بحث:صبر در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۵۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۳: خط ۳:
===معنای لغوی===
===معنای لغوی===
===معنای اصطلاحی===
===معنای اصطلاحی===
===جزع و بی‌صبری===
«صبر» در لغت به معنای تاب آوردن است که در برابر [[جزع]] به معنای [[بی‌تابی]] به کار می‌‌رود.<ref>ترتیب العین، ج ۲، ص۹۶۶، «صبر»</ref> در کاربردهای [[عربی]] صبر در سه معنای اصلی به کار رفته است: ۱. [[حبس]] و نگهداری. ۲. قسمت بالای یک چیز. ۳. نوعی از سنگ سخت.<ref>معجم مقاییس اللّغه، ج ۳، ص۳۲۹، «صبر»</ref>
{{اصلی|جزع}}
 
«صبر» به معنای [[حالت نفسانی]] که در [[علم اخلاق]] به کار می‌‌رود، همان حبس و نگهداری است به طوری که وقتی شخص به [[صابر]] نگاه می‌‌کند در می‌‌یابد که از [[عقل]] خویش که قسمت بالای [[انسان]] است استفاده کرده نه از [[قلب]] و [[احساسات]] که در میانه است یا اعضا و جوارح که پایین‌ترین قسمت بدن است. صابر از نظر ناظر بیرونی [[آدمی]] بی‌قلب و [[عاطفه]] است و مانند سنگ خارا و [[سنگدل]] و سخت [[دل]] محسوب می‌‌شود. پس می‌‌توان گفت که سه معنای اصلی صبر را در حالت نفسانی انسان می‌‌توان ردگیری و [[شناسایی]] کرد. به این معنا که اگر به هر سه معنای صبر توجه کنیم می‌‌توانیم آن حالت نفسانی انسان را به عنوان صبر قلمداد کنیم؛ چه به معنای حبس و خودداری [[خشم]] و [[غضب]] و جزع باشد و چه به معنای قسمت بالای یک چیز یا سنگ خارا و نوعی سنگ سخت باشد.
 
در [[فرهنگ قرآن]] صبر عبارت از امساک در تنگناها و [[خویشتن داری]] به مقتضای عقل و [[شرع]] یا حبس نفس از چیزی است که عقل و شرع حبس نفس از آن را اقتضا کند.<ref>مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص۴۷۴، «صبر»</ref> البته همین معنا در مفهوم اصطلاحی صبر در کتب [[اخلاقی]] [[اسلامی]] مد نظر است.
 
[[امام علی]]{{ع}} درباره مفهوم صبر فرموده است: {{متن حدیث|اَلصَّبْرُ اَنْ یَحْتَمِلَ الرَّجُلُ ما یَنُوبُهُ، وَ یـَکْظِمُ ما یَغْضِبـُهُ}}؛ صبر آن است که انسان مصیبتی را که به او می‌‌رسد [[تحمّل]] کند و خشم خود را فرو برد.<ref>غرر الحکم، چاپ دانشگاه تهران، ج ۲، ۱۸۷۴</ref>
بنابراین، [[صبر]] حالت [[خویشتن داری]] و نگه داری نفس از رفتارهای هیجانی و احساسی در هنگام بروز حوادث و [[مشکلات]] و [[مصیبت‌ها]] است. پس [[صابر]] در برابر فشار تاب می‌‌آورد و [[بی‌تابی]] و [[جزع]] نمی‌کند و [[رفتاری]] [[متعادل]] و متعارف خواهد داشت؛ هر چند که در وهله نخست به سبب ضربه و صدمه ابتدایی مبهوت و متاثر می‌‌شود ولی به سرعت [[مدیریت]] نفس خود را به دست می‌‌گیرد و [[اجازه]] نمی‌دهد تا کنش‌های بیرونی واکنش‌های او را مدیریت و جهت دهد.
 
باید دانست که صبر از [[اخلاق]] [[پیامبران]] و [[صالحان]] است. [[امام علی]]{{ع}} در این باره فرموده است: {{متن حدیث|اِنَّ الصَّبْرَ وَحُسْنَ الْخُلْقِ وَالْبِرَّ وَالْحِلْمَ مِنْ اَخْلاقِ الاَنْبِیآءِ}}؛ صبر و شکیبائی و [[اخلاق نیکو]] و [[حلم]] و بُردباری از اخـلاق پیـامـبران اسـت.<ref>بحارالانوار، ج ۷۱، ص۹۲</ref>
همچنین صبر از صفات مؤمنانی است که تابع پیامبران هستند و آنان را [[اسوه حسنه]] [[زندگی]] خویش قرار می‌‌دهند. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|اَلْمُؤْمِنُ صَبُورٌ فِی الشَّدائِدِ، وَقُورٌ فِی الزَّلازِلِ، قَنُوعٌ بِما اُوتِیَ، لایَعْـظِمُ عَلَیْهِ الْمَصـائِبُ}}؛ [[مؤمن]] در سختیها [[صبور]] ودر مقابل اضطرابها باوقار است، بدانچه به اوداده شده قانع است، وگرفتاریها نزداوبزرگ نیست.<ref>بحارالانوار، ج ۸۲، ص۱۳۳</ref>
 
===حلم و بردباری===
{{اصلی|حلم در قرآن}}


== پیشینه ==
== پیشینه ==
خط ۱۷: خط ۲۹:
همچنان که [[رهایی]] از [[معصیت]] و اجتناب از آن نیز نیازمند صبر است. [[خداوند]] در [[آیات]] ۶۸ و ۷۵ [[سوره فرقان]] رعایت [[عفت]] دامن و [[پرهیز]] از [[زنا]] را امری نیازمند صبر دانسته است. همچنین اجتناب از [[شرک]]، [[شهادت]] ناحق، [[قتل]]، [[شهوت جنسی]]<ref>{{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «و هر یک از شما که یارایی مالی نداشته باشد تا زنان آزاد مؤمن را به همسری گیرد، در میان کنیزان، از دختران جوان مؤمن، همسر گزیند و خداوند به ایمانتان داناتر است؛ همه چون یکدیگرید پس با اجازه کسان آنها با آنان ازدواج کنید و کابین‌هایشان را در حالی که پاکدامنند و نه پلیدکار و گزیننده دوست‌های پنهان، به گونه شایسته به (کسان) آنها بپردازید. آنگاه چون شوی کنند، اگر به کاری زشت دست یازیدند بر آنان نیمی از کیفر زنان آزاد خواهد بود. این (ازدواج با کنیزکان) برای کسی است که از (آلایش) گناه بهراسد و شکیبایی ورزیدن، برای شما بهتر است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۵.</ref> و مانند آنها نیازمند صبر و تاب آوری است.
همچنان که [[رهایی]] از [[معصیت]] و اجتناب از آن نیز نیازمند صبر است. [[خداوند]] در [[آیات]] ۶۸ و ۷۵ [[سوره فرقان]] رعایت [[عفت]] دامن و [[پرهیز]] از [[زنا]] را امری نیازمند صبر دانسته است. همچنین اجتناب از [[شرک]]، [[شهادت]] ناحق، [[قتل]]، [[شهوت جنسی]]<ref>{{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «و هر یک از شما که یارایی مالی نداشته باشد تا زنان آزاد مؤمن را به همسری گیرد، در میان کنیزان، از دختران جوان مؤمن، همسر گزیند و خداوند به ایمانتان داناتر است؛ همه چون یکدیگرید پس با اجازه کسان آنها با آنان ازدواج کنید و کابین‌هایشان را در حالی که پاکدامنند و نه پلیدکار و گزیننده دوست‌های پنهان، به گونه شایسته به (کسان) آنها بپردازید. آنگاه چون شوی کنند، اگر به کاری زشت دست یازیدند بر آنان نیمی از کیفر زنان آزاد خواهد بود. این (ازدواج با کنیزکان) برای کسی است که از (آلایش) گناه بهراسد و شکیبایی ورزیدن، برای شما بهتر است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۵.</ref> و مانند آنها نیازمند صبر و تاب آوری است.
بر اساس آیات قرآنی سربلند بیرون آمدن از آزمون‌ها و [[سنت‌های الهی]] در [[امتحان]] و ابتلانیازمند صبر است. <ref>بقره، آیات ۱۵۵ و ۲۴۹؛ {{متن قرآن|لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ}} «بی‌گمان با مال و جانتان آزمون خواهید شد و از آنان که پیش از شما به آنان کتاب (آسمانی) داده‌اند و از کسانی که شرک ورزیده‌اند (سخنان دل) آزار بسیار خواهید شنید و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید؛ بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۶.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عوامل ایجاد صبر و بردباری (مقاله)|عوامل ایجاد صبر و بردباری]].</ref>.
بر اساس آیات قرآنی سربلند بیرون آمدن از آزمون‌ها و [[سنت‌های الهی]] در [[امتحان]] و ابتلانیازمند صبر است. <ref>بقره، آیات ۱۵۵ و ۲۴۹؛ {{متن قرآن|لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ}} «بی‌گمان با مال و جانتان آزمون خواهید شد و از آنان که پیش از شما به آنان کتاب (آسمانی) داده‌اند و از کسانی که شرک ورزیده‌اند (سخنان دل) آزار بسیار خواهید شنید و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید؛ بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۶.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عوامل ایجاد صبر و بردباری (مقاله)|عوامل ایجاد صبر و بردباری]].</ref>.
====[[صبر]] [[ضرورت]] [[زندگی]]====
تاب آوری و صبر کردن از ضرورات زندگی است؛ زیرا هماره [[انسان‌ها]] گرفتار انواع و اقسام مصیبت‌هایی هستند که یا برخاسته از [[گناهان]] و خطاهای آنان و یا برخاسته از [[سنت الهی]] [[آزمون]] و [[ابتلا]] است.<ref>بقره، آیه ۱۵۵؛ عنکبوت، آیه ۲ و آیات دیگر</ref>
افزون بر این که تکالیفی بر عهده [[انسان]] است که انجام آنها صبر را می‌‌طلبد. این [[تکالیف]] در دو شکل [[واجبات]] و [[محرمات]] نیازمند آن است که انسان دارای صبر باشد. [[خداوند]] در [[آیه]] ۴۶ [[سوره انفال]] به صراحت بیان می‌‌کند که [[اطاعت الهی]] و [[پیامبر]]{{صل}} نیازمند صبر در [[مکلف]] است. در آیه ۱۳۲ [[سوره طه]] و [[آیات]] ۱۱۴ و ۱۱۵ [[سوره هود]] مراقب و [[مداومت]] بر انجام [[فریضه]] [[نماز]] و امر به [[خانواده]] در این زمینه نیازمند صبر بسیار دانسته شده است. چنان که انجام [[عبادات]]<ref>مریم، آیه ۶۵</ref>، [[برپایی نماز]] شب و [[تهجد]] شبانه<ref>فرقان، آیات ۶۴ تا ۷۵</ref>، [[جهاد]]<ref>بقره، آیات ۱۵۳ تا ۱۵۵</ref>، [[روزه]]<ref>بقره، آیه ۴۵ و روایات تفسیری</ref>، [[رهبری]] [[امت]]<ref>یونس، آیه ۱۰۹</ref> و دیگر [[فرایض]] و واجبات نیازمند صبر و تاب آوری است که در [[آیات قرآنی]] به آن اشاره شده است.
هم چنان که [[رهایی]] از [[معصیت]] و اجتناب از آن نیز نیازمند صبر است. خداوند در آیات ۶۸ و ۷۵ [[سوره فرقان]] رعایت [[عفّت]] دامن و [[پرهیز]] از [[زنا]] امری نیازمند صبر دانسته است. همچنین اجتناب از [[شرک]]، [[شهادت]] ناحق، [[قتل]]، [[شهوت جنسی]]<ref>نساء، آیه ۲۵</ref> و مانند آنها نیازمند صبر و تاب آوری است.
همچنین بر اساس آیات قرآنی سر بلند بیرون آمدن از آزمون‌ها و [[سنت‌های الهی]] در [[امتحان]] و ابتلا نیازمند صبر است.<ref>بقره، آیات ۱۵۵ و ۲۴۹؛ ال عمران، آیه ۱۸۶</ref>
البته در برخی از موارد فراتر از صبر لازم است که انسان از [[حلم]] برخوردار باشد که اوج و درجه کمالی صبر است. حلم زمانی پدید می‌‌آید که [[عقلانیت]] و جزمیات و ذهنیات و [[حکمت]] [[عقلانی]] با [[حکمت عملی]] و [[عزم]] و [[اراده قوی]] جمع شود. اگر این [[حلم]] با [[علم]] همراه شود می‌‌توان گفت که همه موفقیت‌ها تثیبت شده خواهد بود.
در [[آیات قرآنی]] بیان شده که [[صبر]] دارای مراتبی است؛ یعنی همانند [[اسلام]] و [[ایمان]] و [[تقوا]] دارای مراتب و درجات شدت و [[ضعف]] است.<ref>انفال، آیات ۶۵ و ۶۶</ref> در [[روایات]] بیان شده که اوج و کمال صبر همان حلم است.
به هر حال با توجه به شرایط [[زندگی]] [[بشر]] در [[دنیا]]، لازم است که [[انسان]] به مهم‌ترین صفت و [[سلاح]] زندگی یعنی صبر مهجز شود؛ چراکه حتی [[علم‌آموزی]] و [[رفتار]] ساده و طبیعی در زندگی به این عنصر و صفت [[الهی]] متکی و متوقف است.<ref>کهف، آیات ۶۷ و ۷۲ و ۷۵</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عوامل و موجبات صبر و حلم (مقاله)|عوامل و موجبات صبر و حلم]].</ref>.


===[[صبر]] نمادی از [[مقام احسان]]===
===[[صبر]] نمادی از [[مقام احسان]]===
خط ۳۸: خط ۶۱:


اصولا هر کسی اگر بخواهد به [[هدف]] خویش برسد می‌‌بایست [[صبر]] پیشه کند؛ چه این هدف امری مادی و [[دنیوی]] باشد یا امری [[اخروی]] ومعنوی. از این روست که در آیاتی از جمله در انجام [[مأموریت]] [[تبلیغ]] و اجرای [[دستورهای الهی]] می‌‌بایست [[شکیبایی]] و صبر پیشه کرد تا به هدف رسید.<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنذِرْ * وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ * وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ * وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ * وَلا تَمْنُن تَسْتَكْثِرُ * وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ}} «ای جامه بر خود کشیده! * برخیز و هشدار بده! * و پروردگارت را بزرگ بدار، * و جامه‌ات را پاکیزه گردان، * و از (هر) آلایش دوری کن، * و (چیزی) را بدین امید که زیادتر (باز) بگیری مده، * و برای پروردگارت شکیبایی پیشه کن،» سوره مدثر، آیه ۷.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عوامل و آثار صبر در زندگی (مقاله)|عوامل و آثار صبر در زندگی]].</ref>.
اصولا هر کسی اگر بخواهد به [[هدف]] خویش برسد می‌‌بایست [[صبر]] پیشه کند؛ چه این هدف امری مادی و [[دنیوی]] باشد یا امری [[اخروی]] ومعنوی. از این روست که در آیاتی از جمله در انجام [[مأموریت]] [[تبلیغ]] و اجرای [[دستورهای الهی]] می‌‌بایست [[شکیبایی]] و صبر پیشه کرد تا به هدف رسید.<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنذِرْ * وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ * وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ * وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ * وَلا تَمْنُن تَسْتَكْثِرُ * وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ}} «ای جامه بر خود کشیده! * برخیز و هشدار بده! * و پروردگارت را بزرگ بدار، * و جامه‌ات را پاکیزه گردان، * و از (هر) آلایش دوری کن، * و (چیزی) را بدین امید که زیادتر (باز) بگیری مده، * و برای پروردگارت شکیبایی پیشه کن،» سوره مدثر، آیه ۷.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عوامل و آثار صبر در زندگی (مقاله)|عوامل و آثار صبر در زندگی]].</ref>.
===برتری صبر [[شیعیان]]===
[[انسانی]] که می‌‌داند می‌‌تواند صبر کند. البته چنان که گفته شد کسی که [[حسن ظن]] و [[گمان]] [[نیک]] و [[یقین]] به [[حکمت]] و [[مصلحت الهی]] در [[زندگی]] داشته باشد او نیز صبر می‌‌کند. صبر چنین افرادی به سبب کلیت [[حسن ظن به خدا]] است. البته هر چه فشار بیش‌تر باشد صبر سخت‌تر خواهد بود. کسی که بداند تحت [[شدائد]] به [[مقامات]] می‌‌رسد و میوه و ثمره شیرین خواهد برد بر [[مصیبت]] و [[سختی]] راحت‌تر صبر می‌‌کند.
بر همین اساس گفته شده که صبر شیعیان خیلی [[ارزشمند]] است؛ زیرا بر بسیاری از مصیبت‌های سنگین صبر می‌‌کنند با آنکه [[علمی]] به جزئیات و آثار و [[برکات]] آن ندارند. [[امام صادق]]{{ع}} درباره [[ارزشمندی]] صبر شیعیان به سبب [[جهالت]] نسبت به [[حکمت‌ها]] و [[مصالح]] آن فرموده است: {{متن حدیث|نَحْنُ صُبَّرٌ وَ شیعَتُنا اَصْبَرُ مِنّا، قُلْتُ: جُعِلْتُ فِداکَ، کَیْفَ صارَ شیعَتُکُمْ اَصْبَرُ مِنْکُمْ؟ قالَ: لاِنّا نَصْبِرُ عَلی ما نَعْلَمُ وَ شیعَتُنا یَصْبِرُونَ عَلی مالایَعْلَمُونَ}}؛ ما [[خاندان]]، [[صبور]] و شکیبائیم و شیعیان ما، از ما هم شکیباترند. گفتم: جانم به فدایت، چگونه شیعیان شما از شما شکیباترند؟ فرمود: چون صبر ما بر چیزی است که می‌‌دانیم. امّا شیعیان ما صبر و شکیبائی می‌‌ورزند بر چیزی که نمی‌دانند.<ref>بحارالانوار، ج ۷۱، ص۸۰</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر ویژگی‌ها و آثار آن (مقاله)|صبر ویژگی‌ها و آثار آن]].</ref>.


== اقسام و انواع ==
== اقسام و انواع ==
=== صبر بر طاعت ===
«صبر» [[حالت نفسانی]] و [[باطنی]] و از [[فضایل اخلاقی]] است. کسی که صبر دارد، در انجام [[کارها]] چنان با [[ثبات]] و [[عزم]] عمل می‌کند که هیچ چیزی مانع رسیدن او به [[هدف]] و مقصودش نمی‌شود. بنابراین [[صابر]] از آستانه [[تحمل]] بالایی برخوردار است و فشارهای سنگین و سهمگین بیرونی هرگز عزم جدی درونی او را از رسیدن به مقصود باز نمی‌دارد، بلکه به [[توفیق الهی]] تا رسیدن به مقصود در مقصد تلاش و سعی می‌کند و از پا نمی‌نشیند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر پیامبر الگوی مؤمنان (مقاله)|صبر پیامبر الگوی مؤمنان ]].</ref>.
=== صبر بر ترک معصیت ===
 
 
«صبر» [[حالت نفسانی]] و [[رفتاری]] است که [[انسان]] در هنگام [[شدائد]] و [[مشکلات]] و [[مصیبت‌ها]] و [[سختی‌ها]] در پیش می‌گیرد. براساس [[روایات معتبر]] صبر در سه جا خودش را نشان می‌دهد: {{متن حدیث|اَلصَّبرُ ثَلاثَةٌ: صَبرٌ عِندَ المُصیبَةِ، وَ صَبرٌ عَلَی الطّاعَةِ وَصَبرٌ عَنِ المَعصیَةِ}}؛<ref>الکافی ج۲، ص۹۱</ref>
 
الصبر «عِنْدَ الْمُصِیبَةِ»: یعنی وقتی [[مصیبت]] و بلایی بر انسان وارد شد صبر پیشه می‌کند و [[جزع]] و فزع ندارد؛ پس با [[استرجاع]] خودش را آرام می‌کند؛ [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}<ref>«و بی‌گمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی دارایی‌ها و کسان و فرآورده‌ها می‌آزماییم، و شکیبایان را نوید بخش! * همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد می‌گویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم)» سوره بقره، آیه ۱۵۵-۱۵۶.</ref>
الصبر «عَلَی الطَّاعَةِ»: یعنی [[تکالیف]] سخت و شدید را با [[استقامت]] و [[پایداری]] انجام می‌دهد و از زیر آن [[فرار]] نمی‌کند؛
الصبر «عَنِ الْمَعْصِیَة»: یعنی وقتی با [[معصیت]] مواجه شد صبر می‌کند و [[خویشتنداری]] دارد. خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ}}<ref>«به مردان مؤمن بگو دیدگان (از نگاه حرام) فرو دارند و پاکدامنی ورزند، این برای آنان پاک‌تر است، بی‌گمان خداوند از آنچه می‌کنند آگاه است» سوره نور، آیه ۳۰.</ref>
از [[امام علی]]{{ع}} نیز [[روایت]] است که فرمود: {{متن حدیث|اَلصَّبْرُ، اِمّا صَبْرٌ علَی الْمُصِیبـَةِ، أَوْ علَی الطّاعـَةِ، أَوْ عَنِ الْمَعْصِیَةِ وَهذَا الْقِسْمُ الثّالِثُ أَعْلی دَرَجَةً مِنَ الْقِسْمَینِ الاَوَّلَیْنِ}}؛ صبر یا بر مُصیبت است، یا بر [[اطاعت خدا]]، یا در مقابل معصیت است، که قسم سوّم از دو قسم قبلی با ارزش‌تر است.<ref>میزان الحکمه، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، ج ۵، ۱۰۱۰۱</ref>
 
البته همه صبرها در یک مرتبه و [[میزان]] و [[ارزش]] نیست، بلکه برخی ارزشی‌تر است، چنان که [[امام علی]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|اَلصَّبْرُ عَلی طاعَةِ اللّهِ اَهْوَنُ مِنَ الصَّبْرِ عَلی عُقُوبَتِهِ}}؛ [[صبر بر طاعت]] [[خدا]]، از [[صبر]] بر [[عذاب]] او آسانتر است.<ref>غرر الحکم، ج ۲، ۱۷۳۱</ref>
از [[امام زین العابدین]]{{ع}} نیز نقل شده که در [[وصیّت]] به فرزندش [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|یا بُنَیَّ اِصْبِرْ عَلی الْحَقِّ وَ اِنْ کانَ مُرّاً}}؛ در راه [[حق]]، صبر و [[بردباری]] داشته باش اگر چه تلخ باشد.<ref>بحارالانوار، ج ۷۱، ص۷۷</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر ویژگی‌ها و آثار آن (مقاله)|صبر ویژگی‌ها و آثار آن]].</ref>.
 
===[[صبر بر طاعت]]===
[[انسان]] در [[زندگی]] با سه امر مواجه است که باید در آنها صبر پیشه کند؛ نخست صبر در انجام [[تکالیف]] است؛ زیرا هر [[انسانی]] در زندگی مسئولیت‌هایی دارد که بر اساس نقش فردی یا [[اجتماعی]] در قبال [[خدا]]، خود و [[خلق]] تعریف شده است. انسان در برابر خدا به عنوان [[خالق]] تکالیفی دارد که [[عقل]] [[فطری]] و نقل [[وحیانی]] آن را [[کشف]] می‌کند؛ یعنی در قبال خدا مسئولیت‌هایی دارد که از آن به [[شریعت]] یاد می‌شود. این تکالیف شامل انجام کارها و ترک کارهایی دیگر است. همچنین در قبال دیگران مسئولیت‌هایی دارد که از آن به [[مسئولیت اجتماعی]] یاد می‌شود. بنابراین، نوع اول صبر، همان صبر در تکالیف یا [[اطاعت]] است که بارها در [[قرآن]] به آنها‌ اشاره شده است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر پیامبر الگوی مؤمنان (مقاله)|صبر پیامبر الگوی مؤمنان ]].</ref>.
 
===[[صبر بر معصیت]]===
صبر در برابر [[معصیت]]، نوع دیگری از صبر است که انسان باید آن را داشته باشد؛ زیرا اموری در زندگی است که انجام آنها برخلاف [[حق]] و [[عدل]] و از مصادیق [[باطل]] و [[ظلم]] است. بنابراین، انجام آنها به معنای معصیت است. از نظر قرآن صبر بر معصیت بسیار سخت‌تر از صبر در [[تکلیف]] و اطاعت است؛ زیرا [[گرایش]] نفس در [[زندگی دنیوی]] به سوی این امور است؛ چراکه از نظر ظاهری [[جاذبه]] شگفت‌انگیزی دارد و دسترسی به آن ساده‌تر است. ارضای [[تمایلات]] غذایی یا جنسی از طریق [[دزدی]] و [[زنا]] بدون پذیرش مسئولیتی نمونه‌هایی از این امر است. عدم مهار و [[مدیریت]] [[قوه غضب]] و [[خشم]] هنگام مواجهه با امری ناخوشایند و [[مکروه]] نیز از مصادیق دیگر عدم [[صبر]] در هنگام [[معصیت]] است. اما [[صابر]] این‌گونه نیست و در برابر مثلا درخواست به [[زنا]] [[مقاومت]] و صبر می‌کند و [[تسلیم]] خواسته نفس نمی‌شود و نه تنها چشم فروهشته می‌دارد، بلکه سمت و سوی زنا نمی‌رود و همانند یوسف‌صفتان و مریم‌صفتان، خود را از معصیت زنا دور نگه می‌دارد و [[پاکدامنی]] را پیشه خود می‌کند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر پیامبر الگوی مؤمنان (مقاله)|صبر پیامبر الگوی مؤمنان ]].</ref>.
 
=== صبر بر مصیبت‌ها و سختی‌ها ===
=== صبر بر مصیبت‌ها و سختی‌ها ===
سومین نوع از صبرها که در [[قرآن]] به آن پرداخته شده، صبر در مصیبت و [[ابتلائات]] است؛ زیرا [[سنت الهی]] بر این قرار گرفته تا [[انسان]] در [[زندگی دنیوی]] همواره با انواع ابتلائات از [[شرور]] و [[خیرات]] مواجه شود که صبر در مصیبت‌هایی که شرور‌آمیز است بسیار سخت‌تر است؛ چراکه مصیبت‌هایی چون از دست دادن [[زن]]، فرزند، [[مال]]، [[مقام]]، [[منصب]]، امتیازات [[اجتماعی]] و مانند آنها انسان را به [[جزع]] و فزع می‌افکند؛ اما [[مؤمنان]] با [[باور]] به اینکه همه اینها بر اساس [[مشیت]] [[حکیمانه]] و [[علم]] و [[قدرت الهی]] است که نهایت این [[مصیبت‌ها]] به نفع شخص تمام می‌شود، بر آنها صبر می‌کنند و به [[پاداش]] عظیم [[رشد]] کمالی در [[دنیا]] و [[بهشت اخروی]] نائل می‌شوند.<ref>بقره، آیات ۱۵۵ تا ۱۵۷</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر پیامبر الگوی مؤمنان (مقاله)|صبر پیامبر الگوی مؤمنان ]].</ref>.
[[انسان]] در برابر [[مصیبت‌ها]] و [[سختی‌های زندگی]] می‌‌تواند دو شیوه متفاوت در پیش گیرد: ۱. صبر کرده و با آن به شکلی کنار آید تا بتواند از آن [[مصیبت]] بهره گیرد یا آن مصیبت به آسانی بگذرد بی‌آنکه در راه رسیدن به [[هدف]] اصلی مانعی شود؛ ۲. فزع و [[بی‌تابی]] کند و واکنش‌های عصبی و هیجانی از خود بروز دهد و [[نومید]] شود. [[حزن]] و [[اندوه]] از دست دادن، او را چنان دربرگیرد که از هرگونه حرکت و اقدامی برای جبران یا بهبود یا [[تغییر]] اوضاع دست بردارد.
[[انسان]] در برابر [[مصیبت‌ها]] و [[سختی‌های زندگی]] می‌‌تواند دو شیوه متفاوت در پیش گیرد: ۱. صبر کرده و با آن به شکلی کنار آید تا بتواند از آن [[مصیبت]] بهره گیرد یا آن مصیبت به آسانی بگذرد بی‌آنکه در راه رسیدن به [[هدف]] اصلی مانعی شود؛ ۲. فزع و [[بی‌تابی]] کند و واکنش‌های عصبی و هیجانی از خود بروز دهد و [[نومید]] شود. [[حزن]] و [[اندوه]] از دست دادن، او را چنان دربرگیرد که از هرگونه حرکت و اقدامی برای جبران یا بهبود یا [[تغییر]] اوضاع دست بردارد.
بی‌گمان روش نخست بهتر است؛ زیرا تا زمانی که [[مرگ]] نرسیده هر چیزی قابل جبران است اما بی‌تابی و فزع به معنای پذیرش [[شکست]] بدون جبران است، به طوری که شخص را از همه چیز [[محروم]] می‌‌کند و افزون بر مصیبت، مصیبت دیگری را خود رقم می‌‌زند که سنگین‌تر و سخت‌تر از مصیبت پیشین است.
بی‌گمان روش نخست بهتر است؛ زیرا تا زمانی که [[مرگ]] نرسیده هر چیزی قابل جبران است اما بی‌تابی و فزع به معنای پذیرش [[شکست]] بدون جبران است، به طوری که شخص را از همه چیز [[محروم]] می‌‌کند و افزون بر مصیبت، مصیبت دیگری را خود رقم می‌‌زند که سنگین‌تر و سخت‌تر از مصیبت پیشین است.
خط ۵۶: خط ۱۰۳:
در [[آیات قرآنی]] بیان شده که صبر دارای مراتبی است؛ یعنی همانند [[اسلام]] و [[ایمان]] و [[تقوا]] دارای مراتب و درجات شدت و [[ضعف]] است.<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ * الآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا فَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُواْ أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ}} «ای پیامبر! مؤمنان را به کارزار برانگیز، اگر از شما بیست تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند و اگر از شما صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز می‌شوند زیرا آنان گروهی هستند که درنمی‌یابند * اکنون خداوند بر شما آسان گرفت و معلوم داشت که در شما ناتوانی هست؛ اگر از شما صد تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند و اگر از شما هزار تن باشند بر دو هزار تن به اذن خداوند پیروز می‌شوند و خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۶۵-۶۶.</ref> در [[روایات]] بیان شده که اوج و کمال [[صبر]] همان [[حلم]] است.
در [[آیات قرآنی]] بیان شده که صبر دارای مراتبی است؛ یعنی همانند [[اسلام]] و [[ایمان]] و [[تقوا]] دارای مراتب و درجات شدت و [[ضعف]] است.<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ * الآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا فَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُواْ أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ}} «ای پیامبر! مؤمنان را به کارزار برانگیز، اگر از شما بیست تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند و اگر از شما صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز می‌شوند زیرا آنان گروهی هستند که درنمی‌یابند * اکنون خداوند بر شما آسان گرفت و معلوم داشت که در شما ناتوانی هست؛ اگر از شما صد تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند و اگر از شما هزار تن باشند بر دو هزار تن به اذن خداوند پیروز می‌شوند و خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۶۵-۶۶.</ref> در [[روایات]] بیان شده که اوج و کمال [[صبر]] همان [[حلم]] است.
به هر حال با توجه به شرایط [[زندگی]] [[بشر]] در [[دنیا]]، لازم است که [[انسان]] به مهم‌ترین صفت و [[سلاح]] زندگی یعنی صبر مجهز شود؛ چراکه حتی [[علم‌آموزی]] و [[رفتار]] ساده و طبیعی در زندگی به این عنصر و صفت [[الهی]] متکی و متوقف است. <ref>کهف، آیات ۶۷ و ۷۲ و ۷۵</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عوامل ایجاد صبر و بردباری (مقاله)|عوامل ایجاد صبر و بردباری]].</ref>.
به هر حال با توجه به شرایط [[زندگی]] [[بشر]] در [[دنیا]]، لازم است که [[انسان]] به مهم‌ترین صفت و [[سلاح]] زندگی یعنی صبر مجهز شود؛ چراکه حتی [[علم‌آموزی]] و [[رفتار]] ساده و طبیعی در زندگی به این عنصر و صفت [[الهی]] متکی و متوقف است. <ref>کهف، آیات ۶۷ و ۷۲ و ۷۵</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عوامل ایجاد صبر و بردباری (مقاله)|عوامل ایجاد صبر و بردباری]].</ref>.
[[انسان]] در برابر مصیبت‌های [[زندگی]] می‌‌تواند دو شیوه متفاوت را در پیش گیرد: ۱. [[صبر]] کرده و با آن به شکلی کنار آید که بتواند از آن [[مصیبت]] بهره گیرد یا به آسانی بگذرد بی‌آنکه در راه رسیدن به [[هدف]] اصلی مانعی شود؛ ۲. فزع و [[بی‌تابی]] کند و واکنش‌های عصبی و هیجانی از خود بروز دهد و [[نومید]] شود. [[حزن]] و [[اندوه]] از دست دادن او را چنان در بر گیرد که از هر گونه حرکت و اقدامی برای جبران یا بهبود یا [[تغییر]] اوضاع دست بردارد.
بی‌گمان راه و روش نخست بهتر است؛ زیرا تا زمانی که [[مرگ]] نرسیده هر چیزی قابل جبران است و بر اساس [[آموزه‌های قرآنی]] می‌‌توان با [[توبه]] و [[استغفار]] استدراک کرد و وضعیت را به شکلی مطلوب در آورد؛ هر چند که ممکن است از برخی جزئیات [[محروم]] شود اما در کلیت [[موفقیت]] را برای خودش رقم می‌‌زند؛ اما بی‌تابی و فزع به معنای پذیرش [[شکست]] به شکل غیر قابل استدراک و جبران است به طوری که شخص را از همه چیز محروم می‌‌کند و افزون بر مصیبت، مصیبت دیگری را خود رقم می‌‌زند که سنگین‌تر و سخت‌تر از مصیبت پیشین است.
بر اساس آموزه‌های قرآنی نه تنها انسان باید در برابر سه نوع از مصیبت‌های گوناگون صبر کند، بلکه [[حلم]] ورزد و شکل کمالی صبر را به نمایش گذارد؛ زیرا انسان هماره با یکی از سه نوع مصیبت مواجه است: ۱. مصیبت [[تکالیف شرعی]] و [[واجبات الهی]] که می‌‌بایست برای دست یابی به [[رشد]] و [[کمالات]] آنها را انجام دهد و همه شرایط تحقق و موانع پیش روی [[تکالیف]] و انجام آن را بردارد که گاه نیازمند [[ایثار]] و [[انفاق]] [[مالی]] و جانی و عرضی است. به عنوان نمونه [[جهاد نظامی]] و [[روزه]] نیازمند ایثار [[جان]] و [[مال]] و [[اسارت]] و [[ذلت]] [[خویشان]] و مانند آن است؛ ۲. مصیبت [[ترک معصیت]] که خود یکی از دشوارترین [[مصیبت]] هاست؛ زیرا بیش‌تر موارد ترک و اجتناب ناظر به اموری چون ترک [[شهوت]] و [[غضب]] است که بسیار سخت و دشوار است؛ زیرا [[هواهای نفسانی]] و خواسته‌های درونی [[دوست]] ندارد که شهوت‌های غذایی و جنسی و اعتباری چون [[مقام]] و [[منصب]] و [[پول]] و [[ثروت]] و [[قدرت]] را کنار بگذاریم و به عنوان [[محرمات]] آنها را انجام ندهیم. بگذریم از [[دشمن]] درونی که [[ابلیس]] و [[شیاطین]] پیروش هستند و همیشه با [[وسوسه]] بر آن هستند که [[انسان]] شهوتی را انجام دهد که مطابق طبع، [[غریزه]]، خواسته [[نفسانی]] و هواهای آن است. بنابراین، ترک و اجتناب از محرمات خود مصیبتی است که بسیار سخت می‌‌توان آن را [[تحمل]] کرد؛ ۳. مصیبت [[آزمون‌های الهی]] که خود در دو شکل [[شر]] و خیر بروز می‌‌کند و انسان را به اشکال گوناگون به [[بازی]] می‌‌گیرد تا سیه روی شود هر که در او [[غش]] باشد و تنها [[اهل]] [[خلوص]] سربلند از این [[آزمون الهی]] بیرون آیند.
[[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} بر اساس [[آموزه‌های قرآنی]] به این سه نوع از [[صبر]] اشاره داشته و می‌‌فرماید: {{متن حدیث|اَلصَّبرُ ثَلاثَةٌ: صَبرٌ عِندَ المُصيبَةِ، وَ صَبرٌ عَلَي الطّاعَةِ وَ صَبرٌ عَنِ المَعصيَةِ}}؛ صبر سه نوع است: صبر در هنگام مصیبت، [[صبر بر طاعت]] و صبر بر [[ترک گناه]].<ref>کافی، ج۲، ص۹۱، ح۱۵</ref>
[[صابر]] با تاب آوری و [[بی‌تابی]] نکردن در برابر این امور سه گانه نشان می‌‌دهد که [[اهل صبر]] است. نشانه‌های وجودی صبر در انسان نیز این است که [[پیامبر]]{{صل}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|عَلامَةُ الصّابِرِ في ثَلاثٍ: أوَّلُها أن لا يَكسِلَ، وَالثّانيَةُ أن لا يَضجَرَ، وَالثّالِثَةُ أن لا يَشكُوَ مِن رَبِّهِ تَعالي؛ لأِنَّهُ إذا كَسِلَ فَقَد ضَيَّعَ الحَقَّ، وَ إذا ضَجِرَ لَم يُؤَدِّ الشُّكرَ، وَإذا شَكا مِن رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ فَقَد عَصاهُ}}؛ [[صبور]] سه نشانه دارد: اول آنکه [[سستی]] نمی‌کند، دوم آنکه افسرده و دلتنگ نمی‌شود و سوم آنکه از [[پروردگار]] خود شِکوه نمی‌کند؛ زیرا اگر سستی کند، [[حق]] را ضایع کرده، و اگر افسرده و دلتنگ باشد [[شکر]] نمی‌گذارد و اگر از پروردگارش [[شکوه]] کند او را [[معصیت]] کرده است.<ref>علل الشرایع، ج۲، ص۴۹۸، ح۱</ref>
[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} نیز می‌‌فرماید: {{متن حدیث|اَلصَّبرُ اَن يَحتَمِلَ الرَّجُلُ ما يَنوبُهُ وَ يَكظِمَ ما يُغضِبُهُ}}؛ [[صبر]] آن است که [[انسان]] [[گرفتاری]] و مصیبتی را که به او می‌‌رسد [[تحمل]] کند و [[خشم]] خود را فرو خورد.<ref>غررالحکم، ج۲، ص۶۹، ح۱۸۷۴</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[هفتاد اثر صبر در زندگی (مقاله)|هفتاد اثر صبر در زندگی]].</ref>.


== مراتب صبر ==
== مراتب صبر ==
===[[صبر بر حق]]===
====[[گرایش فطری]] [[انسان]] به [[حقایق]]====
از نظر قرآن، انسان دارای [[فطرت الهی]] است که [[توانایی]] [[شناختی]] و گرایشی خاصی به او می‌‌دهد تا در مسیر [[هدایت]] قرار گرفته و به تمامیت کمالی بایسته و [[شایسته]] خویش برسد؛ البته همه موجودات ازاین [[هدایت فطری]] و [[حجت باطنی]] [[تکوینی]] برخوردار هستند و اختصاصی به انسان ندارد، ولی سطح این توانایی در انسان بسیار عالی‌تر و [[برتر]] از هر مخلوق دیگری است؛ زیرا انسان برای [[خلافت الهی]] [[انتخاب]] و [[گزینش]] شده است؛ بنابراین، برای آنکه بتواند دیگر [[مخلوقات]] هستی را بر اساس «[[تسخیر]]» [[مدیریت]] کرده و در [[مقام]] مظهریت در خلافت الهی، پروردگاری و [[ربوبیت]] کند، لازم است تا در چنین سطح عالی از [[شناخت]] و [[گرایش]] قرار گیرد که سطح عالی تری برای مخلوقات نیست.<ref>طه، آیه ۵۰؛ بقره، آیات ۳۰ تا ۳۴؛ لقمان، آیه ۲۰؛ هود، آیه ۶۱</ref>
از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، [[نفس انسانی]] در مرتبه [[قلب]] و فؤاد از این توانایی [[فطری]] برخوردار است تا ضمن [[شناخت حق]] از [[باطل]] و مصادیق آنها، به [[حق]] و مصادیق آن گرایش یافته و از باطل و مصادیق آن گریزش داشته باشد؛ بنابراین، به طور فطری [[عدالت]]، [[صداقت]]، [[امانت]]، [[ایمان]]، [[شکر]]، و مانند آنها را می‌‌شناسد و از اضداد آنها یعنی [[ظلم]] و [[دروغ]] و [[خیانت]] و [[کفر]] و [[کفران]] و مانند آنها گریزش دارد.
البته باید توجه داشت که اضداد [[حق]]، که همان [[باطل]] است، چیزی جز امر «عدم» نیست که [[تظاهر]] به «وجود» می‌‌کند و خود را در تظاهری «آب» نشان می‌‌دهد که در [[حقیقت]] «سراب» است که در حالت توهم شکل می‌‌گیرد. پس وقتی ما از ظلم سخن به میان می‌‌آوریم می‌‌بایست نسبت میان آنها در سطح نقیضین بدانیم؛ زیرا مراد از اضدادی چون ظلم و [[کذب]] و خیانت در برابر [[عدالت]] و [[صداقت]] و [[امانت]]، چیزی جز «لا [[عدل]]» و «لا [[صدق]]» و «لاامانت» نیست. در حقیقت آن چه اضداد حق می‌‌دانیم، همان نقیض آنها است و گویی می‌‌بایست گفت نسبت میان آنها همان «لاوجود» در برابر «وجود» است؛ از همین روست که وقتی [[کافران]] دنبال «سراب» می‌‌روند، چیزی را نمی‌یابند و [[وجدان]] تحقق نمی‌یابد؛ زیرا باطل اصلا «وجود» ندارد و «لاوجود» است و آن چیزی که در هستی «وجود» دارد و [[انسان]] آن را به عنوان «وجدان» می‌‌یابد و از وجودش [[آگاه]] می‌‌شود، همان [[وجود خدا]] است که وجود [[حقیقی]] است.<ref>نور، آیه ۳۹</ref>
بنابراین، از نظر [[قرآن]]، انسان به سبب [[سلامت]] [[فطرت]] و نفس و [[قلب سالم]] و [[سلیم]]، حقیقت را می‌‌شناسد و بدان [[گرایش]] دارد و باطل را به عنوان عدم [[حقانیت]] نمی‌پذیرد و از آن گریزش دارد؛ زیرا آن را توهم و تخیل می‌‌شمارد که «[[سلطان]]» برای وجود و حقانیت آن نیست.
البته از نظر قرآن، نفس وقتی از حالت استوا و [[اعتدال]] ذاتی و [[فطری]] و [[تکوینی]] خویش خارج شود و [[تغییر]] یابد و در حقیقت به تعبیر [[قرآنی]]، [[دفن]] و [[دسیسه]] و طبع و ختم شود، دیگر نمی‌تواند کارکردهای فطری خودش را داشته باشد. این گونه است که دچار عدم [[شناخت]] و گرایش وارونه می‌‌شود؛ زیرا دیگر [[تفقه]] و [[تعقل]] ندارد.<ref>شمس، آیات ۷ تا ۱۰؛ بقره، آیات ۷ تا ۱۸؛ اعراف، آیه ۱۷۹؛ رعد، آیه ۱۱؛ انفال، آیه ۵۳</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر بر حق از نظر قرآن (مقاله)|صبر بر حق از نظر قرآن]].</ref>.
====[[صبر]]، [[استقامت بر حق]] در شرایط عذاب====
«صبر» میوه تلخ گیاهی در بیابان است که دارای مصارف دارویی و درمانی است. [[مرگ]] صبر، کشتن شخص با عذاب و [[شکنجه]] سخت و تلخ و دردناک است که در [[اسلام]] از آن [[نهی]] شده است؛ زیرا اگر کسی را بخواهند بکشند او را خلاص کنند نه آنکه او را با شکنجه و عذاب چنان بیازارند که از مرگ به سراغ بیاید.
از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، [[انسانی]] از [[خسران]] و [[زیان]] [[ابدی]] رها خواهد شد که در عصر کوتاه [[زندگی دنیوی]] در [[زمین]] بتواند به چهار عمل اصلی [[ایمان به خدا]] و [[عمل صالح]] بپردازد و دیگران را به حق و صبر [[دعوت]] کند.<ref>عصر، آیات ۱ تا ۳</ref>
مراد از این صبر آن است که [[انسان]] [[سختی‌ها]] را برای [[احقاق حق]] [[تحمل]] کرده و دیگران را به آن توصیه کند؛ زیرا آن چه اصالت دارد، [[شناخت حق]] و استقامت بر آن است؛ زیرا این گونه انسان در مسیر کمالی قرار می‌‌گیرد که برای آن [[خلق]] شده است. صبر و [[شکیبایی]] زمانی لازم است که فشار درونی یا بیرونی بسیار سنگین و سخت و دشوار باشد. در این شرایط هر چند که شخص فشار سهمگینی را بر خود [[احساس]] می‌‌کند، اما آستانه تحمل آن بالا است و به [[جزع]] و فزع نمی‌افتد و واکنش‌های تند عصبی و غیر [[متعادل]] از او صادر نمی‌شود؛ البته این بدان معنا نیست که هیچ بروز و ظهوری در [[جسم]] و بدن شخص نداشته باشد، بلکه ممکن است در همان هنگامه صبر، آهی داشته باشد و اشکی از دیدگان فرو ریزد یا چهره درهم شود و [[بشاشت]] خود را از دست دهد؛ اما با این همه گفتار یا کرداری یا [[رفتاری]] نخواهد داشت که بیانگر خروج از [[اعتدال]] و [[تعادل]] و استوا باشد.
از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، هنگامی که [[انسان]] در [[دنیا]] [[زندگی]] می‌‌کند، با انواع [[ابتلائات]] و [[مصیبت‌ها]] و [[فتنه‌ها]] مواجه می‌‌شود که بر اساس [[سنت الهی]] است.<ref>انبیاء، آیه ۳۵؛ بقره، آیات ۱۵۵ تا ۱۵۷؛ عنکبوت، آیات ۲ و ۳؛ حدید، آیات ۲۲ و ۲۳</ref> بنابراین، اگر [[صبر]] ورزد و جزو [[صابرین]] باشد از [[آثار صبر]] برخوردار می‌‌شود.<ref>بقره، آیات ۱۵۵ تا ۱۵۷</ref> البته بهترین حالت صبر همان «[[صبر جمیل]]»<ref>یوسف، آیات ۱۸ و ۸۳؛ معارج، آیه ۵</ref> است که [[زیباترین]] صبر نیز است که [[پیامبران]] بدان آراسته هستند و [[معصومان]]{{ع}} بر این باورند که در ابتلائات ومصیبت‌ها «ما [[رایت]] الا جمیلا».
از نظر [[قرآن]]، [[مؤمنان]] افزون بر ابتلائات و مصیبت‌ها که به [[حکم]] [[سنت]] [[ابتلاء]] عارض می‌‌شود، در مسیر [[دعوت]] به [[حق]] و عمل به آنکه همان [[آموزه‌های وحیانی اسلام]] است، گرفتار [[اذیت]] و آزارهای دیگران می‌‌شوند که صبر بر آن لازم و ضروری است. در [[حقیقت]] صبر بر اذیت در راه حق امری ضروری و لازم است و [[خدا]] [[مردم]] را بدان توصیه و سفارش می‌‌کند.
از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، انسان در طول زندگی به سه دسته مسائل مواجه است که صبر بر آن لازم است: [[صبر در اطاعت]] و انجام [[تکالیف الهی]]، صبر در مصیبت‌ها، و صبر در هنگامه مواجه [[معصیت]] و عدم خروج از [[تعادل]] و گرفتار شدن به آن.
از نظر قرآن، مؤمنان در زندگی خویش می‌‌بایست به «صبر» به عنوان یک عامل مهم برای صیانت از [[حق‌گرایی]] خویش توجه کرده و به آن [[استعانت]] جویند.<ref>بقره، آیات ۴۵ و ۱۳۵</ref>
از آثار بهره‌مندی از صبر این خواهد بود که «[[معیت]]» خدا را با خود خواهیم داشت و خدا در شرایط سخت به [[امداد]] و [[یاری]] [[صابر]] می‌‌آید و او را در [[مشکلات]] به [[سلامت]] عبور می‌‌دهد.<ref>همان</ref>
از آن جایی که صبر در زندگی نقش اساسی برای عبور از همه مشکلاتی دارد که شخص با آن مواجه می‌‌شود، سفارش و توصیه دیگران به آن جزو یکی از [[وظایف]] و [[تکالیف]] اصلی [[مؤمنان]] دانسته شده است.<ref>بلد، آیه ۱۷؛ عصر، آیه ۳</ref>
[[خدا]] در [[قرآن]] بارها [[پیامبر]]{{صل}} را [[فرمان]] می‌‌دهد تا بر اساس [[وحی]] عمل کرده و تابع آن باشد و تا [[زمان]] به نتیجه رسیدن یا [[حکم]] و [[حکومت الهی]] بر [[صبر]] به عنوان مهم‌ترین عامل [[استعانت]] جوید؛ زیرا صبر از مصادیق [[احسان]] است.<ref>یونس، آیه ۱۰۹؛ هود، آیه ۱۱۵</ref> این صبر می‌‌بایست برای خدا و به خدا باشد؛ یعنی قصد آن باشد تا برای خدا صبر ورزد و دیگر آنکه تکیه گاه خویش را در صبر خدا قرار دهد نه به [[توانایی]] خویش.<ref>نحل، آیه ۱۲۷؛ اعراف، آیه ۱۲۸</ref> در چنین شرایطی است که خدا «[[معیت]]» داشته و [[صابر]] را به عنوان [[متقی]] و [[محسن]] [[یاری]] می‌‌رساند.<ref>نحل، آیات ۱۲۷ و ۱۲۸؛ انفال، آیه ۴۶</ref>
از نظر قرآن، از مهم‌ترین ویژگی [[پیامبران]] [[اولوا العزم]] همین ویژگی صبر است که در [[رسالت]] خویش به نمایش گذاشته و هرگز میدان را برای [[دشمن]] خالی نگذاشته و در هر شرایطی [[سختی]] را [[تحمل]] کرده و [[مأموریت]] خویش را به پایان رساندند و تحت تاثیر [[امور دنیوی]] یا شرایط سخت [[عقب نشینی]] نکردند و همه [[مصیبت‌ها]] را تحمل کردند. البته مؤمنان نیز می‌‌بایست هم چون آنان صبر ورزند و این گونه عمل و [[زندگی]] کنند؛ زیرا صبر ورزی از مصادیق اصلی «[[عزم]] الامور»<ref>آل عمران، آیه ۱۸۶؛ شوری، آیه ۴۳؛ احقاف، آیه ۳۵</ref> و رسیدن به [[مقام]] [[اولوالعزم]] وصاحبان عزم است که هرگز در [[مقام عمل]] جز رسیدن به مقصود در مقصد [[اندیشه]] ای دیگر ندارند و تحت تاثیر [[اذیت]] و [[افکار]] و اقوال دیگر از راه [[حق]] کوتاه نمی‌آیند و [[افراط]] و [[تفریط]] نمی‌کنند.<ref>کهف، آیه ۲۸؛ لقمان، آیه ۱۷؛ ص، آیه ۱۷؛ طور، آیه ۴۸؛ مزمل، آیه ۱۰؛ آل عمران، آیه ۲۰۰</ref>
از نظر قرآن، صبر برای حق و به حق در برابر [[باطل]] می‌‌تواند جلوی هر ضرری را بگیرد که از سوی دیگران متوجه [[اهل حق]] است؛ زیرا [[خدا]] [[مکر]] و [[کید]] [[دشمنان]] را به خودشان باز می‌‌گرداند و به [[یاری]] [[مؤمنان]] [[صابر]] می‌‌شتابد.<ref>آل عمران، آیات ۱۲۰ و ۱۲۵؛ بقره، آیه ۲۵۰</ref>
پس از نظر [[قرآن]]، [[صبر]] در [[حق]] و بر حق و با حق و به حق می‌‌تواند مهم‌ترین [[وظیفه]] وتکلیف باشد که [[انسان]] را در شرایط [[دنیا]] از [[مشکلات]] و [[مصیبت]] و [[اذیت]] و [[ابتلاء]] عبور می‌‌دهد و بستر [[امداد الهی]] را در دنیا فراهم می‌‌آورد و [[حزن]] و [[خوف]] را بر می‌‌دارد؛ از این روست که صبر را به عنوان «خیر» معرفی می‌‌کند.<ref>نساء، آیه ۲۵</ref>
به هر حال، از نظر قرآن، [[صبر بر حق]] امری است که می‌‌بایست [[مؤمن]] به عنوان یک اصل بپذیرد وبه دیگران توصیه و سفارش کند و در این راه صبر ورزی تنها تکیه گاه و [[توکل]] و اعتمادش به خدا باشد؛ چنان که خدا به پیامبرش می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ}}<ref>«و شکیبا باش! و شکیب تو جز با (یاری) خداوند نیست و برای آنان اندوه مخور و از نیرنگی که می‌بازند در تنگدلی به سر مبر» سوره نحل، آیه ۱۲۷.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر بر حق از نظر قرآن (مقاله)|صبر بر حق از نظر قرآن]].</ref>.
===[[حق تعالی]] [[خاستگاه حقایق]]===
از نظر [[قرآن]]، حق تعالی تنها [[حق]] ثابت در هستی است، و غیر از حق تعالی و شئونات و مظاهرش چیزی جز [[باطل]] نیست. از همین روست که [[خدا]] در قرآن بیان می‌‌کند: سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه [[الحق]] او لم یکف بربک انه علی کل شی [[شهید]]؛ به تحقیق نشانه‌های خود را در کرانه‌ها و اطراف [[جهان]] و در [[نفوس]] خودشان به آنان نشان دهیم تا برای روشن شود که حق است. آیا کافی نیست که پروردگارت با ظاهر کردن [[آیات]] بر هر چیزی مشهود است؟<ref>فصلت، آیه ۵۳</ref>
به سخن دیگر، هر چیزی در هستی است، شئونات و مظاهر حق تعالی است، و غیر حق تعالی چیزی نیست؛ اما آن چیزی که ما آن را به عنوان «باطل» می‌‌شناسیم، چیزی جز «توهم» نیست؛ یعنی اسمی بی‌مسمی است که هیچ «[[سلطان]]» برای وجودش نیست؛ زیرا غیر خدا کسی نیست تا در برابر خدا قرار گیرد. از این روست که آن را باطل می‌‌نامند.<ref>یوسف، آیه ۴۰</ref> از همین روست که وقتی به هستی می‌‌نگریم، تنها حق تعالی را می‌‌بینیم؛ زیرا غیر از خدا هیچ چیز نیست تا مشهود باشد، بلکه هر چیزی که مشهود است و [[حقیقت]] دارد، همان حق تعالی و مظاهر و شئونات اوست.<ref>فصلت، آیه ۵۳</ref>
بنابراین، وقتی از حق در برابر باطل سخن می‌‌گویم، در حقیقت سخن از حق تعالی است که در برابرش چیزی جز «عدم» نیست که هیچ است. پس باطل چیزی نیست تا بدان اشاره کرد، بلکه توهم و تخیلی است که در برخی از افراد [[انسانی]] و جنّی شکل می‌‌گیرد که توانایی‌های خاصی دارند؛ زیرا توهم و تخیل پایین‌ترین سطوح [[عقلانیت]] است که به سبب فقدان [[نور]] کامل و تمام در [[فکر]] و [[ذهن]] [[انسان]] و [[جن]] شکل می‌‌گیرد. بنابراین، اگر [[عقل]] انسانی به تمام و کمال رسیده و شخص به [[رشد]] تمام دست یافته باشد، دیگر جایی برای [[باطل]] در [[ذهن]] و [[فکر]] او نیست؛ زیرا [[عاقل]] [[رشید]] جز به [[علم]] و [[سلطان]] چیزی را نمی‌پذیرد و نسبت به هر چیزی ظنی و ریبی توقف می‌‌کند تا پس از تحقق علم، موضع‌گیری خودش را داشته باشد<ref>یوسف، آیه ۴۰؛ اسراء، آیه ۳۶</ref>؛ زیرا [[ظن]] هرگز [[انسان]] را به [[حق]] نمی‌رساند و «[[غنا]]» را موجب نمی‌شود؛ بلکه هماره هم چنان نیاز و [[فقر]] در [[فهم]] وگرایش باقی خواهد بود.<ref>نجم، آیه ۲۸</ref>
اگر بخواهیم برای فهم [[توده]] [[مردم]] مثالی از [[حق و باطل]] بزنیم، که البته مثال است و نه تمام [[حقیقت]]، این که گفته شود داستان حق و باطل مانند آب و کف روی آب است؛ زیرا حباب‌های روی آب چیزی جز تظاهری از آب نیست که خودنمایی می‌‌کند و هیچ اصالتی ندارد، بلکه به سبب [[وابستگی]] به آب و تحرکات شدید آن شکل گرفته است<ref>رعد، آیه ۱۷</ref> یا در مثالی دیگر می‌‌توانیم نسبت حق و باطل را چیزی شبیه آب و سراب بدانیم که در بیابان شکل می‌‌گیرد. از همین روست که [[خدا]] [[اعمال]] [[کافران]] را «سراب» می‌‌داند که کافران آن را آن آب می‌‌بییند و توهم می‌‌زنند؛ در حالی که وقتی به آن می‌‌رسند چیزی را نمی‌یابند که «وجود» داشته باشد؛ بلکه آن چیزی که «وجود» دارد و شخص آن را می‌‌یابد تنها خدا است که در آنجا به [[انتظار]] مواخذه کافران نشسته است.<ref>نور، آیه ۳۹</ref>
در حقیقت از نظر [[قرآن]]، [[حق تعالی]] خاستگاه هر حقی است. از همین رو، از قرآن خدا در هر چیزی مشهود است و هر چیزی وجودش چیزی جز [[نشانه بودن]] نیست؛ زیرا از نظر قرآن هر چیزی «آیتی» از [[آیات]] و نشانه ای از نشانه‌های اوست<ref>فصلت، آیه ۵۳</ref>، و آن چه که انسان به عنوان «باطل» از آن یاد می‌‌کند، حقیقتی ندارد، و باطل، اصلا «چیز» نیست، بلکه توهم و تخیل انسان‌های [[بیماردل]] است که «[[بصیرت]]» ندارند تا حقیقت را ببیند، بلکه در بیابان از شدت [[تشنگی]] و عدم دست یابی به آب [[حقیقت]]، «هیچ» را آب می‌‌بینند و به دنبال آن می‌‌روند و در نهایت به [[پوچی]] می‌‌رسند.<ref>نور، آیه ۳۹</ref>
[[خدا]] در [[آیات]] بسیاری از [[قرآن]]، خود را [[خاستگاه حق]] دانسته است و هر چیزی را در هستی از مظاهر و شئونات [[حق تعالی]] شمرده است.<ref>فصلت، آیه ۵۳</ref> از این رو، تعابیری چون «[[الحق]] من ربک» در قرآن بسیار آمده است تا این حقیقت آشکار شود که خدا فقط خاستگاه هر حقی چه در آیات تدوین و چه در آیات [[تکوین]] و چه در درون و چه در برون است.<ref>همان؛ بقره، آیات ۲۶ و ۹۱ و ۱۴۴ و ۱۴۷؛ آل عمران، آیه ۶۰؛ انعام، آیه ۶۶</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر بر حق از نظر قرآن (مقاله)|صبر بر حق از نظر قرآن]].</ref>.
== شرایط صبر ==
== شرایط صبر ==
== منشأ و خاستگاه (زمینه‌ها و عوامل) ==
== ریشه و خاستگاه==
«صبر» یک فضلیت [[اخلاقی]] و [[انسانی]] است؛ زیرا به طور طبیعی انسان در برابر کنش‌های تند و [[مصیبت‌ها]] و مشکلات، عنان [[اختیار]] خود را از دست می‌‌دهد؛ اما کسی که به خداوند [[باور]] داشته باشد، حالت [[صبر]] در او ایجاد می‌‌شود. [[خداوند]] در [[آیات]] ۲۲ و ۲۳ [[سوره حدید]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ * لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ}}<ref>«هیچ گزندی در زمین و به جان‌هایتان نمی‌رسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است * تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید و خداوند هیچ خود پسند خویشتن ستایی را دوست نمی‌دارد» سوره حدید، آیه ۲۲-۲۳.</ref>
 
پس هیچ اتفاقی در [[زندگی]] [[بشر]] نمی‌افتد مگر آنکه در [[کتاب الهی]] و [[لوح محفوظ]] و [[ام الکتاب]] نوشته شده باشد و آنها بر اساس [[حکمت]] و مصلحتی اتفاق می‌‌افتد. بنابراین، [[بی‌تابی]] و بی‌صبری بشر هیچ تاثیر در آن نخواهد داشت و تنها موجب [[اذیت]] و [[آزار]] خود شخص و بروز رفتارهای نادرست و نامتعارف خواهد بود.
[[انسانی]] که به خداوند [[حسن ظن]] دارد و می‌‌داند خداوند جز خیر آفریده‌ها و بندگانش را نمی‌خواهد، در برابر [[مشکلات]] و [[مصیبت‌ها]] بی‌تابی نمی‌کند؛ زیرا می‌‌داند که به حکمت و یا مصلحتی این اتفاقات رخ می‌‌دهد. چنین [[گمان]] [[نیک]] به خداوند است که صبر و تاب آوری را در [[انسان]] موجب می‌‌شود؛ چنان که [[امیرمؤمنان]] [[امام علی]]{{ع}} در بیان خاستگاه و ریشه صبر فرموده است: {{متن حدیث|اَصْلُ الصَّبْرِ حُسْنُ الْیَقینِ بِاللّهِ}}؛ ریشـه صبر، [[ایمان]] [[نیکو]] و [[عقیده]] [[استوار]] به خداوند است.<ref>غرر الحکم، ج ۲، ۳۱۸۴</ref>
 
از همین روست که امام علی{{ع}} در بیان [[ارزش]] و جایگاه صبر در ایمان شخص فرموده است: {{متن حدیث|اِلْزَموا الصـَّبْرَ فَاِنَّهُ دِعامَةُ الاِیْمانِ وَمِلاکُ الاُمُورِ}}؛ همیشه همراه صبر و شکیبائی باشید که آن ستون ایمان و قوام کارهاست.<ref>غرر الحکم، ج ۲، ۲۵۴۲</ref> زیرا کسی که به خداوند نیک گمان است و [[یقین]] به [[خداوند]] دارد، [[صبر]] می‌‌ورزد و با صبر خویش نشان می‌‌دهد تا چه درجه از [[ایمان]] [[سود]] برده و [[نور ایمان]] در دلش نشسته و او را [[تزیین]] کرده است. [[رسول خدا]]{{صل}} نیز فرمود: {{متن حدیث|اَلاْیْمانُ نِصْفانِ، نِصْفٌ فِی الصَّبْرِ وَ نِصْفٌ فِی الشُّکْرِ}}؛ ایمان دو نیمه دارد، نیمی از آن در صبر است، و نیمی از آن در [[شُکر]] نهفته است.<ref>نهج الفصاحه، ۱۰۷۰</ref>
و [[امام علی]]{{ع}} در تبیین نسبت و رابطه صبر و [[دین]] یعنی همان ایمان و [[اسلام]] نیز می‌‌فرماید: {{متن حدیث|اَیُّهَا النّاسُ عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ فَاِنَّهُ لادیِنَ لِمَن لا صَبْرَلَهُ}}؛ [[مردم]]! بر شما باد صبر و شکیبائی، چون کسی که صــبر نداشـته باشد، دین نخواهـد داشت.<ref>بحارالانوار، ج ۷۱، ص۹۲</ref>
 
امام علی{{ع}} صبر در گرفتاریها را به عنوان [[حقیقت ایمان]] مطرح می‌‌کند و می‌‌فرماید: {{متن حدیث|لایذُوقُ الْمَرْءُ مِنْ حَقیقَةِ الاِیْمـانِ حَتّی یَکُونَ فیه ثـَلاثُ خِصالٍ: اَلْفِقْهُ فِی الدّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَی الْمَصائِبِ وَ حُسْنُ التَّقْدِیرِ فِی الْمَعاشَ}}؛ [[مرد]] حقیقت ایمان را نمی‌چشد تا اینکه دارای سه خـصلت شـود: ۱ ـ به مسائل [[دینی]] [[آگاهی]] کامل داشته باشد؛ ۲ ـ در گرفتاریها [[صبور]] باشد؛ ۳ ـ در [[زندگی]] حساب و اندازه داشته باشد.<ref>بحارالانوار، ج ۷۱، ص۸۵</ref>
همچنین از امام علی{{ع}} [[روایت]] است که فرمود: {{متن حدیث|اَلصَّبْرُ اَحْسَنُ حُلَلِ الاِیْمانِ وَاَشْرَفٌ خـَلائِقِ الاِنْسـانِ}}؛ صبر، بهترین جـامه‌های ایمـان و از [[برترین]] [[ویژگی‌های اخلاقی]] [[انسان]] است.<ref>غرر الحکم، ج ۲، ۱۸۹۳</ref>
 
حضرت امام علی{{ع}} همچنین با توجه به این جایگاه صبر در ایمان و یقین انسان سفارش به صبر می‌‌کند و می‌‌فرماید: {{متن حدیث|عَلَیْکَ بِالصَّبْرِ، فَاِنَّهُ حِصْنٌ حَصینٌ وَ عِبادَةُ الْمُؤقِنینَ}}؛ بر تو باد به صبر، که صبر دژی [[استوار]] است، و عبـادت اهـل یقـین بـه شـمار می‌‌رود.<ref>غرر الحکم، ج ۴، ۶۱۳۴</ref>
و بر همین اساس است که رسول خدا{{صل}} صبر را [[سلاح]] [[مؤمن]] می‌‌داند و صبر را به ایمان مستند می‌‌کند و می‌‌فرماید: {{متن حدیث|نِعْمَ سِلاحُ الْمُؤْمِنِ الصَّبْرُ وَ الدُّعآءُ}}؛ چه [[نیکو]] سلاحی است صبر و [[دُعا]] برای [[مؤمن]].<ref>نهج الفصاحه، ۳۱۲۸</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر ویژگی‌ها و آثار آن (مقاله)|صبر ویژگی‌ها و آثار آن]].</ref>.
 
==عوامل و زمینه‌ها ==
برای اینکه صبر در انسان تحقق یابد غیر از منشا و خاستگاه آنکه همان [[خداوند تعالی]] است<ref>صافات، آیات ۱۰۲ و ۱۰۶؛ بقره، آیه ۲۵۰؛ نحل، آیه ۱۲۷</ref> عوامل و موجباتی می‌‌خواهد که در اینجا به آنها اشاره می‌‌شود:
برای اینکه صبر در انسان تحقق یابد غیر از منشا و خاستگاه آنکه همان [[خداوند تعالی]] است<ref>صافات، آیات ۱۰۲ و ۱۰۶؛ بقره، آیه ۲۵۰؛ نحل، آیه ۱۲۷</ref> عوامل و موجباتی می‌‌خواهد که در اینجا به آنها اشاره می‌‌شود:
# [[آگاهی]]: آگاهی و [[شناخت]] از [[فلسفه]] حوادث پیش آمده<ref>{{متن قرآن|وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا}} «و چگونه در چیزی که به آن آگاهی فراگیر نداری شکیب می‌کنی؟» سوره کهف، آیه ۶۸.</ref>، آگاهی از [[سرنوشت]] گذشتگان<ref>{{متن قرآن|تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ}} «این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره هود، آیه ۴۹.</ref>، آگاهی از [[جهل]] ریشه دار و انکارهای [[جاهلانه]] [[دشمنان]]<ref>روم، آیات ۵۸ تا ۶۰</ref> و آگاهی از [[قوانین]] و [[سنت‌های الهی]] زمینه‌ساز صبر در [[آدمی]] است. بنابراین، نقش [[علم]] و آگاهی نسبت به مسایل می‌‌تواند در ایجاد صبر در شخص موثر باشد.
# [[آگاهی]]: آگاهی و [[شناخت]] از [[فلسفه]] حوادث پیش آمده<ref>{{متن قرآن|وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا}} «و چگونه در چیزی که به آن آگاهی فراگیر نداری شکیب می‌کنی؟» سوره کهف، آیه ۶۸.</ref>، آگاهی از [[سرنوشت]] گذشتگان<ref>{{متن قرآن|تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ}} «این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره هود، آیه ۴۹.</ref>، آگاهی از [[جهل]] ریشه دار و انکارهای [[جاهلانه]] [[دشمنان]]<ref>روم، آیات ۵۸ تا ۶۰</ref> و آگاهی از [[قوانین]] و [[سنت‌های الهی]] زمینه‌ساز صبر در [[آدمی]] است. بنابراین، نقش [[علم]] و آگاهی نسبت به مسایل می‌‌تواند در ایجاد صبر در شخص موثر باشد.
خط ۸۶: خط ۲۰۲:


[[خداوند]] بر همین اساس، مهم‌ترین عامل در ایجاد [[صبر]] و [[بردباری]] در آدمی را توجه به [[حاکمیت مطلق]] و [[برتر]] خود معرفی می‌‌کند و می‌‌گوید که اگر انسان به این مسأله توجه یابد خود مهم‌ترین عامل در ایجاد صبر می‌‌باشد و [[اجازه]] می‌‌دهد تا انسان به [[سادگی]] در برابر [[مشکلات]] و [[سختی‌ها]] بیایستد و [[بی‌تابی]] نکند؛ زیرا [[علم]] به این که خداوند همه هستی را [[مدیریت]] می‌‌کند و [[حاکم]] مطلق بر همه چیز است و چیزی از دایره [[حکومت]] او بیرون نیست، موجب می‌‌شود تا هر اتفاق و مشکلی را مبتنی بر علم و [[آگاهی]] خداوند و در دایره [[مشیت]] و [[اراده]] عالی خداوندی بییند و با آن کنار بیاید؛ زیرا می‌‌داند که هیچ در [[جهان]] بی‌علت یا بی‌حکمت و [[هدف]] اتفاق نمی‌افتد و بیرون دایره اراده و مشیت عالی خداوند نیست.<ref>{{متن قرآن|وَاتَّبِعْ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَاصْبِرْ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ}} «و از آنچه به تو وحی می‌گردد پیروی کن و شکیبایی پیشه ساز تا خداوند داوری فرماید و او بهترین داوران است» سوره یونس، آیه ۱۰۹.</ref>
[[خداوند]] بر همین اساس، مهم‌ترین عامل در ایجاد [[صبر]] و [[بردباری]] در آدمی را توجه به [[حاکمیت مطلق]] و [[برتر]] خود معرفی می‌‌کند و می‌‌گوید که اگر انسان به این مسأله توجه یابد خود مهم‌ترین عامل در ایجاد صبر می‌‌باشد و [[اجازه]] می‌‌دهد تا انسان به [[سادگی]] در برابر [[مشکلات]] و [[سختی‌ها]] بیایستد و [[بی‌تابی]] نکند؛ زیرا [[علم]] به این که خداوند همه هستی را [[مدیریت]] می‌‌کند و [[حاکم]] مطلق بر همه چیز است و چیزی از دایره [[حکومت]] او بیرون نیست، موجب می‌‌شود تا هر اتفاق و مشکلی را مبتنی بر علم و [[آگاهی]] خداوند و در دایره [[مشیت]] و [[اراده]] عالی خداوندی بییند و با آن کنار بیاید؛ زیرا می‌‌داند که هیچ در [[جهان]] بی‌علت یا بی‌حکمت و [[هدف]] اتفاق نمی‌افتد و بیرون دایره اراده و مشیت عالی خداوند نیست.<ref>{{متن قرآن|وَاتَّبِعْ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَاصْبِرْ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ}} «و از آنچه به تو وحی می‌گردد پیروی کن و شکیبایی پیشه ساز تا خداوند داوری فرماید و او بهترین داوران است» سوره یونس، آیه ۱۰۹.</ref>
در همین رابطه آگاهی و علم آدمی به [[ربوبیت]] و پروردگاری [[الهی]] نقش بسیار تاثیرگذار و مستقیمی ایفا می‌‌کند؛ زیرا توجه آدمی و همچنین [[ایمان]] و [[اعتقاد]] به این که خداوند [[پروردگار]] عالم است و ربوبیت او فراگیر و همه جانبه بر همه هستی از جمله خود او و روابط دیگران با اوست، می‌‌تواند زمینه [[صبر]] و [[بردباری]] را در [[آدمی]] ایجاد و تقویت نماید. از این روست که [[خداوند]] در [[آیه]] ۶۵ [[سوره مریم]] به [[علم]] و [[ایمان]] در این باره اشاره می‌‌کند و آن را زمینه‌ساز صبر در [[انسان]] بر می‌‌شمارد.
در همین رابطه آگاهی و علم آدمی به [[ربوبیت]] و پروردگاری [[الهی]] نقش بسیار تاثیرگذار و مستقیمی ایفا می‌‌کند؛ زیرا توجه آدمی و همچنین [[ایمان]] و [[اعتقاد]] به این که خداوند [[پروردگار]] عالم است و ربوبیت او فراگیر و همه جانبه بر همه هستی از جمله خود او و روابط دیگران با اوست، می‌‌تواند زمینه [[صبر]] و [[بردباری]] را در [[آدمی]] ایجاد و تقویت نماید. از این روست که [[خداوند]] در [[آیه]] ۶۵ [[سوره مریم]] به [[علم]] و [[ایمان]] در این باره اشاره می‌‌کند و آن را زمینه‌ساز صبر در [[انسان]] بر می‌‌شمارد.


خط ۹۵: خط ۲۱۲:


آگاهی انسان نسبت به قصه دیگران و رفتارهای آنان و همچنین موفقیت‌ها و پیروزی‌های که در [[سایه]] سار صبر پیشگی به دست آورده‌اند، یکی از عوامل ایجاد و تقویت صبر دانسته شده است. از این روست که خداوند در [[آیات قرآنی]] به قصه‌های [[پیامبران]]<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ}} «و به یقین پیش از تو (نیز) پیامبرانی دروغگو شمرده شدند پس، هر چه دروغگو شمرده شدند و آزار دیدند شکیبایی ورزیدند تا آنکه یاری ما به ایشان رسید؛ و برای کلمات خداوند هیچ دگرگون‌کننده‌ای نیست و بی‌گمان (برخی) از خبر (های) پیامبران به تو رسیده است» سوره انعام، آیه ۳۴.</ref> از جمله سرگذشت [[حضرت داود]]<ref>ص، آیات ۱۷ تا ۱۲۰</ref> و [[حضرت نوح]]<ref>{{متن قرآن|قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلَامٍ مِنَّا وَبَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ * تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ}} «گفته شد: ای نوح! (از کشتی) فرود آی با درودی از ما و برکت‌هایی بر تو و بر امت‌هایی از همراهانت و امت‌هایی که به زودی آنان را برخوردار خواهیم کرد سپس از ما عذابی دردناک به ایشان خواهد رسید * این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره هود، آیه ۴۸-۴۹.</ref> و دیگران اشاره می‌‌کند تا این گونه [[روحیه]] [[مقاومت]] و [[صبر]] را در [[پیامبر]]{{صل}} تقویت کند. بر این اساس می‌‌توان گفت که سرگذشت دیگران و خواندن آن می‌‌تواند به عنوان عامل و زمینه‌ساز صبر در [[آدمی]] باشد.
آگاهی انسان نسبت به قصه دیگران و رفتارهای آنان و همچنین موفقیت‌ها و پیروزی‌های که در [[سایه]] سار صبر پیشگی به دست آورده‌اند، یکی از عوامل ایجاد و تقویت صبر دانسته شده است. از این روست که خداوند در [[آیات قرآنی]] به قصه‌های [[پیامبران]]<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ}} «و به یقین پیش از تو (نیز) پیامبرانی دروغگو شمرده شدند پس، هر چه دروغگو شمرده شدند و آزار دیدند شکیبایی ورزیدند تا آنکه یاری ما به ایشان رسید؛ و برای کلمات خداوند هیچ دگرگون‌کننده‌ای نیست و بی‌گمان (برخی) از خبر (های) پیامبران به تو رسیده است» سوره انعام، آیه ۳۴.</ref> از جمله سرگذشت [[حضرت داود]]<ref>ص، آیات ۱۷ تا ۱۲۰</ref> و [[حضرت نوح]]<ref>{{متن قرآن|قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلَامٍ مِنَّا وَبَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ * تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ}} «گفته شد: ای نوح! (از کشتی) فرود آی با درودی از ما و برکت‌هایی بر تو و بر امت‌هایی از همراهانت و امت‌هایی که به زودی آنان را برخوردار خواهیم کرد سپس از ما عذابی دردناک به ایشان خواهد رسید * این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره هود، آیه ۴۸-۴۹.</ref> و دیگران اشاره می‌‌کند تا این گونه [[روحیه]] [[مقاومت]] و [[صبر]] را در [[پیامبر]]{{صل}} تقویت کند. بر این اساس می‌‌توان گفت که سرگذشت دیگران و خواندن آن می‌‌تواند به عنوان عامل و زمینه‌ساز صبر در [[آدمی]] باشد.
[[آگاهی]] از [[وعده‌های الهی]] و فرجام خوب [[اهل]] صیر و [[تقوا]] و [[فرجام بد]] [[اهل فجور]] و بی‌صبری می‌‌تواند خود به عنوان زمینه‌ساز یا عامل ایجادی و یا تقویت صبر مطرح باشد.<ref>احقاف، آیات ۳۴ و ۳۵ و نیز انعام، ایه ۳۴ و آیات دیگر</ref>
[[آگاهی]] از [[وعده‌های الهی]] و فرجام خوب [[اهل]] صیر و [[تقوا]] و [[فرجام بد]] [[اهل فجور]] و بی‌صبری می‌‌تواند خود به عنوان زمینه‌ساز یا عامل ایجادی و یا تقویت صبر مطرح باشد.<ref>احقاف، آیات ۳۴ و ۳۵ و نیز انعام، ایه ۳۴ و آیات دیگر</ref>


اگر [[انسان]] با استفاده از چنین عواملی زمینه صبر را در خود ایجاد و یا تقویت کند، می‌‌توان به [[سادگی]] در برابر بدی‌های دیگران<ref>فصلت، ایات ۳۲ و ۳۵</ref>، بی‌منطقی‌های دیگران<ref>معارج،آیات ۱ تا ۵</ref>، [[اذیت]] و [[آزار]] [[دشمنان]]<ref>انعام، آیه ۳۴</ref>، سخنان ناروا و [[زخم زبان]] ها<ref>طه،آیه ۱۳۰ و ق، ایه ۳۹</ref>، [[احکام]] وتکالیف [[الهی]]<ref>معارج،ایات ۱ تا ۵</ref> سختی‌های [[عبادت]] و [[بندگی]]<ref>{{متن قرآن|رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا}} «پروردگار آسمان‌ها و زمین است و آنچه میان آنهاست پس او را بپرست و در پرستش او شکیبایی کن، آیا برای او همنامی می‌شناسی؟» سوره مریم، آیه ۶۵.</ref> و دیگر [[ناملایمات]] و سختی‌های [[زندگی]] صبر کرده و [[بی‌تابی]] نکند و بتواند به اهدافی بلندی چون خود‌سازی و دیگران‌سازی از طریق [[رسالت]]<ref>یونس، آیات ۱۰۸ و ۱۰۹</ref> و [[تبلیغ]] [[معارف]] و [[حقایق]] [[قرآنی]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنْزِيلًا * فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا}} «به راستی ما این قرآن را بر تو خرده خرده فرو فرستاده‌ایم * پس برای فرمان پروردگارت شکیبا باش و از هیچ گناهکار یا ناسپاس آنان فرمان نبر» سوره انسان، آیه ۲۳-۲۴.</ref> و اجرای و [[اقامه عدل]] و [[نماز]] و مانند آن<ref>{{متن قرآن|وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى}} «و خانواده‌ات را به نماز فرمان ده و بر آن شکیب کن، ما از تو روزی نمی‌خواهیم که خود، تو را روزی می‌دهیم و سرانجام (نیک) برای پرهیزگاری است» سوره طه، آیه ۱۳۲.</ref> برسد و از همه [[سختی‌ها]] به [[سادگی]] عبور کند و [[مشکلات]] [[زندگی]] را [[مدیریت]] نماید. باشد این گونه باشیم و در برابر سختی‌ها و [[مصیبت‌ها]] [[بی‌تابی]] نکرده و [[صبر جمیل]] در پیش گیریم و از آثار آن بهره مند شویم.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عوامل و آثار صبر در زندگی (مقاله)|عوامل و آثار صبر در زندگی]].</ref>.
اگر [[انسان]] با استفاده از چنین عواملی زمینه صبر را در خود ایجاد و یا تقویت کند، می‌‌توان به [[سادگی]] در برابر بدی‌های دیگران<ref>فصلت، ایات ۳۲ و ۳۵</ref>، بی‌منطقی‌های دیگران<ref>معارج،آیات ۱ تا ۵</ref>، [[اذیت]] و [[آزار]] [[دشمنان]]<ref>انعام، آیه ۳۴</ref>، سخنان ناروا و [[زخم زبان]] ها<ref>طه،آیه ۱۳۰ و ق، ایه ۳۹</ref>، [[احکام]] وتکالیف [[الهی]]<ref>معارج،ایات ۱ تا ۵</ref> سختی‌های [[عبادت]] و [[بندگی]]<ref>{{متن قرآن|رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا}} «پروردگار آسمان‌ها و زمین است و آنچه میان آنهاست پس او را بپرست و در پرستش او شکیبایی کن، آیا برای او همنامی می‌شناسی؟» سوره مریم، آیه ۶۵.</ref> و دیگر [[ناملایمات]] و سختی‌های [[زندگی]] صبر کرده و [[بی‌تابی]] نکند و بتواند به اهدافی بلندی چون خود‌سازی و دیگران‌سازی از طریق [[رسالت]]<ref>یونس، آیات ۱۰۸ و ۱۰۹</ref> و [[تبلیغ]] [[معارف]] و [[حقایق]] [[قرآنی]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنْزِيلًا * فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا}} «به راستی ما این قرآن را بر تو خرده خرده فرو فرستاده‌ایم * پس برای فرمان پروردگارت شکیبا باش و از هیچ گناهکار یا ناسپاس آنان فرمان نبر» سوره انسان، آیه ۲۳-۲۴.</ref> و اجرای و [[اقامه عدل]] و [[نماز]] و مانند آن<ref>{{متن قرآن|وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى}} «و خانواده‌ات را به نماز فرمان ده و بر آن شکیب کن، ما از تو روزی نمی‌خواهیم که خود، تو را روزی می‌دهیم و سرانجام (نیک) برای پرهیزگاری است» سوره طه، آیه ۱۳۲.</ref> برسد و از همه [[سختی‌ها]] به [[سادگی]] عبور کند و [[مشکلات]] [[زندگی]] را [[مدیریت]] نماید. باشد این گونه باشیم و در برابر سختی‌ها و [[مصیبت‌ها]] [[بی‌تابی]] نکرده و [[صبر جمیل]] در پیش گیریم و از آثار آن بهره مند شویم.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عوامل و آثار صبر در زندگی (مقاله)|عوامل و آثار صبر در زندگی]].</ref>.
===عوامل و موجبات ===
برای این که صبر در انسان تحقق یابد غیر از منشا و خاستگاه آنکه همان [[خداوند تعالی]] است<ref>صافات، آیات ۱۰۲ و ۱۰۶؛ بقره، آیه ۲۵۰؛ نحل، آیه ۱۲۷</ref> عوامل و موجباتی می‌‌خواهد که در این جا به آنها اشاره می‌‌شود.
# [[آگاهی]]: آگاهی و [[شناخت]] از [[فلسفه]] حوادث پیش آمده<ref>کهف، ایه ۶۸</ref>، آگاهی از [[سرنوشت]] گذشتگان<ref>هود، آیه ۴۹</ref>، آگاهی از [[جهل]] ریشه دار و انکارهای [[جاهلانه]] [[دشمنان]]<ref>روم،آیات ۵۸ تا ۶۰</ref> و آگاهی از [[قوانین]] و [[سنّتهای الهی]] زمینه‌ساز صبر در [[آدمی]] است. بنابراین، نقش علم و آگاهی و خبر نسبت به مسایل می‌‌توان در ایجاد صبر در شخص موثر باشد.
# اراده قوی: [[خداوند]] در آیاتی بر [[عزم]] و اراده قوی به عنوان یکی از مهم‌ترین موجبات و عوامل صبر اشاره دارد که از آن جمله می‌‌توان به [[آیه]] ۱۸۶ [[سوره]] [[ال عمران]]، ۱۷ [[سوره لقمان]]، ۴۳ [[سوره شوری]] و ۳۵ [[سوره احقاف]] اشاره کرد.
# [[استغفار]]: استغفار از [[گناهان]] زمینه‌ساز صبر و [[شکیبایی]] است.<ref>توبه، آیه ۵۵</ref> در [[حقیقت]] کسی که گناهی کرده با استغفار از خداوند این [[فرصت]] را برای خود فراهم می‌‌آورد تا [[بی‌تابی]] و [[جزع]] و فزع نکند و تحت [[رحمت الهی]] قرار گیرد.
# [[اعتقاد به معاد]]: [[باور]] به [[رستاخیز]] و [[اعتقاد به معاد]] و [[روز جزا]] از موجبات [[پایمردی]] در برابر [[سختی]] هاست.<ref>بقره، آیات ۴۵ و ۴۶ و ۲۴۹</ref> کسی که [[ایمان به معاد]] و باور به [[کیفر]] شدن [[کفار]] در [[آخرت]] دارد در برابر فشارهای مخالفان و [[دشمنان]]<ref>معارج، آیات ۱ تا ۵</ref> و در برابر [[عنادورزی]] مخالفان [[صبر]] پیشه می‌‌کند.<ref>غافر، آیات ۷۰ تا ۷۷</ref> چنان که باور به نزدیکی [[معاد]] موجب می‌‌شود که صبر شخص افزایش یابد و در برابر [[مصیبت‌ها]]، [[سختی‌ها]] و فشارهای دشمنان [[شکیبایی]] ورزد.<ref>معارج، ایات ۵ تا ۷</ref>
# [[اقامه شهادت]]: [[گواهی دادن]] و اقامه شهادت از موجبات شکیبایی در برابر [[شرّ]] و [[بدی]] است که در [[آیات]] ۱۹ تا ۳۳ [[سوره معارج]] به آن اشاره شده است.
#[[امانتداری]] از موجبات شکیبایی در برابر شرّ و بدی است. به این معنا که [[امین]] با [[امانت داری]] خویش زمینه صبر را در خود ایجاد می‌‌کند و از [[صابران]] می‌‌شود.<ref>معارج، آیات ۱۹ تا ۳۲</ref>
# [[امتحان]]: شکیباسازی و [[توانمند]] کردن روحیّه [[مردم]] [[فلسفه آزمایش]] آنان از سوی [[خداوند]] است. بنابراین می‌‌توان گفت که [[امتحانات الهی]] در اشکال گوناگون آن موجب توانمندی‌سازی و تاب آوری مردم می‌‌شود و صبر ایشان را ایجاد یا افزایش می‌‌دهد.<ref>بقره، آیه ۱۵۵؛ آل عمران، آیه ۱۸۶؛ هود، آیات ۷ تا ۱۱؛ فرقان، آیه ۲۰</ref>
# [[امید]] به [[امداد]] [[خدا]]: امید [[انبیا]] و [[مؤمنان]] به [[امداد الهی]] پشتوانه صبر و [[مقاومت]] آنها<ref>بقره، آیه ۲۱۴</ref> و تاب آوری ایشان در برابر [[شداید]]<ref>یوسف، آیه ۸۳</ref> و دست یابی به [[صبر جمیل]] و [[زیبا]] و [[پسندیده]] می‌‌شود.<ref>یوسف، آیه ۸۳</ref>
# امید به [[بهشت]]: آرزوی ورود به بهشت مقتضی صبر و [[پایداری]] در سختیهاست که خداوند در آیاتی از جمله ۲۱۴ [[سوره بقره]] و ۱۴۲ [[سوره آل عمران]] به آن توجه داده است.
# [[انفاق]] [[مالی]]: اختصاص دادن سهمی مشخص از [[مال]] خود به [[نیازمندان]] از [[اسباب صبر]] در برابر [[مشکلات]] و مصیبت‌ها و [[تکالیف]] سخت [[الهی]] است.<ref>معارج، آیات ۱۹ تا ۲۵</ref>
# [[ایمان]]: شکی نیست که ایمان نقش کلیدی در [[زندگی]] [[بشر]] به ویژه در مسأله [[صبر]] در برابر [[مشکلات]]، [[تکالیف]]، [[مصیبت‌ها]]، آزمون‌ها و مانند آن دارد. به عنوان نمونه [[باور]] و ایمان به [[پیروزی]] [[اهل تقوا]] زمینه‌ساز صبر در برابر مشکلات<ref>اعراف، آیه ۱۲۸؛ هود، آیه ۴۹؛ نحل، آیه ۱۲۷ و ۱۲۸</ref>، همچنین باور و توجّه به عالمانه و [[حکیمانه]] بودن [[افعال الهی]]<ref>یوسف، ایه ۸۳</ref>، ویا توجّه و ایمان به رازقیّت [[خداوند]]<ref>طه، آیه ۱۳۲</ref>، و نیز توجه به [[بصیر]] بودن [[خدا]]<ref>فرقان، ایه ۲۰</ref>، یا حتمی بودن [[پاداش الهی]]<ref>یوسف، ایه ۹۰</ref>، توجه به [[توکل]] و نقش آن<ref>مزمل، آیات ۹ و ۱۰</ref> و مانند آنها نقش تعیین کننده ای در ایجاد و افزایش صبر [[انسان]] دارد.
# [[بصیرت]]: بصیرت و [[درک عمیق]] از عوامل صبر و [[شکیبایی]] است که خداوند در [[آیات]] ۶۵ و ۶۶ [[سوره انفال]] و ۱۹ و ۲۰ [[سوره رعد]] به آن توجه داده است.
# [[بینش توحیدی]]: [[جهان بینی توحیدی]] [[مؤمنان]]<ref>از خدا بودن و به سوی او بازگشتن</ref> دلیل صبر آنان در برابر سختیهاست. این بدان معناست که [[توحید]] به ویژه توحید فعل نقش تعیین کننده در ایجاد و تقویت صبر در بشر دارد.<ref>بقره، آیات ۱۵۵و۱۵۶</ref>
# [[پاکدامنی]] و [[عفت]]: پاکدامنی از موجبات شکیبایی در برابر [[شرور]] و [[بدی‌ها]] و [[بدکاری]] هاست که خداوند در آیات ۱۹ تا ۳۱ [[سوره معارج]] به آن اشاره کرده است.
#[[تدبر]] در سرگذشت ها: تدبر و تامل در سرگذشت‌ها به ویژه پیامبرانی چون ایوب{{ع}} و [[موسی]]{{ع}} و یوسف{{ع}} و [[یعقوب]]{{ع}} و مانند آنها می‌‌تواند در ایجاد وافزایش صبر مفید و سازنده باشد.<ref>ص، آیات ۴۱ تا ۴۴؛ غافر، آیه ۵۵</ref>
# [[ترس]] از [[عذاب]] و [[کیفر]]: ترس از عذاب خداوند از عوامل شکیبایی در سختیهاست که از آیات ۱۹ تا ۲۸ سوره معارج این معنا به دست می‌‌آید.
# [[تسبیح خدا]]: [[تسبیح]] و [[ستایش پروردگار]] در [[صبح و شام]] زمینه [[استواری]] [[روح]] و دستیابی به صبر در برابر ناگواریهاست.<ref>طه، آیه ۱۳۰؛ غافر، آیه ۵۵؛ ق، آیه ۳۹</ref>
# [[تواضع]]: [[فروتنی]] و [[اخبات]] و تواضع از عوامل دستیابی به [[صبر]] است که در [[آیات]] ۳۴ و۳۵ [[سوره حج]] به آن اشاره شده است.
#توجه به اسوه‌های صبر: توجّه به اسوه‌های صبر تقویت کننده روحیّه [[شکیبایی]] در [[انسان]] است. از این روست که [[خداوند]] بارها در [[قرآن]] به [[مشکلات]] و فشارهایی که [[پیامبران]] [[تحمل]] کرده اشاره نموده تا صبر [[پیامبر]]{{صل}} و [[مؤمنان]] افزایش یابد.<ref>آل عمران، آیه ۱۶۴؛ انعام، آیه ۳۴؛ انبیاء، آیات ۸۳ و۸۵؛ ص،آیات۱۷ و ۴۱ و ۴۴</ref>
#توجه به [[برتری]] [[نیکی]]: توجّه به اصل بدیهی برتری نیکی بر [[بدی]] زمینه‌ساز صبر در برابر بدی دیگران خواهد بود.<ref>فصلت، آیات ۳۴ و ۳۵</ref>
#توجه به بی‌منطقی [[دشمن]]: توجّه به بی‌پایگی و بی‌منطقی [[دشمنان]] زمینه‌ساز صبر در برابر آنان که در آیات ۵۵ و ۵۶ [[سوره غافر]] به آن اشاره شده است.
#توجه به [[پاداش]] [[جاودانه]]: توجّه به زوال نعمت‌های [[دنیوی]] و جاودانه بودن پاداشهای [[الهی]] از عوامل شکیبایی در [[وفای به عهد الهی]] است.<ref>نحل، آیات ۹۵ و ۹۶</ref>
#توجه به [[حقانیت]] [[وعده خدا]]: توجّه به [[حقانیّت]] [[وعده‌های خدا]] از عوامل صبر و شکیبایی است که در آیات ۶۰ [[سوره روم]] و ۵۵ و ۷۷ سوره غافر مطرح شده است.
#توجه به [[عنایت خاص]] [[خدا]]: توجّه به [[عنایت]] خاصّ خدا به پیامبر{{صل}} و نیز مؤمنان از عوامل صبر او در برابر [[مشرکان]] تکذیبگر است.<ref>طور، آیه ۴۸ و آیات دیگر</ref>
#توجه به فواید صبر: توجّه به [[منفعت]] و فواید صبر از عوامل شکیبایی در برابر بدیهای دیگران<ref>نحل، آیه ۱۲۶</ref> و در امور جنسی<ref>نساء، ایه ۲۵</ref> و امور دیگر خواهد بود.
#توجه به عواقب [[بی‌تابی]]: توجّه به عواقب ناخوشایند بی‌صبری از عوامل [[صبرپیشگی]] است که خداوند در آیات ۴۸ و ۴۹ [[سوره قلم]] به آن توجه می‌‌دهد.
#توجه به [[قدرت خدا]]: توجّه و [[باور]] به قدرت خدا در [[نابودی دشمنان]] و [[آفرینش]] هستی مقتضی صبر در برابر دشمنان است.<ref>ق، آیات ۳۶ تا ۳۹</ref>
#توجه به ناکامی [[دشمن]]: توجّه به ناکامی دشمن در اهداف خود از عوامل [[شکیبایی]] در برابر آنها است.<ref>غافر، آیات ۵۵ و ۵۶</ref>
#همچنین [[خشوع]]<ref>بقره، آیه ۴۵</ref>، [[خردمندی]] و [[تعقل]]<ref>رعد، آیات ۱۹ و ۲۲</ref>، داشتن خصلت‌های [[نیک]]<ref>فصلت، آیات ۳۴ و ۳۵</ref>، [[سجده]]<ref>انسان، آیات ۲۴ و ۲۶</ref>، [[شب زنده داری]]<ref>طه، آیه ۱۳۰</ref>، [[نماز]] و [[مداومت]] بر آن<ref>معارج، ایات ۱۹ تا ۲۳</ref>، [[وفای به عهد]]<ref>معارج، آیات ۱۹ تا ۳۲</ref>، [[یاد خدا]]<ref>انسان، آیات ۲۴ و ۲۵</ref>، [[یقین]] به [[آیات الهی]]<ref>سجده، ایه ۲۴</ref> و مانند آنها از موجبات ایجاد یا تقویت [[صبر]] و [[حلم]] و [[بردباری]] و شکیبایی است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عوامل و موجبات صبر و حلم (مقاله)|عوامل و موجبات صبر و حلم]].</ref>.
===انگیزه‌‏ها ===
صبر در برابر [[مشکلات]] و [[مصیبت‌ها]]، بسیار سخت و دشوار است و بسیاری از [[مردم]] توان آن را ندارند که صبر پیشه گیرند و [[بی‌تابی]] نکنند. البته چنان که گفته شد کسی که به [[خداوند]] [[گمان]] [[نیک]] داشته باشد هرگز بی‌تابی نمی‌کند و هر چیز را بر اساس [[حکمت]] و [[مصلحت]] می‌‌داند.
البته شکی نیست که برخی از امور به عنوان انگیزه می‌‌تواند باعث تقویت صبر در [[آدمی]] شود. اصولا [[انسان]] وقتی آثار و [[برکات]] چیزی را می‌‌شناسد و می‌‌داند علاقه مند به آن امر شده و برای آن تلاش می‌‌کند. اموری در [[زندگی]] است که موجب ایجاد و تقویت صبر در آدمی می‌‌شود و به عنوان انگیزه‌های صبر خودنمایی می‌‌کند.
[[رسول خدا]]{{صل}} درباره انگیزه‌های ایجادی و تقویتی صبر بر چهار انگیزه اصلی توجه داده و فرموده است: {{متن حدیث|اَلصَّبْرُ عَلی اَرْبَعِ شُعَبٍ: اَلشـَّوْقُ وَ الشـَّفَـقَةُ وَالزَّهادَةُ، وَ التَّرقُّبُ، فَمَنِ اشْتاقَ اِلَی الْجَنَّةِ سَلا عَنِ الشَّـهَواتِ، وَ مَنْ اَشْفَقَ عَنِ النّارِ رَجَعَ عَنِ الْمُحَرَّماتِ، وَ مَنْ زَهِـدَ فِی الدُّنْیا تـَهاوَنَ بِالْمُصیباتِ، وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سـارَعَ فِی الْخَیْراتِ}}؛ صبر چهار شعبه دارد: [[اشتیاق]]، [[هراس]]، [[وارستگی]]، و [[انتظار]]. پس هر کس [[مشتاق]] [[بهشت]] است باید از [[شهوات]] بیرون برود؛ و کسی که از [[آتش]] می‌‌ترسد باید از [[گناهان]] برگردد؛ و کسی که نسبت به [[دنیا]] [[زهد]] می‌‌ورزد، باید [[گرفتاری]] را سبک بشمارد، و کسی که در [[انتظار مرگ]] است باید در کارهای خوب بشتابد.<ref>میزان الحکمة، ۵/۱۰۱۳۳</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر ویژگی‌ها و آثار آن (مقاله)|صبر ویژگی‌ها و آثار آن]].</ref>.


=== شناخت ===
=== شناخت ===
===نسبت صبر با علم و معرفت===
از نظر [[آموزه‌های قرآن]]، صبر کردن زمانی تحقق می‌یابد که شخص علم هرچند اجمالی نسبت به این صبرهای سه‌گانه داشته باشد؛ البته اگر [[علم تفصیلی]] نسبت به هر یک از این امور داشته و از آثار و [[برکات]] آن [[آگاه]] باشد، صبر کردن بسیار آسان‌تر می‌شود. کسی که هیچ [[آگاهی]] و [[علمی]] نسبت به موضوع نداشته باشد، نمی‌تواند صبر کند، به ویژه اگر این موضوعات به گونه‌ای باشد که برخلاف [[اعتقاد]] و باورهای شخص باشد و [[کراهت]] شدیدی نسبت به آنها داشته باشد. اصولا انسان زمانی نسبت به چیزی در [[زندگی]] [[اعتراض]] می‌کند که نسبت به آن [[شناختی]] ندارد یا به طور [[فطری]] از آن [[کراهت]] دارد.
در داستان [[همراهی]] [[موسی]]{{ع}} با [[خضر]]{{ع}} نخستین سخن خضر{{ع}} این است: کیف [[تصبر]] علی ما لم تحط به خبرا؛ چگونه بر چیزی [[صبر]] می‌کنی که اطلاعی نسبت به آن نداری؟<ref>کهف، آیه ۶۸</ref> [[حضرت موسی]]{{ع}} در پاسخ می‌گوید که ان‌شاء‌الله صبر می‌کند؛ اما در آزمون‌های سه‌گانه نشان می‌دهد که نمی‌تواند نسبت به [[اعمال]] بظاهر خلاف [[شریعت]] که [[عقل]] و نقل آن را [[تأیید]] می‌کند، [[اعتراض]] نکند و صبر پیشه گیرد.<ref>کهف، آیات ۶۹ تا ۸۲</ref>
[[خدا]] در [[قرآن]] به این نکته به‌اشکال گوناگون توجه می‌دهد که میان صبر و [[علم]] و [[معرفت]] و [[آگاهی]] رابطه وجود دارد؛ از این رو درباره صبر بر [[مصیبت‌ها]] به این نکته توجه می‌دهد که [[صابرین]] کسانی هستند که [[مالکیت خدا]] را [[باور]] دارند و او را [[علیم]] و [[قدیر]] دانسته و [[مشیت]] و کارهایش را بر اساس [[حکمت]] می‌دانند؛ لذا [[صبر در مصیبت]] را به کسانی نسبت می‌دهد که هنگام [[مصیبت]] «[[استرجاع]]» داشته و می‌گویند: «انا لله و انا الیه راجعون؛ ما از آن خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم». در [[حقیقت]] این صابرین هرچند که [[علم کامل]] و احاطی به جزئیات اهداف و [[مقاصد الهی]] در [[ابتلائات]] و مصیبت‌ها ندارند، ولی می‌دانند که این‌گونه تصرفات از سوی خدا مبتنی بر رحمتی است که [[انسان]] را برای آن [[خلق]] کرده و همین اطلاع ولو ‌اندک تاب‌آوری آنان را افزون می‌کند.<ref>بقره، آیات ۱۵۵ تا ۱۵۷؛ هود، آیه ۱۱۹</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر پیامبر الگوی مؤمنان (مقاله)|صبر پیامبر الگوی مؤمنان ]].</ref>.
=== ایمان ===
=== ایمان ===
=== دعا ===
=== دعا ===
خط ۱۵۳: خط ۳۱۵:
اینها نمونه‌های اندکی از آن همه فواید و آثار و کارکردهای [[دنیوی]] و [[اخروی]] [[صبر]] و [[شکیبایی]] و [[حفظ]] و کنترل نفس است که در [[آیات قرآنی]] بدان اشاره شده است. اگر [[انسان]] بتواند تنها به بخشی از آثار و کارکردها دنیوی و اخروی صبر برسد می‌‌بایست این فضلیت را جست و جو کند و با بهره‌گیری از عوامل ایجادی و یا تقویت آن در خود زمینه‌های [[خویشتن داری]] و مهار [[عواطف]] و [[احساسات]] شدید انگیخته شده فراهم سازد.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[آثار و کارکردهای صبر و شکیبایی در زندگی (مقاله)|آثار و کارکردهای صبر و شکیبایی در زندگی]].</ref>.
اینها نمونه‌های اندکی از آن همه فواید و آثار و کارکردهای [[دنیوی]] و [[اخروی]] [[صبر]] و [[شکیبایی]] و [[حفظ]] و کنترل نفس است که در [[آیات قرآنی]] بدان اشاره شده است. اگر [[انسان]] بتواند تنها به بخشی از آثار و کارکردها دنیوی و اخروی صبر برسد می‌‌بایست این فضلیت را جست و جو کند و با بهره‌گیری از عوامل ایجادی و یا تقویت آن در خود زمینه‌های [[خویشتن داری]] و مهار [[عواطف]] و [[احساسات]] شدید انگیخته شده فراهم سازد.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[آثار و کارکردهای صبر و شکیبایی در زندگی (مقاله)|آثار و کارکردهای صبر و شکیبایی در زندگی]].</ref>.


=== آسان شدن سختی‌ها ===
===[[آثار صبر]] و [[برکات]] آن===
=== بهره‌مندی از امداد خدا و پیروزی ===
=== بهره‌مندی از فهم صحیح و عبرت گیری ===
=== بهره‌مندی از پاداش ویژه===
=== بهره‌مندی از محبت و رحمت خدا ===
=== بهره‌مندی از مغفرت ===
=== بهره‌مندی از بهشت و نعمت‌های آن ===
 
== آداب صبر ==
== راه‌های تحصیل ==
== موانع صبر ==
== عواقب ترک صبر ==
== نشانه‌های صابران ==
==معنا و مفهوم [[صبر]]==
صبر در لغت به معنای تاب آوردن است که در برابر [[جزع]] به معنای [[بی‌تابی]] به کار می‌‌رود.<ref>ترتیب العین، ج ۲، ص۹۶۶، «صبر»</ref> در کاربردهای [[عربی]] صبر در سه معنای اصلی به کار رفته است: ۱. [[حبس]] و نگهداری. ۲. قسمت بالای یک چیز. ۳. نوعی از سنگ سخت.<ref>معجم مقاییس اللّغه، ج ۳، ص۳۲۹، «صبر»</ref>
صبر به معنای [[حالت نفسانی]] که در [[علم اخلاق]] به کار می‌‌رود، همان حبس و نگهداری است به طوری که وقتی شخص به [[صابر]] نگاه می‌‌کند در می‌‌یابد که از [[عقل]] خویش که قسمت بالای [[انسان]] است استفاده کرده نه از [[قلب]] و [[احساسات]] که در میانه است یا اعضا و جوارح که پایین‌ترین قسمت بدن است. صابر از نظر ناظر بیرونی [[آدمی]] بی‌قلب و [[عاطفه]] است و مانند سنگ خارا و [[سنگدل]] و سخت [[دل]] محسوب می‌‌شود. پس می‌‌توان گفت که سه معنای اصلی صبر را در حالت نفسانی انسان می‌‌توان ردگیری و [[شناسایی]] کرد. به این معنا که اگر به هر سه معنای صبر توجه کنیم می‌‌توانیم آن حالت نفسانی انسان را به عنوان صبر قلمداد کنیم؛ چه به معنای حبس و خودداری [[خشم]] و [[غضب]] و جزع باشد و چه به معنای قسمت بالای یک چیز یا سنگ خارا و نوعی سنگ سخت باشد.
 
در [[فرهنگ قرآن]] صبر عبارت از امساک در تنگناها و [[خویشتن داری]] به مقتضای عقل و [[شرع]] یا حبس نفس از چیزی است که عقل و شرع حبس نفس از آن را اقتضا کند.<ref>مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص۴۷۴، «صبر»</ref> البته همین معنا در مفهوم اصطلاحی صبر در کتب [[اخلاقی]] [[اسلامی]] مد نظر است.
[[امام علی]]{{ع}} درباره مفهوم صبر فرموده است: {{متن حدیث|اَلصَّبْرُ اَنْ یَحْتَمِلَ الرَّجُلُ ما یَنُوبُهُ، وَ یـَکْظِمُ ما یَغْضِبـُهُ}}؛ صبر آن است که انسان مصیبتی را که به او می‌‌رسد [[تحمّل]] کند و خشم خود را فرو برد.<ref>غرر الحکم، چاپ دانشگاه تهران، ج ۲، ۱۸۷۴</ref>
بنابراین، [[صبر]] حالت [[خویشتن داری]] و نگه داری نفس از رفتارهای هیجانی و احساسی در هنگام بروز حوادث و [[مشکلات]] و [[مصیبت‌ها]] است. پس [[صابر]] در برابر فشار تاب می‌‌آورد و [[بی‌تابی]] و [[جزع]] نمی‌کند و [[رفتاری]] [[متعادل]] و متعارف خواهد داشت؛ هر چند که در وهله نخست به سبب ضربه و صدمه ابتدایی مبهوت و متاثر می‌‌شود ولی به سرعت [[مدیریت]] نفس خود را به دست می‌‌گیرد و [[اجازه]] نمی‌دهد تا کنش‌های بیرونی واکنش‌های او را مدیریت و جهت دهد.
 
باید دانست که صبر از [[اخلاق]] [[پیامبران]] و [[صالحان]] است. [[امام علی]]{{ع}} در این باره فرموده است: {{متن حدیث|اِنَّ الصَّبْرَ وَحُسْنَ الْخُلْقِ وَالْبِرَّ وَالْحِلْمَ مِنْ اَخْلاقِ الاَنْبِیآءِ}}؛ صبر و شکیبائی و [[اخلاق نیکو]] و [[حلم]] و بُردباری از اخـلاق پیـامـبران اسـت.<ref>بحارالانوار، ج ۷۱، ص۹۲</ref>
همچنین صبر از صفات مؤمنانی است که تابع پیامبران هستند و آنان را [[اسوه حسنه]] [[زندگی]] خویش قرار می‌‌دهند. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|اَلْمُؤْمِنُ صَبُورٌ فِی الشَّدائِدِ، وَقُورٌ فِی الزَّلازِلِ، قَنُوعٌ بِما اُوتِیَ، لایَعْـظِمُ عَلَیْهِ الْمَصـائِبُ}}؛ [[مؤمن]] در سختیها [[صبور]] ودر مقابل اضطرابها باوقار است، بدانچه به اوداده شده قانع است، وگرفتاریها نزداوبزرگ نیست.<ref>بحارالانوار، ج ۸۲، ص۱۳۳</ref>
 
==ریشه و خاستگاه صبر==
صبر یک فضلیت [[اخلاقی]] و [[انسانی]] است؛ زیرا به طور طبیعی انسان در برابر کنش‌های تند و [[مصیبت‌ها]] و مشکلات، عنان [[اختیار]] خود را از دست می‌‌دهد؛ اما کسی که به خداوند [[باور]] داشته باشد، حالت [[صبر]] در او ایجاد می‌‌شود. [[خداوند]] در [[آیات]] ۲۲ و ۲۳ [[سوره حدید]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ * لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ}}<ref>«هیچ گزندی در زمین و به جان‌هایتان نمی‌رسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است * تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید و خداوند هیچ خود پسند خویشتن ستایی را دوست نمی‌دارد» سوره حدید، آیه ۲۲-۲۳.</ref>
 
پس هیچ اتفاقی در [[زندگی]] [[بشر]] نمی‌افتد مگر آنکه در [[کتاب الهی]] و [[لوح محفوظ]] و [[ام الکتاب]] نوشته شده باشد و آنها بر اساس [[حکمت]] و مصلحتی اتفاق می‌‌افتد. بنابراین، [[بی‌تابی]] و بی‌صبری بشر هیچ تاثیر در آن نخواهد داشت و تنها موجب [[اذیت]] و [[آزار]] خود شخص و بروز رفتارهای نادرست و نامتعارف خواهد بود.
[[انسانی]] که به خداوند [[حسن ظن]] دارد و می‌‌داند خداوند جز خیر آفریده‌ها و بندگانش را نمی‌خواهد، در برابر [[مشکلات]] و [[مصیبت‌ها]] بی‌تابی نمی‌کند؛ زیرا می‌‌داند که به حکمت و یا مصلحتی این اتفاقات رخ می‌‌دهد. چنین [[گمان]] [[نیک]] به خداوند است که صبر و تاب آوری را در [[انسان]] موجب می‌‌شود؛ چنان که [[امیرمؤمنان]] [[امام علی]]{{ع}} در بیان خاستگاه و ریشه صبر فرموده است: {{متن حدیث|اَصْلُ الصَّبْرِ حُسْنُ الْیَقینِ بِاللّهِ}}؛ ریشـه صبر، [[ایمان]] [[نیکو]] و [[عقیده]] [[استوار]] به خداوند است.<ref>غرر الحکم، ج ۲، ۳۱۸۴</ref>
 
از همین روست که امام علی{{ع}} در بیان [[ارزش]] و جایگاه صبر در ایمان شخص فرموده است: {{متن حدیث|اِلْزَموا الصـَّبْرَ فَاِنَّهُ دِعامَةُ الاِیْمانِ وَمِلاکُ الاُمُورِ}}؛ همیشه همراه صبر و شکیبائی باشید که آن ستون ایمان و قوام کارهاست.<ref>غرر الحکم، ج ۲، ۲۵۴۲</ref> زیرا کسی که به خداوند نیک گمان است و [[یقین]] به [[خداوند]] دارد، [[صبر]] می‌‌ورزد و با صبر خویش نشان می‌‌دهد تا چه درجه از [[ایمان]] [[سود]] برده و [[نور ایمان]] در دلش نشسته و او را [[تزیین]] کرده است. [[رسول خدا]]{{صل}} نیز فرمود: {{متن حدیث|اَلاْیْمانُ نِصْفانِ، نِصْفٌ فِی الصَّبْرِ وَ نِصْفٌ فِی الشُّکْرِ}}؛ ایمان دو نیمه دارد، نیمی از آن در صبر است، و نیمی از آن در [[شُکر]] نهفته است.<ref>نهج الفصاحه، ۱۰۷۰</ref>
و [[امام علی]]{{ع}} در تبیین نسبت و رابطه صبر و [[دین]] یعنی همان ایمان و [[اسلام]] نیز می‌‌فرماید: {{متن حدیث|اَیُّهَا النّاسُ عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ فَاِنَّهُ لادیِنَ لِمَن لا صَبْرَلَهُ}}؛ [[مردم]]! بر شما باد صبر و شکیبائی، چون کسی که صــبر نداشـته باشد، دین نخواهـد داشت.<ref>بحارالانوار، ج ۷۱، ص۹۲</ref>
 
امام علی{{ع}} صبر در گرفتاریها را به عنوان [[حقیقت ایمان]] مطرح می‌‌کند و می‌‌فرماید: {{متن حدیث|لایذُوقُ الْمَرْءُ مِنْ حَقیقَةِ الاِیْمـانِ حَتّی یَکُونَ فیه ثـَلاثُ خِصالٍ: اَلْفِقْهُ فِی الدّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَی الْمَصائِبِ وَ حُسْنُ التَّقْدِیرِ فِی الْمَعاشَ}}؛ [[مرد]] حقیقت ایمان را نمی‌چشد تا اینکه دارای سه خـصلت شـود: ۱ ـ به مسائل [[دینی]] [[آگاهی]] کامل داشته باشد؛ ۲ ـ در گرفتاریها [[صبور]] باشد؛ ۳ ـ در [[زندگی]] حساب و اندازه داشته باشد.<ref>بحارالانوار، ج ۷۱، ص۸۵</ref>
همچنین از امام علی{{ع}} [[روایت]] است که فرمود: {{متن حدیث|اَلصَّبْرُ اَحْسَنُ حُلَلِ الاِیْمانِ وَاَشْرَفٌ خـَلائِقِ الاِنْسـانِ}}؛ صبر، بهترین جـامه‌های ایمـان و از [[برترین]] [[ویژگی‌های اخلاقی]] [[انسان]] است.<ref>غرر الحکم، ج ۲، ۱۸۹۳</ref>
 
حضرت امام علی{{ع}} همچنین با توجه به این جایگاه صبر در ایمان و یقین انسان سفارش به صبر می‌‌کند و می‌‌فرماید: {{متن حدیث|عَلَیْکَ بِالصَّبْرِ، فَاِنَّهُ حِصْنٌ حَصینٌ وَ عِبادَةُ الْمُؤقِنینَ}}؛ بر تو باد به صبر، که صبر دژی [[استوار]] است، و عبـادت اهـل یقـین بـه شـمار می‌‌رود.<ref>غرر الحکم، ج ۴، ۶۱۳۴</ref>
و بر همین اساس است که رسول خدا{{صل}} صبر را [[سلاح]] [[مؤمن]] می‌‌داند و صبر را به ایمان مستند می‌‌کند و می‌‌فرماید: {{متن حدیث|نِعْمَ سِلاحُ الْمُؤْمِنِ الصَّبْرُ وَ الدُّعآءُ}}؛ چه [[نیکو]] سلاحی است صبر و [[دُعا]] برای [[مؤمن]].<ref>نهج الفصاحه، ۳۱۲۸</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر ویژگی‌ها و آثار آن (مقاله)|صبر ویژگی‌ها و آثار آن]].</ref>.
 
==[[اقسام صبر]]==
[[صبر]] [[حالت نفسانی]] و [[رفتاری]] است که [[انسان]] در هنگام [[شدائد]] و [[مشکلات]] و [[مصیبت‌ها]] و [[سختی‌ها]] در پیش می‌گیرد. براساس [[روایات معتبر]] صبر در سه جا خودش را نشان می‌دهد: {{متن حدیث|اَلصَّبرُ ثَلاثَةٌ: صَبرٌ عِندَ المُصیبَةِ، وَ صَبرٌ عَلَی الطّاعَةِ وَصَبرٌ عَنِ المَعصیَةِ}}؛<ref>الکافی ج۲، ص۹۱</ref>
 
الصبر «عِنْدَ الْمُصِیبَةِ»: یعنی وقتی [[مصیبت]] و بلایی بر انسان وارد شد صبر پیشه می‌کند و [[جزع]] و فزع ندارد؛ پس با [[استرجاع]] خودش را آرام می‌کند؛ [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}<ref>«و بی‌گمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی دارایی‌ها و کسان و فرآورده‌ها می‌آزماییم، و شکیبایان را نوید بخش! * همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد می‌گویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم)» سوره بقره، آیه ۱۵۵-۱۵۶.</ref>
الصبر «عَلَی الطَّاعَةِ»: یعنی [[تکالیف]] سخت و شدید را با [[استقامت]] و [[پایداری]] انجام می‌دهد و از زیر آن [[فرار]] نمی‌کند؛
الصبر «عَنِ الْمَعْصِیَة»: یعنی وقتی با [[معصیت]] مواجه شد صبر می‌کند و [[خویشتنداری]] دارد. خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ}}<ref>«به مردان مؤمن بگو دیدگان (از نگاه حرام) فرو دارند و پاکدامنی ورزند، این برای آنان پاک‌تر است، بی‌گمان خداوند از آنچه می‌کنند آگاه است» سوره نور، آیه ۳۰.</ref>
از [[امام علی]]{{ع}} نیز [[روایت]] است که فرمود: {{متن حدیث|اَلصَّبْرُ، اِمّا صَبْرٌ علَی الْمُصِیبـَةِ، أَوْ علَی الطّاعـَةِ، أَوْ عَنِ الْمَعْصِیَةِ وَهذَا الْقِسْمُ الثّالِثُ أَعْلی دَرَجَةً مِنَ الْقِسْمَینِ الاَوَّلَیْنِ}}؛ صبر یا بر مُصیبت است، یا بر [[اطاعت خدا]]، یا در مقابل معصیت است، که قسم سوّم از دو قسم قبلی با ارزش‌تر است.<ref>میزان الحکمه، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، ج ۵، ۱۰۱۰۱</ref>
 
البته همه صبرها در یک مرتبه و [[میزان]] و [[ارزش]] نیست، بلکه برخی ارزشی‌تر است، چنان که [[امام علی]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|اَلصَّبْرُ عَلی طاعَةِ اللّهِ اَهْوَنُ مِنَ الصَّبْرِ عَلی عُقُوبَتِهِ}}؛ [[صبر بر طاعت]] [[خدا]]، از [[صبر]] بر [[عذاب]] او آسانتر است.<ref>غرر الحکم، ج ۲، ۱۷۳۱</ref>
از [[امام زین العابدین]]{{ع}} نیز نقل شده که در [[وصیّت]] به فرزندش [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|یا بُنَیَّ اِصْبِرْ عَلی الْحَقِّ وَ اِنْ کانَ مُرّاً}}؛ در راه [[حق]]، صبر و [[بردباری]] داشته باش اگر چه تلخ باشد.<ref>بحارالانوار، ج ۷۱، ص۷۷</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر ویژگی‌ها و آثار آن (مقاله)|صبر ویژگی‌ها و آثار آن]].</ref>.
 
==انگیزه‏ها و شاخه‌های صبر==
صبر در برابر [[مشکلات]] و [[مصیبت‌ها]] و به ویژه در سه قسم پیش گفته بسیار سخت و دشوار است و بسیاری از [[مردم]] توان آن را ندارند که صبر پیشه گیرند و [[بی‌تابی]] نکنند. البته چنان که گفته شد کسی که به [[خداوند]] [[گمان]] [[نیک]] داشته باشد هرگز بی‌تابی نمی‌کند و هر چیز را بر اساس [[حکمت]] و [[مصلحت]] می‌‌داند.
البته شکی نیست که برخی از امور به عنوان انگیزه می‌‌تواند باعث تقویت صبر در [[آدمی]] شود. اصولا [[انسان]] وقتی آثار و [[برکات]] چیزی را می‌‌شناسد و می‌‌داند علاقه مند به آن امر شده و برای آن تلاش می‌‌کند. اموری در [[زندگی]] است که موجب ایجاد و تقویت صبر در آدمی می‌‌شود و به عنوان انگیزه‌های صبر خودنمایی می‌‌کند.
 
[[رسول خدا]]{{صل}} درباره انگیزه‌های ایجادی و تقویتی صبر بر چهار انگیزه اصلی توجه داده و فرموده است: {{متن حدیث|اَلصَّبْرُ عَلی اَرْبَعِ شُعَبٍ: اَلشـَّوْقُ وَ الشـَّفَـقَةُ وَالزَّهادَةُ، وَ التَّرقُّبُ، فَمَنِ اشْتاقَ اِلَی الْجَنَّةِ سَلا عَنِ الشَّـهَواتِ، وَ مَنْ اَشْفَقَ عَنِ النّارِ رَجَعَ عَنِ الْمُحَرَّماتِ، وَ مَنْ زَهِـدَ فِی الدُّنْیا تـَهاوَنَ بِالْمُصیباتِ، وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سـارَعَ فِی الْخَیْراتِ}}؛ صبر چهار شعبه دارد: [[اشتیاق]]، [[هراس]]، [[وارستگی]]، و [[انتظار]]. پس هر کس [[مشتاق]] [[بهشت]] است باید از [[شهوات]] بیرون برود؛ و کسی که از [[آتش]] می‌‌ترسد باید از [[گناهان]] برگردد؛ و کسی که نسبت به [[دنیا]] [[زهد]] می‌‌ورزد، باید [[گرفتاری]] را سبک بشمارد، و کسی که در [[انتظار مرگ]] است باید در کارهای خوب بشتابد.<ref>میزان الحکمة، ۵/۱۰۱۳۳</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر ویژگی‌ها و آثار آن (مقاله)|صبر ویژگی‌ها و آثار آن]].</ref>.
 
==ویژگی‌های [[صبر]] و [[صابران]]==
صبر از [[ارزش]] و اهمیت و جایگاه [[ارزشمندی]] در [[زندگی]] [[انسان]] برخوردار است؛ کسی که صبر دارد زندگی را با [[آسایش]] و [[آرامش]] بیش‌تر می‌‌پیماید و کم‌تر آسیب می‌‌بیند و بیش‌تر از زندگی بهره می‌‌برد.
از همین روست که [[امام علی]]{{ع}} درباره جایگاه [[ارزشمند]] صبر در زندگی [[بشر]] فرموده است: {{متن حدیث|اَلصَّبْرُ فِی الاُمُورِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَاِذا فارَقَ الرَّأْسُ الْجَسَدَ فَسَدَ الْجَسَدُ فَاِذا فارَقَ الصَّبْرُ الاُمُورَ فَسَدَتِ الاُمُورُ}}؛ صبر در [[کارها]] همانند سر در بدن است، همانطور که وقتی سر از بدن جدا شود، بدن [[فاسد]] می‌‌شود، هنـگامی هـم که صبر از کارها جـدا شود کـارها تبـاه می‌‌شـود.<ref>بحارالانوار، نشر کتابفروشی اسلامیه، ج ۷۱، ص۷۳</ref>
پس صبر را باید در زندگی [[رییس]] و [[امیر]] قرار داد و هر چیز را تحت [[حکومت]] و [[حاکمیت]] آن قرار داد. [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|عَلَیْکَ بِالْعِلْمِ فَاِنَّ الْعِلْمَ خَلیلُ الْمُؤْمِنِ، وَالْحِلْمَ وَزیرُهُ، وَالْعَـقْلَ دَلیلُهُ، وَالْعَـمَلَ قَیِّمُهُ، وَالرِّفْـقَ اَبُـوهُ، وَاللِّـینَ اَخُـوهُ، وَالصَّبْرَ اَمیرُ جُنُودِهِ}}؛ بر توباد [[علم]]، که علم [[دوست]] [[مؤمن]] است، وبردباری [[وزیر]] مؤمن است، وخرد راهنمای اوست، وعمل [[سرپرست]] او، ومدارا کردن پدر او، وملایمت [[برادر]] او، وصبر امیر [[سپاهیان]] اوست.<ref>نهج الفصاحه، نشر سازمان انتشارات جاویدان، حدیث ۱۹۶۱</ref>
 
وقتی صبر [[حاکم]] بر [[نفس انسانی]] باشد و حالت صبر در انسان [[ملکه]] و [[مقام]] شود، دیگر چیزی از بیرون نمی‌تواند بر او مسلط و چیره شود و او را برده و [[بنده]] خود سازد. از همین روست که صبر را [[دشمن]] سختیهای دانسته‌اند. امام علی{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|اَقوی عَدُوِّ الشَّدآئِدِ الصَّبْرُ}}؛ قویترین دشمن سختیها صبر و تاب آوری در برابر آنهاست.<ref>غرر الحکم، ج ۲، ۲۹۰۸</ref>
صبر [[عمل نیک]] است اما برای برخی [[نیکوترین]] [[اعمال]] است. در [[روایت]] است که صبر بهترین و نیکوترین عمل برای [[فقیران]] است. رسول خدا{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|اَلصـَّبْرُ حَـسَن وَلکِنْ فِی الْفُقَراءِ اَحْسَنُ}}؛ صبر نیکوست ولی در فقراء نیکوتر است.<ref>نهج الفصاحه، ۲۰۰۶</ref>
صـبر همچنین محبوبترین جرعه ای است که [[انسان]] می‌‌نوشد. [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|ما مِنْ جُرْعَةٍ اَحَبُّ اِلَی اللّهِ مِنْ جُرْعَةِ غَیْظٍ کَظَمَها رَجُلٌ، اَوْ جُرْعَةِ صَبْرٍ عَلی مُصیبَةٍ}}؛ هیچ جرعه ای از جُرعه خشمی که مردی فرو برد، یا جرعه صبری که بر مصیبتی نوشیده شود، پیش [[خدا]] محبوبتر نیست.<ref>نهج الفصاحه، ۲۵۶۴</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر ویژگی‌ها و آثار آن (مقاله)|صبر ویژگی‌ها و آثار آن]].</ref>.
 
==[[برتری]] [[صبر]] [[شیعیان]]==
[[انسانی]] که می‌‌داند می‌‌تواند صبر کند. البته چنان که گفته شد کسی که [[حسن ظن]] و [[گمان]] [[نیک]] و [[یقین]] به [[حکمت]] و [[مصلحت الهی]] در [[زندگی]] داشته باشد او نیز صبر می‌‌کند. صبر چنین افرادی به سبب کلیت [[حسن ظن به خدا]] است. البته هر چه فشار بیش‌تر باشد صبر سخت‌تر خواهد بود. کسی که بداند تحت [[شدائد]] به [[مقامات]] می‌‌رسد و میوه و ثمره شیرین خواهد برد بر [[مصیبت]] و [[سختی]] راحت‌تر صبر می‌‌کند.
 
بر همین اساس گفته شده که صبر شیعیان خیلی [[ارزشمند]] است؛ زیرا بر بسیاری از مصیبت‌های سنگین صبر می‌‌کنند با آنکه [[علمی]] به جزئیات و آثار و [[برکات]] آن ندارند. [[امام صادق]]{{ع}} درباره [[ارزشمندی]] صبر شیعیان به سبب [[جهالت]] نسبت به [[حکمت‌ها]] و [[مصالح]] آن فرموده است: {{متن حدیث|نَحْنُ صُبَّرٌ وَ شیعَتُنا اَصْبَرُ مِنّا، قُلْتُ: جُعِلْتُ فِداکَ، کَیْفَ صارَ شیعَتُکُمْ اَصْبَرُ مِنْکُمْ؟ قالَ: لاِنّا نَصْبِرُ عَلی ما نَعْلَمُ وَ شیعَتُنا یَصْبِرُونَ عَلی مالایَعْلَمُونَ}}؛ ما [[خاندان]]، [[صبور]] و شکیبائیم و شیعیان ما، از ما هم شکیباترند. گفتم: جانم به فدایت، چگونه شیعیان شما از شما شکیباترند؟ فرمود: چون صبر ما بر چیزی است که می‌‌دانیم. امّا شیعیان ما صبر و شکیبائی می‌‌ورزند بر چیزی که نمی‌دانند.<ref>بحارالانوار، ج ۷۱، ص۸۰</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر ویژگی‌ها و آثار آن (مقاله)|صبر ویژگی‌ها و آثار آن]].</ref>.
 
==نشانه‏‌های صبور==
برای هر چیزی نشانه ای است. اگر بخواهیم نشانه‌های صبر را در خود و دیگران به دست آوریم می‌‌توانیم به نشانه‌هایی اشاره کنیم که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود. آن حضرت{{صل}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|عَلامَةُ الصّابِرِ فِی ثَلاثٍ: اَوَّلُها، اَنْ لایَکْسِلَ، وَالثَّانِیَةُ، اَنْ لایَضْجُرَ، وَالثّالِثَةُ، اَنْ لایَشْکُوَ مِنْ رَبِّهِ عز و جل لاِنَّهُ اِذا کَسِلَ فَقَدْ ضَیَّعَ الْحَقَّ وَ اِذا ضَجِرَ لَمْ یُؤَدِّ الشُّکْرَ، وَاِذا شَکا مِنْ رَبِّهِ عز و جل فَقَدْ عَصاهُ}}؛ نشانه [[انسان]] [[صبور]] در سه چیز است: ۱ ـ این که کسل نمی‌شود؛ ۲ ـ [[دل]] تنگ نمی‌شود؛ ۳ ـ از پروردگارش [[شکایت]] نمی‌کند؛ چراکه وقتی کسل شود، [[حق]] را ضایع و تباه خواهد کرد، و هنگامی که دلتنگ شد، [[سپاسگزاری]] نمی‌کند و وقتی که از پروردگارش شکایت کند، [[گناه]] خواهد کرد.<ref>بحارالانوار، ج ۷۱، ص۸۶</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر ویژگی‌ها و آثار آن (مقاله)|صبر ویژگی‌ها و آثار آن]].</ref>.
 
==[[آثار صبر]] و [[برکات]] آن==
در [[آیات]] و [[روایات]] آثار و برکاتی برای [[صبر]] و تاب آوری در برابر [[مشکلات]] و [[مصیبت‌ها]] آمده است که به برخی از آنها اشاره می‌‌شود:
در [[آیات]] و [[روایات]] آثار و برکاتی برای [[صبر]] و تاب آوری در برابر [[مشکلات]] و [[مصیبت‌ها]] آمده است که به برخی از آنها اشاره می‌‌شود:
#'''[[بهشت]]''': از مهم‌ترین آثار صبر در [[زندگی]] [[فلاح]] و [[رستگاری]] و رسیدن به بهشت است. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|اَلْجَنَّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَکارِهِ وَ الصَّبْرِ فَمَنْ صَبَرَ عَلَی الْمَکارِهِ فِی الدُّنْیا دَخَلَ الْجَنَّةَ، وَ جَهَنَّمُ مَحْفُوفَةٌ بِاللَّذّاتِ وَ الشَّهواتِ، فَمَنْ اَعْطی نَفْسَهُ لَذَّتَها وَ شَهْوَتَها دَخَلَ النّـارَ}}؛ بهشت آمیخته به سختیها و صبر و بُردباری است، پس هر کس در [[دنیا]] بر [[سختی‌ها]] [[شکیبا]] و صبور باشد، وارد بهشت می‌‌شود، و [[جهنّم]] آمیخته به [[شهوات]] و خوشگذرانیهاست. پس هر کس [[خواسته‌ها]] و شهوات نفس خود را تأمین کند، وارد [[آتش]] می‌‌شود.<ref>اصول کافی، ج ۲، ص۷۳، ح ۷، مکتبة الاسلامیة، تهران ۱۳۸۸ هجری</ref>
#'''[[بهشت]]''': از مهم‌ترین آثار صبر در [[زندگی]] [[فلاح]] و [[رستگاری]] و رسیدن به بهشت است. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|اَلْجَنَّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَکارِهِ وَ الصَّبْرِ فَمَنْ صَبَرَ عَلَی الْمَکارِهِ فِی الدُّنْیا دَخَلَ الْجَنَّةَ، وَ جَهَنَّمُ مَحْفُوفَةٌ بِاللَّذّاتِ وَ الشَّهواتِ، فَمَنْ اَعْطی نَفْسَهُ لَذَّتَها وَ شَهْوَتَها دَخَلَ النّـارَ}}؛ بهشت آمیخته به سختیها و صبر و بُردباری است، پس هر کس در [[دنیا]] بر [[سختی‌ها]] [[شکیبا]] و صبور باشد، وارد بهشت می‌‌شود، و [[جهنّم]] آمیخته به [[شهوات]] و خوشگذرانیهاست. پس هر کس [[خواسته‌ها]] و شهوات نفس خود را تأمین کند، وارد [[آتش]] می‌‌شود.<ref>اصول کافی، ج ۲، ص۷۳، ح ۷، مکتبة الاسلامیة، تهران ۱۳۸۸ هجری</ref>
خط ۲۴۵: خط ۳۳۴:
#'''تبدیل [[سختی]] به آسانی''': [[ابوبصیر]] می‌‌گوید از [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم که می‌‌فرمود: {{متن حدیث|اِنَّ الْحُـرَّ حُرٌّ عَلی جَمیِع اَحْوالِهِ اِنْ نابَتْهُ نائِبَةٌ صَبَرَ لَها، وَ اِنْ تَدارَکَتْ عَلَیْهِ الْمَصائِبُ لَمْ تَکْسُرْهُ وَ اِنْ اُسِرَ وَ قُهِرَ وَ اسْتُبْدِلَ بِالْیُسْرِ عُسْراً}}؛ انسان [[آزاده]] همیشه آزاده است، اگر حادثه ای برای او پیش آید، صبر و [[شکیبایی]] دارد، و اگر مصیبتها بر او فرو ریزد، او را نمی‌شکند اگر چه [[اسیر]] و مغلوب شود و [[آسایش]] او به [[سختی]] تبدیل شود.<ref>بحارالانوار، ج ۷۱، ص۶۹</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر ویژگی‌ها و آثار آن (مقاله)|صبر ویژگی‌ها و آثار آن]].</ref>.
#'''تبدیل [[سختی]] به آسانی''': [[ابوبصیر]] می‌‌گوید از [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم که می‌‌فرمود: {{متن حدیث|اِنَّ الْحُـرَّ حُرٌّ عَلی جَمیِع اَحْوالِهِ اِنْ نابَتْهُ نائِبَةٌ صَبَرَ لَها، وَ اِنْ تَدارَکَتْ عَلَیْهِ الْمَصائِبُ لَمْ تَکْسُرْهُ وَ اِنْ اُسِرَ وَ قُهِرَ وَ اسْتُبْدِلَ بِالْیُسْرِ عُسْراً}}؛ انسان [[آزاده]] همیشه آزاده است، اگر حادثه ای برای او پیش آید، صبر و [[شکیبایی]] دارد، و اگر مصیبتها بر او فرو ریزد، او را نمی‌شکند اگر چه [[اسیر]] و مغلوب شود و [[آسایش]] او به [[سختی]] تبدیل شود.<ref>بحارالانوار، ج ۷۱، ص۶۹</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر ویژگی‌ها و آثار آن (مقاله)|صبر ویژگی‌ها و آثار آن]].</ref>.


==صبر، تاب آوری در برابر مصیبت ها==
===پیامدها و آثار===
[[انسان]] در برابر مصیبت‌های [[زندگی]] می‌‌تواند دو شیوه متفاوت را در پیش گیرد: ۱. [[صبر]] کرده و با آن به شکلی کنار آید که بتواند از آن [[مصیبت]] بهره گیرد یا به آسانی بگذرد بی‌آنکه در راه رسیدن به [[هدف]] اصلی مانعی شود؛ ۲. فزع و [[بی‌تابی]] کند و واکنش‌های عصبی و هیجانی از خود بروز دهد و [[نومید]] شود. [[حزن]] و [[اندوه]] از دست دادن او را چنان در بر گیرد که از هر گونه حرکت و اقدامی برای جبران یا بهبود یا [[تغییر]] اوضاع دست بردارد.
چه آثار و برکاتی را در [[دنیا]] و [[آخرت]] و از نظر مادی و [[معنوی]] نصیبت ما خواهد شد؟ [[آموزه‌های قرآنی]] بر اساس یک شیوه [[تربیت علمی]] و [[روان‌شناسی]] به این [[پرسش]] پاسخ می‌‌دهد؛ از این روست که بیان [[فلسفه]] و اهداف هر [[حکم]] و [[دستوری]] از جمله دستور به صبر کردن را بیان کرده تا انگیزه در [[انسان]] برای کسب این فضلیت و تمرین و تقویت آن پدید آید. در این جا به پیامدها و اثار صبر اشاره می‌‌شود.
 
بی‌گمان راه و روش نخست بهتر است؛ زیرا تا زمانی که [[مرگ]] نرسیده هر چیزی قابل جبران است و بر اساس [[آموزه‌های قرآنی]] می‌‌توان با [[توبه]] و [[استغفار]] استدراک کرد و وضعیت را به شکلی مطلوب در آورد؛ هر چند که ممکن است از برخی جزئیات [[محروم]] شود اما در کلیت [[موفقیت]] را برای خودش رقم می‌‌زند؛ اما بی‌تابی و فزع به معنای پذیرش [[شکست]] به شکل غیر قابل استدراک و جبران است به طوری که شخص را از همه چیز محروم می‌‌کند و افزون بر مصیبت، مصیبت دیگری را خود رقم می‌‌زند که سنگین‌تر و سخت‌تر از مصیبت پیشین است.
 
بر اساس آموزه‌های قرآنی نه تنها انسان باید در برابر سه نوع از مصیبت‌های گوناگون صبر کند، بلکه [[حلم]] ورزد و شکل کمالی صبر را به نمایش گذارد؛ زیرا انسان هماره با یکی از سه نوع مصیبت مواجه است: ۱. مصیبت [[تکالیف شرعی]] و [[واجبات الهی]] که می‌‌بایست برای دست یابی به [[رشد]] و [[کمالات]] آنها را انجام دهد و همه شرایط تحقق و موانع پیش روی [[تکالیف]] و انجام آن را بردارد که گاه نیازمند [[ایثار]] و [[انفاق]] [[مالی]] و جانی و عرضی است. به عنوان نمونه [[جهاد نظامی]] و [[روزه]] نیازمند ایثار [[جان]] و [[مال]] و [[اسارت]] و [[ذلت]] [[خویشان]] و مانند آن است؛ ۲. مصیبت [[ترک معصیت]] که خود یکی از دشوارترین [[مصیبت]] هاست؛ زیرا بیش‌تر موارد ترک و اجتناب ناظر به اموری چون ترک [[شهوت]] و [[غضب]] است که بسیار سخت و دشوار است؛ زیرا [[هواهای نفسانی]] و خواسته‌های درونی [[دوست]] ندارد که شهوت‌های غذایی و جنسی و اعتباری چون [[مقام]] و [[منصب]] و [[پول]] و [[ثروت]] و [[قدرت]] را کنار بگذاریم و به عنوان [[محرمات]] آنها را انجام ندهیم. بگذریم از [[دشمن]] درونی که [[ابلیس]] و [[شیاطین]] پیروش هستند و همیشه با [[وسوسه]] بر آن هستند که [[انسان]] شهوتی را انجام دهد که مطابق طبع، [[غریزه]]، خواسته [[نفسانی]] و هواهای آن است. بنابراین، ترک و اجتناب از محرمات خود مصیبتی است که بسیار سخت می‌‌توان آن را [[تحمل]] کرد؛ ۳. مصیبت [[آزمون‌های الهی]] که خود در دو شکل [[شر]] و خیر بروز می‌‌کند و انسان را به اشکال گوناگون به [[بازی]] می‌‌گیرد تا سیه روی شود هر که در او [[غش]] باشد و تنها [[اهل]] [[خلوص]] سربلند از این [[آزمون الهی]] بیرون آیند.
 
[[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} بر اساس [[آموزه‌های قرآنی]] به این سه نوع از [[صبر]] اشاره داشته و می‌‌فرماید: {{متن حدیث|اَلصَّبرُ ثَلاثَةٌ: صَبرٌ عِندَ المُصيبَةِ، وَ صَبرٌ عَلَي الطّاعَةِ وَ صَبرٌ عَنِ المَعصيَةِ}}؛ صبر سه نوع است: صبر در هنگام مصیبت، [[صبر بر طاعت]] و صبر بر [[ترک گناه]].<ref>کافی، ج۲، ص۹۱، ح۱۵</ref>
 
[[صابر]] با تاب آوری و [[بی‌تابی]] نکردن در برابر این امور سه گانه نشان می‌‌دهد که [[اهل صبر]] است. نشانه‌های وجودی صبر در انسان نیز این است که [[پیامبر]]{{صل}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|عَلامَةُ الصّابِرِ في ثَلاثٍ: أوَّلُها أن لا يَكسِلَ، وَالثّانيَةُ أن لا يَضجَرَ، وَالثّالِثَةُ أن لا يَشكُوَ مِن رَبِّهِ تَعالي؛ لأِنَّهُ إذا كَسِلَ فَقَد ضَيَّعَ الحَقَّ، وَ إذا ضَجِرَ لَم يُؤَدِّ الشُّكرَ، وَإذا شَكا مِن رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ فَقَد عَصاهُ}}؛ [[صبور]] سه نشانه دارد: اول آنکه [[سستی]] نمی‌کند، دوم آنکه افسرده و دلتنگ نمی‌شود و سوم آنکه از [[پروردگار]] خود شِکوه نمی‌کند؛ زیرا اگر سستی کند، [[حق]] را ضایع کرده، و اگر افسرده و دلتنگ باشد [[شکر]] نمی‌گذارد و اگر از پروردگارش [[شکوه]] کند او را [[معصیت]] کرده است.<ref>علل الشرایع، ج۲، ص۴۹۸، ح۱</ref>
 
[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} نیز می‌‌فرماید: {{متن حدیث|اَلصَّبرُ اَن يَحتَمِلَ الرَّجُلُ ما يَنوبُهُ وَ يَكظِمَ ما يُغضِبُهُ}}؛ [[صبر]] آن است که [[انسان]] [[گرفتاری]] و مصیبتی را که به او می‌‌رسد [[تحمل]] کند و [[خشم]] خود را فرو خورد.<ref>غررالحکم، ج۲، ص۶۹، ح۱۸۷۴</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[هفتاد اثر صبر در زندگی (مقاله)|هفتاد اثر صبر در زندگی]].</ref>.
 
==پیامدها و آثار و [[برکات]] [[صبر]]==
اما اگر کنیم چه آثار و برکاتی را در [[دنیا]] و [[آخرت]] و از نظر مادی و [[معنوی]] نصیبت ما خواهد شد؟ [[آموزه‌های قرآنی]] بر اساس یک شیوه [[تربیت علمی]] و [[روان‌شناسی]] به این [[پرسش]] پاسخ می‌‌دهد؛ از این روست که بیان [[فلسفه]] و اهداف هر [[حکم]] و [[دستوری]] از جمله دستور به صبر کردن را بیان کرده تا انگیزه در [[انسان]] برای کسب این فضلیت و تمرین و تقویت آن پدید آید. در این جا به پیامدها و اثار صبر اشاره می‌‌شود.
# [[خوشبختی]]: از مهم‌ترین آثار و پیامدهای صبر می‌‌توان به همان فلسفه وغایت [[زندگی]] در همه [[انسان‌ها]] اشاره کرد. هر کسی [[دوست]] می‌‌دارد تا [[خوشبخت]] و [[سعادتمند]] باشد؛ یعنی [[آرامش]] و [[آسایش]] [[جاودانه]] بدون [[درد]] و [[رنج]] و [[گرسنگی]] و [[تشنگی]]، عریانی و سرمایی و مانند آنها را داشته باشد و هرگز [[خوف]] و [[ترس]] از دست دادن آن وجود نداشته باشد. صبر چنین پیامدی برای [[بشر]] دارد. [[امام]] [[موسی کاظم]]{{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|اِصبِر عَلي طاعَةِ اللّه، وَاصبِر عَن مَعاصِي اللّه؛ فَإنَّمَا الدُّنيا ساعَةٌ، فَما مَضي مِنها فَلَيسَ تَجِدُ لَهُ سُرورا وَلا حُزنا، وَ ما لَم يَأتِ مِنها فَلَيسَ تَعرِفُهُ، فَاصبِر عَلي تِلكَ السّاعَةِ الَّتي أنتَ فيها فَكَأَنَّكَ قَدِ اغتَبَطتَ}}؛ بر [[طاعت خدا]] صبر کن و در [[ترک معاصی]] او [[شکیبا]] باش؛ زیرا دنیا لحظه ای بیش نیست. آنچه گذشته جای [[شادی]] و [[غم]] ندارد و از آنچه نیامده نیز خبری نداری. پس لحظه ای را که در آن به سر می‌‌بری، [[صبور]] باش چنان که گویی خوشبخت و [[خوشحالی]].<ref>بحارالأنوار، ج۷۵، ص۳۱۱، ح ۱</ref>
# [[خوشبختی]]: از مهم‌ترین آثار و پیامدهای صبر می‌‌توان به همان فلسفه وغایت [[زندگی]] در همه [[انسان‌ها]] اشاره کرد. هر کسی [[دوست]] می‌‌دارد تا [[خوشبخت]] و [[سعادتمند]] باشد؛ یعنی [[آرامش]] و [[آسایش]] [[جاودانه]] بدون [[درد]] و [[رنج]] و [[گرسنگی]] و [[تشنگی]]، عریانی و سرمایی و مانند آنها را داشته باشد و هرگز [[خوف]] و [[ترس]] از دست دادن آن وجود نداشته باشد. صبر چنین پیامدی برای [[بشر]] دارد. [[امام]] [[موسی کاظم]]{{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|اِصبِر عَلي طاعَةِ اللّه، وَاصبِر عَن مَعاصِي اللّه؛ فَإنَّمَا الدُّنيا ساعَةٌ، فَما مَضي مِنها فَلَيسَ تَجِدُ لَهُ سُرورا وَلا حُزنا، وَ ما لَم يَأتِ مِنها فَلَيسَ تَعرِفُهُ، فَاصبِر عَلي تِلكَ السّاعَةِ الَّتي أنتَ فيها فَكَأَنَّكَ قَدِ اغتَبَطتَ}}؛ بر [[طاعت خدا]] صبر کن و در [[ترک معاصی]] او [[شکیبا]] باش؛ زیرا دنیا لحظه ای بیش نیست. آنچه گذشته جای [[شادی]] و [[غم]] ندارد و از آنچه نیامده نیز خبری نداری. پس لحظه ای را که در آن به سر می‌‌بری، [[صبور]] باش چنان که گویی خوشبخت و [[خوشحالی]].<ref>بحارالأنوار، ج۷۵، ص۳۱۱، ح ۱</ref>
# آسانی: صبر وسیله آسان شدن سختیها بر انسان است. انسان به جای آنکه فزع و [[جزع]] و [[بی‌تابی]] نماید بی‌آنکه ثمره ای ببرد با صبر می‌‌تواند به [[سادگی]] از [[سختی‌ها]] و [[مصیبت‌ها]] عبور کند وکار را بر خود و دیگران آسان نماید. از این روست که [[خداوند]] در [[آیات]] چندی از جمله ۴۵ و ۱۵۳ [[سوره بقره]] و ۱۲۷ و ۱۲۸سوره [[اعراف]] از [[استعانت]] جویی به [[صبر]] در برابر [[مشکلات]] و [[مصیبت‌ها]] سخن به میان می‌‌آورد و آن را به عنوان یک راهکار و سازوکار توصیه می‌‌نماید.
# آسانی: صبر وسیله آسان شدن سختیها بر انسان است. انسان به جای آنکه فزع و [[جزع]] و [[بی‌تابی]] نماید بی‌آنکه ثمره ای ببرد با صبر می‌‌تواند به [[سادگی]] از [[سختی‌ها]] و [[مصیبت‌ها]] عبور کند وکار را بر خود و دیگران آسان نماید. از این روست که [[خداوند]] در [[آیات]] چندی از جمله ۴۵ و ۱۵۳ [[سوره بقره]] و ۱۲۷ و ۱۲۸سوره [[اعراف]] از [[استعانت]] جویی به [[صبر]] در برابر [[مشکلات]] و [[مصیبت‌ها]] سخن به میان می‌‌آورد و آن را به عنوان یک راهکار و سازوکار توصیه می‌‌نماید.
خط ۳۳۱: خط ۴۰۷:
# کمال [[ایمان]]: صبر انسان را به کمال ایمان می‌‌رساند. {{متن حدیث|لا يستَكمِلُ عَبدٌ حقيقةَ الايمانِ حَتَّي تَكونَ فيهِ خِصالُ ثَلاثٍ: اَلتَّفقُّهُ فِي الدّينِ وَحُسنُ التَّقديرِ فِي المَعيشَةِ، وَالصَّبرُ عَلَي الرَّزايا}}؛ هیچ [[بنده]] ای [[حقیقت]] ایمانش را کامل نمی‌کند مگر این که در او سه [[خصلت]] باشد: [[دین‌شناسی]]، [[تدبر]] [[نیکو]] در [[زندگی]]، و [[شکیبایی]] در [[مصیبت‌ها]] و [[بلاها]].<ref>بحار الانوار، ج ۷۸، ص۳۳۹، ح ۱</ref><ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[هفتاد اثر صبر در زندگی (مقاله)|هفتاد اثر صبر در زندگی]].</ref>.
# کمال [[ایمان]]: صبر انسان را به کمال ایمان می‌‌رساند. {{متن حدیث|لا يستَكمِلُ عَبدٌ حقيقةَ الايمانِ حَتَّي تَكونَ فيهِ خِصالُ ثَلاثٍ: اَلتَّفقُّهُ فِي الدّينِ وَحُسنُ التَّقديرِ فِي المَعيشَةِ، وَالصَّبرُ عَلَي الرَّزايا}}؛ هیچ [[بنده]] ای [[حقیقت]] ایمانش را کامل نمی‌کند مگر این که در او سه [[خصلت]] باشد: [[دین‌شناسی]]، [[تدبر]] [[نیکو]] در [[زندگی]]، و [[شکیبایی]] در [[مصیبت‌ها]] و [[بلاها]].<ref>بحار الانوار، ج ۷۸، ص۳۳۹، ح ۱</ref><ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[هفتاد اثر صبر در زندگی (مقاله)|هفتاد اثر صبر در زندگی]].</ref>.


==[[صبر]] [[ضرورت]] [[زندگی]]==
=== آسان شدن سختی‌ها ===
تاب آوری و صبر کردن از ضرورات زندگی است؛ زیرا هماره [[انسان‌ها]] گرفتار انواع و اقسام مصیبت‌هایی هستند که یا برخاسته از [[گناهان]] و خطاهای آنان و یا برخاسته از [[سنت الهی]] [[آزمون]] و [[ابتلا]] است.<ref>بقره، آیه ۱۵۵؛ عنکبوت، آیه ۲ و آیات دیگر</ref>
=== بهره‌مندی از امداد خدا و پیروزی ===
افزون بر این که تکالیفی بر عهده [[انسان]] است که انجام آنها صبر را می‌‌طلبد. این [[تکالیف]] در دو شکل [[واجبات]] و [[محرمات]] نیازمند آن است که انسان دارای صبر باشد. [[خداوند]] در [[آیه]] ۴۶ [[سوره انفال]] به صراحت بیان می‌‌کند که [[اطاعت الهی]] و [[پیامبر]]{{صل}} نیازمند صبر در [[مکلف]] است. در آیه ۱۳۲ [[سوره طه]] و [[آیات]] ۱۱۴ و ۱۱۵ [[سوره هود]] مراقب و [[مداومت]] بر انجام [[فریضه]] [[نماز]] و امر به [[خانواده]] در این زمینه نیازمند صبر بسیار دانسته شده است. چنان که انجام [[عبادات]]<ref>مریم، آیه ۶۵</ref>، [[برپایی نماز]] شب و [[تهجد]] شبانه<ref>فرقان، آیات ۶۴ تا ۷۵</ref>، [[جهاد]]<ref>بقره، آیات ۱۵۳ تا ۱۵۵</ref>، [[روزه]]<ref>بقره، آیه ۴۵ و روایات تفسیری</ref>، [[رهبری]] [[امت]]<ref>یونس، آیه ۱۰۹</ref> و دیگر [[فرایض]] و واجبات نیازمند صبر و تاب آوری است که در [[آیات قرآنی]] به آن اشاره شده است.
=== بهره‌مندی از فهم صحیح و عبرت گیری ===
=== بهره‌مندی از پاداش ویژه===
=== بهره‌مندی از محبت و رحمت خدا ===
=== بهره‌مندی از مغفرت ===
=== بهره‌مندی از بهشت و نعمت‌های آن ===


هم چنان که [[رهایی]] از [[معصیت]] و اجتناب از آن نیز نیازمند صبر است. خداوند در آیات ۶۸ و ۷۵ [[سوره فرقان]] رعایت [[عفّت]] دامن و [[پرهیز]] از [[زنا]] امری نیازمند صبر دانسته است. همچنین اجتناب از [[شرک]]، [[شهادت]] ناحق، [[قتل]]، [[شهوت جنسی]]<ref>نساء، آیه ۲۵</ref> و مانند آنها نیازمند صبر و تاب آوری است.
== آداب صبر ==
همچنین بر اساس آیات قرآنی سر بلند بیرون آمدن از آزمون‌ها و [[سنت‌های الهی]] در [[امتحان]] و ابتلا نیازمند صبر است.<ref>بقره، آیات ۱۵۵ و ۲۴۹؛ ال عمران، آیه ۱۸۶</ref>
== راه‌های تحصیل ==
البته در برخی از موارد فراتر از صبر لازم است که انسان از [[حلم]] برخوردار باشد که اوج و درجه کمالی صبر است. حلم زمانی پدید می‌‌آید که [[عقلانیت]] و جزمیات و ذهنیات و [[حکمت]] [[عقلانی]] با [[حکمت عملی]] و [[عزم]] و [[اراده قوی]] جمع شود. اگر این [[حلم]] با [[علم]] همراه شود می‌‌توان گفت که همه موفقیت‌ها تثیبت شده خواهد بود.
== موانع صبر ==
===شناخت موانع صبر، لازمه ایجاد و افزایش صبر===
یکی از راه‌های ایجاد و افزایش صبر، شناخت موانع صبر و عوامل ضد صبر است. اموری که [[اجازه]] نمی‌دهد تا انسان به صبوری دست یابد چه رسد که به [[مقام]] عالی بردباری و حلم برسد و از مقام [[حلیم]] از [[اسمای الهی]] بهره برد. در اینجا به برخی از موانع مهم در تحقق صبر اشاره می‌شود.
#'''اجتناب از [[تکبر]] و [[تفاخر]]''': تکبر و تفاخر دو مانع جدی در برابر صبوری [[آدمی]] است؛ زیرا [[متکبر]] به سبب فقدان [[تواضع]] و [[فروتنی]]، خود را چنان بزرگ می‌شمارد که حاضر نیست در برابر رفتارهای دیگران، واکنش نشان ندهد و خود را [[برتر]] از آن می‌بیند که فشاری را [[تحمل]] کند و یا سخن درشت بشنود و یا نگاهی از بالا را تحمل نماید؛ بلکه خود را چنان بالا می‌بیند که حاضر نیست [[فروتنی]] داشته باشد. این گونه است که از حالت طبیعی بیرون رفته و [[رفتاری]] هیجانی از خود بروز می‌دهد. [[خداوند]] در [[قرآن]] با توجه به [[روحیات]] [[متکبر]] فخور به ویژه در [[زمان]] [[رفاه]] و [[آسایش]] بیان می‌کند که چنین افرادی نمی‌توانند [[صبور]] باشند و از آستانه تحمل پایینی برخوردارند. از همین رو، خواهان آن است که برای کسب [[صبر]] و افزایش آن از [[تکبر]] و [[فخرفروشی]] اجتناب کنند و این [[روحیه]] را کنار بگذارند. از نظر قرآن تنها کسانی در برابر فشار از دست دادن نعمتی [[صبوری]] می‌ورزند که فاقد روحیه تکبر و [[تفاخر]] باشند و متأثر از هیجانات تند [[عاطفی]]، رفتارهای شدید احساسی از قبیل [[حزن]] و [[فرح]] نداشته باشند. <ref>هود، آیات ۹ تا ۱۱</ref>
#'''اجتناب از [[شهادت]] ناحق''': [[حق‌مداری]] و [[بیان حق]] در هر حال، از جمله صفات انسان‌های [[متعادل]] و موجه است. اما انسان‌های نامتعادل همان‌گونه که به خود [[ظلم]] می‌کنند به [[سادگی]] نسبت به دیگران [[ظلم و ستم]] روا می‌دارند. این ستم‌ورزی آنان در همه جا از جمله در [[گواهی دادن]] نیز بروز می‌کند که [[گواهی]] به ناحق می‌دهند و [[باطل]] را بر [[حق]] مقدم می‌دارند. بنابراین، برای اینکه از [[شخصیت]] و روحیه ‌دارای صبر برخوردار شویم حق‌مداری در هر حال یکی از راه‌های کسب آن است. به این معنا که با اجتناب از گواهی ناحق و باطل می‌توانیم خود را در مسیری قرار دهیم که نتیجه آن صبوری است. <ref>فرقان، آیات ۷۲ و ۷۵</ref>.
#'''اجتناب از [[لغو]]''': در همین [[آیات]]، بیان شده که برای کسب روحیه صبر و افزایش آن باید از لغو و کارهای [[بیهوده]] اجتناب کرد؛ زیرا کارهای بیهوده از مصادیق باطل است و [[آدمی]] را به سمت و سوئی سوق می‌دهد که نهایت آن از دست رفتن [[صبر]] و [[صبوری]] است. [[خداوند]] با تأکید بر برخوردهای کریمانه در برابر رفتارهای [[لغو]] و [[بیهوده]] دیگران بیان می‌کند که [[انسان]] می‌تواند با این شیوه در خود صبوری را ایجاد و تقویت کند. اینکه انسان وقتی با سخن و [[رفتار]] بیهوده دیگران مواجه می‌شود واکنش نشان ندهد و بلکه واکنش مثبت نشان داده و با [[کرامت]] از آن عبور کند، زمینه‌ای است که صبوری را در انسان تقویت می‌کند. <ref>فرقان، آیات ۷۲ و ۷۵</ref>
#'''اجتناب از [[قتل نفس]] [[محترم]]''': [[جان]] و عرض و [[مال]] [[مردم]] محترم بوده و دارای [[حرمت]] است و کسی نمی‌تواند متعرض آن شود. این از [[حقوق انسانی]] هر بشری است. کسی که بتواند خود را چنان [[تربیت]] کند که جز به [[حق]] و [[عدالت]] کسی را نکشد و در برابر کارهای نادرست دیگران به سرعت واکنش نشان ندهد، می‌تواند به درجات و سطوح عالی از صبوری برسد که او را لایق غرفه‌هایی در [[بهشت]] کند که ویژه [[صابران]] است. در [[حقیقت]] تأکید بر بهره‌مندی از غرفه‌های [[بهشتی]] خاص این صابران نشان می‌دهد که واکنش‌هایی از این دست تا چه اندازه مهم است. اینکه در این [[آیه]] واژه «بماصبروا» به صورت فعلی به کار رفته است نشان می‌دهد که صبوری به شکل فعلی در برابر این کنش‌ها و واکنش‌ها تا چه اندازه مهم است. <ref>فرقان، آیات ۶۳ و ۶۸ و ۷۵</ref>
#'''اجتناب از مجالس [[باطل]]''': اجتناب از حضور در مجالس باطل و لغو زمینه‌ساز افزایش صبر در افراد و بهره‌مندی از سعادت‌ [[دنیا]] و [[آخرت]] خواهد شد. <ref>فرقان، آیات ۷۲ و ۷۵</ref> پس اگر بخواهیم [[انسانی]] [[صبور]] یا دارای آستانه [[تحمل]] بالا باشیم باید از حضور در مجالس لغو و [[لهو]] اجتناب کنیم و در هر [[مجلسی]] حضور نیابیم؛ زیرا حضور در این مجالس زمینه [[تغییر]] [[روحیه]] را فراهم آورده و انسان را برای رفتارهای هیجانی و [[خشم]] زودهنگام و مانند آن آماده می‌سازد، به طوری که در برابر کوچک‌ترین کنشی واکنش‌های عصبی و هیجانی از خود بروز می‌دهد. پس یکی از موانع ایجاد و یا افزایش [[صبر]]، حضور در چنین مجالسی است. اجتناب از آن نیز می‌تواند در افزایش آستانه [[تحمل]] بسیار مفید باشد.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[چگونه میزان صبر خود را بشناسیم (مقاله)|چگونه میزان صبر خود را بشناسیم]].</ref>.


در [[آیات قرآنی]] بیان شده که [[صبر]] دارای مراتبی است؛ یعنی همانند [[اسلام]] و [[ایمان]] و [[تقوا]] دارای مراتب و درجات شدت و [[ضعف]] است.<ref>انفال، آیات ۶۵ و ۶۶</ref> در [[روایات]] بیان شده که اوج و کمال صبر همان حلم است.
== عواقب ترک صبر ==
به هر حال با توجه به شرایط [[زندگی]] [[بشر]] در [[دنیا]]، لازم است که [[انسان]] به مهم‌ترین صفت و [[سلاح]] زندگی یعنی صبر مهجز شود؛ چراکه حتی [[علم‌آموزی]] و [[رفتار]] ساده و طبیعی در زندگی به این عنصر و صفت [[الهی]] متکی و متوقف است.<ref>کهف، آیات ۶۷ و ۷۲ و ۷۵</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عوامل و موجبات صبر و حلم (مقاله)|عوامل و موجبات صبر و حلم]].</ref>.
===جزع و بی‌صبری===
{{اصلی|جزع}}


==عوامل صبر و موجبات آن==
== ویژگی‌ها و نشانه‌های صابران ==
برای این که صبر در انسان تحقق یابد غیر از منشا و خاستگاه آنکه همان [[خداوند تعالی]] است<ref>صافات، آیات ۱۰۲ و ۱۰۶؛ بقره، آیه ۲۵۰؛ نحل، آیه ۱۲۷</ref> عوامل و موجباتی می‌‌خواهد که در این جا به آنها اشاره می‌‌شود.
صبر از [[ارزش]] و اهمیت و جایگاه [[ارزشمندی]] در [[زندگی]] [[انسان]] برخوردار است؛ کسی که صبر دارد زندگی را با [[آسایش]] و [[آرامش]] بیش‌تر می‌‌پیماید و کم‌تر آسیب می‌‌بیند و بیش‌تر از زندگی بهره می‌‌برد.
# [[آگاهی]]: آگاهی و [[شناخت]] از [[فلسفه]] حوادث پیش آمده<ref>کهف، ایه ۶۸</ref>، آگاهی از [[سرنوشت]] گذشتگان<ref>هود، آیه ۴۹</ref>، آگاهی از [[جهل]] ریشه دار و انکارهای [[جاهلانه]] [[دشمنان]]<ref>روم،آیات ۵۸ تا ۶۰</ref> و آگاهی از [[قوانین]] و [[سنّتهای الهی]] زمینه‌ساز صبر در [[آدمی]] است. بنابراین، نقش علم و آگاهی و خبر نسبت به مسایل می‌‌توان در ایجاد صبر در شخص موثر باشد.
از همین روست که [[امام علی]]{{ع}} درباره جایگاه [[ارزشمند]] صبر در زندگی [[بشر]] فرموده است: {{متن حدیث|اَلصَّبْرُ فِی الاُمُورِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَاِذا فارَقَ الرَّأْسُ الْجَسَدَ فَسَدَ الْجَسَدُ فَاِذا فارَقَ الصَّبْرُ الاُمُورَ فَسَدَتِ الاُمُورُ}}؛ صبر در [[کارها]] همانند سر در بدن است، همانطور که وقتی سر از بدن جدا شود، بدن [[فاسد]] می‌‌شود، هنـگامی هـم که صبر از کارها جـدا شود کـارها تبـاه می‌‌شـود.<ref>بحارالانوار، نشر کتابفروشی اسلامیه، ج ۷۱، ص۷۳</ref>
# اراده قوی: [[خداوند]] در آیاتی بر [[عزم]] و اراده قوی به عنوان یکی از مهم‌ترین موجبات و عوامل صبر اشاره دارد که از آن جمله می‌‌توان به [[آیه]] ۱۸۶ [[سوره]] [[ال عمران]]، ۱۷ [[سوره لقمان]]، ۴۳ [[سوره شوری]] و ۳۵ [[سوره احقاف]] اشاره کرد.
پس صبر را باید در زندگی [[رییس]] و [[امیر]] قرار داد و هر چیز را تحت [[حکومت]] و [[حاکمیت]] آن قرار داد. [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|عَلَیْکَ بِالْعِلْمِ فَاِنَّ الْعِلْمَ خَلیلُ الْمُؤْمِنِ، وَالْحِلْمَ وَزیرُهُ، وَالْعَـقْلَ دَلیلُهُ، وَالْعَـمَلَ قَیِّمُهُ، وَالرِّفْـقَ اَبُـوهُ، وَاللِّـینَ اَخُـوهُ، وَالصَّبْرَ اَمیرُ جُنُودِهِ}}؛ بر توباد [[علم]]، که علم [[دوست]] [[مؤمن]] است، وبردباری [[وزیر]] مؤمن است، وخرد راهنمای اوست، وعمل [[سرپرست]] او، ومدارا کردن پدر او، وملایمت [[برادر]] او، وصبر امیر [[سپاهیان]] اوست.<ref>نهج الفصاحه، نشر سازمان انتشارات جاویدان، حدیث ۱۹۶۱</ref>
# [[استغفار]]: استغفار از [[گناهان]] زمینه‌ساز صبر و [[شکیبایی]] است.<ref>توبه، آیه ۵۵</ref> در [[حقیقت]] کسی که گناهی کرده با استغفار از خداوند این [[فرصت]] را برای خود فراهم می‌‌آورد تا [[بی‌تابی]] و [[جزع]] و فزع نکند و تحت [[رحمت الهی]] قرار گیرد.
# [[اعتقاد به معاد]]: [[باور]] به [[رستاخیز]] و [[اعتقاد به معاد]] و [[روز جزا]] از موجبات [[پایمردی]] در برابر [[سختی]] هاست.<ref>بقره، آیات ۴۵ و ۴۶ و ۲۴۹</ref> کسی که [[ایمان به معاد]] و باور به [[کیفر]] شدن [[کفار]] در [[آخرت]] دارد در برابر فشارهای مخالفان و [[دشمنان]]<ref>معارج، آیات ۱ تا ۵</ref> و در برابر [[عنادورزی]] مخالفان [[صبر]] پیشه می‌‌کند.<ref>غافر، آیات ۷۰ تا ۷۷</ref> چنان که باور به نزدیکی [[معاد]] موجب می‌‌شود که صبر شخص افزایش یابد و در برابر [[مصیبت‌ها]]، [[سختی‌ها]] و فشارهای دشمنان [[شکیبایی]] ورزد.<ref>معارج، ایات ۵ تا ۷</ref>
# [[اقامه شهادت]]: [[گواهی دادن]] و اقامه شهادت از موجبات شکیبایی در برابر [[شرّ]] و [[بدی]] است که در [[آیات]] ۱۹ تا ۳۳ [[سوره معارج]] به آن اشاره شده است.
#[[امانتداری]] از موجبات شکیبایی در برابر شرّ و بدی است. به این معنا که [[امین]] با [[امانت داری]] خویش زمینه صبر را در خود ایجاد می‌‌کند و از [[صابران]] می‌‌شود.<ref>معارج، آیات ۱۹ تا ۳۲</ref>
# [[امتحان]]: شکیباسازی و [[توانمند]] کردن روحیّه [[مردم]] [[فلسفه آزمایش]] آنان از سوی [[خداوند]] است. بنابراین می‌‌توان گفت که [[امتحانات الهی]] در اشکال گوناگون آن موجب توانمندی‌سازی و تاب آوری مردم می‌‌شود و صبر ایشان را ایجاد یا افزایش می‌‌دهد.<ref>بقره، آیه ۱۵۵؛ آل عمران، آیه ۱۸۶؛ هود، آیات ۷ تا ۱۱؛ فرقان، آیه ۲۰</ref>
# [[امید]] به [[امداد]] [[خدا]]: امید [[انبیا]] و [[مؤمنان]] به [[امداد الهی]] پشتوانه صبر و [[مقاومت]] آنها<ref>بقره، آیه ۲۱۴</ref> و تاب آوری ایشان در برابر [[شداید]]<ref>یوسف، آیه ۸۳</ref> و دست یابی به [[صبر جمیل]] و [[زیبا]] و [[پسندیده]] می‌‌شود.<ref>یوسف، آیه ۸۳</ref>
# امید به [[بهشت]]: آرزوی ورود به بهشت مقتضی صبر و [[پایداری]] در سختیهاست که خداوند در آیاتی از جمله ۲۱۴ [[سوره بقره]] و ۱۴۲ [[سوره آل عمران]] به آن توجه داده است.
# [[انفاق]] [[مالی]]: اختصاص دادن سهمی مشخص از [[مال]] خود به [[نیازمندان]] از [[اسباب صبر]] در برابر [[مشکلات]] و مصیبت‌ها و [[تکالیف]] سخت [[الهی]] است.<ref>معارج، آیات ۱۹ تا ۲۵</ref>
# [[ایمان]]: شکی نیست که ایمان نقش کلیدی در [[زندگی]] [[بشر]] به ویژه در مسأله [[صبر]] در برابر [[مشکلات]]، [[تکالیف]]، [[مصیبت‌ها]]، آزمون‌ها و مانند آن دارد. به عنوان نمونه [[باور]] و ایمان به [[پیروزی]] [[اهل تقوا]] زمینه‌ساز صبر در برابر مشکلات<ref>اعراف، آیه ۱۲۸؛ هود، آیه ۴۹؛ نحل، آیه ۱۲۷ و ۱۲۸</ref>، همچنین باور و توجّه به عالمانه و [[حکیمانه]] بودن [[افعال الهی]]<ref>یوسف، ایه ۸۳</ref>، ویا توجّه و ایمان به رازقیّت [[خداوند]]<ref>طه، آیه ۱۳۲</ref>، و نیز توجه به [[بصیر]] بودن [[خدا]]<ref>فرقان، ایه ۲۰</ref>، یا حتمی بودن [[پاداش الهی]]<ref>یوسف، ایه ۹۰</ref>، توجه به [[توکل]] و نقش آن<ref>مزمل، آیات ۹ و ۱۰</ref> و مانند آنها نقش تعیین کننده ای در ایجاد و افزایش صبر [[انسان]] دارد.
# [[بصیرت]]: بصیرت و [[درک عمیق]] از عوامل صبر و [[شکیبایی]] است که خداوند در [[آیات]] ۶۵ و ۶۶ [[سوره انفال]] و ۱۹ و ۲۰ [[سوره رعد]] به آن توجه داده است.
# [[بینش توحیدی]]: [[جهان بینی توحیدی]] [[مؤمنان]]<ref>از خدا بودن و به سوی او بازگشتن</ref> دلیل صبر آنان در برابر سختیهاست. این بدان معناست که [[توحید]] به ویژه توحید فعل نقش تعیین کننده در ایجاد و تقویت صبر در بشر دارد.<ref>بقره، آیات ۱۵۵و۱۵۶</ref>
# [[پاکدامنی]] و [[عفت]]: پاکدامنی از موجبات شکیبایی در برابر [[شرور]] و [[بدی‌ها]] و [[بدکاری]] هاست که خداوند در آیات ۱۹ تا ۳۱ [[سوره معارج]] به آن اشاره کرده است.
#[[تدبر]] در سرگذشت ها: تدبر و تامل در سرگذشت‌ها به ویژه پیامبرانی چون ایوب{{ع}} و [[موسی]]{{ع}} و یوسف{{ع}} و [[یعقوب]]{{ع}} و مانند آنها می‌‌تواند در ایجاد وافزایش صبر مفید و سازنده باشد.<ref>ص، آیات ۴۱ تا ۴۴؛ غافر، آیه ۵۵</ref>
# [[ترس]] از [[عذاب]] و [[کیفر]]: ترس از عذاب خداوند از عوامل شکیبایی در سختیهاست که از آیات ۱۹ تا ۲۸ سوره معارج این معنا به دست می‌‌آید.
# [[تسبیح خدا]]: [[تسبیح]] و [[ستایش پروردگار]] در [[صبح و شام]] زمینه [[استواری]] [[روح]] و دستیابی به صبر در برابر ناگواریهاست.<ref>طه، آیه ۱۳۰؛ غافر، آیه ۵۵؛ ق، آیه ۳۹</ref>
# [[تواضع]]: [[فروتنی]] و [[اخبات]] و تواضع از عوامل دستیابی به [[صبر]] است که در [[آیات]] ۳۴ و۳۵ [[سوره حج]] به آن اشاره شده است.
#توجه به اسوه‌های صبر: توجّه به اسوه‌های صبر تقویت کننده روحیّه [[شکیبایی]] در [[انسان]] است. از این روست که [[خداوند]] بارها در [[قرآن]] به [[مشکلات]] و فشارهایی که [[پیامبران]] [[تحمل]] کرده اشاره نموده تا صبر [[پیامبر]]{{صل}} و [[مؤمنان]] افزایش یابد.<ref>آل عمران، آیه ۱۶۴؛ انعام، آیه ۳۴؛ انبیاء، آیات ۸۳ و۸۵؛ ص،آیات۱۷ و ۴۱ و ۴۴</ref>
#توجه به [[برتری]] [[نیکی]]: توجّه به اصل بدیهی برتری نیکی بر [[بدی]] زمینه‌ساز صبر در برابر بدی دیگران خواهد بود.<ref>فصلت، آیات ۳۴ و ۳۵</ref>
#توجه به بی‌منطقی [[دشمن]]: توجّه به بی‌پایگی و بی‌منطقی [[دشمنان]] زمینه‌ساز صبر در برابر آنان که در آیات ۵۵ و ۵۶ [[سوره غافر]] به آن اشاره شده است.
#توجه به [[پاداش]] [[جاودانه]]: توجّه به زوال نعمت‌های [[دنیوی]] و جاودانه بودن پاداشهای [[الهی]] از عوامل شکیبایی در [[وفای به عهد الهی]] است.<ref>نحل، آیات ۹۵ و ۹۶</ref>
#توجه به [[حقانیت]] [[وعده خدا]]: توجّه به [[حقانیّت]] [[وعده‌های خدا]] از عوامل صبر و شکیبایی است که در آیات ۶۰ [[سوره روم]] و ۵۵ و ۷۷ سوره غافر مطرح شده است.
#توجه به [[عنایت خاص]] [[خدا]]: توجّه به [[عنایت]] خاصّ خدا به پیامبر{{صل}} و نیز مؤمنان از عوامل صبر او در برابر [[مشرکان]] تکذیبگر است.<ref>طور، آیه ۴۸ و آیات دیگر</ref>
#توجه به فواید صبر: توجّه به [[منفعت]] و فواید صبر از عوامل شکیبایی در برابر بدیهای دیگران<ref>نحل، آیه ۱۲۶</ref> و در امور جنسی<ref>نساء، ایه ۲۵</ref> و امور دیگر خواهد بود.
#توجه به عواقب [[بی‌تابی]]: توجّه به عواقب ناخوشایند بی‌صبری از عوامل [[صبرپیشگی]] است که خداوند در آیات ۴۸ و ۴۹ [[سوره قلم]] به آن توجه می‌‌دهد.
#توجه به [[قدرت خدا]]: توجّه و [[باور]] به قدرت خدا در [[نابودی دشمنان]] و [[آفرینش]] هستی مقتضی صبر در برابر دشمنان است.<ref>ق، آیات ۳۶ تا ۳۹</ref>
#توجه به ناکامی [[دشمن]]: توجّه به ناکامی دشمن در اهداف خود از عوامل [[شکیبایی]] در برابر آنها است.<ref>غافر، آیات ۵۵ و ۵۶</ref>
#همچنین [[خشوع]]<ref>بقره، آیه ۴۵</ref>، [[خردمندی]] و [[تعقل]]<ref>رعد، آیات ۱۹ و ۲۲</ref>، داشتن خصلت‌های [[نیک]]<ref>فصلت، آیات ۳۴ و ۳۵</ref>، [[سجده]]<ref>انسان، آیات ۲۴ و ۲۶</ref>، [[شب زنده داری]]<ref>طه، آیه ۱۳۰</ref>، [[نماز]] و [[مداومت]] بر آن<ref>معارج، ایات ۱۹ تا ۲۳</ref>، [[وفای به عهد]]<ref>معارج، آیات ۱۹ تا ۳۲</ref>، [[یاد خدا]]<ref>انسان، آیات ۲۴ و ۲۵</ref>، [[یقین]] به [[آیات الهی]]<ref>سجده، ایه ۲۴</ref> و مانند آنها از موجبات ایجاد یا تقویت [[صبر]] و [[حلم]] و [[بردباری]] و شکیبایی است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عوامل و موجبات صبر و حلم (مقاله)|عوامل و موجبات صبر و حلم]].</ref>.


==عوامل و آثار بی‌صبری==
وقتی صبر [[حاکم]] بر [[نفس انسانی]] باشد و حالت صبر در انسان [[ملکه]] و [[مقام]] شود، دیگر چیزی از بیرون نمی‌تواند بر او مسلط و چیره شود و او را برده و [[بنده]] خود سازد. از همین روست که صبر را [[دشمن]] سختیهای دانسته‌اند. امام علی{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|اَقوی عَدُوِّ الشَّدآئِدِ الصَّبْرُ}}؛ قویترین دشمن سختیها صبر و تاب آوری در برابر آنهاست.<ref>غرر الحکم، ج ۲، ۲۹۰۸</ref>
برای این که علت و عامل بی‌بصیر دانسته شود می‌‌توان به همین امور که گفته شد توجه داد؛ چراکه فقدان آنها موجب بی‌صبری و [[بی‌تابی]] می‌‌شود.
صبر [[عمل نیک]] است اما برای برخی [[نیکوترین]] [[اعمال]] است. در [[روایت]] است که صبر بهترین و نیکوترین عمل برای [[فقیران]] است. رسول خدا{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|اَلصـَّبْرُ حَـسَن وَلکِنْ فِی الْفُقَراءِ اَحْسَنُ}}؛ صبر نیکوست ولی در فقراء نیکوتر است.<ref>نهج الفصاحه، ۲۰۰۶</ref>
اما برخی از عوامل بی‌تابی که [[قرآن]] بیان کرده و آثار آن می‌‌تواند به ما کمک کند تا [[درک]] [[درستی]] از بی‌تابی و فقدان صبر داشته باشیم.
صـبر همچنین محبوبترین جرعه ای است که [[انسان]] می‌‌نوشد. [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|ما مِنْ جُرْعَةٍ اَحَبُّ اِلَی اللّهِ مِنْ جُرْعَةِ غَیْظٍ کَظَمَها رَجُلٌ، اَوْ جُرْعَةِ صَبْرٍ عَلی مُصیبَةٍ}}؛ هیچ جرعه ای از جُرعه خشمی که مردی فرو برد، یا جرعه صبری که بر مصیبتی نوشیده شود، پیش [[خدا]] محبوبتر نیست.<ref>نهج الفصاحه، ۲۵۶۴</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر ویژگی‌ها و آثار آن (مقاله)|صبر ویژگی‌ها و آثار آن]].</ref>.
# [[حرص]] و [[آز]]: حرص و [[آزمندی]] [[انسان]] عامل بی‌صبری او به هنگام [[ابتلا]] به [[شداید]] است که [[خداوند]] در [[آیات]] ۱۹ و ۲۰ [[سوره معارج]] به آن توجه داده است.
#خردناباوری: عدم [[تعقّل]]، از عوامل [[ناشکیبایی]] است که خداوند در آیات ۴ و ۵ [[سوره حجرات]] بدان اشاره می‌‌کند و می‌‌گوید که چگونه عدم تعقّل، نداکنندگان [[پیامبر]]{{صل}} از بیرون حجره‌های آن حضرت{{صل}} از عوامل ناشکیبایی آنان بوده است.
# [[شرور]]: شرور از عوامل بی‌صبری انسان‌های [[حریص]] است که خداوند در آیات ۱۹ و ۲۰ سوره معارج به آن اشاره کرده است.
#یکنواختی: گاه برخی از امور مانند یکنواختی موجب بی‌تابی افراد می‌‌شود، چنان که یکنواختی غذای [[بنی اسرائیل]] سبب بی‌صبری و [[اعتراض]] آنان به [[موسی]]{{ع}} شده بود.<ref>بقره، آیه ۶۱</ref>
اما آثار این بی‌تابی را می‌‌توان در [[زندگی]] این افراد به [[سادگی]] ردگیری کرد. از جمله این اثار که برای بی‌تابی و بی‌صبری در قرآن اشاره شده می‌‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
# [[حزن]] و [[اندوه]]: [[مبتلا]] شدن [[یونس]]{{ع}} به [[غم]] و [[اندوه]] در اثر بی‌صبری در برابر [[تکذیب]] قومش نمونه ای از گزارش [[قرآن]] درباره آثار [[بی‌تابی]] است.<ref>قلم، آیه ۴۸</ref>
# [[خواری]] و [[ذلت]]: [[ناشکیبایی]] و بی‌تابی در برابر [[دشمن]] زمینه [[خفت]] و خواری [[انسان]] است که در [[آیات]] ۵۸ و۶۰ [[سوره روم]] به آن اشاره شده است.
# [[سرزنش]]: بی‌تابی موجب سرزنش دیگران می‌‌شود. [[انسانی]] که بی‌تابی می‌‌کند از سوی دیگران سرزنش و [[توبیخ]] خواهد شد. در قرآن بیان شده که بی‌صبری [[بنی اسرائیل]] در مورد غذای خود سبب سرزنش آنان از سوی [[خدا]] شده است.<ref>بقره، آیه ۶۱</ref>
# [[شکست]] و ناکامی: ناشکیبایی در برابر [[هجوم]] حوادث از عوامل شکست انسان‌هاست که [[آیه]] ۱۶۴ [[سوره آل عمران]] به آن پرداخته است.
# [[محرومیت]]: بی‌صبری درپی دارنده از دست دادن امکانات بهتر و [[محروم]] شدن از آن است که [[خداوند]] در آیه ۶۱ [[سوره بقره]] با اشاره به داستان [[یهود]] بر آن تاکید دارد.
اینها تنها نمونه‌ای از آثار بی‌تابی و بی‌صبری است. اگر به [[آثار صبر]] توجه شود معلوم می‌‌گردد که بی‌صبری چه تاثیر شگرف و منفی در [[زندگی]] [[بشر]] به جا می‌‌گذارد؛ زیرا در [[آیات قرآنی]] بیش از شصت مورد برای [[صبر]] و [[حلم]] به عنوان آثار بیان شده است. این خود نشان می‌‌دهد که بی‌صبری و بی‌تابی تا چه اندازه می‌‌تواند آثار [[سوء]] در زندگی بشر داشته باشد؛ چراکه فقدان هفتاد [[نعمت]] که از آثار صبر و آثار فقدان آن است به معنای [[تحول]] جدی و منفی در زندگی بشر است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عوامل و موجبات صبر و حلم (مقاله)|عوامل و موجبات صبر و حلم]].</ref>.


==[[حق تعالی]] [[خاستگاه حقایق]]==
===نشانه‏‌های صابران===
از نظر [[قرآن]]، حق تعالی تنها [[حق]] ثابت در هستی است، و غیر از حق تعالی و شئونات و مظاهرش چیزی جز [[باطل]] نیست. از همین روست که [[خدا]] در قرآن بیان می‌‌کند: سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه [[الحق]] او لم یکف بربک انه علی کل شی [[شهید]]؛ به تحقیق نشانه‌های خود را در کرانه‌ها و اطراف [[جهان]] و در [[نفوس]] خودشان به آنان نشان دهیم تا برای روشن شود که حق است. آیا کافی نیست که پروردگارت با ظاهر کردن [[آیات]] بر هر چیزی مشهود است؟<ref>فصلت، آیه ۵۳</ref>
برای هر چیزی نشانه ای است. اگر بخواهیم نشانه‌های صبر را در خود و دیگران به دست آوریم می‌‌توانیم به نشانه‌هایی اشاره کنیم که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود. آن حضرت{{صل}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|عَلامَةُ الصّابِرِ فِی ثَلاثٍ: اَوَّلُها، اَنْ لایَکْسِلَ، وَالثَّانِیَةُ، اَنْ لایَضْجُرَ، وَالثّالِثَةُ، اَنْ لایَشْکُوَ مِنْ رَبِّهِ عز و جل لاِنَّهُ اِذا کَسِلَ فَقَدْ ضَیَّعَ الْحَقَّ وَ اِذا ضَجِرَ لَمْ یُؤَدِّ الشُّکْرَ، وَاِذا شَکا مِنْ رَبِّهِ عز و جل فَقَدْ عَصاهُ}}؛ نشانه [[انسان]] [[صبور]] در سه چیز است: ۱ ـ این که کسل نمی‌شود؛ ۲ ـ [[دل]] تنگ نمی‌شود؛ ۳ ـ از پروردگارش [[شکایت]] نمی‌کند؛ چراکه وقتی کسل شود، [[حق]] را ضایع و تباه خواهد کرد، و هنگامی که دلتنگ شد، [[سپاسگزاری]] نمی‌کند و وقتی که از پروردگارش شکایت کند، [[گناه]] خواهد کرد.<ref>بحارالانوار، ج ۷۱، ص۸۶</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر ویژگی‌ها و آثار آن (مقاله)|صبر ویژگی‌ها و آثار آن]].</ref>.
به سخن دیگر، هر چیزی در هستی است، شئونات و مظاهر حق تعالی است، و غیر حق تعالی چیزی نیست؛ اما آن چیزی که ما آن را به عنوان «باطل» می‌‌شناسیم، چیزی جز «توهم» نیست؛ یعنی اسمی بی‌مسمی است که هیچ «[[سلطان]]» برای وجودش نیست؛ زیرا غیر خدا کسی نیست تا در برابر خدا قرار گیرد. از این روست که آن را باطل می‌‌نامند.<ref>یوسف، آیه ۴۰</ref> از همین روست که وقتی به هستی می‌‌نگریم، تنها حق تعالی را می‌‌بینیم؛ زیرا غیر از خدا هیچ چیز نیست تا مشهود باشد، بلکه هر چیزی که مشهود است و [[حقیقت]] دارد، همان حق تعالی و مظاهر و شئونات اوست.<ref>فصلت، آیه ۵۳</ref>
 
بنابراین، وقتی از حق در برابر باطل سخن می‌‌گویم، در حقیقت سخن از حق تعالی است که در برابرش چیزی جز «عدم» نیست که هیچ است. پس باطل چیزی نیست تا بدان اشاره کرد، بلکه توهم و تخیلی است که در برخی از افراد [[انسانی]] و جنّی شکل می‌‌گیرد که توانایی‌های خاصی دارند؛ زیرا توهم و تخیل پایین‌ترین سطوح [[عقلانیت]] است که به سبب فقدان [[نور]] کامل و تمام در [[فکر]] و [[ذهن]] [[انسان]] و [[جن]] شکل می‌‌گیرد. بنابراین، اگر [[عقل]] انسانی به تمام و کمال رسیده و شخص به [[رشد]] تمام دست یافته باشد، دیگر جایی برای [[باطل]] در [[ذهن]] و [[فکر]] او نیست؛ زیرا [[عاقل]] [[رشید]] جز به [[علم]] و [[سلطان]] چیزی را نمی‌پذیرد و نسبت به هر چیزی ظنی و ریبی توقف می‌‌کند تا پس از تحقق علم، موضع‌گیری خودش را داشته باشد<ref>یوسف، آیه ۴۰؛ اسراء، آیه ۳۶</ref>؛ زیرا [[ظن]] هرگز [[انسان]] را به [[حق]] نمی‌رساند و «[[غنا]]» را موجب نمی‌شود؛ بلکه هماره هم چنان نیاز و [[فقر]] در [[فهم]] وگرایش باقی خواهد بود.<ref>نجم، آیه ۲۸</ref>
اگر بخواهیم برای فهم [[توده]] [[مردم]] مثالی از [[حق و باطل]] بزنیم، که البته مثال است و نه تمام [[حقیقت]]، این که گفته شود داستان حق و باطل مانند آب و کف روی آب است؛ زیرا حباب‌های روی آب چیزی جز تظاهری از آب نیست که خودنمایی می‌‌کند و هیچ اصالتی ندارد، بلکه به سبب [[وابستگی]] به آب و تحرکات شدید آن شکل گرفته است<ref>رعد، آیه ۱۷</ref> یا در مثالی دیگر می‌‌توانیم نسبت حق و باطل را چیزی شبیه آب و سراب بدانیم که در بیابان شکل می‌‌گیرد. از همین روست که [[خدا]] [[اعمال]] [[کافران]] را «سراب» می‌‌داند که کافران آن را آن آب می‌‌بییند و توهم می‌‌زنند؛ در حالی که وقتی به آن می‌‌رسند چیزی را نمی‌یابند که «وجود» داشته باشد؛ بلکه آن چیزی که «وجود» دارد و شخص آن را می‌‌یابد تنها خدا است که در آنجا به [[انتظار]] مواخذه کافران نشسته است.<ref>نور، آیه ۳۹</ref>
 
در حقیقت از نظر [[قرآن]]، [[حق تعالی]] خاستگاه هر حقی است. از همین رو، از قرآن خدا در هر چیزی مشهود است و هر چیزی وجودش چیزی جز [[نشانه بودن]] نیست؛ زیرا از نظر قرآن هر چیزی «آیتی» از [[آیات]] و نشانه ای از نشانه‌های اوست<ref>فصلت، آیه ۵۳</ref>، و آن چه که انسان به عنوان «باطل» از آن یاد می‌‌کند، حقیقتی ندارد، و باطل، اصلا «چیز» نیست، بلکه توهم و تخیل انسان‌های [[بیماردل]] است که «[[بصیرت]]» ندارند تا حقیقت را ببیند، بلکه در بیابان از شدت [[تشنگی]] و عدم دست یابی به آب [[حقیقت]]، «هیچ» را آب می‌‌بینند و به دنبال آن می‌‌روند و در نهایت به [[پوچی]] می‌‌رسند.<ref>نور، آیه ۳۹</ref>
[[خدا]] در [[آیات]] بسیاری از [[قرآن]]، خود را [[خاستگاه حق]] دانسته است و هر چیزی را در هستی از مظاهر و شئونات [[حق تعالی]] شمرده است.<ref>فصلت، آیه ۵۳</ref> از این رو، تعابیری چون «[[الحق]] من ربک» در قرآن بسیار آمده است تا این حقیقت آشکار شود که خدا فقط خاستگاه هر حقی چه در آیات تدوین و چه در آیات [[تکوین]] و چه در درون و چه در برون است.<ref>همان؛ بقره، آیات ۲۶ و ۹۱ و ۱۴۴ و ۱۴۷؛ آل عمران، آیه ۶۰؛ انعام، آیه ۶۶</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر بر حق از نظر قرآن (مقاله)|صبر بر حق از نظر قرآن]].</ref>.
 
==[[گرایش فطری]] [[انسان]] به [[حقایق]]==
از نظر قرآن، انسان دارای [[فطرت الهی]] است که [[توانایی]] [[شناختی]] و گرایشی خاصی به او می‌‌دهد تا در مسیر [[هدایت]] قرار گرفته و به تمامیت کمالی بایسته و [[شایسته]] خویش برسد؛ البته همه موجودات ازاین [[هدایت فطری]] و [[حجت باطنی]] [[تکوینی]] برخوردار هستند و اختصاصی به انسان ندارد، ولی سطح این توانایی در انسان بسیار عالی‌تر و [[برتر]] از هر مخلوق دیگری است؛ زیرا انسان برای [[خلافت الهی]] [[انتخاب]] و [[گزینش]] شده است؛ بنابراین، برای آنکه بتواند دیگر [[مخلوقات]] هستی را بر اساس «[[تسخیر]]» [[مدیریت]] کرده و در [[مقام]] مظهریت در خلافت الهی، پروردگاری و [[ربوبیت]] کند، لازم است تا در چنین سطح عالی از [[شناخت]] و [[گرایش]] قرار گیرد که سطح عالی تری برای مخلوقات نیست.<ref>طه، آیه ۵۰؛ بقره، آیات ۳۰ تا ۳۴؛ لقمان، آیه ۲۰؛ هود، آیه ۶۱</ref>
 
از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، [[نفس انسانی]] در مرتبه [[قلب]] و فؤاد از این توانایی [[فطری]] برخوردار است تا ضمن [[شناخت حق]] از [[باطل]] و مصادیق آنها، به [[حق]] و مصادیق آن گرایش یافته و از باطل و مصادیق آن گریزش داشته باشد؛ بنابراین، به طور فطری [[عدالت]]، [[صداقت]]، [[امانت]]، [[ایمان]]، [[شکر]]، و مانند آنها را می‌‌شناسد و از اضداد آنها یعنی [[ظلم]] و [[دروغ]] و [[خیانت]] و [[کفر]] و [[کفران]] و مانند آنها گریزش دارد.
البته باید توجه داشت که اضداد [[حق]]، که همان [[باطل]] است، چیزی جز امر «عدم» نیست که [[تظاهر]] به «وجود» می‌‌کند و خود را در تظاهری «آب» نشان می‌‌دهد که در [[حقیقت]] «سراب» است که در حالت توهم شکل می‌‌گیرد. پس وقتی ما از ظلم سخن به میان می‌‌آوریم می‌‌بایست نسبت میان آنها در سطح نقیضین بدانیم؛ زیرا مراد از اضدادی چون ظلم و [[کذب]] و خیانت در برابر [[عدالت]] و [[صداقت]] و [[امانت]]، چیزی جز «لا [[عدل]]» و «لا [[صدق]]» و «لاامانت» نیست. در حقیقت آن چه اضداد حق می‌‌دانیم، همان نقیض آنها است و گویی می‌‌بایست گفت نسبت میان آنها همان «لاوجود» در برابر «وجود» است؛ از همین روست که وقتی [[کافران]] دنبال «سراب» می‌‌روند، چیزی را نمی‌یابند و [[وجدان]] تحقق نمی‌یابد؛ زیرا باطل اصلا «وجود» ندارد و «لاوجود» است و آن چیزی که در هستی «وجود» دارد و [[انسان]] آن را به عنوان «وجدان» می‌‌یابد و از وجودش [[آگاه]] می‌‌شود، همان [[وجود خدا]] است که وجود [[حقیقی]] است.<ref>نور، آیه ۳۹</ref>
 
بنابراین، از نظر [[قرآن]]، انسان به سبب [[سلامت]] [[فطرت]] و نفس و [[قلب سالم]] و [[سلیم]]، حقیقت را می‌‌شناسد و بدان [[گرایش]] دارد و باطل را به عنوان عدم [[حقانیت]] نمی‌پذیرد و از آن گریزش دارد؛ زیرا آن را توهم و تخیل می‌‌شمارد که «[[سلطان]]» برای وجود و حقانیت آن نیست.
البته از نظر قرآن، نفس وقتی از حالت استوا و [[اعتدال]] ذاتی و [[فطری]] و [[تکوینی]] خویش خارج شود و [[تغییر]] یابد و در حقیقت به تعبیر [[قرآنی]]، [[دفن]] و [[دسیسه]] و طبع و ختم شود، دیگر نمی‌تواند کارکردهای فطری خودش را داشته باشد. این گونه است که دچار عدم [[شناخت]] و گرایش وارونه می‌‌شود؛ زیرا دیگر [[تفقه]] و [[تعقل]] ندارد.<ref>شمس، آیات ۷ تا ۱۰؛ بقره، آیات ۷ تا ۱۸؛ اعراف، آیه ۱۷۹؛ رعد، آیه ۱۱؛ انفال، آیه ۵۳</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر بر حق از نظر قرآن (مقاله)|صبر بر حق از نظر قرآن]].</ref>.
 
==[[صبر]]، [[استقامت]] بر [[حق]] در شرایط [[عذاب]]==
«صبر» میوه تلخ گیاهی در بیابان است که دارای مصارف دارویی و درمانی است. [[مرگ]] صبر، کشتن شخص با عذاب و [[شکنجه]] سخت و تلخ و دردناک است که در [[اسلام]] از آن [[نهی]] شده است؛ زیرا اگر کسی را بخواهند بکشند او را خلاص کنند نه آنکه او را با شکنجه و عذاب چنان بیازارند که از مرگ به سراغ بیاید.
 
از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، [[انسانی]] از [[خسران]] و [[زیان]] [[ابدی]] رها خواهد شد که در عصر کوتاه [[زندگی دنیوی]] در [[زمین]] بتواند به چهار عمل اصلی [[ایمان به خدا]] و [[عمل صالح]] بپردازد و دیگران را به حق و صبر [[دعوت]] کند.<ref>عصر، آیات ۱ تا ۳</ref>
مراد از این صبر آن است که [[انسان]] [[سختی‌ها]] را برای [[احقاق حق]] [[تحمل]] کرده و دیگران را به آن توصیه کند؛ زیرا آن چه اصالت دارد، [[شناخت حق]] و استقامت بر آن است؛ زیرا این گونه انسان در مسیر کمالی قرار می‌‌گیرد که برای آن [[خلق]] شده است. صبر و [[شکیبایی]] زمانی لازم است که فشار درونی یا بیرونی بسیار سنگین و سخت و دشوار باشد. در این شرایط هر چند که شخص فشار سهمگینی را بر خود [[احساس]] می‌‌کند، اما آستانه تحمل آن بالا است و به [[جزع]] و فزع نمی‌افتد و واکنش‌های تند عصبی و غیر [[متعادل]] از او صادر نمی‌شود؛ البته این بدان معنا نیست که هیچ بروز و ظهوری در [[جسم]] و بدن شخص نداشته باشد، بلکه ممکن است در همان هنگامه صبر، آهی داشته باشد و اشکی از دیدگان فرو ریزد یا چهره درهم شود و [[بشاشت]] خود را از دست دهد؛ اما با این همه گفتار یا کرداری یا [[رفتاری]] نخواهد داشت که بیانگر خروج از [[اعتدال]] و [[تعادل]] و استوا باشد.
 
از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، هنگامی که [[انسان]] در [[دنیا]] [[زندگی]] می‌‌کند، با انواع [[ابتلائات]] و [[مصیبت‌ها]] و [[فتنه‌ها]] مواجه می‌‌شود که بر اساس [[سنت الهی]] است.<ref>انبیاء، آیه ۳۵؛ بقره، آیات ۱۵۵ تا ۱۵۷؛ عنکبوت، آیات ۲ و ۳؛ حدید، آیات ۲۲ و ۲۳</ref> بنابراین، اگر [[صبر]] ورزد و جزو [[صابرین]] باشد از [[آثار صبر]] برخوردار می‌‌شود.<ref>بقره، آیات ۱۵۵ تا ۱۵۷</ref> البته بهترین حالت صبر همان «[[صبر جمیل]]»<ref>یوسف، آیات ۱۸ و ۸۳؛ معارج، آیه ۵</ref> است که [[زیباترین]] صبر نیز است که [[پیامبران]] بدان آراسته هستند و [[معصومان]]{{ع}} بر این باورند که در ابتلائات ومصیبت‌ها «ما [[رایت]] الا جمیلا».
از نظر [[قرآن]]، [[مؤمنان]] افزون بر ابتلائات و مصیبت‌ها که به [[حکم]] [[سنت]] [[ابتلاء]] عارض می‌‌شود، در مسیر [[دعوت]] به [[حق]] و عمل به آنکه همان [[آموزه‌های وحیانی اسلام]] است، گرفتار [[اذیت]] و آزارهای دیگران می‌‌شوند که صبر بر آن لازم و ضروری است. در [[حقیقت]] صبر بر اذیت در راه حق امری ضروری و لازم است و [[خدا]] [[مردم]] را بدان توصیه و سفارش می‌‌کند.
از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، انسان در طول زندگی به سه دسته مسائل مواجه است که صبر بر آن لازم است: [[صبر در اطاعت]] و انجام [[تکالیف الهی]]، صبر در مصیبت‌ها، و صبر در هنگامه مواجه [[معصیت]] و عدم خروج از [[تعادل]] و گرفتار شدن به آن.
 
از نظر قرآن، مؤمنان در زندگی خویش می‌‌بایست به «صبر» به عنوان یک عامل مهم برای صیانت از [[حق‌گرایی]] خویش توجه کرده و به آن [[استعانت]] جویند.<ref>بقره، آیات ۴۵ و ۱۳۵</ref>
از آثار بهره‌مندی از صبر این خواهد بود که «[[معیت]]» خدا را با خود خواهیم داشت و خدا در شرایط سخت به [[امداد]] و [[یاری]] [[صابر]] می‌‌آید و او را در [[مشکلات]] به [[سلامت]] عبور می‌‌دهد.<ref>همان</ref>
 
از آن جایی که صبر در زندگی نقش اساسی برای عبور از همه مشکلاتی دارد که شخص با آن مواجه می‌‌شود، سفارش و توصیه دیگران به آن جزو یکی از [[وظایف]] و [[تکالیف]] اصلی [[مؤمنان]] دانسته شده است.<ref>بلد، آیه ۱۷؛ عصر، آیه ۳</ref>
[[خدا]] در [[قرآن]] بارها [[پیامبر]]{{صل}} را [[فرمان]] می‌‌دهد تا بر اساس [[وحی]] عمل کرده و تابع آن باشد و تا [[زمان]] به نتیجه رسیدن یا [[حکم]] و [[حکومت الهی]] بر [[صبر]] به عنوان مهم‌ترین عامل [[استعانت]] جوید؛ زیرا صبر از مصادیق [[احسان]] است.<ref>یونس، آیه ۱۰۹؛ هود، آیه ۱۱۵</ref> این صبر می‌‌بایست برای خدا و به خدا باشد؛ یعنی قصد آن باشد تا برای خدا صبر ورزد و دیگر آنکه تکیه گاه خویش را در صبر خدا قرار دهد نه به [[توانایی]] خویش.<ref>نحل، آیه ۱۲۷؛ اعراف، آیه ۱۲۸</ref> در چنین شرایطی است که خدا «[[معیت]]» داشته و [[صابر]] را به عنوان [[متقی]] و [[محسن]] [[یاری]] می‌‌رساند.<ref>نحل، آیات ۱۲۷ و ۱۲۸؛ انفال، آیه ۴۶</ref>
 
از نظر قرآن، از مهم‌ترین ویژگی [[پیامبران]] [[اولوا العزم]] همین ویژگی صبر است که در [[رسالت]] خویش به نمایش گذاشته و هرگز میدان را برای [[دشمن]] خالی نگذاشته و در هر شرایطی [[سختی]] را [[تحمل]] کرده و [[مأموریت]] خویش را به پایان رساندند و تحت تاثیر [[امور دنیوی]] یا شرایط سخت [[عقب نشینی]] نکردند و همه [[مصیبت‌ها]] را تحمل کردند. البته مؤمنان نیز می‌‌بایست هم چون آنان صبر ورزند و این گونه عمل و [[زندگی]] کنند؛ زیرا صبر ورزی از مصادیق اصلی «[[عزم]] الامور»<ref>آل عمران، آیه ۱۸۶؛ شوری، آیه ۴۳؛ احقاف، آیه ۳۵</ref> و رسیدن به [[مقام]] [[اولوالعزم]] وصاحبان عزم است که هرگز در [[مقام عمل]] جز رسیدن به مقصود در مقصد [[اندیشه]] ای دیگر ندارند و تحت تاثیر [[اذیت]] و [[افکار]] و اقوال دیگر از راه [[حق]] کوتاه نمی‌آیند و [[افراط]] و [[تفریط]] نمی‌کنند.<ref>کهف، آیه ۲۸؛ لقمان، آیه ۱۷؛ ص، آیه ۱۷؛ طور، آیه ۴۸؛ مزمل، آیه ۱۰؛ آل عمران، آیه ۲۰۰</ref>
از نظر قرآن، صبر برای حق و به حق در برابر [[باطل]] می‌‌تواند جلوی هر ضرری را بگیرد که از سوی دیگران متوجه [[اهل حق]] است؛ زیرا [[خدا]] [[مکر]] و [[کید]] [[دشمنان]] را به خودشان باز می‌‌گرداند و به [[یاری]] [[مؤمنان]] [[صابر]] می‌‌شتابد.<ref>آل عمران، آیات ۱۲۰ و ۱۲۵؛ بقره، آیه ۲۵۰</ref>
 
پس از نظر [[قرآن]]، [[صبر]] در [[حق]] و بر حق و با حق و به حق می‌‌تواند مهم‌ترین [[وظیفه]] وتکلیف باشد که [[انسان]] را در شرایط [[دنیا]] از [[مشکلات]] و [[مصیبت]] و [[اذیت]] و [[ابتلاء]] عبور می‌‌دهد و بستر [[امداد الهی]] را در دنیا فراهم می‌‌آورد و [[حزن]] و [[خوف]] را بر می‌‌دارد؛ از این روست که صبر را به عنوان «خیر» معرفی می‌‌کند.<ref>نساء، آیه ۲۵</ref>
به هر حال، از نظر قرآن، [[صبر بر حق]] امری است که می‌‌بایست [[مؤمن]] به عنوان یک اصل بپذیرد وبه دیگران توصیه و سفارش کند و در این راه صبر ورزی تنها تکیه گاه و [[توکل]] و اعتمادش به خدا باشد؛ چنان که خدا به پیامبرش می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ}}<ref>«و شکیبا باش! و شکیب تو جز با (یاری) خداوند نیست و برای آنان اندوه مخور و از نیرنگی که می‌بازند در تنگدلی به سر مبر» سوره نحل، آیه ۱۲۷.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر بر حق از نظر قرآن (مقاله)|صبر بر حق از نظر قرآن]].</ref>.
 
==عوامل موثر در تحقق [[صبوری]] [[پیامبر]]{{صل}}==
برطبق [[تعالیم قرآن]] [[مؤمنان]] موظف هستند تا پیامبر{{صل}} را [[سرمشق]] خویش قرار دهند، چنان‌که می‌فرماید: به تحقیق در [[پیامبر خدا]] برای شما سرمشق [[نیک]] است.<ref>احزاب، آیه ۲۱</ref> بر این اساس هر کسی که [[ایمان به خدا]] و [[روز جزا]] و [[معاد]] دارد، باید در [[فکر]] و عمل، آن حضرت{{صل}} را سرمشق قرار دهد تا بتواند با [[فلسفه]] و [[سبک زندگی]] [[رسول‌الله]]{{صل}} [[زندگی دنیوی]] خویش را سامان دهد. [[شناخت]] آن حضرت{{صل}} و اینکه چگونه توانست مثلا در [[صبر]] به درجه کمال دست یابد، امری است که باید آن را دانست تا بتوانیم در [[زندگی]] با بهره‌گیری از آن عوامل‌،در خود نیز صبر را ایجاد کرده و در مسائل زندگی صبوری کنیم و همانند پیامبر{{صل}} عمل‌نماییم.
از نظر [[قرآن]]، منشا و خاستگاه هر صفت نیک‌،خداست؛ بر این اساس صبر به عنوان یک فضیلت‌،دارای منشا و خاستگاهی [[الهی]] است و علت اصلی صبوری آن حضرت{{صل}} را باید در همین امر جست‌وجو کرد؛ چنان‌که [[خدا]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ}}<ref>«و شکیبا باش! و شکیب تو جز با (یاری) خداوند نیست» سوره نحل، آیه ۱۲۷.</ref>
 
برای تحقق صبر عواملی باید فراهم شود. درباره آن حضرت{{صل}} عوامل چندی موجب شده تا ایشان در صبر به جایگاهی بلند برسد. از مهم‌ترین این عوامل می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
#'''[[اعتقاد]] به [[ربوبیت الهی]]''': از نظر قرآن، توجّه و [[ایمان]] به [[ربوبیّت]] فراگیر [[خداوند]] بر هستی، زمینه صبر پیامبر در [[عبادت]] و [[بندگی]] است<ref>مریم، آیه ۶۵</ref>؛ زیرا [[ربوبیت خدا]] به این معناست که هر چیزی در هستی تحت پرورش و [[مدیریت]] الهی قرار دارد و این خدا است که صفر تا صد همه چیز را پرورش می‌دهد و به سمت و سوی کمالی [[هدایت]] می‌کند که به عنوان [[هدف آفرینش]] آن چیز مطرح است. بر این اساس، پیامبر{{صل}} در هر امری که وارد می‌شود می‌داند که [[رب العالمین]] آن را ساماندهی و پرورش و [[تدبیر]] و [[مدیریت]] می‌کند. بر این اساس، دیگر معنا ندارد که [[انسان]] به جای [[صبر]] گرفتار [[جزع]] و فزع شود؛ زیرا این [[رفتار]] مقابل صبر، به معنای آن است که شخص [[ربوبیت الهی]] را قبول ندارد.
#'''[[اعتقاد به حاکمیت الهی]]''': بی‌گمان کسی که [[معتقد]] است همه هستی تحت [[حاکمیت]] [[ربوبی]] [[الهی]] است، به طور طبیعی هر چیزی را از خاستگاه [[خدا]] می‌بیند و در برابر [[اطاعت]] و [[معصیت]] و [[مصیبت]] صبر کرده و جزع و فزع نمی‌کند.<ref>یونس، آیه ۱۰۹</ref>
#'''[[اعتقاد]] به [[قدرت]] مطلق خدا''': خدا [[قادر]] مطلق است و از این توان و قوت برخوردار است که هر چیزی را بخواهد انجام می‌دهد یا ترک می‌کند بی‌آنکه مجبور به امری یا کاری باشد. اگر بر اساس [[ربوبیت]] و پروردگاری و حاکمیتی که دارد، اراده‌اش به انجام کاری تعلق گرفت، همان خواهد شد. بنابراین، وقتی باورانسان به این باشد که خدا قادر مطلق است، دیگر نسبت به چیزی واکنش منفی نشان نمی‌دهد و جزع و فزع نمی‌کند و صبر را در پیش می‌گیرد؛ چنان‌که [[پیامبر]]{{صل}} این‌گونه بود.<ref>ق، آیات ۳۸ و ۳۹</ref>
#'''اعتقاد به [[قضا و قدر الهی]]''': از نظر [[آموزه‌های قرآن]]، همه هستی بر اساس [[مقدرات]] کلی که به عنوان [[حکمت]] و [[مشیت الهی]] مطرح است سامان یافته است. [[مقدرات الهی]] در قالب قضای جزیی اتفاق می‌افتد و اگر [[اراده الهی]] در قضای جزیی نباشد، هیچ چیزی اتفاق نمی‌افتد به طوری که اگر مقدر الهی [[سوزاندن]] [[آتش]] باشد، اگر اراده الهی بر عدم آن باشد، آتش در قضای جزئی نمی‌سوزاند و هیچ اتفاقی در مسئله‌ای خاص و قضیه‌ای جزئی اتفاق نمی‌افتد؛ چنان‌که آتش بر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} این‌گونه شد.<ref>انبیاء، آیه ۶۹</ref> [[باور]] و اعتقاد به قضا و قدر الهی در کلی و جزیی موجب می‌شود که انسان همه امور را از جانب خدا بداند و بر این اساس هیچ جزع و فزع در حوادث نداشته باشد و صبر نماید؛ چنان‌که پیامبر{{صل}} با همین اعتقاد [[اسوه]] صبر و [[شکیبایی]] بود.<ref>روم، آیات ۵۸ تا ۶۰؛ طه، آیات ۱۲۸ تا ۱۳۰</ref>
#'''توجه به [[سنت‌های الهی]]''': سنت‌های الهی همان [[قوانین]] [[حاکم]] بر هستی است که در چارچوب [[حکمت]] و [[مشیت الهی]] [[نظم]] یافته است. توجه [[انسان]] به سنت‌های الهی از جمله سنت‌های [[ابتلاء]]، [[فتنه]]، [[استدراج]] و [[امهال]] و مانند آنها موجب می‌شود که به هنگام [[اطاعت]] و [[معصیت]] و [[مصیبت]] راه [[صبر]] را درپیش گیرد و [[جزع]] و فزع نکند؛ چنان‌که [[اعتقاد]] حضرت{{صل}} به [[سنت استدراج]] موجب شد تا در برابر [[کفر]] و [[اذیت]] و [[آزار]] حق‌گریزان و [[حق‌ستیزان]] صبر و [[شکیبایی]] کند.<ref>قلم، آیات ۴۴ تا ۴۸</ref>
#'''اعتقاد به [[حسابرسی]] [[قیامت]]''': از عوامل بسیار موثر در صبر و شکیبایی، اعتقاد انسان به قیامت و حسابرسی آن است. این اعتقاد موجب می‌شود که انسان در سه گانه اطاعت و معصیت و مصیبت [[صبوری]] کند و [[مشکلات]] و [[تکالیف]] را بپذیرد واز معصیت [[پرهیز]] کرده و نسبت به معصیت دیگران نیز با [[استقامت]] و صبر برخورد کند و [[مصیبت‌ها]] را [[تحمل]] کند. بر اساس [[آیات]] بسیاری [[پیامبر]]{{صل}} به سبب همین اعتقاد و توجه است که بسیار [[صبور]] بود و همین مسئله نیز موجب می‌شود تا آن حضرت به سبب [[آگاهی]] به احوال [[دشمنان]] در قیامت، نسبت به اذیت و آزارهای آنان شکیبایی کند.<ref>روم، آیات ۵۵ تا ۶۰؛ مدثر، آیه ۱۰؛ غافر، آیات ۷۰ تا ۷۷</ref>
#'''آگاهی به فرجام بدکاران''''''متن پررنگ''': [[آگاهی انسان]] نسبت به فرجام [[بدی]] و بدکاران موجب می‌شود که نه تنها خود این‌گونه نباشد بلکه نسبت به بدکاران آستانه تحمل و بردباری‌اش را بالا برد و جزع و فزع نکند؛ زیرا می‌داند که دیر یا زود هر [[بدکاری]] [[مجازات]] خواهد شد و نتیجه عمل بد خویش را خواهد دید.<ref>طه، آیات ۱۲۸ تا ۱۳۰؛ احقاف، آیه ۳۵</ref>
#'''اعتقاد به [[وعده الهی]]''': [[خدا]] در آیات بسیاری وعده‌هایی به [[بشر]] داده است که از جمله آنها مجازات و [[کیفر]] بدکاران در [[دنیا]] و [[آخرت]]<ref>همان</ref>، تضمین روزی<ref>طه، آیه ۱۳۲</ref>، [[پیروزی]] و فرجام خوب [[اهل تقوا]]<ref>هود، آیه ۴۹</ref>، [[کیفر]] [[کافران]] معاند<ref>احقاف، آیات ۳۴ و ۳۵</ref>، [[غلبه]] [[حق]] و [[حقانیت اسلام]] بر [[کفر]] و [[باطل]]<ref>انعام، آیه ۳۴؛ هود، آیه ۱۱۵، نحل، آیات ۱۲۷ تا ۱۳۰؛ روم، آیه ۶۰</ref> و مانند آنهاست. همین امر موجب می‌شود که [[انسان]] در برابر [[مشکلات]] و [[مصیبت‌ها]] و معصیت‌ها و انجام [[تکالیف]] و [[وظایف]] [[صبور]] باشد و [[استقامت]] ورزد و کوتاه نیاید و [[جزع]] و فزع نکند.
#'''[[توحید]] مطلق''': [[انسانی]] که [[معتقد]] است که صفر تا صد هستی در [[دست خدا]] است و او [[ولایت]] تمام دارد، دیگر گرایشی به [[شرک]] نخواهد داشت و امیدی به [[اهل]] شرک نمی‌بندد و در مشکلات، تنها به [[خدا]] مراجعه کرده و با [[صبر]] بر هر کاری از خدا فرجام [[نیک]] را می‌خواهد.<ref>مریم، آیه ۶۵</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر و شکیبایی پیامبر از منظر قرآن (مقاله)|صبر و شکیبایی پیامبر از منظر قرآن]].</ref>.


==آثار [[صبوری]] [[پیامبر]]{{صل}}==
===نگاهی به نشانه‌های [[صبوری]] از دیدگاه [[قرآن]]===
از نظر [[قرآن]]، پیامبر{{صل}} به سبب همین [[باورها]] از [[عنایت خاص الهی]] برخوردار شده و صبر ایشان در اوج کمال قرار گرفت. هر کسی بخواهد چنین باورهایی داشته باشد و از آثاری که پیامبر{{صل}} از آن بهره‌مند شده، برخوردار شود و با بهره‌گیری از صبری در سطح پیامبر{{صل}} از همان آثار [[سود]] برد. از جمله این آثار می‌توان به [[امدادهای غیبی]] [[الهی]]<ref>انعام، آیه ۳۴؛ نحل، آیات ۱۲۷ و ۱۲۸؛ روم، آیه ۶۰؛ غافر، آیه ۵۵</ref>، جلب [[محبت]] و برطرف شدن [[دشمنی‌ها]]<ref>فصلت، آیات ۳۴ و ۳۵</ref>، دستیابی او به [[مقام رضا]]<ref>طه، آیه ۱۳۰</ref>، قرار گرفتن در زمره محسنان<ref>هود، آیه ۱۱۵</ref>، فرجام نیک<ref>هود، آیه ۴۹؛ طه، آیه ۱۳۲</ref>، دستیابی به [[خصلت]] [[نیکی]] کردن در برابر [[بدی]] دیگران یعنی دستیابی به [[مقام]] [[ایثار]] و [[اکرام]]<ref>فصلت، آیات ۳۴ و ۳۵</ref> اشاره کرد.
لازمه یک صبر کامل این است که انسان در برابر تکالیف و [[وظایف الهی]] صبر داشته باشد و همه سختی‌های آن را [[تحمل]] کند مانند [[سختی]] [[جهاد]] و [[روزه]] و مانند آنها<ref>هود، آیات ۱۱۴ و ۱۱۵؛ طه، آیات ۱۳۰ تا ۱۳۲؛ ق‌، آیه ۳۹</ref>، ونیز باید در برابر [[معصیت]] [[دوستان]] و [[دشمنان]] [[صبوری]] کند<ref>فصلت، آیات ۳۴ و ۳۵؛ معارج، آیات ۱ تا ۵؛ مزمل، آیه ۱۰</ref>؛ و نسبت به [[مصیبت‌ها]] و [[احکام الهی]] و [[قضا و قدر]] نیز [[شکیبایی]] به [[خرج]] دهد.
<ref>قلم، آیه ۴۸؛ انسان، آیه ۲۴؛ یونس، آیات ۱۰۸ و ۱۰۹</ref> [[آیات]] بسیاری در [[قرآن]] به این سه گانه [[صبر]] اشاره دارد که [[پیامبر]]{{صل}} آن را به نحو احسن به کار گرفت تا بتواند [[اسوه]] صبر و شکیبایی باشد. پس با [[شناخت]] این دسته از آیات و بهره‌گیری از شیوه و [[سبک زندگی پیامبر]]{{صل}} می‌توان به چنین [[فضیلت]] و خصلتی دست یافت که [[انسان]] را به بالاترین سطح [[انسانیت]] می‌رساند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر و شکیبایی پیامبر از منظر قرآن (مقاله)|صبر و شکیبایی پیامبر از منظر قرآن]].</ref>.
 
==نگاهی به نشانه‌های [[صبوری]] از دیدگاه [[قرآن]]==
یکی از مهمترین دغدغه‌های [[انسان]] [[مدیریت]] هیجانات [[عاطفی]] در قالب [[شادی]]، [[اندوه]]، [[خشم]] و مهر است. اینکه تحت تأثیر عوامل بیرونی یا درونی واکنش‌هایی را از خود بروز دهد که مبتنی بر جوشش شدید هیجانات است و رفتارهایی که انسان را از [[تعادل]] بیرون می‌برد و پیامدهایی را به دنبال دارد که گاه [[پشیمانی]] در آن سودی ندارد. خشم یکی از این هیجانات است که اگر مدیریت و مهار نشود پیامدهای بسیار خطرناکی دارد. برای مدیریت خشم و مهار آن باید انسان به درجه‌ای از [[تحمل]] برسد که فشارهای سهمگین را تاب آورد و واکنش‌هایی را که نشان می‌دهد براساس [[تدبیر]] و [[بصیرت]] باشد تا پیامدهای بد و [[زشتی]] را به دنبال نداشته باشد. اینجاست که مسئله [[صبر]] و [[حلم]] و افزایش آستانه تحمل مطرح می‌شود.
یکی از مهمترین دغدغه‌های [[انسان]] [[مدیریت]] هیجانات [[عاطفی]] در قالب [[شادی]]، [[اندوه]]، [[خشم]] و مهر است. اینکه تحت تأثیر عوامل بیرونی یا درونی واکنش‌هایی را از خود بروز دهد که مبتنی بر جوشش شدید هیجانات است و رفتارهایی که انسان را از [[تعادل]] بیرون می‌برد و پیامدهایی را به دنبال دارد که گاه [[پشیمانی]] در آن سودی ندارد. خشم یکی از این هیجانات است که اگر مدیریت و مهار نشود پیامدهای بسیار خطرناکی دارد. برای مدیریت خشم و مهار آن باید انسان به درجه‌ای از [[تحمل]] برسد که فشارهای سهمگین را تاب آورد و واکنش‌هایی را که نشان می‌دهد براساس [[تدبیر]] و [[بصیرت]] باشد تا پیامدهای بد و [[زشتی]] را به دنبال نداشته باشد. اینجاست که مسئله [[صبر]] و [[حلم]] و افزایش آستانه تحمل مطرح می‌شود.


قرآن به عنوان کتاب انسان ساز و جامعه‌ساز، به همه آن چیزی پرداخته است که انسان برای [[رسیدن به کمال]] و [[سعادت دنیوی]] و [[اخروی]] بدان نیازمند است. از این رو به این مسئله نیز پرداخته و راه‌های ایجاد و افزایش [[شکیبایی]] و [[بردباری]] یعنی صبر و حلم را بیان کرده است. آنچه در پی می‌آید بیان بخشی از نشانه‌های صبوری در قرآن است که تقدیم خوانندگان [[عزیز]] می‌شود.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[چگونه میزان صبر خود را بشناسیم (مقاله)|چگونه میزان صبر خود را بشناسیم]].</ref>.
قرآن به عنوان کتاب انسان ساز و جامعه‌ساز، به همه آن چیزی پرداخته است که انسان برای [[رسیدن به کمال]] و [[سعادت دنیوی]] و [[اخروی]] بدان نیازمند است. از این رو به این مسئله نیز پرداخته و راه‌های ایجاد و افزایش [[شکیبایی]] و [[بردباری]] یعنی صبر و حلم را بیان کرده است. آنچه در پی می‌آید بیان بخشی از نشانه‌های صبوری در قرآن است که تقدیم خوانندگان [[عزیز]] می‌شود.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[چگونه میزان صبر خود را بشناسیم (مقاله)|چگونه میزان صبر خود را بشناسیم]].</ref>.


==[[شناخت]] موانع صبر، لازمه ایجاد و افزایش صبر==
===سنجش خود براساس نشانه‌های صبوری===
یکی از راه‌های ایجاد و افزایش صبر، شناخت موانع صبر و عوامل ضد صبر است. اموری که [[اجازه]] نمی‌دهد تا انسان به صبوری دست یابد چه رسد که به [[مقام]] عالی بردباری و حلم برسد و از مقام [[حلیم]] از [[اسمای الهی]] بهره برد. در اینجا به برخی از موانع مهم در تحقق صبر اشاره می‌شود.
#'''اجتناب از [[تکبر]] و [[تفاخر]]''': تکبر و تفاخر دو مانع جدی در برابر صبوری [[آدمی]] است؛ زیرا [[متکبر]] به سبب فقدان [[تواضع]] و [[فروتنی]]، خود را چنان بزرگ می‌شمارد که حاضر نیست در برابر رفتارهای دیگران، واکنش نشان ندهد و خود را [[برتر]] از آن می‌بیند که فشاری را [[تحمل]] کند و یا سخن درشت بشنود و یا نگاهی از بالا را تحمل نماید؛ بلکه خود را چنان بالا می‌بیند که حاضر نیست [[فروتنی]] داشته باشد. این گونه است که از حالت طبیعی بیرون رفته و [[رفتاری]] هیجانی از خود بروز می‌دهد. [[خداوند]] در [[قرآن]] با توجه به [[روحیات]] [[متکبر]] فخور به ویژه در [[زمان]] [[رفاه]] و [[آسایش]] بیان می‌کند که چنین افرادی نمی‌توانند [[صبور]] باشند و از آستانه تحمل پایینی برخوردارند. از همین رو، خواهان آن است که برای کسب [[صبر]] و افزایش آن از [[تکبر]] و [[فخرفروشی]] اجتناب کنند و این [[روحیه]] را کنار بگذارند. از نظر قرآن تنها کسانی در برابر فشار از دست دادن نعمتی [[صبوری]] می‌ورزند که فاقد روحیه تکبر و [[تفاخر]] باشند و متأثر از هیجانات تند [[عاطفی]]، رفتارهای شدید احساسی از قبیل [[حزن]] و [[فرح]] نداشته باشند. <ref>هود، آیات ۹ تا ۱۱</ref>
#'''اجتناب از [[شهادت]] ناحق''': [[حق‌مداری]] و [[بیان حق]] در هر حال، از جمله صفات انسان‌های [[متعادل]] و موجه است. اما انسان‌های نامتعادل همان‌گونه که به خود [[ظلم]] می‌کنند به [[سادگی]] نسبت به دیگران [[ظلم و ستم]] روا می‌دارند. این ستم‌ورزی آنان در همه جا از جمله در [[گواهی دادن]] نیز بروز می‌کند که [[گواهی]] به ناحق می‌دهند و [[باطل]] را بر [[حق]] مقدم می‌دارند. بنابراین، برای اینکه از [[شخصیت]] و روحیه ‌دارای صبر برخوردار شویم حق‌مداری در هر حال یکی از راه‌های کسب آن است. به این معنا که با اجتناب از گواهی ناحق و باطل می‌توانیم خود را در مسیری قرار دهیم که نتیجه آن صبوری است. <ref>فرقان، آیات ۷۲ و ۷۵</ref>.
#'''اجتناب از [[لغو]]''': در همین [[آیات]]، بیان شده که برای کسب روحیه صبر و افزایش آن باید از لغو و کارهای [[بیهوده]] اجتناب کرد؛ زیرا کارهای بیهوده از مصادیق باطل است و [[آدمی]] را به سمت و سوئی سوق می‌دهد که نهایت آن از دست رفتن [[صبر]] و [[صبوری]] است. [[خداوند]] با تأکید بر برخوردهای کریمانه در برابر رفتارهای [[لغو]] و [[بیهوده]] دیگران بیان می‌کند که [[انسان]] می‌تواند با این شیوه در خود صبوری را ایجاد و تقویت کند. اینکه انسان وقتی با سخن و [[رفتار]] بیهوده دیگران مواجه می‌شود واکنش نشان ندهد و بلکه واکنش مثبت نشان داده و با [[کرامت]] از آن عبور کند، زمینه‌ای است که صبوری را در انسان تقویت می‌کند. <ref>فرقان، آیات ۷۲ و ۷۵</ref>
#'''اجتناب از [[قتل نفس]] [[محترم]]''': [[جان]] و عرض و [[مال]] [[مردم]] محترم بوده و دارای [[حرمت]] است و کسی نمی‌تواند متعرض آن شود. این از [[حقوق انسانی]] هر بشری است. کسی که بتواند خود را چنان [[تربیت]] کند که جز به [[حق]] و [[عدالت]] کسی را نکشد و در برابر کارهای نادرست دیگران به سرعت واکنش نشان ندهد، می‌تواند به درجات و سطوح عالی از صبوری برسد که او را لایق غرفه‌هایی در [[بهشت]] کند که ویژه [[صابران]] است. در [[حقیقت]] تأکید بر بهره‌مندی از غرفه‌های [[بهشتی]] خاص این صابران نشان می‌دهد که واکنش‌هایی از این دست تا چه اندازه مهم است. اینکه در این [[آیه]] واژه «بماصبروا» به صورت فعلی به کار رفته است نشان می‌دهد که صبوری به شکل فعلی در برابر این کنش‌ها و واکنش‌ها تا چه اندازه مهم است. <ref>فرقان، آیات ۶۳ و ۶۸ و ۷۵</ref>
#'''اجتناب از مجالس [[باطل]]''': اجتناب از حضور در مجالس باطل و لغو زمینه‌ساز افزایش صبر در افراد و بهره‌مندی از سعادت‌ [[دنیا]] و [[آخرت]] خواهد شد. <ref>فرقان، آیات ۷۲ و ۷۵</ref> پس اگر بخواهیم [[انسانی]] [[صبور]] یا دارای آستانه [[تحمل]] بالا باشیم باید از حضور در مجالس لغو و [[لهو]] اجتناب کنیم و در هر [[مجلسی]] حضور نیابیم؛ زیرا حضور در این مجالس زمینه [[تغییر]] [[روحیه]] را فراهم آورده و انسان را برای رفتارهای هیجانی و [[خشم]] زودهنگام و مانند آن آماده می‌سازد، به طوری که در برابر کوچک‌ترین کنشی واکنش‌های عصبی و هیجانی از خود بروز می‌دهد. پس یکی از موانع ایجاد و یا افزایش [[صبر]]، حضور در چنین مجالسی است. اجتناب از آن نیز می‌تواند در افزایش آستانه [[تحمل]] بسیار مفید باشد.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[چگونه میزان صبر خود را بشناسیم (مقاله)|چگونه میزان صبر خود را بشناسیم]].</ref>.
 
==سنجش خود براساس نشانه‌های [[صبوری]]==
به منظور [[درک]] وضعیت خود و دیگران نسبت به کنش‌های [[عاطفی]] و واکنشی‌های هیجانی می‌توانیم از نشانه‌های [[صابران]] بهره گیریم. چنین سنجشی به ما کمک می‌کند تا بتوانیم [[میزان]] صبر و آستانه تحمل خود را به دست آورده و برای [[تربیت]] خویش و [[تغییر]] [[روحیه]] در جهت مثبت [[اقدام]] کنیم. از این رو، در اینجا به برخی از نشانه‌های صبوری اشاره می‌شود که می‌تواند به عنوان شاخص عمل کند.
به منظور [[درک]] وضعیت خود و دیگران نسبت به کنش‌های [[عاطفی]] و واکنشی‌های هیجانی می‌توانیم از نشانه‌های [[صابران]] بهره گیریم. چنین سنجشی به ما کمک می‌کند تا بتوانیم [[میزان]] صبر و آستانه تحمل خود را به دست آورده و برای [[تربیت]] خویش و [[تغییر]] [[روحیه]] در جهت مثبت [[اقدام]] کنیم. از این رو، در اینجا به برخی از نشانه‌های صبوری اشاره می‌شود که می‌تواند به عنوان شاخص عمل کند.
# [[نیکی]] در برابر [[بدی]] و [[اخلاق نیک]]: نیکی در برابر بدی دیگران از [[اخلاق]] انسان‌های [[صبور]] است که می‌توان از این معیار و شاخص برای سنجش [[رفتار]] و [[روحیات]] خود بهره برد. [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولَئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ}}<ref>«و آنان را که در پی خشنودی پروردگارشان شکیبایی پیشه می‌کنند و نماز را برپا می‌دارند و از آنچه ما روزی آنان کرده‌ایم پنهان و آشکار می‌بخشند و به نیکی، بدی را دور می‌دارند؛ فرجام (نیک) آن سرای است،» سوره رعد، آیه ۲۲.</ref> همچنین در [[آیات]] ۶۳ و ۷۵ [[سوره فرقان]] بیان می‌کند که صابران در برابر سخنان [[بی‌خردان]] با [[سلام]] به آنان واکنش نشان می‌دهند و در آیات ۵۴ و ۵۵ [[سوره قصص]] نیز می‌فرماید: آنان بدی را با نیکی دفع می‌کنند.. و هر گاه سخن [[بیهوده]] و لغوی شنیدند از آن [[اعراض]] کرده و در پاسخ به بیهوده‌گویان می‌گویند: هر کسی کار خودش، بار خودش. پس سلام بر شما. همچنین خداوند در آیات ۳۴ و ۳۵ [[سوره فصلت]] [[فرمان]] می‌دهد که بدی را با خوبی‌های [[برتر]] دفع کنید که این بهتر است؛ زیرا شیوه صابران است. پس می‌توان از این راه روحیه صبر را شناخته و در این مسیر گام برداریم تا صبوری یافته و آستانه تحمل ما نیز افزایش یابد.
# [[نیکی]] در برابر [[بدی]] و [[اخلاق نیک]]: نیکی در برابر بدی دیگران از [[اخلاق]] انسان‌های [[صبور]] است که می‌توان از این معیار و شاخص برای سنجش [[رفتار]] و [[روحیات]] خود بهره برد. [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولَئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ}}<ref>«و آنان را که در پی خشنودی پروردگارشان شکیبایی پیشه می‌کنند و نماز را برپا می‌دارند و از آنچه ما روزی آنان کرده‌ایم پنهان و آشکار می‌بخشند و به نیکی، بدی را دور می‌دارند؛ فرجام (نیک) آن سرای است،» سوره رعد، آیه ۲۲.</ref> همچنین در [[آیات]] ۶۳ و ۷۵ [[سوره فرقان]] بیان می‌کند که صابران در برابر سخنان [[بی‌خردان]] با [[سلام]] به آنان واکنش نشان می‌دهند و در آیات ۵۴ و ۵۵ [[سوره قصص]] نیز می‌فرماید: آنان بدی را با نیکی دفع می‌کنند.. و هر گاه سخن [[بیهوده]] و لغوی شنیدند از آن [[اعراض]] کرده و در پاسخ به بیهوده‌گویان می‌گویند: هر کسی کار خودش، بار خودش. پس سلام بر شما. همچنین خداوند در آیات ۳۴ و ۳۵ [[سوره فصلت]] [[فرمان]] می‌دهد که بدی را با خوبی‌های [[برتر]] دفع کنید که این بهتر است؛ زیرا شیوه صابران است. پس می‌توان از این راه روحیه صبر را شناخته و در این مسیر گام برداریم تا صبوری یافته و آستانه تحمل ما نیز افزایش یابد.
خط ۴۹۳: خط ۴۷۷:
همچنین شناخت آثار و فواید صبوری و آثار [[دنیوی]] و [[اخروی]] و نیز مادی و [[معنوی]] آن برای ایجاد انگیزه و تقویت آستانه [[تحمل]] بسیار مفید خواهد بود.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[چگونه میزان صبر خود را بشناسیم (مقاله)|چگونه میزان صبر خود را بشناسیم]].</ref>.
همچنین شناخت آثار و فواید صبوری و آثار [[دنیوی]] و [[اخروی]] و نیز مادی و [[معنوی]] آن برای ایجاد انگیزه و تقویت آستانه [[تحمل]] بسیار مفید خواهد بود.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[چگونه میزان صبر خود را بشناسیم (مقاله)|چگونه میزان صبر خود را بشناسیم]].</ref>.


==سه‌گانه‌های [[صبر]]==
== نمادها و الگوها ==
صبر [[حالت نفسانی]] و [[باطنی]] و از [[فضایل اخلاقی]] است. کسی که صبر دارد، در انجام [[کارها]] چنان با [[ثبات]] و [[عزم]] عمل می‌کند که هیچ چیزی مانع رسیدن او به [[هدف]] و مقصودش نمی‌شود. بنابراین [[صابر]] از آستانه [[تحمل]] بالایی برخوردار است و فشارهای سنگین و سهمگین بیرونی هرگز عزم جدی درونی او را از رسیدن به مقصود باز نمی‌دارد، بلکه به [[توفیق الهی]] تا رسیدن به مقصود در مقصد تلاش و سعی می‌کند و از پا نمی‌نشیند.
===صبر پیامبر خاتم {{صل}}===
 
===[[صبر بر طاعت]]===
[[انسان]] در [[زندگی]] با سه امر مواجه است که باید در آنها صبر پیشه کند؛ نخست صبر در انجام [[تکالیف]] است؛ زیرا هر [[انسانی]] در زندگی مسئولیت‌هایی دارد که بر اساس نقش فردی یا [[اجتماعی]] در قبال [[خدا]]، خود و [[خلق]] تعریف شده است. انسان در برابر خدا به عنوان [[خالق]] تکالیفی دارد که [[عقل]] [[فطری]] و نقل [[وحیانی]] آن را [[کشف]] می‌کند؛ یعنی در قبال خدا مسئولیت‌هایی دارد که از آن به [[شریعت]] یاد می‌شود. این تکالیف شامل انجام کارها و ترک کارهایی دیگر است. همچنین در قبال دیگران مسئولیت‌هایی دارد که از آن به [[مسئولیت اجتماعی]] یاد می‌شود. بنابراین، نوع اول صبر، همان صبر در تکالیف یا [[اطاعت]] است که بارها در [[قرآن]] به آنها‌ اشاره شده است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر پیامبر الگوی مؤمنان (مقاله)|صبر پیامبر الگوی مؤمنان ]].</ref>.
 
===[[صبر بر معصیت]]===
صبر در برابر [[معصیت]]، نوع دیگری از صبر است که انسان باید آن را داشته باشد؛ زیرا اموری در زندگی است که انجام آنها برخلاف [[حق]] و [[عدل]] و از مصادیق [[باطل]] و [[ظلم]] است. بنابراین، انجام آنها به معنای معصیت است. از نظر قرآن صبر بر معصیت بسیار سخت‌تر از صبر در [[تکلیف]] و اطاعت است؛ زیرا [[گرایش]] نفس در [[زندگی دنیوی]] به سوی این امور است؛ چراکه از نظر ظاهری [[جاذبه]] شگفت‌انگیزی دارد و دسترسی به آن ساده‌تر است. ارضای [[تمایلات]] غذایی یا جنسی از طریق [[دزدی]] و [[زنا]] بدون پذیرش مسئولیتی نمونه‌هایی از این امر است. عدم مهار و [[مدیریت]] [[قوه غضب]] و [[خشم]] هنگام مواجهه با امری ناخوشایند و [[مکروه]] نیز از مصادیق دیگر عدم [[صبر]] در هنگام [[معصیت]] است. اما [[صابر]] این‌گونه نیست و در برابر مثلا درخواست به [[زنا]] [[مقاومت]] و صبر می‌کند و [[تسلیم]] خواسته نفس نمی‌شود و نه تنها چشم فروهشته می‌دارد، بلکه سمت و سوی زنا نمی‌رود و همانند یوسف‌صفتان و مریم‌صفتان، خود را از معصیت زنا دور نگه می‌دارد و [[پاکدامنی]] را پیشه خود می‌کند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر پیامبر الگوی مؤمنان (مقاله)|صبر پیامبر الگوی مؤمنان ]].</ref>.
 
===[[صبر در مصیبت]]===
سومین نوع از صبرها که در [[قرآن]] به آن پرداخته شده، صبر در مصیبت و [[ابتلائات]] است؛ زیرا [[سنت الهی]] بر این قرار گرفته تا [[انسان]] در [[زندگی دنیوی]] همواره با انواع ابتلائات از [[شرور]] و [[خیرات]] مواجه شود که صبر در مصیبت‌هایی که شرور‌آمیز است بسیار سخت‌تر است؛ چراکه مصیبت‌هایی چون از دست دادن [[زن]]، فرزند، [[مال]]، [[مقام]]، [[منصب]]، امتیازات [[اجتماعی]] و مانند آنها انسان را به [[جزع]] و فزع می‌افکند؛ اما [[مؤمنان]] با [[باور]] به اینکه همه اینها بر اساس [[مشیت]] [[حکیمانه]] و [[علم]] و [[قدرت الهی]] است که نهایت این [[مصیبت‌ها]] به نفع شخص تمام می‌شود، بر آنها صبر می‌کنند و به [[پاداش]] عظیم [[رشد]] کمالی در [[دنیا]] و [[بهشت اخروی]] نائل می‌شوند.<ref>بقره، آیات ۱۵۵ تا ۱۵۷</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر پیامبر الگوی مؤمنان (مقاله)|صبر پیامبر الگوی مؤمنان ]].</ref>.
 
==نسبت صبر با علم و [[معرفت]]==
از نظر [[آموزه‌های قرآن]]، صبر کردن زمانی تحقق می‌یابد که شخص علم هرچند اجمالی نسبت به این صبرهای سه‌گانه داشته باشد؛ البته اگر [[علم تفصیلی]] نسبت به هر یک از این امور داشته و از آثار و [[برکات]] آن [[آگاه]] باشد، صبر کردن بسیار آسان‌تر می‌شود. کسی که هیچ [[آگاهی]] و [[علمی]] نسبت به موضوع نداشته باشد، نمی‌تواند صبر کند، به ویژه اگر این موضوعات به گونه‌ای باشد که برخلاف [[اعتقاد]] و باورهای شخص باشد و [[کراهت]] شدیدی نسبت به آنها داشته باشد. اصولا انسان زمانی نسبت به چیزی در [[زندگی]] [[اعتراض]] می‌کند که نسبت به آن [[شناختی]] ندارد یا به طور [[فطری]] از آن [[کراهت]] دارد.
در داستان [[همراهی]] [[موسی]]{{ع}} با [[خضر]]{{ع}} نخستین سخن خضر{{ع}} این است: کیف [[تصبر]] علی ما لم تحط به خبرا؛ چگونه بر چیزی [[صبر]] می‌کنی که اطلاعی نسبت به آن نداری؟<ref>کهف، آیه ۶۸</ref> [[حضرت موسی]]{{ع}} در پاسخ می‌گوید که ان‌شاء‌الله صبر می‌کند؛ اما در آزمون‌های سه‌گانه نشان می‌دهد که نمی‌تواند نسبت به [[اعمال]] بظاهر خلاف [[شریعت]] که [[عقل]] و نقل آن را [[تأیید]] می‌کند، [[اعتراض]] نکند و صبر پیشه گیرد.<ref>کهف، آیات ۶۹ تا ۸۲</ref>
 
[[خدا]] در [[قرآن]] به این نکته به‌اشکال گوناگون توجه می‌دهد که میان صبر و [[علم]] و [[معرفت]] و [[آگاهی]] رابطه وجود دارد؛ از این رو درباره صبر بر [[مصیبت‌ها]] به این نکته توجه می‌دهد که [[صابرین]] کسانی هستند که [[مالکیت خدا]] را [[باور]] دارند و او را [[علیم]] و [[قدیر]] دانسته و [[مشیت]] و کارهایش را بر اساس [[حکمت]] می‌دانند؛ لذا [[صبر در مصیبت]] را به کسانی نسبت می‌دهد که هنگام [[مصیبت]] «[[استرجاع]]» داشته و می‌گویند: «انا لله و انا الیه راجعون؛ ما از آن خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم». در [[حقیقت]] این صابرین هرچند که [[علم کامل]] و احاطی به جزئیات اهداف و [[مقاصد الهی]] در [[ابتلائات]] و مصیبت‌ها ندارند، ولی می‌دانند که این‌گونه تصرفات از سوی خدا مبتنی بر رحمتی است که [[انسان]] را برای آن [[خلق]] کرده و همین اطلاع ولو ‌اندک تاب‌آوری آنان را افزون می‌کند.<ref>بقره، آیات ۱۵۵ تا ۱۵۷؛ هود، آیه ۱۱۹</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر پیامبر الگوی مؤمنان (مقاله)|صبر پیامبر الگوی مؤمنان ]].</ref>.
 
==صبرهای [[پیامبری]] از نظر قرآن==
از نگاه قرآن، [[پیامبر]]{{صل}} به عنوان [[اسوه حسنه]] [[الهی]] باید شناخته شده و [[عقاید]] و [[افکار]] و رفتارش [[سرمشق]] قرار گیرد. [[شناخت]] و آگاهی از صبرهای پیامبر{{صل}} می‌تواند به [[مؤمنان]] کمک کند تا همانند آن حضرت‌{{صل}} در سه‌گانه‌هایی که در [[زندگی]] با آن مواجه می‌شوند، صبر کنند و آستانه تحملشان را در سطح عالی تاب‌آوری بالا برند و به [[مقام]] [[حلم]]، فراتر از صبر نیز برسند.
از نگاه قرآن، [[پیامبر]]{{صل}} به عنوان [[اسوه حسنه]] [[الهی]] باید شناخته شده و [[عقاید]] و [[افکار]] و رفتارش [[سرمشق]] قرار گیرد. [[شناخت]] و آگاهی از صبرهای پیامبر{{صل}} می‌تواند به [[مؤمنان]] کمک کند تا همانند آن حضرت‌{{صل}} در سه‌گانه‌هایی که در [[زندگی]] با آن مواجه می‌شوند، صبر کنند و آستانه تحملشان را در سطح عالی تاب‌آوری بالا برند و به [[مقام]] [[حلم]]، فراتر از صبر نیز برسند.
پیامبر{{صل}} در [[مقام پیامبری]] با [[حکمت]] و [[موعظه]] [[حسنه]] و [[مجادله]] [[نیکو]]، دیگران را [[دعوت به اسلام]] می‌کرد<ref>نحل، آیه ۱۲۵</ref>، اما برخی از آنان [[مخالفت]] کرده و [[تعدی]] می‌کردند. هر چند آن حضرت در برابر این مخالفت‌ها می‌توانست [[مقابله به مثل]] کند که عین [[عدالت]] است، اما [[صبر]] پیشه کرد و آستانه [[تحمل]] خود را بالا برد و مقابله به مثل نکرد؛ در این باره [[قرآن]] نیز می‌فرماید: لئن صبرتم [[لهو]] خیر للصابرین؛ اگر صبر کنید آن برای [[صابرین]] بهتر است.<ref>نحل، آیه ۱۲۶</ref>
پیامبر{{صل}} در [[مقام پیامبری]] با [[حکمت]] و [[موعظه]] [[حسنه]] و [[مجادله]] [[نیکو]]، دیگران را [[دعوت به اسلام]] می‌کرد<ref>نحل، آیه ۱۲۵</ref>، اما برخی از آنان [[مخالفت]] کرده و [[تعدی]] می‌کردند. هر چند آن حضرت در برابر این مخالفت‌ها می‌توانست [[مقابله به مثل]] کند که عین [[عدالت]] است، اما [[صبر]] پیشه کرد و آستانه [[تحمل]] خود را بالا برد و مقابله به مثل نکرد؛ در این باره [[قرآن]] نیز می‌فرماید: لئن صبرتم [[لهو]] خیر للصابرین؛ اگر صبر کنید آن برای [[صابرین]] بهتر است.<ref>نحل، آیه ۱۲۶</ref>
خط ۵۲۵: خط ۴۹۲:
[[مؤمنان]] نیز باید در [[رفتار فردی]] و [[اجتماعی]] باید [[صبر]] را پیشه خود سازند تا بتوانند به تقوایی برسند که ایشان را [[رستگار]] می‌کند.<ref>آل عمران، آیه ۲۰۰</ref> [[اطاعت از پیامبر]]{{صل}} در این امور و [[پرهیز]] از هر گونه از [[نزاع]] و درگیری موجب می‌شود تا به صبری دست یابند که آنان را در [[مقام]] [[صابرین]] قرار دهد.<ref>انفال، آیه ۴۶</ref>
[[مؤمنان]] نیز باید در [[رفتار فردی]] و [[اجتماعی]] باید [[صبر]] را پیشه خود سازند تا بتوانند به تقوایی برسند که ایشان را [[رستگار]] می‌کند.<ref>آل عمران، آیه ۲۰۰</ref> [[اطاعت از پیامبر]]{{صل}} در این امور و [[پرهیز]] از هر گونه از [[نزاع]] و درگیری موجب می‌شود تا به صبری دست یابند که آنان را در [[مقام]] [[صابرین]] قرار دهد.<ref>انفال، آیه ۴۶</ref>
صبر به [[توفیق الهی]] موجب می‌شود تا [[انسان]] به [[مقامات معنوی]] برسد. [[استعانت]] از صبر انسان را در مسیر درست قرار می‌دهد.<ref>بقره، آیات ۴۵ و ۱۵۳</ref> پس همان‌گونه که [[خدا]] پیامبرش را به صبر [[دعوت]] و توصیه می‌کند، مؤمنان نیز این‌گونه باید به صبر توصیه کنند و بر آن [[استقامت]] ورزند تا بتوانند در [[زندگی]] به توفیق الهی به [[فلاح]] و [[رستگاری]] برسند و از [[خسران]] [[ابدی]] [[نجات]] یابند.<ref>عصر، آیات ۱ تا ۳؛ بلد، آیات ۱۷ و ۱۸</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر پیامبر الگوی مؤمنان (مقاله)|صبر پیامبر الگوی مؤمنان ]].</ref>.
صبر به [[توفیق الهی]] موجب می‌شود تا [[انسان]] به [[مقامات معنوی]] برسد. [[استعانت]] از صبر انسان را در مسیر درست قرار می‌دهد.<ref>بقره، آیات ۴۵ و ۱۵۳</ref> پس همان‌گونه که [[خدا]] پیامبرش را به صبر [[دعوت]] و توصیه می‌کند، مؤمنان نیز این‌گونه باید به صبر توصیه کنند و بر آن [[استقامت]] ورزند تا بتوانند در [[زندگی]] به توفیق الهی به [[فلاح]] و [[رستگاری]] برسند و از [[خسران]] [[ابدی]] [[نجات]] یابند.<ref>عصر، آیات ۱ تا ۳؛ بلد، آیات ۱۷ و ۱۸</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر پیامبر الگوی مؤمنان (مقاله)|صبر پیامبر الگوی مؤمنان ]].</ref>.
===عوامل مؤثر ===
برطبق [[تعالیم قرآن]] [[مؤمنان]] موظف هستند تا پیامبر{{صل}} را [[سرمشق]] خویش قرار دهند، چنان‌که می‌فرماید: به تحقیق در [[پیامبر خدا]] برای شما سرمشق [[نیک]] است.<ref>احزاب، آیه ۲۱</ref> بر این اساس هر کسی که [[ایمان به خدا]] و [[روز جزا]] و [[معاد]] دارد، باید در [[فکر]] و عمل، آن حضرت{{صل}} را سرمشق قرار دهد تا بتواند با [[فلسفه]] و [[سبک زندگی]] [[رسول‌الله]]{{صل}} [[زندگی دنیوی]] خویش را سامان دهد. [[شناخت]] آن حضرت{{صل}} و اینکه چگونه توانست مثلا در [[صبر]] به درجه کمال دست یابد، امری است که باید آن را دانست تا بتوانیم در [[زندگی]] با بهره‌گیری از آن عوامل‌،در خود نیز صبر را ایجاد کرده و در مسائل زندگی صبوری کنیم و همانند پیامبر{{صل}} عمل‌نماییم.
از نظر [[قرآن]]، منشا و خاستگاه هر صفت نیک‌،خداست؛ بر این اساس صبر به عنوان یک فضیلت‌،دارای منشا و خاستگاهی [[الهی]] است و علت اصلی صبوری آن حضرت{{صل}} را باید در همین امر جست‌وجو کرد؛ چنان‌که [[خدا]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ}}<ref>«و شکیبا باش! و شکیب تو جز با (یاری) خداوند نیست» سوره نحل، آیه ۱۲۷.</ref>
برای تحقق صبر عواملی باید فراهم شود. درباره آن حضرت{{صل}} عوامل چندی موجب شده تا ایشان در صبر به جایگاهی بلند برسد. از مهم‌ترین این عوامل می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
#'''[[اعتقاد]] به [[ربوبیت الهی]]''': از نظر قرآن، توجّه و [[ایمان]] به [[ربوبیّت]] فراگیر [[خداوند]] بر هستی، زمینه صبر پیامبر در [[عبادت]] و [[بندگی]] است<ref>مریم، آیه ۶۵</ref>؛ زیرا [[ربوبیت خدا]] به این معناست که هر چیزی در هستی تحت پرورش و [[مدیریت]] الهی قرار دارد و این خدا است که صفر تا صد همه چیز را پرورش می‌دهد و به سمت و سوی کمالی [[هدایت]] می‌کند که به عنوان [[هدف آفرینش]] آن چیز مطرح است. بر این اساس، پیامبر{{صل}} در هر امری که وارد می‌شود می‌داند که [[رب العالمین]] آن را ساماندهی و پرورش و [[تدبیر]] و [[مدیریت]] می‌کند. بر این اساس، دیگر معنا ندارد که [[انسان]] به جای [[صبر]] گرفتار [[جزع]] و فزع شود؛ زیرا این [[رفتار]] مقابل صبر، به معنای آن است که شخص [[ربوبیت الهی]] را قبول ندارد.
#'''[[اعتقاد به حاکمیت الهی]]''': بی‌گمان کسی که [[معتقد]] است همه هستی تحت [[حاکمیت]] [[ربوبی]] [[الهی]] است، به طور طبیعی هر چیزی را از خاستگاه [[خدا]] می‌بیند و در برابر [[اطاعت]] و [[معصیت]] و [[مصیبت]] صبر کرده و جزع و فزع نمی‌کند.<ref>یونس، آیه ۱۰۹</ref>
#'''[[اعتقاد]] به [[قدرت]] مطلق خدا''': خدا [[قادر]] مطلق است و از این توان و قوت برخوردار است که هر چیزی را بخواهد انجام می‌دهد یا ترک می‌کند بی‌آنکه مجبور به امری یا کاری باشد. اگر بر اساس [[ربوبیت]] و پروردگاری و حاکمیتی که دارد، اراده‌اش به انجام کاری تعلق گرفت، همان خواهد شد. بنابراین، وقتی باورانسان به این باشد که خدا قادر مطلق است، دیگر نسبت به چیزی واکنش منفی نشان نمی‌دهد و جزع و فزع نمی‌کند و صبر را در پیش می‌گیرد؛ چنان‌که [[پیامبر]]{{صل}} این‌گونه بود.<ref>ق، آیات ۳۸ و ۳۹</ref>
#'''اعتقاد به [[قضا و قدر الهی]]''': از نظر [[آموزه‌های قرآن]]، همه هستی بر اساس [[مقدرات]] کلی که به عنوان [[حکمت]] و [[مشیت الهی]] مطرح است سامان یافته است. [[مقدرات الهی]] در قالب قضای جزیی اتفاق می‌افتد و اگر [[اراده الهی]] در قضای جزیی نباشد، هیچ چیزی اتفاق نمی‌افتد به طوری که اگر مقدر الهی [[سوزاندن]] [[آتش]] باشد، اگر اراده الهی بر عدم آن باشد، آتش در قضای جزئی نمی‌سوزاند و هیچ اتفاقی در مسئله‌ای خاص و قضیه‌ای جزئی اتفاق نمی‌افتد؛ چنان‌که آتش بر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} این‌گونه شد.<ref>انبیاء، آیه ۶۹</ref> [[باور]] و اعتقاد به قضا و قدر الهی در کلی و جزیی موجب می‌شود که انسان همه امور را از جانب خدا بداند و بر این اساس هیچ جزع و فزع در حوادث نداشته باشد و صبر نماید؛ چنان‌که پیامبر{{صل}} با همین اعتقاد [[اسوه]] صبر و [[شکیبایی]] بود.<ref>روم، آیات ۵۸ تا ۶۰؛ طه، آیات ۱۲۸ تا ۱۳۰</ref>
#'''توجه به [[سنت‌های الهی]]''': سنت‌های الهی همان [[قوانین]] [[حاکم]] بر هستی است که در چارچوب [[حکمت]] و [[مشیت الهی]] [[نظم]] یافته است. توجه [[انسان]] به سنت‌های الهی از جمله سنت‌های [[ابتلاء]]، [[فتنه]]، [[استدراج]] و [[امهال]] و مانند آنها موجب می‌شود که به هنگام [[اطاعت]] و [[معصیت]] و [[مصیبت]] راه [[صبر]] را درپیش گیرد و [[جزع]] و فزع نکند؛ چنان‌که [[اعتقاد]] حضرت{{صل}} به [[سنت استدراج]] موجب شد تا در برابر [[کفر]] و [[اذیت]] و [[آزار]] حق‌گریزان و [[حق‌ستیزان]] صبر و [[شکیبایی]] کند.<ref>قلم، آیات ۴۴ تا ۴۸</ref>
#'''اعتقاد به [[حسابرسی]] [[قیامت]]''': از عوامل بسیار موثر در صبر و شکیبایی، اعتقاد انسان به قیامت و حسابرسی آن است. این اعتقاد موجب می‌شود که انسان در سه گانه اطاعت و معصیت و مصیبت [[صبوری]] کند و [[مشکلات]] و [[تکالیف]] را بپذیرد واز معصیت [[پرهیز]] کرده و نسبت به معصیت دیگران نیز با [[استقامت]] و صبر برخورد کند و [[مصیبت‌ها]] را [[تحمل]] کند. بر اساس [[آیات]] بسیاری [[پیامبر]]{{صل}} به سبب همین اعتقاد و توجه است که بسیار [[صبور]] بود و همین مسئله نیز موجب می‌شود تا آن حضرت به سبب [[آگاهی]] به احوال [[دشمنان]] در قیامت، نسبت به اذیت و آزارهای آنان شکیبایی کند.<ref>روم، آیات ۵۵ تا ۶۰؛ مدثر، آیه ۱۰؛ غافر، آیات ۷۰ تا ۷۷</ref>
#'''آگاهی به فرجام بدکاران''''''متن پررنگ''': [[آگاهی انسان]] نسبت به فرجام [[بدی]] و بدکاران موجب می‌شود که نه تنها خود این‌گونه نباشد بلکه نسبت به بدکاران آستانه تحمل و بردباری‌اش را بالا برد و جزع و فزع نکند؛ زیرا می‌داند که دیر یا زود هر [[بدکاری]] [[مجازات]] خواهد شد و نتیجه عمل بد خویش را خواهد دید.<ref>طه، آیات ۱۲۸ تا ۱۳۰؛ احقاف، آیه ۳۵</ref>
#'''اعتقاد به [[وعده الهی]]''': [[خدا]] در آیات بسیاری وعده‌هایی به [[بشر]] داده است که از جمله آنها مجازات و [[کیفر]] بدکاران در [[دنیا]] و [[آخرت]]<ref>همان</ref>، تضمین روزی<ref>طه، آیه ۱۳۲</ref>، [[پیروزی]] و فرجام خوب [[اهل تقوا]]<ref>هود، آیه ۴۹</ref>، [[کیفر]] [[کافران]] معاند<ref>احقاف، آیات ۳۴ و ۳۵</ref>، [[غلبه]] [[حق]] و [[حقانیت اسلام]] بر [[کفر]] و [[باطل]]<ref>انعام، آیه ۳۴؛ هود، آیه ۱۱۵، نحل، آیات ۱۲۷ تا ۱۳۰؛ روم، آیه ۶۰</ref> و مانند آنهاست. همین امر موجب می‌شود که [[انسان]] در برابر [[مشکلات]] و [[مصیبت‌ها]] و معصیت‌ها و انجام [[تکالیف]] و [[وظایف]] [[صبور]] باشد و [[استقامت]] ورزد و کوتاه نیاید و [[جزع]] و فزع نکند.
#'''[[توحید]] مطلق''': [[انسانی]] که [[معتقد]] است که صفر تا صد هستی در [[دست خدا]] است و او [[ولایت]] تمام دارد، دیگر گرایشی به [[شرک]] نخواهد داشت و امیدی به [[اهل]] شرک نمی‌بندد و در مشکلات، تنها به [[خدا]] مراجعه کرده و با [[صبر]] بر هر کاری از خدا فرجام [[نیک]] را می‌خواهد.<ref>مریم، آیه ۶۵</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر و شکیبایی پیامبر از منظر قرآن (مقاله)|صبر و شکیبایی پیامبر از منظر قرآن]].</ref>.
===آثار و برکات===
از نظر [[قرآن]]، پیامبر{{صل}} به سبب همین [[باورها]] از [[عنایت خاص الهی]] برخوردار شده و صبر ایشان در اوج کمال قرار گرفت. هر کسی بخواهد چنین باورهایی داشته باشد و از آثاری که پیامبر{{صل}} از آن بهره‌مند شده، برخوردار شود و با بهره‌گیری از صبری در سطح پیامبر{{صل}} از همان آثار [[سود]] برد. از جمله این آثار می‌توان به [[امدادهای غیبی]] [[الهی]]<ref>انعام، آیه ۳۴؛ نحل، آیات ۱۲۷ و ۱۲۸؛ روم، آیه ۶۰؛ غافر، آیه ۵۵</ref>، جلب [[محبت]] و برطرف شدن [[دشمنی‌ها]]<ref>فصلت، آیات ۳۴ و ۳۵</ref>، دستیابی او به [[مقام رضا]]<ref>طه، آیه ۱۳۰</ref>، قرار گرفتن در زمره محسنان<ref>هود، آیه ۱۱۵</ref>، فرجام نیک<ref>هود، آیه ۴۹؛ طه، آیه ۱۳۲</ref>، دستیابی به [[خصلت]] [[نیکی]] کردن در برابر [[بدی]] دیگران یعنی دستیابی به [[مقام]] [[ایثار]] و [[اکرام]]<ref>فصلت، آیات ۳۴ و ۳۵</ref> اشاره کرد.
لازمه یک صبر کامل این است که انسان در برابر تکالیف و [[وظایف الهی]] صبر داشته باشد و همه سختی‌های آن را [[تحمل]] کند مانند [[سختی]] [[جهاد]] و [[روزه]] و مانند آنها<ref>هود، آیات ۱۱۴ و ۱۱۵؛ طه، آیات ۱۳۰ تا ۱۳۲؛ ق‌، آیه ۳۹</ref>، ونیز باید در برابر [[معصیت]] [[دوستان]] و [[دشمنان]] [[صبوری]] کند<ref>فصلت، آیات ۳۴ و ۳۵؛ معارج، آیات ۱ تا ۵؛ مزمل، آیه ۱۰</ref>؛ و نسبت به [[مصیبت‌ها]] و [[احکام الهی]] و [[قضا و قدر]] نیز [[شکیبایی]] به [[خرج]] دهد.
<ref>قلم، آیه ۴۸؛ انسان، آیه ۲۴؛ یونس، آیات ۱۰۸ و ۱۰۹</ref> [[آیات]] بسیاری در [[قرآن]] به این سه گانه [[صبر]] اشاره دارد که [[پیامبر]]{{صل}} آن را به نحو احسن به کار گرفت تا بتواند [[اسوه]] صبر و شکیبایی باشد. پس با [[شناخت]] این دسته از آیات و بهره‌گیری از شیوه و [[سبک زندگی پیامبر]]{{صل}} می‌توان به چنین [[فضیلت]] و خصلتی دست یافت که [[انسان]] را به بالاترین سطح [[انسانیت]] می‌رساند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر و شکیبایی پیامبر از منظر قرآن (مقاله)|صبر و شکیبایی پیامبر از منظر قرآن]].</ref>.
==[[صبر]] در [[فتنه]]==
صبر به معنای تاب آوردن، نقیض [[جزع]] و [[بی‌تابی]] است. کسانی که سطح پایینی از [[تحمل]] را دارا هستند در برابر [[مشکلات]] و [[مصیبت‌ها]] به جزع و بی‌تابی می‌افتند و تاب خود را از دست می‌دهند. اما کسانی که آستانه تحمل خوب یا بالایی دارند، بی‌تابی نمی‌کنند و فشارها آنان را از حالت [[تعادل]] [[ذهنی]] و [[رفتاری]] بیرون نمی‌برد. [[انسان‌ها]] از سوی [[خداوند]] به انواع [[امتحانات]] آزموده می‌شوند، اینجاست که نقش صبر و [[تاب‌آوری]] به خوبی خود را نشان می‌دهد و [[شخصیت]] انسان‌ها را شکل داده و آنان را از نظر شخصیت تثبیت می‌کند. نویسنده در این مطلب با بهره‌گیری [[آموزه‌های قرآنی]] نقش صبر در [[آزمون‌های الهی]] و آثار و [[برکات]] آن را تبیین کرده است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[نقش تا‌ب‌آوری در آزمون‌ها و ابتلائات الهی (مقاله)|نقش تا‌ب‌آوری در آزمون‌ها و ابتلائات الهی]].</ref>
==تاب و تحمل در [[روان شناختی]] شخصیت==
شخصیت انسان‌ها همان شاکله وجودی آنان است. در [[حقیقت]] شاکله وجودی هر [[انسانی]] از اموری شکل می‌گیرد که شامل [[هستی شناختی]]، [[جهان بینی]]، [[فلسفه زندگی]]، بینش‌ها و نگرش‌ها است. هر کسی بر اساس فلسفه زندگی که برای خود ساخته، [[سبک زندگی]] خود را تعیین می‌کند. از این رو، با نگاهی به سبک زندگی و رفتارهایش به [[سادگی]] می‌توان فلسفه زندگی او را [[حدس]] زد.
وقتی ما از شخصیت افراد سخن می‌گوئیم، به بینش‌ها و نگرش‌هایش توجه می‌کنیم؛ زیرا [[افکار]] ذهنی و باورهای [[قلبی]] اوست که شخصیت او را شکل می‌دهد. افراد دارای [[اندیشه‌ها]] و بینش‌ها و نگرش‌هایی هستند که ترکیبی از [[عقل]] و [[قلب]] است. این ترکیب شاکله وجودی افراد و شخصیت او را شکل می‌بخشد. [[رفتارها]] در حقیقت آینه تمام نمای شاکله و شخصیت وجودی هر انسانی است. از این رو خداوند در [[آیه]] ۸۴ [[سوره اسراء]] می‌فرماید: {{متن قرآن|كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ}}<ref>«بگو: هر کس به فرا خور خویش کار می‌کند و پروردگار شما داناتر است که چه کس رهیافته‌تر است» سوره اسراء، آیه ۸۴.</ref>؛ هر انسانی بر اساس شاکله و شخصیت خودش عمل می‌کند. پس [[سبک زندگی]] هر [[انسانی]] به طور طبیعی‌نمایی از [[فلسفه زندگی]] و تجلیات و مظاهر آن است.
شخصیت‌های [[عاطفی]] رفتارهای عاطفی از خود بروز می‌دهند و شخصیت‌های [[عقلی]] دارای رفتارهای خشک عقلی هستند و [[عواطف]] در آنها جایی ندارد. البته این بدان معنا نیست که هیچ [[عاطفه]] و احساسی ندارند، بلکه از نظر درصد یکی بر دیگری می‌چربد.
از نظر [[آموزه‌های اسلامی]] انسان‌هایی [[متعادل]] هستند که تناسب معناداری میان [[عقل]] و [[قلب]] ایجاد کرده باشند. اینان با چنین کاری [[اعتدال]] و [[تعادل]] شخصیتی خود را چنانکه [[خداوند]] [[آفریده]] [[حفظ]] کرده و [[اجازه]] نمی‌دهند که [[افراط]] و [[تفریطی]] صورت گیرد.<ref>شمس، آیه ۷</ref>
در انسان‌های متعادل، به همان [[میزان]] که [[عدالت]] مهم است، [[انصاف]] و [[احسان]] نیز مهم است؛ [[قانون‌مداری]] را در حوزه [[رفتار شخصی]] و فردی دارا هستند و عدالت را مراعات می‌کنند، هرچند که به ضرر و زیانشان باشد و در حوزه رفتارهای [[اجتماعی]] با دیگران، [[اهل]] احسان و انصاف هستند و از [[حقوق]] خود می‌گذرند در حالی عدالت، اقتضای آن را دارد،؛ چراکه بر این باورند که باید [[مکارم اخلاقی]] را به تمامیت برسانند و آنچه را برای خود می‌پسندند برای دیگران بپسندند. این گونه است که نوعی تعادل در [[رفتار]] خود پدید می‌آورند که مبتنی بر عقل و قلب یعنی عدالت و احسان است. از این رو [[ایثار]] و [[عفو]] و [[صفح]] و گذشت در اینان همان اندازه معنا می‌یابد که عدالت و [[قانون]] و عقل معنا دارد.
انسان‌هایی که دارای تعادل شخصیتی هستند و توانسته‌اند بدرستی میان عقل و قلب جمع کنند، انسان‌های [[صبوری]] نیز هستند؛ زیرا در برابر فشارها و [[مصیبت‌ها]] به گونه‌ای عمل می‌کنند که یا اصلا ضرری به دیگران نرسد یا کمترین ضرر متوجه دیگران شود. اینان [[مصیبت]] را به [[جان]] می‌خرند تا دیگران در [[آسایش]] و [[آرامش]] باشند. این‌گونه است که تاب [[تحمل]] آنان بسیار بالاست و از آستانه تحمل و [[صبر]] بالایی برخوردار هستند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[نقش تا‌ب‌آوری در آزمون‌ها و ابتلائات الهی (مقاله)|نقش تا‌ب‌آوری در آزمون‌ها و ابتلائات الهی]].</ref>
==صبر در [[آزمون]] و [[امتحان]] و [[بلا]]==
بر اساس [[آموزه‌های قرآنی]]، [[زندگی دنیوی]] دارای مقتضیاتی است که از جمله آنها [[سنت]] [[آزمون]] و [[ابتلاء]] و [[امتحان]] است. [[خداوند]] در [[آیه]] ۲ [[سوره عنکبوت]] به‌صراحت از امتحان به عنوان یک [[سنت الهی]] یاد می‌کند که همه [[انسان‌ها]] بدان [[مبتلا]] می‌شوند. البته فلسفه‌ای که برای سنت [[فتنه]] و [[امتحان الهی]] بیان شده اموری چند است که از جمله آنها بازشناسی [[شخصیت]] هر [[انسان]]، معلوم کردن [[میزان]] [[ایمان]] و [[باور]]، [[شناخت]] جزم و [[عزم]] افراد، افزایش ظرفیت، اظهار [[استعداد]] و توان و مانند آن است که در [[آیات]] و [[روایات]] بسیاری به آنها‌ اشاره شده است.
خداوند در بیان [[فلسفه]] سنت آزمون در آیه ۲ سوره عنکبوت می‌فرماید که آیا [[مردم]] [[گمان]] کرده‌اند به سخن آنان در ایمان بسنده می‌شود و امتحان نمی‌شوند؟ این بدان معناست که وقتی کسی مدعی سخن و باوری است می‌بایست نشان دهد که تا چه اندازه در این سخن و باور صادق است. [[صداقت]] به معنای مطابقت جزم‌اندیشه و عزم ارادی است. به این معنا که قول و فعلش یکی باشد. قول و سخن هر کسی به معنای اظهار [[باورها]] و [[اعتقادات]] اوست، وقتی قولی را اظهار می‌کند در [[حقیقت]] باور و [[اعتقاد]] و [[ایمانی]] را اظهار کرده است. چنین شخصی می‌بایست در عمل نشان دهد که در باور خویش صادق است و این صداقت تنها در فعل قابل [[شناسایی]] است. از این رو در هنگام امتحان است که شخص معلوم می‌کند تا چه اندازه [[اهل]] صداقت است و میان [[قول و فعل]] او تطابق و [[هماهنگی]] وجود دارد.
البته انسان‌هایی که ادعاها و اقوال بزرگ‌تر و زیادتری دارند، گرفتار آزمون‌های بیشتری هستند. از این رو مدعیان [[ولایت]] بیشترین و سخت‌ترین آزمون‌ها را باید [[تحمل]] کنند. بر همین اساس گفته شده است: البلاء للولاء، هر که مقرب‌تر است جام بلا بیشترش می‌دهند.
اما کسانی که ادعایی ندارند یا کمترین ادعا را دارند، مانند شاگردان تنبل کلاس در سال تنها یک بار یا دوبار در آزمون‌های عمومی شرکت داده می‌شوند تا یا بیدار شوند یا مدعی نشوند و بر آنان اتمام حجتی شده باشد. از این رو [[خداوند]] درباره [[منافقان]] می‌فرماید که اینان در سال یک یا دوبار به فتنه‌ای آزموده می‌شوند تا [[توبه]] کنند یا [[تذکر]] پیدا کنند.<ref>توبه، آیه ۱۲۶</ref>
خداوند در [[آیه]] ۲۰ [[سوره فرقان]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ}}<ref>«و پیش از تو پیامبران را نفرستادیم مگر آنکه بی‌گمان آنان خوراک می‌خورند و در بازارها راه می‌رفتند و شما را مایه آزمون یکدیگر کردیم (تا ببینیم) آیا شکیب می‌ورزید؟ و [[پروردگار]] تو بیناست» سوره فرقان، آیه ۲۰.</ref>
این آیه درحقیقت بیان می‌کند که بعض از [[انسان‌ها]] برای بعض دیگر وسیله [[آزمون]] هستند تا این‌گونه تاب و [[تحمل]] افراد مشخص شود یا تاب و تحمل آنان افزایش یابد. پس خداوند، برخی از [[مردمان]] را با برخی دیگر می‌آزماید که شکیباسازی و [[توانمند]] کردن [[روحیه]] مردمان، ازجمله فلسفه‌های [[آزمایش]] آنان از سوی خداوند است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[نقش تا‌ب‌آوری در آزمون‌ها و ابتلائات الهی (مقاله)|نقش تا‌ب‌آوری در آزمون‌ها و ابتلائات الهی]].</ref>
==[[زن]] و فرزند و [[مال]] از مصادیق آزمون و [[ابتلا]]==
در [[آیات]] و [[روایات]] مصادیق و موارد بسیاری به عنوان [[فتنه]] یعنی ابزارهای [[آزمون الهی]] مطرح شده است. به عنوان نمونه در آیه ۲۰ سوره فرقان [[انتخاب]] [[پیامبر]] از میان مردمان معمولی ابزار آزمون دانسته شده است.
همچنین زن و فرزند و مال در آیات و روایات به عنوان ابزار ابتلا و گاه حتی به عنوان [[دشمن]] [[انسان]] معرفی می‌شود. خداوند می‌فرماید که [[اموال]] و فرزندانتان وسیله آزمایش شما هستند. گاه برخی از همین [[فرزندان]] تبدیل به دشمن می‌شوند که [[سد]] راه [[دینداری]] آنان هستند. خداوند در آیه ۱۴ [[سوره تغابن]] می‌فرماید:‌ ای کسانی که [[ایمان]] آورده‌اید در میان [[زنان]] و فرزندانتان [[دشمنی]] برای شما وجود دارد از آنها [[حذر]] کنید و اگر [[عفو]] کنید و چشم بپوشید و [[گناه]] آنان را پوشیده دارید، [[خدا]] [[آمرزنده]] و [[مهربان]] است.
از رسول‌اللّه{{صل}} [[روایت]] است که فرمود: {{متن حدیث|إنّ في مالِ الرجُلِ فِتنَهًًْ، و في زوجَتِهِ فِتنَهًًْ و ولدِهِ}}؛ همانا [[دارایی]] [[انسان]] مایه [[آزمایش]] است و [[زن]] و فرزند او نیز وسیله [[امتحان]] هستند. <ref>کنز العمّال، حدیث ۴۴۴۹۰</ref> آن حضرت در جایی دیگر می‌فرماید: {{متن حدیث|إنّ لِكُلِّ اُمّهًٍْ فِتنَهًْ، و فِتنَهًْ اُمَّتِي المالُ}}؛ برای هر امّتی آزمایشی است و وسیله آزمایش [[امّت]] من، دارایی است. <ref>الترغیب و الترهیب، ج ۴، ص۱۷۸، حدیث۵۷.</ref>
به نظر برخی از [[مردم]] [[آزمون]] [[مصیبت]] سخت‌تر است و [[دین]] و [[ایمان]] [[آدمی]] را می‌برد؛ اما باید توجه داشت که [[فتنه]] [[مال]] و [[ثروت]] بدتر است؛ زیرا [[رفاه]] و تنعم، آدمی را به [[اتراف]] و [[اسراف]] سوق می‌دهد و [[جرم]] و [[هنجارشکنی]] را در او تقویت می‌کند. از این رو مال و ثروت بدتر از [[فقر]] و [[بدبختی]] آدمی را به [[تباهی]] و [[شقاوت]] [[ابدی]] می‌اندازد.
[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در بیان مصادیق آزمون می‌فرماید: {{متن حدیث|الفِتَنُ ثلاثٌ: حُبُّ النِّساءِ و هُو سَيفُ الشَّيطانِ، و شُربُ الخَمرِ و هُو فَخُّ الشَّيطانِ، و حُبُّ الدِّينارِ و الدِّرهَمِ و هُو سَهمُ الشَّيطانِ، فَمَن أحَبَّ النِّساءَ لم ينتَفِعْ بعَيشِهِ، و مَن أحَبَّ الأشرِبَهًْ حَرُمَت علَيهِ الجَنّهًْ، و مَن أحَبَّ الدِّينارَ و الدِّرهَمَ فهُو عَبدُ الدنيا}}؛ [[ابتلائات]] سه چیزند: زنْ [[دوستی]]<ref>شهوانی</ref>، که [[شمشیر]] [[شیطان]] است و [[شرابخواری]] که دام شیطان است و [[عشق]] به درهم و دینار که تیر شیطان است. کسی که عشق<ref>شهوانی</ref> به [[زنان]] داشته باشد، از زندگی‌اش بهره‌مند نشود و کسی که مشروبات را [[دوست]] داشته باشد، [[بهشت]] بر او [[حرام]] گردد و کسی که عشق به درهم و دینار داشته باشد، [[بنده]] دنیاست.<ref>بحار الأنوار، ج ۷۳، ص۱۴۰، حدیث۱۲</ref>
حتی در برخی از [[روایات]] از آن حضرت نقل شده که [[حضرت عیسی]]{{ع}} از این سه فتنه اصلی در [[امان]] بوده است. ایشان در بیان صفات حضرت عیسی{{ع}} فرموده است: {{متن حدیث|و لم تكن لَهُ زَوجَهًٌْ تَفتِنُه، و لا وَلَدٌ يحزُنُهُ (يخزنُهُ)، و لا مالٌ يلفِتُهُ}}؛ نه همسری داشت که او را به فتنه (گرفتاری) درافکند، نه [[فرزندی]] که غمگینش سازد و نه [[مالی]] که او را به خود مشغول [و از [[خدا]] [[غافل]]]گرداند.<ref>نهج البلاغه، الخطبهًْ۱۶۰</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[نقش تا‌ب‌آوری در آزمون‌ها و ابتلائات الهی (مقاله)|نقش تا‌ب‌آوری در آزمون‌ها و ابتلائات الهی]].</ref>
==[[صبر در مصیبت]] [[زن]] و فرزند==
[[انسان]] دربرابر زن و فرزند [[مسئولیت]] دارد. به‌ویژه آنکه [[تربیت فرزند]] برعهده اوست. [[تربیت]]، اصل مهمی است که هرگونه بی‌توجهی دراین مورد به معنای از دست رفتن [[خوشبختی]] فرزند بلکه خود اوست؛ زیرا فرزندی که به خوبی تربیت نشود، [[دین]] و [[ایمان]] [[آدمی]] را نیز با خود می‌برد.
از آنجا که [[عواطف]] و [[احساسات]]، مبنای [[خانواده]] است و اصل خانواده بر [[عشق]] و [[مودت]] و [[محبت]] شکل گرفته است<ref>روم، آیه ۲۱</ref> نقش [[عاطفه]] و محبت‌های [[قلبی]] بر [[عقل]] در این موارد می‌چربد. این گونه است که زمینه [[تباهی]] خانواده فراهم می‌آید.
[[محبت به فرزند]] و [[دلبستگی]] [[عاطفی]] به [[کودک]] [[اجازه]] نمی‌دهد تا در هنگام [[خطا]] و [[گناه]] او را [[تنبیه]] مناسب کنیم و لذا تربیت به دست [[فراموشی]] سپرده می‌شود. از آنجا که تربیت یک امر فرآیندی و ترکیبی از عقل و [[قلب]] است، هرگونه نادیده گرفتن این امور موجب می‌شود که انسان خود و خانواده‌اش را به تباهی سوق دهد.
[[خداوند]] در چند جای [[قرآن]] به جای [[صبر]] از واژه اصطبر استفاده کرده است. صبر به معنای [[تاب‌آوری]] و [[شکیبایی]] است، ولی [[اصطبار]] از ثلاثی مزید افتعال به معنای [[استقامت]] در صبر و نهایت تاب و [[تحمل]] است. خداوند در مسئله [[تربیت خانوادگی]] و [[آموزش]] و [[تعلیم و تربیت]] [[نماز]] به زن و فرزند می‌فرماید که در این کار می‌بایست نهایت استقامت و تاب و تحمل را داشته باشی تا بتوانی در تربیت آنان به [[موفقیت]] برسی. <ref>طه، آیه ۱۳۲</ref> در [[حقیقت]] لازم است که برای تربیت فرزند نهایت صبر و استقامت و شکیبایی را داشته باشی و آستانه تحمل تو بسیار بالا باشد؛ زیرا تربیت به‌ویژه [[تربیت دینی]] بسیار سخت و طاقت‌فرساست؛ چراکه باید امری را که مشقت‌زا است به کودک بیاموزی تا او هر [[روز]] پنج بار به [[نماز]] [[قیام]] کند. چنین [[تربیتی]] بسیار سخت است تا بتوانی شاکله و [[شخصیت]] [[کودک]] را شکل بدهی و او را به [[نماز خواندن]] [[عادت]] بدهی.
پس [[مداومت]] در امر [[تربیت]] و تاب [[تحمل]] بالا داشتن و نهایت [[صبر]] را به کار گرفتن، از اصولی است که در این [[آیه]] بر آن تاکید شده است. اینکه [[انسان]] از [[تمرد]] و [[عصیان]] کودک خسته نشود و به‌اشکال و روش‌های گوناگون مستقیم و غیرمستقیم کودک را اندک اندک به [[تکالیف دینی]] آشنا و عادت دهد. در این میان اصل نماز به عنوان [[مرز]] [[ایمان]] و [[کفر]] بسیار مورد تاکید است؛ چراکه کسی که نماز را به جا آورد از نظر [[تربیت دینی]] [[آمادگی]] می‌یابد که به تکالیف دینی دیگر نیز بپردازد. آثار بسیاری برای این تربیت دینی [[خانواده]] در [[آیات قرآن]] بیان شده که از جمله در همین آیه [[برکت]] و [[رزق]] است که به سوی خانواده می‌آید و خانواده [[عاقبت به خیر]] می‌شود.
البته چنان‌که گفته شد [[زن]] نیز همین [[حکم]] را دارد. اینکه انسان بتواند در برابر [[آزمون]] [[زنان]] صبر و [[اصطبار]] داشته باشد خیلی مهم است. [[مرد]] [[مسئولیت]] دارد که همسرش را به کمال برساند و او را تربیت دینی کند.
آزمونی که [[خداوند]] در آیه ۲۰ [[سوره فرقان]] بیان کرده که برخی از [[مردم]] را با برخی دیگر می‌آزماییم در‌باره زن و فرزند بسیار مهم‌تر است؛ زیرا اینان [[دشمنان]] شیرینی هستند که در درون [[خانه]] جا خوش کرده‌اند و می‌توانند مانند [[عبدالله بن زبیر]] پدر و خانواده را به [[هلاکت]] سوق دهند و در برابر [[امام]] [[مسلمین]] قرار دهند؛ چنانکه عبدالله پدرش [[زبیر]] را علیه [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} شوراند.
در داستان‌های زیادی بیان شده که اصطبار و داشتن تاب و تحمل بالا و [[استقامت]] در [[تربیت خانوادگی]] موجب [[رشد]] شخص و خانواده می‌شود. بسیاری از [[علما]] و [[مراجع]] همانند [[پیامبران]] دارای زنان و [[فرزندان]] بد [[خلق]] بودند که تربیت ایشان به [[سختی]] ممکن بود. حتی برخی از اینان [[تربیت]] نشدند و اسباب [[زحمت]] [[پیامبران]] بودند که از آن جمله می‌توان به [[زن]] [[لوط]]{{ع}} و زن نوح{{ع}} ‌اشاره کرد.<ref>تحریم، آیه ۱۰</ref> همچنین برخی از [[زنان پیامبر]]{{صل}} این گونه بودند که در [[آیات]] [[سوره تحریم]] به آنها‌ اشاره شده است.
در داستان‌هایی که درباره برخی از [[مراجع]] در درس‌های [[اخلاقی]] شنیده ایم موارد بسیاری را می‌توان یافت. از جمله یکی از مراجع [[قم]] زنی بدخو و بدخلق داشت که او را می‌زد و گاه این کتک‌کاری در جلوی شاگردان انجام می‌شد. وقتی شاگردان [[اعتراض]] می‌کردند که چرا این زن را [[طلاق]] نمی‌دهی. آن [[مرجع]] [[بزرگوار]] می‌گفت: این زن بد مرا خالی می‌کند.
یکی از [[مراجع تقلید]] معاصر در [[تهران]] زنی بدخو داشت. روزی شاگردان از علت تاخیر استاد پرسیدند. ایشان گفت: زنم به من [[اجازه]] نداد تا به موقع و سر وقت به درس بیایم؛ زیرا مرا مجبور کرد تا همه ظرف‌ها را بشویم سپس اجازه [[رخصت]] داد تا بیرون بیایم.
[[آیت‌الله روح‌الله قرهی]] در درس [[اخلاق]] خودش می‌گوید: [[خدا]] آیت‌الله سیّد احمد آقای خوانساری، آن اتقی‌الأتقیاء را [[رحمت]] کند. [[همسر]] ایشان خیلی بداخلاق بود. حتّی گاهی آقا را با جارو می‌زد. یک بار درس خارج‌شان دیر شده بود. همه تعجّب کردند که آقا همیشه منظّم هستند، چرا دیر آمدند؟ وقتی آمدند گفتند: من گرفتار بودم و گیر چنین زنی افتادم. ظرف‌ها مانده بود، او هم می‌گفت: تا ظرف‌ها را نشویی، نمی‌گذارم بروی!
حاج آقای مشفق یک بار به آقا اعتراض کرد و گفت: آقا! این‌طور هم که نداریم، بالاخره یک تشر و ضربه‌ای به او بزنید تا درست شود. یکی از آقایان بیان کرد: [[روح]] آقا لطیف است و بعد به [[مزاح]] گفت: آقا دیگر روحش از روح زنانه هم لطیف‌تر است! آقا نمی‌تواند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[نقش تا‌ب‌آوری در آزمون‌ها و ابتلائات الهی (مقاله)|نقش تا‌ب‌آوری در آزمون‌ها و ابتلائات الهی]].</ref>
==[[صبر در اطاعت]] [[خدا]]==
بی‌گمان [[تکالیف]] را از آن سبب [[تکلیف]] گفته‌اند که انجام آن هماره همراه با کلفت و [[سختی]] است. انجام [[اعمال عبادی]] چون [[نماز]] و [[روزه]] و [[حج]] و [[جهاد]] و [[زکات]] و [[خمس]] نیازمند [[تحمل]] فشارهایی است که شخص می‌‌بایست در تن و روان و [[مال]] و عرض تحمل کند. انجام اعمال عبادی و [[تکالیف الهی]] به ویژه در شرایط متغیر [[سنی]]، بدنی، روانی، محیطی، [[اجتماعی]]، جغرافیایی و مانند آنها، هماره سخت و دشوار است. البته خدا در [[فرایض]] و [[واجبات]] و همچنین [[محرمات]] بر آن شده است تا تکالیفی را وضع کند که [[اکثریت]] و بیشتری [[مردم]] [[استطاعت]] انجام آن را دارند. از همین روست که خدا در [[قرآن]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا}}؛ خدا نفسی را بیش از وسعش تکلیف نمی‌کند.<ref>بقره، آیه ۲۸۶ و ۲۳۳؛ انعام، آیه ۱۵۲؛ اعراف، آیه ۴۲</ref>
بنابراین، حتی اگر شرایط چهارگانه [[عقل]] و [[قدرت]] و [[علم]] و [[بلوغ]] فراهم نباشد، تکلیفی بر [[بنده]] نیست؛ از همین روست که [[مجنون]]، [[ناتوان]]، [[جاهل]] و نابالغ را تکلیفی نیست؛ چنان که اگر شخص [[توانایی]] و استطاعت انجام کاری را نداشته باشد، مانند کسانی که مریض و [[بیمار]] هستند، تکلیف از ایشان ساقط است. در [[آیات]] و [[روایات]] بسیاری از مصادیق «[[رفع القلم]]» یعنی برداشته شدن تکلیف از افراد سخن به میان آمده است؛ چنان که مصادیقی نیز برای [[سقوط]] یا تعطیلی موقت یا دایمی تکالیف نسبت به افراد یا شرایط سخن گفته شده است. به عنوان نمونه روزه از مریض و مسافر و [[اذیت]] حیض برداشته شده و شخص می‌‌بایست در زمانی دیگر آن را به جا آورد؛ چراکه [[احکام الهی]] برای این نیست که شخص را در [[عسر و حرج]] قرار دهد، بلکه همه [[احکام]] نه تنها [[سمحه و سهله]] هستند، بلکه به آسان و [[یسر]] برای [[توده]] مردم قابل [[اطاعت]] و انجام است.<ref>بقره، آیات ۱۸۵ و ۲۰۳</ref>
به هر حال، انجام [[تکالیف]] و [[فرایض الهی]] دارای [[مشقت]] و کلفت است؛ به ویژه آنکه ممکن است کسانی شرایطی را فراهم آورند که انجام تکالیف سخت‌تر و دشوارتر شود، چنان که [[تمسخر]] و [[استهزاء]] [[دشمنان]] و [[کافران]] و [[منافقان]] از انجام فرایضی چون [[نماز]] و [[روزه]] یا [[حجاب]] و [[خمس]] و [[زکات]] و [[جهاد]] موجب شود تا [[انسان]] از نظر [[روحی]] و روانی تحت فشار قرار گیرد. در این جا است که [[اطاعت]] از [[اوامر و نواهی الهی]] نیازمند [[صبر]] است؛ زیرا لازم است تا آستانه [[تحمل]] [[آدمی]] بالا باشد و با [[شکیبایی]] [[اعمال]] کلفت آمیز را انجام دهد و نقشه دشمنان را نیز نقش بر آب کند.<ref>انفال، آیه ۴۶</ref>
از این [[آیه]] به دست می‌‌آید که انجام [[اعمال عبادی]] فردی در گوشه ای ممکن است، آسان باشد؛ اما اقامه [[اجتماعی]] آن سخت و دشوار است و لازم است تا انسان در زمره [[صابران]] باشد تا بتوانند با [[تعاون]] با یک دیگر از [[مشکلات]] عبور کرده و در برابر [[دشمن]] [[شکست]] نخورند یا شکسته و [[خوار]] نشوند.
اصولا [[اطاعت از خدا]] جز از طریق [[اطاعت از رسول]] [[الله]]{{صل}} شدنی نیست.<ref>انفال، آیه ۴۶</ref> از این روست که در [[قرآن]] بیان می‌‌شود که هر کسی بخواهد ارتباط با خدای [[محبوب]] برقرار کند می‌‌بایست با ارتباط با [[حبیب خدا]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[اتباع]] و اطاعت از او به این [[هدف]] برسد.<ref>آل عمران، آیات ۳۱ و ۳۲</ref>
بی‌گمان گذشت از [[مال]] و [[ثروت]] و [[بخشش]] و [[احسان]] آن در قالب انفاقات [[واجب]] و [[مستحب]] یکی از مسایلی است که جز با صبر امکان تحقق و انجام آن نیست تا جایی که گفته‌اند برخی از جانشان می‌‌گذرند، ولی از مالشان نمی‌گذرند. اما [[مؤمنان]] به [[خدا]] و [[اسلام]]، نه تنها از مال و جانشان می‌‌گذرند، بلکه در [[ایمان]] و اسلام از همه چیز چون [[اباعبدالله الحسین]]{{ع}} و دیگر [[پیشوایان]] [[عصمت]] و [[طهارت]] می‌‌گذرند. خدا در قرآن می‌‌فرماید: گذشت از مال و دادن [[زکات]] نیازمند [[صبر]] است<ref>آل عمران، آیه ۱۸۶</ref>؛ طبق [[روایت]] نقل شده از [[امام رضا]]{{ع}} مقصود از «لتبلونّ فی أموالکم» [[اخراج]] و [[پرداخت زکات]] است. <ref>تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص۴۲۱، ح ۴۷۴</ref>
از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، انجام هر عمل [[عبادی]] و [[تکالیف]] در راستای [[اطاعت از خدا]]، نیازمند صبر و [[صبوری]] است. در این میان انجام برخی از [[اعمال عبادی]]، سخت‌تر و نیازمند صبر است؛ چنان که [[اقامه نماز]] به ویژه در شکل [[اجتماعی]] و [[جماعت]] آن سخت‌تر و دشوارتر و نیازمند صبوری است.<ref>هود، آیات ۱۱۴ و ۱۱۵؛ طه، آیات ۱۳۰ تا ۱۳۲</ref>
اصولا [[فعالیت‌های اجتماعی]] نیازمند صبر و آستانه [[تحمل]] بالا است؛ زیرا می‌‌بایست در برابر کنش‌ها و واکنش‌های نابخردان و [[جاهلان]] [[انسان]] [[قوی]] و [[پایدار]] باشد و زود عصبانی نشده و از کوره در نرود و تا پایان کار [[استقامت]] ورزد. از همین روست که [[امر به معروف]] به عنوان یک عمل اجتماعی، درپی دارنده [[مشکلات]] و نیازمند صبر و [[شکیبایی]] است<ref>لقمان، آیه ۱۷</ref>؛ از [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نقل شده که درباره «واصبر علی ما أصابک» فرمود: مقصود صبر در برابر [[مشقّت]] و اذیّتهایی است که در [[امر به معروف و نهی از منکر]] به انسان می‌‌رسد. <ref>مجمع البیان، ج ۷ – ۸، ص۵۰۰</ref>
در [[قرآن]] بیان شده که انجام [[فریضه]] امر به معروف و نهی از منکر که سفارش [[خدا]] و [[پیامبران]] است؛ نیازمند صبری بزرگ و [[عزم]] [[استوار]] و جدی است؛ چنان که [[لقمان حکیم]] این نکته را به فرزندش توجه می‌‌دهد که بدون صبر در [[مقام]] عزم الامور نمی‌توان در این فریضه اساسی و اصلی موفق شد.<ref>لقمان، آیات ۱۳ و۱۷</ref>
باید توجه داشت که آزمونهای [[الهی]] از موارد صبر و [[خویشتن داری]] است؛ زیرا بدون صبر نمی‌توان از [[آزمون‌های الهی]] سربلند و موفق بیرون آمد.<ref>بقره، آیات ۱۵۵ و ۲۴۹؛ آل عمران، آیه ۱۸۶؛ فرقان، آیه ۲۰</ref> برخی از [[امتحانات الهی]] سخت‌تر از برخی دیگر است؛ چنان که [[امتحان]] [[ذبح]] برای ذابح و ذبیح سخت و نیازمند [[صبوری]] است.<ref>صافات، آیات ۱۰۱ تا ۱۰۶</ref> [[خدا]] در [[قرآن]]، پیشه کردن [[صبر]] در برابر [[آزمایشهای الهی]] و آزارهای [[دشمنان]] مورد [[تشویق]] قرار می‌‌دهد<ref>آل عمران، آیه ۸۶</ref>؛ چراکه صبر در [[امتحان الهی]] شرط ورود به [[بهشت]] است<ref>بقره، آیه ۲۱۴</ref>
[[ایمان]] به عنوان یک عمل شخصی و رابطه میان شخص با خدا، ممکن است چنان دشوار نباشد، اما ایمان در ساختار [[اجتماعی]] هماره سخت و دشوار است؛ زیرا [[ایمان حقیقی]] که در [[رفتار شخصی]] و اجتماعی بروز و ظهور می‌‌کند، روابط میان فردی و اجتماعی و [[سیاسی]] شخص را نیز تحت تاثیر شدید قرار می‌‌دهد؛ زیرا شخص می‌‌خواهد [[اعتقادات]] و باورهای خویش را در [[سبک زندگی]] ظهور دهد. همین امر موجب تنش با دیگرانی می‌‌شود که خواهان سبک دیگری هستند. بنابراین، نمی‌توان گفت که ایمان نیازمند به صبر ندارد، بلکه ایمان حقیقی تنها در [[سایه]] صبر و [[استقامت]] می‌‌تواند باقی و برقرار باشد. از همین روست که در قرآن بیان شده که ایمان به [[آیات الهی]] و [[ثبات قدم]] بر آن نیازمند صبر مضاعف است<ref>اعراف، آیه ۱۲۶</ref>؛ زیرا «افراغ» به معنای فرو ریختن است <ref>مفردات، ص۶۳۲، «فرغ»</ref> و در [[آیه]] یاد شده استعاره از کثرت و زیادی است.<ref>روح المعانی، ج ۶، جزء ۹، ص۴۳</ref>
البته [[تغییر]] [[شریعت]] برای کسانی که بر [[شرایع]] پیشین بودند، سخت‌تر از دیگرانی است که شریعتی نداشته‌اند. از همین روست که خدا برای کسانی که از شرایع قبلی به شریعت آخرین ایمان می‌‌آورند، [[پاداش]] مضاعفی برای صبر مضاعف ایشان قرار داده است<ref>قصص، آیه ۵۴</ref>؛ زیرا مقصود از «بما صبروا» صبر [[مؤمنان]] [[اهل کتاب]] بر ایمان به [[دین]] خودشان و [[ایمان به پیامبر]] [[اسلام]]{{صل}}است. <ref>مجمع البیان، ج ۷ – ۸، ص۴۰۳</ref>
[[اهل]] ایمان می‌‌بایست در برابر فشارهایی متعدد و متنوع از جهات گوناگون و مختلف صبر ورزند؛ زیرا افزون بر فشار [[تکالیف]]، می‌‌بایست در برابر سخنان و استهزاهای [[سفیهان]] و [[جاهلان]] از دشمنان نیز صبر کنند و دست از [[ایمان]] و [[اعتقادات]] و [[اعمال عبادی]] بر ندارند.<ref>مؤمنون، آیات ۱۰۸ تا ۱۱۰</ref> به عنوان نمونه وقتی [[پیامبر]]{{صل}} [[تغییر قبله]] را اعلام می‌‌کند، از هر سو تحت فشار قرار می‌‌گیرد و افزون بر [[مشرکان]] و [[کافران]]، حتی [[اهل کتاب]] نیز ایشان را [[اذیت]] و [[آزار]] کرده و تغییر قبله را از سوی ایشان به [[تمسخر]] می‌‌گیرند. [[صبر]] آن حضرت{{صل}} و [[مؤمنان]] موجب شد تا ایشان بتوانند از این فشارهای سهمگین عبور کنند و [[هویت فرهنگی]] و شاخصه [[اجتماع]] [[اسلامی]] را [[حفظ]] و تقویت کنند.
در [[حقیقت]] عبور از [[مشکلات]] و تحریم‌ها و اذیت و آزارهای [[دشمنان]] نیازمند صبر و [[شکیبایی]] و [[استقامت]] [[امام]] و [[امت]] است.<ref>آل عمران، آیه ۱۸۶؛ انعام، آیه ۳۴؛ ابراهیم، آیه ۱۲؛ نحل، آیه ۱۲۶</ref>
از نظر [[قرآن]]، اموری چون [[تبلیغ دین اسلام]]<ref>یونس، آیه ۹؛ نحل، آیه ۱۲۷</ref>، [[تبلیغ]] قرآن<ref>نساء، آیات ۲۳ و ۲۴</ref>، تبلیغ [[نماز]]<ref>طه، آیه ۱۳۲</ref>، [[تعلم]] و [[یادگیری]] [[علوم]]<ref>کهف، آیات ۶۶ تا ۶۹</ref>، [[تهجد]] وشب زنده داری<ref>فرقان، آیات ۶۳ و ۷۵</ref>، [[رفتار مسالمت‌آمیز]]، رعایت [[اعتدال]]<ref>همان</ref>، [[تواضع]] و [[فروتنی]]<ref>همان</ref>، [[جهاد در راه خدا]]<ref>آل عمران، آیه ۲۰۰؛ بقره، آیات ۱۵۳ و ۱۵۴ و ۱۵۵ و ۱۷۷ و ۲۴۹ و ۲۵۰</ref> [[رهبری]] امت<ref>یونس، آیه ۱۰۹؛ سجده، آیه ۲۴</ref>، [[تحمل]] [[شکنجه]] [[دشمن]]<ref>نحل، آیه ۱۱۰</ref>، [[عفو و گذشت]] از دشمن<ref>نحل، آیات ۱۲۶ و۱۲۷</ref>، [[قطع رابطه]] با دشمنان و [[بیگانگان]] <ref>آل عمران، آیات ۱۱۸ تا ۱۲۰</ref>، گذشت از [[مادیات]]<ref>آل عمران، آیات ۱۴ تا ۱۷؛ نحل، آیات ۹۵ و ۹۶</ref>، گذشت و [[عفو]] کریمانه<ref>فرقان، آیات ۷۲ و ۷۵</ref>، [[هجرت]]<ref>نحل، آیه ۱۱۰؛ زمر، آیه ۱۰</ref>، [[وفای به عهد]]<ref>نحل، آیات ۹۵ و ۹۶</ref>، [[معاشرت]] با [[فقیران]]<ref>کهف، آیه ۱۲۸</ref> و مانند آنها نیازمند صبر است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[موارد سه گانه صبر در قرآن (مقاله)|موارد سه گانه صبر در قرآن]].</ref>
==[[صبر بر مصیبت]]==
از [[اقسام صبر]]، صبر بر مصیبت‌هایی است که [[انسان]] در طول [[زندگی]] به عنوان [[مجازات]] و [[کیفر]] یا به عنوان [[ابتلاء]] و [[آزمون الهی]] با آن رو به رو می‌‌شود. از نظر قرآن، مصیبتها و [[بلایا]] از موارد شکیبایی و [[صبر]] است<ref>بقره، آیات ۱۵۵ و ۱۵۶ و ۱۷۷؛ حج، آیه ۳۵</ref> و [[انسان‌ها]] می‌‌بایست در برابر [[مشکلات]] و [[مصیبت‌ها]] صبر کنند؛ زیرا هر مصیبتی از [[خیر و شر]] به [[حکمت]] و [[مشیت]] و مقدر [[الهی]] است<ref>حدید، آیات ۲۲ و ۲۳</ref> و مصیبت‌هایی که از مصادیق [[شرور]] و [[نقص]] و کمبود هستند، چه در قالب [[کیفر]] باشد و چه در قالب [[امتحان]] می‌‌بایست [[انسان]] نسبت به آن صبر ورزد و با [[جزع]] و فزع بر دامنه کمی و کیفی آن نیافراید و [[مصیبت]] را دو چندان و مضاعف نکند.
از نظر [[قرآن]]، صبر در برابر مشکلات و سختیها از ویژگی‌های [[نیکان]] <ref>بقره، آیه ۱۷۷؛ انسان، آیات ۸ و ۱۲</ref> و از نشانه‌های [[صداقت]] و [[تقوا]]<ref>بقره، آیه ۱۷۷</ref> و موجب [[محبت الهی]] <ref>آل عمران، آیه ۱۴۶</ref> و در پی دارنده [[صلوات]] الهی و [[رحمت]] و [[هدایت خاص]] و نیز [[بهشت]] و [[عنایات]] دیگر الهی است.<ref>بقره، آیه ۱۷۷</ref>
از نظر قرآن، کمبود کالا و نیز میوه و محصولات از مصیبت‌ها و نیازمند [[شکیبایی]] و صبر است.<ref>بقره، آیه ۱۵۵</ref> البته توجه به این که هر چیزی بر اساس حکمت، مشیت و مقدر الهی است در تحقق [[صبر بر مصیبت]] نقش اساسی دارد.<ref>حدید، آیات ۲۲ و ۲۳</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[موارد سه گانه صبر در قرآن (مقاله)|موارد سه گانه صبر در قرآن]].</ref>
==[[صبر از معصیت]]==
یکی از سه گانه‌های صبر، همانا صبر از معصیت است. این که انسان بتواند در برابر [[معصیت]] دیگران صبر ورزد و [[اجازه]] ندهد تا دیگران با معصیت خویش راه [[حق]] را بندند و او را نیز به [[گمراهی]] بکشانند. این که انسان به گونه ای باشد که در برابر انگیزه‌های [[قوی]] [[گناه]] صبر ورزد و به دام گناه نیافتد و از آن اجتناب کند، از مهم‌ترین مصادیق صبر است که در [[آیات قرآنی]] بیان شده است.
از نظر قرآن، [[ترک گناه]] و اجتناب از [[معاصی]] نیازمند، صبر است.<ref>فرقان، آیات ۶۸ و ۷۵</ref> در [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، اجتناب و [[پرهیز]] از اتّکای به [[ستمگران]]<ref>هود، آیات ۱۱۳ و ۱۱۵</ref>، رعایت [[عفت]] و [[پاکدامنی]] و [[پرهیز]] از [[زنا]]<ref>فرقان، آیات ۶۸ و ۷۵</ref>، اجتناب از [[شرک]]، [[شهادت]] ناحق، پرهیز از [[قتل]] بی‌گناهان، اجتناب از [[نزاع]] و [[حفظ وحدت]]<ref>انفال، آیه ۴۶</ref> نیازمند [[صبر از معصیت]] است.
البته گاه [[غفلت]] [[انسان]] از [[معصیت]] به سبب آنکه مجذوب امری می‌‌شود. این گونه است که بی‌توجه به این که کجا پا می‌‌گذارد حرکت می‌‌کند و برخی از معصیتها و خطایا را انجام می‌‌دهد. بنابراین، لازم است انسان هماره مراقب باشد و [[احتیاط]] کند و گرفتار غفلت نشود؛ زیرا توجه بیش از اندازه نسبت به [[هدف]] و مجذوب شدن موجب می‌‌شود تا شخص نسبت به رفتارش به ویژه [[خطا]] و [[اشتباه]] و [[گناه]] کم توجه یا بی‌توجه باشد.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[موارد سه گانه صبر در قرآن (مقاله)|موارد سه گانه صبر در قرآن]].</ref>
==[[معیت]] قیومی [[خدا]] در هستی==
از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، خدا در همه سطوح و مراتب از ایجاد و بقای هر امری حضور مستقیم دارد. این امری [[حقیقی]] است؛ زیرا هر چیزی در هستی چیزی جز ظهور و تجلیات [[انوار]] صفات و [[اسماء الله]] نیست.<ref>نور، آیه ۳۵</ref>
از نظر [[قرآن]]، خدا با هر چیزی انواع نسبت‌ها را دارد که از جمله آنها معیت است؛ البته معیت [[الهی]] با امور هستی خود به چند نوع تقسیم می‌‌شود که از جمله آنها می‌‌توان به معیت [[ولایتی]] و نصرتی نسبت به [[مؤمنان]] اشاره کرد که خدا می‌‌فرماید: {{متن قرآن|لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا}}<ref>«مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمی‌دیدید پشتیبانی کرد و سخن کافران را فروتر نهاد و سخن خداوند است که فراتر است و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۴۰.</ref>
همچنین از انواع معیت می‌‌توان به معیت قیومی اشاره کرد: هو معکم؛ او با شماست<ref>حدید، آیه ۴</ref> این معیت قیومی به این معنا است که خدا قوام بخش [[حقیقت]] وجودی هر چیزی از جمله [[انسان]] است؛ زیرا هستی جز [[شئون]] و ظهورات و تجلیات [[اسماءالله]] و انوار [[الله]] نیست. بر همین اساس، [[نسیان]] خدا به معنای نسیان حقیقت نفس است.<ref>حشر، آیه ۱۹</ref> و همچنین بر همین اساس است که خدا از رگهای گردن به انسان نزدیک‌تر است: نحن [[اقرب]] الیه من حبل الورید.<ref>ق، آیه ۱۶</ref>
به هر حال، از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، هر چیزی جز تجلیات انوار اسماء الله نیست. بنابراین، نسبت هر چیزی با خدا نسبت [[نور]] با مظهرش است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر در سایه توفیق الهی (مقاله)|صبر در سایه توفیق الهی]].</ref>
==محدودیت تاثیر علل در [[سایه]] [[اذن الهی]]==
همچنین از نظر قرآن، تحقق هر چیزی در هستی بر اساس [[مشیت]] [[حکیمانه]] الهی است. این مشیت حکیمانه که از آن به مشیت کلی یاد می‌‌شود، موجب می‌‌شود تا [[اراده]] کلی الهی نیز در قالب قدر و قضای کلی شکل بگیرد؛ زیرا برای هر چیزی اندازه و مقدر کلی است که آن اندازه و قدر نیز مربوط به ساحت مقاصدی است که برای هر چیزی در نظر گرفته شده است.
از نظر [[قرآن]]، پس از این مراتب و موارد، [[مشیت]] و [[اراده]]، قدر و قضای جزیی قرار دارد؛ یعنی هر مورد خاصی که تحقق می‌‌یابد در می‌‌بایست این مراتب را به شکل خاص بگذراند تا تحقق یابد. پس تا زمانی که مشیت و اراده و قدر و قضای جزئی [[الهی]] بدان تعلق نگرفته باشد، چیزی وقوع خارجی و تحقق وجودی در خارج [[علم]] [[الله]] نمی‌یابد؛ زیرا [[قوانین]] کلی که در قالب بخش نخست کلی به امری تعلق گرفته، نمی‌تواند [[حاکم]] بر [[خدا]] شود و خدا مجبور باشد تا تابع قوانین [[تکوینی]] وضعی خودش باشد، بلکه خدا هماره حاکم بر قوانین تکوینی و غیر تکوینی است و هیچ چیز او را مجبور و محدود نمی‌کند. بنابراین، هرگاه خدا بخواهد و اراده کند، امری که طبق قوانین بخش نخست می‌‌بایست تحقق یابد، به سبب [[حاکمیت]] [[اراده الهی]] بر همه هستی در همه سطوح و مراتب، ممکن است تحقق نیابد؛ زیرا تحقق هر چیزی منوط و متوقف بر بخش دوم است. از همین روست که در [[آموزه‌های وحیانی]] مسأله «[[اذن]]» مطرح شده است تا این معنا دانسته شود اگر چیزی بر اساس [[سنت‌ها]] و [[قوانین الهی]] در جریان است، تاثیرات آن زمانی خواهد بود که اذن باقی باشد؛ و هر گاه اذن به امری دیگر تعلق بگیرد، آن چیز تاثیرات خودش را نخواهد داشت؛ چنان که [[قانون]] [[سوزاندن]] [[آتش]]، هر چند ماذون به [[اذن الهی]] است، ولی اگر مشیت و اراده الهی به چیزی بر خلاف آن باشد، آتش نمی‌سوزاند؛ چنان که درباره [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} اتفاق افتاد و خدا [[فرمان]] می‌‌دهد: یا [[نار]] کونی بردا و سلاما علی ابراهیم؛ ای آتش بر ابراهیم سرد و [[سلامت]] باش! <ref>انبیاء، آیه ۶۹</ref>
[[خدا]] به صراحت درباره تاثیر [[سحر]] و [[جادو]] و تعلیمات [[هاروت و ماروت]] به این نکته توجه می‌‌دهد و می‌‌فرماید: و ما هم بالضارین به من [[احد]] الا [[باذن الله]]؛ و آنان با این امر، [[زیان]] و ضرر رسان به کسی نیستند، مگر آنکه به [[اذن الهی]] باشد.<ref>بقره، آیه ۱۰۲</ref>
بنابراین، علل امور در زمانی خواهد بود که افزون بر [[مشیت]] و [[اراده]] و قدر و قضای کلی، تعلق جزیی [[الهی]] نیز به آن وجود داشته باشد، و گرنه علل تاثیری نخواهد داشت و معلول به تحقق علتی تحقق نمی‌یابد؛ چنان که درباره تاثیر [[آتش]] و سحر و جادو بیان شد.
بر اساس آن چه بیان شده دانسته شد که امور در هستی زمانی تحقق می‌‌یابد که در یک کلمه [[اذن]] کلی و جزیی وجود داشته باشد، وگرنه چیزی تحقق نخواهد یافت. پس از نظر [[آموزه‌های وحیانی]] این حقیقتی درعالم [[تکوین]] است که [[ایمان]] و [[باور]] و عدم ایمان بدان هیچ تاثیری در [[واقعیت]] و [[حقیقت]] بودن آن ایجاد نمی‌کند؛ هر چند که از نظر [[قرآن]] باور و ایمان بدان از سوی [[انسان]] موجب می‌‌شود تا شخص با چنین حقیقتی گام‌های مطمئنی در [[سایه]] [[معیت]] ولایی بردارد و از [[نصرت الهی]] برخوردار شود؛ چنان که از نظر قرآن فقدان چنین باور و [[ایمانی]] در شخص موجب می‌‌شود تا قدرتمندترین افراد، [[شکست]] بخورد؛ زیرا اگر خدا نخواهد و مشیت و اراده نسبت به تحقق چیزی نداشته باشد، همان چیزی که به ظاهر امری عادی و معمولی است و می‌‌بایست با تحقق علت، معلول نیز تحقق یابد، تحقق نخواهد نیافت؛ زیرا تحقق هر چیزی افزون بر مشیت کلی، نیازمند اراده و قدر و قضای جزیی است و اذن الهی است که گاه چنین اذنی نیست و شخص با آنکه اراده کرده و [[عزم]] [[قوی]] داشته است بدان نمی‌رسد؛ خدا به صراحت به [[پیامبر]]{{صل}} گوشزد می‌‌کند که توجه به این امر در هر کاری بسیار مهم است؛ زیرا اگر تنها به علل و اسباب ظاهری توجه شود و علت اصلی یعنی [[مشیت]] و [[اذن الهی]] در کاری دیده نشود، ممکن است که [[خدا]] مشیتی دیگر داشته باشد و آن چیز تحقق نیابد.
به عنوان نمونه [[انسان]] بر اساس [[سنت‌ها]] و [[قوانین]] [[حاکم]] بر هستی، مشیت و [[اراده]] می‌‌کند تا کاری را انجام دهد که بر اساس تجربیات مکرر دانسته شد که این چیز علت آن چیز است و نسبت میان آن دو علت و معلولی است؛ اما باید توجه داشت که اصل حاکم بر هستی، همان مشیت و اذن الهی به تحقق چیزی است؛ از همین روست که خدا می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا * إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا}}<ref>«و هرگز در هیچ کار مگو: «من فردا انجام دهنده آن خواهم بود. * مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به رهیافتی نزدیک‌تر از این رهنمایی کند» سوره کهف، آیه ۲۳-۲۴.</ref>
بنابراین، اصل حاکم بر همه اسباب و علل خلقتی، [[حاکمیت]] مشیت و اذن الهی است. این بدان معنا خواهد که انسان از جهات گوناگونی با محدودیت‌های بسیاری مواجه است؛ از همین روست که خدا به عنوان یک اصلی کلی به انسان گوشزد می‌‌کند و می‌‌فرماید: {{متن قرآن|مَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ}}؛ شما چیزی را مشیت نمی‌کنید مگر آنکه خدا [[پروردگار]] جهانیان پیش از آن مشیت کرده باشد.<ref>تکویر، آیه ۲۹؛ انسان، آیه ۳۰</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر در سایه توفیق الهی (مقاله)|صبر در سایه توفیق الهی]].</ref>
==[[توفیق الهی]] در تحقق [[صبر]]==
بر اساس این [[قوانین الهی]] می‌‌بایست گفت که از نظر [[آموزه‌های وحیانی]] حتی انجام ساده‌ترین و [[صالح‌ترین]] کار و کسب موفیقت در هر چیزی، جز در [[سایه]] توفیق الهی نیست؛ بنابراین، حتی اگر [[پیامبری]] مکرّم و معظّم چون [[محمد مصطفی]]{{صل}} باشی، می‌‌بایست با [[توکل بر خدا]] و [[توفیق]] خواهی در هر کاری و امری وارد شوی؛ زیرا این [[خدا]] است که به [[انسان]] توفیق می‌‌دهد تا کاری را انجام دهد و موفقیتی کسب کند؛ حتی اگر به ظاهر بر اساس [[سنت‌ها]] و [[قوانین]] کلی [[الهی]]، نسبت میان دو چیز نسبت علت و معلولی است؛ چراکه وقتی [[مشیت]] و [[اذن الهی]] به چیزی تعلق نگیرد، با وجود تحقق علت، معلول تحقق نمی‌یابد.
خدا در [[آیات]] بسیاری از [[پیامبر]]{{صل}} و [[مؤمنان]] خواسته تا هماره در هر کاری [[ذکر الهی]] را در نظر داشته و خدا را در هیچ دم و لحظه و کاری و امری فراموش نکنند و بدانند که اگر خدا نخواهد و مشیت نکند؛ چیزی تحقق نمی‌یابد هر چند که نسبت میان آنها علت و معلولی باشد. از همین روست که خدا به پیامبرش [[فرمان]] می‌‌دهد تا هر کاری که وارد می‌‌شود خدا را یابد کند و از خدا بخواهد تا او را در کارش موفق کند. این که خدا پس از فرمان به آن حضرت{{صل}} جهت «ان شاء [[الله]]» گفتن می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ}}..؛ و خدا را دمی فراموش مکن و او را یاد کن و بگو که [[امید]] است که پروردگارم مرا [[هدایت]] کند به امر رشیدی که بهتر این است.<ref>کهف، آیه ۲۴</ref> برای این منظور است که اگر خدا در [[مقام]] [[ربوبیت]] نخواهد چیزی تحقق نمی‌یابد و انسان به [[موفقیت]] و رشدی که مطلوب است دست نمی‌یابد.
این که گفته می‌‌شود حتی پیامبر{{صل}} می‌‌بایست ان شاء الله بگوید، [[باور]] و [[ایمان]] به این [[حقیقت]] است که اگر [[مشیت الهی]] به امری تعلق نگیرد آن تحقق نمی‌یابد حتی اگر امری [[نیک]] و رشدی باشد و مطلوب خدا؛ زیرا گاه مشیت الهی بر این است تا شخص [[شکست]] بخورد حتی اگر همه امکانات برای موفقیت و [[پیروزی]] فراهم باشد؛ چنان که با همه امکانات و [[جمعیت]] به ظاهر عامل پیروزی، شکست سنگین برای [[مسلمانان]] در [[جنگ حنین]] رخ داد؛ زیرا چیزی نمی‌تواند جایگزین [[خدا]] و [[مشیت]] او باشد و [[انسان]] را از خدا [[بی‌نیاز]] و [[غنی]] سازد.<ref>توبه، آیه ۲۵</ref>
پس از نظر [[قرآن]]، [[پیروزی]] و [[موفقیت]] در هر کاری زمانی رخ می‌‌دهد که انسان بر خدا [[توکل]] کند و [[توفیق]] از او بخواهد تا [[مشیت الهی]] به آن تعلق گیرد.
خدا گزارش می‌‌کند که [[حضرت شعیب]]{{ع}} با همه امکانات و بهره‌گیری از توان و [[استطاعت]] خویش به دنبال [[اصلاح]] رفت، ولی به این نکته توجه داشت که تحقق آن جز به [[توفیق الهی]] نخواهد بود: {{متن قرآن|وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>«گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز می‌دارم نمی‌خواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره هود، آیه ۸۸.</ref> پس اسباب را در نظر می‌‌گیرد، ولی می‌‌داند که این اسباب تنها در [[سایه]] توفیق الهی خواهد بود؛ زیرا توفیق به معنای موافقت میان دو امر است؛ خواه این دو امر نسبت علت و معلولی داشته باشد، یا این گونه نباشد؛ چنان که زمانی که علت و معلولی میان [[آتش]] بود، آتش نسوزاند؛ زیرا خدا [[اراده]] و مشیت نکرده بود تا توفیقی میان علت و معلول ایجاد کند؛ این گونه است که نه تنها با وجود علت آتش، سوختن تحقق نیافت، بلکه فضایی خنک و سالم در درون شعله‌های عظیم آتش برقرار شد.<ref>انبیاء، آیه ۶۹</ref>
خدا به پیامبرش [[فرمان]] می‌‌دهد که هر گاه اراده کاری داشته و [[عزم]] جدی بر انجام باشد، باید توکل را از یاد [[نبرد]] و با [[توکل بر خدا]] به آن [[اقدام]] کند؛ یعنی از خدا بخواهد تا نسبت علت و معلولی را میان دو چیز ایجاد و [[تأیید]] کند.<ref>آل عمران، آیه ۱۵۹</ref>
از نظر قرآن، کسب [[فضایل]] و توفیق در آن از جمله کسب [[صبر]] و توفیق در آن تنها در سایه [[معیت]] خدا و [[اذن الهی]] خواهد بود. از همین روست که خدا به پیامبرش فرمان داده و می‌‌فرماید: اصبر و ما صبرک الا بالله؛ [[صبر]] کن و صبر تو جز به [[خدا]] نیست.<ref>نحل، آیه ۱۲۷</ref>
کلمه «باء» در «بالله» به معنای سببیت وعلیت است؛ به این معنا که صبر تنها با خدا ایجاد می‌‌شود و این خداست که منشاء و خاستگاه صبر است و اگر [[فرمان]] صبر به [[پیامبر]] داده می‌‌شود، به این نکته نیز توجه داده می‌‌شود که [[توفیق]] در صبر و کسب آن تنها زمانی است که خدا بخواهد؛ زیرا خدا علت هر چیزی از جمله علت صبر است؛ هر چند که در ظاهر اسباب طولی باشد که نقش علیت را [[بازی]] می‌‌کند، ولی باید توجه داشت که علیت چیزی زمانی است که خدا بخواهد و اگر نخواهد نسبت علیت میان دو چیز ایجاد نمی‌شود.
به سخن دیگر، خدا علت العلل است و امور دیگر چیزی جز اسباب یا همان علت ناقصه طولی نیست. پس اگر [[مشیت]] خدا نباشد، علتی وجود ندارد تا معلولی باشد. این سببیتی که در قالب «باء» مطرح می‌‌شود، بیان علت [[واقعی]] و [[حقیقی]] کامل هر چیزی از جمله صبری است که می‌‌بایست در پیامبر تحقق یابد.
از نظر [[قرآن]] [[معیت]] [[الهی]] با [[اهل تقوا]] و [[محسنین]] یک معیت ولایی است که موجب می‌‌شود تا خدا در قالب علت تامه به [[یاری]] آنان برود و آنان را در امورشان موفق دارد.<ref>نحل، آیه ۱۲۸</ref>
همچنین خدا می‌‌فرماید که پیامبر{{صل}} و مؤمنانی که تنها [[وجه الله]] را طالب هستند، می‌‌توانند صبر ورزند و خدا توفیق صبر و [[موفقیت]] را به آنان خواهد داد.<ref>کهف، ایه ۲۸</ref>
[[مؤمنان]] به [[توفیق الهی]] می‌‌توانند بر هر آن چه از [[خیر و شر]] به ایشان می‌‌رسد، صبر ورزند و در [[مقام علم]] و عمل به [[آموزه‌های وحیانی]] از جمله [[امر به معروف و نهی از منکر]] عمل کنند و در [[کارها]] با [[عزم]] وارد شده و موفقیت را به دست آورند.<ref>لقمان، آیه ۱۷؛ احقاف، آیه ۳۵</ref>
وقتی توفیق الهی باشد [[انسان]] می‌‌ تواند در برابر هر گونه فشار درونی و بیرونی [[صبر]] ورزد و [[استقامت]] نماید و به [[هدف]] برسد و [[احکام الهی]] را به [[راحتی]] عمل و براساس آن [[رفتار]] کند.<ref>ص، آیه ۱۷؛ طور، آیه ۴۸؛ مزمل، آیه ۱۰</ref>
از [[خدا]] [[توفیق]] [[صبر جمیل]] را خواست <ref>معارج، آیه ۱۵</ref> در [[کارها]] [[عجول]] نبود و درخواست عاجلانه نداشت<ref>احقاف، آیه ۳۵</ref>؛ زیرا برای هر چیزی زمانی است که در آن تحقق می‌‌یابد.<ref>روم، آیه ۶۰</ref>
به هر حال، از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]] هر کاری از جمله صبرورزی نیازمند [[توفیق الهی]] است و [[انسان]] می‌‌بایست تنها به او [[امید]] داشته باشد تا بتواند کاری که مورد [[رضایت]] خداست را انجام دهد؛ یعنی این گونه نیست که انسان کاری را برای خدا انجام دهد و حتما به دلیل این که برای خدا انجام می‌‌دهد، توفیق یابد، بلکه ممکن است که انسان برای پروردگارش کاری از جمله صبر را پیشه کند<ref>مدثر، آیه ۷</ref> ولی توفیق نیابد که [[صبوری]] کند و در امر صبر موفق باشد و از کوره در نرود و [[عجله]] نداشته باشد؛ زیرا [[یونس]] [[پیامبر]]{{ع}} با این که [[مأموریت]] داشته و برای خدا عمل می‌‌کرد، ولی به سبب عدم توجه به اموری از جمله عدم [[انتظار]] برای رسیدن [[دستور الهی]]، اقداماتی کرد که موفقیتی برایش نداشت بلکه او را گرفتار [[خشم]] و [[غضب الهی]] کرد. از همین روست که خدا به پیامبرش [[فرمان]] می‌‌دهد که هم چون یونس{{ع}} عمل نکند، بلکه به انتظار [[حکم الهی]] باشد و تا حکم الهی نرسیده کاری نکند.<ref>قلم، آیه ۴۸</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر در سایه توفیق الهی (مقاله)|صبر در سایه توفیق الهی]].</ref>
==چیستی [[استعانت]]==
یکی از [[وظایف]] هر [[مسلمانی]] [[تدبر در آیات]] [[قرآنی]] است. [[فهم قرآن]] کمک می‌‌کند تا [[درک]] [[درستی]] از نگرش [[خداوند]] به مسایل و [[خواسته‌ها]] و وظایف و [[تکالیف]] خود پیدا کنیم. یکی از موضوعات کلیدی در [[قرآن]] مسأله [[توحید]] است که از آن به ام المسایل تعبیر می‌‌شود؛ زیرا درک و [[فهم]] این مسأله با [[سرنوشت انسان]] در ارتباط است. اگر [[انسان]] درک و [[تصوری]] درست از [[حقیقت توحید]] نداشته باشد نمی‌تواند مسیر خود را به درستی بشناسد و در آن حرکت نماید. بسیاری از کسانی که به [[دوزخ]] [[شقاوت]] و [[بدبختی]] در [[دنیا]] و [[آخرت]] گرفتارند کسانی هستند که [[شناختی]] ایشان از توحید درست نبوده و نیست و [[زندگی]] خود را بر اصل نخستین [[دین]] یعنی توحید سامان نمی‌دهند، وجوه و مسایل ریز و درشت آن را نمی‌دانند و در زندگی بر مدار توحید زندگی نمی‌کنند. در حالی که [[عقل]] به کار می‌‌گرفتند و یا در آن چه از بزرگان و دیگران شنیده‌اند،‌تعقل می‌‌کردند، هرگز از مدار توحید خارج نمی‌شدند و شقاوت [[ابدی]] را برای خود رقم نمی‌زدند.<ref>ملک، آیه ۱۰</ref>
وجوه اصلی توحید بلکه از اصلی‌ترین وجوه آن، [[توحیدی]] [[عبادی]] و سپس توحید استعانتی است که در [[آیات قرآنی]] به آن اشاره شده است و از [[مسلمانان]] خواسته شده تا روزانه ده‌ها بار آن را تکرار کنند تا هرگز دچار [[غفلت]] از آن نگردند که شقاوت [[دنیوی]] و [[سختی‌ها]] و [[رنج]] آن را و نیز شقاوت ابدی را برای خود می‌‌سازند. کسانی که در زندگی روزانه خود دچار [[مشکلات]] می‌‌شوند کسانی هستند که دمی دچار غفلت از [[خدا]] و توحید و ابعاد آن شده‌اند. در داستان [[حضرت یوسف]]{{ع}} دمی غفلت موجب می‌‌شود که سالیانی رنج و شقاوت [[زندان]] را [[تحمل]] کند.<ref>یوسف، آیه ۴۲</ref> [[حضرت موسی]]{{ع}} نیز به غفلتی رنج [[سفر]] بیش تری را متحمل می‌‌شود.<ref>کهف، آیات ۶۱ تا ۶۴</ref> خداوند در قرآن گزارش‌های بسیاری را آورده است که در ارتباط با [[غفلت]] از [[توحید]] و [[دستورهای الهی]] است.
توحید استعانتی آن چنان مهم است که [[خداوند]] آن را در کنار [[توحید عبادی]] بیان می‌‌کند و از [[مردمان]] می‌‌خواهد در همه امور خویش به خداوند [[استعانت]] ورزند و در هیچ امری کوچک و بزرگ [[غافل]] از استعانت به [[خدا]] نشوند؛ چراکه همه بدبختی‌های [[بشر]] برخاسته از همین غفلت از توحید عبادی و استعانتی است که موجب [[کفر]] و [[شرک]] در این دو حوزه از توحید می‌‌شود.
اما استعانت چیست؟ استعانت از ریشه [[عربی]] [[عون]] به معنای کمک، [[پشتیبانی]] و [[یاری خواستن]] آمده است.<ref>مفردات الفاظ قرآن کریم، ذیل واژه عون</ref> از [[آیات قرآنی]] این معنی به دست می‌‌آید که از مهم‌ترین جلوه‌های توحید، [[استعانت‌جویی]] به خداوند است. خداوند در این باره به صراحت می‌‌فرماید که [[مؤمنان]] بگویند: {{متن قرآن|إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ}}<ref>«تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.</ref> مطابق دستور [[ادبیات عرب]]، مقدّم‌شدن «ایّاک» بر دو فعل پس از خود، نشانگر [[انحصار]] و به این معناست که: بارخدایا! تنها تو را می‌پرستیم <ref>نه غیر تو را</ref>؛ و تنها از تو [[یاری]] می‌طلبیم <ref>نه از دیگری</ref>.
البته [[انسان]] از دیگران برای کارهای خویش معاونت می‌‌گیرد و کسی یا کسانی را معاون خود می‌‌کند. همچنین یکی از مهم‌ترین [[دستورها]] و [[آموزه‌های اسلامی]] در [[امت]] سازی، دستور معاونت و [[همکاری]] و [[تعاون]] در [[کارهای نیک]] و خیر است. خداوند می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى }}<ref> سوره مائده، آیه ۲.</ref>
اما باید توجه داشت که استعانت و یاری جز از خداوند سزاوار نیست و اگر به دیگری مراجعه می‌‌شود در حد همان اسباب و وسایل است و گرنه یاری کننده [[واقعی]] و [[حقیقی]] خداوند است که تاثیر را در اسباب می‌‌گذارد. کسی که [[معتقد]] است که خداوند منشای هر چیزی است و [[آفریدگار]] و [[پروردگار]] است، توجه به همین امور موجب می‌‌شود تا تنها به [[خداوند]] [[استعانت]] بجویید. از این روست که در [[آیات قرآنی]] استعانت از خداوند را مربوط به حوزه [[ربوبیت الهی]] دانسته است. البته برخی بر این باورند که استعانت در هر حال مشکل دارد و آن چه خداوند دستور می‌‌دهد، [[تعاون]] به یک دیگر است؛ بنابراین میان دو امر استعانت تنها به [[خدا]] و تعاون به دیگر تضاد نیست.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[استعانت و صبر نشانه توحید (مقاله)|استعانت و صبر نشانه توحید]].</ref>
==استعانت به خدا، [[نشانه]] [[توحید کامل]]==
صاحب [[مجمع البیان طبرسی]] می‌‌نویسد: [[عبادت]] و [[پرستش]]، نوعی [[سپاسگزاری]] و در واقع [[هدف]] آن است؛ چراکه پرستش، درحقیقت آخرین مرحله [[خضوع]] و عالی‌ترین درجه [[بزرگداشت]] است و تنها [[قدرت]] شکوهمندی را [[شایسته]] و زیبنده است که کلِّ هستی و [[نعمت‌ها]] و [[زندگی]] و [[تمایلات]] و کششها را ارزانی داشته است؛ و از آنجا که در اوج [[یقین]] هستیم که جز خدای توانای هستی، هیچکس دیگر توان ارزانی‌داشتن نعمت‌ها را ندارد، به اینجا می‌رسیم که پرستش و عبادت، تنها ویژه خداست و برای او.
آری؛ اگر [[انسان]] شایسته کرداری به دیگری [[نیکی]] کند، بی‌گمان درخور [[سپاس]] است، همانگونه که [[فرمانبرداری]] از همنوع ممکن است؛ امّا پرستش، ویژه خدا است و بس.
با توجّه به مطالبی که آمد، روشن می‌‌شود دیدگاهی که پرستش را همان فرمانبرداری می‌نگرد، [[سست]] و نادرست است؛ چراکه [[اطاعت]]، تنها موافقت [[فرمان]] است و بس؛ به همین دلیل نمی‌توان به پسری که [[فرمانبردار]] پدر و یا برده‌ای که اطاعت کننده صاحب خویش است، عنوان عبادت کننده و [[پرستشگر]] داد. امّا [[بت‌پرستان]]، بتها را پرستش می‌کردند نه اطاعت؛ زیرا بتها دستور و فرمانی نداشتند تا اطاعت شوند.
منظور از «ایّاک نستعین»، بیان این [[حقیقت]] است که «خدایا! [[توفیق]] و [[یاری]] بر پرستش و بندگی‌ات را تنها از تو می‌خواهیم و بس»؛ و روشن است که معنای توفیق، ردیف‌ساختن و فراهم‌آوردن اسباب آن چیزی است که در پیدایش بدانها نیاز هست. از این رو، نمی‌توان گفت کسی که دیگری را در کاری یاری می‌‌کند، به‌او توفیق داده است؛ چراکه او توانسته فقط یک سبب یا بخشی از کار را ردیف کند، امّا گردآوری و فراهم‌ساختن همه اسباب و مقدّمات، از قلمرو [[قدرت]] [[انسان‌ها]] خارج و در [[انحصار]] خداست؛ و درست به همین دلیل، ارزانی‌دارنده [[توفیق]]، تنها اوست و باید از او توفیق خواست.
دلیل تکرار واژه «ایّاک» این است که چنانچه این واژه فقط یک بار گفته می‌شد، شاید این [[پندار]] پدید می‌آمد که راه [[تقرّب به خدا]]، جمع میان [[پرستش]] و [[یاری‌خواهی]] از اوست، و باید هر دو باشند تا به [[خدا]] [[تقرّب]] جست و با یکی از آن دو نمی‌توان به او نزدیک شد؛ درحالیکه چنین نیست. برای نمونه می‌توان با [[تفکّر]] در [[عظمت خدا]]، او را پرستید و به او تقرّب جست؛ گرچه در آن [[ساعت]] از او [[یاری]] هم نخواست.
در اینجا ممکن است این [[پرسش]] مطرح شود که: چرا {{متن قرآن|إِيَّاكَ نَعْبُدُ}} بر {{متن قرآن|إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ}} پیشی گرفته است، با اینکه می‌دانیم [[یکتاپرستی]] و [[عبادت خدا]] بدون یاری او نشاید؟ پاسخ این است که: بی‌تردید [[یاری خدا]] مقدّم بر پرستش اوست؛ چراکه اگر کمکی ازجانب او نباشد، [[انسان]] ازعهده هیچ کاری برنمی‌‌آید. امّا نکته مهم اینجاست که چنین نیست که اگر انسان از خدا یاری نخواست، خدا او را فراموش کند و به وی یاری نرساند. با این بیان، کمک‌رسانی خدا به انسان از [[عبادت]] او جلوتر است، امّا مانعی ندارد که این درخواست پس از پرستش و عبادت او صورت گیرد.<ref>مجمع البیان، ج ۱، ذیل آیه</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[استعانت و صبر نشانه توحید (مقاله)|استعانت و صبر نشانه توحید]].</ref>
==عوامل و بسترهای [[استعانت‌جویی]] به خدا==
[[شناخت]] انسان نسبت به خدا و خویشتن مهم‌ترین عامل در استعانت‌جویی به خداست. از این روست که در ایاتی [[قرآنی]] به ویژه [[سوره حمد]] نخست به مسأله [[الوهیت]]، [[مالکیت]]، [[ربوبیت]]، رحمانیت و رحیمیت توجه می‌‌دهد و سپس به مسأله پرستش و [[عبودیت]] پرداخته و در کنار آن استعانت‌جویی به خدا را مطرح می‌‌کند. این بدان معناست که تنها کسانی بهره مند از [[توحید عبادی]] و استعانتی هستند که [[شناخت]] جامع و کاملی از [[صفات الهی]] به ویژه این صفات پیش گفته داشته باشد.
از [[آیه]] ۱۲۸ [[سوره اعراف]] نیز همین معنا به دست می‌‌آید، هر چند که در این آیه محوریت سخن [[حاکمیّت]] مطلق [[خداوند]] بر [[زمین]] است که آن را عاملی مهم در [[استعانت‌جویی]] بر می‌‌شمارد.
عامل مهم دیگر که البته مرتبط با حوزه شناخت از سویی و عمل از سویی دیگر است،‌ [[تقوای الهی]] است که در همین آیه یعنی آیه ۱۲۸ سوره اعراف بر آن تاکید و اهتمام شده است. تقوای الهی زمانی شکل می‌‌گیرد که [[انسان]] خداوند را به [[درستی]] بشناسد و از [[مقام]] جلال و [[عظمت الهی]] [[خشیت]] داشته باشد. از این روست که [[اهل تقوا]] [[عالمان]] [[اهل]] خشیت هستند که [[علم]] ایشان با [[عشق]] از سویی و [[ترس]] و خشیت از سوی دیگر آمیخته است و بی‌هیچ جحد و انکاری نسبت به [[علم یقینی]] خود<ref>نمل، آیه ۱۴</ref>، [[دل]] و جانش نسبت به خداوند [[خشوع]] و [[خضوع]] دارد.<ref>فاطر، آیه ۲۸؛ بقره، آیه ۴۵</ref>
به هر حال، عواملی چون شناخت از خداوند و صفاتی حسنای [[الهی]] و نیز تقوای عملی که در خشوع و خضوع و [[خشیت از خدا]] خود را نشان می‌‌دهد،‌مهم‌ترین عوامل و بسترهایی است که موجب استعانت‌جویی به [[خدا]] و [[توحید]] در این حوزه که می‌‌توان آن را مرتبط به [[توحید فعلی]] دانست می‌‌شود.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[استعانت و صبر نشانه توحید (مقاله)|استعانت و صبر نشانه توحید]].</ref>
==ابزارهای استعانت‌جویی به خدا==
دانسته شد که یکی از جلوه‌های اصلی توحید همانا توحید در استعانت‌جویی به خداست. اما [[پرسش]] مهمی که مطرح می‌‌شود این است که ما چگونه می‌‌توانیم به خداوند [[استعانت]] بجوییم و او را در کارهای خویش به کار گرفته و از معاونت الهی بهره مند شویم؟ چه وسایل و ابزارهایی برای استعانت مطرح است؟
به سخن دیگر، ما دانستیم که خداوند مالک مطلق و [[آفریدگار]] و [[پروردگار]] جهانیان است و همه چیز در ید [[قدرت]] اوست و او تنهاست که می‌‌تواند به ما کمک کند؟ ما بر اساس همین نگرش به سمت [[خدا]] رفته و درخواست [[استعانت]] می‌‌کنیم، حال از کجا معلوم که [[خداوند]] پاسخی به [[استعانت‌جویی]] ما بدهد؟ چه ابزارهایی وجود دارد که ما بتوانیم بهره مند از [[عون]] و معاونت [[الهی]] شویم و خداوند به استعانت‌جویی ما پاسخ مثبت دهد؟؛ چراکه ما بارها دست به سوی خدا دراز کرده و [[دعا]] و [[نیایش‌ها]] داشته ایم که به ما توجه و عنایتی کند اما اجابتی نشد، از کجا که این استعانت‌جویی ما مورد قبول قرار گیرد و دست رد بر سینه ما نزند؟ چه چیزی موجب می‌‌شود که استعانت‌جویی ما همراه با پاسخ مثبت معاونت و [[یاری الهی]] همراه باشد؟
خداوند در آیاتی به این [[پرسش]] پاسخ داده و وسایل و ابزارهایی را بیان کرده است که در این جا به آن اشاره می‌‌شود.
۱. '''[[صبر]]''': خداوند در [[آیات]] ۴۵ و ۱۵۳ [[سوره بقره]] می‌‌فرماید: اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ؛ به صبر و [[نماز]] به خدا استعانت‌جویید. در این [[آیه]] نخستین وسیله ای که برای استعانت‌جویی به خداوند بدان اشاره شده،‌صبر است. صبر یک [[مقام]] از [[مقامات]] [[انسانی]] است. حالت و فضلیتی است که [[قلب]] انسانی در آن قرار می‌‌گیرد و [[مقاومت]] و [[شکیبایی]] و بردباری‌اش را افزایش می‌‌دهد به گونه ای که در برابر [[مشکلات]] درون و بیرون [[مقاوم]] بوده و دچار [[تزلزل]]، [[اضطراب]] و [[بحران]] و [[تشویق]] نمی‌شود. [[علامه]] [[طبرسی]] در [[مجمع البیان]] می‌‌نویسد: «صبر» به‌معنای «[[خویشتنداری]] از هواها و هوسها»، «خودداری از ارضای [[تمایلات]] و [[خواسته‌ها]]»، و «[[شکیبایی‌ورزیدن]]» است. شکیبایی بر [[مصیبت]] نیز به این معنا است که فرد مصیبت‌زده خود را از بیتابی و بیقراری باز می‌دارد؛ و نیز به همین جهت است که [[ماه رمضان]] را که ماه خودداری از [[خواسته‌های نفسانی]] است، ماه صبر و شکیبایی نامیده‌اند. امّا صبر بر دو گونه است: ۱. خویشتنداری از نزدیک‌شدن به اموری که [[دل]] می‌پسندد و خواهان آنها است؛ ۲. وادارساختن خود به انجام‌دادن کارهای [[شایسته]] و بایسته‌ای که برخلاف میل [[باطن]] است و بسی برای [[انسان]] مشکل. [[امیر مؤمنان]]{{ع}} در اشاره به این دو نوع [[شکیبایی]] می‌فرماید: {{متن حدیث|الصّبر صبران: صبرٌ علي مانكره و صبرٌ علي ماتُحبّ}}؛ [[صبر]] دو نوع است: [[خویشتنداری]] از انجام‌دادن کارهایی که هوای [[دل]] آنها را می‌پسندد و می‌خواهد؛ و وادارساختن دل به انجام‌دادن کارهای خداپسندانه». [[آیه شریفه]] [[فرمان]] می‌دهد که از هر دو نوع شکیبایی [[یاری]] جویید تا به‌سوی [[کمال انسانی]] اوج گیرید. اگر [[انسان‌ها]] از صبر بهره گیرند مورد [[عنایت الهی]] قرار می‌‌گیرند و [[خداوند]] نیز در کارهای به ایشان یاری رسانده و همراه [[صابران]] خواهد بود. البته [[همراهی]] و [[معیت]] خداوند با صابران، به‌مفهوم همراهی جسمی و [[اجتماع]] در یک مکان نیست؛ چراکه خداوند از ویژگی‌های مادّه و [[جسم]] [[پاک]] و [[منزّه]] است، بلکه همراهی [[معنوی]] و [[روحی]] است. در [[آیات قرآنی]] به اشکال مختلف از [[مؤمنان]] خواسته شده تا صبر را به عنوان عامل مهم [[استعانت‌جویی]] مورد توجه قرار دهند. از [[امامان]] [[نور]]{{ع}} نقل کرده‌اند که منظور از «صبر» در این آیه شریفه، [[روزه]] است. با این بیان، در علّت یاری گرفتن از روزه می‌توان گفت که روزه هوای دل و آفت [[طمع]] و [[حرص]] و [[آز]] را بشدّت [[تضعیف]] می‌‌کند و گاه ازمیان برمی‌دارد؛ همانگونه که در [[روایت]] آمده است: «الصّوم و جاءٌ؛ روزه، [[شهوت]] را سخت کنترل می‌‌کند. اما یک نکته دیگر نیز بارها در [[آیات]] به اشکال گوناگون مورد تاکید است مسأله [[خشوع]] است. به این معنا که خاشعین [[اهل]] استعانت‌جویی هستند. [[خاشع]] در [[زبان فارسی]] به معنای [[فروتنی]] و افتادگی است. در [[قرآن]] از صوت خاشع و «[[ابصار]] خاشع سخن به میان آمده که به معنای فروافتادگی است. این حالت با حالت [[تکبر]] در تضاد است. برهمین اساس خداوند خواسته تا همواره استعانت‌جویی [[مردمان]] مبتنی بر منیت و تکبر نباشد و با جمع صورت گیرد.
۲. '''[[نماز]]''': دومین عاملی که می‌‌بایست در [[مقام]] [[استعانت‌جویی]] از [[خدا]] به عنوان ابزار و وسیله مطمئن به کار گرفت [[نماز]] است. [[علامه]] [[طبرسی]] در این باره می‌‌نویسد: مددجستن از نماز نیز بدان دلیل است که سراسر آن، توجّه [[انسان]] را به [[معنویّت]] و ارزشهای والای [[انسانی]] جلب می‌‌کند؛ او را با خدا مرتبط می‌سازد و همانگونه که [[قرآن]] می‌فرماید، انسان را از زشتیها و نارواها و ضدّ ارزشها باز می‌دارد و به او سخت هشدار می‌دهد: {{متن قرآن|اإِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ}}<ref>«نماز را بپا دار که نماز از کار زشت و کار ناپسند باز می‌دارد» سوره عنکبوت، آیه ۴۵.</ref> از سوی دیگر، انسان با نماز و [[فروتنی]] دربرابر خدا به جایی می‌رسد که [[عشق]] به [[ریاست]] و [[قدرت]] از [[دل]] او زدوده می‌‌شود و شیفته معنویّت و [[شکوه]] [[واقعی]] می‌گردد؛ بنابراین، نماز در راه [[وفای به عهد]] با خدا نیز کمک خوبی است. از این دیدگاه است که در [[زندگی]] پیشوای گرانقدر [[توحید]] می‌بینیم که هرگاه امواج [[اندوه]] و [[گرفتاری]] بر گستره [[قلب پاک]] او [[هجوم]] می‌برد، به نماز برمی‌خاست و به کمک نماز و [[راز و نیاز]] با خدا آن را می‌زدود. بی‌گمان در میان کارهای [[قلبی]] و بدنی، چیزی از «[[صبر]]» و «نماز» [[برتر]] نیست. از [[حضرت صادق]]{{ع}} نقل کرده‌‌اند که فرمود: هنگامی که اندوهی از اندوههای این [[جهان]] بر دل شما نشست، چه چیز شما را باز می‌دارد که [[وضو]] بسازید و به [[مسجد]] بروید و در آنجا دو رکعت نماز بخوانید و از خدای [[گره‌گشا]] بخواهید که گرفتاری و اندوه شما را برطرف سازد؟! آنگاه افزود: «أمّا سمعت‌اللَّه تعالی یقول: و استعینوا بالصّبر والصّلوة؛ آیا نشنیده‌اید که خدا فرمود: از [[شکیبایی]] و نماز [[یاری]] بجویید».
به هر حال انسان می‌‌بایست در هر کار و در هر حال به [[خداوند]] توجه داشته باشد و همه چیز را از او بخواهد و او را در کارهای خویش از او [[استعانت]] جوید. در کارهای فردی و [[اجتماعی]] و [[دنیوی]] و [[اخروی]] و مادی و [[معنوی]] از [[خدا]] بخواهیم که [[یاری]] و کمک کند؛ چنان که [[خداوند]] در [[آیه]] ۱۲۸ [[سوره اعراف]] به [[امت]] [[موسی]]{{ع}} از زبان [[حضرت موسی]]{{ع}} [[فرمان]] می‌‌دهد: {{متن قرآن|قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«موسی به قوم خود گفت: از خداوند یاری بخواهید و شکیبا باشید، بی‌گمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث می‌دهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره اعراف، آیه ۱۲۸.</ref> آری، اگر شما به [[راستی]] [[ایمان]] داشته باشید و در راه آزادیخواهانه و [[اصلاح]] طلبانه خویش [[پایداری]] پیشه سازید، خدای توانا سرانجام [[دشمن]] بیدادگر شما را نابود ساخته و این [[سرزمین]] را به شما می‌سپارد؛ درست همان‌گونه که دورانی به [[فرعون]] و [[فرعونیان]] سپرده است. و بدین‌سان موسی به آنان نوید [[پیروزی]] می‌دهد و از آنان می‌خواهد که [[شکیبایی]] پیشه سازند و [[یقین]] داشته باشند که فرجام [[نیک]] در این [[جهان]] و جهان دیگر تنها از آن [[پروا]] پیشگان است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[استعانت و صبر نشانه توحید (مقاله)|استعانت و صبر نشانه توحید]].</ref>
==[[سنت]] [[ابتلاء]] و [[فتنه]]==
از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، [[انسان]] وقتی وارد [[دنیا]] می‌‌شود، براساس سنت فتنه و ابتلاء می‌‌بایست خود را برای انواع آزمایش‌ها و [[آزمون‌های الهی]] آماده سازد.<ref>عنکبوت، آیات ۲ و ۳</ref> این [[فتنه‌ها]] و [[ابتلائات]] [[الهی]] با ابزارها و اسبابی گوناگون انجاممی‌شود که شامل [[امور خیر]] و [[شر]] است<ref>انبیاء، آیه ۳۵؛ بقره، آیه ۱۵۵</ref>؛ چراکه [[فلسفه]] و [[هدف]] بسیاری از این ابتلائات و فتنه‌ها [[شکوفایی استعدادها]] و ظرفیت‌های [[بشر]] و جداسازی مدعیان [[ایمان]] و [[جهاد]] و [[صبر]] و [[استقامت]] از [[اهل]] آن است<ref>محمد، آیه ۳۱</ref>؛ زیرا بسیاری از [[مردم]] مدعی چیزی هستند که ندارند؛ به عنوان نمونه گروهی [[فاسق]] هستند که به [[شریعت]] و [[قوانین]] پای بند نیستند؛ ولی مدعی ایمان و شریعت‌مداری هستند؛ این افراد در هنگام فتنه‌ها است که خودشان را نشان می‌‌دهند<ref>اعراف، آیه ۱۶۳</ref> یا مدعی هستند که اگر [[مال]] و فرزند [[صالح]] داشتند شاکرانه آن را به کار می‌‌گیرند و فرزند صالح و [[خداپرست]] [[تربیت]] می‌‌کنند و مال را در راه خیر و [[مصالح]] شخصی و عمومی به کار می‌‌گیرند، در حالی که در عمل خلاف آن عمل می‌‌کنند و خیراتی ندارند و به [[کنزاندوزی]] رو می‌‌آورند و اگر انفاقی دارند، با [[کراهت]] و [[ناخوشی]] همراه است؛ چنان که وقتی فرزندار می‌‌شوند، فرزند را [[مشرک]] پرورش می‌‌دهند.<ref>توبه، آیات ۷۵ و ۷۶ و ۳۴ و ۵۴؛ فجر، آیات ۱۵ تا ۱۷؛ اعراف، آیات ۱۸۹ و ۱۹۰</ref>
به هر حال، از نظر [[قرآن]]، سنت ابتلاء و فتنه از [[سنت‌های الهی]] است که می‌‌بایست آن را [[شناخت]] و ابعاد و اهداف و فلسفه آن را دانست و بر اساس آن، به تحلیل و تبیین روایدها و رخدادها در [[زندگی فردی]] و شخصی یا [[اجتماعی]] و عمومی پرداخت و توصیه‌های مناسب با این [[سنت‌ها]] ارایه داد؛ زیرا عدم شناخت و عدم توجه به این سنت‌ها می‌‌تواند در تحلیل و تبیین امور ما را به [[گمراهی]] و [[ضلالت]] بکشاند و نتوانیم توصیه‌های درست و صحیح و مناسبی را ارایه دهیم. در [[حقیقت]] تا [[درد]] و درمان به معنای [[واقعی]] وحقیقی کلمه شناخته نشود، نمی‌توان کاری درست انجام دهد و [[امید]] [[موفقیت]] و [[کامیابی]] و [[صحت و سلامت]] داشت.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[نقش مالکیت خدا در صبر بر مصیبت (مقاله)|نقش مالکیت خدا در صبر بر مصیبت]].</ref>
==نسبت [[صبر]] و [[علم]] از نظر [[قرآن]]==
یکی از مسایلی که درباره [[سنت]] [[ابتلاء]] و [[فتنه]] مطرح است، مسأله صبر است. صبر در این [[آیات قرآنی]] در [[تقابل]] «[[عجله]]» نیست، بلکه معنای [[استقامت]] و [[شکیبایی]] است. صبر میوه تلخی است که برای درمان نیاز است مورد استفاده قرار گیرد. [[انسان]] اگر بخواهد به [[کمالات]] بایسته و [[شایسته]] خویش برسد، می‌‌بایست میوه تلخ صبر را بچشد. بنابراین، [[جزع]] و فزع کردن نمی‌تواند راهکاری برای [[رهایی]] از [[مشکلات]] یا درمان [[بیماری‌ها]] و مصبیت‌ها و [[شرور]] و بلایایی باشد که انسان در چارچوب سنت ابتلاء و فتنه بدان دچار می‌‌شود.
از نظر قرآن، [[انسان‌ها]] در برابر [[مصیبت‌ها]] و [[بلایا]] و فتنه‌هایی که با آن مواجه می‌‌شوند، می‌‌بایست صبر را پیشه کنند؛ زیرا با صبر است که می‌‌تواند به [[تعقل]] و [[تفکر]] صحیح و [[تدبر]] و [[تذکر]] امور راه را از [[چاه]] [[شناخت]] و از [[مصیبت]] عظیم گذشت و به [[سلامت]] به مقصد و مقصود رسید.
از نظر قرآن، انسان‌های [[صابر]] می‌‌توانند از [[فتنه‌ها]] و [[ابتلائات]] و مصیبت‌ها سر بلند بیرون آیند و [[شکست]] نخورند و شکسته نشوند.<ref>بقره، آیه ۱۵۵</ref>
البته از نظر قرآن، صبر کردن در اموری که انسان نسبت به آن [[جهل]] داشته باشد، سخت است؛ زیرا اصولا انسان [[دشمن]] مجهولات است و وقتی با مجهولی مواجه می‌‌شود، نمی‌داند چگونه با آن مواجه شده و عمل کند. از همین روست که «عدو ما جهلوا» یک حقیقتی است که [[امیرمؤمنان]] [[امام علی]]{{ع}} به آن توجه می‌‌دهد.
جالب این که ازنظر قرآن، وقتی انسان نسبت به چیزی جهل داشته باشد، کلافه و سردرگم بوده و نسبت به آن نمی‌تواند صبر ورزد. از همین روست که [[حضرت خضر]]{{ع}} به [[حضرت موسی]]{{ع}} می‌‌فرماید: انک لن تستطیع معی صبرا و کیف [[تصبر]] علی ما لم تحط به خبرا؛ به [[راستی]] که هرگز نمی‌توانی با من [[صبر]] کنی؛ و چگونه می‌‌توانی بر چیزی صبر کنی که احاطه خبری نسبت به آن ندارد.<ref>کهف، آیات ۶۷ و ۶۸</ref>
از این [[آیات]] به دست می‌‌آید که صبر زمانی شدنی است که [[انسان]] نسبت به چیزی احاط خبری داشته و نسبت به جزئیات آن [[علم]] و [[آگاهی]] دقیق و کارشناسی داشته باشد؛ اما وقتی چنین [[علمی]] و احاطه خبری وجود نداشته باشد، صبر شدنی و دست یافتنی نیست و کسی که مدعی صبر است در [[حقیقت]] تنها ادعای بی‌پایه دارد. البته در عمل نیز [[حضرت موسی]]{{ع}} نشان می‌‌دهد که نمی‌تواند به سبب همان عدم احاطه خبری صبر ورزد؛ این گونه است که در [[آزمون]] سه گانه [[شکست]] می‌‌خورد و نشان می‌‌دهد که هرگز نمی‌توان نسبت به چیزی صبر ورزید که نسبت به آن احاطه خبری نیست.<ref>کهف، آیات ۷۰ تا ۷۸</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[نقش مالکیت خدا در صبر بر مصیبت (مقاله)|نقش مالکیت خدا در صبر بر مصیبت]].</ref>
==صبر انسان درمصیبت بر پایه علم به [[مالکیت]]==
از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، تنها مؤمنانی که [[اعتقاد]] [[راسخ]] به [[مالکیت خدا]] دارند و می‌‌گویند: {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}؛ به راستی ما از خداییم و به سوی [[خدا]] باز می‌‌گردیم»<ref>بقره، آیه۱۵۶</ref> از کسانی هستند که جزو [[صابرین]] در [[مصیبت‌ها]] هستند. ازهمین روست که خدا در [[قرآن]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ * أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ}}<ref>«و بی‌گمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی دارایی‌ها و کسان و فرآورده‌ها می‌آزماییم، و شکیبایان را نوید بخش! * همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد می‌گویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم) * بر آنان از پروردگارشان درودها و بخشایشی است و آنانند که رهیافته‌اند» سوره بقره، آیه ۱۵۵-۱۵۷.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[نقش مالکیت خدا در صبر بر مصیبت (مقاله)|نقش مالکیت خدا در صبر بر مصیبت]].</ref>
==[[مصیبت‌های عظیم]] و [[ابتلائات]] [[ارزشمند]]==
از نظر [[آموزه‌های وحیانی]] هر کسی درزندگی با یک یا چند [[مصیبت]] عظیم مواجه می‌‌شود. از ابتلائات چنان [[سرنوشت]] ساز است که [[ابدیت انسان]] با آن ساخته می‌‌شود.
از نظر [[قرآن]] کسی که با مصیبت‌هایی عظیم چون [[خوف]] و [[ناامنی]]، [[جوع]] و [[گرسنگی]]، [[نقص]] در [[مال]] یا نفس یا میوه‌ها مواجه می‌‌شود مثلا فرزند یا نوه ای را از دست می‌‌دهد یا با [[بیماری]] گرفتار ازدست دادن اعضاء و جوارح می‌‌شود یا حتی همسرش را از دست می‌‌دهد، اگر بتواند [[صبر]] ورزد و بداند که همه چیز را مالک هستی یعنی [[خدا]] خواسته و تقدیر کرده و می‌‌بایست به [[تقدیر الهی]] [[رضایت]] دهد<ref>بقره، آیات ۱۵۵ تا ۱۵۷؛ حدید، آیات ۲۲ و ۲۳</ref>، آن گاه چنین شخصی مورد [[عنایت الهی]] قرار می‌‌گیرد و خدا [[صلوات]] خویش را به او ارزانی می‌‌دارد و تحت [[ربوبیت]] خاص [[الهی]] قرار گرفته و از [[رحمت رحیمی]] بهره مند شده و در جایگاه [[هدایت]] شدگان و [[مهتدی]] قرار می‌‌گیرد و به چیزهایی می‌‌رسد که دیگران به آن نمی‌رسند.<ref>همان</ref>
از نظر قرآن، زمانی [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} به [[مقامات]] عالی رسید، و در [[مقام امامت]] قرار گرفت که از [[آزمون]] ابتلائات گوناگون سربلند بیرون آمد.<ref>بقره، آیه ۱۲۴</ref> همچنین از نظر قرآن خدا زمانی [[ملکوت]] هستی را به نشان داد که در برابر [[مشرکان]] توانست از آزمون و ابتلائات چون [[شرک]] بیرون آید.<ref>انعام، آیات ۷۴ و ۷۵</ref>
پس هر کسی در [[زندگی]] بر اساس [[سنت]] [[ابتلاء]] و [[فتنه]] با مصیبت‌های گوناگونی مواجه می‌‌شود؛ اما برخی از آنها چنان عظیم است که اگر کسی بتواند آن را با صبر و [[توکل]] برخدا پشت سر بگذارد، به مقامات عالی [[معنوی]] می‌‌رسد. البته بسیاری از [[مردم]] در هنگام مواجه با این مصبیت‌ها به سبب [[فقدان ایمان]] کامل و تمام به خدا و [[مالکیت]] او، گرفتار شرک و [[کفر]] می‌‌شوند. اینگونه است که برخی با از دست دادن [[امنیت]] یا [[سرمایه]] [[اقتصادی]] یا فرزند و نوه و [[همسر]] یا حتی اعضا و جوارح و [[نقص]] در آنها [[دین]] و [[ایمان]] را کنار می‌‌گذارند، و به [[کفر گویی]] و [[کفرگرایی]] دچار می‌‌شوند.
شاید شما هم کسانی را دیده باشید که وقتی تصادفی می‌‌کنند و عضوی را از دست می‌‌دهند یا با سرطان عضوی را قطع می‌‌کنند یا به عشقی نمی‌رسند یا معشوقی را از دست می‌‌دهند به [[جنون]] گرفتار می‌‌آیند وبه [[زمین]] و [[زمان]] [[فحش]] و درفش و [[دشنام]] می‌‌دهند و دست از [[اعتقاد]] واعمال [[عبادی]] بر می‌‌دارند. اینان همان کسانی هستند که در [[بازی]] [[زندگی]] و [[فتنه]] و [[ابتلای الهی]] باختند و نشان دادن که [[خدا]] را مالک هستی نمی‌دانند، و گرنه اگر کسی خدا را مالک می‌‌داند نمی‌تواند نسبت به تصرفات مالک اعتراضی داشته باشد؛ یعنی [[انسان]] که مالک اعتباری است در [[مُلک]] خویش تصرفات می‌‌کند و تخم مرغی را هر طور می‌‌خواهد به کارمی گیرد یا مرغی را نگه می‌‌دارد و یا هر زمانی خواست می‌‌کشد؛ چگونه چنین شخصی برای خود [[حق]] طِلق در [[ملک]] خویش قائل است، اما [[آزاد]] و رها هر کاری بخواهد در ملک خویش [[تصرف]] می‌‌کند، اما نمی‌پذیرد که خدا به عنوان مالک [[حقیقی]] هر گونه بخواهد در ملک خویش تصرف کند؟!
از نظر [[قرآن]]، مالک حقیقی بر اساس [[مشیت]] [[حکیمانه]] مقدراتی را تقدیر کرده است. بر اساس این [[مقدرات]] گاهی به شخصی چیزی داده یا گرفته می‌‌شود. همه این دادنی‌ها و گرفتنی‌ها در [[ام الکتاب]] ثبت است و تحقق می‌‌یابد. بنابراین، این امور در چارچوب [[سنت‌ها]] از جمله [[سنت]] [[ابتلاء]] و فتنه به انسان می‌‌رسد. پس مصیبتی از [[خیر و شر]] نیست که در ام الکتاب ضبط و ثبت است و خدا به عنوان مالک حقیقی آن را بر اساس مشیت حکیمانه تقدیر کرده و [[قضا]] می‌‌کند و در خارج تحقق وجودی می‌‌بخشد.<ref>حدید، آیات ۲۲ و۲۳</ref> بر این اساس، انسان وقتی با مصبیتی از بزرگ و کوچک از خیر یا [[شر]] مواجه می‌‌شود، می‌‌بایست بداند که مالک [[حقیقی]] آن را خواسته و [[مشیت]] و [[اراده]] و [[قضا]] و [[امضا]] کرده است و راهی برای [[گریز]] از آن نیست.
البته از نظر [[قرآن]]، [[انسان]] [[دعا]] و [[نیایش]] و [[توسلات]] به [[معصومان]]{{ع}} می‌‌تواند از [[خدا]] بخواهد تا در [[مقام]] امر تصرفاتی داشته و تبدیلی در مشیت داشته باشد؛ زیرا [[ام الکتاب]] به [[دست خدا]] است و محو و [[اثبات]] آن نیز به دست اوست؛ از این روست که اگر دعا و نیایش نبود خدا به [[انسانی]] هیچ اعتنایی نمی‌کرد و انسان گرفتار بسیاری از [[مصیبت‌ها]] می‌‌شد<ref>فرقان، آیه ۷۷</ref>، ولی این دعا موجب می‌‌شد تا خدا اعتنایی به بنده‌اش بکند و مشیت او را تبدیل کند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَذُرِّيَّةً وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ * يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref>«و بی‌گمان پیش از تو پیامبرانی فرستادیم و به آنان همسران و فرزندانی دادیم و هیچ پیامبری را نسزد که معجزه‌ای بیاورد مگر با اذن خداوند؛ هر سرآمدی، زمانی نگاشته دارد * خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ  نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۸-۳۹.</ref>
بنابراین، برخی از چیزهایی که خدا [[وعده]] داده تحقق می‌‌یابد و برخی تحقق نمی‌یابد<ref>رعد، آیه۴۰</ref>؛ زیرا وقتی براساس وعده شخصی اجل معلق پیش می‌‌افتد و می‌‌بایست بمیرد، اما با دعا در تقدیر تبدیل رخ می‌‌دهد و اجل جا به جا می‌‌شود و وعده تحقق نمی‌یابد؛ زیرا خدا در وعده وعیدی برآن است تا اگر شخص [[توبه]] و [[استغفار]] کرد و دعا نمود، تبدیل کند و [[بدی]] را به [[نیکی]] و [[شرور]] به [[خیرات]] تبدیل کند؛ اما [[تخلف]] در وعده مثلا وعده [[بهشت]] نیست. در [[حقیقت]] خدا برای رحم کردن [[خلق]] کرده<ref>هود، آیه ۱۱۹</ref> و دنبال بهانه ای چون دعا و استغفار و توبه است.
به هر حال، از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، انسان در طول [[زندگی]] مصیبت‌های عظیمی را دچار می‌‌شود که با [[صبر]] [[علمی]] و عملی می‌‌تواند ازآن سربلند خارج شود. به این معنا که [[باور]] داشته باشد که مالک خدا است و اگر [[خدا]] برای او تقدیری کرده است، آن را بپذیرد و با [[استغفار]] و [[توبه]] ودعا شرایط را تبدیل و تغییردهد. پس [[صابر]] کسی است که با [[علم]] به [[مالکیت خدا]] پذیرای [[مصیبت]] است و اگر بخواهد [[رحمت الهی]] را به سوی خویش جلب کند، با استغفار و توبه و [[دعا]] این کار را می‌‌کند؛ زیرا استغفار [[دفع بلا]] و رفع [[بلا]] و جلب [[رحمت]] می‌‌کند و ازهمین رو از [[اسرار الهی]] است.<ref>نوح، آیات ۱۰ تا ۱۲</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[نقش مالکیت خدا در صبر بر مصیبت (مقاله)|نقش مالکیت خدا در صبر بر مصیبت]].</ref>
==عوامل [[شناختی]] و نگرشی==
برای دستیابی به [[مقام صابران]] و یا برخی از مراتب آن می‌بایست در بخش‌های شناختی و نگرشی [[آدمی]] [[برنامه‌ریزی]] شود. از آنجا که [[صبر]] مقوله‌ای تشکیکی و دارای مراتب شدت و [[ضعف]] است <ref>انفال آیه ۶۵ و ۶۶</ref> و این شدت و ضعف ارتباطی به دو حوزه شناختی و بصیرتی و ارادی و نگرشی فرد دارد می‌توان [[امید]] داشت که دست‌کم به برخی از مراتب آن بتوان دست یافت.
دستیابی به مراتب عالی صبر زمانی ممکن است که شخص از نظر شناختی به [[مقام]] [[اهل]] [[بصیرت]] برسد و [[ملکوت آسمان‌ها و زمین]] را بشناسد و موقعیت [[خدا]] و خود را در هستی و مسائل و امور آن به [[درستی]] بشناسد و [[درک]] کند. این همان مسئله بینشی است که دستیابی به مقام نهایی آن تنها برای اهل بصیرت ممکن است.
البته [[شناخت]] و بصیرت نهایی نیز برای دستیابی به مرتبه نهایی صبر و [[صابران]] کفایت نمی‌کند؛ زیرا از نظر [[قرآن]] – چنانکه در [[روانشناسی]] و [[علوم]] مرتبط [[انسانی]] دیگر [[اثبات]] شده است،- شناخت به [[تنهایی]] برای انجام و تحقق خارجی عملی حتی در [[نفس آدمی]] ‌کفایت نمی‌کند، بلکه نیازمند عامل مهم و موثر دیگری است که از آن به «[[اراده]]» یا [[عزم]] تعبیر می‌شود.
بسیاری از اهل شناخت و بصیرت و حتی [[ایمان]] وجود دارند که از عزم و [[اراده قوی]] برخوردار نیستند. از آن جمله می‌توان به [[حضرت آدم]]{{ع}}‌ اشاره کرد که قرآن در وصف او پس از [[شکست]] در [[امتحانات الهی]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا}}<ref>«و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم» سوره طه، آیه ۱۱۵.</ref>
عزم به معنای اراده قوی و محکمی ‌است که هر سدی را از جلوی عمل بردارد و تا به مقصد و مقصود نرسیده از کار دست برندارد. از این رو تنها برخی از [[پیامبران]]{{ع}} و [[انسان‌ها]] به عنوان صاحبان عزم ([[اولوالعزم]]) [[ستوده]] و معرفی شده‌اند.
بنابراین راه دستیابی به عالی‌ترین درجات [[صبر]]، داشتن [[بصیرت]] کامل و [[عزم]] و [[اراده قوی]] و آهنین است.<ref>انفال ایه ۶۵ و ۶۶</ref> اما این مسئله موجب نمی‌شود تا [[انسان‌ها]] نتوانند به مراتب دیگر آنکه [[پایین‌تر]] است دست یابند.
هر کس بر اساس [[دانش]] و [[شناخت]] خویش و نیز [[اراده]] و عزم خود از مرتبه و درجه‌ای از صبر می‌تواند بهره‌مند شود. بنابراین لازم است که برای رسیدن به هر مرتبه به مقدار دانش و شناخت خویش به ‌اشکال مختلف بیفزاییم که این شناخت می‌تواند از راه دانش‌های آفاقی و یا انفسی به دست آید. به این معنا که [[تفکر در هستی]] و [[تدبر در آیات]] درونی و بیرونی خود و هستی می‌تواند موقعیت خود در هستی را برای [[انسان]] روشن سازد و اینکه چه عامل و یا عواملی می‌تواند در [[زندگی]] او و یا جهانیان موثر باشد.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[راه رسیدن به مقام صابران (مقاله)|راه رسیدن به مقام صابران]].</ref>
==[[علم]] و [[آگاهی]] عامل ایجاد صبر و [[کنترل نفس]]==
[[خداوند]] در [[آیه]] ۶۸ [[سوره کهف]] با بیان داستان [[حضرت موسی]]{{ع}} و استاد کامل و ربانی وی یعنی [[حضرت خضر]]{{ع}} به این مسئله توجه می‌دهد که تا چه اندازه احاطه کامل علمی‌ و شناخت جامع و آگاهی از [[فلسفه]] حوادث پیش آمده می‌تواند زمینه‌ساز صبر و [[شکیبایی]] شخص باشد. در زمانی که حضرت موسی{{ع}} خواهان بهره‌گیری از دانش رشدی عالم ربانی [[خضر]]{{ع}} می‌شود آن حضرت به وی می‌گوید که این امر ممکن نیست؛ زیرا نسبت به فلسفه حوادث و اتفاقات‌، [[احاطه علمی]] ‌نداری و به سبب همین عدم احاطه علمی نمی‌توانی در برابر مسائل و رخدادها صبر نشان ‌دهی و واکنش‌های خود را کنترل کرده و بر اساس [[احساسات]] و [[عواطف]] و موثرات آن عمل نکنی. به سخن دیگر زمانی صبر امکان‌پذیر است و شخص می‌تواند عواطف و احساسات خود را نسبت به رخدادها و حوادث مهار و [[مدیریت]] کند که از علل و فلسفه حوادث و رخدادها آگاهی داشته باشد ولی از آنجا که برای [[حضرت موسی]]{{ع}} چنین [[آگاهی]] و احاطه علمی‌فراهم نبود نمی‌توانست راه [[شکیبایی]] را در پیش گیرد.
[[حضرت خضر]]{{ع}} به حضرت موسی{{ع}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا}}<ref>«و چگونه در چیزی که به آن آگاهی فراگیر نداری شکیب می‌کنی؟» سوره کهف، آیه ۶۸.</ref>؛
هر چند که حضرت موسی{{ع}} بر این [[باور]] است که [[اراده قوی]] وی می‌تواند او را [[صابر]] کند و رخدادها و عوامل تحریک [[عواطف]] او را از میدان به در نکند ولی رخدادها نشان داده است [[قضاوت]] [[خضر]]{{ع}} درست‌تر بود؛ زیرا شخصی که نسبت به مسائل و موقعیت خود احاطه کامل [[علمی]] ‌ندارد نمی‌تواند نسبت به رخدادهای تحریک‌کننده [[احساسات]] و عواطف، به طور طبیعی واکنش ندهد. تنها کسانی می‌توانند نسبت به حوادث تحریکی [[مقاومت]] کنند و واکنش‌های خویش را از احساسی به [[عقلانی]] و یا [[شرعی]] [[تغییر]] جهت دهند که [[شناخت]] خوبی نسبت به رخدادها داشته باشند.
هر چند که حضرت موسی{{ع}} نشان داد که می‌تواند احساسات و عواطف طبیعی خود را به سرعت کنترل و [[مدیریت]] کند ولی این مسئله زمانی است که هشداری بیرونی او را از [[غفلت]] بیرون آورد و در [[حقیقت]] او خود به خود نمی‌توانست نسبت به واکنش‌های طبیعی خود کنترلی داشته باشد.
حضرت موسی{{ع}} با آنکه [[پیامبری]] بزرگ و حتی [[اولوالعزم]] به شمار می‌رود که از نظر [[اراده]] در مقامی ‌بلند است ولی از نظر علمی‌و [[شناختی]] در مرتبه خضر{{ع}} نبود و حضرت خضر{{ع}} به دانش‌هایی آگاهی داشت که حضرت موسی{{ع}} از آن به [[دانش]] رشدی تعبیر می‌کند. این دانش رشدی است که حضرت خضر{{ع}} را شخص بااراده می‌سازد که بتواند تا در برابر رخدادها [[مهار نفس]] خود را در دست گیرد بلکه آگاهانه شکیبایی در پیش گیرد و [[صبر]] عقلانی از خود نشان دهد.
دانش رشدی که در [[اختیار]] حضرت خضر{{ع}} است دانشی است که خود آن [[بزرگوار]] از آن به دانش احاطی تعبیر می‌کند. دانش احاطی دانشی است که شخص از زاویه بلند، همه کلیات و جزئیات مسئله و پیامدهای آن را می‌شناسد و می‌بیند. این همان [[علمی]] ‌است که [[خداوند]] نسبت به هستی دارد و [[حضرت خضر]]{{ع}} به تبع از آن [[آگاه]] می‌باشد. دستیابی به این [[علم]] که از آن به [[علم لدنی]] <ref>از پیش خدا یا علم خدادادی</ref> تعبیر می‌شود موجب می‌شود تا شخص از [[شفاعت]] نیز برخوردار گردد. به این معنا که‌ اشخاص دارای علم لدنی و احاطی و رشدی می‌توانند از همه مسائل و جزئیات امور آگاه باشند و با توجه به چنین علم و دانشی است که خواهان گذشت و [[عفو]] و [[مغفرت]] می‌شوند.
به هر حال [[آگاهی]] و شناخت‌، عامل اساسی و مهمی ‌در ایجاد [[صبر]] و کنترل و [[مدیریت]] نفس و مقابله با [[احساسات]] تحریک شده است. خداوند در [[آیه]] ۴۹ [[سوره هود]] آگاهی از [[سرنوشت]] مخالفان و [[دشمنان]] را عاملی برای صبر و [[شکیبایی]] پیامبر‌{{صل}} برمی‌شمارد و در [[آیات]] ۵۸ و ۶۰ [[سوره روم]] آگاهی آن حضرت به ریشه [[رفتارها]] و انکارهای [[جاهلانه]] دشمنان را زمینه‌ساز شکیبایی وی می‌داند.
به عبارت دیگر آگاهی از [[قوانین]] و [[سنت‌های الهی]] و علل و عوامل ایجادی رخدادهای خوب و بد و [[زشت]] و [[زیبا]]، مهم‌ترین عامل در ایجاد صبر و شکیبایی در [[انسان]] است که در آیات ۱۲۸ تا ۱۳۰ [[سوره طه]] نیز بدان ‌اشاره و تاکید شده است.
برای تحقق چنین آگاهی، خداوند در آیات مختلف به مسئله [[شناخت]] [[فلسفه آفرینش]] و یا [[باور به معاد]] و [[رستاخیز]] و [[روز جزا]] و [[پاداش]] هر [[نیک]] و بد <ref>بقره آیه ۴۵ و ۴۶ و ۲۴۹ و معارج آیات ۱۹ تا ۲۶</ref> ‌اشاره می‌کند و آن را زمینه‌ساز صبر در انسان می‌شمارد.<ref>غافر آیات۷۰ تا ۷۷</ref>
[[بینش]] و [[جهان‌بینی توحیدی]] و [[باور]] به اینکه از [[خدا]] و به سوی اوییم <ref>بقره آیات ۱۵۵ و ۱۵۶</ref>[[بصیرت]] و [[درک عمیق]] از علل و عوامل حوادث و [[فلسفه]] آنها <ref>انفال آیات ۶۵ و ۶۶ و رعد آیات ۱۹ و ۲۲ و بقره آیه ۱۵۵ و آل عمران آیه ۱۸۶</ref> و [[تدبر]] و [[تفکر]] در سرگذشت افراد و [[اقوام]] <ref>غافر آیه ۵۵</ref> و امور دیگری که در ایجاد [[بینش]] و نگرش تاثیرگذار است از مهم‌ترین علل و عوامل ایجادی [[صبر]] در [[انسان]] است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[راه رسیدن به مقام صابران (مقاله)|راه رسیدن به مقام صابران]].</ref>
==داشتن [[اراده قوی]] لازمه دستیابی به صبر==
عامل مهم دیگری که در ایجاد صبر و یا تقویت آن و دستیابی شخص به مراتب عالی‌تر صبر موثر است و [[قرآن]] بر آن تاکید می‌ورزد اراده قوی است. از این رو در [[آیه]] ۱۸۶ [[سوره آل عمران]] و نیز آیه ۱۷ [[سوره لقمان]] و [[شورا]] آیه ۴۳ و [[احقاف]] آیه ۳۵ بر مسئله [[عزم]] و اراده قوی به عنوان پیش شرط تحقق صبر ‌اشاره می‌کند و می‌فرماید: و ان تصبروا و تتقوا فان ذلک من عزم الامور؛ اگر [[استقامت]] کنید و [[تقوا]] پیشه سازید، <ref>شایسته‌تر است؛ زیرا</ref> این از کارهای مهم و قابل [[اطمینان]] است؛ اصولا عزم در [[کارها]] و اراده قوی داشتن، همان صبر و [[شکیبایی]] است که به عنوان فضیلتی [[محبوب]] همگان است.
در آیه ۳۵ [[سوره احقاف]] می‌فرماید: فاصبر کما صبر [[اولوالعزم]] من الرسل؛ همانند [[پیامبران]] صاحب عزم و اراده قوی، تو نیز صبر و شکیبایی کن.
در [[حقیقت انسان]] اگر [[شناخت]] و [[احاطه علمی]] داشته باشد و حتی اگر به این شناخت خویش [[ایمان]] و [[باور]] داشته و [[قلب]] و دلش با آن باشد زمانی می‌تواند تاثیرگذار باشد که همراه با اراده قوی و عزم عملی در میدان عمل باشد. بسیاری از کسانی که راه [[فسق]] و [[فجور]] را در پیش می‌گیرند و در [[زندگی]] کاری می‌کنند که مورد [[خشم]] و [[غضب الهی]] قرار می‌گیرند کسانی هستند که با شناخت و حتی ایمان، در [[مقام عمل]]، [[سست]] [[اراده]] هستند و بر اساس ایمان و باورهای خویش عمل نمی‌کنند. در [[حادثه کربلا]] نیز [[کوفیان]] با آنکه قلب‌هایشان با [[امام حسین]]{{ع}} بود ولی شمشیرهایشان به سبب [[ترس]] از [[دولت اموی]] و خشونت‌های آنان ضد [[امام حسین]]{{ع}} بود؛ زیرا [[اراده]] جدی و [[قوی]] نداشتند‌، چنانکه این مسئله را بارها [[امیر]] مؤمنان‌{{ع}} در جنگ‌های مختلف به آنان گوشزد کرده بود.
بسیاری از [[مردم]] در هنگام عمل کم می‌آورند و در برابر رخدادها و حوادث شدید، [[مقاومت]] خود را از دست می‌دهند و بی‌اراده در پی نفس و گرایش‌های آن می‌روند و بر خلاف [[باور]] و [[ایمان]] خود عمل می‌کنند. این نشان می‌دهد که [[انسان]] افزون بر [[شناخت]]، نیازمند [[اراده قوی]] در هنگام عمل است و این همان چیزی است که [[آیات قرآن]] پیش گفته و [[آیات]] دیگر بر آن تاکید می‌کنند.
برای دستیابی به اراده قوی نیز [[قرآن]] راهکارهایی بیان می‌کند که از آن جمله می‌توان به توجه به [[امدادهای غیبی]] [[خداوند]] <ref>بقره آیه ۱۵۳ و ۲۴۹</ref> توجه به اسوه‌های [[صبر]] و [[شکیبایی]] <ref>آل عمران آیه ۱۴۶ و انعام آیه ۳۴</ref>[[انفاق]] و اختصاص دادن سهمی مشخص از [[مال]] خود به [[نیازمندان]] <ref>معارج آیات ۱۹ تا ۲۵</ref> [[امانتداری]] اقامه [[گواهی]] و [[شهادت]] راست در دادگاه‌ها [[ترس از خدا]] به جای مردم <ref>همان تا آیه ۲۸</ref> [[خشوع]] و [[خضوع]] <ref>بقره آیه ۴۵</ref> [[نماز]] و [[روزه]] گرفتن ‌اشاره کرد.
با این راهکارها که قرآن بیان کرده می‌توان [[امیدوار]] بود که دستیابی به [[مقام صابران]] که مقامی بس والا در نزد خداوند است امکان‌پذیر خواهد بود.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[راه رسیدن به مقام صابران (مقاله)|راه رسیدن به مقام صابران]].</ref>


== منابع ==
== منابع ==
خط ۵۳۷: خط ۷۵۵:
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر و شکیبایی پیامبر از منظر قرآن (مقاله)|'''صبر و شکیبایی پیامبر از منظر قرآن''']]
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر و شکیبایی پیامبر از منظر قرآن (مقاله)|'''صبر و شکیبایی پیامبر از منظر قرآن''']]
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[چگونه میزان صبر خود را بشناسیم (مقاله)|'''چگونه میزان صبر خود را بشناسیم''']]
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[چگونه میزان صبر خود را بشناسیم (مقاله)|'''چگونه میزان صبر خود را بشناسیم''']]
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[نقش تا‌ب‌آوری در آزمون‌ها و ابتلائات الهی (مقاله)|'''نقش تا‌ب‌آوری در آزمون‌ها و ابتلائات الهی''']]
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[موارد سه گانه صبر در قرآن (مقاله)|'''موارد سه گانه صبر در قرآن''']]
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر در سایه توفیق الهی (مقاله)|'''صبر در سایه توفیق الهی''']]
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[استعانت و صبر نشانه توحید (مقاله)|'''استعانت و صبر نشانه توحید''']]
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[نقش مالکیت خدا در صبر بر مصیبت (مقاله)|'''نقش مالکیت خدا در صبر بر مصیبت''']]
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[راه رسیدن به مقام صابران (مقاله)|'''راه رسیدن به مقام صابران''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۱۴

مقدمه

معناشناسی

معنای لغوی

معنای اصطلاحی

«صبر» در لغت به معنای تاب آوردن است که در برابر جزع به معنای بی‌تابی به کار می‌‌رود.[۱] در کاربردهای عربی صبر در سه معنای اصلی به کار رفته است: ۱. حبس و نگهداری. ۲. قسمت بالای یک چیز. ۳. نوعی از سنگ سخت.[۲]

«صبر» به معنای حالت نفسانی که در علم اخلاق به کار می‌‌رود، همان حبس و نگهداری است به طوری که وقتی شخص به صابر نگاه می‌‌کند در می‌‌یابد که از عقل خویش که قسمت بالای انسان است استفاده کرده نه از قلب و احساسات که در میانه است یا اعضا و جوارح که پایین‌ترین قسمت بدن است. صابر از نظر ناظر بیرونی آدمی بی‌قلب و عاطفه است و مانند سنگ خارا و سنگدل و سخت دل محسوب می‌‌شود. پس می‌‌توان گفت که سه معنای اصلی صبر را در حالت نفسانی انسان می‌‌توان ردگیری و شناسایی کرد. به این معنا که اگر به هر سه معنای صبر توجه کنیم می‌‌توانیم آن حالت نفسانی انسان را به عنوان صبر قلمداد کنیم؛ چه به معنای حبس و خودداری خشم و غضب و جزع باشد و چه به معنای قسمت بالای یک چیز یا سنگ خارا و نوعی سنگ سخت باشد.

در فرهنگ قرآن صبر عبارت از امساک در تنگناها و خویشتن داری به مقتضای عقل و شرع یا حبس نفس از چیزی است که عقل و شرع حبس نفس از آن را اقتضا کند.[۳] البته همین معنا در مفهوم اصطلاحی صبر در کتب اخلاقی اسلامی مد نظر است.

امام علی(ع) درباره مفهوم صبر فرموده است: «اَلصَّبْرُ اَنْ یَحْتَمِلَ الرَّجُلُ ما یَنُوبُهُ، وَ یـَکْظِمُ ما یَغْضِبـُهُ»؛ صبر آن است که انسان مصیبتی را که به او می‌‌رسد تحمّل کند و خشم خود را فرو برد.[۴] بنابراین، صبر حالت خویشتن داری و نگه داری نفس از رفتارهای هیجانی و احساسی در هنگام بروز حوادث و مشکلات و مصیبت‌ها است. پس صابر در برابر فشار تاب می‌‌آورد و بی‌تابی و جزع نمی‌کند و رفتاری متعادل و متعارف خواهد داشت؛ هر چند که در وهله نخست به سبب ضربه و صدمه ابتدایی مبهوت و متاثر می‌‌شود ولی به سرعت مدیریت نفس خود را به دست می‌‌گیرد و اجازه نمی‌دهد تا کنش‌های بیرونی واکنش‌های او را مدیریت و جهت دهد.

باید دانست که صبر از اخلاق پیامبران و صالحان است. امام علی(ع) در این باره فرموده است: «اِنَّ الصَّبْرَ وَحُسْنَ الْخُلْقِ وَالْبِرَّ وَالْحِلْمَ مِنْ اَخْلاقِ الاَنْبِیآءِ»؛ صبر و شکیبائی و اخلاق نیکو و حلم و بُردباری از اخـلاق پیـامـبران اسـت.[۵] همچنین صبر از صفات مؤمنانی است که تابع پیامبران هستند و آنان را اسوه حسنه زندگی خویش قرار می‌‌دهند. امام صادق(ع) فرمود: «اَلْمُؤْمِنُ صَبُورٌ فِی الشَّدائِدِ، وَقُورٌ فِی الزَّلازِلِ، قَنُوعٌ بِما اُوتِیَ، لایَعْـظِمُ عَلَیْهِ الْمَصـائِبُ»؛ مؤمن در سختیها صبور ودر مقابل اضطرابها باوقار است، بدانچه به اوداده شده قانع است، وگرفتاریها نزداوبزرگ نیست.[۶]

حلم و بردباری

پیشینه

نگرش قرآنی و روایی

صبر در آیات

صبر در روایات

ضرورت و جایگاه

صبر؛ ضرورت زندگی

تاب‌آوری و صبر کردن از ضروریات زندگی است؛ زیرا همواره انسان‌ها گرفتار انواع و اقسام مصیبت‌هایی هستند که یا برخاسته از گناهان و خطاهای آنان و یا برخاسته از سنت الهی آزمون و ابتلااست.[۷] در زندگی دنیایی تکالیفی برعهده انسان است که انجام آنها صبر را می‌‌طلبد. این تکالیف در دو شکل واجبات و محرمات، نیازمند آن است که انسان دارای صبر باشد. خداوند در آیه ۴۶ سوره انفال به صراحت بیان می‌‌کند که اطاعت الهی و پیامبر(ص) نیازمند صبراست. در آیه ۱۳۲ سوره طه و آیات ۱۱۴ و ۱۱۵ سوره هود مراقبت و مداومت بر انجام فریضه نماز و امر به خانواده در این زمینه نیازمند صبر بسیار دانسته شده است. چنان که انجام عبادات[۸]، برپایی نماز شب و تهجد شبانه[۹]، جهاد[۱۰]، روزه [۱۱]، رهبری امت[۱۲] و دیگر واجبات نیازمند صبر و تحمل است که در آیات قرآنی به آن اشاره شده است.

همچنان که رهایی از معصیت و اجتناب از آن نیز نیازمند صبر است. خداوند در آیات ۶۸ و ۷۵ سوره فرقان رعایت عفت دامن و پرهیز از زنا را امری نیازمند صبر دانسته است. همچنین اجتناب از شرک، شهادت ناحق، قتل، شهوت جنسی[۱۳] و مانند آنها نیازمند صبر و تاب آوری است. بر اساس آیات قرآنی سربلند بیرون آمدن از آزمون‌ها و سنت‌های الهی در امتحان و ابتلانیازمند صبر است. [۱۴].[۱۵].

صبر ضرورت زندگی

تاب آوری و صبر کردن از ضرورات زندگی است؛ زیرا هماره انسان‌ها گرفتار انواع و اقسام مصیبت‌هایی هستند که یا برخاسته از گناهان و خطاهای آنان و یا برخاسته از سنت الهی آزمون و ابتلا است.[۱۶] افزون بر این که تکالیفی بر عهده انسان است که انجام آنها صبر را می‌‌طلبد. این تکالیف در دو شکل واجبات و محرمات نیازمند آن است که انسان دارای صبر باشد. خداوند در آیه ۴۶ سوره انفال به صراحت بیان می‌‌کند که اطاعت الهی و پیامبر(ص) نیازمند صبر در مکلف است. در آیه ۱۳۲ سوره طه و آیات ۱۱۴ و ۱۱۵ سوره هود مراقب و مداومت بر انجام فریضه نماز و امر به خانواده در این زمینه نیازمند صبر بسیار دانسته شده است. چنان که انجام عبادات[۱۷]، برپایی نماز شب و تهجد شبانه[۱۸]، جهاد[۱۹]، روزه[۲۰]، رهبری امت[۲۱] و دیگر فرایض و واجبات نیازمند صبر و تاب آوری است که در آیات قرآنی به آن اشاره شده است.

هم چنان که رهایی از معصیت و اجتناب از آن نیز نیازمند صبر است. خداوند در آیات ۶۸ و ۷۵ سوره فرقان رعایت عفّت دامن و پرهیز از زنا امری نیازمند صبر دانسته است. همچنین اجتناب از شرک، شهادت ناحق، قتل، شهوت جنسی[۲۲] و مانند آنها نیازمند صبر و تاب آوری است. همچنین بر اساس آیات قرآنی سر بلند بیرون آمدن از آزمون‌ها و سنت‌های الهی در امتحان و ابتلا نیازمند صبر است.[۲۳] البته در برخی از موارد فراتر از صبر لازم است که انسان از حلم برخوردار باشد که اوج و درجه کمالی صبر است. حلم زمانی پدید می‌‌آید که عقلانیت و جزمیات و ذهنیات و حکمت عقلانی با حکمت عملی و عزم و اراده قوی جمع شود. اگر این حلم با علم همراه شود می‌‌توان گفت که همه موفقیت‌ها تثیبت شده خواهد بود.

در آیات قرآنی بیان شده که صبر دارای مراتبی است؛ یعنی همانند اسلام و ایمان و تقوا دارای مراتب و درجات شدت و ضعف است.[۲۴] در روایات بیان شده که اوج و کمال صبر همان حلم است. به هر حال با توجه به شرایط زندگی بشر در دنیا، لازم است که انسان به مهم‌ترین صفت و سلاح زندگی یعنی صبر مهجز شود؛ چراکه حتی علم‌آموزی و رفتار ساده و طبیعی در زندگی به این عنصر و صفت الهی متکی و متوقف است.[۲۵].[۲۶].

صبر نمادی از مقام احسان

یکی از مقامات بلند انسانی مقام احسان است. احسان در آموزه‌های قرآنی از دامنه و گستره وسیع معنایی و مصداقی برخوردار می‌‌باشد. احسان که ارتباط تنگاتنگی با عواطف و احساسات انسانی دارد، رفتار نیک و پسندیده به ویژه در ارتباط با دیگران را تعیین و تفسیر می‌‌کند. عارفان در باره مقام احسان بسیار سخن گفته‌اند و حمزه فناری در کتاب مشهور خویش مصباح الانس ضمن بیان کلیاتی از عرفان نظری درباره تاویل قرآن کریم، مراتب وجودی انسان، علوم باطنی، اختلاف امت‌ها، روش‌های سیر و سلوک عرفانی، فهم حقایق عرفانی، مراتب نفس، براهین عرفانی مبنی بر وجود و توحید ذاتی، تجلی خداوند، به مفهوم احسان در عرفان پرداخته و سپس مراتب اهل سلوک، مراحل و منازل اخلاق و عرفان و عشق و محبت و مراتب آن در عرفان را بیان کرده است.

احسان از حوزه اخلاق فردی تا اجتماعی و از حوزه نماز تا انفاق را شامل می‌‌شود. واژه «احسان» که از ریشه «حُسن» به معنای زیبایی و نیکی می‌باشد، در قرآن در سه معنا به کار رفته است:

  1. تفضّل و نیکی به دیگران،
  2. انجام و سر و سامان دادن به امور و کارها به وجه نیکو و کامل،
  3. انجام اعمال و رفتار صالح. احسان در این کاربرد تقریباً مترادف با تقوا و پرهیزکاری است.

از بررسی موارد کاربرد واژه «محسن» و مشتقاتش در قرآن، استفاده می‌شود که این واژه دارای دو معنی و کاربرد است:

  1. نیکی و خیر رساننده به دیگران،
  2. انجام‌دهنده اعمال و رفتارهای صالح و نیک. مقام محسنان در این کاربرد از برخی مقامات متقیان برتر است، و به طور کلی این واژه در این معنی و کاربرد خود بیشتر به کسانی اطلاق شده که از ایمانی راسخ و ثبات قدم در راه ایمان و انجام تکالیف الهی برخوردار بوده‌اند.

از نظر قرآن صبر نمادی از مقام احسان است. از این روست که خداوند در آیه ۱۱۵ سوره هود، صبر پیامبر(ص) را نمادی از نیکوکاری و مقام احسان وی برشمرده و می‌‌فرماید که صبر ریشه در مقام محسنین دارد و خداوند هرگز پاداش و اجر محسنان را تباه نمی‌سازد. خداوند در آیاتی از جمله ۴۵ سوره بقره، صبر را یکی از ابزارهای کلیدی در زندگی بر می‌‌شمارد که آثار بسیاری از جمله آرامش و آسایش را برای شخص به ارمغان می‌‌آورد. اهل خشوع در برابر خداوند و ربوبیت و پروردگاری اش، اهل صبر و شکیبایی هستند و هرگز آزمون‌ها و بلایا و مشکلات او را نمی‌شکند و از جاده صواب و درستی و راستی بیرون نمی‌برد. از آیه ۱۵۳ سوره بقره و نیز ۱۲۸ سوره اعراف به دست می‌‌آید که صبر ابزاری کار آمد در زندگی بشر است که در کنار نماز و و استعانت به خداوند از آن طریق می‌‌تواند مشکلات بشری را حل کرده و سرنوشت فردی و جمعی او را به گونه ای رقم زند که همه زمین در اختیار ایشان قرار گرفته و آنان وارثان و حاکمان زمین شوند.

از مراتب صبر می‌‌توان به صبر جمیل اشاره داشت که مشکلات سنگین و گرفتاری‌ها و بلایا را بر شخص آسان می‌‌سازد و اجازه نمی‌دهد تا رفتار نامتعادل از خود بروز دهد. البته واکنش‌هایی چون گریه و درد درونی به معنای بی‌تابی و بی‌صبری نیست؛ چراکه عواطف انسانی در برابر عامل درد و هیجانات به طور طبیعی واکنش نشان می‌‌دهد و این واکنش طبیعی برای انسان مفید و سازنده است. بنابراین مراد از بی‌تابی آن است که شخص تحمل خویش را از دست داده و واکنش‌های تند و هیجانی بیرون از تعادل از خود بروز دهد و نتواند غلیان احساس و عواطف خویش را مدیریت کند. اما اگر بتواند ضمن واکنش طبیعی به هیجانات آن را مدیریت کند، این صبر جمیل و زیباست. این عمل از سوی حضرت یعقوب هنگامی که خبر کشته شدن فرزند عزیزش یوسف(ع) به دست گرگان،[۲۷] و اتهام دزدی و بازداشت دیگر فرزندش در مصر[۲۸] را شنید، انجام داد و از آن سخن گفت و اهل بیت(ع) بارها در مصیبت‌ها از جمله شهادت امام حسین(ع) و یارانش بروز و ظهور دادند. خداوند پیامبر گرامی(ص) را موظف به صبر جمیل و به دور از هر گونه بی‌تابی و گلایه در برابر خیره سری‌های دشمنان[۲۹] می‌‌کند و در آیه ۳۲ و آیات بسیار دیگر، ایشان را مامور می‌‌کند تا صبر را پیشه خود سازد و در برابر سختی‌ها و ناملایمات زندگی و مأموریت و مسئولیت الهی، بی‌تابی و گلایه نکند.

پیامبر(ص) برای دست یابی به مقام اولوالعزم مامور می‌‌شود تا همانند دیگر پیامبران دارای این مقام، صبر پیشه کند تا این گونه بتواند به مسئولیت‌های خود عمل کرده و اهداف خویش را تحقق بخشد؛[۳۰]؛ چراکه از آثار صبر در کنار تقوای الهی، رسیدن به فرجام نیک است.

اصولا هر کسی اگر بخواهد به هدف خویش برسد می‌‌بایست صبر پیشه کند؛ چه این هدف امری مادی و دنیوی باشد یا امری اخروی ومعنوی. از این روست که در آیاتی از جمله در انجام مأموریت تبلیغ و اجرای دستورهای الهی می‌‌بایست شکیبایی و صبر پیشه کرد تا به هدف رسید.[۳۱].[۳۲].

برتری صبر شیعیان

انسانی که می‌‌داند می‌‌تواند صبر کند. البته چنان که گفته شد کسی که حسن ظن و گمان نیک و یقین به حکمت و مصلحت الهی در زندگی داشته باشد او نیز صبر می‌‌کند. صبر چنین افرادی به سبب کلیت حسن ظن به خدا است. البته هر چه فشار بیش‌تر باشد صبر سخت‌تر خواهد بود. کسی که بداند تحت شدائد به مقامات می‌‌رسد و میوه و ثمره شیرین خواهد برد بر مصیبت و سختی راحت‌تر صبر می‌‌کند.

بر همین اساس گفته شده که صبر شیعیان خیلی ارزشمند است؛ زیرا بر بسیاری از مصیبت‌های سنگین صبر می‌‌کنند با آنکه علمی به جزئیات و آثار و برکات آن ندارند. امام صادق(ع) درباره ارزشمندی صبر شیعیان به سبب جهالت نسبت به حکمت‌ها و مصالح آن فرموده است: «نَحْنُ صُبَّرٌ وَ شیعَتُنا اَصْبَرُ مِنّا، قُلْتُ: جُعِلْتُ فِداکَ، کَیْفَ صارَ شیعَتُکُمْ اَصْبَرُ مِنْکُمْ؟ قالَ: لاِنّا نَصْبِرُ عَلی ما نَعْلَمُ وَ شیعَتُنا یَصْبِرُونَ عَلی مالایَعْلَمُونَ»؛ ما خاندان، صبور و شکیبائیم و شیعیان ما، از ما هم شکیباترند. گفتم: جانم به فدایت، چگونه شیعیان شما از شما شکیباترند؟ فرمود: چون صبر ما بر چیزی است که می‌‌دانیم. امّا شیعیان ما صبر و شکیبائی می‌‌ورزند بر چیزی که نمی‌دانند.[۳۳].[۳۴].

اقسام و انواع

«صبر» حالت نفسانی و باطنی و از فضایل اخلاقی است. کسی که صبر دارد، در انجام کارها چنان با ثبات و عزم عمل می‌کند که هیچ چیزی مانع رسیدن او به هدف و مقصودش نمی‌شود. بنابراین صابر از آستانه تحمل بالایی برخوردار است و فشارهای سنگین و سهمگین بیرونی هرگز عزم جدی درونی او را از رسیدن به مقصود باز نمی‌دارد، بلکه به توفیق الهی تا رسیدن به مقصود در مقصد تلاش و سعی می‌کند و از پا نمی‌نشیند.[۳۵].


«صبر» حالت نفسانی و رفتاری است که انسان در هنگام شدائد و مشکلات و مصیبت‌ها و سختی‌ها در پیش می‌گیرد. براساس روایات معتبر صبر در سه جا خودش را نشان می‌دهد: «اَلصَّبرُ ثَلاثَةٌ: صَبرٌ عِندَ المُصیبَةِ، وَ صَبرٌ عَلَی الطّاعَةِ وَصَبرٌ عَنِ المَعصیَةِ»؛[۳۶]

الصبر «عِنْدَ الْمُصِیبَةِ»: یعنی وقتی مصیبت و بلایی بر انسان وارد شد صبر پیشه می‌کند و جزع و فزع ندارد؛ پس با استرجاع خودش را آرام می‌کند؛ خداوند می‌فرماید: وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ[۳۷] الصبر «عَلَی الطَّاعَةِ»: یعنی تکالیف سخت و شدید را با استقامت و پایداری انجام می‌دهد و از زیر آن فرار نمی‌کند؛ الصبر «عَنِ الْمَعْصِیَة»: یعنی وقتی با معصیت مواجه شد صبر می‌کند و خویشتنداری دارد. خداوند می‌فرماید: قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ[۳۸] از امام علی(ع) نیز روایت است که فرمود: «اَلصَّبْرُ، اِمّا صَبْرٌ علَی الْمُصِیبـَةِ، أَوْ علَی الطّاعـَةِ، أَوْ عَنِ الْمَعْصِیَةِ وَهذَا الْقِسْمُ الثّالِثُ أَعْلی دَرَجَةً مِنَ الْقِسْمَینِ الاَوَّلَیْنِ»؛ صبر یا بر مُصیبت است، یا بر اطاعت خدا، یا در مقابل معصیت است، که قسم سوّم از دو قسم قبلی با ارزش‌تر است.[۳۹]

البته همه صبرها در یک مرتبه و میزان و ارزش نیست، بلکه برخی ارزشی‌تر است، چنان که امام علی(ع) فرمود: «اَلصَّبْرُ عَلی طاعَةِ اللّهِ اَهْوَنُ مِنَ الصَّبْرِ عَلی عُقُوبَتِهِ»؛ صبر بر طاعت خدا، از صبر بر عذاب او آسانتر است.[۴۰] از امام زین العابدین(ع) نیز نقل شده که در وصیّت به فرزندش امام باقر(ع) فرمود: «یا بُنَیَّ اِصْبِرْ عَلی الْحَقِّ وَ اِنْ کانَ مُرّاً»؛ در راه حق، صبر و بردباری داشته باش اگر چه تلخ باشد.[۴۱].[۴۲].

صبر بر طاعت

انسان در زندگی با سه امر مواجه است که باید در آنها صبر پیشه کند؛ نخست صبر در انجام تکالیف است؛ زیرا هر انسانی در زندگی مسئولیت‌هایی دارد که بر اساس نقش فردی یا اجتماعی در قبال خدا، خود و خلق تعریف شده است. انسان در برابر خدا به عنوان خالق تکالیفی دارد که عقل فطری و نقل وحیانی آن را کشف می‌کند؛ یعنی در قبال خدا مسئولیت‌هایی دارد که از آن به شریعت یاد می‌شود. این تکالیف شامل انجام کارها و ترک کارهایی دیگر است. همچنین در قبال دیگران مسئولیت‌هایی دارد که از آن به مسئولیت اجتماعی یاد می‌شود. بنابراین، نوع اول صبر، همان صبر در تکالیف یا اطاعت است که بارها در قرآن به آنها‌ اشاره شده است.[۴۳].

صبر بر معصیت

صبر در برابر معصیت، نوع دیگری از صبر است که انسان باید آن را داشته باشد؛ زیرا اموری در زندگی است که انجام آنها برخلاف حق و عدل و از مصادیق باطل و ظلم است. بنابراین، انجام آنها به معنای معصیت است. از نظر قرآن صبر بر معصیت بسیار سخت‌تر از صبر در تکلیف و اطاعت است؛ زیرا گرایش نفس در زندگی دنیوی به سوی این امور است؛ چراکه از نظر ظاهری جاذبه شگفت‌انگیزی دارد و دسترسی به آن ساده‌تر است. ارضای تمایلات غذایی یا جنسی از طریق دزدی و زنا بدون پذیرش مسئولیتی نمونه‌هایی از این امر است. عدم مهار و مدیریت قوه غضب و خشم هنگام مواجهه با امری ناخوشایند و مکروه نیز از مصادیق دیگر عدم صبر در هنگام معصیت است. اما صابر این‌گونه نیست و در برابر مثلا درخواست به زنا مقاومت و صبر می‌کند و تسلیم خواسته نفس نمی‌شود و نه تنها چشم فروهشته می‌دارد، بلکه سمت و سوی زنا نمی‌رود و همانند یوسف‌صفتان و مریم‌صفتان، خود را از معصیت زنا دور نگه می‌دارد و پاکدامنی را پیشه خود می‌کند.[۴۴].

صبر بر مصیبت‌ها و سختی‌ها

سومین نوع از صبرها که در قرآن به آن پرداخته شده، صبر در مصیبت و ابتلائات است؛ زیرا سنت الهی بر این قرار گرفته تا انسان در زندگی دنیوی همواره با انواع ابتلائات از شرور و خیرات مواجه شود که صبر در مصیبت‌هایی که شرور‌آمیز است بسیار سخت‌تر است؛ چراکه مصیبت‌هایی چون از دست دادن زن، فرزند، مال، مقام، منصب، امتیازات اجتماعی و مانند آنها انسان را به جزع و فزع می‌افکند؛ اما مؤمنان با باور به اینکه همه اینها بر اساس مشیت حکیمانه و علم و قدرت الهی است که نهایت این مصیبت‌ها به نفع شخص تمام می‌شود، بر آنها صبر می‌کنند و به پاداش عظیم رشد کمالی در دنیا و بهشت اخروی نائل می‌شوند.[۴۵].[۴۶].

انسان در برابر مصیبت‌ها و سختی‌های زندگی می‌‌تواند دو شیوه متفاوت در پیش گیرد: ۱. صبر کرده و با آن به شکلی کنار آید تا بتواند از آن مصیبت بهره گیرد یا آن مصیبت به آسانی بگذرد بی‌آنکه در راه رسیدن به هدف اصلی مانعی شود؛ ۲. فزع و بی‌تابی کند و واکنش‌های عصبی و هیجانی از خود بروز دهد و نومید شود. حزن و اندوه از دست دادن، او را چنان دربرگیرد که از هرگونه حرکت و اقدامی برای جبران یا بهبود یا تغییر اوضاع دست بردارد. بی‌گمان روش نخست بهتر است؛ زیرا تا زمانی که مرگ نرسیده هر چیزی قابل جبران است اما بی‌تابی و فزع به معنای پذیرش شکست بدون جبران است، به طوری که شخص را از همه چیز محروم می‌‌کند و افزون بر مصیبت، مصیبت دیگری را خود رقم می‌‌زند که سنگین‌تر و سخت‌تر از مصیبت پیشین است.

براساس آموزه‌های قرآنی انسان در برابر سه نوع از دشواری‌های گوناگون نه تنها باید صبر کند، بلکه باید حلم بورزد و شکل کمالی صبر را به نمایش گذارد.این دشواری‌ها عبارتند از: ۱. تکالیف شرعی و واجبات الهی که برای دست یابی به رشد و کمالات باید آنها را انجام دهد و همه شرایط تحقق و موانع پیش روی تکالیف و انجام آن را بردارد که گاه نیازمند ایثار و انفاق مالی و جانی و عرضی است. به عنوان نمونه جهاد نظامی و روزه نیازمند ایثار جان و مال و اسارت و ذلت خویشان و مانند آن است؛ ۲. ترک معصیت که خود یکی از سخت‌ترین آزمون هاست؛ زیرا در بیشتر موارد ترک و اجتناب، ناظر به اموری چون ترک شهوت و غضب است که بسیار سخت و دشوار است؛ چراکه هواهای نفسانی و خواسته‌های درونی دوست ندارد که شهوت‌های غذایی و جنسی و اعتباری چون مقام و منصب و پول و ثروت و قدرت را کنار بگذاریم و به عنوان محرمات آنها را انجام ندهیم. بگذریم از دشمن درونی که ابلیس و شیاطین پیروش هستند و همیشه با وسوسه بر آن هستند که انسان شهوتی را انجام دهد که مطابق طبع، غریزه، خواسته نفسانی و هواهای آن است.۳. آزمون‌های الهی که در دو شکل شر و خیر بروز می‌‌کند و انسان را به اشکال گوناگون به بازی می‌‌گیرد تا سیه روی شود هر که در او غش باشد و تنها اهل خلوص سربلند از این آزمون الهی بیرون آیند. پیامبر گرامی اسلام(ص) براساس آموزه‌های قرآنی به این سه نوع دشواری و صبردر برابر آنها اشاره می‌‌کند و می‌‌فرماید: «اَلصَبرُ ثَلاثَةٌ: صَبرٌ عِندَ المُصيبَةِ، وَ صَبرٌ عَلَي الطاعَةِ وَ صَبرٌ عَنِ المَعصيَةِ»؛ صبر سه نوع است: صبر در هنگام مصیبت، صبر بر طاعت و صبر بر ترک گناه.[۴۷]

صابر با تاب آوری و بی‌تابی نکردن در برابر این امور سه گانه نشان می‌‌دهد که اهل صبر است. نشانه‌های وجودی صبر در انسان نیز این است که پیامبر(ص) می‌‌فرماید: «عَلامَهًْ الصابِرِ في ثَلاثٍ: اوَلُ‌ها ان لايَكسِلَ، وَالثانيَهًْ ان لايَضجَرَ، وَالثالِثَهًْ ان لايَشكُوَ مِن رَبِهِ تَعالي؛ لاِنَهُ إذا كَسِلَ فَقَد ضَيَعَ الحَقَ، وَ إذا ضَجِرَ لَم يُوَدِ الشُكرَ، وَإذا شَكا مِن رَبِهِ عَزَوَجَلَ فَقَد عَصاهُ»؛ شخص صبور سه نشانه دارد: اول آنکه سستی نمی‌کند، دوم آنکه افسرده و دلتنگ نمی‌شود و سوم آنکه از پروردگار خود شِکوه نمی‌کند؛ زیرا اگر سستی کند، حق را ضایع کرده و اگر افسرده و دلتنگ باشد شکر نمی‌گذارد و اگر از پروردگارش شکوه کند او را معصیت کرده است.[۴۸]

امیرمؤمنان علی(ع) نیز می‌‌فرماید: «اَلصَبرُ اَن يَحتَمِلَ الرَجُلُ ما يَنوبُهُ وَ يَكظِمَ ما يُغضِبُهُ»؛ صبر آن است که انسان گرفتاری و مصیبتی را که به او می‌‌رسد تحمل کند و خشم خود را فرو خورد.[۴۹] البته در برخی از موارد فراتر از صبر لازم است که انسان از حلم برخوردار باشد که اوج و درجه کمالی صبر است. حلم زمانی پدید می‌‌آید که عقلانیت و جزمیات و ذهنیات و حکمت عقلانی با حکمت عملی و عزم و اراده قوی جمع شود. اگر این حلم با علم همراه شود می‌‌توان گفت که همه موفقیت‌ها تثیبت شده خواهد بود.

در آیات قرآنی بیان شده که صبر دارای مراتبی است؛ یعنی همانند اسلام و ایمان و تقوا دارای مراتب و درجات شدت و ضعف است.[۵۰] در روایات بیان شده که اوج و کمال صبر همان حلم است. به هر حال با توجه به شرایط زندگی بشر در دنیا، لازم است که انسان به مهم‌ترین صفت و سلاح زندگی یعنی صبر مجهز شود؛ چراکه حتی علم‌آموزی و رفتار ساده و طبیعی در زندگی به این عنصر و صفت الهی متکی و متوقف است. [۵۱].[۵۲].

انسان در برابر مصیبت‌های زندگی می‌‌تواند دو شیوه متفاوت را در پیش گیرد: ۱. صبر کرده و با آن به شکلی کنار آید که بتواند از آن مصیبت بهره گیرد یا به آسانی بگذرد بی‌آنکه در راه رسیدن به هدف اصلی مانعی شود؛ ۲. فزع و بی‌تابی کند و واکنش‌های عصبی و هیجانی از خود بروز دهد و نومید شود. حزن و اندوه از دست دادن او را چنان در بر گیرد که از هر گونه حرکت و اقدامی برای جبران یا بهبود یا تغییر اوضاع دست بردارد.

بی‌گمان راه و روش نخست بهتر است؛ زیرا تا زمانی که مرگ نرسیده هر چیزی قابل جبران است و بر اساس آموزه‌های قرآنی می‌‌توان با توبه و استغفار استدراک کرد و وضعیت را به شکلی مطلوب در آورد؛ هر چند که ممکن است از برخی جزئیات محروم شود اما در کلیت موفقیت را برای خودش رقم می‌‌زند؛ اما بی‌تابی و فزع به معنای پذیرش شکست به شکل غیر قابل استدراک و جبران است به طوری که شخص را از همه چیز محروم می‌‌کند و افزون بر مصیبت، مصیبت دیگری را خود رقم می‌‌زند که سنگین‌تر و سخت‌تر از مصیبت پیشین است.

بر اساس آموزه‌های قرآنی نه تنها انسان باید در برابر سه نوع از مصیبت‌های گوناگون صبر کند، بلکه حلم ورزد و شکل کمالی صبر را به نمایش گذارد؛ زیرا انسان هماره با یکی از سه نوع مصیبت مواجه است: ۱. مصیبت تکالیف شرعی و واجبات الهی که می‌‌بایست برای دست یابی به رشد و کمالات آنها را انجام دهد و همه شرایط تحقق و موانع پیش روی تکالیف و انجام آن را بردارد که گاه نیازمند ایثار و انفاق مالی و جانی و عرضی است. به عنوان نمونه جهاد نظامی و روزه نیازمند ایثار جان و مال و اسارت و ذلت خویشان و مانند آن است؛ ۲. مصیبت ترک معصیت که خود یکی از دشوارترین مصیبت هاست؛ زیرا بیش‌تر موارد ترک و اجتناب ناظر به اموری چون ترک شهوت و غضب است که بسیار سخت و دشوار است؛ زیرا هواهای نفسانی و خواسته‌های درونی دوست ندارد که شهوت‌های غذایی و جنسی و اعتباری چون مقام و منصب و پول و ثروت و قدرت را کنار بگذاریم و به عنوان محرمات آنها را انجام ندهیم. بگذریم از دشمن درونی که ابلیس و شیاطین پیروش هستند و همیشه با وسوسه بر آن هستند که انسان شهوتی را انجام دهد که مطابق طبع، غریزه، خواسته نفسانی و هواهای آن است. بنابراین، ترک و اجتناب از محرمات خود مصیبتی است که بسیار سخت می‌‌توان آن را تحمل کرد؛ ۳. مصیبت آزمون‌های الهی که خود در دو شکل شر و خیر بروز می‌‌کند و انسان را به اشکال گوناگون به بازی می‌‌گیرد تا سیه روی شود هر که در او غش باشد و تنها اهل خلوص سربلند از این آزمون الهی بیرون آیند.

پیامبر گرامی اسلام(ص) بر اساس آموزه‌های قرآنی به این سه نوع از صبر اشاره داشته و می‌‌فرماید: «اَلصَّبرُ ثَلاثَةٌ: صَبرٌ عِندَ المُصيبَةِ، وَ صَبرٌ عَلَي الطّاعَةِ وَ صَبرٌ عَنِ المَعصيَةِ»؛ صبر سه نوع است: صبر در هنگام مصیبت، صبر بر طاعت و صبر بر ترک گناه.[۵۳]

صابر با تاب آوری و بی‌تابی نکردن در برابر این امور سه گانه نشان می‌‌دهد که اهل صبر است. نشانه‌های وجودی صبر در انسان نیز این است که پیامبر(ص) می‌‌فرماید: «عَلامَةُ الصّابِرِ في ثَلاثٍ: أوَّلُها أن لا يَكسِلَ، وَالثّانيَةُ أن لا يَضجَرَ، وَالثّالِثَةُ أن لا يَشكُوَ مِن رَبِّهِ تَعالي؛ لأِنَّهُ إذا كَسِلَ فَقَد ضَيَّعَ الحَقَّ، وَ إذا ضَجِرَ لَم يُؤَدِّ الشُّكرَ، وَإذا شَكا مِن رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ فَقَد عَصاهُ»؛ صبور سه نشانه دارد: اول آنکه سستی نمی‌کند، دوم آنکه افسرده و دلتنگ نمی‌شود و سوم آنکه از پروردگار خود شِکوه نمی‌کند؛ زیرا اگر سستی کند، حق را ضایع کرده، و اگر افسرده و دلتنگ باشد شکر نمی‌گذارد و اگر از پروردگارش شکوه کند او را معصیت کرده است.[۵۴]

امیرمؤمنان علی(ع) نیز می‌‌فرماید: «اَلصَّبرُ اَن يَحتَمِلَ الرَّجُلُ ما يَنوبُهُ وَ يَكظِمَ ما يُغضِبُهُ»؛ صبر آن است که انسان گرفتاری و مصیبتی را که به او می‌‌رسد تحمل کند و خشم خود را فرو خورد.[۵۵].[۵۶].

مراتب صبر

صبر بر حق

گرایش فطری انسان به حقایق

از نظر قرآن، انسان دارای فطرت الهی است که توانایی شناختی و گرایشی خاصی به او می‌‌دهد تا در مسیر هدایت قرار گرفته و به تمامیت کمالی بایسته و شایسته خویش برسد؛ البته همه موجودات ازاین هدایت فطری و حجت باطنی تکوینی برخوردار هستند و اختصاصی به انسان ندارد، ولی سطح این توانایی در انسان بسیار عالی‌تر و برتر از هر مخلوق دیگری است؛ زیرا انسان برای خلافت الهی انتخاب و گزینش شده است؛ بنابراین، برای آنکه بتواند دیگر مخلوقات هستی را بر اساس «تسخیر» مدیریت کرده و در مقام مظهریت در خلافت الهی، پروردگاری و ربوبیت کند، لازم است تا در چنین سطح عالی از شناخت و گرایش قرار گیرد که سطح عالی تری برای مخلوقات نیست.[۵۷]

از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، نفس انسانی در مرتبه قلب و فؤاد از این توانایی فطری برخوردار است تا ضمن شناخت حق از باطل و مصادیق آنها، به حق و مصادیق آن گرایش یافته و از باطل و مصادیق آن گریزش داشته باشد؛ بنابراین، به طور فطری عدالت، صداقت، امانت، ایمان، شکر، و مانند آنها را می‌‌شناسد و از اضداد آنها یعنی ظلم و دروغ و خیانت و کفر و کفران و مانند آنها گریزش دارد. البته باید توجه داشت که اضداد حق، که همان باطل است، چیزی جز امر «عدم» نیست که تظاهر به «وجود» می‌‌کند و خود را در تظاهری «آب» نشان می‌‌دهد که در حقیقت «سراب» است که در حالت توهم شکل می‌‌گیرد. پس وقتی ما از ظلم سخن به میان می‌‌آوریم می‌‌بایست نسبت میان آنها در سطح نقیضین بدانیم؛ زیرا مراد از اضدادی چون ظلم و کذب و خیانت در برابر عدالت و صداقت و امانت، چیزی جز «لا عدل» و «لا صدق» و «لاامانت» نیست. در حقیقت آن چه اضداد حق می‌‌دانیم، همان نقیض آنها است و گویی می‌‌بایست گفت نسبت میان آنها همان «لاوجود» در برابر «وجود» است؛ از همین روست که وقتی کافران دنبال «سراب» می‌‌روند، چیزی را نمی‌یابند و وجدان تحقق نمی‌یابد؛ زیرا باطل اصلا «وجود» ندارد و «لاوجود» است و آن چیزی که در هستی «وجود» دارد و انسان آن را به عنوان «وجدان» می‌‌یابد و از وجودش آگاه می‌‌شود، همان وجود خدا است که وجود حقیقی است.[۵۸]

بنابراین، از نظر قرآن، انسان به سبب سلامت فطرت و نفس و قلب سالم و سلیم، حقیقت را می‌‌شناسد و بدان گرایش دارد و باطل را به عنوان عدم حقانیت نمی‌پذیرد و از آن گریزش دارد؛ زیرا آن را توهم و تخیل می‌‌شمارد که «سلطان» برای وجود و حقانیت آن نیست. البته از نظر قرآن، نفس وقتی از حالت استوا و اعتدال ذاتی و فطری و تکوینی خویش خارج شود و تغییر یابد و در حقیقت به تعبیر قرآنی، دفن و دسیسه و طبع و ختم شود، دیگر نمی‌تواند کارکردهای فطری خودش را داشته باشد. این گونه است که دچار عدم شناخت و گرایش وارونه می‌‌شود؛ زیرا دیگر تفقه و تعقل ندارد.[۵۹].[۶۰].

صبر، استقامت بر حق در شرایط عذاب

«صبر» میوه تلخ گیاهی در بیابان است که دارای مصارف دارویی و درمانی است. مرگ صبر، کشتن شخص با عذاب و شکنجه سخت و تلخ و دردناک است که در اسلام از آن نهی شده است؛ زیرا اگر کسی را بخواهند بکشند او را خلاص کنند نه آنکه او را با شکنجه و عذاب چنان بیازارند که از مرگ به سراغ بیاید.

از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، انسانی از خسران و زیان ابدی رها خواهد شد که در عصر کوتاه زندگی دنیوی در زمین بتواند به چهار عمل اصلی ایمان به خدا و عمل صالح بپردازد و دیگران را به حق و صبر دعوت کند.[۶۱] مراد از این صبر آن است که انسان سختی‌ها را برای احقاق حق تحمل کرده و دیگران را به آن توصیه کند؛ زیرا آن چه اصالت دارد، شناخت حق و استقامت بر آن است؛ زیرا این گونه انسان در مسیر کمالی قرار می‌‌گیرد که برای آن خلق شده است. صبر و شکیبایی زمانی لازم است که فشار درونی یا بیرونی بسیار سنگین و سخت و دشوار باشد. در این شرایط هر چند که شخص فشار سهمگینی را بر خود احساس می‌‌کند، اما آستانه تحمل آن بالا است و به جزع و فزع نمی‌افتد و واکنش‌های تند عصبی و غیر متعادل از او صادر نمی‌شود؛ البته این بدان معنا نیست که هیچ بروز و ظهوری در جسم و بدن شخص نداشته باشد، بلکه ممکن است در همان هنگامه صبر، آهی داشته باشد و اشکی از دیدگان فرو ریزد یا چهره درهم شود و بشاشت خود را از دست دهد؛ اما با این همه گفتار یا کرداری یا رفتاری نخواهد داشت که بیانگر خروج از اعتدال و تعادل و استوا باشد.

از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، هنگامی که انسان در دنیا زندگی می‌‌کند، با انواع ابتلائات و مصیبت‌ها و فتنه‌ها مواجه می‌‌شود که بر اساس سنت الهی است.[۶۲] بنابراین، اگر صبر ورزد و جزو صابرین باشد از آثار صبر برخوردار می‌‌شود.[۶۳] البته بهترین حالت صبر همان «صبر جمیل»[۶۴] است که زیباترین صبر نیز است که پیامبران بدان آراسته هستند و معصومان(ع) بر این باورند که در ابتلائات ومصیبت‌ها «ما رایت الا جمیلا». از نظر قرآن، مؤمنان افزون بر ابتلائات و مصیبت‌ها که به حکم سنت ابتلاء عارض می‌‌شود، در مسیر دعوت به حق و عمل به آنکه همان آموزه‌های وحیانی اسلام است، گرفتار اذیت و آزارهای دیگران می‌‌شوند که صبر بر آن لازم و ضروری است. در حقیقت صبر بر اذیت در راه حق امری ضروری و لازم است و خدا مردم را بدان توصیه و سفارش می‌‌کند. از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، انسان در طول زندگی به سه دسته مسائل مواجه است که صبر بر آن لازم است: صبر در اطاعت و انجام تکالیف الهی، صبر در مصیبت‌ها، و صبر در هنگامه مواجه معصیت و عدم خروج از تعادل و گرفتار شدن به آن.

از نظر قرآن، مؤمنان در زندگی خویش می‌‌بایست به «صبر» به عنوان یک عامل مهم برای صیانت از حق‌گرایی خویش توجه کرده و به آن استعانت جویند.[۶۵] از آثار بهره‌مندی از صبر این خواهد بود که «معیت» خدا را با خود خواهیم داشت و خدا در شرایط سخت به امداد و یاری صابر می‌‌آید و او را در مشکلات به سلامت عبور می‌‌دهد.[۶۶]

از آن جایی که صبر در زندگی نقش اساسی برای عبور از همه مشکلاتی دارد که شخص با آن مواجه می‌‌شود، سفارش و توصیه دیگران به آن جزو یکی از وظایف و تکالیف اصلی مؤمنان دانسته شده است.[۶۷] خدا در قرآن بارها پیامبر(ص) را فرمان می‌‌دهد تا بر اساس وحی عمل کرده و تابع آن باشد و تا زمان به نتیجه رسیدن یا حکم و حکومت الهی بر صبر به عنوان مهم‌ترین عامل استعانت جوید؛ زیرا صبر از مصادیق احسان است.[۶۸] این صبر می‌‌بایست برای خدا و به خدا باشد؛ یعنی قصد آن باشد تا برای خدا صبر ورزد و دیگر آنکه تکیه گاه خویش را در صبر خدا قرار دهد نه به توانایی خویش.[۶۹] در چنین شرایطی است که خدا «معیت» داشته و صابر را به عنوان متقی و محسن یاری می‌‌رساند.[۷۰]

از نظر قرآن، از مهم‌ترین ویژگی پیامبران اولوا العزم همین ویژگی صبر است که در رسالت خویش به نمایش گذاشته و هرگز میدان را برای دشمن خالی نگذاشته و در هر شرایطی سختی را تحمل کرده و مأموریت خویش را به پایان رساندند و تحت تاثیر امور دنیوی یا شرایط سخت عقب نشینی نکردند و همه مصیبت‌ها را تحمل کردند. البته مؤمنان نیز می‌‌بایست هم چون آنان صبر ورزند و این گونه عمل و زندگی کنند؛ زیرا صبر ورزی از مصادیق اصلی «عزم الامور»[۷۱] و رسیدن به مقام اولوالعزم وصاحبان عزم است که هرگز در مقام عمل جز رسیدن به مقصود در مقصد اندیشه ای دیگر ندارند و تحت تاثیر اذیت و افکار و اقوال دیگر از راه حق کوتاه نمی‌آیند و افراط و تفریط نمی‌کنند.[۷۲] از نظر قرآن، صبر برای حق و به حق در برابر باطل می‌‌تواند جلوی هر ضرری را بگیرد که از سوی دیگران متوجه اهل حق است؛ زیرا خدا مکر و کید دشمنان را به خودشان باز می‌‌گرداند و به یاری مؤمنان صابر می‌‌شتابد.[۷۳]

پس از نظر قرآن، صبر در حق و بر حق و با حق و به حق می‌‌تواند مهم‌ترین وظیفه وتکلیف باشد که انسان را در شرایط دنیا از مشکلات و مصیبت و اذیت و ابتلاء عبور می‌‌دهد و بستر امداد الهی را در دنیا فراهم می‌‌آورد و حزن و خوف را بر می‌‌دارد؛ از این روست که صبر را به عنوان «خیر» معرفی می‌‌کند.[۷۴] به هر حال، از نظر قرآن، صبر بر حق امری است که می‌‌بایست مؤمن به عنوان یک اصل بپذیرد وبه دیگران توصیه و سفارش کند و در این راه صبر ورزی تنها تکیه گاه و توکل و اعتمادش به خدا باشد؛ چنان که خدا به پیامبرش می‌‌فرماید: وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ[۷۵].[۷۶].

حق تعالی خاستگاه حقایق

از نظر قرآن، حق تعالی تنها حق ثابت در هستی است، و غیر از حق تعالی و شئونات و مظاهرش چیزی جز باطل نیست. از همین روست که خدا در قرآن بیان می‌‌کند: سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق او لم یکف بربک انه علی کل شی شهید؛ به تحقیق نشانه‌های خود را در کرانه‌ها و اطراف جهان و در نفوس خودشان به آنان نشان دهیم تا برای روشن شود که حق است. آیا کافی نیست که پروردگارت با ظاهر کردن آیات بر هر چیزی مشهود است؟[۷۷] به سخن دیگر، هر چیزی در هستی است، شئونات و مظاهر حق تعالی است، و غیر حق تعالی چیزی نیست؛ اما آن چیزی که ما آن را به عنوان «باطل» می‌‌شناسیم، چیزی جز «توهم» نیست؛ یعنی اسمی بی‌مسمی است که هیچ «سلطان» برای وجودش نیست؛ زیرا غیر خدا کسی نیست تا در برابر خدا قرار گیرد. از این روست که آن را باطل می‌‌نامند.[۷۸] از همین روست که وقتی به هستی می‌‌نگریم، تنها حق تعالی را می‌‌بینیم؛ زیرا غیر از خدا هیچ چیز نیست تا مشهود باشد، بلکه هر چیزی که مشهود است و حقیقت دارد، همان حق تعالی و مظاهر و شئونات اوست.[۷۹]

بنابراین، وقتی از حق در برابر باطل سخن می‌‌گویم، در حقیقت سخن از حق تعالی است که در برابرش چیزی جز «عدم» نیست که هیچ است. پس باطل چیزی نیست تا بدان اشاره کرد، بلکه توهم و تخیلی است که در برخی از افراد انسانی و جنّی شکل می‌‌گیرد که توانایی‌های خاصی دارند؛ زیرا توهم و تخیل پایین‌ترین سطوح عقلانیت است که به سبب فقدان نور کامل و تمام در فکر و ذهن انسان و جن شکل می‌‌گیرد. بنابراین، اگر عقل انسانی به تمام و کمال رسیده و شخص به رشد تمام دست یافته باشد، دیگر جایی برای باطل در ذهن و فکر او نیست؛ زیرا عاقل رشید جز به علم و سلطان چیزی را نمی‌پذیرد و نسبت به هر چیزی ظنی و ریبی توقف می‌‌کند تا پس از تحقق علم، موضع‌گیری خودش را داشته باشد[۸۰]؛ زیرا ظن هرگز انسان را به حق نمی‌رساند و «غنا» را موجب نمی‌شود؛ بلکه هماره هم چنان نیاز و فقر در فهم وگرایش باقی خواهد بود.[۸۱] اگر بخواهیم برای فهم توده مردم مثالی از حق و باطل بزنیم، که البته مثال است و نه تمام حقیقت، این که گفته شود داستان حق و باطل مانند آب و کف روی آب است؛ زیرا حباب‌های روی آب چیزی جز تظاهری از آب نیست که خودنمایی می‌‌کند و هیچ اصالتی ندارد، بلکه به سبب وابستگی به آب و تحرکات شدید آن شکل گرفته است[۸۲] یا در مثالی دیگر می‌‌توانیم نسبت حق و باطل را چیزی شبیه آب و سراب بدانیم که در بیابان شکل می‌‌گیرد. از همین روست که خدا اعمال کافران را «سراب» می‌‌داند که کافران آن را آن آب می‌‌بییند و توهم می‌‌زنند؛ در حالی که وقتی به آن می‌‌رسند چیزی را نمی‌یابند که «وجود» داشته باشد؛ بلکه آن چیزی که «وجود» دارد و شخص آن را می‌‌یابد تنها خدا است که در آنجا به انتظار مواخذه کافران نشسته است.[۸۳]

در حقیقت از نظر قرآن، حق تعالی خاستگاه هر حقی است. از همین رو، از قرآن خدا در هر چیزی مشهود است و هر چیزی وجودش چیزی جز نشانه بودن نیست؛ زیرا از نظر قرآن هر چیزی «آیتی» از آیات و نشانه ای از نشانه‌های اوست[۸۴]، و آن چه که انسان به عنوان «باطل» از آن یاد می‌‌کند، حقیقتی ندارد، و باطل، اصلا «چیز» نیست، بلکه توهم و تخیل انسان‌های بیماردل است که «بصیرت» ندارند تا حقیقت را ببیند، بلکه در بیابان از شدت تشنگی و عدم دست یابی به آب حقیقت، «هیچ» را آب می‌‌بینند و به دنبال آن می‌‌روند و در نهایت به پوچی می‌‌رسند.[۸۵] خدا در آیات بسیاری از قرآن، خود را خاستگاه حق دانسته است و هر چیزی را در هستی از مظاهر و شئونات حق تعالی شمرده است.[۸۶] از این رو، تعابیری چون «الحق من ربک» در قرآن بسیار آمده است تا این حقیقت آشکار شود که خدا فقط خاستگاه هر حقی چه در آیات تدوین و چه در آیات تکوین و چه در درون و چه در برون است.[۸۷].[۸۸].

شرایط صبر

ریشه و خاستگاه

«صبر» یک فضلیت اخلاقی و انسانی است؛ زیرا به طور طبیعی انسان در برابر کنش‌های تند و مصیبت‌ها و مشکلات، عنان اختیار خود را از دست می‌‌دهد؛ اما کسی که به خداوند باور داشته باشد، حالت صبر در او ایجاد می‌‌شود. خداوند در آیات ۲۲ و ۲۳ سوره حدید می‌‌فرماید: مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ * لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ[۸۹]

پس هیچ اتفاقی در زندگی بشر نمی‌افتد مگر آنکه در کتاب الهی و لوح محفوظ و ام الکتاب نوشته شده باشد و آنها بر اساس حکمت و مصلحتی اتفاق می‌‌افتد. بنابراین، بی‌تابی و بی‌صبری بشر هیچ تاثیر در آن نخواهد داشت و تنها موجب اذیت و آزار خود شخص و بروز رفتارهای نادرست و نامتعارف خواهد بود. انسانی که به خداوند حسن ظن دارد و می‌‌داند خداوند جز خیر آفریده‌ها و بندگانش را نمی‌خواهد، در برابر مشکلات و مصیبت‌ها بی‌تابی نمی‌کند؛ زیرا می‌‌داند که به حکمت و یا مصلحتی این اتفاقات رخ می‌‌دهد. چنین گمان نیک به خداوند است که صبر و تاب آوری را در انسان موجب می‌‌شود؛ چنان که امیرمؤمنان امام علی(ع) در بیان خاستگاه و ریشه صبر فرموده است: «اَصْلُ الصَّبْرِ حُسْنُ الْیَقینِ بِاللّهِ»؛ ریشـه صبر، ایمان نیکو و عقیده استوار به خداوند است.[۹۰]

از همین روست که امام علی(ع) در بیان ارزش و جایگاه صبر در ایمان شخص فرموده است: «اِلْزَموا الصـَّبْرَ فَاِنَّهُ دِعامَةُ الاِیْمانِ وَمِلاکُ الاُمُورِ»؛ همیشه همراه صبر و شکیبائی باشید که آن ستون ایمان و قوام کارهاست.[۹۱] زیرا کسی که به خداوند نیک گمان است و یقین به خداوند دارد، صبر می‌‌ورزد و با صبر خویش نشان می‌‌دهد تا چه درجه از ایمان سود برده و نور ایمان در دلش نشسته و او را تزیین کرده است. رسول خدا(ص) نیز فرمود: «اَلاْیْمانُ نِصْفانِ، نِصْفٌ فِی الصَّبْرِ وَ نِصْفٌ فِی الشُّکْرِ»؛ ایمان دو نیمه دارد، نیمی از آن در صبر است، و نیمی از آن در شُکر نهفته است.[۹۲] و امام علی(ع) در تبیین نسبت و رابطه صبر و دین یعنی همان ایمان و اسلام نیز می‌‌فرماید: «اَیُّهَا النّاسُ عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ فَاِنَّهُ لادیِنَ لِمَن لا صَبْرَلَهُ»؛ مردم! بر شما باد صبر و شکیبائی، چون کسی که صــبر نداشـته باشد، دین نخواهـد داشت.[۹۳]

امام علی(ع) صبر در گرفتاریها را به عنوان حقیقت ایمان مطرح می‌‌کند و می‌‌فرماید: «لایذُوقُ الْمَرْءُ مِنْ حَقیقَةِ الاِیْمـانِ حَتّی یَکُونَ فیه ثـَلاثُ خِصالٍ: اَلْفِقْهُ فِی الدّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَی الْمَصائِبِ وَ حُسْنُ التَّقْدِیرِ فِی الْمَعاشَ»؛ مرد حقیقت ایمان را نمی‌چشد تا اینکه دارای سه خـصلت شـود: ۱ ـ به مسائل دینی آگاهی کامل داشته باشد؛ ۲ ـ در گرفتاریها صبور باشد؛ ۳ ـ در زندگی حساب و اندازه داشته باشد.[۹۴] همچنین از امام علی(ع) روایت است که فرمود: «اَلصَّبْرُ اَحْسَنُ حُلَلِ الاِیْمانِ وَاَشْرَفٌ خـَلائِقِ الاِنْسـانِ»؛ صبر، بهترین جـامه‌های ایمـان و از برترین ویژگی‌های اخلاقی انسان است.[۹۵]

حضرت امام علی(ع) همچنین با توجه به این جایگاه صبر در ایمان و یقین انسان سفارش به صبر می‌‌کند و می‌‌فرماید: «عَلَیْکَ بِالصَّبْرِ، فَاِنَّهُ حِصْنٌ حَصینٌ وَ عِبادَةُ الْمُؤقِنینَ»؛ بر تو باد به صبر، که صبر دژی استوار است، و عبـادت اهـل یقـین بـه شـمار می‌‌رود.[۹۶] و بر همین اساس است که رسول خدا(ص) صبر را سلاح مؤمن می‌‌داند و صبر را به ایمان مستند می‌‌کند و می‌‌فرماید: «نِعْمَ سِلاحُ الْمُؤْمِنِ الصَّبْرُ وَ الدُّعآءُ»؛ چه نیکو سلاحی است صبر و دُعا برای مؤمن.[۹۷].[۹۸].

عوامل و زمینه‌ها

برای اینکه صبر در انسان تحقق یابد غیر از منشا و خاستگاه آنکه همان خداوند تعالی است[۹۹] عوامل و موجباتی می‌‌خواهد که در اینجا به آنها اشاره می‌‌شود:

  1. آگاهی: آگاهی و شناخت از فلسفه حوادث پیش آمده[۱۰۰]، آگاهی از سرنوشت گذشتگان[۱۰۱]، آگاهی از جهل ریشه دار و انکارهای جاهلانه دشمنان[۱۰۲] و آگاهی از قوانین و سنت‌های الهی زمینه‌ساز صبر در آدمی است. بنابراین، نقش علم و آگاهی نسبت به مسایل می‌‌تواند در ایجاد صبر در شخص موثر باشد.
  2. اراده قوی: خداوند در آیاتی بر عزم و اراده قوی به عنوان یکی از مهمترین موجبات و عوامل صبر اشاره دارد که از آن جمله می‌‌توان به آیه ۱۸۶ سوره آل عمران، ۱۷ سوره لقمان، ۴۳ سوره شوری و ۳۵ سوره احقاف اشاره کرد.
  3. استغفار: استغفار از گناهان زمینه‌ساز صبر و شکیبایی است.[۱۰۳] در حقیقت کسی که گناهی کرده با استغفار از خداوند این فرصت را برای خود فراهم می‌‌آورد تا بی‌تابی و جزع و فزع نکند و تحت رحمت الهی قرار گیرد.
  4. اعتقاد به معاد: باور به رستاخیز و اعتقاد به معاد و روز جزا از موجبات پایمردی در برابر سختی هاست.[۱۰۴] کسی که ایمان به معاد و باور به کیفر شدن کفار در آخرت دارد در برابر فشارهای مخالفان و دشمنان [۱۰۵] و در برابر عنادورزی مخالفان صبر پیشه می‌‌کند.[۱۰۶] چنانکه باور به نزدیکی معاد موجب می‌‌شود که صبر شخص افزایش یابد و در برابر مصیبت‌ها، سختی‌ها و فشارهای دشمنان شکیبایی ورزد.[۱۰۷]
  5. امانتداری: از موجبات شکیبایی در برابر شر و بدی است. به این معنا که امین با امانت داری خویش زمینه صبر را در خود ایجاد می‌‌کند و از صابران می‌‌شود. [۱۰۸]
  6. امتحان: شکیباسازی و توانمند کردن روحیه مردم، فلسفه آزمایش آنان از سوی خداوند است. بنابراین می‌‌توان گفت که امتحانات الهی در اشکال گوناگون آن، موجب توانمندسازی و تاب آوری مردم می‌‌شود و صبر ایشان را ایجاد یا افزایش می‌‌دهد. [۱۰۹]
  7. امید به امداد خدا: امید انبیا و مؤمنان به امداد الهی پشتوانه صبر و مقاومت آنها[۱۱۰] و تاب آوری ایشان در برابر شداید[۱۱۱] و دست یابی به صبر جمیل و پسندیده می‌‌شود.[۱۱۲]
  8. امید به بهشت: آرزوی ورود به بهشت مقتضی صبر و پایداری در سختی هاست که خداوند در آیاتی از جمله ۲۱۴ سوره بقره و ۱۴۲ سوره آل عمران به آن توجه داده است.
  9. انفاق مالی: اختصاص دادن سهمی مشخص از مال خود به نیازمندان از اسباب صبر در برابر مشکلات و مصیبت‌ها و تکالیف سخت الهی است.[۱۱۳]
  10. ایمان: شکی نیست که ایمان نقش کلیدی در زندگی بشر به ویژه در مسئله صبر در برابر مشکلات، تکالیف، مصیبت‌ها، آزمون‌ها و مانند آن دارد. به عنوان نمونه ایمان به پیروزی اهل تقوا زمینه‌ساز صبر در برابر مشکلات است [۱۱۴]، همچنین باور و توجه به عالمانه و حکیمانه بودن افعال الهی [۱۱۵]، ویا توجه و ایمان به رزاقیت خداوند[۱۱۶]، و نیز توجه به بصیر بودن خدا [۱۱۷]، یا حتمی بودن پاداش الهی[۱۱۸]، توجه به توکل و نقش آن [۱۱۹] و مانند آنها نقش تعیین کننده ای در ایجاد و افزایش صبر انسان دارد.
  11. بصیرت: بصیرت و درک عمیق، از عوامل صبر و شکیبایی است که خداوند در آیات ۶۵ و ۶۶ سوره انفال و ۱۹ و ۲۰ سوره رعد به آن توجه داده است.
  12. بینش توحیدی: جهان بینی توحیدی مؤمنان (از خدا بودن و به سوی او بازگشتن) دلیل صبر آنان در برابر سختی هاست. این بدان معناست که توحید به ویژه توحید فعل، نقش تعیین کننده در ایجاد و تقویت صبر در بشر دارد.[۱۲۰]
  13. پاکدامنی و عفت: پاکدامنی از موجبات شکیبایی در برابر شرور و بدی‌ها و بدکاری هاست که خداوند در آیات ۱۹ تا ۳۱ سوره معارج به آن اشاره کرده است.
  14. تدبر در سرگذشت ها: تدبر و تامل در سرگذشت‌ها به ویژه پیامبرانی چون ایوب(ع) و موسی(ع) و یوسف(ع) و یعقوب(ع) و مانند آنها می‌‌تواند در ایجاد و افزایش صبر، مفید و سازنده باشد. [۱۲۱]
  15. ترس از عذاب و کیفر: ترس از عذاب خداوند از عوامل شکیبایی در سختی هاست که از آیات ۱۹ تا ۲۸ سوره معارج این معنا به دست می‌‌آید.
  16. تسبیح خدا: تسبیح و ستایش پروردگار در صبح و شام، زمینه استواری روح و دستیابی به صبر در برابر ناگواریهاست. [۱۲۲]
  17. تواضع: فروتنی از عوامل دستیابی به صبر است که در آیات ۳۴ و۳۵ سوره حج به آن اشاره شده است.
  18. توجه به اسوه‌های صبر: توجه به اسوه‌های صبر تقویت کننده روحیه شکیبایی در انسان است. خداوند بار‌ها در قرآن به مشکلات و فشارهایی که پیامبران تحمل کرده‌اند اشاره نموده تا صبر پیامبر(ص) و مؤمنان افزایش یابد.[۱۲۳]

همچنین خشوع [۱۲۴]، خردمندی و تعقل [۱۲۵]، داشتن خصلت‌های نیک [۱۲۶]، سجده [۱۲۷]، شب زنده داری [۱۲۸]، نماز و مداومت بر آن [۱۲۹]، وفای به عهد [۱۳۰]، یاد خدا [۱۳۱]، یقین به آیات الهی[۱۳۲] و مانند آنها از موجبات ایجاد یا تقویت صبر و حلم و بردباری و شکیبایی است.[۱۳۳].

عوامل صبر

بی‌گمان حوزه معرفت و شناخت تاثیر شگرف و مستقیم در نگرش‌ها و رفتارها و اعتقادات و باورهای آدمی دارد. از این روست که بخشی از آموزه‌ها و گزاره‌های قرآنی به حوزه شناخت و معرفت اختصاص یافته است تا انگیزه ای در درون انسان برای گرایش به موضوع ایجاد شود؛ زیرا نادانی و جهل نسبت به موضوع هرگز انگیزه ای برای انسان برای عمل و رفتار ایجاد نمی‌کند؛ آن چه موجب می‌‌شود تا انسان به چیزی علاقه مند شده و یا بدان گرایش یابد، همان شناخت انسان به موضوع و آثار و برکات آن است. از این روست که شناخت می‌‌تواند به عنوان مهم‌ترین عامل حرکتی و عشقی در آدمی عمل کند و او را به سوی موضوع ترغیب و تشویق نماید.

خداوند بر همین اساس، مهم‌ترین عامل در ایجاد صبر و بردباری در آدمی را توجه به حاکمیت مطلق و برتر خود معرفی می‌‌کند و می‌‌گوید که اگر انسان به این مسأله توجه یابد خود مهم‌ترین عامل در ایجاد صبر می‌‌باشد و اجازه می‌‌دهد تا انسان به سادگی در برابر مشکلات و سختی‌ها بیایستد و بی‌تابی نکند؛ زیرا علم به این که خداوند همه هستی را مدیریت می‌‌کند و حاکم مطلق بر همه چیز است و چیزی از دایره حکومت او بیرون نیست، موجب می‌‌شود تا هر اتفاق و مشکلی را مبتنی بر علم و آگاهی خداوند و در دایره مشیت و اراده عالی خداوندی بییند و با آن کنار بیاید؛ زیرا می‌‌داند که هیچ در جهان بی‌علت یا بی‌حکمت و هدف اتفاق نمی‌افتد و بیرون دایره اراده و مشیت عالی خداوند نیست.[۱۳۴]

در همین رابطه آگاهی و علم آدمی به ربوبیت و پروردگاری الهی نقش بسیار تاثیرگذار و مستقیمی ایفا می‌‌کند؛ زیرا توجه آدمی و همچنین ایمان و اعتقاد به این که خداوند پروردگار عالم است و ربوبیت او فراگیر و همه جانبه بر همه هستی از جمله خود او و روابط دیگران با اوست، می‌‌تواند زمینه صبر و بردباری را در آدمی ایجاد و تقویت نماید. از این روست که خداوند در آیه ۶۵ سوره مریم به علم و ایمان در این باره اشاره می‌‌کند و آن را زمینه‌ساز صبر در انسان بر می‌‌شمارد.

خداوند در این آیه ایمان به توحید و شناخت خدای بی‌مانند و بی‌شریک، را زمینه‌ساز شکیبایی و بردباری بر می‌‌شمارد و می‌‌فرماید که این گونه انسان به سادگی تن به آن چه می‌‌دهد که خداوند برای او مقدر کرده است و در برابر فشارها و سختی‌ها بی‌تابی نمی‌کند بلکه می‌‌کوشد تا واکنش درست و منطقی و براساس آموزه‌های الهی و عقلانی بدهد. توجه به قدرت خداوند[۱۳۵] و قضای الهی در همه کلیات و جزئیات یا ریز و درشت موضوعات و مسایل و رخدادها[۱۳۶] و همچنین آگاهی و توجه یابی به سنت استدراج و امهال نسبت به دشمنان و مخالفان[۱۳۷] می‌‌تواند در ایجاد و تقویت صبر و بردباری بسیار موثر باشد. از این روست که در این آیات به این امور به عنوان عوامل صبر توجه داده شده است.

توجه و اعتقاد به این که دشمنان دین و توحید شکست می‌‌خورند و هر که بر خلاف حق و حقیقت گام بردارد و به سوی باطل متمایل شود در نهایت شکست خواهد خورد، خود عاملی مهم در ایجاد صبر و تقویت آن می‌‌باشد که در آیات ۵۵ و ۵۶ سوره غافر به آن اشاره شده است. البته آگاهی انسان نسبت به فرجام بد و شوم بدکاران و باطل گرایان می‌‌تواند انسان را به سوی حق و حقیقت و صبر در برابر آن تقویت نماید. از این روست که خداوند در آیاتی از جمله آیات ۵۵ تا ۶۰ سوره روم گزارشی از احوالات بد و شوم دشمنان و باطل گرایان در قیامت می‌‌دهد تا موجبات تقویت روحیه و افزایش صبر در آدمی شود. در آیات ۴۸ و ۴۹ سوره قلم، نیز خداوند توجه یابی پیامبر به عواقب بی‌صبری در برابر حق ناپذیران را مطرح می‌‌کند و آن را زمینه‌ساز صبر و شکیبایی آن حضرت بر می‌‌شمارد و در آیات ۱۲۸ تا ۱۳۰ سوره طه، توجه به هلاکت و نابودی دشمنان در گذشته تاریخ را زمینه‌ساز صبر انسان در برابر فشارهای بیرونی بر می‌‌شمارد.

آگاهی انسان نسبت به قصه دیگران و رفتارهای آنان و همچنین موفقیت‌ها و پیروزی‌های که در سایه سار صبر پیشگی به دست آورده‌اند، یکی از عوامل ایجاد و تقویت صبر دانسته شده است. از این روست که خداوند در آیات قرآنی به قصه‌های پیامبران[۱۳۸] از جمله سرگذشت حضرت داود[۱۳۹] و حضرت نوح[۱۴۰] و دیگران اشاره می‌‌کند تا این گونه روحیه مقاومت و صبر را در پیامبر(ص) تقویت کند. بر این اساس می‌‌توان گفت که سرگذشت دیگران و خواندن آن می‌‌تواند به عنوان عامل و زمینه‌ساز صبر در آدمی باشد.

آگاهی از وعده‌های الهی و فرجام خوب اهل صیر و تقوا و فرجام بد اهل فجور و بی‌صبری می‌‌تواند خود به عنوان زمینه‌ساز یا عامل ایجادی و یا تقویت صبر مطرح باشد.[۱۴۱]

اگر انسان با استفاده از چنین عواملی زمینه صبر را در خود ایجاد و یا تقویت کند، می‌‌توان به سادگی در برابر بدی‌های دیگران[۱۴۲]، بی‌منطقی‌های دیگران[۱۴۳]، اذیت و آزار دشمنان[۱۴۴]، سخنان ناروا و زخم زبان ها[۱۴۵]، احکام وتکالیف الهی[۱۴۶] سختی‌های عبادت و بندگی[۱۴۷] و دیگر ناملایمات و سختی‌های زندگی صبر کرده و بی‌تابی نکند و بتواند به اهدافی بلندی چون خود‌سازی و دیگران‌سازی از طریق رسالت[۱۴۸] و تبلیغ معارف و حقایق قرآنی[۱۴۹] و اجرای و اقامه عدل و نماز و مانند آن[۱۵۰] برسد و از همه سختی‌ها به سادگی عبور کند و مشکلات زندگی را مدیریت نماید. باشد این گونه باشیم و در برابر سختی‌ها و مصیبت‌ها بی‌تابی نکرده و صبر جمیل در پیش گیریم و از آثار آن بهره مند شویم.[۱۵۱].

عوامل و موجبات

برای این که صبر در انسان تحقق یابد غیر از منشا و خاستگاه آنکه همان خداوند تعالی است[۱۵۲] عوامل و موجباتی می‌‌خواهد که در این جا به آنها اشاره می‌‌شود.

  1. آگاهی: آگاهی و شناخت از فلسفه حوادث پیش آمده[۱۵۳]، آگاهی از سرنوشت گذشتگان[۱۵۴]، آگاهی از جهل ریشه دار و انکارهای جاهلانه دشمنان[۱۵۵] و آگاهی از قوانین و سنّتهای الهی زمینه‌ساز صبر در آدمی است. بنابراین، نقش علم و آگاهی و خبر نسبت به مسایل می‌‌توان در ایجاد صبر در شخص موثر باشد.
  2. اراده قوی: خداوند در آیاتی بر عزم و اراده قوی به عنوان یکی از مهم‌ترین موجبات و عوامل صبر اشاره دارد که از آن جمله می‌‌توان به آیه ۱۸۶ سوره ال عمران، ۱۷ سوره لقمان، ۴۳ سوره شوری و ۳۵ سوره احقاف اشاره کرد.
  3. استغفار: استغفار از گناهان زمینه‌ساز صبر و شکیبایی است.[۱۵۶] در حقیقت کسی که گناهی کرده با استغفار از خداوند این فرصت را برای خود فراهم می‌‌آورد تا بی‌تابی و جزع و فزع نکند و تحت رحمت الهی قرار گیرد.
  4. اعتقاد به معاد: باور به رستاخیز و اعتقاد به معاد و روز جزا از موجبات پایمردی در برابر سختی هاست.[۱۵۷] کسی که ایمان به معاد و باور به کیفر شدن کفار در آخرت دارد در برابر فشارهای مخالفان و دشمنان[۱۵۸] و در برابر عنادورزی مخالفان صبر پیشه می‌‌کند.[۱۵۹] چنان که باور به نزدیکی معاد موجب می‌‌شود که صبر شخص افزایش یابد و در برابر مصیبت‌ها، سختی‌ها و فشارهای دشمنان شکیبایی ورزد.[۱۶۰]
  5. اقامه شهادت: گواهی دادن و اقامه شهادت از موجبات شکیبایی در برابر شرّ و بدی است که در آیات ۱۹ تا ۳۳ سوره معارج به آن اشاره شده است.
  6. امانتداری از موجبات شکیبایی در برابر شرّ و بدی است. به این معنا که امین با امانت داری خویش زمینه صبر را در خود ایجاد می‌‌کند و از صابران می‌‌شود.[۱۶۱]
  7. امتحان: شکیباسازی و توانمند کردن روحیّه مردم فلسفه آزمایش آنان از سوی خداوند است. بنابراین می‌‌توان گفت که امتحانات الهی در اشکال گوناگون آن موجب توانمندی‌سازی و تاب آوری مردم می‌‌شود و صبر ایشان را ایجاد یا افزایش می‌‌دهد.[۱۶۲]
  8. امید به امداد خدا: امید انبیا و مؤمنان به امداد الهی پشتوانه صبر و مقاومت آنها[۱۶۳] و تاب آوری ایشان در برابر شداید[۱۶۴] و دست یابی به صبر جمیل و زیبا و پسندیده می‌‌شود.[۱۶۵]
  9. امید به بهشت: آرزوی ورود به بهشت مقتضی صبر و پایداری در سختیهاست که خداوند در آیاتی از جمله ۲۱۴ سوره بقره و ۱۴۲ سوره آل عمران به آن توجه داده است.
  10. انفاق مالی: اختصاص دادن سهمی مشخص از مال خود به نیازمندان از اسباب صبر در برابر مشکلات و مصیبت‌ها و تکالیف سخت الهی است.[۱۶۶]
  11. ایمان: شکی نیست که ایمان نقش کلیدی در زندگی بشر به ویژه در مسأله صبر در برابر مشکلات، تکالیف، مصیبت‌ها، آزمون‌ها و مانند آن دارد. به عنوان نمونه باور و ایمان به پیروزی اهل تقوا زمینه‌ساز صبر در برابر مشکلات[۱۶۷]، همچنین باور و توجّه به عالمانه و حکیمانه بودن افعال الهی[۱۶۸]، ویا توجّه و ایمان به رازقیّت خداوند[۱۶۹]، و نیز توجه به بصیر بودن خدا[۱۷۰]، یا حتمی بودن پاداش الهی[۱۷۱]، توجه به توکل و نقش آن[۱۷۲] و مانند آنها نقش تعیین کننده ای در ایجاد و افزایش صبر انسان دارد.
  12. بصیرت: بصیرت و درک عمیق از عوامل صبر و شکیبایی است که خداوند در آیات ۶۵ و ۶۶ سوره انفال و ۱۹ و ۲۰ سوره رعد به آن توجه داده است.
  13. بینش توحیدی: جهان بینی توحیدی مؤمنان[۱۷۳] دلیل صبر آنان در برابر سختیهاست. این بدان معناست که توحید به ویژه توحید فعل نقش تعیین کننده در ایجاد و تقویت صبر در بشر دارد.[۱۷۴]
  14. پاکدامنی و عفت: پاکدامنی از موجبات شکیبایی در برابر شرور و بدی‌ها و بدکاری هاست که خداوند در آیات ۱۹ تا ۳۱ سوره معارج به آن اشاره کرده است.
  15. تدبر در سرگذشت ها: تدبر و تامل در سرگذشت‌ها به ویژه پیامبرانی چون ایوب(ع) و موسی(ع) و یوسف(ع) و یعقوب(ع) و مانند آنها می‌‌تواند در ایجاد وافزایش صبر مفید و سازنده باشد.[۱۷۵]
  16. ترس از عذاب و کیفر: ترس از عذاب خداوند از عوامل شکیبایی در سختیهاست که از آیات ۱۹ تا ۲۸ سوره معارج این معنا به دست می‌‌آید.
  17. تسبیح خدا: تسبیح و ستایش پروردگار در صبح و شام زمینه استواری روح و دستیابی به صبر در برابر ناگواریهاست.[۱۷۶]
  18. تواضع: فروتنی و اخبات و تواضع از عوامل دستیابی به صبر است که در آیات ۳۴ و۳۵ سوره حج به آن اشاره شده است.
  19. توجه به اسوه‌های صبر: توجّه به اسوه‌های صبر تقویت کننده روحیّه شکیبایی در انسان است. از این روست که خداوند بارها در قرآن به مشکلات و فشارهایی که پیامبران تحمل کرده اشاره نموده تا صبر پیامبر(ص) و مؤمنان افزایش یابد.[۱۷۷]
  20. توجه به برتری نیکی: توجّه به اصل بدیهی برتری نیکی بر بدی زمینه‌ساز صبر در برابر بدی دیگران خواهد بود.[۱۷۸]
  21. توجه به بی‌منطقی دشمن: توجّه به بی‌پایگی و بی‌منطقی دشمنان زمینه‌ساز صبر در برابر آنان که در آیات ۵۵ و ۵۶ سوره غافر به آن اشاره شده است.
  22. توجه به پاداش جاودانه: توجّه به زوال نعمت‌های دنیوی و جاودانه بودن پاداشهای الهی از عوامل شکیبایی در وفای به عهد الهی است.[۱۷۹]
  23. توجه به حقانیت وعده خدا: توجّه به حقانیّت وعده‌های خدا از عوامل صبر و شکیبایی است که در آیات ۶۰ سوره روم و ۵۵ و ۷۷ سوره غافر مطرح شده است.
  24. توجه به عنایت خاص خدا: توجّه به عنایت خاصّ خدا به پیامبر(ص) و نیز مؤمنان از عوامل صبر او در برابر مشرکان تکذیبگر است.[۱۸۰]
  25. توجه به فواید صبر: توجّه به منفعت و فواید صبر از عوامل شکیبایی در برابر بدیهای دیگران[۱۸۱] و در امور جنسی[۱۸۲] و امور دیگر خواهد بود.
  26. توجه به عواقب بی‌تابی: توجّه به عواقب ناخوشایند بی‌صبری از عوامل صبرپیشگی است که خداوند در آیات ۴۸ و ۴۹ سوره قلم به آن توجه می‌‌دهد.
  27. توجه به قدرت خدا: توجّه و باور به قدرت خدا در نابودی دشمنان و آفرینش هستی مقتضی صبر در برابر دشمنان است.[۱۸۳]
  28. توجه به ناکامی دشمن: توجّه به ناکامی دشمن در اهداف خود از عوامل شکیبایی در برابر آنها است.[۱۸۴]
  29. همچنین خشوع[۱۸۵]، خردمندی و تعقل[۱۸۶]، داشتن خصلت‌های نیک[۱۸۷]، سجده[۱۸۸]، شب زنده داری[۱۸۹]، نماز و مداومت بر آن[۱۹۰]، وفای به عهد[۱۹۱]، یاد خدا[۱۹۲]، یقین به آیات الهی[۱۹۳] و مانند آنها از موجبات ایجاد یا تقویت صبر و حلم و بردباری و شکیبایی است.[۱۹۴].

انگیزه‌‏ها

صبر در برابر مشکلات و مصیبت‌ها، بسیار سخت و دشوار است و بسیاری از مردم توان آن را ندارند که صبر پیشه گیرند و بی‌تابی نکنند. البته چنان که گفته شد کسی که به خداوند گمان نیک داشته باشد هرگز بی‌تابی نمی‌کند و هر چیز را بر اساس حکمت و مصلحت می‌‌داند. البته شکی نیست که برخی از امور به عنوان انگیزه می‌‌تواند باعث تقویت صبر در آدمی شود. اصولا انسان وقتی آثار و برکات چیزی را می‌‌شناسد و می‌‌داند علاقه مند به آن امر شده و برای آن تلاش می‌‌کند. اموری در زندگی است که موجب ایجاد و تقویت صبر در آدمی می‌‌شود و به عنوان انگیزه‌های صبر خودنمایی می‌‌کند.

رسول خدا(ص) درباره انگیزه‌های ایجادی و تقویتی صبر بر چهار انگیزه اصلی توجه داده و فرموده است: «اَلصَّبْرُ عَلی اَرْبَعِ شُعَبٍ: اَلشـَّوْقُ وَ الشـَّفَـقَةُ وَالزَّهادَةُ، وَ التَّرقُّبُ، فَمَنِ اشْتاقَ اِلَی الْجَنَّةِ سَلا عَنِ الشَّـهَواتِ، وَ مَنْ اَشْفَقَ عَنِ النّارِ رَجَعَ عَنِ الْمُحَرَّماتِ، وَ مَنْ زَهِـدَ فِی الدُّنْیا تـَهاوَنَ بِالْمُصیباتِ، وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سـارَعَ فِی الْخَیْراتِ»؛ صبر چهار شعبه دارد: اشتیاق، هراس، وارستگی، و انتظار. پس هر کس مشتاق بهشت است باید از شهوات بیرون برود؛ و کسی که از آتش می‌‌ترسد باید از گناهان برگردد؛ و کسی که نسبت به دنیا زهد می‌‌ورزد، باید گرفتاری را سبک بشمارد، و کسی که در انتظار مرگ است باید در کارهای خوب بشتابد.[۱۹۵].[۱۹۶].

شناخت

نسبت صبر با علم و معرفت

از نظر آموزه‌های قرآن، صبر کردن زمانی تحقق می‌یابد که شخص علم هرچند اجمالی نسبت به این صبرهای سه‌گانه داشته باشد؛ البته اگر علم تفصیلی نسبت به هر یک از این امور داشته و از آثار و برکات آن آگاه باشد، صبر کردن بسیار آسان‌تر می‌شود. کسی که هیچ آگاهی و علمی نسبت به موضوع نداشته باشد، نمی‌تواند صبر کند، به ویژه اگر این موضوعات به گونه‌ای باشد که برخلاف اعتقاد و باورهای شخص باشد و کراهت شدیدی نسبت به آنها داشته باشد. اصولا انسان زمانی نسبت به چیزی در زندگی اعتراض می‌کند که نسبت به آن شناختی ندارد یا به طور فطری از آن کراهت دارد. در داستان همراهی موسی(ع) با خضر(ع) نخستین سخن خضر(ع) این است: کیف تصبر علی ما لم تحط به خبرا؛ چگونه بر چیزی صبر می‌کنی که اطلاعی نسبت به آن نداری؟[۱۹۷] حضرت موسی(ع) در پاسخ می‌گوید که ان‌شاء‌الله صبر می‌کند؛ اما در آزمون‌های سه‌گانه نشان می‌دهد که نمی‌تواند نسبت به اعمال بظاهر خلاف شریعت که عقل و نقل آن را تأیید می‌کند، اعتراض نکند و صبر پیشه گیرد.[۱۹۸]

خدا در قرآن به این نکته به‌اشکال گوناگون توجه می‌دهد که میان صبر و علم و معرفت و آگاهی رابطه وجود دارد؛ از این رو درباره صبر بر مصیبت‌ها به این نکته توجه می‌دهد که صابرین کسانی هستند که مالکیت خدا را باور دارند و او را علیم و قدیر دانسته و مشیت و کارهایش را بر اساس حکمت می‌دانند؛ لذا صبر در مصیبت را به کسانی نسبت می‌دهد که هنگام مصیبت «استرجاع» داشته و می‌گویند: «انا لله و انا الیه راجعون؛ ما از آن خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم». در حقیقت این صابرین هرچند که علم کامل و احاطی به جزئیات اهداف و مقاصد الهی در ابتلائات و مصیبت‌ها ندارند، ولی می‌دانند که این‌گونه تصرفات از سوی خدا مبتنی بر رحمتی است که انسان را برای آن خلق کرده و همین اطلاع ولو ‌اندک تاب‌آوری آنان را افزون می‌کند.[۱۹۹].[۲۰۰].

ایمان

دعا

ذکر خدا

تقوا و خداترسی

تواصی به صبر

آثار و فوائد

برای این که نقش و تاثیر صبر و بردباری را در زندگی بدانیم پیش از بیان عوامل آن به آثار آن می‌‌پردازیم. البته آثاری که در این جا بیان می‌‌شود با توجه به آثار صبری است که قرآن برای صبر پیامبر(ص) این اسوه انسان و اشرف آفرینش بیان کرده است.

  1. امداد خداوند: خداوند از آثار صبر را امدادهای قطعی خداوند بر می‌‌شمارد و بیان می‌‌کند که اگر صبر پیشه گرفته شود، خداوند عنایت خاص خواهد داشت و از طرق و راه‌هایی که انسان گمان نمی‌کند به او کمک می‌‌کند تا به هدف و مقصود خویش برسد. این وعده حق الهی است که در صورت شکیبایی می‌‌تواند مورد کمک و امدادهای خاص قرار گیرد.[۲۰۱]
  2. جلب محبت: از دیگر آثار صبر در برابر بد رفتاری‌های دیگران و دفع آن به بهترین شیوه می‌‌توان به جلب دوستی دیگران و زمینه برطرف شدن دشمنی‌ها اشاره کرد که خداوند در آیات ۳۴ و ۳۵ سوره فصلت به آن اشاره دارد.
  3. مقام رضا: اگر کسی بخواهد به مقام رضا برسد و از آثار خشنودی و رضایت الهی در دنیا و آخرت بهره مند شود می‌‌بایست، صبر را در برابر اذیت و آزار دشمنان پیشه گیرد و اجازه ندهد که اذیت و آزار او را بی‌تاب نماید و از انجام مسئولیت و مأموریت باز دارد و مانع حرکت طبیعی به سوی هدف شود. اگر انسان به مقام رضا برسد از بهشت رضوان بهره مند خواهد شد و دل وی در دنیا نیز به آرامش و خشنودی می‌‌رسد؛ چراکه خشنودی الهی به طور طبیعی خشنودی دل را به همراه خواهد داشت. به هر حال اگر کسی بخواهد به مقام رضای الهی دست یابد می‌‌بایست صبر را بر اساس آیه ۱۳۰ سوره طه به عنوان یکی از مهم‌ترین ابزارهای دست یابی در پیش گیرد و به آن پای بند باشد.
  4. فرجام نیک: از دیگر آثار صبر پیشگی می‌‌توان به بهره‌مندی از فرجام نیک و عاقبت به خیری اشاره کرد که در آیاتی از جمله ۴۹ سوره هود و ۱۳۲ سوره طه به آن اشاره شده است.
  5. نیکی در برابر بدی: انسان‌ها به طور طبیعی واکنش متقابلی انجام می‌‌دهند و اگر نیکی از کسی ببیند می‌‌کوشند نیکی کنند و کم‌تر کسی است که در برابر نیکی رفتاری متضاد و متقابل انجام دهد و بدکاری نماید. همچنین کم‌تر کسی است که در برابر بدی دیگران اقدام به نیکی کند و خود را چنان بسازد که بدی را به نیکی پاسخ دهد. اما کسانی که صبر پیشه کرده‌اند، هرگز بر اساس رفتارهای دیگران واکنش و پاسخ نمی‌دهند بلکه بر اساس اخلاق و آموزه‌های انسانی و الهی می‌‌کوشند پاسخ دهند. این گونه است که در برابر بدی دیگران به نیکی اقدام می‌‌کنند و نشان می‌‌دهند که همانند دیگران نیستند بلکه در یک مرتبه بالاتر از اخلاق و انسانیت قرار دارند و همواره رحمت ایشان بر غضب ایشان پیشی می‌‌گیرد. خداوند دست یابی به خصلت نیکی در برابر بدی دیگران را در سایه سار شکیبایی و صبر می‌‌داند و در آیات ۳۴ و ۳۵ سوره فصلت به عنوان یکی از آثار صبر از آن یاد می‌‌کند.
  6. مقام احسان: بر اساس آیه ۱۱۵ سوره هود می‌‌توان گفت که صبر موجب قرار گرفتن انسان در زمره محسنان است. البته چنان که گفته شد صبر خود به یک معنا خود نمادی از ویژگی احسان در شخص است. از این روست که به عنوان تعلیل در آیه مورد توجه قرار گرفته است. به هر حال ارتباط تنگاتنگی میان مقام احسان و مقام صبر وجود دارد که از این آیه می‌‌توان آن را استنباط کرد.

اینها تنها نمونه‌های از آثار صبر است که در این جا به آن اشاره شده است. همین مقدار از آثار صبر به خوبی می‌‌تواند منزلت و ارزش و اهمیت صبر در زندگی را نشان دهد و عاملی در تشویق انسان برای کسب آن باشد. اگر کسی بخواهد به همین آثار صبر دست یابد می‌‌بایست به عوامل ایجادی و تقویتی صبر توجه یابد و از بخواهد تا با شناسایی آنها، زمینه صبر را در خود پدید آورد و از آثار و برکات آن بهره مند شود. از این رو در ادامه به عوامل ایجادی و تقویتی صبر اشاره می‌‌شود. تا باشد با بهره‌مندی از این عوامل و تحقق صبر از آثار صبر بهره‌مند شویم.[۲۰۲].

آثار و کارکردها

صبر و شکیبایی در کاربردهای قرآن به خویشتن داری فرد در مقابل امور زندگی است به گونه ای که در برابر مشکلات و تنگناهای زندگی جزع و فزع نکرده بلکه با تحمل و مهار نفس واکنش‌های عقلانی و متاثر از آن و یا شریعت را از خود بروز و ظهور دهد. بنابراین می‌‌توان گفت که صبر به معنای مقاومت در برابر احساسات و عواطف و طغیان آن در برابر کنش‌های درونی و بیرونی است. به این معنا که شخص هنگامی که در برابر کنش‌های درونی و بیرونی و فعل و انفعالات خاصی قرار می‌‌گیرد افزون بر عقل وی احساسات و عواطف وی متاثر شده و در برابر کنش‌های درونی و بیرونی شدید و خاصی، واکنش‌هایی هیجانی از خود بروز می‌‌دهد. اگر شخص در این حالات رفتار و واکنش‌های خویش را متاثر از عواطف و احساسات برانگیخته شده و هیجانی انجام دهد بی‌گمان ممکن است دچار رفتارهای سوء و حتی نابهنجار شود و بیرون ازدایره عقل، اخلاق و قانون و شریعت عمل کند. در حقیقت احساسات و عواطف هیجانی و برانگیخته شده است که رفتارهای وی را مدیریت می‌‌کند.

قرآن برای این که رفتارهای انسانی هرگز بیرون از دایره عقل و حکمت و مصحلت نباشد و در دایره احساسات وعواطف مدیریت و مهارشده انجام پذیرد به صبرو شکیبایی به عنوان یک فضلیت اخلاقی و توان ویژه در شخص می‌‌نگرد و با بهره‌گیری از سازو کارها و عواملی که از آن به عوامل ایجادی صبر یاد می‌‌شود شخص را در مسیر کمالی قرار می‌‌دهد. در حقیقت صبرورزی و شکیبایی در آموزه‌های قرآنی به معنا و مفهوم مدیریت و کنترل احساسات و عواطف هیجانی و برانگیخته شده و هدایت آن به سمت و سوی درست و کمالی است. انسان هر گاه در برابر مشکلات و عوامل تحریکی خاصی قرار گیرد تحت تاثیر عواطف و احساسات برانگیخته شده رفتارها و واکنش‌های تند و شدیدی بروز می‌‌دهد که در بسیار بلکه دراغلب موارد شخص را گرفتار بحران‌ها و پیامدهای شدیدتر می‌‌کند و به اصطلاح از چاله به چاه می‌‌اندازد. در این زمان است که صبر و شکیبایی تربیت شده به شخص کمک می‌‌کند تا مدیریت و مهار احساسات وعواطف را در اختیار گیرد و بر اساس اصول عقلانی و اخلاقی و قانونی و شرعی عمل نماید و از بسیاری از بازتاب‌ها و پیامدهای عمل بر پایه عواطف و احساسات تشدید شده در امان بماند.

قرآن برای دست یابی به این حالت روش‌ها و سازوکارهایی را بیان می‌‌کند که در حقیقت شیوه‌های تربیت نفس برای مدیریت عواطف و احساسات برانگیخته شده است. از این عوامل در آیات به عنوان عوامل تربیتی یاد می‌‌شود که مهم‌ترین آنها را می‌‌توان در حوزه‌های بینشی و اعتقادی جست و جو کرد. به این معنا که قرآن و آموزه‌های وحیانی آن به شخص این فرصت و آموزش را می‌‌دهد که در بینش و نگرش خویش تصرف کرده و به او بیاموزد که مدیریت هستی به دست خداوند حکیم و دانا و قادر و توانایی است که هیچ امری بیرون از حکومت و مالکیت او انجام نمی‌شود و اگر امری از سوی برخی ضد مسیر تکاملی او انجام و تحقق می‌‌یابد از باب آزمون و یا تقویت و یا فعلیت توانایی‌های سرشته در وی است و این که هر کسی رفتاری از روی ستم گری و بی‌عدالتی انجام دهد در قیامت و معاد می‌‌بایست پاسخ گوی آن باشد. ایجاد چنین تفکر و نگرشی در آدمی عاملی مهم در ایجاد صبر و شکبیایی در انسان است.

از آن جایی که این نوشتار به مسأله عوامل ایجادی صبر توجهی ندارد و هدف از آن بیان کارکردهای صبر و شکیبایی در زندگی است بحث از علل و عوامل ایجادی صبر را به وقتی دیگر حوالت می‌‌دهیم. اما آثار صبر وشکیبایی و کارکردهای آن بنا بر آن چه بیان شد می‌‌تواند بسیار متعدد و متنوع باشد؛ زیرا بسیاری از مشکلات آدمی از رفتارهایی است که برخاسته از عواطف و احساسات تشدید شده و غیر کنترل شده می‌‌باشد. این گونه است که شخص در پی حادثه ای و یا کنش‌های سخت و تند که احساسات و عواطف وی را بر می‌‌انگیزد عمل می‌‌کند و واکنش‌های شدیدتر و تندتری از خود بروز می‌‌دهد که نتیجه آن خروج و بیرون رفتن از حکم عقل و خرد و یا شریعت و قانون و اخلاق است. در پی واکنش‌ها و ظهور و بروز بازتاب‌های واکنش‌های و آثار سوء آن است که شخص دچار پشیمانی و اندوه می‌‌شود و بر سر خویش می‌‌زند که چرا واکنش سریع و بیرون از دایره اخلاق و عقل و قانون و شریعت داشته است و دلی را شکسته و یا شخصی را کشته و یا آسیب‌های جدی به خود و یا دیگری وارد ساخته است و ای کاش مهار نفس خویش را به دست می‌‌گرفت و این گونه بر اساس عواطف و احساسات عمل نمی‌کرد تا الان از آسیب‌های واکنش‌های نابخردانه خود در امان می‌‌ماند.

از این رو می‌‌توان گفت که صبر و شکیبایی نخستین و اصلی‌ترین کارکرد و اثری که در زندگی انسان دارد مدیریت و مهار نفس و خویشتن داری در برابر ناملایمات زندگی و رفتار و واکنش‌های بر اساس عقل و خرد و قانون و شریعت و اخلاق است. قرآن در آیه ۱۱۲ و ۱۱۵ سوره هود صبر و شکیبایی را عاملی مهم برای اجتناب و دوری از طغیان گری می‌‌شمارد. به‌کارگیری واژه طغیان نشان می‌‌دهد که عمل و واکنشی که بیرون از دایره فضلیت اخلاقی و هنجاری صبر انجام می‌‌شود عمل و واکنشی بیرون از دایره قانون و شریعت است؛ زیرا طغیان به معنای بیرون رفتن از دایره قانون است. بنابراین صبر و شکیبایی است که شخص را از عمل‌های بیرون از محدوده‌های قانونی و شرعی باز می‌‌دارد و نمی‌گذارد در هنگام برخاستن عواطف و احساسات تحریک شده عملی بیرون از دایره قانون انجام دهد و نسبت به قانون طغیان ورزد و رفتاری بیرون از دایره آن انجام دهد. از آن جایی که عوامل تحریک عواطف و احساسات می‌‌تواند به دو دسته عوامل تحریک خشم و یا شادی باشد می‌‌توان گفت که صبر و شکبیایی دو گونه کارکرد متفاوت دارد. به این معنا که شخص را از عمل‌ها و واکنش‌های احساسی بر خاسته از خشم و شادی حفظ می‌‌کند و نمی‌گذارد تا طغیان کرده و علمی ضد قانونی و هنجاری و اخلاقی از خود بروز دهد. اعمال و رفتارهایی که یا متاثر از خشم زیاد و یا شادی غیر کنترل شده است. بسیار دیده شده است که شخص تحت تاثیر کنش‌هایی رفتارها و واکنش‌هایی را بروز می‌‌دهد که مردمان از آن به نابخردی یاد می‌‌کنند. این واکنش‌های می‌‌تواند واکنش‌های مرتبط با خشم و یا شادی مفرط باشد. از این رو در شادی‌ها و خشم‌های افراطی از دایره قانون و هنجارها بیرون می‌‌رود.

قرآن موارد چندی را نشان می‌‌دهد که رفتار شخص در حوزه افراط در شادی بوده است و شخص به سبب نداشتن فضلیت صبر و شکیبایی نتوانسته است شادی‌های خویش را مدیریت و کنترل کرده و از دایره قانون و شریعت گام فراتر نهاده و رفتارها و واکنش‌های نابهنجار و ضد اخلاقی و قانونی را مرتکب شده است. از آن جمله است که خداوند به مسأله سرمستی‌ها اشاره می‌‌کند و می‌‌گوید افراد و اشخاصی هستند که در هنگام بهره‌مندی از نعمت‌های الهی دچار سرمستی و شادی افراطی می‌‌شوند و به گناه می‌‌افتند. این رفتار و واکنش‌های سرمستی از فرح و شادی افراطی آنان را از قانون و شریعت بیرون برده و از خداوند دور می‌‌سازد.از این روست که از آنان می‌‌خواهد تا با بهره‌گیری از صبر و شکیبایی خود را در مسیر تکاملی قرار دهند و نگذارند تا احساسات و عواطف بر آنان غلبه کرده و چیره شود و آنان را به بیراهه و گناه سوق دهد.[۲۰۳]

در همین آیات مصونیت یابی شخص از تفاخر و فخر فروشی به دیگران را در بهره‌گیری شخص از صبر و شکیبایی بر می‌‌شمارد و از وی می‌‌خواهد که با بهره‌گیری از آن خود را از رفتارهای برخاسته از شادی و عواطف افراطی حفظ کند و نگذارد تا شادی‌های افراطی واکنش‌ها و کنش‌های او را مدیریت کند و او را به سوی تفاخر و فخر فروشی بکشاند. به هر حال صبر می‌‌تواند در هر دو حوزه مفید و موثر باشد و نگذارد تا شخص در رفتارهای تند و احساسی غیر مهار شده از خود بروز دهد و طغیان نموده و بیرون از چارچوب‌های قانونی و هنجاری رفتار نماید. خداوند در آیات ۶۳ و ۷۵ سوره فرقان صبر را عامل مهمی در تصحیح رفتارها و انجام رفتارهای نیک و پسندیده و هنجاری بر می‌‌شمارد به ویژه اگر کنش‌هایی از سوی برخی از افراد نادان و جاهل انجام شود و احساسات و عواطف شخص را بر انگیزد. شخص صابر در برابر این رفتار با بهره‌گیری صبر می‌‌تواند رفتارهای هنجاری انجام دهد و مهار نفس خویش را کنترل و مدیریت نماید و نگذارد رفتاری غیر هنجاری انجام دهد بلکه حتی او را بر می‌‌انگیزاند تا رفتاری هنجاری و پسندیده و درون چارچوب‌های قانونی و شرعی انجام دهد.

در داستان موسی(ع) و قبطی این مسأله به خوبی روشن شده است. در آنجا جوانی اسرائیلی با جوان قبطی درگیر می‌‌شود و حضرت موسی(ع) به دفاع از جوان اسرائیلی بر می‌‌خیزد و بدون بهره‌گیری از صبر خود را درگیر کرده و رفتاری بیرون از دایره قانون انجام می‌‌دهد و موجبات مرگ قبطی را فراهم می‌‌آورد. در آنجا خود را از جاهلین می‌‌شمارد؛زیرا تحت تاثیر تحریک عواطف عمل کرده است و از عقل و حلم و صبر سوده نجسته است و موجب شده تا از شهر بگریزد و آواره بیابان و وطن شود. قرآن در آیه ۶۳ سوره فرقان به مؤمنان پیشنهاد می‌‌دهد که از صبر بهره گیرند تا در صورتی که افراد جاهل ونابخرد رفتارهای زشت و زننده ای نسبت به آنان انجام دادند آنان با خویشتن داری بتوانند خود را از احساسات و عواطف برانگیخته شده حفظ کرده بلکه رفتاری پسندیده‌تر انجام دهند و در واکنش به کنش‌های زشت به آنان سلام و دورود فرستند. در حقیقت صبر و شکیبایی موجب می‌‌شود تا انسان نه تنها خویشتن دار شود و واکنش‌های احساسی و عاطفی تند و بیرون از دایره انجام ندهند بلکه رفتارهای پسندیده ای داشته باشند که از نمونه‌های آن می‌‌توان به عفو و گذشت اشاره کرد.

خداوند در آیه ۱۲۶ سوره نحل می‌‌فرماید که شخص اگر مورد رفتاری زشت و تند قرار گرفت می‌‌تواند با حفظ اصول و مبانی عقلانی و به حکم عقل رفتاری مشابه انجام دهد و مقابله به مثل کند ولی اگر به جای مقابله به مثل صبر پیشه کند و از شخص در گذرد نه تنها پاداش اخروی دریافت می‌‌کند بلکه زمینه‌های بازگشت وی را به سوی خود فراهم می‌‌آورد. از این روست که از عفو و گذشت به خیر یاد می‌‌شود که سودهای بیش‌تر و مضاعف را بیان می‌‌دارد. به این معنا که واژه خیر بیانگر آن است که هم بهره دنیوی خواهد برد و هم از بهره‌های اخروی بهره مند خواهد شد. بهره دنیوی عمل ایجاد زمینه‌های تصحیح رفتاری دیگری با احسان و نیکی و عفو و گذشت از عمل نابهنجارو زشت شخص است. از دیگر آثار و کارکردهایی که قرآن برای صبر و شکیبایی بر می‌‌شمارد مصونیت یابی از یاس و نومیدی است. افرادی که صبر و شکیبایی را در خود تقویت و یا ایجاد کرده‌اند و نفس خویش را به گونه ای تربیت نموده‌اند که مهار آن در دست عقل و خرد باشد هنگامی که دچار نابسامانی مالی می‌‌شوند و یا نعمت‌هایی را خداوند به آنان داده از دست می‌‌دهند دچار یاس و نومیدی نمی‌شوند و با توجه به این خداوند را مدیر هستی و جهان و مالک و قادر به هر کاری می‌‌دانند در برابر مشکلات و از دست دادن نعمت‌ها شکیبایی می‌‌ورزند و دچار یاس و نومیدی نمی‌شوند.[۲۰۴]

قرآن در آیه ۶۱ سوره بقره صبر و شکیبایی را عاملی مهم در تأمین خیر و مصلحت بشر می‌‌شمارد و می‌‌فرماید که انسان اگر بر نعمت‌های خداوند که به وی داده است صبر کند و شاکر و سپاس گزار آن باشد نه تنها از آن نعمت به خوبی می‌‌تواند بهره گیرد بلکه زمینه‌های افزایش و رشد و بالندگی آن را نیز فراهم می‌‌آورد. آیات بسیاری بر این که سپاسگزار و شکر نعمت بر افزایش آن تاثیر دارد وارد شده است که خود بیانگر اثر صبر و سپاس در افزایش نعمت‌های الهی دارد. از جمله این که انسان برای دست یابی به رحمت خاص خدا می‌‌بایست این گونه عمل کند و از نعمت به درستی بهره گیرد تا از نام خاص خداوند رحیم سود برد. رحیم نامی است که بیانگر بخشندگی و مهرورزی خاص خداوند به گروه خاصی از بندگان است. کسانی که صابر و شکیبا باشند از این مقام سود می‌‌برند و تحت کفالت اسم رحیم قرار می‌‌گیرند.[۲۰۵]

قرآن بیش از ۶۰ کارکرد و اثر برای صبر و شکیبایی یاد کرده است که می‌‌توان به پیروزی [۲۰۶] اجتناب از قتل ناحق [۲۰۷] استحکام پیوندهای اجتماعی[۲۰۸] اطاعت از خدا و پیامبر(ص)[۲۰۹] رسیدن به مقام استقامت [۲۱۰]آسانی و آسان شدن سختی ها[۲۱۱] اجتناب از اتکا به ستمگران [۲۱۲] دوری و اجتناب از اسراف [۲۱۳] و دوری از باطل و امور بیهوده [۲۱۴] دوری از بخل امکان انفاق و بخشندگی [۲۱۵] ایمنی از توطئه‌های دشمنان و نیرنگ‌های آنان با انگیختن احساسات و عواطف [۲۱۶] پاکدامنی [۲۱۷][۲۱۸] ثبات قدم در راه حق و اعمال نیک[۲۱۹] و درک صحیح از مسایل و این که زخارف دنیا و پاداش‌های آن تا چه اندازه ناچیز است[۲۲۰] حفظ اتحاد و انسجام اجتماعی [۲۲۱] و حفظ مرزها [۲۲۲] و رسیدن به مقام‌های بلندی چون مقام ابرار [۲۲۳] و مقام امامت و رهبری[۲۲۴] و مقام رضا[۲۲۵] و مقام محسنان [۲۲۶]

اینها نمونه‌های اندکی از آن همه فواید و آثار و کارکردهای دنیوی و اخروی صبر و شکیبایی و حفظ و کنترل نفس است که در آیات قرآنی بدان اشاره شده است. اگر انسان بتواند تنها به بخشی از آثار و کارکردها دنیوی و اخروی صبر برسد می‌‌بایست این فضلیت را جست و جو کند و با بهره‌گیری از عوامل ایجادی و یا تقویت آن در خود زمینه‌های خویشتن داری و مهار عواطف و احساسات شدید انگیخته شده فراهم سازد.[۲۲۷].

آثار صبر و برکات آن

در آیات و روایات آثار و برکاتی برای صبر و تاب آوری در برابر مشکلات و مصیبت‌ها آمده است که به برخی از آنها اشاره می‌‌شود:

  1. بهشت: از مهم‌ترین آثار صبر در زندگی فلاح و رستگاری و رسیدن به بهشت است. امام باقر(ع) فرمود: «اَلْجَنَّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَکارِهِ وَ الصَّبْرِ فَمَنْ صَبَرَ عَلَی الْمَکارِهِ فِی الدُّنْیا دَخَلَ الْجَنَّةَ، وَ جَهَنَّمُ مَحْفُوفَةٌ بِاللَّذّاتِ وَ الشَّهواتِ، فَمَنْ اَعْطی نَفْسَهُ لَذَّتَها وَ شَهْوَتَها دَخَلَ النّـارَ»؛ بهشت آمیخته به سختیها و صبر و بُردباری است، پس هر کس در دنیا بر سختی‌ها شکیبا و صبور باشد، وارد بهشت می‌‌شود، و جهنّم آمیخته به شهوات و خوشگذرانیهاست. پس هر کس خواسته‌ها و شهوات نفس خود را تأمین کند، وارد آتش می‌‌شود.[۲۲۸]
  2. مقدّمه رستگاری و بهشت: امام علی(ع) فرمود: «اِنَّکَ لَنْ تُدْرِکَ ما تُحِبُّ مِنْ رَبِّکَ اِلاّ بِالصَّبْرِ عَمّا تَشْتَهی»؛ تو به آنچه که دوست داری از پروردگارت بتو برسد[۲۲۹]دست نمی‌یابی، مگر اینکه در مقابل خواسته‌های نفسانی مقاومت کنی[۲۳۰]
  3. پیروزی: از دیگر آثار صبر می‌‌بایست به پیروزی در کارها و موفقیت در امور اشاره کرد. امام علی(ع) فرمود: «اَلصَّبْرُ کَفِیلٌ بِالظَّفَرِ»؛ صبر ضامن پیروزی است.[۲۳۱] از همین گفته شده است: صبر وظفر هردو دوستان قدیمندبر اثر صبر نوبت ظفر آید. امام علی(ع) همچنین فرمود: «مَنْ رَکِبَ مَرْکَبَ الصَّبْرِ اِهْتَدی اِلی مِضْمارِ النَّصْرِ»؛ کسی که بر مرکب صبر و بردباری سوار شُد به میدان پیروزی خواهد رسید.[۲۳۲] امام علی(ع) فرمود: «لایَعْدِمُ الصَّـبُورُ الظَّـفَرَ وَ اِنْ طـالَ بـِهِ الزَّمـانُ»؛ انسان صبور و شکیبا پیروزی را از دست نمی‌دهد، اگر چه زمان آن طولانی شود.[۲۳۳]
  4. رهایی از فقر: امام علی(ع) فرمود: «اَلصَّبْرُ جُنَّةٌ مِنَ الْفاقَةِ»؛ صبر و بردباری سپری در برابر فقر است.
  5. گنج بهشتی: پیامبر خدا(ص) فرمود: «اَلصَّبْرُ کَنْزٌ مِنْ کُنُوزِ الْجَّنَّةِ»؛ صبر و شکیبائی گنجی از گنجهای بهشت است.[۲۳۴]
  6. بهترین عبادت: امام علی(ع) فرمود: «اَفْضَلُ الْعِبـادَةِ الصَّـبْرُ وَالصَّمْتُ وَاِنْتِظارُ الْفَرَجِ»؛ برترین پرستش خدا صبر و شکیبائی، سکوت وانتظارفرج است.[۲۳۵]
  7. بهره‌مندی از بهترین ثواب‌ها: امام علی(ع) فرمود: «ثَوابُ الصَّبْرِ اَعْلَی الثَّوابِ»؛ پاداش صبر، بالاترین پاداشها است.[۲۳۶]
  8. بهره‌مندی از منازال ابرار: امام علی(ع) فرمود: «اِنْ صَبَرْتَ اَدْرَکْتَ بِصَبْرِکَ مَنازِلَ الاَبْرارِ وَ اِنْ جَزَعْتَ اَوْرَدَکَ جَزَعُکَ عَذابَ النّارِ»؛ اگر صبر کنی به مقام و منزلت نیکان می‌‌رسی، و اگر بی‌تابی کنی، آن تو را به آتش وارد می‌‌کند.[۲۳۷]
  9. خیررسانی: صبر هماره خیر را با خود به دنبال دارد. امام صادق(ع) فرموده است: «اَلصَّبْرُ یُعَقِّبُ خَیْراً، فَاصْبِرُوا تَظْفُرُوا»؛ عاقبت صبر وشکیبائی خیراست، بنابراین صبرکنید، تا پیروز شوید.[۲۳۸]
  10. خشنودی خدا و اجر الهی: امام باقر(ع) می‌‌فرماید: «مَنْ صَبَرَ وَ اسْتـَرْجَعَ وَ حـَمِدَ اللّهَ عِنْدَ الْمُصیـبَةِ فَقَدْ رَضِیَ بِما صَنَعَ اللّهُ، وَ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَی اللّهِ وَ مَنْ لَمْ یَفْعَلْ ذلِکَ جَری عَلَیْهِ الْقَضآءُ وَ هُوَ ذَمیمٌ وَ اَحْبَطَ اللّهُ اَجْـرَهُ»؛ کسی که صبر کند، و کلمه استرجاع، یعنی[۲۳۹] بگوید و هنگام گرفتاری خدا را ستایش کند، پس او از کار خدا خشنود است و اجرش با خداست و کسی که این چنین نکند، سرنوشت او تغییر نمی‌کند و مذمّت می‌‌شود و پاداش او هم از بین می‌‌رود.[۲۴۰]
  11. مایه عزّت: ابوحمزه ثابت بن دینار ثُمالی از امام باقر(ع) نقل می‌‌کند که فرمود: «سَمِعْتُهُ یَقُولُ: مَنْ صَبَرَ عَلی مُصیبَةٍ زادَهُ اللّهُ عز و جلعِزّاً عَلی عِزِّهِ وَ اَدْخَلَهُ جَنَّتَهُ مَعَ مُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ»؛ کسی که در مقابل مصیبت شکیبائی ورزد، خداوند عز و جلبر عزّت او می‌‌افزاید و او را با حضرت محمد(ص) و خاندانش وارد بهشت می‌‌کند.[۲۴۱]
  12. مقام مجاهدان: جهاد اقسامی دارد که شامل جهاد علمی و جهاد نظامی و جهاد مالی و جهاد نفس است. بی‌گمان صبر در حوزه جهاد اکبر نفس قرار می‌‌گیرد و شخص از آثار آن بهره مند خواهد شد. امام علی(ع) فرمود: «مَنْ صَبَرَ عَلی طاعَةِ اللّهِ وَ عَنْ مَعاصیهِ فَهُوَ الْمُجاهِدُ الصَّبُورُ»؛ کسی که در اطاعت خدا و کناره‌گیری از گناهان صبر و شکیبائی داشته باشد، او مجاهد بسیار صبوری است.[۲۴۲]
  13. بهره‌مندی از نعمت‌های اخروی: امام علی(ع) فرمود: «لایُنْعَمُ بِنَعیمِ الاخِرَةِ اِلاَّ مَنْ صَبَرَ عَلی بَلاءِ الدُّنْیا»؛ تنها کسی به نعمت‌های آخرت می‌‌رسد، که در مقابل گرفتاریهای دنیا صبر و شکیبائی داشته باشد.[۲۴۳]
  14. شیرینی صبر: امام علی(ع) فرمود: «حَلاوَةُ الظَّفَرِ تَمْحُو مِرارَةَ الصَّبْرِ»؛ شیرینی پیروزی، تلخی صبر را محو می‌‌کند.[۲۴۴]
  15. بهشت بی‌حساب: از رسول خدا(ص) سؤال شد: «هَلْ رَجُلٌ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ بِغَیْرِ حِسابٍ؟ قـالَ: نَعَمْ کُلُّ رَحـیمٍ صَبُورٌ»؛ آیا کسی بدون حساب وارد بهشت می‌‌شود؟ پیامبر(ص)فرمود: آری هر انسان مهربان و شکیبا بدون حساب وارد بهشت می‌‌شـود.[۲۴۵]
  16. تبدیل سختی به آسانی: ابوبصیر می‌‌گوید از امام صادق(ع) شنیدم که می‌‌فرمود: «اِنَّ الْحُـرَّ حُرٌّ عَلی جَمیِع اَحْوالِهِ اِنْ نابَتْهُ نائِبَةٌ صَبَرَ لَها، وَ اِنْ تَدارَکَتْ عَلَیْهِ الْمَصائِبُ لَمْ تَکْسُرْهُ وَ اِنْ اُسِرَ وَ قُهِرَ وَ اسْتُبْدِلَ بِالْیُسْرِ عُسْراً»؛ انسان آزاده همیشه آزاده است، اگر حادثه ای برای او پیش آید، صبر و شکیبایی دارد، و اگر مصیبتها بر او فرو ریزد، او را نمی‌شکند اگر چه اسیر و مغلوب شود و آسایش او به سختی تبدیل شود.[۲۴۶].[۲۴۷].

پیامدها و آثار

چه آثار و برکاتی را در دنیا و آخرت و از نظر مادی و معنوی نصیبت ما خواهد شد؟ آموزه‌های قرآنی بر اساس یک شیوه تربیت علمی و روان‌شناسی به این پرسش پاسخ می‌‌دهد؛ از این روست که بیان فلسفه و اهداف هر حکم و دستوری از جمله دستور به صبر کردن را بیان کرده تا انگیزه در انسان برای کسب این فضلیت و تمرین و تقویت آن پدید آید. در این جا به پیامدها و اثار صبر اشاره می‌‌شود.

  1. خوشبختی: از مهم‌ترین آثار و پیامدهای صبر می‌‌توان به همان فلسفه وغایت زندگی در همه انسان‌ها اشاره کرد. هر کسی دوست می‌‌دارد تا خوشبخت و سعادتمند باشد؛ یعنی آرامش و آسایش جاودانه بدون درد و رنج و گرسنگی و تشنگی، عریانی و سرمایی و مانند آنها را داشته باشد و هرگز خوف و ترس از دست دادن آن وجود نداشته باشد. صبر چنین پیامدی برای بشر دارد. امام موسی کاظم(ع) می‌‌فرماید: «اِصبِر عَلي طاعَةِ اللّه، وَاصبِر عَن مَعاصِي اللّه؛ فَإنَّمَا الدُّنيا ساعَةٌ، فَما مَضي مِنها فَلَيسَ تَجِدُ لَهُ سُرورا وَلا حُزنا، وَ ما لَم يَأتِ مِنها فَلَيسَ تَعرِفُهُ، فَاصبِر عَلي تِلكَ السّاعَةِ الَّتي أنتَ فيها فَكَأَنَّكَ قَدِ اغتَبَطتَ»؛ بر طاعت خدا صبر کن و در ترک معاصی او شکیبا باش؛ زیرا دنیا لحظه ای بیش نیست. آنچه گذشته جای شادی و غم ندارد و از آنچه نیامده نیز خبری نداری. پس لحظه ای را که در آن به سر می‌‌بری، صبور باش چنان که گویی خوشبخت و خوشحالی.[۲۴۸]
  2. آسانی: صبر وسیله آسان شدن سختیها بر انسان است. انسان به جای آنکه فزع و جزع و بی‌تابی نماید بی‌آنکه ثمره ای ببرد با صبر می‌‌تواند به سادگی از سختی‌ها و مصیبت‌ها عبور کند وکار را بر خود و دیگران آسان نماید. از این روست که خداوند در آیات چندی از جمله ۴۵ و ۱۵۳ سوره بقره و ۱۲۷ و ۱۲۸سوره اعراف از استعانت جویی به صبر در برابر مشکلات و مصیبت‌ها سخن به میان می‌‌آورد و آن را به عنوان یک راهکار و سازوکار توصیه می‌‌نماید.
  3. اجتناب از تکیه کردن به ستمگران: صبر و شکیبایی زمینه‌ساز اجتناب و پبرهیز از اتّکا به ستمگران است. اگر انسان بی‌تابی کند واکنش‌های نادرست خواهد داشت که از جمله آنها پناه جویی به ستمگران و تکیه بر آنان برای جبران خسارت یا عبور از مشکلات و سختی‌ها خواهد بود. اما صبر و تاب آوری موجب می‌‌شود که به جای تکیه بر ستمگران بر خود اعتماد و تکیه نماید و به آنان باج ندهد.[۲۴۹]
  4. اجتناب از اسراف: اسراف در هر شکلی از آن ظلم است؛ حال اعتقادی باشد یا رفتاری یا اقتصادی و مانند آن. انسان اگر صبرپیشه کند می‌‌تواند از اسراف دوری شود؛ زیرا صبر عامل رعایت اعتدال در انفاق و پرهیز از بخل و اسراف در آن است، چنان که خداوند در آیات ۶۷ و ۷۵ سوره فرقان به آن اشاره دارد.
  5. اجتناب از باطل: صبرپیشگی زمینه‌ساز اجتناب از باطل و امور بیهوده هم چون مجالس بیهوده دارد که برای انسان هیچ ثمری جز تباهی فکری و روحی و ایمانی ندارد.[۲۵۰]
  6. اجتناب از بخل: انفاق و احسان از خصلت‌های نیک بشری است. در برابر بخل و خساست از بدترین خصلت هاست. صبر پیشگی از عوامل پرهیز از بخلورزی است که خداون در آیاتی به آن تاکید کرده است.[۲۵۱]
  7. اجتناب از طغیان: بسیاری از مردم به سبب طغیان به دوزخ می‌‌روند و حتی درهمین دنیا گرفتار عذاب استیصال می‌‌شوند. صبر عامل اجتناب انسان از طغیان است و باید برای رهایی از طغیان و آثار زشت و بدش از صبر استعانت گرفت.[۲۵۲]
  8. اجتناب از قتل: صبر پیشگی زمینه‌ساز پرهیز از قتل‌های ناحق است. به این معنا که بسیاری از مردم به سبب بی‌صبری و از کوره در رفتن و پاسخ دادن مثبت به هیجانات زودگذر غضب است که مرتکب قتل می‌‌شوند؛ اما اگر کسی صبر پیشه کند هرگز گرفتار قتل و تبعات آن نخواهد شد.[۲۵۳] امیرمؤمنان علی(ع) می‌‌فرماید: «اَلصَّبرُ اَن يَحتَمِلَ الرَّجُلُ ما يَنوبُهُ وَ يَكظِمَ ما يُغضِبُهُ»؛ صبر آن است که انسان گرفتاری و مصیبتی را که به او می‌‌رسد تحمل کند و خشم خود را فرو خورد.[۲۵۴]
  9. انسجام و استحکام اجتماعی: صبر زمینه‌ساز استحکام پیوندهای اجتماعی و انسجام مردمی است که خداوند در آیاتی از جمله آیه ۲۰۰ سوره آل عمران به آن توجه داده است.
  10. استقامت و پایداری: شکیبایی از عوامل استقامت به ویژه پایداری بر طریق حق و حقیقت است.[۲۵۵] این همان مفهوم واقعی صبر است که به معنای مقاومت و استقامت است نه وادادگی و پذیرش ظلم و ستم که از در عربی به آن منظلم می‌‌گویند. یعنی انسان می‌‌بایست مقاومت و استقامت بورزد هر چند که مظلوم واقع شود ولی منظلم نباشد.
  11. اطاعت خدا: شکی نیست که انجام واجبات و اطاعت خدا بسیار سخت است؛ زیرا لازمه اطاعت آن است که انسان در برابر ظلم و ستم مقاومت کند و یا علیه هواهای نفسانی بیایستد و امور دیگری که تکلیف و سخت است انجام دهد. از این روست که در آیات قرانی بر صبر به عنوان زمینه‌ساز اطاعت از خدا تاکید شده است.[۲۵۶]
  12. اطاعت از پیامبر(ص): همچنین اطاعت از پیامبر(ص) و انجام فرمان‌های ایشان به عنوان رهبر و پیشوای دین و دنیا نیازمند صبر است. خداوند در آیاتی بیان می‌‌کند که میسّر بودن اطاعت از رسول خدا در سایه شکیبایی و صبر به دست می‌‌آید.[۲۵۷]
  13. اعتدال: انسان اگر بخواهد از اسراف و تفریط و افراط و تبذیر و مانند آنها دور بماند باید اهل صبر باشد؛ زیرا دست یابی به اعتدال و تعادل رفتاری و فکری در سایه صبر است.[۲۵۸]
  14. اقامه نماز: اقامه نماز به معنای برپایی آن به ویژه در شکل اجتماعی آن بسیار سخت و دشوار است. انسان حتی اگر بخواهد علیه نفس خویش قیام کند و در خانه به اخلاص برای خدا سجده کند برای بسیاری شدنی نیست؛ انجام این عمل عبادی در شکل نماز جمعه و جماعت بسیار سخت‌تر است؛ زیرا افزون بر نفس و وسوسه‌های شیطانی باید با جامعه وسواس خناس نیز مبارزه کند تا بتواند نماز را اقامه کند. از این روست که انجام این واجب آن هم در پنج وقت و به شکل اقامه و اجتماعی کردن آن بسیار سخت و دشوار بوده و نیاز مند صبر دانسته شده است.[۲۵۹]
  15. امداد: صبر زمینه بهره‌مندی از امداد الهی در اشکال گوناگون است.[۲۶۰] چنان که صبر مجاهدان از عوامل فرود آمدن فرشتگان امدادگر به هنگام یورش شتابان دشمن در جنگ‌ها بود[۲۶۱] و یا صبر انبیا در برابر تکذیبها و اذیّت و آزار دشمنان موجب بهره‌مندی آنان از نصرت خدای بوده است[۲۶۲] خداوند در آیه ۳۴ سوره انعام بیان می‌‌کند که بهره‌مندی از امداد الهی در صورت صبر، سنّتی الهی و تغییرناپذیر است.
  16. انجام تکالیف الهی: چنان که گفته شد انجام تکالیف الهی در شکل واجب و ترک حرام از آثار صبر است؛ چراکه صبر وسیله ای کارساز در انجام دستورهای الهی است چنان که خداوند در آیاتی از جمله ۴۰ تا ۴۵ سوره بقره به آن اشاره دارد.
  17. انجام کارهای نیک: میسّر بودن انجام اعمال صالح در سایه شکیبایی و صبر است؛ زیرا نیازمند ایجاد مقتضی و حذف موانع به ویژه موانع نفسانی است.[۲۶۳]
  18. انفاق: امکان انفاق چه مالی و چه علمی و مانند آن در سایه صبر و شکیبایی به دست می‌‌آید.[۲۶۴]
  19. ایمنی و امنیت: صبر و شکیبایی موجب ایمن ماندن از توطئه‌های دشمن است[۲۶۵] و خداوند در آیه ۱۸۶ همین سوره بیان می‌‌کند که صبر از عوامل سالم ماندن از اذیّت و آزار دشمنان بوده است.
  20. بشارت و مژده الهی: از دیگر آثار صبر باید گفته که تاب آوری و شکیبایی در برابر حوادث و ناملایمات درپی دارنده بشارت الهی به خیر و خوشی و خوشبختی و مانند آن هاست.[۲۶۶]
  21. بندگی خدا: صبر عامل دستیابی به مقام بندگی خداست که از مقام بلند بشریت است؛ زیرا عبودیت همان چیزی است که گوهر و باطن آن ربوبیت و پروردگاری و دست یابی به مقام خلافت الهی است.[۲۶۷]
  22. رحمت الهی: صبر از عوامل دستیابی به رحمت الهی به ویژه خاص و ویژه است که مخصوص بندگان صابر است.[۲۶۸]
  23. بهره‌مندی از مکان نیک: صبر زمینه‌ساز بهره‌مندی از مکان و جایگاه نیکو در دنیاست و اختصاص به بهشت و آخرت ندارد.[۲۶۹]
  24. پاکدامنی: امکان پایداری بر پاکدامنی و اجتناب از آلودگی‌های جنسی در سایه صبرپیشگی است که خداوند در آیاتی از جمله ۲۵ سوره سبا و ۶۸ و ۷۵ سوره فرقان به آن اشاره کرده است.
  25. پیروزی: صبر در برابر ستمگریها، موجب پیروزی بر دشمن ستمگر است.این صبر به معنای استقامت و مقاومت است نه این که ظلم را پذیرا شود، بلکه به این معناست که به جای بی‌تابی و فزع کردن به مقاومت حتی مقاومت منفی خود را از زیر ستم رهانیدن و با توکل به خدا راه پیروزی را فراهم کردن است.[۲۷۰] از این روست که صبر در میدان جهاد نیز مطرح می‌‌شود که به معنای استقامت و پایداری است تا این گونه پیروزی رقم بخورد.[۲۷۱] و این گونه است که گروه‌های کوچک[۲۷۲] و پیامبران[۲۷۳] پیروز شدند و انسان می‌‌تواند سر بلند از مشکلات و ناملایمات بگذرد.[۲۷۴]
  26. تأمین خیر: صبر برداده‌های خدا تأمین کننده خیر و مصلحت انسان است و نباید بی‌تابی کند و جزع و فزع نماید که نوعی کفران نعمت است.[۲۷۵]
  27. تقوا: صبر پیشگی عامل قرار گرفتن در زمره متقین است که خداوند برای آن آثاری بسیار چون کرامت یابی در دنیا و آخرت و فلاح و رستگاری را بیان کرده است.[۲۷۶]
  28. تواضع: امکان دستیابی به تواضع و فروتنی در سایه صبر شدنی است چنان که خداوند در آیات ۶۳ و ۷۵ سوره فرقان به آن اشاره دارد.
  29. توحید: امکان پایداری بر توحید و دوری از شرک و چندگانه پرستی در سایه شکیبایی و صبر به دست می‌‌آید. این مطلب را می‌‌توان از آیات ۶۸ و ۷۵ سوره فرقان به دست آورد.
  30. ثبات قدم: صبر و شکیبایی درپی دارنده ثبات قدم بر حق و پایداری است به گونه ای که در مقام عمل و اراده چیزی نمی‌تواند او را تکان دهد و یا تغییر جهت و موضع را موجب شود.[۲۷۷]
  31. جهاد: صبر، یاری دهنده مؤمنان برای جهاد در راه خداست.[۲۷۸]
  32. شهادت: رسیدن به مقام شهادت تنها در سایه صبر و شکیبایی در میادین جهاد به دست می‌‌آید.[۲۷۹]
  33. حاکمیت بر سرنوشت: صبر از عوامل دستیابی به حاکمیّت بر سرنوشت خویش و رهایی از حکومت ستمگران است که در آیاتی از قرآن از جمله ۱۲۷ و ۱۲۸ و ۱۳۷ سوره اعراف به آن توجه داده شده است.
  34. اتحاد: حفظ اتّحاد و ابهت جامعه ایمانی در سایه شکیبایی و صبر در برابر مشکلات و تحریم‌ها و محاصره‌ها و مانند آن شدنی و به دست می‌‌اید.[۲۸۰]
  35. حفظ مرزها: حفاظت از مرزهای کشور اسلامی در گرو صبر و شکیبایی مسلمانان در برابر مشکلات و دشمنان است.[۲۸۱]
  36. درک و فهم آیات الهی: صبر مایه رشد معرفت آدمی و درک بهتر آیات و نشانه‌های خداست. این مطلب بارها در آیات ۵ سوره ابراهیم، ۳۱ سوره لقمان، ۱۹ سوره سبا و ۳۳ سوره شوری بیان شده است.
  37. درک صحیح: صبر درپی دارنده درک صحیح نسبت به زخارف دنیا و پاداشهای الهی است و انسان حقایق را بهتر درک و فهم می‌‌کند و فریب دروغ و زینت‌های دنیوی را نمی‌خورد.[۲۸۲]
  38. درود و صلوات الهی: صبر در برابر مشکلات و سختیها درپی دارنده صلوات و درود خداوند است.[۲۸۳]
  39. دوستی خدا: صبر از عوامل جلب محبّت و دوستی خداست که در آیات قرآنی از جمله ۱۴۶ سوره آل عمران به آن توجه داده شده است.
  40. رستگاری: همچنین صبر و شکیبایی زمینه رسیدن به فلاح و رستگاری ابدی و پیرزوی و سربلندی از امتحان دنیا خواهد بود.[۲۸۴]
  41. رفتار نیک: صبرپیشگی عامل رفتار نیک در برابر برخوردهای جاهلان است که خداوند بر آن در آیهات ۶۳ و ۷۵ سوره فرقان تاکید می‌‌کند.
  42. زهد و پارسایی: صبر درپی دارنده زهد و چشم پوشی از زخارف دنیا و رسیدن به مقام پارسایی است.[۲۸۵]
  43. سعادت دنیا: صبر در برابر ظلم ظالمان درپی دارنده نیک بختی و خوشی در دنیاست و این گونه نیست که تنها آخرت شخص با صبر به فلاح و رستگاری تبدیل شود، بلکه بهره آن را در دنیا نیز خواهد دید و لذت آن را خواهد چشید.[۲۸۶]
  44. شب زنده داری و تهجد: امکان شب زنده داری در سایه ئ صبر و شکیبایی به دست می‌‌آید و انسان صابر است که به مقام متهجدین می‌‌رسد.[۲۸۷]
  45. شکر و سپاس: صبر درپی دارنده شکر و سپاس است که خداوند در آیات قرآنی بر آن تاکید داشته است.[۲۸۸]
  46. صداقت: صبر در برابر محرومیّتها و سختیها از اسباب رسیدن به راستی و صداقت است که در آیه ۱۷۷ سوره بقره به آن اشاره و به عنوان اثری از آثار صبر معرفی شده است.
  47. گذشت: صبرپیشگی زمینه‌ساز عفو و گذشت از بدی دیگران است.[۲۸۹]
  48. مرگ با سعادت: مردن با حال تسلیم و انقیاد در برابر خدا در گرو صبر در مقابل تهدیدهای دشمنان ایمان است[۲۹۰] و خداوند در آیات ۵۷ تا ۵۹ سوره عنکبوت بیان می‌‌کند که مرگ مؤمنان نیکوکردار مرگی با سعادت در سایه صبر و توکّل است. پس باید به این نکته هماره توجه داشت.
  49. مصونیت از تفاخر: صبر از عوامل مصونیّت از فخرفروشی در صورت بهره‌مندی از نعمت الهی پس از سختیهاست.[۲۹۱]
  50. مصونیت از سرمستی: همچنین صبر از عوامل مصونیّت از شادیهای بی‌مورد و سرمستی در صورت بهره‌مندی از نعمت الهی است.[۲۹۲]
  51. مصونیت از کفران نعمت: صبر، عامل مصونیّت از کفران و ناسپاسی در صورت از دست دادن نعمت‌هاست.[۲۹۳]
  52. مصونیت از نومیدی: صبر عامل مصونیّت از یأس و ناامیدی در صورت از دست دادن نعمت‌هاست که در همین آیات به آن اشاره شده است.
  53. مغفرت و آمرزش الهی: صبر از عوامل دستیابی به آمرزش الهی است که خداوند در آیه ۲۵ سوره نساء و ۱۱ سوره هود و ۱۱۰ سوره نحل و ۵ سوره حجرات به آن توجه داده است.
  54. منعفت برتر: صبرپیشگی به جای مقابله به مثل در برابر بدی دیگران درپی دارنده منفعت برتر است که در آیه ۱۲۶ سوره نحل به آن اشاره شده است.
  55. موفقیت در امتحان: صبر از عوامل موفقیّت در آزمایشهای الهی است. یعنی تنها از طریق صبر و توکل است که می‌‌توان سربلند از آزمون‌های سخت الهی که به شر و خیر است رهایی یافت و پیروزمندانه بیرون آمد.[۲۹۴]
  56. نجات از اذیت: صبر از عوامل نجات از اذیّت و رهایی از آزار است و انسان در امنیت قرار می‌‌گیرد.[۲۹۵]
  57. نجات از استبداد: صبر از عوامل نجات از استبداد است. از آیات پیشین این معنا به دست می‌‌آید که انسان می‌‌توان از راه صبر از هر گونه استبداد به ویژه استبداد حکومتی و حاکمیتی رهایی یابد و به آزادی دست پیدا کند.
  58. رهایی از بهره کشی: همچنین صبر از عوامل نجات از استثمار و بهره کشی است که از سوی ستمگران و مستبدان اعمال می‌‌شود.[۲۹۶]
  59. نیک فرجام: پایان خوش و نیک فرجامی از دیگر پیامدها و آثار صبر و شکیبایی است که در آیات قرآنی از جمله ۱۲۸ سوره اعراف و ۴۹ سوره هود به آن اشاره شده است.
  60. نیکی در برابر بدی: صبرپیشگی عامل نیکی در برابر بدی دیگران است یعنی به جای مقابله به مثل کار نیک می‌‌کند و رفتاری برتر از خود بروز می‌‌دهد.[۲۹۷]
  61. وصول به مقام امامت: شکیبایی برخی افراد بنی اسرائیل از عوامل دستیابی آنها به مقام امامت و پیشوایی از سوی خداست.[۲۹۸] از آن جایی که امامت و پیشوایی مراتبی دارد دست یابی به مقام امامت متقین و اهل تقوا از راه صبر برای دیگران نیز به عنوان یک اثر می‌‌تواند مطرح باشد.
  62. مقام رضا: صبر زمینه‌ساز دستیابی به مقام رضاست که از مقام‌های بزرگ است؛ زیرا خشنودی خدا در برگیرنده بسیاری از منافع مادی و معنوی و دنیوی و اخروی است.[۲۹۹]
  63. مقام محسنان: صبر در برابر مشکلات و سختیها سبب قرار گرفتن در زمره نیکوکاران و محسنان است که خداوند در آیاتی از جمله ۱۴۶ و ۱۴۷ سوره آل عمران و ۱۱۵ سوره هود و ۹۰ سوره یوسف و ۱۲۷ و ۱۲۸ سوره نحل به آن توجه داده است.
  64. هدایت الهی: صبر و شکیبایی در برابر حوادث و سختیها زمینه راهیابی به هدایت الهی است.[۳۰۰]
  65. یاد و ذکر خدا: صبر، یاری دهنده انسان برای یاد خدا و ذکر الهی است که خود اطمینان بخش برای آدمی است.[۳۰۱]
  66. کرامت انسان: اصولا ارزش انسان به تقوای الهی است و صبر و مانند آن بستر ساز فلاح و رستگاری انسان است.[۳۰۲]
  67. رهایی از خواری و ذلت: از دیگر آثار صبر آن است که انسان به عزت می‌‌رسد و از خواری و ذلت رها می‌‌شود. کسانی که فزع و بی‌تابی می‌‌کنند گرفتار خواری می‌‌شوند.[۳۰۳]
  68. پاداش و اجر الهی: امیرمؤمنان(ع) درباره این اثر صبر می‌‌فرماید: «إنّكَ إن صَبَرتَ جَرَت عَلَيكَ المَقاديرُ و أنتَ مَأجُورٌ، و إن جَزِعتَ جَرَت عَلَيكَ المَقاديرُ و أنتَ مَأزورٌ»؛ اگر صبر کنی مقدرات الهی بر تو جاری می‌‌شود و اجر خواهی بُرد و اگر بیتابی کنی باز هم مقدرات خداوند بر تو جاری می‌‌شود و گناهکار خواهی بود.[۳۰۴]
  69. رهایی از آفات: انسان به صبر دست یابد از بسیاری از آفات در زندگی در امان خواهد ماند. امیرمؤمنان علی(ع) می‌‌فرماید: اَلحِلمُ حِجابٌ مِنَ الافاتِ؛ بردباری، مانعی در برابر آفت هاست.[۳۰۵]
  70. کمال ایمان: صبر انسان را به کمال ایمان می‌‌رساند. «لا يستَكمِلُ عَبدٌ حقيقةَ الايمانِ حَتَّي تَكونَ فيهِ خِصالُ ثَلاثٍ: اَلتَّفقُّهُ فِي الدّينِ وَحُسنُ التَّقديرِ فِي المَعيشَةِ، وَالصَّبرُ عَلَي الرَّزايا»؛ هیچ بنده ای حقیقت ایمانش را کامل نمی‌کند مگر این که در او سه خصلت باشد: دین‌شناسی، تدبر نیکو در زندگی، و شکیبایی در مصیبت‌ها و بلاها.[۳۰۶][۳۰۷].

آسان شدن سختی‌ها

بهره‌مندی از امداد خدا و پیروزی

بهره‌مندی از فهم صحیح و عبرت گیری

بهره‌مندی از پاداش ویژه

بهره‌مندی از محبت و رحمت خدا

بهره‌مندی از مغفرت

بهره‌مندی از بهشت و نعمت‌های آن

آداب صبر

راه‌های تحصیل

موانع صبر

شناخت موانع صبر، لازمه ایجاد و افزایش صبر

یکی از راه‌های ایجاد و افزایش صبر، شناخت موانع صبر و عوامل ضد صبر است. اموری که اجازه نمی‌دهد تا انسان به صبوری دست یابد چه رسد که به مقام عالی بردباری و حلم برسد و از مقام حلیم از اسمای الهی بهره برد. در اینجا به برخی از موانع مهم در تحقق صبر اشاره می‌شود.

  1. اجتناب از تکبر و تفاخر: تکبر و تفاخر دو مانع جدی در برابر صبوری آدمی است؛ زیرا متکبر به سبب فقدان تواضع و فروتنی، خود را چنان بزرگ می‌شمارد که حاضر نیست در برابر رفتارهای دیگران، واکنش نشان ندهد و خود را برتر از آن می‌بیند که فشاری را تحمل کند و یا سخن درشت بشنود و یا نگاهی از بالا را تحمل نماید؛ بلکه خود را چنان بالا می‌بیند که حاضر نیست فروتنی داشته باشد. این گونه است که از حالت طبیعی بیرون رفته و رفتاری هیجانی از خود بروز می‌دهد. خداوند در قرآن با توجه به روحیات متکبر فخور به ویژه در زمان رفاه و آسایش بیان می‌کند که چنین افرادی نمی‌توانند صبور باشند و از آستانه تحمل پایینی برخوردارند. از همین رو، خواهان آن است که برای کسب صبر و افزایش آن از تکبر و فخرفروشی اجتناب کنند و این روحیه را کنار بگذارند. از نظر قرآن تنها کسانی در برابر فشار از دست دادن نعمتی صبوری می‌ورزند که فاقد روحیه تکبر و تفاخر باشند و متأثر از هیجانات تند عاطفی، رفتارهای شدید احساسی از قبیل حزن و فرح نداشته باشند. [۳۰۸]
  2. اجتناب از شهادت ناحق: حق‌مداری و بیان حق در هر حال، از جمله صفات انسان‌های متعادل و موجه است. اما انسان‌های نامتعادل همان‌گونه که به خود ظلم می‌کنند به سادگی نسبت به دیگران ظلم و ستم روا می‌دارند. این ستم‌ورزی آنان در همه جا از جمله در گواهی دادن نیز بروز می‌کند که گواهی به ناحق می‌دهند و باطل را بر حق مقدم می‌دارند. بنابراین، برای اینکه از شخصیت و روحیه ‌دارای صبر برخوردار شویم حق‌مداری در هر حال یکی از راه‌های کسب آن است. به این معنا که با اجتناب از گواهی ناحق و باطل می‌توانیم خود را در مسیری قرار دهیم که نتیجه آن صبوری است. [۳۰۹].
  3. اجتناب از لغو: در همین آیات، بیان شده که برای کسب روحیه صبر و افزایش آن باید از لغو و کارهای بیهوده اجتناب کرد؛ زیرا کارهای بیهوده از مصادیق باطل است و آدمی را به سمت و سوئی سوق می‌دهد که نهایت آن از دست رفتن صبر و صبوری است. خداوند با تأکید بر برخوردهای کریمانه در برابر رفتارهای لغو و بیهوده دیگران بیان می‌کند که انسان می‌تواند با این شیوه در خود صبوری را ایجاد و تقویت کند. اینکه انسان وقتی با سخن و رفتار بیهوده دیگران مواجه می‌شود واکنش نشان ندهد و بلکه واکنش مثبت نشان داده و با کرامت از آن عبور کند، زمینه‌ای است که صبوری را در انسان تقویت می‌کند. [۳۱۰]
  4. اجتناب از قتل نفس محترم: جان و عرض و مال مردم محترم بوده و دارای حرمت است و کسی نمی‌تواند متعرض آن شود. این از حقوق انسانی هر بشری است. کسی که بتواند خود را چنان تربیت کند که جز به حق و عدالت کسی را نکشد و در برابر کارهای نادرست دیگران به سرعت واکنش نشان ندهد، می‌تواند به درجات و سطوح عالی از صبوری برسد که او را لایق غرفه‌هایی در بهشت کند که ویژه صابران است. در حقیقت تأکید بر بهره‌مندی از غرفه‌های بهشتی خاص این صابران نشان می‌دهد که واکنش‌هایی از این دست تا چه اندازه مهم است. اینکه در این آیه واژه «بماصبروا» به صورت فعلی به کار رفته است نشان می‌دهد که صبوری به شکل فعلی در برابر این کنش‌ها و واکنش‌ها تا چه اندازه مهم است. [۳۱۱]
  5. اجتناب از مجالس باطل: اجتناب از حضور در مجالس باطل و لغو زمینه‌ساز افزایش صبر در افراد و بهره‌مندی از سعادت‌ دنیا و آخرت خواهد شد. [۳۱۲] پس اگر بخواهیم انسانی صبور یا دارای آستانه تحمل بالا باشیم باید از حضور در مجالس لغو و لهو اجتناب کنیم و در هر مجلسی حضور نیابیم؛ زیرا حضور در این مجالس زمینه تغییر روحیه را فراهم آورده و انسان را برای رفتارهای هیجانی و خشم زودهنگام و مانند آن آماده می‌سازد، به طوری که در برابر کوچک‌ترین کنشی واکنش‌های عصبی و هیجانی از خود بروز می‌دهد. پس یکی از موانع ایجاد و یا افزایش صبر، حضور در چنین مجالسی است. اجتناب از آن نیز می‌تواند در افزایش آستانه تحمل بسیار مفید باشد.[۳۱۳].

عواقب ترک صبر

جزع و بی‌صبری

ویژگی‌ها و نشانه‌های صابران

صبر از ارزش و اهمیت و جایگاه ارزشمندی در زندگی انسان برخوردار است؛ کسی که صبر دارد زندگی را با آسایش و آرامش بیش‌تر می‌‌پیماید و کم‌تر آسیب می‌‌بیند و بیش‌تر از زندگی بهره می‌‌برد. از همین روست که امام علی(ع) درباره جایگاه ارزشمند صبر در زندگی بشر فرموده است: «اَلصَّبْرُ فِی الاُمُورِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَاِذا فارَقَ الرَّأْسُ الْجَسَدَ فَسَدَ الْجَسَدُ فَاِذا فارَقَ الصَّبْرُ الاُمُورَ فَسَدَتِ الاُمُورُ»؛ صبر در کارها همانند سر در بدن است، همانطور که وقتی سر از بدن جدا شود، بدن فاسد می‌‌شود، هنـگامی هـم که صبر از کارها جـدا شود کـارها تبـاه می‌‌شـود.[۳۱۴] پس صبر را باید در زندگی رییس و امیر قرار داد و هر چیز را تحت حکومت و حاکمیت آن قرار داد. رسول خدا(ص) فرمود: «عَلَیْکَ بِالْعِلْمِ فَاِنَّ الْعِلْمَ خَلیلُ الْمُؤْمِنِ، وَالْحِلْمَ وَزیرُهُ، وَالْعَـقْلَ دَلیلُهُ، وَالْعَـمَلَ قَیِّمُهُ، وَالرِّفْـقَ اَبُـوهُ، وَاللِّـینَ اَخُـوهُ، وَالصَّبْرَ اَمیرُ جُنُودِهِ»؛ بر توباد علم، که علم دوست مؤمن است، وبردباری وزیر مؤمن است، وخرد راهنمای اوست، وعمل سرپرست او، ومدارا کردن پدر او، وملایمت برادر او، وصبر امیر سپاهیان اوست.[۳۱۵]

وقتی صبر حاکم بر نفس انسانی باشد و حالت صبر در انسان ملکه و مقام شود، دیگر چیزی از بیرون نمی‌تواند بر او مسلط و چیره شود و او را برده و بنده خود سازد. از همین روست که صبر را دشمن سختیهای دانسته‌اند. امام علی(ع) فرمود: «اَقوی عَدُوِّ الشَّدآئِدِ الصَّبْرُ»؛ قویترین دشمن سختیها صبر و تاب آوری در برابر آنهاست.[۳۱۶] صبر عمل نیک است اما برای برخی نیکوترین اعمال است. در روایت است که صبر بهترین و نیکوترین عمل برای فقیران است. رسول خدا(ص) فرمود: «اَلصـَّبْرُ حَـسَن وَلکِنْ فِی الْفُقَراءِ اَحْسَنُ»؛ صبر نیکوست ولی در فقراء نیکوتر است.[۳۱۷] صـبر همچنین محبوبترین جرعه ای است که انسان می‌‌نوشد. رسول خدا(ص) فرمود: «ما مِنْ جُرْعَةٍ اَحَبُّ اِلَی اللّهِ مِنْ جُرْعَةِ غَیْظٍ کَظَمَها رَجُلٌ، اَوْ جُرْعَةِ صَبْرٍ عَلی مُصیبَةٍ»؛ هیچ جرعه ای از جُرعه خشمی که مردی فرو برد، یا جرعه صبری که بر مصیبتی نوشیده شود، پیش خدا محبوبتر نیست.[۳۱۸].[۳۱۹].

نشانه‏‌های صابران

برای هر چیزی نشانه ای است. اگر بخواهیم نشانه‌های صبر را در خود و دیگران به دست آوریم می‌‌توانیم به نشانه‌هایی اشاره کنیم که پیامبر اکرم(ص) فرمود. آن حضرت(ص) می‌‌فرماید: «عَلامَةُ الصّابِرِ فِی ثَلاثٍ: اَوَّلُها، اَنْ لایَکْسِلَ، وَالثَّانِیَةُ، اَنْ لایَضْجُرَ، وَالثّالِثَةُ، اَنْ لایَشْکُوَ مِنْ رَبِّهِ عز و جل لاِنَّهُ اِذا کَسِلَ فَقَدْ ضَیَّعَ الْحَقَّ وَ اِذا ضَجِرَ لَمْ یُؤَدِّ الشُّکْرَ، وَاِذا شَکا مِنْ رَبِّهِ عز و جل فَقَدْ عَصاهُ»؛ نشانه انسان صبور در سه چیز است: ۱ ـ این که کسل نمی‌شود؛ ۲ ـ دل تنگ نمی‌شود؛ ۳ ـ از پروردگارش شکایت نمی‌کند؛ چراکه وقتی کسل شود، حق را ضایع و تباه خواهد کرد، و هنگامی که دلتنگ شد، سپاسگزاری نمی‌کند و وقتی که از پروردگارش شکایت کند، گناه خواهد کرد.[۳۲۰].[۳۲۱].

نگاهی به نشانه‌های صبوری از دیدگاه قرآن

یکی از مهمترین دغدغه‌های انسان مدیریت هیجانات عاطفی در قالب شادی، اندوه، خشم و مهر است. اینکه تحت تأثیر عوامل بیرونی یا درونی واکنش‌هایی را از خود بروز دهد که مبتنی بر جوشش شدید هیجانات است و رفتارهایی که انسان را از تعادل بیرون می‌برد و پیامدهایی را به دنبال دارد که گاه پشیمانی در آن سودی ندارد. خشم یکی از این هیجانات است که اگر مدیریت و مهار نشود پیامدهای بسیار خطرناکی دارد. برای مدیریت خشم و مهار آن باید انسان به درجه‌ای از تحمل برسد که فشارهای سهمگین را تاب آورد و واکنش‌هایی را که نشان می‌دهد براساس تدبیر و بصیرت باشد تا پیامدهای بد و زشتی را به دنبال نداشته باشد. اینجاست که مسئله صبر و حلم و افزایش آستانه تحمل مطرح می‌شود.

قرآن به عنوان کتاب انسان ساز و جامعه‌ساز، به همه آن چیزی پرداخته است که انسان برای رسیدن به کمال و سعادت دنیوی و اخروی بدان نیازمند است. از این رو به این مسئله نیز پرداخته و راه‌های ایجاد و افزایش شکیبایی و بردباری یعنی صبر و حلم را بیان کرده است. آنچه در پی می‌آید بیان بخشی از نشانه‌های صبوری در قرآن است که تقدیم خوانندگان عزیز می‌شود.[۳۲۲].

سنجش خود براساس نشانه‌های صبوری

به منظور درک وضعیت خود و دیگران نسبت به کنش‌های عاطفی و واکنشی‌های هیجانی می‌توانیم از نشانه‌های صابران بهره گیریم. چنین سنجشی به ما کمک می‌کند تا بتوانیم میزان صبر و آستانه تحمل خود را به دست آورده و برای تربیت خویش و تغییر روحیه در جهت مثبت اقدام کنیم. از این رو، در اینجا به برخی از نشانه‌های صبوری اشاره می‌شود که می‌تواند به عنوان شاخص عمل کند.

  1. نیکی در برابر بدی و اخلاق نیک: نیکی در برابر بدی دیگران از اخلاق انسان‌های صبور است که می‌توان از این معیار و شاخص برای سنجش رفتار و روحیات خود بهره برد. خداوند می‌فرماید: وَالَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولَئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ[۳۲۳] همچنین در آیات ۶۳ و ۷۵ سوره فرقان بیان می‌کند که صابران در برابر سخنان بی‌خردان با سلام به آنان واکنش نشان می‌دهند و در آیات ۵۴ و ۵۵ سوره قصص نیز می‌فرماید: آنان بدی را با نیکی دفع می‌کنند.. و هر گاه سخن بیهوده و لغوی شنیدند از آن اعراض کرده و در پاسخ به بیهوده‌گویان می‌گویند: هر کسی کار خودش، بار خودش. پس سلام بر شما. همچنین خداوند در آیات ۳۴ و ۳۵ سوره فصلت فرمان می‌دهد که بدی را با خوبی‌های برتر دفع کنید که این بهتر است؛ زیرا شیوه صابران است. پس می‌توان از این راه روحیه صبر را شناخته و در این مسیر گام برداریم تا صبوری یافته و آستانه تحمل ما نیز افزایش یابد.
  2. گذشت به جای مقابله به مثل: صابران با آنکه می‌توانند مقابله به مثل کنند و توان این کار را هم دارند، ولی مقابله به مثل نمی‌کنند و از درگذشت و عفو وارد می‌شوند. پس اگر بخواهیم صبوری یاد گیریم یا آن را افزایش دهیم باید در هنگام توان مقابله به مثل و مجاز بودنش، دست از آن بشوییم و دیگر را عفو کنیم [۳۲۴]
  3. کمترین مجازات: صابران اگر مجبور به مجازات و تنبیه باشند، کمترین مجازات را در نظر می‌گیرند و واکنش‌های آنان بر اساس عواطف شدید و هیجانات تند نخواهد بود. [۳۲۵]
  4. تغییر مکان: صابران در هنگام برخورد با کنش‌های تند دیگران که از روی بی‌خردی و جهالت و سفاهت است، از آن محیط خارج می‌شوند. این تغییر محیط‌گاه به بیرون رفتن از اتاق یا مجلسی است و گاه در قالب کوچ و مهاجرت از محله و شهر و کشور اتفاق می‌افتد. اینکه خداوند در ارتباط با صابران می‌فرماید زمین خداوند وسیع است، برای آن است که لازم نیست همواره واکنش‌های رفتاری و مقاومت داشته باشیم، بلکه گاه جابجائی و هجرت بهترین واکنش است. [۳۲۶]
  5. اعتدال در انفاق: از دیگر خصایص صابران، رعایت اعتدال در انفاق و پرهیز از اسراف و بخل در آن است که خداوند در آیات ۶۳ و ۶۷ و ۷۵ سوره فرقان به آن اشاره کرده است.
  6. صبوری در مصیبت‌ها و مشکلات جسمی و مالی و جنگی: از شاخص‌های صابران صبوری در انواع و اقسام مصیبت‌ها و مشکلاتی بدنی و روانی و مالی در جنگ و غیرجنگ است. اگر چنین چیزی را در خود تقویت کنیم می‌توانیم امید به افزایش صبر در خود داشته باشیم. [۳۲۷]
  7. انفاقات آشکار و نهان مالی: ‌از دیگر خصوصیات صابران آن است که از هر چه به دست می‌آورند بخشی را در راه خداوند به نیازمندان به صورت آشکار و نهان انفاق می‌کنند و بخل نمی‌ورزند. این‌گونه می‌توان صبوری آموخت. [۳۲۸]
  8. اقامه نماز: برپایی نماز به‌ویژه در جماعت و جمعه از دیگر ویژگی‌هایی است که صابران دارند [۳۲۹]؛ بنابراین باید برای کسب صبوری و افزایش آن از نماز به عنوان یک شاخص مهم بهره برد.
  9. امیدواری: صابران انسان‌هایی امیدوار حتی در صورت زوال نعمت و گرفتار شدن به فقر و تنگدستی هستند. پس باید این شاخص را نیز در نظر گرفت تا خود بسنجیم و بدان صبوری را تجربه کنیم. [۳۳۰]
  10. بصیرت: صابران دارای آگاهی و بصیرت ویژه هستند. [۳۳۱]
  11. بینش توحیدی: حاکم بودن جهان‌بینی توحیدی بر اندیشه و زندگی صابران، از مهمترین عوامل صبوری آنان است؛ زیرا آنان می‌دانند هر چیزی بر اساس توحید فعل از خداوند و بر اساس حکمت و مشیت و مصلحت است. پس نسبت به مصیبت‌ها واکنش‌های تند و عصبی ندارند بلکه هنگام ابتلاء به آن حتی اگر نقص در جان خود و دیگران باشد، آن را خواسته الهی دانسته و استرجاع می‌گویند: قالوا انا لله و انا الیه راجعون[۳۳۲]
  12. پاکدامنی: اجتناب بندگان صبر پیشه خدا، از زنا و بی‌عفتی، از دیگر صفاتی است که خداوند به عنوان شاخص برای آنان بیان کرده است. [۳۳۳] بنابراین باید تلاش کرد این شاخص را ایجاد و تقویت کنیم.
  13. تواضع: رعایت وقار و تواضع در راه رفتن، خصلت بندگان صبور خدا است. [۳۳۴] چنانکه گفته شد، ایشان از هرگونه تکبر و تفاخر اجتناب می‌کنند. بنابراین، برای سنجش خود به این شاخص نیاز مبرم خواهیم داشت.
  14. ثبات: صابران دارای موضع ثابت در برابر خوشی‌ها و ناخوشی‌ها هستند. این مطلب در آیات ۹ تا ۱۱ سوره هود بیان شده است.
  15. زهد: اهمیت نداشتن متاع‌های دنیا برای صابران از مهمترین ویژگی‌های آنان است. همین مسئله موجب می‌شود تا در برابر از دست رفتن‌ها و کمبودهای مالی دنیوی واکنش‌های عاطفی و تند و هیجانی نداشته باشند. پس باید این را آموخت و در زندگی به کار بست تا از صابران شویم [۳۳۵]
  16. سرور: اصولا سرور در اهل صبر که صفت بهشتیان است، یک اصل است. از این رو آنان همواره مسرور به رضایت خداوندی هستند و نسبت به از دست دادن چیزی اندوهگین نمی‌شوند، بلکه مسرور هستند. [۳۳۶]
  17. شب‌زنده‌داری: شب را به صبح آوردن برای پروردگار با سجده و نماز، از خصلت‌های بندگان صبر پیشه خدا است. اصولا این‌گونه اعمال عبادی در تقویت روحیه صبوری و افزایش آن بسیار موثر است. [۳۳۷]
  18. شجاعت: ترس نداشتن صابران از مرگ و شهادت در راه خدا از دیگر خصلت‌های آنان است؛ زیرا در بینش توحیدی آنان تا اجل مسمی نرسد فرشتگان حافظ، مانع مرگ می‌شوند و هر چه به انسان در بیرون و درون می‌رسد بر اساس حکمت و مصلحت و مشیت الهی است. [۳۳۸]
  19. شرح صدر: صابران دارای شرح صدر و توان تحمل مخالفان هستند. پس باید این‌گونه شاخص‌های صبر را بشناسیم و در ایجاد و تقویت آن تلاش کنیم. [۳۳۹]
  20. صلاح: صابران انسان‌هایی صالح و شایسته هستند. پس باید هر کار صالح را انجام دهیم تا به مقام صابران دست یابیم. [۳۴۰]
  21. گذشت: عفو و گذشت از خطاکاران، از خصلتهای صابران است و لذا هرگاه با خطاکاری در مسایل شخصی نه اجتماعی مواجه شدیم، از او بگذریم و نخواهیم تنبیه و مجازات کنیم. [۳۴۱]
  22. مسالمت‌جویی: بندگان صابر خدا، افراد مسالمت‌جو و نیک‌رفتار در تعامل با جاهلان و سفیهان هستند [۳۴۲]
  23. منش کریمانه: صابران دارای روش و منش کریمانه در برخورد با باطل و باطل‌گرایان هستند و باید این‌گونه عمل کرد تا صبوری بیاموزیم و آن را تقویت کنیم. [۳۴۳]
  24. موعظه‌پذیری: تنها صابران دارای زمینه پذیرش سخنان صاحبان علم و اهل پذیرش موعظه هستند. [۳۴۴]؛ چراکه از نظر قرآن، صابران، انسان‌هایی پندآموز و اهل تذکر می‌باشند. [۳۴۵]
  25. نیکوکاری: صابران از نیکوکاران و مورد محبت خداوند هستند. [۳۴۶]

همچنین در آیات قرآن به صفتهای دیگر صابران از جمله: صبر بر اذیتهای دشمنان، صبر بر استهزاء، اطاعت از خدا و پیامبر، صبر بر امتحان خدا، امر به معروف و نهی از منکر، ایمان و ثبات قدم، صبر بر بلایا، پرداخت زکات، پرهیز از اتکا به ظالمان و دهها ویژگی دیگر توجه داده شده است که شناخت هر یک از آنها به عنوان یک شاخص و معیار می‌تواند برای کسانی که می‌خواهند صبر را در خود ایجاد یا تقویت کنند بسیار مفید و سازنده است. همچنین شناخت آثار و فواید صبوری و آثار دنیوی و اخروی و نیز مادی و معنوی آن برای ایجاد انگیزه و تقویت آستانه تحمل بسیار مفید خواهد بود.[۳۴۷].

نمادها و الگوها

صبر پیامبر خاتم (ص)

از نگاه قرآن، پیامبر(ص) به عنوان اسوه حسنه الهی باید شناخته شده و عقاید و افکار و رفتارش سرمشق قرار گیرد. شناخت و آگاهی از صبرهای پیامبر(ص) می‌تواند به مؤمنان کمک کند تا همانند آن حضرت‌(ص) در سه‌گانه‌هایی که در زندگی با آن مواجه می‌شوند، صبر کنند و آستانه تحملشان را در سطح عالی تاب‌آوری بالا برند و به مقام حلم، فراتر از صبر نیز برسند. پیامبر(ص) در مقام پیامبری با حکمت و موعظه حسنه و مجادله نیکو، دیگران را دعوت به اسلام می‌کرد[۳۴۸]، اما برخی از آنان مخالفت کرده و تعدی می‌کردند. هر چند آن حضرت در برابر این مخالفت‌ها می‌توانست مقابله به مثل کند که عین عدالت است، اما صبر پیشه کرد و آستانه تحمل خود را بالا برد و مقابله به مثل نکرد؛ در این باره قرآن نیز می‌فرماید: لئن صبرتم لهو خیر للصابرین؛ اگر صبر کنید آن برای صابرین بهتر است.[۳۴۹]

اصولا از نظر قرآن، مردم در برابر دعوت حق دو گونه واکنش نشان می‌دهند؛ پذیرش یا عدم پذیرش. پیامبر(ص) مکلف نیست تا به زور دست مردم را به عنوان وکیل بگیرد و آنان را به مقصد برساند، بلکه باید تنها ابلاغ و تبلیغ کند و این خدا است که هر که را خواهد هدایت می‌کند. البته پیامبر(ص) در امر تبلیغ می‌بایست تابع وحی باشد و نسبت به منکران شکیبا باشد تا حکم الهی در هدایت یا مرگ آنان برسد؛ زیرا این خدای خیرالحاکمین است که حکم را به بهترین وجه می‌دهد که هدایت یا مرگ مخالفان و دشمنان است.[۳۵۰] البته ممکن است که انسان برای هدایت دیگران بخواهد از برخی حقایق کوتاه بیاید تا آنان را به سوی حق جذب کند اما قرآن دستور می‌دهد که هر گونه گرایش به سوی کافران و مخالفانی که آتش را خریدارند باطل است؛ بنابراین، پیامبر(ص) و مؤمنان باید بر اصول اساسی خویش باشند و از آن کوتاه نیایند. اگر انسان‌، بر سر حق صبر کند و پایبند اصول باشد، در حقیقت به حسنات عمل کرده و این‌گونه جزو محسنین قرار می‌گیرد و خدا اعمال محسنان را ضایع نمی‌کند. پس صبر در برابر مخالفان و اطاعت از احکام الهی از مصادیق احسان است که سیئات را از میان می‌بردارد.[۳۵۱]

از نگاه قرآن، اقامه نماز یک واجب دینی و جزو شعائر الهی است که صف مسلمان را از کافر جدا می‌کند. در حقیقت عمل مطابق احکام شریعت که عقل فطری و نقل وحیانی آن را کشف می‌کند، چیزی جز عمل به معروف و امور پسندیده نیست؛ بنابراین کسی که نماز را اقامه می‌کند، عامل به معروف و آمر به آن است. البته این اعمال سختی‌هایی دارد ولی باید به آن تن داد. در این موارد به ویژه در ساحت امر به معروف و نهی از منکر چون با مخالفت دیگران مواجه خواهد شد باید آستانه تحمل خویش را بالا برد؛ لذا اگر در شرایط تبلیغ و عمل به شریعت و امر به معروف نهی از منکر با مخالفت‌هایی مواجه شد باید بر سختی‌های این عرصه صبر کند.[۳۵۲] صبر بر اذیت و آزار دیگران در ساحت امر به معروف و نهی از منکر و عمل مطابق شریعت خصوصا نماز و اقامه آن، از مصادیق «عزم الامور»[۳۵۳] است؛ و کسی که بخواهد به مقام اولوالعزم برسد باید در این امور صبر پیشه کند.[۳۵۴] خدا به پیامبرش این بشارت را می‌دهد که همه اعمال او را زیر نظر دارد. پس باید بر اساس حکم الهی عمل کرده و بر انجام تکلیف و اطاعت از آن صبر کند؛ هرچند این حکم، بظاهر خوشایند نباشد. در این راه باید از نماز و تسبیح‌گویی بهره گیرد تا آستانه تحملش با نماز و ذکر الهی افزایش یابد.[۳۵۵]

پس اگر پیامبر(ص) در امر تبلیغ و ابلاغ احکام خدا با سخنان درشت و تند و بی‌ادبی مواجه می‌شود، می‌بایست صبر پیشه کند و اگر بخواهد آنان را از حریم خویش دور نگه دارد و بتواند به شکل متین تبلیغ کند و اذیت و آزارها را کاهش دهد، باید براساس دستور «اهجرهم هجرا جمیلا» با شیوه‌ای پسندیده مخالفان را از خود دور کند تا بتواند مبلغ خوبی باشد.[۳۵۶] البته خدا خود می‌داند با اهل تکذیب چگونه معامله کند و آنان را پس از مهلتی‌اندک به درک واصل نماید.[۳۵۷] مؤمنان نیز باید در رفتار فردی و اجتماعی باید صبر را پیشه خود سازند تا بتوانند به تقوایی برسند که ایشان را رستگار می‌کند.[۳۵۸] اطاعت از پیامبر(ص) در این امور و پرهیز از هر گونه از نزاع و درگیری موجب می‌شود تا به صبری دست یابند که آنان را در مقام صابرین قرار دهد.[۳۵۹] صبر به توفیق الهی موجب می‌شود تا انسان به مقامات معنوی برسد. استعانت از صبر انسان را در مسیر درست قرار می‌دهد.[۳۶۰] پس همان‌گونه که خدا پیامبرش را به صبر دعوت و توصیه می‌کند، مؤمنان نیز این‌گونه باید به صبر توصیه کنند و بر آن استقامت ورزند تا بتوانند در زندگی به توفیق الهی به فلاح و رستگاری برسند و از خسران ابدی نجات یابند.[۳۶۱].[۳۶۲].

عوامل مؤثر

برطبق تعالیم قرآن مؤمنان موظف هستند تا پیامبر(ص) را سرمشق خویش قرار دهند، چنان‌که می‌فرماید: به تحقیق در پیامبر خدا برای شما سرمشق نیک است.[۳۶۳] بر این اساس هر کسی که ایمان به خدا و روز جزا و معاد دارد، باید در فکر و عمل، آن حضرت(ص) را سرمشق قرار دهد تا بتواند با فلسفه و سبک زندگی رسول‌الله(ص) زندگی دنیوی خویش را سامان دهد. شناخت آن حضرت(ص) و اینکه چگونه توانست مثلا در صبر به درجه کمال دست یابد، امری است که باید آن را دانست تا بتوانیم در زندگی با بهره‌گیری از آن عوامل‌،در خود نیز صبر را ایجاد کرده و در مسائل زندگی صبوری کنیم و همانند پیامبر(ص) عمل‌نماییم. از نظر قرآن، منشا و خاستگاه هر صفت نیک‌،خداست؛ بر این اساس صبر به عنوان یک فضیلت‌،دارای منشا و خاستگاهی الهی است و علت اصلی صبوری آن حضرت(ص) را باید در همین امر جست‌وجو کرد؛ چنان‌که خدا می‌فرماید: وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ[۳۶۴]

برای تحقق صبر عواملی باید فراهم شود. درباره آن حضرت(ص) عوامل چندی موجب شده تا ایشان در صبر به جایگاهی بلند برسد. از مهم‌ترین این عوامل می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. اعتقاد به ربوبیت الهی: از نظر قرآن، توجّه و ایمان به ربوبیّت فراگیر خداوند بر هستی، زمینه صبر پیامبر در عبادت و بندگی است[۳۶۵]؛ زیرا ربوبیت خدا به این معناست که هر چیزی در هستی تحت پرورش و مدیریت الهی قرار دارد و این خدا است که صفر تا صد همه چیز را پرورش می‌دهد و به سمت و سوی کمالی هدایت می‌کند که به عنوان هدف آفرینش آن چیز مطرح است. بر این اساس، پیامبر(ص) در هر امری که وارد می‌شود می‌داند که رب العالمین آن را ساماندهی و پرورش و تدبیر و مدیریت می‌کند. بر این اساس، دیگر معنا ندارد که انسان به جای صبر گرفتار جزع و فزع شود؛ زیرا این رفتار مقابل صبر، به معنای آن است که شخص ربوبیت الهی را قبول ندارد.
  2. اعتقاد به حاکمیت الهی: بی‌گمان کسی که معتقد است همه هستی تحت حاکمیت ربوبی الهی است، به طور طبیعی هر چیزی را از خاستگاه خدا می‌بیند و در برابر اطاعت و معصیت و مصیبت صبر کرده و جزع و فزع نمی‌کند.[۳۶۶]
  3. اعتقاد به قدرت مطلق خدا: خدا قادر مطلق است و از این توان و قوت برخوردار است که هر چیزی را بخواهد انجام می‌دهد یا ترک می‌کند بی‌آنکه مجبور به امری یا کاری باشد. اگر بر اساس ربوبیت و پروردگاری و حاکمیتی که دارد، اراده‌اش به انجام کاری تعلق گرفت، همان خواهد شد. بنابراین، وقتی باورانسان به این باشد که خدا قادر مطلق است، دیگر نسبت به چیزی واکنش منفی نشان نمی‌دهد و جزع و فزع نمی‌کند و صبر را در پیش می‌گیرد؛ چنان‌که پیامبر(ص) این‌گونه بود.[۳۶۷]
  4. اعتقاد به قضا و قدر الهی: از نظر آموزه‌های قرآن، همه هستی بر اساس مقدرات کلی که به عنوان حکمت و مشیت الهی مطرح است سامان یافته است. مقدرات الهی در قالب قضای جزیی اتفاق می‌افتد و اگر اراده الهی در قضای جزیی نباشد، هیچ چیزی اتفاق نمی‌افتد به طوری که اگر مقدر الهی سوزاندن آتش باشد، اگر اراده الهی بر عدم آن باشد، آتش در قضای جزئی نمی‌سوزاند و هیچ اتفاقی در مسئله‌ای خاص و قضیه‌ای جزئی اتفاق نمی‌افتد؛ چنان‌که آتش بر حضرت ابراهیم(ع) این‌گونه شد.[۳۶۸] باور و اعتقاد به قضا و قدر الهی در کلی و جزیی موجب می‌شود که انسان همه امور را از جانب خدا بداند و بر این اساس هیچ جزع و فزع در حوادث نداشته باشد و صبر نماید؛ چنان‌که پیامبر(ص) با همین اعتقاد اسوه صبر و شکیبایی بود.[۳۶۹]
  5. توجه به سنت‌های الهی: سنت‌های الهی همان قوانین حاکم بر هستی است که در چارچوب حکمت و مشیت الهی نظم یافته است. توجه انسان به سنت‌های الهی از جمله سنت‌های ابتلاء، فتنه، استدراج و امهال و مانند آنها موجب می‌شود که به هنگام اطاعت و معصیت و مصیبت راه صبر را درپیش گیرد و جزع و فزع نکند؛ چنان‌که اعتقاد حضرت(ص) به سنت استدراج موجب شد تا در برابر کفر و اذیت و آزار حق‌گریزان و حق‌ستیزان صبر و شکیبایی کند.[۳۷۰]
  6. اعتقاد به حسابرسی قیامت: از عوامل بسیار موثر در صبر و شکیبایی، اعتقاد انسان به قیامت و حسابرسی آن است. این اعتقاد موجب می‌شود که انسان در سه گانه اطاعت و معصیت و مصیبت صبوری کند و مشکلات و تکالیف را بپذیرد واز معصیت پرهیز کرده و نسبت به معصیت دیگران نیز با استقامت و صبر برخورد کند و مصیبت‌ها را تحمل کند. بر اساس آیات بسیاری پیامبر(ص) به سبب همین اعتقاد و توجه است که بسیار صبور بود و همین مسئله نیز موجب می‌شود تا آن حضرت به سبب آگاهی به احوال دشمنان در قیامت، نسبت به اذیت و آزارهای آنان شکیبایی کند.[۳۷۱]
  7. 'آگاهی به فرجام بدکاران'متن پررنگ: آگاهی انسان نسبت به فرجام بدی و بدکاران موجب می‌شود که نه تنها خود این‌گونه نباشد بلکه نسبت به بدکاران آستانه تحمل و بردباری‌اش را بالا برد و جزع و فزع نکند؛ زیرا می‌داند که دیر یا زود هر بدکاری مجازات خواهد شد و نتیجه عمل بد خویش را خواهد دید.[۳۷۲]
  8. اعتقاد به وعده الهی: خدا در آیات بسیاری وعده‌هایی به بشر داده است که از جمله آنها مجازات و کیفر بدکاران در دنیا و آخرت[۳۷۳]، تضمین روزی[۳۷۴]، پیروزی و فرجام خوب اهل تقوا[۳۷۵]، کیفر کافران معاند[۳۷۶]، غلبه حق و حقانیت اسلام بر کفر و باطل[۳۷۷] و مانند آنهاست. همین امر موجب می‌شود که انسان در برابر مشکلات و مصیبت‌ها و معصیت‌ها و انجام تکالیف و وظایف صبور باشد و استقامت ورزد و کوتاه نیاید و جزع و فزع نکند.
  9. توحید مطلق: انسانی که معتقد است که صفر تا صد هستی در دست خدا است و او ولایت تمام دارد، دیگر گرایشی به شرک نخواهد داشت و امیدی به اهل شرک نمی‌بندد و در مشکلات، تنها به خدا مراجعه کرده و با صبر بر هر کاری از خدا فرجام نیک را می‌خواهد.[۳۷۸].[۳۷۹].


آثار و برکات

از نظر قرآن، پیامبر(ص) به سبب همین باورها از عنایت خاص الهی برخوردار شده و صبر ایشان در اوج کمال قرار گرفت. هر کسی بخواهد چنین باورهایی داشته باشد و از آثاری که پیامبر(ص) از آن بهره‌مند شده، برخوردار شود و با بهره‌گیری از صبری در سطح پیامبر(ص) از همان آثار سود برد. از جمله این آثار می‌توان به امدادهای غیبی الهی[۳۸۰]، جلب محبت و برطرف شدن دشمنی‌ها[۳۸۱]، دستیابی او به مقام رضا[۳۸۲]، قرار گرفتن در زمره محسنان[۳۸۳]، فرجام نیک[۳۸۴]، دستیابی به خصلت نیکی کردن در برابر بدی دیگران یعنی دستیابی به مقام ایثار و اکرام[۳۸۵] اشاره کرد. لازمه یک صبر کامل این است که انسان در برابر تکالیف و وظایف الهی صبر داشته باشد و همه سختی‌های آن را تحمل کند مانند سختی جهاد و روزه و مانند آنها[۳۸۶]، ونیز باید در برابر معصیت دوستان و دشمنان صبوری کند[۳۸۷]؛ و نسبت به مصیبت‌ها و احکام الهی و قضا و قدر نیز شکیبایی به خرج دهد. [۳۸۸] آیات بسیاری در قرآن به این سه گانه صبر اشاره دارد که پیامبر(ص) آن را به نحو احسن به کار گرفت تا بتواند اسوه صبر و شکیبایی باشد. پس با شناخت این دسته از آیات و بهره‌گیری از شیوه و سبک زندگی پیامبر(ص) می‌توان به چنین فضیلت و خصلتی دست یافت که انسان را به بالاترین سطح انسانیت می‌رساند.[۳۸۹].

صبر در فتنه

صبر به معنای تاب آوردن، نقیض جزع و بی‌تابی است. کسانی که سطح پایینی از تحمل را دارا هستند در برابر مشکلات و مصیبت‌ها به جزع و بی‌تابی می‌افتند و تاب خود را از دست می‌دهند. اما کسانی که آستانه تحمل خوب یا بالایی دارند، بی‌تابی نمی‌کنند و فشارها آنان را از حالت تعادل ذهنی و رفتاری بیرون نمی‌برد. انسان‌ها از سوی خداوند به انواع امتحانات آزموده می‌شوند، اینجاست که نقش صبر و تاب‌آوری به خوبی خود را نشان می‌دهد و شخصیت انسان‌ها را شکل داده و آنان را از نظر شخصیت تثبیت می‌کند. نویسنده در این مطلب با بهره‌گیری آموزه‌های قرآنی نقش صبر در آزمون‌های الهی و آثار و برکات آن را تبیین کرده است.[۳۹۰]

تاب و تحمل در روان شناختی شخصیت

شخصیت انسان‌ها همان شاکله وجودی آنان است. در حقیقت شاکله وجودی هر انسانی از اموری شکل می‌گیرد که شامل هستی شناختی، جهان بینی، فلسفه زندگی، بینش‌ها و نگرش‌ها است. هر کسی بر اساس فلسفه زندگی که برای خود ساخته، سبک زندگی خود را تعیین می‌کند. از این رو، با نگاهی به سبک زندگی و رفتارهایش به سادگی می‌توان فلسفه زندگی او را حدس زد. وقتی ما از شخصیت افراد سخن می‌گوئیم، به بینش‌ها و نگرش‌هایش توجه می‌کنیم؛ زیرا افکار ذهنی و باورهای قلبی اوست که شخصیت او را شکل می‌دهد. افراد دارای اندیشه‌ها و بینش‌ها و نگرش‌هایی هستند که ترکیبی از عقل و قلب است. این ترکیب شاکله وجودی افراد و شخصیت او را شکل می‌بخشد. رفتارها در حقیقت آینه تمام نمای شاکله و شخصیت وجودی هر انسانی است. از این رو خداوند در آیه ۸۴ سوره اسراء می‌فرماید: كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ[۳۹۱]؛ هر انسانی بر اساس شاکله و شخصیت خودش عمل می‌کند. پس سبک زندگی هر انسانی به طور طبیعی‌نمایی از فلسفه زندگی و تجلیات و مظاهر آن است.

شخصیت‌های عاطفی رفتارهای عاطفی از خود بروز می‌دهند و شخصیت‌های عقلی دارای رفتارهای خشک عقلی هستند و عواطف در آنها جایی ندارد. البته این بدان معنا نیست که هیچ عاطفه و احساسی ندارند، بلکه از نظر درصد یکی بر دیگری می‌چربد. از نظر آموزه‌های اسلامی انسان‌هایی متعادل هستند که تناسب معناداری میان عقل و قلب ایجاد کرده باشند. اینان با چنین کاری اعتدال و تعادل شخصیتی خود را چنانکه خداوند آفریده حفظ کرده و اجازه نمی‌دهند که افراط و تفریطی صورت گیرد.[۳۹۲] در انسان‌های متعادل، به همان میزان که عدالت مهم است، انصاف و احسان نیز مهم است؛ قانون‌مداری را در حوزه رفتار شخصی و فردی دارا هستند و عدالت را مراعات می‌کنند، هرچند که به ضرر و زیانشان باشد و در حوزه رفتارهای اجتماعی با دیگران، اهل احسان و انصاف هستند و از حقوق خود می‌گذرند در حالی عدالت، اقتضای آن را دارد،؛ چراکه بر این باورند که باید مکارم اخلاقی را به تمامیت برسانند و آنچه را برای خود می‌پسندند برای دیگران بپسندند. این گونه است که نوعی تعادل در رفتار خود پدید می‌آورند که مبتنی بر عقل و قلب یعنی عدالت و احسان است. از این رو ایثار و عفو و صفح و گذشت در اینان همان اندازه معنا می‌یابد که عدالت و قانون و عقل معنا دارد. انسان‌هایی که دارای تعادل شخصیتی هستند و توانسته‌اند بدرستی میان عقل و قلب جمع کنند، انسان‌های صبوری نیز هستند؛ زیرا در برابر فشارها و مصیبت‌ها به گونه‌ای عمل می‌کنند که یا اصلا ضرری به دیگران نرسد یا کمترین ضرر متوجه دیگران شود. اینان مصیبت را به جان می‌خرند تا دیگران در آسایش و آرامش باشند. این‌گونه است که تاب تحمل آنان بسیار بالاست و از آستانه تحمل و صبر بالایی برخوردار هستند.[۳۹۳]

صبر در آزمون و امتحان و بلا

بر اساس آموزه‌های قرآنی، زندگی دنیوی دارای مقتضیاتی است که از جمله آنها سنت آزمون و ابتلاء و امتحان است. خداوند در آیه ۲ سوره عنکبوت به‌صراحت از امتحان به عنوان یک سنت الهی یاد می‌کند که همه انسان‌ها بدان مبتلا می‌شوند. البته فلسفه‌ای که برای سنت فتنه و امتحان الهی بیان شده اموری چند است که از جمله آنها بازشناسی شخصیت هر انسان، معلوم کردن میزان ایمان و باور، شناخت جزم و عزم افراد، افزایش ظرفیت، اظهار استعداد و توان و مانند آن است که در آیات و روایات بسیاری به آنها‌ اشاره شده است. خداوند در بیان فلسفه سنت آزمون در آیه ۲ سوره عنکبوت می‌فرماید که آیا مردم گمان کرده‌اند به سخن آنان در ایمان بسنده می‌شود و امتحان نمی‌شوند؟ این بدان معناست که وقتی کسی مدعی سخن و باوری است می‌بایست نشان دهد که تا چه اندازه در این سخن و باور صادق است. صداقت به معنای مطابقت جزم‌اندیشه و عزم ارادی است. به این معنا که قول و فعلش یکی باشد. قول و سخن هر کسی به معنای اظهار باورها و اعتقادات اوست، وقتی قولی را اظهار می‌کند در حقیقت باور و اعتقاد و ایمانی را اظهار کرده است. چنین شخصی می‌بایست در عمل نشان دهد که در باور خویش صادق است و این صداقت تنها در فعل قابل شناسایی است. از این رو در هنگام امتحان است که شخص معلوم می‌کند تا چه اندازه اهل صداقت است و میان قول و فعل او تطابق و هماهنگی وجود دارد. البته انسان‌هایی که ادعاها و اقوال بزرگ‌تر و زیادتری دارند، گرفتار آزمون‌های بیشتری هستند. از این رو مدعیان ولایت بیشترین و سخت‌ترین آزمون‌ها را باید تحمل کنند. بر همین اساس گفته شده است: البلاء للولاء، هر که مقرب‌تر است جام بلا بیشترش می‌دهند. اما کسانی که ادعایی ندارند یا کمترین ادعا را دارند، مانند شاگردان تنبل کلاس در سال تنها یک بار یا دوبار در آزمون‌های عمومی شرکت داده می‌شوند تا یا بیدار شوند یا مدعی نشوند و بر آنان اتمام حجتی شده باشد. از این رو خداوند درباره منافقان می‌فرماید که اینان در سال یک یا دوبار به فتنه‌ای آزموده می‌شوند تا توبه کنند یا تذکر پیدا کنند.[۳۹۴]

خداوند در آیه ۲۰ سوره فرقان می‌فرماید: وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ[۳۹۵] این آیه درحقیقت بیان می‌کند که بعض از انسان‌ها برای بعض دیگر وسیله آزمون هستند تا این‌گونه تاب و تحمل افراد مشخص شود یا تاب و تحمل آنان افزایش یابد. پس خداوند، برخی از مردمان را با برخی دیگر می‌آزماید که شکیباسازی و توانمند کردن روحیه مردمان، ازجمله فلسفه‌های آزمایش آنان از سوی خداوند است.[۳۹۶]

زن و فرزند و مال از مصادیق آزمون و ابتلا

در آیات و روایات مصادیق و موارد بسیاری به عنوان فتنه یعنی ابزارهای آزمون الهی مطرح شده است. به عنوان نمونه در آیه ۲۰ سوره فرقان انتخاب پیامبر از میان مردمان معمولی ابزار آزمون دانسته شده است. همچنین زن و فرزند و مال در آیات و روایات به عنوان ابزار ابتلا و گاه حتی به عنوان دشمن انسان معرفی می‌شود. خداوند می‌فرماید که اموال و فرزندانتان وسیله آزمایش شما هستند. گاه برخی از همین فرزندان تبدیل به دشمن می‌شوند که سد راه دینداری آنان هستند. خداوند در آیه ۱۴ سوره تغابن می‌فرماید:‌ ای کسانی که ایمان آورده‌اید در میان زنان و فرزندانتان دشمنی برای شما وجود دارد از آنها حذر کنید و اگر عفو کنید و چشم بپوشید و گناه آنان را پوشیده دارید، خدا آمرزنده و مهربان است. از رسول‌اللّه(ص) روایت است که فرمود: «إنّ في مالِ الرجُلِ فِتنَهًًْ، و في زوجَتِهِ فِتنَهًًْ و ولدِهِ»؛ همانا دارایی انسان مایه آزمایش است و زن و فرزند او نیز وسیله امتحان هستند. [۳۹۷] آن حضرت در جایی دیگر می‌فرماید: «إنّ لِكُلِّ اُمّهًٍْ فِتنَهًْ، و فِتنَهًْ اُمَّتِي المالُ»؛ برای هر امّتی آزمایشی است و وسیله آزمایش امّت من، دارایی است. [۳۹۸]

به نظر برخی از مردم آزمون مصیبت سخت‌تر است و دین و ایمان آدمی را می‌برد؛ اما باید توجه داشت که فتنه مال و ثروت بدتر است؛ زیرا رفاه و تنعم، آدمی را به اتراف و اسراف سوق می‌دهد و جرم و هنجارشکنی را در او تقویت می‌کند. از این رو مال و ثروت بدتر از فقر و بدبختی آدمی را به تباهی و شقاوت ابدی می‌اندازد. امیرمؤمنان علی(ع) در بیان مصادیق آزمون می‌فرماید: «الفِتَنُ ثلاثٌ: حُبُّ النِّساءِ و هُو سَيفُ الشَّيطانِ، و شُربُ الخَمرِ و هُو فَخُّ الشَّيطانِ، و حُبُّ الدِّينارِ و الدِّرهَمِ و هُو سَهمُ الشَّيطانِ، فَمَن أحَبَّ النِّساءَ لم ينتَفِعْ بعَيشِهِ، و مَن أحَبَّ الأشرِبَهًْ حَرُمَت علَيهِ الجَنّهًْ، و مَن أحَبَّ الدِّينارَ و الدِّرهَمَ فهُو عَبدُ الدنيا»؛ ابتلائات سه چیزند: زنْ دوستی[۳۹۹]، که شمشیر شیطان است و شرابخواری که دام شیطان است و عشق به درهم و دینار که تیر شیطان است. کسی که عشق[۴۰۰] به زنان داشته باشد، از زندگی‌اش بهره‌مند نشود و کسی که مشروبات را دوست داشته باشد، بهشت بر او حرام گردد و کسی که عشق به درهم و دینار داشته باشد، بنده دنیاست.[۴۰۱] حتی در برخی از روایات از آن حضرت نقل شده که حضرت عیسی(ع) از این سه فتنه اصلی در امان بوده است. ایشان در بیان صفات حضرت عیسی(ع) فرموده است: «و لم تكن لَهُ زَوجَهًٌْ تَفتِنُه، و لا وَلَدٌ يحزُنُهُ (يخزنُهُ)، و لا مالٌ يلفِتُهُ»؛ نه همسری داشت که او را به فتنه (گرفتاری) درافکند، نه فرزندی که غمگینش سازد و نه مالی که او را به خود مشغول [و از خدا غافل]گرداند.[۴۰۲].[۴۰۳]

صبر در مصیبت زن و فرزند

انسان دربرابر زن و فرزند مسئولیت دارد. به‌ویژه آنکه تربیت فرزند برعهده اوست. تربیت، اصل مهمی است که هرگونه بی‌توجهی دراین مورد به معنای از دست رفتن خوشبختی فرزند بلکه خود اوست؛ زیرا فرزندی که به خوبی تربیت نشود، دین و ایمان آدمی را نیز با خود می‌برد. از آنجا که عواطف و احساسات، مبنای خانواده است و اصل خانواده بر عشق و مودت و محبت شکل گرفته است[۴۰۴] نقش عاطفه و محبت‌های قلبی بر عقل در این موارد می‌چربد. این گونه است که زمینه تباهی خانواده فراهم می‌آید. محبت به فرزند و دلبستگی عاطفی به کودک اجازه نمی‌دهد تا در هنگام خطا و گناه او را تنبیه مناسب کنیم و لذا تربیت به دست فراموشی سپرده می‌شود. از آنجا که تربیت یک امر فرآیندی و ترکیبی از عقل و قلب است، هرگونه نادیده گرفتن این امور موجب می‌شود که انسان خود و خانواده‌اش را به تباهی سوق دهد. خداوند در چند جای قرآن به جای صبر از واژه اصطبر استفاده کرده است. صبر به معنای تاب‌آوری و شکیبایی است، ولی اصطبار از ثلاثی مزید افتعال به معنای استقامت در صبر و نهایت تاب و تحمل است. خداوند در مسئله تربیت خانوادگی و آموزش و تعلیم و تربیت نماز به زن و فرزند می‌فرماید که در این کار می‌بایست نهایت استقامت و تاب و تحمل را داشته باشی تا بتوانی در تربیت آنان به موفقیت برسی. [۴۰۵] در حقیقت لازم است که برای تربیت فرزند نهایت صبر و استقامت و شکیبایی را داشته باشی و آستانه تحمل تو بسیار بالا باشد؛ زیرا تربیت به‌ویژه تربیت دینی بسیار سخت و طاقت‌فرساست؛ چراکه باید امری را که مشقت‌زا است به کودک بیاموزی تا او هر روز پنج بار به نماز قیام کند. چنین تربیتی بسیار سخت است تا بتوانی شاکله و شخصیت کودک را شکل بدهی و او را به نماز خواندن عادت بدهی.

پس مداومت در امر تربیت و تاب تحمل بالا داشتن و نهایت صبر را به کار گرفتن، از اصولی است که در این آیه بر آن تاکید شده است. اینکه انسان از تمرد و عصیان کودک خسته نشود و به‌اشکال و روش‌های گوناگون مستقیم و غیرمستقیم کودک را اندک اندک به تکالیف دینی آشنا و عادت دهد. در این میان اصل نماز به عنوان مرز ایمان و کفر بسیار مورد تاکید است؛ چراکه کسی که نماز را به جا آورد از نظر تربیت دینی آمادگی می‌یابد که به تکالیف دینی دیگر نیز بپردازد. آثار بسیاری برای این تربیت دینی خانواده در آیات قرآن بیان شده که از جمله در همین آیه برکت و رزق است که به سوی خانواده می‌آید و خانواده عاقبت به خیر می‌شود. البته چنان‌که گفته شد زن نیز همین حکم را دارد. اینکه انسان بتواند در برابر آزمون زنان صبر و اصطبار داشته باشد خیلی مهم است. مرد مسئولیت دارد که همسرش را به کمال برساند و او را تربیت دینی کند. آزمونی که خداوند در آیه ۲۰ سوره فرقان بیان کرده که برخی از مردم را با برخی دیگر می‌آزماییم در‌باره زن و فرزند بسیار مهم‌تر است؛ زیرا اینان دشمنان شیرینی هستند که در درون خانه جا خوش کرده‌اند و می‌توانند مانند عبدالله بن زبیر پدر و خانواده را به هلاکت سوق دهند و در برابر امام مسلمین قرار دهند؛ چنانکه عبدالله پدرش زبیر را علیه امیرمؤمنان علی(ع) شوراند.

در داستان‌های زیادی بیان شده که اصطبار و داشتن تاب و تحمل بالا و استقامت در تربیت خانوادگی موجب رشد شخص و خانواده می‌شود. بسیاری از علما و مراجع همانند پیامبران دارای زنان و فرزندان بد خلق بودند که تربیت ایشان به سختی ممکن بود. حتی برخی از اینان تربیت نشدند و اسباب زحمت پیامبران بودند که از آن جمله می‌توان به زن لوط(ع) و زن نوح(ع) ‌اشاره کرد.[۴۰۶] همچنین برخی از زنان پیامبر(ص) این گونه بودند که در آیات سوره تحریم به آنها‌ اشاره شده است. در داستان‌هایی که درباره برخی از مراجع در درس‌های اخلاقی شنیده ایم موارد بسیاری را می‌توان یافت. از جمله یکی از مراجع قم زنی بدخو و بدخلق داشت که او را می‌زد و گاه این کتک‌کاری در جلوی شاگردان انجام می‌شد. وقتی شاگردان اعتراض می‌کردند که چرا این زن را طلاق نمی‌دهی. آن مرجع بزرگوار می‌گفت: این زن بد مرا خالی می‌کند. یکی از مراجع تقلید معاصر در تهران زنی بدخو داشت. روزی شاگردان از علت تاخیر استاد پرسیدند. ایشان گفت: زنم به من اجازه نداد تا به موقع و سر وقت به درس بیایم؛ زیرا مرا مجبور کرد تا همه ظرف‌ها را بشویم سپس اجازه رخصت داد تا بیرون بیایم.

آیت‌الله روح‌الله قرهی در درس اخلاق خودش می‌گوید: خدا آیت‌الله سیّد احمد آقای خوانساری، آن اتقی‌الأتقیاء را رحمت کند. همسر ایشان خیلی بداخلاق بود. حتّی گاهی آقا را با جارو می‌زد. یک بار درس خارج‌شان دیر شده بود. همه تعجّب کردند که آقا همیشه منظّم هستند، چرا دیر آمدند؟ وقتی آمدند گفتند: من گرفتار بودم و گیر چنین زنی افتادم. ظرف‌ها مانده بود، او هم می‌گفت: تا ظرف‌ها را نشویی، نمی‌گذارم بروی! حاج آقای مشفق یک بار به آقا اعتراض کرد و گفت: آقا! این‌طور هم که نداریم، بالاخره یک تشر و ضربه‌ای به او بزنید تا درست شود. یکی از آقایان بیان کرد: روح آقا لطیف است و بعد به مزاح گفت: آقا دیگر روحش از روح زنانه هم لطیف‌تر است! آقا نمی‌تواند.[۴۰۷]

صبر در اطاعت خدا

بی‌گمان تکالیف را از آن سبب تکلیف گفته‌اند که انجام آن هماره همراه با کلفت و سختی است. انجام اعمال عبادی چون نماز و روزه و حج و جهاد و زکات و خمس نیازمند تحمل فشارهایی است که شخص می‌‌بایست در تن و روان و مال و عرض تحمل کند. انجام اعمال عبادی و تکالیف الهی به ویژه در شرایط متغیر سنی، بدنی، روانی، محیطی، اجتماعی، جغرافیایی و مانند آنها، هماره سخت و دشوار است. البته خدا در فرایض و واجبات و همچنین محرمات بر آن شده است تا تکالیفی را وضع کند که اکثریت و بیشتری مردم استطاعت انجام آن را دارند. از همین روست که خدا در قرآن می‌‌فرماید: لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا؛ خدا نفسی را بیش از وسعش تکلیف نمی‌کند.[۴۰۸] بنابراین، حتی اگر شرایط چهارگانه عقل و قدرت و علم و بلوغ فراهم نباشد، تکلیفی بر بنده نیست؛ از همین روست که مجنون، ناتوان، جاهل و نابالغ را تکلیفی نیست؛ چنان که اگر شخص توانایی و استطاعت انجام کاری را نداشته باشد، مانند کسانی که مریض و بیمار هستند، تکلیف از ایشان ساقط است. در آیات و روایات بسیاری از مصادیق «رفع القلم» یعنی برداشته شدن تکلیف از افراد سخن به میان آمده است؛ چنان که مصادیقی نیز برای سقوط یا تعطیلی موقت یا دایمی تکالیف نسبت به افراد یا شرایط سخن گفته شده است. به عنوان نمونه روزه از مریض و مسافر و اذیت حیض برداشته شده و شخص می‌‌بایست در زمانی دیگر آن را به جا آورد؛ چراکه احکام الهی برای این نیست که شخص را در عسر و حرج قرار دهد، بلکه همه احکام نه تنها سمحه و سهله هستند، بلکه به آسان و یسر برای توده مردم قابل اطاعت و انجام است.[۴۰۹]

به هر حال، انجام تکالیف و فرایض الهی دارای مشقت و کلفت است؛ به ویژه آنکه ممکن است کسانی شرایطی را فراهم آورند که انجام تکالیف سخت‌تر و دشوارتر شود، چنان که تمسخر و استهزاء دشمنان و کافران و منافقان از انجام فرایضی چون نماز و روزه یا حجاب و خمس و زکات و جهاد موجب شود تا انسان از نظر روحی و روانی تحت فشار قرار گیرد. در این جا است که اطاعت از اوامر و نواهی الهی نیازمند صبر است؛ زیرا لازم است تا آستانه تحمل آدمی بالا باشد و با شکیبایی اعمال کلفت آمیز را انجام دهد و نقشه دشمنان را نیز نقش بر آب کند.[۴۱۰] از این آیه به دست می‌‌آید که انجام اعمال عبادی فردی در گوشه ای ممکن است، آسان باشد؛ اما اقامه اجتماعی آن سخت و دشوار است و لازم است تا انسان در زمره صابران باشد تا بتوانند با تعاون با یک دیگر از مشکلات عبور کرده و در برابر دشمن شکست نخورند یا شکسته و خوار نشوند.

اصولا اطاعت از خدا جز از طریق اطاعت از رسول الله(ص) شدنی نیست.[۴۱۱] از این روست که در قرآن بیان می‌‌شود که هر کسی بخواهد ارتباط با خدای محبوب برقرار کند می‌‌بایست با ارتباط با حبیب خدا پیامبر(ص) و اتباع و اطاعت از او به این هدف برسد.[۴۱۲] بی‌گمان گذشت از مال و ثروت و بخشش و احسان آن در قالب انفاقات واجب و مستحب یکی از مسایلی است که جز با صبر امکان تحقق و انجام آن نیست تا جایی که گفته‌اند برخی از جانشان می‌‌گذرند، ولی از مالشان نمی‌گذرند. اما مؤمنان به خدا و اسلام، نه تنها از مال و جانشان می‌‌گذرند، بلکه در ایمان و اسلام از همه چیز چون اباعبدالله الحسین(ع) و دیگر پیشوایان عصمت و طهارت می‌‌گذرند. خدا در قرآن می‌‌فرماید: گذشت از مال و دادن زکات نیازمند صبر است[۴۱۳]؛ طبق روایت نقل شده از امام رضا(ع) مقصود از «لتبلونّ فی أموالکم» اخراج و پرداخت زکات است. [۴۱۴]

از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، انجام هر عمل عبادی و تکالیف در راستای اطاعت از خدا، نیازمند صبر و صبوری است. در این میان انجام برخی از اعمال عبادی، سخت‌تر و نیازمند صبر است؛ چنان که اقامه نماز به ویژه در شکل اجتماعی و جماعت آن سخت‌تر و دشوارتر و نیازمند صبوری است.[۴۱۵] اصولا فعالیت‌های اجتماعی نیازمند صبر و آستانه تحمل بالا است؛ زیرا می‌‌بایست در برابر کنش‌ها و واکنش‌های نابخردان و جاهلان انسان قوی و پایدار باشد و زود عصبانی نشده و از کوره در نرود و تا پایان کار استقامت ورزد. از همین روست که امر به معروف به عنوان یک عمل اجتماعی، درپی دارنده مشکلات و نیازمند صبر و شکیبایی است[۴۱۶]؛ از امیرمؤمنان(ع) نقل شده که درباره «واصبر علی ما أصابک» فرمود: مقصود صبر در برابر مشقّت و اذیّتهایی است که در امر به معروف و نهی از منکر به انسان می‌‌رسد. [۴۱۷]

در قرآن بیان شده که انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر که سفارش خدا و پیامبران است؛ نیازمند صبری بزرگ و عزم استوار و جدی است؛ چنان که لقمان حکیم این نکته را به فرزندش توجه می‌‌دهد که بدون صبر در مقام عزم الامور نمی‌توان در این فریضه اساسی و اصلی موفق شد.[۴۱۸] باید توجه داشت که آزمونهای الهی از موارد صبر و خویشتن داری است؛ زیرا بدون صبر نمی‌توان از آزمون‌های الهی سربلند و موفق بیرون آمد.[۴۱۹] برخی از امتحانات الهی سخت‌تر از برخی دیگر است؛ چنان که امتحان ذبح برای ذابح و ذبیح سخت و نیازمند صبوری است.[۴۲۰] خدا در قرآن، پیشه کردن صبر در برابر آزمایشهای الهی و آزارهای دشمنان مورد تشویق قرار می‌‌دهد[۴۲۱]؛ چراکه صبر در امتحان الهی شرط ورود به بهشت است[۴۲۲]

ایمان به عنوان یک عمل شخصی و رابطه میان شخص با خدا، ممکن است چنان دشوار نباشد، اما ایمان در ساختار اجتماعی هماره سخت و دشوار است؛ زیرا ایمان حقیقی که در رفتار شخصی و اجتماعی بروز و ظهور می‌‌کند، روابط میان فردی و اجتماعی و سیاسی شخص را نیز تحت تاثیر شدید قرار می‌‌دهد؛ زیرا شخص می‌‌خواهد اعتقادات و باورهای خویش را در سبک زندگی ظهور دهد. همین امر موجب تنش با دیگرانی می‌‌شود که خواهان سبک دیگری هستند. بنابراین، نمی‌توان گفت که ایمان نیازمند به صبر ندارد، بلکه ایمان حقیقی تنها در سایه صبر و استقامت می‌‌تواند باقی و برقرار باشد. از همین روست که در قرآن بیان شده که ایمان به آیات الهی و ثبات قدم بر آن نیازمند صبر مضاعف است[۴۲۳]؛ زیرا «افراغ» به معنای فرو ریختن است [۴۲۴] و در آیه یاد شده استعاره از کثرت و زیادی است.[۴۲۵] البته تغییر شریعت برای کسانی که بر شرایع پیشین بودند، سخت‌تر از دیگرانی است که شریعتی نداشته‌اند. از همین روست که خدا برای کسانی که از شرایع قبلی به شریعت آخرین ایمان می‌‌آورند، پاداش مضاعفی برای صبر مضاعف ایشان قرار داده است[۴۲۶]؛ زیرا مقصود از «بما صبروا» صبر مؤمنان اهل کتاب بر ایمان به دین خودشان و ایمان به پیامبر اسلام(ص)است. [۴۲۷]

اهل ایمان می‌‌بایست در برابر فشارهایی متعدد و متنوع از جهات گوناگون و مختلف صبر ورزند؛ زیرا افزون بر فشار تکالیف، می‌‌بایست در برابر سخنان و استهزاهای سفیهان و جاهلان از دشمنان نیز صبر کنند و دست از ایمان و اعتقادات و اعمال عبادی بر ندارند.[۴۲۸] به عنوان نمونه وقتی پیامبر(ص) تغییر قبله را اعلام می‌‌کند، از هر سو تحت فشار قرار می‌‌گیرد و افزون بر مشرکان و کافران، حتی اهل کتاب نیز ایشان را اذیت و آزار کرده و تغییر قبله را از سوی ایشان به تمسخر می‌‌گیرند. صبر آن حضرت(ص) و مؤمنان موجب شد تا ایشان بتوانند از این فشارهای سهمگین عبور کنند و هویت فرهنگی و شاخصه اجتماع اسلامی را حفظ و تقویت کنند.

در حقیقت عبور از مشکلات و تحریم‌ها و اذیت و آزارهای دشمنان نیازمند صبر و شکیبایی و استقامت امام و امت است.[۴۲۹] از نظر قرآن، اموری چون تبلیغ دین اسلام[۴۳۰]، تبلیغ قرآن[۴۳۱]، تبلیغ نماز[۴۳۲]، تعلم و یادگیری علوم[۴۳۳]، تهجد وشب زنده داری[۴۳۴]، رفتار مسالمت‌آمیز، رعایت اعتدال[۴۳۵]، تواضع و فروتنی[۴۳۶]، جهاد در راه خدا[۴۳۷] رهبری امت[۴۳۸]، تحمل شکنجه دشمن[۴۳۹]، عفو و گذشت از دشمن[۴۴۰]، قطع رابطه با دشمنان و بیگانگان [۴۴۱]، گذشت از مادیات[۴۴۲]، گذشت و عفو کریمانه[۴۴۳]، هجرت[۴۴۴]، وفای به عهد[۴۴۵]، معاشرت با فقیران[۴۴۶] و مانند آنها نیازمند صبر است.[۴۴۷]

صبر بر مصیبت

از اقسام صبر، صبر بر مصیبت‌هایی است که انسان در طول زندگی به عنوان مجازات و کیفر یا به عنوان ابتلاء و آزمون الهی با آن رو به رو می‌‌شود. از نظر قرآن، مصیبتها و بلایا از موارد شکیبایی و صبر است[۴۴۸] و انسان‌ها می‌‌بایست در برابر مشکلات و مصیبت‌ها صبر کنند؛ زیرا هر مصیبتی از خیر و شر به حکمت و مشیت و مقدر الهی است[۴۴۹] و مصیبت‌هایی که از مصادیق شرور و نقص و کمبود هستند، چه در قالب کیفر باشد و چه در قالب امتحان می‌‌بایست انسان نسبت به آن صبر ورزد و با جزع و فزع بر دامنه کمی و کیفی آن نیافراید و مصیبت را دو چندان و مضاعف نکند. از نظر قرآن، صبر در برابر مشکلات و سختیها از ویژگی‌های نیکان [۴۵۰] و از نشانه‌های صداقت و تقوا[۴۵۱] و موجب محبت الهی [۴۵۲] و در پی دارنده صلوات الهی و رحمت و هدایت خاص و نیز بهشت و عنایات دیگر الهی است.[۴۵۳] از نظر قرآن، کمبود کالا و نیز میوه و محصولات از مصیبت‌ها و نیازمند شکیبایی و صبر است.[۴۵۴] البته توجه به این که هر چیزی بر اساس حکمت، مشیت و مقدر الهی است در تحقق صبر بر مصیبت نقش اساسی دارد.[۴۵۵].[۴۵۶]

صبر از معصیت

یکی از سه گانه‌های صبر، همانا صبر از معصیت است. این که انسان بتواند در برابر معصیت دیگران صبر ورزد و اجازه ندهد تا دیگران با معصیت خویش راه حق را بندند و او را نیز به گمراهی بکشانند. این که انسان به گونه ای باشد که در برابر انگیزه‌های قوی گناه صبر ورزد و به دام گناه نیافتد و از آن اجتناب کند، از مهم‌ترین مصادیق صبر است که در آیات قرآنی بیان شده است. از نظر قرآن، ترک گناه و اجتناب از معاصی نیازمند، صبر است.[۴۵۷] در آموزه‌های وحیانی قرآن، اجتناب و پرهیز از اتّکای به ستمگران[۴۵۸]، رعایت عفت و پاکدامنی و پرهیز از زنا[۴۵۹]، اجتناب از شرک، شهادت ناحق، پرهیز از قتل بی‌گناهان، اجتناب از نزاع و حفظ وحدت[۴۶۰] نیازمند صبر از معصیت است.

البته گاه غفلت انسان از معصیت به سبب آنکه مجذوب امری می‌‌شود. این گونه است که بی‌توجه به این که کجا پا می‌‌گذارد حرکت می‌‌کند و برخی از معصیتها و خطایا را انجام می‌‌دهد. بنابراین، لازم است انسان هماره مراقب باشد و احتیاط کند و گرفتار غفلت نشود؛ زیرا توجه بیش از اندازه نسبت به هدف و مجذوب شدن موجب می‌‌شود تا شخص نسبت به رفتارش به ویژه خطا و اشتباه و گناه کم توجه یا بی‌توجه باشد.[۴۶۱]

معیت قیومی خدا در هستی

از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، خدا در همه سطوح و مراتب از ایجاد و بقای هر امری حضور مستقیم دارد. این امری حقیقی است؛ زیرا هر چیزی در هستی چیزی جز ظهور و تجلیات انوار صفات و اسماء الله نیست.[۴۶۲] از نظر قرآن، خدا با هر چیزی انواع نسبت‌ها را دارد که از جمله آنها معیت است؛ البته معیت الهی با امور هستی خود به چند نوع تقسیم می‌‌شود که از جمله آنها می‌‌توان به معیت ولایتی و نصرتی نسبت به مؤمنان اشاره کرد که خدا می‌‌فرماید: لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا[۴۶۳]

همچنین از انواع معیت می‌‌توان به معیت قیومی اشاره کرد: هو معکم؛ او با شماست[۴۶۴] این معیت قیومی به این معنا است که خدا قوام بخش حقیقت وجودی هر چیزی از جمله انسان است؛ زیرا هستی جز شئون و ظهورات و تجلیات اسماءالله و انوار الله نیست. بر همین اساس، نسیان خدا به معنای نسیان حقیقت نفس است.[۴۶۵] و همچنین بر همین اساس است که خدا از رگهای گردن به انسان نزدیک‌تر است: نحن اقرب الیه من حبل الورید.[۴۶۶] به هر حال، از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، هر چیزی جز تجلیات انوار اسماء الله نیست. بنابراین، نسبت هر چیزی با خدا نسبت نور با مظهرش است.[۴۶۷]

محدودیت تاثیر علل در سایه اذن الهی

همچنین از نظر قرآن، تحقق هر چیزی در هستی بر اساس مشیت حکیمانه الهی است. این مشیت حکیمانه که از آن به مشیت کلی یاد می‌‌شود، موجب می‌‌شود تا اراده کلی الهی نیز در قالب قدر و قضای کلی شکل بگیرد؛ زیرا برای هر چیزی اندازه و مقدر کلی است که آن اندازه و قدر نیز مربوط به ساحت مقاصدی است که برای هر چیزی در نظر گرفته شده است.

از نظر قرآن، پس از این مراتب و موارد، مشیت و اراده، قدر و قضای جزیی قرار دارد؛ یعنی هر مورد خاصی که تحقق می‌‌یابد در می‌‌بایست این مراتب را به شکل خاص بگذراند تا تحقق یابد. پس تا زمانی که مشیت و اراده و قدر و قضای جزئی الهی بدان تعلق نگرفته باشد، چیزی وقوع خارجی و تحقق وجودی در خارج علم الله نمی‌یابد؛ زیرا قوانین کلی که در قالب بخش نخست کلی به امری تعلق گرفته، نمی‌تواند حاکم بر خدا شود و خدا مجبور باشد تا تابع قوانین تکوینی وضعی خودش باشد، بلکه خدا هماره حاکم بر قوانین تکوینی و غیر تکوینی است و هیچ چیز او را مجبور و محدود نمی‌کند. بنابراین، هرگاه خدا بخواهد و اراده کند، امری که طبق قوانین بخش نخست می‌‌بایست تحقق یابد، به سبب حاکمیت اراده الهی بر همه هستی در همه سطوح و مراتب، ممکن است تحقق نیابد؛ زیرا تحقق هر چیزی منوط و متوقف بر بخش دوم است. از همین روست که در آموزه‌های وحیانی مسأله «اذن» مطرح شده است تا این معنا دانسته شود اگر چیزی بر اساس سنت‌ها و قوانین الهی در جریان است، تاثیرات آن زمانی خواهد بود که اذن باقی باشد؛ و هر گاه اذن به امری دیگر تعلق بگیرد، آن چیز تاثیرات خودش را نخواهد داشت؛ چنان که قانون سوزاندن آتش، هر چند ماذون به اذن الهی است، ولی اگر مشیت و اراده الهی به چیزی بر خلاف آن باشد، آتش نمی‌سوزاند؛ چنان که درباره حضرت ابراهیم(ع) اتفاق افتاد و خدا فرمان می‌‌دهد: یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم؛ ای آتش بر ابراهیم سرد و سلامت باش! [۴۶۸]

خدا به صراحت درباره تاثیر سحر و جادو و تعلیمات هاروت و ماروت به این نکته توجه می‌‌دهد و می‌‌فرماید: و ما هم بالضارین به من احد الا باذن الله؛ و آنان با این امر، زیان و ضرر رسان به کسی نیستند، مگر آنکه به اذن الهی باشد.[۴۶۹] بنابراین، علل امور در زمانی خواهد بود که افزون بر مشیت و اراده و قدر و قضای کلی، تعلق جزیی الهی نیز به آن وجود داشته باشد، و گرنه علل تاثیری نخواهد داشت و معلول به تحقق علتی تحقق نمی‌یابد؛ چنان که درباره تاثیر آتش و سحر و جادو بیان شد.

بر اساس آن چه بیان شده دانسته شد که امور در هستی زمانی تحقق می‌‌یابد که در یک کلمه اذن کلی و جزیی وجود داشته باشد، وگرنه چیزی تحقق نخواهد یافت. پس از نظر آموزه‌های وحیانی این حقیقتی درعالم تکوین است که ایمان و باور و عدم ایمان بدان هیچ تاثیری در واقعیت و حقیقت بودن آن ایجاد نمی‌کند؛ هر چند که از نظر قرآن باور و ایمان بدان از سوی انسان موجب می‌‌شود تا شخص با چنین حقیقتی گام‌های مطمئنی در سایه معیت ولایی بردارد و از نصرت الهی برخوردار شود؛ چنان که از نظر قرآن فقدان چنین باور و ایمانی در شخص موجب می‌‌شود تا قدرتمندترین افراد، شکست بخورد؛ زیرا اگر خدا نخواهد و مشیت و اراده نسبت به تحقق چیزی نداشته باشد، همان چیزی که به ظاهر امری عادی و معمولی است و می‌‌بایست با تحقق علت، معلول نیز تحقق یابد، تحقق نخواهد نیافت؛ زیرا تحقق هر چیزی افزون بر مشیت کلی، نیازمند اراده و قدر و قضای جزیی است و اذن الهی است که گاه چنین اذنی نیست و شخص با آنکه اراده کرده و عزم قوی داشته است بدان نمی‌رسد؛ خدا به صراحت به پیامبر(ص) گوشزد می‌‌کند که توجه به این امر در هر کاری بسیار مهم است؛ زیرا اگر تنها به علل و اسباب ظاهری توجه شود و علت اصلی یعنی مشیت و اذن الهی در کاری دیده نشود، ممکن است که خدا مشیتی دیگر داشته باشد و آن چیز تحقق نیابد.

به عنوان نمونه انسان بر اساس سنت‌ها و قوانین حاکم بر هستی، مشیت و اراده می‌‌کند تا کاری را انجام دهد که بر اساس تجربیات مکرر دانسته شد که این چیز علت آن چیز است و نسبت میان آن دو علت و معلولی است؛ اما باید توجه داشت که اصل حاکم بر هستی، همان مشیت و اذن الهی به تحقق چیزی است؛ از همین روست که خدا می‌‌فرماید: وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا * إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا[۴۷۰] بنابراین، اصل حاکم بر همه اسباب و علل خلقتی، حاکمیت مشیت و اذن الهی است. این بدان معنا خواهد که انسان از جهات گوناگونی با محدودیت‌های بسیاری مواجه است؛ از همین روست که خدا به عنوان یک اصلی کلی به انسان گوشزد می‌‌کند و می‌‌فرماید: مَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ؛ شما چیزی را مشیت نمی‌کنید مگر آنکه خدا پروردگار جهانیان پیش از آن مشیت کرده باشد.[۴۷۱].[۴۷۲]

توفیق الهی در تحقق صبر

بر اساس این قوانین الهی می‌‌بایست گفت که از نظر آموزه‌های وحیانی حتی انجام ساده‌ترین و صالح‌ترین کار و کسب موفیقت در هر چیزی، جز در سایه توفیق الهی نیست؛ بنابراین، حتی اگر پیامبری مکرّم و معظّم چون محمد مصطفی(ص) باشی، می‌‌بایست با توکل بر خدا و توفیق خواهی در هر کاری و امری وارد شوی؛ زیرا این خدا است که به انسان توفیق می‌‌دهد تا کاری را انجام دهد و موفقیتی کسب کند؛ حتی اگر به ظاهر بر اساس سنت‌ها و قوانین کلی الهی، نسبت میان دو چیز نسبت علت و معلولی است؛ چراکه وقتی مشیت و اذن الهی به چیزی تعلق نگیرد، با وجود تحقق علت، معلول تحقق نمی‌یابد. خدا در آیات بسیاری از پیامبر(ص) و مؤمنان خواسته تا هماره در هر کاری ذکر الهی را در نظر داشته و خدا را در هیچ دم و لحظه و کاری و امری فراموش نکنند و بدانند که اگر خدا نخواهد و مشیت نکند؛ چیزی تحقق نمی‌یابد هر چند که نسبت میان آنها علت و معلولی باشد. از همین روست که خدا به پیامبرش فرمان می‌‌دهد تا هر کاری که وارد می‌‌شود خدا را یابد کند و از خدا بخواهد تا او را در کارش موفق کند. این که خدا پس از فرمان به آن حضرت(ص) جهت «ان شاء الله» گفتن می‌‌فرماید: وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ..؛ و خدا را دمی فراموش مکن و او را یاد کن و بگو که امید است که پروردگارم مرا هدایت کند به امر رشیدی که بهتر این است.[۴۷۳] برای این منظور است که اگر خدا در مقام ربوبیت نخواهد چیزی تحقق نمی‌یابد و انسان به موفقیت و رشدی که مطلوب است دست نمی‌یابد.

این که گفته می‌‌شود حتی پیامبر(ص) می‌‌بایست ان شاء الله بگوید، باور و ایمان به این حقیقت است که اگر مشیت الهی به امری تعلق نگیرد آن تحقق نمی‌یابد حتی اگر امری نیک و رشدی باشد و مطلوب خدا؛ زیرا گاه مشیت الهی بر این است تا شخص شکست بخورد حتی اگر همه امکانات برای موفقیت و پیروزی فراهم باشد؛ چنان که با همه امکانات و جمعیت به ظاهر عامل پیروزی، شکست سنگین برای مسلمانان در جنگ حنین رخ داد؛ زیرا چیزی نمی‌تواند جایگزین خدا و مشیت او باشد و انسان را از خدا بی‌نیاز و غنی سازد.[۴۷۴] پس از نظر قرآن، پیروزی و موفقیت در هر کاری زمانی رخ می‌‌دهد که انسان بر خدا توکل کند و توفیق از او بخواهد تا مشیت الهی به آن تعلق گیرد.

خدا گزارش می‌‌کند که حضرت شعیب(ع) با همه امکانات و بهره‌گیری از توان و استطاعت خویش به دنبال اصلاح رفت، ولی به این نکته توجه داشت که تحقق آن جز به توفیق الهی نخواهد بود: وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ[۴۷۵] پس اسباب را در نظر می‌‌گیرد، ولی می‌‌داند که این اسباب تنها در سایه توفیق الهی خواهد بود؛ زیرا توفیق به معنای موافقت میان دو امر است؛ خواه این دو امر نسبت علت و معلولی داشته باشد، یا این گونه نباشد؛ چنان که زمانی که علت و معلولی میان آتش بود، آتش نسوزاند؛ زیرا خدا اراده و مشیت نکرده بود تا توفیقی میان علت و معلول ایجاد کند؛ این گونه است که نه تنها با وجود علت آتش، سوختن تحقق نیافت، بلکه فضایی خنک و سالم در درون شعله‌های عظیم آتش برقرار شد.[۴۷۶] خدا به پیامبرش فرمان می‌‌دهد که هر گاه اراده کاری داشته و عزم جدی بر انجام باشد، باید توکل را از یاد نبرد و با توکل بر خدا به آن اقدام کند؛ یعنی از خدا بخواهد تا نسبت علت و معلولی را میان دو چیز ایجاد و تأیید کند.[۴۷۷]

از نظر قرآن، کسب فضایل و توفیق در آن از جمله کسب صبر و توفیق در آن تنها در سایه معیت خدا و اذن الهی خواهد بود. از همین روست که خدا به پیامبرش فرمان داده و می‌‌فرماید: اصبر و ما صبرک الا بالله؛ صبر کن و صبر تو جز به خدا نیست.[۴۷۸] کلمه «باء» در «بالله» به معنای سببیت وعلیت است؛ به این معنا که صبر تنها با خدا ایجاد می‌‌شود و این خداست که منشاء و خاستگاه صبر است و اگر فرمان صبر به پیامبر داده می‌‌شود، به این نکته نیز توجه داده می‌‌شود که توفیق در صبر و کسب آن تنها زمانی است که خدا بخواهد؛ زیرا خدا علت هر چیزی از جمله علت صبر است؛ هر چند که در ظاهر اسباب طولی باشد که نقش علیت را بازی می‌‌کند، ولی باید توجه داشت که علیت چیزی زمانی است که خدا بخواهد و اگر نخواهد نسبت علیت میان دو چیز ایجاد نمی‌شود.

به سخن دیگر، خدا علت العلل است و امور دیگر چیزی جز اسباب یا همان علت ناقصه طولی نیست. پس اگر مشیت خدا نباشد، علتی وجود ندارد تا معلولی باشد. این سببیتی که در قالب «باء» مطرح می‌‌شود، بیان علت واقعی و حقیقی کامل هر چیزی از جمله صبری است که می‌‌بایست در پیامبر تحقق یابد. از نظر قرآن معیت الهی با اهل تقوا و محسنین یک معیت ولایی است که موجب می‌‌شود تا خدا در قالب علت تامه به یاری آنان برود و آنان را در امورشان موفق دارد.[۴۷۹] همچنین خدا می‌‌فرماید که پیامبر(ص) و مؤمنانی که تنها وجه الله را طالب هستند، می‌‌توانند صبر ورزند و خدا توفیق صبر و موفقیت را به آنان خواهد داد.[۴۸۰]

مؤمنان به توفیق الهی می‌‌توانند بر هر آن چه از خیر و شر به ایشان می‌‌رسد، صبر ورزند و در مقام علم و عمل به آموزه‌های وحیانی از جمله امر به معروف و نهی از منکر عمل کنند و در کارها با عزم وارد شده و موفقیت را به دست آورند.[۴۸۱] وقتی توفیق الهی باشد انسان می‌‌ تواند در برابر هر گونه فشار درونی و بیرونی صبر ورزد و استقامت نماید و به هدف برسد و احکام الهی را به راحتی عمل و براساس آن رفتار کند.[۴۸۲]

از خدا توفیق صبر جمیل را خواست [۴۸۳] در کارها عجول نبود و درخواست عاجلانه نداشت[۴۸۴]؛ زیرا برای هر چیزی زمانی است که در آن تحقق می‌‌یابد.[۴۸۵] به هر حال، از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن هر کاری از جمله صبرورزی نیازمند توفیق الهی است و انسان می‌‌بایست تنها به او امید داشته باشد تا بتواند کاری که مورد رضایت خداست را انجام دهد؛ یعنی این گونه نیست که انسان کاری را برای خدا انجام دهد و حتما به دلیل این که برای خدا انجام می‌‌دهد، توفیق یابد، بلکه ممکن است که انسان برای پروردگارش کاری از جمله صبر را پیشه کند[۴۸۶] ولی توفیق نیابد که صبوری کند و در امر صبر موفق باشد و از کوره در نرود و عجله نداشته باشد؛ زیرا یونس پیامبر(ع) با این که مأموریت داشته و برای خدا عمل می‌‌کرد، ولی به سبب عدم توجه به اموری از جمله عدم انتظار برای رسیدن دستور الهی، اقداماتی کرد که موفقیتی برایش نداشت بلکه او را گرفتار خشم و غضب الهی کرد. از همین روست که خدا به پیامبرش فرمان می‌‌دهد که هم چون یونس(ع) عمل نکند، بلکه به انتظار حکم الهی باشد و تا حکم الهی نرسیده کاری نکند.[۴۸۷].[۴۸۸]

چیستی استعانت

یکی از وظایف هر مسلمانی تدبر در آیات قرآنی است. فهم قرآن کمک می‌‌کند تا درک درستی از نگرش خداوند به مسایل و خواسته‌ها و وظایف و تکالیف خود پیدا کنیم. یکی از موضوعات کلیدی در قرآن مسأله توحید است که از آن به ام المسایل تعبیر می‌‌شود؛ زیرا درک و فهم این مسأله با سرنوشت انسان در ارتباط است. اگر انسان درک و تصوری درست از حقیقت توحید نداشته باشد نمی‌تواند مسیر خود را به درستی بشناسد و در آن حرکت نماید. بسیاری از کسانی که به دوزخ شقاوت و بدبختی در دنیا و آخرت گرفتارند کسانی هستند که شناختی ایشان از توحید درست نبوده و نیست و زندگی خود را بر اصل نخستین دین یعنی توحید سامان نمی‌دهند، وجوه و مسایل ریز و درشت آن را نمی‌دانند و در زندگی بر مدار توحید زندگی نمی‌کنند. در حالی که عقل به کار می‌‌گرفتند و یا در آن چه از بزرگان و دیگران شنیده‌اند،‌تعقل می‌‌کردند، هرگز از مدار توحید خارج نمی‌شدند و شقاوت ابدی را برای خود رقم نمی‌زدند.[۴۸۹] وجوه اصلی توحید بلکه از اصلی‌ترین وجوه آن، توحیدی عبادی و سپس توحید استعانتی است که در آیات قرآنی به آن اشاره شده است و از مسلمانان خواسته شده تا روزانه ده‌ها بار آن را تکرار کنند تا هرگز دچار غفلت از آن نگردند که شقاوت دنیوی و سختی‌ها و رنج آن را و نیز شقاوت ابدی را برای خود می‌‌سازند. کسانی که در زندگی روزانه خود دچار مشکلات می‌‌شوند کسانی هستند که دمی دچار غفلت از خدا و توحید و ابعاد آن شده‌اند. در داستان حضرت یوسف(ع) دمی غفلت موجب می‌‌شود که سالیانی رنج و شقاوت زندان را تحمل کند.[۴۹۰] حضرت موسی(ع) نیز به غفلتی رنج سفر بیش تری را متحمل می‌‌شود.[۴۹۱] خداوند در قرآن گزارش‌های بسیاری را آورده است که در ارتباط با غفلت از توحید و دستورهای الهی است.

توحید استعانتی آن چنان مهم است که خداوند آن را در کنار توحید عبادی بیان می‌‌کند و از مردمان می‌‌خواهد در همه امور خویش به خداوند استعانت ورزند و در هیچ امری کوچک و بزرگ غافل از استعانت به خدا نشوند؛ چراکه همه بدبختی‌های بشر برخاسته از همین غفلت از توحید عبادی و استعانتی است که موجب کفر و شرک در این دو حوزه از توحید می‌‌شود. اما استعانت چیست؟ استعانت از ریشه عربی عون به معنای کمک، پشتیبانی و یاری خواستن آمده است.[۴۹۲] از آیات قرآنی این معنی به دست می‌‌آید که از مهم‌ترین جلوه‌های توحید، استعانت‌جویی به خداوند است. خداوند در این باره به صراحت می‌‌فرماید که مؤمنان بگویند: إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ[۴۹۳] مطابق دستور ادبیات عرب، مقدّم‌شدن «ایّاک» بر دو فعل پس از خود، نشانگر انحصار و به این معناست که: بارخدایا! تنها تو را می‌پرستیم [۴۹۴]؛ و تنها از تو یاری می‌طلبیم [۴۹۵].

البته انسان از دیگران برای کارهای خویش معاونت می‌‌گیرد و کسی یا کسانی را معاون خود می‌‌کند. همچنین یکی از مهم‌ترین دستورها و آموزه‌های اسلامی در امت سازی، دستور معاونت و همکاری و تعاون در کارهای نیک و خیر است. خداوند می‌‌فرماید: وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى [۴۹۶] اما باید توجه داشت که استعانت و یاری جز از خداوند سزاوار نیست و اگر به دیگری مراجعه می‌‌شود در حد همان اسباب و وسایل است و گرنه یاری کننده واقعی و حقیقی خداوند است که تاثیر را در اسباب می‌‌گذارد. کسی که معتقد است که خداوند منشای هر چیزی است و آفریدگار و پروردگار است، توجه به همین امور موجب می‌‌شود تا تنها به خداوند استعانت بجویید. از این روست که در آیات قرآنی استعانت از خداوند را مربوط به حوزه ربوبیت الهی دانسته است. البته برخی بر این باورند که استعانت در هر حال مشکل دارد و آن چه خداوند دستور می‌‌دهد، تعاون به یک دیگر است؛ بنابراین میان دو امر استعانت تنها به خدا و تعاون به دیگر تضاد نیست.[۴۹۷]

استعانت به خدا، نشانه توحید کامل

صاحب مجمع البیان طبرسی می‌‌نویسد: عبادت و پرستش، نوعی سپاسگزاری و در واقع هدف آن است؛ چراکه پرستش، درحقیقت آخرین مرحله خضوع و عالی‌ترین درجه بزرگداشت است و تنها قدرت شکوهمندی را شایسته و زیبنده است که کلِّ هستی و نعمت‌ها و زندگی و تمایلات و کششها را ارزانی داشته است؛ و از آنجا که در اوج یقین هستیم که جز خدای توانای هستی، هیچکس دیگر توان ارزانی‌داشتن نعمت‌ها را ندارد، به اینجا می‌رسیم که پرستش و عبادت، تنها ویژه خداست و برای او.

آری؛ اگر انسان شایسته کرداری به دیگری نیکی کند، بی‌گمان درخور سپاس است، همانگونه که فرمانبرداری از همنوع ممکن است؛ امّا پرستش، ویژه خدا است و بس. با توجّه به مطالبی که آمد، روشن می‌‌شود دیدگاهی که پرستش را همان فرمانبرداری می‌نگرد، سست و نادرست است؛ چراکه اطاعت، تنها موافقت فرمان است و بس؛ به همین دلیل نمی‌توان به پسری که فرمانبردار پدر و یا برده‌ای که اطاعت کننده صاحب خویش است، عنوان عبادت کننده و پرستشگر داد. امّا بت‌پرستان، بتها را پرستش می‌کردند نه اطاعت؛ زیرا بتها دستور و فرمانی نداشتند تا اطاعت شوند.

منظور از «ایّاک نستعین»، بیان این حقیقت است که «خدایا! توفیق و یاری بر پرستش و بندگی‌ات را تنها از تو می‌خواهیم و بس»؛ و روشن است که معنای توفیق، ردیف‌ساختن و فراهم‌آوردن اسباب آن چیزی است که در پیدایش بدانها نیاز هست. از این رو، نمی‌توان گفت کسی که دیگری را در کاری یاری می‌‌کند، به‌او توفیق داده است؛ چراکه او توانسته فقط یک سبب یا بخشی از کار را ردیف کند، امّا گردآوری و فراهم‌ساختن همه اسباب و مقدّمات، از قلمرو قدرت انسان‌ها خارج و در انحصار خداست؛ و درست به همین دلیل، ارزانی‌دارنده توفیق، تنها اوست و باید از او توفیق خواست. دلیل تکرار واژه «ایّاک» این است که چنانچه این واژه فقط یک بار گفته می‌شد، شاید این پندار پدید می‌آمد که راه تقرّب به خدا، جمع میان پرستش و یاری‌خواهی از اوست، و باید هر دو باشند تا به خدا تقرّب جست و با یکی از آن دو نمی‌توان به او نزدیک شد؛ درحالیکه چنین نیست. برای نمونه می‌توان با تفکّر در عظمت خدا، او را پرستید و به او تقرّب جست؛ گرچه در آن ساعت از او یاری هم نخواست.

در اینجا ممکن است این پرسش مطرح شود که: چرا إِيَّاكَ نَعْبُدُ بر إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ پیشی گرفته است، با اینکه می‌دانیم یکتاپرستی و عبادت خدا بدون یاری او نشاید؟ پاسخ این است که: بی‌تردید یاری خدا مقدّم بر پرستش اوست؛ چراکه اگر کمکی ازجانب او نباشد، انسان ازعهده هیچ کاری برنمی‌‌آید. امّا نکته مهم اینجاست که چنین نیست که اگر انسان از خدا یاری نخواست، خدا او را فراموش کند و به وی یاری نرساند. با این بیان، کمک‌رسانی خدا به انسان از عبادت او جلوتر است، امّا مانعی ندارد که این درخواست پس از پرستش و عبادت او صورت گیرد.[۴۹۸].[۴۹۹]

عوامل و بسترهای استعانت‌جویی به خدا

شناخت انسان نسبت به خدا و خویشتن مهم‌ترین عامل در استعانت‌جویی به خداست. از این روست که در ایاتی قرآنی به ویژه سوره حمد نخست به مسأله الوهیت، مالکیت، ربوبیت، رحمانیت و رحیمیت توجه می‌‌دهد و سپس به مسأله پرستش و عبودیت پرداخته و در کنار آن استعانت‌جویی به خدا را مطرح می‌‌کند. این بدان معناست که تنها کسانی بهره مند از توحید عبادی و استعانتی هستند که شناخت جامع و کاملی از صفات الهی به ویژه این صفات پیش گفته داشته باشد. از آیه ۱۲۸ سوره اعراف نیز همین معنا به دست می‌‌آید، هر چند که در این آیه محوریت سخن حاکمیّت مطلق خداوند بر زمین است که آن را عاملی مهم در استعانت‌جویی بر می‌‌شمارد.

عامل مهم دیگر که البته مرتبط با حوزه شناخت از سویی و عمل از سویی دیگر است،‌ تقوای الهی است که در همین آیه یعنی آیه ۱۲۸ سوره اعراف بر آن تاکید و اهتمام شده است. تقوای الهی زمانی شکل می‌‌گیرد که انسان خداوند را به درستی بشناسد و از مقام جلال و عظمت الهی خشیت داشته باشد. از این روست که اهل تقوا عالمان اهل خشیت هستند که علم ایشان با عشق از سویی و ترس و خشیت از سوی دیگر آمیخته است و بی‌هیچ جحد و انکاری نسبت به علم یقینی خود[۵۰۰]، دل و جانش نسبت به خداوند خشوع و خضوع دارد.[۵۰۱] به هر حال، عواملی چون شناخت از خداوند و صفاتی حسنای الهی و نیز تقوای عملی که در خشوع و خضوع و خشیت از خدا خود را نشان می‌‌دهد،‌مهم‌ترین عوامل و بسترهایی است که موجب استعانت‌جویی به خدا و توحید در این حوزه که می‌‌توان آن را مرتبط به توحید فعلی دانست می‌‌شود.[۵۰۲]

ابزارهای استعانت‌جویی به خدا

دانسته شد که یکی از جلوه‌های اصلی توحید همانا توحید در استعانت‌جویی به خداست. اما پرسش مهمی که مطرح می‌‌شود این است که ما چگونه می‌‌توانیم به خداوند استعانت بجوییم و او را در کارهای خویش به کار گرفته و از معاونت الهی بهره مند شویم؟ چه وسایل و ابزارهایی برای استعانت مطرح است؟ به سخن دیگر، ما دانستیم که خداوند مالک مطلق و آفریدگار و پروردگار جهانیان است و همه چیز در ید قدرت اوست و او تنهاست که می‌‌تواند به ما کمک کند؟ ما بر اساس همین نگرش به سمت خدا رفته و درخواست استعانت می‌‌کنیم، حال از کجا معلوم که خداوند پاسخی به استعانت‌جویی ما بدهد؟ چه ابزارهایی وجود دارد که ما بتوانیم بهره مند از عون و معاونت الهی شویم و خداوند به استعانت‌جویی ما پاسخ مثبت دهد؟؛ چراکه ما بارها دست به سوی خدا دراز کرده و دعا و نیایش‌ها داشته ایم که به ما توجه و عنایتی کند اما اجابتی نشد، از کجا که این استعانت‌جویی ما مورد قبول قرار گیرد و دست رد بر سینه ما نزند؟ چه چیزی موجب می‌‌شود که استعانت‌جویی ما همراه با پاسخ مثبت معاونت و یاری الهی همراه باشد؟

خداوند در آیاتی به این پرسش پاسخ داده و وسایل و ابزارهایی را بیان کرده است که در این جا به آن اشاره می‌‌شود.

۱. صبر: خداوند در آیات ۴۵ و ۱۵۳ سوره بقره می‌‌فرماید: اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ؛ به صبر و نماز به خدا استعانت‌جویید. در این آیه نخستین وسیله ای که برای استعانت‌جویی به خداوند بدان اشاره شده،‌صبر است. صبر یک مقام از مقامات انسانی است. حالت و فضلیتی است که قلب انسانی در آن قرار می‌‌گیرد و مقاومت و شکیبایی و بردباری‌اش را افزایش می‌‌دهد به گونه ای که در برابر مشکلات درون و بیرون مقاوم بوده و دچار تزلزل، اضطراب و بحران و تشویق نمی‌شود. علامه طبرسی در مجمع البیان می‌‌نویسد: «صبر» به‌معنای «خویشتنداری از هواها و هوسها»، «خودداری از ارضای تمایلات و خواسته‌ها»، و «شکیبایی‌ورزیدن» است. شکیبایی بر مصیبت نیز به این معنا است که فرد مصیبت‌زده خود را از بیتابی و بیقراری باز می‌دارد؛ و نیز به همین جهت است که ماه رمضان را که ماه خودداری از خواسته‌های نفسانی است، ماه صبر و شکیبایی نامیده‌اند. امّا صبر بر دو گونه است: ۱. خویشتنداری از نزدیک‌شدن به اموری که دل می‌پسندد و خواهان آنها است؛ ۲. وادارساختن خود به انجام‌دادن کارهای شایسته و بایسته‌ای که برخلاف میل باطن است و بسی برای انسان مشکل. امیر مؤمنان(ع) در اشاره به این دو نوع شکیبایی می‌فرماید: «الصّبر صبران: صبرٌ علي مانكره و صبرٌ علي ماتُحبّ»؛ صبر دو نوع است: خویشتنداری از انجام‌دادن کارهایی که هوای دل آنها را می‌پسندد و می‌خواهد؛ و وادارساختن دل به انجام‌دادن کارهای خداپسندانه». آیه شریفه فرمان می‌دهد که از هر دو نوع شکیبایی یاری جویید تا به‌سوی کمال انسانی اوج گیرید. اگر انسان‌ها از صبر بهره گیرند مورد عنایت الهی قرار می‌‌گیرند و خداوند نیز در کارهای به ایشان یاری رسانده و همراه صابران خواهد بود. البته همراهی و معیت خداوند با صابران، به‌مفهوم همراهی جسمی و اجتماع در یک مکان نیست؛ چراکه خداوند از ویژگی‌های مادّه و جسم پاک و منزّه است، بلکه همراهی معنوی و روحی است. در آیات قرآنی به اشکال مختلف از مؤمنان خواسته شده تا صبر را به عنوان عامل مهم استعانت‌جویی مورد توجه قرار دهند. از امامان نور(ع) نقل کرده‌اند که منظور از «صبر» در این آیه شریفه، روزه است. با این بیان، در علّت یاری گرفتن از روزه می‌توان گفت که روزه هوای دل و آفت طمع و حرص و آز را بشدّت تضعیف می‌‌کند و گاه ازمیان برمی‌دارد؛ همانگونه که در روایت آمده است: «الصّوم و جاءٌ؛ روزه، شهوت را سخت کنترل می‌‌کند. اما یک نکته دیگر نیز بارها در آیات به اشکال گوناگون مورد تاکید است مسأله خشوع است. به این معنا که خاشعین اهل استعانت‌جویی هستند. خاشع در زبان فارسی به معنای فروتنی و افتادگی است. در قرآن از صوت خاشع و «ابصار خاشع سخن به میان آمده که به معنای فروافتادگی است. این حالت با حالت تکبر در تضاد است. برهمین اساس خداوند خواسته تا همواره استعانت‌جویی مردمان مبتنی بر منیت و تکبر نباشد و با جمع صورت گیرد.

۲. نماز: دومین عاملی که می‌‌بایست در مقام استعانت‌جویی از خدا به عنوان ابزار و وسیله مطمئن به کار گرفت نماز است. علامه طبرسی در این باره می‌‌نویسد: مددجستن از نماز نیز بدان دلیل است که سراسر آن، توجّه انسان را به معنویّت و ارزشهای والای انسانی جلب می‌‌کند؛ او را با خدا مرتبط می‌سازد و همانگونه که قرآن می‌فرماید، انسان را از زشتیها و نارواها و ضدّ ارزشها باز می‌دارد و به او سخت هشدار می‌دهد: اإِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ[۵۰۳] از سوی دیگر، انسان با نماز و فروتنی دربرابر خدا به جایی می‌رسد که عشق به ریاست و قدرت از دل او زدوده می‌‌شود و شیفته معنویّت و شکوه واقعی می‌گردد؛ بنابراین، نماز در راه وفای به عهد با خدا نیز کمک خوبی است. از این دیدگاه است که در زندگی پیشوای گرانقدر توحید می‌بینیم که هرگاه امواج اندوه و گرفتاری بر گستره قلب پاک او هجوم می‌برد، به نماز برمی‌خاست و به کمک نماز و راز و نیاز با خدا آن را می‌زدود. بی‌گمان در میان کارهای قلبی و بدنی، چیزی از «صبر» و «نماز» برتر نیست. از حضرت صادق(ع) نقل کرده‌‌اند که فرمود: هنگامی که اندوهی از اندوههای این جهان بر دل شما نشست، چه چیز شما را باز می‌دارد که وضو بسازید و به مسجد بروید و در آنجا دو رکعت نماز بخوانید و از خدای گره‌گشا بخواهید که گرفتاری و اندوه شما را برطرف سازد؟! آنگاه افزود: «أمّا سمعت‌اللَّه تعالی یقول: و استعینوا بالصّبر والصّلوة؛ آیا نشنیده‌اید که خدا فرمود: از شکیبایی و نماز یاری بجویید».

به هر حال انسان می‌‌بایست در هر کار و در هر حال به خداوند توجه داشته باشد و همه چیز را از او بخواهد و او را در کارهای خویش از او استعانت جوید. در کارهای فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی و مادی و معنوی از خدا بخواهیم که یاری و کمک کند؛ چنان که خداوند در آیه ۱۲۸ سوره اعراف به امت موسی(ع) از زبان حضرت موسی(ع) فرمان می‌‌دهد: قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ[۵۰۴] آری، اگر شما به راستی ایمان داشته باشید و در راه آزادیخواهانه و اصلاح طلبانه خویش پایداری پیشه سازید، خدای توانا سرانجام دشمن بیدادگر شما را نابود ساخته و این سرزمین را به شما می‌سپارد؛ درست همان‌گونه که دورانی به فرعون و فرعونیان سپرده است. و بدین‌سان موسی به آنان نوید پیروزی می‌دهد و از آنان می‌خواهد که شکیبایی پیشه سازند و یقین داشته باشند که فرجام نیک در این جهان و جهان دیگر تنها از آن پروا پیشگان است.[۵۰۵]

سنت ابتلاء و فتنه

از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، انسان وقتی وارد دنیا می‌‌شود، براساس سنت فتنه و ابتلاء می‌‌بایست خود را برای انواع آزمایش‌ها و آزمون‌های الهی آماده سازد.[۵۰۶] این فتنه‌ها و ابتلائات الهی با ابزارها و اسبابی گوناگون انجاممی‌شود که شامل امور خیر و شر است[۵۰۷]؛ چراکه فلسفه و هدف بسیاری از این ابتلائات و فتنه‌ها شکوفایی استعدادها و ظرفیت‌های بشر و جداسازی مدعیان ایمان و جهاد و صبر و استقامت از اهل آن است[۵۰۸]؛ زیرا بسیاری از مردم مدعی چیزی هستند که ندارند؛ به عنوان نمونه گروهی فاسق هستند که به شریعت و قوانین پای بند نیستند؛ ولی مدعی ایمان و شریعت‌مداری هستند؛ این افراد در هنگام فتنه‌ها است که خودشان را نشان می‌‌دهند[۵۰۹] یا مدعی هستند که اگر مال و فرزند صالح داشتند شاکرانه آن را به کار می‌‌گیرند و فرزند صالح و خداپرست تربیت می‌‌کنند و مال را در راه خیر و مصالح شخصی و عمومی به کار می‌‌گیرند، در حالی که در عمل خلاف آن عمل می‌‌کنند و خیراتی ندارند و به کنزاندوزی رو می‌‌آورند و اگر انفاقی دارند، با کراهت و ناخوشی همراه است؛ چنان که وقتی فرزندار می‌‌شوند، فرزند را مشرک پرورش می‌‌دهند.[۵۱۰]

به هر حال، از نظر قرآن، سنت ابتلاء و فتنه از سنت‌های الهی است که می‌‌بایست آن را شناخت و ابعاد و اهداف و فلسفه آن را دانست و بر اساس آن، به تحلیل و تبیین روایدها و رخدادها در زندگی فردی و شخصی یا اجتماعی و عمومی پرداخت و توصیه‌های مناسب با این سنت‌ها ارایه داد؛ زیرا عدم شناخت و عدم توجه به این سنت‌ها می‌‌تواند در تحلیل و تبیین امور ما را به گمراهی و ضلالت بکشاند و نتوانیم توصیه‌های درست و صحیح و مناسبی را ارایه دهیم. در حقیقت تا درد و درمان به معنای واقعی وحقیقی کلمه شناخته نشود، نمی‌توان کاری درست انجام دهد و امید موفقیت و کامیابی و صحت و سلامت داشت.[۵۱۱]

نسبت صبر و علم از نظر قرآن

یکی از مسایلی که درباره سنت ابتلاء و فتنه مطرح است، مسأله صبر است. صبر در این آیات قرآنی در تقابل «عجله» نیست، بلکه معنای استقامت و شکیبایی است. صبر میوه تلخی است که برای درمان نیاز است مورد استفاده قرار گیرد. انسان اگر بخواهد به کمالات بایسته و شایسته خویش برسد، می‌‌بایست میوه تلخ صبر را بچشد. بنابراین، جزع و فزع کردن نمی‌تواند راهکاری برای رهایی از مشکلات یا درمان بیماری‌ها و مصبیت‌ها و شرور و بلایایی باشد که انسان در چارچوب سنت ابتلاء و فتنه بدان دچار می‌‌شود. از نظر قرآن، انسان‌ها در برابر مصیبت‌ها و بلایا و فتنه‌هایی که با آن مواجه می‌‌شوند، می‌‌بایست صبر را پیشه کنند؛ زیرا با صبر است که می‌‌تواند به تعقل و تفکر صحیح و تدبر و تذکر امور راه را از چاه شناخت و از مصیبت عظیم گذشت و به سلامت به مقصد و مقصود رسید.

از نظر قرآن، انسان‌های صابر می‌‌توانند از فتنه‌ها و ابتلائات و مصیبت‌ها سر بلند بیرون آیند و شکست نخورند و شکسته نشوند.[۵۱۲] البته از نظر قرآن، صبر کردن در اموری که انسان نسبت به آن جهل داشته باشد، سخت است؛ زیرا اصولا انسان دشمن مجهولات است و وقتی با مجهولی مواجه می‌‌شود، نمی‌داند چگونه با آن مواجه شده و عمل کند. از همین روست که «عدو ما جهلوا» یک حقیقتی است که امیرمؤمنان امام علی(ع) به آن توجه می‌‌دهد. جالب این که ازنظر قرآن، وقتی انسان نسبت به چیزی جهل داشته باشد، کلافه و سردرگم بوده و نسبت به آن نمی‌تواند صبر ورزد. از همین روست که حضرت خضر(ع) به حضرت موسی(ع) می‌‌فرماید: انک لن تستطیع معی صبرا و کیف تصبر علی ما لم تحط به خبرا؛ به راستی که هرگز نمی‌توانی با من صبر کنی؛ و چگونه می‌‌توانی بر چیزی صبر کنی که احاطه خبری نسبت به آن ندارد.[۵۱۳] از این آیات به دست می‌‌آید که صبر زمانی شدنی است که انسان نسبت به چیزی احاط خبری داشته و نسبت به جزئیات آن علم و آگاهی دقیق و کارشناسی داشته باشد؛ اما وقتی چنین علمی و احاطه خبری وجود نداشته باشد، صبر شدنی و دست یافتنی نیست و کسی که مدعی صبر است در حقیقت تنها ادعای بی‌پایه دارد. البته در عمل نیز حضرت موسی(ع) نشان می‌‌دهد که نمی‌تواند به سبب همان عدم احاطه خبری صبر ورزد؛ این گونه است که در آزمون سه گانه شکست می‌‌خورد و نشان می‌‌دهد که هرگز نمی‌توان نسبت به چیزی صبر ورزید که نسبت به آن احاطه خبری نیست.[۵۱۴].[۵۱۵]

صبر انسان درمصیبت بر پایه علم به مالکیت

از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، تنها مؤمنانی که اعتقاد راسخ به مالکیت خدا دارند و می‌‌گویند: إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ؛ به راستی ما از خداییم و به سوی خدا باز می‌‌گردیم»[۵۱۶] از کسانی هستند که جزو صابرین در مصیبت‌ها هستند. ازهمین روست که خدا در قرآن می‌‌فرماید: وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ * أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ[۵۱۷].[۵۱۸]

مصیبت‌های عظیم و ابتلائات ارزشمند

از نظر آموزه‌های وحیانی هر کسی درزندگی با یک یا چند مصیبت عظیم مواجه می‌‌شود. از ابتلائات چنان سرنوشت ساز است که ابدیت انسان با آن ساخته می‌‌شود. از نظر قرآن کسی که با مصیبت‌هایی عظیم چون خوف و ناامنی، جوع و گرسنگی، نقص در مال یا نفس یا میوه‌ها مواجه می‌‌شود مثلا فرزند یا نوه ای را از دست می‌‌دهد یا با بیماری گرفتار ازدست دادن اعضاء و جوارح می‌‌شود یا حتی همسرش را از دست می‌‌دهد، اگر بتواند صبر ورزد و بداند که همه چیز را مالک هستی یعنی خدا خواسته و تقدیر کرده و می‌‌بایست به تقدیر الهی رضایت دهد[۵۱۹]، آن گاه چنین شخصی مورد عنایت الهی قرار می‌‌گیرد و خدا صلوات خویش را به او ارزانی می‌‌دارد و تحت ربوبیت خاص الهی قرار گرفته و از رحمت رحیمی بهره مند شده و در جایگاه هدایت شدگان و مهتدی قرار می‌‌گیرد و به چیزهایی می‌‌رسد که دیگران به آن نمی‌رسند.[۵۲۰] از نظر قرآن، زمانی حضرت ابراهیم(ع) به مقامات عالی رسید، و در مقام امامت قرار گرفت که از آزمون ابتلائات گوناگون سربلند بیرون آمد.[۵۲۱] همچنین از نظر قرآن خدا زمانی ملکوت هستی را به نشان داد که در برابر مشرکان توانست از آزمون و ابتلائات چون شرک بیرون آید.[۵۲۲]

پس هر کسی در زندگی بر اساس سنت ابتلاء و فتنه با مصیبت‌های گوناگونی مواجه می‌‌شود؛ اما برخی از آنها چنان عظیم است که اگر کسی بتواند آن را با صبر و توکل برخدا پشت سر بگذارد، به مقامات عالی معنوی می‌‌رسد. البته بسیاری از مردم در هنگام مواجه با این مصبیت‌ها به سبب فقدان ایمان کامل و تمام به خدا و مالکیت او، گرفتار شرک و کفر می‌‌شوند. اینگونه است که برخی با از دست دادن امنیت یا سرمایه اقتصادی یا فرزند و نوه و همسر یا حتی اعضا و جوارح و نقص در آنها دین و ایمان را کنار می‌‌گذارند، و به کفر گویی و کفرگرایی دچار می‌‌شوند. شاید شما هم کسانی را دیده باشید که وقتی تصادفی می‌‌کنند و عضوی را از دست می‌‌دهند یا با سرطان عضوی را قطع می‌‌کنند یا به عشقی نمی‌رسند یا معشوقی را از دست می‌‌دهند به جنون گرفتار می‌‌آیند وبه زمین و زمان فحش و درفش و دشنام می‌‌دهند و دست از اعتقاد واعمال عبادی بر می‌‌دارند. اینان همان کسانی هستند که در بازی زندگی و فتنه و ابتلای الهی باختند و نشان دادن که خدا را مالک هستی نمی‌دانند، و گرنه اگر کسی خدا را مالک می‌‌داند نمی‌تواند نسبت به تصرفات مالک اعتراضی داشته باشد؛ یعنی انسان که مالک اعتباری است در مُلک خویش تصرفات می‌‌کند و تخم مرغی را هر طور می‌‌خواهد به کارمی گیرد یا مرغی را نگه می‌‌دارد و یا هر زمانی خواست می‌‌کشد؛ چگونه چنین شخصی برای خود حق طِلق در ملک خویش قائل است، اما آزاد و رها هر کاری بخواهد در ملک خویش تصرف می‌‌کند، اما نمی‌پذیرد که خدا به عنوان مالک حقیقی هر گونه بخواهد در ملک خویش تصرف کند؟!

از نظر قرآن، مالک حقیقی بر اساس مشیت حکیمانه مقدراتی را تقدیر کرده است. بر اساس این مقدرات گاهی به شخصی چیزی داده یا گرفته می‌‌شود. همه این دادنی‌ها و گرفتنی‌ها در ام الکتاب ثبت است و تحقق می‌‌یابد. بنابراین، این امور در چارچوب سنت‌ها از جمله سنت ابتلاء و فتنه به انسان می‌‌رسد. پس مصیبتی از خیر و شر نیست که در ام الکتاب ضبط و ثبت است و خدا به عنوان مالک حقیقی آن را بر اساس مشیت حکیمانه تقدیر کرده و قضا می‌‌کند و در خارج تحقق وجودی می‌‌بخشد.[۵۲۳] بر این اساس، انسان وقتی با مصبیتی از بزرگ و کوچک از خیر یا شر مواجه می‌‌شود، می‌‌بایست بداند که مالک حقیقی آن را خواسته و مشیت و اراده و قضا و امضا کرده است و راهی برای گریز از آن نیست. البته از نظر قرآن، انسان دعا و نیایش و توسلات به معصومان(ع) می‌‌تواند از خدا بخواهد تا در مقام امر تصرفاتی داشته و تبدیلی در مشیت داشته باشد؛ زیرا ام الکتاب به دست خدا است و محو و اثبات آن نیز به دست اوست؛ از این روست که اگر دعا و نیایش نبود خدا به انسانی هیچ اعتنایی نمی‌کرد و انسان گرفتار بسیاری از مصیبت‌ها می‌‌شد[۵۲۴]، ولی این دعا موجب می‌‌شد تا خدا اعتنایی به بنده‌اش بکند و مشیت او را تبدیل کند: وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَذُرِّيَّةً وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ * يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ[۵۲۵]

بنابراین، برخی از چیزهایی که خدا وعده داده تحقق می‌‌یابد و برخی تحقق نمی‌یابد[۵۲۶]؛ زیرا وقتی براساس وعده شخصی اجل معلق پیش می‌‌افتد و می‌‌بایست بمیرد، اما با دعا در تقدیر تبدیل رخ می‌‌دهد و اجل جا به جا می‌‌شود و وعده تحقق نمی‌یابد؛ زیرا خدا در وعده وعیدی برآن است تا اگر شخص توبه و استغفار کرد و دعا نمود، تبدیل کند و بدی را به نیکی و شرور به خیرات تبدیل کند؛ اما تخلف در وعده مثلا وعده بهشت نیست. در حقیقت خدا برای رحم کردن خلق کرده[۵۲۷] و دنبال بهانه ای چون دعا و استغفار و توبه است. به هر حال، از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، انسان در طول زندگی مصیبت‌های عظیمی را دچار می‌‌شود که با صبر علمی و عملی می‌‌تواند ازآن سربلند خارج شود. به این معنا که باور داشته باشد که مالک خدا است و اگر خدا برای او تقدیری کرده است، آن را بپذیرد و با استغفار و توبه ودعا شرایط را تبدیل و تغییردهد. پس صابر کسی است که با علم به مالکیت خدا پذیرای مصیبت است و اگر بخواهد رحمت الهی را به سوی خویش جلب کند، با استغفار و توبه و دعا این کار را می‌‌کند؛ زیرا استغفار دفع بلا و رفع بلا و جلب رحمت می‌‌کند و ازهمین رو از اسرار الهی است.[۵۲۸].[۵۲۹]

عوامل شناختی و نگرشی

برای دستیابی به مقام صابران و یا برخی از مراتب آن می‌بایست در بخش‌های شناختی و نگرشی آدمی برنامه‌ریزی شود. از آنجا که صبر مقوله‌ای تشکیکی و دارای مراتب شدت و ضعف است [۵۳۰] و این شدت و ضعف ارتباطی به دو حوزه شناختی و بصیرتی و ارادی و نگرشی فرد دارد می‌توان امید داشت که دست‌کم به برخی از مراتب آن بتوان دست یافت. دستیابی به مراتب عالی صبر زمانی ممکن است که شخص از نظر شناختی به مقام اهل بصیرت برسد و ملکوت آسمان‌ها و زمین را بشناسد و موقعیت خدا و خود را در هستی و مسائل و امور آن به درستی بشناسد و درک کند. این همان مسئله بینشی است که دستیابی به مقام نهایی آن تنها برای اهل بصیرت ممکن است. البته شناخت و بصیرت نهایی نیز برای دستیابی به مرتبه نهایی صبر و صابران کفایت نمی‌کند؛ زیرا از نظر قرآن – چنانکه در روانشناسی و علوم مرتبط انسانی دیگر اثبات شده است،- شناخت به تنهایی برای انجام و تحقق خارجی عملی حتی در نفس آدمی ‌کفایت نمی‌کند، بلکه نیازمند عامل مهم و موثر دیگری است که از آن به «اراده» یا عزم تعبیر می‌شود. بسیاری از اهل شناخت و بصیرت و حتی ایمان وجود دارند که از عزم و اراده قوی برخوردار نیستند. از آن جمله می‌توان به حضرت آدم(ع)‌ اشاره کرد که قرآن در وصف او پس از شکست در امتحانات الهی می‌فرماید: وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا[۵۳۱]

عزم به معنای اراده قوی و محکمی ‌است که هر سدی را از جلوی عمل بردارد و تا به مقصد و مقصود نرسیده از کار دست برندارد. از این رو تنها برخی از پیامبران(ع) و انسان‌ها به عنوان صاحبان عزم (اولوالعزم) ستوده و معرفی شده‌اند. بنابراین راه دستیابی به عالی‌ترین درجات صبر، داشتن بصیرت کامل و عزم و اراده قوی و آهنین است.[۵۳۲] اما این مسئله موجب نمی‌شود تا انسان‌ها نتوانند به مراتب دیگر آنکه پایین‌تر است دست یابند. هر کس بر اساس دانش و شناخت خویش و نیز اراده و عزم خود از مرتبه و درجه‌ای از صبر می‌تواند بهره‌مند شود. بنابراین لازم است که برای رسیدن به هر مرتبه به مقدار دانش و شناخت خویش به ‌اشکال مختلف بیفزاییم که این شناخت می‌تواند از راه دانش‌های آفاقی و یا انفسی به دست آید. به این معنا که تفکر در هستی و تدبر در آیات درونی و بیرونی خود و هستی می‌تواند موقعیت خود در هستی را برای انسان روشن سازد و اینکه چه عامل و یا عواملی می‌تواند در زندگی او و یا جهانیان موثر باشد.[۵۳۳]

علم و آگاهی عامل ایجاد صبر و کنترل نفس

خداوند در آیه ۶۸ سوره کهف با بیان داستان حضرت موسی(ع) و استاد کامل و ربانی وی یعنی حضرت خضر(ع) به این مسئله توجه می‌دهد که تا چه اندازه احاطه کامل علمی‌ و شناخت جامع و آگاهی از فلسفه حوادث پیش آمده می‌تواند زمینه‌ساز صبر و شکیبایی شخص باشد. در زمانی که حضرت موسی(ع) خواهان بهره‌گیری از دانش رشدی عالم ربانی خضر(ع) می‌شود آن حضرت به وی می‌گوید که این امر ممکن نیست؛ زیرا نسبت به فلسفه حوادث و اتفاقات‌، احاطه علمی ‌نداری و به سبب همین عدم احاطه علمی نمی‌توانی در برابر مسائل و رخدادها صبر نشان ‌دهی و واکنش‌های خود را کنترل کرده و بر اساس احساسات و عواطف و موثرات آن عمل نکنی. به سخن دیگر زمانی صبر امکان‌پذیر است و شخص می‌تواند عواطف و احساسات خود را نسبت به رخدادها و حوادث مهار و مدیریت کند که از علل و فلسفه حوادث و رخدادها آگاهی داشته باشد ولی از آنجا که برای حضرت موسی(ع) چنین آگاهی و احاطه علمی‌فراهم نبود نمی‌توانست راه شکیبایی را در پیش گیرد. حضرت خضر(ع) به حضرت موسی(ع) می‌فرماید: وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا[۵۳۴]؛ هر چند که حضرت موسی(ع) بر این باور است که اراده قوی وی می‌تواند او را صابر کند و رخدادها و عوامل تحریک عواطف او را از میدان به در نکند ولی رخدادها نشان داده است قضاوت خضر(ع) درست‌تر بود؛ زیرا شخصی که نسبت به مسائل و موقعیت خود احاطه کامل علمی ‌ندارد نمی‌تواند نسبت به رخدادهای تحریک‌کننده احساسات و عواطف، به طور طبیعی واکنش ندهد. تنها کسانی می‌توانند نسبت به حوادث تحریکی مقاومت کنند و واکنش‌های خویش را از احساسی به عقلانی و یا شرعی تغییر جهت دهند که شناخت خوبی نسبت به رخدادها داشته باشند.

هر چند که حضرت موسی(ع) نشان داد که می‌تواند احساسات و عواطف طبیعی خود را به سرعت کنترل و مدیریت کند ولی این مسئله زمانی است که هشداری بیرونی او را از غفلت بیرون آورد و در حقیقت او خود به خود نمی‌توانست نسبت به واکنش‌های طبیعی خود کنترلی داشته باشد. حضرت موسی(ع) با آنکه پیامبری بزرگ و حتی اولوالعزم به شمار می‌رود که از نظر اراده در مقامی ‌بلند است ولی از نظر علمی‌و شناختی در مرتبه خضر(ع) نبود و حضرت خضر(ع) به دانش‌هایی آگاهی داشت که حضرت موسی(ع) از آن به دانش رشدی تعبیر می‌کند. این دانش رشدی است که حضرت خضر(ع) را شخص بااراده می‌سازد که بتواند تا در برابر رخدادها مهار نفس خود را در دست گیرد بلکه آگاهانه شکیبایی در پیش گیرد و صبر عقلانی از خود نشان دهد.

دانش رشدی که در اختیار حضرت خضر(ع) است دانشی است که خود آن بزرگوار از آن به دانش احاطی تعبیر می‌کند. دانش احاطی دانشی است که شخص از زاویه بلند، همه کلیات و جزئیات مسئله و پیامدهای آن را می‌شناسد و می‌بیند. این همان علمی ‌است که خداوند نسبت به هستی دارد و حضرت خضر(ع) به تبع از آن آگاه می‌باشد. دستیابی به این علم که از آن به علم لدنی [۵۳۵] تعبیر می‌شود موجب می‌شود تا شخص از شفاعت نیز برخوردار گردد. به این معنا که‌ اشخاص دارای علم لدنی و احاطی و رشدی می‌توانند از همه مسائل و جزئیات امور آگاه باشند و با توجه به چنین علم و دانشی است که خواهان گذشت و عفو و مغفرت می‌شوند. به هر حال آگاهی و شناخت‌، عامل اساسی و مهمی ‌در ایجاد صبر و کنترل و مدیریت نفس و مقابله با احساسات تحریک شده است. خداوند در آیه ۴۹ سوره هود آگاهی از سرنوشت مخالفان و دشمنان را عاملی برای صبر و شکیبایی پیامبر‌(ص) برمی‌شمارد و در آیات ۵۸ و ۶۰ سوره روم آگاهی آن حضرت به ریشه رفتارها و انکارهای جاهلانه دشمنان را زمینه‌ساز شکیبایی وی می‌داند. به عبارت دیگر آگاهی از قوانین و سنت‌های الهی و علل و عوامل ایجادی رخدادهای خوب و بد و زشت و زیبا، مهم‌ترین عامل در ایجاد صبر و شکیبایی در انسان است که در آیات ۱۲۸ تا ۱۳۰ سوره طه نیز بدان ‌اشاره و تاکید شده است.

برای تحقق چنین آگاهی، خداوند در آیات مختلف به مسئله شناخت فلسفه آفرینش و یا باور به معاد و رستاخیز و روز جزا و پاداش هر نیک و بد [۵۳۶] ‌اشاره می‌کند و آن را زمینه‌ساز صبر در انسان می‌شمارد.[۵۳۷] بینش و جهان‌بینی توحیدی و باور به اینکه از خدا و به سوی اوییم [۵۳۸]بصیرت و درک عمیق از علل و عوامل حوادث و فلسفه آنها [۵۳۹] و تدبر و تفکر در سرگذشت افراد و اقوام [۵۴۰] و امور دیگری که در ایجاد بینش و نگرش تاثیرگذار است از مهم‌ترین علل و عوامل ایجادی صبر در انسان است.[۵۴۱]

داشتن اراده قوی لازمه دستیابی به صبر

عامل مهم دیگری که در ایجاد صبر و یا تقویت آن و دستیابی شخص به مراتب عالی‌تر صبر موثر است و قرآن بر آن تاکید می‌ورزد اراده قوی است. از این رو در آیه ۱۸۶ سوره آل عمران و نیز آیه ۱۷ سوره لقمان و شورا آیه ۴۳ و احقاف آیه ۳۵ بر مسئله عزم و اراده قوی به عنوان پیش شرط تحقق صبر ‌اشاره می‌کند و می‌فرماید: و ان تصبروا و تتقوا فان ذلک من عزم الامور؛ اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید، [۵۴۲] این از کارهای مهم و قابل اطمینان است؛ اصولا عزم در کارها و اراده قوی داشتن، همان صبر و شکیبایی است که به عنوان فضیلتی محبوب همگان است. در آیه ۳۵ سوره احقاف می‌فرماید: فاصبر کما صبر اولوالعزم من الرسل؛ همانند پیامبران صاحب عزم و اراده قوی، تو نیز صبر و شکیبایی کن. در حقیقت انسان اگر شناخت و احاطه علمی داشته باشد و حتی اگر به این شناخت خویش ایمان و باور داشته و قلب و دلش با آن باشد زمانی می‌تواند تاثیرگذار باشد که همراه با اراده قوی و عزم عملی در میدان عمل باشد. بسیاری از کسانی که راه فسق و فجور را در پیش می‌گیرند و در زندگی کاری می‌کنند که مورد خشم و غضب الهی قرار می‌گیرند کسانی هستند که با شناخت و حتی ایمان، در مقام عمل، سست اراده هستند و بر اساس ایمان و باورهای خویش عمل نمی‌کنند. در حادثه کربلا نیز کوفیان با آنکه قلب‌هایشان با امام حسین(ع) بود ولی شمشیرهایشان به سبب ترس از دولت اموی و خشونت‌های آنان ضد امام حسین(ع) بود؛ زیرا اراده جدی و قوی نداشتند‌، چنانکه این مسئله را بارها امیر مؤمنان‌(ع) در جنگ‌های مختلف به آنان گوشزد کرده بود.

بسیاری از مردم در هنگام عمل کم می‌آورند و در برابر رخدادها و حوادث شدید، مقاومت خود را از دست می‌دهند و بی‌اراده در پی نفس و گرایش‌های آن می‌روند و بر خلاف باور و ایمان خود عمل می‌کنند. این نشان می‌دهد که انسان افزون بر شناخت، نیازمند اراده قوی در هنگام عمل است و این همان چیزی است که آیات قرآن پیش گفته و آیات دیگر بر آن تاکید می‌کنند. برای دستیابی به اراده قوی نیز قرآن راهکارهایی بیان می‌کند که از آن جمله می‌توان به توجه به امدادهای غیبی خداوند [۵۴۳] توجه به اسوه‌های صبر و شکیبایی [۵۴۴]انفاق و اختصاص دادن سهمی مشخص از مال خود به نیازمندان [۵۴۵] امانتداری اقامه گواهی و شهادت راست در دادگاه‌ها ترس از خدا به جای مردم [۵۴۶] خشوع و خضوع [۵۴۷] نماز و روزه گرفتن ‌اشاره کرد. با این راهکارها که قرآن بیان کرده می‌توان امیدوار بود که دستیابی به مقام صابران که مقامی بس والا در نزد خداوند است امکان‌پذیر خواهد بود.[۵۴۸]

منابع

پانویس

  1. ترتیب العین، ج ۲، ص۹۶۶، «صبر»
  2. معجم مقاییس اللّغه، ج ۳، ص۳۲۹، «صبر»
  3. مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص۴۷۴، «صبر»
  4. غرر الحکم، چاپ دانشگاه تهران، ج ۲، ۱۸۷۴
  5. بحارالانوار، ج ۷۱، ص۹۲
  6. بحارالانوار، ج ۸۲، ص۱۳۳
  7. بقره، آیه ۱۵۵؛ عنکبوت، آیه ۲
  8. رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا «پروردگار آسمان‌ها و زمین است و آنچه میان آنهاست پس او را بپرست و در پرستش او شکیبایی کن، آیا برای او همنامی می‌شناسی؟» سوره مریم، آیه ۶۵.
  9. فرقان، آیات ۶۴ تا ۷۵
  10. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ * وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاء وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ * وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمْوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ «ای مؤمنان! از شکیبایی و نماز یاری بجویید که خداوند با شکیبایان است * و کسانی را که در راه خداوند کشته می‌شوند مرده نخوانید که زنده‌اند امّا شما درنمی‌یابید * و بی‌گمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی دارایی‌ها و کسان و فرآورده‌ها می‌آزماییم، و شکیبایان را نوید بخش!» سوره بقره، آیه ۱۵۳-۱۵۵.
  11. وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ «از شکیبایی و نماز یاری بجویید و بی‌گمان این کار جز بر فروتنان دشوار است» سوره بقره، آیه ۴۵ و روایات تفسیری
  12. وَاتَّبِعْ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَاصْبِرْ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ «و از آنچه به تو وحی می‌گردد پیروی کن و شکیبایی پیشه ساز تا خداوند داوری فرماید و او بهترین داوران است» سوره یونس، آیه ۱۰۹.
  13. وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «و هر یک از شما که یارایی مالی نداشته باشد تا زنان آزاد مؤمن را به همسری گیرد، در میان کنیزان، از دختران جوان مؤمن، همسر گزیند و خداوند به ایمانتان داناتر است؛ همه چون یکدیگرید پس با اجازه کسان آنها با آنان ازدواج کنید و کابین‌هایشان را در حالی که پاکدامنند و نه پلیدکار و گزیننده دوست‌های پنهان، به گونه شایسته به (کسان) آنها بپردازید. آنگاه چون شوی کنند، اگر به کاری زشت دست یازیدند بر آنان نیمی از کیفر زنان آزاد خواهد بود. این (ازدواج با کنیزکان) برای کسی است که از (آلایش) گناه بهراسد و شکیبایی ورزیدن، برای شما بهتر است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۵.
  14. بقره، آیات ۱۵۵ و ۲۴۹؛ لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ «بی‌گمان با مال و جانتان آزمون خواهید شد و از آنان که پیش از شما به آنان کتاب (آسمانی) داده‌اند و از کسانی که شرک ورزیده‌اند (سخنان دل) آزار بسیار خواهید شنید و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید؛ بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۶.
  15. منصوری، خلیل، عوامل ایجاد صبر و بردباری.
  16. بقره، آیه ۱۵۵؛ عنکبوت، آیه ۲ و آیات دیگر
  17. مریم، آیه ۶۵
  18. فرقان، آیات ۶۴ تا ۷۵
  19. بقره، آیات ۱۵۳ تا ۱۵۵
  20. بقره، آیه ۴۵ و روایات تفسیری
  21. یونس، آیه ۱۰۹
  22. نساء، آیه ۲۵
  23. بقره، آیات ۱۵۵ و ۲۴۹؛ ال عمران، آیه ۱۸۶
  24. انفال، آیات ۶۵ و ۶۶
  25. کهف، آیات ۶۷ و ۷۲ و ۷۵
  26. منصوری، خلیل، عوامل و موجبات صبر و حلم.
  27. وَجَاءُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ «و خونی دروغین را بر پیراهن او آوردند؛ (یعقوب) گفت: (نه چنین است که می‌گویید) بلکه (هوای) نفستان کاری را در چشمتان آراست، اکنون (کار من) شکیبی نیکوست و بر آنچه وصف می‌کنید از خداوند باید یاری جست» سوره یوسف، آیه ۱۸.
  28. قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ «(یعقوب) گفت: (نه چنین است) بلکه هوای نفستان کاری را در چشمتان آراست پس (کار من) شکیبی نیکو (خواهد بود)، باشد که خداوند همه آنان را به نزد من باز آورد، اوست که دانای فرزانه است» سوره یوسف، آیه ۸۳.
  29. معارج، آیات ۱ تا ۵ و نیز مجمع البیان، ج ۹ و ۱۰، ص۴۲۸
  30. فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلا تَسْتَعْجِل لَّهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلاَّ سَاعَةً مِّن نَّهَارٍ بَلاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلاَّ الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ «بنابراین شکیبا باش همان‌گونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند و برای آنان (عذاب را به) شتاب مخواه که آنان روزی که آنچه را وعده‌شان داده‌اند بنگرند، چنانند که گویی جز ساعتی از یک روز (در جهان) درنگ نکرده‌اند، این، پیام‌رسانی است؛ پس آیا جز بزهکاران نابود می‌گردند؟» سوره احقاف، آیه ۳۵.
  31. يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنذِرْ * وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ * وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ * وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ * وَلا تَمْنُن تَسْتَكْثِرُ * وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ «ای جامه بر خود کشیده! * برخیز و هشدار بده! * و پروردگارت را بزرگ بدار، * و جامه‌ات را پاکیزه گردان، * و از (هر) آلایش دوری کن، * و (چیزی) را بدین امید که زیادتر (باز) بگیری مده، * و برای پروردگارت شکیبایی پیشه کن،» سوره مدثر، آیه ۷.
  32. منصوری، خلیل، عوامل و آثار صبر در زندگی.
  33. بحارالانوار، ج ۷۱، ص۸۰
  34. منصوری، خلیل، صبر ویژگی‌ها و آثار آن.
  35. منصوری، خلیل، صبر پیامبر الگوی مؤمنان .
  36. الکافی ج۲، ص۹۱
  37. «و بی‌گمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی دارایی‌ها و کسان و فرآورده‌ها می‌آزماییم، و شکیبایان را نوید بخش! * همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد می‌گویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم)» سوره بقره، آیه ۱۵۵-۱۵۶.
  38. «به مردان مؤمن بگو دیدگان (از نگاه حرام) فرو دارند و پاکدامنی ورزند، این برای آنان پاک‌تر است، بی‌گمان خداوند از آنچه می‌کنند آگاه است» سوره نور، آیه ۳۰.
  39. میزان الحکمه، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، ج ۵، ۱۰۱۰۱
  40. غرر الحکم، ج ۲، ۱۷۳۱
  41. بحارالانوار، ج ۷۱، ص۷۷
  42. منصوری، خلیل، صبر ویژگی‌ها و آثار آن.
  43. منصوری، خلیل، صبر پیامبر الگوی مؤمنان .
  44. منصوری، خلیل، صبر پیامبر الگوی مؤمنان .
  45. بقره، آیات ۱۵۵ تا ۱۵۷
  46. منصوری، خلیل، صبر پیامبر الگوی مؤمنان .
  47. کافی، ج۲، ص۹۱، ح۱۵
  48. علل الشرایع، ج۲، ص۴۹۸، ح۱
  49. غررالحکم، ج۲، ص۶۹، ح۱۸۷۴
  50. يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ * الآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا فَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُواْ أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ «ای پیامبر! مؤمنان را به کارزار برانگیز، اگر از شما بیست تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند و اگر از شما صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز می‌شوند زیرا آنان گروهی هستند که درنمی‌یابند * اکنون خداوند بر شما آسان گرفت و معلوم داشت که در شما ناتوانی هست؛ اگر از شما صد تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند و اگر از شما هزار تن باشند بر دو هزار تن به اذن خداوند پیروز می‌شوند و خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۶۵-۶۶.
  51. کهف، آیات ۶۷ و ۷۲ و ۷۵
  52. منصوری، خلیل، عوامل ایجاد صبر و بردباری.
  53. کافی، ج۲، ص۹۱، ح۱۵
  54. علل الشرایع، ج۲، ص۴۹۸، ح۱
  55. غررالحکم، ج۲، ص۶۹، ح۱۸۷۴
  56. منصوری، خلیل، هفتاد اثر صبر در زندگی.
  57. طه، آیه ۵۰؛ بقره، آیات ۳۰ تا ۳۴؛ لقمان، آیه ۲۰؛ هود، آیه ۶۱
  58. نور، آیه ۳۹
  59. شمس، آیات ۷ تا ۱۰؛ بقره، آیات ۷ تا ۱۸؛ اعراف، آیه ۱۷۹؛ رعد، آیه ۱۱؛ انفال، آیه ۵۳
  60. منصوری، خلیل، صبر بر حق از نظر قرآن.
  61. عصر، آیات ۱ تا ۳
  62. انبیاء، آیه ۳۵؛ بقره، آیات ۱۵۵ تا ۱۵۷؛ عنکبوت، آیات ۲ و ۳؛ حدید، آیات ۲۲ و ۲۳
  63. بقره، آیات ۱۵۵ تا ۱۵۷
  64. یوسف، آیات ۱۸ و ۸۳؛ معارج، آیه ۵
  65. بقره، آیات ۴۵ و ۱۳۵
  66. همان
  67. بلد، آیه ۱۷؛ عصر، آیه ۳
  68. یونس، آیه ۱۰۹؛ هود، آیه ۱۱۵
  69. نحل، آیه ۱۲۷؛ اعراف، آیه ۱۲۸
  70. نحل، آیات ۱۲۷ و ۱۲۸؛ انفال، آیه ۴۶
  71. آل عمران، آیه ۱۸۶؛ شوری، آیه ۴۳؛ احقاف، آیه ۳۵
  72. کهف، آیه ۲۸؛ لقمان، آیه ۱۷؛ ص، آیه ۱۷؛ طور، آیه ۴۸؛ مزمل، آیه ۱۰؛ آل عمران، آیه ۲۰۰
  73. آل عمران، آیات ۱۲۰ و ۱۲۵؛ بقره، آیه ۲۵۰
  74. نساء، آیه ۲۵
  75. «و شکیبا باش! و شکیب تو جز با (یاری) خداوند نیست و برای آنان اندوه مخور و از نیرنگی که می‌بازند در تنگدلی به سر مبر» سوره نحل، آیه ۱۲۷.
  76. منصوری، خلیل، صبر بر حق از نظر قرآن.
  77. فصلت، آیه ۵۳
  78. یوسف، آیه ۴۰
  79. فصلت، آیه ۵۳
  80. یوسف، آیه ۴۰؛ اسراء، آیه ۳۶
  81. نجم، آیه ۲۸
  82. رعد، آیه ۱۷
  83. نور، آیه ۳۹
  84. فصلت، آیه ۵۳
  85. نور، آیه ۳۹
  86. فصلت، آیه ۵۳
  87. همان؛ بقره، آیات ۲۶ و ۹۱ و ۱۴۴ و ۱۴۷؛ آل عمران، آیه ۶۰؛ انعام، آیه ۶۶
  88. منصوری، خلیل، صبر بر حق از نظر قرآن.
  89. «هیچ گزندی در زمین و به جان‌هایتان نمی‌رسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است * تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید و خداوند هیچ خود پسند خویشتن ستایی را دوست نمی‌دارد» سوره حدید، آیه ۲۲-۲۳.
  90. غرر الحکم، ج ۲، ۳۱۸۴
  91. غرر الحکم، ج ۲، ۲۵۴۲
  92. نهج الفصاحه، ۱۰۷۰
  93. بحارالانوار، ج ۷۱، ص۹۲
  94. بحارالانوار، ج ۷۱، ص۸۵
  95. غرر الحکم، ج ۲، ۱۸۹۳
  96. غرر الحکم، ج ۴، ۶۱۳۴
  97. نهج الفصاحه، ۳۱۲۸
  98. منصوری، خلیل، صبر ویژگی‌ها و آثار آن.
  99. صافات، آیات ۱۰۲ و ۱۰۶؛ بقره، آیه ۲۵۰؛ نحل، آیه ۱۲۷
  100. وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا «و چگونه در چیزی که به آن آگاهی فراگیر نداری شکیب می‌کنی؟» سوره کهف، آیه ۶۸.
  101. تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ «این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره هود، آیه ۴۹.
  102. روم، آیات ۵۸ تا ۶۰
  103. فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ «و دارایی‌ها و فرزندان آنان تو را به شگفتی نیفکند، جز این نیست که خداوند می‌خواهد آنان را در زندگی این جهان به عذاب افکند و در حالی که کافرند جانشان (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۵۵.
  104. بقره، آیات ۴۵ و ۴۶ و ۲۴۹
  105. معارج، آیات ۱ تا ۵
  106. غافر، آیات ۷۰ تا ۷۷
  107. معارج، آیات ۵ تا ۷
  108. معارج، آیات ۱۹ تا ۳۲
  109. بقره، آیه ۱۵۵؛ آل عمران، آیه ۱۸۶؛ هود، آیات ۷ تا ۱۱؛ فرقان، آیه ۲۰
  110. أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ «آیا گمان می‌کنید به بهشت در خواهید آمد با آنکه هنوز داستان کسانی که پیش از شما (در) گذشتند بر سر شما نیامده است؟ به آنان سختی و رنج رسید و لرزانده شدند تا جایی که پیامبر و مؤمنان همراه وی می‌گفتند: یاری خداوند کی در می‌رسد؟ آگاه باشید که یاری خداوند نز» سوره بقره، آیه ۲۱۴.
  111. یوسف، آیه ۸۳
  112. قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ «(یعقوب) گفت: (نه چنین است) بلکه هوای نفستان کاری را در چشمتان آراست پس (کار من) شکیبی نیکو (خواهد بود)، باشد که خداوند همه آنان را به نزد من باز آورد، اوست که دانای فرزانه است» سوره یوسف، آیه ۸۳.
  113. معارج، آیات ۱۹ تا ۲۵
  114. اعراف، آیه ۱۲۸؛ هود، آیه ۴۹؛ نحل، آیه ۱۲۷ و ۱۲۸
  115. یوسف، آیه ۸۳
  116. طه، آیه ۱۳۲
  117. فرقان، آیه ۲۰
  118. قَالُوا أَإِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَا يُوسُفُ وَهَذَا أَخِي قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ «گفتند: آیا تو همان یوسفی؟ گفت: من یوسفم و این، برادر من (بنیامین) است؛ خداوند بر ما منّت نهاد، چنین است که هر کس پرهیزگاری ورزد و شکیبایی کند بی‌گمان خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌گرداند» سوره یوسف، آیه ۹۰.
  119. مزمل، آیات ۹ و ۱۰
  120. بقره، آیات ۱۵۵و۱۵۶
  121. ص، آیات ۴۱ تا ۴۴؛ غافر، آیه ۵۵
  122. طه، آیه ۱۳۰؛ غافر، آیه ۵۵؛ ق، آیه ۳۹
  123. آل عمران، آیه ۱۶۴؛ انعام، آیه ۳۴؛ انبیاء، آیات ۸۳ و۸۵؛ ص،آیات۱۷ و ۴۱ و ۴۴
  124. بقره، آیه ۴۵
  125. رعد، آیات ۱۹ و ۲۲
  126. فصلت، آیات ۳۴ و ۳۵
  127. انسان، آیات ۲۴ و ۲۶
  128. طه، آیه ۱۳۰
  129. معارج، آیات ۱۹ تا ۲۳
  130. معارج، آیات ۱۹ تا ۳۲
  131. انسان، آیات ۲۴ و ۲۵
  132. سجده، آیه ۲۴
  133. منصوری، خلیل، عوامل ایجاد صبر و بردباری.
  134. وَاتَّبِعْ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَاصْبِرْ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ «و از آنچه به تو وحی می‌گردد پیروی کن و شکیبایی پیشه ساز تا خداوند داوری فرماید و او بهترین داوران است» سوره یونس، آیه ۱۰۹.
  135. وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِنْ لُغُوبٍ * فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ «و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست در شش روز آفریدیم و هیچ ماندگی به ما نرسید * پس بر آنچه می‌گویند شکیبا باش و پروردگارت را پیش از برآمدن خورشید و پیش از غروب با سپاس به پاکی بستای!» سوره ق، آیه ۳۸-۳۹.
  136. طه، آیات ۱۲۸ تا ۱۳۰ و نیز روم، آیات ۵۸ تا ۶۰
  137. قلم، آیات ۴۴ تا ۴۸
  138. وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ «و به یقین پیش از تو (نیز) پیامبرانی دروغگو شمرده شدند پس، هر چه دروغگو شمرده شدند و آزار دیدند شکیبایی ورزیدند تا آنکه یاری ما به ایشان رسید؛ و برای کلمات خداوند هیچ دگرگون‌کننده‌ای نیست و بی‌گمان (برخی) از خبر (های) پیامبران به تو رسیده است» سوره انعام، آیه ۳۴.
  139. ص، آیات ۱۷ تا ۱۲۰
  140. قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلَامٍ مِنَّا وَبَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ * تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ «گفته شد: ای نوح! (از کشتی) فرود آی با درودی از ما و برکت‌هایی بر تو و بر امت‌هایی از همراهانت و امت‌هایی که به زودی آنان را برخوردار خواهیم کرد سپس از ما عذابی دردناک به ایشان خواهد رسید * این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره هود، آیه ۴۸-۴۹.
  141. احقاف، آیات ۳۴ و ۳۵ و نیز انعام، ایه ۳۴ و آیات دیگر
  142. فصلت، ایات ۳۲ و ۳۵
  143. معارج،آیات ۱ تا ۵
  144. انعام، آیه ۳۴
  145. طه،آیه ۱۳۰ و ق، ایه ۳۹
  146. معارج،ایات ۱ تا ۵
  147. رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا «پروردگار آسمان‌ها و زمین است و آنچه میان آنهاست پس او را بپرست و در پرستش او شکیبایی کن، آیا برای او همنامی می‌شناسی؟» سوره مریم، آیه ۶۵.
  148. یونس، آیات ۱۰۸ و ۱۰۹
  149. إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنْزِيلًا * فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا «به راستی ما این قرآن را بر تو خرده خرده فرو فرستاده‌ایم * پس برای فرمان پروردگارت شکیبا باش و از هیچ گناهکار یا ناسپاس آنان فرمان نبر» سوره انسان، آیه ۲۳-۲۴.
  150. وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى «و خانواده‌ات را به نماز فرمان ده و بر آن شکیب کن، ما از تو روزی نمی‌خواهیم که خود، تو را روزی می‌دهیم و سرانجام (نیک) برای پرهیزگاری است» سوره طه، آیه ۱۳۲.
  151. منصوری، خلیل، عوامل و آثار صبر در زندگی.
  152. صافات، آیات ۱۰۲ و ۱۰۶؛ بقره، آیه ۲۵۰؛ نحل، آیه ۱۲۷
  153. کهف، ایه ۶۸
  154. هود، آیه ۴۹
  155. روم،آیات ۵۸ تا ۶۰
  156. توبه، آیه ۵۵
  157. بقره، آیات ۴۵ و ۴۶ و ۲۴۹
  158. معارج، آیات ۱ تا ۵
  159. غافر، آیات ۷۰ تا ۷۷
  160. معارج، ایات ۵ تا ۷
  161. معارج، آیات ۱۹ تا ۳۲
  162. بقره، آیه ۱۵۵؛ آل عمران، آیه ۱۸۶؛ هود، آیات ۷ تا ۱۱؛ فرقان، آیه ۲۰
  163. بقره، آیه ۲۱۴
  164. یوسف، آیه ۸۳
  165. یوسف، آیه ۸۳
  166. معارج، آیات ۱۹ تا ۲۵
  167. اعراف، آیه ۱۲۸؛ هود، آیه ۴۹؛ نحل، آیه ۱۲۷ و ۱۲۸
  168. یوسف، ایه ۸۳
  169. طه، آیه ۱۳۲
  170. فرقان، ایه ۲۰
  171. یوسف، ایه ۹۰
  172. مزمل، آیات ۹ و ۱۰
  173. از خدا بودن و به سوی او بازگشتن
  174. بقره، آیات ۱۵۵و۱۵۶
  175. ص، آیات ۴۱ تا ۴۴؛ غافر، آیه ۵۵
  176. طه، آیه ۱۳۰؛ غافر، آیه ۵۵؛ ق، آیه ۳۹
  177. آل عمران، آیه ۱۶۴؛ انعام، آیه ۳۴؛ انبیاء، آیات ۸۳ و۸۵؛ ص،آیات۱۷ و ۴۱ و ۴۴
  178. فصلت، آیات ۳۴ و ۳۵
  179. نحل، آیات ۹۵ و ۹۶
  180. طور، آیه ۴۸ و آیات دیگر
  181. نحل، آیه ۱۲۶
  182. نساء، ایه ۲۵
  183. ق، آیات ۳۶ تا ۳۹
  184. غافر، آیات ۵۵ و ۵۶
  185. بقره، آیه ۴۵
  186. رعد، آیات ۱۹ و ۲۲
  187. فصلت، آیات ۳۴ و ۳۵
  188. انسان، آیات ۲۴ و ۲۶
  189. طه، آیه ۱۳۰
  190. معارج، ایات ۱۹ تا ۲۳
  191. معارج، آیات ۱۹ تا ۳۲
  192. انسان، آیات ۲۴ و ۲۵
  193. سجده، ایه ۲۴
  194. منصوری، خلیل، عوامل و موجبات صبر و حلم.
  195. میزان الحکمة، ۵/۱۰۱۳۳
  196. منصوری، خلیل، صبر ویژگی‌ها و آثار آن.
  197. کهف، آیه ۶۸
  198. کهف، آیات ۶۹ تا ۸۲
  199. بقره، آیات ۱۵۵ تا ۱۵۷؛ هود، آیه ۱۱۹
  200. منصوری، خلیل، صبر پیامبر الگوی مؤمنان .
  201. انعام، آیه ۳۴؛ نحل، آیات ۱۲۷ و ۱۲۸ و نیز روم، آیه ۶۰
  202. منصوری، خلیل، عوامل و آثار صبر در زندگی.
  203. هود آیات ۱۰ و ۱۱
  204. هود آیات ۹ و ۱۱
  205. نحل ایه ۱۱۰ و نیز حجرات آیه ۵ و بقره آیات ۱۵۵ و ۱۵۷ و انبیاء آیات ۸۵ و ۸۶
  206. اعراف آیه ۱۳۷ و بقره آیه ۲۴۹ و ۲۵۱
  207. فرقان آیه ۶۸ و ۷۵
  208. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ «ای مؤمنان! شکیبایی ورزید و یکدیگر را به شکیب فرا خوانید و از مرزها نگهبانی کنید و از خداوند پروا بدارید باشد که رستگار شوید» سوره آل عمران، آیه ۲۰۰.
  209. وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ «و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۴۶.
  210. هود آیه ۱۱۲ و ۱۱۵
  211. بقره آیه ۴۵ و ۱۵۳
  212. هود آیات ۱۱۳ و ۱۱۵
  213. فرقان آیات ۶۷ و ۷۵
  214. همان
  215. همان و نیز رعد آیه ۲۲
  216. آل عمران آیه ۱۲۰ و ۱۸۶
  217. نساء آیه ۲۵
  218. وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «و هر یک از شما که یارایی مالی نداشته باشد تا زنان آزاد مؤمن را به همسری گیرد، در میان کنیزان، از دختران جوان مؤمن، همسر گزیند و خداوند به ایمانتان داناتر است؛ همه چون یکدیگرید پس با اجازه کسان آنها با آنان ازدواج کنید و کابین‌هایشان را در حالی که پاکدامنند و نه پلیدکار و گزیننده دوست‌های پنهان، به گونه شایسته به (کسان) آنها بپردازید. آنگاه چون شوی کنند، اگر به کاری زشت دست یازیدند بر آنان نیمی از کیفر زنان آزاد خواهد بود. این (ازدواج با کنیزکان) برای کسی است که از (آلایش) گناه بهراسد و شکیبایی ورزیدن، برای شما بهتر است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۵.
  219. وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ «و چون با جالوت و سپاه وی رویاروی شدند گفتند: پروردگارا! ما را از شکیب، سرشار کن و گام‌های ما را استوار دار و ما را بر کافران پیروز گردان» سوره بقره، آیه ۲۵۰.
  220. فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ * وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ «آنگاه با زیورهایش در پیش قوم خویش آشکار شد؛ کسانی که زندگی این جهان را می‌خواستند گفتند: ای کاش ما نیز همانند آنچه به قارون داده شده است می‌داشتیم، بی‌گمان او را بهره‌ای سترگ است * و دانشوران گفتند: وای بر شما! پاداش خداوند برای آن کس که ایمان آورد و کرداری شایسته دارد بهتر است و آن را جز به شکیبایان فرا نیاموزند» سوره قصص، آیه ۷۹-۸۰.
  221. انفال آیه ۴۶
  222. آل عمران آیه ۲۰۰
  223. بقره آیه ۱۷۷ و انسان آیه ۵ و ۱۲
  224. وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَلَا تَكُنْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ * وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ «و به راستی ما به موسی کتاب (آسمانی) دادیم- بنابراین در لقای او (با خداوند) تردیدی مکن- و ما آن (کتاب) را رهنمودی برای بنی اسرائیل قرار دادیم * و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۳-۲۴.
  225. فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى «باری، بر آنچه می‌گویند شکیب کن و پیش از برآمدن آفتاب و پیش از فرو رفتن آن پروردگارت را با سپاس به پاکی بستای! و پاس‌هایی از شب و پیرامون‌های روز را نیز به ستایش پرداز باشد که خشنود گردی» سوره طه، آیه ۱۳۰.
  226. آل عمران آیه ۱۴۶ و ۱۴۸ و نیز هود آیه ۱۱۵ و یوسف آیه ۹۰
  227. منصوری، خلیل، آثار و کارکردهای صبر و شکیبایی در زندگی.
  228. اصول کافی، ج ۲، ص۷۳، ح ۷، مکتبة الاسلامیة، تهران ۱۳۸۸ هجری
  229. بهشت
  230. غرر الحکم، ج ۳، ۳۷۹۴
  231. غرر الحکم، ج ۱، ۷۶۰
  232. بحارالانوار، ج ۷۸، ص۷۹
  233. میزان الحکمة ج ۵، ۱۰۰۷۰
  234. بحارالانوار، ج ۸۲، ص۱۳۷
  235. بحارالانوار، ج ۷۱، ص۹۶
  236. غرر الحکم، ج ۳، ۴۶۹۴
  237. غرر الحکم، ج ۳، ۳۷۱۳
  238. بحارالانوار، ج ۷۱، ص۹۶
  239. اِنّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ
  240. بحارالانوار، ج ۷۱، ص۹۶
  241. بحارالانوار، ج ۸۲، ص۱۲۸
  242. غرر الحکم، ج ۵، ۹۱۹۰
  243. غرر الحکم، ج ۶، ۱۰۷۵۲
  244. غرر الحکم، ج ۳، ۴۸۸۲
  245. بحارالانوار، ج ۸۲، ص۱۳۹
  246. بحارالانوار، ج ۷۱، ص۶۹
  247. منصوری، خلیل، صبر ویژگی‌ها و آثار آن.
  248. بحارالأنوار، ج۷۵، ص۳۱۱، ح ۱
  249. هود، آیات ۱۱۳ و ۱۱۵
  250. فرقان، آیات ۷۲ و ۷۵
  251. فرقان، آیات ۶۷ و ۷۵
  252. هود، آیات ۱۱۲ و ۱۱۵
  253. فرقان، آیات ۶۸ و ۷۵
  254. غررالحکم، ج۲، ص۶۹، ح۱۸۷۴
  255. هود، آیات ۱۱۲ و ۱۱۵
  256. انفال، آیه ۴۶
  257. انفال، آیه ۴۶ و آیات دیگر
  258. فرقان، آیات ۶۷ و ۷۵
  259. آل عمران، آیه ۲۰۰؛ هود، آیه ۱۱۴ و ۱۱۵؛ رعد، آیه ۲۲؛ طه، آیه ۱۲۳
  260. بقره، آیه ۱۵۳
  261. آل عمران، آیه ۱۲۵
  262. انعام، آیه ۳۴
  263. عنکبوت، آیات ۵۸ و ۵۹
  264. رعد، آیه ۲۲؛ فرقان، آیات ۶۷ و ۷۵
  265. آل عمران، آیه ۱۲۰
  266. بقره، آیات ۱۵۵ و ۱۵۶؛ حج، آیات ۳۴ و ۳۵
  267. فرقان، آیات ۶۳ و ۷۵
  268. نحل، آیه ۱۱۰؛ حجرات، آیه ۵؛ بقره، آیات ۱۵۵ و ۱۵۷؛ انبیاء، آیات ۸۵ و ۸۶؛ ص، آیات ۴۳ و ۴۴
  269. نحل، آیات ۴۱ و ۴۲
  270. اعراف، آیه ۱۳۷
  271. بقره، آیه ۲۴۹ و ۲۵۰؛ آل عمران، آیات ۱۴۶ و ۱۴۸
  272. انفال، آیات ۶۵ و ۶۶
  273. انعام، آیه ۳۴؛ ابراهیم، آیات ۱۱ تا ۱۴
  274. بقره، آیات ۴۵ و ۱۵۳
  275. بقره، آیه ۶۱
  276. بقره، آیه ۱۷۷؛ اعراف، آیه ۱۲۸؛ هود، آیه ۴۹؛ طه، ایه ۱۳۲
  277. بقره، آیه ۲۵۰
  278. بقره، آیه ۱۵۳ و ۱۵۴؛ و ۲۴۹ تا ۲۵۱؛ آل عمران، آیه ۱۴۶ و ۱۴۸
  279. همان
  280. انفال، آیه ۴۶
  281. آل عمران، آیه ۲۰۰
  282. قصص، آیات ۷۹ و ۸۰
  283. بقره، آیات ۱۵۵ تا ۱۵۷
  284. آل عمران، آیه ۲۰۰؛ مؤمنون، آیه ۱۱۱
  285. قصص، آیات ۷۹ و ۸۰
  286. نحل، آیات ۴۱ و ۴۲
  287. فرقان، آیات ۶۴ و ۷۵
  288. بقره، آیات ۱۵۲ و ۱۵۳؛ ابراهیم، ایه ۵؛ لقمان، آیه ۳۱؛ سبا، آیه ۱۹؛ شوری، ایه ۳۳
  289. نحل، آیه ۱۲۶
  290. اعراف، آیات ۱۲۳ تا ۱۲۶
  291. هود، آیات ۱۰ و ۱۱
  292. همان
  293. هود، آیات ۹ تا ۱۱
  294. بقره، آیات ۱۵۵ و ۲۴۹؛ آل عمران، آیه ۱۸۶؛ هود، آیات ۷ تا ۱۱، فرقان، آیه ۲۱
  295. اعراف، آیات ۱۲۷ تا ۱۲۹
  296. همان آیات
  297. رعد، آیه ۲۲؛ فصلت، آیه ۵۳ و ۵۴
  298. سجده، آیات ۲۳ و ۲۴
  299. طه، آیه ۱۳۰
  300. بقره، آیات ۱۵۵ و ۱۵۷
  301. بقره، آیات ۱۵۲ و ۱۵۳
  302. آل عمران، ایه ۱۴۲؛ محمد، آیه ۳۱
  303. روم، آیات ۵۸ و ۶۰
  304. جامع الأخبار، ص۳۱۶، ح۸۸۲
  305. غررالحکم، ح۷۲۰
  306. بحار الانوار، ج ۷۸، ص۳۳۹، ح ۱
  307. منصوری، خلیل، هفتاد اثر صبر در زندگی.
  308. هود، آیات ۹ تا ۱۱
  309. فرقان، آیات ۷۲ و ۷۵
  310. فرقان، آیات ۷۲ و ۷۵
  311. فرقان، آیات ۶۳ و ۶۸ و ۷۵
  312. فرقان، آیات ۷۲ و ۷۵
  313. منصوری، خلیل، چگونه میزان صبر خود را بشناسیم.
  314. بحارالانوار، نشر کتابفروشی اسلامیه، ج ۷۱، ص۷۳
  315. نهج الفصاحه، نشر سازمان انتشارات جاویدان، حدیث ۱۹۶۱
  316. غرر الحکم، ج ۲، ۲۹۰۸
  317. نهج الفصاحه، ۲۰۰۶
  318. نهج الفصاحه، ۲۵۶۴
  319. منصوری، خلیل، صبر ویژگی‌ها و آثار آن.
  320. بحارالانوار، ج ۷۱، ص۸۶
  321. منصوری، خلیل، صبر ویژگی‌ها و آثار آن.
  322. منصوری، خلیل، چگونه میزان صبر خود را بشناسیم.
  323. «و آنان را که در پی خشنودی پروردگارشان شکیبایی پیشه می‌کنند و نماز را برپا می‌دارند و از آنچه ما روزی آنان کرده‌ایم پنهان و آشکار می‌بخشند و به نیکی، بدی را دور می‌دارند؛ فرجام (نیک) آن سرای است،» سوره رعد، آیه ۲۲.
  324. نحل، آیه ۱۲۶
  325. ص، آیه ۴۴
  326. زمر، آیه ۱۰
  327. بقره، آیات ۱۵۵ و ۱۵۷ و ۲۱۴ و ۱۷۷؛ حج، آیات ۳۴ و ۳۵
  328. رعد، آیات ۲۲ و ۲۴
  329. همان
  330. هود، آیات ۹ و ۱۱
  331. انفال، آیات ۶۵ و ۶۶؛ رعد، آیات ۱۹ و ۲۲؛ فرقان، آیات ۷۳ و ۷۵
  332. بقره، آیات ۱۵۵ و ۱۵۶
  333. فرقان، آیات ۶۳ و ۶۸ و ۷۵
  334. فرقان، آیات ۶۳ و ۷۵
  335. آل عمران، آیات ۱۴ و ۱۵ و ۱۷؛ قصص، آیات ۷۹ و ۸۰
  336. حدید، آیات ۲۲ و ۲۴؛ فرقان، آیه ۷۵
  337. فرقان، آیات ۶۳ و ۶۴ و ۷۵
  338. حدید،‌آیات ۲۲ و ۲۳؛ آل عمران،‌آیات ۱۴۲ و ۱۴۳
  339. فصلت، آیات ۳۴ و ۳۵
  340. انبیاء آیات ۸۵ و ۸۶
  341. یوسف، آیات ۹۲-۹۰؛ شوری، آیات ۴۰ و ۴۳
  342. فرقان، آیات ۶۳ و ۷۵؛ قصص، آیات ۵۴ و ۵۵
  343. فرقان، آیات ۷۲ و ۷۵
  344. قصص، آیه ۸۰
  345. رعد، آیات ۱۹ و ۲۲
  346. آل عمران،‌ آیات ۱۴۶ و ۱۴۸
  347. منصوری، خلیل، چگونه میزان صبر خود را بشناسیم.
  348. نحل، آیه ۱۲۵
  349. نحل، آیه ۱۲۶
  350. یونس، آیات ۱۰۸ و ۱۰۹
  351. هود، آیات ۱۱۳ تا ۱۱۵
  352. لقمان، آیه ۱۷
  353. کارهای مهم
  354. لقمان، آیه ۱۷
  355. طور، آیات ۴۸ و ۴۹
  356. مزمل، آیه ۱۰
  357. مزمل، آیات ۱۰ تا ۱۲
  358. آل عمران، آیه ۲۰۰
  359. انفال، آیه ۴۶
  360. بقره، آیات ۴۵ و ۱۵۳
  361. عصر، آیات ۱ تا ۳؛ بلد، آیات ۱۷ و ۱۸
  362. منصوری، خلیل، صبر پیامبر الگوی مؤمنان .
  363. احزاب، آیه ۲۱
  364. «و شکیبا باش! و شکیب تو جز با (یاری) خداوند نیست» سوره نحل، آیه ۱۲۷.
  365. مریم، آیه ۶۵
  366. یونس، آیه ۱۰۹
  367. ق، آیات ۳۸ و ۳۹
  368. انبیاء، آیه ۶۹
  369. روم، آیات ۵۸ تا ۶۰؛ طه، آیات ۱۲۸ تا ۱۳۰
  370. قلم، آیات ۴۴ تا ۴۸
  371. روم، آیات ۵۵ تا ۶۰؛ مدثر، آیه ۱۰؛ غافر، آیات ۷۰ تا ۷۷
  372. طه، آیات ۱۲۸ تا ۱۳۰؛ احقاف، آیه ۳۵
  373. همان
  374. طه، آیه ۱۳۲
  375. هود، آیه ۴۹
  376. احقاف، آیات ۳۴ و ۳۵
  377. انعام، آیه ۳۴؛ هود، آیه ۱۱۵، نحل، آیات ۱۲۷ تا ۱۳۰؛ روم، آیه ۶۰
  378. مریم، آیه ۶۵
  379. منصوری، خلیل، صبر و شکیبایی پیامبر از منظر قرآن.
  380. انعام، آیه ۳۴؛ نحل، آیات ۱۲۷ و ۱۲۸؛ روم، آیه ۶۰؛ غافر، آیه ۵۵
  381. فصلت، آیات ۳۴ و ۳۵
  382. طه، آیه ۱۳۰
  383. هود، آیه ۱۱۵
  384. هود، آیه ۴۹؛ طه، آیه ۱۳۲
  385. فصلت، آیات ۳۴ و ۳۵
  386. هود، آیات ۱۱۴ و ۱۱۵؛ طه، آیات ۱۳۰ تا ۱۳۲؛ ق‌، آیه ۳۹
  387. فصلت، آیات ۳۴ و ۳۵؛ معارج، آیات ۱ تا ۵؛ مزمل، آیه ۱۰
  388. قلم، آیه ۴۸؛ انسان، آیه ۲۴؛ یونس، آیات ۱۰۸ و ۱۰۹
  389. منصوری، خلیل، صبر و شکیبایی پیامبر از منظر قرآن.
  390. منصوری، خلیل، نقش تا‌ب‌آوری در آزمون‌ها و ابتلائات الهی.
  391. «بگو: هر کس به فرا خور خویش کار می‌کند و پروردگار شما داناتر است که چه کس رهیافته‌تر است» سوره اسراء، آیه ۸۴.
  392. شمس، آیه ۷
  393. منصوری، خلیل، نقش تا‌ب‌آوری در آزمون‌ها و ابتلائات الهی.
  394. توبه، آیه ۱۲۶
  395. «و پیش از تو پیامبران را نفرستادیم مگر آنکه بی‌گمان آنان خوراک می‌خورند و در بازارها راه می‌رفتند و شما را مایه آزمون یکدیگر کردیم (تا ببینیم) آیا شکیب می‌ورزید؟ و پروردگار تو بیناست» سوره فرقان، آیه ۲۰.
  396. منصوری، خلیل، نقش تا‌ب‌آوری در آزمون‌ها و ابتلائات الهی.
  397. کنز العمّال، حدیث ۴۴۴۹۰
  398. الترغیب و الترهیب، ج ۴، ص۱۷۸، حدیث۵۷.
  399. شهوانی
  400. شهوانی
  401. بحار الأنوار، ج ۷۳، ص۱۴۰، حدیث۱۲
  402. نهج البلاغه، الخطبهًْ۱۶۰
  403. منصوری، خلیل، نقش تا‌ب‌آوری در آزمون‌ها و ابتلائات الهی.
  404. روم، آیه ۲۱
  405. طه، آیه ۱۳۲
  406. تحریم، آیه ۱۰
  407. منصوری، خلیل، نقش تا‌ب‌آوری در آزمون‌ها و ابتلائات الهی.
  408. بقره، آیه ۲۸۶ و ۲۳۳؛ انعام، آیه ۱۵۲؛ اعراف، آیه ۴۲
  409. بقره، آیات ۱۸۵ و ۲۰۳
  410. انفال، آیه ۴۶
  411. انفال، آیه ۴۶
  412. آل عمران، آیات ۳۱ و ۳۲
  413. آل عمران، آیه ۱۸۶
  414. تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص۴۲۱، ح ۴۷۴
  415. هود، آیات ۱۱۴ و ۱۱۵؛ طه، آیات ۱۳۰ تا ۱۳۲
  416. لقمان، آیه ۱۷
  417. مجمع البیان، ج ۷ – ۸، ص۵۰۰
  418. لقمان، آیات ۱۳ و۱۷
  419. بقره، آیات ۱۵۵ و ۲۴۹؛ آل عمران، آیه ۱۸۶؛ فرقان، آیه ۲۰
  420. صافات، آیات ۱۰۱ تا ۱۰۶
  421. آل عمران، آیه ۸۶
  422. بقره، آیه ۲۱۴
  423. اعراف، آیه ۱۲۶
  424. مفردات، ص۶۳۲، «فرغ»
  425. روح المعانی، ج ۶، جزء ۹، ص۴۳
  426. قصص، آیه ۵۴
  427. مجمع البیان، ج ۷ – ۸، ص۴۰۳
  428. مؤمنون، آیات ۱۰۸ تا ۱۱۰
  429. آل عمران، آیه ۱۸۶؛ انعام، آیه ۳۴؛ ابراهیم، آیه ۱۲؛ نحل، آیه ۱۲۶
  430. یونس، آیه ۹؛ نحل، آیه ۱۲۷
  431. نساء، آیات ۲۳ و ۲۴
  432. طه، آیه ۱۳۲
  433. کهف، آیات ۶۶ تا ۶۹
  434. فرقان، آیات ۶۳ و ۷۵
  435. همان
  436. همان
  437. آل عمران، آیه ۲۰۰؛ بقره، آیات ۱۵۳ و ۱۵۴ و ۱۵۵ و ۱۷۷ و ۲۴۹ و ۲۵۰
  438. یونس، آیه ۱۰۹؛ سجده، آیه ۲۴
  439. نحل، آیه ۱۱۰
  440. نحل، آیات ۱۲۶ و۱۲۷
  441. آل عمران، آیات ۱۱۸ تا ۱۲۰
  442. آل عمران، آیات ۱۴ تا ۱۷؛ نحل، آیات ۹۵ و ۹۶
  443. فرقان، آیات ۷۲ و ۷۵
  444. نحل، آیه ۱۱۰؛ زمر، آیه ۱۰
  445. نحل، آیات ۹۵ و ۹۶
  446. کهف، آیه ۱۲۸
  447. منصوری، خلیل، موارد سه گانه صبر در قرآن.
  448. بقره، آیات ۱۵۵ و ۱۵۶ و ۱۷۷؛ حج، آیه ۳۵
  449. حدید، آیات ۲۲ و ۲۳
  450. بقره، آیه ۱۷۷؛ انسان، آیات ۸ و ۱۲
  451. بقره، آیه ۱۷۷
  452. آل عمران، آیه ۱۴۶
  453. بقره، آیه ۱۷۷
  454. بقره، آیه ۱۵۵
  455. حدید، آیات ۲۲ و ۲۳
  456. منصوری، خلیل، موارد سه گانه صبر در قرآن.
  457. فرقان، آیات ۶۸ و ۷۵
  458. هود، آیات ۱۱۳ و ۱۱۵
  459. فرقان، آیات ۶۸ و ۷۵
  460. انفال، آیه ۴۶
  461. منصوری، خلیل، موارد سه گانه صبر در قرآن.
  462. نور، آیه ۳۵
  463. «مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمی‌دیدید پشتیبانی کرد و سخن کافران را فروتر نهاد و سخن خداوند است که فراتر است و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۴۰.
  464. حدید، آیه ۴
  465. حشر، آیه ۱۹
  466. ق، آیه ۱۶
  467. منصوری، خلیل، صبر در سایه توفیق الهی.
  468. انبیاء، آیه ۶۹
  469. بقره، آیه ۱۰۲
  470. «و هرگز در هیچ کار مگو: «من فردا انجام دهنده آن خواهم بود. * مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به رهیافتی نزدیک‌تر از این رهنمایی کند» سوره کهف، آیه ۲۳-۲۴.
  471. تکویر، آیه ۲۹؛ انسان، آیه ۳۰
  472. منصوری، خلیل، صبر در سایه توفیق الهی.
  473. کهف، آیه ۲۴
  474. توبه، آیه ۲۵
  475. «گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز می‌دارم نمی‌خواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره هود، آیه ۸۸.
  476. انبیاء، آیه ۶۹
  477. آل عمران، آیه ۱۵۹
  478. نحل، آیه ۱۲۷
  479. نحل، آیه ۱۲۸
  480. کهف، ایه ۲۸
  481. لقمان، آیه ۱۷؛ احقاف، آیه ۳۵
  482. ص، آیه ۱۷؛ طور، آیه ۴۸؛ مزمل، آیه ۱۰
  483. معارج، آیه ۱۵
  484. احقاف، آیه ۳۵
  485. روم، آیه ۶۰
  486. مدثر، آیه ۷
  487. قلم، آیه ۴۸
  488. منصوری، خلیل، صبر در سایه توفیق الهی.
  489. ملک، آیه ۱۰
  490. یوسف، آیه ۴۲
  491. کهف، آیات ۶۱ تا ۶۴
  492. مفردات الفاظ قرآن کریم، ذیل واژه عون
  493. «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.
  494. نه غیر تو را
  495. نه از دیگری
  496. سوره مائده، آیه ۲.
  497. منصوری، خلیل، استعانت و صبر نشانه توحید.
  498. مجمع البیان، ج ۱، ذیل آیه
  499. منصوری، خلیل، استعانت و صبر نشانه توحید.
  500. نمل، آیه ۱۴
  501. فاطر، آیه ۲۸؛ بقره، آیه ۴۵
  502. منصوری، خلیل، استعانت و صبر نشانه توحید.
  503. «نماز را بپا دار که نماز از کار زشت و کار ناپسند باز می‌دارد» سوره عنکبوت، آیه ۴۵.
  504. «موسی به قوم خود گفت: از خداوند یاری بخواهید و شکیبا باشید، بی‌گمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث می‌دهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره اعراف، آیه ۱۲۸.
  505. منصوری، خلیل، استعانت و صبر نشانه توحید.
  506. عنکبوت، آیات ۲ و ۳
  507. انبیاء، آیه ۳۵؛ بقره، آیه ۱۵۵
  508. محمد، آیه ۳۱
  509. اعراف، آیه ۱۶۳
  510. توبه، آیات ۷۵ و ۷۶ و ۳۴ و ۵۴؛ فجر، آیات ۱۵ تا ۱۷؛ اعراف، آیات ۱۸۹ و ۱۹۰
  511. منصوری، خلیل، نقش مالکیت خدا در صبر بر مصیبت.
  512. بقره، آیه ۱۵۵
  513. کهف، آیات ۶۷ و ۶۸
  514. کهف، آیات ۷۰ تا ۷۸
  515. منصوری، خلیل، نقش مالکیت خدا در صبر بر مصیبت.
  516. بقره، آیه۱۵۶
  517. «و بی‌گمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی دارایی‌ها و کسان و فرآورده‌ها می‌آزماییم، و شکیبایان را نوید بخش! * همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد می‌گویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم) * بر آنان از پروردگارشان درودها و بخشایشی است و آنانند که رهیافته‌اند» سوره بقره، آیه ۱۵۵-۱۵۷.
  518. منصوری، خلیل، نقش مالکیت خدا در صبر بر مصیبت.
  519. بقره، آیات ۱۵۵ تا ۱۵۷؛ حدید، آیات ۲۲ و ۲۳
  520. همان
  521. بقره، آیه ۱۲۴
  522. انعام، آیات ۷۴ و ۷۵
  523. حدید، آیات ۲۲ و۲۳
  524. فرقان، آیه ۷۷
  525. «و بی‌گمان پیش از تو پیامبرانی فرستادیم و به آنان همسران و فرزندانی دادیم و هیچ پیامبری را نسزد که معجزه‌ای بیاورد مگر با اذن خداوند؛ هر سرآمدی، زمانی نگاشته دارد * خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۸-۳۹.
  526. رعد، آیه۴۰
  527. هود، آیه ۱۱۹
  528. نوح، آیات ۱۰ تا ۱۲
  529. منصوری، خلیل، نقش مالکیت خدا در صبر بر مصیبت.
  530. انفال آیه ۶۵ و ۶۶
  531. «و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم» سوره طه، آیه ۱۱۵.
  532. انفال ایه ۶۵ و ۶۶
  533. منصوری، خلیل، راه رسیدن به مقام صابران.
  534. «و چگونه در چیزی که به آن آگاهی فراگیر نداری شکیب می‌کنی؟» سوره کهف، آیه ۶۸.
  535. از پیش خدا یا علم خدادادی
  536. بقره آیه ۴۵ و ۴۶ و ۲۴۹ و معارج آیات ۱۹ تا ۲۶
  537. غافر آیات۷۰ تا ۷۷
  538. بقره آیات ۱۵۵ و ۱۵۶
  539. انفال آیات ۶۵ و ۶۶ و رعد آیات ۱۹ و ۲۲ و بقره آیه ۱۵۵ و آل عمران آیه ۱۸۶
  540. غافر آیه ۵۵
  541. منصوری، خلیل، راه رسیدن به مقام صابران.
  542. شایسته‌تر است؛ زیرا
  543. بقره آیه ۱۵۳ و ۲۴۹
  544. آل عمران آیه ۱۴۶ و انعام آیه ۳۴
  545. معارج آیات ۱۹ تا ۲۵
  546. همان تا آیه ۲۸
  547. بقره آیه ۴۵
  548. منصوری، خلیل، راه رسیدن به مقام صابران.