرفی میکند.{{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> در [[روایات]] نیز [[رسول خدا]]{{صل}}، خاتم پیامبران{{ع}} معرفی شده که پس از او [[پیامبری]] نمیآید.<ref>صدوق، عیون اخبار، ۲/۱۵۴؛ مفید، الامالی، ۲۵۱؛ طبرسی، احمدبنعلی، الاحتجاج، ۲/۴۹۸.</ref>اندیشمندان [[اسلامی]] [[جاودانگی اسلام]] را از ناحیه [[جامعیت]] [[قوانین]]، [[معارف]] و [[گوهر دین]] در بیان تمام آنچه برای سعادت بشر لازم است، دانستهاند<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۲۲۱.</ref> و معتقدند [[احکام اسلام]] برای تمام افراد تا [[روز قیامت]] [[استمرار]] دارد.<ref>بحرانی، الحدائق الناضره، ۹/۴۰۳؛ بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۲/۵۷–۵۸.</ref> | |||
امام خمینی [[قوانین اسلام]] را قوانینی جامع و همیشگی میداند که قوانین مخالف آن را [[باطل]] کرده است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۱–۴۲ و ۴/۳۱.</ref> و همیشه با شرایط [[زمان]] و مکان قابل تطبیق بوده، اینگونه نیست که قانونی در زمانی مفید باشد و در برههای از زمان مفید نباشد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۳.</ref>؛ البته ایشان زمان و مکان را دو عنصر تعیینکننده در [[اجتهاد]] میشمارد و قوانین اسلام را قوانینی پویا میداند؛ زیرا [[روابط]] [[حاکم]] بر سیاست، [[اجتماع]] و [[اقتصاد]] در یک [[نظام]]، ممکن است سبب [[تغییر]] در بعضی از موضوعات و [[قوانین]] گردد و با توجه به نقش [[زمان]] و مکان است که میتوان با [[فقه اسلامی]] هر [[حکومتی]] را در هر عصری اداره کرد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۹.</ref> امام خمینی با اشاره به [[توطئه]] [[دشمن]] در القای عدم [[توانایی]] [[اسلام]] در [[اداره جامعه]]،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۱۳.</ref> تأکید میکند اسلام[[دین]] [[قوی]] و [[توانمندی]] در اداره جامعه است و [[قوانین اسلام]] با هیچیک از پیشرفتهای [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] مخالف نیست<ref>امام خمینی، کشف اسرار، ۲۹۵.</ref>؛ | |||
=== [[برقراری عدالت]] === | |||
یکی از اهداف مهم اسلام برقراری و بسط [[عدالت اجتماعی]] و [[رفع ظلم]] است<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۲۸۶.</ref> و تمام [[انبیا]]{{ع}} و [[اولیای الهی]]{{ع}} در تحقق و [[گسترش عدالت]] و [[قسط]] در [[جامعه]] کوشیدهاند تا [[انسانها]] به [[منزلت]] [[واقعی]] خود که مقتضای [[فطرت]] و [[خلقت]] آنهاست، برسند و همه افراد در جامعه ازحق [[حیات]] و [[اراده]] [[نیکو]] و [[عمل صالح]] برخوردار شوند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۲۴۸.</ref> امام خمینی نیز به این [[هدف]] اشاره کرده<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۱۱۳.</ref> و یادآورشده [[جلوگیری از ظلم]] و [[حکومت ظالمان]] از اموری است که با گذشت زمان تغییر نمیکند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵.</ref> و تحقق کامل آن جز با [[مبارزه]] و [[تشکیل حکومت اسلامی]] امکانپذیر نیست.<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۷۰.</ref> [[انبیای الهی]]{{ع}} نیز برای برقراری آن در جامعه مبارزه کردند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۱۰.</ref> و [[فداکاری]] [[سیدالشهدا]]{{ع}} و [[اصحاب]] ایشان نیز در راستای [[تحقق عدالت]] و قسط در جامعه بوده است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۷.</ref>؛ | |||
===[[اعتدال]] و [[میانهروی]] === | |||
[[قرآن کریم]] [[امت اسلام]] را [[امت وسط]] معرفی میکند{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبلهای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی میکند و چه کسی واپس میگراید ، و بیگمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده» سوره بقره، آیه ۱۴۳.</ref> که همان [[راه مستقیم]] است و [[انحراف]] در آن راه ندارد، به خلاف [[اهل کتاب]] که به جانب تقویت جهات [[روحی]] و [[رهبانیت]] [[منحرف]] شدهاند و به خلاف [[مشرکان]] که به جانب تقویت جهات مادی و طبیعی و [[انکار]] جهات [[روحانی]] و [[معاد]] و [[قیامت]] منحرف شدند<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۳۳۰.</ref>؛ زیرا چنانکه امام خمینی خاطرنشان کرده اسلام و [[صراط مستقیم]]، نزدیکترین راه وصول الیالله است و آن راه [[رسول خدا]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{ع}} است<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۷.</ref> و [[رسول مکرم اسلام]]{{صل}} نیز خود دارای [[اعتدال حقیقی]] و [[استقامت]] مطلقه است و [[مظهر]] همه [[اسما]] و [[صفات الهی]] میباشد، به گونهای که مظهریت اسمی در او بر اسم دیگر [[غلبه]] ندارد.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۴۷–۱۴۸.</ref> از اینرو افراط و تفریط در [[دین]] جای ندارد، چه در ناحیه عمل و چه در ناحیه [[اعتقاد]]. اما در ناحیه عمل، [[افراط]] در [[ریاضت]] نفس و عباداتی که بر نفس شاق است، سبب [[سرکشی]] و [[طغیان نفس]] میگردد و زمام آن از دست [[انسان]] خارج شده و به [[هلاکت]] میافتد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۵.</ref> در مقابل رهاکردن نفس و [[غفلت]] از آن، [[انسان]] را به دام [[شیطان]] و [[نفس اماره]] میاندازد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۱.</ref> در ناحیه اعتقاد نیز [[اعتدال]] در آن [[حفظ]] ظاهر و [[باطن شریعت]] است و افرادی که به [[ظواهر]] اکتفا کرده و از [[باطن]] آن غفلت میکنند یا آن را [[انکار]] میکنند و همچنین کسانی که تنها به باطن توجه دارند و ظاهر [[شریعت]] را انکار میکنند از [[صراط مستقیم]] به دور افتادهاند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۷۹–۸۱ و ۲۹۰–۲۹۱.</ref>؛ | |||
=== مطابقت با [[فطرت]] === | |||
[[اسلام]] [[دینی]] است که [[معارف]] و [[حقایق]] آن منطبق بر [[فطرت الهی]] است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۸.</ref> و در واقع تمام دستورهای آن برای [[مراقبت]] و کمککردن به انسان است که از مسیر فطرت و [[طبیعت]] خود خارج نشود.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۸۲۱.</ref> از این جهت در بعضی [[روایات]]<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲.</ref> «فطرة [[الله]]»<ref>روم، ۳۰.</ref> به اسلام [[تفسیر]] شده است.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.</ref> امام خمینی [[معتقد]] است فطرتی که [[خداوند]] انسان را بر آن سرشته است، [[عشق به کمال]] مطلق است که همه افراد [[بشر]] در این فطرت مشترکند، اگرچه در مراتب و درجات آن با یکدیگر [[اختلاف]] دارند و به واسطه حجابهای طبیعت و [[اشتغال]] به کثرات و اختلاف محیط و [[عادات]] و [[مذاهب]] افراد در تشخیص [[احکام فطرت]] [[اختلاف]] پیدا میکنند<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۸۰.</ref>؛ | |||
=== [[سهل]] و آسان بودن === | |||
[[شریعت اسلام]] بر اساس [[روایات]] شریعتی سهل و آسان است.<ref>صدوق، من لایحضر، ۱/۱۲.</ref> از اینرو بعضی [[قواعد]] و اصول در [[شریعت]]، مانند [[برائت]] و عدم [[احتیاط]] در بعضی [[شبهات]] و [[قاعده لاحرج]] در همین راستا وضع شده است؛ زیرا [[خداوند]] در [[دین اسلام]] [[عسر و حرج]] قرار نداده است<ref>امام خمینی، معتمد الاصول، ۱/۴۱۸؛ همو، الطهاره، ۱/۴۰۹.</ref>؛ | |||
=== [[دعوت به وحدت]] و [[برادری]] === | |||
[[قرآن کریم]] [[مسلمانان]] را به [[وحدت]] و عدم [[تفرقه]] و [[اخوت]] [[دعوت]] میکند {{متن قرآن|وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ}}<ref>«و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدینگونه خداوند آیات خود را برای شما روشن میگوید باشد که شما راهیاب گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}}<ref>«جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.</ref> و چنانکه امام خمینی تأکید کرده است این سفارش [[رسول خدا]]{{صل}} و [[ائمه]]{{ع}} و [[علمای اسلام]] است که مسلمانان با یکدیگر مجتمع باشند و زیر [[پرچم]] [[اسلام]] گرد آیند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۳۸.</ref> به [[اعتقاد]] ایشان نتیجه وحدت کلمه و [[اتحاد مسلمانان]] این است که گرفتاریهای آنها برطرف شده<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۱/۴۹۱.</ref> و بر [[ظالمان]] و قدرتهای [[بیگانه]] [[پیروز]] میشوند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۵/۵۰۹ و ۶/۹۹.</ref> و موجب آسیبناپذیری [[ملتها]] میشود.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۵/۱۳۲.</ref> در مقابل تفرقه و جدایی میان مسلمانان سبب [[شکست]]<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳/۳۱۹.</ref> و [[سلطه اجانب]] بر مقدرات و [[مقدسات]] [[کشورهای اسلامی]]<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳/۲۵۴.</ref> میشود و این [[سیاست]] [[استعمار]] است که با تفرقهانداختن میان مسلمانان مانع قدرت گرفتن مسلمانان و [[سلطه]] بیشتر بر آنان میشود.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶/۴۸۸.</ref> | |||
=== [[لغو]] امتیازها و [[تعصبهای قومی]] === | |||
در اسلام چنانکه امام خمینی تأکید کرده است، تنها [[معبود]] خداوند است و همه [[انسانها]] مخلوق او هستند. از اینرو انسانها در [[جامعه]] نسبت به یکدیگر امتیازی ندارند و همه با هم برابر هستند و تنها امتیاز افراد، [[تقوا]] و [[پاکی]] از [[انحراف]] و [[خطا]] است<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۵/۳۳۸.</ref>؛ همچنین در اسلام تعصباب [[نژادی]] و قومی راه ندارد و همه یک [[ملت]] هستند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۱/۲۹۶.</ref>؛ زیرا کسی که [[حقایق]] و [[معارف]] در [[قلب]] او وارد شود مقاصد و اهداف خود را فانی در [[ولی نعمت]] خود میکند و [[قوم]]، گروه و تعلقات و [[ارتباطات]] [[خویشاوندی]]، او را از اظهار [[حقیقت]] بازندارد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۴۷–۱۴۸.</ref> | |||
== اهداف [[اسلام]] == | |||
[[اندیشمندان اسلامی]] [[هدف]] اسلام را رساندن [[انسان]] به [[سعادت حقیقی]] در [[دنیا]] و [[آخرت]]، <ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۳۸۸.</ref> کسب [[معارف]] حقه، [[اخلاق پسندیده]]<ref>طباطبایی، المیزان، ۴/۱۰۴.</ref> و [[برقراری عدالت]] در [[جامعه]]<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۴۳۰.</ref> برشمردهاند. نتیجه [[پیروی]] از [[دستورهای اسلام]]، [[رشد]] و [[تکامل]] جامعه و [[استقلال]] و [[پیشرفت]] آن است و به همین دلیل است که اسلام توانست در همان آغاز، تمدنهای وسیعی را در خود جمع کند و [[تمدن]] عظیمتری بهوجود آورد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۱/۵۴–۵۵.</ref> | |||
امام خمینی اسلام را آیینی میداند که به هدف [[تربیت]] تمام [[ابعاد وجودی انسان]] آمده و علاوه بر امور طبیعی و [[دنیوی]]، جهات [[معنوی]] را تأمین میکند و ابعاد برزخی، [[روحانی]]، [[عقلانی]] و [[الهی]] انسان را شکوفا میکند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۹.</ref> به [[اعتقاد]] ایشان [[قرآن]] و [[قوانین اسلام]] [[قادر]] است در [[ابعاد روحی]]، [[اجتماعی]]، شخصی و [[سیاسی]] انسان [[تحول]] ایجاد کند و آنها را [[غنی]] سازد و نیازهای انسان را برطرف کند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۴۲ و ۶/۴۲، ۴۰۱.</ref>؛ همچنانکه چگونگی [[عبادت]] و رابطه با [[خداوند]] را به انسان میآموزد و دربارهٔ [[روابط انسانها]] با یکدیگر و با سایر [[جوامع]]، [[احکام]] خاصی دارد. در واقع هیچ حرکت و عملی از فرد یا جامعه نیست، مگر اینکه اسلام برای آن حکمی مقرر کرده است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۹.</ref>؛ همچنین هدف اسلام و همه [[انبیا]]{{ع}}، [[تهذیب]] [[انسانها]] بوده تا انسان [[واقعی]] و الهی بسازند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۷/۵۳۱ و ۸/۶۲.</ref> و از آنجاکه ابعاد وجودی انسان غیر متناهی است، هر شخص به اندازه [[استعداد]] وجودیاش از این [[حقایق]] استفاده میکند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۳.</ref> به [[باور]] ایشان نتیجه پیروی از [[تعالیم]] بلند اسلام، [[قطع وابستگی]] به دولتهای [[استعمارگر]]، استقلال [[ملتها]]،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۹۲.</ref> [[توسعه]] و پیشرفت،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۵۳.</ref> برقراری عدالت و گسترش آن<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۰۶.</ref> است. | |||
== تعامل اسلام با [[ادیان]] و [[جوامع بشری]] == | |||
در اسلام، قرآن [[تصدیقکننده]] ادیان سابق الهی<ref>نساء، ۴۷.</ref> و [[حاکم]] میان آنها<ref>مائده، ۴۸.</ref> معرفی شده است. اصل [[احترام]] به ادیان گذشته و [[پیروان]] آنها، [[سیره]] [[پیشوایان دین]]{{ع}} بوده است<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱/۲۶۸؛ صدوق، من لایحضر، ۲/۶۲۵–۶۲۶؛ سبحانی، رسائل، ۵/۱۷۵.</ref>؛ زیرا [[اسلام]] با [[ادیان]] دیگر در [[اعتقاد]] به [[خداوند]]، [[نبوت انبیا]]{{ع}} و [[معاد]] مشترک است؛ اگرچه در چگونگی بعضی از [[اصول اعتقادی]]؛ مانند [[توحید]] [[اختلاف]] دارد؛ زیرا اسلام بر پایه توحید واقع شده و [[معتقد]] است معبودی جز خداوند نیست؛ اما [[مسیحیت]] تحریف شده، قائل به [[الوهیت]] [[حضرت مسیح]]{{ع}} است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۶/۱۹۰.</ref> در بعضی از [[فروع]] نیز مانند چگونگی [[عبادت]]، میان ادیان اختلاف است.<ref>مغنیه، الجوامع، ۲۸۴.</ref> | |||
امام خمینی [[ادیان الهی]] را با دیده [[احترام]] و [[تکریم]] مینگریست و به [[دین مسیحیت]] و پیروان آن احترام میگذاشت، به گونهای که [[مسیحیان]] میتوانستند آزادانه در [[کشور اسلامی]] [[زندگی]] کنند. ایشان بر این [[باور]] بود که هر کس در [[مملکت اسلامی]] زندگی میکند، [[حقوقی]] دارد و اسلام میخواهد [[حقوق]] همه آنان با هم برابر باشد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۳۰ و ۱۱/۲۹۰.</ref> ایشان میگفت [[اقلیتهای دینی]] در [[حکومت اسلامی]] از تمامی [[حقوق شهروندی]] بهرهمند خواهند بود و آزادند به [[فعالیتهای سیاسی]] و [[اجتماعی]] بپردازند و آزادانه امور مذهبی خود را انجام دهند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۲ و ۴۳۲.</ref> از نگاه اصل سیزدهم [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] نیز اقلیتهای دینی همچون زرتشتی، کلیمی و [[مسیحی]] آزادند در حدود [[قانون]]، [[مراسم]] دینیشان را انجام دهند و در احوال شخصی و [[تعلیمات دینی]]، طبق [[آیین]] خود عمل کنند. | |||
امام خمینی معتقد است هیچ [[سازمان]] و [[حکومتی]] به اندازه اسلام ملاحظه [[حقوق بشر]] را نکرده است و [[آزادی]] و [[دموکراسی]] به تمام معنا در حکومت اسلامی هست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۷۰.</ref> تمام [[انسانها]] در اسلام محترماند و این [[کرامت]] ذاتی [[آدمیان]] است که خداوند به آنان داده است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۳۰۱.</ref> در [[دین اسلام]]، افزون بر این کرامت، انسانها مراتب دیگری از کرامت را به دست میآورند که ملاک [[برتری]] در آن، درجات تقواست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۹۱.</ref>.<ref>[[علی اللهبداشتی|اللهبداشتی، علی]]، [[اسلام - اللهبداشتی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۱، ص ۷۲۴ – ۷۳۶.</ref> | |||
== اسلام از نگاه نظریهپردازان انقلاب اسلامی == | == اسلام از نگاه نظریهپردازان انقلاب اسلامی == |
نسخهٔ ۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۴۰
اسلام دین توحید و معنای آن تسلیم شدن در برابر خداوند متعال است. این دین کاملترین دین بوده و تا قیامت پابرجاست. اسلام ناب همیشه از ظهور تاکنون در تقابل با دیگر اسلامهاست. منافقین و عالمانی که تفسیر درستی از دین ندارند، از مصادیق اسلام امریکایی هستند. وحدت اسلامی، پیشرفت، تمدن اسلامی و بیداری اسلامی از راهبردهای کلان اسلام و مبدا الهی، منطق محکم اسلام و خاتمیت، از عوامل پذیرش اسلام است.
مقدمه
«اسلام» به معنای تسلیم شدن و فرمانبرداری است[۱]. چنان که امیرمؤمنان(ع) میفرمایند: «الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ»[۲]. این معنای لغوی اسلام است و در عرف قرآن هم اسلام به این معنی آمده است: ﴿بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ﴾[۳] «آری، هرکس که صورت خود را با تمام وجود، به خدا تسلیم کند و نیکوکار باشد، پس مزد وی پیش پروردگار اوست».
پس اسلام یعنی دین توحید که دین همه پیامبران الهی است و آن تسلیم شدن در برابر خداوند سبحان[۴] و محو شدن در اوامر اوست[۵]. به این معنی همه ادیان آسمانی دین اسلام هستند[۶]. اسلام در تعریف اصطلاحی، نظامی به هم پیوسته از اعتقادات و رفتار و کردار است که خداوند متعال به وسیله آخرین پیامبر خود حضرت محمد(ص) برای بشریت نازل کرده تا بشریت تسلیم محض خدا شود و تنها او را پرستش و فرمانبرداری کند[۷].
بنابراین، اسلام، مجموعهای وحیانی شامل معارف، احکام و اخلاق است[۸] که لازمه زیست انسانی است[۹]. اگر بشر زیست انسانی نداشت و فقط محدود به حیات حیوانی بود، نیازی به دین نداشت[۱۰]. از سوی دیگر دین لازمه زیست فردی و اجتماعی اوست و تنها امری فردی نیست، بلکه جنبه دیگر آن بنای زندگی اجتماعی و عمومی انسان است که پایههای سعادت دنیا و آخرت بشریت را تأمین میکند و همه شئون زندگی اجتماعی بشر را که برایش در اجتماع لازم و ضروری است، همانند عدالت، علم، پیشرفت، صنعت، ثروت، رفاه، عزت و جز آنها را فراهم میکند[۱۱]. این دین تا «قیامت» پابرجاست. همیشگی بودن شریعت اسلامی یکی از تفاوتهای کلیدی آن با شرایع دیگر است. شریعت پیامبران پیشین تا مقطع زمانی خاص ادامه داشت و با آمدن شریعت دیگر نسخ میشد، تنها شریعت اسلام است که به کمال نهایی رسیده و نسخ پذیر نیست و تا قیامت پابرجاست[۱۲].
نکته کلیدی در دین و اسلام آنکه مبنا و رکن اساسی اسلام و محور تعالیم اسلامی، خدا و تسلیم شدن در برابر او و فرمانبرداری از خدای یگانه است. بنابراین اسلام و توحید اسلامی فقط امر ذهنی نیستند؛ بلکه امری واقعی و مبنای نظام اسلامی و دستورالعمل زندگی است[۱۳].[۱۴]
معنای لغوی و اصطلاحی
اسلام به معنای فرمانپذیری و گردننهادن به حکم[۱۵] و دخول در سلامت[۱۶] است.
در اصطلاح، اسلام به دو معنای عام و خاص بهکار رفته است. به معنای عام سیره همه پیامبران الهی(ع) و دین خداوند است[۱۷] و در معنای خاص به آخرین شریعت آسمانی گفته میشود که رسول اکرم محمد بن عبدالله(ص) برای هدایت همه جهانیان به سوی توحید و سعادت دنیا و آخرت از سوی خداوند حکیم آورده[۱۸] و بر پایه فطرت استوار است.[۱۹] امام خمینی نیز اسلام را دینی میداند که پیامبر خاتم(ص) برای سعادت و تربیت بشر در تمام ابعاد مادی، عقلی، روحی و مافوق اینها آورده است.[۲۰]
از واژگان مرتبط با اسلام، دین و ملت و شریعت و مذهب است. «دین» دستورهای الهی برای صاحبان عقول است تا با انجامدادن آنها به صلاح در دنیا و فلاح در آخرت برسند.[۲۱] به دین از آن جهت که پیروی میشود، «شریعت»؛ از آن جهت که پیروان آن مجموعه واحدی را تشکیل میدهند، «ملت» و از آن جهت که به آن رجوع میشود، «مذهب» گفته میشود.[۲۲]
پیشینه
اسلام آخرین دین توحیدی است که در سال ۶۱۰ میلادی با بعثت پیامبر اکرم حضرت محمد بن عبدالله(ص) در مکه ظهور یافت. قرآن کریم یادآور شده است کتابهای ادیان دیگر به آمدن پیامبر خاتم(ص) و ابلاغ دین اسلام بشارت دادهاند.﴿وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَنْزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ كَذَلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾[۲۳][۲۴]
واژه اسلام در قرآن کریم افزون بر معنای لغوی به دو معنای دیگر دانسته شده است؛ یکی خصوص شریعت پیامبر خاتم(ص)[۲۵]و دیگری دین و سیره همه انبیای الهی(ع) یعنی دین خداوند[۲۶]؛ چنانکه قرآن از این معنا با عنوان دین مشترک توحیدی یاد میکند.[۲۷] در این دین، میان پیامبران الهی(ع) هیچگونه جدایی نیست،﴿قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ﴾[۲۸] بلکه همه آنان مبلّغ یک آییناند که حقیقت واحدی دارد و در زمانهای مختلف به صورتهای گوناگون ظهور پیدا کرده است و آموزه مشترک آنها توحید و معاد، پرستش و بیان مکارم اخلاق بوده است.[۲۹]
آیین اسلام نخستین محرک تمدن و یکی از عوامل اصلی تمدن اسلامی است.[۳۰] جامعه پیش از اسلام جامعه بدوی بود و زندگی ساده و قبیلهای داشت و از فرهنگ و تمدن بیگانه بود. اسلام جامعه را بهسوی رشد، فرهنگ و تمدن سوق داد.[۳۱] پیامبر اسلام(ص) در آغاز بعثت، مأمور به تبلیغ اسلام به صورت پنهانی شد که به دنبال آن افراد کمی به اسلام گرویدند. نخستین کسانی که ایمان آوردند، علی بن ابی طالب(ع)، پسر عموی ایشان و خدیجه(س)، همسر ایشان بودند.[۳۲] این دعوت سه سال ادامه داشت و سپس پیامبر(ص) مأمور به تبلیغ علنی اسلام شد. این امر ده سال در مکه ادامه داشت تا اینکه پیامبر اکرم(ص) درپی فشارهای زیاد مشرکان از مکه به مدینه هجرت کرد[۳۳] و به تشکیل حکومت اسلامی و فراهمکردن سپاه و اداره امور جامعه مبادرت ورزید.[۳۴] از آنجاییکه رسالت پیامبر(ص) نجات همه مردم جهان بود، آن حضرت از سال ششم هجرت با فرستادن نامه به حاکمان اقوام و ملل مختلف از جمله روم، ایران، اسکندریه، مصر و حبشه، آنان را به اسلام دعوت کرد.[۳۵]
اسلام در فاصله چند سال با سرعتی چشمگیر در شبه جزیره و بخش وسیعی از آسیا، آفریقا و اروپا گسترش یافت.[۳۶] روش پیامبر(ص) در دعوت به اسلام، بنابر آیات قرآن ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۳۷]، ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ﴾[۳۸]، ﴿وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَأُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ﴾[۳۹] با حکمت و موعظه حسنه و مجادله احسن بود. اگرچه در همان قرون اولیه اختلاف میان مسلمانان در مسئله خلافت و همچنین بعضی از برداشتها از قرآن، در مسائل اعتقادی سبب شد مسلمانان به فرقههای مختلف تقسیم شوند و اغراض سیاسی نیز در این میان به این اختلافات دامن میزد.[۴۰]
امام خمینی خاطرنشان کرده است رسول اکرم(ص) در ترویج اسلام رنجهای فراوانی کشید تا اسلام را به مردم ابلاغ و مردم را به توحید دعوت کند. مسلمانان نیز تا حدودی به وظیفه خود عمل کردند و اسلام را تقویت کرده، گسترش دادند تا مملکت بزرگ اسلامی تشکیل شد و از کشورهای آن زمان پیشی گرفت [۴۱]؛ هرچند حکومتها در زمان بنیامیه و بنیعباس سعی کردند اهداف اسلام را تبدیل و تعصب عربیت جاهلی را زنده و حکومت اسلامی را به صورت حکومت عربی مطرح کنند.[۴۲] ایشان یکی از عوامل گسترشِ سریع اسلام در مقایسه با ادیان تحریفشده را مبارزه با ظلمکردن و ظلمپذیرفتن میداند[۴۳] و معتقد است اسلام ناب، اسلام مدافع و حامی پابرهنگان و رنجدیدگان است[۴۴]؛ البته ایشان یادآور شده که اصل مبارزه با ظلم در برنامه دیگر انبیای الهی(ع)؛ چون ابراهیم(ع) و موسی(ع) و عیسی(ع) نیز بوده است.[۴۵]
امام خمینی در آثار خود به مباحثی چون فرق اسلام با ایمان،[۴۶] حقیقت اسلام و مرز آن با کفر،[۴۷] اهمیت شناخت اسلام،[۴۸] ویژگیها و اهداف آن[۴۹] پرداخته و با بیان جامعیت اسلام، به مقابله با اسلامزدایی از فرهنگ و تمدن ایرانی برخاسته است.[۵۰] ایشان در نوشتهها و سخنرانیهای خود سعی کرده است اسلام راستین را معرفی کند و تحریفها و کجفهمیها را از اسلام بزداید.[۵۱] ایشان در سالهای پایانی زندگی خود، در بیان پدیده انحراف از اسلام، ادبیات تازهای را رواج داد و به واژگانی چون «اسلام ناب محمدی» و «اسلام آمریکایی» اشاره کرد و بعضی از ویژگیهای آنها را برشمرد و کجرویهای بهوجودآمده در جامعه را به جریان اسلام آمریکایی نسبت داد.[۵۲] ایشان همواره مدافع اسلام ناب محمدی بود و اسلام پابرهنگان و رنجدیدگان و اسلام عارفان مبارزهجو را اسلام ناب محمدی میدانست و در مقابل، اسلام سرمایهداران، متکبران، مرفهان بیدرد، منافقان، راحتطلبان و فرصتطلبان را مظهر اسلام آمریکایی معرفی میکرد.[۵۳]
حقیقت اسلام
قرآن کریم حقیقت دین را در ادیان الهی امر واحدی میداند ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ﴾[۵۴] که همان حقیقت اسلام است ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾[۵۵]؛ بنابراین اختلاف شرایع به جهت تکامل و ترقی در قوانین و معارف آن است که به استعداد امت هر پیامبر(ع) بر میگردد.[۵۶]
حقیقت اسلام به معنای انقیاد و گردننهادن در برابر خداوند به عنوان حقیقتی مستمر در طول تاریخ شرایع همواره وجود داشته است و پیامبران الهی(ع) همگی دارای دین واحدی به نام اسلام بودهاند.[۵۷] این حقیقت به صورت یک اصل حاکم در تعالیم همه رسولان الهی(ع) وجود داشته و به شریعت خاصی اختصاص ندارد و بلکه اسلام به منزله رکن اساسی همه آنها بوده است.[۵۸] اسلام به این معنا بخش وسیعی از عقاید، احکام و اخلاق را شامل میگردد که مصداق آن به اقتضای هر مرحله زمانی، ویژگیهای خاص همان مرحله را دارد. اسلام به معنای انقیاد و تسلیم و فروتنی صفت کلی شرایع است که در هر مرحله به شکلی خاص و به تناسب همان دوره تجلی یافته است.[۵۹] پس دین، همان اسلام و ثابت است که از دگرگونی و زوال مصون است[۶۰] ولی شریعت، فروع و جزئیاتی که برای هر پیامبر(ع) بهطور مشخص بیان شده و نسبت به امتهای مختلف، متفاوت است.[۶۱]
اسلام به معنای خاص، مکتبی جامع و واقعگراست که در آن به همه جوانب نیازهای انسانی توجه شده است.[۶۲] دربارهٔ حقیقت اسلام به معنای خاص آن آراء گوناگونی ارائه شده است. برخی با استناد به آیات الهی،﴿قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۶۳] حقیقت اسلام را اظهار شهادتین و امری صوری میدانند.[۶۴] برخی دیگر آن را امری فراتر از الفاظ و امور ظاهری دانسته و آن را عبارت از اذعان عملی به شریعت پیامبر(ص) میدانند[۶۵] و گروهی حقیقت اسلام را دارای مراتب میدانند که پایینترین مرتبه آن، اظهار شهادتین و بالاترین مرتبه آن را تسلیم محض در برابر خداوند متعال است.[۶۶]
امام خمینی ماهیت و حقیقت اسلام به معنای عام را انقیاد و تسلیم و خضوع میداند[۶۷] و اسلام به معنای خاص را مکتب جامع و کاملی میداند که تمام جوانب نیاز بشری را در نظر گرفته است[۶۸]؛ چنانکه با اشاره به روایتی[۶۹] اسلام را اظهار شهادتین میداند که در قلب جلوه میکند.[۷۰] از دیدگاه ایشان آنچه در حقیقت اسلام معتبر است، اعتقاد به اصول سهگانه توحید، نبوت و معاد (بنابر احتمالی در اخیر) است و دیگر عقاید و احکام، نقشی در حقیقت اسلام ندارند؛ بنابراین اگر کسی تنها به همین سه اصل معتقد باشد، با گفتن شهادتین در جرگه مسلمانان قرار میگیرد.[۷۱]
امام خمینی مجموعه آموزههای اسلام را همانند دیگر اندیشمندان[۷۲] به سه بخش تقسیم میکند:
- عقاید حقه و معارف الهیه و وصف و تنزیه حق و معاد و کیفیت آن و علم به ملائکه و ارسال رسول؛
- اخلاق و اصلاح نفس و اخلاق فاضله و حمیده؛
- احکام؛ یعنی اعمال قالبی فردی اجتماعی، سیاسی مدنی.
ایشان افزوده است اسلام در این سه مقام که اساس شرایع و مدار تشریع است کاملتر از شریعت یهود و نصارا است؛ زیرا برای تمام دوره زندگی بشر قانون داشته و در تمام مراحل دنیایی و آخرتی، کامل و تام میباشد و این خود دلیل بر حقانیت اسلام میباشد.[۷۳] بنابر نظر ایشان حقانیت دین اسلام احتیاج به هیچ مقدمه ندارد جز نظر کردن به اسلام و مقایسه آن با سایر ادیان و شرایع، که در تمام مراحل از معارف و ملکات نفسانی تا وظایف شخصی و نوعی و تکالیف فردی و اجتماعی، اسلام بالاتر است.[۷۴]
رابطه اسلام و ایمان
اسلام و ایمان در معنای لغوی با هم یکسان نیستند. ایمان به معنای تصدیق و اسلام به معنای انقیاد و خشوع است.[۷۵] اسلام در قرآن به معانی گوناگون بهکار رفته است. گاه به معنای شریعت[۷۶] و گاه به معنای تسلیم شدن در برابر اراده و دستورات الهی است که در این صورت از مراتب ایمان است.[۷۷]
اندیشمندان اسلامی آرای چندی دربارهٔ رابطه اسلام با ایمان بیان کردهاند؛ از جمله:
- بسیاری از مفسران و متکلمان با استناد به آیه الهی،﴿قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۷۸] مفهوم اسلام را با مفهوم ایمان مغایر دانسته و اسلام را نسبت به ایمان عام میدانند[۷۹]؛ زیرا اسلام در مرحله ابتدایی و ظاهری در پذیرش شریعت، با اظهار شهادتین است اما ایمان علاوه بر این، اعتقاد باطنی را نیز به دنبال دارد[۸۰]؛
- بعضی از متکلمان مانند گروهی از معتزله بر این باورند که فرقی میان اسلام و ایمان نیست.[۸۱]
امام خمینی نیز قائل به مغایرت میان ایمان و اسلام است و با استناد به روایتی[۸۲] معتقد است که اسلام، شهادت به وحدانیت خدا و اعتقاد به رسالت نبی اکرم(ص) است، ولی ایمان نور هدایتی است که در قلب جلوه میکند، بر این اساس اگر اسلام در قلب ثابت شد و به قلب رسید، آن ایمان است.[۸۳] ایشان باور کسانی که اختلاف ایمان و اسلام را امری نوظهور و در زمان ائمه(ع) میدانند، باطل دانسته و معتقد است این اختلاف از همان زمان نزول قرآن کریم بوده است؛ زیرا ائمه(ع) سخنی غیر از آنچه خدا و رسول(ص) به آن معتقد هستند، نمیگویند. ایمان پیش از نصب امیرالمؤمنین علی(ع) همان تصدیق به خداوند و رسول(ص) بوده است، اما پس از نصب آن حضرت، ولایت و امامت از ارکان ایمان قرار گرفت.[۸۴] ایشان عمل به ارکان اسلام را لازمه ایمان میداند، نه جزو معنای ایمان. بر این اساس روایاتی که عمل به ارکان اسلام را از ارکان ایمان میشمارند،[۸۵] بر همین معنا حمل میکند.[۸۶] به باور ایشان بنابر ظاهر روایات،[۸۷] اظهار اسلام در جاری شدن احکام اسلام کافی است، اگر چه شخص در باطن نفاق داشته باشد و معتقد نباشد[۸۸] و این همان اسلام در نگاه فقهی است؛ البته لفظ ایمان در اصطلاح فقهی گاهی به معنای اعتقاد به مذهب تشیع میآید که در این صورت ایمان اخص از معنای فوق خواهد بود.[۸۹]
شناخت اسلام
قرآن کریم بر این نکته تأکید دارد که گروهی از مؤمنان برای تفقه و شناخت دین کوچ کرده و قوم خود را انذار کنند.﴿وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾[۹۰] در برخی از روایات نیز بر شناخت دین و تفقه در آن تأکید شده است.[۹۱] برخی از اندیشمندان اسلامی شناخت دین و اسلام را تنها از راه روشنگری صاحب شریعت و ارشاد و دستور رهبر امت میدانند.[۹۲] منابعی که اسلامشناس در استنباط احکام و قوانین از آن استفاده میکند، منابع شناخت اسلام است که از جمله آنها قرآن، سنت، عقل و سیره اولیا و پیشوایان(ع) است.[۹۳]
امام خمینی علاوه بر اینکه منابع اسلام را قرآن، سنت، عقل و اجماع میداند،[۹۴] بر این باور است بعضی از احکام و حقایق در اسلام فطری است؛ به همین دلیل فطرتالله﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۹۵] در بعضی روایات به اسلام[۹۶] یا توحید[۹۷] تفسیر شده است.[۹۸] ایشان کسی را اسلامشناس میداند که تمام ابعاد اسلام را بشناسد؛ بنابراین کسی که تنها تاریخ یا فلسفه یا عرفان اسلامی را شناخته، اسلامشناس نخواهد بود؛ چنانکه متکلمان، فلاسفه، عرفا و فقها، اسلام را بر اساس رویکرد خود تفسیر کردهاند؛ در حالیکه اسلام دارای ابعادی جامع است[۹۹]؛ بنابراین اسلامشناس کسی است که هم جهات معنوی و هم جهات ظاهری اسلام را بشناسد[۱۰۰]؛ زیرا هر یک از این علوم، یک بُعد از اسلام است و بُعد دنیایی و حکومتی اسلام و چگونگی تعامل در جامعه اسلامی، بُعد دیگری است که از آن غفلت شده است؛ در حالیکه اسلام برای رساندن انسان به کمال خود در تمام ابعاد انسانی است.[۱۰۱] به همین سبب برای شناخت اسلام، آشنایی با همه ابعاد انسانی ضروری است[۱۰۲] و کسی که میخواهد به همه ابعاد اسلام آگاهی یابد، باید به قرآن مراجعه کند.[۱۰۳]
امام خمینی شناخت اسلام واقعی را به همراه تهذیب نفس، اخلاص و تحقیقات وسیع و دامنهدار میداند[۱۰۴] و معتقد است هدایت مردم باید به دست افراد اسلامشناس باشد. ایشان دربارهٔ روشنفکرانی که از اسلام واقعی اطلاع ندارند و با آن مخالفاند، هشدار میداد[۱۰۵]؛ بر همین اساس ایشان برداشتهای یکبعدی و یکجانبه برخی از اسلام را که یا به جهت معنوی اسلام توجه میکنند و جهات مادی و اجتماعی آن را به تاویل میبرند یا تنها به جهات مادی توجه میکنند، برداشت انحرافی از اسلام میشمارد.[۱۰۶]
اصول اعتقادی اسلام
مهمترین اصول اعتقادی اسلام که به اصول دین معروف است عبارتند از:
- توحید: اعتقاد به یگانگی خداوند از اصول دعوت پیامبران الهی(ع) بوده و تمام آنان در طول تاریخ به توحید و نفی شرک و بتپرستی دعوت میکردند.[۱۰۷] در اسلام توحید، مهمترین اصل دین بهشمار میرود که شامل سه قسم توحید ذاتی، صفاتی و افعالی میباشد و توحیدی که مورد اتفاق همه مذاهب است، توحید ذاتی است؛ اما اشاعره توحید صفاتی را انکار میکنند و به توحید افعالی اهتمام دارند و معتزله توحید افعالی را انکار میکنند و به توحید صفاتی اهتمام دارند.[۱۰۸] بنابر نظر امام خمینی علت انحراف و تحریف برخی ادیان الهی، انکار توحید میباشد، مانند مسیحیت که به اقانیم ثلاثه یعنی اب، ابن و روحالقدس قائل شدند یا زرتشت که به ثنویت گرویدند و دو مبدأ ظلمت و نور در جهان هستی قائل شدند[۱۰۹].
- نبوت: بدون اعتقاد به نبوت، اسلام محقق نمیشود.[۱۱۰] برخی اصل نبوت را اعتقاد به نبوت همه انبیای الهی(ع) میدانند.[۱۱۱] در قرآن کریم نبوت انبیای گذشته(ع) تأیید و تصدیق شده ﴿تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۱۱۲]، ﴿نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ﴾[۱۱۳]، ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلًا إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَانْتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۱۱۴] و پیامبر اسلام(ص) به عنوان خاتم انبیا(ع) معرفی شده است.﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۱۱۵] برخی بر این عقیدهاند که در ملتهای گذشته، بشر به این حد نرسیده بود که نقشه کلی راه را برای سعادت خود دریافت کند و در دوره اسلام این امر محقق شد[۱۱۶]؛ از اینرو پیامبر اسلام(ص) که در نظام خلقت کاملترین موجود است در این زمان ظهور پیدا کرد و نبوت با او خاتمه پیدا کرد[۱۱۷].
- معاد: باور به معاد در تمام ادیان الهی مشترک است.[۱۱۸]اندیشمندان اسلامی معاد را یکی از اصول دین معرفی کردهاند.[۱۱۹] معتزله معاد را جزو اصول دین نشمرده و اصول دین را توحید، عدل، وعد و وعید و منزلة بین المنزلین (نفی ایمان از گنهکاران مؤمنان) و امر به معروف و نهی از منکر دانستهاند.[۱۲۰]. امام خمینی در اینکه معاد جزء اصول این باشد تردید کرده و آن را بنابر احتمالی داخل در اصول دین شمرده است.[۱۲۱] آنچه که از اصول دین شمرده میشود اصل اعتقاد به برانگیختهشدن پس از مرگ است،[۱۲۲] اما غالب فقها اعتقاد به جسمانی بودن معاد را داخل اصول دین میدانند و قول به معاد روحانی را انکار معاد میشمارند[۱۲۳].
- عدل: صفت عدالت در خداوند به معنای تنزیه حقتعالی از فعل قبیح و اخلال به واجب[۱۲۴] و جزای عمل از اصول پنجگانه اسلام است و از طرفی معرّف مکتب است که اختصاص به مکتب تشیع دارد و این صفت اگرچه با صفات دیگر خداوند؛ مانند علم، حیات و قدرت فرقی ندارد، ولی جزو اصولی است که دیدگاه خاص تشیع را نسبت به اسلام نشان میدهد.[۱۲۵] برخی مسلمانان مانند برخی از اشاعره آزادی و اختیارات انسان را انکار کردهاند[۱۲۶].
- امامت: امامت نزد شیعه از اصول دین[۱۲۷] یا مذهب[۱۲۸] بهشمار میرود و معرف مذهب تشیع است و اهل سنت آن را از فروع دین میدانند و تفسیر دیگری از امامت و پیشوایی دارند[۱۲۹] و آن را مقامی برای برپایی سنت و قوانین شرع و استیفای حقوق و حفظ و حراست حوزه اسلام میدانند.[۱۳۰]امامت از دیدگاه شیعه ریاستی از ناحیه خداوند است که افزون بر امور دنیایی در امور دینی نیز جاری است.[۱۳۱] امامت چنانکه امام خمینی نیز تأکید کرده است، منصبی حقیقی و الهی است که دارای دو جنبه ظاهری و باطنی است و جنبه ظاهری آن حکومت و زعامت دنیایی است[۱۳۲] و جنبه باطنی آن ولایت و خلافت است که امری تکوینی است و به موجب آن همه ذرات عالم در برابر آن خاضع هستند.[۱۳۳].
ارکان عملی اسلام
قرآن کریم بارها به پایههای عملی اسلام فراخوانده و بر آنها تأکید کرده است؛ ارکانی مانند نماز، زکات، جهاد، روزه، و حج چنانکه بخشی از جزئیات احکام آنها را نیز بیان کرده است. از مجموع روایاتی که به بیان ارکان عملی اسلام پرداختهاند به دست میآید که نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، ولایت، امر به معروف و نهی از منکر مهمترین یا از مهمترین ارکان عملی هستند.[۱۳۴] در این میان ولایت از نظر روایات دارای اهمیت بیشتری نسبت به موارد دیگر است و بر اساس برخی از روایات، ولایت برخلاف موارد دیگر، در هیچ حالی از انسان برداشته نمیشود.[۱۳۵] برخی از فقها ذکر ولایت به معنای امامت ائمه(ع) را در ارکان اسلام به جهت توجه دادن به این دانستهاند که موارد دیگر مشروط به ولایت هستند یا به دلیل همراهی و مماشات با اهل سنت در میان ارکان ذکر شده است. این احتمال نیز هست که مراد از ولایت در این روایات محبت ائمه(ع) بیشتر از آنچه در امامت شرط شده است باشد.[۱۳۶] برخی نیز مراد از ولایت در این احادیث را حکومت و لزوم تحقق آن دانستهاند که ضامن اجرای ارکان دیگر اسلام است.[۱۳۷] افزون بر وظایف یادشده، بخشهای دیگری نیز وجود دارد که در کتب فقهی ازجمله تحریر الوسیله امام خمینی آمده است؛ همانند احکام خرید و فروش، نکاح، طلاق، قرض، وکالت، غصب، وقف و ارث.
ویژگیهای اسلام
اسلام بهعنوان آخرین دین الهی دارای ویژگیهایی است که آن را از ادیان موجود تحریف شده متمایز میکند؛ از جمله:
جامعیت اسلام
دین اسلام به جهت توجه به همه ابعاد وجودی انسان و برآورده کردن نیازهای فطری و طبیعی و آوردن دستورهای جامع و کامل در هدایت بشر و بیان سعادت دنیوی و اخروی، در مقایسه با ادیان دیگر دارای جامعیت است.[۱۳۸]
امام خمینی نیز یکی از ویژگیهای اسلام را جامعبودن قوانین و معارف اسلامی و رساندن مردم به سعادت دنیا و آخرت میداند.[۱۳۹] ایشان تأکید کرده است که اسلام تنها عبادت و تعلیم و تعلّم عبادی نیست، بلکه منشأ بسیاری از احکام عبادی اسلام، حکمتهای اجتماعی و سیاسی است[۱۴۰]؛ چنانکه اسلام همواره در پی تشکیل حکومت بوده تا با آن عدالت اجتماعی و سعادت انسانها را تحقق بخشد.[۱۴۱] امام خمینی یادآورشده است که طبق بعضی روایات،[۱۴۲]رهبانیت در اسلام ممنوع است[۱۴۳]؛ بنابراین اسلام مانند مسیحیت تحریف شده نیست که تنها به معنویت توجه کند و مانند یهودیت هم نیست که بیشتر توجهاش به مادیات باشد،[۱۴۴] بلکه اسلام مکتبی است که در تمام شئون فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، فرهنگی و اقتصادی، سیاسی و نظامی، دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکتهای هرچند بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی او نقش داشته باشد، فروگذار نکرده است و تمامی موانع تکامل اجتماع و فرد را بیان کرده و در مسیر برطرف کردن آنها گام برداشته است.[۱۴۵]
امام خمینی با تأکید بر بُعد تربیتی اسلام معتقد است اسلام مکتب انسانساز است و برای تمام مرحلههای تکاملی انسان از همان دوران جنینی و دوران کودکی تا مراحل تهذیب نفس و سیر و سلوک برنامه دارد[۱۴۶]؛ از اینرو علاوه بر جنبههای فردی، به روابط اجتماعی انسان در جامعه و همچنین ارتباط جامعه اسلامی با سایر جوامع[۱۴۷] و سیاست اداره کشور و حکومت اسلامی[۱۴۸] توجه کرده است. ایشان تأکید کرده است که قرآن کریم و سنت، شامل همه دستورها و احکامی است که برای سعادت بشر نیاز است و بر همین اساس است که قرآن خود را ﴿تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ﴾[۱۴۹] معرفی کرده است.[۱۵۰] این کتاب آسمانی کاملترین و جامعترین کتاب و شریعت است[۱۵۱].
جاودانگی و پویایی اسلام
قرآن کریم پیامبر اسلام(ص) را خاتم پیامبران(ع) معرفی میکند.﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۱۵۲] در روایات نیز رسول خدا(ص)، خاتم پیامبران(ع) معرفی شده که پس از او پیامبری نمیآید.[۱۵۳]اندیشمندان اسلامی جاودانگی اسلام را از ناحیه جامعیت قوانین، معارف و گوهر دین در بیان تمام آنچه برای سعادت بشر لازم است، دانستهاند[۱۵۴] و معتقدند احکام اسلام برای تمام افراد تا روز قیامت استمرار دارد.[۱۵۵]
امام خمینی قوانین اسلام را قوانینی جامع و همیشگی میداند که قوانین مخالف آن را باطل کرده است[۱۵۶] و همیشه با شرایط زمان و مکان قابل تطبیق بوده، اینگونه نیست که قانونی در زمانی مفید باشد و در برههای از زمان مفید نباشد[۱۵۷]؛ البته ایشان زمان و مکان را دو عنصر تعیینکننده در اجتهاد میشمارد و قوانین اسلام را قوانینی پویا میداند؛ زیرا روابط حاکم بر سیاست، اجتماع و اقتصاد در یک نظام، ممکن است سبب تغییر در بعضی از موضوعات و قوانین گردد و با توجه به نقش زمان و مکان است که میتوان با فقه اسلامی هر حکومتی را در هر عصری اداره کرد.[۱۵۸] امام خمینی با اشاره به توطئه دشمن در القای عدم توانایی اسلام در اداره جامعه،[۱۵۹] تأکید میکند اسلامدین قوی و توانمندی در اداره جامعه است و قوانین اسلام با هیچیک از پیشرفتهای سیاسی و اجتماعی مخالف نیست[۱۶۰]؛
برقراری عدالت
یکی از اهداف مهم اسلام برقراری و بسط عدالت اجتماعی و رفع ظلم است[۱۶۱] و تمام انبیا(ع) و اولیای الهی(ع) در تحقق و گسترش عدالت و قسط در جامعه کوشیدهاند تا انسانها به منزلت واقعی خود که مقتضای فطرت و خلقت آنهاست، برسند و همه افراد در جامعه ازحق حیات و اراده نیکو و عمل صالح برخوردار شوند.[۱۶۲] امام خمینی نیز به این هدف اشاره کرده[۱۶۳] و یادآورشده جلوگیری از ظلم و حکومت ظالمان از اموری است که با گذشت زمان تغییر نمیکند[۱۶۴] و تحقق کامل آن جز با مبارزه و تشکیل حکومت اسلامی امکانپذیر نیست.[۱۶۵] انبیای الهی(ع) نیز برای برقراری آن در جامعه مبارزه کردند[۱۶۶] و فداکاری سیدالشهدا(ع) و اصحاب ایشان نیز در راستای تحقق عدالت و قسط در جامعه بوده است[۱۶۷]؛
اعتدال و میانهروی
قرآن کریم امت اسلام را امت وسط معرفی میکند﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾[۱۶۸] که همان راه مستقیم است و انحراف در آن راه ندارد، به خلاف اهل کتاب که به جانب تقویت جهات روحی و رهبانیت منحرف شدهاند و به خلاف مشرکان که به جانب تقویت جهات مادی و طبیعی و انکار جهات روحانی و معاد و قیامت منحرف شدند[۱۶۹]؛ زیرا چنانکه امام خمینی خاطرنشان کرده اسلام و صراط مستقیم، نزدیکترین راه وصول الیالله است و آن راه رسول خدا(ص) و اهل بیت(ع) است[۱۷۰] و رسول مکرم اسلام(ص) نیز خود دارای اعتدال حقیقی و استقامت مطلقه است و مظهر همه اسما و صفات الهی میباشد، به گونهای که مظهریت اسمی در او بر اسم دیگر غلبه ندارد.[۱۷۱] از اینرو افراط و تفریط در دین جای ندارد، چه در ناحیه عمل و چه در ناحیه اعتقاد. اما در ناحیه عمل، افراط در ریاضت نفس و عباداتی که بر نفس شاق است، سبب سرکشی و طغیان نفس میگردد و زمام آن از دست انسان خارج شده و به هلاکت میافتد.[۱۷۲] در مقابل رهاکردن نفس و غفلت از آن، انسان را به دام شیطان و نفس اماره میاندازد.[۱۷۳] در ناحیه اعتقاد نیز اعتدال در آن حفظ ظاهر و باطن شریعت است و افرادی که به ظواهر اکتفا کرده و از باطن آن غفلت میکنند یا آن را انکار میکنند و همچنین کسانی که تنها به باطن توجه دارند و ظاهر شریعت را انکار میکنند از صراط مستقیم به دور افتادهاند[۱۷۴]؛
مطابقت با فطرت
اسلام دینی است که معارف و حقایق آن منطبق بر فطرت الهی است[۱۷۵] و در واقع تمام دستورهای آن برای مراقبت و کمککردن به انسان است که از مسیر فطرت و طبیعت خود خارج نشود.[۱۷۶] از این جهت در بعضی روایات[۱۷۷] «فطرة الله»[۱۷۸] به اسلام تفسیر شده است.[۱۷۹] امام خمینی معتقد است فطرتی که خداوند انسان را بر آن سرشته است، عشق به کمال مطلق است که همه افراد بشر در این فطرت مشترکند، اگرچه در مراتب و درجات آن با یکدیگر اختلاف دارند و به واسطه حجابهای طبیعت و اشتغال به کثرات و اختلاف محیط و عادات و مذاهب افراد در تشخیص احکام فطرت اختلاف پیدا میکنند[۱۸۰]؛
سهل و آسان بودن
شریعت اسلام بر اساس روایات شریعتی سهل و آسان است.[۱۸۱] از اینرو بعضی قواعد و اصول در شریعت، مانند برائت و عدم احتیاط در بعضی شبهات و قاعده لاحرج در همین راستا وضع شده است؛ زیرا خداوند در دین اسلام عسر و حرج قرار نداده است[۱۸۲]؛
دعوت به وحدت و برادری
قرآن کریم مسلمانان را به وحدت و عدم تفرقه و اخوت دعوت میکند ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾[۱۸۳]، ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾[۱۸۴] و چنانکه امام خمینی تأکید کرده است این سفارش رسول خدا(ص) و ائمه(ع) و علمای اسلام است که مسلمانان با یکدیگر مجتمع باشند و زیر پرچم اسلام گرد آیند.[۱۸۵] به اعتقاد ایشان نتیجه وحدت کلمه و اتحاد مسلمانان این است که گرفتاریهای آنها برطرف شده[۱۸۶] و بر ظالمان و قدرتهای بیگانه پیروز میشوند[۱۸۷] و موجب آسیبناپذیری ملتها میشود.[۱۸۸] در مقابل تفرقه و جدایی میان مسلمانان سبب شکست[۱۸۹] و سلطه اجانب بر مقدرات و مقدسات کشورهای اسلامی[۱۹۰] میشود و این سیاست استعمار است که با تفرقهانداختن میان مسلمانان مانع قدرت گرفتن مسلمانان و سلطه بیشتر بر آنان میشود.[۱۹۱]
لغو امتیازها و تعصبهای قومی
در اسلام چنانکه امام خمینی تأکید کرده است، تنها معبود خداوند است و همه انسانها مخلوق او هستند. از اینرو انسانها در جامعه نسبت به یکدیگر امتیازی ندارند و همه با هم برابر هستند و تنها امتیاز افراد، تقوا و پاکی از انحراف و خطا است[۱۹۲]؛ همچنین در اسلام تعصباب نژادی و قومی راه ندارد و همه یک ملت هستند[۱۹۳]؛ زیرا کسی که حقایق و معارف در قلب او وارد شود مقاصد و اهداف خود را فانی در ولی نعمت خود میکند و قوم، گروه و تعلقات و ارتباطات خویشاوندی، او را از اظهار حقیقت بازندارد.[۱۹۴]
اهداف اسلام
اندیشمندان اسلامی هدف اسلام را رساندن انسان به سعادت حقیقی در دنیا و آخرت، [۱۹۵] کسب معارف حقه، اخلاق پسندیده[۱۹۶] و برقراری عدالت در جامعه[۱۹۷] برشمردهاند. نتیجه پیروی از دستورهای اسلام، رشد و تکامل جامعه و استقلال و پیشرفت آن است و به همین دلیل است که اسلام توانست در همان آغاز، تمدنهای وسیعی را در خود جمع کند و تمدن عظیمتری بهوجود آورد.[۱۹۸]
امام خمینی اسلام را آیینی میداند که به هدف تربیت تمام ابعاد وجودی انسان آمده و علاوه بر امور طبیعی و دنیوی، جهات معنوی را تأمین میکند و ابعاد برزخی، روحانی، عقلانی و الهی انسان را شکوفا میکند.[۱۹۹] به اعتقاد ایشان قرآن و قوانین اسلام قادر است در ابعاد روحی، اجتماعی، شخصی و سیاسی انسان تحول ایجاد کند و آنها را غنی سازد و نیازهای انسان را برطرف کند[۲۰۰]؛ همچنانکه چگونگی عبادت و رابطه با خداوند را به انسان میآموزد و دربارهٔ روابط انسانها با یکدیگر و با سایر جوامع، احکام خاصی دارد. در واقع هیچ حرکت و عملی از فرد یا جامعه نیست، مگر اینکه اسلام برای آن حکمی مقرر کرده است[۲۰۱]؛ همچنین هدف اسلام و همه انبیا(ع)، تهذیب انسانها بوده تا انسان واقعی و الهی بسازند[۲۰۲] و از آنجاکه ابعاد وجودی انسان غیر متناهی است، هر شخص به اندازه استعداد وجودیاش از این حقایق استفاده میکند.[۲۰۳] به باور ایشان نتیجه پیروی از تعالیم بلند اسلام، قطع وابستگی به دولتهای استعمارگر، استقلال ملتها،[۲۰۴] توسعه و پیشرفت،[۲۰۵] برقراری عدالت و گسترش آن[۲۰۶] است.
تعامل اسلام با ادیان و جوامع بشری
در اسلام، قرآن تصدیقکننده ادیان سابق الهی[۲۰۷] و حاکم میان آنها[۲۰۸] معرفی شده است. اصل احترام به ادیان گذشته و پیروان آنها، سیره پیشوایان دین(ع) بوده است[۲۰۹]؛ زیرا اسلام با ادیان دیگر در اعتقاد به خداوند، نبوت انبیا(ع) و معاد مشترک است؛ اگرچه در چگونگی بعضی از اصول اعتقادی؛ مانند توحید اختلاف دارد؛ زیرا اسلام بر پایه توحید واقع شده و معتقد است معبودی جز خداوند نیست؛ اما مسیحیت تحریف شده، قائل به الوهیت حضرت مسیح(ع) است.[۲۱۰] در بعضی از فروع نیز مانند چگونگی عبادت، میان ادیان اختلاف است.[۲۱۱]
امام خمینی ادیان الهی را با دیده احترام و تکریم مینگریست و به دین مسیحیت و پیروان آن احترام میگذاشت، به گونهای که مسیحیان میتوانستند آزادانه در کشور اسلامی زندگی کنند. ایشان بر این باور بود که هر کس در مملکت اسلامی زندگی میکند، حقوقی دارد و اسلام میخواهد حقوق همه آنان با هم برابر باشد.[۲۱۲] ایشان میگفت اقلیتهای دینی در حکومت اسلامی از تمامی حقوق شهروندی بهرهمند خواهند بود و آزادند به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی بپردازند و آزادانه امور مذهبی خود را انجام دهند.[۲۱۳] از نگاه اصل سیزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز اقلیتهای دینی همچون زرتشتی، کلیمی و مسیحی آزادند در حدود قانون، مراسم دینیشان را انجام دهند و در احوال شخصی و تعلیمات دینی، طبق آیین خود عمل کنند.
امام خمینی معتقد است هیچ سازمان و حکومتی به اندازه اسلام ملاحظه حقوق بشر را نکرده است و آزادی و دموکراسی به تمام معنا در حکومت اسلامی هست.[۲۱۴] تمام انسانها در اسلام محترماند و این کرامت ذاتی آدمیان است که خداوند به آنان داده است.[۲۱۵] در دین اسلام، افزون بر این کرامت، انسانها مراتب دیگری از کرامت را به دست میآورند که ملاک برتری در آن، درجات تقواست.[۲۱۶].[۲۱۷]
اسلام از نگاه نظریهپردازان انقلاب اسلامی
اسلام از نگاه حضرت امام خمینی، برای صعود انسان از عالم طبیعت به عوالم بالاست. به همین دلیل، ایشان بعثت رسول الله (ص) را بزرگترین و شریفترین حادثه از ازل تا ابد میداند[۲۱۸]. چنین باوری ضرورت شناخت اسلام را روشن میسازد. اسلام از نگاه ایشان، برنامهای برای رشد فرد و جامعه انسانی است. احکام، مبارزه، سیاست و... اینها جزء اسلام هستند؛ ولی به تنهایی اسلام نیستند[۲۱۹]. این تعریف، نشانگرِ نگاه فراگیر و گسترده امام به اسلام است.
اسلام، تنها دغدغه امام بوده است از اینرو، شناخت او از اسلام نقش اساسی در منظومه فکری و اجتماعی ایشان دارد. اسلامشناسی امام، یکی از برجستگیهای ایشان نسبت به سایر علما و فقهاست. ایشان، اسلام را دارای ابعاد مادی، معنوی، عبادی و سیاسی میداند و این گستره وسیع را به زمان حضور امام معصوم (ع) محدود و محصور نمیکند. از سوی دیگر، ایشان علیرغم اینکه خود فیلسوف و فلاسفه و عارف است، اما اسلام را در حصار نحلههای فکری گوناگون نظیر فلاسفه و عارفان، محصور نمیکند و اسلامی جامع برای همه سطوح مختلف بیان میکند[۲۲۰].
جریانشناسی شناخت اسلام
تقابل دو اسلام
«اسلام ناب» و «اسلام آمریکایی»، از جمله واژههایی است که امام خمینی آنها را وارد عرصه دین و سیاست کرد و همه اندیشمندانِ در دین را به تأمل و دقت در دینشناسی را داشت. حضرت امام برای معرفی اسلام ناب علامتها و نشانههای بسیاری بیان فرمود. در ذیل تلاش میکنیم این علائم را بر شماریم:
اسلام ناب
«اسلام ناب» گاه با سران و پرچمدارانِ آن معرفی میشود. پرچمداران اسلام ناب پابرهنگان، مظلومین و فقرای جهاناند. رنجدیدگان تاریخ، عارفان مبارزهجو و پاکطینتان در رأسِ اسلام ناب قرار میگیرند. در مقابل آن، اسلام سرمایهداری، مرفهین بیدرد، راحتطلبان و اسلام مستکبرین و منافقین، در زیر یک کلمه به نام اسلام آمریکایی جمع میشود[۲۲۱].
از نگاه حضرت امام، راحتطلبی و دوری از خطر کردن از شاخصهای اصلی است که از صدر اسلام تاکنون بخش قابل توجهی از مسلمانان را در فعالیتهای محدود عبادی، حصر کرده است. اسلامِ این گروه با طبع راحتطلبی اینها عجین شده و مولودی به دست میدهد که با اسلام رسول الله و ائمه معصومین (ع) فاصله میگیرد؛ چراکه زندگی معصومین (ع) سرتاسر تلاش و فعالیت بوده است[۲۲۲]. قیام و مبارزه از ارکان اسلام ناب است. ؛ چراکه اسلام مکتبی است که اجازه تسلیم در برابر غیر خداوند را نمیدهد[۲۲۳]. اسلام، مانع هر نوع زور و دیکتاتوری است[۲۲۴].
یکی از مشخصههای اسلام از نظر امام، سیاسی دانستنِ اسلام است. ایشان تصریح میکند که احکام سیاسی اسلام بیشتر از احکام عبادی آن است و از پنجاه و چند باب فقهی تنها هفت، هشت باب مربوط به عبادت است و بقیه مربوط به مسائلِ اجتماعی، سیاسی و مانندِ آن است. از اینرو، کسانی که اسلام را از سیاست جدا میانگارند، در واقع اسلام را نشناختهاند[۲۲۵]. ایشان برای بیان روشنتر این نکته که ما چقدر از اسلام واقعی فاصله گرفتیم، رسالههای عملیه را با قرآن و کتب حدیث مقایسه میکند. رسالهها بیشتر صبغه عبادی دارند در حالی که امور اجتماعی در قرآن نسبت به امور عبادی از نسبت صد به یک هم بیشتر است، حتی آنچه در اسلام در ظاهر به عنوان وظائف شخصی بیان شده و رابطه بین شخص و خداوند را ترسیم میکند، باز هم جنبه سیاسی و اجتماعی دارد[۲۲۶] همچنین آنچه ظاهرش یک مسأله اخلاقی است در واقع مسأله سیاسی نیز هست مثلاً در قرآن آمده مؤمنین با هم برادرند[۲۲۷]. این آموزه اسلام همانطور که یک آموزه اخلاقی است، آموزه سیاسی و اجتماعی نیز هست و نتایج و فوائد اجتماعی و سیاسی بسیاری دارد[۲۲۸].
ایشان علاوه بر قرآن و حدیث، به سیره انبیاء و اولیاء پرداخته و یادآور میشود که هیچ یک از انبیاء نه تنها فارغ از کارهای اجتماعی و سیاسی نبودهاند؛ بلکه سیاست در رأس تعلیمات آنان قرار داشته است[۲۲۹]. اینکه ابراهیم (ع) تبر برداشت و بتها را شکست و اینکه موسی (ع) به سوی فرعون رفت تا او را هدایت کند و مانع ظلمهایش بشود؛ اینکه رسول الله (ص) حکومت تشکیل داد و با شرک و ظلم به مبارزه پرداخت و اینکه امامان معصوم (ع) به عبادت بسنده نکردند و تا جایی که توانستند در امور سیاسی و اجتماعی وارد شدند، اینها همه منطق انبیاء و اولیاء را به ما نشان میدهد[۲۳۰].
یکی از ویژگیهای اسلام ناب، نگاه خاص به فریضه حج است. در نگاه امام، جوامع اسلامی فلسفه واقعی بسیاری از احکام الهی از جمله حج را درک نکردهاند. حج همچون قرآن مهجور مانده است. حج اتصال انسان به خداست و این مهم با حرکات، اعمال، و الفاظِ تنها حاصل نمیشود. حج واقعی، وحدت آفرین، منسجم کننده مسلمین، کفر و شرک شکن است[۲۳۱]. لبیک حج هجرت به سوی خدا و نه گفتن به همه بتها و طاغوتهاست و در زمان ما طاغوتی بزرگتر از آمریکا وجود ندارد. طواف کعبه نشانه عشق به خداست تا به موازاتِ آن عشق، از بتهای بزرگ و کوچک دوری جوییم. لمس حجرالاسود بیعت با خداست تا با دشمنان خدا و رسولان خدا دشمن باشیم. در صفا و مروه، سعی در یافتن محبوب میکنیم تا از اسارت شیطان و طاغوت رها شویم و در مشعر و عرفات، با معرفت به دست آمده، اطمینان قلبی بر وعدههای خداوند پیدا میکنیم که از جمله وعدههای خداوند حکومت مستضعفان است[۲۳۲]. در حجِ اسلام ناب، برائت از مشرکین از ارکان توحید و از واجبات سیاسی است[۲۳۳].
در اسلام ناب، مسجد و منبر، نماز جمعه و جماعت، نقش اساسی ایفا میکنند. مسجد در صدر اسلام مرکز فعالیتهای سیاسی بوده است، بسیاری از جنگها در مسجد برنامهریزی شده است. منبر هم جایی بوده برای ایراد خطبههای سازنده. از نگاه امام خمینی باید مساجد به همان نقش اولیه خود در صدر اسلام باز گردند[۲۳۴].
از نگاه امام خمینی محرم، کربلا و عزاداری برای امام حسین (ع) کاملاً رنگ سیاسی دارد. این گریهها صرفاً برای ثواب بردن نیست؛ بلکه در کنارِ آن وسیلهای است برای از بین بردنِ مستکبران و یزیدهای زمان[۲۳۵].
حضرت امام شرط برقراری اسلام ناب را تشکیل حکومت میداند. ایشان ارزش غدیر را در این میداند که اگر توصیة رسول الله (ص) در آن روز عملی میشد و حکومت اسلامی به دست امیرالمؤمنین (ع) تداوم مییافت، در آن صورت اسلام از انواع انحرافات مصون میماند[۲۳۶].
«معنویت»، «عدالت» و «عقلانیت» سه شاخصه و مؤلفه اسلام ناب و اصیل است. معنویت، روح اسلام ناب، و عقلانیت ابزار کارآمد فهم اهداف و راهکارهاست. اسلام ناب محمدی دعوت کننده به گونهای متفاوت از زندگی است که در خدمت اربابان قدرت قرار نمیگیرد. اسلام ناب از آن رو که ظلمستیز، عدالتخواه، مدافع حقوق رنجدیدگان و پابرهنگان است، امیدبخش مظلومان و مستضعفان و مایه ترس و نگرانی ابوجهلها و ابوسفیانهاست. در واقع آن دینی که نتواند آرزوهای فروخفته اقشار مظلوم را در سطح دنیا احیا کند، اسلام ناب نیست بلکه اسلام آمریکایی است که در برابر ظلم، زیادهخواهی و دستاندازی به حقوق مظلومان بیتفاوت میماند، به زورگویان کمک میرساند و تهدیدی برای قدرتهای سلطهجو به شمار نمیرود[۲۳۷].
حضرت آیتالله خامنهای، اهمیت تشکیل و حفظ نظام اسلامی را در اندیشه امام خمینی، چنین توضیح میدهد: «اسلام ناب محمدی برای مبارزه با قدرتهای سلطهجو نیازمند اقتدار سیاسی است. بدون حاکمیت اسلام و تشکیل نظام اسلامی تحقق اسلام ناب میسر نیست. اگر نظام سیاسی مبتنی بر شریعت اسلام، بر جامعه حاکم نباشد، نمیتواند با زورگویان و سلطهگران داخلی و خارجی به شکل مؤثری مبارزه کند، ضرورت و اولویت تشکیل و حفظ نظام سیاسی اسلام برخاسته از همین تفکر است؛ زیرا صیانت از اسلام ناب در گرو حفظ نظام حکومتی اسلامی است»[۲۳۸].
از دیگر مؤلفهها و شاخصههای اسلام ناب، پیوستگی وثیق آن با منافع و سرنوشت توده مردم است. مکتب اسلام ناب از مردم جداییپذیر نیست؛ زیرا در پی رهایی تودههای مردم و تأمین سعادت ایشان است. آن مکتبی که از صلاح خیل مردم منصرف باشد، اسلام تحریف شده است. انحرافی که متحجران بدان دچارند آن است که به گمان حفظ اسلام، به سرنوشت مردم بیتوجهاند و دیگران را نیز از دخالت در این امور باز میدارند[۲۳۹].[۲۴۰]
اسلام آمریکایی
«اسلام آمریکایی» در نقطه مقابل اسلام ناب قرار دارد. از نظر امام، این نوع نگاه پدیداری تازه نبوده بلکه از همان دوران بنیامیه و بنیعباس طراحی و شکل گرفته است. در سدههای اخیر با بیشتر شدن ارتباط شرق و غرب با کشورهای اسلامی، این تفکر در اوج خود قرار گرفته است. شاه بیت اسلام آمریکایی در آثار امام خمینی، شخصیسازی دین و جدانگاری آن از سیاست است[۲۴۱]. این نوع اسلام با انواعِ حکومتها همچون رژیم شاهنشاهی منافاتی پیدا نمیکند[۲۴۲]. امام، بنیامیه را نکته آغازینِ این نوع نگاه میداند و با تأسف، باورِ بعضی از متدینین و روحانیون را گوشزد میکند[۲۴۳]. ایشان ضمن اینکه نیت خیر این افراد را یادآور میشود، تبلیغات فراگیرِ دشمن را علتِ اشتباهِ آنان میداند[۲۴۴]. سازش یا سکوت در برابر دشمنانِ اسلام، و راحتطلبی از دیگر ویژگیهای اسلام آمریکایی است[۲۴۵].[۲۴۶]
آنچه به عنوان اسلام در خدمت حاکمان قلدر برخی کشورهای اسلامی قرار گرفته، دکانی برای قدرتطلبی ایشان شده است. اسلام قرآنی نمیتواند تسلط مستکبران بینالمللی بر منافع کشورهای اسلامی را تأیید کند یا در برابر آن سکوت نماید. این اسلام آمریکایی است که با هرگونه فساد و انحطاط و عیش و طرب سازگار است و در خدمت قدرتهای شرق و غرب قرار میگیرد و مطابق میل دشمنان اسلام بر مسلمانان فشار وارد میکند[۲۴۷]. اگرچه به برکت انقلاب اسلامی تحولی در روحانیت پدید آمد که اندیشه جدایی دین از سیاست را در حوزهها کمرنگ کرد، اما خطر بازگشت تحجر به حوزهها همچنان باقی است. هنوز هم در حوزه و در کسوت روحانیت کسانی هستند که به جای دشمنی با ابرقدرتها، کینه مجاهدان فی سبیل الله را در دل دارند. این جماعت مخاطبان اعتراضهای امام خمینی در دوران نهضت و پس از پیروزی انقلاب بودند[۲۴۸].
در برداشت اول ممکن است اینگونه به ذهن مبتادر شود که اسلام آمریکایی گونه خاصی از فهم ناصواب آموزههای اسلام، همنوا با اندیشههای سرمایهداری است. اما هرگونه انحراف از فهم اسلام ناب محمدی، گونهای از اسلام آمریکایی محسوب میشود. بر این اساس، اسلام تحجر، اسلام سلطنتی، اسلام سوسیالیستی و اسلام سرمایهداری گونههای مختلف اسلام آمریکاییاند که در مقابل نظام اسلامی صفآرایی میکنند[۲۴۹].[۲۵۰]
جریانهای همسو با اسلام آمریکایی
امام خمینی در کنار طرحِ ایده اسلام آمریکایی، جریانهای همسو با این تفکر را در دوره معاصر تبیین میکند. حاکمان کشورهای اسلامی که طرفدار آمریکا هستند و در ظاهر تظاهر به اسلام میکنند و خود را به عنوان اسلامشناس معرفی میکنند. این گروه از مروجین اسلام آمریکایی هستند[۲۵۱].
منافقین از دیگر گروههای به ظاهر اسلامی هستند که همسو با اسلام آمریکایی عمل میکنند. اینان تاریخی به درازای تاریخ اسلام دارند و قرآن با آیات بسیاری از جمله سورهای به همین نام درون آنها را بر ملا میسازد[۲۵۲]. در سخنانشان از قرآن و نهج البلاغه صحبت میکنند؛ ولی در عمل با همین اسم اسلام میخواهند خود اسلام را از ریشه قطع کنند[۲۵۳]. تحریف و تفسیر نادرست از اسلام، و برخورد گزینشی با آموزههای اسلام از خصوصیات این گروه است. اینان اسلام بدونِ حدود و قصاص را قبول دارند[۲۵۴].
ملیگرایان و لیبرالها از دیگر جریانهایی هستند که در تعارض با اسلام ناب قرار گرفتهاند. اینان در اموری همچون جنگ، شعار «مرگ بر آمریکا» و «نه شرقی نه غربی»، اجرای برخی احکام اسلامی مانندِ حدود و قصاص، تسخیر لانه جاسوسی، دفاع از مصالح مسلمین جهان، از اسلامِ ترسیم شده از سوی امام خمینی، فاصله گرفتند و امام سرانجامِ مسیر آنان را آمریکا میداند[۲۵۵].
امام خمینی، انجمن حجتیه و ولایتیها را از جمله جریانهایی معرفی میکند که در تعارض کامل با اسلام ناب محمدی (ص) است. از جمله ویژگیهای این گروه در کلام حضرت امام، تغییر موضعِ آنان در قبل و بعد از انقلاب است. اینان، قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا میدانستند و رواجِ فساد و فحشا را برای ظهور امام زمان (ع) راهگشا قلمداد میکردند؛ اما بعد از انقلاب خلاف شرع در گوشهای از کشور را بر نمیتابند و فریاد وا اسلاما میدهند[۲۵۶]. ولایتیهای دیروز که عنوان ولایت بر ایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانی و وارث ولایت معرفی میکنند[۲۵۷].
اسلام متحجرانه از دیگر جریانهایی است که همزمان با انقلاب اسلامی، در مقابل اسلام ناب قد علم میکند و حضرت امام با بیان و بنان خویش سعی میکند تا مسلمانان را از ماهیت و خطراتِ این گروه آگاه سازد. امام تحریم نبرد با دشمنان اسلام، و مسخره کردنِ فرهنگ شهادت و طعنه زدن به نظام جمهوری اسلامی را از کارهای این گروه میشمارد[۲۵۸]. در کلام حضرت امام، ریشه متحجرین در برخی از حوزهها نمایان شده است[۲۵۹]. امام، کوتاه فکری، ساده لوحی، مقدس مآبی و تفسیرهای سطحی و بیخطر نسبت به منافع دنیوی از اسلام را از علائم این گروه، شماره میکند[۲۶۰]. تقدّس نمایی و حرام دانستن همه چیز از علائم دیگر این گروه در بیان امام است[۲۶۱].
ایشان، ضمن اعلام خون دل خوردن از گروه متحجران، این طایفه را به دو دسته ناآگاه و آگاهِ وابسته تقسیم میکند. این گروه، همان کسانی هستند که در زمان رسول الله (ص) به بهانههایی مختلف از شرکت در جنگ امتناع میکردند[۲۶۲] و در زمان امیرالمؤمنین (ع) با پیشانیهای پینهبسته ظاهر گشتند و حَکمیت را بر امیرالمؤمنین (ع) تحمیل کردند و سپس او را تکفیر کردند[۲۶۳] و همین نوع آدمها در زمان ظهور حضرت ولی عصر (ع) طبق روایات در مقابل آن حضرت میایستند و تکفیرش میکنند[۲۶۴]. ایشان برای جدا کردن این گروه، از روحانیانِ متعهد، علائمی نظیرِ ایستادگی در برابر ظلم و کفر و شرک و در معرض تیرهای دشمنان بودن را بیان میکنند[۲۶۵].
گروه دیگر از جریانهای انحرافی که به نام اسلام، فعالیت میکنند؛ برخی از عالمان دیگر کشورهای اسلامی هستند که با تفسیر ناروا از اسلام و قرآن به تکفیر شیعیان و عالمانِ آنها و به تحریف حقایقِ حج پرداخته و در برابر استکبار و اسرائیل سکوت میکنند[۲۶۶].[۲۶۷]
حقانیت اسلام
از نظر حضرت امام بعد از اثبات نبوت عامه، برای اثباتِ حقانیت اسلام نیاز به هیچ مقدمه دیگر نداریم؛ زیرا نگاهی به اساس شرایع (اعتقادات، اخلاق و تکالیف) کافی است تا ما با علمِ ضروری و آشکار به حق بودنِ اسلام پی ببریم. آموزههای اسلام در بخش باورها، اخلاق و اعمال و تکالیفِ فردی و اجتماعی، قابل مقایسه با دیگر ادیان نیست[۲۶۸]. و این معنا از حدیث «الاسلام یعلوا و لا یعلی علیه» نیز قابل برداشت است[۲۶۹]. امام خمینی، وحدت حقیقی همه شرایع الهی را میپذیرد و آنها را نتیجه تجلیات مختلف الهی به قلوب انبیاء میداند. تجلیات نازل شده بر پیامبران اگرچه به اشکال متفاوت و به صورت ادیان و شرایع مختلف بوده، اما چون همه آنها از مبدأ واحدی نشأت گرفتهاند، هیچ تعارضی در میان آنها نیست[۲۷۰]. و اینک به صورت امروزی، ادیان موجود مانند یهودیت و مسیحیت، دستخوش تحریف واقع شدهاند[۲۷۱].
ایشان در مورد تحریف لفظی قرآن بر این باور است که از صدر اسلام تا به امروز، قرآن یک کلمه و حتی یک حرف، کم یا زیاد نشده است[۲۷۲]. اما در مورد تحریف معنوی، امام بر آن است که در طول تاریخ، بسیاری از آموزههای اسلام به فراموشی سپرده شده، یا کم رنگ شده، و یا به گونهای دیگر معنا و تفسیر شده است[۲۷۳].
منطق فهم اسلام
منطق فهم اسلام از دیدگاه امام به تفصیل بحث شد؛ لکن برای یادآوری لازم است اشاره کنیم که حضرت امام در کنار دیگر حکیمان الهی، معرفت را امری دست یافتنی میداند. ایشان به عنوان فیلسوف تلاش دارد تا از نظریات به بدیهیات برسد و با رسیدن به بدیهیات، خود را در ساحلِ أمنِ یقین بیابد. ایشان از یک سو علم را درجهبندی کرده و علم به خدا را با فضیلتتر دانسته است و از سوی دیگر، همین علم به خدا را از دو طریقِ برهانی و عرفانی ممکن میداند[۲۷۴]. انسان از نگاه امام، همچون عالَمِ هستی دارای سه مرتبه وجودی است، جسم و ماده، مثال و برزخ، و عقل و تجرد. انسان توسطِ هر کدام از این سه لایه وجودی میتواند با سه مرتبه مناسبِ آن در عالمِ هستی مرتبط شده و به شناختِ آن مرتبه نائل شود[۲۷۵].
عقل، قرآن، احادیث و سنت معصومین (ع)، گاه به عنوانِ منبع و گاه به عنوان ابزاری برای فهم دین مورد استفاده قرار میگیرند، عقل ضمن اینکه خود احکامی مستقل صادر میکند[۲۷۶]، در فهم و درک قرآن و حدیث نیز نقش اساسی دارد. فطرت در نگاه امام نقش مهم در فهم دین دارد. از نظر ایشان همه فطریات به دو فطرت اصلی و تبعی برمیگردد، فطرت عشق به کمال و فطرتِ نفرت از عیب و نقص. از اینرو باورهایی مانند اصل وجود خداوند، یگانگی و صفات خداوند و معاد، از فطریات انسان شمرده میشود[۲۷۷].
همچنین آیاتِ قرآن و احادیث ضمن اینکه خود منبعی برای فهمِ معرفتِ دینی هستند، گاه در فهم دیگر احادیث و آیات به عنوان ابزار استفاده میشوند و به اصطلاح عامها با خاصها و مطلقها با مقیدها و متشابهها با محکمات، معنا و تفسیر میشوند. در نگاه حضرت امام، اسلام نباید در بُعد و جهتِ خاصی خلاصه شود ایشان، ضمن اینکه ارزش بالایی برای علومی نظیرِ فقه، فلسفه و عرفان قایل است؛ در عین حال معتقد است که متخصصین این رشتهها، نباید خود را اسلامشناسِ کامل بدانند. ایشان، غربت اسلام را در گذشته و حال ناشی از آن میداند که اسلام آنطور که باید، شناخته نشده است[۲۷۸].[۲۷۹]
اهداف و مقاصد اسلام
حضرت امام، دو فطرت را برای انسان ترسیم میکند؛ فطرت عشق به کمال و فطرت تنفر از نقص[۲۸۰]. ایشان در عین حال اشتباه کردن فطرت را امری ممکن میداند به این معنا که ممکن است فطرت انسان در تعیین مصداقِ کمال و مصداق نقص اشتباه بکند؛ از اینرو، یکی از اهداف ادیان الهی جلوگیری از منحرف شدن فطرت انسان است[۲۸۱].
اصلاح بیماریهای نفس از اهداف شریعت است که در نگاه امام جز از طریق وحی امکانپذیر نیست،؛ چراکه رابطه عالمِ ملک با ملکوت و نیز تأثیرگذاری صورتهای مُلکی در باطن نفسِ انسان، خارج از توانِ درک انسانهاست و دین در این مورد نقش منحصر به فرد دارد[۲۸۲]. توضیح اینکه از نگاه امام، نفس انسان در عینِ وحدتش دارای مراتب سهگانه است، مرتبه مُلک و دنیا، مرتبه خیال و مثال، و مرتبه عقل و تجرد. این سه مرتبه همچون ظاهر و باطن هستند و آثار، خواص و فعل و انفعالات، یکی در دیگری تأثیر میگذارد. مثلاً اگر چشمِ مُلکی منظرهای را ببیند، چشم برزخی نیز از آن متأثر خواهد شد[۲۸۳]. نتیجه اینکه دین از طریق تبیین رابطه تأثیر و تأثر در مراتب انسان، به اصلاح نفس انسان میپردازد. گرچه انسان به واسطه عقل از توان ادراکی بالایی برخوردار است، اما از نگاه امام، قوه ادراکی عقل با میل هرچه بیشتر به طبیعت، ضعیف میشود و یکی از اهدافِ دین، جلوگیری از میلِ بیشترِ عقل به طبیعت است[۲۸۴].
راه رسیدن به کمالات عالیه، بندگی و عبودیت است. خداوند با فرستادن دین خود، راهی از غیب گشود تا بدینوسیله راه عروج بندگان به سوی کمال مطلق باز باشد[۲۸۵]. تزکیه انسان از آلودگیها[۲۸۶]، تعلیم انسان به اینکه چه بوده، چه هست، چه خواهد بود و نسبتش با خدا چگونه است، تشکیل حکومت[۲۸۷] مبارزه با ظلم[۲۸۸]، از اهداف دین به شمار میآید. ایشان با تکیه بر آیه ﴿لیقوم الناس بالقسط﴾[۲۸۹] قیام به قسط و عدالت اجتماعی را هدف دین معرفی میکند[۲۹۰].
با مراجعه به آثار امام متوجه میشویم که بسیاری از اهداف پیش گفته، اهداف متوسط بوده و صرفاً مقدمهای برای رسیدن به مقصد اصلی هستند. از اینرو ایشان تصریح میکند که تشکیل حکومت، عمل صالح و حتی تهذیب نفس همه مقدمه است برای رسیدن به معرفت الهی[۲۹۱]. ایشان در جایی دیگر با بیان حدیث «کنت کنزا مخفیا فأحببت أن أعرف، فخلقت الخلق لکی أعرف»[۲۹۲] و با استناد به حدیث «أول الدین معرفته»[۲۹۳] کمال حقیقت معرفت را تبدیل انسان مادی به انسان لاهوتی دانسته و با تعابیری نظیر اتصالِ «افق کثرت به افق وحدت» و پیوند آخر و اول، مقصد نهایی را ترسیم میکند[۲۹۴].
اهداف و مقاصد اسلام، مربوط به کدامیک از دو مرحله زندگی انسانهاست؟ دنیا، آخرت و یا هر دو مقصود پیامبران بوده است. با نگاهی به آرای اندیشمندان، سه نظرِ عمده به دست میآید. گروهی که تنها امورِ مربوط به دنیا را هدفِ انبیاء قلمداد کردهاند. گروه دوم، آخرت را تنها مقصد دین میدانند. این گروه حتی فعالیتهای صورت گرفته نبی خاتم (ص) در امور دنیوی را خارج از دین و وظائف پیامبری او میدانند. گروه سوم: کسانی هستند که دنیا و آخرت را جزء اهداف پیامبران میدانند. برخی از تعابیر امام خمینی بر اخروی بودن هدف انبیاء دلالت دارند و تخطئه میکند کسانی را که دنیا و آخرت را جزءِ اهداف دین قلمداد میکند و آنها را بیخبر از دیانت دانسته و تصریح میکند که دعوت به دنیا از مقصد انبیاء عظام به کلی خارج است؛ زیرا که حس شهوت و غضب و شیطان باطن و ظاهر برای دعوت به دنیا کفایت میکند و نیازی به فرستادن نبی برای دعوت به دنیا نیست و انبیاء برای باز داشتن مردم از دنیا و برای کنترل کردن شهوت و غضب مبعوث شدهاند[۲۹۵].
برخی دیگر از عبارتهای حضرت امام نیز تصریح دارد که دنیا، منظور و مقصود پیامبران نیز بوده است. وی با این نگرش، اسلام را به عنوان مکتبی که در تمام شئون فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، فرهنگی، سیاسی، نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد، معرفی میکند[۲۹۶]. وی، محدود کردن اسلام به اداره دنیا و نیز محدود کردن آن به آخرت را نادرست میخواند و با استشهاد به محتوای قرآن همه چیز اعم از عالم طبیعت، غیب و عالم تجرد را در محدوده دین میداند[۲۹۷]. شاید وجه جمع این دو تعبیر این باشد که باید بین بحث قلمرو دین و هدف دین تفکیک کرد. امام، امور دنیوی همچون حکومت، سیاست، اقتصاد و... را داخل قلمرو دین میداند[۲۹۸]. و البته هدف اصلی دین اسلام را سعادت آخرت معرفی میکند. پس میتوان رسیدگی به امور دنیوی را از اهداف متوسط دین برشمرد. امام خمینی، نفس انسان را دارای سه مرتبه طبیعت، مثال و تجرد میداند و نیز برای جهان هستی همین سه مرتبه را قائل است[۲۹۹] و رابطه بین آن مراتب را رابطه ظاهریت و باطنیت، و جلوه و متجلی میداند به نحوی که آثار و فعل و انفعالات یک مرتبه به دیگری منتقل میشود[۳۰۰].[۳۰۱]
قلمرو و جامعیت اسلام
قوانین دین اسلام از پیش از تولد انسان تا مردن و دفن شدن در قبر را شامل است. برای امور اجتماعی و حکومتی همانندِ امور عبادی قانون اسلامی وجود دارد و هیچ امرِ مهم و حیاتی نیست که اسلام درباره آن تکلیفی و حُکمی نداده باشد[۳۰۲]. اسلام هم به معنویت و تربیت نفس انسان میپردازد و هم به امور مادی و دنیوی انسانها توجه دارد. اسلام بدون آنکه بخواهد مادیات را حذف کند، با تعدیل آن، انسان را به اهداف متعالی میرساند[۳۰۳].
یکی از راههای اثبات جامعیت اسلام در پاسخگویی به نیازهای متنوع بشر، خداشناسی است. توجه به علم و قدرت خداوند، روشن خواهد ساخت که او بر همه نیازهای بشر احاطه دارد و قوانینی که از طرف او آمده پاسخگوی همه خواهد بود[۳۰۴].
امام به استناد اینکه قرآن خودش را ﴿تبیانا لکل شیء﴾ معرفی نموده و نیز به استناد احادیثی همچون حدیثهای وارد شده در کافی[۳۰۵] بر این باور است که اسلام، شامل همه آنچه است که بشر برای سعادت و کمال خود نیاز دارد[۳۰۶].
حضرت امام در کتاب کشف الأسرار، این شبهه در موضوع جامعیت را مطرح میکند که بشرِ امروز نیازمند قوانین بسیاری است که در شریعت از آن قوانین خبری نیست مانند قوانین مربوط به بانک، آیین دادرسی، گمرک و... با استناد به آیه «آمادگی در برابر دشمن»[۳۰۷] درباره قوانین مورد نیاز در دوران معاصر راه حلی ارایه میکند به این بیان که این قوانین اگر مخالف شریعت نباشد، میتوان با توجه به مصالح کشور آنها را به جریان انداخت؛ هر چند اسمی از آنها در میان قوانین اسلام نباشد[۳۰۸].
حضرت امام در تفسیر حدیث معروفی که علم را در سه بخش ترسیم میکند[۳۰۹]؛ قلمرو شریعت اسلام را ترسیم مینماید. ایشان، انسان را دارای سه مرتبه عقل و روح، برزخ و مثال، و دنیا و ملک، معرفی میکند و آنگاه سه علم مذکور در حدیث شریف را منطبق بر سه مرتبه انسان میداند. مبدأ و معاد مربوط به قسم اول علم و مرتبه عقل انسان است و علوم مربوط به قلب و اعمال قلبی و ریاضتهای مربوط به آن، قسمِ دوم علم و مرتبه دوم وجود انسان است، و فقه و آداب معاشرت و تدبیر منزل و جوامع، علم قسم سوم و مربوط به پایینترین نشئه وجودی انسان است. ایشان قلمرو علوم شریعت را منحصر به این سه دانستهاند[۳۱۰].
برخی دانشمندان علوم انسانی، کارکردهای گوناگونی را برای دین بیان کردهاند[۳۱۱]. اسلام نزد امام خمینی، دغدغه هر دو بُعدِ زندگی بشر را دارد. تقوا و باور به توحید منجر به تکامل روح انسان میشود و نتیجه آن کمال و عظمتِ زندگی اجتماعی و سیاسی جامعه خواهد بود. از سوی دیگر قوانین مالی طوری تنظیم شده است که در زندگی معنوی انسان نیز کارایی داشته باشد. این دو وجهی بودن کم و بیش در ادیان آسمانی پیشین بوده است اما اسلام بهواسطه کامل بودنش، کاملترین ویژگی را در این زمینه دارد[۳۱۲][۳۱۳]
جاودانگی و جهانی بودن اسلام
امام با توجه به ادله درون دینی، به صراحت از جاودانگی و جهانی بودن اسلام یاد میکند و این مسأله را با طرح ثابتات و متغیرات اسلام، به گونهای مطرح میکند که انعطافپذیری اسلام با مقتضیات زمان روشن گردد[۳۱۴] و همراهی اسلام با پیشرفت و تمدن[۳۱۵]، دموکراسی[۳۱۶] و فراگیری زمانی و مکانی همه ابعاد اسلام را نتیجه بدهد.
جاودانگی اسلام
امام با استفاده از آیات قرآن به اثبات جاودانگی اسلام میپردازد. وی در ترجمه آیه ۴۲ سوره فصلت میفرماید: «همانا قرآن کتابی است که نه در زمان خود و نه پس از خود خط باطل بر آن کشیده نمیشود و قانونی آن را باطل نمیکند. چطور چنین نباشد در حالی که این قانون را خدای حکیم فرو فرستاده است». همچنین آیات ۴۴ - ۴۵ - ۴۷ سوره مائده بیان میدارد که هیچ کس حق ندارد به غیر از احکام نازل شده از سوی خداوند حکمی بکند. آیه ۸۵ از سوره آل عمران بیان میدارد که هر کس دینی غیر از اسلام اختیار کند هرگز از وی پذیرفته نمیشود. توجه به این آیات، مستلزم پذیرش جاودانگی اسلام است. ایشان از آیه ﴿ولن تجد لسنت الله تحویلا﴾[۳۱۷] استفاده کرده و هر گونه تبدیل و تغییر سنت و دستور الهی را منتفی میداند. آیه اول از سوره فرقان، رسول الله (ص) را نذیر عالمیان میخواند و آیه ۱۰۷ از سوره انبیاء، ایشان را رحمت بر جهانیان معرفی میکند و آیه ۹۰ از سوره انعام قرآن را تذکر بر عالمیان اعلام میدارد و این همه بیانگر جاودانگی اسلام است. ایشان با بیان آیه ختم نبوت[۳۱۸] و با ضمیمه نمودن این نکته که قانونی به جز قانون الهی مشروعیت ندارد، نتیجه میگیرند که قوانین اسلام همیشگی است[۳۱۹].
یکی از رموز جاودانگی قوانین اسلام، تنظیم قانونهایی است که ناظر بر دیگر قانونها هستند. مانند قانونِ حرج، ضرر، اضطرار، اکراه و امثال آن. به وسیله این قوانین میتوان با اقتضائات زمانی، مکانی و اشخاص، تغییراتی در قوانین اولیه داد[۳۲۰]. حضرت امام در نزاع بین دو رویکردِ پویا و سنتی به فقه، ضمن تأکید بر فقه سنتی، زمان و مکان را به عنوان دو عامل تأثیرگذار در فقع بیان کردند[۳۲۱].
یکی دیگر از رموز جاودانگی اسلام از منظر امام خمینی، فطری دانستن آموزهها و احکامِ دین است. در نگاه ایشان همه احکام الهی منطبق بر عمق جان انسانهاست. دو فطرت میل به کمال و نفرت از عیب و نقص، مبنای همه احکام دین بوده است[۳۲۲]. از این رو تا انسان، انسان است و فطرت او پابرجاست سازگاری با احکام دینی نیز وجود خواهد داشت. البته تذکر این نکته بجاست که حضرت امام احکام همه ادیان آسمانی را منطبق بر فطرت دانستهاند[۳۲۳].
امام در پاسخ به این پرسش که چگونه میتوان ارزشهای به وجود آمده در صدر اسلام را با جوامع مدرن امروز منطبق کرد، ارزشها را در دو قسم معنوی و مادی ترسیم میکند و آنگاه بیان میکند که ارزشهای معنوی همچون توحید، جهاد، عدالت، ارزشهایی معنوی و غیر قابل تغییرند به گونهای که با گذر زمان عوض نمیشوند، اما قسم دوم که امور مادی است عوض میشود و هدف حکومت اسلامی ارزشهای معنوی است[۳۲۴].[۳۲۵]
جهانی بودن اسلام
تعابیر به کار رفته در قرآن مانند ﴿یا ایها الناس﴾ و ﴿یا ایها المؤمنون﴾ نشانگرِ این است که اسلام برای یک کشور با نژادِ خاص نیست، بلکه همه انسانها مخاطب اسلام است[۳۲۶]. در نگاه حضرت امام، اسلام دغدغه همه انسانها را دارد و میخواهد که همه آنها را از انحراف و کجروی نجات دهد[۳۲۷].
دین جاودانه باید سخنی جاودانه داشته باشد که بتواند در همه اعصار، هدایتگر انسان به سوی سعادت باشد. حضرت امام قرآن را نه تنها فراتر از زمان و مکان خاص، بلکه از نگاه ایشان قرآن ترجمان تمام دایره وجود است[۳۲۸]. امام خمینی با تکیه بر آیه اکمال دین و اتمام نعمت، جاودانه بودن و غیر قابل نسخ بودنِ اسلام را ثابت میکند[۳۲۹].
وقتی اندیشه ختم نبوت، با استناد به آیه ﴿ما کان محمد أبا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین و کان الله بکل شیء علیما﴾ (احزاب / ۱۴) به عنوان اصل مسلم پذیرفته شود؛ جاودانگی و فراگیر بودن اسلام نیز نتیجه گرفته میشود[۳۳۰][۳۳۱]
اسلام و تعقّل و تعلّم
امام خمینی به عنوان اسلامشناس و فقیه و اصولی، عقل را یکی از منابع دین میداند[۳۳۲] همچنین در فهم دین از منابع نقلی، بهکارگیری عقل را لازم میداند. ایشان با قبول حسن و قبح عقلی، بر این باور است که اگر انسان متوجه امر و یا نهی الهی نشود اما با عقل خویش حسن یا قبحِ یک فعل را درک کند، در این صورت اگر با حکمِ عقل موافقت کند مستحق ثواب و اگر مخالفت کند مستحق عقوبت خواهد بود[۳۳۳]. امام علاوه بر ارج نهادن به حکم عقل، گاه از حکم عقلا نیز در اقامه استدلال استفاده میکند. مثلاً ایشان برای اثبات مختار بودن انسانها از عقلای عالم که قوانینی برای مجازاتِ مجرمین و پاداشِ نیکو رفتاران وضع کردهاند کمک میگیرد[۳۳۴]. یکی از پایههای اصلی اسلام ناب، تعمق و تعقل است. در عرصه شکلگیری اسلام در میان جامعه و آحادِ آن نیز از نظر امام خمینی یکی از علتهای اصلی به وجود آمدن نگرشهای تک بعدی، انحرافی و خرافی به اسلام، به کار نگرفتن عقل در فهم دین بوده است. به همین دلیل ایشان کارهایی همچون چاپ قرآن توسط رژیم پهلوی و آلسعود را فریبکارانه[۳۳۵] و نیز ادعای کرامت و دیدن امام زمان توسط شاه را به سخره میگیرد[۳۳۶].
مسلح شدن به سلاح علم، از نیازهای اساسیِ جامعه اسلامی است،؛ چراکه خالی شدن کشور از علم راه را برای ورود دشمنان و تسلط آنان باز میکند[۳۳۷]. ایشان، مخالفت اسلام با علم را به شدت نفی میکند و یادآور میشود که حکومت اسلامی صرفاً با تعلیم و تربیتهایی که جوانان را به فساد بکشد، مخالف است[۳۳۸]. از نگاه ایشان، اسلام، علمآموزی را به زمان و مکان خاصی محدود نکرده است و یادگیری را حتی از کافران توصیه کرده است[۳۳۹].[۳۴۰]
خاتمیت و نقش اهل بیت (ع)
امام خمینی، خاتمیت را از روشنترین باورهای اسلام میداند که همه مسلمانان به آن معتقدند و هیچ نیازی به اقامه دلیل ندارد در عین حال برخی از متون دینی را به عنوان دلیل بر خاتمیت مطرح کردهاند. از جمله: ایشان با استناد به آیه ﴿ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین﴾[۳۴۱] پیامبر اسلام را ختم پیامبران دانسته است[۳۴۲]. همچنین با طرح حدیث منزلت[۳۴۳] آن را به عنوان حدیثی متواتر در میان شیعه و سنی، از محکمترین ادله بر خاتمیت دانستهاند[۳۴۴].
امامانِ معصوم (ع) در کلام امام خمینی، بالاترین مقام را دارا هستند. ایشان با نگاهی عرفانی اهل بیت (ع) را با عناوینی چون خلیفه خداوند، انسان کامل، کاملترین مظهر خداوند، ظل الله معرفی میکند. آنان بر همه مراتب هستی احاطه دارند و شروع و ختم عالمِ هستی هستند[۳۴۵]. اما مراد در این نوشتار تبیین جایگاه اهل بیت (ع) در اسلام است. در نگاه امام خمینی، صاحب دین قطعاً استمرار دین را خواهان است و تداوم و استمرار دین بعد از رسول الله (ص)، نیازمند کسانی است که بیکم و کاست اسلام را بشناسد و از سهو، خطا، دروغ، ستم، طمع و انواع رذائل به دور باشد. به همین دلیل، امامت برای تداوم دین امری ضروری است[۳۴۶] و در همه مواردی که پیامبر (ص) مرجعیت داشت، ائمه (ع) نیز مرجعیت دارند. و اطاعت از ائمه همان اطاعت از رسول الله (ص) است[۳۴۷]. امام معصوم، حافظ نظم جامعه و عامل وحدت در میان مسلمین است همانطور که جامعهای بدون ناظم، قانون و رهبر نمیتواند به حیات خود ادامه بدهد، همچنین مسلمانان نیز بدون امام با شرایط خاص امامت، متشتت و از هم پاشیده خواهد شد[۳۴۸]. به همین دلیل همانطور که خلافت رسول خدا با ابلاغ حکم از ناحیه خدا بود؛ خلافت علی (ع) نیز با ابلاغ حکم از ناحیه خداوند صورت گرفت[۳۴۹]. امام خمینی، سر حلقه پاکان را همان کسانی میداند که آیه تطهیر درباره آنان نازل شده است، آنان دسترسی به قرآن دارند[۳۵۰]. تأویل آموزههای دین به شکلِ کاملِ آن در اختیار انبیاء (ص) و اولیای معصوم (ع) است[۳۵۱]. ایشان در مقام تبیین علتِ اختلاف اهل سنت با شیعیان در احکام تأکید میکند که اهل بیت (ع) اهتمام خاصی به ضبط احکام و آموزههای دین داشتند و به خاطر امتیاز ذاتی که داشتهاند از هر بابی که پیامبر (ص) برای امّت میگشود، هزار باب بر ایشان گشوده میشد[۳۵۲] به همین دلیل حقیقت کتاب خدا و سنت رسول الله (ص) در نزد آنان است. به عبارتی دیگر، منبع أخذ احکام الهی در پیامبر و امام یکی است؛ لکن پیامبر بالاصاله، و امام با وساطت پیامبر از منبع دریافت میکنند[۳۵۳]. ایشان با استناد به آیات و روایات به ویژه روایاتی که از طریق اهل سنت وارد شده است هر کدام از نبوت و امامت را جزء دین میشمارد و اشتباه برخی از اهل سنت را در اینباره گوشزد میکند[۳۵۴]. ایشان، ادله بسیاری را به ویژه در کتابهای کشفالأسرار و ولایت فقیه درباره امامت ائمه معصومین (ع) بیان داشتهاند. شخصیت والای امیرالمؤمنین (ع) و حضرت زهرا (س)، حماسه کربلا و تحریف در بحث انتظار فرج، از جمله موارد مهمی بوده که امام خمینی بدان پرداخته است[۳۵۵].[۳۵۶]
اسلام و عالمان دین
عالمان دین از زمان صدر اسلام نقش مرزبانی از دین را داشتهاند و ابعاد مختلف دین را ثبت و ضبط کردهاند. ایشان یادآور میشود که اگر فقهای عزیز نبودند معلوم نبود امروز چه علومی به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بیت (ع) به خورد تودهها داده بودند. جمعآوری و نگهداری علوم قرآن و اسلام و آثار و احادیث پیامبر بزرگوار و سنت و سیره معصومین (ع) و ثبت و تبویب و تنقیح آنان در شرایطی که امکانات بسیار کم بوده و حاکمان ستمگر در محو آثار رسالت همه امکانات خود را به کار میگرفتند، کار آسانی نبوده است. امام خمینی تدوین کتبی همچون کتب اربعه و شکلگیری علومی نظیرِ فقه، فلسفه اسلامی، ریاضیات، نجوم، کلام، اصول، حدیث، رجال، تفسیر، ادب، عرفان و لغت، را نتیجه تلاشهای عالمان دین دانسته و این کار آنها را جهاد فی سبیل الله مینامد[۳۵۷].
حضرت امام خمینی در پیام به روحانیت، مجاهدات علمی و فرهنگی را در جهانی افضل از خون شهیدان میشمارد و یادآور میشود که نقش روحانیت به همین مقدار محدود نمیشود؛ بلکه آنان در هر عصری از اعصار برای دفاع از مقدسات دینی و میهنی خود مرارتها و تلخیهایی متحمل شدهاند و همواره با تحمل اسارتها و تبعیدها، زندانها و اذیت و آزارها و زخم زبانها مواجه بودهاند و در این راه شهدای گرانقدری را به پیشگاه مقدس حق تقدیم نمودهاند[۳۵۸]. همچنین تبلیغ و انتشار احکام اسلام و تعلیم و تربیت اسلامی، نیازمند انسانهای عادل و فقیه است؛ چراکه غیر عادل خیانت میکند و غیر فقیه نمیتواند حکم اسلام را تشخیص دهد. ایشان این خطر را گوشزد میکند که گاه به خاطر نبودِ این دو شرط، با دو سه روایت ضعیف، مسلّماتِ قرآن را کنار زدهاند[۳۵۹]. بخشی از احیاگران در طول تاریخ، برای احیای دین، یا به فقه بیتوجه بودهاند و یا معتقد به تضعیف آن. به نظر آنان فقه موجب شده است که ابعادی از دین مورد بیتوجهی قرار گیرد[۳۶۰]. برخلاف این گروه، امام احیای دین را در توجه به فقه و اقتدار فقیهان میدانستند[۳۶۱].
امام به برجسته بودن نقش روحانیون در پیروزی انقلاب اسلامی تصریح میکند[۳۶۲] و حفظ اسلام را موقوف به این طبقه میداند[۳۶۳]. ایشان از روحانیون و عالمان دین با عناوینی همچون پشتوانه ملت[۳۶۴] و پدر ملت[۳۶۵] یاد کرده و حفظ مردم در مقابل تفرقهافکنان را از مسئولیتهای روحانیون میداند[۳۶۶][۳۶۷]
راهبردهای کلان اسلام
امام خمینی برای تحقق خارجی اسلام، به بیان راهبردهای مهمی پرداخته که به شرح ذیل اشاره میشود:
وحدت اسلامی
وحدت اسلامی و وحدت میان مسلمانان، یکی از راهبردهای کلان تحقق اسلام ناب محمدی (ص) است. این نوع وحدت از دیدگاه امام خمینی، فراتر از وحدتهایی است که در جوامع بین گروهها، احزاب، اقوام و... مطرح میشود. ایشان، وحدت همه انسانها را در زیر سایه برادری، الفت، صداقت و صفای باطنی و ظاهری، از مقاصد شرایع آسمانی دانسته و این امر را تأثیرگذار در تشکیل مدینه فاضله و در دفع فساد میداند. امام، کل جامعه را به منزله یک شخص و آحاد جامعه را به منزله اعضای آن میداند[۳۶۸]. اهمیت این نگاه در دوران معاصر که صحبت از جهانی شدن و کمرنگ شدن حدود و ثغور جغرافیایی است، بیشتر قابل درک است.
امام خمینی با استناد به حکم لزوم برادری بین مؤمنین[۳۶۹]، گرفتاری مسلمین را ناشی از بیتوجهی آنان به این دستور خداوند میداند[۳۷۰]. ایشان، مرکز این وحدت را مراسم سالانه حج میداند[۳۷۱]. با توجه به اینکه امام موضوع وحدت را بر پایه آموزههای دینی و یک تکلیف الهی میداند؛ از این رو، وحدت حاصل از آن، وحدتی واقعی و دارای تعهدی درونی خواهد بود.[۳۷۲]
پیشرفت اسلامی
یکی دیگر از راهبردهای تحقق اسلام، مسأله پیشرفت است، پیشرفت و توسعه یافتگی، رسیدن به وضعیت مطلوب است. اما اینکه وضعیت مطلوب چیست و راه رسیدن به آن چگونه است، پرسشی است که نحلههای گوناگون فکری پاسخهای گوناگون به آن دادهاند. ثروت بیشتر، رفاه بیشتر، قدرت بیشتر و... ، هرکدام مدّ نظرِ گروهی برای رسیدن به پیشرفت و توسعه بوده است. امام خمینی به وسیله انقلاب اسلامی و با طرحِ اسلام ناب، اسلامی جامع را میشناساند. در این نگاه از یک سو همه ابعاد انسان اعم از دنیوی و اخروی، مادی و معنوی، شناسایی میشوند و از سوی دیگر سیاست و امور اجتماعی بخشِ لاینفک دین محسوب میشود. در نتیجه پیشرفت انسان به معنای پرداختن به همه ابعاد انسان و راهنمایی او از این طریق برای رسیدن به بُعدِ متعالی است[۳۷۳]. در مجموع مؤلفههای پیشرفت در نگاه امام را میتوان در چند مورد خلاصه کرد: رهایی از سلطه بیگانگان و حاکمیت اسلام، برابری همه در برابر قانون، رفع ظلم و نابرابری[۳۷۴]، رشد علمی فرهنگی[۳۷۵]، تقوی و جهاد[۳۷۶]، رفع فقر و توزیع عادلانه ثروت[۳۷۷] و رشد اقتصادی[۳۷۸].[۳۷۹]
تمدن اسلامی
با ترسیم پیشرفت از نگاه اسلام ناب، تمدنِ مورد نظر اسلام نیز روشن میشود. در این نوع تمدن، علاوه بر عظمت و شکوه دنیوی یک امت، ارزشهای معنوی و انسانی آن، بخش اساسی تمدن را تشکیل خواهد داد. امام، پیشرفتهای صنعتی و اقتصادی در قالب آبادانی و تأسیس نهادها و ساخت ابزارهای جدید را از مصادیق تمدن به شمار میآورد[۳۸۰]. با مروری اجمالی به بیانات آن حضرت شاخصهایی چند برای تمدنِ مطلوب میتوان یافت: مذهب، قانون[۳۸۱]، استقلال، آزادی[۳۸۲]، آزادی مطبوعات و آزادی اظهار عقیده[۳۸۳]، و آزادی احزاب و گروهها[۳۸۴]، از جمله شاخصهای تمدن به حساب میآیند. در یک کلمه تفاوت تمدن اسلامی با غیرِ آن این است که تمدن اسلامی در کنار پرداختن به امور دنیوی میخواهد انسان را به طرف توحید بکشاند[۳۸۵][۳۸۶]
بیداری اسلامی
بیداری اسلامی یکی دیگر از راهبردهای کلان اسلامی است. نهضتهای اخیر در کشورهای اسلامی، نشان از یک آگاهی و بیداری فراگیر در میان ملتهای اسلامی است. امام خمینی در این موج عظیم بیداری، نقش آغازگر را داشته است. سخنان ایشان در مقاطع مختلف تاریخی نشان از آن دارد که بیداری اسلامی جزءِ آرزوهای ایشان بوده است[۳۸۷][۳۸۸]
منابع
پانویس
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۱/۳/۱۳۷۰.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۴۵.
- ↑ «آری، آن کسان که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهند در حالی که نکوکار باشند، بیگمان پاداش آنان نزد پروردگارشان است» سوره بقره، آیه ۱۱۲.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۰۴ و ۲۷۹؛ همچنین نک: علامه شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۲۶، ص۲۳۲؛ ج۲۷، ص۷۹۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در آیین گشایش کنگره جهانی حافظ، ۲۸/۸/۱۳۶۷.
- ↑ المیزان، ج۵، ص۳۴۳.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۱۲۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۸/۱/۱۳۸۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۱/۴/۱۳۶۸ و ۱۹/۱۰/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۹/۱/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۳/۲/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲/۲/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۱/۴/۱۳۷۷.
- ↑ لواسانی، سید سعید، مقاله «منطق فهم اسلام»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱، ص۸۴.
- ↑ جوهری، الصحاح، ۵/۱۹۵۲؛ ابنفارس، معجم، ۳/۹۰.
- ↑ راغب، مفردات، ۴۲۳.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱؛ رشید رضا، المنار، ۳/۳۶۱.
- ↑ مظفر، عقائد الامامیه، ۵۶؛ آلوسی، روح المعانی، ۳/۲۸۸.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۵۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۶ و ۶/۴۰۱.
- ↑ تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۸۱۴.
- ↑ جرجانی، کتاب التعریفات، ۴۷.
- ↑ «و اوست که بادها را پیشاهنگ رحمت خویش (باران)، نویددهنده میفرستد تا چون ابری بارور را برداشت آن را به سرزمینی بایر برانیم و از آن، آب فرو فشانیم و با آن از هر گونه میوه برآوریم؛ به همین گونه مردگان را بر میانگیزیم باشد که پند گیرید» سوره اعراف، آیه ۵۷.
- ↑ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۲/۲۴۳.
- ↑ میبدی، کشف الاسرار، ۲/۵۲ و ۱۹۶؛ کاشانی، تفسیر منهج الصادقین، ۲/۱۹۰؛ آلوسی، روح المعانی، ۲/۱۰۳–۱۰۵.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱.
- ↑ آل عمران، ۱۹ و ۸۴.
- ↑ «بگویید: ما به خداوند و به آنچه به سوی ما و به سوی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و آنچه به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان آوردهایم؛ میان هیچیک از آنان فرق نمینهیم و ما فرما» سوره بقره، آیه ۱۳۶.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۷/۱۷۱.
- ↑ میکل، اسلام و تمدن اسلامی، ۱/۲۲.
- ↑ قراملکی، دین و نبوت، ۶۶.
- ↑ مقدسی، البدا و التاریخ، ۴/۱۴۵؛ ابناثیر، النهایه، ۲/۱۳۰–۱۳۱.
- ↑ طبری، تاریخ الامم، ۲/۳۹۲؛ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۵/۲۵۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۶؛ سبحانی، الانصاف، ۳/۴۲۹–۴۳۰.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱/۱۹۸–۲۰۰؛ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۳/۸۳.
- ↑ ابناثیر، النهایه، ۱/۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ۳/۱۹۸.
- ↑ «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.
- ↑ «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
- ↑ «و با اهل کتاب جز به بهترین شیوه چالش مکنید مگر با ستمکاران از ایشان و بگویید: ما به آنچه بر ما و بر شما فرو فرستادهاند ایمان آوردهایم و خدای ما و خدای شما یکی است و ما فرمانپذیر اوییم» سوره عنکبوت، آیه ۴۶.
- ↑ اردبیلی، الحاشیة علی الهیات، ۱۰؛ فاعور، مقدمه کتاب الملل و النحل، ۱/۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۲۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۵۱–۴۵۲؛ ابنخلدون، ۱/۳۶۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۲۶، ۳۴۶ و ۱۸/۴۹۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱ و ۱۵۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۹.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۹۵–۹۶.
- ↑ امام خمینی، الطهاره، ۳/۴۴۴.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۲.
- ↑ امام خمینی، الطهاره، ۴/۲۵۶ و ۲۴۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۷ و ۶/۲۰۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۶؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۸؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.
- ↑ «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان میخوانی گران است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمیگزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون میگردد» سوره شوری، آیه ۱۳.
- ↑ «بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند ، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
- ↑ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۲/۴۵۸؛ طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱ و ۵/۳۵۳.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱؛ رشید رضا، المنار، ۳/۳۶۱.
- ↑ دیبا، اسلام، ۳/۲۳۹.
- ↑ فضلالله، تفسیر من وحی القرآن، ۵/۲۷۴.
- ↑ نحل، ۹۶؛ دهقان، نسیم رحمت، ۲/۷۳.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۳/۱۵۶؛ رشید رضا، المنار، ۳/۳۶۱.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲/۶۵.
- ↑ «تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.
- ↑ طبری، جامع البیان، ۲۶/۸۹؛ ابنعاشور، التحریر و التنویر، ۲۶/۲۲۰.
- ↑ رشید رضا، المنار، ۱۰/۱۷۰.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱/۳۰۱–۳۰۲.
- ↑ امام خمینی، الطهاره، ۳/۴۶۴ و ۴۶۹؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۴۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۲–۴۰۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۲۵.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۹۶.
- ↑ امام خمینی، الطهاره، ۳/۴۴۴.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۶۰۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۰۱.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۰۱.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۲/۲۹۳–۲۹۴.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۶/۳۱۳–۳۱۴.
- ↑ راغب، مفردات، ۴۲۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۱۱۳–۱۱۴.
- ↑ «تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.
- ↑ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۵/۱۰۱–۱۰۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۸/۳۲۸؛ زحیلی، التفسیر المنیر، ۱/۳۱۸.
- ↑ طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان، ۹/۲۰۷؛ طباطبایی، المیزان، ۱۸/۳۲۸.
- ↑ قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۴۷۷؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۷/۱۷۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۰۶–۲۰۷؛ زحیلی، التفسیر المنیر، ۱/۳۱۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۲۵.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۹۵–۹۶.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ۱/۳۷۷.
- ↑ صدوق، التوحید، ۲۲۸.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۹۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۲۴.
- ↑ امام خمینی، الطهاره، ۳/۴۶۳.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۶۸، ۲۵۸ و ۲۷۶.
- ↑ «و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دستهای رهسپار نمیگردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.
- ↑ برقی، المحاسن، ۱/۵؛ کلینی، الکافی، ۱/۳۱.
- ↑ ابنمیثم، الحدائق الناضره، ۳/۲۳۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲/۲۳۰ و ۱۶/۳۷.
- ↑ امام خمینی، الاستصحاب، ۶.
- ↑ «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۲.
- ↑ صدوق، التوحید، ۳۲۸.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۷–۸ و ۸/۵۱۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۹۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۵۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۳–۱۸۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۴۸۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۳۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۶۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۹۸؛ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۲۸۷.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۳/۹۷–۹۸.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۱۱.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۰/۳۸.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۳/۹۷.
- ↑ «سوگند به خداوند که ما به سوی امّتهای پیش از تو (نیز پیامبرانی) فرستادهایم امّا شیطان کردار آنان را در چشمشان آراست، پس او در آن روز سرور آنهاست و آنان را عذابی دردناک خواهد بود» سوره نحل، آیه ۶۳.
- ↑ «(این) کتاب را که کتابهای آسمانی پیش از خود را راست میشمارد، به حق بر تو (به تدریج) فرو فرستاد و تورات و انجیل را (یکجا) فرو فرستاد» سوره آل عمران، آیه ۳.
- ↑ «و بیگمان پیش از تو پیامبرانی به سوی قوم آنان فرستادیم که برای آنها برهانها (ی روشن) آوردند و ما از گناهکاران انتقام گرفتیم و یاری مؤمنان بر ما واجب است» سوره روم، آیه ۴۷.
- ↑ «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۰/۱۸۳–۱۸۵.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۴.
- ↑ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۱۲؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۴۸.
- ↑ فاضل مقداد، الباب الحادی، ۵۲؛ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ۹/۱۵۹.
- ↑ قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۷۶.
- ↑ امام خمینی، الطهاره، ۳/۴۴.
- ↑ کاشفالغطاء، کشف الغطاء، ۱/۶۰.
- ↑ فاضل هندی، کشف اللثام، ۱۰/۶۶۷؛ خویی، صراط النجاة، ۳/۴۱۵.
- ↑ طوسی، الرسائل، ۱۰۳.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۳/۹۷.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۴۹–۱۵۰.
- ↑ شوشتری، احقاق الحق، ۲/۲۸۶ و ۳۰۵–۳۰۷.
- ↑ امام خمینی، الطهاره، ۳/۴۴۱.
- ↑ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۳۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ۴/۷۱۳.
- ↑ آمدی، آبکار الافکار، ۵/۱۲۱.
- ↑ مفید، النکت الاعتقادیه، ۳۹–۴۱؛ خواجهنصیر، تلخیص المحصل، ۴۵۸–۴۶۱.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۷؛ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۲.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۴۱؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۴۲–۴۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۸؛ مغربی، دعائم الاسلام، ۱/۲؛ صدوق، الامالی، ۳۳۹؛ طوسی، الامالی، ۴۴.
- ↑ صدوق، الخصال، ۱/۲۷۸؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۱/۲۳.
- ↑ مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین، ۱/۴۲۸.
- ↑ منتظری، نظام الحکم، ۷۹؛ سند، اسس النظام السیاسی، ۳۱۲.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۴/۱۲۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۰۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۴۷ و ۶/۲۰۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۶–۴۰۷.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ۶۵/۳۱۹.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۲۵–۳۲۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۹۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۲–۴۰۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۱–۴۲ و ۷/۲۸۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۱ و ۴/۴۵۱.
- ↑ « بیانگر هر چیز است» سوره نحل، آیه ۸۹.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۹.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۹.
- ↑ «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
- ↑ صدوق، عیون اخبار، ۲/۱۵۴؛ مفید، الامالی، ۲۵۱؛ طبرسی، احمدبنعلی، الاحتجاج، ۲/۴۹۸.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۲۲۱.
- ↑ بحرانی، الحدائق الناضره، ۹/۴۰۳؛ بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۲/۵۷–۵۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۱–۴۲ و ۴/۳۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۱۳.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۲۹۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۲۸۶.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۳/۲۴۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۱۱۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۷۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۱۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۷.
- ↑ «و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبلهای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی میکند و چه کسی واپس میگراید ، و بیگمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱/۳۳۰.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۷.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۴۷–۱۴۸.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۵.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۱.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۷۹–۸۱ و ۲۹۰–۲۹۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۸.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۸۲۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۲.
- ↑ روم، ۳۰.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۸۰.
- ↑ صدوق، من لایحضر، ۱/۱۲.
- ↑ امام خمینی، معتمد الاصول، ۱/۴۱۸؛ همو، الطهاره، ۱/۴۰۹.
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدینگونه خداوند آیات خود را برای شما روشن میگوید باشد که شما راهیاب گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۳۸.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۱/۴۹۱.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۵/۵۰۹ و ۶/۹۹.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۵/۱۳۲.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳/۳۱۹.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳/۲۵۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶/۴۸۸.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۵/۳۳۸.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۱/۲۹۶.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۴۷–۱۴۸.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱/۳۸۸.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۴/۱۰۴.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۴۳۰.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۱/۵۴–۵۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۴۲ و ۶/۴۲، ۴۰۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۵۳۱ و ۸/۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۵۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۰۶.
- ↑ نساء، ۴۷.
- ↑ مائده، ۴۸.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱/۲۶۸؛ صدوق، من لایحضر، ۲/۶۲۵–۶۲۶؛ سبحانی، رسائل، ۵/۱۷۵.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۶/۱۹۰.
- ↑ مغنیه، الجوامع، ۲۸۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۳۰ و ۱۱/۲۹۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۲ و ۴۳۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۷۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۳۰۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۹۱.
- ↑ اللهبداشتی، علی، مقاله «اسلام»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۷۲۴ – ۷۳۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۲، ص۱۶۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۴، ص۵۳.
- ↑ سهرابیفر، محمد تقی، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۱۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۱، ص۵۹؛ ج۲۰، ص۱۹۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۵، ص۴۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۵، ص۲۶۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۴، ص۲۷۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱، ص۲۳۹ و ۲۴۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۸، ص۲۷۴؛ ج۵، ص۲۱؛ ولایت فقیه، ص۵.
- ↑ حجرات: ۱۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۳، ص۲۳ و ۲۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۵، ص۷ و ۵۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۹، ص۹۵ و ۹۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۲۲۸ و ۲۲۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۷-۱۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۱۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۶، ص۴۹؛ ج۱۷، ص۵۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۳، ص۲۲۶؛ ج۱۸، ص۱۴۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۲۸-۳۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با پاسداران در میلاد امام حسین(ع)، ۱۰/۱۲/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، خطبههای نماز جمعه تهران در حرم امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام، ۹/۱۱/۱۳۶۸.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱، ص۲۱۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۶، ص۲۳۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۸، ص۳۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۶، ص۲۴۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۵، ص۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۵، ص۴۵ - ۴۷.
- ↑ سهرابیفر، محمد تقی، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۱۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دریدار با جمعی از مردم و ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۹/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و علمای حوزههای علمیه قم و تهران، ۲/۱۲/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری، ۲/۷/۱۳۸۸.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱، ص۲۱۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۵، ص۱۲۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۲، ص۲۰۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۵، ص۲۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۸ ص۲۶۶؛ ج۱۷، ص۲۶۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۱، ص۹۵ و ۹۶؛ ج۲۰، ص۱۶ و ۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۹۹.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۹۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۱، ص۹۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۱، ص۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱، ص۱۷۴؛ ج۱۹، ص۴۱ و ۴۲؛ ج۲۱، ص۹۲ و ۹۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۱، ص۹۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۶، ص۹۲ و ۹۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۳۲؛ ج۱۶، ص۹۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۸، ص۲۶۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۱، ص۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۲، ص۲۸۶؛ ج۱۵، ص۱۰۷ و ۱۰۸؛ ج۲۰، ص۲۲۸ و ۲۲۹؛ ج۱۹، ص۴۴.
- ↑ سهرابیفر، محمد تقی، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۱۸۴.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۰۱.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۳۷۶. ترجمه: «اسلام برتر است و چیزی بر آن برتری نیابد».
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۳۰۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۳، ص۱۲۱ و ج۲، ص۲۲۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۸، ص۲۷۵.
- ↑ سهرابیفر، محمد تقی، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۱۸۶.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۶۱.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۶۸؛ ج۲، ص۲۶۶؛ ج۳، ص۳۲۰ - ۳۱۷ و ۴۰۳.
- ↑ به عنوان مثال امام در اثبات اصل برائت به قاعده عقلی قبح عقاب بلا بیان تمسک میکند. ر.ک به: تهذیب الاصول، تقریرات علم اصولِ امام خمینی به قلم آیتالله سبحانی، ج۳، ص۸۶.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۸۲ - ۱۸۷.
- ↑ مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، ابواب معرفت، ص۱۱۷.
- ↑ سهرابیفر، محمد تقی، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۱۸۷.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۷۹.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۳۹.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۰۰.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۰۱؛ و نیز آداب الصلاة، ص۸۵-۸۶.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۱.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۲۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۳۸۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۹، ص۲۸۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۶۲.
- ↑ حدید: ۲۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۵، ص۲۱۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۶-۱۷.
- ↑ موسوعة أطراف الحدیث النبوی الشریف، ج۶، ص۵۰۷.
- ↑ نهج البلاغه، ص۳۹، خطبه ۱.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۹۷-۲۹۸.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۴۵ - ۴۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۴۰۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۴۲۲.
- ↑ به عنوان نمونه یک عبارت را از ایشان نقل میکنیم: «همه جهات در اسلام هست، یعنی آن چیزی که مربوط به رشد فرد است، آنکه مربوط به رشد جامعه است، آنکه مربوط به سیاستی است که بین آن و سایر ملل هست، آنکه مربوط به اقتصاد است، آنکه مربوط به فرهنگ است، تمام اینها در اسلام هست». (امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۲۱۸).
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۰۵؛ و نیز آداب الصلاة، ص۸۵.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۸۵.
- ↑ سهرابیفر، محمد تقی، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۱۸۸.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۵، ص۲۴۱.
- ↑ امام خمینی، کشف الأسرار، ص۲۹۳ و ۲۹۴.
- ↑ اصول کافی، ج۱، ص۷۶، کتاب العلم، باب الرد إلی الکتاب و السنة....
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۲۱.
- ↑ ﴿وأعدوا لهم ما استطعتم من قوة﴾ (انفال: ۶۰).
- ↑ امام خمینی، کشف الأسرار، ص۲۹۴-۲۹۷.
- ↑ إنما العلم ثلاثة آیة محکمة، أو فریضة عادلة، أو سنة قائمة وماخلاهن فهو فضل (اصول کافی، ج۱، ص۳۲، کتاب فضل العلم، باب صفة العلم وفضله، ح۱).
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۸۶-۳۸۹.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، انتظارات بشر از دین، ص۱۶.
- ↑ امام خمینی، کشف الأسرار، ص۳۱۰ به بعد.
- ↑ سهرابیفر، محمد تقی، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۱۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲، ص۲۲۱ و ۲۲۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۸، ص۳ و ۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۴، ص۱۴۴.
- ↑ فاطر: ۴۳.
- ↑ احزاب: ۴۰.
- ↑ امام خمینی، کشف الأسرار، ص۳۰۵ به بعد.
- ↑ رک: امام خمینی، کشف الأسرار، ص۳۱۰ - ۳۱۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۹۸.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۷۹.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۷۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۰، ص۱۶۸.
- ↑ سهرابیفر، محمد تقی، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۱۹۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۱، ص۲۸ و ۲۹.
- ↑ اسلام ناب در کلام و پیام امام خمینی (تبیان، دفتر پنجم) ص۳؛ و نیز: صحیفه نور، ج۱۱، ص۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۲۷۴.
- ↑ امام خمینی، کشف الأسرار، ص۳۰۸ به بعد.
- ↑ امام خمینی، کشف الأسرار، بیجا، ص۳۰۷.
- ↑ سهرابیفر، محمد تقی، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۱۹۵.
- ↑ از جمله رک: کتابهای اصولی امام خمینی.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۳۲۸.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۳۳۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۳۹۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۲۰۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۳۲۶ و ۳۲۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۲۶۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۷۲؛ ج۱۴، ص۳۶۰.
- ↑ سهرابیفر، محمد تقی، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۱۹۶.
- ↑ احزاب: ۴۰.
- ↑ امام خمینی، کشف الاسرار، ص۳۰۷.
- ↑ «انت منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبی بعدی».
- ↑ کشف الاسرار، ص۳۰۷.
- ↑ امامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (تبیان، دفتر چهل و دو).
- ↑ امام خمینی، کشف الأسرار، ۱۳۴ - ۱۳۶.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۷۶.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، ولایت فقیه، ص۲۷ - ۳۱.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۳۴ - ۳۵.
- ↑ امام خمینی، ره عشق، ح۲۸.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۶۱.
- ↑ اشاره به حدیثی که در این مورد وارد شده است. ر.ک: مجلسی، بحار الأنوار، ج۲، ص۲۷۲.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۱۷۹.
- ↑ کشف الأسرار، ص۱۷۴ - ۱۷۹.
- ↑ جهت تفصیل مطلب مزبور ر.ک: امامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (تبیان چهل و دوم).
- ↑ سهرابیفر، محمد تقی، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۱۹۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۷۴ و ۲۷۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۷۵.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۵۲ - ۵۴.
- ↑ غزالی، احیاء علومالدین، ج۴، ص۴۰۱، ج۱، ص۱۸.
- ↑ «کوشش کنید آقایان... در تحکیم فقه اسلام، در بسط فقه اسلام، این فقه غنی است. در عالم مثل فقه شما چیزی نیست، این فقه غنی را بسطش بدهید.»...
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۴۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۳۲۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۱۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۱۲۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۵۳۹.
- ↑ سهرابیفر، محمد تقی، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۲۰۱.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۰۹.
- ↑ إنما المؤمنون إخوة.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۱، ص۱۴۸؛ ج۱۴، ص۱۴۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۸، ص۹۰.
- ↑ سهرابیفر، محمد تقی، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۲۰۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۴، ص۱۵.
- ↑ وصینامه امام خمینی، بند ب.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۴، ص۱۸۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۲۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۸ ص۳۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۹، ص۲۰۴.
- ↑ سهرابیفر، محمد تقی، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۲۰۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۳، ص۳۶۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱، ص۱۱۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۵، ص۳۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۵، ص۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۵، ص۱۸۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۸، ص۳ و ۴.
- ↑ سهرابیفر، محمد تقی، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۲۰۲.
- ↑ از جمله ر.ک به: امام خمینی، صحیفه نور، ج۷، ص۳۹۲ و ۳۹۳.
- ↑ سهرابیفر، محمد تقی، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۲۰۳.