بحث:قرآن در قرآن
مقدمه
لفظ قرآن پنجاه و دو بار به صورت معرفه و هیجده بار به صورت نکره در قرآن مجید ذکر شده است و در سه مورد از سوره قیامت مراد از لفظ قرآن معنی مصدری است و در سوره بنی اسرائیل آیه هشتادم از ترکیب ﴿قُرْآنَ الْفَجْرِ﴾[۱] وقت نماز صبح یا نماز صبح اراده شده است.[۲]
اشتقاق لفظ قرآن
برخی از لغویون قرآن را از فعل «قرن» مأخوذ پنداشتهاند و حتی بعضی از ایشان قرآن را با تخفیف همزه قرائت کردهاند. قرآن در زبان فارسی نبی یا نوی نامیده میشود و نبی با نوید و داع و شاید با هدى هم ریشه است.
بنابراین نظر چون آیات قرآنی به یکدیگر مقرون میگردند و به هم میپیوندند مجموعه و قسمتی از آیات نازل بر حضرت محمد(ص) به نام قرآن نامیده شده است، لکن حق این است که قرآن مأخوذ از قراء باشد زیرا:
- آیه نازل بر پیغمبر اکرم(ص) آیه ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ﴾[۳] بوده و در اولین وحی، پیغمبر مکرم به قرائت مأمور گردیده منتهی قرائت، معنی وسیعتری دارد و به زبان آوردن تلقینات را نیز شامل میگردد چنانکه خواندن در زبان فارسی نیز دارای همین سعه معنی است. حضرت محمد مأمور بوده که آنچه به وی الهام میشده بر زبان آورد و تکرار کند و مجموعه و قسمتهای الهام شده به نام قرآن به معنی «مقرو» موسوم گردیده است .
- تسمیه قرآن اولین بار در سوره مزمل که سومین سوره نازله است دیده میشود و در این هنگام آیات بسیاری هنوز نازل نشده بود تا به مناسبت اجتماع آیات وضم و مقارنه آنها نام قرآن وضع گردد.
- منکر بودن قرآن در بعضی موارد دلیل آن است که پیش از نزول قرآن هم این عنوان سابقه داشته و مخصوصا آیه ۶۲ از سوره یونس ﴿وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ﴾[۴] بهترین مؤید این نظر است. رابعا یهودیان قسمتی از تورات را به نام قرائت مینامیدهاند و سریانیان نیز به قسمتهائی از انجیل نام قیریانه که هم ریشه با قرائت است میدادهاند.
بنابر دلایل مذکور به ظن قوی قرآن به معنی «مقرو» و مأخوذ از ریشه قرائت است و این نام در قرآن مجید به صفات کریم و عظیم و مجید و مبین و عربی و غیرذی عوج موصوف است.
بعضی از مستشرقین پنداشتهاند که چون پیغمبر امی قرآن را از لوح محفوظ میخوانده است آیات نازل بر وی قرآن نامیده شده است. اشتباه ایشان ناشی از آن است که قرائت را بر خواندن از روی نوشته اطلاق کردهاند و حال آنکه به نحوی که گذشت معنی قرائت، وسیعتر از معنی مورد تصور ایشان است.[۵]
نامهای دیگر قرآن
قرآن به نامهای دیگری از قبیل فرقان و تنزیل و ذکر و حکمت و کتاب نیز نامیده شده اما هر یک از نامهای فوق عام است و هر کدام در خود قرآن مجید در معانی دیگری هم به کار رفته است.
چنانچه فرقان که لفظ سریانی الأصل میباشد به معنی تشخیص میان حق و باطل استعمال شده و به همین مناسبت کتاب حضرت موسی و قسمتی از قرآن به نام فرقان خوانده شده و به رموز جنگ که در آن حق از باطل تمیز داده شده یوم الفرقان اطلاق گردیده است.
بزعم بعضی از مستشرقین فرقان نام وحیهائی بوده است که به طور منفرد و متفرق به حضرت پیغمبر میرسیده لکن این پندار نیز درست نیست و گویا قرابت لفظی تفرقه و فرقان عدهای از مستشرقین را بدین گمان غیر موجه کشانده باشد.
لفظ کتاب در قرآن، معانی وسیعی دارد و بر نوشته و سند و مقدرات و کتب آسمانی دیگر و منجمله بر قرآن مجید اطلاق میشود، لکن اطلاق کتاب بر قرآن مجید از سی و هشتمین سوره نازله یعنی سوره اعراف آیات یک و پنجاه و یک دیده میشود و در حقیقت وقتی قرآن عنوان کتاب یافته است که از جهت کثرت آیات عرفا اطلاق کتاب بر آن مناسب و روا بوده است.[۶]
آیات قرآن
قرآن شامل صدو چهارده سوره و شش هزار و دویست و سی و شش آیه و هفتادو شش هزار و چهارصد و چهل و دو کلمه و سیصد و بیست و شش هزار و ششصد و هفتاد و یک حرف میباشد البته در کم و بیشی تعداد آیات و کلمات و حروف اختلافاتی هست و قولی که نقل گردیده است پسندیده صاحب معجم القرآن عبدالرئوف مصری است.
لفظ آیه اصلا عبری است و اصل عبری آن «آته» به معنی نشان تشخیص و به معنی معجزه است و در قرآن مجید هم آیه در این دو معنی استعمال شده و هم بر مجموعه کلمات میان دو فاصله اطلاق گردیده است (ضمنا در کتاب اوستا بیشتر آیات با کلمه «آات» به معنی آنگاه شروع میشود).[۷]
آیات محکم و آیات متشابه
به اعتباری، تمام آیات قرآنی محکم است زیرا در تمام موارد، الفاظ محکم در قرآن مجید به کار رفته و از آن الفاظ، معانی محکم و خرد پسند اراده شده و جای هیچ گونه اعتراض و ایراد لفظی یا معنوی باقی نمانده است. به همین اعتبار است که سورة هود با این آیه کریمه آغاز میشود ﴿الر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ﴾[۸]. همچنین به اعتباری تمام آیات قرآنی متشابه است زیرا از جهت تناسب الفاظ و معانی و خصوصیات دیگر قرآنی همه آیات به یکدیگر شبیه میباشند ﴿اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ﴾[۹]. به اعتبار دیگر به موجب آیه ۵ از سوره آل عمران آیات قرآن به محکم و متشابه تقسیم شده است ﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ﴾[۱۰].
در تعریف محکم و متشابه، اقوال گوناگون نقل شده است و بیشتر آن اقوال ناشی از اختلاف در معنی لفظ تأویل است چه متأخرین تأویل را باز گرداندن معانی الفاظ بر خلاف ظاهر پنداشتهاند و تصور کردهاند متشابهات، آیاتی است که خلاف ظاهر آن اراده شده و به حقیقت آن، جز خدا و راسخون در علم، کس دیگری آگهی ندارد.
بعضی از این بیان، هم قدم فراتر گذاشته الراسخون را معطوف بر الله ندانستهاند و (واو) والراسخون را حرف استیناف گرفتهاند و در نتیجه گفتهاند بر تاویل آیات متشابهه جز خدای یگانه کسی علم ندارد. حقیقت این است که تأویل به معنی عاقبت است و آیات متشابه، آیاتی است که حقایق عالیه در آن برای نزدیک شدن به ذهن عوام به امور حسی تشبیه شده باشد از قبیل ﴿الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى﴾[۱۱]، ﴿يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ﴾[۱۲]، ﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[۱۳] و مانند اینها.
بدون شک، عوام صدر اسلام به وسیله تشبیهات حسی به حقایق نزدیک میشدهاند و اگر هم تردیدی داشتند و شبههای برای ایشان پیش میآمد به پیغمبر اکرم و صحابه برای حل مشکل خود مراجعه میکردند. در همان زمان بیگمان کسانی بودهاند که تعمدا به تشبیه توجه نمیکردند و مشبه به یعنی امور حسیه را ملاک حکم قرار میدادند و از احکام خود، نتایج غلط میگرفتند و از آن نتایج در راه عناد و لجاج با اسلام استفاده میکردند و مردم را گمراه میساختند ﴿أَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ﴾[۱۴] ناظر به حال آنان است به هر حال آیاتی که بهشت و دوزخ را وصف میکند و بعضی از آیاتی که صفات الهی را به صورت حسی بیان مینماید و بیشتر قصص قرآنی از جمله متشابهات است. آیات محکمه که ام الکتاب و اصول تعلیمات اسلامی است آیات توحید و آیات احکام و نظامات و حقوق اجتماعی است.[۱۵]
فواتح سور
بیشتر مفسرین، فواتح سور را از جمله آیات متشابهه شناختهاند و تأویل آن را مختص به خدا و راسخین در علم پنداشتهاند. حتی فیلسوف بزرگ اسلامی شیخ الرئیس ابوعلی سینا رسالهای به فواتح سور اختصاص داده است.
شک نیست که پس از دوره صدر اسلام، معانی فواتح سور در زمان خود پیغمبر قابل فهم میبوده وگرنه مورد ایراد و اعتراض یا حداقل مورد استیضاح مشرکین و معاندین واقع میشده است. بنا بر نقل بعضی از مفسرین، برخی از این حروف در زبان حبشی دارای معنی بوده چنانکه «طه» به معنی ای مرد و «یس» به معنی ای انسان ضبط شده است. برخی هم گفتهاند که نامگذاری به حروف در زبانهای سامی معمول بوده چنانکه نقد را «ع» و ماهی را «ن» و کوه را «ق» مینامیدهاند.
در بعضی از نسخ زبور، حروف مقطعه دیده شده و سرودهائی از زبور به نام حروف مقطعه موسوم بوده و هم اکنون برخی کلمات از قبیل سلاه و هللویاه در زبور یافت میشود که لفظهای بیمعنی مینماید. کتاب ارمیا به تعداد حروف عبری هر فصلش مشتمل بر ۳۳ آیه میباشد و هر آیه با یکی از حروف هجاء عبری شروع میشود.
یهودیان و آرامیها به حساب جمل آشنائی داشتهاند و این خود دلیل توجه به حروف مقطعه است. بنابراین فواتح سور در آن عصر امر عجیبی نبوده و شاید به عنوان اسم سوره یا به عنوان ادوات تنبیه به کار میرفته است و شاید هم اختصاری برای مطالب مندرج در سوره یا اینکه رموز خطابی به منزله رموز تلگرافی امروزه بوده. احتمال ضعیف دیگری هم قابل تصور است و آن احتمال این است که این حروف علائم اختصاری نام نویسندگان باشد. بعضی خواستهاند که برخی از حروف را نمودار اشعار به قسمتهای کتب دیگری تلقی کنند چنانکه یس را اشارهای به یسنا پنداشتهاند.
به هر حال آنچه مسلم است فواتح سور چنانکه عدهای پنداشتهاند برای مردم زمان وحی، غیر قابل فهم نبوده و تأویل آن به خدا و راسخون در علم اختصاص نداشته است. بیست و نه سوره از سور قرآنی با حروف مقطعه شروع میشود و فواتح سور روی هم چهارده حرف است بدین قرار: الف - ح- ر - س - ص- ط -ع- ق - ک - ل - م - ن - ه - ی. شیخ طنطاوی درباره این حروف نظرات و تطبیقات علمی خاصی اظهار داشته است که خالی از تصنع و تکلف نیست.[۱۶]
ناسخ و منسوخ
چون نزول احکام برای تربیت و پرورش مردم است بدون شک صرفا رعایت مصالح و رفع مفاسد اجتماعی علت تشریع احکام میباشد و ممکن است بر حسب زمان و مکان، مصالح و مفاسد، مختلف گردد. آنچه چندی پیش مصلحت بود دیگر صلاح نباشد و تشریع حکم تازهای لازم آید از این رو مصلحت حکم اول از میان میرود و مصلحت تشریع حکم دیگری پیش میآید. «نسخ» عبارت از رفع مصلحت حکم است و آیه منسوخ، آیهای است که مصلحت حکم آن از میان رفته و آیه ناسخ، آیهای است که با آن حکم جدید ابلاغ گردد. چنانکه در صدر اسلام مصلحت آن بود که هنگام نماز به بیت المقدس توجه کنند و با توجه به آن مکان که نزد یهودیان و مسیحیان مقدس بود خدای یگانه را بستایند تا شرک و بت پرستی قلع و قمع گردد. آنگاه در سال دوم هجرت مصلحت مقتضی شد که مسلمانان به جانب کعبه روی نمایند. در حقیقت مصلحت حکم ناسخ از اول برای وقت متأخر پیش بینی میشود و حکم منسوخ، مصلحتش از اول موقت و به منزله مقدمه برای حکم ناسخ است. با این بیان ممکن است آیاتی هم در قرآن مجید وجود داشته که بنابر مصالحی هم قرائت و هم حکم آن نسخ شده باشد زیرا گاهی مصلحت ایجاب میکند که اثر حکم خاصی از نظر رعایت احترام مردم عصر برای آیندگان باقی نماند.[۱۷]
سور مکی و مدنی
نخستین آیات بنابر روایت اصح، چهار آیه اول سوره علق بود که بعثت محمد را به نبوت مقدر میداشت. آنگاه بنابر بعضی روایات مدت چهل روز، وحی قطع شد و در شب قدر، قرآن بر پیغمبر نازل گردید.
به موجب آیه ۴۲ از سوره انفال ﴿إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ﴾[۱۸] قرآن در روزی بر پیغمبر نازل گردید که در روز مشابه آن پیروزی در جنگ بدر نصیب مسلمانان شده است و چون جنگ بدر در هفدهم ماه رمضان اتفاق افتاده است نزول قرآن نیز میبایست در هفدهمین روز ماه رمضان واقع شده باشد، لکن میتوان یوم الفرقان را روز نزول آیه خمس پنداشت در این صورت لیلة القدر به ابهام خود باقی خواهد ماند. به موجب نص خود قرآن در ماه رمضان قرآن مجید بر قلب منیر پیغمبر نازل شده است و پیش از بعثت در ماههای رمضان حضرت در حرا اعتکاف میکرد و یکسره به عبادت میپرداخت. آنانکه تاریخ بعثت پیغمبر اکرم را ۲۷ ماه رجب میدانند فاصله بین بعثت و نزول قرآن را دوره فترت وحی معرفی میکنند.
در قرآن مجید لیلة القدر بهتر از هزار ماه شمرده شده که در آن شب هر کار محکمی فیصل مییابد فرشتگان و روح به فرمان پروردگار خود فرود میآیند و تا طلوع صبح از هر جهت سلامت حاصل است.
بابلیان نیز قبل از اسلام به وجود شبی مشابه لیلة القدر عقیده داشتند و میگفتند مقدرات یک سال در آن شب تعیین میشود، اما در نظر قرآن معلوم نیست که این شب عام باشد و در هر سال تکرار گردد بلکه تنها شب نزول قرآن است که در واقع، جهان کهنه و پر آشوب و فتنه را ویران ساخت و جهانی نو براساس توحید و اتحاد به وجود آورد.
باری قرآن در شب قدر از چهل و یکمین سال عمر پیغمبر اکرم منجما و به تدریج نازل شد در خود قرآن تنجیم وحی به دو علت معلول گردیده است. نخستین علت، آنکه در حافظه پیغمبر محکم شود و قلب او قوت یابد ﴿لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ﴾[۱۹] علت دوم آن بوده است که به تدریج بر مردم خوانده شود تا در ایشان مؤثر گردد ﴿لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ﴾[۲۰] مسلما تعظیم قوانین باید مناسب با استعداد و مصالح مردم باشد و نوشتن قانون، شبیه به امر تدریس و آموزش است همچنانکه یک باره نمیتوان همه دروس را به دانش آموز تلقین کرد، قوانین را نیز باید یک باره بر مکلفین القاء نمود. همچنین تبلیغ هم باید مناسب با زمان و مکان و موافق با حال شنوندگان باشد. از جانب دیگر اگر قرآن یک باره بر مردم تلاوت شده بود اولا کار رسالت به پایان میرسید و ثانیا مشرکان حق داشتند که قرآن را تلقین دیگری جز خدا بدانند. اعجاز قرآن در این است که آیات، مناسب با شروط زمان و مکان و موافق با احتیاجات و سؤالات مردم نازل گردیده است و خود پیغمبر هم هنگام نزول آیات قرآن در حالات مختلف بوده و کسی که در همه حالات با او همراه باشد وجود نداشته است معهذا هیچگونه اختلاف و تناقضی در قرآن وجود ندارد. با همین دلیل قطعی مسلم میشود که قرآن من عند الله است.
سور و آیات قرآن را به مکی و مدنی تقسیم میکنند: سور و آیات مکی آنهایی است که تا هجرت پیغمبر از مکه به مدینه نازل شده و نزول سور و آیات مدنی بین هجرت تا رحلت پیغمبر اتفاق افتاده است از این رو تقسیم سور و آیات به مکی و مدنی تقسیم زمانی است نه تقسیم مکانی بنابراین ممکن است سوره یا آیهای در مکه نازل شده باشد و مدنی شمرده شود و شاید قسمتی از اختلافات راجع به سور مکی و مدنی ناشی از همین امر باشد. به هر حال سوری که مدنی بودن آنها بنابر کتاب (الناسخ والمنسوخ) متفق علیه است عبارتند از:
۱- سوره بقره ۲- سورة آل عمران ۳- سوره نساء ۴- سوره مائده ۵- سوره توبه ۶- سوره نور ۷۔ سوره محمد ۸- سوره فتح ۹- سوره حدید ۱۰- سوره مجادله ۱۱- سوره حشر ۱۲- سوره ممتحنه ۱۳- سوره طلاق ۱۴- سوره تحریم ۱۵- سوره نصر.
به علاوه به موجب روایاتی سور آنفال و رعد و حج و احزاب و حجرات و «صف» و جمعه و منافقون و دهر و الرحمن و زلزلت و بینه سور مدنی شمرده شده و سوره قتال که سوره محمد نیز نامیده میشود مربوط به وقایع بعد از هجرت است.
بعضی را عقیده بر آن است که سوره فاتحه دو بار نازل شده یک بار در مکه و یک بار در مدینه و به همین مناسبت سوره فاتحه را «سبع المثانی» نامیدهاند.
در سور مکی آیات مدنی موجود است و این امر چندان مشکل نیست زیرا بنابر روایتی هر وقت آیاتی نارل میشده پیغمبر میفرموده است که آن آیات را در فلان سوره جای دهند اما وجود آیات مکی در سور مدنی موجب تردید در روایات مذکور میشود یا حداقل نشان آن است که در جمعآوری قرآن ترتیب عصر نبوی به طور کامل رعایت نشده باشد. مستشرقین اروپایی از قبیل «نولدکه» برای تقسیم سورههای قرآن مأخذی دارند که کامل و بیغرضانه نیست، لکن بعضی قسمتهای آن با واقع مطابقت دارد. آنان سورههای خطابی و سورههائی را که با سوگند آغاز میشود متعلق به دوره اول مکه میدانند و آیات و سوری که مشتمل بر قصص پیغمبران است مربوط به دوره دوم مکه میشناسند و بالاخره آیاتی که مربوط به تفکر در آسمان و زمین و آیات الهی است مخصوصا دوره سوم مکه میشمارند و آیات احکام و همچنین آیات محاجه با یهود و نصاری را متعلق به دوره مدینه میدانند.
مبنای این گونه تقسیم و تنوع را نولدکه وضع روحی پیغمبر اکرم تشخیص داده در صورتی که تنوع سور و آیات چه از جهت الفاظ و چه از جهت مطالب، مبتنی بر وضع استعدادی مخاطبین بوده و این امر خود مبین حکمت نزول آیات و سورههای قرآنی است. نولدکه گفته است: در سور مکی حضرت ابراهیم پیغمبری است که مردم را از شرک باز میدارد و پدر اسحاق و جد بنی اسرائیل است ولی در سور مدنی حضرت ابراهیم با عرب خصوصیتی مییابد و به فرزند دیگر او اسماعیل اهمیت داده میشود و کعبه را به دست خود و به یاری اسماعیل بنا میکند و آن حضرت یهودی و نصاری نیست بلکه حنیف و مسلم است.
گفتار مستشرقین در این خصوص گرچه خالی از غرض یا حداقل عاری از زمینههای انفعالی نیست لکن مانعی ندارد که حقایقی در زمانهای دیرتر که استعداد مردم ترقی بیشتری یافته و اوضاع زمان مساعدتر گردیده نازل شده باشد و جای هیچ اشکال و اعتراض از این جهت باقی نیست.[۲۱]
تدوین و جمع قرآن
بنا بر روایتی آیات قرآن پس از نزول به امر پیغمبر نوشته میشد و خود آن حضرت جای هر آیه را در سورهها معین میفرمود. به موجب بعضی از احادیث، چهل و یک نفر نویسنده وحی بودند که پس از آنکه آیات نوشته میشد بر پیغمبر عرضه میداشتند. آنگاه مردم آن آیات را به حافظه خود میسپردند یا روی قطعات سنگ و استخوان و لیف خرما و پوست مینوشتند و نزد خود نگاه میداشتند. در زمان خود پیغمبر پنج نفر قرآن را جمع کرده بودند ایشان عبارت بودند از حضرت علی بن ابیطالب و معاذ بن جبله و ابی بن کعب و زید بن ثابت و ابوزید، بعد از وفات پیغمبر بنابر روایتی حضرت على چند روز در خانه نشست و قرآن را جمعآوری و مرتب فرمود. در زمان ابوبکر چون در جنگ، بسیاری از حمله قرآن کشته شدند بیم آن بود که بعضی از آیات قرآنی از میان برود و از حافظه اشخاص نتوانند استفاده کنند از این روی به ابوبکر پیشنهاد جمع قرآن شد و عمر در این کار اصرار کرد و به موجب روایتی حضرت علی هم با این امر موافقت فرمود؛ لذا قرآن را بین دفتین جمع کردند و در ربعهای یعنی جعبهای قرار دادند و آن ربعه پیش حفصه دختر عمر تا زمان خلافت عثمان باقی بود.
در زمان عثمان که جنگ با ارمنستان و آذربایجان شروع گردید و اقوام مختلف مسلمانان که در جنگ شرکت میجستند بهم آمیختند معلوم شد که در قرائت قرآن میان آن اقوام اختلاف زیاد است. بعضی پنداشتهاند که اصل اختلاف قراآت در زمان پیغمبر هم موجود بوده چه قرآن به هفت لهجه (حرف) نازل گردیده و اقوام مختلف میتوانستند الفاظ هم معنی را بجای یکدیگر استعمال کنند بعد از وفات پیغمبر دامنه این اختلافات وسیعتر شده و در عصر عثمان بیم آن میرفته است که اختلاف معنی هم پیش آید لذا عثمان مجمعی برای جمع قرآن تشکیل داد و در این هیئت زید بن ثابت و سعید بن عاص و عبدالله بن زبیر و عبدالرحمن بن حارث شرکت داشتند. عثمان دستور داد که در صورت پیدا شدن اختلاف عقیده بین اعضاء به قرائت قریش رجوع کنند. بدون شک در ترتیب سور و آیات اشکالاتی پیش آمده و آن هیئت با اجتهاد یا شهادات یا با رعایت موقع تحصیل سور و آیات، سورهها و آیههای قرآنی را مرتب کردهاند. بنابر فهرست ابن ندیم و تاریخ یعقوبی حضرت علی بن ابیطالب و ابی بن کعب و عبدالله بن مسعود و عبدالله بن عباس و حضرت صادق هر کدام مجموعهای از قرآن داشتهاند که کم و بیش با ترتیب مجموعه عثمان اختلاف داشته ولی مقصود اصلی عثمان که ایجاد وحدت قراآت باشد حاصل شد و صحابه نیز اقدام او را تقریر کردند و در قرآن مجید هیچگونه تحریفی پیش نیامد، و بر قرآن چیزی افزوده نشده است.
اینک ترتیب سور را در مجموعه عثمان که سند همه مسلمانان واقع گردیده ذکر میکنیم و ضمنا به بعضی از تغییراتی که در مصاحف دیگر موجود بوده است اشاره میکنیم لکن باید دانست که هیچ یک از مصاحف جز مصحف عثمان در دست نیست فقط مصحفی در نجف به خط کوفی موجود است که در آخر آن نوشته شده «کتبه علی بن ابوطالب» شاید بودن «ابوطالب» در جای «ابیطالب» منشأ تردیدی باشد. نظیر این نسخه در کتابخانه رضوی نیز وجود دارد.[۲۲]
اسماء سور و تعداد آیات هر سوره
۱- فاتحة الکتاب - دارای هفت آیه که نامهای متعدد دارد من جمله «الحمد» و «سبع المثانی» نامیده شده و این سوره در مصحف حضرت علی و حضرت صادق و أبی بن کعب و عبدالله بن مسعود موجود نبوده شاید هم به دلیل آیه ۸۷ از سوره حجر ﴿وَلَقَدْ آتَیْنَاكَ سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ﴾[۲۳] از سور قرآنی مجزی باشد.
راجع به اشتقاق و معنی مثانی اقوال متعدد منقول است: اصح اقوال آن است که جمع ثنا باشد و مسلما با لفظ عبری میشنا رابطهای ندارد و مستشرقین اشتباه کردهاند و شاید ارتباط آن را با لفظ پهلوی یسنا بهتر بتوان حدس زد.
سوره حمد را به مناسبت تعداد آیات آن سبع المثانی نامیدهاند. نگارنده معتقد است مثانی نام هفت سوره قرآنی است که با تسبیح آغاز میشود و آن سورهها عبارتند از: اسراء و حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن و اعلى.
۲- ﴿الم* ذَلِكَ الْكِتَابُ﴾ معروف به سوره بقره دارای دویست و هشتاد و شش یا دویست و هشتاد و هفت آیه است این سوره در همه مصاحف موجود بوده و در مصحف حضرت علی که به هفت جزء قسمت میشود سوره بقره عنوان اولین جزء است.
٣- الم: سوره آل عمران دارای ۲۰۰ آیه.
۴- سوره نساء دارای ۱۷۵ یا ۱۷۷ آیه.
۵- سوره مائده - که در مصحف حضرت صادق آخرین سوره است و ۱۲۲ یا ۱۲۳ آیه دارد.
۶- سوره انعام دارای ۱۶۵ یا ۱۶۶ آیه.
۷- سوره المص - سوره اعراف ۲۰۵ یا ۲۰۶ آیه.
٨- سوره انفال دارای ۷۵ یا ۷۶یا ۷۷ آیه.
۹- سوره توبه یا برائه دارای ۱۳۰ آیه در بعضی مصاحف این سوره جزء انفال بوده و برخی گفتهاند که جامعین قرآن در زمان عثمان تصور میکردهاند که سوره برائه جزء انفال باشد و از آن جهت بسمله در آغاز آن قرار ندادهاند.
۱۰- سوره یونس که ۱۱۹ آیه دارد و نامش در مصحف ابی بن کعب نیست.
۱۱- سوره هود دارای ۱۲۲ یا ۱۲۳ آیه.
۱۲- سوره یوسف دارای ۱۱۱ آیه. عجارده میگفتند که سوره یوسف از سور قرآنی نیست ولی عقیده ایشان صرفا ناشی از غلو بوده و سوره یوسف در تمام مصاحف وجود داشته است؛ ضمناً سوره یوسف را احسن القصص (به فتح قاف) میخوانند و مزیتی که قرآن برای این سوره با عبارت احسن القصص بیان فرموده منوط بطرز و طریق قصه کردن قرآنی است لکن برخلاف آنچه گفتیم احسن القصص به اعتبار آنکه قصة یوسف بهترین یا زیباترین قصهها باشد شهرت یافته است.
۱۳- سوره رعد ۴۳ یا ۴۴ یا ۴۵ یا ۴۶ آیه دارد. این سوره در مصحف حضرت علی موجود نبوده است.
۱۴- سوره ابراهیم دارای ۵۱ یا ۵۲ یا ۵۴ با ۵۵ آیه.
۱۵- سوره حجر دارای ۹۹ آیه در مصحف ابن مسعود یافت نمیشده است.
۱۶- سوره نحل دارای ۱۲۸ آیه.
۱۷- ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى﴾ دارای ۱۱۰ یا ۱۱۱ آیه که سوره اسراء و سوره بنی اسرائیل نیز نامیده میشود. آیه اول این سوره در نزد اکثر علماء واقعه معراج را بیان میکند و برخی آن را اشارهای به هجرت پیغمبر اکرم میدانند.
۱۸- سوره کهف دارای ۱۱۰ یا ۱۱۵ آیه در مصحف ابن مسعود نبوده است.
۱۹- سوره مریم دارای ۹۸ با ۹۹ آیه.
۲۰- سوره طه دارای ۱۳۵ یا ۱۴۰ یا ۱۴۲ آیه در مصحف ابن مسعود یافت نمیشود.
۲۱- سوره انبیاء دارای ۱۱۱ یا ۱۱۲آیه.
۲۲- سوره حج دارای ۷۴ یا ۷۵ یا ۷۶ یا ۷۷ آیه.
۲۳- سوره مؤمنون دارای ۱۰۸ یا ۱۰۹ آیه.
۲۴- سوره نور دارای ۶۲ یا ۶۴ آیه.
۲۵- سوره فرقان (تبارک) دارای ۷۷ آیه.
۲۶- سوره شعرا دارای ۲۲۷ آیه.
۲۷- سوره نمل دارای ۹۳ یا ۹۴ یا ۹۵ آیه.
۲۸- سوره قصص دارای ۸۲ یا ۸۸ آیه این سوره را در جمله سور مصحف حضرت علی نام نبردهاند ولی سورهای بنام سوره موسی یا سوره فرعون نامیده شده که احتمال دارد منطبق بر سوره قصص باشد.
۲۹- سوره عنکبوت دارای ۶۹ آیه در مصحف ابی بن کعب موجود نیست.
۳۰- سوره روم دارای ۵۹ یا ۶۰ آیه.
۳۱- سوره لقمان دارای ۳۴ آیه در مصحف ابی بن کعب و ابن مسعود نیست.
۳۲-سوره الم سوره سجده دارای ۳۰ آیه که جزر و مضاجع نیز نامیده میشود و در مصحف ابی نیست.
۳۳- سوره احزاب دارای ۷۳ آیه.
۳۴- سوره سبا دارای ۵۴ یا ۵۵ آیه در مصحف حضرت علی و ابی نیست ولی در مصحف ابی سورهای بنام سلیمان نام برده شد که شاید منطبق بر سبا باشد.
۳۵- سوره فاطر دارای ۴۶ یا ۴۵ آیه که سوره ملائکه نیز نامیده میشود.
۳۶- سوره یس دارای ۸۲ آیه.
۳۷- سوره صافات دارای ۸۲ آیه.
۳۸- سوره ص دارای ۸۶ یا ۸۸ آیه.
۳۹- سوره زمر دارای ۷۵ آیه.
۴۰- سوره حم مؤمن که سوره غافر نیز نامیده میشود دارای ۸۵ آیه.
۴۱- سوره حم سجده دارای ۵۳ آیه که سوره فصلت نیز نام دارد.
۴۲- سوره حم عسق دارای ۵۳ آیه که سوره شوری نامیده میشود و در مصحف ابن مسعود موجود نیست در مقابل این مصحف چهار سوره مجموعاً بنام حوامیم مستجات نامیده شدهاند که شوری از جمله آنها بوده است.
۴۳- سوره حم سوره زخرف دارای ۸۹ آیه.
۴۴- سوره حم سوره دخان دارای ۵۶ یا ۵۷ یا ۵۹ آیه.
۴۵- سوره حم سوره جاثیه دارای ۳۶ یا ۳۷ آیه. این سوره در مصحف حضرت على وجود نداشته ولی سورهای بنام شریعه در آن مصحف موجود است و چون لفظ شریعه فقط یک بار آن هم در آیه هفدهم از این سوره وجود دارد محتمل است که سوره شریعه منطبق بر سوره جاثیه باشد. ۴۶-سوره حم احقاف دارای ۳۴ یا ۳۵ آیه.
۴۷- سوره محمد(ص) ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ که سوره قتال نیز نامیده شده است دارای ۴۸ یا ۳۸ آیه است.
۴۸- سوره فتح ﴿إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ﴾ دارای ۲۹ آیه.
۴۹- سوره حجرات دارای ۱۸ آیه.
۵۰- سوره ق والقرآن المجید دارای ۴۵ آیه.
۵۱- سوره ذاریات دارای ۶۰ آیه نام آن در اسماء سور مصحف ابی موجود نیست.
۵۲- سوره طور دارای ۴۹ آیه در مصحف ابی وجود نداشته است.
۵۳- سوره نجم دارای ۶۲ آیه.
۵۴- سوره قمر ﴿اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ﴾ دارای ۵۵ آیه در مصحف ابی موجود نیست.
۵۵- سوره رحمن - سوره آلا دارای ۷۶ یا ۷۸ آیه.
۵۶- سوره واقعه دارای ۹۶ یا ۹۷ یا ۹۹ آیه.
۵۷- سوره حدید دارای ۲۹ آیه.
۵۸- سوره مجادله دارای ۲۲ آیه در مصحف ابی «ظهار» نامیده شده است.
۵۹- سوره حشر دارای ۲۴ آیه.
۶۰- سوره ممتحنه دارای ۱۳ آیه.
۶۱- سوره صف دارای ۱۴ آیه.
۶۲- سوره جمعه دارای ۱۱ آیه.
۶۳- سوره منافقون دارای ۱۱ آیه.
۶۴- سوره تغابن دارای ۱۷ آیه در مصحف ابی نیست.
۶۵- سوره طلاق دارای ۱۳ آیه نام آن در مصحف ابی نیست.
۶۶- سوره تحریم دارای ۱۲ آیه در مصحف حضرت علی و مصحف ابی نیست.
۶۷- سوره ملک (تبارک) دارای ۳۰ آیه.
۶۸- سوره ن والقلم دارای ۵۲ آیه.
۶۹- سوره حاقة دارای ۵۲ آیه.
۷۰- سوره معارج دارای ۴۴ آیه (سئل سائل) در مصحف ابی نیست.
۷۱- سوره نوح دارای ۲۸ آیه یا ۲۹ آیه.
۷۲- سوره جن (قل اوحی) دارای ۲۷ آیه.
۷۳- سوره مزمل دارای ۲۹ یا ۳۰ آیه در مصحف ابی نیست.
۷۴- سوره مدثر دارای ۵۵ آیه در مصحف ابی وجود ندارد.
۷۵- سوره قیامت دارای ۴۰ آیه در اسماء سور مصحف ابی سورهای است بنام ﴿لَا أُقْسِمُ﴾ معلوم نیست مراد از آن سوره قیامت یا سوره بلد باشد.
۷۶- سوره دھر یا سوره انسان ﴿هَلْ أَتَى﴾ دارای ۳۱ آیه است.
۷۷- سوره مرسلات دارای ۵۰ آیه در مصحف ابن مسعود نیست.
۷۸- سوره نبأ ﴿عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ﴾ دارای ۴۱ آیه.
۷۹- سوره نازعات دارای ۴۶ آیه.
۸۰-سوره اعمى یا سوره عبس ﴿عَبَسَ وَتَوَلَّى﴾ دارای ۴۲ آیه.
۸۱- سوره تکویر دارای ۲۹ آیه.
۸۲- سوره انفطار دارای ۱۹ آیه.
۸۳- سوره مطففین یا تطفیف دارای ۳۶ آیه.
۸۴- سوره انشقاق دارای ۲۳ یا ۲۵ آیه.
۸۵- سوره بروج دارای ۲۲ آیه.
۸۶- سوره طارق دارای ۱۷ آیه.
۸۷- سوره اعلى دارای ۱۹ آیه.
۸۸- سوره غاشیه دارای ۲۶ آیه.
۸۹- سوره فجر دارای ۳۰ آیه.
۹۰- سوره بلد دارای ۲۰ آیه در مصحف ابی سورهای است بنام ﴿َلَا أُقْسِمُ﴾.
۹۱- سوره شمس که سوره ناقة و سوره صالح نیز نامیده میشود دارای ۱۵ آیه است.
۹۲- سوره لیل دارای ۲۱ آیه.
۹۳- سوره ضحی دارای ۱۱ آیه.
۹۴- سوره انشراح ﴿أَلَمْ نَشْرَحْ﴾ دارای ۸ آیه.
۹۵- سوره تین دارای ۸ آیه.
۹۶- سوره علق ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ﴾ دارای ۱۹ آیه در اسماء مصحف حضرت علی نام این سوره نیست.
۹۷- سوره قدر ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ﴾ دارای ۵ یا ۶ آیه.
۹۸- سوره بینه دارای ۹ آیه، در مصحف ابی نیست.
۹۹- سوره زلزلت یا سوره زلزال ﴿إِذَا زُلْزِلَتِ﴾ دارای ۹ آیه در مصحف ابن مسعود نیست.
۱۰۰- سوره عادیات دارای ۱۱ آیه.
۱۰۱۔ سوره قارعه دارای ۸ آیه.
۱۰۲۔ سوره تکاثر دارای ۸ آیه.
۱۰۳۔ سوره عصر دارای ۳ آیه در مصحف ابی نیست.
۱۰۴۔ سوره همزه یا لمزه ﴿وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ﴾ دارای ۹ آیه است.
۱۰۵- سوره فیل ﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ﴾ دارای ۵ آیه است.
۱۰۶- سوره قریش دارای ۴ آیه. که برخی آن را جزئی از سوره فیل دانستهاند.
۱۰۷۔ سوره ماعون دارای ۷ یا ۶ آیه. برخی این سوره را مدنی دانستهاند که سورهدین نیز نامیده شده است ﴿أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ﴾ در مصحف ابی وجود ندارد.
۱۰۸- سوره کوثر دارای ۳ آیه.
۱۰۹- سوره کافرون که جحد نیز نامیده شده است دارای ۶ آیه است.
۱۱۰۔ سوره نصر ﴿إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ﴾ دارای ۳ آیه است.
۱۱۱۔ سوره ابی لهب که سوره مسد نیز نامیده شده. ﴿تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ﴾ دارای ۵ آیه است.
۱۱۲۔ سوره اخلاص که سوره توحید و سوره صمد نیز نامیده شده ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾ دارای ۴ یا ۵ آیه است.
۱۱۳- سوره فلق دارای ۵ آیه در مصحف ابن مسعود نیست.
۱۱۴- سوره ناس در مصحف ابن مسعود وجود ندارد. (در مصحف عثمان مأخذ اصلی ترتیب سور، طول و قصر سورهها است).
در مصحف ابی بن کعب نام سورههائی وجود دارد که در مصاحف دیگر موجود نیست و آنها عبارتند از:
١- داوود - ممکن است این نام عنوان نام تمام یا قسمتی از «ص» باشد.
۲- النبی - ممکن است این نام بر سوره تحریم منطبق گردد.
٣- جید - این نام ممکن است عنوان مکرری برای سوره ابی لهب تصور شود و شاید هم عنوان سوره دیگری بوده است.
۴- خلع.
۵- سورهای تحت عنوان (اللهم ایاك نعبد) که با عبارت «بالكفار» پایان مییافته و به سوره همزه میپیوسته است.
مصحف حضرت صادق و مصحف ابن عباس زیاد به هم شباهت دارند و به نظر میرسد که بر حسب ترتیب نزول مرتب شده باشد زیرا هر دو با سوره علق شروع میشود و نامهای سور مدنی در آخر ذکر شده است.
از ۱۱۴ سوره قرآنی ۲۹ سوره با حروف مقطعه و پانزده سوره با واو قسم و دو سوره با عبارت ﴿َلَا أُقْسِمُ﴾ آغاز میگردد و در قرآن مجید بیشتر آثار و مظاهر طبیعت از قبیل خورشید و ماه و ستاره و دریا و آسمان و زمین و صبح و ظهر و شب یا اشیاء مقدس از قبیل کوه انجیر و کوه زیتون و شهر مکه و خود قرآن مقسم به است.
تذکر - باید دانست که اصل مصاحف یا نسخهای از مصاحف ابی و ابن مسعود و دیگران در دست نیست و فقط مورخین قرن دوم و سوم اسلامی اسماء سور را نقل کردهاند. ممکن است در نقل اسماء سور و تنظیم آن اشتباهی پیش آمده باشد یا شاید مصاحفی که در دست داشتهاند کامل نبوده از جانب دیگر محتمل است که در بعضی از مصاحف، دو سوره به هم متصل بوده باشد چنانکه بنابر قرائتی سورة قریش دنباله سوره فیل است و استقلال ندارد همچنین سوره «ضحی» و «انشراح» بنابر روایتی به یکدیگر متصل بوده است.
سورههائی از قبیل خلع واللهم ایاک نعبد در مصحف ابی یافت میشود. ظن قوی بر آن است که از جمله ادعیه بوده زیرا عبارات آن از جنس عبارات قرآنی نیست به هر حال آنچه مسلم است در قرآن مجید تحریفی پیش نیامده زیرا اولا مورد توجه عموم بوده و کلامی که تمام کلمات و ترتیب آن در لوح اذهان هزاران نفر نقش بندد و همواره مرجع استنباط تکالیف باشد قابل تحریف نیست. ثانیا به فرض اینکه به قصد احراز مقام خلافت و انکار ولایت، تحریفی شده باشد، چون حضرت علی خود به مقام خلافت رسید موظف بود تحریف را از میان ببرد و شاید این عمل نخستین وظیفه آن امام به شمار میرفت و چون آن حضرت قرآن جمعآوری شده در زمان عثمان را تقریر فرمود تقریر آن حضرت خود حجت عدم تحریف است.[۲۴]
اعراب و اعجام قرآن
مسلما پیش از اسلام، نقطهگذاری برای تشخیص حروف متشابه از یکدیگر معمول بوده است ولی به تدریج در نتیجه سهلانگاری و مسامحه آن روش از میان رفت و در مصحفی که در زمان ابوبکر جمعآوری شد و در دست حفصه بود نقطهگذاری برای بیان کیفیت قراآت موجود میبود. عثمان دستور داد به طور کلی از شکل و نقطهگذاری مصحف خودداری شود و مسلمانان هم نظر وی را تأیید میکردند. چون عرب با ملل دیگر آمیخت و اکثریت مسلمانان را ملل دیگر تشکیل دادند مخصوصا وضع اعراب و اعجام برای مردم عراق ضرورت یافت.
وضع اعراب بنابر مشهور به امر زیاد، والی عراق توسط ابوالاسود دوئلی (ظالم بن حرث که بعضی در وجود وی تردید دارند) انجام یافت و علامات اعرابی نقطههائی بود که با رنگی غیر از رنگ سیاه میگذاشتند و متن قرآن را با رنگ سیاه مینوشتند کمی بعد حجاج بن یوسف، یحیی بن یعمر عدوانی و نصر بن عاصم لیثی را مأمور کرد که حروف متشابه را با علائمی مشخص سازند و آنان حرکات را با رنگ قرمز و نقطههای حرفی را با رنگی غیر از رنگ قرمز وضع کردند. بعد به تدریج علائم اعرابی صورت دیگری یافت و وضع شکل و اعراب در مصاحف تجویز شد و معمول گردید.[۲۵]
اختلاف قراآت
اختلاف قراآت قرآن ناشی از چند اصل بوده است:
١- احرف سبعه - چنانکه گفتیم بعضی از احادیث، قرآن مجید به هفت حرف نازل شده یعنی در بسیاری از موارد ممکن بوده یکی از هفت لفظ که در معنی متحدند قرائت شود و به عبارت دیگر بعضی از قبائل عرب میتوانستهاند تمام یا قسمتی از الفاظ قرآنی را به لهجه خود بخوانند. البته پس از گذشتن عصر پیغمبر(ص) هر قبیله لهجة خود را اصیل میدانست و لهجههای دیگر را فرعی یا بیاعتبار میپنداشت.
۳- اختلاف وصل و فصل و اماله و ادغام و اظهار و به عبارت دیگر اختلاف در کیفیات تجویدی.
۴- اختلاف در اعراب و شکل حروف. البته نوع اخیر کمتر ولی خطرناکتر بوده است و به همین جهت مسلمین به زودی در مقام رفع این اختلاف برآمدند.
باری بر اساس اختلافاتی که از اصول چهارگانه ناشی بود و غرضهای دیگری هم به آن میپیوست قراآت مختلف معمول گردید و بالاخره از میان قراآت، هفت قرائت را برگزیدند و به باقی قراآت نام شواذ اطلاق گردید و به تدریج آنها را از رواج انداختند. در دوره فعلی قرائت عاصم به روایت حفص معمول است.
اینک نام قراء سبعه با تاریخ وفات و راویان آنها به صورت فهرست نگاشته میشود.
١- نافع بن عبدالرحمن بن ابی نعیم لیثی. قاری مدینه متوفی به سال ۱۶۹ هجری اصل او از اصفهان است و راویان وی «قولون» و «ورش» بودهاند.
٢- ابن کثیر - ابوسعید عبدالله بن کثیر بن عمر بن زادان، قاری مکه متوفی به سال ۱۲۰ هجری راویان وی «بزی» و «قنبل» بودهاند.
٣- ابوعمر و زبان بن علاء بن عماد، قاری بصره متوفی به سال ۱۵۴ راویان وی «دوری» و «سوسی» بودهاند.
۴- ابن عامر ابونعیم یا ابوعمران عبدالله بن عامر یحصبی قاری شام، دوره خلافت عمر بن عبدالعزیز و بعد از او را دریافته است بنابراین در نیمه دوم قرن اول میزیسته، و اوایل قرن دوم را نیز درک کرده است. راویان وی «هشام» و «ابن ذکوان» بودهاند.
۵- عاصم - ابوبکر عاصم ابی النجود بن بهدله، قاری کوفه متوفی به سال ۱۲۷ یا ۱۲۸ هجری راویان وی «ابوبکر شعبه» و «حفص» بودهاند.
۶۔ حمزه - ابو عماره حبیب بن عماره زیات تیمی قاری کوفه متوفی به سال ۱۵۶ راویان او «خلف» و «خلاد» بودهاند.
۷- کسائی ابوالحسن علی بن حمزه کسائی، قاری کوفه متوفی به سال ۱۸۹ اصل او ایرانی است و راویان وی «ابوالحارث» و «دوری» بودهاند.
بعضی عدد هفت حرف را نشانه کثرت دانسته و انواع بیشتری از قراآت را تجویز کردهاند.
حافظ ابی خیر محمد بن محمد دمشقی مشهور به ابن الجزری متوفی به سال ۸۳۳ هجری کتاب جامع و سودمندی دارد بنام «النشر فی قراآت العشر» وی ده قرائت را برگزیده و اختلاف قراآت را به هفت وجه منفسم میسازد و به این ترتیب هفت حرف را توجیه میکند.[۲۶]
اعجاز قرآن
قرآن معجزه جاودان و محکمترین دلیل نبوت حضرت خاتم است. در زمانی که قرآن نازل میشد فصحاء و بلغای عرب که در اقلیم سخن مقام امارت داشتند قرآن را میشنیدند و تحدی قرآن هم به سمع ایشان میرسید لکن از آوردن ده سوره و حتی یک سوره یا یک آیه مانند آن عاجز ماندند. اعجاز قرآن به عقیده نگارنده بر چندین اصل مبتنی است:
١- تأثیر آن در نفوس. این اثر اختصاص به زمان نبوی نداشته و همیشگی و دائمی است.
۲- معانی و مطالب قرآنی که از جانبی عقاید پاک در مردم به وجود میآورد و از جانب دیگر مردم را با هم الفت داده برای فعالیتهای اجتماعی آماده و مهیا میسازد.
٣- تناسب الفاظ با معانی.
۴- انتخاب الفاظ - الفاظ قرآنی به قسمی انتخاب شده که در بیشتر موارد هفت لفظ به جای یکدیگر قرار میگرفته و در آهنگ و معنی قرآنی تغییری حاصل نمیشده است.
۵- آهنگ الفاظ - در الفاظ قرآنی آهنگ و ترنم خاصی نهفته است که دل را به نشاط و جان را به انبساط در میآورد.
۶- تشابه مطالب و معانی قرآنی - با اینکه قرآن مجید در مدت بیست و سه سال بر پیغمبر خاتم نازل گردید تمام آیات آن مؤید یکدیگر است و اختلافی از جهت معانی و انتخاب الفاظ در قرآن موجود نیست ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا﴾[۲۷].[۲۸]
تفسیر و تأویل
لفظ تفسیر مقلوب تسفیر و از ریشه سفور به معنی برداشتن حجاب است و در آیه ۳۵ از سوره فرقان در معنی تفصیل و بیان به کار رفته است. «ارتور جفری» از قول «فرانکل فراندو» نقل میکند که وی اصل کلمه تفسیر را لفظی سریانی دانسته است. تاویل به معنی نتیجه دادن و بازگرداندن و عاقبت بینی است. علماء سلف، تاویل را یا با تفسیر مرادف میشمردند یا اینکه تأویلی را کشف مراد قرآنی که با ظاهر موافق باشد تعریف میکردند لکن متأخرین، تأویل را کشف معانی مخالف ظاهر میدانند.
قرآن کتابی است که اصولی کلی اجتماع و حقایق توحید را بیان کرده است و مکلفین باید جزئیات رفتار و کردار خود را با مقررات آن مطابقت دهند. مسلماً همه مردم در فهم قرآن یکسان نبودهاند و با اینکه الفاظ قرآنی مفهوم همه بوده باز در استنتاج احکام و تکالیف، بعضی فرو میماندند. در زمان پیغمبر برای رفع اختلاف یا مستقیما به حضرتش مراجعه میکردند و یا به واسطه صحابه از بیانات پیغمبر بهرهمند میشدند. در زمان خلفاء راشدین مراجعه به صحابه مشکلات مردم را حل میکرد. همینکه در حدود یک قرن از هجرت پیغمبر گذشت اولاً اوضاع اجتماعی و عقاید و مذاهب اعراب قدیم فراموش گردید ثانیاً اسباب نزول بعضی از آیات قرآنی از خاطرها محو شد یا آنکه مورد تردید و اختلاف واقع گردید. ثالثاً بر اثر مرور زمان معنی بعضی از لغات عربی تحول و تطور یافت و رابعا عدهای از ملل دیگر که مسلمان شده بودند عقاید و اهواء خود را میخواستند جزء سنن و احکام اسلامی وارد کنند و به هر وسیله میکوشیدند که برای معتقدات خویش مؤیداتی از قرآن فراهم آرند مخصوصا یهودیان سعی داشتند که تورات و افسانههای مذهبی خود را به قصص قرآنی بپیوندند و با اینکه ایراد قصهها در قرآن صرفا برای عبرت و استفاده از شهرت آنها بوده یهودیان میخواستند اذهان مردم را به افسانهها و خرافات خود متوجه سازند و وسیلهای برای تجدید منصب کهانت خویش مهیا کنند. باری تفسیر قرآن نخست برای بیان اسباب نزول و وجوه قراآت و تبیین لغات و بیان مطالب به وسیله استفاده از احادیث وضع شد.
عبدالله بن عباس پسرعموی پیغمبر به عنوان امام المفسرین مشهور است حضرت علی(ع) نیز به توضیح مطالب قرآنی همت گماشت. حسن بصری و تابعین دیگر از قبیل قتاده و مجاهد و سدی از مفسرین طبقه اولند و همچنین تفسیر منسوب به امام حسن عسکری و تفسیر علی بن ابراهیم قمی از تفاسیر شیعه در دوران اول به شمار میآید. در قرن سوم هجری محمد بن جریر طبری بزرگترین تفاسیر را نوشت و ضمن انجام اغراض اساسی تفسیر، چون به تاریخ علاقمند بود قصص قرآنی را به وسیله قصههای تورات و اسرائیلیات کامل ساخت.
تفسیر طبری که جامع البیان نامیده میشود مأخذ تفاسیر دیگر واقع گردید.
عدهای از دانشمندان بخارا به امر پادشاه سامانی تفسیر طبری را با حذف اسناد به فارسی ترجمه کردند.
کتب تفسیر، بیشتر به روش تفسیر جامع البیان تدوین شده و از جمله آنها است: الکشف والبیان عن تفسیر القرآن تألیف ثعلبی و کتاب الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن تألیف ثعالبی و کتاب تفسیر القرآن العظیم گرد آورده ابن کثیر و لباب التأویل فی حقایق التنزیل تألیف خازن و الدر المنثور تألیف جلال الدین سیوطی.
از اواخر قرن چهارم تفسیر قرآن هدفهای دیگری به خود گرفت. فلاسفه خواستند که دین را با فلسفه مطابقت دهند و به همین نظر ابن سینا بعضی از سور قرآنی را به سبک فلسفی تفسیر کرد و امام فخر رازی تفسیر کبیر خود مفاتیح الغیب را بر این مبنی نوشت و در دوره صفویه ملاصدرا هم برخی از سورهها را به روش فلسفی و عرفانی تفسیر نمود.
تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان تالیف نیشابوری و تاحدی «روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم» و سبع المثانی تألیف آلوسی از این قبیل است و تفسیر فارسی روض الجنان تالیف ابوالفتوح رازی از تفاسیر جامع قرن پنجم هجری به شمار میرود.
باطنیه به حدیثی استناد جستند و گفتند قرآن دارای ظهر و بطنی است و بطن آن هم بطنی دارد و برای قرآن به هفت تا هفتاد بطن قائل شدند و به معنی حدیث «أُنْزِلَ الْقُرْآنُ عَلَى سَبْعَةِ أَحْرُفٍ» را ناظر به این موضوع دانستند. عرفا تفسیر را به صورت تأویل در آوردند.
تفسیر کشف الاسرار تألیف ابوالفضل رشیدالدین میبدی معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری و تأویلات عبدالرزاق لاهیجی و تفسیر روح البیان و تفسیر منظوم صفی علیشاه بر این مبنی نوشته شده است. اخیراً خواستند که قرآن را با علوم طبیعی موافقت دهند و تفاسیری از قبیل تفسیر جواهر القرآن تألیف شیخ طنطاوی پیدا شد و اخیرا تفسیر الآیات الکونیه در مقام برآمد که مسائل علمی امروزه را از قرآن مجید استنتاج کند. عدهای هم در همه ادوار، روش پسندیده قدیم را در تفسیر حفظ کردند.
تفسیر مجمع البیان تالیف ابوعلی فضل بن حسن طبرسی و جمع الجوامع از همان مؤلف و تفسیر تبیان شیخ محمد بن حسن طوسی و تفسیر انوار التنزیل تألیف قاضی بیضاوی و تفسیر جلالین (تألیف جلال الدین سیوطی و جلال الدین محلی) و تفسیر فارسی زواره و تفسیر صافی تألیف ملا محسن فیض کاشانی و تفسیر فارسی ابوالفتوح رازی از این قبیل است. جارالله زمخشری در تفسیر کشاف بیشتر به نکات نحوی و بیانی توجه کرده و در تفسیر بحر المحیط تألیف ابوحیان نیز به این نکات توجه کافی شده است و علماء دیگر هم در باب بلاغت قرآن مجید کتابها نوشتهاند که کتاب دلایل الاعجاز از جمله آنها است.
عدهای هم به جنبه فقهی آیات کریمه نظر داشتهاند و آیات الاحکام را تفسیر کردهاند. کنزالعرفان فاضل مقداد که تحت عنوان تفسیر شاهی ترجمه شده است و آیات الاحکام شیخ اسماعیل جزایری و درة البیان مقدس اردبیلی در تفسیر آیات احکام مطابق مذهب شیعه اثنی عشری است. ابوبکر محمد بن عبدالله معروف به ابن العربی مطابق مذهب شافعی و ابوبکر احمد بن على الرازی موافق مذهب حنفى احکام القرآن نوشتهاند.
برخی از مفسرین در مقام مبارزات مذهبی بر آمدند و به نقل قصص و احادیث مجعول دست زدند که از ذکر کتب آنان در این مورد خودداری میشود.
در دوران اخیر شیخ محمد عبده در مقام آن بر آمد که اصول اجتماعی را از آیات قرآنی استنتاج کند و حق هم با او بود زیرا قرآن برای تنظیم اجتماع و بیان نظامات اخلاقی و مدنی نازل شده است. تفسیر ناقص عبده قدم اول را در این باره برداشت افسوس که رشید رضا آن را از مقصود و منظور مؤلف منحرف گردانید، ولی خوشبختانه مطابق روش عبده محمد مصطفی مراغی تفسیر تمام قرآن را نوشته و با همان اسلوب کتاب فی ظلال القرآن تألیف سید قطب هم تدوین یافته است. بعضی از دانشمندان متأخر از قبیل سرسید احمد خان در مقام تأویل خوارق عاداتی که در قرآن مسطور است بر آمدهاند و اگر این روش به حد افراط نرسد و از سعه معانی الفاظ و مجازات قرآنی استفاده شود ممکن است جهت ارشاد مردم به حقایق قرآنی سودمند واقع شود. نگارنده راجع به تفسیر معتقد است که اولاً باید به روش ابن کثیر قرآن را با قرآن تفسیر کرد. ثانیاً بایستی به مسائل اجتماعی و احکام قرآنی توجه بیشتری داشت و به ویژه مقایسه اصول حقوقی اسلام با مبانی حقوقی ملل دیگر جهت باز نمودن علو مقام فقه اسلامی کمال ضرورت را دارد. ثالثا مقایسه قصص مشابهی که در کتب یهود موجود است از نظر شناساندن مقام ارجمند قرآن بسی سودمند میباشد. رابعا چون ادراک صحیح معانی قرآنی با معرفت اسباب نزول آیات، رابطه محکمی دارد بایستی تا آنجا که ممکن باشد در اسباب نزول دقت شود و در این زمینه توجه به کتاب اسباب نزول ابوالحسن واحدی نیشابوری و کتاب لباب النقول فی اسباب النزول تألیف جلال الدین سیوطی بسیار لازم و مفید مینماید.[۲۹]
الفاظ غیرعربی در قرآن
در اینکه آیا الفاظ غیر عربی در قرآن وجود دارد یا اینکه تمام الفاظ قرآن عربی است میان علماء اختلاف است و همه بر وجود اعلام غیر عربی در قرآن اتفاق دارند. حق این است که عرب به وسیله تجارت و بازرگانی و در نتیجه عدهای از حوادث تاریخی با اقوام حبشی و مصری و رومی و نبطی و ایرانی مربوط گردیده و از ایشان لغاتی آموخته است و بیشتر آن لغات را با آهنگ و لهجه خود ملایم ساخته و به اصطلاح معرب کرده است. بیگمان وجود چند لفظ غیر عربی در عباراتی که بیشتر الفاظ آن عربی است و ترکیب و ساختمان الفاظ نیز عربی میباشد آن عبارات را از عربیت خارج نمیسازد چنانکه در تضاعیف سخنان فارسی بسیاری از کلمات عربی و ترکی و زبانهای دیگر موجود است و ما آن سخنان را فارسی میدانیم. تحقیق در الفاظ غیر عربی قرآن میبایست موضوع کتابی جداگانه واقع شود و از حدود این کتاب خارج است فقط برای آنکه فتح بابی شده باشد عدهای از الفاظی که صاحب اتقان از کلمات غیر عربی شناخته و در قرآن مندرج است ذیلا ذکر میشود. نخست ابن السبکی این نوع الفاظ را منظوم ساخته سپس ابن حجر چهار بیت بر آن افزوده و جلال الدین سیوطی صاحب اتقان هم یازده بیت به آن ابیات اضافه کرده است.
صاحب اتقان ملا جلال سیوطی در این باب، کتاب کم حجمی به نام متوکلی دارد. علاوه بر الفاظ غیر عربی که در ادبیات فوق جمعآوری شده و دقیقا باید در رساله دیگری مورد تحقیق واقع شود لفظهای اعجمی دیگری نیز در قرآن مجید وجود دارد و از این قبیل است: صدیق - بهیمه - احبار - سلم - قدوس - فرقان- قرآن - ابابیل - مؤتفکات - امت - فرعون - مسجد و مانند اینها. بعضی از این الفاظ عبری الأصل و برخی آرامی الاصل است. کلمات غیر عربی دیگری هم در قرآن مجید موجود است که اصل آنها را درست نمیتوان به دست آورد از قبیل: نقیر - قطمیر - مجید و مانند اینها (شاید لفظ مجید از لفظ پهلوی مزدا مأخوذ باشد).
ارتور جفری Arthur Jeffery کتابی تحت عنوان مجموعة الفاظ خارجی در قرآن (The foreign vocabulary of the Qur'an) دارد و در کتاب خود ۳۱۸ لفظ غیر عربی را از قرآن بر شمرده و ریشه بسیاری از آنها را معلوم داشته است. به شرح ذیل:
۱- اب ۲- ابابیل ۳- ابراهیم ۴- ابریق ۵- ابلیس ۶- اجر ۷- احبار ۸- آدم ۹- ادریس ۱۰- ارائک ۱۱- ارم ۱۲- آزر ۱۳-اساطیر ۱۴- اسباط ۱۵- استبرق ۱۶- اسحق ۱۷- اسرائیل ۱۸- اسس ۱۹- اسلم ۲۰- اسمعیل ۲۱- اعراف ۲۲- الله ۲۳- اللهم ۲۴- الیاس ۲۵- الیسع ۲۶- امة ۲۷-امر ۲۸- امشاج ۲۹- آمن ۳۰- انجیل ۳۱- آیه ۳۲- ایوب ۳۳- باب ۳۴- بابل ۳۵- بارک ۳۶- برا ۳۷- برزخ ۳۸-برهان ۳۹- بروج ۴۰-بشر ۴۱- بطل ۴۲- بعل ۴۳- بعیر ۴۴- بغال ۴۵- بلد ۴۶- بناء ۴۷- بنیان ۴۸- بهتان ۴۹- بهیمه ۵۰- بور ۵۱- بیع ۵۲- تاب ۵۳- تابوت ۵۴- تبع ۵۵- تتبیر ۵۶- تجارة ۵۷- تجلی ۵۸- تسنیم ۵۹- تفسیر ۶۰- تنور ۶۱- تواب ۶۲- توراة ۶۳- تین ۶۴- جواب، جمع جابیه ۶۵- جالوت ۶۶- جب ۶۷- جبت ۶۸- جبریل ۶۹- جبین ۷۰- جبن ۷۱- جزیه ۷۲- جلابیب ۷۳- جناح ۷۴- جنه ۷۵- جند ۷۶-جهنم ۷۷- جودی ۷۸- حبل ۷۹-حزب ۸۰- حصاد و حصید ۸۱- حصن ۸۲- حطة ۸۳- حکمة ۸۴- حنان ۸۵- حنیف ۸۶- حواریون ۸۷- حوب ۸۸- حور ۸۹- خاتم ۹۰- خبز ۹۱- خردل ۹۲- خزانة ۹۳- خطئی ۹۴- خلاق ۹۵-خمر ۹۶- خنزیر ۹۷- خمیة ۹۸- داوود ۹۹- درس ۱۰۰- درهم ۱۰۱- دهاق ۱۰۲-دین ۱۰۳- دینار ۱۰۴- ذکی ۱۰۵- راعنا ۱۰۶- رب ۱۰۷- ربانی ۱۰۸- ربح ۱۰۹- ربیون ۱۱۰- رجز ۱۱۱- رجیم ۱۱۲- رحیق ۱۱۳-رزق ۱۱۴- رق ۱۱۵- رقیم ۱۱۶- رمان ۱۱۷- روضة ۱۱۸- روم ۱۱۹- زاد ۱۲۰- زبانیة ۱۲۱- زبور ۱۲۲- زجاجة ۱۲۳- زخرف ۱۲۴- زرابی ۱۲۵- زکریاء ۱۲۶- زکی ۱۲۷- زکوة ۱۲۸- زنجبیل ۱۲۹- زوج ۱۳۰- زور ۱۳۱- زیت ۱۳۲- ساعة ۱۳۳- سامری ۱۳۴- ساهرة ۱۳۵- سبأ ۱۳۶- سبت ۱۳۷- سبح ۱۳۸- سبیل ۱۳۹- سجد ۱۴۰- سجل ۱۴۱- سجیل ۱۴۲- سجین ۱۴۳- سحت ۱۴۴-سحر ۱۴۵- سراج ۱۴۶- سرادق ۱۴۷- سربال ۱۴۸- سرد ۱۴۹- سطر ۱۵۰-سفر ۱۵۱- سفرة ۱۵۲- سفینة ۱۵۳۔ سکارا ۱۵۴- سکن ۱۵۵- سکین ۱۵۶- سکینة ۱۵۷-سلام ۱۵۸- سلسلة ۱۵۹- سلطان ۱۶۰- سلم ۱۶۱- سلوى ۱۶۲-سلیمان ۱۶۳ - سنبل ۱۶۴ - سندس ۱۶۵ - سورة ۱۶۶ - سوط ۱۶۷- سوق ۱۶۸- سیما ۱۶۹- سیناء ۱۷۰۔ شرک ۱۷۱- شعری ۱۷۲۔ شهر ۱۷۳- شهداء ۱۷۴ - شیطان ۱۷۵ ۔ شیعه ۱۷۶- صابئون ۱۷۷ - صبغة ۱۷۸- صحف ۱۷۹- صدقه ۱۸۰ - صدیق ۱۸۱ - صراط ۱۸۲ - صرح ۱۸۳ - صلب ۱۸۴ - صلوات ۱۸۵ - صلی ۱۸۶ - صنم ۱۸۷ - صواع ۱۸۸ - صوامع ۱۸۹ - صورة ۱۹۰ - صوم ۱۹۱- طاغوت ۱۹۲- طالوت ۱۹۳- طبع ۱۹۴- طبق ۱۹۵۔ طهر ۱۹۶- طوبی ۱۹۷- طور ۱۹۸۔ طوفان ۱۹۹ - طین ۲۰۰ - عالم ۲۰۱ - عبد ۲۰۲ - عبقری ۲۰۳ - عتیق ۲۰۴ - عدن ۲۰۵ - عروب ۲۰۶ - عزر ۲۰۷ - عزیز ۲۰۸ - عفریت ۲۰۹ - علیون ۲۱۰ - عماد ۲۱۱ - عمران ۲۱۲ - عنکبوت ۲۱۳ - عید ۲۱۴ - عیسی ۲۱۵ - فاجر ۲۱۶ - فاطر ۲۱۷ - فتح ۲۱۸ - فخار ۲۱۹ - فرات ۲۲۰ - فردوس ۲۲۱ - فرعون ۲۲۲ - فرقان ۲۲۳ - فلق ۲۲۴ - فلک ۲۲۵ - فیل ۲۲۶- قارون ۲۲۷ - قدس ۲۲۸ - قرآن ۲۲۹- قربان ۲۳۰ - قرطاس ۲۳۱ - قریه ۲۳۲ -قریش ۲۳۳ - قسط ۲۳۴ - قسطاس ۲۳۵ - قسیسون ۲۳۶ - قصر ۲۳۷- قط ۲۳۸- قطران ۲۳۹ - قفل ۲۴۰ - قلم ۲۴۱ – قمیص ۲۴۲ - قنطار ۲۴۳- قیامة ۲۴۴- قیوم ۲۴۵- کأس ۲۴۶- کافور ۲۴۷- کاهن ۲۴۸- کبریاء ۲۴۹- کتب ۲۵۰- کرسی ۲۵۱- کفر ۲۵۲- کنز ۲۵۳- کوب ۲۵۴- کیل ۲۵۵- لات ۲۵۶- لوح ۲۵۷- لوط ۲۵۸- مائده ۲۵۹- ماعون ۲۶۰- مالک ۲۶۱- مثانی ۲۶۲- مثقال ۲۶۳- مثل ۲۶۴- مجوس ۲۶۵- مدین ۲۶۶- مدینه ۲۶۷- مرجان ۲۶۸- مرسی ۲۶۹- مریم ۲۷۰- مزاج ۲۷۱- مسجد ۲۷۲- مسک ۲۷۳- مسکین ۲۷۴- مسیح ۲۷۵- مشکاة ۲۷۶- مصر ۲۷۷- مصور ۲۷۸- معین ۲۷۹- مقالید جمع مقلاد ۲۸۰- ملة ۲۸۱- ملک ۲۸۲- ملک ۲۸۳- ملکوت ۲۸۴- من ۲۸۵۔ منافقون ۲۸۶- منقوش ۲۸۷۔ منهاج ۲۸۸- مهیمن ۲۸۹- مواخر ۲۹۰- مؤتفکة ۲۹۱- موسی ۲۹۲- میکال ۲۹۳- نبی ۲۹۴- نبوة ۲۹۵- نحاس ۲۹۶- نذر ۲۹۷- نسخة ۲۹۸- نصاری ۲۹۹- نمارق ۳۰۰- نوح ۳۰۱- نون ۳۰۲- هرون ۳۰۳- هامان ۳۰۴- هاویة ۳۰۵- وثن ۳۰۶- وردة ۳۰۷- وزیر ۳۰۸- یأجوج و مأجوج ۳۰۹- یاقوت ۳۱۰- یحیی ۳۱۱- یعقوب ۳۱۲- یغوث ۳۱۳- یقطین ۳۱۴- یقین ۳۱۵- یم ۳۱۶- یهود ۳۱۷- یوسف ۳۱۸- یونس.
ضمناً قابل توجه است که بیشتر واژههای بهشتی مسطور در قرآن مجید، اصل فارسی دارند چنانکه زرابی معرب زرباف و نمارق معرب نرمک و استبرق معرب ستبرک و زنجبیل معرب زنجپیل و ارایک همریشه با اورنگ است.
بحث در ریشههای لغات از نظر علمی و تاریخی و جامعشناسی بسیار مفید میباشد و مسلما وقتی که به یک زبان مطالب ابداعی تقریر گردد برای تعبیر معانی عالیه وسعت لغت لازم است و توسعه زبان، اقتباس و نقل الفاظ را ایجاب میکند. آنچه را که ابداع بلکه اعجاز باید شمرد ادای معانی عالیه با الفاظ شیرین و روان و متناسب است که بر دلها نشسته و محصول آن، احکام و ارشادات و هدایتهای پرمایهای است که برای راهنمائی بشر کافی بوده و تا قیام قیامت نیز کافی و وافی خواهد بود.[۳۰]
آخرین آیه نازله
تعیین آخرین آیه نازل بر پیغمبر اکرم مشکل مینماید و هر یک از صحابه آخرین آیهای را که خود شنیده، آخرین آیه قرآنی پنداشته است. به عقیده بعضی آیه «ربا» و به زعم عدهای آیه «دین» آخرین آیه نازله است. بعضی هم آیات ربا و دین را که در سوره بقره به هم متصلند و آیه ﴿وَاتَّقُوا یَوْمًا تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَى اللَّهِ﴾[۳۱] میان آنها فاصله شده است آخرین آیات قرآنی پنداشتهاند. به موجب روایتی ابی بن کعب دو آیه آخر سوره «برائة» را به عنوان آخرین آیات قرآنی پنداشته است و آن را به جامعین قرآن تسلیم کرده و آنان پذیرفتهاند. بعضی هم آخرین آیه سوره نساء یعنی آیه «کلاله» را پایان نزول وحی پنداشتهاند. به زعم عدهای آیه ﴿الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ﴾[۳۲] که آیهای از سوره مائده است خاتمه نزول وحی بوده. آخرین سوره قرآن را بعضی سوره «نصر» و برخی سوره «برائة» و عدهای سوره «مائده» دانستهاند. آنانکه آیات «ربا» یا آیات «دین» را پایان قرآن میپندارند گفتهاند هشتاد و یک روز یا نه روز پس از نزول آخرین آیه قرآنی حضرت پیغمبر جهان را بدرود گفته است.[۳۳]
ترجمههای قرآن به زبانهای اروپائی
این قسمت با اندک تصرفی از ترجمه تاریخ قرآن زنجانی نقل میشود:
ابتدا هیچکس به ترجمه قرآن مبادرت ننمود مگر بعد از اینکه کتب لغت و فرهنگها زیاد گردید و اولین ترجمه قرآن به زبان لاتینی که در ابتدا، زبان علمی اروپا بود در سال ۱۱۴۳ میلادی به قلم «روبرت کنتRobert - Kennett» انجام گرفت. او را در این کار «پطرس طیطلی Pedroditoledo» و یک دانشمند دیگر غربی یاری کردند. پس از آن قرآن مجید از راه اندلس و اسپانیا به اروپا داخلی شد، لکن در ابتدا، غرض اروپائیان از ترجمه قرآن زمینه چینی برای رد آن بوده است. بعد از آن در سال ۱۵۰۹ قرآن به لاتین ترجمه و انتشار یافت اما به خوانندگان اجازه داده نشده بود که آن را متداول نمایند زیرا ترجمه باردو اعتراضات طبع نشده بود. در سال ۱۵۹۴«هنکلمانHinckelmann» ترجمه خود را منتشر نمود بر اثر آن در سال ۱۵۹۸ چاپ «ماراکسیMarraicci» با ردهائی که داشت انجام گرفت و بعضی از جویندگان و باحثین در کتابخانه میسیونهای آمریکائی در بیروت بر نسخهای از چاپ ماراکسی آگاهی یافتند و بعد از آن قرآن شروع به جلوه و ظهور نمود و حقیقت خود را به عالمیان ثابت گردانید و از آن رو به زبانهای اروپائی از انگلیسی و فرانسه و آلمانی و ایتالیائی و روسی و غیره ترجمه گردید به طوری که اکنون لغتی از ترجمه یا ترجمههای قرآن خالی نمانده و به این وصف، قرآن توجه دانشمندان دنیا را به جانب خود معطوف نموده است.
از قدیمترین ترجمهها، ترجمه «سالیSalee» به زبان انگلیسی است که در سال ۱۷۳۴ میلادی انجام گرفته با اینکه سالی در ترجمه قدری وسعت داده و مقید به حرف اصل نشده معذلک ترجمه او از نفیسترین ترجمههاست.[۳۴]
تذییل مترجم
ابوالقاسم سحاب مترجم تاریخ قرآن تألیف زنجانی نام چند تن از دانشمندان اروپائی و خاور شناسان را که به ترجمه و طبع قرآن مجید مبادرت کرده یا خدمتی در این راه انجام دادهاند از کتاب «فرهنگ خاورشناسان» مؤلفه خود استخراج نموده و اسامی آنان را به ترتیب حروف لاتین بدین قرار نگاشته است:
۱- «انکلمان ابراهامAnclement Abraham» یکی از اروپائیان است که در چاپ کلام الله مجید اهتمام نموده و این کتاب مقدس را با مقدمه لاتینی در ۱۶۹۴ در هامبورگ به طبع رسانیده و ترجمه لاتینی قدیمتر از آن، ترجمه «بیب لیاندرBibliander» است که در ۱۵۴۳ انجام یافته.
۲- «اربانیوسArbanius» وی قرآن را در اوایل قرن هفدهم به لاتین ترجمه کرده است.
۳- «بارتلمی سنت هیلرBarthélemy - St. Hilaire» مرد سیاسی و فیلسوف و خاورشناس معروف متولد ۱۸۰۵ متوفی ۱۸۸۵ مترجم آثار ارسطو که قرآن کریم را در ۱۸۶۵ طبع نموده و کتاب محمد و قرآن را در همین سال نوشته و در پاریس به چاپ رسانیده است.
۴- «کازیمرسکی Casimeresqui» مستشرق لهستانی متوفی به سال ۱۸۷۰ که قرآن مجید را به زبان فرانسه ترجمه کرد و در ۱۸۴۰ به چاپ رسانید.
۵- «ادوارد لینEduards-Lane» خاورشناس انگلیسی متوفی به سال ۱۸۷۶ که در زبان عربی تخصص داشت و منتخباتی از قرآن کریم ترتیب داد.
۶- «فلایشر Fleisher» خاورشناس آلمانی متولد سال ۱۸۰۱ متوفی سال ۱۸۸۸ که خدماتی زیاد به علوم و معارف اسلامی نموده و کتبی چند نشر داده که از آن جمله تفسیر بیضاوی «انوارالتنزیل» در سه مجلد و فهرست آن است.
۷- «گالاند آنتوان Galland – Antoin» از خاورشناسان فرانسه متولد سال ۱۶۴۶ و متوفی سال ۱۷۱۵ که مترجم کتبی چند از فارسی و عربی است. وی قرآن مجید را هم به زبان فرانسه ترجمه نموده است.
۸- «گوستا و فلوگل Gustave – Flugel» مستشرق آلمانی که از دانشمندان مشهور است و در ۱۸۷۰ وفات یافته این خاورشناس خدماتی زیاد به معارف و دانش شرقی و اسلامی نموده متن عربی قرآن کریم را با کتاب نجوم الفرقان یا کشف الایات قرآن در ضمیمه کلام الله به سال ۱۸۴۲ به چاپ رسانیده است.
۹- «گوستاولوبون Gustave le Bon» خاورشناس معروف متولد به سال ۱۸۴۱ متوفی به سال ۱۹۳۱ که در کتاب تمدن عرب قسمتی از آیات قرآنی را به فرانسه ترجمه کرده و درباره قرآن بحث و مطالعاتی دارد.
۱۰- «ژان ملیا J. Milia» خاورشناس معاصر فرانسوی که قرآن مجید را به عنوانle Coran pour la France ترجمه کرده است.
۱۱- «ژول لابومJules Labume» خاورشناس و دانشمند معاصر که خدمتی بزرگ به قرآن مجید نموده و فهرستی مخصوص برای قرآن ترتیب داده و محتویات کلام الله را تحت ترتیب خاصی تدوین کرده است.
۱۲- «لیس ویلیام ناسو Lees Villiam Nassaw» خاورشناس قرن نوزدهم که ناشر آثار بسیاری از علمای اسلامی است و در طبع و نشر قرآن مجید و تفسیر کشاف زمخشری مبادرت نموده. ۱۳- دکتر «ماردریسmardrice» خاورشناس که از دانشمندان آگاه به زبان قرآن بوده و کتاب کریم را ترجمه نموده است.
۱۴- «نولدکه Noeildeke» آلمانی متولد به سال ۱۸۳۶ متوفی به سال ۱۹۳۱ استاد معمر و مستشرق و نویسنده تاریخ قرآن است و این اثر وی در سال ۱۸۹۰ به طبع رسیده است.
۱۵- «پالمر Palmer» دانشمند خاورشناس انگلیس استاد دانشگاه کمبریج که قرآن مجید را به انگلیسی ترجمه نموده و نشر داده و در سال ۱۸۸۳ وفات نموده است.
۱۶- «ساواریSavary» که از دانشمندان اروپا است ترجمهای به قرآن مجید نوشته و به چاپ رسانیده است.
علاوه بر ترجمههائی که مترجم تاریخ قرآن یادآور شده چند ترجمه دیگر قابل ذکر است:
١- ترجمه قرآن ««Régis Blachere در سال ۱۹۵۱ وی کتاب خود را در سه مجلد نگاشته و جلد اول آن را به تاریخ زندگانی پیغمبر و تاریخ قرآن اختصاص داده و در دو جلد دیگر آیات قرآنی را بر حسب نزول مدون ساخته و گاهی هم مباحثی را عنوان نموده است.
۲- ترجمه انگلیسی به قلم«N.J. Dawood» که در سال ۱۹۵۶ انتشار یافته و در ۱۹۵۸ با تجدید نظر و اصلاحات، مجددا به طبع رسیده است در این ترجمه سور قرآن بر حسب ترتیب نزول تنظیم گردیده و ترجمه آن بسیار فصیح و ادیبانه است.
۳- ترجمهای به زبان فرانسه به قلم ««Edouard montetاستاد مدرسه زبانهای شرقی و دانشیار افتخاری دانشگاه ژنو در ۱۹۵۸ با مقدمهای انتشار یافته و مترجم در پاورقیها نظراتی از خود اظهار داشته است که قابل دقت است. بر این ترجمه «Risler» استاد مؤسسه آموزشی مسلمانان دیباچهای نوشته است. ضمنا قابل یادآوری است که نخستین ترجمه قرآن به زبان فرانسه به وسیله «Byei» در سال ۱۶۴۹ میلادی بوده است و وی راجع به فواتح سور قرآنی نظراتی دارد.
««Victor Chauviuهم درباره قرآن تحقیقاتی علمی کرده و فهرستی از نسخ خطی و نسخ چاپی قرآن ترتیب داده است.[۳۵]
پانویس
- ↑ «و (نیز) نماز صبح را.».. سوره اسراء، آیه ۷۸.
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص 491.
- ↑ «بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید» سوره علق، آیه ۱.
- ↑ «و از آن هیچ قرآنی نمیخوانی» سوره یونس، آیه ۶۱.
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص491-492.
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص492-493.
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص493.
- ↑ «الف، لام، را؛ (این) کتابی است که آیاتش استواری یافته سپس از سوی فرزانهای آگاه آشکار شده است» سوره هود، آیه ۱.
- ↑ «خداوند است که بهترین گفتار را (به گونه) کتابی (با آیاتی) همانند دوگانه (یعنی مکرّر) فرو فرستاده است» سوره زمر، آیه ۲۳.
- ↑ «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.
- ↑ «(خداوند) بخشنده بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا دارد» سوره طه، آیه ۵.
- ↑ «دست خداوند بالای دستهای آنان است» سوره فتح، آیه ۱۰.
- ↑ «خداوند، نور آسمانها و زمین است» سوره نور، آیه ۳۵.
- ↑ «اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند» سوره آل عمران، آیه ۷.
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص 493-495.
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص 495-496.
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص496.
- ↑ «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید.».. سوره انفال، آیه ۴۱.
- ↑ «تا دلت را بدان استوار داریم» سوره فرقان، آیه ۳۲.
- ↑ «تا بر مردم با درنگ بخوانی» سوره اسراء، آیه ۱۰۶.
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص497-500.
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص500-501.
- ↑ «و بیگمان به تو سوره فاتحه و قرآن سترگ را دادهایم» سوره حجر، آیه ۸۷.
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص 501-509.
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص509.
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص510-511.
- ↑ «آیا به قرآن نیک نمیاندیشند که اگر از سوی (کسی) جز خداوند میبود در آن اختلاف بسیار مییافتند» سوره نساء، آیه ۸۲.
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص 511-512.
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص512-516.
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص516-520.
- ↑ «و از روزی پروا کنید که در آن به سوی خداوند بازگردانده میشوید» سوره بقره، آیه ۲۸۱.
- ↑ «امروز دینتان را کامل کردم» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص520-521.
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص521.
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص521-524.