تربیت فرزند در معارف و سیره معصوم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

تعامل والدین و فرزندان

تعامل والدین و فرزندان در آیات و روایات متون اسلام متبلور است، چنان‌که در قرآن می‌خوانیم: فرزندان امانت الهی و نعمت‌های خدا هستند ﴿...وَجَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ بَنِينَ وَحَفَدَةً...[۱] و ﴿أَمَدَّكُمْ بِأَنْعَامٍ وَبَنِينَ[۲] و والدین درباره سلامت، رشد، تعلیم و تربیت این امانت‌های الهی، مسئولند و ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا...[۳] و در برابر تربیت خوب پاداش ﴿وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا[۴] و اینکه در برابر تربیت بد آنان کیفر خواهند دید. ﴿...إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ...[۵].

امام سجاد(ع) نیز با تأکید بر این امر، می‌فرمایند: «و اما حق فرزندت این است که بدانی او از توست و در این جهان به نیک و بد خویش وابسته به توست و تو به حکم ولایتی که بر او داری نسبت به تربیت و راهنمایی او به راه پروردگارش و کمک به او در فرمانبرداری خداوند، هم درباره خودت و هم در حق فرزندت مسئول هستی و بر اساس این مسئولیت پاداش می‌بری و کیفر می‌بینی. پس در امور دنیایی فرزند مانند کسی عمل کن که اثر آفریده و اینک آن را به زیبایی‌ها می‌آراید و در امر آخرتش آن‌گونه تلاش کن که نزد پروردگارت به سبب حسن رابطه و سرپرستی خوبی که از او کرده‌ای و نتیجه‌ای الهی که از او گرفته‌ای معذور باشی»[۶].

از آیات و حدیث مذکور در می‌یابیم که رابطه فرزندان با والدین نیز بر اساس حقوق متقابل تنظیم می‌شود و همان طور که والدین بر فرزندان حقوقی دارند، فرزندان نیز بر والدین حقوقی دارند، چنان که رسول خدا(ص) فرموده است: «يلزم الوالد من الحقوق لولده ما يلزم الولد من الحقوق لوالده»[۷]؛ «فرزند بر پدر حقوقی دارد مانند حقوقی که پدر بر فرزند دارد».

مهم‌ترین حقوق، حق تربیت[۸] است که می‌توان سایر حقوق یاد شده در روایات را در جهت رسیدن به این حق و نیاز عظیم فرزند دانست. پدر امت، رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «ما ورث والد ولدا خيرا من أدب حسن»؛ «هیچ ارثی بهتر از تربیت نیکو، پدر برای فرزندش نگذاشته است»[۹].؛ چراکه مال می‌رود و ادب می‌ماند؛ لذا امام صادق می‌فرمایند: «بی‌گمان بهترین چیزی که پدران برای پسرانشان به ارث می‌گذارند تربیت است نه مال؛ زیرا که مال می‌رود و تربیت می‌ماند»[۱۰].

زینت عبادت کنندگان، امام سجاد(ع) در انجام این وظیفه خطیر از خداوند طلب یاری می‌کند و عرض می‌کند: «أَعِنِّي عَلَى تَرْبِيَتِهِمْ وَ تَأْدِيبِهِمْ‌، وَ بِرِّهِمْ»؛ «و مرا در پرورش و تأدیب (راه پسندیده نمودن) و نیکی کردن فرزندان یاری فرما»[۱۱].[۱۲]

تعلیم و تربیت فرزندان پیش از تولد

در سیره معصومان(ع) تربیت کودک، پیش از تولد وی آغاز می‌شود. در واقع از زمان انتخاب همسر، کانون تربیت کودک در خانواده شکل می‌گیرد. خداوند متعال در سوره روم به این امر اشاره کرده، می‌فرماید: ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ[۱۳]. اسلام برای دوران ضعف و ناتوانی کودک نیز حقوقی در حمایت از وی تعیین و والدین را به رعایت آنها توصیه کرده است که به نمونه‌هایی از این حقوق اشاره می‌کنیم:

انتخاب همسری شایسته

مؤلفان بهداشت روانی دوران پیش از تولد را از دو جنبه ژنتیک یا ارثی و محیطی کانون توجه قرار داده‌اند[۱۴]. محیط رَحِم و خصوصیات ژنتیک پدر و مادر نقش اساسی در تربیت فرزند و انتقال خصایص جسمانی، روحی و اخلاقی او دارند؛ بنابراین وراثت یکی از عوامل اساسی و مؤثر بر رشد و شخصیت کودک است.

بخشی از کلمات اولیای دین تأثیر وراثت را با کلمه «عِرق» خاطر نشان کرده است. عرق، به معنای اصل و بن هر چیز از جمله اصل مردم است[۱۵]. عرق، در فرزند تأثیر بسیار دارد و خصوصیات فرزند جز از عرق پدر یا عرق مادر نیست[۱۶]. به علاوه، شباهت فرزند به خویشان مادر یا پدر به واسطه عرق است[۱۷]. بر این اساس، عرق در این متون مفهومی مشابه با نقش وراثت و ژن‌ها دارد. همچنین در کلمات اولیای دین «نصاب»[۱۸] به معنای نژاد و نسب و «حجز صالح»[۱۹] به معنای دامن، به تأثیر وراثت اشاره دارد. در همه موارد یاد شده، اولیای دین افراد را به اهمیت نقش وراثت در فرزند آگاه می‌کنند. بنابر روایات ذکر شده، اولین وظیفه والدین در تربیت کودک خویش، اصلاح نفس خویشتن است امام علی(ع) در بیانی جامع می‌فرمایند: اگر می‌خواهیم افراد دیگر از جمله فرزندانمان را درست تربیت کنیم، ابتدا باید از تربیت و اصلاح خود شروع کنیم: «کسی که خود را در مقام پیشوایی و امام مردم قرار می‌دهد باید پیش از آنکه به تعلیم دیگران بپردازد به تعلیم خویش پردازد و باید تأدیب کردن او به عملش پیش از تأدیب کردن به زبانش باشد. کسی که معلم و ادب کننده خویش است به احترام سزاوارتر از کسی است که آموزگار و تربیت کننده مردم است»[۲۰].

مصونیت فرزندان از خطرات و محفوظ ماندن آنها از آفات جسمی و روحی در گروی اصلاح پدران و مادران است. اگر پدران دارای صلاحیت اخلاقی و رستگار باشند، تأثیر مستقیمی در تربیت فرزند خواهند داشت و آنها را از سقوط در ورطه مهالک اخلاقی حفظ می‌کند. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «‌إِنَّ اللَّهَ لَيُصْلِحُ بِصَلَاحِ الرَّجُلِ الْمُؤْمِنِ وُلْدَهُ وَ وُلْدَ وُلْدِهِ»؛ «خداوند با صالح و نیک بودن یک مؤمن، رستگاری و سعادت فرزند او و فرزندان فرزند او را هم تأمین می‌کند»[۲۱] و در حدیث دیگری می‌فرمایند: «يُحْفَظُ الْأَطْفَالُ بِأَعْمَالِ آبَائِهِمْ»؛ «با عمل صالح پدران، فرزندان از لغزش حفظ می‌شوند»[۲۲]. در قرآن کریم، تاثیرگذاری عمل صالح پدر را در سرنوشت فرزندان این‌گونه می‌یابیم که حضرت موسی و خضر(ع) دو پیامبر الهی، مأمور بازسازی دیواری خراب می‌شوند که متعلق به دو یتیمی است که پدری مؤمن و نیکوکار داشته‌اند: ﴿وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ[۲۳].

از مجموع این آیات و روایات روشن می‌شود که والدین اصل و ریشه‌اند و در شکل‌گیری و تکون جسمی و روحی فرزندان نقش مستقیم دارند. اگر پدر و مادر شایستگی جسمانی و اخلاقی داشته باشند، به طور طبیعی فرزند آنها نیز با استعداد و قابلیت‌های غیر قابل انکار روحی متولد خواهد شد[۲۴].

اخلاق و تربیت فرزند، وابسته به نگرش والدین و اخلاق آنهاست؛ زیرا از اختلاط نطفه مرد با تخمک زن، جنین در رحم مادر تشکیل می‌گردد و به وسیله همین ترکیب عملی، تمامی خصایص، اخلاق و روحیات والدین تحت ضوابط خاصی به فرزند منتقل می‌شود[۲۵]. از این رو عفاف و پاکدامنی از معیارهای ضروری در انتخاب همسر است و در دامان مادران پاکدامن و با عفت فرزندان طیب و پاکیزه پرورش خواهند یافت.

امام کاظم(ع) از رسول خدا(ص) نقل می‌کند که فرموده‌اند: با زنان فلان طایفه ازدواج کنید؛ زیرا آنها با عفت هستند و با زنان فلان طایفه ازدواج نکنید؛ زیرا آنان با عفت نیستند[۲۶].

بنابراین تمام توصیه و تأکیدهای ائمه معصوم(ع) درباره انتخاب همسر شایسته از لحاظ جسمی، روحی و معنوی، در راستای فراهم ساختن زمینه‌ای مناسب برای رشد و نمو کودک و تربیت صحیح و اسلامی وی است. نکته درخور تأمل، آن است که پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) درباره انتخاب همسر می‌فرمایند: «به هم‌شأن خود زن بدهید و از هم‌شأن خود زن بگیرید و برای نطفه‌های خود، جایگاهی مناسب انتخاب کنید»[۲۷].

بر همین اساس، پیامبر(ص) فرموده‌اند: اگر خدا فاطمه(س) را برای علی(ع) خلق نکرده بود، برای فاطمه(س) کفوی از آدم تا پایان خلقت یافت نمی‌شد[۲۸]. همچنین روایت شده است که وقتی پیامبر(ص) فاطمه(س) را به همسری علی(ع) درآورد، نزد دختر خود آمد و او را گریان دید. چون علت را پرسید، حضرت زهرا(س) سرزنش زنان قریش به دلیل فقر علی(ع) را عنوان کرد. پس رسول خدا(ص) فرمودند: به خدا قسم اگر در خاندان من کسی بهتر از علی(ع) بود، تو را به او می‌دادم[۲۹].

امام سجاد(ع) نیز یکی از بهترین نوادگان امام حسن(ع) را به همسری برمی‌گزیند و از او باقرالعلوم(ع) متولد می‌شود[۳۰]. در سیره ائمه اطهار(ع) برای انتخاب همسر، ویژگی‌های فراوانی معرفی شده که برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. شارب الخمر نباشد: امام صادق(ع) فرموده است: «هر کس دختر خود را به شراب‌خوار تزویج کند، رحمش را قطع کرده است»[۳۱].
  2. دین‌دار و امانت‌دار باشد: حضرت علی(ع) از پیامبر اکرم(ص) روایت می‌کند: «اگر فردی به خواستگاری دختر شما آمد که از دین‌داری و امانت‌داری او رضایت دارید، دخترتان را به او تزویج کنید و اگر چنین نکنید فتنه و فسادی بزرگ در زمین پدید خواهد آمد»[۳۲].
  3. فاسق نباشد: رسول اکرم(ص) می‌فرمایند: «هر کس دختر خود را به همسری شخص فاسق درآورد، هر روز هزار لعنت بر او فرود آید و هیچ‌گاه عملی از او به آسمان بالا نمی‌رود و دعایش مستجاب نمی‌گردد و هیچ انفاق و فدیه‌ای از او پذیرفته نخواهد شد»[۳۳].
  4. خوش اخلاق باشد: شیخ صدوق از حسین بن بشار واسطی نقل می‌کند: «نامه‌ای به امام رضا(ع) نوشتم که خویشاوندی دارم و از دخترم خواستگاری کرده است، اما کمی بداخلاق است؛ حضرت فرمودند: اگر بداخلاق است، چنین اقدامی نکن»[۳۴].
  5. کودن و احمق نباشد: امام علی(ع) فرموده است: «مبادا با زنان احمق و کودن ازدواج کنید؛ [زیرا] معاشرت آنان آفت است و فرزندانشان تباه هستند»[۳۵].

این احادیث، نمونه بارزی از دستورات پیشوایان معصوم(ع) است که تأثیر فراوان همسر را به عنوان والدین آینده در تربیت فرزندان نشان می‌دهد. از این رو، برای تأمین سعادت فرزندان، در انتخاب همسر باید نهایت دقت را داشت؛ چراکه تمام خصوصیات فکری و اخلاقی والدین، مانند خصوصیات ظاهری، در فرزند مؤثر است و همین ویژگی‌هاست که شخصیت کودک را می‌سازد. در سوره کهف به این امر اشاره شده است: ﴿وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ[۳۶]. این آیه شریف تأیید می‌کند که نتیجه اخلاق و رفتار انسان، نه تنها متوجه خود او می‌شود، بلکه به فرزندان او نیز خواهد رسید. علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می‌فرماید: این آیه به هر حال، اشاره به این دارد که ایمان پدر و مادر نزد خدا ارزش داشته [است]؛ آن قدر که اقتضای داشتن فرزندی مؤمن و صالح را داشته‌اند که با آن دو صله رحم کند و در جای دیگر آنچه در فرزند اقتضا داشته، خلاف این بوده و خدا امر فرموده تا او را بکشد، تا فرزندی دیگر بهتر از او و صالح‌تر و رحم‌دوست‌تر از او، به آن دو بدهد[۳۷].[۳۸]

آداب مباشرت

از دیگر زمینه‌های تعلیم و تربیت پیش از تولد فرزند در سیره ائمه اطهار(ع)، مباشرت و روابط صحیح پدر و مادر در این باره است. یکی از حقوق فرزندان بر والدین، این است که در زمان انعقاد نطفه فرزند، روحیه پدر و مادر از نظر شرعی و علمی مطلوب باشد؛ زیرا همه این عوامل در سرنوشت فرزند و خصوصیات جسمی و روانی وی مؤثر خواهد بود.

در سیره ائمه اطهار(ع) نیز مطالب فراوانی درباره کیفیت روابط زناشویی، زمان و مکان، حالات آن، ذکر و دعای مخصوص این کار، آمده است که رعایت هر یک از آنها در سرنوشت فرزند، تأثیرگذار خواهد بود؛ از جمله:

  1. زمان انعقاد نطفه: یکی از خصوصیت مهمی که در آمیزش کانون توجه دین قرار گرفته است، زمان آمیزش جنسی است که می‌تواند آثار مثبت و یا منفی فراوانی را بر روی والدین، فرزندان و حتی جامعه داشته باشد[۳۹].
  2. مکان انعقاد نطفه: افزون بر زمان، اهل بیت(ع) در مورد مکان آمیزش هم به علت پیامدهایی که دارد، بی‌تفاوت نبوده‌اند و برای پیشگیری از آسیب‌های آن بر کودک سفارش‌هایی را بیان فرموده‌اند[۴۰].
  3. رفتار و حالات زوجین: در مورد وضعیت رفتاری و روانی زوجین هنگام عمل جنسی و تأثیر آن بر فرزند پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان بیاناتی دارند که به ذکر نمونه‌هایی از آنها می‌پردازیم[۴۱]: پدر و مادر نباید به واسطه هوس‌های خود ـ آگاهانه یا ناآگاهانه ـ برای فرزندانشان مشکلات و تبعات جبران‌ناپذیری ایجاد کنند و رعایت این امور، حقی از فرزند بر عهده پدر و مادر است. البته هر یک از این روایات با خصوصیات خاصی که دارند باید در مقام خود به تحلیل و بررسی هرچه بیشتر کشیده شود و به جاست علاوه بر عمل به این دستورات، در فهم حقایق و نکات علمی آن هم تلاش و اهتمام شود[۴۲].
  4. ازدواج در حال طهارت زن: قرآن کریم مرد را از نزدیکی با زن در حالی که حیض است به صراحت نهی کرده و فرموده است: ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ[۴۳]. پیامبر اکرم(ص) نیز فرموده‌اند: «هر کس در حال حیض و عادت ماهانه با همسر خود آمیزش کند، اگر فرزندی جزامی یا مبتلا به بیماری پیسی از او به هم رسد، جز خویشتن، کسی دیگر را ملامت و سرزنش نکند»[۴۴].
  5. یاد خداوند هنگام آمیزش: در اسلام توصیه شده است که زن و مرد در حال آمیزش، با نام و یاد خدا، شیطان را از خود و فرزند آینده خود دور سازند؛ زیرا خداوند در سوره اسراء فرموده است: ﴿وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا[۴۵]. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «اگر با نام خدا شیطان را دور نسازید، ممکن است آن ملعون همانند مرد، آب شهوت خود را داخل رحم زن کند و شریک نطقه زن شود»[۴۶]. بنابراین، با توجه به تأثیرات زمان، مکان و اوضاع روحی و روانی زوجین در تشکیل نطفه، معصومان(ع) آداب خاصی برای آمیزش با همسر را رعایت و دیگران را نیز به آن سفارش کرده‌اند[۴۷].
  6. حق زندگی و مسئولیت والدین در برابر جنین: یکی از حقوقی که خداوند برای فرزند قائل شده، حق حیات است که قرآن این حق عظیم را در جامعه بشری، به شکل سزاوار برای فرزند، قبل از تولد و بعد از آن مطرح می‌کند[۴۸]. ﴿وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ...[۴۹] هشدار آیه علاوه بر دوران بعد از تولد، دوران جنینی را نیز شامل می‌شود[۵۰].[۵۱]

نقش و شیوه بارداری در تربیت

پس از انعقاد نطفه و تشکیل جنین و رشد او در رحم، وظیفه اصلی سلامت جسم و جان فرزند بر عهده مادر است و تمام رفتار و گفتار مادر و هر آنچه که بر مادر تأثیر می‌گذارد (مثبت یا منفی) بر جنین نیز تأثیر می‌گذارد،؛ چراکه مادر در ارتباط مستقیم با کودک قرار دارد. عوامل محیطی که رشد بدنی و روانی جنین و کودک را تحت تأثیر قرار می‌دهند عبارت‌اند از:

  1. داروهای شیمیایی، هورمون‌ها، مواد مخدر و الکل؛
  2. تشعشعات؛
  3. آلودگی محیط زیست؛
  4. بیماری‌های مادر؛
  5. تغذیه مادر؛
  6. سن مادر؛
  7. حالات روانی و عاطفی مادر؛
  8. عامل PH خون[۵۲]. از این رو مادر و اطرافیان او باید در ایجاد فضایی آرام، سالم و توأم با محبت بکوشند و از لحاظ تغذیه نیز مواد مورد نیاز را تهیه کنند و از تغذیه ناکافی و نادرست و استفاده از مواد مضر برای خود و کودک پرهیز کنند.

رشد جنین و نوزاد کاملاً به تغذیه مادر بستگی دارد، تا جایی که استفاده مادر از برخی غذاها و میوه‌ها، هم در شکل ظاهری و هم در اخلاق و روحیات فرزند تأثیر دارد؛ از این رو اولیای دین در مورد تغذیه مادر در دوران بارداری، هنگام تولد نوزاد و دوران شیردهی توصیه‌هایی می‌کنند و همچنین دستوراتی نیز برای سلامت و جان کودک در این مواقع ارائه داده‌اند. برای نمونه خوردن میوه به توسط پدر، پیش از انعقاد نطفه سبب زیبایی فرزند می‌شود[۵۳] و خوردن خربزه با پنیر توسط زن باردار، فرزندی خوش‌رو و خوش اخلاق به بار خواهد آورد[۵۴]. همچنین به خوردن کندر[۵۵] و میوه به[۵۶] و گیاه کاسنی[۵۷] سفارش شده تا به زیبایی صورت و سیرت فرزندان افزوده شود. در ماهی که زن زایمان می‌کند، خوردن خرما سبب بردباری و پاکی نوزاد می‌گردد[۵۸].

با توجه به تأثیرگذاری فراوان تغذیه بر جسم پس باید غذا و وسایل زندگی مادر و فرزندش از مال حلال تهیه شود که این امر نیز از وظایف سنگین هر شخصی نسبت به خودش و افراد تحت نظارتش است،؛ چراکه صادق آل محمد فرمودند: «كَسْبُ الْحَرَامِ يَبِينُ فِي الذُّرِّيَّةِ»؛ «اثر مال حرام در نسل آشکار می‌گردد»[۵۹]. بنابراین انسان موظف است تا در کیفیت و کمیت غذای خود مواظبت نماید.

قرآن کریم همگان را به توجه همه جانبه به خوراک خود امر می‌کند: ﴿فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ[۶۰]، تا آنچه می‌خورند و می‌آشامند از مال حلال تهیه شده باشد. همچنین در سوره بقره می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا...[۶۱] و افزون بر آن خوراک خود و خانواده پاک و پاکیزه نیز باشد ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ[۶۲] پیامبر خدا نیز به پسر مسعود فرمودند: «لَا تَأْكُلَ الْحَرَامَ وَ لَا تَلْبَسَ الْحَرَامَ وَ لَا تَأْخُذَ مِنَ الْحَرَامِ وَ لَا تَعْصِ اللَّهَ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ لِإِبْلِيسَ ﴿وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا[۶۳]»؛ «حرام مخور، حرام مپوش، از راه حرام زن مگیر و نافرمانی خدا مکن که خدای متعال به ابلیس می‌فرماید: (هر چه توانی از فرزندان آدم را با بانگ و نوای خود بفریب و برانگیز و با لشکر پیاده و سواره خود برایشان بتاز و در اموال و اولادشان شریک شو، و وعده‌های فریبا به ایشان ده که شیطان جز وعده غرورآمیز و دروغین نمی‌دهد)»[۶۴].

محمد بن مسلم می‌گوید درباره شریک شدن شیطان در اموال و اولاد از شکافنده علوم امام باقر(ع) پرسیدم، ایشان فرمودند: «همتا و شریک شیطان، فرزندی است که از مال حرام به وجود آید که در واقع از مشارکت شیطان متولد شده است. اگر مال حرام باشد، شیطان، همراه مرد خواهد بود تا اینکه آمیزش کند و نطفه‌اش با نطفه مرد می‌آمیزد و فرمود: هر دو نطفه با هم آمیخته هستند و فرمود: گاهی فرزند از یک نطفه آفریده می‌شود و گاهی از هر دو با هم»[۶۵].

از آنجا که کودک، تغذیه خود را از راه مادر به دست می‌آورد، پدران و مادران دلسوز و مهربانی که علاقه دارند فرزندی پاک و سالم و صالح، با ایمان و دوستدار ائمه(ع) داشته باشند باید در کسب مال حلال و استفاده از آن در طول زندگی تلاش کنند[۶۶].

تعلیم و تربیت فرزندان در بدو تولد

در سیره معصومان(ع)، آداب و سنت‌هایی یافت می‌شود که از آغاز تولد فرزند تا روز هفتم به آنها عمل می‌کردند. عمل به این آداب، زمینه مساعد تربیت را در فرزند به وجود می‌آورد. برخی از این مراسم عبارت‌اند از:

پذیرش کودک چه دختر و چه پسر

اولین وظیفه والدین، تلقی مثبت نسبت به فرزندشان است. آنان باید فرزند را چه دختر و چه پسر، نعمت و رحمتی از جانب خدا بدانند و سلامت نوزاد مهم‌ترین و نخستین چیزی باشد که توجه‌شان را جلب می‌کند و این پذیرش را در گفتار و رفتار در حد توان نشان دهند.

چنان که رفتار زینت عبادت کنندگان از اهل بیت پیامبر بزرگوارمان این‌گونه بوده است محمد بن سنان می‌گوید: زمانی که به امام سجاد(ع) بشارت فرزندی داده می‌شد، نمی‌پرسید که پسر است یا دختر، تا اینکه می‌پرسید: «آیا سالم و کامل است؟»؛ اگر سالم بود، می‌فرمود: «سپاس خدایی را که از من، چیز ناقص و نا سالمی نیافرید»[۶۷]. تبریک، دعا و شادمانی هنگام تولد نوعی از این پذیرش و بزرگداشت برای والدین و دیگران به حساب می‌آید. همچنین پذیرش و بزرگداشت فرزند می‌تواند در برگزاری جشن تولد هر ساله به منظور سپاسگزاری از نخستین نعمت الهی نمایان شود[۶۸].

انتخاب نام نیکو

نامی که برای فرزند انتخاب می‌شود، نقش مهمی در شخصیت او دارد. از این رو باید به گونه‌ای انتخاب شود که بعدها باعث تحقیر و تمسخر وی نباشد. دین اسلام به والدین دستور می‌دهد حتی پیش از تولد فرزندشان، نام نیکو برای او انتخاب کنند. پیامبر خدا(ص) می‌فرمایند: «نخستین هدیه هر پدری به فرزندش، نام نیکوست. پس نام نیکو بر فرزند خویش بگذارید»[۶۹].

در سیره ائمه اطهار(ع) نیز به این مسئله توجه شده است. چنان که پیامبر(ص) نام «محسن» را برای آخرین فرزند دخترشان، پیش از تولد وی انتخاب کرده بودند[۷۰]. حضرت علی(ع) نیز فرموده‌‌اند: «فرزندانتان را پیش از تولد نام نهید و اگر ندانید پسر یا دخترند اسم آنها را از اسم‌هایی انتخاب کنید که برای مذکر و مؤنث هر دو می‌گذارند، پس فرزند سقط شده شما بدون این که نامی برایش گذارده باشید روز قیامت که با شما ملاقات کند به پدر می‌گوید: آیا برای من نامی نگذاشتی، در حالی که رسول خدا(ص) نام محسن را برای فرزندش، قبل از تولد گذاشت»[۷۱].

پیامبر(ص) فرمودند: «در روز قیامت کودکان [سقط شده] از طریق نام خود، تعلق خویش را به والدین در می‌یابند»[۷۲]. در خصوص نام‌گذاری حسنین(ع)[۷۳] در طبقات ابن سعد اشاره شده است که نام ایشان را پیامبر(ص) انتخاب فرموده‌اند[۷۴]. امام باقر(ع) در خصوص انتخاب نام نیک برای فرزندان، چنین رهنمود می‌دهند: دوست‌داشتنی‌ترین اسم‌ها آن است که نشان دهنده بندگی خدا باشد و بهترین آنها، نام پیامبران است[۷۵].

اهمیت انتخاب نام نیکو برای فرزند، تا جایی است که در سوره آل عمران نیز بدان اشاره شده است: ﴿...وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ[۷۶]. همچنین پیامبر اکرم(ص) آن را از حقوق فرزندان شمرده‌اند: «حق فرزند بر پدرش سه چیز است: انتخاب نام نیکو، تعلیم قرآن و تزویج در زمان بلوغ»[۷۷]. حضرت علی(ع) نیز انتخاب نام را نخستین احسان پدر در حق فرزندش می‌داند[۷۸].

در سیره ائمه اطهار(ع) در مورد نام پسر، تأکید شده که دست‌کم تا هفت روز او را محمد بنامند و سپس نام دلخواه خود را بر او بنهند[۷۹]. پدر بزرگوار امام هادی(ع) نام آن حضرت را از باب تبرک و تیمن به نام دو جدّ بزرگوارش - امیرمؤمنان(ع) و امام علی بن حسین زین العابدین و سید الساجدین(ع) - علی نامید[۸۰]. امام کاظم(ع) نیز می‌فرمایند: «لَا يَدْخُلُ الْفَقْرُ بَيْتاً فِيهِ اسْمُ مُحَمَّدٍ أَوْ أَحْمَدَ أَوْ عَلِيٍّ أَوِ الْحَسَنِ أَوِ الْحُسَيْنِ أَوْ جَعْفَرٍ أَوْ طَالِبٍ أَوْ عَبْدِ اللَّهِ أَوْ فَاطِمَةَ مِنَ النِّسَاءِ»[۸۱].

در روایات آمده است: شخصی از امام صادق(ع) در مورد تأثیرگذاری این شیوه نام‌گذاری سؤال کرد: «جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّا نُسَمِّي بِأَسْمَائِكُمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِكُمْ فَيَنْفَعُنَا ذَلِكَ»؛ «فدایت شوم! ما فرزندانمان را به نام شما و پدرانتان نام‌گذاری می‌کنیم؛ آیا این برای ما فایده‌ای هم دارد؟ حضرت فرمودند: «إِي وَ اللَّهِ وَ هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ قَالَ اللَّهُ ﴿إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ»[۸۲].[۸۳]؛ «آری به خدا، مگر دین جز محبت است؟ خداوند فرموده است: اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهانتان را ببخشاید».

اساساً نام‌گذاری فرزندان به نام شخصیت‌ها، بزرگان، مفاخر ملی و اقتداری، بین همه اقوام و ملل، یک فرهنگ پسندیده است تا در سایه آن برزگان و مفاخر خود را احیا کنند. بی‌شک این سنت حسنه، تأثیر روانی مثبت بر کودکان دارد؛ چراکه سعی می‌کنند اخلاق و رفتار خود را به همنام خویش نزدیک کنند و به همان شیوه رشد کنند تا به مرحله کمال برسند که البته توجه و یادآوری والدین را در این زمینه می‌طلبد.

شایان ذکر است که انتخاب نام و لقب نیکو برای فرزندان از جمله حقوق آنان است که بر عهده والدین گذاشته شده است، رسول اکرم(ص) فرمودند: «مِنْ حَقِّ الْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدَيْنِ يُحَسِّنُ اسْمَهُ وَ يُحَسِّنُ أَدَبَهُ»[۸۴]؛ «از حقوق فرزند، نهادن نام نیک بر او، از سوی والدین است». امام هشتم، علی بن الموسی الرضا(ع) نیز می‌فرمایند: «سَمِّهِ بَأَحْسَنِ الْأَسْمَاءِ وَ كَنِّهِ بَأَحْسَنِ الْكُنَى»[۸۵]؛ «به بهترین نام‌ها و کنیه‌ها فرزند را نام‌گذاری کن». قرآن از صدا زدن افراد با نام‌ها و القاب بد نهی کرده است: ﴿وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ[۸۶]. صدا زدن مؤمنین با نام‌هایی که دوست دارند، از حقوق آنان است. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «یکی از حقوق مؤمن، صدا زدن او با دوست داشتنی‌ترین اسم‌هایش است»[۸۷].

تأثیرگذاری نام، چه خوب و چه بد، تا حدی است که پیامبر خدا(ص) نام افراد و حتی شهرهایی که زشت بوده و معنای خوبی نداشتند را تغییر می‌دادند. امام باقر(ع) فرمودند: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يُغَيِّرُ الْأَسْمَاءَ الْقَبِيحَةَ فِي الرِّجَالِ وَ الْبُلْدَانِ»[۸۸]؛ «رسول خدا(ص) نام‌های زشت مردها و شهرها را تغییر می‌داد»[۸۹].

گفتن اذان و اقامه در گوش فرزند

نخستین اقدام ائمه(ع) پس از تولد فرزند، این بود که در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه می‌گفتند. امام سجاد(ع) روایت کرده‌اند: هنگامی که امام حسین(ع) متولد شد، پیامبر(ص) در گوش او اذان گفتند[۹۰].

تصور عامیانه بر این است که کودک در سنین کودکی، فهم و درکی ندارد؛ در حالی که روان‌شناسی جدید ثابت کرده است روح کودک در شش سال اول زندگی، بسیار گیراتر، حساس‌تر و نقش‌پذیرتر از دوره‌های دیگر زندگی است[۹۱]. از این رو این عمل، در روح فرزند اثر خواهد داشت.

علی(ع) نیز می‌فرماید: هنگامی که زایمان حضرت زهرا(س) فرا رسید، پیامبر(ص) به اسماء بنت عمیس و ام‌سلمه فرمود: بر بالین او حاضر شوید و چون فرزندش متولد شد، در گوش راست طفل اذان و در گوش چپ او اقامه بگویید؛ زیرا با این کار، از شیطان در امان خواهد بود[۹۲]. پیامبر(ص) خود در گوش امام حسن(ع) اذان خواند[۹۳].

معصومین(ع) به آثار این کار نیز اشاره کرده‌اند؛ از جمله دور کردن شیطان[۹۴] و مصون ماندن از گزند وی[۹۵]. همچنین امام جواد(ع) در مراسمی شرعی، برای مولود مسعود خویش، امام هادی(ع) به گوش راست او اذان و به گوش چپش اقامه گفت[۹۶].[۹۷]

غسل نوزاد

در سیره معصومین(ع) همواره بر رعایت نظافت و بهداشت تأکید شده است؛ چنان که به مناسبت‌های مختلف، غسل‌های واجب یا مستحب را به پیروان خویش توصیه کرده‌اند. از جمله به والدین سفارش شده است به منظور ادای حق رعایت بهداشت که از حقوق فرزند است، وی را پس از تولد غسل دهند. امام صادق(ع) فرموده‌اند: «... غسل دادن نوزاد واجب است...»[۹۸]. تعبیر «واجب» در این سخن، به معنای تأکید بر استحباب است که بیانگر اهمیت این مسئله است[۹۹].

برداشتن کام نوزاد

یکی دیگر از سنت‌های سفارش شده هنگام تولد فرزند در سیره اهل بیت(ع) برداشتن کام نوزاد با خرما، آب فرات، تربت امام حسین(ع) یا آب باران است. برداشتن کام بدین معناست که مقداری خرمای نرم و ملایم یا تربت امام حسین(ع) را به حلق کودک بریزند[۱۰۰]. در روایات آمده است: «حَنِّكُوا أَوْلَادَكُمْ بِمَاءِ الْفُرَاتِ وَ بِتُرْبَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ(ع) فَإِنْ لَمْ يَكُنْ فَبِمَاءِ السَّمَاءِ»؛ «کام مولود با آب فرات برداشته می‌شود و در گوش او اقامه گفته می‌شود و در روایت دیگر آمده: کام فرزندان‌تان را با آب فرات و با تربت قبر امام حسین(ع) بردارید و اگر نبود، با آب آسمان»[۱۰۱].

حکمت دیگر این کار، آن است که حق‌طلبی، عدالت‌خواهی و دوستی اهل بیت(ع) در آغاز زندگی در جان کودک نفوذ کند، چنان که امیرمؤمنان علی(ع) بدان اشاره فرموده‌اند، آنجا که می‌فرمایند: «آگاه باشید که اگر اهل کوفه، کام فرزندانشان را با آب فرات بر می‌داشتند، هر آینه، پیرو ما می‌شدند»[۱۰۲].[۱۰۳]

نجمه مادر امام رضا(ع) می‌گوید: بعد از تولد ایشان پدرش نزد من آمد و فرمود: «هَنِيئاً لَكِ يَا نَجْمَةُ كَرَامَةُ رَبِّكِ فَنَاوَلْتُهُ إِيَّاهُ فِي خِرْقَةٍ بَيْضَاءَ فَأَذَّنَ فِي أُذُنِهِ الْأَيْمَنِ وَ أَقَامَ فِي الْأَيْسَرِ وَ دَعَا بِمَاءِ الْفُرَاتِ فَحَنَّكَهُ بِهِ ثُمَّ رَدَّهُ إِلَيَّ فَقَالَ خُذِيهِ فَإِنَّهُ بَقِيَّةُ اللَّهِ تَعَالَى فِي أَرْضِهِ»[۱۰۴]؛ «موسی بن جعفر(ع) بر من وارد شدند و فرمودند: نجمه! این کرامت الهی که به تو مرحمت فرموده، بر تو مبارک باد. نوزاد را در پارچه‌ای سفید به امام کاظم(ع) دادم. ایشان در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفتند، سپس آب فرات‌طلبیدند و با آن آب کام او را برداشتند، سپس او را به من بازگرداندند و فرمودند: او را بگیر؛ او «بقیة الله» در زمین است».

البته در شماری از روایات موارد دیگری مانند عسل، آب گرم، آب باران و خرما نیز ذکر شده است که نشان دهنده نقش نخستین خوردنی‌ها، مانند نخستین شنیدنی‌ها در تربیت کودک است. امیرمؤمنان(ع) در این باره فرمود: «کام فرزندانتان را با خرما بردارید؛ رسول خدا(ص) این‌گونه با امام حسن و امام حسین(ع) انجام داد»[۱۰۵].[۱۰۶]

ختنه کردن پسران

ختنه کردن پسران در روز هفتم تولد، یکی دیگر از آدابی است که در سیره معصومان(ع) دیده می‌شود. انجام این آئین سبب پاکیزگی و رشد بهتر نوزاد می‌گردد. امام باقر(ع) می‌فرمایند: پیامبر(ص) حسن و حسین(ع) را در روز هفتم تولدشان ختنه کرد[۱۰۷]. معصومان(ع) ختنه کردن پسران را عامل تطهیر و رشد آنها دانسته و به والدین توصیه کرده‌اند که فرزند خود را تا هفت روز اول تولد، ختنه کنند و اگر نشد، تا زمان بلوغ می‌توان به تأخیر انداخت. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: فرزندان خود را در روز هفتم تولد آنها ختنه کنید. این کار باعث پاکی و رشد بدنی آنها می‌گردد و زمین از بول شخص ختنه نشده تا چهل روز نجس می‌شود[۱۰۸]. ختنه کردن پسران بر عهده والدین است و اگر آنها این کار را انجام ندادند، خود شخص موظف است آن را انجام دهد. این سنت ارزشمند بهداشتی، انسان را از انواع بیماری‌های واگیردار حفظ می‌کند. امام صادق(ع) ثمره آن را چنین بیان می‌کنند: «اخْتِنُوا أَوْلَادَكُمْ لِسَبْعَةِ أَيَّامٍ فَإِنَّهُ أَطْهَرُ وَ أَسْرَعُ لِنَبَاتِ اللَّحْمِ وَ إِنَّ الْأَرْضَ لَتَكْرَهُ بَوْلَ الْأَغْلَف»[۱۰۹].

امام جواد(ع) دستور داد که در روز هفتم ولادت فرزندش، مراسم ختنه او را به جا آوردند و سر کودک را تراشیدند و هم وزن آن را نقره، به مستمندان صدقه دادند و به گوسفندی نر، او را عقیقه کردند[۱۱۰]. این رسم دیرینه امامان معصوم(ع) بود و همه آنها این مراسم را برای فرزندانشان به هنگام ولادت، اجرا می‌کردند. امیرمؤمنان علی(ع) نیز در تأکید بر این موضوع فرمودند: فرزندان خود را هفت روز پس از تولد، ختنه کنید و سرما و گرما شما را از این عمل باز ندارد؛ زیرا ختنه کردن، عامل پاکیزگی بدن است[۱۱۱].[۱۱۲]

برای این آیین دعایی هم ذکر شده که اگر همان موقع خوانده نشده، بهتر است قبل از بلوغ فرزند خوانده شود تا سبب ایمنی بیشتر او از حوادث ناگوار گردد. شرح این دعا از این قرار است: «بار الها! این فرمان تو است و روش پیامبر تو صلوات الله علیه، و پیروی ما است از تو و رسولت بخواست و اراده‌ات، و انجام امری که تو آن را خواسته و ناگزیر فرموده و آن را اجرا ساخته‌ای، پس سوزش تیزی آهن را بدو چشانیدی در ختنه کردنش و حجامت نمودنش برای امری که تو خود از من بدان داناتری، پروردگارا وی را از پلیدی‌های اخلاقی و روانی پاک گردان و بر عمرش بیفزا، و آفات را از بدنش دور ساز و دردها را از پیکروی بگردان، و بی‌نیازی او را افزون کن، و ناداری را از او دور بنما، آری تو می‌دانی و ما نمی‌دانیم»[۱۱۳].

در روایت آمده است: «پیامبر خدا نام‌گذاری، عقیقه، ختنه، تراشیدن موی سر و به وزن آن صدقه دادن از نقره را در روز هفتم تولد امام حسن و امام حسین(ع) انجام دادند»[۱۱۴].

محمد بن زیاد ازدی گفت: از حضرت موسی بن جعفر(ع) شنیدم می‌فرمود: «البته پسرم حضرت رضا(ع) ختنه شده و پاک و پاکیزه متولد شد. هیچ یک از امامان متولد نمی‌شوند، مگر پاک و پاکیزه، ولی ما تیغ را به جهت انجام سنت پیامبر اکرم(ص) و پیروی از روش دین اسلام به کار می‌بریم»[۱۱۵].[۱۱۶]

سوراخ کردن گوش فرزند

یکی از سنت‌های اسلامی و سفارش شده پیامبر خدا(ص) و معصومین(ع) سوراخ کردن گوش دختر است. «از نظر اسلامی سوراخ کردن گوش نوزاد دختر و پسر فرقی ندارد؛ اگرچه در زمان ما به این سنت اسلامی در مورد پسران عمل نمی‌کنند[۱۱۷].

در سیره پیامبر اکرم(ص) مشاهده می‌شود که ایشان به دخترشان، حضرت زهرا(س) دستور دادند گوش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را سوراخ کند[۱۱۸].[۱۱۹]

امام رضا(ع) می‌فرماید: «آیا نه چنین است موقعی که حسن بن علی(ع) متولد شد، جبرئیل روز هفتم نازل گردید و به رسول خدا(ص) تبریک گفت و گفت: نام و کنیه آن حضرت را تعیین نماید؛ سر مبارکش را بتراشد؛ برایش عقیقه کند و گوش وی را سوراخ کند. هنگامی که امام حسین(ع) متولد شد، همین دستورها انجام داده شد. حضرت حسنین هر کدام دو گیسو در طرف چپ سر خود داشتند، سوراخ گوش راست ایشان در نرمه گوش و سوراخ گوش چپ در بالای گوش بود. در روایت دیگری که صحیح‌تر است نقل شده: گیسوان ایشان در وسط سر مبارکشان بود»[۱۲۰].[۱۲۱]

تراشیدن موی سر

یکی دیگر از سنت‌ها هنگام تولد که والدین موظف به رعایت آن شده‌اند، تراشیدن موی سر نوزاد است. امام کاظم(ع) فرموده‌اند: «... از جمله وظایف والدین در روز هفتم تولد نوزاد، این است که موی سر وی را تراشیده، هموزن آن طلا یا نقره به فقرا تصدق دهند و اگر آن هم مقدور نباشد، هر چه می‌توانند صدقه بدهند...»[۱۲۲]. امام صادق(ع) نیز از پدرش نقل می‌کند که پیامبر(ص) برای حسنین(ع) هر کدام یک قوچ عقیقه کرد و سر آن دو را در روز هفتم ولادت تراشید[۱۲۳]. ابوضمره انس بن عیاض لیثی از قول جعفر بن محمد(ع)، از قول پدرش، خبر داد که فاطمه(س) در روز هفتم تولد حسن و حسین(ع) سر آنان را تراشید و موها را وزن کرد و هم‌وزن آن نقره صدقه داد[۱۲۴].[۱۲۵] حضرت فاطمه(س) برای دو پسرش عقیقه کرد و در روز هفتم سرهایشان را تراشید و به وزن مو نقره صدقه داد و حضرت فرمود: مردمی سر بچه را آغشته به خون عقیقه می‌کند و پدرم می‌فرمود: این شرک است»[۱۲۶].[۱۲۷]

دادن عقیقه و ولیمه

از مهم‌ترین آداب و سنت‌هایی که در سیره معصومین(ع) سفارش شده، این است که وقتی خداوند فرزندی به کسی عطا می‌کند، به شکرانه این نعمت الهی ولیمه دهد. در آیه هفتم سوره ابراهیم نیز به این موضوع اشاره شده است. عقیقه کردن، یعنی قربانی کردن در روز هفتم ولادت نوزاد برای اطعام مؤمنین. بهتر است برای پسر گوسفند نر و برای دختر، گوسفند ماده عقیقه شود و دعای مخصوص آن را بخوانند و هنگام تقسیم آن استخوان‌های آن را نشکنند و پا و ران، بلکه یک چهارم آن را برای ماما بفرستند و بخش دیگر گوشت آن را پخته و حداقل از ده نفر از مؤمنین به شکرانه این نعمت الهی برای خوردن آن دعوت کنند. تا عضو جدیدی به جامعه اسلامی معرفی شود و مورد پذیرش آنان قرار گیرد و دعای خیر مؤمنین همراه خوبی برای کودک در مشکلات پیش رو باشد. خوردن از عقیقه برای پدر و مادر نوزاد و عائله پدر مکروه است. امیرمؤمنان علی(ع) نیز فرمود: برای فرزندانتان روز هفتم عقیقه کنید و به وزن موی سرشان، نقره به مسلمانی صدقه دهید. رسول خدا(ص) درباره حسن و حسین(ع) و سایر فرزندانش این‌گونه عمل کرد[۱۲۸].

امام کاظم(ع) نیز فرمود: عقیقه هنگام تولد نوزاد واجب است[۱۲۹]؛ به این صورت که در روز هفتم ولادت کودک، پس از تراشیدن سر او، پدر در راه خدا قربانی کند و آن را بین فقرا و دوستان و همسایگان تقسیم نماید که به این سنت اسلامی عقیقه می‌گویند. پیامبر اکرم(ص) ولیمه را در پنج مورد مستحب دانسته‌اند که یکی از آنها هنگام تولد نوزاد است[۱۳۰].

هنگام عقیقه باید دعای آن خوانده شود. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «رسول خدا(ص) با دست خود برای امام حسن(ع) عقیقه کرد و فرمود: به نام خدا این عقیقه برای حسن است؛ خدایا! استخوان عقیقه در برابر استخوان حسن و گوشتش در برابر گوشت حسن و خونش در برابر خون حسن و مویش در برابر موی حسن؛ خدایا این عقیقه را مایه حفظ محمد وآل محمد قرار ده»[۱۳۱]. پس از آن هنگامی که حسن(ع) هفت روزه شد، پیامبر اکرم(ص) او را به دو قوچ که سفیدی آنها از سیاهی آنها بیشتر بود عقیقه کرد، و به قابله قوچی بخشید. و سر حسن(ع) را تراشید و به وزن موی او نقره صدقه داد و سپس سر حسن(ع) را روغنی خوش بو مالید و فرمود: «ای اسماء، خون از آداب جاهلیت است»[۱۳۲] که مقداری از خون حیوان ذبح شده را به سرنوزاد می‌مالیدند و این کار نوعی از شرک است و چون حسین(ع) هفت روزه شد [پیامبر اکرم(ص) او را عقیقه کرد] به دو قوچ که سپیدی آنها از سیاهیشان افزون بود و سر حسین(ع) را تراشید، و به وزن موی سر أو نقره صدقه داد و سر او را روغنی خوش‌بو مالید سپس فرمود: «ای اسماء! خون از آداب جاهلیت عرب است، و قابله را ران گوسفندی بخشید»[۱۳۳].

در روایات آمده است: «پیامبر عالی قدر اسلام روز هفتم حضرت حسنین را نامگذاری کرد و نام حسین(ع) را از نام حسن(ع) گرفت و برای هر کدام گوسفند عقیقه نمود و یک ران گوسفند را برای قابله فرستادند و از ما بقی آن خوردند و برای همسایگان نیز فرستادند. حضرت فاطمه اطهر(س) سر مبارک حسنین(ع) را تراشید و به وزن موی سرشان نقره صدقه داد[۱۳۴].

امام باقر(ع) صاحب دو فرزند شد و به زید بن علی دستور داد دو شتر برای عقیقه آنها خریداری کند. ابراهیم بن ادریس روایت می‌کند: مولای من امام حسن عسکری(ع) دو رأس گوسفند برایم فرستاد و در نامه‌ای در خصوص عقیقه کردن آنها برای تولد فرزند خویش توصیه کرده بود و دستور اطعام آن را میان برادرانم داد[۱۳۵]. چنین روایت شده است: «امام کاظم(ع) برای تولد فرزندش سه روز در مساجد و کوچه‌ها نوعی حلوا که در کاسه ریخته بودند، ولیمه می‌دادند»[۱۳۶].

بدون تردید این اعمال، زمینه‌ساز پیوندهای نیکوی اجتماعی و مقدمه‌ای برای پذیرش کودک در جامعه است؛ ضمن آنکه آثار روحی پربرکتی در سلامت روح و جسم کودک خواهد داشت[۱۳۷].

رنگ لباس نوزاد

یکی دیگر از سنت‌های پسندیده‌ای که در سیره ائمه(ع) بدان توجه شده، پوشاندن لباسی با رنگ شاد و روشن به تن نوزاد است. زمانی که امام حسن(ع) متولد شد، پیامبر(ص) ایشان را در آغوش گرفت و او را با پارچه‌ای سفید و روشن پوشانید[۱۳۸].

تأکید پیامبر(ص) بر رنگ سفید و روشن در پوشش نوزاد، از تأثیر‌گذاری رنگ بر روحیه و حالات کودک حکایت دارد. پژوهشگران در تحقیقات گسترده درباره تأثیر رنگ بر روح و روان انسان، به این نتیجه رسیده‌اند که رنگ سفید، اشاره به صداقت، پاکیزگی، ملایمت، آرامش و صمیمیت است[۱۳۹]. حضرت علی بن الحسین زین العابدین(ع) از اسماء بنت عمیس روایت می‌کند که گفت: هنگام ولادت حضرت حسنین من قابله جده‌ات فاطمه زهرا(س) بودم. «موقعی که حضرت حسن(ع) متولد شد رسول خدا(ص) آمد و فرمود: ای اسماء! فرزندم را بیاور! من آن نوزاد عزیز را در حالی که یک پارچه زرد به او پیچیده بودم به حضور پیغمبر خدا بردم. رسول اکرم(ص) آن پارچه را به دور انداخت و فرمود: آیا به شما نگفتم نوزاد را در میان پارچه زرد نپیچید! من آن حضرت را در میان یک پارچه سفید پیچیدم و به حضور آن بزرگوار بردم و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه خواندند»[۱۴۰].

کودک، در آینده عضوی از سازمان دینی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه خواهد بود؛ ولی نخست باید در این سازمان پذیرفته و آنگاه وابسته شود. وابستگی کودک به این جامعه، نیازمند برگزاری مراسمی است که در زمره حقوق فرزند هنگام تولد به شمار می‌آید و در سیره ائمه اطهار(ع) به آن اشاره شده و پدر و مادر به انجام آن توصیه شده‌اند[۱۴۱].

تغذیه با شیر مادر

یکی دیگر از عوامل مؤثر در رشد جسمانی، روانی و اخلاقی نوزاد، تغذیه با شیر مادر است. تعالیم اسلام بهترین غذای نوزاد را شیر مادر می‌داند. رسول خدا(ص) فرمودند: «‌لَيْسَ لِلصَّبِيِّ لَبَنٌ خَيْرٌ مِنْ لَبَنِ أُمِّهِ‌»[۱۴۲]؛ «برای کودک، شیری بهتر از شیر مادرش نیست». تأثیرگذاری شیر مادر به حدی است که اگر زنی به مدت و دفعات معین به کودکی شیر دهد، حکم مادر او را پیدا می‌کند و برخی از قوانین خویشاوندی نسبی بین کودک و وابستگان آن زن ایجاد می‌شود. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ...[۱۴۳].

اولیای دین بر تأثیرگذاری عمیق شیر مادر تأکید می‌کنند. در صورتی که کودک نمی‌تواند از شیر مادر استفاده کند، پدر موظف است دایه‌ای شایسته برای شیر دادن او انتخاب کند؛ چراکه بهره هوشی پایین، نوع باورهای دینی و رفتارهای نابهنجار و حتی زیبایی و زشتی زن شیرده، در نوزاد اثر می‌گذارد و در ویژگی‌های شخصیتی و سلامت روانی و جسم او نیز تأثیر دارد. امام باقر(ع) می‌فرمایند: «برای شیر دادن کودک خود دایه خوب‌روی استخدام کن و از دایه‌های زشت دوری کن؛ زیرا شیر (ویژگی‌های مادر را به فرزند) سرایت می‌دهد»[۱۴۴].

امام علی(ع) نیز می‌فرمایند: «لَا تَسْتَرْضِعُوا الْحَمْقَاءَ فَإِنَّ اللَّبَنَ يَغْلِبُ الطِّبَاعَ»[۱۴۵]. امام صادق(ع) در این باره می‌فرمایند: «رَضَاعُ الْيَهُودِيَّةِ وَ النَّصْرَانِيَّةِ خَيْرٌ مِنْ رَضَاعِ النَّاصِبِيَّةِ»[۱۴۶]. پس بر مادران عزیز و دلسوز لازم است که فرزندان خویش را با نام و یاد و محبت اهل بیت(ع) شیر دهند که فرزندان به لطف خدا دوستدار و خدمتگذار دین و اولیای الهی باشند.

بنابراین شیردادن به نوزاد و رعایت آداب و شرایط آن باید مورد توجه مادران قرار گیرد تا از برخی مشکلات روانی آینده فرزند پیشگیری کنند و ظرفیت‌های روانی وی را ارتقا بدهند. غذای مادر نیز از طریق شیر او یا از راه‌های دیگر در شخصیت نوزاد اثر می‌گذارد و حتی روحیه انعطاف‌پذیری او را گسترش می‌دهد.

کار شیردادن تنها تغذیه نیست، بلکه «کودک در تغذیه از شیر مادر، در اثر تماس بدنی با او احساس ایمنی و خشنودی می‌کند. این ارتباط عاطفی در مادر نیز عواطفی مانند شادی، نشاط و خشنودی ایجاد می‌کند»[۱۴۷]. تغذیه با شیر، حق شیرخوار و نیز از حقوق مادر است. نوزاد باید از شیر مادر تغذیه کند و از مزایای جسمی، ذهنی، عاطفی و روانی آن بهره‌مند شود؛ از این رو نمی‌توان از حق شیر دادن و حضانت مادر جلوگیری کرد. توصیه قرآن کریم این است: ﴿وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ[۱۴۸].

نکته آخر این است که به هر حال دوران بارداری، هنگام تولد و ایام شیردهی نوزاد با مشکلات و ناراحتی‌ها و دردهایی همراه است که البته نوع نگاه افراد به آسان و کمتر شدن این دشواری‌ها کمک می‌کند. تعالیم اسلام این‌گونه مسئولیت‌های والدین را دارای تقدس و ارزش معنوی و برابر با عبادت‌هایی چون نماز، روزه و جهاد می‌داند؛ از این رو پیامبر خدا(ص) فرمود: «هرگاه زن باردار شود همانند روزه‌دار و نمازگزار و مجاهدی است که با جان و مالش در راه خدا می‌جنگد و هرگاه زایمان کند، بزرگی پاداش وی را هیچ کس نمی‌داند و هرگاه شیر می‌دهد، هر مرتبه مکیدن کودک برابر است با آزاد ساختن برده ای از فرزندان اسماعیل(ع) و هرگاه از شیردهی فارغ می‌شود، فرشته بزرگواری به پهلویش می‌زند و می‌گوید: خدا تو را آمرزیده است؛ کارت را از نو آغاز کن»[۱۴۹]

بعد از دوران شیردهی، نوبت به غذاهای جایگزین می‌رسد که معصومین(ع) در این زمینه نیز راهگشاست، چنان که به غذاهایی مناسب برای رشد کودک سفارش می‌کنند. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «فاطمه(س) غذای جویده شده به امام حسن(ع) و سپس به امام حسین(ع) می‌داد، در حالی که خود او در ماه رمضان روزه‌دار بود»[۱۵۰]. امام سجاد(ع) نیز می‌فرمایند: «پیامبر خدا گوشت و خرما را می‌جوید تا نرم می‌شد؛ آن‌گاه در دهان علی(ع) که از کودکی در خانه آن حضرت بود می‌گذاشت»[۱۵۱]. امام صادق(ع) نیز در این زمینه فرمودند: «اسْقُوا صِبْيَانَكُمُ السَّوِيقَ فِي صِغَرِهِمْ فَإِنَّ ذَلِكَ يُنْبِتُ اللَّحْمَ وَ يَشُدُّ الْعَظْمَ وَ قَالَ مَنْ شَرِبَ سَوِيقاً أَرْبَعِينَ صَبَاحاً امْتَلَأَتْ كَتِفَاهُ قُوَّةً»[۱۵۲]. امیر مؤمنان علی(ع) می‌فرمایند: «به کودکان خود انار بخورانید زیرا خوردن انار رشد زبانی و گفتاری کودک شما را در پی دارد»[۱۵۳].[۱۵۴]

تعلیم و تربیت فرزند در دوره کودکی

مسئولیت والدین در قبال فرزندانشان از هنگام انعقاد نطفه آغاز می‌شود. این مسئولیت، پس از تولد فرزندشان و به ویژه در آغاز کودکی، بسیار سنگین‌تر و سرنوشت‌ساز است. از دیدگاه اسلامی، مراحل رشد انسان پس از تولد را می‌توان به سه دوره متوالی سیادت، اطاعت و وزارت تقسیم کرد. رسول خدا(ص) فرموده‌اند: «فرزند، هفت سال [نخست]سرور و هفت سال [دوم] عبد [و مطبع] و هفت سال [سوم] وزیر [و معاون] است»[۱۵۵].

ائمه اطهار(ع) از هیچ یک از مراحل رشد و تعالی انسان غافل نبوده‌اند. از این رو برای فرزندان در هر یک از این مراحل، حقوقی را مشخص و والدین را موظف به رعایت آن کرده‌اند. امام سجاد(ع) درباره حقوق فرزندان فرموده است: حق فرزندت این است که بدانی او جزئی از وجود تو است و در دنیا با هر خیر و شری که دارد، به تو منسوب است و تو در حسن تربیت، راهنمایی به خدا، کمک به او در اطاعت از تو و ایجاد روحیه فرمان‌پذیری، مسئولی و در این زمینه پاداش یا کیفر داری. پس با وی چنان رفتار کن که در دنیا آثار نیک تربیتت مایه سرافرازی و زینت تو باشد و در آخرت به سبب انجام وظیفه، در پیشگاه الهی معذور باشی[۱۵۶].

دین اسلام، جایگاه والایی برای فرزندان قائل است. از نظر اسلام، مسئولیت پدر و مادر، علاوه بر اداره زندگی مادی و تأمین نیازهای جسمانی کودک، پاسخ‌گویی به نیازهای عاطفی و روانی و توجه به تربیت وی نیز هست.

مسئولیت و وظیفه والدین در قبال فرزندان، آن چنان سنگین است که امام سجاد(ع) از پیشگاه خداوند برای انجام این رسالت ارزشمند، طلب یاری می‌کند و می‌فرماید: «بارخدایا! مرا در تربیت و تأدیب فرزندانم یاری و مدد بفرما»[۱۵۷]. جامع‌ترین تعبیری که گستره مسئولیت والدین در قبال فرزندان را نشان می‌دهد، واژه «تأدیب» و «تربیت» است و در روایات گوناگون، از والدین خواسته شده است که به آن اهمیت دهند.

حضرت علی(ع) در این باره می‌فرماید: «هیچ عملی برای پدر در حق فرزندش، بهتر از آموختن ادب شایسته نیست»[۱۵۸]. اگر والدین از ابتدای کودکی فرزند، رابطه خوبی با وی برقرار کنند و او را تربیت و نیازهای عاطفی و روانی‌اش را به شایستگی تأمین کنند، بی‌گمان در دوران نوجوانی و جوانی نیز ارتباط بهتر و سالم‌تری با او خواهند داشت.

از آنجا که هدف مهم و وظیفه اصلی والدین، تربیت و شکوفاسازی استعدادهای کودکان است، اسلام هر آنچه را برای رسیدن به این هدف، مفید باشد پذیرفته است و از والدین می‌خواهد که زمینه رشد را برای کودکان فراهم کنند. بازی و اسباب‌بازی از این لوازم است؛ زیرا اسباب‌بازی خوب و مناسب، به کودک فرصت می‌دهد جنبه‌های جسمی، روانی، عاطفی، اجتماعی، اخلاقی و رشد بهنجار شخصیت خود را تربیت و تقویت کند.

تأمین نیازهای فرزند

در این قسمت، به مراحل حساس دوران کودکی و تأمین نیازهای روحی و جسمی فرزند در سیره ائمه اطهار(ع) می‌پردازیم.

نیازهای جسمی و بدنی

الف) تغذیه مادر: یکی از حقوق فرزندان بر والدین، تغذیه مناسب مادر در دوران بارداری است. نوع غذاها، اعم از غذاهای حرام، کهنه و فاسد، مطبوع و مباح، در روان و اخلاق مادر و سپس در وجود و روان کودک مؤثر خواهد بود؛ از این رو، خداوند در دوران بارداری حضرت مریم(س)، درخت خشکیده خرما را بارور می‌کند و به آن حضرت دستور می‌دهد: ﴿وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا[۱۵۹].

مفاد آیه نشان می‌دهد که رطب برای مادران باردار مناسب‌ترین غذاهاست. این برداشت قرآنی، موافق با روایتی است که امام علی(ع) فرموده‌اند: «هیچ غذایی برای زن حامله، بهتر از رطب و خرمای نورس نیست»[۱۶۰]. از نکات برجسته در سیره ائمه(ع)، شیردهی کودک و تأثیر آن در تربیت فرزندان ائمه است. از این رو در سیره ائمه(ع)، به این موضوع توجه خاصی شده است.

ب) شیر دادن به فرزند و آثار آن: هنگامی که کودک ترسان، لرزان و گریان از مادر متولد می‌گردد و زندگی جدید خود را در این کره خاکی آغاز می‌کند، تنها شیر گوارای مادر است که ترس، اضطراب و دلهره را از او می‌زداید و به او آرامش و آسایش می‌بخشد؛ در واقع کودک با مکیدن پستان مادر نه تنها از تشنگی و گرسنگی نجات می‌یابد، بلکه برای نخستین بار، طعم دل‌انگیز و لذت‌بخش زندگی را می‌چشد. برای همین است که در فرهنگ پارسی واژه لطیف «شیرخوار» را بر کلمه «طفل» می‌افزایند و بدو «طفل شیرخوار» لقب می‌دهند. شیر مادر، مفیدترین و مناسب‌ترین غذا برای کودک پس از تولد است؛ چنان که پیامبر اکرم(ص) فرموده‌اند: «برای کودکان هیچ شیری بهتر از شیر مادر نیست»[۱۶۱]؛ زیرا در این دوران، علاوه بر اینکه ساختمان جسمی کودک محکم می‌شود، ساختار روحی او نیز تکوین می‌یابد.

از نظر اسلام، پدر نمی‌تواند مادر طفل را در شرایط عادی به شیردادن مجبور کند و مادر حق دارد برای این کار، اجرت بگیرد: ﴿...فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَأْتَمِرُوا بَيْنَكُمْ بِمَعْرُوفٍ وَإِنْ تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَى[۱۶۲].

امام باقر(ع) نیز در روایتی به تأثیر شیر مادر در اطفال اشاره کرده و به محمد بن مروان فرموده‌اند: برای شیر دادن به فرزندت، از دایه‌های خوش‌رو و زیبا استفاده کن و از زنان بدصورت و قبیح برحذر باش؛ زیرا شیر، صفات و ویژگی‌های روحی شیردهنده را به فرزند منتقل می‌کند. در روایتی از امام صادق(ع) نیز آمده است که زن آزاد را نمی‌توان برای شیر دادن مجبور کرد[۱۶۳].

البته مادر در شرایط خاصی از شیر دادن به فرزند خویش منع شده است؛ از جمله هنگامی که مادر، دچار کم‌خونی و ضعف مفرط است یا گرفتار یک بیماری واگیر و مزمن است؛ مادری که بداخلاق است یا آلودگی‌های اخلاقی دارد و از لحاظ جنسی آلوده است؛ همچنین هنگامی که مادر، آمادگی شیردهی نداشته باشد و یا از این کار امتناع ورزد[۱۶۴].

دین اسلام با توجه به این شرایط، توصیه به گرفتن دایه برای فرزند کرده و ویژگی‌هایی را برای انتخاب دایه برشمرده است؛ مانند اینکه دایه مسلمان، عاقل و دوستدار اهل بیت، دارای صفات نیکو و به دور از صفات رذیله، خوش‌رو و زیبا باشد[۱۶۵].

در دین اسلام مدت کامل شیرخوارگی، دو سال تمام ذکر شده است و مادران حق دارند با توجه به وضع فرزند و تأمین سلامتی او، این مدت را کم کنند. در سوره بقره به این مسئله اشاره شده است: ﴿وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا...[۱۶۶]. امام صادق(ع) نیز در حدیثی، مدت شیردهی را ۲۱ ماه سفارش کرده، کمتر از آن را ظلم در حق فرزند شیرخوار می‌داند[۱۶۷].[۱۶۸]

نیاز روحی فرزندان

دوره کودکی از بدو تولد آغاز می‌شود و تا هفت سالگی ادامه می‌یابد. در این دوران، کودک تکلیف و مسئولیت ندارد و اگر والدین از او درخواست کردند که کاری را انجام دهد و او چنین نکرد، نباید بازخواست شود. کودک به دلیل ناتوانی در ابتدای زندگی، همانند سرور و مولا باید مورد احترام و نوازش قرار گیرد. به همین دلیل اسلام، آموزش‌های رسمی را در هفت سال دوم زندگی سفارش کرده است.

از جمله وظایف والدین در این برهه از زندگی فرزندشان، توجه به بازی کودکان و شرایط آن، محبت به فرزند و اظهار کردن آن، رعایت عدالت بین فرزندان و وفای به عهد و پیمان با فرزند است. در ادامه به نکاتی اشاره می‌کنیم که ائمه معصوم(ع) در دوران کودکی فرزندانشان، به آن عمل کرده‌اند.

بازی: بازی، با سرشت کودک عجین است و یکی از نیازهای طبیعی او به شمار می‌رود. بازی، بزرگ‌ترین سرگرمی کودک در دوره طفولیت است. قواعد و اصول و مقررات بازی‌ها، کودک را با روح قوانین و اصول اخلاقی آشنا می‌سازد و او را آماده می‌کند که اصول و مقررات زندگی اجتماعی را درک کند و آنها را درست و به موقع به کار بندد.

بسیاری از اصول ارزشمند اخلاقی و اجتماعی، مانند تعاون، همکاری، همدلی، مشارکت و مانند آن را کودکان هنگام بازی می‌آموزند. از این رو والدین و مربیان باید امکانات لازم را برای بازی‌های مفید کودکان فراهم کنند و توجه داشته باشند که شغل کودک تا هفت سالگی، بازی است. رسول خدا(ص) در توصیه به والدین می‌فرماید: «هفت سال فرزندت را به بازی فراخوان»[۱۶۹]. ائمه اطهار(ع) نیز در خصوص بازی با فرزند و اهمیت آن، توصیه‌هایی کرده‌اند[۱۷۰]. چون که با کودک سر و کارت فتاد پس زبان کودکی باید گشاد[۱۷۱].

پیامبر اکرم(ص) در فرصت‌های مناسب، با نوه‌های خود امام حسن و امام حسین(ع) بازی می‌کردند و آنان را به بازی با همسالان خود تشویق می‌کردند[۱۷۲]. آن حضرت می‌فرمایند: اگر کسی دارای طفل خردسالی بود، باید با او در جنبش‌های کودکانه و حالات بچه‌گانه‌اش همکاری کند و هماهنگ باشد[۱۷۳]. اهل بیت(ع) نیز ضمن تأکید و سفارش بسیار بر این موضوع، با فرزندان خویش هم‌بازی می‌شدند و یا دست‌کم بر بازی آنان نظارت و تشویقشان می‌کردند. از امیرمؤمنان علی(ع) چنین روایت کرده‌اند: هر کس که کودکی دارد، باید خود را تا حد طفولیت تنزل دهد[۱۷۴].

کودک در ضمن همین بازی‌ها، بسیاری از مطالب را فرا می‌گیرد، محیط خود را ارزیابی می‌کند و افراد را می‌شناسد. با توجه به این نکته، والدین و مربیان، وظیفه هدایت و راهنمایی در شناخت‌ها، برداشت‌ها و عاطفه‌های طفل را دارند و باید او را در مسیر صحیح سوق دهند. بازی، یکی از نیازهای اساسی رشد و تکامل کودک است و بسیاری از حالات و رفتار وی، متأثر از بازی است[۱۷۵]. کودک در بازی‌های دسته‌جمعی، راه همزیستی مسالمت‌آمیز، همکاری و همیاری با دیگران و رعایت حقوق آنان، مراعات نظم و قانون و دفاع از خود و مسئولیت‌پذیری در مقابل دیگران را فرا می‌گیرد.

پیشوایان گرامی اسلام در بیانات گهربار خویش، به تأثیر هیجان دوران کودکی و شوق بازی در بزرگسالی فرزند، اشاره کرده‌اند؛ از جمله پیامبر اکرم(ص) شور و هیجان کودک به هنگام خردسالی را نشانه زیادی عقل او در بزرگسالی می‌دانستند[۱۷۶]. امام موسی کاظم(ع) می‌فرمودند: شایسته است کودک به هنگام خردسالی، پرحرارت و پرنشاط باشد تا در بزرگسالی صبور و شکیبا گردد[۱۷۷]. بازی به کودک شادی می‌بخشد، به سلامت و رشد بدنش کمک می‌کند و اصول و قواعد زندگی را به وی می‌آموزد.

فراهم کردن زمینه مناسب برای بازی کودک: خانه و خانواده، محل رشد کودک و نخستین مدرسه تربیت اوست. بنابراین، ایجاد شرایط مساعد در محیط خانواده، از مهم‌ترین وظایف پدر و مادر و از اساسی‌ترین نیازهای کودک به شمار می‌آید. بررسی‌های گوناگون ثابت کرده است که ایجاد محیط امن با امکانات تفریحی، یکی از عوامل سلامت روح و روان کودک است و برای وی ارزش حیاتی دارد.

روان‌شناسان کنش‌های متقابل کودکان با کسانی را که مراقبت از آنان را بر عهده دارند، در رشد عاطفی کودکان، بسیار مهم دانسته‌اند؛ چراکه کودکان به افرادی که زمینه‌های لذت و سرگرمی و تفریح را برایشان فراهم می‌کنند، دل‌بستگی و احساساتی مطلوب پیدا می‌کنند.

ایجاد محیط امن و سرشار از اعتماد و احترام متقابل، احساس ناامنی در کودکان را از بین می‌برد و احساسات خوب، شعور و انگیزه ذاتی یادگیری را در آنان شکوفا می‌سازد. در چنین محیطی، بهترین زمینه ذهنی برای یادگیری کودکان ایجاد می‌شود[۱۷۸].

یکی از فرضیه‌های روان‌شناسی رشد، این است که بازی، رشد هوشی کودکان را افزایش می‌دهد[۱۷۹]. بازی کودک را برای دوره بزرگسالی آماده می‌کند؛ چون کودک در بازی‌های گوناگون، زندگی را یاد می‌گیرد و راه و رسم زندگی را از والدین، تقلید و در بازی‌های خود منعکس می‌کند[۱۸۰].

آزاد گذاشتن کودک برای بازی و سرگرمی: هم در آموزه‌های تربیتی اسلام و هم در دیدگاه‌های روان‌شناسی، اصل آزاد گذاشتن کودک برای بازی در دوره کودکی پذیرفته شده است؛ ولی آزادی نباید به معنای بی‌بندوباری تلقی شود. به دلیل نقش و اهمیت بازی برای کودکان است که دوران کودکی در روایات ما، دوران بازی معرفی و به والدین نیز توصیه شده است که اجازه دهند فرزند در این دوره بازی کند. علی(ع) می‌فرماید: در کودک، هفت سال اول زندگی آزاد گذاشته شود تا بازی کند و در هفت سال دوم باید آداب گوناگون را فرا گیرد و در هفت سال سوم به خدمت گرفته شود[۱۸۱].

در مورد امام باقر(ع) نیز آمده است که به فرزندش، امام صادق(ع) اجازه می‌داد در دوران کودکی با کودکان، تفریح و بازی کند؛ برای نمونه در یکی از بازی‌ها، امام جعفر صادق(ع) نقش استاد را بازی می‌کرد و بچه‌های دیگر، شاگردان وی بودند؛ استاد کلمه‌ای مانند «الشراعیه» و کلمات هم‌وزن آن، مانند «الصفائیه» و «الدعیه» را می‌گفت؛ اگرچه بی‌معنا بود؛ در حالی که شاگرد مدام باید همان کلمه نخست را تکرار می‌کرد. با رخ دادن اشتباه، شاگرد از بازی خارج می‌شد و دیگری جای او را می‌گرفت.

این نمونه‌ای از بازی‌های امام صادق(ع) در دوران کودکی بود که سبب تمرکز ذهن و سلیس شدن کلمات و افزایش گنجینه لغات می‌شد. ایشان در بازی‌هایی که با دویدن و جهیدن همراه بود نیز شرکت می‌کرد[۱۸۲]. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «فرزند خویش را آزاد بگذار که تا هفت سالگی بازی کند»[۱۸۳]. بنابراین جایگاه بازی و اهمیت آن، بیشتر مربوط به دوران کودکی است.

امام موسی کاظم(ع) می‌فرمایند: «شایسته است کودک به هنگام خردسالی، بازیگوش و پرشور باشد تا در بزرگسالی صبور و شکیبا گردد»[۱۸۴]. ابورافع نقل می‌کند: «با حسین(ع) بازی می‌کردیم. (طبق رسم بازی، بچه‌ها چاله‌ای حفر می‌کردند و بچه اول از چند قدمی، سنگ را داخل گودال پرتاب می‌کرد و به دنبال آن بچه دوم سنگ خود را رها می‌ساخت؛ اگر با سنگ اول برخورد می‌کرد، بچه دوم بر صاحب سنگ غالب می‌گردید و باید بر دوش او سوار می‌شد) هرگاه سنگ من سنگ او را می‌زد، اصرار می‌کردم که بر دوش او سوار شوم، اما با توجه به نور چشم بودن حضرت، از کار خویش منصرف می‌شدم و ایشان را سواری می‌دادم»[۱۸۵].

در سیره ائمه(ع) بازی برای فرزند، جزو ملزومات دوران طفولیت است تا آمادگی ورود به دوره بزرگسالی را بیابد. کودک، بسیاری از اصول ارزشمند اخلاقی را هنگام بازی فرا می‌گیرد؛ همچنان که در روایتی آمده است رسول خدا(ص) با جمعی از صحابه از محلی عبور می‌کردند که کودکان را در حال خاک‌بازی دیدند. برخی از صحابه خواستند آنها را از بازی کردن با خاک، بازدارند، ولی پیامبر اکرم(ص) فرمود: «آنها را آزاد بگذارید تا بازی کنند؛ زیرا خاک، محل پرورش و رشد استعدادهای کودک است»[۱۸۶].

توجه و مشارکت در بازی فرزند: بازی، یک نیاز طبیعی برای کودک است و بدون آن، کودک رشد سالم نخواهد داشت. بازی در عین اینکه وسیله سرگرمی کودک است، دارای جنبه آموزندگی و سازندگی نیز هست و شاید در برخی موارد، ارزش بازی کردن کودک بیشتر از ارزش کتاب خواندن وی باشد.

بازی اگر خوب و همراه با فکر باشد، به کودک امکان می‌دهد تا بهتر کار کند، بیشتر یاد بگیرد، فهم اجتماعی او بالا برود و اخلاقش ساخته شود[۱۸۷]. بازی یکی از نیازهای طبیعی کودک است؛ با این حال، والدین موظفند به نوع بازی، همبازی، محیط بازی و مقدار بازی فرزند خود توجه داشته باشند. معصومین(ع) نیز به این نیاز طبیعی فرزند خویش توجه داشتند و علاوه بر تشویق فرزندان به بازی، خود نیز در بازی آنها شرکت می‌کردند؛ در سوره یوسف این امر را می‌توان مشاهده کرد: ﴿قَالُوا يَا أَبَانَا مَا لَكَ لَا تَأْمَنَّا عَلَى يُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ * أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۱۸۸].

در این آیات، حضرت یعقوب(ع) در برابر استدلال فرزندانش برای نیاز حضرت یوسف(ع) به گردش و تفریح، سکوت می‌کند و در عمل، آن را می‌پذیرد. این سکوت، دلیل بر آن است که بازی و سرگرمی سالم برای کودک، یک نیاز فطری و طبیعی است و نباید از آن جلوگیری کرد[۱۸۹].

امیرمؤمنان علی(ع) در نامه‌ای به امام حسن(ع) می‌نویسد: «شرکت در بازی کودکان نیز نوعی احترام به کودکان و شغل آنها است؛ در واقع بازی، شغل آنان است»[۱۹۰].

همچنین در این خصوص، به بازی‌های حضرت زهرا(س) با فرزندان خود می‌توان اشاره کرد که با آنها هم‌بازی می‌شدند و در حین بازی، نکات تربیتی را نیز در نظر داشتند[۱۹۱]. امام کاظم(ع) می‌فرمایند: «بهتر است که فرزند، در کودکی به بازی و جست‌وخیز بپردازد تا در بزرگسالی، حلیم و بردبار شود»[۱۹۲].

با مراجعه به سیره معصومین(ع) مشاهده می‌شود که آنها در انتخاب نوع بازی فرزندانشان، علاوه بر جنبه تفریحی و سرگرمی، به جنبه‌های آموزشی نیز توجه داشته‌اند. برای مثال، پیامبر اکرم(ص) فرموده‌اند: «به پسران خود تیراندازی را آموزش دهید که این کار باعث آزردگی و خشم دشمنان دین می‌شود»[۱۹۳].

کودکان در بازی‌هایشان، نیاز به هم‌بازی و دوست دارند. بنابراین والدین باید گاهی در بازی‌های کودکان، شریک شوند و خود را در سطح کودکان تنزل دهند و روحیه‌ای شبیه روحیه آنها را در خود ایجاد کنند؛ همان‌گونه که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «هر کس کودکی داشته باشد، باید با وی کودکانه رفتار کند»[۱۹۴]. و در سیره آن حضرت نیز، چنین رفتار و عملکردی بوده است.

رسول گرامی اسلام(ص) برای احترام و محبت به حسنین(ع)، در دوران کودکی با آنها بازی می‌کردند تا روحیه اعتماد به نفس در شخصیت آن بزرگواران تقویت شود[۱۹۵]. حسنین(ع) نیز در دوران کودکی پر جنب‌وجوش بودند. از امیرمؤمنان علی(ع) نقل شده است که فرمود: روزی حسن و حسین(ع) در کودکی نزد پیامبر(ص) با هم کشتی می‌گرفتند. پیامبر(ص) حسن را تشویق می‌کرد. عرض کردم: ای رسول خدا، بزرگ‌تر را علیه کوچک‌تر تشویق می‌کنید؟! پیامبر(ص) فرمود: جبرئیل حسین را تشویق می‌کند و من هم حسن را تشویق می‌کنم. آنها تا پاسی از شب در خانه رسول خدا(ص) سرگرم بازی بودند[۱۹۶].

مشارکت در بازی کودکان به این دلیل که باعث شکل‌گیری احساس مهم بودن در فرزند و ایجاد آرامش در وجود او می‌شود، اهمیت دارد. از این رو حضرت علی(ع) فرموده‌اند: «کسی که فرزندی دارد، باید با او کودکی کند»[۱۹۷]. شرکت والدین در بازی فرزند و اهمیت دادن به بازی او، موجب افزایش اعتماد به نفس و ارتقای رشد در او می‌شود. امام صادق(ع) فرموده‌اند: «کودک باید هفت سال بازی کند، هفت سال قرآن فرا گیرد و هفت سال حلال و حرام بیاموزد»[۱۹۸]. طبق این حدیث، پدر و مادر در کنار توجه به بازی کودکان، باید در مراحلی از زندگی آنها، به پرورش فکری و دینی‌شان نیز بپردازند.

توجه والدین به بازی فرزند، بیانگر نوعی احساس محبت و اهمیت قائل شدن برای کودک است. نوع محبت والدین در سنین مختلف، متفاوت است؛ اما ابراز محبت والدین به کودک در سال‌های اولیه زندگی او، سازنده‌تر است و اثر عمیقی در تعدیل رفتار آنها دارد؛ هر چند در سنین بلوغ و جوانی نیز محبت والدین به فرزندان بسیار تأثیرگذار است[۱۹۹].

روزی پیامبر اکرم(ص) در میان جمعی به اقامه نماز مشغول بودند. حسین بن علی(ع) که در سن طفولیت بود، نزدیک آن حضرت شد. وقتی پیامبر(ص) به سجده می‌رفتند، حسین(ع) بر پشت آن بزرگوار سوار می‌شد و پای خود را به زمین می‌زد و می‌گفت: حل، حل (این کلمات را بیشتر برای راندن شتر استفاده می‌کردند). آن حضرت نیز هنگام برخاستن از سجده، حسین(ع) را با دست‌های مبارکشان برداشته، در کنار خود بر زمین می‌گذاشتند[۲۰۰].

مشارکت و همیاری والدین در بازی با کودک، موجب افزایش اقتدار، عزت نفس و آشنایی والدین با احساسات فرزندان می‌شود. یعلی عامری نقل می‌کند: روزی در محضر رسول اکرم(ص) بودم. بعد از مدتی، از خدمت ایشان باز می‌گشتم تا در مجلسی که دعوت داشتم، شرکت کنم. جلوی منزل، حسین(ع) را دیدم که مشغول بازی با کودکان بود. طولی نکشید که رسول اکرم(ص) به همراه اصحاب خود از منزل خارج شد؛ وقتی حسین(ع) را دید دست‌های خود را باز کرد و به طرف او رفت تا طفل را بگیرد. کودک، خنده‌کنان از این سو به آن سو می‌گریخت و رسول اکرم(ص) نیز خنده‌کنان از پی او بود؛ تا اینکه ایشان را در آغوش گرفت و دستی زیر چانه کودک و دست دیگر پشت گردن او گذارد، لب بر لبش نهاد و او را بوسید[۲۰۱].[۲۰۲]

محبت به فرزند و اظهار کردن آن

هرچند انسان در تمام مراحل دوران زندگی به محبت و رحمت دارد، اما در دوران کودکی این نیاز شدید‌تر است و تأثیر بیشتری در تربیت کودک خواهد داشت. روان‌شناسان، مهم‌ترین نیاز کودک را نیاز به محبت و امنیت عاطفی می‌دانند، چرا که احساس امنیت و دریافت محبت، زیربنای شخصیت کودک و زمینه‌ساز توانایی او برای واکنش به محبت و ابراز آن به دیگران است[۲۰۳]. از این رو پیشوایان دین بدان توجه داده‌اند. در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: حضرت موسی(ع) از خداوند پرسید: «يَا رَبِّ أَيُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَكَ‌»؛ «پروردگارا، برترین اعمال نزد تو کدام است»؟ فرمود: «حُبُّ الْأَطْفَالِ فَإِنِّي فَطَرْتُهُمْ عَلَى تَوْحِيدِي»؛ «دوست داشتن کودکان که من آنان را بر فطرت توحید آفریده‌ام»[۲۰۴].

محبت به کودک زمینه بارش رحمت الهی را بر والدین آماده می‌کند، چنان که امام صادق(ع) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لَيَرْحَمُ الْعَبْدَ؛ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِهِ‌»[۲۰۵]؛ «بی‌گمان خداوند به خاطر شدت محبت انسان به فرزندش، بدو رحمت کند».

دوستی و محبت باید به طریقی ابراز و اظهار شود؛ زیرا ممکن است کسی به فرزندش علاقه‌مند باشد، اما هیچ نوع ظهور و بروزی نداشته باشد. در واقع به طور طبیعی آثاری که بر محبت به فرزند نهفته است، بر این محبت پنهانی مترتب نخواهد بود[۲۰۶].

وظیفه پدر و مادر، تنها تأمین نیازهای اولیه فرزند همچون خوراک و پوشاک نیست، بلکه فراتر از آن، آبیاری کردن مزرعه دل‌های آنان با آب حیات‌بخش محبت و عطوفت است. از این رو پدر و مادر باید محبت خود به فرزندان را به صورت‌های گوناگون آشکار سازند. حضرت علی(ع) که دوران کودکی خود را در دامان پرمهر پیامبر رحمت گذرانده بود؛ می‌فرماید: شما قرابت مرا با پیامبر و منزلت مخصوصی که نزد آن حضرت داشتم، به خوبی می‌دانید. کودکی خردسال بودم که رسول خدا(ص) مرا بر دامان خود می‌نشاند، در آغوشم می‌گرفت و به سینه خود می‌چسباند. گاه مرا در بستر خود می‌خوابانید و از محبت و دوستی، صورت خویش را بر صورت من می‌سایید[۲۰۷].

والدین با محبت و توجه به فرزندان، کرامت و عزت نفس را در آنان افزایش می‌دهند، که این روش، باعث مصونیت فرزندان از انحرافات در آینده می‌شود. رسول گرامی(ص) با محبت و احترام به حسنین(ع) در دوران کودکی، روحیه اعتماد به نفس را در آن بزرگواران بالا می‌برد[۲۰۸]. احمد بن حنبل به سند خود در مسند از براء بن عازب روایت کرده است: روزی رسول خدا(ص) را مشاهده کردم که حسن بن علی را بر دوش خود نشانده بود و می‌گفت: «بار خدایا! من او را دوست دارم؛ تو هم او را دوست بدار»[۲۰۹].

فاطمه(س) نیز در عشق‌ورزی و محبت به کودکان، بهترین اسوه برای زنان است. او که خود از سرچشمه محبت و رحمت نبوی سیراب شده و همواره از طرف رسول خدا(ص) با جملاتی چون «فِدَاهَا أَبُوهَا» و «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي‌» خطاب شده بود و با بوسیدن‌ها و در آغوش گرفتن‌های پدر آشنا بود، خود در ایفای نقش مادری و عشق و محبت به فرزندان، نمونه بود.

حضرت با خطاب مهربانانه، فرزندانش را «يَا قُرَّةَ عَيْنِي‌»؛ «نور چشمم» و «ثَمَرَةَ فُؤَادِي‌»؛ «میوه دلم» صدا می‌کرد و همواره در تربیت فرزند، صبر و شکیبایی داشت[۲۱۰]. سیره ائمه(ع) نیز بر پایه مهر و محبت استوار است. از این رو برای مهر ورزیدن به فرزند، اهمیت ویژه‌ای قائل بودند و به ابراز آن سفارش کرده‌اند. از جمله امام صادق(ع) محبت به فرزند را بهترین عمل نزد خداوند معرفی کرده است[۲۱۱].

جعید همدان، یکی از یاران امام حسین(ع) می‌گوید: «روزی نزد حسین بن علی(ع) رفتم، در حالی که او دخترش سکینه را بر سینه چسبانده بود و او را نوازش و به او محبت می‌کرد»[۲۱۲]. نمونه دیگر از ابراز محبت امام حسین(ع) به فرزندش، در آخرین لحظات زندگی ایشان بود که به خیمه فرزندش، امام سجاد(ع) وارد شد و از فرزندش عیادت کرد و در نهایت مهربانی، او را مورد تفقد قرار داد[۲۱۳].

امام سجاد(ع) نیز مهر ورزیدن به کودک را در زمره حقوق او شمرده و در این باره فرموده‌اند: و اما حق کودک، مهر ورزیدن به او، پرورش و آموزش وی و گذشت و پرده‌پوشی از خطاهای کودکانه وی و نرمش و کمک کردن به اوست؛ زیرا سبب، توبه، مدارا و تحریک نکردن او و نیز کوتاه‌ترین راه برای رشد اوست[۲۱۴].

عبیدالله بن عتبه می‌گوید: «روزی در محضر امام حسین(ع) بودم که فرزندش امام سجاد(ع) وارد شد. امام(ع) او را نزد خود فرا خواند و به سینه‌اش چسبانید و پیشانی‌اش را بوسید و گفت: پدرم به فدایت! چقدر خوشبو و زیبایی»[۲۱۵]. از زکریا بن آدم روایت شده که گفت: من در حضور امام رضا(ع) بودم، امام محمد تقی را که چهار ساله بود نزد آن حضرت آوردند. امام جواد(ع) نشست و سر خود را به طرف آسمان بلند کرد و غرق در فکر شد. امام رضا(ع) فرمود: فدای تو شوم! از آن وقتی که نشستی تاکنون به چه فکر می‌کنی؟ عرض کرد: به آن ستمی که در حق مادرم زهرا(س) شده! به خدا قسم که من آن دو نفر را خارج می‌کنم و می‌سوزانم و خاکسترشان را در دریا خواهم ریخت. امام رضا(ع) آن حضرت را در بغل گرفت، بین دو چشم او را بوسید و فرمود: پدر و مادرم فدای تو! تو شایسته مقام امامتی[۲۱۶].

محبت والدین به فرزندان امری غریزی و فطری است؛ اما این محبت، زمانی در رشد اخلاقی و تعادل روانی کودک، اثر تربیتی و نقش اساسی خواهد داشت که ابراز شود. بنابراین والدین وظیفه دارند مهر قلبی خود را به فرزندان اظهار کنند. این موضوع، در دوره نوجوانی و جوانی که فرزند ارتباط بیشتری با محیط خارج از خانه پیدا می‌کند، اهمیتی دوچندان می‌یابد.

در سیره ائمه اطهار(ع) محبت به فرزندان به شیوه‌های متفاوتی ابراز شده است؛ از جمله: بوسیدن، هدیه دادن و نوازش کردن. در شیوه تربیتی ائمه معصوم(ع)، محبت به فرزندان بر محور تعادل است و از زیاده‌روی در محبت، نهی شده است[۲۱۷].[۲۱۸]

در محبت به کودک و ابراز آن باید به دو نکته مهم دقت کرد تا آسیبی متوجه والدین و فرزندان نگردد:

نکته اول) در روابط عاطفی والدین، افزون بر کمبود عواطف مثبت، محبت افراطی و عدم ثبات عاطفی نیز به بهداشت روانی کودک آسیب می‌زند. وابستگی، کاهش اعتماد به نفس، افزایش اضطراب، بروز حسادت از عوارض این شیوه‌های عاطفی است[۲۱۹]. امام باقر(ع) در مورد رعایت اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط در محبت والدین نسبت به کودک فرمودند: «شر الآباء من دعاه البر إلى الافراط، و شر الأبناء من دعاه التقصير إلى العقوق»[۲۲۰]؛ «بدترین پدران کسانی‌اند که نیکی کردن، آنان را به زیاده‌روی بکشاند و بدترین فرزندان، کسانی هستند که کوتاهی کردن، آنان را به نافرمانی و آزردن والدین وا دارد».

مرز محبت به فرزند را می‌توان تا جایی دانست که به ترک حق الله و حق الناسی نینجامد، چنان‌که پیام‌آور عدل و مهربانی به یکی از اصحابش گوشزد فرمودند: «لَا تَحْمِلَنَّكَ الشَّفَقَةُ عَلَى أَهْلِكَ وَ وُلْدِكَ عَلَى الدُّخُولِ فِي الْمَعَاصِي وَ الْحَرَامِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ ﴿يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ[۲۲۱]»[۲۲۲]. «دلسوزی نسبت به خانواده و فرزندانت، نباید تو را به نافرمانی‌های از خدا و حرام وادار سازد؛ چراکه خداوند متعال می‌فرماید: قیامت روی است که نه مال سود می‌دهد و نه فرزندان؛ مگر کسی که با دلی سالم نزد خدا آید».

نکته دوم) اگر پدر و مادری چند فرزند دارند، در اظهار محبت و علاقه به فرزندان خود باید عدالت را رعایت کنند؛ حتی در بوسیدن، که خداوند نیز این رعایت عدالت را دوست دارد. رسول خدا(ص) فرمودند: «خداوند متعال دوست دارد که میان فرزندان خود یکسان عمل کنید؛ حتی در بوسیدن آنها»[۲۲۳]

می‌دانیم که رعایت نکردن مساوات در اظهار و ابراز محبت به کودکان می‌تواند آثار مخربی را در پی داشته باشد. البته در این میان نیکی به دختران، به خاطر عواطف و احساسات بیشتر، اولویت دارد. پیامبر خدا(ص) فرمودند: «میان اولاد خود در هدیه دادن به مساوات عمل کنید و اگر من خواستم یکی را برتری دهم، دختران را برتری می‌دادم»[۲۲۴].[۲۲۵]

بوسیدن

در باب بوسیدن فرزند، روایات متعددی از معصومان(ع) ذکر شده است؛ از جمله امام صادق(ع) از پیامبر اکرم(ص) نقل فرموده‌اند: «بوسیدن فرزند، نیکویی است و پاداش هر نیکویی ده برابر است.»..[۲۲۶]. رسول خدا(ص) درباره آثار اخروی بوسیدن فرموده‌اند: «فرزندان خود را ببوسید؛ زیرا برای هر بوسه، رتبه‌ای است در بهشت که فاصله هر رتبه از یکدیگر پانصد سال است»[۲۲۷]. مفضل بن عمر می‌گوید: «بر امام موسی کاظم(ع) وارد شدم، دیدم آن حضرت فرزند خود را بر دامان خود نشانده و می‌بوسد و زبانش را می‌مکد و گاه او را بر شانه‌اش می‌گذارد و گاه او را در آغوش می‌گیرد»[۲۲۸].[۲۲۹]

امام صادق(ع) بوسیدن کودک را یکی از این نمونه‌های بیرونی و ابراز محبت به فرزندان می‌داند که جنبه عبادی دارد و ثمره اخروی بر آن مترتب است: «هرکس فرزندش را ببوسد، خدای عزوجل در نامه عملش حسنه‌ای ثبت کند و هر که فرزندش را شاد کند، خداوند او را در روز قیامت شاد نماید»[۲۳۰].

پیامبر اکرم(ص) بر این امر تأکید می‌کردند و بر زیادی آن سفارش می‌فرمودند: «فرزندان خود را زیاد ببوسید که با هر بوسیدن برایتان در بهشت مقام و مرتبتی فراهم می‌شود»[۲۳۱].

همچنین سیره ایشان بر ابراز محبت به کودکان استوار بود، سیره‌نویسان درباره آن حضرت چنین نقل کرده‌اند: «وَ كَانَ النَّبِيُّ(ص) إِذَا أَصْبَحَ مَسَحَ عَلَى رُءُوسِ وُلْدِهِ وَ وُلْدِ وُلْدِهِ»؛ «هر روز صبح بر سر فرزندان خود و فرزندان، فرزندان خود دست محبت می‌کشید»[۲۳۲]. امام صادق(ع) نیز فرمودند: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يُكْثِرُ تَقْبِيلَ فَاطِمَةَ(س)»[۲۳۳]؛ «رسول خدا(ص) فاطمه(س) را بسیار می‌بوسید»[۲۳۴].

هدیه دادن

از جمله مصادیق محبت به فرزندان در راه و رسم نبوی و علوی، هدیه دادن به آنان است که فرزندان به چنین روابطی و هدایایی متناسب با سن و سال، و با توجه به اوضاع و احوالشان نیازمندند. پیامبر اکرم(ص) فرموده‌اند: هر کس وارد بازار شود و تحفه و هدیه‌ای برای خانواده خود بخرد، چون کسی است که صدقه‌ای برای گروهی نیازمند برده باشد و اگر خواست آنچه را که به خانه برده بین آنان تقسیم کند، از دختران شروع کند؛ زیرا هر کس دختر خود را خوشحال کند، همانند آن است که بنده‌ای از اولاد اسماعیل را آزاد کرده باشد و هر کس سبب شادمانی فرزندی شود، مثل آن است که از ترس خدا گریسته باشد و هرکس از خوف خدا اشک بریزد، خداوند او را به بهشت‌های پرنعمت خویش داخل می‌گرداند[۲۳۵].

در این حدیث ملاحظه می‌شود که پیامبر اکرم(ص) ضمن سفارش به هدیه دادن و خوشحال ساختن اعضای خانواده، به ویژه فرزندان، به مقدم داشتن دختران بر دیگر فرزندان تأکید می‌ورزند. همچنین امام علی(ع) در این مورد می‌فرمایند: «اولین هدیه‌ای که هر یک از شما به فرزندان خود می‌بخشد، نام نیک است، پس بهترین نام را انتخاب کنید»[۲۳۶]. امام مجتبی(ع) نیز در خصوص هدیه دادن می‌فرمایند: «کرامت و بزرگواری، آن است که پیش از درخواست کسی، هدیه دهی»[۲۳۷].[۲۳۸]

نقل شده است: پیامبر(ص) در حالی که گردن‌بندی از مهره‌های یمنی همراه داشت، به خانه آمد و فرمود: این گردن‌بند را به مهربان‌ترین شما خواهم داد. آنان پنداشتند که آن را به عایشه دختر ابوبکر خواهد داد. پیامبر(ص)، اُمامه دختر ابوالعاص را که نوه‌اش از زینب بود فراخواند و به دست خویش آن را برگردن او آویخت و اندک چرکی را که چشم اُمامه بود با دست خود پاک ساخت[۲۳۹].

در نگاه معصومین(ع)، هدیه دادن به فرزندان عملی آخرتی شمرده شده و از این رو بر آن تأکید شده است، چنان که از رسول خدا(ص) روایت شده است که فرمودند: «هر کس وارد بازار شود و هدیه‌ای بخرد و آن را برای خانواده‌اش ببرد مانند کسی است که صدقه‌ای را برای گروهی نیازمند می‌برد؛ و باید پیش از پسران از دختران آغاز کند. بی‌گمان هر کس دختری را شاد کند، گویا برده‌ای از فرزندان اسماعیل(ع) را آزاد کرده است، و هر کس چشم پسری را روشن کند، گویا از ترس خداوند گریسته است، و هر کس از ترس خداوند بگرید، خداوند او را وارد بهشت‌های پر نعمت کند»[۲۴۰].

از مظاهر محبت و علاقه امام صادق(ع) به فرزندش امام کاظم(ع) این بود که قطعه زمینی را که به بهای ۲۶۰۰۰ دینار خریده بود، به ایشان هدیه داد[۲۴۱].[۲۴۲]

رعایت عدالت بین فرزندان

دین اسلام در همه مسائل، مسلمانان را به عدالت توصیه کرده است: ﴿اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى...[۲۴۳]. رعایت عدالت با کودکان، یکی از اصول تربیتی اسلام در مورد فرزندان است. یکی از مهم‌ترین وظایف والدین، رعایت عدالت و مساوات در رفتار با فرزندان است؛ زیرا ثمره تبعیض بین فرزندان نه تنها متوجه فرزندان، بلکه دامن‌گیر والدین نیز خواهد شد و فرزندان را به پدر و مادر بی‌اعتماد می‌کند و باعث به وجود آمدن حسادت، کینه‌توزی و دشمنی بین فرزندان خواهد شد.

اهل بیت(ع) به این اصل مهم تربیتی نیز پایبند بودند. برای مثال، روزی امام حسن(ع) نزد پیامبر(ص) آمد و اظهار تشنگی کرد و از ایشان آب می‌خواست. رسول خدا(ص) بی‌درنگ، ظرفی برداشت و از گوسفندی که داخل منزل بود، مقداری شیر دوشید و به امام حسن(ع) داد. در این هنگام، حسین(ع) خواست تا ظرف شیر را از برادرش بگیرد؛ اما پیامبر(ص) به حمایت از امام حسن(ع) مانع گرفتن شیر شد. فاطمه(س) که شاهد این ماجرا بود، به پیامبر عرض کرد: گویا حسن(ع) برای شما عزیزتر از حسین است. پیامبر(ص) فرمود: نه، هر دو برایم عزیز و محبوب‌اند؛ ولی چون اول حسن(ع) تقاضا کرد، او را مقدم داشتم[۲۴۴].

فاطمه(س) نیز به هنگام داوری بین فرزندانش این نکته را رعایت می‌کرد. مسعدة بن صدقه از امام صادق(ع) نقل می‌کند که امام باقر(ع) فرموده‌اند: من به یکی از فرزندانم نیکی می‌کنم و او را بر زانوی خود می‌نشانم و زیاد به او محبت می‌کنم و از او تشکر و قدردانی می‌کنم؛ در حالی که این همه محبت و نیکی، حق فرزند دیگر من است. این کار را انجام می‌دهم تا او (فرزند ذی‌حق) را از حسادتی که ممکن است از ناحیه دیگری (فرزندی که به او محبت می‌کنم) و برادرانش، مانند برادران یوسف، دامن‌گیر او شود، حفظ کنم[۲۴۵].

بنابراین والدین در ابراز محبت به فرزندان خود، باید دست‌کم در ظاهر، مساوات را رعایت کنند. نعمان بن بشیر از پیامبر اکرم(ص) نقل می‌کند: «از خدا بترسید و بین فرزندانتان با عدالت رفتار کنید؛ همان‌گونه که دوست دارید آنان به شما نیکی کنند»[۲۴۶]. همچنین فرموده‌اند: «وقتی هدیه‌ای به فرزندانتان می‌دهید، مساوات را بین آنان رعایت کنید و اگر من کسی را بر دیگری مقدم می‌داشتم، هر آینه زنان را مقدم می‌داشتم»[۲۴۷].

در سیره علی(ع) نقل شده است که ایشان هر صبح بر سر همه فرزندان و نواده‌های خویش به یک میزان دست محبت می‌کشید[۲۴۸]. امام صادق(ع) نیز به محبت و خدمت به دخترها سفارش کرده و فرموده‌اند: «دختران به منزله حسنه‌اند و پسران در حکم نعمت؛ خداوند پاداش و جزا را در برابر حسنه‌ها می‌دهد، اما درباره نعمت‌ها بازخواست خواهد کرد»[۲۴۹].

اسلام دین تعادل است؛ از این رو پیروان خویش را از هر گونه افراط و تفریط برحذر داشته است و ضمن اینکه در امر تربیت، توجه و محبت به فرزندان را از وظایف اصلی والدین شمرده، به آنها توصیه کرده است که از افراط و تفریط در محبت به فرزندان خود بپرهیزند. امام صادق(ع) در این باره می‌فرماید: «بدترین پدران، کسانی‌اند که نیکی به فرزندان، آنان را به افراط بکشاند»[۲۵۰]؛ زیرا محبت به فرزند زمانی مفید و کارساز خواهد بود که از اعتدال خارج نگردد و به افراط و تفریط کشیده نشود[۲۵۱].

وفای به عهد

در فرهنگ قرآنی و نظام اخلاقی اسلام، وفای به عهد اهمیت ویژه‌ای دارد؛ تا جایی که در قرآن کریم از ویژگی‌های انسان مؤمن شمرده شده است: ﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ[۲۵۲] و در آیه دیگر به صراحت، دستور به وفای به عهد می‌دهد: ﴿وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا[۲۵۳] اسلام با توجه به اهمیتی که برای وفای به عهد قائل است، پدران و مادران را موظف کرده به وعده‌هایی که به فرزندان خود می‌دهند، عمل کنند. رسول گرامی(ص) در این باره فرموده‌اند: «اگر به کودکانتان وعده دادید، به آن وفا کنید؛ زیرا آنان می‌پندارند که روزی‌شان به دست شماست. به راستی خداوند بر هیچ چیز آن چنان خشم نمی‌گیرد که به خاطر زنان و کودکان»[۲۵۴].

اولین ره‌آورد عمل نکردن والدین به وعده‌هایشان، پیدایش روحیه نفاق و دروغ‌گویی در کودکان است؛ زیرا کودکان بیشتر از رفتار و عملکرد والدین درس می‌گیرند تا از سخنان آنها. بنابراین احساس می‌کنند که دروغ گفتن زشت نیست و وفای به عهد و پیمان را ضروری نمی‌دانند. کلیب صیداوی نقل می‌کند که امام کاظم(ع) فرمود: هنگامی که به فرزندانتان وعده دادید، وفا کنید؛ همانا کودکان چنان می‌پندارند که شما به آنها روزی می‌دهید. خداوند متعال برای هیچ چیزی به اندازه [ضایع کردن حق] زنان و کودکان خشمگین نمی‌شود[۲۵۵].[۲۵۶]

آموزش

حق آموزش فرزندان، شامل آموزش خواندن و نوشتن، آموزش نظامی، آداب غذا خوردن و آموزش علوم و معارف اسلامی است که هر یک را جداگانه بررسی خواهیم کرد:

آموزش خواندن و نوشتن: یکی از حقوقی که فرزند بر پدر دارد، بهره‌مند شدن از نعمت خواندن و نوشتن است. برای ادای این حق، پدر یا خود باید به این کار اقدام کند و یا هزینه‌ای را صرف آموزش فرزند خود کند. پیامبر اکرم(ص) در این باره فرموده‌اند: «فرزند سه حق بر پدر دارد: نام خوبی برایش انتخاب کند، نوشتن به او یاد دهد و پس از بلوغ، زمینه ازدواج او را فراهم سازد»[۲۵۷].

در روایتی حضرت علی(ع) از پدران خواسته‌اند که فرزندان خویش را به علم‌آموزی و دانش‌اندوزی وادار کنند: «فرزندانتان را به طلب دانش برانگیزید»[۲۵۸]. حضرت امام علی بن الحسین(ع) نیز فرموده است: «... و اما حق کودک (خردسال) آن است که بر وی رحمت آری و در تربیت فکری و تعلیمش بکوشی»[۲۵۹].

آموزش نظامی: یکی از برنامه‌های جامعه اسلامی، حفظ توان و استعداد رزمی و دفاعی در برابر دشمنان است؛ زیرا خطر تهاجم نظامی دشمن همیشه وجود دارد و به تعبیر قرآن کریم ﴿وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ[۲۶۰].

از این جهت معصومین(ع) ضمن پرورش ابعاد مختلف وجودی فرزندان خویش، به دلیل این نیاز جامعه، آداب و فنون رزم را نیز به آنان تعلیم می‌دادند. در مکتب اسلام، آموزش شنا، اسب‌سواری و تیراندازی برای فرزندان، یک تکلیف دینی و از جمله حقوق آنها به شمار می‌آید. پیامبر(ص) فرموده‌اند: «حق فرزند بر پدر، آن است که فرزند را با کتاب خدا آشنا سازد و تیراندازی و شنا به او بیاموزد»[۲۶۱]. حضرت علی(ع) نیز در روایتی از پیامبر(ص) نقل می‌کنند: «شنا تیراندازی را به فرزندان خود تعلیم دهید»[۲۶۲].

آموزش آداب غذا خوردن: یکی دیگر از وظایف والدین، آموزش آداب غذا خوردن است که در آموزه‌های اسلامی به آنها اشاره شده است؛ از جمله: شستن دست‌ها پیش از نشستن بر سر سفره، چهار زانو نشستن بر سر سفره، گفتن ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ پیش از غذا خوردن، کوچک برداشتن لقمه غذا و پرهیز از پرخوری. حضرت علی(ع) ضمن دستوراتی به امام حسن(ع) فرمودند: «فرزندم! آیا به تو چهار مطلب یاد ندهم که با عمل به آنها از دارو و درمان بی‌نیاز شوی؟

هیچ‌گاه بر سر سفره غذا منشین مگر آنکه گرسنه باشی؛ از سر سفره غذا بلند مشو مگر آنکه هنوز به غذا میل داشته باشی؛ غذا را خوب بجو و پیش از خواب به دستشویی برو.»..[۲۶۳]. امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) نقل می‌کنند: مردی که خانواده خود را هنگام غذا خوردن بر گرد سفره می‌نشاند و غذایی پیش روی خود می‌گذارد و در آغاز غذا خوردن، نام خدا را می‌برد و خانواده نیز خدا را یاد می‌کنند و در آخر نیز خدا را حمد و سپاس می‌گویند؛ پس چون سفره جمع شود، مشمول آمرزش و غفران الهی قرار گیرند[۲۶۴].

امام حسن(ع) در خصوص آداب غذا خوردن می‌فرمایند: شستن دست‌ها پیش از خوردن غذا، فقر و اندوه را برطرف می‌کند. هنگام غذا خوردن، بر هر مسلمان فرض است که دوازده نکته را رعایت کند که چهارتای آنها فرض است و چهار مورد دیگر سنت و چهار نکته آن از موارد ادب. فرض‌ها: معرفت، رضا، بسم الله گفتن و شکر کردن؛ سنت‌ها: وضو گرفتن، به جانب چپ نشستن، با سه انگشت غذا خوردن[۲۶۵].

آموزش علوم و معارف اسلامی: عرضه صحیح معارف دینی، متناسب با نیازهای کودکان و نوجوانان، نقش مهمی در سرنوشت آنها دارد. از این رو والدین وظیفه دارند احکام دین را به فرزندان خود بیاموزند. در تعالیم اسلامی، سیر آموزش مسائل دینی مرحله‌بندی شده است که از مجموع آنها به دست می‌آید که والدین وظیفه دارند پیش از اینکه فرزندشان به سن بلوغ برسد، با شیوه‌های مختلف تربیتی، او را با فرایض دینی آشنا سازند. ابن عباس از پیامبر اکرم(ص) نقل می‌کند: «اولین کلمه‌ای که بر زبان فرزندانتان می‌گذارید (به آنها یاد می‌دهید) ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ[۲۶۶] باشد...»[۲۶۷].

از امام صادق(ع) در این باره روایت شده است: کودک را تا هفت سالگی به حال خود می‌گذارند؛ پس چون هفت سالش تمام شد، به او گفته می‌شود که صورت و دستانت را بشوی و چون چنین کرد، بار دیگر رهایش می‌کنند تا اینکه نه ساله شود؛ پس چون نه سالش تمام گشت، وضو یادش دهند و برای وضو گرفتن [اگر سرپیچی کند] او را بزنند. همچنین به نماز وادارش می‌سازند و در خواندن نماز [اگر سر باز زند] او را تنبیه کنند. پس چون وضو و نماز یاد گرفت، خداوند پدر و مادرش را خواهد بخشید انشاءالله[۲۶۸]. از پیامبر اکرم(ص) در اهمیت آموزش نماز به فرزندان روایت شده است: فرزندان خود را با زبان به نماز و وضو عادت دهید و چون به ده سالگی رسیدند، آنها را برای واداشتن به نماز بزنید، ولی از سه ضربه تجاوز نکنید[۲۶۹].

یکی از وظایف پدر و مادر در زمینه مسائل دینی، اهمیت دادن به نماز فرزندان است. در آیات فراوانی بر این مهم تأکید شده است؛ از جمله در سوره لقمان که می‌فرماید: ﴿يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ[۲۷۰].

امامان معصوم(ع) در زمینه روزه گرفتن فرزندان نیز توصیه‌هایی کرده‌اند؛ از جمله فرموده‌اند در ماه رمضان اگر کودک طاقت روزه گرفتن داشته باشد، او را به روزه گرفتن تشویق کنید و اگر در میان روز گرسنگی به او فشار آورد، افطارش دهید؛ زیرا روزه در ماه رمضان سپر از آتش است و باید فرزندان خود را از آتش سوزان جهنم حفظ کنید.

یکی دیگر از آموزه‌های اسلامی که پیشوایان معصوم(ع) ضمن عنایت ویژه‌ای که خود به آن داشتند، فرزندانشان را نیز به آن سفارش می‌کردند، آموزش قرآن است. ایشان آموزش قرآن را از حقوق مسلم فرزندان می‌دانستند که والدین، یا خودشان باید به آنها آموزش دهند و یا برای آنها معلم بگیرند. پیامبر اکرم(ص) در این باره فرموده‌اند: «حق فرزند بر پدر آن است که به او قرآن بیاموزد»[۲۷۱]. آن حضرت در روایت دیگری، حق دختر بر پدر را تعلیم سوره نور دانسته‌اند و می‌فرمایند: «حق فرزند بر پدر، آن است که اگر دختر بود، سوره نور را به او تعلیم دهد»[۲۷۲].[۲۷۳]

احترام و تکریم فرزند

در سیره معصومان(ع) تکریم و احترام کودکان، به شیوه‌های مختلف صورت می‌گیرد؛ از جمله ایستادن و استقبال از فرزندان هنگام ورود آنها به مجالس، سلام کردن به کودکان، با احترام صدا زدن آنها و عیادت از کودکان مریض. در نظام تربیتی اسلام، تکریم و شخصیت دادن به فرزندان، اهمیت ویژه‌ای دارد. پیامبر گرامی اسلام(ص) در این باره می‌فرمایند: «فرزندان خود را احترام کنید و آدابشان را نیکو گردانید که مورد رحمت و بخشش قرار خواهید گرفت»[۲۷۴].

سلام کردن به کودکان: سلام کردن به کودکان، نشانه تواضع و بزرگی و ارج نهادن به شخصیت کودکان و از اخلاق پیامبران است؛ زیرا پیامبر اکرم(ص) با آن شخصیت و عظمت الهی، به کودکان سلام می‌کردند و فرموده‌اند: پنج چیز است که من تا لحظه مرگ، آنها را فراموش نمی‌کنم... یکی از آنها سلام گفتن به کودکان است، تا این رفتار پس از من [در میان مسلمانان] سنت گردد[۲۷۵]. مردی با حسین بن علی(ع) روبه‌رو شد و (در اولین کلام) از حضرت احوال‌پرسی کرد و از خداوند برای آن جناب عافیت خواست. حضرت در جواب فرمود: «سلام، قبل از سخن گفتن است. خداوند تو را عافیت دهد!» سپس فرمود: «به کسی اجازه سخن گفتن ندهید تا سلام کند»[۲۷۶].

خطاب نیکو: یکی دیگر از مظاهر تکریم فرزندان، انتخاب نام نیک و صدا زدن آنها با اوصاف و القاب نیکوست. رسول اکرم(ص) در این باره فرموده‌اند: «وقتی نام فرزندتان را می‌برید، او را گرامی بدارید و جای نشستن او را وسیع قرار دهید و به او رو ترش مکنید»[۲۷۷]. ایشان در حدیث دیگری نیز بر گذاشتن القاب شایسته بر فرزندان تأکید کرده، می‌فرمایند: پیش از آنکه لقب‌ها [ی زشت] به فرزندانتان غلبه یابد، لقب‌ها و کنیه‌ها [ی خوب] بر آنان بگذارید و با القاب نیکو خطاب کنید[۲۷۸]. حضرت زهرا(س) که از طرف رسول خدا(ص) با جملاتی سرشار از محبت مانند: «فِدَاهَا أَبُوهَا»[۲۷۹] و «إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي»[۲۸۰] می‌شدند، فرزندان خویش را نیز به زیبایی «قُرَّةُ عَيْنِي وَ رَيْحَانَتِي وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي»[۲۸۱] می‌خواندند.

عیب‌جویی نکردن از کودکان: چشم‌پوشی کردن از اشتباهات و نادیده گرفتن عیوب فرزندان، از دیگر راه‌های احترام به آنها است. هشام بن عروه از پدر خود نقل می‌کند: روزی مردی در حضور پیامبر(ص) به دلیل عملی که فرزندش انجام داده بود، از او عیب‌جویی کرد. پیامبر(ص) به وی فرمود: «إِنَّمَا إبْنُكَ سَهْمٌ مِنْ كِنَانَتِكَ»؛ «فرزندت تیری از تیرهای تیردان توست»[۲۸۲].

استقبال از فرزندان هنگام ورود آنها به مجلس: در سیره پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) دیده می‌شود که ایشان به طور معمول، هنگام ورود افراد به مجلس به احترام آنها می‌ایستادند و برای آنها جا باز می‌کردند. روایت شده است: پیامبر(ص) نشسته بود که حسنین(ع) به طرف آن حضرت آمدند. پیامبر(ص) وقتی آنها را دید، به احترام ایشان ایستاد. چون دو کودک به کندی حرکت می‌کردند، پیامبر(ص) به استقبال آنها رفت و آنها را بر دوش خود سوار کرد و فرمود: چه مرکب خوبی دارید و چه سواران خوبی هستید[۲۸۳]. فاطمه(س) نزد پیامبر(ص) می‌آمد، پدر بزرگوار ایشان به احترام دختر خود می‌ایستاد و او را در جای خویش می‌نشاند[۲۸۴].[۲۸۵]

تعلیم و تربیت فرزندان در نوجوانی

در دوره نوجوانی، نوع ارتباط میان والدین و فرزند، در شکل‌گیری و چگونگی هویت فرزندان مؤثر است[۲۸۶]. با رشد طبیعی نوجوان، جستجوی معنوی وی برای دستیابی به معنای زندگی نیز آغاز می‌شود. موضوعات مربوط به رشد اخلاقی و معنوی، در محور تحولات فرهنگی زندگی نوجوان است. از نظر پیاژه، رشد اخلاقی، به معنای احترام به قوانین عدالت اجتماعی است[۲۸۷]. این مرحله از دوران رشد فرزند، مرحله‌ای تعیین کننده و حساس در سرنوشت اوست. به همین دلیل، اسلام توجه و عنایت خاصی به آن داشته است. امام علی(ع) در اهمیت این مرحله از زندگی می‌فرماید: اطاعت از فرامین و دستورات را به مدت هفت سال بر او واجب ساز؛ پس اگر نجات یافت که چه نیکوست، و گرنه خیری در او نیست[۲۸۸].

وظیفه والدین است که در این هفت سال، مقدمات آموزش و یادگیری کودکان را فراهم سازند و قوانین، مقررات و مهارت‌های لازم را به او بیاموزند. در این دوره با نظارت بر رفتار فرزند، باید مسئولیت‌ها و نقش‌های مختلف را به او آموخت و با تربیت صحیح، او را برای مرحله وزارت که دوره جوانی است، آماده کرد. حضرت علی(ع) در نامه‌ای به فرزندش، امام حسن(ع) نوشته است: قلب نوجوان چونان زمین کاشته نشده، آماده پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده می‌شود. پس در تربیت تو شتاب کردم پیش از آنکه دلت سخت شود و عقل تو به چیز دیگری مشغول گردد تا به استقبال کارهایی بروی که صاحبان تجربه، زحمت آزمون آن را کشیده‌اند و تو را از تلاش و یافتن بی‌نیاز ساخته‌اند[۲۸۹]. از جمله وظایف والدین در این مرحله، می‌توان به تربیت قوام‌بخش، آموزش احترام و تکریم، مشورت، انتخاب و کنترل دوستان اشاره کرد که به تبیین هر یک از آنها می‌پردازیم.

بسیاری از پیروزی‌ها و شکست‌های دوران بزرگسالی، ریشه در کمال تربیت یا سوء تربیت در دوره کودکی و نوجوانی دارد. در اهمیت آن، امام علی بن الحسین(ع) فرموده است: حق فرزندت این است که بدانی او جزئی از وجود تو است و در دنیا با هر خیر و شری که دارد، به تو منسوب است و تو در حُسن تربیت، راهنمایی‌اش به خدا، کمک به او در اطاعت از تو و ایجاد روحیه فرمان‌پذیری در وی مسئولی و در این زمینه پاداش یا کیفر داری؛ پس با وی چنان رفتار کن که در دنیا آثار نیک تربیتت مایه سرافرازی و زینت تو باشد و در آخرت به سبب انجام وظیفه، در پیشگاه الهی معذور باشی[۲۹۰].

امام صادق(ع) در این باره فرموده‌اند: «حق فرزند بر پدر سه چیز است: دایه و مربی خوب برایش انتخاب کند؛ نام خوبی بر او بگذارد»[۲۹۱]. حضرت علی(ع) نیز ضمن سفارشی به امام حسین(ع) ادب را بهترین میراث والدین معرفی کرده، می‌فرماید: «ادب، بهترین میراث است»[۲۹۲]. امام حسن مجتبی(ع) به یکی از فرزندانش می‌فرماید: پسرم! با احدی برادری مکن تا زمانی که بدانی به چه جاهایی می‌رود و با چه افرادی نشست و برخاست می‌کند و چون خوب بر احوالش آگاه شدی و معاشرتش را پسندیدی، با او برادری کن تا او را از لغزش بازداری و در تنگ‌دستی به او یاری رسانی[۲۹۳].

والدین در این مرحله، تربیت فرزند را در ابعاد مختلف دینی و معنوی، عاطفی، اجتماعی، جنسی و اقتصادی برعهده دارند. در این قسمت، به بررسی هر یک از حیطه‌های تربیت در سیره معصومین(ع) خواهیم پرداخت[۲۹۴].

یکی از آداب بسیار مهم و مؤثر در تربیت فرزند، توجه به زمان مناسب برای برنامه‌های تربیتی است. در سخنی از امام صادق(ع) به این مهم اشاره شده است، آنجا که فرمودند: «الْغُلَامُ يَلْعَبُ سَبْعَ سِنِينَ وَ يَتَعَلَّمُ الْكِتَابَ سَبْعَ سِنِينَ...»؛ «پسر باید هفت سال بازی کند و هفت سال سواد بیاموزد.»..[۲۹۵]. آموزش خواندن و نوشتن، کنایه از آموزش‌های مختلف مورد نیاز فرزند است که شروع رسمی آن از ۷ سالگی و نوجوانی است که بخشی بر عهده مدرسه و بخشی بر عهده پدر و مادر و بخشی بر عهده جامعه است که هر سه در این کار دخیل هستند. امام حسن(ع) نیز به فراگیری علوم توسط فرزندان خود و برادرزادگانش تأکید داشت و خطاب به ایشان می‌فرمود: «إِنَّكُمْ صِغَارُ قَوْمٍ وَ يُوشِكُ أَنْ تَكُونُوا كِبَارَ قَوْمٍ آخَرِينَ فَتَعَلَّمُوا الْعِلْمَ فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ أَنْ يَحْفَظَهُ فَلْيَكْتُبْهُ وَ لْيَضَعْهُ فِي بَيْتِهِ»[۲۹۶]؛ «شما اکنون نونهالان جامعه هستید و امید است در آینده نزدیک از بزرگان جامعه شوید، پس علم بیاموزید و هرکس می‌تواند آن را حفظ کند و بنویسد و در منزل قرار دهد».

تعلیم و تربیت در تمام دوران زندگی لازم و راهگشاست و انسان بدان نیازمند است، ولی بهترین زمان یادگیری و آموزش و تأثیر و بهره‌مندی از آن در تربیت کودک، دوران نوجوانی است. امیر مؤمنان در این باره می‌فرمایند: «الْعِلْمُ فِي الصِّغَرِ كَالنَّقْشِ فِي الْحَجَرِ»[۲۹۷]؛ «علم‌آموزی در کودکی مانند نقشی است که بر روی سنگ کنده شود». که والدین در برابر انجام صحیح آن اجر می‌برند و در صورت سهل‌انگاری دچار کیفر خواهند شد.

در سیره و روش امیر مؤمنان(ع) توجه به این دوران و اهمیت آموزش در نوجوانی به خوبی نمایان است، آنجا که خطاب به فرزندش می‌نویسد: «قطعاً دل جوان همانند زمین خالی است، هر بذری در آن ریخته شود، می‌پذیرد؛ بنابراین پیش از آنکه دلت سخت شود و مغزت گرفتار گردد، اقدام به ادب‌آموزی تو کردم»[۲۹۸].[۲۹۹]

تربیت اعتقادی

اعتقادات، بخشی از دین اسلام را تشکیل می‌دهند؛ از این رو دین‌داری در سطحی پذیرفته می‌شود که درصد بالایی از اعتقاد را به دنبال خود داشته باشد. میل به مذهب و امور دینی و اخلاقی، امری فطری و خدادادی است که در کودکان و نوجوانان نیز وجود دارد. خداوند در قرآن کریم به این بُعد وجودی انسان اشاره فرموده است: ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۳۰۰].

پیامبر اکرم(ص) در این باره می‌فرمایند: هر کودکی با فطرت خدایی تولد می‌یابد و این پدر و مادر او هستند که او را از مسیر فطرت سلیم خود (اسلام) منحرف ساخته، یهودی و نصرانی بار می‌آورند[۳۰۱].

امیرمؤمنان علی(ع) نیز در آخرین وصیت خویش به فرزندانش می‌فرماید: خدا را خدا را درباره نماز! که نماز بهترین عمل و ستون دین شماست[۳۰۲]. این سفارش، گویای تأثیر نماز در رشد، تعالی و تربیت صحیح فرزند است. روزی ابو عبدالرحمن عبدالله بن حبیب سلمی به یکی از فرزندان امام حسین(ع) سوره حمد را آموخت. همین که وی این سوره را برای پدر خود، خواند آن حضرت به ابو عبدالرحمن هزار دینار و هزار جامه نو عطا کرد و دهانش را پر از درّ ساخت. چون علت این بخشش را از وی جویا شدند، فرمود: «آنچه را که من به وی بخشیدم، در برابر این امر، یعنی تعلیم سوره حمد، بسیار ناچیز است»[۳۰۳].

والدین علاوه بر تأمین نیازهای زیستی و معیشتی فرزندان، مسئولیت تربیت دینی آنها را نیز بر عهده دارند. منظور از تربیت دینی، ایجاد روحیه و میل مذهبی در کودک نیست؛ زیرا این میل مانند غرایز دیگر به صورت تکوینی، در وجود او نهاده شده است و نیازی به ایجاد ندارد؛ بلکه پدر و مادر وظیفه زمینه‌سازی برای شکوفایی این امر فطری و سپس تقویت آن را برعهده دارند؛ چنان که معصومان(ع) بر تربیت دینی فرزندان خود، مراقبت داشته‌اند.

در این خصوص به مستنداتی در سیره ائمه(ع) اشاره می‌کنیم. علی بن حسین(ع) به کودکان دستور می‌داد نماز مغرب و عشا را با هم بخوانند و می‌فرمود: «این بهتر از آن است که بخوابند و نماز عشا را خواب بمانند»[۳۰۴]. امام صادق(ع) هنگام داخل شدن ماه رمضان، فرزندانش را سفارش می‌کرد و می‌فرمود: خود را به زحمت بیندازید و بکوشید؛ زیرا در این ماه، روزی تقسیم می‌شود و تقدیر انسان‌ها در این ماه رقم می‌خورد و در این ماه شبی است که عمل در آن شب، برتر از عمل هزار ماه است[۳۰۵].

آن حضرت همچنین در خصوص واداشتن کودکان به تمرین و تکرار در انجام امور دینی می‌فرمایند: ما کودکان خود را در هفت سالگی به روزه گرفتن، به اندازه توان آنها، تا نصف روز یا کمتر یا بیشتر، دستور می‌دهیم. هرگاه گرسنگی و تشنگی بر آنها غلبه کرد، افطار می‌کنند تا برای روزه گرفتن در بلوغ آمادگی پیدا کنند و توان روزه‌داری بیابند[۳۰۶].

امام سجاد(ع) در کتاب رسالة الحقوق، آشنا کردن فرزندان با خدا را یکی از مسئولیت‌های بزرگ والدین معرفی کرده و فرموده‌اند: «و تو در قبال سرپرستی فرزند خود مسئولیت داری که او را خوب تربیت کنی و پروردگارش را به او بشناسانی»[۳۰۷].

والدین علاوه بر آشنا کردن فرزندان با مبدأ هستی، وظیفه دارند مسائل مربوط به معاد و رستاخیز را نیز به او بیاموزند. روایت شده است: امام سجاد(ع) کودکانی را که نزد او بودند وامی‌داشت تا نماز ظهر و عصر، مغرب و عشا را با هم بخوانند. وقتی به ایشان اعتراض شد، فرمودند: «این کار بهتر از آن است که به کار دیگری مشغول شوند و نماز را ضایع کنند»[۳۰۸].

با توجه به مطالب ذکر شده، یاد معاد، یک محرک نیرومند و قوی است که نوجوانان را نه تنها به سوی ارزش‌های انسانی هدایت می‌کند، بلکه استعداد آنان را برای بهسازی و آبادی زندگی دنیوی و اخروی، بیش از پیش می‌پروراند و شکوفا می‌سازد؛ زیرا آنان به این باور می‌رسند که باید در جهان آخرت از عهده پاسخ‌گویی در قبال اعمال خوب و بد خود برآیند. نیز می‌آموزند که نباید در دنیا سربار دیگران باشند.

آنها در سایه یاد معاد، آزاد، مستقل و با عزت خواهند زیست و توانشان را به کار خواهند گرفت تا با استفاده از نعمت‌های الهی، زندگی شرافتمندانه‌ای داشته باشند و با بهره‌گیری از این نعمت‌ها، سعادت اخروی را نیز فراهم خواهند ساخت[۳۰۹]. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: به فرزندان خود نماز بیاموزید و هنگامی که هشت ساله شدند، آنها را برای نماز بازخواست کنید[۳۱۰].[۳۱۱]

در باب آموزش کودک و نوجوان در موضوعات مختلف مرتبط با معارف دین، امیرمؤمنان روش و اولویت‌های خاص خود را در آموزش به فرزندان این‌گونه بیان می‌فرمایند: «رأیم بر این شد که ابتدا کتاب خدا و تأویلش را به تو بیاموزم، و قوانین و احکام اسلام و حلال و حرامش را به تو تعلیم دهم، و به غیر آن توجه ننمایم»[۳۱۲].

همچنین از قرآن کریم و سفارشات لقمان حکیم به فرزندش که الگویی راهگشا برای دانستن راه و موضوعات شایان توجه و مهم در عرصه تربیت کودک و نوجوان است، این ویژگی‌ها به خوبی قابل برداشت است. هنگامی که لقمان مورد عنایت خدا قرار گرفت و خداوند حکمتش را به او آموخت ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ...[۳۱۳] در مقام شکر، فرزندش را مخاطب قرار داد و به شاخص‌هایی مهم، در جنبه‌های گوناگون زندگی موعظه کرد. ما نیز به اندازه وسع این مجموعه به این مواعظ می‌پردازیم:

یکم: یکتاپرستی: نخستین آموزش و سفارش تربیتی لقمان به فرزندش، آموزه‌هایی اعتقادی است که قرآن آن را این چنین نقل می‌کند: ﴿وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ[۳۱۴]. امام سجاد(ع) نیز در بیان حق فرزند نسبت به والدین فرمودند: «وَ الدَّلَالَةِ إِلَى رَبِّهِ وَ الْمَعُونَةِ لَهُ عَلَى طَاعَتِهِ»[۳۱۵]؛ «و راهنمایی و شناساندن پروردگارش و یاری کردن فرزند در اطاعت و پیروی از خداوند».

پیام‌آور یکتاپرستی به پیروان خویش چنین سفارش می‌کنند: «إذا أفصح أولادكم فعلموهم ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ثم لا تبالوا متى مالوا، وإذا اثغروا فمروهم بالصلاة»؛ «هر گاه کودکانتان زبان گشودند، ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ را به آنان بیاموزید. سپس باکی نداشته باشید که چه وقت می‌میرند و هرگاه دندان شیری آنها افتاد، آنان را به نماز امر کنید».

امام صادق(ع) در حدیثی راهگشا برای والدین درباره چگونگی و زمان‌بندی و ثمرات آموزش معارف و اصول دین به فرزندان می‌فرمایند: «وقتی پسربچه به سن سه سالگی رسید به او می‌گویند: بگو: ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ - تا هفت مرتبه - بعد او را به حال خود می‌گذارند تا سه سال و هفت ماه و بیست روز از سن او بگذرد، آن‌گاه به او می‌گویند: بگو ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ تا هفت بار، و بعد دیگر کاری به او ندارد تا چهار سالش تمام شود، آن‌گاه به او می‌گویند: هفت بار بگو: «صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ» و بعد او را به حال خود می‌گذارند تا پنج سالش تمام شود، آن‌گاه از او می‌پرسند: دست راست و دست چپ کدام است؟ وقتی آنها را شناخت روی او را متوجه قبله می‌سازند و به او می‌گویند: سجده کن، و رهایش می‌کنند تا هفت سالش تمام شود. وقتی هفت ساله شد، به او می‌گویند: صورت و دست‌هایت را بشوی، و وقتی دست و روی خود را شست، به او می‌گویند: نماز بخوان، و بعد او را رها می‌کنند تا نه سالش تمام شود، و چون به سن کامل نه سالگی رسید آداب و ترتیب وضوی کامل و صحیح را به او می‌آموزند و از او می‌خواهند، و در صورت سرپیچی او را می‌زنند، و نیز او را دستور می‌دهند که نماز بخواند در صورتی که سرپیچی کرد او را تنبیه بدنی می‌کنند، و چون وضو و نماز را آموخت، خداوند عز وجل او و پدر و مادرش را مورد بخشش و عفو از گناهان قرار می‌دهد، إن شاء الله»[۳۱۶].

دوم. سپاس‌گزاری و نیکی به والدین: دومین اصل مهمی که والدین باید به فرزند بیاموزند، یادآوری زحمات والدین و شکرگزاری از والدین و نعمات پروردگار است که پدر و مادر یکی از آن نعمت‌ها هستند. امام سجاد، زین العابدین(ع) با اشاره به اینکه چون فرزند نمی‌تواند نیکی پدر و مادر را درباره خود پاداش دهد؛ از این رو پاداش ایشان را از خداوند متعال خواسته و می‌فرماید: «خداوندا! آن دو را پاداش ده، که مرا پرورده‌اند و از ثواب بهره‌مند گردان که مرا گرامی داشته‌اند و حق ایشان نگه دار، که مرا در خودی محافظت کرده‌اند»[۳۱۷].

خداوند در سوره لقمان می‌فرماید: ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ[۳۱۸]. پدر و مادر در رشد و تربیت کودک متحمل رنج و مشقت فراوان می‌شوند و کودک باید از ابتدا بیاموزد که هرکس به او احسان و خدمتی کرد، باید صاحب احسان را ارج و احترام کند.

مهم‌ترین رابطه‌ای که ممکن است بین دو انسان تحقق پیدا کند، رابطه فرزند با پدر و مادر است که نمایان‌گر وابستگی وجود فرزند به وجود والدین اوست. در اینجا نمی‌توان رابطه متقابل را ملاک ارزیابی افعال و رفتار آنها با یکدیگر قرار داد؛ زیرا هیچ‌گاه فرزند قادر نیست بر پدر و مادر خود تأثیری داشته باشد؛ مانند تأثیری که پدر و مادر در پیدایش فرزند خود دارند. وجود فرزند، بستگی به وجود والدین خود دارد، ولی وجود پدر و مادر هیچ وابستگی به وجود فرزندشان ندارد. بنابراین رابطه فرزند با پدر و مادر خود را نمی‌توان بر اساس قاعده عدل و قسط ارزش‌یابی کرد؛ زیرا اساس عدل و قسط بر این است که دو نفر یا بیشتر، با هم روابط متقابل، و در نتیجه، حقوق و تکالیف متقابل داشته باشند. هر جا حق و تکلیف متقابلی مطرح باشد، یک نوع تأثیر و تأثر متقابل نیز وجود دارد، اما تأثیری که پدر و مادر در به وجود آمدن فرزند خود دارند، به هیچ وجه برای فرزند نسبت به پدر و مادر خویش جبران‌پذیر نیست. به همین دلیل خداوند در قرآن کریم، پیوسته احسان به پدر و مادر را توصیه می‌کند و آن را ملاک ارزش، در رابطه فرزند با والدین قرار می‌دهد در هیچ آیه‌ای نداریم که فرزند باید با پدر و مادر خود به عدالت رفتار کند؛ زیرا چنان که اشاره شد تحقق عدالت در رابطه فرزند با والدین، ممکن نیست.

در آیه‌های بسیاری از قرآن به فرزندان توصیه شده است که به پدر و مادر خود احسان کنند که حق پدر و مادر بر فرزند، چنان بزرگ است که همانندی در دیگر افراد جامعه ندارد. البته ممکن است پدر و مادر غیر از حق پدری و مادری، حقوق دیگری نیز بر فرزند پیدا کنند که در افراد دیگر جامعه، همانند داشته باشد. اما اصل حقوق پدری و مادری، در جایی دیگر یافت نمی‌شود؛ از این رو وظایف و تکالیف فرزند نسبت به پدر و مادر در جایی دیگر نظیر ندارد[۳۱۹].

حقوق والدین بر فرزندان و وظایف فرزندان نسبت به والدین و احسان به آنها از مسائلی است که در قرآن کریم و کلام معصومین(ع) بر آن تأکید بسیاری شده است و تعبیرات جالبی دارد که اهمیت آن را به خوبی روشن می‌سازد، تا آنجا که در چهار آیه از قرآن کریم، پس از توحید قرار گرفته است و هیچ چیزی در بیان خداوند، این‌گونه مؤکد نبوده است:

  1. ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا[۳۲۰].
  2. ﴿وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا...[۳۲۱].
  3. ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا...[۳۲۲].
  4. ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا...[۳۲۳].

از این تعابیر، مکرر استفاده می‌شود که میان پرستش خدا و احسان به والدین ارتباطی عمیق و پیوندی محکم برقرار است. بی‌گمان بزرگ‌ترین نعمت، نعمت هستی و حیات است که در درجه نخست از ناحیه خداست و در مجرای قانون‌مندی الهی به پدر و مادر ارتباط می‌یابد و فرزند بخشی از وجود والدین است و سستی در ادای حقوق آنان و ترک وظایف فرزندی نسبت به ایشان، هم دوش و همتای شرک به خداست[۳۲۴]. در سیره معصومین(ع) نیز احترام به والدین در شیوه‌های متفاوت نمایان است. در روایات آمده است: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) أَتَتْهُ أُخْتٌ لَهُ مِنَ الرَّضَاعَةِ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهَا سُرَّ بِهَا وَ بَسَطَ مِلْحَفَتَهُ لَهَا فَأَجْلَسَهَا عَلَيْهَا ثُمَّ أَقْبَلَ يُحَدِّثُهَا وَ يَضْحَكُ فِي وَجْهِهَا ثُمَّ قَامَتْ وَ ذَهَبَتْ وَ جَاءَ أَخُوهَا فَلَمْ يَصْنَعْ بِهِ مَا صَنَعَ بِهَا فَقِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَنَعْتَ بِأُخْتِهِ مَا لَمْ تَصْنَعْ بِهِ وَ هُوَ رَجُلٌ فَقَالَ لِأَنَّهَا كَانَتْ أَبَرَّ بِوَالِدَيْهَا مِنْهُ»[۳۲۵]؛ آیات گذشته، از مطلق احسان سخن گفته و احسان خاصی را مطرح نکرده است. بنابراین هر نوع احسانی را شامل می‌شوند؛ اما در آیه‌ها و روایات متعدد دیگر، احسان خاصی را می‌بینیم و مصادیق آن را مشاهده می‌کنیم که می‌توان آنها را به دو دسته تقسیم کرد:

  1. احسان در روابط کلامی: در روابط کلامی، باید لحن و آهنگ صدای فرزندان در مقابل والدین آرام و پایین‌تر[۳۲۶] از آنها و در عین حال مهربانانه باشد. هرگونه آزار و پرخاشگری لفظی نسبت به والدین نامناسب اعلام شده است، حتی قرآن به فرزندان توصیه می‌کند که «اُفٍّ» به آنها نگویید[۳۲۷] و با آنها با احترام و بزرگوارانه صحبت کنید[۳۲۸]. همچنین دستور داده شده است که آنها را با نامشان صدا نکنند[۳۲۹]، بلکه با کلماتی مانند مادر و پدر آنها را خطاب نمایند و افزون بر اینکه خود فرزند نباید با والدین با بدی صحبت کند، باید نیکو سخن بگوید و به گونه‌ای عمل کند که زمینه اهانت کلامی به والدین فراهم نشود[۳۳۰]. همچنین فرزند باید همواره آنان را مشمول دعای خود کند[۳۳۱] و طلب مغفرت برای آنان در زمان حیات و ممات بنماید[۳۳۲].
  2. احسان در روابط غیر کلامی: قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ[۳۳۳].

بنابر آیه مذکور شایسته است که شخص، از ثلث مال خود نیز چیزی افزون بر حق الارث، برای والدین قرار دهد که نوعی احسان مالی به والدین و شاهد بر اهمیت حق آنان است. خداوند در آیه‌ای دیگر نیز می‌فرماید: ﴿يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ[۳۳۴].

در این آیه، پیش از همه، نام پدرومادر را به میان می‌آید که اگر نیازی داشته باشند، بر همه مقدم هستند. در روابط غیر کلامی نیز، مهم‌ترین رفتار، فروتنی در برابر والدین است. قرآن با استعاره‌ای زیبا افراد را به نهایت فروتنی در برابر والدین دعوت می‌کند: ﴿وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ[۳۳۵].

به همین جهت مناسب نیست فرزند جلوتر از والدین راه برود[۳۳۶]، پیش از آنان بنشیند[۳۳۷] و به آنها تکیه دهد[۳۳۸]. نگاه فرزند به والدین نباید خیره[۳۳۹] و تند و از سر خشم باشد؛ هرچند به او ستم کرده باشند[۳۴۰] که در این صورت نمازش قبول نیست. در مقابل اگر، والدین را از روی دوستی نگاه کند، عمل او عبادت محسوب می‌شود[۳۴۱] و در این حالت، درهای رحمت الهی گشوده می‌شود[۳۴۲]. بوسیدن والدین نیز عبادت به حساب می‌آید[۳۴۳]. معمولاً هر چه والدین به پیری نزدیک می‌شوند، به مشکلات و بیماری‌های روز افزونی دچار می‌شوند؛ از این رو بر رسیدگی به والدین در دوران پیری تأکید شده است[۳۴۴] تا جایی که پیش از اظهار نیاز از سوی والدین، فرزندان باید به دنبال رفع نیازهای آنان باشند[۳۴۵] و در صورت عدم توانایی مالی و جسمی، پرداخت دین و وفای به نذرهای آنان از حقوق ایشان است[۳۴۶]. فرزندان همچنین باید در هر حال شکرگزار و مطیع و خیرخواه پدر و مادر باشند[۳۴۷].

نکات پنج‌گانه در پایان بحث به نکاتی اشاره می‌شود که از خلال بحث نیز روشن می‌شود، اما در عین حال به دلیل اهمیت آنها را متذکر می‌شویم.

۱. وظایف فرزندان نسبت به والدین تقدس دارد؛ به گونه‌ای که رسول خدا(ص) می‌فرماید: «رِضَى الرَّبِ فِي رِضَى الْوَالِدَيْنِ وَ سَخَطُ الرَّبِ فِي سَخَطِ الْوَالِدَيْنِ‌»[۳۴۸]؛ «رضایت خداند بر سایه رضایت والدین و خشم و ناخشنودی پروردگار در اثر نارضایتی والدین است».

۲. گستردگی وظایف فرزندان، نسبت به والدین در همه زندگی تا پایان عمر و حتی پس از مرگ آنها ادامه دارد؛ لذا رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «آقای نیکوکاران در روز قیامت مردی است که بعد از درگذشت پدر و مادر خود به آنان نیکی کند»[۳۴۹].

حضرت در مورد مصادیق نیکی کردن به والدین بعد از فوت آنها فرمودند: «آری، دعا کردن برای آنها و آمرزش خواستن برایشان و اجرا کردن وصیت‌هایشان و صله رحم کردن و احترام گذاشتن به خویشان آنها و به دوستان آنها»[۳۵۰].

امام هادی(ع) به متوکل فرمود: «وَ اللَّهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) يَحُجُّ عَنْ أَبِيهِ وَ أُمِّهِ وَ عَنْ أَبِ رَسُولِ اللَّهِ‌(ص) حَتَّى مَضَى وَ وَصَّى الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ(ع) بِمِثْلِ ذَلِكَ وَ كُلُّ إِمَامٍ مِنَّا يَفْعَلُ ذَلِكَ»[۳۵۱]؛ «به خدا سوگند امیر مؤمنان در زمان حیاتش به جای پدر و مادرش و به نیابت از پدر پیامبر خدا، حج انجام می‌داد و به امام حسن و امام حسین(ع) نیز همین‌گونه وصیت کرد و هر امامی از ما همین سیره را ادامه می‌دهد».

زنده نگاه داشتن یاد و خاطره و راه و رسم و اهداف صحیح والدین نیز از مصادیق احسان و سپاسگزاری و حق‌شناسی از ایشان است. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «زین العابدین بر پدرش چهل سال گریست و در این مدت روزها را روزه داشت و شب‌ها به عبادت بر پا بوده هنگام افطار که می‌رسید خدمتگزارش غذا و آب حضرت را می‌آورد و در مقابلش می‌گذاشت و عرض می‌کرد: آقا بفرمایید میل کنید. می‌فرمود: «فرزند رسول خدا گرسنه کشته شد؛ فرزند رسول خدا تشنه کشته شد». آن قدر این جمله‌ها را تکرار می‌کرد و می‌گریست تا غذایش از آب دیدگانش‌تر می‌شد و آب آشامیدنی حضرت با اشکش می‌آمیخت. حال آن حضرت چنین بود تا به خدای عزوجل پیوست»[۳۵۲].

۳. این وظایف برای فرزندان بدون قید و شرط است، به گونه‌ای که اگر والدین از لحاظ دینی گمراه باشند، یا حقوق فرزند را رعایت نکنند، باز هم مسئولیت فرزندان، نسبت به آنها ساقط نمی‌شود و عذر فرزندان در این باره پذیرفته نمی‌شود[۳۵۳]. قرآن در این مورد می‌فرماید: ﴿وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا...[۳۵۴].

امام باقر(ع) نیز در این باب فرمودند: «سه چیز است که خداوند عزوجل درباره آنها به هیچ کس اجازه مخالفت نداده است؛ برگرداندن امانت به صاحبش نیک باشد یا بد، وفای به عهد با نیک و بد و نیکی به پدر و مادر نیک باشند یابد»[۳۵۵].

۴. در آیات متعددی خداوند متعال، اطاعت والدین و احسان به آنها را بعد از توحید ذکر می‌فرماید؛ یعنی این‌گونه به نظر می‌رسد که در پیشگاه الهی، مهم‌تر از همه مسائل، توجه به توحید و یگانگی ذات اقدس پروردگار و بعد از آن، حرمت گذاشتن به والدین است. اما همین والدین با همه ارج و قربی که دارند، اگر بخواهند در حریم الهی وارد شوند و فرزند خود را به شرک سفارش کنند یا او را به ترک واجب یا ارتکاب حرامی وادار نمایند، اطاعت‌پذیری مفهومی ندارد: ﴿وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا...[۳۵۶]. با اینکه در معصیت خالق، نباید از مخلوق اطاعت کرد، ولی با این همه فرزندان اجازه ندارند در مصاحبت و سلوک با پدر و مادر، از مسیر معروف و پسندیده خارج شوند[۳۵۷].

۵. قرآن کریم ضمن تأکید بر بزرگی حق والدین و لزوم جبران آن، زحمت‌های طاقت‌فرسا و جبران‌ناپذیر مادر را گوشزد می‌کند: ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ[۳۵۸].

همچنین خداوند در سوره احقاف می‌فرماید: ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا...[۳۵۹].

در این آیات نخست در مورد پدر و مادر، سفارش می‌کند، اما جمله‌های بعد، همگی یادآوری حق مادر و زحمت‌هایی است که در دوران باداری، شیردهی و پرورش فرزند می‌کشد. درد و رنج‌های مادر در راه پرورش فرزند، هم محسوس‌تر و ملموس‌تر است و هم در مقایسه با زحمات پدر اهمیت بیشتری دارد و به همین دلیل در روایات نیز حق مادر، بیش و پیش از حق پدر تعیین شده است. امام سجاد(ع) در مورد ویژگی و برتری مادر و زحمات خاص او وحق او بر فرزند می‌فرمایند: «حَقُّ أُمِّكَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّهَا حَمَلَتْكَ حَيْثُ لَا يَحْمِلُ أَحَدٌ أَحَداً وَ أَعْطَتْكَ مِنْ ثَمَرَةِ قَلْبِهَا مَا لَا يُعْطِي أَحَدٌ أَحَداً»؛ «باید بدانی که مادر، تو را در جایی نگهداری کرد که هیچ کس دیگر، کسی را در آنجا نگه نمی‌دارد. و از شیره جانش به تو غذا داد که کسی به دیگری نمی‌دهد».

و چنین ادامه می‌دهد: «و از تو با همه وجودش از گوش و چشم و دست و پا و موی و پوست، با شادمانی و سرور، نگهبانی و نگهداری کرده، ناملایمات، غم و اندوه و نگرانی‌ها را تحمل می‌کند و شادان و خرم است که تو را سیر نماید و خود گرسنه بماند؛ تو را بپوشاند و خود برهنه باشد؛ تو را سیراب کند و خود تشنه بماند، خود در آفتاب باشد و بر تو سایه افکند؛ با تحمل مشقت، آرامش و تنعم تو را فراهم آورد و با پذیرش رنج بی‌خوابی، تو را از لذت خواب بهره‌مند سازد؛ شکمش ظرف وجود تو و دامنش پناهگاه امن تو و سینه‌اش چشمه جوشانی برای رفع عطش تو و جانش فدای تو شده و سرد و گرم روزگار را به خاطر تو پذیرا گشته است. پس باید به پاس این همه محبت و زحمت، شکرگزار او باشی، و هرگز نمی‌توانی، مگر خدایت یاری کند»[۳۶۰].

در مورد عجز انسان از شکرگزاری در برابر زحمات ما در روایتی از رسول اکرم(ص) نقل شده است که شخصی خدمت حضرت(ص) عرض کرد: «ای رسول خدا! حق پدر چیست؟ حضرت فرمودند: مادامی که زنده است او را اطاعت کنی و مطیع او باشی. بعد عرض کرد: حق مادر چیست؟ فرمودند: اگر انسان به اندازه ریگ‌های بیابان و قطرات باران روزگاران، در مقابل مادر بایستد و او را اطاعت کند، به اندازه یک روز دوران حمل، حق او را ادا نکرده است»[۳۶۱].

در حدیث دیگری آمده است: مردی مادر پیر و ناتوان خود را بر دوش گرفته بود و طواف مشغول بود، در همین هنگام خدمت پیامبر(ص) رسید و عرض کرد: هل أدیت حقها؛ «آیا حق مادرم را این‌گونه ادا کرده‌ام؟» پیامبر(ص) در جواب فرمودند: لا و لا بزفره واحدة؛ «نه، حتی یک نفس و ناله او را جبران نکردی»[۳۶۲].

بنابراین مسئولیت فرزندان نسبت به مادر بیشتر است؛ چراکه مادر منزلت و مرتبه‌ای بلند نزد پروردگار متعال دارد. رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «اگر مشغول خواندن نماز مستحبی هستی و پدرت تو را صدا می‌زند، حق نداری نمازت را قطع کنی، اما اگر مادرت تو را صدا می‌زند، موظفی نماز مستحبی را شکسته و او را اجابت کنی»[۳۶۳] و در نیکی کردن به پدر و مادر این مادر است که سهم بیشتری را باید دریافت کند و بر پدر مقدم است؛ از این رو امام باقر(ع) می‌فرمایند: «إِنَّ لِلْأُمِ ثُلُثَيِ الْبِرِّ وَ لِلْأَبِ الثُّلُثَ»[۳۶۴]؛ «دو قسمت نیکی به مادر اختصاص دارد و یک قسمت به پدر». امام باقر(ع) رفتار امام سجاد زینت عبادت کنندگان(ع) را با مادرش این‌گونه بیان می‌کنند: پدرم امتناع داشت از اینکه با مادرش هم‌غذا شود به ایشان گفته شد: «يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَنْتَ أَبَرُّ النَّاسِ وَ أَوْصَلُهُمْ لِلرَّحِمِ فَكَيْفَ لَا تُؤَاكِلُ أُمَّكَ‌»[۳۶۵]؛ «ای فرزند رسول خدا! شما نیک رفتار‌تر از همه مردم و از همه بیشتر صله رحم می‌کنید، پس چگونه است که با مادرتان هم غذا نمی‌شوید؟» حضرت فرمود: «إِنِّي أَكْرَهُ أَنْ تَسْبِقَ يَدِي إِلَى مَا سَبَقَتْ عَيْنُهَا إِلَيْهِ‌»؛ «من دوست ندارم که دستم به سوی چیزی برود که چشم مادرم سوی آن رفته است».

سوم: توجه دادن به مرگ و معاد: کودک از آغاز باید بداند که اساس آفرینش او بیهوده نبوده و بر حکمت و رمزورازی استوار است و هر کاری در این عالم انجام دهد حتی اگر بسیار کوچک باشد و مخفی، در قیامت همان کوچک و ناچیز در مقابل چشمش، ظاهر و مجسم خواهد شد: ﴿...ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِنْ تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ[۳۶۶].

چهارم: آموزش واجبات و سفارش به نماز و روزه: بعد از اینکه لقمان اصول اعتقادی فرزند را به او می‌آموزد، به هدایت رفتاری و اعمالی او از نظر شخصی و اجتماعی توجه می‌کند و می‌فرماید: ﴿يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ...[۳۶۷].

بر این اساس، وظیفه والدین است که فرزند را با عبادت و نماز که ساده‌ترین وسیله پیوند انسان با خالق است، انس دهند و شیرینی انس و گفت‌وگو با خدا را به او بچشانند و یادآوری کنند که کم‌ترین وظیفه بنده در پیشگاه پروردگارش، خضوع و تذلل است که خود مصداق شکرگزاری از خداوند می‌باشد و همین مسئله در امور مهم زندگی، مأمن و وسیله نجات انسان است. پیامبر خدا(ص) فرمودند: «هرگاه فرزندانتان هفت ساله شدند، نماز را به آنان یاد دهید و هرگاه به ده سالگی رسیدند، به خاطر ترک نماز آنها را تنبیه کنید و بسترهایشان را از هم جدا سازید»[۳۶۸]. امام صادق(ع) نیز می‌فرمایند: «ما اهل بیت(ع) کودکان خود را به خواندن تسبیح حضرت زهرا(س) دستور می‌دهیم؛ همان‌گونه که به نماز خواندن دستور می‌دهیم»[۳۶۹].

پنجم: امر به معروف و نهی از منکر: در این آیه قرآن، لقمان به فرزدنش می‌آموزد که افزون بر اینکه روابط بین او و خداوند باید درست باشد، باید در او انگیزه خیرخواهی عمومی بیدار باشد و به مسئولیتش نسبت به اجتماع و سرنوشت سایر انسان‌ها توجه کند و در برابر اتفاق‌هایی که پیرامون او رخ می‌دهد، بی‌اعتنا نباشد، بلکه باید عکس‌العمل مناسب نشان دهد. ﴿...وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ...[۳۷۰].

ششم: صبر بر مصائب: یکی دیگر از اصولی که در آیات کریمه قرآن، از زبان لقمان حکیم به عنوان یک شاخصه ارزشمند در تعلیم و تربیت فرزند مطرح شده است و والدین باید فرزند را با آن آشنا کنند، صبر بر سختی‌ها و گرفتاری‌های زندگی انسان در این دنیا است: ﴿...وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ[۳۷۱].

کودک و نوجوان باید بداند در طول زندگی، با شرایط بسیار متغیر و گوناگون برخورد خواهد کرد. برای او هم سرور و شادمانی پیش خواهد آمد و هم شرایط سخت و دشوار. نوجوان باید بیاموزد در مقابل مشکلات زندگی، خود را نبازد و از صحنه اجتماع نگریزد و گوشه انزوا اختیار نکند و به عکس‌العمل نامناسب نشان ندهد و آلوده نشود. امام سجاد(ع) نیز فرزندش را به صبر و تسلیم نشدن در برابر ناملایمات فرا می‌خواند: «پسرکم! بر ناگواری‌ها شکیبایی ورزو به حقوق دیگران دست‌درازی مکن و درخواست برادرت را به چیزی که ضرر آن برای تو بیشتر از منفعت آن است اجابت مکن»[۳۷۲].

هفتم: معاشرت با مردم بدون غرور و تکبر: لقمان حکیم در اینجا از دو صفت بسیار زشت و ناپسند که مایه از هم پاشیدن روابط صمیمانه اجتماعی است یاد می‌کند ﴿وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ[۳۷۳] که یکی تکبر و بی‌اعتنایی، و دیگر غرور و خودپسندی است که هر دو در این جهت مشترکند که انسان را در عالمی از توهم و پندار و خود برتربینی فرو می‌برند و رابطه‌اش را از دیگران قطع می‌کنند.

مخصوصاً با توجه به ریشه لغوی «صعر» روشن می‌شود که این‌گونه صفات یک نوع بیماری روانی و اخلاقی هستند؛ نوعی انحراف در تشخیص و تفکر، وگرنه انسان سالم از نظر روح و روان هرگز گرفتار این‌گونه پندارها و تخیلات نمی‌شود.

ناگفته پیداست که منظور «لقمان»، تنها مسأله روی‌گرداندن از مردم و یا راه رفتن مغرورانه نیست، بلکه منظور، مبارزه با تمام مظاهر تکبر و غرور است، اما از آنجا که این‌گونه صفات قبل از هر چیز خود را در حرکات عادی و روزانه نشان می‌دهد، انگشت روی این مظاهر خاص گذاشته است[۳۷۴].

تکبر، هم توهین به مردم است، هم زمینه‌ساز رشد کدورت‌های جدید و هم تحریک کننده کینه‌های درونی قدیم، از همین روست که خداوند چنین شخصی را دوست ندارد و هر آنچه در این کره خاکی است زبان به نفرین و لعنت او باز می‌کند. در حدیثی از رسول خدا(ص) و بنده او که در برابر کودکان نیز فروتن بود، می‌خوانیم: «هر کس با تکبر در زمین راه رود، زمین و هر موجودی که زیر آن و روی آن است، او را لعنت می‌کنند»[۳۷۵].

در این آیه، لقمان به فرزندش می‌گوید: در زمین متکبرانه راه نرو ﴿وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا، همچنان که در سوره فرقان، اولین نشانه بندگان خوب خدا، حرکت متواضعانه آنهاست: ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا...[۳۷۶] امیر مؤمنان علی(ع) به امام حسن(ع) چگونگی برخورد با مردم را این‌گونه سفارش و یادآوری می‌کند: «پسرم! خود را میزان بین خود و دیگران قرار بده، بنابراین آنچه برای خود دوست داری برای دیگران هم دوست بدار؛ و هرچه برای خود نمی‌خواهی، برای دیگران هم مخواه؛ به کسی ستم مکن چنان که دوست داری به تو ستم نشود؛ و نیکی کن، چنان که علاقه داری به تو نیکی شود؛ آنچه را از غیر خود زشت می‌دانی از خود نیز زشت بدان؛ از مردم برای خود آن را راضی باش که از خود برای آنان راضی هستی؛ هر آنچه را نمی‌دانی مگو؛ اگر چه دانسته‌هایت اندک است، و آنچه را دوست نداری درباره تو بگویند تو هم درباره دیگران مگوی. آگاه باش که خود پسندی ضدّ صواب و آفت خردهاست»[۳۷۷].

هشتم: میانه‌روی در امور: اعتدال و میانه‌روی یک توصیه همیشگی و همگانی در همه امور زندگی است؛ از امور شخصی گرفته تا امور عبادی و اقتصادی. نه انسان باید آن قدر تند برود که در راه بماند و نه آنچنان سستی کند که زمان بگذرد و مطلوب بگریزد. والدین باید شاخصه مهم اعتدال در رفتار و منش را نیز به فرزند بیاموزند که راه آموزش هم استفاده از علاقه‌مندی‌های فرزندان است. در سوره لقمان می‌خوانیم: ﴿وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ[۳۷۸].

لقمان به فرزندش می‌گوید: در حرکتت میانه‌رو باش؛ در راه رفتن نه سرعت به خرج بده و نه کند حرکت کن؛ سخن که می‌گویی، صدایت را به فریاد بلند نکن که همگی این توصیه‌ها کنایه از میانه‌روی در تمام امور زندگی باشد[۳۷۹].

تعلیم و تربیت جنسی

یکی از قوی‌ترین غرایزی که در نهاد همه انسان‌ها وجود دارد، غریزه جنسی است و بقای بشر به وجود این غریزه بستگی دارد. آنچه حائز اهمیت است، هدایت و کنترل این غریزه خدادادی در سنین مختلف است. آموزش دنیای متفاوت زن و مرد و آماده ساختن فرد برای پذیرش مسئولیت پدر و مادری، از وظایف مهم والدین است. والدین باید به پرسش‌های کودکان در زمینه مسائل جنسی، متناسب با سن آنها و در چارچوب سؤالاتشان پاسخ دهند و در اوایل جوانی فرزندان، زمینه ازدواج آنها را فراهم کنند تا غریزه جنسی آنان در مسیر صحیح آن ارضا گردد.

اسلام این امر را در زمره حقوق فرزندان و از وظایف والدین می‌شمارد. غریزه جنسی و شهوت و میل به جنس مخالف، تنها از زمان بلوغ به وجود نمی‌آید، بلکه از ابتدای طفولیت به صورت نهفته در وجود کودک هست[۳۸۰] و در سنین مختلف وجود دارد.

از این رو ائمه(ع) به مراقبت از فرزندان در این زمینه بسیار توجه کرده‌اند و توصیه‌های فراوانی درباره جدا کردن رختخواب فرزندان از رختخواب والدین در سن خاص، جدا کردن رختخواب فرزندان از یکدیگر، پرهیز از بوسیدن دختر و پسر پس از شش سالگی توسط نامحرم شده است. خداوند در قرآن کریم در این باره فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۳۸۱].

امام صادق(ع) نیز در روایتی می‌فرمایند: دختر، همین که به شش سالگی رسید، نباید پسربچه کوچک او را ببوسد و پسر نیز وقتی به هفت سالگی رسید، نباید زنی او را ببوسد[۳۸۲]. این دستورات و تأکیدات در فرهنگ اخلاقی ائمه(ع) برای این است که زمینه‌های انحراف و فساد در کودکان به وجود نیاید و پیش از رسیدن به مرحله مداوای امراض اخلاقی و جنسی، از بروز آنها جلوگیری شود.

در بحث تربیت جنسی فرزند، قرآن کریم همراه با مبارزه منفی، به مبارزه مثبت توجه کرده است و با ترویج فرهنگ ازدواج آسان که راه صحیح و مشروع پاسخ‌گویی به غرایز است، زمینه برچیده شدن گناه را فراهم می‌کند[۳۸۳]. ﴿وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ[۳۸۴]. خطاب آیه به اولیا و سرپرستان مسلمانان است. «صالحین» در این آیه به معنای صلاحیت در مورد ازدواج است، نه صالح در اعمال[۳۸۵]. امر در اصل، برای وجوب بوده؛ اما در این آیه، امر برای فعل مستحب آمده که بر استحباب مؤکد دلالت دارد؛ اما ازدواج گاهی به مرحله وجوب می‌رسد؛ یعنی هنگامی که انسان در معرض گناه باشد و ازدواج نکردن موجب عمل نامشروع شود[۳۸۶]. در واقع می‌توان چنین نتیجه گرفت که امر پسندیده ازدواج، تأثیر بسزایی در تربیت صحیح فرزند دارد[۳۸۷].

تربیت و بلوغ اجتماعی

انسان به طور فطری، موجودی اجتماعی است. کودکان و نوجوانان بخش عظیمی از اجتماع را تشکیل می‌دهند که شخصیت آنها و نوع برخوردهای اجتماعی‌شان در دوران کودکی و نوجوانی شکل می‌گیرد. ارزش‌ها و ضد ارزش‌های جامعه، ریشه در اعمال و رفتار والدین و رفتار آنها با فرزندان و نوع تربیت آنان دارد.

در سیره ائمه(ع) در نخستین وظیفه والدین در پرورش اجتماعی فرزند، یاری کردن او در خودشناسی است؛ زیرا خداوند، انسان‌ها را عزیز، با کرامت، آزاد و با سرشتی پاک آفریده است و در بسیاری از آیات قرآن، در مورد کرامت و فضیلت انسان سخن گفته و انسان را بر آفریده‌های دیگر برتری بخشیده و جایگاه او را متعالی برشمرده است: ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا[۳۸۸].

والدین باید به فرزندان بیاموزند که شخصیت خود را فرومایه ندانند و همواره در راه تکامل خود و دیگران بکوشند و آگاه باشند که خداوند برای آنها مقام خلیفة اللهی را در نظر گرفته است. بنابراین باید تلاش کنند تا به این مقام برسند.

در منابع اسلامی، توصیه‌های فراوانی درباره نوع برخورد با دیگران و آداب معاشرت اجتماعی وارد شده است؛ از جمله: داشتن برخورد سالم اجتماعی که امام علی(ع) در این باره ضمن وصیتی به امام حسن(ع) فرمودند: «با مردم به نیکویی سخن بگویید، همان‌گونه که خداوند شما را بدان امر کرده است»[۳۸۹]؛ و نیز داشتن عفو و گذشت؛ چنان که امام علی(ع) به فرزندشان امام حسن(ع) فرموده‌اند: «عذر کسی را که از تو پوزش بخواهد بپذیر و پذیرای عفو و گذشت از مردم باش»[۳۹۰].[۳۹۱]

آموزش مهارت‌های دفاعی و اجتماعی

والدین افزون بر آموزش و نظارت بر تعلیم و تربیت فرزندان خود وظیفه دارند به جنبه‌های جسمانی و مهارت‌های مورد نیاز آنان در جامعه نیز توجه کنند. رسول خدا(ص) فرمودند: «از جمله حقوق فرزند بر پدر این است که به او خواندن و نوشتن، شنا کردن و تیراندازی بیاموزد و جز روزی حلال خوراک او نکند»[۳۹۲].

والدین از ابتدا توجه داشته باشند که فرزند، تنها برای یک زندگی عادی و معمولی تربیت نشود، او را انسانی مسئولیت‌پذیر تربیت کنند؛ او را نسبت به سرنوشت جامعه، دین و اعتقاداتش حساس بار بیاورند و آموزش‌های لازم را برای رویارویی با دشمنانی که یقیناً همیشه در کمین جوامع اسلامی هستند، بیاموزند. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ...[۳۹۳].

تیراندازی، سوارکاری و شنا، افزون بر اینکه تفریحی سالم و ورزشی مناسب برای سلامت بدن هستند، مهارت‌هایی هستند که در طول زندگی و در مواقع حساسی چون دفاع از آب و خاک کشور به کار می‌آیند؛ از این رو به تعلیم آنها سفارش شده و محبوب خدا و رسولش معرفی شده است. رسول خدا(ص) فرمودند: «أحب اللهو إلى الله تعالى إجراء الخيل و الرمی»[۳۹۴]؛ «محبوب‌ترین سرگرمی نزد خداوند، اسب‌دوانی (سوارکاری) و تیراندازی است». و در حدیث دیگری بر این امور تشویق نمودند و تفریح و ورزش و مهارت مورد علاقه خویش را در این موارد معرفی کردند: «ارْمُوا وَ ارْكَبُوا وَ أَنْ تَرْمُوا أَحَبُّ إِلَيَ مِنْ أَنْ تَرْكَبُوا»[۳۹۵]؛ «تیراندازی و سوارکاری کنید که تیراندازی نزد من محبوب‌تر است». و در حدیث دیگری می‌فرمایند: «خير لهو المؤمن السّباحة و خير لهو المرأة المغزل‌»[۳۹۶]؛ «بهترین سرگرمی مرد مؤمن شنا و بهترین سرگرمی زن ریسندگی است».

بنابراین بر پدر و مادر لازم است که افزون بر توجه به جسم کودک خود به علم و مهارت‌آموزی او نیز توجه کنند و در مرحله بالاتر به تربیت صحیح و فراگیری و انجام واجبات و ترک محرمات از سوی فرزندشان توجه و نظارت داشته باشند تا با بی‌مهری رسول خدا(ص) مواجه نشوند. پیامبر خدا(ص) به برخی از کودکان نگریست و فرمود: «وای بر فرزندان آخر الزمان از ناحیه پدرانشان! پرسیده شد: ای رسول خدا! آیا از آن رو که پدرانشان مشرک‌اند؟ فرمود: نه، بلکه از پدرانی که مؤمن‌اند و به فرزندانشان چیزی از واجبات دینی نمی‌آموزند، بلکه آنان را از آموختن منع می‌کنند و به سود اندکی از دنیا که از فرزندانشان به ایشان می‌رسد، رضایت می‌دهند و من از آنها بیزارم و آنان نیز از من بیزارند»[۳۹۷].[۳۹۸]

تعلیم و تربیت فرزندان در جوانی

جوانان، بخش مهمی از افراد جامعه‌اند که نزد دوستان و دشمنان هر ملت جایگاه و اهمیتی ویژه دارند؛ زیرا این قشر، به ویژه متخصصان و شایستگان آنان، عامل تحولات بزرگ فرهنگی، سیاسی و اقتصادی یک کشورند. به همین دلیل دشمنان برای جلوگیری از پیشرفت ملت‌ها، نخست به سراغ جوانان می‌روند تا با ایجاد سرگرمی‌های فریبنده، آنان را از رشد و تعالی و سلامت جسمی و روانی بازدارند و زمینه سلطه بر آنان را فراهم کنند؛ از این رو بر همگان لازم است با ادراک درست جایگاه جوان و حساسیت‌ها و نیازهای آنان برای رشد معنوی و علمی و بالندگی یاریشان کنند تا از این راه، سلامت و رشد جامعه خود را فراهم سازند و این عبادتی بزرگ است[۳۹۹].[۴۰۰]

هویت در دوره نوجوانی انسجام می‌یابد و مدخلی برای دوره بزرگسالی است. ورود به زندگی اجتماعی ـ اقتصادی و نقش‌آفرینی فرهنگی نیز در این سال‌ها رخ می‌دهد. در این مرحله، مقوله‌های متنوعی نظیر استحکام اندیشه، همسرگزینی و انتخاب شغل بررسی می‌شود[۴۰۱]. با تکیه بر حدیث پیامبر(ص) در خصوص سه دوره تربیتی فرزند، آن حضرت هفت سال سوم زندگی، یعنی ۱۴ - ۲۱ سالگی را دوره وزارت، مشورت و رایزنی دانسته‌اند.

لغت وزیر در این حدیث می‌تواند در دو معنا به کار رود: یکی اینکه با توجه به ریشه آن، «وزر» به معنای حمل کننده بار سنگین؛ دیگری به معنای مشاور و معاون و دستیار که هر دو معنا در این دوره مصداق دارد؛ زیرا جوان در این دوره، هم باید بار گران مشکلات دوران بلوغ و تکلیف و مسئولیت بی‌واسطه بسیاری از کارهای خود را بر دوش بکشد و هم برخلاف دوره قبل که فرمان‌بردار بود، اکنون باید در مقام مشاور، معاون و دستیار، در تصمیم‌گیری‌ها با اولیای خود همکاری داشته باشد.

یکی از ویژگی‌های این دوره، آگاهی یافتن به حلال و حرام الهی است؛ زیرا از این دوره، بنا به سنت الهی هر کسی باید مسئولیت کارهای خویش را بپذیرد و برای اعمال او ثواب و جزا در نظر گرفته می‌شود. امام صادق(ع) در این باره می‌فرماید: «پسر هفت سال باید بازی کند؛ هفت سال آموزش قرآن ببیند؛ و هفت سال حلال و حرام را فرا گیرد»[۴۰۲].

از دیگر ویژگی‌های این دوران، این است که جوان با پدر و مادر خویش یا از در دشمنی در می‌آید یا از در دوستی. اگر پدر و مادر خصوصیات فرزند خود را در این دوره بشناسد و مسئولیت و حق مشاورت و تصمیم‌گیری به او بدهند، او نیز با پدر و مادر خود کاملاً دوست و رفیق خواهد بود؛ ولی اگر پدر و مادر، غیر از این با او رفتار کنند و بخواهند مانند دوره‌های قبل، همچنان بر او سلطه و حاکمیت داشته باشند و مسئولیت و حق تصمیم‌گیری لازم را به او ندهند، فرزندشان با آنها دشمن خواهد بود و محیط خانواده برای وی آرامش‌بخش و پرجاذبه نخواهد بود[۴۰۳].

امام علی(ع) در این باره می‌فرمایند: «فرزندت هفت سال دسته گل تو و هفت سال خدمتکار توست؛ سپس یا دشمن توست و یا دوست تو»[۴۰۴]. پیامبر اکرم(ص) با نسبت دادن وزارت به جوانان، در حقیقت به ارزش و اهمیت دوران جوانی اشاره کرده‌اند و اینکه جوانان باید احترام و تکریم شوند. از جمله وظایف والدین در این دوره می‌توان به مشورت کردن با فرزند، انتخاب شغل، تزویج فرزند اشاره نمود:

مشورت کردن

اولین وظیفه والدین نسبت به فرزندانشان که جنبه تربیتی نیز دارد. مشورت کردن با جوان، نشانه احترام و تکریم و شخصیت قائل شدن برای اوست. مشورت با آنها، اندیشه و تفکرشان را بارور می‌سازد؛ استعدادهای عقلی نهفته در وجودشان را به سوی نوآوری علمی و استقلال فکری و نظر دادن در مسائل مختلف هدایت می‌کند؛ توانایی‌های بالقوه آنان را به فعلیت در می‌آورد و آنها را در اداره زندگی خود در آینده آگاه و توانمند می‌گرداند.

در سیره امامان معصوم(ع) و پیامبران، مشورت با فرزندان در امور مختلف مشاهده می‌شود؛ چنان که در قرآن کریم به مشورت حضرت ابراهیم(ع) با فرزندش اسماعیل(ع) در موضوع ذبح کردن وی اشاره شده است: ﴿فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ * فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ[۴۰۵]. ﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ یعنی به مرحله‌ای رسید که می‌توانست در عرصه‌های مختلف زندگی، همراه پدر تلاش کند و او را یاری دهد؛ این همان سن بلوغ است[۴۰۶].[۴۰۷]

این مشورت می‌تواند هم مربوط به مسائل شخصی جوان باشد و هم در ارتباط با دیگر افراد خانواده و اجتماع. چنان که خداوند به پیام‌آور عفو و غفران الهی که مأمور به مشورت شده بود فرمود ﴿فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۴۰۸]. با توجه به نزول این آیه، پیامبر(ص) با حضرت زهرا(س) در مورد ازدواج ایشان مشورت کردند، همچنان که حضرت ابراهیم(ع) نیز در جریان قربانی کردن اسماعیل(ع) که با او مشورت کردند: ﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ[۴۰۹].

در امور غیر فردی و اجتماع نیز جوان باید طرف مشورت باشد. امیر مؤمنان بدان سفارش و دلیل آن را نیز بیان کرده‌اند: «هرگاه به مشورت نیازمند شدی نخست از مشورت با جوانان آغاز کن؛ زیرا ذهن آنان تیزتر و حدس آنان سریع‌تر است. سپس مسئله را به سالمندان و ریش‌سفیدان واگذار تا در آن نقادی کنند و بهترین را برگزینند که تجربه آنان بیشتر است»[۴۱۰].[۴۱۱]

انتخاب شغل

از مسائل مهم و اساسی جوان، شغل و اشتغال اوست. اشتغال جوان از چند جهت اهمیت ویژه دارد: از سویی کار و اشتغال در اسلام یک ارزش به شمار می‌رود و بیکاری و تنبلی به شدت نکوهش شده است. اشتغال و نوع آن در جامعه، مایه اعتبار اجتماعی جوان است. از سوی دیگر اشتغال، وسیله تأمین معیشت است و فقر اقتصادی، تا حدودی فقر فرهنگی و اخلاقی را برای جوان به همراه دارد. بنابراین ایجاد شغل، از حقوق لازم فرزند جوان بر والدین معرفی شده است.

بدین سبب در مکتب اهل بیت(ع) تأکید بسیاری بر اصل کار و اشتغال و نوع آنکه متناسب و آبرومندانه باشد، شده است. در سیره بزرگان دینی نیز مشاهده می‌شود که ضمن توجه به سایر امور فرزندان خود، به شغل آنها نیز عنایت داشتند. آن بزرگواران در این زمینه توصیه‌هایی نیز کرده‌اند. حضرت موسی بن جعفر(ع) فرمود: شخصی خدمت پیامبر رسید و گفت: یا رسول الله من فرزندم را خواندن و نوشتن و یا قرآن آموختم اکنون به کدام شغلش بگمارم. فرمود: «رحمت خدا بر پدرت، او را به کار بگمار اما مواظب باش که همکار این پنج کس نشود سیاء، صائغ، قصاب، حناط، نحاس، پرسیدم: سیاء کیست؟ فرمود: آن [کس] که کار او کفن‌فروشی است، چون همواره انتظار مردن امت مرا دارد، و من یک طفل نوزاد امتم را از آنچه آفتاب بر آن می‌تابد بیشتر دوست دارم. و اما صائغ (یعنی زرگر)، که کارش مغبون کردن امت من است، (زیرا هنگام خرید، مزد ساخت کم می‌کند و هنگام فروش می‌افزاید) و اما قصاب، آنقدر حیوان می‌کشد که به کلی رحمت از دلش بیرون می‌رود. و اما حناط (یعنی گندم فروش)، ارزاق مردم را احتکار می‌کند و نزد من اگر بنده‌ای خداوند را ملاقات کند (مرگش فرا رسد)، در حالی که دزد باشد بهتر است از اینکه بمیرد و چهل روز ارزاق عمومی را احتکار کرده باشد. و اما نخاس (یعنی برده فروش)، از این جهت است که جبرئیل(ع) نزد من آمد و گفت: ای محمد! به راستی که شریرترین و فساد کننده‌ترین مردم از امت تو، کسانی هستند که انسان خرید و فروش می‌کنند»[۴۱۲].

در روایتی مشابه اسحاق بن عمار می‌گوید: به محضر امام صادق(ع) شرفیاب شدم و به آن حضرت اطلاع دادم که صاحب فرزندی شده‌ام. سپس به امام عرض کردم که وقتی فرزندم بزرگ شد، چه شغلی برایش انتخاب کنم؟ حضرت فرمودند: فرزندت را از پنج شغل برحذر بدار و به هر شغل دیگری که خواستی بگمار. او را نزد صراف مفرست؛ زیرا صراف از ربا در امان نیست. او را نزد کفن فروش مفرست؛ زیرا کفن فروش بسیار خرسند می‌شود که وبا [و بیماری‌ها] بیشتر شود [تا مرگ و میر زیاد گردد و کفن‌های بیشتری بفروشد]. فرزندت را نزد فروشنده مواد غذایی مفرست؛ زیرا فروشنده مواد غذایی از احتکار ایمن نخواهد بود. همچنین نزد قصاب مفرست؛ زیرا [بر اثر سر بریدن مکرر حیوانات]رحم و عاطفه از او رخت بربسته است و نیز نزد برده فروش مگذار؛ زیرا پیامبر(ص) فرمود: «پست‌ترین مردم کسی است که انسان‌ها را خرید و فروش کند»[۴۱۳].

بنابراین باید توجه داشت که تمام این مشاغلی که مورد نهی کراهتی معصومین(ع) قرار گرفته، به یقین دارای آثار وضعی است و به نوعی بر انسان اثر منفی می‌گذارد؛ اما اشتغال به این مشاغل، حرمت و منع شرعی ندارد؛ مگر اینکه خود شخص درباره برخی از مشاغل، مانند صرافی، یقین کند که به دام رباخواری خواهد افتاد که در این صورت انتخاب آن شغل، حرام خواهد بود؛ چون مقدمه تجارت حرام و رباخواری است[۴۱۴].[۴۱۵]

بزرگان دین، همواره به جوانان توجه ویژه‌ای داشته‌اند و انجام مسئولیت‌های مهم و حساس اجتماعی را به آنان واگذار می‌کرده‌اند؛ از جمله:

الف) نخستین نماینده پیامبر: «مصعب بن عمیر»، جوانی نورسته، نزد پدر و مادرش در رفاه بود و او را گرامی می‌داشتند و بر دیگر فرزندان خود برتری می‌دادند. وی از مکه خارج نشده بود. پس چون اسلام آورد پدر و مادرش به وی جفا کردند و با رسول خدا(ص) در شعب ابی طالب در محاصره بود، چهره‌اش دگرگون شد و سختی بر او فشار آورد. در همین روزها اسعد بن زراره و ذکوان بن قیس برای عمره رجبیه به مکه آمدند و نزد پیامبر(ص) مسلمان شدند و از آن حضرت خواستند تا نماینده‌ای به مدینه بفرستند و اسلام را به آنان بیاموزد. پیامبر(ص) به مصعب ـ که قرآن را بسیار فرا گرفته بود ـ فرمان داد به همراه اسعد از مکه خارج گردد (و به مدینه مهاجرت کند). او نیز رفت و جوانان زیادی را به اسلام دعوت کرد[۴۱۶].

ب) نخستین فرماندار مکه: پیامبر خدا(ص) بعد از فتح مکه از میان تمام بزرگان مکه و مدینه جوان هجده ساله‌ای به نام «عتاب بن اسید» را به عنوان امیر برای همسایگان خانه خدا برگزید و در حمایت از این جوان در کاری چنین بزرگ نکته‌ای کلیدی برای هدایت افکار مردم فرمودند: «کسی در نافرمانی از او، به کمی سنش استدلال نکند؛ زیرا بزرگ‌تر شایسته نیست؛ بلکه شایسته‌تر بزرگ‌تر است و او در دوستی ما و دوستی با دوستان ما و دشمنی با دشمنان ما بزرگ‌تر است؛ از این رو او را بر شما امیرو رئیس قرار دادیم»[۴۱۷].

ج) فرمانده نبرد با رومیان: پیامبر خدا(ص) در آخرین روزهای زندگی پر خیر و برکتشان فرمان آماده شدن سپاهیان اسلام را برای رویارویی با لشکر روم به فرماندهی جوانی به نام اسامة بن زید که کمتر از بیست سال سن داشت داشت را صادر کرد[۴۱۸].[۴۱۹]

ازدواج فرزندان

میل جنسی، امری غریزی است که در نهاد همه انسان‌ها نهفته است و باید با ازدواج و در زمان مناسب به آن پاسخ داده شود. دین اسلام به ازدواج جوانان بسیار اهمیت داده و به تسریع در این امر به ویژه برای جوانان، توصیه کرده است. خداوند در سوره نور می‌فرماید: ﴿وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۴۲۰]. پیامبر اکرم(ص) نیز ازدواج را در زمره حقوق فرزندان می‌دانست[۴۲۱].

نمونه‌ای دیگر در خصوص اهمیت ازدواج در سیره معصومان، سیره علی(ع) است؛ هنگامی که زینب(س) دختر گرامی ایشان به سن ازدواج رسید، بسیاری از اشراف نزد حضرت آمدند و ایشان را از پدر خواستگاری کردند. ولی علی(ع) دختر خویش را به کفو و همتای او، یعنی عبدالله، فرزند برادرش جعفر طیار تزویج کرد؛ یعنی دختر عمو و پسرعمو با یکدیگر وصلت کردند[۴۲۲]. آن حضرت بر اثر تربیت پدر و آموزش‌های او، کاملاً به آداب زناشویی و شوهرداری و تربیت فرزند آشنا بود[۴۲۳].

بنابراین والدین موظفند با جدیت و هوشیاری امور مربوط به ازدواج فرزند خویش را پیگیری و بر اساس معیارهای اصیل اسلامی، همسری شایسته برای وی انتخاب کنند. در روایات اسلامی معیارهای فراوانی برای انتخاب همسر معرفی شده است: از جمله پرهیزکاری، امانتداری و خوش‌اخلاقی. یکی از حقوق فرزندان به ویژه دختران در امر ازدواج، مشورت کردن با آنها در این موضوع است. پیامبر اکرم(ص) فرموده‌‌اند: اگر هر یک از شما بخواهد دختر خود را شوهر دهد، نخست با دختر مشورت کند[۴۲۴].

بهترین نمونه مشورت پدر با فرزند در خصوص ازدواج، رسول خدا(ص) و فاطمه زهرا(س) هستند؛ چنان که روایت شده است: «علی از فاطمه خواستگاری کرد. پیامبر(ص) به فاطمه گفت: علی از تو سخن می‌گوید. پس فاطمه سکوت کرد و پیامبر(ص) او را به همسری علی(ع) درآورد»[۴۲۵]. نمونه دیگری از سیره معصومان در خصوص نکاح، ازدواج امام رضا(ع) با حمیده مصفاه بود؛ او یکی از کنیزانی بود که امام موسی کاظم(ع) برای همسری فرزند گرامی‌اش، با تأیید وی برگزید[۴۲۶].

روایت دیگر، در خصوص ازدواج امام صادق(ع) ذکر شده است که فاطمه بنت الحسین بن الحسن بن علی بن ابی‌طالب(ع) با مشورت خانواده به همسری آن حضرت درآمد[۴۲۷]. نرجس خاتون، همسر گرامی امام عسکری(ع) نیز از کنیزانی بود که مقام بالایی داشت و بعد از اینکه مدتی در خانواده امام هادی(ع) حضور پیدا کرده بود؛ با مشورت و نظرخواهی حضرت؛ به ازدواج با فرزند ایشان تمایل نشان داد و این پیوند مقدس میان آنها منعقد گردید[۴۲۸].

در واقع مشورت با فرزند درباره ازدواج آنها، از سیره ائمه(ع) بوده است. امام صادق(ع) از پیامبر اکرم(ص) نقل فرموده است: «از حقوق دختر جوان بر والدین، این است که در فرستادن او به خانه شوهر، تعجیل کنند»[۴۲۹].[۴۳۰]

جمع‌بندی

در سیره ائمه(ع) حیات خانواده مبتنی بر ضوابط ایمان و اخلاق و متکی بر وظایفی است که دامنه آن، زن و شوهر، فرزندان و والدین را دربرمی‌گیرد. وظایف مربوط به تعلیم و تربیت فرزندان را در سه مرحله پیش از تولد، هنگام تولد و پس از تولد می‌توان گنجاند.

وظایف تعلیم و تربیت فرزندان در پیش از تولد عبارت است از: دقت در انتخاب همسری شایسته، مراقبت در حین مباشرت، حق زندگی، مسئولیت والدین در برابر جنین و تغذیه مادر که در سیره ائمه(ع) به آن توجه ویژه‌ای شده است. حقوق فرزند هنگام تولد، شامل شیر دادن به او، انتخاب نام نیکو و رعایت سنت‌های وارده در روز هفتم تولد است.

در سیره ائمه(ع) مراحل رشد انسان پس از تولد، به سه دوره متوالی تقسیم می‌شود: دوره اول از بدو تولد تا هفت سالگی است. در این دوران، کودک تکلیف و مسئولیتی ندارد و اگر والدین از او درخواست کردند که کاری را انجام دهد و کودک سرپیچی کرد، نباید بازخواست شود. از وظایف والدین در این برهه از زندگی فرزند، توجه به بازی کودکان و شرایط آن، محبت به فرزند و اظهار کردن آن، رعایت عدالت بین فرزندان و وفای به عهد و پیمان است. دوره دوم، مرحله‌ای تعیین کننده و حساس در سرنوشت فرزند است. به همین دلیل در سیره ائمه(ع) توجه و عنایت خاصی به آن شده است. وظیفه والدین است که در هفت سال دوم زندگی فرزند، مقدمات آموزش و یادگیری وی را فراهم کنند و قوانین، مقررات و مهارت‌های لازم را به او آموزش دهند. در این مرحله، تربیت فرزند در ابعاد مختلف دینی و معنوی، عاطفی، اجتماعی، جنسی و اقتصادی صورت می‌گیرد.

از حساس‌ترین مراحل زندگی آدمی، دوره جوانی است. از جمله ویژگی‌های این دوره، آگاهی یافتن به حلال و حرام الهی است. از وظایف والدین در این دوره می‌توان به مشورت کردن با فرزند، تزویج فرزند و آینده‌نگری درباره فرزندان اشاره کرد[۴۳۱].

نکات سه‌گانه

در پایان باید به سه نکته و اصل اساسی در تربیت فرزندان اشاره کرد:

۱. بستر آموزش و تربیت فرزند که باید در تمام مراحل زندگی انسان نیز وجود داشته باشد، باید بر پایه محبت و پیروی از پیامبر(ص) و معصومین(ع) و آشنایی با قرائت قرآن و مفاهیم آن باشد که خود می‌تواند امر تربیت را آسان‌تر کند و بر کیفیت آن بیفزاید. از سوی دیگر ارائه روش‌های متنوع و الگوهای گوناگون و متفاوت در شرایط مختلف نیز باید بر اساس محبت و نشان دادن انسان‌های کامل باشد؛ از این رو پیامبر اکرم(ص) بزرگ مربی بشریت فرمودند: «ادّبوا اولادكم على ثلث خصال حبّ نبيّكم و حبّ اهل بيته و تلاوة القرآن»[۴۳۲]؛ «فرزندان را بر سه ویژگی تربیت کنید: دوست داشتن پیامبرتان، دوست داشتن اهل بیت(ع) او و قرآن خواندن».

۲. از امور دیگری که در تعلیم و تربیت فرزند باید بدان توجه کرد، مسئله زمان و مکان است. پدر و مادر باید بدانند که فرزندشان برای زندگی در میان نسل دیگری آماده می‌شود؛ بنابراین در انتخاب روش‌ها و ابزارهای لازم جهت آموزش و تربیت و آداب و رسومی که کودک می‌آموزد، باید وسواس و دقت کافی به خرج دهند، به عبارتی دیگر آداب و سنن و روش‌ها و ابزارهای آموزشی و تربیتی حاکم بر زمان والدین با روش‌های متداول آینده و یا زمان یادگیری کودک متفاوت است و آنچه تغییرپذیر نیست، اصول آموزشی و تربیتی است که در مورد همه انسان‌ها، در هر جا و هر زمانی که زندگی کنند ثابت و با پرجاست؛ برای مثال دروغ، ظلم، بی‌سوادی، هرزگی و بی‌قیدی همیشه و در همه جا زشت و ناپسندیده است و صداقت، وفاداری، پایبندی به قول و قرار و عدالت همیشه زیبا و پسندیده است.

امیرالمؤمنین علی(ع) در سفارشی به والدین به این نکته توجه داده‌اند: «لا تقسروا أولادكم على آدابكم فإنهم مخلوقون لزمان غير زمانكم»[۴۳۳]؛ «فرزندانتان را با اخلاق و آداب خود تربیت نکنید؛ زیرا آنان برای زندگی در زمانی غیر از زمان شما خلق شده‌اند».

۳. فرزندان همیشه نیازمند حمایت، مراقبت و راهنمایی‌های والدین هستند. پدر و مادر نیز نباید فرزندان خود را از این الطاف و دعای خیرشان محروم کنند. با این حال باید بدانند که اوج این توجه و حمایت و مراقبت تا دوران جوانی فرزند است و از آن به بعد و زمانی که شخصیت کودک با هر خصوصیتی شکل گرفت، تغییر آن سخت و دشوار خواهد بود؛ از این رو سنگینی مسئولیت آموزش و تربیت فرزند از این پس برداشته می‌شود و والدین در صورت به ثمر رسیدن زحماتشان مأجور هستند و در صورت تلاش و عدم به بار نشستن کوشش‌هایشان نزد پروردگار معذور خواهند بود. پدر امت و پیام‌آور خوبی‌ها، رسول اکرم(ص) می‌فرمایند: «فرزند هفت سال آقا و سیّد (پدر و مادر) است، هفت سال خدمتکارو فرمانبردار (پدر و مادر) است و هفت سال دستیار و مشاور (پدر و مادر) است. اگر تا بیست و یک سالگی از کمکی که به او کرده‌ای راضی بودی (و تربیت نتیجه داد) که خوب و گرنه به شانه او بزن (و دیگر به حال خود رهایش کن) و تو درباره او نزد خداوند معذوری»[۴۳۴].[۴۳۵]

شیوه‌های تربیتی

ممکن است والدین در تربیت فرزندشان، از تشویق و تنبیه استفاده کنند. در سیره ائمه(ع) نکته‌هایی در زمینه هر دو روش وجود دارد که به بررسی آنها می‌پردازیم.

تشویق: یکی از آموزه‌های بسیار مهم در تربیت اسلامی و از بهترین شیوه‌های تربیت کودک، تشویق است. کودک در پرتو تشویق یاد می‌گیرد که مشکلات و سختی‌ها را بر خود هموار سازد تا هدف مطلوب خود را دنبال کند. از این رو تداوم تشویق، به تداوم فعالیت‌های رشد دهنده کودک می‌انجامد[۴۳۶].

در فرهنگ زندگانی ائمه(ع) از تشویق در موارد بسیاری به منظور تربیت افراد و یا معرفی الگو برای دیگران استفاده شده است. خداوند در قرآن کریم به مناسبت‌های گوناگون، بندگان صالح خود را تشویق و تمجید کرده است؛ چنان که حضرت ایوب(ع) را به پاس صبر و پایداری‌اش در مقابل سختی‌ها ستایش و او را از بهترین بندگان خود معرفی کرده است: ﴿وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ[۴۳۷].

پیغمبر اکرم(ص) نیز در آیات فراوانی مورد تشویق و تمجید خداوند قرار گرفته‌اند؛ به عنوان مثال، خداوند در مورد اخلاق خوش ایشان فرموده است: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۴۳۸]. امام موسی کاظم(ع) نیز در این باره به یکی از فرزندانش می‌فرماید: فرزندم! پیوسته کوشا و تلاش‌گر باش. هرگز خود را در عبادت و اطاعت الهی بی‌تقصیر مدان؛ زیرا خداوند چنان که سزاوار عبادت است، پرستش نمی‌شود[۴۳۹].

از امام رضا(ع) روایت شده است که روزی حضرت موسی بن جعفر(ع) در محضر امام صادق(ع) سخنی گفت که باعث تعجب و سرور و شادی پدر شد. حضرت برای تشویق فرزند خود، به وی فرمود: ای فرزندم! سپاس خدای را که تو را جانشین و خلف پدران و مایه سرور و دلخوشی فرزندان و جانشین دوستان قرار داد[۴۴۰].

تأثیر تربیتی سخنان دلگرم کننده و پرجاذبه و سفارش‌های خردمندانه پدر و مادر بر کسی پوشیده نیست. در سیره امامان معصوم(ع) تشویق فرزندان به تلاوت و حفظ قرآن و عمل به آن فراوان دیده می‌شود. امیرمؤمنان علی(ع) در وصیت خویش به فرزندش امام حسن(ع) می‌فرماید: «خدا را خدا را درباره قرآن! مبادا دیگران در فهم قرآن بر شما پیشی گیرند»[۴۴۱].

تنبیه: از جمله مسائل پیچیده تربیتی که والدین با آن مواجه هستند، چگونگی برخورد با رفتارهای نادرست فرزندانشان است. از یک سو اگر والدین در مقابل رفتار ناپسند فرزندان سکوت کنند، فرزندان بر خطاهای خود افزوده، جسارت بیشتری پیدا می‌کنند. از سوی دیگر اگر واکنش نشان داده، فرزندان را تنبیه کنند، چه بسا مشکلات دیگری همانند پرخاشگری به وجود آید[۴۴۲].

آنچه والدین باید به آن توجه کنند، این است که هدفشان از تنبیه، فرونشاندن خشم خودشان نباشد و تا حد امکان از تنبیه بدنی فرزندانشان بپرهیزند؛ چنان که حضرت علی(ع) در این باره می‌فرمایند: «هرگز در هنگام غضب، ادب حاصل نمی‌شود»[۴۴۳]. آن حضرت درباره آثار زیاده‌روی در سرزنش و تنبیه کودک و نوجوان نیز می‌فرمایند: هنگامی که کودک و نوجوانی را به سبب رفتار ناهنجارش نکوهش می‌کنی، مراقب باش که بخشی از آن را نادیده انگاری و همه‌جانبه توبیخش نکنی تا او احساس نکند که طرد شده است؛ زیرا این احساس باعث می‌شود در رفتارش لجاجت و سماجت به خرج دهد[۴۴۴].

ایشان به مالک اشتر نیز چنین سفارش می‌کند: «والدین مسئول، فرزندان خود را تنبیه بدنی نمی‌کنند و از قهر و تنبیه‌های سخت و طولانی مدت می‌پرهیزند»[۴۴۵]. افراط و تفریط در اسلام در همه کارها نهی شده است و به عنوان یکی از ویژگی‌های شخص جاهل از آن یاد می‌شود[۴۴۶].

سیره و کلام معصومین(ع) بیانگر این است که تنبیه بدنی فرزندان، تنها در مواردی که جنبه تربیتی و هدایتی داشته باشد، استفاده می‌شود. پیامبر اکرم(ص) در این باره فرموده‌اند: به فرزندان خود وقتی به هفت سالگی رسیدند، نماز را یاد بدهید و چون به ده سالگی رسیدند، [در صورت سرپیچی از نماز] آنان را با تنبیه وادار به نماز کنید و در هنگام خواب بین آنها فاصله اندازید[۴۴۷].

روش تربیتی اهل بیت(ع) تنبیه بدنی فرزندانشان نبوده است و حتی در موارد نیاز به تنبیه بدنی، توصیه شده است که ابتدا با آنها قهر کنید. البته مدت قهر نباید به طول انجامد؛ «زیرا این عمل در روحیه کودک تأثیر بسزایی دارد و کودک احساس می‌کند با قهر کردن پدر یا مادر [با] او، گویی تمام درها به رویش بسته می‌شود. [پس] هیچ راهی جز دست کشیدن از کارهای خلاف خود ندارد. پس می‌کوشد از کارهای زشت خود دست بردارد و از پدر و مادر یا مربی هم پوزش بخواهد. اما نباید قهر کردن خیلی طول بکشد؛ وگرنه بازتاب‌های منفی دیگری در برخواهد داشت»[۴۴۸].

امام کاظم(ع) به یکی از یاران خود که از رفتار فرزندش به ستوه آمده بود از او شکایت می‌کرد، فرمود: «او را کتک نزن؛ بلکه با او قهر کن؛ اما خیلی طول نکشد»[۴۴۹].

باید توجه داشت که تنبیه بدنی مجاز که در روایات به آن اشاره شده است، شرایط خاصی دارد که با در نظر گرفتن آنها می‌بینیم این اصل، یک اصل حکیمانه است، نه شیوه خشونت‌آمیزی برای جبران ناتوانایی‌های والدین در تربیت و هدایت کودکان.

تنبیه کودکان، پیش از ده سالگی مجاز نیست؛ از نظر مقدار زدن هم کاملاً محدود است و اگر بیش از آن باشد یا منجر به سرخی و کبودی یا نقص عضو کودک گردد، کیفر دارد[۴۵۰]. از وصایای پیامبر اکرم(ص) به حضرت علی(ع) این بود که فرمود: «برای تأدیب بیش از سه ضربه نزن؛ زیرا اگر چنین کردی، روز قیامت قصاص خواهی شد»[۴۵۱].

انتخاب دوست و کنترل دوستان: انسان به حکم اینکه موجودی اجتماعی است، زندگی به صورت فردی و دور از دیگران، به طور معمول برای او غیرممکن است. از این رو به مرور با محیط‌های جدید در جامعه آشنا می‌شود و روابط نزدیک‌تری با دیگران پیدا می‌کند.

بدون تردید یکی از عوامل شخصیت‌ساز، پس از اراده و خواست خود انسان، نقش دوستان است؛ زیرا بیشتر انسان‌ها و به ویژه نوجوانان، در بخش مهمی از افکار و صفات اخلاقی خود، تحت تأثیر رفتار، گفتار و الگوی اخلاقی دوستانشان قرار دارند. از این رو یکی از وظایف مهم والدین درباره کودکان و نوجوانان، مراقبت و کنترل آنها در زمینه انتخاب دوست است.

پدر و مادر باید از راه‌های مختلف، فرزند خود را از خطرهای همنشین بد و در مقابل، از آثار مثبت رفاقت‌های خوب آگاه سازند. خداوند در قرآن کریم به اهمیت و تأثیر دوست در سرنوشت انسان اشاره کرده و می‌فرماید: ﴿وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا * يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا * لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا[۴۵۲].

نیاز به رفاقت و مسئله گزینش دوست و همفکر، امری غریزی است. از این رو در اسلام، اصل رفاقت نفی نشده و حتی در مورد آن سفارش نیز شده است و تنها از جهت نوع رفیق و کیفیت رفاقت، محدودیت‌هایی عنوان گردیده است. حضرت علی(ع) در مورد انتخاب دوست واقعی می‌فرمایند: «دوست واقعی کسی است که آنچه برای خود می‌خواهد، برای رفیق خود نیز بخواهد و آنچه برای خود نمی‌خواهد، برای او نیز نخواهد»[۴۵۳].

در روایات اسلامی، دوستی با انسان‌های جاهل و فاسق، سخن‌چین، خائن، ظالم، احمق، بخیل، قاطع رحم و دروغ‌گو نکوهش شده است؛ چنان که امام سجاد(ع) فرموده‌اند: مبادا با احمق هم‌نشین شوی؛ زیرا برای آنکه سودی به تو رساند، دچار زیانت می‌سازد[۴۵۴].

اهمیت و تأثیر دوست در انسان، تا حدی است که برای شناخت فرد، به دوستان و همنشینان او مراجعه می‌شود و از طریق آنها، روحیه و شخصیت فرد مورد نظر را نیز می‌شناسند. حضرت سلیمان(ع) در روایتی به این مسئله اشاره کرده و می‌فرماید: قبل از اینکه در مورد شخصی قضاوتی کنید، به دوستان و رفقای او نگاه کنید؛ زیرا انسان تنها از روی همراهان و امثال خودش شناخته می‌شود[۴۵۵].

پرهیز از دوستان ناباب: در سیره ائمه اطهار(ع) به همان اندازه که به دوستی و همنشینی با افراد شایسته و متعهد سفارش شده، درباره دوستی با افراد ناصالح و ناباب، هشدار داده شده است، چنان که امام علی(ع) به امام حسن(ع) می‌فرماید: ای فرزندم، از دوستی با بخیل بپرهیز؛ زیرا آنچه را که سخت به آن نیاز داری از تو دریغ می‌دارد؛ از دوستی با بدکار بپرهیز، که با اندک بهایی تو را می‌فروشد؛ از دوستی با دروغگو بپرهیز که به سراب ماند؛ دور را نزدیک، و نزدیک را دور می‌نمایاند[۴۵۶].

امام صادق(ع) می‌فرماید: پدرم به من فرمود: «فرزندم! هر کس با مرد پلید، رفیق و همنشین باشد، ایمنی و آرامش پیدا نمی‌کند»[۴۵۷]. امام صادق(ع) نیز در سفارش به فرزند خود می‌فرماید: فرزندم! هرگاه می‌خواهی [با دیگران] دیدار کنی، با خوبان دیدار کن و افراد ناشایست را ملاقات نکن؛ زیرا آنها مانند صخره‌ای هستند که آب از آن نمی‌جوشد و چون درختی هستند که برگ سبز نمی‌دهد و بسان زمینی هستند که سبزه در آن نمی‌روید[۴۵۸].[۴۵۹]

منابع

پانویس

  1. «و خداوند از خودتان برای شما همسرانی آفرید و برای شما از همسرانتان فرزندان و فرزندزادگانی پدید آورد و از چیزهای پاکیزه روزیتان داد؛ آیا باز هم آنان به باطل ایمان می‌آورند و به نعمت‌های خداوند ناسپاسی می‌ورزند؟» سوره نحل، آیه ۷۲.
  2. «شما را با چارپایان و فرزندان یاوری کرد،» سوره شعراء، آیه ۱۳۳.
  3. «ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگ‌هاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمی‌پیچند و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.
  4. «و خانواده خود را به نماز و زکات فرمان می‌داد و نزد پروردگار خویش پسندیده بود» سوره مریم، آیه ۵۵.
  5. «بنابراین هر چه را می‌خواهید به جای او بپرستید! بگو: بی‌گمان زیانکاران آنانند که در روز رستخیز به خود و خانواده خویش زیان رسانده‌اند، آگاه باشید که این همان زیان آشکار است» سوره زمر، آیه ۱۵.
  6. «وَ أَمَّا حَقُّ وَلَدِكَ فَتَعْلَمُ أَنَّهُ مِنْكَ وَ مُضَافٌ إِلَيْكَ فِي عَاجِلِ الدُّنْيَا بِخَيْرِهِ وَ شَرِّهِ وَ أَنَّكَ مَسْئُولٌ عَمَّا وُلِّيتَهُ مِنْ حُسْنِ الْأَدَبِ وَ الدَّلَالَةِ عَلَى رَبِّهِ وَ الْمَعُونَةِ لَهُ عَلَى طَاعَتِهِ فِيكَ وَ فِي نَفْسِهِ فَمُثَابٌ عَلَى ذَلِكَ وَ مُعَاقَبٌ فَاعْمَلْ فِي أَمْرِهِ عَمَلَ الْمُتَزَيِّنِ بِحُسْنِ أَثَرِهِ عَلَيْهِ فِي عَاجِلِ الدُّنْيَا الْمُعَذِّرِ إِلَى رَبِّهِ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ بِحُسْنِ الْقِيَامِ عَلَيْهِ وَ الْأَخْذِ لَهُ مِنْهُ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‌»؛ تحف العقول، ص۲۶۳.
  7. کنز العمال، ج۱۶، ص۴۴۴.
  8. «تربیت عبارت است از رفع موانع و ایجاد مقتضیات برای این که استعدادهای انسان در جهت کمال مطلق شکوفا شود» سیری در تربیت اسلامی، ص۲۵).
  9. مجمع الزوائد، ج۸، ص۱۰۵.
  10. «إِنَّ خَيْرَ مَا وَرَّثَ الْآبَاءُ لِأَبْنَائِهِمُ الْأَدَبُ‌، لَاالْمَالُ؛ فَإِنَّ الْمَالَ يَذْهَبُ، وَ الْأَدَبَ يَبْقى‌»؛ الکافی، ج۸، ص۱۵۰، ح۱۳۲.
  11. الصحیفة السجادیة، دعای بیست و پنجم، ص۱۲۰.
  12. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۰۳.
  13. «و از نشانه‌های او این است که از خودتان همسرانی برایتان آفرید تا کنار آنان آرامش یابید و میان شما دلبستگی پایدار و مهر پدید آورد؛ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی است برای گروهی که می‌اندیشند» سوره روم، آیه ۲۱.
  14. محمد رضا سالاری فروهمکاران، بهداشت روانی.
  15. دهخدا، لغت نامه، واژه «عرق».
  16. «فَإِنَّهُ وَلَدُكَ وَ لَمْ يَأْتِكَ إِلَّا مِنْ عِرْقٍ مِنْكَ أَوْ عِرْقٍ مِنْهَا»؛ (الجعفریات، ص۹۰).
  17. «فَإِنْ وَقَعَتْ عَلَى عِرْقٍ مِنْ عُرُوقِ الْأَعْمَامِ أَشْبَهَ الْوَلَدُ أَعْمَامَهُ وَ إِنْ وَقَعَتْ عَلَى عِرْقٍ مِنْ عُرُوقِ الْأَخْوَالِ أَشْبَهَ الرَّجُلُ أَخْوَالَهُ»؛ (کمال الدین، ج۱، ص۳۱۳).
  18. «انظُر فِي أَيِّ نِصابٍ تَضَعُ ولَدَكَ»؛ (کنز العمال، ص۸۵۵).
  19. «تَزَوَّجُوا فِي الْحُجْزِ الصَّالِحِ فَإِنَّ الْعِرْقَ دَسَّاسٌ»؛ (مکارم الأخلاق، ص۱۹۷).
  20. «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ‌»؛ نهج البلاغه، حکمت ۷۳.
  21. تفسیر العیاشی، ج۲، ص۳۸۸، ح۶۵؛ بحارالأنوار، ج۶۷، ص۱۵۳، ح۱۱.
  22. تفسیر العیاشی، ج۲، ص۳۳۷، ح۶۳؛ بحارالأنوار، ج۶۸، ص۲۳۶، ح۱.
  23. «و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد» سوره کهف، آیه ۸۲.
  24. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۰۳.
  25. بابازاده، مسائل ازدواج و حقوق خانواده، ص۷۲.
  26. عطاردی، مسند امام کاظم، ج۲، ص۵۳۶.
  27. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۲۹.
  28. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۴۶۱.
  29. کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۷۸.
  30. قمی، منتهی الآمال فی التاریخ النبی و الآل، ج۲، ص۱۷۳.
  31. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۵۳.
  32. نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۸۸.
  33. نوری، مستدرک الوسائل، ج۵، ص۲۷۹.
  34. نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۹۲.
  35. کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۵۴.
  36. «و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد» سوره کهف، آیه ۸۲.
  37. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۴۸۳.
  38. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۹۴.
  39. الفقیه، ج۳، ص۵۵۱، ح۴۸۹۹؛ الکافی، ج۵، ص۴۹۹.
  40. الفقیه، ج۴، ص۳، ح۴۹۶۸.
  41. الفقیه، ج۳، ص۵۵۱، ح۴۸۹۹، ج۳، ص۴۰۴، ح۴۴۱۲؛ الکافی، ج۵، ص۵۳۹، ح۵.
  42. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۰۷.
  43. «و از تو درباره حیض می‌پرسند؛ بگو که آن، گونه‌ای رنج است. پس در حیض از زنان کناره گیرید و با آنان آمیزش نکنید تا پاک شوند و چون شست و شو کردند، از همان‌جا که خداوند به شما فرموده است با آنان آمیزش کنید، بی‌گمان خداوند توبه کاران و شست‌وشوکنندگان را دوست می‌دارد» سوره بقره، آیه ۲۲۲.
  44. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲، ص۳۱۸.
  45. «و هر یک از آنان را که بتوانی با آوای خویش بلغزان و با سوارگان و پیادگان خویش بر آنان بتاز و در دارایی‌ها و فرزندان آنان شریک شو و به آنها وعده بده! و شیطان جز وعده فریبنده به آنان نخواهد داد» سوره اسراء، آیه ۶۴.
  46. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۱۳۵.
  47. طبرسی، تاج الموالید، ص۲۱۸؛ کلینی، الکافی، ج۵، ص۴۹۹.
  48. احمد خلیل، الطفل فی ضوء القرآن و السنة و الادب، ص۲۳.
  49. «و فرزندانتان را از ترس ناداری مکشید، ما به آنان و شما روزی می‌دهیم؛ بی‌گمان کشتن آنان گناهی بزرگ است» سوره اسراء، آیه ۳۱.
  50. احمد خلیل، الطفل فی ضوء القرآن و السنة و الادب، ص۲۲.
  51. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۹۸.
  52. بهداشت روانی با نگرش به منابع اسلامی، ص۳۰۸.
  53. «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع): وَ نَظَرَ إِلى غُلَامٍ جَمِيلٍ‌: «يَنْبَغِي أَنْ يَكُونَ أَبُو هذَا الْغُلَامِ آكِلَ السَّفَرْجَلِ»؛ (الکافی، ج۶، ص۲۲، ح۲).
  54. «فِي الْمَرْأَةِ الْحَامِلِ تَأْكُلُ السَّفَرْجَلَ فَإِنَّ الْوَلَدَ يَكُونُ أَطْيَبَ رِيحاً وَ أَصْفَى لَوْناً»؛ (الکافی، ج۶، ص۲۲، ح۱).
  55. «أَطْعِمُوا حَبَالَاكُمْ ذَكَرَ اللُّبَانِ‌، فَإِنْ يَكُ فِي بَطْنِهَا غُلَامٌ، خَرَجَ ذَكِيَّ الْقَلْبِ، عَالِماً شُجَاعاً، وَ إِنْ تَكُ جَارِيَةٌ، حَسُنَ خَلْقُهَا وَ خُلُقُهَا، وَ عَظُمَتْ عَجِيزَتُهَا وَ حَظِيَتْ عِنْدَ زَوْجِهَا»؛ (الکافی، ج۶، ص۲۳).
  56. «كُلُوا السَّفَرْجَلَ وَ تَهَادُوهُ بَيْنَكُمْ فَإِنَّهُ يَجْلُو الْبَصَرَ وَ يُثَبِّتُ الْمَوَدَّةَ فِي الْقَلْبِ وَ أَطْعِمُوا حَبَالاكُمْ فَإِنَّهُ يُحَسِّنُ أَوْلَادَكُمْ»؛ (مکارم الأخلاق، ص۱۷۲).
  57. «عَلَيْكَ بِالْهِنْدَبَاءِ؛ فَإِنَّهُ يَزِيدُ فِي الْمَاءِ، وَ يُحَسِّنُ الْوَلَدَ، وَ هُوَ حَارٌّ لَيِّنٌ، يَزِيدُ فِي الْوَلَدِ الذُّكُورَةَ»؛ (مکارم الأخلاق، ص۱۷۸).
  58. «أَطْعِمُوا الْمَرْأَةَ فِي شَهْرِهَا الَّتِي تَلِدُ فِيهِ التَّمْرَ فَإِنَّ وَلَدَهَا يَكُونُ حَلِيماً نَقِيّاً»؛ (مکارم الأخلاق، ص۱۶۹).
  59. الکافی، ج۵، ص۱۲۵، ح۴.
  60. «باری، آدمی باید به خوراک خویش بنگرد» سوره عبس، آیه ۲۴.
  61. «ای مردم از آنچه در زمین حلال و پاک است بخورید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۱۶۸.
  62. «هان ای مؤمنان! از چیزهای پاکیزه‌ای که روزیتان کرده‌ایم بخورید و خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را می‌پرستید» سوره بقره، آیه ۱۷۲.
  63. «و هر یک از آنان را که بتوانی با آوای خویش بلغزان و با سوارگان و پیادگان خویش بر آنان بتاز و در دارایی‌ها و فرزندان آنان شریک شو و به آنها وعده بده! و شیطان جز وعده فریبنده به آنان نخواهد داد» سوره اسراء، آیه ۶۴.
  64. مکارم الأخلاق، ص۴۵۴.
  65. «شِرْكُ الشَّيْطَانِ مَا كَانَ مِنْ مَالٍ حَرَامٍ فَهُوَ مِنْ شِرْكِهِ وَ يَكُونُ مَعَ الرَّجُلِ حِينَ يُجَامِعُ فَيَكُونُ نُطْفَتُهُ مَعَ نُطْفَتِهِ إِذَا كَانَ حَرَاماً قَالَ كِلْتَيْهِمَا جَمِيعاً يَخْتَلِطُهُ وَ قَالَ رُبَّمَا خُلِقَ مِنْ وَاحِدَةٍ وَ رُبَّمَا خُلِقَ مِنْهُمَا جَمِيعاً»؛ تفسیر العیاشی، ج۲، ص۳۰۰.
  66. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۱۰.
  67. «كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) إِذَا بُشِّرَ بِالْوَلَدِ لَمْ يَسْأَلْ‌: أَ ذَكَرٌ هُوَ، أَمْ أُنْثى حَتّى يَقُولَ: «أَ سَوِيٌّ؟» فَإِنْ كَانَ سَوِيّاً، قَالَ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَخْلُقْ مِنِّي شَيْئاً مُشَوَّهاً»؛ الکافی، ج۶، ص۲۱، ح۱.
  68. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۸۳-۲۰۱.
  69. «إِنَّ أَوَّلَ مَا يَنْحَلُ بِهِ أَحَدُكُمْ وَلَدَهُ الِاسْمُ الْحَسَنُ فَلْيُحْسِنْ أَحَدُكُمْ اسْمَ وَلَدِهِ»؛ نوادر راوندی، ص۶.
  70. طبرانی، اخبار الحسن بن علی، ص۴۵.
  71. «أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) سَمُّوا أَوْلَادَكُمْ قَبْلَ أَنْ يُولَدُوا فَإِنْ لَمْ تَدْرُوا أَ ذَكَرٌ أَمْ أُنْثَى فَسَمُّوهُمْ بِالْأَسْمَاءِ الَّتِي تَكُونُ لِلذَّكَرِ وَ الْأُنْثَى فَإِنَّ أَسْقَاطَكُمْ إِذَا لَقُوكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَمْ تُسَمُّوهُمْ يَقُولُ السِّقْطُ لِأَبِيهِ أَلَّا سَمَّيْتَنِي وَ قَدْ سَمَّى رَسُولُ اللَّهِ(ص) مُحَسِّناً قَبْلَ أَنْ يُولَدَ»؛ الکافی، ج۶، ص۱۸، ح۲.
  72. قائمی، نظام حیات خانواده در اسلام، ص۱۱۰.
  73. ابن طولون، الائمة اثنی عشر، ص۶۴.
  74. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص٣؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۹۲؛ طبرانی، اخبار الحسن بن علی، ص۴۵؛ امین عاملی، سیره معصومان، ترجمه: علی حجتی کرمانی، ج۵، ص۱۳؛ شیعی سبزواری، راحة الارواح، ص۱۳۷.
  75. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۳۹۱.
  76. «و چون او را بزاد گفت: پروردگارا! من (به جای پسر) دختر، زاده‌ام- و خداوند بهتر می‌داند که او چه زاد و هر پسر همگون این دختر نیست- و من او را مریم نامیده‌ام و او و نسل او را از شیطان رانده به پناه تو می‌آورم» سوره آل عمران، آیه ۳۶.
  77. مجلسی، بحارالانوار، ج۷۴، ص۸۰.
  78. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۲۶.
  79. نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۲۷.
  80. شریف قرشی، تحلیلی از زندگانی امام هادی، ص۲۲.
  81. «در خانه‌ای که نام محمد، احمد، علی، حسن، حسین، جعفر، طالب، عبدالله و فاطمه باشد، فقر داخل نمی‌شود»؛ مکارم الأخلاق ۲۲٠، بحار الأنوار ج۱۰۱، ص۹۲.
  82. «بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.
  83. تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۶۷.
  84. مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۲۸، ح۸.
  85. مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۲۷، ح۵.
  86. «و (همدیگر را) با لقب‌های ناپسند مخوانید!» سوره حجرات، آیه ۱۱.
  87. «مِنْ حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ أَنْ يُسَمِّيَهُ بِأَحَبِّ أَسْمَائِهِ عَلَيْهِ»؛ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۳۳۰.
  88. قرب الاسناد، ص۴۵.
  89. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۰۱؛ ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۸۳-۲۰۱.
  90. مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۴۰.
  91. طبسی، حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت(ع)، ص۴۲.
  92. اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۲، ص۱۴۸.
  93. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۳؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۹۲؛ طبرانی، اخبار الحسن بن علی، ص۴۵؛ امین عاملی، سیره معصومان، ج۵، ص۱۳؛ شیعی سبزواری، راحة الأرواح، ص۱۳۷.
  94. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۳۶.
  95. ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۱۴.
  96. شریف قرشی، تحلیلی از زندگانی امام هادی، ص۲۲.
  97. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۰۳؛ ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۸۳-۲۰۱.
  98. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲، ص۳۷.
  99. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۰۴؛ ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۸۳-۲۰۱.
  100. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۰، ص۴۱۶.
  101. الکافی، ج۶، ص۲۴، ح۳.
  102. «أَمَا إِنَّ أَهْلَ الْكُوفَةِ لَوْ حَنَّكُوا أَوْلَادَهُمْ بِمَاءِ الْفُرَاتِ، لَكَانُوا شِيعَةً لَنَا»؛ الکافی، ج۶، ص۳۸۹۶، ح۵.
  103. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۰۴.
  104. عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۰.
  105. «حَنِّكُوا أَوْلَادَكُمْ بِالتَّمْرِ، هكَذَا فَعَلَ النَّبِيُّ‌(ص) بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(ع)»؛ الکافی، ج۶، ص۲۴، ح۵.
  106. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۸۳-۲۰۱.
  107. مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۱۲۰.
  108. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۶۱.
  109. «فرزندان خود را در روز هفتم ختنه کنید که پاکیزه‌تر است و بهتر و زودتر گوشت می‌روید زیرا زمین از ادرار شخص ختنه نشده اکراه دارد»؛ الکافی، ج۶، ص۳۴، ح۱.
  110. شریف قرشی، تحلیلی از زندگانی امام هادی، ص۲۲.
  111. ابن شعبه حرانی، تحف العقول من آل الرسول، ص۱۱۹.
  112. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۰۵.
  113. «اللَّهُمَّ هَذِهِ سُنَّتُكَ وَ سُنَّةُ نَبِيِّكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اتِّبَاعٌ مِنَّا لَكَ وَ لِنَبِيِّكَ بِمَشِيَّتِكَ وَ بِإِرَادَتِكَ وَ قَضَائِكَ لِأَمْرٍ أَنْتَ أَرَدْتَهُ وَ قَضَاءٍ حَتَمْتَهُ وَ أَمْرٍ أَنْفَذْتَهُ فَأَذَقْتَهُ حَرَّ الْحَدِيدِ فِي خِتَانِهِ وَ حِجَامَتِهِ لِأَمْرٍ أَنْتَ أَعْرَفُ بِهِ مِنِّي اللَّهُمَّ فَطَهِّرْهُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ زِدْ فِي عُمُرِهِ وَ ادْفَعِ الْآفَاتِ عَنْ بَدَنِهِ وَ الْأَوْجَاعَ عَنْ جِسْمِهِ وَ زِدْهُ مِنَ الْغِنَى وَ ادْفَعْ عَنْهُ الْفَقْرَ فَإِنَّكَ تَعْلَمُ وَ لَا نَعْلَمُ»؛ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۸۸، ح۴۷۲۶.
  114. «سَمَّى رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ(ع) لِسَبْعَةِ أَيَّامٍ وَ عَقَّ عَنْهُمَا لِسَبْعٍ وَ خَتَنَهُمَا لِسَبْعٍ وَ حَلَقَ رُءُوسَهُمَا لِسَبْعٍ وَ تَصَدَّقَ بِزِنَةِ شُعُورِهِمَا فِضَّةً»؛ قرب الإسناد، ص۵۷؛ بحار الأنوار، ج۱۰۱، ص۱۰۸.
  115. «إِنَّ ابْنِي هَذَا وُلِدَ مَخْتُوناً طَاهِراً مُطَهَّراً وَ لَيْسَ مِنَ الْأَئِمَّةِ أَحَدٌ يُولَدُ إِلَّا مَخْتُوناً طَاهِراً مُطَهَّراً وَ لَكِنْ سَنُمِرُّ الْمُوسَى عَلَيْهِ لِإِصَابَةِ السُّنَّةِ وَ اتِّبَاعِ الْحَنِيفِيَّةِ»؛ مکارم الأخلاق، ص۲۳۰.
  116. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۸۳-۲۰۱.
  117. بابازاده، مسائل ازدواج و حقوق خانواده، ص۹۳.
  118. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۶۰.
  119. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۰۶.
  120. «سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) عَنِ التَّهْنِئَةِ بِالْوَلَدِ مَتَى فَقَالَ إِنَّهُ قَالَ لَمَّا وُلِدَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ هَبَطَ جَبْرَئِيلُ بِالتَّهْنِئَةِ عَلَى النَّبِيِّ صفِي الْيَوْمِ السَّابِعِ وَ أَمَرَهُ أَنْ يُسَمِّيَهُ وَ يُكَنِّيَهُ وَ يَحْلِقَ رَأْسَهُ وَ يَعُقَ عَنْهُ وَ يَثْقُبَ أُذُنَهُ وَ كَذَلِكَ كَانَ حِينَ وُلِدَ الْحُسَيْنُ(ع) أَتَاهُ فِي الْيَوْمِ السَّابِعِ فَأَمَرَهُ بِمِثْلِ ذَلِكَ قَالَ وَ كَانَ لَهُمَا ذُؤَابَتَانِ فِي الْقَرْنِ الْأَيْسَرِ وَ كَانَ الثَّقْبُ فِي الْأُذُنِ الْيُمْنَى فِي شَحْمَةِ الْأُذُنِ وَ فِي الْيُسْرَى فِي أَعْلَى الْأُذُنِ فَالْقُرْطُ فِي الْيُمْنَى وَ الشَّنْفُ فِي الْيُسْرَى وَ قَدْ رُوِيَ أَنَّ النَّبِيَّ(ص) تَرَكَ لَهُمَا ذُؤَابَتَيْنِ فِي وَسَطِ الرَّأْسِ وَ هُوَ أَصَحُّ مِنَ الْقَرْنِ»؛ الکافی، ج۶، ص۳۳، ح۶؛ بحار الأنوار، ج۴۳، ص۲۵۷.
  121. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۸۳-۲۰۱.
  122. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۴۲.
  123. کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۳.
  124. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۳؛ طبرانی، اخبار الحسن بن علی، ص۴۶.
  125. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۰۷.
  126. «عَقَّتْ فَاطِمَةُ عَنِ ابْنَيْهَا وَ حَلَقَتْ رُءُوسَهُمَا فِي الْيَوْمِ السَّابِعِ وَ تَصَدَّقَتْ بِوَزْنِ الشَّعْرِ وَرِقاً وَ قَالَ كَانَ نَاسٌ يُلَطِّخُونَ رَأْسَ الصَّبِيِّ فِي دَمِ الْعَقِيقَةِ وَ كَانَ أَبِي يَقُولُ ذَلِكَ شِرْكٌ»؛ الکافی، ج۶، ص۳۳.
  127. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۸۳-۲۰۱.
  128. طبرانی، اخبار الحسن بن علی، ص۴۷.
  129. کلینی، الکافی، ج۶، ص۲۴.
  130. کلینی، الکافی، ج۶، ص۲۸.
  131. «عَقَّ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَنِ الْحَسَنِ(ع) بِيَدِهِ، وَ قَالَ: بِسْمِ اللَّهِ، عَقِيقَةٌ عَنِ الْحَسَنِ، وَ قَالَ: اللَّهُمَّ عَظْمُهَا بِعَظْمِهِ، وَ لَحْمُهَا بِلَحْمِهِ، وَ دَمُهَا بِدَمِهِ‌، وَ شَعْرُهَا بِشَعْرِهِ‌، اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا وِقَاءً لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ»؛ الکافی، ج۶، ص۳۲.
  132. «فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ سَابِعِهِ- عَقَّ عَنْهُ النَّبِيُّ(ص) بِكَبْشَيْنِ أَمْلَحَيْنِ- وَ أَعْطَى الْقَابِلَةَ فَخِذَ كَبْشٍ‌- وَ حَلَقَ رَأْسَهُ وَ تَصَدَّقَ بِوَزْنِ الشَّعْرِ وَرِقاً- وَ طَلَى رَأْسَهُ بِالْخَلُوقِ ثُمَّ قَالَ- يَا أَسْمَاءُ الدَّمُ فِعْلُ الْجَاهِلِيَّةِ»؛ (صحیفة الإمام الرضا(ع)، ص۷۳).
  133. «ثُمَّ عَقَّ عَنْهُ يَوْمَ سَابِعِهِ بِكَبْشَيْنِ أَمْلَحَيْنِ- وَ أَعْطَى الْقَابِلَةَ فَخِذَ كَبْشٍ‌- وَ حَلَقَ رَأْسَهُ وَ تَصَدَّقَ بِوَزْنِ شَعْرِهِ وَرِقاً- وَ طَلَى رَأْسَهُ بِالْخَلُوقِ ثُمَّ قَالَ- الدَّمُ فِعْلُ الْجَاهِلِيَّةِ»؛ (صحیفة الإمام الرضا(ع)، ص۷۴).
  134. «سَمَّى رَسُولُ اللَّهِ(ص) حَسَناً وَ حُسَيْناً(ع) يَوْمَ سَابِعِهِمَا وَ عَقَّ عَنْهُمَا شَاةً شَاةً وَ بَعَثُوا بِرِجْلِ شَاةٍ إِلَى الْقَابِلَةِ وَ نَظَرُوا مَا غَيْرُهُ فَأَكَلُوا مِنْهُ وَ أَهْدَوْا إِلَى الْجِيرَانِ وَ حَلَقَتْ فَاطِمَةُ(ع)رُءُوسَهُمَا وَ تَصَدَّقَتْ بِوَزْنِ شَعْرِهِمَا فِضَّةً»؛ الکافی، ج۶، ص۳۳، ح۵.
  135. طبسی، حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت(ع)، ص۸۰.
  136. «أَوْلَمَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى(ع) وَلِيمَةً عَلَى بَعْضِ وُلْدِهِ فَأَطْعَمَ أَهْلَ الْمَدِينَةِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ الْفَالُوذَجَاتِ فِي الْجِفَانِ فِي الْمَسَاجِدِ وَ الْأَزِقَّةِ»؛ الکافی، ج۶، ص۲۸۱، ح۱.
  137. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۰۷؛ ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۸۳-۲۰۱.
  138. مجلسی، بحار الانوار، ج۴۳، ۲۳۸.
  139. لوشر، روان‌شناسی رنگ‌ها، ترجمه: ویدا ابیدزاده، ص۷ - ۶؛ پارامون، ترکیب رنگ، ترجمه: قاسم روبین، ص۹ – ۷.
  140. «لَمَّا حَمَلْتُ بِالْحَسَنِ(ع) وَ وَلَدْتُهُ جَاءَ النَّبِيُّ(ص) فَقَالَ يَا أَسْمَاءُ هَلُمِّي ابْنِي فَدَفَعْتُهُ إِلَيْهِ فِي خِرْقَةٍ صَفْرَاءَ فَرَمَى بِهَا النَّبِيُّ(ص) وَ أَذَّنَ فِي أُذُنِهِ الْيُمْنَى وَ أَقَامَ فِي أُذُنِهِ الْيُسْرَى»؛ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۵.
  141. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۰۹؛ ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۸۳-۲۰۱.
  142. صحیفة الرضا، ص۵۰.
  143. «بر شما حرام است (ازدواج با) مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمه‌هایتان و خاله‌هایتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادران شیرده‌تان و خواهران شیرخورده‌تان و مادرزن‌هایتان و ختران زنانتان (از شوهر پیشین) که (اینک) در سرپرستی شمایند، (اگر) از همسرانی (باشند) که با آنان همخوابگی کرده‌اید، که اگر با آنها همخوابگی نکرده‌اید بر شما گناهی نیست؛ و همسران آن پسرانتان که از پشت شمایند؛ و (نیز) جمع میان دو خواهر، مگر آنکه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۳.
  144. «اسْتَرْضِعْ لِوَلَدِكَ بِلَبَنِ الْحِسَانِ وَ إِيَّاكَ وَ الْقِبَاحَ فَإِنَّ اللَّبَنَ قَدْ يُعْدِي»؛ الکافی، ج۶، ص۴۴، ح۱۲.
  145. «زنان کم خرد را به شیردهی انتخاب نکنید؛ زیرا شیر بر طبیعت انسان چیره می‌شود»؛ الکافی، ج۶، ص۴۳، ح۹.
  146. «شیردایه یهودی و مسی بهتر از شیر دایه ناصبی (دشمن اهل بیت(ع)) است؛ وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۶۶، ح۲۷۵۹۹.
  147. بهداشت روانی، ص۳۱۰.
  148. «و مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر می‌دهند» سوره بقره، آیه ۲۳۳.
  149. «إِذَا حَمَلَتِ الْمَرْأَةُ كَانَتْ بِمَنْزِلَةِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْمُجَاهِدِ بِنَفْسِهِ وَ مَالِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِذَا وَضَعَتْ كَانَ لَهَا مِنَ الْأَجْرِ مَا لَا تَدْرِي مَا هُوَ لِعِظَمِهِ فَإِذَا أَرْضَعَتْ كَانَ لَهَا بِكُلِّ مَصَّةٍ كَعِدْلِ عِتْقِ مُحَرَّرٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ فَإِذَا فَرَغَتْ مِنْ رَضَاعِهِ ضَرَبَ مَلَكٌ عَلَى جَنْبِهَا وَ قَالَ اسْتَأْنِفِي الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَكِ»؛ امالی صدوق، ص۴۱۱.
  150. «إِنَّ فَاطِمَةَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهَا كَانَتْ تَمْضَغُ لِلْحَسَنِ ثُمَّ لِلْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا وَ هِيَ صَائِمَةٌ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ»؛ الکافی، ج۴، ص۱۱۴.
  151. «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَمْضَغُ اللَّحْمَةَ وَ التَّمْرَةَ حَتَّى تَلِينَ فَيَجْعَلُهَا فِي فَمِ عَلِيٍّ وَ هُوَ صَغِيرٌ فِي حَجْرِهِ»؛ بحار الأنوار، ج۳۸، ص۳۲۳.
  152. مکارم الأخلاق، ص۱۹۲؛ بحار الأنوار، ج۶۳، ص۲۷۷.
  153. «أَطْعِمُوا صِبْيَانَكُمُ الرُّمَّانَ‌، فَإِنَّهُ أَسْرَعُ لِأَلْسِنَتِهِمْ‌»؛ امالی طوسی، ص۳۶۲؛ مکارم الأخلاق، ص۱۷۱؛ بحار الأنوار، ج۶۳، ص۱۵۵.
  154. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۸۳-۲۰۱.
  155. محمدی ری شهری، تحکیم خانواده از نگاه قرآن و حدیث، ص۱۶۸.
  156. رنجبری، حیدر باغی، متن و ترجمه رسالة الحقوق امام سجاد، ص۴۰.
  157. شیروانی، صحیفه سجادیه، ص۱۲۴.
  158. نوری، مستدرک الوسائل، ج۲، ص۶۲۵.
  159. «و تنه نخل را به سوی خود بتکان تا خرمایی چیده بر تو فرو ریزد» سوره مریم، آیه ۲۵.
  160. ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۸۳.
  161. نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۵۶.
  162. «آنان را در همانجا که خود به اندازه توانگریتان جای دارید، جا دهید و به آنها زیان مرسانید برای آنکه (زندگی را) برایشان تنگ گیرید و اگر باردارند به آنان نفقه دهید تا هنگامی که بزایند و اگر برای شما (به نوزاد) شیر دهند مزدشان را بپردازید و میان خویش به شایستگی رایزنی کنید و اگر (در توافق) دشواری دارید دیگری او را شیر دهد» سوره طلاق، آیه ۶.
  163. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۷۵.
  164. قائمی، نظام حیات خانواده در اسلام، ص۱۱۸.
  165. کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۴.
  166. «و مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر می‌دهند؛ این برای کسی است که بخواهد دوران شیردهی را کامل کند، و خوراک و پوشاک آنان به شایستگی بر صاحب فرزند است، بر هیچ کس جز به اندازه توانش تکلیف نیست، نه مادر باید به خاطر فرزندش زیان بیند و نه صاحب فرزند به خاطر فرزندش و بر (گردن) وارث، مانند همین است پس اگر (پدر و مادر) با رضایت و رایزنی با هم بازگرفتن (زودتر کودک) از شیر را خواستند، گناهی ندارند، و اگر خواستید برای فرزندانتان دایه بگیرید، اگر به بایستگی دستمزد آنان را بپردازید گناهی بر شما نیست و از خداوند پروا کنید و بدانید خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره بقره، آیه ۲۳۳.
  167. صدوق، علل الشرائع، ج۸، ص۵۵۴.
  168. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۱۲-۱۲۱.
  169. کاشانی، محجة البیضاء فی تهذیب الأحیاء، ج۲، ص۶۵؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۵، ص۱۲۶.
  170. نوری، مستدرک الوسائل، ج۳، ص۶۲۶.
  171. مولوی.
  172. طبسی، حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت، ص۹۷ – ۹۴.
  173. کاشانی، محجة البیضاء فی تهذیب الأحیاء، ج۲، ص۶۵.
  174. کلینی، الکافی، ج۶، ص۵۰.
  175. کاشانی، محجة البیضاء فی تهذیب الأحیاء، ج۲، ص۶۵؛ جلالی، روان‌شناسی رشد، ص۳۴۲؛ شعاری نژاد، روان‌شناسی رشد، ص۱۳۵.
  176. مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۴، ص۲۷۹.
  177. مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۴، ص۳۷۸.
  178. کومبز و پاپ، پرورش انگیزه در دانش آموزان، ص۳۲ – ۱۶.
  179. شعاری نژاد، روان‌شناسی رشد، ص۱۴۲.
  180. دبس، مراحل تربیت، ص۷۱.
  181. طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۲۲۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰۱، ص۹۶.
  182. منطقی، روان‌شناسی تربیتی، ص۵۶۰ – ۵۵۹.
  183. مجلسی، بحار الانوار، ج۲۳، ص۱۱۴.
  184. مجلسی، بحار الانوار، ج۱۴، ص۲۷۹.
  185. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۷۷.
  186. نوری، مستدرک الوسائل، ص۱۷۶؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۷۱.
  187. قائمی، نظام حیات خانواده در اسلام، ص۳۳۲.
  188. «گفتند: ای پدر! چرا ما را بر یوسف امین نمی‌داری با آنکه ما خیرخواه او هستیم؟ * فردا او را با ما بفرست تا (در دشت) بگردد و بازی کند و ما نیک نگهدار او خواهیم بود» سوره یوسف، آیه ۱۱-۱۲.
  189. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۰۵.
  190. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۴۱.
  191. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۹۵؛ انصاری زنجانی خوئینی، الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهرا(س)، ج۶، ص۱۷۴.
  192. مجلسی، بحار الأنوار، ج۶۰ ص۳۶۱.
  193. متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۶، ص۴۳۴.
  194. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۰۳.
  195. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۸۳ - ۳۸۲؛ ابن طولون، الائمة اثنی عشر، ص۶۶ – ۶۵؛ طبرانی، اخبار الحسن بن علی(ع)، ص۵۰؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۳، ص۲۸۶.
  196. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۹۳؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۳، ص۲۶۴-۲۶۵.
  197. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۰۳.
  198. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۹۴.
  199. الیوت، روان‌شناسی اجتماعی، ص۴۰۳.
  200. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۲۷.
  201. نوری، مستدرک الوسائل، ج۲، ص۶۲۶.
  202. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۱۲-۱۲۱؛ ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۲۶-۲۳۳.
  203. شهیدی، اصول و مبانی بهداشت روانی، ص۶۴.
  204. المحاسن، ج۱، ص۲۹۳، ح۴۵۳.
  205. الکافی، ج۶، ص۵۰، ح۵.
  206. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۲۶-۲۳۳.
  207. مسعودی، اثبات الوصیة، ص۲۵۷.
  208. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۸۳ – ۲۸۲؛ ابن طولون، الائمة اثنی عشر، ص۶۶ – ۶۵؛ عاملی، تحلیلی از زندگی سیاسی امام حسن مجتبی(ع)، ص۳۲؛ طبرانی، اخبار الحسن بن علی(ع)، ص۵۰؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج۴۳، ص۲۸۶.
  209. امین عاملی، سیره معصومان، ج۵، ص۲۱.
  210. انصاری زنجانی خوئینی، الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهرا(س)، ج۲۱، ص۳۶؛ نیلی پور، فرهنگ فاطمیه، ص۱۸۰.
  211. نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۱۴.
  212. پاک‌نیا، حقوق متقابل والدین و فرزندان، ص۱۸.
  213. پاک‌نیا، حقوق متقابل والدین و فرزندان، ص۱۹.
  214. رنجبری حیدرباغی، متن و ترجمه رسالة الحقوق امام سجاد، ص۶۹.
  215. خزار رازی، کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الاثنی عشر، ص۲۳۴-۲۳۵.
  216. مسعودی، اثبات الوصیة، ص۴۰۹.
  217. رضی، شرح نهج البلاغه، ص۴۵۵.
  218. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۲۵.
  219. اصول و مبانی بهداشت روانی، ص۶۴ - ۶۵؛ مصباح، روان‌شناسی رشد، ص۴۷۳ - ۴۸۴؛ به نقل از: بهداشت روانی، ص۳۱۳.
  220. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۲۰.
  221. «روزی که در آن دارایی و فرزندان سودی نمی‌رسانند * جز آن کس که دلی بی‌آلایش نزد خداوند آورد» سوره شعراء، آیه ۸۸-۸۹.
  222. مکارم الأخلاق، ص۲۵۷؛ بحار الأنوار، ج۷۴، ص۱۰۹.
  223. «إنّ اللَّه تعالى يحبّ أن تعدلوا بين أولادكم حتّى في القبل‌»؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۴۴۵.
  224. «سووا بين أولادكم في العطية، فلو كنت مفضلا أحدا لفضلت الاناث»؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۴۴۴.
  225. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۲۶-۲۳۳.
  226. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۹۴.
  227. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۰۳.
  228. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۵۵۷.
  229. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۲۹.
  230. «مَنْ قَبَّلَ وَلَدَهُ كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ حَسَنَةً وَ مَنْ فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»؛ الکافی، ج۶، ص۴۹، ح۱.
  231. «أَكْثِرُوا مِنْ قُبْلَةِ أَوْلَادِكُمْ فَإِنَ لَكُمْ بِكُلِّ قُبْلَةٍ دَرَجَةً فِي الْجَنَّةِ»؛ روضة الواعظین، ج۲، ص۳۶۹.
  232. عدة الداعی، ص۸۹.
  233. تفسیر القمی، ج۱، ص۳۶۵.
  234. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۲۶-۲۳۳.
  235. متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۶، ص۴۴۸.
  236. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۳۲.
  237. ابن شعبه حرانی، تحف العقول من آل الرسول، ص۲۲۵.
  238. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۳۰.
  239. الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۳۳؛ الاصابه، ج۴، ص۲۳۰ - ۲۳۱ و اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۷۴.
  240. «مَنْ دَخَلَ السُّوقَ فَاشْتَرَى تُحْفَةً فَحَمَلَهَا إِلَى عِيَالِهِ كَانَ كَحَامِلِ صَدَقَةٍ إِلَى قَوْمٍ مَحَاوِيجَ وَ لْيَبْدَأْ بِالْإِنَاثِ قَبْلَ الذُّكُورِ فَإِنَّ مَنْ فَرَّحَ ابْنَةً فَكَأَنَّمَا أَعْتَقَ رَقَبَةً مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ مُؤْمِنَةً فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ مَنْ أَقَرَّ بِعَيْنِ ابْنٍ فَكَأَنَّمَا بَكَى مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ بَكَى مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَدْخَلَهُ اللَّهُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ»؛ الأمالی للصدوق، ص۵۷۷؛ وسائل الشیعة، ج۲۱، ص۵۱۴.
  241. «وَ كَانَ أَبُوهُ يُحِبُّهُ وَ يَمِيلُ إِلَيْهِ‌، وَ وَهَبَ الْيُسَيْرِيَةَ لَهُ تَفَضُّلًا، وَ كَانَ شِرَاهَا بِسِتَّةٍ وَ عِشْرِينَ أَلْفَ دِينَارٍ»؛ (دلائل الإمامة؛ ص٣۵٩).
  242. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۲۶-۲۳۳.
  243. «دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است» سوره مائده، آیه ۸.
  244. مجلسی، بحارالأنوار، ج۴۳، ص۲۸۳.
  245. نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۷۲.
  246. متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۶، ص۴۴.
  247. متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۶، ص۴۶.
  248. مجلسی، بحارالأنوار، ج۴، ص۹۹.
  249. ابن شعبه حرانی، تحف العقول من آل الرسول، ص۲۸۵.
  250. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۳، ص۵۳.
  251. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۳۱.
  252. «و آنان که سپرده‌های نزد خویش و پیمان خود را پاس می‌دارند» سوره مؤمنون، آیه ۸.
  253. «و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۴.
  254. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۰۲.
  255. نوری، مستدرک الوسائل، ج۳، ص۵۵۸.
  256. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۳۳.
  257. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۰۰.
  258. متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۶، ص۵۸۴.
  259. ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۳۷۰.
  260. «و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.
  261. طبسی، حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت، ص۱۴۸.
  262. کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۷.
  263. ابی فراس، مجموعة ورام، ص۷۳.
  264. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۵۸۵.
  265. شریف قرشی، زندگانی امام حسن بن علی، ج۱، ص۲۱۰.
  266. «هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.
  267. متقی هندی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۶، ص۴۴۱.
  268. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۳، ص۱۳.
  269. ابی فراس، مجموعة ورام، ص۳۵۸.
  270. «پسرکم! نماز را بپا دار و به کار شایسته فرمان ده و از کار ناشایست باز دار و در آنچه بر سرت آید شکیب کن؛ بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند» سوره لقمان، آیه ۱۷.
  271. متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۶، ص۴۱۷.
  272. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۹۹.
  273. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۳۵.
  274. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۹۵.
  275. «خَمْسٌ لَا أَدَعُهُنَّ حَتَّى الْمَمَاتِ الْأَكْلُ عَلَى الْحَضِيضِ مَعَ الْعَبِيدِ وَ رُكُوبِيَ الْحِمَارَ مُؤْكَفاً وَ حَلْبِيَ الْعَنْزَ بِيَدِي وَ لُبْسُ الصُّوفِ وَ التَّسْلِيمُ عَلَى الصِّبْيَانِ لِتَكُونَ سُنَّةً مِنْ بَعْدِي»؛ عیون أخبار الرضا، ج۲، ح۸۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۶۲.
  276. نوری، مستدرک الوسائل، ج۲، ص۶۸.
  277. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۲۷.
  278. متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۶، ص۴۱۹.
  279. المناقب، ج۳، ص۳۴۳.
  280. وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۶۷.
  281. کامل الزیارات، ص۶۷؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۲۳۸.
  282. متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۶، ص۵۸۴.
  283. مجلسی، بحارالأنوار، ج۴۳، ص۲۸۵.
  284. مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۷، ص۷۱.
  285. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۴۰.
  286. لطف‌آبادی، روان‌شناسی رشد، ش۲، ص۱۳۱.
  287. لطف‌آبادی، روان‌شناسی رشد، ش۲، ص۱۴۹.
  288. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۵، ص۳۲۰.
  289. رضی، نهج البلاغه، نامه ۳۱.
  290. ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۲۶۳.
  291. مجلسی، بحارالأنوار، ج۷۵، ص۲۳۶.
  292. ابن شعبه حرانی، تحف العقول من آل الرسول، ص۸۵.
  293. ابن شعبه حرانی، تحف العقول من آل الرسول، ص۲۳۶.
  294. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۴۲.
  295. الکافی، ج۶، ص۴۷، ح۳.
  296. منیة المرید، ص۳۴۹؛ بحار الأنوار، ج۲، ص۱۵۲.
  297. کنز الفوائد، ج۱، ص۳۱۹؛ بحار الأنوار، ج۱، ص۲۲۴.
  298. «إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ كَالْأَرْضِ الْخَالِيَةِ مَا أُلْقِيَ فِيهَا مِنْ شَيْ‌ءٍ قَبِلَتْهُ فَبَادَرْتُكَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ يَقْسُوَ قَلْبُكَ وَ يَشْتَغِلَ لُبُّكَ»؛ نهج البلاغة، نامه ۳۱، ص۳۹۳.
  299. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۳۳.
  300. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.
  301. مجلسی، بحارالأنوار، ج۳، ص۲۸۱.
  302. ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۱۹۵.
  303. امین عاملی، سیره معصومان، ترجمه: علی حجتی کرمانی، ج۵، ص۷۵.
  304. کلینی، الکافی، ج۳، ص۴۰۹.
  305. کلینی، الکافی، ج۴، ص۶۶.
  306. کلینی، الکافی، ج۳، ص۴۰۹.
  307. طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۴۲۱.
  308. نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۶۰.
  309. طبسی، حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت، ص۲۰۸.
  310. صدوق، الخصال، ج۲، ص۶۲۷.
  311. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۴۵.
  312. «وَ أَنْ أَبْتَدِئَكَ بِتَعْلِيمِ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَأْوِيلِهِ وَ شَرَائِعِ الْإِسْلَامِ وَ أَحْكَامِهِ وَ حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ لَا أُجَاوِزُ ذَلِكَ بِكَ إِلَى غَيْرِهِ»؛ نهج البلاغة، نامه ۳۱، ص۳۹۴.
  313. «و به راستی ما به لقمان فرزانگی داده‌ایم، که خداوند را سپاس گزار! و هر که سپاس گزارد به سود خویش سپاس گزارده است؛ و هر که ناسپاسی ورزد خداوند، بی‌نیازی ستوده است» سوره لقمان، آیه ۱۲.
  314. «و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز می‌داد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
  315. تحف العقول، ص۲۶۳.
  316. «‌إِذَا بَلَغَ الْغُلَامُ ثَلَاثَ سِنِينَ يُقَالُ لَهُ قُلْ ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ ثُمَّ يُتْرَكُ حَتَّى يَتِمَّ لَهُ ثَلَاثُ سِنِينَ وَ سَبْعَةُ أَشْهُرٍ وَ عِشْرُونَ يَوْماً فَيُقَالَ لَهُ قُلْ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ سَبْعَ مَرَّاتٍ وَ يُتْرَكُ حَتَّى يَتِمَّ لَهُ أَرْبَعُ سِنِينَ ثُمَّ يُقَالَ لَهُ قُلْ سَبْعَ مَرَّاتٍ- صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ- ثُمَّ يُتْرَكُ حَتَّى يَتِمَّ لَهُ خَمْسُ سِنِينَ ثُمَّ يُقَالَ لَهُ أَيُّهُمَا يَمِينُكَ وَ أَيُّهُمَا شِمَالُكَ فَإِذَا عَرَفَ ذَلِكَ حُوِّلَ وَجْهُهُ إِلَى الْقِبْلَةِ وَ يُقَالُ لَهُ اسْجُدْ ثُمَّ يُتْرَكُ حَتَّى يَتِمَّ لَهُ سَبْعُ سِنِينَ فَإِذَا تَمَّ لَهُ سَبْعُ سِنِينَ قِيلَ لَهُ اغْسِلْ وَجْهَكَ وَ كَفَّيْكَ فَإِذَا غَسَلَهُمَا قِيلَ لَهُ صَلِّ ثُمَّ يُتْرَكُ حَتَّى يَتِمَّ لَهُ تِسْعُ سِنِينَ فَإِذَا تَمَّتْ لَهُ عُلِّمَ الْوُضُوءَ وَ ضُرِبَ عَلَيْهِ وَ أُمِرَ بِالصَّلَاةِ وَ ضُرِبَ عَلَيْهَا فَإِذَا تَعَلَّمَ الْوُضُوءَ وَ الصَّلَاةَ غَفَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ وَ لِوَالِدَيْهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ»؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۴۴۰، ح۴۵۳۲۸.
  317. «اللَّهُمَّ اشْكُرْ لَهُمَا تَرْبِيَتِي‌، وَ أَثِبْهُمَا عَلَى تَكْرِمَتِي، وَ احْفَظْ لَهُمَا مَا حَفِظَاهُ مِنِّي فِي صِغَرِي»؛ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۸۱؛ الصحیفة السجادیة، ص۱۱۶.
  318. «و به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم- مادرش او را با سستی در پی سستی بارداری کرد و زمان شیر خوارگی وی دو سال بود- که مرا و پدر و مادرت را سپاس بگزار (که) بازگشت (همه) به سوی من است» سوره لقمان، آیه ۱۴.
  319. اخلاق در قرآن، ج۳، ص۵۶ - ۵۷.
  320. «و (یاد کنید) آنگاه را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و با پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بیچارگان نیکی کنید و با مردم سخن خوب بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید؛ سپس جز اندکی از شما، پشت کردید در حالی که (از حق) رویگردان بودید» سوره بقره، آیه ۸۳.
  321. «خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد» سوره نساء، آیه ۳۶.
  322. «بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی می‌رسانیم؛ و زشتکاری‌های آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۱.
  323. «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳.
  324. تفسیر نمونه، ج۳، ص۳۷۹.
  325. الکافی، ج۲، ص۱۶۱.
  326. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «لَا تَمْلَأْ عَيْنَيْكَ مِنَ النَّظَرِ إِلَيْهِمَا إِلَّا بِرَحْمَةٍ وَ رِقَّةٍ، وَ لَا تَرْفَعْ صَوْتَكَ فَوْقَ أَصْوَاتِهِمَا، وَ لَا يَدَكَ فَوْقَ أَيْدِيهِمَا، وَ لَا تَقَدَّمْ قُدَّامَهُمَا». «دیدگان خود را از نگاه به پدر و مادر آکنده مساز، مگر از مهربانی و نرمی نسبت به آنان و صدای خود را بالاتر از صدای آن دو مبر، و دست خود را بالای دست آن دو قرار مده، جلوتر از آنان حرکت مکن». (الکافی، ج۲، ص۱۵۷، ح۱).
  327. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿...فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا... «...به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن.».. سوره اسراء، آیه ۲۳.
  328. ﴿...وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا «... و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳.
  329. پیامبر خدا(ص) در پاسخ به سؤال از حق پدر بر فرزندش فرمودند: «لَا يُسَمِّيهِ بِاسْمِهِ‌». «او را به اسم صدا نزند». (الکافی، ج۲، ص۱۵۸، ح۵).
  330. و در ادامه فرمودند: «وَ لَا يَسْتَسِبُّ لَهُ‌»؛ «و برایش دشنام نخرد» (الکافی، ج۲، ص۱۵۸، ح۵).
  331. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿...وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا «و بگو پروردگارا! بر آنان بخشایش آور چنان که آنها مرا در کودکی پروردند» سوره اسراء، آیه ۲۴.
  332. قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم(ع) می‌فرماید: ﴿رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ «پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و مؤمنان را در روزی که حساب برپا می‌شود بیامرز!» سوره ابراهیم، آیه ۴۱؛ و همچنین از زبان حضرت نوح(ع) می‌فرماید: ﴿رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ... «پروردگارا! مرا و پدر و مادرم را و هر که را به خانه من با ایمان درآید و مردان و زنان مؤمن را بیامرز» سوره نوح، آیه ۲۸.
  333. «بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران» سوره بقره، آیه ۱۸۰.
  334. «از تو می‌پرسند: چه چیزی را ببخشند؟ بگو هر دارایی که می‌بخشید (بهتر است) به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان و در راه مانده باشد و هر نیکی بجای آورید خداوند به آن داناست» سوره بقره، آیه ۲۱۵.
  335. «و از سر مهر برای آنان به خاکساری افتادگی کن و بگو پروردگارا! بر آنان بخشایش آور چنان که آنها مرا در کودکی پروردند» سوره اسراء، آیه ۲۴.
  336. در روایتی از امام موسی بن جعفر(ع) به نقل شده است که فرمودند: «سَأَلَ رَجُلٌ رَسُولَ اللَّهِ(ص) مَا حَقُّ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ قَالَ لَا يُسَمِّيهِ بِاسْمِهِ وَ لَا يَمْشِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لَا يَجْلِسُ قَبْلَهُ وَ لَا يَسْتَسِبُ لَهُ‌»؛ «کسی از رسول خدا(ص) سؤال کرد که حق پدر بر فرزند چیست؟ حضرت فرمودند: او را به اسم صدا نزد، جلوتر از او راه نرود، پیش از او ننشیند و برایش دشنام نخرد». (الکافی، ج۲، ص۱۵۸، ح۵).
  337. الکافی، ج۲، ص۱۵۸.
  338. امام باقر(ع) می‌فرمایند: «إِنَّ أَبِي نَظَرَ إِلَى رَجُلٍ وَ مَعَهُ ابْنُهُ يَمْشِي وَ الِابْنُ مُتَّكِئٌ عَلَى ذِرَاعِ الْأَبِ قَالَ فَمَا كَلَّمَهُ أَبِي(ع) مَقْتاً لَهُ حَتَّى فَارَقَ الدُّنْيَا». روزی پدرم - امام سجاد(ع) - پدر و پسری را در حال حرکت دیدند که پسر سرش را به کتف پدر تکیه داده بود. تا زمانی که پدرم، زنده بود، به خاطر خشمی که از این عمل بی‌ادبانه او پیدا کردند، با این پسر سخن نگفتند». (الکافی، ج۲، ص۳۴۹، ح۸).
  339. امام صادق(ع) فرمودند: «لَا تَمْلَأْ عَيْنَيْكَ مِنَ النَّظَرِ إِلَيْهِمَا»؛ «دیدگان خود را از نگاه به پدر و مادر آکنده مساز». (الکافی، ج۲، ص۱۵۷، ح۱).
  340. همچنین فرمودند: «مَنْ نَظَرَ إِلَى وَالِدَيْهِ نَظَرَ مَاقِتٍ وَ هُمَا ظَالِمَانِ لَهُ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ»؛ «کسی که به پدر و مادرش با خشم نگاه کند، خدا نماز او را نخواهد پذیرفت، اگرچه پدر و مادر در حق وی ظلم هر کرده باشند». (الکافی، ج۲، ص۳۴۹، ح۵).
  341. پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: «النَّظَرُ إِلَى الْوَالِدَيْنِ بِرَأْفَةٍ وَ رَحْمَةٍ عِبَادَةٌ»؛ «نگاه پرمهر و محبت به پدر و مادر عبادت است». (امالی طوسی، ص۴۵۴).
  342. «يُفَتَّحُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ بِالرَّحْمَةِ فِي أَرْبَعِ مَوَاضِعَ عِنْدَ نُزُولِ الْمَطَرِ وَ عِنْدَ نَظَرِ الْوَلَدِ فِي وَجْهِ الْوَالِدَيْنِ وَ عِنْدَ فَتْحِ بَابِ الْكَعْبَةِ وَ عِنْدَ النِّكَاحِ»؛ «درهای آسمان برحمت در چهار موضع نزد آمدن باران و نزد نظر کردن فرزند بر روی پدر و مادر و نزد گشادن در کعبه و نزد نکاح باز می‌شود». (جامع الاخبار، ص۱۰۱).
  343. «قُبْلَةُ الْوَالِدَيْنِ عِبَادَةٌ»؛ «بوسیدن والدین عبادت است». (مکارم الأخلاق، ص۲۲۰).
  344. ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا * وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی! * و از سر مهر برای آنان به خاکساری افتادگی کن و بگو پروردگارا! بر آنان بخشایش آور چنان که آنها مرا در کودکی پروردند» سوره اسراء، آیه ۲۳-۲۴.
  345. امام صادق(ع) فرمودند: «الْإِحْسَانُ أَنْ تُحْسِنَ صُحْبَتَهُمَا وَ أَنْ لَا تُكَلِّفَهُمَا أَنْ يَسْأَلَاكَ شَيْئاً مِمَّا يَحْتَاجَانِ إِلَيْهِ وَ إِنْ كَانَا مُسْتَغْنِيَيْنِ»؛ «نیکی کردن این است که با آنان خوشرفتاری کنی و اجازه ندهی که مجبور شوند آن چه را نیاز دارند اظهار کنند و از تو بخواهند، اگرچه بی‌نیاز باشند بلکه بیش از آنکه اظهار نیاز کنند آن را برطرف ساز». (الکافی، ج۲، ص۱۵۷، ح۱).
  346. امام صادق(ع) فرمودند: «مِنْ حَقِّ الْوَالِدَيْنِ عَلَى وَلَدِهِمَا أَنْ يَقْضِيَ دُيُونَهُمَا وَ يُوفِيَ نُذُورَهُمَا»؛ (مشکاة الانوار، ص۱۶۳؛ بحار الأنوار، ج۷۹، ص۶۵).
  347. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «وَ يَجِبُ لِلْوَالِدَيْنِ عَلَى الْوَلَدِ ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ شُكْرُهُمَا عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ طَاعَتُهُمَا فِيمَا يَأْمُرَانِهِ وَ يَنْهَيَانِهِ عَنْهُ فِي غَيْرِ مَعْصِيَةِ اللَّهِ وَ نَصِيحَتُهُمَا فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ»؛ «پدر و مادر را بر فرزند سه حق واجب است: سپاسگزاری از ایشان در هر حال، اطاعت از آنان در هر چه به امر فرمایند یا او را نهی کنند که معصیت خدا نباشد، و خیرخواهی برای آنان در نهان و آشکار». (تحف العقول، ص۳۲۲).
  348. مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۷۴، ح۵.
  349. «سَيِّدُ الْأَبْرَارِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ رَجُلٌ بَرَّ وَالِدَيْهِ بَعْدَ فَوْتِهِمَا»؛ بحار الأنوار، ج۷۱، ص۸۶، ح۱۰۱.
  350. «نَعَمْ الصَّلَاةُ عَلَيْهِمَا وَ الِاسْتِغْفَارُ لَهُمَا وَ الْوَفَاءُ بِعَهْدِهِمَا وَ إِكْرَامُ صَدِيقِهِمَا وَ صِلَةُ رَحِمِهِمَا»؛ مستدرک، ج۲، ص۱۱۴، ح۹.
  351. مستدرک، ج۲، ص۱۱۵، ح۱۲.
  352. «إِنَّ زَيْنَ الْعَابِدِينَ(ع) بَكَى عَلَى أَبِيهِ أَرْبَعِينَ سَنَةً صَائِماً نَهَارَهُ وَ قَائِماً لَيْلَهُ فَإِذَا حَضَرَ الْإِفْطَارُ جَاءَ غُلَامُهُ بِطَعَامِهِ وَ شَرَابِهِ فَيَضَعُهُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَيَقُولُ كُلْ يَا مَوْلَايَ فَيَقُولُ قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ(ع) جَائِعاً قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ(ع) عَطْشَاناً فَلَا يَزَالُ يُكَرِّرُ ذَلِكَ وَ يَبْكِي حَتَّى يَبْتَلَّ طَعَامُهُ مِنْ دُمُوعِهِ ثُمَّ يُمْزَجُ شَرَابُهُ بِدُمُوعِهِ فَلَمْ يَزَلْ كَذَلِكَ حَتَّى لَحِقَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ اللهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۰۹.
  353. نظام خانواده در اسلام، با اضافه و تغییر.
  354. «و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمی‌دانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر و در این جهان با آنان به شایستگی همراهی کن و راه کسی را که به درگاه من باز می‌گردد پیش گیر، سپس بازگشتتان به سوی من است آنگاه شما را از آنچه می‌کرده‌اید می‌آگاهانم» سوره لقمان، آیه ۱۵.
  355. «ثَلَاثٌ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَحَدٍ فِيهِنَّ رُخْصَةً أَدَاءُ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ الْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كَانَا أَوْ فَاجِرَيْنِ‌»؛ الکافی، ج۲، ص۱۶۲، ح۱۵.
  356. «و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمی‌دانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر و در این جهان با آنان به شایستگی همراهی کن و راه کسی را که به درگاه من باز می‌گردد پیش گیر، سپس بازگشتتان به سوی من است آنگاه شما را از آنچه می‌کرده‌اید می‌آگاهانم» سوره لقمان، آیه ۱۵.
  357. سیری در رساله حقوق امام سجاد(ع)، ج۲، ص۲۱۳ - ۲۱۲ (با اندکی تغییر).
  358. «و به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم- مادرش او را با سستی در پی سستی بارداری کرد و زمان شیر خوارگی وی دو سال بود- که مرا و پدر و مادرت را سپاس بگزار (که) بازگشت (همه) به سوی من است» سوره لقمان، آیه ۱۴.
  359. «و به آدمی سپرده‌ایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است- و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است- تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتت را که به من و پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و برای من، در دودمانم شایستگی نه که من به سوی تو بازگشته‌ام و من از فرمانبردارانم» سوره احقاف، آیه ۱۵.
  360. «وَ أَنَّهَا وَقَتْكَ بِسَمْعِهَا وَ بَصَرِهَا وَ يَدِهَا وَ رِجْلِهَا وَ شَعْرِهَا وَ بَشَرِهَا وَ جَمِيعِ جَوَارِحِهَا مُسْتَبْشِرَةً بِذَلِكَ فَرِحَةً مُوَابِلَةً مُحْتَمِلَةً لِمَا فِيهِ مَكْرُوهُهَا وَ أَلَمُهَا وَ ثِقْلُهَا وَ غَمُّهَا حَتَّى دَفَعَتْهَا عَنْكَ يَدُ الْقُدْرَةِ وَ أَخْرَجَتْكَ إِلَى الْأَرْضِ فَرَضِيَتْ أَنْ تَشْبَعَ وَ تَجُوعَ هِيَ وَ تَكْسُوَكَ وَ تَعْرَى وَ تُرْوِيَكَ وَ تَظْمَأَ وَ تُظِلَّكَ وَ تَضْحَى وَ تُنَعِّمَكَ بِبُؤْسِهَا وَ تُلَذِّذَكَ بِالنَّوْمِ بِأَرَقِهَا وَ كَانَ بَطْنُهَا لَكَ وِعَاءً وَ حَجْرُهَا لَكَ حِوَاءً وَ ثَدْيُهَا لَكَ سِقَاءً وَ نَفْسُهَا لَكَ وِقَاءً تُبَاشِرُ حَرَّ الدُّنْيَا وَ بَرْدَهَا لَكَ وَ دُونَكَ فَتَشْكُرُهَا عَلَى قَدْرِ ذَلِكَ وَ لَا تَقْدِرُ عَلَيْهِ إِلَّا بِعَوْنِ اللَّهِ وَ تَوْفِيقِهِ»؛ تحف العقول، ص۲۶۳؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۶۰.
  361. «يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا حَقُّ الْوَالِدِ قَالَ أَنْ تُطِيعَهُ مَا عَاشَ فَقِيلَ وَ مَا حَقُّ الْوَالِدَةِ فَقَالَ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ لَوْ أَنَّهُ عَدَدَ رَمْلِ عَالِجٍ وَ قَطْرِ الْمَطَرِ أَيَّامَ الدُّنْيَا قَامَ بَيْنَ يَدَيْهَا مَا عَدَلَ ذَلِكَ يَوْمَ حَمَلَتْهُ فِي بَطْنِهَا»؛ عوالی اللآلی، ج۱، ص۲۶۹؛ مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۲۰۳، ح۱۹.
  362. تفسیر فی ظلال، ج۴، ح۲۲۲۲.
  363. «إِذَا كُنْتَ فِي صَلَاةِ التَّطَوُّعِ فَإِنْ دَعَاكَ وَالِدُكَ فَلَا تَقْطَعْهَا وَ إِنْ دَعَتْكَ وَالِدَتُكَ فَاقْطَعْهَا»؛ مستدرک، ج۱۵، ص۱۸۱، ح۴.
  364. امالی صدوق، ص۵۱۱.
  365. الخصال، ج۲، ص۵۱۷؛ بحار الانوار، ج۴۶، ص۶۱.
  366. «و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمی‌دانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر و در این جهان با آنان به شایستگی همراهی کن و راه کسی را که به درگاه من باز می‌گردد پیش گیر، سپس بازگشتتان به سوی من است آنگاه شما را از آنچه می‌کرده‌اید می‌آگاهانم * پسرکم! بی‌گمان اگر (کرداری) همسنگ دانه خردلی باشد در دل تخته سنگی یا در آسمان‌ها یا در زمین، خداوند آن را می‌آورد که خداوند نازک‌بین دانایی‌ست» سوره لقمان، آیه ۱۵-۱۶.
  367. «پسرکم! نماز را بپا دار و به کار شایسته فرمان ده و از کار ناشایست باز دار و در آنچه بر سرت آید شکیب کن؛ بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند» سوره لقمان، آیه ۱۷.
  368. «مُرُوا صِبْيَانَكُمْ بِالصَّلَاةِ إِذَا بَلَغُوا سَبْعاً وَ اضْرِبُوهُمْ عَلَيْهَا إِذَا بَلَغُوا تِسْعاً وَ فَرِّقُوا بَيْنَهُمْ فِي الْمَضَاجِعِ إِذَا بَلَغُوا عَشْراً»؛ عوالی اللآلی، ج۱، ص۲۵۲، ح۸.
  369. «يَا أَبَا هَارُونَ إِنَّا نَأْمُرُ صِبْيَانَنَا بِتَسْبِيحِ فَاطِمَةَ(س) كَمَا نَأْمُرُهُمْ بِالصَّلَاةِ»؛ الکافی، ج۳، ص۳۴۳.
  370. «پسرکم! نماز را بپا دار و به کار شایسته فرمان ده و از کار ناشایست باز دار و در آنچه بر سرت آید شکیب کن؛ بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند» سوره لقمان، آیه ۱۷.
  371. «پسرکم! نماز را بپا دار و به کار شایسته فرمان ده و از کار ناشایست باز دار و در آنچه بر سرت آید شکیب کن؛ بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند» سوره لقمان، آیه ۱۷.
  372. «يَا بُنَيَّ اصْبِرْ عَلَى النَّوَائِبِ وَ لَا تَتَعَرَّضْ لِلْحُقُوقِ وَ لَا تُجِبْ أَخَاكَ إِلَى الْأَمْرِ الَّذِي مَضَرَّتُهُ عَلَيْكَ أَكْثَرُ مِنْ مَنْفَعَتِهِ لَهُ»؛ المناقب، ج۴، ص۱۶۵؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۳۶۳.
  373. «و روی خود را از مردم مگردان و بر زمین خرامان گام برمدار که خداوند هیچ خود پسند خویشتن‌ستایی را دوست نمی‌دارد» سوره لقمان، آیه ۱۸.
  374. تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۵۵.
  375. «مَنْ مَشَى عَلَى الْأَرْضِ اخْتِيَالًا لَعَنَتْهُ الْأَرْضُ وَ مَنْ تَحْتَهَا وَ مَنْ فَوْقَهَا»؛ ثواب الاعمال، ص۲۷۵؛ بحارالأنوار، ج۷۳، ص۳۰۳، ح۸.
  376. «و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمی‌دارند و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند» سوره فرقان، آیه ۶۳.
  377. «يَا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ وَ أَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ أَنْ يُحْسَنَ إِلَيْكَ وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَيْرِكَ وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِكَ وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ وَ إِنْ قَلَّ مَا تَعْلَمُ وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تُحِبُّ أَنْ يُقَالَ لَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ الْإِعْجَابَ ضِدُّ الصَّوَابِ وَ آفَةُ الْأَلْبَابِ»؛ نهج البلاغة، نامه ۳۱، ص۳۹۷.
  378. «و در راه رفتنت میانه‌رو باش و از آوایت فرو کاه که ناپسندترین بانگ‌ها بانگ درازگوشان است» سوره لقمان، آیه ۱۹.
  379. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۳۵-۲۵۳.
  380. غرویان، تربیت فرزند، ص۶۰.
  381. «ای مؤمنان! باید کسانی که بردگان شمایند و نابالغان شما سه بار از شما رخصت بخواهند: پیش از نماز بامداد و هنگامی که نیمروز لباس خود را در می‌آورید و پس از نماز عشاء که سه هنگام برهنگی و تنهایی شماست پس از آن بر شما و ایشان گناهی نیست (اگر از شما رخصت نگیرند) که گرد شما در گردشند و با یکدیگر به سر می‌برید؛ بدین گونه خداوند آیات را برای شما روشن بیان می‌دارد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نور، آیه ۵۸.
  382. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۷۰.
  383. مکارم شیرازی، شیوه همسری در خانواده نمونه، ج۱۴، ص۴۵۷.
  384. «و بی‌همسران (آزاد) و بردگان و کنیزان شایسته‌تان را همسر دهید، اگر نادار باشند خداوند از بخشش خویش به آنان بی‌نیازی می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره نور، آیه ۳۲.
  385. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۱۳۹.
  386. نجفی، جواهر الکلام، ج۱۴، ص۸۳.
  387. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۴۹.
  388. «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
  389. نجفی، جواهر الکلام، ج۱۴، ص۱۹۵.
  390. متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۶، ص۲۶۹.
  391. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۵۱.
  392. «حق الولد على الوالده أن يعلمه الكتابة و السباحة و الرماية و أن لا يرزقه إلا طيبا»؛ کنز العمال، ح۴۵۳۴۰.
  393. «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره انفال، آیه ۶۰.
  394. جامع الصغیر، ج۱، ص۳۸.
  395. الکافی، ج۵، ص۵۰، ح۱۳.
  396. جامع الصغیر، ج۱، ص۶۲۷.
  397. «وَيْلٌ لِأَطْفَالِ آخِرِ الزَّمَانِ مِنْ آبَائِهِمْ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مِنْ آبَائِهِمُ الْمُشْرِكِينَ فَقَالَ لَا مِنْ آبَائِهِمُ الْمُؤْمِنِينَ لَا يُعَلِّمُونَهُمْ شَيْئاً مِنَ الْفَرَائِضِ وَ إِذَا تَعَلَّمُوا أَوْلَادُهُمْ مَنَعُوهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُمْ بِعَرَضٍ يَسِيرٍ مِنَ الدُّنْيَا فَأَنَا مِنْهُمْ بَرِي‌ءٌ وَ هُمْ مِنِّي بِرَاءٌ»؛ جامع الاخبار، ص۱۰۶.
  398. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۵۳.
  399. جوادی آملی، مفاتیح الحیاة، ص۳۹۰.
  400. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۵۵.
  401. لطف‌آبادی، روان‌شناسی رشد، ش۲، ص۲۱۳.
  402. کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۷.
  403. مصباح، روانشناسی رشد، ۱۳۷۴، ص۱۵۴.
  404. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۳۴۳.
  405. «پس او را به پسری بردبار مژده دادیم * و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۱-۱۰۲.
  406. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۲۳۰.
  407. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۶۲.
  408. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  409. «و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.
  410. «إذا احتجت إلى المشورة في أمر قد طرأ عليك فاستبده ببداية الشبان فإنهم أحد أذهانا و أسرع حدسا ثم رده بعد ذلك إلى رأي الكهول و الشيوخ ليستعقبوه و يحسنوا الاختيار له فإن تجربتهم أكثر»؛ شرح نهج البلاغة، ج۲۰، ص۳۳۷.
  411. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۵۵.
  412. «وَ لَا تُسْلِمْهُ فِي خَمْسٍ لَا تُسْلِمْهُ سَيَّاءً وَ لَا صَائِغاً وَ لَا قَصَّاباً وَ لَا حَنَّاطاً وَ لَا نَخَّاساً فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا السَّيَّاءُ قَالَ الَّذِي يَبِيعُ الْأَكْفَانَ وَ يَتَمَنَّى مَوْتَ أُمَّتِي وَ لَلْمَوْلُودُ مِنْ أُمَّتِي أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ أَمَّا الصَّائِغُ فَإِنَّهُ يُعَالِجُ غَبْنَ أُمَّتِي وَ أَمَّا الْقَصَّابُ فَإِنَّهُ يَذْبَحُ حَتَّى تَذْهَبَ الرَّحْمَةُ مِنْ قَلْبِهِ وَ أَمَّا الْحَنَّاطُ فَإِنَّهُ يَحْتَكِرُ الطَّعَامَ عَلَى أُمَّتِي وَ لَأَنْ يَلْقَى اللَّهَ الْعَبْدُ سَارِقاً أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ يَلْقَاهُ قَدِ احْتَكَرَ طَعَاماً أَرْبَعِينَ يَوْماً وَ أَمَّا النَّخَّاسُ فَإِنَّهُ أَتَانِي جَبْرَئِيلُ(ع) فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ شَرَّ أُمَّتِكَ الَّذِينَ يَبِيعُونَ النَّاسَ‌»؛ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۵۸.
  413. «إِذَا عَدَلْتَهُ عَنْ خَمْسَةِ أَشْيَاءَ فَضَعْهُ حَيْثُ شِئْتَ لَا تُسْلِمْهُ صَيْرَفِيّاً فَإِنَّ الصَّيْرَفِيَّ لَا يَسْلَمُ مِنَ الرِّبَا وَ لَا تُسْلِمْهُ بَيَّاعَ الْأَكْفَانِ فَإِنَّ صَاحِبَ الْأَكْفَانِ يَسُرُّهُ الْوَبَاءُ إِذَا كَانَ وَ لَا تُسْلِمْهُ بَيَّاعَ الطَّعَامِ فَإِنَّهُ لَا يَسْلَمُ مِنَ الِاحْتِكَارِ وَ لَا تُسْلِمْهُ جَزَّاراً فَإِنَّ الْجَزَّارَ تُسْلَبُ مِنْهُ الرَّحْمَةُ وَ لَا تُسْلِمْهُ نَخَّاساً فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صقَالَ شَرُّ النَّاسِ مَنْ بَاعَ النَّاسَ»؛ الکافی، ج۵، ص۱۱۴؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۹۷.
  414. طبسی، حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت، ص۳۱۰.
  415. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۶۲.
  416. اعلام الوری باعلام الهدی، ص۵۷.
  417. «وَ لَا يَحْتَجُّ مُحْتَجٌّ مِنْكُمْ فِي مُخَالَفَتِهِ بِصِغَرِ سِنِّهِ، فَلَيْسَ الْأَكْبَرُ هُوَ الْأَفْضَلَ بَلِ الْأَفْضَلُ هُوَ الْأَكْبَرُ، وَ هُوَ الْأَكْبَرُ فِي مُوَالاتِنَا- وَ مُوَالاةِ أَوْلِيَائِنَا، وَ مُعَادَاةِ أَعْدَائِنَا فَلِذَلِكَ جَعَلْنَاهُ الْأَمِيرَ لَكُمْ وَ الرَّئِيسَ عَلَيْكُمْ»؛ تفسیر الإمام العسکری، ص۵۵۴؛ بحار الأنوار، ج۲۱، ص۱۲۱، ح۲۰.
  418. بحار الأنوار، ج۳۰، ص۴۲۸.
  419. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۵۶.
  420. «و بی‌همسران (آزاد) و بردگان و کنیزان شایسته‌تان را همسر دهید، اگر نادار باشند خداوند از بخشش خویش به آنان بی‌نیازی می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره نور، آیه ۳۲.
  421. طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۲۲۰.
  422. ملبوبی، الوقائع و الحوادث، ج۱، ص۱۲۴.
  423. ملبوبی، الوقائع و الحوادث، ج۱، ص۱۲۴.
  424. متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۶، ص۳۱۱.
  425. امین عاملی، سیره معصومان، ج۲، ص۳۸.
  426. استرآبادی، تاریخ زندگانی پیامبر اسلام و ائمه اطهار(ع)، ص۵۰۹؛ مسعودی، اثبات الوصیة، ص١٨٩.
  427. حسینی عاملی، التتمة فی التواریخ الأئمة، ص۱۰۳.
  428. مسعودی، اثبات الوصیة، ص۲۵۷؛ شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲۹، ص۶۴۲.
  429. کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۳۷.
  430. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۶۴؛ ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۵۹.
  431. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۶۷.
  432. کنز العمال، ح۴۵۴۱۱؛ میزان الحکمه، ج۱۴، ص۷۱۰۴، ح۲۲۷۴۸.
  433. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۲۶۷، ح۱۰۲.
  434. «الْوَلَدُ سَيِّدٌ سَبْعَ سِنِينَ وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنِينَ وَ وَزِيرٌ سَبْعَ سِنِينَ فَإِنْ رَضِيتَ أَخْلَاقَهُ لِإِحْدَى وَ عِشْرِينَ وَ إِلَّا فَاضْرِبْ عَلَى جَنْبِهِ فَقَدْ أَعْذَرْتَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى»؛ کنز العمال، ح۴۵۳۳۸؛ میزان الحکمه، ج۱۴، ص۷۱۰۶، ح۲۲۷۶۱.
  435. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۶۱.
  436. طبسی، حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت، ص۱۳۲.
  437. «و دسته‌ای گیاه در کف بگیر و با آن (یکبار همسرت را) بزن و سوگند مشکن؛ به راستی ما او را شکیبا یافتیم. نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۴۴.
  438. «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
  439. کلینی، الکافی، ج۲، ص۷۲.
  440. مجلسی، بحارالأنوار، ج۴۸، ص۲۴.
  441. ابن شعبه حرانی، تحف العقول من آل الرسول، ص۱۹۴.
  442. الیوت، روان‌شناسی اجتماعی، ترجمه: حسین شکری، ص۳۱۱.
  443. محمدی ری شهری، تحکیم خانواده از نگاه قرآن و حدیث، ج۱، ص۴۰۲.
  444. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۳۳.
  445. مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۴، ص۹۹؛ رضی، نهج البلاغه، ص۴۰۶.
  446. رضی، نهج البلاغه، ص۴۵۵.
  447. رضی، نهج البلاغه، ص۴۰۲.
  448. طبسی، حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت، ص۱۴۴.
  449. طبسی، حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت، ص۴۰۹.
  450. طبسی، حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت، ص۱۴۰.
  451. ابی فراس، مجموعة ورام، ص۳۵۸.
  452. «و روزی که ستم پیشه، دست خویش (به دندان) می‌گزد؛ می‌گوید: ای کاش راهی با پیامبر در پیش می‌گرفتم! * ای وای! کاش فلانی را به دوستی نمی‌گرفتم! * به راستی او مرا از قرآن پس از آنکه به من رسیده بود گمراه کرد و شیطان آدمی را وا می‌نهد» سوره فرقان، آیه ۲۷-۲۹.
  453. ابی فراس، مجموعة ورام، ص۳۰۴.
  454. ابن شعبه حرانی، تحف العقول من آل الرسول، ص۲۸۶.
  455. محمدی ری شهری، تحکیم خانواده از نگاه قرآن و حدیث، ج۵، ص۲۹۷ – ۲۹۶.
  456. رضی، نهج البلاغه، ص۴۵۰.
  457. مجلسی، بحار الأنوار، ج۷۸، ص۲۰۱.
  458. مجلسی، بحار الأنوار، ج۷۸، ص۲۰۱.
  459. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۵۳-۱۶۰.