امام مهدی در حدیث

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۵۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون امام مهدی(ع) است. "امام مهدی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام مهدی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

پنج روایت از رسول خدا(ص)

  1. صدوق در امالی از ابن عباس نقل کرده است که پیامبر (ص) فرمود: چون در شب معراج مرا به آسمان هفتم و از آنجا به سدرة المنتهی و از آنجا به حجاب‌های نور بردند، پروردگارم ندا کرد که: ای محمد تو بنده من و من پروردگار توام، پس خود را در برابر من کوچک شمار و مرا پرستش کن و بر من توکل نما و به من اعتماد داشته باش، زیرا من دوست دارم که تو بنده، حبیب، رسول و پیغمبر من باشی و برادرت علی جانشین و باب مدینه علم تو باشد. او حجت من و پیشوای بندگان من است که به وسیله او دوستان من از دشمنانم شناخته شوند. به وسیله او حزب شیطان از حزب الله تمیز داده می‌شود و دین من به وجود او پایدار و حدود آن محفوظ و احکامش جاری می‌شود. به خاطر تو و او و امامان از اولاد تو، به مرد و زن بندگانم ترحم می‌کنم و به وسیله قائم شما زمین خود را با تسبیح و تهلیل و تکبیر و تمجید ذات مقدسم، آباد کنم و از وجود دشمنان پاک گردانم و به دوستانم واگذار نمایم. با ظهور او سخنان بی‌دینان را پست و تعالیم خود را بلند گردانم و شهرها و بندگانم را از علم خود با خبر کنم و گنج‌ها و اندوخته‌ها را آشکار سازم و او را به اسرار و ما فی الضمیر هر کس مطلع گردانم و با نیروی فرشتگانم مدد کنم تا فرمان مرا اجرا کند و دینم را رواج دهد. او ولی به حق و مهدی حقیقی بندگان من است[۱].
  2. مجلسی در بحار از شیخ صدوق در کتاب کمال الدین از سعید بن جبیر و او از ابن عباس و او از پیامبر (ص) نقل کرده که فرمود: جانشینان من که بعد از من حجت‌های پروردگار بر مردم روی زمین هستند، دوازده تن می‌باشند. اول آنها برادرم و آخر آنها فرزندم خواهد بود. عرض کردند: یا رسول الله برادر شما کیست؟ فرمود: علی ابن ابی طالب (ع). گفتند: فرزند شما کیست؟ فرمود: مهدی است که زمین را از عدل و داد پر کند، چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد. به خدایی که مرا به راستی به مقام پیغمبری برانگیخته، اگر یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد، خداوند آن روز را چندان طولانی گرداند تا فرزندم مهدی در آن روز ظهور کند. پس عیسی روح الله از آسمان فرود آید و پشت سر او نماز گزارد. زمین به نور پروردگارش روشن شود و سلطنتش در شرق و غرب عالم گسترش یابد[۲].
  3. جابر بن عبدالله انصاری روایت می‌کند که رسول خدا فرمود: مهدی از اولاد من است نامش نام من و کنیه‌اش کنیه من می‌باشد. صورت و سیرتش از همه کس به من شبیه‌تر است. غیبتی کند که مردم دچار حیرت گردند و بسیاری از فرقه‌ها گمراه شوند، آنگاه مانند ستاره تابانی از پرده غیبت ظاهر شده، بدر آید و زمین را پر از عدل و داد کند، آن‌چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد[۳].
  4. پیامبر اکرم(ص) مکرراً امام مهدی (ع) را به عنوان دوازدهمین وصی و جانشین خود که رسالت اجرای برنامه‌های دینی و قوانین اسلامی را در سطح جهان بر عهده دارد معرفی کرده و همگان را به آمدنش بشارت داده است. احادیث مهدوی ایشان به دلیل اهمیت موضوع، انعکاس وسیعی در مجامع روایی شیعه و سنی داشته است. بنا به استقصایی که در کتاب "معجم احادیث الامام المهدی (ع)"[۴] انجام گرفته، از حدود چهارصد منبع معتبر نزد شیعیان و اهل تسنن، تعداد ۱۸۶۱ حدیث در رابطه با حضرت مهدی (ع) گردآوری شده است. از این تعداد، ۵۶۳ حدیث به پیامبر اکرم(ص) منسوب است که اکثراً در منابع و مصادر حدیثی اهل سنت وارد شده‌اند. بدون شک، اختصاص این حجم وسیع از احادیث به موضوع مهدویت، بیانگر حساسیت فوق العاده این مسأله در صدر اسلام بوده است؛ چراکه علی‌رغم قدغن بودن نقل حدیث در دوران خلفا و ممانعت شدید حکام اموی و عباسی از نشر روایات، این تعداد از احادیث توانسته‌اند از زیر تیغ سانسور طولانی مدت عبور کرده، به دست ما برسند. در اینجا به برخی از احادیث نبوی درباره آخرین وصی اشاره می‌شود: رسول خدا(ص) فرمود: "دنیا برچیده نشود تا این که مردی از خاندان من بر آن صاحب شود که نامش هم نام من است"[۵]؛ نیز آن حضرت فرمود: "قیامت برپا نمی‌شود تا این که مردی از خاندان من قسطنطنیه و کوه دیلم را فتح کند و اگر از عمر دنیا یک روز بیشتر باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را آن قدر طولانی می‌کند تا او آنجا را فتح کند"[۶]؛ در سخن دیگر فرمود: "روز قیامت فرا نمی‌رسد مگر آن که قائم به حق که از خاندان ماست قیام کند و آن قیام، زمانی خواهد بود که خدای عزوجل او را اجازه فرماید. هرکس پیرو او باشد نجات می‌یابد و هرکه از فرمانش تخلف ورزد، هلاک می‌شود. ای بندگان خدا! خدا را در نظر داشته باشید و به نزدش آیید، اگرچه بر روی یخ و برف راه روید؛ زیرا او خلیفه خدای عزوجل و جانشین من است"[۷]؛ ابوذر از رسول خدا(ص) نقل نموده است که فرمود: "امامان بعد از من، دوازده نفرند که نه نفر آنان از نسل حسین هستند و نهمین آنان، قائم آنان است. آگاه باشید که آنان در میان شما همانند کشتی نوح هستند؛ پس هرکس بر آن کشتی متمسک شود، نجات می‌یابد و هرکه از آن فاصله گیرد، هلاک می‌شود"[۸]؛ آن حضرت هم چنین فرمود: "پیشوایان پس از من، دوازده نفر از اهل بیت من هستند که علی نخستین آنان است و وسط آنان محمد و آخر آنان نیز محمد است. او مهدی این امت و همان کسی است که عیسی بن مریم پشت سر او نماز خواهد خواند"[۹]؛ پیامبر اکرم(ص) در کلام دیگری خطاب به مردم فرمودند: "جانشینان و اوصیای من که پس از من حجت‌های پروردگار در میان مردم هستند، دوازده نفرند، اول آنها برادرم است و آخرین آنان فرزندم خواهد بود. سؤال شد: یا رسول الله! برادرت کیست؟ ایشان پاسخ فرمود: علی بن أبی طالب. سؤال کردند: فرزندت کدام است؟ فرمود: مهدی، همان کسی که خداوند به وسیله او دنیا را پر از عدل و داد می‌کند، پس از آن که از ظلم و ستم پر شده باشد. سوگند به آن خدایی که مرا به پیامبری برانگیخت، اگر از دنیا جز یک روز نماند، خداوند آن روز را چنان بلند می‌کند که فرزندم مهدی خروج کند و آن گاه عیسی روح الله(ع) از آسمان فرود خواهد آمد و در پشت سر او نماز خواهد خواند و زمین از نور خداوند روشن خواهد شد و حکومت مهدی بر شرق و غرب عالم گسترش پیدا خواهد کرد"[۱۰]؛ کلمه شرطی "لو" در کلام پیامبر(ص) و مشروط شدن پایان عمر دنیا به ظهور حضرت مهدی (ع) بیانگر ناگزیر بودن و حتمیت این رخداد در آینده تاریخ است.
  5. در حدیثی دیگر، جابر بن عبدالله انصاری نقل می‌کند که وقتی خداوند آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ[۱۱] را نازل فرمود، محضر پیامبر(ص) عرض کردم: ای رسول خدا! خدا و رسول خدا را شناختیم، اما ﴿أُولِي الأَمْرِ که خداوند اطاعتش را قرین اطاعت شما قرار داده است چه کسانی هستند؟ پیامبر(ص) فرمود: "ای جابر! آنها جانشینان من و پیشوایان مسلمین بعد از من هستند. اولین آنها علی بن ابی طالب است، سپس حسن و حسین، سپس علی بن حسین، سپس محمد بن علی که در تورات به باقر (شکافنده علم) معروف است و تو ای جابر، او را درک می‌کنی! پس هرگاه او را دیدی، سلام مرا بر او برسان پس از او، جعفر بن محمد الصادق، سپس موسی بن جعفر، سپس علی بن موسی، سپس محمد بن علی، سپس علی بن محمد، سپس حسن بن علی و پس از او، هم نام و هم کنیه من، که او حجت خدا در زمین و باقی مانده حجج خدا در میان بندگانش است و فرزند حسن بن علی است. اوست که خداوند یاد خود را با دستان او بر مشرق و مغرب زمین می‌گشاید و اوست که از شیعیان و دوستدارانش غائب می‌شود؛ غیبتی که جز کسی که خداوند دلش را برای ایمان آزموده باشد، بر امامتش ثابت نمی‌ماند. سپس من عرض کردم: ای رسول خدا! آیا شیعیانش در غیبتش از او بهره‌مند می‌شوند؟ پیامبر(ص) فرمود: قسم به خدایی که مرا به نبوت مبعوث کرد، آنها از نور او روشنی می‌یابند و از ولایتش بهره می‌برند، همان طوری که مردم از خورشید بهره‌مند می‌شوند، گرچه ابر آن را بپوشاند. ای جابر! این از اسرار پنهان الهی و گنجینه دانش اوست. آن را مکتوم دار، مگر از اهلش"[۱۲]؛ در گزارش دیگری که جابر از رسول خدا(ص) نقل کرده است، تک تک امامان(ع) به ویژه حضرت مهدی (ع) با خصوصیات کامل معرفی شده‌اند. جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید: از رسول خدا(ص) درباره امامان از فرزندان علی بن ابی طالب(ع) سؤال کردم. ایشان فرمود: حسن و حسین که سرور جوانان اهل بهشت‌اند؛ سپس علی بن حسین، سرور عابدان زمانش؛ سپس باقر، محمد بن علی که تو ای جابر، او را درک خواهی کرد، پس از جانب من به او سلام برسان سپس صادق، جعفر بن محمد؛ سپس کاظم، موسی بن جعفر؛ سپس رضا، علی بن موسی؛ سپس تقی، محمد بن علی؛ سپس نقی، علی بن محمد؛ سپس زکی، حسن بن علی؛ سپس فرزندش که قیام کننده به حق و هدایت کننده امتم خواهد بود و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، همان طوری که از ظلم و ستم پر شده باشد. ای جابر! اینان جانشینان و اوصیای من و نیز فرزندان و عترت من هستند؛ هر کس آنها را اطاعت کند، مرا اطاعت کرده، هر کس آنها را نافرمانی کند، مرا نافرمانی کرده و هرکس یکی از آنها را انکار کند، قطعاً مرا انکار کرده است. به وسیله آنهاست که خداوند آسمان را نگه داشته تا بر زمین واقع نشود مگر به اذن او و با آنهاست که خداوند زمین را حفظ کرده تا اهلش را به کام خود نکشد"[۱۳]»[۱۴].
روایات از رسول خدا از حد شماره بیرون است، ولی ما به همین سه روایت بسنده می‌کنیم.

چهار روایت از امیرالمومنین (ع)

  1. مجلسی در بحار از شیخ صدوق از کتاب کمال الدین، شیخ صدوق به سند خود از حضرت عبدالعظیم حسنی از امام علی النقی به نقل از پدران عالیقدرش از امیرالمومنین (ع) روایت کرده که فرمود: قائم ما غیبتی طولانی خواهد داشت، شیعیان را چنان می‌بینیم که برای پیدا کردن او دشت و دمن را زیر پا گذارند و او را پیدا نکنند. بدانید آنها در غیبت وی در دین خود ثابت بمانند و از طول مدت غیبتش منکرش نشوند، روز قیامت با من خواهند بود. آنگاه فرمود: چون قائم ما ظهور کند بیعت هیچ کس در گردن وی نمی‌باشد، از این رو، ولادتش پوشیده خواهد ماند و خودش از نظرها پنهان می‌شود[۱۵].
  2. در روایتی از امام رضا (ع) رسیده که امیرالمؤمنین به امام حسین (ع) فرمود: فرزند نهمین تو قیام به حق می‌کند و دین را پایدار می‌سازد و عدل را گسترش می‌دهد. امام حسین گفت: یا امیرالمؤمنین آنچه فرمودی تحقق خواهد یافت؟ فرمود: آری به خداوندی که محمد (ص) را به مقام پیغمبری برانگیخت و او را بر همه مخلوقات برتری داد، لکن پس از غیبت او وضعی پیش می‌آید که جز دوستان مخلص ما و مؤمنین پاک‌سرشت که نور ایمان و محبت ما در لوح دلشان نقش بسته، کسی در عقیده دینی خود ثابت نمی‌ماند[۱۶].
  3. امام صادق (ع) از پدران خود از امام حسین (ع) روایت کرده که مردی نزد امیرالمومنین (ع) آمد و گفت: یا امیرالمؤمنین ما را از مهدی خودتان مطلع نمائید، فرمود: چون قرن‌ها بر مردم بگذرد و مؤمنین اندک و طرفداران حق از میان رفته باشند، در آن وقت ظهور کند، راوی گفت: یا امیرالمؤمنین، مهدی از چه طایفه‌ای می‌باشد؟ فرمود: از بنی‌ هاشم و قله شامخ نژاد عرب، هر کس به وی نزدیک شود، او را دریای سرشاری می‌بیند و هنگامی که ظهور کند، نزدیکانش نسبت به وی بی‌وفایی می‌کنند. در آن موقع آنها آلوده شوند. او، کانون پاکی است و کسی است که هنگام هجوم مرگ به مردم، ترسی به خود راه نمی‌دهد و در موقعی که مؤمنان اطرافش گرد آیند به کسی ظلم نمی‌کند. به هنگام مبارزه شجاعان از میدان بیرون نمی‌رود. مردی است آماده کارزار و مغلوب‌کننده دشمنان، پیروز و شجاع. مخالفان را با شمشیر درو می‌کند و بر پیکر آنها زخم‌های گران وارد می‌سازد. مردی است نیرومند و شمشیری است از شمشیرهای خدا، بزرگی است بخشنده و با استقامت، فرق او به قله عظمت می‌ساید و بزرگواری همیشگی او بر بهترین اصول استوار است. هیچ فتنه‌انگیزی تو را از پیروزی او باز ندارد، فتنه‌جویانی که به هر طرف می‌روند و اگر سخنی بگویند بدترین گوینده‌ها هستند و اگر ساکت شوند قصد فساد دارند. آنگاه به ذکر اوصاف مهدی پرداخت و فرمود: پناه دادن وی به مردم بی‌پناه از شما بهتر، عملش از شما افزون‌تر و جهدش در صله ارحام از همه بیشتر است. خداوند، با بیعت کردن مردم با وی آنها را از اندوه بیرون آورد و مسلمانان را از پراکندگی نجات دهد، اگر بتوانی با او ملاقات کنی به سوی وی بشتاب و هرگاه به او رسیدی از او روی متاب، آه: آنگاه به سینه مبارک خود اشاره نمود که چه قدر مشتاق دیدار اوست[۱۷].
  4. اصبغ بن نباته نقل کرده است: خدمت امیرمؤمنان(ع) رسیدم و دیدم آن حضرت در حال فکر کردن است و در همان حال، روی زمین با انگشت خط می‌کشد. عرض کردم: ای امیرمؤمنان! چه شده است شما را در حال فکرکردن می‌بینم، مدام بر زمین خط می‌کشی! نکند به آن (خلافت روی زمین) رغبت کرده‌ای؟! امیرمؤمنان(ع) در پاسخ فرمود: "نه به خدا، هرگز روزی نبوده که به خلافت یا دنیا رغبت کنم؛ بلکه به مولودی که فرزند یازدهم من است، فکر می‌کردم. او همان مهدی است که زمین را پر از عدل و داد می‌کند، همان‌گونه که از جور و ستم پر شده باشد. برای او غیبت و حیرتی است که مردمی در آن زمان گمراه گردند و مردمی دیگر هدایت شوند"[۱۸]؛ امیرمؤمنان(ع) به فرزند بزرگوارش امام حسین(ع) فرمود: "نهمین فرزند تو قیام کننده به حق و آشکار سازنده دین و گستراننده عدالت است، پرسیدم یا امیرمؤمنان(ع)! آیا حتماً چنین خواهد شد؟" پاسخ فرمود: آری! قسم به کسی که حضرت محمد(ص) را به پیامبری برانگیخت و او را بر تمام خلایق برگزید، چنین خواهد شد؛ اما بعد از غیبت و حیرتی که در آن، کسی بر دینش استوار نمی‌ماند، مگر مخلصین و دارندگان روح یقین؛ کسانی که خداوند نسبت به ولایت ما از آنان پیمان گرفته و ایمان را بر صفحه دلشان نگاشته و با روحی از جانب خود تأیید فرموده است"[۱۹][۲۰].

سه روایت از امام حسن (ع)

  1. مرحوم مجلسی در بحار از کتاب کمال الدین شیخ صدوق از ابوسعید عقیصاء چنین روایت می‌کند: زمانی که امام حسن مجتبی (ع) با معاویه صلح کرد مردم نزد وی آمدند، عده‌ای حضرتش را به دلیل صلح با معاویه سرزنش کردند، حضرت فرمود: وای بر شما! نمی‌دانید مقصود من چه بود، صلح من با معاویه از آنچه آفتاب بر آن می‌تابد و غروب می‌کند برای شیعیانم بهتر است، نمی‌دانید که من امام شما هستم و اطاعت من بر شما واجب است و به فرموده پیامبر (ص) یکی از دو آقای اهل بهشتم؟ گفتند: چرا می‌دانیم، فرمود: نمی‌دانید که چون خضر کشتی را سوراخ کرد و آن کودک را به قتل رسانید و دیوار را استوار کرد[۲۱]، باعث خشم موسی (ع) شد به دلیل این که موسی حکمت آن کار بر او پوشیده بود، ولی نزد خداوند عمل خضر کاری موافق حکمت و صحیح بود؟ نمی‌دانید (چنین مقدر شده) که هر یک از ما ائمه، سازش با سلطان زمانش را به گردن می‌نهد، جز قائم ما که عیسی روح الله پشت سر او نماز می‌گزارد و خداوند ولادت او را از مردم پوشیده می‌دارد و خود وی از نظرها پنهان خواهد شد تا چون ظهور کند بیعت هیچ کس در گردن وی نباشد. او فرزند نهمینِ برادرم حسین پسر فاطمه بانوی بانوان است. خداوند در طول غیبت عمر او را طولانی گرداند، آنگاه با قدرت کامله خود به صورت جوانی که کمتر از چهل سال داشته باشد ظاهر می‌سازد تا همه بدانند که خداوند بر همه چیز توانا است[۲۲].
  2. امام مجتبی(ع) فرمود: "هیچ یک از ما اهل بیت(ع) نیست، مگر آن که بیعتی از طاغوت زمانش را اجباراً بر عهده دارد، جز قائم که عیسی بن مریم، روح الله، پشت سر او نماز خواهد گذارد. خداوند ولادت او را مخفی می‌دارد و شخص او را از دیدگان، غائب می‌گرداند تا بیعت هیچ کس را بر گردن نداشته باشد، او نهمین فرزند از نسل برادرم حسین(ع) است"[۲۳].
  3. هنگامی که امام حسن(ع) با معاویه بن ابی سفیان مصالحه کرد، مردم بر ایشان وارد شدند و برخی زبان به ملامت گشودند که "چرا با معاویه صلح کردی؟" حضرت خطاب به آنان فرمود: وای بر شما! شما نمی‌دانید که من چه کردم! به خدا قسم، برای شیعیانم کاری انجام دادم که از آن چه خورشید بر آن طلوع یا غروب کند، بهتر است. آیا نمی‌دانید که من امام واجب الاطاعه شما هستم و به نص رسول خدا(ص) یکی از دو سرور جوانان بهشتم؟" گفتند: "بلی. آن حضرت فرمود: آیا نمی‌دانید که وقتی حضرت خضر(ع) آن کشتی را سوراخ کرد یا آن دیوار را برپا ساخت یا آن نوجوان را کشت، این امور برای حضرت موسی(ع) گران آمد؟ زیرا وجوه و حکمت‌های این کار برای حضرت موسی(ع) مخفی بود؛ اما نزد خداوند درست و حکیمانه بود. آیا نمی‌دانید که هیچ کدام از ما ائمه(ع) نیست، مگر این که بیعتی از طاغوت زمانش را بر گردن دارد، جز قائم(ع) که عیسی بن مریم، روح الله، پشت سرش نماز خواهد خواند. خداوند عزوجل ولادتش را مخفی و وجودش را در غبیت نگه می‌دارد تا در زمان ظهورش از احدی بر گردن او بیعتی نباشد. خداوند، عمر فرزند نهم از فرزندان برادرم حسین(ع) فرزند سرور زنان عالم را در غیبتش طولانی می‌کند، سپس با قدرتش او را به صورت جوانی زیر چهل سال، به ظهور می‌رساند تا بدانند که خداوند بر هر کاری قادر است"[۲۴][۲۵].

چهار روایت از امام حسین (ع)

  1. مرحوم صدوق در کتاب کمال ‌الدین خود از امام صادق (ع) و او از امام حسین (ع) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: پسر نهمین من سنتی از یوسف و سنتی از موسی بن عمران دارد و او قائم ما اهل بیت است که خداوند در یک شب کار او را اصلاح می‌کند[۲۶]. (وسایل ظهور او را فراهم می‌آورد و یاران او را نزد او جمع می‌کند.)
  2. از امام حسین (ع) روایت شده که فرمود: ما دوازده مهدی داریم، اول آنها امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و آخر آنها نهمین فرزند من است. او امامی است که قیام به حق می‌کند. خداوند زمین را پس از آنکه (با کفر و بی‌دینی اهلش) مرده باشد، به وسیله او زنده می‌کند، همچنین به وسیله او دین حق (اسلام) را بر همه ادیان غالب می‌گرداند، هرچند مشرکان نخواهند. او غیبتی دارد که در آن مردم بسیاری از دین برمی‌گردنند و گروهی دیگر بر دین حق (اسلام) ثابت باشند. برخی (از روی سرزنش) به آنها می‌گویند: اگر راست می‌گویید، موقع ظهور امام زمان شما چه وقت است؟ آگاه باشید آنها در غیبت وی، تحمل رنج‌ها و تکذیب بی‌دینان بر عقیده خود ثابت می‌مانند، مثل کسانی هستند که با شمشیر در رکاب رسول خدا (ص) جهاد کردند[۲۷].
  3. در غیبت شیخ طوسی از عبدالله بن شریک حدیث مفصلی نقل شده که مختصر آن این است: امام حسین (ع) از کنار جماعتی از بنی امیه که در مسجد پیامبر (ص) نشسته بودند گذشت رو به آنها کرد و فرمود: بدانید که به خدا قسم! عمر دنیا به پایان نمی‌رسد تا اینکه خداوند مردی از نسل من برانگیزد و هزار نفر از شما را به قتل رساند و با آن هزار نفر هزار دیگر و با آن هزار نفر هزار دیگر! عرض کردم: فدایت شوم اینان اولاد فلان و فلان هستند و به این تعداد که فرمودید نمی‌رسند. فرمود: در آن زمان از صلب هریک از بنی امیه عده‌ای بسیار خواهند بود و بزرگ آنها نیز از خودشان است[۲۸].
  4. عبدالرحمن بن سلیط از امام حسین(ع) نقل کرده است که فرمود: "در خاندان ما دوازده مهدی وجود دارد، نخستین ایشان، امیرمؤمنان(ع) است و آخرین آنان، نهمین نفر از فرزندان من است. او همان امام قیام کننده به حق است که خداوند زمین را بعد از آن که بمیرد، به وسیله او زنده می‌کند و دین حق را بر تمام ادیان به پیروزی می‌رساند، اگرچه مشرکان آن را ناخوش دارند. برای او غیبتی است که برخی در آن دوران، مرتد می‌شوند و برخی دیگر در دین ثابت قدم می‌مانند و به آنها از روی تمسخر گفته می‌شود: این وعده چه زمانی است، اگر راست می‌گویید؟ کسی که در دوران غیبتش متحمل آزار و اذیت شود و به دروغگویی متهم گردد، به منزله مجاهدی است که با شمشیرش پیشاپیش رسول خدا(ص) جهاد کرده است"[۲۹][۳۰].

سه روایت از امام زین العابدین (ع)

  1. مجلسی در بحار از شیخ صدوق در کتاب کمال‌ الدین از سعید ‌بن جبیر و او از امام زین‌العابدین (ع) روایت کرده است که آن حضرت فرمود: قائم ما ولادتش بر مردم پوشیده می‌ماند تا جایی که می‌گویند هنوز متولد نشده است[۳۱]. اهل سنت معتقدند که مهدی موعود هنوز متولد نشده است، امام زین العابدین (ع) قرن‌ها قبل از آن، به این عقیده خبر داده است.
  2. شیخ مفید در کتاب "مجالس" خود از ابوخالد کابلی چنین روایت کرده است: امام زین العابدین (ع) به من فرمود: ای ابوخالد فتنه‌هایی پدید خواهد آمد که مانند شب ظلمانی تاریک باشد، کسی از آن فتنه‌ها نجات پیدا نمی‌کند، مگر آنکه خداوند از آنها پیمان گرفته (که در راه حفظ ایمان پیوسته ثابت بمانند). آنها چراغ‌های هدایت و چشمه‌های دانش می‌باشند، پروردگار آنها را از هر فتنه و آشوب تاریک نجات خواهد داد، گویا صاحب الامر را می‌بینم که بر بالای نجف شما واقع در پشت کوفه با سیصد و اندی مرد بر آمده، در حالی که جبرئیل در سمت راست و میکائیل در سمت چپ و اسرافیل در جلو او قرار دارند. پرچم پیامبر (ص) را به اهتزار درآورده و آهنگ قومی نمی‌کند جز این که آنها را به دیار عدم بفرستد[۳۲].
  3. امام سجاد(ع) فرمود: "برای قائم ما دو غیبت است. یکی از آن دو، طولانی‌تر از دیگری است، آن قدر طول خواهد کشید که اکثر معتقدین به ولایت، از اعتقاد به او بازخواهند گشت. در آن زمان کسی بر امامت و ولایت او ثابت قدم و استوار نمی‌ماند، مگر آن که ایمانش قوی و شناختش درست باشد و در نفس خویش نسبت به حکم و قضاوت ما هیچ گرفتگی و کراهتی احساس نکند و تسلیم ما اهل بیت باشد"[۳۳]؛ نیز آن حضرت فرمود: "قائم از خاندان ماست، ولادتش بر مردم مخفی می‌ماند، تا جایی که گویند متولد نشده است تا خروج کند، هنگامی که خروج کند بیعت کسی در گردن او نباشد"[۳۴]؛ در سخن دیگر درباره پاداش پیروان اهل بیت(ع) در زمان غیبت فرمود: "هر کس در زمان غیبت قائم ما، بر محبت و دوستی خاندان ما باقی بماند، خداوند متعال اجر هزار شهید از شهدای بدر و احد را به او عطا می‌فرماید"[۳۵][۳۶].
در روایات علائم ظهور آمده است که امام زمان (ع) نخست در مکه ظاهر می‌شود، سپس با ۳۱۳ نفر از یارانش به مدینه آمده و از آنجا به نجف و کوفه می‌آیند و چون سپاهش به ده‌هزار نفر رسید، قیام می‌کند و خراسان، شام، قسطنطنیه، فلسطین، زنگبار، حجاز، یمن، و دیگر نواحی جهان را فتح می‌کند و شرق و غرب عالم را در زیر لوای اسلام در می‌آورد.

چهار روایت از امام باقر (ع)

  1. شیخ صدوق در کتاب اکمال الدین خود از ابوالجارود نقل می‌کند که گفت: امام باقر به من فرمود: ای ابوالجارود، موقعی که اوضاع روزگار دگرگون شود و مردم بگویند: قائم آل محمد مرده یا هلاک شده یا بگویند به فلان بیابان رفته است، آنها که خواستار نابودی او هستند، بگویند: کسی که استخوانش پوسیده چگونه ظهور می‌کند؟! شما به ظهور وی امیدوار باشید و چون بشنوید که ظهور کرده، به سوی وی بشتابید ولو با خزیدن از روی برف[۳۷].
  2. در همان کتاب از ابراهیم بن عطیه و او از ام هانی ثقفیه روایت می‌کند که وی گفت: به حضرت امام باقر (ع) عرض کردم: ای آقای من، یک آیه از قرآن مجید در دلم خطور کرده که معنای آن مرا ناراحت نموده است، امام فرمود: ام هانی سؤال کن، عرض کردم: آیه ﴿فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوَارِ الْكُنَّسِ است. فرمود: ام هانی چه مسأله خوبی از من پرسیدی. مقصود از این آیه مولودی است که در آخرالزمان خواهد آمد و او مهدی این عترت طاهره است. او را حیرت و غیبتی است که مردمی به وسیله آن گمراه گردند و گروهی هدایت شوند، خوشا به حال تو اگر او را درک کنی و خوشا به حال کسی که او را می‌بیند[۳۸].
  3. در کتاب غیبت نعمانی از غیبت شیخ مفید از ابوحمزه ثمالی نقل می‌کند که گفت: روزی خدمت امام باقر (ع) بودم، چون مجلس خلوت شد، فرمود: ای ابوحمزه: یکی از اموری که حتماً تحقق می‌یابد و با قلم قضا نوشته شده است، قیام قائم ماست، هر کس در آنچه می‌گویم شک کند کافر از دنیا می‌رود، آنگاه فرمود: پدر و مادرم فدای او که نامش نام من و کنیه‌اش کنیه من و هفتمین فرزند من است. (او) زمین را پر از عدل کند، چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد، ای ابوحمزه، هر کس او را درک نماید و مانند پیغمبر و علی از وی پیروی کند، بهشت بر او واجب می‌شود و هر کس تسلیم فرمان وی نشود بهشت بر او حرام گردد و جایگاهش در آتش خواهد بود، چه بد است آتش برای ستمگران، سپس فرمود: بحمدالله آیه شریفه ﴿إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ[۳۹] گفته ما را روشن و آفتابی کرده است، چه مقصود ماه‌های محرم و صفر و ربیع و غیره نیست، زیرا خداوند بعد از آن فرمود: ﴿ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ در صورتی که یهود و نصاری و مجوس و سایر مردم و ملل دوست و دشمن، همه این ماه‌ها را می‌شناسند و به نام می‌شمارند (بنابراین، دانستن آنها دین پایدار نخواهد بود)، بلکه مقصود ما ائمه هستیم که دین خدا به وجود ما پایدار است[۴۰].
  4. در غیبت نعمانی از ابوالجارود نقل می‌کند که امام باقر فرمود: پیوسته گردن‌های خود را به سوی یکی از مردان ما، دراز نموده و می‌گویید: این همان صاحب الامر است و بعد از چندی می‌بینید که وفات می‌یابد تا زمانی که خداوند برای این کار کسی را برانگیزد که ندانید متولد و آفریده شده است یا نه[۴۱].

سه روایت از امام صادق (ع)

  1. شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و علل الشرایع از سدیر نقل می‌کند که گفت: از حضرت امام صادق (ع) شنیدم که می‌فرمود: در زندگانی قائم ما سنتی از یوسف (ع) است، من عرض کردم، مثل اینکه شما از حیرت یا غیبتی خبر می‌دهید؟ فرمود: از این امت جز خوک‌صفتان، کسی امثال این کارها را دور نمی‌داند. برادران یوسف با اینکه اولاد انبیاء بودند، برادرشان یوسف را در معرض خرید و فروش در آوردند و (بعد از آنکه یوسف عزیز مصر شد، برادران وی برای تأمین روزی به مصر آمدند) با وی گفتگو کردند و او را نشناختند تا آنکه یوسف (ع) گفت: من همان یوسفم. با این وصف، چگونه این امت ملعونه منکر می‌شوند که خدای عزوجل در وقتی از اوقات حجت خود را پنهان بدارد؟ پادشاه مصر یوسف را دوست می‌داشت و فاصله بین او و پدرش یعقوب هیجده روز راه بود اگر اراده خداوند تعلق می‌گرفت قادر بود که جای یوسف را به وی نشان دهد. چون مژده یوسف به یعقوب (ع) رسید، از راه بیابان به اتفاق پسرانش مسافت میان کنعان و مصر را نُه روز طی کرد. بنابراین، چگونه امت باور نمی‌کند که حجت خدا مانند یوسف در بازارها و اماکن آنها آمد و رفت‌ کند و در عین حال، او را نشناسند، تا زمانی که خداوند فرمان دهد که خود را بشناساند، چنانکه به یوسف و برادرش فرمان داد. در وقتی که به برادرانش گفت: آیا می‌دانید موقعی که جاهل بودید با یوسف و برادرش چه کردید؟ گفتند: آیا تو یوسفی؟ گفت: آری، من یوسفم این (بن یامین) هم برادرم می‌باشد[۴۲].
  2. شیخ صدوق در کمال‌ الدین از صفوان بن مهران از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود: هر کس تمام ائمه طاهرین را تصدیق کند، ولی منکر وجود مهدی موعود باشد، مثل آن است که اعتقاد به تمام انبیاء داشته باشد، ولی منکر نبوت پیغمبر اسلام شود، عرض شد یا بن رسول الله مهدی کیست؟ آیا او از فرزندان شماست؟ فرمود: پنجمین نفر از اولاد هفتمین امام است. او از نظر شما غایب شود و بردن نامش جایز نیست[۴۳].
  3. محمد حمیری می‌گوید که به امام صادق (ع) عرض کردم: یا بن رسول الله روایات بسیاری از پدران شما درباره غیبت و صحت آن برای ما روایت شده است، شما به من اطلاع دهید که مصداق این اخبار کیست؟ فرمود: او ششمین فرزند من است که دوازدهمین امام از ائمه هدی از پیغمبر (ص) می‌باشد که اول آنها امیرالمؤمنین (ع) و آخر آنها قائم به حق بقیة الله صاحب الزمان و خلیفة الرحمن است. به خدا قسم اگر به اندازه مدت توقف نوح در میان قومش (۹۵۰ سال) در پرده غیبت بماند از دنیا نمی‌رود، مگر اینکه ظاهر شود و زمین را پر از عدل و داد کند، چنانکه پر از ظلم و جور شده باشد[۴۴].

چهار روایت از امام کاظم (ع)

  1. در کتاب علل الشرایع از علی بن جعفر و او از برادرش امام کاظم (ع) روایت کرده که فرمود: هنگامی که پنجمین امام از اولاد هفتمین امام پنهان شود، برای حفظ دیانت خود به خدا پناه برید، مبادا کسی دین را از کف شما برباید، ای فرزند! صاحب الامر ناگزیر از غیبتی است که بعضی از معتقدان به وی از اعتقاد خود برمی‌گردند. غیبت او امتحانی است که خداوند بندگان خود را بدان وسیله امتحان می‌کند و اگر پدران و نیاکان شما دینی صحیح‌تر از این سراغ‌ می‌داشتند از آن پیروی می‌کردند. علی بن جعفر می‌گوید: عرض کردم: آقا، پنجمین امام از اولاد هفتمین امام کیست؟ فرمود: فرزندم. عقول شما از درک حقیقت این مطلب، کوچک و سینه‌هایتان از تحمل آن تنگ است، ولی اگر زنده باشید، او را خواهید دید[۴۵]. مقصود از فرزند علی بن جعفر است که برادر کوچک امام کاظم است و حضرت از روی شفقت به وی می‌گوید: "یا بنی" ای فرزند.
  2. شیخ صدوق در کتاب کمال الدین از محمد بن زیاد ازدی روایت می‌کند که گفت: از حضرت موسی بن جعفر (ع) تفسیر آیه ﴿وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً را پرسیدم فرمود: نعمت ظاهر امام ظاهر و نعمت باطن امام غایب است، عرض کردم: در میان شما ائمه کسی است که غایب شود؟ فرمود: آری. او کسی است که شخصاً از دیده‌گان غایب می‌شود، ولی یادش از دل‌ها نمی‌رود، او دوازدهمین ما ائمه است. خداوند هر مشکلی را برای او آسان می‌کند و هر گردن‌کشی را به وسیله او سرکوب می‌نماید، گنج‌ها و معادن زمین را برایش ظاهر می‌گرداند و هر چیز دوری را برای او نزدیک می‌کند، ستمگران بی‌دین را نابود می‌سازد و شیاطین متمرد را به هلاکت می‌رساند، او فرزند سرور کنیزان است، ولادتش بر مردم پوشیده می‌ماند و برای شما جایز نیست که او را به نام یاد کنید تا زمانی که خداوند او را ظاهر می‌گرداند و به وسیله او زمین را پر از عدل و داد کند، چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد[۴۶].
  3. یونس بن عبدالرحمن می‌گوید: خدمت امام کاظم رسیدم و عرض کردم: آقا آن کسی که قیام به حق می‌کند شما هستید؟ فرمود: من برای ترویج حق قیام کرده‌ام، ولی آن قائمی که زمین را از وجود دشمنان پاک می‌گرداند و پر از عدل و داد می‌کند، فرزند پنجم من است، او به دلیل حفظ جانش غیبتی می‌کند که مدت آن طولانی است، به طوری که مردم بسیاری مرتد می‌شوند و عده دیگر ثابت می‌مانند. آنگاه فرمود: خوش به حال آن دسته از شیعیان ما که در غیبت قائم ما چنگ به دوستی ما زده و بر محبت ما ثابت می‌مانند و از دشمنان ما بیزاری می‌جویند. آنها از ما و ما از آنها هستیم، آنها به ما امامان دل بسته‌اند و ما نیز آنها را شیعیان خود می‌دانیم و از آنها خشنود می‌باشیم. خوشا به حال آنها، به خدا قسم آنها در روز قیامت در درجه ما خواهند بود[۴۷].
  4. علی بن جعفر می‌گوید از امام کاظم پرسیدم تفسیر آیه ﴿قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا چیست؟ فرمود: یعنی هرگاه امام خود را از دست بدهید و او را نبینید چه خواهید کرد؟[۴۸].

سه روایت از امام رضا (ع)

  1. شیخ صدوق در کتاب علل الشرایع و عیون اخبار الرضا از حسن بن فصال و او از پدرش و او از حضرت رضا (ع) نقل می‌کند که فرمود: گویا شیعه را در موقع از دست دادن سومین امام از فرزندانم می‌بینم که از هر سو او را جستجو کنند، نیابند. عرض کردم: یا بن رسول الله برای چه؟ فرمود: برای اینکه امام آنها غایب می‌شود، گفتم: چرا غایب می‌شود؟ فرمود: برای اینکه وقتی با شمشیر قیام می‌کند، بیعت هیچ کسی گردن او نباشد[۴۹].
  2. شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و عیون اخبار الرضا از دعبل خزاعی روایت می‌کند که گفت: چون قصیده خود را که با این بیت شروع می‌شود: "مدارسُ آياتٍ خَلَتْ من تلاوةٍ *** و منزلُ وَحيٍ مُقفِرُ العَرَصاتِ"[۵۰] برای حضرت رضا (ع) خواندم موقعی که به این شعر رسیدم: "خروجُ إمامٍ لا مَحالة خارجٌ *** يقومُ علَى اسْم اللّٰه والبَرَكاتِ / يُمَيِّزُ فِينَا كُلَّ حَقٍّ وَ بَاطِلٍ *** وَ يُجْزِي عَلَى النَّعْمَاءِ وَ النَّقِمَاتِ"[۵۱] امام به شدت گریه کرد، آنگاه رو به من کرده و فرمود: ای خزاعی! روح القدس با زبان تو این دو بیت را خواند، می‌دانی این امام کیست و کی قیام می‌کند؟ عرض کردم: آقا، نه، اینقدر شنیده‌ام که امامی از شما قیام می‌کند و زمین را از لوث فساد پاک می‌گرداند و آن را پر از عدل خواهد کرد، چنانکه پر از ظلم شده باشد، سپس فرمود: ای دعبل! امام بعد از من پسرم محمد است و بعد از او علی پسر او و بعد از او پسرش حسن و بعد از حسن پسرش، حجت قائم امام است که (اهل ایمان) در زمان غیبتش انتظار او را می‌کشند و بعد از ظهورش از وی فرمان‌برداری می‌کنند. اگر عمر دنیا جز یک روز نمانده باشد، خداوند آن روز را چندان طولانی می‌گرداند تا او بیاید و جهان را پر از عدل کند، چنانکه پر از ظلم شده باشد. اما چه وقت ظهور خواهد کرد؟ نمی‌توان وقت آن را تعیین نمود، چه پدرم (موسی بن جعفر) از پدرش و آن حضرت از پدرانش از علی (ع) روایت کرده‌اند که از پیغمبر (ص) سؤال شد، قائم که از نسل شماست کی ظهور خواهد کرد؟ فرمود: آمدن وی مانند آمدن روز رستاخیز است که جز خدا وقت آن را نمی‌داند[۵۲]. این مطلب در آسمان‌ها و زمین گران آمده و به‌طور ناگهان به سوی شما می‌آید: ﴿لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لاَ تَأْتِيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً[۵۳]
  3. از محمد بن ابی یعقوب بلخی نقل شده که گفت: از حضرت امام رضا (ع) شنیدم که می‌فرمود: به زودی مردم مبتلا به امتحان سختی خواهند شد؛ به این معنا که به وسیله طفلی که در شکم مادر و شیرخوار می‌باشد امتحان شوند که کار به آنجا رسد که می‌گویند او ناپدید شده و مرده است و دیگر امامی نیست، درحالی که، پیغمبر خدا بارها (مانند مدتی که در غار حرا بسر می‌برد و سه سال در شعب ابی طالب بود و سه روز در غار ثور پنهان بود و از غار تا مدینه از نظر مردم مکه ناپدید شده بود) ناپدید می‌شد، آگاه باشید که من هم به زودی وفات می‌کنم[۵۴]. حضرت از مرگ خود که به زودی اتفاق می‌افتد خبر داد تا پس از وقوع آن و صدق گفتار حضرتش، آنچه درباره مهدی موعود فرموده نیز تصدیق شود.

سه روایت از امام جواد (ع)

  1. از حضرت عبدالعظیم حسنی نقل شد که گفت: خدمت امام محمد تقی رسیدم تا درباره قائم از وی سؤال کنم که آیا مهدی اوست؟ حضرت پیش از من به سخن پرداخت و فرمود: ای ابوالقاسم! قائم ما همان مهدی است که باید در غیبتش منتظر او باشند، در موقع ظهورش فرمان‌برداری او کنند. او فرزند سومی من است به خدایی که محمد (ص) را به پیغمبری و ما را به امامت برگزیده است، قسم یاد می‌کنم که اگر جز یک روز، از عمر دنیا نمانده باشد، خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا او ظهور کند و زمین را پر از عدل و داد نماید، چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد. خداوند متعال کار او را در یک شب اصلاح نماید، چنانکه مشکل موسی را در یک شب اصلاح کرد...، آنگاه فرمود: بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج امام زمان است[۵۵].
  2. از حضرت عبدالعظیم حسنی نقل شده که گفت: به امام جواد عرض کردم: من امیدوارم قائم آل محمد (ص) که می‌آید تا زمین را پر از عدل و داد کند، چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد، شما باشید، فرمود: ای ابوالقاسم! هر یک از ما ائمه برای پیشرفت فرمان خدا قیام کرده‌ایم و راهنمای دین الهی می‌باشیم، ولی آن قائم که خداوند به وسیله او زمین را از دست کفار و منکران گرفته و پر از عدل و داد می‌کند، من نیستم، او کسی است که ولادتش بر مردم پوشیده خواهد ماند و خودش غایب می‌شود، افشای نامش حرام است، او در نام و کنیه هم‌نام پیغمبر خداست، اوست که زمین برایش هموار می‌گردد و هر امر دشواری برایش آسان می‌شود و ۳۱۳ نفر از یارانش به تعداد نفرات لشکر اسلام در جنگ بدر، از نقاط دور زمین در اطرافش گرد آیند. چنانکه خداوند در این آیه شریفه می‌فرماید: ﴿أَيْنَ مَا تَكُونُواْ يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ چون این عده نزد وی اجتماع کنند، کار او بالا گیرد و بعد از آنکه پیمان وفاداری میان او و یارانش که ده هزار مرد هستند، منعقد شد به فرمان الهی قیام می‌کنند و چندان از دشمنان خدا به قتل رساند که خداوند خشنود شود. عرض کردم: آقا چگونه بدانیم خداوند خشنود شده است؟ فرمود: خداوند رحمتی به دل وی می‌فرستد و او می‌داند که دیگر خداوند از کشتن آن همه دشمنان دین خشنود شده است[۵۶].
  3. شخصی به نام "صقربن ابی دلف" می‌گوید: از امام جواد (ع) شنیدم که می‌فرمود: امام بعد از من پسرم علی است، امر او امر من است و گفته او گفته من و پیروی او پیروی از من است. امام بعد از او، فرزندش حسن است، امر او امر پدرش و گفته او گفته پدرش و طاعت وی طاعت پدرش می‌باشد سپس حضرت سکوت کرد. من عرض کردم یا بن رسول الله بعد از فرزند شما حسن، امام کیست؟ حضرت سخت گریست آنگاه فرمود: امام بعد از حسن فرزندش قائم به حق و منتظَر است، عرض کردم: چرا او را قائم می‌گویند؟ فرمود: زیرا بعد از آنکه مردم او را فراموش کردند و غالب معتقدان به امامتش منحرف شدند، قیام خواهد کرد. گفتم: چرا او را منتظَر گویند؟ فرمود: زیرا او غیبتی طولانی خواهد داشت و علاقه‌مندانش در انتظار او بسر برند و آنها که تردید دارند، منکرش شوند و دشمنان وجود او را به مسخره گیرند و آنها که وقت ظهورش را تعیین می‌کنند دروغگو باشند و کسانی که در آمدنش شتاب دارند به هلاکت افتند و آنان که تسلیم تقدیر الهی هستند از آن ورطه نجات یابند[۵۷].

چهار روایت از امام هادی (ع)

  1. شیخ صدوق درکتاب عیون اخبار الرضا و کمال الدین از ابوهاشم جعفری نقل کرده که گفت: از امام هادی (ع) شنیدم که می‌فرمود: جانشین من فرزندم حسن است، ولی با جانشین او چگونه خواهید بود؟ من عرض کردم: فدایت شوم، مگر چه می‌شود؟ فرمود: شما او نمی‌بینید و بردن نام او برای شما جایز نیست، عرض کردم: پس چگونه او را نام ببریم؟ بگویید: حجت آل محمد (ص).
  2. از علی بن مهزیار روایت شده که گفت: نامه‌ای به خدمت امام هادی (ع) نوشتم و سؤال کردم: فرج آل محمد کی خواهد بود؟ حضرت در جواب نوشتند: هنگامی که صاحب الزمان از دیار ستمگران غایب شود، منتظر فرج باشید.
  3. از اسحاق بن ایوب روایت شده که از امام هادی (ع) شنیدم که می‌فرمود: صاحب الزمان کسی است که مردم خواهند گفت هنوز متولد نشده است.
  4. از علی بن عبدالغفار نقل شده که چون حضرت امام جواد (ع) از دنیا رفت، شیعیان نامه‌ای به حضرت هادی (ع) نوشته و از امام بعد از امام جواد پرسیده بودند، حضرت در جواب فرمود: مادام که من زنده‌ام امام شما هستم و چون از دنیا بروم جانشین من (امام عسکری) برای شما می‌آید، ولی چه خواهید کرد با جانشینِ جانشینِ من (یعنی امام عصر (ع) که غایب بوده و شما به او دسترسی ندارید)[۵۸].

سه روایت از امام عسکری (ع)

  1. شیخ صدوق در کمال‌ الدین از موسی بن جعفر بغدادی نقل می‌کند که گفت: شنیدم امام حسن عسکری می‌فرمود: شما را چنان می‌بینم که بعد از من درباره جانشین من اختلاف پیدا می‌کنید، آگاه باشید! کسی که معتقد به امامت ائمه بعد از پیغمبر باشد، ولی فرزندان مرا انکار کند، مانند آن است که تمام انبیاء را باور دارد، ولی نبوت پیامبر خاتم (ص) را منکر شود، در صورتی که هر کس منکر رسول خدا (ص) باشد همه پیامبران را انکار کرده است، زیرا اطاعت آخرین نفر ما، مانند اطاعت اولین آنهاست و هر کس منکر اولین معصوم ما شود آخرین نفر ما را انکار کرده است. آگاه باشید! فرزند مرا غیبتی است که مردم درباره آن دچار شک و تردید شوند، مگر کسانی که خداوند آنها را ثابت می‌دارد[۵۹].
  2. احمد بن اسحاق قمی می‌گفت: از امام عسکری (ع) شنیدم که می‌فرمود: خدا را شکر می‌کنم که مرا از دنیا نبرد تا آنکه جانشین مرا به من نشان داد. او در صورت و سیرت از همه کس به پیغمبر (ص) شبیه‌تر است، خداوند او را در طول غیبتش از هر سانحه و خطری حفظ کند تا هنگامی که او را ظاهر کرده و او زمین را پر از عدل و داد کند، چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد[۶۰].
  3. ابوعلی بن همام گفت: از محمد بن عثمان (نایب دوم امام زمان (ع)) شنیدم که گفت از پدرم (عثمان بن سعید نایب اول امام زمان (ع)) شنیدم که گفت: در خدمت حضرت امام حسن عسکری بودم که از آن حضرت این حدیث را که از پدران آن بزرگوار روایت شده است، پرسیدند: "زمین تا روز قیامت از حجت خدا خالی نخواهد ماند، هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگی همچون مرگ مردم جاهلیت مرده است". آگاه باشید امام زمان را غیبتی است که در آن نادانان حیران شوند و اهل باطل به هلاکت افتند و کسانی که وقت ظهور را معین کنند، درغگو باشند، آنگاه ظهور می‌کند، مثل اینکه هم اکنون پرچم‌های سفیدی را که در بلندی کوفه (نجف) بر بالای سرش به اهتزار در آمده است، می‌بینم[۶۱].
به هر حال، روایات وارده از ائمه معصومین (ع) در مورد وجود حضرت مهدی بسیار است که ما در اینجا به تعداد اندکی از آنها اشاره کرده‌ایم. اهل تحقیق برای آگاهی بیشتر می‌توانند به کتاب بحارالانوار، جلد ۵۱، کمال الدین صدوق، غیبت شیخ طوسی و غیبت نعمانی، کفایة الاثر و منتخب الاثر و غیره مراجعه کنند. مسلّم این است که برای هیچ مسأله‌ و موضوعی به اندازه موضوع مهدی موعود و اینکه او پسر امام عسکری است و اینکه او فعلاً زنده و در پرده غیبت است، روایت از معصومین وارد نشده است، در عین حال، اهل سنت وجود حضرت مهدی را که پسر امام عسکری باشد، انکار دارند. چه کنیم و چه می‌توانیم بگوییم جز این جمله که: ﴿وَمَن لَّمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ کسی که از ولایت اهل بیت (ع) دور است و خود را سیطره ولایت آنان بیرون برده و داخل در ولایت دیگران کرده است، از او جز انحراف از مسیر حق و ضلالت و گمراهی توقع نیست.

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. صدوق، امالی، ص ۵۰۴؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۶۵-۶۶.
  2. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۷۱.
  3. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۷۲.
  4. این کتاب که از نظر احصای روایات و آیات تفسیری و تأویلی مربوط به امام مهدی (ع)، جامع‌ترین موسوعه مهدوی محسوب می‌شود، که به همت مؤسسه آل البیت (ع) ابتدا در پنج جلد و سپس در سال ۱۴۲۸ ق پس از بازنگری در مجموعه هشت جلدی منتشر شده است.
  5. " لَا يَذْهَبُ الدُّنْيَا حَتَّى يَمْلِكَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي يُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِي"؛ بحار الانوار، ج۳۶، ص۳۶۸.
  6. " لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَمْلِكَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي يَفْتَحُ الْقُسْطَنْطَنِيَّةَ وَ جَبَلَ الدَّيْلَمِ وَ لَوْ لَمْ يَبْقَ إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَفْتَحَهَا"؛ بحار الانوار، ج۵۱، ص۸۴.
  7. " لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَقُومَ الْقَائِمُ الْحَقُّ مِنَّا وَ ذَلِكَ حِينَ يَأْذَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ وَ مَنْ تَبِعَهُ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَلَكَ اللَّهَ اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ فَأْتُوهُ وَ لَوْ عَلَى الثَّلْجِ فَإِنَّهُ خَلِيفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَلِيفَتِي‏"؛ بحار الانوار، ج۵۱، ص۶۵.
  8. " الْأَئِمَّةُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَلَا إِنَّ مَثَلَهُمْ فِيكُمْ مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ "؛ غایة المرام، ج۳، ص۲۲.
  9. "إِنَّ الْأَئِمَّةَ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَيْتِي- عَلِيٌّ أَوَّلُهُمْ وَ أَوْسَطُهُمْ مُحَمَّدٌ وَ آخِرُهُمْ مُحَمَّدٌ وَ هُوَ مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ الَّذِي يُصَلِّي عِيسَى خَلْفَه‏"؛ کفایة الأثر، ص۸۰.
  10. " إِنَّ خُلَفَائِي وَ أَوْصِيَائِي وَ حُجَجَ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ أَخِي وَ آخِرُهُمْ وَلَدِي قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ أَخُوكَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ قِيلَ فَمَنْ وَلَدُكَ قَالَ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَمْلَؤُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ فِيهِ وَلَدِيَ الْمَهْدِيُّ فَيَنْزِلَ رُوحُ اللَّهِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ فَيُصَلِّيَ خَلْفَهُ وَ تُشْرِقَ الْأَرْضُ بِنُورِهِ وَ يَبْلُغَ سُلْطَانُهُ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ"؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۲۸۰؛ إعلام الوری، ص۳۹۱.
  11. سوره نساء، آیه ۵۹.
  12. " هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَ كَنِيِّي حُجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ذَاكَ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ذَاكَ الَّذِي يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ غَيْبَةً لَا يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَهَلْ يَقَعُ لِشِيعَتِهِ الِانْتِفَاعُ بِهِ فِي غَيْبَتِهِ فَقَالَ(ع) إِي وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِهِ وَ يَنْتَفِعُونَ بِوَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ تَجَلَّلَهَا سَحَابٌ يَا جَابِرُ هَذَا مِنْ مَكْنُونِ سِرِّ اللَّهِ وَ مَخْزُونِ عِلْمِهِ فَاكْتُمْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِه‏"کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۲۵۳؛ کفایة الأثر، ص۵۴.
  13. "الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ ثُمَّ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ فِي زَمَانِهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ الْبَاقِرُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا أَدْرَكْتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْكَاظِمُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ التَّقِيُّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ النَّقِيُّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الزَّكِيُّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ ابْنُهُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ مَهْدِيُّ أُمَّتِي الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً هَؤُلَاءِ يَا جَابِرُ خُلَفَائِي وَ أَوْصِيَائِي وَ أَوْلَادِي وَ عِتْرَتِي‏ مَنْ أَطَاعَهُمْ فَقَدْ أَطَاعَنِي وَ مَنْ عَصَاهُمْ فَقَدْ عَصَانِي وَ مَنْ أَنْكَرَهُمْ أَوْ أَنْكَرَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ أَنْكَرَنِي بِهِمْ يُمْسِكُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِهِمْ يَحْفَظُ اللَّهُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا "؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۲۵۳؛ کفایة الأثر، ص۱۴۵.
  14. صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۲۶ - ۳۱.
  15. بحارالانوار، ج ۵۱، باب ۲، حدیث ۱ و ۲، ص ۱۰۹ و ۱۱۰.
  16. بحارالانوار، ج ۵۱، باب ۲، ص ۱۱۰.
  17. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۱۵؛ مهدی موعود، ص ۳۴۱.
  18. " لَا وَ اللَّهِ مَا رَغِبْتُ فِيهَا وَ لَا فِي الدُّنْيَا يَوْماً قَطُّ وَ لَكِنِّي فَكَّرْتُ فِي مَوْلُودٍ يَكُونُ مِنْ ظَهْرِي الْحَادِيَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي هُوَ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ يَضِلُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَهْتَدِي فِيهَا آخَرُونَ "الکافی، ج۱، ص ۳۳۸؛ الغیبة، نعمانی، ص۳۳۶.
  19. " التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِكَ يَا حُسَيْنُ هُوَ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ الْمُظْهِرُ لِلدِّينِ وَ الْبَاسِطُ لِلْعَدْلِ قَالَ الْحُسَيْنُ فَقُلْتُ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِنَّ ذَلِكَ لَكَائِنٌ فَقَالَ(ع) إِي وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالنُّبُوَّةِ وَ اصْطَفَاهُ عَلَى جَمِيعِ الْبَرِيَّةِ وَ لَكِنْ بَعْدَ غَيْبَةٍ وَ حَيْرَةٍ فَلَا يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى دِينِهِ إِلَّا الْمُخْلِصُونَ الْمُبَاشِرُونَ لِرَوْحِ الْيَقِينِ الَّذِينَ أَخَذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِيثَاقَهُمْ بِوَلَايَتِنَا وَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ"؛کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۳۰۴؛ بحار الانوار، ج۵۱، ص۱۱۰.
  20. صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۳۱ - ۳۲.
  21. ناظر به داستان موسی و خضر در آیات ۵۹ تا ۸۲ سوره کهف است.
  22. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۲.
  23. " مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا يَقَعُ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ إِلَّا الْقَائِمُ (ع) الَّذِي يُصَلِّي خَلْفَهُ رُوحُ اللَّهِ عِيسَى بْنُ مَرْيَمَ(ع) فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُخْفِي وِلَادَتَهُ وَ يُغَيِّبُ شَخْصَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَجَ ذَاكَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخِي الْحُسَيْن‏"؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۳۱۶.
  24. " وَيْحَكُمْ مَا تَدْرُونَ مَا عَمِلْتُ وَ اللَّهِ الَّذِي عَمِلْتُ خَيْرٌ لِشِيعَتِي مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ أَوْ غَرَبَتْ أَ لَا تَعْلَمُونَ أَنَّنِي إِمَامُكُمْ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَيْكُمْ وَ أَحَدُ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ بِنَصٍّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) عَلَيَّ قَالُوا بَلَى قَالَ أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ الْخَضِرَ (ع) لَمَّا خَرَقَ السَّفِينَةَ وَ أَقَامَ الْجِدَارَ وَ قَتَلَ الْغُلَامَ كَانَ ذَلِكَ سَخَطاً لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ إِذْ خَفِيَ عَلَيْهِ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ وَ كَانَ ذَلِكَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ حِكْمَةً وَ صَوَاباً أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا وَ يَقَعُ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ إِلَّا الْقَائِمُ الَّذِي يُصَلِّي رُوحُ اللَّهِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ (ع) خَلْفَهُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُخْفِي وِلَادَتَهُ وَ يُغَيِّبُ شَخْصَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَجَ ذَلِكَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخِي الْحُسَيْنِ ابْنِ سَيِّدَةِ الْإِمَاءِ يُطِيلُ اللَّهُ عُمُرَهُ فِي غَيْبَتِهِ ثُمَّ يُظْهِرُهُ بِقُدْرَتِهِ فِي صُورَةِ شَابٍّ دُونَ أَرْبَعِينَ سَنَةً ذَلِكَ لِيُعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ"؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۳۱۶.
  25. صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۳۳ - ۳۴.
  26. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳.
  27. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳.
  28. منظور سفیانی است (بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۴).
  29. " مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً أَوَّلُهُمْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِي وَ هُوَ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ يُحْيِي اللَّهُ تَعَالَى بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَ يُظْهِرُ بِهِ دِيْنَ الْحَقِّ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ لَهُ غَيْبَةٌ يَرْتَدُّ فِيهَا قَوْمٌ وَ يَثْبُتُ عَلَى الدِّينِ فِيهَا آخَرُونَ فَيُؤْذَوْنَ وَ يُقَالُ لَهُمْ ﴿مَتى‏ هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ أَمَا إِنَّ الصَّابِرَ فِي غَيْبَتِهِ عَلَى الْأَذَى وَ التَّكْذِيبِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِ بِالسَّيْفِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ (ص)"عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۶۸؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۳۱۷.
  30. صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۳۴ - ۳۵.
  31. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۵.
  32. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۵.
  33. " إِنَّ لِلْقَائِمِ مِنَّا غَيْبَتَيْنِ إِحْدَاهُمَا أَطْوَلُ مِنَ الْأُخْرَى أَمَّا الْأُولَى فَسِتَّةُ أَيَّامٍ وَ سِتَّةُ أَشْهُرٍ وَ سِتُّ سِنِينَ وَ أَمَّا الْأُخْرَى فَيَطُولُ أَمَدُهَا حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ أَكْثَرُ مَنْ يَقُولُ بِهِ فَلَا يَثْبُتُ عَلَيْهِ إِلَّا مَنْ قَوِيَ يَقِينُهُ وَ صَحَّتْ مَعْرِفَتُهُ وَ لَمْ يَجِدْ فِي نَفْسِهِ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْنَا وَ سَلَّمَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ"؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۳۲۳ و ۳۲۴.
  34. "الْقَائِمُ مِنَّا تَخْفَى وِلَادَتُهُ عَلَى النَّاسِ حَتَّى يَقُولُوا لَمْ يُولَدْ بَعْدُ لِيَخْرُجَ حِينَ يَخْرُجُ وَ لَيْسَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ"؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۳۲۳.
  35. "مَنْ ثَبَتَ عَلَى مُوَالاتِنَا فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَ أَلْفِ شَهِيدٍ مِنْ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ"؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۳۲۳.
  36. صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۳۵ - ۳۶.
  37. بحارالانوار، ج ۵۱، حدیث ۱ و ۴، ص ۱۳۶.
  38. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۷.
  39. تعداد ماه‌ها در کتاب خداوند دوازده ماه است، (توبه، آیه ۳۶).
  40. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۹، حدیث ۱۱.
  41. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۹، حدیث ۱۳.
  42. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۲.
  43. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۳.
  44. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۵.
  45. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۰.
  46. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۱.
  47. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۱.
  48. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۱.
  49. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.
  50. یعنی «مدارسی که در آن آیات خدا خوانده می‌شد، از آهنگ تلاوت خالی شده و محل وحی خدا، همچون بیابان هموار شده است».
  51. یعنی «ظهور امامی که ناچار می‌بایست بیاید حتمی است، او به نام خدا و برکات او قیام می‌کند تا در میان ما هر حقی را از باطل تمیز دهد و پاداش هر نعمت و کیفر هر نقمتی را عطا نماید».
  52. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۴.
  53. اعراف، آیه ۱۸۶.
  54. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۵.
  55. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۶.
  56. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۷، حدیث ۴ و ۵.
  57. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۷، حدیث ۴ و ۵.
  58. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۷، باب ۱۰، حدیث ۱-۲-۳ و ۵.
  59. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۶۰، حدیث ۶.
  60. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۶۰، حدیث ۹.
  61. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۶۰، حدیث ۷.