نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Heydari(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۵۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۵۸ توسط Heydari(بحث | مشارکتها)
معنای انتظار چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
انتظار واژهای عربی، از ریشه «نظر» و در لغت بهمعنای چشمبهراهبودن است[۱]. در اصطلاح «مهدویت»، به معنای چشم به راه بودن برای ظهور واپسینذخیره الهی و آماده شدن برای یاری او در برپایی حکومت عدل و قسط در سراسر جهان است. برخی ماهیت انتظار را اینگونه معنا کردهاند: «کیفیتی روحی است که باعث به وجود آمدن حالت آمادگی (انسانها) برای آن چه انتظار دارند، میشود و ضد آن یأس و ناامیدی است. هر چه انتظار بیشتر باشد و هر چه شعله آن فروزانتر و پر فروغتر باشد، تحرک و پویایی او و در نتیجه آمادگی نیز بیشتر خواهد بود». [۲]. این نکته نیز قابل ذکر است که انتظار همانندِ احساسخوشحالی، درد یا تشنگی، امری وجدانی است؛ یعنی نمیتوان آن را توصیف کرد و توضیح داد. معنای انتظار فقط برای شخص منتظِر، روشن و آشکار است و اگر کسی هیچگاه حالت انتظار را نچشیده باشد، با توصیف و توضیح، نمیتوان معنای انتظار را برایش روشن کرد؛ تنها میتوان با مثالی یادآوری کرد که: آن زمانی که یکی از عزیزانت به سفر رفته بود و تو از او خبر نداشتی و گفته بود تا فلان موقع بر میگردم، آن حالِ وجدانی که قبل از آمدن او برایت ایجاد شده بود "انتظار" نام دارد[۳].
در تبییناسلامی مفهوم انتظار، دو معنای عام و خاص استفاده میشود. در معنای عام، انتظار کشیدن برای مطلق گشایش و فرج مقصود است و در معنای خاص، به انتظار کشیدن برای ظهور امام مهدی(ع) یا زمینهسازی برای ظهور ایشان اطلاق میشود. با توجه این نکته به این نتیجه میرسیم که انتظار فرج یک مفهوم بسیار وسیع و گستردهای است که یک مصداق از آن در دوران کنونی انتظار مهدیموعود(ع) است که با برپایی حکومت عدلِ جهانی، بساط طاغوت و ظلم و ستم را برمیچیند؛ این انتظار فرجِ نهایی است و باید برای آن زمینهسازی کرد؛ اما انتظار فرج مصداقهای دیگری نیز دارد؛ وقتی گفته میشود منتظر فرج باشید، تنها منظور این نیست که منتظر فرج نهایی باشید، بلکه یعنی هر بنبست و مشکلی قابل گشودن و حل شدن است. فردمسلمان با درس انتظار، میآموزد که هیچ بنبستی در زندگیبشر وجود ندارد که نشود آن را باز کرد و لازم باشد که انسانناامیددست روی دست بگذارد و بنشیند و بگوید دیگر کاری نمیشود کرد؛ وقتی در نهایتِ زندگیِ انسان، در مقابله با این همه حرکت ظالمانه و ستمگرانه، خورشیدِ فرجظهور خواهد کرد، پس در بنبستهای جاری زندگی هم همین فرج متوقع و مورد انتظار است؛ این، درس انتظار واقعی به همه انسانهاست.
مفهوم انتظار ریشه در اصل کلیِ قرآنیِ «حرمتیأس از رَوح اللَّه»[۴] دارد و از این آیه گرفته شده است: ﴿يَا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ...﴾؛ «ای فرزندان من! بروید و از یوسف و برادرش خبر گیرید و از رحمتخداوندنومید نشوید»...[۵][۶]. ضد این حالت یأس و ناامیدی است؛ ازاینرو، هر قدر انتظار شدیدتر باشد، یعنی با امید و تلاش کامل همراه باشد، آمادگی قویتر خواهد بود و انسان را از ناامیدی که مایۀ ممات انسان است نجات میدهد.
اگر ماهیت انتظار مورد واکاوی قرار بگیرد، ویژگیهای زیادی را میتوان برای آن برشمرد؛ از جمله، صبر، تقویت روحمعنوی و... اما دو ویژگی، نقش مهم و راهبردی در اندیشه و تمدنمهدوی دارند؛ نخست امید و دوم عملگرا بودنِ انتظار. پیوند این دو با یکدیگر، افزونبر اینکه انسانِ منتظر را به سمت کسب آمادگیهای لازم برای زمینهسازی برای ظهور امام مهدی سوق میدهد، سبب میشود تا مشکلات پیشِ رو در این مسیر، او را به عقب برنگرداند، بلکه با کوشش دوچندان، از هر مشکلی عبور کرده تا به مقصود نهایی خویش دست یابد.
امید، روح انتظار
با توجه به منشأ قرآنی انتظار، انسان منتظر با آگاهی از شاخصههای مدینه فاضله مهدوی، هیچگاه از وضعیت فعلی راضی نیست و به آن بسنده نمیکند، بلکه هماره در پیِ زمینهسازی برای آن جامعه مطلوب برمیآید. به تعبیر دیگر، منتظر راستینظهور امام مهدی، هیچگاه دنیای ظلم و نفاق را همیشگی و برقرار نمیداند و تاریک به حوادث نمینگرد، بلکه او آگاهی دارد که بساط ظلم برچیده خواهد شد و سرانجام عدل الهی در دنیا برقرار خواهد شد. این اندیشه به انسان امید میبخشد؛ امید به عبور از وضع نامطلوب و ورود به وضعیت مطلوب. او با دریافت این حس درونی، روح خود را قوی میکند و آنگاه هیچ بنبستی را نقطه آخر نمیپندارد و ناامید نمیشود، بلکه میکوشد از مشکلات عبور کند و در راهزمینهسازی ظهور امام مهدی گام بردارد.
انتظار از جنس عمل
انتظار تنها یک حالت روحی و درونی نیست و صرفاً در امید، آرزو و چشمبهراهبودن خلاصه نمیشود. این امید از حرکت و اقدام را میآفریند؛ بیشک چنین معنایی با بیهدفی و سکون و انزوا و تنپروریسازگاری ندارد. شخص منتظر میکوشد تا وظایف گوناگونی که بهعنوان منتظِر برعهده دارد به بهترین شکل انجام دهد. بنابراین، عمل جزء تفکیکناپذیر معنای انتظار است. در روایات، انتظار را برترین اعمال نامیدهاند: پیامبر اکرم(ص) فرمود: «أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِی انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ «برترین آعمال امت من انتظار فرج از خدای متعال است»[۷] و نیز امام سجاد(ع) فرمود: «انْتِظَارُ الْفَرْجِ مِنْ أَعْظَمِ الْعَمَلِ»؛ «انتظار فرج از برترین اعمال است». [۸]. باید در جهت آن امری که انتظارش را میکشیم حرکت کرد و نهایت کوشش را در به دست آوردن آن انجام داد.
نتیجه
بهطورکلی انتظار فرج به مطلقِ انتظار کشیدن در برابر مشکلات و تلاش برای رفع آنها گفته میشود و در معنای خاص به زمینهسازی ظهور امام مهدی(ع) اطلاق میشود[۹]. ذاتِ انتظار، امید به رسیدنِ آینده مطلوب و نفی وضعیت موجود است؛ نفی وضعیت موجود تنها در بعد نظر و فکر خلاصه نمیشود و با دست روی دست گذاشتن، آینده مطلوب از راه نمیرسد، بلکه انتظار پیوند عمیقی با عمل دارد و عمل، جزء جدانشدنی معنای انتظار است؛ بنابراین، انسانِ منتظر با امید کامل به رفع مشکلات، پیوسته با اقدامهای سازنده خود، به دنبال رسیدن به آن وضع مطلوب، بهویژه زمینهسازی برای ظهور امام مهدی(ع)، در تلاش و کوشش است؛ زیرا فَرَج نهاییِ انسان با ظهور امام مهدی(ع) اتفاق میافتد که سبب برچیده شدن ظلموستمها، تبعیضها، ناعدالتیها و در نهایت، گشایش در همه شئونزندگی انسان خواهد بود[۱۰].
«انتظار حالتی است نفسانی که آمادگی برای آنچه انتظارش را میکشیم، از آن بر میآید و ضد آن یأس و ناامیدی است، پس هر قدر که انتظار شدیدتر باشد، آمادگی و مهیا شدن قویتر خواهد بود، نمیبینی اگر مسافری داشته باشی که در انتظار مقدمش به سر میبری، هرچه هنگام آمدنش نزدیکتر شود، مهیا شدنت فزونی مییابد، بلکه احیاناً خوابت به بیداری مبدل میگردد، چون انتظارت شدید است. و همان طور که مراتب انتظار از این جهت متفاوت است از جهت محبت نسبت به کسی که در انتظارش هستی، نیز مراتب متفاوتی دارد، پس هر چه محبت شدیدتر و دوستی بیشتر باشد، مهیا شدن برای محبوب زیادتر میشود و فراقش دردناکتر میگردد، به گونهای که منتظِر، از تمام اموری که مربوط به حفظ خودش هست، غافل میماند و دردهای بزرگ و محنتهای شدید را احساس نمیکند.
انتظار فرج... یعنی، انتظارحاکمیت قرآن و اسلام. شما به آنچه فعلاً جهان در آن قرار دارد، قانع نیستید. حتی به همین پیشرفتی هم که با انقلاب اسلامی به دست آوردید، قانع نیستید. میخواهید باز هم به حاکمیت قرآن و اسلام، نزدیکتر بشوید. این انتظار فرج است[۱۳]. انتظار فرج، یعنی، انتظارگشایش از کار انسانیت. امروز کار انسانیت، در گرههای سخت، پیچیده و گره خورده است...، امروز فرهنگ مادی، به زور به انسانها تحمیل شده است؛ این یک گره است. امروز در سطح دنیا، تبعیضانسانها را میآزارد؛ این گره بزرگی است. امروز کارِ ذهنیتِ غلط، مردمدنیا را به آنجا رسانده است که فریاد عدالتخواه یک ملت انقلابی، در میان عربدههای مستانه قدرتگرایان و قدرتمندان گم میشود؛ این یک گره است. امروز مستضعفان آفریقا و آمریکای لاتین، میلیونها انسان گرسنه آسیا و آسیای دور، میلیونها انسان رنگینپوستی که از ستمتبعیض نژادی رنج میبرند؛ چشم امیدشان به یک فریادرس و نجات بخش است و قدرتهای بزرگ نمیگذارند، ندای این نجات بخش به گوش آنها برسد؛ این یک گره است. فرج؛ یعنی، باز شدن این گرهها. دید را وسیع کنیم؛ به داخل خانه خودمان و زندگی معمولی خودمان محدود نشویم[۱۴].
معنای انتظار فرج به عنوان عبارة اخرای انتظار ظهور، این است که مؤمن به اسلام، مؤمن به مذهب اهل بیت (ع) وضعیتی را که در دنیای واقعی وجود دارد، عقده و گره در زندگی بشر میشناسد. واقع قضیه هم همین است. منتظر است که این فروبستگی کار بشر، این گرفتاری عمومی انسانیتگشایش پیدا بکند[۱۵]. در آثار اسلامی، در آثار شیعی میبینید که از انتظار ظهور حضرت مهدی تعبیر شده است به انتظار فرج. فرج یعنی چه؟ یعنی گشایش. کِی انسانانتظار فرج دارد؟ انتظارگشایش دارد؟ وقتی یک فروبستگیای وجود داشته باشد، وقتی گرهی هست، وقتی مشکلی هست. در زمینه وجود مشکل، انسان احتیاج پیدا میکند به فرج؛ یعنی سرانگشتِ گرهگشا؛ بازکننده عقدههای فروبسته. این نکته مهمی است.
«انتظار فرج یک مفهوم بسیار وسیع و گستردهیی است. یک انتظار، انتظار فرج نهایی است؛ یعنی اینکه بشریت اگر میبیند که طواغیت عالم ترکتازی میکنند و چپاولگری میکنند و افسارگسیخته به حقانسانهاتعدی میکنند، نباید خیال کند که سرنوشتدنیا همین است؛ نباید تصور کند که بالاخره چارهیی نیست و بایستی به همین وضعیت تن داد؛ نه، بداند که این وضعیت یک وضعیت گذراست -"لِلْبَاطِلِ جَوْلَةٌ"- و آن چیزی که متعلق به این عالم و طبیعت این عالم است، عبارت است از استقرار حکومتعدل؛ و او خواهد آمد. انتظار فرج و گشایش، در نهایت دورانی که ما در آن قرار داریم و بشریت دچار ستمها و آزارهاست، یک مصداق از انتظار فرج است، لکن انتظار فرج مصداقهای دیگر هم دارد. وقتی به ما میگویند منتظر فرج باشید، فقط این نیست که منتظر فرج نهایی باشید، بلکه معنایش این است که هر بنبستی قابل گشوده شدن است. فرج، یعنی این؛ فرج، یعنی گشایش. مسلمان با درسِ انتظار، فرج میآموزد و تعلیم میگیرد که هیچ بنبستی در زندگی بشر وجود ندارد که نشود آن را باز کرد و لازم باشد که انسانناامید دست روی دست بگذارد و بنشیند و بگوید دیگر کاری نمیشود کرد؛ نه، وقتی در نهایتِ زندگیِ انسان، در مقابله با این همه حرکت ظالمانه و ستمگرانه، خورشیدِ فرجظهور خواهد کرد، پس در بنبستهای جاری زندگی هم همین فرج متوقع و مورد انتظار است. این، درس امید به همه انسانهاست؛ این، درس انتظار واقعی به همه انسانهاست؛ لذا انتظار فرج را افضل اعمال دانستهاند؛ معلوم میشود انتظار، یک عمل است، بیعملی نیست. نباید اشتباه کرد، خیال کرد که انتظار یعنی اینکه دست روی دست بگذاریم و منتظر بمانیم تا یک کاری بشود. انتظار یک عمل است، یک آمادهسازی است، یک تقویت انگیزه در دل و درون است، یک نشاط و تحرک و پویایی است در همه زمینهها. این، در واقع تفسیر این آیات کریمه قرآنی است که: ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾[۱۸] یا ﴿إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾[۱۹]. یعنی هیچ وقت ملتها و امتها نباید از گشایش مأیوس شوند[۲۰]»[۲۱].]]]]
«مفهوم اسلامی گسترده و درست انتظار، عبارت است از اینکه انسان پیوسته چشم به راه روزی باشد که هدف و مقصود نهایی خدایی برآورده شود، و روزی فرا رسد که انسانیت از یک زندگانی عادلانه کامل، تحت رهبری و زعامتحضرت مهدی (ع) برخوردار باشد.
در این مسأله، امامیه با دیگران اختلافی ندارند؛ زیرا بنا به عقیده آنان، خداوند متعالدستورظهور به آن حضرت را بعد از اختفاء میدهد، و بر طبق نظر دیگران که گفته بودند حضرت در آینده متولد خواهد شد و با شمشیرقیام خواهد کرد، احتمال آن هست که حضرت متولد شده باشد و خداوند به او دستورخروج و ظهور بدهد و این احتمال در هر لحظه و ساعتی وجود دارد. بلکه میتوان گفت انتظار، مفهومی کلیتر و قدیمیتر از مفهوم اسلامی دارد. اما قدمت آن، بدین جهت که قبلا گفتیم پیامبران پیشین همگی نوید و بشارتظهور آن حضرت را به پیروان خود دادهاند، و انسانیت، پیوسته در انتظار او به سر میبرده - گرچه شخصیت و عنوان او بنابر آنچه ذکر کردیم مورد تحریف واقع شده است - و در آینده نیز تا وقتی که ستم و بیدادگری وجود داشته باشد، در حال انتظار به سر خواهد برد.
و اما اینکه گفتیم مفهوم انتظار، اعم و کلیتر از مفهوم اسلامی است؛ از این رواست که پیروان دیگر ادیان آسمانی نیز با صرفنظر از نام و عنوان، به پیشوایی جهانی که برپا دارنده عدل و داد است معتقدند، و ملتزم به انتظارظهور او میباشند. این عقیده به خودی خود، بهترین انگیزه برای تربیت و تهذیبنفوس تمامی پیروان و معتقدان به این ادیان است، که باعث رشد و تربیت و تهذیباخلاق آنان و تکمیل درجه اخلاص و نیروی اراده و ایمان اشخاص میشود تا مقدمات ظهور را در خود و دیگر برادران دینی و انسانی خود فراهم آورند[۲۲].]]]]
مردممؤمن به عنایاتالهی، هرگز و در هیچ شرایطی امید خویش را از دست نمیدهند و تسلیمیأس و ناامیدی و بیهودهگرایی نمیگردند. چیزی که هست این "انتظار فرج" و این "عدم یأس از روح اللَّه" در مورد یک عنایت عمومی و بشری است نه شخصی یا گروهی، و بعلاوه توأم است با نویدهای خاص و مشخص که به آن قطعیت داده است»[۲۳].]]]]
«"انتظار" یا "آینده نگری" به حالت کسی گفته میشود که از وضع موجود ناراحت است و برای ایجاد وضع بهتری تلاش میکند. فی المثل، بیماری که انتظار بهبودی میکشد، یا پدری که در انتظار بازگشت فرزندش از سفر است، از بیماری و فراق فرزند ناراحتند و برای وضع بهتری میکوشند. همچنین تاجری که از بازار آشفته ناراحت است و در انتظار فرونشستن بحران اقتصادی میباشد این دو حالت را دارد: "بیگانگی با وضع موجود" و "تلاش برای وضع بهتر".
بنابراین، مسأله انتظارحکومتحق و عدالت "مهدی" و قیاممصلح جهانی در واقع مرکّب از دو عنصر است؛ عنصر "نفی" و عنصر "اثبات". عنصر نفی همان بیگانگی با وضع موجود؛ و عنصر اثبات خواهان وضع بهتری بودن است»[۲۴].]]]]
«منتظر: "نظر" نگاه عمیق در امر مادی یا معنوی، با چشم یا از روی بصیرت و تأمل است[۲۵]. "انتظار" درنگ و چشمداشت و توقع چیزی است[۲۶]. به گفته برخی، واژه "انتظار" دارای گستره مفهومی فراتر از واژگان همگون آن، مانند "ترجی" (امیدنیکی) و "تربص" (درنگ طولانی) و "امهال" (مکث نامشخص) است و بر امیدواری به امر شدنی دلالت دارد؛ خیر باشد یا شر؛ یقینی باشد یا نه[۲۷].
عنوان انتظار و ترقب، هرچند به صیغه اسم فاعل ذکر شده، مطلوب آن، محتوای صفت مشبهه است که معنای ثبات و دوام را به همراه دارد؛ یعنی من با تمام وجود و بیصبرانه دستور و شأن شما را رصد میکنم، تا برابر آن، عمل و قیام کنم. انتظار و ترقب به این حد والا که از ثبات و دوام برخوردار است، هرگونه ذهول را میزداید و هرگونه غفلت را طرد و هرگونه اهمال و امهال را حرد میکند، زیرا چنین آمادگی برای استفاضه از چنان فیض و چنین ترقب برای استفاده از چنان فوز، مانع هرگونه اشتغال به مزاحم و ابتلاء به منافی خواهد بود.
انتظار و ترقب در مسائل شخصی، یک جانبه است و در مسائل سیاسی و اجتماعی، دو جانبه، زیرا در امور شخصی محور کارها جریان فرد مشخص است با رخدادهای نظام هستی بر مدار اراده نظامآفرین؛ و در امور اجتماعی، محور کارها جریان مشترک میان اقوام، ملل، احزاب، گروهها... است. اگر عدهای ظالم و گروهی مظلوم، دستهای مشرک و گروهی موحد، برخی اهل طغوا و بعضی اهل تقوا و مانند آن بوده و در تضارب و تقابل مستمر به سر میبردند، با ظهور فرج و پدیدآمدن گشایش، آنچه مورد ترقب نیکان بود، شکوفا میشود و آنچه درباره بدان انتظار میرفت، پدید میآید، از این رو برخی از آیات قرآنحکیم، انتظار دو جانبه را از زبان پیامبران الهی یاد میکند و چنین میگوید: ﴿انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ﴾[۲۸] با عبارتهای متنوع و در مقاطع گونهگون؛ یعنی شما منتظرکیفر تلخ تبهکاری هستید و باشید و ما منتظرپاداش شیرین پرهیزگاری. هرچند بیگانه متمرد از آینده رنجبار غافل است و هیچ انتظاربدی نسبت به آن ندارد، حوادث متضاد آتی که چشم به دو گروه متباین دوختند، هرکدام را از راه وعده یا وعید به انتظاردستور میدهند. زائری که دولت حقحضرت ختمی امامت (ع) را رصد میکند، در پی مشاهده قطع دابر ظالمان و ازاله جور و عدوان خواهد بود، بنابراین آنچه در دعای ندبه آمد که « أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ وَ الْعِوَجِ»[۲۹]شاهدانتظار دو جانبه صالح و طالح است، از اینرو زائرانجامعه کبیره، در هنگام انشاء مضامین والای این زیارت، رهنمودهای قرآنحکیم را از نظر دور ندارند و با آن دید وسیع به تلاوت و قرائت این منشور کبیرولایت بپردازند»[۳۰].]]]]
«امید به آیندهای روشن و نیکو و یا "انتظار فرج"، یکی از مفاهیم پُرتکرار در احادیث است. این مفهوم، به گونههای متفاوت زیر، در آیات و احادیث آمده است:
۱. "انتظار فرج" گاه به گونه مطلق و برای دمیدن روحامید در مردم و القای روحیه پایداری و صبر در برابر مشکلات در همه زمینهها به کار رفته است. آیه شریف: ﴿فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا﴾[۳۱]؛ به درستی که با دشواری، آسانی است" و احادیثی همچون: "انتِظارُ الفَرَجِ بِالصبرِ عِبادَةٌ"[۳۲]؛ انتظار فَرَج با شکیبایی، عبادت است" و یا "أفضَلُ العِبادَةِ انتِظارُ الفَرَجِ"[۳۳]؛ برترینعبادت، انتظار فرج است"، به این مفهوم اشاره دارند. زاویه دید این احادیث، به انتظار فَرَج امام عصر (ع) منحصر نیست؛ بلکه تمام رفتارهای انسان در حوزههای گوناگون را شامل میشود. زندگی، همراه با مشکلات و سختیهاست و به صبر و پایداری همراه با امید به آیندهای روشن نیاز دارد تا شادابی و نشاطِ روح و روان را سبب شود. قاضی تنوخی (م ۳۸۴ ق) با استفاده از آیات، احادیث، حکایات و اشعار زیبا، کتابی با عنوان الفرج بعد الشدة نگاشته که دستمایه نویسندگان و شاعران پس از خود قرار گرفته است.
الف)"مُنْتَظِرُ لِهذَا الأَمرِ"، همانند حدیث: "مَنْ مَاتَ مُنْتَظِراً لِهَذَا اَلْأَمْرِ كَانَ كَمَنْ كَانَ مَعَ اَلْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِهِ"[۳۵]؛ هر کس در حال انتظار این امر بمیرد، مانند کسی است که همراه قائم و در خیمه اوست".
د)."اَلْمُنْتَظِرِينَ لِظُهُورِهِ ..."، همانند حدیث"إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَيْبَتِهِ اَلْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ وَ اَلْمُنْتَظِرِينَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ مِنْ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ "[۳۹]؛ آنان که در روزگار غیبت او، امامتش را باور داشته و ظهورش را منتظر باشند، از مردم هر روزگار دیگری برترند".
ه)."اَلْمُنْتَظِرُ لِأمرِنا"، همچون حدیث: "وَ اَلْمُنْتَظِرُ لِأَمْرِنَا كَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ"[۴۰]؛ منتظر امر ما، مانند کسی است که در راه خدا در خون خود غلتیده است".
و)."مُنْتَظِرُونَ لِدَوْلَةِ اَلْحَقِّ..."[۴۱]؛ هميشه بهانتظار دولت حق نشستهاند.
ز)."اَلْمُنْتَظِرُ لِلثَّانِي عَشَرَ..."[۴۲]؛ آنكه انتظار دوازدهمى را برد... .
توجه بدین نکته نیز شایسته است که یکی از القاب امام مهدی (ع)، "منتظَر" است که برگرفته از حالت انتظاردوستان و شیعیاناهل بیت (ع) برای ظهور اوست. صقر بن ابی دلف، آن گاه که از امام رضا (ع) در باره چرایی ملقب شدن امام مهدی (ع) به "منتظَر" میپرسد، پاسخ امام را چنین میشنود: " لِأَنَّ لَهُ غَيْبَةً يَكْثُرُ أَيَّامُهَا وَ يَطُولُ أَمَدُهَا فَيَنْتَظِرُ خُرُوجَهُ اَلْمُخْلِصُونَ وَ يُنْكِرُهُ اَلْمُرْتَابُونَ"[۴۳]. زیرا او غیبتی دارد که روزگارش به درازا میکشد و مدتش طولانی است و مخلصان، خروجش را انتظار میکشند و شکداران، آن را انکار میکنند»[۴۴].]]]]
«انتظار عبارت از: "حالتی روحی است که پیامدش، آماده شدن برای چیزی است که انتظارش را میکشیم و ضدش ناامیدی است. پس هرچه انتظار شدیدتر باشد، آمادگی برای رسیدن به مطلوب بیشتر خواهد بود. دیدهاید که چون هنگام بازگشت مسافری فرا میرسد هرچه به زمان آمدنش نزدیکتر میشوید، آمادگی شما برای آمدنش بیشتر میشود؛ بلکه ممکن است شدت انتظارخواب را از چشمانتان برباید؟
همان گونه که انتظار از این نظر دارای شدت و ضعف است، از حیث میزانمحبت به شخص مورد انتظار نیز متفاوت است و هرچه محبتمنتظِر به منتظَر بیشتر باشد، آمادگی او برای دیدارمحبوب بیشتر، و فراقش دردناکتر خواهد بود، بدان سان که ممکن است منتظِر را از اموری که با حفظ جانش ارتباط دارد غافل کرده، ابداً توجهی به دردهای جانکاه و مصیبتهای شدیدی که در این راه بدو میرسد نکند. پس هر چه اشتیاق مؤمنی که منتظر مولای خویش است به مولا بیشتر میشود، کوششهای او هم در راه آماده ساختن خود برای آمدن مولا بیشتر میشود؛ آمادگی به وسیله ورع و پرهیزگاری، تلاش در راه تهذیب نفس، دوری گزیدن از اخلاق ناپسند و آراستگی به اخلاقپسندیده، تا بدین وسیله حتی در زمان غیبت نیز به سعادتدیدار و مشاهده جمال مولایش نایل آید.
چنانکه این مطلب برای بسیاری از صالحان به وقوع پیوسته است.
به همین جهت است که میبینید معصومین (ع) در روایاتی که گذشت و دیگر روایات این باب، تأکید فراوانی بر تهذیب نفس، آراستگی صفات و مداومت بر بندگیخداوند مینمایند. حتی روایتابو بصیر بر این نکته دلالت دارد که نیل به چنین سعادتی متوقف بر انجام چنان کارهایی است؛ آنجا که امام صادق (ع) میفرمایند: هر کس از بودن در زمره اصحاب قائم شادمان میشود، باید منتظر او باشد و همواره در حال انتظار، به مقتضای ورع و در راه کسب اخلاقپسندیده عمل نماید. پس اگر چنین کسی پیش از قیام قائم بمیرد برای او اجر و پاداشی خواهد بود که گویا زمان ظهور قائم را درک کرده است ...
بنا بر آنچه گذشت: "انتظار اگر همزمان دارای سه عنصر نباشد صادقانه نخواهد بود: عنصر عقیدتی، عنصر روحی و عنصر رفتاری و بدون این سه عنصر انتظار دیگر معنی صحیح ایمانی خویش را نخواهد داشت و به نوعی بیتوجهی خودخواهانه بدل خواهد گردید که بر همان منطق اصحابحضرت موسی (ع) استوار است که گفتند: ﴿فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ﴾؛ "پس تو و پروردگارت بروید و بجنگید که ما اینجا به انتظار نشستهایم..."[۴۷] و نتیجه چنین اعتقادی تنها انتظار داشتن خیر و خوبی برای بشریت، اما بدون انجام هیچ عمل مثبتی است[۴۸].
از این رو میبینیم در روایاتی که در باره انتظار بحث کردهاند بر این نکته تأکید کردهاند که باید شناختحضرت مهدی (ع) در دل و جانمؤمنانرسوخ کند و به عنوان جلوهای از انتظارِ مؤمنان، ارتباط مستمر با آن وجود مقدس در نهاد آنان ریشه بدواند و در مقام عمل به ولایت آن حضرتمعتقد گشته به شریعت کاملش چنگ زنند. و هر مؤمنی خود را به عنوان یکی از یاوران آن حضرت به حساب آورده، خود را به تمام صفات جهادی، عقیدتی و اخلاقی که برای شرکت در قیام بزرگ امام زمان (ع) لازم است بیاراید. که در غیر این صورت منتظر واقعی نخواهد بود. "انتظار فرج دو گونه است: انتظاری که سازنده است، تحرک بخش است تعهد آور است، عبادت است، و بلکه بافضیلتترین عبادت است و انتظاری که ویرانگر است، بازدارنده است، فلج کننده است و نوعی "اباحیگری" محسوب میشود. ... این دو نوع انتظار معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم تاریخی مهدی موعود (ع) است ... برداشت قشری از مردم از مهدویت و قیام و انقلابموعود (ع) این است که صرفاً ماهیت انفجاری دارد، فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها، تبعیضها، اخنتاقها، حق کشیها و تباهیها ناشی میشود ... آن گاه این انفجار رخ میدهد و دست غیب برای نجاتحقیقت ... از آستین بیرون میآید ... پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است ...
از روایات نیز استفاده میشود که همزمان با ظهورمهدی گروه سُعَدا و گروه اشقِیا هرکدام به نهایت کار خود برسند. سخن در این نیست که سعیدی در کار نباشد و فقط اشقیا به منتهی درجه شقاوت برسند. در روایات اسلامی سخن از گروهی زبده است که به محض ظهورامام به آن حضرت ملحق میشوند ... بلکه فرضاً اگر اهل حق از نظر کمیت قابل توجه نباشند از نظر کیفیت ارزندهترین اهل ایمانند و در ردیف یارانسید الشهدا (ع). از نظر روایات اسلامی در مقدمه قیام و ظهورامام، یک سلسله قیامهای دیگر از طرف اهل حق صورت میگیرد ... در برخی از روایات اسلامی سخن از دولتی است از اهل حق که تا قیام مهدی (ع) ادامه پیدا میکند"[۴۹].
از آنچه گذشت روشن میشود که انتظار مطلوب شرعی دارای شرایطی است که بدون آنها محقق نخواهد شد و محقق کردن این شرایط از اهم تکالیفمؤمنان در عصر غیبت بوده، احادیث شریف از آنها داد سخن دادهاند. حضرتامام سجاد (ع) این شرایط را در یک حدیث جمع نموده و در آن فرمودهاند: همانا اهل زمان غیبت او که به امامتش اعتقاد داشته، منتظر ظهورش هستند برتر از مردم هر زمان دیگری هستند، زیرا خداوند متعالعقل و فهمی به آنها عنایت میکند که زمان غیبت در نظر آنان با زمان حضور و مشاهده عینی تفاوتی ندارد و آنان را در آن زمان به منزله مجاهدانی قرار داده است که در رکاب رسول خدا (ص) شمشیر زدهاند. آنها از مخلصان حقیقی و شیعیان راستین ما بوده آنانند که آشکارا و پنهانی مردمان را به دین خدا فرامی خوانند[۵۰]»[۵۱].]]]]
«انتظار، مفهومی اسلامی و ارزشی فرهنگی است که از آن، رفتارفرهنگی معینی سرچشمه میگیرد. مردم گاهی از انتظار، برداشت منفی میکنند که در این صورت، انتظار به مفهومی برای تخدیر و مانعی برای حرکت تبدیل میشود و گاهی نیز از آن برداشت مثبت دارند که در این صورت، عاملی برای حرکت، قیام و انگیزش در زندگیمردم خواهد بود. "انتظار"، فرهنگ است و مفهومی فرهنگی که در ساختار ذهنی، اسلوب اندیشه، شیوه زندگی و چگونگی نگرش ما به آینده، دخالت مؤثر و فعالی دارد و در ترسیم خط سیاسی ما برای حال و آینده، تأثیرگذار است[۵۲].
خطا است که از واژه انتظار، مترصد بودن منفی را بفهمیم؛ بیآنکه خود نقش منفی یا مثبتی در آنها داشته باشیم؛ همانگونه که چشم انتظارخسوف ماه یا کسوفخورشید میمانیم. بنابراین تفسیر صحیح آن است که انتظار، "حرکت"، "کار"، "تلاش" و "عمل" است»[۵۳].]]]]
و باز آنچه از پیامبرروایت شده است که: "گروهی از سمت شرق میآیند در حالی که پرچمهایی سیاه به همراه دارند و دنبال خوبیها هستند اما به آنها نمیدهند پس آنها میجنگند و پیروز میشوند و آنچه را میخواستند به آنها داده میشود اما آنها آن را قبول نمیکنند تا اینکه آن را به مردی از اهل بیت من میدهند، پس او همه جا را از عدل پر میکند همانگونه که از ستم پر شده بود پس هر کس که از شما آن را درک کند پیش آنها رود حتی رفتن روی برفها باشد"[۵۶].
دو روایت اول و سوم صراحت به این مطلب دارند چون با ظاهرشان این مطلب را میرسانند اما روایت دوم آنچه که به نظر من میرسد این است که: این مطلب را میتوان از مدح نمودن پیامبر(ص) برای زمینهسازاناماممنتظر میدارند و از این روایت هم به دست آورد.
بر اساس آنچه تقدیم شد به نتیجه بعدی میرسیم و آن اینکه انتظار، همان تسلیم شدن نیست و این تسلیمواجب دیگری است که به پا دارنده واجباتاسلامی باید اضافه شود.
اینجا... سؤال خوبی شکل میگیرد، سؤال این است: در پرتو عقیده ما به اینکه اماممعصوم فقط بالاترین حاکمدولت اسلامی است در حالی که او الان غائب است. و در پرتو نتیجهای که به آن رسیدیم و آن نتیجه این است که واجبات همیشه پا برجا در زمان غیبتند و ما مکلف به آنها هستیم»[۵۷].]]]]
«انتظار در روایات بسیاری مورد ترتیب قرار گرفته و بسیار بر آن تأکید شده است و با دقت، معلوم میشود که تأکیدهای به خصوص و شدیدی است؛ مثلا از علمای عامهنقل شده که رسول خدا(ص) فرمود: « أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ انْتِظَارُ الْفَرَجِ». آیا ترغیب از این بالاتر امکان دارد؟! این چه حقیقتی است که چنین ارزشی دارد؟ باز در روایت منقول از علمای شیعه آمده است:
« أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ برتریناعمال امت من انتظار فرجی است که از ناحیهخداوند خواهد رسید. از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده:« انْتَظَرُوا الْفَرَجَ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ فَإِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ انْتِظَارُ الْفَرَجِ»؛
باز در جای دیگر میفرمایند: "کسی که منتظر امر ما باشد، مانند کسی است که در راه خدا در خون خود بغلتد".
پس مسئله انتظار، یک امر معمولی نیست. با توجه به این محمولها و به مناسبت آن، موضوع باید معنای بلندی داشته باشد. انتظار، تمنا و آرزو نیست. آرزویی که روشی برای رسیدن به آن وجود نداشته باشد و در حد یک آرزو باقی بماند؛ مثلا یک کشاورز، بدون تلاش و کشت و کار، آرزو میکند که محصول فراوانی به دست بیاورد. این را انتظار نمیگویند. جوامع بشری، علاقهمند به یک مصلح هستند؛ یعنی طبق نهاد باطنی و درک فطری به سوی یک مصلح جلب میشوند تا نابسامانیها را اصلاح کند؛ اما روش انسانها در بسیاری موارد، روش نادرستی است. با اعراض از کتاب خدا و سنت انبیا به چنین چیزی نمیتوان رسید. این امنیّه و آرزوست. همچنین در جایی که امید بعیدی باشد، یعنی راه انتخاب شده که بسیار دور و طولانی است، ممکن است انتظار به خواسته منتظرِ منتهی شود، ولی باز هم در این جا انتظار به کار نمیرود. انتظار آرزویی نیست که دارای اسباب نباشد. گاهی هم انتظار اسبابی دارد و اسبابش اموری ممکن است؛ ولی قریب و نزدیک نیست. در این جا هم "رجاء" به کار میرود.
بلکه انتظار، امید قریب و نزدیک را میگویند؛ یعنی شخصی روشی انتخاب کند و عقایدی داشته باشد که تحقق آن امر را نزدیک بداند. مسافری را که چند سال دیگر برمیگردد، انتظار در مورد او به کار نمیرود؛ بلکه اگر مسافری در زمان نزدیک قرار باشد که برگردد، این جا در مورد او انتظار به کار میرود. کسی که منتظر اوست، خودش را آماده میکند».[۵۸]]]]]
«انتظار فرج، یکی از برترینعبادات است؛ چه اینکه پیامبر اکرم (ص) در این زمینه با استفاده از تعابیر مختلفی، فرمودهاند: "أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ انْتِظَارُ الْفَرَجِ"[۵۹]؛ "أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمتِی انْتِظَارُ الْفَرَجِ"[۶۰]"انْتِظَارُ الْفَرَجِ عِبَادَةٌ"[۶۱]"أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ انْتِظَارُ الْفَرَجِ"[۶۲]"أَفْضَلُ جِهَادِ أُمتِی انْتِظَارُ الْفَرَجِ"[۶۳]. به عبارت دیگر، گویا پیامبر خدا (ص) با استفاده از این تعابیر در مورد انتظار، به حرکت آفرینی انتظار نظر دارند، گویا ایشان بر آن هستند که انتظار را به عنوان عامل پویایی و رشد و پشتوانه حرکت به سوی خدا معرفی نمایند.
اولاً: کاری مفید، حرکتی ارزشمند و تلاشی هدفمند است و یقیناً با بیهدفی و سکون و تن آسایی سازگاری ندارد.
ثانیاً: چون حرکت و عملی در راستای اراده الهی و در جهت عملی شدن وعدههای اوست، پس محبوب خداست.
ثالثا: چون در تحقق احکام الهی و آرمانهای توحیدی نقشی تعیین کنندهتر از سایر اعمال دارد، لذا بیشتر از باقی اعمال، مورد محبت خداست.
بنابراین مسأله انتظار فرج را نباید به عنوان یک امر مستحب، در کنار سایر مستحبات الهی قرار داد، بلکه مقام آن را باید به خوبی درک کرد و برای متصف شدن به آن برنامه ریزی نمود.
به عبارت دیگر، ایمان کامل، ایمانی است که صاحب آن به انتظار واقعی متصف میشود و اساساً به همین خاطر است که تمام انبیاء عظام الهی (ع) و حتی شخص پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) نه تنها خود جزو منتظران واقعی بودهاند، بلکه مردم زمان خود را نیز به این امر تشویق میکردند و به آنها وعده میدادند که هدف اصلی ارسال رسل، صرفاً در آخر الزمان و با ظهورحضرتبقیة الله (ع) محقق خواهد شد و تلاش آنان تنها مقدمهای برای تحقق این امر مهم میباشد. به عنوان مثال پیامبر اکرم (ص) در این باره فرمودهاند: "لَا یذْهَبُ الدنْیا حَتی یبْعَثَ اللهُ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَیتِی یوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی وَ اسْمُ أَبِیهِ اسْمَ أَبِی یمْلَؤُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا کمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً"[۶۴].
بنابراین نباید مسأله انتظار را محدود به زمان غیبت و یا منحصر به جمع معدودی از خداباوران دانست و یا آن را به گونهای نازل و یا به شکلی سطحی مطرح نمود که دون شان آن است. چون انتظار به معنای تحقق اهداف خداوند متعال و انبیاء و اوصیاء الهی (ع) در روی زمین و رسیدن بشر به تکامل نهایی است»[۶۵].]]]]
اما انتظار منفی یعنی در برابر هر ضعف، عیب و ستمی سکوت کنیم تا خود حضرتمهدی(ع) ظهور کند و آن را اصلاح نماید. انتظار به این معنا، در حقیقت احتضار است، نه انتظار؛ وارفتگی است، نه وارستگی؛ بیخیالی است، نه غیرت و تن پروری است، نه همت. مثلاً کسی که در شب منتظر طلوع خورشید است، در تاریکی نمینشیند؛ بلکه ضمن انتظار، برای روشن کردن چراغ هم فعالیت میکند. کسی که در زمستان منتظربهار است، بیحرکت در سرما نمینشیند؛ بلکه برای گرمای اتاق تلاش میکند و در ضمن آن در انتظاربهار و تابستان است؛بنابراین معنای انتظار دست روی دست گذاشتن، وارفتگی، سکوت و ظلم پذیری نیست»[۶۶].]]]]
«۱. انتظار در لغت: به معنای چشمبراه بودن، دیدهبانی، درنگ در امور و نوعی امید بستن به آینده است، و منتظر به کسی گفته میشود که از وضع حاضر و موجود راضی نیست و برای وضع بهتری در تلاش است[۶۷].
«انتظار یعنی چشمداشتن و چشم به راه بودن[۷۰]. انتظار، چشم به راه بودن است و این چشم به راهی به تناسب بستر و زمینه آن ارزش مییابد و آثار و پیامدهایی دارد. انتظار تنها یک حالت روحی و درونی نیست؛ بلکه از درون به بیرون سرایت میکند و حرکت و اقدام را میآفریند. به همین دلیل است که در روایات، انتظار، یک عمل و بلکه بهترین اعمال، معرفی شده است. انتظار به "منتظر" شکل میدهد و به کارها و تلاشهای او جهت خاصی میبخشد.
انتظار، مفهومی اسلامی و ارزشی فرهنگی است که از آن، رفتارفرهنگی معیّنی سرچشمه میگیرد. مردم گاهی از انتظار، برداشت منفی میکنند که در این صورت، انتظار به مفهومی برای تخدیر و مانعی برای حرکت تبدیل میشود و گاهی نیز از آن برداشت مثبت دارند که در این صورت، عاملی برای حرکت، قیام و انگیزش در زندگی مردم خواهد بود.
«یکی از مهمترین و پرارزشترین وظایف و تکالیفشیعه در عصر غیبتموعودجهان مسأله انتظار است. انتظار در لغت بهمعنای انتظار کشیدن و مراقب بودن است، و معمولا به حالت کسی گفته میشود که از وضع موجود ناراحت است و برای ایجاد وضع بهتری تلاش میکند. مثلا بیماری که انتظار بهبودی میشد، یا پدری که در انتظار بازگشت فرزندش از سفر است، از بیماری و فراق فرزند ناراحتند و برای وضع بهتری میکوشند. بنابراین مسئله انتظارحکومتحق و عدالتمهدی (ع) و قیاممصلح جهانی، در واقع مرکب از دو عنصر است: عنصر نفی و عنصر اثبات؛ عنصر نفی همان بیگانگی با وضع موجود، و عنصر اثبات خواهان وضع بهتر بودن است.
باتوجه به معنای لغوی انتظار، گاهی چنین تصوّر میشود که وظیفه ما، در دوران غیبت، تنها آن است که به انتظار روزی بنشینیم که اماممنتظر (ع) بیاید، کفر را از بین ببرد و اسلام و مسلمین بتوانند در سایه قیام او در امن و امان زندگی کنند. و ما، در دوران زندگانی خود، به منظور برقرار کردن حکومت اسلامی، در تمام زمینهها به ویژه در امور سیاسی، هیچگونه مسئولیت دینی برای قیام نداریم، چراکه برقرار ساختن حکومت همه جانبه اسلامی، وظیفهامام منتظر (ع) است، پس ما اکنون مکلّف به قیام نیستیم. بعضی خیال کردهاند که این عقیدهشیعه است و با اینگونه توهّمهای بیجا، اعتقادشیعه به امام زمان (ع) را که فکری سازنده و انقلابی است به اندیشهای تخدیرکننده تبدیل کردهاند تا به بهانههای واهی خود را از زیر بار مسئولیتقیام، بر ضدّ باطل بیرون کشند. امّا وقتی که درست تحقیق کنیم، متوجّه میشویم که علّت این توهّمهای نابجا، این است که مخالفانشیعه، یا نمیخواهند حقّ را درک کنند، و یا اینکه درست نمیفهمند، چراکه وقتی ما کلمه انتظار را در معنای واقعیاش یکی از لوازم اعتقاد به امام بدانیم با اینگونه توهّمات بسیار منافات خواهد داشت، و با حقیقتاعتقاد اسلامی که عقیده به امامت را جزء مهمّی از اجزای خود میداند، در تضاد خواهد بود.
استاد مظفّر در اینباره گوید: از چیزهایی که در این زمینه باید بدانیم این است که معنای انتظارظهور آن مصلح نجاتبخش این نیست که مسلمانان در امر دین و احیای حق از یاری او دست بردارند، و جهاد در راه دین و عمل به احکام آن را ترک کنند، و دست روی دست بگذارند، و وظیفهامر به معروف و نهی از منکر، و مانند آن را فقط به خود آن حضرت واگذار نمایند، بلکه هیچوقت تکلیف عمل به احکام شرعی از دوش مسلمانان برداشته نمیشود، و پیوسته بر آنان واجب است بکوشند حقیقت را درک کنند و راههای صحیح وصول به آن را به دست آورند، و تا جایی که قدرت دارند، از زیر بار مسئولیتامر به معروف و نهی از منکر شانه خالی نکنند. بر هیچ مسلمانی روا نیست که به بهانه اینکه منتظرمهدی (ع) و اصلاحگر کلّ و راهنما و بشارتدهنده است از آنچه بر او واجب است دست بردارد؛ زیرا این امر نه تکلیفی را ساقط میکند و نه انجام وظیفهای را به تأخیر میاندازد و نه انسان را مانند جانوران چرنده بیمسئولیت و مهمل میسازد[۷۳].
آری، هیچکس نمیتواند منکر اصل اصیل انتظار شود، زیرا چنانچه این اصل از وجود انسان برداشته شود، یک موجود پوچ و بیمعنی و بیحرکت و ساکت و آرام و در رکود محض خواهد بود. انسانمنتظر انسانی است: امیدوار، پویا، گویا، در تلاش، دشمنشکن، جوشکن، تعالیجوی، در سوز و گداز، حسابگر و حسابرس، دقیق، آگاه، خودآگاه، زمانآگاه، با مردم و در میان مردم، با شرح صدری وسیع، مؤمن و معتقد به راه محبوبی که در طلب آن میسوزد و میگدازد و بالاخره منتظر یعنی زمینهساز موعودمنتظر. مؤمنی که منتظر آمدن مولایش میباشد هرقدر انتظارش شدیدتر باشد، تلاشش در آمادگی برای آن به وسیله پرهیز از گناه و کوشش در راه تهذیب نفس و پاکیزه کردن درون از صفات نکوهیده و به دست آوردن خوبیهای پسندیده بیشتر میگردد، تا به فیضدیدار مولای خویش و مشاهده جمال دلربای او در زمان غیبتش رستگار شود. امام صادق (ع) میفرماید: هرکس که خواسته باشد از یارانقائم (ع) شود، باید که منتظر باشد و با پرهیزکاری و خویهای پسندیده عمل کند، و اوست منتظر؛ پس هرگاه بمیرد و قائم پس از مردنش به پا خیزد، پاداش او مثل کسی خواهد بود که دوران حکومت آن حضرت را درک کرده باشد[۷۴].
سخن آخر اینکه، انتظار، امید و آرمان و فردای تابناک را نوید میدهد. و منتظر در امید و با امید زندگی میکند، و در نتیجه سدهای مانع را درهم میشکند، موانع را کنار میزند، راه را هموار میکند، با حرامیان و دزدان و نیرنگبازان و دروغپردازان میستیزد و به امید مشاهده دولت کریمهاماممنتظر امیدوار میباشد»[۷۵].]]]]
«"انتظار"، در لغت به معنای چشمداشت و چشمبهراه بودن است[۷۶] و در اصطلاح مهدویت به معنای چشمبهراه آمدن واپسین ذخیره الهی و برپایی حکومتعدل و قسط در سراسر گیتی آمده است. به بیان دیگر: "انتظار کیفیتی روحی است که موجب به وجود آمدن حالت آمادگی "انسانها" برای آنچه انتظار دارند، میشود و ضد آن یأس و ناامیدی است. هرچه انتظار بیشتر و شعله آن فروزانتر و پرفروغتر باشد، تحرک و پویاییانسان و در نتیجه آمادگیاش نیز بیشتر خواهد بود. آیا نمیبینی اگر مسافری در راه داشته باشی و چشمبهراه آمدن او باشی، هرچه زمان رسیدن نزدیکتر شود، آمادگی برای آمدنش فزونی مییابد ..."[۷۷]. البته در خاستگاه این حالت، دیدگاههای متفاوتی مطرح شده است. یکی از نویسندگان معاصر با بیان اینکه برخی دوست دارند حالت انتظار را یک مسأله روانی ناشی از حرمان در اقشار محروم جامعه و تاریختفسیر کنند و حالت فرار- از واقعیت گرانبار با مشقّتها- به سوی تصوّر آیندهای که محرومان در آن بتوانند تمام حقوق از دست رفته و سیادتشان را بازپس گیرند. نوشته است: این گمانه، نوعی خیال بافی یا گریز از دامن واقعیت به آغوش تخیل است. ایشان پس از این در دیدگاه یاد شده مناقشه نموده، مینویسد: بیگمان، هنگامی که در پیشینه تاریخی مسأله، نظر کنیم و گستره وسیع نفوذ آن را در عقاید دینی معروف تاریخانسان بنگریم، چنین توجیهی برای مسأله انتظار کاملا غیر علمی و بیپایه خواهد بود. مسأله انتظار از محدوده دین فراتر رفته و مذاهب و رویکردهای غیر دینی نظیر مارکسیسم را نیز شامل شده است. چنان که "برتراند راسل" میگوید: "انتظار، تنها به ادیان تعلّق ندارد، بلکه مکاتب و مذاهب نیز ظهور نجاتبخشی که عدل را بگستراند و عدالت را تحقق بخشد، انتظار میکشند"[۷۸]. امّا "فرج" به معنای گشایش است؛ گشایشی که امید امیدواران است و به یقین تحققپذیر است و ناامیدی در آن راه ندارد، و ممکن است طول بکشد. ولی طول کشیدن تحقّق مطلوب، از لوازم امیدهای بزرگ است. امیدهای کوچک به زودی تحققپذیرند و امید، هرچه بزرگتر باشد، تحقق دیرتر و دراز مدتتری دارد، به خصوص اگر بزرگترین امیدها باشد که مقصود همان فرج است. و آن گشایش برای همه خلق و سیادت عدل و داد برای همیشه، در جهان است[۷۹]. امّا احادیثانتظارحضرت مهدی (ع) نزد شیعهامامیه، فراوان است که دستهای از آنها از طرق صحیح به ما رسیده است. در روایاتی که سخن از انتظار گفتهاند، به دو دسته روایت برمیخوریم:
رسیدن به خدمت امام(ع) و درک زمان ظهور آن حضرت؛ و معلوم است که اگر این فرج حاصل شود، فرج به معنی اول که همان رسیدن به کمالات عالی انسانی است نیز حاصل میشود زیرا چنانکه از بعضی روایات فهمیده میشود رسیدن به حضور امام(ع) در زمان ظهور آن حضرت، برای تمام افراد بشر یا لااقل برای خواص و وارستگان از غیر حق، در رسیدن به کمالات انسانی و درجههای عالی اثر بسیار و نقش جدّی دارد. و اما فرج عمومی عبارت است از رها شدن جامعه از شرّ ستم و بیداد و رسیدن به عدلوداد و برپا شدن دولتی که در آن حق عزیز و محترم و باطل، ذلیل و پایمال گردد. بعضی از دعاها و روایات و به ویژه دعاهایی که در ماه مبارک رمضان وارد شده است درخواست فرج شخصی را به انسانالهام میکند و برخی دیگر، به طلب فرج عمومی در زمان امامان(ع) و در زمان غیبت مربوط است که برای آن پاداش بزرگی ذکر کردهاند. روشن است که کسی که معتقد باشد فرجی عمومی از ناحیهخداوند خواهد رسید و مسلمانان از ستم و بیداد رهایی مییابند، و بر این اعتقاد ثابت بماند و استقامت کند و آخرتش را به دنیا نفروشد، به خاطر این انتظارپاداش بزرگی خواهد داشت[۸۹]. به رغم روشنی و قطعیت معنای راستینانتظار، تفاسیر و برداشتهای مختلفی از آن ارائه شده است. بخش عمده این برداشتها، مربوط به فهمعالمان و دانشمندان و بخش دیگر، مربوط به برداشت عموم شیعیان از مسأله انتظار است. دو برداشت از انتظار: دو برداشت اصلی و عمده در این زمینه، عبارت است از:
حرکت و تلاش برای گذر از وضع موجود و رسیدن به وضع مطلوب.
انتظار غلط و ویرانگر؛انتظار ویرانگر، فلج کننده و بازدارنده است- در واقع نوعی "اباحیگری"- که همواره مورد مذمت و سرزنش قرار گرفته است. درباره برداشت دوم از انتظارعلامه مطهری مینویسد: این نوع انتظار حاصل برداشت قشری از مردم، از مهدویت و قیام و انقلابمهدی موعود(ع) است که صرفاً ماهیت انفجاری دارد؛ تنها از گسترش و اشاعه و رواج ستمها، تبعیضها، اختناقها، حقکشیها و تباهیها ناشی میشود. نوعی سامان یافتن است که معلول پریشان شدن است. آنگاه که حق و حقیقت طرفداری نداشته باشد و باطل، یکهتاز میدان گردد و جز نیروی باطل نیرویی حکومت نکند و فرد صالحی در جهان یافت نشود؛ این انفجار رخ میدهد و دست غیب برای نجات حقیقت- نه اهل حقیقت زیرا حقیقت طرفداری ندارد- از آستین بیرون میآید. بنابراین هر اصلاحی محکوم است؛ زیرا هراصلاح یک نقطه روشن است و تا در صحنه اجتماع، نقطه روشنی هست دست غیب ظاهر نمیشود! برعکس؛ هرگناه، فساد، ستم، تبعیض، حقکشی و هر پلیدی به حکم اینکه مقدمه صلاح کلی است و انفجار را قریب الوقوع میکند، روا است؛ زیرا هدف وسیلههای نامشروع را مشروع میکند. پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است! ... این نوع برداشت از ظهور و قیاممهدی موعود(ع) و این نوع انتظار فرج- که منجر به نوعی تعطیل در حدود و مقررات اسلامی میشود و نوعی "اباحیگری" به شمار میآید- به هیچوجه با موازین اسلامی و قرآنی سازگار نیست[۹۲]. بنیانگذار نظاممقدسجمهوری اسلامی در بیانی ارزشمند به برداشت های ناصحیح از انتظار اینگونه اشاره کرده است: "... بعضی از برداشتهایی که از انتظار فرج شده است را عرض میکنم. بعضیها انتظار فرج را به این میدانند که در مسجد، در حسینیه، در منزل بنشینند و دعا کنند و فرجامام زمان(ع) را از خدا بخواهند. اینها مردم صالحی هستند که یک همچو اعتقادی دارند. بلکه بعضی از آنها را که من سابقا میشناختم بسیار مرد صالحی بود، یک اسبی هم خریده بود، یک شمشیری هم داشت و منتظرحضرت صاحب(ع) بود. اینها به تکالیف شرعی خود عمل میکردند و نهی از منکر هم میکردند و امر به معروف هم میکردند، لکن همین، دیگر غیر از این کاری از ایشان برنمیآمد و فکر این مهم که یک کاری بکنند، نبودند. یک دسته دیگری بودند که انتظار فرج را میگفتند این است که ما کاری نداشته باشیم به اینکه بر جهان چه میگذرد، بر ملتها چه میگذرد، به این چیزها ما کار نداشته باشیم، ما تکلیف خودمان را عمل میکنیم، برای جلوگیری از این امور هم خود حضرت بیایند ان شاء اللّه، درست می کند، دیگر ما تکلیفی نداریم. تکلیف ما همین است که دعا کنیم ایشان بیایند و کاری به کار آنچه در دنیا میگذرد یا در مملکت خودمان میگذرد، نداشته باشیم. اینها هم یک دستهای، مردمصالح بودند. یک دستهای میگفتند که خوب، باید عالم پر از معصیت بشود تا حضرت بیاید، ما باید نهی از منکر نکنیم، امر به معروف هم نکنیم تا مردم هر کاری میخواهند بکنند، گناه زیاد بشود که فرج نزدیک بشود. یک دستهای از این بالاتر بودند، میگفتند: باید دامن زد به گناهها، دعوت کرد مردم را به گناه تا دنیا پر از جور و ظلم بشود و حضرت تشریف بیاورند. این هم یک دستهای بودند که البته در بین این دسته، منحرفهایی هم بودند، اشخاص ساده لوح هم بودند، منحرفهایی هم بودند که برای مقاصدی به این دامن میزدند. یک دسته دیگری بودند که میگفتند که هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود، این حکومتباطل است و برخلاف اسلام است. آنها مغرور بودند. آنهایی که بازیگر نبودند مغرور بودند به بعض روایاتی که وارد شده است بر این امر که هر علمی بلند بشود قبل از ظهورحضرت، آن علم، علمباطل است. آنها خیال کرده بودند که نه، هر حکومتی باشد، در صورتی که آن روایات اشاره دارد که هرکس علم بلند کند با علممهدی، به عنوان مهدویت بلند کند، باطل است ...[۹۳]. بدون شکمنتظرراستین، برای چنان برنامه مهمّی، هرگز نمیتواند نقش تماشاگر را داشته باشد؛ بلکه باید از هماکنون به طور حتم در صف یاران آن حضرت قرار گیرد؛ چرا که ایمان به نتایج و عاقبت این تحوّل بزرگ، هرگز به او اجازه نمیدهد که در صف مخالفان باشد و قرار گرفتن در صف موافقان نیز محتاج به داشتن "اعمال پاک" و "روحی پاکتر" و برخورداری از "شهامت" و "آگاهی" کافی است. سخن را در این بخش با بیانی ارزشمند از دانشوری دلسوخته کامل میکنیم که فرمود: ... تو ای شخص الهی، که امروز به امیددیداررهبر الهیات نشستهای و آه سوزان از درون شعلهورت بیرون میآوری، تو ای منتظر قدوم زمامدارعادل مطلق، که در دل شبهای تاریک، با وجود پشت پردهای او، به راز ونیاز میپردازی. او با توست، چرا تو با او نیستی؟! اگر میخواهی با او باشی، همین مزرعه و گلشن روی زمین را نظاره کن، اینجاست جایگاه شکفتن آن دسته گل ابدیت. آیا میدانی که هواپرستی تو، ستمکاری تو بر دیگران، بیاعتنایی تو به دستورات الهی، پایمال کردن این مزرعه و گلشن است که دسته گل خندان تو از همانجا سر برخواهد زد؟ هر بامداد که از خواب شبانه برمیخیزی، دست به سوی خدای بزرگی که در همه جا حاضر است بلند کن و بگو: بار پروردگارا، آن جمال دلربای با عظمت و آن سیمای محبوبت را به ما نشان بده[۹۴]. میگویی: از کجا بدانم که محبوب ابدی من چهره زیبای خود را به من نشان داده است؟ ... پاسخ این سؤال را از کردار و گفتار روزانه خود بپرس اگر دیدی گفتار و کردار تو مطابق دستورات الهی و وجدانپاک صورت میگیرد، بدان که آن محبوب زیبای ابدیت، گام در نهانخانه دل تو گذاشته است و تو کسی هستی که اگر امروز دولت آن رهبرعادل الهی فرا رسید، شایسته زندگی در زیر پرچم الهی آن یگانه پیشوای بشریت میباشی. آری، اینست امید و انتظار ... [۹۵]»[۹۶].
"انتظار"، در لغت به معنای چشم داشت و چشم به راه بودن[۹۷] است؛ اما در اصطلاح، به معنای چشم به راه بودن برای ظهور واپسین ذخیره الهی و آماده شدن برای یاری او در برپایی حکومتعدل و قسط در سراسر گیتی است. به بیان دیگر، "کیفیتی روحی است که باعث پدید آمدن حالت آمادگی انسانها برای آنچه انتظار دارند، میشود و ضد آن، یأس و ناامیدی است. هر چه انتظار بیشتر باشد و هر چه شعله آن فروزان تر و پر فروغ تر باشد، تحرک و پویایی او و در نتیجه آمادگی نیز بیشتر خواهد بود"[۹۸]. و "فَرَج" به معنای "گشایش" است. یکی از اندیشوران معاصر، با بیان این که برخی دوست دارند حالت انتظار را یک امیله روانی ناشی از حرمان در اقشار محروم جامعه و تاریختفسیر کنند و حالت فرار از واقعیت گرانبار یا مشقّت ها به سوی تصور آیندهای که محرومان در آن بتوانند تمام حقوق از دست رفته و سیادتشان را باز پس گیرند، نوشته است: "این گمانه، نوعی خیال بافی با نوعی گریز از دامن واقعیت به آغوش تخیل است"[۹۹]. بنابراین بر خلاف پندار برخی که اندیشهمهدویت را ساخته شیعه میدانند، باورداشت مهدویت، نه فقط ویژه پیرواناهل بیت(ع) نیست، بلکه بخش برجستهای از باورهای اسلامی و یکی از مسائل مهم و ریشهای در اصول اسلامی به شمار میآید که بین همه گروهها و مذاهب اسلامی بر پایه نویدهای قرآن و آموزههای پیامبر اکرم(ص) باد، شکل گرفته است. روایت های مربوط به حضرت مهدی (ع) - همانگونه که در منابع شیعه آمده است. در بسیاری از کتابهای شناخته شده اهل سنت نیز آمده است[۱۰۰]»[۱۰۱].]]]]
اما در اصطلاح، انتظار حالت کسی است که از وضع موجود ناراحت و برای ایجاد وضع بهتری تلاش میکند. منتظر بر این باور است که روزگاری شدتها برای اهل حق و اهل صبر پایان مییابد و نباید مقهور دستگاههای فاسد شد؛ بنابراین در انتظار دو عنصر وجود دارد: امید و آرزو؛ امید به این معنا که پیروز دشمنان دینانسانیت را موقتی بشماریم و تسلیم آنها نشویم و آرزو به این معنا که ظهور در عین اینکه جنبههای خارقالعاده دارد، با کمک یک عده یارانشایسته و همفکر انجام میشود»[۱۰۳][۱۰۴].]]]]
«کلمه "انتظار" مصدر ثلاثی مزید از ماده "نظر" است. این واژه و مشتقات آن در منابع لغت به معنای چشم دوختن، با تأمل نگاه کردن[۱۰۵]، نظارهگر بودن، توقع امری را داشتن و مراقب بودن آمده است[۱۰۶].
انتظار به معنای لغوی، یعنی متوقع بودن و چشم به راهی، فی نفسه ارزش ندارد بلکه چشم به راهی و انتظار، با توجه به موضوع و متعلق آن، قابل ارزش یابی است و به تناسب متعلق آن، دارای ارزش مثبت یا منفی خواهد بود.
در اصطلاح روایات، کاربرد کلماتی مانند "انتظار" و "منتظر"، بیشتر در مفهوم ارزشی به کار رفته و نوعاً با واژههای "ظهور" و "فرج" قرین و همراه است و مراد از آن، چشم به راه بودن و توقع داشتن ظهورحضرت مهدی (ع) در آخر الزمان است؛ انتظاری به وسعت همه تاریخ ریشه در جان همه انسانها دارد»[۱۰۷].
«منظور از انتظار زمینهساز، نگاه جامع و کاربردی به مقوله انتظار است. در این نوع نگاه، نه تنها اراده، تلاش و خواست جمعی، نقش مؤثر و تعیین کننده در تسریع ظهور دارد، بلکه اساساً انتظار بدون توجه به ساز و کارها و اقدامات زمینهساز، امری نامعقول و بیمعناست. خوشبختانه این نگاه مثبت و کاربردی به مفهوم انتظار، امروزه به یک نگرش غالب در میان پژوهشگران معاصر تبدیل شده است. در این نگرش که ارزیابی دقیق اوضاع گذشته و تلاش برای تغییر وضعیت موجود، جزو الزامات تفکرانتظار محسوب میشود، تکالیف فردی و اجتماعی شخص منتظر نیز تا حدی روشن میگردد»[۱۰۸].
براین اساس، جوهر اصلی انتظار، اعتقاد و ایمان قلبی به حتمیت ظهورمصلح جهانی، حضرت مهدی موعود(ع) و دخالت مستقیم این باور در رفتارهای فردی و اجتماعیانسانمنتظر و نگرش او نسبت به چگونگی زندگی حال و آینده است. مادامی که ما دخالت مستقیم و نقش تأثیرگذار این اندیشه و باورداشت را در ساختار ذهنی، اسلوب اندیشه، شیوه زندگی و چگونگی حال و آینده خود، به عنوان یک واقعیت نپذیریم و آن را در حیات فردی و اجتماعی خود به یک جریان فکری و رفتاری تبدیل نکنیم، هرگز به آثار پر برکت این تفکر دست نخواهیم یافت. بنابراین، نخستین قدم در این راستا، آن است که درک درست و تصور صحیحی از این مفهوم ارزشی و اسلامی داشته باشیم تا به اهمیت آن پی ببریم. با تأمل در روایاتی که به موضوع انتظار و الزامات آن پرداختهاند نیز به روشنی در مییابیم که در فرهنگ شیعی، انتظار صرفاً یک مفهوم ذهنی و دانستنی نیست تا در لغتنامهها و کتابخانهها سراغ آن را بگیریم؛ بلکه یک مفهوم کاربردی و سازنده است که در متن زندگیسیاسی و اجتماعی خودمان میباید آن را جستجو کنیم.
ماهیتشناسی انتظار، در گرو تحلیل صحیح از رابطه ایمان قلبی با اقدام عملی و پیوند معنایی آن دو است. آموزه انتظار، اعتقادیفرهنگ زا و مسؤلیت آفرین است. از اینرو، در روایات از انتظار به "عمل" تعبیر شده و بلکه بهترین عمل (افضل الاعمال) بیان شده است. این تعبیر، بیانگر پیوند معنایی ایمان و عمل در این مقوله است. برپایه این گونه روایات، اندیشهانتظار چنان در انگیزش اراده و خواست انسانمنتظر، کارساز و نقش آفرین است که ذهن او را به سمت اهداف مورد انتظار سوق داده و باورهای او را به عزم و اراده تبدیل میکند. از اینرو، در تفکر شیعی، انتظار به عنوان یک نگرش کاربردی مبتنی برآموزههای دینی و ارزشی، مدنظر قرار گرفته است؛ نگرشی که شرایط گذشته و حال را به چشم انداز آینده پیوند میدهد و در رویکرد و انتخابانسان، تأثیر گذار است. انتظار یک آموزه دینیهدایت بخش است که رفتاری هدفمند را در پی داشته و به تصمیمات و اقدامات اصلاح گرایانه در عرصههای مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... منتهی میگردد. این تفکر جریان ساز و هویت آفرین، چگونه بودن و چگونه زیستن را برای ما تعریف و اهداف کلی حرکت جامعه به سوی آینده را تعیین میکند»[۱۰۹].
«در فرهنگ شیعی، انتظار، یک مفهوم دینی و ارزشی است که نگرش انسان به شرایط گذشته و حال را به چشم انداز آینده پیوند میدهد. این مفهوم دینی و اسلامی، یک مفهوم هدایتبخش و برانگیزاننده است که رفتارهای جهتمندی را در پی دارد و به تصمیمات و اقدامات عملی اصلاح گرایانه در عرصههای مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی میانجامد.
جوهره اصلی انتظار در تفکر شیعی، اعتقاد و ایمان قلبی، به حتمیت ظهورمصلح جهانیحضرت مهدی موعود(ع) و دخالت مستقیم این باورداشت در نگرشها و رفتارهای فردی و اجتماعیانسانمنتظر در رابطه با سرنوشت و آینده او است. تا هنگامی که ما دخالت مستقیم و نقش تأثیرگذار این اندیشه و باورداشت را در ساختار ذهنی، اسلوب اندیشه، شیوه زندگی وچگونگی حال و آینده خود، در جایگاه یک واقعیت نپذیریم و آن را در حیات فردی و اجتماعی خود به یک جریان فکری و رفتاری تبدیل نکنید، هرگز به آثار پربرکت این تفکر دست نخواهیم یافت؛ بنابراین، نخستین قدم در این راستا، آن است که درک درست و تصور صحیحی از این مفهوم ارزشی و اسلامی داشته باشیم، تا به اهمیت آن پی ببریم.
از تأمل در روایاتی که به موضوع انتظار و الزامات آن پرداخته است، به روشنی در مییابیم که در فرهنگ شیعی، انتظار، صرفاً یک مفهوم ذهنی و دانستنی نیست که در لغتنامهها و کتابخانهها، سراغ آن را بگیریم؛ بلکه یک مفهوم کاربردی و سازنده است که در متن زندگیسیاسی و اجتماعی خود باید آن را جست و جو کرد. در اندیشه شیعی، انتظار، یک تفکر جریان ساز و هویتبخش است که چگونه بودن و چگونه زیستن را برای ما تعریف و جهتگیری کلی حرکت جامعه به سوی آینده را تعیین میکند. مهم آن است که با تأمل و نگرش صحیح به روایات و دستورالعملهای عصر غیبت و انتظار، جنبههای کاربردی این تفکر را استخراج و در زندگی فردی و اجتماعی خویش بهکار بندیم.
انتظار چیست؟ چرا انتظار این همه مورد سفارش اهل بیت (ع) قرار گرفته است؟ چرا این مسأله همواره مورد تهاجم حملات ناجوانمردانه دشمناناسلام و معارفناب محمدی قرار گرفته است، به طوری که گاهی آن را نتیجه و زاییده فکر عدهای ترسو و بیمنطق دانسته و گاهی به توجیه و تفسیر آن به میل خود پرداختهاند.
برخی با برداشت غلط از مفهوم انتظار، گمان میکنند که باید به هر وسیله ممکن به ظهورامام عصر (ع) سرعت بخشید، گرچه به ترویج کفر و بیدینی و فساد و فحشا در بین مردم باشد. برخی نیز بر این باورند که در برابر انحرافات و مفاسد باید بیتفاوت بود، تا فساد همه جا را بگیرد و در نتیجه امام زمان (ع) ظهور کند. دامن زدن به برداشتهای غلط از مفهوم انتظار، گناهی نابخشودنی است.
چگونه میتوان پذیرفت که فردی به ترویج فساد کمک کند و اجر شهید را ببرد؟! چگونه ممکن است فردی نسبت به منکرات بی تفاوت باشد و اجر شهید را ببرد؟ چگونه انسان بی تفاوت و کسی که فساد و ستم را گسترش میدهد، میتواند مصداق کسی باشد که در کنار حضرت حجت (ع) در راه خداشمشیر زده و در کنار رسول خدا (ص) جهاد و رزم نموده و در کنارش به شهادت رسیده است؟! اگر انتظار فرج عامل محرکی برای تجدید نظر فردی و اجتماعی نبود، هرگز چنین روایاتی دربارهاش صادر نمیگردید.
آیت الله مکارم شیرازی برای روشن شدن مفهوم انتظار و آثار سازنده آن، میفرماید: "ارتشی که در انتظارجهادآزادی بخش به سر میبرد، حتماً به حالت آماده باش کامل در میآید، سلاحی که برای چنین میدان نبردی شایسته است، به دست میآورد، سلاحهای موجود را اصلاح میکند، سنگرهای لازم را میسازد، آمادگی رزمی نفرات خود را بالا میبرد، روحیه افراد خود را تقویت میکند و شعله عشق و شوق را برای چنان مبارزهای در دل فرد فرد سربازانش زنده نگه میدارد. ارتشی که دارای چنین آمادگی نیست، هرگز در انتظار به سر نمیبرد و اگر بگوید، دروغ میگوید"[۱۲۵].
حقیقتانتظار از دو عنصر نفی و اثبات ترکیب یافته است، نفی یعنی از بین بردن نابسامانیهای موجود و عواملی که موجب اختلاف و از هم پاشیدگی میباشد، و اثبات یعنی جانشین کردن عوامل رشد و ترقی جای آنها. باید خود را اصلاح کنیم و اندیشههایمان را از کجنظری، حسادت، کینه و صدها عیب دیگر برهانیم؛ چون اگر این عیبها در ما باشد، چگونه میتوانیم منتظر تحولی باشیم که اساس آن مبارزه با همه آن عیبهاست و سرانجام دامان ما را خواهد گرفت.
علاوه بر اصلاح خویش، باید در پی اصلاحجامعه هم باشیم. باید اصلاحجامعه را جدی بگیریم، تا مشمول آیه مبارکه ﴿إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ﴾[۱۲۷] شویم»[۱۲۸].]]]]
«انتظار، یعنی آرزومندی برای رسیدن به نیکوترین حال و زمان؛ یعنی لَه لَه زدن برای رسیدن به "ماء معین": ﴿قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ﴾[۱۲۹]؛ یعنی رهایی از ظلمت و تیرگی، و چشم به افق روشن دوختن و برای دیدارخورشید، شب را به صبح آوردن؛ یعنی برترینعبادت؛ یعنی شناختمنتظر؛ زیرا، لازمه هر عبادتی معرفت است؛ پس، انتظار بدون شناختموعودمنتظر معنا و مفهوم نخواهد داشت و تهی از محتوا و حقیقت است. پس، تنها چیزی که بدان معنا، محتوا و واقعیت میبخشد، شناخت است؛ و شناخت، چون هدف آن است. انتظار، یعنی آمادگی برای رهایی از ستم، خود را ساختن، چشم به ما بین رکن و مقام دوختن به امیدفتح و گشوده شدن دروازههای قسطنطنیه، جبال و دیلم؛ به انتظار هبوط عیسی و نظارهگر قتل دجال به دست او بودن، در تکاپوی زوال فرزندان صهیون بودن و به صلای شمشیر گوش دادن، مشاهده شکسته شدن پرچمهای سفیانی و دجال؛ و خلاصه، ترنم " لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه " بر پهنه گیتی گوش را نواختن. انتظار، یعنی باوری شورآفرین، امیدی روحبخش، مقاومت و صلابت چون ﴿ هُمُ الْغالِبُون﴾، حماسهای شبشکن، شفقی فجرآفرین، فتح المبین، فتح الفتوح، مرصادی برای منافقان، "نه" گفتن به باطل و شیطان بزرگ، درفش عصیان و پایداری، جریان خون در رگ زندگی، در آرزوی روزهای سبز بهاری نشستن، در هالهای از نورِ جمالمهدی قرار گرفتن و سپر بلایش شدن، گرمای دستش را لمس نمودن، جان را به تابش خورشیدولایت، تابناک ساختن، روح را در سایه حکومتموعودصیقل دادن، و از شادمانی طلوع طلیعه جهانی، آکنده از داد و دادگری سرشار بودن. انتظار، یعنی اشتیاق به آرامش بعد از طوفان، امید استقرار صلح و عدل جاویدان پس از شیوع ظلم و فسادِ همهگیر و بیپایان بهوسیله منجی بزرگ، موعودبشریت و مهدیقائممنتظر (ع)؛ و به گفته حافظ شیرازی: ایمنی قافلههای دل و دانش. انتظار، یعنی همواره منتظر طلوع خورشید خونین رهایی از مغرب بودن[۱۳۰]، در برابر تندبادهای زودگذر زبرالحدید بودن، در برابر مشکلات، کوه مقاوم بودن و برای رهایی از آنها همراه سپاه مهدی بودن؛ یعنی دیدن طلعت رشیده و سپیده ستوده و در نتیجه، چشم را روشن ساختن و سینه را به نورایمان منور نمودن؛ لحظهشماری برای نامنویسی در حزب مهدی (ع)، و در نهایت، سرسپرده وی شدن؛ چون سرودهاند: " وَ أَنَ حِزْبَكَ هُمُ الْغَالِبُونَ وَ أَوْلِيَاءَكَ هُمُ الْفَائِزُونَ، وَ أَعْدَاءَكَ هُمُ الْخَاسِرُون " [۱۳۱]؛ " أُولَئِكَ أَوْلِيَائِي حَقّاً بِهِمْ أَدْفَعُ كُلَ فِتْنَةٍ عَمْيَاءَ حِنْدِسٍ وَ بِهِمْ أَكْشِفُ الزَّلَازِلَ وَ أَدْفَعُ الْآصَارَ وَ الْأَغْلَالَ- ﴿ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ﴾ " [۱۳۲]»[۱۳۳].]]]]
«درمعنای انتظار، توصیفات و توضیحات مختلفی ذکر شده که هیچ کدام بیان کننده اصل معنای آن نیستند. اگر در معنای آن گفته شود که انتظار یعنی "چشم به راه بودن"، این صرفاً ترجمه لفظ از عربی به فارسی است و نمیتواند به عنوان تعریف تلقی شود. اگر بخواهیم توصیف صحیحی از انتظار ارائه کنیم، باید از اموری غیر خود آن کمک بگیریم، و گرنه صرفاً ترجمهای از لفظ آن را ارائه کردهایم. ولی آیا چنین کاری ممکن است؟ آیا میتوانیم مفهوم انتظار را با تحویل به مفاهیم دیگری توضیح دهیم؟ آیا انتظار، قابل تحویل و تحلیل به مفاهیم دیگر میباشد؟ اگر خوب دقت کنیم. در خواهیم یافت که "انتظار" یک امر کاملاً وجدانی است و اگر کسی واقعیت آن را وجدان نکرده باشد، هرگز با توصیفات ذهنی، حقیقت آن را نمیفهمد. انتظار یک معنای پایه و بسیط است. پایه است چون قابل "تحویل" به مفاهیم دیگر نیست و بسیط است چون قابل تجزیه و "تحلیل" به مفاهیم سادهتر نمیباشد. تنها راه درک آن، وجدانحقیقت آن میباشد.
این ویژگی در مورد همه شناختهای پایهای انسان وجود دارد. به عنوان مثال معرفتهای وجدانی از قبیل گرسنگی و تشنگی، شادی و خشم، حب و تشنگی، گرسنه و تشنه شدن است. تنها راه فهمیدن شادی و خشم، عصبانی شدن میباشد و تنها راه درکمحبت، محب شدن. اگر کسی محبت را وجدان نکرده باشد، با هیچ تعریف و توصیفی نمیتوان محبت را به او شناساند و از هیچ معنای دیگر نمیتوان برای درکمحبت کمک گرفت. تمام شناختهای پایه و بسیط، دارای این ویژگی هستند.
معنای انتظار هم فقط برای شخص منتظر، روشن و آشکار میشود. اکر کسی هیچ گاه حالت انتظار را نچشیده باشد، با توصیف و توضیح، نمیتوان معنای انتظار را برایش روشن کرد. حتی ممکن است توضیحات زیاد، باعث ابهام بیشتر در مفهوم آن را میفهمد. به چنین شخصی میتوان یادآوری کرد که: "آن زمانی که یکی از عزیزانت به سفر رفته بود و تو از او خبر نداشتی و گفته بود تا فلان موقع بر میگردم و..." قبل از آمدن او چه حالی داشتی؟ آن حال وجدانی "انتظار" نام دارد. بدین ترتیب برای یادآوری مفهوم انتظار، یک سری نشانهها به مخاطب میدهیم تا حال انتظار خود را به یاد آورد و یا اگر در حال انتظار میباشد، به آنچه دارد، متذکر گردد و آن را تصدیق نماید»[۱۳۴].
«انتظار در لغت، به معنای درنگ در امور، نگهبانی، چشم به راه بودن و نوعی امید داشتن به آینده است.[۱۳۶] با مطالعه فرهنگهای لغت در مییابیم که انتظار یک حالت روانی به همراه درنگ و تأمل است؛ اما از این معنا دو نوع برداشت میتوان کرد.
این حالت روانی و چشم به راهی، انسان را به اعتزال و انزوا بکشاند و منتظر، دست روی دست بگذارد، وضعیت موجود را تحمل کند و به امیدآینده مطلوب، بدون هیچ گونه تلاشی فقط انتظار بکشد.
کدام یک از این دو معنا، مراد و مقصود بزرگان و رهبراندینی است؟ با مراجعه به متون روایی، مشاهده میشود که معصومان (ع) خیلی روشن و صریح با ارائه تصویری مناسب از انتظار، روی برداشت نخست، خط بطلان کشیدهاند و برای این که هرگز آن معنا به ذهن مخاطب خطور نکند، انتظار را عمل نامیدهاند، آن هم برتریناعمال[۱۳۷] یا آن را عبادت خواندهاند، آن هم محبوبترین عبادت[۱۳۸]. اساساً این یک قاعده عقلی و منطقی است؛ آن کس که وضعیت موجود را نمیپذیرد و تحمل نمیکند، در انتظارگشایش است و برایش آماده میشود؛ مَنِ انْتَظَرَ أَمْراً تَهَیَّأَ لَهُ.
حجت الاسلام و المسلمین محبوب شفائی، در کتاب «موعود حق» در اینباره گفته است:
«"انتظار در لغت، به معنای درنگ در امور، نگهبانی، چشم به راه بودن و نوعی امید داشتن به آینده است"[۱۴۱]. با مطالعه فرهنگهای لغت درمییابیم که انتظار یک حالت روانی به همراه درنگ و تأمل است؛ اما از این معنا دو نوع برداشت میتوان کرد: یکی این حالت روانی چشم به راهی، انسان را به اعتزال و انزوا بکشاند و منتظر، دست روی دست بگذارد، وضعیت موجود را تحمل کند و به امید آیندهای مطلوب، بدون هیچگونه تلاشی فقط انتظار بکشد. دیگر اینکه چشم به راهی و انتظار سبب حرکت، پویایی و عمل و آمادگی وسیعتر گردد. با توجه به این دو معنا، مراد و مقصود بزرگان و رهبراندینی با مراجعه به متون روایی، مشاهده میشود که معصومان(ع) خیلی روشن و صریح با ارائه تصویری مناسب از انتظار، روی برداشت نخست، خط بطلان کشیدهاند و برای اینکه هرگز آن معنا به ذهن مخاطب خطور نکند، "انتظار را عمل نامیدهاند، آن هم برتریناعمال"[۱۴۲] "یا آن را عبادت خواندهاند، آن هم محبوبترین اعمال"[۱۴۳]. اساساً این یک قاعده عقلی و منطقی است؛ آن کسی که وضعیت موجود را نمیپذیرد و تحمل میکند، در انتظارگشایش است و برایش آماده میشود»[۱۴۴].
درباره وجود مهدی و ظهور او در آخرالزمان کتابهای بسیاری تألیف کردهاند و رسالهها و مقالههای جامع فراوان نوشتهاند. نوشتن در این باره از زمان امام حسن عسکری(ع) شروع شده و تا عصر حاضر ادامه یافته است. و کمتر کسی در میان عالمیان شیعه یافت میشود که در این باره کتاب ننوشته باشد یا مقاله نگاشته یا سخن نگفته باشد[۱۴۷]»[۱۴۸].]]]]
«واژه "انتظار" از ریشه "نظر" است که در باب افتعال به کار رفته و از مترادفهای معنایی آن تأنی و ترقب است و در لغت به معنای تأمل کردن چشم داشتن، چشم به راه بودن، امید داشتن و امیدوار بودن است[۱۴۹]. آنچه باعث تمایز این واژه از مترادفهای آن میشود، وجود خاصیت "مطاوعه" در معنای آن است که به طور کلی از خصوصیات باب افتعال به شمار میرود. مطاوعه به معنای تأثیرپذیری است و بدین سبب معنای واژه انتظار برابر با "چشم به راه شدن" خواهد بود. از مطلب مذکور به این نتیجه میرسیم که انتظار حالت و وصفی است که بر شخص متأثر، سلسله اموری مترتب میشود و بین وی و آنچه منتظر آن است، رابطه تأثیر و تأثر برقرار است»[۱۵۰].]]]]
بر این اساس میتوان ماهیت انتظار را در سه عنصر امید، عمل و اعتقاد خلاصه کرد، چرا که اساساً هر انتظاری بر پایه امید به رخداد خاصی شکل میگیرد و به طور ویژه، انتظار فرج افزون بر امید، تلاش برای برداشتن موانع تحقق آن امید را نیز به همراه دارد و بر همین اساس از آن به "افضل الأعمال" یاد شده است[۱۵۲]. بهترین روز بشری با ظهورانسان کامل رقم خواهد خورد که فضایل همه پیامبران الهی و خوبیهای بندگانشایستهالهی را با خود دارد. بیحضور و ظهور او هر خوبی، آمیخته با نقصان و هر روشنایی، همراه تاریکی خواهد بود و این عقیدهای ثابت در مکتب انسانساز اسلام است»[۱۵۳].]]]]
۲۹. حجت الاسلام و المسلمین فروهی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر ناصر فروهی، در مقاله «انتظار فرج» در اینباره گفته است:
«انتظار در مفهوم غیرشیعی، تنها به معنای نظرداشت ظهور منجی بهکار میرود، در حالی که طبق دیدگاه شیعه افزون بر چنین انتظاری، انتظارملاقات و دیدار با منجی نیز قابل تصور است. بنابراین انتظار در دکترین شیعه به دو گونه قابل تقسیم بوده و برای هر یک از آنها میتوان آثار و نتایج ویژهای برشمرد.این دو گونه عبارتاند از:
بنابراین، باتوجّه به کلّیه مطالبی که تا اینجا گفته شد روشن میگردد که: "انتظار نهتنها آرامش موقّت نیست، بلکه اعتراضی دایمی علیه بیعدالتیهاست. و نهتنها تسلّی دادن نیست؛ بلکه برافروختن و تحریک کردن برای احقاق حق و ابطال باطل است. انتظار، پذیرش نوعی انقلاب، تحوّل و تکامل، هدفداری و معنیداری است. موجبی برای دفاع جاودانه از هدف و مسلک است. سرمایهای روحی برای تکامل و تعالی و حفظ جنبههای انسانی و ایدئولوژیکی است. انتظار، عامل تحرک است. اسلحهای قوی و برّان علیه روح مردگی است.
نجات از اعتزال و کنارهگیری است. موجد تحوّل است. بر این اساس، انتظاری خلاف چنین جهت، از آن بیعرضهها و بیشخصیتهاست"[۱۶۹]»[۱۷۰].]]]]
«همانگونه که درباره مهدی و غیبت او عقاید انحرافی در میان مسلمانان وجود دارد اصل اندیشهانتظار نیز به انحراف کشیده شده است؛ بدین معنا که گروههایی از مسلمانان در طول تاریخ در انتظارظهور شخصی غیر از مهدی بودهاند و شاید هدف آنان مقابله با مهدیشیعیان بوده است. البته در این بحث به جای فرقهها، با قبایلی روبهرو هستیم که هرکدام انتظار آمدن شخصی از قبیله یا طایفه خود را داشتهاند. از گزارشهای تاریخی استفاده میشود اختلاف قبیلهای و تعصب نژادی که در جاهلیت رواج داشت و پس از رسول خدا بار دیگر به میان مسلمانان بازگشت، منشأ حوادث سرنوشتساز و گاه خونباری شد. اعراب شمالی (مکه) با جنوبیها (یمنیهای ساکن مدینه) اختلاف داشتند و این اختلاف پس از اسلام در قالب گروه مهاجر و انصار ادامه یافت. گاهی هم از این دو گروه به عدنانی و قحطانی تعبیر میشود. این دستهبندیها پس از روی کار آمدن بنی امیه شدت یافت و خلفای مروانی به آن دامن زدند و همین نزاعها در خراسان اسباب پیروزیابومسلم و داعیان بنی عباس را فراهم کرد و بساط بنی امیه را برچید، زیرا در این منطقه عربهای قحطانی و عدنانی به رهبری جدیع بن علی و نصر بن سیار به نزاع پرداختند و ابومسلم با استفاده از اختلاف آنان، اهداف خود را پیش برد. به اینگونه نزاعها در بسیاری از رویدادهای تاریخاسلام برخورد میکنیم. شکل جزئیتر این اختلافها در قالب طوایف ربیعه و مضر که دو برادر از فرزندان نزار بودند و قیس و تمیم از یکسو و کلب و ازد و کنده و قضاعه از سوی دیگر مطرح است. جالب اینکه از همه این قبایل و افراد منسوب به آنها در کتابهای ملاحم و فتن یاد میشود و نام آنها در روایاتعلائم ظهور نیز به چشم میخورد[۱۷۱]. در تاریخاسلام نیز گزارشهایی مبنی بر انتظار برخی از این قبایل[۱۷۲]»[۱۷۳].]]]]
«انتظار در دین اسلام از جایگاه والایی برخوردار است. این گلواژه زیبا با مشتقات مربوطهاش بیش از ۲۵ مورد در قرآن به کار رفته است و در صدها روایت با عباراتی شیوا و رسا پرده از اسرار این ودیعهالهی برداشته شده است.
نخستین روایت در این زمینه که به همراه آیهالهی به کار رفته؛ روایت ذیل است که برای فهم و درک این گلواژه حیاتبخش، به محضر پیشوای رئوف و مهربانامام رضا(ع) میشتابیم، و به سخن آن بزرگوار گوش جان میسپاریم، حضرت میفرماید: «مَا أَحْسَنَ الصَّبْرَ وَ انْتِظَارَ الْفَرَجِ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى:»﴿وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ﴾[۱۷۴]؛ «وَ قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَّ:»﴿فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ﴾[۱۷۵]«فَعَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّهُ إِنَّمَا يَجِيءُ الْفَرَجُ عَلَى الْيَأْسِ فَقَدْ كَانَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ أَصْبَرَ مِنْكُمْ»[۱۷۶]؛ وه! چه نیکوست صبر و انتظار فرج! مگر گفتار خدای را نشنیدهاید که فرمود: منتظر باشید که من نیز همراه شما از منتظرانم». پس صبر و شکیبایی را پیشه خود سازید که فرج بعد از یأس و نومیدی پیش خواهد آمد، و کسانی که پیش از شما بودند از شما شکیباتر بودند.
آری! برای رسیدن به دوران ظهور باشکوه حضرت مهدی(ع) انتظاربهترین، اساسیترین و مؤثرترین عامل تحرک است، و این همان عامل مهمی است که انسان را برای آن دوران پرورش داده و آماده میسازد. بیجهت نیست که در میراثعلمی گرانسنگ مکتب جاودان تشیع در صدها روایت به این امر مهم اشاره شده و پیرامون ارزش آن سخنهای گرانبهایی گفته شده است.
«انتظار، کیفیتی روحی است که موجب به وجود آمدن حالت آمادگی است برای آنچه انتظار دارند، و ضد آن یأس و ناامیدی است. هر چه انتظار بیشتر باشد آمادگی بیشتر است. اگر انسان، مسافری داشته باشد که چشم به راه آمدن او است، هر چه زمان رسیدن او نزدیک تر گردد آمادگی برای آمدنش فزونی می یابد. حالت انتظار، گاهی به پایهای می رسد که خواب را از چشم میگیرد، چنان که درجات انتظار از این نظر تفاوت میکند، همچنین از نظر حب و دوستی نسبت به آنچه را انتظار دارد تفاوت دارد. هر چه عشق به منتظر افزون باشد آمادگی برای فرا رسیدن محبوب افزون میگردد و دیر آمدن و فراق محبوب دردناک میگردد، تا بدانجا که انسانمنتظر از خود بیخود میشود و دردها و سختیهای دردآور و مشکلات سخت خود را در راه محبوبحس نمیکند.
اندیشهپیروزی نهایی نیروی حق و صلح و عدالت، بر نیروی باطل و ستیز و ظلم، استقرار کامل و همه جانبه ارزشهای انسانی، تشکیل مدینه فاضله و جامعه ایدهآل و بالاخره اجرای این ایده عمومی و انسانی به وسیله شخصی مقدس و عالیقدر که در روایات اسلامی از او به عنوان "مهدی" نام برده شده است، اندیشهای است که کم و بیش همه فِرق و مذاهب اسلامی - با اختلافاتی - بدان مؤمن و معتقدند. این اندیشه بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوشبینی نسبت به جریان کلی نظام طبیعت و سیر تکاملتاریخ و اطمینان به آینده و طرد عنصر بدبینی نسبت به پایان کار بشر است (که طبق بسیاری از نظریه ها و فرضیه های غیر اسلامی، پایان نظام طبیعت، تاریک و ابتر است).امید و آرزوی تحقق این نوید کلی جهانی انسانی، در زبان روایات اسلامی "انتظار فرج" خوانده شده است»[۱۸۱].]]]]
حالت امید به آینده و چشم به راه آیندهای بهتر بودن، از آموزههای اصیل قرآنی و حدیثی است. برای نمونه، آیه﴿إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا﴾[۱۸۲]؛ "همانا همراه با دشواری، آسانی است" به صبر و پایداری برای رسیدن به آیندهای بهتر، توصیه میکند.
برخی احادیث، شخص منتظر را از "اولیاءالله" شمرده و او را از برترین مردمان، مخلص حقیقی و همانند کسی دانستهاند که همراه پیامبر (ص) نبرد کرده و یا در جنگ دشوار بدر، همراه ایشان بوده است، یا همچون کیس که در خیمهقائم (ع) حضور دارد و همراه ایشان نبرد میکند و حتی همانند کسی که در رکاب پیامبر (ص) به شهادت رسیده است.[۱۸۳]»[۱۸۴].]]]]
مسلمانان براساس وعدههای صریحی که قرآن کریم بدانها داده است، عقیده دارند که طبق قانون خلقت و سنتآفرینش، تاریخ بر مبنای سنّتهای الهی و وعدههای خدایی به پیش میرود، و اگر چند روزی دنیا به نفع ستمگران تمام شده، ولی سرانجام حکومت مطلق جهان به دست صالحان و حقپرستان خواهد افتاد و عدالت و امنیت براساس قانون خدا در سرتاسر جهان برقرار خواهد شد. از آیات متعدد قرآن (توبه،٣٢ و ٣٣-نور،٥٥-غافر،٥١-انبیاء،١٠٥ و ١٠٦-قصص،٤-سجده،٢٨ و ٢٩-صافّات،١٧١ و ١٧٣-حج،٤١) به خوبی استفاده میشود که جهان روزی را در پیش دارد که حکومت مطلق دنیا به دست پاکان و صالحان خواهد افتاد و روزی را که مسلمانانانتظار میکشند، همانروز قیامحضرت مهدی (ع) است.
و اما انتظاراعتقادی؛ معرفت امام، شرط صحت انتظار است. فضیل بن یسار از امام صادق (ع) درباره آیه﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾[۱۸۶]؛ روزی که هرمردمی را با امامشان میخوانیم، پرسید. حضرت چنین فرمود: "ای فضیل! امام خود را بشناس، زیرا اگر معرفت امام خود را داشته باشی، جلو افتادن یا به تأخیر افتادن این امر زیانی به تو نمیرساند"[۱۸۷].
«"انتظار"؛ یعنی "چشم داشتن" و "چشم به راه بودن"[۱۹۱]. انتظار در لغت به معنای چشمداشتن یک تحول، یک رویداد خوب و یک گشایش یا چشم به راه بودن آیندهای مطلوب، عزیزی سفر کرده، آمدن انسانی دستگیر و... به کار میرود. به این معنا، انتظار مفهومی است که با نهاد همه انسانها عجین شده است و میتوان گفت همه انسانها به نوعی منتظرند. به بیان دیگر، انتظار با امید به آینده، همزاد انسان است و اگر امید به آینده را از او بگیرند، سرنوشتی جز سکون، رکود، مرگ و تباهی نخواهد داشت. از همین رو، در کلامنورانیپیامبر گرامی اسلام آمده است: امید برای امت من مایه رحمت است و اگر امید نبود، هیچ مادری، فرزندش را شیر نمیداد و هیج باغبانی درختی نمیکاشت[۱۹۲].
همچنین حکایت شده است که روزی عیسی (ع) نشسته بود و پیرمردی با بیل، زمینی را شیار میکرد. عیسی فرمود: "بار خدایا! امید (آرزو) را از او برگیر." آن پیر در دم، بیل را به کناری انداخت و دراز کشید. ساعتی گذشت و عیسی گفت: "بار خدایا! امید را به او بازگردان". بی درنگ آن پیر برخاست و شروع به کار کرد[۱۹۳].(...)
انسان هر دوره از عمر خود را به امید رسیدن به دوره بعدی پشت سر میگذارد و لحظه لحظه زندگی او با امید همراه است. کودکی که تازه به دبستان پاگذاشته است، به امید رفتن به کلاس بالاتر و پشت سر گذاشتن دوران آموزش ابتدایی درس میخواند و تلاش میکند. همین کودک دوران راهنمایی را با امید رسیدن به دوران دبیرستان سپری میکند و دوران دبیرستان را با این امید که روزی به دانشگاه راه یابد، پشت سر میگذارد. وقتی همین کودک دیروز و جوان امروز وارد دانشگاه میشود، امیدهای تازه به او توش و توان میدهد و به زندگیاش معنا میبخشد؛ امید رسیدن به جایگاه مطلوب اجتماعی، تشکیل خانواده، داشتن فرزند و مانند آن. پس از تشکیل خانواده و به دنیا آمدن فرزندان، همه امیدها و آرزوهای انسان متوجه پیشرفت و ارتقای فرزندانش میشود و به این ترتیب، حکایت پایانناپذیر امید به آینده، تا آستانه مرگ، انسان را همراهی میکند. ناگفته نماند امید به آینده و انتظار تحقق فردای بهتر، در یکی از ویژگیهای فطری انسان؛ یعنی کمالجویی او ریشه دارد. انسان همواره طالب رسیدن به مراتب بالاتر و دست یافتن به قلههای پیشرفت و ترقی است و این انگیزه در همه انسانها با تفاوتهایی در سطح کمال مورد نظر و میزان تلاش برای رسیدن به کمال مطلوب، وجود دارد.
در هر حال، انتظار و چشم به راه آینده بودن، شعلهای است در وجود انسان که هرچه فروزانتر و پر فروغتر باشد، تحرک و پویایی او نیز بیشتر خواهد بود. برعکس، هر چه این شعله به سردی و خاموشی بگراید، تلاش و فعالیت انسان نیز کاستی میپذیرد تا آنجا که او به موجودی سرد، بیروح، بینشاط، گوشهگیر و بیتحرک تبدیل میشود. در روانشناسی، به این حالت "افسردگی" میگویند، شدت و ضعف و زمینههای به وجود آمدن افسردگی در افراد گوناگون، متفاوت است، ولی عامل آن در هر حال چیزی جز خشکیدن نهال امید در وجود انسان نیست، با توجه به اهمیت و نقش اساسی امید به آینده و انتظار فرج در زندگیانسانها، مکتب اسلام کوشیده است با تقویت این روحیه، تلاش و سرزندگی مسلمانان را در جوامع اسلامی به نهایت درجه برساند و آنها را در هر زمان، پویا و پایدار نگه دارد»[۱۹۴].]]]]
«از نظر لغت و مذهب معنی و مفهومی خاص برای انتظار است.
از نظر لغت:انتظار به معنی چشم به راه بودن، چشمداشت و به عبارت دیگر نوعی امید به آینده داشتن است. خواه امید به آیندهای زیبا و یا زشت و منفور.
آن کس که عمل نابهنجاری را انجام داده منتظر و چشم به راه است که عقوبت و کیفر آن را ببیند.
آن کس که بذری را در زمین پاشیده منتظر سبز شدن و سربرآوردن آن است.
آن کس که تخم کینه و خاری را کشته است منتظر یافتن انتقام و خسکهاست.
و بالاخره آن کس که عمل خیری را انجام داده منتظر یافتن پاداش و نتیجه احسان است.
بر این اساس هر چشم به راهی برای ورود مسافر، تولدفرزند، سرسبزی باغ و مزرعه، به ثمر نشستن یک نهال منتظر است به همانگونه که فردی دیگر چشم به راه رسیدن عامل خشم و غصب، کیفر ده و انتقام ستان به علت عمل نامطلوب خویش است.
از دید مذهب:انتظار امیدی است به آیندهای نویدبخش و سعادتآفرین که در آن به رهبری قائدی عظیمجهان از مفاسد و بدبختیها رهائی یافته و راه خیر و صلاح، آسایش و امنیت را در پیش میگیرد.
انتظار آرزومندی به رسیدن آیندهای است که در آن ستم و تبعیض، تعدی و اجحاف نیست.بدکاری و بدخواهی به هر نوع و ستمش محکوم میشود، ظلم و نابرابری از جامعه رخت بر میبندد و بشریت طریق فضیلت را در پیش میگیرد.
انتظار چشم به راهی برای تحقق عدل و حق است، امید به رفع تعینات نژادی، طبقهای، ملیتی و زبانی است. یافتن زندگی بر اساس شرف و فضیلت و تقوی است. زندگی بدون خوف از ابرقدرتان است. بدانگونه که خدای را بدون خوف و خطری بپرستند و او را بدون واهمهای عبادت کنند. و بالاخره انتظار نوعی تخلیه برای تحلیه است. نوعی آمادگی برای پاک شدن، دور ماندن از زشتیها، ستمبارگیها وصول به تزکیه نفس، تجدید قوای خود برای شرکت در نهضتی عظیم و انسانی، یافتن صفا و نورانیت است»[۱۹۵].]]]]
صاحب کتاب شریف "مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم" گلواژه انتظار را چنین تعریف نمودهاند: "معنای انتظار؛ عبارت است از یک حالت قلبی و روحی که از آن، آماده شدن برای چیزی که در انتظارش هستی بر میآید. پس هر قدرانتظار شدیدتر باشد آماده شدن هم بیشتر میشود. آیا نمیبینی وقتی که مسافری داشته و منتظر آمدنش هستی هر چه زمان آمدنش نزدیکتر شود، آمادگی تو برای این امر بیشتر میشود"[۲۰۲].
در بیان یاد شده، انتظار یک حالت قلبی نفسانی معرفی شده است. گر چه درباره حقیقت آن شرحی داده نشده اما یکی از مهمترین لوازم آن، آمادگی برای پذیراییمنتظَر مطرح شده است. این آماده شدن یک حالت قلبی است اما آثار خارجی هم دارد. کسی که منتظر سفر کرده خود است، هم خود و هم منزلش را برای آمدنش مرتب و مهیا میکند. کسی هم که منتظرظهور امام عصر(ع) است خود را آماده میکند و آماده شدن به این معنی است که انسان همه ابعاد زندگانی خود را طبق میل و خواست امام قرار دهد.
«در آغاز باید گفت که انتظار مورد نظر ما، با انتظاری که در دیگر ادیان مطرح است، تفاوت میکند. (فوتوریسم) اکثر ادیانمنتظر یک وجود مافوق بشری هستند که در آخر الزمانظهور کند و عدالت را در جهان برقرار ساخته و ظلم و ستم را نابود نماید. حتی کسانی که معتقد به خدا نیستند هم منتظر یک تحول اساسی میباشند. اما در واقع انتظار در تفکر و فرهنگ شیعیان مربوط است به کسی که تمام مسائل مربوط به دین را در خود دارد و در واقع ارتباط مستقیم با وحی دارد.
انسان امروز به سبب نیاز شدید روحی برای رسیدن به مقری پایدار و همیشگی هرروز در تلاطم است ولی چون به حقیقت واقعی دست نمییابد، و عطش روحانیاش سیراب نمیشود به ورطههایی میافتد که نه تنها او را رهایی نمیدهد بلکه سبب افزایش بیماری روحیاش میگردد و اندیشهاصلاح جامعه و ظهورمصلح در این جوامع تحت تأثیر نگرانی و اضطراب از وضع حاکم و جهان است و متفکرانی که از معنویت فاصله گرفتهاند را، به سوی ارائه نظریات جدید برای تغییر وضع فعلیشان هدایت میکند. در نتیجه انتظار در این جوامع، از نگرانی، ظلم و ستم و فقر و بدبختی نشأت میگیرد و تمام این دلایل از مهمترین ریشه این تفکر است. علاوه بر آن پیشرفتصنعت و علوم در جهان امروز باعث انحطاط اخلاقی بشر شده است و حیات انسانی را نیز مورد خطر قرار داده است و تنها امید این جوامع برای رهایی از این قیود، ظهور منجی و بروز یک انقلاب اجتماعی همه جانبه است.
از عوامل مهمی که بحث انتظار را در این نوع جوامع ضروری جلوه میدهد وجود بحرانها، نیازهای درونی و روحی انسان، ناتوانی بشر برای اصلاح، بشارتهایی که همه و همه انسان را روز به روز برای رسیدن به مدینه فاضله مشتاقتر مینماید. پس این جوامع با توجه به دیدگاههای ارائه شده برای رسیدن به آینده روشن و رهایی از بحرانها همواره آمدن مصلح را عامل نجات میدانند.
در مورد آینده بشر نقطهنظر متفاوتی به چشم میخورد، بعضی معتقدند که بدبختی و فساد جزء لاینفک حیات بشری است و به همین دلیلپیشرفت صنعتی و تکنولوژی و تولید سلاحهای کشتار جمعی و ویرانگر بیانگر آن است که، در واقع انسان خود، درصدد نابودی خویش به پا خواسته و تا نابودی کامل نیز دیر زمانی نمانده است. بنابراین بشر، آینده روشن و درخشانی نداشته و دوران تاریکی و سیاهی را در پیش رو دارد. اما برخی دیگر آیندهبشر را درخشان میدانند و معتقدند که در نهایت، حکومت واحد جهانی شکل خواهد گرفت که مبتنی بر قسط و عدل و در واقع برقراری مدینه فاضله است و این تفکر در بین همه ادیانجهان وجود دارد که آینده را از آن خود میدانند و مصلح را مربوط به دین خود تلقی میکنند.
یکی از مسائل عقیدتی که در منظومه فکری شیعه، چون خورشید تابناک میدرخشد و بالندگی، پایندگی، زندگی و طراوت شیعه مرهون آن است اعتقاد به نظامامامت و مهدویت است. شرعمقدساسلام به گونههای مختلفی، ضرورتحجت را در هستی و نظام آفرینش، بیان فرموده است. آیات و روایات متعددی در اینباره وجود دارد که از سنت الهی وجود حجت در بین مردم است و این سنت در قالب فرستادن رسولان تحقق مییابد. آنچه ضرورت هستی و مقتضای سنت الهی است وجود ولی خدا در هرزمانی است که گاهی در کسوت نبوت و گاهی در کسوت امامت تحقق مییابد. بر این اساس میتوان گفت در دوره آخر الزمان هم، امامت به اقتضای نیازمردم و جامعه منقطع نیست و این پیوستگی را از آیه﴿لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾[۲۰۷] نیز میتوان استفاده کرد.
حکومت جهانی حضرت مهدی(ع)در واقع به نگرانیها و اضطرابهای شیعیان پایان میدهد و آنها را امیدوار به زندگی نموده و به زندگیشان معنا و مفهوم میبخشد. با توجه به فرامین و دستوراتدینی اسلام، مشخص میشود که اسلام، درصدد ایجاد اتحاد و در نهایت برابری و برادری بین انسانها میباشد و این مطالب، ریشه در توحید دارد که باعث میشود تمام اختلافات اعم از نژادی، ملی، دینی، جغرافیایی، زبانی و... از بین برود و دیگر این اختلافات برای زورمداران وسیلهای برای کسب امتیاز نباشد و همه تابع فرامین الهی گردید.
در قرآن کریم آمده است: ﴿قُلْ... تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ﴾[۲۰۸]. اسلام وظایفی را برای بشرتبیین نموده که در صورتی که بشر به آن عمل نماید، عدالت و برابری برقرار خواهد شد.
نویسندگان کتاب «نگین آفرینش» در این باره گفتهاند:
«دوره غیبت امام مهدی(ع) دورانِ سختی است که شیعه در فراق امام مهربان خود سپری میکند؛ ولی امید به آمدن او، دل و جان آنها را شور و نشاط میبخشد و تحمّل سختیها و دشمنیها را آسان میکند. این امید و آرزوی ظهور او که همیشه و همه جا برای انسانهای مؤمن، نجاتبخش و راهگشا بوده، در روایات اسلامی، "انتظار" نامیده شده است؛ انتظاری که منتظران را به امامموعود خود وصل میکند و مرهمی بر زخم فراق ایشان است. آری؛ "انتظار" آن اکسیر ارزشمندی است که مؤمنانمنتظر در دوره غیبت را آماده استقبال از ظهورمهدی موعود میکند و راه و رسم چگونه زیستن را به آنها میآموزد.
برای "انتظار" معانی گوناگونی گفتهاند؛ ولی با دقت و تأمّل در این کلمه میتوان به حقیقت معنای آن پیبرد. انتظار، چشم به راه بودن است و این چشم به راهی به تناسب بستر و زمینه آن ارزش مییابد و آثار و پیامدهایی دارد. انتظار تنها یک حالت روحی و درونی نیست؛ بلکه از درون و بیرون سرایت میکند و حرکت و اقدام را میآفریند. به همین دلیل است که در روایات، انتظار، یک عمل و بلکه بهترین اعمال، معرفی شده است. انتظار به "منتظر" شکل میدهد و به کارها و تلاشهای او جهت خاصّی میبخشد. بنابراین "انتظار" با نشستن و دست روی دست گذاشتن، نمیسازد. انتظار با چشم به در دوختن و حسرت خوردن، تمام نمیشود؛ بلکه در حقیقتانتظار، حرکت و نشاط و شور آفرینی نهفته است. آنکه در انتظار مهمان عزیزی است، سر از پا نمیشناسد و در تلاش است تا خود و محیط اطراف خود را برای آمدن مهمان، آماده کند و موانع حضور او را بر طرف سازد.
انتظار، انسان را امیدوار میکند، به او قدرت و نشاط میدهد، او را در یافتن راه کمک و اراده او را در ادامه راه تقویت میکند. در یک کلمه، تمام کارهای مثبت از انتظار سرچشمه میگیرد. بنابراین، بهترین عمل است[۲۱۶].
منتظر حقیقی، کسی است که به حقیقت خواهان تشکیل چنین حکومتی باشد. این خواسته، آن گاه جدی و راست است که شخص منتظر، عامل به عدل و گریزان از ستم و تباهی باشد و گرنه انتظار فرج، در حد یک ادعا و شعار بیمحتوا باقی خواهد بود؛ از این رو، در روایات آمده است که انتظار فرج، خود، فرج است؛ زیرا کسی که حقیقتاً منتظر فرج و ظهورحجت خدا و تاسیس حکومتعدل گستر او است، زندگی خود را بر پایه عدل و داد استوار میسازد. او، انسانی است که حضور و غیبتامام، در نحوه رفتار و سیر و سلوکش تفاوتی ایجاد نمیکند و پیش از تشکیل حکومتعدل او، چنین حکومتی را در زندگی خود پایدار ساخته است.
↑برای آگاهی بیشتر ر.ک: مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)| قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص۱۴؛ خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد، پرسمان مهدویت (کتاب)| پرسمان مهدویت، ص۱۵۹-۱۶۸
↑کمال الدین، ج ۲، باب ۵۵، ح۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲.
↑و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم؛ سوره قصص، آیه:۵.
↑موسی به قوم خود گفت: از خداوند یاری بخواهید و شکیبا باشید، بیگمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث میدهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است؛ سوره اعراف، آیه:۱۲۸.
↑بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه شعبان ۲۹/۰۶/۱۳۸۴
↑ر.ک: دانشنامه امام مهدی، ج ۵، ص ۳۳۹، ح ۹۲۹- ۹۳۱ (از ارکان دین است).
↑ر.ک: ح ۸۹۸ و ۸۹۹ و ۹۰۲ و، ص ۳۷۵ (فصل دوم/ با شکیبایی، امید فرج میرود).
↑این احتمال نیز قابل توجه است که: انتظار از باب افتعال است و یکی از کاربردهای این باب «تلاش برای تحصیل شیء» است مثلًا اکتساب مترادف کسب نیست بلکه کسی است که با کوشش و زحمت حاصل گردد. از این نظر انتظار نیز در معنای لغوی خود «چشم داشت همراه با تلاش» است نه صرفاً چشم داشت بدون مسئولیت و تلاش توقع نیز از باب تفعل است و سپس از معانی این باب نیز «تلاش برای تحصیل شیء» است و توقع فرج نیز به معنای تلاش برای وقوع و تحقق گشایش است. با این توضیح، روایت «لیعدن احدکم لخروج القائم و لو سهماً» [ارجاع شود به روایت] نیز به انتظار مسئولانه اشارت دارد.
↑تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۳۳؛ بحارالأنوار، مجلسی، ج۵۱، ص۱۵۶.
↑«عمردنیا به پایان نمیرسد تا این که خداوند مردی از اهل بیت من برانگیزد که نامش نام من و نام پدرش نام پدر من است. او دنیا را پر از عدل و داد نماید چنان که از ظلم و جور پر شده باشد» کشف الغمة، إربلی، ج۳، ص۲۷۱.
↑" أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ"؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج ۲، ص ۳۶؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۶۴۴.
↑ در این باره امام سجّاد(ع) فرمود:" انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَجِ"؛ الاحتجاج، ج ۲، ص ۳۱۷؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۳۱۹.
↑ رسول گرامی اسلام(ص) فرمود:" أَفْضَلُ جِهَادِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَجِ"؛ حسن بن علی بن حسین بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۳۷.
↑« أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَجِ»؛ الامامه و التبصره، ص۲۱؛ کمال الدین، ص۶۴۴؛ مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۴۴. (در برخی از احادیث، در صدر این جمله، عبارت: « أَفْضَلُ أَعْمَالِ شِيعَتِنَا...» ذکر شده است. ر.ک: کمال الدین، ص۳۷۷).
↑"بگو: به من بگویید اگر آب (سرزمین) شما فرو رود چه کسی برای شما آبی روان میآورد؟؛ سوره ملک، آیه ۳۰.
↑در حدیثهای فراوانی گفته شده است که: "هُوَ الشَّمْسُ الطَّالِعَةُ مِنْ مَغْرِبِهَا" -سلیمان حسینی بلخی قندوزی، ینابیع المودة، ج۳، ص١۴۵؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۵٢، ص١٩۵؛ شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمة، ج٢، صص۵٢٧ و ۵٢٨- یعنی مهدی (ع) خود همان خورشیدی است که از مغرب (محل غروب خورشید) طلوع میکند. برخی گفتهاند: از جمله نشانههای ظهور امام زمان (ع) طلوع خورشید از مغرب است؛ برخی دیگر میگویند: محل طلوع آن حضرت مغرب زمین است. شاید توجیهش آن باشد که امام زمان بعد از فتح انطاکیه، قسطنطنیه، روم و فرنگ، به سوی بیتالمقدس باز میگردد، و مسیح برای هلاکت دجال و یهودیان عنود حقپوش هبوط میکند؛ یعنی آغاز حرکت اصلاحی و عدالتگستر موعود منتظر همین طلوع خورشید از مغرب خواهد بود؛ خدا داند. به انتظار روزی که مفسر راستین دین ظهور کند، تا آنرا به معنای واقعی کلمه تفسیر نماید. بله، در برخی از روایتها چنین ذکر شده است: "أَوَّلُ الْآيَاتِ طُلُوعُ الشَّمْسِ" -إعلامالوری، ج٢، ص٢٧٩- و نیز آمده: "لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا، فَإِذَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ أَمِنَ النَّاسُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونُ". این حدیثها، طلوع شمس را از نشانههای قیامت میدانند. ملاحظه میکنید که طلوع به خود شمس نسبت داده شده است، ولی آنچه که ما پیشتر نقل نمودیم، این بود که: "هُوَ الشَّمْسُ الطَّالِعَةُ مِنْ مَغْرِبِهَا"؛ مرجع ضمیر "هو"، وجود مقدس مهدی موعود (ع) است؛ و این، منافات ندارد که طلوع خورشید از مغرب، از نشانههای نزدیکی قیامت باشد؛ و در برخی روایتها، تعبیر شده که مهدی فاطمه همان شمس بوده، و از علائم و اشراط الساعة، خود ظهور مهدی و آنچه که پیش و پس از ظهور اتفاق میافتد، باشد. چندی پیش، یکی از ستارهشناسان روسی پیشبینی کرده بود که در اواخر سال ١٩٨٢ میلادی فاجعهای برای خورشید پیش خواهد آمد و خورشید از مغرب طلوع خواهد کرد. حضرت باقر(ع) میفرماید: "نَعَمْ وَ النِّدَاءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا مِنَ الْمَحْتُومِ..." -إلزام الناصب، ج٢، ص١۴۶- یعنی: آری، ندای آسمانی و طلوع خورشید از مغرب حتمی خواهد بود. وقوع چنین پدیدهای که از نشانههای ظهور است، اگر معنای ظاهریاش مراد باشد، مستلزم در هم ریختن و از هم پاشیدن نظم جهان و تغییر در حرکت و چرخش منظومه شمسی است؛ و این، با اصول حاکم بر نظام طبیعت سازگاری ندارد. بدیهی است که امام زمان(ع) بر روی همین زمین بدون هیچگونه تغییر قبل از قیامت، حکومت جهانی تشکیل میدهند. بر این اساس، تحقق چنین نشانهای به صورت معجزه هم امکان ندارد؛ زیرا، معجزه در محدوده نظام حاکم بر جهان صورت میگیرد. -دادگستر جهان، ص۲۲۰- به همینخاطر، نظریهای که ما در اول بحث ارائه دادیم تقویت میگردد. محدث، حکیم و فقیه بزرگوار، فیض کاشانی میگوید: گویا طلوع خورشید از مغرب، کنایه از ظهور حضرت مهدی(ع) است؛ همانگونه که از برخی اخبار نیز استفاده میشود. -وافی، ج۲، ص۴۴۶-؛ در ذیل روایتِ صعصعه نیز جملهای است که نشانگر همین معناست. صعصعه در پاسخ نزال بن سبره گفت: کسی که حضرت عیسی (ع) پشت سر وی نماز میگزارد، دوازدهمین نفر از خاندان پیامبر و نهمین نفر از فرزندان حسین بن علی (ع) است؛ و هم اوست خورشیدی که از غروبگاهش طلوع میکند. - بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۹۵-. و این همان معنای کنائی است که از "طلوع خورشید از غروبگاهش" برداشت میشود؛ و ظهور حضرت حجت بن الحسن (ع) به طلوع خورشید از مغربش تشبیه شده است.
↑اینان اولیای حقیقی من هستند؛ به سبب اینها هر فتنه کور و تاریک را دفع میکنم؛ و به سبب آنها شدائد و سختیها را برطرف میکنم و از آنها غُل و زنجیر را بر میدارم؛ و برهمینان صلوات و درودخداوند باد؛ زیرا، هدایت یافتهاند و انتظار را به کردار و رفتارشان تفسیر کرده، و میگویند: انتظار، یعنی عبرتِ عبرتانگیز و صبر بیصبرانه کشیدن؛ شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمة، ج۱، ص۳۱۱.
↑رفع حجاب رؤیت امام عصر(ع) بهسان رفع حجاب درک حضور حضرت حق است، چنانکه مکرراً این مضمون در دعاها آمده است: «...أَنَّكَ لَا تُحْجَبُ عَنْ خَلْقِكَ إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَكَ»؛ خدایا، تو از آفریدههایت در حجاب نیستی و این اعمال است که آنان را از حضور تو پوشیده نگاه داشته است. مصباح المتهجد، ص۱۶۲ (دعای ویژه سحرهای ماه رمضان). فروغی بسطامی با زیبایی تمام این حقیقت را ترسیم کرده است: کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را؟... کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را؟ *** غیبت نکردهای که شوم طالب حضور... پنهان نگشتهای که هویدا کنم تو را *** با صدهزار جلوه برون آمدی که من... با صدهزار دیده تماشا کنم تو را
↑برای نمونه: درباره قحطانی ر.ک: ابن طاووس، التشریف بالمنن، ص ۷۷؛ درباره پرچمهای کنده و-- قیس ر.ک: شیخ طوسی، الغیبة، ص ۴۴۹؛ درباره کلبیها ر.ک: یوسف مقدسی، عقد الدرر، ص ۴۶ و ۶۹. نام یمانی و شعیب بن صالح تمیمی نیز در کتب علائم و ملاحم فراوان است.
↑صادقی، مصطفی، تحلیل تاریخی نشانههای ظهور، ۱جلد، حوزه علمیه قم، دفتر تبلیغات اسلامی، معاونت پژوهشی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی - قم (ایران)، چاپ: ۲، ۱۳۸۵ ه.ش.
↑ر.ک: دهخدا، علی اکیر، لغت نامه، ۱۵ ج، چاپ اول از دوره جدید؛ تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۳. کلمه "انتظاره"؛ فرهنگ فارسی معین، کلمه "انتظار".
↑ورام بن أبی فراس، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، بیروت، دار صعب و دار التعارف، بیتا، ج ۱، ص ۲۷۲؛ محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمة (همراه با ترجمه فارسی)، ۱۵ ج، ترجمه: حمیدرضا شیخی، چاپ دوم: قم، دارالحدیث، ۱۳۷۷، ج ۱، ص ۱۸۴، ح ۶۷۵.