علل غیبت امام مهدی چیست؟ (پرسش)
علل غیبت امام مهدی چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / غیبت امام مهدی / کلیات غیبت امام مهدی / فلسفه و علتهای غیبت |
مدخل اصلی | علت غیبت امام مهدی |
تعداد پاسخ | ۲۸ پاسخ |
علل غیبت امام مهدی (ع) چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
- فلسفه و علت غیبت امام مهدی (ع) چیست؟
- اسباب و علل غیبت امام مهدی (ع) در چه چیزهایی بوده است؟
- چرا امامی که باید بین مردم حضور داشته باشد و آنان را هدایت و رهبری کند غایب شده و در پنهانی زندگی میکند؟
- غیبت امام مهدی (ع) چه حکمتهایی دارد؟
- چرا امام مهدی (ع) غایب شد؟
- دلایل غیبت امام مهدی چیست؟
پاسخ جامع اجمالی
انواع غیبت و تفاوت علت با حکمت غیبت
یکی از مهمترین مباحثی که در موضوع مهدویت به آن پرداخته میشود، غیبت و علل غیبت آن حضرت هست[۱]. همانطور که میدانیم، امام زمان (ع) دو غیبت دارد: غیبت صغری و غیبت کبری[۲]. غیبت صغری مجموعا ۶۹ سال طول کشیده و پس از آن (از سال ۳۲۹ ه.ق) غیبت کبری آغاز شده است و تاکنون و تا زمانی که بر ما پوشیده است ادامه خواهد یافت[۳]. از آنجایی که فلسفه و علل غیبت فرع بر امامت ایشان است، این بحث فقط برای کسانی مفید خواهد بود که اصل امامت آن امام همام را پذیرفته باشند و اگر کسی امامت و مهدی بودن آن حضرت را قبول نداشته باشد آگاهی از فلسفه و علل غیبت، فایدهای برای او نخواهد داشت[۴]. از سوی دیگر، دلیل اثبات قضیهای با فلسفه و حکمت آن تفاوت دارد. در مسئله غیبت امام عصر (ع) نیز گاه از دلیل تحقق این پدیده پرسش میشود و زمانی از فلسفه و حکمتِ آن. بیتردید، دلیل تحقق غیبت با فلسفۀ آن تفاوت دارد. برای اثبات تحقق غیبت حضرت مهدی (ع) کافی است از لحاظ تاریخی، وجود امام زمان (ع) احراز شود و سپس زنده بودن وی و عدم حضورش در میان مردم اثبات گردد[۵]؛ اما برای بیان حکمت و فلسفۀ غیبت باید گفت هر چیزی در این عالم از جمله غیبت امام عصر (ع) بدون حکمت و فسلفه نیست، چراکه خدای حکیم کار عبث و بیهوده انجام نمیدهد، هر چند علت آن برای ما به تفصیل روشن نباشد[۶]. هر چند بر پایۀ برخی روایات، موضوع غیبت سری از اسرار خداوند است[۷] و اساساً بعد از ظهور امام مهدی (ع) حکمت غیبت مشخص میشود[۸]؛ اما با این حال در برخی روایات دیگر، بعضی از حکمتهای آن بیان شده که قابل توجّه است و میتواند ما را نسبت به وقوع غیبت و لزوم آن به اطمینان بیشتری برساند.
علل غیبت امام زمان (ع)
بی شک دلیل اصلی و علة العلل غیبت امام مهدی (ع) اراده و مشیت الهی است و حکمت اصلی غیبت همان خواست خدای متعال است که قبل از وجود ایشان برای وی چنین پیشبینی کرده است. غیبت امام مهدی (ع)، بیشتر از ناحیۀ خدا و براساس مشیت، حکمت و ارادۀ او بوده است[۹]. اما در طول آن، برخی از عواملی که احتمال می رود باعث غیبت امام مهدی (ع) شد موارد ذیل است:
- حفظ جان امام زمان (ع): پس از پیامبر اسلام (ص) بیشتر مردم آمادگی پذیرش عمومی اسلام و برقراری نظام عدل جهانی را نداشتند؛ به همین سبب بود که امیرمؤمنان علی (ع) را پس از چند سال حکومت، به شهادت رساندند و بعد از او، آن بلاها را به سر امام حسن و امام حسین (ع) و سایر امامان (ع) آوردند. اگر وجود مقدس ولی عصر (ع)، که واپسین ذخیره خدای متعال برای امت مسلمان است، از نظرها پنهان نمیشد، او را نیز مانند اجدادش به ظلم و جور حاکمان جبار به شهادت میرساندند. انگیزه سلاطین و حاکمان، برای سرکوب و نابود کردن وجود مقدس ولی عصر (ع)، خیلی بیشتر بوده است؛ زیرا اخباری که از پیغمبر اکرم (ص) به دست آنان رسیده بود، از این حکایت داشت که دوازدهمین پیشوای مسلمانان و واپسین جانشین پیامبر، حکومت کفر را از روی زمین برخواهد چید. خداوند با غیبت، امام دوازدهم (ع) را از شر دشمنان حفظ میکند[۱۰].
- تحقق آمادگی جهانی برای قیام حضرت مهدی (ع): یکی از علتهای مهم غیبت امام مهدی (ع) و طولانی شدن پنهانزیستی آن حضرت، آماده ساختن جامعۀ بشری، برای رسیدن به مقصد نهایی و الهی خود است[۱۱]. آمادگی جهان عبارت است از: بالا رفتن سطح آگاهی مردم و درک نیاز به پیشوایی عادل و عالم، به وجود آمدن امکانات و زمینههای مناسب برای تشکیل یک حکومت جهانی، به ستوه آمدن مردم از ظلم و بیدادگری و خواست جهانی و مردمی برای گسترش و احیای عدالت، معنویت و امنیت جهانی[۱۲]. در توضیح مطلب فوق باید گفت برنامۀ قیام و انقلاب حضرت مهدی (ع) همانند همه پیامبران الهی، از راه بهرهگیری از وسائل و اسباب طبیعی انجام میگیرد و هیچگاه اعجاز اساس آن را تشکیل نمیدهد. معجزات جنبۀ استثنایی دارند و در روند برنامههای اصلاحی رهبر آسمانی، جز در موارد استثنایی، دخالت نخواهد داشت. بنابراین، اجرای طرح حکومت حق و عدالت در سطح جهانی نیز باید استفاده از وسایل مادی و معنوی لازم، تحقق پذیرد[۱۳].
- رهایی از بیعت با طاغوت: یکی از عواملی که در روایات بسیار به آن اشاره شده، عدم بیعت امام مهدی (ع) با خلفای جور و طاغوتهاست. آن حضرت به جهت اینکه مثل پدرانش مجبور به بیعت با طاغوت نشود، به فرمان خدا از چشم مردم مخفی شد. چراکه بیعت، نوعی عقد و قرارداد دو سویه بین حاکم و فرمانبرداران است که از یک سو خلیفه را متعهد به ادارۀ جامعه میکند و از طرف دیگر بیعتکنندگان متعهد میشوند، ضمن شنیدن و اطاعت از خلیفه، از او حمایت کنند. در نتیجه، آن حضرت زمانی که ظهور میکند، بیعت هیچکس و هیچ حکومت غاصب و ستمگری را ـ حتی به عنوان تقیه ـ بر گردن ندارد[۱۴].
- افاضۀ تدریجی: بیشک، امام معصوم (ع) واسطۀ فیض خدا بر خلق است و حضور مشهودانۀ ایشان خود فیضی مضاعف است؛ اما این فیضرسانی با شرایط و مقدمات خاصی ملازم است که بدون آنها موجودات و انسانها یا از فیض محروم میشود و یا بهرۀ تامی نمیبرند. برخورداری از فیض حکومت صالحان، گرچه از سوی مبدأ خداوند مانع ندارد، اما انسانها قابلیت لازم برای دریافت فیض را ندارند[۱۵]. از این رو، خداوند به منظور استمرار هدایت مردم ـ وقتی آنان در برههای از زمان نعمت بینظیر الهی (امام معصوم) را قدردان نبودند ـ طبق مصلحت، وجود او را در پس پرده غیبت قرار میدهد تا علاوه بر حفظ نظام عالم، نزول فیض و رحمت حق از طریق او به بندگان ادامه یابد و راه هدایت و رستگاری بر روی مردم باز باشد. به نظر میرسد با توجّه به وجود مشکلات زیاد فراروی امامان، غیبت، بهترین وسیلۀ این هدایتبخشی باشد[۱۶].
- آزمایش و امتحان مردم: در برخی از روایات، حکمت غیبت حضرت مهدی (ع)، آزمایش مردم و جدا شدن انسانهای صالح از ناصالح بیان شده است[۱۷]. گروهی که ایمان محکمی ندارند باطنشان ظاهر شود و کسانی که ایمان در اعماق دلشان ریشه کرده، به واسطۀ انتظار فرج و صبر بر شدائد و ایمان به غیب ارزششان معلوم شود و به درجاتی از ثواب نائل گردند. غیبت آن حضرت سبب میشود تا نفاق پنهان عدّهای آشکار شود و ایمان حقیقی محبّان و شیعیان واقعی امام (ع) در کورۀ ولایت امام غایب (ع) از ناخالصیها و دوروییها و سستمایهها جدا و پاک شود و در یک کلام مؤمن از منافق معلوم گردد[۱۸].
- فراهم آمدن تمام یاران: یکی از حکمتهای پنهان زیستی امام زمان (ع)، این است که شیعیان ضعیف و کم ظرفیت، تربیت شده و سطح آگاهی و تحمّل و آمادگی آنها بالا برود[۱۹]؛ در نتیجه، امام باید تا فراهم آمدن تمام یارانش انتظار بکشد[۲۰].[۲۱]
- خالی شدن صلبهای کافران از مؤمنان: طول غیبت، باعث میشود در اصلاب فاسدان و منافقان و کافران، اگر مؤمنی باقی باشد، همه به دنیا بیایند؛ چنانکه شیوۀ امامان معصوم نیز چنین بوده و حتی پیشبینیهایی در مورد بعضی از افراد منافق و ناصبی داشتند. بعد از مدتی نیز از صلب آنان، افرادی مؤمن و دوستدار اهل بیت (ع) به دنیا میآمدند. ابراهیم کرخی میگوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: خداوند سالمت بدارد؛ آیا علی (ع) در دین خدا قوی نبود؟ فرمود: آری چنین بود: گفتم: پس چگونه مردم بر او چیره شدند و او جلوی ایشان نایستاد؟ چه چیزی باعث شد جلوی آنها را نگیرد؟ فرمود: آیهای از قرآن، او را از این کار بازداشت. گفتم: آن آیه کدام است؟ فرمود: ﴿لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا﴾[۲۲] خداوند عز و جل فرزندانی مؤمن، در پشت افرادی از کافران و منافقان قرار داده است و حضرت علی، پدران کافر یا منافق را نمیکشت تا اینکه این امانتهای الهی از پشت آنان خارج شوند و وقتی این فرزندان از صلب آنان خارج میشدند، بر هرکدام که دست مییافت، با آنها میجنگید. قائم ما اهل بیت نیز چنین است، تا تمام امانتهای الهی از پشت پدرانشان (کافران و منافقان) خارج نشوند، ظهور نکرده و کسی را نمیکشد. اما وقتی امانتها خارج شدند، بر کافران و منافقان مسلّط شده، آنان را میکشت»[۲۳][۲۴]
- تنبه مردم نسبت به نعمت امامت: بهترین راه تنبّه انسان آن است که نعمت از او گرفته شود و چه نعمتی عظیمتر و با برکتتر از وجود پیامبر و معصومین (ع) که در طول ۲۷۳ سال از آغاز بعثت نبی اکرم (ص) تا شهادت امام حسن عسکری (ع) این نعمت در بین مردم بود ولی مردم ناسپاسی کردند و خداوند این نعمت را از بشریت گرفت؛ اگر مردم آن زمان قدرشناس بودند و ارزش نعمت را درک میکردند، امروز ما در فراق و هجران بسر نمیبردیم. حال که چنین شده است، باید شب و روز به دنبال این نعمت بزرگ الهی باشیم، تا خداوند این هدیه را بار دیگر به ما برگرداند و از نعمت وجودش، در ایام ظهور بهرهمند شویم. مروان انباری گوید: امام باقر (ع) فرمود: «اگر خداوند حضور ما را در نزد مردمی کراهت داشته باشد، ما را از آنها جدا میسازد»[۲۵].[۲۶]
- تأدیب انسانها: ادب کردن انسانها به ویژه مسلمانها یکی دیگر از فلسفههای غیبت است؛ چرا که بیشتر آنها در زمان حیات و حضور امامان پیشین، آنگونه که شایسته بود از ایشان استفاده و حمایت نکردند. افزون بر آن، گاهی با برخوردهای ناشایست خود باعث محروم شدن جامعۀ بشری از فیض آنها شدند. امام باقر (ع) نیز در اینباره میفرماید: «شما مردمی هستید که با دل، ما را دوست میدارید؛ ولی عمل شما با این محبت، ناسازگار است. به خدا سوگند! اختلاف اصحاب پدید نمیآید و به همین دلیل صاحب شما از دست شما گرفته میشود»[۲۷][۲۸]
- اجرای سنت انبیاء: یکی از راهکارهایی که در زندگی انبیاء مشاهده میشود استفاده از حالت غیبت است. آنان وظیفه دارند تا مردم را به طرف خدا راهنمایی کرده و دین الهی را به آنان ارائه نمایند. از این رو، باید برای انجام این مسئولیت مهم برنامهریزی مناسب داشته باشند و چون دشمنان خدا برای نابودی دین حق از هیچ عملی حتی کشتن پیامبران روی گردان نبودند تا صدای دین از بین برود، لذا انبیاء به امر الهی در مواردی از حالت غیبت استفاده میکردند. امامت امام مهدی (ع) در راستای نبوت و رسالت پیام آوران الهی است و روشن است خداوند برای ایشان نیز، چنین راهکاری (به علت مشابهت) در نظر بگیرد.[۲۹] سدیر صیرفی میگوید: امام صادق (ع) به من فرمود: "برای قائم ما دو غیبت میباشد که زمانش به طول میانجامد". صیرفی میگوید: عرض کردم: چرا؟ آن حضرت فرمود: "خواست خدا چنین است که سنتهای سایر پیامبران نسبت به غیبتشان درباره او اجرا شود... خداوند میفرماید: ﴿لَتَرْكَبُنَّ طَبَقًا عَنْ طَبَقٍ﴾[۳۰]؛ "همه شما پیوسته از حالی به حالی دیگر منتقل میشوید (تا به کمال برسید)". آنچه که بر سر امتهای پیشین آمده است، بر سر این امت نیز خواهد آمد و این سنت تغییرناپذیر است»[۳۱].[۳۲]
- آشکار شدن ناتوانی همه مکاتب مدعی اصلاح و عدالت (اتمام حجت): با غیبت طولانی ولی الهی، همۀ گروهها، افراد، اندیشهها و نظامها، امکان حکومت بر مردم و مدیریت جامعه را پیدا کرده و ضعف و ناتوانی خود را در ادارۀ جامعه و رفع مشکلات و گسترش عدالت بروز میدهند. این در حالی است که حکومت و ولایت بر مردم، شایسته و بایستۀ اولیای الهی ـ به خصوص دوازده امام معصوم ـ است و خداوند میخواهد بدین ترتیب با مردم اتمام حجت کند و توجّه و خواست آنان را به حکومت معصومان جلب نماید. امام صادق (ع) در این زمینه میفرماید: «ظهور تحقق نمییابد تا اینکه گروهی نماند، مگر اینکه بر مردم حکومت کرده باشد تا کسی نگوید: اگر ما حکومت داشتیم؛ عدالت را (میگستراندیم)! آنگاه قائم به حق و عدل قیام میکند[۳۳].[۳۴]
- تمرین ولایتپذیری: مردم در زمان حضور ائمه (ع) آمادگی پذیرش ولایت انسان کامل را نداشتند و همین امر سبب مهجوریت (انزوای) ائمه (ع) در جامعه و در نهایت شهادت آنها گردید. بنابراین خداوند در عصر غیبت کبری، فرصتی را فراهم کرد تا مردم با اطاعت از نواب عام و بالاخص ولایت مطلقه فقیه، به نوعی ولایتپذیری را تمرین کنند تا برای پذیرش ولایت انسان کامل در عصر ظهور که همان امام زمان (ع) است، آماده گردند[۳۵].
- قدرشناسی: یکی از اسرار مهم غیبت امام مهدی (ع)، توجّه بیشتر مردم، به قدر و منزلت آن موعود امتهاست. پس از آن همه قدرناشناسی که نسبت به پدران بزرگوار آن حضرت روا داشتند، او در پس پرده غیبت قرار گرفت تا گوهر گرانبهای وجودش، بیشتر مورد توجّه قرار گیرد و هنگام ظهور با پذیرش و استقبال کامل مردم روبهرو شود[۳۶].
- ارتکاب گناه توسط مردم: در احادیث گوناگون، ارتکاب گناه توسط مردم، علت عدم درک محضر امام زمان (ع) بیان شده است؛ از جمله آنکه خود ایشان در این باره فرموده اند: «ما را از شما حبس نمیکند، مگر اعمال ناپسندی که از ناحیۀ شما به ما میرسد»[۳۷][۳۸] امیر مؤمنان علی (ع) فرمود: «آگاه باشید زمین از حجت الهی خالی نمیماند، ولی خداوند به دلیل ستم پیشه بودن و زیاده روی انسانها، آنان را از دیدن حجت خود محروم میسازد»[۳۹].[۴۰]
نتیجه گیری
بنابراین، به طور کلی میتوان گفت امام زمان (ع) دو غیبت دارد: غیبت صغری و غیبت کبری. غیبت صغری مجموعا ۶۹ سال طول کشیده است و پس از آن (از سال ۳۲۹ ه.ق) غیبت کبری آغاز شده است و تاکنون و تا زمانی که بر ما پوشیده است ادامه خواهد یافت. هر چند بر پایۀ برخی روایات، غیبت سری از اسرار الهی است و حکمت آن بعد از ظهور امام مهدی (ع) مشخص خواهد شد؛ اما در برخی دیگر از روایات، به حکمتهایی نظیر حفظ جان امام، تحقق آمادگی جهانی برای قیام حضرت مهدی، اراده و مشیت حق تعالی، عدم بیعت امام با طاغوت، افاضه تدریجی، آزمایش انسانها، فراهم آمدن تمام یاران، خالی شدن صلبهای کافران از مؤمنان، تنبّه مردم به نعمت امام، تادیب انسانها، اجرای سنت انبیاء، اتمام حجت، تمرین ولایتپذیری، قدرشناسی، و ارتکاب گناه توسط مردم اشاره شده است.
پاسخها ودیدگاههای متفرقه
۱. آیت الله مصباح یزدی؛ |
---|
آیتالله محمد تقی مصباح یزدی، در کتاب «آفتاب ولایت» در اینباره گفته است:
|
۲. آیتالله خراسانی؛ |
---|
آیتالله محمد جواد خراسانی، در کتاب «مهدی منتظر» در اینباره گفته است:
|
۳. آیتالله جوادی آملی؛ |
---|
آیتالله عبدالله جوادی آملی، در کتاب «امام مهدی موجود موعود» در اینباره گفته است:
بنابر آنچه گذشت، برخورداری از فیض حکومت صالحان، گرچه از سوی مبدأ فیاض بیگذراندن مقدمات مانع ندارد، قابلها فاقد استعداد لازم برای دریافت جمعی فیض و تابع شرایط، مقدمات و زمینههای لازماند، به گونهای که تا آن شرایط و مقدمات در بستر زمان فراهم نیایند، نمیتوانند به این فیض الهی برسند و از شرایط اساسی استقرار حکومت صالحان، پرورش انسانهای صالح و ایجاد آمادگی در مردم برای پذیرش حکومت عادلانه جهانی است که غیبت امام معصوم عصر (ع) برای تحقق این شرایط است. برپایه برخی روایاتِ معصومان (ع)، غیبت، علل و اسرار دیگری نیز دارد که پس از ظهور آن وجود مبارک آشکار میگردد. امام صادق (ع) در پاسخ کسی که از راز غیبت سؤال کرد فرمود: مصلحتی هست که مجاز به گفتنش نیستیم؛ سپس در پی اصرار پرسشگر فرمود: همان حکمتی که در غیبت حجج الهی در زمانهای گذشته بود، در غیبت آن جناب نیز هست و این راز سر به مُهر قبل از ظهورش کشف نخواهد شد، چنانکه راز شکستن کشتی، کشتن جوان و تعمیر دیوار به دست خضر (ع) قبل از جدایی برای موسی (ع) روشن نگردید[۵۷]. این غیبت، امری از امور الهی، سری از اسرار و غیبی از غیوب اوست. وقتی میدانیم خدای سبحان حکیم است، تصدیق خواهیم کرد که افعال او همه حکیمانه است، هرچند که رازش بر ما پوشیده باشد[۵۸]»[۵۹]. |
۴. آیتالله حکیم؛ |
---|
آیتالله سید منذر حکیم، در مقاله «غیبت حضرت مهدی» در اینباره گفته است:
«پیش از پرداختن بدین مسئله باید یادآور شد، دلیل اثبات قضیهای با فلسفه آن تفاوت دارد. برای قانع شدن و ایمان به تحقق پدیده ای، ارائه دلیل کافی است، ولی وقتی کسی از علت تحقق میپرسد، بیان فلسفه و چرایی آن ضرورت دارد؛ برای مثال، دلیل وجوب نماز، آیه: ﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ ﴾[۶۰] است، ولی فلسفه وجوب آن میتواند آیه: ﴿إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ ﴾ [۶۱] باشد. در مسئله غیبت امام عصر (ع) نیز گاه از دلیل تحقق این پدیده پرسش میشود و زمانی از فلسفه آن. بیتردید، در این جا دلیل تحقق غیبت با فلسفه آن تفاوت دارد. برای اثبات تحقق غیبت حضرت مهدی (ع) کافی است که از لحاظ تاریخی، وجود امام زمان (ع) احراز شود و سپس زنده بودن وی و عدم حضورش در میان مردم اثبات گردد. در این موقعیت، چنانچه طول عمر وی احراز شود، غیبت طولانی اش نیز ثابت میگردد. در بحثهای پیشین، تولد امام عصر (ع) و زنده بودن وی پس از وفات پدر گرانقدرش اثبات شد. زندگی امام در دیگر ادوار تاریخی نیز به وسیله بررسی گفتار و رفتار کسانی که از توفیق دیدارش برخوردار شدند، اثبات شادانی است. داستان این دیدارها و گواهیهای متعدد نیک مردان بر زنده بودن امام عصر (ع) در کتابهای تاریخی و روایی به چشم میخورد. برای آگاهی از نام و گواهی این افراد مراجعه به کتابهای ذیل سودمند است:
برای اثبات وجود حضرت مهدی (ع) افزون بر دليل تاریخی یاد شده که علمی و متقن است، دلیل کلامی نیز وجود دارد. این دلیل را دانشمند توانا و استاد ارجمند آية الله، شهید سید محمد باقر صدر به بهترین وجه بیان کرده است. او مینویسد:[۶۲]. برای تجسم این اندیشه (اعتقاد به امام مهدی (ع)) در امام دوازدهم و پذیرش آن نیز دلایل کافی و روشن وجود دارد که همه را میتوان در دو دلیل: اسلامی و علی خلاصه کرد. با دلیل اسلامی، وجود رهبر منتظر را ثابت میکنیم و با دليل علمى روشن میسازیم که "مهدی" تصور و افسانه نیست، بلکه حقیقتی است که وجود آن با تجربه تاریخی ثابت شده است. دلیل اسلامی: در صدها روایتی که از پیامبر اسلام و امامان شیعه (ع) را به ما رسیده و ویژگیهای حضرت مهدی (ع) را برشمردهاند، در مییابیم که او از اهل بیت و فرزندان حضرت فاطمه (س) و نهمین فرزند امام حسین (ع) و دوازدهمین امام از ائمه دوازدهگانه (ع) است. با این که ائمه شیعه (ع) سعی داشتند مسئله "مهدی" را در برابر عموم طرح نکنند، تا بدین وسیله از کشته شدن ناگهانی آن رهبر منتقم جلوگیری کنند، نه تنها تعداد روایات نقل شده به تعداد بالا رسیده است، بلکه سلسلهای از برجستگیها و نشانههایی را میتوان در آنها دید، که صحت صدور آنها را روشن میکند؛ از جمله پیامبر (ص) درباره جانشینان و پیشوایان پس از خود، فرمودند: "ایشان دوازده نفرند". متن این حدیث، از طرق و با الفاظ گوناگون روایت شده است. برخی از روایت شماران که روایات این گونه را شمردهاند به بیش از ۲۷۰ روایت رسیدهاند که همه آنها از معروفترین کتابهای حدیثی شیعه و سنی گرفته شده و از قلم کسانی چون بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداوود، احمد در مسند و حاکم در المستدرک علی الصحیحین بازگو گردیده است. بخاری، که یکی از گزارشگران این حدیث است، خود با امام جواد، امام هادی و امام عسکری (ع) هم عصر بود و همین خصوصیت او، روشنگر معانی بزرگ است زیرا ثابت میکند که حتما چنین حدیثی از پیامبر (ص) از نقل شده است، اما هنور محتوای آن تحقق نیافته است و "دوازده امام" در صحنه دین پدیدار نشده اند. پس به طور مسلم نقل حدیث، بازتاب واقعیت خارجی (شیعه دوازده امامی) نبوده است. وقتی دلیل مادی و عینی بر این امر یافتیم که حدیث یاد شده، پیش از تحقق توالی تاریخی دوازده امام و پیش از آن که پدیده خارجی مذهب شیعه دوازده امامی به صورت کامل آن عرضه شود، در کتابهای حدیث ضبط شده است، میتوانیم مسلم بگیریم که این حدیث، روشنگر حقیقت خدایی است که بر زبان پیامبر (ص) جاری شده است. پیامبر بزرگ اسلام (ص) په بارها فرمودند: "جانشینان بعد از من دوازده تن هستند"، و پس از آن، مذهب شیعه دوازده امامی به صورت واقعیتی عینی ظهور کرده و امام علی (ع) را به عنوان نخستین و حضرت مهدی (ع) را به عنوان پایان دهنده کار و راه خود برگزید، زیرا حدیث پیامبر (ص)، تنها با این گزینش واقعیت خارجی مییابد. دلیل علمی: پايه دلیل علمی ما، بررسی و تجربه زمان هفتاد ساله "غیبت صغرا" است.غیبت صغرا نشان دهنده مرحله نخست امامت حضرت مهدی (ع) است، زیرا سرنوشت حتمی امام این بود که از دیدههای مردم پنهان بماند، اگر چه دل و خردش در میان مردم است. اگر غیبت به طور ناگهانی روی میداد، به ارکان مردمی امامت آسیب بزرگی میزد، چرا که مردم به پیوستگی و جوشش و ارتباط با پیشوای زمان خویش خو کرده بودند و امکان داشت پیوند روحی بین آنان و پیشوای فکری و عقلی گسیخته شود. این احساس، خلا سهمناکی پدید میآورد که ممکن بود موجودیت اسلام را نیز به خطر اندازد و جمعیت مسلمان را به پریشانی و پراکندگی بکشاند. پس باغیبت صغرا زمینه چینی شد تا اركان توده کم کم بهغیبت خوگیرند و زندگی خود را بر پایهغیبت شکل بخشند. مردم در این دوره، از طریق یاران خاص و مورد اعتماد، با آن حضرت در تماس بودند. میان حضرت مهدی (ع) و پیروانش در مدت غیبت صغرا، چهارتن حلقه اتصال و روابط فیض، از سوی امام به نیابت منصوب شده بودند. آنان که در پارسایی و پرهیزکاری و دین داری، آوازهای به سزا یافته، عبارت بودند از: عثمان بن سعيد عمروی، محمد بن عثمان بن سعيد عمروی، ابوالقاسم حسین بن روح و ابوالحسن علی بن محمد سمری. این چهارتن، به ترتیب، هر کدام پس از درگذشت دیگری، به کار نیابت نمایندگی پرداختند و نیازها و پرسشهای شیعیان را در پیوستگی و ارتباط همواره خویش، به امام عرضه کرده و پاسخهای حضرت را، که گاه زبانی و زمانی به صورت نوشته بود، به آنان میرسانیدند. به این ترتیب، مردمی که از دیدار پیشوای خویش محروم بودند، به مکاتبهها و روابط غیر مستقیم دل خوش گشتند. همه توقيعها و نامههایی که از امام (ع) رسیده دارای یک خطر شیوه بوده است. نواب امام، نزدیک هفتاد سال وسیله ارتباط با امام بودند، تا آن که آخرینشان "سمری"، پایان یافتن دوره غیبت صغرا و آغاز غیبت کبرا را اعلام کرد. انتقال از غیبت صغرا به غیبت کبرا، نشان دهنده این واقعیت است که هدف هایی که از غیبت صغرا وجود داشته، بر آورده شده و با این برنامه تدریجی، شیعه از آسیبی که خلأ ناگهانی امام وارد میکرده، رسته و موقعیت شیعه بر اساس غیبت شکل گرفته است، تا اندک اندک مردم برای پذیرش "نمایندگان عام" امام آماده گردند. با این انتقال، نیابت و نمایندگی امام (ع)، از دست افراد مشخص برگزیده به مجتهدان عادل و بینا افتاد و در کارهای دین و دنیا پیروی از آنان لازم شد. بیشک، هر کس چنین فرازهایی را بداند و به ارزیابی آنها بنشیند، در مییابد که مهدی حقیقتی است که گروهی از مردم همراه با آن زیستهاند و نمایندگان و سفیران ویژه او، نزدیک هفتاد سال، در لابهلای روابط خود با شیعیان بازگو کننده این حقیقت بودهاند که بازیگری و نیرنگی در کارشان نیست و تناقضی در سخن و عملشان دیده نشده است. راستی، چگونه میتوان پذیرفت که یک دروغ، هفتاد سال پایدار بماند و چهارتن بر آن چنان هم داستانی کنند که گویی، حقیقتی بزرگ است که با چشم خویش میبینند و با آن حال زندگی میکنند و در این مدت هم نقطه ضعفی از آنها آشکار نگردد که برانگیزنده تردید باشد؟ از گذشتههای دور "چراغ دروغ، بیفروغ" بوده است. منطق زندگی ثابت میکند در عمل و با حساب احتمالها، محال است که دروغی بتواند با این صورت خاص، در تمام مدت روزگاری که بر حضرت مهدی (ع) گذشته، دوام بیاورد و همه وابستگیها و نقشهها را در برگیرد و اعتماد پیروانش را نیز جلب کند. پس غیبت صغرا، تجربهای علمی شمرده میشود تا چیزی را که واقعیت عینی و خارجی دارد اثبات کند و پذیرش واقعیت رهبری امام عصر (ع) را، با ویژگیهای ولادت و زندگی غیبت کبرا او، ممکن سازد. سومین دلیل حیات وغیبت حضرت مهدی (ع)، به مقدمات ذیل نیازمند است:
در نگاه اهل بیت (ع) غیبت حضرت مهدی (ع) از اسرار الهی است که تمام اسلام حکمت آن بر بندگان پوشیده است و تنها بعد از ظهور آشکار میشود. پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمود:" يَا جَابِرُ إِنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ مِنْ أَمْرِ اَللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اَللَّهِ مَطْوِيٌّ عَنْ عِبَادِهِ"[۶۹]. امام صادق (ع) فرموده است: " إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ غَيْبَةً لاَ بُدَّ مِنْهَا يَرْتَابُ فِيهَا كُلُّ مُبْطِلٍ قُلْتُ لَهُ وَ لِمَ جُعِلْتُ فِدَاكَ؟ قَالَ (ع) اَلْأَمْرُ لاَ يُؤْذَنُ لِي فِي كَشْفِهِ لَكُمْ قُلْتُ فَمَا وَجْهُ اَلْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ؟ قَالَ (ع) وَجْهُ اَلْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ- وَجْهُ اَلْحِكْمَةِ فِي غَيْبَاتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اَللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ إِنَّ وَجْهَ اَلْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ لاَ يَنْكَشِفُ إِلاَّ بَعْدَ ظُهُورِهِ كَمَا لَمْ يَنْكَشِفْ وَجْهُ اَلْحِكْمَةِ لِمَا أَتَاهُ اَلْخَضِرُ (ع) مِنْ خَرْقِ اَلسَّفِينَةِ وَ قَتْلِ اَلْغُلاَمِ وَ إِقَامَةِ اَلْجِدَارِ لِمُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى وَقْتِ اِفْتِرَاقِهِمَا "[۷۰]. از آنجا که در برخی روایات به بخشی از علل غیبت اشاره شده است، میتوان نتیجه گرفت مراد این دو روایت آن است که تمام اسرار غیبت طولانی امام عصر (ع) تنها پس از ظهور، کشف یا قابل تبیین میشود. بر اساس روایات اهل بیت (ع) و بخشی از حکمتهای غیبت عبارتند از:
جمع روایات ناظر به فلسفه غیبت حضرت مهدی (ع): گذشته از نخستین روایت که تمام فلسفه و علت کامل غیبت را رازی الهی قلمداد کرده است، حکمتهای غیبت به دو دسته قابل تقسیم است:
|
۵. آیتالله قزوینی؛ |
---|
آیتالله سید محمد کاظم قزوینی، در کتاب «امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور» در اینباره گفته است:
«حکومتهای عباسی، عثمانی و غیره- که مدت طولانی حکومت کردند- به طور دایم نهایت تلاش خود را به کار میبردند تا امام زمان (ع) را به شهادت برسانند، بخصوص بعد از اینکه دانستند، امام زمان (ع) همان کسی است که تختهای ظالمان را به لرزه میاندازد و کاخهای آنها را ویران و هستی آنها را نابود میکند و از برتری و سلطه آنها بر مردم، جلوگیری خواهد کرد. به تاریخ ائمه (ع) نگاه کنید، یکی از آنها را نمیبینید که به صورت طبیعی مرده باشند؛ بلکه طاغوتها، آنها را شهید کردند که از امیرالمؤمنین، علی (ع) شروع شد و تا امام زمان (ع) ادامه داشت؛ سپس به این مطلب میرسید که همگی آنها با شمشیر یا سم به شهادت رسیدند حتی امام حسن عسکری (ع) نیز به وسیله سم به شهادت رسید با اینکه میدانستند، ایشان و هیچ یک از ائمه (ع) پیشین، مهدی (ع) نیستند و درباره هیچ یک از آنها نیامده، که او دنیا را پر از عدل و داد میکند یا اینکه در تمام عالم، حکومت مینماید و یا اینکه تمام وسایل پیروزی به وفور در دسترس اوست؛ پس نمیبینی که حکومتها، فقط کسانی که برای آنها، خطر آفرین بودهاند را به شهادت میرساندند»[۸۴].
|
۶. آیت الله امینی؛ |
---|
آیت الله ابراهیم امینی، در کتاب «دادگستر جهان» در اینباره گفته است:
«امام زمان اگر در بین مردم ظاهر بود و میتوانستند در مواقع احتیاج خدمتش برسند و مشکلاتشان را حل کنند، برای دین و دنیای آنان بهتر بود. پس چرا غائب شد؟. البته اگر مانعی وجود نداشت، ظهور آن حضرت اصلح و انفع بود. لکن چون میبینیم که خداوند متعال آن وجود مقدس را از دیدهها پنهانی داشته است و افعال خدا هم با نهایت استحکام و بر طبق مصالح و حکم واقعی صادر میشود، غیبت آنجناب را نیز علت و حکمتی خواهد بود، گرچه تفصیلش برای ما مجهول باشد. حدیث ذیل دلالت میکند که: علت و سبب اساسی غیبت، برای مردم بیان نشده و بجز ائمه اطهار (ع) کسی از آن اطلاع ندارد. عبد الله بن فضل هاشمی میگوید: امام صادق (ع) فرمود: حضرت صاحب الامر ناچار غیبتی خواهد داشت، بهطوری که گمراهان در شک واقع میشوند. عرض کردم: چرا؟ فرمود: مأذون نیستیم علتش را بیان کنیم. گفتم: حکمتش چیست؟ فرمود همان حکمتی که در غیبت حجتهای گذشته وجود داشت، در غیبت آن جناب نیز وجود دارد. اما حکمتش ظاهر نمیشود مگر بعد از ظهور او، چنانکه حکمت سوراخ کردن کشتی و کشتن جوان و اصلاح دیوار به دست خضر (ع) برای موسی (ع) آشکار نشد جز هنگامی که میخواستند از هم جدا شوند.ای پسر فضل! موضوع غیبت سری است از اسرار خدا و غیبی است از غیوب الهی. چون خدا را حکیم میدانیم باید اعتراف کنیم که کارهایش از روی حکمت صادر میشود، گرچه تفصیلش برای ما مجهول باشد[۸۵]از حدیث مذکور استفاده میشود که علت اصلی و اساسی غیبت بیان نشده است، یا برای اینکه اطلاع بر آن صلاح مردم نبوده یا اینکه استعداد فهمش را نداشتهاند. اما در احادیث، سه حکمت برای غیبت بیان شده است: فائده اول: امتحان و آزمایش است. گروهی که ایمان محکمی ندارند باطنشان ظاهر شود و کسانی که ایمان در اعماق دلشان ریشه کرده به واسطه انتظار فرج و صبر بر شدائد و ایمان به غیب ارزششان معلوم شود و به درجاتی از ثواب نائل گردند. موسی بن جعفر (ع) فرمود: هنگامی که پنجمین فرزند امام هفتم غائب شد، مواظب دین خود باشید، مبادا کسی شما را از دین خارج کند.ای پسرک من! برای صاحب الامر ناچار غیبتی خواهد بود، بهطوری که گروهی از مؤمنین از عقیده برمیگردند. خدا به وسیله غیبت، بندگانش را امتحان میکند[۸۶]. فائده دوم: به وسیله غیبت از بیعت نمودن با ستمکاران محفوظ میماند. حسن بن فضال میگوید: علی بن موسی الرضا (ع) فرمود: گویا شیعیانم را میبینم که هنگام مرگ سومین فرزندم (امام حسن عسکری) در جستجوی امام خود همهجا را میگردند اما او را نمییابند. عرض کردم: چرا یا ابن رسول الله؟ فرمود: برای اینکه امامشان غائب میشود. عرض کردم: چرا غائب میشود؟ فرمود: برای اینکه وقتی با شمشیر قیام نمود بیعت احدی در گردنش نباشد[۸۷]. فائده سوم: به وسیله غیبت از خطر قتل نجات مییابد. زراره میگوید: حضرت صادق (ع) فرمود: قائم باید غائب شود. عرض کردم! چرا؟ فرمود: از کشته شدن میترسد، و با دست به شکم خود اشاره کرد[۸۸]سه حکمت مذکور، در احادیث اهل بیت منصوص است»[۸۹]. |
۷. آیتالله طبسی؛ |
---|
آیتالله نجمالدین طبسی، در کتاب «تا ظهور ج۱» در اینباره گفته است:
«در روایات، به سببهای مختلفی اشاره شده که میتوان آنها را به هشت دسته، تقسیم کرد: دسته نخست: اجرای شیوه پیامبران (ع) در مورد حضرت مهدی (ع): حنان بن سدیر، از پدرش، از امام صادق (ع) روایت میکند که فرمود: قائم ما، دارای غیبتی بس طولانی خواهد بود. عرض کردم:ای فرزند رسول خدا چرا این اندازه طولانی؟ فرمود: خدای عزوجل، میخواهد در مورد او، شیوههای دیگر پیامبران را در غیبتهایشان جاری سازد.ای سدیر! قهراً مدت غیبتهای آنها به سر آید. خدای عزوجل فرمود: ﴿لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَق﴾[۹۰] یعنی، شیوههای پیشینیان، درباره او جاری خواهد بود"[۹۱]؛ دسته دوم: خدا نمیخواهد امام، در میان قوم ستمگر باشد: مروان انباری[۹۲] میگوید: "از امام باقر (ع) پیامی صادر گشت: خداوند، اگر ناخرسند باشد که ما، در مجاورت دستهای از مردم زندگی کنیم، ما را از میان آنها بیرون میبرد"[۹۳]؛ محمد بن فرج[۹۴] میگوید: امام جواد (ع) به من نوشت: هنگامی که خدای تبارک و تعالی، بر آفریدههایش خشم کند، ما را از میانشان دور میسازد"[۹۵]. دسته سوم: خشم خدا و آگاه ساختن مردم: در حدیث محمد بن الفرج: خشم خدا، به جهت هشدار و آگاه ساختن مردم است تا قدرشناس باشند". علامه مجلسی میفرماید: غائب شدن امام نتیجه خشم خدا بر اکثر بندگانش میباشد[۹۶]. دسته چهارم: آزمون مردم: "زرارة بن أعین میگوید: از امام صادق (ع) شنیدم میفرمود:قائم دارای غیبتی خواهد بود. سپس فرمود: او، منتظری است که مردم در ولادتاش به شک و تردید میافتند. بعضی میگویند: زمانی که پدرش (امام حسن عسکری (ع)) رحلت کرد، فرزندی از خود به جای ننهاد و برخی میگویند: دو سال قبل از وفات پدرش؛ متولد شده است، زیرا خدای عزوجل دوست دارد آفریدگانش را در بوته آزمون قرار دهد و در این هنگام، باطلگرایان، گرفتار شک و تردید خواهند شد"[۹۷]؛ این حدیث و احادیث دیگر[۹۸] علت غیبت را، آزمون مردم دانستهاند که مطابق با آیات خداوند و آموزههای دینی است. دسته پنجم: بیم و ترس از کشته شدن: دیگران، از امام صادق (ع) نقل میکنند که رسول خدا (ص) فرمود: آن نوجوان (اشاره به امام مهدی (ع)) قهراً دارای غیبتی خواهد بود. عرض کردند:ای رسول خدا! برای چه غیبت میکند؟ فرمود: از کشته شدن بیمناک است"[۹۹]؛ زراره میگوید: از امام باقر (ع) شنیدم میفرمود: قائم ما قبل از ظهورش، دارای غیبتی خواهد بود. گفتم: برای چه؟ فرمود: "بیمناک است - و با دست، به شکم خود اشاره کرد-. زراره میگوید: مقصود حضرت، بیم از کشته شدن است"[۱۰۰]؛ حدیث مزبور در کتاب غیبت نعمانی[۱۰۱]، به طریق دیگر، از "زراره" از امام صادق (ع) نقل شده و نیز احادیث زیادی[۱۰۲] در ارتباط با این موضوع وجود دارد که ما به جهت اختصار از بیان آنها صرفنظر کردیم. در این مرحله صرفا، به معرفی دیدگاههای گوناگون در مورد علت غیبت میپردازیم. اندیشمندانی مانند شیخ طوسی، بحث مفصلی در تأیید این موضوع دارند که در مرحله بحث و بررسیهای دلالی، به آنها اشاره خواهیم کرد. دسته ششم: تحت بیعت هیچ حاکمی نباشد: طبرسی از کلینیله و او نیز از اسحاق بن یعقوب نقل میکند که: از ناحیه مقدس امام عصر (ع) توسط محمد بن عثمان، پیامی بدین مضمون وارد شد: و اما علت وقوع غیبت، این است که خدای عزوجل میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْيَاء إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ﴾[۱۰۳] پدرانم، همه از سرکشان زمانه خود، بیعتی به گردن داشتند، اما آنگاه که من دست به قیام بزنم، بیعت هیچ ظالم سرکشی را به گردن نخواهم داشت"[۱۰۴]؛ هشام بن سالم، از امام صادق (ع) نقل کند که فرمود: قائم، دست به قیام میزند و پیمان و قرارداد و بیعتی از هیچکس به گردن نخواهد داشت. عهد و عقد و بیعت از نظر معنا باهم متقارب و نزدیکاند و گویی یکدیگر را تأکید میکنند. احتمال دارد مقصود از عهد، وعده با خلفای جور باشد. بدین معنا که موقعیت آنها را رعایت کند. یا منظور، ولایت عهدی است، همانند امام رضا (ع) و مقصود از عقد، پیمان، مصالحه و آتشبس باشد، همانند امام حسن (ع) و مراد از بیعت، اقرار و اعتراف ظاهری به خلافت غیر باشد[۱۰۵]. این موضوع، در احادیث زیادی مطرح گردیده به گونهای که شیخ صدوق در کمال الدین باب چهل و چهار (علة الغیبة) یازده حدیث نقل کرده، که پنج حدیث نخست را (از ۱ تا ۵) به این موضوع اختصاص داده است. دسته هفتم: خالی شدن صلبهای کافران از مؤمنان: ابن ابی عمیر، با واسطهای از امام صادق (ع) نقل میکند و میگوید: از آن حضرت پرسیدم: چرا امیر مؤمنان (ع) در آغاز کار، با مخالفان خود کارزار و جنگ نکرده است؟ فرمود: به جهت آیهای که در کتاب خدای عزوجل آمده ﴿لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا﴾[۱۰۶] وی میگوید: عرض کردم: مقصود از "تزاویلهم" چیست؟ فرمود: مقصود نطفههای مؤمنانی است که در صلبهای کافران به ودیعه نهاده شدهاند. حضرت قائم نیز تا زمانی که ودیعههای خدای عزوجل آشکار نگشته، ظهور نخواهد کرد. بنابراین، هنگامی که مؤمنان از صلبهای کافران، آشکار شدند، او نیز ظهور میکند و بر دشمنان خدای عزوجل غلبه مییابد و آنان را به هلاکت میرساند" [۱۰۷]؛ شیخ صدوق، در کتاب علل الشرایع[۱۰۸] این روایت را به سندی دیگر از ابراهیم کرخی، از امام صادق (ع) نقل کرده است. دسته هشتم: راز غیبت مشخص نیست و تنها خدا از آن آگاه است: عبد الله بن فضل هاشمی میگوید: از امام صادق (ع) شنیدم میفرمود: صاحب الأمر قهراً دارای غیبتی خواهد بود. و هر باطلگرایی، در آن، به شک و تردید خواهد افتاد. عرض کردم: فدایت شوم! برای چه؟ فرمود: بدین جهت که به ما اجازه داده نشده آن را برای شما فاش سازیم. عرض کردم: چه حکمتی در غیبت او است؟ فرمود: راز غیبت او، همان حکمتی است که در غیبت حجتهای الهی قبل از او بوده است. راز غیبت او پس از ظهورش آشکار خواهد گشت همچنانکه راز کارهای حضرت خضر (ع) - در خصوص شکستن کشتی و کشتن پسربچه و مرمت دیوار - تا زمان جدایی آن دو، برای حضرت موسی (ع) فاش نگشت.ای پسر فضل! امر ظهور حضرت مهدی (ع) از امور الهی و رازی از اسرار خدا و غیبتی از غیبتهای پروردگار است و از آنجا که میدانیم خدای، عزوجل، حکیم است، تصدیق میکنیم تمام کارهای او نیز بر اساس حکمت است هرچند راز آن برای ما آشکار نباشد"[۱۰۹]»[۱۱۰]. |
۸. حجت الاسلام و المسلمین حسنی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید نذیر حسنی، در کتاب «مصلح کل» در اینباره گفته است:
در اینجا ما قصد آن نداریم که به ذکر جزئیات این کشمکش قدیمی بپردازیم، بلکه ما به اندازهای به آن خواهیم پرداخت که از چارچوب بحث خود خارج نشویم. اختلاف علویها با امویها از اولین روز ظهور اسلام آغاز شد و آن به خاطر رسیدن به خلافت نبود، بلکه به دلیل استعدادها و قابلیتهای ذاتی علویان مانند شکیبایی، جهاد، بر دوش کشیدن بارهای سنگین این رسالت و نبود این عناصر در خاندان اموی بود. استراتژی و خطمشی خاندان اموی بر قدرتطلبی و دنبال جاه و مقام و عیش و نوش بودن، استوار بود و آنها ارزشی برای فداکاری و ایثار قائل نبودند، در نتیجه، طبیعی بود که چنین اختلاف و درگیریای میان دو خاندان علوی و اموی پیش بیاید، اما به هر حال نمیبایست در این درگیریها، امویها تمام اصول و اخلاقیات جنگ و اصول کلی اخلاقی را زیر پا بگذارند و جامعه زمان آنها تبدیل به جنگل شود و در آنجا فقط قانون جنگل حاکم باشد. هنگامی که امیر المؤمنین (ع) در درگاه خداوند برای ظالمان به او طلب مغفرت میکرد، طرف مقابل، جلسات شبانه میگذاشت و برای کشتن ایشان با استفاده از وسایل و روشهای گوناگون برنامهریزی میکرد. این موضوع محدود به چند شخصیت محدود مانند (علی و دشمنانش) نمیشد بلکه تمام خاندان علوی را دربر میگرفت، مصیبتهایی که به حسن و حسین (ع) به خاطر جنگها و حملات مختلف رسید، باعث شد که صفحه تاریخ سیاه و تاریک شود. و ما در اینجا به خاطر تحقیقهای گسترده و بسیار دانشمندان اهل تسنن و شیعه در این مورد، بیش از این، وارد این مسئله نمیشویم. آنچه در اینجا برایمان حایز اهمیت است، چگونگی اختلاف علویان و عباسیان است و میخواهیم بدانیم چرا عباسیان ریشه درخت نبوت را برکندند و نهال امامت را برچیدند و البته کتابهای مورخان در ارائه تصویر واقعی این جنایات، خود کافی است. ما بحث خود را از آغاز حرکت پرچمدار حکومت عباسیان یعنی ابو مسلم خراسانی شروع میکنیم. خوارزمی درباره او چنین میگوید: ابو مجرم نه ابو مسلم بر آنان- یعنی علویان- چیره گشت و زیر هر سنگ و کوه و در و دشتی را میگشت تا آنها را به قتل رساند[۱۱۱]. با رسیدن منصور به حکومت، ابو مسلم به بهانه توطئهچینی ضد منصور دستگیر شد و خود چنین اعتراف نمود: دستور دادند که شمشیر بکشم و هر مظنونی را بگیرم و با تهمت بستن بکشم، عذری را نپذیرم، حریمهایی که خداوند دستور حفظش را داده بود شکستم و خونهایی را که خداوند حفظ آنرا واجب نموده بود ریختم کار (زمامداری و حکومت مسلمانان) را از اهلش گرفته و در غیر جایگاهش قرار دادم[۱۱۲]. منظور او از اهل امر، خاندان علوی است زیرا او شعار دعوت به رضای آل محمد (ص) را سر میداد و کارهایش سامان یافت و خلافت را از آنان بستاند. نویسنده معاصر احمد امین جنایات و زندگی منصور را چنین توصیف کرده است: زندگی او سرشار از خونریزی و خونخواری و نابودی مخالفان بود[۱۱۳]. مسعودی در مورد علت نامگذاری منصور بدین نام میگوید: راز برگزیدن نام منصور (پیروزشده) بر خود، پیروزیاش بر علویان است[۱۱۴]. منصور به این جرایم چنین اعتراف میکند: دو هزار نفر یا بیشتر از فرزندان فاطمه را کشتم و سرور و آقا و امامشان جعفر بن محمد را رها کردم[۱۱۵]. طبری میگوید: او انباری پر از سرهای علویان از خرد و کلان گرفته تا پیر و جوان داشت و بر هریک از سرها برگه مشخصات او را درج و آویزان کرده بود و نام او و نام پدرش را بر آن نوشته بودند[۱۱۶]. این اعمال و رفتار جای شگفتی ندارد، زیرا قبلا هم گفته شد راه و خطمشی دو خاندان متفاوت بود. خطمشی علویان، فداکاری و ایثار و خطمشی عباسیان قدرتطلبی و زورگویی و احساس کمبود بود. این حرف نتیجه تحلیل تاریخی صرف نیست بلکه اعتراف خود منصور است. وقتی عمویش عبد الصمد بن علی او را به خاطر جرایم قتل و کشتارش سرزنش کرد پاسخ داد: شمشیرهای فرزندان ابو طالب از زمانی که ما میان مردم، جزو اشخاص عامی و عادی بودیم تا اکنون که به خلافت رسیدهایم، در نیام نبوده است. تنها راه برای حفظ هیبت و شکوه و عظمتمان، فراموش کردن بخشش و استفاده از زور و قدرت است. تا اینکه کار به تهدید امام صادق (ع) رسید و به او گفت: تو و خانوادهات را میکشم تا هیچ اثری از شما باقی نماند[۱۱۷]. و در پایان منصور رو به مسیب بن زهره کرده و میگوید: من بر این باورم، حجاج برای بنیمروان دلسوزتر از همه بود، مسیب گفت: مولایم هرچه حجاج در گذشته (در حق آل پیامبر) کرد، ما هم از آن فروگذار نکردیم. به خدا قسم خدا هیچ کسی عزیزتر از پیامبر برایمان نیافریده و تو فرمان قتل فرزندانش را دادی و ما اطاعت کردیم[۱۱۸]. پس از او نوبت مهدی رسید. او از یک ابزار دیگر هم برای مبارزه با علویان استفاده کرد؛ او با به وجود آوردن فرقهها و گروههای انحرافی و سعی در منسوب کردن این نامها به پیروان ائمه و خدشه وارد کردن به اعتبارشان، بیشتر از پیش به اختلافات دامن زد و فرقههای زراریه منسوب به زراره و جو الیقیه را به وجود آورد[۱۱۹]. او شیعیان و پیروان ائمه (ع) را متهم به کفر و زندیق بودن کرد تا بهانه قتل و آواره کردنشان را داشته باشد. عبد الرحمن بدوی میگوید: آن زمان پیوسته رافضیها (شیعیان) را متهم به زندقه و کفر میکردند[۱۲۰]. پس از مهدی فرزندش هادی روی کار آمد. یعقوبی در مورد او میگوید: او بر دستگیری شیعیان بسیار پافشاری میکرد و بسیار از آنها هراس داشت و جیره و مواجبی که مهدی برایشان در نظر گرفته بود قطع کرد و برای دستگیری و احضار آنان به اطراف و اکناف نامه فرستاد[۱۲۱]. ذکر واقعه فخ برای تشریح این نکته به تنهایی کافی است. واقعه فخ تمام مسلمانان را به وحشت افکند. آنها به کشتار و آوارگی علویان اکتفا نکرده بلکه آنها برای به وحشت انداختن مردم، سرها را از تن جدا میکردند. پس از او هارون الرشید به حکومت رسید و به خاندان ابو طالب اعلان جنگ داد و بنابر سخن خوارزمی درخت نبوت را درو کرد و نهال امامت را از جا کند. کار او به جایی رسید که بدون دلیل و هیچ جرمی، به کشتن فرزندان پیامبر خدا (ص) پرداخت. الفخری در کتاب الاداب السلطانیة به شرح این وقایع پرداخته است. همین بس که او خود اعتراف میکند و میگوید: تا کی در مورد آل ابو طالب صبر کنم، قسم میخورم که آنها را میکشم و پیروانشان را میکشم و حتما این کار را انجام خواهم داد. او این نقشه ناجوانمردانه را هنگام فرستادن جلودی به جنگ با محمد بن جعفر بن محمد، اجرا کرد و به او فرمان داد تا به خانههای علویان در مدینه یورش برده و لباس و زیورآلات زنان را به غارت ببرند[۱۲۲]. بنابر گفتههای طبری و ابن اثیر[۱۲۳] او به دلیل نفرت از شیعیان، همه آنها را از بغداد بیرون راند و به مدینه برد. این جنایتکار به قتل و آوارگی و تعقیب زندگان بسنده نکرده، بلکه کینهاش شامل اموات نیز شد و قبر امام حسین (ع) را نابود و زمین کربلا را شخم زد و با کشتن رئیس و سرور خاندان علوی یعنی امام موسی کاظم (ع) در کنج زندان تاریک عباسی، پرونده جنایتهایش را بست.(...) خلفایی که معاصر امام حسن عسکری (ع) بودند ۳ تن هستند: معتز، مهتدی و معتمد و ما به مناسبات امام با آنها و تلاش آنها برای به قتل رساندن ایشان در فصلهای گذشته اشاره کردیم. در آن فصل به نقش امام عسکری (ع) در مورد نظریه مصلح موعود اشاره شده بود. شبراوی به صراحت از ترس امام عسکری (ع) بر جان فرزندش به خاطر مشکلات زمانه و ستم حاکمان میگوید. امام عسکری (ع)، فرزندش را جانشین خود نمود؛ او دوازدهمین امام از نسل ابو القاسم محمد (ص) است و پدرش وی را به هنگام تولد مخفی نمود و به خاطر شرایط زمانه و ترس از خلفا که در آن موقع به دنبال هاشمیان و دستگیری و کشتن و نابود کردن آنها بودند مسئله او را پنهان داشت[۱۲۴]. چگونگی برخورد و رفتار حاکمان با خانواده امام عسکری (ع) خود بیانگر ترس و احتیاط حاکمان در مورد این نوزاد بود. در همین راستا، معتز زمانی که امام حسن عسکری (ع) را به زندان علی بن اوتامش افکنده بود، تلاش کرد ایشان را به قتل برساند. شیخ مفید در توصیف اوتامش میگوید: او دشمنی زیادی با خاندان پیامبر (ص) داشت[۱۲۵]. اربلی میگوید: وقتی معتز به سعید حاجب دستور انتقال امام را به کوفه داد، ابو الهیثم نامهای به امام (ع) نوشت و گفت: فدایت شوم. خبری رسید. که نگرانمان ساخته است. امام (ع) پاسخ داد: تا سه روز دیگر گشایشی میرسد و معتز روز سوم به قتل رسید[۱۲۶]. ابنشهرآشوب درباره خبری که یاران ائمه را نگران ساخت گفته است: معتز نزد سعید حاجب رفت و به او دستور داد که ابو محمد را به سمت کوفه ببرد و در راه گردنش را بزند[۱۲۷]. مهتدی هم امام عسکری (ع) را همراه با ابو هاشم زندانی کرد، وی میگوید: در زندان مهتدی بن واثق با ابو محمد زندانی بودیم[۱۲۸]. معتمد نیز جاسوسانش را بر خانه امام گمارده بود که هر از گاهی از نوزاد جدید خبری آورند و هر از چندگاهی به بازرسی خانه ایشان میپرداختند تا آن نوزاد را بیابند. اما این سیاست نیز سودی نبخشید و او مجبور شد امام (ع) را زندانی کند و او را به یحیی بن قتیبه که بسیار بر امام سختگیری میکرد، سپرد[۱۲۹]. با مطالعه حوادث تاریخی دوره اخیر زندگی امام عسکری (ع) ما به ترس دستگاه حکومتی از این نوزاد پی میبریم. تاریخ اشاره به تفتیش خانه امام و خادمان وی و نیز گماشتن چند قاضی در خانه امام، قبل از وفات ایشان و زیر نظر گرفتن اوضاع و احوال آنجا و اقدامات شبیه دارد و تمامی این حوادث در فصل مربوط به نقش امام عسکری (ع) در حفظ و اثبات نظریه مهدویت توضیح داده شد، به همین دلیل امام عسکری (ع) در زمان حیات خود، به ناچار فرزندش را پنهان داشت و بالطبع آن امر هنگام رحلت ایشان، به دلیل تمایل حکومت برای پیدا کردن نوزاد و ستم خویشاوندانی مانند عمویش جعفر، بیش از پیش احساس میشد. ترس یکی از عواملی بود که باعث شد امام در جامعه حضور ظاهری نداشته باشند و این غیبت همانند خورشید است، هنگامی که ابرها آنرا میپوشانند. علاوه بر موارد قبل، احادیثی از پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت ایشان به دست ما رسیده که به این حکمت اشاره میکند. از ابا عبد الله (ع) نقل شده است که ایشان فرمود: پیامبر (ص) فرمود: این پسر باید غایب شود. گفتند: چرا یا رسول الله؟ فرمود: بیم قتل او میرود[۱۳۰]. از ابو جعفر (ع) روایت شده است که: اگر خداوند از ظلم عدهای نسبت به ما ناخرسند باشد ما را از برابر دیدگانشان پنهان میدارد. زراره به نقل از امام ابو جعفر (ع) میگوید: وی قبل از ظهورش غایب میشود[۱۳۱]. پرسیدم: چرا؟ فرمود: ترس و با دستش به شکمش اشاره کرد. زراره میگوید: یعنی ترس از کشته شدن. روایات دیگری در کتابهای روایی وجود دارد که از بیم قتل بهعنوان حکمت غیبت یاد کرده است. حکمت دوم: امتحان و آزمایش: امتحان یکی از سنتهای الهی است که نظام خلقت بر آن استوار است. خداوند در این مورد میفرماید: ﴿أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا يُفْتَنُونَ﴾[۱۳۲]؛ و نیز میفرماید: ﴿الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا﴾[۱۳۳]. بنابراین، آزمایش همان چیزی است که بد را از خوب جدا ساخته و طلا را از بقیه فلزات متمایز میسازد و شاید هم- خدا عالمتر است- یکی از دلایل غیبت آزمایش مردم باشد. البته در احادیث اهل بیت (ع) هم به آن اشاره شده است؛ از جمله روایتی از امام صادق (ع) که میفرماید: صاحب این امر، ناگزیر غیبتی خواهد داشت که هر ناحقی در آن شک میکند[۱۳۴]. این غیبت است که حق را از باطل جدا میکند. امام ابو الحسن علی بن موسی الرضا (ع) میفرماید: به هنگام غیبت سومین فرزند من، گویی شیعیانم در جستوجوی پناهگاه هستند، اما پناهگاهی نمییابند. به حضرت گفته شد: چراای فرزند رسول خدا؟ فرمود: زیرا امامشان غایب است. پناهگاه خواستن و به دنبال پناهگاه گشتن و امان خواستن بهمعنای حقیقتجویی و دوری از خیال پردازی و توهم است و این یک امتحان الهی است و به همین دلیل امام جعفر صادق (ع) میفرماید:ای شیعیان اهل بیت (ع) بدانید که امورتان مانند سرمه در چشم است که شخص میداند چه موقع سرمه در چشم میرود و نمیداند چه موقع سرمه از چشم میرود. زمانی است که افراد صبحهنگام در دین هستند و شب هنگام از دین خارج میشوند و کسی هم شب در دین ما هست و صبح، از دین خارج میشود[۱۳۵]. نیز امام صادق (ع) میفرماید: به خدا قسم که مثل شیشه نمیشکنید، زیرا شیشه برگرداندهشده و به حالت قبل درمیآید، به خدا که مانند کوزه میشکنید کوزه مثل قبلش نمیشود، به خدا که دگرگون میشوید و مثل غربال شدن کاه از گندم، الک میشوید[۱۳۶]. این احادیث و احادیث دیگر حقیقت دانستن امتحان و آزمایش در دوران غیبت امام دوازدهم (ع) را بیان میکند. حکمت سوم: غیبت راز و سری از اسرار خداوند: چگونه ممکن است غیب راز نباشد، حال آنکه اراده خداوندی بر آن قرار گرفته است که جهان توسط رهبر و زمامدارش اصلاح و عدالت الهی در آن محقق شود. این مسئله یکی از اسرار پنهان است که خداوند به اولیای خود عرضه داشته و آنها به دلایلی پرده از راز آن برنداشتهاند. امام صادق (ع) میفرماید: به ما اجازه گفتن آنرا به شما ندادهاند. به این خاطر امامان (ع) در برخی سخنانشان آنرا همچنان پوشیده و پنهان نگه داشتهاند. وقتی ابو الفضل عبد الله بن فضل هاشمی از امام صادق (ع) درباره حکمت غیبت امام زمان (ع) پرسید، فرمودند: حکمت آن آشکار میشود همانگونه که حکمت اعمال خضر مانند سوراخ کردن کشتی و کشتن پسربچه و ساختن دیوار، برای موسی (ع) بعد از جدا شدنشان معلوم شد.ای پسر فضل این مسئله امری الهی و از اسرار و از امور غیبی خداوندی است[۱۳۷]. تشبیه و مقایسه امامت به نبوت باعث میشود، پرده ابهام اسرار امامت از برابر دیدگان برداشته شود و این سخن که امامت نیز در مجرای نبوت حرکت میکند و همانند آن است، تحقق یابد. روایتی از پیامبر اکرم (ص) است که به این حکمت اشاره کرده است: مثل قائم ما اهل بیت مانند قیامت است که خداوند زمان دقیق آنرا بیان نفرموده و آن ناگهانی سر میرسد[۱۳۸]. امام صادق (ع) میفرماید: ائم ما غیبتی طولانی دارد. سدیر پرسید: چرا یا ابن رسول الله؟ فرمود: خداوند عز و جل چنین خواسته است که سنتها و واجبات پیامبران که غیبت داشتهاند در مورد ایشان هم به اجرا درآید و بایستی وی نیز همانند آنها غیبت داشته باشد. خداوند عز و جل میفرماید: ﴿لَتَرْكَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ﴾[۱۳۹]. امام عصر (ع) در مورد این حکمت در توقیعی که به اسحاق بن یعقوب داد چنین میفرماید؛ و اما علت غیبت این است که خداوند متعال میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْيَاء إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ﴾[۱۴۰]. و یاران و پیروانشان را از سؤال کردن در این مورد نهی میکردند و به آنها دستور داده بودند که در سؤال در مورد آنرا ببندند. از ایشان (ع) روایت شده که فرمودند: در سؤال، در مورد چیزیکه به شما مربوط نمیشود، ببندید و بیشتر از آن مقدار که برایتان کفایت میکند خود را به زحمت نیندازید و بیشتر، برای تعجیل فرج دعا کنید که گشایش کار شما در آن است[۱۴۱]. حکمت چهارم: بیعت نکردن با هیچ ظالمی: این نیز یکی از حکمتهایی است که در سخنان اهل بیت (ع) آمده است، یعنی امام دوازدهم (ع) تحت بیعت هیچ ستمگری نیست، ابو بصیر از امام حسین (ع) نقل میکند که: ولادت صاحب این امر از دیدگان مردم نهان است تا بیعت کسی بر گردن او نباشد[۱۴۲]. امام صادق (ع) میفرماید: قائم ما برانگیخته میشود و تحت بیعت هیچ کسی نیست[۱۴۳]. و در پایان، روایاتی به دست ما رسیده که چندین حکمت را همانطور که در این توقیع آمده، در خود جمع کردهاند: تمامی پدرانم مجبور به بیعت با ستمگران زمانشان بودهاند. من وقتی ظهور میکنم که بیعت هیچ ستمگری بر من نیست. سپس فرمود: درهای سؤال را به روی چیزیکه به شما مربوط نمیشود ببندید و به بیش از آنچه برایتان کافی است نپردازید[۱۴۴]. به این ترتیب این توقیع مسئله غیبت بهعنوان یکی از اسرار الهی و بیعت نکردن قائم (ع) با طاغوتیان زمان را باهم عنوان و بیان کرده است. اینها تنها چند روایت از روایات بسیاری بود که در مورد حکمت غیبت مصلح جهانی وجود دارد»[۱۴۵]. |
۹. حجت الاسلام و المسلمین محمدی اشتهاردی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد محمدی اشتهاردی، در کتاب «حضرت مهدی فروغ تابان ولایت» در اینباره گفته است:
«وضع زمان و عدم پذیرش مردم باعث شد که امام زمان (ع) از نظرها پنهان گردد، این پنهانی که از آن به عنوان غیبت یاد میشود تا زمانی که مردم آماده شوند و شرایط ظهور مهیا گردد، ادامه دارد. ولی طبیعی است که وقتی امام مردم غایب شد، مردم را به حال خود نمیگذارد، بلکه افرادی را بین خود و مردم واسطه قرار میدهد، وظیفه مردم هم این است که با کنجکاوی دقیق این افراد را بشناسند و تکلیف خود را از آنها بگیرند. بر همین اساس پس از آنکه امام زمان (ع) در سال ۲۶۰، هنگام رحلت پدر بزرگوارشان، از نظرها پنهان شدند (و غیبت صغری بوجود آمد) تا نیمه شعبان سال ۳۲۹، چهار تن از فقهای ربانی به ترتیب زیر از جانب آن حضرت تعیین شده و واسطه بین آن حضرت و مردم شدند:
|
۱۰. حجت الاسلام و المسلمین قرائتی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محسن قرائتی در دو کتاب «جهتنما» و «شرایط ظهور از دیدگاه قرآن کریم» در اینباره گفته است:
«این مسأله را با یک مثال توضیح میدهم: اگر مسئولان اداره برق در منطقهای لامپی را نصب کردند؛ ولی مردم آن را شکستند و مسؤولان لامپ دوم و سوم تا یازدهم را نصب کنند؛ ولی باز هم مردم تمام یازده لامپ را در چند مرحله بشکنند؛ این کار آنها نشان میدهد که قدر نور را نمیدانند؛ بنابراین باید با سعی و تلاش خود نوری کم؛ ولی با هزینهای سنگین تهیه کنند تا شاید ارزش واقعی برق پی ببرند. ماجرای امام زمان نیز هم این گونه است. خداوند برای مردم یازده چراغ هدایت و امام معین کرد و احادیث فراوان از زبان مبارک پیامبر، نام و مشخصات آنها را بیان نمود؛ ولی تمام یازده امام را یا با زهر یا با شمشیر به شهادت رساندند. خداوند نیز دوازدهمین چراغ هدایت را در پس پرده غیب نگاه داشت تا زمانی که جامعه، انواع حکومتها را تجربه کند و به این باور برسد که هیچ گروهی با شعارها و انواع سیاستهای گوناگون، توان ایجاد و گسترش عدالت واقعی را ندارد و در نتیجه مردم آن چنان به ستوه آیند که تشنه واقعی برقراری عدالت و عاشق مردی الهی بشوند تا با رهبری او، همه باطلها و مستکبرین از بین بروند و بندگان صالح خدا به قدرت برسند. آری؛ درک حکومت مهدی (ع) و گسترش عدالت نیازمند زمینهسازی است»[۱۴۹]. در احادیث گوناگون، علت عدم درک محضر امام زمان (ع) بیان شده است؛ از جمله آن که خود ایشان ارتکاب گناه را سبب این امر معرفی کرده و فرموده اند: " فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ "[۱۵۰]. این سخن با صراحت میگوید که به سبب اعمال زشتی که انجام دادهایم، توفیق درک ظهور را پیدا نمیکنیم. هم چنین وقتی از امام صادق (ع) سؤال میکنند که چرا امام زمان (ع) غایب میشود، آمده است: ایشان به گردن خود اشاره میکردند؛ کنایه از این که اگر بیاید، کشته میشود[۱۵۱]. بنابراین، از مجموع این روایات به دست میآید که علت غیبت امام دوازدهم، عدم آمادگی مردم برای پذیرش رهبری امام زمان (ع) است. خداوند آن حضرت را برای زمان مناسب ذخیره فرموده است، تا زمانی که رشد و فرهنگ مردم به جایی برسد که بتوانند نور امامت را درک و از آن بهرهگیری کنند»[۱۵۲]. |
۱۱. حجت الاسلام و المسلمین طاهری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیبالله طاهری در کتاب «سیمای آفتاب» در اینباره گفتهاست:
«هر چیزی در این عالم از جمله غیبت امام عصر (ع) بیعلت و بدون فسلفه نیست، چرا که خدای حیکم کار عبث و بیهوده انجام نمیدهد، لکن آن علت برای ما به تفصیل و روشن نیست. چنانکه عبدالله بن فضل هاشمی میگوید: امام صادق (ع) فرمود: حضرت صاحب الامرد ناگزیر غیبتی خواهد داشت، به طوری که گمراهان در شک واقع میشوند، عرض کردم چرا؟ فرمود: مأموذون نیستم علتش را بیان کنم، گفتم: حکمتش چیست؟ فرمود: همان حکمتی که در غیبت حجتهای گذشته وجود داشت در غیبت آن جناب نیز وجود دارد، اما حکمتش ظاهر نمیشود، مگر بعد از ظهور او، چنانکه حکمت سوراخ کردن کشتی و کشتن جوان و اصلاح دیوار به دست حضرت خضر (ع) برای حضرت موسی (ع) آشکار نشد، جز هنگامی که میخواستند از هم جدا شوند.ای پسر فضل موضوع غیبت سری است از اسرا خدا و غیبی است از غیوب الهی، چون خدا را حکیم میدانیم باید اعتراف کنیم که کارهایش از روی حکمت صادر میشود، گرچه تفصیلش برای ما مجهول باشد[۱۵۳]. از این حدیث شریف به خوبی استفاده میشود که علت اصلی غیبت جزء اسرار الهی است و جز ائمه اطهار (ع) کسی نمیداند، آنها هم مأذون به بازگو کردن آن نبودند، ولی در برخی روایات[۱۵۴] بعضی از حکمتهای آن بیان شده که ذیلاً به اختصار به آنها اشاره میشود.
در توضیح مطلب فوق به صورت کلی و اجمال گفته شد باید بگویم که:
|
۱۲. حجت الاسلام و المسلمین موسوینسب؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید جعفر موسوینسب، در کتاب «دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در اینباره گفته است:
«هر چیزی در این عالم از جمله غیبت امام زمان (ع) بدون علّت و فلسفه نیست. چون کار خداوند متعال عبث و بیهوده نیست، لکن بعضی از امور علّتش برای ما بیان شده و برخی امور بیان نشده، و غیبت حضرت از مسائلی است که علّت آن بر ما مخفی است ولی در برخی روایات حکمت غیبت برای ما بیان شده است. که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
|
۱۳. حجت الاسلام و المسلمین رجالی تهرانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین علی رضا رجالی تهرانی، در کتاب «یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در اینباره گفته است:
«پیش از پرداختن به اسباب و علل غیبت امام مهدی (ع)، لازم به ذکر است: از روایات چنین استفاده میشود که علّت و فلسفه واقعی غیبت آن امام بر بشر پوشیده است، و جز خدا و پیشوایان معصوم (ع) کسی نسبت به آن اطّلاع کافی و کامل ندارد. چنانکه عبداللّه بن فضل هاشمی روایت کرده که از حضرت صادق شنیدم میفرمود: صاحب الامر غیبتی دارد که ناچار از آن است، به طوری که اهل باطل در آن تردید میکنند. عرض کردم: یا ابن رسول اللّه! چرا غیبت میکند؟ فرمود: به علّتی که به ما اجازه ندادهاند آشکار سازیم. عرض کردم: چه حکمتی در غیبت اوست؟ فرمود: همان حکمتی که در غیبت سفیران و حجّتهای پیش از او بوده است، حکمت غیبت قائم ظاهر نمیشود مگر بعد از آمدن خود او، چنانکه حکمت سوراخ کردن کشتی توسّط خضر و کشتن آن بچه و تعمیر دیوار، برای حضرت موسی (ع) ظاهر نگشت، مگر موقعی که خواستند از هم جدا شوند[۱۶۶]. این روایت و روایات دیگر مثل این، اشاره دارد که علّت واقعی غیبت حضرت را نمیتوان گفت و هر سبب و علّتی که بیان میگردد، هرچند میتواند علّت باشد، امّا علّت حقیقی نیست. امّا بعضی از علل غیبت حضرتش را که میتوان با اسناد به روایات ذکر نمود، بدین ترتیب میباشند:
|
۱۴. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در دو کتاب «پرسمان مهدویت» و «درسنامه مهدویت» در اینباره گفته است:
«بدون شک غیبت واپسین حجّت الهی، حضرت مهدی (ع)، پدیدهای است که به این صورت هرگز در تاریخ اتفاق نیفتاده و طبیعی است که ذهن جستجوگر انسان، همواره این پرسش را مطرح کند که چرا چنین رخدادی پدید آمده است؟! پیش از هر سخنی توجّه به این نکته ضروری مینماید که از آنجایی که فلسفه و علل غیبت فرع بر امامت ایشان است، این بحث فقط برای کسانی مفید خواهد بود که اصل امامت آن امام همام را پذیرفته باشند و اگر کسی امامت و مهدی بودن آن حضرت را قبول نداشته باشد آگاهی از فلسفه و علل غیبت، او را فایدهای نخواهد رساند. همانگونه که امامت آن حضرت فرع بر وجود ایشان است و کسی که وجود آن حضرت را منکر باشد بحث درباره امامت آن حضرت بیفایده خواهد بود. البته کسی هم که وجود و امامت آن حضرت را پذیرفته باشد نیاز چندانی به آگاهی از فلسفه و علل غیبت آن حضرت ندارد. به عبارت دیگر دانستن و یا ندانستن فلسفه و علل غیبت تأثیر چندانی در باور او نخواهد داشت. چه اینکه او آن حضرت را موجود و امام- آن هم با تمام ویژگیهای آن- میداند. و نصب آن امام را از طرف خداوند باور داشته، تمام آنچه خداوند اراده فرموده را عین حکمت میداند و غیبت آن حضرت نیز در اراده خداوند بوده است. پس به طور قطع خداوند حکیم در پنهان کردن آن امام حکمتی را در نظر داشته است. شیخ طوسی در این باره میگوید: "سخن در این موضوعات نظیر سخن گفتن، پیرامون بیماری کودکان و چارپایان و آفرینش حشرات موذی و قیافههای زشت و متشابهات قرآن میماند که بپرسیم: خداوند به چه دلیل آنها را آفریده است؟ پاسخ این است که، هرگاه پیبردیم خدای متعال، حکیم و داناست و کارهایی که در آن حکمت و مصلحتی نیست انجام نمیدهد، پی خواهیم برد که آفرینش اشیاء یاد شده نیز بر اساس حکمتی بوده است هر چند مشخصا از آن آگاه نیستیم. درباره حضرت صاحب الزمان (ع) نیز میگوییم: ما میدانیم که آن بزرگوار جز بر اساس حکمتی که خدا برایش روا دانسته، غایب نگشته است، هرچند به گونهای تفصیلی و مشروح از آن آگاهی نداریم"[۱۷۱]. به رغم آنچه یاد شد، از کلام معصومین (ع) برخی از حکمتها و علتهای این رویداد، قابل استفاده است. آنچه که به عنوان محوریترین پاسخ به این پرسش میتوان از کلام نورانی ایشان استفاده کرد، اینکه پنهانزیستی واپسین ذخیره الهی، به طور قطع از اسرار خداوندی است که پرنده اندیشه و فکر را توان پرواز تا آن قله بلند نیست. رسول گرامی اسلام (ص) حقیقت سرّ بودن این امر را چنین بیان فرموده است: "ای جابر! همانا این امر، امری است از امر خداوندی و سرّی است از سرّ خدا که بر بندگان او پوشیده است. پس برحذر باش که دچار تردید نشوی. همانا شک درباره خدا کفر است"[۱۷۲]. امام صادق (ع) نیز این حقیقت را چنین تبیین فرمودهاند: "این امر، امری از امر خدا و سرّی از سرّ خدا و غیبی از غیب خدا است و زمانی که میدانیم خداوند بزرگ مرتبه حکیم است، تصدیق میکنیم که همه کارهای او از روی حکمت است؛ گرچه علت آن کارها بر ما روشن نباشد"[۱۷۳]. افزون بر آن پاسخ اساسی، گاهی نیز ایشان به تناسب فهم مخاطبان به برخی امور دیگر نیز اشاره میفرمودند. اینک با استفاده از روایات معصومین (ع) به برخی از حکمتهای این رخداد اشاره میکنیم.
البته نکات دیگری را نیز میتوان در این بحث ارائه کرد؛ مانند خالص شدن صلب کفار از مؤمنین، جریان سنّت الهی که درباره پیامبران پیشین رخ داده برای حضرت مهدی (ع)، و آماده شدن جامعه جهانی برای پذیرش قیام و حکومت آن حضرت، که مناسب است به کتابهای مفصل مراجعه شود»[۱۸۶]. «برای تأدیب انسانها: ادب کردن انسانها به ویژه مسلمانها یکی دیگر از فلسفههای غیبت است؛ چرا که بیشتر آنها در زمان حیات و حضور امامان پیشین، آنگونه که شایسته بود از ایشان استفاده و حمایت نکردند. افزون بر آن، گاهی با برخوردهای ناشایست خود باعث محروم شدن جامعه بشری از فیض آنها شدند. امیر مؤمنان، علی (ع) در اینباره فرمود: ... وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ وَ لکن اللَّهِ سیعمی خَلْقِهِ مِنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَ جورهم وَ إسرافهم علی أَنْفُسِهِمْ...[۱۸۷]؛ آگاه باشید زمین از حجت الهی خالی نمیماند؛ ولی خداوند به دلیل ستم پیشگی و زیادهروی انسانها، آنان را از وجود حجت خود محروم میکند. امام باقر (ع) نیز در اینباره میفرماید: ... وَ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُحِبُّونَّا بِقُلُوبِكُمْ وَ يُخَالِفُ ذَلِكَ فِعْلُكُمْ وَ اللَّهِ مَا يَسْتَوِي اخْتِلَافُ أَصْحَابِكَ وَ لِهَذَا أُسِرَّ عَلَي صَاحِبِكُم...[۱۸۸]؛ شما مردمی هستید که با دل، ما را دوست میدارید؛ ولی عمل شما با این محبت، ناسازگار است. به خدا سوگند! اختلاف اصحاب پدید نمیآید و به همین دلیل صاحب شما از دست شما گرفته میشود.... بدینسان غیبت آخرین حجت خداوند نماد خشم خداوند بر زمینیان است که با چراغهای هدایت به گونهای ناشایست برخورد کردند. امام باقر (ع) در نامهای به" محمد بن فرج" چنین نوشت: إِذَا غَضِبَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ نَحَّانَا عَنْ جِوَارِهِمْ[۱۸۹]؛ در آن هنگام که خداوند بر بندگانش خشمگین شود، ما را از همسایگی آنها دور سازد. افزون بر آنچه یاد شد، به مواردی همچون: تربیت انسانهای مناسب برای قیام و حکومت جهانی و ایجاد اشتیاق جهانی برای حکومت جهانی حضرت مهدی (ع) نیز اشاره شده است. آشکار شدن فلسفههای اساسی غیبت پس از ظهور: با توجه به آن که روایات یاد شده فقط به برخی از حکمتهای غیبت حضرت مهدی (ع) اشاره کرده بود و در روایاتی نیز اساس حکمت غیبت آن حضرت، رازی از رازهای خداوند دانسته شده و با توجه به این که عصر ظهور حضرت مهدی (ع) عصر آشکار شدن حقایق است، از روایات استفاده میشود حکمتهای اساسی غیبت آن حضرت، پس از ظهور حضرت مهدی (ع) آشکار خواهد شد. امام صادق (ع) در اینباره فرمود: ... حکمت غیبت او، همان حکمتی است که در غیبت حجتهای الهی پیش از او بوده است و وجه حکمت غیبت او پس از ظهورش آشکار شود؛ همچنان که وجه حکمت کارهای خضر از شکستن کشتی و کشتن پسر و بهپاداشتن دیوار بر موسی (ع) روشن نبود، تا آن که هنگام جدایی آنها فرا رسید[۱۹۰]. بدینسان روشن است پرسش بیش از این، درباره فلسفه و علل غیبت، کاری غیر لازم است. به امید آن که در آن هنگامه آشکار شدن حقایق، توفیق حضور در محضر آن امام همام را داشته باشیم»[۱۹۱]. |
۱۵. حجت الاسلام و المسلمین زهادت؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین عبدالمجید زهادت، در کتاب «معارف و عقاید ۵ ج۲» در اینباره گفته است:
«امر غیبت امام زمان (ع) را به دو صورت میتوان مورد ارزیابی قرار داد: ۱. تاریخی: وقتی به تاریخ صدر اسلام و حتی قبل از آن مینگریم، به خوبی میبینیم که جبهه کفر و باطل برای مقابله با جبهه حق و نابودی آن، از هیچ اقدامی فروگذاری نکرده و در این راه حتی از کشتن پیشوایان دین نیز ابایی نداشته است. آنچه وحشت و اضطراب حاکمان خودکامه را بیشتر میکرد، وعده ظهور حضرت مهدی (ع) به عنوان منجی و مصلح بود. از این رو خلفای معاصرامام حسن عسکری (ع) را به شدت تحت نظر داشتند ت وقتی فرزند ایشان به دنیا میآید، او را در همان ابتدای زندگی به شهادت برسانند. بنابراین بسیار طبیعی است که خداوند آخرین حجت خود را در پرده غیبت قرار دهد تا جان او حفظ شود و در موعد مقرر و زمانی که مردم آمادگی ظهور داشتند ظهور کرده و جهان را پر از عدل و داد نماید. ۲. روایی: در روایات به علت و حکمتهای متعددی اشاره شده است که باید مورد توجه قرار گیرند. غیبت سری از اسرار الهی: در برخی روایات آمده است که غیبت امام مهدی (ع) سری از اسرار الهی است که حکمت آن بر بندگان مخفی و پوشیده بوده و بعد از ظهور حضرت روشن خوهد شد. ابن عباس از رسول خدا (ع) روایت کند که فرمود: «إن علي بن أبي طالب (ع) إمام أمتي و خليفتي عليها من بعدي و من ولده القائم المنتظر الذي يملأ الله به الأرض عدلا و قسطا كما ملئت جورا و ظلما و الذي بعثني بالحق بشيرا إن الثابتين على القول به في ؤمان غيبته لأعز من الكبريت الأحمر. فقام إليه جابر بن عبدالله الأنصاري فقال: يا رسول الله و للقائم من ولدك غيبة؟ قال: إي و ربي و ليمحص الله الذين آمنوا و يمحق الكافرين، يا جابر إن هذا الأمر من أمر الله و سر من سر الله مطوي عن عباد فإياك و الشك فيه فإن الشك في أمر الله عزوجل كفر»[۱۹۲]. برخی از صاحبنظران براساس این روایات، علت اصلی غیبت را از اسرار الهی دانسته و بقیه وجوه و موارد را از حکمتها و آثار غیبت برشمردهاند. حفظ جان امام: در روایات متعددی ذکر شده است که امام مهدی (ع) در پرده غیبت قرار گرفتند تا جان ایشان حفظ شود. در روایات فراوان، از پیامبر اکرم (ع) نقل شده که مردی از خاندان من به نام "مهدی" قیام خواهد کرد و بنیان ستم را واژگون خواهد ساخت. فرمانروایان غاصب و ستمگر عباسی که به خوبی میدانستند حکومت و امامت بر مردم به نصّ پیامبر حق ائمه معصومین (ع) است و آنان به ناحق بر مسند قدرت تکیه زدهاند، با اطلاع از این روایات در پی آن بودند که در همان ابتدای ولادت امام مهدی (ع)، ایشان را به قتل برسانند و بقای حکومت خود را تضمین کنند. ازاینرو، ولادت مخفیانه و سپس غیبت ایشان امری بسیار طبیعی میباشد. امام صادق (ع) از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل میکند که حضرت فرمودند: «لا بد للغلام من غيبة. فقيل له: و لم يا رسول الله؟ قال: يخاف القتل»[۱۹۳]. اجرای سنت انبیاء: یکی از راهکارهایی که در زندگی انبیاء مشاهده میشود استفاده از حالت غیبت است. آنان وظیفه دارند تا مردم را به طرف خدا راهنمایی کرده و دین الهی را به آنان ارائه نمایند. از این رو، باید برای انجام این مسئولیت مهم برنامهریزی مناسب داشته باشند. و چون دشمنان خدا برای نابودی دین حق از هیچ عملی حتی کشتن پیامبران روی گردان نبودند تا صدای دین از بین برود، لذا انبیاء به امر الهی در مواردی از حالت غیبت استفاده میکردند. امامت امام مهدی (ع) در راستای نبوت و رسالت پیام آوران الهی است، و روشن است که خداوند برای ایشان نیز، چنین راهکاری (به علت مشابهت) در نظر بگیرد. سدیر از پدرش از امام صادق (ع) نقل میکند: «إن للقائم منا غيبة يطول أمدها. فقلت له: يا ابن رسول الله و لم ذلك؟ قال: لأن الله عزوجل أبي إلا أن تجري فيه سنن الأنبياء في غيباتهم»[۱۹۴]. آزادی از بیعت با ظالمان: ابوبصیر از امام صادق (ع) نقل میکند: «صاحب هذا الأمر تعمي ولادته على هذا الخلق لئلا يكون لأحد في عنقه بيعة إذا خرج»[۱۹۵]. تأدیب مردم: کوتاهی و ناسپاسی مردم نسبت به نعمت الهی و کفران آن در مواردی باعث محروم شدن از ان میشود. نعمت ولایت و امامت امام نیز نعمت بی بدیلی است که قدر نشناسی نسبت به آن، موجب میشود انسانها از رهبری او محروم شوند. از امام باقر (ع) نقل شده است: «إن الله إذا كره لنا جوار قوم نزعنا من بين أظهرهم»[۱۹۶]. امتحان و غربال انسانها: یکی از سنّتهای الهی امتحان و آزمایش مردم در فراز و نشیب زندگی است تا مقدار پایداری و استواری آنها در مسیر صحیح زندگی انسانی روشن شود. تا از این گذر افراد شایسته به پاداش نیک نایل آیند. غیبت امام زمان (ع) یکی از آزمونهای دشوار است تا دین داران شناخته شده و به آنچه سزاوار آنند برسند. در روایتی از امام صادق (ع) در مورد غیبت آمده است: «لأن الله عزوجل يجب أن يمتحن خلقه فعنى ذلك يرتاب المبطلون»[۱۹۷]. از امام کاظم (ع) نقل شده است: «إذا فقد الخامس من ولد السابع من الأئمة فالله الله في أديانكم لا يزيلنكم عنها أحد يا بني إنه لا بد لصاحب هذا الأمر من غيبة حتي يرجع عن هذا الأمر من كان يقول به إنما هي محنة من الله امتحن الله بها خلقه»[۱۹۸].[۱۹۹] |
۱۶. حجت الاسلام و المسلمین مروجی طبسی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد جواد مروجی طبسی، در کتاب «بامداد بشریت» در اینباره گفته است:
«پاسخ مسئله غیبت امام زمان (ع) یکی از اسرار الهی است که تاکنون کسی جز معصومین (ع) نتوانسته است به راز آن پی ببرد. دانش بشر توان پی بردن به رازهای آفرینش هستی را ندارد. از این رو از هنگامی که مسئله غیبت مطرح گردید، با اینکه هنوز حضرت مهدی (ع) متولد نشده بود، مردم دراینباره سؤالهای زیادی از پیامبر و معصومین (ع) نمودند، اما هرگز به علت آن پی نبردند؛ چون آنها اجازه افشای این راز را نداشتند. عبدالله بن فضل هاشمی میگوید: از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: "به ناچار، برای صاحب این امر غیبتی خواهد بود که هر انسان بی ایمانی به شک و تردید خواهد افتاد". عرض کردم: فدایت گردم! برای چه؟ حضرت فرمود: "به جهت امری که اجازه افشای آن را ندارم". عرض کردم: حکمت این غیبت چیست؟ فرمود: "حکمت غیبت همان است که در غیبتهای گذشته رخ داده است". سپس افزود: "این راز هرگز روشن نمیگردد، مگر پس از ظهور؛ همان گونه که حکمت سوراخ شدن کشتی و کشته شدن آن کودک و ساخته شدن دیوار به دست خضر (ع) برای موسی (ع) روشن نشد، مگر پس از جدایی آن دو یار همسفر.ای فضل! این امری از سوی خدا، سری از اسرار الهی و رازی است از رازهای پنهان پروردگار. اگر خداوند را حکیم بدانیم، گواهی میدهیم که تمام کارهایش از روی حکمت است؛ اگر چه حکمتش برای ما روشن نباشد"[۲۰۰]. با اینکه معصومین (ع) مأمور نبودند که مردم را به علت اصلی غیبت آگاه سازند. اما گاهی به برخی از حکمتهای غیبت اشاره نمودهاند، که به چند نمونه بسنده میکنیم: ۱. جاری شدن سنتهای پیامبران در او: خداوند نسبت به پیامبران، سنتهایی برقرار کرده بود که میبایست شبیه آنها در مورد قائم آل محمد (ع) نیز جاری شود. یکی از سنتها، مسئله غیبت پیامبران بود. میبایست پیامبران به امر خداوند، بنابر علتها و مصلحتهایی، مدتی از مردم فاصله بگیرند. این غیبتها گاهی کوتاه مدت و گاهی طولانی بود، در امت اسلامی این مسئله به امام زمان (ع) اختصاص یافت. سدیر صیرفی میگوید: امام صادق (ع) به من فرمود: "برای قائم ما دو غیبت میباشد که زمانش به طول میانجامد". صیرفی میگوید: عرض کردم: چرا؟ آن حضرت فرمود: "خواست خدا چنین است که سنتهای سایر پیامبران نسبت به غیبتشان درباره او اجرا شود... خداوند میفرماید: ﴿لَتَرْكَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ﴾[۲۰۱]؛ "همه شما پیوسته از حالی به حالی دیگر منتقل میشوید (تا به کمال برسید)". آنچه که بر سر امتهای پیشین آمده است، بر سر این امت نیز خواهد آمد و این سنت تغییرناپذیر است"[۲۰۲]. ۲. امتحان شیعیان: شاید یکی از مهمترین حکمتهای غیبت امام عصر (ع) این باشد که شیعیان میبایست در دوران غیبت امامشان، مورد آزمایش قرار گیرند، آزمایشی بسیار سخت و دشوار که خالص را از ناخالص و خوب را از بد جدا میکند. امام صادق (ع) در این باره فرمود: "به خدا سوگند! آنچه گردنهای خود را به سوی او کشیدهاید، نخواهید دید تا اینکه مورد آزمایش قرار بگیرید و از هم جدا شوید"[۲۰۳]. امام باقر (ع) در جواب جابر جعفی که پرسیده بود: چه وقت فرج شما خواهد رسید؟ فرمود: "هیهات! فرج ما نخواهد بود تا آنکه تصفیه شوید. پس تصفیه شوید، و سه مرتبه این جمله را تکرار کرد و فرمود: تا آنکه خوب و بد از هم جدا شوند"[۲۰۴]. ۳. تنبیه مردم: بسیاری از مردم، قدرشناس نعمتهای خداوند نیستند، بلکه کفران نعمت هم میکنند. سنت خدا این است که اگر مردم ناسپاسی میکردند و به نعمتهای او کفر میورزیدند، آنها را تنبیه میکند. بهترین راه تأدیب این افراد گرفتن نعمت از آنهاست که موجب میشود بیدار شوند و با تغییر راه و روش خود، آن نعمت از دست رفته را از خداوند درخواست کنند و چه نعمتی عظیمتر و بابرکتتر از وجود پیامبر و معصومین (ع) بود که در طول ۲۷۳ سال از آغاز بعثت نبی اکرم (ص) تا شهادت امام عسکری (ع) بین مردم بودند، ولی مردم قدر آن را ندانستند و خداوند این نعمت را از آنان گرفت. حکومتهای ستمگر با آنها جنگیدند، آنها را به زندان انداختند، توهین کردند و یکی را پس از دیگری به شهادت رساندند. اگر مردم آن روز، قدرشناس این نعمتها بودند، امروز ما در هجران امام عزیزمان نمیسوختیم. حال که چنین شده است، باید شب و روز به دنبال این نعمت بزرگ الهی باشیم، تا خداوند این هدیه را بار دیگر به ما برگرداند و از نعمت وجودش، در ایام ظهور بهرهمند شویم. مروان انباری گوید: حضرت ابوجعفر (ع) فرمود: "اگر خداوند حضور ما را در نزد مردمی کراهت داشته باشد، ما را از آنها جدا میسازد[۲۰۵]. ۴. بیعت کسی به عهدهاش نباشد: حدود ده روایت از معصومین (ع) صادر شده است که حکمت غیبت امام عصر (ع) را این میداند که بیعتی از سوی مردم بر عهده آن حضرت نباشد. اگر آن حضرت بدون آماده بودن شرایط ظهور کند، یا باید تابع دولتی باشد و یا کشته خواهد شد. بدین جهت آن حضرت قدرتمندانه ظهور خواهد کرد و در برابر هیچ دولتی خضوع و خشوع نخواهد کرد، بلکه با قدرت بر تمام قدرتهای غاصب و فاسد غلبه پیدا کند. علی بن حسن فضال گوید: امام رضا (ع) به من فرمود: "گویا میبینم که شیعیان پس از مفقود شدن سومین فرزندم، به دنبال او خواهند گشت، اما او را پیدا نمیکنند". عرض کردم: برای چه؟ای فرزند رسول خدا! فرمود: "چون امامشان از آنها غایب میشود". گفتم: برای چه؟ فرمود: "تا بیعت کسی هنگام ظهور به عهدهاش نباشد"[۲۰۶]. ۵. بیم کشته شدن: در چند روایت از امام باقر و امام صادق (ع) آمده است که یکی از حکمتهای غیبت امام زمان (ع)، بیم کشته شدن آن حضرت است. زراره گوید: امام باقر (ع) فرمود: "برای آن جوان - حضرت مهدی (ع) - غیبتی پیش از ظهورش میباشد". گفتم: برای چه؟ فرمود: "میترسد و سپس به شکم مبارک خود اشاره فرمود". زراره گفت: یعنی از کشته شدن[۲۰۷]. سؤال: مگر سایر امامان معصوم (ع) با اینکه در معرض خطر کشته شدن بودند، بدون هیچ ترس و وحشتی، بین مردم زندگی نمیکردند؟! پاسخ: برای امامان معصوم (ع) چون شرایط قیام فراهم نبود، در اندیشه قیام علیه خلیفه وقت نبودند، بلکه در انتظار دولت حضرت مهدی (ع) بودند. این عقیده با اینکه ضرری به فرمانروایان وقت نمیرسانید، موجب شد که آنان امامان را زندانی کنند و سرانجام آنها را به شهادت برسانند. ولی وضعیت حضرت صاحب الزمان (ع) چنین نیست؛ زیرا آن حضرت با شمشیر قیام میکند و صاحبان قدرت را از اریکه قدرت به زیر میکشاند و با برچیدن بساط ظلم و جور، زمین را پر از عدل و داد میکند. پس ممکن نیست که آن حضرت آزادانه در بین مردم زندگی کند و هیچ قدرتی مزاحم او نشود. از سوی دیگر، اگر امامی کشته میشد، امام دیگری جانشین او میشد، اما اگر امام زمان (ع) کشته میشد جانشینی نداشت. از این رو، غیبت او امری است لازم و واجب. شهادت و کشته شدن در راه خدا، یکی از افتخارات معصومین است و امام زمان (ع) نیز سرانجام به شهادت خواهد رسید و در این بحثی نیست، اما باید دید علت ترس او چیست؟
ابوخالد کابلی میگوید: از امام باقر (ع) درخواست کردم نام امام زمان (ع) را به من بگوید، تا او را بشناسم. آن حضرت فرمود: "ای ابوخالد! اگر فرزندان فاطمه او را بشناسند، بر کشتن و قطعه قطعه شدن او حریص خواهند بود"[۲۰۸]. امام صادق (ع) به جمعی که در خدمتش بودند، به همین مطلب اشاره کرد و فرمود: "بنی امیه و بنی عباس وقتی فهمیدند زوال ملکشان بر دست توانای قائم ما (ع) خواهد بود، با ما دشمنی کردند و شمشیرهایشان را برای کشتن ما به کار بردند تا نسل ما را قطع نمایند، به این امید که قائم ما را کشته باشند"[۲۰۹]. ۶. خالی شدن صلب کافران از مؤمنان: امام مهدی (ع) با دشمنان خدا هیچ گونه سازشی نخواهد کرد، بلکه همه آنها را به قتل خواهد رساند. از این رو، اراده خدا بر این است که غیبت آن حضرت طول بکشد تا تمام مؤمنانی که میباید متولد شوند، به دنیا بیایند. از امام صادق (ع) پرسیدند: چرا امیرالمؤمنین علی (ع) با مخالفان اول خود جنگ نکرد؟ آن حضرت فرمود: "به جهت یک آیه در کتاب خدا که میفرماید: ﴿لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا﴾[۲۱۰]؛ اگر مؤمنان و کافران (در مکه) از هم جدا میشدند، کافران را عذاب دردناکی میکردیم". راوی گوید: عرض کردم: مقصود از تزایل چیست؟ آن حضرت فرمود: "ودیعههای مؤمنانی است که در اصلاب کفار بودهاند. قائم (ع) نیز چنین میکند. او ظهور نمیکند تا اینکه تمام ودیعههای خداوند در صلبها بیرون بیایند. پس هرگاه تمام آن ودیعهها خارج شدند، آن حضرت ظهور میکند، بر دشمنان خدا مسلط میگردد و همه آنها را به قتل میرساند"[۲۱۱]»[۲۱۲]. |
۱۷. حجت الاسلام و المسلمین کارگر؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر رحیم کارگر، در کتاب «مهدویت پیش از ظهور» در اینباره گفته است:
«غیبت امام مهدی (ع) یکی از پدیدههایی است که با اراده و تدبیر خداوند رخ داده است؛ پس به طور حتم دارای حکمت و مصلحتی مهم و قابل توجه است. عبد اللّه بن فضل هاشمی میگوید: از امام صادق (ع) شنیدم که میفرمود: صاحب الامر، غیبتی دارد که ناگزیر اتفاق میافتد و ناراستان و طرفداران باطل به شک میافتند. عرض کردم: فدایت شوم چرا چنین میشود؟ فرمود: به خاطر چیزی که ما اجازه نداریم، آن را برای شما بازگو کنیم. عرض کردم: حکمت و فایده این غیبت چیست؟ فرمود: حکمت غیبت او، همان حکمت غیبت آن عده از حجتهای خداوند است که قبلا از آنها یاد شده است؛ حکمت این غیبت نیز تا بعد از ظهور آن حضرت، بر مردم معلوم نخواهد شد؛ همانطور که حکمت کارهایی که خضر انجام داد، تا قبل از جدا شدنش از موسی، معلوم نشد.ای پسر فضل! این امری الهی است و سرّ آن و جهات پنهانی آن نیز، الهی و به خدا مربوط است و هنگامی که ما میدانیم خداوند عزّ و جل حکیم است، قبول و اعتراف میکنیم که تمام کارهایش، عین حکمت و درستی است؛ هرچند که علت و چرایی آن کارها، برای ما روشن نشده باشد[۲۱۳]. براساس این حدیث، علّت و حکمت اصلی غیبت، برای ما معلوم نیست و پس از ظهور مهدی (ع) آشکار میگردد؛ ولی در روایات متعدد دیگر، اسرار و عللی برای غیبت آن حضرت بیان شده که قابل توجّه است و میتواند ما را نسبت به وقوع غیبت و لزوم آن به اطمینان بیشتری برساند. در اینجا عوامل و حکمتهای غیبت- براساس یک دستهبندی جدید و جامع- بیان میشود؛ بنابراین تقسیم، غیبت امام مهدی (ع) هم از جانب خدا و به خواست و اراده او بوده است و هم مردم، حاکمان ظالم و شیعیان در آن نقش و تأثیر داشتهاند.
|
۱۸. حجت الاسلام و المسلمین صمدی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین قنبر علی صمدی، در کتاب «آخرین منجی» در اینباره گفته است:
«تحلیل فلسفه غیبت امام عصر (ع) نیازمند توجه به اهداف کلی ظهور است؛ همان چیزی که خطوط کلی آن در آیات قرآن کریم مطرح شده است. بر اساس رهنمودهای قرآنی، خداوند حکیم، وجود مقدس حضرت بقیة الله (ع) را برای هدفی والا و سترگ ذخیره نموده و آن، تحقق کامل حاکمیت دین الهی و ارزشهای والای انسانی در جامعه است: ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾[۲۴۴]. این هدف، به قدری بزرگ و پر ثمر است که خداوند همه پیامبران (ع) پیشین را برای زمینهسازی این امر مهم، یعنی "حاکمیت دین پیامبر خاتم (ص) توسط آخرین وصی او حضرت مهدی (ع)" فرستاده است. از این نظر، حتی وجود مقدس پیامبر خاتم (ص) نیز زمینهساز تحقق این هدف مهم بوده است؛ زیرا اگرچه ایشان پایه گذار این طرح عظیم بوده و اهداف و برنامههای او کاملترین مرحله تکامل دین است، اما رسالت تحقق این اهداف متعالی، به عهده آخرین وصی او است. حکمتهای غیبت امام عصر (ع) نیز در راستای این هدف متعالی و آرمانی قابل تفسیر است. برخی از علل و حکمتهای غیبت امام مهدی (ع) از زبان پیامبر (ص) و ائمه (ع) بازگو شده و از عواملی مانند خوف قتل، رهایی از بیعت با ستمکاران، ستم پیشه بودن مردم، امتحان و آزمایش مردم و... به عنوان دلائل غیبت یاد شده است. در اینجا به برخی از این عوامل اشاره میشود.
|
۱۹. حجت الاسلام و المسلمین هدایتنیا؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین فرجالله هدایتنیا، در مقاله «امام مهدی در نگاه امام خمینی» در اینباره گفته است:
«همانطور که میدانیم، امام زمان (ع) دو غیبت دارد: یکی غیبت صغری و دیگری غیبت کبری[۲۶۱]. غیبت صغری مجموعا ۷۴ سال[۲۶۲] طول کشیده است و پس از آن (از سال ۳۲۹ ه.ق) غیبت کبری آغاز شده است که تاکنون و تا زمانی که بر ما پوشیده است ادامه خواهد یافت. آنچه در این سطور بیان میشود راز غیبت امام زمان و فلسفه آن است. باید بین "فلسفه غیبت" و "آثار غیبت" تفاوت قایل شویم. اینکه امام زمان چرا غایب شدهاند، با این مطلب که بر غیبت آن حضرت چه فوایدی مترتب میشود، تفاوت دارد. راز غیبت در سخنان امام خمینی با ظرافت خاصی بیان شده است. مجموعه کلمات امام خمینی در این باره را میتوان در چند بند و یک نتیجه بیان نمود:
|
۲۰. حجت الاسلام و المسلمین امامی میبدی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین علی رضا امامی میبدی، در کتاب «آموزههای مهدویت در آثار علامه طباطبائی» در اینباره گفته است:
«یکی از اعتقادات قطعی و خدشهناپذیر شیعه دوازده امامی این است که با توجه به شرایط و عللی که به آنها اشاره خواهد شد امام دوازدهم (ع) از انظار عمومی پنهان و به امر الهی غائب میباشد و این زندگی مخفیانه و در پس پرده غیبت تا روزی که بستر مناسب برای حضور و ظهور آن حضرت فراهم نباشد ادامه خواهد داشت. درباره غیبت امام عصر (ع) و مسائل مرتبط با آن از سوی دانشمندان شیعه کتابهای بسیاری نگارش یافته است[۲۷۲] در میان نوشتهها و مصاحبههای علامه طباطبایی نیز نکاتی نسبت به این موضوع و مسائل مرتبط با آن به چشم میخورد که در این فصل به تبیین اصل غیبت و فلسفه آن و طی چند فصل آینده به دیگر موضوعات مربوط به غیبت و تبیین آنها میپردازیم. منابع و اسناد تاریخی و روایی نشان میدهد که دوران میانی قرن سوم و چهارم هجری که زمان تولد امام زمان (ع) میباشد دوران سیاه و تاریک و همراه با خفقان و دشواریهای فراوانی برای شیعه و ائمه ایشان (ع) بوده است به همین جهت دوران هفت ساله امامت امام حسن عسکری (ع) نیز به واسطه سخت گیری بیرون از اندازه مقام خلافت با تقیه بسیار شدید روبهرو بود و درب منزل امام به روی مردم حتی عامه شیعه بسته و جز خاص شیعه کسی با آن حضرت ارتباط نداشت[۲۷۳]. از جمله علل این فشارها و تهدیدها این بود که مقام خلافت پی برده بود که شیعه امامیه برای امام حسن عسکری (ع) فرزندی معتقدند و طبق روایاتی که از خود امام یازدهم (ع) و هم از پدرانش (ع) نقل میکنند فرزند او را همان مهدی موعود میدانند که به موجب اخبار متواتر از طرق عامه و خاصه پیامبر اکرم (ص) از آمدن او و جمع شدن بساط ظلم و ستم از زمین به دست خود خبر داده بود. به همین سبب امام یازدهم (ع) بیشتر از سایر ائمه (ع) تحت مراقبت مقام خلافت درآمده بود و خلیفه وقت تصمیم قطعی گرفته بود که به هر طریق باشد به داستان امامت شیعه خاتمه بخشد و در این خانه را برای همیشه ببندد. و از این روی همین که بیماری امام را به معتمد خلیفه وقت گزارش دادند چند تن از معتمدان و قضات خود را به منزل امام گماشت که پیوسته ملازم وی و مراقب اوضاع داخلی منزل باشند تا اگر دارای فرزندی میباشد وی را گرفته و از بین ببرند. پس از شهادت امام نیز خانه حضرت را تفتیش و توسط قابلهها کنیزان آن حضرت را معاینه کردند و تا دو سال مأمورین خلیفه در خط پیدا کردن خلف آن حضرت مشغول فعالیت بودند تا به کلی نا امید شدند[۲۷۴] اما از آنجا که هیچ چیز نمیتواند در اراده خداوند خدشهای وارد کند سرانجام خداوند آخرین حجت و ذخیره خود را در سال ۲۵۶ هجری قمری به امام حسن عسکری (ع) عطا نمود؛ و با توجه به شرایط موجود، تولد و رشد و نمو آن حضرت نیز به صورت خارق العاده و به صورت مخفیانه و بدون جلب توجه اتفاق افتاد. و نظر به اینکه خلیفه وقت تصمیم جدی به قطع نسل امامان اهل بیت (ع) و خاتمه دادن به قضیه امامت شیعه گرفته بود به دستور پدر بزرگوارشان ولادت و وجود امام پنهان ماند و از غیر خاص شیعه کسی از وجود ایشان خبر نداشت[۲۷۵] تا ۶ سال به همین ترتیب بود و افراد بسیار محدودی از خواص شیعه توانستهاند در این مدت آن حضرت را مشاهده کنند[۲۷۶]. چه اینکه در سال ۲۶۰ هجری که پدر بزرگوارش به شهادت رسید آن حضرت به امامت رسید و از آنجایی که به امر خدا غیبت اختیار کرده بود شیعیان و دوستداران ایشان فقط از طریق نواب آن حضرت میتوانستند با ایشان ارتباط داشته باشند و بهره ببرند. البته موارد استثنایی بود که حضرت خود را برای بعضی از افراد غیر از نواب خاص نمایان میکردند[۲۷۷] آنچه گفته شد مهمترین عامل برای غیبت امام زمان (ع) دشمنی دستگاه حاکمیت با آن حضرت و امامت ایشان بود عمری که به هیچ وجه امکان تداوم حضور ظاهری امام را در جامعه ممکن نمیکرد و طبعاً اگر ایشان نیز مانند اجداد خود در بین مردم به زندگی معمولی ادامه میداد از گزند دشمنان ایمن نبود و مانند دیگر ائمه اطهار (ع) به شهادت میرسید. از طرفی بر اساس ادله عقلی و نقلی متعدد هیچگاه زمین نمیتواند از حجت و امام خالی باشد لذا در هر صورت باید امام وجود داشته باشد، چه به صورت علنی و ظاهری و چه به صورت غیابی و مخفی. با توجه به این مطلب روشن میشود که وقتی شرایط برای حضور فیزیکی امام در جامعه فراهم نیست حکمت خداوند ایجاد میکند که وجود امام را به صورت غیابی مقدر کند تا زمان و بستر مناسب برای ظهور و حضور ایشان فراهم شود[۲۷۸] البته در عصر غیبت نیز جامعه بی نیاز از هدایتگریهای امام معصومی که در پیچ و خمهای معرفتی مسیر را برای او مشخص و مشکلات فکری و عملی آنها پاسخگو باشد نیست، لذا برای ادامه ارتباط مردم با آن حضرت شبکه وکالت یا همان نیابت به وجود آمد، که از آن طریق امکان ارتباط شیعیان و امام وجود داشت[۲۷۹]»[۲۸۰]. |
۲۱. حجت الاسلام و المسلمین کرمی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین رضا علی کرمی، در کتاب «خانواده منتظر امام زمان» در اینباره گفته است:
«یکی از مهمترین مباحثی که در موضوع مهدویت به آن پرداخته میشود، غیبت و علل غیبت آن حضرت هست. امام صادق (ع) در این باره فرمودهاند که غیبت به امر پروردگار متعال محقق شده است و مانند امامان و معصومین دیگر از وقوع آن خبر دادهاند و فرموده اند: "نزدیکترین حالات مؤمنین نزد خداوند متعال و خشنودترین هنگام او از آنان، زمانی است که حجت خدا را نیابند و برای آنان آشکار نشود و از دیدگان آنها پوشیده بماند؛ اما در عین حال بدانند که حجتها و بیّنات الهی باطل نشده و در آن هنگام، هر صبح و شام منتظر باشند و شدیدترین خشم و غضب خداوند بر دشمنانش موقعی است که حجت خود را از آنان مخفی بدارد و بر آنان آشکار نگردد و آنها نیز او را انکار کنند. و خداوند دانسته است که اولیای او در تردید واقع نمیشوند و اگر میدانست که آنها در شک میافتند، در یک چشم برهم زدن، حجت خویش را از آنها نهان نمیساخت"[۲۸۱]»[۲۸۲].
|
۲۲. حجت الاسلام و المسلمین ایرانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین حسین ایرانی، در کتاب «منجی موعود از منظر نهج البلاغه» در اینباره گفته است:
«امام علی میفرماید: آری خداوندا! هیچگاه زمین خالی نمیماند از کسی که به دلیل و حجّت دین خدا را برپا دارد، حال یا آشکار و مشهور یا ترسان و پنهان، تا حجتها و دلیلهای روشن خدا باطل نشده و از بین نرود، اینان چه تعدادند و کجایند؟ به خدا سوگند! که شمار آنان اندک ولی نزد خدا منزلت والا دارند و بسیار بزرگوارند (بزرگمقدارند) که خدا به وسیله آنان حجتها و نشانههای خود را حفظ میکند تا به افرادی که همانندشان هستند بسپارد و در دلهای آنان بکارد، آنان که علم و دانش را با نور حقیقتبینی برگرفتند و روح یقین را دریافتهاند و آنچه خوشگذرانها دشوار شمارند، آسان و دلنشین گرفته و با آنچه نادانان هراس دارند، انس گرفتهاند. در دنیا با بدنهایی زندگی میکنند که روحهایشان به جهان بالا پیوند خورده است، آنان جانشینان خدا در زمین و دعوت کنندگان به سوی دین خدایند، آه و افسوس، چه سخت شوق دیدارشان دارم! ای کمیل هرگاه خواستی بازگرد"[۲۸۳][۲۸۴] در اینجا حضرت علی (ع) به یکی از فلسفههای غیبت و پنهان بودن امام زمان (ع) که همان ترس از قتل و عدم یاران مخلص کافی و آمادگی نداشتن جامعه باشد، اشاره میکند و روایات متعددی بر این حقیقت دلالت دارد (که خداوند آخرین رهبر و امام معصوم را برای نجات بشریت و تحقق عدالت جهانی و احیای احکام الهی، از نظرها پوشیده و پنهان داشته تا مانند یازده امام معصوم (ع) که پیامبر اکرم معیّن فرموده بود، به شهادت نرسانند). از جمله امام باقر (ع) میفرماید: "مطمئناً برای قائم ما غیبتی است قبل از ظهورش. راوی میپرسد: چرا و به چه علت؟ میفرماید: به خاطر ترس از قتل"[۲۸۵]؛ و نیز در زیارتنامه آن حضرت میخوانیم: "سلام بر تو ای پاکیزه جانترسان"[۲۸۶]؛ حال باتوجّه به اینکه امام و حجت غایب، با این ویژگیها، تنها حجة بن الحسن المهدی (ع) میباشد، به وضوح میتوان گفت بیان امام علی (ع) در رابطه با آن امام مخفی از نظر میباشد. و بر این حقیقت که حضرت علی (ع) فرمود: "هیچگاه زمین از حجّت و خلیفة اللّه خالی نمیماند"، روایت امام صادق (ع) نیز دلالت دارد که میفرماید: "از هنگامی که خداوند آدم (ع) را آفرید، زمین از حجت خدا خالی نمانده؛ خواه آشکار و مشهور باشد یا پنهان و پوشیده از چشمها، و خالی نبودن زمین از حجّت و انسان کامل ادامه خواهد داشت تا زمان قیامت و برپا شدن رستاخیز"[۲۸۷]. و نیز از حضرت مهدی (ع) نقل شده است که فرمود: "زمین هیچگاه از حجت خالی نمیباشد، حال آن حجّت، یا آشکار و یا پنهان است"[۲۸۸]. ابن ابی الحدید (دانشمند مشهور اهل تسنن) میگوید: "این کلام علی (ع) ناظر به مذهب امامیه و شیعه میباشد[۲۸۹]. (یعنی اعتقاد به وجود امام در هر عصر و زمان)"»[۲۹۰]. |
۲۳. آقای رضوانی؛ |
---|
آقای علی اصغر رضوانی، در کتاب «موعودشناسی و پاسخ به شبهات» در اینباره گفته است:
«سؤال مورد نظر را با بیان مقدماتی که خود آنها ما را به نتیجه قطعی میرساند جواب خواهیم داد: خداوند متعال در قرآن کریمش و نیز پیامبر اسلام (ص) خبر از پیروزی و غلبه دین اسلام بر جمیع ادیان در پایان تاریخ بشریّت داده است. خداوند میفرماید: ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾[۲۹۱]. مصالح بندگان با اختلاف حالات آنها متغیّر میشود. خداوند متعال امر تدبیر بندگان و مصلحت آنها را بر عهده گرفته است. عقلشان را کامل کرده و آنها را به انجام اعمال صالح وادار نموده است تا از این طریق به سعادت برسند. حال اگر مردم به دستورهای خداوند تمسک کرده و انجام وظیفه کنند، بر خداوند است که آنها را یاری کند و با اضافه کردن عنایتهایش بر بندگان، راه را بر آنها تسهیل و هموار نماید، ولی در صورتی که مخالف دستورهایش عمل کنند و مرتکب نافرمانی شوند، مصلحت بندگان تغییر میکند، و در نتیجه، موقعیّت و وضعیّت نیز تغییر خواهد کرد، خداوند توفیق را از آنان سلب خواهد نمود، و در این هنگام مستحقّ ملامت و سرزنش میشوند. خداوند متعال امامان را یکی پس از دیگری به سوی مردم فرستاد ولی هنگامی که آنان را نافرمانی کرده و به طور وسیع خونشان را ریختند، قضیه برعکس شد و مصلحت بر این تعلق گرفت که امام مردم، غایب و مستور گردد. بی شک هر کار اجتماعی -بزرگ یا کوچک- احتیاج به آماده شدن شرایط مناسب دارد. لذا باید برای قیامی جهانی و فراگیر آمادگی خاصی صورت گیرد. بی تردید، دین غالب در عصر ظهور، احتیاج به رهبر و امامی غالب دارد که دارای شرایطی از قبیل: قدرت فوق العاده، علم جامع و عصمت باشد. مطابق روایات متواتر بین شیعه و سنی پیامبر (ص) امامان بعد از خود تا روز قیامت را دوازده نفر برشمرده است که بعد از او پیاپی خواهند آمد[۲۹۲]. از مجموعه روایات و ادله عقلی استفاده میشود که بقای امام معصوم و حجت خدا بر روی زمین تا روز قیامت امری ضروری است. مرحوم کلینی به سند صحیح از ابی حمزه نقل میکند که از امام صادق (ع) سؤال کردم: آیا زمین بدون امام باقی میماند؟ حضرت فرمود: لَوْ بَقِيَتِ اَلْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ[۲۹۳]. یکی از اسباب گوشه نشین شدن انبیا و رسل، خوف از قتل به جهت حفظ جان و به امید نشر شرایعشان بوده است. امام مهدی (ع) نیز با نبود اسباب عادی برای نصرت و یاری اش و خوف از کشته شدن، به امر خداوند مأمور به غیبت و دوری از مردم شدند. امام صادق (ع) به زراره فرمود: لِلْقَائِمِ غَيْبَةٌ قَبْلَ قِيَامِهِ. قُلْتُ: وَ لِمَ؟ قَالَ: يَخَافُ عَلَى نَفْسِهِ الذَّبْحَ[۲۹۴]. یکی از اسباب و عوامل غیبت امام زمان (ع) که در روایات به آن اشاره شده، بیعت نکردن آن حضرت با حاکمان عصر خود است. شیخ صدوق به سندش از امام صادق (ع) نقل میکند که فرمود: يَقُومُ اَلْقَائِمُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ لَيْسَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ[۲۹۵]. هدایت بر چند قسم است:
|
۲۴. آقای جلالی؛ |
---|
آقای غلام رضا جلالی، در مقاله «فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی» در اینباره گفته است:
«پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) نخستین کسانی هستند که به منظور رفع شبهات، از علت غیبت سخن راندهاند و در مجموعههای روایی، احادیث زیادی در این باب جمعآوری شده است. نعمانی از علی (ع) نقل میکند که ایشان دلیل غیبت را: غربال انسانهای صالح از گمراه و دانا از نادان میداند[۳۰۱] و بر اساس روایت دیگری، حضرت در منبر کوفه فرمود: "زمین، از حجت الهی خالی نمیماند، ولی خداوند به دلیل ستمپیشه بودن خلق و ستم و زیادهروی، آنان را از وجود حجت بیبهره میسازد"[۳۰۲]. روایات دیگری که بیشتر در عصر تقیه جمعآوری شدهاند، حاکی از این هستند که بشر قادر به درک فلسفه حقیقی غیبت نیست و این راز، پس از ظهور آشکار خواهد شد. در دوران امامت حضرت باقر (از ۹۵ تا ۱۱۴ ه.ق) و حضرت صادق (از ۱۱۴ تا ۱۴۸ ه.ق) باتوجه به نهضتهای دینی و بازار گرم مناظرههای مذهبی و ضرورت نقد عقاید کیسانیه، زیدیه، غلات و اسماعیلیه، در خصوص غیبت امام، به فلسفه غیبت توجه بیشتری صورت گرفت. روایات زیادی از امام صادق در این زمینه به دست ما رسیده است. عبید الله بن فضل هاشمی میگوید: از امام ششم شنیدم که فرمود: "صاحب الامر، غیبتی دارد که تخلفناپذیر است و هر جوینده باطلی در آن به شک میافتد و اجازه نداریم علت آن را بیان کنیم. حکمت غیبت او، همان حکمتی است که در غیبت حجتهای پیشین وجود داشته است و پس از ظهور، روشن خواهد شد، چنانکه حکمت کارهای خضر از شکستن کشتی و کشتن پسر بچه و برپا داشتن دیوار شکسته، وقتی برای موسی روشن شد که آندو، از هم جدا شدند. غیبت امری از امور الهی و سری از اسرار و غیبتی است از غیبتهای او"[۳۰۳]. از دید امام جعفر صادق (ع) تصدی خلافت توسط عباسیان به معنای غصب حقوق سیاسی ایشان، به عنوان پیشوای بر حق مسلمانان بود و عباسیان، از همان ابتدا نسبت به ایشان و علویان بدگمان شدند. امام که سیاست تقیه را در پیش گرفته بود، احادیثی را در زمینه غیبت امام عصر (ع) در میان راویان حدیث شیعه نشر داد و این نکته را روشن ساخت: بر امام منصوص الهی، لازم نیست، قیام کند، تا حقوق سیاسی خود را به دست آورد. او، باید رهبری روحانی خود را داشته باشد و وظایف خویش را انجام دهد، تا زمانی که جامعه، خود، به اندازه کافی از آگاهی و شعور سیاسی برخوردار شود و با مراجعه به ائمه (ع) خواستار برقراری حکومت اسلامی و شیعی گردد. بر مبنای همین عقیده بود که امام صادق (ع) آشکار اعلام کرد: "مهدی، به قدرت سیاسی دست خواهد یافت"[۳۰۴]. امام صادق (ع)، به گونه روشن، بیان کرد که کدام یک از فرزندان ایشان، مهدی شمرده میشود[۳۰۵] و پیش از ظهورش او را غیبتی باید[۳۰۶] و منشأ او چیزی جز خوف از کشته شدن[۳۰۷] و عدم آمادگی مردمان نیست[۳۰۸]. و به دوستان خود توصیه کرد که در هر بامداد و پسین، در انتظار فرج باشند[۳۰۹]. در بیان امام صادق (ع) فلسفه غیبت و انتظار رابطه تنگاتنگی دارند و هردو، به فعل انسانها بازمیگردند. چون این مردم هستند که شایستگی خود را برای ظهور یا عدم ظهور امام غایب، به نمایش میگذارند و با کارهای ناپسند خود، بین خویشتن و امام حجاب میگردند، ازاینروی، به همه شیعیان خود سفارش میکند: "در دولت باطل خموش و چموش باشند و در انتظار دولت حق به سر برند و بدانند که خدا، حق را به کرسی خواهد نشاند و باطل را محو خواهد ساخت". از آنان میخواهد: "هدنه و آرامش بر دینداری خود صبر کنند"[۳۱۰]. رحلت امام صادق و تأویل مهدی: ارتحال امام صادق (ع) و فشارهایی که از خارج بر شیعیان اعمال میشد، سبب گردید تحلیلهای نادرستی از علت غیبت صورت گیرد و انتظار به تیغ دو دمی تبدیل شد که دستگاههای ستم، با عوامفریبی و به منظور رسیدن به اغراض سیاسی خود، کوشیدند در جایی عنصر انتظار را از جامعه بگیرند و در جایی دیگر با تشدید آن، راه تلاشهای عملی و سیاسی را در عینیت جامعه به روی آنان ببندند. در این بستر تاریخی است که فرقههای شیعی اسماعیلیه، ناووسیه و فطحیه به وجود آمدند. اسماعیلیه مدعی شدند: اسماعیل، فرزند امام صادق (که در زمان حیات پدر فوت کرده بود) نمرده است و جانشین حقیقی امام صادق (ع) اوست و نخواهد مرد، مگر اینکه دنیا را تحت امر خود درآورد. بعدها، این تلقی درمیان اسماعیلیان پیش آمد که مقصود از مهدی پایان یافتن دورهای از رسالت و آغاز دوره دیگری از آن است. در ایندوره، پارهای از احکام و آثار اسلام که تغییر یافته، اصلاح میشود. نخستین مهدی آنان، محمد بن اسماعیل بود. البته باید دانست که زیدیه، بیشتر از اسماعیلیه، دست به تأویل مهدی زدهاند و آن را شرط امام میدانستند. مهدویت، از نظر زیدیه، همان امامت است که با ارشاد و هدایت مردم همراه باشد[۳۱۱]. و ناووسیه، پیروان عجلان بن ناووس، به غیبت خود امام صادق (ع) باور یافتند و گفتند: ایشان وفات نیافته، بلکه غیبت کرده و باید تا بازگشت او، به عنوان مهدی، به انتظار نشست"[۳۱۲]. دفاع نقلی از فلسفه غیبت : با شهادت امام موسی کاظم (ع) شکاف دیگری در میان امامیه به وجود آمد. گروهی او را همان امام غایب پنداشتند. آنان به تدریج به چهار گروه کوچکتر تقسیم شدند و این زنگ اعلان خطری بود به عالمان دین. در این عصر، هنوز عقلگرایی به شکل معتزله در شیعه رونق نیافته بود و راویان حدیث، با جمعآوری سخنان پیشوایان تشیع و نشر و پخش آن میکوشیدند به پرسشهای مردم پاسخ دهند. به همین دلیل، تعدادی از ارباب نظر، با تدوین مجموعههای روایی مربوط به غیبت ، کوشیدند تا مردم را از گمگشتگی رها سازند. حسن بن محبوبزراد، صاحب کتاب مشیخه که در اصول شیعه مشهورتر از کتاب مزنی و امثال اوست و بیش از صد سال جلوتر از عصر غیبت زندگی میکرد، برخی از اخبار مربوط به غیبت امام را در آن درج کرد. علی بن حسن بن محمد طائی طاطری، از اصحاب موسی بن جعفر نیز کتابی در غیبت نوشت[۳۱۳]. علی بن عمر اعرج کوفی و ابراهیم بن صالح انماطی کوفی، دو تن دیگر از اصحاب امام موسی بن جعفر نیز درباره غیبت کتاب نوشتند. این مهم، در عصر امام رضا (ع) نیز ادامه یافت. عباس بن هشام ناشدی اسدی و فضل بن شاذان ازدی نیشابوری و حسن بن علی بن ابی حمزه سالم بطاینی کوفی که همگی از اصحاب و معاصران امام رضا (ع) بودند، آثاری را در زمینه یاد شده گردآوری کردند»[۳۱۴]. |
۲۵. آقای باقریزاده؛ |
---|
آقای محمد باقریزاده اشعری، در کتاب «از امام مهدی بیشتر بدانیم» در اینباره گفته است:
«امام جعفر صادق (ع) در حدیثی در پاسخ سؤال از "حکمت غیبت امام مهدی (ع)" آن را راز الهی معرفی نموده، میفرماید: حکمت غیبتش، همان حکمت غیبت حجتهای پیشین خدای متعال است. حکمت این کار، جز پس از ظهورش، آشکار نمیشود... این امر، امری از امور خدا و رازی از رازهای او و امری نهان از نهانهای اوست، و چون میدانیم که خدای جل جلاله حکیم است، تصدیق میکنیم که همه کارهایش حکیمانه است، هر چند دلیل آنها برایمان روشن نباشد[۳۱۵]. البته در احادیث دیگر، حکمتهایی برای غیبت امام مهدی (ع) شمرده شده است، از جمله:
|
۲۶. مجتبی تونهای؛ |
---|
آقای مجتبی تونهای، در کتاب «موعودنامه» در اینباره گفته است:
«در نامه مبارک حضرت ولی عصر (ع) به شیخ مفید، علت غیبت و طولانی شدن آن چنین آمده است: "فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ"[۳۲۷]؛ باید بدانند که جز برخی رفتارهای ناشایسته آنان که ناخوشایند ما است و ما آن عملکرد را زیبنده شیعیان نمیدانیم، عامل دیگری ما را از آنان دور نمیدارد. حقیقت این است که انبوهی از روایات به صراحت، بیانگر این است که تمام اعمال ما، در عصر هرامام و پیشوایی از پیشوایان معصوم در هفته دوبار، در روزهای دوشنبه و پنجشنبه به امام راستین جامعه ارائه میشود. از اینرو طبیعی است که امام نمیپسندد که شیعه او به راه انحراف و اشتباه و گناهآلود شود و همین آلودگی به گناه است که توفیق تشرف را از آنان سلب و آنان را از افتخار دیدار محروم میسازد. در همان نامه حضرت به شیخ مفید آمده است که: "اگر پیروان و شیعیان ما -که خدا آنان را در فرمانبرداری خویش توفیق ارزانیشان دارد- به راستی در راه وفای به عهد و پیمانی که بر دوش دارند، همدل و یکصدا بودند، هرگز سعادت دیدار ما از آنان به تأخیر نمیافتاد". به راستی او غیبت نکرده است، ما غفلت کردهایم. هرچه هست از ماست و باید علت غیبت را در خویش و رفتارمان جستوجو کنیم»[۳۲۸]. «امام صادق (ع) فرمود: "موضوع غیبت سری است از اسرار خداوند و غیبی است از غیوب الهی، چون خدا را حکیم میدانیم باید اعتراف کنم که کارهایش از روی حکمت صادر میشود؛ گرچه تفصیلش برای ما مجهول باشد"[۳۲۹]. از این حدیث به خوبی آشکار میشود که علت و فلسفه اصلی غیبت، جزء اسرار الهی است و جز ائمه اطهار (ع) کسی نمیداند؛ آنها هم مأذون به بازگو کردن آن نبودند. ولی در پارهای روایات[۳۳۰]، بعضی از حکمتهای آن بیان شده که به آنها اشاره میکنیم:
|
۲۷. آقای کامل سلیمان؛ |
---|
آقای کامل سلیمان، در کتاب «روزگار رهایی» در اینباره گفته است:
«پیامبر اکرم (ص) میفرماید:"به ناگزیر او باید غائب شود، که در آن مدت ترس از قتل هست"[۳۳۶]. "مثل قائم ما، مثل قیام قیامت است که وقت آن را جز خدای تبارک و تعالی نمیداند و به احدی آشکار نسازد ... جز بهصورت ناگهانی پیش نخواهد آمد"[۳۳۷]. امیر مؤمنان میفرماید:"امر ما سخت دشوار است، کسی نمیتواند آن را تحمل کند، مگر فرشته مقرب، یا پیامبر مرسل، و یا بندهای که خداوند دلش را با ایمان آزموده است. و احادیث ما را فرانمیگیرد جز دلهای محکم و سینههای امین و مغزهای کامل"[۳۳۸]. امام حسن مجتبی (ع) میفرماید: "خدای تبارک و تعالی، ولادت او را مخفی میکند و شخص او را از دیدهها پنهان میسازد، تا هنگامی که ظهور میکند کسی را در گردن او بیعت نباشد"[۳۳۹]. امام زین العابدین (ع) میفرماید:"قائم ما، ولادتش از توده مردم مخفی میشود، تا جائیکه گروهی گویند: متولد نشده است. هنگامی ظهور میکند که کسی را در گردن او بیعت نباشد"[۳۴۰]. امام باقر (ع) میفرماید:"هنگامیکه خدای تبارک و تعالی بر مردمان خشمگین شود، ما را از مجاورت آنها دور میسازد"[۳۴۱]. یکی از اسرار مهم غیبت نیز در این روایت منعکس است. "اگر اولاد فاطمه جایگاه او را بدانند، بسیار حریص میشوند که او را قطعهقطعه کنند!"[۳۴۲]. امام صادق (ع) میفرماید: "برای صاحب این امر غیبتی هست که چارهای از آن نیست و آن به دلایلی است که به ما اجازه افشای آنها داده نشده است. اجمال حکمت آن، همان حکمت غیبت پیامبران پیشین است. که دلیل اصلی آن جز بعد از ظهور دانسته نمیشود، چنانکه حکمت کارهای شگفتانگیز حضرت خضر برای حضرت موسی کشف نشد تا وقتیکه از یکدیگر جدا شدند آنگاه معلوم شد که چرا کشتی را سوراخ کرد و جوان را کشت و دیوار را بنا کرد؟!!. هنگامیکه خدای تبارک و تعالی را حکیم بدانیم، همه افعال خدا را مطابق حکمت و مصلحت خواهیم دانست، اگرچه علت برخی از آنها برای ما روشن نباشد"[۳۴۳]. "برای قائم ما پیش از آنکه قیام کند، غیبتی هست. زیرا برای او ترس -کشته شدن- هست"[۳۴۴]. امام کاظم (ع) میفرماید:"برای او از ترس کشته شدن غیبتی هست که مدتش بس دراز خواهد بود. در دوران غیبت او قومی به ارتداد گرائیده، گروهی دیگر پا برجای میمانند"[۳۴۵]. امام رضا (ع) میفرماید:"چهارمین فرزند من، خدایش او را در پشت پرده غیبت پنهان میسازد تا وقتیکه خود میخواهد"[۳۴۶]. "قائم (ع) خود دیده نمیشود و نامش برده نمیشود"[۳۴۷]. امام حسن عسکری (ع) میفرماید:"بنی امیه و بنی عباس شمشیرهای خود برای ما تیز کردند، زیرا بهخوبی میدانستند که آنها در خلافت حقی ندارند. آنها از ترس اینکه خلافت بهجای خود برگردد و در میان صاحبان اصلیاش مستقر شود، به کشتن اهل بیت پیامبر (ص) و از بین بردن سلاله آنحضرت همت گماشتند. تا شاید از ولادت حضرت قائم جلوگیری کنند و یا او را به قتل برسانند. ولی خداوند اراده کرد که امر او را بر احدی از دشمنان آشکار نکند و نور خود را به اتمام برساند اگرچه مشرکان خوش ندارند"[۳۴۸]»[۳۴۹]. |
۲۸. آقای هرنجی (کارشناس ارشد فقه)؛ |
---|
آقای منصور هرنجی، در کتاب «انتظار و وظایف منتظران» در اینباره گفته است:
«غیبت رهبران الهی کم و بیش در ملتهای پیش نیز رخداد است و میتوان آن را از سنتهای تاریخ دینی دانست، مثلاً ادریس پیامبر، حضرت ابراهیم، صالح، یوسف، حضرت موسی (ع) مدتی از دید مردم غایب بودهاند. در خصوص غیبت امام عصر (ع) علل و فلسفهای وجود دارد که برای ما پوشیده است، که در این بحث به بعضی از موارد آن اشاره میکنیم: حفظ جان آن حضرت: همه امامان معصوم به دست دشمنان اسلام مورد تهدید و شکنجه و آزار قرار میگرفتند به گونهای که هیچ کدام فرصت نیافتند آنگونه که میخواستند جامعه را رهبری و هدایت کنند و در نهایت نیز به دست همان دشمنان کشته با مسموم میشدند و قطعاً چنین سرنوشتی در انتظار حضرت مهدی (ع) نیز بود. پس از هجوم مأموران خلافت عباسی، به خانه امام حسن عسکری (ع) و جستجوی فرزند و جانشین آن امام، روشن گشت که خطری که جان امام آینده را تهدید میکند، خطری بس سهمگین است. این هجوم و پیگیری، در پیدا کردن حضرت مهدی (ع)، و سلاله نبوت، و مصلح بزرگ بشریت، اقدامی بس جدی به عمل آید. در امر غیبت امام دوازدهم، و علل آن مسایل بسیاری وجود دارد. یکی از علتهای ظاهری و ملموس آن، همین حادثه و پیشامد بود، که از سوی دشمنان پدیدار گشت، و باعث امر عظیم "غیبت" شد. و این امام معصوم (ع) به فرمان خدای متعال و به قدرت و حکمت او، از دیدهها پنهان گشت تا جانش در مصونیت کامل باشد و در وقت مقتضی ظهور نماید و وظیفه الهی و مهم خود را به انجام رساند[۳۵۰]. اقتضای حکمت الهی: خدای متعال حکیم است و کاری بیهدف و بیحکمت انجام نمیدهد. غیبت حضرت مهدی (ع) از مسایل پیچیده و مهم در زندگی انبیاء و اولیای الهی است و به لحاظ همان مصالحی است که مربوط به خود آن حضرت و پیروان ایشان است. خیلی از حقایق وجود دارد که برای ما کشف شده نیست و فاش شدن حکمت بسیاری از آنها به نفع ما نخواهد بود. یکی از مسایلی که از کنه آن با خبر نیستیم فلسفه غیبت است. سری از اسرار این عالم است و آن رازی است بین خدای متعال و ولی الله الاعظم (ع) که مظهر تام و تمام اسم اعظم و قلبش تجلیگاه حکمت پروردگار علیم و حکیم است. از عبدالله بن فضل نقل شده که امام صادق (ع) فرمود: "صاحب امر، ناگزیر از غیبت است. تقدیر الهی است که برای مدتی طولانی از مردم پنهان باشد. غیبتی که هر باطلگرایی را به تردید و امید وا میدارد". او در ادامه میگوید که پرسیدم: فدایت شوم علت آن چیست؟ فرمود: این رازی است که افشای آن بر شما اجازه داده نشده و باید تا روز موعود این راز پوشیده بماند[۳۵۱]. بیعت نکردن با دیگران: با توجه به این که حضرت مهدی (ع) آخرین نماینده خدا بر روی زمین میباشد و حکومت او جهانی و بدون رقیب و نظیر است و همه حاکمان در برابر او خاضع و فرمانبر داراند، نباید حتی برای یک لحظه زیر فرمان دیگران باشد و حکومت کسی را بپذیرد و امام رضا (ع) به یکی از شیعیان به نام "فضال" فرمود: "میبینم شیعیان پس از فقدان سومین فرزند من (امام عسکری) پیشوایشان را جستجو میکنند، ولی او را نمییابند". پرسیدم: چرا ای فرزند پیامبر؟ فرمود: چون امامشان از نظرشان پنهان میشود. گفتم: برای چه؟ فرمود: به این دلیل که وقتی با اسلحه قیام میکند، بیعت کسی بر عهدهاش نباشد"[۳۵۲]. پس یکی از عللی که به عنوان فلسفه غیبت امام در روایات اشاره شده است این است که میخواهند در هنگام ظهور خود بر خلاف اجداد خویش بیعت حکام جور را بر گردن نداشته باشد. آزمایش مردم: آزمودن و امتحان انسانها یکی از اهداف آفرینش است و قرآن کریم در این موردی میگوید: "همان خداوندی که مرگ و زندگی را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارتر...".[۳۵۳]. امتحان و آزمایش انسانها نیز متفاوت میباشد، بعضی اوقات فردی و گاهی نیز جمعی میباشد. از دیدگاه روایات به دست میآید که غیبت حضرت ولی عصر (ع) نیز در فرآیند امتحان الهی قرار گرفته و خداوند امت اسلامی را به وسیله آن امتحان مینماید، عدهای با اعتقاد و ایمان محکم به او معتقد میشوند و سخنان قرآن و پیامبر و امامان در مورد حضرت مهدی (ع) را تصدیق میکنند، عدهای نیز ممکن است آن را نپذیرند و دسته سوم نیز ممکن است به آن به دیده تردید نگاه کنند. امام صادق (ع) در این خصوص فرمودند: "حضرت صالح (ع) از دید مردم مدتی پنهان شدند و سپس به سوی آنان بازگشتند، مردم به سه دسته تقسیم شدند: گروهی او را انکار کردند. عدهای تردید پیدا کردند و دسته سوم با ایمان به حضرت صالح وفادار ماندند". سپس امام صادق (ع) فرمود: "همانا "قائم" به مانند صالح خواهد بود"[۳۵۴].
|
۲۹. آقای کریمی (پژوهشگر معارف مهدویت)؛ |
---|
آقای محمد علی کریمی، در کتاب «آیا ظهور نزدیک است» در اینباره گفته است:
«غیبت جزء اسرار الهی است و جز ائمه اطهار (ع) کسی از رموز آن آگاه نیست. چنانکه امام صادق (ع) درباره دلیل غیبت فرمود: "موضوع غیبت سرّی است از اسرار خداوند و غیبی است از غیوب الهی، چون خدا را حکیم میدانیم باید اعتراف کنیم که کارهایش از روی حکمت صادر میشود؛ گرچه تفصیلش برای ما مجهول باشد"[۳۵۷]. در جای دیگری امام صادق (ع) در پاسخ به این سؤال که چرا آن حضرت غیبت میکنند؟ فرمودند: "غیبت ایشان، برای امری است که ما اجازه بیان آن امر به شما را نداریم"[۳۵۸]. علیرغم اینکه غیبت جزء اسرار الهی است ولی در پارهای از روایات بعضی از علل و حکمتهای آن بیان شده که به آنها اشاره میکنیم.
|
۳۰. پژوهشگران مؤسسه آینده روشن؛ |
---|
پژوهشگران مؤسسه آینده روشن، در کتاب «مهدویت پرسشها و پاسخها» در اینباره گفتهاند:
«غیبت امام مهدی (ع) به اراده خداوند رخ داده است و بدیهی است که کارهای خداوند بر اساس عالیترین مصالح و حکمتهاست؛ گرچه ما با علم و دانش محدود خود آن حکمتها را ندانیم. درباره علت غیبت آن حضرت روایات مختلفی از معصومین (ع) نقل شده است و مطابق بعضی از آنها غیبت، سرّی از اسرار الهی است که رمز و راز آن پس از ظهور امام (ع) آشکار خواهد شد، ولی در بعضی از روایات حکمتهایی برای غیبت بیان شده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم: حفظ جان امام مهدی (ع): حوادث تاریخی زمان امامان (ع)، به ویژه شرایط حساس زمان امام عسکری (ع)، نشان میدهد که دشمنان به دنبال کشتن امام دوازدهم (ع) از همان آغاز تولد ایشان بودهاند و خداوند برای حفظ جان حضرت، ایشان را در پس پرده غیبت قرار داد، این مطلب در روایات متعددی مطرح شده است[۳۶۸]. امتحان مردم: خداوند بندگانش را به اسباب گوناگون امتحان میکند و یکی از اسباب آزمایش، غیبت حجت الهی است تا مؤمنان واقعی از منافقان شناخته شوند. امام علی (ع) فرمود: هر آینه خداوند مردی از فرزندانم را در آخر الزمان برمی انگیزد که برای خون خواهی قیام میکند و هرآینه او مدت زمانی از ایشان غایب خواهد شد برای این که اهل گمراهی از خوبان و هدایت یافتگان شناخته شوند...[۳۶۹]. بیعت نکردن با ستمگران: هریک از امامان معصوم (ع) به دلیل شرایط زمانی و کمی یاران، مجبور شدند که با طاغوت زمان خود بیعت کنند، ولی خداوند خواسته است که امام مهدی (ع) تحت بیعت طاغوتی قرار نگیرد؛ چرا که رسالت اصلی امام مهدی (ع) کندن ریشههای طاغوت است، به همین جهت او را در پوشش غیبت قرار داده است. امام صادق (ع) فرمود: صاحب الامر و لادتش بر این خلق پنهان است تا چون ظهور کرد بیعت کسی در گردنش نباشد[۳۷۰]. پدیده غیبت حضرت (ع) چنانکه در روایات نیز به آن اشاره شده، اسرار و حکمتهای زیادی دارد که فقط بعد از ظهور قابل درک است، لذا دلیل اصلی غیبت برای ما روشن نیست و امامان فرمودهاند: دلیل اصلی، سرّی از اسرار خداست که اجازه گفتن آن را نداریم. منتها در منابع روایی، برخی از این حکمتها بازگو شده است:
|
۳۱. نویسندگان کتاب نگین آفرینش؛ |
---|
نویسندگان کتاب «نگین آفرینش» در این باره گفتهاند:
«درباره علت غیبت، روایات متعدد و متنوعی موجود است که در بیشتر آنها از فلسفه غیبت سؤال شده است. بعضی از روایات، علتی را برای غیبت بیان کردهاند؛ ولی بعضی دیگر به گونهای دیگر با این پرسش برخورد کردهاند که قاعدهای است برای پیدا کردن پاسخ مشترک به بسیاری از سؤالات ما.
|
۳۲. نویسندگان کتاب «آفتاب مهر»؛ |
---|
نویسندگان کتاب «آفتاب مهر» در اینباره گفتهاند:
«درباره غیبت میتوان، دو نگاه داشت:
بعد از بیان مقدمه به علل غیبت از منظر روایات میپردازیم:
|
پانویس
- ↑ ر.ک: کرمی؛ رضا علی، خانواده منتظر امام زمان، ص ۱۸.
- ↑ «لِلْقَائِمِ غَیْبَتَانِ: إِحْدَاهُمَا طَوِیلَةٌ وَ الْأُخْرَی قَصِیرَةٌ...»؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۵.
- ↑ ر.ک: هدایتنیا، فرجالله؛ امام مهدی در نگاه امام خمینی، ص۳۶۰- ۳۶۳.
- ↑ ر.ک: سلیمیان، خدامراد، پرسمان مهدویت، ص ۷۰ ـ ۷۶؛ صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۹۸- ۱۰۷.
- ↑ ر.ک: حکیم، سید منذر، غیبت حضرت مهدی، صص۱۶۲ - ۱۶۸، ۱۷۳ - ۱۸۰.
- ↑ ر.ک: امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص ۱۴۷.
- ↑ از امام صادق (ع) نقل است که فرمود: «إِنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اَللَّهِ تَعَالَى وَسِرٌّ مِنْ سِرِّ اَللَّهِ وَغَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اَللَّهِ وَمَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَكِيمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ كُلَّهَا حِكْمَةٌ؛ وَإِنْ كَانَ وَجْهُهَا غَيْرَ مُنْكَشِفٍ»؛ این امر [غیبت امام مهدی] امری است از امور خدای تعالی و سری است از اسرار او و غیبتی است از غیوب او و چون دانستیم که خدای عز و جل حکیم است تصدیق داریم که همه افعال او حکیمانه است و اگر چه وجه ان برای ما منکشف نباشد. صدوق، محمد بن علی، کمال الدين و تمام النعمة، ج۲، ص۴۸۱.
- ↑ ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، امام مهدی موجود موعود، ص ۱۲۸-۱۳۴؛ کارگر، رحیم، مهدویت پیش از ظهور، ص۱۰۵ ـ ۱۱۹.
- ↑ ر.ک: کارگر، رحیم، مهدویت پیش از ظهور، ص۱۰۵، ۱۱۹؛ خراسانی، محمد جواد، مهدی منتظر، ص ۵۰.
- ↑ ر.ک: حکیم، سید منذر، غیبت حضرت مهدی، صص۱۶۲ - ۱۶۸، ۱۷۳ ـ ۱۸۰؛ هدایتنیا، فرجالله؛ امام مهدی در نگاه امام خمینی، ص۳۶۰- ۳۶۳؛ جوادی آملی، عبدالله، امام مهدی موجود موعود، ص ۱۲۸-۱۳۴؛ مصباح یزدی، محمد تقی، آفتاب ولایت، ص۱۲۰ ـ ۱۲۲؛ صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۹۸- ۱۰۷؛ قزوینی، سید محمد کاظم، امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور، ص ۱۳۰-۱۳۱؛ امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص ۱۴۷؛ طبسی، نجمالدین، تا ظهور، ج۱، ص ۱۳-۱۹؛ حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص۱۱۸-۱۲۹؛ قرائتی، محسن، جهتنما، ص ۱۸ ـ ۱۹؛ طاهری، حبیبالله، سیمای آفتاب، ص۸۹ -۹۴؛ موسوینسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۲۲۸-۲۳۰؛ رجالی تهرانی، علی رضا، یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۸۳ ال ۸۵؛ سلیمیان، خدامراد، پرسمان مهدویت، ص ۷۰ ـ ۷۶؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص۱۸۴-۱۸۶؛ مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص؟؟؟؛ کارگر، رحیم، مهدویت پیش از ظهور، ص۱۰۵ ـ ۱۱۹؛ امامی میبدی، علی رضا، آموزههای مهدویت در آثار علامه طباطبائی، ص ۹۴-۹۷؛ رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۳۸۸ – ۳۹۱؛ جلالی، غلام رضا، فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی، چشم به راه مهدی، ص ۴۰۷ -۴۱۱؛ باقریزاده اشعری، محمد، از امام مهدی بیشتر بدانیم، ص۴۱-۴۴؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۴۶؛ کامل سلیمان، روزگار رهایی، ج۱، ص ۱۰۸-۱۲۳؛ هرنجی، منصور، انتظار و وظایف منتظران، ص ۳۵-۴۰؛ کریمی، محمد علی، آیا ظهور نزدیک است، ص ۱۴-۲۱؛ پژوهشگران مؤسسه آینده روشن، مهدویت پرسشها و پاسخها، ص ۲۰۳؛ بالادستان، محمد امین؛ حائریپور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ص ۹۸ ـ ۱۰۱؛ آفتاب مهر، ص ۱۲۷-۱۳۰
- ↑ ر.ک: سلیمیان، خدامراد، پرسمان مهدویت، ص ۷۰ – ۷۶؛ حکیم، سید منذر، غیبت حضرت مهدی، صص۱۶۲ - ۱۶۸، ۱۷۳ ـ ۱۸۰؛ طاهری، حبیبالله، سیمای آفتاب، ص۸۹ -۹۴
- ↑ ر.ک: کارگر، رحیم، مهدویت پیش از ظهور، ص۱۰۵ ـ ۱۱۹.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، آفتاب ولایت، ص۱۲۰ ـ ۱۲۲؛ حکیم، سید منذر، غیبت حضرت مهدی، صص۱۶۲ - ۱۶۸، ۱۷۳ ـ ۱۸۰؛ قرائتی، محسن، شرایط ظهور از دیدگاه قرآن کریم، ص ۱۸ ـ ۱۹؛ محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت مهدی فروغ تابان ولایت، ص ۳۲؛ کارگر، رحیم، مهدویت پیش از ظهور، ص۱۰۵ ـ ۱۱۹؛ رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۳۸۸ ـ ۳۹۱؛ جلالی، غلام رضا، فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی، چشم به راه مهدی، ص ۴۰۷ -۴۱۱؛ باقریزاده اشعری، محمد، از امام مهدی بیشتر بدانیم، ص۴۱-۴۴؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۴۶؛ کریمی، محمد علی، آیا ظهور نزدیک است، ص ۱۴-۲۱؛ پژوهشگران مؤسسه آینده روشن، مهدویت پرسشها و پاسخها، ص ۲۰۳.
- ↑ ر.ک: کارگر، رحیم، مهدویت پیش از ظهور، ص۱۰۵ ـ ۱۱۹؛ جوادی آملی، عبدالله، امام مهدی موجود موعود، ص ۱۲۸-۱۳۴؛ صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۹۸- ۱۰۷؛ امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص ۱۴۷؛ طبسی، نجمالدین، تا ظهور، ج۱، ص ۱۳-۱۹؛ حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص۱۱۸-۱۲۹؛ طاهری، حبیبالله، سیمای آفتاب، ص۸۹ -۹۴؛ موسوینسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۲۲۸-۲۳۰؛ رجالی تهرانی، علی رضا، یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۸۳ ـ ۸۵؛ سلیمیان، خدامراد، پرسمان مهدویت، ص ۷۰ ـ ۷۶؛ مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص؟؟؟؛ رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۳۸۸ ـ ۳۹۱؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۴۶؛ کامل سلیمان، روزگار رهایی، ج۱، ص ۱۰۸-۱۲۳؛ هرنجی، منصور، انتظار و وظایف منتظران، ص ۳۵-۴۰؛ پژوهشگران مؤسسه آینده روشن، مهدویت پرسشها و پاسخها، ص ۲۰۳؛ بالادستان، محمد امین؛ حائریپور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ص ۹۸ – ۱۰۱؛ آفتاب مهر، ص ۱۲۷-۱۳۰.
- ↑ ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، امام مهدی موجود موعود، ص ۱۲۸-۱۳۴.
- ↑ ر.ک: کارگر، رحیم، مهدویت پیش از ظهور، ص۱۰۵ ـ ۱۱۹.
- ↑ ر.ک: حکیم، سید منذر، غیبت حضرت مهدی، صص۱۶۲ ـ ۱۶۸، ۱۷۳ ـ ۱۸۰.
- ↑ ر.ک: رجالی تهرانی، علی رضا، یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۸۳ ال ۸۵ و زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص۱۸۴-۱۸۶؛ صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۹۸- ۱۰۷؛ حکیم، سید منذر، غیبت حضرت مهدی، صص۱۶۲ - ۱۶۸، ۱۷۳ ـ ۱۸۰؛ طبسی، نجمالدین، تا ظهور، ج۱، ص ۱۳-۱۹؛ حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص۱۱۸-۱۲۹؛ طاهری، حبیبالله، سیمای آفتاب، ص۸۹ -۹۴؛ موسوینسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۲۲۸-۲۳۰؛ رجالی تهرانی، علی رضا، یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۸۳ ـ ۸۵؛ سلیمیان، خدامراد، پرسمان مهدویت، ص ۷۰ ـ ۷۶؛ مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص؟؟؟؛ کارگر، رحیم، مهدویت پیش از ظهور، ص۱۰۵، ۱۱۹؛ باقریزاده اشعری، محمد، از امام مهدی بیشتر بدانیم، ص۴۱-۴۴؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۴۶؛ هرنجی، منصور، انتظار و وظایف منتظران، ص ۳۵-۴۰؛ کریمی، محمد علی، آیا ظهور نزدیک است، ص ۱۴-۲۱؛ پژوهشگران مؤسسه آینده روشن، مهدویت پرسشها و پاسخها، ص ۲۰۳؛ آفتاب مهر، ص ۱۲۷-۱۳۰.
- ↑ ر.ک: کارگر، رحیم، مهدویت پیش از ظهور، ص۱۰۵ ـ ۱۱۹.
- ↑ شیخ صدوق، علل الشرایع، ص ۱۴۷ و همو، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص۶۴۱
- ↑ ر.ک: حکیم، سید منذر، غیبت حضرت مهدی، صص۱۶۲ - ۱۶۸، ۱۷۳ ـ ۱۸۰.
- ↑ «اگر از يكديگر جدا مى بودند، كافرانشان را به عذابى دردآور عذاب مى كرديم» سوره فتح، آیه ۲۵.
- ↑ «قُلْتُ لَهُ مَا بَالُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع)لَمْ یُقَاتِلْ مُخَالِفِیهِ فِی الْأَوَّلِ قَالَ لِآیَةٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ "لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً"قَالَ قُلْتُ وَ مَا یَعْنِی بِتَزَایُلِهِمْ قَالَ وَدَائِعُ مُؤْمِنُونَ فِی أَصْلَابِ قَوْمٍ کَافِرِینَ فَکَذَلِکَ الْقَائِمُ (ع)لَنْ یَظْهَرَ أَبَداً حَتَّی تَخْرُجَ وَدَائِعُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا خَرَجَتْ ظَهَرَ عَلَی مَنْ ظَهَرَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ جَلَالُهُ فَقَتَلَهُمْ»؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۹، ح ۲۲۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۷، ح ۹.
- ↑ ر.ک: کارگر، رحیم، مهدویت پیش از ظهور، ص۱۰۵، ۱۱۹؛ طبسی، نجمالدین، تا ظهور، ج۱، ص ۱۳-۱۹؛ سلیمیان، خدامراد، پرسمان مهدویت، ص ۷۰ ـ ۷۶؛ مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص؟؟؟.
- ↑ «إِنَّ اللَّهَ إِذَا کَرِهَ لَنَا جِوَارَ قَوْمٍ نَزَعَنَا مِنْ بَیْنِ أَظْهُرِهِم»؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰.
- ↑ ر.ک: موسوینسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۲۲۸-۲۳۰.
- ↑ «وَ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُحِبُّونَّا بِقُلُوبِکُمْ وَ یُخَالِفُ ذَلِکَ فِعْلُکُمْ وَ اللَّهِ مَا یَسْتَوِی اخْتِلَافُ أَصْحَابِکَ وَ لِهَذَا أُسِرَّ عَلَی صَاحِبِکُم»؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۰.
- ↑ ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۴۸-۵۶؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص۱۸۴-۱۸۶؛ مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص؟؟؟؛ کارگر، رحیم، مهدویت پیش از ظهور، ص۱۰۵، ۱۱۹؛ بالادستان، محمد امین؛ حائریپور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ص ۹۸ – ۱۰۱؛ آفتاب مهر، ص ۱۲۷-۱۳۰.
- ↑ ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص۱۸۴-۱۸۶.
- ↑ «که شما از حالی به حالی دیگرگون میشوید،» سوره انشقاق، آیه ۱۹.
- ↑ «انّ الله عز و جل أبی الّا ان یجری فیه سنن الانبیاء فی غیباتهم و انّه لا بدّ له... من استیفاء مدد غیباتهم: قال الله عز و جل: لَتَرْکبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍای سنّنا علی سنن من کان قبلکم»،؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۲؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۶، ح ۲۱۲؛ الخرائج، ج ۲، ص ۹۵۵.
- ↑ ر.ک: سلیمیان، خدامراد، پرسمان مهدویت، ص ۷۰ ـ ۷۶؛ کارگر، رحیم، مهدویت پیش از ظهور، ص۱۰۵، ۱۱۹؛ طبسی، نجمالدین، تا ظهور، ج۱، ص ۱۳-۱۹؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص۱۸۴-۱۸۶؛ مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص؟؟؟؛ کریمی، محمد علی، آیا ظهور نزدیک است، ص ۱۴-۲۱؛ باقریزاده اشعری، محمد، از امام مهدی بیشتر بدانیم، ص۴۱-۴۴؛ کامل سلیمان، روزگار رهایی، ج۱، ص ۱۰۸-۱۲۳؛ هرنجی، منصور، انتظار و وظایف منتظران، ص ۳۵-۴۰
- ↑ «ما یکون هذا الامر حتّی لا یبقی صنف من النّاس الا و قد ولّوا علی الناس حتی لا یقول قائل: انّا لو ولّینا، لعد لنا؛ ثمّ یقوم القائم بالحقّ و العدل»؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۴۴؛ الغیبة، نعمانی، ص ۲۷۴، ح ۵۳.
- ↑ ر.ک: کارگر، رحیم، مهدویت پیش از ظهور، ص۱۰۵ ـ ۱۱۹؛ باقریزاده اشعری، محمد، از امام مهدی بیشتر بدانیم، ص۴۱-۴۴؛ حکیم، سید منذر، غیبت حضرت مهدی، صص۱۶۲ - ۱۶۸، ۱۷۳ ـ ۱۸۰؛ قرائتی، محسن، جهتنما، ص ۱۸ ـ ۱۹؛ باقریزاده اشعری، محمد، از امام مهدی بیشتر بدانیم، ص۴۱-۴۴.
- ↑ ر.ک: کریمی، محمد علی، آیا ظهور نزدیک است، ص ۱۴-۲۱.
- ↑ ر.ک: طاهری، حبیبالله، سیمای آفتاب، ص۸۹ -۹۴؛ کارگر، رحیم، مهدویت پیش از ظهور، ص۱۰۵ ـ ۱۱۹.
- ↑ «فَمَا یَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا یَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَکْرَهُهُ»؛ بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۷۶.
- ↑ ر.ک: قرائتی، محسن، شرایط ظهور از دیدگاه قرآن کریم، ص ۱۸ ـ ۱۹.
- ↑ «اِعْلَمُوا أَنَّ اَلْأَرْضَ لاَ تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ لَکِنَّ اَللَّهَ سَیُعَمِّی خَلْقَهُ عَنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَ جَورهم و إسرافِهُم عَلی أَنفُسِهِم»؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص ۱۴۱.
- ↑ ر.ک: حکیم، سید منذر، غیبت حضرت مهدی، صص۱۶۲ ـ ۱۶۸، ۱۷۳ ـ ۱۸۰؛ آفتاب مهر، ص ۱۲۷-۱۳۰؛ قرائتی، محسن، شرایط ظهور از دیدگاه قرآن کریم، ص ۱۸ ـ ۱۹.
- ↑ «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى غَيْرَ أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۲، ص ۲۶۴.
- ↑ «إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ لَوَزِير»؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۳، ص ۱۹۷.
- ↑ آیا مردم اعصار، یک دیگر را [بر تکذیب رسولان] سفارش کردهاند یا آن که طبعاً مردمی سرکش و نافرمانند؛ سوره ذاریات، آیه:۵۳.
- ↑ «فَيَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً »؛ حضرت، زمین را از عدل و داد لبریز میکند؛ همان گونه که از ظلم و بیداد لبریز شده است. (علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۳، ص ۲۶۸، ح ۳)
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آفتاب ولایت، ص۱۲۰ - ۱۲۲.
- ↑ چنین نیست که خداوند شما را بر غیب مطلع سازد؛ آل عمران، ۱۷۹.
- ↑ خراسانی، محمد جواد، مهدی منتظر، ص ۵۰.
- ↑ علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۸۵.
- ↑ "فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي رَافِدٌ وَ لَا ذَابٌ وَ لَا مُسَاعِدٌ إِلَّا أَهْلَ بَيْتِي فَضَنَنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَنِيَّةِ فَأَغْضَيْتُ عَلَى الْقَذَى وَ جَرِعْتُ رِيقِي عَلَى الشَّجَا وَ صَبَرْتُ مِنْ كَظْمِ الْغَيْظِ عَلَى أَمَرَّ مِنَ الْعَلْقَمِ وَ آلَمَ لِلْقَلْبِ مِنْ وَخْزِ الشِّفَارِ"؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۷.
- ↑ لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَى قِتَالِي لَمَا وَلَّيْتُ عَنْهَا"؛ نهج البلاغه، نامه ۴۵، بند ۱۹.
- ↑ كَانَتْ قُرَيْشٌ إِذَا رَأَوْهُ فِي الْحَرْبِ تَوَاصَتْ خَوْفاً مِنْهُ وَ قَدْ نَظَرَ إِلَيْهِ رَجُلٌ وَ قَدْ شَقَّ الْعَسْكَرَ فَقَالَ عَلِمْتُ بِأَنَّ مَلَكَ الْمَوْتِ فِي الْجَانِبِ الَّذِي فِيهِ عَلِيٌّ. قَدْ سَمَّاهُ رَسُولُ اللَّهِ كَرَّارٌ غَيْرُ فَرَّارٍ فِي حَدِيثِ خَيْبَر وَ كَانَ النَّبِيُّ (ص) يُهَدِّدُ الْكُفَّارِ بِهِ (ع)"؛ مناقب آل ابیطالب، ج۲، ص۹۸ ـ ۹۹؛ بحار الانوار، ج ۴۱، ص۶۸.
- ↑ وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغَيْبَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ ﴿ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ﴾ إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ مِنْ آبَائِي (ع) إِلَّا وَ قَدْ وَقَعَتْ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ وَ إِنِّي أَخْرُجُ حِينَ أَخْرُجُ وَ لَا بَيْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِيتِ فِي عُنُقِي"؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۱۶۱ ـ ۱۶۲؛ الاحتجاج، ج ۲، ص ۵۴۴ ـ ۵۴۵.
- ↑ سوره قمر، آیه ۵۰.
- ↑ سوره فصلت، آیه ۱۰.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۵۴؛ سوره یونس، آیه ۳.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۳۷.
- ↑ سوره کهف، آیات ۷۱ ـ ۷۷.
- ↑ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَاتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ إِنَّ وَجْهَ الْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ لَا يَنْكَشِفُ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِهِ كَمَا لَا يَنْكَشِفُ وَجْهُ الْحِكْمَةِ لَمَّا أَتَاهُ الْخَضِرُ (ع) مِنْ خَرْقِ السَّفِينَةِ وَ قَتْلِ الْغُلَامِ وَ إِقَامَةِ الْجِدَارِ لِمُوسَى (ع) إِلَّا وَقْتَ افْتِرَاقِهِمَا يَا ابْنَ الْفَضْلِ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنَ اللَّهِ وَ غَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اللَّهِ وَ مَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَكِيمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ كُلَّهَا حِكْمَةٌ وَ إِنْ كَانَ وَجْهُهَا غَيْرَ مُنْكَشِفٍ لَنَا"؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۱۵۸؛ بحار الانوار، ج۵۲، ص ۹۱.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، امام مهدی موجود موعود، ص 128-134.
- ↑ و نماز را به پا دارید!؛ بقره، آیه ۴۳.
- ↑ همانا نماز (انسان را از زشتیها و گناه باز میدارد؛ عنکبوت، آیه ۲۵.
- ↑ محمد باقر صدر، حضرت امام مهدی (ع) حماسهای از نور، ص ۶۶ – ۷۱
- ↑ کسانی که کافر شدند میگویند: چرا آیه (معجزهای از پروردگارش بر او نازل نشده؟! تو فقط بیم دهنده ای؛ و برای هر گروهی هدایت کنندهای است و اینها همه بهانه است، نه برای جستجوی حقیقت)؛ سوره رعد، آیه ۷.
- ↑ آن که بمیرد و امام خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرگ بدون ایمان مرده است؛ کافی، ج ۱، ص ۲۷۷.
- ↑ امام صادق الا فرمود: «از آن روز که خدای تعالی آدم را آفرید، هیچ گاه زمین از وجود سرپرستی الهی، خواه آشکار و شناخته شده و خواه پنهان و در پرده، خالی نبوده است؛ بحارالانوار، ج ۵۲، باب ۲۰، ص ۹۲.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۲۱۲ -۲۱۳
- ↑ من در میان شما، دو چیز گران بها باقی میگذارم؛ تا هنگامی که به آن دو تمسک بجویید، هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم، خاندانیم. این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد با این که بر من بر حوض [کوثر] وارد شوند؛ بحارالانوار، ج۱، باب ۲۹، ص ۲۵۵.
- ↑ رک: به کتابهای ویژه امامت عامه و خاصه
- ↑ ای جابر! این امر، الهی و سری از اسرار خداوند است که بر بندگان پوشیده است؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۷۳.
- ↑ همانا برای «صاحب این امر» غیبتی است تخلف ناپذیر. هر جوینده باطلی در آن به شک میافتد راوی گوید: از امام صادق پرسیدم: علتغیبت او چیست؟ حضرت فرمود: اجازه نداریم علت آن را بیان کنیم. حکمتغیبت او همان حکمتی است که درغیبتهای حجتهای پیشین خدا وجود داشت و پس از ظهور روشن خواهد شد. همانند حکمت کارهای خضر (ع) از سوراخ کردن کشتی، کشتن پسربچه و برپا داشتن دیوار شکسته. اینها وقتی برای موسی (ع) روشن شد که آن دو از هم جدا شدند؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۴۸۲.
- ↑ به خدا قسم، من و این دو فرزندم(حسن و حسین) شهید خواهیم شد. خداوند در آخرالزمان مردی از فرزندانم را به خونخواهی ما برخواهد انگیخت و او دورهای غایب خواهد شد، تا مردم آزمایش شوند و گمراهان جدا گردند؛ تا جایی که نادان میگوید: خداوند دیگر به آل محمد (ع) کاری ندارد؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص ۱۴۲.
- ↑ برای حضرت مهدی (ع) غیبتی است که در آن برخی از دین بسر میگردند و برخی ثابت قدم میمانند، پس ثابت قدمان، مورد اذیت واقع میشوند و به ایشان گفته میشود این وعدهای که گویید، کسی است اگر شما راست میگویید». آگاه باشید هر کس در اینغیبت بردبار باشد و در برابر مشکلانی که از سوی دشمنان ایجاد میشود استقامت پیشه کند، به قدری از اجر خداوند بهرهمند میگردد که گویا پیشاروی پیامبر (ص) بر دشمنان شمشیر کشیده و جنگیده است؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳.
- ↑ (غیبت جز برای این نیست که) خدا میخواهد شیعیان را بیازماید؛ کافی، ج ۱، ص ۳۳۷
- ↑ و این آزمونی است که خدای تعالی با آن مردمان را بیازماید؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۵۹ و ۳۶۰
- ↑ آگاه باشید زمین از حجت الهی خالی نمیماند، ولی خداوند به دلیل ستم پیشه بودن و زیاده روی انسانها، آنان را از دیدن حجت خود محروم میسازد؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص ۱۴۱.
- ↑ هر کدام از ما در زمان خود به سبب تقیه، بیعت حاکمان و طاغوتهای زمان را پذیرفتیم؛ مگر حضرت مهدی (ع) که عیسی بن مریم (ع) به امامت آن حضرت نماز میگزارد. خداوند ولادتش را مخفی نگه میدارد و برای او غیبتی قرار میدهد، تاوقتی قیام میکند بیعت حاکمی بر گردنش نباشد. او نهمین فرزند، برادرم حسین (ع) است؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۲.
- ↑ و اما علتغیبت که واقع شده، خداوند عزوجل میفرماید:ای کسانی که ایمان آوردهاید از چیزهایی نپرسید که اگر برای شما آشکار گردد، شما را ناراحت میکند هیچ یک از پدران من نبود جز آن که بیعت طاغوت روزگارش بر گردنش بود ولی من در حالی خروج میکنم که بیعت هیچ یک از طاغوتها بر گردنم نیست؛ طبرسی، الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۷۱.
- ↑ برای قائم ما قبل از آنکه به پاخیزد، غیبتی است. راوی پرسید: برای چه؟ حضرت فرمود: زیرا بیم کشته شدن دارد؛ شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۰۲.
- ↑ شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۰۳
- ↑ شیخ صدوق، علل الشرایع، ص ۱۴۷ و همو، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص۶۴۱
- ↑ ر.ک: شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۷۴
- ↑ ر.ک: شیخ طوسی، الغیبه، ص ۳۲۹
- ↑ حکیم، سید منذر، غیبت حضرت مهدی، صص۱۶۲ - ۱۶۸، ۱۷۳ - ۱۸۰.
- ↑ قزوینی، سید محمد کاظم، امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور، ص ۱۳۰-۱۳۱.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱.
- ↑ "قال موسی بن جعفر (ع): اذا فقد الخامس من ولد السابع من الائمة فالله الله فی ادیانکم لا یزیلنکم عنها احد، یا بنی انه لا بد لصاحب هذا الامر من غیبة حتی یرجع عن هذا الامر من کان یقول به، انما هی محنة من الله امتحن الله بها خلقه"؛ بحار، ج ۵۲، ص ۱۱۳.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.
- ↑ "زرارة عن ابی عبد الله (ع) قال یا زرارة لا بد للقائم من غیبة قلت: و لم؟ قال یخاف علی نفسه و اومی بیده الی بطنه"؛ اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۳۷.
- ↑ امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص ۱۴۷.
- ↑ همه شما پیوسته از حالی به حال دیگر منتقل میشوید؛ سوره انشقاق، آیه ۱۹.
- ↑ " حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنِ مَسْعُودٍ وَ حَيْدَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّمَرْقَنْدِيُّ جَمِيعاً قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ قَالَ حَدَّثَنَا جَبْرَئِيلُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّيْرَفِيُّ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: قَالَ إِنَ لِلْقَائِمِ مِنَّا غَيْبَةً يَطُولُ أَمَدُهَا فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ ذَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَى إِلَّا أَنْ يُجْرِيَ فِيهِ سُنَنَ الْأَنْبِيَاءِ (ع) فِي غَيْبَاتِهِمْ وَ أَنَّهُ لَا بُدَّ لَهُ يَا سَدِيرُ مِنِ اسْتِيفَاءِ مَدَدِ غَيْبَاتِهِمْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ ﴿لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ﴾ أَيْ سُنَناً عَلَى سُنَنِ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ "؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۴۵، ح ۷؛ کمال الدین، ص ۴۸۱. بحار الانوار، از هر دو نقل کرده است. بحار، ج ۵۲، ص ۹۰؛ منتخب الاثر از بحار و آن از عیون أخبار الرضا، ص ۳۲۶، ح ۱۸ نقل میکند.
- ↑ آقای خوئی میگوید: با توجه به اینکه فرزند نوه (یعنی نتیجه) مروان انباری از راویان احادیث دال بر امامت امام عسکری (ع) است، بنابراین، مروان باید چندین طبقه قبل از راویان این حدیث باشد معجم رجال الحدیث ۱۸: ۱۱۹- بدینسان بعید نیست که او در زمره راویان از امام باقر (ع) باشد.
- ↑ " حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُمَرَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مَرْوَانَ الْأَنْبَارِيِّ قَالَ خَرَجَ مِنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) إِنَ اللَّهَ إِذَا كَرِهَ لَنَا جِوَارَ قَوْمٍ نَزَعَنَا مِنْ بَيْنِ أَظْهُرِهِم "؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۸۵، باب ۱۷۹، ح ۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰، ح ۲. ظاهرا روایت از امام جواد (ع) است
- ↑ محمد بن الفرج الرخجی، من أصحاب الرضا (ع)، ثقة. قال الشیخ و العلامه. و ذکره الشیخ أیضا فی أصحاب الجواد (ع) و الهادی (ع)، و قال النجاشی: إنه روی عن أبی الحسن موسی (ع). و روی المفید فی الارشاد ما یدل علی مدحه و علو منزلته. وسائل الشیعة، ج ۲۰، ص ۳۳۹ و آقای خویی در کتاب معجم رجال الحدیث، ج ۱۷، ص ۱۳۲، فرموده: «وی، از امام جواد، روایت نقل کردهاند». بنابراین، مشخص میشود که مقصود از ابو جعفر (ع)، (امام جواد) است. و احتمال میرود منظور محمد بن الفرج کوفی باشد که از اصحاب امام صادق (ع) است.
- ↑ " مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَرَجِ قَالَ: كَتَبَ إِلَيَّ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) إِذَا غَضِبَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ نَحَّانَا عَنْ جِوَارِهِم "؛ کافی، ج ۱، ص ۳۴۳، باب فی الغیبة، ح ۳۱؛ مرآة العقول، ج ۴، ص ۶۱، ح ۳۱.
- ↑ مرآة العقول، ج ۴، ص ۶۱، ح ۳۱.
- ↑ " حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ خَالِدِ بْنِ نَجِيحٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (ع) يَقُولُ إِنَّ لِلْغُلَامِ غَيْبَةً قَبْلَ أَنْ يَقُومَ قُلْتُ وَ لِمَ ذَاكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَقَالَ يَخَافُ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ وَ عُنُقِهِ ثُمَّ قَالَ (ع) وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ الَّذِي يَشُكُ النَّاسُ فِي وِلَادَتِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ إِذَا مَاتَ أَبُوهُ مَاتَ وَ لَا عَقِبَ لَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ قَدْ وُلِدَ قَبْلَ وَفَاةِ أَبِيهِ بِسَنَتَيْنِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ أَنْ يَمْتَحِنَ خَلْقَهُ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَرْتَابُ الْمُبْطِلُون "؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۴۶، ب ۳۳، ح ۳۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۵۹، ح ۸.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۳۲۶، باب فی الغیبة، ح ۲ و ح ۳؛ مرآة العقول، ج ۴، ص ۳۴، ح ۲؛ و ص ۳۵، ح ۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۵، ح ۱۰؛ علل الشرایع، ص ۲۸۶، ح ۴. مانند حدیث علی بن جعفر از برادر خود امام کاظم (ع)؛ کمال الدین، ۳۵۱، باب ۳۴، ح ۱؛ کافی، ج ۱، ص ۳۷۶، باب فی الغیبة؛ مرآة العقول، ج ۴، ص ۳۴.
- ↑ " حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِيهِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبَانٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لَا بُدَّ لِلْغُلَامِ مِنْ غَيْبَةٍ فَقِيلَ لَهُ وَ لِمَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ يَخَافُ الْقَتْل "؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۸۴، باب ۱۷۹، ح ۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰، ح ۱.
- ↑ " عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ الْعَطَّارُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) يَقُولُ إِنَ لِلْقَائِمِ غَيْبَةً قَبْلَ ظُهُورِهِ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ يَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ قَالَ زُرَارَةُ يَعْنِي الْقَتْلَ "؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۸۱، باب ۴۴، ح ۷؛ علل الشرایع، ص ۲۴۳، باب ۱۷۹، ح ۸.
- ↑ غیبت نعمانی، ص ۱۷۷، باب ۱۰ (فصل چگونگی غیبت آن حضرت)، ح ۲۱.
- ↑ غیبت نعمانی، ص ۱۷۶، باب ۱۰، (فصل چگونگی غیبت آن حضرت) ح ۱۸، ۱۹ و ۲۰؛ و ص ۱۷۲، باب ۱۰ (فصل غیبت آن حضرت و فصول آن)، ح ۶؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۸۱، باب ۴۴، ح ۷، ۸، ۹ و ۱۰؛ و ص ۳۴۶، باب ۳۳، ح ۳۲؛ کافی، ج ۱، ص ۳۷۸، باب فی الغیبة، ح ۵؛ و ص ۳۷۹، ح ۹، ص ۳۸۲، ۱۸ و ۲۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱، ح ۵؛ و ص ۹۶، ح ۱۶؛ و ص ۹۷، ح ۱۷، ۱۸، ۱۹ و ۲۰؛ و ص ۹۸، ح ۲۱ و ۲۲.
- ↑ ای کسانی که ایمان آوردهاید! از اموری که اگر برای شما آشکار گردد، شما را نگران میکند پرس وجو مکنید؛ سوره مائده، آیه ۱۰۱.
- ↑ " الإحتجاج الْكُلَيْنِيُّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ يَعْقُوبَ أَنَّهُ وَرَدَ عَلَيْهِ مِنَ النَّاحِيَةِ الْمُقَدَّسَةِ عَلَى يَدِ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغَيْبَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ ﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ﴾ إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنْ آبَائِي إِلَّا وَقَعَتْ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ وَ إِنِّي أَخْرُجُ حِينَ أَخْرُجُ وَ لَا بَيْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِيتِ فِي عُنُقِي "؛ الاحتجاج، ج ۲، ۲۸۵؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۸۵، ب ۴۵، ح ۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۲، ح ۷.
- ↑ مرآة العقول، ج ۴، ص ۵۸.
- ↑ اگر مؤمنان و کفار (در مکه) از یکدیگر جدا میشدند، کافران را عذابی دردناک میچشاندیم؛ سوره فتح، آیه ۲۵.
- ↑ " ابْنُ مَسْرُورٍ، عَنِ ابْنِ عَامِرٍ، عَنْ عَمِّهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَمَّنْ ذَكَرَهُ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قُلْتُ لَهُ: مَا بَالُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع)لَمْ يُقَاتِلْ فُلَاناً وَ فُلَاناً وَ فُلَاناً؟. قَالَ: لِآَيَةٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً﴾ قَالَ: قُلْتُ: وَ مَا يَعْنِي بِتَزَايُلِهِمْ؟ قَالَ: وَدَائِعَ مُؤْمِنِينَ فِي أَصْلَابِ قَوْمٍ كَافِرِينَ، وَ كَذَلِكَ الْقَائِمُ (ع) لَنْ يَظْهَرَ أَبَداً حَتَّى تَخْرُجَ وَدَائِعُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَإِذَا خَرَجَتْ ظَهَرَ عَلَى مَنْ ظَهَرَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ فَقَتَلَهُمْ "؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۴۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۷، ح ۱۹.
- ↑ علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۴۷.
- ↑ " ابْنُ عُبْدُوسٍ عَنْ أَبِي قُتَيْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِّ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (ع) يَقُولُ إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً لَا بُدَّ مِنْهَا يَرْتَابُ فِيهَا كُلُّ مُبْطِلٍ فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ لِأَمْرٍ لَمْ يُؤْذَنْ لَنَا فِي كَشْفِهِ لَكُمْ قُلْتُ فَمَا وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ فَقَالَ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَاتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ إِنَّ وَجْهَ الْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ لَا يَنْكَشِفُ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِهِ كَمَا لَا يَنْكَشِفُ وَجْهُ الْحِكْمَةِ لَمَّا أَتَاهُ الْخَضِرُ (ع) مِنْ خَرْقِ السَّفِينَةِ وَ قَتْلِ الْغُلَامِ وَ إِقَامَةِ الْجِدَارِ لِمُوسَى (ع) إِلَّا وَقْتَ افْتِرَاقِهِمَا يَا ابْنَ الْفَضْلِ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنَ اللَّهِ وَ غَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اللَّهِ وَ مَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَكِيمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ كُلَّهَا حِكْمَةٌ وَ إِنْ كَانَ وَجْهُهَا غَيْرَ مُنْكَشِفٍ لَنَا "؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۸۱، باب ۴۴ (علة الغیبة)، ح ۱۱؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۴۵، ح باب ۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱، ح ۴ (علة الغیبة)، ح ۸؛ منتخب الأثر، باب ۲۸ (فی علة غیبته)، ص ۳۳۰، ح ۱.
- ↑ طبسی، نجمالدین، تا ظهور، ج۱، ص ۱۳-۱۹.
- ↑ جعفر مرتضی العاملی، حیاة الامام الرضا (ع)، ص ۱۰۱.
- ↑ تاریخ بغداد، ج ۷، ص ۲۰.
- ↑ ضحی الاسلام، ج ۴، ص ۱۰۵.
- ↑ التنبیه و الاشراف، ص ۲۹۵.
- ↑ الأدب فی ظل التشیع، ص ۶۳.
- ↑ تاریخ الخلفاء، ص ۳۲۳.
- ↑ مناقب ابنشهرآشوب، ج ۳، ص ۲۵۱.
- ↑ مروج الذهب، ج ۳، ص ۳۲۸.
- ↑ تنقیح المقال، ج ۳، ص ۲۹۶، قاموس الرجال، ج ۹، ص ۳۲۴.
- ↑ من تاریخ الاحاد فی الاسلام، ص ۳۷.
- ↑ تاریخ الیعقوبی، ج ۳، ص ۱۴۸.
- ↑ اعیان الشیعة، ج ۱، ص ۲۹، عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۴۷۹.
- ↑ تاریخ الطبری، ج ۸، ص ۲۳۵، الکامل، ج ۵، ص ۸۵.
- ↑ الاتحاف بحب الاشراف، ص ۱۷۹.
- ↑ الأرشاد، ج ۲، ص ۳۲۹.
- ↑ کشف النعمة، ج ۳، ص ۲۱۲.
- ↑ مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۴۶۴.
- ↑ الطوسی، الغیبة، ص ۱۴۳.
- ↑ مناقب ابنشهرآشوب.
- ↑ معجم أحادیث الامام المهدی، ج ۱، ص ۲۶۳.
- ↑ الشیخ الصدوق، علل الشرائع، ج ۱، ص ۲۴۴.
- ↑ «آیا مردم میپندارند که تا بگویند ایمان آوردیم رها میشوند و امتحان نمیشوند» سوره عنکبوت، آیه ۲.
- ↑ «کسی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید» سوره ملک، آیه ۲.
- ↑ الشیخ الصدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ص ۴۸۲.
- ↑ الشیخ طوسی، الغیبة، ص ۳۴.
- ↑ الشیخ طوسی، الغیبة، ص ۳۴.
- ↑ الشیخ الصدوق، علل الشرائع، ج ۱، ص ۲۴۶.
- ↑ الشیخ الصدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۹۷.
- ↑ «که قطعا از حالی به حالی برخواهید نشست. هر آینه حالی را پس از حالی پشت سر گذارید» سوره انشقاق، آیه ۱۹.
- ↑ «ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر از چیزهایی که برای شما آشکار گردد، اندوهگین میشوید، از آنها مپرسید» سوره مائده، آیه ۱۰۱.
- ↑ قطب الدین الراوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۱۱۱۵.
- ↑ الشیخ الصدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ص ۴۷۹.
- ↑ ابن بابویه القمی، الأمامة و التبصرة، ص ۱۱۶.
- ↑ قطب الدین الراوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۱۱۱۵.
- ↑ حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص۱۱۸-۱۲۹.
- ↑ دستور و توقیع امام (ع) به چهارمین نائبش در کتاب اعلام الوری، صفحه ۴۱۷ و... آمده است.
- ↑ به این ترتیب غیبت صغری در حدود ۷۰ سال بوده است و بعضی این مدت را ۷۴ سال دانستهاند. یعنی از سال ۲۵۵ (سال تولد امام عصر (ع)) تا سال ۳۲۹ ه.ق؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۴۵۴. شرح این مطلب در بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۴ به بعد آمده است.
- ↑ محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت مهدی فروغ تابان ولایت، ص ۳۲.
- ↑ قرائتی، محسن، جهتنما، ص ۱۸ - ۱۹.
- ↑ ما را از شما حبس نمیکند، مگر اعمال ناپسندی که از ناحیۀ شما به ما میرسد؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۷۶.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۳۵.
- ↑ قرائتی، محسن، شرایط ظهور از دیدگاه قرآن کریم، ص ۱۸ - ۱۹.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۱.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۲، باب ۲۰، (باب علة الغیبه).
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.
- ↑ هیچ یک از پدران من نبودند، مگر آنکه بیعتی از طاغوت زمان خود در گردن داشتند، ولی من وقتی که قیام میکنم بیعت احدی از طاغوتهای زمانه در گردنم نیست؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۹۱.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۹۱.
- ↑ آیت الله مکارم شیرازی، مهدی انقلابی بزرگ، ص ۲۴۰ به بعد.
- ↑ طاهری، حبیبالله، سیمای آفتاب، ص۸۹ -۹۴.
- ↑ بحار، ج ۵۱، ص ۱۱۳.
- ↑ بحار، ج ۵۱، ص ۹۱.
- ↑ بحار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.
- ↑ بحار، ج ۵۲، ص ۹۰.
- ↑ دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۲۲۸-۲۳۰.
- ↑ کمال الدّین و تمام النّعمه، شیخ صدوق، ص ۴۸۲
- ↑ بحار الانوار، علّامه مجلسی، ج ۵۱، ص ۱۱۳.
- ↑ کمال الدّین و تمام النّعمه، شیخ صدوق، ص ۳۴۲.
- ↑ مهدی موعود، ترجمه و نگارش علی دوانی، ص ۸۵۲.
- ↑ یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۸۳ ال ۸۵.
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۸۵.
- ↑ " يَا جَابِرُ إِنَّ هَذَا أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ عِلَّتُهُ مَطْوِيَّةٌ عَنْ عِبَادِ اللَّهِ فَإِيَّاكَ وَ الشَّكَّ فَإِنَ الشَّكَ فِي اللَّهِ كُفْرٌ"؛ شیخ صدوق رحمه اللّه، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۲۸۷.
- ↑ " إِنَ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنَ اللَّهِ وَ غَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اللَّهِ وَ مَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَ حَكِيمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَ أَفْعَالَهُ كُلَّهَا حِكْمَةٌ وَ إِنْ كَانَ وَجْهُهَا غَيْرَ مُنْكَشِفٍ لَنَا"، شیخ صدوق رحمه اللّه، علل الشرایع، ج ۱ ص ۲۴۵.
- ↑ " إِنَ لِلْقَائِمِ غَيْبَةً قَبْلَ أَنْ يَقُومَ إِنَّهُ يَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ يَعْنِي الْقَتْلَ"؛ شیخ کلینی، کافی، ص ۳۴۰؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۲۹؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۴۲.
- ↑ سوره قصص، آیه:۱۸.
- ↑ و چون از شما ترسیدم، از شما گریختم، تا پروردگارم به من دانش بخشد و مرا از پیامبران قرار داد؛ سوره شعرا، آیه:۲۱. جالب توجّه اینکه در پارهای روایات آمده است که حضرت مهدی (ع) نیز هنگام ظهور خطاب به مردم همین آیه را تلاوت خواهد کرد. ر. ک: نعمانی، الغیبة، ص ۱۷۴.
- ↑ ر. ک: سوره توبه، آیه:۴۰.
- ↑ شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۳۶؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۴۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۶۶؛ نعمانی، الغیبة، ص ۱۵۴، ح ۱۱.
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۷۰، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۵۵.
- ↑ قتاد درختی است که خارهای بسیاری مثل سوزن تیز و محکم دارد.
- ↑ " إِنَ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً الْمُتَمَسِّكُ فِيهَا بِدِينِهِ كَالْخَارِطِ لِلْقَتَاد"؛ محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۳۵.
- ↑ " إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا إِذَا قَامَ لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ فَلِذَلِكَ تَخْفَى وِلَادَتُهُ وَ يَغِيبُ شَخْصُهُ"؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۰۳؛ فضل بن حسن امین الاسلام طبرسی، اعلام الوری، ص ۴۲۶.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۳۱۵؛ احمد بن علی طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۲۸۹.
- ↑ سوره مائده، آیه:۱۰۱.
- ↑ " وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغَيْبَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنْ آبَائِي إِلَّا وَ قَدْ وَقَعَتْ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ وَ إِنِّي أَخْرُجُ حِينَ أَخْرُجُ وَ لَا بَيْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِيتِ فِي عُنُقِي"؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۹۰، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۸۳، ح ۴.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، پرسمان مهدویت، ص ۷۰ - ۷۶.
- ↑ نعمانی، الغیبة، ص ۱۴۱، ح ۲.
- ↑ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۰.
- ↑ شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۴۳، ح ۳.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، باب ۴۴، ح ۱۱.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۴۸-۵۶.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۲۸۸، ح ۷، علیّ بن أبی طالب پس از من امام امت و خلیفه من بر آنها خواهد بود و قائم منتظری که زمین را پر از عدل و داد نماید همان گونه که پر از ظلم و جور شده باشد از فرزندان اوست، و قسم به خدایی که مرا بشیر و نذیر مبعوث فرمود کسانی که در دوران غیبتش بر اعتقاد بدو ثابت باشند از کبریت احمر کمیابترند، آنگاه جابر بن عبدالله انصاری برخاست و پیش آمد و گفت: آیا پیش آمد و گفت: آیا قائمی که از فرزندان توست غیبت دارد؟ فرمود: به خدا چنین است تا در آن غیبت مؤمنان باز شناخته شده و کافراننابود شوند،ای جابر! این امر از امور الهی و سرّی از اسرار ربوبی و مستور از بندگان خدا است، مبادا در آن شک کنی که شک در امر خدای تعالی کفر است
- ↑ بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۹۰، ح ۱؛ آن جوان ناچار میباید غائب شود. عرض کردند: یا رسول الله برای چه غیبت میکند؟ فرمود: میترسد او را بکشند.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۸۰، ح ۶؛ برای قائم ما غیبتی است که مدّت آن بهطول میانجامد. گفتم:ای فرزند رسول خدا! آن برای چیست؟ فرمود: زیرا خدای تعالی میخواهد در او سنّتهای پیامبران (ع) را در غیبتهایشان جاری کن.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۷۹، ح ۱؛ صاحب این امر و ولادتش بر این خلق پنهان است تا چون ظهور کند بیعت احدی در گردنش نباشد.
- ↑ علل الشرایع، ص ۲۴۴، باب ۱۷۹، ح ۲؛ وقتی خداوند همراهی و همنشینی ما را برای قومی خوش ندارد ما را از میان آنها برگیرد.
- ↑ بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۹۵، ح ۱۰؛ بر خداوند لازم است که بندگانش را بدین گونه؛ امتحان کند، و در آن موقع است که اهل باطل تردید خواهند کرد.
- ↑ بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳، ح ۲۶؛ هنگامی که پنجمین (امام) از اولاد هفتمین (امام) مفقود گردد، در خصوص دین خود پناه به خدا برید، مبادا کسی شما را از عقیده صحیح خود برگرداند!ای فرزند صاحب الامر ناگریز از غیبتی است که آنها که ایمان به او داشتند (از طولانی شدن غیبتش گمراه گشته) از آن عقیده برمیگردند. غیبت او امتحانی است از جانب خداوند که خواسته است بندگان خود را به وسیله آن امتحان کند.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۱۸۴-۱۸۶.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱.
- ↑ سوره انشقاق، آیه ۱۹.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰.
- ↑ معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ص ۶۴.
- ↑ کتاب الغیبه ،ص ۲۶.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۸۰ و بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱.
- ↑ غیبت نعمانی، ص ۱۷۶.
- ↑ کتاب الغیبه، ص ۲۰۲.
- ↑ کتاب الغیبه، ص ۱۰۶.
- ↑ سوره فتح، آیه ۲۵.
- ↑ علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۴۱.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، پرسمان مهدویت، ص ۷۰ - ۷۶.
- ↑ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۸، ج ۲۱۷.
- ↑ و هو المنتظر غیر انّ الله یحبّ ان یمتحن الشیعه، فعند ذلک یرتاب المبطلون؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۲، ح ۱۵۰
- ↑ هیهات! هیهات!: لا یکون فرجنا حتّی تغربلوا ثمّ تغربلوا حتی یذهب الکیدر و یبقی الصفو؛بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳
- ↑ امامت و مهدویت، ج ۲، ص ۳۵۱ و ۳۵۲.
- ↑ ... لا بدّ للناس ان یمحصّوا، و یمیزوا و یغربلوا و یخرج الغربال خلق کثیر
- ↑ ما یکون هذا الامر حتّی لا یبقی صنف من النّاس الا و قد ولّوا علی الناس حتی لا یقول قائل: انّا لو ولّینا، لعد لنا؛ ثمّ یقوم القائم بالحقّ و العدل؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۴۴
- ↑ سوره انشقاق آیه ۱۹
- ↑ انّ الله عز و جل أبی الّا ان یجری فیه سنن الانبیاء فی غیباتهم و انّه لا بدّ له... من استیفاء مدد غیباتهم: قال الله عز و جل: لَتَرْکبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍای سنّنا علی سنن من کان قبلکم، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۲؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۶، ح ۲۱۲؛ الخرائج، ج ۲، ص ۹۵۵
- ↑ لا تخلوا الأرض من قائم لله بحجّة امّا ظاهرا مشهورا و امّا خائفا مغمورا لئلّا تبطل حجج الله و بیناته...؛نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷
- ↑ سوره فتح آیه۲۵
- ↑ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۹، ح ۲۲۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۷، ح ۹.
- ↑ اذا غضب الله- تبارک و تعالی- علی خلقه نحانا عن جوارهم، اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۴۷، ح ۳۸؛ کافی، ج ۱، ص ۳۴۳
- ↑ انّ الله اذا کره لنا جوار قوم نزعنا من بین اظهرهم، همان، ص ۴۹۸، ح ۲۷۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰
- ↑ و اعلموا انّ الارض لا تخلوا من حجّة الله و لکنّ الله سیعمی خلقه منها بظلمهم و جورهم و اسرافهم علی انفسهم، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۱۳، ح ۸.
- ↑ ... لکن الله سیعمی خلقه عنها بظلمهم و جهلهم، و لو خلت الارض ساعة واحدة من حجّة الله ساخت باهلها لکن الحجة تعرف الناس و لا یعرفونها...؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۲، ج ۴۶۳.
- ↑ منتخب الاثر، ص ۲۹۱.
- ↑ به درستی که برای قائم غیبتی هست
- ↑ کارگر، رحیم، مهدویت (پیش از ظهور)، ۱جلد، دفتر نشر معارف - قم (ایران)، چاپ: ۳، ۱۳۸۸ ه.ش
- ↑ «بر جان خویش میترسد» شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۸۱، ح ۷.
- ↑ اذا ظهر قائمنا اهل البیت قال: فَفَرَرْتُ مِنْکمْ لَمَّا خِفْتُکمْ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکماً؛ خفتکم علی نفسی و جئتکم لما اذن ربّی و اصلح لی امری، اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۳، ح ۷۷۷.
- ↑ ر. ک: امامت و مهدویت، ج ۳، ص ۳۴۷
- ↑ الزام الناصب، ص ۱۱۴؛ یوم الخلاص، ج ۱، ص ۱۸۸
- ↑ الزام الناصب، ص ۱۱۴؛ یوم الخلاص، ج ۱، ص ۱۸۹
- ↑ نظام سیاسی و دولت در اسلام، ص ۸۹
- ↑ امامت و مهدویت، ج ۲، ص ۳۵۰.
- ↑ ... و اما علّة ما وقع من الغیبة، فانّ الله عزّ و جل یقول: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ... انّه لم یکن احد من آبائی الّا وقعت فی عنقه بیعته لطاغیة زمانه و انّی اخرج حین اخرج و لا بیعة لاحد الطواغیت فی عنقی...، یوم الخلاص، ج ۱، ص ۲۰۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۲.
- ↑ یقوم القائم و لیس لاحد فی عنقه عهد و لا عقد و لا بیعة، الغیبة النعمانی، ص ۸۹ و ۱۰۰؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۴۲
- ↑ بشارة الاسلام، ص ۵۲؛ اعلام الوری، ص ۴۰۰؛ منتخب الاثر، ص ۲۵۱.
- ↑ تلخیص الشافی، ج ۱ و ۲، ص ۹۵(نشر عزیزی).
- ↑ مرآة العقول، ج ۴، ص ۱۷۶، ج ۶(به نقل از: مطلع الفجر، ص ۲۷.
- ↑ مهدویت پیش از ظهور، ص۱۰۵، ۱۱۹.
- ↑ «او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیینها غالب گرداند؛ هر چند مشرکان کراهت داشته باشند»؛ (سوره توبه، آیه ۳۳؛ سوره صف، آیه ۹).
- ↑ "إِنَّ لِلْقَائِمِ غَيْبَةً قَبْلَ ظُهُورِهِ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ يَخَاف"
- ↑ " لِلْقَائِمِ غَيْبَةٌ قَبْلَ قِيَامِهِ "
- ↑ " يَخَافُ عَلَى نَفْسِهِ الذَّبْح"؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص۴۸۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص۹۷.
- ↑ "أَنَا الْقَائِمُ بِالْحَقِّ وَ لَكِنَّ الْقَائِمَ الَّذِي يُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً هُوَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِي لَهُ غَيْبَةٌ يَطُولُ أَمَدُهَا خَوْفاً عَلَى نَفْسِهِ يَرْتَدُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَثْبُتُ فِيهَا آخَرُون"؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۶۱.
- ↑ "مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا وَ يَقَعُ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ إِلَّا الْقَائِمُ الَّذِي يُصَلِّي رُوحُ اللَّهِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ (ع)خَلْفَهُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُخْفِي وِلَادَتَهُ وَ يُغَيِّبُ شَخْصَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَجَ "؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۱، ص۳۱۶؛ إعلام الوری، ص۴۲۷.
- ↑ " إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ مِنْ آبَائِي (ع)إِلَّا وَ قَدْ وَقَعَتْ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ وَ إِنِّي أَخْرُجُ حِينَ أَخْرُجُ وَ لَا بَيْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِيتِ فِي عُنُقِي "؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۸۵.
- ↑ آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: ایمان آوردیم، به حال خود رها میشوند و آزمایش نخواهند شد؟! ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم و [شماها را نیز میآزماییم]. باید علم خدا درباره کسانی که راست میگویند و آنانی که دروغ میگویند تحقق یابد؛ سوره عنکبوت، آیه ۲و۳.
- ↑ " غَيْرَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ أَنْ يَمْتَحِنَ الشِّيعَةَ "؛ الکافی، ج۱ ص۳۳۷؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص۳۴۲.
- ↑ " أَمَا وَ اللَّهِ لَأُقْتَلَنَّ أَنَا وَ ابْنَايَ هَذَانِ وَ لَيَبْعَثَنَّ اللَّهُ رَجُلًا مِنْ وُلْدِي فِي آخِرِ الزَّمَانِ يُطَالِبُ بِدِمَائِنَا وَ لَيَغِيبَنَّ عَنْهُمْ تَمْيِيزاً لِأَهْلِ الضَّلَالَةِ حَتَّى يَقُولَ الْجَاهِلُ مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ مِنْ حَاجَة"الغیبة، نعمانی، ص۱۴۱؛ بحار الانوار، ج۵۱، ص۱۱۲.
- ↑ الامامة و التبصرة، ص۱۱۳؛ علل الشرائع، ج۱، ص۱۴۴.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۳۳۷؛ کمال الدین و تمام النعمه، ص۳۴۲.
- ↑ سوره قمر، آیه ۵۰.
- ↑ سوره فصلت، آیه ۱۰.
- ↑ امام مهدی (ع) موجود موعود، ص ۱۳۲ (با اندک تصرفی).
- ↑ " إِي وَ رَبِّي وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْكافِرِينَ يَا جَابِرُ إِنَّ هَذَا لَأَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ مَطْوِيٌّ عَنْ عِبَادِهِ فَإِيَّاكَ وَ الشَّكَّ فِي أَمْرِ اللَّهِ فَهُوَ كُفْر"؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۱، ص۲۸۸؛ کشف الغمه، ج ۲، ص۵۲۱.
- ↑ صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۹۸- ۱۰۷.
- ↑ "لِلْقَائِمِ غَيْبَتَانِ: إِحْدَاهُمَا طَوِيلَةٌ وَ الْأُخْرَى قَصِيرَةٌ..." (مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۵).
- ↑ البته این در صورتی است که غیبت صغری از آغاز تولد حضرت مهدی (ع) حساب شود (المفید، [الشیخ] محمد بن محمد بن النعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، آل البیت (ع)، ج ۲، ص ۳۴۰) ولی اگر از زمان وفات امام عسکری (ع) محاسبه شود ۶۹ سال خواهد بود.
- ↑ خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۷.
- ↑ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ سوره حدید، آیه:۲۵.
- ↑ خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۷.
- ↑ خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۹۸.
- ↑ خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۷.
- ↑ خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۸.
- ↑ "عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): لَا بُدَّ لِلْغُلَامِ مِنْ غَيْبَةٍ، فَقِيلَ لَهُ: وَ لِمَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: يَخَافُ الْقَتْلَ" (مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰، ح ۱؛ و نیز ر. ک: الطبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ج ۳، ص ۴۹۸).
- ↑ خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۷.
- ↑ هدایتنیا، فرجالله؛ امام مهدی در نگاه امام خمینی، ص۳۶۰- ۳۶۳.
- ↑ برای نمونه میتوان به این کتابها اشاره نمود: کمالدین، صدوق/ الفصول العشره، شیخ مفید/ الغیبه، نعمانی/ الغیبه، شیخ طوسی/ الانوار المضیئه، نیلی نجفی/ بحث حول المهدی، شهید محمد باقر صدر/ تاریخ الغیبه صغری و کبری، سید محمد صادق صدر/ النجم الثاقب، محدث نوری و...
- ↑ شیعه در اسلام (طب قدیم) ص ۲۲۸.
- ↑ همان.
- ↑ همان/ ص ۲۳۰ / بررسیهای اسلامی/ ج ۱ / صفحه ۲۳۰.
- ↑ شیعه در اسلام (طب قدیم) ص ۲۳۰.
- ↑ شیعه در اسلام (طب قدیم) / ص ۲۳۰ / در کتاب منتخب الانوار المضیئه/ ص ۲۵۱ موارد متعددی از این ملاقاتها به همراه منابع آن آمده است.
- ↑ این ادله در فصل دوم و سوم به تفصیل مطرح شد.
- ↑ برای اطلاع از شبکه وکالت یا نیابت و نحوه تشکیل و سابقه آن در میان امامان معصوم (ع) ر.ک به: سیره پیشوایان/ نوشته مهدی پیشوایی/ صفحه ۵۷۳.
- ↑ امامی میبدی، علی رضا، آموزههای مهدویت در آثار علامه طباطبائی، ص ۹۴-۹۷.
- ↑ کمال الدین، ج۲، ص۳۳۹.
- ↑ کرمی؛ رضا علی، خانواده منتظر امام زمان، ص ۱۸.
- ↑ «اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ؛ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً، لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ. وَ كَمْ ذَا وَ أَيْنَ أُولَئِكَ؟ أُولَئِكَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً، يَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيِّنَاتِهِ حَتَّى يُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ يَزْرَعُوهَا فِي قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ، هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِيقَةِ الْبَصِيرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْيَقِينِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ، وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْيَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى. أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ، وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِهِ. آهِ آهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْيَتِهِمْ! انْصَرِفْ يَا كُمَيْلُ إِذَا شِئْتَ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۳۹.
- ↑ ایرانی، حسین، منجی موعود از منظر نهج البلاغه، ص:۴۸-۴۹.
- ↑ «إِنَّ لِلْقَائِمِ غَيْبَةً قَبْلَ ظُهُورِهِ. قُلْتُ: لِمَ؟ قَالَ: يَخَافُ الْقَتْلَ»منتخب الأثر، ص ۲۶۹؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۳۷؛ مکیال المکارم، ص ۱۵۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۷.
- ↑ «السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ»مصابیح الجنان، ص ۴۶۸.
- ↑ «...وَ لَمْ تَخْلُ الْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ فِيهَا؛ ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ غَائِبٍ مَسْتُورٍ، وَ لَا تَخْلُو إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ مِنْ حُجَّةٍ»؛ منتخب الأثر، ص ۲۷۱.
- ↑ اصول کافی، ج ۱، ص ۱۷۸ و ۵۲۵؛ کمال الدین و تمام النعمه، ص ۵۱۱.
- ↑ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۸، ص ۳۵۱.
- ↑ ایرانی، حسین، منجی موعود از منظر نهج البلاغه، ص:۵۱-۵۲.
- ↑ «اوست خدایی که رسول خود را با دین حق به هدایت خلق فرستاد تا بر همه ادیان عالم تسلّط و برتری دهد، گر چه مشرکان کراهت داشته باشند».؛ سوره صف، آیه ۹
- ↑ صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱۲۷
- ↑ «اگر زمین بدون امام باقی بماند دگرگون خواهد شد». کافی، ج ۱، ص ۱۷۹، ح ۱۰
- ↑ «برای قائم غیبتی است قبل از قیامش. زراره میگوید: به حضرت عرض کردم: به چه جهت؟ فرمود: زیرا از قتل بر خود میترسد». شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۸۱، ح ۱۰
- ↑ «قائم (ع) قیام خواهد کرد در حالی که بیعت کسی بر گردن او نخواهد بود». کمال الدین، ص ۴۸۰
- ↑ «پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی نیست، این است آیین استوار، ولی اکثر مردم نمیدانند». سوره روم، آیه ۳۰
- ↑ «مردم در آغاز یک دسته بودند، و تضادی در میان آنها وجود نداشت. به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد، در این حال خداوند، پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی که به سوی حق دعوت میکرد، با آنها نازل نمود، تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند..». سوره بقره، آیه ۲۱۳
- ↑ «امّا کسی که دانشی از کتاب آسمانی داشت گفت: "پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد". و هنگامی که سلیمان آن تخت را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: "این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا میآورم یا کفران میکنم؟!"..». سوره نمل، آیه ۴۰
- ↑ و آنان را پیشوای مردم ساختیم تا خلق را به امر ما هدایت کنند و هر کار نیکو را [از انواع عبادات و خیرات و خصوص اقامه نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و آنها هم به عبادت ما پرداختند» سوره انبیاء، آیه ۷۳
- ↑ رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۳۸۸ - ۳۹۱.
- ↑ غیبت نعمانی، ترجمه جواد غفاری، ۲۰۲، صدوق، تهران.
- ↑ غیبت نعمانی، ترجمه جواد غفاری، ۲۰۳.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ۱۵۸.
- ↑ کمال الدین، ۵۹.
- ↑ کافی، کلینی، ج ۱، ۴۳، دار التعارف للمطبوعات، بیروت.
- ↑ کافی، کلینی، ج ۱، ۴۳، دار التعارف للمطبوعات، بیروت.
- ↑ کافی، کلینی، ج ۱، ۳۳۸.
- ↑ کافی، کلینی، ج ۱، ۳۳۸.
- ↑ کافی، کلینی، ج ۱، ۳۳۸.
- ↑ کافی، کلینی، ج ۱، ۳۳۳.
- ↑ همبستگی میان تصوف و تشیع، کامل مصطفی شبیبی، ترجمه دکتر علی اکبر شهابی، ۲۳۷. دانشگاه تهران.
- ↑ فضل بن شاذان و نبرد اندیشهها در ایران پس از اسلام، فریدون جنیدی، ۵۰، انتشارات بلخ، تهران.
- ↑ رجال نجاشی، ۱۹۳.
- ↑ جلالی، غلام رضا، فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی، چشم به راه مهدی، ص ۴۰۷ -۴۱۱.
- ↑ علل الشرائع، ص ۲۴۵، ح ۸.
- ↑ الغیبة، نعمانی، ص ۲۷۴، ح ۵۳.
- ↑ الغیبة، نعمانی، ص ۱۴۰، ح ۱.
- ↑ الغیبة، طوسی، ص ۳۳۹، ح ۲۸۷.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص ۳۷۰، ح ۶.
- ↑ کمال الدین، ص ۳۰۳، ح ۱۴.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص ۳۴۰، ح ۱۸.
- ↑ انشقاق، آیه ۱۹.
- ↑ کمال الدین، ص ۴۸۰، ح ۶.
- ↑ کمال الدین، ص ۶۴۱.
- ↑ ر.ک: محمدی ریشهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۳، ص ۱۴۷–۱۷۳.
- ↑ باقریزاده اشعری، محمد، از امام مهدی بیشتر بدانیم، ص۴۱-۴۴.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۶.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۰۰.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، باب علة الغیبة.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.
- ↑ مهدی انقلابی بزرگ، آیت الله مکارم شیرازی، ص ۲۴۰.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۴۶.
- ↑ " لَا بُدَّ لِلْغُلَامِ مِنْ غَيْبَة، يَخَافُ الْقَتْلَ"؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰ و شبیه آن: کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۸۹.
- ↑ " إِنَّما مَثَلُ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ كَمَثَلِ السَّاعَةُ لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ . . . لَا يَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً "؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۴؛ در منتخب الاثر، ص ۲۲۱؛ ینابیع الموده، ج ۳، ص ۱۱۶ به نقل از امام رضا (ع).
- ↑ " إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ، أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ، أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ، لَا يَعِي حَدِيثَنَا إِلَّا حُصُونٌ حَصِينَةٌ، أَوْ صُدُورٌ أَمِينَةٌ، أَوْ أَحْلَامٌ رَزِينَةٌ"؛ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۷۰ و ۸۱ و، ج ۵۲، ص ۳۱۸؛ الزام الناصب، ص ۱۲؛ بشارة الاسلام، ص ۶۷؛ ینابیع الموده، ج ۳، ص ۲۰۴؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۴۰۱.
- ↑ " فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُخْفِي وِلَادَتَهُ وَ يُغَيِّبُ شَخْصَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَج"؛ الامام المهدی، ص ۸۹.
- ↑ " الْقَائِمُ مِنَّا تَخْفَى عَلَى النَّاسِ وِلَادَتُهُ حَتَّى يَقُولُوا لَمْ يُولَدْ بَعْدُ لِيَخْرُجَ حِينَ يَخْرُجُ وَ لَيْسَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ"؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۵؛ منتخب الاثر، ص ۲۸۷؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۱۲؛ اعلام الوری، ص ۴۰۲؛ بشارة الاسلام، ص ۵۲ از امام جواد (ع).
- ↑ " إِذَا غَضِبَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ نَحَّانَا عَنْ جِوَارِهِمْ"؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۴۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰.
- ↑ " لَوْ أَنَ بَنِي فَاطِمَةَ عَرَفُوهُ لَحَرَصُوا عَلَى أَنْ يَقْطَعُوهُ بَضْعَةً بَضْعَةً"؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۸؛ الزام الناصب، ص ۱۲۷؛ تحف العقول، ص ۲۲۹.
- ↑ " إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً لَا بُدَّ مِنْهَا يَرْتَابُ فِيهَا كُلُّ مُبْطِلٍ فَقُلْتُ وَ لِمَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ لِأَمْرٍ لَمْ يُؤْذَنْ لَنَا فِي كَشْفِهِ لَكُمْ قُلْتُ فَمَا وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ قَالَ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَاتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ إِنَّ وَجْهَ الْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ لَا يَنْكَشِفُ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِهِ كَمَا لَمْ يَنْكَشِفْ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِيمَا أَتَاهُ الْخَضِرُ ع مِنْ خَرْقِ السَّفِينَةِ وَ قَتْلِ الْغُلَامِ وَ إِقَامَةِ الْجِدَارِ لِمُوسَى ع إِلَى وَقْتِ افْتِرَاقِهِمَا يَا ابْنَ الْفَضْلِ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ غَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اللَّهِ وَ مَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَكِيمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ كُلَّهَا حِكْمَةٌ وَ إِنْ كَانَ وَجْهُهَا غَيْرَ مُنْكَشِفٍ"؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱؛ الزام الناصب، ص ۱۲۶.
- ↑ " إِنَ لِلْقَائِمِ غَيْبَةً قَبْلَ أَنْ يَقُومَ إِنَّهُ يَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ يَعْنِي الْقَتْلَ"؛ الزام الناصب، ص ۸۰ و ۸۵.
- ↑ " لَهُ غَيْبَةٌ يَطُولُ أَمَدُهَا خَوْفاً عَلَى نَفْسِهِ يَرْتَدُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَثْبُتُ فِيهَا آخَرُون"؛ الزام الناصب، ص ۶۸.
- ↑ " ذَاكَ الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِي يُغَيِّبُهُ اللَّهُ فِي سِتْرِهِ مَا شَاءَ اللَّهُ "؛ بشارة الاسلام، ص ۵۱، ۲۲۱ و ۳۰۰؛ اعلام الوری، ص ۴۰۰؛ منتخب الاثر، ص ۵۵؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۰۹؛ الامام المهدی، ص ۷۹.
- ↑ " الْقَائِمُ لَا يُرَى جِسْمُهُ وَ لَا يُسَمَّى بِاسْمِهِ "؛ الزام الناصب، ص ۸۲.
- ↑ " وَضْعُ بَنُو أُمَيَّةَ وَ بَنُو الْعَبَّاسِ سُيُوفَهُمْ عَلَيْنَا لِعِلَّتَيْنِ : إِحْدَاهُمَا أَنَّهُمْ كانُوا يَعْلَمُونَ أَنَّهُ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْخِلَافَةِ حَقُّ فيخافون مِنْ ادعائنا إِيَّاهَا وَ تَسْتَقِرَّ فِي مركزها ، وَ ثَانِيهِمَا أَنَّهُمْ قَدْ وَقَفُوا مِنَ الْأَخْبَارِ الْمُتَوَاتِرَةِ عَلَى أَنَّ زَوَالَ مُلْكِ الْجَبَابِرَةِ وَ الظَّلَمَةُ عَلَى يَدِ الْقَائِمُ مِنَّا ، وَ كانُوا لَا يَشْكُونَ أَنَّهُمْ مِنَ الْجَبَابِرَةِ وَ الظَّلَمَةَ ، فسعوا فِي قَتْلَ أَهْلِ بَيْتِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ إبارة نَسْلِهِ طَمَعاً مِنْهُمْ فِي الْوُصُولَ إِلَى مَنَعَ تُولَدْ الْقَائِمِ أَوْ قَتَلَهُ ، فَأَبَى اللَّهُ أَنْ يَكْشِفَ أَمَرَهُ لِوَاحِدٍ مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ "؛ منتخب الاثر، ص ۲۹۱.
- ↑ کامل سلیمان، روزگار رهایی، ج1، ص 108-123.
- ↑ خورشید مغرب، محمدرضا حکیمی، ص ۵۲.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.
- ↑ معجم احادیث الامام مهدی، ج ۱، ص ۲۶۳، به نقل از مدرک قبل.
- ↑ سوره ملک، آیه ۲.
- ↑ کمالالدین وتمام النعمة، ج ۱ - ۲، ص ۱۳۶ - ۱۳۷.
- ↑ بهرهگیری از انتظار یار، قربانعلی الکائی، ص ۳۲.
- ↑ هرنجی، منصور، انتظار و وظایف منتظران، ص ۳۵-۴۰.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۸۲.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۸۲.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۱۳.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمامالنعمه، ج۲، ص۴۸۲.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمامالنعمه، ج۲، باب ۴۴، ح۷، ص۲۳۳.
- ↑ ﴿وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا﴾ «و به شما از دانش جز اندکی ندادهاند» سوره اسراء، آیه ۸۵.
- ↑ «أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَجِ»؛ برترین کارهای امت من، انتظار فرج است، مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۲۲؛ کمال الدین، ص۶۴۴.
- ↑ «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ انْتِظَارُ الْفَرَجِ»؛ والاترین عبادت انتظار فرج است. نهج الفصاحه، ص۷۸، ینابیع المودة، ج۳، ص۱۶۹.
- ↑ «أَفْضَلُ جِهَادِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَجِ»؛ بالاترین جهاد امت من، انتظار فرج است. بحارالأنوار، ج۵۱، ص۱۵۶.
- ↑ «رنگ (و نگار) خداوند را (بگزینید) و خوشرنگ (و نگار) تر از خداوند کیست؟» سوره بقره، آیه ۱۳۸.
- ↑ کریمی، محمد علی، آیا ظهور نزدیک است، ص ۱۴-۲۱.
- ↑ نک: کمال الدین وتمام النعمة، ج۲، فصل علت غیبت
- ↑ نعمانی، الغیبة، ص۱۴۰ - ۱۴۱
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، فصل علت غیبت
- ↑ مهدویت پرسشها و پاسخها، ص ۷۸.
- ↑ مهدویت پرسشها و پاسخها، ص ۲۰۳.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۴، ح ۱۱، ص ۲۰۴.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۷، ص ۲۳۳.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۷، ص ۲۳۳، ح ۴.
- ↑ غیبت طوسی، فصل ۵، ح ۲۸۴، ص ۲۳۷.
- ↑ علل الشرایع، ص ۲۴۴، باب ۱۷۹.
- ↑ بالادستان، محمد امین؛ حائریپور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ج۱، ص ۹۸ - ۱۰۱.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، باب ۴۴، ح۱۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۵۰.
- ↑ الغیبه، نعمانی، ب۱۰، ح۲.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، باب۴۴، ح۷.
- ↑ علل الشرایع، ص ۲۴۳، باب ۱۷۹، ح۲.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۴، ح ۴.
- ↑ آفتاب مهر، ج۱، ص ۱۲۷-۱۳۰.