امام مهدی در تاریخ اسلامی

امام مهدی (ع) امام دوازدهم مسلمانان پانزدهم شعبان سال ۲۵۵ قمری در سامرا متولد شد. پدر ایشان امام عسکری (ع) و مادرشان نرجس خاتون است. از القاب مشهور آن حضرت: حجت، مهدی، خلف صالح، قائم منتظَر، صاحب الزمان و بقیة الله و کنیۀ مبارکش ابوالقاسم است. به علت فشار و مراقبت‌های بسیار خلیفه عباسی برای یافتن آخرین حجت خدا، ولادت آن حضرت بر همگان مخفی ماند. در آیات و روایات بسیاری به موضوع امام مهدی (ع) و مهدویت پرداخته شده است. حضرت دارای دو دورۀ غیبت صغری و غیبت کبری است که در غیبت صغری به‌ واسطۀ نواب اربعه با مردم در ارتباط بود و در غیبت کبری از طریق فقیهان جامع الشرائط.

امام مهدی(عج)
نقشامام دوازدهم شیعیان
ناممحمد بن حسن
زادروز۱۵ شعبان، سال ۲۵۵ ق یا ۲۵۶ ق
زادگاهسامرا
مدت امامت۸ ربیع الاول ۲۶۰ ق- هنوز ادامه دارد
لقب(ها)مهدیبقیة الله • قائم • صاحب الزمان • خلف صالح • حجت • منتظَر
پدرامام عسکری علیه السلام
مادرنرجس خاتون
طول عمردر قید حیات هستند

یکی از مهم‌ترین تکالیف مؤمنان پس از معرفت به خدا و رسول او شناخت نسبت به امام زمان (ع) است برای رهایی از فتنه‌ها و یافتن صراط مستقیم. که از دو طریق معرفت علمی و معرفت قلبی و روحی امکان‌پذیر است.

اعتقاد به مهدی منتظر (ع) موضوعی است که علاوه بر شیعیان، اهل سنت هم به آن قائل هستند لکن آنها می‌گویند هنوز متولد نشده است.

ولادت

بیشتر منابع کهن زادروز تولد حضرت مهدی(ع) را در نیمه شعبان سال ۲۵۵ ق یا ۲۵۶ق آورده‌اند[۱]. در پژوهش‌های اخیر برخی نویسندگان قول تولد در نیمه شعبان سال ۲۵۵ ق، را به دلیل داشتن منابع بیشتر با شهرت ترجیح داده‌اند[۲]، در حالی که برخی دیگر، ضمن بررسی اقوال گوناگون، گویه تولد حضرت در نیمه ماه شعبان به سال ۲۵۶ ق را دارای استنادهای قوی‌تری دانسته‌اند که با شواهد و قرائن تاریخی نیز هم‌خوانی بیشتری دارد[۳].

چگونگی تولد: روایات فراوانی از معصومین بر آن‌اند که ولادت قائم پنهانی خواهد بود. برای نمونه، از امام زین‌العابدین(ع) آمده است: ولادت قائم ما چنان بر مردم پنهان می‌ماند که می‌گویند: هنوز متولد نشده است[۴]. این مسئله به گونه‌ای است که سعد بن عبدالله اشعری و حسن بن موسی نوبختی از عالمان شیعی روزگار غیبت صغری در کتاب فرقه‌شناسی خود به هنگام بیان باور امامیه در مورد مهدی(ع) آورده‌اند: اخبار زیاد صحیحی وارد شده است به این که ولادت قائم از مردم پنهان می‌ماند[۵].

ماجرای چگونگی تولد دوازدهمین حجت در منابع با نام حکیمه، دختر امام جواد(ع)، پیوند خورده است. بر اساس این گزارش‌ها به نقل از حکیمه (عمه امام حسن عسکری(ع)) آمده است: ابومحمد(ع) در نیمه شعبان در پی من فرستاد و فرمود: ای عمه! امشب را نزد ما باش؛ زیرا خدای متعال حجت خود را در زمین ظاهر خواهد کرد. از مادر مولود سؤال کردم و حضرت نرگس را معرفی کرد. در بخش دیگر گزارش آمده است: در دل شب برای ادای نماز برخاستم و آن را به جای آوردم. نرگس نیز برخاست و نماز شب به جای آورد در حالی که نشانی از تولد فرزند بر او نمایان نبود. شک بر من مستولی شد که ناگاه صدای امام را شنیدم که فرمود: ای عمه! شتاب مکن که وعده الهی نزدیک است. به تلاوت قرآن مشغول شدم که آثار تولد فرزند بر نرگس نمایان شد[۶].[۷]

کنیه‌ها و القاب

امام دوازدهم شیعیان اثنی‌عشری که بیشتر با لقب مهدی(ع) از وی یاد می‌‌شود، در روایات فراوانی، هم‌نام رسول خدا(ص) دانسته شده است[۸]. در منابع کهن شیعه گاه نام حضرتش منقطع و رمزگونه به صورت «م ح م د» ثبت شده[۹] و گاه به نام «محمد» برای ایشان تصریح شده است[۱۰]. دلیل این نگارش رمزگونه را باید در روایاتی سراغ گرفت که پیروان حضرتش را از بیان نام اصلی امام مهدی(ع) برحذر داشته‌اند[۱۱]. برخی محققان نهی این روایات را ناظر به دوران غیبت صغرا و امکان شناسایی وکلای خاص حضرت و فراهم آمدن خطر جانی برای امام مهدی(ع) دانسته‌اند که به تبع در دوران غیبت تامه و نبودن خطرهای جانی برای حضرت اشکالی در ذکر نام امام زمان(ع) وجود ندارد[۱۲]. با آنکه اهتمام وکلای خاص حضرت در نهی از آشکارسازی نام امام زمان(ع) به روزگار غیبت صغرا، شدت توجه به این مسئله را در آن عصر نشان می‌دهد[۱۳]؛ اما در نظر برخی دیگر، آشکارسازی تنها سبب نهی از نام بردن امام زمان(ع) نمی‌تواند بوده باشد؛ زیرا در برخی از این روایات جواز ذکر نام، مقید به زمان ظهور امام(ع) شده است؛ لذا عالمانی از استمرار آن حکم سخن به میان آورده‌اند[۱۴]. شایان گفتن است که در برخی روایات، امام مهدی(ع) با نام احمد، عبدالله و مهدی نیز خوانده شده است[۱۵].

کنیه امام مهدی(ع) بیشتر به‌سان رسول خدا(ص) «ابوالقاسم» ذکر شده است[۱۶]. «ابوجعفر کنیه دیگری است که امام را بدان خوانده‌اند[۱۷]. درباره کنیه «اباصالح» برای حضرتش باید گفت در منابع کهن چنین کنیه‌ای برای ایشان بیان نشده است و به احتمال فراوان، این عنوان برگرفته از حکایات راه گم‌کردگانی است که با استعانت از حدیث امام صادق(ع) مبنی بر اینکه چون راه گم کردی صدا بزن: «يَا صَالِحُ أَوْ يَا أَبَا صَالِحٍ أَرْشِدُونَا إِلَى الطَّرِيقِ يَرْحَمُكُمُ اللَّهُ‌»[۱۸]، به هنگام سرگردانی با خواندن این ذکر به سوی مسیر اصلی راهنمایی شده‌اند[۱۹] و بر این بوده‌اند که امام مهدی(ع) ایشان را به سوی راه اصلی رهنمون شده است.

گاه با توجه به ستایش یا نکوهش انسان، صفتی از اوصاف او بدان درجه از شهرت می‌رسد که فرد در کنار نام اصلی خود با آن شناخته می‌شود. این‌گونه عنوان‌ها، لقب به شمار می‌آیند. به هنگام اشاره به امام مهدی(ع) در منابع کهن شیعه القاب و صفات فراوانی برای حضرتش به کار برده شده است.

مهدی[۲۰]، بقیة الله[۲۱]، حجت[۲۲]، قائم[۲۳]، منتظَر[۲۴]، منتقم[۲۵]، صاحب الزمان[۲۶]، صاحب الامر[۲۷]، صاحب الدار[۲۸]، خلف صالح[۲۹] و غریم[۳۰] از مشهورترین القابی هستند که برای آن حضرت استفاده شده است[۳۱]. باید دانست القاب و اوصافی که امام مهدی(ع) با آنها معرفی شده است برخی مشترک با دیگر ائمه، برخی مختص به امام زمان(ع) و برخی نیز ناظر به شرایط خاص زمان غیبت صغرا بوده است. شایان ذکر است در بررسی تطور زمانی القاب و اوصاف به کارگرفته شده در شناساندن امام عصر(ع) این نکته به دست می‌آید که در گذر زمان، در منابع شیعه بر شمار القاب و اوصاف ایشان افزون شده است، به گونه‌ای که بیشتر جنبه معرفی اوصاف حضرت مهدی(ع) بر آنها غلبه یافته تا اینکه این وصف‌ها شناساننده امام مهدی(ع) قرار گیرند و در زمره القاب ایشان به شمار آیند[۳۲].[۳۳]

تبارشناسی

در این مسئله که تبار امام عصر(ع) از اهل بیت پیامبر(ص) است منابع شیعه و اهل سنت هم‌داستان‌اند[۳۴]، اما در تعیین مصداق مهدی، امامیه با تمسک به احادیث فراوانی که مهدی(ع) را از نسل امام علی(ع) و فاطمه(س)[۳۵] و به ترتیب بعد از ایشان از نسل امام حسین[۳۶]، امام سجاد[۳۷]، امام باقر[۳۸]، امام صادق[۳۹]، امام کاظم[۴۰]، امام رضا[۴۱]، امام جواد[۴۲]، امام هادی[۴۳]و امام حسن عسکری(ع) دانسته‌اند[۴۴]، امام حسن عسکری(ع) را پدر امام مهدی(ع) می‌دانند، مسئله‌ای که در عموم روایات و گزارش‌های شیعه بر آن تأکید شده است[۴۵]. با این حال، در برخی روایات اهل سنت یا روایات نقل شده در آثار شیعیان از راویان غیر امامی، پس از سخن گفته شدن از تشابه نام مهدی(ع) با رسول خدا(ص) از هم‌سانی نام پدر ایشان با نام پدر پیامبر(ص) نیز سخن رفته است[۴۶]. با اینکه در رفع این ناهم‌خوانی توجیهاتی بیان شده است[۴۷]؛ اما با تطبیق این دسته از روایات با روایات مشابه در کتاب‌های اندیشمندان امامی و غیر امامی می‌توان از احتمال افزودگی فقره تشابه نام پدر امام مهدی(ع) با پدر رسول خدا(ص) به این روایات، سخن گفت. احتمالی که با توجه به پای‌نهادن حسنیان به رقابت برای دستیابی به منصب خلافت پس از امویان، به داعیه‌داری عبدالله بن حسن مثنی به ادعای مهدی‌بودن فرزندش محمد (نفس زکیه) به دور از بستر تاریخی نخواهد بود[۴۸]. افزودگی‌ای که می‌توانست در پیوند زدن این حرکت با قیام مهدی(ع) یاری‌رسان داعیان این جریان برای جلب حمایت توده‌های مردمی باشد. مسئله‌ای که منصور عباسی نیز هنگام گرفتن بیعت برای فرزندش، محمدمهدی، از آن سود جست[۴۹].

روایات منابع امامیه از کنیز بودن مادر امام زمان(ع) سخن به میان آورده‌اند[۵۰] و توصیف امام مهدی(ع) از سوی امامان پیشین به «ابن سیدة الإماء»[۵۱] و «ابن خیرة الإماء»[۵۲] دلالت بر همین مطلب دارد. تنها قول مخالف، نقلی از حسین بن حمدان خصیبی در الهدایة الکبری است که بانویی به نام «مریم بنت زید»، را مادر امام زمان(ع) خوانده است که اشاره به کنیز نبودن مادر حضرت مهدی(ع) دارد[۵۳]. این نقل، هرچند بعدها در آثاری مانند الدروس بازنگارش می‌شود[۵۴]، اما افزون بر منفرد بودن و ذکر نشدن آن در منابع کهن، به تأیید خود این گزارشگران نیز نرسیده است و عبارت‌های ایشان قابل پذیرش نبودن آن را نشان می‌دهد[۵۵].

مادر بزرگوار امام مهدی(ع) با نام‌های نرجس، سوسن، صقیل، ریحانه، حکیمه و ملیکه خوانده شده است[۵۶] که در این میان نرجس کاربرد بیشتری دارد. برخی از این نام‌ها مانند صقیل و حکیمه می‌توانند در زمره القاب ایشان باشند. صقیل (صیقل) را کنایه از درخشندگی چهره این بانو به سبب حمل گفته‌اند[۵۷] و حکیمه، می‌تواند نشان از ذکاوت و درایت عقلی ایشان داشته باشد. واژه ملیکه نیز می‌تواند نشانگر جایگاه خاندانی وی، یا برگرفته از «ملیکا» نام اصلی این بانو بر اساس گزارش نوادۀ قیصر روم بودن ایشان باشد.

درباره نیاکان مادری امام زمان(ع) خبر دقیق، مستند و خدشه‌ناپذیری در دست نیست. برخی گزارش‌ها بدون اشاره به نیای آن بانو، تنها او را کنیزی در خدمت حکیمه دختر امام جواد(ع) دانسته‌اند که جناب حکیمه تربیت ایشان را عهده‌دار بوده است و با راهنمایی امام هادی(ع) این کنیز از سوی بانو حکیمه به منزل امام عسکری(ع) فرستاده می‌شود[۵۸]. در گزارش دیگری مادر امام مهدی(ع)، ملیکه، دختر یشوعا فرزندزاده قیصر روم، معرفی شده است که از جانب مادر به شمعون (از حواریون حضرت عیسی(ع)) نسب می‌برده است. در این گزارش چون پدربزرگ ملیکه تصمیم می‌گیرد او را به عقد برادرزاده خویش در آورد، بروز حوادثی مانع این پیوند می‌شوند. ملیکه که در رؤیا از سوی رسول خدا(ص) برای فرزندش امام عسکری(ع) خواستگاری می‌شود، دل در گرو مهر امام(ع) می‌نهد و با بیرون آمدن از قصر با لباس مبدّل، به اسارت افراد نظامی مسلمان درمی‌آید. سرانجام او که کسوت کنیز یافته بود، پس از تحمل مرارت‌های فراوان از سوی پیک حامل نامه امام هادی(ع) خریداری می‌شود[۵۹].[۶۰]

سکونتگاه

باید دانست در پی فراخوانی امام هادی(ع) از سوی متوکل به سامرا[۶۱] و سکونت اجباری و تحت نظر ایشان در آن شهر، امام حسن عسکری(ع) نیز که در سنین کودکی به سر می‌برد همراه پدر سکونتی اجباری در سامرا یافت[۶۲] و از آنجاکه زین پس این شهر سکونتگاه امام بود، ناچار تولد فرزند ایشان نیز در این شهر واقع شد. روایات و گزارش‌های تاریخی مرتبط با تولد امام زمان(ع) به وقوع تولد ایشان در سامرا نظر دارند[۶۳]. بیشتر گزارش‌های چگونگی به دنیا آمدن حضرت حجت(ع) به نقل از حکیمه دختر امام جواد(ع) هستند که عمه امام عسکری(ع) به شمار می‌آمده است. به دلیل جایگاه معنوی و دلبستگی مادر حضرت حجت(ع) به حکیمه، این بانو به خواست امام عسکری(ع) در شب تولد فرزندشان در منزل آن حضرت حضور یافته و یاری‌رسان مادر امام زمان(ع) به هنگام تولد حضرت حجت(ع) بود[۶۴].[۶۵]

دلایل امامت امام مهدی(ع)

نص بر امامت

در اندیشه امامیه «نص»، مهم‌ترین شاخص برای تشخیص مصداق امام است. از این‌روست که ابوسهل نوبختی از متکلمان برجسته امامیه به روزگار غیبت صغری با بهره‌گیری از رویکرد نص‌گرایی به اثبات امامت و مهدویت فرزند امام عسکری(ع) همت گماشته است[۶۶].

امام جواد(ع) قائم اهل بیت را سومین نسل از فرزندان خود می‌خواند[۶۷] و به ترتیب فرزندش علی(ع) و سپس فرزند او حسن(ع) و سپس فرزند حسن(ع) با لقب قائم(ع) را به عنوان پیشوایان پس از خود نام می‌برد[۶۸]. امام هادی(ع) نیز فرزندش حسن(ع) و سپس فرزند او قائم(ع) را امامان پس از خود معرفی می‌کند[۶۹].

امام عسکری(ع) نیز به عنوان حجت زمان، جانشینی فرزندش را برای خود به اطلاع شیعیان می‌رساند. از امام در مورد حدیثی از پدرانش مبنی بر اینکه «زمین از حجت خدا بر خلقش تا روز قیامت خالی نمی‌ماند» و «هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی مرده است» پرسیدند که جواب داد: «این حقیقت دارد». در ادامه از امام و حجت پس از ایشان سؤال کردند که امام پاسخ داد: «پسرم محمد امام و حجت پس از من است»[۷۰].

با اینکه اختناق موجود و تحت نظر بودن بیت امام عسکری(ع) در سامرا امکان ارتباط عادی میان شیعیان و حضرتش را با مشکلاتی مواجه ساخته بود؛ اما امام عسکری(ع) از فرصت‌های اندک پیش‌آمده استفاده کرد و تولد فرزندش را به یاران مورد اعتماد خود بشارت داد[۷۱]. از جمله این افراد می‌توان به احمد بن اسحاق اشعری قمی از یاران خاص و وکیل حضرت در قم اشاره کرد[۷۲] که نامه‌ای از امام عسکری(ع) دریافت کرد که در آن آمده بود: «برای ما فرزندی متولد شد. این خبر نزد تو به امانت باشد و آن را از مردمان پنهان دار؛ زیرا ما آن را جز بر نزدیکان و پیروان خاص خود آشکار نساختیم. این را بر تو اعلام کردیم تا خدا تو را بدان شاد کند همان‌گونه که ما را به آن مسرور ساخت»[۷۳]. مدت زمانی بعد در دیدار احمد بن اسحاق با امام عسکری(ع)، حضرت از وی پرسید: حال شما درباره مسئله‌ای که مردمان در آن به شک و تردید هستند، چگونه است؟ احمد پاسخ داد: هنگامی که خبر تولد فرزند شما به ما رسید هیچ‌کس در میان ما نبود مگر آنکه به حق معترف شد[۷۴].

این نوع گزارش‌ها نشان می‌دهند که چگونه پیروان واقعی حضرت در قم پس از آگاهی از تولد امام مهدی(ع) به وسیله نامه امام عسکری(ع) مژده به دنیا آمدن دوازدهمین حجت خدا را میان خود بشارت داده‌اند تا حقیقت بر رهروان راه ائمه آشکار شود و از شک و دودلی بیرون آیند.

امام عسکری(ع) در ملاقات با برخی شیعیان، افزون بر اعلام تولد فرزند خود، با پرده برداشتن از چهره و نشان دادن این مولود، ایشان را در رسیدن به یقین قلبی به وجود حجت دوازدهم و رساندن خبر آن به دیگر رهروان، یاری می‌داد[۷۵]. دیدارهایی که نقل آنها برای دیگر شیعیان می‌توانست راهگشای شناخت جانشین امام عسکری(ع) و تشخیص مصداق مهدی(ع) باشد. شیخ صدوق و شیخ طوسی از حضور جمعی از بزرگان شیعه در خانه امام عسکری(ع) گزارش داده‌اند که آن حضرت فرزندش را به ایشان نشان داد و فرمود: «این امام پس از من و جانشین من است، از او پیروی کنید و پس از من در دین خود متفرق نشوید که هلاک خواهید شد. این را نیز بدانید که پس از امروز او را نخواهید دید»[۷۶].

همچنین احمد بن اسحاق قمی در زمره کسانی است که به هنگام حضور در بیت امام(ع) در سامرا، حلاوت بشارت تولد امام مهدی(ع) با نشان داده شدن این مولود از سوی امام عسکری(ع) به او تکمیل می‌شود و امام به وی می‌فرماید: «اگر جایگاه تو نزد خدا و حجت‌های او نبود این فرزندم را به تو نشان نمی‌دادم. او هم‌نام و هم‌کنیه رسول خداست. او کسی است که زمین را از عدل و داد آکنده خواهد ساخت همان‌گونه که از جور و ستم پر شده است»[۷۷].

بخشی از گزارش‌های ملاقات و مشاهده امام مهدی(ع) در منابع کهن مرتبط با افرادی است که در دوران امامت امام عسکری(ع) موفق به دیدار حضرت حجت شده‌اند[۷۸].[۷۹]

قیام قائم آل محمد

از القاب حضرت مهدی قائم است که در اخبار متعددی آمده است[۸۰]. رسول خدا (ص) قائم را دوازدهمین و آخرین امام دانسته است[۸۱]. در لوحی که جابر بن عبدالله دیده، نام امام دوازدهم قائم بوده است[۸۲]. تعبیر قائم آل محمد[۸۳] و قائم به حق[۸۴] نیز وارد شده است. بسیاری از روایات مربوط به قیام و خروج حضرت حجت با عنوان قائم آمده است. یاران امام صادق (ع) قیام حضرت را نزدیک تصور می‌کردند؛ از جمله ابوبصیر انتظار دیدن قائم را داشته است[۸۵]. یکی از یاران حضرت امام صادق (ع) نذر کرده بود که تا قیام قائم روزه بگیرد. حضرت به وی می‌فرماید که در مسافرت و ایام عید فطر و قربان و ایام تشریق روزه نگیرد[۸۶]. معصومان کسانی را که وقتی برای زمان قیام حضرت مشخص می‌کردند، تکذیب می‌کردند[۸۷]. آنان اصل قیام قائم و خروج حضرت را قطعی دانسته‌اند[۸۸]؛ پنج علامت را نیز از نشانه‌هایی حتمی قبل از قیام حضرت بیان کرده‌اند: صیحه آسمانی، قیام سفیانی، خروج یمانی، فرورفتن زمین و قتل نفس زکیه[۸۹].

شیخ صدوق قیام حضرت را در روز جمعه دانسته[۹۰] و شیخ طوسی قیام ایشان را در روز شنبه و روز عاشورا نقل کرده است[۹۱]. آغاز قیام حضرت از مکه است[۹۲]. عیسی بعد از قیام حضرت فرود می‌آید و پشت سر مهدی قائم (ع) نماز می‌خواند[۹۳]. یاران حضرت بیش از ۳۱۰ نفرند[۹۴]. و به نقلی ۳۱۳ نفر هستند[۹۵]. یاران عربِ حضرت اندک‌اند[۹۶]. قائم (ع) با شمشیر و اسلحه قیام می‌کند[۹۷] و برخورد متفاوتی نسبت به امام علی (ع) با مخالفان دارد[۹۸]. حضرت پس از ظهور دست به اصلاحات می‌زند. جزو اولین کارهای ایشان مشخص کردن محدوده حجرالاسود برای کسانی است که طواف و نماز واجب دارند[۹۹]؛ دیگر اینکه بنای کعبه و مسجدالنبی و مسجد کوفه را آن‌گونه که بوده، قرار می‌دهد[۱۰۰].

خداوند چشم و گوش افراد را به گونه‌ای قرار می‌دهد که آنان حضرت حجت و قائم (ع) را می‌بینند و صدایش را از دور می‌شنوند[۱۰۱]. شیعیان موظف هستند در تعقیبات نماز[۱۰۲] و زیارت‌ها[۱۰۳] در حق قائم (ع) دعا کنند. تعدادی از آیات قرآن به زمان قیام قائم (ع) تأویل شده است[۱۰۴]. در مسائل مربوط به ظهور حضرت و حضور وی در کوفه با تعبیر قائم از ایشان یاد شده[۱۰۵] و از جای منزل[۱۰۶] و منبر ایشان در کوفه یاد شده که امام صادق (ع) در آن نماز خوانده است[۱۰۷]. اینها گوشه‌ای از روایاتی بود که درباره حضرت قائم (ع) در کتب اربعه وارد شده است[۱۰۸].

توقیعات

کلینی با اینکه در زمان غیبت صغری زندگی می‌کرده، در کتاب شریف کافی جز در یک مورد اشاره‌ای به توقیعات حضرت نکرده است. وی از حسن بن فضل بن زید نقل می‌کند که گوید: با خط خود نامه‌ای به حضرت حجت نوشتم، پاسخ آن داده شد. نامه دیگری نوشتم، پاسخ آن هم آمد؛ ولی مردی از فقهای اصحاب نامه‌ای به حضرت نوشت، پاسخ آن نیامد، بعد معلوم شد وی جزو قرامطه است[۱۰۹]. کلینی توقیعات حضرت حجت را در کتابی مستقل به نام الرسائل خود نقل کرده است که متأسفانه در دسترس نیست[۱۱۰].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. کلینی، کافی، ج۱، ص۵۱۴؛ صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۳۰ - ۴۳۲؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۳۹؛ طوسی، کتاب الغیبة، ص۴۱۹.
  2. طیبی، پژوهشی نو درباره مادر امام زمان، ص۲۹۹ - ۲۳۱؛ محمدی ری‌شهری، دانشنامه امام مهدی(ع)، ج۲، ص۲۱۸ - ۲۲۰.
  3. مقدسی، بازپژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان، ص۵۵۴ - ۶۰۵.
  4. صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۲۳۳.
  5. اشعری، المقالات و الفرق، ص۱۰۵؛ نوبختی، فرق الشیعه، ص۱۱۱.
  6. خصیبی، الهدایة الکبری، ص۳۵۵ ـ ۳۵۶؛ مسعودی، اثبات الوصیة، ص۲۵۷ ـ ۲۶۰؛ صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۲۴ ـ ۴۳۰؛ طوسی، کتاب الغیبة، ص۲۳۴ ـ ۲۳۸.
  7. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲، ص۲۶۹؛ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۸۸.
  8. نعیم بن حمّاد، الفتن، ص۲۲۷؛ قاضی نعمان، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۸۸؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۸۶ ـ ۲۸۷.
  9. کلینی، کافی، ج۱، ص۵۱۴؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۳۰.
  10. ابن ابی‌الثلج، تاریخ اهل البیت، ص۱۱۳؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۳۲؛ طوسی، الغیبة، ص۲۳۱.
  11. کلینی، کافی، ج۱، ص۳۳۲ - ۳۳۳؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۶۴۸. برای اطلاع بیشتر: ر.ک: محمدی ری‌شهری، دانشنامه امام مهدی(ع)، ج۲، ص۲۹۶ - ۳۰۴.
  12. مقدسی، بازپژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان، ص۵۵۱ ـ ۵۵۲.
  13. کلینی، کافی، ج۱، ص۳۲۹- ۳۳۰؛ طوسی، الغیبة، ص۲۴۳ ـ ۲۴۴.
  14. برای اطلاع بیشتر: ر.ک: محمدی ری‌شهری، دانشنامه امام مهدی(ع)، ج۲، ص۳۰۷ - ۳۱۵.
  15. صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۶۵۳؛ طوسی، الغیبة، ص۴۵۴ و ص۴۷۰؛ قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۱۴۹.
  16. قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۲، ص۱۸۸؛ نعمانی، الغیبة، ص۸۶؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۸۶ - ۲۸۷؛ خزاز رازی، کفایة الاثر، ص۶۷؛ مفید، الإرشاد، ج۲، ص۳۳۹؛ طوسی، الغیبة، ص۲۷۲.
  17. خصیبی، الهدایة الکبری، ص۳۲۸؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۷۴.
  18. صدوق، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۹۸.
  19. مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۲، ص۱۷۵ - ۱۷۶.
  20. کلینی، کافی، ج۱، ص۳۳۸؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۸۳.
  21. کلینی، کافی، ج۱، ص۴۱۲؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۳۴۲.
  22. کلینی، کافی، ج۱، ص۳۳۸.
  23. صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۳۴۲؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۸۳.
  24. صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۳۷۲.
  25. طوسی، الغیبة، ص۱۴۸.
  26. صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۳۷۲.
  27. نعمانی، الغیبة، ص۲۶۶؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۳۱۸؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۶۲.
  28. کلینی، کافی، ج۱، ص۳۲۸؛ طوسی، الغیبة، ص۳۶۲.
  29. صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۴۳۳.
  30. کلینی، کافی، ج۱، ص۵۲۱؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۶۲. به معنی صاحب اموال و رمزی بوده است که بیشتر، وکلای حضرت برای اشاره به آن جناب استفاده می‌کرده‌اند.
  31. برای آگاهی از احادیث: ر.ک: محمدی ری‌شهری، دانشنامه امام مهدی(ع)، ج۲، ص۳۲۴ - ۳۵۲.
  32. طبری، دلائل الإمامه، ص۵۰۲.
  33. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲، ص۲۷۱؛ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۸۸.
  34. ابن ابی‌شیبه، المصنف، ج۸، ص۶۷۸؛ احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۸۴؛ ابن ماجه، سنن، ج۲، ص۱۳۶۷؛ ثقفی، الغارات، ج۲، ص۶۶۶؛ کلینی، کافی، ج۸، ص۳۹۶؛ قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج۳، ص۳۸۴؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۴۰.
  35. ابن ماجه، سنن، ج۲، ص۱۳۶۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۹، ص۴۷۵؛ طوسی، الغیبة، ص۱۸۶.
  36. کلینی، کافی، ج۱، ص۵۳۳.
  37. قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج۳، ص۳۹۷.
  38. نعمانی، الغیبة، ص۸۶.
  39. کلینی، کافی، ج۱، ص۳۹۷ ـ ۳۹۸.
  40. صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۳۳۳ و ۴۱۱.
  41. صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۳۷۱ - ۳۷۲ و ۳۷۶.
  42. صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۳۷۷؛ ابن خزاز، کفایة الاثر، ص۲۸۰ - ۲۸۱.
  43. صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۳۷۹ - ۳۸۰؛ ابن خزاز، کفایة الاثر، ص۲۸۳.
  44. برای آگاهی بیشتر: ر.ک: محمدی ری‌شهری، دانشنامه امام مهدی(ع)، ج۲، ص۱۱۶ ـ ۱۶۴.
  45. کلینی، کافی، ج۱، ص۳۲۸ - ۳۲۹؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۰۹؛ ابن خزاز، کفایة الاثر، ص۲۹۵؛ مفید، الإرشاد، ج۲، ص۳۳۶.
  46. و اسم أبيه اسم أبي. برای نمونه: طوسی، الغیبة، ص۱۸۱.
  47. اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۹۴۵ - ۹۴۶.
  48. مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۵۴؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۲۰۶ - ۲۰۷.
  49. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۳، ص۱۹۲ - ۱۹۳.
  50. صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۳۰۷؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۳۹.
  51. ابن بابویه قمی، الامامة و التبصرة من الحیرة، ص۱ - ۲؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۳۱۶؛ ج۲، ص۳۴۵؛ ابن خزاز، کفایة الاثر، ص۲۲۶ و ۲۷۵.
  52. ثقفی، الغارات، ج۱، ص۱۲؛ نعمانی، الغیبة، ص۲۲۹؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۸۲.
  53. خصیبی، الهدایة الکبری، ص۳۲۸.
  54. عاملی، الدروس، ج۲، ص۱۶.
  55. عاملی، الدروس، ج۲، ص۱۶.
  56. ابن ابی‌الثلج، تاریخ اهل بیت، ص۱۲۴ - ۱۲۵؛ خصیبی، الهدایة الکبری، ص۳۲۸؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۳۲؛ طوسی، الغیبة، ص۳۹۳؛ طبرسی، تاج الموالید، ص۱۱۰.
  57. صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۳۲؛ طوسی، الغیبة، ص۳۹۳.
  58. صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۲۶ - ۴۲۷؛ طوسی، الغیبة، ص۲۴۴؛ طبری، دلائل الإمامه، ص۴۹۹.
  59. صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۱۷ - ۴۲۳؛ طوسی، الغیبة، ص۲۰۸ - ۲۱۴. برای آگاهی بیشتر از نقدهای وارد بر این گزارش و پاسخ‌های آن: ر.ک: طیبی، پژوهشی نو درباره مادر امام زمان(ع).
  60. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲، ص۲۷۳.
  61. سامراء یا سرّ من رآی از شهرهای کهن عراق واقع بر ساحل شرقی دجله است. در دوره معتصم بنا بر دلائلی پایتخت عباسیان از بغداد به این شهر انتقال یافت و تا دوران معتمد مرکز خلافت عباسی بود.
  62. کلینی، کافی، ج۱، ص۴۹۸؛ مفید، الإرشاد، ج۲، ص۳۰۹.
  63. کلینی، کافی، ج۱، ص۵۰۵ و ۵۱۴؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۲۳، ۴۳۶ و ۴۷۵؛ طوسی، الغیبة، ص۲۳۰.
  64. صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۲۴ ـ ۴۲۶؛ طوسی، الغیبة، ص۲۳۴ ـ ۲۳۷.
  65. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲، ص۲۷۵.
  66. صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۸۹ – ۹۰.
  67. ابن بابویه، الإمامة و التبصره، ص۲.
  68. صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۳۷۸.
  69. ابن بابویه، الإمامة و التبصره، ص۲.
  70. صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۰۹؛ خزاز رازی، کفایة الأثر، ص۲۹۶.
  71. صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۳۰، ۴۳۲ و ۴۳۴؛ طوسی، الغیبة، ص۲۳۴ – ۲۳۷.
  72. برای آگاهی بیشتر: ر.ک: جباری، سازمان وکالت، ج۲، ص۵۴۸ – ۵۵۶.
  73. صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۳۴.
  74. مسعودی، اثبات الوصیة، ص۲۵۵؛ صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۲۲۲.
  75. صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۳۱؛ طوسی، الغیبة، ص۲۳۴ ـ ۲۳۷.
  76. صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۳۵؛ طوسی، الغیبة، ص۳۵۷.
  77. صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۳۸۴؛ اربلی، کشف الغمة، ج۲، ص۵۲۶.
  78. برای نمونه: صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۳۴. «باب ذکر من شاهد القائم و رآه و کلمه».
  79. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲، ص۲۷۸.
  80. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۳۱، ۳۰۷، ۳۳۳، ۳۴۲ و ۳۶۸.
  81. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۳۴: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مِنْ وُلْدِيَ اثْنَا عَشَرَ نَقِيباً نُجَبَاءُ مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُونَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ...».
  82. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۳۲؛ شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، ج۴، ص۱۸۰.
  83. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۷.
  84. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۶۴: «الْحُجَّةُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ الْمُنْتَظَرُ».
  85. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۷۱: «سَأَلَ أَبُو بَصِيرٍ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ أَنَا أَسْمَعُ فَقَالَ: تَرَانِي أُدْرِكُ الْقَائِمَ (ع)؟ فَقَالَ: يَا أَبَا بَصِيرٍ أَ لَسْتَ تَعْرِفُ إِمَامَكَ؟ فَقَالَ: إِي وَ اللَّهِ وَ أَنْتَ هُوَ وَ تَنَاوَلَ يَدَهُ. فَقَالَ: وَ اللَّهِ مَا تُبَالِي يَا أَبَا بَصِيرٍ...».
  86. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۴۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۸۳ و ۲۳۳.
  87. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۶۸: «سَأَلْتُهُ عَنِ الْقَائِمِ (ع) فَقَالَ: كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ لَا نُوَقِّتُ».
  88. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۱۰: «وَ خُرُوجُ الْقَائِمِ مِنَ الْمَحْتُومِ».
  89. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۱۰؛ ابن ابی زینب محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص۲۵۲؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۶۵۰.
  90. شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، ج۱، ص۴۲۲.
  91. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۳۰۰ و ۳۳۳.
  92. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۳۱.
  93. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۵۰: «و منكم القائم يصلي عيسى بن مريم خلفه إذا أهبطه اللَّه إلى الأرض».
  94. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۱۳: «جَمِيعاً يَعْنِي أَصْحَابَ الْقَائِمِ الثَّلَاثَمِائَةِ وَ الْبِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلًا».
  95. ابن ابی زینب محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص۳۱۵: «أَصْحَابُ الْقَائِمِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا أَوْلَادُ الْعَجَمِ».
  96. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۷۰: «قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَمْ مَعَ الْقَائِمِ مِنَ الْعَرَبِ قَالَ نَفَرٌ يَسِيرٌ».
  97. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۸؛ ج۸، ص۵۰؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۷، ص۱۵۲.
  98. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۴؛ ج۶، ص۱۵۵: «يَسِيرُ الْقَائِمُ بِخِلَافِ سِيرَةِ عَلِيٍّ».
  99. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۴۲۷؛ شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، ج۲، ص۵۲۵: «قَالَ الصَّادِقُ (ع): أَوَّلُ مَا يُظْهِرُ الْقَائِمُ مِنَ الْعَدْلِ أَنْ يُنَادِيَ مُنَادِيهِ: أَنْ يُسَلِّمَ صَاحِبُ النَّافِلَةِ لِصَاحِبِ الْفَرِيضَةِ الْحَجَرَ الْأَسْوَدَ وَ الطَّوَافَ».
  100. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۴۳؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۵، ص۴۵۲: «قَالَ: إِنَّ الْقَائِمَ (ع): إِذَا قَامَ رَدَّ الْبَيْتَ الْحَرَامَ إِلَى أَسَاسِهِ وَ مَسْجِدَ الرَّسُولِ إِلَى أَسَاسِهِ وَ مَسْجِدَ الْكُوفَةِ إِلَى أَسَاسِهِ».
  101. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۴۱: «سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ مَدَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِشِيعَتِنَا فِي أَسْمَاعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ حَتَّى لَا يَكُونَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقَائِمِ بَرِيدٌ يُكَلِّمُهُمُ فَيَسْمَعُونَ وَ يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ وَ هُوَ فِي مَكَانِهِ».
  102. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۵۴۷؛ شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، ج۱، ص۳۲۷.
  103. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۶۴.
  104. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۳۱، ج۸، ص۵۰، ۱۶۶، ۲۰۶، ۲۸۷ و ۳۸۱.
  105. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۳، ص۲۵۳ -۲۵۴، ج۵، ص۴۵۲ و ج۶، ص۳۵.
  106. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۷۲.
  107. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۳۵: «وَ الرَّكْعَتَيْنِ الثَّالِثَتَيْنِ مَوْضِعَ مِنْبَرِ الْقَائِمِ (ع)».
  108. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص۲۸۹.
  109. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۲۰، ح۱۳.
  110. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص۲۹۲.