فسق در قرآن
مقدمه
- ﴿قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ الله وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ الله بِأَمْرِهِ وَالله لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾[۱].
- ﴿إِنَّ الله لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ * هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ الله حَتَّى يَنْفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ﴾[۲].
- ﴿فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِي قُلُوبِهِمْ إِلَى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا الله مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ * اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ الله لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِالله وَرَسُولِهِ وَالله لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾[۳].
- ﴿سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ الله لَهُمْ إِنَّ الله لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾[۴].
- ﴿وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ الله وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ الله إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ الله أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ﴾[۵].
- ﴿وَإِذْ أَخَذَ الله مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ * فَمَنْ تَوَلَّى بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۶].
- ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا الله وَرَسُولَهُ وَمَنْ يُشَاقِّ الله فَإِنَّ الله شَدِيدُ الْعِقَابِ * مَا قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَى أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ الله وَلِيُخْزِيَ الْفَاسِقِينَ﴾[۷].
- ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِالله وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ﴾[۸].
نکات
در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
- ترجیح خانواده، خویشاوندان و امکانات دنیایی بر خداوند، پیامبر، و جهاد فی سبیل الله، از پیامدهای فسق: ﴿قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ الله وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ الله بِأَمْرِهِ وَالله لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾؛
- سعی بر جداسازی مسلمانان از پیامبر اسلام پیامد فسق و تبهکاری: ﴿إِنَّ الله لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ * هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ الله حَتَّى يَنْفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ﴾؛
- فسق منافقان، موجب عدم تأثیر استغفار پیامبر در حق آنان: ﴿فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِي قُلُوبِهِمْ... * اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ الله لَهُمْ... وَالله لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾، ﴿سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ الله لَهُمْ إِنَّ الله لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾؛
- رویگردانی از قضاوت پیامبر، در پی دارنده فسق و تبهکاری: ﴿وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ الله وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ الله إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ الله أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ﴾؛
- یاری نکردن پیامبر به رغم پیمان و تعهد برای آن، عامل فسق و تبهکاری: ﴿وَإِذْ أَخَذَ الله مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا... * فَمَنْ تَوَلَّى بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾؛
- جبههگیری در برابر اسلام و مخالفت باخدا و رسول عامل فسق آدمی: ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا الله وَرَسُولَهُ وَمَنْ يُشَاقِّ الله فَإِنَّ الله شَدِيدُ الْعِقَابِ * مَا قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَى أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ الله وَلِيُخْزِيَ الْفَاسِقِينَ﴾؛
- مداومت منافقان بر فسق، موجب حرمت اقامه نماز بر آنان و حضور بر قبرشان از سوی پیامبر: ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِالله وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ﴾[۹].
معناشناسی
فسق در لغت خروج و تجاوز از حدود و عصیان ورزی است؛ و از همین رو، به گناهکار، فاسق میگویند؛ چنانکه در فرهنگنامهها فاسق به کسی اطلاق میشود که میل به گناه[۱۰]، عصیان، ترک امر خدا و خروج از طریق حق [۱۱] و خروج از محدوده شرع دارد؛ به طوری که حتی در فرهنگ قرآنی نیز گفته شده که نوعاً فاسق بر کسی اطلاق میشود که ملتزم و مقرّ به حکم شرع باشد، ولی خلاف آن عمل کند[۱۲]، با این همه، این معنای اصطلاحی در فرهنگ قرآن، محدود به اعمال مسلمان نمیشود که بر خلاف اعتقادات در عمل، رفتاری ضد شریعت داشته باشد؛ زیرا خدا در قرآن، قوم کافر را نیز فاسق معرفی میکند؛ چراکه آنان بر خلاف اصول انسانی رفتار میکنند که فطرت و عقل سلیم آن را به عنوان اصول انسانی شناخته و معرفی کرده است.
به عنوان نمونه خدا درباره قوم لوط میفرماید: و به لوط حکمت و دانش عطا کردیم و او را از آن شهری که مردمش کارهای پلید جنسی میکردند، نجات دادیم براستی آنها گروه بد و منحرف (فاسق) بودند.[۱۳].
این خبائث که قوم لوط آن را انجام میدادند و آنان را فاسق ساخت، لواط است که بر خلاف همه اصول انسانی و اخلاقی است؛ زیرا خدا در جایی دیگر میفرماید: شما به کاری زشت میپردازید که هیچ یک از مردم زمین در آن کار بر شما پیشی نگرفته است.[۱۴]. همچنین مخالفت با اصول اخلاقی چون نقض عهد و پیمان، از مصادیق فسق است.[۱۵] قرآن در قالب صنعت احتباک، میان مؤمن، فاسق فرق نهاده تا بیان کند مؤمن، فاسق نیست، در حالی که کافر، فاسق است.[۱۶].
خدا رفتارهای ضد عقلی فرعون همچون پروردگار دانستن خویش را به عنوان فسق معرفی میکند و او را به سبب همین اعمال و رفتار کیفر میکند.[۱۷]. با نگاهی به آیات قرآن معلوم میشود که اصطلاح فسق و فاسق در قرآن تنها درباره مسلمانان و مؤمنانی نیست که بر خلاف اعتقاد خویش عمل میکنند، بلکه خدا حتی کافرانی را که بر خلاف اصول اخلاقی و عقلانی عمل و رفتار میکنند، به عنوان فاسق معرفی میکند.[۱۸].
براین اساس اکثریت مشرکان و کافران مردمانی فاسق هستند که در هر کاری دنبال زشتکاریاند و از رفتارهای نیک و پسندیده پرهیز میکنند[۱۹] آنان زشتکاریهای خویش را علنی انجام داده و آن را زشت و نابهنجار نمیشمارند، در حالی که از رفتارهای معروف پرهیز میکنند و آن را زشت جلوه میدهند.
البته اکثریت اهل کتاب نیز با آنکه به ظاهر بر اساس آیین آسمانی عمل میکنند، ولی در عمل مردمانی زشتکار و فاسق هستند.[۲۰]. پس همان طوری که مسلمانان با رفتارهایی چون تمسخر و القاب زشت گرفتار فسق رفتاری و زشتکاری میشوند که باید از آن پرهیز کنند[۲۱]، همچنین کافران و مشرکانی هستند که گرفتار زشتکارهایی چون لواط و مصرف خبائثی چون شراب خمر هستند، اینان نیز فاسق هستند.[۲۲]. بنابراین تفسیر راغب اصفهانی از فاسق و محدودسازی آن به مخالفت با شریعت از سوی مسلمانان، با اصطلاح قرآنی نمیسازد؛ زیرا قرآن فسق را بر هر کافر نیز بار میکند، همان طوری که بر مسلمان یا اهل کتاب بار میکند. البته راغب بیان میکند که نوعا این گونه است، ولی به نظر میرسد که این اغلبیت و اکثریت را نمیتوان اثبات کرد. به هر حال، در اصطلاح قرآن فاسق کسی است که بر خلاف اعتقادات خویش رفتار زشت و خلاف عقل سلیم و نقل معتبر انجام میدهد.[۲۳].
فسق اقتصادی
فسق، حالت انفصال و جدایی اصل و فرع است؛ چنانکه جدا شدن پوست خرما از خرما را فسق گویند. در اصطلاح قرآنی، فاسق کسی است که با عصیان و تجاوزگری خویش، خودش را از اصل یعنی خدا و شریعت الهی جدا کند و در گناه و لذت غرق نماید. با نگاهی به کاربردهای قرآنی واژه فسق میتوان دریافت که بیشترین عاملی که موجب میشود تا شخصی به عنوان فاسق معرفی شود، رفتار خلاف شریعت در حوزه اقتصادی است؛ به این معنا کهاشخاص با رفتارهای حرام و عصیانگرانه اقتصادی است که به این نام در قرآن معرفی میشوند. بنابراین، بررسی فسق اقتصادی از نظر قرآن میتواند کمک کند تا انسان خود را از عنوان فاسق در امان نگه دارد و آثار و تبعات دنیوی و اخروی فسق بر او بار نشود.[۲۴].
اشراف و مترفان، مصداق فاسقان اقتصادی
از نظر آموزههای دینی، یکی از مهمترین مصادیق فسق و زشتکاری بر خلاف عقل سلیم و نقل وحیانی، در حوزه اقتصادی نیز خودنمایی میکند؛ زیرا همان طوری که حوزه رفتارهای اخلاقی از مهمترین حوزههای زندگی بشر است؛ حوزه اقتصادی نیز از دیگر حوزههای مهم زندگی بشر است؛ چراکه بسیاری از فعالیتهای اقتصادی، در چارچوب اخلاق است که میتواند یک فعالیت اقتصادی سالم باشد؛ و فعالیت اقتصادی که فاقد مبانی و اصول اخلاقی باشد، اصولا یک اقتصاد سالم نیست که بتواند انسانی سالم را تغذیه و جامعه سالمیرا بسازد. اقتصاد و اخلاق و فرهنگ چنان در اسلام آمیخته است که نمیتوان سخن از اقتصاد بدون اخلاق داشت؛ چراکه اقتصاد اسلامی همان اقتصاد اخلاقی است؛ چنانکه اخلاق اقتصادی میبایست در دستور کار قرار گیرد تا اقتصاد سالم اسلامی تحقق یابد. پس یک فعال اقتصادی نمیتواند بدون شناخت و عمل به اخلاق در حوزه اقتصادی به فعالیت سالم اقتصادی بپردازد و معتقد باشد که بر اساس اسلام و شریعت عمل کرده است. هر فعال اقتصادی میبایست اخلاقیات اقتصادی را بشناسد و بدان عمل کند؛ زیرا اگر چنین نباشد، باید بداند که اقتصادی که در حال تولید و ترویج و مصرف آن است، یک اقتصادی غیراسلامی و غیرسالم است که برآیند خارجی آن نیز چیزی جز تباهی و فساد و شقاوت نیست.
از نظر قرآن، لباس و خوراک و آشامیدنی آدمی باید حلال باشد، و در عین حال از شرط طیب بودن نیز بهرهمند باشد؛ زیرا اگر چیزی خبیث باشد، آن چیز نمیتواند حلال باشد. این بدان معنا است که در فعالیتهای اقتصادی، انسان باید از هر چیزی که خبیث و زشت و پلید است، پرهیز کند؛ زیرا این امور خبیث و بهرهمندی از آن همان فسق است؛ چنانکه در آیه ۷۴ سوره انبیاء بیان شد.
از جمله مصادیقی که خدا آن را زشتکاری و فسق میداند و عقل سلیم و نقل وحیانی آن را مردود و خبیث میشمارد، خوردن خون، ذبیحه حرام، مردار، گوشت خوک و کسب از حرام از جمله قمار است. [۲۵] خدا اصحاب سبت، از ایمانآورندگان دوره موسی(ع) را نیز از فاسقان بر میشمارد؛ زیرا آنان به طور علنی با کلاه شرعی بر آن بودند تا کاری زشت را مشروع و نیک جلوه دهند و با دور زدن قوانین شرعی، مجوزی برای ماهیگیری در زمان ممنوع را به دست آورند. آنان برخلاف شریعت عمل میکردند و به کسانی که آنان را از مخالفت با شریعت و قانون باز میداشتند بیتوجهی میکردند یا حتی نسبت به کسانی که درصدد امر به معروف و نهی از منکر بودند، خرده میگرفتند که بیخیال فریضه نهی از منکر شوند. اینگونه بود که این دو دسته عاملان و خرده گیران به عذاب الهی دچار شدند؛ زیرا فاسق یا مدافع فاسقان بودند.[۲۶] بنابراین، زشتکاری در حوزه فعالیتهای اقتصادی از جمله تولید و توزیع و مصرف میبایست بهعنوان یک عمل فاسقانه مدنظر قرار گیرد و از آن اجتناب شود؛ زیرا آثار پلید آن میتواندگریبانگیر جامعه اسلامی شود و خدا نسبت به این افراد و ساکتان، غضبناک شده و آنان را نابود سازد. مترفان، مجرمان جوامع از نظر قرآن، بزرگترین مجرمان هر جامعه مترفان آن هستند. مترفان افرادی هستند که از لحاظ اقتصادی در شرایط بسیار خوبی قرار دارند، ولی گرفتار رفاهزدگی فکری و رفتاری و اخلاقی هستند و نعمتهای خدا را به درستی به کار نمیگیرند، بلکه در مصرف اسراف و تبذیر میکنند. این گروه از افراد جامعه خطرناکترین افرادی هستند که میتوانند نه تنها بنیادهای اقتصادی را سست کنند، بلکه به بنیادهای اعتقادی و اخلاقی مردم نیز ضربه بزنند و هنجارهای نیک و ارزشی را از جامعه بزدایند و هنجارهای زشت و ضد ارزشی را جایگزین سازند.[۲۷]
برخی از گروههای اجتماعی از جمله اشراف مردمان خوشگذران و فاسقی هستند که با کارهای زشت و رفتارهای ضد هنجاری و ارزشی جوامع خودشان را به تباهی میکشانند. اینان با چنین رفتارهایی بستری را برای خشم و عذاب الهی فراهم میآورند که جامعه نابود میشود. بنابراین، رفتارهای آنان نه تنها به خودشان آسیب میرساند بلکه نابودی جوامع بشری را نیز بهدنبال دارد. به سخن دیگر، یکی از سنتهای الهی این است که برای نابودی جوامع از زشتکارهایاشراف بهره میگیرد تا اینگونه زمینه تباهی و نابودی آنان فراهم آید. پس اگر جامعهای بخواهد خود را نجات دهد، میبایست نخست اخلاق اقتصادی را در جامعه گسترش دهد بهطوری که ثروتمندان و اشراف از اتراف و فسق رفتاری دوری کنند و به جای رفتارهای ضد ارزشی و ناسالم اقتصادی و اخلاقی بهدنبال ارزشهای اخلاقی و اخلاق اقتصادی باشند.
این اشرافیت و روحیه اشرافی موجود در مسئولان و رهبران هر اجتماع و امتی بدترین خطر برای آن جامعه به شمار میآید؛ زیرا فرعون و فرعونیان از جمله اشرافی بودند که با فسق خویش بستری را برای نابودی اجتماع خویش فراهم آوردند. شکی نیست که خصلت اترافگرایی و تجملگرایی و مانند آن هرگاه در مسئولان و متولیان جامعه رسوخ کند، زمینهساز بسیاری از مفسدههای اداری و اجتماعی و نیز موجب بدبینی مردم جامعه نسبت به اصول اولیه نظام اسلامی میشود. امروز مشکلی که جامعه ایران اسلامی با آن مواجه است، همین اشرافیت و اترافیگرایی و تجملگرایی است که در برخی بلکه بسیاری از مسئولان رسوخ کرده است؛ زیرا با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و استقرار دولتها کمترین توقع عامه مردم، دوری از اشرافیت و تجملات مدیران و مسئولان جامعه بود، اما متأسفانه از همان آغازین روزها خطر اشرافیت، دنیاطلبی، تجملگرایی و اترافگرایی مسئولان، نظام را تهدید می کرد، از این رو امام خمینی در سخنرانیهای متعددی مسئولان و روحانیون را نسبت به خطراشرافیت و تجملات هشدار میدادند. امیرمؤمنان علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر به او فرمان میدهند با کارگزاران خائن برخورد جدّی صورت گیرد و صرفاً با عزل به پایان نرسد. حضرت میفرمایند: از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن و اگر یکی از آنان دست به خیانت زد و گزارش ماموران مخفی تو هم آن خیانت را تأیید کردند، به همین مقدار گواهی قناعت کرده، او را با تازیانه کیفر کن و آنچه را که از اموال در اختیار دارد از او باز پسگیر، سپس او را خوار کن و خیانت کار بشمار و طوق بدنامی به گردنش بیفکن.[۲۸] همچنین حضرت یکی از فرمانداران خویش در بصره به نام عثمان بن حنیف را که دعوت به یک مهمانی مجلل را پذیرفته بود، مورد عتاب قرار دادند و فرمودند: ای پسر حنیف به من خبر رسیده که مردی از بصره تو را به میهمانی فراخوانده و تو نیز اجابت کردهای. سفرهای رنگین برایت افکنده و کاسهها پیش رؤیت نهاده، هرگز نمیپنداشتم تو دعوت کسانی را اجابت کنی که بینوایان را از در میرانند و توانگران را بر سفره مینشانند… بدان که هر کس را امامی است که به او اقتدا میکند و از نور دانش او فروغ میگیرد، اینک امام شما از همه دنیایش به پیراهنی و دستاری و از همه طعامهایش به دو قرص نان اکتفا کرده است؛ البته شما را یارای آن نیست که چنین کنید اما مرا با پارسایی و مجاهدت و پاکدامنی و درستی خویش یاری دهید. [۲۹] این مقدار حساسیت حضرت نشاندهنده میزان خطراشرافیت و تجملگرایی است.[۳۰].
رواج نابهنجاریها در جامعه اسلامی
در آموزههای قرآنی، شهروندان جامعه اسلامی از نظر شخصیتی و افکار و عقاید و با توجه به سطوح اعتقادی و رفتاریشان به چند گروه و دسته تقسیم میشوند. از آنجایی که جامعه اسلامی و امت، گروهی از افراد بشر هستند که بر اساس عقیده و فکر نه نژاد، قومیت، جغرافیا و مانند آن در یک جا گرد آمدهاند، عقیده و فکر، نقش اساسی را در انسجام و وحدت اجتماعی آن ایفا میکند. از این رو همه امور جامعه اسلامی در این چارچوب مورد توجه و ارزیابی قرار میگیرد. شخصیتهای جامعه اسلامی نیز بر اساس آن دستهبندی شده و روابط میان افراد جامعه به شکلی متاثر از این دستهبندیهاست. شهروندان جامعه اسلامی شامل گروههای فکری و عقیدتی چندی هستند که همه آنان با توجه به معیارهای اصول دین سنجیده میشوند و بر اساس اصولی چون تقوا و عمل صالح تقسیم و ساماندهی میشوند. از نظر آموزههای اسلامی هر کسی که شهادتین را بر زبان جاری کند، مسلمان و جزو شهروندان امت اسلام است. در حقیقت جاری کردن زبانی شهادتین، کف شهروندی و تابعیت جامعه اسلامی است. چنین کسی از حقوق شهروندی اسلامی برخوردار بوده و جان و مال و عرض او در امان خواهد بود. بر همین اساس کسی نمیتواند متعرض مال و جان و عرض شهروندان مسلمان شود و با اتهامهای فرقهای و مذهبی یا سطوح دیگر ایمان، جان و مال و عرض ایشان را حلال کند؛ چراکه هر گونه تعرض به مسلمان به معنای اعلان جنگ با خداوند است و کشتن مسلمانی مجازات دنیوی و اخروی را به دنبال خواهد داشت. با نگاهی به مسئله منافقان به خوبی این معنا روشن میشود که تا چهاندازه شهادتین و اقرار و اعتراف زبانی میتواند در تحقق شهروندی اسلامی نقش ایفا کند؛ زیرا منافق کسی است که بر خلاف اعتقاد کفری خود، شهادتین را بر زبان جاری میسازد و باطن خویش را کتمان و ظاهری اسلامی به خود میدهد.[۳۱] با آنکه منافق همان کافر بلکه بدتر از آن است؛ زیرا کافر اعتقاد باطل خود را آشکار میکند و دم از اسلام و مسلمانی نمیزند، ولی منافق دورو و دو چهره، بر خلاف باطن کافر خود،اظهار اسلام میکند و بر زبان شهادتین را جاری میسازد تا اینگونه خود را به عنوان شهروند امت اسلام قرار داده و از منافع شهروندی استفاده کند. البته افراد و گروههای دیگری را میتوان در جامعه اسلامی یافت که تنها از کف اسلام برخوردار هستند و بر همین اساس از حقوق شهروندی اسلامی بهره میبرند. برخی از اینها افراد تازه مسلمانی هستند که هنوز ایمان در جانهایشان رسوخ نکرده است و هنوز در آزمونهای عملی صداقت خویش را نشان نداده و ایمان خود را بارور نکردهاند.[۳۲]
هر مسلمانی در آزمونهای متعدد و متفاوتی که خداوند از او به عمل میآورد سطح ایمان خویش را مشخص میکند. برخی از مسلمانان کسانی هستند که اقرار به اصول دین دارند و به احکام شریعت اقرار و التزام دارند، ولی التزام عملی ندارند و بر خلاف احکام شریعت عمل میکنند. این دسته از مسلمانان مثلا حرمت شرابخواری را میدانند، ولی شراب میخورند؛ حکم زنا را میدانند، ولی زنا میکنند. یا اهل غیبت و تهمت و افترا هستند با آنکه حرمت آن را میدانند و بدان اقرار دارند. میدانند که خداوند حجاب را واجب کرده است ولی بیحجابی و بدحجابی را در پیش گرفتهاند. احکام شریعت را درباره نماز و روزه میدانند، ولی روزه خواری میکنند و یا نمازهای روزانه را به جا نمیآورند. این گروه از شهروندان جامعه اسلامی خود به دو دسته تقسیم میشوند؛ برخی از آنها کسانی هستند که این کارهای خلاف را در خفا انجام میدهند و برخی دیگر کسانی هستند این کارهای خلاف را آشکارا انجام میدهند. فاسق کسی است که میل به گناه دارد[۳۳] و ترک امر خدا کرده و از طریق حق خارج شده و عصیان میورزد[۳۴] و از محدوده شریعت خارج میشود.
نوعا فاسق در شریعت اسلام و فرهنگ قرآن بر کسی اطلاق میشود که ملتزم و مقر به حکم شرع باشد و خلاف آن عمل کند.[۳۵] خداوند در قرآن از کسانی که مردار میخورند[۳۶]، یا از گوشت ذبح شده حرام که نام خدا برآن برده نشده میخورند[۳۷] یا از گوشت قمار[۳۸]، یا خون ریخته شده[۳۹]، یا گوشت خوک میخورند، به عنوان فاسق یاد میکند. اینها مسلمانهایی هستند که با اینکه حرمت این امور را میدانند ولی با این همه گوشت خوک میخورند و یا از گوشتهایی که حلال نیست استفاده میکنند. زنا، همجنسگرایی و مانند آن نیز از دیگر مصادیق فسق است که در آیات قرآن به آن اشاره شده است. انسان فاسق در جامعه اسلامی مسلمانی است که ایمان قوی ندارد و اسلام او مانع از انجام محرمات نمیشود و اهل تقوا نیست[۴۰] چنین انسانی از نظر قرآن فردی محبوب خداوند نیست و اسلام او برایش فایدهای در دنیا و آخرت جز همان حفظ شهروندی ظاهری و عدم تعرض از سوی مسلمانان نخواهد داشت. بر این اساس، این گروه از شهروندان جامعه اسلامی، شهروندانی هستند که نابهنجاری را در خفا و یا آشکارا انجام میدهند. البته در عرف متشرع، فاسق تنها به کسی گفته میشود که نابهنجاری و خلاف شریعت را آشکارا انجام میدهد و کسی که در خفا خلاف شرع عمل میکند فاسق دانسته نمیشود. به هر حال، شهروندان فاسق با ارتکاب خلاف شریعت، نابهنجاری را در جامعه اسلامی دامن زده و رواج میدهند. از اینرو درمان و مقابله این افراد در دستورکار شریعت قرار گرفته است؛ زیرا یکی از وظایف دین اسلام، سالمسازی جامعه از رفتارهای نابهنجار و خلاف عقل و شرع و اخلاق است.[۴۱].
آثار فسق بر شخص و جامعه
یکی از روشهای اسلامی در بیان احکام، بیان فلسفه و علل آن است که این روش موجب میشود تا شخص آگاهانه و از روی علم و انگیزه به موضوع توجه یافته به انجام و یا ترک آن مبادرت ورزد. یکی از راههای بیان فلسفه احکام، بیان آثاری است که بر انجام و یا ترک آن حکم بار میشود. برای اینکه نقش زیانبار فسق بر سلامت شخص یا جامعه دانسته شود، یکی از راههای معتبر و مناسب، مراجعه به آیات قرآنی است که آثار و کارکردهای هر عملی را بیان میکند. از جمله آثار فسق که در قرآن بیان شده، ارتکاب امور خبیث است. کسی که در برخی از امور زندگیاش فسق میورزد و برخلاف احکام شریعت عمل میکند، در یک فرآیندی از حالت طبیعی خارج خواهد شد و اندکاندک مزاج طبیعی خود را از دست داده و بهجای گرایش به طیبات و امور پاک و پاکیزه، به امور خبیث و ناپاک و زشت گرایش مییابد و کارهای زشت و بد برای او عادی شده و حساسیت خودش را نسبت به آنها از دست میدهد. از اینرو خداوند از آثار فسقورزی در برخی از امور را گرفتار شدن به انجام کارهای زشت و خبیث میداند.[۴۲] آیه فوق بیان میکند که قوم لوط تنها به هم جنسگرایی گرایش داشتند و این فسق و خروج از حکم طبیعت و شریعت موجب شد تا در دام کارهای زشت و خبیث بیفتند و در زندگی خویش از کارهای خوب و زیبا دور شوند و به کارهای زشت و بد گرایش یابند و آنها را انجام دهند. در حقیقت انجام کاری که فسق میباشد، موجب میشود تا شخص مزاج سالم و طبیعت و فطرت سالم خود را از دست بدهد و مزاجی بیمار پیدا کند.
انسانهای فاسق با آنکه مسلمان هستند، دچار بیمار دلی میشوند و زنگار گناه موجب میشود تا التزام عملی به اسلام نداشته باشند. بنابراین، به جای اینکه عدالت و اسلام را در زندگی خویش بر هر چیزی مقدم دارند، دچار هوا و هوس شده و منافع خود و خویشان را بر منافع اسلام مقدم میدارند. خداوند در آیه ۲۴ توبه روشن میکند که چگونه فسق مسلمانان موجب میشود تا خدا و پیامبرش را کنار گذارند و منافع دنیوی و مادی خود و خویشان را مقدم دارند. همچنین فسق موجب میشود تا انسان در یک فرآیندی از ولایت الهی خارج شده و در ولایت کافران قرار گیرد. کسانی که در برخی از امور زندگی فسق میورزند، از این زمینه برخوردار هستند که ولایت کافران را بپذیرند. بسیاری از مسلمانانی که ولایت کافران را پذیرفتهاند از مسلمانانی هستند که اقرار به اسلام و ولایت خدا و پیامبر(ص) دارند و حتی در قلب ملتزم به آن میباشند،ولی به سبب همین فسقورزی، تغییر منش و گرایش میدهند و در مقام عمل ملتزم به احکام و قوانین اسلام نمیشوند و تحت ولایت کافران در میآیند.[۴۳]
شما در پیرامون و خویشان خود میتوانید افرادی را پیدا کنید که مسلمان هستند ولی چون به همه احکام اسلامی عمل نمیکنند و حتی بر خلاف آن بهطور علنی رفتار میکنند، گرفتار ولایت کافران و شیطان شدهاند. مسلمانی که زنا میکند یا شراب میخورد، در یک فرآیندی از ولایت الهی خارج شده و تحت ولایت کافران در میآید. اینگونه است که مزاج او برمیگردد و ولایت طیب مؤمنان را برنمیتابد و بهجای آن، ولایت خبیث و ناپاک کافران را پذیرفته و حتی بدان افتخار میکند. اینگونه است که پذیرش ولایت مستکبران جهانی را بر ولایت مؤمنان خداجو ترجیح میدهد و اشتباهات و خطاهای کوچک مؤمنان را بزرگنمایی میکند تا ولایت کافران را برای خود توجیه کند. در حالی که میداند همه وجود کافران را خباثت پر کرده است و چیزی از سلامت اخلاقی انسانی ندارند، با این همه ولایتشان را بر ولایت خداوند و مؤمنان ترجیح میدهد. فاسق، عزت و کرامت و شرافت خویش را بازیچه دیگران قرار میدهد و با رفتارهای نابهنجار شخصیت خود را تخریب میکند و ذلت و خواری و در یوزگی را برای خود میخرد.[۴۴]
خداوند در آیه ۱۸ سوره محمد[۴۵] روشن میکند که چگونه فسق موجب میشود تا انسان مسلمان سقوط کند و شخصیت خود را تباه سازد بهگونهای که هیچ ارزشی در جامعه نداشته باشد. برای چنین مسلمانانی جز زیان و تباهی چیزی نیست.[۴۶] و در دنیا و آخرت برای خود، خواری و ذلت و عذاب را میخرند.[۴۷] نکته مهم در تاثیرگذاری فسق این است که فاسق با فسق خویش چنان به طبیعت و فطرت سالمش ضربه میزند که دیگر ناتوان از درک حق از باطل و خوب از بد میشود. از اینرو مسلمان فاسق همیشه کژاندیش و کج فکر و کژرفتار است و هنگامی که به ارزیابی رفتار دیگران میپردازد کارهای خوب و هنجارهای دیگران را زشت و بد میبیند و کارهای زشت را نیکو میداند؛ لذا این افراد فساد و تباهی را دوست میدارند و در زمین فساد میکنند.[۴۸] خداوند با اشاره به فساق از اهل کتاب نشان میدهد که چگونه این رفتار زشت آنان موجب میشود تا کژاندیش شده و نسبت به مؤمنان خردهگیری و عیبجویی کنند.[۴۹]
از این آیه همچنین فهمیده میشود که فسق با تغییر در شخصیت افراد موجب میشود تا نسبت به اهل صدق و صفا و انسانهای پاک و مؤمن، به جای اینکه مهربان و با ایشان همراه باشند، علیه آنان خشم میگیرند. فسق در مسلمانان میتواند روابط اجتماعی سالم در جامعه اسلامی را تخریب کند. از اینرو خداوند فسق را عاملی برای گسست پیوندها و روابط خویشاوندی در جامعه اسلامی میداند.[۵۰] فسق مانع جدی در برابر کارهای خیر است و اجازه نمیدهد تا شخص کارهای خیر و نیکی را به جا آورد و یا از خیر بهرهمند شود.[۵۱] فسق مانع جدی در قبولی اعمال مسلمان است. اگر مسلمان بخواهد کارهای عبادی و خوب او مورد قبول درگاه الهی باشد میبایست هرگز نسبت به حکمی از احکام شریعت تخلف نورزد. کسانی که کارهای خوب و نیکی انجام میدهند ولی در همان حال اهل فسق و فجور هستند، امیدی به قبولی اعمال خود نباید داشته باشند.[۵۲]؛ چراکه خداوند اعمال را تنها از متقین میپذیرد و کسی که فسق میورزد اهل تقوا نیست پس عمل او پذیرفته نخواهد شد.
فسق میتواند شخص را به گمراهی[۵۳] و در نهایت به کفر بکشاند.[۵۴] خداوند در آیاتی از جمله آیه ۵۹ سوره بقره، ۱۶۵ سوره اعراف، ۱۶ سوره اسراء و ۳۴ و ۳۵ سوره عنکبوت به انسانها هشدار میدهد که فسق و فجور یکی از مهمترین عوامل نابودی و فروپاشی جوامع بشری است. بنابراین مسئولان و رهبران جامعه باید مواظب باشند تا فسق در جامعه گسترش پیدا نکند؛ زیرا افزایش نابهنجاریها در جامعه عامل نابودی تمدن و جامعه بشری است. به هر حال، انسانهای فاسق نهتنها خود محروم از رحمت و مغفرت الهی[۵۵] و محروم از رضوان الهی[۵۶] و نیز هدایت خاص الهی[۵۷]> و نفرین الهی[۵۸] هستند بلکه موجب نابودی جوامع بشری میشوند و عذاب خدا را برای جامعه خویش به ارمغان میآورند.[۵۹].
مفهومشناسی فسق و فاسق
بارها دیده شده که شخصی از گروههای اجتماعی طرد میشود. طرد اجتماعی به علل و عوامل متعددی انجام میگیرد. یکی از علل طرد اجتماعی، اتهام به فسق و فجور است. فسق به رفتاری اطلاق میشود که بیرون از دایره هنجارهای شناخته شده عقلانی و شرعی صورت میگیرد. بنابراین انسان فاسق، شاید از نظر اعتقادی فردی راست اندیش باشد، ولی در مقام عمل انسانی راست کار نیست. به سخن دیگر، انسان منافق در فرهنگ قرآنی به کسی گفته میشود که از نظر ظاهر و رفتارهای اجتماعی، بر پایه هنجارهای عقلانی و شرعی عمل میکند ولی از نظر اعتقادی هیچ باور و اعتقادی به خوب و بدهای اخلاقی و باید و نبایدهای شرعی ندارد و اصولا منکر دین و شریعت اسلام است؛ در برابر فاسق کسی است که از نظر اعتقادی در مرتبه ای از مراتب ایمان قرار دارد، ولی در مقام عمل بر خلاف باورهایش رفتار میکند. البته گمانی در این نیست که بینشها در نگرشها و نگرشها در بینشهای آدمی تاثیر متقابل دارد. از همین جا میتوان دریافت که از نظر اعتقادی انسان فاسق از ایمان محکم و استواری برخوردار نمیباشد وگرنه رفتارهای ضد هنجارهای شرعی از خود بروز نمیداد. بنابراین از همین رفتارها میتوان دانست که شخص فاسق، انسانی سست ایمان است. از این روست که از محدوده بایدها و نبایدهای شرعی بیرون میرود و با آنکه به احکام شرعی اقرار و از نظر بینشی التزام دارد، ولی در مقام عمل، چنین التزامی را مراعات نمیکند و برخلاف باورها رفتار میکند.[۶۰]
انسان مؤمن زمانی به فسق متهم میشود که در جامعه رفتارهای ضد شریعت و هنجارهای شرعی را انجام دهد و نسبت به تذکرات و نهی از منکر دیگران واکنش منفی نشان داده و بدان ترتیب اثر ندهد. بنابراین، در تحقق معنای فسق عناصری چون مخالفت با موازین شرعی و هنجارهای آن، اظهار و تکرار، عدم پذیرش نهی از منکر و رفتار بر خلاف باور و ایمان شرعی نقش اساسی دارد. بنابراین، کسی که بر خلاف موازین شرعی رفتار نمیکند و تنها بر خلاف رسوم اجتماعی جامعه عمل میکند، فاسق خوانده نمیشود. به عنوان نمونه اگر در جامعه ای داشتن موهای بلند و گیسهای افشان برای پسران و مردان، زشت باشد، و مردی بر خلاف این رسم اجتماعی، گیس داشته باشد، فاسق شناخته نمیشود هر چند که به سبب مخالفت با عرف اجتماعی، قابل سرزنش است و بهتر آن است که عرف مقبول اجتماعی را مراعات نماید تا انگشت نما نشده و این رفتار عامل وهن ایمان وی نشود. پس در صورتی شخص فاسق شناخته میشود تا بر خلاف موازین شریعت رفتار نماید. به نظر میرسد که در فرهنگ قرآنی دامنه فسق از مخالفت با شریعت نیز فراتر است؛ زیرا در آیه ۷۴ سوره انبیاء، رفتارهای خلاف عقلانیت چون هم جنسگرایی را به عنوان عمل فاسقانه معرفی میکند. البته شاید بتوان این نوع عمل را نیز در دایره مخالفت با شریعت قرار داد؛ زیرا احکام عقلانی همواره مورد تأیید و امضا شریعت میباشد و این خوب و بدهای عقلانی به عنوان بایدها و نبایدهای شرعی در میآید و مخالفت با آن به عنوان مخالفت با شریعت دانسته میشود.
همچنین اگر شخصی مخالفت شرعی را نهان انجام دهد و تلاش بر مخفی کار داشته باشد، هر چند که شماری به تجسس و روشهای دیگر، از این عمل آگاه شوند، به عنوان شخص فاسق نامیده نمیشود؛ زیرا شرط در فسق، اظهار خلاف شریعت در رفتارهای اجتماعی است. چنان که اگر شخص گمان وی بر آن باشد که عمل و رفتار وی هنجاری است در حالی که این گونه نیست، فاسق نیست؛ زیرا از حکم شرعی آگاهی نداشته و یا گمان وی آن بوده است که این عمل شرعی و همچنین هنجارهای مقبول از نظر عقل و عقلاست. بنابراین، اگر گمان کند که تراشیدن ریش و محاسن با تیغ، اشکال شرعی ندارد، یا این که آن را عمل هنجاری عقلانی میداند، فاسق شمرده نمیشود. همچنین اگر کسی غافل از رفتارهای ضد هنجاری خود باشد و با تذکر کلامی یا تشر زدن در برخی از موارد، از غفلت خارج شود و ترک عمل خلاف شریعت نماید، به عنوان فاسق شناخته نمیشود؛ زیرا بسیاری از مردم یا از احکام شرعی غافل میشوند یا در مقام عمل در غفلت قرار میگیرند و موضوعی را ضد هنجارهای شریعت نمیشناسند و بدان اقدام میکنند. از جمله کسانی که فراتر از حق النساء، محاسن خویش را میتراشند و ریش به اصطلاح بزی و پرفسوری میگذارند. این افراد بر این باورند که این نوع ریش برای ایشان در حکم محاسن و زیبایی و آراستگی است، ولی اگر بدانند که حسن در محاسن داشتن فراتر از این میباشد، بدان رو میآورند و به انجام آن تشویق میشوند.
البته ناگفته نماند، فسق در مواردی اثبات میشود که شخص بر خلاف حکم شرعی قطعی عمل کند، اما در مواردی که اصل حکم در شرعی بودن مشکوک باشد و یا در مصادیق آن اختلاف باشد، نمیتوان به صرف فتوایی از مرجعی، وی را فاسق بر شمرد. به عنوان نمونه، اگر برخی از مراجع، تراشیدن ریش را با ماشین یک و دو، تراشیدن نشمارند؛ زیرا همانند تیغ عمل نمیکند و از ته ریشی به جا میماند، نمیتوان شخص را متهم به فسق نمود؛ زیرا مرجعی دیگر آن را از مصادیق ریش زدن میداند؛ زیرا این گونه از مسایل از مصادیق شک درموضوع است. یا اگر مرجعی قایل به کفایت ریش پرفسوری در صدق داشتن ریش باشد، در حالی که مرجع دیگر، هر گونه تراشیدن محاسن از گونه و زیر گلو را حتی جایز نشمارد، نمیتوان شخص را متهم به فسق و رفتاری ضد هنجارهای شرعی دانست. به هر حال در تحقق عنوان فسق نسبت به شهروندان امت اسلام شرایطی مطرح میباشد که نمیتوان از آن چشم پوشید و شخصی را به عملی اشتباه یا خطا یا اشتباه در تطبیق یا حکم و مانند آن متهم به فسق نمود و آثار فاسق را بر وی بار کرد و او را از بسیاری از حقوق شهروندی چون پذیرش شهادت و گواهی و مانند آن محروم ساخت.[۶۱].
مصادیقی از رفتارهای فاسقانه
برای این که مفهوم فسق بهتر دانسته و شناخته شود، برخی از مصادیق قرآنی فسق در عمل اجتماعی در این جا بیان میشود. خداوند در آیه ۵۵ سوره نور یکی از مصادیق فسق را بازی با ایمان میداند. به این معنا اگر شخص نسبت به حق آگاهی یابد و بدان ایمان آورد ولی به هر علتی ایمان گوید و کفر ورزد، در حکم فاسق شناخته میشود. البته میتوان بر اساس این آیه همچنین کسانی که تنها به حق آگاه شده و نسبت به آن شناخت یافته باشند، ولی رفتارهای ضد شناختی خود را ادامه میدهند و بر اساس موازین کفر عمل میکنند، فاسق شمرد؛ زیرا ملاک در فسق این افراد، ایمان و ارتداد نیست، بلکه شناخت به حق و کفر به آن، ایشان را در دایره فاسقان قرار میدهد. بر این اساس، میتوان گفت که دو دسته حق شناسان منکر و مرتدان، اگر به رفتارهای ضد شریعت خویش ادامه دهند، در حکم فاسقان هستند.[۶۲]
خداوند در آیه ۴۹ کسانی که به تکذیب آیات قرآنی میپردازند تا بر خلاف آن عمل و رفتار کنند، انسانهای فاسق میشمارد؛ زیرا هنگامی که حقایق روشن در ایات الهی و وحیانی بیان شد، انکار و تکذیب و عمل و رفتار برخلاف آنها نشان از فسق ایشان میکند؛ زیرا حاضر نیستند تا در چارچوب اصول عقلانی و شرعی عمل کنند که بر پایه خوب و بد و زشت و زیبا بنیاد نهاده شده است. اعراض و رویگردانی از قضاوت پیامبر(ص) و ولایت و حاکمیت ایمانی و مراجعه به طاغوت و حاکمیت و حکومت آن، از دیگر مصادیق رفتارهای فاسقانه است که در آیه ۴۹ سوره مائده بیان شده است. انحرافات جنسی و هم جنسگرایی، که بر خلاف اصول عقلانی میباشد و شریعت آن را عامل تباهی و فساد خانواده و جامعه میشمارد، از دیگر رفتارهای فاسقانه ای است که در آیه ۷۴ سوره انبیاء تبیین شده است. برخی از بدعتها در دین هر چند که در چارچوب کلیات آن میباشد، ولی به سبب سخت گیریها و ایجاد تنگناها در زندگی زمینهساز انحراف و فسق میشود. از جمله کسانی که برای خود ریاضتهایی چون ترسایان تعیین میکنند و برای صرف تمام زندگی در عبادت از تشکیل خانواده سرباز میزنند، گاه برای پاسخ گویی به نیازهای طبیعی و غریزی خود، در دام فسق و فجور میافتند. با نگاهی به زندگی راهبان و کشیشان کاتولیک میتوان دریافت که چرا زندگی مجردی ایشان را به هم جنسگرایی و تجاوز به کودکان سوق داده است و حتی از زندگی مردمان مؤمن عادی خارج شدهاند؟ خداوند در آیه ۲۷ سوره حدید برخی از بدعتهای به ظاهر مثبت را عامل فسق بر میشمارد و به مؤمنان هشدار میدهد که زندگی معتدل را بر اساس آموزههای وحیانی در پیش گیرند و برای خود قوانین سخت و دشوار وضع نکنند تا در انجام آن فرومانند یا مرتکب رفتارهای پستتر و زنندهتر شوند.
از دیگر مصادیق فسق و فجور میتوان به عدم اطاعت از رهبران اسلامی و ترک صحنههای جهادی[۶۳] اشاره کرد. کسانی که بر خلاف فرمانهای رهبران اسلامی از مشارکت در میادین گوناگون سیاسی و اجتماعی به ویژه نظامی سرباز میزنند، راه فسق را در پیش گرفتهاند؛ زیرا اطاعت از رهبری نشانه ایمان است.
تضییع حقوق دیگران و نایده گرفتن آن در اجتماع، از دیگر عواملی است که نشان از فسق شخص میکند. کسانی که به هر دلیلی حق دیگران را تباه و ضایع میکنند، میبایست بدانند که چنین رفتاری فاسقانه است و آثار و تبعات فسق را بر او بار میکند.[۶۴] همچنین ضرررسانی به دیگران در معامله و یا گواهی در آن، از دیگر مصادیق فسق است که در آیه ۱۶ سوره اسراء بیان شده است.
کسانی ممکن است خود اهل فسق و فجور نباشند، ولی به سبب بیمار دلی و نفاق دیگران را به منکرات بخوانند و تشویق کنند، چنین افرادی نیز میبایست بدانند که در مسیر فسق و فجور گام بر میدارند و اگر با نگاهی بصیرت گون به خود بنگرند، فسق خود را میبینند؛ زیرا تشویق دیگران حکایت از گرایش فسق دارد که در دام آن خواهند افتاد.[۶۵] همچنین کسانی که خدا را فراموش میکنند، در دام فسق گرفتار خواهند شد؛ زیرا فراموشی خداوند ایشان را به فراموشی خود میکشاند به گونه ای که در ورطه فساد و فسق میافتند و در آن غرق میشوند.[۶۶] دنیاطلبی و ترجیح تعلقات مادی بر محبت خدا و پیامبر(ص) و عمل به آموزههای آن، نیز عامل دیگری در فسق افراد است که در آیه ۲۴ سوره توبه[۶۷] و ۲۰ سوره احقاف[۶۸] بیان شده است.
دوستی با کافران و روابط نزدیک و ولایی با ایشان از دیگر مصادیق فسق است که خداوند در آیات ۸۰ و ۸۱ بیان کرده است. به این معنا که هر گونه ارتباط نزدیک و ولایتپذیری حکومت و حاکمیت آنان، شخص را از دایره اسلام به دایره فسق وارد میکند. بنابراین نمیبایست دوستی و پذیرش حکومت و حاکمیت کافران، را امری عادی جلوه داد؛ زیرا چنین رفتاری حتی اگر به تولی در حد حاکمیت و حکومت نرسد و تنها در حوزه دوستی خلاصه شود، به سبب این که نوعی حاکمیت را برای کافر به ارمغان میآورد، فسق شمرده میشود.
عهد شکنی و پیمانها را نقض کردن و بدان وفاننمودن از دیگر مصادیق فسق است که در آیات چندی از جمله ۲۶ و ۲۷ و نیز ۹۹ و۱۰۰ سوره بقره بیان شده است. تهمت و قذف به مؤمنان و نسبت زنا به زنان عفیف، از دیگر مصادیق فسق است که خداوند در آیه ۴ سوره نور متعرض آن شده و حتی مجازات خاص تازیانه را برای آن به عنوان حدی از حدود الهی معین کرده است. اینها تنها شماری از مصادیق قرآنی فسق است. با نگاهی به همین موارد میتوان دریافت که رفتارهای فاسقانه، نابهنجاریهای اجتماعی هستند که موجبات تباهی شخص و جامعه را فراهم میآورد. از این روست که خداوند در حق فاسقان سخت گیریهای داشته است که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود.[۶۹].
سلب برخی از حقوق شهروندی فاسقان
از آن جایی که فسق و فجور عامل مهمی در نابودی و فروپاشی جامعه است[۷۰] خداوند، نسبت به فاسقانه سخت گیریهای خاص را اعمال کرده است. بر اساس آیه ۵۹ سوره مائده میتوان دریافت که حتی عامل خشم الهی و انتقام از ایشان نیز میباشد؛ زیرا خداوند برخی از اهل کتاب را به سبب فسق ایشان، در همین دنیا مجازات کرده و از ایشان انتقام ستانده است.
انسان فاسق در جامعه مطرود میباشد. این طرد اجتماعی گاه به شکل محرومیت از برخی از حقوق شهروندی خودنمایی میکند. از جمله این که در دادگاهها و مانند آن، گواهی و شهادت فاسق پذیرفته نمیشود و اگر خبری بدهد متوقف به تحقیق و پژوهش در صحت و سقم آن است. به این معنا که اصلا اثری به اخبار وی مترتب نمیشود، بلکه تنها عاملی برای تحقیق و بررسی خبر میباشد.[۷۱] فاسق از نظر اجتماعی کسی است که شخصیت وی ساقط شده است و به عنوان یک شهروند معمولی با او مواجه نمیشوند. از این روست که وی را همانند دیگر مؤمنان در یک کفه ترازو قرار نمیدهند، بلکه فاسق در کفه ای و مؤمن در کفه ای دیگر قرار میگیرد. این مرزبندی میان فاسق و غیر فاسق، به نوعی مرزبندی در حقوق شهروندی و بهرهگیری از آن است.[۷۲]
از نظر اسلام کسانی که فاسق هستند، از بسیاری از حقوق شهروندی خود بیبهره میشوند. از جمله این که خردهگیری و عیب جویی از ایشان جایز است و گناه و جرم حساب نمیشود؛ زیرا شخص خود، شخصت اجتماعی و حقوق طبیعی اجتماعیاش را از میان برده است و اجازه داده تا مورد طعن و خردهگیری و عیب جویی دیگران قرا رگیرد.[۷۳] فسق همچنین موجب میشود تا مؤمنان مجاز بر خشمگیری بر ایشان باشند؛ چنان که خداوند فسق اهل کتاب را عامل خشم و غضب مسلمانان نسبت به آنان دانسته است.[۷۴]
کسانی که فاسق هستند مورد طرد اجتماعی قرار میگیرند و مجاز است که مسلمانان آنان را طرد کرده و روابط خود را با ایشان از هم بگسلند. حتی بر خویشان است که روابط خویش را با فاسقان کاهش داده و یا قطع پیوند و رحم کنند.[۷۵]
فسق عامل بسیاری از بدبختیهای شخص در دنیا و آخرت است؛ زیرا فاسق از نظر شهروندی انسانی غیر سالم تلقی شده و از بسیاری از حقوق محروم میگردد به گونه ای که در جامعه نمیتواند پست و مناصبی را در اختیار گیرد، چنان که در در آخرت نیز از رضوان الهی و مغفرت محروم خواهد شد[۷۶] این افراد مورد لعن و نفرین قرار میگیرند[۷۷] و در دنیا و آخرت ذلیل و خوار خواهد بود.[۷۸]
بنابراین میتوان گفت که فاسق، چگونه با این که باوری سست دارد، ولی با اعمال خویش سرانجام شوم از کفر را برای خود رقم خواهد زد[۷۹] و در دنیا و آخرت خاسر و زیانکار خواهد بود.[۸۰]
اینها تنها گوشه ای از تحلیل و تبیین قرآن از فسق و آثار آن در زندگی دنیوی و اخروی است. همین مطلب کوتاه به خوبی بیانگر وضعیت بد و سخت شهروندان فاسق در جامعه اسلامی و جهان آخرت است. باشد با تقوا و پرهیزگاری از دام فسق و فجور برهیم و راه سعادت را دنیا و آخرت برای خود برگزنیم.[۸۱].
فسق، پردهدری آشکار از گناه و زشتی
یکی از اصطلاحات قرآنی فسق است. فاسق کسی است که میل به گناه داشته و آن را علنی میسازد و آشکار برخورد میکند. شاید بارهای شنیده باشید که کسی بگوید: تیغ زدن ریش فسق است یا فلان زن فاسق است.
در زبان فارسی برای فاسق واژگانی چون نابکار، هرزه، فاجر، بداخلا ق، رفتار از روی هرزگی، فاسد، ناپسندکار، شهوانی، شهوت انگیز، رفتار ناشی از هرزگی، شهوت پرست، خطاکار و مانند آن به کار میرود تا این معنا و مفهوم فسق و فاسق به فارسی زبان منتقل شود.
فسق در زبان عربی، در اصل به معنای «خروج هسته خرمای تازه از پوست خود» است. فسقت النواة، زمانی رخ میدهد که رطب از شاخه درخت نخل سقوط میکند، هسته از درون آن به خارج میپرد. البته برخی گفتهاند که فسق به معنای برآمدن پوست خرماست؛ برخی از خرماها به طوری است که پوست از گوشت آن بر میآید و به سادگی پوست از گوشت جدا میشود و ارتباط خود را با خرما از دست میدهد یا به تار مویی به آن متصل است. کسی که فاسق است این گونه پردهدری میکند و یا هسته از گوشت بر میآید یا پوست از گوشت. این که به شخصی فاسق میگویند به سبب آن است که همانند خرما پوست خویش را میاندازد و باطن زشت خویش را آشکار میکند؛ پس به تمام کسانی که لباس طاعت پروردگار را از تن در آورده و از راه و رسم بندگی خارج شدهاند فاسق گفته شده است. در حقیقت همانگونه که هسته خرما به هنگام بیرون آمدن، آن قشر شیرین و مفید و مغذی را رها میسازد، آنها نیز با اعمال خود تمام ارزش و شخصیت خویش را از دست میدهند؛ یا این که همانند خرمایی است که پوست و جامه و پوشش خود را رها کرده و گوشت عریان و لخت خود را آشکار میکند به طوری که هر حشره ای به سادگی به آن گوشت دسترسی پیدا کرده و خاک و کثافت بر آن مینشیند.
پس این واژه درباره انسان، در حقیقت بیانگر خروج گنهکار از مدار اطاعت و بندگی خداست که با گناه خود را حریم و حصار فرمان الهی را بیرون آورده و در نتیجه بدون قلعه و حفاظ مانده است. کسی که چون خرما پردهدری میکند و پوست خودش را از دست میدهد، بیجامه و لباسی است که بر اساس آموزههای قرآنی هم عامل حفظ و نگه داری است و هم موجب زیبایی.[۸۲] بر اساس آیات قرآنی، تقوا همانند جامه ای است که انسان بر تن میکند و موجبات حفظ و نگه داری خود، پوشیدن زشتیها و بدیها و زیبایی و آراستن خویش را فراهم میآورد. پس پردهدری موجب میشود تا همه اینها را از دست دهد.
پس اگر بخواهیم برای واژه واژه معادلی ارائه دهیم شاید بتوان گفت که پردهدری بهترین واژه در زبان فارسی است؛ زیرا این معنا همانند افتادن پوست خرما و کنار رفتن پرده ای است که بر آن افتاده است. بنابراین کسی که فسق میورزد نسبت به اصول اخلاقی و قانونی پردهدری روا میدارد و زشتیهای اعمال خویش را بیهیچ پوششی، آشکار میسازد. در اصطلاح قرآنی فسق به معنای خروج از اطاعت، دین، استقامت و راه مستقیم الهی به کار رفته است. پس شخص فاسق کسی است که با رفتار ضداستقامت و راستین خویش، و خروج از دین و اطاعت خدا، چهره زشت معصیت و تباهکاری خویش را آشکار میکند.
به عنوان نمونه فسق در کتب لغت و فرهنگهای عربی و قرآنی این گونه معنا شده است: فسق به معنای میل به گناه ترتیب[۸۳]، عصیان، ترک امر خدا و خروج از طریق حق[۸۴] و خروج از محدوده شرع است و نوعاً فاسق بر کسی اطلاق میشود که ملتزم و مقرّ به حکم شرع باشد و خلاف آن عمل کند.[۸۵]
از تعریفی که راغب به دست داده میتوان دریافت که فاسق در حوزه رفتار مسلمانان سست ایمان بروز و ظهورمی کند؛ به این معنا که افراد و جامعه ای به اموری اعتقاد دارند ولی بر خلاف آن عمل میکنند. پس رفتار کافران و مشرکان را نمیتوان رفتار فاسقانه دانست؛ زیرا آنان اگر رفتاری زشت و بد انجام میدهند بر اساس اعتقاد خودشان است؛ اما کسی که مسلمان است و برخلاف اعتقاد خود رفتار میکند و به نابهنجاری و زشت کاری و گناه به طور علنی و آشکار میپردازد در حقیقت چون خرمایی است که پوست و جامه تقوایی خود را کنار انداخته است.
اما از آیاتی چون ۸۱ و ۸۲ سوره آل عمران[۸۶] به دست میآید که اهل کتاب و کافران و مشرکانی که به تکذیب دعوت پیامبر(ص) میپردازند نیز فاسق هستند؛ همچنین از آیه ۵۵ سوره نور به دست میأید که مرتدان نیز از مصادیق فاسقان هستند. با این همه بیشترین کاربرد فسق درباره مسلمانانی است که با اعتقاد به راستی و درستی اسلام و حقانیت آن بر خلاف آموزههای وحیانی اسلام عمل و پردهدری میکنند
واژه فسق و مشتقات آن ۵۴ بار در قرآن در همین معنای اخیر که راغب اصفهانی بیان کرده، به کار رفته است.[۸۷].
چرایی فسق و پردهدری مسلمان
چرا یک مسلمان با آنکه اعتقاد به قیامت و حقانیت دین و آموزههای آن برای رسیدن به سعادت ابدی و رهایی از خشم و دوزخ الهی دارد، باز مرتکب فسق میشود و جامه تقوا را از تن بیرون میکند و رفتارهای زشت و نابهنجار علنی و آشکاری را در پیش میگیرد؟
قرآن در پاسخ به این پرسش با بیان علل و عواملی روشن میکند که فسق مسلمانان به سبب اموری است که بدان گرفتار هستند یا میشوند؛ یعنی برخی از امور است که مسلمانان را به جای پیشه کردن تقوا به فسق سوق میدهد و آنان را دچار آن میکند.
مهمترین علل و عوامل پردهدری مسلمانان اموری زیر هستند:
- رفاه: اتراف و رفاهطلبی و سرمستی از امکانات و برخورداری بیش از اندازه از رفاه و آسایش در زندگی دنیوی، زمینه فسق ساز است. بسیاری از کسانی که در جامعه نابهنجاری را دامن میزنند و بیحجاب و بد حجاب و پردهدری میکنند و یا کارهای زشت دیگری را به طور علنی و آشکار انجام میدهند از قشر رفاه زده و متنعم هستند. با نگاهی گذرا به جامعه رفاه زده و به اصطلاح شمال شهریها میتوان دریافت که مرفهان بیدرد هستند که جامعه را به سمت و سوی پردهدری و فسق سوق میدهند و به تشویق و ترغیب دیگران به بیحیایی و پردهدری میپردازند.
- قضاوت ناحق: از دیگر علل و عواملی که موجب فسق و پردهدری میشود، قضاوت ناحق و نادرست در حق دیگران یا مسایل اجتماعی است. کسانی که بر اساس عقل و شرع حکم نمیکنند و بر اساس سنتها و رسوم به داوری میپردازند، احکام ناحق را صادر میکنند. این افراد حتی ممکن است که از اهل کتاب یا اهل اسلام باشند ولی به جای اسلام و کتابهای وحیانی به منابع دیگری مراجعه کرده و بر اساس آن قضاوت میکنند. این گونه است که دچار فسق شده و مسیر نابهنجاری را میپیماند و جامه تقوا را از تن بیرون میآورند و پردهدری میکنند.[۸۸]
- فراموشی و نیسان خدا: بر اساس آموزههای قرآنی نیسان و فراموشی خدا، مایه فسق و انحراف از حق است. کسی که خدا را فراموش کند دچار پردهدری و فسق میشود. این که منافقان گرفتار فسق میشوند از آن روست که خدا را فراموش کرده و او را در زندگی و سبک و شیوه زیست خود در دنیا ندیده میگیرند.[۸۹] پس کسانی که گرفتار فسق میشوند چه از منافقان یا غیر آنان کسانی هستند که دچار فراموشی و نسیان خدا در زندگی هستند.
- کفران نعمت: یکی از مهمترین علل و عوامل فسق در جامعه کفران نعمت به ویژه نعمت ولایت و حکومت و حاکمیت مؤمنان است. خداوند به صراحت در آیه ۵۵ سوره نور میفرماید کفران حاکمیّت مؤمنان، برخاسته از روحیه فسق و تبهکاری است و از همین روست که ارتباط تنگاتنگی میان کفران نعمت ولایت و فسق وجود دارد. در جامعه امروز اسلامی وقتی به فاسقان نگاه میشود کسانی هستند که دل به حکومت و حاکمیت اغیار داشته و از حکومت و حاکمیت مؤمنان ناخرسند بوده و کارهایی میکنند که این حکومت یا تضعیف و از میان برود. جامعه امروز اسلامی دچار نوعی کفران نعمت از نوعی کفران حاکمیت ایمان و مؤمنان است. از این روست که فسق و فجور در آن از سوی برخی دامن زده میشود.
- مخالف با رهبری و اسلام: از دیگر علل و عوامل رواج و گسترش فسق در جامعه، گرایش به مکاتب و آیینهایی چون لیبرالیسم و سوسیالیسم و مانند آن است. کسانی که دل در گرو مکتب سکولار دارند، با هر گونه حاکمیت و حکومت اسلامی و رهبری مؤمنان مخالف میورزند. از این روست که فسق را در جامعه گسترش میدهند تا به اهداف خود برسند. اینانی که به مخالفت با اسلام و رهبری میپردازند، نمیخواهند تا احکام و آیینهای اسلامی و ارزشها و هنجارهای آن نهادینه شود. خداوند در آیات ۴ و ۵ سره حشر میفرماید: جبههگیری در برابر اسلام و مخالفت با خدا و رسول(ص)، عامل فسق آدمی است. از آیات ۴۹ تا ۵۳ سوره توبه و ۲۱ تا ۲۵ سوره مائده نیز بر میآید که تخلف از رهبری و فرمانهای ولایت چگونه زمینه و بستر ساز فسق در افراد جامعه میشود و آنان را اندک اندک از مسیر هدایت و صراط مستقیم دور میسازد.
- عهد شکنی: از دیگر عوامل پردهدری از سوی برخی در جامعه، عهدشکنی و پیمان شکنی است. خداوند در آیات ۲۶ و ۲۷ و ۹۹ و ۱۰۰ سوره بقره و ۸۱ و ۸۲ سوره آل عمران و ۱۰۲ سوره اعراف و نیز آیه ۸ سوره توبه عهد شکنی افراد را مایه فسق و تبهکاری آنان معرفی میکند. اینان که حتی به اصول اخلاقی ابتدایی چون وفاداری پای بند نیستند و برخلاف تعهدات و التزامات خویش عمل میکنند، گرایش به پردهدری و فسق و فجور دارند. از این روست که خداوند این افراد را در جرگه پرده دران و فاسقان یاد میکند.
- ضرررسانی به دیگران: از دیگر علل و عواملی که موجب فسق و فجور میشود، عدم مراعات حقوق دیگران و ضرررسانی به آنان است. این افراد اگر به عنوان نویسنده قرارداد و وصیت یا شاهد و گواه این امور قرار گیرند، بر اساس حق نمینویسند و شهادت و گواهی نمیدهند. این گونه است که به دیگران ضرر و زیان میرساند بیآنکه حتی گاه خودشان نیز سودی نبرند. چنین افراد گرایش به پردهدری و فسق و تبهکاری دارند.[۹۰]
- تضییع حقوق: تضییع حقوق دیگران، از عوامل فسق و تبهکاری است که آیه ۲۸۲ سوره بقره به آن اشاره دارد. در حقیقت بسیاری از مشکلات جامعه و پردهدریها و نابهنجاریهای علنی ریشه در تضییع حقوق دیگران دارد. به عنوان نمونه بسیاری از مردم بیتوجه به حقوق دیگران صدای ابزارهای صوتی خود را بلند میکنند و یا بیتوجه به حقوق دیگران کوچه و برزن را با اشغال و زبالهها آلوده میسازنند.
- دنیاطلبی: شکی نیست که دنیاطلبی انسان را از آخرتگرایی باز میدارد و زمینه هر گونه فسق و تبهکاری و فجور را فراهم میآورد؛ زیرا برای این افراد دنیا اصالت دارد و هیچ گرایشی به آخرت ندارند و اگر هم باشد به عنوان یک هدف دست چندم مطرح است. خداوند در آیه ۲۰ سوره احقاف دلبستگی به دنیا را از عوامل تمایل انسان به فسق و پردهدری معرفی میکند. خداوند همچنین در آیه ۲۴ سوره توبه میفرماید دنیاطلبی و ترجیح تعلّقات مادّی بر محبّت خدا و رسول(ص)، زمینه فسق و دوری از حق در بسیاری از مردم میشود.
- بدعت: از دیگر عوامل انحراف از صراط حق و دین و گرایش و میل به فسق و گناه و تبهکاری و پردهدری میبایست به بدعت اشاره کرد؛ بدعت به معنای نسبت دادن چیزی به دین در حالی که جزو احکام دین نیست. به عنوان نمونه رهبانیت در مسیحیت موجب شد تا کشیشان و راهبان و راهبهها به عنوان ترسایی نه تنها از خدا و دین دور شوند، بلکه گرفتار فسق و فجوری چون زنا و لواط و مساحقه شوند. امری که اکنون جامعه کاتولیک را تهدید میکند و کودک آزاری در میان کشیشان مسیحی به شدت رواج دارد و گزارشهای وحشتناکی به میزان یک از هزار در این زمینه منتشر شده است.[۹۱]
- انحراف جنسی: انحرافات جنسی، عامل فسق و تبهکاری است.[۹۲] اگر مرد و زنی گرفتار انحراف جنسی شود در فرآیندی چنان به فسق و فجور گرفتار میشود که نه تنها خود را به تباهی میکشاند بلکه غیر از فساد مفسد نیز میشود و جامعه را به تباهی سوق میدهد.
- ترویج منکرات: کسانی که خود اهل منکر نیستند، ولی در برابر آن سکوت میکنند یا در رسانههای به ترویج آن مشغول میشوند در فرآیندی خود نیز گرفتار فسق و پردهدری میشوند. به این معنا که نخست ممکن است که در برابر منکرات سکوت کنند، ولی پس از آن در زبان به ترویج آن مانند بیحجابی و بدحجابی میپردازند و در نهایت خود و خانواده ایشان گرفتار فسق و پردهدری عملی و علنی میشوند.[۹۳]
اینها تنها گوشه ای از علل و عواملی است که قرآن به عنوان علل و عوامل فسق و پردهدری بیان کرده است. همین نمونهها و مصادیق به خوبی روشن میسازد که چگونه اموری ساده گام به گام انسان را به بیپروایی و پردهدری سوق میدهد.[۹۴].
هنجارشکنی فاسقان از نظر قرآن
فسق به معنای جداشدن پوست خرما از گوشت آن است به طوری که جنبه حفاظتی پوست از میان میرود و نوعی نابهنجاری رخ میمی دهد. پس فاسق کسی است که با هنجارشکنی دراجتماع و رفتار ضد ارزشی و ناپسند، گویی پوسته حفاظتی را دریده و طعم و مزه زندگی ارزشی و هنجاری را تخریب کرده است.
از نظر قرآن، فاسق گرفتار انواع انحرافات فکری، روحی، روانی، رفتاری و کرداری است. کنش و واکنشهای او بر خلاف ارزشها و هنجارهای معروف و پسندیده اجتماعی است. مردم اگر در برابر او سکوت میکنند، به سبب ترس از دریدگی اوست؛ زیرا چنان بیحیا و بداخلاق است که به هیچ اصل اخلاق فطری – انسانی وقعی نمینهد و با بیعفتی و بیحیایی به تخریب انسانهای اخلاقی میپردازد.
از نظر قرآن، فاسق اهل بدعت در دین و رفتار است و با قول خویش با نوآوری و تغییر بر آن است تا مسیر فکری و رفتاری توده مردم را تغییر دهد و آنان را به سمت و سویی سوق دهد تا با او همراه وهمگام و همسو شوند. گاه این بدعت را با ظاهری فریبا و گول زننده اصلاحات دینی و مانند آنها انجام میدهد تا بتواند توجیه برای رفتارهای بدعت آمیز خویش داشته باشد. جالب این که برای خویش اصولی را ابداع میکند که خود بدان پای بند نیست. از انسانیت و حقوق بشر دم میزند و در همان حال حقوق دیگران را تضییع میکند. از آزادی سخن میگوید و آزادی دیگران را محدود میسازد و به چالش میکشاند. به همان اصول و قواعدی که خود ابداع کرده پای بند نیست.[۹۵]
از نظر قرآن، یکی از بدترین بدعتهایی که فاسقان انجام میدهند، قانونسازی منکرات است. همان طوری که در سقیفه بنی ساعده فاسقان و منافقان دولت نفاق را ایجاد کردند و قوانینی وضع نمودند تا کسی دنبال خلافت الهی امیرمؤمنان امام علی(ع) نروند، در سقیفهها و شوراهای به ظاهر اسلامی شهر و روستا و کشوری و جهانی، به نام دین و اسلام و خدا، قوانینی را مینویسند و اجرایی میکنند که ربا و زنا و آموزشهای جنسی و انحرافی را قانونی و هنجاری میکنند و ضد ارزشها و ضد هنجارها و منکرات را به جای معروف و ارزش و هنجار به خورد مردم میدهند تا جایی که وقتی امام زمان(ع) میآید مردم گمان میکنند که ایشان دین جدید آورده است، در حالی که این شوراهای به ظاهر اسلامی است که دین را اندک اندک با بدعتهای نادرست و ناروا تغییر دادهاند که مردم گمان میکنند همین قوانین باطل و بدعت آمیز همان دین است. این مسأله در دین یهود و مسیحیان نیز بوده است تا جایی که عالمان یهودی و مسیحی با ایجاد بدعتها در شرایع یهودی و مسیحی چنان دین اسلام را در عصر خودشان تغییر داده و قانونی و اجرایی کرده بودند، که مردم گمان میکردند که مثلا رهبانیت و عدم ازدواج جزیی از دین مسیحی است؛ زیرا مثلا مسیح ازدواج نکرده است؛ پس هر کسی که به کمال میخواهد برسد میبایست دست از ازدواج بردارد. جالب این که این سختگیری نادرست و بدعت آمیز موجب میشود تا خود همین قانونگذاران برای برطرف کردن نیاز جنسی به لواط و مساحقه رو میآورند و کشیشهای ترسا و به قول خودشان پارسا، گرفتار فسق هم جنسگرایی یا زنا میشدند تا نیازهای فطری خویش از شهوت را بر طرف سازند.
به هر حال، از نظر قرآن و آموزههای وحیانی اسلام، فاسقان استاد بدعت و تحریف دینی هستند و کاری میکنند که منکرات و امور ناپسند و خلاف شریعت به عنوان شریعت قانونی و شناخته شود و مردم از دین و شریعت اصلی و حقیقی دور شوند؛ چنان که همین امر اینک به نام شورهای اسلامی در بسیاری از کشورها از جمله ایران در حال تحقق است و قوانینی که مخالف شریعت است به عنوان مصلحت به خورد مردم داده میشود و رباخواری به طور رسمی در بانک اجرایی میشود و در میان بازاریان به شکل قویتر و محکمتر انجام شده و به شکل علنی و رسمی اعلان جنگ با خدا میکنند. از این روست که حضرت امام صادق(ع) نسبت به سقیفه کوچکی که در شهر زوار یعنی تهران پدید میآید و بدعت آمیز قوانین اسلامی را دگرگون میکند، هشدار میدهد و مردم را به زلزلهای که پس از این فسوق قانونی در تهران رخ میدهد و تهران را نابود میکند هشدار میدهد.[۹۶]
از نظر آموزههای وحیانی قرآن، فاسقان نه تنها گرایش به منکرات و امور ناپسند دارند، بلکه در راستای آشکارسازی و علنیسازی کارهای زشت خویش، به ترویج منکرات و فساد میپردازد و مثلا رباخواری و رشوه خواری و زنا و بیحجابی و بدحجابی را تشویق و ترغیب میکنند و به آسانی و راحتی بیان میکنند که اهل این امور هستند و حتی بر آن هستند که اگر این کارها را انجام ندهند، از قافله تمدن و زندگی و خوشبختی عقب هستند.[۹۷]
بدترین از این که فاسقان نه تنها منکرات را انجام میدهند و به ترویج و تشویق منکرات میپردازند، بلکه مردم از کارهای نیک و ارزشی و هنجاری باز میدارند و اگر کسی بخواهد حجاب داشته باشد و از رباخواری و زنا و رشوه خواری و دیگر منکرات خودداری کند، مانع این امور میشوند و حجاب از سر زنان با حجاب میکشند و در بانکها کاری میکنند تا مردم ربا بگیرند.
از نظر قرآن، گرایش فاسقان به خباثت و پلیدیها به جای طیبات است. آنان عاملان خبائث از جمله هم جنسگرایی هستند و زشتترین کارهای را انجام میدهند.[۹۸] همچنین از نظر قرآن، فاسقان چون اهل بدعت و قانون گریز حقیقی هستند و قوانین تغییر یافته را دوست دارند که مخالف عقل و نقل است، وقتی به قانون دعوت میشوند، به شدت با آن مخالفت میورزند و به نوعی هرج و مرجگرا هستند و از قانون و نظم دلخوشی ندارند، بلکه هنجارشکنی آنان با قانونستیزی همراه میشود و تن به قوانین و قضاوت حتی پیامبران و معصومان نمیدهند.[۹۹]
فاسقان گروهی از انسانها هستند که از نظر اعتقادی هیچ اعتقادی به آخرت و قیامت[۱۰۰]، خدا و آیات الهی[۱۰۱] ندارند و به سبب رفاه و امکانات زیاد مادی دنیوی و دنیاطلبی[۱۰۲] اصولا گرایش به عصیانگری علیه خدا و دین و شریعت و قانون داشته و عصیانگری اجتماعی دارند.[۱۰۳]
از نظر قرآن، اصولا فاسقان نسبت به اصول اخلاق فطری – عقلی نیز کنش و واکنش مثبتی ندارند؛ این گونه است که بر خلاف حق و عدالت رفتار میکنند و عهدشکن هستند و به عهد و پیمان وفا نمیکنند[۱۰۴] و به هر شکلی شده دوست دارند به دیگران ضرر برساند و حتی در معاملات شاهدان و کاتبان خوبی نیستند.[۱۰۵]
از نظر قرآن، چون فاسقان دوست دارند تا هنجارشکنی داشته و ارزشها و هنجارها را به تمسخر گرفته و سست نمایند، افزون بر این که خود اهل فسق و زنا و گناه هستند، برای تخریب مؤمنان و صالحان، به انواع تهمت و بهتان و حتی قذف زنا رو میآورند و نیکان را متهم به زنا میکنند.[۱۰۶] پس فاسقان به هر شکلی شده با اصول اسلامی و قوانین خدا مخالفت میکنند و علیه عقل و نقل معتبر قیام میکنند و شریعت را به چالش میکشند.[۱۰۷] اذیت و آزار رهبران اسلامی و اولیای الهی از دیگر کارهایی است که فاسقان انجام میدهند. آنان به هر شکلی شده رهبری را به چالش میکشند تا اهداف شوم و پلید خویش را تحقق بخشند.[۱۰۸]
از نظر قرآن فاسقان مردمانی قمارباز[۱۰۹]، حرام خوار، مردار خوار، خون خوار، نجاست خوار[۱۱۰] هستند و اصولا علیه شریعت عمل و رفتار میکنند.[۱۱۱].
نابودی تمدنی با اعمال فاسقان
از نظر آموزههای وحیانی قرآن، نابودی تمدنها و ملتها و اقوام به سبب اعمال فاسقان است؛ زیرا این اعمال فاسقان نظم عمومی را به هم میریزد و قوانین عقلی و نقلی جامعه را به چالش میکشاند. این گونه است که تمدنها که بر اساس اصول و قوانین عقلی و نقلی شکل میگیرد، گرفتار هرج و مرج میشود و تمدنها وملت نابود میشوند.[۱۱۲]
از نظر قرآن، اصولا تمدن و حکومت و حاکمیت، چیزی جز در سایه قوانین و رسوم و آداب و سنتها شکل نمیگیرد؛ زیرا لازمه نظم اجتماعی و تشکیلات دولتی و حکومتی نمیتواند بدون قوانین مکتوب باشد. حتی در تمدنهای خرد و کوچک و دولت شهرها نیز نوعی حاکمیت سنتهای شفاهی وجود دارد که تخلف از آن مجازات سنگین به دنبال داشته است. از نظر قرآن، تمدنهای بزرگ تنها در سایه قوانین مکتوب خواه فطری و خواه ترکیب فطری عقلی و نقلی وحیانی شکل میگیرد؛ زیرا در چارچوب این قوانین است که اقامه عدالت قسطی امکان پذیر میشود و تمدنها شکل میگیرد.[۱۱۳]
بخش اعظم از آموزههای قرآنی به قوانینی اجتماعی پرداخته که تضمین کننده نظام سیاسی و اجتماعی و تمدنی است. بنابراین، مخالفت با قوانین اسلامی چیزی جز مخالفت با تمدن و دولت و حاکمیت نیست و فاسقان در حقیقت با هرج و مرج علیه قانون دنبال نابودی تمدنی و حکومتها و کشاندن جامعه به فروپاشی درونی است. ملتی که در دام فاسقان گرفتار آید اگر خدا به عذاب زلزله و سیل و جنگ و مانند آنها آنان را نابود نسازد، خود این مردم به سبب فسق سرنوشت شوم خویش را رقم میزنند و نابودی تمدنی و ملت را با فسق تحقق میبخشند. بنابراین، از نظر قرآن مبارزه با فاسقان به معنای صیانت تمدنی و حاکمیتی است و اگر مردمی دوست دارند که تمدن و ملت آنان باقی و برقرار باشد میبایست مبارزه با فاسقان و هنجارشکنان را در دستور کار قرار دهند؛ زیرا بدون مبارزه با آنان نه ملتی میماند و نه امتی و نه دولتی.[۱۱۴].
فسق، پردهدری
جامعه سالم، جامعه ای است که قوانین و مقررات عقلانی و عقلایی و شرعی در آن از سوی همه شهروندان به دقت مراعات میشود و کسی به شکل آشکار از اطاعت آن بیرون نمیرود، هر چند که ممکن است در لایههای پنهان، قانون را دور بزنند و یا برخلاف آن عمل کنند و یا با شیوههای دقیق و ریز، اهداف و مقاصد قانون را زیر پا گذارند. البته جامعه صددرصد سالم شاید هرگز تحقق نیابد. و لذا جامعهای، سالم است که در آن بیشتر مردم در مسیر کمالی حرکت میکنند و قوانین را مراعات کرده و برپایه آن عمل میکنند. بنابر این در هر جامعه ای میتوان افرادی را مشاهده کرد که برخلاف حرکت کلی و اصلی جامعه حرکت میکنند و به خروج از قانون و اطاعت از آن عادت دارند. گروهی از آنها انسانهای فاجری هستند و گروهی دیگر انسانهای فاسقی میباشند که قوانین را نادیده میگیرند و از عمل بدان تخطی میکنند. درباره معنای فسق گفتهاند که فسق، در اصل به معنای خروج هسته خرما از پوست خود میباشد. این که به شخصی فاسق میگویند به سبب آن است که همانند خرما پوست خویش را میاندازد و باطن زشت خویش را آشکار میکند. این واژه درباره انسان در حقیقت بیانگر خروج گنهکار از مدار اطاعت و بندگی خداست که با گناه خود حریم و حصار فرمان الهی را شکسته و در نتیجه بدون قلعه و حفاظ مانده است. بررسیها نشان میدهد که این واژه و مشتقات آن ۵۴ بار در قرآن به کار رفته است.
فسق، عمل و رفتار نابهنجاری است که زمینهساز بسیاری از گناهان و اعمال ضداخلاقی و دینی میباشد. از این برخیها آن را از دیگر واژگانی که شباهت معنایی به این واژه دارد، جامعتر دانستهاند؛ زیرا خروج شخص از مدار اطاعت و بندگی خداوند انسان را به سوی انواع و اقسام نافرمانیها میکشاند. در این باره تفسیر نمونه ذیل آیه ۴۹ سوره انعام میگوید: فسق، معنای وسیعی دارد و هرگونه نافرمانی و خروج از راه و رسم بندگی خدا حتی کفر را شامل میشود. در تمامی کتابها و فرهنگ نامههای عربی، فسق را به معنای خروج از اطاعت، دین و استقامت معنا کردهاند. به این معنا که واژه فسق در جایی به کار میرود که چیزی از مسیر درست و راستین خود خارج شده و به سوی فساد و تباهی گرایش یافته باشد. بر این اساس خروج از اطاعت خدا، قانون، حقیقت و مانند آن، معنای دقیق فسق میباشد. شخص فاسق با رفتار ضداستقامت و راستین خویش، چهره زشت معصیت و تباهکاری خویش را آشکار میکند.
چنان که گفته شد، فسق میتواند به معنی هرگونه خروج از وضعیت صحیح و مطلوب چیزی باشد. به این معنا که اگر چیزی به سوی فساد و نقص گرایش یافت، در حقیقت فسق ورزیده است. بر این اساس هر گناه، خطا، ترک حق و حقیقت، خروج از استقامت، خروج از طاعت و اطاعت به شرط آنکه آشکار باشد، به معنای فسق شمرده میشود.
اگر بخواهیم برای این واژه معادلی ارائه دهیم شاید بتوان گفت که پردهدری بهترین واژه در زبان فارسی است؛ زیرا این معنا همانند افتادن پوست خرما و کنار رفتن پرده ای است که بر آن افتاده است. بنابراین کسی که فسق میورزد نسبت به اصول اخلاقی و قانونی پردهدری روا میدارد و زشتیهای اعمال خویش را بیهیچ پوششی، آشکار میسازد. البته عده ای فسق را به معنای خروج از اطاعت خداوند با ارتکاب گناهان بزرگ دانستهاند و گفتهاند کسی که به سوی معاصی و گناه کشش دارد و در انجام و گسترش آن تلاش میکند انسان فاجر است. البته این تفاوت از سوی همگان پذیرفته نشده است.
برخی دیگر گفتهاند که فسق با ترک واجبات و ارتکاب محرمات تحقق مییابد و کسی که مکروهی را انجام دهد و یا مستحبی را ترک کند، فاسق نامیده نمیشود. برخی دیگر نیز کفر و ظلم و گناه را از مصادیق فسق دانستهاند. در قرآن، قمار و تقسیم گوشت قمار با ازلام به عنوان فسق دانسته [۱۱۵] و در برخی دیگر از آیات مصرف گوشت میت و خون ریخته شده و خوردن گوشت خوک نیز به عنوان فسق معرفی شده است. [۱۱۶] در برخی از آیات نیز، هم جنس بازی و دیگر رفتارهای بیرون از دایره غریزه و فطرت مانند لواط و مساحقه به عنوان فسق مطرح شده است.
به نظر میرسد که هرگونه محرماتی که برای انسان زیان داشته باشد و سلامت روحی و جسمی بشر را به خطر افکند به عنوان فسق تلقی میشود، چنان که رفتارهایی که جامعه را از مرزهای اخلاقی بیرون برد و خانه و خانواده را تهدید کند نیز به عنوان فسق شناسایی و معرفی شده است که از جمله آن لواط و مساحقه میباشد. فسق در قرآن مجید، به معنای عام آمده است که شامل مجرمان (گناهکاران)، منافقان، کافران و مشرکان و مستکبران و فاسدان و ظالمان میشود؛ و صفت مشترک همه آن افراد، عصیان و اطاعت نکردن از دستورهای خدای حکیم رئوف است. به هر حال، خروج از حق، خروج از طاعت خداوند، پردهدری و بیرون بردن چیزی از وجه صحیح آن به وجه فسادش از معانی فسق است.[۱۱۷].
آثار و پیامدهای فسق
با توجه به آیات قرآنی میتوان به سادگی دریافت که فسق یکی از موانع ایمان و محرومیت از هدایت الهی است؛ زیرا هدایت ابتدایی نیز شامل تنها کسانی میشود که اهل تقوای عقلانی و عقلایی باشند و زمینه مناسبی برای پذیرش قوانین و آموزههای وحیانی در آنان وجود داشته باشد. آیات نخست سوره بقره تبیین میکند که تنها کسانی که دارای تقوای عقلانی و عقلایی باشند از این استعداد برخوردارند تا به خداوند و قیامت و معاد باور یابند و در انجام اعمال نیک و صالح بکوشند و نماز به پا دارند و زکات و دیگر انفاقهای مالی را انجام دهند.
اما کسی که اهل فسق و فجور است و به سادگی مرزهای اخلاقی را در مینوردد و نسبت به قوانین عقلانی و فطری و عقلایی بیتوجهی میکند و با رفتارهای نا به هنجار نسبت به قوانین عصیان میورزد، از این آمادگی برخوردار نمیباشد تا اهل ایمان و هدایت توحیدی شود. خداوند در آیه ۸۱سوره مائده تبیین میکند که فسق، مهمترین مانعی بود که اجازه نداد گروهی از بنی اسرائیل به پیامبر و رسالت حضرت محمد(ص) ایمان آورند و از آموزههای وحیانی قرآن بهره مند شوند. آیه۵ سوره صف نیز فسق را موجب محرومیت گروهی از آنان از هدایتهای الهی بر میشمارد و به انسانها از این طریق هشدار میدهد که از فسق دور شوند؛ زیرا اعمال فاسقانه و رفتارهای نابهنجار و پردهدریهای ایشان میتواند موجب شود تا از هدایت، محروم و از ایمان باز مانند و هرگز رنگ سعادت و خوشبختی جاودانه را نبینند.
از دیگر آثاری که قرآن برای فسق برمی شمارد، گرفتاری به آزمونهای سخت است. جامعه ای که دچار فسق شود خداوند آنان را به اموری سخت میآزماید تا معلوم شود ایشان تا چه اندازه در مسیر عصیان و نافرمانی گام برمی دارند و آن گاه با اتمام حجت، آنان را در دنیا و آخرت به عذابی سخت مجازات کند.[۱۱۸].
فسق اصحاب السبت
داستان اصحاب السبت و کلاه شرعی درست کردن و دور زدن قوانین از سوی آنان بسیار معروف و مشهور است. و در قرآن نیز مورد اشاره قرار گرفته است. این گروه از بنی اسرائیل با توجه و آگاهی از قانون الهی و هدف آن نسبت به تعطیل کار در روز شنبه و وجوب اشتغال به عبادت، به مکر و حیله ای متوسل میشوند و برای دور زدن قانون الهی، ماهیان را در دام میافکنند ولی از صید آنها در روز شنبه خودداری میکنند تا مرتکب معصیت و گناهی نشوند. سپس ماهیان محصور در دام را در روز یکشنبه صید میکنند. این گونه بر پایه گمان خود هم قانون را مراعات کرده و آن را زیرپا نگذاشتهاند و هم توانستهاند به آسانی ماهیانی که در روزهای دیگر به سختی گرد میآمدند صید کنند.
خداوند در آیاتی چند از جمله آیه ۱۶۳ سوره اعراف[۱۱۹] تبیین میکند که هجوم بیامان ماهیان در روز شنبه به سوی نهرهای ایشان، از باب آزمون و ابتلا بوده است تا معلوم شود ایشان تا چه اندازه قانونمدار هستند و به قوانین الهی پای بندی دارند؟ ولی ایشان دچار خودنیرنگی شدند و با دور زدن قانون و نادیده گرفتن حکمت و هدف از وضع آن، فسق کرده و نسبت به قانون الهی عصیان ورزیدند. و بخاطر فسقشان گرفتار عذاب الهی شده و به شکل خوک و بوزینه در آمدند. از دیگر آثاری که قرآن برای فسق ورزی و پردهدری مردم بیان میکند، سرگردانی در زندگی است. بسیاری از مردم همواره از خود و یا دیگران میپرسند با همه استعداد و تلاش چرا هرگز به مقصد نمیرسند و همیشه هشتشان در گرونهشان است. اینان نمیدانند که عامل اصلی این سرگردانی و گرفتاری، رفتارهای فاسقانه ایشان است؛ زیرا هرگونه فسقی نسبت به قوانین و آموزههای الهی موجب میشود تا خداوند آنان را گرفتار سرگردانی کند و راه را از چاه تشخیص ندهند. از جمله کسانی که دچار سرگردانی واقعی شدند میتوان به قوم یهود اشاره کرد که حاضر نشدند به آموزهها و فرمانهای الهی حضرت موسی(ع) عمل کنند و نسبت به آن عصیان ورزیدند؛ زیرا هنگامی که آن حضرت فرمان میدهد برای زندگی بهتر به درون شهر مقدس بیت المقدس درآیند آنان عصیان ورزیده و حاضر نمیشوند تا وارد شهر شوند و به عنوان یک شهروند بیت المقدسی در آن ساکن شوند؛ بلکه خواهان بیرون راندن شهروندان آن سرزمین و اشغال آنجا میشوند و حتی به پیامبرانشان دستور میدهند که این کار را میبایست خدا و پیامبرش انجام دهد و آنان حتی حاضر به جهاد و جنگ نیستند. بدین ترتیب فسق ایشان موجب میشود تا در مدت چهل سال گرفتار سرگردانی در بیابانهای پیرامون بیت المقدس شوند و خداوند به آنان اجازه ورود به شهر مقدس را ندهد. [۱۲۰].[۱۲۱].
شخصیتگرایی
ریشه این گونه اعمال و درخواستهای بنی اسرائیل را میبایست در شخصیت آنان جست. یکی از مشکلاتی که حضرت موسی(ع) در طول مأموریت خویش با آن مواجه بود مسأله شخصیتگرایی شدید و حسگرایی مردم یهود بوده است. یهودیان مردمی هستند که به روش حسی بسیار اعتقاد دارند. از اینرو اصول فیزیک در نزد ایشان از هر اصل فرازمینی با ارزشتر است. باورهایشان را در دایره امور حسی میگذارند و براساس معیارهای حسی به ارزیابی امور میپردازند. این گونه است که حتی خواهان خدای محسوس میشوند و از حضرت موسی(ع) خدایی همانند بتان میخواهند و حتی در زمان غیبت کوتاه آن حضرت(ع) که بیش از چهل شبانه روز به طول نینجامید گرفتار گوساله پرستی شدند. پس از بازگشت آن حضرت(ع) نیز نه تنها از این باورها و معیار خویش دست برنداشتند بلکه خواهان دیدن خداوند با همین چشمان ظاهری میشوند که خداوند در آیاتی آن را گزارش میکند و داستان بلند کردن کوه طور و متلاشی شدن آن و مرگ همراهان حضرت(ع) به تفصیل در آیاتی چند از قرآن آمده است. از جمله مهمترین علت رفتارهای ناپسند و عصیانهای آنان را میتوان در شخصیتگرایی آنان جست و جو کرد. قرآن در آیه ۹۱ سوره طه گزارش میدهد که گوساله پرستان یهودی به جای تامل در گفتههای هارون(ع) به عنوان جانشین حضرت موسی(ع) و شناخت حقایق بیان شده از سوی وی، تنها جوابی که به وی میدهند آن است که تا هنگام بازگشت حضرت موسی(ع) از میقات حاضر نیستند از گوساله پرستی دست بردارند و به خدای غیرمجسم ایمان آورند.
آنان به جای آنکه به استدلالهای حضرت هارون(ع) پیامبر و جانشین حضرت موسی(ع) توجه کنند و در آن بیندیشند، توبه و بازگشت از رفتار بت پرستانه خویش را متوقف بر حضور حضرت موسی(ع) میکنند. این رفتار ایشان خود بهترین گواه این معناست که آنان دچار شخصیتگرایی بودهاند و همین مسأله آنان را به سوی رفتارهای فاسقانه سوق میداد. بارها و بارها در آیات قرآنی این معنا گزارش شده است که یهودیان به جای تفکر در استدلال پیامبران، به شخصیت زدگی دچار بوده و حاضر به عقب نشینی از مواضع و رفتارهای فاسقانه خود نبودهاند. همین مسأله شخصیتگرایی موجب میشود تا برخی از پیامبران را به قتل برسانند. و حتی جانشین حضرت موسی(ع) را تهدید میکنند و همین تهدید شدید و سخت و عوامل دیگر موجب میشود تا حضرت هارون(ع) کوتاه آید؛ زیرا احتمال آن میرفت که امت دو دسته شوند و به جان هم افتند و همه زحمات چندین ساله پیامبر از دست برود.
قرآن به جای توجه به شخصیتگرایی، خواهان توجه به حقایق و اصول آن میباشد و آن را معیار سنجش و ارزیابی قرار میدهد. اگر علی(ع) به عنوان یک شخصیت درآیات بسیار و روایات مشهور ماثور بیشمار مورد تجلیل قرار میگیرد. به سبب دارا بودن ملاک و معیار ارزشگذاری و پیروی است که همان حق میباشد. از این رو پیامبر(ص) درعلت لزوم همراهی دایمی با حضرت امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید: علی مع الحق و الحق مع علی یدور حیثما دار؛ هر جا حق برود علی میرود و هرجا علی میرود حق آن جاست. براساس همین معیار سنجش و داوری است که آن حضرت(ع) به عنوان رهبر انتخاب میشود و در انتخاب وی خویشاوندی به عنوان یک معیار و ملاک مطرح نمیگردد. بسیاری از رفتارهای مردم درجامعه امروز نیز به سبب گرفتاری به شخصیتگرایی است. این درحالی است که ملاک میبایست حقیقت باشد و اشخاص بر اساس آن سنجیده و داوری شوند. شخصیتهای اجتماعی و رهبران هر جامعه ای ممکن است دچار اشتباه شوند و گرفتار خطا گردند و رفتاری فاسقانه انجام دهند. بنابر این جامعه نمیبایست براساس شخصیت زدگی و شخصیتگرایی همان رفتار فاسقانه را درپیش گیرد و آن را ملاک رفتار و الگوی هنجارخویش قرار دهد.[۱۲۲].
فسق در روایات
پیغمبر اکرم(ص) در وصیتی به ابوذر فرمودند: ای ابوذر سب و فحش دادن به مسلمان، فسق است و جنگ و درگیری با اوکفر است و خوردن گوشتش (با غیبت کردنش) از گناهان و حرمت مالش مثل حرمت خونش است.[۱۲۳].
امام صادق(ع) فرمودند: خروج از ایمان بسبب پنج جهت یک عمل، که شبیه هم و معروف هستند، تحقق مییابد
امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: کفر بر چهار پایه بنا شده؛
و فسق برچهار شعبه است؛
امام صادق(ع) فرمودند: شهادت فاسق را (در هیچ موردی) قبول نمیکنم مگر شهادت بر ضرر خودش را.[۱۲۶].
امام زین العابدین(ع) به فرزندش امام محمد باقر(ع) فرمودند: ای فرزندم با پنج نفر دوستی و همنشینی و سفر نکن؛ گفتم پدرجان چه کسانی هستند؟ آنها را به من معرفی کن: فرمود:
- برحذر باش از دوستی و همراهی با دروغگو، چون که او مثل یک سراب میماند که دور را نزدیک وانمود میکند و نزدیک را دور.
- بر حذر باش از دوستی و همراهی با فاسق، چون که او تو را به یک لقمه غذا یا کمتر از آن میفروشد.
- بر حذر باش از دوستی و همراهی با بخیل، چون که او موقع نیاز به مالش (مثل قرض کردن و غیره) دچار خذلانت میکند.
- برحذر باش از دوستی و همراهی با احمق، چون که او میخواهد به تو نفع برساند ولی بجای آن، ضرر میرساند.
- بر حذر باش از دوستی و همراهی با قاطع رحم، چون که من [۱۲۷] سه بار او را مورد لعن در قرآن مجید یافتم[۱۲۸].[۱۲۹].
فسق، خروج از دایره محرمات و ورآمدگی و دریدگی هنجارها
واژه فسق در اصل برای خرمایی گفته میشود که پوسته آن جدا شده و «ور آمده» و «برآمده» باشد به طوری که پوست دیگر به گوشت و اصل خرما نچسبیده و پیوستگی اجزایی خود را از دست داده و نوعی فاصله میان پوست محافظ با مغز و اصل خرما پدید آمده باشد. در فرهنگ عربی آمده است: فسقَ الرُّطبُ إذا خرج عن قِشره؛ خرمای تازه فاسق شد؛ یعنی از پوستش خارج شد. پس کسی که گرفتار فسق میشود، گویی لباس زیبای خود را کنار زده و زشتیهای درون خویش را آشکار کرده است.
بر اساس همین معنای لغوی است که راغب اصفهانی در تبیین معنای قرآنی آن مینویسد: فَسَقَ فلانٌ: خَرَجَ عن حَجر الشرع؛ فلانی فاسق شد؛ یعنی از محدودیت و سنگ چینیهای شریعت بیرون رفت.[۱۳۰] امام صادق(ع) در تفسیر مفهوم فسق در آموزههای وحیانی اسلام میفرماید: «فَكُلُّ مَعصِيَةٍ مِنَ المَعاصِي الكِبارِ فَعَلَها فاعِلُها أو دَخَلَ فيها داخِلٌ بِجَهَةِ اللَّذَّةِ والشَّهوَةِ والشَّوقِ الغَالِبِ، فَهُوَ فِسقٌ وفاعِلُهُ فاسِقٌ خارِجٌ مِنَ الإيمانِ بِجَهَةِ الفِسقِ»؛ فسق عبارت است از هر نوع نافرمانی خدا و معصیتی که از معاصی بزرگ باشد و فاعل آن یا کسی که داخل آن معصیت شده، به جهت لذّت و شهوت و غلبه تمایلات به این عمل مبادرت کرده است. این فعل، فسق و فاعل آن فاسق است که به جهت فسق از ایمان خارج است.[۱۳۱] بر همین اساس خداوند در آیه ۳ سوره مائده محرمات را بیان کرده و سپس عمل به این محرمات را به عنوان فسق معرفی میکند که رفتاری برخاسته از کفر است؛ یعنی وقتی انسانی گرفتار کفر باشد و وحی و شریعت را نپذیرد، دچار نوعی برآمدگی میشود که پوست و گوشت از هم جدا میشود و ارتباطی میان آن باقی نمیماند که اصل حفاظت را هم چنان به عهده گیرد. هم مطلب در آیه ۱۲۱ و ۱۴۵سوره انعام و ۱۶۳ و ۱۶۵ سوره اعراف به روشنی با اشاره به برخی از محرمات روشن شده است.
پس کسی که فسق میورزد، پوسته مرزها و محدودیتهای شرعی را کنار زده و از آن تعدی و تجاوز نموده است. از این روست که هر گناهی را مرتکب میشود و هر زشتی و پستی را انجام میدهد و باکی از هنجارشکنی ندارد. اگر بخواهیم معادلی برای آن در زبان فارسی پیدا کنیم، شاید واژه «ورآمدگی» بهترین واژه باشد که نتیجه آن «دریدگی» است؛ زیرا این شخص جامه و لباس زیبایی که زشتیهای بدن و تن را میپوشاند میدرَد و زشتیهای تن خویش را آشکار میکند، از همین روست که انسانهای «دریده» همه نوع هنجارشکنی دارند. اگر شما به چیزی که کپک زده و موس کرده توجه کنید میبیند نوعی جدایی میان اجزای آن است که آن پیوستگی سابق را ندارد. البته از آیات قرآنی از جمله آیه ۴۹ سوره انعام بر میآید که این دریدگی به سبب انکار آموزههای وحیانی و تکذیب آن است. خداوند میفرماید: ﴿وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا يَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ﴾[۱۳۲] پس کسانی که به تکذیب آیات الهی میپردازند، به سبب آنکه به دنبال این تکذیب وحی، فسق میورزند و دریدگی میکنند، گرفتار عذاب الهی میشوند. خداوند در آیه ۵۹ سوره بقره میفرماید: ﴿فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ﴾[۱۳۳]
در این آیه مشخص شده که بر خلاف فرمان الهی سخنی را میگویند زمینهساز دریدگی و فسق آنان میشود و بر اساس همین فسق و دریدگی گرفتار عذاب آسمانی میشوند. خداوند درباره اصحاب سبت نیز به فسق آنان اشاره میکند که همان دریدگی محدودیتهای شرعی با کلاه شرعی درست کردن و دور زدن قانون انجام میگیرد؛ زیرا ماهی را در روز شنبه نمیگرفتند بلکه در آن روز با بستن سدی در برابر ماهی اجازه نمیدادند تا ماهیها خارج شوند و روزهای دیگر آن ماهی اسیر را میگرفتند تا این گونه بگویند ما شریعت را رعایت کرده و فسق نکردیم؛ در حالی با دریدگی تمام و محدودیتسازی برای ماهیها، محدودیتهای شرعی و محرمات الهی را میشکستند و از پوسته قانون عبور میکردند.[۱۳۴]
خداوند در آیات ۳۳ و ۳۴ سوره عنکبوت به فسق و دریدگی قوم لوط اشاره میکند که حدود عقلی و عقلایی و طبیعی و شرعی را کنار گذاشته و از مرزهای آن عبور کرده و به هم جنسگرایی میپرداختند و فسق و دریدگی جدیدی را در میان موجودات به جا گذاشتند که در تاریخ سابقه نداشت. خداوند میفرماید: ﴿إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ﴾[۱۳۵]
خداوند در آیات نخست سوره قیامت روشن میکند که علت فجورگرایی مردمان و دریدگی آنان چیزی جز انکار قیامت یا شبههسازی در آن نیست؛ وقتی کسی معاد و رستاخیز را قبول نداشته باشد و در حساب و کتاب آن روز تشکیک و شبهه کند، به طور طبیعی، در برابر خود هیچ بازخواستی را نمیبیند و به خود اجازه میدهد تا فسق و فجور داشته باشد. خداوند میفرماید: ﴿أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ * بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَنْ نُسَوِّيَ بَنَانَهُ * بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ﴾[۱۳۶] پس شبهه کردن در اعتقاداتی چون معاد و رستاخیز و حساب و کتاب آن، برای فجور و دریدگی است؛ یعنی میخواهد «أمام و جلو» و پیش رویش باز باشد و هیچ محدودیت نداشته باشد و با دریدگی و فجور هر کاری را بکند. البته برخی میان فسق و فجور تفاوتی از نظر لغوی و فرهنگ قرآنی قایل شده و گفتهاند: ان الفسق هوالخروج من طاعه الله بكبيره؛ «فسق خارج شدن از طاعت خدا به وسیله انجام گناهان کبیره است» و اما فجور، به معنای پراکنده شدن درمعاصی و گستردگی درگناه است. همچنین به انجام دهنده «گناه صغیره، فاجره گفته میشود».[۱۳۷]
باید توجه داشته که واژه فجر به معنای دریدن است؛ زیرا وقتی خورشید ظلمت شب را میدرد و فجر صادق و کاذب خودنمایی میکند، این واژه بر آن اطلاق میشود. به هر حال، همان طوری که فسق ورآمدگی و برآمدگی و از دست رفتن پیوستگی اجزا هم چون پوست و گوشت است، فجر دریدگی است؛ و شکی نیست که ورآمدگی و برآمدگی پوست از گوشت باعث میشود تا زمینه آسیب فراهم آید. بر این اساس نتیجه ور آمدگی و برآمدگی در فسق همان دریدگی در فجور است. از این روست که خداوند در آیه ۲۷ سوره نوح از دریدگی و فجار بودن قوم لوط به سبب کفار بودن سخن میگوید؛ زیرا وقتی نسبت به اعتقادات کافر شد، دریدگی در رفتار طبیعی خواهد شد و شخص هیچ محدودیت و مرزی را نمیپذیرد و به بیبند و باری رو میآورد. از این روست که برخی به لازم فجور توجه کرده و آن را به معنای بیبند و باری و هرزگی تعبیر کردهاند.
به نظر میرسد که آیات قرآنی میخواهد به این نکته توجه دهد که فاسق به گونه ای رفتار میکند که شخصیتی منسجم و پیوسته ای ندارد؛ زیرا دست به کارهایی میزند و رفتارهایی دارد که از طبیعت اصلی و فطری او به دور است و فسق خویش جامه هدایت فطری و تکوینی را میکند و تن پوشش هدایت الهی را جدا میسازد و امکان نمیدهد تا این جامه هدایت او را بیاراید و محافظت نماید در حالی کارکرد هر لباس و جامه ای حتی دین محافظت و تزیین و پوششی در برابر زشتیها است. از همین روست که لباس را همانند سپر و وقایه در برابر فشارها و تهدیدات بیرونی معرفی میکند و میفرماید: ﴿وَجَعَلَ لَكُمْ سَرَابِيلَ تَقِيكُمُ الْحَرَّ وَسَرَابِيلَ تَقِيكُمْ بَأْسَكُمْ﴾[۱۳۸]؛ و درجایی دیگر میفرماید: ﴿يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ﴾[۱۳۹] بر همین اساس، زن و شوهر نسبت به همچنین حالتی دارند که هم حافظ از سختی و زشتی و هم موجب زیبایی آدمی است: ﴿أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ﴾[۱۴۰]
البته باید توجه داشت که فسق تنها نسبت به محرمات نیست؛ زیرا ترک واجب خود نیز محرمات است؛ پس کسی که واجبی را نیز ترک میکند، یعنی از حدود و مرزهای تعیین شده شریعت عبور کرده است. از این روست که خداوند درباره ابلیس که از فرمان سجده سرباز زد و استکبار ورزید و عصیان نمود نیز میفرماید: ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا﴾[۱۴۱]
در آیات و روایات مصادیق بسیاری برای فسق بیان شده که برخی از آنها در همین آیات پیش گفته آمده است. از جمله مصادیق فسق میتوان به سبّ و دشنام به مؤمن اشاره کرد. پیامبر(ص) میفرماید: «سِبابُ المؤمِنِ فُسوقٌ و قِتالُهُ كُفرٌ و أكلُ لَحمِهِ مِن مَعصيَةِ اللّه»؛ ناسزاگفتن به مؤمن فسق است و جنگیدن با او کفر و خوردن گوشت او (غیبت کردن از وی) معصیت خداست.[۱۴۲].[۱۴۳].
آثار فسق
در آیات قرآنی و روایات معصومان(ع) آثاری برای فسق و ورآمدگی رفتاری که نوعی هنجارشکنی است، بیان شده که در این جا به برخی از آنها اشاره میشود.
- طرد اجتماعی: فاسق به سبب آنکه هنجارشکنی میکند، میبایست از توده مردم دور شود. این طرد اجتماعی به ویژه در کسانی که هنجارشکنی در آنان به عنوان یک رویه و منش در آمده ضروری است؛ زیرا حضور آنان در جامعه موجب میشود تا دیگران نیز آلوده شوند. از سوی دیگر، طرد اجتماعی موجب میشود تا شاید آنان به خود آیند و به تغییر منش و رویه خویش بپردازند. از آن جایی که فسق و فجور عامل مهمی در نابودی و فروپاشی جامعه است [۱۴۴] خداوند، نسبت به فاسقان سخت گیریهای خاص را اعمال کرده است. براساس آیه ۵۹ مائده میتوان دریافت که فسق، عامل خشم الهی و انتقال از فاسقان است؛ زیرا خداوند برخی از اهل کتاب را به سبب فسق ایشان، در همین دنیا مجازات کرده و از آنها انتقام ستانده است. انسان فاسق در جامعه مطرود است. این طرد اجتماعی گاه به شکل محرومیت از برخی از حقوق شهروندی خودنمایی میکند. از جمله اینکه در دادگاهها و مانند آن، گواهی و شهادت فاسق پذیرفته نمیشود و اگر خبری بدهد، متوقف به تحقیق و پژوهش در صحت و سقم آن است.[۱۴۵] فاسق ازنظر اجتماعی کسی است که شخصیتش ساقط شده و به عنوان یک شهروند معمولی با او مواجه نمیشوند. از این رو وی را همانند دیگر مؤمنان در یک کفه ترازو قرار نمیدهند، بلکه فاسق در کفه ای و مؤمن در کفه ای دیگر قرار میگیرد. این مرزبندی میان فاسق و غیر فاسق، به نوعی مرزبندی در حقوق شهروندی و بهرهگیری از آن است.[۱۴۶] ازنظر اسلام کسانی که فاسق هستند، از بسیاری از حقوق شهروندی خود بیبهره میشوند. از جمله اینکه خردهگیری و عیب جویی از آنها جایز است و گناه و جرم حساب نمیشود؛ زیرا خود شخص، شخصیت اجتماعی و حقوق طبیعی اجتماعی خودش را از میان برده و اجازه داده است تا مورد طعن و خردهگیری و عیب جویی دیگران قرار گیرد.[۱۴۷] امام صادق(ع) در این باره میفرماید: «إِذا جاهَرَ الفاسِقُ بِفِسقِهِ فَلا حُرمَةَ لَهُ وَ لا غيبَةَ»؛ هرگاه شخص فاسق و گنهکار آشکارا گناه کند، نه حرمتی دارد و نه غیبتی.[۱۴۸] فسق همچنین موجب میشود تا مؤمنان مجاز به خشمگیری بر فاسقان باشند؛ چنانکه خداوند فسق اهل کتاب را عامل خشم و غضب مسلمانان نسبت به آنان دانسته است.[۱۴۹] کسانی که فاسق هستند جایز است که مسلمانان آنان را طرد کرده و روابط خود را با آنها از هم بگسلند. حتی بر خویشان است که روابط فامیلی خود را با فاسقان کاهش داده و یا قطع پیوند و رحم کنند.[۱۵۰] فسق عامل بسیاری از بدبختیهای شخص در دنیا و آخرت است؛ زیرا فاسق ازنظر شهروندی انسانی غیرسالم تلقی شده و از بسیاری از حقوق محروم میگردد به گونه ای که در جامعه نمیتواند پستها و مناصبی را در اختیار گیرد، چنان که در آخرت نیز از رضوان الهی و مغفرت محروم خواهد شد[۱۵۱] این افراد مورد لعن و نفرین قرار میگیرند[۱۵۲] و در دنیا و آخرت ذلیل و خوار خواهند بود.[۱۵۳] پیامبر(ص) نیز به طرد اجتماعی فاسقان اشاره کرده و حتی هم نشینی و غذا گرفتن از آنان را منع میکند و میفرماید: «لا تَأْكُلْ طَعَامَ الْفَاسِقِينَ»؛ غذای مردم فاسق را نخور.[۱۵۴]؛ شاید علت این منع آن باشد که فاسق به حلال و حرام توجهی ندارد و خوردن مال ایشان موجب میشود تا شخص گرفتار حرام خواری شود که آثار حرام خواری خیلی سنگین و خطرناک است؛ چراکه دشمنان امام حسین(ع) و قاتلان ایشان را همین حرام خواران تشکیل میدادند که لقمههای حرام به چنین شقاوتی کشانده بود.
- از دست رفتن ایمان: برخی از گناهان است که ایمان را از دل آدمی بیرون میبرد و نور ایمان میرود و ظلمت کفر جایگزین آن میشود. پیامبر خدا(ص) میفرماید: «اِنَّ المَعَاصِيَ يَستَولي بِهَا الخِذلَانُ عَلَي صَاحِبِهَا حَتَّي تُوقِعَهُ بِمَا هُوَ اَعظَمُ مِنهَا»؛ به وسیله گناهان، خذلان و سلب توفیق بر گنهکار مستولی میشود تا جایی که او را در گناهان بزرگتر میاندازد. از جمله گناهانی که نور ایمان را از دل آدمی بیرون میبرد، فسق است. امام صادق(ع) میفرماید: «قَدْ يَخْرُجُ مِنَ الْإِيمَانِ بِخَمْسِ جِهَاتٍ مِنَ الْفِعْلِ كُلُّهَا مُتَشَابِهَاتٌ مَعْرُوفَاتٌ الْكُفْرُ وَ الشِّرْكُ وَ الضَّلَالُ وَ الْفِسْقُ وَ رُكُوبُ الْكَبَائِر»؛ بیگمان بنده به سبب یکی از پنج کار که همگی مانند هم و شناخته شده هستند، از ایمان خارج میشود: کفر، شرک، گمراهی، فسق و ارتکاب کبائر.[۱۵۵]
- جواز غیبت: چنان که در طرد اجتماعی گفته شد، فسق موجب میشود تا جواز غیبت نسبت به فاسق صادر شود. اصولا کسی که خودش علنی و آشکار گناه میکند و هنجارشکنی میکند، سر و رازی ندارد که لازم باشد مخفی بماند. بنابراین، چون فاسق حرمت و احترام خودش را نگه نمیدارد، بر دیگران نیست که حرمت حریم و احترام او را نگه دارند. از این روست که غیبت پشت سر فاسق و هنجارشکن جایز است؛ زیرا حرمتی برای خود قایل نیست تا دیگران به آن احترام بگذارند. از این روست که پیامبر(ص) میفرماید: «أَرْبَعَةٌ لَيْسَ غِيبَتُهُمْ غِيبَةً الْفَاسِقُ الْمُعْلِنُ بِفِسْقِهِ وَ الْإِمَامُ الْكَذَّابُ إِنْ أَحْسَنْتَ لَمْ يَشْكُرْ وَ إِنْ أَسَأْتَ لَمْ يَغْفِرْ وَ الْمُتَفَكِّهُونَ بِالْأُمَّهَات وَ الْخَارِجُ مِنَ الْجَمَاعَةِ الطَّاعِنُ عَلَي أُمَّتِي الشَّاهِرُ عَلَيْهَا بِسَيْفِهِ»؛ چهار کسند که غیبت کردن از آنها غیبت نیست: فاسقی که فسق خود را آشکار میسازد، پیشوای دروغگویی که اگر خوبی کنی، سپاسگزاری نمیکند و اگر بدی کنی، نمیبخشد، کسانی که از سر خنده و شوخی فحش مادر میدهند و کسی که از جماعت مسلمانان کناره گیرد و بر امّت من عیب گیرد و به روی آنها شمشیر کشد.[۱۵۶]
- ترک مصاحبت: در طرد اجتماعی به این مورد نیز اشاره شده است. اما برای تاکید بیشتر آن را جدا گانه نیز ذکر میکنیم تا معلوم شود که فسق تا چه اندازه خطرناک است که انسان باید از هر گونه دوستی و مصاحبت و هم سخن و همراهی با این افراد خودداری کند. امیرمؤمنان امام علی(ع) میفرماید: «اِحذَرْ مُصاحَبَةَ الفُسّاقِ و الفُجّارِ و الُمجاهِرِينَ بِمَعاصِي اللّه»؛از همنشینی با افراد فاسق و فاجر و متظاهر به معاصی خدا دوری کن.[۱۵۷] امیرمؤمنان امام علی(ع) در تعلیل این فرمان و نهی میفرماید: «إيّاكَ و مُصاحَبَةَ الفُسّاقِ؛ فإنَّ الشَّرَّ بالشَّرِّ مُلحَقٌ»؛ از همنشینی با فاسقان دوری کن؛ زیرا بدی به بدی میپیوندد.[۱۵۸]
- بازداشت و حبس عالمان فاسق: از دیگر آثار و احکام فسق و فاسق، محبوس کردن هنجارشکن است. امیرمؤمنان امام علی(ع) میفرماید: «يَجِبُ علي الإمامِ أنْ يَحْبِسَ الفُسّاقَ مِن العُلَماءِ، و الجُهّالَ مِن الأطِبّاءِ، و المَفالِيسَ مِن الأكْرِياءِ»؛ بر امام واجب است که علمای فاسق و پزشکان نادان و کرایه کنندگان بیچیز و ورشکسته را بازداشت کند.[۱۵۹] شاید بتوان گفت که حضور هنجارشکنانی به ویژه کسانی که دانشمند هستند، در جامعه بسیار خطرناکتر از هنجارشکنان و فاسقان عادی است؛ زیرا آنان با علم خویش به توجیه و شبههسازی اقدام میکند و زمینه را برای گسترش فرهنگ فسق و فجور و هنجارشکنی فراهم میاورند. از سوی دیگر، عالمان و دانشمندان در جامعه از جایگاه و اعتبار اجتماعی برخوردار بوده و مردم آنان را به عنوان دیگران مهم و سرمشق و اسوه خویش قرار میدهند و از آنان پیرو میکنند. بنابراین، بازداشت و حبس آنان میتواند جلوی تقویت این رویه هنجارشکنی و گسترش آن را بگیرد.
- رد شهات و گواهی فاسق: در بحث طرد اجتماعی بر اساس آیات قرآنی بیان شد که شهادت وگواهی فاسق قبول نمیشود. در باره خبر فاسق آمده است که باید تحقیق شود تا معلوم گردد راست است یا نه؟ در حقیقت اصل خبر او تنها منشای تحقیق است نه حکم و اما حکم بر اساس تحقیقی خواهد بود که انجام میگیرد. پس در اصل خبر فاسق هیچ ارزش خبری در جهت نفی و اثبات ندارد جز علیه خودش ندارد؛ زیرا اقرار العقلا علي انفسهم جائز؛ یعنی اقرار خردمندان علیه خودشان پذیرفته میشود. امام صادق(ع) میفرماید: «لا أَقْبَلُ شَهَادَةَ الْفَاسِقِ إِلَّا عَلَي نَفْسِهِ»؛ شهادت فاسق را جز بر ضدّ خودش نمیپذیرم.[۱۶۰]
- عذاب دنیوی: خداوند در ایات قرآنی از جمله آیات ۱۶۳ تا ۱۶۵ سوره اعراف بیان کرده است که فاسقان را به سبب فسق ایشان در همین دنیا عذاب کرده که بوزینه شدن اصحاب سبت یکی از این دسته عذابهای الهی نسبت به فاسقان است.
- آتش دوزخ: خداوند میفرماید: ﴿وَأَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ كُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِيدُوا فِيهَا وَقِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ﴾[۱۶۱] همین حکم در آیه ۲۰ سوره احقاف برای فاسقان بیان شده و به آنان وعده آتش دوزخ داده شده است.
- ترک دوستی: همان طوری که در طرد اجتماعی و نیز مصاحبت با فاسقان آمده باید از هر گونه ارتباط با این دسته از مردم خودداری شود. لقمان(ع) نیز میفرماید: «يَا بُنَيَّ مُعَادَاةُ الْمُؤْمِنِينَ خَيْرٌ مِنْ مُصَادَقَةِ الْفَاسِق»؛ ای پسرم! دشمنی با مؤمنان، از دوستی با فاسق، بهتر است.[۱۶۲].[۱۶۳].
هنجارشکنی، پرده دری و شکستن حرمت حریمها
فسق و فجور دو اصطلاح در فرهنگ قرآنی است. واژه فسق به حالتی از خرما گفته میشود که پوست از گوشت جدا شده و برآمده میشود، به طوری که دیگر آن پوست، نقش حفاظتی گوشت خرما را از دست میدهد و از نظر زیباشناختی نیز گرایش به خرید و خوردن آن نیز کاهش مییابد؛ زیرا نشان دهنده نوعی بیماری و آفت و بدطعمی در خرما است؛ زیرا حالت طبیعی آن است که پوست به گوشت چسبیده باشد. این پوستههای فسقی به سبب خشکی نیز بر طعم خرما اثر میگذارد و خوردن خرما را نیز سخت میکند؛ زیرا لازم است بر خلاف دیگر خرماهای طبیعی، این پوست جدا و دور انداخته شود.
پس فاسق در فرهنگ قرآنی، به حالتی از افراد اجتماع گفته میشود که حالت طبیعی را در رفتار اجتماعی ندارند و به سبب دوری از تقوای الهی که به عنوان پوسته و لباس برای انسان است، فاقد عامل حفاظتی، زیبایی و مانند آنها هستند؛ زیرا از نظر قرآن، تقوای الهی که عقل و نقل آن را بیان کرده، موجب میشود که انسان هم چون لباسی آن را به تن کند؛ پس این لباس تقوا موجب میشود تا به عنوان عامل حفاظت او را حفظ کند و از تعرضات دیگرانی که بیماردل هستند در امنیت و امان نگه دارد.[۱۶۴] بنابراین، تقوا، نه تنها عامل زیبایی از یک سو و پوشاندن بدن و عیوب آن از سوی دیگر است، بلکه مهمترین عامل حفاظتی برای انسان در اجتماع و امنیت بخش برای اوست تا از هر گونه تعرضی در امان باشد؛ چنان که لباسهایی که انسان میپوشد نیز این گونه است که عامل حفاظت از گرما، سرما و حتی برخوردهای اجسام خطرناک است.[۱۶۵]
اما فاسق با هنجارشکنی و بیتقوایی خویش، از همه فواید و آثار تقوای الهی بیبهره میماند و نه تنها به دیگران آزار میرساند، بلکه پیش از دیگران خودش آسیب میبیند؛ زیرا عیوب وی آشکار شده و از زیباییهای تقوای بیبهره میماند، بستر اذیت و آزار و تعرضات بیماردلان را به سوی فراهم میآورد به گونهای که دیگر خود در اجتماع نمیتواند احساس امنیت کند.[۱۶۶]
اما فجور از ریشه فجر، به معنای شکافتن است؛ از همین روست که فجر، همان زمان طلوع خورشید است که پرده شب را میدرد و روشنایی را به روز میکشاند. از نظر قرآن، فجور حالتی است که شخص با رفتارهای نابهنجار و هنجارشکنانه خود، حرمتها و حریمها را میدرد و خطوط قرمز اجتماعی و ارزشها و هنجارهایش را نادیده میگیرد. این در حالی است که هر انسانی به سبب فطرت از الهامات الهی برخوردار است و در درون خویش یک شاخصی الهی دارد که میتواند بدان حق و باطل، زیبا و زشت، خوب و بد و مانند آنها را بشناسد و به حق و خوبی و زیبایی گرایش یابد و از باطل و بدی و زشتی گریزش داشته باشد.[۱۶۷]
خدا در آموزههای وحیانی قرآن بیان میکند، که انسان برخوردار از دو ابزار کشف حقایق و ارزشها است که از آن به عقل سلیم و نقل وحیانی تعبیر میشود.[۱۶۸] این دو ابزار کشف، هماره مطابق هم هستند، هر چند که عقل در برخی از موارد دسترسی ندارد، چنان که به عالم غیب و ملکوت به شکل تفصیلی دسترسی ندارد و تنها به شکل اجمالی از وجود آن آگاهی دارد، ولی هماره به عنوان سنجش گر الهی و باطنی، نقل وحیانی معتبر را میپذیرد و کشفیات آن را مورد تأیید قرار میدهد.[۱۶۹] از همین رو گفته شده است: «کل ما کشف به العقل، امضی به النقل و ارشده؛ و کل ما کشف به النقل، امضی به العقل و ایّده؛ یعنی هر چه را عقل کشف کند، نقل آن را امضا کرده و بدان ارشاد میکند؛ و هر چه را نقل کشف کند، عقل آن را امضا و تأیید میکند».
پس کسی که بر خلاف کشفیات عقل سلیم و نقل وحیانی عمل و رفتار میکند، در حقیقت بر خلاف فطرت و طبیعت و نیز سنتهای الهی حاکم بر جان و جهان و جامعه عمل میکند. از همین رو، چنین کسانی را به عنوان فاسق یا فاجر معرفی میکند؛ زیرا اگر تقوای الهی داشتند به فسق و فجور گرایش نمییافتند. از آن جایی که معروف هر آن چیزی است که عقل و نقل آن را میپسندد و منکر نیز هر آن چیزی است که عقل و نقل آن را نمیپسندد، به طور طبیعی میبایست گفت که هنجارشکنان علیه عرف اجتماعی و ارزشهای آنکه عقل و نقل آن را کشف و ارشاد کرده است، انسانهای غیر طبیعی و دچار بیماری سفاهت عقلی و جهالت رفتاری هستند. به سخن دیگر، این افراد از نظر روانی، به درجهای از بلاهت و سفاهت رسیدهاند که نمیتوانند حق را از باطل، خیر را از شر و خوب را از بد و زیبا را از زشت تشخیص دهند و از نظر انگیزشی و رفتار عملی نیز گرفتار جهالت و سفاهت رفتاری هستند که نمیتواند به خیر و حق و زیبایی گرایش یابند و بر اساس آن رفتار کنند.[۱۷۰].
آثار دنیوی و اجتماعی هنجارشکنی
برای این که اهمیت و ارزش حفظ حالت طبیعی تقوای فطری و الهی را بدانیم، لازم است تا به آثار دنیوی و اجتماعی هنجارشکنی توجه یابیم تا اهمیت اجتماعی محافظت بر هنجارها دانسته شود. از نظر قرآن، مهمترین آثاری که برای هنجارشکنی در همین دنیا و اجتماع انسانی میتوان بیان کرد، اموری چون موارد زیر است:
- ارتداد و کفرگرایی: هنجارشکنان، اندک اندک از توحید فطری و اکتسابی به کفر اعتقادی دچار میشوند؛ زیرا اعمال و رفتار انسانی در فرآیندی بر عقاید و تصدیقات قلبی تاثیر میگذارد؛ همان طوری که اعمال صالح موجب تقویت ایمان و تقویم آن میشود، در برابر اعمال هنجارشکنانه موجب از دست رفتن ایمان و گرایش به شرک و کفر میشود.[۱۷۱]
- ارتکاب بدیها و زشتیها: هنجارشکنی موجب میشود که انسان به جای کارهای خوب و زیبا گرایش به کارهای بد و زشت پیدا کند و برایش انجام آنها امری طبیعی و عادی جلوه کند.[۱۷۲]
- اطاعت کورکورانه: کسانی که هنجارشکنی میکنند، در فرآیند از انسانهای آزاده به انسانهای مطیع و برده دیگران میشوند و از رهبران مستبد و دیکتاتور کورکورانه اطاعت کرده و از ایشان فرمان میبرند.[۱۷۳]
- شکست در امتحان الهی: کسانی که دچار هنجارشکنی هستند، در امتحانات الهی سربلند بیرون نمیآیند و هماره گرفتار شکست میشوند. این گونه است گرفتار آثار شکست میشوند که از جمله آنها انتقام الهی در همین دنیا است، چنان که اصحاب سبت به سبب گرفتاری به فسق، در امتحان ماهیان شکست خورده و در همین دنیا گرفتار عذاب استیصال و مسخ به بوزینه شدند.[۱۷۴]
- انتقام جویی: از نظر قرآن، یکی از علت بیماری انتقام جویی از سوی افراد اجتماع، فسق و هنجارشکنی است؛ چنان که مسیحیان فاسق و هنجارشکن گرایش به انتقام از مسلمانان پیدا کردند[۱۷۵]؛ زیرا هنجارشکنان دوست ندارند کسانی را ببیند که پای به اصول عقلانی وعقلایی و نقلانی هستند و اهل ایمان به خدا و انجام کارها برای رضایت خدا هستند. افراد هنجارشکن، اصولا از حضور مؤمنان و هنجارگرایان عصبانی هستند و دوست ندارد در میان آنان باشند و میخواهند به هر شکلی شده ایشان را از محیط اجتماعی خودشان بیرون کنند.[۱۷۶]
- انقراض اجتماع: از نظر قرآن، هنجارشکنی اگر به شکل پدیده اجتماعی در آید، اجتماع فلسفه وجودی خود را از دست داده و افراد آن از یک دیگر دور شده به طوری که شرایط برای انقراض و فروپاشی آن اجتماع آماده میشود. البته این از سنتهای الهی است که در قالب اسباب ظاهری خودنمایی میکند؛ چنان که در نظر تحلیل گران ظاهر بین و حس گرا، عامل آن انتقام الهی نیست، در حالی از نظر قرآن، این فروپاشیها و انقراضها پاسخی از سوی خدا در برابر هنجارشکنی انسان است.[۱۷۷]
- ولایت و سلطه کافران: از نظر قرآن اجتماعی که گرفتار هنجارشکنی است، به حکم سنت الهی حاکم بر اجتماع، گرفتار سلطه و ولایت کافران و طاغوتیان میشوند.[۱۷۸]
- فقدان وثاقت: هنجارشکنان از وثاقت خارج میشوند و کسی به سخنان و گزارشهای آنان توجه و اهتمام نمیورزد؛ زیرا هنجارشکنی خود گواهی روشن بر این معنا است که نمیتوان او را مورد وثوق قرار داد و حتی گزارشهای حسی او را پذیرفت.[۱۷۹]
- دشمنی با رهبران الهی: از دیگر آثار هنجارشکنی آنان است که این افراد به جای این که گرایش به رهبران صالح و مصلح داشته باشند به مفسدان فاسد گرایش یافته و از آنان اطاعت کرده و به دشمنی به رهبران صالح میپردازند و حتی دیگران را نیز به این امر تشویق و ترغیب میکنند.[۱۸۰]
- ذلت: کسانی که هنجارشکنی میکنند و به اصول عرفی و ارزشهای آن پای بند نیستند، در دنیا و آخرت گرفتار خواری و ذلت میشوند.[۱۸۱]
- خسران و زیان: هنجارشکنان در همین دنیا گرفتار خسران و زیان هستند و هرگز بهرهای از سرمایههای وجودی خویش نمیبرند.[۱۸۲]
- سقوط شخصیت: از نظر قرآن، انسانهای مؤمن، از شخصیت سالم و صالح برخوردار هستند که مطابق فطرت ایشان است؛ اما هنجارشکنان، با دفن و دسیسه فطرت خویش[۱۸۳] گرفتار سقوط شخصیت هستند و نمیتوان ایشان را در درجه اهل ایمان و انسان سالم دستهبندی کرد.[۱۸۴]
- ظلم: هنجارشکنی موجب میشود تا انسان به جای عدل و عدالت ورزی، گرفتار ظلم و ستم شود و برایش ستمکاری امری طبیعی جلوه دهد. اصولا هنجارشکنی در گام نخست ظلم به خویشتن و در گام بعدی ظلم به دیگران است.[۱۸۵]
- عذاب استیصال: هنجارشکنان هرگاه امری را به شکل یک پدیده اجتماعی در آورند، خشم الهی را موجب میشوند تا خدا در همین دنیا آنان را عذاب و ریشه کن نماید.[۱۸۶]
- عیب جویی: انسانهای هنجارشکن نسبت به دیگران خرده گیر و عیب جو هستند و نسبت به کسانی که اهل ایمان و رفتارهای هنجاری هستند، عیب جویی میکنند و مثلا حجاب و عدالت خواهی آنان را عیب دانسته و تعریض و تعرض نسبت به آنان روا میدارند[۱۸۷]؛ زیرا برخی مفسّران «تنقمون» را به انکار و عیب جویی معنا کردهاند.[۱۸۸]
- غضب و خشم: هنجارشکنان نسبت به انسانهای هنجارگرا احساس خوبی نداشته و نسبت به آنان خشم و غضب دارند و میکوشند که از ایشان به شکلی انتقام گیرن[۱۸۹]؛ زیرا برخی از مفسّران در احتمالی «تنقمون» را به سخط معنا کردهاند.[۱۹۰]
- فساد و افساد: اصولا هنجارشکنان رفتاری فاسد دارند و در زمین افساد میکنند و به عنوان مفسدان در زمین گرفتار خشم الهی میشوند.[۱۹۱]
- قطع رحم: از مهمترین هنجارهای اجتماعی صله رحم نسبت به خویشان است، اما هنجارشکنان نسبت به خویشان خویش هر گونه پیوندی را میگسلند و قطع رحم میکنند.[۱۹۲]
- مانع خیررسانی: هنجارشکنان خود به خیر رسانی گرایش نداشته و حتی دیگران که اهل خیررسانی هستند از این اعمال نیک باز میدارند.[۱۹۳]
- گمراهی: هنجارشکنان خود گمراه و حتی گاه گمراه کننده دیگران هستند و اجازه نمیدهند مردم در مسیر هدایت و کمال گام بردارند.[۱۹۴].[۱۹۵].
عوامل هنجارشکنی و فسق و فجور
چنان که گفته شد، چرایی و علت هنجارشکنی نوعی خروج شخص از حالت طبیعی و فطری است؛ زیرا حالت طبیعی و فطری هر کسی تقوای الهی است؛ چراکه خدا هر نفس انسانی را در حالت اعتدال و تسویه آفریده است و در نهاد و سرشت هر نفسی قدرت شناخت حق و خیر و زیبا را در کنار گرایش به آن نهاده است؛ به طوری که از نظر معرفتی و انگیزشی و یعنی علم و عمل هیچ کم و کاستی ندارد؛ اما انسانها به اسباب و عواملی گرفتار خروج از این حالت شده و با دفن و دسسیه فطرت پاک و سالم خویش، گرفتار فسق و فجور و هنجارشکنی میشوند و ارزشها را نادیده میگیرند.[۱۹۶]
در آیات قرآنی، عواملی را به عنوان عامل هنجارشکنی و فسق و فجور بیان کردهاند که در این جا به مهمترین آنها اشاره میشود:
- اعراض از قضاوت اهل حق: یکی از مهمترین عواملی که موجب میشود تا اشخاص گرفتار هنجارشکنی شوند، اعراض از قضاوت و داوری اهل حق است؛ زیرا گرایش به هواهای نفسانی و اتباع از آن نمیگذارد.[۱۹۷] کسانی که به هر شکلی از جمله استخاره با قرآن یا تسبیح حکم میگیرند و بر خلاف آن عمل میکنند، ممکن است برخی از تبعات و پیامدهای مخالفت با حکم الهی را برای خود رقم بزنند، بنابراین باید صدقه و استغفار کنند تا از تبعات مخالفت در امان بمانند.
- انحرافات جنسی: انسانی که از مسیر طبیعی شهوات خویش را ارضا نمیکنند، بلکه تعدی میکنند و مثلا با استمناء و مانند آن گرفتار است، گرفتار هنجارشکنی در رفتارهای جنسی میشود به طوری که دیگر نمیتواند خود را نگه دارد و برای ارضای شهوات جنسی ممکن است به هم جنسگرایی رو آورد.[۱۹۸]
- رهبانیت بدعت آمیز: اصولا آموزههای وحیانی مانند قرآن، مطابق فطرت است و چنان که گفته شد عقل و نقل هر دو کشف از یک حقیقت میکنند که همان شریعت الهی در تکوین و تشریع است. بنابراین، کسانی که بر خلاف کشفیات عقل و نقل رفتار میکنند، گرفتار انواع و اقسام فسق و فجور میشوند. از جمله کسانی که به جای بهره برداری از نعمتهای الهی در حد نیاز بخواهند شهوات جنسی و مانند آن را سرکوب کنند، گرفتار بدتر از آن میشوند؛ چنان که رهبانهای مسیحی از زن و مرد گرفتار هم جنسگرایی و تجاوز و تعدی به کودکان و مانند آن شدهاند که در گزارشهای رسمی واتیکان نیز آمده است.[۱۹۹]
- مخالفت با جهاد: هر گونه مخالفت با اوامر رهبری نظام سیاسی ولایی بستری برای هنجارشکی افراد است. از این روست که مخالفان جهاد با بهانههای واهی، گرفتار آن شدهاند و کسانی که بخواهد از مبارزه با جباران و طاغوتهای زمان خویش سرباز زنند گرفتار میشوند.[۲۰۰]
- ترویج منکرات: ترویج فساد و زشتیها و بازداشتن مردم از نیکیها، مایه فسق و تبهکاری و گرایش به نابهنجاریهای بیشتر است.[۲۰۱]
- ترک یاری رهبران الهی: هر کسی بر خلاف فرمانهای رهبران حق و الهی عمل کند، و عهد و پیمان شکنی نماید، گرفتار فسق و فجور خواهد شد.[۲۰۲]
- تضییع حقوق دیگران: نادیده گرفتن و تضییع حقوق دیگران موجب میشود که انسان دچار فسق و فجور شود.[۲۰۳]
- تکذیب خدا و قیامت: از مهمترین عوامل هنجارشکنی و فسق، دروغ دانستن خدا و قیامت و پیامبران و پیامبری است.[۲۰۴]
- خودفراموشی: خود فراموشی موجب خدا فراموشی و ایجاد فسق و فجور در انسان است.[۲۰۵]
- دنیاطلبی: دنیاطلبی و گرایش به مادیات و دنیا موجب میشودکه انسان گرفتار فسق و فجور و هنجارشکنی شود و به عرف و ارزشها و هنجارهای عرفی بیتوجهی کند.[۲۰۶]
- ولایت کافران: پذیرش ولایت کافران و سلطه و دوستی و محبت و سرپرستی آنان عامل مهم در هنجارشکنی و گرفتاری به فسق است.[۲۰۷]
- رفاه: رفاه و بدمستی و آسایش بسیار موجب میشود که گرفتار فسق و فجور شود. اصولا ثروت زیاد عامل مهمی در گرایش به هنجارشکنی است.[۲۰۸]
- خیانت و زیان رسانی: خیانت به اعتماد دیگران و ضرر رسانی مانند نگارش نادرست عقدنامهها و مانند آنها عاملی برای گرفتار به فسق است.[۲۰۹]
- عهد شکنی: از نظر قرآن، فطرت سلیم انسان را به سوی وفاداری، عدالت، امانت، صداقت و مانند آنها سوق میدهد، و کسانی که گرفتار مخالفت با این امور هستند به فسق دچار میشوند و پای بند هنجارها نیستند.[۲۱۰]
- قضاوت نادرست: هر گونه قضاوت نادرست نسبت به دیگران و سوء ظن و بدگمانی عاملی است که موجب میشود که شخص گرفتار فسق شود. قضاوت نادرست تنها از سوی محاکم و قضات نیست، بلکه از سوی هر کسی ممکن است درباره دیگری انجام شود که رفتاری ناپسند و زشت است.[۲۱۱]
- قذف: تهمت و اتهام به ویژه جنسی امری بسیار خطرناک است که البته در صورت عدم اثبات خود موجب اجرای حد میشود و هشتاد ضربه شلاق را برای تهمت زننده در پی داشته و از وثاقت به فسق کشیده میشود.[۲۱۲].[۲۱۳].
منابع
- سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم
- منصوری، خلیل، فسق اقتصادی از نظر قرآن
- منصوری، خلیل، فسق و فاسق از نگاه قرآن
- منصوری، خلیل، فسق چیست فاسق کیست
- منصوری، خلیل، چرایی میل به گناه در جامعه
- منصوری، خلیل، فسق عامل نابودی جوامع
- منصوری، خلیل، علل رواج فسق در جامعه اسلامی
- منصوری، خلیل، فاسقان و آثار اجتماعی فسق
- منصوری، خلیل، فسق خروج از پوسته زیبای هدایت
- منصوری، خلیل، علل گرایش به فسق و رفتارهای نابهنجار
پانویس
- ↑ «بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و دودمانتان و داراییهایی که به دست آوردهاید و تجارتی که از کساد آن بیم دارید و خانههایی که میپسندید از خداوند و پیامبرش و جهاد در راه او نزد شما دوستداشتنیتر است پس چشم به راه باشید تا خداوند امر (عذاب) خود را (در میان) آورد و خداوند گروه نافرمانان را راهنمایی نمیکند» سوره توبه، آیه ۲۴.
- ↑ «بیگمان خداوند نافرمانان را راهنمایی نمیکند * آنان همان کسانند که میگویند: به آنان که نزد پیامبر خدایند چیزی ندهید تا (از کنار او) پراکنده شوند با آنکه گنجینههای آسمانها و زمین از آن خداوند است امّا منافقان درنمییابند» سوره منافقون، آیه ۶-۷.
- ↑ «آنگاه به کیفر شکستن پیمانی که با خداوند بسته بودند و دروغی که میگفتند (خداوند) تا روزی که به لقای او برسند دورویی را در دلهایشان بر جای نهاد * چه برای آنان آمرزش بخواهی چه نخواهی (سودی ندارد زیرا) اگر هفتاد بار برای آنها آمرزش بخواهی هیچگاه خداوند آنان را نخواهد آمرزید؛ این از آن روست که آنان به خداوند و پیامبرش کافر شدهاند و خداوند این گروه نافرمان را راهنمایی نمیکند» سوره توبه، آیه ۷۷ و ۸۰.
- ↑ «برای آنان برابر است چه برایشان آمرزش بخواهی چه نخواهی هرگز خداوند آنان را نمیآمرزد؛ بیگمان خداوند نافرمانان را راهنمایی نمیکند» سوره منافقون، آیه ۶.
- ↑ «و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و از خواستههای آنان پیروی مکن و از آنان بپرهیز مبادا تو را در برخی از آنچه خداوند به سوی تو فرو فرستاده است به فتنه اندازند و اگر رو برتابند بدان که خداوند جز این نمیخواهد که آنان را به برخی از گناهانشان گرفتار سازد و بیگمان بسیاری از مردم نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۹.
- ↑ «و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست میشمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم؛ فرمود: پس گواه باشید و من نیز همراه شما از گواهانم * بنابراین پس از آن، کسانی که رو بگردانند نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۸۱-۸۲.
- ↑ «این از آن روست که آنان با خداوند و پیامبر وی مخالفت ورزیدند و هر کس با خداوند مخالفت ورزد به راستی خداوند سختکیفر است * هر درخت خرمایی که بریدید یا بر ریشههای آن وانهادید به اذن خداوند بود و (چنین کرد) تا نافرمانان را خوار گرداند» سوره حشر، آیه ۴-۵.
- ↑ «و هیچگاه بر هیچیک از ایشان چون مرد نماز مگزار و بر گور او حاضر مشو؛ اینان به خداوند و پیامبرش کفر ورزیدهاند و نافرمان مردهاند» سوره توبه، آیه ۸۴.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۲، ص ۳۴۵.
- ↑ ترتیب کتاب العین، ج ۳، ص۱۳۹۶، فسق.
- ↑ لسان العرب، ج ۱۰، ص۲۶۲ – ۲۶۳، فسق.
- ↑ مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص۶۳۶، فسق.
- ↑ ﴿وَلُوطًا آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ تَعْمَلُ الْخَبَائِثَ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِينَ﴾ «و به لوط داوری و دانشی دادیم و او را از شهری که (مردم آن) کارهای پلید میکردند رهاندیم که آنان گروه بدی نافرمانبردار بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۴.
- ↑ ﴿وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ﴾ «و لوط را (یاد کن) آنگاه که به قوم خود گفت: شما آن کار زشت را میکنید که در آن هیچ کس از جهانیان، از شما پیش نیفتاده است» سوره عنکبوت، آیه ۲۸؛ ﴿وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ﴾ «و لوط را (به پیامبری فرستادیم) آنگاه که به قوم خود گفت: آیا (آن) کار زشت را انجام میدهید که پیش از شما هیچ کس از جهانیان انجام نداده است؟!» سوره اعراف، آیه ۸۰.
- ↑ ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ * الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾ «خداوند پروا ندارد که به پشه یا فراتر از آن مثلی بزند، پس آنان که ایمان دارند میدانند این از سوی پروردگار آنها درست است اما کسانی که کافرند میگویند: «خداوند از این مثل، چه میخواهد؟»؛ با آن بسیاری را بیراه و بسیاری (دیگر) را رهیاب میکند. و جز نافرمانان را با آن بیراه نمیگرداند * همان کسان که پیمان با خداوند را پس از بستن آن میشکنند و چیزی را که خداوند فرمان به پیوند آن داده است میگسلند و در زمین تباهی میورزند، آنانند که زیانکارند» سوره بقره، آیه ۲۶-۲۷.
- ↑ ﴿أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ﴾ «آیا آنکه مؤمن است همگون کسی است که نافرمان است؟ (هرگز) برابر نیستند» سوره سجده، آیه ۱۸.
- ↑ ﴿وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَهَذِهِ الأَنْهَارُ تَجْرِي مِن تَحْتِي أَفَلا تُبْصِرُونَ * أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِّنْ هَذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَلا يَكَادُ يُبِينُ * فَلَوْلا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِّن ذَهَبٍ أَوْ جَاءَ مَعَهُ الْمَلائِكَةُ مُقْتَرِنِينَ * فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ * فَلَمَّا آسَفُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ﴾ «و فرعون در میان قوم خود بانگ برداشت و گفت: ای قوم من! آیا پادشاهی مصر از آن من نیست در حالی که این جویبارها از زیر (کاخ) من روان است؟ آیا نمیبینید؟ * بلکه من از این کس بهترم که خوارمایه است و به درستی نمیتواند سخن گوید * پس چرا دستبندهایی زرّین برای او فرو نیفکندهاند یا فرشتگان، دوشادوش با او نیامدهاند؟ * آنگاه قوم خود را سبکسار کرد (و از راه به در برد) و آنان از او فرمان بردند زیرا آنان قومی بزهکار بودند * و چون ما را به خشم آوردند از آنان انتقام گرفتیم و همه را غرق کردیم» سوره زخرف، آیه ۵۱-۵۵.
- ↑ ﴿وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ﴾ «و روزی که کافران را بر آتش (دوزخ) عرضه کنند و (به آنان گویند): چیزهای خوشایندتان را در زندگانی دنیا به پایان بردید و از آنها بهرهمند شدید پس امروز برای گردنکشی ناحق در زمین و آن نافرمانی که میکردید با عذاب خواریآور کیفر میبینید» سوره احقاف، آیه ۲۰؛ ﴿وَأَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ كُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِيدُوا فِيهَا وَقِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ﴾ «و اما نافرمانان جایگاهشان آتش (دوزخ) است؛ هر بار که میخواهند از آن بیرون روند دوباره به آن بازگردانده میشوند و به آنان میگویند: عذاب آتشی را که دروغ میشمردید، بچشید» سوره سجده، آیه ۲۰؛ ﴿مَا قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَى أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيُخْزِيَ الْفَاسِقِينَ﴾ «هر درخت خرمایی که بریدید یا بر ریشههای آن وانهادید به اذن خداوند بود و (چنین کرد) تا نافرمانان را خوار گرداند» سوره حشر، آیه ۵؛ ﴿وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا يَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ﴾ «و به آنان که آیات ما را دروغ انگاشتند برای نافرمانی که میکردند عذاب میرسد» سوره انعام، آیه ۴۹.
- ↑ ﴿تِلْكَ الْقُرَى نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَائِهَا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِ الْكَافِرِينَ * وَمَا وَجَدْنَا لِأَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَإِنْ وَجَدْنَا أَكْثَرَهُمْ لَفَاسِقِينَ﴾ «ما از اخبار این شهرها برای تو باز میگوییم و به راستی پیامبرانشان برهانها (ی روشن) برای آنان آوردند و آنها بر آن نبودند که به آنچه پیشاپیش دروغ انگاشته بودند ایمان آوردند بدین گونه خداوند بر دل کافران مهر مینهد * و در بیشتر آنان پیمانی (استوار) نیافتیم و به راستی بیشتر آنها را نافرمان یافتیم» سوره اعراف، آیه ۱۰۱-۱۰۲؛ ﴿كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ * كَيْفَ وَإِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لَا يَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً يُرْضُونَكُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ﴾ «چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بستهاید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست میدارد * چگونه (به پیمان خود وفادار باشند)؟ حال آنکه اگر بر شما پیروز گردند نه پیوندی را درباره شما پاس میدارند و نه پیمانی را؛ با زبان خود خشنودتان میکنند و دلهای آنان (شما را) پس میزند و بیشتر آنان نافرمانند» سوره توبه، آیه ۷-۸.
- ↑ ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ «شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان میآوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰؛ ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ * قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا كَثِيرًا وَضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ * وَلَوْ كَانُوا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالنَّبِيِّ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِيَاءَ وَلَكِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ فَاسِقُونَ﴾ «بگو ای اهل کتاب! آیا جز از این رو با ما میستیزید که ما به خداوند و آنچه بر ما و آنچه از پیش فرو فرستاده شده است، ایمان داریم و بیشتر شما نافرمانید؟ * بگو ای اهل کتاب! در دین خود ناحق غلو نورزید و از هوسهای گروهی که از پیش گمراه بودند، و بسیاری را گمراه کردند و از راه میانه به بیراه افتادند پیروی نکنید * و اگر به خداوند و پیامبر و آنچه به سوی او فرو فرستاده شده است ایمان میداشتند آنان را سرور نمیگرفتند اما بسیاری از ایشان نافرمانند» سوره مائده، آیه ۵۹ و ۷۷ و ۸۱.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ * يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ﴾ «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقبهای ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند * ای مؤمنان! از بسیاری از گمانها دوری کنید که برخی از گمانها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست میدارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند میدارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبهپذیری بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۱-۱۲.
- ↑ ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ﴾ «و بدانید که فرستاده خداوند در میان شماست، اگر در بسیاری از کارها از شما پیروی کند به سختی میافتید امّا خداوند ایمان را در نظر شما محبوب ساخت و آن را در دلهای شما آراست و کفر و بزهکاری و سرکشی را در نظر شما ناپسند گردانید؛ آنانند که راهدانند» سوره حجرات، آیه ۷؛ انبیاء، آیه ۷۴؛ عنکبوت، آیه ۲۸؛ اعراف، آیه ۸۰.
- ↑ منصوری، خلیل، فسق اقتصادی از نظر قرآن.
- ↑ منصوری، خلیل، فسق اقتصادی از نظر قرآن.
- ↑ ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای بتها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بختآزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳؛ ﴿وَلَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ * قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ «و از چیزی که (در ذبح) نام خداوند بر آن برده نشده است نخورید؛ و آن به راستی نافرمانی (از خداوند) است و شیطانها بیگمان در یاران خویش میدمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود * بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمییابم که برای خورندهای که آن را میخورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بیگمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۲۱ و ۱۴۵.
- ↑ ﴿وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَيَوْمَ لَا يَسْبِتُونَ لَا تَأْتِيهِمْ كَذَلِكَ نَبْلُوهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ * وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ * فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ﴾ «و از ایشان درباره شهری که در کرانه دریا بود بپرس، آنگاه که (از حکم حرام بودن ماهیگیری) در روز شنبه تجاوز میکردند زیرا روز شنبه آنان ماهیهاشان نزد ایشان روی آب میآمدند و روزی که شنبهشان نبود نزد آنان نمیآمدند، بدینگونه آنها را برای آنکه نافرمانی میکردند، میآزمودیم * و (یاد کن) آنگاه را که گروهی از ایشان گفتند: چرا قومی را پند میدهید که خداوند یا آنان را نابود یا به سختی عذاب خواهد کرد؟ گفتند: تا عذری نزد پروردگارتان گردد و باشد که آنان پرهیزگاری ورزند * آنگاه چون اندرزی که به ایشان داده شده بود از یاد بردند کسانی را که (مردم را) از کار بد باز میداشتند رهایی بخشیدیم و ستمورزان را برای آنکه نافرمانی میکردند به عذابی سخت فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۱۶۳-۱۶۵.
- ↑ ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا﴾ «و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان میدهیم و در آن نافرمانی میورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب میگردد، آنگاه یکسره نابودش میگردانیم» سوره اسراء، آیه ۱۶؛ ﴿اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِنْ رَبِّكَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ﴾ «دست در گریبان خویش فرو بر (و برآور) تا سپید بیآسیب بیرون آید و (در پرهیز) از بیم، بازویت را به خویش بفشر که این دو (معجزه)، دو برهان از پروردگار تو برای فرعون و سرکردگان اوست، بیگمان آنان قومی نافرمانند» سوره قصص، آیه ۳۲.
- ↑ نهجالبلاغه، نامه ۵۲.
- ↑ نهجالبلاغه، نامه ۴۵.
- ↑ منصوری، خلیل، فسق اقتصادی از نظر قرآن.
- ↑ ﴿إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ﴾ «چون منافقان نزد تو میآیند، میگویند: گواهی میدهیم که بیگمان تو فرستاده خدایی و خداوند میداند که تو به راستی فرستاده اویی و خداوند گواهی میدهد که منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱. ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ * يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ * فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ * وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ * أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِن لاَّ يَشْعُرُونَ﴾ «و برخی از مردم میگویند: به خداوند و روز واپسین ایمان آوردهایم با آنکه آنان مؤمن نیستند * با خداوند و با کسانی که ایمان دارند فریب میورزند در حالی که جز خود را نمیفریبند و در نمییابند * به دل بیمارییی دارند و خداوند بر بیماریشان افزود؛ و برای دروغی که میگفتند عذابی دردناک خواهند داشت * و چون به ایشان گفته شود در زمین تباهی نورزید میگویند جز این نیست که ما مصلحیم * آگاه باشید! آنانند که تبهکارند امّا در نمییابند» سوره بقره، آیه ۸-۱۲.
- ↑ ﴿قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ «تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.
- ↑ تربیت کتاب العین، ج ۳، ص۱۳۹۶.
- ↑ لسان العرب، ج ۱۰، ص۲۶۲.
- ↑ مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص۶۳۶.
- ↑ ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای بتها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بختآزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ ﴿وَلاَ تَأْكُلُواْ مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ * قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ «و از چیزی که (در ذبح) نام خداوند بر آن برده نشده است نخورید؛ و آن به راستی نافرمانی (از خداوند) است و شیطانها بیگمان در یاران خویش میدمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود * بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمییابم که برای خورندهای که آن را میخورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بیگمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۲۱ و ۱۴۵.
- ↑ مائده، آیه ۳.
- ↑ انعام،آیه ۱۴۵.
- ↑ ﴿تَرَى كَثِيرًا مِنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَفِي الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ * وَلَوْ كَانُوا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالنَّبِيِّ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِيَاءَ وَلَكِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ فَاسِقُونَ﴾ «بسیاری از آنان را مینگری که کافران را سرور میگیرند؛ به راستی زشت است آنچه خود برای خویش پیش فرستادند که (سبب شد) خداوند بر آنان خشم گرفت و آنان در عذاب، جاودانند * و اگر به خداوند و پیامبر و آنچه به سوی او فرو فرستاده شده است ایمان میداشتند آنان را سرور نمیگرفتند اما بسیاری از ایشان نافرمانند» سوره مائده، آیه ۸۰-۸۱؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾ «ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسندهای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسندهای نباید از نوشتن به گونهای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید و اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهان مورد پسند خود (گواه بگیرید) تا اگر یکی از آن دو زن از یاد برد دیگری به یاد او آورد و چون گواهان (برای گواهی) فرا خوانده شوند نباید سر، باز زنند و تن نزنید از اینکه آن (وام) را چه خرد و چه کلان به سر رسید آن بنویسید، این نزد خداوند دادگرانهتر و برای گواهگیری، استوارتر و به اینکه دچار تردید نگردید، نزدیکتر است؛ مگر داد و ستدی نقد باشد که (دست به دست) میان خود میگردانید پس گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید و چون داد و ستد میکنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش میدهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
- ↑ منصوری، خلیل، فسق و فاسق از نگاه قرآن.
- ↑ ﴿وَلُوطًا آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ تَعْمَلُ الْخَبَائِثَ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِينَ﴾ «و به لوط داوری و دانشی دادیم و او را از شهری که (مردم آن) کارهای پلید میکردند رهاندیم که آنان گروه بدی نافرمانبردار بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۴.
- ↑ مائده، آیات ۸۰ و ۸۱.
- ↑ ﴿وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ﴾ «و روزی که کافران را بر آتش (دوزخ) عرضه کنند و (به آنان گویند): چیزهای خوشایندتان را در زندگانی دنیا به پایان بردید و از آنها بهرهمند شدید پس امروز برای گردنکشی ناحق در زمین و آن نافرمانی که میکردید با عذاب خواریآور کیفر میبینید» سوره احقاف، آیه ۲۰؛ ﴿مَا قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَى أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيُخْزِيَ الْفَاسِقِينَ﴾ «هر درخت خرمایی که بریدید یا بر ریشههای آن وانهادید به اذن خداوند بود و (چنین کرد) تا نافرمانان را خوار گرداند» سوره حشر، آیه ۵.
- ↑ ﴿فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جَاءَ أَشْرَاطُهَا فَأَنَّى لَهُمْ إِذَا جَاءَتْهُمْ ذِكْرَاهُمْ﴾ «پس آیا جز چشم به راه رستخیزند که ناگهان بر آنان فرا میرسد؟ و به راستی نشانههای آن در رسیده است و چون به سراغشان بیاید یادکردشان، آنان را چگونه سود خواهد داشت؟» سوره محمد، آیه ۱۸.
- ↑ ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ * الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾ «خداوند پروا ندارد که به پشه یا فراتر از آن مثلی بزند، پس آنان که ایمان دارند میدانند این از سوی پروردگار آنها درست است اما کسانی که کافرند میگویند: «خداوند از این مثل، چه میخواهد؟»؛ با آن بسیاری را بیراه و بسیاری (دیگر) را رهیاب میکند. و جز نافرمانان را با آن بیراه نمیگرداند * همان کسان که پیمان با خداوند را پس از بستن آن میشکنند و چیزی را که خداوند فرمان به پیوند آن داده است میگسلند و در زمین تباهی میورزند، آنانند که زیانکارند» سوره بقره، آیه ۲۶-۲۷.
- ↑ ﴿فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ﴾ «امّا ستمکاران گفتاری دیگر را جایگزین آنچه به آنان گفته شده بود، کردند آنگاه ما بر ستمگران به کیفر نافرمانی که میکردند، عذابی از آسمان فرو فرستادیم» سوره بقره، آیه ۵۹؛ ﴿وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا يَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ﴾ «و به آنان که آیات ما را دروغ انگاشتند برای نافرمانی که میکردند عذاب میرسد» سوره انعام، آیه ۴۹؛ ﴿فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ﴾ «آنگاه چون اندرزی که به ایشان داده شده بود از یاد بردند کسانی را که (مردم را) از کار بد باز میداشتند رهایی بخشیدیم و ستمورزان را برای آنکه نافرمانی میکردند به عذابی سخت فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۱۶۵.
- ↑ بقره، آیات ۲۶ و ۲۷.
- ↑ ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ﴾ «بگو ای اهل کتاب! آیا جز از این رو با ما میستیزید که ما به خداوند و آنچه بر ما و آنچه از پیش فرو فرستاده شده است، ایمان داریم و بیشتر شما نافرمانید؟» سوره مائده، آیه ۵۹.
- ↑ بقره، آیات ۲۶ و ۲۷؛ توبه، آیات ۷ و ۸.
- ↑ ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ «شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان میآوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
- ↑ ﴿قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا لَنْ يُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ إِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْمًا فَاسِقِينَ * وَمَا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَى وَلَا يُنْفِقُونَ إِلَّا وَهُمْ كَارِهُونَ﴾ «بگو: چه خواسته چه ناخواسته بخشش کنید هرگز از شما پذیرفته نمیگردد که شما گروهی نافرمان بودهاید * هیچچیز آنان را از پذیرفته شدن بخششهایشان باز نداشت جز اینکه آنان به خداوند و پیامبرش انکار ورزیدند و جز با کسالت نماز نمیگزارند و جز با ناخشنودی بخشش نمیکنند» سوره توبه، آیه ۵۳-۵۴.
- ↑ بقره، آیه ۲۶.
- ↑ بقره، آیه ۹۹؛ آلعمران، آیه ۱۱۰؛ توبه، آیه ۸۰؛ یونس، آیه ۳۳.
- ↑ ﴿فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِي قُلُوبِهِمْ إِلَى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ * اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾ «آنگاه به کیفر شکستن پیمانی که با خداوند بسته بودند و دروغی که میگفتند (خداوند) تا روزی که به لقای او برسند دورویی را در دلهایشان بر جای نهاد * چه برای آنان آمرزش بخواهی چه نخواهی (سودی ندارد زیرا) اگر هفتاد بار برای آنها آمرزش بخواهی هیچگاه خداوند آنان را نخواهد آمرزید؛ این از آن روست که آنان به خداوند و پیامبرش کافر شدهاند و خداوند این گروه نافرمان را راهنمایی نمیکند» سوره توبه، آیه ۷۷ و ۸۰؛ ﴿سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾ «برای آنان برابر است چه برایشان آمرزش بخواهی چه نخواهی هرگز خداوند آنان را نمیآمرزد؛ بیگمان خداوند نافرمانان را راهنمایی نمیکند» سوره منافقون، آیه ۶.
- ↑ ﴿يَحْلِفُونَ لَكُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَرْضَى عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ﴾ «برای شما سوگند میخورند تا از آنان خشنود شوید، اگر هم شما از آنان خشنود شوید بیگمان خداوند از این گروه نافرمان خشنود نخواهد گشت» سوره توبه، آیه ۹۶.
- ↑ ﴿ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يَأْتُوا بِالشَّهَادَةِ عَلَى وَجْهِهَا أَوْ يَخَافُوا أَنْ تُرَدَّ أَيْمَانٌ بَعْدَ أَيْمَانِهِمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاسْمَعُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾ «این (روش) نزدیکتر است به اینکه گواهی دادن را درست به جای آورند یا بترسند که سوگندهایی جایگزین سوگندهای آنان شود و از خداوند پروا کنید و گوش فرا دهید و خداوند گروه نافرمانان را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۱۰۸؛ ﴿قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ * اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾ «بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و دودمانتان و داراییهایی که به دست آوردهاید و تجارتی که از کساد آن بیم دارید و خانههایی که میپسندید از خداوند و پیامبرش و جهاد در راه او نزد شما دوستداشتنیتر است پس چشم به راه باشید تا خداوند * چه برای آنان آمرزش بخواهی چه نخواهی (سودی ندارد زیرا) اگر هفتاد بار برای آنها آمرزش بخواهی هیچگاه خداوند آنان را نخواهد آمرزید؛ این از آن روست که آنان به خداوند و پیامبرش کافر شدهاند و خداوند این گروه نافرمان را راهنمایی نمیکند» سوره توبه، آیه ۲۴ و ۸۰.
- ↑ ﴿قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِيهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ * قَالَ رَبِّ إِنِّي لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَأَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ﴾ «گفتند: ای موسی، تا آنان در آنند ما هرگز، هیچگاه بدان وارد نمیشویم؛ تو برو و پروردگارت، (با آنان) نبرد کنید که ما همینجا خواهیم نشست * (موسی) گفت: پروردگارا! من جز اختیار خویش و برادرم را ندارم، میان ما و این قوم نافرمان جدایی انداز!» سوره مائده، آیه ۲۴-۲۵.
- ↑ منصوری، خلیل، فسق و فاسق از نگاه قرآن.
- ↑ مفردات الفاظ قرآن کریم، ص۶۳۶ ذیل واژه فسق.
- ↑ منصوری، خلیل، فسق چیست فاسق کیست.
- ↑ نگاه کنید، روح المعانی، ج ۱۰، جزء، ۱۸، ص۲۹۹.
- ↑ ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَلَا تَفْتِنِّي أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ * قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا لَنْ يُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ إِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْمًا فَاسِقِينَ﴾ «و از ایشان، کسی است که میگوید: به من اجازه (کنارهگیری از جهاد) بده و مرا در آشوب میفکن! آگاه باش که آنان در آشوب افتادهاند و دوزخ فراگیرنده کافران است * بگو: چه خواسته چه ناخواسته بخشش کنید هرگز از شما پذیرفته نمیگردد که شما گروهی نافرمان بودهاید» سوره توبه، آیه ۴۹ و ۵۳؛ ﴿يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ المُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلاَ تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِينَ * قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّ فِيهَا قَوْمًا جَبَّارِينَ وَإِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا حَتَّىَ يَخْرُجُواْ مِنْهَا فَإِن يَخْرُجُواْ مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ * قَالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُواْ عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ * قَالُواْ يَا مُوسَى إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدًا مَّا دَامُواْ فِيهَا فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ * قَالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلاَّ نَفْسِي وَأَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ﴾ «ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما مقرّر فرموده است وارد شوید و واپس مگرایید که زیانکار گردید * گفتند: ای موسی! در آنجا گروهی گردنکش جای دارند و تا آنان از آن بیرون نیایند ما درون آن نخواهیم رفت اما اگر از آنجا بیرون آیند ما درون میرویم * دو مرد از کسانی که (از خداوند) میترسیدند (و) خداوند بر آنان نعمت بخشیده بود گفتند: از در (این شهر) بر آنان وارد شوید و هنگامی که در آن درآیید شما پیروزید و اگر مؤمنید تنها بر خداوند توکل کنید * گفتند: ای موسی، تا آنان در آنند ما هرگز، هیچگاه بدان وارد نمیشویم؛ تو برو و پروردگارت، (با آنان) نبرد کنید که ما همینجا خواهیم نشست * (موسی) گفت: پروردگارا! من جز اختیار خویش و برادرم را ندارم، میان ما و این قوم نافرمان جدایی انداز!» سوره مائده، آیه ۲۱-۲۵.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾ «ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسندهای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسندهای نباید از نوشتن به گونهای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید و اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهان مورد پسند خود (گواه بگیرید) تا اگر یکی از آن دو زن از یاد برد دیگری به یاد او آورد و چون گواهان (برای گواهی) فرا خوانده شوند نباید سر، باز زنند و تن نزنید از اینکه آن (وام) را چه خرد و چه کلان به سر رسید آن بنویسید، این نزد خداوند دادگرانهتر و برای گواهگیری، استوارتر و به اینکه دچار تردید نگردید، نزدیکتر است؛ مگر داد و ستدی نقد باشد که (دست به دست) میان خود میگردانید پس گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید و چون داد و ستد میکنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش میدهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
- ↑ ﴿الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ «مردان و زنان منافق، همگون یکدیگرند که به کار ناپسند فرمان میدهند و از کار شایسته باز میدارند! و (در بخشش) ناخن خشکی میورزند، خداوند را فراموش کردهاند و خداوند نیز آنان را از یاد برده است، بیگمان منافقانند که نافرمانند» سوره توبه، آیه ۶۷.
- ↑ ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ «و چون کسانی نباشید که خداوند را فراموش کردند پس (خداوند نیز) آنان را از یاد خودشان برد؛ آنانند که نافرمانند» سوره حشر، آیه ۱۹.
- ↑ ﴿قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾ «بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و دودمانتان و داراییهایی که به دست آوردهاید و تجارتی که از کساد آن بیم دارید و خانههایی که میپسندید از خداوند و پیامبرش و جهاد در راه او نزد شما دوستداشتنیتر است پس چشم به راه باشید تا خداوند» سوره توبه، آیه ۲۴.
- ↑ ﴿وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ﴾ «و روزی که کافران را بر آتش (دوزخ) عرضه کنند و (به آنان گویند): چیزهای خوشایندتان را در زندگانی دنیا به پایان بردید و از آنها بهرهمند شدید پس امروز برای گردنکشی ناحق در زمین و آن نافرمانی که میکردید با عذاب خواریآور کیفر میبینید» سوره احقاف، آیه ۲۰.
- ↑ منصوری، خلیل، فسق چیست فاسق کیست.
- ↑ ﴿فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ﴾ «امّا ستمکاران گفتاری دیگر را جایگزین آنچه به آنان گفته شده بود، کردند آنگاه ما بر ستمگران به کیفر نافرمانی که میکردند، عذابی از آسمان فرو فرستادیم» سوره بقره، آیه ۵۹. ﴿فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ﴾ «آنگاه چون اندرزی که به ایشان داده شده بود از یاد بردند کسانی را که (مردم را) از کار بد باز میداشتند رهایی بخشیدیم و ستمورزان را برای آنکه نافرمانی میکردند به عذابی سخت فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۱۶۵؛ ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا﴾ «و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان میدهیم و در آن نافرمانی میورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب میگردد، آنگاه یکسره نابودش میگردانیم» سوره اسراء، آیه ۱۶.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ﴾ «ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کردهاید پشیمان گردید» سوره حجرات، آیه ۶.
- ↑ ﴿أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ﴾ «آیا آنکه مؤمن است همگون کسی است که نافرمان است؟ (هرگز) برابر نیستند» سوره سجده، آیه ۱۸.
- ↑ ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ﴾ «بگو ای اهل کتاب! آیا جز از این رو با ما میستیزید که ما به خداوند و آنچه بر ما و آنچه از پیش فرو فرستاده شده است، ایمان داریم و بیشتر شما نافرمانید؟» سوره مائده، آیه ۵۹ و نیز روح المعانی، ج ۴، جزء۶، ص۲۵۳.
- ↑ مائده، آیه ۵۹ و نیز مجمع البیان، ج ۳ و ۴، ص۳۳۰.
- ↑ ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ * الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾ «خداوند پروا ندارد که به پشه یا فراتر از آن مثلی بزند، پس آنان که ایمان دارند میدانند این از سوی پروردگار آنها درست است اما کسانی که کافرند میگویند: «خداوند از این مثل، چه میخواهد؟»؛ با آن بسیاری را بیراه و بسیاری (دیگر) را رهیاب میکند. و جز نافرمانان را با آن بیراه نمیگرداند * همان کسان که پیمان با خداوند را پس از بستن آن میشکنند و چیزی را که خداوند فرمان به پیوند آن داده است میگسلند و در زمین تباهی میورزند، آنانند که زیانکارند» سوره بقره، آیه ۲۶-۲۷. ﴿كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ * كَيْفَ وَإِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لَا يَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً يُرْضُونَكُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ﴾ «چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بستهاید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست میدارد * چگونه (به پیمان خود وفادار باشند)؟ حال آنکه اگر بر شما پیروز گردند نه پیوندی را درباره شما پاس میدارند و نه پیمانی را؛ با زبان خود خشنودتان میکنند و دلهای آنان (شما را) پس میزند و بیشتر آنان نافرمانند» سوره توبه، آیه ۷-۸.
- ↑ توبه، آیات ۷۷ تا ۸۰ و نیز ۹۶؛ ﴿سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾ «برای آنان برابر است چه برایشان آمرزش بخواهی چه نخواهی هرگز خداوند آنان را نمیآمرزد؛ بیگمان خداوند نافرمانان را راهنمایی نمیکند» سوره منافقون، آیه ۶.
- ↑ ﴿قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِيهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ * قَالَ رَبِّ إِنِّي لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَأَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ﴾ «گفتند: ای موسی، تا آنان در آنند ما هرگز، هیچگاه بدان وارد نمیشویم؛ تو برو و پروردگارت، (با آنان) نبرد کنید که ما همینجا خواهیم نشست * (موسی) گفت: پروردگارا! من جز اختیار خویش و برادرم را ندارم، میان ما و این قوم نافرمان جدایی انداز!» سوره مائده، آیه ۲۴-۲۵.
- ↑ ﴿وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ﴾ «و روزی که کافران را بر آتش (دوزخ) عرضه کنند و (به آنان گویند): چیزهای خوشایندتان را در زندگانی دنیا به پایان بردید و از آنها بهرهمند شدید پس امروز برای گردنکشی ناحق در زمین و آن نافرمانی که میکردید با عذاب خواریآور کیفر میبینید» سوره احقاف، آیه ۲۰؛ ﴿مَا قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَى أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيُخْزِيَ الْفَاسِقِينَ﴾ «هر درخت خرمایی که بریدید یا بر ریشههای آن وانهادید به اذن خداوند بود و (چنین کرد) تا نافرمانان را خوار گرداند» سوره حشر، آیه ۵.
- ↑ ﴿وَلَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَمَا يَكْفُرُ بِهَا إِلَّا الْفَاسِقُونَ﴾ «و به سوی تو آیاتی روشن فرو فرستادهایم و جز نافرمانان کسی بدان انکار نمیورزد» سوره بقره، آیه ۹۹؛ ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ «شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان میآوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰؛ ﴿اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾ «چه برای آنان آمرزش بخواهی چه نخواهی (سودی ندارد زیرا) اگر هفتاد بار برای آنها آمرزش بخواهی هیچگاه خداوند آنان را نخواهد آمرزید؛ این از آن روست که آنان به خداوند و پیامبرش کافر شدهاند و خداوند این گروه نافرمان را راهنمایی نمیکند» سوره توبه، آیه ۸۰.
- ↑ بقره،آیات ۲۶ و ۲۷.
- ↑ منصوری، خلیل، فسق چیست فاسق کیست.
- ↑ ﴿يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ﴾ «ای فرزندان آدم! برای شما جامهای را فرو فرستادهایم که شرمگاههای شما را میپوشاند و (نیز) جامهای را که زینت است و لباس پرهیزگاری، باری، بهتر است؛ این از آیات خداوند است باشد که آنان در یاد گیرند» سوره اعراف، آیه ۲۶.
- ↑ کتاب العین، ج ۳، ص۱۳۹۶، «فسق».
- ↑ لسان العرب، ج ۱۰، ص۲۶۲ – ۲۶۳، «فسق».
- ↑ مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص۶۳۶، «فسق».
- ↑ ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ * فَمَنْ تَوَلَّى بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ «و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست میشمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم؛ فرمود: پس گواه باشید و من نیز همراه شما از گواهانم * بنابراین پس از آن، کسانی که رو بگردانند نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۸۱-۸۲.
- ↑ منصوری، خلیل، چرایی میل به گناه در جامعه.
- ↑ ﴿أَفَلَا يَتُوبُونَ إِلَى اللَّهِ وَيَسْتَغْفِرُونَهُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ «بنابراین آیا به سوی خداوند باز نمیگردند و از او آمرزش نمیخواهند؟ در حالی که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۷۴.
- ↑ ﴿الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ «مردان و زنان منافق، همگون یکدیگرند که به کار ناپسند فرمان میدهند و از کار شایسته باز میدارند! و (در بخشش) ناخن خشکی میورزند، خداوند را فراموش کردهاند و خداوند نیز آنان را از یاد برده است، بیگمان منافقانند که نافرمانند» سوره توبه، آیه ۶۷.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾ «ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسندهای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسندهای نباید از نوشتن به گونهای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید و اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهان مورد پسند خود (گواه بگیرید) تا اگر یکی از آن دو زن از یاد برد دیگری به یاد او آورد و چون گواهان (برای گواهی) فرا خوانده شوند نباید سر، باز زنند و تن نزنید از اینکه آن (وام) را چه خرد و چه کلان به سر رسید آن بنویسید، این نزد خداوند دادگرانهتر و برای گواهگیری، استوارتر و به اینکه دچار تردید نگردید، نزدیکتر است؛ مگر داد و ستدی نقد باشد که (دست به دست) میان خود میگردانید پس گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید و چون داد و ستد میکنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش میدهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
- ↑ ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری میکند؛ بیگمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ ﴿وَلُوطًا آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ تَعْمَلُ الْخَبَائِثَ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِينَ﴾ «و به لوط داوری و دانشی دادیم و او را از شهری که (مردم آن) کارهای پلید میکردند رهاندیم که آنان گروه بدی نافرمانبردار بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۴.
- ↑ توبه، آیه ۶۷.
- ↑ منصوری، خلیل، چرایی میل به گناه در جامعه.
- ↑ ﴿ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ﴾ «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان که سزاوار نگاهداشت آن است نگاه نداشتند آنگاه ما پاداش مؤمنانشان را ارزانی داشتیم و بسیاری از آنان بزهکارند» سوره حدید، آیه ۲۷.
- ↑ منتخب التواریخ، ص۸۷۵.
- ↑ ﴿الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ «مردان و زنان منافق، همگون یکدیگرند که به کار ناپسند فرمان میدهند و از کار شایسته باز میدارند! و (در بخشش) ناخن خشکی میورزند، خداوند را فراموش کردهاند و خداوند نیز آنان را از یاد برده است، بیگمان منافقانند که نافرمانند» سوره توبه، آیه ۶۷.
- ↑ ﴿وَلُوطًا آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ تَعْمَلُ الْخَبَائِثَ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِينَ﴾ «و به لوط داوری و دانشی دادیم و او را از شهری که (مردم آن) کارهای پلید میکردند رهاندیم که آنان گروه بدی نافرمانبردار بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۴.
- ↑ ﴿إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ﴾ «من میخواهم که تو با گناه من و گناه خود (نزد خداوند) بازگردی تا از دمسازان آتش باشی و این کیفر ستمگران است» سوره مائده، آیه ۲۹.
- ↑ ﴿وَأَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ كُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِيدُوا فِيهَا وَقِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ﴾ «و اما نافرمانان جایگاهشان آتش (دوزخ) است؛ هر بار که میخواهند از آن بیرون روند دوباره به آن بازگردانده میشوند و به آنان میگویند: عذاب آتشی را که دروغ میشمردید، بچشید» سوره سجده، آیه ۲۰.
- ↑ ﴿وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آيَاتٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ * فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ * وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ﴾ «و دستت را در گریبان کن تا سپید (و نورانی) بیهیچ آسیب (و بیماری) بیرون آید؛ با نه نشانه به سوی فرعون و قومش (روی آور) که آنان قومی نافرمانند * و چون نشانههای ما روشنگرانه نزد آنان رسید گفتند: این جادویی آشکار است * و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود» سوره نمل، آیه ۱۲-۱۴؛ ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ * فَمَنْ تَوَلَّى بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ «و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست میشمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم؛ فرمود: پس گواه باشید و من نیز همراه شما از گواهانم * بنابراین پس از آن، کسانی که رو بگردانند نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۸۱-۸۲.
- ↑ ﴿قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾ «بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و دودمانتان و داراییهایی که به دست آوردهاید و تجارتی که از کساد آن بیم دارید و خانههایی که میپسندید از خداوند و پیامبرش و جهاد در راه او نزد شما دوستداشتنیتر است پس چشم به راه باشید تا خداوند» سوره توبه، آیه ۲۴؛ ﴿وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ﴾ «و روزی که کافران را بر آتش (دوزخ) عرضه کنند و (به آنان گویند): چیزهای خوشایندتان را در زندگانی دنیا به پایان بردید و از آنها بهرهمند شدید پس امروز برای گردنکشی ناحق در زمین و آن نافرمانی که میکردید با عذاب خواریآور کیفر میبینید» سوره احقاف، آیه ۲۰؛ ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا﴾ «و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان میدهیم و در آن نافرمانی میورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب میگردد، آنگاه یکسره نابودش میگردانیم» سوره اسراء، آیه ۱۶.
- ↑ ﴿وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَيَوْمَ لَا يَسْبِتُونَ لَا تَأْتِيهِمْ كَذَلِكَ نَبْلُوهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ * فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ﴾ «و از ایشان درباره شهری که در کرانه دریا بود بپرس، آنگاه که (از حکم حرام بودن ماهیگیری) در روز شنبه تجاوز میکردند زیرا روز شنبه آنان ماهیهاشان نزد ایشان روی آب میآمدند و روزی که شنبهشان نبود نزد آنان نمیآمدند، بدینگونه آنها را برای آنکه نافرمانی میکردند، میآزمودیم * آنگاه چون اندرزی که به ایشان داده شده بود از یاد بردند کسانی را که (مردم را) از کار بد باز میداشتند رهایی بخشیدیم و ستمورزان را برای آنکه نافرمانی میکردند به عذابی سخت فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۱۶۳ و ۱۶۵؛ ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا﴾ «و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمیگزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرانند» سوره کهف، آیه ۵۰.
- ↑ ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ * الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾ «خداوند پروا ندارد که به پشه یا فراتر از آن مثلی بزند، پس آنان که ایمان دارند میدانند این از سوی پروردگار آنها درست است اما کسانی که کافرند میگویند: «خداوند از این مثل، چه میخواهد؟»؛ با آن بسیاری را بیراه و بسیاری (دیگر) را رهیاب میکند. و جز نافرمانان را با آن بیراه نمیگرداند * همان کسان که پیمان با خداوند را پس از بستن آن میشکنند و چیزی را که خداوند فرمان به پیوند آن داده است میگسلند و در زمین تباهی میورزند، آنانند که زیانکارند» سوره بقره، آیه ۲۶-۲۷؛ ﴿وَلَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَمَا يَكْفُرُ بِهَا إِلَّا الْفَاسِقُونَ * أَوَكُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْدًا نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ﴾ «و به سوی تو آیاتی روشن فرو فرستادهایم و جز نافرمانان کسی بدان انکار نمیورزد * و چرا هر بار پیمانی بستند برخی از ایشان آن را شکستند؟ (نه) بلکه بیشتر ایشان ایمان ندارند» سوره بقره، آیه ۹۹-۱۰۰.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾ «ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسندهای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسندهای نباید از نوشتن به گونهای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید و اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهان مورد پسند خود (گواه بگیرید) تا اگر یکی از آن دو زن از یاد برد دیگری به یاد او آورد و چون گواهان (برای گواهی) فرا خوانده شوند نباید سر، باز زنند و تن نزنید از اینکه آن (وام) را چه خرد و چه کلان به سر رسید آن بنویسید، این نزد خداوند دادگرانهتر و برای گواهگیری، استوارتر و به اینکه دچار تردید نگردید، نزدیکتر است؛ مگر داد و ستدی نقد باشد که (دست به دست) میان خود میگردانید پس گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید و چون داد و ستد میکنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش میدهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
- ↑ ﴿وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ «و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) میزنند سپس چهار گواه نمیآورند هشتاد تازیانه بزنید و دیگر هرگز گواهی آنان را نپذیرید و آنانند که نافرمانند» سوره نور، آیه ۴.
- ↑ ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَنْ يُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ * مَا قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَى أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيُخْزِيَ الْفَاسِقِينَ﴾ «این از آن روست که آنان با خداوند و پیامبر وی مخالفت ورزیدند و هر کس با خداوند مخالفت ورزد به راستی خداوند سختکیفر است * هر درخت خرمایی که بریدید یا بر ریشههای آن وانهادید به اذن خداوند بود و (چنین کرد) تا نافرمانان را خوار گرداند» سوره حشر، آیه ۴-۵.
- ↑ ﴿قَالُواْ يَا مُوسَى إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدًا مَّا دَامُواْ فِيهَا فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ * قَالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلاَّ نَفْسِي وَأَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ * قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الأَرْضِ فَلاَ تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ﴾ «گفتند: ای موسی، تا آنان در آنند ما هرگز، هیچگاه بدان وارد نمیشویم؛ تو برو و پروردگارت، (با آنان) نبرد کنید که ما همینجا خواهیم نشست * (موسی) گفت: پروردگارا! من جز اختیار خویش و برادرم را ندارم، میان ما و این قوم نافرمان جدایی انداز! * (خداوند) فرمود: که (آمدن به) این سرزمین چهل سال بر آنان حرام است؛ روی زمین سرگردان میشوند، پس بر گروه نافرمانان دریغ مخور» سوره مائده، آیه ۲۴-۲۶.
- ↑ ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای بتها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بختآزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ ﴿قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ «بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمییابم که برای خورندهای که آن را میخورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بیگمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۴۵.
- ↑ منصوری، خلیل، فسق عامل نابودی جوامع.
- ↑ ﴿فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ﴾ «امّا ستمکاران گفتاری دیگر را جایگزین آنچه به آنان گفته شده بود، کردند آنگاه ما بر ستمگران به کیفر نافرمانی که میکردند، عذابی از آسمان فرو فرستادیم» سوره بقره، آیه ۵۹؛ ﴿فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ﴾ «آنگاه چون اندرزی که به ایشان داده شده بود از یاد بردند کسانی را که (مردم را) از کار بد باز میداشتند رهایی بخشیدیم و ستمورزان را برای آنکه نافرمانی میکردند به عذابی سخت فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۱۶۵؛ ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا﴾ «و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان میدهیم و در آن نافرمانی میورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب میگردد، آنگاه یکسره نابودش میگردانیم» سوره اسراء، آیه ۱۶؛ ﴿إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ * وَلَقَدْ تَرَكْنَا مِنْهَا آيَةً بَيِّنَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾ «ما بر مردم این شهر برای آن بزهکاری که میکردند عذابی از آسمان فرو میآوریم * و به یقین از آن، نشانهای روشن برای گروهی که خرد میورزند باز نهادیم» سوره عنکبوت، آیه ۳۴-۳۵.
- ↑ ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری میکند؛ بیگمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ منصوری، خلیل، فسق عامل نابودی جوامع.
- ↑ مائده آیه ۳.
- ↑ انعام آیه ۱۴۵.
- ↑ منصوری، خلیل، فاسقان و آثار اجتماعی فسق.
- ↑ منصوری، خلیل، فاسقان و آثار اجتماعی فسق.
- ↑ ﴿وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَيَوْمَ لَا يَسْبِتُونَ لَا تَأْتِيهِمْ كَذَلِكَ نَبْلُوهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ﴾ «و از ایشان درباره شهری که در کرانه دریا بود بپرس، آنگاه که (از حکم حرام بودن ماهیگیری) در روز شنبه تجاوز میکردند زیرا روز شنبه آنان ماهیهاشان نزد ایشان روی آب میآمدند و روزی که شنبهشان نبود نزد آنان نمیآمدند، بدینگونه آنها را برای آنکه نافرمانی میکردند، میآزمودیم» سوره اعراف، آیه ۱۶۳.
- ↑ مائده آیه ۲۵و ۲۶.
- ↑ منصوری، خلیل، فاسقان و آثار اجتماعی فسق.
- ↑ منصوری، خلیل، فاسقان و آثار اجتماعی فسق.
- ↑ مستدرک الوسائل ج ۱۸ ص۲۱۵ و بحارالانوار ج ۷۴ص ۹۱.
- ↑ وسایل الشیعه ج ۱ ص۳۶.
- ↑ وسایل الشیعه ج ۵۱ص ۳۴۲.
- ↑ الکافی، ج ۷، ص۳۹۵.
- ↑ امام میگوید.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص۶۴۱.
- ↑ منصوری، خلیل، فاسقان و آثار اجتماعی فسق.
- ↑ مفردات الفاظ قرآن کریم، ص۳۸۰، ذیل واژه فسق.
- ↑ تحف العقول: ص۲۲.
- ↑ «و به آنان که آیات ما را دروغ انگاشتند برای نافرمانی که میکردند عذاب میرسد» سوره انعام، آیه ۴۹.
- ↑ «امّا ستمکاران گفتاری دیگر را جایگزین آنچه به آنان گفته شده بود، کردند آنگاه ما بر ستمگران به کیفر نافرمانی که میکردند، عذابی از آسمان فرو فرستادیم» سوره بقره، آیه ۵۹.
- ↑ ﴿وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَيَوْمَ لَا يَسْبِتُونَ لَا تَأْتِيهِمْ كَذَلِكَ نَبْلُوهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ * وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ * فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ﴾ «و از ایشان درباره شهری که در کرانه دریا بود بپرس، آنگاه که (از حکم حرام بودن ماهیگیری) در روز شنبه تجاوز میکردند زیرا روز شنبه آنان ماهیهاشان نزد ایشان روی آب میآمدند و روزی که شنبهشان نبود نزد آنان نمیآمدند، بدینگونه آنها را برای آنکه نافرمانی میکردند، میآزمودیم * و (یاد کن) آنگاه را که گروهی از ایشان گفتند: چرا قومی را پند میدهید که خداوند یا آنان را نابود یا به سختی عذاب خواهد کرد؟ گفتند: تا عذری نزد پروردگارتان گردد و باشد که آنان پرهیزگاری ورزند * آنگاه چون اندرزی که به ایشان داده شده بود از یاد بردند کسانی را که (مردم را) از کار بد باز میداشتند رهایی بخشیدیم و ستمورزان را برای آنکه نافرمانی میکردند به عذابی سخت فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۱۶۳-۱۶۵.
- ↑ «ما بر مردم این شهر برای آن بزهکاری که میکردند عذابی از آسمان فرو میآوریم» سوره عنکبوت، آیه ۳۴.
- ↑ «آیا آدمی میپندارد هرگز استخوانهای (پوسیده) او را فراهم نمیآوریم؟ * چرا، (فراهم میآوریم) در حالی که تواناییم که (نقشهای) سرانگشتان او را (نیز) سامان بخشیم * بلکه آدمی بر آن است که در آینده خویش، (نیز) گناه ورزد» سوره قیامه، آیه ۳-۵.
- ↑ معجم الفروق اللغویه ص۴۰۵.
- ↑ «و خداوند از آنچه آفریده است سایهبانهایی برای شما قرار داد و از کوهها غارهایی برایتان نهاد و تنپوشهایی برایتان پدید آورد که شما را از گرما نگه میدارد و تنپوشهایی که شما را از (گزند) جنگتان نگه میدارد؛ بدینگونه خداوند نعمتش را بر شما تمام میگردا» سوره نحل، آیه ۸۱.
- ↑ «ای فرزندان آدم! برای شما جامهای را فرو فرستادهایم که شرمگاههای شما را میپوشاند و (نیز) جامهای را که زینت است و لباس پرهیزگاری، باری، بهتر است؛ این از آیات خداوند است باشد که آنان در یاد گیرند» سوره اعراف، آیه ۲۶.
- ↑ «آمیزش با زنانتان در شب روزهداری برای شما حلال شده است. آنها جامه شما و شما جامه آنهایید» سوره بقره، آیه ۱۸۷.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمیگزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرانند» سوره کهف، آیه ۵۰.
- ↑ بحار الأنوار، ط-بیروت، ج ۷۲، ص۱۴۸، ح ۶؛ من لایحضره الفقیه ج ۴، ص۴۱۸، ح ۵۹۱۳.
- ↑ منصوری، خلیل، فسق خروج از پوسته زیبای هدایت.
- ↑ ﴿فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ﴾ «امّا ستمکاران گفتاری دیگر را جایگزین آنچه به آنان گفته شده بود، کردند آنگاه ما بر ستمگران به کیفر نافرمانی که میکردند، عذابی از آسمان فرو فرستادیم» سوره بقره، آیه ۵۹. ﴿فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ﴾ «آنگاه چون اندرزی که به ایشان داده شده بود از یاد بردند کسانی را که (مردم را) از کار بد باز میداشتند رهایی بخشیدیم و ستمورزان را برای آنکه نافرمانی میکردند به عذابی سخت فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۱۶۵. ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا﴾ «و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان میدهیم و در آن نافرمانی میورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب میگردد، آنگاه یکسره نابودش میگردانیم» سوره اسراء، آیه ۱۶.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ﴾ «ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کردهاید پشیمان گردید» سوره حجرات، آیه ۶.
- ↑ ﴿أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ﴾ «آیا آنکه مؤمن است همگون کسی است که نافرمان است؟ (هرگز) برابر نیستند» سوره سجده، آیه ۱۸.
- ↑ مائده، آیه۵۹ و نیز روح المعانی، ج۴، جزء۶، ص۲۵۳.
- ↑ امالی، صدوق، ص۳۹؛ بحارالأنوار، ط –بیروت، ج ۷۲، ص۲۵۳، ح ۳۲.
- ↑ مائده، آیه۵۹ و نیز مجمع البیان، ج۳و۴، ص۳۳۰.
- ↑ ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ * الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾ «خداوند پروا ندارد که به پشه یا فراتر از آن مثلی بزند، پس آنان که ایمان دارند میدانند این از سوی پروردگار آنها درست است اما کسانی که کافرند میگویند: «خداوند از این مثل، چه میخواهد؟»؛ با آن بسیاری را بیراه و بسیاری (دیگر) را رهیاب میکند. و جز نافرمانان را با آن بیراه نمیگرداند * همان کسان که پیمان با خداوند را پس از بستن آن میشکنند و چیزی را که خداوند فرمان به پیوند آن داده است میگسلند و در زمین تباهی میورزند، آنانند که زیانکارند» سوره بقره، آیه ۲۶-۲۷. ﴿كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ * كَيْفَ وَإِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لَا يَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً يُرْضُونَكُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ﴾ «چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بستهاید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست میدارد * چگونه (به پیمان خود وفادار باشند)؟ حال آنکه اگر بر شما پیروز گردند نه پیوندی را درباره شما پاس میدارند و نه پیمانی را؛ با زبان خود خشنودتان میکنند و دلهای آنان (شما را) پس میزند و بیشتر آنان نافرمانند» سوره توبه، آیه ۷-۸.
- ↑ ﴿فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِي قُلُوبِهِمْ إِلَى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُواْ اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُواْ يَكْذِبُونَ * أَلَمْ يَعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ وَأَنَّ اللَّهَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ * الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقَاتِ وَالَّذِينَ لاَ يَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ * اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾ «آنگاه به کیفر شکستن پیمانی که با خداوند بسته بودند و دروغی که میگفتند (خداوند) تا روزی که به لقای او برسند دورویی را در دلهایشان بر جای نهاد * آیا نمیدانند که خداوند راز آنها و سخنان زیرگوشی آنان را میداند و اینکه خداوند بسیار داننده نهانهاست؟! * آنان که به مؤمنان داوطلب دادن صدقهها و به کسانی که جز توان (اندک) خود چیزی (برای دادن صدقه) نمییابند طعنه میزنند و آنان را به ریشخند میگیرند، خداوند به ریشخندشان میگیرد و عذابی دردناک خواهند داشت * چه برای آنان آمرزش بخواهی چه نخواهی (سودی ندارد زیرا) اگر هفتاد بار برای آنها آمرزش بخواهی هیچگاه خداوند آنان را نخواهد آمرزید؛ این از آن روست که آنان به خداوند و پیامبرش کافر شدهاند و خداوند این گروه نافرمان را راهنمایی نمیکند» سوره توبه، آیه ۷۷-۸۰. ﴿يَحْلِفُونَ لَكُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَرْضَى عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ﴾ «برای شما سوگند میخورند تا از آنان خشنود شوید، اگر هم شما از آنان خشنود شوید بیگمان خداوند از این گروه نافرمان خشنود نخواهد گشت» سوره توبه، آیه ۹۶. ﴿سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾ «برای آنان برابر است چه برایشان آمرزش بخواهی چه نخواهی هرگز خداوند آنان را نمیآمرزد؛ بیگمان خداوند نافرمانان را راهنمایی نمیکند» سوره منافقون، آیه ۶.
- ↑ ﴿قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِيهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ * قَالَ رَبِّ إِنِّي لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَأَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ﴾ «گفتند: ای موسی، تا آنان در آنند ما هرگز، هیچگاه بدان وارد نمیشویم؛ تو برو و پروردگارت، (با آنان) نبرد کنید که ما همینجا خواهیم نشست * (موسی) گفت: پروردگارا! من جز اختیار خویش و برادرم را ندارم، میان ما و این قوم نافرمان جدایی انداز!» سوره مائده، آیه ۲۴-۲۵.
- ↑ ﴿وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ﴾ «و روزی که کافران را بر آتش (دوزخ) عرضه کنند و (به آنان گویند): چیزهای خوشایندتان را در زندگانی دنیا به پایان بردید و از آنها بهرهمند شدید پس امروز برای گردنکشی ناحق در زمین و آن نافرمانی که میکردید با عذاب خواریآور کیفر میبینید» سوره احقاف، آیه ۲۰؛ ﴿مَا قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَى أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيُخْزِيَ الْفَاسِقِينَ﴾ «هر درخت خرمایی که بریدید یا بر ریشههای آن وانهادید به اذن خداوند بود و (چنین کرد) تا نافرمانان را خوار گرداند» سوره حشر، آیه ۵.
- ↑ مجموعه ورام ج ۲، ص۶۱؛ امالی، طوسی ص۵۳۵؛ مکارم الاخلاق، ص۴۶۶.
- ↑ تحف العقول، ص۳۳۰.
- ↑ بحار الأنوار، ط-بیروت، ج ۷۲، ص۲۶۱، ح ۶۴؛ نوادر، راوندی، ص۱۸، ۱۹.
- ↑ تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص۴۳۳، ح ۹۸۸۳.
- ↑ بحار الأنوار، ط-بیروت، ج ۷۱، ص۱۹۹، ح ۳۶؛ نهج البلاغه، صبحی صالح، ص۴۶۰، نامه ۶۹.
- ↑ من لا یحضره الفقیه ج ۳، ص۳۱، ح ۳۲۶۶ – تهذیب الاحکام، تحقیق خرسان، ج ۶، ص۳۱۹، ح ۸۵.
- ↑ کافی، ط-الاسلامیه، ج ۷، ص۳۹۵، ح ۵؛من لا یحضره الفقیه ج ۳، ص۵۰، ح ۳۳۰۶.
- ↑ «و اما نافرمانان جایگاهشان آتش (دوزخ) است؛ هر بار که میخواهند از آن بیرون روند دوباره به آن بازگردانده میشوند و به آنان میگویند: عذاب آتشی را که دروغ میشمردید، بچشید» سوره سجده، آیه ۲۰.
- ↑ اختصاص ص۳۳۸.
- ↑ منصوری، خلیل، فسق خروج از پوسته زیبای هدایت.
- ↑ ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ «و در خانههایتان آرام گیرید و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ ﴿وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلَالًا وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبَالِ أَكْنَانًا وَجَعَلَ لَكُمْ سَرَابِيلَ تَقِيكُمُ الْحَرَّ وَسَرَابِيلَ تَقِيكُمْ بَأْسَكُمْ كَذَلِكَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْلِمُونَ﴾ «و خداوند از آنچه آفریده است سایهبانهایی برای شما قرار داد و از کوهها غارهایی برایتان نهاد و تنپوشهایی برایتان پدید آورد که شما را از گرما نگه میدارد و تنپوشهایی که شما را از (گزند) جنگتان نگه میدارد؛ بدینگونه خداوند نعمتش را بر شما تمام میگردا» سوره نحل، آیه ۸۱؛ ﴿يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ﴾ «ای فرزندان آدم! برای شما جامهای را فرو فرستادهایم که شرمگاههای شما را میپوشاند و (نیز) جامهای را که زینت است و لباس پرهیزگاری، باری، بهتر است؛ این از آیات خداوند است باشد که آنان در یاد گیرند» سوره اعراف، آیه ۲۶.
- ↑ احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا﴾ «و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، * پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد، * بیگمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۷-۱۰؛ ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾ «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.
- ↑ ﴿وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ﴾ «و میگویند: اگر ما سخن نیوش یا خردورز میبودیم در زمره دوزخیان نبودیم» سوره ملک، آیه ۱۰.
- ↑ روم، آیه ۳۰.
- ↑ منصوری، خلیل، علل گرایش به فسق و رفتارهای نابهنجار.
- ↑ ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ «خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند -چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر میگرداند؛ (آنان) مرا میپرستند و چیزی را شریک من نمیگردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند» سوره نور، آیه ۵۵.
- ↑ ﴿وَلُوطًا آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ تَعْمَلُ الْخَبَائِثَ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِينَ﴾ «و به لوط داوری و دانشی دادیم و او را از شهری که (مردم آن) کارهای پلید میکردند رهاندیم که آنان گروه بدی نافرمانبردار بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۴.
- ↑ ﴿وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَهَذِهِ الأَنْهَارُ تَجْرِي مِن تَحْتِي أَفَلا تُبْصِرُونَ * أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِّنْ هَذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَلا يَكَادُ يُبِينُ * فَلَوْلا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِّن ذَهَبٍ أَوْ جَاءَ مَعَهُ الْمَلائِكَةُ مُقْتَرِنِينَ * فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ﴾ «و فرعون در میان قوم خود بانگ برداشت و گفت: ای قوم من! آیا پادشاهی مصر از آن من نیست در حالی که این جویبارها از زیر (کاخ) من روان است؟ آیا نمیبینید؟ * بلکه من از این کس بهترم که خوارمایه است و به درستی نمیتواند سخن گوید * پس چرا دستبندهایی زرّین برای او فرو نیفکندهاند یا فرشتگان، دوشادوش با او نیامدهاند؟ * آنگاه قوم خود را سبکسار کرد (و از راه به در برد) و آنان از او فرمان بردند زیرا آنان قومی بزهکار بودند» سوره زخرف، آیه ۵۱-۵۴.
- ↑ ﴿وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَيَوْمَ لاَ يَسْبِتُونَ لاَ تَأْتِيهِمْ كَذَلِكَ نَبْلُوهُم بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ * وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا قَالُواْ مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ * فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُواْ بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ﴾ «و از ایشان درباره شهری که در کرانه دریا بود بپرس، آنگاه که (از حکم حرام بودن ماهیگیری) در روز شنبه تجاوز میکردند زیرا روز شنبه آنان ماهیهاشان نزد ایشان روی آب میآمدند و روزی که شنبهشان نبود نزد آنان نمیآمدند، بدینگونه آنها را برای آنکه نافرمانی میکردند، میآزمودیم * و (یاد کن) آنگاه را که گروهی از ایشان گفتند: چرا قومی را پند میدهید که خداوند یا آنان را نابود یا به سختی عذاب خواهد کرد؟ گفتند: تا عذری نزد پروردگارتان گردد و باشد که آنان پرهیزگاری ورزند * آنگاه چون اندرزی که به ایشان داده شده بود از یاد بردند کسانی را که (مردم را) از کار بد باز میداشتند رهایی بخشیدیم و ستمورزان را برای آنکه نافرمانی میکردند به عذابی سخت فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۱۶۳-۱۶۵.
- ↑ ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ﴾ «بگو ای اهل کتاب! آیا جز از این رو با ما میستیزید که ما به خداوند و آنچه بر ما و آنچه از پیش فرو فرستاده شده است، ایمان داریم و بیشتر شما نافرمانید؟» سوره مائده، آیه ۵۹.
- ↑ ﴿وَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ﴾ «و پاسخ قوم او جز این نبود که گفتند: اینان را از شهرتان بیرون کنید که آنان مردمی هستند که خود را پاک مینمایانند» سوره اعراف، آیه ۸۲؛ ﴿فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ﴾ «اما پاسخ قوم او جز این نبود که گفتند: خاندان لوط را از شهر خود بیرون کنید زیرا آنان مردمی هستند که خود را پاک مینمایانند» سوره نمل، آیه ۵۶.
- ↑ بقره، آیه ۵۹؛ اعراف، آیه ۱۶۵؛ اسراء، آیه ۱۶؛ عنکبوت، آیات ۳۴ و ۳۵.
- ↑ ﴿تَرَى كَثِيرًا مِنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَفِي الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ * وَلَوْ كَانُوا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالنَّبِيِّ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِيَاءَ وَلَكِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ فَاسِقُونَ﴾ «بسیاری از آنان را مینگری که کافران را سرور میگیرند؛ به راستی زشت است آنچه خود برای خویش پیش فرستادند که (سبب شد) خداوند بر آنان خشم گرفت و آنان در عذاب، جاودانند * و اگر به خداوند و پیامبر و آنچه به سوی او فرو فرستاده شده است ایمان میداشتند آنان را سرور نمیگرفتند اما بسیاری از ایشان نافرمانند» سوره مائده، آیه ۸۰-۸۱.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ﴾ «ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کردهاید پشیمان گردید» سوره حجرات، آیه ۶.
- ↑ ﴿سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ * هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ﴾ «برای آنان برابر است چه برایشان آمرزش بخواهی چه نخواهی هرگز خداوند آنان را نمیآمرزد؛ بیگمان خداوند نافرمانان را راهنمایی نمیکند * آنان همان کسانند که میگویند: به آنان که نزد پیامبر خدایند چیزی ندهید تا (از کنار او) پراکنده شوند با آنکه گنجینههای آسمانها و زمین از آن خداوند است امّا منافقان درنمییابند» سوره منافقون، آیه ۶-۷.
- ↑ ﴿وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ﴾ «و روزی که کافران را بر آتش (دوزخ) عرضه کنند و (به آنان گویند): چیزهای خوشایندتان را در زندگانی دنیا به پایان بردید و از آنها بهرهمند شدید پس امروز برای گردنکشی ناحق در زمین و آن نافرمانی که میکردید با عذاب خواریآور کیفر میبینید» سوره احقاف، آیه ۲۰؛ ﴿مَا قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَى أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيُخْزِيَ الْفَاسِقِينَ﴾ «هر درخت خرمایی که بریدید یا بر ریشههای آن وانهادید به اذن خداوند بود و (چنین کرد) تا نافرمانان را خوار گرداند» سوره حشر، آیه ۵.
- ↑ ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ * الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾ «خداوند پروا ندارد که به پشه یا فراتر از آن مثلی بزند، پس آنان که ایمان دارند میدانند این از سوی پروردگار آنها درست است اما کسانی که کافرند میگویند: «خداوند از این مثل، چه میخواهد؟»؛ با آن بسیاری را بیراه و بسیاری (دیگر) را رهیاب میکند. و جز نافرمانان را با آن بیراه نمیگرداند * همان کسان که پیمان با خداوند را پس از بستن آن میشکنند و چیزی را که خداوند فرمان به پیوند آن داده است میگسلند و در زمین تباهی میورزند، آنانند که زیانکارند» سوره بقره، آیه ۲۶-۲۷.
- ↑ شمس، آیات ۷ تا ۱۰.
- ↑ ﴿أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ﴾ «آیا آنکه مؤمن است همگون کسی است که نافرمان است؟ (هرگز) برابر نیستند» سوره سجده، آیه ۱۸؛ ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ﴾ «و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ (زیرا) دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
- ↑ اعراف، آیه ۱۶۵.
- ↑ بقره، آیه ۵۹؛ انعام، آیه ۴۹؛ اعراف، آیه ۱۶۵؛ اسراء، آیه ۱۶؛ عنکبوت، آیه ۳۴؛ سجده، آیه ۲۰؛ حشر، آیه ۵.
- ↑ مائده، آیه ۵۹.
- ↑ روح المعانی، ج ۴، جزء ۶، ص۲۵۳.
- ↑ مائده، آیه ۵۹.
- ↑ مجمع البیان، ج ۳ – ۴، ص۳۳۰.
- ↑ بقره، آیات ۲۶ و ۲۷.
- ↑ ﴿كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ * كَيْفَ وَإِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لَا يَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً يُرْضُونَكُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ﴾ «چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بستهاید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست میدارد * چگونه (به پیمان خود وفادار باشند)؟ حال آنکه اگر بر شما پیروز گردند نه پیوندی را درباره شما پاس میدارند و نه پیمانی را؛ با زبان خود خشنودتان میکنند و دلهای آنان (شما را) پس میزند و بیشتر آنان نافرمانند» سوره توبه، آیه ۷-۸.
- ↑ ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ «شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان میآوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
- ↑ بقره، آیات ۲۶ و۲۷.
- ↑ منصوری، خلیل، علل گرایش به فسق و رفتارهای نابهنجار.
- ↑ شمس، آیات ۷ تا ۱۰.
- ↑ ﴿وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ﴾ «و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و از خواستههای آنان پیروی مکن و از آنان بپرهیز مبادا تو را در برخی از آنچه خداوند به سوی تو فرو فرستاده است به فتنه اندازند و اگر رو برتابند بدان که خداوند جز این نمیخواهد که آنان را به برخی از گناهانشان گرفتار سازد و بیگمان بسیاری از مردم نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۹.
- ↑ انبیاء، آیه ۷۴.
- ↑ ﴿ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ﴾ «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان که سزاوار نگاهداشت آن است نگاه نداشتند آنگاه ما پاداش مؤمنانشان را ارزانی داشتیم و بسیاری از آنان بزهکارند» سوره حدید، آیه ۲۷.
- ↑ ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَلَا تَفْتِنِّي أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ * قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا لَنْ يُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ إِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْمًا فَاسِقِينَ﴾ «و از ایشان، کسی است که میگوید: به من اجازه (کنارهگیری از جهاد) بده و مرا در آشوب میفکن! آگاه باش که آنان در آشوب افتادهاند و دوزخ فراگیرنده کافران است * بگو: چه خواسته چه ناخواسته بخشش کنید هرگز از شما پذیرفته نمیگردد که شما گروهی نافرمان بودهاید» سوره توبه، آیه ۴۹ و ۵۳؛ ﴿يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ المُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلاَ تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِينَ * قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّ فِيهَا قَوْمًا جَبَّارِينَ وَإِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا حَتَّىَ يَخْرُجُواْ مِنْهَا فَإِن يَخْرُجُواْ مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ* قَالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُواْ عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ * قَالُواْ يَا مُوسَى إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدًا مَّا دَامُواْ فِيهَا فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ * قَالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلاَّ نَفْسِي وَأَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ﴾ «ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما مقرّر فرموده است وارد شوید و واپس مگرایید که زیانکار گردید * گفتند: ای موسی! در آنجا گروهی گردنکش جای دارند و تا آنان از آن بیرون نیایند ما درون آن نخواهیم رفت اما اگر از آنجا بیرون آیند ما درون میرویم * دو مرد از کسانی که (از خداوند) میترسیدند (و) خداوند بر آنان نعمت بخشیده بود گفتند: از در (این شهر) بر آنان وارد شوید و هنگامی که در آن درآیید شما پیروزید و اگر مؤمنید تنها بر خداوند توکل کنید * گفتند: ای موسی، تا آنان در آنند ما هرگز، هیچگاه بدان وارد نمیشویم؛ تو برو و پروردگارت، (با آنان) نبرد کنید که ما همینجا خواهیم نشست * (موسی) گفت: پروردگارا! من جز اختیار خویش و برادرم را ندارم، میان ما و این قوم نافرمان جدایی انداز!» سوره مائده، آیه ۲۱-۲۵.
- ↑ ﴿الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ «مردان و زنان منافق، همگون یکدیگرند که به کار ناپسند فرمان میدهند و از کار شایسته باز میدارند! و (در بخشش) ناخن خشکی میورزند، خداوند را فراموش کردهاند و خداوند نیز آنان را از یاد برده است، بیگمان منافقانند که نافرمانند» سوره توبه، آیه ۶۷.
- ↑ آل عمران، آیات ۸۱ و ۸۲.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾ «ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسندهای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسندهای نباید از نوشتن به گونهای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید و اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهان مورد پسند خود (گواه بگیرید) تا اگر یکی از آن دو زن از یاد برد دیگری به یاد او آورد و چون گواهان (برای گواهی) فرا خوانده شوند نباید سر، باز زنند و تن نزنید از اینکه آن (وام) را چه خرد و چه کلان به سر رسید آن بنویسید، این نزد خداوند دادگرانهتر و برای گواهگیری، استوارتر و به اینکه دچار تردید نگردید، نزدیکتر است؛ مگر داد و ستدی نقد باشد که (دست به دست) میان خود میگردانید پس گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید و چون داد و ستد میکنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش میدهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
- ↑ ﴿وَأَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ كُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِيدُوا فِيهَا وَقِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ﴾ «و اما نافرمانان جایگاهشان آتش (دوزخ) است؛ هر بار که میخواهند از آن بیرون روند دوباره به آن بازگردانده میشوند و به آنان میگویند: عذاب آتشی را که دروغ میشمردید، بچشید» سوره سجده، آیه ۲۰.
- ↑ ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ «و چون کسانی نباشید که خداوند را فراموش کردند پس (خداوند نیز) آنان را از یاد خودشان برد؛ آنانند که نافرمانند» سوره حشر، آیه ۱۹.
- ↑ ﴿قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾ «بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و دودمانتان و داراییهایی که به دست آوردهاید و تجارتی که از کساد آن بیم دارید و خانههایی که میپسندید از خداوند و پیامبرش و جهاد در راه او نزد شما دوستداشتنیتر است پس چشم به راه باشید تا خداوند» سوره توبه، آیه ۲۴؛ ﴿وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ﴾ «و روزی که کافران را بر آتش (دوزخ) عرضه کنند و (به آنان گویند): چیزهای خوشایندتان را در زندگانی دنیا به پایان بردید و از آنها بهرهمند شدید پس امروز برای گردنکشی ناحق در زمین و آن نافرمانی که میکردید با عذاب خواریآور کیفر میبینید» سوره احقاف، آیه ۲۰.
- ↑ مائده، آیات ۸۰ و ۸۱.
- ↑ اسراء، آیه ۱۶.
- ↑ بقره، آیه ۲۸۲.
- ↑ بقره، آیات ۲۶ و ۲۷ و ۹۹ و ۱۰۰؛ آل عمران، آیات ۸۱ و ۸۲.
- ↑ مائده، آیه ۴۷.
- ↑ ﴿وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ «و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) میزنند سپس چهار گواه نمیآورند هشتاد تازیانه بزنید و دیگر هرگز گواهی آنان را نپذیرید و آنانند که نافرمانند» سوره نور، آیه ۴.
- ↑ منصوری، خلیل، علل گرایش به فسق و رفتارهای نابهنجار.