همسرداری در معارف و سیره معصوم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

رفتار معصومان(ع) با همسران

یکی از مهم‌ترین پایه‌های مقدس خانواده، زن و جایگاه اوست. با توجه به اهمیت این موضوع در سیره ائمه(ع) و برای الگوپذیری از رفتار ایشان، در این بخش به نمونه‌هایی از رفتار ائمه(ع) با همسران خود و دیدگاه آنان درباره زن می‌پردازیم.

دوستی و مهربانی

یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های سبک زندگی همسران بر اساس آموزه‌های قرآن کریم و سیره معصومان(ع) دوستی و مهربانی است. قرآن کریم درباره این شاخصه می‌فرماید: ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ[۱].

«مودّت» از ماده «ودّ» به معنای دوست داشتن چیزی و آرزوی بقای آن است[۲] و «رحمت» مهربانی و رقّتی است که مقتضی احسان و بخشش باشد[۳]. مودت و رحمت در روابط و مناسبات خانوادگی نقش اساسی دارد و هرچه مودت و رحمت عمیق‌تر و گسترده‌تر باشد، زندگی خانوادگی از آرامش و لذت و توانایی و رشد بیشتری برخوردار خواهد بود؛ مودت و رحمتی معتدل و معقول، و لطیف و انسانی.

هر چه مودت و رحمت عمیق‌تر باشد توان و تحمل افراد بیشتر می‌شود و هرچه گسترده‌تر باشد رفتارها مناسب‌تر می‌گردد؛ و هر چه انسان‌ها در مراتب انسانی بالاتر روند، وجودشان لطیف‌تر می‌شود؛ مودت و رحمتشان بیشتر می‌شود و گسترده‌تر جلوه می‌یابد. امام صادق(ع) می‌فرماید: «مِنْ أَخْلَاقِ الْأَنْبِيَاءِ(ع) حُبُّ النِّسَاءِ»؛ «دوست داشتن زن (همسر) از خلق و خوی پیامبران است»[۴]. هرچه انسان‌ها در مراتب کمال بالاتر روند و به مدارج والاتری از ایمان برسند، محبت و مهربانی نسبت به همسر و خانواده بیشتر جلوه می‌کند، چنان‌که در حدیث نبوی(ص) آمده است: «كُلَّمَا ازْدَادَ الْعَبْدُ إِيمَاناً ازْدَادَ حُبّاً لِلنِّسَاءِ»؛ «هرگاه ایمان بنده‌ای زیاد شود، محبتش نسبت به زن (همسر) زیاد می‌شود»[۵].

در نگاه پیشوایان دین، میان ایمان به خدا و دوست داشتن انسان‌ها به طور کلی و عشق و علاقه به همسر به طور ویژه، رابطه‌ای تنگاتنگ است، چنان‌که هر کسی خدادوست‌تر باشد، همسر دوست‌تر است. معصومین(ع) این امر را چنان مهم و اساسی دیده‌اند که آن را با دوستی خود پیوند زده‌اند، چنان‌که از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: «كُلُّ مَنِ اشْتَدَّ لَنَا حُبّاً اشْتَدَّ لِلنِّسَاءِ حُبّاً»؛ «هر که محبتش به ما اهل بیت پیامبر افزون شود، محبتش به زن (همسر) زیاد می‌شود»[۶].

دوستی اهل بیت، دوست داشتن کمالات حقیقی است و همسر دوستی نیز از همین سنخ است و همان طور که عشق به کمالات حقیقی، منشأ رشد و تعالی و بارش رحمت الهی است، همسر دوستی نیز چنین است. پیامبر اکرم(ص) در بیانی لطیف و زیبا فرموده است: «إنّ الرّجل إذا نظر إلى امرأته و نظرت إليه نظر اللَّه تعالى إليهما نظر الرّحمة»؛ «وقتی مرد به همسر خود [با محبت] می‌نگرد و زن به شوهر خود [بامهر] می‌نگرد، خداوند به دیده رحمت به آنان می‌نگرد»[۷].

در سایه همین نگاه رحمانی است که ایمان به خداوند و محبت اهل بیت در دل انسان افزایش پیدا می‌کند. خانواده پایگاه کمالات انسانی است و اساس این امر مودت و محبت در خانواده است. زندگی بدون مودت و رحمت ویران‌کده‌ای است که از آن روح و ریحانی نروید و صلاح و سامانی برنخیزد. از این روست که پیشوایان دین بر مناسبات و روابط مودت‌زا و محبت‌آمیز بسیار تأکید کرده‌اند. این تأکید تا آنجاست که نشستن در کنار خانواده برتر از اعتکاف در مسجد النبی شمرده شده است. از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است: «جُلُوسُ الْمَرْءِ عِنْدَ عِيَالِهِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنِ اعْتِكَافٍ فِي مَسْجِدِي هَذَا»؛ «نشستن مرد در کنار همسرش، نزد خدای متعال از اعتکاف در این مسجد من محبوب‌تر است»[۸].

روابط محبت‌آمیز میان زن و مرد، مطلوب خداوند است و گنجینه‌ای گرانقدر به شمار می‌آید؛ گنجینه‌ای که اصل وجود آن پربها، و بهره‌برداری درست از آن در تنظیم روابط خانوادگی کارسازترین اسباب است. امام رضا(ع) فرموده‌اند: «وَ اعْلَمْ أَنَّ النِّسَاءَ شَتَّى فَمِنْهُنَّ الْغَنِيمَةُ وَ الْغَرَامَةُ وَ هِيَ الْمُتَحَبِّبَةُ لِزَوْجِهَا وَ الْعَاشِقَةُ لَهُ»؛ «بدان که زنان چند گروهند: یک گروه از آنان گنج و غنیمت شمرده می‌شوند. این گروه، زنانی هستند که همسران خود را دوست دارند و به آنان عشق می‌ورزند»[۹].

روابط عاشقانه در درون خانواده، ضامن سلامتی و امنیت خانواده است؛ از این رو بزرگان دین سفارش کرده‌اند چنین روابطی در خانواده حاکم باشد، چنان‌که امام صادق(ع) فرمود: «لَا غِنَى بِالزَّوْجَةِ فِيمَا بَيْنَهَا وَ بَيْنَ زَوْجِهَا الْمُوَافِقِ لَهَا عَنْ ثَلَاثِ خِصَالٍ وَ هُنَّ... إِظْهَارُ الْعِشْقِ لَهُ بِالْخِلَابَةِ»؛ «زن در روابط میان خود و شوهر همدلش، از سه خصلت بی‌نیاز نیست که یکی از آنها، اظهار عشق به شوهر با دلربایی است»[۱۰].[۱۱]

جلوه‌های محبت و مهربانی

مودت و رحمت همانند چشمه جوشان زلالی است که سیرابی زندگی از آنها نشأت می‌گیرد. این چشمه مجاری مختلف دارد و هر مجرا بارور کننده و رشد دهنده خصلتی نیکو است. قرار گرفتن دو فرد با دو شخصیت و دو تربیت در کنار یکدیگر برای زندگی مشترک، نیازمند جوشش پیوسته محبت و رحمت است. این جوشش زمانی کارساز و مفید است که در ظروف مختلف جاری گردد و در صورت‌های گوناگون خود را نشان دهد؛ بر زبان و گفتار و در رفتار و کردار.

الف) جلوه‌های زبانی و گفتاری: از مهم‌ترین جلوه‌های محبت و مهربانی در زندگی، جلوه‌های زبانی و گفتاری است. به زبان آوردن عشق و دوستی، ابراز محبت زبانی واقعی، تحسین کردن یکدیگر و بیان زیبایی‌ها و خوبی‌ها و توانایی‌ها به گفت‌وگونشستن و با یکدیگر مشورت کردن و از هر دری سخن گفتن و یکدیگر را با الفاظ زیبا و محبت‌آمیز مخاطب قرار دادن نمونه‌هایی از محبت‌های زبانی و گفتاری است. پیامبر اکرم(ص) در جامعه‌ای که چندان توجهی به این امور نمی‌کرد و یا رویکرد درست به آن را نمی‌دانست، آموخت که عشق و دوستی بر سر زبان جاری شود و محبت‌های گفتاری و لوازم آن در زندگی مشترک ظهور یابد. رسول خدا(ص) بر این امر تأکید داشت و می‌فرمود: «قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ: إِنِّي أُحِبُّكِ، لَا يَذْهَبُ مِنْ قَلْبِهَا أَبَداً»؛ «سخن مرد به همسر خود که «دوستت دارم» هرگز از قلب زن بیرون نمی‌رود»[۱۲].

ابراز علاقه و محبت زبانی، گستره وسیعی دارد که از جمله موارد آن تحسین و تمجید و توجه به نیکویی‌ها و زیبایی‌ها و دیدن زحمات و خدمات و بیان آنهاست. امیرمؤمنان علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر، سفارشی درباره کارگزاران نموده که این سفارش درباره هر انسانی و هر مجموعه انسانی صادق است: «وَ وَاصِلْ فِي حُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَيْهِمْ وَ تَعْدِيدِ مَا أَبْلَى ذَوُو الْبَلَاءِ مِنْهُمْ فَإِنَّ كَثْرَةَ الذِّكْرِ لِحُسْنِ فِعَالِهِمْ تَهُزُّ الشُّجَاعَ وَ تُحَرِّضُ النَّاكِلَ»؛ «و ستودنشان را به نیکی پیوسته دار و رنج و زحمت کسانی را که کوشش کرده‌اند بر زبان آر که فراوان کار نیکوی آنان را یاد کردن، دلیر را برانگیزد و ترسان بددل را به کوشش مایل گرداند»[۱۳].

با محبت خطاب کردن یکدیگر در زندگی نشان دهنده احساس درونی و جایگاه قلبی و نوع فهم از یکدیگر است و یکی از شیوه‌های ابراز علاقه و محبت زبانی است. رسول خدا(ص) که دریافت‌کننده وحی و مفسر واقعی قرآن کریم بود، اصرار داشت که اشخاص با نام و عنوان زیبا خوانده شوند و با بیان احترام‌آمیز مخاطب قرار گیرند و با نامی که بیشتر دوست دارند نام برده و یاد شوند. حنظلة بن حذیم نقل می‌کند: كان النبي يعجبه أن يدعى (يدعو) الرجل بأحب اسمائه إليه و أحب كناه[۱۴]؛ «پیامبر خوشش می‌آمد که شخص با نام و کنیه‌ای که بیش از همه دوست می‌داشت، خوانده شود».

حضرت، افزون بر سفارش به دیگران، خود نیز نمونه عملی آن را در برخورد با همسران نشان می‌دادند، چنان‌که از قول عایشه چنین نقل شده است: از حجره خود همراه رسول خدا بیرون آمدیم. چون به فضای بازخانه رسیدیم، بخشی از مواد خوش‌بوی زرد رنگی که بر موها و سر خود زده بودم بر چهره‌ام چکید. پیامبر(ص) فرمودند «إن لونك الآن يا شقيراء لحسن»؛ «ای سرخ وش! اینک چهره‌ات زیباست»[۱۵]. همچنین هنگام بازگشت مسلمانان از یکی از سفرها به مدینه انجشه برده سیاه رنگی که شترهای حامل زنان پیامبر را با آواز خود به جلو می‌راند با شتاب آنها را می‌برد، پیامبر خود را به او رساند و فرمود: «يَا أَنْجَشَةُ رُوَيْداً سَوْقَكَ بِالْقَوَارِيرِ»؛ «ای انجشه! در حرکت دادن این شیشه‌های شکننده احتیاط کن»[۱۶]. گفت‌وگوی محبت‌آمیز نیز از مصادیق مودت و رحمت است و شاید مهم‌ترین بستر آن در خانواده است که از لوازم ضروری زندگی مشترک است. هرچند کسی از نظر تربیتی و روحی و فرهنگی عادت به گفت‌وگوی محبت‌آمیز و به درواز بی‌ادبی، اهانت، گوشه و کنایه‌های آزاردهنده و آسیب‌زا نداشته باشد، لازم است آن را از لوازم ابراز علاقه و محبت در نظر بگیرد و برای ابراز آن کوشش کند. امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: «أَجْمِلُوا فِي الْخِطَابِ تَسْمَعُوا جَمِيلَ الْجَوَابِ»؛ «در خطاب کردن زیبا و نیکو خطاب کنید تا جواب زیبا و نیکو بشنوید»[۱۷].

مردی از رسول خدا(ص) پرسید: برترین کارها کدام است؟ پیامبر(ص) فرمود: «إِطْيَابُ الْكَلَامِ‌»؛ «نیکو سخن گفتن»[۱۸]. حضرت پیامبر(ص) در جایی دیگر می‌فرمایند: «وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا أَنْفَقَ النَّاسُ مِنْ نَفَقَةٍ أَحَبَّ مِنْ قَوْلِ الْخَيْرِ»؛ «سوگند به آنکه جانم در دست اوست، مردم هیچ اتفاقی نکردند که دوست داشتنی‌تر از گفتار نیک باشد»[۱۹].

عشق و علاقه به طور طبیعی ارتباط زبانی و گفتاری را به نیکویی و زیبایی سوق می‌دهد و این ارتباط نیز بر عشق و علاقه می‌افزاید و آن را عمق می‌بخشد. اگر کاستی و ضعفی بروز کند، در پرتوی ارتباط سالم زبانی و گفتاری رنگ می‌بازد و اصلاح می‌شود. امام سجاد(ص) می‌فرمایند: «الْقَوْلُ الْحَسَنُ يُثْرِي الْمَالَ وَ يُنْمِي الرِّزْقَ وَ يُنْسِي فِي الْأَجَلِ وَ يُحَبِّبُ إِلَى الْأَهْلِ وَ يُدْخِلُ الْجَنَّةَ»[۲۰]؛ «گفتار نیک دارایی را زیاد می‌کند؛ روزی را افزایش می‌دهد و اجل را به تأخیر می‌اندازد و انسان را نزد خداوند محبوب می‌گرداند و شخص را به بهشت می‌برد».

ارتباط زبانی و گفتاری، معجزه‌گر است و اگر نادرست و به دور از آرامش استفاده شود، تباه‌کننده و ویرانگر می‌شود. آنچه از امیرمؤمنان علی(ع) در این باره نقل شده بسیار آموزنده است: «وَ سُئِلَ أَيُّ شَيْ‌ءٍ مِمَّا خَلَقَ اللَّهُ أَحْسَنُ فَقَالَ(ع) الْكَلَامُ فَقِيلَ أَيُّ شَيْ‌ءٍ مِمَّا خَلَقَ اللَّهُ أَقْبَحُ قَالَ الْكَلَامُ ثُمَّ قَالَ بِالْكَلَامِ ابْيَضَّتِ الْوُجُوهُ وَ بِالْكَلَامِ اسْوَدَّتِ الْوُجُوهُ»؛ «از امیرمؤمنان علی(ع) پرسیدند: از آنچه خداوند آفریده، کدامین بهتر است؟ فرمود: سخن. پرسیدند: از آنچه خداوند آفریده کدامین زشت‌تر است؟ فرمود: سخن. سپس افزود: به سخن است که روی‌ها سپید و هم به سخن است که روی‌ها سیاه گردد»[۲۱].

در روابط دو همسر نیز سخن گفتن با یکدیگر می‌تواند مناسبات را به سوی همدلی و همراهی سوق دهد و یا مایه دلگیری و دوری گردد. زندگی مشترک فاطمه و علی(ع) بهترین الگو برای خانواده‌های مسلمانان است. آنان با عشق و صفا و محبت و صداقت زندگی می‌کردند، چنان‌که سخن گفتن از روی محبت و عشق و عاطفه از آخرین فرازهای گفتار حضرت فاطمه درباره همسر خویش گواه این حقیقت است آنجا که می‌فرماید: «يَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِي كَاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً وَ لَا خَالَفْتُكَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِي فَقَالَ(ع) مَعَاذَ اللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَكْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَنْ أُوَبِّخَكِ غَداً بِمُخَالَفَتِي»؛ «پسر عموی بزرگوارم هیچ گاه در طول زندگی مرا دروغگو و خیانت‌کار نیافتی و از روزی که با تو زندگی مشترک آغاز کرده‌ام، هرگز با تو مخالفت ننموده‌ام»[۲۲].

علی(ع) نیز با کلماتی زیبا و سرشار از محبت چنین پاسخ دادند: «پناه به خدا ای دختر پیامبر تو نسبت به خدا داناتر و نیکوتر و پرهیزکارتر و بزرگوارتر و هراسناک‌تر از آن هستی که من بخواهم در مورد مخالفت با خود تو را سرزنش نمایم»[۲۳].

حضرت زهرا(س) در جای دیگر هنگامی که علی(ع) را محزون و گریان می‌یافت، با نگرانی می‌گفت: «لَا أَبْكَى اللَّهُ عَيْنَيْكَ‌»؛ «خداوند چشمانت را گریان نسازد»[۲۴]. محبت و علاقه به همسر، محدود به زمان حیات همسران پیامبر(ص) و معصومان(ع) نمی‌شود، بلکه بعد از حیات آنان این محبت ادامه داشت، چنان‌که پیامبر در موارد بسیاری از حضرت خدیجه به نیکی یاد می‌کردند و هرگز او و خدمات ارزنده‌اش به اسلام و مسلمانان را فراموش نمی‌کردند و خاطره محبت او را زنده می‌نمودند و گاهی که نام خدیجه را می‌شنیدند، اشک از چشمان ایشان سرازیر می‌شد و می‌فرمودند: «خَدِيجَةُ وَ أَيْنَ مِثْلُ خَدِيجَةَ صَدَّقَتْنِي حِينَ كَذَّبَنِي النَّاسُ وَ آزَرَتْنِي عَلَى دِينِ اللَّهِ وَ أَعَانَتْنِي عَلَيْهِ بِمَالِهَا»؛ «خدیجه و کجا مانند خدیجه پیدا می‌شود؟ او در زمانی که همه مرا تکذیب کردند، تصدیق نمود و بر دین خدا مرا یاری کرد و با همه مال خود مرا کمک کرد»[۲۵].

ب) جلوه‌های رفتاری و عملی: پایداری روابط مطلوب در خانواده مرهون ابراز محبت و مهربانی عملی به صورت‌های گوناگون و متناسب با آداب و رسوم و ویژگی‌های فرهنگی افراد است. در خبری چنین آمده است: «وَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَقَالَ إِنَّ لِي زَوْجَةً إِذَا دَخَلْتُ تَلَقَّتْنِي وَ إِذَا خَرَجْتُ شَيَّعَتْنِي وَ إِذَا رَأَتْنِي مَهْمُوماً قَالَتْ مَا يُهِمُّكَ إِنْ كُنْتَ تَهْتَمُّ لِرِزْقِكَ فَقَدْ تَكَفَّلَ بِهِ غَيْرُكَ وَ إِنْ كُنْتَ تَهْتَمُّ بِأَمْرِ آخِرَتِكَ فَزَادَكَ اللَّهُ هَمّاً فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صبَشِّرْهَا بِالْجَنَّةِ وَ قُلْ لَهَا إِنَّكِ عَامِلَةٌ مِنْ عُمَّالِ اللَّهِ وَ لَكِ فِي كُلِّ يَوْمٍ أَجْرُ سَبْعِينَ شَهِيداً وَ فِي رِوَايَةٍ أَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عُمَّالًا وَ هَذِهِ مِنْ عُمَّالِهِ لَهَا نِصْفُ أَجْرِ الشَّهِيدِ»؛ «مردی نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: مرا همسری است که چون به خانه روم به استقبالم آید و چون بیرون شوم، بدرقه‌ام نماید و چون مرا اندوهناک بیند، به من گوید: چه چیز تو را اندوهناک ساخته؟ اگر اندوه روزی‌ات را داری، دیگری آن را برایت تکفل کرده است و اگر اندوه کار آخرتت را داری، خداوند آن را فزونی بخشد. پس رسول خدا(ص) فرمود: خداوند را کارگزارانی است و همسر تو از جمله آنان است که نیمی از پاداش شهید برای اوست»[۲۶].

این موارد نمونه‌هایی از جلوه‌های مودت و رحمت در رفتار و منش خانوادگی است. همسری که هنگام ورود و خروج شوهرش به خانه این گونه رفتار می‌کند، بنیان‌های عشق و علاقه را استوار می‌سازد. هنگامی که مرد یا زن خسته از بیرون پا به خانه می‌گذارد، نوع استقبال و رفتار شریک زندگی بسیار تأثیرگذار است. استقبال کردن از یکدیگر، آن هم با روی بازو گشاده و ظاهر زیبا و آراسته و نیز بدرقه همراه با اظهار علاقه، و سخنانی این گونه آرامش‌بخش و امیددهنده، دریچه‌های دوستی و پیوند را می‌گشاید و راه دشواری زندگی را هموار و شیرین می‌سازد، چنان‌که وقتی امیر مؤمنان از جبهه نبرد بازمی‌گشت، فاطمه(س) به استقبال او می‌رفت و با روی گشاده و لبخند حاکی از رضایت و افتخار به او می‌نگریست؛ لباس و ابزار جنگی او را می‌شست و از حوادث جنگ از او می‌پرسید. چنین رفتار محبت‌آمیزی در خانه غم و غصه‌ها را از چهره اعضای خانواده و همسر می‌زداید؛ از این رو امیرمؤمنان(ع) می‌فرمایند: «لَقَدْ كُنْتُ أَنْظُرُ إِلَيْهَا فَتَنْكَشِفُ عَنِّي الْهُمُومُ وَ الْأَحْزَانُ»؛ «هرگاه به چهره فاطمه می‌نگریستم تمام اندوه‌هایم برطرف می‌شد و دردهایم را فراموش می‌کردم»[۲۷]. و در هنگامه‌ای که خبر می‌یافت علی(ع) به دستور پیامبر(ص) به مأموریتی سخت اعزام می‌گردد، چشمان فاطمه از شدت محبت و نگرانی از دوری علی(ع) گریان می‌شد: «فَبَكَتْ إِشْفَاقاً عَلَيْهِ‌»[۲۸] و با قطرات اشک محبت خویش را به همسرش نمایش می‌داد.

آنگاه که علی و فاطمه(ع) در کنار یکدیگر به سر می‌بردند، به رفتار و گفتار محبت‌آمیز مشغول می‌شدند تا در کنار مشکلات زندگی خاطره‌هایی زیبا در یادها به یادگار بگذارند و لحظاتی را به مزاح و خنده بگذرانند: «روزی علی و فاطمه به صحرا رفته بودند و خرما می‌خوردند و علی از روی مزاح به فاطمه گفت: رسول خدا مرا بیشتر از تو دوست دارد و فاطمه گفت: عجب از شما! رسول خدا شما را بیشتر از من دوست دارد، در حالی که من میوه قلبش، پاره‌ای از بدنش و شاخه‌ای از شاخسارش می‌باشم و غیر از من فرزندی ندارد. علی گفت: اگر حرف مرا تصدیق نمی‌کنی، پس بیا پیش پدرت برویم. وقتی نزد پیامبر رفتند، آن حضرت در پاسخ به پرسش فاطمه نسبت به سخن همسرش فرمود: ای فاطمه، تو نزد من محبوب‌تر و علی عزیزتر است»[۲۹].

پیامبر اکرم(ص) نمونه‌هایی دیگر از رفتار محبت‌آمیز در خانه برمی‌شمارند و آن را برتر از عبادت قرار می‌دهند، آنجا که می‌فرمایند: «إن الرجل إذا سقي امرأته (من) الماء اجرا»؛ «بی‌گمان هر مردی (از سر محبت) به همسرش آب بدهد، پاداش برد»[۳۰]. هنگامی که می‌فرمایند: «مَا مِنِ امْرَأَةٍ تَسْقِي زَوْجَهَا شَرْبَةً مِنْ مَاءٍ إِلَّا كَانَ خَيْراً لَهَا مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ صِيَامٍ نَهَارُهَا وَ قِيَامٍ لَيْلُهَا وَ يَبْنِي اللَّهُ لَهَا بِكُلِّ شَرْبَةٍ تَسْقِي زَوْجَهَا مَدِينَةً فِي الْجَنَّةِ- وَ غَفَرَ لَهَا سِتِّينَ خَطِيئَةً»؛ «هیچ زنی جرعه‌ای آب به شوهرش نمی‌دهد، مگر آنکه این کار برای او یک سال عبادتی که روزهایش به روزه و شب‌هایش به نماز و شب‌زنده‌داری بگذرد بهتر است؛ و خداوند در ازای چنین کاری شهری در بهشت برای آن زن ایجاد کند و شصت خطای او را بیامرزد»[۳۱].

اگر بنای زندگی بر دوستی و عشق‌ورزی استوار شود، تنگ نظری و خودخواهی رنگ می‌بازد؛ روابط لطیف و انسانی در زندگی مشترک حاکم می‌گردد و در همه چیز خود را نشان می‌دهد. از ام ایوب پرسیده شد که با توجه به جایگاه رسول خدا(ص) نزد شما آن حضرت کدام خوراک را بیشتر دوست داشت، گفت: هیچ ندیدم که به خوراکی فرمان دهد و هرگز ندیدم که درباره خوراکی که برایش آورده می‌شود ایراد بگیرد و بد بگوید[۳۲]. پیامبر اکرم(ص) نیز می‌فرمایند: «الْمُؤْمِنُ يَأْكُلُ بِشَهْوَةِ أَهْلِهِ وَ الْمُنَافِقُ يَأْكُلُ أَهْلُهُ بِشَهْوَتِهِ‌»؛ «مؤمن به میل خانواده‌اش غذا می‌خورد و منافق، خانواده‌اش به میل او غذا می‌خورند»[۳۳].

مودت و رحمت در مناسبات خانوادگی و روابط زناشویی چنان اهمیت دارد که در حدیث علی(ع) آمده است: «عثمان بن مظعون نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا من تصمیم گرفته‌ام که همسرم خوله را بر خود حرام سازم. حضرت فرمود: چنین مکن ای عثمان! که بی‌گمان بنده مؤمن چون دست همسرش را (از سر محبت) در دست گیرد، خداوند ده نیکی برایش بنویسد و ده بدی را از حساب او پاک سازد؛ و چون همسرش را [از سر محبت] ببوسد، خداوند صد نیکی برایش بنویسد و صد بدی را از حساب او پاک نماید؛ و چون (از سر محبت) با همسرش هم آغوش شود، خداوند هزار نیکی برایش بنویسد و هزار بدی را از حساب او پاک سازد و فرشتگان خدا [برای تکریم آن دو] حاضر شوند و چون دو همسر غسل نمایند، آبی از هر مویشان جریان نیابد، مگر اینکه خداوند در ازای آن برای هر یکشان نیکی ثبت کند و بدی را از آن دو پاک نماید»[۳۴].

چنین تأکیدهایی نشان‌دهنده نوع نگاه دین و پیشوایان آن به ابراز محبت در زندگی خانوادگی و روابط زناشویی است؛ نگاهی که سراسر لطافت و زیبایی است و در پرتوی چنین نگاهی روابط دو همسر معنایی متعالی و بلند می‌یابد و هر عمل و رفتار محبت‌آمیز رنگی آسمانی به خود می‌گیرد[۳۵].

نیک‌رفتاری و سازگاری

یکی از بارزترین صفات پسندیده و شاخصه‌های خانواده سالم که در قرآن کریم و گفتار مفسرین واقعی قرآن بدان سفارش شده و در سیره معصومان(ع) بدان عمل شده، نیک رفتاری و سازگاری در شرایط خوشی و ناخوشی در زندگی مشترک بین همسران است. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا[۳۶]. یکی از مزایای بندگان شایسته خداوند، حسن اخلاق است و کسی که خوش اخلاق باشد، با مردم رفتاری نیکو دارد؛ با چهره خندان سخن می‌گوید؛ رفتارش و گفتارش با ملایمت و نرمی توأم است و بهترین مرکز جلوه نیک‌رفتاری انسان، محیط خانوادگی اوست.

قرآن کریم می‌آموزد که چون انسان همسر برمی‌گزیند، به نیک رفتاری هم متعهد می‌شود. تشکیل خانواده و نیک رفتاری با همسر لازم و ملزوم یکدیگرند، چنان‌که از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: «إِذَا أَرَادَ الرَّجُلُ أَنْ يَتَزَوَّجَ الْمَرْأَةَ، فَلْيَقُلْ: أَقْرَرْتُ بِالْمِيثَاقِ الَّذِي أَخَذَ اللَّهُ: إِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ، أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ»[۳۷]؛ «مرد هنگامی که زنی را به همسری خود درمی‌آورد باید بگوید: من به عهد و پیمانی که خداوند از من گرفته است اقرار می‌کنم (و آن عهد و پیمان این است): یا با نیکویی زن را نگاه دارید یا (در صورت ناچاری) به نیکویی جدا شوید».

نیک رفتاری با همسر، پیمانی است در ذات زندگی مشترک و اگر کسی پذیرای پیوند مشترک شود، به رفتار نیک نیز متعهد می‌گردد و نباید این پیمان الهی را نقض کند. سخن نقل شده از حضرت امام رضا(ع) نشان‌دهنده این حقیقت است: «وَ لَمَّا تَزَوَّجَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الرِّضَا(ع) ابْنَةَ الْمَأْمُونِ خَطَبَ لِنَفْسِهِ فَقَالَ زَوَّجَنِي ابْنَتَهُ عَلَى مَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْمُسْلِمَاتِ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ مِنْ إِمْسَاكٍ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٍ بِإِحْسَانٍ»[۳۸]؛ «هنگامی که حضرت رضا(ع) با دختر مأمون ازدواج کرد، فرمود: (مأمون) دختر خودش را به همسری من درآورد و خدای عزوجل برای زنان مسلمان بر مردان مؤمن واجب کرده است که زنان را به نیکی نگاه دارند یا [در صورت ناچاری] به نیکویی جدا شوند».

از این رو پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «أَحْسَنُ النَّاسِ إِيمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً وَ أَلْطَفُهُمْ بِأَهْلِهِ وَ أَنَا أَلْطَفُكُمْ بِأَهْلِي»[۳۹]؛ «شایسته‌ترین مردم از نظر ایمان، خوش‌اخلاق‌ترین آنان و مهربان‌ترین آنان با خانواده‌اش است و من مهربان‌ترین شما با خانواده‌ام هستم». حسن رفتار با اهل خانه چنان زیبا، مهم و گرانقدر است که پیامبر خاتم(ص) با تمام صفات کمال، آن را به خود منسوب می‌نماید و خود را از این جهت نیز برترین می‌داند.

در آموزه‌های پیشوایان دین، نیک رفتاری با خانواده چنان والامرتبه است که آثار و نتایج آن تنها به سامان دادن زندگی خانوادگی محدود نمی‌شود، بلکه آثار و نتایج روحی و روانی آن بر خود شخص و نیز در نظام تکوین در خور توجه است. امام صادق(ع) در این باره فرمودند: «مَنْ حَسُنَ بِرُّهُ بِأَهْلِهِ زَادَ اللَّهُ فِي عُمُرِهِ»؛ «هرکس با خانواده‌اش نیک رفتار باشد، خداوند بر عمرش بیفزاید»[۴۰].

نیک‌رفتاری در منطق قرآن چنان اهمیت دارد که در تمام شرایط زندگی به عنوان یک اصل حاکم مطرح شده است؛ یعنی در هیچ شرایطی نباید از آن عدول کرد و رفتار نیکو را از زندگی زدود؛ در خوشی و ناخوشی، دارایی و فقر، سلامتی و بیماری و در شرایط عادی و غیرعادی؛ چراکه شرایط زندگی همیشه یکسان نیست و سختی و راحتی و قبض و بسط درهم تنیده است: ﴿فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا[۴۱].

معمولاً هنگامی که انسان‌ها در ناخوشی و تنگی و فقر و بیماری قرار می‌گیرند، زمینه دوری از نیک رفتاری در آنان تقویت می‌شود، ولی قرآن کریم فرمان می‌دهد که در چنین شرایطی نیز خانواده از آسیب کج خلقی و بدرفتاری در امان بماند و مرد وزن با یکدیگر و نسبت به فرزندان نیک رفتاری کنند. حتی شرایط زندگی مشترک ممکن است به گونه‌ای شود که مرد وزن نسبت به یکدیگر گرفتار احساسات نامطلوب شوند. این امر آنان را در معرض تهدید زیر پا گذاشتن رفتار نیکو قرار می‌دهد و اینجاست که قرآن فرمان می‌دهد که نیک رفتاری حفظ شود، وگرنه در شرایط مطلوب رعایت نیک رفتاری هنر والایی نیست.

قرآن کریم به مردان فرمان می‌دهد که در هر حال با همسرانشان نیک رفتاری کنند و ناملایمات زندگی آنان را به رفتاری دیگر نکشاند؛ حتی اگر زندگی مشترک به بن بست رسید و به هیچ وجه ادامه آن ممکن نشد و کار به جدایی کشید، آنجا نیز با نیک رفتاری جدایی صورت پذیرد[۴۲]. قرآن کریم نیک رفتاری را تا آنجا ضروری معرفی کرده است که حتی اگر به سبب برخی امور میان زن و شوهر بی‌میلی پیش آمد، با مدارا و سازگاری مناسب آن را از سر بگذرانند و با بروز این امور نظام خانواده را آسیب نزنند و سرسختانه رفتار نکنند، چنان‌که در ادامه آیه آغازین آمده است: ﴿... فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا[۴۳].

این آیه گذشته از آنکه نشان‌دهنده واقعیتی در زندگی خانوادگی است و اینکه زندگی مشترک می‌تواند دستخوش مشکلاتی شود و لازم است آن مشکلات با مدارا و سازگاری حل گردد، نویدی اساسی می‌دهد که در پی این مدارا و سازگاری، نعمت‌ها و برکت‌هایی برای چنین کسان از جانب خداست. قرآن می‌آموزد که اگر مردان از همسران خود رضایت کامل نداشته باشند و به سبب اموری، ناخوشایندی در آنان پیش آمد، به سوی جدایی میل نکنند و بدرفتاری ننمایند، بلکه مدارا و سازگاری پیش گیرند تا روابط اصلاح شود و برکات خدا شامل حالشان گردد؛ به‌ویژه آنکه بسیاری از مشکلات و اختلافات، معلول بد فهمیدن‌ها و سوءظن‌های بی‌دلیل و حب و بغض‌های بی‌جهت است. قضاوت‌هایی که در این شرایط صورت می‌گیرد، غالباً نادرست است؛ به گونه‌ای که خوبی‌ها در نظرشان بدی و بدی‌ها در نگاهشان خوبی جلوه می‌کند، و آنچه نجات‌بخش و راهگشاست، مدارا و سازگاری است که در پرتوی آن باگذشت زمان حقایق آشکار می‌شود و روابط به سوی سلامت جریان می‌یابد[۴۴].

این انتظار که زندگی خانوادگی، خالی از اختلاف نظر و سلیقه و به دوراز مشکل و گرفتاری باشد، انتظاری خلاف واقع است. آنچه مهم است رویارویی صحیح با اختلافات و مشکلات است. از قواعد مهم برای این رویارویی و دامن نزدن به اختلافات و مشکلات و کاستن و زدودنشان، مدارا و سازگاری است. این گونه رفتار کردن زمینه‌ساز خوشبختی خانوادگی است، چنان‌که در حدیث نبوی آمده است: «أَرْبَعَةٌ مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ الْخُلَطَاءُ الصَّالِحُونَ وَ الْوَلَدُ الْبَارُّ وَ الْمَرْأَةُ الْمُؤَاتِيَةُ وَ أَنْ تَكُونَ مَعِيشَتُهُ فِي بَلَدِهِ»؛ «چهار چیز از خوشبختی انسان است: همنشینان شایسته، فرزند نیکوکار، زن سازگار و اینکه محل کسب او در شهر خودش باشد»[۴۵].

بدین‌سان بهترین همسران آنان هستند که اهل مدارا و سازگاری هستند و شیرینی و لطافت زندگی خانوادگی را با اندک ملایمت و اختلاف به تلخی و درگیری نمی‌کشانند و با بروز مشکلات، آن را با مدارا به سمت اصلاح پیش می‌برند. پیامبر اکرم(ص) در توصیفی درباره زنان فرمود: «خَيْرُ نِسَائِكُمْ الْوَدُودُ الْوَلُودُ الْمُؤَاتِيَةُ إذا اتّقين اللَّه و شرّ نسائكم المتبرّجات المتخيّلات‌»[۴۶]؛ «بهترین زنانتان، زن همسر دوست زاینده و سازگار و همراه است که پروای الهی داشته باشد؛ و بدترین زنانتان، زن خودنمای متکبر است».

همچنین از حضرت امام رضا(ع) روایت شده است که امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «خَيْرُ نِسَائِكُمُ الْخَمْسُ قِيلَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَا الْخَمْسُ قَالَ الْهَيِّنَةُ اللَّيِّنَةُ الْمُؤَاتِيَةُ الَّتِي إِذَا غَضِبَ زَوْجُهَا لَمْ تَكْتَحِلْ بِغُمْضٍ حَتَّى يَرْضَى وَ إِذَا غَابَ عَنْهَا زَوْجُهَا حَفِظَتْهُ فِي غَيْبَتِهِ فَتِلْكَ عَامِلٌ مِنْ عُمَّالِ اللَّهِ وَ عَامِلُ اللَّهِ لَا يَخِيبُ»؛ «بهترین زنانتان پنج ویژگی دارد. گفته شد: ای امیرمؤمنان، آن پنج ویژگی چیست؟ فرمود: آرام بودن و ملایم بودن و سازگار بودن و زنی که هرگاه موجبات خشم همسرش را فراهم کند خواب در چشمش فرو نرود تا همسرش از او خشنود گردد و زنی که چون همسرش به سفر رود، خود را در غیاب او حفظ نماید و چنین زنی کارگزاری از کارگزاران خداوند است، و کارگزار خدا ناامید نمی‌شود»[۴۷].

امیرمؤمنان(ع) در شیوه رفتاری خود و همسرشان در خانواده می‌فرمایند: «فَوَ اللَّهِ مَا أَغْضَبْتُهَا وَ لَا أَكْرَهْتُهَا عَلَى أَمْرٍ حَتَّى قَبَضَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ وَ لَا أَغْضَبَتْنِي وَ لَا عَصَتْ لِي أَمْراً»[۴۸]؛ «به خدا قسم هیچ گاه او را خشمگین و ناراحت نکردم تا اینکه خداوند قبض روحش نمود و او نیز مرا ناراحت و نافرمانی نکرد». همچنین وقتی برخی زنان از عایشه پرسیدند که پیامبر(ص) در خانه چگونه مردی بوده و با همسرانش چگونه رفتار می‌کرده است گفت: «كان الين الناس و أكرم الناس و كان رجلا من رجالكم إلا أنه كان ضحاكا بساما»؛ «نرم‌خوترین و بزرگوارترین مردمان بود. او هم مردی چون مردان شما بود؛ با این تفاوت که همواره خنده و تبسم بر لب داشت»[۴۹]. سیره‌نویسان در چگونگی نیک رفتاری پیامبر در خانوده نوشته‌اند: مهربانی و نرم‌خویی ایشان نسبت به خانواده‌اش چنان بود که هرگاه شب هنگام بر آنان وارد می‌شد سلام و احترام می‌نمود و خفته را بیدار نمی‌کرد و با بیدار به سخن می‌نشست[۵۰].

رسول خدا(ص) در خانه آن چنان ملایمت و خوش رفتاری از خود نشان می‌دادند که برخی از همسران ایشان به خود جرئت می‌دادند که با آن حضرت مشاجره و تندی نمایند تا آنجا که پدران برخی از همسران پیامبر به دخترانشان اعتراض می‌کردند و قصد برخورد با آنان را داشتند، اما رسول خدا(ص) اجازه عکس العمل برخلاف نیک رفتاری و ملایمت نمی‌دادند[۵۱].

پیامبر اکرم(ص) نسبت به کوتاهی‌ها و عملکردهای نامناسب افراد نیز جز با رفق و مدارا رفتار نمی‌کردند، چنان‌که در خبرانس بن مالک خادم پیامبر چنین آمده است: من ده سال در خدمت رسول خدا بودم. هرگز مرا دشنام نداد و برخوردی با من نکرد و بر من صدا بلند ننمود و برایم چهره در هم نکشید و زمانی که در انجام فرمان ایشان کوتاهی می‌شد، مرا سرزنش نمی‌کرد و اگر کسی از اعضای خانواده مرا سرزنش می‌کرد، حضرت می‌فرمود: رهایش کن که اگر آن کار شدنی بود، انجام می‌شد[۵۲].

اهل بیت حضرت پیامبر(ص) نیز در زندگی خانوادگی همین راه و رسم را در تمام شرایط پاس می‌داشتند و هرگز از مدار رفق و ملایمت و نیک رفتاری و سازگاری خارج نشدند، چنان‌که هنگامی که حضرت علی(ع) متوجه شدند که سه روز است در خانه چیزی برای خوردن وجود نداشته، از فاطمه(س) پرسیدند: چرا به من اطلاع ندادی؟ حضرت زهرا(س) با برخوردی مهرآمیز پاسخ داد: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) نَهَانِي أَنْ أَسْأَلَكَ شَيْئاً فَقَالَ لَا تَسْأَلِينَ ابْنَ عَمِّكِ شَيْئاً إِنْ جَاءَكِ بِشَيْ‌ءٍ [عَفْوٍ] وَ إِلَّا فَلَا تَسْأَلِيهِ»[۵۳]؛ «رسول خدا(ص) مرا نهی نموده از اینکه چیزی از تو بخواهم و فرموده است: اگر علی چیزی برای تو آورد، بپذیر و در غیر این صورت هرگز از او چیزی مخواه»[۵۴].

تفاهم و توافق و مشورت

یکی دیگر از اصول مهم در زندگی خانوادگی که قرآن کریم بدان سفارش کرده است، مشورت و هم‌فکری در امور خانواده است. خداوند متعال در این باره می‌فرماید: ﴿... فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا...[۵۵].

در مواردی هر یک از زن و مرد خواسته‌ای دارد که با دیگری همخوانی ندارد، اما در بسیاری از موارد، همسران می‌توانند با هم فکری و مشورت به تفاهم و توافق برسند و خواسته‌ها و نظریات خود را هماهنگ کنند و از نزاع‌ها بکاهند. بهترین راه برای حل موارد تعارض و پیشبرد اهداف زندگی و تصمیم‌گیری برای آینده خانواده، این است که زن و شوهر هم فکری صمیمانه و همدلی داشته، خیر خواه یکدیگر باشند، یکدیگر را درک کنند و درباره دلیل‌ها و نظریات یکدیگر بیاندیشند؛ هوس‌ها و خودخواهی‌ها را کنار بگذارند و هر دو به حکم عقل گردن نهند؛ زیرا بسیار پیش می‌آید که در خانواده مسائلی پیش می‌آید که ارتباط بسیاری با زن دارد و اگر مرد خود به تنهایی و بدون توجه به نظر همسرش، درباره آن تصمیم بگیرد، مشکلاتی در خانواده به وجود خواهد آمد. برای نمونه، یکی از این مسائل، تغذیه کودک شیرخوار است. آیا کودک را مادر شیر بدهد یا او را به دایه بسپارند؟ تا چه مدت او را شیر دهند و او را به کدام دایه بسپارند؟

مرد و زن در چنین مسائلی که حل آن نیازمند کمک هر دو است، باید باهم مشورت و مصلحت اندیشی کنند، تصمیم درست و مناسبی بگیرند. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: ﴿... فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا.... خداوند افزون بر تعبیر «تشاور» در آیه مذکور، در آیه دیگری با تعبیر «ائتمار» به رعایت این شاخصه فرمان می‌دهد؛ آنجا که درباره زنان مطلقه توصیه‌هایی کرده و می‌فرماید: ﴿... وَإِنْ كُنَّ أُولَاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّى يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَأْتَمِرُوا بَيْنَكُمْ بِمَعْرُوفٍ وَإِنْ تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَى[۵۶].

در تفسیر این آیه چنین می‌خوانیم: قرآن کریم در موضوع شیر دادن نوزادان لطایفی را مطرح کرده است که در روابط خانوادگی راهگشاست حق شیر دادن در دو سال شیر خوارگی از آن مادران است و مدت شیر دادن طفل لازم نیست حتماً دو سال باشد و دو سال برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را کامل نماید و مادران حق دارند با توجه به وضع طفل و رعایت سلامت او و دیگر ملاحظات خانوادگی این مدت را کاهش دهند، ولی این امر باید با صلاحدید و هم فکری و توافق پدر و مادر صورت بگیرد. گرچه مادر مجبور نیست نوزاد را شیر دهد. بنابراین هر وقت بخواهد می‌تواند از آن خودداری کند، ولی بهتر است که در جهت رشد و سلامت کودک و مصالح آینده او از برخی خواسته‌های خود بگذرد و با تفاهم و توافق با همسر به تصمیمی درست برسند و قرآن کریم با تعبیر «تراضی» و «تشاور» یعنی یکدیگر را راضی نگه داشتن و با هم مشورت کردن، راه مناسب را نشان داده است[۵۷].

آری، در چنین مواردی مشورت با همسران، نه تنها مذموم نیست، بلکه کاری پسندیده است که خداوند در قرآن کریم آن را توصیه می‌کند. زن و شوهر در این گونه مسائل مربوط به خانواده به‌ویژه اگر با سرنوشت کودکشان هم مربوط باشد، باید از هوی و هوس و استبداد رأی دوری کنند و به حکم عقل و هم فکری و مشورت، گردن نهند. قرآن کریم نه تنها در این موارد راه مناسب برای زندگی توأم با همدلی، هم فکری، همراهی و خشنودی را نشان داده است، بلکه در واقع، بنای اساسی را برای زندگی مشترک معرفی کرده است و می‌فرماید که زندگی مشترک باید بر اساس مشورت و تفاهم و توافق راه برده شود. اگر در زندگی مشترک تفاهم و توافق به عنوان یک قاعده در تصمیم‌گیری و اداره و پیشبرد امور پذیرفته شود، روابط خانوادگی به درستی تنظیم می‌گردد و بسیاری از بدفهمی‌ها و اختلاف‌ها رفع می‌شود.

موضوع مشاوره در قرآن کریم و روایات اهمیت خاصی دارد؛ تا جایی که پیامبر(ص) با قطع نظر از وحی الهی و فکر نیرومندی که در اختیار داشت با دیگران مشورت می‌کرد و از جانب خداوند نیز بدین کار مأمور شده بود. گاه نظر دیگران را ترجیح می‌داد؛ با اینکه مشکلاتی از این ناحیه پیش می‌آمد، تا الگو و اسوه‌ای برای مردم باشد و آنان را به اهمیت مشورت متوجه سازد و از سوی دیگر، نیروی فکرو اندیشه را در افراد پرورش دهد؛ چراکه برکات مشورت از زیان‌های احتمالی آن به مراتب بیشتر است. خداوند این گونه رسولش(ص) را خطاب می‌کند: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۵۸].

وقتی پیامبر(ص) اینگونه خطاب می‌شود و بدان عمل می‌کند، بر زن و شوهر نیز لازم است که در امور زندگی مشترک خویش و برای حل اختلاف‌ها و پیشبرد زندگی خویش، مشورت را سرلوحه کار خود قرار دهند و به تفاهم و توافق دست یابند.

در آیه‌ای دیگر از قرآن آمده است: ﴿وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ[۵۹]. شایان توجه است که تعبیر در اینجا به صورتی است که مشورت را یک برنامه مستمر مؤمنان برمی‌شمارد، نه تنها در یک کار زودگذر و موقت، بلکه همه کارهای آنها در میانشان به صورت مشورتی انجام می‌شود. بنابراین بر مرد و زن مؤمن لازم است که در امور مربوط به خانواده مشورت کنند و به نظر بهتری ارشاد شوند. در انتهای آیه مذکور نیز اشاره می‌کند که انفاق تنها در مسائل مالی نبوده، بلکه اتفاق از تمام آنچه خداوند روزی داده است، می‌باشد؛ از مال و علم و عقل و هوش و تجربه و از نفوذ اجتماعی و از همه چیز.

از آنجا که زن و شوهر سلایق مختلف و فهم و عقیده متفاوتی دارند و از مهارت‌های گوناگونی برخوردارند، لازم است در مقام مشورت، یکدیگر را کمک کنند و از روزی‌های خداوند شریک زندگیشان را بهره‌مند سازند[۶۰]. همچنین مشورت و تفاهم با دیگران دارای موانع و لوازمی است، از جمله: نفی خود مداری، فروتنی، گوش سپاری، نفی لجاجت، نفی عیب‌جویی و سرزنش که در جای خود باید بدان‌ها پرداخته شود[۶۱].[۶۲]

شکیبایی و بردباری

یکی دیگر از ویژگی‌های سبک زندگی همسران از دیدگاه قرآن کریم شکیبایی و بردباری در سختی‌های پیش روی آنان است. در قرآن کریم می‌خوانیم: ﴿... وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ * مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۶۳].

از جمله ستون‌های دوام، استحکام و کمال زندگی خانوادگی، شکیبایی و بردباری است. زندگی خانوادگی همچون دیگر عرصه‌های زندگی خالی از فراز و فرود و به دور از سختی و گرفتاری اختلاف سلیقه نیست. بلکه به دلیل تنگاتنگی روابط در زندگی خانوادگی، این امور بر اعضای خانواده تأثیر عمیق می‌گذارد. اگر زن و مرد بخواهند فارغ از شکیبایی و بردباری راه زندگی مشترک را طی کنند، به مشکلات بسیاری دچار می‌شوند و پیوسته در تنش و کشاکش فرو می‌روند.

پس لازم است زن و مرد در زندگی خانوادگی در رویارویی با مسائل و مشکلاتی که پیش می‌آید نسبت به هم شکیبا و بردبار باشند. البته این به معنای زندگی اجباری و روابط تحمیلی نیست؛ زیرا در این صورت آسیب دیدگی حاصل از اجبار و تحمیل، در دیدگاه‌ها، احساسات و روابط زن و مرد شکاف‌های عمیق و پرناشدنی ایجاد می‌کند. اما شکیبایی و بردباری در موارد یاد شده لازمه زندگی انسانی و مایه پیوند و نزدیکی و مرکب عبور از تنگناها و دشواری‌هاست.

قرآن کریم ایمان آورندگان به خداوند را خطاب قرار داده و می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا...[۶۴]. زندگی خانوادگی نیازمند شکیبایی و بردباری مشترک است، آن هم به دور از بی‌تابی و شکایت و آه و ناله: ﴿فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا[۶۵].

امام باقر(ع) در پاسخ به این پرسش که شکیبایی نیکو چیست؟ فرمود: «ذَلِكَ صَبْرٌ لَيْسَ فِيهِ شَكْوَى إِلَى النَّاسِ‌»؛ «آن صبری است که در آن نزد مردم شکوه‌ای نیست»[۶۶]؛ چراکه شکایت کردن و یا درد دل کردن نزد دیگران می‌تواند دامنه مشکل‌های زندگی را گسترش دهد و پستی و بلندی‌های آن را به دره‌های عمیق و هولناکی تبدیل کند که برون رفت از آن بسیار دشوارتر می‌نماید و چه بسا بیان این دردها، دردهای بزرگ‌تری مثل غیبت و تهمت و ریختن آبروی مؤمنان را به دنبال داشته باشد. بی‌گمان هیچ زندگی مشترکی بدون یار و یاور، دوام نمی‌یابد اهداف تشکیل خانواده و زندگی مشترک محقق نمی‌شود. زن و شوهری که از شکیبایی و بردباری بهره‌مند هستند نتیجه‌ای گران‌بها از زندگی مشترک خواهند گرفت.

پیامبر اکرم(ص) در ارزشمندی این گنجینه گران‌بها فرمودند: «الصَّبْرُ خَيْرُ مَرْكَبٍ مَا رَزَقَ اللَّهُ عَبْداً خَيْراً لَهُ وَ لَا أَوْسَعَ مِنَ الصَّبْرِ»؛ «شکیبایی، بهترین مرکب است، خداوند به هیچ بنده‌ای روزی‌ای بهتر و فراخ‌تر از شکیبایی نداده است»[۶۷]. همسران با سوار شدن بر مرکب صبر می‌توانند گردنه‌های زندگی مشترک را بی‌خطر بگذرانند و از تنگناها به سلامت عبور کنند. بهترین وسیله رویارویی با مشکلات و ناملایمات، شکیبایی و بردباری است و نمی‌توان بدون آن به خوشی و شادمانی رسید.

در خبری از عیسی مسیح(ع) آمده است: «إِنَّكُمْ لَا تُدْرِكُونَ مَا تُحِبُّونَ إِلَّا بِصَبْرِكُمْ عَلَى مَا تَكْرَهُونَ»؛ «شما به آن چه دوست دارید نخواهید رسید، مگر با شکیبایی در برابر آنچه ناخوش می‌دارید»[۶۸].

خداوند در قرآن کریم درباره مشکلات خانوادگی میان زن و شوهر و ناخوشایندی‌هایی که ممکن است پیش بیاید می‌فرماید: ﴿... وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا[۶۹]. زندگی خانوادگی در پرتوی شکیبایی و بردباری به ثمر می‌نشیند، وگرنه پیوسته همراه رنج و تلخکامی خواهد بود. رسول خدا(ص) در این باره چنین نوید داده است: «فَإِنَّ فِي الصَّبْرِ عَلَى مَا تَكْرَهُ خَيْراً كَثِيراً وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مَعَ الصَّبْرِ وَ أَنَّ الْفَرَجَ مَعَ الْكَرْبِ وَ أَنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»؛ «بی‌گمان در شکیبایی در آن چه ناخوش می‌داری خیری بسیار نهفته است و بدان که پیروزی با شکیبایی همراه است و گشایش با گرفتاری. و بی‌گمان با هر دشواری، آسانی هست، با هر دشواری، آسانی است»[۷۰].

بردباری و شکیبایی اشاره شده در این روایت، شامل همه مسائل زندگی اعم از مشکلات روانی و اختلالات جسمی و روحی و یا مشکلات بیرونی و خستگی‌های ناشی از آن و گرفتاری‌های اقتصادی را شامل می‌شود؛ مانند شکیبایی بر ناملایمات حاصل از خلق و خوی‌ها و بردباری در برابر کج خلقی‌ها و بدخویی‌ها. ممکن است گاهی خلق و خوی یکی از دو همسران، برای دیگری ناخوشایند نماید و یا به رغم همه خوبی‌ها و نیک رفتاری‌های یکی از دو همسر، کج خلقی‌هایی نیز وجود داشته باشد و یا گاهی به سبب مسائل پیش آمده در زندگی، یکی از دو همسر گرفتار بدخویی گردد. در این موارد راه چاره، شکیبایی و بردباری است که ثمرات اخروی و دنیوی بسیاری نیز دارد. پیامبر اکرم(ص) که مأمور به شکیبایی در برابر ناملایمات در راه انجام رسالتش در جامعه و خانواده بود، فرموده است: «مَنْ صَبَرَ عَلَى سُوءِ خُلُقِ امْرَأَتِهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِنَ الْأَجْرِ مَا أَعْطَى أَيُّوبَ(ع) عَلَى بَلَائِهِ وَ مَنْ صَبَرَتْ عَلَى سُوءِ خُلُقِ زَوْجِهَا أَعْطَاهَا اللَّهُ مِثْلَ ثَوَابِ آسِيَةَ بِنْتِ مُزَاحِمٍ»؛ «هر مردی که در برابر بداخلاقی همسرش شکیبایی ورزد، خداوند همان ثوابی را به وی می‌دهد که به ایوب(ع) در قبال گرفتاری‌اش عطا کرد؛ و هر زنی که در برابر بد اخلاقی شوهرش شکیبایی ورزد، خداوند همانند ثواب آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون) را به او عطا کند»[۷۱].

حضرت در روایتی دیگر می‌فرمایند: «مَنْ صَبَرَ عَلَى سُوءِ خُلُقِ امْرَأَتِهِ وَ احْتَسَبَهُ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ مَرَّةٍ يَصْبِرُ عَلَيْهَا مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا أَعْطَى أَيُّوبَ(ع) عَلَى بَلَائِهِ»[۷۲]؛ «هر مردی که به خاطر و به امید پاداش، در برابر بداخلاقی همسرش شکیبایی ورزد، خدای متعال برای هر مرتبه‌ای که او شکیبایی می‌ورزد، همان ثوابی را به وی دهد که به ایوب(ع) در قبال گرفتاری‌اش عطا کرد».

در زندگی خانوادگی ممکن است فردی گرفتار بداخلاقی پایدار باشد که بی‌گمان شکیبایی و بردباری بر آن گرانقدر است و والایی شریک زندگی او را نشان می‌دهد. چنین کسی مقام شاکران را دارد، چنان که پیامبر خدا(ص) خود، الگویی شایسته برای صبر در محیط خانواده است و می‌فرماید: «وَ مَنْ صَبَرَ عَلَى خُلُقِ امْرَأَةٍ سَيِّئَةِ الْخُلُقِ وَ احْتَسَبَ فِي ذَلِكَ الْأَجْرَ أَعْطَاهُ اللَّهُ ثَوَابَ الشَّاكِرِينَ‌»[۷۳]؛ «بدانید هر مردی که به خاطر و به امید پاداش در برابر بد اخلاقی همسرش شکیبایی ورزد، خداوند در آخرت به او ثواب شاکران را عطا خواهد کرد». چنین شکیبایی و بردباری کلید گشایش درهای رحمت و برکت الهی بر فرد است. امام باقر(ع) می‌فرماید: «مَنِ احْتَمَلَ مِنِ امْرَأَتِهِ وَ لَوْ كَلِمَةً وَاحِدَةً أَعْتَقَ اللَّهُ رَقَبَتَهُ مِنَ النَّارِ وَ أَوْجَبَ لَهُ الْجَنَّةَ»[۷۴]؛ «هر که (بداخلاقی) همسرش را، هر چند به اندازه یک کلمه، تحمل کند و شکیبایی ورزد، خداوند گردن او را از آتش آزاد سازد و بهشت را بر او واجب گرداند.

این رحمت و برکت زمینه کمال آدمی و دستیابی به مراتب والای انسانی را فراهم می‌کند. باید ذکر شود که مراد از صبری که این چنین دارای ثواب است و ثمراتی در دنیا و آخرت دارد، صبر جمیلی است که به دور از شکایت و ناله نزد دیگران و بازگو کردن حوادث و مشکلات زندگی خانوادگی باشد. که گاهی به گسترش و عمیق شدن این مشکلات نیز منجر می‌شود.

یکی از ویژگی‌های مهم اهل بیت(ع)، به‌ویژه پیامبر خدا(ص)، بردباری و تحمل در برابر سختی‌ها و مشکلاتی بوده که در خانواده به وجود می‌آمده است. فردی از عایشه درباره اخلاق پیامبر می‌پرسد، وی می‌گوید: مگر قرآن نخوانده‌ای که می‌فرماید: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۷۵].

سپس عایشه داستانی را نقل می‌کند که پیامبر خدا(ص) با جمعی از اصحاب حضور داشت. من برای حضرت غذایی درست کردم. حفصه، همسر دیگر پیامبر هم غذایی درست کرد. او در تهیه آن از من پیشی گرفت و غذا را خدمت پیامبر آورد. من به کنیزم گفتم: برو و غذای حفصه را واژگون کن. هنگامی که حفصه خواست تا ظرف غذا را خدمت پیامبر بگذارد، کنیز من آن را واژگون کرد. غذا روی زمین ریخت و ظرف هم شکسته شد. غذای من که آماده شد، خدمت حضرت فرستادم. پیامبر خدا آن را برای حفصه فرستاد و فرمود: «این ظرف را به جای آن ظرف بردارید و از غذای آن بخورید[۷۶]. در این جریان بی‌مهری و خلاف اخلاقی نسبت به حضرت رخ داد، ولی ایشان کوچک‌ترین اعتراضی به عایشه و کنیز او نکرد و تنها غذای عایشه و ظرف آن را در مقابل ظرف حفصه، برای او فرستاد.

شکیبایی و بردباری آثار و ثمرات بسیاری به طور عام در زندگی فردی و اجتماعی و به خصوص در زندگی خانوادگی انسان دارد که در آیات و روایات به آنها اشاره شده است. البته در صورت نیاز می‌توان به آنها اشاره و مراجعه کرد، ولی این نوشتار در صدد بیان آنها نیست[۷۷].

بخشش و گذشت

شاخصه دیگر سبک زندگی همسران از نگاه قرآن و سیره خانوادگی اهل بیت(ع)، عفو و چشم پوشی از خطاهای یکدیگر است. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۷۸].

قرآن کریم پیروان خود را در روابط انسانی به بخشش و گذشت نسبت به یکدیگر فراخوانده است؛ چراکه همه انسان‌ها در معرض خطا و اشتباه هستند و کمتر کسی دیده می‌شود که حقی از او در زندگی خانوادگی یا اجتماعی ضایع نشده باشد و دیگران حرمت او را نشکسته باشند. بنابراین بدون بخشش و گذشت، پیوندی باقی نمی‌ماند و ادامه زندگی انسانی ناممکن می‌گردد؛ زیرا اگر همه مردم در استیفای حقوق خویش سخت گیر باشند و از کوچک‌ترین لغزش چشم پوشی نکنند، زندگی بسیار تلخ می‌شود و روح و صفا و صمیمیت به کلی از خانواده و جامعه رخت بربسته و همکاری و همیاری میان آنان غیر ممکن می‌شود. پس همه نیازمند بخشش و گذشت هستند و اگر کسی می‌خواهد که خداوند نیز از لغزش‌ها و کوتاهی‌های او در انجام وظایفش بگذرد و او را ببخشد، باید خود نسبت به دیگر افراد خانواده و اجتماع این گونه باشد.

پروردگار بخشنده مهربان این پیوستگی را بین بخشش و چشم پوشی خود از بندگان و گذشت بندگانش از خطای یکدیگر قرار داده است، آنجا که می‌فرماید: ﴿... وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۷۹].

این ذهنیت که زندگی خانوادگی، بدون بخشش و گذشت راه به مقصود می‌برد، نادرست است. اگر قرار باشد که در برابر هر رفتار نادرست و هر حق‌کشی، رفتار نادرست و حق کشی متقابل صورت گیرد، یا رفتاری نادرست‌تر و حق‌کشی بیشتری به عنوان مقابله پیش گرفته شود، خانواده پیوسته در کشاکش و رقابت خصمانه گرفتار خواهد بود و به جای دوستی و علاقه، دشمنی و کینه بر خانواده سایه خواهد افکند. در روابط لطیف میان زن و مرد و در همزیستی تنگاتنگ دو همسر، بخشش، چشم پوشی و گذشت جلوی پیشرفت دشمنی‌ها را می‌گیرد و کینه‌ها را می‌زداید و خانواده را از میان تلاطم دریای خروشان به ساحل آرامش و سلامتی می‌رساند. رسول خدا(ص) در آموزه‌ای بلند فرموده‌اند: «تعافوا تسقط الضغائن بينكم»؛ «از یکدیگر گذشت کنید تا کینه‌های میان شما از بین برود»[۸۰].

رفتار غلط و زیر پا گذاشتن حقوق را با عکس‌العمل‌های هم سنخ آن نمی‌توان اصلاح و درمان کرد، بلکه راه حل اساسی ـ تا آنجا که امکان دارد ـ بخشش و گذشت است. امیرمؤمنان علی(ع) با آموزه‌های گران‌بها به این واقعیت توجه داده است که زندگی آمیخته به خطا و اشتباه است و آن کس که جمعی را اداره می‌کند - بزرگ یا کوچک - باید بنای مدیریتش را بر بخشش و گذشت بگذارد. «گناهی از ایشان سر می‌زند یا علت‌هایی بر آنان عارض می‌شود یا خواسته و ناخواسته خطایی بر دستشان می‌رود. به خطایشان منگر و از گناهشان درگذر، چنان‌که دوست داری خدا بر تو ببخشاید و گناهت را عفو فرماید... و بر بخشش پشیمان مشوو بر کیفر شادی مکن»[۸۱].

هر یک از زن و مرد ویژگی‌ها، صفات و اخلاق و رفتار خاص خود را دارند و بدان‌ها خو کرده‌اند و اگر هر یک بخواهند دیگری را با تحمیل و فشار و اکراه و اجبار به تغییر یا ترک آنها را دارد، جز کشمکش و گلایه و دلگیری ثمری ندارد. اینجاست که لازم می‌آید با بخشش و گذشت راه مناسب را یافت و به تدریج به اشتراک و همدلی و همراهی دست یافت. با این نگاه می‌توان ظرفیت بخشش و گذشت را در خود افزون ساخت و زمینه سلامت و عزت خود و کمک به شریک زندگی در اصلاح خودش را فراهم کرد. پیامبر اکرم(ص) که مأمور شده بود به چشم پوشی از خطاهای امتش و طلب‌کننده مغفرت برای ایشان از درگاه مهربان‌ترین بخشنده، پیروان خود را به این‌گونه زیستن فرامی‌خواند و می‌فرمود: «عَلَيْكُمْ بِالْعَفْوِ فَإِنَّ الْعَفْوَ لَا يَزِيدُ الْعَبْدَ إِلَّا عِزّاً فَتَعَافَوْا يُعِزَّكُمُ اللَّهُ»؛ «بر شما باد گذشت؛ زیرا که گذشت جز بر عزت بنده نمی‌افزاید. پس از یکدیگر گذشت کنید تا خداوند شما را عزت بخشد»[۸۲].

در روابط زن و شوهر، اختلاف نظر و بگومگوهایی پیش می‌آید که اگر قرار باشد بخشش و گذشت به میان نیاید و کدورت‌های پیش آمده را نشوید و زن و مرد مسائل پیش آمده را در ذهن و دل خود نگه دارند و پیوسته با آنها کلنجار بروند و رشدشان دهند؛ به سلامت جسم خود آسیب می‌زنند و روح خود را می‌خراشند و سلامت روابط خانوادگی را می‌گیرند و زندگی را تیره می‌سازند و با این آسیب‌های روحی و جسمی از عمر خود می‌کاهند. بنابراین رسول خدا(ص) یکی از آثار عفو و گذشت که به سبب سلامت روح و آرامش جان به دست می‌آید را طول عمر برشمرده‌اند، آنجا که می‌فرمایند: «مَنْ كَثُرَ عَفْوُهُ مُدَّ فِي عُمُرِهِ‌»؛ «کسی که عفوش افزون گردد، عمرش طولانی می‌شود»[۸۳].

در منطق قرآن کریم، آنجا که برخی اعضای خانواده مسیری خلاف حق و عدالت را می‌پیمایند، بی‌گمان دیگر اعضا نباید به آن خلاف حق و عدالت تن دهند، اما باز هم فرمان الهی به روابط انسانی، بخشش و گذشت برای بازگرداندن ایشان به حق و عدالت است و یا اینکه با گذشت کامل از ایشان پس از بازگشت به مسیر درست است، کمال بخشش و گذشت در خانواده را نشان می‌دهند، چنان‌که خداوند می‌فرماید[۸۴]: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ.

خداوند در سخت‌ترین حالات زندگی مشترک و آنجا که زندگی به مرز جدایی می‌رسد نیز به گذشت و بزرگواری فرمان می‌دهد و می‌فرماید: ﴿وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۸۵].

در راه و رسم نبوی و اوصیای ایشان، بخشش و گذشت در خانواده، قاعده‌ای حاکم و راسخ بوده و این الگوهای الهی در تمام دوران زندگی خانوادگی‌شان از بخشش و گذشت دور نشده و بدان سفارش می‌کرده‌اند. عایشه همسر پیامبر اکرم(ص) درباره اخلاق ایشان در خانواده می‌گوید: «كان أحسن الناس خلقا، لم يكن فاحشا و لا متفحشا و لا صخابا في الأسواق و لا يجزي بالسيئة مثلها ولكن يعفو و يصفح»؛ «رسول خدا(ص)، خوش‌اخلاق‌ترین مردمان بود، نه دشنام می‌داد و نه بدزبانی می‌کرد و نه در کوچه و بازار هیاهو به راه می‌انداخت و نه بدی را با بدی جبران می‌کرد، بلکه می‌بخشید و گذشت می‌کرد»[۸۶].

رسول خدا(ص) در زندگی خانوادگی، آن قدر با همسران خود از سر بخشش و گذشت رفتار می‌کرد که برخی از آنان به خود جرأت می‌دادند که با آن حضرت بدرفتاری کنند. به قطره‌ای از بخشش و گذشت این دریای پر مهر و محبت اشاره می‌کنیم. پیامبر(ص) گاه که نزد «زینب بنت جحش» (یکی از همسرانش) می‌رفت، زینب او را نگاه می‌داشت و از عسلی که تهیه کرده بود، خدمت پیامبر(ص) می‌آورد. این سخن به گوش«عایشه» رسید، و بر او گران آمد، می‌گوید: من با «حفصه» (یکی دیگر از همسران پیامبر(ص)) قرار گذاشتیم که هر وقت پیامبر(ص) نزد یکی از ما آمد، فوراً بگوییم آیا صمغ «مغافیر» خورده‌ای؟ «مغافیر» صمغی بود که یکی از درختان حجاز به نام «عُرفُط» تراوش می‌کرد و بوی نامناسبی داشت) و پیامبر(ص) مقید بود که هرگز بوی نامناسبی از دهان یا لباسش شنیده نشود، بلکه اصرار داشت همیشه خوشبو و معطر باشد! به این ترتیب روزی پیامبر(ص) نزد «حفصه» آمد و او این سخن را به پیامبر(ص) گفت، حضرت فرمود: من «مغافیر» نخورده‌ام، بلکه عسلی نزد زینب بنت جحش نوشیدم، و من سوگند یاد می‌کنم که دیگر از آن عسل ننوشم (نکند زنبور آن عسل روی گیاه نامناسبی و احتمالاً مغافیر نشسته باشد)، ولی این سخن را به کسی مگو (مبادا به گوش مردم برسد، و بگویند چرا پیامبر غذای حلالی را بر خود تحریم کرده است یا اینکه از کار پیامبر در این مورد و یا مشابه آن تبعیت کنند، و یا به گوش زینب برسانند و او دل شکسته شود). ولی سرانجام او این راز را افشا کرد و بعداً معلوم شد که اصل این قضیه توطئه‌ای بوده است. پس پیامبر(ص) سخت ناراحت شد.

در بعضی از روایات نیز آمده است که پیامبر(ص) بعد از این ماجرا، یک ماه از همسران خود کناره‌گیری کرد و حتی شایعه تصمیم آن حضرت(ص) برای طلاق آنها منتشر شد؛ به طوری که سخت به وحشت افتادند و از کار خود پشیمان شدند. پیامبر(ص) چون از طریق وحی، از این افشای رازآگاه شده بود، قسمتی از آن را به «حفصه» فرمود و برای آنکه او زیاد شرمنده و خجل نشود، از ذکر قسمت دیگری خودداری کرد (ممکن است قسمت اول، اصل نوشیدن عسل باشد و قسمت دوم تحریم آن برخویشتن).

در مجموع، از این آیه برمی‌آید که بعضی از همسران پیامبر(ص) نه تنها او را با سخنان خود ناراحت می‌کردند، بلکه رازداری که از مهم‌ترین شرایط یک همسر باوفاست نیز رعایت نمی‌کردند، اما به عکس، رفتار پیامبر(ص) با آنها با تمام این اوصاف چنان بزرگوارانه بود که حتی حضرت حاضر نشد تمام رازی که او افشا کرده بود به رخ او بکشد و تنها به قسمتی از آن اشاره کرد؛ لذا در حدیثی از امیرمؤمنان علی(ع) آمده است: «ما استقصى كريم قط لان الله يقول: ﴿عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ[۸۷]»؛ «افراد کریم و بزرگوار هرگز در مقام احقاق حق شخصی خویش تا آخرین مرحله، پیش نمی‌روند؛ زیرا خداوند در اینجا برای پیامبر(ص) می‌فرماید: او قسمتی را خبر داد و از قسمتی خودداری کرد»[۸۸].

در سیره اهل بیت(ع) نیز این عمل پسندیده نمایان است، چنان‌که امام صادق(ع) فرموده‌اند: «كَانَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) امْرَأَةٌ وَ كَانَتْ تُؤْذِيهِ فَكَانَ يَغْفِرُ لَهَا»[۸۹]؛ «پدرم، حضرت باقر(ع) همسری داشت که او را آزار می‌داد و اذیت می‌کرد و پدرم در مقابل او را می‌بخشید و با گذشت با او رفتار می‌کرد».

باید توجه داشت که بخشش و گذشت در جایی است که انسان، قدرت بر انتقام و مقابله به مثل را داشته باشد. پس اگر راه عفو را در پیش می‌گیرد، از موضع ضعف نیست. این گونه عفو، مفید و سازنده است؛ هم برای مظلوم پیروز،؛ چراکه به او تسلط بر نفس و صافی دل می‌بخشد؛ و هم برای ظالم مغلوب که او را به اصلاح خویش وامی‌دارد. امیرمؤمنان علی(ع) در مورد گذشت‌های نابه‌جا می‌فرمایند: «الْعَفْوُ يُفْسِدُ مِنَ اللَّئِيمِ بِقَدْرِ إِصْلَاحِهِ مِنَ الْكَرِيمِ»؛ «گذشت شخص بزرگوار موجب اصلاح می‌شود به همان اندازه که از طرف شخص فرومایه سبب تباهی می‌گردد»[۹۰].

رسول خدا(ص) نیز در این باره می‌فرمایند: «أَوْلَى النَّاسِ بِالْعَفْوِ أَقْدَرُهُمْ عَلَى الْعُقُوبَةِ»؛ «سزاوارترین مردم به گذشت کردن، تواناترین آنان بر کیفر رساندن است»[۹۱]. همچنین امام حسین(ع) می‌فرمایند: «إِنَّ أَعْفَى النَّاسِ مَنْ عَفَا عِنْدَ قُدْرَتِهِ»؛ «با گذشت‌ترین مردم کسی است که در زمان قدرت داشتن گذشت کند»[۹۲]. شیوه اهل بیت(ع) با خانواده و اطرافیان به گونه‌ای بود که حتی در برابر نافرمانی‌های بردگان و خادمانشان با عطوفت، مهربانی و بخشش و گذشت رفتار می‌کردند. حضرت علی بن الحسین(ع) یکی از غلامان خود را دو بار صدا زد و او پاسخ نداد تا بار سوم پاسخش را داد. حضرت به او فرمود: ای پسر مگر صدای مرا نشنیدی؟ گفت: چرا. حضرت فرمود: پس چرا پاسخم ندادی؟ عرض کرد: از تو ایمن بودم (و می‌دانستم که اگر پاسخت نگویم، بر من خشم نخواهی کرد) حضرت فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ مَمْلُوكِي يَأْمَنِّي‌»؛ «سپاس خداوندی را که بنده زر خرید مرا از من ایمن ساخته»[۹۳].[۹۴]

شرایط تحقق عفو و گذشت

بخشش و گذشت در زندگی خانوادگی، شرایطی دارد که توجه به آنها همواره ضروری است. در اینجا به مواردی از آنها اشاره می‌کنیم:

الف) عذرخواهی و عذرپذیری: عذرخواهی و عذر‌پذیری از عوامل تقویت کننده بنیان خانواده است. از آنجا که انسان‌ها در معرض خطا و اشتباه هستند، اگر خطاکار عذرخواهی نکند و طرف مقابل عذر او را نپذیرد، خانواده قوام نمی‌یابد. انسان مؤمن اگر به اشتباه خود پی ببرد، باید سریعاً عذرخواهی کند و شریک زندگی او نیز پذیرای وی گردد و به اصلاح آن بپردازد؛ چراکه بخشش و گذشت برای کسی به کار می‌رود که به اشتباه خود پی برده و در صدد اصلاح آن باشد و بابت آن اشتباه پوزش بطلبد، نه کسی که بر اشتباه خود پافشاری می‌کند و به هر دلیلی از خطا و اشتباه خود پوزش نمی‌خواهد. حضرت علی(ع) می‌فرماید: «الْعَفْوُ عَنِ الْمُقِرِّ لَا عَنِ الْمُصِرِّ»؛ بخشش در مورد اقرار کننده است، نه پافشاری کننده بر خطا»[۹۵].

بنابراین لازم است زن و مرد بیاموزند که در صورت اشتباه و تضییع حقوق، پوزش بخواهند و همچنین پوزش یکدیگر را بپذیرند؛ چراکه این عمل، مقتضای خردورزی است، چنان‌که امیرمؤمنان علی(ع) همچنین فرموده است: «الْمَعْذِرَةُ بُرْهَانُ الْعَقْلِ‌»؛ «پوزش خواهی دلیل خردمندی است»[۹۶]. بر زن و مرد لازم است به یکدیگر فرصت پوزش خواهی بدهند و این به معنای گشودن راه اصلاح و سازگاری در روابط میان آن دو است و به تقویت محبت بین آنها کمک می‌کند. واکنش سریع به خطاها و اشتباهات و بستن راه پوزش خواهی، خلاف تدبیر در زندگی است.

امام مجتبی(ع) در سفارشی مفید و کارساز فرموده است: «لَا تُعَاجِلِ الذَّنْبَ بِالْعُقُوبَةِ، وَ اجْعَلْ بَيْنَهُمَا لِلِاعْتِذَارِ طَرِيقاً»؛ «گناه را زود کیفر مده، بلکه میان گناه و کیفر، راهی برای پوزش خواهی باقی بگذار»[۹۷].

نکته اساسی در این موارد این است که نباید بین انجام اشتباه و پوزش خواهی و پوزش‌پذیری فاصله زیادی بیفتد؛ چراکه ممکن است به کینه‌توزی یا اصرار بر اشتباه و دیگر رذائل اخلاقی منجر شود؛ از این رو امام سجاد(ع) به زیبایی می‌فرمایند: «إِنْ شَتَمَكَ رَجُلٌ عَنْ يَمِينِكَ ثُمَّ تَحَوَّلَ إِلَى يَسَارِكَ فَاعْتَذَرَ إِلَيْكَ فَاقْبَلْ عُذْرَهُ»؛ «اگر کسی از طرف راست به تو ناسزا گفت و سپس به طرف چپ آمد و پوزش خواست، عذرش را بپذیر»[۹۸].

زن و مرد نباید از پوزش خواستن احساس شرمندگی کنند و یا آن را بر خود سخت ببینند. در هر حال هنگامی که زن یا مرد پوزش می‌خواهد، لازم است که همسرش پذیرای پوزش خواهی او گردد. در آموزه‌های پیشوایان دین چنان بر پوزش‌پذیری تأکید شده است که باورنکردنی می‌نماید، چنان‌که از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که فرمود: «من أتاه أخوه متنصلا فليقبل ذلك منه محقا كان أو مبطلا فإن لم يفعل لم يرد علي الحوض»؛ «هر کس برادرش به پوزش خواهی نزد او آید، باید پوزشش را بپذیرد؛ خواه عذرش موجه باشد یا ناموجه که اگر نپذیرد کنار حوض (کوثر) بر من وارد نشود»[۹۹].

همچنین حضرت در سفارشی به امیر مؤمنان علی(ع) فرمودند: «مَنْ لَمْ يَقْبَلِ الْعُذْرَ مِنْ مُتَنَصِّلٍ صَادِقاً كَانَ أَوْ كَاذِباً لَمْ يَنَلْ شَفَاعَتِي»؛ «هرکس پوزش را نپذیرد، هر چه پوزش خواه راست بگوید یا دروغ، به شفاعت من دست نیابد»[۱۰۰].

ب) پرهیز از قهر کردن: لازمه عفو، بخشش و گذشت، پرهیز از گسستن و قهر کردن است. این گونه واکنش، حاصل ناتوانی در رویارویی با اختلاف‌ها و مشکلات زندگی و نوعی جدال و درگیری است. وقتی راه‌های خردمندانه‌ای چون گفت‌وگو، پوزش خواهی و پوزش‌پذیری و ترمیم حقوق، بسته می‌گردد، راه‌های پرخاشگرانه به روی زن و مرد گشوده می‌شود و از جمله این راه‌ها قهر کردن و دوری گزیدن است.

در آموزه‌های دین قهر کردن و دوری گزیدن، رفتاری ناپسند است، به‌ویژه آنکه در روابط دو همسر باشد و این امر چندان زشت تصویر شده است که در بیان پیامبر اکرم(ص) آمده است: «هجر المسلم اخاه كسفك دمه»؛ «قهر کردن مسلمان با برادرش، مانند ریختن خون اوست»[۱۰۱].

پیشوایان دین با چنین تعابیری به پرهیز از قهر کردن و دوری گزیدن، فراخوانده‌اند و اینکه باید هنگام بروز اختلاف و مشکل در پی راه‌حلی مسالمت‌آمیز بر مبنای بخشش و گذشت برآمد و از آسیب زدن به روابط خانوادگی با رفتارهای خصمانه جلوگیری کرد. امیر مؤمنان علی(ع) در سفارشی فرموده است: «عَلَيْكُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ الْمُوَافَقَةِ وَ إِيَّاكُمْ وَ الْمُقَاطَعَةَ وَ الْمُهَاجَرَةَ»؛ «بر شما باد ایجاد ارتباط و آشتی با یکدیگر و زنهار از قطع رابطه و قهر کردن از یکدیگر»[۱۰۲].

رسول خدا(ص) همسران را به راه‌حل‌های خردمندانه هنگام روی آوردن اختلاف و مشکل سفارش می‌کردند و از روی کردن به قهر و دوری سخت پرهیز می‌دادند؛ لذا آن حضرت می‌فرمایند: «إنّي لأبغض المرأة تخرج من بيتها تجرّ ذيلها تشكو زوجها»؛ «بی‌گمان من زنی را که از خانه خود دامن‌کشان برای شکایت از شوهرش بیرون شود، دشمن می‌دارم»[۱۰۳].

اگر شریک زندگی انسان به این سمت رفت، واکنشی همانند او انجام ندهند و با رفتار عاقلانه مشکل را حل کنند. یکی از اصحاب پیامبر خدا(ص) نزد ایشان آمد و گفت: «يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ لِي أَهْلَ بَيْتٍ أُحْسِنُ إِلَيْهِمْ فَيُسِيئُونَ وَ أَصِلُهُمْ فَيَقْطَعُونَ‌»؛ «ای رسول خدا! من خانواده‌ای دارم که به آنان نیکی می‌کنم و آنان به من بدی می‌نمایند و من با آنان ارتباط برقرار می‌کنم و آنان از من دوری می‌گزینند»[۱۰۴].

رسول خدا(ص) فرمود: ﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ * وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ[۱۰۵].

ج) نفی کینه‌توزی: کینه به دل گرفتن و امکان رشد دادن به کینه‌ها، از جمله مواردی است که بخشش و گذشت و سازگاری در زندگی خانوادگی را به شدت نابود می‌کند و ترمیم روابط نیکوی زناشویی را سخت و ناممکن می‌سازد؛ از این رو رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «تساقطوا الضغائن»؛ «کینه‌ها را دور بریزید»[۱۰۶]. اگر در زندگی خانوادگی و مسائل میان زن و مرد، کینه بروید و اهتمامی برای زدودن آن نباشد، موجب بیماری دل شخص کنیه‌توز می‌شود و به واسطه آن راحتی و آسایش و آرامش از دست می‌رود: «الْحَقُودُ مُعَذَّبُ النَّفْسِ مُتَضَاعَفُ الْهَمِّ»[۱۰۷] و «أَقَلُّ النَّاسِ رَاحَةً الْحَقُودُ»[۱۰۸] و خانواده و اطرافیان پراکنده می‌شوند: «سَبَبُ الْفِتَنِ الْحِقْدُ»[۱۰۹]، همچنان که سبب آزار دیگران و بر باد رفتن زندگی‌ها می‌شود و هرگونه آسایش و آرامش را در زندگی زایل می‌کند. بیشتر و پیش‌تر از دیگران، زندگی شخص کینه‌توز آزار و اذیت و آسیب می‌بیند. پس خردمندی اقتضا می‌کند که به هیچ وجه امکانی برای ورود کینه به دل نماند. امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرمایند: «إِنَّمَا اللَّبِيبُ مَنِ اسْتَسَلَّ الْأَحْقَادَ»؛ «خردمند کسی است که کینه‌ها را از دل بیرون کند»[۱۱۰]. اگر دل از کینه‌ها زدوده نشود، آسایش فردی خانوادگی معنا نخواهد یافت. افضل الناس، امیر مؤمنان علی(ع) می‌فرمایند: «مَنْ اطَّرَحَ الْحِقْدَ اسْتَرَاحَ قَلْبُهُ وَ لُبُّهُ‌»؛ «هر که کینه را دور بریزد، دل و دماغش آسوده گردد»[۱۱۱].

بنابراین بهترین کار برای اینکه کنیه‌ها امکان ورود به درون نیابند و در صورت ورودشان به سرعت زدوده شوند و استقرار پیدا نکنند، گفت وگو و بیان مسائل است؛ حتی اگر به زبان سرزنش و گله‌گذاری باشد که خود باعث پیدا شدن مشکل و حل آن می‌شود و بدین‌سان به پوزش خواهی و پوزش‌پذیری و بخشش و گذشت منتهی می‌شود، چنان‌که امام هادی(ع) فرموده است: «الْعِتَابُ خَيْرٌ مِنَ الْحِقْدِ»؛ «سرزنش و گله‌گذاری بهتر از کینه به دل گرفتن است»[۱۱۲].

همچنین نباید زن و مرد منتظر باشند تا دیگری پیش قدم شود؛ چراکه اصلاح کردن دیگران، شروع از خود است؛ از این رو امام علی(ع) فرموده است: «احْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَيْرِكَ بِقَلْعِهِ‌»؛ «به وسیله ریشه کن کردن بدی از سینه خود آن را از سینه دیگران بزدا»[۱۱۳]. راه حل اصلاح دیگران شروع از خود است.

در پایان باید از خود بپرسیم که کینه‌توزی برای چه، به چه قیمت و برای رسیدن به کدام مقصد است؟ زندگی مسالمت‌آمیز و آمیخته به محبت و بخشش و گذشت و با برکت این ارزش را ندارد که زن و مرد به کینه میدان دهند. آیا دنیا ارزش دارد که برایش در دام کینه‌ها فرو رفت و آرامش را تبدیل به تنش و سازگاری را تبدیل به ناسازگاری و خوشبختی را تبدیل به بدبختی و عفو را تبدیل به کینه کنیم؟ «قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ»، امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرمایند: «دنیا کوچک‌تر و پست‌تر و کم ارزش‌تر از آن است که در آن از کینه‌ها پیروی شود»[۱۱۴].[۱۱۵]

همکاری در امور خانواده

هفتمین شاخصه سبک زندگی معصومان در برخورد با همسران، یاری رساندن به آنها در امور مختلف خانه است. زندگی خانوادگی پایگاه حکمرانی برای زن یا مرد نیست، بلکه کانون همکاری و تعاون و همراهی است. همکاری و همیاری در خانواده از مصادیق مهم فرمان الهی به تعاون در امور نیک و هر آن چیزی است که یک مجموعه انسانی را به سمت کمال و رشد می‌برد. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿... وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى...[۱۱۶].

زندگی مشترک به عمل مشترک و یاری یکدیگر معنا می‌یابد؛ چراکه زن و مرد مکمل یکدیگرند و در پرتوی همکاری می‌توانند بار زندگی مشترک و سختی‌های آن را بهتر تحمل کنند. بی‌گمان مدیریت مبتنی بر همکاری و همیاری مدیریتی کاراتر و موفق‌تر است؛ زیرا توان افراد با کنار هم قرار گرفتن و همیاری افزایش می‌یابد و میزان آسیب‌پذیری و شکنندگی افراد به شدت کاسته می‌شود. امام صادق(ع) فرموده است: «هرگاه خویشاوندی بر سه پایه استوار نیاید خویشان در معرض خواری و سرزنش دشمنان درآیند، و آن سه عبارتند از: ترک حسد در میانه خود تا چند دسته نشوند و کارشان پریشان نگردد، حفظ پیوستگی تا آنان را به راه الفت کشاند، و همکاری تا عزت همه و را در برگیرد»[۱۱۷].

پیشبرد اهداف خانواده جز در پرتو همکاری همه جانبه به درستی محقق نمی‌شود. این گونه زندگی کردن، پاس داشتن حقوق یکدیگر و مطلوب حق زیستن است. همکاری در خانه چنان جایگاه مهمی در دین دارد که درباره آن تمجیدهای شگفت به چشم می‌خورد. از یاور مظلومان و درماندگان، امیرمؤمنان علی(ع) در این باره روایت شده است که فرمود: «(روزی) رسول خدا(ص) بر ما وارد شد در حالی که فاطمه(س) بر سر دیگ غذا بود و من عدس پاک می‌کردم. فرمود: ای ابوالحسن! گفتم: بله یا رسول الله. فرمود: از من بشنو و من جز آنچه پروردگارم مرا بدان فرمان داده است، نمی‌گویم. هیچ مردی به همسرش در منزل کمک نمی‌کند، مگر اینکه در ازای هر موی بدنش برایش عبادت یک سال باشد که روزهایش به روزه و شب‌هایش به بیداری و نماز شب بگذرد و خدای متعال ثواب صابران را به او می‌بخشد. ای علی! هر که خدمت به خانواده را عار نداند و از آن سرباز نزند بی‌حساب وارد بهشت شود. ای علی! خدمت به خانواده کفاره گناهان کبیره است و آتش خشم خداوند را خاموش می‌سازد و چنین کسی به پاداش همکاری‌اش، نیکویی‌ها و درجه‌های بهشتی نصیبش خواهد شد. ای علی! به خانواده‌اش خدمت نمی‌کند، مگرکسی که به مقام صدیق یا شهید رسیده باشد و یا کسی که خداوند خیر دنیا و آخرت را برای او بخواهد»[۱۱۸].

این گونه تعابیر و نظایر آن در جهت برانگیختن مردان به کمک در خانه است، به‌ویژه در جامعه آن روز که فرهنگ همکاری در خانه جاری نبوده و رسول خدا(ص) با بیان مشوق‌هایی، این چنین جامعه را تعلیم می‌دهد و برمی‌انگیزد، چنان‌که می‌فرماید: «إذا سقي الرجل امرأته (الماء) اجر»؛ «هرگاه مرد به زن خود آبی بنوشاند، پاداش برد»[۱۱۹].

در منظر پیامبر اکرم(ص) زنی که به شوهرش در اداره خانه و گردش امور آن یاری می‌دهد و پذیرای کارهایی می‌شود، لطفش بسیار گران‌بها و مورد عنایت خداست: «هر زنی که در خانه همسر خود به قصد مرتب کردن آن، چیزی را جابه جا کند، خداوند به او نظر (رحمت) افکند و هر که خداوند به او نظر رحمت کند، عذابش نکند»[۱۲۰]. هر انسانی به میزان مشخصی توانایی و استعداد دارد و نباید بیش از قدرت و تاب و تحملش از او انتظار داشت، چنان‌که حکمت الهی این گونه است که با انسان‌ها به مقدار توانایی‌شان عمل می‌کند و هیچ کس را بیش از توانایی‌اش تکلیف نمی‌نماید: ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا[۱۲۱].

در زندگی زناشویی نیز زن و مرد باید ملاحظه توانایی‌های یکدیگر را بکنند و انتظار نامعقول و فراتر از وسع یکدیگر نداشته باشند که در صورت عدم رعایت این أمر، زن و مرد را به خستگی و مریضی و ناسازگاری می‌کشاند. تحمیل کردن همه کارها در زندگی مشترک به یک طرف و انتظارهای بیش از حد، به‌ویژه نبست به زن، او را از مدار مدارا بیرون می‌برد. امیرمؤمنان علی(ع) در توصیف زن و آموزه‌ای لطیف فرموده است: «زن گل بهاری است و پیشکار و متصدی کارهای خانه نیست، پس در هر حال با او مدارا نما و به نیکویی با وی معاشرت کن تا زندگی ات پاک و مصفا گردد»[۱۲۲].

بنابراین برای پرهیز از آسیب دیدن زن و مرد از لحاظ روحی و جسمی، و داشتن زندگی شاداب و با طراوت باید توانایی شریک زندگی را پاس داشته شود و زن و مرد یکدیگر را در امور مختلف زندگی از جمله کارهای منزل کمک کنند.

روش معصومین(ص) در این زمینه هدایت کننده پیروانشان به سوی خیرو خوشی دنیا و آخرت است. رسول خدا(ص) با تمام گرفتاری‌ها و مشغله‌های سیاسی و اجتماعی، و هدایت و رهبری مردم، در خانه حضوری جدی داشتند. و این گونه نبود که امور سیاسی، حضرت را از رسیدگی به خانواده و وقت گذاشتن برای اهل خانه بازدارد و یا موجب کاستی در روابط درون خانوادگی شود. امیرمؤمنان علی(ع) درباره برنامه و وضع پیامبر(ص) در داخل خانه چنین فرمود: «رسول خدا(ص) چون به خانه می‌رفت، اوقات خویش را سه قسمت می‌کرد: بخشی را برای عبادت خدا، بخشی را برای خانواده خود و بخشی را به خود اختصاص می‌داد. سپس بخشی را که به خود اختصاص داده بود، میان خود و مردم تقسیم می‌کرد و بخشی از آن را به مردم اختصاص می‌داد و عام و خاص را می‌پذیرفت و چیزی از آنان مضایقه نمی‌کرد»[۱۲۳].

برنامه زندگی پیامبر اکرم(ص) چنین بود و جالب است که حضرت از آن وقتی که به خانواده خود اختصاص می‌داد، چیزی را به دیگران اختصاص نمی‌داد که این امر نشان می‌دهد که در خدمت اهل خانه بودن و همکاری در امور خانه برای ایشان اهمیت داشته است.

از قول عایشه چنین نقل شده است: كان في بيته في مهنة أهله يفلى ثوبه و يحلب شاته و يرفع ثوبه و يخصف نعله و يخدم نفسه و يقم البيت و يعقل البعير و يعلف ناضحه و يأکل مع الخادم و يعجن معها و يحمل بضاعته من السوق؛ «رسول خدا(ص) در خانه خود در خدمت خانواده‌اش بود، لباس خود را پاکیزه می‌کرد، گوسفندش را می‌دوشید، جامه خود را وصله می‌کرد، پای افزارش را پینه می‌زد و خانه را جارو می‌کرد. شتر را می‌بست و شتر آبکش را علوفه می‌داد و با خدمتکارش غذا می‌خورد و با او آرد خمیر می‌کرد و کالای خویش را از بازار، خود حمل می‌کرد»[۱۲۴].

در جای دیگری حالات و اوصاف بهترین مخلوق هستی و پیام‌آور تواضع و یک رنگی را در منزل و در ارتباط با دیگران این‌گونه می‌خوانیم: «پیامبر خدا بر زمین می‌نشست و می‌خوابید و غذا می‌خورد و با دست خود پارگی کفش و لباسش را می‌دوخت و درب را می‌گشود و شیر گوسفند و شترش را می‌دوشید و آن را می‌بست و همراه خادمش گندم را آرد می‌کرد... در خدمت خانواده‌اش بود و گوشت را تکه تکه می‌کرد.»..[۱۲۵].

این موارد نشان‌دهنده گستره همکاری پیامبر در امور خانه است و این میزان همکاری از سوی انسانی است که در مقامات معنوی و مراتب کمال انسانی به جایی رسیده است که هیچ انسانی بدان مقامات و مراتب دست نیافته است؛ انسانی که سخت درگیر هدایت و مدیریت بوده است و با وجود این، همکاری‌اش در خانه بی‌نظیر بوده است. در جامعه‌ای که مردان در خانه حکومت می‌کردند، پیامبر خدا(ص) در خانه خدمت می‌کرده است و در این امر چنان بی‌پیرایه و عادی رفتار کرده است که شگفتی می‌آفریند؛ همچون یک انسان عادی. رسول خدا(ص) خود خرید نیازهای خانواده را انجام می‌داد و آن را با دستان مبارک خود حمل می‌کرد و چنان نبود که این کار را در شأن خود نبیند؛ زیرا می‌فرمود: «صاحب الشّي‌ء أحقّ بالشّي‌ء أن يحمله إلّا أن يكون ضعيفا يعجز عنه فيعينه عليه أخوه المسلم»[۱۲۶]؛ «صاحب کالا خود سزاوارترین کس در حمل کالایش است مگر آنکه ناتوان از حمل آن باشد که در این صورت برادر مسلمانش یاری‌اش کند».

برترین تربیت‌شدگان مدرسه پیامبر(ص) نیز اهل همکاری در امور خانه بودند و آن را پاس می‌داشتند و بر آن پایداری می‌ورزیدند. امام صادق(ع) فرمود: «كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) يَحْتَطِبُ وَ يَسْتَقِي وَ يَكْنُسُ وَ كَانَتْ فَاطِمَةُ(س) تَطْحَنُ وَ تَعْجِنُ وَ تَخْبِزُ»[۱۲۷]؛ «امیرمؤمنان هیزم جمع می‌کرد و آب می‌کشید و جارو می‌کرد و فاطمه(س) آرد تهیه می‌کرد و خمیر درست می‌کرد و نان می‌پخت».

علی(ع) و زهرا کارهای خانه را به خوبی میان خود تقسیم کرده بودند و با همکاری کامل زندگی می‌کردند؛ نمونه‌ای کامل و با طراوت. آنان از زندگی مشترک و همکاری در اداره زندگی لذت می‌بردند و بدان می‌بالیدند. در روایت آمده است: «كَانَ عَلِيٌّ(ع) يَحْمِلُ التَّمْرَ وَ الْمَالِحَ بِيَدِهِ وَ يَقُولُ لَا يَنْقُصُ الْكَامِلَ مِنْ كَمَالِهِ مَا جَرَّ مِنْ نَفْعٍ إِلَى عِيَالِهِ»[۱۲۸]؛ «علی(ع) خرما و نمک در جامه و به دست خود حمل می‌کرد و می‌گفت: از کمال آدمی نمی‌کاهد که منافعی را برای خانواده‌اش حمل کند و با خود ببرد». در حدیثی دیگری از امام باقر(ع) تقسیم کار و همکاری امیرمؤمنان و زهرای مرضیه این گونه توصیف شده است: «فاطمه(س) کار منزل و خمیر کردن و نان پختن و نظافت خانه را بر عهده گرفت و علی(ع) کارهای بیرون خانه و آوردن هیزم و مواد خوراکی را عهده‌دار شد»[۱۲۹].

همکاری در امور خانواده، نشانه‌ای برجسته در علاقه و دوستی و عاملی مهم در پیوند و همدلی مرد وزن است و روشی کا را برای مدیریت خانواده و جلوه‌ای از پذیرش مسئولیت در خانواده می‌باشد و راهکاری اساسی برای ایجاد توازن و تعادل و به‌کارگیری توانایی‌ها در نظام خانواده است[۱۳۰].

رفتار عادلانه عدالت

یکی دیگر از پایه‌ها و اصول خدشه ناپذیر زندگی مشترک همسران، بر اساس آیات قرآن و سیره معصومان(ع) رفتار عادلانه در تمامی امور است؛ از جمله هنگامی که مرد چند همسر اختیار کرده است. مسئله تعدد زوجات از احکام امضایی اسلام است؛ یعنی در جوامع بشری وجود داشت و اسلام آن را ساماندهی کرد. «گوستاولوبون» اندیشمند فرانسوی بر این باور است که رسم تعدد زوجات، ابداً مربوط به اسلام نیست، چون قبل از اسلام هم رسم مذکور در میان تمام اقوام شرقی از یهود، ایرانی، عرب و غیره شایع بوده است. اقوامی که در مشرق قبول اسلام نمودند، از این حیث فایده‌ای از اسلام حاصل نکردند.

وی سپس می‌گوید: رسم مذکور فقط بر اثر آب و هوای مشرق و در نتیجه خصایص نژادی و علل و اسباب دیگری که به طرز زندگانی مشرق مربوط بوده، پیدا شده است، نه اینکه مذهب آن را آورده باشد... به علاوه، اصل طبیعت و ساختمان مخصوص زنان مشرق و لزوم حضانت طفل و امراض و عوارض و غیره، آنها را اغلب مجبور ساخته که از شوهر کناره‌گیری اختیار کنند و چون آب و هوای مشرق و جبلت (سرشت) قومی طوری است که برای مرد تحمل این کناره‌جویی موقتی غالباً غیر ممکن بوده؛ لهذا تعدد زوجات لزوم پیدا نموده است در مغرب هم، با وجود اینکه آب و هوا و طبیعت هیچ یک مقتضی برای وجود چنین رسمی نیست، مع ذلک رسم وحدت زوجات رسمی است که ما آن را فقط در کتاب‌های قانون می‌بینیم که درج شده است؛ والا خیال نمی‌کنم بشود این کار را انکار نمود که در معاشرت واقعی ما اثری از این رسم نیست. راستی من متحیرم و نمی‌دانم که تعدد زوجات مشروع مشرق از تعدد زوجات سالوسانه اهل مغرب چه کمی دارد و چرا کمتر است؟ بلکه می‌گویم اولی از هر جهت بهتر و شایسته‌تر از دومی است[۱۳۱].

«شوپنهاور»، فیلسوف آلمانی نیز می‌گوید: شگفت‌آور اینکه مردم اروپا اصل تعدد زوجات را در زبان منکرند، ولی عملاً از همین اصل پیروی می‌کنند. من گمان نمی‌کنم حتی یک اروپایی اصل وحدت همسر را به صورت صحیح عمل نماید[۱۳۲]. اسلام، رسمی را که در میان مردم بدون هیچ ضابطه و محدودیتی وجود داشته است، با قرار دادن شرط «عدالت» و تحریم بیش از چهار مورد، قانونمند کرده است. از طرفی، امضای این رسم به مثابه یک راهکار در شرایط بحران خانوادگی یا اجتماعی است، نه آنکه خود سبب بحران گردد. از طرفی عدم توازن جمعیت مرد وزن که گاهی ناشی از وقوع جنگ‌ها و مشاغل سخت و طاقت‌فرساست و افزایش طلاق و بالا رفتن سن ازدواج برای زن که بحران آفرین است و زمینه‌های انحراف و آسیب را فراهم می‌سازد، این رسم را موجه می‌کند؛ لذا اسلام برای چنین وضعی قانونی حکیمانه می‌گذارد که هم زنان بازیچه دست مردان هوس باز نشوند و هم زنان بی‌شوهر در موقعیت بحران اجتماعی دارای سرپرست و حمایت‌گر متعهدی گردند و هم مردان از راه‌های غیرقانونی و بدون وفاداری به فرد دیگر و مانند آن رابطه‌های نامشروع برقرار نکنند و در دام فساد جنسی نیفتند[۱۳۳].

پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه معصوم(ع) به دلائل مذکور و همچنین برای تقویت و تبلیغ دین اسلام و ایستادگی در برابر مخالفان و سرپرستی بیوه زنان و فرزندان یتیمشان؛ از راه ازدواج با زنانی از قبیله‌های مختلف، همسران متعددی اختیار می‌کردند. آنچه در این میان اهمیت دارد، رعایت عدالت بین همسران متعدد و مدیریت آنان با سلایق متفاوت است، آنچنان‌که در صورت ناتوانی، از اقدام به چنین کاری نهی شده است. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: ﴿فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً[۱۳۴].

همچنین قرآن به عدم توانایی در اجرای عدالت اشاره می‌کند که ظاهراً با آیه قبل در تناقض است، آنجا که می‌فرماید: ﴿وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ...[۱۳۵].

در حدیثی زیبا و راهگشا رهبران هدایت و مفسرین واقعی قرآن کریم، مراد از توانایی بر رعایت عدالت را این گونه برای مردم بیان کرده‌اند: مردی از منکرین به ابو جعفر احول گفت: این آیه را برایم توضیح بده: {{متن حدیث|﴿فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً[۱۳۶] وَ قَالَ فِي آخِرِ السُّورَةِ ﴿وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ[۱۳۷] وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ‌» فَبَيْنَ الْقَوْلَيْنِ فَرْقٌ، فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ الْأَحْوَلُ فَلَمْ يَكُنْ فِي ذَلِكَ عِنْدِي جَوَابٌ- فَقَدِمْتُ الْمَدِينَةَ، فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَسَأَلْتُهُ عَنِ الْآيَتَيْنِ، فَقَالَ- أَمَّا قَوْلُهُ ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً[۱۳۸] فَإِنَّمَا عَنَى بِهِ النَّفَقَةَ- وَ قَوْلُهُ ﴿وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ فَإِنَّمَا عَنَى بِهِ الْمَوَدَّةَ، فَإِنَّهُ لَا يَقْدِرُ أَحَدٌ أَنْ يَعْدِلَ بَيْنَ امْرَأَتَيْنِ فِي الْمَوَدَّةِ ﴿فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً.

و در سوره دیگر می‌فرماید: ﴿وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ[۱۳۹]؛ بین این دو آیه چه فرق است؟ ابو جعفر گفت من نتوانستم جواب او را بدهم. به مدینه رفتم و خدمت حضرت صادق(ع) رسیدم از آن دو آیه پرسیدم. حضرت فرمود: در آیه اول که می‌فرماید: «اگر ترسیدید از انجام ندادن عدالت، یکی بگیرید»، منظور عدالت در خرج و نفقه است و در آیه دوم که می‌فرماید: «هرگز، نمی‌توانید عدالت روا دارید، گرچه خیلی مایل باشید»، در مورد محبت است؛ زیرا هیچ کس نمی‌تواند در محبت بین دوزن عدالت روا دارد. ابو جعفر احول جواب را برای آن مرد آورد. گفت این جواب از حجاز آورده شده[۱۴۰].

از این رو بر مرد لازم است نسبت به رفت و آمد بودن و در کنار آنان و تأمین آنچه از خوراک و پوشاک و منزل نیاز دارند، کوتاهی نکند و فردی را بی‌دلیل بر دیگری برتری ندهد. پیامبر خدا(ص) به اندازه‌ای به عدالت و تقسیم اوقات بین همسران خود دقت داشتند که هنگامی که با ام سلمه ازدواج کردند، سه روز نزد او ماندند؛ زیرا ام سلمه دوست داشت که حضرت بیشتر با او باشد. حضرت فرمود: «اگر دوست داشته باشی، هفت روز نزدت می‌مانم؛ ولی نزد سایر همسرانم نیز باید هفت روز بمانم»[۱۴۱]. پیشوایان دین تا جایی به این امر توجه داشتند که حتی در مسافرت حج و دوران بیماری، این موضوع را فراموش نمی‌کردند. ام سلمه می‌گوید: «حضرت(ص) در حجةالوداع که همسرانش با او بودند، با اینکه در حال احرام بود، در هر شبانه رو نزد یکی از آنان به سر می‌برد تا به این وسیله بین آنان عدالت را رعایت نماید».[۱۴۲]

همچنین از امام صادق(ع) نقل شده است که حتی در شرایط سخت روزهای آخر عمر شریفشان پایبند به عدالت در برخورد با همسرانش بودند: «أَنَّ النَّبِيَّ(ص) كَانَ يَقْسِمُ بَيْنَ نِسَائِهِ فِي مَرَضِهِ فَيُطَافُ بِهِ بَيْنَهُنَّ»[۱۴۳].[۱۴۴]

نفقه در سیره ائمه(ع)

یکی از وظایف شوهر، تأمین زندگی همسرش در حد متعارف جامعه است. این مطلب در یکی از سخنان امام صادق(ع) چنین جلوه یافته است: همسر و خانواده، اسیرانی در دست مرد هستند. پس کسی که خدا به او نعمتی داده، به اسیران خود وسعت دهد. اگر این کار را نکند، خداوند نعمت را از او می‌گیرد[۱۴۵]. از امام رضا(ع) نیز روایت شده است که فرمود: شایسته است که انسان بر خانواده خویش در زندگی وسعت دهد تا آرزوی مرگ او را نکنند[۱۴۶].

در مکتب اسلام تأمین نیازهای خانواده از قبیل خوراک، پوشاک و مسکن برعهده مرد است تا زن در کمال آرامش و رفاه، بتواند مسئولیت خویش را در خانه (نگه داشتن کانون خانواده، رسیدگی به امور منزل و فرزندان) انجام دهد. در سیره معصومان(ع) خدمت به خانواده جایگاهی رفیع و ویژه دارد؛ در این باره، پیامبر گرامی اسلام به داماد خویش، علی(ع) می‌فرماید: یا علی! هرکس بدون تنگ و عار و بدون کراهت، در خدمت خانواده خویش باشد و برای رفاه و آسایش آنها بکوشد، جایگاهی عظیم در پیشگاه خدای متعال دارد[۱۴۷].

وظیفه‌شناسی و مسئولیت‌پذیری ائمه(ع) در فراهم کردن نیازهای خانواده و به ویژه نیازهای اساسی آنها، از اهمیت موضوع حکایت دارد. معصومان(ع) به عنوان مروجان مکتب اسلامی، با اشاعه فرهنگ کمک و یاری خانواده، به دیگران آموختند که اسلام خدمت به خانواده و زن و فرزند را یک ارزش می‌داند. علی(ع) همواره در تأمین رفاه خانواده خویش می‌کوشید و می‌فرمود: انسان کامل اگر چیزی برای خانواده خویش ببرد، از کمالش کاسته نمی‌شود[۱۴۸].[۱۴۹]

مهریه در سیره ائمه(ع)

از دیگر جلوه‌های حقوق مالی زن، پرداخت مهریه اوست. این حق را خداوند بر ذمه مرد نهاده است. اهل بیت(ع) کسانی را که این حق را سبک می‌شمارند و به ادای آن بی‌توجهی می‌کنند، نکوهش کرده‌اند. حدیث زیبایی از امام صادق(ع) گویای همین حقیقت است که می‌فرمایند: «کسی که مهریه‌ای برای زنش قرار دهد، ولی نخواهد آن را بپردازد، به منزله دزد است»[۱۵۰].

خوشبختانه در جوامع امروزی، هدیه دادن به صورت فرهنگ نهادینه شده است. این سنت پسندیده اگر به موقع و با میل و رغبت و از سر صداقت اجرا شود، تأثیری ماندگار در فرد مقابل دارد و طعم شیرینی آن فراموش نشدنی است. حضرت علی(ع) در خصوص این سنت می‌فرمایند: «هدیه دادن موجب دوستی است»[۱۵۱]. خداوند متعال برای استحکام و تقویت زندگی مشترک در خانواده، در آیه‌ای از قرآن مجید به مردان دستور می‌دهد که مهر زنان خویش را به صورت هدیه به آنها بپردازند[۱۵۲].

بنابراین، مهریه و هدیه دادن در سیره ائمه(ع)، از خصوصیات زندگی مشترک ایشان بوده است. در مورد مقدار مهریه، امام باقر(ع) فرموده‌اند: «هر چیزی کم یا زیاد، مورد پذیرش زن و مرد، مهریه قرار می‌گیرد»[۱۵۳]. بنابر روایات متواتر، مهریه همسران اهل بیت(ع)، پانصد درهم بوده است[۱۵۴]. در خصوص پرداخت مهریه نیز امام صادق(ع) می‌فرمایند: از آنجا که پرداخت مهریه سبب شیرین شدن زندگی مشترک است، در صورت امکان بهتر است مرد هرچه زودتر آن را به شریک زندگی خویش تقدیم کند[۱۵۵].[۱۵۶]

حقوق‌مداری و تأمین نیازها

آشنایی با حقوق و پایبندی به آن، در آموزه‌های دینی چنان اهمیت دارد که ادای حقوق مردمان مقدم بر حقوق خداوند معرفی شده است؛ بدین معنا که راه بندگی و دین داری از حقوق‌مداری می‌گذرد و تا انسان‌ها حقوق یکدیگر را نشناسند و برای برپایی آن اهتمام نورزند، سخن از بندگی خدا و دین داری حقیقی سخنی دور از واقع است. امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرمایند: «جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ حُقُوقَ عِبَادِهِ مُقَدِّمَةً لِحُقُوقِهِ فَمَنْ قَامَ بِحُقُوقِ عَبَّادِ اللَّهِ كَانَ ذَلِكَ مُؤَدِّياً إِلَى الْقِيَامِ بِحُقُوقِ اللَّهِ»؛ «خدای سبحان حقوق بندگانش را بر حقوق خود مقدم داشته است. پس هر که حقوق بندگان را ادا کند، این امر به ادای حقوق خداوند منجر خواهد شد»[۱۵۷]. در اندیشه اسلامی پاسداشت حقوق، پاسداشت توحید و یگانه‌پرستی است. امیر مؤمنان علی(ع) می‌فرمایند: «وَ شَدَّ بِالْإِخْلَاصِ وَ التَّوْحِيدِ حُقُوقَ الْمُسْلِمِينَ فِي مَعَاقِدِهَا»؛ «خداوند حقوق مسلمانان را با اخلاص و یگانه‌پرستی پیوند داده است»[۱۵۸]. بنابراین شرط نخست پیوند ایمانی، پایبندی در حقوق است و نخستین و مهم‌ترین عرصه این حقوق از نظر شکل‌گیری و جلوه‌گری، خانواده است. تا حقوق‌مداری در خانواده معنا نیابد، در جامعه به درستی معنا نمی‌یابد. انسان در خانواده با حقوق آشنا می‌شود و پایبندی بدان را می‌آموزد و با آن خو می‌گیرد. قرآن کریم در این مورد می‌فرماید: ﴿... وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ...[۱۵۹].

این سخن در خانواده بدین معناست که نه زن در خانواده حکومت نماید، نه مرد و نه فرزندان، بلکه حقوق و حدود حکومت کند و هرکس در حیطه حقوق و حدودش عمل نماید و این‌گونه نیست که مرد در خانه از حقوق برخوردار باشد و زن مکلف به انجام دادن تکالیف، یا بالعکس، بلکه همه اعضای خانواده حقوق و تکالیفی دارند که سلامت و سعادت خانواده در گروی شناخت این حقوق و تکالیف و رعایت آنهاست و نمی‌توان با زیر پا گذاشتن حقوق و تکالیف و یک سویه کردن روابط و مناسبات دوسویه، انتظار نشاط در زندگی و حرکت مناسب در روند زندگی خانوادگی داشت. پیامبر اکرم(ص) در خطبه‌ای که در حجة الوداع (حج البلاغه) ایراد کردند، بیان فرمودند: «مردم! زنانتان دربند شمایند. آنان را به عنوان امانت خدا برگرفتید و با حکم خدا بر شما حلال شده‌اند. پس شما را برایشان حقوقی است و آنان را بر شما حقوقی است».[۱۶۰]؛

اعضای یک خانواده حقوق و نیازهای گوناگونی دارند که برخی از آنها مشترک و برخی متفاوت است و تأمین درست، معتدل و به موقع آن حقوق و نیازها در تحقق روابط سالم و پرنشاط و رشد دهنده نقش اساسی دارد. زن و مرد نیازهای عاطفی، روحی، مادی، امنیتی و جنسی دارند که شناخت این نیازها و تأمین آن در زندگی خانوادگی مهم و کلیدی است. اگر حقوق و نیازهای افراد در خانواده تأمین شود، نیازی به گریز از خانه نخواهند داشت و گرفتار رفتارهای نادرست نخواهند شد. بسیاری از بهانه‌جویی‌ها، کج خلقی‌ها، پرخاشگری‌ها، بدرفتاری‌ها و تندخویی‌ها معلول عدم تأمین نیازهای افراد در خانواده است. بهترین و محبوب‌ترین اشخاص و بندگان نزد خداوند کسانی هستند که نیازهای اعضای خانواده را دریابند و به درستی تأمین نمایند و در این صورت مفیدترین کس در خانواده خواهند بود، چنان‌که پیامبر اکرم فرمودند: «الْخَلْقُ كُلُّهُمْ عِيَالُ اللَّهِ فَأَحَبُّهُمْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْفَقُهُمْ لِعِيَالِهِ»[۱۶۱]؛ «مردم (همگی) خانواده خدایند، پس محبوب‌ترین مردمان نزد خداوند سودمندترین آنان برای خانواده‌اش است».

حضرت همچنین می‌فرمایند: «عِيَالُ الرَّجُلِ أُسَرَاؤُهُ وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَحْسَنُهُمْ صُنْعاً إِلَى أُسَرَائِهِ»؛ «اهل و عیال هرکس، اسیر و پایبند او هستند و محبوب‌ترین بندگان در نزد خداوند کسی است که بهترین رفتار را با آنان داشته باشد»[۱۶۲]. زنان نیز با تأمین همه جانبه نیازهای همسر خویش به زندگی مشترک، لذت می‌بخشند و زمینه کمال یکدیگر را فراهم می‌کنند و با جهادی اخلاقی راه خوب زیستن را هموار می‌سازند، چنان‌که امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرمایند: «جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ‌»؛ «جهاد زن، خوب همسرداری است»[۱۶۳]. از این روست که اگر مردی حقوق عیال الله را رعایت نکند و بدان‌ها پاسخ مثبت ندهد و زنی در انجام وظایف خویش جهادگونه عمل ننماید، هر دو به گناه مبتلا می‌شوند و خانواده خویش را در معرض آسیب جدی قرار می‌دهند و زمینه خشونت و بیماری و زندگی آزاردهنده‌ای را فراهم می‌کنند. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «كَفى بِالْمَرْءِ إِثْماً أَنْ يُضَيِّعَ مَنْ يَعُولُهُ‌»؛ «در گناه انسان همین بس که خانواده خود را تباه سازد»[۱۶۴].

حقوق و نیازهای مادی

در قرآن کریم مسئولیت تأمین حقوق و نیازهای مادی و اقتصادی خانواده بر عهده مرد گذاشته شده است: ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ[۱۶۵]. توجه به نیازهای مادی خانواده و تأمین کامل آنها چنان مهم و اساسی تلقی شده است که نوعی عبادت محسوب می‌شود و می‌توان از آن در جهت کمال انسانی بهره گرفت و توسط آن گناهان گذشته را در معرض بخشش خداوند قرار داد. به همین دلیل پیامبر خدا(ص) می‌فرمایند: «إذا خرج العبد في حاجة أهله، كتب الله تعالى له بكل خطوة درجة، و إذا فرغ من حاجتهم غفر له»؛ «چون بنده در طلب تأمین نیازهای خانواده‌اش گام بیرون نهد، خدای متعال برای هرگام او در این راه درجه‌ای می‌نویسد و چون در تأمین نیازهای ایشان از کار فارغ شود آمرزیده محسوب می‌گردد»[۱۶۶].

حضرت پیامبر(ص) در حدیث دیگری می‌فرمایند: «ما أنفق الرجل في بيته و أهله و ولده و خدمه فهو له صدقة»؛ «آنچه مرد در خانه و برای همسر و فرزند و خدمتکار خود خرج کند برایش صدقه به شمار می‌رود»[۱۶۷]. تأمین نیازها و حقوق مادی خانواده نزد معصومین(ع) نیز بزرگ شمرده شده و به آن اهمیت داده‌اند. امام سجاد(ع) می‌فرمایند: «لَأَنْ أَدْخُلَ السُّوقَ وَ مَعِي دَرَاهِمُ أَبْتَاعُ بِهِ لِعِيَالِي لَحْماً وَ قَدْ قَرِمُوا أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أُعْتِقَ نَسَمَةً»؛ «اگر به بازار روم و چند درهمی داشته باشم که برای خانواده خود گوشت بخرم، در حالی که به آن خیلی تمایل داشته باشند، برای من از آزاد کردن برده‌ای محبوب‌تر است»[۱۶۸]. آنچه در تأمین حقوق مادی خانواده مؤکد است، فراخ دانستن و وسعت دادن و تأمین کامل نیازهای مادی آنان است. به عبارت دیگر به هر میزان که خداوند به انسان وسعت داد، او نیز به همان میزان در گشایش امور خانواده خویش تلاش کند و آن را وسعت دهد. امام سجاد(ع) می‌فرمایند: «إِنَّ أَرْضَاكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَسْبَغُكُمْ عَلَى عِيَالِهِ»؛ «به راستی پسندیده‌ترین شما در درگاه خدا نعمت بخش‌ترین شما بر خانواده خویش است[۱۶۹]. تلاش در این جهت با ارزش است و آن کس که در این حد توانایی ندارد، ولی سعی خود را می‌کند، گرانقدر و والامرتبه است و آن کس که توانایی تأمین کامل حقوق مادی خانواده را دارد، لازم است چنین کند و از تنگ گرفتن بر خانواده بپرهیزد. امام رضا(ع) می‌فرمایند: «صَاحِبُ النِّعْمَةِ يَجِبُ أَنْ يُوَسِّعَ عَلَى عِيَالِهِ»؛ «بر صاحب نعمت واجب است که بر خانواده خود گشاده گیرد»[۱۷۰].

گشاده گرفتن در زندگی از نظر مادی و تأمین کامل نیازهای خانواده به معنای فرو رفتن در دام تجمل پرستی و اسراف‌گرایی نیست، بلکه استفاده بهینه از امکانات و دارایی‌هاست و خانواده نیز نباید جایی برای این ناپسندی‌ها باشد، همان طور که پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: «أَعْظَمُ النِّسَاءِ بَرَكَةً أَيْسَرُهُنَ مَئُونَةً»؛ «بابرکت‌ترین زنان کم‌هزینه‌ترین آنان است»[۱۷۱]. امام صادق(ع) نیز می‌فرمایند: «مِنْ بَرَكَةِ الْمَرْأَةِ خِفَّةُ مَئُونَتِهَا وَ تَيْسِيرُ وِلَادَتِهَا وَ مِنْ شُؤْمِهَا شِدَّةُ مَئُونَتِهَا»؛ «از برکت زن، سبک بودن هزینه اوست و از نامیمونی زن، سنگین بودن هزینه اوست»[۱۷۲]. روایت‌های بسیاری درباره فعالیت‌های گوناکون اقتصادی و امرار معاش پیامبر اکرم(ص) و اهل بیتش نقل شده است. درباره حضرت علی(ع) آمده است با دستان خود زمین را بیل و شخم می‌زد و آب را از زمین بیرون می‌کشید. گاه رسول خدا(ص) کنارش بود و هسته‌های خرما را با آب دهان مبارک ایشان خیس می‌کرد و در زمین می‌کاشت: «كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَضْرِبُ بِالْمَرِّ وَ يَسْتَخْرِجُ الْأَرَضِينَ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَمَصُ النَّوَى بِفِيهِ وَ يَغْرِسُهُ فَيَطْلُعُ مِنْ سَاعَتِهِ»[۱۷۳]. همچنین از حضرت علی(ع) نقل شده است که فرمود: روزی در مدینه سخت گرسنه شدم، برای پیدا کردن کار به محله‌های بالای مدینه رفتم. در آنجا زنی را دیدم که کلوخ‌هایی را جمع کرده بود. فکر کردم که می‌خواهد با آنها گل درست کند. نزدیک او رفته و طی کردم برای هر دلو آب که از چاه بکشم یک دانه خرما به من بدهد. چون شانزده دلوکشیدم، دستم تاول زد. پس لب آب رفتم و دستم را شستم. آنگاه نزد آن زن برگشتم و او شانزده دانه خرما به من داد. من نزد پیامبر آمدم و او را از آنچه گذشته بود، آگاه کردم و پیامبر با من از آن خرماها خوردند[۱۷۴]. همچنین نقل است روزی علی را دیدند که مقداری خرما خریده، آن را با گوشه عبایش گرفت و راهی منزل شد. گروهی از صحابه برای کمک به حضرت جلو رفتند، ولی ایشان(ع) فرمود: «سرپرست خانواده به حمل آن سزاوارتر است»[۱۷۵]. درباره سیره معیشتی امام صادق(ع) نیز نقل شده است که در گرمای روز، بیل به دست می‌گرفتند و در باغ فعالیت می‌کردند. گاه چنان سخت‌کوشانه به کشاورزی مشغول می‌شدند که ساده‌اندیشان به قصد نصیحت به ایشان می‌گفتند: شما به واسطه قرابتی که با رسول خدا دارید، چه نیازی است که این گونه خود را به زحمت می‌اندازید؟ امام در پاسخ به آنها می‌فرمود: کار می‌کنم که از امثال شما بی‌نیاز باشم: «اسْتَقْبَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) فِي بَعْضِ طُرُقِ الْمَدِينَةِ فِي يَوْمٍ صَائِفٍ شَدِيدِ الْحَرِّ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ حَالُكَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَرَابَتُكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ أَنْتَ تُجْهِدُ لِنَفْسِكَ فِي مِثْلِ هَذَا الْيَوْمِ فَقَالَ يَا عَبْدَ الْأَعْلَى خَرَجْتُ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ لِأَسْتَغْنِيَ عَنْ مِثْلِكَ»[۱۷۶].

همچنین، گاه که دوستدارانش ایشان را از کار و کوشش در مزرعه منع می‌کردند، حضرت نمی‌پذیرفت و می‌فرمود: دوست دارم که انسان در زیر حرارت آفتاب بسوزد و برای کسب معیشت بکوشد: «رَأَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) وَ بِيَدِهِ مِسْحَاةٌ وَ عَلَيْهِ إِزَارٌ غَلِيظٌ يَعْمَلُ فِي حَائِطٍ لَهُ وَ الْعَرَقُ يَتَصَابُّ عَنْ ظَهْرِهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَعْطِنِي أَكْفِكَ فَقَالَ لِي إِنِّي أُحِبُّ أَنْ يَتَأَذَّى الرَّجُلُ بِحَرِّ الشَّمْسِ فِي طَلَبِ الْمَعِيشَةِ»[۱۷۷]. امام صادق(ع) می‌فرمایند: علی بن الحسین(ع) سحرگاه [که] در طلب روزی خارج می‌شد، عرض کردند: آقا کجا می‌روید؟ فرمود: به خانواده‌ام صدقه می‌دهم. عرض کردند: به خانواده‌ات صدقه می‌دهی؟ فرمود: هر کس از راه حلال در جست و جوی روزی باشد، آنچه به دست آورد و برای خانواده خود خرج کند، از طرف خدا صدقه حساب شود[۱۷۸].[۱۷۹]

حقوق و نیازهای روحی و عاطفی

تأمین حقوق و نیازهای روحی اعضای خانواده در آموزه‌های دین کانون تأکید قرار گرفته است، چنان‌که زندگی خانوادگی به دور از آنها را بی‌معنا و عین تلخکامی دانسته‌اند. زن به توجه و حمایت، احترام و عشق نیاز دارد و مرد به پذیرش، اعتماد کردن و قدردانی. زن نیاز دارد که احساس کند همسرش به او توجه می‌کند؛ برایش وقت گذارد و همه چیز او برایش مهم است؛ نیاز دارد که مرد تکیه گاه و حامی او باشد و او را به تمام معنا احترام کند و با همه وجود به او عشق بورزد. مرد نیز نیاز دارد که همسرش او را بپذیرد و به او اعتماد کند و از او قدردانی نماید و تحسینش نماید. زن و مرد در خانه به احساس آزادی نیاز دارند تا بتوانند به میل خود رفتار کنند؛ احساس ناامنی نکنند، خود را اسیر و محصور ندانند و فضای خانه را بر خود بسته یا تنگ نبینند. اگر فضای زندگی مشترک با سخنان و رفتارهای ناصواب، تنگ و و تحمل ناپذیر شود، روز به روز روابط مشترک را از لطافت و صمیمیت، دوستی و همیاری دورتر می‌کند و به سردی و سختی در روابط منجر می‌شود. زن و مرد و فرزندان به فضای صمیمی نیاز دارند و اینکه بتوانند اوقاتی را کنار هم باشند و با یکدیگر گفت‌وگو کنند و ارتباط کلامی و عاطفی و روحی داشته باشند. لازم است زن و مرد بخش مهمی از اوقات خود را با هم صرف کنند؛ اوقاتی زنده، توأم با توجه و احترام و قدردانی از یکدیگر. پیامبر اکرم(ص) به روابط خانوادگی پرعاطفه و عاشقانه می‌نگریست و سفارش می‌کرد که چنین نگرشی فراهم شود و می‌فرمود: «أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِخَيْرِ مَا يُكْنَزُ- المَرْأَةُ الصَّالِحَةُ إِذَا نَظَرَ إِلَيْهَا تَسُرُّهُ»؛ «آیا شما را از بهترین چیزی که اندوخته کنید، آگاه نکنم؟ (بهترین اندوخته) همسری صالح است که چون (شویش) بدو بنگرد شادمان شود»[۱۸۰]. اعضای خانواده نیازمند امنیت همه جانبه در روابط با یکدیگرند، تا آنجا که چون به یکدیگر می‌نگرند، احساس آرامش و شادکامی در آنان بجوشد و یکدیگر را از آن لبریز کنند. هر چه این روابط صمیمی‌تر و پرمهرتر باشد، فضای خانواده با روح‌تر و امن‌تر خواهد بود. رسول خدا(ص) در این جهت سفارش می‌فرمودند که دوستی‌ها و صمیمیت‌ها ابراز شود و به زبان آید و با لطیف‌ترین بیان گفته شود: «‌قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ إِنِّي أُحِبُّكِ لَا يَذْهَبُ مِنْ قَلْبِهَا أَبَداً»؛ «سخن مرد به همسر خود که «دوستت دارم» هرگز از قلب زن بیرون نمی‌رود»[۱۸۱].

محبت و لطف و مهربانی زن در خانواده، محورگرمی و شور زندگی و تأمین نیازها و حقوق عاطفی و روحی و امنیتی اعضای خانواده است. از این روست که امام صادق(ع) بهترین زنان را چنین معرفی کرده است: «خَيْرُ نِسَائِكُمْ... أَلْطَفُهُنَّ بِأَزْوَاجِهِنَّ وَ أَرْحَمُهُنَّ بِأَوْلَادِهِنَّ»؛ «بهترین زنان شما... با محبت‌ترین زنان نسبت به شوهرانشان و مهربان‌ترین مادران نسبت به فرزندانشان هستند»[۱۸۲]. زن و مرد نیازمند ابراز عشق و محبت هستند و نیاز دارند که روح یکدیگر را از دوستی و علاقه‌مندی آکنده سازند و نیازهای روحی یکدیگر را با روابط نیکو و معاشرت زیبا تأمین کنند. امام صادق(ع) فرموده است: «إِنَّ الْمَرْءَ يَحْتَاجُ فِي مَنْزِلِهِ وَ عِيَالِهِ إِلَى ثَلَاثِ خِلَالٍ يَتَكَلَّفُهَا وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ فِي طَبْعِهِ ذَلِكَ مُعَاشَرَةٌ جَمِيلَةٌ وَ سَعَةٌ بِتَقْدِيرٍ وَ غَيْرَةٌ بِتَحَصُّنٍ»[۱۸۳]؛ «مرد در اداره خانه و خانواده‌اش نیازمند است خود را به سه خصلت بیاراید گرچه این خصال در سرشت او نباشد: رفتاری خوش، گشاده دستی به اندازه و غیرتی همراه با خویشتن داری». با تأمین این نیازها روابط خانوادگی سامانی مناسب می‌یابد وزن و مرد یاور یکدیگر در بالندگی می‌شوند. به تعبیر امام صادق(ع): «وَ زَوْجَةٌ صَالِحَةٌ تُعَاوِنُهُ وَ يُحْرِزُ بِهَا دِينَهُ‌»؛ «و همسر صالحی که او را یاری می‌کند و مرد به کمک اودینش را حفظ می‌نماید»[۱۸۴]. از جمله نیازهای عاطفی، روحی و امنیتی زن و مرد در خانواده، توجه و احترام است؛ توجه به ظاهر و زیبایی‌هایشان، باطن و کمالاتشان و نیز احترام به خواسته‌ها و تمایلاتشان، تا آنجا که حریمی دریده نشود. از امام باقر(ع) در این باره چنین نقل شده است: «گروهی نزد حسین بن علی(ع) رفتند و گفتند: ای پسر رسول خدا، در منزل تو چیزهایی می‌بینیم که پسندیده نیست و در منزل وی اثاثیه چیده شده و فرش بود. فرمود: ما زمانی که ازدواج می‌کنیم مهریه همسران خود را به آنان عطا می‌کنیم و آنان با آن هر چه مایل باشند خریداری می‌کنند و آن چیزها متعلق به ما نیست»[۱۸۵]. این امر (توجه به نیازهای روحی و احترام و تکریم خانواده) چنان در زندگی خانوادگی مهم و اساسی است که پیامبر اکرم(ص) مردانی را که همسران خود را مورد احترام و تکریم قرار نمی‌دهند، انسان‌هایی به دور از شأن انسانی و دربند فرومایگی برشمرده و فرموده است: «ما أكرم النساء إلا كريم، و لا أهانهن إلا لئيم»؛ «تکریم نمی‌نمایند زنان را، مگر اشخاص بزرگوار، و تحقیر نمی‌نمایند آنان را، مگر فرومایگان»[۱۸۶].

«تکریم» در لغت به معنای حرمت نگاه داشتن و بزرگوار شمردن و گرامی داشتن است[۱۸۷]. در روابط خانوادگی به صورت گرامی داشتن یکدیگر و حرمت هم را پاس داشتن و ارج نهادن به یکدیگر و قدردانی و تمجید و تحسین هم و سپاس گزاری از یکدیگر جلوه می‌یابد. گرامی داشتن و احترام کردن و ارج نهادن همسر، امری زاید بر نظام خانوادگی نیست، بلکه نظام خانواده با این امور معنا می‌یابد و بدین امور روندی سالم را طی می‌کند و این از جمله حقوق مسلم همسر است، چنان‌که در رساله حقوق امام سجاد(ع) در این باره آمده است: «وَ أَمَّا حَقُّ الزَّوْجَةِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَهَا لَكَ سَكَناً وَ أُنْساً فَتَعْلَمَ أَنَّ ذَلِكَ نِعْمَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْكَ فَتُكْرِمَهَا»؛ «حق همسر آن است که بدانی خداوند او را مایه آرامش و انس تو قرار داده است. پس بدان که همسری او نعمتی الهی است و بر توست که او را تکریم نمایی و احترام نمایی»[۱۸۸]. در حدیث شریف از «همسر» به نعمتی از جانب خدا تعبیر شده است و خداوند دوست دارد که اثر نعمتی که به بنده‌اش می‌بخشد را ببیند: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ إِذَا أَنْعَمَ عَلَى عَبْدِهِ أَنْ يَرَى أَثَرَ نِعْمَتِهِ عَلَيْهِ»[۱۸۹]. «این آثار را می‌توان به دو صورت آشکار کرد: گاه با زبان است و تعبیراتی که حاکی از شکر و سپاس باشد و گاه با عمل است و به این ترتیب که با نعمت‌هایی که خداوند عطا فرموده به طور صحیح برخورد کنیم و حق آن را ضایع نکنیم. خانواده از جمله آن نعمت‌هاست؛ بنابراین باید نسبت به حقوق و نیازهای مختلف خانواده بی‌اعتنا نبود و در جهت ادای این حقوق تلاش کرد.

از «ابو خالد کنکر کابلی» چنین روایت شده است: یحیی بن ام طویل که خداوند درجه‌اش را بالا برد، مرا دید و چون پسر دایه حضرت زین العابدین بود، دست مرا گرفت و من به همراه او نزد حضرت رفتیم. حضرت را دیدم که در اتاقی نشسته بود که فرش آن زرد رنگ و دیوارهایش سفید بود، در حالی که لباسی رنگین به تن داشت. مدت کوتاهی نزد وی نشستم. هنگام برخاستن، امام فرمود: فردا انشاءالله نزد من بیا. پس از خروج از منزل به یحیی گفتم: مرا نزد مردی بردی که لباس رنگین پوشیده بود. تصمیم داشتم دیگر نزد او بازنگردم. سپس اندیشیدم که دیدار مجدد وی ضرری ندارد. فردای آن روز نزد او رفتم. در خانه باز بود [و] جز من کسی آنجا نبود. خواستم بازگردم، در این هنگام صدایی از داخل خانه مرا خواند. گمان کردم منظورش کسی جز من است که مرا با نامم خواند: که ای کنکر وارد شو - و فقط مادرم مرا با این نام می‌خواند و کسی از آن آگاه نبود - پس وارد شدم و حضرت را در اتاقی گلین دیدم که بر حصیری نشسته بود و لباسی از کرباس به تن داشت و یحیی نیز نزد او بود. به من فرمود: ای ابوخالد، من تازه ازدواج کرده‌ام و آن چیزهایی که دیروز دیدی نظر همسرم بود و من نمی‌خواهم با نظر همسرم مخالفت ورزم[۱۹۰]. پیشوایان دین تا این اندازه ملاحظه نیازهای روحی و عاطفی اطرافیان خود را می‌کردند و زهد و ساده‌زیستی خود را به آنان تحمیل نمی‌نمودند.[۱۹۱]

حقوق و نیازهای زیبایی دوستی و آراسته‌سازی

از جمله فطریات آدمی، میل به زیبایی و آراستگی، زیبایی دوستی و آراسته پسندی است. این امر در زندگی خانوادگی نیز خودنمایی می‌کند و به صورت نیازی جدی برای زن و مرد جلوه می‌نماید. با اینکه هرکس زیبایی و آراستگی را به نوعی می‌بیند و می‌پسندد، اما همه انسان‌ها در اصل زیبایی دوستی و آراسته پسندی مشترکند. مرد، زن را زیبا می‌خواهد و آراسته و زن نیز مرد را چنین می‌پسندد. بنابراین توجه کردن به زیبایی و آراستگی و تدارک کردن آن برای شریک زندگی، آن‌گونه که او می‌خواهد و می‌پسندد، از امور مهم در تأمین حقوق و نیازهای مشترک است. در این زمینه نباید کوتاهی کرد و باید به آن جنبه الهی داد؛ چراکه امام هادی(ع) می‌فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْجَمَالَ وَ التَّجَمُّلَ‌»؛ «همانا خداوند زیبایی و آراستن را دوست دارد»[۱۹۲]. و امام حسن مجتبی(ع) نیز می‌فرماید: «فَإِنَّ اللَّهَ جَمِيلٌ يُحِبُّ الْجَمَالَ وَ لْيَكُنْ مِنْ حَلَالٍ»؛ «خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد، البته از راه حلال»[۱۹۳]. در رابطه با این موضوع، زنان به طور ویژه باید موقعیت مطلوب بودن خود را در نظر داشته و در هیچ صورت به آن بی‌اعتنا نباشند. معصومین(ع) در این زمینه مطالب بسیار جامع و زیبایی ارائه فرموده‌اند که در این روایات به جهاتی از این موضوع اشاره می‌کنیم: امام باقر(ع) فرمود: «لَا يَنْبَغِي لِلْمَرْأَةِ أَنْ تُعَطِّلَ نَفْسَهَا وَ لَوْ تُعَلِّقُ فِي عُنُقِهَا قِلَادَةً وَ لَا يَنْبَغِي أَنْ تَدَعَ يَدَهَا مِنَ الْخِضَابِ وَ لَوْ تَمْسَحُهَا مَسْحاً بِالْحِنَّاءِ وَ إِنْ كَانَتْ مُسِنَّةً»[۱۹۴]؛ «برای زن، هر چند سالمند باشد، شایسته نیست که از آراستن خویش برای شوهر خودداری کند، گرچه با آویختن گردن بندی باشد؛ و همچنین شایسته نیست که دستش را بی‌خضاب نگه دارد، گرچه با اندکی حنا باشد».

در این روایت چند نکته درباره زن مطرح می‌شود:

  1. زن نباید در هر صورت نسبت به موقعیت «مطلوب بودن» خود، بی‌اعتنا باشد و از نوعی زینت عفافی دوری کند؛
  2. در آن هنگام حنا یک زینت طبیعی بود که استفاده از آن به زن و مرد بسیار سفارش می‌شد. استفاده از حنا سودمند است و برخلاف مواد زینتی عصر جدید، هیچ گونه زیانی ندارد و زیبا و ماندگار نیز هست.
  3. زینت را نباید منحصر به جوان‌ها دانست و در هر شرایطی - حتی در دوران سالمندی - لازم است؛ چنان‌که می‌فرماید: اگرچه زن سن بالایی داشته باشد، نباید دستش خالی از حنا باشد؛
  4. حنا یکی از زینت‌ها و در دسترس‌ترین آنهاست که می‌فرماید: «وَ لَوْ تَمْسَحُهَا مَسْحاً بِالْحِنَّاءِ»؛ «اگرچه دست بر حنا کشد».

امام باقر(ع) فرمود: «لَمْ تَزَلِ النِّسَاءُ يَلْبَسْنَّ الْحُلِيَّ‌»؛ «زنان همواره باید خود را بیارایند و از زیور آلات زنانه استفاده کنند»[۱۹۵]. در این روایت حضرت تأکید می‌کند که زن همیشه باید با زیور و زینت همراه باشد و هیچ گاه خود را از آراستگی دور نسازد. چنین کلامی حکایت از الزام و اهتمام به این امر برای زنان می‌کند؛ زیرا سلامت مردها بستگی به آراستگی زن‌ها دارد. امام صادق(ع) همچنین فرمود: «يُكْرَهُ الْمُفْدَمُ إِلَّا لِلْعَرُوسِ‌»؛ «پوشیدن لباس سرخ رنگ جز برای عروس ناپسند و زشت است»[۱۹۶].

چند نکته در این روایت درخور توجه است:

  1. زیبایی و زینت یک حقیقت است؛ همان طورکه عفاف و وقار و پاکی و طهارت نیز یک حقیقت است.
  2. در زیور و زینت نباید جلفی باشد که برای نمونه در این روایت به رنگ قرمز اشاره می‌شود. قرمز از رنگ‌هایی است که به تنهایی چندان مطلوب نیست، مانند رنگ سیاه که به تنهایی دلگیر است. در رنگ‌شناسی و آزمایش سلیقه افراد می‌توان از تمایل به رنگ‌های خاص، اشخاص را شناخت. قرمز، رنگ تندی و تیزی است و کمتر اتفاق می‌افتد که به تنهایی زیبا باشد، مگر بعضی از رنگ‌های خانواده قرمز؛ آن هم در بعضی مواقع و برای برخی افراد؛ همان طور که رنگ سیاه نیز چنین خصوصیتی دارد. هر یک از این دورنگ می‌توانند گزیده‌ای از رنگ‌های دیگر را هم داشته باشند که در این صورت بسیار هم زیباست. استفاده از این دورنگ به طور مداوم، برای روح و روان آدمی مناسب نیست و برای اعصاب زیان بار است. تناسب رنگ‌ها و آثار هر یک باید در جای خود دنبال شود و ما در این بحث در پی آن نیستیم.
  3. امروزه جامعه ما را انقباض و خشونت غیرعادی فراگرفته و می‌توان این نتیجه را از رنگ‌های مصرفی در جامعه دریافت؛ از فرش‌های قرمز گرفته تا لباس‌های سیاه.

اگر یک روان‌شناس آگاه و کارآزموده وارد خانه، بازار، هنرکده‌ها و دیگر مراکزی شود که در آنها رنگ‌ها بیشتر یافت می‌شوند، به‌خوبی درمی‌یابد که زمینه بسیاری از نقش‌ها و نقاشی‌ها سیاه یا قرمز است که این نوع رنگ‌ها شاخص و دلیل انقباض و خشونت نفسانیت افراد است. چه خوب است در جامعه و خانواده‌ها در همه زمینه‌ها از رنگ‌های روشن، هم چون سفید و سبز و کرم و آبی استفاده شود تا امکان پیشگیری از بعضی عصبانیت‌ها نیز فراهم گردد.

  1. این روایت با آنکه رنگ قرمز را مکروه می‌داند، ولی برای عروس حساب خاصی باز می‌کند و همین رنگ را برای او که در یک حالت استثنایی است، زیبا پسندیده می‌داند. امروزه ما چنین برداشتی از لباس تمام رنگ قرمز برای عروس نداریم و سبب آن هم تفاوت طیف رنگ قرمز، پارچه‌ها و موقعیت‌های جغرافیایی و فرهنگی است و لازم هم نیست که یک چیز در همه جا و همه وقت برای همگان به طور یکسان مطلوب باشد. استفاده از لباس‌هایی با رنگ‌های شاد و طرح‌های زیبا در میان معصومین و خانواده ایشان حکایت از پسندیده بودن این انتخاب دارد: «عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنِي مَنْ أَثِقُ بِهِ أَنَّهُ رَأَى عَلَى جَوَارِي أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(ع) الْوَشْيَ»؛ «یونس بن یعقوب می‌گوید: کسی که به او اطمینان دارم، برای من حکایت کرد که دیدم دختران امام موسی بن جعفر(ع) لباس‌های رنگین و گل‌دار پوشیده‌اند»[۱۹۷].

از این روایت سه نکته را به خوبی درمی‌یابیم:

  1. زیبایی و زینت برای همگان لازم است و این طور نیست که زینت از صفات اهل دنیا باشد. نباید خانواده‌های مذهبی یا علما و بزرگان نسبت به خودآرایی اهمال داشته باشند، چنان‌که در این نقل آمده است که دختران حضرت، لباس‌های رنگین و گل دار پوشیده بودند؛
  2. اینکه فردی می‌گوید: من از فرد مطمئنی شنیدم که او گفت: «دیدم دختران امام(ع) چنین بودند»، معلوم می‌شود آن فرد کسی بوده که با آن بزرگوار مراوده و ارتباط نزدیک داشته است و اینگونه نبوده که دختران حضرت جلفی یا اظهار بی‌مورد داشته باشند؛
  3. با توجه به اینکه دختران حضرت لباس‌های رنگین و گل‌دار پوشیده‌اند، می‌توان گفت که این طور نیست که لازم باشد دختران از هر آرایش و شادابی به درو باشند و این امر مخصوص زنان باشد؛ زیرا همین دختران باید برای فردای جامعه زمینه‌های کامیابی را بازیابند و نسبت به فردای خود در ظرف مقایسه تجربه کنند و نباید نسبت به استفاده مناسب از این لذت‌های مشروع به طور طبیعی بدون جلفی و سبکی ناآگاه باشند. البته باید در نظر داشت که این آرایش و شادابی به دور از چشم نامحرمان و در محیطی زنانه و یا خانواده و محارم خویش باشد.

شایان توجه است که محدودیت‌های بی‌مورد در خانواده‌ها و جامعه نسبت به دختران، علت بسیاری از نافرمانی‌های امروز آنان از اولیای خود شده است. چه خوب است با عدم محدودیت و آزادگذاشتن معقول و متناسب فرزندان، عوامل سلامت و سعادت آنها را فراهم کنیم. در حدیث دیگری، پیام آور زیبایی‌ها حضرت محمد(ص) با اشاره به جنبه‌های مختلف و تاثیرات متفاوت رسیدگی به ظاهر تمیز و مرتب فرمودند: «كَثْرَةُ تَسْرِيحِ الرَّأْسِ تَذْهَبُ بِالْوَبَاءِ وَ تَجْلِبُ الرِّزْقَ وَ تَزِيدُ فِي الْجِمَاعِ»؛ «زیاد شانه کردن موی سراز و با جلوگیری می‌کند و روزی‌آور است و موجب میل بیشتر به آمیزش می‌گردد»[۱۹۸]. در این روایت، شانه کردن مو - که زینتی مشترک بین زن و مرد است - با زینتی که زن برای مرد و شوهر برای زن انجام می‌دهد، تفاوت دارد که به طور خلاصه به آن اشاره کنیم:

  1. پیامبر(ص) می‌فرماید: نه تنها شانه کردن، بلکه زیاد شانه کردن سر، ضعف و بیماری و مرض وبا را از انسان دور می‌کند؛ موجب زیادی رزق می‌شود و تقویت قوای نفس و شهوت و توانمندی در آمیزش را به دنبال خواهد داشت؛
  2. در شانه کردن سر، بی‌مویی و کم مویی مطرح نیست و برای کسی که موی سرش را کوتاه می‌کند هم این کار خوب است؛ زیرا هیچ یک از خصوصیاتی که در ادامه روایت آمده، مقید به موی بلند نیست و به زیبایی و آرایش بازنمی‌گردد؛ همان طور که در روایت بعدی می‌فرماید: «سرمه موجب قوت در آمیزش می‌گردد». و استفاده از سرمه تفاوتی در چشم‌های زشت و زیبا ندارد، چنان‌که امام صادق(ع) فرمود: «الْكُحْلُ يَزِيدُ فِي الْمُبَاضَعَةِ»؛ «سرمه بر نیروی آمیزش می‌افزاید»[۱۹۹]. البته سرمه همچون مو، موجب زیبایی می‌شود که در این روایت، معصومین(ع) در پی بیان آن نیستند.

الف) آرایش شوهر برای همسر: آرایش و زیبایی مخصوص زنان نیست، بلکه مردان نیز باید در زندگی خانوادگی زیبا و آراسته باشند. مردان نباید ژولیده باشند، بلکه باید لباس‌های خود را تمیز و پاکیزه نگه دارند؛ سر و صورتشان را اصلاح کنند، مسواک بزنند و معطر باشند و زینت و نظافت را فراموش نکنند. جواب این چرایی را هدایت کننده به آراستگی درون و برون و شکافنده دانش امام باقر(ع) این گونه بیان می‌فرمایند: «النِّسَاءُ يُحْبِبْنَ أَنْ يَرَيْنَ الرِّجَالَ فِي مِثْلِ مَا يُحِبُّ الرِّجَالُ أَنْ يرى [يَرَوْا] فِيهِ النِّسَاءَ مِنَ الزِّينَةِ»؛ «همان طورکه شوهران دوست دارند زن خود را زینت شده ببینند، زنان نیز دوست دارند شوهر خود را آراسته ببینند»[۲۰۰]. هر چند زینت زن‌ها از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و آرایش زنان با آرایش مردان متفاوت است، ولی مردان بدین وسیله از فساد زنانشان جلوگیری می‌کنند و بر عفت و حیای آنان می‌افزایند. حضرت امام رضا(ع) فرمود: پدرم از پدرانش(ع) خبر داد که: «أَنَّ نِسَاءَ بَنِي إِسْرَائِيلَ خَرَجْنَ مِنَ الْعَفَافِ إِلَى الْفُجُورِ مَا أَخْرَجَهُنَّ إِلَّا قِلَّةُ تَهْيِئَةِ أَزْوَاجِهِنَّ وَ قَالَ إِنَّهَا تَشْتَهِي مِنْكَ مِثْلَ الَّذِي تَشْتَهِي مِنْهَا»[۲۰۱]؛ «زنان یهود از عفت بیرون رفتند و به فساد کشیده شدند، و چنین نشدند مگر به کم توجهی شوهران به آرایش و نظافت خود. و نیز فرمود: زن از تو همان را میل دارد که تو از او میل داری».

توجه به شادابی و زیبایی ظاهری در رفتار پیشوایان زندگی دنیوی و اخروی مردم، به خوبی دیده می‌شود. اینک به روایاتی چند در همین مورد اشاره می‌کنیم: روایت اول: «حسن بن جهم می‌گوید: نزد امام موسی بن جعفر(ع) رفتم و دیدم حضرت با رنگ مشکی خضاب نموده‌اند (که تعجب دوستان را برانگیخت). به ایشان گفتم: می‌بینم به رنگ سیاه خضاب نموده‌ای. فرمودند: خضاب کردن پاداشی بزرگ دارد و خضاب و آراستگی مرد از عواملی است که خداوند به وسیله آن بر پاکدامنی و عفت زن می‌افزاید. دسته‌ای از زنان، عفت خویش را به علت آن که، مردان خود را برای آنان آراسته و آماده نکردند، وانهادند. من به حضرت عرض کردم: ما شنیده‌ایم که حنا موجب پیری زودرس می‌شود. حضرت در جواب فرمودند: چه چیزی پیری را زیاد می‌کند! پیری خودش با گذشت زمان هر روزه افزوده می‌شود»[۲۰۲].

در این روایت شریف چند نکته به چشم می‌خورد:

  1. همان طور که زن باید برای شوهر آراستگی خود را داشته باشد، مرد هم باید برای زن آراستگی خاص خود را فراهم سازد؛
  2. مؤمن نمی‌تواند نسبت به آراستگی خود بی‌اعتنا باشد. گذشته از تحصیل آراستگی شخصی، مؤمن باید خصوصیت‌هایی را که موجب آراستگی مرد برای زن می‌شود، فراهم سازد که تحصیل این آراستگی با آراستگی شخصی تفاوت دارد؛
  3. به طور کلی امام(ع) می‌فرماید که اگر مردها آراستگی نداشته باشند، دسته‌ای از زن‌ها به هوس و آلودگی افتاده و به مردانی که آراستگی و زینت بیشتری دارند، توجه پیدا می‌کنند و به این شکل، حریم عفاف دریده می‌شود.

روایت دوم: «عَنْ أَبِي الْحَسَنِ(ع) قَالَ: دَخَلَ قَوْمٌ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ(ع) فَرَأَوْهُ مُخْتَضِباً بِالسَّوَادِ فَسَأَلُوهُ فَقَالَ إِنِّي رَجُلٌ أُحِبُّ النِّسَاءَ وَ أَنَا أَتَصَنَّعُ لَهُنَّ‌»[۲۰۳]. «حضرت موسی بن جعفر(ع) فرمود: گروهی نزد امام باقر(ع) آمده و دیدند که آن حضرت با رنگ مشکی خضاب کرده است. آنان در این باره از حضرت امام باقر(ع) توضیح خواستند. امام(ع) در پاسخ آنها فرمود: من مردی هستم که زنان را دوست می‌دارم و خود را برای آنان (همسرانم) زینت می‌کنم». از این روایت چند مطلب برداشت می‌شود:

  1. حتی امام معصوم(ع) برای آراستگی در مقابل زنان خود از خضاب استفاده می‌کند؛
  2. امام(ع) با کمال صراحت می‌فرماید که من زن‌ها را دوست دارم و خودم را به خاطر آنها آراسته می‌کنم تا دیگران نیز از این عمل حضرت درس زندگی بیاموزند؛
  3. این مطلب را که ممکن است ما آن را دلیل بر نقصان مردان بدانیم، حضرت با افتخار، حسن خود می‌داند و بی‌پروا بیان می‌کند که زیبایی نشان امتیاز و کمال مرد است؛
  4. دوست داشتن زن، یک اخلاق پسندیده است و یکی از علامت‌های آن آراستگی در مقابل اوست.

ب) ثمرات آرایش و زینت مردان یکی از همراهان امام سجاد(ع) می‌گوید: شنیدم علی بن حسین(ع) می‌فرمود: رسول خدا(ص) فرمودند: «‌اخْتَضِبُوا بِالْحِنَّاءِ فَإِنَّهُ يَجْلُو الْبَصَرَ وَ يُنْبِتُ الشَّعْرَ وَ يُطَيِّبُ الرِّيحَ وَ يُسَكِّنُ الزَّوْجَةَ»؛ «با حنا خضاب کنید؛ زیرا حنا چشم را نورانی می‌کند؛ مو را می‌رویاند؛ انسان را خوش بو می‌کند و همسر را آرامش می‌بخشد»[۲۰۴]. از آنجایی که در صدر اسلام زینت برای همگان منحصر به حنا و خضاب بوده و در دسترس همگان قرار داشته است، معصومین(ع) همیشه از حنا یاد کرده‌اند. البته حنا و خضاب خواص بسیاری غیر از زیبایی و طراوت دارد که توجه به آن ارزشمند و راهگشا است که بر سلامتی جسم و دوری از بیماری نیز دلالت دارد که امام(ع) در این حدیث شریف به بعضی از آنها اشاره می‌کند. امام صادق(ع) فرمود: «ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ لَا يُحَاسَبُ عَلَيْهِنَّ الْمُؤْمِنُ طَعَامٌ يَأْكُلُهُ وَ ثَوْبٌ يَلْبَسُهُ وَ زَوْجَةٌ صَالِحَةٌ تُعَاوِنُهُ وَ يُحْصِنُ بِهَا فَرْجَهُ»؛ «سه چیز است که مؤمن را برای آن محاسبه (مؤاخذه) نمی‌کنند: غذایی که می‌خورد، لباسی که می‌پوشد و همسر شایسته‌ای که او را یاری می‌کند و به سبب او از حرام بازداشته می‌شود»[۲۰۵]. امام(ع) در این روایت در یک بیان کلی، سه امری را که مؤمن نسبت به آنها دست بازتری دارد، بیان می‌کند: خوراک، لباس وزن خوبی که موجب آرامش و پاکی او می‌شود؛ بنابراین مردان اگر برای آراستگی ظاهر، گشایش لازم در لباس و پوشش و مانند آن، به خود روا دارند، مؤاخذه نمی‌شوند. البته اسراف و زیاده‌روی هم مانند اهمال و سستی در این جهات سه‌گانه مذموم است و باید در این موارد اعتدال و میانه‌روی رعایت شود. هرچند گشایش و آسان‌گیری بیشتری در این سه امر وجود دارد، ولی گشایش غیر از جواز اسراف و تبذیر است.

ج) استفاده از عطر و لباس رنگین: گل‌های خوش بو و پاک گلستان عصمت و طهارت که رائحه دل انگیز گل‌های رنگین و عطرشان، نفسی از وجود آن گلستان است، همان‌گونه که دیگران را به استفاده از بوی خوش و لباس پاکیزه و رنگین ترغیب می‌کردند، خود نیز بدان عمل می‌کرده‌اند صادق آل محمد گل خوش بوی فاطمه و علی(ع) درباره سبک زندگی رسول خدا و استفاده از لباس‌های خوش رنگ در منظر اهل خانه فرمودند: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) كَانَتْ لَهُ مِلْحَفَةٌ مُوَرَّسَةٌ يَلْبَسُهَا فِي أَهْلِهِ حَتَّى يَرْدَعَ عَلَى جَسَدِهِ وَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) كُنَّا نَلْبَسُ الْمُعَصْفَرَ فِي الْبَيْتِ»[۲۰۶]؛ «رسول خدا(ص) رواندازی داشت که از گیاه «ورس»[۲۰۷] بافته شده بود و آن را وقتی که درمیان زنان خویش بود به دوش می‌انداخت؛ به گونه‌ای که رنگ آن لباس بر بدن مبارک حضرت اثر می‌گذاشت. آنگاه در ادامه حضرت افزود: امام باقر(ع) فرمودند: ما وقتی که در خانه باشیم، برای خوشایند زن‌هایمان لباس رنگین می‌پوشیم. از این روایت به خوبی تفاوت زندگی و برخورد مرد در میان همسر و محرمانش و مواضع دیگر روشن می‌گردد؛ به گونه‌ای که لباس خانه مرد باید با لباس‌های دیگر او تفاوت داشته باشد. باید لباس خانه رنگین‌تر و زیباتر و شاد باشد، نه کهنه و کثیف؛ گرچه آراستگی در هر صورت ضرورت دارد، ولی آراستگی داخل منزل با خارج منزل متفاوت است، تا جایی که حضرت می‌فرماید: ما در خانه برای خوشایند زن‌هایمان از لباس رنگی و روانداز «ورس» استفاده می‌کنیم. حضرت همچنین فرمود: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يُنْفِقُ عَلَى الطِّيبِ أَكْثَرَ ما يُنْفِقُ عَلَى الطَّعَامِ‌»؛ «پیامبر خدا بیش از آنچه برای خوراکی و غذا خرج کنند، در راه خوش بویی هزینه می‌کردند»[۲۰۸].

از حسن ابن جهم نقل شده است که: برای امام کاظم(ع) صندوقچه‌ای که در آن عطر مخصوص زنان و مشک بود و از آبنوس بود آوردند: «أَخْرَجَ إِلَيَّ أَبُو الْحَسَنِ(ع) مَخْزَنَةً فِيهَا مِسْكٌ مِنْ عَتِيدَةِ آبَنُوسٍ فِيهَا بُيُوتٌ كُلُّهَا مِمَّا يَتَّخِذُهَا النِّسَاءُ»[۲۰۹]. موسی بن بکر می‌گوید: امام کاظم(ع) را دیدم که با شانه‌ای از جنس عاج، موهایش را شانه می‌کرد و آن شانه را من برای او خریده بودم: «رَأَيْتُ أَبَا الْحَسَنِ(ع) يَتَمَشَّطُ بِمُشْطِ عَاجٍ‌، وَ اشْتَرَيْتُهُ لَهُ»[۲۱۰]. امام صادق(ع) فرمود: «ثَلَاثٌ أُعْطِيَهُنَّ الْأَنْبِيَاءُ(ع) الْعِطْرُ وَ الْأَزْوَاجُ وَ السِّوَاكُ‌»[۲۱۱]؛ «سه خصلت بر انبیا(ع) ارزانی شده است: استفاده از بوی خوش، مؤانست با همسران و مسواک زدن». امام(ع) در این روایت سه چیز را از ویژگی‌های انبیا می‌شناسد: استفاده از عطر ازدواج و موهبت اعطای زنان و مسواک زدن. طبق احادیث متعددی پیامبر(ص) عطر وزن را اختیار کرده‌اند و امام صادق(ع) در این روایت مسواک را نیز افزوده‌اند. البته نماز در آن روایت پیامبر(ص)، مرتبه عالی و بلند خود را دارد که خصلت‌هایی چون استفاده از عطر، مسواک زدن و ازدواج از مقدمات عروج به واسطه آن است. پیامبر اکرم به پیروانش می‌آموخت که آنها نیز چنین باشند.

هنگام ازدواج فاطمه(س) پیامبر(ص) به عمار یاسر فرمود تا برای وی عطرهای خوش بو ببرد. عمار می‌گوید: فردای آن روز عطرها را برای فاطمه بردم[۲۱۲]. همچنین از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: در شب عروسی حضرت زهرا، ام سلمه همسر پیامبر خدا(ص) می‌گوید: «فَسَأَلْتُ فَاطِمَةَ هَلْ عِنْدَكِ طِيبٌ ادَّخَرْتِيهِ لِنَفْسِكِ قَالَتْ‌: نَعَمْ، فَأَتَتْ بِقَارُورَةٍ فَسَكَبَتْ مِنْهَا فِي رَاحَتِي، فَشَمَمْتُ مِنْهَا رَائِحَةً مَا شَمَمْتُ مِثْلَهَا قَطُّ»؛ «به فاطمه گفتم: آیا عطری برای خودت ذخیره نموده‌ای؟ گفت: آری و یک شیشه عطر آورد و مقداری از آن را در میان دست من ریخت. چنان بویی از آن برخاست که تا آن زمان استشمام نکرده بودم»[۲۱۳]. امام صادق(ع) همواره می‌فرمود: «حَقٌّ عَلَى كُلِّ مُحْتَلِمٍ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ أَخْذُ شَارِبِهِ وَ أَظْفَارِهِ وَ مَسُّ شَيْ‌ءٍ مِنَ الطِّيبِ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا كَانَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ طِيبٌ دَعَا بِبَعْضِ خُمُرِ نِسَائِهِ فَبَلَّهَا بِالْمَاءِ ثُمَّ وَضَعَهَا عَلَى وَجْهِهِ»؛ «هر مرد بالغی باید در هر جمعه شارب (زیادی سبیل که بر لب می‌ریزد) و ناخن‌هایش را کوتاه کرده و مقداری بوی خوش استعمال کند. هرگاه رسول خدا(ص) در روز جمعه بوی خوش و عطری در اختیار نداشت، روسری برخی از همسران خویش را - که به بوی خوش آمیخته بود - با آب خیس می‌کرد و بر صورت خویش می‌نهاد»[۲۱۴]. چند پیام از این روایت روشن می‌گردد:

  1. جمعه که یکی از عیدهای مهم مذهبی مسلمانان است، زمانی مناسب برای نظافت و بهداشت است؛
  2. کوتاه کردن ناخن برای مرد، دست کم در هر جمعه لازم است، ولی به زنان سفارش شده است که آنها را رها سازند تا بلند و زیبا شود. رسول خدا(ص) می‌فرمود: «قُصُّوا أَظَافِيرَكُمْ وَ لِلنِّسَاءِ اتْرُكْنَ فَإِنَّهُ أَزْيَنُ لَكُنَّ»؛

«ناخن‌هایتان را کوتاه کنید، و به زنان می‌فرمود: ناخن‌هایتان را کوتاه نکنید که کوتاه نکردن ناخن برای شما موجب زینت بیشتر می‌شود»[۲۱۵]. دین اسلام درباره بر طرف کردن موهای زائد نیز سفارش‌ها و هشدارهایی جدی داده است، چنان‌که زن‌ها حداکثر هر ۲۰ روز یک بار و مردها حداکثر هر ۴۰ روز یک بار باید به آن اقدام کنند[۲۱۶] تا جایی که مجاز هستند برای آن، قرض بگیرند که خداوند برگشت آن را ضمانت کرده است[۲۱۷]. این کار در نظافت و بهداشت و کامیابی بسیار مؤثر است. پیام سوم) از نظر دین، مرد باید بعد از استحمام از عطر استفاده کند و حتی اگر عطر مردانه در دسترس او نباشد، از عطر زنانه استفاده نماید؛ هرچند عطر زنانه با مردانه تفاوت دارد.[۲۱۸]

حقوق و نیازهای جنسی

یکی از کارهایی که در استحکام خانواده نقش کلیدی دارد و از حقوق مهم همسر به شمار می‌رود، حقوق جنسی است. زن و مرد هر دو در باب امور جنسی حقوقی دارند، چنان‌که اهل بیت(ع) به تأمین صحیح آن توصیه فرمودند. البته یادآوری این نکته مهم است که با توجه به محرمانه بودن این مسائل، در سیره اهل بیت(ع) کمتر نقلی درباره آن به میان است؛ از این رو تنها به چند حدیث از ایشان اشاره می‌کنیم:

الف) ضرورت توجه به حقوق جنسی: امام صادق(ع) درباره حقوق جنسی افراد در نهاد خانواده فرمود: «رسول خدا(ص) به خانه ام سلمه رفت و بوی خوشی استشمام کرد. پرسید: آیا حولا (زن عطر فروش) نزد شما آمده است؟ ام سلمه گفت: آری، او اینجاست و از شوهر خویش گلایه دارد. در این هنگام حولا نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: پدر و مادرم فدایت باد! شوهرم از من روی گردان است و به من بی‌مهری می‌کند. پیامبر(ص) فرمود: بیش از این خویش را برای او خوش بو ساز و بیارا. حولا گفت: من همیشه با هر عطری که بتوانم خود را برای او خوش بو می‌سازم و با این حال او از من روی گردان است. حضرت فرمود: اگر می‌دانست که چه پاداشی در برابر توجه و رو آوردن به تو در انتظار اوست، بی‌تردید از توروی نمی‌گرداند. حولا پرسید: برای او در این صورت چه پاداشی است؟ حضرت فرمود: هنگامی که شوهر به همسرش (به قصد آمیزش) توجه کند، دو فرشته وی را در بر می‌گیرند و شوهر در این هنگام چون جنگ جویی است که در راه خدا شمشیر کشیده است. گناهان مرد هنگام آمیزش مانند برگ درختان می‌ریزد و زمانی که غسل می‌کند، از همه گناهان پاک می‌شود»[۲۱۹].

پیام‌ها

  1. بی‌توجهی مرد به زن نکوهیده و مذموم است؛
  2. زن نباید در زناشویی با همسر خود کوتاهی کند؛
  3. کثرت پاداشی که دین برای آمیزش جنسی حلال قرار داده، با جزا و مکافاتی که برای آمیزش حرام منظور داشته است، مطابقت دارد. همان طور که دین، حد بعضی از اقسام زنا را قتل قرار داده، ثواب یک آمیزش جنسی حلال را مانند اجر شهیدی که در راه خدا به قتل می‌رسد و در خون خود می‌غلتد، قرار داده است.

به راستی اگر چنین موازنه‌ای را در نظر بگیریم، چگونه می‌توان گفت که ثواب آمیزش جنسی معادل با ثواب جنگجویی است که در راه خدا شمشیر کشیده و به شهادت می‌رسد. امام صادق(ع) فرمود: «سه زن نزد پیامبر خدا آمدند. یکی از آنان گفت: شوهرم گوشت نمی‌خورد. دیگری گفت: شوهرم از بوی خوش استفاده نمی‌کند. سومی گفت: شوهرم با زنان آمیزش نمی‌کند. پیامبر خدا(ص) پس از شنیدن سخن آنان خشمگین شد و در حالی که عبایش بر زمین کشیده می‌شد، به مسجد آمد و بر منبر بالا رفت و خدا را حمد و ستایش کرد، آنگاه فرمود: چرا عده‌ای از اصحابم گوشت نمی‌خورند و از بوی خوش استفاده نمی‌کنند و با زنان آمیزش ندارند. بدانید! من گوشت می‌خورم؛ از بوی خوش استفاده می‌کنم و با زنان آمیزش دارم؛ پس هر کس از سیره و سنت من روی گرداند، از من نیست»[۲۲۰].

پیام‌ها

  1. ملاقات زنان با پیامبر(ص) و حضور آنها نزد ایشان و گله و شکایت از مردها به آسانی ممکن بوده است؛
  2. پیامبر(ص) به قدری باز عمل می‌کرد و از پنهان کاری و کتمان دور بود که زن‌ها در بیان خواسته‌های خود نفاق و ریا و پنهان کاری نداشتند و به راحتی و بی‌تکلف مسائل پنهانی و جنسی را نزد ایشان بازگو می‌کردند؛
  3. حضرت ضمن توجه به عدم گرایش اصحاب به رهبانیت، مسائل جنسی را آن قدر با اهمیت می‌دانستند که بی‌درنگ به منبر رفتند و مشکلات را مطرح کردند و در جهت رفع آن می‌کوشیدند؛
  4. حضرت بر روی منبر، در مقابل همه زنان و مردان، ریا نمی‌کرد و جانماز آب نمی‌کشید؛ از این رو فرمود: من هم این کارها را انجام می‌دهم و از گوشت، عطر و زن‌ها استفاده می‌کنم. این روش برخورد، اهمیت این امور را روشن می‌کند.

در روایتی دیگر آمده است: «سکین نخعی عبادت پیشه کرده بود و زنان را وا نهاده و از بوی خوش و خوراکی استفاده نمی‌کرد. در این باره نامه‌ای به امام صادق(ع) نگاشت. امام(ع) در جواب او نوشت: اما درباره زنان، به درستی که تو می‌دانی رسول خدا(ص) چند همسر داشت و اما درباره غذا، رسول خدا گوشت و عسل می‌خورد»[۲۲۱]. پیامبر خدا(ص) فرمودند: «...كُلُّ لَهْوِ الْمُؤْمِنِ بَاطِلٌ إِلَّا فِي ثَلَاثٍ فِي تَأْدِيبِهِ الْفَرَسَ وَ رَمْيِهِ عَنْ قَوْسِهِ وَ مُلَاعَبَتِهِ امْرَأَتَهُ فَإِنَّهُنَّ حَقٌّ»؛ «همه سرگرمی‌ها برای مؤمن باطل و نادرست است، مگر در سه قلمرو: پرورش اسب، تیراندازی و شوخی و بازی با همسرش. بی‌تردید این سه حق است»[۲۲۲]. این روایت از سه جهت اهمیت دارد که به اجمال بیان می‌کنیم:

  1. با آنکه لهو و لعب در لسان شرع مذموم است، ولی در این سه مورد مستحسن شمرده شده است؛ همان طور که پیامبر خدا(ص) می‌فرمایند: این سه امر حق است و ملاک باطل را ندارد؛
  2. تفاوتی که این روایت با روایت پیشین دارد، این است که بازی در آن روایت منحصر به «مباضعه» شد، ولی در اینجا بازی، اعم است از مباضعه یا بازی با هر عضو دیگری از زن که می‌تواند سروپا و دیگر اعضای او را شامل شود؛ یعنی همان موضوع پر طمطراقی که امروز در دنیای غرب با پرده‌دری ترویج می‌شود؛
  3. اگر رهبران دینی قدرت آگاهی دادن و مهار جوامع اسلامی را داشتند، امروزه فرهنگ لائیک و غرب الگوی شمار فراوانی از مسلمانان نمی‌شد و اگر الگوهای دینی - که لسان وحی و عصمت است - در ذهن همگان به بار می‌نشست، دیگر رکود دینی و انزوای شریعت نبود؛ از این رو بسیار ضروری است که علمای دین با آگاهی کامل برای تصحیح کامیابی در میان جامعه و مردم گام بردارند؛ در غیر این صورت، وضع مسلمین روز به روز فجیع‌تر و آلوده‌تر خواهد شد.

امام صادق(ع) فرمود: «خَيْرُ نِسَائِكُمُ الَّتِي إِذَا خَلَتْ مَعَ زَوْجِهَا خَلَعَتْ لَهُ دِرْعَ الْحَيَاءِ وَ إِذَا لَبِسَتْ لَبِسَتْ مَعَهُ دِرْعَ الْحَيَاءِ»؛ «بهترین زنان شما زنی است که هرگاه با شوهرش خلوت گزیند، زره شرم و حیا را از تن بیرون آورد و آنگاه که جامه می‌پوشد (و زمان خلوت سپری می‌شود)، زره حیا بر تن کند»[۲۲۳]. حقایقی که در این روایت وجود دارد، در دنیای روان شناختی امروز هم پدیده تازه‌ای است و متأسفانه اندیشه مسلمین در فهم آن کمتر موفق بوده است. در اینجا به اجمال نکاتی از این روایت را بیان می‌کنیم:

  1. امام(ع) در این روایت، زن مؤمن را دارای یک زره معرفی می‌کند، چون زره در میان پوشش‌ها محکم‌ترین پوشش است و زن بر اثر لطافت و مطلوبیتش باید از لباس ضد آلودگی بهره‌مند باشد؛
  2. امام(ع) زنان را تقسیم می‌کند و بهترین آنها را کسانی می‌داند که دارای چنین زرهی باشد و هنر پوشیدن و درآوردن آن را در ظرف نیاز داشته باشند؛
  3. زن، هنگامی از بهترین همسران است که در زمان خلوت با شوهر به کلی زره حیا را از تن به درآورد و بدون هرگونه حیا و ریا و خجالت و خدعه‌ای، عشوه‌گری و طنازی کند و مرد را با زینت‌های ظاهری و پنهانی خود سیراب نماید. تنها در صورت تحقق این معناست که پیامبر(ص) می‌فرماید: «جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ‌»؛ «جهاد و مبارزه زن، خوب شوهرداری کردن است»[۲۲۴]. و یکی از بهترین نمونه‌های شوهرداری خوب همین است که زن چشم و دل مرد را به طور کامل سیر نماید و آن گونه که در جوامع عقب مانده مرسوم است، نباشد.

ب) کامیابی ناموفق؛ زمینه انحراف: یکی از دلایل عمده مشکلات خانوادگی و طلاق‌ها و انحرافات اجتماعی در جامعه امروز ما «عدم کامیابی صحیح» درون خانواده است. زن و مردی که نمی‌توانند درباره تمایلات جنسی خود به راحتی سخن بگویند و آن را به درستی بروز دهند و به آرامش جنسی برسند، گرفتار بازتاب‌های پرآسیب آن می‌شوند. این تمایلات از میان نمی‌رود، بلکه به دلیل ارضا نشدن یا بد ارضا شدن به صورت‌های مخرب ظهور می‌نماید. ریشه برخی تندی‌ها و پرخاشگری‌ها و خشونت‌ها اینجاست و بعضی روابط و مناسبات غیرمعتدل و نامعقول از اینجا ریشه می‌گیرد. آموزه‌های پیشوایان دین در این جهت است که زندگی خانوادگی توأم با آرامش و بالندگی باشد و زن و مرد لذت با هم زیستن را دریابند. از لوازم این امر، تأمین درست نیاز جنسی است که بدین منظور رعایت آداب روابط جنسی ضروری است. راحت بودن و زمینه راحتی یکدیگر را فراهم کردن و پرده پوشی را کنار گذاشتن، از جمله این آداب است. پس باید ابتدا دانش افراد در این زمنیه افزایش یابد و در جهت رفع ناآگاهی یا مذمومیت خیالی جنسی که شیرازه محبت خانوادگی را مختل کرده است، بدون پرده‌دری‌های رایج غرب بکوشند. امام صادق(ع) فرمود: «إِنَّ أَحَدَكُمْ لَيَأْتِي أَهْلَهُ فَتَخْرُجُ مِنْ تَحْتِهِ فَلَوْ أَصَابَتْ زِنْجِيّاً لَتَشَبَّثَتْ بِهِ فَإِذَا أَتَى أَحَدُكُمْ أَهْلَهُ فَلْيَكُنْ بَيْنَهُمَا مُدَاعَبَةٌ فَإِنَّهُ أَطْيَبُ لِلْأَمْرِ»؛ «همانا گاهی یکی از شما با همسرش آمیزش می‌کند و او بدون آنکه ارضا شود از شوهرش جدا می‌شود. در این حالت است که اگر آن زن، یک برده سیاه زنگی را هم بیابد، خود را به او تحمیل می‌کند تا ارضا شود. بنابراین هرگاه یکی از شما خواست با همسرش نزدیکی کند، باید پیش از دخول، ملاعبه، بازی و شوخی داشته باشد؛ زیرا این عمل برای زن گواراتر خواهد بود»[۲۲۵]. در این حدیث، حضرت یک حقیقت پنهان را که از اسرار زناشویی است، بیان می‌کند. وقتی کسی بی‌مقدمه و بدون ملاعبه یا با ناآگاهی یا ناتوانی با زن خود هم بستر می‌شود، زن به هر صورت از نزد او می‌رود، اگر چه ناراضی بوده و کام نیافته باشد و یا اذیت شده باشد. او هیچ نمی‌گوید، ولی چنین زنی - که به راحتی از مرد جدا می‌شود - اگر مرد توانمندی را بیابد، به سوی او می‌شتابد تا کام خود را بازیابد. از این روایت چند نکته مهم به دست می‌آید:

  1. زن بر اثر نجابت و حالت پنهان کاری، عواطف و مشکلات نفسانی خود را اظهار نمی‌کند؛
  2. مرد نباید نسبت به نیازمندی‌های زن بی‌اعتنا باشد؛ زیرا ممکن است موجب انحراف همسرش گردد؛
  3. زن، به طور نوعی، در صورت عدم کامیابی، زمینه انحراف را در خود می‌بیند و ممکن است به واسطه ضعف ایمان و در صورت امکان، به گناه مبتلا شود؛ تا جایی که بنابراین روایت ممکن است خود را به کسی تحمیل کند[۲۲۶].

روایاتی درباره سبک اهل بیت(ع) در این زمینه وارد شده است که برخی از آنها عبارت است از:

  1. حسن بن جهم می‌گوید: روزی حضرت ابوالحسن علی بن موسی الرضا(ع) را دیدم که موهای خویش را خضاب کرده، گفتم: فدایت شوم، شما هم خضاب می‌کنید؟ فرمود: «اصلاح و آمادگی بر عفت زنان می‌افزاید»[۲۲۷].
  2. امام سجاد(ع) درباره حق زن می‌فرمایند: اما حق همسر تو آن است که بدانی خدای تعالی او را از بهر آسایش و آرامش و مؤانست و مصاحبت تو مقرر فرموده و بدانی که این نعمت بزرگی است که خدای عزوجل بر تو ارزانی داشته است؛ پس باید وی را گرامی بداری و با او از در تکریم و رفق و ملایمت درآیی و با او به نرمی و ملاطفت رفتار کنی. اگرچه حق تو بر وی افزون و رعایت این کار بر وی واجب‌تر است. اما چون وی اسیر تو و در اختیار توست، بر تو لازم است که بر وی به رحمت و رأفت رفتار کنی و در خوراک و پوشاک او به نیکی اقدام نمایی و اگر کاری از روی نادانی انجام دهد، بر وی بخشایش آوری که نیرو و قوه‌ای جز نیروی خداوند نیست[۲۲۸].
  3. حسن بن زیات بصری می‌گوید: با دوستم بر امام باقر(ع) وارد شدیم. حضرت در اتاقی تزئین شده نشسته بود و بالاپوشی نقش‌دار بر تن داشت؛ محاسن خود را نیز اصلاح کرده و به چشمان خود سرمه کشیده بود. سؤال‌هایمان را پرسیدیم؛ در هنگام خداحافظی فرمود: ای حسن، فردا تو و دوستت نزدم بیایید. فردای آن روز نیز به محضر امام رسیدیم. این بار حضرت در اتاقی نشسته بود که جز حصیر، فرشی نداشت و پیراهنی خشن پوشیده بود. حضرت رو به دوستم کرده، فرمود: «برادر بصری! دیروز بر من وارد شدی و من در اتاق همسرم بودم. دیروز نوبت او و اتاق، اتاق او، وسایل اتاق هم برای او بود. او خود را برایم آراسته بود و من نیز باید همانند او، خود را برای او می‌آراستم. به دلت چیزی ناشایست درباره من نگذرد». حسن بن زیات می‌افزاید: دوستم گفت: فدایت گردم! به خدا سوگند بر دلم چیزی گذشت؛ اما اکنون خدا آن را از میان برد و دانستم حق در همان است که گفتی[۲۲۹].
  4. امام علی(ع): اگر گاه چشمانت بی‌اختیار یا با اختیار به زنی افتاد و شیفته او شدی و دلت لرزید، پیش از این که پایت بلغزد، چشم فروبند و در اولین فرصت با همسرت همبستر شو؛ چراکه زنان همگی مانند هم هستند[۲۳۰].
  5. امام صادق(ع): وقتی عروس به حجله آمد به کعبه رو کنید، گیسوان او را نوازش کرده، زلف تاب دارش را به چنگ گیرید و آرام بگویید: خدایا! این امانت توست که به من سپردی. با گفته تو او را به خود حلال کرده‌ام. فرزندم را مبارک، پارسا و از پیروان پیامبرت قرار ده و شیطان را از او دور فرما[۲۳۱].
  6. امام صادق(ع): چون عروسی به خانه آوردید، وضو سازید؛ تن و روان خویش طراوت بخشید؛ رو به خدای مهربان کنید و دو رکعت نماز به جای آورید. به عروس خود نیز بگویید همین کار را بکند[۲۳۲].
  7. امام صادق(ع): پیش از اینکه با عروس خویش به بستر زفاف روید، هدیه‌ای به وی بدهید با این کار، عشق و آرامش را به او هدیه کرده‌اید[۲۳۳].
  8. امام محمد باقر(ع): چون به قصد بارور کردن رحم همسرت نزد او آرمیدی، با نیتی پاک و زبانی گویا با خدای مهربان چنین بگو: خدایا، مرا فرزندی عنایت فرما و او را پاکیزه و سالم قرار ده که در خلقت او زیاد و کم نباشد و او را عاقبت به خیر گردان[۲۳۴].
  9. امام صادق(ع): پرندگان هر کدام صفاتی شایسته و ناشایست دارند؛ در آمیزش نیز آدابی دارند. «کلاغ» با وجود پر و بال سیاه و صدای ناهنجارش، در آمیزش مخفی کار است. آمیزش مخفی‌کارانه را از کلاغ بیاموزید[۲۳۵].
  10. امام رضا(ع): آقایان! مطابق میل خانمتان لباس بپوشید؛ در خانه نیز آراسته باشید؛ هوش و حواس همسرتان را ماهرانه به خود جلب کنید. با این کار، غدد جنسی او را برای خود فعال کنید و عفت او به دیگران را فزونی بخشید[۲۳۶].[۲۳۷]

مسئولیت‌پذیری زن و مرد در نگاه ائمه(ع)

ماهیت حیات مادی و شاکله طبیعی موجودات، بر جنس مذکر و مؤنث استوار است و در گردونه منظم آن، هر موجودی رسالتی در جهت کمال متناسب خویش و وظیفه‌ای در همسویی و هماهنگی در بستر خانواده برعهده دارد. بر همین اساس، زوجیت نقشی تعیین کننده در رهسپاری به سوی کمال دارد و تشکیل خانواده عالی‌ترین وجهه این رسالت است.

بر این اساس، روابط زن و شوهر با تشکیل خانواده شکل می‌گیرد و در این محیط معنا می‌یابد؛ چراکه زن و مرد با ازدواج، به رابطه‌ای فراتر از رابطه دو انسان بیگانه دست یافته‌اند و خوشبختی و سعادت، یا بدبختی و شقاوت آنها به یکدیگر گره خورده است و بیش از پیش در یکدیگر اثر گذارند.

نگاه آنها به یکدیگر، از سر مودت و رحمت است و رفتار و سخن آنها با یکدیگر معنای دیگری به زندگی بخشیده است. رابطه زن و شوهر، سرچشمه همه عاطفه‌ها و بستر گیراترین رابطه‌هاست. روابط زن و شوهر، جلوه‌ای از برترین هنر زندگی و کامل‌ترین شکل ارتباط انسانی است.

از این رو، اهمیت این ارتباط که پایه‌های اصلی خانواده را تشکیل می‌دهد، هم به لحاظ اجتماعی و هم به لحاظ دینی، مورد توجه اندیشمندان علوم اجتماعی و عالمان دین واقع شده است. خانواده در اسلام، مأمنی برای رسیدن به آرامش و امنیت و محل انس و الفت انسان‌ها با یکدیگر است که افراد خانواده از طریق آن به اهداف والای الهی می‌رسند. در قرآن کریم بارها به هدف آفرینش زن و مرد که رسیدن به آرامش در کنار یکدیگر است، اشاره شده است.

وظایف زن و شوهر

اکنون با توجه به اهمیت خانواده و در نظر گرفتن رکن اصلی آن، که مرکب از زن و شوهر است، اهمیت ارتباط متقابل زن و شوهر نیز آشکار می‌گردد. رابطه زن و شوهر، رابطه مهرورزی و محبت‌پذیری، عهد و وفا، گذشت و ایثار، سخاوت و احسان، مودت و مروت، صداقت و درستی است. در این رابطه صمیمی، هر یک از زن و شوهر وظایفی در قبال یکدیگر دارند که در این فصل به اختصار به آنها اشاره می‌کنیم. این روابط، دو طرفه را از سه جنبه می‌توان بررسی کرد:

  1. وظائف مشترک زن و شوهر؛
  2. وظایف خاص مرد؛
  3. وظایف خاص زن[۲۳۸].

وظایف متقابل زن و شوهر

آنچه در آیات و در سیره ه معصومین(ع) در خصوص وظیفه‌مداری زوجین آمده، گاهی به صورت متصل و در یک عبارت و گاه منفصل و در عبارات پراکنده و یا به قرینه، هم شامل زن و هم شامل مرد می‌شود. در اینجا، آن دسته از نکات برجسته سیره معصومین(ع) آورده می‌شود که ارتباط اجتماعی و متقابل زن و شوهر را تعریف می‌کند؛ و گرنه آوردن تمام وظایف زن و شوهر، تحقیق مجزا و مفصلی را می‌طلبد.

۱. اظهار محبت: آنچه اعضای خانواده را که رکن مهم آن زن و شوهر هستند، در خانواده گردهم می‌آورد، گذشته از ضرورت‌ها، پیوندی مقدس و درونی است که همان محبت و احساس علاقه به یکدیگر است. اساس زندگی خانوادگی بر محبت است. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «و از نشانه‌های او اینکه از [نوع] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدان‌ها آرام گیرید و میانتان دوستی و رحمت نهاد. آری، در این نعمت برای مردمی که می‌اندیشند، قطعاً نشانه‌هایی است»[۲۳۹].

محبت و دوستی، امری قلبی و درونی است که تا به محبوب ابراز نشود، دانسته نمی‌شود و نمی‌تواند ثمربخش باشد. پیمان زناشویی معمولاً بر مبنای علاقه درونی و عشق پاک زن و شوهر به یکدیگر است. اما آنچه که در اسلام تأکید شده و بنیان خانواده را تقویت می‌کند و محبت و الفت را میان زوج جوان افزایش می‌دهد، اظهار و ابراز این عشق و علاقه است.

از این رو از پیامبر اسلام(ص) نقل شده که فرمودند: «دوستی خود را به آن کسی که تو را دوست دارد، اظهار کن تا [این دوستی] استوارتر شود»[۲۴۰]. درباره همسران امام حسین(ع) نقل شده است که همسرش، عاتکه، دختر زید بن عمرو بن نفیل، بعد از شهادت آن حضرت نوحه سرایی می‌کرد و در رثای آن حضرت گفته است: «واحسینا! من حسین را فراموش نمی‌کنم» و با این کلام، محبت خویش را به همسرش ابراز می‌کند[۲۴۱].

این سخنان بیانگر آن است که اظهار محبت درونی، چه میزان می‌تواند در تقویت و تحکیم بنیان دوستی مؤثر واقع شود. چه بسا انسان‌هایی که شرمساری و ترس از واکنش ناگوار، اجازه ابراز علاقه به محبوب را به آنها نمی‌دهد؛ اما هنگامی که بر احساسات درونی محبوب به خویش آگاه گشتند، آنها نیز به بیان احساسات درونی خود جرئت یافته، به همین ترتیب، پیوند دوستی آنها مستحکم و الفت آنها بیشتر می‌گردد.

حال وقتی این رابطه فراتر رود و رابطه زناشویی بین آنها ایجاد شود، بیش از پیش لازم است که این پیوند، محکم و باثبات گردد. از این رو، تمسک به هر آنچه در این راه کمک کند، ضرورت دارد. به همین دلیل، اظهار دوستی بین زن و شوهر، به عنوان راه رسیدن به استحکام پیوند خانوادگی، نه یک سفارش استحبابی، بلکه دستوری است که عمل به آن واجب است.

همدلی یا هم‌نوایی، یکی دیگر از راه‌های ابراز محبت است که به تحکیم روابط همسری کمک بسیاری می‌کند. امام صادق(ع) فرمود: هرچه محبت بنده به بانوان زیادتر شود، ایمانش فضیلت بیشتری می‌یابد[۲۴۲].

۲. خوش اخلاقی: خداوند متعال، همان‌گونه که در قرآن کریم فرمود: ﴿وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً[۲۴۳] و مودت را میان زوجین قرار داد؛ اما این بدان معنا نیست که با پیوند زوجیت، این مودت محقق می‌گردد و به هیچ عنوان زایل نخواهد شد؛ بلکه عملکرد زوجین در تقویت یا کمرنگ کردن آن نقش بسزایی دارد. چنان که دشمنی‌ها و کینه‌توزی‌های زن و شوهر در برخی خانواده‌ها، بیانگر این واقعیت است که نوع رفتار آنها در تحکیم و تضعیف این موهبت الهی نقش مهمی را ایفا می‌کند.

در این میان، خوش‌اخلاقی نیز مودت و دوستی در محیط خانواده را تقویت کند؛ چنان که که در روایت نبوی آمده است: خوش‌خویی، دوستی را استوار می‌کند[۲۴۴]. ایشان در میان سفارش‌های خود به حضرت علی(ع) به این مهم توصیه کرده و فرموده‌اند: «ای علی، با خانواده و همسایگانت و کسانی که با آنان معاشرت و همنشینی داری، خوش‌اخلاق باش تا نزد خداوند، در جایگاه و درجات والا قرار‌گیری»[۲۴۵].

افزون بر آنچه گفته شد، خوش‌اخلاقی با کمال ایمان ارتباط مستقیم دارد؛ چنان که امام زین العابدین(ع) فرمودند: «چهار خصلت است که در هرکس وجود داشته باشد، ایمانش کامل است و گناهانش از او پاک شده و در حالی پروردگارش را دیدار می‌کند که از او راضی است: کسی که برای خدا، به تعهدات خود در برابر مردم وفا کند؛ با مردم راستگو باشد؛ از آنچه نزد خدا و مردم، زشت و نکوهیده است، شرم کند و با خانواده‌اش خوش‌اخلاق باشد»[۲۴۶]. امام صادق(ع) نیز می‌فرمایند: «خداوند رحمت آورد بر بنده‌ای که روابط او و همسرش، نیکو و همراه با محبت باشد. در این صورت، خدای متعال زمام همسرش را در اختیار او قرار داده، او را سرپرست و صاحب اختیار همسرش می‌سازد»[۲۴۷].

حمیده مصفاه مادر موسی بن جعفر(ع)، از اشراف و بزرگان عجم بود. وی کنیزی به نام تکتم خرید که در عقل و دین و احترام به حمیده، بهترین بود؛ به گونه‌ای که به احترام حمیده هیچ‌گاه در مقابل او نمی‌نشست. حمیده به فرزندش گفت: پسرم، من کنیزی بهتر از تکتم نمی‌شناسم و شک ندارم که اگر فرزندی داشته باشد، خداوند او را پاکیزه می‌گرداند. من این کنیز را به تو بخشیدم. درباره او به نیکی رفتار کن و با او اخلاقی نیکو داشته باش. آنگاه که حضرت رضا(ع) از آن بانو متولد شد، او را «طاهره» نامید. رابطه میان آنها نشان دهنده احترام و برخورد نیکوست[۲۴۸].

امام رضا(ع) درباره یکی از عواملی که کانون خانواده را گرم می‌کند و به آن صفا می‌بخشد، این گونه می‌فرمایند: «کسی که ایمانش برتر از دیگران است، اخلاقش نیکوتر و به خانواده خویش مهربان‌تر است و من به خانواده خود مهربان‌ترم»[۲۴۹].

۳. آراستگی: یکی از راه‌های نفوذ در قلب همسر و تعمیق ارتباط زناشویی، آراستگی آنها برای یکدیگر است. پاکیزگی و خودآرایی زن و شوهر برای یکدیگر، از عوامل تحکیم روابط زناشویی و سبب فراهم شدن محیطی لذت‌بخش در خانه است. از این رو، روایات متعددی در سفارش به پاکیزگی و آرایش برای استحکام خانواده وارد شده است. از جمله حضرت علی(ع) می‌فرماید: «هریک از شما [مردان] باید خود را برای همسرش آراسته کند؛ همچنان که دوست دارد همسرش خود را برای او بیاراید»[۲۵۰].

امام باقر(ع) در مفهوم «تهیه» در کلام مولای متقیان علی(ع) آن را به نظافت معنا کردند[۲۵۱]. اما آراستگی زوجین برای یکدیگر، مصداق‌های متنوعی دارد؛ چنان که امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «زن باید خود را برای شوهرش خوش‌بو سازد»[۲۵۲]. همچنین از حسن بن جهم نقل شده که گفت: «امام موسی کاظم(ع) را دیدم که خضاب کرده بود. گفتم: «قربانت گردم! خضاب کرده‌اید؟!» فرمود: «آری! آراسته بودن بر پاک‌دامنی زن می‌افزاید. زنان، از آن رو ترک پاک‌دامنی می‌کنند که شوهرانشان آراسته بودن را ترک می‌کنند». سپس فرمودند: «آیا تو دوست داری که همسرت را همانند خودت، ناآراسته ببینی؟» گفتم: «نه». فرمودند: «او نیز همین طور». آن‌گاه افزودند: «پاکیزگی، خوش‌بویی، اصلاح مو و کثرت آمیزش، از صفات پیامبران است»[۲۵۳].

در روایت دیگری از امام کاظم(ع) نقل شده که فرمودند: «آراسته بودن مرد برای زن، از عواملی است که بر پاک‌دامنی زن می‌افزاید»[۲۵۴]. امام باقر(ع) نیز فرمودند: «برای زن سزاوار نیست که رسیدگی به خود را رها کند؛ گرچه با آویختن یک گردنبند باشد»[۲۵۵]. پیامبر اکرم(ص) نیز به زنی که از حقوق شوهر پرسیده بود، فرمودند: «بر زن است که با بهترین عطر، خود را خوش‌بو کند و بهترین لباس خود را بپوشد و با بهترین زینت، خود را بیاراید و این گونه خود را بر شوهر عرضه کند»[۲۵۶]. امام باقر(ع) فرمودند: زن‌ها دوست دارند مردها را همان‌گونه آراسته ببینند که مردها دوست دارند زنها را آن‌گونه آراسته ببینند[۲۵۷].

از حسن بن جهم نقل شده است که برای امام کاظم(ع) صندوقچه‌ای که در آن عطر مخصوص زنان و مشک بود و از آبنوس بود، آوردند[۲۵۸]. موسی بن بکر می‌گوید: امام کاظم(ع) را دیدم که با شانه‌ای از جنس عاج، موهایش را شانه می‌کرد و آن شانه را من برای او خریده بودم[۲۵۹]. در روایت دیگری از امام باقر(ع) می‌فرمایند: «برای زن سزاوار است که خویش را برای شوهرش آراسته گرداند»[۲۶۰] امام صادق(ع) نیز فرموده‌اند: «زنی که خود را جز برای شوهر خویش، خوش‌بو و زیبا سازد، نمازش پذیرفته نیست تا اینکه اثر آن را برطرف سازد»[۲۶۱].

امام رضا(ع) نیز می‌فرمایند: آمادگی و آرایش مرد برای زن خویش موجب افزایش پاک‌دامنی و عفت زن می‌شود[۲۶۲]. حضرت رضا(ع) همیشه با ظاهری آراسته و زیبا در میان مردم ظاهر می‌شد؛ تا جایی که صوفیان زاهدنما به ایشان اعتراض می‌کردند[۲۶۳].

آن حضرت همچنین در خصوص آراستگی می‌فرمایند: «خداوند زیبایی و آراستگی را دوست دارد و فقر و فقرنمایی را دشمن دارد»[۲۶۴]. او هر روز صبح مسواک می‌زد و دهان خود را با جویدن کندر خوش‌بو می‌کرد[۲۶۵]. همچنین همواره خویش را زینت می‌کرد و گاهی نیز سرمه می‌کشید[۲۶۶]. بوی خوش را دوست داشت و همواره خویش را خوش‌بو می‌کرد[۲۶۷].

۴. رفق و مدارا: مدارا کردن در برابر مشکلات و بداخلاقی‌های همسر، یکی دیگر از راهکارهای حفظ پیوند خانوادگی میان زوجین است؛ در مقابل، کم صبری در برابر خطای دیگران و خشونت در محیط خانواده، باعث آتش‌افروزی در این جامعه کوچک می‌گردد. رسول خدا(ص) فرمودند: «ملایمت، میمون است و خشونت، شوم. هرگاه خداوند برای خانواده‌ای خیری بخواهد، ملایمت را وارد آن خانواده می‌کند؛ زیرا ملایمت هیچ‌گاه با هیچ چیز همراه نمی‌شود، مگر اینکه آن را زینت ببخشد؛ و خشونت هرگز با چیزی همراه نمی‌شود، مگر اینکه آن را زشت بگرداند»[۲۶۸].

از این رو آن حضرت با دادن وعده پاداش الهی به مردان و زنان در برابر دشواری صبر و بردباری، مؤمنان را به این امر پسندیده تشویق کرده و فرموده‌اند: «هر مردی در برابر بداخلاقی همسرش صبر کند، خداوند ثوابی را به او می‌دهد که به ایوب(ع) در قبال گرفتاری‌اش داد؛ و هرکس بر بداخلاقی شوهرش صبر کند، خداوند همانند پاداش آسیه، بنت مزاحم (همسر فرعون) به او عطا می‌فرماید»[۲۶۹].

اهمیت این موضوع، تا بدان‌جاست که می‌توان در سیره ائمه(ع) گذشت، عطوفت و مهربانی را به وضوح دید: اسحاق بن عمار می‌گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: حق زن بر مرد چیست که اگر آن را ادا کند، در زمره نیکوکاران قرار خواهد گرفت؟ امام(ع) فرمود: «غذا و پوشاک زن را تأمین کند و هرگاه از وی نادانی و خطایی سر زد، او را ببخشاید». حضرت در ادامه می‌فرمایند: «پدرم، امام باقر(ع) زنی داشت که ایشان را همواره اذیت می‌کرد. پدرم نیز در مقابل رفتار همسر خویش، از در عفو و بخشش وارد می‌شد و از سر اشتباه او می‌گذشت»[۲۷۰]. امام صادق(ع) درباره اهمیت خوش‌رفتاری می‌فرمایند: «خداوند رحمت خود را بر بنده‌ای فرو فرستد که رفتارش را با همسر خویش نیکو کند؛ زیرا پروردگار متعال اختیار آن زن را به او سپرده و او را سرپرست آن زن قرار داده است»[۲۷۱].

۵. رفتار نیکو: خوش‌اخلاقی و خوش‌رفتاری، یکی دیگر از وظایفی است که در سیره ائمه معصوم(ع) به آن توجه ویژه‌ای شده است. مدارا و معاشرت نیکو، جلوه‌ای از این صفات برجسته است. یکی از اهداف ارزشمند ازدواج، رسیدن به آرامش است. از عوامل مؤثر در ایجاد این آرامش در کانون خانواده، رفتار نیکو و شایسته میان زن و مرد است. با توجه به اهمیت مسئله، خداوند در قرآن کریم، خطاب به مردان مؤمن در مورد برخورد با همسرانشان می‌فرماید: ﴿وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ[۲۷۲].

رفتار نیکویی که فاطمه(س) و علی(ع) در خانواده خویش داشتند، نمونه بارزی از حیات طیبه انسانی است؛ چنان که امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرمایند: «به خدا سوگند هرگز کاری نکردم که فاطمه(س) خشمگین شود و ایشان نیز رفتاری متقابل داشت. هیچ‌گاه برخلاف میل و رغبت یکدیگر عمل نکردیم»[۲۷۳]. عفو و بخشش، راهکاری است که اگر بدان عمل شود، لذت و شیرینی در خانواده چندین برابر می‌شود.

۶. مهرورزی: آنچه موجب حفظ، دوام و بقای خانواده است، رفتارهای محبت‌آمیز و مهربانانه میان همسران است. مهربانی و ملاطفت با خانواده، به ویژه با همسر، از دستورات دین و از اخلاق پیشوایان هدایت است؛ چنان که از رسول گرامی اسلام(ص) روایت شده که فرمودند: «أَحْسَنُ النَّاسِ إِيمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً- وَ أَلْطَفُهُمْ بِأَهْلِهِ وَ أَنَا أَلْطَفُكُمْ بِأَهْلِي»[۲۷۴]. در این روایت با توجه به مطلق بودن واژه «ناس» و با در نظر گرفتن مفهوم آن، می‌توان مهرورزی را وظیفه مشترک زوجین دانست.

امیرمؤمنان علی(ع) در ضمن سفارشات خویش به فرزندش محمد حنفیه فرمود: «ای پسر من! چون قوی شدی، بر طاعت خدا قوی باش (ظلم نکن؛ به مردم خدمت کن) و چون ناتوان شدی، از معصیت خدا ناتوان باش (حقوق مردم را ضایع مکن). اگر بتوانی زن را بیش از اموری که مربوط به خود اوست، اختیار ندهی، انجام ده؛ چراکه این کار، جمال زن را ماندگار و خاطرش را آسوده و حال او را نیکو می‌کند. همانا زن گلی نازک است نه قهرمان سترگ. با او به هر حال مدارا کن و نیکو برخورد کن تا زندگی تو باصفا شود»[۲۷۵].

رباب، همسر امام حسین(ع) به امام بسیار علاقه‌مند بودند؛ تا حدی که از بذل جان و عزیزان خود در راه ایشان و از هیچ فداکاری، مضایقه نمی‌کرد. از این رو با بانوان با عصمت همانندی می‌کرده است. داستان مواجه شدن ایشان با سر بریده امام حسین(ع) در واقعه عاشورا و گریستن بر سر بریده آن حضرت، جلوه‌ای از این عشق‌ورزی و محبت است[۲۷۶].

امام جعفر صادق(ع) نقل می‌کنند: «این سخن مرد به همسرش که «تو را دوست دارم» هرگز از قلب و دل زن خارج نمی‌شود»[۲۷۷]. برای تبیین بهتر این موضوع، اشاره‌ای به روابط میان امام موسی کاظم(ع) با ام احمد (مادر شاهچراغ) می‌کنیم.

مرحوم مجلسی درباره ام احمد می‌نویسد: مادر احمد از زنان محترم بود و امام کاظم(ع) علاقه شدیدی به او داشت. هنگامی که حضرت می‌خواست از مدینه به سوی بغداد حرکت کند، ودیعه‌های امامت را به او سپرد و فرمود: «هرگاه کسی نزد تو آمد، در هر وقتی از اوقات که باشد و این امانت را از تو طلب کرد، بدان که من به شهادت رسیدم و او جانشین بعد از من و امامی است که اطاعت او بر شما و دیگران واجب است»[۲۷۸].

یکی از راه‌های استحکام بنیان خانواده، توجه به ارتباط کلامی است. سخنان عاطفی و بهره‌گیری از کلمات دلنشین و خطاب‌های شایسته و محبت‌آمیز، مخاطب را جذب می‌کند؛ خواسته یا ناخواسته از گوینده راضی می‌شود و در دلش احساس محبت به او ایجاد می‌گردد. اگر در خانواده‌ای مرد و زن با عبارات زیبا و دلپذیر یکدیگر را صدا کنند، علاوه بر اینکه به فرزندان، چگونه سخن گفتن را می‌آموزند، در قلب همسر خود نیز جایگاه ویژه‌ای خواهند یافت.

۷. احترام متقابل: خداوند به انسان کرامت و بزرگواری بخشیده و فرموده است: ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ...[۲۷۹]. بر این اساس، انسان از احترام و شخصیت الهی برخوردار است و هیچ کس اجازه بی‌احترامی به او را ندارد؛ به ویژه همسر انسان. از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمودند: «هر کس زنی را [به همسری] بگیرد، باید او را گرامی بدارد»[۲۸۰].

رسول خدا(ص) فرمودند: «زنان را گرامی نمی‌دارد مگر انسان بزرگوار؛ و به آنان اهانت نمی‌کند مگر انسان پست و فرومایه»[۲۸۱]. این سخن نبوی بیانگر آن است که احترام گذاشتن به دیگران، به ویژه همسر، نشانه محترم بودن کسی است که احترام می‌گذارد و بی‌احترامی، نشانه بی‌شخصیتی اهانت کننده است. از مصادیق احترام گذاشتن به شخصیت دیگران، سلام کردن است. رسول خدا(ص) به انس بن مالک فرمودند: «هرگاه وارد خانه خود شدی، بر خانواده‌ات سلام کن؛ زیرا خیر و برکت خانه‌ات زیاد می‌شود»[۲۸۲].

بنابراین فزونی خیر و برکت، با احترام به افراد خانواده حاصل می‌گردد. این عمل، باعث استحکام روابط اعضای خانواده می‌شود و آنها را بیش از پیش به هم پیوند می‌دهد؛ خواه این احترام از جانب زن به شوهرش و خواه از جانب مرد به همسر خود باشد.

نکته‌ای که در اینجا به نظر می‌رسد، آن است که هر چند احترام گذاشتن به دیگران یک وظیفه همگانی است، به دلیل فضای مردسالاری و حقارت زن در زمان صدور این روایات که قبلاً به آن اشاره شد، اسلام چه از طریق آیات و چه در قاب سخنان انبیا و اوصیای الهی، منزلت زن را بازیابی کرده است؛ از این رو بیشتر توصیه‌ها را به مردان کرده تا به زنان کمتر بی‌مهری و کم‌توجهی شود.

چنان که پیش‌تر اشاره شد، رابطه امام حسین(ع) با رباب، دختر امری القیس بن عدی، نمونه‌ای از احترام متقابل اهل بیت در خانواده بود. امام(ع) به رباب که سرآمد بانوان نیک‌سیرت است، علاقه و تمایل خاصی داشتند و رابطه میان آنها همواره بر اساس احترام متقابل بود[۲۸۳].

بنابراین، علاقه و محبت میان همسران، موجب بقا و تداوم خانواده می‌شود. در واقع، احترام متقابل در خانواده، تضمینی برای بقای نظام خانواده است.

۸. روح تعاون و همکاری در خانه: از ارکان مهم تحکیم خانواده و تداوم خوشبختی آن، تعاون و همکاری میان زن و شوهر است. تعاون، پیوند زن و مرد را مستحکم می‌سازد. بیشتر کشمکش‌های زوجین به دلیل دوری آنها از روحیه تعاون است و ریشه بیشتر شکایت‌ها به همین عامل می‌رسد که هر کدام از زن و مرد، ادعای استقلال می‌کنند و زندگی را برای خود می‌خواهند؛ غافل از اینکه آنها دو نفر نیستند؛ بلکه با پیوند مقدس ازدواج، یکی گشته‌اند و شریک حقیقی غم و شادی یکدیگر شده‌اند.

امام صادق(ع) فرمودند: «امیر مؤمنان علی(ع) هیزم تهیه می‌کرد، از چاه برای منزل آب می‌آورد و جارو می‌کرد؛ حضرت فاطمه(س) نیز گندم را آرد و خمیر می‌کرد و نان می‌پخت[۲۸۴] یا جامه وصله می‌زد»[۲۸۵]. امیرمؤمنان علی(ع) نیز در سفارش به فرزند خویش، محمد بن حنفیه می‌فرمایند: پسر عزیزم! کارهایی که از قدرت زنان بیرون است، به آنان واگذار مکن؛ زیرا این کار سبب می‌شود که زیبایی و طراوت آنها تداوم نیابد و آرامش فکر و خیالشان را برهم می‌زند. زن گل است، نه کلفت و نوکر. پس در تمامی حالات با وی به نیکویی رفتار کن[۲۸۶].

علی(ع) در طول زندگی مشترک با فاطمه(س)، بیشتر اوقات را در می‌دانهای جنگ، یا مأموریت‌های تبلیغی سپری می‌کرد و در غیاب او، فاطمه زهرا(س) اداره خانه و تربیت فرزندان را بر عهده داشت تا همسرش با خیالی آسوده، وظایفش را انجام دهد. امام صادق(ع) در خصوص تعاون میان زن و مرد فرموده‌اند: «سه چیز برای مؤمن راحتی است؛ از جمله زن شایسته‌ای که یار و یاور مرد خانواده است»[۲۸۷].

کمک کردن معصومان(ع) به همسر در کارهای منزل، در حقیقت نوعی ارج نهادن به زحمات همسر و ارزش قائل شدن برای وظیفه آنان است. حضرت زهرا(س) می‌فرمایند: یکی از عوامل شادابی و تکامل خانواده‌ها، تعیین حدود مسئولیت افراد در خانواده است. تقسیم کار عادلانه در محیط کوچک خانواده، سعادت می‌آفریند و زن را از دخالت در اموری که سزاوار وی نیست، باز می‌دارد[۲۸۸].

در خانواده ایشان، پیامبر(ص) کارها را تقسیم کرده بود؛ کارهای بیرون از منزل با علی(ع) و کارهای درون منزل با فاطمه(س) بود. یاری و پشتیبانی یکدیگر، از خصوصیات بارز آنها در انجام امور بود[۲۸۹].

۹. اظهار دوستی: یکی از عوامل خوشبختی و کامیابی خانواده در گرم و باصفا نگه داشتن کانون خانواده، اخلاق نیکو و اظهار محبت و مهربانی و وفاداری در خانواده است. از این رو امام علی(ع) می‌فرمایند: «هیچ همنشینی مانند نیکخویی و هیچ میراثی گران‌بهاتر از ادب نیست»[۲۹۰]. ویژگی دیگر که در سیره ائمه اطهار(ع) به ویژه در روابط خانوادگی این بزرگواران دیده می‌شود، محبت و دوستی میان زوجین و اظهار محبت و علاقه و روابط نیکوست.

امام صادق(ع) می‌فرمایند: هرگاه شخصی را دوست داشتید، دوستی و علاقه خویش را بیان کنید؛ زیرا موجب بیشتر شدن الفت و دوستی میان شما می‌شود[۲۹۱]. سیوطی در تاریخ خود می‌نویسد: حسن بن علی(ع) دارای امتیازات اخلاقی و فضایل انسانی فراوانی بود. او شخصیتی بزرگوار، بردبار، باوقار، متین و بخشنده و مورد ستایش مردم و خانواده خویش بود[۲۹۲]. محبت و مهرورزی امام حسن(ع) در خانواده نیز از خصوصیات این امام بزرگوار است[۲۹۳].

اهل بیت(ع) تنها به رفتار نیک اکتفا نمی‌کردند، بلکه کلمات زیبا و محبت‌آمیز نیز به کار می‌بردند. امام حسین(ع) در سرودهای از همسر خویش چنین یاد می‌کند: لعمرك إنّني لاحبّ دارا تحل بها سكينة و الرباب‌***احبّهما و أبذل جلّ مالي‌ و ليس لعاتب عندي عتاب‌[۲۹۴] «به جانت سوگند! خانه‌ای را دوست دارم که سکینه و رباب در آن حضور داشته باشند. آنان مورد علاقه من هستند و بیشترین اموال خویش را برایشان هزینه می‌کنم و در این کار، جای سرزنش برای هیچ نکوهش‌گری وجود ندارد».

این ابیات، بیانگر این است که ائمه(ع) از ابراز علاقه و تمایل خویش به همسرانشان دریغ نمی‌کردند و این امر باعث افزایش محبت و علاقه میان آنها می‌گردید.

۱۰. تلاش در راه رفاه و آسایش خانواده: فرد بعد از ازدواج، وظایفی را بر عهده می‌گیرد که باید آنها را به بهترین شکل انجام دهد. یکی از مسئولیت‌هایی که در سیره ائمه(ع) نیز آشکارا می‌بینیم، تلاش و کوشش آنان در راستای رفاه و آسایش اعضای خانواده خویش است. از وظایف مرد بعد از ازدواج، تأمین خوراک، پوشاک و مسکن خانواده است. امام سجاد(ع) می‌فرمایند: اینکه داخل بازار شوم و با پولی که دارم مقداری گوشت برای خانه تهیه کنم، نزد من محبوب‌تر از آن است که بنده‌ای را در راه خدا آزاد کنم[۲۹۵].

در روایت است که بعد از عروسی حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(ع)، پیامبر اکرم(ص) از دامادش پرسید: همسر خود را چگونه یافتی؟ ایشان جواب داد: فاطمه را بهترین کمک در راه فرمان‌برداری خدا و آسایش خویش یافتم[۲۹۶].

در خصوص تلاش در راه رفاه و آسایش خانواده، امام صادق(ع) فرمود: علی بن الحسین(ع) سحرگاه در طلب روزی خارج می‌شد. عرض کردند: آقا کجا می‌روید؟ فرمود: صدقه می‌دهم به خانواده‌ام. عرض کردند: به خانواده‌ات صدقه می‌دهی؟ فرمود: «هر کس از راه حلال در جستجوی روزی باشد، آنچه به دست آورد و برای خانواده خود خرج کند، از طرف خدا صدقه حساب می‌شود»[۲۹۷].

فضیل بن سیار که یکی از راویان حدیث است، نقل می‌کند که امام صادق(ع) فرمودند: اگر مردی از میان شما در تنگ‌دستی باشد و به اندازه‌ای که او و خانواده‌اش را رفع نیاز کند کار و تلاش کند و به دنبال کسب حرام نباشد، او همانند مجاهد در راه خداست[۲۹۸]. خانواده، کانونی است که هر چه باصفا و گر‌متر باشد، زندگی شیرین‌تر و توفیقات الهی بیشتر خواهد شد. امام رضا(ع) در ضرورت تأمین رفاه خانواده می‌فرماید: «بر کسی که از توانایی مالی برخوردار است، واجب است که برای تأمین رفاه و آسایش خانواده خویش تلاش کند»[۲۹۹]. ایشان در روایت دیگری می‌فرمایند: «کسی که از راه حلال برای تأمین رفاه خانواده‌اش تلاش می‌کند، همچون مجاهدی است که در راه خدا جهاد می‌کند»[۳۰۰].

امام موسی کاظم(ع) نیز از درآمد محصولات کشاورزی، خود و خانواده را تأمین می‌فرمود و به فقرا و محرومان و نیازمندان نیز کمک می‌کرد. حضرت در روایتی دیگر، ارزش کار برای تأمین خانواده را این‌گونه بیان کردند: هر کس در طلب روزی از راه حلال اقدام کند تا خود و خانواده‌اش را تأمین کند، مانند کسی است که در راه خدا جهاد کرده است[۳۰۱].

در خصوص اقتصاد و معشیت (رفاه و آسایش) خانواده در سیره امام هادی(ع) آمده است که ایشان برای فراهم آوردن آذوقه خانواده، شخصاً کار می‌کرد. علی بن حمزه نقل می‌کند: «ابوالحسن ثالث (امام هادی(ع)) را دیدم که در زمین مشغول کار است و عرق از پاهایش می‌ریزد. عرض کردم: «فدایت شوم، کارگرها کجایند؟.»... امام(ع) فرمود: «ای علی بن حمزه، کسی که از من و از پدرم بهتر بود، با بیل در زمین خود کار می‌کرد...»[۳۰۲].

حسین مکاری روایت کرده که در بغداد خدمت امام جواد(ع) رسیدم، در حالی که کارش بالا گرفته بود. با خود گفتم: این مرد (امام) با آنچه در اینجا می‌خورد، دیگر هیچ‌گاه به وطنش برنمی‌گردد (یعنی وضع خوراک او اینجا بسیار بهتر از مدینه است). سپس حضرت، سرش را پایین انداخت و سپس سرش را بالا گرفت و در حالی که رخسارش زرد شده بود، فرمود: «ای حسین! نان جو و نمک، در حرم جدم رسول خدا(ص) (مدینه) برای من بهتر است از آنچه تو مرا در آن می‌بینی»[۳۰۳].[۳۰۴]

وظایف خاص مرد

تعیین قلمرو مدیریت مرد در نظام خانواده بسیار مهم است. مرد در جایگاه سرپرست خانواده و تنظیم کننده برنامه زندگی، دارای وظایفی است که باید آنها را مراعات کند. از نظر اقتصادی، مرد مسئول تأمین مخارج همسر و فرزندان است و باید در حد توان خود به این مهم بپردازد؛ اما مسئولیت مهم او در خانه، همان معاشرت نیکو و اخلاق پسندیده است. در ادامه، فرازهایی از سیره ائمه(ع) و دستورات ایشان درباره وظایف مرد در قبال همسر بیان می‌شود.

۱. سرپرستی و مدیریت: سرپرستی و مدیریت در خانواده، یک ضرورت اجتماعی است. مجموعه‌های انسانی بدون مدیریت، سامان نمی‌گیرد و بی‌نظمی و هرج‌ومرج، شیرازه آن را فرو می‌پاشد. خانواده هم که سلول اولیه پیکره اجتماع است، بدون مدیریت اصولی و صحیح، سامان نخواهد یافت.

مسئولیت خانواده و تأمین وسایل زندگی بر عهده مرد است. در اسلام، سرپرستی و مدیریت خانواده به دو دلیل به مرد واگذار شده است: اول: خصوصیاتی در مرد هست که در زنان نیست؛ مانند چیرگی قدرت تفکر بر نیروی عاطفه و احساسات، همچنین داشتن نیروی جسمی بیشتر که با اولی بتواند بیندیشد و نقشه طرح کند و با دومی بتواند از حریم خانواده خود دفاع کند؛ دوم: تعهد مرد برای پرداختن هزینه‌های زندگی، مهریه همسر و تأمین زندگی آبرومندانه همسر و فرزندان؛ در حالی که زنان از نظر اسلام تعهدی در این زمینه ندارند.

قرآن کریم نیز به این موضوع اشاره کرده و وظیفه مرد را سرپرستی و نگاهبانی از خانواده می‌داند: ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ[۳۰۵]. مردان در مدیریت خانواده نقشی اساسی را ایفا می‌کنند. امیرمؤمنان علی(ع) در این باره می‌فرمایند: «هر مردی که زنش او را اداره کند، از رحمت الهی به دور می‌ماند»[۳۰۶]. امام کاظم(ع) در خصوص برنامه‌ریزی و مدیریت خانواده فرمود: تلاش کنید که اوقات شبانه روز خود را به چهار بخش تقسیم کنید: بخشی برای مناجات با خدا، بخشی برای همنشینی با برادران و افراد مطمئن؛ آنها که عیب شما را به شما تذکر دهند و دلسوز و خیرخواه شما باشند و بخشی را هم برای لذت و کسب حلال باقی بگذارید که این ساعت، مددکار شما برای آن ساعت است.

هرگز با خود، از فقر و طول عمر سخن به میان نیاورید؛ چراکه هر کس با خود سخن از فقر و تنگدستی گوید، بخیل می‌شود و هر کس طول عمر را به خود تلقین کند، حریص می‌شود. برای خودتان بهره‌ای از دنیا قرار دهید با برآوردن خواسته حلال نفس و از آنچه که به مروت شما لطمه نمی‌زند و اسراف هم نیست؛ و کمک بگیرید با این کار – لذت‌های حلال و تفریحات سالم - بر امور دین. همانا روایت شده است که از ما نیست آنکه دنیایش را برای دینش و یا دینش را به خاطر دنیایش رها کند[۳۰۷]. در سیره معصومان(ع) همسر دارای شخصیت و هویتی مستقل است و در آنچه به دست می‌آورد، حق تملک دارد؛ همچنین در کارهای شخصی مانند خرید و فروش، هدیه و صدقه از اموال شخصی خویش، نیاز به اذن شوهر ندارد؛ چنان که اموال حضرت زهرا(س) با توصیه ایشان به فرزندانشان واگذار گردید[۳۰۸]. امام حسین(ع) نیز در خصوص اموال همسر خویش می‌فرمایند: «وقتی ما زنی را می‌گیریم، مهریه او را می‌پردازیم و حق تملک در اموال شخصی او را نداریم»[۳۰۹]. سعید بن کلئوم می‌گوید: در محضر امام صادق(ع) بودم که از امیرمؤمنان علی(ع) سخن به میان آمد. آن حضرت ایشان را بسیار ستود و آن گونه که شایسته بود، ایشان را مدح کرد؛ سپس فرمود: به خدا سوگند علی(ع) هرگز لقمه حرام برای خانواده خود نیاورد؛ او از اموال شخصی خویش هزاران برده را آزاد کرد. غذای اهل و عیالش را نیز از زیتون، خرما سرکه و شیر تأمین می‌کرد. در میان خاندانش کسی شبیه‌تر و نزدیک‌تر از علی بن حسین(ع) به این ویژگی‌های اخلاقی نیست[۳۱۰].

امام سجاد(ع) کارهای خانه را همواره خود انجام می‌داد. خادم ایشان روایت کرده است که ایشان هیچ‌گاه به کسی اجازه بردن غذا برای حضرت و پهن کردن رختخواب را نمی‌داد و هرگز از حال فقرا و مستمندان غفلت نمی‌کرد[۳۱۱].

علی بن حمزه می‌گوید: امام کاظم(ع) را دیدم که در زمین کشاورزی خود کار می‌کرد و عرق می‌ریخت. عرض کردم: «قربانت گردم! پس کارگران کجا هستند؟» فرمود: «ای علی! بهتر از من و پدرم در این زمین، با بیل کار می‌کردند». عرض کردم: «آنان را معرفی فرما». حضرت فرمود: «رسول خدا(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و پدرانم همه با دست خود کار می‌کردند. کشاورزی شغل پیامبران خدا و جانشینان آنان و مردان شایسته است»[۳۱۲]. بنابراین، کار کشاورزی اصلی‌ترین منبع درآمد امام کاظم(ع) برای تأمین خانواده بود.

۲. عدالت میان همسران: گرچه در آیات و روایات متعددی مردان مخاطب واقع شده‌اند، با کمی تأمل در آنها در می‌یابیم که این دستورها و توصیه‌ها منحصر به مردان نبوده و زنان را نیز در بر می‌گیرد. تنها موضوعی که در زمینه وظایف زن و شوهر، منحصر به مردان است، مسئله رعایت عدالت بین همسران در صورت داشتن همسران متعدد است.

رعایت عدالت، یکی از آرزوهای دیرین بشری و خواسته آنان از کسانی است که زمام امور را به دست گرفته‌اند. قرآن کریم در مورد مردانی که چند همسر اختیار کرده‌اند، می‌فرماید: ﴿وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ[۳۱۳].

در مکتب اسلام با توجه به اهمیت خانواده و بقای آن، رعایت عدالت میان همسران، توصیه شده است. قرآن کریم نیز می‌فرماید: ﴿فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً[۳۱۴].

با توجه به بیان قرآن کریم، هیچ مردی قادر به رعایت عدالت به معنای حقیقی آن در بین زنان نیست؛ هرچند که در تحقق آن عدالت، حرص ورزد؛ پس آنچه در این باب بر مرد واجب است، این است که به کلی از حد وسط، به یکی از دو طرف متمایل نشود و تا حد امکان، رعایت عدالت را بکند؛ به ویژه مراقب باشد که در حق همسر دیگر کوتاهی نکند و به کلی از او روی‌گردان نشود و آن زن را سرگردان و مانند زن بی‌شوهر نگذارد که نه شوهر داشته باشد تا از او بهره‌مند شود و نه بی‌شوهر باشد تا بتواند همسری دیگر اختیار کند، یا پی کار خود رفته، از قید و بند شوهر خود، آزاد باشد[۳۱۵].

با این اوصافی که ذکر شد، آن مقدار از عدالت که بر مرد واجب است، این است که در عمل و رفتار، بین همسران خود مساوات و برابری را حفظ کند؛ به این معنا که اگر حق یکی را می‌دهد، حق دیگری را نیز بپردازد و دوستی و علاقه‌مندی به یکی از آنان، او را به ضایع کردن حقوق همسر دیگر وادار نکند.

این حد واجب عدالت است و اما عدالت مستحب و پسندیده، آن است که به همه همسرانش احسان و نیکی کند و از معاشرت با هیچ یک از آنها اظهار کراهت و بی‌میلی نکند و به هیچ یک بداخلاقی روا ندارد؛ همچنان که سیره و رفتار رسول خدا(ص) با همسرانش این‌گونه بود[۳۱۶] که فرمودند: «خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِنِسَائِهِ وَ أَنَا خَيْرُكُمْ لِنِسَائِي»؛ «بهترین شما کسی است که برای زنانش بهترین باشد و من برای زنان خود بهترین هستم»[۳۱۷].

در خصوص همسران امام باقر(ع) نقل شده که یکی از آنها ام فروه، دختر قاسم بن محمد بوده که زنی فهمیده و حق‌شناس، دوستدار اهل بیت و در برابر مقام امام خاضع بود و از پیوند با حضرت افتخار می‌کرد[۳۱۸]. همسر دیگر این امام بزرگوار، دختر اسید بن مغیره ثقفی، به نام ام‌حکیم بود. این زن والامقام، علاقه‌مند به امام باقر(ع) و همسر شایسته ایشان بودند[۳۱۹]. میل و رغبتی که میان آنها وجود داشت، بیانگر محبت و رابطه نیکویی است که امام(ع) با رعایت عدالت، میان همسران خویش برقرار ساخته بود.

بنابراین، یکی از مهم‌ترین وظایف مردانی که چند همسر دارند، رعایت عدالت میان آنهاست. از آیات قرآن و سیره عملی ائمه اطهار(ع) چنین به دست می‌آید که گرم نگه داشتن کانون خانواده، در گرو رعایت عدالت در بین همسران است. امیرمؤمنان علی(ع) در مورد حقوق همسران می‌فرمایند: مبادا بر زنان خویش ستم روا دارید و آنان را از حق خویش محروم سازید. هر کس به اندازه یک درهم گوشت برای همسر و فرزندانش بخرد، مانند کسی است که برده‌ای از فرزندان اسماعیل را آزاد کرده است[۳۲۰].

۳. محافظت از حریم خانواده: یکی دیگر از ویژگی‌های مدیریت در خانواده «اصل حفاظت» است. یکی از مسئولیت‌های مهم مرد در مقام مدیر خانواده، حفاظت و پاسداری از حریم خانواده و سلامت زن و فرزند و عفت و حجاب آنهاست. به عبارت دیگر، تأمین امنیت و محافظت از حریم خانواده بر عهده سرپرست خانواده، یعنی پدر است.

امام علی(ع) در این مورد به فرزند گرامی خویش امام حسن(ع) سفارش می‌کند: «... دفاع از حریم خانواده، نشانه بزرگی است»[۳۲۱]. همچنین می‌فرمایند: «[خانواده را] در پرده حجاب نگاهشان دار تا نامحرمان را ننگرند؛ زیرا که سخت‌گیری در پوشش، عامل سلامت و استواری آنان است. بیرون رفتن زنان، بدتر از آن نیست که افراد غیرصالح را در میانشان آوری؛ و اگر بتوانی به گونه‌ای زندگی کنی که غیر تو را نشناسند، چنین کن»[۳۲۲].

از امام صادق(ع) نقل شده است که مرد برای اداره خانه و عیالش به سه خصلت نیازمند است تا آنها را متکفل شود؛ اگرچه این خصلت‌ها در سرشت او نباشند: خوش‌رفتاری، وسعتی به اندازه و غیرتی نیکو[۳۲۳].[۳۲۴]

وظایف خاص زن

در این بحث به شرح وظایف زن در سیره ائمه(ع) می‌پردازیم.

۱. حق تمکین و اطاعت و پذیرفتن مرد به عنوان رئیس خانواده: اطاعت و فرمان‌برداری زن، لازمه مدیریت مرد در خانه و زمینه‌ساز صفا و صمیمیت در محیط خانواده است. از مصداق‌های این اطاعت، امور جنسی و ورود و خروج زن در خانه است که موجب صفا و استحکام خانواده می‌شود. در قرآن کریم درباره تقسیم وظایف و حقوق همسران آمده است: ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا[۳۲۵].

این آیه شریف، مردان را مسلط بر امور همسران و مدیر و مدبر خانه و خانواده خویش قرار داده است[۳۲۶]. در مقابل، زن صالح را تابع و مطیع شوهر معرفی کرده و در برابر تمکین نکردن او از شوهر خویش، مجازات‌هایی را از جانب شوهر برای وی مقرر فرموده است. مسلط ساختن مردان بر امور همسران خود طبق این آیه، گرچه بر اساس برتری نوع مردان بر زنان است، چنان که در فصل سوم گذشت، هیچ‌گونه امتیاز و شرافتی را برای مردان اثبات نمی‌کند؛ بلکه این برتری، فقط وظیفه‌ای است که دوش مردان در قبال زنان گذاشته شده تا امور زندگی جوامع بشری به درستی به گردش درآید و زندگی بشر به سامان رسد.

در روایت است که یهود مدینه که در همسایگی حضرت فاطمه(س) بودند، مجلس عروسی داشتند. آنها نزد پیامبر اکرم(ص) آمدند و از حضرت تقاضا کردند به دلیل حق همسایگی، اجازه دهد دخترش، حضرت فاطمه(س) به مجلس آنها آید و مجلس‌شان را رونق دهد. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «فاطمه همسر علی بن ابی‌طالب است، و در اختیار اوست»[۳۲۷].

بر اساس این روایت، زن هر قدر هم بافضیلت باشد، برای خروج از خانه باید از شوهرش اجازه بگیرد. فاطمه(س) هرگز بدون اجازه علی(ع) از خانه خارج نشد، هیچ‌گاه او را غضبناک نکرد، هرگز به علی(ع) دروغ نگفت و از دستوراتش سرپیچی نکرد. امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرماید: به خدا سوگند! من هرگز فاطمه را ناراحت و خشمگین نکردم و بر هیچ کاری مجبورش نساختم تا آن زمان که خداوند او را به دیار ابدی برد. او نیز هرگز مرا ناراحت و خشمگین نساخت و در هیچ موضوعی با من مخالفت نکرد[۳۲۸].

البته اینکه تدبیر امور خانواده بر عهده مردان گذاشته شده و به زنان امر گردیده که مطیع اوامر شوهر خود باشند و سیاست و تدبیر امور منزل را به آنها بسپارند، به این معنا نیست که هر خواسته شوهر باید عملی شود؛ بلکه در پیروی از شوهر، ملاک‌های شرعی و عرفی باید رعایت گردد.

در صورتی که درخواست شوهر از همسر خود انجام دادن کارهایی باشد که رضایت خداوند متعال در آنها نیست، نافرمانی زن از شوهر، نشوز به حساب نمی‌آید؛ چنان که در مورد پدر و مادر، به فرزندان توصیه می‌کند به والدین احسان کنید؛ اما اگر آنها فرزندان خود را به شرک دعوت کنند، فرزندان را از پیروی آنها برحذر می‌دارد و می‌فرماید: ﴿وَإِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا[۳۲۹].

بنابراین، اگر بحث مدیریت مرد بر زن و اطاعت زن از شوهر خود مطرح شده، برای صلاح جامعه بشری است و این تقسیم‌بندی، نه حقی را برای شوهر ثابت و نه کمبودی را برای زن تصور می‌کند. مراد از تعبیر زنان شایسته در قرآن، فرمان‌بردار بودن آنهاست و اینکه از حق شوهرانشان دفاع کنند. حمایت فاطمه(س) از علی(ع) نمونه‌ای از فرمان‌برداری و اطاعت زن از شوهر در اسلام است.

بر اساس اسناد شیعی و سنی، ایشان بزرگ‌ترین حامی شوهر خویش و سرسخت سقیفه بود که در برابر آن ایستاد و از حق حضرت علی(ع) حمایت کرد. همچنین هنگامی که شیخین درخواست عیادت و ملاقات ایشان را مطرح کردند، هر چند حضرت زهرا(س) تمایلی به این دیدار نداشت، به درخواست امیرمؤمنان علی(ع) اذن ورود به آنها را داد؛ اما سلامشان را پاسخ نفرمود و روی از آنها برگرفت. آنها تلاش کردند تا با سخنان خود از غضب آن حضرت بکاهند، اما سودی نداشت و حضرتش در پاسخ آنها فرمود: شما را به خدا آیا نشنیده‌اید که پیامبر خدا(ص) می‌گفت: خشنودی فاطمه خشنودی من و خشم او خشم من است و هر کس دخترم، فاطمه را دوست داشته باشد. مرا دوست داشته و هرکس او را به خشم آورد، مرا خشمگین ساخته است؟ گفتند: چرا، شنیده‌ایم که چنین سخنی گفته است. آن‌گاه حضرت(ع) دو دستش را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: من خدا و فرشتگان و پیامبرانش را گواه می‌گیرم که شما مرا به خشم آوردید و هنگامی که پیامبر خدا(ص) را ملاقات کنم، شکایت شما را به او خواهم کرد[۳۳۰].

روابط میان علی(ع) و فاطمه(س) در خصوص ماجرای سقیفه، نمونه بارزی از حمایت دو همسر از یکدیگر تعاون میان آنهاست[۳۳۱]. امام باقر(ع) می‌فرمایند: زنی نزد پیامبر(ص) آمد و از ایشان پرسید: «ای رسول خدا! حق شوهر بر زن چیست؟» فرمود: این است که او را فرمان برد و نافرمانی‌اش نکند و از اموال شوهرش جز با اجازه او بخشش نکند و خدا را از او منع نکند»[۳۳۲].

بنابراین مسئولیت حفظ و نگهداری خانواده به صورت مستقیم از دوش زن برداشته شده است، ولی وی باید با همکاری و همدلی با مدیر و نگاهبان خانواده، یعنی همسرش، در انجام این مسئولیت به او کمک کند.

۲. شوهرداری شایسته: همسر شایسته و باکمال، به محیط خانواده آرامش می‌بخشد و با عوامل اضطراب و نگرانی که ممکن است زندگی زناشویی او را به مخاطره اندازد، مبارزه می‌کند. او سختی‌های زندگی را در گفتار و عمل، آسان جلوه می‌دهد و به دلجویی از شوهرش می‌پردازد تا فقر و نداری، بی‌مسکنی و سختی‌های زندگی، او را از پا در نیاورد و برای مشکلات مادی اندوهگین نشود.

زن با انس و محبت و عطوفت سرشاری که خداوند به او بخشیده، شوهرش را سیراب می‌کند و احساس تنهایی او را به همدلی و اتحاد مبدل می‌سازد. با توجه به اهمیت این موضوع در اسلام، علی(ع) می‌فرمایند: «جهاد زن، خوب شوهرداری است»[۳۳۳]؛ زیرا سامان دادن به زندگی خانوادگی و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات مادی و معنوی، کمتر از جهاد نیست.

حضرت فاطمه(س) در خانه علی(ع) با عشق و صفا و صمیمیت زندگی کرد و در آخرین لحظات زندگی، به شوهر وفادار خویش صادقانه اظهار داشت: «ای عموزاده! هیچ‌گاه دروغ و خیانتی در زندگی از من ندیدی و از وقتی که با من زندگی مشترک آغاز کردی، هرگز با دستورات تو مخالفت نکردم». علی(ع) نیز در جواب او فرمود: «پناه بر خدا [ای دختر پیامبر]! تو درباره خدا داناتر و نیکوتر و پرهیزکارتر و بزرگوارتر و هراسناک‌تر از آنی که بخواهم در مورد مخالفت با خود، تو را سرزنش و توبیخ کنم»[۳۳۴]. این گفت‌وگوی صادقانه، نشانه شوهرداری شایسته آن حضرت است.

امام صادق(ع) فرمود: هر زنی که شب بخوابد، در حالی که شوهرش بر او به حق خشمگین باشد، هیچ نمازی از او قبول نیست تا اینکه شوهرش از وی راضی گردد و هر زنی که خود را برای غیرشوهر خوش‌بو سازد، خداوند هیچ نمازی از او نپذیرد تا اینکه از بوی خوش غسل کند، همچنان که از جنابت غسل می‌کند[۳۳۵].

فاطمه زهرا(س) دلارام شوهرش بود؛ همواره امیرمؤمنان را تحسین و تشویق می‌کرد، فداکاری‌ها و شجاعت‌هایش را می‌ستود و به این وسیله او را دلگرم و برای مبارزه‌ای دیگر در میدان نبرد آماده می‌کرد و جراحت‌هایش را تسکین می‌داد. شوهرداری فاطمه(س) را از زبان علی(ع) بشنوید: «هرگاه به فاطمه می‌نگریستم، تمام غم و غصه‌هایم برطرف می‌شد»[۳۳۶].

بنابراین، بانوان در گفتار و رفتار خود همواره باید توجه داشته باشند که رضایت شوهر برای ایشان یک اصل است که سعادت آنها تا حد زیادی به آن بستگی دارد. لباس، خانه، اثاث و سایر اشیا اگر با خشم شوهر همراه باشد، بی‌ارزش و ناچیز است.

۳. برخورد نیکو: یکی از بارزترین صفات پسندیده برای زن که در سیره معصومین(ع) بدان توجه ویژه‌ای شده، خوش اخلاقی است. امیرمؤمنان علی(ع) متوجه شد که سه روز است در خانه چیزی برای خوردن وجود ندارد؛ پس از فاطمه(س) پرسید: «چرا به من نگفتی؟» حضرت با برخوردی مهرآمیز پاسخ داد: «پدرم مرا نهی کرده است از اینکه از تو چیزی بخواهم که نتوانی تهیه کنی و فرمود اگر همسرت چیزی به خانه آورد که هیچ، وگرنه از پسرعمویت چیزی مخواه»[۳۳۷].

همچنین سرور زنان دو عالم می‌فرمود: «من از خدایم شرم دارم که چیزی را بر تو تکلیف کنم که توانایی برآوردنش را نداری». این تنها نمونه‌ای از خوش‌اخلاقی و برخورد نیکوی فاطمه زهرا(س) در زندگی مشترک با علی(ع) بود.

ازدواج امام کاظم(ع) با تکتم مادر امام رضا(ع) یا همان نجمه، نمونه‌ای دیگر از برخورد نیکو در سیره ائمه(ع) است[۳۳۸]. (نجمه مادر امام رضا(ع) حضرت معصومه(س) است) حمیده مادر امام کاظم(ع) او را که کنیزی بود خریداری کرد. وی وقتی وارد خانه امام هفتم شد، در محضر درس و آموزش‌های مادر ایشان به کمالات عالی و علمی و معنوی رسید. گویا بعد از خریداری و تعلیم و تربیت وی، ایشان را به ازدواج فرزند خویش درآورد[۳۳۹].

ام اسحاق دختر طلحه بن عبدالله مادر فاطمه بنت الحسین(ع) است. این زن ابتدا همسر امام حسن(ع) بود که بعدها به امام حسین(ع) وصیت کرد که با ایشان وصلت برقرار نماید. رابطه او نیز با امام، همواره با محبت و علاقه میان آنها بود و برخورد نیکو موجب تداوم این مهر و علاقه می‌شد[۳۴۰]. رابطه‌ای که میان آنها منعقد شده بود، سرشار از محبت، آرامش و تعلق خاطر بود و این رابطه استحکام بالایی پیدا می‌کرد.

مسعودی در خصوص همسر امام هادی(ع) در کتاب اثبات الوصیة روایت می‌کند: سلیل یا حدیث، مادر امام حسن عسکری(ع) است[۳۴۱] که رابطه و اخلاقی نیکو با همسر خویش داشت و همواره در کنار همسر خویش آرامش را برای خانواده تأمین می‌کرد.

۴. استقبال گرم از شوهر: خانواده، کانون آرامش و راحتی است. مرد در بیرون از خانه، با انواع ناملایمات و سختی‌ها دست و پنجه نرم می‌کند و دوست دارد هنگام ورود به خانه، با چهره آرام و مهربان همسرش روبه‌رو شود و همسرش از او دلجویی کند. از سنت‌های بسیار نیکویی که در اسلام بدان سفارش شده است و در سیره خانوادگی ائمه(ع) نیز دیده می‌شود، استقبال گرم و مهرآمیز زن از شوهر خویش است.

رسول اکرم(ص) در این مورد فرموده‌اند: «وظیفه زن این است که در خانه به پیشواز شوهرش برود و به وی خوش‌آمد بگوید». همچنین می‌فرمایند: «مواظب باشید به شوهر خویش توهین و بی‌ادبی نکنید، ناسزا نگویید و با او برخورد نیکو و استقبالی گرم از او داشته باشید»[۳۴۲]. امام صادق(ع) نیز فرموده‌اند: «هر زنی که برای شوهرش احترام کند و آزارش نرساند، خوشبخت و سعادتمند خواهد بود»[۳۴۳].

۵. حفاظت از اموال شوهر: زن در محیط خانواده، امین اموال شوهر است و باید در حفظ آنها بکوشد؛ تصرفات او با اجازه و رضایت شوهرش باشد و بدون رضایت او حق ندارد چیزی به کسی ببخشد یا از آن اموال، برای کسی سوغات و چشم روشنی ببرد؛ حتی اگر برای خویشان خود و یا شوهرش باشد. رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «زن، نگهبان و امانت‌دار اموال شوهر است و در این باره مسئولیت دارد»[۳۴۴].

۶. قناعت: کدبانوی خانه برای اینکه زندگی آرام و خوشی داشته باشد، باید به آنچه خدا روزی او کرده است، رضا دهد، زبان به اعتراض نگشاید و احساس ناکامی نکند. امام علی(ع) در تفسیر آیه ﴿فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً[۳۴۵] می‌فرمایند: «منظور از زندگی پاکیزه، زندگی با قناعت است»[۳۴۶]. در روایتی دیگر می‌فرماید: «خوشبخت‌ترین مردم در زندگی، کسی است که به آنچه خدا قسمت او کرده، رضا دهد»[۳۴۷].

۷. مصرف بهینه: منظور از مصرف بهینه در اینجا استفاده صحیح و و بجا از امکانات زندگی خانوادگی و نعمت‌های الهی، صرفه‌جویی و پرهیز از ریخت و پاش است. اسلام، همگان را به مصرف بهینه و بهره‌برداری درست از نعمت‌های الهی و امکانات زندگی دعوت کرده و از اسراف و تبذیر برحذر داشته است.

الگوی مصرف بهینه در اسلام عبارت است از رعایت حد اعتدال و میانه، دوری از اسراف و سخت‌گیری؛ چنان که خداوند در وصف بندگان شایسته خود می‌فرماید: ﴿وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا[۳۴۸].

در روایتی آمده است که حضرت فاطمه(س) به حضرت علی(ع) فرمود: پیامبر به من فرمود: از پسر عمویت (حضرت علی(ع)) چیزی مخواه؛ اگر [چیزی] آورد که خوب است؛ و گرنه از او درخواست مکن (یعنی او را تحت فشار قرار نده)[۳۴۹].

ابان بن تغلب می‌گوید: امام صادق(ع) به من فرمود: آیا گمان می‌کنی وقتی خدا به کسی ثروت عطا کرده، برای احترام به او بوده یا به کسی که چیزی نداده، برای اهانت به او بوده است؟ نه، چنین نیست. مال، مال خداست و آن را به صورت امانت به کسی می‌سپارد و به او اجازه می‌دهد که به اعتدال از آنها بهره‌برداری کند، بیاشامد، لباس بپوشد، ازدواج کند، بر مرکب سوار شود و اضافه آن را به فقرا بدهد و نیازهای آنها را برطرف سازد. بنابراین هر کس این‌گونه رفتار کند، آنچه را از آن بهره گرفته همه بر او حلال است و اگر چنین نکرد، تمام بر او حرام است. سپس آیه ﴿وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ[۳۵۰] را تلاوت فرمود[۳۵۱].

۸. تدبیر منزل: خانواده یک نهاد اجتماعی است. در هر نهاد اجتماعی، کارها بر اساس همکاری و تعاون پیش می‌رود و اگر همه اعضا همکاری نکنند، آن نهاد دچار اختلال و آشفتگی خواهد شد. در اسلام، وظیفه مدیریت کلان خانواده بر عهده مرد و اداره امور داخلی خانه، بر عهده زن است.

مردها به حکم آنکه سرپرست خانواده‌اند، وظیفه دارند هزینه اداره خانواده و مخارج همسر و فرزندان را تأمین کنند. بنابراین، به طور معمول روزها در خارج از خانه به سر می‌برند. در این وضعیت، اگر زن کارهای خانه (پخت و پز، شستن لباس‌ها، ظروف و...) را انجام ندهد، امور خانواده مختل می‌گردد و به تدریج، شیرازه خانواده از هم می‌پاشد. از این رو، ضروری است که زن با انجام دادن کارهای داخل خانه و اداره امور داخلی خانواده، شوهر را در اداره خانواده یاری کند.

امام صادق(ع) از پدر بزرگوار خود نقل می‌کند که فرمود: «علی(ع) و فاطمه(س) از پیامبر(ص) درخواست کردند که کارهای خانه را میان آنها تقسیم کند. ایشان کارهای داخل خانه را به فاطمه(س) و کارهای بیرون خانه را به علی(ع) واگذار کرد. حضرت فاطمه(س) پس از این قضاوت پیامبر(ص) فرمود: کسی جز خدا نمی‌داند از اینکه پیامبر(ص) مرا از رنج معاشرت با مردان معاف داشت، چقدر خوشحال شدم»[۳۵۲].

هر چند کار در خانه برای زن از نظر قانونی لازم نیست، برای اداره هرچه بهتر خانه و کمک‌رسانی به شوهر در مدیریت خانواده، امری بسیار مهم و حیاتی است و اگر زن از انجام آنها سر باز زند، مرد در اداره مطلوب خانواده ناتوان خواهد بود. از این رو، از یک سو صلاح زن نیز در آن است که کارهای درون خانه را انجام دهد و خود را در اداره خانواده سهیم کند؛ از سوی دیگر، اخلاق اسلامی حکم می‌کند که مرد، به همسر خود در انجام کارهای خانه و وظایف مربوط به مدیریت داخل منزل کمک کند.

۹. آرامش بخشیدن: نظام خانواده در اسلام متناسب با روحیات زن و مرد برنامه‌ریزی شده است. یکی از وظایف مهم بانوان، تأمین عواطف و مهیا کردن فضای آرام و باصفا در میان خانواده است. بانوان به لحاظ لطافت روحی که دارند، مسئول تنظیم آرامش و صفای درون خانواده هستند. در این خصوص، از مولای متقیان، علی(ع) نقل شده است که می‌فرمود: «هرگاه به خانه می‌آمدم و به فاطمه(س) نگاه می‌کردم، تمام غم و غصه‌ام برطرف می‌شد»[۳۵۳].

روایتی دیگر، در همین خصوص مبنی بر شادی‌آفرین بودن زن، از مولا امام علی(ع) نقل شده است: «زن گل است و باید همچون گل، شادی‌آفرین باشد»[۳۵۴]. مادر امام حسن عسکری(ع) کنیزی بود که سوسن خوانده می‌شد. ایشان نیز همواره اخلاقی نیکو و رابطه‌ای پسندیده در خانه داشتند که موجب ایجاد آرامش روحی در خانواده بودند[۳۵۵].[۳۵۶]

فعالیت همسران

یکی از اصول اساسی برای تعالی و تکامل خانواده این است که زن و مرد، در فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی مکمل یکدیگر باشند. امور اشتراکی آنها خانه و اجتماع ندارد. در خصوصیات فردی هم باید ملاک اختصاص روشن باشد و کارهایی که در خانه و اجتماع، ویژه مرد یا زن است، شناسایی شود و هر یک از آنها در کار خود اهتمام لازم را داشته باشند.

زن، روحی لطیف، وجودی ظریف و احساسی سرشار دارد و ویژگی‌های جسمانی و روانی او اقتضای کارهای شاق و سنگین بیرون از منزل را ندارد. از سویی دیگر، اشتغال فراوان زن در بیرون از خانه، او را از زیبایی، طراوت و تازگی، نشاط و ظرایف زنانه - که لازمه شوهرداری، فرزند پروری و خانه داری است - دور می‌کند و دچار پیرپوستی و ناموزونی اندام می‌کند و در نتیجه نقش‌های زیبای همسر بودن و مادر بودن او را کم رنگ و رو و حتی بی‌رنگ و نوا می‌نماید؛ از این رو شریعت مبین و واقع بین اسلام حضور و فعالیت و مدیریت زن را پایه اساسی فضای خانواده و محیط داخلی خانه می‌داند و ضمن آنکه بر این امر به عنوان اسلوب اصلی نقش زن در ساختار زندگی مشترک تأکید و پافشاری می‌کند نقش و حضور او را در جامعه نیز به عنوان رکنی اساسی در اجتماع و نیمی از چهره کامل زندگی، ناموثر و بی‌فروغ نمی‌شمارد و بر این نقش دوم و حضور ثانوی نیز هم چون نقش روح بخش نخست، اصرار می‌ورزد.

زن در کارخانه می‌تواند ایثار کند یا در قبال کارش طلب حق کند، به جز در امور شوهرداری و بعضی کارهای مربوط به فرزند پروری و زندگی که جهت اشتراکی دارد. زن باید در جامعه با نظر به ویژگی‌های خود، نقش عمده و اساسی داشته باشد و بر خلاف مرد، تمام وقت خود را درگیر اجتماع نسازد. پس لازم نیست زن خود را حتی به کارهای اشتراکی - که انجامش از زن و مرد برمی‌آید - مشغول کند؛ چه برسد به آنکه به کارهای مربوط به مردان مشغول شود. کار او باید مربوط به جامعه زنان باشد و این شامل کارهایی می‌شود که به طور طبیعی غیر از زن، کسی نمی‌تواند و نباید آن را انجام دهد.

راحتی؛ ویژگی کار زن

تناسب میان کار و لطافت زن، در هر صورت باید رعایت شود و نباید زن را با کارهای سنگین یا حتی سبک در زمان مستمریا مدت زمان زیاد درگیر کرد؛ زیرا چنین شغل‌هایی برای زن سبب افسردگی، پژمردگی و حتی آزردگی خاطر می‌شود. امیرمؤمنان علی(ع) در نامه‌ای خطاب به فرزندش امام مجتبی(ع) فرمود: «لَا تُمَلِّكِ الْمَرْأَةَ مِنَ الْأَمْرِ مَا يُجَاوِزُ نَفْسَهَا فَإِنَّ ذَلِكَ أَنْعَمُ لِحَالِهَا وَ أَرْخَى لِبَالِهَا وَ أَدْوَمُ لِجَمَالِهَا فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ»؛ «بیش از توان زن، کار بر دوش او قرار نده؛ چراکه حال او را خوش‌تر، دل او را آسوده‌تر و زیبایی او را با دوام‌تر می‌کند، چه اینکه زن گل است و کارگر نیست»[۳۵۷].[۳۵۸]

تقسیم کار بین زن و مرد

زن بی‌کار نیست تا کارکند. بلکه کارهای ارزشمند زیادی به عهده اوست که دست کم از مرد هم به‌خوبی برنمی‌آید. زن، گذشته از خانه داری، شوهرداری، بچه داری، تربیت فرزند و بسیاری دیگر از امور منزل و خانواده، تمام کارهایی را که در جامعه مخصوص اوست باید به طور جدی انجام دهد. زن موقعیت‌های بسیار متفاوتی را باید دنبال کند؛ از خانه تا اجتماع، از شوهر تا فرزند. خلاصه، جایی از محیط خانواده و اجتماع نیست که زن در آن خودنمایی نکند و جان فرسایی نداشته باشد.

در تقسیم کار بین زن و مرد در خانه و اجتماع باید نسبت به همه طبقات، عدالت، انصاف و واقع‌بینی رعایت شود. دسته‌ای از کارها مخصوص مردهاست و دسته‌ای دیگر ویژه زن‌ها. زن در انتخاب بعضی از مشاغل آزاد است، ولی مجبور نیست به هر قیمتی شغل داشته باشد. زن محبوب، مادر است و فرزند پرور، نه حمال و باربر. زن، کارگر نیست، بلکه در بسیاری از موارد کارفرماست. تعالیم اسلام با اشتغال زنان در بیرون منزل مخالف نیست، بلکه با این باور که خانه‌داری کم‌ارزش یا بی‌ارزش است موافق نیست و این تفکر را رد می‌کند.

آنچه از سیره معصومان(ع) قابل برداشت است، اولویت کار منزل و اداره آن است، چنان‌که فکر این موضوع در ذهن حضرت زهرا و امیرمؤمنان(ع)، آنها را خدمت پیامبر اکرم(ص) کشاند و از حضرت درخواست کردند بین آنان تقسیم کار کنند: «علی و فاطمه(ع) از رسول خدا(ص) تقاضا کردند که آن حضرت کارهای خانه و بیرون خانه را بین آنها تقسیم نماید. پیامبرانجام کارهای داخل خانه را به عهده فاطمه(س) به نهاد و امور خارج از منزل را به عهده علی(ع) گذاشت. امام باقر(ع) می‌گوید: فاطمه(س) می‌گفت: هیچ کس جز خداوند نمی‌داند که من چقدر خوشحال شدم از این که رسول خدا(ص) کارهای بیرون از خانه را به عهده من قرار نداد و مرا از مراوده با مردان نجات داد»[۳۵۹].[۳۶۰]

مشاغل شایسته زنان

الف) تعلیم و تربیت: یکی از بهترین و برترین عرصه‌ها برای ورود بانوان به فعالیت‌های اجتماعی که جامعه اسلامی نیز همیشه بدان نیاز داشته و دارد و باید زمینه آن به خوبی فراهم شود، عرصه آموزش و پرورش است. یکی از یاران امام صادق(ع) می‌گوید: به ایشان گفتم: «امْرَأَةٌ بِالْمَدِينَةِ كَانَ النَّاسُ يَضَعُونَ عِنْدَهَا الْجَوَارِيَ فَتُصْلِحُهُنَّ وَ قُلْنَا مَا رَأَيْنَا مِثْلَ مَا صُبَّ عَلَيْهَا مِنَ الرِّزْقِ فَقَالَ إِنَّهَا صَدَقَتِ الْحَدِيثَ وَ أَدَّتِ الْأَمَانَةَ وَ ذَلِكَ يَجْلِبُ الرِّزْقَ»؛ «خانمی در شهر مدینه به تربیت کنیزان اشتغال دارد: مردم کنیزان خود را برای آموختن آداب لازم به او می‌سپارند. ما ندیده‌ایم، روزی کسی تا این حد سیل‌آسا فروریزد. ابو عبدالله گفت: این خانم، راستگو و امین است. این دو خصلت، روزی را به سوی انسان سوق می‌دهد»[۳۶۱].

شغل شریف معلمی در تمام سطوح از مهد کودک تا دانشگاه، نه تنها برای زن اشکال ندارد، بلکه بسیار پسندیده و شایسته است و باید معلم دختران از میان زنان متعهد به صداقت و امانت انتخاب شود؛ چراکه این کار بهره‌وری بهتر مسائل آموزشی را به دنبال دارد. همچنین درک متقابل هم جنس سبب ایجاد زمینه‌های آرام روحی ـ روانی، شکوفایی استعدادهای جنس موافق و همچنین برطرف کردن مشکلات احتمالی دانش پژوه می‌شود؛ زیرا یک استاد، روزی خود این مسیر را طی کرده و مشکلات و زمینه‌های متفاوت جنس خود را در خود یا همسالان زمان تحصیل تجربه کرده و امروز به عنوان معلم، بهتر می‌تواند برای آن چالش‌ها راه کار و برای پرورش استعدادها، طرح ارائه دهد: «بانویی خدمت صدیقه طاهره فاطمه زهرا رسید و عرضه داشت: مادر پیرو سالخورده‌ای دارم و در مورد نمازش مسائلی دارد. مرا حضور شما فرستاده تا آنها را از شما بپرسم فاطمه پرسش‌های آن زن را پاسخ داد. وی بار دوم وسوم تا ده بار پرسش‌هایی را مطرح کرد و هر بار زهرای مرضیه بدو پاسخ داد. آن زن از فزونی پرسش‌هایش اظهار شرمندگی کرد و عرضه داشت: ای دخت رسول خدا! بیش از این شما را به زحمت نمی‌اندازم. فاطمه زهرا در پاسخ فرمود: هرگونه پرسشی در نظرداری بپرس و من خسته نمی‌شوم؛ آیا کسی که اجیر شود در مقابل یکصد هزار دینار طلا، بارسنگینی را به پشت بام ببرد، به نظر شما احساس خستگی می‌کند؟ آن زن عرض کرد: خیر. فاطمه فرمود: پاداش من در برابر هر مسئله‌ای که تو می‌پرسی در پیشگاه خداوند افزون‌تر از مرواریدهای فاصله میان زمین تا عرش الهی است؛ بنابراین من سزاوارترم که این کار بر من سنگین ننماید. از پدر بزرگوارم رسول خدا شنیدم می‌فرمود: آن روز که اندیشمندان شیعیان ما در روز رستاخیز محشور می‌شوند به تناسب کثرت علم و دانش و تلاش آنها در راستای ارشاد و راهنمایی بندگان الهی، بر قامت هر یک از آنان هزاران جامه از نور پوشانده می‌شود. سپس از جانب پروردگارمان ندایی به گوش رستاخیزیان می‌رسد که می‌گوید: ای کسانی که سرپرستی یتیمان خاندان پیامبر را به عهده گرفته‌اید؛ یتیمانی که با از دست دادن پدرانشان که امامان و پیشوایان معصوم بودند، سرپرستی آنها را شما بر عهده گرفتید! اکنون اینان شاگردان شما هستند، شاگردانی که آنان را عهده‌دار و آنها را تحت مراقبت خویش قرار دادید؛ آنان را در دنیا به خلعت نور دانش بیارایید.

بدین ترتیب، به هر یک از آن ایتام به اندازه علوم و دانشی که از شما دانشمندان دریافت کرده‌اند، خلعت داده می‌شود؛ به گونه‌ای که به برخی یکصد هزار جامه نورانی می‌پوشانند، آن گاه خدا می‌فرماید: یک بار دیگر بر خلعت دانشمندانی که سرپرستی یتیمان خاندان پیامبر را عهده‌دار بوده‌اند، بیفزایید و آن را چندین برابر گردانید، تا خلعتشان تکمیل گردد و آن را افزایش دهند تا به کمال شایسته خود برسد و بر خلعت شاگردانی که سبب شدند تا چنین جامه‌هایی از نو براندام آنان پوشیده شود نیز افزوده گردد.

پس از آن فاطمه زهرا فرمود: ای بنده خدا! تار و پود این جامه‌ها از تمامی پدیده‌هایی که آفتاب بر آن تابیده است یک میلیون بار با ارزش‌تر و گران‌بهاتر است؛ چراکه کلیه پدیده‌های هستی، آمیخته به ظلمت و تاریکی و دستخوش کدری و تیرگی‌اند»[۳۶۲].

حضرت فاطمه(س) آموخته‌های خود از رسول خدا(ص) را به صورت خصوصی و عمومی به دیگران منتقل می‌کرد. روایات فراوانی که در منابع روایی از او نقل شده است و کثرت راویان از او و نیز تبیین حقایق در قالب خطبه‌هایی که ایراد فرموده‌اند، و مصحف فاطمه که مجموع شنیده‌های ایشان از فرشتگان الهی است که به دست امیرمؤمنان نگاشته شد، از نمونه‌های تعالیم خصوصی و عمومی ایشان است.

فاطمه محدثه(س) هنگام تعلیم به دیگران، حدود و تکالیف شرعی مربوط به مواجهه با نامحرمان را رعایت می‌کرد و از رودررویی با مردان نامحرم پرهیز می‌کرد. جریان مباهله[۳۶۳]، دفاع از ولایت و امامت امیرمؤمنان و دستاوردهای پدر بزرگوارش و پاسداری از اسلام و کتاب الهی در مدینه نیز از فعالیت‌های اجتماعی ایشان است که به شکل‌های مختلفی بروز کرد؛ از آن جمله: ۱. ماجرای فدک؛ ۲. خطبه فاطمه؛ ۳. رفتن به درب خانه انصار؛ ۴. گریستن؛ ۵. اعلان بیزاری و...[۳۶۴].

ب) نوحه‌سرایی: یکی دیگر از شغل‌هایی که زن می‌تواند با آن درآمد حلال کسب کند، و در برآوردن نیازهای اجتماع خویش مشارکت مفید و سالم داشته باشد، مرثیه‌سرایی و مدیحه‌خوانی است. درباره اصل روضه‌خوانی، در گفتار و رفتار معصومین(ع) مواردی به چشم می‌خورد؛ از آن جمله سفارش امام باقر(ع) به امام صادق(ع) است که فرمود: «يَا جَعْفَرُ أَوْقِفْ لِي مِنْ مَالِي كَذَا وَ كَذَا لِنَوَادِبَ تَنْدُبُنِي عَشْرَ سِنِينَ بِمِنًى أَيَّامَ مِنًى»؛ «ای جعفر! وقف کن از مال من فلان قدر از برای نوحه‌گران که مدت ده سال برای من در منی در ایام منی ندبه و نوحه‌گری کنند»[۳۶۵].

مرثیه خوانی و سوگواری افزون بر اینکه برای مظلومیت و شهادت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بسیار سفارش شده، برای گذشتگان نیز ممدوح است؛ زیرا تسلای دل بازماندگان، احترام به از دنیا رفتگان و نثار خیرات برای آنان است. امام باقر(ع) می‌فرمایند: «هنگامی که ولید پسر مغیره مرد، ام سلمه همسر پیامبر به ایشان گفت دودمان مغیره برای ولید محفل سوگواری به پا داشته‌اند؛ آیا من به جمع آنان درآیم؟ پیامبر اکرم اجازه دادند. ام سلمه جامه بر تن کرد و آماده شد. از زیبایی‌های او این بود که مانند پری و فرشته می‌نمود و هرگاه می‌ایستاد موهایش پیکرش را می‌پوشاند. خلخال برپاهایش کرد و در پیشگاه رسول خدا بر پسر عموی خویش ناله و زاری کرد و اشعاری هم در سوگ او خواند... و پیامبر هم این کار را بر او عیب نگرفتند و چیزی نفرمودند»[۳۶۶].

حنان بن سدیر از یاران امام صادق(ع) می‌گوید: در محله ما زنی بود که کنیز نوحه‌گری داشت. یک روز آن زن نزد پدرم آمد و گفت: ای عمو، تو می‌دانی که روزی من از خداست و بعد از خدا به وسیله این کنیز نوحه‌گر تأمین می‌شود و من دوست دارم که این مسئله را از امام صادق(ع) بپرسی. پس اگر حلال است [که به این وضع ادامه می‌دهم]، در غیر این صورت کنیز را می‌فروشم و قیمتش را مصرف می‌کنم تا خداوند گشایشی برساند. پدرم گفت: به خدا سوگند! من امام صادق(ع) را بزرگ‌تر از آن می‌دانم که این مسئله را از وی بپرسم. حنان می‌گوید: وقتی نزد امام صادق(ع) رفتیم، من خودم ماجرا را برای امام(ع) بازگو کردم! امام(ع) فرمود: آیا شرط می‌کند؟ گفتم: به خدا سوگند! نمی‌دانم نرخ تعیین می‌کند یا نه! امام(ع) فرمود: به آن زن بگو نرخ تعیین نکن و هرچه به تو دادند، بپذیر[۳۶۷]!

ج) هنرهای دستی: زنی به نام «ام حسن» می‌گوید: امیرمؤمنان علی(ع) از کنارم گذشت و فرمود: چه می‌کنی ای ام حسن؟ گفتم: نخ می‌ریسم حضرت فرمود: «أَمَا إِنَّهُ أَحَلُ الْكَسْبِ أَوْ مِنْ أَحَلِّ الْكَسْبِ‌»؛ «یکی از حلال‌ترین مشاغل ریسندگی می‌باشد»[۳۶۸]. رسول خدا(ص) این حرفه را نوعی سرگرمی برای زنان نیکو رفتاری که خواهان انجام عملی نیک می‌باشند، معرفی کردند، آنجا که فرمودند: «نِعْمَ اللَّهْوُ الْمِغْزَلُ لِلْمَرْأَةِ الصَّالِحَةِ»؛ «بهترین سرگرمی برای زن صالح، ریسندگی و بافندگی است»[۳۶۹].

همچنین پیامبر خدا(ص) در حدیثی مشابه، ریسندگی و بافندگی را جزو بهترین کارهای زنان با ایمان معرفی کردند که هم می‌تواند جنبه اقتصادی و مالی داشته باشد و هم در محیط خانواده و به دور از هیجانات و هیاهوهای جامعه و اختلاط با نا محرمان باشد؛ از این رو می‌فرمایند: «نِعْمَ شُغْلُ المَرْأَةِ الْمُؤْمِنَةِ الْمَغْزَلُ‌»؛ «بهترین شغل برای زن با ایمان، ریسندگی است»[۳۷۰].

شغل و حرفه‌ای که سنگین نباشد، از امتیازات زن به حساب می‌آید، نه هر حرفه و فعالیتی. از طرفی نداشتن توانمندی‌های حرفه‌ای، نقص، مذموم و ضد ارزش است؛ چراکه هم کمک به خودکفایی خانواده و هم اقتصاد جامعه اسلامی است و هم عدم وابستگی به دیگران را در پی دارد. امام صادق(ع) نیز ارزش بلندتری به این عمل شایسته زنان پرهیزکار دادند و فرمودند: «الْمِغْزَلُ فِي يَدِ الْمَرْأَةِ الصَّالِحَةِ كَالرُّمْحِ فِي يَدِ الْغَازِي الْمُرِيدِ وَجْهَ اللَّهِ»؛ «ابزار ریسندگی و بافندگی در دست زن صالح مانند نیزه در دست رزمنده‌ایی است که برای رضای خدا می‌جنگد»[۳۷۱].

شایان توجه است که جنگ همیشه با نیزه و شمشیر نیست، بلکه جنگ اقتصادی، یکی از انواع سخت و حساس جنگ‌هاست. امام سجاد(ع) بعد از واقعه عاشورا و در شام، به یزید امر کرد تا آنچه از ایشان در حادثه کربلا به غارت رفته برگردانده شود، یزید گفت: بهتر از آن را به شما خواهم داد، ولی امام سجاد نپذیرفت و دلیل آن را این چنین بیان فرمودند: «إِنَّمَا طَلَبْتُ مَا أُخِذَ مِنَّا لِأَنَ فِيهِ مِغْزَلَ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ(ص) وَ مِقْنَعَتَهَا وَ قِلَادَتَهَا وَ قَمِيصَهَا»؛ زیرا دست بافته دختر پیامبر و مقنعه و گردنبند و پیراهن او در میان به غارت رفته‌ها می‌باشد[۳۷۲]. که گواه بر جهاد اقتصادی حضرت زهرا(س) در کنار امیرمؤمنان(ع)، از داخل منزل است.

د) پزشکی و پرستاری: زن با توجه به لطافت روح و عواطف شدیدی که دارد، از رقت و دلسوزی خاصی برخوردار است که این روحیه به خوبی با امر پرستاری بیماران و درمان مجروحان متناسب است؛ از این رو شرکت مستقیم در نبرد و به‌کارگیری خشونت چندان از بانوان انتظار نمی‌رود و از درون مایه فطری، توان ذاتی و حال و هوای طبیعی او خارج است. البته روشن است که موقعیت شغل پزشکی و پرستاری برای زن، مخصوص زمان جنگ نیست، بلکه هنگامی که زن می‌تواند در مکان ناامنی چون میدان جنگ، آن هم برای مردان چنین نقشی را ایفا کند، در زمان عادی و برای زنان به طریق اولی می‌تواند چنین اشتغالی داشته باشد: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) خَرَجَ بِالنِّسَاءِ فِي الْحَرْبِ حَتَّى يُدَاوِينَ الْجَرْحَى وَ لَمْ يَقْسِمْ لَهُنَّ مِنَ الْفَيْ‌ءِ شَيْئاً وَ لَكِنَّهُ نَفَّلَهُنَّ»[۳۷۳]؛ رسول خدا(ص) بانوان را برای مداوای مجروحین همراه برد، ولی از غنایم جنگی برای آنان سهمی منظور نکرد، بلکه عطیه‌ای به آنان مرحمت نمود.

شرکت زهرای مرضیه(س) وهم کفو حیدر کرار در جهاد برای معالجه پدر از این نمونه است: «در جریان جنگ احد هنگامی که فاطمه و صفیه به طرف حضرت رسول(ص) آمدند و چشم‌های آنان به پیغمبر افتاد، حضرت به امیرالمؤمنین فرمود: از آمدن عمه‌ام به طرف من جلوگیری کن، ولی فاطمه را بگذار نزد من بیاید. هنگامی که فاطمه نزد آن جناب رسید و مشاهده کرد که خون از صورت و دهان پدر بزرگوارش جاری شده، فریاد برآورد و خون‌ها را از چهره پیغمبر پاک کرد و گفت: خداوند بر کسانی که صورت رسولش را خون آلوده کرده‌اند غضب خواهد کرد و آنان را به عقوبت گرفتار خواهد نمود[۳۷۴]. حضرت رسول خون‌ها را با دست مبارک می‌گرفت و به آسمان پرتاب می‌کرد و چیزی از آن خون‌ها به طرف زمین بازنمی‌گشت. حضرت صادق(ع) فرمود: «وَ اللَّهِ لَوْ نَزَلَ مِنْهُ شَيْ‌ءٌ عَلَى الْأَرْضِ لَنَزَلَ الْعَذَابُ‌»؛ «اگر اندکی از آن خون‌ها پایین می‌آمد، عذاب خداوند نازل می‌گردید».

ه) فروش لوازم آرایشی و بهداشتی: اسلام برای نظافت، بهداشت، طهارت و محیط زیست اهمیت فراوانی قائل است، تا جایی که پیامبر(ص) می‌فرمایند: «عَنِ النَّبِيِّ(ص) قَالَ: حُبِّبَ إِلَيَّ مِنْ دُنْيَاكُمُ النِّسَاءُ وَ الطِّيبُ وَ جُعِلَ قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلَاةِ»[۳۷۵]؛ «از دنیای شما آنچه خوشایند من است زنانند و عطر، ولی روشنی چشمم در نماز قرار داده شده است».

افراد بی‌دین این خبر را دست‌آویز نموده و می‌گویند که پیغمبر(ص) فرمود: از دنیای شما سه چیز به نظر من جلوه‌گر شده است زنان و بوی خوش و خواست سومی را بگوید که پشیمان شد و گفت روشنی چشم من در نماز قرار داده شده است. این بی‌دینان دروغ گفتند؛ زیرا غرض اصلی پیغمبر از این خبر نبود، مگر فقط نماز؛ زیرا خود حضرت فرمود: «دو رکعت نمازی که شخص زن‌دار بخواند، برتر است نزد خداوند از هفتاد رکعت نماز شخصی که همسر نداشته باشد»، خداوند زن‌ها را به خاطر نماز در نظر پیغمبر محبوب فرموده بود، چنان که پیامبر(ص) فرمود: «دو رکعت نمازی که شخص خوش‌بو می‌خواند، برتر است از هفتاد رکعت که بدون عطر خوانده شود». پس عطر نیز به خاطر نماز، محبوب نظر آن حضرت بوده است. حضرت سپس فرمود: «نور چشم من در نماز قرار داده شد؛ زیرا اگر مردی خود را خوش‌بو کند و همسر اختیار کند، اما نماز نخواند، او را در همسر گرفتن و عطر زدن هیچ فضیلت و پاداشی نخواهد بود»[۳۷۶].

در این روایت، خوبی‌های دنیا، زن‌ها و بوی خوش و در نهایت، نماز -که معراج مؤمن است - معرفی می‌شود که هر سه امر، سبب عروج مؤمن در معنویات است،؛ چراکه عطر خوب و طبیعی، غذای جسم و روح آدمی است و همسر مؤمن و صالح، یار و یاوری است در انجام تکالیف الهی. در هر صورت فروش لوازم آرایشی و بهداشتی و عطرفروشی می‌تواند از شغل‌های حلال برای زنان مؤمن جامعه اسلامی باشد.

گل خوش‌بوی گلستان امامت و صادق آل محمد(ع) نقل می‌فرمایند: «همسران و دختران پیامبر اکرم از زنی به نام زینب عطرفروشِ حولاء عطر می‌خریدند. یک روز وقتی زینب نزد همسران پیامبر بود، پیامبر(ص) آمد. رسول خدا با دیدن وی فرمود: وقتی تو نزد ما بیایی، خانه‌های‌مان خوشبو می‌شود! زینب پاسخ داد: خانه‌های‌تان با بوی شما خوشبوتر است، ای رسول خدا! پیامبر(ص) به وی فرمود: هنگام فروختن، احسان و نیکی کن و غش و فریب نکن؛ چراکه نیکی در رعایت تقوای الهی و ماندگاری مال مؤثرتر است»[۳۷۷].

و) آرایشگری: یکی دیگر از مشاغل حلال مشترک بین زن و مرد، شغل آرایش‌گری است. اختلاط در این امر حرام است که از مفاسد شوم و بسیار کثیف یک جامعه آلوده است و بحمد الله زنان جامعه ما به خوبی این فعالیت اجتماعی را پوشش داده‌اند. امام صادق(ع) می‌فرماید: «ام حبیب خواهری به نام ام عطیه داشت که آرایشگر بود. ام حبیب وقتی از پیامبر اکرم(ص) جدا شد به نزد خواهرش رفت و سخنان پیامبر اکرم(ص) را برای وی بازگو کرد. ام عطیه نیز نزد پیامبر(ص) آمد و آنچه خواهرش به وی گفته بود، برای پیامبر اکرم(ص) بازگو کرد. پیامبر اکرم(ص) به وی فرمود: نزد من بیا ای ام عطیه! وقتی دختری را آرایش کردی، صورتش را با پارچه نشوی؛ زیرا پارچه شادابی و طراوت صورت را از میان می‌برد»[۳۷۸]. در این حدیث خود پیامبر(ص) با رعایت عفاف، ویژگی‌های این کار را به طرف مقابل که یک زن است می‌گویند.

ز) جراحی: به راستی جای تأسف است که در جامعه اسلامی به بهانه‌های واهی مانند نبود پزشک یا جرّاحِ زن یا ماهرتر بودن پزشک مرد، زنان تشویق می‌شوند تا به پزشکان غیر هم‌جنس مراجعه کنند، در حالی که جوامع پیشرفته این مشکل را ندارند و تا آنجا که ممکن است از بیمارستان‌های همگن برخوردارند. آری، یکی از نشانه‌های جامعه متمدن و پیشرفته، بهره گرفتن از جنس زن برای برطرف کردن مشکلات زنان است. بنابراین زنان هر جامعه به ویژه جامعه اسلامی باید تصدی زمینه‌های جراحی یا طبابت زنان را خود به عهده گیرند؛ از امور جزئی و ابتدایی گرفته تا گزینه‌های پیشرفته و نهایی.

هنگامی که زنان مکّه به سوی پیامبر(ص) در مدینه هجرت کردند، درمیان آنان زنی به نام «ام حبیب» بود که دختران را ختنه می‌کرد. وقتی پیامبر اکرم(ص) او را مشاهده کرد، به وی فرمود: «ای ام حبیب! کاری را که در گذشته انجام می‌دادی، اکنون نیز انجام می‌دهی؟ ام حبیب گفت: آری ای رسول خدا! مگر آنکه حرام باشد و مرا از آن بازداری! پیامبر(ص) فرمود: نه، بلکه حلال است. نزد من بیا تا به تو بیاموزم! ام حبیب نزد پیامبر(ص) رفت و آن حضرت به وی فرمود: وقتی آن کار را انجام دادی، آن را عمیق نَبُر و از ریشه قطع نکن، بلکه اندک ببر؛ چراکه آن چهره را روشن‌تر می‌کند و برای شوهر لذت‌بخش‌تر است»[۳۷۹].

ح) مامایی: در روایات، «مامایی» شغل مناسب زنان شناخته شده است. از ویژگی‌ها و امتیازات این شغل شادی و سرور است. ماما با این کار شادمانی را وارد خانواده‌ای می‌کند؛ از این رو سهمی از عقیقه نیز برای ماما در نظر گرفته شده است: «يُعْطَى الْقَابِلَةُ الرِّجْلَ مَعَ الْوَرِكِ»؛ «ران عقیقه به ماما داده می‌شود»[۳۸۰]. همچنین در روایات آمده است: «وَ تُطْعَمُ الْقَابِلَةُ رُبُعَ الشَّاةِ»[۳۸۱]؛ «یک چهارم گوسفند عقیقه شده به ماما بخشش می‌شود». و نیز آمده است: «وَ أَطْعِمُوا الْقَابِلَةَ مِنَ الْعَقِيقَةِ»[۳۸۲]؛ «از گوشت عقیقه به ماما خورانده می‌شود».

از این دست روایات، اهمیت و ارزش اجتماعی این شغل را به خوبی روشن می‌کنند. این شغل مخصوص زنان است و نباید در جامعه اسلامی وضع به گونه‌ای باشد که این کارها را مردها انجام دهند، بلکه زن‌ها باید در کارهای تخصصی خود، همچون طبابت و فروشندگی لباس و زینت آلات به اندازه کفایت وارد شوند تا هیچ کمبودی در این زمینه نباشد. زنان از این رهگذر به سلامت خود، خانواده و جامعه کمک شایان توجهی نیز می‌کنند.

ط) شیردهی و نگه‌داری فرزندان: یکی دیگر از شغل‌های شریف زنان، دایه شدن و شیردهی به کودکان و پرورش و پرستاری آنهاست. امروزه این کار در گستره وسیعی در شیرخوارگاه‌ها، پرورشگاه‌ها و مهد کودک‌ها صورت می‌گیرد. این شغل برای زن‌ها همیشه معمول بوده و اجرت گرفتن برای این عمل-حتی برای مادر- بی‌اشکال است. ویژگی‌های این شغل با عواطف زن -که سمت مادری نیز دارد - از هماهنگی بیشتری برخوردار است. در روایات آمده است که: از امام صادق(ع) پرسیدند پدر نسبت به فرزند خویش سزاوارتر است یا مادر؟ حضرت پاسخ داد: «پدر سزاوارتر است، ولی اگر مادر به شوهرش که او را طلاق داده بگوید: من فرزندم را به همان مبلغی که دیگران برای شیردهی می‌گیرند شیر می‌دهم، در این صورت مادر سزاوارتر است»[۳۸۳].

بنابراین با توجه به فعالیت‌های گوناگونی که هر کدام نیاز به تخصصی دارد، می‌توان زنان خانه‌دار و مادران را فعّال‌ترین افراد جامعه به شمار آورد و شغل آنان را از مشاغل سخت به حساب آورد[۳۸۴].

منابع

پانویس

  1. «و از نشانه‌های او این است که از خودتان همسرانی برایتان آفرید تا کنار آنان آرامش یابید و میان شما دلبستگی پایدار و مهر پدید آورد؛ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی است برای گروهی که می‌اندیشند» سوره روم، آیه ۲۱.
  2. المفردات، ص۵۱۶.
  3. المفردات، ص۱۹۱.
  4. الکافی، ج۵، ص۳۲۰.
  5. الجعفریات، ص٩٠.
  6. السرائر، ج۳، ص۶۳۶.
  7. الجامع الصغیر، ج۱، ص۳۰۲؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۲۷۶؛ نهج الفصاحه، ص۲۷۹۸.
  8. تنبیه الخواطر، ج۲، ص۱۲۱؛ میزان الحکمه، ج۵، ص۱۰۱.
  9. فقه الرضا، ص۲۳۴.
  10. تحف العقول، ص۳۲۳؛ بحار الأنوار، ج۷۸، ص۲۳۷.
  11. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۵۱
  12. الکافی، ج۵، ص۵۶۹، ح۵۹.
  13. نهج البلاغه (صبحی صالح)، ص۴۳۴.
  14. مجمع الزوائد، ج۸، ص۵۶؛ سبل الهدی والرشاد، ج۹، ص۳۵۸.
  15. کنز العمال، ج۱۲، ص۱۳۶.
  16. کنز العمال، ج۱۵، ص۲۱۳.
  17. غررالحکم و درالکلم، ص۱۵۸.
  18. المحاسن، ج۲، ص۳۸۷.
  19. المحاسن، ج۱، ص۱۵، ح۴۱.
  20. امالی الصدوق، ص۱۲.
  21. تحف العقول، ص۲۱۶.
  22. روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۰؛ بحار الأنوار، ج۴۳، ص۱۹۱.
  23. روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۱.
  24. کشف الغمه، ج۱، ص۳۲۸؛ العمده، ص۱۶۹.
  25. کشف الغمه، ج۱، ص۳۶۰؛ بحار الأنوار، ج۴۳، ص۱۳۰.
  26. من لا یحضر الفقیه، ج۳، ص۳۸۹.
  27. کشف الغمه، ج۱، ص۳۶۲؛ بحار، ج۴۳، ص۱۳۳.
  28. الإرشاد للمفید، ج۱، ص۱۱۴.
  29. «أَنَّ الْإِمَامَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(ع) كَانَ ذَاتَ يَوْمٍ هُوَ وَ زَوْجَتُهُ فَاطِمَةُ(ع) يَأْكُلَانِ تَمْراً فِي الصَّحْرَاءِ إِذْ تَدَاعَيَا بَيْنَهُمَا بِالْكَلَامِ فَقَالَ عَلِيٌّ(ع) يَا فَاطِمَةُ إِنَّ النَّبِيَّ(ص) يُحِبُّنِي أَكْثَرَ مِنْكِ فَقَالَتْ وَا عَجَبَا مِنْكَ يُحِبُّكَ أَكْثَرَ مِنِّي وَ أَنَا ثَمَرَةُ فُؤَادِهِ وَ عُضْوٌ مِنْ أَعْضَائِهِ وَ غُصْنٌ مِنْ أَغْصَانِهِ وَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ غَيْرِي فَقَالَ لَهَا عَلِيٌّ(ع) يَا فَاطِمَةُ إِنْ لَمْ تُصَدِّقِينِي فَامْضِي بِنَا إِلَى أَبِيكِ مُحَمَّدٍ(ص) قَالَ فَمَضَيْنَا إِلَى حَضْرَتِهِ صفَتَقَدَّمَتْ وَ قَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) أَيُّنَا أَحَبُّ إِلَيْكَ أَنَا أَمْ عَلِيٌّ(ع) قَالَ النَّبِيُّ(ص) أَنْتَ أَحَبُّ إِلَيَّ وَ عَلِيٌّ أَعَزُّ عَلَيَّ مِنْكَ»؛ الفضائل، ص۸۰.
  30. کنز العمال، ج۶، ص۴۲۵؛ مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۲۸.
  31. ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۷۵؛ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۱۷۲.
  32. سبل الهدی والرشاد، ج۳، ص۲۷۵.
  33. الکافی، ج۴، ص۱۲.
  34. «جَاءَ عُثْمَانُ بْنُ مَظْعُونٍ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِلَی أَنْ قَالَ وَ هَمَمْتُ أَنْ أُحَرِّمَ خَوْلَةَ عَلَى نَفْسِي يَعْنِي امْرَأَتَهُ قَالَ لَا تَفْعَلْ يَا عُثْمَانُ فَإِنَّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ إِذَا اتَّخَذَ بِيَدِ زَوْجَتِهِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَشْرَ حَسَنَاتٍ وَ مَحَا عَنْهُ عَشْرَ سَيِّئَاتٍ فَإِنْ قَبَّلَهَا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِائَةَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ مِائَةَ سَيِّئَةٍ فَإِنْ أَلَمَّ بِهَا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَيِّئَةٍ وَ حَضَرَتْهُمَا الْمَلَائِكَةُ وَ إِذَا اغْتَسَلَا لَمْ يَمُرَّ الْمَاءُ عَلَى شَعْرَةٍ مِنْ كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ لَهُمَا حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُمَا سَيِّئَةً»؛ دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۹۰، ح۶۸۸؛ عوالی اللآلی، ج۳، ص۲۹۱.
  35. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۵۱-۵۸
  36. «با آنان شایسته رفتار کنید و اگر ایشان را نمی‌پسندید (بدانید) بسا چیزی را ناپسند می‌دارید و خداوند در آن خیری بسیار نهاده است» سوره نساء، آیه ۱۹.
  37. الکافی، ج۵، ص۵۰۲.
  38. مکارم الأخلاق، ص۲۰۵.
  39. عیون الاخبار، ج۲، ص۳۸.
  40. الکافی، ج۸، ص۲۱۹.
  41. «به راستی با دشواری، آسانی همراه است، * به راستی با دشواری، آسانی همراه است» سوره انشراح، آیه ۶-۵.
  42. طلاق، آیه ۲-۱.
  43. «... بسا چیزی را ناپسند می‌دارید و خداوند در آن خیری بسیار نهاده است» سوره نساء، آیه ۱۹.
  44. تفسیر نمونه، ج۳، ص۳۲۱-۳۲۰.
  45. نوادر الراوندی، ص۱۱.
  46. جامع الصغیر، ج۱، ص۶۳۰؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۲۹۷.
  47. الکافی، ج۵، ص۳۲۵.
  48. بحارالأنوار، ج۴۳، ص۱۳۴؛ کشف الغمه، ج۱، ص۳۶۲.
  49. کنزالعمال، ج۷، ص۲۲۲.
  50. فیض القدیر، ج۵، ص۱۲۶.
  51. ر.ک: سبل الهدی والرشاد، ج۱۱، ص۱۵۴.
  52. امتاع الاسماع، ج۲، ص۲۳۶.
  53. بحار الأنوار، ج۴۳، ص۳۱.
  54. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۶۲
  55. «پس اگر (پدر و مادر) با رضایت و رایزنی با هم بازگرفتن (زودتر کودک) از شیر را خواستند، گناهی ندارند» سوره بقره، آیه ۲۳۳
  56. «و اگر باردارند به آنان نفقه دهید تا هنگامی که بزایند و اگر برای شما (به نوزاد) شیر دهند مزدشان را بپردازید و میان خویش به شایستگی رایزنی کنید و اگر (در توافق) دشواری دارید دیگری او را شیر دهد» سوره طلاق، آیه ۶.
  57. تفسیر نمونه، ج۲، ص۱۳۴-۱۳۲.
  58. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  59. «و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کرده‌اند و نماز را بر پا داشته‌اند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان داده‌ایم می‌بخشند» سوره شوری، آیه ۳۸.
  60. مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ج۳، تفسیر نمونه، مکارم شیرازی.
  61. مصطفی دلشاد تهرانی، سیره نبوی، دفتر چهارم.
  62. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۹۵.
  63. «... و البته ما پاداش شکیبایان را نیکوتر از آنچه انجام می‌دادند خواهیم داد * کسانی از مرد و زن که کار شایسته‌ای کنند؛ و مؤمن باشند، بی‌گمان آنان را با زندگانی پاکیزه‌ای زنده می‌داریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام می‌دادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷-۹۶.
  64. «ای مؤمنان! شکیبایی ورزید و یکدیگر را به شکیب فرا خوانید» سوره آل عمران، آیه ۲۰۰.
  65. «پس به نکویی شکیب کن» سوره معارج، آیه ۵.
  66. کافی، ج۲، ص۹۳.
  67. مسکن الفؤاد، باب ۲، ص۴۵؛ مستدرک الوسائل، ج۲، باب ۶۴، ص۴۲۶، ح۲۸.
  68. مسکن الفؤاد، باب ۲، ص۴۲؛ مستدرک الوسائل، ج۲، باب ۶۴، ص۴۲۵، ح۲۳.
  69. «... و با آنان شایسته رفتار کنید و اگر ایشان را نمی‌پسندید (بدانید) بسا چیزی را ناپسند می‌دارید و خداوند در آن خیری بسیار نهاده است» سوره نساء، آیه ۱۹.
  70. الفقیه، ج۴، ص۴۱۲، ح۵۹۰۰.
  71. مکارم الأخلاق، ص۲۱۳.
  72. اعلام الدین، ص۴۱۹؛ ثواب الاعمال، ص۲۸۷؛ بحار الأنوار، ج۷۳، ص۳۶۶.
  73. الفقیه، ج۴، ص۱۵.
  74. مکارم الأخلاق، ص۲۱۶.
  75. «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
  76. سبل الهدی والرشاد، ج۱۱، ص۱۵۰.
  77. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۹۹.
  78. «ای مؤمنان! برخی از همسران و فرزندانتان دشمن شمایند پس، از آنان دوری گزینید و اگر درگذرید و ببخشایید و چشم بپوشید بی‌گمان خداوند (نیز) آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره تغابن، آیه ۱۴.
  79. «... و باید در گذرند و چشم بپوشند، آیا دوست نمی‌دارید که خداوند شما را بیامرزد؟ و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۲۲.
  80. کنز العمال، ج۳، ص۳۷۳.
  81. «يَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ وَ يُؤْتَى عَلَى أَيْدِيهِمْ فِي الْعَمْدِ وَ الْخَطَإِ فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِكَ وَ صَفْحِكَ مِثْلِ الَّذِي تُحِبُّ وَ تَرْضَى أَنْ يُعْطِيَكَ اللَّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ... وَ لَا تَنْدَمَنَّ عَلَى عَفْوٍ وَ لَا تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَةٍ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  82. الکافی، ج۲، ص۱۰۸، ح۵.
  83. کنز الفوائد، ج۱، ص۱۳۵.
  84. المیزان، ج۱۸، ص۳۰۷.
  85. «و گذشت کردنتان به پرهیزگاری نزدیک‌تر است و بخشش را میان خود فراموش مکنید که خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره بقره، آیه ۲۳۷.
  86. کنز العمال، ج۷، ص۲۲۲.
  87. «و آنگاه که پیامبر به یکی از همسرانش سخنی را، نهانی گفت و چون او آن را (به همسر دیگر) خبر داد و خداوند پیامبر را از آن آگاه کرد وی بخشی از آن را (به همسران خود) گفت و در (گفتن) بخشی دیگر خودداری ورزید، پس هنگامی که (پیامبر) آن (همسر رازگشا) را از این (امر) باخبر ساخت (همسر) گفت: چه کسی تو را از این (رازگشایی من) آگاه کرد؟ (پیامبر) گفت: خداوند دانای آگاه مرا با خبر ساخت» سوره تحریم، آیه ۳.
  88. تحریم، آیه ۵-۱؛ تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۷۲-۲۷۱.
  89. الفقیه، ج۳، ص۴۴۱، ح۴۵۲۸.
  90. الإرشاد للمفید، ج۱، ص۲۹۸.
  91. الفقیه، ج۴، ص۳۹۴، ح۵۸۴۰.
  92. کشف الغمه، ج۲، ص۲۹.
  93. الإرشاد للمفید، ج۲، ص۱۴۷.
  94. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۰۴.
  95. بحارالأنوار، ج۷۵، ص۸۹، ح۹۳.
  96. غررالحکم، ص۴۴۷، ح۱۰۲۳۴.
  97. العدد القویه، ص٣٧.
  98. الکافی، ج۸، ص۱۵۳، ح۱۴۱.
  99. کنز العمال، ج۳، ص۳۷۸.
  100. الفقیه، ج۴، ص۳۵۳، ح۵۷۶۲.
  101. کنز العمال، ج۹، ص۳۲.
  102. غررالحکم، ص۴۳۷، ح١٠٠٢٠.
  103. کنز العمال، ج۱۶، ص۳۶۲.
  104. امالی صدوق، ص۶۱۹.
  105. «نیکی با بدی برابر نیست؛ به بهترین شیوه (دیگران را از چالش با خود) باز دار، ناگاه آن کس که میان تو و او دشمنی است چون دوستی مهربان می‌گردد *و این را جز به آنان که می‌شکیبند، و جز به آنان که بهره‌ای سترگ دارند فرانیاموزند» سوره فصلت، آیه ۳۵-۳۴.
  106. کنز العمال، ج۳، ص۴۶۵.
  107. امیرمؤمنان(ع) می‌فرمایند: «جان کینه‌توز در عذاب است و اندوهش دو چندان» (غررالحکم، ص۲۹۹، ح۶۷۷۸).
  108. امام عسکری(ع) می‌فرمایند: «کم آسایش‌ترین مردم، کینه‌توز است» (تحف العقول، ص۴۸۸).
  109. امیر مؤمنان(ع) می‌فرمایند: «علت فتنه‌ها و آشوب‌ها کینه‌توزی است». (غررالحکم، ص۲۹۹، ح۶۷۸۱).
  110. غررالحکم، ص۵۵، ح۴۸۰.
  111. غررالحکم، ص۲۹۹، ح۶۷۷۴.
  112. اعلام الدین، ص۳۱۱؛ بحار الأنوار، ج۷۵، ص۳۶۹.
  113. غررالحکم، ص۱۰۶، ح۱۱۹۱.
  114. «الدُّنْيَا أَصْغَرُ وَ أَحْقَرُ وَ أَنْزَرُ مِنْ أَنْ تُطَاعَ فِيهَا الْأَحْقَادُ»؛ غررالحکم، ص۱۴۲، ح۲۵۴۴.
  115. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۱۰
  116. «و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید» سوره مائده، آیه ۲.
  117. «إِذَا لَمْ تَجْتَمِعِ الْقَرَابَةُ عَلَى ثَلَاثَةِ أَشْيَاءَ تَعَرَّضُوا لِدُخُولِ الْوَهْنِ عَلَيْهِمْ وَ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ بِهِمْ وَ هِيَ تَرْكُ الْحَسَدِ فِيمَا بَيْنَهُمْ لِئَلَّا يَتَحَزَّبُوا فَيَتَشَتَّتَ أَمْرُهُمْ وَ التَّوَاصُلُ لِيَكُونَ ذَلِكَ حَادِياً لَهُمْ عَلَى الْأُلْفَةِ وَ التَّعَاوُنُ لِتَشْمِلَهُمُ الْعِزَّةُ»؛ تحف العقول، ص۳۲۲.
  118. «دَخَلَ عَلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ فَاطِمَةُ جَالِسَةٌ عِنْدَ الْقِدْرِ وَ أَنَا أُنَقِّي الْعَدَسَ قَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ قُلْتُ لَبَّيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ اسْمَعْ مِنِّي وَ مَا أَقُولُ إِلَّا مَنْ أَمَرَ رَبِّي مَا مِنْ رَجُلٍ يُعِينُ امْرَأَتَهُ فِي بَيْتِهَا إِلَّا كَانَ لَهُ بِكُلِّ شَعْرَةٍ عَلَى بَدَنِهِ عِبَادَةُ سَنَةٍ صِيَامٍ نَهَارُهَا وَ قِيَامٍ لَيْلُهَا وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا أَعْطَاهُ اللَّهُ الصَّابِرِينَ... يَا عَلِيُّ مَنْ لَمْ يَأْنَفْ مِنْ خِدْمَةِ الْعِيَالِ دَخَلَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ يَا عَلِيُّ خِدْمَةُ الْعِيَالِ كَفَّارَةٌ لِلْكَبَائِرِ وَ يُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ وَ مُهُورُ حُورِ الْعِينِ وَ يَزِيدُ فِي الْحَسَنَاتِ وَ الدَّرَجَاتِ يَا عَلِيُّ لَا يَخْدُمُ الْعِيَالَ إِلَّا صِدِّيقٌ أَوْ شَهِيدٌ أَوْ رَجُلٌ يُرِيدُ اللَّهُ بِهِ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»؛ جامع الاخبار، ص١٠۳-١٠۲.
  119. کنز العمال، ج۱۶، ص۲۷۵.
  120. «أَيُّمَا امْرَأَةٍ رَفَعَتْ مِنْ بَيْتِ زَوْجِهَا شَيْئاً مِنْ مَوْضِعٍ إِلَى مَوْضِعٍ تُرِيدُ بِهِ صَلَاحاً نَظَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهَا وَ مَنْ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ لَمْ يُعَذِّبْهُ»؛ امالی صدوق، ص۴۱۱.
  121. «خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کند» سوره بقره، آیه ۲۸۶.
  122. «فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ فَدَارِهَا عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ أَحْسِنِ الصُّحْبَةَ لَهَا لِيَصْفُوَ عَيْشُكَ»؛ الفقیه، ج۳، ص۵۵۶، ح۴۹۱۱.
  123. «کَانَ فَإِذَا أَوَى إِلَى مَنْزِلِهِ جَزَّأَ دُخُولَهُ ثَلَاثَةَ أَجْزَاءٍ جُزْءٍ لِلَّهِ وَ جُزْءٍ لِأَهْلِهِ وَ جُزْءٍ لِنَفْسِهِ ثُمَّ جَزَّأَ جُزْءَهُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ فَيَرُدُّ ذَلِكَ بِالْخَاصَّةِ عَلَى الْعَامَّةِ وَ لَا يَدَّخِرُ عَنْهُمْ مِنْهُ شَيْئاً»؛ مکارم الأخلاق، ص۱۳؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۴۲۳.
  124. الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۷۱-۱۷۰.
  125. «كَانَ يَجْلِسُ عَلَى الْأَرْضِ وَ يَنَامُ عَلَيْهَا وَ يَأْكُلُ عَلَيْهَا وَ كَانَ يَخْصِفُ النَّعْلَ وَ يَرْقَعُ الثَّوْبَ وَ يَفْتَحُ الْبَابَ وَ يَحْلُبُ الشَّاةَ وَ يَعْقِلُ الْبَعِيرَ فَيَحْلِبُهَا وَ يَطْحَنُ مَعَ الْخَادِمِ... وَ يَخْدُمُ فِي مِهْنَةِ أَهْلِهِ وَ يَقْطَعُ اللَّحْمَ...»؛ المناقب، ج۱، ص۱۴۵؛ بحار، ج۱۶، ص۲۲۷.
  126. مجمع الزوائد، ج۵، ص۱۲۲.
  127. الکافی، ج۵، ص۸۶، ح۱.
  128. المناقب، ج۲، ص۱۰۴؛ بحار الأنوار، ج۴۱، ص۵۴.
  129. «إِنَّ فَاطِمَةَ(س) ضَمِنَتْ لِعَلِيٍّ(ع) عَمَلَ الْبَيْتِ وَ الْعَجِينَ وَ الْخُبْزَ وَ قَمَّ الْبَيْتِ وَ ضَمِنَ لَهَا عَلِيٌّ(ع) مَا كَانَ خَلْفَ الْبَابِ نَقْلَ الْحَطَبِ وَ أَنْ يَجِي‌ءَ بِالطَّعَامِ»؛ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۷۱.
  130. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۱۵.
  131. تاریخ تمدن اسلام و عرب، ص۵۰۹ و ۵۱۰.
  132. به نقل از: جعفری، تفسیر نهج البلاغه، ج۱۱، ص۲۴۷.
  133. محمد علی مجد فقیهی، اسلام و نفی خشونت.
  134. «(با آنان ازدواج نکنید و) از زنانی که می‌پسندید، دو دو، و سه سه، و چهار چهار همسر گیرید و اگر بیم دارید که داد نورزید یک زن را و یا کنیز خود را (به همسری گزینید)» سوره نساء، آیه ۳.
  135. «و هرگز نمی‌توانید میان زنان (خود) دادگری کنید هر چند (به آن) آزمند باشید» سوره نساء، آیه ۱۲۹.
  136. «و اگر می‌هراسید که در مورد یتیمان دادگری نکنید (با آنان ازدواج نکنید و) از زنانی که می‌پسندید، دو دو، و سه سه، و چهار چهار همسر گیرید و اگر بیم دارید که داد نورزید یک زن را و یا کنیز خود را (به همسری گزینید)؛ این کار به آنکه ستم نورزید نزدیک‌تر است» سوره نساء، آیه ۳.
  137. «و هرگز نمی‌توانید میان زنان (خود) دادگری کنید هر چند (به آن) آزمند باشید پس، (از یکی) یکسره رو مگردانید که او را سرگردان واگذارید و اگر (میان خود و او را) سازش دهید و پرهیزگاری ورزید بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۱۲۹.
  138. «و اگر می‌هراسید که در مورد یتیمان دادگری نکنید (با آنان ازدواج نکنید و) از زنانی که می‌پسندید، دو دو، و سه سه، و چهار چهار همسر گیرید و اگر بیم دارید که داد نورزید یک زن را و یا کنیز خود را (به همسری گزینید)؛ این کار به آنکه ستم نورزید نزدیک‌تر است» سوره نساء، آیه ۳.
  139. «و هرگز نمی‌توانید میان زنان (خود) دادگری کنید هر چند (به آن) آزمند باشید پس، (از یکی) یکسره رو مگردانید که او را سرگردان واگذارید و اگر (میان خود و او را) سازش دهید و پرهیزگاری ورزید بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۱۲۹.
  140. تفسیر قمی، ج۱، ص۱۵۵؛ بحار، ج۱۰، ص۲۰۲، ح۶.
  141. الطبقات، ج۸، ص۸۹.
  142. «حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ(ص) حِجَّةَ الْوَدَاعِ بِأَزْوَاجِهِ، فَكَانَ يَأْوِي فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ إِلَى امْرَأَةٍ مِنْهُنَّ وَ هُوَ حَرَامٌ يَبْتَغِي بِذَلِكَ الْعَدْلَ بَيْنَهُنَّ»؛ امالی طوسی، ص۴۷۵، ح۱۰۳۸.
  143. مجمع البیان، ج۳، ص۱۸۵؛ عوالی اللئالی، ج۴، ص۲۲۲.
  144. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۲۱.
  145. اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۲، ص۲۰۷.
  146. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۵۴۱.
  147. موسوی، الکوثر فی احوال فاطمة بنت النبی الاطهر، ج۴، ص۳۳.
  148. مجلسی، بحارالانوار، ج۴۱، ص۵۴.
  149. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۵۵.
  150. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۲۶۶.
  151. نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۲۰۷.
  152. ﴿وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا «و کابین زنان را با خشنودی به آنان بپردازید و اگر با خوشدلی چیزی از آن را به شما بخشیدند نوش و گوارا بخورید» سوره نساء، آیه ۴.
  153. مکارم شیرازی، شیوه همسری در خانواده نمونه، ص۵۰.
  154. مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۱۲.
  155. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۵۶.
  156. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۵۶.
  157. غررالحکم، ص۴۸۰؛ عیون الحکم والمواعظ، ص٢٢٣.
  158. نهج البلاغه، خطبه ۱۶۷.
  159. «و زنان را بر مردان، حقّ شایسته‌ای است» سوره بقره، آیه ۲۲۸.
  160. «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ النِّسَاءَ عِنْدَكُمْ عَوَانٍ لَا يَمْلِكْنَ لِأَنْفُسِهِنَّ ضَرّاً وَ لَا نَفْعاً أَخَذْتُمُوهُنَّ بِأَمَانَةِ اللَّهِ وَ اسْتَحْلَلْتُمْ فُرُوجَهُنَّ بِكَلِمَاتِ اللَّهِ فَلَكُمْ عَلَيْهِنَّ حَقٌّ وَ لَهُنَّ َّ عَلَيْكُمْ حَقٌّ»؛ بحارالأنوار، ج۲۱، ص۳۸۱.
  161. قرب الاسناد، ص۵۶؛ وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۳۴۴.
  162. الفقیه؛ ج۳، ص۵۵۵؛ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۱۷۱.
  163. الکافی، ج۵، ص۹.
  164. الکافی، ج۴، ص۱۲.
  165. «مردان سرپرست زنانند بدان روی که خداوند برخی از آنان را بر برخی دیگر برتری داده است و برای آنکه مردان از دارایی‌های خویش می‌بخشند» سوره نساء، آیه ۳۴.
  166. کنز العمال، ج۱۶، ص۲۸۲.
  167. کنز العمال، ج۶، ص۴۱۵.
  168. الکافی، ج۴، ص۱۲.
  169. الکافی، ج۸، ص۶۹.
  170. الکافی، ج۴، ص۱۱.
  171. مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۶۲.
  172. الکافی، ج۵، ص۵۶۴.
  173. الکافی، ج۵، ص۷۴.
  174. کشف الغمه، ج۱، ص۱۷۵.
  175. مناقب، ج۲، ص۱۰۴.
  176. الکافی، ج۵، ص۷۴.
  177. الکافی، ج۵، ص۷۶.
  178. بحار، ج۴۳، ص۱۱۷.
  179. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۷۰
  180. مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۷۱.
  181. الکافی، ج۵، ص۵۶۹.
  182. الکافی، ج۵، ص۳۲۶.
  183. تحف العقول، ص۳۲۲؛ بحار الأنوار، ج۷۵، ص۲۳۵.
  184. مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۷۲.
  185. «دَخَلَ قَوْمٌ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) فَقَالُوا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ نَرَى فِي مَنْزِلِكَ أَشْيَاءَ نَكْرَهُهَا وَ إِذَا فِي مَنْزِلِهِ بُسُطٌ وَ نَمَارِقُ فَقَالَ(ع) إِنَّا نَتَزَوَّجُ النِّسَاءَ فَنُعْطِيهِنَّ مُهُورَهُنَّ فَيَشْتَرِينَ مَا شِئْنَ لَيْسَ لَنَا مِنْهُ شَيْ‌ءٌ»؛ الکافی، ج۶، ص۴۷۶.
  186. کنزالعمال، ج۱۶، ص۳۷۱.
  187. فرهنگ معین، ج۱، ص۱۱۲۶.
  188. الفقیه، ج۲، ص۶۲۱؛ مصطفی دلشاد تهرانی، سیره نبوی، دفتر چهارم، ص۲۰۴-۲۰۲ و ۲۵۰-۲۴۷.
  189. تحف العقول، ص۵۶.
  190. مستدرک الوسائل، ج۳، ص۲۵۲؛ بحار، ج۴۶، ص۱۰۲.
  191. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۷۴
  192. الکافی، ج۶، ص۴۴۰، ح۱۴.
  193. تفسیر العیاشی، ج۲، ص۱۵؛ کافی، ج۲، ص۴۴۲، ح۷.
  194. کافی، ج۵، ص۵۰۹، ح۲.
  195. الکافی، ج۶، ص۴۷۵، ح۸.
  196. الکافی، ج۶، ص۴۴۷، ح۵.
  197. کافی، ج۶، ص۴۵۳، ح۳.
  198. کافی، ج۶، ص۴۸۹، ح۶.
  199. الکافی، ج۶، ص۴۹۴، ح۸.
  200. مکارم الأخلاق، ص۸۰.
  201. مکارم الأخلاق؛ ص۸۱.
  202. «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ(ع) وَ قَدِ اخْتَضَبَ بِالسَّوَادِ فَقُلْتُ أَرَاكَ قَدِ اخْتَضَبْتَ بِالسَّوَادِ فَقَالَ إِنَّ فِي الْخِضَابِ أَجْراً وَ الْخِضَابُ وَ التَّهْيِئَةُ مِمَّا يَزِيدُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي عِفَّةِ النِّسَاءِ وَ لَقَدْ تَرَكَ النِّسَاءُ الْعِفَّةَ بِتَرْكِ أَزْوَاجِهِنَّ لَهُنَّ التَّهْيِئَةَ قَالَ قُلْتُ بَلَغَنَا أَنَّ الْحِنَّاءَ يَزِيدُ فِي الشَّيْبِ قَالَ أَيُّ شَيْ‌ءٍ يَزِيدُ فِي الشَّيْبِ الشَّيْبُ يَزِيدُ فِي كُلِّ يَوْمٍ‌»؛ کافی، ج۵، ص۴۸۰، ح۱.
  203. الکافی، ج۶، ص۴۸۰، ح۳.
  204. الکافی، ج۶، ص۴۸۳، ح۴.
  205. الکافی، ج۶، ص۲۸۰، ح۲.
  206. الکافی، ج۶، ص۴۴۸، ح۹.
  207. ورس، گیاهی کوچک است که در یمن می‌روید.
  208. مکارم الأخلاق، ص۳۴؛ بحار، ج۱۶، ص۲۴۸.
  209. الکافی، ج۶، ص۵۱۵.
  210. الکافی، ج۶، ص۴۸۹.
  211. الکافی، ج۶، ص۵۱۱، ح۹.
  212. دلائل الامامه، ص۲۶.
  213. بحار، ج۴۳، ص۹۵ و ۱۱۴.
  214. بحار الانوار، ج۴۳، ص۹۵، ح۱۰.
  215. بحار الانوار، ج۶، ص۴۹۱، ح۱۵.
  216. «رَسُولُ اللَّهِ(ص) مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يَتْرُكْ عَانَتَهُ فَوْقَ أَرْبَعِينَ يَوْماً وَ لَا يَحِلُّ لِامْرَأَةٍ تُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أَنْ تَدَعَ ذَلِكَ مِنْهَا فَوْقَ عِشْرِينَ يَوْماً» (الکافی، ج۶، ص۵۰۶).
  217. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: السُّنَّةُ فِي النُّورَةِ فِي كُلِّ خَمْسَةَ عَشَرَ يَوْماً فَإِنْ أَتَتْ عَلَيْكَ عِشْرُونَ يَوْماً وَ لَيْسَ عِنْدَكَ فَاسْتَقْرِضْ عَلَى اللَّهِ» (الکافی، ج۶، ص۵۰۶).
  218. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۷۸-۹۰
  219. «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) دَخَلَ بَيْتَ أُمِّ سَلَمَةَ فَشَمَّ رِيحاً طَيِّبَةً فَقَالَ أَتَتْكُمُ الْحَوْلَاءُ فَقَالَتْ هُوَ ذَا هِيَ تَشْكُو زَوْجَهَا فَخَرَجَتْ عَلَيْهِ الْحَوْلَاءُ فَقَالَتْ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي إِنَّ زَوْجِي عَنِّي مُعْرِضٌ فَقَالَ زِيدِيهِ يَا حَوْلَاءُ قَالَتْ مَا أَتْرُكُ شَيْئاً طَيِّباً مِمَّا أَتَطَيَّبُ لَهُ بِهِ وَ هُوَ عَنِّي مُعْرِضٌ فَقَالَ أَمَا لَوْ يَدْرِي مَا لَهُ بِإِقْبَالِهِ عَلَيْكِ قَالَتْ وَ مَا لَهُ بِإِقْبَالِهِ عَلَيَّ فَقَالَ أَمَا إِنَّهُ إِذَا أَقْبَلَ اكْتَنَفَهُ مَلَكَانِ فَكَانَ كَالشَّاهِرِ سَيْفَهُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِذَا هُوَ جَامَعَ تَحَاتُّ عَنْهُ الذُّنُوبُ كَمَا يَتَحَاتُّ وَرَقُ الشَّجَرِ فَإِذَا هُوَ اغْتَسَلَ انْسَلَخَ مِنَ الذُّنُوبِ»؛ الکافی، ج۵، ص۴۹۶، ح۴.
  220. «إِنَّ ثَلَاثَ نِسْوَةٍ أَتَيْنَ رَسُولَ اللَّهِ صفَقَالَتْ إِحْدَاهُنَّ إِنَّ زَوْجِي لَا يَأْكُلُ اللَّحْمَ وَ قَالَتِ الْأُخْرَى إِنَّ زَوْجِي لَا يَشَمُّ الطِّيبَ وَ قَالَتِ الْأُخْرَى إِنَّ زَوْجِي لَا يَقْرَبُ النِّسَاءَ فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَجُرُّ رِدَاءَهُ حَتَّى صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ مَا بَالُ أَقْوَامٍ مِنْ أَصْحَابِي لَا يَأْكُلُونَ اللَّحْمَ وَ لَا يَشَمُّونَ الطِّيبَ وَ لَا يَأْتُونَ النِّسَاءَ أَمَا إِنِّي آكُلُ اللَّحْمَ وَ أَشَمُّ الطِّيبَ وَ آتِي النِّسَاءَ فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي»؛ الکافی، ج۵، ص۴۹۶، ح۵.
  221. «كَانَ تَعَبَّدَ وَ تَرَكَ النِّسَاءَ وَ الطِّيبَ وَ الطَّعَامَ فَكَتَبَ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَسْأَلُهُ عَنْ ذَلِكَ فَكَتَبَ إِلَيْهِ أَمَّا قَوْلُكَ فِي النِّسَاءِ فَقَدْ عَلِمْتَ مَا كَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ(ص) مِنَ النِّسَاءِ وَ أَمَّا قَوْلُكَ فِي الطَّعَامِ فَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَأْكُلُ اللَّحْمَ وَ الْعَسَلَ»؛ الکافی، ج۵، ص۳۲۰، ح۴.
  222. الکافی، ج۵، ص۵۰، ح۱۳.
  223. الکافی، ج۵، ص۳۲۴، ح۲.
  224. الکافی، ج۵، ص۵۰۷، ح۴.
  225. الفقیه، ج۳، ص۵۵۹، ح۴۹۱۹.
  226. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۹۰-۹۵
  227. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۲۴۶.
  228. امین عاملی، سیره معصومان، ترجمه: علی حجتی کرمانی، ج۵، ص۲۶۶.
  229. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۵، ص۳۲.
  230. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۷۳.
  231. کلینی، الکافی، ج۵، ص۵۰۰.
  232. طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۲۳۹.
  233. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۱۵.
  234. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۸۷.
  235. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۰۰.
  236. طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۸۰.
  237. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۵۷.
  238. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۷۲.
  239. روم/ ۲۱.
  240. ابن ابی الدنیا، بی‌تا، ص۱۳۷.
  241. جمعی از نویسندگان، فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ج۶، ص۳۷۷.
  242. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۹.
  243. «و از نشانه‌های او این است که از خودتان همسرانی برایتان آفرید تا کنار آنان آرامش یابید و میان شما دلبستگی پایدار و مهر پدید آورد؛ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی است برای گروهی که می‌اندیشند» سوره روم، آیه ۲۱.
  244. ابن شعبه حرانی، تحف العقول من آل الرسول، ص۴۵.
  245. ابن شعبه حرانی، تحف العقول من آل الرسول، ص۱۴.
  246. برقی، المحاسن، ج۱، ص۸.
  247. طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۲۱۷.
  248. ابن ابی ثلج، تاریخ اهل البیت، ص۱۲۳؛ مسعودی، اثبات الوصیة، ص۳۸۰ – ۳۷۸؛ طبرسی، تاج الموالید، ص۹۹.
  249. بنیاد پژوهش‌های اسلامی، امام علی بن موسی الرضا(ع)، زندگانی و سیره، ص۵۵.
  250. نعمان مغربی، دعائم الإسلام، ج۱، ص۱۲۳.
  251. نعمان مغربی، دعائم الإسلام، ج۲، ص۲۱۰.
  252. ابن شعبه حرانی، تحف العقول من آل الرسول، ص۱۱۱.
  253. کلینی، الکافی، ج۵، ص۵۶۷.
  254. طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۹۷.
  255. کلینی، الکافی، ج۵، ص۵۰۹ – ۵۰۸.
  256. کلینی، الکافی، ج۵، ص۵۰۹ – ۵۰۸.
  257. طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۸۹.
  258. کلینی، الکافی، ج۶، ص۵۱۵.
  259. کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۸۸.
  260. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۱۶.
  261. طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۲۴۷.
  262. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۸۳.
  263. اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج۲، ص۸۲۵.
  264. ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۴۲۲.
  265. عطاردی، مسند امام رضا(ع)، ج۱، ص۳۹.
  266. مجلسی، بحارالأنوار، ج۷۶، ص۹۷.
  267. مجلسی، بحارالأنوار، ج۷۷، ص۹۷.
  268. متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۳، ص۵۲ – ۵۱.
  269. طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۲۱۴-۲۱۳.
  270. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۴۱؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۲۰-۱۲۱.
  271. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۱۷۰.
  272. «و با آنان شایسته رفتار کنید» سوره نساء، آیه ۱۹.
  273. اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۱، ص۳۶۳؛ رشاد، دانشنامه امام علی(ع)، ج۱۰، ص۲۵.
  274. زید بن علی، مسند زید بن علی، ص۴۷۶.
  275. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۴۴ و ۵۵۶.
  276. ملبوبی، الوقایع و الحوادث، ج۳، ص۸۶.
  277. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۲۳.
  278. مجلسی، بحار الانوار، ج۴۸، ص۲۷۹.
  279. «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
  280. حمیری قمی، ۱۴۱۳، ص۷۰.
  281. متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۶، ص۳۷۱.
  282. طبرانی، المعجم الأوسط، ج۵، ص۳۲۸.
  283. ملبوبی، الوقائع و الحوادث، ج۳، ص۸۴؛ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۲، ص۳۹۳.
  284. مجلسی، بحارالأنوار ج۴۳، ص۵۱؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۲۲؛ رشاد، دانشنامه امام علی(ع)، ج۱۰، ص۲۵؛ ربیعی، علی مظلوم تاریخ، بیست و پنج سال سکوت، پنج سال حکومت، ص۱۷۶.
  285. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۸.
  286. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۵۵۶.
  287. کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۲۸.
  288. دشتی، امام علی(ع) و مدیریت اسلامی، ص۷۶.
  289. دشتی، امام علی(ع) و مدیریت اسلامی، ص۷۷.
  290. رشاد، دانشنامه امام علی(ع)، ج۱۰، ص۲۴.
  291. کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۴۴.
  292. سیوطی، تاریخ الخلفا، ص۱۸۹.
  293. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۱۴.
  294. ملبوبی، الوقائع و الحوادث، ج۳، ص۸۵؛ سماوی، ابصار العین فی انصار الحسین(ع)، ص۶۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۴۷.
  295. طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۲۴۱.
  296. مجلسی، بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۱۷.
  297. مجلسی، بحارالانوار، ج۴۶، ص۶۷؛ راوندی، جلوه‌های اعجاز معصومین(ع)، ص۶۰۶.
  298. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۶۷.
  299. ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۴۶۶.
  300. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۳۷.
  301. عطاردی، مسند امام کاظم(ع)، ج۲، ص۴۲.
  302. شریف قرشی، تحلیلی از زندگانی امام هادی(ع)، ص۵۹.
  303. راوندی، جلوه‌های اعجاز معصومین(ع)، ص۳۰۸؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۰، ص۴۸.
  304. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۷۲-۱۹۲.
  305. «مردان سرپرست زنانند» سوره نساء، آیه ۳۴.
  306. طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۲۳۱.
  307. ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۳۰۷.
  308. نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۵۴.
  309. کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۷۶.
  310. حلی، المستجاد من کتاب الارشاد، ص۲۰۳.
  311. خوانساری، دایرة المعارف تشیع، ص۲۸۵.
  312. مجلسی، بحار الانوار، ج۴۸، ص۱۱۵.
  313. «و هرگز نمی‌توانید میان زنان (خود) دادگری کنید هر چند (به آن) آزمند باشید پس، (از یکی) یکسره رو مگردانید که او را سرگردان واگذارید و اگر (میان خود و او را) سازش دهید و پرهیزگاری ورزید بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۱۲۹.
  314. «و اگر می‌هراسید که در مورد یتیمان دادگری نکنید (با آنان ازدواج نکنید و) از زنانی که می‌پسندید، دو دو، و سه سه، و چهار چهار همسر گیرید و اگر بیم دارید که داد نورزید یک زن را و یا کنیز خود را (به همسری گزینید)؛ این کار به آنکه ستم نورزید نزدیک‌تر است» سوره نساء، آیه ۳.
  315. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۰۱.
  316. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۰۲.
  317. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۴۳.
  318. طبرسی، تاج الموالید، ص۹۲؛ ابن طولون، الائمة اثنی عشر، ص۸۶؛ حسینی عاملی، التتمة فی التواریخ الائمة، ص۹۵.
  319. حسینی عاملی، التتمة فی التواریخ الائمه، ص۹۵.
  320. رشاد، دانشنامه امام علی(ع)، ج۱۰، ص۲۶.
  321. میرعظیمی، حقوق والدین، ص۱۶۹.
  322. دشتی، امام علی(ع) و مدیریت اسلامی، ص۸۲ – ۸۱.
  323. امین عاملی، سیره معصومان، ترجمه: علی حجتی کرمانی، ج۶، ص۸۳.
  324. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۱۹۲-۲۰۰.
  325. «مردان سرپرست زنانند بدان روی که خداوند برخی از آنان را بر برخی دیگر برتری داده است و برای آنکه مردان از دارایی‌های خویش می‌بخشند؛ پس زنان نکوکردار، فرمانبردارند؛ در برابر آنچه خداوند (از حقوق آنان) پاس داشته است در نبود شوهر پاس (وی) می‌دارند و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید (نخست) پندشان دهید و (اگر تأثیر نکرد) در خوابگاه‌ها از آنان دوری گزینید و (باز اگر تأثیر نکرد) بزنیدشان آنگاه اگر فرمانبردار شما شدند دیگر به زیان آنان راهی مجویید که خداوند فرازمندی بزرگ است» سوره نساء، آیه ۳۴.
  326. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۴۳.
  327. مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۰.
  328. مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۴.
  329. «و اگر در تو کوشیدند تا چیزی را که دانشی درباره آن نداری شریک من سازی، از آن دو فرمان نبر!» سوره عنکبوت، آیه ۸.
  330. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۲؛ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۱۸۶؛ ربیعی، علی مظلوم تاریخ؛ بیست و پنج سال سکوت، پنج سال حکومت، ص۴۳.
  331. ربیعی، علی مظلوم تاریخ؛ بیست و پنج سال سکوت، پنج سال حکومت، ص۳۷.
  332. کلینی، الکافی، ج۵۰۸، حر عاملی، وسائل الشیعه ج۷، ص۲۹۳.
  333. مجلسی، بحارالانوار، ج۳، ص۲۵۳؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۲۶ - ۱۱۶.
  334. خوارزمی، المناقب، ص۳۵۴.
  335. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۱۳.
  336. مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳، ج۴۳، ص۱۳۴.
  337. مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳، ج۶، ص۳۱.
  338. مسعودی، اثبات الوصیه، ۳۸۲ – ۳۸۰.
  339. شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۱۲، ص۳۵۰.
  340. شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۱۲، ص۴۷۱.
  341. مسعودی، اثبات الوصیة، ص۲۴۴؛ شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲۹، ص۷۰.
  342. نوری، مستدرک الوسائل، ج۳، ص۵۵۱.
  343. مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۰۳، ص۲۵۳.
  344. نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۲۴۸.
  345. «بی‌گمان آنان را با زندگانی پاکیزه‌ای زنده می‌داریم» سوره نحل، آیه ۹۷.
  346. رضی، شرح نهج البلاغه، حکمت ۲۲۹.
  347. خوانساری، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج۲، ص۴۹۱.
  348. «و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری می‌کنند و نه تنگ می‌گیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۷.
  349. مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۱.
  350. «و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمی‌دارد» سوره انعام، آیه ۱۴۱.
  351. نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۲۷۰.
  352. مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۸۱.
  353. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۹.
  354. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۵۵۶.
  355. ابن ابی ثلج، تاریخ اهل بیت، ص۱۲۳؛ امین عاملی، سیره معصومان، ۱۳۷۶، ج۶، ص۲۴۸.
  356. سلمانی گواری، ابوالفضل، سیره خانوادگی ائمه معصوم، ص ۲۰۰-۲۱۳.
  357. الکافی، ج۵، ص۵۱۰.
  358. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۲۶.
  359. «قَالَ: تَقَاضَى عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) فِي الْخِدْمَةِ فَقَضَى عَلَى فَاطِمَةَ بِخِدْمَةِ مَا دُونَ الْبَابِ وَ قَضَى عَلَى عَلِيٍّ بِمَا خَلْفَهُ قَالَ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ فَلَا يَعْلَمُ مَا دَاخَلَنِي مِنَ السُّرُورِ إِلَّا اللَّهُ بِإِكْفَائِي رَسُولُ اللَّهِ(ص) تَحَمُّلَ رِقَابِ الرِّجَالِ»؛ قرب الاسناد؛ ص۲۵؛ بحار، ج۴۳، ص۸۱.
  360. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۲۶.
  361. الکافی، ج۵، ص۱۳۳.
  362. «وَ حَضَرَتِ امْرَأَةٌ عِنْدَ فَاطِمَةَ الصِّدِّيقَةِ(س) فَقَالَتْ إِنَّ لِي وَالِدَةً ضَعِيفَةً وَ قَدْ لُبِّسَ عَلَيْهَا فِي أَمْرِ صَلَاتِهَا شَيْ‌ءٌ وَ قَدْ بَعَثَتْنِي إِلَيْكِ أَسْأَلُكِ فَأَجَابَتْهَا عَنْ ذَلِكَ ثُمَّ ثَنَّتْ فَأَجَابَتْ ثُمَّ ثَلَّثَتْ إِلَى أَنْ عَشَّرَتْ فَأَجَابَتْ ثُمَّ خَجِلَتْ مِنَ الْكَثْرَةِ وَ قَالَتْ لَا أَشُقُّ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَتْ فَاطِمَةُ(س) هَاتِي سَلِي عَمَّا بَدَا لَكِ أَ رَأَيْتِ مَنِ اكْتُرِيَ يَصْعَدُ يَوْماً إِلَى سَطْحٍ بِحِمْلٍ ثَقِيلٍ وَ كِرَاهُ مِائَةُ أَلْفِ دِينَارٍ أَ يَثْقُلُ عَلَيْهِ قَالَتْ لَا فَقَالَتْ أُكْرِيتُ [اكْتَرَيْتُ‌] أَنَا لِكُلِّ مَسْأَلَةٍ بِأَكْثَرَ مِنْ مِلْ‌ءِ مَا بَيْنَ الثَّرَى إِلَى الْعَرْشِ لُؤْلُؤاً فَأَحْرَى أَنْ لَا يَثْقُلَ عَلَيَّ سَمِعْتُ أَبِي صيَقُولُ إِنَّ عُلَمَاءَ شِيعَتِنَا يُحْشَرُونَ فَيُخْلَعُ عَلَيْهِمْ مِنْ خِلَعِ الْكَرَامَاتِ عَلَى قَدْرِ كَثْرَةِ عُلُومِهِمْ وَ جِدِّهِمْ فِي إِرْشَادِ عِبَادِ اللَّهِ حَتَّى يُخْلَعَ عَلَى الْوَاحِدِ مِنْهُمْ أَلْفُ أَلْفِ خِلْعَةٍ مِنْ نُورٍ ثُمَّ يُنَادِي مُنَادِي رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ أَيُّهَا الْكَافِلُونَ لِأَيْتَامِ آلِ مُحَمَّدِ النَّاعِشُونَ لَهُمْ عِنْدَ انْقِطَاعِهِمْ عَنْ آبَائِهِمُ الَّذِينَ هُمْ أَئِمَّتُهُمْ هَؤُلَاءِ تَلَامِذَتُكُمْ وَ الْأَيْتَامُ الَّذِينَ كَفَلْتُمُوهُمْ وَ نَعَشْتُمُوهُمْ فَاخْلَعُوا عَلَيْهِمْ خِلَعَ الْعُلُومِ فِي الدُّنْيَا فَيَخْلَعُونَ عَلَى كُلِّ وَاحِدٍ مِنْ أُولَئِكَ الْأَيْتَامِ عَلَى قَدْرِ مَا أَخَذَ عَنْهُمْ مِنَ الْعُلُومِ حَتَّى إِنَّ فِيهِمْ يَعْنِي فِي الْأَيْتَامِ لَمَنْ يُخْلَعُ عَلَيْهِ مِائَةُ أَلْفِ حُلَّةٍ وَ كَذَلِكَ يَخْلَعُ هَؤُلَاءِ الْأَيْتَامُ عَلَى مَنْ تَعَلَّمَ مِنْهُمْ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ أَعِيدُوا عَلَى هَؤُلَاءِ الْعُلَمَاءِ الْكَافِلِينَ لِلْأَيْتَامِ حَتَّى تُتِمُّوا لَهُمْ خِلَعَهُمْ وَ تُضَعِّفُوهَا فَيَتِمُّ لَهُمْ مَا كَانَ لَهُمْ قَبْلَ أَنْ يَخْلَعُوا عَلَيْهِمْ وَ يُضَاعَفُ لَهُمْ وَ كَذَلِكَ مَرْتَبَتُهُمْ مِمَّنْ خَلَعَ عَلَيْهِمْ عَلَى مَرْتَبَتِهِمْ قَالَتْ فَاطِمَةُ(س) يَا أَمَةَ اللَّهِ إِنَّ سِلْكاً مِنْ تِلْكَ الْخِلَعِ لَأَفْضَلُ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ أَلْفَ أَلْفِ مَرَّةٍ وَ مَا فَضَلَ مَا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ فَإِنَّهُ مَشُوبٌ بِالتَّنْغِيصِ وَ الْكَدَرِ»؛ تفسیر الإمام العسکری، ص۳۴۰؛ بحار، ج۲، ص۳.
  363. آل عمران، آیه ۶۱.
  364. علی نظری منفرد، قصه مدینه، ص۲۰۷.
  365. الکافی، ج۵، ص۱۱۷.
  366. «أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: مَاتَ الْوَلِيدُ بْنُ الْمُغِيرَةِ فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ لِلنَّبِيِّ(ص) إِنَّ آلَ الْمُغِيرَةِ قَدْ أَقَامُوا مَنَاحَةً فَأَذْهَبُ إِلَيْهِمْ فَأَذِنَ لَهَا فَلَبِسَتْ ثِيَابَهَا وَ تَهَيَّأَتْ وَ كَانَتْ مِنْ حُسْنِهَا كَأَنَّهَا جَانٌّ وَ كَانَتْ إِذَا قَامَتْ فَأَرْخَتْ شَعْرَهَا جَلَّلَ جَسَدَهَا وَ عَقَدَتْ بِطَرَفَيْهِ خَلْخَالَهَا فَنَدَبَتِ ابْنَ عَمِّهَا بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَقَالَتْ: أَنْعَى الْوَلِيدَ بْنَ الْوَلِيدِ أَبَا الْوَلِيدِ فَتَى الْعَشِيرَهْ‌ حَامِي الْحَقِيقَةِ مَاجِدٌ يَسْمُو إِلَى طَلَبِ الْوَتِيرَهْ‌ قَدْ كَانَ غَيْثاً فِي السِّنِينَ وَ جَعْفَراً غَدَقاً وَ مِيرَهْ‌ قَالَ فَمَا عَابَ ذَلِكَ عَلَيْهَا النَّبِيُّ(ص) وَ لَا قَالَ شَيْئاً»؛ الکافی، ج۵، ص۱۱۷.
  367. الکافی، ج۵، ص۱۱۷، ح۳.
  368. الکافی، ج۵، ص۳۱۱.
  369. وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۲۳۶.
  370. مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۸۷؛ دعائم الاسلام، ج۲، ص۲۱۴.
  371. مکارم الأخلاق، ص۲۳۸.
  372. لهوف، ص۱۹۴؛ بحار، ج۴۵، ص۱۴۴.
  373. الکافی، ج۵، ص۴۵.
  374. «أَنَّهُ لَمَّا انْتَهَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا السَّلَامُ وَ صَفِيَّةُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صوَ نَظَرَتَا إِلَيْهِ قَالَ لِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ أَمَّا عَمَّتِي فَاحْبِسْهَا عَنِّي وَ أَمَّا فَاطِمَةُ(س) فَدَعْهَا فَلَمَّا دَنَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا السَّلَامُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ رَأَتْهُ قَدْ شُجَّ فِي وَجْهِهِ وَ أُدْمِيَ فُوهُ إِدْمَاءً صَاحَتْ وَ جَعَلَتْ تَمْسَحُ الدَّمَ وَ تَقُولُ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى مَنْ أَدْمَى وَجْهَ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَانَ يَتَنَاوَلُ فِي يَدِهِ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مَا يَسِيلُ مِنَ الدَّمِ فَيَرْمِيهِ فِي الْهَوَاءِ فَلَا يَتَرَاجَعُ مِنْهُ شَيْ‌ءٌ» إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۷۹؛ اعلام الوری، ج۱، ص۱۷۹؛ بحارالأنوار، ج۲۰، ص۹۶.
  375. الخصال، ج۱، ص۱۶۵؛ بحار الأنوار، ج۷۳، ص۱۴۱.
  376. الخصال، ج۱، ص۱۶۵.
  377. «جَاءَتْ زَيْنَبُ الْعَطَّارَةُ الْحَوْلَاءُ إِلَى نِسَاءِ النَّبِيِّ(ص) فَجَاءَ النَّبِيُّ(ص) فَإِذَا هِيَ عِنْدَهُمْ فَقَالَ النَّبِيُّ(ص) إِذَا أَتَيْتِنَا طَابَتْ بُيُوتُنَا فَقَالَتْ بُيُوتُكَ بِرِيحِكَ أَطْيَبُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا بِعْتِ فَأَحْسِنِي وَ لَا تَغُشِّي فَإِنَّهُ أَتْقَى لِلَّهِ وَ أَبْقَى لِلْمَالِ»؛ الکافی، ج۵، ص۱۵۱.
  378. «وَ كَانَ لِأُمِّ حَبِيبٍ أُخْتٌ يُقَالُ لَهَا: أُمُّ عَطِيَّةَ، وَ كَانَتْ مُقَيِّنَةً- يَعْنِي مَاشِطَةً- فَلَمَّا انْصَرَفَتْ أُمُّ حَبِيبٍ إِلى أُخْتِهَا، أَخْبَرَتْهَا بِمَا قَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ(ص)، فَأَقْبَلَتْ أُمُّ عَطِيَّةَ إِلَى النَّبِيِّ(ص)، فَأَخْبَرَتْهُ بِمَا قَالَتْ لَهَا أُخْتُهَا، فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: ادْنِي مِنِّي يَا أُمَّ عَطِيَّةَ، إِذَا أَنْتِ قَيَّنْتِ الْجَارِيَةَ، فَلَا تَغْسِلِي وَجْهَهَا بِالْخِرْقَةِ؛ فَإِنَّ الْخِرْقَةَ تَشْرَبُ مَاءَ الْوَجْهِ»؛ الکافی، ج۵، ص۱۱۸.
  379. «يَا أُمَّ حَبِيبٍ الْعَمَلُ الَّذِي كَانَ فِي يَدِكِ هُوَ فِي يَدِكِ الْيَوْمَ قَالَتْ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِلَّا أَنْ يَكُونَ حَرَاماً فَتَنْهَانِي عَنْهُ فَقَالَ لَا بَلْ حَلَالٌ فَادْنِي مِنِّي حَتَّى أُعَلِّمَكِ قَالَتْ فَدَنَوْتُ مِنْهُ فَقَالَ يَا أُمَّ حَبِيبٍ إِذَا أَنْتِ فَعَلْتِ فَلَا تَنْهَكِي أَيْ لَا تَسْتَأْصِلِي وَ أَشِمِّي فَإِنَّهُ أَشْرَقُ لِلْوَجْهِ وَ أَحْظَى عِنْدَ الزَّوْجِ»؛ الکافی، ج۵، ص۱۱۸.
  380. الکافی، ج۶، ص۲۹.
  381. الکافی، ج۶، ص۲۷.
  382. الکافی، ج۶، ص۲۷.
  383. «الرَّجُلُ فَإِنْ قَالَتِ الْمَرْأَةُ لِزَوْجِهَا الَّذِي طَلَّقَهَا أَنَا أُرْضِعُ ابْنِي بِمِثْلِ مَا تَجِدُ مَنْ تُرْضِعُهُ فَهِيَ أَحَقُّ بِهِ»؛ الکافی، ج۶، ص۴۴.
  384. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۲۷.