آزادی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۷ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۸:۱۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

آزادی به‌معنای حریت یکی از بزرگ‌ترین نعمت‌های زندگی انسان است که میل به آن در سرشت بشر درآمیخته است. آیات زیادی در قرآن، دال بر آزادی و اختیار انسان است. آزادی یکی از والاترین ارزش‌های انسانی و از لوازم حیات و زندگی بشر است و بدون آن، حیات اجتماعی بشر ادامه پیدا نمی‌کند. یکی از مؤثرترین راه‌های تحقق آزادی، ارتقای سطح شعور عمومی و آگاهی مردم است.

آزادی انواع مختلفی دارد که در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان به آزادی فرهنگی، آزادی معنوی، آزادی فکر و اندیشه، آزادی اقتصادی و آزادی سیاسی و اجتماعی اشاره کرد.

تحقق آزادی مستلزم در پیش گرفتن راهبرد و شیوه‌های خاصی است. این راهبردها و شیوه‌ها، برخاسته از مبانی و بنیان‌های آزادی در اسلام است. براین اساس، با توجه به آنچه گذشت، می‌توان، تکیه بر تعالیم آسمانی را، مهم‌ترین راهبرد و باورمندی، قانونمندی، فرهنگ‌سازی و فرایندسازی را مهمترین شیوه‌ها در مسیر تحقق آزادی قلمداد نمود.

آزادی نیز همچون دیگر مقوله‌های اساسی با آسیب‌ها و چالش‌هایی روبه‌روست که ناشی از عدم رعایت حدود آزادی در عرصه اجتماعی است. مهمترین این آسیب‌ها و چالش‌ها عبارت‌اند از: هرج و مرج؛ تفرقه؛ توطئه؛ قانون‌شکنی؛ فساد و انحرافات اجتماعی؛ ترویج باطل و تحریف عقاید؛ فتنه‌گری؛ بی‌بندوباری اخلاقی؛ نفوذ بیگانگان و ... .

مقدمه

آزادی در شمار لوازم و ضروریات حیات و تکامل آدمی است. موجودات برای تکامل و رشد به سه عنصر تربیت، امنیت و حریت نیازمندند. تربیت عبارت است از عواملی که موجود زنده برای تداوم بقا به آنها محتاج است. برای مثال موجود زنده برای رشد و نمو به عناصری چون نور، آب، غذا، و افزون بر اینها، انسان به تعلیم و تربیت نیازمند است. امنیت یعنی آنچه موجود زنده در اختیار دارد، همانند حیات، ثروت و سلامت از او سلب نشود[۱] و در نهایت آزادی است که در تعریف آن باید به ابعاد مختلفی اشاره کرد[۲].

معناشناسی

مفهوم اجتماعی ـ سیاسی آزادی از مفاهیم اعتباری ارزشی است که در اعتبار آن باید وجوه متنوعی را لحاظ کرد؛ مانند

  1. «آزادی از چه چیزی» ارزش است؟
  2. «آزادی برای چه چیزی» ارزش است؟ به تعبیر دیگر، آزادی به چه هدفی روی دارد؟
  3. آزادی در چه چارچوبی قابل تعریف است؟
  4. آزادی حقّ چه کسی است؟
  5. مسئول تأمین آزادی کیست؟
  6. آیا آزادی مستلزم تحدید قدرت است؟ اگر چنین است، حد اعتدال آن دو چیست؟ اگر چنین نیست، چه رابطه‌ای میان قدرت و آزادی وجود دارد؟
  7. آیا آزادی با مسئولیت رابطه‌ای دارد؟ اگر چنین است با مسئولیت در برابر چه کسی؟
  8. آزادی حد و قید دارد؟ اگر چنین است، چه حدود و قیودی؟

مفهوم بدوی آزادی از مفاهیم بدیهی است و نمی‌توان آن را با مفاهیم دیگری روشن‌تر کرد. اما با توجه به مفاهیم هم‌خانواده و متضاد با آن، فهم بهتری از این مفهوم به دست می‌آید. از معانی هم‌خانواده با آزادی می‌توان به اختیار، حریت، رهایی، دارندگی، انتخاب، خلاصی، جدایی و از معانی متضاد با آن می‌توان به اضطرار، اکراه، اجبار، بندگی و اسارت اشاره کرد. در زبان انگلیسی واژه freedom و واژه Liberty از ریشه لاتینی(libertas (libertatبرای این معنا به کار می‌رود.

با وجود بداهت معنای آزادی، اختلاف نظر در تعریف آن بسیار زیاد است. در دیگر مفاهیم حوزه علوم انسانی نیز این مشکل وجود دارد. اما این اختلافات ناشی از ابهام در موضوع نیست؛ بلکه ناشی از اختلاف مبانی معرفتی و ارزشی است[۳]. اساساً این نوع تعریف‌ها برای روشن کردن موضوع نیست؛ بلکه در این نوع تعریف‌ها، نظریه‌پرداز مواضع معرفتی و ایدئولوژیک خود را به صراحت در تعریف پیشنهادی خود لحاظ می‌کند بنابراین، این تعریف‌ها موضعِ نظریه‌پرداز نسبت به موضوع را روشن می‌کنند؛ نه خودِ موضوع را.

آزادی، فی حد نفسه، معنای گسترده‌ای دارد و این معنا به نحو مطلق مراد هیچ‌کس نیست. اما می‌توان آن را با حرف اضافه «از» مقید کرد؛ مانند «آزادی از اسارت»، «آزادی از اخلاق»، «آزادی از نفوذ مبنی بر سوء استفاده»، «آزادی از قوانین»[۴]. همچنین ممکن است آزادی را با قید «برای» مقید کرد؛ مانند «آزادی برای رشد علمی و رشد عملی و رشد اخلاقی» و «آزادی برای فساد و فحشا و اشاعه گناه و اشاعه خلاف»[۵]. موضع ایدئولوژیک دقیقاً روشن می‌کند آزادی مطلوب «آزادی از چه چیز» و «آزادی برای چه چیز» است. مراد از مفهوم آزادی تعیین این نحوه قیود است.

بسیاری از روشنفکران در بحث از مفهوم آزادی و مفاهیم بسیار دیگری، به غرب تکیه دارند و گفته‌های آنان را چون وحی منزل می‌پندارند. در واقع، حتی در بحث از آزادی نیز آزاداندیش نبوده و گرفتار خودباختگی و تقلیدند که آسیبی اساسی است. بنابراین، یکی از توصیه‌های اکید، استقلال در اندیشیدن به آزادی و فهم مفهوم آن است[۶]. مسأله آزادی پایه بسیاری از مسائل و پیشرفت‌ها است و تقلید در تعریف آن فقط از دریچه تفکرات غربی خطای بزرگی بوده و نتیجه تلخی خواهد داشت[۷].

روشن است که هر فقیهی مفهوم آزادی را در چارچوب آموزه‌های اسلامی و قرآنی قابل تعریف می‌داند و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از این امر مستثنا نیست. آزادی با قید «از.».. به معنای رهایی است و نگرش فقهی ایجاب می‌کند که تبیین آن با استناد به قرآن کریم باشد. قرآن کریم یکی از مأموریت‌های رسول خدا(ص) را چنین بیان می‌فرماید: يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ[۸]. «اصر» یعنی تعهدات تحمیلی بر انسان‌ها که شامل بسیاری از عقاید باطل و خرافی و بسیاری از قیود اجتماعی غلطی که دست‌های استبداد یا تحریف یا تحمیق بر مردم تحمیل کرده بود، می‌شود و «اغلال» هم به معنای غل و رنجیرها است[۹] و هرگونه گرفتاری است که مانند زنجیر مانع حرکت انسان شود. در این چارچوب، موضوع رهایی یا همان «آزادی از.».. چنین تعیین می‌شود: «آزادی از سلطه زورگویان و قدرت‌های دیکتاتور و مستبد و کمند قدرت اقتصادی و فشار سیاسی استکبار (همان اصل نه شرقی و نه غربی)، آزادی از دخالت و نفوذ بیگانگان، آزادی از دخالت‌های عناصری که هر جا دخالت کرده‌اند، شر و فساد و بدبختی و حتی فقر و نکبت به وجود آورده‌اند، آزادی از خرافات و جهالت‌ها، آزادی از تعصب‌های جاهلانه و کج‌فکری‌ها»[۱۰].

اما رهایی تنها معیار آزادی نیست؛ بلکه میدان انتخاب و فرصت نیز معیار آزادی است. اگر فردی در برابر خود جز یک راه نبیند آزاد نیست؛ حتی اگر سلطه زورگویی بر سر او نباشد. در همان چارچوب آموزه‌های اسلامی، موضوع «آزادی برای» یا همان میدان انتخاب و فرصت، اموری از قبیل علم و معرفت و تربیت و اخلاق و پیشرفت و شکوفایی استعدادها شمرده شده و کمبود چنین میدان و فرصت‌هایی را کمبود آزادی به شمار می‌آورد[۱۱]. به همین جهت، رشد اندیشه‌ها و شکوفایی استعدادها وابسته به آزادی قلمداد شده و استبداد ضد استعداد شناخته می‌شود[۱۲]. به همین جهت است که حداکثر استفاده از آزادی لازم می‌آید[۱۳].

در این مبنا، ملت آزاد و مستقل، ملتی است که بتواند روی پای خود بایستد، با امکانات خود کار کند و با اراده خود با وحدت جمعی، در جهت صحیح مطابق با صلاح خود که آینده او را تأمین کند، برای خود حرکت کند و البته برای چنین ملتی آینده‌ای موفق پیش‌بینی می‌شود[۱۴]. وقتی آزادی بر این اساس معنا شود، خروج از حدود آن را نمی‌توان آزادی خواند؛ بلکه این تعریف معیار تمییز آزادی حقیقی از توطئه، خیانت، اضلال و اشاعه یأس در میان مردم است[۱۵].[۱۶]

سلب و ایجاب

در بحث از مفهوم آزادی می‌توان به مفهوم «آزادی منفی» و «آزادی مثبت» اشاره کرد[۱۷]. آزادی منفی را در فارسی باید «رهایی» یا «آزادی از» ترجمه کنیم. آزادی از، یعنی آزاد بودن از یک رشته منع‌ها و زنجیرها و زورها؛ آزادی از بیگانگان، آزادی از سلطان جبار، آزادی از ارباب و آزادی از زنجیرهایی که بر دست‌و‌پای آدمی بسته شده است. کسی که در زندان است و طالب آزادی است، طالب «آزادی از» است. طالب آزادی منفی است. می‌گوید در زندان را باز کنید تا از زندان بیرون بروم. آزادی مثبت و به تعبیری «آزادی در» پس از آزادی منفی فرا می‌رسد. وقتی موانع از مقابل افراد برداشته شد؛ وقتی در زندان بازگردید و هنگامی که شر یک ارباب از سر برده‌ای کوتاه گشت، «آزادی منفی» محقق می‌شود و از اینجا به بعد نوبت آزادی مثبت یا «آزادی در» فرا می‌رسد[۱۸].

بر اساس دو مفهوم آزادی منفی و مفهوم آزادی مثبت تعریفی که می‌توان از آزادی ارائه داد به طور دقیق هر دو جنبه مثبت و منفی آزادی را یک‌جا لحاظ کرده است. از این‌رو باید گفت آزادی یعنی نبودن مانع، نبودن جبر و نبودن هیچ قیدی در سر راه انسان. از این‌رو انسان آزاد است و می‌تواند راه کمال را طی کند. نه اینکه چون آزاد هست به کمال رسیده است[۱۹]. آزادی یعنی فقدان مانع. انسان‌های آزاد، انسان‌هایی هستند که با موانعی که در جلو رشد و تکاملشان وجود دارد، مبارزه می‌کنند. انسان‌هایی هستند که تن به وجود مانع نمی‌دهند[۲۰].

فقدان مانع، که در تعریف آمده است، اشاره به مفهوم منفی آزادی دارد. اما این آزادی منفی، به خودی خود ارزشمند و کامل نیست و از این‌رو پای آزادی مثبت نیز به تعریف مذکور گشوده می‌شود و از این‌رو آزادی در رشد و کمال آدمی می‌بایست مورد توجه و بهره‌مندی قرار گیرد. در تعریفی دیگر از آزادی باید گفت انسان در جمیع شئون حیاتی خود باید آزاد باشد. به این معنا که مانع و سدی برای پیشروی و جولان او وجود نداشته باشد و سدی برای پرورش هیچ یک از استعدادهای او در کار نباشد[۲۱].

این تعریف از آزادی، و توجه به ابعاد مثبت و منفی آزادی، می‌تواند هم درونی و شخصی تلقی شود- چنان که تعریف‌های فوق به آن اشاره و تأکید دارد - و هم می‌تواند جنبه اجتماعی و عمومی بیابد. در واقع در تعریف آزادی نباید تنها به بعد شخصی آزادی توجه کرد، بلکه برای کامل کردن تعریف آزادی بر بُعد جمعی و عمومی آن نیز باید تأکید کرده و ابعاد آزادی مثبت و منفی را یک‌جا مشاهده کرد.

از این‌رو بشر باید در اجتماع از ناحیه سایر افراد آزادی داشته باشد، دیگران مانعی در راه رشد و تکامل او نباشند، او را محبوس نکنند که جلو فعالیتش گرفته شود، دیگران او را استثمار نکنند، استخدام نکنند، استعباد نکنند، یعنی تمام قوای فکری و جسمی او را در جهت منافع خودشان به کار نگیرند[۲۲].

فقدان حبس و استثمار و استخدام و استعباد و نفی به‌کارگیری قوای آدمیان در راه هدف‌ها و خواسته‌های خود در حوزه عمومی و عرصه اجتماعی، نشان‌دهنده وجه آزادی منفی و به‌کارگیری استعداد و ظرفیت خود در راه رشد و تکامل در حوزه عمومی، نشان‌دهنده وجه آزادی مثبت است.

برای تعریف مفهوم آزادی می‌توان به پاره‌ای از آیات قرآن نیز استناد جست. برای مثال آیه ۶۴ سوره آل عمران می‌گوید: هیچ کدام از ما دیگری را بنده و برده خود قرار ندهد و هیچ کس هم فرد دیگری را ارباب و آقای خودش نگیرد، یعنی نظام آقایی و نوکری، استثمار و نابرابری ملغا[۲۳].

این تعریف از آزادی، در قالب برخی نظریه‌ها[۲۴] نیز قابل ارائه است. به این معنا که انسان، یعنی فاعل آزادی - اگر خواستار آزادی باشد- با سعی و تلاش، موانع پیش روی خود را از میان می‌برد و پس از آن در راستای شدن و رسیدن به هدف خاصی تلاش و استعدادهایش را در آن زمینه هزینه می‌کند. البته در اینجا افزون بر اینکه فقدان موانع، شرط آزادی شمرده می‌شود از سوی دیگر هدف نیز به طور مصداقی مشخص و تصریح می‌شود؛ رسیدن به تکامل و بروز و ظهور استعدادها که دارای بار ارزشی ویژه‌ای در اندیشه دینی است.

به هر حال آنچه از مباحث مذکور می‌توان استنباط کرد، همراهی دو مفهوم مثبت و منفی آزادی است. اهمیت این همراهی از آن رو است که تا آزادی در بُعد منفی تحقق نیابد نمی‌توان از آزادی مثبت سخن گفت. در این صورت، جایی برای دین و اخلاق هم باقی نخواهد ماند. از این وضعیت می‌توان تقدم آزادی را بر اخلاق استنباط کرد. در واقع تا آزادی، به عنوان عنصری از فضائل اخلاقی، تحقق نیابد نمی‌توان بحثی از سایر فضائل اخلاقی و اخلاقیات به میان آورد. آزادی در بعد منفی گرچه در ابتدا نمود می‌یابد، اما از سویی آزادی مثبت معطوف تکامل و سعادت است و به منزله مهم‌ترین هدف اخلاق به شمار می‌آید[۲۵].

باید توجه داشت مقوله آزادی در فلسفه سیاسی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، از مفاهیم اساسی و پیچیده است. بر خلاف بسیاری از متفکران، آزادی تنها پدیده اجتماعی یا سیاسی یا صرفاً یک امتیاز حقوقی نیست تا در قبال دولت حاکم و نظام سیاسی موجود تعریف شود. آزادی با دو رویکرد ایجابی (برخورداری از حقوق انسانی و شهروندی) و سلبی (رهایی از قیود و موانع) قابل طرح است و در اندیشه ایشان به هر دو معنا وارد شده است. در معنای نخست اعتقاد به آزادی و تأمین حقوق شهروندی در مسائل اجتماعی را ریشه‌دار و دارای مبنای دینی معرفی می‌کنند[۲۶] و به این واقعیت ایجابی تصریح دارند که هر کسی که معتقد به وحدانیت خداست و توحید را قبول دارد، باید انسان را آزاد بداند[۲۷]. اما با رویکرد سلبی آزادی را در مقابل دو نوع موانع درونی و بیرونی قرار می‌دهند و آن را به معنای رها شدن از قید و بند شهوات و طاغوت‌ها و امکان حرکت و پرواز به سوی اهداف متعالی معنوی و الهی در سایه یک نظام عادلانه اجتماعی و اقتصادی معرفی می‌کنند[۲۸]. از نظر ایشان دو نوع سلطه ضد آزادی وجود دارد. یکی سلطه قوای سیاسی اجتماعی و دوم سلطه قوای غضبیه و شهویه؛ و آزادی یعنی رهایی از این دو نوع سلطه و در مقابل، انسانی که بر اثر ضعف، ترس، طمع، حرص و بر اثر شهوات نفسانی مجبور می‌شود تحمیلاتی را و محدودیت‌هایی را قبول کند آن انسان در حقیقت آزاد نیست[۲۹]. ایشان با اشاره به مبنای اعتقادی خویش در مورد آزادی، منشأ آن را در نصوص دینی و رسالت انبیاء می‌داند و بعثت را به معنای رهاننده انسان و آزاد کننده انسان معنا می‌کنند[۳۰]. به تبع این بعثت، معتقدند اسلام از همان آغاز همه بشریت و پیروان ادیان قبلی را به آزادی دعوت نمود و به صراحت اعلام کرد: قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ[۳۱]. بیایید هیچ کدام از ما، دیگری را ارباب و سرور خودمان قرار ندهیم. فقط خدای متعال سرور همه ما باشد. این شعار اسلام و منشور جهانی اسلام است. آزادی اسلامی، یعنی آزادی از غیر خدا و اسلام، که انسان را بنده خدا می‌داند[۳۲]. بر اساس مبنای فوق، حرکت علیه آزادی یک حرکت علیه یک پدیده الهی است و مبارزه برای آزادی یک تکلیف است. چون مبارزه برای یک امر الهی است[۳۳]. پس آزادی از منظر ایشان هم آزادی در محیط زندگی و برخوردار از همه مواهب زندگی و حقوق شهروندی است و هم آزادی از قدرت‌های دیکتاتور و مستبد، آزادی از خرافات و جهالت‌ها، آزادی از تعصب‌های جاهلانه و کج‌فکری‌ها؛ و هم آزادی از کمند قدرت استکبار، کمند اقتصادی قدرت‌ها و فشار سیاسی قدرت‌ها است[۳۴].[۳۵]

رابطه مفهومی آزادی با سایر مفاهیم اساسی

هر اندیشه‌ای در برگیرنده مفاهیم اساسی است که ارتباط معنادار آنها به یکدیگر موجب انسجام آن اندیشه می‌گردد؛ در غیر این صورت معناداری و انسجام آن اندیشه خدشه‌دار می‌گردد. اندیشه انقلاب اسلامی در برگیرنده مفاهیم اساسی متعددی است که مهمترین آنها را از حیث ارتباط معنادار با آزادی می‌توان در شش مفهوم اساسی شریعت، قانون، عدالت، اخلاق، امنیت و پیشرفت خلاصه کرد.

آزادی و شریعت

اصل جدایی‌ناپذیری دین و سیاست، ایجاب می‌کند که آزادی به عنوان یکی از سیاست‌های خارجی و داخلی ملت ایران، تنها در چهارچوب دین و شریعت پدیدار گردد[۳۶]. در واقع آزادی، هدیه دین به یک ملت است[۳۷] و نقش این عنصر، در تأمین و رشد آزادی جوامع، مهم و غیرقابل انکار است[۳۸].

در نظام اسلامی، مردم و مسلمانان در دایره مقررات شرعی، آزادند و بعد از آنکه موازین شرعی را رعایت نمودند، کسی حق سلب آزادی را از آنها ندارد و در واقع، وضع قوانین و موازین شرع، برای محدود کردن و هدایت کردن آزادی تکوینی انسان و رسیدن به کمال و سعادت است[۳۹]؛ در این مسیر، انسانی تحت لوای آزادی تشریعی، دارای حق و تکلیف است و فرد آزاد، واجد حقوقی بوده که در انجام آن آزاد است و دیگران نیز ملزم به رعایت این حقوق هستند[۴۰]؛ به عنوان مثال؛ در نظام سیاسی اسلام، مشارکت در امور که در زمره آزادی‌های سیاسی است؛ حق انسان محسوب می‌شود و دولت نیز ملزم به فراهم کردن زمینه آن است[۴۱]. در نگرش انقلاب اسلامی شریعت، محور اصلی تمامی امور است و ایران آباد و آزاد تنها در صورت بهره‌مندی از ارزش‌های اسلامی و تحت لوای شریعت مقدس اسلام است که باعث صدور انقلاب به سایر کشورهای اسلامی خواهد شد[۴۲].[۴۳]

آزادی و قانون

در اندیشه انقلاب اسلامی، ارتباط تنگاتنگی میان آزادی و قانون برقرار است. این ارتباط را به اختصار می‌توان از دو زاویه مورد بررسی قرار داد. نخست، قانون یکی از مبانی و منابع مهم آزادی است. از این زاویه، "قانون"آزادی داده است[۴۴]. ازاین رو، توجیه آزادی با تکیه بر قانون امکان‌پذیر می‌شود. از آنجا که در این اندیشه قانون برگرفته از اسلام است، قانون اسلام مسبب آزادی‌ها و دموکراسی حقیقی دانسته می‌شود[۴۵]. در این قانون، حقوق همه اقشار، اقلیت‌های مذهبی، زنان و... ملاحظه شده است[۴۶]. افزون بر این در عرصه سیاسی نیز، "قانون اساسی، تکلیف شوراها و احزاب را معین کرده است"[۴۷] و در این دیدگاه، آزادی قلم و بیان حق مسلم مردم و مطبوعات است و این جزو اصول مصرحه قانون اساسی است[۴۸].

در این اندیشه، قانون علاوه بر اینکه مهمترین منبع و مبنای آزادی است، مهمترین عامل تعیین کننده قلمرو آزادی نیز به شمار می‌رود. از این دیدگاه، «آزادی در حدود قانون است"[۴۹] و چون قانون در این اندیشه برگرفته از اسلام است[۵۰]، آزادی در محدوده‌ای قرار دارد که به اسلام ضرر نرساند[۵۱]. آزادی وسیله قانون‌شکنی و ریشه‌کن کردن نظام جمهوری اسلامی نیست و کسانی که با نام آزادی دست به اغتشاش و آشوب می‌زنند، توطئه‌گر و خیانتکار محسوب می‌شوند[۵۲]. از این دیدگاه، در صورت وجود قانون به عنوان عامل تحدیدکننده قلمرو آزادی، جلوی هرج و مرج در جامعه گرفته می‌شود و به همین دلیل، برای مهار هرج و مرج فرهنگی بهترین راه، این است که آزادی بیان در چهارچوب قانون، حمایت و نهادینه شود[۵۳].

بدین ترتیب، در اندیشه انقلاب اسلامی، با توجه به ارتباط تنگاتنگ قانون و شریعت، آزادی با این دو، ارتباط معنادار و نزدیکی برقرار می‌کند که به موجب آن قانون و شریعت افزون بر تبیین مبانی آزادی، قلمرو آن را نیز معین می‌کنند[۵۴].

آزادی و عدالت

در اندیشه انقلاب اسلامی، عدالت خاستگاه و تکیه‌گاه آزادی است. عدالت در این اندیشه، از این جهت بر آزادی تقدم دارد که مهمترین هدف در زندگی جمعی محسوب می‌گردد و به همین دلیل، مهمترین آرمان حکومت اسلامی نیز به حساب می‌آید.

"حکومت اسلامی، حکومت عدالت" تعریف می‌شود[۵۵]. حکومتی که در آن، جمیع اقشار ملت با یک چشم دیده می‌شوند و نور عدالت الهی بر همه به یک طور می‌تابد. در آن اختلاف نژاد و سیاه و سفید و ترک و فارس و لر و کرد و بلوچ مطرح نیست؛ همه برادر و برابرند[۵۶]. در پرتو حکومت عادلانه و حاکمیت اسلام است که جوامع، روی آزادی را به خود می‌بینند[۵۷]. از این‌رو عدالت خاستگاه آزادی است.

این مفهوم از عدالت، به عدالت اجتماعی ارتباط پیدا می‌کند که ظرف تحقق آن جامعه بوده و با حقوق همگان مربوط می‌شود. در پرتو عدالت است که حقوق انسانی و کرامت بشری و آزادی و معنویت او حفظ می‌شود[۵۸]؛ بنابراین عدالت پاسدار آزادی است.

در اندیشه انقلاب اسلامی، ایده "آزادی به مثابه حق" مطرح می‌شود[۵۹]. از این دیدگاه، آزادی حق انسان است و این حق، ناشی از میل و تمایلات فردی نیست؛ بلکه ناشی از، استعدادهای انسانی انسان است[۶۰]. بر این اساس، در حکومت اسلامی، تمامی افراد از حقوق یکسانی برخوردارند و در این صورت، آزادی همگان به عنوان یک حق اساسی مورد توجه قرار می‌گیرد. به همین دلیل، تحقق عدالت موجب تحقق برخورداری همگان از حقوق اساسی و آزادی می‌گردد و در نتیجه، در این دیدگاه، "آزادی بر معیار عدل" قرار می‌گیرد[۶۱]. در این دیدگاه عدل نیز خود نیازمند یک معیار و مبنا است که همان قانون است. ازاین رو، "اگر چیزی بر طبق قانون تحقق پیدا کرد، عدالت است"[۶۲]. بنابراین، ارتباط آزادی و عدالت، ارتباط آن دو را با قانون نیز به دنبال می‌آورد. قانون مبنای عدالت و عدالت مبنای آزادی است. پر واضح است که عدالت در این دیدگاه، تنها ناظر به زندگی مادی نبوده؛ بلکه شامل زندگی معنوی نیز می‌گردد[۶۳] و به همین دلیل عدالت در این دیدگاه عبارت است از، ایجاد فضایی که انسان‌ها در آن به معنای کامل کلمه احساس آسایش و آزادی و استقلال بکنند و احساس سلطه بیگانگان را نداشته باشند[۶۴]. در صورت وجود چنین فضایی، صاحب حق اگر چه ضعیف باشد می‌تواند حق خود را بی دغدغه از کسی که حق او را گرفته است ولو آن شخص قوی باشد بگیرد[۶۵]. در این صورت عدالت اجتماعی به این معنا تحقق می‌یابد که "نظر و نگاه دستگاه قدرت و حکومت نسبت به آحاد مردم یکسان باشد. نیز در مقابل قانون، امتیازات و برخوردها یکسان باشد"[۶۶]. چنین جامعه‌ای جامعه عادل است و از این دیدگاه، جامعه عادل، "جامعه آزاد است که مردم در آن، در اداره کشور، در آینده خود و در پیشرفت دارای نقش هستند"[۶۷]؛ ازاین رو عدالت محدوده آزادی را نیز مشخص می‌کند.

بدین ترتیب، سه ضلع آزادی، قانون و عدالت اهمیت بسیار زیادی در اندیشه انقلاب اسلامی پیدا می‌کند و بر اساس آن اندیشه انقلاب اسلامی با دیگر اندیشه‌ها تمایز بنیادین می‌یابد. از این‌رو آزادی تا آنجا پذیرفته می‌شود که در چهارچوب قانون و در راستای تحقق عدالت در جامعه باشد[۶۸].

رابطه آزادی با قدرت و عدالت

انسان اگرچه به صورت ذاتی از آزادی برخوردار است[۶۹] و آزادی گوهر انسان است و او به آزادی علاقه زیادی دارد[۷۰]. اما به دلیل آنکه همه آدمیان در بهره‌مندی از این نعمت، برابرند عقل آدمی، او را به عدالت و قانون‌مندی در بهره‌گیری از آزادی فرا می‌خواند[۷۱]؛ زیرا تنها در پرتو قانون است که آزادی مجال ظهور می‌یابد[۷۲]. ساز و کار اجرایی برای تأمین این هدف، برپایی حکومت و تفویض قدرت به نهادهای آن است[۷۳]. وظیفه حکومت آن است که با اجرای عادلانه قوانین در پرتو هنجارهای اجتماعی، حافظ آزادی و تأمین کننده منافع مدنی همگان باشد[۷۴]. هرچند برای تأمین این منافع همگانی، بخشی از گستره آزادی طبیعی افراد که با تئلم اجتماعی و برخورداری همگانی ناسازگار است، از دست می‌رود[۷۵]، اما این راهبردی عادلانه است؛ زیرا همگان در آن سهیم‌اند[۷۶] و بهای نفع حضور در جامعه را می‌پردازند[۷۷].

از آنجا که «طبیعت انسان چنان است که بدون رضایت او نمی‌توان چیزی را از او گرفت[۷۸]، اقتضای عقل و عدل آن است که تشکیل حکومت بر اساس رضایت و توافق همگانی مردم باشد و هیچ انسانی نمی‌تواند آزادی دیگران را محدود کند[۷۹]. امام خمینی خاطرنشان ساخته است که پدران و گذشتگان نیز نمی‌توانند نظام حکومتی برگزیده خود را بر فرزندان و آیندگان تحمیل کنند[۸۰]. همچنین در نظام حکومتی‌ای که مردم برگزیده‌اند، اراده مردم همواره حاکم است و قدرت زمامدار مطلق و بی‌حد نیست؛ زیرا قدرت و اختیار مطلق با ماهیت یک اجتماع سیاسی سازگار نیست[۸۱] و با هدف انسان‌ها از تشکیل اجتماع و تفویض قدرت به حکومت در تناقض خواهد بود[۸۲]. حکومتی که با تمرکز قدرت و پاسخ‌گو نبودن به مردم، به فساد گراید، در تأمین آزادی و عدالت اجتماعی نیز ناتوان خواهد بود[۸۳]؛ از این رو جوامعی که مردم آن برخوردار از حکومتی عادل باشند و خودکامگی را از دامان زمامداران خویش زدوده باشند، بیش از دیگران از نعمت آزادی بهره می‌برند. این رویکرد به مبنای فکری امام خمینی که برآمده از آموزه‌های اسلامی است، بسیار نزدیک است. ایشان عدالت را که آموزه‌ای قرآنی است يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا [۸۴]، یک اصل مهم و شاخص اساسی برای تحقق بسیاری از ارزش‌ها مانند آزادی در جامعه می‌دانست[۸۵]؛ اما برپایی عدالت در گستره جامعه و تأمین حقوق اجتماعی مردم نیازمند سازوکاری است که در قالب حکومت جلوه‌گر می‌شود[۸۶].

حکومت مورد نظر امام خمینی، ابزاری برای بسط عدالت[۸۷] و برقراری نفلام عادلانا اسلامی[۸۸] است که در آن، قوانین و احکام حوزه‌های گوناگون اداره جامعه، با روشی عادلانه و آسان تشریع می‌گردد[۸۹]. قوانین موضوعه چنین حکومتی، آزادی را در دسترس مردم قرار می‌دهد[۹۰] و جلب رضایت مردم، باعث دوام آن خواهد بود[۹۱]. امام خمینی حکومت ظالمان و شاهان مستبد را که ناقض آزادی مردم بود، به شدت نکوهش می‌کرد و موجب روسیاهی تاریخ می‌دانست[۹۲] و بر این باور بود که آزادی به عنوان نعمت بزرگ الهی[۹۳]. جز در سایه حکومت عدل الهی به دست نمی‌آید[۹۴]. ایشان با واردکردن فقه به عرصه سیاست[۹۵]، دموکراسی اسلامی را کامل‌تر از دموکراسی‌های دیگر می‌شمرد[۹۶].[۹۷]

آزادی و اخلاق

در جهان‌بینی اسلامی آزادی ریشه‌ای الهی دارد و حرکت علیه آن، حرکت علیه یک پدیده الهی است[۹۸]، چنانکه نقطه مقابل آن تکلیف است[۹۹]، برخلاف لیبرالیسم غربی که آزادی در آن منهای حقیقتی به نام دین و خدا است. در اسلام ارزش‌های اخلاقی مسلم و ثابت است و حرکت در جهت آنها ارزش‌آفرین و کمال است، در نتیجه آزادی با این ارزش‌ها محدود می‌شود؛ درحالی که در نظام اخلاقی غربی ارزش‌های اخلاقی نسبی است و نمی‌توان کسی را که به این ارزش‌ها تعرض می‌کند مورد سرزنش قرار داد[۱۰۰]. از سوی دیگر در اسلام، آزادی همراه با تکلیف است و انسان از آن جهت که مکلف است آزاد است تا در میان انگیزه‌ها و غرایز متضاد راه کمال را بپیماید. چنانکه حیات وی برای این منظور بوده است، وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[۱۰۱]آزادی نیز مقدمه‌ای برای عبودیت است[۱۰۲].[۱۰۳]

در اندیشه انقلاب اسلامی، اخلاق نیز از دیگر مفاهیمی است که بر مدار آن، قلمرو آزادی تعیین می‌گردد. از این‌رو، آزادی تا جایی است که مبانی و آموزه‌های اخلاقی تأیید می‌کند. در این دیدگاه آزادی در برخورداری و استفاده از تمامی مظاهر تمدن غربی تا جایی است که با آموزه‌های اخلاقی مغایرت نداشته باشد. به همین دلیل آزادی در چهارچوب اخلاق مورد تأکید قرار می‌گیرد و نه آزادی بی‌بندوبار[۱۰۴]. بر این اساس، فساد اخلاقی به مثابه آزادی شدیداً مورد انتقاد قرار می‌گیرد[۱۰۵]. به همین دلیل، در این گفتمان، مفهوم "اخلاق سیاسی ـ اجتماعی" مطرح می‌گردد که بر اساس آن آزادی سیاسی ـ اجتماعی در چهارچوب اخلاق پذیرفته می‌شود. به عنوان نمونه پدیده‌ای به نام تقلب انتخاباتی که در امر انتخاب به عنوان یک امر سیاسی صورت می‌گیرد، "خلاف اخلاق سیاسی و اجتماعی" دانسته می‌شود[۱۰۶]. بنابراین، اخلاق، هم در زمینه عمل فردی و هم در زمینه عمل اجتماعی کاربرد پیدا می‌کند[۱۰۷]. در زمینه عمل فردی ارزش‌های موجود در جامعه همانند حجاب، امربه معروف و نهی از منکر، پرهیز از رذائل اخلاقی و نظایر آن معیار سنجش قرار می‌گیرد. بنابراین، در اندیشه انقلاب اسلامی مفهوم آزادی اخلاقی قابل طرح می‌نماید که به موجب آن آزادی در مدار اخلاق قرار گرفته و قلمرو آن براساس اخلاق تعیین می‌گردد[۱۰۸].

آزادی و امنیت

از دیگر مفاهیمی که در اندیشه انقلاب اسلامی، پیوند نزدیکی با مفهوم آزادی دارد، مفهوم امنیت است. این مفهوم نیز در تعیین قلمرو آزادی نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. آزادی تا آنجا پذیرفته شده و رعایت می‌گردد که موجبات آسیب به امنیت جامعه را فراهم نسازد. از این‌رو، چنانچه آزادی، امنیت را مخدوش سازد، دولت حق محدود ساختن آزادی را پیدا می‌کند. قاعده کلی در این باره این است که آزادی به همه افراد تا آنجا که به ضرر ملت ایران نباشد، داده خواهد شد[۱۰۹]. و در نتیجه آزادی به همه مسالک و عقاید داده می‌شود؛ لکن اگر بخواهند شورش کنند و مسیر ملت را تغییر دهند و دست ظالم را نگه دارند، مجاز نخواهند بود[۱۱۰].

محدود بودن آزادی به امنیت، مفهوم توطئه را در اندیشه انقلاب اسلامی به مثابه مهمترین عامل تعیین کننده قلمرو آزادی وارد کرده است. بر این اساس، "آزادی بیان و قلم و عقیده برای همگان وجود دارد لکن مردم توطئه را هرگز اجازه نمی‌دهند"[۱۱۱]. و به همین دلیل، "آزادی غیر از توطئه است"[۱۱۲] و آزادی فساد و توطئه، جائز نیست[۱۱۳]. در اندیشه انقلاب اسلامی، مردم مادامی آزادند که دست به توطئه نزنند[۱۱۴] و آزادی معقول، غیر از هرج‌ومرج، سوء نیت و اضلال‌گری می‌باشد[۱۱۵] و در همین اندیشه، آزادی بیان و انتقادهای به جا و بدون قصد و غرض، مجاز شمرده شده است[۱۱۶].

افزون بر مفهوم توطئه، مفهوم "امنیت سیاسی" نیز در اندیشه انقلاب اسلامی از اهمیت زیادی برخوردار بوده و رابطه آزادی و امنیت را نشان می‌دهد. مقصود از امنیت سیاسی "این است که تفکرات و معارف سیاسی در جامعه، معارف واضح و دور از نفاق و دو گونه گویی و دو گونه اندیشی باشد"[۱۱۷]. بر این اساس، همه افراد و گروه‌ها آزادند تا دیدگاه‌های خود را در جامعه مطرح نمایند؛ اما طرح این دیدگاه‌ها نباید همراه با دروغ‌گویی، فریب‌کاری و تقلب باشد؛ چرا که در این صورت امنیت سیاسی جامعه با خطر روبه‌رو می‌شود. درحالی‌که، در جامعه باید مردم احساس امنیت سیاسی و روانی داشته باشند و فضای روانی جامعه دچار التهاب نباشد[۱۱۸]. ضرورت پرهیز از اختلال در امنیت سیاسی و روانی مردم، ضرورت مراقبت از آزادی را در جامعه در این اندیشه به همراه دارد و به همین دلیل، نظام اسلامی به عنوان یک وظیفه با اخلالگران در امنیت مردم برخورد می‌کند[۱۱۹].

از آنچه گذشت، اصول حاکم بر آزادی در اندیشه انقلاب اسلامی نیز آشکار می‌گردد. اصل ارزش‌ها و احکام اسلامی (شریعتقانون اساسی و عادی، اصل عدالت، اصل ارزش‌های اخلاقی و اصل امنیت مهمترین اصول حاکم بر آزادی در این اندیشه به حساب می‌آیند[۱۲۰]. از این دیدگاه، آزادی در صورتی و تا آنجا مطلوب دانسته می‌شود که با ارزش‌ها و احکام اسلامی، قانون اساسی و عادی، عدالت، ارزش‌های اخلاقی و امنیت مغایرتی نداشته باشد. در صورت عدم مغایرت آزادی با این اصول، رعایت آزادی امری لازم و ضروری دانسته می‌شود[۱۲۱].

آزادی و پیشرفت

تقلید و تبعیت از الگوهای بیگانه، عامل وابستگی و عقب‌ماندگی جوامع و باز شدن راه سلطه و فرهنگ اجنبی بر جوامع خواهد بود. چنانکه در سال‌های پیش از انقلاب، جامعه ایران، جامعه‌ای سراسر وابستگی بود که در تصمیم‌ها و امور مملکت آزادی نداشت و همین امر، سد راه پیشرفت کشور بود. اما به برکت آزادی و استقلال، ایران پیشرفت‌های زیادی را تجربه نمود[۱۲۲]. به همین جهت آزادی و پیشرفت ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند و مردم ایران، مردم مترقی و خواستار آزادی و حقوق خود هستند[۱۲۳]. در ایران در یک محیط آزاد اسلامی، به انسان‌ها امکان پیشرفت داده شده است[۱۲۴]. توسعه هر ملتی، نسبت معکوس با نفوذ بیگانگان خواهد داشت[۱۲۵]. در یک جامعه آزاد، رکود و سکون و توقف، عامل جمود و تحجر و کهنگی است و این شاخصه‌ها، مخالف با اصول توسعه و ترقی است و اساس پیشرفت، در رشد، نوآوری و حرکت رو به جلو بر پایه ارزش‌های اسلامی و انقلابی است[۱۲۶]. در این زمینه، آزادی فکری و مطرح کردن اندیشه‌ها، یکی دیگر از عواملی است که منجر به ایجاد میدان‌های پیشرفت بشری خواهد شد[۱۲۷].[۱۲۸]

نسبت آزادی و استقلال

آیا جامعه‌ای که مستقل است می‌تواند آزاد باشد؟ حضرت امام معتقدند که ارزش حیات انسان در یک جامعه به این دو مقوله مهم بستگی دارد؛ یعنی داشتن استقلال و آزادی[۱۲۹]. استقلال همان اراده ملی برای اداره امور داخلی و خارجی خود، مستقل از دیگران است که از خلال سازمان سیاسی دولت پدیدار می‌شود[۱۳۰]. امام خمینی معتقدند که اراده ملت ایران، آزادی و استقلال در یک حکومت عدل است[۱۳۱]. البته حکومت عدلی که متکی بر دین اسلام و کتاب خدا قرآن باشد؛ چراکه اسلام و قرآن بیانگر آزادی و استقلال است[۱۳۲]. از نظر ایشان آزادی حقیقی در چارچوب تعالیم اسلام معنا پیدا می‌کند و آزادی مانند دیگر مفاهیم ارزشی همچون عدالت و استقلال و... باید در چارچوب اسلام و قوانین آن ترسیم و تبیین شود. ایشان معتقدند ما آزادی را در پناه اسلام می‌خواهیم؛ استقلال را در پناه اسلام می‌خواهیم؛ چراکه اساس مطلب، اسلام است[۱۳۳]؛ و همین اسلام برای القای عقیده، تحمیل را رد می‌کند و آزادی اعلام می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ[۱۳۴] یعنی در انتخاب راه هدایت آزادی وجود دارد[۱۳۵].

پیشینه بحث از آزادی

آزادی از بزرگ‌ترین نعمت‌های زندگی و از گران‌بهاترین سرمایه‌های سعادت مادی و معنوی انسان است. میل به آزادی در سرشت بشر درآمیخته است و از گواراترین خواسته‌های طبیعی آدمی است[۱۳۶]. آزادی از واژگانی است که همواره در طول تاریخ همگان از آن استفاده کرده‌اند و انسان‌ها برای توجیه اعمال خود به آن متوسل شده‌اند[۱۳۷].

پیشینه آزادی در اندیشه دینی مسلمانان با مفهوم امروزی آن همسان نیست[۱۳۸]؛ زیرا مسلمانان بر بنیان معرفت‌شناسی و انسان‌شناسی دینی و در امتداد مسئله کلامی ـ فلسفی جبر و اختیار، گفتمان ویژه خود را درباره آزادی پدید آورده‌اند[۱۳۹] که تمایز روش‌شناختی آشکاری با رویکرد جامعه شناختی درباره آزادی دارد[۱۴۰]؛ از این‌رو توجه به زمینه‌های اجتماعی و پیامدهای سیاسی مفهوم آزادی اگرچه در برخی از آثار اندیشمندان مسلمان مشاهده می‌شود[۱۴۱]، اما این رویکرد تا سده‌های میانی، از اقبال چندانی برخوردار نبود[۱۴۲]. در این چارچوب، آن دسته از اندیشمندان مسلمان که تمام افعال انسان را به خدا نسبت می‌دهند و قدرت انسان را در انجام عمل، بی‌اثر می‌پندارند[۱۴۳]، انسان را موجودی بی‌اختیار و فاقد آزادی می‌دانند؛ اما اندیشمندانی که فعل گزینشی انسان را در طول مشیت خدا می‌بینند، انسان را موجودی مختار دانسته‌اند که آزادی خویش را نیز از ناحیه اراده خداوند دریافت کرده است[۱۴۴]. در قالب همین رویکرد، اندیشمندان مسلمان از جمله امام خمینی از موضوعاتی مانند طلب و اراده، عدالت، حسن و قبح عقلی، اصل برائت و اباحه، قاعده نفی ضرر و قاعده عدم سلطه در حوزه‌های کلامی، فلسفی و فقهی و در ارتباط با «حریت» و آزادی بحث کرده‌اند[۱۴۵]. همچنین آزادی به معنای رهایی انسان از تعلقات دنیوی، سابقه ای طولانی در اندیشه عرفانی مسلمانان داشته است[۱۴۶].

در دوران معاصر، توجه فزاینده به آزادی در بسیاری از جوامع، مطالبه آن را در برابر گرایش به دین و مذهب قرار داده است. در جامعه مسلمان ایران نیز نهضت مشروطه، آوردگاه این تقابل بود[۱۴۷]. در یک سو، برخی از روشن‌فکران برای دفاع از آزادی به ضدیت با مذهب روی آوردند[۱۴۸] تا جایی که شیخ فضل الله نوری (۱۲۵۹ -۱۳۲۷ق) در برابر افراط آنان در آزادی‌خواهی و خروج از دایره مسلمانی هشدار داد[۱۴۹] و در سوی دیگر، برخی از اندیشمندان مسلمان کوشیدند تا با تبیین شواهدی از آزادی مورد نظر اسلام، این وضعیت را دگرگون[۱۵۰] و سازگاری آموزه‌های اسلامی با آزادی‌های سیاسی و مدنی را تبیین کنند[۱۵۱]. در امتداد تاریخی بحران آزادی‌خواهی در ایران، انقلاب اسلامی پاسخی روزآمد به این خواسته فراگیر اجتماعی بود[۱۵۲] که خاستگاه الهی آزادی و همراهی آن با مسئولیت‌پذیری و تکلیف محوری انسان را نهادینه کرد[۱۵۳].[۱۵۴]

آزادی در قرآن

آیات زیادی در قرآن، مبتنی بر آزادی و اختیار انسان است[۱۵۵] و اولین دعوت اسلام، نفخه آزادی است: «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا»[۱۵۶]؛ "حریت" در متن ارزش‌های اسلامی است و اسلام، دین آزادی، حریت و مخالف با هرگونه تبعیض طبقاتی است[۱۵۷]. آزادی عقیده و مذهب در تاریخ صدر اسلام نیز مشهود است[۱۵۸]؛ در جایی که آزادی عقیده در هیچ محیط مادی‌گرایی در جهان، سابقه ندارد[۱۵۹].

در قرآن کریم از آزادی اجتماعی نیز سخن به میان آمده و حریت را، از مقاصد انبیا در نجات بشریت از چنگال اسارت و بندگی معرفی می‌کند[۱۶۰]. در این مورد، دانشمندان اروپایی بر این عقیده‌اند که ایمان و اعتقاد به خدا، آزادی فردی را نفی می‌کند و این در حالی است که اسلام، به حکم "فطرت"، آزادی و اختیار را مساوی با ایمان و اعتقاد به خدا می‌داند[۱۶۱] و همین طور است که هر چه تاریخ، تکامل می‌یابد؛ آزادی‌های غیر منطقی و دیکتاتورها، جای خود را به آزادی می‌دهند[۱۶۲].

آزادی در کالبد قوانین اسلام جریان دارد و این در حالی است که در تمدن غرب که مدافع حقوق بشر و طرفدار آزادی هستند، آزادی به معنای اصیل آن وجود ندارد و مردم در هیچ یک از شئون زندگی خود نه تنها آزادی نداشته، بلکه در باطن امر با دیکتاتوری و استبداد سردمداران حکومت مواجه می‌شوند[۱۶۳]. آزادی در کشورهای لیبرال غربی، مبتنی بر انحراف ارزش‌ها و بی‌بندوباری اخلاقی است و هرگاه نام آزادی به میان آید چنانچه کوچک‌ترین مغایرتی با اصول آنها داشته باشد، به سرکوب شدن می‌انجامد[۱۶۴] و این چنین است که دموکراسی خواهان غرب، انتخابات آزاد در کشورهای اسلامی را که عاقبت، به متولی شدن مسئولان متدین می‌انجامد، متناقض با سیاست‌ها و برنامه‌های خود می‌دانند[۱۶۵].[۱۶۶]

ارکان آزادی

آزادی، از دو رکن بسیار مهم تشکیل شده است: نخست، عصیان و تمرد و دیگری تسلیم و انقیاد. آزادی بدون عصیان و تمرد، رکود و اسارت است و بدون تسلیم و انقیاد و اصولی بودن، هرج و مرج است[۱۶۷]. انسان از یک‌سو در مقابل استبدادورزی و استبدادپذیری عصیان می‌کند و سعی در رها ساختن خود و جامعه خود از چنین وضعیتی دارد و از سویی دیگر، این رها شدن را نهادینه می‌کند و آزادی را در قالب نظمی و به تعبیری تسلیم و انقیاد و اصولی بودن، سامان می‌دهد و روشن می‌سازد که آزادی را برای چه می‌خواهد و در چه مواردی قصد دارد از آن بهره‌مند شود. این دو ویژگی همواره به آدمی این توان را می‌دهد که از استبداد بگریزد و از دیگر سوی گرفتار هرج‌و‌مرج نیز نشود و مشی متعادل و متوازنی را طی کند. این به معنای در اختیار گرفتن و بهره‌مند شدن از آزادی منفی و آزادی مثبت به طور توأمان است. از این منظر، اسلام، هم شعار آزادی را مطرح و هم اصول آزادی را تبیین کرده است. نخستین شعار اسلام، یعنی لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ متضمن و مشتمل است بر سلب و ایجاب، نفی و اثبات، عصیان و تسلیم، نه و آری، فصل و وصل، بندگی و آزادی، ولی نه به صورت دو شیء جداگانه، بلکه به صورت دو شیء وابسته به یکدیگر که هیچ کدام بدون دیگری امکان‌پذیر نیست[۱۶۸]. نخستین نفخه آزادی اسلام به وسیله همین جمله دمیده شد و روح آزادی‌خواهی، آزاداندیشی و آزادمنشی را بر جان و دل آدمیان جاری ساخت. آزادی از بت‌ها، از طوق بندگی ابوسفیان‌ها و ابوجهل‌ها، از طوق بندگی پول و ثروت، از طوق بندگی هوا و هوس و نفس اماره به وسیله همین جمله با ارزش حاصل شد[۱۶۹].[۱۷۰]

خاستگاه آزادی

آزادی یکی از والاترین ارزش‌های انسانی[۱۷۱] و از لوازم حیات و زندگی بشر[۱۷۲] است و بدون آزادی، حیات اجتماعی بشر ادامه پیدا نمی‌کند[۱۷۳]؛ زیرا تنها در پرتو بهره‌مندی از چنین موهبتی، انسان می‌تواند به حقوق طبیعی خویش دست یابد[۱۷۴]. آزادی انسان، اگرچه امری تکوینی و طبیعی است، اما بهره‌مندی از آن بر بنیان‌های معرفتی درباره هستی و انسان استوار است و نیازمند وجود اسبابی مانند ظرفیت‌ها و زمینه‌های اجتماعی در قالب هنجار و قانون است تا آدمی را در رسیدن به غایت مطلوب یاری کند[۱۷۵]؛ زیرا آزادی به معنای رهایی انسان و وانهادگی مطلق او، مطلوب نیست[۱۷۶] و آدمی در بهره‌مندی از آزادی، نیازمند هدایت است.

در هستی‌شناسی مبتنی بر نظام معنایی توحیدی که جهان، آفریده خدا معرفی می‌شود إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ [۱۷۷] و قدرتی برتر از خداوند به رسمیت شناخته نمی‌شود[۱۷۸]، آزادی انسان نیز در پرتو اصل توحید و با هدایت این آموزه، معنا می‌یابد[۱۷۹]. امام خمینی با تکیه بر اصل توحید به عنوان والاترین باور دینی، بر این نکته تأکید کرده است که انسان نباید سرسپرده هیچ موجود دیگری جز خدا باشد[۱۸۰]. به تصریح ایشان اصل آزادی بشر برآمده از توحید است و هیچ فردی حق ندارد که آزادی دیگران را محدود کند و روابط آنان را بر پایه خواسته‌های خود تنظیم کند[۱۸۱].

در انسان‌شناسی مبتنی بر نظام معنایی توحیدی نیز انسان موجودی است که خداوند او را آزاد آفریده است[۱۸۲]؛ بر این اساس، آزادی از حقوق طبیعی و فطری انسان است که خداوند به او ارزانی داشته است[۱۸۳] و او می‌تواند در پرتو این آزادی تکوینی و از روی آگاهی آنچه را که می‌خواهد انجام دهد[۱۸۴]. این مبنای انسان‌شناختی، در اندیشاء کلامی شیعیان جایگاهی میانه، جبر و تفویض می‌یابد[۱۸۵] و آنان با پذیرش بدیهی بودن اصل آزادی انسان[۱۸۶]، آن را در طول اراده خداوند تعالی می‌دانند. انسان که موجودی امکانی است، همان‌گونه که در اصل وجود خویش، مستقل از خداوند نیست، در طلب و اراده خود نیز مستقل از خدا نمی‌تواند باشد[۱۸۷] و شریعت الهی، گرایش و کنش انسان را جهت می‌بخشد[۱۸۸].

قلمرو آزادی

زیست اجتماعی بشر، خواه برآمده از اقتضای طبیعت او باشد[۱۸۹]، خواه یک قرارداد اجتماعی برآمده از انتخاب یا اضطرار انگاشته شود[۱۹۰]، از آنجا که به بهره‌گیری متقابل انسان‌ها می‌انجامد[۱۹۱] نیازمند ساماندهی است. این سامان اجتماعی در پیروی از قانون و نظم به دست می‌آید[۱۹۲] که آزادی‌های فردی و اجتماعی را به مرزهای مشخصی محدود می‌کند[۱۹۳]، تا آزادی دیگران پایمال نشود[۱۹۴]؛ از این رو جامعه با ابزار قانون، هم آزادی اعضای خود را پاس می‌دارد و هم مرزهای آن را تعیین می‌کند[۱۹۵]؛ اما دیدگاه سنت فردگرای لیبرالیستی[۱۹۶] که بر خوب بودن همیشگی مداخله نکردن در انتخاب افراد و بدبودن همیشگی هرگونه اجبار، تأکید دارد[۱۹۷]، با وجود گسترش ظاهری دایره آزادی، موجب شکنندگی فزاینده تمکین افراد در برابر قواعد و هنجارهای اجتماعی می‌شود[۱۹۸].

امام خمینی اصل آزادی بشر را مبتنی بر آموزه‌های اسلامی می‌دانست[۱۹۹] و آن را حق ابتدایی بشر به شمار می‌آورد[۲۰۰] که قانون، وظیفه تأمین بهینه آن را برعهده دارد[۲۰۱] و قلمرو آن را در جامعه مسلمان تعیین می‌کند[۲۰۲].

از لوازم تعیین قلمرو آزادی در جامعه بر اساس قوانین شریعت و قوانین حاکم بر جامعه مسلمان، توجه به «مصلحت» عمومی است[۲۰۳]؛ به بیان دیگر، از نظر امام خمینی آزادی تا جایی پذیرفته است که با مصلحت در تغایر نباشد. مصلحت اسلام[۲۰۴]، مصلحت نظام[۲۰۵] و مصلحت مردم[۲۰۶]، سه مصداق اصلی‌اند که در اندیشه امام خمینی به عنوان محدوده آزادی، به آنها توجه شده است؛ البته تشخیص درست این مصالح و موضوعات آن برای محدود کردن دایره آزادی‌های فردی و اجتماعی، چنان که امام خمینی تأکید کرده است، نیازمند دقت نظر است و تنها در پرتو کارشناسی‌های دقیق امکان‌پذیر است[۲۰۷]. در همین راستا امام خمینی محدوده‌ای از زندگی خصوصی انسان‌ها را چنان محفوظ می‌داند که حتی دستگاه‌های قانونی نیز اجازه ورود به آن را ندارد، مگر درباره گروه‌های محارب و تروریست[۲۰۸] و دامنه ولایت فقیه نیز دربرگیرنده این حریم خصوصی نخواهد بود[۲۰۹].

آزادی را در یک دسته‌بندی کلان می‌توان به آزادی فردی و اجتماعی تقسیم کرد؛ آزادی‌های فردی اگرچه بنیان آزادی‌های اجتماعی به شمار می‌روند[۲۱۰]، اما انسان در هیچ جامعه‌ای، آزادی مطلق ندارد و مقدار محدودیت افراد در جوامع به کم و زیاد بودن قوانین مرسوم آن جوامع باز می‌گردد[۲۱۱]. در اصول ۱۲، ۱۳، ۱۵، ۲۳، ۲۴، ۲۸، ۳۳ و ۴۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز بر بنیان آزادی‌های فردی مانند آزادی بیان، اندیشه، کسب و کار و محل اقامت، آزادی‌های اجتماعی مانند آزادی‌های مذاهب اسلامی، اقلیت‌های دینی و اقوام و قبایل ایرانی، در پیوند با پیامدهای اجتماعی آن توجه شده است[۲۱۲].

راه‌های تحقق آزادی

یکی از مؤثرترین راه‌های تحقق آزادی، ارتقای سطح شعور عمومی و آگاهی مردم است. هر اندازه بر دانایی مردم افزوده شود می‌توان بر تحقق و تضمین و حتی تداوم آزادی امیدوارتر بود. اما با این همه صرف آگاهی و دانش و بالا رفتن سطح شعور عمومی برای این مسئله کفایت نمی‌کند و نیازمندی به ابزارها و ارزش‌های دیگری ضرورت می‌یابد. البته ارتقای سطح ادراک و شعور عمومی طبقه فاقد آزادی نمی‌تواند در تحقق و تضمین آزادی به تنهایی دخلی داشته باشد اگر چه می‌تواند مؤثر باشد. به همان نسبت که سطح فکر سلب‌شوندگان آزادی افزایش یافته است، سطح فکری سلب‌کنندگان و ابزارهای سلب آزادی نیز افزایش یافته است. به‌ویژه اینکه در غالب موارد سلب آزادی توسط طبقه حاکمه و اصحاب قدرت صورت می‌گیرد و آنان ضمن سلب آزادی، جو فروشی و گندم‌نمایی می‌کنند. لازمه انسانیت و مختار و آزاد بودن انسان این است که امکان انحراف و ظلم از او گرفته نشود. ایجاد مانع در راه انحراف بشر و مسدود ساختن ظلم صرفاً کار علم و آگاهی نیست. از آنجا که بشر از علم به عنوان ابزاری برای مقاصد استفاده می‌کند، اگر انسان در پی آزار و سلب امنیت و آزادی دیگران باشد، علم نه تنها او را منصرف نمی‌کند و نمی‌تواند بکند، بلکه علم خود ابزاری در دستان او می‌شود تا به نحو مؤثرتری بر سوءاستفاده خود بیفزاید[۲۱۳]. با این وضعیت، می‌بایست با تأکید بر علم و آگاهی به عنوان عنصری مهم، بر عناصر پرنفوذ دیگری نیز در این زمینه تأکید کرد تا بتوان به تحقق آزادی در جامعه امید بست[۲۱۴].

مبانی نظری آزادی

مقصود از مبانی نظری آزادی، آن دسته از دیدگاه‌های کلان و پیش‌فرض‌هایی است که آزادی در اندیشه انقلاب اسلامی بر آنها استوار است. این دیدگاه‌ها و مبانی را می‌توان در یک تقسیم‌بندی کلان به دو دسته مبانی "فلسفی ـ کلامی" و مبانی فقهی ـ حقوقی" تقسیم کرد.

مبانی فلسفی ـ کلامی

توحید: در اندیشه انقلاب اسلامی، مهمترین پیش‌فرض فلسفی ۔ کلامی آزادی، توحید و خداباوری است. توحید و خداباوری ابعاد گوناگونی دارد که نزدیک‌ترین بُعد آن به آزادی "توحید عبادی" است. از این دیدگاه نه تنها خداباوری با اصل آزادی انسان منافاتی ندارد[۲۱۵]؛ بلکه آزادی حقیقی تنها در سایه عبودیت و بندگی خداوند تحقق می‌یابد. بندگی خدا گوهر گران‌بهایی است که باطن آن آزادی است[۲۱۶]؛ چراکه در سایه بندگی خدا، انسان از تمامی عوامل دیگر آزاد می‌گردد. همه انبیای عظام الهی آمدند تا بندهای بندگی غیرخدا را از دست و گردن انسان‌ها باز کنند[۲۱۷]. بندگی خداوند بیش از هر چیز، رهایی و آزادی انسان از هوی و هوس را به دنبال دارد و به همین دلیل، ممکن است قدرتمندان و صاحبان سلطنت‌های ظاهره متعددی وجود داشته باشد که با حریت و آزادی نفس و بزرگواری و بزرگ‌منشی بیگانه‌اند و بنده ذلیل و عبد مطیع نفس و هوی باشند[۲۱۸]. حب نفس، اسارت انسان را در پی دارد و آزادی واقعی در گرو رهایی از هوای نفسانی است[۲۱۹]؛ از این‌رو، اطاعت از هوی و هوس با توحید و خداباوری منافات دارد. اطاعت از هوای نفس به معنی اسارت نفس است که با حصار توحید الهی منافات دارد[۲۲۰].

افزون بر این، اعتقاد به توحید، آزادی انسان از ستمگران را به همراه دارد. از این دیدگاه، هر چه به سمت توحید و عبودیت الله پیش رویم، شر طواغیت و اندادالله کم‌تر خواهد شد[۲۲۱]. لذا، در این دیدگاه، انسان در عمل دو وظیفه دارد: یکی اطاعت از خدای متعال و عبودیت پروردگار عالم و دوم سرپیچی از اطاعت از هر آن چیزی که می‌خواهد در قبال حکمروایی خدا، بر انسان حکمرانی کند[۲۲۲]. عبودیت غیرخدا با آزادی و وارستگی انسان منافات دارد[۲۲۳]؛ در قرآن رها کردن انسان از بندگی و برداشتن زنجیر اسارت از گردن او، یکی از مهمترین اهداف رسالت انبیا ذکر شده استالَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [۲۲۴]. بر همین اساس قرآن کریم در تبیین مواجهه موسی (ع) و فرعون، وقتی فرعون سرپرستی و احسان به موسی (ع) را به او یادآور می‌شود تا آن پیامبر الهی را از اهدافش باز دارد، موسی (ع) در مقابل، پاسخ می‌دهد که وی نمی‌تواند در برابر بردگی مردمانش، صرفاً به این دلیل که در خانواده فرعون بزرگ شده است، ساکت بماند: وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرَائِيلَ[۲۲۵].

اختیار و اراده: یکی دیگر از مبانی فلسفی ـ کلامی آزادی، اصل اختیار و اراده است. اراده، قوه متعالی است که در روح انسان وجود دارد[۲۲۶]. از دیدگاه کلامی، اراده حالتی نفسانی و وجدانی است که از تصمیم و عزم برای به دست آوردن و برآورده ساختن چیزی، پس از تصور آن و تصدیق به فائده آن و حکم به لزوم به دست آوردن آن، حاصل می‌شود[۲۲۷]. از این‌رو، انسان به دلیل برخورداری از امکان تصمیم‌گیری بر انجام کارها پس از تصور و تصدیق آنها، برخوردار از اراده است[۲۲۸]. اما این امر به مفهوم تفویض و واگذاری مطلق امور به انسان نبوده؛ چرا که تمام اراده‌ها و مشیت‌ها ظل اراده و مشیت ازلی خداوند است[۲۲۹]. آزادی بشر با قضا و قدر الهی، هیچ‌گونه منافات ندارد[۲۳۰]. انسان به دلیل برخورداری از اراده و اختیار، موجودی آزاد است؛ اما آزادی او ذیل اراده خداوند قرار می‌گیرد. چنین نگرشی، یکی از عناصر اصلی اندیشه انقلاب اسلامی است که به موجب آن به نقش انسان و اراده و قدرت انسانی، ایمان زیادی داشته و در طول دوران انقلاب و در بررسی مسائل اسلامی به چنین نگرشی رسیده است[۲۳۱]. آزادی در انقلاب و نظام اسلامی برخاسته از اراده مردم آزاده و عبودیت خداوند است[۲۳۲]. خداوند در قرآن کریم اکراه در دین را نفی کرده است: لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ[۲۳۳]. این آیه بر این نکته تأکید دارد که دین اسلام، بر اساس شمشیر و خون نیست و اکراه و زور را تجویز نکرده است و نیز سست بودن کلام آنان که اسلام را دین شمشیر معرفی کرده‌اند، بیان می‌کند[۲۳۴].

بر اساس باور به وجود اراده در انسان، در جهان‌بینی اسلام، انسان شدنی است مستمر و پویشی است خودآگاه، انتخاب‌گر و خودساز[۲۳۵]. مقصود از "شدن" این است که انسان همواره در حال تغییر و دگرگونی است و این شدن همراه با یک پویش و تلاش است که هم آگاهانه است و هم بر اساس آن دست به انتخاب می‌زند و از این طریق رشد می‌کند و به جلو می‌رود و برخوردار از آزادی می‌گردد. چنین انسانی از کرامت ذاتی برخوردار است[۲۳۶]. آزادی به عنوان بزرگ‌ترین امتیاز برای انسانی است که خودآگاه، خودساز و محیط‌ساز است و توانسته است خود را از چنگال و جبر طبیعت برهاند و با حاکمیت مطلق در برابر قوانین طبیعت، آن را مهار و رام سازد[۲۳۷]. قدرت اراده، آزادی و انتخاب‌گری انسان به حدی است که علاوه بر جبر طبیعت توانسته است در برابر جبرهای اجتماعی، تاریخی و اقتصادی و نیز سنت‌ها و مکانیسم‌های آن به طور آزادانه رفتار کند. انسان با شناخت قوانین و عوامل اجتماعی توانسته است به طور آگاهانه و آزادی نوع‌آفرینی کند و به جاذبه‌های پیروزی‌آفرینی نائل شود. انقلاب ایران نیز به عنوان یک حماسه تازه و پیروز، نشان از شعور، آگاهی و آزادمنشی ملت ایران و رهایی از چنگال و جبر ایسم‌های تاریخی، اقتصادی و اجتماعی بوده است[۲۳۸].[۲۳۹]

مبانی فقهی ـ حقوقی

افزون بر مبانی فلسفی ـ کلامی، آزادی در اندیشه انقلاب اسلامی، مبتنی بر مبانی فقهی نیز هست: نفی سلطه: یکی از مهمترین مبانی فقهی آزادی، عدم جواز سلطه بیگانگان بر جامعه اسلامی است. از این دیدگاه، منطق اسلام این است که سلطه غیر را نمی‌پذیرد[۲۴۰]. این نگرش با روش اجتهادی به قرآن کریم مستند می‌گردد. بر اساس قرآن کریم، هرگز خدای تبارک و تعالی سلطه‌ای برای غیر مسلمان بر مسلمان قرار نداده است[۲۴۱]؛ به همین دلیل، یکی از اصول اساسی اندیشه انقلاب اسلامی، مبارزه با سلطه در سطح نظام بین‌الملل است. انقلاب اسلامی، بر این اساس، با نظام سلطه مخالف است. نظام سلطه، به معنای زورگویی دولت‌ها و پذیرش زورگویی توسط ملت‌ها است[۲۴۲].

نفی سلطه به عنوان یکی از مبانی فقهی آزادی در عرصه سیاست و روابط خارجی، در عرصه داخلی نیز قابل استناد است. اسلام در رابطه بین دولت و ملت نیز ضوابط و حدودی معین کرده است و برای هریک بر دیگری حقوقی تعیین نموده است که در صورت رعایت آن هرگز چنین رابطه‌ای یعنی رابطه مسلط و زیر سلطه به وجود نمی‌آید[۲۴۳].

عدم ولایت: اصل عدم ولایت از جمله مبانی آزادی در اندیشه انقلاب اسلامی است. در نظام مردم‌سالاری دینی، رأی مردم بر اساس تقوا و کرامت دینی افراد است. در این نظام، ولایت کسی پذیرفته خواهد شد که مورد تأیید خداوند متعال و مورد قبول شرع قرار گرفته باشد. در منطق اسلام صلاحیت و اهلیت ولایت؛ دارا بودن فقاهت، تقوا و عدالت و پذیرش مردم است. در نظام دینی، هم مردم و هم والی تابع شرع و قانون‌اند[۲۴۴]. در این نظام، زور و سلطه معنایی ندارد و رهبری و ولایت می‌بایستی بر مبنای عدالت و اسلام باشد[۲۴۵].

عدالت: یکی دیگر از مبانی فقهی آزادی، عدالت است. عدالت، مهمترین ارزش در جامعه است[۲۴۶] که در پرتو آن، حکومت‌ها به آزادی و استقلال خواهند رسید[۲۴۷] و حقوق بشر تأمین خواهد شد[۲۴۸]. مبنای عدالت و برابری انسان‌ها، ایشان را به مبارزه در برابر استعمار و استبداد بر می‌انگیزد[۲۴۹].

عدالت، پایه و اساس حکومت دینی و عادل بودن رأس ویژگی‌های حاکم و والی است. این اصل در دوران رژیم پهلوی و سلاطین جائر آن مهجور و متروک بوده است[۲۵۰]. چنانچه دولتی عدالت‌محور باشد، تبعیض و شکاف‌های طبقاتی از بین رفته و توجه به نیازهای محرومان پررنگ‌تر شده و راه برای ایادی زورگو و استعمار بسته و جامعه، تبدیل به جامعه توحیدی خواهد شد[۲۵۱]. در نظام جمهوری اسلامی ایران، ایجاد عدالت جهت آزادی مردم، از وظایف و مسئولیت‌های کارگزاران حکومتی است[۲۵۲].

مسئولیت‌پذیری: مسئول بودن انسان‌ها نیز از جمله مبانی نظری آزادی است. انسان موجودی آزاد و مسئول خلق شده و در برابر تأمین نیازهای خود، از جمله آزادی، دارای مسئولیت و تکلیف است. در تفکر اسلامی، مبارزه برای آزادی و نجات مظلومان، یک مسئولیت و تکلیف است که اسلام در کنار آزادی برای انسان‌ها، تکلیف را نیز برشمرده است که به نحو احسن و آزادانه، تکالیف خود را انجام دهند[۲۵۳]. آزادی در معنای تکلیف، بدین منظور است که انسان‌ها مکلفند علاوه بر تأمین آزادی خویش، آزادی دیگران را نیز حتی با جهاد و مبارزه تأمین کنند[۲۵۴]. آزادی هم دادنی است و هم گرفتنی است و این بدین معناست که انسان به کمک عقل و شعور و آگاهی می‌بایستی با حق و حدود خود آشنا و آزادی‌های خود را مطالبه نماید و مسئولان و کارگزاران حکومتی هم، حق سلب آزادی‌ها و حقوق طبیعی و قانونی افراد را نداشته بلکه مکلف به ادای آن نیز هستند[۲۵۵]. ایجاد حکومت آزاد، تعهد و تکلیف یک انسان اجتماعی است[۲۵۶] و بر این اساس کسانی که در عرصه‌های انتخاب مشارکت می‌کنند، در حقیقت به پیمان خود، متعهد و مسئول مانده‌اند[۲۵۷].

ظلم‌ستیزی: بشر از دیرباز شاهد ظلم، ستم، رنج و تبعیض بوده و همواره از دست طواغیت و قدرتمندان زورگو سیلی خورده است، به همین دلیل احقاق حقوق انسانی و حمایت از مظلوم و مقابله با ظالم، یکی از مبانی مؤکد اسلام[۲۵۸] و نقطه درخشان حکومت‌های توحیدمحور است که تبعیت از این الگو، راهی صواب در خوشبختی و سعادت جوامع بشری است. در جامعه‌ای که سلطه‌گری و ظلم و بیداد، سایه افکنده است، آزادی و عزت از آن جامعه سلب خواهد شد؛ به همین جهت مقابله با ظلم و ایستادگی در برابر آنها برای گرفتن و احقاق حقوق حقه و حمایت از مظلومان و حفظ شأن و کرامت انسانی، از کارویژه‌ها و خصلت‌های ذاتی جوامع خواستار آزادی و طرفدار عدالت قرار می‌گیرد[۲۵۹].[۲۶۰]

آزادی در فلسفه سیاسی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، هم به مثابه حق انسانی است و هم ناشی از مبانی و باورهای دینی است[۲۶۱] و از هر دو منظر انسان‌ها از مادر آزاد متولد می‌شوند و کسی حق ندارد آنها را برده و اسیر و بنده خودش کند و حق آزادی آنها را سلب کند[۲۶۲].

بر مبنای مبانی انسان شناختی و هستی شناختی معظم له، انسان با آزادی تعریف نمی‌شود؛ بلکه آزادی با انسان معنا می‌یابد. اگر چه ممکن است در مقطعی آزادی هدف کوتاه مدت قرار گیرد اما حق آن است که آزادی غایت زندگی نیست؛ بلکه زندگی آزاد به دنبال سعادت و کمال است. بشر مجموعه انگیزه‌ها و غرائض متضادی دارد و مکلف است در خلال این انگیزه‌های گوناگون راه کمال را بپیماید. آزادی به او داده شده به خاطر پیمودن راه کمال است. همین آزادی با این ارزش برای تکامل است؛ کما اینکه خود حیات انسان برای تکامل است[۲۶۳]. ایشان با استناد به آیه وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[۲۶۴]؛ جن و انس را آفریده خدا برای رسیدن به مرتبه عبودیت الهی می‌دانند که بسیار مرتبه والایی است. آزادی هم مثل حق حیات است، مقدمه‌ای است برای عبودیت، اسلام آزادی را همراه با تکلیف برای انسان دانسته که انسان بتواند با این آزادی تکالیف، کارهای بزرگ و انتخاب‌های بزرگ انجام دهد و به تکامل برسد»[۲۶۵]. بر مبنای این باور دینی است که ایشان معتقدند هیچ کس غلام و کنیز به دنیا نیامده است. همه انسان‌ها آزادند[۲۶۶] و آزادی از ره آوردهای دنیای غرب نیست بلکه ریشه الهی دارد[۲۶۷]. آزادی ملازم با اسلام است به طوری که هیچ کدام بدون دیگری قابل تصور نیست؛ اسلام منهای آزادی، اسلام واقعی نیست و آزادی در غیر اسلام هم توهمی بیش نیست[۲۶۸].

یک سری اصول و قواعد مسلم و ثابتی در فلسفه سیاسی حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای وجود دارد که حرکت به سمت آنها، ارزش و ارزش آفرین و تکامل محسوب می‌شود. این اصول و قواعد میزان ارزشیابی سایر مفاهیم و ارزش‌های سیاسی هستند. آزادی از جمله مفاهیم سیاسی است که در چارچوب این اصول تبیین، تعیین و تحدید می‌شود. اگر آزادی نردبان رشد و ترقی برای رسیدن به کمال و سعادت و حیات طیبه باشد بسیار ارزشمند است؛ اما اگر در خدمت ضائع کردن فراورده‌های ارزشمند معنوی یا مادی یک ملت به کار گرفته شود، همین آزادی مضر است[۲۶۹] و سبب فساد و گمراهی انسان می‌شود. در اینجا به برخی از اصول و مبانی آزادی در اندیشه ایشان اشاره می‌شود: آزادی، ریشه در اراده الهی دارد. بنابراین برای انسان «اصالت آزادی» وجود دارد و قید و بندهای خارجی و اسارت‌های اجتماعی عارضی هستند[۲۷۰].

آزادی به دلیل اصالت الهی ریشه در فطرت و طبیعت[۲۷۱] انسانی دارد و جزء حقوق اساسی همه انسان‌ها است و قابل سلب نیست[۲۷۲]. جایگاه فطری، الهی و طبیعی آزادی آن را به مثابه یک حق ضروری و عقلی قرار داده است.

خداوند تأمین این حق فطری را بر انسان‌ها به صورت تشریعی واجب کرده است، به طوری که هم بر انسان‌ها واجب است حق آزادی خود را مطالبه و محافظت کنند و هم بر دیگران حرام است که این حق را از سایرین سلب نمایند[۲۷۳]. با همه اهمیت و اصالت آزادی، این عطیه الهی برای انسان‌ها، نقش ابزاری و مقدمه‌ای دارد تا انسان‌ها بتوانند کارهای بزرگ و انتخاب‌های بزرگ بکنند و بتوانند به تکامل برسند»[۲۷۴].

تأمین و تحقق آزادی واقعی انسان تنها در سایه دین امکان‌پذیر است[۲۷۵]. اسلام ملازم با آزادی است، به گونه‌ای که هیچ کدام بدون دیگری قابل تصور نیست. اسلام منهای آزادی اسلام واقعی نیست و آزادی در غیر اسلام توهم است[۲۷۶].

آزادی از اساسی‌ترین مبانی انتخاب انسان است؛ به طوری که بدون آزادی، انتخابی برای انسان در زندگی فردی و اجتماعی باقی نمی‌ماند[۲۷۷].

آنچه در دنیای معاصر به نام آزادی مطرح شده، بخش کوچک و تحریف شده‌ای از آزادی است[۲۷۸]. مهم‌ترین رکن آزادی انسان، رهایی درونی انسان از اسارت هوا و هوس، شهوات، تمنیات و خواهشهای نفسانی و رذایل و اوصاف ضد اخلاقی است[۲۷۹].

آزادی از نظر ایشان از پدیده‌های مهم، پیچیده و چند ضلعی است که باید به صورت واحد ارزش‌گذاری بشود با این تفاوت که ابعاد درونی آزادی[۲۸۰]، بیشتر مورد توجه قرار دارند و بالطبع موانع آزادی درونی از موانع بیرونی تأثیرگذارتر است[۲۸۱]. از مصادیق این نوع آزادی به آزادی فکری و فرهنگی، آزادی از خرافات و جهالت‌ها، آزادی از تعصب‌های جاهلانه و کج‌فکری‌ها[۲۸۲] اشاره شده است و آزادی از شر نظام‌ها و سنت‌ها و رویه‌های جاهلی و طاغوتی و تشریفات، تجملات، مواضع طبقاتی نادرست و ضد انسانی، رنگ سیاه و سفید، این نژاد و آن نژاد و شرایط اقلیمی است[۲۸۳]. مهم‌ترین آزادی‌های خارجی را هم در قالب آزادی سیاسی یعنی رها شدن از قید و بند طاغوت‌ها[۲۸۴] و قدرت‌های دیکتاتور و مستبد و فشارهای سیاسی آنها معرفی کرده‌اند[۲۸۵].[۲۸۶]

انواع آزادی

آزادی انواع مختلفی دارد که در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان به آزادی فرهنگی، آزادی معنوی، آزادی فکر و اندیشه، آزادی اقتصادی و آزادی سیاسی و اجتماعی اشاره کرد. در اندیشه انقلاب اسلامی، قبل از هر چیز، آزادی فرهنگی مورد توجه قرار گرفته است.

آزادی فرهنگی

آزادی فرهنگی به معنای معیار واقعی بودن آزادی در عرصه فرهنگی و قرار گرفتن آزادی در مسیر رشد و تعالی انسان در اسلام مورد پذیرش قرار گرفته است و از این نوع از آزادی به آزادی معنوی نیز تعبیر شده است. مقصود از آزادی معنوی، آزادی انسان و رستگاری و تعالی اخلاقی اوست[۲۸۷].

آزادی فکر و اندیشه

انسان ذاتا موجودی عاقل و متفکر است و آزادی تفکر ناشی از استعداد ذاتی اوست. اسلام نیز مخالفتی با این نوع از آزادی ندارد. آزادی تفکر سبب رشد و ماندگاری اسلام شده است. برخی از ضرورت‌هایی که برای آزاداندیشی بیان شده عبارت است از اینکه: بدون آزاداندیشی، رشد اجتماعی، علمی، فکری و فلسفی امکان ندارد؛ آزاداندیشی لازمه علمی بودن جامعه و فرد است و...[۲۸۸].

آزادی اقتصادی

آزادی اقتصادی از نگاه اسلام در صورتی پذیرفته شده است که در چهارچوب بندگی خدا و احترام نهادن به حریم حلال‌ها و حرام‌ها تفسیر قرار بگیرد. در اسلام آزادی مالکیت برای همه افراد امت تأمین شده است، گرچه این آزادی مطلق نبوده و به توانایی تصرف در آن مقید است. آزادی مردم در احیای موات و حیازت مباحات و ... دلیل روشنی بر گستردگی آزادی اقتصادی در اسلام است. آزادی اقتصادی در دو موضوع متصور است: عدم وابستگی مالی افراد جامعه به دیگران و آزادی همه آحاد افراد جامعه به انتخاب کار و تولید و میزان کارکردن و مالکیت به اندازه توان و علایق خود[۲۸۹].

آزادی سیاسی

یکی از مصادیق مهم آزادی اجتماعی، آزادی سیاسی است. آزادی سیاسی به نقش مردم در زندگی سیاسی اشاره دارد و مقصود از آن انواع آزادی‌هایی است که فرد در حوزه اجتماع و در برابر حکومت دارا است؛ از این‌رو تعیین سرنوشت، آزادی بیان، حق اظهار نظر، آزادی قلم و مطبوعات، آزادی انتقاد و اعتراض و مواردی از این قبیل در شمار آزادی‌های سیاسی است[۲۹۰].

گونه‌شناسی آزادی

تبیین ماهیت و عرصه‌های آزادی در فلسفه سیاسی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، با تأملات عقلانی از داده‌های وحیانی انجام گرفته است. ایشان با اشاره به آیه ۱۵۷ سوره اعراف وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ[۲۹۱]؛ در مورد رسالت و مأموریت پیامبر اسلام (ص) تلویحاً به انواع آزادی اشاره دارند و بر این باور هستند که پیغمبر آمد تا غل و زنجیر را از دست و پای ملت‌ها و انسان‌ها باز کند و آنها را از شر چند قدرت اسارت‌گر رها کند:

- اولاً از شر قدرت دشمنان بیگانه و سلطه‌گران و جباران جهانی. نمی‌گذارد که قدرت‌های بزرگ عالم بر ملت اسلام مسلط بمانند و این همین چیزی است که امروز شعار مردم ما است، آزادی از سلطه ابر قدرت‌های عالم.

- ثانیاً آزادی از سلطه مستبدان و جباران داخلی و این همین چیزی است که شما مردم در دوران رژیم گذشته با آن جنگیدید. اسلام است که می‌گوید دستگاه سلطنت چه به نام سلطنت و چه به هر نام دیگر باید از اجتماعات انسانی ریشه‌کن شود. استبداد باید بمیرد. تحقیر انسان باید وجود نداشته باشد.

- ثالثاً آزادی از شر نظام‌ها و سنت‌ها و رویه‌های جاهلی و طاغوتی. اسلام به ما می‌گوید که اسیر تشریفات دست و پا گیر نباشیم. اسلام به ما می‌گوید که اسیر تجملات نباشیم. اسلام به ما می‌گوید که اسیر مواضع طبقاتی نادرست و ضد انسان نباشیم. این خود را بالاتر و برتر از دیگری نداند و او را مستوجب تحقیر بداند. اسلام به ما می‌گوید میان سیاه و سفید، میان این نژاد و آن نژاد فرقی نیست و هیچ نژادی حق ندارد به دلیل رنگ، به دلیل خون، به دلیل شرایط اقلیمی، دیگران را بنده و برده خود قرار بدهد. پس اسلام، طرفدار آزادی به معنای شکستن سنت‌های غلط جاهلی است[۲۹۲].

ایشان اهداف بعثت خاتم الانبیاء (ص) را آزادی انسان‌ها در شش مورد ذیل معرفی می‌کند: ۱. آزادی از قید ظلم و ستم و تحمیل حاکمان جور؛ ۲. آزاد از قید خرافه‌ها و اعتقادات نادرست ذلت آفرین؛ ۳. آزادی معنوی؛ ۴. آزادی اجتماعی؛ ۵. آزادی حقیقی؛ ۶. آزادی عقلانی[۲۹۳]. و در جای دیگر، آزادی را به سه بخش تقسیم می‌کنند[۲۹۴]: ۱. آزادی مطلق؛ که البته هیچ طرفداری در دنیا ندارد؛ کسی در دنیا نیست که به آزادی مطلق دعوت بکند؛ ۲. آزادی معنوی: چیزی است که کسانی که معتقد به معنویات‌اند، همه آن را قبول دارند. محل رد و قبول نیست. «آزادی معنوی یعنی آزادی انسان از قید هواها و هوس‌ها و شهواتی که آن پایه آزادی‌های حقیقی در جامعه است»[۲۹۵]؛ ۳۲. آزادی اجتماعی: «منظور از آزادی به مثابه یک حق انسانی برای اندیشیدن، گفتن، انتخاب کردن در عرصه زندگی اجتماعی است[۲۹۶]. به اعتبار متعلق آزادی آن را به دو قسم درونی و بیرونی تقسیم نمودند[۲۹۷] در مواردی نیز از آزادی شخصی یا فردی و آزادی عمومی نام می‌برند[۲۹۸]، و به اعتبار مکتب صاحب آزادی به دو نوع آزادی؛ «آزادی اسلامی»[۲۹۹] و «آزادی غربی»[۳۰۰]. از منظر دیگر، آزادی را به دو بخش کلی تقسیم می‌نمایند:

آزادی حقیقی

این آزادی، ملازم با آزادی معنوی، آزادی اجتماعی، آزادی عقلانی و همه موارد مثبتی است که ذکر آن گذشت. این آزادی در حقیقت رهایی معنوی انسان است و آزادی از قیدها و زنجیرهای درونی بشر است[۳۰۱]. ایشان در تعبیر جامعی آثار سیاسی آزادی حقیقی را چنین بیان می‌فرمایند: «آن ملتی که خلاصه اسیر احساسات پست کننده و ذلیل کننده خودش نباشد، اسیر خصلت‌های منفی خودش نباشد، اسیر هوا و هوس و شهوات خودش نباشد، اسیر ترس و طمع خودش نباشد، آن ملت اسیر قدرت‌های بیرون از وجود خودش، قدرت‌های جبار، قدرت‌های ظالم و سمتگر هم نخواهد بود و این یک نسخه‌ای است که برای تمام ملت‌های عالم علی السواء قابل اجراست و دوای درد همه ملت‌هاست. آزادی درونی، آزادی معنوی، آزادی از زنجیرهایی که باز دارنده انسان هستند از حرکت، از فعالیت، از اراده اما این زنجیرها بیرون از وجود او نیستند؛ در درون خود او هستند. آزادی از اینها، این یکی از فرق‌های اساسی میان نظر اسلام در باب آزادی و نظر مکاتب غربی است»[۳۰۲].[۳۰۳]

آزادی ظاهری

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به آزادی‌ای که در بینش غرب هست، آن را ضد آزادی می‌دانند که انسان را خوار و ذلیل و برده و اسیر هوا و هوس‌ها می‌کند. روح آزادگی و حریت را از انسان می‌گیرد. ایشان این آزادی ظاهری را «اسارت درونی» می‌دانند؛ زیرا اگر کسی اسیر تمایلات دل خودش هست و برده هوس‌ها و شهوت‌های خودش هست، این آزادی نیست. این اسارت است، این بردگی است. بنابراین، هیچ عاملی از بیرون نمی‌تواند یک انسان را آن جور برده کند که یک شهوت درونی، یک هوا و هوس درونی او را برده می‌کند او را اسیر می‌کند»[۳۰۴].[۳۰۵]

حدود آزادی

یکی از ابعاد آزادی که در فلسفه سیاسی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به آن توجه شده است حدود و مرزهای آزادی است. ایشان با طرح این سؤال که «مرز آزادی کجاست؟ یعنی انسان‌ها تا چه حد و در چه محدوده‌ای و در چه چارچوبی آزادند و به کجا که رسیدند آزادی آنها باید محدود بشود و جلوی آزادی آنها گرفته بشود»[۳۰۶]، معتقدند که در هیچ یک از مکتب‌ها و فرهنگ‌ها و نظرات فلسفی و اجتماعی از آزادی مطلق طرفداری نشده است و در جامعه بشری این نوع آزادی ممکن هم نیست[۳۰۷]. پس آزادی مطلق یک جایی باید محدود بشود[۳۰۸]. در آموزه‌های اسلامی، آزادی‌های مردم در چهارچوب مقررات و ضوابط اسلامی پذیرفته شده است[۳۰۹]. بنابراین آزادی یک محدوده معینی دارد، اسلام معین کرده آن محدوده را. هیچ کس حق ندارد از آزادی خود به نحوی استفاده کند که به مردم، به جامعه، به دین، به نظام اسلامی ضرر و زیانی برسد[۳۱۰]. پس محدودیت‌های آزادی بر اساس معیار و ارزش‌هایی است که بر اساس آن ارزشیابی و تحدید می‌شوند[۳۱۱].[۳۱۲]

راهبرد و شیوه‌های تحقق آزادی

در اندیشه انقلاب اسلامی، تحقق آزادی مستلزم در پیش گرفتن راهبرد و شیوه‌های خاصی است. این راهبردها و شیوه‌ها، برخاسته از مبانی و بنیان‌های آزادی در اسلام است. براین اساس، با توجه به آنچه گذشت، می‌توان، تکیه بر تعالیم آسمانی را، مهم‌ترین راهبرد و باورمندی، قانونمندی، فرهنگ‌سازی و فرایندسازی را مهمترین شیوه‌ها در مسیر تحقق آزادی قلمداد نمود.

تکیه بر تعالیم اسلامی

آزادی از بنیادهای دین اسلام است[۳۱۳] و خداوند نیز سلطه غیر مسلم را برای مسلمانان قرار نداده و سلطه و چیرگی به جامعه مسلمانان، امری ناروا و مانع تحقق آزادی است[۳۱۴]. طبق موازین اسلامی، اگر مبادلات و مراودات به گونه‌ای باشد که باعث توسعه نفوذ بیگانگان در جامعه اسلامی شود، به نحوی که بتوانند در امور مسلمانان دخالت نمایند، این نوع ارتباطات، ممنوع است[۳۱۵]. دین اسلام که جامع احکام برای تمام زوایای زندگی بشری است، به مسئله آزادی نیز توجه داشته و در پرتو توجه به مفاهیم و احکام است که انسان‌ها می‌توانند آزاد باشند[۳۱۶] و تحت تأثیر و تسلیم هیچ قدرتی قرار نگیرند و از آزادی خود در برابر بیگانگان دفاع کنند[۳۱۷]. از این‌رو، تبعیت و تکیه بر قوانین و دستورات اسلامی که مترقی‌ترین دستورات است، مهمترین راهبرد در تحقق آزادی است[۳۱۸].[۳۱۹]

باورمندی

نخستین شیوه تحقق آزادی، باور به انحصار بندگی خدا و آزادی در برابر دیگران است. اعتقاد به اینکه انسان تنها بنده خداست و جز او هیچ‌کس حق سلطه بر انسان را ندارد، پیش‌شرط آزادی حقیقی انسان است. طبق اصل توحید، سلطه فردی بر فرد دیگر نفی شده و آزادی و برابری جوامع جزدر پرتو قوانین الهی صورت نمی‌گیرد[۳۲۰]؛ از این‌رو، چنانچه انسان از خدای خود غافل نشود، حریت و آزادی خود را حفظ کرده و قید عبودیت و اسارت در برابر دیگران را از گردن خود بر می‌دارد و در جمیع احوال آزاد می‌شود[۳۲۱]. به همین دلیل، در این نگرش هر چه ما به سمت توحید و عبودیت الله پیش برویم، شرّ طواغیت و اندادالله از سر ما بیشتر کم خواهد شد[۳۲۲]. حکومت جامعه توحیدی، حاکمیت الله است و با حاکمیت غیر خدا (نفس، شیطان و...)، منافات دارد[۳۲۳]؛ و راه تصرف آزادی حقیقی، در گرو رهایی از حب نفس و چنگال شهوت و دل سپردن به عبودیت حق است[۳۲۴]. بنابراین، انسانی که به توحید و بندگی خداوند اعتقاد دارد، از آزادی خود مواظبت می‌کند و در این صورت، آزادی انسان در سایه توحید تحقق می‌یابد.

افزون بر این، در صورت اعتقاد به توحید، حاکمان در جامعه نیز برای خود حق سلطه بر انسان‌ها را قائل نبوده[۳۲۵]، آزادی مردم و حکومت شوندگان را رعایت می‌کنند. به همین دلیل، طغیان و ستم به مردم و عدم رعایت حقوق و آزادی آنان در حکومت به منزله عهدشکنی با اسلام است[۳۲۶]. و بدین ترتیب، در اندیشه انقلاب اسلامی، تصدی قدرت به مثابه یک مسئولیت دانسته می‌شود و در نتیجه همواره حاکمان به عنوان مسئولین باید کارهای خود را آن‌گونه که شایسته مردم است انجام دهند[۳۲۷].[۳۲۸]

قانون‌مندی

در اندیشه انقلاب اسلامی، قانون‌مندی یکی از مهمترین شیوه‌های تحقق آزادی به حساب می‌آید. قانون‌مندی مردم، احزاب، گروه‌ها و حاکمان مهمترین عامل زمینه‌ساز تحقق آزادی در جامعه است. از این دیدگاه، اگر همه اشخاص، گروه‌ها و نهادها در برابر قانون خاضع باشند و آن را محترم بشمارند، هیچ اختلافی پیش نمی‌آید[۳۲۹] و در نتیجه همگان به حقوق اساسی خود دست یافته، آزادی همگان تحقق می‌یابد. بر این اساس برای تحقق آزادی، همگان باید خود را با قانون تطبیق دهند[۳۳۰]. در این اندیشه قانون‌شکنی مهمترین عامل به‌وجود آمدن دیکتاتوری و از دست رفتن آزادی در جامعه است. از این‌رو، کسانی که می‌خواهند قانون را بشکنند اینها دیکتاتورانی هستند که با چهره اسلامی و آزادی‌خواهی خود را نشان داده‌اند[۳۳۱]. اگر بی‌قانونی در جامعه‌ای رایج شد، مصالح مردم پایمال شده و راه برای تسلط زورگویان باز خواهد شد[۳۳۲]. در بعضی موارد ممکن است که قوانین اجتماعی به گونه‌ای باشد که افراد قادر به تأمین آزادی خویش نباشند و قانون عامل سلب آزادی از آنها شود[۳۳۳]. بنابراین، قانون‌گذاری تسهیل‌کننده آزادی و رعایت قانون موجبات کنار رفتن دیکتاتوری و تحقق آزادی را در جامعه فراهم می‌سازد و به همین دلیل، قانون از جایگاه محوری در جامعه برخوردار بوده؛ چرا که قانون در تمام امور کشور یک شاخص، یک محور و یک فصل الخطاب محسوب می‌شود[۳۳۴]. با فصل الخطاب دانستن قانون در این دیدگاه، منافع همگان تأمین گردیده، جلوی نقض حقوق افراد گرفته شده و آزادی همگان تأمین می‌گردد[۳۳۵].

فرهنگ‌سازی

انسان موجودی است اجتماعی، که از بدو تولد تا پایان زندگی، از محیط اجتماعی کوچک خانواده پای را فراتر نهاده و به فضای بیرونی و وسیع جامعه قدم می‌گذارد و در تعامل با انسان‌ها رشد می‌کند، تکامل می‌یابد، فرهنگ‌پذیری دارد و شخصیت می‌یابد. انسان‌ها با هدایت غرایز خود می‌توانند به طور آگاهانه و حساب شده راه خود را انتخاب کنند به طوری که آزادی نقش مهمی در شخصیت انسان داشته و هستی انسان با آزادی انفکاک‌ناپذیر است. این آزادی و انتخاب آزادانه است که می‌تواند زندگی و شخصیت آدمی را انسانی و الهی کند[۳۳۶]. در تعلیم و تربیت اسلامی خشونت و ارعاب جایز نیست و همواره بر والدین، معلمان، مدیران، مسئولان و رهبران جوامع شایسته است که در برابر نقائص و کاستی‌های خود نقدپذیر باشند و از اعمال خشونت، پرهیز کرده و تهدید و زور را عامل سلب آزادی‌های طبیعی افراد که نمونه آن "انتقاد" می‌باشد- نکنند[۳۳۷]. انتقاد و نقدپذیری از اصول اساسی یک جامعه آزاد است. در کشور ما نیز، راه انتقاد از مسئولین و دولت، صراحتاً توسط ملت باز می‌باشد و مسئولین نیز با روحیه انتقادپذیری و تحمل و شکیبایی در صدد پاسخ‌گویی بر خواهند آمد[۳۳۸]. ضمن اینکه نشانه پویایی و نشاط و لازمه تحول و حالت مطلوب جامعه، در انتقاد و تلازم انتقادکردن و انتقادپذیری است[۳۳۹].

بدین ترتیب عامل موفقیت در خودسازی افراد جوامع در درجه نخست، محیط خانواده است که در تمام ابعاد نگرشی، گرایشی و رفتاری از والدین تأثیر می‌پذیرد. دوم، الگو قرار گرفتن متصدیان امر آموزش یعنی معلمان هستند که می‌بایستی با خودسازی و تقویت کمالات و وارستگی‌های علمی و عملی خویش و متوسل نشدن به خشونت، در جذب افراد و پدیدار شدن جامعه اسلامی کوشا باشند. سوم، محیط‌های مدیریتی و مسئولان هستند که با سعه صدر در مواجهه با انتقادات و باور به ارزش آزادی در جامعه به نشر فرهنگ آزادی کمک می‌کنند[۳۴۰]. دین اسلام، دین آزادی است و در پرتو جامعه اسلامی و مهذب و دارای تعلیم و تربیت صحیح است که به انسان‌ها، شخصیت و آزادی خود آگاهانه داده خواهد شد[۳۴۱].[۳۴۲]

فرایندسازی

فرایندسازی، فعالیت‌های مرتبط و متوالی برای رسیدن به محصول خاص است. به طوری که فعالیت‌هایی چون باورمندی و قانون‌مندی و فرهنگ‌سازی از شیوه‌های دستیابی به محصول آزادی است. انقلاب ایران، انقلاب توحیدمحور و بر مبنای قانون اساسی است که در بطن آن، فرهنگ نقدپذیری، آزادی بیان و انتخابات آزاد نهادینه شده است که اصول و سیاست‌های آن نیز، بر همین محورها صورت می‌پذیرد. بدین منظور، تبیین و اتخاذ سیاست‌های کلی نظام، با جهت‌گیری‌ها و خط‌مشی‌های قوای سه‌گانه در قالب اختیارات خود و تعامل آنها با یکدیگر، پدیدار می‌گردد[۳۴۳]. بر اساس وظایف قوای سه‌گانه در جمهوری اسلامی ایران سه مقوله "قانون"، "اجرا" و "نظارت" در این مسیر مورد تأکید قرار می‌گیرد. طبق فرایند معقول و منطقی، اداره امور اجرایی توسط قوه مجریه و در مرحلۀ قانون‌گذاری، توسط قوه مقننه و در مرحله نظارت بر عملکردها و تعقیب متخلفان از قانون و احقاق حق و جلوگیری از ظلم، توسط قوه قضاییه محقق می‌شود[۳۴۴]. در این مسیر، ساز و کارها و خط‌مشی‌های قوای سه گانه و عملکرد آنها در تدابیر امور مملکتی، می‌بایستی طبق اصول قانون اساسی، انجام گیرد و در این راستا، هرگونه اظهار نظر و نقد مغرضانه و اختلاف سلیقه شخصی و دو دستگی میان مسئولین، که باعث فضاسازی و فرهنگ‌سازی ناصحیح و گمراهی افکار عمومی گردد، امری غلط و برخلاف مصالح کشور تلقی می‌گردد[۳۴۵]. بنابراین طراحی جامع این فرایند و تعیین نقش دقیق و هماهنگ قوای سه گانه در راستای تحقق اهداف انقلاب اسلامی و گسترش آزادی‌های مشروع و قانونی و فراهم کردن زمینه‌های لازم برای ارائه یک الگوی مطلوب، ضرورت می‌یابد و به عنوان یک شیوه کلان و اساسی باید مد نظر قرار گیرد[۳۴۶]. رهنمودهای بنیان‌گذار انقلاب اسلامی و مقام معظم رهبری در زمینه فرایند آزادی که با ارتباط و تعامل مؤثر قوای سه گانه به دست می‌آید، همواره بیانگر این شیوه بوده است[۳۴۷].

آسیب‌ها و چالش‌های فراروی آزادی

آزادی نیز همچون دیگر مقوله‌های اساسی با آسیب‌ها و چالش‌هایی روبه‌روست که ناشی از عدم رعایت حدود آزادی در عرصه اجتماعی است. مهمترین این آسیب‌ها و چالش‌ها عبارت‌اند از:

هرج و مرج

از آنجا که آزادی و امنیت ارتباط تنگاتنگی با هم دارند، تحقق آزادی بدون توجه به امنیت، می‌تواند چالش‌های امنیتی در جامعه به‌وجود آورد. به همین دلیل، ضمن تأکید بر ضرورت آزادی و عقاید، بر این نکته نیز تأکید می‌گردد که آزادی آنان نباید با شورش همراه باشد و باعث تغییر مسیر ملت گردد[۳۴۸]. در واقع هرج‌و‌مرج و ناامنی بزرگ‌ترین خطر در برابر آزادی است[۳۴۹]. افزون بر این، ناامنی در جامعه مهمترین عامل از بین رفتن منافع عمومی مردم می‌گردد و به همین دلیل، بر طبق این دیدگاه وقتی کسی علیه منافع کشور و علیه سود کشور اقدامی کند، آزادی‌اش محدود می‌شود[۳۵۰]. ازاین رو، آزادی در جامعه نباید به هرج‌ومرج بیانجامد و نباید از این آزادی که وجود دارد، کسانی برای متشنج کردن فضا استفاده کنند[۳۵۱]. بر این اساس، در این اندیشه بر ضرورت آشنایی مردم با فرهنگ آزادی تأکید می‌شود[۳۵۲].[۳۵۳]

تفرقه

یکی دیگر از آسیب‌های آزادی، مخدوش شدن وحدت جامعه و پیدایش تفرقه در آن جامعه است. به همین دلیل، آزادی در حکومت اسلامی نباید به وحدت جامعه آسیب برساند چرا که رمز پیروزی ملت ما، اتکال به خدا و وحدت کلمه بود[۳۵۴]. در این اندیشه، وجود آزادی ممکن است سوء استفاده‌هایی نیز به همراه داشته باشد[۳۵۵]. یکی از این سوء استفاده‌ها، "دنبال کردن خط ایجاد اختلاف و تفرقه" در جامعه است[۳۵۶] و به همین دلیل، ممکن است به نام آزادی بین مردم اختلاف انداخته شود[۳۵۷]؛ چرا که در صورت ایجاد تفرقه و اختلاف در بین مردم، اعتماد ملت به عنوان بزرگ‌ترین سرمایه جمهوری اسلامی شکسته می‌شود[۳۵۸].[۳۵۹]

توطئه

چنانچه از فضای آزاد جامعه، در جهت توطئه علیه مصالح جامعه استفاده شود، آزادی با آسیب جدی روبه‌رو می‌گردد. به همین دلیل، از این دیدگاه، آزادی بیان و قلم و عقیده برای همگان وجود دارد؛ ولی مردم توطئه را هرگز اجازه نمی‌دهند[۳۶۰]. چنین عملی خیانت به ملت تلقی شده و قابل پذیرش نخواهد بود[۳۶۱]. از این‌رو، در اندیشه انقلاب اسلامی، "آزادی غیر از توطئه است"[۳۶۲]، و در صورت سوء استفاده از آزادی و توطئه، بی‌تردید، منافع مردم از بین می‌رود و به همین دلیل ایراد و اشاعه سخنانی که علیه ملت و بر عکس خواسته‌های آن باشد آزادی نیست[۳۶۳]. بنابراین، میان آزادی انتقاد و توطئه علیه منافع مردم تفکیک می‌شود و به همین دلیل، در انقلاب اسلامی میان بیان نظر مخالف و توطئه و دشمنی زیر نقاب اعلام نظر مخالف، تفاوت وجود دارد[۳۶۴].[۳۶۵]

قانون‌شکنی

در اندیشه اسلام، آزادی در حدود قانون است[۳۶۶]. یکی از آسیب‌هایی که در خصوص استفاده از آزادی در جامعه قابل طرح است، سوء استفاده از آن و عدم رعایت قوانین و مقررات در جامعه به بهانه آزادی است[۳۶۷]. به همین دلیل در اندیشه انقلاب اسلامی، ضرورت استفاده صحیح از آزادی مورد توجه قرار گرفته است. از این دیدگاه، باید از آزادی استفاده صحیح صورت گرفته و بر طبق مقررات شرع و عقل عمل نمایند[۳۶۸].

عدم استفاده صحیح از آزادی و نادیده گرفتن قوانین و مقررات در پرتو آزادی، ضربات زیادی به جامعه وارد می‌سازد و در این صورت آزادی، ضرر زننده به منافع جامعه تلقی می‌گردد[۳۶۹]. از این دیدگاه، آزادی اجتماعی که در اسلام ارزش زیادی دارد، اگر در خدمت ضایع کردن فرآورده‌های ارزشمند معنوی یا مادی یک ملت به کار گرفته شود، مضر است[۳۷۰]. از این‌رو، آزادی نباید وسیله قانون شکنی در جامعه باشد[۳۷۱]. در اندیشه انقلاب اسلامی استفاده از آزادی ادبی دارد[۳۷۲] و ادب آن رعایت قانون و مقررات و استفاده صحیح از آن است.[۳۷۳].

در بدنه اجتماع نیز اگر همگان به آزادی در چارچوب قانون باور داشته باشند، سوء استفاده از آزادی به مثابه یک ناهنجاری اجتماعی نکوهش می‌شود. در این زمینه، مهم‌ترین نقش را قانون اساسی ایفا می‌کند[۳۷۴]. امام خمینی معتقد است قانون اساسی به مثابه یک بیانیه قانونی[۳۷۵]، حقوق اساسی، عمومی و طبیعی مردم را تبیین می‌کند و حافظ این حقوق و ضامن آزادی‌های مرتبط با آنهاست[۳۷۶]. مجری آن نیز حکومتی است که اقتدار خود را از قانون کسب کرده است[۳۷۷]. ایشان با تأکید بر نقش قانون[۳۷۸]، آن را یک آموزه سارگار با اسلام می‌داند و مفهوم حکومت را به «تبعیت از قانون» پیوند می‌زند[۳۷۹]. ایشان پس از بیان مصادیق آزادی غیرقانونی مانند مخالفت با اسلام، مخالفت با مصالح کشور و مخالفت با عفت عمومی، درباره پیامدهای زیانبار آن، به ویژه هرج و مرج اجتماعی هشدار می‌دهد[۳۸۰] و از مطبوعات، رسانه‌ها و احزاب می‌خواهد مراقب باشند تا مصالح کلی، شئون اسلام و جامعه مسلمان را به خطر نیندازند[۳۸۱].[۳۸۲]

فساد و انحرافات اجتماعی

بروز فساد و انحرافات اجتماعی یکی از آسیب‌های فراروی آزادی به شمار می‌آید. از این‌رو، فساد و انحرافات، مرز بهره‌برداری از آزادی در جامعه دانسته می‌شود. از این دیدگاه، اگرچه اسلام بیش از هر چیزی به آزادی عنایت دارد ولی هر چیزی که مخالف با عفت عمومی باشد را مخالف آزادی می‌داند[۳۸۳]. اسلام آزادی را به رسمیت می‌شناسد، اما آزادی بی‌بندوباری را خیر[۳۸۴]. به دیگر سخن، اسلام مخالف فساد است و همه آزادی‌هایی را که به فساد منجر نشود پذیرفته است[۳۸۵]. و در نتیجه، آن آزادی که به فساد و تباهی ملت و کشور منتهی بشود، مردود است[۳۸۶].

بدین ترتیب، اندیشه انقلاب اسلامی مرز خود از فرهنگ غربی را در بحث آزادی مشخص می‌کند. درحالی که در فرهنگ غربی، آزادی شهوات جنسی یک امر مباح و مجاز و بی‌قید و شرط دانسته می‌شود[۳۸۷]، در اسلام، خویشتن‌داری در مقابل چیزی که به آن آزادی جنسی گفته می‌شود، مورد تأکید قرار می‌گیرد[۳۸۸]. افزون بر این، در غرب، آزادی به معنای نادرست و مضرآن، یعنی آزادی از قیدوبندهای خانوادگی، آزادی از نفوذ مطلق مرد و آزادی از حتی قید ازدواج و تشکیل خانواده و پرورش فرزندان مطرح می‌شود[۳۸۹]، درحالی که، در اسلام، آزادی علاوه بر آن حدود مادی، مرزهای معنوی هم دارد[۳۹۰].[۳۹۱]

مهم‌ترین آسیبی که در بعد فردی متوجه، نعمت آزادی است، فساد درونی و نفسانی است که به ویژه صاحبان قدرت را گرفتار می‌کند. بر این اساس، امام خمینی تأکید می‌کند قدرت اگرچه خودش کمال است، اگر در دست افراد فاسد قرار بگیرد، همین کمال را به فساد می‌کشانند[۳۹۲]، در برابر، پرهیزگاری که همان آزادی معنوی است، به مثابه یک ابزار نظارتی درونی می‌تواند انسان آزاده و آزاداندیش را به ثمر بنشاند[۳۹۳]، تا در جایگاه زمامدار، حافظ حقوق و آزادی‌های عمومی و اجتماعی باشد، شخصی که در این جایگاه قرار می‌گیرد، چنان که امام خمینی خاطرنشان ساخته، مانند هر انسان غیرمعصوم دیگری، مصون از اشتباه نیست و در معرض خطاست[۳۹۴]؛ بنابراین بر رفتار و کردار او نیز باید نظارت شود. در حکومتی که زمامدار را نه صاحب قدرت، بلکه تنها عامل قدرت می‌داند[۳۹۵]، قدرت سیاسی جامعه به وسیله چند نهاد که در عرض یکدیگر قرار دارند اعمال می‌شود[۳۹۶]، تا از این طریق، قدرت مهار و کنترل شود. امام خمینی نیز با هدف کنترل قدرت، با تکیه بر بنیان معرفت دینی، اشراف فقیه عادل و منتخب مردم را بر نهادهای قانونی، ضامن رعایت آزادی‌های مردم و مانع شکل‌گیری استبداد در جامعه می‌دانست[۳۹۷]؛ البته چنین فقیه عادلی، تنها زمانی در این جایگاه قرار می‌گیرد که آگاهی و عمل او در ابعاد گوناگون اخلاقی، دینی و ملی مورد شناخت و تأیید جامعه قرار گرفته باشد و مردم آن را برگزیده باشند[۳۹۸].[۳۹۹]

ترویج باطل و تحریف عقاید

آزادی در نزد سلطه‌گران و بیگانگان، ایجاد خفقان، وحشت و قلدری و دست‌اندازی بر جوامع دیگر است[۴۰۰]. قیود و عقاید باطل و انحرافی، عامل اسارت اجتماعی است. تعهدات و قراردادهای تحمیلی برای هر ملتی نشان از وجود سلطه‌گری و سلطه‌پذیری در آن جامعه است. بدین ترتیب سران سلطه به اسم آزادی در دست‌اندازی و استیلای بر جوامع با تحریف عقاید و رواج اندیشه‌های باطل و خرافی و تحمیل آن بر مردم، و به زنجیر کشیدن آنها در غل و زنجیر اسارت و وابستگی، سعی نموده‌اند[۴۰۱]. در اندیشه انقلاب اسلامی، تحریف حقایق و تحمیل آراء و عقاید و نشر اکاذیب به اسم آزادی بیان، ممنوع می‌باشد[۴۰۲].[۴۰۳]

فتنه‌گری

آزادی به غیر از فتنه است و چه بسا کسانی که به اسم استفاده از آزادی، جهت تخریب نظام و ضرر به ملت و مصالح آن، به فتنه‌گری و توطئه‌پردازی پرداخته‌اند؛ چنین عملی برخلاف اصول آزادی است[۴۰۴]. فتنه‌گری پدیده رایج در ایران قبل و بعد از انقلاب می‌باشد که به همت مردم انقلابی به نتیجه‌ای نرسیده است[۴۰۵]. به عنوان مثال، فتنه سال ۱۳۸۸، یکی از ترفندهای عمال بیگانه در تخریب نظام و گمراهی مردم بود که با امواج توفنده اعتراضات مردم در حماسه ۹ دی، نقشه‌های بیگانگان، نقش بر آب شد[۴۰۶].[۴۰۷]

بی‌بندوباری اخلاقی

آزادی مطلوب در پرتو اسلام و ارزش‌های اسلامی شکل می‌پذیرد. بدین ترتیب بی‌بندوباری، فرهنگ برهنگی، فحشا و آزادی‌های نامشروع جنسی و فساد اخلاقی مصادیق آزادی غربی است که عامل آن دورماندن از دست مایه‌های دین و معنویت است[۴۰۸]. آزادی مطلق در اسلام راه ندارد و آزادی بیان به عنوان یکی از اقسام آزادی، از حقوق انسان است[۴۰۹]، اما اسلام برای آن حد و مرز ترسیم نموده و مقید به موازین اخلاقی است[۴۱۰]. در جایی که گستردگی آزادی بیان، موجب ضرر جامعه و حقوق و آبروی افراد و اخلال در اصول اخلاقی و انسانیت انسان شود، این عمل، مورد پذیرش اسلام نیست[۴۱۱]؛ از این‌رو، غیبت، تهمت، دروغ، عیب‌جویی و سایر رذائل اخلاقی که مورد عقاب و عتاب اسلام و برخلاف موازین اخلاقی است و منجر به آزار مردم می‌شود، جائز نیست و مخالف با آزادی بیان به نحو مطلوب می‌باشد[۴۱۲].[۴۱۳]

نفوذ بیگانگان

آزادی نقطه مقابل سلطه است و ملتی که آزاد است دست اجانب را از استیلای بر جامعه خود، کوتاه خواهد ساخت و چنانچه جامعه‌ای نتواند آزادی خود را حفظ کند، راه را برای نفوذ بیگانگان باز خواهد ساخت. در منطق انقلاب اسلامی ایران نیز، یکی از ابعاد آزادی، عدم دخالت و نفوذ بیگانگان در جامعه اسلامی است[۴۱۴]. انقلاب اسلامی همواره آماج توطئه‌های داخلی و خارجی در پیش و پس از انقلاب بوده است. بعد از پیروزی انقلاب نیز تلاش‌های دشمن به منظور بازنمودن و نفوذ ایادی استعمار و استبداد در کشور، با استفاده از فضای باز سیاسی و تشکیل و سازماندهی احزاب و جناح‌های مخالف انقلاب صورت گرفت که مانند همیشه مردم هشیار و غیور ایران، آن را خنثی نموده‌اند[۴۱۵]. نفوذ عمال بیگانه، عامل مخدوش ساختن انقلاب می‌باشد و احزاب تا زمانی آزادند که مضر اقدامات ملت و مملکت واقع نشوند[۴۱۶].[۴۱۷]

استحاله نظام

براندازی و سقوط و در مرحله بعد، تحول در اندیشه‌ها و ارزش‌های انقلاب اسلامی، همواره مورد هدف دشمنان انقلاب ایران بوده است[۴۱۸]. آزادی یکی از ارزش‌های نهادینه انقلاب ایران است.

انقلاب ایران، تحولی عظیم در نظام جمهوری اسلامی ایران بود که ملت ایران توانست با عزم و اراده بر سلطه قهرآمیز دشمنان غلبه یابد که به واسطه این غلبه؛ دشمنان این مرز و بوم، همواره در متحول کردن و برگرداندن این نظام به حالت سلطه‌پذیری تلاش می‌کنند[۴۱۹]. دشمنان انقلاب با استحاله نظام سعی بر این داشتند که سیرت و باطن و روح انقلاب را از بین ببرند و آن را از داخل، مخدوش و فاسد سازند و کوشش نموده که با تغییرات ژرفایی در عمق انقلاب و از ریشه زدن روح ایمان، مسلمات این نظام را به چالش کشیده و آن را متحول کنند[۴۲۰]. به همین دلیل است که حمایت از ملل محروم و مستضعف و مقابله با ظلم که از بایسته‌ها و اصول اساسی انقلاب اسلامی است، مورد مخالفت دشمنان انقلاب واقع شده است و همیشه سعی بر این داشته‌اند، که این بایسته‌ها را محو نموده تا فقط اسم و ظاهری از این نظام برجا بماند و بدین وسیله به مطامع و منافع خود، که همان برقراری سلطه است، دست یازند[۴۲۱].[۴۲۲]

نبود نظارت بر دولت‌مردان

نظارت عمومی بر عملکرد و رفتار دولت‌مردان، با تکیه بر آگاهی مردم از حقوق خود و حدود آزادی‌های فردی و اجتماعی نیز نقش مهمی در حفظ آزادی و مقابله با استبداد دارد. امام خمینی با تأکید بر این نقش مردمی، نظارت عمومی را «نعمت بزرگ» و وظیفه افراد جامعه در برابر حکومت و زمامدار می‌دانست[۴۲۳]. دیدگاه ایشان بر این بنیان معرفتی بنا شده است که تنها از «حق تعالی به واسطه غایت کمال فعلش» پرسش نمی‌شود؛ اما موجودات دیگر و از جمله انسان، به دلیل ضعف و نقصانی که ذاتاً و عملاً دارند، بازخواست می‌شوند[۴۲۴]. ایشان معتقد است ولی فقیه در جایگاه رهبر جامعه اسلامی نیز از این قاعده بیرون نیست و باید پاسخ‌گوی اعمال خود باشد. در صورتی که این شرایط مراعات نشود، می‌توان از نصیحت و خیرخواهی تا دادخواهی[۴۲۵] و سپس تا اعتراض[۴۲۶] و قیام عمومی[۴۲۷] پیش رفت؛ زیرا چنان که برخی فلاسفه سیاسی گفته‌اند، فلسفه واگذاری قدرت اجتماعی، تأمین منافع مدنی و حفظ آزادی افراد است و اگر زمامدار به این امانت اجتماعی خیانت کند، جامعه حق دارد که خود را ار حکمرانی او برهاند[۴۲۸].[۴۲۹]

جایگاه آزادی در منظومه فکری امام خمینی

با کاوش در مکتوبات و سخنان حضرت امام خمینی می‌توان در دو حوزه فلسفی و حقوقی - تجویزی به بحث آزادی دست پیدا نمود. آزادی فلسفی امام در حوزه جبر و اختیار است. نظر ایشان دیدگاه معروف امامیه است که مشهور است به بَلِ الْأَمْرُ بَيْنَ الْأَمْرَيْنِ. خدا را فاعل مستقل معرفی می‌کند و باقی مخلوقات عین ربط هستند و در وجود عین فقر و تعلق می‌باشند؛ همه در ظل مشیت خداوند هستند. مشیت انسان ممکن را همان مشیت خدا می‌داند[۴۳۰]. بعد از آن به آزادی حقوقی - تجویزی می‌پردازد که همان آزادی در محدوده آزادی رفتاریاخلاقی است[۴۳۱].

به عقیده امام خمینی آزادی حق اولیه بشر است که از آغاز خلقت از طرف خداوند به او داده شده است[۴۳۲]. آزادی در کلام آن بزرگوار با تعابیر نعمت بزرگ الهی و هدیه آسمانی و امانت الهی آمده است و امتیازی نیست که حکومت یا دولتی آن را اعطا کند یا قصد گرفتن آن را داشته باشد[۴۳۳]؛ بلکه حقی است که انسان قبل از به وجود آمدن جامعه سیاسی از آن برخوردار بوده است و حکومت موظف به پاسداری آن است. امام خمینی ضمن به رسمیت شناختن انواع آزادی‌های فردی، سیاسی، اندیشه و... شرکت مردم در تصمیم‌گیری‌ها، مواردی چون شرع، عقل، اخلاق و قانون را حدود آزادی تعریف می‌کند. دیدگاه ایشان در خصوص مفهوم آزادی حاکی از واقعیت موجود است نه مفهوم آزادی در مغرب زمین[۴۳۴]. از آنجا که جهان‌بینی امام خمینی جهان‌بینی توحیدی و اسلامی است؛ لذا دیدگاه‌های دیگر را به شدت مورد انتقاد قرار می‌دهد. نگاه انتقادی ایشان به آزادی در غرب بر سه محور است؛ الف) آزادی سه مطرح در آنجا مخالف سنت‌های بشری و مخالف اخلاق است و هیچ قاعده و قانونی را بر نمی‌تابد[۴۳۵]. ب) اگر هم اسمی از آزادی برده می‌شود، ظاهری و صوری است؛ چراکه هر دو دیدگاه مدرن امروزین یعنی مارکسیسم و لیبرالیسم به دلیل وجود از فقدان دیکتاتوری در حزب کمونیسم و استبداد نژادپرستانه اکثریت لیبرالیسم، نشان از فقدان آزادی در این جهان‌بینی دارد[۴۳۶]. در واقع سخنان و مکتوبات حضرت امام واکنشی در مقابل عاریه‌ای بودن این پدیده در ایران است. از نگاه ایشان واژه امروزین آزادی مفهوم جدیدی است که از زمان مشروطه به بعد وارد ایران شده است و با مفهوم بومی، دینی و اسلامی بودن آن متفاوت است.

برای آن بزرگوار مفهوم و عناصر آزادی غربی مطرح نیست؛ بلکه انتقاد ایشان به ورود برخی نمادهای فسادانگیز آزادی به ایران بود که در سایه دولت مستبد شاه با هویت ایرانی و هنجارهای دینی - اسلامی آن به شدت مقابله می‌کرد[۴۳۷]. ایشان در راستای نقد واژه آزادی این مفهوم را وارد حوزه اخلاقی - دینی نموده و از زاویه تشریع از معایب این آزادی وارداتی سخن راند و مفهوم جدیدی برای آن بیان کرد. در هامش اخلاقی دیدگاه ایشان، بشر باید از قدرت شهوات و هوس‌های دنیایی بیرون بیاید وگرنه اسارت او در آن ورطه مسجل بوده و هنوز طعم آزادی را نچشیده است. ایشان حریت و آزادی نفس از تمنیات بیرونی را نشان قدرتمندی و بزرگ منشی می‌دانند. در نگاه اقتصادی به غرب نیز آزادی در غرب را مخالف با اخلاق و سنت‌های انسانی می‌داند[۴۳۸].

ایشان معتقدند که اگر در غرب مصادیق مفید آزادی هم باشد ولی به اقتضای طبیعت خود چیز مفیدی به جامعه ایرانی نمی‌دهد؛ مصادیقی از آن را سرازیر می‌کند که باعث تباهی ما می‌شود[۴۳۹]. امام خمینی در بیانات متعددی آزادی لیبرالی غربی یعنی همان آزادی به تعبییر اول را طرد می‌کند. از نظر ایشان رهایی و به خود وانهادگی انسان در هیچ جا مطلوب نیست،؛ چراکه آزادی به شکل غربی آن موجب تباهی انسان به‌خصوص نسل جوان می‌شود و از نظر عقل و وحی محکوم است[۴۴۰].[۴۴۱]

مقایسه رویکرد انقلاب اسلامی به آزادی با سایر رویکردها

رویکرد لیبرالیسم

آزادی در لیبرالیسم غرب، بر پایه تفکرات اومانیستی و انسان‌گرایی محض است[۴۴۲]. این مکتب غربی، خدای عالم وجود را، انسان معرفی می‌کند و قدرت و اراده را تنها در دست او می‌داند درحالی که در اسلام آزادی بر پایه توحید و عبودیت حق و رهایی از قیود و نظام‌های اجتماعی است[۴۴۳]. با توجه به این نکته مهم، آزادی در اسلام با لیبرالیسم به عنوان مهمترین مکتب انسانی مدافع آزادی سه تفاوت اساسی پیدا می‌کند: نخست؛ در مکتب غربی لیبرالیسم، آزادی انسان، منهای حقیقتی به نام دین و خداست[۴۴۴] و آزادی و ایمان در منافات با یکدیگر قرار گرفته‌اند[۴۴۵]، درحالی که در اسلام، آزادی ریشه الهی دارد[۴۴۶]. دوم؛ در لیبرالیسم غربی چون حقیقت و ارزش‌های اخلاقی نسبی است، لذا آزادی نامحدود است و از لحاظ معنوی و اخلاقی هیچ حدی وجود ندارد[۴۴۷]؛ درحالی که در اسلام ارزش‌های مستم و ثابتی وجود دارد، بنابراین آزادی با این ارزش‌ها محدود می‌شود[۴۴۸]. تعهد نسبت به آزادی به عنوان یک اصل در مکتب لیبرالیسم مورد پذیرش قرار گرفته است و با اصولی چون خوشبختی، برابری، عدالت اجتماعی، دموکراسی و حفظ پیوستگی یا نظم و ثبات اجتماعی برابری نمی‌کند[۴۴۹]. سوم؛ در غرب حد آزادی را منافع مادی تشکیل می‌دهد درحالی که در اسلام آزادی، علاوه بر حدود مادی، مرزهای معنوی نیز دارد[۴۵۰].

مردم‌سالاری در نظام اسلامی، متکی به آزادی آراء و عقاید مردمی است، این در حالی است که در کشورهای غربی مردم از آزادی چندانی برخوردار نیستند و رأی آنها می‌بایستی موافق با تصمیمات حکام قرار گیرد و غیر از این، سردمداران حکومت مطابق امیال خود رفتار می‌کنند[۴۵۱]. تمایزات مذکور ریشه در نگرش‌های بنیادین اسلام و لیبرالیسم دارد که مهمترین آنها پذیرش و یا انکار اومانیسم است. در لیبرالیسم، آزادی به عنوان حق یا به عنوان یک ارزش، از تفکر انسان‌گرایی نشأت می‌گیرد و انسان محور عالم وجود و محور اختیار در این عالم است و باید آزاد باشد؛ درحالی که در اسلام مبنای اصلی آزادی، توحید است[۴۵۲].

برداشت لیبرالیسم از آزادی در قالب آزادی منفی و آزادی مثبت صورت‌بندی شده است. از منظر تاریخی، آزادی منفی از اهمیت سیاسی ویژه‌ای در تاریخ اندیشه و مکتب لیبرالیسم برخوردار است. به همین دلیل، واژه آزادی در مفهوم نوین خود بیشتر در پیوند با آزادی‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و بنیاد دموکراسی به کار رفته، در چهارچوب آزادی‌های گوناگون مانند آزادی انجمن، آزادی سخن، آزادی اندیشه، آزادی مطبوعات و آزادی کار و تکاپوهای سیاسی و اقتصادی تعریف شده است[۴۵۳]. به تدریج نوعی پیوند میان آزادی‌های سیاسی- اجتماعی و آزادی‌های اقتصادی در آموزه سرمایه‌داری صورت می‌گیرد و مکتب لیبرالیسم با تأکید بر پیوند مذکور، تحقق آزادی‌های سیاسی- اجتماعی را از طریق تحقق آزادی‌های اقتصادی امکان‌پذیر می‌داند و بدین ترتیب، به گونه‌ای آزادی‌های اقتصادی اولویت می‌یابند. این اولویت یافتن به مفهوم وانهادن فعالیت‌های اقتصادی افراد به نظم خودجوش بازار است. از این دیدگاه، نظم بازار چیزی نیست که از طریق برنامه‌ریزی آگاهانه طرح‌ریزی و ساخته شده باشد[۴۵۴]؛ بلکه به صورت خودجوش شکل می‌گیرد. در این نگرش دولت تنها به عنوان زمینه‌ساز، شرایط و وضعیت مناسب را برای فعالیت اقتصادی فراهم می‌کند[۴۵۵].

رویکرد سوسیالیسم

سوسیالیسم به مثابه مهمترین مکتب رقیب، در انتقادات خود سرمایه‌داری را نشانه رفته است. از دیدگاه طرفداران سوسیالیسم، نوعی تضاد میان خصلت اجتماعی تولید و شکل خصوصی مالکیت سرمایه‌داری وجود دارد، به همین دلیل، وظیفه عمده دولت وحزب در دوره گذار از سرمایه‌داری به سوسیالیسم، الغای آنچه که بازار آزاد خوانده می‌شود و سازماندهی مدیریت برنامه‌ریزی شده اقتصاد است[۴۵۶]. البته سوسیالیسم به عنوان جریان منتقد از نحله‌های گوناگونی برخوردار است؛ اما تمام انواع سوسیالیسم یک جنبه مشترک دارند و آن الغای مالکیت خصوصی است که به اعتقاد آنان سرچشمه تمام نابرابری‌ها و بیدادگری‌های اجتماعی است. بدین ترتیب، سوسیالیسم با تأکید بر مفهوم عدالت اجتماعی، آزادی مفروض در سرمایه‌داری را به چالش کشیده، در برابر لیبرالیسم از ایده تقدم عدالت اجتماعی بر آزادی سخن می‌گوید. مطالعه اندیشه سیاسی غرب بیانگر این واقعیت است که لیبرالیسم به‌رغم مواجهه با نقد بنیادین از سوی سوسیالیسم، توانسته است به لحاظ نظری به جریان غالب در اندیشه سیاسی غرب تبدیل گردد. این وضعیت، بر سرنوشت مفاهیم و آموزه‌های این مکتب و از جمله آزادی به مثابه یکی از مهمترین آنها، تأثیرگذار بوده است و آزادی را به عنوان مفهوم کانونی اندیشه سیاسی غرب مطرح کرده است[۴۵۷].[۴۵۸]

رویکرد انقلاب اسلامی

در مقایسه رویکرد انقلاب اسلامی به آزادی با رویکردهای مختلفی که تاکنون درباره آزادی توسط اندیشمندان و مکاتب بشری ارائه گردیده، می‌توان به اختصار از تعبیر "جامعیت، تعالی و کمال" استفاده کرد. رویکرد انقلاب اسلامی به آزادی رویکردی جامع است. مقصود از جامعیت، توجه همزمان به دو جنبه مادی و معنوی آزادی است[۴۵۹]. درحالی که در مکاتب بشری، عمدتاً جنبه مادی آزادی مورد توجه قرار گرفته است، در انقلاب اسلامی افزون بر آن، جنبه معنوی آزادی نیز در نظر گرفته شده است. به همین دلیل، از این دیدگاه، آزادی در پناه معنویات، سعادت یک ملت را در پی خواهد داشت[۴۶۰]. این نگرش درباره آزادی از این‌روست که، اسلام آزادی سالم و صحیح را تأمین می‌کند[۴۶۱]. بر این اساس، در این اندیشه آزادی‌های گوناگونی که در زندگی دنیوی وجود دارد تا جایی مورد پذیرش قرار می‌گیرد که با سعادت اخروی و معنویات انسان ناسازگاری نداشته باشد و از این‌رو، می‌توان به تقدم آزادی معنوی بر آزادی مادی در این اندیشه حکم کرد و به همین دلیل، در این دیدگاه، با معنویات می‌توان آزادی را حفظ نمود[۴۶۲].

در اندیشه انقلاب اسلامی بر این نکته تأکید می‌گردد که آزادی درست و آزادی معقول، مهمترین هدیه دین به یک ملت و به یک جامعه است[۴۶۳]. دلیل این مدعا در این دیدگاه آن است که اگر در رویکردهای دیگر و به ویژه رویکرد لیبرالی به آزادی، از حق آزادی سخن به میان می‌آید، اسلام بالاتر از این، آزادی را امر فطری انسان می‌داند[۴۶۴]. از این‌رو آزادی یک حق است اما حقی برتر از سایر حقوق[۴۶۵]. لذا آزادی در حکومت‌های مادی با حکومت‌های معنوی و اسلام با هم متفاوت است[۴۶۶].[۴۶۷]

توفیق و کارآمدی جمهوری اسلامی در تحقق آزادی‌های مطلوب

تأسیس نظام جمهوری اسلامی ایران

نخستین نکته در بیان توفیقات جمهوری اسلامی، توجه به موفقیت این اندیشه در مسلط شدن و تأسیس نظام جمهوری اسلامی است. تأسیس این نظام خود به وضوح حکایت از موفقیت این اندیشه در پیاده‌سازی آزادی در ایران دارد. از این دیدگاه، تا وقتی که رژیم پهلوی برقرار بود، ایران از استقلال و آزادی بهره‌ای نداشت[۴۶۸]. علاوه بر این در بعد خارجی ملت ایران نعمت بزرگی را با انقلاب اسلامی به‌دست آوردند که عبارت از آزادی از زورگویی قدرت‌های بزرگ بود[۴۶۹]. این دستاورد، آزادی از سلطه و تصرف و نفوذ قدرت‌های بزرگ است که در انقلاب اسلامی ایران به عنوان اصل نه شرقی و نه غربی شناخته شد[۴۷۰]. تحقق جمهوری اسلامی و رسیدن به استقلال به عنوان مهمترین دستاورد اندیشه انقلاب اسلامی خود موجبات آزادی‌های مطلوب را در ایران فراهم ساخت. یکی از نکات مهم در این باره، تلاش برای تحقق آزادی در کنار خداباوری است[۴۷۱]. این ویژگی چنان ظرفیتی را برای جمهوری اسلامی ایران فراهم ساخت که توانست با تکیه بر تعالیم قرآن کریم و سنت به سرعت مصادیق گوناگون آزادی‌های مطلوب را تحقق بخشد[۴۷۲].

آزادی فرهنگی

آزادی فرهنگی، یکی از آزادی‌های مطلوب دوران بعد از انقلاب است. آزادی فرهنگی در دوران قبل از انقلاب، با در برداشتن یک موجودیت منفی و مرض‌گونه، پیامدهایی چون فلج کردن و شکست روحی جامعه را در پی داشت[۴۷۳] و آزادی اخلاقی بی‌قیدوبند فرهنگی و ترویج فساد و فحشا بود[۴۷۴]. رژیم پهلوی با ورود فرهنگ استعماری غرب، سعی در تخریب فرهنگ و برنامه‌های اسلامی و انسانی و ملی ما نمود[۴۷۵]، تا آحاد جامعه را از درون، بی‌محتوا و وابسته کند و برآیند این فرهنگ استعماری، تولید نیروهای استعماری، به خصوص قشر جوان بود که با تباهی و به فساد کشیدن آنها، توانست هویت ملی و اسلامی آنها را مخدوش سازد[۴۷۶]. این نوع فرهنگ فاسد غربی در تمام عرصه‌های فرهنگی، از جمله مراکز علمی و رسانه‌های گروهی و عرصه‌های هنری کاملاً مشهود بود[۴۷۷]. با پیروزی انقلاب، این نوع آزادی استعماری غربی از صحنه جامعه رخت بربست و انقلاب ایران با قطع وابستگی و نفی غرب‌زدگی و بازیابی هویت ایرانی و اسلامی و تربیت و تهذیب نیروی انسانی، توانست به استقلال و آزادی فرهنگی دست یابد و هویت اسلامی خود را حفظ کرده و راه هرگونه فرهنگ منحط و بیگانه را مسدود سازد و به عنوان زیربنایی برای رسیدن به آزادی و پیشرفت در عرصه‌های گوناگون، قرار گیرد[۴۷۸].[۴۷۹]

آزادی اقتصادی

از دیگر مصادیق آزادی‌های مطلوب انقلابی، آزادی اقتصادی است. اقتصاد آزاد و شکوفا، مرهون کشوری آزاد و استقلال یافته و به دور از وابستگی است[۴۸۰]. در سال‌های پیش از انقلاب، جامعه ایران در فضای تیره و تار تقلید غرب قرار گرفته بود و در تصمیم‌ها و امور مملکت آزادی نداشت. در آن دوره، ایران، سراسر وابستگی و عقب‌ماندگی بود که در این میان، وابستگی اقتصادی شدت بیشتری داشت و این رژیم مانع پیشرفت و رشد در اقتصاد کشور شده بود[۴۸۱]، و با وارد کردن کالاهای لوکس و تجملی، ایران را در مسیر تولید اندک و مصرف انبوه کالاهای وارداتی قرار داده و آن را به بازار مصرفی فرآورده‌های غربی تبدیل نمود[۴۸۲]. با پیروزی انقلاب اسلامی، این‌گونه آزادی اقتصادی در ایران محدود شد و تلاش برای پیاده کردن برنامه‌های اقتصادی اسلامی و رشد و رفاه اقتصادی تحت اصولی چون، معنویت و عدالت آغاز گردید تا از این طریق ملت از فقر و تنگنا و وابستگی به غیر، نجات یابند[۴۸۳].[۴۸۴]

آزادی علم و فناوری

از دیگر دستاوردهای انقلاب اسلامی، آمیختن دانش و فناوری با ارزش‌های معنوی و استقلال و آزادی است[۴۸۵]. انرژی هسته‌ای و فناوری آن، حق مسلم ملت ایران است که امروزه به خواست عمومی ملل عرب نیز تبدیل شده است[۴۸۶] و ملت‌های خاورمیانه که طالب پیشرفت و صلح و امنیت‌اند، در حق بهره‌گیری از این فناوری، آزادند[۴۸۷] و شاید یکی از اهداف غبارآلود کردن فضا، توسط قدرت‌های غربی، در مورد برنامه‌های صلح‌آمیز هسته‌ای ایران، این است که مانع توجه جدی ملت‌های منطقه به این حق طبیعی خود باشند[۴۸۸].

با آزادی در تولید علم و صنعت بود که ایران اسلامی توانست، در عرصه فناوری و انرژی هسته‌ای به پیشرفت‌های چشمگیری دست یافته و به جایگاه جهانی ارتقا یابد. این آزادی عمل در فناوری هسته‌ای و رسیدن به این مرتبه، همواره مورد اعتراف دشمنان ایران بوده است[۴۸۹] و به همین منظور برای اخلال در روند فناوری هسته‌ای، ایران را آماج تهمت‌های خویش قرار داده‌اند. آنها همواره ایران را به ساخت سلاح‌های هسته‌ای و بمب اتم، متهم نموده و در مقابل، جمهوری اسلامی ایران تأکید می‌کند که اعتقادی به سلاح هسته‌ای نداشته و فعالیت‌های هسته‌ای‌اش صلح‌آمیز است[۴۹۰].[۴۹۱]

آزادی سیاسی ـ اجتماعی

یکی از مصادیق آزادی، را می‌توان آزادی انتخاب و رأی دانست که در ابتدا نسبت به تأسیس اصل نظام جمهوری اسلامی صورت گرفت. مردم ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی با آزادی سر صندوق‌های أخذ رأی رفته و به این نظام رأی دادند[۴۹۲]. افزون بر رفراندوم، آزادی انتخاب و رأی در تصمیم‌گیری‌های اساسی دیگر نیز از دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران بود[۴۹۳]. از این دیدگاه، این دستاورد از چنان اهمیتی برخوردار است که می‌توان ادعا کرد در منطقه خاورمیانه و حتی در کمتر نقطه‌ای از دنیا، آزادی انتخاب و آزادی رأی به قدر جمهوری اسلامی ایران وجود ندارد[۴۹۴].[۴۹۵]

آزادی بیان

از دیگر عرصه‌های توفیق جمهوری اسلامی در تحقق آزادی، آزادی انتقاد و بیان است[۴۹۶]. آزادی انتقاد درجات گوناگونی دارد که در نهایت به جابه‌جایی دولت از طریق انتخابات نیز می‌انجامد. مهمترین شاخصه آزادی در جمهوری اسلامی ایران این است که ملت، مسئولان کشور را انتخاب می‌کند، اگر از عملکرد آنها راضی بود این انتخاب را ادامه می‌دهد اما اگر راضی نبود آنها را کنار می‌گذارد و دیگران را انتخاب می‌کند[۴۹۷].

تلاش جمهوری اسلامی ایران از دیدگاه رهبران آن، تحقق آزادی به گونه خاص است که از آن به آزادی "منطقی" تعبیر شده است[۴۹۸]. آزادی منطقی، آزادی در چهارچوب اسلام و قانون است. آزادی منطقی، آزادی در مسیر رشد و تعالی جامعه است که در این صورت حرکت ایران در این مسیر مستمر بوده و در "هیچ جا متوقف نخواهد شد"[۴۹۹].[۵۰۰]

ضرورت آزادی

آزادی همواره از دو جنبه ارزش و حق طبیعی انسان بودن، مورد توجه اندیشمندان بوده است. انسان از اول خلقت، آزاد آفریده شده است و باید آزاد باشد و آزادی حق خدادای او است؛ لذا در انکار و منع این حق از انسان نیاز به مدرک و دلایل مستدل خواهد بود. البته اینکه آیا آزادی ارزش مطلق است مافوق آن ارزش دیگری نیست یا نه؟ و اینکه دولت چگونه می‌تواند با پاسداشت حق آزادی شهروندان اقتدار خود را حفظ کند، مطالبی است که در مجالی دیگر به آن خواهیم پرداخت[۵۰۱].

ادب آزادی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر آن است که ادب استفاده از آزادی در حفظ آزادی بسیار اهمیت دارد. به نظر او، آزادی آداب و فرهنگی دارد که باید آن را آموخت و بدون آن، آزادی برای هیچ کس و هیچ جامعه‌ای، چنان که شایسته است، نه تنها فراهم نخواهد شد؛ بلکه از دست خواهد رفت که از نظر اسلام این برای یک جامعه فاجعه است. ندانستن ادب استفاده از آزادی هرج و مرج به وجود می‌آورد و در نتیجه آن مردم، تشنه یک استبداد قدرتمند می‌شوند[۵۰۲]. استفاده بد، غلط و غیر متعهدانه از آزادی بازی با افکار، احساسات، ایمان، دلبستگی‌های مردم و نیازهای جامعه بوده و نتیجه آن خروش مردم است. کسانی که پایبند و متعهد به فرهنگ آزادی نیستند، دشمنان آزادی و خانن به آزادی‌اند و نباید تحمل شوند[۵۰۳]. آموختن این ادب نیز وظیفه جمهوری اسلامی است[۵۰۴]. چنان که روشن شد، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در اصل آزادی فکر و بیان تردیدی ندارد؛ اما بر ادب استفاده از آن تأکید دارد. آزادی، اخلاق و منطق باید با هم باشند تا خلاقیت علمی و تفکر بالنده دینی ممکن گردد. آزادی بیان تنها مقید به «منطق و اخلاق و حقوق معنوی و مادی دیگران» بوده و به هیچ چیز دیگری مقید نیست و این باید به فرهنگ اجتماعی و حکومتی تبدیل گردد. همچنین، هدف انقلاب این بود که این آزادی در کنار تعادل، عقلانیت و انصاف فرهنگ غالب باشد، تا همه اندیشه‌ها در همه حوزه‌ها فعال و برانگیخته گردند و «زاد و ولد فرهنگی» که به تعبیر روایات پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت ایشان(ع)، محصول «تضارب آراء و عقول» است، عادت ثانوی نخبگان و اندیشه‌وران گردد[۵۰۵].

این رأی صاحب‌نظران که این آزادی «حمایت حکومت اسلامی» و «هدایت علماء و صاحب‌نظران» را لازم دارد تا تولید علم و اندیشه دینی و در نتیجه، تمدن‌سازی و جامعه پردازی ممکن و میسور شود؛ قابل تأیید است و حمایت از آزادی بیان در چارچوب قانون و تولید نظریه در چارچوب اسلام و نهادینه کردن آن، بهترین راه علاج هتاکی‌ها و مهار هرج و مرج فرهنگی است[۵۰۶]. این یک پیروزی و دستاورد است که در حالی که نسل حاضر از دو طرف افراط و تفریط رنج می‌برد، با گذر از «جمود و تحجر» و «خودباختگی و تقلید»، راه ترقی و تکامل در نشاط اجتهادی و تولید فکر علمی و دینی دانسته شده است. در حقیقت یافتن نقطه تعادل میان «هرج و مرج» و «دیکتاتوری» آغاز دوران جدید است[۵۰۷]. از مهم‌ترین ویژگی‌های آزادی فکر انقلاب اسلامی نقد و اصلاح هم «فرهنگ خفقان و سرجنبانیدن و جمود» و هم «فرهنگ آزادی بی‌مهار و خودخواهانه غربی» است[۵۰۸].

آزادی نعمتی بزرگ است که حفظ و تداوم آزادی مشکل‌تر از به دست آوردن آن است[۵۰۹]. مطالبه آزادی، به ویژه از سوی جوانان، باید همیشگی بوده و از یاد نرود[۵۱۰]. هرچند آزادی از سویی دادنی است و حاکمان اجازه ندارند آزادی‌های قانونی را از کسی سلب کنند، بلکه تلاش برای آزادی همه مردم، از هر طبقه وظیفه آنان است[۵۱۱]؛ اما از سوی دیگر «آزادی گرفتنی است»، یعنی هر انسان آگاه و با شعوری در جامعه باید با حق آزادی و حدود خودش آشنا باشد و آن را مطالبه کند و بخواهد[۵۱۲]. علاوه بر این، حداکثر استفاده از آزادی نیز برای حفظ آن ضروری است[۵۱۳] و تحجر و محدود کردن آزادی به بهانه دفاع از ارزش‌ها درست نیست[۵۱۴].[۵۱۵]

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

اسلام آزادی را به رسمیت شناخته و در متون و ادبیات اندیشمندان مسلمان نیز، به ویژه در دوران جدید مورد توجه قرار گرفته است. آموزه‌هایی چون توحید و خداباوری، اختیار و اراده انسان و نفی سلطه مهمترین مبانی آزادی در اندیشه انقلاب اسلامی است که بر پایه آنها انواع آزادی در گونه‌های آزادی فرهنگی، آزادی سیاسی اجتماعی، آزادی اقتصادی و آزادی اندیشه و فکر قابل تبیین می‌باشد. در اندیشه انقلاب اسلامی آزادی فرهنگی به مفهوم رهایی انسان از هوی و هوس در راستای رشد و تعالی انسان است. آزادی سیاسی - اجتماعی در مصادیقی چون آزادی قلم، بیان، رأی و شرکت در انجمن‌ها بروز یافته و آزادی اقتصادی در پرتو ارزش‌ها و مفاهیم اسلامی تبلور داشته و آزادی فکر و اندیشه در قالب ایده آزاداندیشی مطرح شده و آزادی مذهبی به مفهوم حق اقلیت‌های دینی نسبت به عمل بر طبق آئین دینی خود و به رسمیت شناخته شدن آنان است. آزادی در این اقسام با سایر مفاهیم سیاسی زندگی در اندیشه انقلاب اسلامی همچون شریعت، قانون، عدالت، اخلاق، امنیت و پیشرفت، ارتباط معنایی دارد که به نوعی اینها اصول حاکم بر آزادی‌های مطلوب در گفتمان فکری انقلاب اسلامی به حساب می‌آیند. این اندیشه شیوه‌ها و راهبردهایی خاص برای تحقق آزادی مطرح می‌کند که باورمندی و قانون‌مندی دو شیوه و راهبرد اصلی آن به حساب می‌آید. از این دیدگاه، آزادی با آسیب‌ها و چالش‌هایی نیز روبه‌رو است که ناامنی، تفرقه، توطئه، قانون‌شکنی، فساد، ترویج باطل و تحریف عقاید، فتنه‌گری، بی‌بندوباری، نفوذ بیگانگان، استحاله نظام و انحرافات اخلاقی و اجتماعی مهمترین آسیب‌ها و چالش‌ها به نظر می‌رسند. اندیشه انقلاب اسلامی با توجه به آنچه گذشت، از تمایز اساسی با دیگر اندیشه‌ها درباره آزادی برخوردار است که به اختصار می‌توان آن را در آموزه "جامعیت، تعالی و کمال" خلاصه کرد. رویکرد اندیشه انقلاب اسلامی به آزادی از این‌رو از جامعیت برخوردار است که همزمان به دو جنبه مادی و معنوی آزادی توجه می‌کند و فقدان یکی از این دو جنبه را در تحقق آزادی، نامطلوب می‌داند. این ویژگی، خصلت ویژه‌ای به آزادی در اندیشه انقلاب اسلامی بخشیده است که با استفاده از ادبیات رهبران انقلاب اسلامی ایران می‌توان از آن به تعابیر مختلفی از جمله "آزادی منطقی"، "آزادی قانونی" و "آزادی مسئولانه" تعبیر کرد. این تعبیر حکایت از نظریه خاص انقلاب اسلامی درباره آزادی دارد. در اندیشه انقلاب اسلامی آزادی با مسئولیت پیوندی تنگاتنگ دارد. این مسئولیت از دو بعد فردی و اجتماعی برخوردار است. در این اندیشه انسان آزاد است؛ اما نسبت به سرنوشت خود و دیگران مسئول شناخته می‌شود[۵۱۶].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. گفتارهای معنوی، ص۱۴.
  2. لک‌زایی، شریف، آزادی، ص ۱۶.
  3. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار استادان و دانشجویان کردستان، ۱۲/۲/۱۳۸۸.
  4. همایش بزرگ خواهران در ورزشگاه آزادی به مناسبت جشن میلاد کوثر، ۳۰/۷/۱۳۷۶.
  5. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۲۰/۶/۱۳۸۸.
  6. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم فارغ‌التحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  7. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم فارغ‌التحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  8. «و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  9. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم فارغ‌التحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  10. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۶۹؛ دیدار جمع کثیری از مردم، آمل، ۲۱/۳/۱۳۷۷؛ دیدار میهمانان داخلی و خارجی دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی، ۱۲/۳/۱۳۷۸.
  11. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در همایش بزرگ خواهران در ورزشگاه آزادی به مناسبت جشن میلاد کوثر، ۳۰/۷/۱۳۷۶.
  12. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم فارغ التحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرّس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  13. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم فارغ التحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷؛ دیدار جوانان در مصلای بزرگ تهران، ۱/۲/۱۳۷۹.
  14. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار جمع کثیری از مردم آمل، ۲۱/۳/۱۳۷۷.
  15. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران، ۲۴/۶/۱۳۷۷.
  16. حسنی، ابوالحسن، مقاله «آزادی اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۱۳۶.
  17. بحث آزادی منفی و آزادی مثبت را آیزایا برلین به طور مبسوط در کتاب خود مورد بحث قرار داده است. مشخصات کتاب‌شناختی این اثر عبارت است از: چهار مقاله درباره آزادی، ترجمه محمدعلی موحد، چاپ نخست، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۸.
  18. برای توضیح بیشتر بنگرید به: شریف لک‌زایی، «رابطه آزادی و اخلاق با تأکید بر دیدگاه آیت‌الله مطهری»، فصلنامه علوم سیاسی، شماره ۲۳، پاییز ۱۳۸۲.
  19. انسان کامل، ص۳۴۹.
  20. گفتارهای معنوی، ص۱۴.
  21. پیرامون جمهوری اسلامی، ص۹۱.
  22. گفتارهای معنوی، ص۱۴.
  23. گفتارهای معنوی، ص۱۷.
  24. در این باره نظریه «مک کالوم» قابل بررسی و ارائه است. ر. ک: شریف لک‌زایی، «رابطه آزادی و اخلاق با تأکید بر دیدگاه آیت‌الله مطهری».
  25. لک‌زایی، شریف، آزادی، ص ۱۶.
  26. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان نظام، ۱۵/۵/۱۳۸۲.
  27. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۱۹/۱۰/۱۳۶۵.
  28. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۱۲/۹/۱۳۶۱.
  29. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۵/۱۰/۱۳۶۵.
  30. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۳۰/۱/۱۳۶۴.
  31. «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
  32. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۱۹/۱۰/۱۳۶۵.
  33. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانش آموختگان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  34. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با میهمانان داخلی و خارجی مراسم سالگرد حضرت امام، ۱۲/۳/۱۳۷۸.
  35. مهاجرنیا، محسن، مقاله «نظام سیاست اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۸۱۱.
  36. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۸/۲/۱۳۷۵؛ ۱۳/۱۲/۱۳۸۱.
  37. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  38. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۰/۱۱/۱۳۷۴؛ ۲۳/۱/۱۳۷۸؛ ۱۱/۲/۱۳۸۴.
  39. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۷۳؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  40. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  41. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
  42. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۸/۴/۱۳۶۸.
  43. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۱۳.
  44. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۲۸۸، ۲۹۰، ۴۰۶.
  45. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۴۳۱.
  46. امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۴۶۲؛ ج۱۱، ص۱۴۸.
  47. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۲/۲/۱۳۷۷.
  48. امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۲۶۰؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱/۱۲/۱۳۷۹.
  49. امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۴۸۷، ۵۳۵؛ ج۸، ص۲۸۳.
  50. امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ۱۲-۱۳؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۳۳.
  51. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۱۷۴؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۴۸۷، ۵۳۶.
  52. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
  53. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۴/۱۱/۱۳۸۲؛ همو، مکتوبات، ۱۶/۱۱/۱۳۸۱.
  54. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۱۴.
  55. امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۵۰۹؛ ج۸، ص۴۴۰.
  56. امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۴۵۳؛ ج۵، ص۵۳۲-۵۳۳.
  57. امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۳۲۲-۳۲۳، ۳۷۱؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۲/۳/۱۳۷۸؛ ۱۴/۳/۱۳۸۰.
  58. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۳/۸/۱۳۸۲.
  59. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۱۴-۱۱۵، ۱۱۸.
  60. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۹، ص۶۴۵.
  61. امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۱۱۵، ۱۳۱، ۳۶۳.
  62. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۰/۶/۱۳۶۸.
  63. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۸/۲/۱۳۸۴.
  64. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۲/۱۲/۱۳۷۰؛ ۱۴/۷/۱۳۷۹.
  65. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۶/۵/۱۳۷۱.
  66. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۱۴۸-۱۴۹؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۵/۹/۱۳۷۵.
  67. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۴/۷/۱۳۹۰.
  68. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۱۵.
  69. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۴.
  70. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۵۲۶.
  71. جان لاک، آزادی فرد و قدرت دولت، ترجمه محمود صناعی، ص۱۰۴.
  72. منتسکیو، روح القوانین، ترجمه علی‌اکبر مهتدی، ج۱، ص۴۳۴؛ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۶، ص۶۲۰؛ ج۲۲، ص۱۷۶.
  73. منتسکیو، روح القوانین، ترجمه علی‌اکبر مهتدی، ج۱، ص۳۳۵.
  74. رقیه تمیمی، بررسی مفهوم آزادی و قانون در اندیشه‌های امام خمینی، جان لاک و منتسکیو، ص۲۴۰.
  75. ژرژ بوردو، لیبرالیسم، ترجمه عبدالوهاب احمدی، ص۴۱ ـ ۴۲.
  76. جان لاک، آزادی فرد و قدرت دولت، ترجمه محمود صناعی، ص۱۷۲.
  77. جان استورات میل، رساله درباره آزادی، ترجمه جواد شیخ الاسلامی، ص۱۹۱-۱۹۲.
  78. جان لاک، جستاری در حکومت مدنی، ترجمه بهادر نامدارپور، ص۱۹۲.
  79. جان لاک، آزادی فرد و قدرت دولت، ترجمه محمود صناعی، ص۱۶۶-۱۶۷.
  80. امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۱۹۷-۱۹۸.
  81. ویلیام تامس جونز، خداوندان اندیشه سیاسی، ترجمه علی رامین، ج۲، ص۹۸۳.
  82. رقیه تمیمی، بررسی مفهوم آزادی و قانون در اندیشه‌های امام خمینی، جان لاک و منتسکیو، ص۲۵۲.
  83. سیدکاظم سیدباقری، قدرت سیاسی از منظر قرآن کریم، ص۲۷۸.
  84. «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سو‌گرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بی‌گمان خداوند از آنچه می‌کنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵.
  85. امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۱۱۵؛ منصور انصاری؛ سعید نظری، «نسبت عدالت با آزادی در اندیشه سیاسی امام خمینی»، مجله اندیشه سیاسی در اسلام، شماره ۲ و ۳، ۱۳۹۴ش، ص۲۱.
  86. محمد آشوری، حقوق بشر و مفاهیم مساوات، انصاف و عدالت، ص۲۰۷؛ نجمه کیخا، «مفهوم و سازوکارهای تحقق عدالت اجتماعی در جامعه»، مجله علوم سیاسی، شماره ۲۶، ۱۳۸۳ش، ص۱۶۸ – ۱۷۲.
  87. امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۲۲۸.
  88. امام خمینی، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، ص۵۴.
  89. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۱۷-۶۲۰.
  90. علی اخترشهر، «الزامات عدالت و آزادی در اندیشه امام خمینی»، مجله علمی پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی، شماره ۴۲، ۱۳۹۴ش، ص۱۸۱.
  91. امام خمینی، صحیفه، ج۷، ص۵۱۱-۵۱۲.
  92. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲، ص۳۶۳؛ ج۵، ص۱۷۳.
  93. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۷.
  94. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۵۵؛ ج۵، ص۵۱۸.
  95. امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۴۳؛ ج۲۱، ص۱۷۷، ۲۸۹ و ۴۰۵-۴۰۶.
  96. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۳۱۴.
  97. فاضل قانع، حمید، مقاله «آزادی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص.
  98. ر. ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۴۴۵.
  99. ر. ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۴۲.
  100. ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۹۷؛ ج۹، ص۳۳۴؛ ج۱۷، ص۱۶۲؛ آیت الله خامنه‌ای، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  101. «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
  102. مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۴۲؛ آیت الله خامنه‌ای، ۱۲/۶/۱۳۷۷؛ آزادی.
  103. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۶۸.
  104. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۹۷، ۳۳۹، ۳۵۴، ۵۱۵-۵۱۷؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۳۰/۱/۱۳۶۹.
  105. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۳، ص۷۸۲؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۸۲، ۱۰۵، ۳۴۴.
  106. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۳۱/۲/۱۳۷۶.
  107. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۳/۱۰/۱۳۷۶.
  108. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۱۶.
  109. امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۲۹۹، ۴۱۴، ۴۷۱.
  110. امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۲۲۳، ۴۸۲، ۵۳۳-۵۳۴.
  111. امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۲۶۲.
  112. امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۱۳۳.
  113. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۹۱-۹۲، ۳۵۰-۳۵۱.
  114. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۳۲۴.
  115. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۱۷۴؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۴/۶/۱۳۷۷؛ ۱۹/۴/۱۳۷۹.
  116. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۷، ص۴۶۲؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۴/۱۲/۱۳۷۷.
  117. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۱۲۴-۱۲۵؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۰/۶/۱۳۷۸.
  118. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۳۰/۶/۱۳۸۷.
  119. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۵/۵/۱۳۸۲؛ ۱۵/۴/۱۳۸۸.
  120. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۱۶۸-۱۶۹، ۱۷۴؛ ج۲۵، ص۱۶۹-۱۷۰؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۴۵۶، ۴۵۹، ۴۶۲، ۴۸۶؛ ج۱۴، ص۷۳؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۳۸-۱۳۹؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱/۹/۱۳۶۸؛ ۲۶/۸/۱۳۷۷؛ ۲۳/۱/۱۳۷۸؛ ۱/۹/۱۳۸۱؛ ۱۹/۱۱/۱۳۸۸.
  121. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۱۷.
  122. امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۴۸۵، ۵۸۸؛ ج۶، ص۱۷۸؛ ج۷، ص۳۳۹-۳۴۰؛ ج۸، ص۲۶۴؛ ج۲۱، ص۴۰۶؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۱/۸/۱۳۷۳؛ ۲۴/۱۱/۱۳۸۲.
  123. امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۲۶، ۶۹.
  124. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۳/۳/۱۳۷۸.
  125. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۱/۸/۱۳۷۹.
  126. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۳/۱/۱۳۷۹؛ ۲۷/۷/۱۳۹۰.
  127. امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۴۰۹؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۸/۶/۱۳۸۴؛ ۲۹/۳/۱۳۸۵؛ ۶۸، ۶/۸/۱۳۸۸؛ ۱۳/۱۱/۱۳۸۸.
  128. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۱۹.
  129. صحیفه نور، ج۶، ص۲۱۹.
  130. علی بابایی، ج۲، ص۴۴ – ۴۵.
  131. صحیفه امام، ج۵، ص۲۰۲.
  132. صحیفه نور، ج۷، ص۲۴.
  133. صحیفه نور، ج۶، ص۲۵۹.
  134. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  135. حسن‌زاده، علی، مقاله «آزادی اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۷۹۱.
  136. سیدحسین اسحاقی، آزادی در اسلام و غرب، ص۵۲.
  137. علی شیرخانی، آزادی از نگاه اسلام شیعی، ص۱۱۷.
  138. عبدالوهاب فراتی، «آزادی در اندیشه امام خمینی»، مجله حکومت اسلامی، شماره ۱۲، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۴.
  139. سیدعبدالقیوم سجادی، مبانی تحزب در اندیشه سیاسی اسلام، ص۱۰۱؛ عماره، ص۱۷ ـ ۲۹؛ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۵۲۵-۵۲۷.
  140. فرانس روزنتال، مفهوم آزادی از دیدگاه مسلمانان، ترجمه منصور میراحمدی، ص۱۹.
  141. قاضی عبدالجبار همدانی، المغنی فی ابواب التوحید والعدل، تحقیق جورج قنواتی، ج۸، ص۳.
  142. فرانس روزنتال، مفهوم آزادی از دیدگاه مسلمانان، ترجمه منصور میراحمدی، ص۲۲۱.
  143. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل والنحل، تحقیق محمد بدران، ج۱، ص۹۷.
  144. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج۶، ص۳۷۱-۳۷۲؛ عبدالرزاق لاهیجی، گوهرمراد، تحقیق زین‌العابدین قربانی، ص۳۲۷.
  145. منصور میراحمدی، رابطه آزادی و ولایت در اندیشه سیاسی امام خمینی، ص۴۸۹.
  146. عبدالوهاب فراتی، «آزادی در اندیشه امام خمینی»، مجله حکومت اسلامی، شماره ۱۲، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۴.
  147. موسی نجفی، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، ج۱۰ (شیخ فضل الله نوری)، به کوشش علی اکبر علیخانی و همکاران، ص۹۹-۱۰۰.
  148. مقصود فراست‌خواه، سرآغاز نواندیشی معاصر (دینی و غیردینی)، ص۳۵۹ – ۳۷۰.
  149. موسی نجفی، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، ج۱۰ (شیخ فضل الله نوری)، به کوشش علی اکبر علیخانی و همکاران، ج۱۰، ص۹۹.
  150. میرزای نایینی، تنبیه الامة و تنزیه المله، تصحیح و تحقیق سیدجواد ورعی، ص۷۰-۷۲ و ۸۴ – ۸۵.
  151. محمود منصورنژاد، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، ج۱۱ (میرزای نایینی)، به کوشش علی اکبر علیخانی و همکاران، ص۶۵.
  152. سیدجواد صالحی، «جایگاه آزادی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی»، امام خمینی و حکومت اسلامی، فلسفه سیاسی (۱)، ص۴۱۹.
  153. سیدعبدالقیوم سجادی، مبانی تحزب در اندیشه سیاسی اسلام، ص۱۰۲.
  154. فاضل قانع، حمید، مقاله «آزادی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص.
  155. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، ص۱۳۶۰؛ ج۳، ص۸۲.
  156. مطهری، مرتضی، مرتضی، یادداشت‌ها، ج۱، ص۶۸.
  157. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۵، ص۱۵۰.
  158. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۱۲۸-۱۲۹، ۱۸۸، ۲۶۷-۲۶۹، ۳۷۵-۳۷۷.
  159. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، ص۴۴۴، ۲۸۷.
  160. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۴۳۸ -۴۴۰.
  161. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، ص۵۲۶ -۵۲۷.
  162. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۵، ص۲۴۲ -۲۴۴.
  163. خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۷/۱۲/۱۳۸۰؛ ۲۲/۷/۱۳۸۲؛ ۱۹/۲/۱۳۸۴؛ ۲۰/۷/۱۳۹۰.
  164. خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۰/۸/۱۳۶۸؛ ۲۴/۷/۱۳۹۰؛ همو، مکتوبات، ۲/۹/۱۳۶۸؛ ۲۹/۱۰/۱۳۸۳.
  165. خامنه‌ای، سید علی، مکتوبات، ۳/۱۲/۱۳۸۴.
  166. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۱.
  167. یادداشت‌ها، ج۱، ص۶۷ و ۱۱۷.
  168. یادداشت‌ها، ج۱، ص۵۷.
  169. یادداشت‌ها، ج۱، ص۵۸، ۱۲۲ و ۱۲۳.
  170. لک‌زایی، شریف، آزادی، ص ۲۱.
  171. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۱۱۷.
  172. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۴۳۵.
  173. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۴۴۲.
  174. سیدمحمدجواد غروی، مبانی حقوق در اسلام، ص۳۲۴.
  175. جان لاک، نامه‌ای در باب تساهل، ترجمه شیرزاد گلشاهی کریم، ص۱۷۱؛ آیزایا برلین، چهار مقاله درباره آزادی، ترجمه محمدعلی موحد، ص۲۵۱.
  176. احمد واعظی، «امام خمینی و مبحث آزادی»، مجله حکومت اسلامی، شماره ۱۲، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۰.
  177. «به راستی پروردگارتان همان خداوند است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت، شب را بر روز می‌پوشاند -که آن را شتابان می‌جوید- و خورشید و ماه و ستارگان را رام فرمان خویش آفرید؛ آگاه باشید که آفرینش و فرمان او راست؛ بزرگوار است خداوند پروردگار جهانیان» سوره اعراف، آیه ۵۴.
  178. امام خمینی، شرح دعاء السحر، ص۱۰۹ و ۱۱۳؛ شرح چهل حدیث، ص۵۳.
  179. منصور میراحمدی، «رابطه آزادی و ولایت در اندیشه سیاسی امام خمینی»، امام خمینی و حکومت اسلامی، فلسفه سیاسی (۱)، ص۴۹۲.
  180. امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۷.
  181. امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۷-۳۸۸..
  182. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۳۷۰.
  183. منصور میراحمدی، «رابطه آزادی و ولایت در اندیشه سیاسی امام خمینی»، امام خمینی و حکومت اسلامی، فلسفه سیاسی (۱)، ص۴۹۳.
  184. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۳۷۰.
  185. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری، ج۱، ص۱۵۵-۱۶۰.
  186. سیدمحمدحسین طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۳، ص۱۵۲.
  187. امام خمینی، الطلب و الاراده، ص۳۶.
  188. لک‌زایی، شریف، آزادی، ص ۶۵.
  189. ابونصر فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتھا، تحقیق علی بوملحم، ص۱۱۷؛ ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، تحقیق خلیل شحاده، ج۱، ص۵۴ -۵۵.
  190. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۳۳۲ -۳۳۳.
  191. مرتضی مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۲، ص۱۹۷، پاورقی.
  192. عبدالله جوادی آملی، جامعه در قرآن، تحقیق مصطفی خلیلی، ص۴۰ -۴۶.
  193. سید محمدحسین طباطبایی، آزادی از دیدگاه علامه طباطبایی، ترجمه علیرضا فراهانی‌منش، ص۹۴؛ ایمانوئل کانت، فلسفه حقوق، ترجمه منوچهر صانعی دره‌بیدی، ص۶۶-۶۷.
  194. جان لاک، جستاری در حکومت مدنی، ترجمه بهادر نامدارپور، ص۱۷۱.
  195. فرهنگ رجایی، در آزادی، به بهانه درگذشت آیزیا برلین، مجله اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره ۱۲۵ - ۱۲۶، ۱۳۷۶ش، ص۲۲ - ۲۳؛ محمدحسین جمشیدی، اندیشه سیاسی امام خمینی، ص۲۶۴؛ رقیه تمیمی، بررسی مفهوم آزادی و قانون در اندیشه‌های امام خمینی، جان لاک و منتسکیو، ص۲۹۷.
  196. احمد واعظی، «امام خمینی و مبحث آزادی»، مجله حکومت اسلامی، شماره ۱۲، ۱۳۷۸ش، ص۱۱۷.
  197. مایکل ساندل، لیبرالیسم و منتقدان آن، ترجمه احمد تدین، ص۳۴.
  198. جان لاک، تحقیق در فهم بشر، تلخیص پرینگل پتیسون، ترجمه رضا زاده شفق، ص۲۹۷؛ منتسکیو، روح القوانین، ترجمه علی‌اکبر مهتدی، ج۱، ص۳۳۶-۳۳۷.
  199. امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۷.
  200. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۱۴.
  201. امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۵۳۵.
  202. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۱۲۰؛ ج۹، ص۱۵۰.
  203. منصور میراحمدی، رابطه آزادی و ولایت در اندیشه سیاسی امام خمینی، ص۵۰۲.
  204. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۴۵۲.
  205. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۴۶۴.
  206. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۴۶۵؛ تحریرالوسیله، ج۱، ص۴۵۳ -۴۵۴ و ۴۶۲.
  207. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۴۲.
  208. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۷، ص۱۴۱-۱۴۲.
  209. امام خمینی، البیع، ج۲، ص۶۵۴-۶۵۵؛ عباس فقیه، «حریم خصوصی شهروندان با تأکید برفرمان هشت ماده‌ای امام خمینی»، مجله حقوق و ارتباطات، شماره ۱، ۱۳۹۰ش، ص۱۰۷.
  210. رقیه تمیمی، بررسی مفهوم آزادی و قانون در اندیشه‌های امام خمینی، جان لاک و منتسکیو، ص۱۵۲.
  211. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۳۵۲.
  212. لک‌زایی، شریف، آزادی، ص ۶۵.
  213. یادداشت‌ها، ج۱، ص۶۰-۶۲.
  214. لک‌زایی، شریف، آزادی، ص ۶۵.
  215. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۵، ص۱۳۲.
  216. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۵۶.
  217. حسینی خامنه‌ای، سید علی، طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص۲۵۲، ۳۹۵.
  218. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۵۶.
  219. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۲۴۳؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۹، ۱۲؛ ج۱۶، ص۳۸۹.
  220. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۳/۲/۱۳۷۱.
  221. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۱/۴/۱۳۷۷.
  222. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۲/۹/۱۳۷۹.
  223. حسینی خامنه‌ای، سید علی، طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص۲۳۱.
  224. «همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  225. «و (آیا) این نعمتی است که آن را بر من منّت می‌نهی که بنی اسرائیل را به بردگی گرفته‌ای؟» سوره شعراء، آیه ۲۲.
  226. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۵، ص۱۷۱.
  227. امام خمینی، آداب الصلاة، ص۱۵۶.
  228. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۶، ص۶۲۳.
  229. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، ص۳۸۶-۳۸۷؛ ج۳، ص۹۹؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۳۶۵.
  230. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، ص۵۲۷؛ ج۲۲، ص۴۴۵.
  231. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۹/۳/۱۳۶۸.
  232. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۶/۱۲/۱۳۸۱؛ ۱۴/۱۰/۱۳۸۶.
  233. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  234. طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، ج۲، ص۵۲۳-۵۲۵.
  235. حسینی بهشتی، سید محمد و دیگران، آزادی، هرج‌ومرج، زورمداری، ص۲۶.
  236. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۴۳۵-۴۳۷؛ حسینی بهشتی، سید محمد، قسط و عدل، مجموعه سخنرانی‌ها، ج۳، ص۱۷۸؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۴/۷/۱۳۹۰.
  237. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، ص۵۲۶-۵۲۷؛ حسینی بهشتی، سید محمد، قسط و عدل، مجموعه سخنرانی‌ها، ج۳، ص۱۷۹-۱۸۰.
  238. حسینی بهشتی، سید محمد، قسط و عدل، مجموعه سخنرانی‌ها، ج۳، ص۱۸۱-۱۸۴؛ ر. ک: حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲/۸/۱۳۶۹.
  239. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۴.
  240. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۹۱.
  241. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۳۱۶-۳۱۷.
  242. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۰/۸/۱۳۶۸؛ ۱۸/۴/۱۳۸۳؛ ۱۱/۶/۱۳۸۴.
  243. امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۲۲۳.
  244. حسینی بهشتی، سید محمد، ولایت، رهبری، روحانیت، ص۱۶۱-۱۶۹، ۱۸۵-۱۹۳؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  245. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۱۶۹.
  246. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۷/۴/۱۳۷۷.
  247. امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۱۱۵.
  248. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۳/۱۰/۱۳۷۱.
  249. انصاری، حمید، حدیث بیداری، ص۱۷۷.
  250. امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۳۲۲-۳۲۳؛ ج۸، ص۴۲۰؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۳/۶/۱۳۷۷.
  251. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۱۷۲؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۸/۶/۱۳۸۴.
  252. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۴/۳/۱۳۸۰.
  253. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۶۶۴، ۶۷۶-۶۷۷؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۴۱۴؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  254. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۳/۸/۱۳۹۱.
  255. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۴۳؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۹/۱۲/۱۳۷۹؛ ۱۱/۸/۱۳۸۲.
  256. حسینی بهشتی، سید محمد، راست‌قامتان جاودانه تاریخ اسلام، ص۱۳۲.
  257. ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۵۲۱.
  258. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۸۹؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۴/۲/۱۳۸۸.
  259. امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۴۸۸؛ ج۵، ص۱۴۹؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۶/۹/۱۳۸۰.
  260. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۶.
  261. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان نظام، ۱۵/۵/۱۳۸۲.
  262. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۱۴/۹/۱۳۶۵.
  263. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانش آموختگان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  264. «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
  265. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانش آموختگان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  266. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۵/۱۰/۱۳۶۵.
  267. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۱۴/۹/۱۳۶۵.
  268. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مدرسان معارف اسلامی آموزش و پرورش، ۱/۶/۱۳۶۱.
  269. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانش آموختگان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  270. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۳۰/۱/۱۳۶۴.
  271. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانش آموختگان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  272. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار مسئولان نظام، ۱۵/۵/۱۳۸۲.
  273. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۱۴/۹/۱۳۶۵.
  274. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانش آموختگان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  275. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مبلغین به مناسبت ایام محرم، ۲۳/۱/۱۳۷۸.
  276. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مدرسان معارف اسلامی آموزش و پرورش، ۱/۶/۱۳۶۱.
  277. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانش آموختگان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  278. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۱۴/۹/۱۳۶۵.
  279. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۱۴/۹/۱۳۶۵.
  280. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۵/۱۰/۱۳۶۵.
  281. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۵/۱۰/۱۳۶۵.
  282. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با میهمانان داخلی و خارجی مراسم سالگرد حضرت امام، ۱۲/۳/۱۳۷۸.
  283. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه، ۷/۹/۱۳۵۹.
  284. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۱۲/۹/۱۳۶۱.
  285. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با میهمانان داخلی و خارجی مراسم سالگرد حضرت امام، ۱۲/۳/۱۳۷۸.
  286. مهاجرنیا، محسن، مقاله «نظام سیاست اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۸۱۳.
  287. حسن‌زاده، علی، مقاله «آزادی اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۸۰۳؛ میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۹.
  288. فاضل قانع، حمید، مقاله «آزادی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱؛ لک‌زایی، شریف، آزادی، ص ۵۶؛ میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۱۰؛ حسنی، ابوالحسن، مقاله «آزادی اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۱۵۳.
  289. اسحاقی و اصغری، مقاله «آزادی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۲-۵۹؛ میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۱۰.
  290. لک‌زایی، شریف، آزادی، ص ۴۷-۵۵.
  291. «همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  292. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جمع مسئولان نظام در روز عید سعید مبعث، ۹/۳/۱۳۸۱.
  293. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جمع مسئولان نظام در روز عید سعید مبعث، ۹/۳/۱۳۸۱.
  294. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانش آموختگان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  295. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مصاحبه با ستاد برگزاری دهه فجر، ۴/۱۰/۱۳۶۷.
  296. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانش آموختگان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  297. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۵/۱۰/۱۳۶۵.
  298. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار استادان و دانشجویان قزوین، ۲۶/۹/۱۳۸۲.
  299. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های جمعه تهران، ۱۹/۱۰/۱۳۶۵.
  300. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با ائمه جمعه سراسر کشور، ۱۱/۷/۱۳۷۹.
  301. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۵/۱۰/۱۳۶۵.
  302. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۵/۱۰/۱۳۶۵.
  303. مهاجرنیا، محسن، مقاله «نظام سیاست اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۸۱۸.
  304. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۵/۱۰/۱۳۶۵.
  305. مهاجرنیا، محسن، مقاله «نظام سیاست اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۸۱۹.
  306. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۵/۱۰/۱۳۶۵.
  307. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۵/۱۰/۱۳۶۵.
  308. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۵/۱۰/۱۳۶۵.
  309. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۷/۹/۱۳۵۹.
  310. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۷/۹/۱۳۵۹.
  311. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانش آموختگان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  312. مهاجرنیا، محسن، مقاله «نظام سیاست اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۸۱۹.
  313. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۲۴۲.
  314. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۳۱۷.
  315. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۱۵۷-۱۵۸؛ امام خمینی، تحریر الوسیلة، ص۳۷۸-۳۸۰؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۱/۸/۱۳۸۲.
  316. امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۲۴، ۱۳۵.
  317. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۵، ص۴۴۷.
  318. امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۲۱۹.
  319. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۲۰.
  320. انصاری، حمید، حدیث بیداری، ص۱۷۶-۱۷۷.
  321. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۵۷.
  322. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۱/۴/۱۳۷۷.
  323. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۳/۲/۱۳۷۱.
  324. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۹، ۱۲، ۱۴؛ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۵۵.
  325. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۹۱، ۳۱۶-۳۱۷.
  326. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۵۲۲.
  327. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۶/۳/۱۳۷۲.
  328. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۲۰.
  329. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۴۱۴.
  330. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۴۱۵.
  331. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۴۱۵.
  332. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۳/۴/۱۳۸۴.
  333. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۵، ص۱۴۲.
  334. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۳/۴/۱۳۸۸.
  335. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۲۱.
  336. حسینی بهشتی، سید محمد، نقش آزادی در تربیت کودکان، ص۱۵۵-۱۵۸.
  337. ر. ک: حسینی بهشتی، سید محمد، نقش آزادی در تربیت کودکان، ص۱۵۹-۱۶۰.
  338. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۸۴؛ ج۱۰، ص۱۸۷-۱۸۸؛ ج۱۳، ص۴۸۰؛ ج۲۱، ص۲۰؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۱/۵/۱۳۷۱؛ ۲/۶/۱۳۸۷؛ ۱۸/۶/۱۳۸۸؛ ۸/۶/۱۳۸۹.
  339. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۸/۸/۱۳۸۵.
  340. حسینی خامنه‌ای، سید علی، کتاب چهارمین نشست اندیشه‌های راهبردی (آزادی)، ص۴۵۹.
  341. ر. ک: حسینی بهشتی، سید محمد، نقش آزادی در تربیت کودکان، ص۱۶۰-۱۶۲؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۳.
  342. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۲۲.
  343. ر. ک: حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۴/۶/۱۳۸۶.
  344. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۸/۸/۱۳۸۰؛ ۲۶/۹/۱۳۸۲.
  345. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۸/۸/۱۳۸۴؛ ۱۷/۷/۱۳۸۶؛ ۱۶/۱/۱۳۸۹.
  346. حسینی خامنه‌ای، سید علی، کتاب چهارمین نشست اندیشه‌های راهبردی (آزادی)، ص۴۶۰.
  347. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۲۳.
  348. امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۵۳۴؛ ج۱۱، ص۱۴۸.
  349. امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۱۴۵.
  350. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  351. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۴/۱/۱۳۷۷.
  352. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
  353. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۲۴.
  354. امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۳۳۷؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۳۶-۳۷.
  355. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۳۴۱، ۳۴۳.
  356. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۷/۱/۱۳۷۷.
  357. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱/۱/۱۳۷۸.
  358. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۹/۳/۱۳۸۸.
  359. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۲۵.
  360. امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۲۶۲؛ ج۱۲، ص۳۲۴.
  361. امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۳۶۲.
  362. امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۱۳۳.
  363. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۵۰-۳۵۱، حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲/۸/۱۳۶۹.
  364. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۷، ص۴۶۲؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۵/۷/۱۳۷۷.
  365. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۲۵.
  366. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۳۹.
  367. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۱/۵/۱۳۸۰.
  368. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۹.
  369. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۴۱۵.
  370. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۳/۶/۱۳۷۷.
  371. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
  372. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۷/۱۱/۱۳۸۹.
  373. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۲۶.
  374. رقیه تمیمی، بررسی مفهوم آزادی و قانون در اندیشه‌های امام خمینی، جان لاک و منتسکیو، ص۳۰۷.
  375. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۳۶۲.
  376. امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۳۱۰؛ ج۱۴، ص۴۱۴.
  377. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۲۲.
  378. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۴۰۶-۴۰۷.
  379. امام خمینی، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، ص۴۴ – ۴۵؛ کشف اسرار، ص۲۹۴ – ۲۹۵.
  380. امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۴۱۷.
  381. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۴۹۴؛ ج۱۰، ص۲۱۳-۲۱۴؛ ج۱۲، ص۲۹۰-۲۹۳.
  382. فاضل قانع، حمید، مقاله «آزادی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص.
  383. امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۱۳۹؛ ج۱۱، ص۱۳۱.
  384. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۶۵؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۳/۲/۱۳۷۹.
  385. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۳۹، ۳۵۴، ۵۱۵-۵۱۷.
  386. امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۳۴۴؛ ج۱۰، ص۱۸۸.
  387. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۰/۱/۱۳۶۹؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۸۲.
  388. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۴/۱۰/۱۳۷۰؛ ۲۱/۴/۱۳۹۱.
  389. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۳۰/۷/۱۳۷۶.
  390. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  391. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۲۶.
  392. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۸، ص۲۰۶.
  393. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۴۴۳.
  394. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۳۷؛ ج۱۴، ص۳۶۸-۳۶۹.
  395. ژرژ بوردو، لیبرالیسم، ترجمه عبدالوهاب احمدی، ص۶۳ – ۶۴.
  396. منتسکیو، روح القوانین، ترجمه علی‌اکبر مهتدی، ج۱، ص۳۹۸-۴۱۱.
  397. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۵۲۵-۵۲۶ و ج۱۱، ص۲۲.
  398. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۵۲۵-۵۲۶.
  399. فاضل قانع، حمید، مقاله «آزادی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص.
  400. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۱۲۳، ۱۲۵.
  401. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  402. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۰/۶/۱۳۷۸.
  403. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۲۳ ـ ۲۷.
  404. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۴/۱۲/۱۳۷۰؛ ۲۴/۶/۱۳۷۷.
  405. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۸/۱۱/۱۳۸۱.
  406. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۷/۷/۱۳۸۹؛ ۸/۱۰/۱۳۸۹؛ ۲۰/۷/۱۳۹۰.
  407. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۲۷.
  408. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۹۷، ۳۳۹، ۳۵۴، ۵۱۵-۵۱۷؛ ج۹، ص۸۲؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۵/۹/۱۳۶۸؛ ۱۰/۱/۱۳۶۹؛ ۲۳/۲/۱۳۷۹.
  409. امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۱۳۹.
  410. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۹۷.
  411. ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۵۲۰؛ ج۶، ص۲۷۷؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۳۰/۶/۱۳۸۷.
  412. امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۵۳۶؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۷/۱۰/۱۳۸۹.
  413. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۲۸.
  414. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۱/۳/۱۳۷۷؛ ۱۱/۸/۱۳۷۹؛ ۲۴/۱/۱۳۸۲؛ ۱۴/۲/۱۳۸۷.
  415. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۳۱/۶/۱۳۶۶؛ ۱۴/۱/۱۳۷۳.
  416. امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۲۲۳، ۴۸۴، ۵۴۰.
  417. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۲۸.
  418. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۵/۱۱/۱۳۸۹.
  419. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۹/۱۱/۱۳۸۷.
  420. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۴۳۴؛ ج۱۴، ص۴۴۰-۴۴۱؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۳/۸/۱۳۸۲؛ ۱۵/۱۱/۱۳۸۹.
  421. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۸/۳۲۱؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۰/۶/۱۳۸۸.
  422. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۲۹.
  423. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۴۸۷-۴۸۸؛ ج۱۲، ص۲۱۴.
  424. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۶۰۲.
  425. امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۴۶۱.
  426. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۶.
  427. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۲۱-۲۲.
  428. جان لاک، جستاری در حکومت مدنی، ترجمه بهادر نامدارپور، ص۱۷۱.
  429. فاضل قانع، حمید، مقاله «آزادی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص.
  430. امام خمینی، طلب و اراده، ص۷۴.
  431. آزادی در اندیشه سیاسی امام، پژوهشنامه متین، ش۲، ص۱۲۰.
  432. صحیفه نور، ج۱۲، ص۱۳۰.
  433. صحیفه نور، ج۲، ص۶۷.
  434. صحیفه نور، ج۱۲، ص۱۱۵.
  435. صحیفه نور، ج۷، ص۱۸۱.
  436. صحیفه نور، ج۱۲، ص۱۱۵.
  437. نامه امام به هویدا، ۲۷ / ۱ / ۴۶.
  438. صحیفه نور، ج۷، ص۱۲.
  439. صحیفه نور، ج۱۰، ص۵۵.
  440. صحیفه نور، ج۲۱، ص۱۹۵.
  441. حسن‌زاده، علی، مقاله «آزادی اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۷۸۷.
  442. ر. ک: آربلاستر، آنتونی، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ترجمه عباس مخبر، ص۸۳-۸۷.
  443. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۳/۸/۱۳۹۱.
  444. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  445. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، ص۵۲۶ -۵۲۸.
  446. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۱/۲/۱۳۸۴.
  447. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۳۰/۷/۱۳۷۶؛ ۲۳/۲/۱۳۷۹؛ ۲۶/۹/۱۳۸۲؛ ۲۴/۷/۱۳۹۰.
  448. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۲/۶/۱۳۷۷؛ ۸/۶/۱۳۸۸.
  449. آربلاستر، آنتونی، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ترجمه عباس مخبر، ص۸۳.
  450. مطهری، مرتضی، مرتضی، یادداشت‌ها، ج۱، ص۶۲؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۲/۶/۱۳۷۷؛ ۱۴/۳/۱۳۸۱.
  451. مطهری، مرتضی، مرتضی، یادداشت‌ها، ج۱، ص۶۲؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۵/۶/۱۳۸۰؛ ۲۷/۳/۱۳۸۴؛ ۱/۱/۱۳۸۶.
  452. حسینی خامنه‌ای، سید علی، کتاب چهارمین نشست اندیشه‌های راهبردی (آزادی)، ص۱۷.
  453. حائری، عبدالهادی، آزادی‌های سیاسی و اجتماعی از دیدگاه اندیشمندان، ص۱۰.
  454. باتلر، ایمون، اندیشه‌های سیاسی و اقتصادی هایک، ترجمه فریدون تفضلی، ص۱۱۳.
  455. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۲۹.
  456. آفانسیف، و. ماکارووا، م. مینایف، ل، مبانی سوسیالیسم علمی، ص۲۲۸.
  457. بورژن، ژرژ؛ پیر، رمبر، سوسیالیسم، ترجمه منصور مصلحی، ص۸-۹.
  458. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۳۱.
  459. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۱۵۷، ۲۱۹.
  460. امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۵۳۳؛ ج۱۷، ص۳۰۷.
  461. امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۵۴۲.
  462. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۷، ص۳۷۸؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۸/۲/۱۳۸۴؛ ۲۹/۳/۱۳۸۸؛ ۱۰/۹/۱۳۸۹.
  463. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  464. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱/۱/ ۱۳۷۸.
  465. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۱۴، ۱۲۳، ۴۱۴-۴۱۵؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  466. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۵۰۴.
  467. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۳۲.
  468. امام خمینی، صحیفه امام، ۶، ص۵۰۲-۵۰۳؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۵/۷/۱۳۷۷؛ ۱۶/۲/۱۳۸۳.
  469. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱/۶/۱۳۶۸؛ ۳/۸/۱۳۶۸.
  470. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۵، ص۴۶۵؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۴/۳/۱۳۶۹.
  471. امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۱۳۱؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۴/۳/۱۳۶۹.
  472. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۳۳.
  473. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۳۴-۱۳۵.
  474. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۶۵؛ ج۱۰، ص۲۲۸؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۳/۲/۱۳۷۹؛ ۲۴/۷/۱۳۹۰.
  475. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۹۱؛ ج۸، ص۲۴-۲۵؛ ج۱۰، ص۸۱، ۲۲۷؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۵/۶/۱۳۸۵.
  476. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲، ص۳۴۶.
  477. ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۷۳، ۲۴۷؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۵/۹/۱۳۶۸.
  478. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۸۶؛ ج۱۵، ص۲۴۵؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۵/۹/۱۳۶۸؛ ۱۴/۶/۱۳۸۸.
  479. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۳۳.
  480. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱/۹/۱۳۶۸.
  481. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۴۳، ۵۰۳؛ ج۸، ص۳۴۱؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۰/۱/۱۳۶۹.
  482. امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۵۴، ۳۹۰.
  483. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۴۰؛ ج۲۱، ص۴۴۴.
  484. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۳۴.
  485. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۲/۲/۱۳۸۲.
  486. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۴/۳/۱۳۸۷.
  487. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱/۱/۱۳۸۲؛ ۲۶/۲/۱۳۸۲؛ ۱/۱/۱۳۸۵؛ ۲۸/۱۱/۱۳۸۶.
  488. حسینی خامنه‌ای، سید علی، مکتوبات، ۲۸/۱/۱۳۸۹.
  489. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۵/۱۲/۱۳۸۳؛ صفاتاج، مجید، انقلاب اسلامی و استعمار فرانو در منطقه، ص۳۱۴.
  490. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۸/۱۱/۱۳۸۶.
  491. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۳۵.
  492. امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۴۵۱، ۴۶۷؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۶/۱/۱۳۷۸؛ ۲۹/۳/۱۳۸۸؛ ۱۴/۳/۱۳۹۰.
  493. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۳/۳/۱۳۸۴.
  494. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۰/۱/۱۳۹۶؛ ۱۱/۱۰/۱۳۷۰؛ ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  495. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۳۵.
  496. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۸۲؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۴/۱۲/۱۳۷۷.
  497. ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۲۸۳؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۴/۳/۱۳۷۳؛ ۲۴/۱۱/۱۳۸۲؛ ۲۵/۳/۱۳۸۴؛ ۲۸/۱۱/۱۳۸۶.
  498. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۲۸۳.
  499. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۲۸۳؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۹/۱۱/۱۳۸۸.
  500. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۳۶.
  501. حسن‌زاده، علی، مقاله «آزادی اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۷۷۶.
  502. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیر کبیر، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
  503. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیر کبیر، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
  504. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار اعضای انجمن اهل قلم، ۷/۱۱/۱۳۸۱.
  505. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه، ۱۶/۱۱/۱۳۸۱.
  506. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه، ۱۶/۱۱/۱۳۸۱.
  507. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه، ۱۶/۱۱/۱۳۸۱.
  508. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه، ۱۶/۱۱/۱۳۸۱.
  509. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار جمعی از مبارزان شیعه لبنان، گروهی از خانواده‌های معظم شهدا و اقشار مختلف مردم تهران، ۱/۶/۱۳۶۸.
  510. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار جوانان استان اصفهان، ۱۲/۸/۱۳۸۰.
  511. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع زائران مرقد مطهر امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۰.
  512. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیر کبیر، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
  513. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم فارغ التحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  514. دیدار اعضای انجمن اهل قلم، ۷/۱۱/۱۳۸۱.
  515. حسنی، ابوالحسن، مقاله «آزادی اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۱۸۴.
  516. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۳۶.