اخلاق در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = اخلاق| عنوان مدخل  = اخلاق| مداخل مرتبط = [[اخلاق در لغت]] - [[اخلاق در قرآن]] - [[اخلاق در فقه اسلامی]] - [[اخلاق در نهج البلاغه]] - [[اخلاق در اخلاق اسلامی]] - [[اخلاق در معارف و سیره نبوی]] - [[اخلاق در معارف و سیره علوی]] - [[اخلاق در معارف دعا و زیارات]] - [[اخلاق در معارف و سیره سجادی]] - [[اخلاق در معارف و سیره رضوی]] - [[اخلاق در فلسفه اسلامی]] - [[اخلاق در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = اخلاق| عنوان مدخل  = اخلاق| مداخل مرتبط = [[اخلاق در لغت]] - [[اخلاق در قرآن]] - [[اخلاق در فقه اسلامی]] - [[اخلاق در نهج البلاغه]] - [[اخلاق در اخلاق اسلامی]] - [[اخلاق در معارف و سیره نبوی]] - [[اخلاق در معارف و سیره علوی]] - [[اخلاق در معارف دعا و زیارات]] - [[اخلاق در معارف و سیره سجادی]] - [[اخلاق در معارف و سیره رضوی]] - [[اخلاق در فلسفه اسلامی]] - [[اخلاق در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
== مقدمه ==
[[علم اخلاق]] از [[خُلق]] و [[ملکات نفسانی]] بحث و صفات و [[ملکات]] [[پسندیده]] و [[ناپسند]] [[انسان]] را توضیح و راه درمان آنها را بیان می‌کند. [[امام‌ خمینی]] علم اخلاق را [[علم]] به منجیات و مهلکات خُلقی و [[تربیت]] [[قلب]] و [[ریاضت]] آن و همچنین علم به کیفیت تحصیل [[فضایل]] و [[رهایی از رذایل]] و علم به مبادی و شرایط آنها می‌داند. و درباره اهمیت و [[ضرورت]] [[اخلاق]] بر این [[باور]] است که تمام مقاصد [[انبیا]]{{صل}} آن بوده که [[انسان]] را از [[زشتی‌ها]] و [[رذیلت‌های اخلاقی]] دور و با [[آداب]] [[نیکو]] آشنا سازند. ایشان [[هدف]] از علم اخلاق را معالجه رذیلت‌های اخلاقی، [[تصفیه]] صفات، [[اصلاح]] قلب و رسیدن به [[معرفت حقیقی]] و تجلیات [[اسما]] و صفات می‌داند که مقدمه برای [[تهذیب]] [[نفوس]] است و در نهایت برای حاصل‌شدن مقصد بالاتر، یعنی [[توحید]] هستند. رویکرد [[اخلاقی]] امام‌ خمینی ائتلافی است و به همه منابع کسب [[معرفت اخلاقی]] (اعم از [[عقل]]، نقل و [[شهود]]) توجه دارد و رویکرد تلفیقی را کامل‌تر و نتایج [[علمی]] حاصل از به‌کارگیری آن را قابل اعتمادتر می‌داند. امام‌ خمینی علم اخلاق را در دو حوزه فردی و [[اجتماعی]] گسترده می‌داند و در حوزه فردی بیشتر به [[فردگرایی]] و بیان ملکات نفس توجه و در حوزه اجتماعی بیشتر رویکرد وظیفه‌گرایانه دارد.
اصول [[ملکات اخلاقی]] نزد امام‌ خمینی عبارت‌اند از: [[قوه شهوت]]، [[قوه غضب]]، [[قوه علمیه]]، [[قوه]] [[عدالت]] و هر یک از این قوا، نقطه [[تعادل]] و دو نقطه افراط و تفریط دارند. ایشان برای درمان [[رذایل]] روش‌هایی علمی چون؛ ریاضت، درمان با ضد، [[ایمان]] به توحید و کسب [[محبت]] [[خداوند]] و عملی مانند [[تفکر]] ارائه کرده است.<ref>[[ مهدی علی‌زاده|علی‌زاده]] و [[مهدی احمدپور|احمدپور]]، [[اخلاق - علی‌زاده و احمدپور (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.</ref>
== معنای اخلاق ==
== معنای اخلاق ==
===معنای لغوی و اصطلاحی===
اخلاق، جمع خُلق به معنای شکل و صورت [[باطنی]] وجود [[آدمی]] است؛ چنان‌که خَلق به صورت ظاهری انسان مربوط است.<ref>راغب، مفردات، ۲۹۷؛ زبیدی، تاج العروس، ۱۳/۱۲۴؛ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۶/۸۷۱۱.</ref> خُلق گاهی به معنای قوای غریزی [[فطری]] و طبیعی و گاهی به [[افعال]] صادر از آنها گفته می‌شود.<ref>راغب، الذریعه، ۱۱۳-۱۱۴.</ref> در اصطلاح [[علم اخلاق]]، [[خُلق]] [[ملکه نفسانی]] است که به اقتضای آن، [[کارها]] به آسانی و بدون نیاز به تامل از [[انسان]] سر می‌زنند.<ref>ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۱۵؛ مدنی، ریاض السالکین، ۳/۲۹۹.</ref> [[علم]] [[اخلاق علمی]] است که از خُلق و [[ملکات نفسانی]] بحث می‌کند<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۳۷۰.</ref> و علم به احوال [[قلب]]، یعنی صفات و [[ملکات]] [[پسندیده]] و [[ناپسند]]<ref>فیض کاشانی، الحقائق، ۱۹.</ref> که انسان را به [[نجات]]، [[سعادت]] و [[قرب]] [[حق‌تعالی]] یا [[هلاکت]] و [[شقاوت]] می‌افکند و راه درمان آنها را بیان می‌کند.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۷.</ref>
[[امام‌ خمینی]] خُلق را حالتی در نفس می‌داند که انسان را به عمل [[دعوت]] می‌کند و به واسطه [[ریاضت]] نفس، [[تفکر]] و تکرار به دست می‌آید.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۱۰.</ref> ایشان علم اخلاق را علم به منجیات و مهلکات خُلقی و [[تربیت]] قلب و ریاضت آن و همچنین علم به کیفیت تحصیل [[فضایل]] و [[رهایی از رذایل]] و علم به مبادی و شرایط آنها می‌داند.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۳۸۷.</ref>.<ref>[[ مهدی علی‌زاده|علی‌زاده]] و [[مهدی احمدپور|احمدپور]]، [[اخلاق - علی‌زاده و احمدپور (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.</ref>
اخلاق، جمع «[[خُلق]]» و «خُلُق» می‌باشد، این کلمه را صاحبان لغت این‌گونه بیان نموده‌اند: «جوهری»<ref>اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، تحقیق عبدالغفور عطار، ذیل ماده خلق.</ref> و «طریحی»<ref>طریحی، مجمع البحرین، ذیل ماده خلق.</ref> آن را به معنای [[سرشت]] دانسته‌اند و ابن‌اثیر در توضیح «خُلق» می‌گوید: [[خلق]] عبارت است از: طبع، سرشت و [[حقیقت]] آن صورت [[باطنی]] یعنی نفس و اوصاف و معانی مختص به آن است، همچنان که «خلق» برای صورت ظاهری [[انسان]] به‌کار می‌رود<ref>ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث والاثر، ج۲، ص۷۰.</ref>. راغب اصفهانی درباره این واژه می‌گوید: خَلق و خُلق در اصل یکی هستند، لکن خَلق به هیئات و صورت‌هایی که با چشم [[درک]] می‌شود اختصاص یافته و خُلق به [[قواعد]] و سجایایی که با [[بصیرت]] درک می‌شود مختص شده است<ref>راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل ماده خلق.</ref>. از مجموعه دیدگاه‌های ذکر شده مشخص می‌شود که اخلاق عبارت است از صفت و کیفیت درونی نفس که از آن به [[سجیه]] و [[خوی]] و [[خصلت]] درونی تعبیر می‌شود.
اخلاق، جمع «[[خُلق]]» و «خُلُق» می‌باشد، این کلمه را صاحبان لغت این‌گونه بیان نموده‌اند: «جوهری»<ref>اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، تحقیق عبدالغفور عطار، ذیل ماده خلق.</ref> و «طریحی»<ref>طریحی، مجمع البحرین، ذیل ماده خلق.</ref> آن را به معنای [[سرشت]] دانسته‌اند و ابن‌اثیر در توضیح «خُلق» می‌گوید: [[خلق]] عبارت است از: طبع، سرشت و [[حقیقت]] آن صورت [[باطنی]] یعنی نفس و اوصاف و معانی مختص به آن است، همچنان که «خلق» برای صورت ظاهری [[انسان]] به‌کار می‌رود<ref>ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث والاثر، ج۲، ص۷۰.</ref>. راغب اصفهانی درباره این واژه می‌گوید: خَلق و خُلق در اصل یکی هستند، لکن خَلق به هیئات و صورت‌هایی که با چشم [[درک]] می‌شود اختصاص یافته و خُلق به [[قواعد]] و سجایایی که با [[بصیرت]] درک می‌شود مختص شده است<ref>راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل ماده خلق.</ref>. از مجموعه دیدگاه‌های ذکر شده مشخص می‌شود که اخلاق عبارت است از صفت و کیفیت درونی نفس که از آن به [[سجیه]] و [[خوی]] و [[خصلت]] درونی تعبیر می‌شود.


خط ۳۰: خط ۴۰:
در موضوع اخلاق و [[فلسفه]] [[اخلاق]]، در طول [[تاریخ]] مکاتب و دیدگاه‌های متعددی از سوی [[اندیشمندان]] و [[فیلسوفان]] ارائه شده است. مجموع این دیدگاه‌ها و مکاتب در چند دسته قابل طبقه‌بندی است؛
در موضوع اخلاق و [[فلسفه]] [[اخلاق]]، در طول [[تاریخ]] مکاتب و دیدگاه‌های متعددی از سوی [[اندیشمندان]] و [[فیلسوفان]] ارائه شده است. مجموع این دیدگاه‌ها و مکاتب در چند دسته قابل طبقه‌بندی است؛


* مکاتب غیر واقع‌گرا. مکاتب غیر واقع‌گرا مکاتبی هستند که در آنها [[صدق]] و کذب‌ناپذیری، نداشتن معیاری برای معقولیت [[احکام اخلاقی]]، [[کثرت‌گرایی]] [[اخلاقی]] و نسبی‌گرایی امری پذیرفته شده می‌باشد؛ شماری از مهم‌ترین مکاتب این دسته عبارت‌اند از: احساس‌گرایی، توصیه‌گرایی، [[جامعه‌گرایی]]، قراردادگرایی و [[نظریه]] [[امر الهی]] یا [[حسن و قبح شرعی]]<ref>ر. ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص۳۱-۳۴.</ref>.
مکاتب غیر واقع‌گرا. مکاتب غیر واقع‌گرا مکاتبی هستند که در آنها [[صدق]] و کذب‌ناپذیری، نداشتن معیاری برای معقولیت [[احکام اخلاقی]]، [[کثرت‌گرایی]] [[اخلاقی]] و نسبی‌گرایی امری پذیرفته شده می‌باشد؛ شماری از مهم‌ترین مکاتب این دسته عبارت‌اند از: احساس‌گرایی، توصیه‌گرایی، [[جامعه‌گرایی]]، قراردادگرایی و [[نظریه]] [[امر الهی]] یا [[حسن و قبح شرعی]]<ref>ر. ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص۳۱-۳۴.</ref>.
* مکاتب وا گرا. مکاتب واقع‌گرا مکاتبی هستند که یا [[احکام]] و قضایای اخلاقی را واقعیت‌های طبیعی می‌دانند و یا اینکه آن را در امور [[متافیزیکی]] و ما بعدالطبیعی پیگیری می‌کنند؛ که با توجه به این امر به دو گروه قابل تقسیم هستند؛
 
مکاتب وا گرا. مکاتب واقع‌گرا مکاتبی هستند که یا [[احکام]] و قضایای اخلاقی را واقعیت‌های طبیعی می‌دانند و یا اینکه آن را در امور [[متافیزیکی]] و ما بعدالطبیعی پیگیری می‌کنند؛ که با توجه به این امر به دو گروه قابل تقسیم هستند؛
# مکاتبی که احکام و قضایای اخلاقی را واقعیت‌های طبیعی می‌دانند. شماری از مهم‌ترین مکاتب و دیدگاه‌های این دسته عبارت‌اند از: عزت‌گرایی، سودگرایی، دیگرگرایی یا عاطفه‌گرایی، قدرت‌گرایی، تطورگرایی و وجدان‌گرایی.
# مکاتبی که احکام و قضایای اخلاقی را واقعیت‌های طبیعی می‌دانند. شماری از مهم‌ترین مکاتب و دیدگاه‌های این دسته عبارت‌اند از: عزت‌گرایی، سودگرایی، دیگرگرایی یا عاطفه‌گرایی، قدرت‌گرایی، تطورگرایی و وجدان‌گرایی.
# مکاتبی که [[واقعیت]] احکام اخلاقی را در امور متافیزیکی و ما بعدالطبیعی پیگیری می‌کنند. شماری از مهم‌ترین مکاتب این دسته عبارت‌اند از: [[مکتب]] کلبی، مکتب رواقی، مکتب کانت و مکتب سعادت‌گرایی (فضیلت‌گرایی) که مکاتب اخلاقی سقراط، [[افلاطون]]، ارسطو و [[مکتب اخلاقی]] [[اسلام]] از این دسته می‌باشند و این مکتب مورد [[تأیید]] اسلام می‌باشد<ref>ر. ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص۳۱-۳۴.</ref>.
# مکاتبی که [[واقعیت]] احکام اخلاقی را در امور متافیزیکی و ما بعدالطبیعی پیگیری می‌کنند. شماری از مهم‌ترین مکاتب این دسته عبارت‌اند از: [[مکتب]] کلبی، مکتب رواقی، مکتب کانت و مکتب سعادت‌گرایی (فضیلت‌گرایی) که مکاتب اخلاقی سقراط، [[افلاطون]]، ارسطو و [[مکتب اخلاقی]] [[اسلام]] از این دسته می‌باشند و این مکتب مورد [[تأیید]] اسلام می‌باشد<ref>ر. ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص۳۱-۳۴.</ref>.
خط ۵۷: خط ۶۸:


برخی از عالمان اخلاق بر آنند که پرداختن به این نوع متون اخلاقی نمی‌تواند تمام مقصود در [[تهذیب]] [[نفوس]] را ادا کند و حتی پرداختن به برخی از آنها موجب دور ماندن از مقصد می‌گردد، از این‌رو باید در موضوع [[اخلاق]] آثاری نوشته شود که با [[بشارت]] و [[انذار]]، [[موعظه]] و [[نصیحت]] و [[تذکر]] و [[یادآوری]]، مقصود خود را در نفس جایگزین ساخته و به جای اینکه راه درمان را نشان دهد خود، درمان باشد و مطالعه آن [[قلب]] را نرم و [[انسان]] را مهذب و [[نورانی]] سازد. درحالی‌که متون برجای مانده تنها نسخه هستند و نتوانسته‌اند عمل را به [[مردم]] [[القاء]] نمایند<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۲-۱۴؛ امام خمینی، تقریرات فلسفه، تقریر سید عبدالغنی اردبیلی، ج۳، ص۳۶۰-۳۶۱.</ref>. کتاب چهل [[حدیث]] [[امام خمینی]] که بر اساس [[سنت]] اربعین‌نویسی [[نگارش]] یافته به این نکته توجه جدی داشته و در ۳۳ حدیث آن، ضمن برشماری [[مفاسد اخلاقی]]، مواعظی در جهت باز داشتن نفس از آنها بیان شده است. افزون بر آن، [[هدف]] مؤلف در شرح [[روایات]]، بیدار ساختن و توجه دادن به مخاطب است تا با پیمودن طریق [[سلوک]] خود را از [[صفات ناپسند]] مبرا ساخته و با [[ایمان]] درست و عمل [[خالص]] [[خدا]] را [[ملاقات]] کند<ref>ر. ک: امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱-۲ «مقدمه».</ref>. پس از آن نیز آثار متعددی در [[علم اخلاق]] نگارش یافته که افزون بر توجه به این رویکرد، رویکردهای دیگری همچون محوریت [[آیات قرآن]] نیز در آنها مورد توجه بوده است<ref>ر. ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، اخلاق در قرآن؛ مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن؛ [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، مراحل اخلاق در قرآن، مبادی اخلاق در قرآن.</ref><ref>[[علی گرامی|گرامی، علی]]، [[اخلاق - گرامی (مقاله)| مقاله «اخلاق»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی]]، ص ۴۱-۴۶.</ref>
برخی از عالمان اخلاق بر آنند که پرداختن به این نوع متون اخلاقی نمی‌تواند تمام مقصود در [[تهذیب]] [[نفوس]] را ادا کند و حتی پرداختن به برخی از آنها موجب دور ماندن از مقصد می‌گردد، از این‌رو باید در موضوع [[اخلاق]] آثاری نوشته شود که با [[بشارت]] و [[انذار]]، [[موعظه]] و [[نصیحت]] و [[تذکر]] و [[یادآوری]]، مقصود خود را در نفس جایگزین ساخته و به جای اینکه راه درمان را نشان دهد خود، درمان باشد و مطالعه آن [[قلب]] را نرم و [[انسان]] را مهذب و [[نورانی]] سازد. درحالی‌که متون برجای مانده تنها نسخه هستند و نتوانسته‌اند عمل را به [[مردم]] [[القاء]] نمایند<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۲-۱۴؛ امام خمینی، تقریرات فلسفه، تقریر سید عبدالغنی اردبیلی، ج۳، ص۳۶۰-۳۶۱.</ref>. کتاب چهل [[حدیث]] [[امام خمینی]] که بر اساس [[سنت]] اربعین‌نویسی [[نگارش]] یافته به این نکته توجه جدی داشته و در ۳۳ حدیث آن، ضمن برشماری [[مفاسد اخلاقی]]، مواعظی در جهت باز داشتن نفس از آنها بیان شده است. افزون بر آن، [[هدف]] مؤلف در شرح [[روایات]]، بیدار ساختن و توجه دادن به مخاطب است تا با پیمودن طریق [[سلوک]] خود را از [[صفات ناپسند]] مبرا ساخته و با [[ایمان]] درست و عمل [[خالص]] [[خدا]] را [[ملاقات]] کند<ref>ر. ک: امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱-۲ «مقدمه».</ref>. پس از آن نیز آثار متعددی در [[علم اخلاق]] نگارش یافته که افزون بر توجه به این رویکرد، رویکردهای دیگری همچون محوریت [[آیات قرآن]] نیز در آنها مورد توجه بوده است<ref>ر. ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، اخلاق در قرآن؛ مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن؛ [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، مراحل اخلاق در قرآن، مبادی اخلاق در قرآن.</ref><ref>[[علی گرامی|گرامی، علی]]، [[اخلاق - گرامی (مقاله)| مقاله «اخلاق»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی]]، ص ۴۱-۴۶.</ref>
==پیشینه==
بحث از [[اخلاق]] و [[اصول اخلاقی]] از دیرباز مد نظر [[بشر]] بوده است. در یونان باستان سوفسطائیان بر اساس مبنای [[شک و تردید]]، در [[ارزش]] هنجارهای [[اخلاقی]] [[تردید]] و [[ضرورت]] و کلی‌ بودن قضایای اخلاقی را [[نفی]] می‌کردند و آنها را نسبی می‌دانستند.<ref> کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۹۹-۱۰۴.</ref> [[فیلسوفان]] یونان با این [[تفکر]] به‌شدت [[مخالفت]] کردند و [[مکتب اخلاقی]] خویش را بر بنیان [[حکمت]] و [[تعقل]] نهادند و بر ارزش [[معرفت]] و [[امکان شناخت]] و [[ثبات]] [[ارزش‌های اخلاقی]] تاکید کردند و [[دانایی]] را اصل و اساس [[فضیلت]] و ارزش و [[جهل و نادانی]] را سرمنشا [[ناهنجاری]] اخلاقی معرفی کردند<ref>کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۲۴۹.</ref>؛ چنان‌که ارسطو بر اساس تعقل، [[اخلاق]] سعادت را بنیان نهاد و شرط اصلی دستیابی به فضیلت را در گرو [[حاکمیت]] [[عقل]] بر [[قوای نفس]] دانست و سرچشمه [[رذیلت‌ها]] را محکومیت و مغلوبیت عقل و [[اسارت]] آن در دست [[غضب]] و [[شهوت]] معرفی کرد<ref>بارتلمی، مقدمه کتاب علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ۱/۹۶.</ref>؛ البته در کتاب‌های [[فلسفی]]، [[علوم]] به دو قسم [[حکمت نظری]] و عملی تقسیم شده‌اند و [[علم اخلاق]] یکی از شاخه‌های [[حکمت عملی]] معرفی و بررسی شده است.<ref>شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة، ۱/۴۷۶-۴۷۷.</ref> از کتاب‌های [[ارزشمندی]] که در آن [[زمان]] در زمینه [[اخلاق]] نوشته شد، [[اخلاق]] نیکوماخوس و اخلاق ادموس بود.<ref>کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۳۱۱-۳۱۶.</ref> این کتاب‌ها بعدها مورد توجه نویسندگان و شارحان واقع شدند.<ref>ابن‌ندیم، کتاب الفهرست، ۳۱۲؛ قاضی‌صاعد، ۲۶۹.</ref>
[[هویت]] اخلاق در [[تمدن اسلامی]] ریشه در [[قرآن]] و [[سنت]] دارد و [[آیات]] و [[روایات]] فراوانی در این زمینه وجود دارد. [[قرآن کریم]] در معرفی آسیب‌های [[اخلاقی]]، به پیروی‌ نکردن از عالمانی که در [[پیروی]] از [[هوای نفسانی]]، [[کلام الهی]] را [[تحریف]] می‌کنند، توصیه کرده است. {{متن قرآن|أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«آیا امید دارید که (آن یهودیان) به (خاطر دعوت) شما ایمان بیاورند با آنکه دسته‌ای از آنان سخن خداوند را می‌شنیدند و آن را پس از آنکه در می‌یافتند آگاهانه دگرگون می‌کردند؟» سوره بقره، آیه ۷۵.</ref>؛ <ref> ایزدپناه، درآمدی بر مبانی، ۱۶۲-۱۶۳.</ref> توجه به مباحث اخلاقی [[اسلام]] و بحث از مفاد و مبانی آن در میان [[مسلمانان]]، به [[سده اول هجری]] به دورانی بر می‌گردد که مسائلی مانند «[[عدل الهی]] و معیار [[عدالت]]»، «معنا و ملاک [[حسن و قبح]]»، «رابطه [[اعتقاد]] و عمل» و «[[جبر و تفویض]] و [[نظریه]] [[امر بین الامرین]]»، [[ذهن]] مسلمانان را مشغول کرده بود.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱/۴۱-۴۲ و ۶/۶۳۹.</ref> بعدها [[دانشمندان]] مسلمانان در [[نگارش]] اخلاق [[روایی]] کوشش‌های فراوانی کردند؛ ازجمله آنها تدوین کتاب [[شریف]] [[اصول کافی]] است که باب‌هایی از آن در مباحث اخلاق و مبانی آن بر محور [[روایت]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[احادیث اهل بیت]]{{ع}} است.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۶۳۵-۶۷۴.</ref> از سوی دیگر، برخی از [[صوفیه]] رویکردی اخلاقی که هویتی [[زهدگرایی]] داشت، مطرح کردند. بعدها [[میراث]] [[فرهنگی]] ارسطو بر باورهای [[عقلانی]] مسلمانان تاثیر گذاشت و مؤلفان [[اسلامی]] هر یک در حد توان خود از آثار ارسطو در تحریر [[اخلاق فلسفی]] استفاده کردند. از نخستین فیلسوفانی که از اخلاق ارسطویی نام برده، [[فارابی]] است <ref>فارابی، الجمع بین رای الحکیمین، ۹۵.</ref>؛ همچنین [[ابن‌مسکویه]] در آثار خود از آن نقل کرده است و اساس کتاب [[تهذیب الاخلاق]] و [[تطهیر الاعراق]] او متأثر از [[اخلاق]] ارسطویی است.<ref>ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۱۸.</ref> از دیگر دانشمندانی که اخلاق ارسطویی را دنبال کردند، خواجه‌ [[نصیرالدین طوسی]] است. وی کتاب طهارة الاعراق ابن‌مسکویه را [[ترجمه]] و آن را با اضافاتی تألیف کرد.<ref>خواجه‌نصیر، اخلاق ناصری، ۵-۶.</ref> اگرچه بعدها [[ملا مهدی نراقی]] نیز تلاش کرد روش تلفیقی از [[استدلال]] و [[اخبار]] را در اخلاق در پیش بگیرد، اما شاکله اصلی کتاب وی اخلاق استدلالی است که مبتنی بر [[حکمت عملی]] [[فیلسوفان]] پیشین است. وی با اقتباس از تهذیب الاخلاق ابن‌مسکویه، مباحث [[تجرد نفس]] و [[دلایل]] آن را بیان می‌کند و سپس بر اساس [[قوای سه‌گانه]] نفس، [[فضیلت‌ها]] و رذیلت‌های هر یک از آنها را به صورت مفصل توضیح می‌دهد.<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۱/۳۷.</ref>
آثار [[اخلاقی]] به چند دسته تقسیم می‌شوند:
#[[اخلاق توصیفی]] که به شیوه [[تاریخی]] و [[جامعه‌شناختی]] به [[ارزش‌های اخلاقی]] [[جامعه]] خاص می‌پردازد <ref>فرانکنا، فلسفه اخلاق، ۲۵.</ref>؛
#[[فلسفه]] اخلاق که بر اساس آن پیش‌فرض‌های اخلاق و مباحثی چون معناشناسی و [[نظام اخلاقی]] و معیار اخلاقی در آن بحث می‌شود<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۲۸۸-۲۸۹ و ۵۷۶.</ref>؛
#[[اخلاق تربیتی]] ([[اخلاق عملی]]) که به چگونگی تحصیل [[فضیلت]] و اجراکردن این فضیلت‌ها در خود و [[پرهیز]] از رذیلت‌های [[روحی]] و عملی از راه پرورش قوای درونی در مرحله عمل می‌پردازد و از این‌رو [[آسیب‌شناسی]] اخلاقی از [[وظایف]] این شاخه از پژوهش‌های اخلاقی است.<ref>جوادی آملی، ادب قضا، ۵۴؛ جوادی آملی، تسنیم، ۲۴/۱۱۴.</ref> فرق اخلاق عملی با [[اخلاق نظری]] در این است که اخلاق نظری به مباحثی [[علمی]] و [[فلسفی]] درباره نفس و تهذیب آن و [[تزکیه]] [[قوای ادراکی]] و تحریکی نفس می‌پردازد؛ اما اخلاق عملی برای اجراکردن اخلاق نظری در نفس است<ref>جوادی آملی، تحریر تمهید القواعد، ۱۳-۱۴.</ref>؛
#[[علم اخلاق]] که به بررسی نظری فضیلت‌ها و [[رذیلت‌ها]] به معنای کلی آنها و معالجه برای [[تهذیب نفس]] می‌پردازد.<ref>نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، ۳۲.</ref> علم اخلاق با تطبیق آن معیار بر [[ملکات نفسانی]]، مانند [[شجاعت]]، [[عفت]]، یا افعالی مانند [[وفای به عهد]] یا [[راستگویی]] به دست می‌آید.
[[علم اخلاق]] در غرب پیش از دوره رنسانس تحت تاثیر [[حاکمیت]] [[اندیشه]] [[کلیسای کاتولیک]] قرار داشت که بر مراکز [[علمی]] و [[فرهنگی]] [[تسلط]] یافت و [[اخلاق]] در آن بر اساس [[فلسفه]] ارسطویی بود که با [[کتاب مقدس]] تطبیق داده شده بود. پس از دوره رنسانس که پایان حاکمیت [[کلیسا]] و [[عقاید]] آن بود، در [[حقایق]] [[ارزش‌های اخلاقی]] تشکیک شد و این حقایق، اموری [[ذهنی]] و غیر [[واقعی]] برشمرده شدند.<ref>استیس، دین و نگرش نوین، ۱۷۰-۱۷۲.</ref> [[فیلسوفان]] [[غربی]] از آنجا که [[قواعد]] [[اخلاقی]] را معیاری برای [[درستی]] و [[خطا]] نپذیرفتند، معیارهای گوناگونی پیشنهاد کردند که می‌توان آنها را به دو دسته تقسیم کرد: غایت‌انگارانه که به نتیجه عمل توجه دارند، نه به خود عمل و وظیفه‌گرایانه که به [[وظیفه]] و [[تکلیف]] فعلی توجه دارند.<ref>فرانکنا، فلسفه اخلاق، ۴۵-۴۷.</ref>
[[امام‌ خمینی]] با روش اخلاقی و [[نظام ارزشی]] خود که مبتنی بر [[موعظه]]، [[نصیحت]] و [[انذار]] است روش‌های اخلاقی دیگر را [[نقد]] کرده<ref>امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۱-۱۳؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۳۹۵.</ref> و در برخی موارد مسائل اخلاقی را به روش استدلالی و برهانی مطرح کرده است.<ref>امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۳۳۸-۳۴۰.</ref> ایشان در کتاب [[شرح چهل حدیث]] و [[شرح حدیث جنود عقل و جهل]] و در ضمن نامه‌های [[عرفانی]] خود، مباحث اخلاق عرفانی را مطرح کرده است و در آنها با دغدغه‌های اخلاقی به بحث از [[فضایل]] و [[رذایل اخلاقی]] پرداخته می‌شود، ولی طرح و بررسی موضوعات و حل و فصل آنها با رویکردی عرفانی انجام می‌شود. ایشان در این زمینه توانسته نمونه و الگویی مطرح کند و پیش از ایشان آن‌چنان به علم اخلاق عرفانی پرداخته نشده است.<ref>یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۲۲۸-۲۲۹.</ref>.<ref>[[ مهدی علی‌زاده|علی‌زاده]] و [[مهدی احمدپور|احمدپور]]، [[اخلاق - علی‌زاده و احمدپور (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.</ref>
==جایگاه علم اخلاق==
[[قرآن کریم]] [[تهذیب]] و [[تزکیه]] را یکی از [[اهداف بعثت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} می‌داند.{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب) ، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref> از این‌رو [[پیامبر اکرم]]{{صل}} یکی از اهداف بعثت خود را اتمام [[مکارم اخلاق]] معرفی می‌کند.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۰/۵۰۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۶/۲۱۰؛ امام‌ خمینی، جهاد اکبر، ۲۴.</ref>
[[امام‌ خمینی]] درباره اهمیت و [[ضرورت]] [[اخلاق]] بر این [[باور]] است که تمام مقاصد [[انبیا]]{{صل}} آن بوده است که [[انسان]] را از [[زشتی‌ها]] و [[رذیلت‌های اخلاقی]] دور و با [[آداب]] [[نیکو]] آشنا سازند.<ref>امام‌ خمینی، جهاد اکبر، ۱۱-۱۲ و ۲۴.</ref> از این جهت [[علم اخلاق]] از [[علوم]] متداول در کتاب‌های [[الهی]] و سنت‌های انبیا{{ع}} است و در [[روایات]] از آن به [[فریضه عادله]] تعبیر شده است.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۳۲.</ref> ایشان با استفاده از روایاتی که علوم مفید را به سه قسم «[[آیات]] [[محکمه]]»، «فریضه عادله» و «[[سنت]] قائمه» تقسیم می‌کند، آیات محکمه را بر [[علوم عقلی]] و [[معارف الهی]] تطبیق می‌دهد و فریضه عادله را بر علم اخلاق که [[علم]] به [[تربیت]] [[قلوب]] و منجیات و مهلکات خلقیه است و سنت قائمه را بر علوم ظاهر، مانند [[علم فقه]]<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۳۸۷.</ref>؛ زیرا اخلاق در [[حقیقت]] [[عدالت]] میان قوا و [[افراط]] و تفریط‌نکردن در آن است و فریضه‌بودن آن نیز در مقابل سنت، اشاره‌ای به تعبدی‌نبودن و امکان دسترسی [[عقل]] به آن است.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۳۹۲.</ref> ایشان تحصیل علم اخلاق را از ضروریات محصلان [[علوم دینی]] می‌داند تا نخست با [[تهذیب نفس]] و کسب [[ملکات فاضله]]، به [[اصلاح جامعه]] و تربیت آن بپردازند.<ref>امام‌ خمینی، جهاد اکبر، ۱۱-۱۲.</ref> به [[اعتقاد]] ایشان جامعه‌ای که در آن اصول و [[ارزش‌های اخلاقی]] [[حاکم]] نباشد، به [[سقوط]] و [[انحطاط]] کشیده می‌شود و ریشه همه [[جنگ‌ها]] [[فسادها]] و [[ظلم‌ها]] [[خودخواهی]] [[انسان]] و نبود [[تهذیب اخلاق]] است.<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۶۲.</ref>
امام‌ خمینی در پژوهش‌های اخلاقیِ خود به علم اخلاق و [[اخلاق تربیتی]] پرداخته است. ایشان در این زمینه [[اخلاق توصیفی]] و [[تاریخی]] را چندان مطلوب ارزیابی نمی‌کند و آن را نوعی نسخه‌نویسی می‌داند و [[معتقد]] است ورود در این امور انسان را از مقصد اصلی باز می‌دارد. ایشان بر این باور است که شخص [[پزشک]] باید کلامش [[حکم]] دوا را داشته باشد و [[بیماری]] [[روحی]] را درمان کند؛ در حالی‌که وارد شدن به مباحثی مانند [[فلسفه]] [[اخلاق]] و [[تاریخ]] اخلاق که شامل [[قصه‌ها]]، حکایت‌ها و مثل‌هاست، دورشدن از مقصود اصلی است و کتاب [[اخلاقی]] باید بیانی موعظه‌ای باشد و نویسنده با [[انذار]] و [[بشارت]] و [[موعظه]] و [[نصیحت]] و [[تذکر]] و یادآوری [[هدف]] خود را در نفس مخاطب جایگزین کند.<ref>امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۱-۱۳.</ref>
در سخنان [[امام‌ خمینی]] محور اخلاق بر اساس [[مفاهیم قرآنی]] و [[کلام]] [[معصومان]]{{ع}} است. ایشان ضمن استفاده از دستورالعمل‌ها و توصیه‌های [[سیر]] و سلوکی [[استادان]] فن، بر [[تجربه]]، [[مجاهده]]، [[ریاضت]] و [[تعبد]] نیز تکیه کرده است.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۴، ۱۰ و ۱۶.</ref> ایشان نسخه [[اصلاح]] بیماری‌های [[نفسانی]] را بهره‌بردن از آموزه‌های [[شریعت]] می‌داند؛ زیرا [[شناخت سعادت و شقاوت]] و [[مصالح]] و [[مفاسد]] [[نفس انسان]] تنها برای [[خالق]] آن ممکن است.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۲۰۰.</ref>
امام‌ خمینی که در طرح و ارائه مسائل اخلاقی و [[تربیتی]]، نگاهی جامع دارد، [[اسلام]] را [[دین جامع]] می‌داند و همچنان‌که [[انسان]] موجودی چندبُعدی است، ایشان در روش اخلاقی خود، به همه [[ابعاد وجودی انسان]] توجه کرده است<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۳۰-۱۳۱.</ref> و در درمان [[رذیلت‌های اخلاقی]] سعی کرده است ریشه مفاسد و انحراف‌های نفسی را بیان کند و در پی درمان ظاهری دردها نیست، بلکه در صدد راهیابی به ریشه [[ناهنجاری‌ها]] است؛ به همین‌جهت به افراد پیوسته توصیه می‌کند از [[خودخواهی]] و [[دنیادوستی]] دوری کنند.<ref> امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۲۵۵؛ امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۱.</ref>.<ref>[[ مهدی علی‌زاده|علی‌زاده]] و [[مهدی احمدپور|احمدپور]]، [[اخلاق - علی‌زاده و احمدپور (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.</ref>
==موضوع و [[غایت]] [[علم اخلاق]]==
موضوع علم اخلاق، نفس ناطقه انسان، قوای آن<ref>جوادی آملی، مبادی اخلاق، ۲۱.</ref> و [[شناخت]] صفات و [[ملکات]] خوب و بد اخلاقی<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۳۷۱.</ref> است. برخی با توجه به برخورداری انسان از [[افعال]] اختیاری، موضوع علم اخلاق را [[اعمال]] اختیاری انسان شمرده‌اند.<ref>مغنیه، فلسفه اخلاق در اسلام، ۲۳.</ref> از سخنان امام‌ خمینی برداشت می‌شود موضوع علم اخلاق، [[قلب]] و نفس و [[قوای نفس]] است.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۲۵ و ۵۲۷.</ref> ایشان مباحث [[علم اخلاق]] را مربوط به [[تربیت]] [[قلب]] و پرورش آن، [[اعمال]] [[قلبی]] و [[علم]] به منجیات و مهلکات خلقی، چگونگی تحصیل [[محاسن اخلاق]] و دوری از [[رذایل]] آن می‌داند.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۳۸۷.</ref>
از نگاه [[اندیشمندان مسلمان]]، [[هدف]] علم اخلاق به طور کلی رسیدن به [[سعادت ابدی]] و خلاصی از [[شقاوت]] و [[عذاب]] است<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۴۱.</ref> که در پرتو نزدیک‌شدن به [[باری‌تعالی]] محقق می‌شود.<ref>فیض کاشانی، الحقائق، ۱۹.</ref> از نظر [[حکما]]، [[کمال انسان]] در [[حکمت]] و [[عدالت]] است و با توجه به اینکه [[قوه عاقله]] دارای دو جنبه نظری و عملی است، کمال در جنبه نظری، [[عقل]] بالفعل و در جنبه عملی، عدالت است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۷/۲۳۵ و ۱۳/۷۱۳.</ref> عرفا نیز کمال انسان را [[تقرب به خدا]] و اتصال به مبدا و اتصاف به صفات او می‌دانند.<ref>ابن‌عربی، تفسیر ابن‌عربی، ۱/۱۴۹؛ قونوی، النصوص، ۱۰۱.</ref> [[امام‌ خمینی]] هدف از علم اخلاق را معالجه [[رذیلت‌های اخلاقی]]، [[تصفیه]] صفات، <ref>امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۲.</ref> [[اصلاح]] قلب و رسیدن به [[سعادت]] [[روحانی]] و درجات بالای [[معنوی]]<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۲۷.</ref> و رسیدن به [[معرفت حقیقی]] و تجلیات [[اسما]] و صفات<ref>امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۵۷.</ref> می‌داند؛ البته علم به منجیات و مهلکات در علم اخلاق، مقدمه برای [[تهذیب]] [[نفوس]] است که آن نیز مقدمه برای حصول [[حقایق]] [[معارف]] و همه برای حاصل‌ شدن مقصد بالاتر، یعنی [[توحید]] هستند.<ref>امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۰-۱۱.</ref>.<ref>[[ مهدی علی‌زاده|علی‌زاده]] و [[مهدی احمدپور|احمدپور]]، [[اخلاق - علی‌زاده و احمدپور (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.</ref>
==مبانی علم اخلاق==
علم اخلاق بر اساس هر گرایشی بر مبانی‌ای [[استوار]] است. مهمترین این مبانی از دیدگاه [[اسلام]] عبارتند از:
#توحیدی‌ بودن: [[نظام اخلاقی اسلام]] چنان‌که امام‌ خمینی خاطرنشان کرده است، تنها بیان [[صفات پسندیده]] یا [[نفی]] [[صفات رذیله]] نیست، بلکه علم اخلاق مقدمه برای [[تهذیب نفس]] و آن نیز مقدمه برای رسیدن به [[معرفت]] و توحید است؛ زیرا با رذیلت‌های اخلاقی که [[حجاب]] قلب محسوب می‌شوند، [[انسان]] نمی‌تواند به مقصد اصلی که معرفت و توحید است، برسد<ref>امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۰.</ref>؛ از این‌رو [[تهذیب اخلاق]] برای این است که [[انسانی]] [[الهی]] [[تربیت]] شود<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۶/۴۲.</ref> و به [[قرب الهی]] برسد<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۹۲.</ref>؛ در غیر این صورت [[انسان]] از مرتبه حیوانیت عبور نکرده است و تنها درجاتی از [[سعادت]] [[حیوانی]] را کسب کرده است.<ref>امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۴۸۳-۴۸۴؛ جوادی آملی، صورت و سیرت، ۷۷.</ref>
#فطری‌ بودن: [[قرآن کریم]] [[فطرت انسان]] را فطرتی الهی معرفی کرده است.{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین  روی (دل) را برای این دین راست بدار!  بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref> از دیدگاه [[امام‌ خمینی]] [[انسان]] بر اساس [[فطرت]] خود متوجه خیر و کمال است و از [[نقص]] و [[شرور]] [[تنفر]] دارد.<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۲-۳۳؛ امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۷۹.</ref> ایشان در کتاب‌های [[اخلاقی]] خود با تحلیل رابطه فطرت با مقولات اخلاقی، در این زمینه نوآوری‌های مهمی را مطرح کرده است که خیر را لازمه فطرت مخموره و اضداد و مقابل آن را ناشی از فطرت محجوبه دانسته<ref>امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۲۷۷-۲۷۹.</ref> و [[معتقد]] است فطرت انسان بر [[استقامت]] و [[حبّ]] به خیر سرشته شده است؛ اما خود انسان به سبب مشغول‌شدن به کثرات و [[طبیعت]]، سبب [[حجاب]] بر فطرت خویش می‌شود.<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۵۰.</ref> ایشان هر یک از [[کمال‌ها]] و [[رذیلت‌ها]] را از فطریاتی می‌داند که انسان در به‌فعلیت رساندن آن مختار است.<ref>امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۶۸.</ref>
#عقلی‌ بودن [[حسن و قبح افعال]]: بیشتر [[حکما]] و [[اندیشمندان اسلامی]] حسن و قبح افعال را [[عقلی]] می‌دانند و آن را از مدرکات [[عقل عملی]] می‌شمارند، مانند [[ادراک]] [[حسن عدل]] و [[قبح ظلم]].<ref>قاضی‌عبدالجبار، المغنی، ۱۳/۳۵۱؛ حلی، الباب الحادی عشر، ۲۵.</ref> برخی [[متکلمان اشعری]] کارکرد عقل عملی را قبول ندارند و معتقدند [[قبیح]] آن چیزی است که [[شارع]] از آن [[نهی]] کرده و حسن آن چیزی است که به آن امر کرده است.<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۲۸۴؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۱۸۱-۱۸۶.</ref> امام‌ خمینی معتقد است بعضی [[ادراکات]] عقل عملی مانند [[ادراک حسن و قبح]] ذاتی [[افعال]] مانند حسن [[صدق]] و [[قبح]] [[کذب]]؛ البته این با قطع نظر از عوارض و عناوین عارض بر آنان است.<ref>امام‌ خمینی، مکاسب، ۲/۱۱۲-۱۱۴.</ref> از این‌رو ایشان در مباحث [[فقهی]] قائل است [[عقل]] در مواردی می‌تواند [[مصالح]] و [[مفاسد]] [[احکام]] را ادراک کند.<ref>امام‌ خمینی، مکاسب، ۱/۲۵۱؛ امام‌ خمینی، البیع، ۳/۵۸۸.</ref>
#اختیاری‌ بودن: [[اندیشمندان اسلامی]] بر این نکته تاکید کرده‌اند که شکل‌گیری و [[تغییر]] [[خُلق]] امری اختیاری است؛ بنابراین حصول [[صفات نیکو]] و [[زشت]] امری اکتسابی است<ref>فارابی، سعادت، ۴۵-۴۶.</ref>؛ ولی درباره اینکه [[اخلاق]] و [[ملکات نفسانی]] ذاتی و جبلی انسان است یا اکتسابی، چند نظر وجود دارد:
##رواقیان [[مردم]] را در طبع [[پاک]] و [[نیکوکار]] می‌دانند و معتقدند هر کسی دارای خلقی نیکوست؛ اما این [[خلق]] پاک بر اثر [[همنشینی]] با [[اشرار]]، به [[رذیلت]] تبدیل می‌شود که دیگر با [[تادیب]] هم [[اصلاح]] نخواهند شد.<ref> ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۱۶.</ref>
##[[ابن‌ مسکویه]] همانند [[ارسطو]] معتقد است اخلاق و صفات بد برای انسان ذاتی و طبیعی نیست و [[انسان‌ها]] قابلیت [[تغییر]] [[اخلاق]] و خصلت‌های خود را به‌سرعت یا کندی دارند.<ref>ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۱۶؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۵۵.</ref>
##[[جالینوس]] قائل به نظری میانه است. او [[معتقد]] است برخی ذاتاً [[نیکوکار]] و برخی ذاتاً بدکارند.<ref> ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۱۷.</ref>.<ref>[[ مهدی علی‌زاده|علی‌زاده]] و [[مهدی احمدپور|احمدپور]]، [[اخلاق - علی‌زاده و احمدپور (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.</ref>
[[امام‌ خمینی]] با بیان [[کلام]] برخی [[علمای اخلاق]] بر اینکه [[اختلاف]] [[اخلاق]] و حالات افراد بر اساس مزاج و [[فطرت انسان]] است، <ref>اخوان‌الصفاء، رسائل اخوان الصفاء، ۱/۲۹۹.</ref> بر این [[باور]] است که مراد از فطری‌بودن [[خلق]] آن نیست که ذاتی و غیر قابل تغییر است، بلکه تمام اخلاق [[ملکات نفسانی]] تا در این [[عالم ماده]] و حرکت و تغییر و تجدد هستند، قابل تغییرند و [[انسان]] می‌تواند تمام اخلاق و [[ملکات]] خود را به صفات مقابل آن تبدیل کند و دلیل این مدعا افزون بر [[برهان]] و [[تجربه]]، [[دعوت انبیا]] و [[شرایع]] حقه است.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۱۰؛ امام‌ خمینی، الطلب و الاراده، ۷۵.</ref>
==[[رویکردهای اخلاقی]]==
علمای اخلاق از رویکردهای اخلاقی مختلفی [[پیروی]] می‌کنند که ناشی از [[اختلاف]] در مبادی [[اخلاق]] و منابع [[استنباط احکام]] [[اخلاقی]] است، به گونه‌ای که این سبب اختلاف روش و شیوه [[اثبات]] گزاره‌های اخلاقی شده است. ازجمله این رویکردها عبارت‌اند از:
#رویکرد [[عقلانی]] [[اخلاق]]: این رویکرد ریشه در [[مکتب اخلاقی]] ارسطو دارد که مبانی و مباحث خود را بر [[عقلانیت]] [[فلسفی]] بنا گذاشته است. ریشه این [[مکتب]]، [[معرفت]] [[قوای نفس]] و [[استدلال]] بر [[تجرد روح]] است.<ref>ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۸۵؛ خواجه‌نصیر، اخلاق ناصری، ۱۵-۲۲.</ref> [[حکما]] در بیان [[فلسفه]] اخلاق از این مکتب [[پیروی]] کرده‌اند. در این روش [[انسان]] پس از [[شناخت]] خود و [[تجرد نفس]] و شناخت [[فضیلت‌ها]] و [[رذیلت‌ها]]، [[تربیت]] خود را آغاز می‌کند تا خود را به [[کمال حقیقی]] [[انسانی]] برساند.<ref>ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۹۱-۹۹؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۱۱۰.</ref>. [[امام‌ خمینی]] این روش حکمای اخلاق را چندان مطلوب ارزیابی نمی‌کند و آن را نوعی [[تاریخ]] اخلاق و وصف فضیلت‌ها و شمردن رذیلت‌ها می‌داند<ref>امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۱-۱۳.</ref>؛ از این‌رو ایشان برخی کتاب‌های اخلاقی نظیر [[احیاء]] [[علوم]] الدین غزالی را [[نقد]] می‌کند؛ زیرا این کتاب افزون بر اینکه بر [[روایات ضعیف]] تکیه کرده و به نقل اقوال و سرگذشت صوفیان پرداخته واندیشه‌های [[سست]] و متناقض را در خود جای داده، در روش نیز با بیان فروعات اخلاقی فراوان و بی‌فایده و بیان تاریخ اخلاق و حکایات، تاثیر چندانی در [[تصفیه]] اخلاق و [[تهذیب]] [[باطن]] ندارد و انسان را از مقصد اصلی باز می‌دارد.<ref>امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۲-۱۳؛ امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۳۶۰-۳۶۱.</ref> ایشان با توصیه به [[تمسک]] به [[سیره انبیا]]{{ع}} و اولیای [[معصوم]]{{ع}} [[معتقد]] است باید آنان را [[اسوه]] خود قرار داد تا به سرمنزل مقصود رسید.<ref>امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۳۴۳.</ref>
#رویکرد اخلاق [[روایی]]: مکتب روایی از منبع [[فیض]] [[وحیانی]] و [[علم لدنی]] [[اهل بیت]]{{ع}} نشئت گرفته است و برخی معتقدند اگر دیگران چیزی از تأملات خویش از [[معرفت نفس]] گفته‌اند، کامل‌تر از آن نزد [[انبیا]]{{ع}} و [[اهل بیت]]{{ع}} است.<ref>آملی، جامع الاسرار، ۶۸.</ref> [[امام‌ خمینی]] نیز در تبیین این رویکرد [[اخلاقی]] بر این [[اعتقاد]] است که [[اهل بیت]]{{ع}} آنچه در [[ارشاد]] [[خلق]] بیان کرده‌اند، از سرچشمه کامل [[علم لدنی]] [[رسول اکرم]]{{صل}} است که از [[وحی الهی]] و [[علم]] ربانی است و از قیاسات و اختراعات و تصرفات [[شیطانی]] مبراست.<ref>امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۵.</ref>
#رویکرد [[اخلاق]] [[عرفانی]]: برخی [[عارفان]] [[مسلمان]] با تاکید بر [[کشف و شهود]] به عنوان منبع اصلی [[تحصیل معرفت]]، روش عرفانی را در بحث از [[فضیلت‌ها]] و [[رذیلت‌های اخلاقی]] و [[اثبات]] [[احکام]] آن پیش گرفتند و روش اخلاق عرفانی را پایه‌گذاری کردند.<ref> یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۲۸۸.</ref> امام‌ خمینی نیز در برخی مباحث اخلاقی این روش را دنبال کرده و مباحث اخلاقی را با مباحث عرفانی پیوند زده است.<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۱۰۹؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۶.</ref>
#رویکرد ائتلافی: دسته‌ای از [[عالمان]] [[اسلامی]] با ادغام رویکرد [[روایی]] و [[عقلانی]] و برخی نیز با افزودن رویکرد عرفانی، از رویکرد ائتلافی و تلفیقی [[پیروی]] کردند که ازجمله آنان [[فیض کاشانی]] در [[محجة البیضاء]]، [[نراقی]] در [[جامع السعادات]] و امام‌ خمینی در [[شرح حدیث جنود عقل و جهل]] و [[شرح چهل حدیث]] است. آنان کوشیده‌اند بر منبع خاصی تاکید نکنند و امکانات همه منابع [[معرفتی]] (اعم از [[عقل]]، نقل و [[کشف]]) را در کسب [[معرفت اخلاقی]] به‌کار بگیرند. این گروه روشی مرکّب و تلفیقی را در اثبات [[احکام اخلاقی]] پیش گرفته‌اند.<ref> شبّر، عبدالله، الاخلاق؛ فیض کاشانی، ملامحسن، الحقائق فی محاسن الاخلاق؛ نراقی، ملامهدی، جامع السعادات.</ref>
رویکرد اخلاقی امام‌ خمینی به هویت‌شناسی [[نظام]] [[باورها]] یا معرفت‌های بنیادین وی در مورد [[جهان]] و [[انسان]] بستگی دارد؛ بر این اساس [[هویت]] رویکرد اخلاقی ایشان، هویت [[توحیدی]]، [[قرآنی]] و [[نبوی]]{{صل}} است. ایشان بر اساس این رویکرد در برخی آثار خود شرح و تفصیل [[روایات]] را با [[معرفت عقلانی]] و [[فلسفی]] پیش برده و برخی [[احادیث]] را بر پایه مباحث عقلانی [[تفسیر]] کرده است<ref>امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۲۱-۲۲.</ref>؛ در مواضعی نیز میان سه امر تلفیق کرده است و افزون بر [[آموزه‌های قرآن کریم]] و [[روایات]] و [[معرفت]] [[فلسفی]] و [[عقلانی]]، از [[معرفت شهودی]] و دستورالعمل‌های [[سیر]] و سلوکیِ مبتنی بر [[تجربه]]، [[مجاهده]] و [[ریاضت]] از [[اخلاق]] [[عرفانی]] نیز بهره برده است. بر این اساس استناد [[امام‌ خمینی]] به همه منابع کسب [[معرفت اخلاقی]] (اعم از [[عقل]]، نقل و [[شهود]]) و [[پرهیز]] از [[انحصارگرایی]] روش‌شناختی در مستندسازی [[آموزه‌های اخلاقی]] نشان می‌دهد که ایشان رویکرد تلفیقی را کامل‌تر و نتایج [[علمی]] حاصل از به‌کارگیری آن را قابل اعتمادتر می‌داند<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۶-۱۸، ۳۶۲ و ۴۵۷.</ref>؛ برای نمونه ایشان در شرح نخستین [[حدیث]] در کتاب شرح [[چهل حدیث]]، بحث [[لزوم]] [[جهاد]] نفس را با استناد به برخی [[منابع روایی]] دیگر آغاز می‌کند.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۴.</ref> ایشان در فراز دیگری از شرح این حدیث، به منبع عقل (بدیهیات [[عقل عملی]]) استناد می‌کند و [[معتقد]] است ازجمله [[امور فطری]] که هر [[انسانی]] به آن [[حکم]] می‌کند، [[احترام به منعم]] است.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۰.</ref> ایشان در پایان سخن خود به هر سه منبع «عقل، نقل و شهود» استناد کرده و بر این [[باور]] است که اینها [[موعظه]] و [[خطابه]] نیست، بلکه نتیجه [[برهان]] حکمی حکمای بزرگ و [[کشف]] [[اصحاب]] ریاضت و [[اخبار]] [[صادقان]] و [[معصومان]] است.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۶.</ref>.<ref>[[ مهدی علی‌زاده|علی‌زاده]] و [[مهدی احمدپور|احمدپور]]، [[اخلاق - علی‌زاده و احمدپور (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.</ref>
==گستره [[علم اخلاق]]==
علم اخلاق در حوزه‌های مختلف کاربرد دارد، ازجمله:
#[[اخلاق فردی]]: برخی صفات مربوط به صفاتی است که در رابطه [[انسان]] با خود و با [[خداوند]] مطرح می‌گردد. [[قرآن کریم]] در [[آیات]] فراوانی به این قسم از اخلاق اشاره کرده است، مانند [[پاکدامنی]]، {{متن قرآن|وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، دارایی‌هایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که دارایی‌های ایشان را به آنان باز می‌گردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.</ref> [[اخلاص]]، {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ}}<ref>«ما این کتاب را به حقّ به سوی تو فرو فرستاده‌ایم، از این روی خداوند را در حالی که دین (خود) را برای او ناب می‌داری بپرست» سوره زمر، آیه ۲.</ref> [[خشوع]] و [[فروتنی]]، {{متن قرآن|أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ}}<ref>«آیا هنگام آن نرسیده است که دل‌های مؤمنان از یاد خداوند و از آنچه از سوی حق فرو فرستاده شده است فروتنی یابد و مانند کسانی نباشند که پیش از این به آنان کتاب (آسمانی) دادند اما روزگار بر آنان به درازا کشید و دل‌هاشان سخت شد و بسیاری از آنان بزهکار بودند؟» سوره حدید، آیه ۱۶.</ref> [[زهد]]{{متن قرآن|وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى}}<ref>«و به آنچه با آن دسته‌هایی از آنان را بهره‌مند گردانده‌ایم چشم مدوز، آراستگی زندگی این جهان را (به آنان داده‌ایم) تا آنان را در آن بیازماییم و روزی پروردگارت بهتر و پایاتر است» سوره طه، آیه ۱۳۱.</ref> امام‌ خمینی نیز در قسم [[اخلاق فردی]] به بسیاری از این صفات در کتاب‌های شرح حدیث [[جنود عقل و جهل]] و شرح چهل حدیث اشاره و آنها را تحلیل و بررسی کرده است.
#[[اخلاق اجتماعی]]: برخی [[رفتارها]] به رابطه [[انسان]] با انسان‌های دیگر باز می‌گردد و رعایت‌نکردن برخی [[اصول اخلاقی]] [[ناهنجاری‌های اجتماعی]] ایجاد می‌کند. [[قرآن کریم]] در آیاتی به برخی از [[ناهنجاری‌ها]] و [[اخلاق نیکو]] اشاره کرده است؛ ناهنجاری‌ها مانند [[قتل]]{{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلاَّ خَطَئًا وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَئًا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلاَّ أَن يَصَّدَّقُواْ فَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِّيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةً فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا }}<ref>«هیچ مؤمنی حق ندارد مؤمنی (دیگر) را بکشد جز به خطا و هر که به خطا مؤمنی را بکشد آزاد کردن برده‌ای مؤمن و پرداخت خونبهایی به خانواده‌اش (بر عهده کشنده است) مگر آنان در گذرند پس اگر (کشته) از گروه دشمن شما امّا مؤمن است، آزاد کردن برده‌ای مؤمن (بس است) و اگر از گروهی است که میان شما و ایشان پیمانی هست پرداخت خونبهایی به خانواده‌اش و آزاد کردن برده‌ای مؤمن (لازم است) و آن کس که (برده‌ای) نیابد روزه دو ماه پیاپی (بر عهده اوست) برای پذیرش توبه‌ای از سوی خداوند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۹۲.</ref> [[ربا]]، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و اگر مؤمنید آنچه از ربا که باز مانده است رها کنید» سوره بقره، آیه ۲۷۸.</ref> [[غش]] در [[معاملات]] {{متن قرآن|وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُواْ عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ وَإِذَا كَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ }}<ref>«وای بر کم‌فروشان! آنان که چون از مردم پیمانه گیرند تمام پیمایند و چون پیمانه دهند یا وزن کنند کم نهند» سوره مطففین، آیه ۱-۳.</ref> و [[خیانت]] در [[امانت]].{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر خیانت نکنید و در امانت‌های خود دانسته خیانت نورزید» سوره انفال، آیه ۲۷.</ref> اخلاق نیکو همچون [[وفای به عهد]]، {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا}}<ref>«و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا او به برنایی  خود برسد و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۴.</ref> [[اخوت]]{{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}}<ref>«جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.</ref> و [[تعاون]]{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref>«ای مؤمنان! (حرمت) شعائر خداوند را و نیز (حرمت) ماه حرام و قربانی‌های بی‌نشان و قربانی‌های دارای گردن‌بند و (حرمت) زیارت‌کنندگان بیت الحرام را که بخشش و خشنودی پروردگارشان را می‌جویند؛ نشکنید و چون از احرام خارج شدید می‌توانید شکار کنید و نباید دشمنی با گروهی که شما را از (ورود به) مسجد الحرام باز داشتند، وادارد که به تجاوز دست یازید؛ و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید و از خداوند پروا کنید، بی‌گمان خداوند سخت کیفر است» سوره مائده، آیه ۲.</ref> [[امام‌ خمینی]] برخی صفات را مؤثر بر [[اخلاق]] عمومی و [[روابط اجتماعی]] می‌داند که سبب [[صلاح]] و [[فساد]] [[جامعه]] می‌شوند.<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۵/۳۹۵.</ref> ایشان ازجمله [[صفات پسندیده]] [[اجتماعی]] را [[برادری]]،<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۲/۳۳.</ref>[[تعاون]]،<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۶/۲۷۲.</ref> [[خودباوری]]،<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۱۶.</ref> [[رفق]] و [[مروت]]<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۴۰.</ref> و [[عدالت‌خواهی]]<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۳/۳۲۱.</ref> می‌داند. از دیدگاه ایشان در [[نظام]] اخلاق اجتماعی، نه تنها فرد در قبال خویشتن و [[سعادت]] این [[دنیا]] و [[آخرت]] [[مسئول]] است، بلکه در برابر جامعه و حتی همنوعان [[مسئولیت]] دارد<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۷/۴۷۶.</ref> و انسان در [[حیات اجتماعی]] خود به [[حقیقت]] [[کمال انسانی]] [[دست]] نمی‌یابد مگر اینکه خویشتن را ملزم به [[تبعیت]] از [[حق]] و [[قوانین]] برآمده از [[بعثت انبیا]]{{ع}} سازد.<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۵/۳۲۶-۳۲۷.</ref>
ازجمله اخلاق اجتماعی، [[اخلاق سیاسی]] است. قرآن کریم و [[روایات]] به برخی رفتارهای [[اخلاقی]] [[سیاسی]] اشاره کرده‌اند، ازجمله مراعات پیمان‌های میان [[دولت‌ها]]، {{متن قرآن|وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ}}<ref>«و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref> دوستی‌ نکردن با [[کفار]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۵۱.</ref> و مروت و [[آزادگی]].<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۴۵/۵۱.</ref> از دیدگاه برخی ([[سیاست]] ماکیاولی) در سیاست، [[اخلاق]] معنا ندارد و سیاست به معنای [[خدعه]]، [[دروغگویی]]، [[چپاول]] و [[تزویر]] است.<ref> فاستر، خداوندان اندیشه سیاسی، ۱/۵۲۷؛  مطهری، مجموعه آثار، ۷/۳۸۳ و ۲۲/۲۶۴.</ref> از دیدگاه امام‌ خمینی سیاست در [[اسلام]] به معنای خدعه، تزویر و چپاول [[اموال]] و [[نفوس]] [[مردم]] نیست و این ربطی به [[اخلاق اسلامی]] ندارد و سیاستی [[شیطانی]] است، بلکه در اخلاق اسلامی [[هدایت مردم]] به سوی صلاح و سعادت، <ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۳۱-۴۳۲.</ref> [[دفاع از محرومان]] و [[مستضعفان]]، <ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۱.</ref> [[حفظ عزت]] و [[شرافت]]<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۲/۲۰۰.</ref> و [[احترام متقابل]]، <ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۳/۵۱۵.</ref> ازجمله [[اخلاق اسلامی]] در حوزه [[سیاست]] است.
از دیگر مصادیق [[اخلاق اجتماعی]]، [[اخلاق]] [[حاکمان]] و [[کارگزاران]] است. برخی صفات مربوط به حاکمان و رابطه آنان با [[رعیت]] و زیردستان و آراسته‌شدن به خلق‌های [[پسندیده]] است. [[قرآن کریم]] به برخی از این صفات اشاره کرده است، مانند [[مهرورزی]]{{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref> و [[سعه صدر]] {{متن قرآن|أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ}}<ref>«آیا به دلت گشایش ندادیم؟» سوره انشراح، آیه ۱.</ref> در [[روایات]] نیز [[صفات]] کارگزاران [[اسلامی]]، [[مدارا با مردم]]، <ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۱۷.</ref> [[فروتنی]] و [[مهربانی]]<ref>نهج البلاغه، ن۲۷، ۴۰۰.</ref> و رعایت [[انصاف]]<ref>نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۴.</ref> معرفی شده است. [[امام‌ خمینی]] در آثار خود به برخی صفات کارگزاران اشاره کرده است، مانند [[ساده‌زیستی]] و مردمی‌ بودن، <ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۴۲۹.</ref> [[اعتماد به نفس]]، <ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۸/۱۸۹.</ref> [[انتقادپذیری]]<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۰.</ref> و [[حمایت از محرومان]] و وابسته‌نبودن و دفاع‌نکردن از [[سرمایه‌داران]].<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۱.</ref>
[[تفسیر اخلاقی]] امام‌ خمینی در حوزه فردی بیشتر به [[فردگرایی]] و بیان [[ملکات]] نفس و بیان شاکله [[انسانی]] توجه دارد<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۸، ۱۹۶ و ۵۱۰-۵۱۱.</ref> و در حوزه [[اجتماعی]] بیشتر رویکرد وظیفه‌گرایانه دارد؛ مانند مواضع مشهور ایشان در [[جنگ]] تحمیلی [[عراق]] علیه [[ایران]] که بر اساس [[وظیفه]] و [[تکلیف الهی]] بوده است.<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۴.</ref>.<ref>[[ مهدی علی‌زاده|علی‌زاده]] و [[مهدی احمدپور|احمدپور]]، [[اخلاق - علی‌زاده و احمدپور (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.</ref>
==اصول [[ملکات اخلاقی]]==
[[علمای اخلاق]] در مورد اصول صفات و ملکات اخلاقی که [[فضیلت‌ها]] و [[رذیلت‌ها]] از آنها منشعب می‌شوند، [[اختلاف]] نظر دارند. برخی اصول [[اخلاق]] را در [[انسان]] چهار اصلِ [[شهوت]]، [[غضب]]، [[قوه علمیه]] و [[قوه]] [[عدالت]] می‌دانند<ref>غزالی، الاربعین، ۱۱۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۹۶؛  امام‌ خمینی، تقریرات ۳/۳۵۴.</ref> و برخی آن را سه اصل می‌دانند و قوه عدالت را ازجمله قوا برنمی‌شمرند.<ref>ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۹۶-۹۷.</ref>
امام‌ خمینی با بیان [[اصول اخلاقی]] و [[اختلاف]] آرا در این اصول، بر این [[باور]] است که این اصول عبارت‌اند از: [[قوه شهوت]]، [[قوه غضب]]، قوه علمیه، قوه عدالت و هر یک از این قوا، نقطه [[تعادل]] و دو نقطه افراط و تفریط دارند. [[اعتدال]] در این قوا، [[رشد فضایل]] [[انسانی]] و [[اخلاقی]] است.<ref>امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۴-۳۵۷.</ref> هر یک از این اصول بنا بر مقتضای خود عمل می‌کنند؛ چنان‌که [[شهوت]] مقتضی جلب ملایمات است؛ از این‌رو اگر [[انسان]] این [[قوه]] را مهار نکند، عالم را به [[فساد]] می‌کشاند؛ همچنان‌که [[قوه غضب]] و [[قوه خیال]] و [[شیطنت]] این‌گونه است و باید آن را مهار کرد.<ref>امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۴-۳۵۵.</ref>
بر این اساس هر یک از اصول یادشده به منزله دایره‌ای است که نقطه مرکز آن قوه [[اعتدال]] است. پس هرچه از این مرکز و حد اعتدال دور شود، از اعتدال دور گشته تا برسد به ضعیف‌ترین درجه آن؛ بنابراین میان آخرین نقطه [[ضعف]] و میان مرکز، نقاط و مراتب و درجاتی از طرف [[تفریط]] واقع می‌شود. همچنین است اگر از این مرکز و حد اعتدال به طرف بالا برود تا آن اندازه‌ای که از مرکز دور شود؛ یعنی آخرین مرتبه قوت، طرف [[افراط]] از حد اعتدال است؛ پس اصول [[اخلاق]]، ثمرات و [[فضایل]] این چهار مرکز و چهار قوه در حال اعتدال است که ریشه فضایل انسانی و اخلاقی‌اند و از آنجاکه هر قوه یک مرکز دارد که در دو طرف‌اش نهایت دوری از مرکزِ اعتدال است که منشا [[رذیلت‌ها]] است، اصول رذیلت‌ها و اوصاف هلاک‌کننده هشت عدد هستند.<ref>امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۶-۳۵۷.</ref>
[[امام‌ خمینی]] نقاط اعتدال و افراط و تفریطِ این چهار اصل و قوه را تبیین کرده است:
#[[قوه علمیه]]: حد اعتدال آن [[حکمت]]، طرف افراط آن جُربزه و طرف تفریط آن بُله نام دارد.<ref>امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۷-۳۵۸.</ref>
#[[قوه غضبیه]]: حد اعتدال آن [[شجاعت]] است؛ یعنی قوه‌ای که تحت [[میزان]] [[عقل]] است و حرکت و سکون آن به [[اجازه]] عقل صورت می‌گیرد و این صفت شجاعت است. طرف افراط این قوه [[تهور]] است و طرف تفریط این قوه، [[جبن]] و [[ترس]] است.<ref>امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۸-۳۵۹.</ref>
#[[قوه شهویه]]: این قوه حد اعتدالش [[عفت]] و طرف [[تفریط]] آن [[خمودی]] و طرف افراطش [[حرص]]، [[وقاحت]] و [[تبذیر]] است.<ref>امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۹.</ref>
#[[قوه]] [[عدلیه]]: این قوه نیز سه نقطه دارد. هرچند برخی آن را قوه و اصلی جداگانه نشمرده‌اند و آن را [[قوه تعدیل‌کننده]] آن سه قوه برشمرده‌اند، برخی دیگر آن را یک اصل می‌دانند<ref>امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۳۶۰.</ref> که [[حد وسط]] آن [[عدالت]]، و [[افراط]] در آن [[ظلم و جور]] و تفریط در آن [[پذیرش ظلم]] است.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۰۰.</ref>
از دیدگاه [[امام‌ خمینی]] [[اخلاق اسلامی]] بر دو رکن و عنصر اصلی [[استوار]] است که از ترکیب آن دو، اساس و رکن [[اخلاق الهی]] شکل می‌گیرد:
#[[فطرت]] [[خداجویی]] و [[اعتدال]] که عامل [[ملکوتی]] و [[کمال انسان]] است (بُعد اثباتی)؛
#[[نفی]] [[خودبینی]] و [[حبّ]] نفس که مانع [[تکامل انسان]] است. (بُعد سلبی) در رکن اول، امام‌ خمینی بر این [[باور]] است که در مسائل [[خودسازی]] و [[اخلاق]]، [[اعتدال]] زیربنای [[ملکات اخلاقی]] است<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۴۵؛ امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۲/۵۰۹.</ref> و ملاک [[ارزشمندی]] [[اعمال]]، جهت خداجویی آنهاست و اگر مقصدها [[الهی]] شد و غیر [[خدا]] از صفحه [[دل]] بیرون رفت، همه چیز به دست می‌آید<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۵/۱۶۶؛ ۶/۳۱۱ و ۱۳/۴۶۱.</ref>؛ بر این اساس بُعد مثبت اخلاق و خودسازی بر [[اخلاص]] و [[قیام برای خدا]] تکیه دارد.<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۱/۳۷۸ و ۱۶/۱۹۶-۱۹۷.</ref> در رکن دوم امام‌ خمینی [[معتقد]] است آنچه مانع از [[رشد]] و [[تعالی انسان]] می‌شود و او را از [[تهذیب]] و [[تزکیه]] باز می‌دارند، خودبینی است<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۳۳۱.</ref> و ریشه تمام [[رذیلت‌های اخلاقی]] [[حب نفس]] و [[حب دنیا]] و تمام [[گرفتاری‌ها]] از [[خودمحوری]]، خودگرایی و خودبینی [[آدمی]] است؛ زیرا [[بشر]] همه چیز را برای خود می‌خواهد و به [[مصالح]] و [[منافع]] دیگران نمی‌اندیشد.<ref>امام‌ خمینی، تفسیر حمد، ۱۲۱-۱۲۲؛ امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۳۰۸.</ref> ایشان اساس و ریشه [[دنیادوستی]] را نیز حب نفس می‌داند<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۹۴ و ۱۶/۱۶۲.</ref> و معتقد است یکی از مظاهر [[حب نفس]] و شاخه‌های خودخواهیْ [[خصومت]] و [[اختلاف]] است. ایشان همواره بر این نکته تاکید می‌کند که اختلاف و [[تفرقه]] برخاسته از [[خودخواهی]] است.<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۱۴-۲۱۵.</ref>.<ref>[[ مهدی علی‌زاده|علی‌زاده]] و [[مهدی احمدپور|احمدپور]]، [[اخلاق - علی‌زاده و احمدپور (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.</ref>
==روش‌های درمان [[رذایل]]==
از دیدگاه [[علمای اخلاق]] [[رذیلت‌های اخلاقی]]، همچون [[حسد]]، [[ریا]] و [[تکبر]]، سبب [[هلاکت]] افرادند و در صورتی که فرد به درمان آنها [[اقدام]] نکند، در نفس ریشه می‌دوانند و [[اصلاح]] آنها دشوار خواهد بود.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۸۰.</ref> [[امام‌ خمینی]] که خود [[انسانی]] متخلق به [[اخلاق الهی]] بود، همچون دیگر [[اندیشمندان]]، روش‌هایی [[علمی]] و عملی برای درمان رذیلت‌های اخلاقی ارائه کرده است<ref>[[ مهدی علی‌زاده|علی‌زاده]] و [[مهدی احمدپور|احمدپور]]، [[اخلاق - علی‌زاده و احمدپور (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.</ref>:
===روش‌های عملی===
ازجمله این روش‌ها این موارد است:
#[[ریاضت]]: یکی از روش‌های اصلاح [[اخلاق]] ریاضت و [[مجاهده]] است و این نیاز به [[تحمل سختی‌ها]] در معالجه [[امراض قلبی]] دارد.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۱۱۰.</ref> امام‌ خمینی نیز درمان برخی [[صفات رذیله]] را به درمان اصل و ریشه آنها که [[دنیادوستی]] و نفس‌دوستی است، می‌داند که این نیاز به [[زحمت]] و ریاضت بسیار دارد.<ref>امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۲۵۴.</ref> ایشان [[هدف]] و مقصد [[بعثت انبیا]]{{ع}} را [[تزکیه]] و خروج نفس از [[ظلمات]] به [[نور]] می‌داند و [[معتقد]] است [[پیامبران]]{{ع}} برای [[تربیت]] [[انسان]] آمده‌اند.<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۳۲۴.</ref> ایشان در [[آموزه‌های اخلاقی]] خود بر این نکته [[اصرار]] می‌کند که پیگیری و ریاضت‌های فراگیر لازم است تا انسان در [[مبارزه]] با رذیلت‌های اخلاقی و [[جهاد اکبر]] با [[هوای نفسانی]] سربلند و [[پیروز]] گردد.<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۰/۷۷ و ۲۱/۳۲۴.</ref>
#درمان با ضد: پس از [[معرفت]] اسباب صفات رذیله و برطرف‌ کردن آنها، مواظبت بر ضد هر یک از [[رذیلت‌ها]] لازم است تا نفس از افراط و تفریط به حد [[اعتدال]] باز گردد.<ref>غزالی، الاربعین، ۱۱۰؛ فیض کاشانی، الحقائق، ۷۸.</ref> امام‌ خمینی نیز ازجمله درمان عملی رذیلت‌ها و [[صفات ناپسند]] را معالجه با ضد می‌داند؛ چنان‌که اگر کسی علاقه به [[مال]] و [[ثروت]] دارد، با انجام [[صدقات]] [[مستحب]] و [[واجب]] و [[گشاده‌دستی]]، صفت [[حب دنیا]] و [[بخل]] را از خود دور کند<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۵۰-۵۱.</ref> یا کسی که دارای صفت [[خمودی]] و [[سستی]] است، با ضد آن درمان کند و به حد [[اعتدال]] که [[شجاعت]] است برسد.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۳۵.</ref>
#[[ایمان]] به [[توحید]]: برخی از [[صفات رذیله]] در [[انسان]] ناشی از [[ضعف ایمان]] است و اگر انسان [[حق‌تعالی]] را [[قادر]] مطلق بداند که [[عزت]] و [[عظمت]] و [[رزق]] افراد به دست اوست، صفاتی مانند [[حرص]]، [[حسد]]، [[تملق]]، [[کذب]]، [[ریا]] و [[سُمعه]]، [[ترس]] از غیر [[خداوند]] و [[امید]] به غیر او باقی نمی‌ماند. این روش که هم مربوط به [[شناخت]] و [[علم]] و هم به [[ایمان]] و عمل بر می‌گردد و مبنای آن توحید [[خالص]] است، روش مخصوص [[قرآن کریم]] است که در [[کتاب‌های آسمانی]] و [[تعالیم]] دیگر [[انبیا]]{{ع}} که در دست است، یافت می‌شود.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۳۵۸-۳۵۹.</ref> [[امام‌ خمینی]] نیز یکی از راه‌های [[تصفیه]] [[اخلاق]] و تحصیل [[اخلاص]] و [[صفا]] را توجه به سبب، فاعل [[حقیقی]] و [[توحید افعالی]] می‌داند و [[معتقد]] است کسی که حق‌تعالی را [[متصرف]] در امور ببیند، از ریا و جلب قلوبِ دیگران [[بی‌نیاز]] و از [[شرک]] و [[خودبینی]] خالی می‌شود<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۱۷۱-۱۷۲.</ref> و در مقابل، [[بی‌نیازی]]، [[عزت نفس]] و [[اعتماد]] به حق‌تعالی جایگزین آن می‌شود<ref>امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۲۲۰.</ref>؛ البته به [[اعتقاد]] ایشان [[علم توحید]] به‌تنهایی کافی برای [[اصلاح نفس]] و کسب [[ملکات]] [[پسندیده]] نیست. [[انسان]] باید [[قوه]] عملیه را در خود تقویت کند و توحید را به [[قلب]] برساند که در این صورت صفات [[رضا]]، [[تسلیم]]، طمانینه، [[توکل]] و [[یاس]] از آنچه در دست [[مردم]] است، به دنبال آن می‌آید.<ref>امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۴۷۳.</ref>
#کسب [[محبت]] خداوند: [[عالمان]] [[اخلاق]] و [[تهذیب نفس]] یکی از راه‌های درمان [[رذیلت‌ها]] را تحصیل محبت خداوند می‌دانند و این محبت خود نتیجه [[معرفت]] است.<ref>کاشانی، مصباح الهدایة، ۲۰۸؛ مدنی، ریاض السالکین، ۲/۲۵۴-۲۵۶.</ref> امام‌ خمینی با توجه به [[خلقت]] [[نظام هستی]] بر اساس [[عشق]] و محبت، رسیدن به مقصد و [[اصلاح نفس]] را از راه [[حبّ]] ذاتی و [[عشق]] جبلی در [[فطرت]] تمام موجودات می‌داند.<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۸.</ref> ایشان این روش را روشی مناسب و سریع برای درمان برخی [[رذیلت‌های اخلاقی]] می‌شمارد<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۱۳-۱۱۴.</ref> و [[معتقد]] است سالک چون عاشقِ [[جمال]] و کمالِ [[محبوب]] است، هر آنچه غیر از [[دوست]] است، یک‌باره آنها را کنار می‌گذارد و بساط غیر را از صفحه [[قلب]] بر می‌چیند.<ref>امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۳۳۸.</ref>.<ref>[[ مهدی علی‌زاده|علی‌زاده]] و [[مهدی احمدپور|احمدپور]]، [[اخلاق - علی‌زاده و احمدپور (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.</ref>
===روش [[علمی]]===
از دیدگاه [[علمای اخلاق]] از مهم‌ترین راه‌های علمی برای [[اصلاح]] [[صفات ناپسند]] و کسب [[صفات پسندیده]]، [[تفکر]] در [[مفاسد]] و عواقب این صفات است که گاهی سبب [[هلاکت]] و [[دشمنی]] [[الهی]]<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۲۳۳.</ref> و قرارگرفتن در زمره [[کفار]] و حیوانات است.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۷۰.</ref> [[امام‌ خمینی]] تفکر را یکی از راه‌های علمی درمان رذیلت‌های اخلاقی می‌داند؛ البته این در صورتی است که قلب [[انسان]] از زرق و برق [[دنیوی]] و حبّ آنها پر نشده باشد و چشم اعتبار و [[انصاف]] او باز باشد.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۹۳.</ref> ایشان [[تفکر]] در مفاسد و لوازم رذیلت‌های اخلاقی، ازجمله [[عذاب‌های اخروی]] و [[غضب خداوند]] را سبب اصلاح و [[تهذیب اخلاق]] می‌داند؛ همچنین تفکر در مفاسد دنیویِ صفات ناپسند، مانند [[حزن]] و [[اندوه]] در [[حسادت]]<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۱۰.</ref> یا [[افعال]] [[ناهنجار]] در حال [[غضب]]<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۳۸.</ref> یا [[رسوایی]] و افتادن از چشم [[مردم]] در صفت [[نفاق]]<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۵۸.</ref> را سبب‌ دوری کردن از این صفات می‌داند. ایشان تفکر را کلید گشوده‌ شدن درهای [[معرفت‌ها]] و [[گنج]] [[کمال‌ها]] و [[علم‌ها]] می‌شمارد که مقدمه لازم برای [[سلوک]] راه [[انسانیت]] است<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱.</ref>؛ چنان‌که ازجمله روش‌های علمی که انسان را در اصلاح نفس [[یاری]] می‌کند، [[موازنه]] است؛ به این معنا که انسان [[منافع]] و ضررهای هر یک از [[اخلاق فاسد]] و [[ملکات رذیله]] که ناشی از [[شهوت]]، غضب و [[واهمه]] است، بسنجد و ملاحظه کند که اگر این قوا تحت [[تصرف]] [[عقل]] یا [[شیطان]] واقع شدند، چه آثاری بر آنها بار می‌شود.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۸.</ref>.<ref>[[ مهدی علی‌زاده|علی‌زاده]] و [[مهدی احمدپور|احمدپور]]، [[اخلاق - علی‌زاده و احمدپور (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.</ref>


== رابطه اخلاق با مقوله‌های اساسی زندگی ==
== رابطه اخلاق با مقوله‌های اساسی زندگی ==

نسخهٔ ‏۱۱ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۲۰

مقدمه

علم اخلاق از خُلق و ملکات نفسانی بحث و صفات و ملکات پسندیده و ناپسند انسان را توضیح و راه درمان آنها را بیان می‌کند. امام‌ خمینی علم اخلاق را علم به منجیات و مهلکات خُلقی و تربیت قلب و ریاضت آن و همچنین علم به کیفیت تحصیل فضایل و رهایی از رذایل و علم به مبادی و شرایط آنها می‌داند. و درباره اهمیت و ضرورت اخلاق بر این باور است که تمام مقاصد انبیا(ص) آن بوده که انسان را از زشتی‌ها و رذیلت‌های اخلاقی دور و با آداب نیکو آشنا سازند. ایشان هدف از علم اخلاق را معالجه رذیلت‌های اخلاقی، تصفیه صفات، اصلاح قلب و رسیدن به معرفت حقیقی و تجلیات اسما و صفات می‌داند که مقدمه برای تهذیب نفوس است و در نهایت برای حاصل‌شدن مقصد بالاتر، یعنی توحید هستند. رویکرد اخلاقی امام‌ خمینی ائتلافی است و به همه منابع کسب معرفت اخلاقی (اعم از عقل، نقل و شهود) توجه دارد و رویکرد تلفیقی را کامل‌تر و نتایج علمی حاصل از به‌کارگیری آن را قابل اعتمادتر می‌داند. امام‌ خمینی علم اخلاق را در دو حوزه فردی و اجتماعی گسترده می‌داند و در حوزه فردی بیشتر به فردگرایی و بیان ملکات نفس توجه و در حوزه اجتماعی بیشتر رویکرد وظیفه‌گرایانه دارد.

اصول ملکات اخلاقی نزد امام‌ خمینی عبارت‌اند از: قوه شهوت، قوه غضب، قوه علمیه، قوه عدالت و هر یک از این قوا، نقطه تعادل و دو نقطه افراط و تفریط دارند. ایشان برای درمان رذایل روش‌هایی علمی چون؛ ریاضت، درمان با ضد، ایمان به توحید و کسب محبت خداوند و عملی مانند تفکر ارائه کرده است.[۱]

معنای اخلاق

معنای لغوی و اصطلاحی

اخلاق، جمع خُلق به معنای شکل و صورت باطنی وجود آدمی است؛ چنان‌که خَلق به صورت ظاهری انسان مربوط است.[۲] خُلق گاهی به معنای قوای غریزی فطری و طبیعی و گاهی به افعال صادر از آنها گفته می‌شود.[۳] در اصطلاح علم اخلاق، خُلق ملکه نفسانی است که به اقتضای آن، کارها به آسانی و بدون نیاز به تامل از انسان سر می‌زنند.[۴] علم اخلاق علمی است که از خُلق و ملکات نفسانی بحث می‌کند[۵] و علم به احوال قلب، یعنی صفات و ملکات پسندیده و ناپسند[۶] که انسان را به نجات، سعادت و قرب حق‌تعالی یا هلاکت و شقاوت می‌افکند و راه درمان آنها را بیان می‌کند.[۷]

امام‌ خمینی خُلق را حالتی در نفس می‌داند که انسان را به عمل دعوت می‌کند و به واسطه ریاضت نفس، تفکر و تکرار به دست می‌آید.[۸] ایشان علم اخلاق را علم به منجیات و مهلکات خُلقی و تربیت قلب و ریاضت آن و همچنین علم به کیفیت تحصیل فضایل و رهایی از رذایل و علم به مبادی و شرایط آنها می‌داند.[۹].[۱۰]

اخلاق، جمع «خُلق» و «خُلُق» می‌باشد، این کلمه را صاحبان لغت این‌گونه بیان نموده‌اند: «جوهری»[۱۱] و «طریحی»[۱۲] آن را به معنای سرشت دانسته‌اند و ابن‌اثیر در توضیح «خُلق» می‌گوید: خلق عبارت است از: طبع، سرشت و حقیقت آن صورت باطنی یعنی نفس و اوصاف و معانی مختص به آن است، همچنان که «خلق» برای صورت ظاهری انسان به‌کار می‌رود[۱۳]. راغب اصفهانی درباره این واژه می‌گوید: خَلق و خُلق در اصل یکی هستند، لکن خَلق به هیئات و صورت‌هایی که با چشم درک می‌شود اختصاص یافته و خُلق به قواعد و سجایایی که با بصیرت درک می‌شود مختص شده است[۱۴]. از مجموعه دیدگاه‌های ذکر شده مشخص می‌شود که اخلاق عبارت است از صفت و کیفیت درونی نفس که از آن به سجیه و خوی و خصلت درونی تعبیر می‌شود.

با توجه به تعاریف علمای اخلاق می‌توان اذعان نمود که تعاریف آنها برگرفته از تعاریف اصل لغت است؛ در تعریف رایج «اخلاق» اینگونه تعریف نموده‌اند: الخلق عبارة عن ملكة للنفس مقتضية لصدور الأفعال بسهولة من دون احتياج إلى فكر و روية[۱۵]. خلق عبارت است از ملکه‌ای برای نفس که اقتضای صدور افعال را با سهولت و بدون نیاز به فکر و تأمل دارا می‌باشد. در این تعریف چند قید مهم وجود دارد که توجه به آنها موجب روشن شدن تعریف اخلاق خواهد شد.

قید اول: ملکه بودن که در برابر افعال ناشی از حال‌های موقتی است از افعالی که در موارد مشابه کامل از فرد صادر می‌شود نشانه آن است که آن صفت در فرد مستتر و ثابت نیست؛ لذا نمی‌توان صادرکننده آن فعل را متّصف به آن صفت نمود.

قید دوم: اقتضای صدور، به معنای اینکه آن ملکه باعث می‌شود مقتضی صدور فعل ایجاد شود نه اینکه علت تامه برای صدور فعل باشد تا در نتیجه فعل بدون اختیار از فاعل صادر گردد؛ لذا کلمه مقتضیة لصدور فعل گفته شده نه موجب لصدور فعل.

قید سوم: سهولت و آسانی در انجام فعل که در برابر مشقّت‌دار بودن رفتارهای اخلاقی است در صورتی که آن صفت در شخص پایدار و ملکه نشده باشد.

قید چهارم: عدم احتیاج به تأمل و تفکر به این معنا که انجام عمل با تکیه بر تفکر مرتکز که به سرعت انجام می‌شود فرد را از اینکه بخواهد در انجام عمل درنگ و تأمل کند باز می‌دارد و به عبارت دیگر با توجه به ملکه و پایدار شدن آن صفت معین در شخص در جایی که نیاز به انجام فعلی باشد، شخص نیاز به تأمل و تفکر ندارد و به انجام عمل اقدام خواهد کرد. منظور این نیست که فرد اعمالش را بدون فکر انجام می‌دهد بلکه بعد از تأمل و تفکر در خصوص اینکه انجام فعلی مقتضی فضائل انسانی باشد در انجام آن درنگ و تأمل نخواهد کرد و این بدون تأمل و درنگ غیر عدم احتیاج به تأمل و تفکر تفضیلی است، در بیانی که در ذیل از حضرت امام خمینی نقل می‌شود این نکته به خوبی با ذکر مثال از سوی ایشان توضیح داده شده است.

ایشان در این خصوص می‌فرماید: «خُلق عبارت از حالتی است در نفس که انسان را دعوت به عمل می‌کند بدون رویه و فکر. مثلاً کسی که دارای خلق سخاوت است، آن خلق او را وادار به وجود اتفاق می‌کند، بدون آنکه مقدماتی تشکیل دهد و به مرجّهاتی فکر کند گویی یکی از افعال طبیعیه اوست، مثل دیدن و شنیدن»[۱۶].

بنابر آنچه از تعریف اصطلاحی بیان شد در صورتی می‌توان فردی را متصف به فضیلت یا رذیلت اخلاقی نمود که منشأ صدور فعل صفت پایدار و ثابت نفسانی باشد که در اصطلاح به آن ملکه نفسانی می‌گویند و در صورتی که در موارد مشابه فعل ثابتی از او صادر نگردد نمی‌توان او را متصف به آن صفت دانست.[۱۷]

تعریف اخلاق

اخلاق؛ حالات نفسانی و رفتار انسان از حیث فضیلت و رذیلت.

اخلاق، جمع خُلق از ریشۀ «خ ل ق»[۱۸] است، که دو معنای تقدیر و اندازه‌گیری و نیز نرمی و لطافت چیزی برای آن بیان شده است[۱۹]. همچنین آن را به معنای سرشت باطنی انسان می‌دانند که با دیدۀ بصیرت درک می‌شود. «خُلق» به معنای خوی، طبع و سیرت نیز آمده است[۲۰]، در مقابل «خَلق» که به شکل ظاهری و خلقت ظاهری اطلاق گردیده است[۲۱]. عالمان اخلاق، «خُلق» را در اصطلاح صفت نفسانی راسخ می‌دانند که انسان، افعال و کردار متناسب با آن را بی‌درنگ انجام می‌دهد[۲۲]. این صفت ممکن است، فضیلت و منشأ رفتار خوب و یا رذیلت و منشأ کردار زشت باشد[۲۳]. اخلاق به معنای پروراندن صفات نیک و خلقیات فاضله در دل و انعکاس آن در عمل است[۲۴]. با این حال در نگاه کاربردی آن را منشأ فضیلت دانسته و در توصیف اخلاق، آن را به هوای لطیفی تشبیه کرده که وجود آن در جامعه بشری موجب سلامت زندگی انسان‌ها می‌گردد[۲۵]. که این کاربرد در معنای مثبت و ممدوح آن است.

عالمان اخلاق، برای علم اخلاق نیز معانی اصطلاحی متعددی بیان کرده‌اند. یکی از رایج‌ترین آنها دانش مطالعاتی حالات نفسانی و افعال ظاهری انسان از حیث فضیلت و رذیلت و الزامات اخلاقی است[۲۶]. برخی بر تعریف شناختی آن تأکید کرده و علم اخلاق را علم به محاسن اخلاق و کیفیت تحصیل، اسباب حصول و مبادی و شرایط آنها و نیز علم به قبایح اعمال و مبادی وجود آنها و کیفیت تنزه از آنها دانسته‌اند[۲۷].

در موضوع اخلاق نیز محققان، اخلاق را منحصر به بررسی وضعیت حالت‌های روحی دانسته‌اند؛ به ویژه آنچه ملکات یا حالات روحی پایدار در آدمی نامیده می‌شود. از این‌رو اخلاق به عنوان طب روح یعنی دانشی که از سلامت روح و بیماری آن بحث می‌کند شناخته شده است. بر این اساس موضوع اخلاق را نفس انسان دانسته‌اند؛ بدان جهت که از روی اراده می‌تواند کار پسندیده و یا ناپسند انجام دهد[۲۸] و یا بدان جهت که مبدأ و بازگشت رفتار و صفات خوب و بد انسان، به روح و روان وی می‌باشد[۲۹].

نظام‌های اخلاقی به عنوان مجموعه‌هایی مشتمل بر ارزش‌ها و دربردارندۀ دستورهایی برای اتصاف به خوی‌های نیک و انجام دادن اعمال پسندیده و دوری گزیدن از خوی‌ها و کردارهای ناپسند، در میان بسیاری از ملل باستانی دیده می‌شود و شکل‌گیری آنها به عنوان علم اخلاق در تمدن‌های گوناگون عهد باستان، از جمله ایران و یونان، مسیری را پیموده، و آثاری اخلاقی با سبک‌هایی متفاوت پدید آورده است؛ از آن جمله می‌توان کتاب اخلاق نیکوماخوس را که از مهم‌ترین کتاب‌های ارسطو است، نام برد.

در موضوع اخلاق و فلسفه اخلاق، در طول تاریخ مکاتب و دیدگاه‌های متعددی از سوی اندیشمندان و فیلسوفان ارائه شده است. مجموع این دیدگاه‌ها و مکاتب در چند دسته قابل طبقه‌بندی است؛

مکاتب غیر واقع‌گرا. مکاتب غیر واقع‌گرا مکاتبی هستند که در آنها صدق و کذب‌ناپذیری، نداشتن معیاری برای معقولیت احکام اخلاقی، کثرت‌گرایی اخلاقی و نسبی‌گرایی امری پذیرفته شده می‌باشد؛ شماری از مهم‌ترین مکاتب این دسته عبارت‌اند از: احساس‌گرایی، توصیه‌گرایی، جامعه‌گرایی، قراردادگرایی و نظریه امر الهی یا حسن و قبح شرعی[۳۰].

مکاتب وا گرا. مکاتب واقع‌گرا مکاتبی هستند که یا احکام و قضایای اخلاقی را واقعیت‌های طبیعی می‌دانند و یا اینکه آن را در امور متافیزیکی و ما بعدالطبیعی پیگیری می‌کنند؛ که با توجه به این امر به دو گروه قابل تقسیم هستند؛

  1. مکاتبی که احکام و قضایای اخلاقی را واقعیت‌های طبیعی می‌دانند. شماری از مهم‌ترین مکاتب و دیدگاه‌های این دسته عبارت‌اند از: عزت‌گرایی، سودگرایی، دیگرگرایی یا عاطفه‌گرایی، قدرت‌گرایی، تطورگرایی و وجدان‌گرایی.
  2. مکاتبی که واقعیت احکام اخلاقی را در امور متافیزیکی و ما بعدالطبیعی پیگیری می‌کنند. شماری از مهم‌ترین مکاتب این دسته عبارت‌اند از: مکتب کلبی، مکتب رواقی، مکتب کانت و مکتب سعادت‌گرایی (فضیلت‌گرایی) که مکاتب اخلاقی سقراط، افلاطون، ارسطو و مکتب اخلاقی اسلام از این دسته می‌باشند و این مکتب مورد تأیید اسلام می‌باشد[۳۱].

به موازات مکاتب مختلف بشری بیشترین تلاش همۀ انبیا و اولیا و بزرگان ادیان الهی نیز، برای ایجاد اخلاق حسنه بوده است[۳۲]. از آن جمله در عهدین در موارد بسیاری بندگان را بر اخلاق‌مداری و روآوری به فضائل اخلاقی فرا خوانده و از رذائل اخلاقی باز داشته است؛ در عهد عتیق[۳۳] و عهد جدید[۳۴]، شماری از فضائل اخلاقی مورد تأکید واقع شده و در موارد متعددی رذائل اخلاقی نکوهش و از آن پرهیز داده شده است[۳۵].

در ادامۀ توصیه‌های ادیان پیشین، اسلام نیز به آموزه‌های اخلاقی توجه ویژه‌ای داشته و در قرآن کریم بر آن تأکید شده است، که از مهم‌ترین آنها، ستایش پیامبر اسلام بر وصف اخلاقی بودن است: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۳۶].[۳۷] نیز در موارد متعددی از صفات اخلاقی برخی از انبیا و بندگان خالص نام برده است. از آن جمله: حضرت نوح (ع) را شکرگزار﴿ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا[۳۸]، ابراهیم (ع) را تسلیم﴿إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ[۳۹]، شکرگزار نعمت‌های الهی﴿شَاكِرًا لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۴۰]، راستگو﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا[۴۱] و وفادار به پیمان‌ها﴿وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى[۴۲]، ادریس (ع) را راستگو﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا[۴۳]، اسماعیل (ع) را صابر﴿وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ[۴۴]؛ ﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ[۴۵]، یوسف (ع) را به اخلاص در بندگی﴿وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ * وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ [۴۶]، ایوب (ع) را صابر و اوّاب ﴿وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ[۴۷] معرفی می‌کند و در مواردی از فساد اخلاقی برخی از امت‌ها و ملل یاد کرده است؛ از آن جمله: ظلم و ستم قوم نوح (ع)﴿وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى [۴۸]، نسبت‌های خلاف اخلاق قوم عاد از قبیل سفاهت و دروغ به هود (ع)﴿قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ [۴۹]، فحشاء و کارهای ناشایست قوم لوط (ع)﴿وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ * إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ [۵۰]، کم‌فروشی و تبه‌کاری قوم شعیب (ع) ﴿أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ * وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ * وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ [۵۱] و شماری از انحراف‌های اخلاقی بنی‌اسرائیل مانند: حرص ﴿وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ [۵۲]، حب دنیا ﴿ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِنْكُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ * أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ[۵۳] و پیمان‌شکنی ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ * ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ[۵۴].

همچنین در آیاتی به بیان سعادت و شقاوت ﴿يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ[۵۵]؛ ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا[۵۶]، هدایت و گمراهی ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُ كَانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ يَهْدُونَنَا فَكَفَرُوا وَتَوَلَّوْا وَاسْتَغْنَى اللَّهُ وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَمِيدٌ[۵۷]، اصلاح و افساد ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۵۸]؛ ﴿أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ * وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ * وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ[۵۹]، تزکیه نفس ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا[۶۰] پرداخته و آیاتی دیگر برخی از مصادیق اخلاقی را بیان نموده‌اند مانند: تقوا ﴿ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ[۶۱]؛ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۶۲]؛ ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ[۶۳]؛ ﴿قُلْ أَؤُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذَلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ[۶۴]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ[۶۵]؛ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ[۶۶]، توکل﴿إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلَا وَاللَّهُ وَلِيُّهُمَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ [۶۷]؛ ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ * إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ[۶۸]؛ ﴿وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا[۶۹]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ[۷۰]؛ ﴿قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۷۱]، شکر ﴿فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ [۷۲]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ[۷۳]؛ ﴿وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ كِتَابًا مُؤَجَّلًا وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ[۷۴]؛ ﴿مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ وَكَانَ اللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمًا [۷۵]، صبر ﴿وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ[۷۶]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ[۷۷]؛ ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ[۷۸]؛ ﴿إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ[۷۹] و ایثار ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ[۸۰]؛ ﴿وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۸۱]؛ ﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا[۸۲].

در روایات نیز این موضوع دارای اهمیت ویژه‌ای بوده و افزون بر کتاب‌هایی که با نام «مکارم الاخلاق»؛ مانند مکارم الاخلاق طبرسی و مکارم الاخلاق ابن ابی الدنیا، نگارش یافته، در بسیاری از متون روایی بابی بدان اختصاص یافته؛ چنانکه کلینی علاوه بر آنکه جلد دوم از کتاب الکافی را به این موضوع اختصاص داده به طور اختصاصی ذیل «باب المکارم»[۸۳]، محمد ابن همام اسکافی ذیل «باب فی اخلاق المؤمنین وعلامات الموحدین»[۸۴] شیخ صدوق ذیل باب «معنی مکارم الاخلاق»[۸۵] به طرح و بیان این موضوع پرداخته‌اند. افزون بر موارد یاد شده می‌توان گفت در همه متون روایی به تناسب مباحث، روایات متعددی در بیان و اهمیت مسائل اخلاقی بیان شده؛ هرچند بابی ذیل این موضوع تدوین نگردیده است[۸۶].

بر این اساس، اخلاق مورد توجه متفکران اسلامی قرار گرفت و محققان و اندیشمندان مسلمان در زمینۀ اخلاق آثار متعددی از خود به یادگار گذاشتند[۸۷].

با بررسی این آثار، چهار رویکرد عمده را برای بررسی و تبیین مسائل اخلاقی می‌توان مشاهده نمود:

فلسفی: در این رویکرد که برگرفته از نظریه اعتدال قوا است، حد و وسط به عنوان معیار کلی فضیلت اخلاقی، و افراط و تفریط در آن به عنوان معیار رذائل اخلاقی به شمار می‌آید. و چون منشأ رفتار انسان، قوا و ملکات نفسانی او است، فضیلت و رذیلت در اعمال و رفتار وی نیز نتیجه اعتدال و عدم اعتدال قوای درونی اوست. آثاری همچون طهارة الاعراق از ابن مسکویه و اخلاق ناصری از خواجه نصیرالدین طوسی از این قبیل‌اند[۸۸].

عرفانی: در این رویکرد، اخلاق و آثار اخلاقی، بر محور سیر و سلوک و در قالب منازل و مقامات عرفانی و مراحل سیر الی الله می‌باشد. تکیه اخلاق عرفانی بر مجاهده و مبارزه با نفس است و پویندگان این مکتب و روش پیوسته در تلاش بودند تا اعمال خویش را با ظاهر و باطن شریعت همراه و هماهنگ سازند، که با تتبع روشن می‌شود آثاری چون: الرعایة لحقوق الله از حارث محاسبی، الرسالة القشیریة از عبد الکریم بن هوازن قشیری، منازل السائرین از خواجه عبدالله انصاری و اوصاف الاشراف از خواجه نصیرالدین طوسی از این قبیل‌اند.

نقلی: در این رویکرد محور مباحث اخلاقی بر اساس آیات و روایات است. تنها در برخی از موارد سخن بزرگان و عالمان نیز نقل شده است. این شیوه هرچند از منبع غنی وحی بهره برده؛ اما غالباً فاقد یک نظام اخلاقی منطقی و هدفمند می‌باشد. اخلاق محتشمی از خواجه نصیرالدین طوسی، ارشاد القلوب از دیلمی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظریا مجموعه ورام از ورام بن ابی فراس مالکی و بخش‌های عمده‌ای از کتاب‌های احیاء علوم الدین از غزالی والمحجة البیضاء از فیض کاشانی با این روش نگارش یافته‌اند.

تلفیقی: در این رویکرد، متون اخلاقی با تلفیقی از سه رویکرد قبل نگارش یافته و در کنار مباحث فلسفی و عرفانی از آیات و روایات نیز استفاده شده است. آثاری همچون جامع السعادات و معراج السعادة را می‌توان از این دسته به شمار آورد.

با بررسی متون اخلاقی معاصر، به نظر می‌رسد امروزه این روش مورد توجه عالمان اخلاق واقع شده؛ چرا که از یک سو محور و اساس کار خود را بر آیات و روایات قرار داده و از سوی دیگر از دستاوردها و تجربیات فلاسفه و عارفان نیز بهره برده‌اند.

برخی از عالمان اخلاق بر آنند که پرداختن به این نوع متون اخلاقی نمی‌تواند تمام مقصود در تهذیب نفوس را ادا کند و حتی پرداختن به برخی از آنها موجب دور ماندن از مقصد می‌گردد، از این‌رو باید در موضوع اخلاق آثاری نوشته شود که با بشارت و انذار، موعظه و نصیحت و تذکر و یادآوری، مقصود خود را در نفس جایگزین ساخته و به جای اینکه راه درمان را نشان دهد خود، درمان باشد و مطالعه آن قلب را نرم و انسان را مهذب و نورانی سازد. درحالی‌که متون برجای مانده تنها نسخه هستند و نتوانسته‌اند عمل را به مردم القاء نمایند[۸۹]. کتاب چهل حدیث امام خمینی که بر اساس سنت اربعین‌نویسی نگارش یافته به این نکته توجه جدی داشته و در ۳۳ حدیث آن، ضمن برشماری مفاسد اخلاقی، مواعظی در جهت باز داشتن نفس از آنها بیان شده است. افزون بر آن، هدف مؤلف در شرح روایات، بیدار ساختن و توجه دادن به مخاطب است تا با پیمودن طریق سلوک خود را از صفات ناپسند مبرا ساخته و با ایمان درست و عمل خالص خدا را ملاقات کند[۹۰]. پس از آن نیز آثار متعددی در علم اخلاق نگارش یافته که افزون بر توجه به این رویکرد، رویکردهای دیگری همچون محوریت آیات قرآن نیز در آنها مورد توجه بوده است[۹۱][۹۲]

پیشینه

بحث از اخلاق و اصول اخلاقی از دیرباز مد نظر بشر بوده است. در یونان باستان سوفسطائیان بر اساس مبنای شک و تردید، در ارزش هنجارهای اخلاقی تردید و ضرورت و کلی‌ بودن قضایای اخلاقی را نفی می‌کردند و آنها را نسبی می‌دانستند.[۹۳] فیلسوفان یونان با این تفکر به‌شدت مخالفت کردند و مکتب اخلاقی خویش را بر بنیان حکمت و تعقل نهادند و بر ارزش معرفت و امکان شناخت و ثبات ارزش‌های اخلاقی تاکید کردند و دانایی را اصل و اساس فضیلت و ارزش و جهل و نادانی را سرمنشا ناهنجاری اخلاقی معرفی کردند[۹۴]؛ چنان‌که ارسطو بر اساس تعقل، اخلاق سعادت را بنیان نهاد و شرط اصلی دستیابی به فضیلت را در گرو حاکمیت عقل بر قوای نفس دانست و سرچشمه رذیلت‌ها را محکومیت و مغلوبیت عقل و اسارت آن در دست غضب و شهوت معرفی کرد[۹۵]؛ البته در کتاب‌های فلسفی، علوم به دو قسم حکمت نظری و عملی تقسیم شده‌اند و علم اخلاق یکی از شاخه‌های حکمت عملی معرفی و بررسی شده است.[۹۶] از کتاب‌های ارزشمندی که در آن زمان در زمینه اخلاق نوشته شد، اخلاق نیکوماخوس و اخلاق ادموس بود.[۹۷] این کتاب‌ها بعدها مورد توجه نویسندگان و شارحان واقع شدند.[۹۸]

هویت اخلاق در تمدن اسلامی ریشه در قرآن و سنت دارد و آیات و روایات فراوانی در این زمینه وجود دارد. قرآن کریم در معرفی آسیب‌های اخلاقی، به پیروی‌ نکردن از عالمانی که در پیروی از هوای نفسانی، کلام الهی را تحریف می‌کنند، توصیه کرده است. ﴿أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۹۹]؛ [۱۰۰] توجه به مباحث اخلاقی اسلام و بحث از مفاد و مبانی آن در میان مسلمانان، به سده اول هجری به دورانی بر می‌گردد که مسائلی مانند «عدل الهی و معیار عدالت»، «معنا و ملاک حسن و قبح»، «رابطه اعتقاد و عمل» و «جبر و تفویض و نظریه امر بین الامرین»، ذهن مسلمانان را مشغول کرده بود.[۱۰۱] بعدها دانشمندان مسلمانان در نگارش اخلاق روایی کوشش‌های فراوانی کردند؛ ازجمله آنها تدوین کتاب شریف اصول کافی است که باب‌هایی از آن در مباحث اخلاق و مبانی آن بر محور روایت پیامبر اکرم(ص) و احادیث اهل بیت(ع) است.[۱۰۲] از سوی دیگر، برخی از صوفیه رویکردی اخلاقی که هویتی زهدگرایی داشت، مطرح کردند. بعدها میراث فرهنگی ارسطو بر باورهای عقلانی مسلمانان تاثیر گذاشت و مؤلفان اسلامی هر یک در حد توان خود از آثار ارسطو در تحریر اخلاق فلسفی استفاده کردند. از نخستین فیلسوفانی که از اخلاق ارسطویی نام برده، فارابی است [۱۰۳]؛ همچنین ابن‌مسکویه در آثار خود از آن نقل کرده است و اساس کتاب تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق او متأثر از اخلاق ارسطویی است.[۱۰۴] از دیگر دانشمندانی که اخلاق ارسطویی را دنبال کردند، خواجه‌ نصیرالدین طوسی است. وی کتاب طهارة الاعراق ابن‌مسکویه را ترجمه و آن را با اضافاتی تألیف کرد.[۱۰۵] اگرچه بعدها ملا مهدی نراقی نیز تلاش کرد روش تلفیقی از استدلال و اخبار را در اخلاق در پیش بگیرد، اما شاکله اصلی کتاب وی اخلاق استدلالی است که مبتنی بر حکمت عملی فیلسوفان پیشین است. وی با اقتباس از تهذیب الاخلاق ابن‌مسکویه، مباحث تجرد نفس و دلایل آن را بیان می‌کند و سپس بر اساس قوای سه‌گانه نفس، فضیلت‌ها و رذیلت‌های هر یک از آنها را به صورت مفصل توضیح می‌دهد.[۱۰۶]

آثار اخلاقی به چند دسته تقسیم می‌شوند:

  1. اخلاق توصیفی که به شیوه تاریخی و جامعه‌شناختی به ارزش‌های اخلاقی جامعه خاص می‌پردازد [۱۰۷]؛
  2. فلسفه اخلاق که بر اساس آن پیش‌فرض‌های اخلاق و مباحثی چون معناشناسی و نظام اخلاقی و معیار اخلاقی در آن بحث می‌شود[۱۰۸]؛
  3. اخلاق تربیتی (اخلاق عملی) که به چگونگی تحصیل فضیلت و اجراکردن این فضیلت‌ها در خود و پرهیز از رذیلت‌های روحی و عملی از راه پرورش قوای درونی در مرحله عمل می‌پردازد و از این‌رو آسیب‌شناسی اخلاقی از وظایف این شاخه از پژوهش‌های اخلاقی است.[۱۰۹] فرق اخلاق عملی با اخلاق نظری در این است که اخلاق نظری به مباحثی علمی و فلسفی درباره نفس و تهذیب آن و تزکیه قوای ادراکی و تحریکی نفس می‌پردازد؛ اما اخلاق عملی برای اجراکردن اخلاق نظری در نفس است[۱۱۰]؛
  4. علم اخلاق که به بررسی نظری فضیلت‌ها و رذیلت‌ها به معنای کلی آنها و معالجه برای تهذیب نفس می‌پردازد.[۱۱۱] علم اخلاق با تطبیق آن معیار بر ملکات نفسانی، مانند شجاعت، عفت، یا افعالی مانند وفای به عهد یا راستگویی به دست می‌آید.

علم اخلاق در غرب پیش از دوره رنسانس تحت تاثیر حاکمیت اندیشه کلیسای کاتولیک قرار داشت که بر مراکز علمی و فرهنگی تسلط یافت و اخلاق در آن بر اساس فلسفه ارسطویی بود که با کتاب مقدس تطبیق داده شده بود. پس از دوره رنسانس که پایان حاکمیت کلیسا و عقاید آن بود، در حقایق ارزش‌های اخلاقی تشکیک شد و این حقایق، اموری ذهنی و غیر واقعی برشمرده شدند.[۱۱۲] فیلسوفان غربی از آنجا که قواعد اخلاقی را معیاری برای درستی و خطا نپذیرفتند، معیارهای گوناگونی پیشنهاد کردند که می‌توان آنها را به دو دسته تقسیم کرد: غایت‌انگارانه که به نتیجه عمل توجه دارند، نه به خود عمل و وظیفه‌گرایانه که به وظیفه و تکلیف فعلی توجه دارند.[۱۱۳]

امام‌ خمینی با روش اخلاقی و نظام ارزشی خود که مبتنی بر موعظه، نصیحت و انذار است روش‌های اخلاقی دیگر را نقد کرده[۱۱۴] و در برخی موارد مسائل اخلاقی را به روش استدلالی و برهانی مطرح کرده است.[۱۱۵] ایشان در کتاب شرح چهل حدیث و شرح حدیث جنود عقل و جهل و در ضمن نامه‌های عرفانی خود، مباحث اخلاق عرفانی را مطرح کرده است و در آنها با دغدغه‌های اخلاقی به بحث از فضایل و رذایل اخلاقی پرداخته می‌شود، ولی طرح و بررسی موضوعات و حل و فصل آنها با رویکردی عرفانی انجام می‌شود. ایشان در این زمینه توانسته نمونه و الگویی مطرح کند و پیش از ایشان آن‌چنان به علم اخلاق عرفانی پرداخته نشده است.[۱۱۶].[۱۱۷]

جایگاه علم اخلاق

قرآن کریم تهذیب و تزکیه را یکی از اهداف بعثت پیامبر اسلام(ص) می‌داند.﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۱۱۸] از این‌رو پیامبر اکرم(ص) یکی از اهداف بعثت خود را اتمام مکارم اخلاق معرفی می‌کند.[۱۱۹]

امام‌ خمینی درباره اهمیت و ضرورت اخلاق بر این باور است که تمام مقاصد انبیا(ص) آن بوده است که انسان را از زشتی‌ها و رذیلت‌های اخلاقی دور و با آداب نیکو آشنا سازند.[۱۲۰] از این جهت علم اخلاق از علوم متداول در کتاب‌های الهی و سنت‌های انبیا(ع) است و در روایات از آن به فریضه عادله تعبیر شده است.[۱۲۱] ایشان با استفاده از روایاتی که علوم مفید را به سه قسم «آیات محکمه»، «فریضه عادله» و «سنت قائمه» تقسیم می‌کند، آیات محکمه را بر علوم عقلی و معارف الهی تطبیق می‌دهد و فریضه عادله را بر علم اخلاق که علم به تربیت قلوب و منجیات و مهلکات خلقیه است و سنت قائمه را بر علوم ظاهر، مانند علم فقه[۱۲۲]؛ زیرا اخلاق در حقیقت عدالت میان قوا و افراط و تفریط‌نکردن در آن است و فریضه‌بودن آن نیز در مقابل سنت، اشاره‌ای به تعبدی‌نبودن و امکان دسترسی عقل به آن است.[۱۲۳] ایشان تحصیل علم اخلاق را از ضروریات محصلان علوم دینی می‌داند تا نخست با تهذیب نفس و کسب ملکات فاضله، به اصلاح جامعه و تربیت آن بپردازند.[۱۲۴] به اعتقاد ایشان جامعه‌ای که در آن اصول و ارزش‌های اخلاقی حاکم نباشد، به سقوط و انحطاط کشیده می‌شود و ریشه همه جنگ‌ها فسادها و ظلم‌ها خودخواهی انسان و نبود تهذیب اخلاق است.[۱۲۵]

امام‌ خمینی در پژوهش‌های اخلاقیِ خود به علم اخلاق و اخلاق تربیتی پرداخته است. ایشان در این زمینه اخلاق توصیفی و تاریخی را چندان مطلوب ارزیابی نمی‌کند و آن را نوعی نسخه‌نویسی می‌داند و معتقد است ورود در این امور انسان را از مقصد اصلی باز می‌دارد. ایشان بر این باور است که شخص پزشک باید کلامش حکم دوا را داشته باشد و بیماری روحی را درمان کند؛ در حالی‌که وارد شدن به مباحثی مانند فلسفه اخلاق و تاریخ اخلاق که شامل قصه‌ها، حکایت‌ها و مثل‌هاست، دورشدن از مقصود اصلی است و کتاب اخلاقی باید بیانی موعظه‌ای باشد و نویسنده با انذار و بشارت و موعظه و نصیحت و تذکر و یادآوری هدف خود را در نفس مخاطب جایگزین کند.[۱۲۶]

در سخنان امام‌ خمینی محور اخلاق بر اساس مفاهیم قرآنی و کلام معصومان(ع) است. ایشان ضمن استفاده از دستورالعمل‌ها و توصیه‌های سیر و سلوکی استادان فن، بر تجربه، مجاهده، ریاضت و تعبد نیز تکیه کرده است.[۱۲۷] ایشان نسخه اصلاح بیماری‌های نفسانی را بهره‌بردن از آموزه‌های شریعت می‌داند؛ زیرا شناخت سعادت و شقاوت و مصالح و مفاسد نفس انسان تنها برای خالق آن ممکن است.[۱۲۸]

امام‌ خمینی که در طرح و ارائه مسائل اخلاقی و تربیتی، نگاهی جامع دارد، اسلام را دین جامع می‌داند و همچنان‌که انسان موجودی چندبُعدی است، ایشان در روش اخلاقی خود، به همه ابعاد وجودی انسان توجه کرده است[۱۲۹] و در درمان رذیلت‌های اخلاقی سعی کرده است ریشه مفاسد و انحراف‌های نفسی را بیان کند و در پی درمان ظاهری دردها نیست، بلکه در صدد راهیابی به ریشه ناهنجاری‌ها است؛ به همین‌جهت به افراد پیوسته توصیه می‌کند از خودخواهی و دنیادوستی دوری کنند.[۱۳۰].[۱۳۱]

موضوع و غایت علم اخلاق

موضوع علم اخلاق، نفس ناطقه انسان، قوای آن[۱۳۲] و شناخت صفات و ملکات خوب و بد اخلاقی[۱۳۳] است. برخی با توجه به برخورداری انسان از افعال اختیاری، موضوع علم اخلاق را اعمال اختیاری انسان شمرده‌اند.[۱۳۴] از سخنان امام‌ خمینی برداشت می‌شود موضوع علم اخلاق، قلب و نفس و قوای نفس است.[۱۳۵] ایشان مباحث علم اخلاق را مربوط به تربیت قلب و پرورش آن، اعمال قلبی و علم به منجیات و مهلکات خلقی، چگونگی تحصیل محاسن اخلاق و دوری از رذایل آن می‌داند.[۱۳۶]

از نگاه اندیشمندان مسلمان، هدف علم اخلاق به طور کلی رسیدن به سعادت ابدی و خلاصی از شقاوت و عذاب است[۱۳۷] که در پرتو نزدیک‌شدن به باری‌تعالی محقق می‌شود.[۱۳۸] از نظر حکما، کمال انسان در حکمت و عدالت است و با توجه به اینکه قوه عاقله دارای دو جنبه نظری و عملی است، کمال در جنبه نظری، عقل بالفعل و در جنبه عملی، عدالت است.[۱۳۹] عرفا نیز کمال انسان را تقرب به خدا و اتصال به مبدا و اتصاف به صفات او می‌دانند.[۱۴۰] امام‌ خمینی هدف از علم اخلاق را معالجه رذیلت‌های اخلاقی، تصفیه صفات، [۱۴۱] اصلاح قلب و رسیدن به سعادت روحانی و درجات بالای معنوی[۱۴۲] و رسیدن به معرفت حقیقی و تجلیات اسما و صفات[۱۴۳] می‌داند؛ البته علم به منجیات و مهلکات در علم اخلاق، مقدمه برای تهذیب نفوس است که آن نیز مقدمه برای حصول حقایق معارف و همه برای حاصل‌ شدن مقصد بالاتر، یعنی توحید هستند.[۱۴۴].[۱۴۵]

مبانی علم اخلاق

علم اخلاق بر اساس هر گرایشی بر مبانی‌ای استوار است. مهمترین این مبانی از دیدگاه اسلام عبارتند از:

  1. توحیدی‌ بودن: نظام اخلاقی اسلام چنان‌که امام‌ خمینی خاطرنشان کرده است، تنها بیان صفات پسندیده یا نفی صفات رذیله نیست، بلکه علم اخلاق مقدمه برای تهذیب نفس و آن نیز مقدمه برای رسیدن به معرفت و توحید است؛ زیرا با رذیلت‌های اخلاقی که حجاب قلب محسوب می‌شوند، انسان نمی‌تواند به مقصد اصلی که معرفت و توحید است، برسد[۱۴۶]؛ از این‌رو تهذیب اخلاق برای این است که انسانی الهی تربیت شود[۱۴۷] و به قرب الهی برسد[۱۴۸]؛ در غیر این صورت انسان از مرتبه حیوانیت عبور نکرده است و تنها درجاتی از سعادت حیوانی را کسب کرده است.[۱۴۹]
  2. فطری‌ بودن: قرآن کریم فطرت انسان را فطرتی الهی معرفی کرده است.﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۱۵۰] از دیدگاه امام‌ خمینی انسان بر اساس فطرت خود متوجه خیر و کمال است و از نقص و شرور تنفر دارد.[۱۵۱] ایشان در کتاب‌های اخلاقی خود با تحلیل رابطه فطرت با مقولات اخلاقی، در این زمینه نوآوری‌های مهمی را مطرح کرده است که خیر را لازمه فطرت مخموره و اضداد و مقابل آن را ناشی از فطرت محجوبه دانسته[۱۵۲] و معتقد است فطرت انسان بر استقامت و حبّ به خیر سرشته شده است؛ اما خود انسان به سبب مشغول‌شدن به کثرات و طبیعت، سبب حجاب بر فطرت خویش می‌شود.[۱۵۳] ایشان هر یک از کمال‌ها و رذیلت‌ها را از فطریاتی می‌داند که انسان در به‌فعلیت رساندن آن مختار است.[۱۵۴]
  3. عقلی‌ بودن حسن و قبح افعال: بیشتر حکما و اندیشمندان اسلامی حسن و قبح افعال را عقلی می‌دانند و آن را از مدرکات عقل عملی می‌شمارند، مانند ادراک حسن عدل و قبح ظلم.[۱۵۵] برخی متکلمان اشعری کارکرد عقل عملی را قبول ندارند و معتقدند قبیح آن چیزی است که شارع از آن نهی کرده و حسن آن چیزی است که به آن امر کرده است.[۱۵۶] امام‌ خمینی معتقد است بعضی ادراکات عقل عملی مانند ادراک حسن و قبح ذاتی افعال مانند حسن صدق و قبح کذب؛ البته این با قطع نظر از عوارض و عناوین عارض بر آنان است.[۱۵۷] از این‌رو ایشان در مباحث فقهی قائل است عقل در مواردی می‌تواند مصالح و مفاسد احکام را ادراک کند.[۱۵۸]
  4. اختیاری‌ بودن: اندیشمندان اسلامی بر این نکته تاکید کرده‌اند که شکل‌گیری و تغییر خُلق امری اختیاری است؛ بنابراین حصول صفات نیکو و زشت امری اکتسابی است[۱۵۹]؛ ولی درباره اینکه اخلاق و ملکات نفسانی ذاتی و جبلی انسان است یا اکتسابی، چند نظر وجود دارد:
    1. رواقیان مردم را در طبع پاک و نیکوکار می‌دانند و معتقدند هر کسی دارای خلقی نیکوست؛ اما این خلق پاک بر اثر همنشینی با اشرار، به رذیلت تبدیل می‌شود که دیگر با تادیب هم اصلاح نخواهند شد.[۱۶۰]
    2. ابن‌ مسکویه همانند ارسطو معتقد است اخلاق و صفات بد برای انسان ذاتی و طبیعی نیست و انسان‌ها قابلیت تغییر اخلاق و خصلت‌های خود را به‌سرعت یا کندی دارند.[۱۶۱]
    3. جالینوس قائل به نظری میانه است. او معتقد است برخی ذاتاً نیکوکار و برخی ذاتاً بدکارند.[۱۶۲].[۱۶۳]

امام‌ خمینی با بیان کلام برخی علمای اخلاق بر اینکه اختلاف اخلاق و حالات افراد بر اساس مزاج و فطرت انسان است، [۱۶۴] بر این باور است که مراد از فطری‌بودن خلق آن نیست که ذاتی و غیر قابل تغییر است، بلکه تمام اخلاق ملکات نفسانی تا در این عالم ماده و حرکت و تغییر و تجدد هستند، قابل تغییرند و انسان می‌تواند تمام اخلاق و ملکات خود را به صفات مقابل آن تبدیل کند و دلیل این مدعا افزون بر برهان و تجربه، دعوت انبیا و شرایع حقه است.[۱۶۵]

رویکردهای اخلاقی

علمای اخلاق از رویکردهای اخلاقی مختلفی پیروی می‌کنند که ناشی از اختلاف در مبادی اخلاق و منابع استنباط احکام اخلاقی است، به گونه‌ای که این سبب اختلاف روش و شیوه اثبات گزاره‌های اخلاقی شده است. ازجمله این رویکردها عبارت‌اند از:

  1. رویکرد عقلانی اخلاق: این رویکرد ریشه در مکتب اخلاقی ارسطو دارد که مبانی و مباحث خود را بر عقلانیت فلسفی بنا گذاشته است. ریشه این مکتب، معرفت قوای نفس و استدلال بر تجرد روح است.[۱۶۶] حکما در بیان فلسفه اخلاق از این مکتب پیروی کرده‌اند. در این روش انسان پس از شناخت خود و تجرد نفس و شناخت فضیلت‌ها و رذیلت‌ها، تربیت خود را آغاز می‌کند تا خود را به کمال حقیقی انسانی برساند.[۱۶۷]. امام‌ خمینی این روش حکمای اخلاق را چندان مطلوب ارزیابی نمی‌کند و آن را نوعی تاریخ اخلاق و وصف فضیلت‌ها و شمردن رذیلت‌ها می‌داند[۱۶۸]؛ از این‌رو ایشان برخی کتاب‌های اخلاقی نظیر احیاء علوم الدین غزالی را نقد می‌کند؛ زیرا این کتاب افزون بر اینکه بر روایات ضعیف تکیه کرده و به نقل اقوال و سرگذشت صوفیان پرداخته واندیشه‌های سست و متناقض را در خود جای داده، در روش نیز با بیان فروعات اخلاقی فراوان و بی‌فایده و بیان تاریخ اخلاق و حکایات، تاثیر چندانی در تصفیه اخلاق و تهذیب باطن ندارد و انسان را از مقصد اصلی باز می‌دارد.[۱۶۹] ایشان با توصیه به تمسک به سیره انبیا(ع) و اولیای معصوم(ع) معتقد است باید آنان را اسوه خود قرار داد تا به سرمنزل مقصود رسید.[۱۷۰]
  2. رویکرد اخلاق روایی: مکتب روایی از منبع فیض وحیانی و علم لدنی اهل بیت(ع) نشئت گرفته است و برخی معتقدند اگر دیگران چیزی از تأملات خویش از معرفت نفس گفته‌اند، کامل‌تر از آن نزد انبیا(ع) و اهل بیت(ع) است.[۱۷۱] امام‌ خمینی نیز در تبیین این رویکرد اخلاقی بر این اعتقاد است که اهل بیت(ع) آنچه در ارشاد خلق بیان کرده‌اند، از سرچشمه کامل علم لدنی رسول اکرم(ص) است که از وحی الهی و علم ربانی است و از قیاسات و اختراعات و تصرفات شیطانی مبراست.[۱۷۲]
  3. رویکرد اخلاق عرفانی: برخی عارفان مسلمان با تاکید بر کشف و شهود به عنوان منبع اصلی تحصیل معرفت، روش عرفانی را در بحث از فضیلت‌ها و رذیلت‌های اخلاقی و اثبات احکام آن پیش گرفتند و روش اخلاق عرفانی را پایه‌گذاری کردند.[۱۷۳] امام‌ خمینی نیز در برخی مباحث اخلاقی این روش را دنبال کرده و مباحث اخلاقی را با مباحث عرفانی پیوند زده است.[۱۷۴]
  4. رویکرد ائتلافی: دسته‌ای از عالمان اسلامی با ادغام رویکرد روایی و عقلانی و برخی نیز با افزودن رویکرد عرفانی، از رویکرد ائتلافی و تلفیقی پیروی کردند که ازجمله آنان فیض کاشانی در محجة البیضاء، نراقی در جامع السعادات و امام‌ خمینی در شرح حدیث جنود عقل و جهل و شرح چهل حدیث است. آنان کوشیده‌اند بر منبع خاصی تاکید نکنند و امکانات همه منابع معرفتی (اعم از عقل، نقل و کشف) را در کسب معرفت اخلاقی به‌کار بگیرند. این گروه روشی مرکّب و تلفیقی را در اثبات احکام اخلاقی پیش گرفته‌اند.[۱۷۵]

رویکرد اخلاقی امام‌ خمینی به هویت‌شناسی نظام باورها یا معرفت‌های بنیادین وی در مورد جهان و انسان بستگی دارد؛ بر این اساس هویت رویکرد اخلاقی ایشان، هویت توحیدی، قرآنی و نبوی(ص) است. ایشان بر اساس این رویکرد در برخی آثار خود شرح و تفصیل روایات را با معرفت عقلانی و فلسفی پیش برده و برخی احادیث را بر پایه مباحث عقلانی تفسیر کرده است[۱۷۶]؛ در مواضعی نیز میان سه امر تلفیق کرده است و افزون بر آموزه‌های قرآن کریم و روایات و معرفت فلسفی و عقلانی، از معرفت شهودی و دستورالعمل‌های سیر و سلوکیِ مبتنی بر تجربه، مجاهده و ریاضت از اخلاق عرفانی نیز بهره برده است. بر این اساس استناد امام‌ خمینی به همه منابع کسب معرفت اخلاقی (اعم از عقل، نقل و شهود) و پرهیز از انحصارگرایی روش‌شناختی در مستندسازی آموزه‌های اخلاقی نشان می‌دهد که ایشان رویکرد تلفیقی را کامل‌تر و نتایج علمی حاصل از به‌کارگیری آن را قابل اعتمادتر می‌داند[۱۷۷]؛ برای نمونه ایشان در شرح نخستین حدیث در کتاب شرح چهل حدیث، بحث لزوم جهاد نفس را با استناد به برخی منابع روایی دیگر آغاز می‌کند.[۱۷۸] ایشان در فراز دیگری از شرح این حدیث، به منبع عقل (بدیهیات عقل عملی) استناد می‌کند و معتقد است ازجمله امور فطری که هر انسانی به آن حکم می‌کند، احترام به منعم است.[۱۷۹] ایشان در پایان سخن خود به هر سه منبع «عقل، نقل و شهود» استناد کرده و بر این باور است که اینها موعظه و خطابه نیست، بلکه نتیجه برهان حکمی حکمای بزرگ و کشف اصحاب ریاضت و اخبار صادقان و معصومان است.[۱۸۰].[۱۸۱]

گستره علم اخلاق

علم اخلاق در حوزه‌های مختلف کاربرد دارد، ازجمله:

  1. اخلاق فردی: برخی صفات مربوط به صفاتی است که در رابطه انسان با خود و با خداوند مطرح می‌گردد. قرآن کریم در آیات فراوانی به این قسم از اخلاق اشاره کرده است، مانند پاکدامنی، ﴿وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا[۱۸۲] اخلاص، ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ[۱۸۳] خشوع و فروتنی، ﴿أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ[۱۸۴] زهد﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى[۱۸۵] امام‌ خمینی نیز در قسم اخلاق فردی به بسیاری از این صفات در کتاب‌های شرح حدیث جنود عقل و جهل و شرح چهل حدیث اشاره و آنها را تحلیل و بررسی کرده است.
  2. اخلاق اجتماعی: برخی رفتارها به رابطه انسان با انسان‌های دیگر باز می‌گردد و رعایت‌نکردن برخی اصول اخلاقی ناهنجاری‌های اجتماعی ایجاد می‌کند. قرآن کریم در آیاتی به برخی از ناهنجاری‌ها و اخلاق نیکو اشاره کرده است؛ ناهنجاری‌ها مانند قتل﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلاَّ خَطَئًا وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَئًا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلاَّ أَن يَصَّدَّقُواْ فَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِّيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةً فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا [۱۸۶] ربا، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۱۸۷] غش در معاملات ﴿وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُواْ عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ وَإِذَا كَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ [۱۸۸] و خیانت در امانت.﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۱۸۹] اخلاق نیکو همچون وفای به عهد، ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا[۱۹۰] اخوت﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[۱۹۱] و تعاون﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۱۹۲] امام‌ خمینی برخی صفات را مؤثر بر اخلاق عمومی و روابط اجتماعی می‌داند که سبب صلاح و فساد جامعه می‌شوند.[۱۹۳] ایشان ازجمله صفات پسندیده اجتماعی را برادری،[۱۹۴]تعاون،[۱۹۵] خودباوری،[۱۹۶] رفق و مروت[۱۹۷] و عدالت‌خواهی[۱۹۸] می‌داند. از دیدگاه ایشان در نظام اخلاق اجتماعی، نه تنها فرد در قبال خویشتن و سعادت این دنیا و آخرت مسئول است، بلکه در برابر جامعه و حتی همنوعان مسئولیت دارد[۱۹۹] و انسان در حیات اجتماعی خود به حقیقت کمال انسانی دست نمی‌یابد مگر اینکه خویشتن را ملزم به تبعیت از حق و قوانین برآمده از بعثت انبیا(ع) سازد.[۲۰۰]

ازجمله اخلاق اجتماعی، اخلاق سیاسی است. قرآن کریم و روایات به برخی رفتارهای اخلاقی سیاسی اشاره کرده‌اند، ازجمله مراعات پیمان‌های میان دولت‌ها، ﴿وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ[۲۰۱] دوستی‌ نکردن با کفار ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۲۰۲] و مروت و آزادگی.[۲۰۳] از دیدگاه برخی (سیاست ماکیاولی) در سیاست، اخلاق معنا ندارد و سیاست به معنای خدعه، دروغگویی، چپاول و تزویر است.[۲۰۴] از دیدگاه امام‌ خمینی سیاست در اسلام به معنای خدعه، تزویر و چپاول اموال و نفوس مردم نیست و این ربطی به اخلاق اسلامی ندارد و سیاستی شیطانی است، بلکه در اخلاق اسلامی هدایت مردم به سوی صلاح و سعادت، [۲۰۵] دفاع از محرومان و مستضعفان، [۲۰۶] حفظ عزت و شرافت[۲۰۷] و احترام متقابل، [۲۰۸] ازجمله اخلاق اسلامی در حوزه سیاست است.

از دیگر مصادیق اخلاق اجتماعی، اخلاق حاکمان و کارگزاران است. برخی صفات مربوط به حاکمان و رابطه آنان با رعیت و زیردستان و آراسته‌شدن به خلق‌های پسندیده است. قرآن کریم به برخی از این صفات اشاره کرده است، مانند مهرورزی﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۲۰۹] و سعه صدر ﴿أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ[۲۱۰] در روایات نیز صفات کارگزاران اسلامی، مدارا با مردم، [۲۱۱] فروتنی و مهربانی[۲۱۲] و رعایت انصاف[۲۱۳] معرفی شده است. امام‌ خمینی در آثار خود به برخی صفات کارگزاران اشاره کرده است، مانند ساده‌زیستی و مردمی‌ بودن، [۲۱۴] اعتماد به نفس، [۲۱۵] انتقادپذیری[۲۱۶] و حمایت از محرومان و وابسته‌نبودن و دفاع‌نکردن از سرمایه‌داران.[۲۱۷]

تفسیر اخلاقی امام‌ خمینی در حوزه فردی بیشتر به فردگرایی و بیان ملکات نفس و بیان شاکله انسانی توجه دارد[۲۱۸] و در حوزه اجتماعی بیشتر رویکرد وظیفه‌گرایانه دارد؛ مانند مواضع مشهور ایشان در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران که بر اساس وظیفه و تکلیف الهی بوده است.[۲۱۹].[۲۲۰]

اصول ملکات اخلاقی

علمای اخلاق در مورد اصول صفات و ملکات اخلاقی که فضیلت‌ها و رذیلت‌ها از آنها منشعب می‌شوند، اختلاف نظر دارند. برخی اصول اخلاق را در انسان چهار اصلِ شهوت، غضب، قوه علمیه و قوه عدالت می‌دانند[۲۲۱] و برخی آن را سه اصل می‌دانند و قوه عدالت را ازجمله قوا برنمی‌شمرند.[۲۲۲]

امام‌ خمینی با بیان اصول اخلاقی و اختلاف آرا در این اصول، بر این باور است که این اصول عبارت‌اند از: قوه شهوت، قوه غضب، قوه علمیه، قوه عدالت و هر یک از این قوا، نقطه تعادل و دو نقطه افراط و تفریط دارند. اعتدال در این قوا، رشد فضایل انسانی و اخلاقی است.[۲۲۳] هر یک از این اصول بنا بر مقتضای خود عمل می‌کنند؛ چنان‌که شهوت مقتضی جلب ملایمات است؛ از این‌رو اگر انسان این قوه را مهار نکند، عالم را به فساد می‌کشاند؛ همچنان‌که قوه غضب و قوه خیال و شیطنت این‌گونه است و باید آن را مهار کرد.[۲۲۴]

بر این اساس هر یک از اصول یادشده به منزله دایره‌ای است که نقطه مرکز آن قوه اعتدال است. پس هرچه از این مرکز و حد اعتدال دور شود، از اعتدال دور گشته تا برسد به ضعیف‌ترین درجه آن؛ بنابراین میان آخرین نقطه ضعف و میان مرکز، نقاط و مراتب و درجاتی از طرف تفریط واقع می‌شود. همچنین است اگر از این مرکز و حد اعتدال به طرف بالا برود تا آن اندازه‌ای که از مرکز دور شود؛ یعنی آخرین مرتبه قوت، طرف افراط از حد اعتدال است؛ پس اصول اخلاق، ثمرات و فضایل این چهار مرکز و چهار قوه در حال اعتدال است که ریشه فضایل انسانی و اخلاقی‌اند و از آنجاکه هر قوه یک مرکز دارد که در دو طرف‌اش نهایت دوری از مرکزِ اعتدال است که منشا رذیلت‌ها است، اصول رذیلت‌ها و اوصاف هلاک‌کننده هشت عدد هستند.[۲۲۵]

امام‌ خمینی نقاط اعتدال و افراط و تفریطِ این چهار اصل و قوه را تبیین کرده است:

  1. قوه علمیه: حد اعتدال آن حکمت، طرف افراط آن جُربزه و طرف تفریط آن بُله نام دارد.[۲۲۶]
  2. قوه غضبیه: حد اعتدال آن شجاعت است؛ یعنی قوه‌ای که تحت میزان عقل است و حرکت و سکون آن به اجازه عقل صورت می‌گیرد و این صفت شجاعت است. طرف افراط این قوه تهور است و طرف تفریط این قوه، جبن و ترس است.[۲۲۷]
  3. قوه شهویه: این قوه حد اعتدالش عفت و طرف تفریط آن خمودی و طرف افراطش حرص، وقاحت و تبذیر است.[۲۲۸]
  4. قوه عدلیه: این قوه نیز سه نقطه دارد. هرچند برخی آن را قوه و اصلی جداگانه نشمرده‌اند و آن را قوه تعدیل‌کننده آن سه قوه برشمرده‌اند، برخی دیگر آن را یک اصل می‌دانند[۲۲۹] که حد وسط آن عدالت، و افراط در آن ظلم و جور و تفریط در آن پذیرش ظلم است.[۲۳۰]

از دیدگاه امام‌ خمینی اخلاق اسلامی بر دو رکن و عنصر اصلی استوار است که از ترکیب آن دو، اساس و رکن اخلاق الهی شکل می‌گیرد:

  1. فطرت خداجویی و اعتدال که عامل ملکوتی و کمال انسان است (بُعد اثباتی)؛
  2. نفی خودبینی و حبّ نفس که مانع تکامل انسان است. (بُعد سلبی) در رکن اول، امام‌ خمینی بر این باور است که در مسائل خودسازی و اخلاق، اعتدال زیربنای ملکات اخلاقی است[۲۳۱] و ملاک ارزشمندی اعمال، جهت خداجویی آنهاست و اگر مقصدها الهی شد و غیر خدا از صفحه دل بیرون رفت، همه چیز به دست می‌آید[۲۳۲]؛ بر این اساس بُعد مثبت اخلاق و خودسازی بر اخلاص و قیام برای خدا تکیه دارد.[۲۳۳] در رکن دوم امام‌ خمینی معتقد است آنچه مانع از رشد و تعالی انسان می‌شود و او را از تهذیب و تزکیه باز می‌دارند، خودبینی است[۲۳۴] و ریشه تمام رذیلت‌های اخلاقی حب نفس و حب دنیا و تمام گرفتاری‌ها از خودمحوری، خودگرایی و خودبینی آدمی است؛ زیرا بشر همه چیز را برای خود می‌خواهد و به مصالح و منافع دیگران نمی‌اندیشد.[۲۳۵] ایشان اساس و ریشه دنیادوستی را نیز حب نفس می‌داند[۲۳۶] و معتقد است یکی از مظاهر حب نفس و شاخه‌های خودخواهیْ خصومت و اختلاف است. ایشان همواره بر این نکته تاکید می‌کند که اختلاف و تفرقه برخاسته از خودخواهی است.[۲۳۷].[۲۳۸]

روش‌های درمان رذایل

از دیدگاه علمای اخلاق رذیلت‌های اخلاقی، همچون حسد، ریا و تکبر، سبب هلاکت افرادند و در صورتی که فرد به درمان آنها اقدام نکند، در نفس ریشه می‌دوانند و اصلاح آنها دشوار خواهد بود.[۲۳۹] امام‌ خمینی که خود انسانی متخلق به اخلاق الهی بود، همچون دیگر اندیشمندان، روش‌هایی علمی و عملی برای درمان رذیلت‌های اخلاقی ارائه کرده است[۲۴۰]:

روش‌های عملی

ازجمله این روش‌ها این موارد است:

  1. ریاضت: یکی از روش‌های اصلاح اخلاق ریاضت و مجاهده است و این نیاز به تحمل سختی‌ها در معالجه امراض قلبی دارد.[۲۴۱] امام‌ خمینی نیز درمان برخی صفات رذیله را به درمان اصل و ریشه آنها که دنیادوستی و نفس‌دوستی است، می‌داند که این نیاز به زحمت و ریاضت بسیار دارد.[۲۴۲] ایشان هدف و مقصد بعثت انبیا(ع) را تزکیه و خروج نفس از ظلمات به نور می‌داند و معتقد است پیامبران(ع) برای تربیت انسان آمده‌اند.[۲۴۳] ایشان در آموزه‌های اخلاقی خود بر این نکته اصرار می‌کند که پیگیری و ریاضت‌های فراگیر لازم است تا انسان در مبارزه با رذیلت‌های اخلاقی و جهاد اکبر با هوای نفسانی سربلند و پیروز گردد.[۲۴۴]
  2. درمان با ضد: پس از معرفت اسباب صفات رذیله و برطرف‌ کردن آنها، مواظبت بر ضد هر یک از رذیلت‌ها لازم است تا نفس از افراط و تفریط به حد اعتدال باز گردد.[۲۴۵] امام‌ خمینی نیز ازجمله درمان عملی رذیلت‌ها و صفات ناپسند را معالجه با ضد می‌داند؛ چنان‌که اگر کسی علاقه به مال و ثروت دارد، با انجام صدقات مستحب و واجب و گشاده‌دستی، صفت حب دنیا و بخل را از خود دور کند[۲۴۶] یا کسی که دارای صفت خمودی و سستی است، با ضد آن درمان کند و به حد اعتدال که شجاعت است برسد.[۲۴۷]
  3. ایمان به توحید: برخی از صفات رذیله در انسان ناشی از ضعف ایمان است و اگر انسان حق‌تعالی را قادر مطلق بداند که عزت و عظمت و رزق افراد به دست اوست، صفاتی مانند حرص، حسد، تملق، کذب، ریا و سُمعه، ترس از غیر خداوند و امید به غیر او باقی نمی‌ماند. این روش که هم مربوط به شناخت و علم و هم به ایمان و عمل بر می‌گردد و مبنای آن توحید خالص است، روش مخصوص قرآن کریم است که در کتاب‌های آسمانی و تعالیم دیگر انبیا(ع) که در دست است، یافت می‌شود.[۲۴۸] امام‌ خمینی نیز یکی از راه‌های تصفیه اخلاق و تحصیل اخلاص و صفا را توجه به سبب، فاعل حقیقی و توحید افعالی می‌داند و معتقد است کسی که حق‌تعالی را متصرف در امور ببیند، از ریا و جلب قلوبِ دیگران بی‌نیاز و از شرک و خودبینی خالی می‌شود[۲۴۹] و در مقابل، بی‌نیازی، عزت نفس و اعتماد به حق‌تعالی جایگزین آن می‌شود[۲۵۰]؛ البته به اعتقاد ایشان علم توحید به‌تنهایی کافی برای اصلاح نفس و کسب ملکات پسندیده نیست. انسان باید قوه عملیه را در خود تقویت کند و توحید را به قلب برساند که در این صورت صفات رضا، تسلیم، طمانینه، توکل و یاس از آنچه در دست مردم است، به دنبال آن می‌آید.[۲۵۱]
  4. کسب محبت خداوند: عالمان اخلاق و تهذیب نفس یکی از راه‌های درمان رذیلت‌ها را تحصیل محبت خداوند می‌دانند و این محبت خود نتیجه معرفت است.[۲۵۲] امام‌ خمینی با توجه به خلقت نظام هستی بر اساس عشق و محبت، رسیدن به مقصد و اصلاح نفس را از راه حبّ ذاتی و عشق جبلی در فطرت تمام موجودات می‌داند.[۲۵۳] ایشان این روش را روشی مناسب و سریع برای درمان برخی رذیلت‌های اخلاقی می‌شمارد[۲۵۴] و معتقد است سالک چون عاشقِ جمال و کمالِ محبوب است، هر آنچه غیر از دوست است، یک‌باره آنها را کنار می‌گذارد و بساط غیر را از صفحه قلب بر می‌چیند.[۲۵۵].[۲۵۶]

روش علمی

از دیدگاه علمای اخلاق از مهم‌ترین راه‌های علمی برای اصلاح صفات ناپسند و کسب صفات پسندیده، تفکر در مفاسد و عواقب این صفات است که گاهی سبب هلاکت و دشمنی الهی[۲۵۷] و قرارگرفتن در زمره کفار و حیوانات است.[۲۵۸] امام‌ خمینی تفکر را یکی از راه‌های علمی درمان رذیلت‌های اخلاقی می‌داند؛ البته این در صورتی است که قلب انسان از زرق و برق دنیوی و حبّ آنها پر نشده باشد و چشم اعتبار و انصاف او باز باشد.[۲۵۹] ایشان تفکر در مفاسد و لوازم رذیلت‌های اخلاقی، ازجمله عذاب‌های اخروی و غضب خداوند را سبب اصلاح و تهذیب اخلاق می‌داند؛ همچنین تفکر در مفاسد دنیویِ صفات ناپسند، مانند حزن و اندوه در حسادت[۲۶۰] یا افعال ناهنجار در حال غضب[۲۶۱] یا رسوایی و افتادن از چشم مردم در صفت نفاق[۲۶۲] را سبب‌ دوری کردن از این صفات می‌داند. ایشان تفکر را کلید گشوده‌ شدن درهای معرفت‌ها و گنج کمال‌ها و علم‌ها می‌شمارد که مقدمه لازم برای سلوک راه انسانیت است[۲۶۳]؛ چنان‌که ازجمله روش‌های علمی که انسان را در اصلاح نفس یاری می‌کند، موازنه است؛ به این معنا که انسان منافع و ضررهای هر یک از اخلاق فاسد و ملکات رذیله که ناشی از شهوت، غضب و واهمه است، بسنجد و ملاحظه کند که اگر این قوا تحت تصرف عقل یا شیطان واقع شدند، چه آثاری بر آنها بار می‌شود.[۲۶۴].[۲۶۵]

رابطه اخلاق با مقوله‌های اساسی زندگی

اخلاق با سایر مقوله‌های اساسی زندگی مانند آزادی، حقوق و سیاست ارتباط بسیار نزدیکی دارد و در همه این مقولات، دارای نقش مهم و اثرگذاری است، از آن جمله:

آزادی

در جهان‌بینی اسلامی آزادی ریشه‌ای الهی دارد، و حرکت علیه آن، حرکت علیه یک پدیده الهی است[۲۶۶]، چنانکه نقطه مقابل آن تکلیف است[۲۶۷]، برخلاف لیبرالیسم غربی که آزادی در آن منهای حقیقتی به نام دین و خدا است. در اسلام ارزش‌های اخلاقی مسلم و ثابت است و حرکت در جهت آنها ارزش‌آفرین و کمال است، در نتیجه آزادی با این ارزش‌ها محدود می‌شود؛ درحالی که در نظام اخلاقی غربی ارزش‌های اخلاقی نسبی است و نمی‌توان کسی را که به این ارزش‌ها تعرض می‌کند مورد سرزنش قرار داد[۲۶۸]. از سوی دیگر در اسلام، آزادی همراه با تکلیف است و انسان از آن جهت که مکلف است آزاد است تا در میان انگیزه‌ها و غرایز متضاد راه کمال را بپیماید. چنانکه حیات وی برای این منظور بوده است، ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[۲۶۹]آزادی نیز مقدمه‌ای برای عبودیت است[۲۷۰][۲۷۱]

عدالت اجتماعی

ایجاد عدالت اجتماعی تنها در سایه اخلاق اسلامی امکان‌پذیر است؛ هرچند بخش عمده آن به قوانین و مقررات مربوط می‌گردد، اما قوانین و مقررات نیز بدون برخورداری افراد از اخلاق اسلامی کارساز نیست. با تأمین شدن اخلاق در جامعه، عدالت اجتماعی نیز تأمین می‌شود و جامعه آباد می‌گردد[۲۷۲].

هدف جمهوری اسلامی ایجاد عدالت اجتماعی بوده و تحقق آن به این است که هر انسانی وظیفه‌اش را به خوبی انجام دهد و رفتارها بر مبنای اخلاق باشد[۲۷۳]. عدالت اجتماعی تأثیر مستقیمی بر اخلاق مردم دارد و بی‌عدالتی‌ها می‌تواند اخلاق جامعه‌ای را به تباهی بکشاند. بسیاری از رذائل اخلاقی مانند حسادت، کینه، دشمنی و مانند آن از فقدان عدالت اجتماعی ناشی می‌گردد [۲۷۴].

عدالت اجتماعی یک اصل و هدف والا است و زمانی محقق می‌شود که جامعه تربیت یافته باشد و ظلم و ظلم‌پذیری در آن نباشد[۲۷۵]، و با استقرار شریعت اسلامی است که عدالت اجتماعی تحقق می‌یابد[۲۷۶]. در زمان ما جامعه به برکت انقلاب، به سمت اخلاق الهی گردش قابل توجهی داشته و ادامه این راه می‌تواند جامعه را از عدالت اجتماعی برخوردار سازد[۲۷۷].[۲۷۸]

حقوق

اخلاق و حقوق دارای تأثیر متقابل بوده و بین مسائل آن دو، تلازم وجود دارد. حقوق و قوانین می‌تواند متأثر از اخلاق حاکم بر جامعه باشد، چنانکه قوانین نیز می‌تواند بر رفتار و اخلاق جامعه تأثیر بگذارد؛ هر قانونی دارای آثار تربیتی و اخلاقی است که باید به آن توجه شود؛ چنانچه قانون‌گذاری به گونه‌ای باشد که روح قانون‌پذیری، قناعت و دین‌داری و معنویت را در مردم تقویت کند مطلوب و اخلاقی است اما قانونی که روح قانون‌شکنی و اسراف و لاابالی‌گری را در مردم تقویت کند غیر اخلاقی و نامطلوب می‌باشد[۲۷۹]. آسایش مسلمانان و حفظ اخلاق فاضله در سایه حکومت عدل و قانون، امکان‌پذیر است[۲۸۰][۲۸۱]

سیاست

میان اخلاق و سیاست، رابطه‌ای متقابل وجود دارد. از یک سو برای تأمین سعادت جامعه، سیاست باید الهام گرفته از اخلاق و دین باشد و با اغراض و امیال نفسانی آلوده نگردد، تا در سایه آن معیشت مردم همراه با عزت و اقتدار ملی، پیشرفت علمی، معنویت، فضیلت، دین و اخلاق تأمین شود[۲۸۲]. از سوی دیگر تعالی اخلاقی، و رشد معنویت و فضیلت در سایه سیاست و حکومت عدل و قانون‌مدار امکان‌پذیر است[۲۸۳]. سلوک سیاسی امیرمؤمنان (ع) آمیخته با سلوک معنوی و اخلاقی ایشان بود و سیاست او از اخلاق و معنویت نشأت گرفته بود[۲۸۴]. در مکتب سیاسی امام خمینی نیز، معنویت و اخلاق با سیاست در هم تنیده است و همه رفتارهای امام بر محور خدا، معنویت و اخلاق می‌باشد. از این‌رو امام خمینی قوانین شریعت را بستر حرکت خود می‌دانست[۲۸۵][۲۸۶]

اخلاق حرفه‌ای

اخلاق اسلامی گستره بسیار وسیعی داشته و در مسیر سعادت و کمال انسان در همه شئون زندگی برنامه‌هایی را ارائه نموده است. در اسلام همانطور که احکام مملکتی و سیاسی بیان شده، به معنویت و فضائل اخلاقی که در رشد معنوی انسان دخالت دارد نیز توجه ویژه‌ای شده است[۲۸۷].

در جهان‌بینی اسلامی، دنیا میدان اساسی وظیفه، مسئولیت و رسالت دین است و دین در این عرصه تلاش انسان‌ها را جهت داده و هدایت می‌کند. تمام تلاش‌های دنیوی از قبیل اقتصاد، سیاست، حکومت، حقوق، اخلاق و روابط فردی و اجتماعی انسان، وسیله‌ای برای رشد و تکامل و ابزارهایی برای تعالی اخلاق و معنویت است[۲۸۸]. بنابراین قلمرو و گستره اخلاق، تمامی تلاش‌ها و فعالیت‌های دنیوی انسان را در بر می‌گیرد. در انقلاب اسلامی نیز اخلاق در همه قلمروهای آن از قبیل رسانه، اقتصاد و حرفه‌ها ظهور و بروز دارد؛ اخلاق‌مداری از ضروریات هر حرفه به شمار می‌آید و رعایت آن بر همه کسانی که به نحوی با مال و جان و آبروی مردم سروکار دارند لازم است[۲۸۹]. رعایت تقوا در مسائل کاری و حرفه‌ای ملت را برانگیخته و موجب شکوفایی و رونق در حرکت آنان می‌گردد[۲۹۰]. این حوزه از اخلاق در گروه‌های مختلفی از جامعه قابل پیگیری است:

فعالان اقتصادی

در نظام اسلامی کار اقتصادی، کاری اساسی و زیر بنایی است و بدون اقتصاد سالم امکان خدمت‌رسانی به جامعه وجود ندارد با این حال اقتصاد باید توأم با اخلاق باشد تا سلامت آن را تأمین کند. تفاوت اقتصاد اسلامی با سایر اقتصادها در اخلاقی بودن آن است. رعایت اخلاق در اقتصاد و سلامت اقتصادی سلامت جامعه را نیز در بردارد[۲۹۱]. در نظامی که اقتصاد آن بر پایه اخلاق بنا شده تفاوت طبقاتی بسیار اندک است و عدالت اجتماعی به خوبی نمایان است و امکانات و منابع برای همه افراد جامعه به طور یکسان فراهم است[۲۹۲].[۲۹۳]

زمامداران و کارگزاران

زمامدار باید از اعتقاد و اخلاق کاملی برخوردار بوده و به گناهان آلوده نباشد و برای اینکه گرفتار طغیان و سرکشی نشود باید نفس خود را تزکیه کند؛ چرا که خداوند چنین اختیاری به جائران نداده است. ﴿قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۲۹۴][۲۹۵]. در روش غالب زمامداران، اموری مانند تکبر ورزیدن، رفاه‌طلبی، تجمل‌گرایی و خودرأیی، امری پذیرفته شده در مورد زمامداران است با این حال امام خمینی این باور غلط را تغییر داده و ثابت کرد که یک رهبر نیز باید رفتاری زاهدانه داشته و با زبان و اخلاق انبیا با مردم برخورد نماید[۲۹۶].

حاکمان یک جامعه باید مانند پیامبر (ص) و امیرمؤمنان (ع) ساده‌زیست باشند و زاهدانه رفتار کنند[۲۹۷]. رفتار و گفتار مسئولان و کارگزاران مانند رعایت تقوا و امانت، اخلاق و احساس مسئولیت، می‌تواند تأثیر ماندگاری در جامعه داشته باشد و زندگی مردم را متأثر سازد[۲۹۸]. استقرار معنویت و جلوگیری از مظاهر فساد یا شیوع فساد و بی‌دینی به ویژه همراه با تظاهر به آنها از امور واجب کارگزاران می‌باشد. قرآن کریم ساز و کار نابودی یک جامعه را در فساد و فسق مترفان آن جامعه دانسته و لازمه فسق آنان را گرفتار شدنشان به عذاب الهی می‌داند، ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا[۲۹۹]، این ساز و کار در همه جوامع اثر می‌کند هرچند در برخی از جوامع که دارای ویژگی‌هایی مانند علم، ثروت زیاد، سیاست‌مداران عاقل، موقعیت جغرافیایی و تاریخی مناسب و مانند آن هستند این اثر کندتر بوده و ساز و کار نابودی دیرتر اثر می‌کند[۳۰۰]. رعایت عقل، فکر، طمأنینه، سکینه، آرامش و محبت در میان دولت‌مردان و انعکاس آن در جامعه، سبب تأثیرپذیری جامعه از این اخلاقیات می‌گردد[۳۰۱]. رعایت نکردن اخلاقیات در میان مسئولان و رفتارهایی مانند تشنج، بغض و کم‌کاری، به تدریج در رفتار مردم نیز منعکس شده و موجب گسترش این ناهنجاری‌ها در اجتماع می‌گردد[۳۰۲].

بشر در طول تاریخ، بیشترین خطا و بی‌تقوایی خود را در عرصه حکومت‌داری نشان داده و کمتر از اخلاق و حکمت بهره برده است، گناهانی که از زمامداران سرزده با گناهان بسیار بزرگ انسان‌های عادی قابل مقایسه نیست. خسارت آن نیز متوجه مردم و افراد جامعه بوده است. قرآن کریم از این گونه حکومت‌های فاسد با عنوان فساد کنندگان در زمین یاد کرده ﴿وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ[۳۰۳] که سپاس نعمت‌های الهی را به کفران تبدیل نموده و جامعه خویش را بر اثر کفران خویش به دوزخ کشاندند. ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ[۳۰۴]. ازاین رو از مهمترین کارهای انبیا مقابله با این گونه طاغوت‌ها و کسانی بوده که نعمت‌های الهی را ضایع می‌ساختند. جنگ انبیا با قدرت‌ها و حکومت‌های فاسدی بود که بشریت را نابود می‌ساختند ﴿وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ [۳۰۵]. انسان مؤمن و متقی و عادل نمی‌تواند زندگی کنند و بر ایمان و رفتار صالحش باقی بماند جز آنکه با طاغوت مبارزه کند تا شرایط فاسد پیش آمده را از بین ببرد[۳۰۶][۳۰۷]

روحانیان

دانشگاهیان و فرهنگیان

تعهد و تهذیب اسلامی بیش از هر چیزی برای کشور ما ضرورت دارد[۳۰۸]. وظایف دانشجویان و دانشگاهیان آن است که افزون بر کسب علم و ارزش دانستن آن، به تهذیب نفس پرداخته و بنیادهای اخلاقی را در خود تقویت کنند. هرچند برای یک کشور، عالم، محقق، و پژوهشگر و نابغه، ثروت خیلی بزرگی است؛ اما زمانی که بنیان‌های اخلاقی استوار نباشد و وجدان اخلاقی زنده نباشد علم آنان نیز غیرمفید می‌باشد. چنانکه برخی با وجود بهره‌مندی از استعدادهای سرشار و تحصیل در دانشگاه‌های ایران و صرف منابع ملت، به خاطر نداشتن وجدان اخلاقی بیدار، به خدمت بیگانگان درآمده‌اند[۳۰۹]. در این میان اساتید دانشگاه نقش مؤثرتری دارند؛ چرا که اگر تهذیب نفس نکرده باشند می‌توانند ایجاد فساد نمایند. چنانکه بسیاری از وابستگی‌های کشور در رژیم سابق نتیجه مهذب نبودن اساتید دانشگاه و وابسته بودن آنان است[۳۱۰]. رؤسای دانشگاه نیز وظیفه دارند دانشگاه را به محیط علم و تزکیه و تهذیب تبدیل کنند و آنچه را موجب فساد جامعه و جوانان می‌گردد، در محیط دانشگاهی از بین ببرند[۳۱۱]. دو رکن علم و تربیت اخلاقی در کنار هم می‌تواند برون‌داد دانشگاه را تبدیل به محصولی مفید و مترقی سازد[۳۱۲]. ازاین رو از جمله وظایف یک دانشجوی موفق تهذیب اخلاق است[۳۱۳][۳۱۴]

فعالان سیاسی

سیاست‌مداران مجاز نیستند برای کسب قدرت کار غیراخلاقی انجام دهند و چنین رفتاری سیاست‌مدار را از اهلیت و صلاحیت می‌اندازد[۳۱۵]. حکومت اسلامی برای تعالی اخلاق و قرب به خدا است؛ از این‌رو همه مسئولان و سیاست‌مداران باید قصد قربت داشته و رضای خداوند را در انجام کارها در نظر بگیرند[۳۱۶]. سیاست‌مدار باید در پی هدایت و صلاح جامعه باشد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر داشته باشد و بر مدار اخلاق در هدایت جامعه به صلاح اقدام نماید[۳۱۷].

در نظام اسلامی غیر از کفایت سیاسی، کفایت اخلاقی و اعتقادی نیز ضرورت دارد. هرچند اخلاق برای انسان‌ها یک امر شخصی است اما برای مسئولان و سیاست‌مداران مسئله‌ای عمومی و اجتماعی است و با سرنوشت مردم رابطه دارد[۳۱۸]. چنانکه برخی از دولت‌ها و سیاست‌مداران جهانی که از اخلاق، فضیلت و وجدان بی‌بهره‌اند، در برابر جان و مال مردم و خون بی‌گناهان هیچ‌گونه احساس مسئولیتی از خود نشان نمی‌دهند[۳۱۹][۳۲۰]

مهندسان و پزشکان

پزشک بدون تهذیب نفس، هرچند به مدارج علمی و تخصص‌های بسیاری رسیده باشد، مسئولیت‌پذیر نبوده و در حق بیماران اجحاف می‌کند. مهندس نیز همینطور است، بدون تهذیب نفس ممکن است نقشه و طرحی ارائه کند که تنها در جهت منافع خودش باشد[۳۲۱]. هریک از این گروه‌ها می‌تواند نقش بسزایی در اخلاق جامعه داشته باشد[۳۲۲]. علم در صورتی مفید است که همراه با اخلاق و دین باشد. مهمترین فجایعی که بر ضد بشریت رخ داده است بر اثر توسعه و پیشرفت علمی بوده که با اخلاق فاصله داشته است. افزون بر آن بیشتر ناامنی‌ها و بی‌عدالتی‌ها در کشورهایی است که از لحاظ علمی بالاترین رتبه را دارند؛ بنابراین جامعه در صورتی از علم عالمان و نخبگان بهره می‌برد که آنها متدین باشند و نفس خود را مهذب نموده باشند[۳۲۳]. پزشک و پرستار اگر به تکالیف پزشکی و انسانی خود عمل کنند کارشان عبادت و در تراز عبادات درجه اول است؛ وظیفه آنها رعایت اخلاق پزشکی و پرستاری است؛ از سویی تنها هدف آنان نباید جمع‌آوری مال باشد و از سوی دیگر باید تلاش کنند گرفتار انحرافاتی نشوند که جان مردم را به خطر می‌اندازد[۳۲۴]. اخلاق پزشکی و اخلاق پرستاری یک وظیفه و فریضه بوده و دارای اجر بسیاری است و در مقابل، تکلیف نیز سنگین است؛ زیرا بیمار در هنگام بیماری دچار آشفتگی و ناراحتی است. روح، عواطف و احساسات انسان به ویژه در هنگام بیماری نیازمند محبت و توجه است. لبخند یک پزشک و پرستار موجب درمان روحی بیمار می‌گردد و به درمان جسمی وی نیز کمک می‌کند. از این‌رو اخلاق شایسته پزشک و پرستار بیش از دارو بر بیمار تأثیر دارد[۳۲۵][۳۲۶]

اصحاب رسانه

رسانه‌ها در دنیا، فکر، فرهنگ، رفتار و در حقیقت هویت فرهنگی انسان‌ها را القا می‌کنند و می‌توانند در بهبود وضعیت زندگی انسان و ارتقای اخلاق و معنویت، مؤثر باشند؛ چنانکه در نقطه مقابل آن در ترویج مفاسد اخلاقی و از بین بردن هویت انسانی و هویت ملی انسان‌ها نیز نقش بسزایی دارند. از این‌رو چنانچه مدیریت و برنامه‌سازی رسانه‌ای بر اساس معیارهای اخلاق، فضیلت، برابری و تکیۀ بر مفاهیم واقعی انسانی باشد، سود ملت‌ها را در پی خواهد داشت. اما اگر بر اساس منافع کمپانی‌های اقتصادی، ثروتمندان بین‌المللی و قدرتمندان تمامیت‌خواه و انحصارطلب باشد، بشر یقیناً زیان خواهد کرد[۳۲۷].

اخلاق‌مداری در رسانه نقش مهمی در روابط جوامع دارد و حاکمیت اخلاق و فضیلت بر رسانه‌ها سبب می‌شود که ملت‌ها حرف یکدیگر را بهتر بفهمند و بسیاری از بدفهمی‌ها و کج‌فهمی‌ها از میان برود و گستره تصمیم‌گیری‌های سیاست‌مداران و قدرتمندان در دنیا محدود می‌گردد. بسیاری از مشکلات امروزه جوامع ناشی از غیر اخلاقی بودن رسانه‌ها است که در جهت منافع خود حقایق را وارونه جلوه می‌دهند[۳۲۸][۳۲۹]

نهادهای تأثیرگذار در اخلاق

نهادهای متعددی در اخلاق جامعه نقش‌آفرین است. شماری از مهمترین این نهادها عبارت‌اند از:

دولت

خانواده

مدارس

روحانیت

رسانه‌ها

راهبردها و ابزارهای تحقق و توسعه اخلاق

راهبردهای توسعه اخلاق اسلامی را می‌توان در ابعاد مختلف اجتماعی دنبال نمود. برخی از مهمترین راهبردها عبارت‌اند از:

التزام عملی مسئولان به آموزه‌های اخلاقی

برای استقرار اخلاق در جامعه، یکی از مهمترین ابزارها، تمرین و مجاهدت مسئولان و افراد است[۳۳۰]. در جامعه اسلامی هدف، تعالی انسان است که از جمله آنها تعالی روحی و اخلاقی است و همه موظفند در جهت کسب آن تلاش کنند[۳۳۱].

توجه به اخلاق و روحیات اسلامی، برادری، گذشت، ایثار و سایر خُلقیات حسنه اسلامی، از ارکان اساسی انقلاب اسلامی است که باید در سطح عمومی کشور رعایت گردد[۳۳۲]. همه اعم از مسئولان و کارگزاران وظیفه دارند همان‌گونه که در پیروزی انقلاب، در وجود و درون خود تحولی اخلاقی در جهت هدف‌های اخلاقی اسلام به وجود آوردند، برای تداوم انقلاب و استقامت و عدم انحراف آن، همان تحول اخلاقی را ایجاد نمایند[۳۳۳][۳۳۴][۳۳۵]

مبارزه حکومت با بسترها و ریشه‌های فساد اخلاقی

حکومت موظف است که با فساد و فحشا مبارزه کند و اجازه ندهد که هوس‌های گروهی اندک در جامعه، موجب ترویج فحشا و منکرات و بی‌بندوباری و اغوای ذهنی و فکری افرادی گردد که هیچ انگیزه فسادی ندارند[۳۳۶]. مسئولان کشور با پشتیبانی مردم با عوامل انحطاط و عقب ماندگی مبارزه کنند تا از یک سو خدا را از خود راضی ساخته و از سوی دیگر جامعه را به آرمان‌های خودش نزدیک سازند. آماج مبارزه آنان نیز سه عامل فقر، فساد و تبعیض است که پایه همه مشکلات و ناامنی‌هاست[۳۳۷]. پیرایش چهره فرهنگی کشور از وظایف کارگزاران است تا چهره‌ای نورانی، اسلامی و کاملاً منطبق با فضیلت‌های اخلاق اسلامی باشد[۳۳۸]. از نکات مهم در جهت تحقق اخلاق در جامعه تهیه فهرستی از صفات رذیله و فهرستی از صفات و خلقیات نیک است تا با پایش آنها، آنچه را که از صفات رذیله در انسان‌ها و در جامعه وجود دارد آن را اصلاح نموده و با تمرین، صفات نیک آن را فراهم سازند[۳۳۹][۳۴۰]

الگوسازی شخصیت‌های اخلاقی و معنوی

ارائه یک الگوی درست از زندگی یک ملت و اداره یک کشور از جمله وظایف مسئولان نظام است تا از یک سو جامعه را به سعادت اسلامی برساند و از سوی دیگر الگو و نمونه‌ای پر جاذبه برای جهانیان باشد[۳۴۱]. یکی از شرایط پیشرفت اخلاق در جوانان داشتن الگوهای مناسب است، الگوسازی یکی از اساسی‌ترین کارها است. برخی با عملکرد و رفتار خود الگوهای بدی برای جوانان هستند. باید الگوهای خوبی به آنان معرفی شود که دارای صداقت، سلامت رفتار، فداکاری، بینش والا، و رفتار نیک با مردم باشند[۳۴۲]. ازاین رو امام خمینی به جوانان متعهد توصیه می‌کند که خود الگویی برای دیگران باشند و با رفتار خود دیگران را به رفتارهای اخلاقی دعوت کنند[۳۴۳]. با نگاهی وسیع‌تر برای رسیدن به سعادت ملت و تحقق یک نظام اخلاقی، بهترین الگو، حکومت امیرمؤمنان (ع) می‌باشد که از آلودگی‌های اغراض و امیال و شهوات منزه بوده و از دین و اخلاق الهام گرفته بود تا در سایه چنین منشی معنویت، دین و اخلاق تأمین شود[۳۴۴]. همچنین در نهضت عاشورا کسانی که در مبارزه معنوی بین فضائل و رذائل پیروز شدند و جنود عقل را بر جنود جهل غلبه دادند، عده اندکی بودند اما پایداری و استقامت آنان، موجب شد که در طول تاریخ از آن الگو بگیرند[۳۴۵]. امام خمینی نیز از جمله مهمترین الگوهای اخلاقی به شمار می‌آید، ایشان دارای ایمانی روشن‌بینانه بود و نو آوری‌هایی در مباحث دینی به وجود آورد که متکی به دین و مبانی دینی بود، از این‌رو توانست در زمینه مسائل اعتقادی و اخلاقی نوآوری‌هایی اصولی و بنیادین ایجاد کند[۳۴۶][۳۴۷]

استفاده مناسب از رسانه‌های عمومی و تولید کتب و نشریات اخلاقی

هویت حقیقی جامعه ما هویت اخلاقی آن است و همه چیز بر محور آن شکل می‌گیرد. از جمله وظایف رسانه‌ها به ویژه صدا و سیما، برنامه‌ریزی مناسب در جهت پرورش، گسترش و تبیین فضیلت‌های اخلاقی است. صدا و سیما باید خودش را متکفل گسترش فضائل و خُلقیات رفتاری جامعه مانند: انضباط اجتماعی، وجدان کاری، نظم و برنامه‌ریزی، ادب اجتماعی، رعایت حقوق دیگران و بسیاری دیگر از خلقیات بداند. در تمامی برنامه‌های تولیدی از قبیل سریال، محاورات، میزگردها و مانند آن باید تقویت این فضائل مورد توجه باشد. ارتقاء معرفت دینی و ایمان دینی از وظایف صدا و سیما است. تولید برنامه‌های نامناسب تأثیر بسزایی در فاصله گرفتن مردم از دین و اخلاقیات دارد[۳۴۸]. مأموریت محوری رسانه ملی، مدیریت و هدایت فکر، فرهنگ، اخلاق رفتاری جامعه و آسیب‌زدایی از فرهنگ و اخلاق جامعه است[۳۴۹]. توسعه کتب اخلاقی و تکرار برخی مباحث آن نیز موجب تهذیب جامعه می‌گردد چرا که نفس انسان از تکرارها و تلقین‌ها اثر می‌پذیرد[۳۵۰][۳۵۱]

بهره‌برداری بهتراز منبرها و مناسبت‌ها

بهره‌برداری بهتر از منبرها و تبلیغات دینی و مناسبت‌های مذهبی و مساجد و چاپ و نشر کتاب‌ها و مجلات و نشریات در راستای مباحث اخلاقی امری ضروری است؛ در گذشته عالمانی به بیان معارف و پاسخگویی به شبهات پرداختند؛ اما امروزه این نیاز بسیار گسترده‌تر است و لازم است کتاب‌ها، جزوه‌ها، مجلات و نشریاتی ایجاد شود تا این رسالت را عهده‌دار گردد و به گسترش دین، معارف و اخلاق بپردازد، در این راه از علما و متخصصان که در این زمینه‌ها مطالعاتی دارند نیز باید استفاده شود[۳۵۲][۳۵۳]

مشارکت فعال آموزش و پرورش

یکی از ابزارهای استقرار اخلاق در جامعه آموزش‌های اخلاقی به وسیله آموزش و پرورش، مراکز تربیتی و مراکز آموزشی و علمی در همه سطوح است[۳۵۴]. آموزش و پرورش سنگ بنای آینده کشور است، ارتقا و اصلاح آن موجب توسعه علوم و به ویژه موجب تحقق و توسعه دین و اخلاق می‌گردد[۳۵۵]. همت مدارس، باید در جهت ارتقاء اخلاقی و اعتقادی کودکان باشد و این اساس کار در گسترش اخلاق اسلامی است[۳۵۶][۳۵۷]

استفاده از ابزار پرنفوذ هنر

علمای دین باید معارف دینی را به صورت‌های مختلفی همچون مجله و مطبوعات و مانند آنها در اختیار هنرمندان قرار دهند تا آنان با استفاده از این منابع به تهیه فیلم و برنامه‌های مذهبی و اخلاقی اقدام نمایند[۳۵۸]. هنر بهترین وسیله برای انعکاس مفاهیم اخلاقی و فضائل اخلاقی است. دشمنان اسلام نیز از ابزار هنر مانند شعر، نقاشی، داستان، فیلم و نمایش برای از بین بردن حقایق و فضائل معنوی و اسلامی و سوق دادن به مادی‌گری و مظاهر مادی سوء استفاده می‌کنند[۳۵۹]. برخی باید تلاش کنند با اشعار قوی فارسی برجای مانده در آثار بزرگان، عقاید و اخلاق اسلامی را تفهیم نمایند؛ زیرا تأثیر شعر بسیار بیشتر از نثر و زبان نصیحت‌آمیز است[۳۶۰][۳۶۱]

بسط ارزش‌ها در میان همه سطوح و طبقات جامعه

از کاربردی‌ترین ابزارهای تحقق اخلاق در جامعه، هدایت جوانان و سوق دادن آنان به اندیشیدن و روآوری به اخلاق اسلامی است. در محیط اسلامی تنها با زبان نرم، رفتار اندیشمندانه و عاقلانه، و برخوردی حلیمانه می‌توان حقایق را در دل‌ها نفوذ داد. آموزش این امور به جوانان ضرورت دارد تا اخلاق اسلامی در میان آنان گسترش یابد. از آن جمله یادآوری نعمت انقلاب برای تمامی مردم به ویژه جوانان است که اقتدار اسلامی را بازگردانده و ذلتی را که بر ملت ایران حاکم بود و پایه‌های دینی و اعتقادی مردم را ضعیف ساخته بود از بین بُرد[۳۶۲]. نظام اسلامی باید تلاش کند با تعلیم و تربیت درست و راهنمایی مردم به سرچشمه‌های فضیلت، خواست مردم را در جهت فضائل اخلاقی قرار دهد و هوس‌های فاسدکننده را از آنان دور سازد[۳۶۳]. بر این اساس امام خمینی سفارش می‌کند همه افراد وظیفه دارند در تربیت و تهذیب نونهالان تلاش کنند[۳۶۴]. حتی ایشان سفارش می‌کند زندان‌ها را به مراکز اخلاق و تربیت تبدیل کنند تا زمینه اصلاح و توبه واقعی زندانیان فراهم گردد[۳۶۵][۳۶۶]

بهره‌گیری از آیات، روایات و سخنان بزرگان و ترویج سبک و سیره اخلاقی معصومین (ع)

قرآن کریم انسان را به بهترین راه‌های اخلاقی و بهترین روش‌های عمل فرد و جامعه هدایت می‌کند ﴿إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ[۳۶۷] قرآن نیازهای انسان را مورد توجه قرار داده و در هر عصری بهترین نسخه سعادت وی می‌باشد چنانکه مسلمانان صدر اسلام با عمل به قرآن، در علم، اخلاق و بسیاری پیشرفت‌های معنوی و مادی به اوج رسیده بودند[۳۶۸]. برای بهره‌مندی از هدایت الهی، لازم است به سوی او گام برداشته شود؛ چنانکه خود قرآن نیز چنین وعده‌ای داده است؛ ﴿وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا[۳۶۹]. و در دعای امام سجاد (ع) راه منتهی به سوی خدا بسیار نزدیک دانسته شده است؛ «وَ أَنَّ الرَّاحِلَ‏ إِلَيْكَ‏ قَرِيبُ‏ الْمَسَافَةِ»[۳۷۰] قرآن کریم درباره سیره اخلاقی پیامبر (ص) او را به خاطر نرمش و مدارا در برخورد با مردم می‌ستاید ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ[۳۷۱] با این حال در آیه‌ای دیگر خداوند به ایشان فرمان می‌دهد که با کفار با شدت و خشونت برخورد نماید ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ[۳۷۲].

درباره رفتار فردی، غلظت نکوهیده است اما در اجرای قانون و اداره جامعه و ایجاد نظم این رفتار مناسب است[۳۷۳]. اخلاق رسول خدا (ص) در دو بخش اخلاق شخصی و اخلاق حکومتی الگویی کامل برای بشریت به شمار می‌آید؛ در بخش اخلاق فردی، به رغم شرایط نامطلوب آن عصر، تمام فضائل، در حد کمال آن در شخصیت ایشان متجلی بود و در بخش اخلاق حکومتی نیز برترین الگوی اخلاق انسانی به شمار می‌آمد. وی در حکومت، بسیار عادل و با تدبیر بود، حافظ و نگهدارنده قانون بود و خود نیز محکوم قوانین بود. با دشمنان با مدارا رفتار می‌نمود اما در مواردی که آنان را در مقابل اسلام، احساس می‌نمود بسیار سخت‌گیر بود[۳۷۴].

قیام امام حسین (ع) نیز علاوه بر مبارزه در مقابل باطل، تجسم معنویت و اخلاق بود که مربوط به باطن و نفس انسان‌ها است[۳۷۵]. امام حسین (ع) هدف اول خود از قیام را ریشه‌کنی فساد و ایجاد اصلاح در جامعه می‌داند، که از جمله انواع فساد، انحراف‌های اخلاقی به شمار می‌آید[۳۷۶][۳۷۷]

بهره‌گیری از پایگاه‌ها، مراکز و تشکل‌های فعال مردمی

وظیفه تجمع‌ها و تشکل‌های دانشجویی آن است که در دانشگاه‌ها در جهت تحقق اخلاق، تلاش نموده و عمق دادن به بنیادهای اخلاقی و انقلابی را هدف خویش قرار دهند[۳۷۸]. یکی از مهمترین نیازهای بسیج دانشجویی مسئله اخلاق و معنویت است. آنان افزون بر تقویت بنیان‌های اخلاقی خویش باید تلاش کنند در توسعه دین‌داری، معنویت و اخلاق به یکدیگر کمک کنند. و الگوی مناسبی برای ورودی‌های جدید دانشگاه‌ها باشند[۳۷۹][۳۸۰]

مقایسه اخلاق اسلامی با سایر نظام‌های اخلاقی

با توجه به مبانی اخلاق اسلامی، به سه تفاوت کلی بین نظام اخلاقی اسلام و سایر نظام‌های اخلاقی می‌توان اشاره کرد:

تفاوت در جهان‌بینی

چنان‌که گفته شد بر اساس جهان‌بینی اسلامی، انسان موجودی است که از یک سو وابسته به خداوند است و هیچ‌گونه استقلالی از خود ندارد؛ زیرا خداوند مبدأ هستی بوده و دیگر موجودات وابسته و نیازمند به او هستند. از سوی دیگر دارای عمری نامحدود و بی‌نهایت است از این‌رو دارای رابطه‌ای با مبدأ و معاد می‌باشد. اما دیگر نظام‌های اخلاقی دارای جهان‌بینی مادی بوده و زندگی انسان را منحصر به زندگی دنیا می‌دانند[۳۸۱][۳۸۲]

تفاوت در تعیین مصداق سعادت

بر اساس جهان‌بینی اسلامی، سعادت در نظام اخلاقی اسلام جاودانه و بالاتر از سطح زندگی مادی است اما در سایر نظام‌های اخلاقی که دارای جهان‌بینی مادی بوده، سعادت تنها در دنیا قابل دستیابی است و ورای دنیا لذت و سعادتی وجود ندارد. اسلام در عین اینکه مصداق سعادت را در آخرت می‌داند، رابطه دنیا با زندگی ابدی را حفظ کرده و آن را در مسیر رسیدن به سعادت مؤثر می‌داند[۳۸۳][۳۸۴]

تفاوت در راه‌های وصول به سعادت

نظام اخلاقی اسلام در مفهوم و کلیات مطلوب بودن رسیدن به سعادت با دیگر نظام‌ها مشترک است اما در مصادیق جزئی و مشخص اختلاف نظر دارد. اسلام شرط لازم و کافی در رسیدن به سعادت حقیقی را ایمان و عمل صالح معرفی می‌کند[۳۸۵]. از سوی دیگر ایمان یک عمل قلبی است و خود به عنوان یک عمل اختیاری در دایره اخلاق قرار می‌گیرد، از این‌رو نیت و انگیزه نیز مورد توجه بوده که آیا ایمان با انگیزه علم و معرفت است یا کسب کمال؟ بر این اساس نقش نیت و انگیزه در کار اخلاقی یکی از تفاوت‌های اساسی بین نظام اخلاقی اسلام با دیگر نظام‌ها است[۳۸۶]. از نظر اسلام کاری ارزشمند است که به انگیزه تحصیل رضایت و خشنودی خداوند صورت پذیرد، هرچند نیت در کار اخلاقی نیز دارای مراتب می‌باشد[۳۸۷][۳۸۸]

چالش‌ها و آسیب‌های اخلاقی فراروی نظام اسلامی

از آسیب‌های جدی و ویرانگری که موجودیت و بقاء انقلاب اسلامی را تهدید می‌کند، آسیب‌های اخلاقی است. اصول و مبادی تمامی رفتارهای ناپسند؛ خودبینی، خودخواهی، خودفروشی، خودنمایی و خودرأیی است که هر یک از آنها مبدأ بسیاری از خلق‌های ناپسند و منشأ گناهان بسیار است[۳۸۹]. برخی از مهمترین چالش‌ها و آسیب‌ها عبارت‌اند از:

حب دنیا

خودبینی و تکبر

اشرافی‌گری و تجمل‌گرایی

غفلت

خودفراموشی

قرآن کریم با هشدار به انسان، فراموشی خداوند را سبب آن می‌داند که خداوند نیز آنان را دچار خودفراموشی سازد. ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ[۳۹۰] در ادبیات اخلاقی، خودفراموشی به معنای آن است که انسان از هویت و هدف وجود و باطن و دل و روح خود غفلت کند و دچار فراموشی گردد، انسان تسلیم جریان مادی فاسدی شود و در مقابل بدی، فساد و شرّ هیچ مقاومتی نداشته باشد[۳۹۱][۳۹۲]

خودباختگی در برابر بیگانگان

از مهمترین عوامل فساد در نظام سابق، خودباختگی در برابر بیگانگان بود که مردم را به بی‌ایمانی و فساد و بی‌بندوباری سوق می‌داد، و استقلال اقتصادی و فرهنگی کشور رای بی‌معنا ساخته بود[۳۹۳]. خودباختگی از جمله آفاتی است که روشنفکران، رهبران و گردانندگان اجتماعات را تهدید نموده و آنان را در مقابل اراده دیگران تأثیرپذیر می‌سازد و اقتدار آنان را خدشه‌دار می‌کند[۳۹۴]. و ملت‌ها را در برابر بیگانگان ضعیف کرده و موجب نفوذ فرهنگ‌های مبتذل غرب شده که نابودی و فساد فرزندان آنان را در پی دارد[۳۹۵][۳۹۶]

مدیریت ناتوان و نااهل

برخورداری جوامع بشری، از زمامداران با تدبیر و با تقوا، سبب رشد و تعالی اخلاق آنان بود، اما هنگامی که دچار مدیرانی بی‌تقوا، ضعیف و نااهل شدند گرفتار مشکلات فراوانی از جمله مشکلات اخلاقی و معنوی شدند. مدیریت‌های ناتوان و نااهل، نظام اخلاقی و سیاسی را در جامعه سست کرده و انسان‌ها را..... ضعیف می‌کشاند[۳۹۷].[۳۹۸]

قدرت‌طلبی

قدرت‌طلبی و رقابت بر سر قدرت نیز از دیگر چالش‌های فراروی نظام اخلاقی است. اصل قدرت و حکومت و اداره امور مردم امری مطلوب است و انبیا و اولیا نیز در همین جهت گام برداشته‌اند اما آنچه که اخلاق را فاسد نموده و ملت‌ها را به تباهی می‌کشاند قدرت‌طلبی و طاغوت‌گرایی است[۳۹۹]. چنانکه امیرمؤمنان (ع) نیز عهده‌داری حکومت را برای قدرت‌طلبی و رقابت بر سر قدرت سیاسی نمی‌داند بلکه آن را در جهت نجات مظلومان از دست ستمکاران به کار می‌بندد[۴۰۰]. امام حسین (ع) نیز قیام خود را در همین جهت دانسته است[۴۰۱]. ازاین رو امام خمینی قیام خود و ملت مسلمان ایران را در جهت رقابت بر سر به دست آوردن قدرت سیاسی و جستجوی ثروت‌های ناچیز دنیا نمی‌داند بلکه آن را برای ارائه ارزش‌های دینی و اصول اخلاقی می‌داند[۴۰۲].

برخلاف منافقانی که در آغاز نهضت اسلامی ایران با ادعاهایی مانند ایجاد آینده‌ای روشن بر اساس ایدئولوژی دین، در میان نیروهای انقلابی نفوذ کرده و تنها هدف آنان قدرت‌طلبی بود[۴۰۳]. قدرت‌طلبی منشأ بسیاری از جنایات علیه ملت‌های ضعیف و مظلوم است[۴۰۴]؛ اما درباره اینکه اصالت با اخلاق است یا قدرت، دیدگاه‌های مختلفی ارائه شده است. برخی مکتب‌ها مانند مسیحیت اصالت را با اخلاق و زندگی مسالمت‌آمیز می‌دانند و رفتار زورمدارانه را در هر شرایطی غیراخلاقی می‌شمارند، اما برخی دیگر همچون نیچه اصالت را با قدرت و کمال اخلاقی انسان را در قدرت می‌دانند و برآنند که اخلاق مسیحیت؛ بردگی، ضعف، ذلت و عامل رکود بشریت است. برخی نیز اخلاق را وابسته به قدرت می‌دانند اما هرقدرتی را اخلاقی نمی‌شمارند و بر این اساس قدرت استثمارگران، غیراخلاقی اما قدرتی را که مظلومان جوامع در جهت دگرگون کردن جامعه و تحول آن به مراتب عالی به کار می‌بندند اخلاقی است؛ اما از نظر اسلام تمامی دیدگاه‌های فوق مردود است، از نگاه اسلام اخلاق فقط در روابط مسالمت‌آمیز خلاصه نمی‌گردد افزون بر آنکه در مواردی مبارزه با زور و ستمگری را مقدس شمرده و در شرایطی خاص فرمان جهاد می‌دهد. در موارد مواجهه با زور نیز، اسلام ابتدا راه حکمت و برهان را برمی‌گزیند و در صورت مؤثر واقع نشدن در موارد نهایی اقدام به اعمال قدرت می‌نماید[۴۰۵][۴۰۶]

تهاجم فرهنگی

آمریکا پس از سال‌ها مبارزه عملی با جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده که مبارزه در جهت اعتقادی، فرهنگی و مسائل اخلاقی بسیار کارسازتر است. از این‌رو تلاش کردند تا با مبارزه اخلاقی بخش عظیمی از امکانات و سلاح جمهوری اسلامی را از بین ببرند[۴۰۷]. دشمنان اسلام، اخلاق، فکر، اعتقاد و عمل مردان و زنان مسلمان را هدف قرار داده و با ایجاد جریان‌های ضد اخلاقی مانند فمینیسم، تلاش می‌کنند در پوشش اسلامی، بستر انحرافات اخلاقی را در جامعه اسلامی فراهم سازند[۴۰۸]. آنان تلاش می‌کنند نسل جوان را فاسد سازند تا نشاط، اراده و امید را از آنان سلب کنند و مشکلات عصبی و اخلاقی برای آنان فراهم سازند و آنان را به نسلی بی‌خاصیت تبدیل نمایند[۴۰۹]. آنان در پی خاموش کردن پیام آزادی، معنویت، ارزش و فضیلت و کرامت انسانی حاصل شده از انقلابند تا بدین وسیله پشتوانه فکری جوانان که تکیه‌گاه اراده و عزم راسخ آنان است از آنها گرفته شود. از این رو از راه خدشه در اعتقادات، تشویق جریان‌های خلاف اخلاق در جامعه و تشویق و ترویج انواع و اقسام فسادها، تلاش می‌کنند تا باورها و پایه‌های اخلاقی آنان را متزلزل سازند[۴۱۰][۴۱۱]

تقلید از فرهنگ بیگانه

از جمله مشکلات و چالش‌های پیش روی گسترش اخلاق و فضائل اخلاقی، تقلید و تأثیرپذیری از فرهنگ بیگانه است، چنانکه رواج فرهنگ اسراف و تجمل‌گرایی در جامعه، میل به خشونت، پخش فیلم‌های خشن و ضد اخلاقی که نتیجه تقلید از فرهنگ غربی است تهدیدی برای نظام اخلاقی به شمار می‌آیند[۴۱۲][۴۱۳]

چیستی اخلاق

واژه اخلاق در لغت، جمع «خُلق» و «خُلُق» و به معنای «سرشت و سجیه» اعم از سرشت و سجیه نیک و پسندیده یا زشت و ناپسند است. وقتی گفته می‌شود فلان کس خلق زیبایی دارد، یعنی سرشت یا صفت معنوی و باطنی زیبا دارد و اما وقتی می‌گویند فلان کس خَلق زیبایی دارد این بدان معناست وی برخوردار از آفرینش و ظاهری زیبا و اندامی سازگار است[۴۱۴].

اخلاق نزد دانشمندان، به معنای صفات و هیأت‌های پایدار در نفس است که موجب صدور افعالی متناسب با آنها می‌شوند، بدون آنکه نیازی به تأمل و تفکر داشته باشند. ابن مسکویه از فیلسوفان اخلاق اسلامی، اخلاق را این‌گونه تعریف می‌کند: اخلاق، حالتی نفسانی است که بدون نیاز به تفکر و تأمل، آدمی را به سمت انجام کار حرکت می‌دهد[۴۱۵]. علامه مجلسی در بحارالانوار، اخلاق را ملکه‌ای نفسانی که به آسانی کار از آن صادر می‌شود، معرفی می‌کند. هر چند برخی از این امور فطری و ذاتی‌اند و برخی دیگر نیز با تفکر و تلاش و تمرین و عادت دادن نفس به آنها به دست می‌آیند[۴۱۶]. فیض کاشانی نیز در تعریف اخلاق به هیأت استوار و راسخ در جهان که صدور کارها به آسانی و بدون نیاز به تفکر از آن صورت می‌گیرد، اشاره می‌کند به گونه‌ای که اگر منشأ صدور افعال زیبا و پسندیده از نظر عقل و شرع باشد به آن اخلاق نیک و اگر منشأ صدور افعال زشت و ناپسند باشد، اخلاق بد، اطلاق می‌شود[۴۱۷]. در این تعریف، صفات ناپایدار و غیر راسخ در نفس، مثل غضب شخص بردبار و یا صفاتی که از روی تفکر و تأمل باشد، مثل بخشش بخیل، از دایره اخلاق و ارزش‌های اخلاقی بیرون است؛ لکن در آن می‌توان از دو گونه اخلاق سخن گفت: اخلاق فضیلت و اخلاق رذیلت؛ در همین حال، کسانی نیز به منشأ پیدایش صفات پایدار نفسانی اشاره کرده و آن را ناشی از تکرار عمل یا وراثت و محیط اجتماعی و یا ذاتی و فطری دانسته‌اند [۴۱۸]. عده‌ای نیز مفهوم اخلاق را تنها اخلاق فضیلت می‌دانند و این همان معنای معادل (ethical) یا «درست» و «خوب» در زبان انگلیسی است[۴۱۹].

واژه اخلاق به ویژه در نزد برخی از فیلسوفان غربی، کاربرد دیگری به معنای «نهاد اخلاقی زندگی» دارد. اخلاق در این اصطلاح در عرض مسایلی چون هنر، علم، حقوق، دین و... قرار دارد و در عین حال متفاوت با آنها به کاربرده می‌شود. گروهی نیز آن را به معنای نظام رفتاری (code conduct) یک گروه دانسته‌اند [۴۲۰]. تعاریف متعددی برای علم اخلاق بیان کرده‌اند. «علم اخلاق را دانش صفات مُهلکه و منجیه و چگونگی متصف شدن و گرویدن به صفات نجات‌بخش و رها شدن از صفات هلاک‌کننده» می‌دانند[۴۲۱].

استاد مطهری در رویکردی دیگر با تأکید بر جنبه عملی و رفتاری در مقایسه با جنبه علمی و شناختی، علم اخلاق را به «علم چگونه زیستن یا علم چگونه باید زیست» تعریف می‌کند[۴۲۲].

علم اخلاق در تعریفی جامع عبارت است از دانشی از انواع صفات خوب و بد و چگونگی اکتساب صفات خوب و زدودن صفات بد و موضوع آن عبارت است از صفات خوب و بد از آن جهت که مرتبط با افعال اختیاری انسان بوده و برای او قابل اکتساب یا اجتناب‌اند، علمی که در آن ضمن آشنایی با انواع فضایل و رذایل اخلاقی، راه‌های اکتساب و آراستگی به خوبی‌ها و اجتناب و پیراستگی از بدی‌ها را تعلیم می‌دهد[۴۲۳].[۴۲۴]

جایگاه اخلاق در فرهنگ عمومی

«مقوله فرهنگ از نظر تأثیر در آینده یک ملت و سرنوشت یک کشور، به نظر ما با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست». اینها سخنانی است که مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی بر آن تأکید می‌کند و می‌افزاید مسأله فرهنگ عمومی مهم است، همه شصت میلیون به طور مدام احتیاج دارند به دمیدن فکر درست، فرهنگ درست و اخلاق درست که البته در اینجا وقتی می‌گوییم فرهنگ، یک بخش‌هایی از فرهنگ بیشتر مورد توجه ماست مثل اخلاق،.... آن چه فعلاً در مقوله فرهنگ مورد نظر من است، اخلاق است. ایشان تحول درونی و اخلاق را نقطه آغاز تحول در وضعیت جامعه، کشور و زندگی می‌داند که سعادت انسان‌ها را تضمین می‌کند[۴۲۵].

در نگاه ایشان، فرهنگ با رویکرد اخلاق‌محوری به عنوان بستر اصلی زندگی انسان شناخته می‌شود و بستر اصلی حرکت عمومی یک کشور است. فرهنگ یعنی خلقیات و ذاتیات یک جامعه و بومی یک ملت؛ تفکراتش، ایمانش آرمان‌هایش؛ اینها تشکیل‌دهنده مبانی فرهنگ یک کشور است[۴۲۶]. در این دیدگاه، فرهنگ اسلامی کلیه آن ذهنیت‌ها و حالات و منش‌هایی است که از اسلام می‌جوشد، تفکر اسلامی جزو فرهنگ اسلامی است، اخلاق اسلامی همین جور...[۴۲۷]. رهبری، علت سقوط تمدن‌ها را چیزی جز افول فرهنگ و اخلاق در آنها نمی‌داند و ضعف فرهنگ‌ها را به عنوان عامل سقوط تمدن‌ها. ایشان بر این باور است که اخلاق و بعد اخلاقی فرهنگ بیشترین تأثیر را در سیاهه فرهنگ دارد.

مقام معظم با توجه به نقش و جایگاه تأثیرگذار فرهنگ در ساختن آینده ملت‌ها و رقم زدن سرنوشت کشور با غیر قابل مقایسه دانستن آن با هر چیز دیگری در این روند، بر اهمیت مسأله فرهنگ عمومی تأکید می‌کنند و دمیدن فکر درست، فرهنگ درست و اخلاق درست را احتیاج مدام همه ملت می‌داند. ایشان با تأکید بر ضرورت توجه شایسته به بخش اخلاق در مقوله فرهنگ و اهتمام به فرهنگ با رویکرد اخلاق محوری، به ذکر ابعاد مختلف اخلاقی در عرصه‌های فردی، جمعی، اجتماعی و اخلاق زندگی می‌پردازد[۴۲۸]. رهبر انقلاب با تأکید بر اینکه خلقیات ملی برای یک ملت تعیین‌کننده است، معیار سبقت و تقدم افراد بر هم در جامعه مهدوی را، محور فضیلت اخلاقی معرفی می‌کند و معتقدند هرکس که دارای فضیلت اخلاقی بیشتر است، مقدم‌تر است[۴۲۹].

ایشان با قطعی دانستن آینده جامعه و جوانان در برافراشتن کاخ با عظمت اسلامی، آنان را به آمادگی برای انجام این حرکت عظیم دعوت می‌نمایند[۴۳۰] و بر این باورند که خلقیات اسلامی زمینه لازم برای پیشرفت ما به سوی تمدن را فراهم می‌آورد؛ بر همین اساس بر ضرورت تدوین این خلقیات و تلاش برای شکل‌گیری یک حرکت عظیم اجتماعی برای آوردن این خلقیات در زندگی مردم و تبدیل خلقیات بد به خلقیات خوب و مفید و موثر تأکید می‌کنند. ایشان در پیام نوروزی خطاب به ملت می‌گویند: اگر خلقیات اسلامی در یک جامعه‌ای رواج پیدا کند و مردم اهل صبر و استقامت باشند، اهل توکل باشند، اهل تواضع باشند، اهل حلم باشند، قناعت وجود داشته باشد، زیاده‌روی و اسراف و ریخت و پاش نباشد، مردم نسبت به یکدیگر بدبین نباشند، بی‌تفاوت نباشند، نسبت به سرنوشت جامعه احساس مسئولیت بکنند، اگر حرص نباشد و افزون‌طلبیی در امور مادی نباشد، این جامعه تبدیل می‌شود به بهشت، به گلستان[۴۳۱].

تزکیه و تحول درونی هدف خلقت و بعثت است[۴۳۲]. قرآن کریم اخلاق را جزو اهداف اصیل همه انبیاء می‌شمارد و سعادت را در سایه اخلاق، یافتنی و خسران را نتیجه دوری از تخلق الهی می‌داند. یعنی اهمیت و عظمت اخلاق و تهذیب روح، به آن جهت است که انسان متخلق و مهذب سود همیشگی می‌برد و با تخلق به اخلاق الهی دل به تجارتی می‌بندد که خسارت و کسادی ندارد ﴿يَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ[۴۳۳].

معرفی تهذیب اخلاق جامعه به عنوان حقیقت و مقصد اصلی دین و دروغ پنداشتن حاکمیت دین و حکومت دینی، بدون دستیابی به تحول در انسان‌ها[۴۳۴] از شاخصه‌های فکری مقام معظم رهبری است. از نظر ایشان در اسلام همه چیز مقدمه خودسازی است[۴۳۵] و خودسازی هدف حیات می‌باشد[۴۳۶] و عمران و پرورش روح انسان از عمران طبیعت والاتر است. این نگاه تحول اخلاقی را تضمین‌کننده سعادت انسان‌ها می‌داند [۴۳۷] و معتقد است جامعه بدون اخلاق و معنویت نمی‌تواند هدف یک ملت زنده و بیدار و باهوش قرار بگیرد[۴۳۸].

تشبیه اخلاق به هوای لطیف در تأمین هوای سالم جوامع نشان از جایگاه اخلاق و نقش آن در پیشرفت حیات فردی و اجتماعی انسان‌ها دارد. وقتی اخلاق نبود و بی‌اخلاقی حاکم شد، فضا تنگ و زندگی سخت خواهد شد.

قدرت تنفس سالم از انسان گرفته خواهد شد؛ لذا در قرآن کریم در چند جا ﴿يُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ[۴۳۹]تزکیه که همان رشد اخلاقی دادن است جلوتر از تعلیم آمده است؛ کما اینکه در کلام رسول(ص) که مزکی یعنی رشد دهنده مردم؛ به تقدم اخلاق بر علم اشاره شده است و ترتیب این مسائل این‌گونه بیان می‌گردد که: عقل، اول حلم را به وجود آورد و پس از تحقق حالت تحمل و بردباری زمینه آموختن دانش برای فرد و جامعه فراهم آمد[۴۴۰].

رهبر انقلاب در مقام پرداختن به مسأله اخلاق به عنوان یکی از محوری‌ترین مسائل حوزه فرهنگ که زمینه اعتلای ملی و دینی جامعه اسلامی را فراهم می‌سازد؛ به ضرورت تشکیل یک کانون فیاض فرهنگ و اخلاق و خصائل انسانی در جامعه می‌پردازند[۴۴۱] و معتقدند اگر بتوانیم اخلاق را و فرهنگ را اسلامی کنیم این بزرگ‌ترین دستاورد است[۴۴۲]؛ زیرا مسائل فرهنگ عمومی و خلقیات مهم است و آنچه در مقوله فرهنگ فعلاً مورد نظر من است اخلاق است، چه اخلاق فردی، چه اخلاق جمعی، چه اخلاق زندگی.[۴۴۳]

فضائل و رذائل اخلاقی

مقام معظم رهبری در تعریفی، فضیلت‌ها را همان جنود عقل و رذیلت‌ها را همان جنود جهل معرفی می‌کند و در تعبیری دیگر از نظر ایشان، جنود عقل همان اخلاق اسلامی و جنود جهل همان اخلاق طاغوتی‌اند. رهبر انقلاب در خلال مباحث اخلاقی خود در درس اخلاق، دیدارها و بیانیه‌ها، ضمن ارائه فهرستی از فضائل و رذائل اخلاقی در حوزه‌های مختلف حیات فردی، اجتماعی، خانوادگی، ملی، حکومتی، و... به بیان فضائل و رذائل و عوامل موثر در آن و موانع رشد اخلاقی آدمی پرداخته‌اند. توجه به تقسیم دقیق رهبری در سیره و رفتار رسول الله(ص) در دو عرصه شخصی و حکومتی نشانگر آن است که حاکمان، کارگزاران و عناصر مؤثر در رشد و اعتلای اخلاق جامعه همچون معلمان، استادان و روحانیون و روشنفکران، هر کدام دو بعد مجزا در حرکت و حیات خود دارند که باید با تفکیک دقیق آنها، آموزه‌های دقیق و بدون اشتباه و انحراف را از الگوهای رفتاری و قول و فعل آنان آموخت.

اول: تفکیک اخلاق شخصی و اخلاق حکومتی پیامبر: تفکیک ابعاد زندگی پیامبر به دو بعد اخلاق شخصی و اخلاق حکومتی موجب آن می‌شود تا فراگیران با شناخت مختصات ارزشی و اخلاقی حیات و حدود شخصی رسول الله(ص) از یک طرف و حیات حدود حکومتی ایشان از سوی دیگر به تأسی و الگوگیری دقیق و درست از ایشان بپردازند کما اینکه این دقت در خصوص گروه‌های مرجع جامعه همچون مسئولان، کارگزارن، و رهبران و معلمان علمی و اخلاقی جامعه نیز حاکم و جاری است؛ یعنی اخلاق آنان به عنوان یک انسان با یک حاکم یا یک معلم و مدیر[۴۴۴].

دوم: تفکیک اخلاق فردی، اجتماعی و ملی: تقسیم‌بندی دیگر در خصوص فضائل و رذائل که از سوی رهبری در بیانات‌شان ارائه شده است تفکیک فضائل و رذائل اخلاقی در عرصه شخصی، اجتماعی و ملی است. این تقسیم‌بندی کمک می‌کند تا بتوان آثار و آسیب‌های فضائل یا رذائل را در حوزه فردی، حکومتی و ملی شناسایی و مدیریت کرد. تفاوت آثار غرور در عرصه فردی و رذیلت شمردن آن و فضیلت شمردن همان در عرصه ملی به آثار دقیق این تقسیم‌بندی اشاره دارد.

همچنین از دیگر توجهات ایشان در آموزه‌های اخلاقی، توجه به تفاوت آثار آفات اخلاقی همچون تکبر و خود برتربینی و خودخواهی در دو سطح عمومی و زمامداران است که در اولی صرفاً مانعی برای رشد اخلاقی فرد است لکن در سطح مدیران و زمامدارن باعث سست شدن پایه‌های عدالت و نقض آن در جامعه می‌شود.

ایشان در جلسه دیدار با دانشجویان قبول شده در کنکور و در مقام توصیه اخلاقی می‌فرمایند: درس اخلاق به آدم، اخلاق نمی‌دهد، علم اخلاق را در کتاب‌ها هم می‌شود یاد گرفت، اما اصل آن است که باید اخلاق را مصرف کرد، کیفیت اخلاقی باید پیدا کرد این مهم است[۴۴۵]. وی در ادامه به ذکر عواملی چند برای اخلاقی شدن می‌پردازد: ذکر خدا، اجتناب از گناه به صورت یک وظیفه قطعی، تواصی به حق و تواصی به صبر، (هم توصیه کنید، هم توصیه بشنوید)، خواندن قرآن و تدبر در آن، عمل دقیق به واجبات و محرمات یعنی ترک محرمات و انجام واجبات[۴۴۶]. ایشان در مقام مانع نیز به تکبر، خودخواهی و احساس منیت و غره شدن به عنوان موانع اصلی اجرای اخلاق و عدالت در جامعه اشاره می‌کنند[۴۴۷].[۴۴۸]

اخلاق کاربردی

تطبیق ارزش‌های اخلاقی در حوزه‌های خاصی از زندگی فردی و اجتماعی، از مباحث نوپایی است که در مجامع علمی با عنوان اخلاق کاربردی ظهور کرده است؛ مانند: اخلاق زندگی، اخلاق سیاست، اخلاق جنسی، اخلاق دانشجویی و... منظور از اخلاق حرفه‌ای، تأمل درباره ابعاد اخلاقی مسائل و موضوعاتی است که به مشاغل خاصی مربوط می‌شود، مانند: اخلاق تجارت و کسب و کار، اخلاق پزشکی، اخلاق نظامی‌گری و سپاهی‌گری، اخلاق روحانیون، اخلاق معلمی؛ پس اخلاق کاربردی و کاربستی عبارت است از کاربرد و تطبیق، استدلال‌ها، اصول، ارزش‌ها و ایده‌آل‌های اخلاقی در مورد رفتارهای اخلاقی، اعم از رفتارهای فردی و اجتماعی.

اخلاق زمامداران و کارگزاران

منظور از حاکمان و کارگزاران، کسانی هستند که نهاد حاکمیت و قوای سه‌گانه مجریه، مقننه و قضاییه را از بالاترین تا پایین‌ترین مراتب آن، تشکیل می‌دهند، یعنی کسانی که مسئولیت انجام و اداره امور جاری کشور را بر عهده دارند. رهبر نظام اسلامی در نگاهی مسئولانه و هدایت‌گرانه به تعیین و تحدید حدود رفتار و اخلاق حکومتی حاکمان و کارگزاران در چارچوب نظام اسلامی می‌پردازد. در نظام اسلامی همه مسئول‌اند و مسئولیت برای مسئول مسبوق به صیانت و سیاست نفس است. امام علی(ع) می‌فرماید: «... أَنْ يَسُوسَ نَفْسَهُ قَبْلَ جُنْدِهِ»[۴۴۹]. هر مسئولی قبل از آنکه دیگران را رعایت کند باید خود را رعایت کند و هر سیاستمداری نسبت به دیگران باید سیاستمدار نفس خود باشد. انسان سرشار از خواسته‌ها و تمایلاتی است که اگر آن را تدبیر و تعدیل نکند، قبل از اینکه منجی دیگران باشد خود در مهلکه گمراهی و ضلالت به هلاکت می‌رسد؛ لذا حضرت علی(ع) می‌فرمایند: «أجلّ الاُمراء من لم يكن الهواء عليه أميراً»؛ بزرگ‌ترین امیر و مسئول کسی است که اسیر هوی و هوس نباشد. ریاست‌طلبی، بدترین و تلخ‌ترین سختی است که انسان در درون نفس به آن مبتلاست و هیچ‌کس از گزند آن مصون نیست[۴۵۰]. از این رو درباره خطر نفس گفته‌اند: «أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ‌»[۴۵۱] دشمن‌ترین دشمنانت نفس توست که بین دو پهلویت قرار دارد. معیار سقوط یا ماندگاری حکومت‌ها را مراعات یا عدم مراعات اصول و ارزش‌های اخلاقی، غرور حاکمان، منزوی ساختن خوبان و ترجیح و حاکمیت بدان دانسته‌اند؛ «يُسْتَدَلُّ عَلَى إِدْبَارِ الدُّوَلِ بِأَرْبَعٍ تَضْيِيعُ الْأُصُولِ وَ التَّمَسُّكُ بِالْغُرُورِ وَ تَقْدِيمُ الْأَرَاذِلِ وَ تَأْخِيرُ الْأَفَاضِلِ»[۴۵۲].

رهبر نظام اسلامی با دقت و درایت و توجه به نقش و جایگاه حاکمان در اداره و پیشبرد امور در جهت تحقق اهداف و آرمان‌های حکومت دینی، بر مراعات اصول و ارزش‌های اخلاقی و انصاف مسئولان و کارگزارن نظام به خصال اخلاقی و معنوی؛ تلاش خستگی‌ناپذیر آنان برای حاکمیت قسط و عدل در جامعه اسلامی و فضیلت‌مندی اخلاقی مردمان و تزکیه و تذهیب مردم تأکید ورزیده‌اند.

ایشان ضمن تأکید بر ضرورت آراستگی مسئولان نظام اسلامی به فضائل اخلاقی، با رد برخی دیدگاه‌ها مبنی بر خصوصی و شخصی شمردن حوزه عقیده و اخلاق به گونه مطلق، مسئولان را داخل در حیطه عمومی و اجتماعی می‌دانند و هرگونه برخورد شخصی و سلیقه‌ای یا منصب و موقعیت، از سوی حاکمان و کارگزارن را مردود و منتفی اعلام می‌دارند؛ ایشان آراستگی آنان به اوصاف اخلاقی را نتیجه برخورداری از باورهای دینی مبتنی بر مبانی پیش گفته می‌دانند که اجمالاً عبارت بودند از: اعتقاد به توحید؛ اعتقاد به کرامت و تکریم انسان، اعتقاد به تداوم حیات پس از مرگ، اعتقاد به استعداد بی‌پایان انسان برای کمال و تعالی و حیات جاویدان، اعتقاد به جریان عالم به سمت صلاح و حاکمیت حق.

ایشان معتقدند وظائف برخاسته از مبانی معرفتی فوق، در عرصه دینی و اخلاقی عبارت‌اند از: الف) عبودیت و اطاعت خدا، ب) ترجیح فلاح اخروی بر سود دنیوی، ج) تلاش و هدف گرفتن تعالی انسان، د) اصل مجاهده و مبارزه با تنبلی و بی‌تعهدی و بی‌عملی خود، ه) امید به پیروزی به شرط تلاش و جهاد[۴۵۳].

ایشان پس از بیان بنیادهای نظری رفتار مسئولان و وظائف آنها به بیان فضائل و رذائل اخلاقی‌شان می‌پردازد تا با شناخت آنها و تلاش در جهت اکتساب فضائل و اجتناب از رذائل زمینه رشد اخلاقی خود و جامعه اسلامی را فراهم آورند. یکی از آن فضایل، خوش‌رویی است. مسئول نظام جمهوری اسلامی بایستی با مردم به خصوص مراجعینش به معنای حقیقی کلمه با خوش‌رویی برخورد کند. ایشان در تکمیل این مطلب می‌فرمایند: «اخلاق اسلامی فقط خوش‌رویی نیست و شامل همه خلقیات خوب است، صبر، حلم، زهر، تقوی و... اینها همه اخلاق‌های اسلامی است اما خوش‌رویی یکی از برترین اخلاق‌های اسلامی است زیرا در صورت بی‌اعتنایی با تندی ممکن است کسی از اصل دین و انقلاب زده شود».

آرمان‌طلبی، خداخواهی، خدمت‌رسانی، پایبندی به ارزش‌ها و قرب الهی و عبرت، رعایت تقوا و توکل بر خدا نیز فضایلی هستند که باید کارگزاران داشته باشند.

ایشان در جای دیگری رعایت تقوا و اخلاق و ادب اسلامی در گفتگوها و مباحثات را از جمله مسائل مهم و قابل توجه نمایندگان محترم مجلس معرفی می‌کنند و خطاب به نمایندگان می‌گویند: نمایندگان عزیز باید توجه کنند که هر کار و گفتار آنان در جامعه منعکس شده و تأثیر سیاسی و اخلاقی ویژه بر فضای کشور می‌گذارد.

بی‌گمان وقتی در مذاکرات مجلس نشانه‌های تقوا و پایبندی به ارزش‌های اخلاقی و حس مسئولیت مشاهده شود فضای کشور به عطر این خصال پسندیده معطر می‌شود.

در بخش‌هایی دیگر از بیانات مقام معظم رهبری می‌توان به توصیه کارگزاران نظام به اجتناب از رذائلی چون؛ توجه به زخارف دنیا، انحصار‌طلبی، طغیان و سرکشی، اشرافی‌گری، تجمل‌گرایی، افزون‌خواهی، قدرت‌طلبی و اسراف اشاره کرد.[۴۵۴]

اخلاق معلمان و استادان

توجه به نقش بی‌بدیل معلم در عرصه آموزش عمومی و عالی و استفاده از تمامی زمینه و ظرفیت این دو نهاد تعلیم و تربیت در تربیت استعداد جوانان نظام اسلامی و مهیا‌سازی آنها برای تلاش خستگی‌ناپذیر در جهت دستیابی به تمدن بالنده اسلامی، مسأله‌ای است که هیچ‌گاه از نگاه تیزبین ناخدای انقلاب دور نمانده و ایشان به طرق مختلف و در مناسبت‌های متعدد سعی در تبیین وظائف علمی و اخلاقی اساتید و معلمان در روند تحول و تعالی جامعه اسلامی داشته و دارند. ایشان اعتماد به نفس شخصی و ملی، شاگردپروری و دانشجوپروری، پرکاری و خستگی‌ناپذیری، اجتناب از تنبلی، شجاعت علمی، اجتناب از تقلید، باور ملی و علمی، داشتن زبان تشویق به جای زبان یأس و دلسردی را ارتقاءدهنده هویت ملی و دینی و تلاش برای تربیت دینی و دانشجویان دانسته است[۴۵۵]. به اعتقاد مقام معظم رهبری، «یکی دیگر از وظایف معلمان نصیحت و موعظه است اما اخلاقی که معلم باید برای آن سرمایه‌گذاری کند آن اخلاقی که علم و در درون کتاب است، نیست، آن به درد زندگی نمی‌خورد، اخلاق یک عمل است، یک حالتی است، یک سحر است، خلق یک خلق، یک کیفیت در من و شما، چگونه حاصل می‌شود. یک راه آن نصیحت و موعظه است[۴۵۶].[۴۵۷]

اخلاق روحانیون

اساس کار ما روحانیون، اعراض از دنیاست، دل نبستن به زخارف دنیاست[۴۵۸] کار روحانیون نصیحت و موعظه و دلالت و هدایت است، کتک موجب می‌شود گناه را یواشکی کنند، این کار محتسب و نگهبان و پلیس است، برای حفظ ظاهر اجتماعی جامعه لازم است. اما ما روحانیون باید موعظه و نصیحت کنیم[۴۵۹]. رهبر انقلاب در جمع روحانیون قم می‌گوید: اخلاق را باید به مردم گفت، موعظه چیز بسیار مهمی است. ما از موعظه غافل شدیم متأسفانه... بنا کنیم موعظه کردن مردم و موعظه کردن خودمان[۴۶۰].

ایشان با پندی پدرانه خود و طلاب را به درس گرفتن از زندگی ائمه(ع) توصیه و ترغیب می‌کند و شاگردان امام صادق(ع) را به درس گرفتن از زندگی امام صادق(ع) توصیه می‌کند و می‌گوید: برادران بیایید اخلاق اسلامی را در میان خودمان حفظ کنیم، این قدر غیبت کردن، این‌قدر افترا زدن، این‌قدر بددلی و دشمنی کردن، ایجاد اختلاف کردن، از روح امام صادق(ع) دور است. ایشان از فتنه‌انگیزی، نقل اخبار دروغ یا نامعلوم و مغشوش کردن ذهن‌ها و دل‌ها نسبت به یکدیگر نهی می‌کند و دور از رویه ائمه(ع) می‌خواند[۴۶۱].

همه خصلت‌ها و اخلاق انسانی برای انسان لازم است اما من طلبه‌ها را به این سه خصلت توصیه می‌کنم:

  1. تواضع
  2. عفت
  3. قناعت[۴۶۲].

وی در جای دیگر تزکیه، لذت‌گریزی و ترک گناه را اساس توفیق در مستحبات و دعا و ذکر معرفی می‌کند[۴۶۳]. همچنین از پشتکار، پیگیری و کنجکاوی، دوری از احساس کسالت و ملالت از کار... یاد می‌کند[۴۶۴]. وی، به معلمان اخلاق، عمل کردن و «كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ‌» و پرهیز از حرص و بخل نفس را توصیه می‌کند[۴۶۵].[۴۶۶]

اخلاق فراگیران دانش

رهبری در یکی از دیدارها با معلمان روحی و اخلاقی جامعه می‌فرماید: «اینها را به جوان‌ها تعلیم دهید؛ اندیشیدن، تعقل، اخلاق اسلامی، حلم، اجتناب از شتاب‌زدگی و عجله در امور، اجتناب از تندخویی و اعمال خشونت، زبان لین داشتن، در زندگی روزمره بنا را بر تأمل، تدبر، جوانب را دیدن و برخورد عاقلانه و منصفانه با امور گذاشتن»[۴۶۷].

ایشان منیت و غرور را امّ‌الفساد معرفی کرده و جوانان را به ریشه‌کن کردن آن توصیه می‌کند و اینکه اصل دعا، خاکساری پیش خدا و از برج منیت و غرور و جهل پایین آمدن است. پس دعا کنید، نافله بخوانید، توجه پیدا کنید (دل‌تان را متوجه و بیدار کنید، متذکر باشید دائماً)، در شبانه‌روز یک ساعت را برای خودتان و خدای خودتان قرار دهید، از کارها و اشتغالات گوناگون، خودتان را بیرون بکشید، با خدا و حضرت ولی عصر(ع) مأنوس شوید، با قرآن انس بگیرید و در آن تدبر کنید، با آن خود را بسازید و تربیت کنید، مرگ و محاسبه را آویزه گوش کنید، کدورت و سیاهی و آلودگی و روانی ما، روابط اجتماعی‌مان را آلوده می‌کند و به فساد می‌کشاند و فلاح و کمال‌مان را مخدوش می‌کند، نشانه سلامتی دل شما نظافت و مهرورزی به دیگران و نشانه شقاوت، خشونت و نامهربانی به دیگران است[۴۶۸].[۴۶۹]

اخلاق نظامیان

رهبر انقلاب با توجه به نقش و مأموریت هر یک از نیروهای مسلح جمهوری اسلامی و با شناخت دقیق از پیشینه و توانمندی‌های هر یک از نیروهای ارتشی، سپاهی، بسیجی و انتظامی، به هدایت و راهنمایی آنان جهت رشد و اعتلای اخلاقی و معنوی می‌پردازد تا هر کدام در وقت و زمان خود و مطابق و متناسب با حوزه مأموریت و اهداف سازمانی خود به انجام تکالیف و مسئولیت بپردازند و اسباب سربلندی ملت و نظام اسلامی را فراهم آورند و بر اساس همان تفکر نظام مند به مباحث مربوط به اخلاق هر بخش و سازمان به صورت توصیفی می‌پردازند.[۴۷۰]

اخلاق ارتش

رهبری، ارتش نظام اسلامی را برخوردار از اطلاع و تحلیل از خود، آینده خود، و انقلاب می‌داند و به لحاظ سازمان نیز آنها را مبرای از رذایلی چون انسان‌های بریده از جامعه، بریده از خانواده می‌داند. این نظامیان امروز وابسته به قدرت طاغوت و پیوسته به او نیستند. دور از فساد و بی‌بند و باری‌اند و در مرام آنان بی‌اعنتایی به اخلاق و عفت و نجابت دیده نمی‌شود. ارتش امروز آراسته به فضائلی چون عفاف، تواضع، تخلق به اسلام و متعبد به آن، پایبند به دین است. این ارتش، امروز به لحاظ اخلاق سازمانی و تشکیلاتی از رذائلی چون متفرعن و متجبر بودن به زیر دست و خاکسار بودن نسبت به مافوق مبرا می‌باشد. امروز در ارتش اسلامی، اجازه خاکساری و حقارت در مقابل مافوق داده نمی‌شود. البته سلسله مراتب هست، انضباط واجب و وظیفه است اما فرمانده و فرمانبر با هم برادرند. امروز در ارتش مافوق حق کارکشیدن از زیر دست را ندارد. هر دو نظامی، هر دو سرباز، هر دو انسان و دارای شخصیت‌اند[۴۷۱].[۴۷۲]

اخلاق سپاه

تقوا و خداپروایی در انجام مسئولیت و تکالیف بندگی عاملی است که از نگاه رهبری می‌تواند سپاه را بر صراط مستقیم الهی حفظ کند لذا ایشان مراقبت دائم از حرکات، اعمال، رفتار و گفتار را مورد تأکید قرار می‌دهد و توصیه می‌کند خود را رها نکنید[۴۷۳]. وی، شاکر بودن به نعمت و اقرار به نعمت خدایی را توصیه و اجتناب از غرور را یادآور می‌شود. ایشان تأکید می‌کنند که در زندگی شخصی و حرفه‌ای‌شان حق‌محور باشند نه شخص‌محور و اینکه با دیگر افراد و سازمان‌های نیروهای مسلح، کریمانه و کرامت‌آمیز برخورد نمایند[۴۷۴]. به نیروهای ارتش و نیروی انتظامی توصیه می‌کنند به محبت و عطوفت نگاه کنید و از نگاه کردن به چشم کبر به دیگران آنان را نهی می‌کند.[۴۷۵]

اخلاق بسیج

رهبر انقلاب، بسیج را حرکت عجیب و بی‌نظیری که از حکمت‌های الهی امام سرچشمه گرفته و منشأ خیرات عظیمی در کشور، جامعه و نظام شده می‌داند. ایشان ارکان بسیجی بودن را در درجه اول اخلاص و فقط برای خدا کار کردن می‌داند که در مسیر تلاش در راه خدا، بینش و بصیرت لازمه یک مؤمن مسلمان نیز برای او فراهم می‌شود، به عبارت دیگر، نزدیکی به خدا بصیرت آدمی را افزایش می‌دهد. یکی دیگر از خلقیات ارزشمند بسیجیان و بسیج بی‌رنگی و بی‌ادعایی او در عرصه حضور و انجام تکالیف و مأموریت‌هایش می‌باشد که شاخصه بارز بسیج است. صفات و فضائل دیگری نیز در جریان مناسبت‌های مختلف مورد توجه و تأکید رهبری قرار گرفته است که به برخی از آن اشاره می‌کنیم: مراقبت، از خود شروع کردن، برخورداری از روحیه اعتماد به خدا، اخلاص و فقط برای او کار کردن، پایبندی به قوانین و مقررات و ارزش‌ها، انضباط و منضبط بودن[۴۷۶].[۴۷۷]

اخلاق انتخاباتی

یکی از عرصه‌های حیات اجتماعی سیاسی در جامعه اسلامی، به ویژه در جمهوری اسلامی در بیش از سی سال گذشته، عرصه انتخابات و شرکت پرشور مردم در آن به گونه‌های مختلف و متفاوت بود؛ چه به عنوان نامزد و کاندیدا در هر دوره انتخاباتی و چه به عنوان رأی دهنده و چه به عنوان طرفدار و فعال ستادی کاندیداها و چه در موضع موافق با کسی یا مخالفت دیگری، در هر حال این عرصه حیات اجتماعی سیاسی نیز همچون عرصه‌های دیگر از باورها، انگیزه‌ها و رفتارهایی تشکیل شده است که مقید و محدود به حدود و چارچوب فرهنگی و دینی جامعه ماست. رهبری به عنوان راهبر نظام اسلامی به بایسته‌ها و نبایسته‌های اخلاقی این عرصه پرداخته است که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: اول، ایشان به طرفین شرکت کننده در انتخابات و رقبا و طرفداران آنان را توصیه می‌کند که در برخورد با مباحث و مواضع رقیب، برخوردی از روی کرامت و بزرگواری نشان دهند و از رفتارهای ناشایسته شهروند اسلامی پرهیز نمایند. در انتخابات با کرامت رفتار کنند همه، چه آنهایی که نامزد می‌شوند، چه آنهایی که طرفدار آنهایند، چه آنهایی که مخالف با برخی نامزدها هستند[۴۷۸].

دوم اینکه، اجتناب از اهانت، تهمت و بدگویی و بد اخلاقی، از دیگر توصیه‌های رهبری در فرآیند انتخابات است[۴۷۹]. سوم، ایشان به فعالان در انتخابات نصیحت می‌کنند که جهت عزیز کردن خود با نامزد مورد نظرشان از خوار کردن رقیب در چشم مردم اجتناب کنند[۴۸۰].

رعایت موازین اخلاقی و اجتناب از ایجاد کدورت و پرهیز از کارهای زشت از موارد دیگر، توصیه رهبری است[۴۸۱]. خراب کردن یکدیگر، خراب کردن چهره کشور، خراب کردن ذهن مردم، خراب کردن چهره مسئولان دلسوز کشور اشکال دارد، ایجاد سؤال در ذهن مردم اشکال دارد. ایشان در نهایت همگان را به اتحاد و همدلی، وحدت و یکپارچگی در مقابل دشمن واحد فرامی خوانند [۴۸۲].[۴۸۳]

اخلاق اجتماعی و ملی

خُلقیات ملی در چگونگی سرنوشت ملت‌ها تعیین کننده‌اند و ملت‌ها می‌توانند با برخورداری از خلقیات ملی و اجتماعی به میزان زیادی به اهداف و آرمان‌هایشان نزدیک شوند و اساساً مقوله فرهنگ به لحاظ تأثیرش در شکل‌گیری و رقم زدن آینده ملت‌ها و سرنوشت کشورها با هیچ‌چیز دیگری قابل مقایسه نیست. به تعبیر رهبری، اگر ځلفیات اسلامی در جامعه‌ای رواج پیدا کند آن جامعه تبدیل به بهشت و گلستان می‌شود[۴۸۴]. ایشان معتقدند ما باید برنامه‌ریزی کنیم تا این خُلقیات عمومی و اجتماعی برای ملت ما ایجاد شود و مثلاً وجدان کاری و انضباط اجتماعی به وجود آید؛ زیرا خصوصیات برجسته ایمان همان چیزی است که یک ملت را پیش می‌برد و او را قادر می‌سازد تا دنیای خود را بسازد، دنیایی که غرق در مادیت نیست، دنیایی که در آن اخلاق حضور دارد، شرف و معنویت و انصاف و عدالت وجود دارد. چیزی که در دنیای مادی وجود ندارد[۴۸۵].

رهبر انقلاب جوانان را ترغیب به احراز آمادگی جهت برافراشتن کاخ با عظمت تمدن اسلامی می‌نماید[۴۸۶] و خُلقیات اجتماعی را زمینه‌ساز پیشرفت به سوی آن تمدن می‌داند و تدوین خُلقیات و توسعه و ترویج آن در جامعه و تبدیل خُلقیات بد به خُلقیات خوب و مفید و مؤثر را یک تکلیف محسوب می‌دارد[۴۸۷]. بر این اساس، شناخت فضائل فرهنگی تمدن غرب را امری لازم جهت ترویج آنها در جامعه اسلامی برمی‌شمارد[۴۸۸]. ضرورت توسعه و ترویج خُلقیات اجتماعی با استفاده از زمینه و ظرفیت‌های قانونی در جامعه نکته‌ای است که ذهن مقام معظم رهبری به صورت دایمی درگیر آن بوده که چه کسی و نهادی می‌تواند متصدی این کار شود[۴۸۹].

خُلقیاتی که رواج آنها در جامعه ضرورت دارد و جامعه را به مدینه فاضله تبدیل می‌کند، عبارت‌اند از: مردم اهل صبر و استقامت شوند، اهل توکل باشند، اهل تواضع باشند، اهل حلم باشند، نسبت به جامعه احساس مسئولیت کنند، در جامعه قناعت وجود داشته باشد؛ اینها فضیلت‌هایی است که وجودش مفید و مؤثر است در کنار رذائلی که اگر نباشند، زمینه‌ساز رشد و تعالی اجتماعی و ملی ماست. پس مردم جامعه، به یکدیگر بدبین نباشند، بی‌تفاوت نباشند، زیاده‌روی و اسراف و ریخت و پاش نداشته باشند، حریص نباشند، افزون‌طلبی در امور مادی نداشته باشند[۴۹۰].

فضائل دیگری، چون عزم و اراده، غرور ملی، احساس توانائی، احساس قدرت بر اقدام و عمل و سازندگی، وجدان کاری، انضباط اجتماعی، نشاط و پی‌گیری، خستگی‌ناپذیری، همکاری و مشارکت و خطرپذیری نیز مورد توجه قرار دارد[۴۹۱].[۴۹۲]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. علی‌زاده و احمدپور، مقاله «اخلاق»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.
  2. راغب، مفردات، ۲۹۷؛ زبیدی، تاج العروس، ۱۳/۱۲۴؛ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۶/۸۷۱۱.
  3. راغب، الذریعه، ۱۱۳-۱۱۴.
  4. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۱۵؛ مدنی، ریاض السالکین، ۳/۲۹۹.
  5. طباطبایی، المیزان، ۱/۳۷۰.
  6. فیض کاشانی، الحقائق، ۱۹.
  7. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۷.
  8. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۱۰.
  9. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۳۸۷.
  10. علی‌زاده و احمدپور، مقاله «اخلاق»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.
  11. اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، تحقیق عبدالغفور عطار، ذیل ماده خلق.
  12. طریحی، مجمع البحرین، ذیل ماده خلق.
  13. ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث والاثر، ج۲، ص۷۰.
  14. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل ماده خلق.
  15. طوسی، اخلاقی ناصری، ص۴۸.
  16. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۵۰.
  17. سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۲۳.
  18. ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، ج۲، ص۲۱۳.
  19. ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، ج۲، ص۲۱۳.
  20. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، تحقیق مهدی مخزومی - ابراهیم سامرائی، ج۴، ص۱۵۱؛ ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، ج۲، ص۲۱۴.
  21. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۹۶-۲۹۷.
  22. خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، تحقیق مجتبی مینوی - علیرضا حیدری، ص۱۰۱؛ نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، تحقیق سیدمحمد کلانتر، ج۱، ص۴۶؛ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۱۰.
  23. خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، تحقیق مجتبی مینوی - علیرضا حیدری، ص۱۵؛ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۱۰.
  24. آیت‌الله خامنه‌ای، ۶/۱/۱۳۸۵.
  25. رک: آیت‌الله خامنه‌ای، ۲۹/۴/۱۳۸۸.
  26. ر. ک: نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، تحقیق سیدمحمد کلانتر، ج۱، ص۳۲.
  27. ر. ک: ابن مسکویه رازی، احمد بن محمد، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ص۵۵؛ خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، تحقیق مجتبی مینوی - علیرضا حیدری، ص۴۸؛ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۸۷.
  28. خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، تحقیق مجتبی مینوی - علیرضا حیدری، ص۴۷-۴۸.
  29. ر. ک: نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، تحقیق سیدمحمد کلانتر، ج۱، ص۴۹.
  30. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص۳۱-۳۴.
  31. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص۳۱-۳۴.
  32. آیت‌الله خامنه‌ای، ۱۹/۹/۱۳۷۵.
  33. کتاب مقدس، مزامیر، ۳۷/۳-۵، ۲۷؛ ۱۳۸/۶؛ امثال سلیمان، ۱۱/۲ -۲۱؛ میکا، ۶/۸.
  34. کتاب مقدس، نامه اول پولس به تیموتاوس، ۲/۹، ۱۵؛ نامه به عبرانیان، ۵/۷؛ ۱۲/۲۸؛ اعمال رسولان، ۲۴/۲۵؛ نامه یعقوب، ۴/۶-۱۷.
  35. ر. ک: کتاب مقدس، تثنیه، ۲۵/۱۳-۱۶؛ امثال سلیمان، ۱۱/۱؛ ۱۸/۸ -۹؛ نامه اول پولس به تیموتاؤس، ۶/۱۰؛ نامه اول پولس به قرنتیان، ۶/۱۳، ۱۸-۲۰؛ ۷/۲، ۸-۹.
  36. «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
  37. نک: آیت‌الله خامنه‌ای، ۳۱/۵/۱۳۸۵.
  38. «(ای) فرزندان کسانی که (آنان را در کشتی) با نوح برداشتیم؛ (بدانید که) او بنده‌ای سپاسگزار بود» سوره اسراء، آیه ۳.
  39. «آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.
  40. «سپاسگزار نعمت‌های او بود؛ (خداوند) او را برگزید و به راهی راست راهنمایی کرد» سوره نحل، آیه ۱۲۱.
  41. «و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.
  42. «و (از صحیفه‌های) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بی‌کم و کاست به جای آورد» سوره نجم، آیه ۳۷.
  43. «و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.
  44. «و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵
  45. «و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.
  46. «و آن زن که یوسف در خانه‌اش بود از او، کام خواست و درها را بست و گفت: پیش آی که از آن توام! (یوسف) گفت: پناه بر خداوند! او پرورنده من است، جایگاه مرا نیکو داشته است، بی‌گمان ستمکاران رستگار نمی‌گردند * و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۳-۲۴.
  47. «و دسته‌ای گیاه در کف بگیر و با آن (یکبار همسرت را) بزن و سوگند مشکن؛ به راستی ما او را شکیبا یافتیم. نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۴۴.
  48. «و (نیز) پیش از آن، قوم نوح را که ستمگرتر و سرکش‌تر بودند» سوره نجم، آیه ۵۲.
  49. «سرکردگان کافر از قوم وی گفتند: بی‌گمان ما تو را در نابخردی می‌بینیم و ما تو را از دروغگویان می‌دانیم» سوره اعراف، آیه ۶۶.
  50. «و لوط را (به پیامبری فرستادیم) آنگاه که به قوم خود گفت: آیا (آن) کار زشت را انجام می‌دهید که پیش از شما هیچ کس از جهانیان انجام نداده است؟! * شما از سر شهوت به جای زنان به سراغ مردان می‌روید بلکه شما قومی گزافکارید» سوره اعراف، آیه ۸۰-۸۱.
  51. «پیمانه را تمام بپیمایید و از کم‌فروشان نباشید * و با ترازوی درست وزن کنید * و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره شعراء، آیه ۱۸۱-۱۸۳.
  52. «و آنان (- قوم یهود) را به زندگی آزمندترین مردم و آزمندتر از مشرکان خواهی یافت، هر یک از آنها دوست می‌دارد هزار سال او را سالمندی دهند با آنکه این سالمندی هم او را از عذاب دور نمی‌کند و خداوند به آنچه می‌کنند بیناست» سوره بقره، آیه ۹۶.
  53. «آنگاه، این شمایید که یکدیگر را می‌کشید و دسته‌ای از خودتان را از خانه‌هاشان بیرون می‌رانید در حالی که با گناه و ستم به زیان آنها از یکدیگر پشتیبانی می‌کنید و (با این حال) اگر به اسیری نزد شما آیند آنان را (بنابر حکم تورات) با دادن سربها آزاد می‌کنید با آنکه بیرون راندنشان بر شما حرام است. آیا به بخشی از کتاب (تورات) ایمان می‌آورید و به بخشی (دیگر) کفر می‌ورزید؟ کیفر کسانی از شما که چنین کنند جز خواری در این جهان چیست؟ و در رستخیز به سوی سخت‌ترین عذاب باز برده می‌شوند؛ و خداوند از آنچه می‌کنید غافل نیست * آنان، زندگانی این جهان را به بهای جهان واپسین خریدند؛ پس، نه از عذابشان کاسته می‌شود و نه یاری خواهند شد» سوره بقره، آیه ۸۵-۸۶.
  54. «و (یاد کنید) آنگاه را که از شما پیمان گرفتیم و (کوه) طور را بر فراز (سر) تان برافراختیم. (و گفتیم) آنچه به شما دادیم با توانمندی بگیرید و از آنچه در آن است یاد کنید، باشد که پرهیزگاری ورزید * باز از پس آن (پیمان) روی گرداندید و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نبود از زیانکاران می‌بودید» سوره بقره، آیه ۶۳-۶۴.
  55. «روزی که (چون) فرا رسد، هیچ کس جز به اذن خداوند سخن نمی‌گوید؛ برخی نگونبخت و برخی نیکبخت‌اند» سوره هود، آیه ۱۰۵
  56. «بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۹-۱۰.
  57. «این بدان روست که پیامبرانشان برای آنها برهان (ی روشن) می‌آوردند ولی آنان گفتند: آیا بشری ما را راهنمایی کند؟ پس کفر ورزیدند و پشت کردند و خداوند بی‌نیازی نشان داد و خداوند بی‌نیازی ستوده است» سوره تغابن، آیه ۶.
  58. «از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱
  59. «پیمانه را تمام بپیمایید و از کم‌فروشان نباشید * و با ترازوی درست وزن کنید * و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره شعراء، آیه ۱۸۱-۱۸۳.
  60. «بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد» سوره شمس، آیه ۹.
  61. «این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۲
  62. «ای مردم! پروردگارتان را بپرستید که شما و پیشینیانتان را آفرید، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۲۱
  63. «و اگر آنان ایمان آورده و پرهیزگاری ورزیده بودند بی‌گمان پاداشی از نزد خداوند (برای آنان) بهتر بود، اگر می‌دانستند» سوره بقره، آیه ۱۰۳
  64. «بگو آیا (می‌خواهید) شما را به بهتر از آن آگاه سازم؟ برای کسانی که پرهیزگارند نزد پروردگارشان بوستان‌هایی است که از بن آنها جویباران روان است؛ در آنها جاودانند و (آنان را) همسرانی پاکیزه و خشنودی از سوی خداوند خواهد بود و خداوند به (کار) بندگان، بیناست» سوره آل عمران، آیه ۱۵
  65. «ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲
  66. «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
  67. «(یاد کنید) آنگاه را که دو دسته از شما می‌خواستند (در رفتن به جنگ) سستی کنند حال آنکه خداوند یاور آنان بود و مؤمنان باید بر خداوند توکّل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۲
  68. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد * اگر خداوند یاریتان کند هیچ کس بر شما چیره نخواهد شد و اگر شما را واگذارد پس از او کیست که یاریتان دهد؟ و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹-۱۶۰
  69. «و می‌گویند: فرمان می‌بریم اما چون از نزد تو بیرون می‌روند برخی از ایشان به هنگام شب جز آنچه تو می‌گویی می‌اندیشند؛ و خداوند آنچه شبانه اندیشه کنند نوشته می‌دارد؛ پس، از آنان دوری گزین و بر خداوند توکل کن و خداوند (تو را) کارساز، بس» سوره نساء، آیه ۸۱
  70. «ای مؤمنان از نعمت خداوند بر خود یاد کنید، آنگاه که گروهی بر آن بودند تا بر شما دست‌درازی کنند و خداوند دستشان را از شما کوتاه کرد، و از خداوند پروا کنید و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره مائده، آیه ۱۱
  71. «دو مرد از کسانی که (از خداوند) می‌ترسیدند (و) خداوند بر آنان نعمت بخشیده بود گفتند: از در (این شهر) بر آنان وارد شوید و هنگامی که در آن درآیید شما پیروزید و اگر مؤمنید تنها بر خداوند توکل کنید» سوره مائده، آیه ۲۳.
  72. «پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس بگزارید و با من ناسپاسی نورزید» سوره بقره، آیه ۱۵۲
  73. «هان ای مؤمنان! از چیزهای پاکیزه‌ای که روزیتان کرده‌ایم بخورید و خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را می‌پرستید» سوره بقره، آیه ۱۷۲
  74. «و هیچ کس جز به اذن خداوند نخواهد مرد؛ که سرنوشتی است «با هنگام» و هر کس پاداش این جهان را بخواهد به او از آن می‌دهیم و آنکه بهره جهان واپسین را بجوید از آن به او خواهیم داد؛ و به زودی سپاسگزاران را پاداش می‌دهیم» سوره آل عمران، آیه ۱۴۵
  75. «اگر سپاسگزار باشید و ایمان آورید خداوند را با عذاب شما چه کار؟ و خداوند سپاسداری داناست» سوره نساء، آیه ۱۴۷.
  76. «از شکیبایی و نماز یاری بجویید و بی‌گمان این کار جز بر فروتنان دشوار است» سوره بقره، آیه ۴۵
  77. «ای مؤمنان! از شکیبایی و نماز یاری بجویید که خداوند با شکیبایان است» سوره بقره، آیه ۱۵۳
  78. «و بی‌گمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی دارایی‌ها و کسان و فرآورده‌ها می‌آزماییم، و شکیبایان را نوید بخش!» سوره بقره، آیه ۱۵۵
  79. «چون نیکی‌یی به شما رسد آنان را غمگین می‌کند و چون بدی‌یی دامنگیرتان شود از آن شادمان می‌شوند؛ و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید نیرنگ آنان به شما هیچ زیانی نخواهد رساند؛ که خداوند آنچه را انجام می‌دهند فراگیر است» سوره آل عمران، آیه ۱۲۰.
  80. «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷
  81. «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشته‌اند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده‌اند، دوست می‌دارند و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹
  82. «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۸.
  83. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری، ج۲، ص۵۵.
  84. ر. ک: اسکافی، محمد بن همام، التمحیص، ص۶۶.
  85. صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، تحقیق علی‌اکبر غفاری، ص۱۹۱.
  86. ر. ک: صدوق، محمد بن علی، الأمالی، ص۲۹۰ و ۳۵۵؛ صدوق، محمد بن علی، الخصال، تحقیق علی‌اکبر غفاری، ص۱۲۵ و ۴۳۱؛ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (ص)، تحقیق علی‌اکبر غفاری، ص۶-۸، ۲۱۵؛ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الأثر، تحقیق سید عبداللطیف حسینی کوه‌کمری، ۲۵۱؛ مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، تحقیق علی‌اکبر غفاری، ص۲۲۵.
  87. ر. ک: آقابزرگ تهرانی، محمد محسن، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۱، ص۳۷۰-۳۸۲.
  88. مطهری، مجموعه آثار، ج۷، ص۴۹۱؛ ر. ک: امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۰-۱۲؛ امام خمینی، تقریرات فلسفه، تقریر سید عبدالغنی اردبیلی، ج۳، ص۳۶۰–۳۶۱.
  89. امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۲-۱۴؛ امام خمینی، تقریرات فلسفه، تقریر سید عبدالغنی اردبیلی، ج۳، ص۳۶۰-۳۶۱.
  90. ر. ک: امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱-۲ «مقدمه».
  91. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، اخلاق در قرآن؛ مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن؛ جوادی آملی، عبدالله، مراحل اخلاق در قرآن، مبادی اخلاق در قرآن.
  92. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۴۱-۴۶.
  93. کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۹۹-۱۰۴.
  94. کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۲۴۹.
  95. بارتلمی، مقدمه کتاب علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ۱/۹۶.
  96. شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة، ۱/۴۷۶-۴۷۷.
  97. کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۳۱۱-۳۱۶.
  98. ابن‌ندیم، کتاب الفهرست، ۳۱۲؛ قاضی‌صاعد، ۲۶۹.
  99. «آیا امید دارید که (آن یهودیان) به (خاطر دعوت) شما ایمان بیاورند با آنکه دسته‌ای از آنان سخن خداوند را می‌شنیدند و آن را پس از آنکه در می‌یافتند آگاهانه دگرگون می‌کردند؟» سوره بقره، آیه ۷۵.
  100. ایزدپناه، درآمدی بر مبانی، ۱۶۲-۱۶۳.
  101. مطهری، مجموعه آثار، ۱/۴۱-۴۲ و ۶/۶۳۹.
  102. کلینی، الکافی، ۲/۶۳۵-۶۷۴.
  103. فارابی، الجمع بین رای الحکیمین، ۹۵.
  104. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۱۸.
  105. خواجه‌نصیر، اخلاق ناصری، ۵-۶.
  106. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱/۳۷.
  107. فرانکنا، فلسفه اخلاق، ۲۵.
  108. مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۲۸۸-۲۸۹ و ۵۷۶.
  109. جوادی آملی، ادب قضا، ۵۴؛ جوادی آملی، تسنیم، ۲۴/۱۱۴.
  110. جوادی آملی، تحریر تمهید القواعد، ۱۳-۱۴.
  111. نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، ۳۲.
  112. استیس، دین و نگرش نوین، ۱۷۰-۱۷۲.
  113. فرانکنا، فلسفه اخلاق، ۴۵-۴۷.
  114. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۱-۱۳؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۳۹۵.
  115. امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۳۳۸-۳۴۰.
  116. یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۲۲۸-۲۲۹.
  117. علی‌زاده و احمدپور، مقاله «اخلاق»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.
  118. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب) ، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  119. طبرسی، مجمع البیان، ۱۰/۵۰۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۶/۲۱۰؛ امام‌ خمینی، جهاد اکبر، ۲۴.
  120. امام‌ خمینی، جهاد اکبر، ۱۱-۱۲ و ۲۴.
  121. کلینی، الکافی، ۱/۳۲.
  122. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۳۸۷.
  123. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۳۹۲.
  124. امام‌ خمینی، جهاد اکبر، ۱۱-۱۲.
  125. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۶۲.
  126. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۱-۱۳.
  127. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۴، ۱۰ و ۱۶.
  128. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۲۰۰.
  129. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۳۰-۱۳۱.
  130. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۲۵۵؛ امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۱.
  131. علی‌زاده و احمدپور، مقاله «اخلاق»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.
  132. جوادی آملی، مبادی اخلاق، ۲۱.
  133. طباطبایی، المیزان، ۱/۳۷۱.
  134. مغنیه، فلسفه اخلاق در اسلام، ۲۳.
  135. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۲۵ و ۵۲۷.
  136. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۳۸۷.
  137. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۴۱.
  138. فیض کاشانی، الحقائق، ۱۹.
  139. مطهری، مجموعه آثار، ۷/۲۳۵ و ۱۳/۷۱۳.
  140. ابن‌عربی، تفسیر ابن‌عربی، ۱/۱۴۹؛ قونوی، النصوص، ۱۰۱.
  141. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۲.
  142. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۲۷.
  143. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۵۷.
  144. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۰-۱۱.
  145. علی‌زاده و احمدپور، مقاله «اخلاق»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.
  146. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۰.
  147. امام‌ خمینی، صحیفه، ۶/۴۲.
  148. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۹۲.
  149. امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۴۸۳-۴۸۴؛ جوادی آملی، صورت و سیرت، ۷۷.
  150. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.
  151. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۲-۳۳؛ امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۷۹.
  152. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۲۷۷-۲۷۹.
  153. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۵۰.
  154. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۶۸.
  155. قاضی‌عبدالجبار، المغنی، ۱۳/۳۵۱؛ حلی، الباب الحادی عشر، ۲۵.
  156. تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۲۸۴؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۱۸۱-۱۸۶.
  157. امام‌ خمینی، مکاسب، ۲/۱۱۲-۱۱۴.
  158. امام‌ خمینی، مکاسب، ۱/۲۵۱؛ امام‌ خمینی، البیع، ۳/۵۸۸.
  159. فارابی، سعادت، ۴۵-۴۶.
  160. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۱۶.
  161. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۱۶؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۵۵.
  162. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۱۷.
  163. علی‌زاده و احمدپور، مقاله «اخلاق»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.
  164. اخوان‌الصفاء، رسائل اخوان الصفاء، ۱/۲۹۹.
  165. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۱۰؛ امام‌ خمینی، الطلب و الاراده، ۷۵.
  166. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۸۵؛ خواجه‌نصیر، اخلاق ناصری، ۱۵-۲۲.
  167. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۹۱-۹۹؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۱۱۰.
  168. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۱-۱۳.
  169. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۲-۱۳؛ امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۳۶۰-۳۶۱.
  170. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۳۴۳.
  171. آملی، جامع الاسرار، ۶۸.
  172. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۵.
  173. یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۲۸۸.
  174. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۱۰۹؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۶.
  175. شبّر، عبدالله، الاخلاق؛ فیض کاشانی، ملامحسن، الحقائق فی محاسن الاخلاق؛ نراقی، ملامهدی، جامع السعادات.
  176. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۲۱-۲۲.
  177. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۶-۱۸، ۳۶۲ و ۴۵۷.
  178. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۴.
  179. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۰.
  180. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۶.
  181. علی‌زاده و احمدپور، مقاله «اخلاق»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.
  182. «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، دارایی‌هایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که دارایی‌های ایشان را به آنان باز می‌گردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.
  183. «ما این کتاب را به حقّ به سوی تو فرو فرستاده‌ایم، از این روی خداوند را در حالی که دین (خود) را برای او ناب می‌داری بپرست» سوره زمر، آیه ۲.
  184. «آیا هنگام آن نرسیده است که دل‌های مؤمنان از یاد خداوند و از آنچه از سوی حق فرو فرستاده شده است فروتنی یابد و مانند کسانی نباشند که پیش از این به آنان کتاب (آسمانی) دادند اما روزگار بر آنان به درازا کشید و دل‌هاشان سخت شد و بسیاری از آنان بزهکار بودند؟» سوره حدید، آیه ۱۶.
  185. «و به آنچه با آن دسته‌هایی از آنان را بهره‌مند گردانده‌ایم چشم مدوز، آراستگی زندگی این جهان را (به آنان داده‌ایم) تا آنان را در آن بیازماییم و روزی پروردگارت بهتر و پایاتر است» سوره طه، آیه ۱۳۱.
  186. «هیچ مؤمنی حق ندارد مؤمنی (دیگر) را بکشد جز به خطا و هر که به خطا مؤمنی را بکشد آزاد کردن برده‌ای مؤمن و پرداخت خونبهایی به خانواده‌اش (بر عهده کشنده است) مگر آنان در گذرند پس اگر (کشته) از گروه دشمن شما امّا مؤمن است، آزاد کردن برده‌ای مؤمن (بس است) و اگر از گروهی است که میان شما و ایشان پیمانی هست پرداخت خونبهایی به خانواده‌اش و آزاد کردن برده‌ای مؤمن (لازم است) و آن کس که (برده‌ای) نیابد روزه دو ماه پیاپی (بر عهده اوست) برای پذیرش توبه‌ای از سوی خداوند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۹۲.
  187. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و اگر مؤمنید آنچه از ربا که باز مانده است رها کنید» سوره بقره، آیه ۲۷۸.
  188. «وای بر کم‌فروشان! آنان که چون از مردم پیمانه گیرند تمام پیمایند و چون پیمانه دهند یا وزن کنند کم نهند» سوره مطففین، آیه ۱-۳.
  189. «ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر خیانت نکنید و در امانت‌های خود دانسته خیانت نورزید» سوره انفال، آیه ۲۷.
  190. «و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا او به برنایی خود برسد و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۴.
  191. «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
  192. «ای مؤمنان! (حرمت) شعائر خداوند را و نیز (حرمت) ماه حرام و قربانی‌های بی‌نشان و قربانی‌های دارای گردن‌بند و (حرمت) زیارت‌کنندگان بیت الحرام را که بخشش و خشنودی پروردگارشان را می‌جویند؛ نشکنید و چون از احرام خارج شدید می‌توانید شکار کنید و نباید دشمنی با گروهی که شما را از (ورود به) مسجد الحرام باز داشتند، وادارد که به تجاوز دست یازید؛ و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید و از خداوند پروا کنید، بی‌گمان خداوند سخت کیفر است» سوره مائده، آیه ۲.
  193. امام‌ خمینی، صحیفه، ۵/۳۹۵.
  194. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲/۳۳.
  195. امام‌ خمینی، صحیفه، ۶/۲۷۲.
  196. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۱۶.
  197. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۴۰.
  198. امام‌ خمینی، صحیفه، ۳/۳۲۱.
  199. امام‌ خمینی، صحیفه، ۷/۴۷۶.
  200. امام‌ خمینی، صحیفه، ۵/۳۲۶-۳۲۷.
  201. «و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲.
  202. «ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۵۱.
  203. مجلسی، بحار الانوار، ۴۵/۵۱.
  204. فاستر، خداوندان اندیشه سیاسی، ۱/۵۲۷؛ مطهری، مجموعه آثار، ۷/۳۸۳ و ۲۲/۲۶۴.
  205. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۳۱-۴۳۲.
  206. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۱.
  207. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲/۲۰۰.
  208. امام‌ خمینی، صحیفه، ۳/۵۱۵.
  209. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  210. «آیا به دلت گشایش ندادیم؟» سوره انشراح، آیه ۱.
  211. کلینی، الکافی، ۲/۱۱۷.
  212. نهج البلاغه، ن۲۷، ۴۰۰.
  213. نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۴.
  214. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۴۲۹.
  215. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۸/۱۸۹.
  216. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۰.
  217. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۱.
  218. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۸، ۱۹۶ و ۵۱۰-۵۱۱.
  219. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۴.
  220. علی‌زاده و احمدپور، مقاله «اخلاق»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.
  221. غزالی، الاربعین، ۱۱۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۹۶؛ امام‌ خمینی، تقریرات ۳/۳۵۴.
  222. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۹۶-۹۷.
  223. امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۴-۳۵۷.
  224. امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۴-۳۵۵.
  225. امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۶-۳۵۷.
  226. امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۷-۳۵۸.
  227. امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۸-۳۵۹.
  228. امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۹.
  229. امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۳۶۰.
  230. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۰۰.
  231. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۴۵؛ امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۲/۵۰۹.
  232. امام‌ خمینی، صحیفه، ۵/۱۶۶؛ ۶/۳۱۱ و ۱۳/۴۶۱.
  233. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱/۳۷۸ و ۱۶/۱۹۶-۱۹۷.
  234. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۳۳۱.
  235. امام‌ خمینی، تفسیر حمد، ۱۲۱-۱۲۲؛ امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۳۰۸.
  236. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۹۴ و ۱۶/۱۶۲.
  237. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۱۴-۲۱۵.
  238. علی‌زاده و احمدپور، مقاله «اخلاق»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.
  239. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۸۰.
  240. علی‌زاده و احمدپور، مقاله «اخلاق»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.
  241. غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۱۱۰.
  242. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۲۵۴.
  243. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۳۲۴.
  244. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۰/۷۷ و ۲۱/۳۲۴.
  245. غزالی، الاربعین، ۱۱۰؛ فیض کاشانی، الحقائق، ۷۸.
  246. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۵۰-۵۱.
  247. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۳۵.
  248. طباطبایی، المیزان، ۱/۳۵۸-۳۵۹.
  249. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۱۷۱-۱۷۲.
  250. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۲۲۰.
  251. امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۴۷۳.
  252. کاشانی، مصباح الهدایة، ۲۰۸؛ مدنی، ریاض السالکین، ۲/۲۵۴-۲۵۶.
  253. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۸.
  254. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۱۳-۱۱۴.
  255. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۳۳۸.
  256. علی‌زاده و احمدپور، مقاله «اخلاق»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.
  257. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۲۳۳.
  258. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۷۰.
  259. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۹۳.
  260. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۱۰.
  261. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۳۸.
  262. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۵۸.
  263. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱.
  264. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۸.
  265. علی‌زاده و احمدپور، مقاله «اخلاق»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.
  266. ر. ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۴۴۵.
  267. ر. ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۴۲.
  268. ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۹۷؛ ج۹، ص۳۳۴؛ ج۱۷، ص۱۶۲؛ آیت الله خامنه‌ای، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  269. «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
  270. مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۴۲؛ آیت الله خامنه‌ای، ۱۲/۶/۱۳۷۷؛ آزادی.
  271. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۶۸.
  272. آیت الله خامنه‌ای، ۲۳/۴/۱۳۷۲؛ عدالت.
  273. امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۱۹-۲۰.
  274. ر. ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۷۳۸.
  275. آیت الله خامنه‌ای، ۲۳/۴/۱۳۷۲.
  276. آیت الله خامنه‌ای، مکتوبات، ۱۰/۳/۱۳۶۹.
  277. آیت الله خامنه‌ای، ۲۳/۴/۱۳۷۲.
  278. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۶۹.
  279. ر. ک: آیت الله خامنه‌ای، ۳/۴/۱۳۸۸؛ قانون.
  280. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۵۳.
  281. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۶۹.
  282. آیت الله خامنه‌ای، ۱۲/۱۲/۱۳۸۰؛ ۲۰/۶/۱۳۸۸.
  283. ر. ک: امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۵۳.
  284. ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۱۸۶؛ ج۲۰، ص۱۱۶؛ آیت الله خامنه‌ای، ۲۰/۶/۱۳۸۸.
  285. آیت الله خامنه‌ای، ۱۴/۳/۱۳۸۳؛ سیاست.
  286. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۷۰.
  287. امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۲۲۰.
  288. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۴/۳/۱۳۸۴.
  289. ر. ک: امام خمینی، ولایت فقیه، ص۴۹؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۹/۷/۱۳۷۱.
  290. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲/۳/۱۳۶۹.
  291. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۴/۷/۱۳۶۹.
  292. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱/۱/۱۳۸۷.
  293. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۷۱.
  294. «فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  295. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۴۹؛ ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۳۹۱.
  296. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۳/۴/۱۳۶۸.
  297. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ۲۱۹-۲۲۰.
  298. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۴/۱۰/۱۳۷۸؛ ۲۱/۹/۱۳۸۰؛ ۸/۳/۱۳۹۲.
  299. «و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان می‌دهیم و در آن نافرمانی می‌ورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب می‌گردد، آنگاه یکسره نابودش می‌گردانیم» سوره اسراء، آیه ۱۶.
  300. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۵/۶/۱۳۸۰.
  301. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۸/۳/۱۳۹۲.
  302. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۵/۶/۱۳۸۰؛ ۸/۳/۱۳۹۲.
  303. «و چون به سرپرستی در کاری دسترسی یابد می‌کوشد که در زمین تبهکاری ورزد و کشت و پشت را نابود کند و خداوند تباهی را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۲۰۵.
  304. «آیا در (کار) کسانی که ناسپاسی را جایگزین نعمت خداوند کردند و قوم خود را به «سرای نابودی» درآوردند ننگریسته‌ای؟» سوره ابراهیم، آیه ۲۸.
  305. «و بسا پیامبرانی که همراه آنان توده‌های انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند و در راه خداوند هر چه به ایشان رسید نه سست و نه ناتوان شدند و نه تن به زبونی سپردند؛ و خداوند شکیبایان را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶؛ ر. ک: خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۷/۱۲/۱۳۸۰.
  306. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۳۵.
  307. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۷۱.
  308. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۷۰.
  309. ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۶۹-۱۷۰؛ ج۱۹، ص۳۲۵؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۲/۲/۱۳۷۷.
  310. ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۹۷-۴۹۸.
  311. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۴۹۹.
  312. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۹۸.
  313. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۲/۲/۱۳۷۷؛ ۲۵/۲/۱۳۸۶.
  314. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۷۳.
  315. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۳/۱۲/۱۳۸۱.
  316. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲/۲/۱۳۷۷.
  317. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۴۳۲-۴۳۳.
  318. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۶/۹/۱۳۸۲.
  319. ر. ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۷۸-۷۹؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۴/۱۲/۱۳۸۷.
  320. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۷۴.
  321. امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۴۷۱.
  322. ر. ک: خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۱/۴/۱۳۷۲.
  323. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۵/۶/۱۳۸۵.
  324. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۸۵-۲۸۶.
  325. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲۸۵-۲۸۶؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۰/۲/۱۳۸۹.
  326. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۷۴.
  327. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۶/۲/۱۳۸۵.
  328. ر. ک: خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۶/۲/۱۳۸۵.
  329. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۷۵.
  330. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۶/۱/۱۳۸۵.
  331. ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۰۳؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۲/۹/۱۳۷۹.
  332. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۲/۵/۱۳۶۸.
  333. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۶/۷/۱۳۶۸.
  334. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۷۰.
  335. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۲.
  336. ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۳۶۲ و ۴۲۷؛ ج۱۳، ص۱۶۰؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۱/۵/۱۳۸۰.
  337. ر. ک: خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۳/۵/۱۳۷۹.
  338. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۹/۳/۱۳۸۵.
  339. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۴/۱۲/۱۳۷۷؛ ۶/۱/۱۳۸۵.
  340. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۳.
  341. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲/۶/۱۳۷۷.
  342. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۳/۲/۱۳۹۱.
  343. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۲۴۵-۲۴۶.
  344. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۲/۱۲/۱۳۸۰.
  345. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۹/۱/۱۳۸۱.
  346. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۹/۷/۱۳۷۸.
  347. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۳.
  348. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۱/۹/۱۳۸۳.
  349. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۱/۹/۱۳۸۳.
  350. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۳۹۷.
  351. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۴.
  352. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۴/۶/۱۳۷۴.
  353. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۴.
  354. ر. ک: امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۵۶؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۶/۱/۱۳۸۵.
  355. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۲/۲/۱۳۸۵.
  356. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۵/۱۰/۱۳۷۰.
  357. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۵.
  358. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۴/۶/۱۳۷۴.
  359. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱/۸/۱۳۷۰.
  360. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۸/۱۰/۱۳۶۸؛ ۳/۳/۱۳۹۰.
  361. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۵.
  362. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲/۲/۱۳۷۷.
  363. ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۵، ص۲۴۰؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۱/۵/۱۳۸۰.
  364. امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۱۶۲.
  365. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۸، ص۳۴۳.
  366. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۶.
  367. «بی‌گمان این قرآن به آیین استوراتر رهنمون می‌گردد» سوره اسراء، آیه ۹.
  368. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱/۹/۱۳۷۷.
  369. «و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری می‌گشاید * و به او از جایی که گمان نمی‌برد روزی می‌دهد و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است؛ به راستی خداوند به خواست خویش، رسنده است و بی‌گمان خداوند برای هر چیز، اندازه‌ای نهاده است» سوره طلاق، آیه ۲-۳.
  370. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۹۵، ص۸۳؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱/۹/۱۳۷۷.
  371. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  372. «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳ و سوره تحریم، آیه ۹.
  373. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۶/۱/۱۳۷۹.
  374. ر. ک: خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۳/۲/۱۳۷۹.
  375. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۹/۱/۱۳۸۱.
  376. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۳/۱/۱۳۷۸.
  377. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۶.
  378. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۲/۲/۱۳۷۷.
  379. ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۲۴۵-۲۴۶؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۳۱/۲/۱۳۸۶.
  380. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۷.
  381. مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۹۲-۹۳؛ مصباح یزدی، محمدتقی، انسان‌سازی در قرآن، ص۵۰-۵۲.
  382. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۸.
  383. مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۹۲-۹۴؛ مصباح یزدی، محمدتقی، انسان‌سازی در قرآن، ص۵۰-۵۲.
  384. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۸.
  385. ر. ک: مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۹۱-۱۰۱.
  386. ر. ک: مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۷؛ مصباح یزدی، محمدتقی، انسان‌سازی در قرآن، ص۵۵.
  387. ر. ک: مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۱۰۸-۱۱۲.
  388. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۸.
  389. امام خمینی، آداب الصلاة، ص۹۲؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱/۸/۱۳۷۰.
  390. «و چون کسانی نباشید که خداوند را فراموش کردند پس (خداوند نیز) آنان را از یاد خودشان برد؛ آنانند که نافرمانند» سوره حشر، آیه ۱۹.
  391. ر. ک: امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۵۲ و ۱۳۱؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۱/۹/۱۳۸۰.
  392. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۹۵.
  393. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۴/۳/۱۳۷۶.
  394. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۲۱۱-۲۱۲؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۴/۳/۱۳۷۶.
  395. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۳۷.
  396. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۹۵.
  397. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۰/۱۱/۱۳۸۳.
  398. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۹۶.
  399. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۴۰۷.
  400. نهج البلاغه، خطبه ۳ (۵۰)؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۵۵-۵۶.
  401. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۳/۳/۱۳۷۸.
  402. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۱.
  403. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱/۹/۱۳۷۸.
  404. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۴/۱/۱۳۶۹.
  405. ر. ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۴۹۰-۴۹۱.
  406. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۹۶.
  407. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۲/۲/۱۳۸۲.
  408. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۸/۷/۱۳۷۷.
  409. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۸/۸/۱۳۷۷؛ ۱۳/۲/۱۳۸۰.
  410. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۱/۵/۱۳۸۰؛ تهاجم فرهنگی.
  411. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۹۷.
  412. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۶/۵/۱۳۹۰.
  413. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۹۸.
  414. تاج العروس، ج۶، ص۳۳۷؛ لسان العرب، ج۴، ص۱۹۴؛ الصحاح، ج۴ ص۱۴۷۱.
  415. کیمیای سعادت، ترجمه طهارة الاعراق، ص۵۷-۵۸.
  416. بحارالانوار، ج۶۷، باب ۵۹، ص۳۷۲، ذیل حدیث ۱۸.
  417. المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج۵، ص۹۵.
  418. مصباح یزدی، محمد تقی، فلسفه اخلاق، ص۱۴ و ۱۵.
  419. فرانکنا ویلیام، فلسفه اخلاق، ص۲۸.
  420. مصباح یزدی، محمد تقی، فلسفه اخلاق، ص۱۶ و ۱۷.
  421. مدرسی، محمد رضا، فلسفه اخلاق، ص۱۷؛ و ر.ک: جامع السعادات، ج۱، ص۹-۱۵.
  422. مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، ج۲، (حکمت عملی)، ص۱۹۰.
  423. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، فلسفه اخلاق، ص۱۸.
  424. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۰۵.
  425. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با کارگزارن نظام در عید مبعث، ۱۹/۹/۱۳۷۵.
  426. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانشگاهیان، کتاب سایه سار ولایت، جلد ۵، ص۳۳۰ و ۳۳۱.
  427. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، مصاحبه با نشریه جهاد دانشگاهی، ۱۵/۱۲/۱۳۶۰.
  428. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با کارگزاران نظام در عید مبعث، ۱۹/۹/۱۳۷۵.
  429. اثر پژوهشی منتشر نشده پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، اندیشه‌نامه مقام معظم رهبری، محسن مهاجرنیا، ص۵۳۱.
  430. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با آزادگان و خانواده شهدا، ۲۹/۵/۱۳۷۶.
  431. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، پیام به مناسبت نوروز، ۲۹/۱۲/۱۳۷۵.
  432. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۱/۱۱/۱۳۷۱.
  433. «به داد و ستدی امید بسته‌اند که هرگز زیان ندارد» سوره فاطر، آیه ۲۹.
  434. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در نماز جمعه تهران، ۲۸/۴/۱۳۶۴.
  435. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با روحانیون، ۱۶/۳/۱۳۶۶.
  436. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با روحانیون، ۴/۱۲/۱۳۷۱.
  437. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در روز پاسدار، ۱۷/۷/۱۳۸۱.
  438. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در عید مبعث، ۲۹/۴/۱۳۸۸.
  439. «آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  440. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، پیام حلول سال نو، ۲۸/۱۲/۱۳۷۶.
  441. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، مصاحبه با کارکنان صدا و سیما، ۹/۱۱/۱۳۶۷.
  442. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با شورای فرهنگ عمومی، ۱۹/۴/۱۳۷۴.
  443. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۱۵.
  444. حضرت آیت‌الله خامنه‌ایبیانات در خطبه‌های نماز جمعه، ۲۰/۴/۱۳۶۳.
  445. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانشجویان، ۱۰/۱۲/۱۳۶۱.
  446. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانشجویان، ۱۰/۱۲/۱۳۶۱.
  447. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه، ۲۹/۴/۱۳۶۳.
  448. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۲۰.
  449. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۱۹.
  450. جوادی آملی، عبدالله، مبادی اخلاق در قرآن، ص۲۶۴.
  451. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۶۷، ص۶۴.
  452. شرح غرر الحکم، ج۶، ص۴۵۰.
  453. مهاجرنیا، محسن، اندیشه‌نامه مقام معظم رهبری، اثر منتشر نشده پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، ص۷۷۹ و ۷۸۳.
  454. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۲۲.
  455. سایه‌سار ولایت، ج۶، ص۱۲۲ – ۱۲۶.
  456. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با انجمن اسلامی معلمان، ۶/۶/۱۳۶۲.
  457. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۲۵.
  458. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۱۶/۷/۱۳۷۵.
  459. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با روحانیون هرمزگان، ۱۱/۱۰/۱۳۶۳.
  460. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جمع روحانیون قم، ۲۴/۱/۱۳۶۷.
  461. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جمع طلاب قم، ۱۹/۳/۱۳۶۷.
  462. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم عمامه‌گذاری مدرسه علمیه مجد، ۱۲/۱۱/۱۳۶۶.
  463. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم عمامه‌گذاری، ۱۹/۷/۱۳۷۷.
  464. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم عمامه‌گذاری مدرسه علمیه مجد، ۱۲/۱۱/۱۳۶۶.
  465. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در اعزام طلاب به جبهه، ۲۹/۸/۱۳۶۶.
  466. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۲۶.
  467. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با روحانیون در آستانه محرم، ۲/۲/۱۳۷۷.
  468. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با روحانیون مشهد، ۲۲/۴/۱۳۷۶.
  469. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۲۷.
  470. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۲۸.
  471. سخنان معظم‌له در خطبه‌های نماز جمعه، ۳۰/۱/۱۳۶۴.
  472. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۲۸.
  473. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با فرماندهان سپاه، ۲۶/۶/۱۳۷۶.
  474. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با فرماندهان سپاه، ۲۶/۶/۱۳۷۰.
  475. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۲۹.
  476. مطالب فوق از پایگاه اینترنتی دفتر نشر آثار معظم‌له نقل گردیده است.
  477. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۲۹.
  478. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مردم قم، ۱۹/۱۰/۱۳۸۶.
  479. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مردم قم، ۱۹/۱۰/۱۳۸۶.
  480. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مردم ابرکوه، ۱۵/۱۰/۱۳۸۰.
  481. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۳۱/۲/۱۳۷۶.
  482. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با زائران امام رضا(ع)، ۱۵/۱/۱۳۷۱.
  483. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۳۰.
  484. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، پیام به مناسبت نوروز، ۲۹/۱۲/۱۳۷۵.
  485. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جمع رزمندگان مانور طریق القدس، ۳/۲/۱۳۷۶.
  486. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با خانواده شهدا، ۲۹/۵/۱۳۷۶.
  487. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با خانواده شهدا، ۵/۱۰/۱۳۷۳.
  488. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دادستان کل انقلاب، ۳/۲/۱۳۷۱.
  489. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب، ۲۹/۹/۱۳۷۳.
  490. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات به مناسبت عید نوروز، ۲۹/۱۲/۱۳۷۵.
  491. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب، ۲۹/۹/۱۳۷۳.
  492. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۳۱.