تمدن در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'برنامه ریزی' به 'برنامه‌ریزی')
 
خط ۵۳: خط ۵۳:
همچنین به تحقیق در زمینه‌های گوناگون علمی پرداختند. از این‌رو، افزون بر ایجاد حلقه ارتباطی میان تمدن‌های [[شرق]] و [[غرب]]، خود، یکی از شکوهمندترین [[تمدن‌ها]] را آفریدند<ref>[[سید رشید صمیمی|صمیمی، سید رشید]]، [[اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی (کتاب)|اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی]]، ص۲۵.</ref>.
همچنین به تحقیق در زمینه‌های گوناگون علمی پرداختند. از این‌رو، افزون بر ایجاد حلقه ارتباطی میان تمدن‌های [[شرق]] و [[غرب]]، خود، یکی از شکوهمندترین [[تمدن‌ها]] را آفریدند<ref>[[سید رشید صمیمی|صمیمی، سید رشید]]، [[اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی (کتاب)|اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی]]، ص۲۵.</ref>.


=== تأکید بر برنامه ریزی و [[مدیریت]] صحیح ===
=== تأکید بر برنامه‌ریزی و [[مدیریت]] صحیح ===
مدیریت درست و همه‌جانبه، از آغاز [[رسالت]] رسول خدا {{صل}} در همه [[کارها]] و تصمیم‌های آن حضرت دیده می‌شود. بررسی مراحل [[دعوت]]، برنامه‌های [[حکومتی]] و رفتارهای [[سیاسی]] و نظامی آن بزرگوار نشان می‌دهد [[رهبر]] باید [[خداترس]]، [[متعهد]] به [[ارزش‌ها]]، بیدار و [[با تدبیر]]، [[قاطع]]، به دور از هر تردید و دودلی، [[شجاع]] در [[بیان حق]] و [[سرکوب]] کردن عناصر [[فاسد]]، [[دانا]]، دوراندیش، باظرفیت و [[صبور]] در برابر [[مشکلات]] و انتقادها باشد. بایسته است [[رهبر]]، افراد [[جامعه]] را بشناسد و در حد [[توانایی]] آنان به آنها [[اختیار]] و [[مسئولیت]] دهد؛ در مسائل فرعی جامعه، [[اهل]] [[مدارا]] و گذشت و در مسائل حساس و اصولی، باصلابت و سخت گیر باشد؛ به [[پیروان]] خود [[شخصیت]] دهد؛ استعدادهای [[عقلی]]، [[عاطفی]] و عملی آنها را پرورش دهد؛ از [[استبداد]] و [[خودرأیی]] بپرهیزد؛ [[فروتن]]، [[ساده]]، [[بی‌آلایش]] و [[متین]] باشد؛ به [[نظم]] و [[سازمان‌دهی]] امور برای شکل دادن و [[انتظام]] بخشیدن به نیروهای [[انسانی]] به شدت اهمیت دهد.
مدیریت درست و همه‌جانبه، از آغاز [[رسالت]] رسول خدا {{صل}} در همه [[کارها]] و تصمیم‌های آن حضرت دیده می‌شود. بررسی مراحل [[دعوت]]، برنامه‌های [[حکومتی]] و رفتارهای [[سیاسی]] و نظامی آن بزرگوار نشان می‌دهد [[رهبر]] باید [[خداترس]]، [[متعهد]] به [[ارزش‌ها]]، بیدار و [[با تدبیر]]، [[قاطع]]، به دور از هر تردید و دودلی، [[شجاع]] در [[بیان حق]] و [[سرکوب]] کردن عناصر [[فاسد]]، [[دانا]]، دوراندیش، باظرفیت و [[صبور]] در برابر [[مشکلات]] و انتقادها باشد. بایسته است [[رهبر]]، افراد [[جامعه]] را بشناسد و در حد [[توانایی]] آنان به آنها [[اختیار]] و [[مسئولیت]] دهد؛ در مسائل فرعی جامعه، [[اهل]] [[مدارا]] و گذشت و در مسائل حساس و اصولی، باصلابت و سخت گیر باشد؛ به [[پیروان]] خود [[شخصیت]] دهد؛ استعدادهای [[عقلی]]، [[عاطفی]] و عملی آنها را پرورش دهد؛ از [[استبداد]] و [[خودرأیی]] بپرهیزد؛ [[فروتن]]، [[ساده]]، [[بی‌آلایش]] و [[متین]] باشد؛ به [[نظم]] و [[سازمان‌دهی]] امور برای شکل دادن و [[انتظام]] بخشیدن به نیروهای [[انسانی]] به شدت اهمیت دهد.


خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:
# [[نظام]] [[آموزشی]] [[ناتوان]]؛
# [[نظام]] [[آموزشی]] [[ناتوان]]؛
# نارسایی [[پژوهش]]؛
# نارسایی [[پژوهش]]؛
# وجود کاستی‌هایی در برنامه ریزی و [[مدیریت]]؛
# وجود کاستی‌هایی در برنامه‌ریزی و [[مدیریت]]؛
# رونق تکنولوژی وارداتی؛
# رونق تکنولوژی وارداتی؛
# [[رشد]] صنعتی ویران گر<ref>[[سید رشید صمیمی|صمیمی، سید رشید]]، [[اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی (کتاب)|اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی]]، ص۴۱.</ref>.
# [[رشد]] صنعتی ویران گر<ref>[[سید رشید صمیمی|صمیمی، سید رشید]]، [[اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی (کتاب)|اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی]]، ص۴۱.</ref>.

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۹

تمدن اسلامی در سیره نبوی نمود فراوانی دارد و فطری بودن، جامعیت، سهولت، تعقل و دانش‌اندوزی و هدایت‌گری از علل شکوفایی آن است. تمدن نبوی در زمینه اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شکوفایی خاصی داشت. خداباوری، کرامت انسان، معنویت‌گرایی از اصول فرهنگی، حاکمیت، برابری، وحدت امت اسلامی از مهمترین شاخصه سیاسی و مبارزه با تبعیض، توزیع ثروت، مبارزه با روابط ناسالم، کلاهبرداری، ربا و کم فروسی از مهمترن شاخصه‌های اقتصادی در تمدن نبوی است.

عوامل شکوفایی تمدن

در پیدایش، شکوفایی و اعتلای تمدن، علل و عواملی نقش دارند. برخی از این علل و عوامل عبارت‌اند از:

فطری بودن

سازگاری با طبیعت و ساختار آفرینش انسان و برآوردن نیازهای طبیعی و فطری او، شرط اصلی اثرگذاری و نفوذ یک دین در وی است؛ زیرا در غیر این صورت، آموزه‌های آن دین عملی نخواهد شد و نقش و جایگاه خود را در رساندن انسان به سعادت و خوش بختی از دست خواهد داد. آموزه‌های وحیانی اسلام با فطرت و سرشت الهی انسان هماهنگ است. از این‌رو، هر ملتی با هر نژاد، فرهنگ و فرقه‌ای آن را با ویژگی‌های فطری خود سازگار می‌یابد و به راحتی آن را می‌پذیرد. بر همین اساس، اسلام توانست در مدت بسیار کوتاهی از محدوده جزیره العرب فراتر رود و گلبانگ توحید را در سراسر جهان طنین‌افکن سازد. خداوند در آیه‌ای از قرآن کریم به این ویژگی این‌گونه اشاره می‌کند: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ[۱].

این آیه، بیان‌گر توحید فطری است که از طریق درون و مشاهده باطنی امکان‌پذیر است و به اسباب و واسطه نیاز ندارد[۲]. در آیین مقدس اسلام، هماهنگی بسیار دقیقی میان تشریع و تکوین وجود دارد، به گونه‌ای که این دین به جنبه تکوینی وجود انسان بسیار توجه داشته و قوانین، تکالیف و مسئولیت‌هایی که بر دوش انسان نهاده شده، بر همین اساس است[۳].

از دیدگاه قرآن، دین الهی، دینی واحد است؛ یعنی همه پیامبران خدا برای تبلیغ یک دین آمده‌اند. در هیچ آیه‌ای از قرآن، کلمه «ادیان» نیامده، بلکه همواره از دینی واحد سخن به میان است؛ زیرا اصول دین الهی همواره ثابت و تغییرناپذیر و فروع دین، متغیر و تکامل پذیر است که بر اساس شریعت‌ها تکامل می‌یابد. برای مثال، شریعت اسلام به عنوان کامل‌ترین شریعت الهی، کامل‌ترین و جامع‌ترین آموزه‌های هدایتی بشر را در بردارد، ولی از نظر اصول، هیچ تفاوتی با دیگر شرایع آسمانی مانند شرایع نوح (ع)، ابراهیم (ع)، عیسی (ع) و موسی (ع) ندارد[۴].

جامع بودن

آموزه‌های وحیانی اسلام، پاسخ‌گوی همه نیازها و خواسته‌های بشر است و به همه جنبه‌های گوناگون وجود او توجه دارد. این آموزه‌ها با یکدیگر هم‌خوانی و هماهنگی استواری دارند و هدف اصلی آنها رساندن انسان به سعادت دنیوی و اخروی است. در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان گفت انسان به دو نوع شناخت نیازمند است:

  1. جهان‌بینی: بینش‌های کلی هماهنگ درباره جهان[۵] و انسان یا نوعی برداشت و تحلیل است که انسان درباره هستی و جهان و درباره خودش، جامعه و تاریخ دارد[۶].
  2. ایدئولوژی: در ایدئولوژی هم به جنبه‌های ثابت نیازهای روحی و مادی انسان و هم به جنبه‌های متغیر وجود وی توجه شده است. از این‌رو، هر دو جنبه باید بررسی شود. اصول ثابت، کلی و عملی، همان قوانین کلی بوده که عمل به آن لازم و ضروری است و تحولات زندگی به ثابت بودن آن آسیب نمی‌رساند. همچنین زمان موجب تحول و تغییر در شیوه زندگی انسان‌ها می‌شود. از این‌رو، در هر عصر و زمانی به طرح و برنامه ویژه‌ای نیاز است تا به روشنی، بایدها و نبایدها و روش‌های مورد نیاز زندگی را مشخص کند. به این ترتیب، احکام متغیر و متحول شکل می‌گیرد. اسلام با توجه به متغیر بودن نیازهای زندگی انسان، با طرح دیدگاه ولایت منصوصه - که متولی طرح و اجرای احکام ثانوی بر مبنای اصول ثابت و نیز اجتهاد به عنوان نیروی محرکه است - به همه این نیازها پاسخ می‌گوید.

پس به طور کلی می‌توان گفت اسلام با توجه به نیازهای ثابت و متغیر زندگی انسان و دو بعد مادی و معنوی وجود وی، درصدد برآوردن همه این نیازهاست. آموزه‌های اسلام به گونه‌ای است که هم موجب تعالی معنوی و اخروی و هم مایه پیشرفت مادی و دنیوی انسان می‌شود. پس توجه اسلام به رشد هماهنگ و متوازن جنبه‌های معنوی و مادی انسان، به منظور تحقق اهدافی متعالی است. برای تکامل هر دو جنبه وجودی انسان، ابزارها، عوامل و راه کارهای گوناگونی وجود دارد که باید شناخته شود. برنامه زندگی انسان باید با توجه به همه این عوامل تنظیم شود تا رشد وی متوقف نشود یا دچار بی‌تعادلی نگردد[۷]. بر همین اساس، باید نوعی توازن میان همه جنبه‌های وجودی انسان برقرار باشد؛ زیرا ناهماهنگی در رشد و تعالی جنبه‌های وجودی، انسان را از تکامل حقیقی باز می‌دارد و موجب سقوط یا رکود وی می‌شود. تعالی روحی و معنوی انسان به عمل و پایبندی وی به پیمان فطری وابسته است که با خدا بسته؛ پیمانی که بیان‌کننده بندگی عاشقانه انسان و ربوبیت جاودانی پروردگار است[۸].[۹]

سهولت و سماحت

آموزه‌های الهی اسلام، چه در زمینه مبادی عقیدتی و مبانی فکری و چه در زمینه اخلاق عملی که شیوه و راه و رسم زندگی است، متین، ساده و دور از ابهام است. حاکمیت تسامح بر شریعت و نفی حرج، بیانگر تساهل در اجرای احکام سیاسی، عبادی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. این ویژگی موجب گسترش بسیار سریع اسلام در صدر اسلام و پیشرفت روزافزون این دین الهی در طول تاریخ به ویژه در عصر حاضر است. استاد مرتضی مطهری، شریعت رسول گرامی اسلام را شریعت سهله و سمحه می‌داند و می‌نویسد: در این شریعت، به حکم اینکه «سهله» است، تکالیف دست و پاگیر و شاق و حرج‌آمیز وضع نشده و خداوند در دین خود تنگنایی قرار نداده است و به حکم اینکه «سمحه» (باگذشت) است، هر جا که انجام تکلیفی توأم با مضیقه و در تنگنا واقع شدن گردد، آن تکلیف ملغی می‌شود[۱۰].

خداوند در آیه‌ای از قرآن در این باره می‌فرماید: ﴿يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ[۱۱].

پیامبر اسلام نیز در سخنی ارزشمند، به معاذ بن جبل فرمود: «بَشِّرْ وَ لَا تُنَفِّرْ، یَسِّرْ وَ لَا تُعَسِّرْ»؛ «[ای معاذ!] مردم را بشارت ده و در دل آنها نفرت ایجاد مکن. آسان‌گیر باش و سخت‌گیر مباش»[۱۲]. آن حضرت حتی در تبلیغ اسلام نیز آسان می‌گرفت و بیشتر، از بشارت و امید استفاده می‌کرد تا ترس و تهدید. آن حضرت همواره مدارا و آسان‌گیری را به یارانش گوشزد می‌کرد و آنها را از اینکه دیگران را در تنگنا و فشار قرار دهند، باز می‌داشت[۱۳].

تأکید بر خردورزی و تعقل

با نگاهی به تاریخ اسلام و آموزه‌های اسلامی درمی‌یابیم اسلام هیچ‌گاه و در هیچ شرایطی نظر خویش را به انسان‌ها تحمیل نمی‌کند، بلکه خداوند در قرآن کریم با صراحت، پیامبر را به بهره‌گیری از حکمت و موعظه نیکو و استفاده از جدال احسن در ادای رسالت الهی دستور می‌دهد[۱۴].

با توجه به آیات قرآن در این باره، پیامبر اسلام و مؤمنان باید حقیقت دین را با منطق و استدلال برای مردم تشریح کنند. دین اسلام، مردم را از پیروی از گمان و اوهام، تقلیدهای کورکورانه و دل سپردن به خواسته‌های پست حیوانی باز داشته و به پیروی از حقیقت، یقین، دانش، محبت و برهان دعوت کرده است[۱۵]. اصول دین و ایمان، از درون جان انسان سرچشمه می‌گیرد، نه از برون و با زور و تهدید. ازاین رو، در اسلام، عقل به عنوان «رسول باطنی»، شأن و ارزش ویژه‌ای دارد، به گونه‌ای که اصول دین جز با تحقیق عقلانی پذیرفته نیست. در فروع دین نیز یکی از دلایل چهارگانه اجتهاد و استنباط، عقل است. اسلام، عقل را نوعی طهارت و زوال عقل را نوعی زوال طهارت می‌داند.

بر همین اساس، چنان‌که در سوره یونس آمده است، کسانی را که در مسیر نادانی و به دور از اندیشه گام بر می‌دارند و از نعمت خرد خویش بهره نمی‌برند، گرفتار ناپاکی و پلیدی معرفی می‌کند[۱۶]. حرمت استفاده از مست‌کننده‌ها در اسلام نیز به دلیل آثار آن است که به زوال عقل می‌انجامد.

پیامبر گرامی اسلام، عقل را دارای مرتبه و جایگاهی والا می‌داند و خطاب به امام علی (ع) می‌فرماید: ای علی! عقل چیزی است که با آن بهشت و خشنودی خداوند رحمان به دست می‌آید[۱۷]. ای علی! هیچ فقری سخت‌تر از نادانی و هیچ دارایی سودمندتر از عقل نیست[۱۸].[۱۹]

دانش‌اندوزی و اهتمام به پیشرفت علمی

از جمله عوامل پیدایش، شکوفایی و اعتلای تمدن نبوی، اهتمام اسلام و پیامبر خدا به دانش و دانش‌اندوزی بود. در آیات قرآن[۲۰] و روایت‌های معصومین (ع)[۲۱] به فراگیری دانش، بسیار تأکید و سفارش شده است. وجود آموزه‌هایی چون برتری عالم بر عابد، احترام به دانشمندان در ردیف احترام به پروردگار و علاقه و محبت پروردگار به دانشمندان، بیان‌گر شأن و منزلت دانش و دانشمند در اسلام است.

پیامبر اکرم (ص) همواره مسلمانان را به فراگیری دانش تشویق و سفارش می‌کرد و کودکان را به آموختن وا می‌داشت و حتی به برخی از یارانش فرمان داد زبان سریانی بیاموزند. آن حضرت می‌فرمود: «مردم دو گروه‌اند؛ دانشمند و دانش اندوز و در غیر این دو خیری نیست»[۲۲]. و در کلامی دیگر فرموده است: «خیر دنیا و آخرت در دانش است و شر دنیا و آخرت در نادانی»[۲۳].

امیرمؤمنان، علی (ع) نیز به نقل از رسول خدا (ص) می‌فرماید: هر که دانش را برای رضای خدا بجوید، به هیچ بابی از آن دست نمی‌یابد مگر آنکه به سبب آن در نفس خود به بی‌نیازی بسیاری می‌رسد و با مردم، بیشتر فروتنی می‌کند و ترسش از خدا افزایش می‌یابد و کوشش وی در کار دین بیشتر می‌شود. این کس همان است که از دانش سود می‌برد و باید آن را بیاموزد[۲۴].

تأکیدها و تشویق‌های پیامبر و امامان معصوم (ع) به دانش‌اندوزی، سبب شد مسلمانان با همت و تمایل بی‌مانندی به فراگیری دانش در سراسر جهان بپردازند. آنها آثار علمی را به دست آوردند و به زبان عربی ترجمه کردند.

همچنین به تحقیق در زمینه‌های گوناگون علمی پرداختند. از این‌رو، افزون بر ایجاد حلقه ارتباطی میان تمدن‌های شرق و غرب، خود، یکی از شکوهمندترین تمدن‌ها را آفریدند[۲۵].

تأکید بر برنامه‌ریزی و مدیریت صحیح

مدیریت درست و همه‌جانبه، از آغاز رسالت رسول خدا (ص) در همه کارها و تصمیم‌های آن حضرت دیده می‌شود. بررسی مراحل دعوت، برنامه‌های حکومتی و رفتارهای سیاسی و نظامی آن بزرگوار نشان می‌دهد رهبر باید خداترس، متعهد به ارزش‌ها، بیدار و با تدبیر، قاطع، به دور از هر تردید و دودلی، شجاع در بیان حق و سرکوب کردن عناصر فاسد، دانا، دوراندیش، باظرفیت و صبور در برابر مشکلات و انتقادها باشد. بایسته است رهبر، افراد جامعه را بشناسد و در حد توانایی آنان به آنها اختیار و مسئولیت دهد؛ در مسائل فرعی جامعه، اهل مدارا و گذشت و در مسائل حساس و اصولی، باصلابت و سخت گیر باشد؛ به پیروان خود شخصیت دهد؛ استعدادهای عقلی، عاطفی و عملی آنها را پرورش دهد؛ از استبداد و خودرأیی بپرهیزد؛ فروتن، ساده، بی‌آلایش و متین باشد؛ به نظم و سازمان‌دهی امور برای شکل دادن و انتظام بخشیدن به نیروهای انسانی به شدت اهمیت دهد.

پیامبر خدا در هر کاری هر چند کوچک، مدیریت را لازم و ضروری می‌دانست. ایشان در مدینه تشکیلات ویژه‌ای به وجود آورد. برای مثال، جمعی را به عنوان دبیر برگزید که هر گروه مسئولیت و وظیفه ویژه‌ای داشتند؛ برخی کاتب وحی بودند، برخی مسئول نوشتن نامه‌های خصوصی پیامبر بودند؛ برخی دیگر احکام اجرایی و قراردادهای تجاری را ثبت می‌کردند و برخی مسئول تنظیم عهدنامه‌ها و پیمان‌نامه‌ها بودند[۲۶]. آن حضرت همواره در گفتار و عمل، مسئولیت و وظایف مسلمانان را به آنها گوشزد می‌کرد و خداترسی را نخستین و مهم‌ترین شرط مدیریت سالم و شایسته می‌دانست[۲۷].

تعهد به ارزش‌ها، به عنوان پشتوانه هر رفتار و کرداری، بجا و بایسته است. ازاین رو، پیامبر اسلام، خداترسی را راه نجات بشر از منجلاب بدبختی می‌داند؛ زیرا انسان خداترس، آن گاه که هیچ مانع و مراقبی برای پیش‌گیری از ارتکاب خطا و گناه نیست، دست به اعمال ناشایست نمی‌زند و خود را در محضر خدا می‌بیند[۲۸]. این ویژگی، از مهم‌ترین ویژگی‌های مدیریت اسلامی است و به امنیت در جامعه و برقراری آسایش روحی و روانی در فرد و جامعه می‌انجامد.

انتقادپذیری، قاطعیت، قدرت تصمیم‌گیری، نظم و انضباط، مشورت و دیگر ویژگی‌هایی که برای مدیریت لازم و ضروری است، به روشنی در آموزه‌ها و رفتار و سیره پیامبر اکرم (ص) دیده می‌شود که در ادامه به بررسی آنها خواهیم پرداخت[۲۹].

هدایت‌گری و ارشاد

این دو واژه اگر چه از نظر مفهوم با هم متفاوتند، ولی نتایج یکسانی دارند. خداوند متعال در آیات قرآن، پیامبر اعظم (ص) را به هدایت و انذار سفارش می‌کند و در آیه‌ای می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنْذِرْ * وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ[۳۰]. و در آیه‌ای دیگر این‌گونه پیامبر را امر می‌کند: ﴿فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ[۳۱]. و در آیه‌ای دیگر می‌خوانیم: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا * وَدَاعِيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُنِيرًا[۳۲]. خداوند در این آیات و آیات مانند آن تکلیف و رسالت دعوت و تبلیغ را به پیامبر سپرده و به آن بزرگوار دستور داده است برای تحقق این هدف، از روش جدال احسن و موعظه حسنه و حکمت بهره برد. دعوت پیامبر، نخست جنبه پنهانی داشت و سپس آشکار شد. سپس آن حضرت به منظور گسترش اسلام و حفظ آن به مدینه هجرت کرد و دولت اسلامی را در آن شهر بنیان نهاد و آن گاه که خداوند هدایت و ارشاد مردم از راه دوستی و مدارا را کارساز ندید، به پیامبر دستور مبارزه با کفار را داد و آیه ﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ[۳۳] نازل شد[۳۴].

رسول خدا (ص)، از راه‌های گوناگون به تبلیغ دین اسلام می‌پرداخت. سفر به طائف، رفتن به میان قبایل گوناگون در ایام حج، فرستادن مبلغان به سرزمین‌های دیگر مانند فرستادن حضرت علی (ع) به یمن و معاذ بن جبل و مصعب بن عمیر به مدینه از این موارد است که نشانه اهتمام ویژه پیامبر به هدایت و ارشاد مردم است. همچنین آن حضرت گروهی از یارانش را برای تبلیغ دین اسلام و نیز در امان ماندن از آزار مکیان به حبشه فرستاد. آنان در حبشه به تبلیغ دین اسلام پرداختند و زمینه گرایش نجاشی، پادشاه حبشه و نیمی از مردم آن دیار را به اسلام فراهم کردند. از دیگر کارهای پیامبر خدا برای تبلیغ اسلام، فرستادن نامه به سران کشورهای جهان در سال ششم هجری است. آن حضرت با فرستادن نامه، نبوت و رسالت خویش را به گوش جهانیان رساند. حدود صد نامه موجود است که آن بزرگوار به شخصیت‌های گوناگون فرستاده است[۳۵]. با بررسی سنّت و سیره رسول خدا (ص) درمی‌یابیم آن حضرت برای ادای رسالت خویش و تبلیغ اسلام و هدایت و ارشاد مردم از هر روشی استفاده می‌کرد. برای مثال، در آغاز دعوت خویش و آشکار ساختن رسالتش، در روز فتح مکه و در حجة الوداع، برای هدایت مردم از سخنرانی و خطابه بهره برد و نیز جلسه‌های پرسش و پاسخی با مشرکان و یهودیان و مسیحیان برپا کرد.

همچنین در مواردی از تبلیغ چهره به چهره و گروهی استفاده می‌کرد. در زمان‌های بسیاری نیز هیئت‌های تبلیغی را به سراسر جهان می‌فرستاد. آن حضرت از هر راه و فرصتی برای تبلیغ دین مبین اسلام بهره می‌برد و مسلمانان را نیز به این وظیفه الهی امر می‌کرد. به این ترتیب، اسلام در مدت زمان بسیار کوتاهی به همه جهانیان معرفی شد[۳۶].

نقش تاریخی قرآن کریم

قرآن در پیدایش، گسترش و اعتلای تمدن نبوی، نقشی محوری و اساسی داشت. در حقیقت، بهره‌گیری آیات قرآن، مهم‌ترین راه کار رسول اعظم (ص) در برابر مشرکان و اهل کتاب بود. اثرگذاری قرآن بر مردم را از جنبه‌های گوناگونی باید بررسی کرد. تأکید بر اصول انسانی، اشاره به آموزه‌های اخلاقی زندگی، تحدّی و والاتر بودن آن از همه سخنان بشری، از عوامل اثرگذاری سریع آیات قرآن بر قلب‌هاست که زمینه پذیرش دین الهی و گسترش تمدن نبوی را فراهم ساخت.

ویژگی تحدّی‌گری[۳۷]، مبارزه‌طلبی و وحیانی بودن قرآن سبب شد بسیاری از شخصیت‌های ادبی آن زمان در برابرش سر تعظیم فرود آورند.

نقل است وقتی ضماد ازدی، یکی از مشرکان و شخصیت‌های برجسته جاهلی به مکه آمد، شنید که برخی مردم مکه، محمد را دیوانه می‌دانند. با شنیدن این سخن با خود گفت: شاید بتوانم او را درمان کنم. از این‌رو، نزد پیامبر رفت و قصد خویش را باز گفت. سپس پیامبر آیاتی خواند که ضماد با شنیدن آنها بسیار شگفت‌زده و دگرگون شد و از پیامبر خواست. دوباره این آیات را تلاوت کند و آن حضرت چنین کرد. هنوز تلاوت پیامبر به پایان نرسیده بود که ضماد دریافت این سخنان، سخنان عادی و انسانی نیست و روح الهی را در این سخنان احساس کرد. آنگاه شهادتین گفت و اسلام را پذیرفت و از جانب خود و قومش با رسول خدا (ص) بیعت کرد[۳۸]. همچنین نقل است ولید بن مغیره نزد پیامبر اکرم (ص) آمد و گفت: «بر من آیاتی بخوان!» پیامبر آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۳۹] را خواند. ولید گفت: دوباره بخوان. آن حضرت آیه را تکرار کرد و ولید گفت: این کلام چه شیرین است. این سخنان نمی‌تواند سخن انسان باشد[۴۰].

موارد گفته‌شده بیان‌گر این نکته است که بخش فراوانی از موفقیت‌های رسول اعظم (ص) در بنیان‌گذاری تمدن درخشان الهی و جلب و هدایت مردم، در نتیجه فوق بشری بودن آیات قرآن، تدریجی بودن نزول آیات بر اساس وقایع مهم تاریخی، شفاف‌سازی افکار، مبارزه با جمود فکری، دفاع از محرومان و مبارزه با مشرکان است که هر کدام از این موارد به بحث گسترده‌ای نیاز دارد.

با کوشش مفسران حقیقی و الهی قرآن؛ یعنی امامان معصوم (ع) جنبه‌های ناپیدایی از آموزه‌های معنوی قرآن برای بشر آشکار شد. گفتنی است هدایت معنوی اهل بیت (ع) نیز تأثیر مهم و اساسی در گسترش و اعتلای تمدن نبوی داشته است. آن بزرگواران از هر فرصتی برای تبیین، تفسیر و تعمیق آموزه‌های اسلامی استفاده می‌کردند به گونه‌ای که سیره گفتاری و رفتاری آنها منبع ارزشمندی برای مسلمانان است که می‌توانند با پیروی از آن، از حیرت و گمراهی، رهایی و به پاسخ بسیاری از مسائل اساسی خود دست یابند[۴۱].

اصول و شاخصه‌های فرهنگی تمدن نبوی

نخستین گام برای شناخت اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، بررسی و مطالعه آن در زمینه فرهنگ است؛ یعنی نخست باید بررسی کرد که تمدن نبوی به عنوان یک تمدن جاودانه و جهان‌شمول، چه ویژگی‌های فرهنگی دارد و این تمدن در عرصه فرهنگ از چه ارکانی تشکیل شده است؟ برای پاسخ به این پرسش‌ها، از میان مهم‌ترین مسائل فرهنگی و اثرگذار، مسائل کلی را برگزیده‌ایم که بر دیگر موارد صدق می‌کند.

خداباوری و احیای فطرت توحیدی

این شاخصه از بنیادی‌ترین ارکانی است که تمدن نبوی بر آن استوار است و بدون آن، اساس دعوت همه پیامبران به ویژه حضرت محمد (ص) متزلزل می‌شود. سیره پیامبر گرامی اسلام در دگرگون‌سازی جامعه، بر مبنای برقراری و تقویت رابطه انسان با خدا استوار بود. آن حضرت، یاران و پیروان خویش را نیز پیش از انجام هر کاری به اصلاح رابطه‌شان با خدا فرا می‌خواند. رسول خدا (ص)، مردم را به توحید نظری و عملی در همه جنبه‌های وجودی‌شان فراخواند و همه برنامه‌ها و هدف‌ها را به این سو رهنمون کرد.

دعوت پنهانی و آشکار و همگانی، دفاع و تهاجم، جنگ و صلح و دیگر فعالیت‌های رسول خدا (ص)، هدف و منظوری الهی و متعالی داشت و پیروان خود را نیز به این امر سفارش می‌کرد. در حقیقت، این شاخصه تمدن نبوی، مبیّن این حقیقت است که انسان در مکتب اسلام، دل باخته رسیدن به کمال لایتناهی و شایسته این اشتیاق و حرکت و سیر به سوی سرچشمه همه فضیلت‌ها و ارزش‌هاست. انسان، با چنین دل‌باختگی والا، بی‌وقفه به سوی مقصدی نهایی و لایزال پیش می‌رود. در فرهنگ نبوی، هر کاری با نام و یاد خدا و توکل به او شروع می‌شود و با اعتماد و اتکا به او جریان و با نام و سپاس از او پایان می‌یابد. توحید یک مسلمان حقیقی به اندیشه‌ای صرف منحصر نیست، بلکه بر سراسر وجود او احاطه دارد و در اندیشه‌ها و رفتارهایش نمود می‌یابد و به آنها جهت می‌بخشد[۴۲].

کرامت انسان و رهایی از وابستگی‌های مادی

از دیگر شاخص‌های اساسی تمدن نبوی، می‌توان به دیدگاه اسلام به انسان اشاره کرد. بر اساس آموزه‌های نبوی، انسان موجودی متعالی، صاحب کرامت، منحصر به فرد و ارزشمندترین موجود روی زمین است و آنچه در این کره خاکی هست، مسخّر او و به منظور برآوردن نیازهای اوست[۴۳]. البته خداوند افزون بر این همه شأن و منزلت و مقام معنوی، بار سنگین امانت الهی را بر دوش وی نهاده است[۴۴]. پس بایسته است او برای حفظ این امانت الهی، همه توان و نیروهای مادی و معنوی خویش را به کار گیرد، شأن و منزلت حقیقی خود را بشناسد و برای رسیدن به تکامل همه‌جانبه، بر اساس آموزه‌های الهی گام بردارد تا دچار زیان نشود و گوهر ارزشمند انسانی را از دست ندهد. انسان باید برای رسیدن به مقام‌های والای انسانی، موانع را از سر راه بردارد و خود را از بند بندگی غیر خدا برهاند. خداوند در قرآن، اسارت انسان در قیدوبندها را نتیجه برگزیدن راه کفر و پیروی از غیر حق و غیر خدا می‌داند[۴۵]. در حقیقت، بندگی خدا، آزادی از غیر خدا و بندگی و اسارت طاغوت، نتیجه کفر و ایمان نداشتن به وحدانیت خدا و فرستادگان اوست. قیام‌هایی که در طول تاریخ بر مبنای این اندیشه شکل گرفتند، به پیروزی و سرافرازی مسلمانان انجامیدند و در مقابل، با افول این بینش، تمدن اسلامی دچار انحطاط فکری و فرهنگی شد که این انحطاط بر دیگر جنبه‌ها نیز اثر گذاشت[۴۶].

معنویت‌گرایی در زندگی

توجه به معنویت، وجه اشتراک همه ادیان آسمانی است، ولی در اسلام، رابطه تنگاتنگی میان معنویت و زندگی مادی انسان وجود دارد. معنویت‌گرایی، از جمله مواردی است که هم در کلام الهی و هم در سنّت نبوی بر آن تأکید فراوان شده است. به این معنا که زندگی فقط بهره‌مندی مادی و کوشش برای به دست آوردن امور دنیوی نیست و حتی به برقراری عدالت منحصر نمی‌شود، بلکه همه اینها مقدمه‌ای برای رسیدن به تعالی اخلاقی و معنوی و تحکیم رابطه انسان با خدا و تقرب به اوست. البته پیش از رسیدن به تعالی اخلاقی و روحی، شناخت و معرفت الهی، اولویت و اهمیت بسیاری دارد. آن گاه که معرفت حقیقی حاصل شود، ویژگی‌هایی چون توکل، دعا، امیدواری به رحمت خدا و کوشش، در زندگی مؤمنان نمود می‌یابد و زندگی آنان با معنویت همراه می‌شود. رسول خدا (ص) کار و تلاش را همراه با توکل به خدا، لازمه زندگی می‌داند[۴۷].

استفاده از فناوری برای گسترش تمدن[۴۸]

صنعت و فناوری، در طول تاریخ و در میان همه قبایل و ادیان، در گسترش تمدن اهمیت بسزایی داشته، ولی در تمدن نبوی بر این امر تأکید ویژه‌ای شده است. پیامبر اعظم (ص) و امامان معصوم (ع) هماره مسلمانان و پیروان خود را به فراگیری دانش‌ها و فنون گوناگون تشویق می‌کردند. از دیدگاه آنان، رشد و بالندگی اقتصادی هر جامعه به رشد صنعت و نوآوری‌های فنی بستگی دارد، چنان که امیرمؤمنان علی (ع) به مالک اشتر چنین سفارش می‌کند: «درباره بازرگانان و صنعت گران سفارش نیکو کن... که اینان مایه سودند وجود فعالیت‌های آنها برای جامعه سودمند است»[۴۹].

صنعت، اساس اشتغال و مایه سودآوری و رفاه در زندگی و سامان‌بخش حیات انسانی است. صنایع نظامی[۵۰]، صنعت پوشاک[۵۱]، صنعت داروسازی[۵۲]، صنایع چوب[۵۳]، صنایع کشتی‌سازی[۵۴]، صنعت فولاد، صنایع دستی و ساخت وسایل خانگی و ظروف[۵۵]، صنعت شیشه‌سازی[۵۶]، صنایع تزیینی (طلا، نقره، جواهر و سنگ‌های قیمتی)، صنایع ساختمان[۵۷] و صنعت نفت و فرآورده‌های آن، هر کدام بخشی از نیازهای زندگی بشر را تأمین می‌کند. از این‌رو، رسول اکرم (ص) و امامان معصوم (ع)، همواره انسان را به کسب دانش و مهارت‌ها و فراگیری فنون صنعتی به عنوان یک دانش سفارش می‌کردند.

انسان با استفاده از خلاقیت، توانایی، خرد و استعداد خدادادی خویش و با پیشرفت دانش و فنون و افزایش آگاهی‌ها و توان‌مندی‌ها می‌تواند به پیشرفت‌ها و فناوری‌های جدیدی دست یابد؛ تجربه‌های جدیدی کسب کند؛ از وسایل و ابزارهای فنی پیشرفته و نیز از طبیعت به بهترین شکل بهره برد و به زندگی خوب و آسوده‌ای دست یابد. با بررسی آموزه‌های نبوی و سخنان جانشینان الهی درمی‌یابیم آن بزرگواران همواره مسلمانان را از عواملی باز داشته‌اند که موجب عقب‌ماندگی فرهنگی، علمی، فنی، صنعتی و انحطاط جامعه است[۵۸]. برخی از این عوامل عبارت‌اند از:

  1. ناآگاهی از توسعه صنعتی؛
  2. درک نادرست از تلاش کاری؛
  3. راحت‌طلبی و نداشتن مهارت کاری؛
  4. نظام آموزشی ناتوان؛
  5. نارسایی پژوهش؛
  6. وجود کاستی‌هایی در برنامه‌ریزی و مدیریت؛
  7. رونق تکنولوژی وارداتی؛
  8. رشد صنعتی ویران گر[۵۹].

گسترش خردگرایی و پیراستن اندیشه‌ها از موهوم‌ها و خرافه‌ها

بارور ساختن عقل انسانی به عنوان رسول باطنی و زدودن خرافه‌ها و موهوم‌ها از اندیشه، زمینه‌ساز تعالی معنوی اوست. زندگی پیامبر اعظم (ص) سرشار از وقایعی است که بیان‌گر حقیقت‌گرایی آن حضرت و ارزش و اهمیت آن در آموزه‌های وحیانی اسلام است. دین با خرافه‌پرستی و توهم‌گرایی در ستیز است. تاریخ ادیان و زندگی‌نامه پیامبران، بیان‌گر مبارزه آنان با انواع خرافه‌هاست.

رسول اکرم (ص) در جامعه‌ای به پیامبری برانگیخته شد که انواع گوناگون خرافه‌پرستی در آن رواج داشت. خداوند در قرآن، در این باره می‌فرماید: پیامبر خدا اندیشه‌ها و باورهای نادرست را که مانند غل و زنجیر، مردم را از تحرک و فعالیت درست بازمی داشت، از میان برداشت[۶۰]. گسترش خرافه‌ها و سنّت‌های نادرست، بدعت شمرده می‌شود؛ زیرا با روح دین در تضاد است. بنابراین، کسانی که این خرافه‌ها را گسترش می‌دهند و برای نهادینه کردن آن می‌کوشند، شیطان صفت و ملعونند. از دیدگاه اسلام، شانس و اقبال، روزهای هفته، سال‌ها، ستارگان، خورشید و ماه هیچ دخالت و اثری در سرنوشت انسان ندارند و تعیین کننده خوش‌بختی یا بدبختی وی نیستند، بلکه سرنوشت و تقدیر آنها به دست خدای حکیم و بر اساس حکمت بالغه او رقم خورده[۶۱] و رفتارهای اختیاری خودشان نیز در این رابطه مؤثر است. بنابراین، فال بد زدن به برخی انسان‌ها یا چیزها، شیوه و اندیشه‌ای نادرست و نابخردانه است. بر اساس آموزه‌های الهی پیامبر اعظم (ص)، سرنوشت هر فرد و جامعه‌ای تغییرپذیر و وابسته به اختیار و انتخاب آگاهانه یا غیرآگاهانه خود اوست، چنان‌که خداوند در کتاب آسمانی‌اش می‌فرماید: «خداوند سرنوشت جامعه‌ای را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه مردم آن جامعه، خود، شرایط را تغییر دهند»[۶۲]. بنابراین، در پیشانی هیچ فردی از آغاز تولد، فقر یا ثروت و نیک‌بختی یا بدبختی وی نوشته نشده است. رسول خدا (ص) همواره پیروانش را از تقلید از سنّت‌های جاهلی و پیروی از آداب و رسوم نادرست پیشینیان مانند قربانی کردن برای محفوظ ماندن از بلا و شر موجودات غیبی مانند جن، عقیده به اقبال و شانس و پذیرفتن پیش‌گویی‌های کاهنان و فال‌گیران باز می‌داشت[۶۳].

جامع‌نگری و اعتدال‌گرایی در ارزش‌های اخلاقی

پیامبر بزرگوار اسلام به همه ارزش‌های والای اخلاقی نگاهی جامع و همراه با اعتدال داشت. آن حضرت هم به رعایت ارزش‌های اخلاقی توجه و تأکید می‌کرد و هم پیروان خود را به رعایت میانه‌روی درباره این ارزش‌ها سفارش می‌فرمود. رسول خدا(ص)، رعایت اخلاق اجتماعی را نیز به مسلمانان سفارش می‌کرد.

آن حضرت به اخلاق اجتماعی، اخلاق شهروندی، چگونگی برخورد با غیرمسلمانان، اخلاق خانوادگی و اخلاق سیاسی نیز نگاهی جامع و کامل داشت. آموزه‌های نبوی به گونه‌ای است که اعتدال را در جامعه بشری برقرار می‌سا‌زد و موجب تضمین سعادت و سلامت زندگی فردی و اجتماعی می‌شود. این آموزه‌ها همه جنبه‌های وجود انسان را دربرمی‌گیرد. در آموزه‌های پیامبر اعظم(ص) به رشد هماهنگ ارزش‌های اخلاقی در وجود انسان توجه ویژه شده و هیچ یک از نیازهای وجودی انسان نادیده گرفته نشده است. تکامل اخلاقی انسان در همه زمینه‌ها و جنبه‌ها و تحقق اهداف متعالی پیامبران که همان هدایت و سعادت انسان است، فقط با رعایت طبیعت انسانی به صورت معتدل امکان‌پذیر است، نه با افراط و تفریط[۶۴].

اصول و شاخصه‌های سیاسی تمدن نبوی

با نگاهی گذرا به آموزه‌های اسلام، درمی‌یابیم اجرای بسیاری از احکام اسلامی و تحقق آرمان‌های دینی، بدون موضع گیری‌های سیاسی امکان‌پذیر نیست. برای مثال، تشکیل حکومت از راه تحقق عدالت اجتماعی بوده که از مهم‌ترین هدف‌ها و برنامه‌های همه پیامبران الهی به ویژه پیامبر عظیم الشأن اسلام است. در حقیقت، همه احکام فقهی در زمینه‌های گوناگون، در بستر اجتماع به مرحله اجرا در می‌آیند. پس لازم است حکومت مقتدر اسلامی تشکیل شود. بر همین اساس، نخستین اقدام پیامبر گرامی اسلام پس از هجرت به مدینه، تشکیل حکومت اسلامی بود. سیاست و حکومت، از ارکان اصلی تمدن نبوی است. بدین‌ترتیب مهم‌ترین اصول و شاخصه‌های سیاسی این تمدن را بررسی می‌کنیم.

حاکمیت ولایت الهی و خلافت منصوصه

در آموزه‌های الهی ـ اسلامی، ولایت و به تبع آن خلافت، منصبی الهی است که از جانب خداوند به برترین افراد جامعه انسانی داده می‌شود. بر اساس آموزه‌های اسلام، اهل بیت (ع) جانشینان راستین پیامبر هستند؛ زیرا مستقیم و بی‌واسطه به ولایت پیامبر و از طریق آن، به ولایت الهیه مربوط می‌شوند. در حقیقت، ولایت امامان معصوم (ع)، در طول ولایت خدا و رسول اوست.

امام، نه تنها حاکم وقت و زمام دار اسلام و مجری قوانین و پاسدار مرزهای سرزمین اسلامی است، بلکه روشن‌گر مسائل و آموزه‌های پیچیده مذهب و کامل کننده احکام و قوانینی است که پیامبر خدا به دلایلی موفق به بیان آن نشده است. بر این اساس، رسول اعظم (ص) به دستور خداوند از هر فرصتی برای معرفی، تبیین و تثبیت جایگاه امامان معصوم (ع) استفاده و بر این امر مهم تأکید می‌کرد.

با وجود تأکید و سفارش پیاپی و بسیار پیامبر خدا درباره ولایت حضرت علی (ع) پس از آن حضرت، به دلایل گوناگون سیاسی و اجتماعی، خلافت پس از وفات پیامبر اکرم (ص) از مسیر اصلی خود خارج شد و به انزوای سیاسی جانشینان برحق پیامبر انجامید. به این ترتیب، ولایت الهی پیامبر که می‌بایست به دست معصومان (ع) ادامه یابد، از دست آنان خارج و در اندک مدتی به سلطنت موروثی ستمگرانه تبدیل شد. این امر موجب محروم ماندن همیشگی جامعه انسانی به ویژه جامعه اسلامی از وجود پربرکت انسان‌های کامل گردید. به این ترتیب، نخستین گام در جهت انحطاط تاریخ و فرهنگ مسلمانان برداشته شد. نخستین و مهم‌ترین شاخصه سیاسی تمدن نبوی که برپایی حکومت عادلانه اسلامی - الهی بود، تحقق کامل نیافت[۶۵].

برابری

مشکل اساسی پیامبر گرامی اسلام در راه اعتلا و استوار ساختن پایه‌های تمدن الهی، بی‌عدالتی، نابرابری و برتری افراد و طبقه‌های اجتماعی بر یکدیگر، براساس نسب، خانواده، نژاد، قبیله، مال و رنگ بود. پادشاهان، خود را از سلاله خدایان می‌دانستند و مدعی برتری و حاکمیت بر مردم بودند. اشراف، توان گران و کاهنان نیز که ثروت، نسب و کهانت را نوعی برتری بر دیگران می‌پنداشتند، خود را در طبقه پادشاهان و گاه پس از آنها می‌دانستند[۶۶]. در چنین فضایی که آکنده از تعصب‌های بی‌اساس و پوچ جاهلی بود، رسول خدا (ص) وحدت و برابری بشر را مطرح کرد[۶۷]. آن حضرت همه ملاک‌های برتری جاهلیت را بی‌اساس دانست و میان مسلمانان با هر نژاد، زبان، قبیله و رنگی، برادری و برابری برقرار ساخت[۶۸]. پیامبر اکرم (ص) همه انسان‌ها را برابر و تنها ملاک برتری را پرهیزکاری می‌دانست. در زمان پیامبر اسلام، اصل برابری و تساوی حقوق میان مسلمان و غیرمسلمان، عرب و عجم، با هر قبیله و نژادی به دقت اجرا می‌شد، ولی پس از پیامبر این دیدگاه کم رنگ شد. امامان معصوم (ع) از هر فرصتی در راه تبیین و نهادینه کردن آموزه‌های حقیقی اسلام استفاده می‌کردند[۶۹].

تحقق وحدت عمومی بر اساس آرمان‌های الهی

هم‌بستگی و وحدت اجتماعی، از آرمان‌هایی است که بشر در طول تاریخ در پی تحقق آن بوده؛ وحدتی که همواره بحران‌ها و تنش‌های اجتماعی و سیاسی موجب تزلزل و از بین رفتن آن شده است. پیامبر اعظم (ص) با آموزه‌های الهی خویش برای ایجاد و تقویت این وحدت و هم بستگی میان انسان‌ها و از بین بردن نفاق و دودستگی، نقش اساسی ایفا کرد و این‌گونه بر تعالی تمدن اسلامی خویش شتاب و غنا بخشید.

به طور کلی، همه تمدن‌های جهانی در سایه هم رأیی، هم دلی و هم فکری سیاسی و عقیدتی پدید آمده است. بر اساس آیات قرآن کریم و سخنان پیامبر اعظم (ص)، ایمان به خدای یگانه و پرهیزکاری تنها ملاک برتری انسان‌ها بر یکدیگر است. رسول اکرم (ص) از فرصت‌های گوناگون برای ایجاد و تحکیم وحدت و هم‌بستگی میان مسلمانان استفاده می‌کرد. بر این اساس، با رشد و گسترش اسلام، میان اعراب و دیگر مسلمانان وحدتی پدید آمد که به منظور تحقق هدفی متعالی که همان حفظ و گسترش اسلام بود، رشته انسجام آنان را محکم ساخت. در آموزه‌های زندگی‌بخش اسلام، بر وحدت و برادری بر اساس ایمان به خدا تأکید و سفارش بسیاری شده است[۷۰]. دست یافتن به هویت و وحدت اجتماعی، روح یگانگی را در میان مسلمانان به وجود آورد و آنان را به آینده امیدوار ساخت و ارتقا و تعالی تمدن نبوی و دست یابی به هدف‌های فرا روی آن را امکان‌پذیر کرد. البته این وحدت به طور کامل محقق نشد و اختلاف قومی - مذهبی فراوانی در آن خلل ایجاد کرد[۷۱].

آینده‌نگری سیاسی

از جمله اصول و شاخصه‌های سیاسی تمدن نبوی، آینده نگری سیاسی رسول اکرم (ص) است. آن حضرت نه تنها خود در همه امور شخصی و اجتماعی آینده‌نگر بود و در همه تصمیم گیری‌ها به این امر توجه ویژه داشت، بلکه همواره در این زمینه به پیروان خویش نیز سفارش و تأکید می‌کرد که هیچ‌گاه بدون عاقبت‌اندیشی تصمیمی نگیرند.

در سیره عملی رسول خدا (ص) موارد بسیاری از این دوراندیشی را می‌توان دید. تعیین جانشین و ولی در نخستین روزهای رسالت الهی‌اش و تأکید فراوان در شرایط گوناگون بر این امر و امضای صلح‌نامه‌های گوناگون با قبایل، اعم از مشرکان و یهودیان و دست یابی مسلمانان به منافع فراوان سیاسی و اجتماعی در نتیجه عقد این صلح نامه‌ها، نشان دهنده درک سیاسی بالا و تدبیر الهی آن حضرت در زمینه سنجش عواقب امور است و بیان گر آن است که ایشان در همه موارد دوراندیش و آینده‌نگر بود. منطق عملی پیامبر اکرم (ص) بر اندیشه و دوراندیشی استوار بود. دوراندیشی پیامبر اعظم (ص) در اداره زندگی اجتماعی مسلمانان تجلی بیشتری می‌یافت. آن حضرت با توجه به اهمیت رهبری جامعه اسلامی پس از خود، جانشین انتخاب کرد.

آن حضرت پس از بازگشت از سفر حج در محل غدیرخم، به فرمان خدا همه حاجیان را جمع کرد و پس از ایراد خطبه‌ای بسیار مهم و اساسی، برترین شخصیت جهان اسلام و بشر؛ حضرت علی بن ابی طالب (ع) را به جانشینی خود برگزید و از مردم برای ایشان بیعت گرفت. در حقیقت، رسول اکرم (ص) با این کار، رهبر آینده نظام سیاسی را انتخاب کرد و پایه‌های خلافت منصوصه وی را استوار ساخت و حکومت اسلامی و زعامت مسلمانان را به دست باکفایت‌ترین فرد پس از خود سپرد[۷۲].

استکبارستیزی و نفی سلطه‌گری و سلطه‌پذیری

از دیگر اصول و شاخصه‌های سیاسی تمدن نبوی، استکبارستیزی است. سیره پیامبر اعظم (ص) و وقایع دوران رسالت آن حضرت، نشان دهنده تلاش بسیار ایشان برای براندازی کفر و شرک است. مبارزه با استبداد و استثمار، از جمله مهم‌ترین برنامه‌های سیاسی پیامبر گرامی اسلام بود.

آن حضرت حتی پیش از برانگیخته شدن به رسالت نیز با زورگویی و بی‌عدالتی مخالفت و مبارزه می‌کرد. رسول خدا (ص) درباره کسانی که ستمگران را یاری می‌کنند، فرمود: هرکس در محکمه‌ای از ستمگری دفاع یا او را در ستم کاری‌اش یاری کند، ملک الموت به سویش می‌آید و به او می‌گوید: «بشارت باد تو را به لعنت خدا و آتش دوزخ و آن، بدجایگاهی است[۷۳].[۷۴]

شایسته سالاری

شناخت توانایی‌ها و استعدادهای افراد و استفاده از نیروها و پتانسیل‌های موجود در جامعه اسلامی و به‌کارگیری آنها به منظور تعالی جامعه، از اصول مهم و اساسی در فعالیت‌های سیاسی است. البته بهره‌برداری از استعدادها و توانایی‌ها باید بر اساس رعایت اصل شایستگی و تخصص صورت گیرد. از عوامل مهم ضعف و انحطاط جوامع و تمدن‌ها، سپردن مسئولیت‌های مهم و حساس به دست افراد ناشایست است. از این‌رو، پیامبر اعظم (ص) و جانشینان بر حقش می‌کوشیدند چنین افرادی در مصدر امور قرار نگیرند. رسول اکرم (ص) در طول زندگی پربرکتش همواره بر شایسته سالاری تأکید فراوان داشت، ولی جاه‌طلبان با این اقدام پیامبر مخالف بودند و از تحقق این اصل بسیار اساسی جلوگیری می‌کردند. همین امر موجب انحطاط جامعه اسلامی پس از پیامبر شد که برای نمونه می‌توان به مخالفت مردم با فرماندهی اسامه در زمان پیامبر اشاره کرد. این انتخاب پیامبر به مذاق برخی اصحاب که برای خود مقام و شخصیت اجتماعی و خانوادگی بالاتری قائل بودند، بسیار تلخ و ناگوار بود. از این‌رو، زبان به طعن و اعتراض گشودند. وقتی رسول خدا (ص) از کارشکنی‌های آنان در حرکت سپاه از لشکرگاه و اعتراضشان به فرماندهی اسامه باخبر گشت، بسیار خشمگین شد[۷۵].[۷۶]

مسئولیت همگانی

تحقق کامل و عملی آموزه‌های نبوی در گرو سپردن مسئولیت به همگان، بر اساس توانایی‌های علمی و عملی و استعدادهای آنان است. توجه و اهتمام به امور مسلمانان و رفع مشکلاتشان و پیش‌گیری از فساد و مبارزه با ناهنجاری‌ها از مصداق‌های این شاخصه است. حضور در صحنه‌های سیاسی و اجتماعی و احساس مسئولیت در برابر رخدادهای جامعه موجب کاهش بسیاری از تنش‌ها و بحران‌های اجتماعی و ایجاد حرکت‌های اصلاحی در جامعه می‌شود. در حقیقت، بسیاری از اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی مانند اهتمام به امور مسلمانان، از همین اصل اساسی مسئولیت همگانی سرچشمه می‌گیرد. مصلحت عموم قشرهای اجتماعی، جز با تحقق یافتن هدف‌ها و برنامه‌های اصلاحی حکومت شایسته، امکان‌پذیر نیست. از این‌رو، افراد جامعه باید از گرایش‌های شخصی و گروهی و تعصب‌های بی‌مورد دوری کنند و به فکر همه افراد جامعه باشند و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نکنند. مسلمانان صدر اسلام، شوق و تمایل بسیاری برای تحقق بخشیدن به برنامه‌های حکومت اسلامی داشتند و از این امر بسیار استقبال می‌کردند[۷۷].

نظارت عمومی

توجه و نظارت عمومی بر امور جامعه اسلامی، با امر به معروف و نهی از منکر امکان‌پذیر است. امر به معروف و نهی از منکر، از اصول مهم نظام اسلامی است که به مسلمانان پویایی و حیات فکری و توان مبارزه با فساد و تباهی‌ها را می‌دهد. نظارت و توجه همگانی بر امور جامعه اسلامی، از شاخصه‌های اساسی و مهم تمدن نبوی در عرصه سیاست است که موجب اصلاح جامعه، از بین رفتن فساد و اعتلای انسان می‌شود[۷۸].

مقبولیت و اقتدار نظام سیاسی

از جمله مهم‌ترین اصول و شاخصه‌های سیاسی تمدن نبوی، بهره‌مندی از مقبولیت مردمی است که با بیعت آنان با نظام آشکار می‌شود. بیعت کردن مردم با یک نظام، نشانه برخورداری آن نظام از پشتوانه قوی حمایت مردمی و زمینه‌ساز استحکام درونی دولت و اقتدار سیاسی و بین‌المللی آن است. در حقیقت، بیعت مسئولیت و تعهد اخلاقی در پی دارد و موجب می‌شود رهبر حکومت، با دلی پرامید و خاطری آرام به اداره امور بپردازد و به حمایت مردم اعتماد و دل گرمی کامل داشته باشد. بیعت، اساسی‌ترین رکن از ارکان نظام سیاسی و اجتماعی اسلام است. در سیره پیامبر گرامی اسلام مواردی وجود دارد که آن حضرت به منظور استواری پایه‌های حاکمیت خود، بیعت با مردم را تکرار می‌کرد. آن حضرت در حیات سیاسی خود، چندین بار از مسلمانان برای خود بیعت گرفت[۷۹].

شورا و مشورت

از مواردی که پیامبر گرامی اسلام در حکومت اسلامی خویش به آن توجهی ویژه داشت، تشکیل شورا و مشورت با دیگران بود. با اینکه همواره اصحاب و یاران حضرت بی‌درنگ، فرمان ایشان را اجرا می‌کردند، ولی ایشان هرگز مستبدانه رفتار نمی‌کرد و در مواردی که درباره مسئله‌ای فرمان الهی نداشت، با اصحاب مشورت می‌کرد و به نظر آنها احترام می‌گذاشت. نرمی و مهربانی، گذشت بسیار، اشتیاق و تلاش برای جذب مردم به اسلام، احترام و اهمیت قائل شدن برای یاران و مشورت کردن با آنان در امور گوناگون، از عوامل نفوذ سریع و بی‌مانند رسول خدا (ص) در دل مردم بود. در دیدگاه پیامبر، جامعه‌ای که بر اساس خودرأیی اداره شود، جامعه‌ای راکد و مرده است[۸۰].

صلح‌گرایی و پای‌بندی به پیمان‌های سیاسی – اجتماعی

بی‌توجهی به پیمان‌ها، صلح‌نامه‌ها و قراردادهای اجتماعی و سیاسی، از اصولی است که اسلام آن را مایه ایجاد نفاق و جنگ می‌داند. با نگاهی به سیره پیامبر خدا در برخورد و رفتار با مشرکان و یهودیان، به اهمیت و پافشاری آن حضرت بر وفای به عهد، صلح و زندگی مسالمت‌آمیز بر مبنای گفت‌وگو و تفاهم پی می‌بریم. رسول خدا (ص) به پیمان‌ها بسیار وفادار بود و دیگران را نیز به وفاداری امر می‌کرد.

صلح‌گرایی و وفای به عهد، صفتی نیکو و زیبنده است که موجب کمال انسان می‌شود و زمینه شکل‌گیری و تقویت دیگر ویژگی‌های ارزنده را در وجود انسان فراهم می‌کند. پیامبر گرامی اسلام، صلح‌گرایی و وفای به عهد را از ارکان اصلی و اساسی حکومت اسلامی و مایه ثبات و امنیت جامعه می‌دانست. البته این پای بندی به پیمان تا وقتی شایسته و بایسته است که موجب ضعف و انحطاط اسلام و مسلمانان و چیرگی دشمنان و جرئت یافتن آنها نشود. رسول اکرم (ص) نیز تا وقتی به پیمان خویش وفادار بود که به اسلام و حقوق مسلمانان خللی وارد نمی‌شد و در غیر این صورت، پای‌بندی به این پیمان را جایز نمی‌دانست[۸۱].

اندیشه سیاسی جهانی

دین اسلام، دینی جهانی است و به قوم، سرزمین یا منطقه خاصی اختصاص ندارد. دعوت پیامبر اکرم (ص) نیز دعوتی همگانی و جهانی بود. با توجه به اینکه دعوت پیامبر، فراخوانی جهانی بود، به اصولی متناسب با سطح جهانی نیاز داشت. بر این اساس، پیامبر اعظم (ص) با رهبری الهی خویش، حکومتی استوار و سپاهی قوی در برابر حکومت‌های آن زمان پدید آورد. رسالت جهانی اسلام به عنوان ویژگی منحصر به فرد تمدن نبوی، با اجرای دقیق آموزه‌های نبوی تحقق‌پذیر بود، ولی با روی دادن حوادثی در تاریخ اسلام پس از رحلت پیامبر، روند جهانی شدن اسلام رو به ضعف نهاد و تغییرهایی در رفتارهای سیاسی مسلمانان به ویژه خلفای اسلامی پدید آمد که در پی آن، چهره حقیقی اسلام ناشناخته ماند و این رسالت جهانی محقق نشد. البته در عصر حاضر، شاهد گرایش روزافزون جهانیان به اسلام هستیم و امید است این هدف والا تحقق یابد[۸۲].

تولی و تبری

تولی و تبرّی، از فروع دین اسلام و از مهم‌ترین شاخصه‌های سیاسی ـ اجتماعی تمدن نبوی است که بی‌شک، بر دیگر عملکردهای سیاسی ـ اجتماعی مسلمانان تأثیری فراوان دارد. تولی؛ یعنی دوستی با خدا و دوستان خدا و تبرّی، به معنای بیزاری و انزجار از باطل و دشمنان خداست. رسول خدا (ص) از همان روزهای نخستین بعثتش، به تقویت و نهادینه کردن این اندیشه در میان مسلمانان پرداخت. اهمیت تولی به اولیای الهی و تبرّی از دشمنان خدا به حدی است که خداوند در قرآن کریم، مسلمانان را از دوستی با دشمنان خدا نهی می‌کند[۸۳]. روابط اجتماعی میان مسلمانان را نیز ویژگی‌ها و اشتراک‌هایی چون یگانه‌پرستی، نبوت، معاد، قرآن کریم قبله واحد و دوستی اهل بیت (ع) و مشترکات فراوان کلامی و اعتقادی و نیز فقهی تقویت می‌کند که مسلمانان به این اشتراک‌ها پای‌بند و معتقدند[۸۴].

اصول و شاخصه‌های اقتصادی تمدن نبوی

دین مبین اسلام، دنیا را مزرعه آخرت و بستر تأمین‌کننده نیازهای ابدی انسان می‌داند. این جهان‌بینی عمیق، دیدگاه انسان مؤمن را درباره دنیا، جامعه، زندگی، ثروت، مالکیت و دیگر نیازهایش دگرگون می‌سازد که این تحول فکری، زمینه خوشبختی وی در این دنیا و رستگاری او در سرای دیگر را فراهم می‌کند. چنین دیدگاهی زمینه‌ساز پیدایش تمدنی شگرف بوده است که از جنبه اقتصادی نیز شاخصه‌های ویژه‌ای دارد. برخی از این شاخصه‌های اقتصادی عبارتند از:

ثروت؛ دست‌مایه‌ای برای طاعت و بندگی

خداوند متعال، ثروت را مایه خیر و برکت دانسته است و مفسران، واژه «خیر» را در برخی آیات قرآن، ثروت و دارایی معنا کرده‌اند[۸۵]. پیامبر اسلام نیز ثروت پاک و حلالی که در اختیار فردی مؤمن قرار دارد را نیکو دانسته است. دین اسلام، ثروت حلالی را که از راه کوشش و کار شرافت مندانه به دست آمده باشد و از آن در راه تحقق آرمان‌های ارزنده بشری بهره‌برداری شود، ستوده است[۸۶].

کوشش برای رفع فاصله‌های طبقاتی

یکی از مهم‌ترین مسائلی که همواره بشر را آزرده، حاکمیت تبعیض در جوامع است. بر همین اساس، خداوند یکی از اساسی‌ترین اهداف و وظایف پیامبران را برقراری عدل قرار داد[۸۷] تا مردم بتوانند در پرتو عدل، با خاطری آرام به عبادت و انجام وظیفه بندگی بپردازند. پیامبر اکرم (ص) با استفاده از آموزه‌های اسلامی، به مبارزه با نابرابری‌های حقوقی و از بین بردن فاصله‌های طبقاتی پرداخت. آن حضرت با وضع احکامی مانند خمس و زکات به فرموده پروردگار متعال، به برقراری عدالت و رفع فاصله طبقاتی کوشید. تدبیر دیگر اسلام برای تحقق برابری طبقاتی و هم سطح ساختن زندگی افراد جامعه و برخورداری عادلانه مردم از امکانات، کنترل شیوه توزیع امکانات و خدمات رسانی عمومی حاصل از درآمد ملی است. در آموزه‌های والای اسلام به این امر مهم، بسیار توجه شده است. بر اساس آموزه‌های اسلامی، بیت المال باید به طور عادلانه میان قشرهای گوناگون جامعه توزیع شود و همه به تناسب حق خود از آن بهره‌مند گردند تا ثروت در دست افراد خاصی دست به دست نگردد و دیگران نیز از آن بهره‌مند شوند[۸۸].[۸۹]

تأکید بر کار و کوشش

بهره‌مندی از گنجینه‌های ارزشمند طبیعت، تنها در سایه کار و کوشش امکان‌پذیر است. با بررسی آموزه‌های اقتصادی درمی‌یابیم کار و کوشش جسمی و عقلی، تنها راه رسیدن به پیشرفت و توسعه اقتصادی است. پیامبر گرامی اسلام با رفتار خویش، زنگار تنبلی و سستی را از دل‌ها زدود و انسان‌های بی‌کار و بی‌هدف را به انسان‌هایی پرانگیزه و کوشا تبدیل کرد. با ورود رسول اکرم (ص) به مدینه، سستی و تنبلی از میان مردم رخت بربست که مدیریت آن حضرت در اداره امور جامعه و برانگیختن مردم به کار و کوشش، در این امر بسیار نقش داشت. رسول اکرم (ص) در کار و فعالیت نیز الگویی حسنه برای تلاش‌گران در عرصه اقتصادی است. اسلام، بیکاری و تنبلی را نکوهش می‌کند. منطق قرآن نیز منطق تلاش و تکاپو است و ارزش انسان را در گرو کار و کوشش او می‌داند و تأکید می‌کند انسان جز با کار و کوشش به جایی نخواهد رسید و به زودی نتیجه کوشش خویش را خواهد دید[۹۰]. گفتنی است عزت، کرامت و استقلال هر ملتی در گرو همت و کوشش آنان است، چنان که فرومایگی و زبونی هر امتی، نتیجه بی‌کاری، تنبلی و راحت‌طلبی آنهاست[۹۱].

توزیع عادلانه ثروت و درآمد

انحصارطلبی و برتری‌جویی، در تمدن الهی پیامبر جایگاهی ندارد. رسول خدا (ص) به شدت با هرگونه برتری جویی و انحصارطلبی مبارزه و برخورد می‌کرد[۹۲].

مبارزه با روابط ناسالم اقتصادی[۹۳]

یکی از اهداف و کارهای رسول اکرم (ص) مبارزه با روابط ناسالم اقتصادی است که به برخی ازاین روابط و واکنش آن حضرت در برابر آنها اشاره می‌کنیم.

کلاه‌برداری

از امام صادق (ع) نقل شده است در زمان رسول خدا (ص) زنی عطرفروش به نام زینب بود. وی گاه گاه به خانه پیامبر می‌آمد و برای همسران آن حضرت عطر می‌آورد. روزی پیامبر به خانه آمد و از بوی خوش عطر در خانه، به حضور وی پی برد. آنگاه به او فرمود: «ای زینب! هرگاه تو به خانه ما می‌آیی، خانه را خوش‌بو می‌کنی». زینب در پاسخ گفت: یا رسول الله! خوش‌بویی خانه شما به دلیل وجود مبارک خودتان است. سپس پیامبر به زینب این‌گونه سفارش کرد: «هرگاه چیزی را می‌فروشی، آن را نیکو بفروش و در معامله غش مکن (کسی را فریب نده) که اگر به این نکته عمل کنی، در حفظ پاکی و تقوای الهی بهتر و برای دوام و بقای ثروت نیکوتر است»[۹۴]. آن حضرت در راست‌گویی و درست‌کاری زبانزد خاص و عام بود. ازاین رو، وی را محمد امین لقب دادند[۹۵].[۹۶]

ربا

پیامبر اکرم (ص) مسلمانان را از اموری که موجب فساد اقتصادی می‌شد، نهی می‌کرد. آن حضرت برای پایه ریزی تمدنی انسانی ـ اسلامی، براساس حاکمیت عدالت و انصاف و در پرتو قوانین الهی بسیار کوشید. پیامبر، همواره مسلمانان را از ربا که از مهم‌ترین عوامل انحطاط جوامع بشری است، باز می‌داشت و در فرصت‌های گوناگون این خطر بزرگ را به آنها گوشزد می‌کرد.

خداوند در آیاتی از قرآن نیز مسلمانان را از رباخواری نهی کرده است[۹۷]. این نهی به دلیل زیان‌های جبران ناپذیر رباست. ربا، افزون بر اینکه موجب هلاکت و شقاوت اخروی فرد می‌شود، بر زندگی دنیایی وی نیز آثار منفی و زیان‌باری بر جای می‌گذارد. برخی از آثار زیان بار ربا عبارت‌اند از:

  1. از دیدگاه عقل، ربا دشمن انصاف و در مقابل آن است.
  2. ربا، توازن و تعادل جامعه را برهم می‌زند و نظم و انتظام زندگی اجتماعی را از بین می‌برد.
  3. ربا، عامل زیاد شدن ثروت است. در حقیقت، اختلاف طبقاتی جامعه‌ها موجب بروز آشفتگی‌ها و جنگ‌های داخلی و خارجی می‌گردد[۹۸].

مواردی که به عنوان پیامدهای زیان بار ربا به آن اشاره شد، موجب تزلزل ارکان تمدن می‌شوند[۹۹].

کم‌فروشی

خداوند در قرآن کریم، کم فروشان را به شدت نکوهش کرده و از عذابی دردناک بیم داده است[۱۰۰]. امام باقر (ع) نیز به نقل از رسول اکرم (ص) می‌فرماید: سرنوشت بدی در انتظار کم فروشان است و از پیمانه و ترازو کم نگذارند، جز اینکه به قحطی و سختی زندگی و ستم سلطان گرفتار شوند[۱۰۱].[۱۰۲]

رشوه‌خواری

این کار از آسیب‌های اقتصادی بسیار خطرناکی است که اساس و پایه‌های نظام سیاسی و اجتماعی را متزلزل می‌سازد و موانع بسیاری در راه اجرا و تحقق عدالت اجتماعی به وجود می‌آورد[۱۰۳].

احتکار

از جمله کارهای ناپسندی که آسیب‌های فراوانی به اقتصاد جامعه و نظام اسلامی وارد می‌سازد، احتکار است. سیره عملی رسول خدا (ص) بیان گر این نکته است که حاکم اسلامی باید با محتکر برخورد جدی و با تورم اقتصادی مبارزه کند؛ زیرا او مسئول حفظ ثبات و امنیت اقتصادی جامعه است و احتکار، موجب ایجاد تورم و گرانی در جامعه و فشار بر اقشار کم درآمد می‌شود[۱۰۴].

سفارش به کمک‌رسانی به نظام اسلامی

اسلام، کمک‌رسانی به نظام اسلامی، به منظور کمک و هم‌یاری به هم‌نوعان و فقرزدایی از جامعه اسلامی را مورد تأکید فراوان قرار داده است. هر چند می‌توان این اعمال را فردی انجام داد، ولی برای اینکه کمک‌های انسان دوستانه بر اساس نظم و در چارچوب مشخص که نتیجه و ثمره بیشتری داشته باشد، مصرف شود، باید با صلاح دید مسئولان نظام اسلامی مصرف شود که این کمک رسانی از دو راه صورت می‌گیرد: از طریق پرداخت‌های واجب مانند خمس و زکات و از طریق پرداخت‌های مستحب مانند صدقه و انفاق؛ و مسلمانان به قصد نزدیکی و تقرب به خدا و کمک رسانی به مردم و نظام اسلامی با میل و رغبت به آن تن می‌دهند.

دین اسلام برای حفظ کرامت انسان‌ها از آنها می‌خواهد نیاز خویش را با عزتمندی بپوشانند و به ثروتمندان نیز سفارش می‌کند پیش از آنکه نیازمندان از آنها درخواست کمک کنند، خود، نیاز نیازمندان را برطرف سازند[۱۰۵].

توجه به آبادانی و اعتلای سرزمین اسلامی

پیامبر گرامی اسلام در پی‌ریزی و استحکام پایه‌های تمدن الهی خویش به آبادانی و پیشرفت سرزمین اسلامی توجه و تأکیدی ویژه داشت و در آموزه‌های اسلامی نیز به این امر تأکید شده است. فراهم آوردن امکانات و وسایل رفاهی مسلمانان و رفع نیازهای ضروری زندگی آنان، جایگاهی ویژه در دین دارد. با توجه به احادیث، اصلاح و توسعه امور زیربنایی جامعه و سرمایه‌گذاری در این زمینه با اهداف خداپسندانه و انسانی، از روشن‌ترین مصداق‌های نیکوکاری و از جمله کارهایی است که سود همگانی دارد[۱۰۶].[۱۰۷]

تشویق به فعالیت‌های اقتصادی بر اساس صلاحیت‌ها

نکته اساسی و مهم در این شاخصه، توجه به تخصص و تعهد افراد است. اسلام بر کار و تلاش تأکید فراوان دارد. در اسلام، انسان متخصص و متعهد ارزشی والا دارد و محبوب خداست. جامعه‌ای که افراد نالایق و غیرمتخصص، مسئولیت امور آن را برعهده می‌گیرند، به سقوط و نابودی می‌گراید. توجه به تخصص و تعهد در سپردن مسئولیت‌ها به افراد، موجب می‌شود شخص در انتخاب شغل به نیاز جامعه و صرفه اقتصادی عموم نیز توجه کند و از شغل‌های کاذبی که درآمدهای کلان شخصی دارد، ولی زیان‌های جبران‌ناپذیری بر اقتصاد جامعه وارد می‌کند، بپرهیزد. همچنین زمینه آبادانی و عمران جامعه را در پرتو کسب و تجارت و گسترش حرفه‌ها و مهارت‌ها فراهم آورد. توجه قرآن به سرگذشت امت‌های گذشته مانند هود، صالح، شعیب، نوح، لوط، موسی و عیسی (ع) به منظور عبرت آموزی از زندگی واعمال آنهاست[۱۰۸].

رعایت حریم مالکیت‌های خصوصی و عمومی

اموال در جامعه بشری بر دو نوع است: اموال خصوصی و اموال‌های عمومی. اموال خصوصی به افراد جامعه تعلق دارد و شامل خانه‌ها و املاک شخصی و مانند آن می‌شود که تحت اداره و مالکیت افراد است. اموال عمومی نیز شامل دشت‌های گسترده، جلگه‌ها، کوه‌ساران، جنگل‌ها، معادن و ذخیره‌های زیرزمینی است[۱۰۹] که زیر نظر سرپرستی شایسته اداره می‌شود. در حقیقت، اموال عمومی، ملک خداست. ازاین رو، باید به مصارف خداپسندانه برسد. آنچه در آموزه‌های نبوی به عنوان یکی از اصول و شاخصه‌های تمدن آن حضرت مطرح است، رعایت حریم‌ها و حرمت‌ها در عرصه اقتصاد و درباره اموال شخصی و عمومی است؛ زیرا بی‌توجهی به این اصل موجب بحران‌ها و اختلال نظام اجتماعی و انحطاط تمدن می‌شود. پیامبر اعظم (ص) مسلمانان را از مفاسد اقتصادی و اموری چون غارت گری، غصب، رباخواری، پای مال کردن حقوق دیگران و کارهای سودجویانه آن به شدت نهی کرده است[۱۱۰].

اعتدال در مصرف و پرهیز از اسراف و تبذیر

اسراف یا مصرف بیش از نیاز به قصد لذت یا برای فخرفروشی و خودنمایی، سرمایه‌ها و امکانات جامعه را هدر می‌دهد. به این ترتیب، دیگر افراد از مواهب و نعمت‌های الهی محروم و بی‌بهره می‌مانند. در مقابل اسراف و تبذیر، انفاق امری بسیار پسندیده است. ملتی که در پی کسب عزت و شرافت است، باید با همت بسیار بلند، برای دست یابی به مواهب الهی و تولید روزافزون بکوشد. برای تحقق این هدف، صرفه جویی در مصرف، نقش مهم و تعیین کننده‌ای دارد. قناعت به معنای اعتدال در مصرف و خرسندی به داشته‌هاست که با اسراف و خست متفاوت است. اقتصادی که بر پایه اسلام و آموزه‌های نبوی استوار است، برای افراد و جوامع دو ارمغان دارد:

  1. بشر را از بزرگ‌ترین رنج تاریخی او که معیشت و تأمین نیازهای زندگی است، می‌رهاند.
  2. جامعه و فرد را از پی آمدهای شوم فقر که اخلاق نادرست، فساد، فحشا، کفر و بی‌دینی است، حفظ می‌کند. ازاین رو، یکی از تدابیر اسلام که رسول خدا(ص) بر آن تأکید و سفارش کرده، جلوگیری از فقر و معرفی الگوی مصرف مناسب است[۱۱۱].

اصول و شاخصه‌های اجتماعی تمدن نبوی

نگرش اجتماعی، از اصولی‌ترین جنبه‌های تمدن پیامبر اعظم (ص) است، به گونه‌ای که بسیاری از آموزه‌های عبادی اسلام، رویکردی اجتماعی دارد؛ یعنی اگر این آموزه‌ها به جماعت صورت گیرد، فضیلت و ثواب بیشتری دارد و حتی برخی عبادت‌ها صددرصد اجتماعی است. در این رویکرد، حکمت‌های فراوانی نهفته است که یکی از آنها پرورش روحیه جمعی افراد و پیدایش هم‌بستگی و وفاق اجتماعی است. مقررات فراوان اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی و جزایی اسلام از این ویژگی سرچشمه می‌گیرد.

برای مثال، فرایضی مانند جهاد و امر به معروف و نهی از منکر، نوعی مسئولیت اجتماعی به شمار می‌رود. با توجه به این ویژگی مهم آموزه‌های نبوی، مهم‌ترین اصول و شاخصه‌های تمدن آن بزرگوار را برمی‌شماریم:

تحکیم روابط اجتماعی بر محور ایمان

دوستی، محبت و تعامل اجتماعی باید بر اساس اعتقاد شکل بگیرد، به گونه‌ای که اگر میان دوستی و اعتقاد تضاد به وجود آید، بایسته است فرد حفظ اعتقاد را بر دوستی ترجیح دهد؛ یعنی دوستی و دشمنی برای خدا باشد. یکی از هدف‌های پیامبر گرامی اسلام، برقراری پیوند برادری بر اساس ایمان و تقوا بود. خداوند متعال بر وحدت و برادری بر اساس ایمان، این‌گونه تأکید می‌کند[۱۱۲]. بر این اساس، پیامبر اکرم (ص) چندین بار میان مسلمانان پیمان برادری برقرار کرد. آن حضرت همواره مسلمانان را به رعایت حق برادری سفارش می‌کرد و حفظ وحدت و انسجام اسلامی را از مهم‌ترین وظایف مسلمانان می‌دانست. هرچند امت رسول خدا (ص) در آغاز از نظر تعداد اندک بود، ولی از نظر تشکل و هم‌سویی و اتحاد در اوج کمال قرار داشت و با همین اتحاد و انسجام، بر سخت‌ترین مشکلات پیروز شد[۱۱۳].

همکاری در امور خیر

تعاون از جمله ویژگی‌های برجسته تمدن رسول گرامی اسلام بود. آن حضرت دوشادوش دیگر مسلمانان و همانند یک انسان عادی کار می‌کرد و هرگز اجازه نمی‌داد دیگران کارهای ایشان را انجام دهند. این روحیه حتی پیش از بعثت نیز وجود داشت. آن حضرت مسلمانان را به رسیدگی به درماندگان و بینوایان سفارش می‌کرد. اصحاب صفه که در تاریخ اسلام شهرت فراوان دارند، از نمونه اقدام‌های پیامبر برای رسیدگی به نیازمندان است. این افراد به برکت عنایت ویژه رسول گرامی اسلام، از بیت المال تغذیه می‌شدند[۱۱۴].

مسجد جایگاه تقویت روابط و فعالیت‌های اجتماعی

از دیدگاه اسلام، مسجد افزون بر جایگاهی برای عبادت الهی و راز و نیاز با خدا، کانونی برای فعالیت‌های سالم و مفید اجتماعی است. از زمان رسول خدا (ص) تاکنون، مساجد به عنون پایگاهی مهم برای برقراری تعامل و روابط اجتماعی بوده و هست. با ورود پیامبر گرامی اسلام و اصحابش به یثرب، وجود مسجد به عنوان مکانی برای ادای فرایض اسلامی و نیز پایگاهی برای اجتماع مسلمانان و مرکز تصمیم گیری‌های سیاسی ـ اجتماعی، لازم و ضروری به نظر می‌رسید. ضرورت نیاز به احداث مسجد به چند دلیل بود:

  1. مکانی برای عبادت و انجام فرایض الهی؛
  2. نیاز به پایگاهی برای اجتماع مسلمانان و تصمیم‌گیری و مشورت برای اداره جامعه و مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و نظامی.
  3. کانونی برای انجام فعالیت‌های آموزشی و پرورشی[۱۱۵].
  4. گاهی مسجد، کانون ادبی به شمار می‌رفت و سخن سرایان بزرگ عرب در آنجا گرد هم می‌آمدند و سروده‌های خود را که برگرفته از آموزه‌های دینی، اخلاقی و تربیتی اسلام بود،
  5. مسجد، دادگاهی برای اجرای احکام و حدود الهی ـ اسلامی و حل اختلاف و رفع مشکلات مسلمانان بود[۱۱۶].

استحکام پایه‌های خانواده و تأکید بر نقش محوری خانواده و حفظ حریم آن

خانواده، در پرورش روحی و معنوی انسان نقش مهمی دارد؛ سرنوشت آینده انسان در خانواده رقم می‌خورد و شخصیت وی در این کانون مهم و سازنده شکل می‌گیرد. افزون بر آن، تشکیل خانواده در حفظ سلامت جامعه از انحراف و فساد و نیز رشد و بالندگی مادی، معنوی و اخلاقی افراد جامعه نقشی اساسی دارد. بنابراین، پیامبر اعظم (ص) همواره بر تشکیل خانواده تأکید و سفارش فراوان می‌کرد و آن را مایه خیر و برکت زندگی انسان می‌دانست. رسول اکرم (ص) ایمان را مهم‌ترین ملاک ازدواج و همتایی زن و مرد می‌دانست. پیامبر خدا همواره مسلمانان را به رفتار شایسته و انسانی ـ اسلامی با زنانشان تشویق و سفارش می‌کرد؛ زیرا تزلزل ارکان خانواده موجب تزلزل شخصیت اعضای خانواده و در نتیجه، افراد جامعه می‌شود که این امر بر سرنوشت اجتماعی افراد اثر منفی می‌گذارد و بی‌شک، جامعه دچار بحران می‌شود و ثبات اجتماعی آن از بین می‌رود. پیامبر اعظم (ص) همواره با همسران خود با کمال مهربانی رفتار می‌کرد و هیچ‌گاه با آنان بدرفتاری نمی‌کرد. ایشان همواره مردان را به مسئولیت‌پذیری در برابر همسر و فرزندانشان سفارش و تشویق می‌کرد و به این امر بسیار اهمیت می‌داد. اباحی گری و آزادی بی‌قید و شرط در جوامع غربی، مفاسد و ناهنجاری‌های بی‌شماری را به وجود آورده که اهمیت حفظ حجاب و عفاف را بیش از پیش ثابت کرده است. فشارهای عصبی و روحی و روانی ناشی از روابط جنسی نامشروع، تزلزل بنیاد خانواده و افزایش طلاق، افزایش فرزندان نامشروع و بی‌هویت در جامعه، پای مال شدن شخصیت انسانی زن و تنزل ارزش حقیقی وی، از آثار و پی آمدهای تمدن غربی و آزادی حاصل از آن است. در مقابل، تمدن نبوی با ارج نهادن به کانون خانواده و تأکید بر حفظ آن، بشر را از انحطاط اخلاقی رهایی بخشیده است[۱۱۷].

گذشت و چشم‌پوشی، زمینه بهبود روابط اجتماعی

گذشت و چشم‌پوشی از اشتباه دیگران، از ویژگی‌های برجسته پیامبر اعظم (ص) است. وجود رسول اعظم (ص) برای جهانیان رحمت و برکت بود. سعه صدر و رفتار بزرگوارانه با مردم جاهل آن زمان، در سیره آن حضرت و در همه زمینه‌ها جلوه گر است. حضرت محمد (ص) نه تنها با مسلمانان به نیکی رفتار می‌کرد، بلکه با مشرکان و منافقان نیز رفتاری کریمانه داشت. آن حضرت همه سختی‌ها، فشارها و شکنجه‌های مشرکان مکه را با صبر و سعه صدر تحمل کرد و آن گاه که مکه دیگر گنجایش وجود آن حضرت را نداشت، به یثرب هجرت کرد. رفتار و سیره رسول خدا (ص) الگویی کامل و شایسته برای رهبران جامعه اسلامی است.

بیشتر مشکلات جوامع انسانی که به انحطاط جوامع می‌انجامد، پیامد زعامت کسانی است که صلاحیت رهبری و مدیریت جامعه را ندارند و در طول تاریخ به این دلیل، ضربه‌های جبران ناپذیری به جوامع وارد شده است. از این‌رو، رسول اکرم (ص) گذشت و چشم‌پوشی از اشتباه دیگران و رفتار کریمانه را از مهم‌ترین اصول رفتاری خود برای پایه‌گذاری تمدن الهی می‌دانست و بر آن تأکید داشت[۱۱۸].

پیش‌گیری از گسترش فساد و جرم‌های اجتماعی و برخورد با عوامل آن

پیامبر اعظم (ص) در امور فردی و شخصی، نرم، ملایم و با گذشت بود و رفتار کریمانه آن حضرت یکی از دلایل پیشرفت سریع آیین اسلام بود. با وجود این، آن حضرت در مسائل اصولی و عمومی که موجب انحراف مردم یا فساد اجتماعی می‌شد، هرگز نرمش و انعطاف نشان نمی‌داد. پیامبر اکرم (ص) در حفظ بیت المال نیز بسیار سخت گیر بود و یارانش را به رعایت این امر سفارش می‌کرد. بنابراین، استفاده شخصی از امکانات دولتی و عمومی خیانت به بیت المال است و عذاب الهی را در پی دارد[۱۱۹].

تحقق عدالت اجتماعی

عدالت، از شاخصه‌های اساسی تمدن نبوی و از امور محوری در حکومت دینی و از ارکان رسالت پیامبران الهی است؛ زیرا در پرتو آن، دیگر ارزش‌های معنوی دینی و اخلاقی جلوه‌گر می‌شود. رسول گرامی اسلام در موارد گوناگون به اجرای عدالت اجتماعی تأکید می‌کرد. پیامبران الهی برای برقراری عدالت اجتماعی به مبارزه با استبداد، ستم و زورگویی می‌پرداختند؛ زیرا تحقق عدالت اجتماعی جز از طریق مبارزه بی‌امان با مفاسد اجتماعی و ستم امکان‌پذیر نیست. مفاسد و بحران‌های اجتماعی، در نتیجه نبود عدالت در جامعه و رواج ستم به قشر ضعیف جامعه به وجود می‌آید. ازاین رو، پیامبر اسلام برای اصلاح جامعه انسانی و برقراری امنیت اجتماعی، مسلمانان را به مبارزه با مفاسد اجتماعی مانند: رشوه‌خواری، تبعیض، بی‌عدالتی، رانت خواری و استفاده‌های شخصی از بیت المال سفارش و با این مفاسد به شدت مبارزه می‌کرد. پس از آن حضرت نیز جانشینان برحق ایشان، ائمه اطهار (ع) بر این امر تأکید فراوان داشتند، به گونه‌ای که زندگی امیر مؤمنان، علی (ع) آکنده از مبارزه با مفاسد اجتماعی بود و سرانجام در راه تحقق این هدف والا به شهادت رسید[۱۲۰].

اعتماد عمومی

اعتماد عمومی در جامعه را از دو جنبه می‌توان بررسی کرد: اعتماد مردم به مسئولان نظام و اعتماد مردم به همدیگر. اعتماد و اطمینان عمومی به مسئولان نظام، افزون بر اینکه پیامدهای سیاسی و اجتماعی بی‌شماری دارد، موجب تقویت ارتباط مردم با مسئولان می‌شود. توجه به سنّت و سیره نبوی و شیوه برخورد آن حضرت با اقشار گوناگون جامعه و کوشش ایشان برای رفع مفاسد و جرایم اجتماعی و برقراری امنیت روحی و روانی در جامعه، درس‌های آموزنده‌ای برای مسئولان جامعه اسلامی دربردارد. در جامعه اسلامی، همه انسان‌ها با یکدیگر برادرند و این پیوند برادری و اعتماد حاصل از آن، که به برکت آموزه‌های نبوی برقرار شده، به مراتب از برادری خونی مستحکم‌تر است. جلب اعتماد عمومی از هدف‌های مهمی است که در تمدن نبوی جایگاهی ویژه دارد که به دنبال تحقق دیگر هدف‌ها حاصل می‌شود.

رسول خدا (ص) به جلب اعتماد عمومی در جامعه توجه و تأکیدی ویژه داشت، ولی پس از آن حضرت و با روی کار آمدن حکومت‌های ناشایست، این اصل نه تنها محقق نشد، بلکه به کلی فراموش شد و به بی‌اعتمادی مردم به خلفا دامن زد. این امر به جامعه اسلامی و وحدت و انسجام مسلمانان خسارت‌های جبران ناپذیری وارد آورد که تاکنون نیز آثار منفی آن باقی است[۱۲۱].

منابع

پانویس

  1. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.
  2. ناصر مکارم شیرازی، برگزیده تفسیر نمونه، تحقیق و تنظیم: احمدعلی بابایی، ج۳، ص۵۳۳.
  3. نک: المعالم الاساسیه للرساله الاسلامیه، هیئت مؤلفان، ص۵۲۲.
  4. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۱۹.
  5. محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج۱ و ۲، ص۲۹.
  6. مرتضی مطهری، مسئله شناخت، ص۱۳.
  7. نک: سیدمحمد حسینی بهشتی و دیگران، شناخت اسلام، ص۲۲۲.
  8. نک: ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زاده‌های آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی می‌دهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
  9. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۲۱.
  10. مرتضی مطهری، وحی و نبوت، ص۲۲۵.
  11. «خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و برایتان دشواری نمی‌خواهد» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
  12. مرتضی مطهری، سیری در سیره نبوی، ص۲۱۶ و ۲۱۷.
  13. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۲۲.
  14. نک: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بی‌گمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
  15. نک: ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا «و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.
  16. نک: ﴿وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ «و هیچ کس را جز به اذن خداوند یارایی نیست که ایمان آورد و (خداوند) عذاب را بر آنان که خرد نمی‌ورزند برقرار می‌دارد» سوره یونس، آیه ۱۰۰.
  17. هادی موحدی، یک هزار حدیث، ماده عقل، ص۶۷.
  18. ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ترجمه: صادق حسن‌زاده، ص۱۳.
  19. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۲۳.
  20. نک: ﴿وَإِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالزُّبُرِ وَبِالْكِتَابِ الْمُنِيرِ «و اگر تو را دروغگو می‌شمرند پیشینیان آنان نیز پیامبرانشان را که برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها و کتاب روشنگر (برای آنان) آورده بودند دروغگو شمرده‌اند» سوره فاطر، آیه ۲۵؛ ﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ «به هر که خواهد فرزانگی می‌بخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان داده‌اند؛ و جز خردمندان در یاد نمی‌گیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹؛ ﴿أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ «و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زنده‌اش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه می‌رود، چون داستان کسی است در تیرگی‌ها که از آنها بیرون آمدنی نیست؟ بدین‌گونه آنچه کافران می‌کردند، در نظرشان آراسته شده است» سوره انعام، آیه ۱۲۲.
  21. محمدرضا حکیمی، الحیاة، ج۲، ص۲۷۶.
  22. هادی موحدی، یک هزار حدیث، ص۶۳.
  23. هادی موحدی، یک هزار حدیث، ص۶۱.
  24. هادی موحدی، یک هزار حدیث، ص۳۳، ح۱.
  25. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۲۵.
  26. مرتضی مطهری، وحی و نبوت، ص۲۴۲ و ۲۴۳.
  27. محمد محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، ج۳، ص۱۷۵.
  28. محمد محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، ج۳، ص۱۸۶.
  29. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۲۶.
  30. «ای جامه بر خود کشیده! * برخیز و هشدار بده! * و پروردگارت را بزرگ بدار» سوره مدثر، آیه ۱-۳.
  31. «پس به همین (یگانگی مردم را) فرا خوان و چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و از هوس‌های آنان پیروی مکن» سوره شوری، آیه ۱۵.
  32. «ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم * و فراخواننده به خداوند به اذن وی، و چراغی فروزان» سوره احزاب، آیه ۴۵-۴۶.
  33. «و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان» سوره بقره، آیه ۱۹۱.
  34. مرتضی مطهری، وحی و نبوت، ص۲۴۲ و ۲۴۳.
  35. مرتضی مطهری، وحی و نبوت، ص۲۴۳ و ۲۴۴.
  36. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۲۷.
  37. تحدّی؛ یعنی حریف خواستن و به مبارزه‌طلبیدن که در قرآن آمده است: ﴿وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ «و اگر در آنچه بر بنده خود فرو فرستاده‌ایم تردیدی دارید، چنانچه راست می‌گویید سوره‌ای همگون آن بیاورید» سوره بقره، آیه ۲۳.
  38. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۴، ص۲۴۱.
  39. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.
  40. بیهقی، دلایل النبوة، ج۲، ص۱۹۸ و ۱۹۹.
  41. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۲۹.
  42. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۳۳.
  43. نک: سوره بقره، آیه ۲۹؛ سوره جاثیه، آیه ۱۳؛ سوره اسراء، آیه ۷.
  44. نک: سوره احزاب، آیه ۷۲.
  45. سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  46. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص ۳۶.
  47. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۳۸.
  48. برای تفصیل بیشتر نک: سیدهادی حسینی، فقر و توسعه در منابع دینی، ص۱۳۸ - ۱۵۷. در این کتاب روایت‌های بسیاری از پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) درباره این موضوع بیان شده است.
  49. محمدرضا حکیمی، الحیاة، ج۲، ص۷۴۵ و۷۴۷.
  50. نک: ﴿وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شَاكِرُونَ «و برای شما ساختن زرهی را به او آموختیم تا از (گزند) جنگتان نگه دارد پس آیا شما سپاسگزار هستید؟» سوره انبیاء، آیه ۸۰؛ ﴿وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ «و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌کند؛ بی‌گمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
  51. محمدرضا حکیمی، الحیاة، ج۵، ص۳۵۷.
  52. محمدرضا حکیمی، الحیاة، ج۵، ص۳۵۷.
  53. محمدرضا حکیمی، الحیاة، ج۵، ص۳۵۹.
  54. نک: ﴿فَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا «آنگاه بدو وحی کردیم که کشتی را زیر نظر ما و به وحی ما بساز» سوره مؤمنون، آیه ۲۷؛ محمدرضا حکیمی، الحیاة، ج۵، ص۳۵۷.
  55. محمدرضا حکیمی، الحیاة، ج۵، ص۳۵۷.
  56. محمدرضا حکیمی، الحیاة، ج۵، ص۳۵۸.
  57. محمدرضا حکیمی، الحیاة، ج۵، ص۳۵۸.
  58. برای تفصیل بیشتر، نک: سیدهادی حسینی، فقر و توسعه در منابع دینی، ص۱۴۲-۱۵۷.
  59. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۴۱.
  60. سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  61. نک: سوره اسراء، آیه ۱۲؛ سوره نحل، آیه ۱۲.
  62. سوره رعد، آیه ۱۱.
  63. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص ۴۳.
  64. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص ۴۷.
  65. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص ۵۲.
  66. جلال الدین فارسی، انقلاب تکاملی اسلام، ص۷۴.
  67. نک: سوره انعام، آیه ۹۸.
  68. نک: سوره روم، آیه ۲۲؛ سوره حجرات، آیه ۱۳.
  69. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص ۵۳.
  70. سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
  71. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص ۵۵.
  72. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص ۵۸.
  73. شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۳۳۱.
  74. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص ۶۱.
  75. جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج۲، ص۴۸۸.
  76. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص ۶۲.
  77. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص ۶۶.
  78. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص ۶۸.
  79. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص ۶۹.
  80. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۷۲.
  81. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۷۳.
  82. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۷۵.
  83. سوره مائده، آیه ۵۱.
  84. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۷۶.
  85. سوره بقره، آیه ۱۸۰.
  86. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۸۱.
  87. نک: سوره حدید، آیه ۲۵.
  88. نک: سوره حشر، آیه ۷.
  89. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۸۴.
  90. سوره نجم، آیه ۳۹-۴۰.
  91. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۸۵.
  92. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۸۷.
  93. در اندیشه الهی پیامبر گرامی اسلام تمامی مواردی که موجب بر هم خوردن تعادل اقتصادی جامعه می‌شود بررسی شده است به عنوان نمونه از شغل‌ها و معاملات ناسالم که نوعی ناهنجاری در رفتارهای اقتصادی است نهی شده است که مصادیق آن در کتب فقهی تحت عنوان مکاسب محرمه به تفصیل بررسی شده است که برای تفصیل بیشتر ر.ک: المکاسب، کتاب مکاسب محرمه، شیخ انصاری.
  94. وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۸۷.
  95. علی بن برهان الدین الحلبی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۶۲.
  96. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۸۸.
  97. نک: سوره بقره، آیه ۲۷۵؛ سوره بقره، آیه ۲۷۸-۲۷۹؛ سوره نساء، آیه ۱۶۱.
  98. جواد شفایی، ربا از نظر دینی و اجتماعی، ص۲۸ - ۳۰.
  99. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۸۹.
  100. سوره مطففین، آیه ۱-۶.
  101. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۳۰۰.
  102. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۹۱.
  103. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۹۲.
  104. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۹۲.
  105. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۹۳.
  106. برای تفصیل بیشتر نک: فقر و توسعه در منابع دینی، ص۴۱۱ ـ ۴۱۶.
  107. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۹۶.
  108. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۹۷.
  109. انقلاب تکاملی اسلام، ص۱۶۷.
  110. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۱۰۰.
  111. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۱۰۱.
  112. سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
  113. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۱۰۴.
  114. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۱۰۵.
  115. صحیح بخاری، ج۱، کتاب العلم، به نقل از: فروغ ابدیت، ج۱، ص۴۵۲و۴۵۳.
  116. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۱۰۶.
  117. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۱۰۸.
  118. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۱۱۲.
  119. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۱۱۵.
  120. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۱۱۶.
  121. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۱۱۹.