تمدن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از الحضارة)

تمدن به معنای شهرنشینی در اصطلاح عبارت است از "مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر در یک منطقه، کشور یا عصر معین، یا حالات پیشرفته و سازمان یافته فکری و فرهنگی هر جامعه است که نشان آن، پیشرفت در علم و هنر و ظهور نهادهای اجتماعی و سیاسی است".

تمدن به دو دسته مادی و معنوی، غربی و اسلامی تقسیم می‌شود. معیار تمدن مادی پول و ثروت است، ولی معیار تمدن معنوی، معنویت و اخلاق و پیشرفت علمی در سایه معنویت است. تمدن اسلامی بر پایه خوش خلقی و مدارا و برخورد مسالمت‌آمیز و همراه با رحم و مروت در دل مردم رسوخ کرد و سبب رشد و گسترش اسلام شد. تمدن اسلامی نمود فراوانی دارد و فطری بودن، جامعیت، سهولت، تعقل و دانش‌اندوزی و هدایت‌گری از علل شکوفایی آن است. تمدن نبوی در زمینه اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شکوفایی خاصی داشت. خداباوری، کرامت انسان، معنویت‌گرایی از اصول فرهنگی، حاکمیت، برابری، وحدت امت اسلامی از مهمترین شاخصه سیاسی و مبارزه با تبعیض، توزیع ثروت، مبارزه با روابط ناسالم، کلاهبرداری، ربا و کم فروسی از مهمترن شاخصه‌های اقتصادی در تمدن نبوی است.

معناشناسی

«تمدن» در لغت فارسی به معنای شهرنشینی و از ریشه مدینه و مدنیّت گرفته شده و معنی شهرنشینی یا خوی و خصلت شهرنشینی به خود گرفتن می‌دهد و بدان معناست که بشر در سایۀ آن به تشکیل جامعه پرداخته و شهرنشین شده است که در برابر مفهوم «بربریت» به کار رفته و جامعۀ متمدن به این دلیل با جامعه بدوی فرق داشت که اسکان یافته، شهری و با سواد بود. متمدن بودن مطلوب بود و متمدن نبودن ناخوشایند[۱].

تمدن در اصطلاح عبارت است از "مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر در یک منطقه، کشور یا عصر معین، یا حالات پیشرفته و سازمان یافته فکری و فرهنگی هر جامعه است که نشان آن، پیشرفت در علم و هنر و ظهور نهادهای اجتماعی و سیاسی است"[۲].[۳]

نظام تمدن قرآنی

نظام تمدن اسلامی بر پایه ارکان و عناصر گوناگونی استوار گردید که تعالیم قرآن در ایجاد آنها تأثیر فراوان داشته است.

عقاید

قرآن آموزه توحید را سنگ بنای تمدن اسلامی و منشأ پیدایش همه مظاهر تمدن بشری را خداوند می‌‌شناسد[۴]. در نگاه قرآن از یک سو خداوند سرچشمه همه خیرات و پروردگار جهان است. خداست که انسان را آفریده و توان آباد کردن زمین را به او بخشیده است[۵]، از این رو قرآن در یاد کرد از تمدن‌های پیشین، محور دعوت پیامبران را توحید و مبارزه با شرک معرفی می‌‌کند. از سوی دیگر براساس آموزه‌های کرامت انسان، استعدادهای ویژه، برتریش بر دیگر موجودات[۶].[۷] جانشینی او از طرف خدا بر زمین[۸] و بنده خدا بودنش[۹]، مسئولیت آبادانی آن به وی واگذار می‌‌شود. انسان مسلمان نیز پدیده‌های طبیعی را آیه خدا و مقدس می‌‌داند و از همین رو با هماهنگی کامل با طبیعت اطرافش زندگی می‌‌کند[۱۰].[۱۱]

اخلاق

نظام اخلاقی قرآن بر پایه اعتقاد به اراده مطلق خدا و معاد استوار است. هدف قرآن اصلاح کامل شکل زندگی بر پایه از بین بردن آداب جاهلی و جایگزین کردن اخلاق و رفتار بر شالوده توحید است. در واقع آیات وحی اصطلاحات و کلید واژه‌های جاهلیت را دستخوش تغییر قرار داده، برخی را گسترده، بعضی را محدود کرده و شماری را به کلی دگرگون می‌‌کند. قرآن با معتدل و معقول کردن میزان انفاق از یک سو[۱۲] و نیز بنیان نهادن آن بر ایمان و پاداش قیامت[۱۳] از سوی دیگر، کیفیت و کمیت عادت مردم زمان خود را دستخوش تغییر قرار داد[۱۴].

قرآن نگاه لذت جویانه به زندگی و مبتنی بر انکار جاودانگی[۱۵] را رد کرده، شوق و تلاش ناشی از آگاهی به قیامت را جایگزین آن ساخت[۱۶].[۱۷]. در واقع اخلاقیات مربوط به این جهان به خودی خود یک نظام جامع و مانع نیست. تنها مقصد نهایی جهان[۱۸] و به تعبیر دیگر ایمان به زندگی پس از مرگ و ترس از کیفر و امید به پاداش[۱۹] است که بنیان آن را تعیین می‌‌کند[۲۰].

اقتصاد

قرآن مالکیت حقیقی همه اشیاء را از آن خدا می‌‌داند[۲۱].[۲۲] ولی حق مالکیت اعتباری و دنیوی انسان را به رسمیت می‌‌شناسد، از این رو مال و کار دیگران محترم است و کسی حق ندارد از آن به شکل ناعادلانه بهره ببرد[۲۳].[۲۴] افزون بر این قرآن بر رعایت اخلاق کار و تجارت از سوی مسلمانان تأکید می‌‌کند و از آنان می‌‌خواهد در همه معاملات به شرایطی که معامله براساس آنها انجام گرفته، پایبند باشند[۲۵].[۲۶].[۲۷]

سیاست

قرآن نظام سیاسی ویژه‌ای را برای حکومت با همه جزئیاتش تعیین نمی‌کند؛ ولی حوزه سیاست را از دین جدا نمی‌داند و نگاهی کلی نسبت به چارچوب حکومت متناسب با اهداف هدایتی‌اش دارد[۲۸] اصولی که ارائه می‌‌کند در راستای هدف تحقق حکومت الهی‌اند و مقصود از فرستادن پیامبران (ع)، قیام مردم برای برپایی عدالت بیان می‌‌شود[۲۹]. قرآن اصل "شورا" را به عنوان یک مهم پذیرفته و بر آن تأکید کرده است[۳۰]. از نظر قرآن هریک از افراد جامعه برای تحقق حاکمیت فرمان خدا نسبت به دیگران مسئولیت دارد، از این رو آیات، امر به معروف و نهی از منکر را فریضه می‌‌دانند[۳۱].[۳۲]

حقوق و قوانین

در نگاهی دیگر، قرآن برای حفظ نظام جامعه و جلوگیری از فساد نوع بشر، احکام اجتماعی ویژه‌ای وضع کرده[۳۳] و در مواردی به اصلاح قوانین دشوار و دست و پاگیر می‌‌پردازد[۳۴]، از این رو قتل[۳۵]، زنا[۳۶]، اسراف[۳۷]، ظلم[۳۸] و... را ممنوع و برای ازدواج، طلاق، حدود، دیات و... احکامی معین می‌‌کند[۳۹]. زنان و مردان را به رعایت عفاف[۴۰] توصیه و رسم جاهلی فرزندکشی[۴۱] را برمی اندازد. به مبارزه با تفکر نادرست درباره زن پرداخته، آنان را از داشتن ثروت[۴۲] و ارث[۴۳] بهره‌مند می‌‌سازد. این قوانین برای مخاطبانش فوق العاده تازگی داشت. قوانین اخلاقی جدید، مخاطب اولیه قرآن را تا اندازه ای دگرگون کرد که علقه‌های خویشاوندی و قبیله ای را کنار نهاد و پیام‌هایی مانند برادری مؤمنان را پذیرفت. قرآن با ارائه الگویی جدید از رابطه خدا و بشر و ایده پرستش و... در یک سیستم پیچیده از ترکیب ایمان و عمل، عرفی متفاوت از زمان خود ترسیم کرد[۴۴].

انواع تمدن

تمدن به انواع و دسته‌های گوناگون مادی و معنوی، غربی و اسلامی و غیره تقسیم می‌شود که به شرح ذیل بیان می‌گردد.

تمدن مادی و معنوی

تمدن مادی و معنوی باید توأمان با هم باشند و اگر مبنای تمام پیشرفت جامعه مادی باشد، همه چیز رنگ و بوی دنیا می‌گیرد. معیار ارزش‌گذاری در فرهنگ تمدن مادی عبارت است از قابلیت تبدیل هر چیزی به پول[۴۵]؛ تمدن غربی بر پایه ستیز با معنویت و طرد معنویت بنا شده است و این را خطای بزرگ کسانی می‌دانند که در غرب، تمدن و حرکت علمی و صنعتی را شروع کردند، به علم اهمیت دادند اما با معنویت به جنگ برخاستند؛ لذا این تمدن مادی و دور از معنویت هر چه پیشرفت کند، انحرافش بیشتر می‌شود[۴۶]. کمونیزم و حکومت‌های اختناق مارکسیستی هم جزو نتیجه‌ها و میوه‌های تلخ جدایی حرکت علمی و صنعتی از معنویت بود؛ ویران شدن کانون خانواده، سیلاب فساد جنسی و طغیان سرمایه‌داری افراطی، همه نتایج همین تفکیک است[۴۷].

در جوامع پیشرفته غربی، هرچه پیشرفت بیشتر است، دوری از صلاح و انسانیت و عدالت هم بیشتر است[۴۸]. کشورهای غربی از طریق علم، ثروت بی‌اندازه کشف کرده و به دست آوردند؛ با همین علم، استعمار و کشتارهای گوناگون جهانی کردند. اما علم بدون هدایت و فضیلت و معنویت و انسانیت و علم ناظر فقط به دنیا و چشم‌پوشی از آخرت، نتیجه‌اش این است که اول، جلوه‌ای به زندگی می‌بخشد و قدرت و ثروت و زیبایی می‌دهد اما آخر کار وحشی‌گری اخلاقی جوامع مترقی و متمدنی که از معنویت بویی نبرده‌اند روز به روز بیشتر می‌شود. روزی خواهد آمد که این دنیای متمدن غربی از نبود معنویت دچار هلاکت و نابودی خواهد شد؛ از اوج توانایی‌ها و اقتداری که امروز از آن برخوردار است، به حضیض ذلت و ناتوانی خواهد افتاد. پدیده استعمار یکی از چیزهایی است که در نتیجه تفکیک علم از معنویت، سیاست از معنویت، و دولت از اخلاق در اروپا اتفاق افتاد[۴۹].

روحانیت پاکیزه آگاه عاقل و عالم فعّال باید معنویت را در جامعه تأمین کند و چراغ فضیلت را در میان انگیزه‌های متراکم دنیایی برافروزد. اگر در جامعه‌ای روحانیت و علمای دین از این خصوصیات برخوردار باشند، دانش دین را بدانند، از پارسایی و پرهیزگاری به قدر لازم برخوردار باشند، شجاعت لازم را داشته باشند، برای خدا وارد میدان بشوند و عاقلانه و مدیرانه کار کنند، هرچه پیشرفت دنیایی آن جامعه بیشتر شود، معنویت او هم به همان میزان پیش خواهد رفت و این عدم تعادل و توازنی که امروزه دنیای غرب به آن دچار است و مایه هلاکت او خواهد شد، بار دیگر پیش نمی‌آید[۵۰]. توجه به سوی خدا و معنویت و ذکر و خشوع و توجه و تضرع است که یک روز اسلام را از یک جمع محدود و غریب به یک تمدن عظیم جهانی تبدیل کرد و این تمدن، قرن‌ها دنیا را اداره کرد و امروز هم دنیا مدیون تمدن اسلامی است[۵۱].[۵۲]

تمدن اسلامی و غربی

تمدن اسلامی

ملتی که در مدت زمانی، از اوّلیات تمدن بشری محروم بوده، بنایی را پی‌ریزی کرده که بزرگ‌ترین تمدن‌های بشری را به وجود آورده و آن، نهضت اسلامی است. امکان ندارد که یک تمدن عظیم، دفعتاً از دل یک کویر بجوشد، اما در مورد اسلام، چنین شد. عده‌ای که حتی سواد خواندن نداشتند؛ چه رسد به اینکه سواد داشته باشند که بتوانند کتاب‌های گوناگون را بخوانند تمدنی عظیم را پی‌ریزی کردند!

جمعیتی، در طول ده سال حیات پیغمبر، بعد از هجرت و در دوران حکومت، پایه‌های مدنیتی را چید که آن مدنیت چند صد سال دنیا را اداره کرد و تمام مدنیت‌های دنیا را تحت تأثیر قرار داد. در قرن چهارم هجری، کل دنیا تحت سیطره اسلام بوده است، چه از نظر علمی و چه از نظر اقتصادی و مسائل روز، تا قرن‌های چهارم، پنجم و ششم هجری ادامه داشت. در آن دوران، دانشمندانی زندگی می‌کرده‌اند و تا قبل از اینکه روحانیت به صورت صنفی شود در علوم روز هم تبحر داشته‌اند[۵۳].

یکی دیگر از عواملی که باعث شد هنگام ظهور اسلام، باعث استقبال جمع گسترده‌ای از مردم دنیا شود، برخورد مسالمت‌آمیز، رحم و مروت و مدارای اخلاقی مسلمانانی بود که تحت تربیت اسلام رشد کرده بودند. حتی زمانی که به کشور ایران دست پیدا کردند و توانستند امپراطوری چندین ساله این کشور را فرو بریزند، ملت ایران بدون کوچک‌ترین مقاومتی تسلیم مسلمانان شدند، چون ظلم و ستم حکّام زمان‌های قبل را دیده بودند و مرام و مردانگی مسلمانان را هم در جنگ مشاهده کردند، فهمیدند دین اسلام به حق است و برای بشریت رشد و پیشرفت به ارمغان می‌آورد[۵۴].

علت این پیشرفت سریع اسلام، اولاً وجود خرافات و جهالت‌هایی بود که در سرتاسر عالم وجود داشت[۵۵]، دوم وجود ظلم، بی‌عدالتی و تبعیض‌هایی بود که توسط حکّام جور به آنها رسیده بود. وقتی نور اسلام تابید، همه نورانیت آن را دریافتند و فهمیدند که اسلام همه‌جوره به نفع انسان و بشریت حرف می‌زند و باعث رشد و تعالی دنیوی و اخروی آنها خواهد بود[۵۶].

در طول تاریخ قدرتی را جز قدرت سیاسی اسلام سراغ نداریم که از قلب اروپا تا قلب شبه قارّه، یک کشور واحد شده باشد و قدرت ماندگاری بر آن حکومت کند! همان قرون وسطایی که در اروپا تاریکی و سیاهی بود، دوران تشعشع علم در کشورهای اسلامی، از جمله ایران است. قدرت سیاسی، قدرت علمی، دنیاآرایی، کشورداری و استخدام تمام نیروهای زنده و سازنده و فعّال بشری، بر اثر تعالیم اسلام بوده است. اسلام یک درس را به مسلمین تعلیم کرد و آن درس هر روز که در بین مسلمین باشد، نتیجه‌اش درخشش و تلألؤ و علوّ معنوی و مادی است. آن درس، درسِ مجاهدت خالصانه و مخلصانه است. هرجا که مجاهدت خالصانه و مخلصانه باشد، نتیجه‌اش درخشش و تلألو خواهد بود. اگر انسان راهِ خدا را پیدا کرد و یاد گرفت که چگونه کار را برای خدا انجام دهد، آن وقت می‌بینیم که این عشق به کار، چقدر کار را آسان خواهد کرد. تمدن اسلامی این‌گونه به وجود آمد[۵۷].[۵۸]

تمدن اسلامی و اهمیت علم

در اسلام یکی از منابع حجّت برای یافتن اصول و فروع دینی، عقل است؛ اصول اعتقادات را باید با عقل به دست آورد؛ در احکام فرعی نیز عقل یکی از حجت‌هاست. اسلام همچنین نسبت به علم مهمترین حرکت و مهم‌ترین تحریک و تحریص را داشته است. تمدن اسلامی به برکت حرکت علمی که از روز اول در اسلام شروع شد به وجود آمد. هنوز دو قرن به طور کامل از طلوع اسلام نگذشته بود که حرکت علمی جهش‌وار اسلامی در آن محیط به وجود آمد[۵۹].[۶۰]

تمدن اقتصادی اسلام

بدون شک پیشرفت و اعتلای امور اقتصادی جزو هدف‌های اسلامی است. تلاش برای رشد، توسعه و اعتلای جنبه اقتصادی دنیای اسلام، از کارهایی است که بلاشک جزو هدف‌های اسلامی است[۶۱]. در عهد رسول الله(ص)، کسانی در خانه نشستند و گفتند: «خدای متعال وعده کرده است ﴿وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ[۶۲]؛ وقتی پیغمبر خبردار شد، به آنها فرمود: «خدا یک دعای شما را هم مستجاب نخواهد کرد!» این حرف رسول گرامی اسلام برای این است که جامعه از لحاظ مادی رشد کند، به سازندگی بپردازد و توسعه یابد. تفاوت محیط زندگی اول اسلام که مردم در «صفّه» زندگی می‌کردند، با پنجاه سال بعدش، که در همان کشور اسلامی انواع و اقسام نعمت‌های مادی همه جا را پر کرد، به خاطر این بُعد بود[۶۳].[۶۴]

تمدن غربی

تمدن غربی یعنی توسعه‌طلبی، بدین معنی که می‌خواهند در همه جای دنیا دستی داشته باشند و حضوری پیدا کنند و استثمار نمایند. منافع آنها نباید به خطر بیفتد؛ ولو با از بین رفتن منافع ملت‌های دیگر![۶۵]

امروزه، همه تلاش دولت‌های غربی و فعالان تمدن غربی، متوجه این نقطه است که فرهنگ، دانسته‌ها، بافته‌ها و یافته‌های خودشان را بر ملت‌ها و بر ذهن‌ها تحمیل کنند[۶۶]. حرف غرب این است که می‌گوید بگذارید ما بر کشور شما مسلّط شویم و منافع خودمان را تأمین کنیم؛ شما هرچه شدید، شدید. اگر در علم عقب افتادید بیفتید؛ اگر به خاک سیاه نشستید، بنشینید؛ اگر تحقیر شدید بشوید و اگر ناموس و شرف و حیثیت ملی و گذشته و تاریخ شما پایمال شد بشود[۶۷]. قدرت‌های نظامی و سیاسی و اقتصادی دنیا، امروز با ملت‌های به قول خودشان «در حال توسعه» هرچه از دستشان بر آید نسبت به آنها انجام می‌دهند. اگر ملتی در داخل کشور خودش منابع طبیعی دارد، دولت‌های قلدر دنیا می‌خواهند از منابع طبیعی او بیشتر از خود آن ملت استفاده کنند[۶۸].[۶۹]

جمع‌بندی

پس وقتی در مقام مقایسه قرار می‌گیریم، متوجه می‌شویم این اسلام و آموزه‌های اسلامی است که باعث رشد و نمو همه‌جانبه بشر می‌گردد و در صورت دور بودن از این آموزه‌ها انسان به حیوانی می‌ماند که به جز غرائز چیزی ندارد و هرچه به دست می‌آورد به دنبال اهداف مادی خودش خرج کرده و از هیچ جنایتی فروگذار نخواهد بود و این باعث تزاحم و تعاند با انسان‌ها و ملت‌های دیگر می‌شود و نتیجه آن می‌شود که همه در جوامع غربی شاهد آن هستیم[۷۰].

تمدن استعماری و تمدن استکباری

استعمار و استکبار هر دو در یک راستای از معنی به کار می‌روند و به این معنی هستند که یک عده زورگو و قلدر به استقلال و آزادی یک کشور لطمه بزنند، هویت آن کشور و مردم آن کشور را تغییر بدهند، منافع و منابع ملی آن کشور را به نفع خود به غارت ببرد و سعی کنند حق دخالت مردم و سردمداران حکومتی آن کشور را از آنها سلب نمایند[۷۱]؛ استقلال یعنی یک ملت بتواند بر سرنوشت خود مسلط باشد؛ بیگانگان دست دراز نکنند و سرنوشت او را خائنانه و مغرضانه رقم نزنند[۷۲].

استبداد بین‌المللی مرتبه اعلای استکبار بین‌المللی و جهانی است. استکبار جهانی معنایش این است که دولت‌ها و قدرت‌هایی در دنیا هستند که نسبت به ملت‌های دیگر با برخورد استکباری مواجه می‌شوند، ثروت آنها را می‌برند، در حکومت‌های آنها به دخالت می‌پردازند و در سیاست‌های آنها اعمال نظر می‌کنند، این استکبار بین‌المللی است. قدرت‌های مستکبر جهانی، وسایل و ابزاری هم دارند. رادیوها، خبرگزاری‌ها، وسایل سریع‌السّیر انتقال خبر و تحلیل، دستگاه‌های استعماری، تحلیلگران سیاسی و سلاح‌های کشنده و مرگبار، همه در اختیار آنهاست. خود را محق جلوه می‌دهند و سعی می‌کنند هرکس را که مخالف با آنهاست، با فشار سیاسی یا نظامی و اقتصادی از میدان خارج کنند تا آب از آب تکان نخورد[۷۳].

یکی دیگر از کارهایی که استکبار انجام می‌دهد این است که می‌خواهد شریان اقتصادی عالم در دست او باشد؛ لذا می‌بینیم متأسفانه استعمار و استکبار، دنیا را هم در اختیار دارند و دنبال می‌کنند. اگر بخواهند با کشوری کالایی را مبادله کنند و داد و ستد و همکاری داشته باشند، مواردی را به آن کشور تحمیل می‌کنند[۷۴].

آیا این استعمار که از هر جهت بر ضد مردم فعالیت می‌کند، برای مردم تمدن و رشد و پیشرفت می‌آورد؟ اصلاً اینطور نخواهد بود، در ذیل نمونه‌هایی از فعالیت‌ها و سیاست‌های کلی استعمارگران در کشورهای تحت سلطه آورده می‌شود:

  1. به وجود آوردن تفرقه و ایجاد تقابل بین ملت‌ها و قومیت‌های مختلف و غلیظ کردن احساسات ناسیونالیستی در بین مردم[۷۵].
  2. مبارزه با تفکرات اسلامی[۷۶].
  3. ایجاد طرح مسأله شیعه و سنی و ایجاد دین‌های دروغین[۷۷].
  4. جلوگیری از پیشرفت کشورهای[۷۸].
  5. زائل کردن فرهنگ کشورها و سوق دادن مردم به بیکارگی، فساد و تباهی[۷۹].
  6. گرفتن عامل اصلی پیروزی یعنی ایمان و امید[۸۰].
  7. دور نگه داشتن مردم از جنگ و جهاد و کور کردن روحیه دفاع، جهاد و سلحشوری[۸۱].
  8. نزدیک کردن مردم به ارزش‌های غیر اسلامی و تبدیل ارزش‌ها به ضد ارزش‌ها[۸۲] و جایگزین کردن فرهنگ منحط خود در کشورهای تحت سلطه خود[۸۳].
  9. تلاش برای مبارزه با عقیده مهدویت[۸۴].
  10. تئوری‌سازی برای ملت‌ها[۸۵].
  11. دفاع از حقوق و آزادی که کشورها را تروریست معرفی می‌کنند.

راهکار این است که مردم باید دینداری خود را قوی کنند و تنها راهی که می‌تواند مانع و سدّ در مقابل متجاوزان و استعمارگران، باشد، دینداری اعتقادات دینی و زیر بار ظلم نرفتن است، البته اعتقادات دینی همه‌جا مزاحم تجاوز‌طلبی استعمارگران نیست. آن دینی که تحریف شده باشد و ساخته دست قدرت‌ها باشد، به طور طبیعی با قدرت‌ها معارضه‌ای ندارد. اسلام مصداق تام و تمام آن دینی بود که با حمله و یورش همه‌جانبه و متجاوزانه دول استعماری به مناطق اسلامی، حقیقتاً معارضه می‌کرد. استعمارگران در مطالعات خودشان این را فهمیدند که هر جا که احساس وجدان دینی در مردم بیدار بود نقشه‌های استعمار با مانع مواجه می‌شود[۸۶]. راهکار دیگر، اتحاد مسلمین است که اگر مسلمانان با یکدیگر متحد شوند و در مقابل این زورگویان بایستند، دیگر نخواهند توانست به ممالک اسلامی دست‌درازی کنند[۸۷]

تمدن ایران، روم و غرب

در زمان ظهور اسلام، دنیای بشریت دچار انحطاط فکری، فرهنگی و رفتاری بود. امیر المؤمنین(ع) در تشریح آن روزها از اوضاع و وضع تیره بشریت در آن هنگام می‌فرماید: نور انسانیت از دل مردم و از دل جوامع زدوده شده بود؛ نه فقط در محیط عربستان بلکه حتی در دل امپراتوری‌های بزرگ و حکومت‌های متمدن آن زمان؛ یعنی دولت ایران باستان و روم قدیم. غرور و خطای در فهم حقیقت، در همه انحاء زندگی بشر ظاهر و آشکار بود. انسان‌ها راه و هدف را نمی‌شناختند. البته مؤمنینی هم در آن وقت بودند که راه درست را می‌رفتند. این به معنای این نیست که همه بشریت در آن روز گناهکار و خطاکار بودند؛ اما وضعیت عمومی دنیا این‌گونه بود. چهره عمومی عالم، چهره ظلم و ظلمت بود؛ یعنی چهره فراموش‌شدگی همه نشانه‌های انسانیت[۸۸]. بلکه مجموعه بشریت دو خصوصیت بارز داشت: اول اینکه از لحاظ علمی و عقلانی و فکری نسبت به آحاد بشر در ادوار گذشته خودش، بسیار پیشرفته بود. خصوصیت دوم این بود که بشر در آن روز از لحاظ اخلاقی، از همیشه گذشته، در اوجِ انحطاط بود[۸۹].

در آن زمان هم از عدالت خبری نبود؛ تبعیض به حد زیادی وجود داشت؛ در ایران درس خواندن و معرفت آموختن، مخصوص به طبقات خاص مرفه بود و عامه مردم حق نداشتند درس بخوانند. برده‌داری، معامله با ضعفا، مسأله زن و حضور زنان در جامعه و معامله با زنان در زشت‌ترین و تحقیرآمیز‌ترین شکل وجود داشت. اسلام آمد و خورشید معرفت اسلامی بر دل‌ها و ذهن‌ها تابید و با وجود جهالت عالم و نامساعد بودن اوضاع و احوال، این کاروانِ رشد و ترقیِ انسانی با سرعت پیش رفت. نیم قرن از دوران بعثت نگذشته بود که بیش از نیمی از دنیای آباد عالم، در حیطه تصرف اسلام قرار گرفت. این چیز کمی نیست[۹۰].

پایه تمدن امروز اروپایی، نیز همان فرهنگ رومی است. یعنی امروز آنچه که بر سر تا پای فرهنگ اروپایی و غربی و به تبع آنها فرهنگ آمریکایی و خرده‌ریزهای غرب حاکم است، همان اصول و خطوطی است که در امپراتوری روم وجود داشته است؛ آنها با همه چیز کنار می‌آیند، جز با دو، سه چیز؛ یکی از آنها حفظ این حالت حفاظ منضبط میان دو جنس زن و مرد است؛ یعنی خویشتنداری در مقابل چیزی که به آن آزادی جنسی گفته می‌شود. در مقابل این، به شدت سرسخت‌اند؛ هر کار دیگری بکنند، مهم نیست. امروز علم در دست آنهاست اما می‌خواهند گذشته علمی ملت‌ها را هم نفی کنند؛ البته در جاهایی کل تمدن‌ها را نفی می‌کنند! غربی‌ها و اروپایی‌ها که به نقاطی از دنیا ـ مثل مناطقی از آمریکای لاتین ـ رفتند، کل تمدن را نفی کردند[۹۱]![۹۲]

تمدن حقیقی و کاذب

درباره تمدن حقیقی دو نگرش و دیدگاه وجود دارد، یک نگرش کلان در سطح بین‌الملل که برای امت اسلامی برنامه‌ریزی می‌کنند و تمدن واقعی تمدنی است که علم روز توأم با معنویت و دینداری باشد، جامعه‌ای متمدن است که معیارها و فضائل اخلاقی در حد اعلا در آن زنده باشد، مردم به یکدیگر احترام بگذارند و در راه رسیدن به هدف متعالی خدایی قدم بردارند، از فرهنگ اجتماعی درستی برخوردار باشند و با جسم‌شان در پیاده کردن ارزش‌های انقلابی و اسلامی حرکت کنند؛ یعنی از شهادت هراسی نداشته باشند، در زندگی فقط شعار ندهند و از یأس و ناامیدی سخنی به میان نیاورند، از کمترین امکانات بهترین استفاده‌های ممکن را ببرند، با برنامه‌ریزی کلان و با پیاده کردن معیارهای اسلامی در همه عرصه‌های جامعه، با نگرشی که مردم به دنیا و آخرت باید داشته باشند، تمدن حقیقی و واقعی را در سطح جهان می‌توان پیاده کرد؛ کما اینکه با شاهد قرار دادن آیه ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[۹۳] تحقق این امر غیر ممکن نیست.

نگرش دیگر در مورد تمدن واقعی این است که مردم باید تمدن واقعی را از خودشان تولید کنند و تمدن واقعی تمدنی است که از استعدادهای مردم جوشیده و با شرایط زندگی در هم آمیخته و چفت شده است[۹۴].

تمدن کاذب

تمدن کاذب تمدنی است که یک ملت به تغییر ظاهری دل‌خوش کند و از حرکت عمیق روی برگرداند و به دنبال تقلید از دیگران باشد. فلاکت اخلاقی در حد اعلی پیش برود، ورشکستگی معنوی و روحی و علمی به وجود بیاید؛ البته این بدان معنا نیست که از فرآورده‌های علمی دیگران بهره نبریم! بلکه باید از همه تجربه‌های علمی بشری بهره برد، هرکس که در دنیا کار خوبی کرده، آن را باید انتخاب کرد ولی باید دانست که این موارد گفته شده، اگرچه لازم است ولی مدرن شدن و به تمدن واقعی رسیدن نیست، بلکه تمدن کاذب و بیراهه است[۹۵].[۹۶]

تمدن اسلامی در سیره نبوی نمود فراوانی دارد و فطری بودن، جامعیت، سهولت، تعقل و دانش اندوزی و هدایتگری از علل شکوفایی اسن تمدن بود. تمدن نبوی در زمینه اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شکوفایی خاصی داشت. خداباوری، کرامت انسان، معنویت گراییی از اصول فرهنگی، حاکمیت، برابری، وحدت امت اسلامی از مهمترین شاخصه سیاسی، مبارزه با تبعیض، توزیع ثروت ، مبارزه با روابط ناسالم، کلاهبرداری، ربا و کم فروسی از مهمترن شاخصه های اقتصادی در تمدن نبوی است.

عوامل شکوفایی تمدن

در پیدایش، شکوفایی و اعتلای تمدن، علل و عواملی نقش دارند. برخی از این علل و عوامل عبارت‌اند از:

فطری بودن

سازگاری با طبیعت و ساختار آفرینش انسان و برآوردن نیازهای طبیعی و فطری او، شرط اصلی اثرگذاری و نفوذ یک دین در وی است. آموزه‌های وحیانی اسلام با فطرت و سرشت الهی انسان هماهنگ است. از این‌رو، هر ملتی با هر نژاد، فرهنگ و فرقه‌ای آن را با ویژگی‌های فطری خود سازگار می‌یابد و به راحتی آن را می‌پذیرد. بر همین اساس، اسلام توانست در مدت بسیار کوتاهی از محدوده جزیره العرب فراتر رود و گلبانگ توحید را در سراسر جهان طنین‌افکن سازد[۹۷]. از دیدگاه قرآن، دین الهی، دینی واحد است؛ یعنی همه پیامبران خدا برای تبلیغ یک دین آمده‌اند[۹۸].

جامع بودن

آموزه‌های وحیانی اسلام، پاسخ‌گوی همه نیازها و خواسته‌های بشر است و به همه جنبه‌های گوناگون وجود او توجه دارد. این آموزه‌ها با یکدیگر هم‌خوانی و هماهنگی استواری دارند و هدف اصلی آنها رساندن انسان به سعادت دنیوی و اخروی است. در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان گفت انسان به دو نوع شناخت نیازمند است:

  1. جهان‌بینی: جهان‌بینی: بینش‌های کلی هماهنگ درباره جهان[۹۹] و انسان[۱۰۰].
  2. ایدئولوژی: در ایدئولوژی هم به جنبه‌های ثابت نیازهای روحی و مادی انسان و هم به جنبه‌های متغیر وجود وی توجه شده است.

آموزه‌های اسلام به گونه‌ای است که هم موجب تعالی معنوی و اخروی و هم مایه پیشرفت مادی و دنیوی انسان می‌شود. پس توجه اسلام به رشد هماهنگ و متوازن جنبه‌های معنوی و مادی انسان، به منظور تحقق اهدافی متعالی است. برای تکامل هر دو جنبه وجودی انسان، ابزارها، عوامل و راه کارهای گوناگونی وجود دارد که باید شناخته شود. برنامه زندگی انسان باید با توجه به همه این عوامل تنظیم شود تا رشد وی متوقف نشود یا دچار بی‌تعادلی نگردد[۱۰۱]. بر همین اساس، باید نوعی توازن میان همه جنبه‌های وجودی انسان برقرار باشد؛ زیرا ناهماهنگی در رشد و تعالی جنبه‌های وجودی، انسان را از تکامل حقیقی باز می‌دارد و موجب سقوط یا رکود وی می‌شود[۱۰۲].

سهولت و سماحت

آموزه‌های الهی اسلام، چه در زمینه مبادی عقیدتی و مبانی فکری و چه در زمینه اخلاق عملی که شیوه و راه و رسم زندگی است، متین، ساده و دور از ابهام است. حاکمیت تسامح بر شریعت و نفی حرج، بیانگر تساهل در اجرای احکام سیاسی، عبادی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. این ویژگی موجب گسترش بسیار سریع اسلام در صدر اسلام و پیشرفت روزافزون این دین الهی در طول تاریخ به ویژه در عصر حاضر است. پیامبر اسلام (ص) حتی در تبلیغ اسلام نیز آسان می‌گرفت و بیشتر، از بشارت و امید استفاده می‌کرد تا ترس و تهدید. آن حضرت همواره مدارا و آسان‌گیری را به یارانش گوشزد می‌کرد و یارانش را از اینکه دیگران را در تنگنا و فشار قرار دهند، باز می‌داشت[۱۰۳].

تأکید بر خردورزی و تعقل

اسلام هیچ‌گاه و در هیچ شرایطی نظر خویش را به انسان‌ها تحمیل نمی‌کند، بلکه خداوند در قرآن کریم با صراحت، پیامبر را به بهره‌گیری از حکمت و موعظه نیکو و استفاده از جدال احسن در ادای رسالت الهی دستور می‌دهد[۱۰۴].

با توجه به آیات قرآن در این باره، پیامبر اسلام و مؤمنان باید حقیقت دین را با منطق و استدلال برای مردم تشریح کنند. اصول دین و ایمان، از درون جان انسان سرچشمه می‌گیرد، نه از برون و با زور و تهدید. ازاین رو، در اسلام، عقل به عنوان «رسول باطنی»، شأن و ارزش ویژه‌ای دارد، به گونه‌ای که اصول دین جز با تحقیق عقلانی پذیرفته نیست. در فروع دین نیز یکی از دلایل چهارگانه اجتهاد و استنباط، عقل است. اسلام، عقل را نوعی طهارت و زوال عقل را نوعی زوال طهارت می‌داند[۱۰۵].

دانش‌اندوزی و اهتمام به پیشرفت علمی

از جمله عوامل پیدایش، شکوفایی و اعتلای تمدن نبوی، اهتمام اسلام و پیامبر خدا به دانش و دانش‌اندوزی بود. در آیات قرآن[۱۰۶] و روایت‌های معصومین (ع)[۱۰۷] به فراگیری دانش، بسیار تأکید و سفارش شده است. وجود آموزه‌هایی چون برتری عالم بر عابد، احترام به دانشمندان در ردیف احترام به پروردگار و علاقه و محبت پروردگار به دانشمندان، بیان‌گر شأن و منزلت دانش و دانشمند در اسلام است. پیامبر اکرم (ص) همواره مسلمانان را به فراگیری دانش تشویق و سفارش می‌کرد و کودکان را به آموختن وا می‌داشت و حتی به برخی از یارانش فرمان داد زبان سریانی بیاموزند. تأکیدها و تشویق‌های پیامبر و امامان معصوم (ع) به دانش‌اندوزی، سبب شد مسلمانان با همت و تمایل بی‌مانندی به فراگیری دانش در سراسر جهان بپردازند. آنها آثار علمی را به دست آوردند و به زبان عربی ترجمه کردند. همچنین به تحقیق در زمینه‌های گوناگون علمی پرداختند. از این‌رو، افزون بر ایجاد حلقه ارتباطی میان تمدن‌های شرق و غرب، خود، یکی از شکوهمندترین تمدن‌ها را آفریدند[۱۰۸].

تأکید بر برنامه‌ریزی و مدیریت صحیح

مدیریت درست و همه‌جانبه، از آغاز رسالت رسول خدا (ص) در همه کارها و تصمیم‌های آن حضرت دیده می‌شود. بررسی مراحل دعوت، برنامه‌های حکومتی و رفتارهای سیاسی و نظامی آن بزرگوار نشان می‌دهد رهبر باید خداترس، متعهد به ارزش‌ها، بیدار و با تدبیر، قاطع، به دور از هر تردید و دودلی، شجاع در بیان حق و سرکوب کردن عناصر فاسد، دانا، دوراندیش، باظرفیت و صبور در برابر مشکلات و انتقادها باشد. پیامبر خدا در هر کاری هر چند کوچک، مدیریت را لازم و ضروری می‌دانست. آن حضرت همواره در گفتار و عمل، مسئولیت و وظایف مسلمانان را به آنها گوشزد می‌کرد و خداترسی را نخستین و مهم‌ترین شرط مدیریت سالم و شایسته می‌دانست[۱۰۹]. تعهد به ارزش‌ها، به عنوان پشتوانه هر رفتار و کرداری، بجا و بایسته است. ازاین رو، پیامبر، خداترسی را راه نجات بشر از منجلاب بدبختی می‌داند[۱۱۰]. این ویژگی، از مهم‌ترین ویژگی‌های مدیریت اسلامی است و به امنیت در جامعه و برقراری آسایش روحی و روانی در فرد و جامعه می‌انجامد. انتقادپذیری، قاطعیت، قدرت تصمیم‌گیری، نظم و انضباط، مشورت و دیگر ویژگی‌هایی که برای مدیریت لازم و ضروری است[۱۱۱].

هدایت‌گری و ارشاد

این دو واژه اگر چه از نظر مفهوم با هم متفاوتند، ولی نتایج یکسانی دارند. خداوند متعال در آیات قرآن، پیامبر اعظم (ص) را به هدایت و انذار سفارش می‌کند[۱۱۲]. خداوند در این آیات و مانند آن تکلیف و رسالت دعوت و تبلیغ را به پیامبر سپرده و به آن بزرگوار دستور داده است برای تحقق این هدف، از روش جدال احسن و موعظه حسنه و حکمت بهره برد. دعوت پیامبر، نخست جنبه پنهانی داشت و سپس آشکار شد. سپس آن حضرت به منظور گسترش اسلام و حفظ آن به مدینه هجرت کرد و دولت اسلامی را در آن شهر بنیان نهاد و آن گاه که خداوند هدایت و ارشاد مردم از راه دوستی و مدارا را کارساز ندید، به پیامبر دستور مبارزه با کفار را داد[۱۱۳].

رسول خدا (ص)، از راه‌های گوناگون به تبلیغ دین اسلام می‌پرداخت. سفر به طائف، رفتن به میان قبایل گوناگون در ایام حج، فرستادن مبلغان به سرزمین‌های دیگر که نشانه اهتمام ویژه پیامبر به هدایت و ارشاد مردم است. از دیگر کارهای پیامبر خدا برای تبلیغ اسلام، فرستادن نامه به سران کشورهای جهان در سال ششم هجری است[۱۱۴]. آن حضرت از هر راه و فرصتی برای تبلیغ دین مبین اسلام بهره می‌برد و مسلمانان را نیز به این وظیفه الهی امر می‌کرد. به این ترتیب، اسلام در مدت زمان بسیار کوتاهی به همه جهانیان معرفی شد[۱۱۵].

نقش تاریخی قرآن کریم

قرآن در پیدایش، گسترش و اعتلای تمدن نبوی، نقشی محوری و اساسی داشت. در حقیقت، بهره‌گیری آیات قرآن، مهم‌ترین راه کار رسول اعظم (ص) در برابر مشرکان و اهل کتاب بود. تأکید بر اصول انسانی، اشاره به آموزه‌های اخلاقی زندگی، تحدّی و والاتر بودن آن از همه سخنان بشری، از عوامل اثرگذاری سریع آیات قرآن بر قلب‌هاست که زمینه پذیرش دین الهی و گسترش تمدن نبوی را فراهم ساخت. بخش فراوانی از موفقیت‌های رسول اعظم (ص) در بنیان‌گذاری تمدن درخشان الهی و جلب و هدایت مردم، در نتیجه فوق بشری بودن آیات قرآن، تدریجی بودن نزول آیات بر اساس وقایع مهم تاریخی، شفاف‌سازی افکار، مبارزه با جمود فکری، دفاع از محرومان و مبارزه با مشرکان است. هدایت معنوی اهل بیت (ع) نیز تأثیر مهم و اساسی در گسترش و اعتلای تمدن نبوی داشته است. آن بزرگواران از هر فرصتی برای تبیین، تفسیر و تعمیق آموزه‌های اسلامی استفاده می‌کردند که با پیروی از آن، از حیرت و گمراهی، رهایی و به پاسخ بسیاری از مسائل اساسی خود دست یابند[۱۱۶].

اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی

اصول و شاخصه‌های فرهنگی

نخستین گام برای شناخت اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، بررسی و مطالعه آن در زمینه فرهنگ است. مهم‌ترین اصول و مسائل فرهنگی و اثرگذار عبارت‌اند از:

خداباوری و احیای فطرت توحیدی

این شاخصه از بنیادی‌ترین ارکانی است که تمدن نبوی بر آن استوار است و بدون آن، اساس دعوت همه پیامبران به ویژه حضرت محمد (ص) متزلزل می‌شود. سیره پیامبر گرامی اسلام در دگرگون‌سازی جامعه، بر مبنای برقراری و تقویت رابطه انسان با خدا استوار بود. آن حضرت، یاران و پیروان خویش را نیز پیش از انجام هر کاری به اصلاح رابطه‌شان با خدا فرا می‌خواند. رسول خدا (ص)، مردم را به توحید نظری و عملی در همه جنبه‌های وجودی‌شان فراخواند و همه برنامه‌ها و هدف‌ها را به این سو رهنمون کرد[۱۱۷].

کرامت انسان و رهایی از وابستگی‌های مادی

از دیگر شاخص‌های اساسی تمدن نبوی، می‌توان به دیدگاه اسلام به انسان اشاره کرد. بر اساس آموزه‌های نبوی، انسان موجودی متعالی، صاحب کرامت، منحصر به فرد و ارزشمندترین موجود روی زمین است و آنچه در این کره خاکی هست، مسخّر او و به منظور برآوردن نیازهای اوست[۱۱۸]. البته خداوند افزون بر این همه شأن و منزلت و مقام معنوی، بار سنگین امانت الهی را بر دوش وی نهاده است[۱۱۹]. پس بایسته است او برای حفظ این امانت الهی، همه توان و نیروهای مادی و معنوی خویش را به کار گیرد، شأن و منزلت حقیقی خود را بشناسد و برای رسیدن به تکامل همه‌جانبه، بر اساس آموزه‌های الهی گام بردارد تا دچار زیان نشود و گوهر ارزشمند انسانی را از دست ندهد[۱۲۰].

معنویت‌گرایی در زندگی

توجه به معنویت، وجه اشتراک همه ادیان آسمانی است، ولی در اسلام، رابطه تنگاتنگی میان معنویت و زندگی مادی انسان وجود دارد. معنویت‌گرایی، از جمله مواردی است که هم در کلام الهی و هم در سنّت نبوی بر آن تأکید فراوان شده است. به این معنا که زندگی فقط بهره‌مندی مادی و کوشش برای به دست آوردن امور دنیوی نیست و حتی به برقراری عدالت منحصر نمی‌شود، بلکه همه اینها مقدمه‌ای برای رسیدن به تعالی اخلاقی و معنوی و تحکیم رابطه انسان با خدا و تقرب به اوست. البته پیش از رسیدن به تعالی اخلاقی و روحی، شناخت و معرفت الهی، اولویت و اهمیت بسیاری دارد. آن گاه که معرفت حقیقی حاصل شود، ویژگی‌هایی چون توکل، دعا، امیدواری به رحمت خدا و کوشش، در زندگی مؤمنان نمود می‌یابد و زندگی آنان با معنویت همراه می‌شود. رسول خدا (ص) کار و تلاش را همراه با توکل به خدا، لازمه زندگی می‌داند[۱۲۱].

استفاده از فناوری برای گسترش تمدن

صنعت و فناوری، در طول تاریخ و در میان همه قبایل و ادیان، در گسترش تمدن اهمیت بسزایی داشته، ولی در تمدن نبوی بر این امر تأکید ویژه‌ای شده است. پیامبر اعظم (ص) و امامان معصوم (ع) هماره مسلمانان و پیروان خود را به فراگیری دانش‌ها و فنون گوناگون تشویق می‌کردند. از دیدگاه آنان، رشد و بالندگی اقتصادی هر جامعه به رشد صنعت و نوآوری‌های فنی بستگی دارد. صنعت، اساس اشتغال و مایه سودآوری و رفاه در زندگی و سامان‌بخش حیات انسانی است. صنایع نظامی[۱۲۲]، صنعت پوشاک[۱۲۳]، صنعت داروسازی[۱۲۴]، صنایع چوب[۱۲۵]، صنایع کشتی‌سازی[۱۲۶]، صنعت فولاد، صنایع دستی و ساخت وسایل خانگی و ظروف[۱۲۷]، صنعت شیشه‌سازی[۱۲۸]، صنایع تزیینی (طلا، نقره، جواهر و سنگ‌های قیمتی)، صنایع ساختمان[۱۲۹] و صنعت نفت و فرآورده‌های آن، هر کدام بخشی از نیازهای زندگی بشر را تأمین می‌کند. از این‌رو، رسول اکرم (ص) و امامان معصوم (ع)، همواره انسان را به کسب دانش و مهارت‌ها و فراگیری فنون صنعتی به عنوان یک دانش سفارش می‌کردند. با بررسی آموزه‌های نبوی و سخنان جانشینان الهی درمی‌یابیم آن بزرگواران همواره مسلمانان را از عواملی باز داشته‌اند که موجب عقب‌ماندگی فرهنگی، علمی، فنی، صنعتی و انحطاط جامعه است[۱۳۰].[۱۳۱]

گسترش خردگرایی و پیراستن اندیشه‌ها از موهوم‌ها و خرافه‌ها

بارور ساختن عقل انسانی به عنوان رسول باطنی و زدودن خرافه‌ها و موهوم‌ها از اندیشه، زمینه‌ساز تعالی معنوی اوست. زندگی پیامبر اعظم (ص) سرشار از وقایعی است که بیان‌گر حقیقت‌گرایی آن حضرت و ارزش و اهمیت آن در آموزه‌های وحیانی اسلام است. دین با خرافه‌پرستی و توهم‌گرایی در ستیز است. تاریخ ادیان و زندگی‌نامه پیامبران، بیان‌گر مبارزه آنان با انواع خرافه‌هاست.

رسول اکرم (ص) در جامعه‌ای به پیامبری برانگیخته شد که انواع گوناگون خرافه‌پرستی در آن رواج داشت. خداوند در قرآن، در این باره می‌فرماید: پیامبر خدا اندیشه‌ها و باورهای نادرست را که مانند غل و زنجیر، مردم را از تحرک و فعالیت درست بازمی داشت، از میان برداشت[۱۳۲]. بر اساس آموزه‌های الهی پیامبر اعظم (ص)، سرنوشت هر فرد و جامعه‌ای تغییرپذیر و وابسته به اختیار و انتخاب آگاهانه یا غیرآگاهانه خود اوست، چنان‌که خداوند در کتاب آسمانی‌اش می‌فرماید: «خداوند سرنوشت جامعه‌ای را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه مردم آن جامعه، خود، شرایط را تغییر دهند»[۱۳۳]. رسول خدا (ص) همواره پیروانش را از تقلید از سنّت‌های جاهلی و پیروی از آداب و رسوم نادرست پیشینیان مانند قربانی کردن برای محفوظ ماندن از بلا و شر موجودات غیبی مانند جن، عقیده به اقبال و شانس و پذیرفتن پیش‌گویی‌های کاهنان و فال‌گیران باز می‌داشت[۱۳۴].

جامع‌نگری و اعتدال‌گرایی در ارزش‌های اخلاقی

پیامبر بزرگوار اسلام به همه ارزش‌های والای اخلاقی نگاهی جامع و همراه با اعتدال داشت. آن حضرت هم به رعایت ارزش‌های اخلاقی توجه و تأکید می‌کرد و هم پیروان خود را به رعایت میانه‌روی درباره این ارزش‌ها سفارش می‌فرمود. رسول خدا(ص)، رعایت اخلاق اجتماعی را نیز به مسلمانان سفارش می‌کرد. حضرت به اخلاق اجتماعی، اخلاق شهروندی، چگونگی برخورد با غیرمسلمانان، اخلاق خانوادگی و اخلاق سیاسی نیز نگاهی جامع و کامل داشت. تکامل اخلاقی انسان در همه زمینه‌ها و جنبه‌ها و تحقق اهداف متعالی پیامبران که همان هدایت و سعادت انسان است، فقط با رعایت طبیعت انسانی به صورت معتدل امکان‌پذیر است، نه با افراط و تفریط[۱۳۵].

اصول و شاخصه‌های سیاسی

اجرای بسیاری از احکام اسلامی و تحقق آرمان‌های دینی، بدون موضع گیری‌های سیاسی امکان‌پذیر نیست. مهم‌ترین اصول و شاخصه‌های سیاسی تمدن نبوی عبارت‌اند از:

حاکمیت در معارف و سیره نبوی|حاکمیت ولایت الهی و خلافت منصوصه

در آموزه‌های الهی ـ اسلامی، ولایت و به تبع آن خلافت، منصبی الهی است که از جانب خداوند به برترین افراد جامعه انسانی داده می‌شود. بر اساس آموزه‌های اسلام، اهل بیت (ع) جانشینان راستین پیامبر هستند؛ زیرا مستقیم و بی‌واسطه به ولایت پیامبر و از طریق آن، به ولایت الهیه مربوط می‌شوند. در حقیقت، ولایت امامان معصوم (ع)، در طول ولایت خدا و رسول اوست.

امام، نه تنها حاکم وقت و زمام دار اسلام و مجری قوانین و پاسدار مرزهای سرزمین اسلامی است، بلکه روشن‌گر مسائل و آموزه‌های پیچیده مذهب و کامل کننده احکام و قوانینی است که پیامبر خدا به دلایلی موفق به بیان آن نشده است. بر این اساس، رسول اعظم (ص) به دستور خداوند از هر فرصتی برای معرفی، تبیین و تثبیت جایگاه امامان معصوم (ع) استفاده و بر این امر مهم تأکید می‌کرد.

با وجود تأکید و سفارش پیاپی و بسیار پیامبر خدا درباره ولایت حضرت علی (ع) پس از آن حضرت، به دلایل گوناگون سیاسی و اجتماعی، خلافت پس از وفات پیامبر اکرم (ص) از مسیر اصلی خود خارج شد و به انزوای سیاسی جانشینان برحق پیامبر انجامید. به این ترتیب، ولایت الهی پیامبر که می‌بایست به دست معصومان (ع) ادامه یابد، از دست آنان خارج و در اندک مدتی به سلطنت موروثی ستمگرانه تبدیل شد. این امر موجب محروم ماندن همیشگی جامعه انسانی به ویژه جامعه اسلامی از وجود پربرکت انسان‌های کامل گردید. به این ترتیب، نخستین گام در جهت انحطاط تاریخ و فرهنگ مسلمانان برداشته شد. نخستین و مهم‌ترین شاخصه سیاسی تمدن نبوی که برپایی حکومت عادلانه اسلامی - الهی بود، تحقق کامل نیافت[۱۳۶].

برابری

مشکل اساسی پیامبر گرامی اسلام در راه اعتلا و استوار ساختن پایه‌های تمدن الهی، بی‌عدالتی، نابرابری و برتری افراد و طبقه‌های اجتماعی بر یکدیگر، براساس نسب، خانواده، نژاد، قبیله، مال و رنگ بود. پادشاهان، خود را از سلاله خدایان می‌دانستند و مدعی برتری و حاکمیت بر مردم بودند. اشراف، توان گران و کاهنان نیز که ثروت، نسب و کهانت را نوعی برتری بر دیگران می‌پنداشتند، خود را در طبقه پادشاهان و گاه پس از آنها می‌دانستند[۱۳۷]. در چنین فضایی که آکنده از تعصب‌های بی‌اساس و پوچ جاهلی بود، رسول خدا (ص) وحدت و برابری بشر را مطرح کرد[۱۳۸]. آن حضرت همه ملاک‌های برتری جاهلیت را بی‌اساس دانست و میان مسلمانان با هر نژاد، زبان، قبیله و رنگی، برادری و برابری برقرار ساخت[۱۳۹]. پیامبر اکرم (ص) همه انسان‌ها را برابر و تنها ملاک برتری را پرهیزکاری می‌دانست. در زمان پیامبر اسلام، اصل برابری و تساوی حقوق میان مسلمان و غیرمسلمان، عرب و عجم، با هر قبیله و نژادی به دقت اجرا می‌شد، ولی پس از پیامبر این دیدگاه کم رنگ شد. امامان معصوم (ع) از هر فرصتی در راه تبیین و نهادینه کردن آموزه‌های حقیقی اسلام استفاده می‌کردند[۱۴۰].

تحقق وحدت عمومی بر اساس آرمان‌های الهی

هم‌بستگی و وحدت اجتماعی، از آرمان‌هایی است که بشر در طول تاریخ در پی تحقق آن بوده؛ وحدتی که همواره بحران‌ها و تنش‌های اجتماعی و سیاسی موجب تزلزل و از بین رفتن آن شده است. پیامبر اعظم (ص) با آموزه‌های الهی خویش برای ایجاد و تقویت این وحدت و هم بستگی میان انسان‌ها و از بین بردن نفاق و دودستگی، نقش اساسی ایفا کرد و این‌گونه بر تعالی تمدن اسلامی خویش شتاب و غنا بخشید.

به طور کلی، همه تمدن‌های جهانی در سایه هم رأیی، هم دلی و هم فکری سیاسی و عقیدتی پدید آمده است. بر اساس آیات قرآن کریم و سخنان پیامبر اعظم (ص)، ایمان به خدای یگانه و پرهیزکاری تنها ملاک برتری انسان‌ها بر یکدیگر است. دست یافتن به هویت و وحدت اجتماعی، روح یگانگی را در میان مسلمانان به وجود آورد و آنان را به آینده امیدوار ساخت و ارتقا و تعالی تمدن نبوی و دست یابی به هدف‌های فرا روی آن را امکان‌پذیر کرد. البته این وحدت به طور کامل محقق نشد و اختلاف قومی - مذهبی فراوانی در آن خلل ایجاد کرد[۱۴۱].

آینده‌نگری سیاسی

از جمله اصول و شاخصه‌های سیاسی تمدن نبوی، آینده نگری سیاسی رسول اکرم (ص) است. آن حضرت نه تنها خود در همه امور شخصی و اجتماعی آینده‌نگر بود و در همه تصمیم گیری‌ها به این امر توجه ویژه داشت، بلکه همواره در این زمینه به پیروان خویش نیز سفارش و تأکید می‌کرد که هیچ‌گاه بدون عاقبت‌اندیشی تصمیمی نگیرند.

تعیین جانشین و ولی در نخستین روزهای رسالت الهی‌اش و تأکید فراوان در شرایط گوناگون بر این امر و امضای صلح‌نامه‌های گوناگون با قبایل، اعم از مشرکان و یهودیان و دست یابی مسلمانان به منافع فراوان سیاسی و اجتماعی در نتیجه عقد این صلح نامه‌ها، نشان دهنده درک سیاسی بالا و تدبیر الهی آن حضرت در زمینه سنجش عواقب امور است[۱۴۲].

استکبارستیزی و نفی سلطه‌گری و سلطه‌پذیری

از دیگر اصول و شاخصه‌های سیاسی تمدن نبوی، استکبارستیزی است. سیره پیامبر اعظم (ص) و وقایع دوران رسالت آن حضرت، نشان دهنده تلاش بسیار ایشان برای براندازی کفر و شرک است. مبارزه با استبداد و استثمار، از جمله مهم‌ترین برنامه‌های سیاسی پیامبر گرامی اسلام بود.

آن حضرت حتی پیش از برانگیخته شدن به رسالت نیز با زورگویی و بی‌عدالتی مخالفت و مبارزه می‌کرد. رسول خدا (ص) درباره کسانی که ستمگران را یاری می‌کنند، فرمود: هرکس در محکمه‌ای از ستمگری دفاع یا او را در ستم کاری‌اش یاری کند، ملک الموت به سویش می‌آید و به او می‌گوید: «بشارت باد تو را به لعنت خدا و آتش دوزخ و آن، بدجایگاهی است[۱۴۳].[۱۴۴]

شایسته سالاری

شناخت توانایی‌ها و استعدادهای افراد و استفاده از نیروها و پتانسیل‌های موجود در جامعه اسلامی و به‌کارگیری آنها به منظور تعالی جامعه، از اصول مهم و اساسی در فعالیت‌های سیاسی است. البته بهره‌برداری از استعدادها و توانایی‌ها باید بر اساس رعایت اصل شایستگی و تخصص صورت گیرد. از عوامل مهم ضعف و انحطاط جوامع و تمدن‌ها، سپردن مسئولیت‌های مهم و حساس به دست افراد ناشایست است. از این‌رو، پیامبر اعظم (ص) و جانشینان بر حقش می‌کوشیدند چنین افرادی در مصدر امور قرار نگیرند. رسول اکرم (ص) در طول زندگی پربرکتش همواره بر شایسته سالاری تأکید فراوان داشت، ولی جاه‌طلبان با این اقدام پیامبر مخالف بودند و از تحقق این اصل بسیار اساسی جلوگیری می‌کردند. همین امر موجب انحطاط جامعه اسلامی پس از پیامبر شد که برای نمونه می‌توان به مخالفت مردم با فرماندهی اسامه در زمان پیامبر اشاره کرد. این انتخاب پیامبر به مذاق برخی اصحاب که برای خود مقام و شخصیت اجتماعی و خانوادگی بالاتری قائل بودند، بسیار تلخ و ناگوار بود. از این‌رو، زبان به طعن و اعتراض گشودند. وقتی رسول خدا (ص) از کارشکنی‌های آنان در حرکت سپاه از لشکرگاه و اعتراضشان به فرماندهی اسامه باخبر گشت، بسیار خشمگین شد[۱۴۵].[۱۴۶]

مسئولیت همگانی

تحقق کامل و عملی آموزه‌های نبوی در گرو سپردن مسئولیت به همگان، بر اساس توانایی‌های علمی و عملی و استعدادهای آنان است. توجه و اهتمام به امور مسلمانان و رفع مشکلاتشان و پیش‌گیری از فساد و مبارزه با ناهنجاری‌ها از مصداق‌های این شاخصه است. حضور در صحنه‌های سیاسی و اجتماعی و احساس مسئولیت در برابر رخدادهای جامعه موجب کاهش بسیاری از تنش‌ها و بحران‌های اجتماعی و ایجاد حرکت‌های اصلاحی در جامعه می‌شود. مصلحت عموم قشرهای اجتماعی، جز با تحقق یافتن هدف‌ها و برنامه‌های اصلاحی حکومت شایسته، امکان‌پذیر نیست[۱۴۷].

نظارت عمومی

توجه و نظارت عمومی بر امور جامعه اسلامی، با امر به معروف و نهی از منکر امکان‌پذیر است. امر به معروف و نهی از منکر، از اصول مهم نظام اسلامی است که به مسلمانان پویایی و حیات فکری و توان مبارزه با فساد و تباهی‌ها را می‌دهد. نظارت و توجه همگانی بر امور جامعه اسلامی، از شاخصه‌های اساسی و مهم تمدن نبوی در عرصه سیاست است که موجب اصلاح جامعه، از بین رفتن فساد و اعتلای انسان می‌شود[۱۴۸].

مقبولیت و اقتدار نظام سیاسی

از جمله مهم‌ترین اصول و شاخصه‌های سیاسی تمدن نبوی، بهره‌مندی از مقبولیت مردمی است که با بیعت آنان با نظام آشکار می‌شود. بیعت کردن مردم با یک نظام، نشانه برخورداری آن نظام از پشتوانه قوی حمایت مردمی و زمینه‌ساز استحکام درونی دولت و اقتدار سیاسی و بین‌المللی آن است. در حقیقت، بیعت مسئولیت و تعهد اخلاقی در پی دارد و موجب می‌شود رهبر حکومت، با دلی پرامید و خاطری آرام به اداره امور بپردازد و به حمایت مردم اعتماد و دل گرمی کامل داشته باشد. بیعت، اساسی‌ترین رکن از ارکان نظام سیاسی و اجتماعی اسلام است. در سیره پیامبر گرامی اسلام مواردی وجود دارد که آن حضرت به منظور استواری پایه‌های حاکمیت خود، بیعت با مردم را تکرار می‌کرد. آن حضرت در حیات سیاسی خود، چندین بار از مسلمانان برای خود بیعت گرفت[۱۴۹].

شورا و مشورت

از مواردی که پیامبر گرامی اسلام در حکومت اسلامی خویش به آن توجهی ویژه داشت، تشکیل شورا و مشورت با دیگران بود. با اینکه همواره اصحاب و یاران حضرت بی‌درنگ، فرمان ایشان را اجرا می‌کردند، ولی ایشان هرگز مستبدانه رفتار نمی‌کرد و در مواردی که درباره مسئله‌ای فرمان الهی نداشت، با اصحاب مشورت می‌کرد و به نظر آنها احترام می‌گذاشت. نرمی و مهربانی، گذشت بسیار، اشتیاق و تلاش برای جذب مردم به اسلام، احترام و اهمیت قائل شدن برای یاران و مشورت کردن با آنان در امور گوناگون، از عوامل نفوذ سریع و بی‌مانند رسول خدا (ص) در دل مردم بود. در دیدگاه پیامبر، جامعه‌ای که بر اساس خودرأیی اداره شود، جامعه‌ای راکد و مرده است[۱۵۰].

صلح‌گرایی و پای‌بندی به پیمان‌های سیاسی ـ اجتماعی

بی‌توجهی به پیمان‌ها، صلح‌نامه‌ها و قراردادهای اجتماعی و سیاسی، از اصولی است که اسلام آن را مایه ایجاد نفاق و جنگ می‌داند. با نگاهی به سیره پیامبر خدا در برخورد و رفتار با مشرکان و یهودیان، به اهمیت و پافشاری آن حضرت بر وفای به عهد، صلح و زندگی مسالمت‌آمیز بر مبنای گفت‌وگو و تفاهم پی می‌بریم. رسول خدا (ص) به پیمان‌ها بسیار وفادار بود و دیگران را نیز به وفاداری امر می‌کرد. البته این پای بندی به پیمان تا وقتی شایسته و بایسته است که موجب ضعف و انحطاط اسلام و مسلمانان و چیرگی دشمنان و جرئت یافتن آنها نشود[۱۵۱].

اندیشه سیاسی جهانی

دین اسلام، دینی جهانی است و به قوم، سرزمین یا منطقه خاصی اختصاص ندارد. دعوت پیامبر اکرم (ص) نیز دعوتی همگانی و جهانی بود. با توجه به اینکه دعوت پیامبر، فراخوانی جهانی بود، به اصولی متناسب با سطح جهانی نیاز داشت. بر این اساس، پیامبر اعظم (ص) با رهبری الهی خویش، حکومتی استوار و سپاهی قوی در برابر حکومت‌های آن زمان پدید آورد. رسالت جهانی اسلام به عنوان ویژگی منحصر به فرد تمدن نبوی، با اجرای دقیق آموزه‌های نبوی تحقق‌پذیر بود، ولی با روی دادن حوادثی در تاریخ اسلام پس از رحلت پیامبر، روند جهانی شدن اسلام رو به ضعف نهاد و تغییرهایی در رفتارهای سیاسی مسلمانان به ویژه خلفای اسلامی پدید آمد که در پی آن، چهره حقیقی اسلام ناشناخته ماند و این رسالت جهانی محقق نشد. البته در عصر حاضر، شاهد گرایش روزافزون جهانیان به اسلام هستیم و امید است این هدف والا تحقق یابد[۱۵۲].

تولی و تبری

تولی و تبرّی، از فروع دین اسلام و از مهم‌ترین شاخصه‌های سیاسی ـ اجتماعی تمدن نبوی است که بی‌شک، بر دیگر عملکردهای سیاسی ـ اجتماعی مسلمانان تأثیری فراوان دارد. تولی؛ یعنی دوستی با خدا و دوستان خدا و تبرّی، به معنای بیزاری و انزجار از باطل و دشمنان خداست. رسول خدا (ص) از همان روزهای نخستین بعثتش، به تقویت و نهادینه کردن این اندیشه در میان مسلمانان پرداخت. اهمیت تولی به اولیای الهی و تبرّی از دشمنان خدا به حدی است که خداوند در قرآن کریم، مسلمانان را از دوستی با دشمنان خدا نهی می‌کند[۱۵۳]. روابط اجتماعی میان مسلمانان را نیز ویژگی‌ها و اشتراک‌هایی چون یگانه‌پرستی، نبوت، معاد، قرآن کریم قبله واحد و دوستی اهل بیت (ع) و مشترکات فراوان کلامی و اعتقادی و نیز فقهی تقویت می‌کند که مسلمانان به این اشتراک‌ها پای‌بند و معتقدند[۱۵۴].

اصول و شاخصه‌های اقتصادی

دین مبین اسلام، دنیا را مزرعه آخرت و بستر تأمین‌کننده نیازهای ابدی انسان می‌داند. چنین دیدگاهی زمینه‌ساز پیدایش تمدنی شگرف بوده است که از جنبه اقتصادی نیز شاخصه‌های ویژه‌ای دارد. برخی از این شاخصه‌های اقتصادی عبارت‌اند از:

ثروت؛ دست‌مایه‌ای برای طاعت و بندگی

خداوند متعال، ثروت را مایه خیر و برکت دانسته است و مفسران، واژه «خیر» را در برخی آیات قرآن، ثروت و دارایی معنا کرده‌اند[۱۵۵]. پیامبر اسلام نیز ثروت پاک و حلالی که در اختیار فردی مؤمن قرار دارد را نیکو دانسته است. دین اسلام، ثروت حلالی را که از راه کوشش و کار شرافت مندانه به دست آمده باشد و از آن در راه تحقق آرمان‌های ارزنده بشری بهره‌برداری شود، ستوده است[۱۵۶].

کوشش برای رفع فاصله‌های طبقاتی

یکی از مهم‌ترین مسائلی که همواره بشر را آزرده، حاکمیت تبعیض در جوامع است. بر همین اساس، خداوند یکی از اساسی‌ترین اهداف و وظایف پیامبران را برقراری عدل قرار داد[۱۵۷] تا مردم بتوانند در پرتو عدل، با خاطری آرام به عبادت و انجام وظیفه بندگی بپردازند. پیامبر اکرم (ص) با استفاده از آموزه‌های اسلامی، به مبارزه با نابرابری‌های حقوقی و از بین بردن فاصله‌های طبقاتی پرداخت. آن حضرت با وضع احکامی مانند خمس و زکات به فرموده پروردگار متعال، به برقراری عدالت و رفع فاصله طبقاتی کوشید. تدبیر دیگر اسلام برای تحقق برابری طبقاتی و هم سطح ساختن زندگی افراد جامعه و برخورداری عادلانه مردم از امکانات، کنترل شیوه توزیع امکانات و خدمات رسانی عمومی حاصل از درآمد ملی است[۱۵۸].

تأکید بر کار و کوشش

بهره‌مندی از گنجینه‌های ارزشمند طبیعت، تنها در سایه کار و کوشش امکان‌پذیر است. با بررسی آموزه‌های اقتصادی درمی‌یابیم کار و کوشش جسمی و عقلی، تنها راه رسیدن به پیشرفت و توسعه اقتصادی است. پیامبر گرامی اسلام با رفتار خویش، زنگار تنبلی و سستی را از دل‌ها زدود و انسان‌های بی‌کار و بی‌هدف را به انسان‌هایی پرانگیزه و کوشا تبدیل کرد. با ورود رسول اکرم (ص) به مدینه، سستی و تنبلی از میان مردم رخت بربست که مدیریت آن حضرت در اداره امور جامعه و برانگیختن مردم به کار و کوشش، در این امر بسیار نقش داشت. رسول اکرم (ص) در کار و فعالیت نیز الگویی حسنه برای تلاش‌گران در عرصه اقتصادی است. اسلام، بیکاری و تنبلی را نکوهش می‌کند[۱۵۹].

توزیع عادلانه ثروت و درآمد

انحصارطلبی و برتری‌جویی، در تمدن الهی پیامبر جایگاهی ندارد. رسول خدا (ص) به شدت با هرگونه برتری جویی و انحصارطلبی مبارزه و برخورد می‌کرد[۱۶۰].

مبارزه با روابط ناسالم اقتصادی

یکی از اهداف و کارهای رسول اکرم (ص) مبارزه با روابط ناسالم اقتصادی است که به برخی ازاین روابط و واکنش آن حضرت در برابر آنها اشاره می‌کنیم.

کلاه‌برداری

از امام صادق (ع) نقل شده است در زمان رسول خدا (ص) زنی عطرفروش به نام زینب بود. وی گاه گاه به خانه پیامبر می‌آمد و برای همسران آن حضرت عطر می‌آورد. روزی پیامبر به خانه آمد و از بوی خوش عطر در خانه، به حضور وی پی برد. آنگاه به او فرمود: «ای زینب! هرگاه تو به خانه ما می‌آیی، خانه را خوش‌بو می‌کنی». زینب در پاسخ گفت: یا رسول الله! خوش‌بویی خانه شما به دلیل وجود مبارک خودتان است. سپس پیامبر به زینب این‌گونه سفارش کرد: «هرگاه چیزی را می‌فروشی، آن را نیکو بفروش و در معامله غش مکن (کسی را فریب نده) که اگر به این نکته عمل کنی، در حفظ پاکی و تقوای الهی بهتر و برای دوام و بقای ثروت نیکوتر است»[۱۶۱]. آن حضرت در راست‌گویی و درست‌کاری زبانزد خاص و عام بود. ازاین رو، وی را محمد امین لقب دادند[۱۶۲].[۱۶۳]

ربا

پیامبر اکرم (ص) مسلمانان را از اموری که موجب فساد اقتصادی می‌شد، نهی می‌کرد. آن حضرت برای پایه ریزی تمدنی انسانی ـ اسلامی، براساس حاکمیت عدالت و انصاف و در پرتو قوانین الهی بسیار کوشید. پیامبر، همواره مسلمانان را از ربا که از مهم‌ترین عوامل انحطاط جوامع بشری است، باز می‌داشت و در فرصت‌های گوناگون این خطر بزرگ را به آنها گوشزد می‌کرد.

خداوند در آیاتی از قرآن نیز مسلمانان را از رباخواری نهی کرده است[۱۶۴]. این نهی به دلیل زیان‌های جبران ناپذیر رباست. ربا، افزون بر اینکه موجب هلاکت و شقاوت اخروی فرد می‌شود، بر زندگی دنیایی وی نیز آثار منفی و زیان‌باری بر جای می‌گذارد. برخی از آثار زیان بار ربا عبارت‌اند از:

  1. از دیدگاه عقل، ربا دشمن انصاف و در مقابل آن است.
  2. ربا، توازن و تعادل جامعه را برهم می‌زند و نظم و انتظام زندگی اجتماعی را از بین می‌برد.
  3. ربا، عامل زیاد شدن ثروت است. در حقیقت، اختلاف طبقاتی جامعه‌ها موجب بروز آشفتگی‌ها و جنگ‌های داخلی و خارجی می‌گردد[۱۶۵].

مواردی که به عنوان پیامدهای زیان بار ربا به آن اشاره شد، موجب تزلزل ارکان تمدن می‌شوند[۱۶۶].

کم‌فروشی

خداوند در قرآن کریم، کم فروشان را به شدت نکوهش کرده و از عذابی دردناک بیم داده است[۱۶۷]. امام باقر (ع) نیز به نقل از رسول اکرم (ص) می‌فرماید: سرنوشت بدی در انتظار کم فروشان است و از پیمانه و ترازو کم نگذارند، جز اینکه به قحطی و سختی زندگی و ستم سلطان گرفتار شوند[۱۶۸].[۱۶۹]

رشوه‌خواری

این کار از آسیب‌های اقتصادی بسیار خطرناکی است که اساس و پایه‌های نظام سیاسی و اجتماعی را متزلزل می‌سازد و موانع بسیاری در راه اجرا و تحقق عدالت اجتماعی به وجود می‌آورد[۱۷۰].

احتکار

از جمله کارهای ناپسندی که آسیب‌های فراوانی به اقتصاد جامعه و نظام اسلامی وارد می‌سازد، احتکار است. سیره عملی رسول خدا (ص) بیان گر این نکته است که حاکم اسلامی باید با محتکر برخورد جدی و با تورم اقتصادی مبارزه کند؛ زیرا او مسئول حفظ ثبات و امنیت اقتصادی جامعه است و احتکار، موجب ایجاد تورم و گرانی در جامعه و فشار بر اقشار کم درآمد می‌شود[۱۷۱].

سفارش به کمک‌رسانی به نظام اسلامی

اسلام، کمک‌رسانی به نظام اسلامی، به منظور کمک و هم‌یاری به هم‌نوعان و فقرزدایی از جامعه اسلامی را مورد تأکید فراوان قرار داده است. هر چند می‌توان این اعمال را فردی انجام داد، ولی برای اینکه کمک‌های انسان دوستانه بر اساس نظم و در چارچوب مشخص که نتیجه و ثمره بیشتری داشته باشد، مصرف شود، باید با صلاح دید مسئولان نظام اسلامی مصرف شود که این کمک رسانی از دو راه صورت می‌گیرد: از طریق پرداخت‌های واجب مانند خمس و زکات و از طریق پرداخت‌های مستحب مانند صدقه و انفاق؛ و مسلمانان به قصد نزدیکی و تقرب به خدا و کمک رسانی به مردم و نظام اسلامی با میل و رغبت به آن تن می‌دهند.

دین اسلام برای حفظ کرامت انسان‌ها از آنها می‌خواهد نیاز خویش را با عزتمندی بپوشانند و به ثروتمندان نیز سفارش می‌کند پیش از آنکه نیازمندان از آنها درخواست کمک کنند، خود، نیاز نیازمندان را برطرف سازند[۱۷۲].

توجه به آبادانی و اعتلای سرزمین اسلامی

پیامبر گرامی اسلام در پی‌ریزی و استحکام پایه‌های تمدن الهی خویش به آبادانی و پیشرفت سرزمین اسلامی توجه و تأکیدی ویژه داشت و در آموزه‌های اسلامی نیز به این امر تأکید شده است. فراهم آوردن امکانات و وسایل رفاهی مسلمانان و رفع نیازهای ضروری زندگی آنان، جایگاهی ویژه در دین دارد. با توجه به احادیث، اصلاح و توسعه امور زیربنایی جامعه و سرمایه‌گذاری در این زمینه با اهداف خداپسندانه و انسانی، از روشن‌ترین مصداق‌های نیکوکاری و از جمله کارهایی است که سود همگانی دارد[۱۷۳].[۱۷۴]

تشویق به فعالیت‌های اقتصادی بر اساس صلاحیت‌ها

نکته اساسی و مهم در این شاخصه، توجه به تخصص و تعهد افراد است. اسلام بر کار و تلاش تأکید فراوان دارد. در اسلام، انسان متخصص و متعهد ارزشی والا دارد و محبوب خداست. جامعه‌ای که افراد نالایق و غیرمتخصص، مسئولیت امور آن را برعهده می‌گیرند، به سقوط و نابودی می‌گراید. توجه به تخصص و تعهد در سپردن مسئولیت‌ها به افراد، موجب می‌شود شخص در انتخاب شغل به نیاز جامعه و صرفه اقتصادی عموم نیز توجه کند و از شغل‌های کاذبی که درآمدهای کلان شخصی دارد، ولی زیان‌های جبران‌ناپذیری بر اقتصاد جامعه وارد می‌کند، بپرهیزد[۱۷۵].

رعایت حریم مالکیت‌های خصوصی و عمومی

اموال در جامعه بشری بر دو نوع است: اموال خصوصی و اموال‌های عمومی. اموال خصوصی به افراد جامعه تعلق دارد و شامل خانه‌ها و املاک شخصی و مانند آن می‌شود که تحت اداره و مالکیت افراد است. اموال عمومی نیز شامل دشت‌های گسترده، جلگه‌ها، کوه‌ساران، جنگل‌ها، معادن و ذخیره‌های زیرزمینی است[۱۷۶] که زیر نظر سرپرستی شایسته اداره می‌شود. در حقیقت، اموال عمومی، ملک خداست. ازاین رو، باید به مصارف خداپسندانه برسد. آنچه در آموزه‌های نبوی به عنوان یکی از اصول و شاخصه‌های تمدن آن حضرت مطرح است، رعایت حریم‌ها و حرمت‌ها در عرصه اقتصاد و درباره اموال شخصی و عمومی است؛ زیرا بی‌توجهی به این اصل موجب بحران‌ها و اختلال نظام اجتماعی و انحطاط تمدن می‌شود. پیامبر اعظم (ص) مسلمانان را از مفاسد اقتصادی و اموری چون غارت گری، غصب، رباخواری، پای مال کردن حقوق دیگران و کارهای سودجویانه آن به شدت نهی کرده است[۱۷۷].

اعتدال در مصرف و پرهیز از اسراف و تبذیر

اسراف یا مصرف بیش از نیاز به قصد لذت یا برای فخرفروشی و خودنمایی، سرمایه‌ها و امکانات جامعه را هدر می‌دهد. به این ترتیب، دیگر افراد از مواهب و نعمت‌های الهی محروم و بی‌بهره می‌مانند. در مقابل اسراف و تبذیر، انفاق امری بسیار پسندیده است. ملتی که در پی کسب عزت و شرافت است، باید با همت بسیار بلند، برای دست یابی به مواهب الهی و تولید روزافزون بکوشد. برای تحقق این هدف، صرفه جویی در مصرف، نقش مهم و تعیین کننده‌ای دارد. قناعت به معنای اعتدال در مصرف و خرسندی به داشته‌هاست که با اسراف و خست متفاوت است. اقتصادی که بر پایه اسلام و آموزه‌های نبوی استوار است، برای افراد و جوامع دو ارمغان دارد:

  1. بشر را از بزرگ‌ترین رنج تاریخی او که معیشت و تأمین نیازهای زندگی است، می‌رهاند.
  2. جامعه و فرد را از پی آمدهای شوم فقر که اخلاق نادرست، فساد، فحشا، کفر و بی‌دینی است، حفظ می‌کند. ازاین رو، یکی از تدابیر اسلام که رسول خدا(ص) بر آن تأکید و سفارش کرده، جلوگیری از فقر و معرفی الگوی مصرف مناسب است[۱۷۸].

اصول و شاخصه‌های اجتماعی

نگرش اجتماعی، از اصولی‌ترین جنبه‌های تمدن پیامبر اعظم (ص) است، به گونه‌ای که بسیاری از آموزه‌های عبادی اسلام، رویکردی اجتماعی دارد؛ یعنی اگر این آموزه‌ها به جماعت صورت گیرد، فضیلت و ثواب بیشتری دارد و حتی برخی عبادت‌ها صددرصد اجتماعی است. مهم‌ترین اصول و شاخصه‌های اجتماعی تمدن عبارت‌اند از:

تحکیم روابط اجتماعی بر محور ایمان

دوستی، محبت و تعامل اجتماعی باید بر اساس اعتقاد شکل بگیرد، به گونه‌ای که اگر میان دوستی و اعتقاد تضاد به وجود آید، بایسته است فرد حفظ اعتقاد را بر دوستی ترجیح دهد؛ یعنی دوستی و دشمنی برای خدا باشد. یکی از هدف‌های پیامبر گرامی اسلام، برقراری پیوند برادری بر اساس ایمان و تقوا بود. خداوند متعال بر وحدت و برادری بر اساس ایمان، این‌گونه تأکید می‌کند[۱۷۹]. بر این اساس، پیامبر اکرم (ص) چندین بار میان مسلمانان پیمان برادری برقرار کرد. آن حضرت همواره مسلمانان را به رعایت حق برادری سفارش می‌کرد و حفظ وحدت و انسجام اسلامی را از مهم‌ترین وظایف مسلمانان می‌دانست. هرچند امت رسول خدا (ص) در آغاز از نظر تعداد اندک بود، ولی از نظر تشکل و هم‌سویی و اتحاد در اوج کمال قرار داشت و با همین اتحاد و انسجام، بر سخت‌ترین مشکلات پیروز شد[۱۸۰].

همکاری در امور خیر

تعاون از جمله ویژگی‌های برجسته تمدن رسول گرامی اسلام بود. آن حضرت دوشادوش دیگر مسلمانان و همانند یک انسان عادی کار می‌کرد و هرگز اجازه نمی‌داد دیگران کارهای ایشان را انجام دهند. این روحیه حتی پیش از بعثت نیز وجود داشت. آن حضرت مسلمانان را به رسیدگی به درماندگان و بینوایان سفارش می‌کرد. اصحاب صفه که در تاریخ اسلام شهرت فراوان دارند، از نمونه اقدام‌های پیامبر برای رسیدگی به نیازمندان است. این افراد به برکت عنایت ویژه رسول گرامی اسلام، از بیت المال تغذیه می‌شدند[۱۸۱].

مسجد جایگاه تقویت روابط و فعالیت‌های اجتماعی

از دیدگاه اسلام، مسجد افزون بر جایگاهی برای عبادت الهی و راز و نیاز با خدا، کانونی برای فعالیت‌های سالم و مفید اجتماعی است. از زمان رسول خدا (ص) تاکنون، مساجد به عنون پایگاهی مهم برای برقراری تعامل و روابط اجتماعی بوده و هست. با ورود پیامبر گرامی اسلام و اصحابش به یثرب، وجود مسجد به عنوان مکانی برای ادای فرایض اسلامی و نیز پایگاهی برای اجتماع مسلمانان و مرکز تصمیم گیری‌های سیاسی ـ اجتماعی، لازم و ضروری به نظر می‌رسید. ضرورت نیاز به احداث مسجد به چند دلیل بود:

  1. مکانی برای عبادت و انجام فرایض الهی؛
  2. نیاز به پایگاهی برای اجتماع مسلمانان و تصمیم‌گیری و مشورت برای اداره جامعه و مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و نظامی.
  3. کانونی برای انجام فعالیت‌های آموزشی و پرورشی[۱۸۲].
  4. گاهی مسجد، کانون ادبی به شمار می‌رفت و سخن سرایان بزرگ عرب در آنجا گرد هم می‌آمدند و سروده‌های خود را که برگرفته از آموزه‌های دینی، اخلاقی و تربیتی اسلام بود،
  5. مسجد، دادگاهی برای اجرای احکام و حدود الهی ـ اسلامی و حل اختلاف و رفع مشکلات مسلمانان بود[۱۸۳].

استحکام پایه‌های خانواده و تأکید بر نقش محوری خانواده و حفظ حریم آن

خانواده، در پرورش روحی و معنوی انسان نقش مهمی دارد؛ سرنوشت آینده انسان در خانواده رقم می‌خورد و شخصیت وی در این کانون مهم و سازنده شکل می‌گیرد. افزون بر آن، تشکیل خانواده در حفظ سلامت جامعه از انحراف و فساد و نیز رشد و بالندگی مادی، معنوی و اخلاقی افراد جامعه نقشی اساسی دارد. بنابراین، پیامبر اعظم (ص) همواره بر تشکیل خانواده تأکید و سفارش فراوان می‌کرد و آن را مایه خیر و برکت زندگی انسان می‌دانست. رسول اکرم (ص) ایمان را مهم‌ترین ملاک ازدواج و همتایی زن و مرد می‌دانست. پیامبر خدا همواره مسلمانان را به رفتار شایسته و انسانی ـ اسلامی با زنانشان تشویق و سفارش می‌کرد؛ زیرا تزلزل ارکان خانواده موجب تزلزل شخصیت اعضای خانواده و در نتیجه، افراد جامعه می‌شود که این امر بر سرنوشت اجتماعی افراد اثر منفی می‌گذارد و بی‌شک، جامعه دچار بحران می‌شود و ثبات اجتماعی آن از بین می‌رود[۱۸۴].

گذشت و چشم‌پوشی، زمینه بهبود روابط اجتماعی

گذشت و چشم‌پوشی از اشتباه دیگران، از ویژگی‌های برجسته پیامبر اعظم (ص) است. وجود رسول اعظم (ص) برای جهانیان رحمت و برکت بود. سعه صدر و رفتار بزرگوارانه با مردم جاهل آن زمان، در سیره آن حضرت و در همه زمینه‌ها جلوه گر است. حضرت محمد (ص) نه تنها با مسلمانان به نیکی رفتار می‌کرد، بلکه با مشرکان و منافقان نیز رفتاری کریمانه داشت. آن حضرت همه سختی‌ها، فشارها و شکنجه‌های مشرکان مکه را با صبر و سعه صدر تحمل کرد و آن گاه که مکه دیگر گنجایش وجود آن حضرت را نداشت، به یثرب هجرت کرد. رفتار و سیره رسول خدا (ص) الگویی کامل و شایسته برای رهبران جامعه اسلامی است[۱۸۵].

پیش‌گیری از گسترش فساد و جرم‌های اجتماعی و برخورد با عوامل آن

پیامبر اعظم (ص) در امور فردی و شخصی، نرم، ملایم و با گذشت بود و رفتار کریمانه آن حضرت یکی از دلایل پیشرفت سریع آیین اسلام بود. با وجود این، آن حضرت در مسائل اصولی و عمومی که موجب انحراف مردم یا فساد اجتماعی می‌شد، هرگز نرمش و انعطاف نشان نمی‌داد. پیامبر اکرم (ص) در حفظ بیت المال نیز بسیار سخت گیر بود و یارانش را به رعایت این امر سفارش می‌کرد. بنابراین، استفاده شخصی از امکانات دولتی و عمومی خیانت به بیت المال است و عذاب الهی را در پی دارد[۱۸۶].

تحقق عدالت اجتماعی

عدالت، از شاخصه‌های اساسی تمدن نبوی و از امور محوری در حکومت دینی و از ارکان رسالت پیامبران الهی است؛ زیرا در پرتو آن، دیگر ارزش‌های معنوی دینی و اخلاقی جلوه‌گر می‌شود. رسول گرامی اسلام در موارد گوناگون به اجرای عدالت اجتماعی تأکید می‌کرد. پیامبران الهی برای برقراری عدالت اجتماعی به مبارزه با استبداد، ستم و زورگویی می‌پرداختند؛ زیرا تحقق عدالت اجتماعی جز از طریق مبارزه بی‌امان با مفاسد اجتماعی و ستم امکان‌پذیر نیست. مفاسد و بحران‌های اجتماعی، در نتیجه نبود عدالت در جامعه و رواج ستم به قشر ضعیف جامعه به وجود می‌آید. ازاین رو، پیامبر اسلام برای اصلاح جامعه انسانی و برقراری امنیت اجتماعی، مسلمانان را به مبارزه با مفاسد اجتماعی مانند: رشوه‌خواری، تبعیض، بی‌عدالتی، رانت خواری و استفاده‌های شخصی از بیت المال سفارش و با این مفاسد به شدت مبارزه می‌کرد[۱۸۷].

اعتماد عمومی

اعتماد عمومی در جامعه را از دو جنبه می‌توان بررسی کرد: اعتماد مردم به مسئولان نظام و اعتماد مردم به همدیگر. اعتماد و اطمینان عمومی به مسئولان نظام، افزون بر اینکه پیامدهای سیاسی و اجتماعی بی‌شماری دارد، موجب تقویت ارتباط مردم با مسئولان می‌شود. توجه به سنّت و سیره نبوی و شیوه برخورد آن حضرت با اقشار گوناگون جامعه و کوشش ایشان برای رفع مفاسد و جرایم اجتماعی و برقراری امنیت روحی و روانی در جامعه، درس‌های آموزنده‌ای برای مسئولان جامعه اسلامی دربردارد. در جامعه اسلامی، همه انسان‌ها با یکدیگر برادرند و این پیوند برادری و اعتماد حاصل از آن، که به برکت آموزه‌های نبوی برقرار شده، به مراتب از برادری خونی مستحکم‌تر است. جلب اعتماد عمومی از هدف‌های مهمی است که در تمدن نبوی جایگاهی ویژه دارد که به دنبال تحقق دیگر هدف‌ها حاصل می‌شود[۱۸۸].

فرآورده‌های تمدن غربی

تمدن فرآورده‌هایی دارد که می‌توان به دستاوردهای مثبت و منفی از جمله علم و صنعت اشاره کرد:

علم و صنعت

یکی از بهترین فرآورده‌های تمدن غرب، صنعت، علم و تحقیق است[۱۸۹]. حداقل از دو قرن پیش، جریانی به نام جریان تمدن صنعتی در دنیا شروع شد؛ اگرچه تمدن صنعتی پایه‌اش بر ماشین استوار است[۱۹۰]، ولی این کلمه حاوی معانی بسیار زیادی از فرهنگ و معرفت و علم و اوج و حضیض است. جریانی با این نام و خصوصیات که حداقل از دو قرن پیش شروع شد چند خصوصیت داشت: یکی گرایش به صنعت و علم، دوم گرایش به روش‌های جدید در زندگی و سوم گرایش به فلسفه‌هایی که زیربنای آنها قواعد و مبانی مادی بود. یعنی در طول این دو قرن بیشترین پرچم‌های فکر و فلسفه که برافراشته شده، در جهت مقابل تفکر معنوی و دینی بوده است[۱۹۱].[۱۹۲]

جنگ‌افروزی و بی‌عدالتی

در تمدنی که غرب ادعای آن را می‌کند جنگ افروزی، ظلم، بی‌عدالتی، غرور و سرمستی و رفتارهای غیرخردمندانه وجود دارد. به راه انداختن جنگ، تهدید کردن صلح، کشتن مردم بی‌دفاع، مصرف سرمایه‌های زیاد برای آتش‌افروزی، آن هم به یک بهانه غیر قابل اعتماد نهفته است و نمونه دیگر از محصول تجربه غربی، ساخت بمب‌های اتمی و و شیمیایی است[۱۹۳].[۱۹۴]

ایجاد تفکرات لیبرال دموکرات در سطح جهان

در حال حاظر در دنیا تفکراتی وجود دارد که جاده صاف‌کن تسلط استعماری نوع جدید آمریکا و اروپا بر همه دنیاست؛ یکی از آن تفکرات ایجاد جوامع دموکراتیک به سبک غربی است. امروز یکی از نشانه‌های تمدن و نظام جدیدی که دنیای استکبار می‌خواهد بی‌سروصدا بر همه عالم حاکم بکند، همین است[۱۹۵]. اگرچه امروز دعوی لیبرال دموکراسی غرب زیر سؤال رفته است، ولی این خونخواران دست از تفکرات جهان‌شمولی خود برنمی‌دارند[۱۹۶].

مسأله مهم دیگر که در ادامه این جریان اتفاق افتاده است، مسأله رسواکننده تمدن غربی در زمینه آزادی بیان است، لیبرال دموکراسی‌ای که غرب، پرچم آن را سر دست گرفته است و به آن افتخار می‌کند، با رفتارهایی مثل برخورد با قرآن، مسلمانان و ترویج افکار آنان است که رسوا می‌شود[۱۹۷].[۱۹۸]

استفاده از علوم مختلف بدون معنویت

تمدن غربی بر پایه ستیز با معنویت و طرد معنویت بنا شد؛ این خطای بزرگ کسانی بود که تمدن و حرکت علمی و صنعتی را در اروپا شروع کردند. به علم اهمیت دادند ـ این خوب بود ـ اما با معنویت به جنگ برخاستند؛ این بد و انحراف بود[۱۹۹].

غرب در علم مشکلی نداشت. از طریق این علم، ثروت بی‌اندازه به دست آورد؛ از ثروت‌های زیرزمینی و منابع خدادادی حداکثر استفاده را کردند؛ به فضا رفتند؛ به اعماق اجسام پی بردند؛ در پیشرفت علمی کار زیادی کردند و از این علم برای به دست آوردن ثروت و قدرت و سیاست و همه چیز، حداکثر استفاده‌های مشروع و نامشروع را کردند؛ با همین علم استعمار کردند؛ کشتارهای گوناگون جهانی کردند؛ اروپایی‌ها میلیون‌ها انسان را در قرن اخیر و جنگ‌های مختلف و حوادث گوناگون کشتند؛ اما علم بدون هدایت فضیلت، معنویت و انسانیت، و علم ناظر فقط به دنیا و بدون آخرت، نتیجه‌اش همین است، اول، جلوه‌ای به زندگی می‌بخشد و قدرت و ثروت و زیبایی می‌دهد اما آخر قضیه این است و این ادامه پیدا خواهد کرد. وحشی‌گری اخلاقی جوامع متمدنی که از معنویت بویی نبرده‌اند روزبه‌روز بیشتر خواهد شد و همین وحشی‌گری، لغزشگاه بزرگ تمدن غربی امروز است و آنها را سرنگون خواهد کرد[۲۰۰].[۲۰۱]

مبارزه با ادیان از طریق ایجاد فحشا

راه مبارزه ساده و آسان با ادیان این است که راه عنان گسیختگی و مهارگسیختگی شهوات را باز کنند. یکی از راه‌هایش ـ که جزو مهم‌ترین کارها بود ـ کشف حجاب بود. یکی دیگر از راه‌هایش، رواج می‌خوارگی است. کار دیگر این است که رابطه محدود زن و مرد را بشکنند. این، جزو کارهای تجربه شده است. وسایل جدید علمی و پیشرفت‌های تمدن ـ مثل سینما و رادیو و تلویزیون و امثال اینها ـ نیز به آنها این امکان را می‌داد که آسان‌تر این کارها را در جامعه انجام بدهند[۲۰۲].[۲۰۳]

عدم ایجاد آرامش برای طرفداران خود

دانشمندان ، متفکرین، انسان‌های با وجدان، روشنفکران و جوانان، بخش‌های حساس پیکره جوامع غربی هستند این بخش‌های حساس، امروز تشنه مکتب و درسی از زندگی هستند که آنها را از هزاران دشواری واقعی زندگی نجات دهد. بسیاری از این مشکلات زندگی، مشکلات واقعی نیست. مشکل واقعی، احساس ناامنی روحی، تنهایی، افسردگی، تزلزل و عدم اطمینان و آرامش روحی است. اینها مشکلات واقعی بشر است که در اوج ثروت و شهرت، یک نفر را به خودکشی وادار می‌کند. دردی که امروز گریبان جوامع مادی دنیا و تمدن غربی را گرفته است، عدم اطمینان، عدم آرامش، عدم نقطه اتکای روحی، عدم انس و تواصل بین انسان‌ها، احساس، غربت و انکسار است[۲۰۴].[۲۰۵]

تحمیل یافته‌های خود بر ملت‌ها

امروز و از سال‌ها قبل، همه تلاش دولت‌های غربی و فعالان تمدن غربی، متوجه این نقطه است که فرهنگ دانسته‌ها، بافته‌ها و یافته‌های خودشان را بر ذهن‌های افراد و ملت‌های گوناگون تحمیل کنند[۲۰۶].[۲۰۷]

نادیده گرفتن نقش زن در ایجاد تمدن (زن و تمدن در دیدگاه غرب و اسلام)

اگر بنای آفرینش انسان و جهان را به دو بخش کارهای ظریف و ریزه‌کاری و بخش کارهای مستحکم و به تعبیر سازندگان بناها، سفت‌کاری، بگذاریم، بخش اول که ظریف‌کاری‌ها و ریزه‌کاری‌ها و رشته رشته پروردن احساسات و عواطف بشر است، در اختیار زن است. گناه بزرگ تمدن مادی، تضعیف و گاهی به فراموشی سپردن این نقش است. هر جا سخن از تضعیف خانواده است، نقش این بخش مهم نادیده گرفته شده است. هر جا سخن از بی‌اعتنایی به هنر مادری و هنر تربیت فرزند در آغوش پر مهر و محبت مادر است، این نقش نادیده گرفته شده است. دنیای غرب این جرم بزرگ را دارد که این نقش را تضعیف کرده و در مواردی نادیده گرفته است. بخشی از بزرگی این گناه به این مربوط است که این حرکت فاجعه‌آمیز را با نام «حمایت از زن» انجام می‌دهند؛ در حالی که این حمایت از زن نیست؛ این خیانت به زن و خیانت به انسان است نقش مادر از دوران حمل و بارداری شروع می‌شود و تا آخر زندگی انسان ادامه دارد. اگر زنان ما از لحاظ رتبه معرفتی و بینش و معلومات سطح خود را ارتقاء دهند، این نقش با هیچ نقش دیگری، با هیچ مؤثر دیگری از مؤثرات فرهنگی و اخلاقی تا آخر قابل مقایسه نیست.

همه تحت تأثیر مادران هستند. آنکه بهشتی می‌شود، پایه بهشتی شدنش از مادر است؛ که «الْجَنَّةُ تَحْتَ أَقْدَامِ الْأُمَّهَاتِ‌». دنیایی که زن را از داخل خانواده جدا می‌کند و با وعده‌های توهم‌آمیز بیرون می‌کشد و او را در مقابل نگاه و حرکت هرزه جامعه، بی‌پناه و بی‌دفاع می‌کند و میدان را برای تعرض به حقوق او باز می‌کند، هم زن را تضعیف می‌کند، هم خانواده را نابود می‌کند و هم نسل‌های آینده را به خطر می‌اندازد. هر تمدن و هر فرهنگی که این منطق را داشته باشد، در حال ایجاد فاجعه است؛ و این امر امروز در دنیا اتفاق افتاده است و روز به روز هم در حال گسترش است. این از سیل‌های خطرناکی است که آثار تخریبی آن در بلندمدت ظاهر می‌شود و بنای تمدن غرب را در هم خواهد کوبید و فرو خواهد ریخت.

اسلام به معنای واقعی زن را تکریم کرده است. اگر روی نقش مادر و حرمت مادر در درون خانواده تکیه می‌کند، یا روی نقش زن، تأثیر زن، حقوق زن، وظایف و محدودیت‌های زن در داخل خانواده تکیه می‌کند، به هیچ وجه به معنای این نیست که زن را از شرکت در مسائل اجتماعی و دخالت در مبارزات و فعالیت‌های عمومی مردم منع کند. عده‌ای بد و یا کج فهمیدند؛ یک عده مغرض هم از این کج‌فهمی استفاده کردند؛ و فکر می‌کنند یا باید زن، مادر خوب و همسر خوبی باشد یا باید در تلاش‌ها و فعالیت‌های اجتماعی شرکت کند؛ قضیه این طوری نیست؛ هم باید مادر خوب و همسر خوبی باشد و هم در فعالیت اجتماعی شرکت کند. فاطمه زهرا(س) مظهر چنین جمعی است؛ جمع بین شئون مختلف. زینب کبری(س) نمونه دیگر است. زن‌های معروف صدر اسلام و زن‌های برجسته و نمونه‌های دیگر؛ اینها در جامعه بودند و حضور داشتند[۲۰۸].[۲۰۹]

منابع

پانویس

  1. ساموئل هانتینگتون، برخورد تمدن‌ها و بازسازی نظم جهانی، ص۵۹.
  2. تاریخ تمدن، ج۱، ص۳۳۷.
  3. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۸۷۶
  4. تاریخ تمدن، ج ۴، ص ۲۲۷.
  5. سوره هود، آیه ۶۱.
  6. سوره اسراء، آیه ۷۰.
  7. المیزان، ج ۱۳، ص ۱۵۶.
  8. سوره بقره، آیه۳۰. مقدمه ابن خلدون، ص ۴۳؛ مطالعات تاریخی، ش ۴، ص ۴۷۲، «فلسفه تاریخ از دیدگاه قرآن و متفکرین»؛ الفکر الاسلامی، ش ۵، ص ۱۷۴، «العلاقة بین الحضارة والتنمیة الاقتصادیة فی المنظور الاسلامی».
  9. سوره آل عمران، آیه ۵۱؛ سوره ذاریات، آیه ۵۶.
  10. جامعه و تاریخ، ص ۴۱۷؛ قلب اسلام، ص ۱۴۱.
  11. ملک ‌محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  12. سوره فرقان، آیه ۶۷؛ سوره اسراء، آیه ۲۹.
  13. سوره حدید، آیه ۷.
  14. مفاهیم اخلاقی، ص ۱۵۷ ـ ۱۵۹.
  15. سوره انعام، آیه ۲۹؛ سوره جاثیه، آیه ۲۴.
  16. سوره یونس، آیه ۱۰؛ سوره انعام، آیه ۱۶۰؛ سوره نحل، آیه ۳۱.
  17. مفاهیم اخلاقی، ص ۲۲۱.
  18. مفاهیم اخلاقی، ص ۲۲۱.
  19. تاریخ تمدن، ج ۴، ص ۲۲۹.
  20. ملک ‌محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  21. سوره آل عمران، آیه ۱۰۹؛ سوره آل عمران، آیه ۱۲۹.
  22. المیزان، ج ۳، ص ۳۷۶.
  23. سوره نساء، آیه ۲۹.
  24. نک: مقدمه ابن خلدون، ص ۲۸۹.
  25. سوره مائده، آیه ۱.
  26. قلب اسلام، ص ۱۴۲ ـ ۱۴۴.
  27. ملک ‌محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  28. قلب اسلام، ص۱۴۵.
  29. سوره حدید، آیه ۲۵.
  30. سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  31. سوره آل عمران، آیه ۱۰۴و آیه ۱۱۰.
  32. ملک ‌محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  33. مقدمه ابن خلدون، ص ۳۹.
  34. سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  35. سوره مائده، آیه ۳۲.
  36. سوره اسراء، آیه ۳۲.
  37. سوره اعراف، آیه ۳۱.
  38. سوره نساء، آیه ۳۰، سوره شوری، آیه ۴۰.
  39. نک: مقدمه ابن خلدون، ص ۳۹؛ تاریخ تمدن، ج ۱، ص ۶.
  40. سوره نور، آیه ۳۰-۳۳.
  41. سوره انعام، آیه ۱۵۱، سوره اسراء، آیه ۳۱.
  42. سوره نساء، آیه ۳۲.
  43. سوره نساء، آیه ۱۱و ۱۲.
  44. ملک ‌محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  45. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع نیروهای شرکت کننده در مانور عظیم طریق القدس، ۳/۲/۱۳۷۶.
  46. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۳.
  47. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۳.
  48. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با طلاب و اساتید مدرسه علمیه آیت‌الله مجتهدی، ۲۱/۳/۱۳۸۳.
  49. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۳.
  50. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با طلاب و اساتید مدرسه علمیه آیت‌الله مجتهدی، ۲۱/۳/۱۳۸۳.
  51. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با کارگزاران نظام به مناسبت «عید سعید فطر»، ۲۱/۱۱/۱۳۷۵.
  52. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲، ص۱۳۱۴.
  53. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با پرستاران و جانبازان به مناسبت روز پرستار، ۱۹/۶/۱۳۷۶.
  54. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی به مناسبت عید سعید مبعث، ۲۳/۷/۱۳۸۰.
  55. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با نخبگان علمی سراسر کشور، ۱۹/۷/۱۳۷۸.
  56. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با کارگزاران نظام به مناسبت سالروز بعثت پیامبر اکرم(ص)، ۱۵/۸/۱۳۷۸.
  57. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اعضای گروه دانش صدای جمهوری اسلامی ایران، ۱۵/۱۱/۱۳۷۰.
  58. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲، ص۱۳۱۹.
  59. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جوانان نخبه و دانشجویان، ۵/۷/۱۳۸۳.
  60. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲، ص۱۳۲۴.
  61. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اقتصاددانان شرکت کننده در اجلاس بانک توسعه اسلامی، ۲۵/۶/۱۳۸۳.
  62. «و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است» سوره طلاق، آیه ۳.
  63. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با روحانیون و مبلغان در آستانه «ماه محرم»، ۲۶/۲/۱۳۷۵.
  64. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲، ص۱۳۲۴.
  65. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم آباده، شال و تاکستان، ۲۲/۶/۱۳۶۸.
  66. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مردم مریوان، ۲۶/۲/۱۳۸۸.
  67. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مردم آذربایجان شرقی، ۲۸/۱۱/۱۳۸۱.
  68. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در صحن «آستان قدس رضوی»، ۱/۱/۱۳۷۳.
  69. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲، ص۱۳۲۵.
  70. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲، ص۱۳۲۵.
  71. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با گروه کثیری از دانشجویان و دانش آموزان به مناسبت سیزدهم آبان ماه (روز ملی مبارزه با استکبار)، ۱۵/۸/۱۳۷۰.
  72. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع بزرگ مردم قم، ۱۴/۷/۱۳۷۹.
  73. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانش آموزان دانشجویان معلمان و پرستاران، به مناسبت روز ۱۳ آبان، ۱۳/۸/۱۳۷۱.
  74. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار کارگران و فرهنگیان کشور به مناسبت «روز کارگر» و «روز معلم»، ۱۵/۲/۱۳۷۲.
  75. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم بیعت اقشار مختلف مردم استان‌های ایلام و فارس و گروهی از طلاب پاکستانی، ۱۲/۴/۱۳۶۸.
  76. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با روحانیون و ائمه جمعه و جماعات استان مازندران، ۲۲/۲/۱۳۶۹.
  77. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جمعی از بسیجیان و روحانیون، تهران، مدرسان و طلاب اهل سنت استان خراسان، اقشار مختلف مردم اردستان و مسئولان و کارکنان گمرک کشور و گروهی از اعضای حزب الله لبنان، ۵/۷/۱۳۶۸.
  78. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جمع کثیری از دانشگاهیان و طلاب حوزه‌های علمیه، ۲۹/۹/۱۳۸۱.
  79. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم و جمعی از پزشکان، پرستاران و کارکنان مراکز آموزش عالی و درمانی کشور، ۱۵/۹/۱۳۶۸.
  80. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با فضلا طلاب و اقشار مختلف مردم قم به مناسبت سالگرد قیام نوزدهم دی ماه، ۱۹/۱۰/۱۳۶۹.
  81. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با قاریان قرآن: محمد محمود طبلاوی، ابو العینین شعیشع و احمد رزیقی، ۱۶/۳/۱۳۷۰.
  82. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با کارگزاران نظام در روز «عید غدیر»، ۸/۳/۱۳۷۳.
  83. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۴/۱۱/۱۳۷۶.
  84. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم به مناسبت میلاد حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، ۲۵/۹/۱۳۷۶.
  85. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات و پرسش و پاسخ در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
  86. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جمع کثیری از طلاب حوزه‌های علمیه و دانشجویان به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه، ۲۸/۹/۱۳۶۹.
  87. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲، ص۱۳۲۷.
  88. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان و قشرهای مختلف مردم در روز ولادت حضرت رسول اعظم(ص) و امام صادق(ع)، ۱۳/۱۲/۱۳۸۸.
  89. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان و قشرهای مختلف مردم در روز «ولادت پیامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع)»، ۱۴/۶/۱۳۷۲.
  90. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با کارگزاران نظام به مناسبت سالروز بعثت پیامبر اکرم(ص)، ۱۵/۸/۱۳۷۸.
  91. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در پایان چهارمین مجمع بزرگ فرماندهان و مسئولان دفاتر نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۲۷/۶/۱۳۷۰.
  92. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲، ص۱۳۳۶.
  93. «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین می‌گرداند -چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بی‌گمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار می‌دارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر می‌گرداند؛ (آنان) مرا می‌پرستند و چیزی را شریک من نمی‌گردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند» سوره نور، آیه ۵۵.
  94. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۳۳۸.
  95. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جوانان و فرهنگیان در مصلای رشت، ۱۲/۲/۱۳۸۰.
  96. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲، ص۱۳۴۲.
  97. نک: المعالم الاساسیه للرساله الاسلامیه، هیئت مؤلفان، ص۵۲۲.
  98. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۱۹.
  99. محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج۱ و ۲، ص۲۹.
  100. مرتضی مطهری، مسئله شناخت، ص۱۳.
  101. نک: سیدمحمد حسینی بهشتی و دیگران، شناخت اسلام، ص۲۲۲.
  102. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۲۱.
  103. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۲۲.
  104. نک: سوره نحل، آیه ۱۲۵.
  105. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۲۳.
  106. نک: سوره فاطر، آیه ۲۵؛ سوره بقره، آیه ۲۶۹؛ سوره انعام، آیه ۱۲۲.
  107. محمدرضا حکیمی، الحیاة، ج۲، ص۲۷۶.
  108. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۲۵.
  109. میزان الحکمه، ج۳، ص۱۷۵.
  110. میزان الحکمه، ج۳، ص۱۸۶.
  111. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۲۶.
  112. سوره مدثر، آیه ۱-۳؛ سوره شوری، آیه ۱۵؛ سوره احزاب، آیه ۴۵-۴۶.
  113. مرتضی مطهری، وحی و نبوت، ص۲۴۲ و ۲۴۳.
  114. مرتضی مطهری، وحی و نبوت، ص۲۴۳ و ۲۴۴.
  115. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۲۷.
  116. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۲۹.
  117. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۳۳.
  118. نک: سوره بقره، آیه ۲۹؛ سوره جاثیه، آیه ۱۳؛ سوره اسراء، آیه ۷.
  119. نک: سوره احزاب، آیه ۷۲.
  120. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص ۳۶.
  121. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۳۸.
  122. نک: سوره حدید، آیه ۲۵.
  123. محمدرضا حکیمی، الحیاة، ج۵، ص۳۵۷.
  124. محمدرضا حکیمی، الحیاة، ج۵، ص۳۵۷.
  125. محمدرضا حکیمی، الحیاة، ج۵، ص۳۵۹.
  126. نک: سوره مؤمنون، آیه ۲۷؛ محمدرضا حکیمی، الحیاة، ج۵، ص۳۵۷.
  127. محمدرضا حکیمی، الحیاة، ج۵، ص۳۵۷.
  128. محمدرضا حکیمی، الحیاة، ج۵، ص۳۵۸.
  129. محمدرضا حکیمی، الحیاة، ج۵، ص۳۵۸.
  130. برای تفصیل بیشتر، نک: سیدهادی حسینی، فقر و توسعه در منابع دینی، ص۱۴۲-۱۵۷.
  131. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۴۱.
  132. سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  133. سوره رعد، آیه ۱۱.
  134. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص ۴۳.
  135. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص ۴۷.
  136. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص ۵۲.
  137. جلال الدین فارسی، انقلاب تکاملی اسلام، ص۷۴.
  138. نک: سوره انعام، آیه ۹۸.
  139. نک: سوره روم، آیه ۲۲؛ سوره حجرات، آیه ۱۳.
  140. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص ۵۳.
  141. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص ۵۵.
  142. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص ۵۸.
  143. شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۳۳۱.
  144. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص ۶۱.
  145. جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج۲، ص۴۸۸.
  146. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص ۶۲.
  147. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص ۶۶.
  148. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص ۶۸.
  149. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص ۶۹.
  150. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۷۲.
  151. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۷۳.
  152. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۷۵.
  153. سوره مائده، آیه ۵۱.
  154. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۷۶.
  155. سوره بقره، آیه ۱۸۰.
  156. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۸۱.
  157. نک: سوره حدید، آیه ۲۵.
  158. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۸۴.
  159. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۸۵.
  160. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۸۷.
  161. وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۸۷.
  162. علی بن برهان الدین الحلبی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۶۲.
  163. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۸۸.
  164. نک: سوره بقره، آیه ۲۷۵؛ سوره بقره، آیه ۲۷۸-۲۷۹؛ سوره نساء، آیه ۱۶۱.
  165. جواد شفایی، ربا از نظر دینی و اجتماعی، ص۲۸ - ۳۰.
  166. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۸۹.
  167. سوره مطففین، آیه ۱-۶.
  168. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۳۰۰.
  169. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۹۱.
  170. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۹۲.
  171. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۹۲.
  172. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۹۳.
  173. برای تفصیل بیشتر نک: فقر و توسعه در منابع دینی، ص۴۱۱ ـ ۴۱۶.
  174. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۹۶.
  175. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۹۷.
  176. انقلاب تکاملی اسلام، ص۱۶۷.
  177. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۱۰۰.
  178. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۱۰۱.
  179. سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
  180. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۱۰۴.
  181. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۱۰۵.
  182. صحیح بخاری، ج۱، کتاب العلم، به نقل از: فروغ ابدیت، ج۱، ص۴۵۲و۴۵۳.
  183. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۱۰۶.
  184. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۱۰۸.
  185. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۱۱۲.
  186. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۱۱۵.
  187. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۱۱۶.
  188. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص۱۱۹.
  189. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم بیعت جمع کثیری از اقشار مختلف مردم شهرهای قم رفسنجان و کهنوج، ۱۹/۴/۱۳۶۸.
  190. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با کارگران و معلمان در «روز کارگر» و «هفته معلم»، ۱۳/۲/۱۳۷۳.
  191. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با روحانیون و ائمه جمعه و جماعات استان مازندران، ۲۲/۲/۱۳۶۹.
  192. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲، ص۱۳۴۳.
  193. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانشجویان و اساتید دانشگاه‌های استان کرمان، ۱۹/۲/۱۳۸۴.
  194. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲، ص۱۳۴۴.
  195. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اعضای شورای مرکزی نمایندگان ولی فقیه در دانشگاه‌های کشور و مسئولان دفاتر نمایندگی، ۸/۷/۱۳۶۹.
  196. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات با رهبران گروه‌های جهادی فلسطینی شرکت‌کننده در افتتاحیه همایش غزه، ۸/۱۲/۱۳۸۸.
  197. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با پرسنل نیروی هوایی، ۱۸/۱۱/۱۳۸۴.
  198. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲، ص۱۳۴۴.
  199. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۳.
  200. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۳.
  201. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲، ص۱۳۴۷.
  202. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جمع کثیری از طلاب و دانشجویان، به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه،۲۸/۹/۱۳۶۹.
  203. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲، ص۱۳۴۸.
  204. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بیانات در دیدار با روحانیون و وعاظ در آستانه ماه محرم، ۳/۳/۱۳۷۴.
  205. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲، ص۱۳۴۹.
  206. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مردم مریوان، ۲۶/۲/۱۳۸۸.
  207. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲، ص۱۳۵۰.
  208. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا(س)، ۵/۵/۱۳۸۴.
  209. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲، ص۱۳۵۰.