فواید امام غایب چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

فواید امام غایب چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت - غیبت امام مهدی
مدخل اصلیفایده امام غایب
تعداد پاسخ۲۲ پاسخ

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ جامع اجمالی

معناشناسی وجود امام

وجود امام، هدف اصلی نظام خلقت و رابطه میان عالم مادی و عالم ربوبی است[۱]، چنانکه امام سجاد(ع) در بیانی فرمودند «ما امان اهل زمین هستیم، چنانکه ستارگان، امان اهل آسمان‌اند. به واسطۀ ماست که آسمان به زمین فرود نمی‌آید... به واسطۀ ما باران رحمت حق، نازل و برکات زمین خارج می‌شود و ما اگر روی زمین نبودیم، زمین اهلش را می‌‌بلعید»[۲] تمام فوایدی که امام سجاد(ع) دربارۀ امام ذکر کردند تنها مربوط به عصر حضور امام نیست، بلکه بدون حضور امام هم تمام این ویژگی‌ها برای امام قابل تصور است[۳].

فواید امام در یک تقسیم‌بندی کلی

در یک تقسیم‌بندی ساده می‌‌توان فواید امام را به صورت کلی و مجمل این چنین بیان کرد:

  1. وجود خارجی امام فی نفسه دارای اثر است حتی اگر غایب باشد؛ زیرا مسلم است وقتی کسی بداند امام او موجود و بر اعمال او حاضر و ناظر است، تفاوت دارد با کسی که نسبت به وجود امامش شک دارد؛ شخصی که وجود امام را باور دارد، مایۀ دلگرمی و دلخوشی او در مقابل ابتلائات و حوادث می‌‌شود و با همین دلگرمی، دعا برای تعجیل ظهور امام غایب صورت می‌‌گیرد. باید توجه داشت این آثار فقط مربوط به موجودیت امام در خارج است.
  2. از نگاه شیعه برای امامی که همراه وجود خارجی صفتی به عنوان غیبت هم بر آن مترتب می‌‌شود اثرات دیگری، متصور است که این اثرات متشکل از دو عنوان است:
    1. اثرات عامه و غیر مستقیم: یعنی اثراتی که شامل نوع مردمان جهان می‌‌شود[۴]؛ چنانکه در روایات به تواتر دربارۀ این اثر سخن گفته شده است. مانند روایتی از پیامبر(ص) که فرمودند: «پیوسته این دین، تا زمان دوازده امیر و امام از قریش، پابرجاست و اگر روزگاری سپری شود و آنان وجود نداشته باشند زمین ساکنان خود را می‌بلعد»[۵].[۶] همچنین اثراتی که از ناحیۀ ولایت تکوینیۀ امام در تمامی امور حاصل می‌‌شود که این اثرات توقف به حضور امام میان مردم ندارد، بلکه امام هر کجا باشند این اثرات به طور یکسان و عام به تمام مردم جهان نازل می‌‌شود، مانند رحمانیت خدا که شامل مؤمن و کافر و دوست و دشمن می‌شود. دلیلش این است که امام ولی خداست و خداوند، هر امری را که بخواهد در عالم جاری سازد از خیر و شر، عمومی یا شخصی، باید از مجرای ولی الله بگذرد.
    2. اثرات خاصه: یعنی اثراتی که مخصوص شیعیان است و این اثرات بر دو نوع است:
      1. اثراتی که برای شیعیان عام وجود دارد: مثل حمایت کردن مخفیانۀ امام برای دفع شر أشرار و کید کفار در برابر شیعیان، چنانچه خود آن حضرت در توقیعی که برای شیخ مفید صادر فرمود، به این جهت اشاره کردند: «از اخبار شما چیزی از ما مخفی نیست... ما در مراعات شما، اهمال نمی‌کنیم و یاد شما را فراموش نمی‌کنیم و اگر اینچنین نبود بلاها و شدائد بر شما نازل می‌شد و دشمنان، شما را درهم می‌شکستند و نابود می‌کردند»[۷].
      2. اثرات مستقیمی که برای شیعیان خاص وجود دارد: یعنی اثراتی که برای بعضی از شیعیان بر اساس علل و عواملی مثل توسل به حضرت و یا بر اساس عنایت ویژۀ حضرت بر شیعیان خاص بار می‌‌شود، مانند دستگیری از درماندگان، دادرسی بینوایان و...[۸]. البته در برخی موارد این اثرات خاص متوجه بعضی از غیر شیعیان هم می‌‌شود[۹].

به این ترتیب مشخص شد غیبت امام صدمه ای به هدف امام که همان رابطۀ میان عالم مادی با عالم ربوبی است وارد نمی‌کند، چنانکه روایات متعدّد و گوناگونی در همین زمینه وجود دارد، مانند روایتی از رسول اکرم(ص) که بیان می‌‌کنند در زمان غیبت، مردم چگونه از امام غائب بهره می‌‌گیرند: «آری سوگند به خدایی که مرا به نبوّت برگزیده، مردم از نور رهبری او در دوران غیبتش بهره می‌گیرند همانگونه که از نور خورشید به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها بهرمند می‌‌شوند»[۱۰].[۱۱]

فواید گفته شده از وجود امام می‌‌تواند پاسخی به این شبهه باشد که می‌‌گویدشیعه وجود امام را برای بیان احکام دین و حقایق آیین و راهنمایی مردم لازم می‌‌دانند در حالی که غیبت امام موجب نقض چنین غرضی است. اما در یک پاسخ کلی می‌‌توان گفت وظیفه امام تنها بیان معارف و راهنمایی ظاهری مردم نیست؛ زیرا امام همچنان‌که وظیفۀ راهنمایی صوری مردم را به عهده دارد ولایت و رهبری باطنی اعمال را نیز عهده دار است. درواقع امام حیات معنوی مردم را تنظیم می‌‌کند و حقایق اعمال را به سوی خدا سوق می‌‌دهد. هرچند وجود جسمانی‌اش از دید مردمان پنهان است[۱۲].

مصادیق فواید امام غایب

بنابراین با نگاه کلی و با توجه به روایات در مورد فوائد وجود امام معصوم اعم از امام حاضر و غایب، مشخص شد امام اگر در زمان غیبت هم باشد هدف اصلی امام که همان امامتشان است مخدوش نمی‌شود، بلکه در زمان غیبت هم این آثار و فواید برای امام محفوظ است، از جملۀ این آثار می‌‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

امید بخشی

امید بخشی[۱۳]: رئیس یک جمعیّت یا یک کشور مادامی که زنده است، هر چند در سفر یا فرضاً در بستر بیماری باشد، مایۀ حیات و حرکت و امید و نظم و آرامش آن جمعیت است و برعکس از بین رفتن این فرمانده گرد و غبار یأس و نومیدی را بر آن جمیعت نازل می‌‌کند. طبق عقیده‌ای که مذهب شیعه به وجود امام غایبِ زنده دارد و همواره انتظار او را می‌‌کشد این انتظار سبب می‌‌شود همیشه بارقۀ امید در دل شیعیان زنده باشد چراکه هر روز احتمال ظهور امام غایبِ خود را می‌دهند؛ امّا اگر این رهبر وجود خارجی نداشته باشد و علاقه مندان مکتبش در انتظار تولّد و پرورش او در آینده باشند قطعاً چنین امیدی هم برای آنان حاصل نمی‌شد[۱۴].

حفظ دین خدا

حفظ دین خدا و روشن شدن مسائل دینی و سیاسی، در حوزه امامت[۱۵]: با گذشت زمان و پیدایش سلیقه‌ها و افکار شخصی به مسائل مذهبی و گرایش‌های مختلف به سوی برنامه‌های فریبکارانۀ مکتب‌های انحرافی و دراز شدن دست مفسده جویان به سوی مفاهیم آسمانی، اصالت دینی بعضی از مسائل اسلامی مخدوش شده، به گونه ای که این آب زلال که از آسمان وحی نازل شده بود با عبور از محفظه‌های گل آلود تدریجاً تیره و تار شده است و این امر در حالی است که منبع وحی الهی با مسئلۀ خاتمیت پیامبر(ص) برای همیشه مختومه است. با این وجود، این سوال پیش می‌‌آید، چه کسی می‌‌تواند این آئین اصیل را از این همه انحرافات حفظ کند و جلو تحریفات و تغییرات و خرافات را بگیرد و این آئین را برای نسل‌های آینده محفوظ بدارد؟ آیا جز این است که باید این رشته به وسیلۀ یک پیشوای معصوم هدایت شود، چنانکه علمای شیعه و تعداد زیادی از علمای اهل‌سنت براین باورند وجود امام هرچند غایب موجب روشن شدن دیدگاه دینی و سیاسی مسئله امامت نزد مسلمانان در دوره غیبت می‌‌شود[۱۶] و چه زیبا امیرالمؤمنین(ع) دربارۀ نقش‌آفرینی امام معصوم در تمام برهه‌ها اینچنین فرمودند: «آری هیچ گاه روی زمین، از قیام کننده با حجّت و دلیل خالی نمی‌ماند؛ خواه ظاهر و آشکار باشد، یا مخفی و پنهان، تا دلائل و اسناد روشن الهی ضایع نگردد، و به فراموشی نگراید»[۱۷].[۱۸]

ولایت تکوینی

ولایت تکوینی[۱۹]: ولایت تکوینی ایجاد تکاملی برای بشر است که در غالب الفاظ و جملات قرار نمی‌گیرد بلکه ابزار این عامل، جذبۀ معنوی و نفوذ روحانی است؛ وجود امام حتی در زمان غیبت نیز این اثر را دارد که از طریق اشعّۀ نیرومند و پردامنۀ شخصیّت خود، دل‌های آماده را در نزدیک و دور تحت تأثیر جذبۀ خود قرار دهد و به تکامل آنها بپردازد[۲۰].

امام واسطه فیض

امام واسطۀ فیض و قبولی اعمال و توجیه کنندۀ هدف آفرینش[۲۱]: هدف آفرینش بر روی ظلم و فساد بنا نشده است چراکه خداوند این دنیا را خلق نکرده تا انسان‌های ظالم و فاسد در آن ظلم و فساد کنند، بلکه اساس خلقت خداوند بر این هدف بنا شده که صالحین در روی زمین باقی بمانند[۲۲] و به مقام عبودیت برسند؛ عبودیتی که همراه با معرفت کامل است و این شأن و منزلت حاصل نمی‌شود مگر اینکه اعمال عبادی شیعیان مورد قبول خداوند قراگیرد و قبولی اعمال زمانی حاصل می‌‌شود که این اعمال از مسیر ولایت ائمۀ معصومین هر چند در زمان غیبتشان بگذرد، در واقع این نعمت بزرگ شیعیان از بارش رحمت ائمۀ معصومین نشأت می‌‌گیرد؛ چنانکه امام صادق(ع) فرمودند: «به خدا اگر کسی آنچنان سجده کند که گردنش قطع شود، خدا از او نپذیرد مگر زمانی که ولایت ما را بپذیرد»[۲۳].[۲۴] همچنین در دعاها و زیارت نامه منتظران این مدعا(قبولی اعمال شیعیان) صراحت بیشتری پیدا می‌‌کند: «من شهادت می‌‌دهم که با پذیرفتن ولایت تو اعمال، قبول و افعال، پاکیزه می‌‌شوند، ثواب‌ها چندین برابر و بدی‌ها حذف می‌‌شوند؛ پس هر کس به ولایت تو معتقد و به امامت تو معترف باشد، سخنان و اعمالش مورد قبول خداوند واقع می‌‌شود»[۲۵].[۲۶] بنابراین امام که سمبل گروه صالحان و نمونۀ بارز انسان کامل است؛ توجیه کنندۀ هدف آفرینش و مایۀ نزول هر خیر و برکت و ریزش باران فیض و رحمت خداست؛ اعم از اینکه در میان مردم آشکارا زندگی کند یا مخفی و ناشناس بماند[۲۷].

قیام و اصلاح امور

قیام و اصلاح امور: می‌‌توان مدعی بود قیام و اصلاح امور جامعۀ بشری، بهترین و بالاترین هدف و فایدۀ امام غایب است[۲۸]؛ لازمۀ امر این است که پیروان حضرت، با ایجاد زمینه برای قیام حضرت، ایشان را از عزلت و تنهایی بیرون بیاورند[۲۹] و این امر محقق نمی‌شود مگر زمانی که پیرو امام، اعتقاد راسخ به امام غایب داشته باشد[۳۰].

ایجاد زمینه انقلاب

ایجاد زمینۀ انقلاب در زمان غیبت: غیبت امام موجب فساد در تمام زمینه‌ها می‌‌شود و همین امر موجب خستگی و ناراحتی و نارضایتی مردم می‌‌شود و ادامۀ این نارحتی‌ها موجب می‌‌شود کم کم جرقه‌های انقلاب شکل بگیرد و مردم شناختشان نسبت به موانع انقلاب مهدوی توسط همین امر (غیبت) کامل شده و درصدد رفع آن برآیند، در این نقطه است که مردم، منتظر واقعی مصلح عادل محسوب شده و فرج حضرت را از خداوند طلب می‌‌کند؛ زیرا تا زمانی که مردم طعم تلخ ظلم و ستم را حس نکنند آمادۀ درک لذت عدالت و اصلاح نخواهند شد، مؤید این مطلب روایتی است از امام عصر(ع) که فرمودند: «زمین را پر از قسط و عدل و نور خواهد کرد، همان‌گونه که پر از ظلم و جور و بدی شده باشد»[۳۱].[۳۲]

دفع بلا

یکی دیگر از آثار وجودی امام در زمان غیبت بنابر روایات، دفع بلاست[۳۳]، چنانکه در روایتی از امام عصر(ع) آمده است: «به درستی که من امان برای اهل زمین هستم همانطور که ستارگان امان برای اهل آسمان هستند»[۳۴] همچنین در روایتی ابونصر طریف می‌گوید: «بر صاحب الزمان داخل شدم. پس حضرت فرمود: آیا مرا می‌شناسی؟ عرض کردم: آری! پس فرمود: من کیستم؟ عرض کردم: شما سید و آقای من و پسر سید و آقای من هستید. امام فرمودند منظور این نوع شناخت نیست سپس خودشان را اینطور معرفی کردند: «أَنَا خاتَمُ الأوصیاءِ و ‌بی یَدفَعُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ البَلاءَ عَنْ و شیعَتی»[۳۵].[۳۶] البته این امنیت و دفع بلا، شامل سه مرحله است: امنیت برای همه مردم؛ امنیت برای امت پیامبر(ص) و امنیت برای نزدیکان و شیعیان حضرت[۳۷].

خودسازی

یکی دیگر از آثار وجود امام در زمان غیبت، پیدایش و تقویت روحیۀ خودسازی و تهذیب نفس و طهارت روان از آلودگی و رذایل اخلاقی است. دلیل این مطلب، عرضه و شهود اعمال به خدا و ائمۀ معصومین است، به این بیان که یکی از معارف شیعه که مبتنی بر قرآن کریم و روایات است، عرضۀ اعمال انسان‌ها بر امام معصوم است؛ چنانکه یعقوب بن شعیب می‌گوید: از امام صادق(ع) در رابطه با این کلام خداوند: ﴿اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ[۳۸] پرسیدم. حضرت فرمود: «هُم الأئمة»[۳۹]. بنابراین همین عامل می‌‌تواند برای شیعه اهرمی برای خودسازی باشد تا برابر معصومین هر چند در زمان غیبت خجالت زده نباشد[۴۰].

امداد امام غایب به شیعیان

یاری شیعیان به وسیلۀ دعا یا امدادهای غیبی توسط امام غایب: براساس توقیعی که حضرت برای شیخ مفید فرستاند این مطلب استفاده می‌‌شود که حضرت در همه حال به فکر شیعیان بوده است: «ما در رعایت احوال شما کوتاهی نکرده و شما را فراموش نمی‌کنیم. اگر این چنین نبود، شر و بدی بر شما نازل می‌شد و دشمنان بر شما چیره می‌گشتند»[۴۱]. یکی از مصادیق این هواداری می‌‌تواند دعای خیر حضرت برای شیعیان، در زمان غیبت باشد و یا در روایتی امام عصر(ع) مؤمنین را اینگونه دعا کردند: «إِلَهِی‏‏ بِحَقِ‏ مَنْ‏ نَاجَاکَ‏ وَ بِحَقِ‏ مَنْ‏ دَعَاکَ‏ فِی‏ الْبَحْرِ وَ الْبَرِّ صَلِ‏ عَلَی‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ‏ وَ تَفَضَّلْ‏ عَلَی‏ فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِینَ‏ وَ الْمُؤْمِنَاتِ‏ بِالْغِنَی‏ وَ السَّعَةِ»[۴۲].[۴۳] این فایده با دعای شیعیان برای رفع مشکلاتشان (از جمله دعای فرج) و با واسطه قرار دادن امام غایب هم وجود دارد که در حقیقت می‌‌توان گفت فایدۀ این دعا برای خود شیعیان است، چنانکه در روایتی حضرتدعا برای تعجبل فرج را فرج خود شیعیان دانستند[۴۴]. از طرفی دعا کردن برای حضرت باعث ارتباط قلبی با حجت خدا می‌‌شود و بدیهی است عشق و محبت به امام عاملی مهم برای تربیت نفوس آدمی است[۴۵].

امداد علمی امام، به علما

امام پناهگاه علمی و فکری در زمان غیبت: پیشوایان معصوم معلّمان و مربّیان اصلی جامعه هستند و مردم همواره از سرچشمۀ زلال معارف ناب آن بزرگواران بهره‌ها برده‌اند. در زمان غیبت نیز، اگر چه دسترسی مستقیم و استفادۀ همه جانبه از محضر امام عصر(ع) ممکن نیست، ولی امام عصر از طرق گوناگون مشکلات علمی آنان را مرتفع می‌‌کنند؛ چنانکه در عصر غیبت صغری، بسیاری از سؤالات مردم و علما از طریقِ نامه‌های امام پاسخ داده می‌شد؛ پس از غیبت صغری هم بارها علمای شیعه، مشکلات علمی و فکری خود را با امام خویش مطرح کرده و پاسخ آن را دریافت می‌‌کردند[۴۶].

رهبری باواسطه (ولایت فقیه)

در عصر غیبت کبری، فقیهان مسئولیت هدایت مذهبی سیاسی جامعه را برعهده دارند. این مسئله، همان "ولایت فقیه" است که دلیل‌های عقلی و نقلی فراوانی برای اثبات آن وجود دارد، چنانکه نامۀ امام عصر(ع) به دومین نایب ویژه‌اش محمد بن عثمان عمری همین مطلب را اثبات می‌‌کند. امام در پاسخ نامۀ فردی به نام اسحاق بن یعقوب نوشته است: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ» حال شاید برای عده ای عجیب باشد که چگونه ولایت فقیه می‌‌تواند جزء آثار غیبت امام باشد، درحالی که ملازمه ای بین غیبت امام و ولی فقیه وجود ندارد؟ جواب این است، در توقیع امام عصر(ع) آمده است، امام فرمودند: راویان احادیث، حجت من در زمان غیبت هستند؛ این عبارت بدین معناست که غیبت امام، سبب جعل جدیدی از حجیت در غالب ولی فقیه شده است[۴۷]. در واقع وجود امام غایب موجب آگاهی مردم نسبت به نظام ولایت و حکومت در اسلام و باقی ماندن آن به عنوان یک خط اصیل و مستمر در زندگی دینی و سیاسی مسلمانان است[۴۸]. با این وجود می‌‌توان گفت ولایت فقیه یکی از آثار غیبت امام است، باید توجه داشت مقصود از حوادث، آن دسته از اتفاقاتی است که مرتبط با زندگی مردم است که باید مطابق احکام دین به آنها عمل شود و مراد از روایان احادیث صرف روایت‌گری نیست؛ زیرا در این صورت، امام باید مردم را به احادیث معصومین ارجاع می‌‌داد در حالی که امام مردم را به راویان حدیث ارجاع دادند، یعنی راویانی که قدرت استنباط از کتاب، و روایات را دارند که به این نوع از راویان، فقیه و در راس این فقها کسی که حاکم شرع اسلامی است ولی فقیه گفته می‌‌شود[۴۹]. البته امام نسبت به احکام کلّی جنبۀ نظارتی دارد یعنی اینطور نیست که تمام مسئولیت احکام را به فقیهان سپرده باشند و خودشان دیگر هیچ مسئولیتی نداشته باشند بلکه اگر فقیه در جایی که مربوط به احکام کلی است اشتباهی بکند به طوری که ضرری بزرگ به اسلام و مسلمین وارد شود امام مخالفتش را به نوعی نشان می‌‌دهند[۵۰].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌الله خراسانی؛
آیت‌‌الله محمد جواد خراسانی، در کتاب «مهدی منتظر» در این‌باره گفته است:

«اما اعتقاد به امام غائب متوقف بر وجود فایده نیست. اعتقاد به امام مدخلیت در ایمان دارد. پیامبر (ص) فرمود: "من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة"[۵۱] آن‌که بمیرد و امام وقت خود را نشناسد به مردن جاهلیت مرده.

و دیگر: ایمان به غیب در نزد خداوند از امور مهمه است. خداوند فرمود: ﴿الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ[۵۲]. و تأثیر بزرگی در ایمان و اخلاص دارد.

اعتقاد به ثواب و عقاب و بهشت و دوزخ و سؤال قبر و آن‌چه راجع به معاد است، همه از ایمان به غیب است و در ثبات در استقامت و از حدود خارج نشدن و طغیان نکردن اثر عظیم دارد. به عینه همین آثار در اعتقاد به امام غائب است.

مسلم وقتی که بداند که امام او موجود است و بر اعمال او حاضر و ناظر است، بسیار فرق دارد با آن وقتی‌که بداند امامی نیست، چنان‌که ما حسا می‌بینیم کسانی که جدا معتقد به او هستند و او را ناظر بر خود می‌بینند مردمان ساکت و افتاده و متواضع و خاضع بی‌آزار و از معاصی و طغیان برکنارند. پس نفس اعتقاد بی‌اثر نیست و لو فرض شود که وجود او بی‌فایده است.

و ایضا صرف دانستن اینکه موجود است مایه دلگرمی و دلخوشی است در مقابل ابتلائات و حوادث، چنان‌که قوم موسی (ع) بعد از علم به وجود او دلخوش و دلگرم بودند.

و ایضا انتظار ظهور او مایه دلگرمی دیگر است و ایضا مهیا برای تضرع و زاری و دعا بر تعجیل فرج او می‌شوند مانند قوم موسی (ع) و ایضا در شدائد و گرفتاری‌ها توسل به او می‌جویند.

و ایضا چون او بعد از انتظار بسیار، ظاهر شود بیش‌تر مورد رغبت گردد و بهتر به او ایمان آورند و در نصرت او پایداری کنند. ایضا چون سن او از همه بیش‌تر باشد و قدیمی‌تر باشد باز بیش‌تر سبب ایمان به او گردد و ایمان به او عمومی‌تر شود و پیر و جوان همه ایمان به او آورند. و صرف اعتقاد با عدم فایده وجودی چه‌بسا مطلوب حق باشد چنان‌که به نص قرآن خداوند از پیامبران سابق و امت‌های ایشان، پیمان بر ایمان به پیامبر خاتم (ص) گرفت با اینکه برای ایشان در آن وقت آثار وجودیه‌ای نداشت.

و اما فایده در وجود او با غیبت، چنان نیست که شما از روی بی‌اطلاعی فرض کردید که بی‌فایده محض باشد، بلکه فواید او از نظر شیعه بسیار است. و جمله این فواید بر دو نوع است:

نوعی عامه و نوعی خاصه، مخصوص شیعیان و این نیز بر دو نوع است: قسمی و برای نوع شیعیان و قسمی برای افرادی به‌خصوص.

و اما فایده عمومی: یکی: آن‌که اگر وجود حجت خدا نباشد زمین استقرار ندارد. ""لو لا الحجة لساخت الأرض بأهلها""[۵۳] اگر حجت نباشد زمین اهلش را به خود فرو می‌برد.

دوم: اینکه امام از نظر شیعه دو جنبه دارد: جنبه ولایتی و جنبه امامتی.

جنبه امامتی است که بستگی به حضور او دارد و اما جنبه ولایتی که عبارت است از تصرفات در امور کونیه و باید همه مقدرات تکوینیه از نظر او بگذرد که: ﴿تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ * سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ[۵۴]

اشاره به آن دارد، موقوف به حضور او در میان مردم نیست، بلکه هر کجا باشد برای او یکسان است و فایده او از این نظر عائد عموم می‌گردد، مانند رحمانیت حق که شامل مؤمن و کافر و دوست و دشمن می‌شود و وجهش این است که امام ولی خداست و شأن ولی و معنی او این است که خداوند، هر امری را که بخواهد در عالم جاری سازد از خیر و شر، عمومی یا شخصی، باید از مجرای ولی انجام گیرد و هر فیضی که به هرکس برسد باید از این دو باشد زیراکه باب الله و وجه الله است.

""و بکم ینزل الغیث و بکم یمسک السماء أن تقع علی الأرض الا باذنه""[۵۵]. و این نحو از بهره و انتفاع همان است که خود آن حضرت مثل خود را به خورشید زیر ابر زد و در جواب سؤال اسحاق بن یعقوب چنین توقیع فرمود: "و اما وجه انتفاع از من در حال غیبت مانند انتفاع از خورشید است در زیر ابر، و من امانم برای اهل زمین چنان‌چه ستارگان امانند برای اهل آسمان.."[۵۶].

و به همین مضمون از حضرت رسول (ص) و حضرت صادق (ع) نیز روایت شده.

و اما فواید خاصه که اختصاص به شیعیان دارد اما آن قسم نوعیش آن است که نوع شیعه مورد توجه آن حضرت است و از ایشان‌ مخفیانه حمایت می‌کند و دفع شر أشرار و کید کفار و فجار می‌نماید، به طوری سری و غیر مستقیم که هیچ‌کس متوجه نمی‌شود نقشه‌های ظالمان را برهم می‌زند، تدبیرات خائنان را درهم می‌شکند، چنان‌چه خود آن حضرت در توقیعی که برای شیخ مفید صادر فرمود، به این جهت اشاره فرموده: ما اگرچه جاگزین شده‌ایم در مکانی که دور از مساکن ظالمین باشیم برحسب آن‌چه خداوند برای ما و شیعیان ما صلاح در این دیده تا مادامی که دولت دنیا برای فاسقین باشد، لکن مع الوصف علم ما به احوال شما احاطه دارد و چیزی از اخبار شما از ما مخفی نیست... ما اهمال نمی‌کنیم در مراعات شما و نه فراموش می‌کنیم یاد شما را و اگرنه این بود بلاها و شدائد بر شما نازل می‌شد و دشمنان، شما را درهم می‌شکستند و نابود می‌کردند پس بپرهیزید خدای جل جلاله را و ما را یاری و کمک کنید بر دستگیری خودتان[۵۷]. (یعنی کاری نکنید که نزد خدا نتوانیم از شما دستگیری کنیم و شما را سزاوار آن ببینیم که به خود واگذاریم).

و اما فواید خصوصی که عائد بعضی از افراد به‌خصوص می‌شود یا با سبب است؛ یعنی در اثر توسل و یا بدون سبب بلکه عنایت خاصی است که از خود آن حضرت می‌شود از جهت مصالحی که منظور می‌کند و آنها اموری است:

اول: دستگیری از درماندگان.

دوم: دادرسی بینوایان.

سوم: راهنمایی راه گم کردگان.

چهارم: نجات دادن غرق‌شدگان.

پنجم: شفا دادن مریضی به اذن خدا بر سبیل اعجاز.

ششم: وسیله‌سازی برای ادای قرض.

هفتم: رفع گرفتاری‌ها و عسرت‌ها هشتم: نجات دادن از زندان.

نهم: نجات دادن از دشمن و از مهالک و امثال ذلک.

دهم: به شرف ملاقات او نائل شدن.

و آن امور را گاهی به وسیله اعوان خود انجام می‌دهد و گاهی به دست خود. آن هم نوعا و غالبا به‌نحو نهانی و گاه هم به‌نحو عیانی که خود را ظاهر سازد در حین انجام. این هم باز نوعا غالبا به‌نحو ناشناس به‌طوری‌که بعد می‌فهمند آن حضرت بوده و بسیار کم اتفاق افتد که او را بشناسد و این امور را ممکن است گاهی برای دشمن خود یا ظالم و ستمگری نیز انجام دهد از جهت مصلحت، مثل اینکه اسباب هدایت او شود یا سبب تخفیف ظلم او شود بر دوستانش.

اما ملاقات آن حضرت در اثر توسل به‌نحو ناشناس بسیار است و با شناسایی بسیار کم و کم شنیده شده که آن حضرت خود را معرفی کند، اشخاصی که به خدمت آن حضرت رسیده‌اند بسیارند به کتب مبسوطه مراجعه شود.

و معلوم است که اشخاصی که به خدمت رسیده‌اند منحصر به همان‌ها که یادداشت کرده‌اند نیست، زیراکه هرکس به این فیض رسیده خود را معرفی نکرده و داعی بر اظهار نداشته یا اگر معرفی کرده و جمعی هم مطلع شده‌اند به نویسندگان نرسیده که نام او و قصه او را درج کنند»[۵۸].
۲. سید محمد صدر
آیت‌ الله شهید سید محمد صدر در کتاب «تاریخ غیبت کبری» در این‌باره گفته‌ است:

«به این پرسش در دو مرحله می‌‏توان پاسخ داد:

  1. ما در این دوره نیز عملا طبق عقیده امامیه با امام مستور و پنهان می‏‌باشیم، و لذا فضائلی که در این روایت آمده است شامل حال ما هم می‌‏شود؛ زیرا آنچه که مهم است همراهی و معیت با امام از حیث ایمان و عقیده است، نه معیت جسمی و ظاهری. و علاوه بر این می‌‏توان معاصر بودن با آن حضرت را نیز برای تحقق مفهوم «با امام بودن» بر مطلب گذشته افزود. و هر کس که معتقد به‏ غیبت حضرت مهدی (ع) باشد، این دو جهت را دارا است؛ زیرا معتقد است که در زمان آن حضرت به سر می‌‏برد و در عقیده و ایمان با آن حضرت همراه است. و اما اینکه شخص هیئت و شمایل امام خود را بشناسد و تشخیص دهد، هیچ‏گونه دخالتی در صدق مفهوم همراهی با حضرت و با وی بودن، ندارد. و به تعبیر دقیقتر، آنچه که روایت بر آن تأکید دارد، آن است که امر امامت و حکومت امام (ع) از ترس ستمگران پوشیده و پنهان باشد، و فردی که معتقد به او است، در عقیده و رفتار خود، از او تبعیت کند. و این حالت در دوران غیبت برای یک فرد با اخلاص کاملا صدق می‏‌کند؛ چنانکه در دوران زندگی دیگر امامان نیز به همین صورت بوده است، زیرا هر دو دوره دارای فتنه‌‏ها و انحرافات و سرکوبی حق و پنهانی امام می‌‏باشد، و مشخص بودن امام و آشکاری ظاهر وی در این جهت چندان دخالتی ندارد.
  2. بر فرض بپذیریم که غیبت امام، مانع از این است که بودن با او صدق کند و یا فراتر از آن بر فرض عدم اعتقاد به غیبت حضرت مهدی می‌‏گوییم بازهم می‌‏توان فضیلتی را که در این روایت ذکر شده شامل افراد با اخلاصی دانست که در دوران فتنه و انحراف به سر می‌‏برند؛ زیرا آنچه که موجب فضیلت و برتری می‏‌شود و در آزمایش الهی، پایه و اصل به حساب می‌‏آید، همان ترس از ظلم و جهت‏گیری همیشگی در مقابل حیله و نیرنگ دشمنان و رویاروئی با منحرفین است؛ و کوشش و پرستش در شرایط خوف، برتر و والاتر است از عبادت و هرگونه کاری در دوره راحتی و آسایش. و این حالت در این دوره‏های اخیر، به همان‏گونه که در دوران زندگی ائمه (ع) وجود داشته، موجود است، و تفاوتی با یکدیگر ندارند؛ زیرا هر دو دوره از دوره‏های فتنه و انحراف می‌‏باشد، بلکه می‌‏توان گفت در این سالیان اخیر، ترس و مشکلات از چندین جهت از زمان ائمه (ع) بیشتر بوده است[۵۹].
۳. آیت‌الله مکارم شیرازی؛
آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در کتاب «حکومت جهانی مهدی» در اين باره گفته است:

«در احادیث متعدّد و گوناگونی که در زمینه فلسفه و فایده وجود امام (ع) در دروان غیبت به ما رسیده، تعبیر بسیار پر معنی و جالبی در یک عبارت کوتاه دیده می‌شود که می‌تواند کلیدی باشد برای گشودن این رمز بزرگ و آن این که از پیامبر (ص) در پاسخ این پرسش که چه فایده‌ای وجود مهدی (ع) در عصر غیبتش دارد فرمود:" إِي وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَيَنْتَفِعُونَ بِهِ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِ وَلَايَتِهِ‏ فِي‏ غَيْبَتِهِ‏ كَانْتِفَاعِ‏ النَّاسِ‏ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ جَلَّلَهَا السَّحَابُ ‏‏‏‏‏‏‏‏" [۶۰].

  1. اثر امید بخشی: در میدانهای نبرد تمام کوشش گروهی از سربازان زبده و فداکار این است که پرچم، در برابر حملات دشمن همچنان سر پا در اهتزاز باشد؛ در حالی که سربازان دشمن دائماً می‌کوشند پرچم مخالفان را سرنگون سازند، چرا که بر قرار بودن پرچم مایه دلگرمی‌سربازان و تلاش و کوشش مستمرّ آنها است. همچنین وجود فرمانده لشکر در مقرّ فرماندهی هر چند ظاهراً خاموش و ساکت باشد خون گرم و پر حرارتی در عروق سربازان به حرکت در می‌آورد، و آنها را به تلاش بیشتر وا می‌دارد که فرمانده ما زنده است و پرچممان در اهتزاز! امّا هر گاه خبر قتل فرمانده در میان سپاه پخش شود یک لشکر عظیم با کارائی فوق العاده یکمرتبه متلاشی می‌گردد، گوئی آب سردی بر سر همه ریخته اند، نه، بلکه روح از تنشان بیرون رفته! رئیس یک جمعیّت یا یک کشور مادام که زنده است، هر چند مثلا در سفر یا فرضاً در بستر بیماری باشد، مایه حیات و حرکت و نظم و آرامش آنها است؛ ولی شنیدن خبر از دست رفتن او گرد و غبار یأس و نومیدی را بر همه می‌پاشد. جمعیّت شیعه طبق عقیده‌ای که به وجود امام زنده دارد، هر چند او را در میان خود نمی‌بیند، خود را تنها نمی‌داند. او همواره انتظار بازگشت آن سفر کرده را که قافله های دل همراه اوست می‌کشد، انتظاری سازنده و اثر بخش، او هر روز احتمال ظهور او را می‌دهد. امّا اگر این رهبر اصلا وجود خارجی نداشته باشد و علاقه مندان مکتبش در انتظار تولّد و پرورش او در آینده باشند وضع بسیار فرق می‌کند. و اگر یک نکته دیگر را به این موضوع بیفزائیم مسأله شکل جدّی‌تری به خود می‌گیرد، و آن اینکه: طبق اعتقاد عمومی‌ شیعه که در روایات بسیار زیادی در منابع مذهبی آمده است، امام به طور مداوم، در دوران غیبت، مراقب حال پیروان خویش است؛ و طبق یک الهام الهی از وضع اعمال آنها آگاه می‌گردد و به تعبیر روایات همه هفته برنامه اعمال آنها به نظر او می‌رسد و از چگونگی رفتار و کردار و گفتار آنها آگاه می‌گردد[۶۱] این فکر سبب می‌شود که همه معتقدان در یک حال مراقبت دائمی‌ فرو روند و به هنگام ورود در هر کار توجّه به آن "نظارت عالی" داشته باشند؛ اثر تربیتی این طرز فکر نیز قابل انکار نیست.
  2. پاسداری آئین خدا: "علی" آن ابر مرد تاریخ بشر در یکی از سخنان کوتاه خود که در آن اشاره به لزوم وجود رهبران الهی در هر عصر و زمان می‌کند می‌گوید: " اللَّهُمَ‏ بَلَى‏ لَا تَخْلُو الْأَرْضُ‏ مِنْ‏ قَائِمٍ‏ لِلَّهِ‏ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ‏ حُجَجُ‏ اللَّهِ‏ وَ بَيِّنَاتُهُ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏"[۶۲]. اکنون به توضیح این سخن توجّه کنید: با گذشت زمان و آمیختن سلیقه‌ها و افکار شخصی به مسائل مذهبی و گرایشهای مختلف به سوی برنامه‌های ظاهر فریب مکتب‌های انحرافی، و دراز شدن دست مفسده جویان به سوی مفاهیم آسمانی، اصالت پاره‌ای از این قوانین از دست می‌رود و دستخوش تغییرات زیانبخشی می‌گردد. این آب زلال که از آسمان وحی نازل شده با عبور از مغزهای این و آن تدریجاً تیره و تار گشته، صفای نخستین خود را از دست می‌دهد. این نور پرفروغ با عبور از شیشه‌های ظلمانی افکار تاریک، کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌گردد. خلاصه، با آرایشها و پیرایشهای کوته بینانه افراد و افزودن شاخ و برگهای تازه به آن، چنان می‌شود که گاهی بازشناسی مسائل اصلی دچار اشکال می‌گردد! با این حال، آیا ضروری نیست که در میان جمع مسلمانان کسی باشد که مفاهیم فناناپذیر تعالیم اسلامی‌ را در شکل اصلی‌اش حفظ و برای آیندگان نگهداری کند؟ آیا مجدّداً وحی آسمانی بر کسی نازل می‌شود؟ مسلّماً نه! باب وحی با مسأله خاتمیّت برای همیشه بسته شد. پس چگونه باید آئین اصیل حفظ گردد، و جلو تحریفات و تغییرات و خرافات گرفته شود و این آئین برای نسلهای آینده محفوظ بماند. آیا جز این است که باید این رشته به‌وسیله یک پیشوای معصوم ادامه یابد، خواه آشکار و مشهور باشد یا پنهان و ناشناس " لِئَلَّا تَبْطُلَ‏ حُجَجُ‏ اللَّهِ‏ وَ بَيِّنَاتُه‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏". می‌دانیم در هر مؤسّسه مهمی‌ "صندوق آسیب ناپذیری" وجود دارد که اسناد مهمّ آن مؤسّسه را در آن نگهداری می‌کنند، تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند؛ بعلاوه، هرگاه مثلا آتش سوزی در آنجا روی دهد از خطر حریق مصون باشد که اعتبار و حیثیّت آن مؤسّسه پیوند نزدیکی با حفظ آن اسناد و مدارک دارد سینه امام و روح بلندش صندوق آسیب ناپذیر حفظ اسناد آئین الهی است که همه اصالتهای نخستین و ویژگیهای آسمانی این تعلیمات را در خود نگاهداری می‌کند "تا دلائل الهی و نشانه‌های روشن پروردگار باطل نگردد و به خاموشی نگراید". و این دیگر از آثار وجود او گذشته از آثار دگر است.
  3. تربیت یک گروه انقلابی آگاه: بر خلاف آنچه بعضی فکر می‌کنند، رابطه امام در زمان غیبت بکلّی از مردم بریده نیست؛ بلکه آن گونه که از روایات اسلامی‌بر می‌آید گروه کوچکی از آماده ترین افراد که سری پر شور از عشق خدا، و دلی پر ایمان، و اخلاصی فوق العاده برای تحقّق بخشیدن به آرمان اصلاح جهان دارند، با او در ارتباطند و از طریق این پیوند تدریجاً ساخته می‌شوند؛ و روح انقلابی بیشتری کسب می‌کنند؛ انقلابی سازنده و بارور برای ریشه کن ساختن هر گونه ظلم و بیدادگری در جهان! ممکن است آنها خودشان پیش از این قیام از دنیا بروند ولی به هر حال آمادگی و تعلیمات انقلابی را به نسل های آینده شان، و به دیگران منتقل می‌سازند، و در پرورش گروه نهایی سهیم و شریکند. معنی غیبت امام این نیست که او به شکل یک روح نامرئی و یا اشعّه‌ای ناپیدا در می‌آید، بلکه او از یک زندگی طبیعی آرام برخوردار است؛ و به طور ناشناخته در میان همین انسان‌ها رفت و آمد دارد، و دلهای بسیار آماده را بر می‌گزیند؛ و در اختیار می‌گیرد و بیش از پیش آماده می‌کند و می‌سازد. افراد مستعد به تفاوت میزان استعداد و شایستگی خود، توفیق درک این سعادت را پیدا می‌کنند؛ بعضی چند لحظه؛ و بعضی چند ساعت و چند روز؛ و بعضی سالها با او در تماس نزدیک هستند! به تعبیر روشن‌تر، آنها کسانی هستند که آنچنان بر بال و پر دانش و تقوا قرار گرفته و بالا رفته اند که همچون مسافران هواپیماهای دور پرواز بر فراز ابرها قرار می‌گیرند؛ آنجا که هیچ گاه حجاب و مانعی بر سر راه تابش جانبخش آفتاب نیست؛ در حالی که دیگران در زیر ابرها در تاریکی و نور کمرنگ به سر می‌برند. حساب صحیح نیز همین است؛ من نباید انتظار داشته باشم که آفتاب را به پائین ابرها بکشم تا چهره او را ببینم؛ چنین انتظاری اشتباه بزرگ و خیال خام است؛ این منم که باید بالاتر از ابرها پرواز کنم تا شعاع جاودانه آفتاب را جرعه جرعه بنوشم و سیراب گردم. به هر حال، تربیت این گروه یکی دیگر از فلسفه‌های وجود او در این دوران است.
  4. نفوذ روحانی و ناآگاه: می‌دانیم خورشید یک سلسله اشعّه مرئی دارد که از ترکیب آنها با هم، هفت رنگ معروف، پیدا می‌شود؛ و یک سلسله اشعّه نامرئی که به نام "اشعّه فوق بنفش" و "اشعّه مادون قرمز" نامیده شده است. همچنین یک رهبر بزرگ آسمانی خواه پیامبر باشد یا امام، علاوه بر تربیت تشریعی که از طریق گفتار و رفتار و تعلیم و تربیت عادی صورت می‌گیرد، یک نوع تربیت روحانی و از راه نفوذ معنوی در دلها و فکرها دارد که می‌توان آن را تربیت تکوینی نام گذارد؛ در آنجا الفاظ و کلمات و گفتار و کردار کار نمی‌کند بلکه تنها جاذبه و کشش درونی کار می‌کند. در حالات بسیاری از پیشوایان بزرگ الهی می‌خوانیم که گاه بعضی از افراد منحرف و آلوده با یک تماس مختصر با آنها بکلّی تغییر مسیر می‌دادند، و سرنوشتشان یکباره دگرگون می‌شد، و به قول معروف با ۱۸۰ درجه انحراف راه کاملا تازه‌ای را انتخاب می‌کردند؛ یک مرتبه فردی پاک و مؤمن و فداکار از آب در می‌آمدند که از بذل همه وجود خود نیز مضایقه نداشتند! این دگرگونی‌های تند و سریع و همه جانبه، این انقلابهای جهش آسا و فراگیر، آنهم با یک نگاه یا یک تماس مختصر (البتّه برای آنها که در عین آلودگی یک نوع آمادگی نیز دارند) نمی‌تواند نتیجه تعلیم و تربیت عادی باشد بلکه معلول یک اثر روانی نامرئی و یک جذبه ناخودآگاه است که گاهی از آن تعبیر به "نفوذ شخصیّت" نیز می‌شود. بسیار از کسان این موضوع را در زندگی خود تجربه کرده‌اند که به هنگام برخورد با افرادی که روحهای بزرگ و عالی دارند چنان بی اختیار و ناخود آگاه تحت تأثیر آنان قرار می‌گیرند که حتّی سخن گفتن در برابر آنها برایشان مشکل می‌شود؛ و خود را در میان هاله‌ای مرموز و غیر قابل توصیف از عظمت و بزرگی می‌بینند. البتّه ممکن است گاهی این گونه امور را با تلقین و امثال آن توجیه کرد؛ ولی مسلّماً این تفسیر برای همه موارد صحیح نیست بلکه راهی جز این ندارد که بپذیریم که این آثار نتیجه شعاع اسرارآمیزی است که از درون ذات انسان‌های بزرگ برمی‌خیزد. سرگذشتهای فراوانی در تاریخ پیشوایان بزرگ می‌بینیم که جز از این راه نمی‌توان آنها را تفسیر کرد; داستان آمدن جوان آلوده‌ای نزد پیامبر (ص) و انقلاب ناگهانی روحی او. یا برخورد اسعد بن زراره بت‌پرست به پیامبر (ص) در کنار خانه کعبه و تغییر جهش آسای طرز تفکّر او. و یا آنچه دشمنان سرسخت پیامبر (ص) نام آن را سحر می‌گذاردند و مردم را به خاطر آن از نزدیک شدن به او باز می‌داشتند، همه حاکی از نفوذ شخصیّت پیامبر (ص) در افراد مختلف از این طریق است. همچنین آنچه درباره تأثیر پیام امام حسین (ع) روی فکر "زهیر" در مسیر کربلا نقل شده تا آنجا که با شنیدن پیام امام حتّی نتوانست لقمه‌ای که در دست داشت به دهان بگذارد، و آن را به زمین نهاد و حرکت کرد. و یا کشش عجیب و فوق العاده که "حر بن یزید ریاحی" در خود احساس می‌کرد، و با تمام شجاعتش همچون بید می‌لرزید؛ و همین کشش سرانجام او را به صف مجاهدان کربلا کشانید و به افتخار بزرگ شهادت نائل آمد. و یا داستان جوانی که در همسایگی "ابوبصیر" زندگی داشت، و با ثروت سرشار خود که از خودش خدمتی به دستگاه بنی امیّه فراهم ساخته بود به عیش و نوش و بی بند و باری پرداخته بود و سرانجام با یک پیام امام صادق (ع) بکلّی دگرگون شد، و همه کارهای خود را در هم پیچید و تمام اموالی را که از طریق نامشروع گرد آورده بود به صاحبانش داد، یا در راه خدا انفاق کرد. و یا سرگذشت کنیز خواننده و زیبا و عشوه گری که هارون به گمان خام خود برای منحرف ساختن ذهن امام کاظم (ع) به زندان اعزام داشته بود؛ و منقلب شدن روحیّه او در یک مدّت کوتاه، تا آنجا که قیافه و طرز سخن و منطق او هارون را به حیرت و وحشت افکند... همه و همه نشانه و نمونه‌هایی از همین تأثیر ناخودآگاه است که می‌توان آن را شعبه ای از "ولایت تکوینی" پیامبر (ص) یا امام (ع) دانست، چرا که عامل تربیت و تکامل در اینجا الفاظ و جمله‌ها و راههای معمولی و عادی نیست، بلکه جذبه معنوی و نفوذ روحانی عامل اصلی محسوب می‌شود. این برنامه همان گونه که گفتیم منحصر به پیامبران و امامان نیست؛ بلکه رجال راستین و شخصیّتهای بزرگ نیز به تناسب میزان شخصیّت خود هاله ای از این نفوذ ناخودآگاه اطراف خود ترسیم می‌کنند، منتها قلمرو گروه اوّل با گروه دوم از نظر ابعاد و گسترش قابل مقایسه نیست. وجود امام (ع) در پشت ابرهای غیبت نیز این اثر را دارد که از طریق اشعّه نیرومند و پردامنه نفوذ شخصیّت خود، دلهای آماده را در نزدیک و دور تحت تأثیر جذبه مخصوص قرار داده به تربیت و تکامل آنها می‌پردازد و از آنها انسان‌هایی کاملتر می‌سازد. ما قطبهای مغناطیسی زمین را با چشم خود نمی‌بینیم، ولی اثر آنها روی عقربه های قطب نما، در دریاها راهنمای کشتیهاست؛ و در صحراها و آسمانها راهنمای هواپیماها و وسائل دیگر است. در سرتاسر کره زمین از برکت این امواج مغناطیسی، میلیونها مسافر راه خود را به سوی مقصد پیدا کرده، یا وسائل نقلیّه بزرگ و کوچک به فرمان همین عقربه ظاهراً کوچک از سرگردانی رهایی می‌یابند. آیا تعجّب دارد اگر وجود امام (ع) در زمان غیبت با امواج جاذبه معنوی خود افکار و جانهای زیادی را که در دور یا نزدیک قرار دارند هدایت کند، و از سرگردانی رهایی بخشد؟ ولی نمی‌توان و نباید فراموش کرد که همان گونه که امواج مغناطیس زمین روی هر آهن پاره بی ارزشی اثر نمی‌گذارد بلکه روی عقربه‌های ظریف و حسّاسی که آب مغناطیس خورده‌اند و یک نوع سنخیّت و شباهت با قطب فرستنده امواج مغناطیسی پیدا کرده‌اند اثر می‌گذارند، همینطور دلهایی که راهی با امام دارند و شباهتی را در خود ذخیره نموده‌اند تحت تأثیر آن جذبه غیر قابل توصیف روحانی قرار می‌گیرند. با در نظر گرفتن آنچه در بالا گفتیم، یکی دیگر از آثار و فلسفه‌های وجودی امام (ع) در چنین دورانی آشکار می‌گردد.
  5. ترسیم هدف آفرینش: هیچ عاقلی بی هدف گام بر نمی‌دارد، و هر حرکتی که در پرتو عقل و علم انجام گیرد در مسیر هدفی قرار خواهد داشت. با این تفاوت که هدف در کار انسان‌ها معمولا رفع نیازمندی خویش و برطرف ساختن کمبودهاست، ولی در کار خدا هدف متوجّه دیگران و رفع نیازهای آنهاست؛ چرا که ذات او از هر نظر بی‌پایان است و عاری از هر گونه کمبود و با این حال انجام دادن کاری به نفع خود، درباره او مفهوم ندارد. حالا به این مثال توجّه کنید: در زمینی مستعد و آماده، باغی پر گل و میوه احداث می‌کنیم؛ در لابه لای درختان و بوته‌های گل، علف هرزه‌هایی می‌رویند؛ هر وقت به آبیاری آن درختان برومند می‌پردازیم علف هرزه ها نیز از پرتو آنها سیراب می‌شوند. در اینجا ما دو هدف پیدا می‌کنیم: هدف اصلی که آب دادن درختان میوه و بوته‌های گل است. و هدف تبعی که آبیاری علف هرزه‌های بی مصرف می‌باشد. بدون شک هدف تبعی نمی‌تواند انگیزه عمل گردد، و یا حکیمانه بودن آن را توجیه کند؛ مهم همان هدف اصلی است که جنبه منطقی دارد! حال اگر فرض کنیم بیشتر درختان باغ خشک شوند و جز یک درخت باقی نماند، امّا درختی که به تنهایی گلها و میوه‌هایی را که از هزاران درخت انتظار داریم به ما می‌دهد بدون تردید برای آبیاری همان یک درخت هم که باشد برنامه آبیاری و باغبانی را ادامه خواهیم داد؛ گو اینکه علف هرزه‌های زیادی نیز از آن بهره گیرند، و اگر یک روز آن درخت نیز بخشکد آنجاست که دست از آبیاری باغ می‌کشیم هرچند علف هرزه‌ها بمیرند. جهان آفرینش بمانند همان باغ پر طراوت است و انسان‌ها درختان و بوته‌های این باغند. آنها که در مسیر تکاملند درختان و شاخه‌های پر برند. و آنها که به پستی گرائیده و منحرف و آلوده‌اند علف هرزه‌های این باغند. مسلّماً این آفتاب درخشان، این مولکولهای حیاتبخش هوا، اینهمه برکات زمین و آسمان، برای آن آفریده نشده است که مشتی فاسد و هرزه به جان یکدیگر بیفتند و به خوردن یکدیگر مشغول شوند و جز ظلم و ستم و جهل و فساد محصولی برای اجتماع آنها نباشد؛ نه! هرگز هدف آفرینش نمی‌تواند اینها باشد! این جهان و تمام مواهب آن از دیدگاه یک فرد خداپرست که با مفاهیمی‌چون علم و حکمت خدا آشناست برای صالحان و پاکان آفریده شده است؛ همانگونه که سرانجام نیز به‌طور کامل از دست غاصبان در خواهد آمد و در اختیار آنان قرار خواهد گرفت. ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ[۶۳]. باغبان آفرینش (جهان پهناور هستی) به خاطر همین گروه فیض و مواهب خود را همچنان ادامه می‌دهد؛ هر چند علف هرزه‌ها نیز به عنوان یک هدف تبعی سیراب گردند و بهره‌مند شوند؛ ولی بی‌شک هدف اصلی آنها نیستند. و اگر فرضاً روزی فرا رسد که آخرین نسل گروه صالحان از روی زمین برچیده شوند، آن روز دلیلی بر ادامه جریان این مواهب وجود نخواهد داشت. آن روز آرامش زمین به هم می‌خورد، و آسمان برکات خود را قطع می‌نماید، و زمین از دادن بهره به انسان‌ها مضایقه خواهد کرد! پیامبر یا امام، سمبل گروه صالحان و نمونه بارز انسان کامل است؛یعنی، همان گروهی که هدف اصلی آفرینش را تشکیل می‌دهند و به همین دلیل وجود او به تنهایی یا در رأس گروه صالحان، توجیه کننده هدف آفرینش و مایه نزول هر خیر و برکت و ریزش باران فیض و رحمت خدا است؛ اعم از این که در میان مردم آشکارا زندگی کند یا مخفی و ناشناس بماند. درست است که افراد صالح دیگر نیز هر کدام هدفی هستند برای آفرینش، و یا به تعبیر دیگر، بخشی از آن هدف بزرگ، ولی نمونه کامل این هدف همین انسان‌های نمونه و مردان آسمانی می‌باشند، هر چند سهم دگران نیز محفوظ است.
و از اینجا روشن می‌شود، آنچه در پاره ای از عبارات به این مضمون وارد شده که: "از برکت وجود او (یعنی حجّت و نماینده الهی) مردم روزی می‌برند، و به خاطر هستی او آسمان و زمین برپاست!" یک موضوع "اغراق آمیز" و "دور از منطق" و یا "شرک آلود" نمی‌باشد؛ همچنین، عبارتی که به عنوان یک حدیث قدسی خطاب به پیامبر از طرف خداوند در کتب مشهور نقل شده: " لَوْلَاكَ‏ لَمَا خَلَقْتُ‏ الْأَفْلَاك‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏"[۶۴] بیان یک واقعیّت است نه مبالغه! گوئی، منتها او شاهکار هدف آفرینش است و صالحان دیگر هر کدام بخشی از این هدف بزرگ را تشکیل می‌دهند»[۶۵].
۴. آیت الله امینی؛
آیت الله ابراهیم امینی، در کتاب «دادگستر جهان» در این‌باره گفته است:

«مردم در زمان غیبت، آنهم به واسطه اعمال خودشان از فوائدی که شمردید محرومند لکن فوائد وجود امام منحصر به اینها نیست بلکه فوائد دیگری نیز وجود دارد که در زمان غیبت نیز مرتب است از جمله، دو فائده ذیل را می‌توان شمرد:

اول: بر طبق سخنان گذشته و براهینی که در کتب دانشمندان اقامه شده است و احادیثی که در موضوع امامت وارد شده، وجود مقدس امام، غایت نوع و فرد کامل انسانیت و رابطه میان عالم مادی و عالم ربوبی است. اگر امام روی زمین نباشد نوع انسان منقرض خواهد شد. اگر امام نباشد خدا به حد کامل شناخته و عبادت نمی‌شود. اگر امام نباشد رابطه بین عالم مادی و دستگاه آفرینش منقطع می‌گردد. قلب مقدس امام به منزله ترانسفورموتوریست که برق کارخانه را به هزاران لامپ می‌رساند. اشراقات و افاضات عوالم غیبی، اولا بر آینه پاک قلب امام و به وسیله او بر دل‌های سایر افراد نازل می‌گردد. امام قلب عالم وجود و رهبر و مربی نوع انسان است و معلوم است که حضور و غیبت او، در ترتب این آثار تفاوتی ندارد. آیا باز هم می‌شود گفت: امام ناپیدا را چه نفعی است؟! گمان می‌کنم شما این اشکال را از زبان کسانی می‌گوئید که به حقیقت معنای ولایت و امامت پی نبرده و امام را جز یک مسئله‌گو و جاری‌کننده حدود نمی‌داند، در صورتی که مقام امامت و ولایت از این مقامات ظاهری بسیار شامختر است.

امام سجاد (ع) فرمود: ما پیشوای مسلمین و حجت بر اهل عالم و سادات مؤمنین و رهبر نیکان و صاحب‌اختیار مسلمین هستیم. ما امان اهل زمین هستیم چنانکه ستارگان امان اهل آسمانند. به واسطه ماست که آسمان بر زمین فرود نمی‌آید مگر وقتی که خدا بخواهد. به واسطه ما باران رحمت حق نازل و برکات زمین خارج می‌شود. اگر ما روی زمین نبودیم اهلش را فرومی‌برد و آنگاه فرمود: از روزی که خدا آدم را آفریده تا حال هیچگاه زمین از حجتی خالی نبوده است ولی آن حجت، گاهی ظاهر و مشهور و گاهی غائب و مستور بوده است، تا قیامت نیز از حجت خالی نخواهد شد و اگر امام نباشد خدا پرستش نمی‌شود.

سلیمان می‌گوید عرض کردم: مردم چگونه از وجود امام غائب، منتفع می‌شوند فرمود: همانطور که از خورشید پشت ابر انتفاع می‌برند[۶۶].

در این حدیث و چندین حدیث دیگر، وجود مقدس صاحب الامر و انتفاع مردم از وی، تشبیه شده به خورشید پشت ابر و انتفاع مردم از آن. وجه تشبیه از این قرار است: در علوم طبیعی و فلکیات ثابت شده است که خورشید مرکز منظومه شمسی است، جاذبه‌اش حافظ زمین و آن را از سقوط نگه می‌دارد. زمین را بدور خود چرخانده شب و روز و فصول مختلف را ایجاد می‌کند. حرارتش سبب حیات و زندگی حیوانات و گیاهان و انسانست و نورش روشنی‌بخش زمین می‌باشد.

در ترتب این آثار بین اینکه ظاهر باشد یا پشت ابر، تفاوتی وجود ندارد. یعنی جاذبه و نور و حرارتش در هردو حال موجود است، گرچه کم‌وبیش دارد. هنگامی که خورشید در پس ابرهای تیره پنهان است یا شبانگاه، جهال گمان دارند که موجودات از نور و حرارت خورشید بی‌بهره‌اند، در صورتی که سخت در اشتباهند، زیرا اگر دقیقه‌ای نور و حرارتش به جانداران نرسد یخ زده هلاک می‌گردند و به برکت تأثیرات همان خورشید است که ابرهای تیره پراکنده می‌شوند و چهره حقیقی آن نمایان می‌گردد.

وجود مقدس امام هم خورشید و قلب عالم انسانیت و مربی و هادی تکوینی اوست و در ترتب این آثار، بین حضور و غیبت آنجناب تفاوتی نیست. از دوستان عزیزم تقاضا می‌کنم بحث چند جلسه قبل را که درباره نبوت عامه و امامت بود[۶۷]، در نظر داشته و یکبار دیگر با کمال دقت و تأمل آن را مرور کنند، تا به حقیقت معنای ولایت پی ببرند و مهم‌ترین فائده وجود امام را دریابند و بفهمند که نوع بشر هم‌اکنون هرچه دارد به برکت وجود همان امام غائب است.

اما راجع به فوائد دیگری که ذکر نمودید، گو اینکه عامه مردم در زمان غیبت، از آنها محرومند لکن از جانب خداوند متعال و وجود مقدس امام، منع فیضی وجود ندارد بلکه تقصیر و کوتاهی از ناحیه خود افراد انسان است. اگر موانع ظهور را برطرف می‌ساختند و اسباب و مقدمات حکومت توحید و دادگستری را فراهم می‌نمودند و افکار عموم جهانیان را آماده و مساعد می‌کردند، امام زمان ظاهر می‌شد و جامعه انسانیت را از فوائد بی‌شماری بهره‌مند می‌گردانید.

ممکن است بگویید: در صورتی که شرائط عمومی مساعد ظهور امام زمان نیست پس کوشش نمودن در این راه سخت و پرخطر چه سودی برای ما دارد!؟ اما باید بدانید که همت مسلمین نباید محدود به جلب منافع شخصی باشد، بلکه وظیفه هر فرد مسلمان است که در راه اصلاح امور اجتماعی جمیع مسلمین و حتی عموم جهانیان کوشش کند. جدیت در راه رفاه عمومی و مبارزه با بیدادگری از بزرگترین عبادات به شمار می‌رود.

باز هم ممکن است بگویید: کوشش کردن یکنفر یا چند نفر معدود به جایی‌ نمی‌رسد و اصولا من چه گناهی دارم که از فیض دیدار امام محروم شده‌ام؟! در جواب می‌گویم: ما اگر در راه رشد افکار عمومی و آشنا نمودن جهانیان با حقائق اسلام و نزدیک شدن به هدف مقدس امام زمان کوشش کنیم وظیفه خودمان را انجام داده‌ایم و در مقابل، به ثواب بزرگی نائل می‌شویم و جامعه انسانیت را گرچه یک قدم باشد، به‌سوی هدف نزدیک نموده‌ایم که ارزش اینکار بر دانشمندان پوشیده نیست. لذا در روایات زیاد وارد شده که انتظار فرج یکی از بزرگترین عبادات است‌[۶۸].

دوم: ایمان به مهدی غائب و انتظار فرج و ظهور امام زمان مایه امیدواری و آرامش‌بخش دل‌های مسلمین است و این امیدواری یکی از بزرگترین اسباب موفقیت و پیشرفت در هدف می‌باشد. هر گروهی که روح یأس و ناامیدی خانه دلشان را تاریک نموده باشد و چراغ امید و آرزو در آن نتابد، هرگز روی موفقیت را نخواهند دید. آری اوضاع آشفته و اسف‌بار جهان و سیل بنیان‌کن مادیت و کسادی بازار علوم و معارف و محرومیت روزافزون طبقه ضعیف و توسعه فنون استعمار و جنگ‌های سرد و گرم و مسابقه تسلیحاتی شرق و غرب، روشنفکران و خیرخواهان بشر را مضطرب کرده است به‌طوری که ممکن است گاهی در اصل قابلیت اصلاح بشر تردید نمایند.

تنها روزنه امیدی که برای بشر مفتوح است و یگانه برق امیدی که در این جهان تاریک جستن می‌کند همان انتظار فرج و فرارسیدن عصر درخشان حکومت توحید و نفوذ قوانین الهی است. انتظار فرج است که قلب‌های مأیوس و لرزان را آرامش بخشیده مرهم دل‌های زخمدار طبقه محروم می‌گردد. نویدهای مسرت‌بخش حکومت توحید است که عقائد مؤمنین را نگهداری نموده در دین پایدارشان می‌کند. ایمان به غلبه حق است که خیرخواهان بشر را به فعالیت و کوشش وادار نموده است. استمداد از آن نیروی غیبی است که انسانیت را از سقوط در وادی هولناک یأس و ناامیدی نجات می‌دهد و در شاهراه روشن امید و آرزو وارد می‌کند. پیغمبر اسلام (ص) به وسیله طرح برنامه حکومت جهانی توحید و تعیین و معرفی رهبر اصلاحات جهانی، دیو یأس و ناامیدی را از جهان اسلام رانده است، درهای شکست و ناامیدی را مسدود ساخته است و انتظار می‌رود که جهان مسلمین به واسطه این برنامه گرانبهای اسلامی، ملل پراکنده جهان را متوجه خویش سازند و در تشکیل حکومت توحید متحدشان گردانند.

حضرت علی بن الحسین (ع) می‌فرماید: انتظار فرج و گشایش، خودش یکی از بزرگترین اقسام فرج است‌[۶۹].

خلاصه: ایمان به مهدی موعود، آینده روشن و فرح‌بخشی را برای شیعیان مجسم نموده به امید آنروز دلخوشند. روح یأس و شکست را از آنان سلب نموده به کار و کوشش در راه هدف و تهذیب اخلاق و علاقه به معارف وادارشان کرده است. شیعیان در عصر تاریک مادیت و شهوت‌پرستی و ظلم و ستم و کفر و بی‌دینی و جنگ و استعمار، عصر روشن حکومت توحید و تکامل عقول انسانیت و فروریختن دستگاه بیدادگری و برقراری صلح حقیقی و رواج بازار علوم و معارف را، بالعیان مشاهده می‌نمایند، و اسباب و مقدماتش را فراهم می‌سازند. از این جهت است که در احادیث اهل بیت، انتظار فرج از بهترین عبادات و در ردیف شهادت در راه حق شمرده شده است‌[۷۰]»[۷۱].
۵. حجت الاسلام و المسلمین حکیم؛
آیت‌الله سید منذر حکیم، در مقاله «غیبت حضرت مهدی» در این‌باره گفته است:

«در دوران غیبت کبرا، وجود امام برای جامعه بشری ضرورت دارد؛ هر چند به سبب عدم آمادگی مردم، بهره‌مندی از وجود و فضائل و برکات امام به طو کامل تحقق نمی‌یابد. پس فاعليت فاعل کاستی ندارد و تمام مشکل به قابلیت قابل باز می‌گردد. تعبیر بسیار متین خواجه نصیرالدین طوسی نیز به همین نکته اشاره دارد:"«وُجُودُهُ لُطفٌ وَ تَصَرّفُهُ لُطفٌ آخر وَ عَدَمُهُ مِنَّا» ". [۷۲] وقتی وجود امام (ع) لطف است و روایات، وی را "آفتاب نهفته در پشت ابرها" خوانده‌اند، می‌توان نحوه بهره‌مندی از آن حضرت در عصر غیبت را این گونه خلاصه کرد:

  1. تجسم عینی انسان کامل که تحقق بخش هدف آفرینش انسان است؛
  2. به اتمام حجت خدا بر مردم؛
  3. پاسداری از آیین خدا؛
  4. به امیدبخشی به ستم دیدگان و مستضعفان؛
  5. نفوذ روحانی و معنوی در سراسر گیتی (ولایت تکوینی
  6. تربیت انسان‌های صالح برای یاری خود؛
  7. حل مشکلات ویژه‌ای که جامعه مؤمنان را به خطر می‌اندازد[۷۳].
البته ندانستن و چگونگی بهره‌رسانی آن حضرت به مردم، در فلسفه و دلیل‌های غیبت و یا اعتقاد به غیبت آن بزرگوار اشکال پدید نمی‌آورد. علامه مجلسی، ضمن بحث درباره تشبیه امام غایب (ع) به آفتاب پشت ابر، فواید و نحوه بهره برداری از امام غایب (ع) را در هشت نکته بیان کرده است.[۷۴] بحث‌های گذشته، فایده‌های وجود امام غایب (ع) را آشکار می‌سازد؛ هر چند به تمام فایده‌ها و همه روش‌های بهره‌مند شدن احاطه نداریم. آنچه در این بحث اهمیت دارد، ردّ شبهه لغو بودن وجود امام غایب (ع) است که حتی با اثبات یک فایده نیز تحقق می‌یابد. به نظر می‌رسد، آماده بودن امام غایب (ع) برای قیام و اصلاح امور جامعه بشری، بهترین و بالاترین هدف و فایده آن بزرگوار است که در گفتار شهید بزرگوار آية الله سید محمد باقر صدر به بهترین روش بیان شده است.[۷۵]»[۷۶].
۶. حجت الاسلام و المسلمین اشتهاردی؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد محمدی اشتهاردی، در کتاب «حضرت مهدی فروغ تابان ولایت» در این‌باره گفته است:

«امام قائم (ع) به خاطر عدم پذیرش جامعه، از نظرها پنهان است، او همچون امامان معصوم دیگر (ع) اگر آشکار بود، مردم همان کاری که با آن امامان کردند، با او می‌کردند، اما او غائب است تا مردم آمادگی پذیرش او را در طول زمان و با برنامه‌ریزی‌های درازمدت و تکامل معنوی و مادی پیدا کنند. غیبت او چنانچه در روایات آمده، همچون پنهان شدن خورشید پشت ابرها است، گرچه ابرها از تابش مستقیم خورشید ممانعت می‌کنند، ولی هرگز نمی‌توانند تابش خورشید را به کلی محو سازند. غیبت امام قائم (ع) ده‌ها فایده دارد که در اینجا به طور اختصار به چند فایده آن اشاره می‌کنیم:

  1. غیبت او به پیروانش امید می‌بخشد و آنها را دلگرم می‌کند که دارای چنین رهبری هستند، با توجه به اینکه امید، آن هم امیدی این چنین، سازنده است.
  2. غیبت آن حضرت پیروانش را قدم‌ به‌ قدم آماده می‌سازد تا آن حضرت را از عزلت بیرون آورند.
  3. آن حضرت در عین اینکه غائب است گاه در مسائل مهم با فقها و بزرگان اسلام تماس می‌گیرد و آنها را راهنمایی می‌کند. (چنان‌که‌ شواهد آن بسیار است و بعضی از آنها در این کتاب آمده است).
  4. گفتگو درباره قیام مهدی (ع) و تشکیل کنگره‌ها و کنفرانس‌ها و تنظیم نوشته‌ها و مقالات در طول زمان با فرصت کافی موجب پرورش نفوس و آمادگی در اندیشه انقلاب جهانی بودن و هدف‌داری و... می‌شود و در نتیجه آمادگی‌های فرهنگی، صنعتی، اقتصادی و بالاخره نظامی در همه جا پیدا می‌شود و به این ترتیب زمینه‌سازی ظهور آن حضرت مهیا می‌گردد.
  5. شناخت موانع یک انقلاب جهانی در تمام ابعاد و براندازی آن موانع، نیاز به طول زمان و کمک فکری بسیار در سطح جهان دارد، این نیز یکی از فواید غیبت امام قائم (ع) می‌باشد.
  6. از طرفی طول غیبت و دوری از مردم از رهبر مصلح و عادل، موجب فساد در تمام زمینه‌ها شده، و همین فساد موجب خستگی و ناراحتی و نارضایتی مردم می‌شود و در دل این فساد، جرقه‌های انقلاب بروز می‌کند و مردم، تشنه مصلح واقعی و عدالت می‌شوند، چراکه تا همه رنج ظلم و فساد را نبرند، آماده درک لذت عدالت و اصلاح نخواهند شد، چنان‌که در روایات مربوط به حضرت مهدی (ع) بسیار آمده که:" يَمْلَأُ الْأَرْضَ‏ عَدْلًا وَ قِسْطاً وَ نُوراً كَمَا مُلِئَتْ‏ ظُلْماً وَ جَوْراً وَ شَرّا‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۷۷]»[۷۸].
۷. حجت الاسلام و المسلمین موسوی‌نسب؛
حجت الاسلام و المسلمین سید جعفر موسوی‌نسب، در کتاب «دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در این‌باره گفته است:

«امام واسطه فیض الهی است و او است که رابط میان عالم مادّی و ربوبی است؛ اگر امام در روی کره خاکی نبود نوع انسان منقرض می‌گشت و اگر او نباشد خداوند به حدّ کامل شناخته نمی‌شود، و در نتیجه عبادت نمی‌شود و رابطه بین عالم مادی و دستگاه آفرینش قطع می‌شود.

قلب مقدّس امام است که به منزله ترانسفورماتوری است که جریان برق کارخانه را به میلیون‌ها لامپ می‌رساند، امام قلب عالم وجود و رهبر و مربّی نوع انسان‌ها است.

در همین راستا روایتی از امام سجاد (ع) است که حضرت می‌فرمایند: از روزی که خداوند متعال آدم را خلق کرد تا کنون هیچگاه زمین از حجت خدا خالی نبوده است ولی آن حج گاهی ظاهر و مشهود بوده و گاهی غایب و پنهان و زمین تا قیامت از حجت خداوند خالی نخواهد ماند، از حضرتش سؤال شد چگونه مردم از امام غایب نفع می‌برند؟ فرمود: همان‌گونه که از خورشید پس ابر منتفع می‌گردند[۷۹].

در احادیث متعددی که پیرامون فلسفه و فایده امام در دوران غیبت به ما رسیده است فواید گوناگونی را برای ما عنوان فرموده‌اند که ما در اینجا به برخی از آنها می‌پردازیم.

۱. امام غایب واسطه فیض و امان اهل زمین است‏: از پیامبر اکرم (ص) سؤال شد وجود مهدی (ع) در عصر غیبت چه فایده‌ای دارد؟ حضرت فرمودند: به خداوندی که مرا به پیامبری مبعوث فرموده است، مردم از وجود آن امام غایب منفعت می‌برند و از نور ولایتش در طول غیبتش بهره می‌گیرند، چنانچه از آفتاب پشت ابر استفاده می‌کنند[۸۰]. و خود وجود نازنین حضرت ولی عصر (ع) فرموده‌اند همان‌گونه که از خورشید پشت ابر مردم بهره‏مند می‌شوند از من در زمان غیبتم بهره‏مند می‌شوند و همانا من سبب آرامش و امنیت مردم روی کره زمین هستم چنانچه ستارگان امان اهل آسمان باشند[۸۱].

۲. اثر امیدبخشی به انسان‌ها: ایمان و اعتقاد به امام غایب سبب امیدواری مسلمانان به آینده پرمهر و درخشان خویش در عصر ظهور محبوب و امامشان می‌گردد. جامعه شیعی طبق اعتقاد خویش به وجود امام شاهد و زنده همواره انتظار بازگشت آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست را می‌کشد شیعه هر چند آن محبوب را در میان خود نمی‌بیند امّا خود را تنها و جدای از او هم نمی‌داند و ما اینگونه اعتقاد داریم که امام غایب (ع) همواره مراقب حال و وضع شیعیان خویش می‌باشد و همین مسأله باعث می‌شود که ما پیروانش به امید لطف و عنایت حضرتش برای رسیدن به یک وضع مطلوب تلاش کنیم و در انتظار آن منتظر بسر بریم، چنانچه خود حضرت فرموده‌‏اند: "ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی نمی‌کنیم و یاد شما را از خاطر نمی‌بریم، پس تقوای الهی پیشه کنید و ما را یاری کنید تا از فتنه‌ای که به شما روی می‌آورد شما را نجات دهیم"[۸۲].

۳. حافظ دین خدا: حضرت علی (ع) در این رابطه می‌فرمایند به برکت آن امام گروهی از مردم برای دفاع از دین و درهم کوبیدن فتنه‌ها آماده می‌شوند چنانچه شمشیر و تیر به دست آهنگر تیز می‌گردد، چشم آنها به واسطه قرآن روشن است، تفسیر و معانی قرآن در گوششان گفته می‌شود و شب و روز از جام حکمت و علوم الهی سیراب می‌شوند[۸۳]»[۸۴].
۸. حجت الاسلام و المسلمین زهادت؛
حجت الاسلام و المسلمین عبدالمجید زهادت، در کتاب «معارف و عقاید ۵ ج۲» در این‌باره گفته است:

«آثار مترتب بر اصل وجود امام:

۱. واسطه فیض: یکی از آثار وجودی امام (چه امام ظاهر و چه امام غایب) این است که به برکت وجود او عالم هستی برقرار بوده و به حیات خویش ادامه می‌دهد، و چنانچه زمانی بیاید که امام نباشد، نظام دگرگون شده و پایان حیاتت بشری و عالم ماده فرا می‌رسد. ابی حمزه می‌گوید به امام صادق (ع) عرض کردم: «أَ تَبْقَى اَلْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَوْ بَقِيَتِ اَلْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ»[۸۵]. نظام جهان، براساس هدف و غایتی خلق شده است و تا زمانی که غایت از این نظام و هدف آن پا برجا است، نظام نیز به وجود خود ادامه می‌دهد. هدف از خلقت عالم، امکان حیات انسان است و هدف از خلقت آدمی، عبادت و عبودیت است. عبادت و عبودیت کامل که همراه با معرفت کامل است، فقط از طریق امام و حجّت خدا تحقق می‌یابد. پس تا زمانی که امام هست، هدف از خلقت نیز باقی است و لذا در سایه وجود او نظام هستی پا برجا است.

۲. دفع بلا: یکی دیگر از آثار وجودی امام در زمین بنابر روایات، دفع بلا است. مرحوم مجلسی علاوه بر روایاتی که در مباحث مختلف بحار بیان کرده است، بابی را به صورت مستقل گشوده به نام «أنهم أمان لأهل الأرض من العذاب»[۸۶] و روایات متعددی را از تفسیر علی بن ابراهیم، امالی طوسی، عیون اخبار الرضا و کمال الدین و تمام النعمه شیخ صدوق نقل می‌کند، به عنوان نمونه از پیامبر (ص) نقل شده است: «جَعَلَ اَلنُّجُومَ أَمَاناً لِأَهْلِ اَلسَّمَاءِ وَ جَعَلَ أَهْلَ بَيْتِي أَمَاناً لِأَهْلِ اَلْأَرْضِ»[۸۷]؛ قرار داد خداوند ستارگان را امان برای اهل آسمان و قرار داد اهل بیت مرا امان برای اهل زمین در این روایت، ائمه (ع) امان برای همه مردم قرار داده شده‌اند.

در روایتی دیگر، اهل بیت (ع) امان برای امت پیامبر هستند: «النجوم أمان لأهل السماء ، وأهل بيتي أمان لأمتي»[۸۸] و در روایتی امام مهدی (ع) خود را امان مردم معرفی کردند: «و إنّي أمانٌ لأِهلِ الأرضِ كَما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لأِهلِ السَّماءِ»[۸۹].

از رسول الله (ص) روایت شده که: «النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ فَإِذَا ذَهَبَتِ النُّجُومُ ذَهَبَ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَیْتِی أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ فَإِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَیْتِی ذَهَبَ أَهْلُ الْأَرْضِ»[۹۰]. در روایت دیگری است که محمد بن ابراهیم به امام صادق (ع) نامه‌ای نوشت و گفت: «أَخْبِرْنَا مَا فَضْلُكُمْ أَهْلَ اَلْبَيْتِ»؛ از فضل شما اهل بیت به ما چیزی خبر دهید. امام صادق (ع) در جواب نوشتند: «إِنَّ اَلْكَوَاكِبَ جُعِلَتْ فِي اَلسَّمَاءِ أَمَاناً لِأَهْلِ اَلسَّمَاءِ فَإِذَا ذَهَبَتْ نُجُومُ اَلسَّمَاءِ جَاءَ أَهْلَ اَلسَّمَاءِ مَا كَانُوا يُوعَدُونَ وَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ جُعِلَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَاناً لِأُمَّتِي فَإِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَيْتِي جَاءَ أُمَّتِي مَا كَانُوا يُوعَدُونَ».[۹۱].

در این روایت سخن از وعید الهی است که اهل بیت (ع) مانع از تحقق آن هستند و به عبارت دیگر اگر اهل بیت (ع) نباشند آن وعده محقق می‌شود و امت را گرفتار می‌کند. این وعده چیست؟ در مجموعه روایات اهل بیت (ع) پاسخ به این سؤال به روشنی داده شده است. ابونصر طریف[۹۲] می‌گوید: بر صاحب الزمان (ع) داخل شدم. پس حضرت فرمود: آیا مرا می‌شناسی؟ عرض کردم: آری! پس فرمود: من کیستم؟ عرض کردم: شما سید و آقای من پسر سید و آقای من هستید. پس فرمود: «أَنَا خاتَمُ الأوصیاءِ و ‌بی یَدفَعُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ البَلاءَ عَنْ و شیعَتی»[۹۳].

با توجه به مطالب فوق می‌توان چنین برداشت کرد که یکی از آثار وجودی امام حجت خدا این است که خداوند تعالی به خاطر آن وجود مقدس بلا و عذاب را برمی‌دارد و مردم را به خاطر اعمال بدشان، عذاب دنیوی نمی‌کند. به علاوه از مجموع روایات استفاده می‌شود که دفع بلا از مردم و امان بودن اهل بیت (ع) سه مرحله دارد:

  1. امان برای همه مردم زمین، ایشان امان برای همه هستند و خداوند عذابی نمی‌فرستد که آنها را به صورت کامل نابود کند، همانند عذاب قوم نوح و سایر اقوام.
  2. امان برای امت پیامبر (ص)، این امان مرحله دوم است که خداوند به برکت این ذوات مقدسه بر امت اسلام نظر ویژه‌ای دارد و امان بودن اهل بیت (ع) برای آنان آثار بیشتری دارد و عذاب بیشتری را از آنان برمی‌دارد.
  3. امان برای نزدیکان و شیعیان، که وجود مقدس امام برای پیروانش آثاری فراوانی دارد از جمله بلا و گرفتاری را به صورت خاص از آنان برمی‌دارد. در روایتی از قول جابر نقل شده است که از امام باقر (ع) پرسیدم: «لِأَيِّ شَيْءٍ يُحْتَاجُ إِلَى اَلنَّبِيِّ وَ اَلْإِمَامِ فَقَالَ لِبَقَاءِ اَلْعَالَمِ عَلَى صَلاَحِهِ وَ ذَلِكَ أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَرْفَعُ اَلْعَذَابَ عَنْ أَهْلِ اَلْأَرْضِ إِذَا كَانَ فِيهَا نَبِيٌّ أَوْ إِمَامٌ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ وَ قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: اَلنُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ اَلسَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأَهْلِ اَلْأَرْضِ فَإِذَا ذَهَبَتِ اَلنُّجُومُ أَتَى أَهْلَ اَلسَّمَاءِ مَا يَكْرَهُونَ وَ إِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَيْتِي أَتَى أَهْلَ اَلْأَرْضِ مَا يَكْرَهُونَ يَعْنِي بِأَهْلِ بَيْتِهِ اَلْأَئِمَّةَ اَلَّذِينَ قَرَنَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِهِ فَقَالَ: يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اَللّٰهَ وَ أَطِيعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِي اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ وَ هُمُ اَلْمَعْصُومُونَ اَلْمُطَهَّرُونَ اَلَّذِينَ لاَ يُذْنِبُونَ وَ لاَ يَعْصُونَ وَ هُمُ اَلْمُؤَيَّدُونَ اَلْمُوَفَّقُونَ اَلْمُسَدَّدُونَ بِهِمْ يَرْزُقُ اَللَّهُ عِبَادَهُ وَ بِهِمْ يَعْمَرُ بِلاَدَهُ وَ بِهِمْ يُنْزِلُ اَلْقَطْرَ مِنَ اَلسَّمَاءِ وَ بِهِمْ تُخْرَجُ بَرَكَاتُ اَلْأَرْضِ وَ بِهِمْ يُمْهِلُ أَهْلَ اَلْمَعَاصِي وَ لاَ يُعَجِّلُ عَلَيْهِمْ بِالْعُقُوبَةِ وَ اَلْعَذَابِ»[۹۴].

۳. امیدبخشی: آدمی به امید زنده است. این امید است که او را به حرکت و فعالیت وا می‌دارد و با به تصویر درآوردن نتیجه مطلوب و آینده‌ای روشن، روحیه کار و سازندگی و تلاش را در او زنده و بالنده نگاه می‌دارد. هر کس و هر گروهی دچار حالت یأس و ناامیدی شد و چراغ امید در خانه دلش به خاموشی‌گرایید و نهال امید و آرزو در کشتزار دلش خشک گردید، دیگر چنین کسی رنگ موفقیت و روی نجات را نمی‌بیند، و او را باید مرده‌ای متحرک دانست که فقط و فقط مرگ و نابودی در انتظار او است.

اگر نگاهی به تاریخ گذشته بشر و کارنامه بشر امروزی بیفکنیم غیر از زمان‌های بسیار کوتاه که مصلحان دینی چراغ کم نوری را در صفحات تاریک زندگی بشر روشن نموده‌اند، دیگر سفیدی و روشنایی دیده نمی‌شود، مخصوصاً در اوضاع حاکم بر جامعه کنونی بشری که همه جا را پلیدی فرا گرفته و سیاهی و تاریکی و ظلمت، جهان را در خود بلعیده است. آنچه از آن خبری نیست آدمیت است، گویی آدمی در سیر حرکت خود حیوانیت اصیل و مدرن را توأماً نشانه رفته و با تمام توان به شتاب به سوی آن می‌رود. توحش و بربریست انسان‌ها، قانون جنگل را نیز خجالت زده کرده و دیگری حتی قانون حیوانات جنگل نیز رنگ باخته است. به‌راستی آیا در چنین دنیایی می‌توان زندگی کرد؟ آیا برای ستم دیدگان و به ضعف کشیده شدگان، راه نجاتی می‌توان یافت؟ آیا کشتی شکسته و به گل نشسته دنیای بشریت دوباره می‌تواند به حرکت درآید و سرنشینانش را به ساحل نجات برساند؟

طبق مبانی دینی و متون مقدس، هنوز هم روزنه امیدی به فراخنای عالم هست، امید به آینده‌ای سبز و روشن برای همه موجودات. ﴿أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ [۹۵]. و سال‌های سال است که منجی و مصلح کل به انتظار فراهم شدن شرایط ظهور و اذن الهی است. وجود امام منتظر و منجی بشریت است که قلب‌های خسته و مأیوس را حرکت می‌دهد، مؤمنین را در حفظ دین پایدار نگه می‌دارد و آنان را به تلاش برای فراهم آوردن شرایط ظهور وا می‌دارد. وجود امام حاضر ولی منتظر است که به انتظار معنی و مفهوم می‌بخشد و منتظران را به شوق ظهورش همت و نیرو و فعالیت می‌بخشد و بدین گونه است که «اَفْضَلُ اَعْمالِ اُمَّتى اِنْتِظارُ فَرَجِ»[۹۶]. تفسیر صحیح خود را پیدا می‌کند و انتظار در جهت صحیح قرار می‌گیرد و آن همه ثواب برای انسان منتظر رقم می‌خورد. وجود امام به مردم دل‌گرمی داده و گام‌های آنان را در این جاده سنگلاخ آخرالزمان استوار می‌سازد، امامی که هست و همه چیز را می‌بیند و خود، خون دل می‌خورد و منتظر است تا شرایط ظهورش مهیا شود و جهان آمادگی خروج او را از پس پرده غیبت داشته باشد.

۴. خودسازی: یکی دیگر از آثار وجود امام، تأثیر شگرفی است که حضور او هر چند در پشت پرده غیبت بر روح و روان منتظران حضرتش می‌گذارد، و این تأثیر بزرگ، امری است که سعادتمندی منتظر را تضمین کرده و راه رسیدن به هدف را برای او هموار نموده و نیل به غایت وجودیش را نه تنها امکان‌پذیر و قابل دسترس بلکه می‌تواند حتمی الوصول کند. این اثر بزرگ چیزی نیست جز پیدایش و تقویت روحیه خودسازی و تهذیب نفس و طهارت روان از آلودگی و رذایل اخلاقی و دوری از کردار ناپسند و رفتارهای نابهنجار از نظر دین و عقل.

برای اثبات این اثر و نقش امام در چنین مرتبه، توجه به دو حقیقت دینی لازم است:

  1. عرضه اعمال: یکی از معارف بلند شیعه که مبتنی بر قرآن کریم و روایات است، اعتقاد به عرضه اعمال انسان‌ها بر پیشوای دینی، و آگاهی او از اعمال آنها می‌باشد. مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی، جلد ۱، کتاب الحجة، بابی را گشوده با عنوان «عرض الأعمال إلي النبي و الأئمه» و در آنجا به روایاتی اشاره می‌کند که در آنها به عرضه اعمال با مضامین مختلف مطرح شده است. در پاره‌ای از آنها عرضه اعمال به نبی گرامی اسلام (ص) مطرح شده و در برخی به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (ع) نیز اشاره شده و در برخی دیگر، ائمه ذکر شده‌اند. یعقوب بن شعیب می‌گوید: از امام صادق (ع) در رابطه با این کلام خداوند ﴿اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ[۹۷] پرسیدم. حضرت فرمود: «هُم الأئمة»[۹۸]. طبق این حدیث، اعمال، خدمت خداوند و پیامبر (ص) و ائمه بزرگوار (ع) عرضه می‌شود و آنان اعمال انسان‌ها را می‌بینند. در روایت دیگر عبدالله بن ابان نقل می‌کند که به امام رضا (ع) عرض کردم: برای من و اهل بیتم به درگاه خدا دعا کنید. حضرت فرمود: «أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ وَ اَللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ»[۹۹]. بر همین اساس است که از ما خواسته‌اند مواظب کردار خود باشیم. سماعه می‌گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که می‌فرمود: «ما لكم تسوؤن رسول الله (ص)؟ فقال رجل كيف نسوؤة؟ فقال: أما تعلمون أن أعمالكم تعرض عليه فإذا رأي فيها معصية ساءه ذلك فلاتسوؤا رسول الله و سروه»[۱۰۰] شما را چه شده که پیامبر را ناراحت می‌کنید؟ مردی گفت: چطور او را ناراحت کرده و به او بدی می‌کنیم؟ حضرت فرمود: آیا نمی‌دانید اعمال شما بر او عرضه می‌شود و چون گناهی در آن ببیند، آن عمل ناراحتش می‌کند، پس به رسول خدا (ص) بدی نکنید و او را ناراحت نکنید و او را شاد کنید.
  2. شاهد اعمال: یکی دیگر از معارف بلند شیعه، اعتقاد به شاهد بودن ائمه بر اعمال انسان‌ها است. بدین معنی که طبق آیات و روایات، وجود مقدس امامان، شاهد اعمال انسان‌ها هستند و آنها را می‌بیند. روشن است که شهادت و عرضه دو بحث جداگانه است، لذا مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی علاوه بر گشودن بابی پیرامون عرضه اعمال، باب خاص و ویژه‌ای گشوده است به نام «في أن الائمة شهداء الله عزوجل على خلقه»[۱۰۱] و در این باب به روایاتی اشاره دارد که شاهد بودن ائمه را بیان نموده است.

قبل از بیان روایات و نتیجه‌گیری باید توجه داشت که:

اولاً: شهادت حجت خد در هر زمان و شاهد بودن او بر اعمال مردم مطلبی است که قرآن نیز به آن اشاره دارد که به بعضی آیات در ضمن روایات اشاره می‌کنیم.

ثانیاً: برای شاهد بودن و شهادت دادن لازم است که شخص، در واقعه خودش حضور داشته باشد و لذا در دادگاه، شاهد را کسی می‌دانند که خودش صحنه ماجرا را نظاره‌گر بوده است.

سماعه می‌گوید: امام صادق (ع) پیرامون آیه شریفه ﴿فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا [۱۰۲]. فرمود: ««نَزَلَتْ فِي أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خَاصَّةً، فِي كُلِّ قَرْنٍ مِنْهُمْ إِمَامٌ مِنَّا شَاهِدٌ عَلَيْهِمْ، وَ مُحَمَّدٌ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فِي كُلِّ قَرْنٍ شَاهِدٌ عَلَيْنَا»[۱۰۳].

از این روایت چنین برداشت می‌شود که وجود مقدس پیامبر در همه اعصار شاهد است و همچنین امام هر زمان نیز شاهد بر اعمال مردمان است. برید العجلی می‌گوید: از امام باقر (ع) پیرامون آیه ﴿كَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا[۱۰۴] پرسیدم. حضرت فرمود:«نَحْنُ الْأُمَّةُ الْوَسَطُ وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَجُهُ فِی أَرْضِ»؛ ما امت وسط هستیم و ما گواهان خدا بر خلقش و حجت‌های او در در زمینش هستیم[۱۰۵].

با توجه به دو عقیده بلند "عرضه اعمال بر امام" و "شاهد بودن امام نسبت به انسان" می‌توان تا حدی به تأثیر عمیق وجود امام حتی در زمان غیبت پی برد. آری، انسانی که پیامبر و امام را ناظر و شاهد بر اعمال خود ببیند و بداند که هر لحظه در محضر حجت حق است و او بر اعمال و کردارش بینا است، قطعاً سعی می‌کند مواظبت بیشتری بر اعمال و رفتارش داشته باشد. کسی که خود را پیرو مکتب تشیع می‌داند، وقتی دریابد که آقا و مولای او همه کارهایش را می‌بیند و پرونده اعمالش نیزز هر روز و هر هفته خدمت امامش عرضه می‌شود، حتماً سعی دارد به گونه‌ای رفتار نکند که صاحب العصر و الزمان رنجیده خاطر شود. چنین فردی در تلاش خواهد بود که با تهذیب نفس و طهارت روح و ترک صفات و اعمال ناپسند از یک سو و تحصیل صفات خوب و کردار نیک از سوی دیگر، گل‌های خنده را بر برلبان حجت خدا بنشاند و آن بزرگوار را از خود راضی و خشوند کند»[۱۰۶].
۹. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در دو کتاب «پرسمان مهدویت» و «درسنامه مهدویت» در این‌باره گفته است:

«این پرسش بارها در زمان معصومین (ع) پیش از حضرت مهدی (ع) مطرح شده و ایشان نیز طبق درک و فهم مخاطبان پاسخ داده‌اند، از جمله آنها پاسخ معروفی است که آن حضرات انتفاع از حضرت مهدی (ع) را در این دوران به بهره بردن از خورشید پشت ابر تشبیه کرده‌اند[۱۰۷].

با مراجعه به کتاب‌های مربوط به وجود دو تفسیر بر امامت پی می‌بریم:

  1. تعریف کلامی: مطابق این تعریف، امامت ریاستی است بر عموم، توسط یکی از اشخاص در امور دین و دنیا.
  2. تعریف فلسفی- عرفانی: مطابق این تعریف، امامت منصبی است الهی همانند نبوت، و بین این دو "امامت و نبوت" هیچ فرقی جز وحی نیست.

امامت استمرار تمام وظائف نبوت جز تحمل وحی الهی است، و نیز نوعی تصرّف است در باطن و نفوس افراد برای رساندن آنها به کمال مطلوب. مطابق این تعریف، ریاست در امور دین و دنیا، شأنی از شؤون امامت به این معناست. و این همان معنایی است که شیعه دوازده‌ امامی به آن ملتزم است، لذا امامت را به این جهت جزء اصول دین به حساب آورده و آن را از نبوت بالاتر می‌داند.

علامه طباطبایی در این باره می‌فرماید: "امامت حقیقتی ورای مقام اطاعت یا ریاست دین و دنیا یا وصایت و خلافت و جانشینی در روی زمین به معنای حکومت بین مردم است"[۱۰۸]. عمق معنای امامت نزد ایشان به این است که امامت، هدایتی باطنی بوده که همان ولایت بر مردم و کردار آنان است و این هدایت باطنی جز رساندن به مطلوب نیست. متکلمین بر ضرورت معنایی که برای امامت ذکر کرده‌اند به ادله‌ای از قبیل: قاعده لطف، لزوم حفظ شریعت و تبیین دین خداوند استدلال کرده‌اند، که عمدتا با حضور امام در بین مردم تأمین می‌شود.

اگر اشکال شود که این لطف چگونه با غیبت حضرت سازگاری دارد؟ در پاسخ باید بگوییم:

  1. امام زمان (ع) حافظ کلی شریعت است و از اتفاق بر باطل جلوگیری می‌کند.
  2. الطاف خداوند درجه‌های گوناگونی دارد که هنگام تزاحم، آنچه که لطف بیشتری دارد مقدّم می‌گردد و لذا اگرچه با حضور امام، مردم به الطافی افزون‌تر خواهند رسید و از حضور او بهره‌مند خواهند شد، ولی لطف غیبت او مهمّتر است، همانگونه که در بحث فلسفه غیبت بدان اشاره شده است.

درباره تفسیر دوم برای امامت که همان تفسیر عرفا است، جای هیچ گونه اشکالی درباره غیبت امام نیست؛ زیرا بنابرآن تعریف، امامت حقیقتی است که امام به جهت قابلیت‌هایی که پیدا کرده، می‌تواند در نفوس انسان‌ها تصرف کرده و آنها را به سرمنزل مقصود برساند.

این معنا برای امامت، با غیبت او نیز سازگاری دارد، و امام در عصر غیبت نیز این تصرفات را می‌تواند انجام دهد که در طول دوران غیبت چنین هدایت‌هایی را فراوان داشته باشیم[۱۰۹].

بنابراین به هر دلیلی که امام غائب شده باشد، بخشی از فلسفه وجودی او در هاله پنهان‌زیستی قرار میگیرد و مردم از او محروم می‌شوند و آن بخش مباشرت او در هدایت ظاهری و تشکیل حکومت و اجرای عدالت است، ولی هدایت معنوی و با واسطه او به وسیله نمایندگان او برای بیان احکام و اجرای حکومت و عدالت به حال خود باقی است؛ همانگونه که در زمان ظهورش گاهی هدایت یا ولایت و فرماندهی بخشی را به نخبگان خود وامی‌گذارد و مردم از آنان بهره‌مند می‌شوند، در زمان غیبت نیز این نمایندگی ادامه دارد و کار نمایندگان، کار امام معصوم است، چه اینکه آنها از سوی او نصب شده‌اند.

تفاوت بین زمان ظهور و غیبت فقط از جهت محرومیت مردم از درک حضور و مباشرت هدایت ظاهری و تصدی امور است که این به جهتی از جهات- چه بدانیم و چه ندانیم- واقع شده است و مسأله غیبت از مسائل روشن و یقینی معارف اسلامی است که رسول گرامی اسلام (ص) از آن خبر داده است.

افزون بر هدایت معنوی امام، اصل وجود او هم حکمت و لطف است که در نظام حکیمانه الهی وجود او ضرورت دارد.

با توجه به آنچه ذکر شد می‌توان بهره‌های مردم از امام غائب را این گونه به اختصار مورد اشاره قرار داد:

  1. رسیدن فیض الهی به انسان‌ها به خاطر وجود او است؛ زیرا آفرینش انسان‌ها بدون آفرینش پیامبر و امام معنا و مفهومی ندارد. از دیدگاه پیروان اهل بیت (ع) و براساس آموزه‌های ناب اسلامی، امام واسطه فیض پروردگار به تمام موجودات جهان هستی می‌باشد. مرحوم علامه مجلسی در این باره معتقد است بیشتر مطالبی که فلاسفه درباره عقول اثبات کرده‌اند، در احادیث متواتر، به گونه‌ای دیگر برای ارواح معصومین (ع) اثبات شده است. برای مثال، ارواح معصومان (ع) پیش از [۱۱۰]. دیگر آفریده‌های خداوند آفریده شده‌اند و علت غایی آفرینش و واسطه در افاضه علوم و معارف و به طور کلی واسطه فیض در کمالات وجودی و معرفتی هستند[۱۱۱]. در بخشی از زیارت ارزشمند زیارت جامعه کبیره چنین می‌خوانیم: "... ای امامان بزرگ خداوند به سبب شما آغاز کرد و به سبب شما پایان می‌دهد و به سبب شما باران را فرو می‌فرستد و به شما آسمان را نگه داشته است از اینکه بر زمین فروریزد، جز به اراده او، غم و اندوه و گرفتاری به واسطه شما رفع می‌گردد..."[۱۱۲]
  2. هدایت‌های معنوی و باطنی امام به برخی از افراد شایسته همواره در طول تاریخ تجربه شده است. اساسی‌ترین هدف امام هدایت انسان‌ها است. این هدایت در زمان حضور ظاهری امام به صورت آشکارا صورت می‌گیرد. لکن غیبت امام هرگز این وظیفه مهم را ساقط نخواهد کرد. او با تأثیر بر قلب‌های انسان‌های لایق آنچه را لازم است در جوامع انسانی القا می‌کند.
  3. نگهداشت دین از تحریفها و بدعت‌ها: پیامبر اکرم (ص) فرمود: "در هر نسلی از امت من عادلی از اهل بیتم وجود دارد که دین را از تحریف غالیان و ادعاهای دروغ اهل باطل و تأویل جاهلان پاس می‌دارد"[۱۱۳]
  4. یاری دادن به کسانی که در حالت خاصّ به او متوسل می‌شوند.
  5. دعای آن حضرت در حق مؤمنان، که این هم در موارد فراوانی رخ داده است.
  6. برطرف ساختن برخی از بدی‌ها و بلاها از یاران خاصّ خود به‌ویژه در موارد خاصّ و بحرانی.
  7. تصویب امور سال در شبهای قدر که طبق برخی روایات با امضای آن حضرت صورت می‌گیرد.
  8. ایجاد امیدواری در پیروان اهل بیت (ع)؛

«برخی از فواید این بخش بدین قرار است:

نگهبانی از آیین خداوند با هدایت‌های باطنی‌: بی‌گمان پیشوایان معصوم (ع)، معلمان و مربیان اصلی انسان‌ها هستند و مردم، همواره از زلال معارف ناب آن بزرگواران بهره‌ها برده‌اند. در زمان غیبت نیز، اگرچه دسترسی مستقیم و استفاده همه‌جانبه از محضر امام عصر (ع) ممکن نیست، آن معدن علوم الهی به راه‌های مختلف، گره از مشکلات علمی و فکری شیعیان باز می‌کند.

این مهم نه فقط در در دوره غیبت صغرا، با پاسخگویی به پرسش‌های مردم و دانشمندان، از طریق نامه‌های امام که به توقیعات مشهور است، تحقق یافت، بلکه در دوران غیبت کبرا نیز به صورت هدایت‌های باطنی صورت پذیرفت.

بنابراین شکی نیست که بقای مکتب تشیع در گرو حمایت‌های آن امام پنهان بوده است. شیعه بر این باور است که آن حضرت همواره در هنگامه‌های حساس و حوادث تعیین‌کننده، بسان دستی غیبی اراده‌های نقش‌آفرین را در جهت اصلاح امور، هدایت کرده، این باور الهی را از نابودی در پناه گرفته است. این اصلاحات به طور عمده با هدایت‌های باطنی صورت می‌پذیرد. هدایت‌هایی که گاهی به وسیله شخص امام و گاهی به وسیله دیگران درباره صالحان و شایستگان انجام می‌گیرد.

امام از راه باطن، بر نفوس افراد اشراف دارد و آنان را مورد هدایت و تربیت خود قرار می‌دهد. با القاهای نیکو، یا با نگه‌داشتن‌های باطنی، راه برخی از افراد را عوض می‌کند یا آنها را در راه صحیحی که دارند، استوار و ثابت قدم می‌دارد؛ گرچه این هدایت، از دیدگان پنهان است.

چه بسیار افرادی که یکباره از راهی که داشتند، برگشتند و هرگز حاضر نشدند دوباره بدان برگردند و چه بسیار افرادی که در کار خود متزلزل و مردد بودند؛ ولی یکباره در آن مستقر شدند.

نگهداشت جامعه از ناامیدی و سرخوردگی‌: بدون شک باور به امام غایب (ع) سبب امیدواری مسلمانان به آینده روشن می‌شود. این امیدواری، از بزرگ‌ترین اسباب موفقیت و پیشرفت است. جامعه شیعی، طبق باور خویش به وجود امام شاهد و زنده، همواره منتظر ظهور آن حضرت است. او را در میان خود نمی‌بیند؛ اما خود را یگانه و جدا از او نمی‌داند. باری، امام پنهان، همواره مراقب حال و وضع شیعیان است و همین مسأله باعث می‌شود پیروانشان به امید لطف و عنایت حضرتش، برای رسیدن به وضع مطلوب جهانی تلاش کنند.

به بیان دیگر، امام- اگرچه غایب- نقطه اتکایی است که پیروان خود را در ورطه‌های نابودی و ناامیدی در حمایت و پناه خود می‌گیرد و بسان پناهگاهی مطمئن پیروان خود را به تلاش و کوشش در راه رشد و تعالی وامی‌دارد.

بنابراین حالت امید و انتظار به آینده از فواید دیگری است که بر وجود آن حضرت مترتب است. بدون تردید جامعه‌ای که به پیشوای زنده- اگرچه غایب- معتقد است، همواره از فرو افتادن در ناامیدی در امان خواهد بود. و شکی نیست جامعه‌ای که دچار ناامیدی شد، رو به انحطاط خواهد رفت. امروزه جامعه شیعی، استواری، پویایی و شادابی خود را مرهون این باورمندی می‌داند که از فواید آن امام پنهان به حساب می‌آید.

آری، اوضاع نابسامان و اسفبار جهان و سیل بنیان‌کن ستم و بیداد، خیرخواهان بشریت را نگران کرده است؛ به گونه‌ای که ممکن است گاهی در اصل قابلیت اصلاح بشر تردید کنند. در این صورت، یگانه روزنه امیدی که برای بشر بازمی‌ماند و یگانه بارقه امیدی که در این جهان ظلمت‌زده، امید می‌آفریند، همان انتظار فرج و فرارسیدن عصر سراسر عدل حکومت توحید و نفوذ دستورهای الهی است.

ایمنی‌بخش از بلاها: بدون تردید، امنیت، از اساسی‌ترین نیازهای زندگی است. پدیدآمدن رخدادهای ناگوار، همواره این نیاز را مورد تهدید جدی قرار داده، زندگی و حیات طبیعی موجودات را به مخاطره انداخته است. بخشی از این نگرانی‌ها با کنترل عوامل شناخته شده برطرف می‌شود؛ اما در موارد فراوانی عواملی ناشناخته و خارج از کنترل، ناامنی‌هایی را بر زندگی تحمیل می‌کند.

در برخی روایات، امام و حجت الهی، عامل امنیت زمین و اهل آن، دانسته شده است.

امام مهدی (ع) خود فرموده است: وَ انی لَا مان لَا هَلْ الارض...[۱۱۵]؛ من سبب ایمنی [از بلاها] برای ساکنان زمین هستم.

حجت خداوند و امام معصوم، مانع از آن است که مردم به سبب انواع گناهان و مفاسدی که انجام می‌دهند به عذاب‌های سخت الهی گرفتار آیند و طومار حیات زمین و اهل آن درهم پیچیده شود. قرآن کریم در این‌باره، خطاب به پیامبر اسلام (ص) که بزرگ‌ترین حجت الهی است، می‌فرماید: ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ[۱۱۶]؛ [ای رسول ما] تا زمانی که تو در میان ایشان [مسلمانان‌] هستی، خداوند هرگز آنها را به عذاب [عمومی‌] گرفتار نخواهد کرد.

حضرت مهدی (ع) که نمونه کامل رحمت و مهر پروردگار است نیز به عنایت خاص خود بلاهای بزرگ را به ویژه از جامعه شیعیان و فرد فرد آنها دور می‌کند؛ گرچه در بسیاری از موارد، شیعیان به لطف و کرامت او توجه نداشته باشند و دست یاری‌گر او را بر سر خود نشناسند.

آن گرامی در مقام معرفی خود فرموده است: اَنَا خاتَمُ الاَوْصِیاءِ وَ بی یَدْفَعُ اللّه عَزَّوَجَلَّ اَلْبَلاءَ عَنْ اَهْلی وَ شیعَتی[۱۱۷]؛ من آخرین جانشین پیامبر خدا هستم و خدای تعالی به واسطه من بلاها را از خاندان و شیعیانم دور می‌کند.

از موارد آشکار این فائده را می‌توان در جریان شکل‌گیری انقلاب اسلامی ایران و سال‌های پرالتهاب دفاع مقدس، جست‌وجو کرد. دیده‌ها و شنیده‌ها حکایت از آن دارد که بارها لطف و محبت آن امام بزرگوار بر سر ملت و مملکت سایه افکند و نظام اسلامی و ملت مسلمان و مهدوی را از گردنه توطئه‌های سنگین دشمن عبور داد.

ایجاد پروای الهی در پرتو باور وجود امام زنده در جامعه‌: از روایات اسلامی به دست می‌آید که در دوران غیبت حضرت مهدی (ع) و در زمان‌های معینی، اعمال انسان‌ها به آن حضرت عرضه می‌شود. این باور خود در ایجاد پروای الهی، و خویشتن‌داری برابر انجام کارها، نقشی بسیار مهم و اساسی دارد. مرحوم کلینی در کتاب کافی، بخشی را با عنوان "باب عرض الأعمال علی النبی (ص)‌ و الأئمه (ع)"، پدید آورده و در آن روایاتی را یادآور شده که در آن، سخن از عرضه اعمال بر امام زنده هر عصر دارد.

در روایت چهارم این باب، عبد الله بن ابان زیات که جایگاه خوبی نزد حضرت رضا (ع) داشت، از آن حضرت خواست برای او و اهل بیتش دعا کند آن حضرت فرمود: أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ وَ اَللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ مگر چنین نمی‌کنم؟ به خدا سوگند اعمال شما در هر روز و شب بر من عرضه می‌شود. عبد الله بن ابان گفت: "از این فرمایش حضرت شگفت‌زده شدم". حضرت در پاسخ فرمود: أما تقرأ کتاب الله عز و جل‌ ﴿وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ؟ قال: هو و الله علی بن أبی طالب (ع)[۱۱۸]؛

مگر کتاب خدا را نخوانده‌ای که فرمود: "و بگو هر کار می‌خواهید انجام دهید؛ پس به یقین خداوند، پیامبرش و مؤمنان عملتان را می‌بینند"؟ فرمود: به خدا سوگند! مقصود از او [مؤمن‌] علی بن ابی طالب است.

این آگاهی، آثار تربیتی فراوانی دارد و که مهم‌ترین آنها، این است که انسان را به نوعی مراقبت دائمی در رفتار خود وامی‌دارد. انسانی که بداند افزون بر خداوند، پیامبران و فرشتگان، امامی زنده نیز وجود دارد که اعمال او بر وی عرضه می‌شود، به طور قطع رفتار خود را با دقت بیشتری انجام می‌دهد.

یاری برخی نیازمندان‌: جدای از این که در همه حالت‌ها، خود آن حضرت به یاری استمدادکنندگان می‌آید یا این که ملازمان و اولیای او و نیز این که یاری شدن توسط آن حضرت، همراه ملاقات باشد یا نه، شکی نیست که در طول تاریخ غیبت، انسان‌های بسیاری به دست آن حضرت یا اراده ایشان از سختی‌ها و مشکلات نجات یافته‌اند.

طبق نقل مرحوم طبرسی از سوی حضرت مهدی (ع) نوشته و توقیعی برای شیخ مفید صادر شده است که در آن، نکته‌های ارزشمندی درباره فایده یاد شده است. آنجا می‌خوانیم: انّا غیرُ مُهملین لمُراعاتکم و لا ناسین لِذِکرِکم و لولا ذلک لَنزَل بکُم اللاّواءُ و اصطَلَمَکم الاعداء فاتّقوا الله جلّ جلالُهُ...[۱۱۹].؛ ما در رعایت احوال شما کوتاهی نمی‌کنیم و شما را فراموش نمی‌نماییم. اگر این چنین نبود، شر و بدی بر شما نازل می‌شد و دشمنان بر شما چیره می‌گشتند؛ پس تقوای الهی پیشه کنید... .

دعای خیر آن حضرت در حق مؤمنان‌: شکی نیست که امام معصوم (ع) از هر پدری و مادری مهربان‌تر است و در همه حال، خوبی بندگان خدا- به ویژه مؤمنان- را می‌خواهد؛ ازاین‌رو همواره برای موفقیت آنها و نیز دوری مصیبت‌ها و مشکلات از آنها، دعا می‌کند. این هم در موارد فراوانی رخ داده است.

تصویب امور سال در شب‌های قدر: طبق برخی روایات، تقدیرات الهی با امضای آن حضرت صورت می‌گیرد. اگرچه در منابع مفصل، فوایدی افزون‌تر از آنچه ذکر شد، مورد اشاره قرار گرفته است، به همین مقدار بسنده کرده، علاقه‌مندان را به کتاب‌های بزرگان ارجاع می‌دهیم»[۱۲۰]

در پایان، مناسب است درباره روایاتی که از آن حضرت با عنوان "خورشید پس ابر" یاد شده، توضیح دهیم.

امام غایب، بسان خورشید پشت ابر: در سخنان پیشوایان معصوم (ع) درباره فواید امام غایب، تشبیه زیبایی ذکر شده که در آن، حضرت مهدی (ع) در دوران غیبت، به آفتاب پشت ابر تشبیه شده است. نخست، در بیان نورانی رسول گرامی اسلام (ص)، آن‌گاه ششمین پیشوای شیعیان، امام صادق (ع) و سرانجام در بیانی نورانی از واپسین حجت الهی حضرت مهدی (ع) به این تشبیه زیبا، اشاره شده است که به آنها می‌پردازیم:

  1. جابر بن عبد الله انصاری از پیامبر گرامی اسلام (ص) پرسید: "آیا شیعیان در زمان غیبت قائم از وجود مبارک او بهره‌مند می‌شوند؟" پیامبر (ص) در پاسخ فرمود: ای والذی بعثنی بِالنُّبُوَّةِ أَنَّهُمْ یستضیئون بِنُورِهِ وَ ینتفعون بولایته فی غیبته کانتفاع النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ انَّ تَجَلَّلْهَا سَحَابُ. یا جَابِرٍ ! هَذَا مِنْ مکنون سِرِّ اللَّهِ وَ مَخْزُونِ عِلْمِهِ ، فاکتمه الَّا عَنْ أَهْلِهِ[۱۲۱]؛
  2. سلیمان بن اعمش از امام صادق (ع) و او از امام باقر (ع) و او از امام سجاد (ع) چنین نقل کرده است که فرمود: زمین از آفرینش آدم تاکنون و تا همیشه تاریخ، از حجت خدا تهی نخواهد بود؛ خواه حجت حق، ظاهر و آشکار و شناخته شده باشد یا بنا به مصالحی، نهان و پوشیده. تا رستاخیز نیز چنین خواهد بود که اگر جز این باشد، خدای یگانه پرستیده نمی‌شود[۱۲۲]. سلیمان می‌گوید: گفتم: "سرورم! مردم چگونه از امام غایب از نگاه، بهره‌ور می‌شوند؟" حضرت فرمود: همان‌گونه که از خورشید زمانی که ابرها آن را می‌پوشانند، بهره می‌برند.
  3. در توقیع مبارکی که از سوی حضرت مهدی (ع) برای اسحاق بن یعقوب صادر شده آمده است: ... أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِی فِی غَیبَتِی فَکالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَیبَتْهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَاب...[۱۲۳].

بی‌گمان این تشبیه، از روی حکمت بوده است؛ ازاین‌رو دانشوران شیعه در بیان این تشبیهات نکته‌های ارزشمندی را یادآور شده‌اند که اینجا فقط به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

  1. خورشید، در منظومه شمسی محور و مرکز است. امام زمان (ع) نیز در منظومه زندگی انسان‌ها محور و اساس است.
  2. خورشید، در مجموعه هستی دارای فواید بی‌شماری است که فقط یکی از آنها نورافشانی است. امام زمان (ع) نیز در نظام آفرینش دارای فواید بی‌شماری است که فقط فواید اندکی از آن، وابسته به آشکاری او است.
  3. ابر، فقط چهره خورشید را بر زمینی‌ها می‌پوشاند؛ ولی هرگز زمین را تاریک نمی‌کند. پرده غیبت نیز فقط انسان‌ها را از دیدار مستقیم حضرت محروم می‌کند و هرگز مانعی بر نورافشانی او بر مردمان نخواهد شد.
  4. ابری شدن از عوارض زمین و زمینیان است، نه خورشید؛ غیبت نیز نتیجه رفتار انسان‌ها است.
  5. ابر، فقط برای کسانی مانع است که زیر آن باشند. اگر کسی بر جاذبه زمین غالب شد و از ابرها بالا رفت، دیگر ابر مانع او نخواهد بود. در غیبت نیز اگر کسی بر جاذبه‌های دنیایی چیره و غالب شد و آن‌سان که شایسته است، تعالی یافت، ممکن است از پرده غیبت فراتر رفته به دیدار آن خورشید پنهان نایل شود.
  6. در بهره‌مندی از خورشید، میان افرادی که خورشید را باور کرده‌اند با افرادی که منکر او هستند تفاوتی نیست. در بهره‌مندی از فواید تکوینی امام نیز بین منکر و قائل به امام فرقی نیست.
  7. فقط مردمی در انتظار راستین کناررفتن ابرها به سر می‌برند که به فواید خورشید آگاهی کامل دارند. در دوران غیبت نیز معرفت به امام، باعث حقیقی‌تر شدن انتظار می‌شود.
  8. فقط انسان‌های نابینا از نورافشانی خورشید محرومند؛ همان‌گونه که فقط انسان‌های کوردل منکر نور وجود پیشوای معصوم و از آن بی‌بهره هستند.

بنابراین شکی نیست که میزان بهره‌مندی موجودات از آفتاب عالم‌تاب در زمانی که چیزی حایل نباشد بیشتر و کامل‌تر است؛ اما این بدان معنا نیست که وجود پرده بر روی خورشید، تمام یا بیشتر بهره‌مندی‌ها را از بین ببرد؛ بلکه این مانع، فقط برخی از فواید را از میان برده یا کم می‌کند. وجود ظاهری امام در عصر حضور و ظهور نیز به معنای آن است که تمام منافع امام می‌تواند به مردم برسد. حال اگر چیزی مانع رسیدن فیض‌های کامل امام به دیگران شود بدان معنا نیست که وجود او بی‌فایده است.

وجود امام در پس پرده‌غیبت، به همان میزان مفید است که وجود او در زندان‌های حاکمان ستمگر دارای فایده بود. البته بین زندان غیبت و زندان حاکمان مستبد، تفاوت‌های فراوانی است؛ ولی هرکدام به نوعی مانع رسیدن فیض کامل امام به عالم وجود و انسان‌ها می‌شوند. فشرده سخن این که مسأله غیبت، فلسفه ضرورت وجود امام معصوم (ع) را نقض نمی‌کند؛ زیرا امام معصوم در حال غیبت وجود دارد و فواید او هم به دیگران می‌رسد.

فقط بخشی از فواید او است که در اثر تقصیر خود مردم در حال غیبت به آنان نمی‌رسد؛ ولی وجود او حجت را بر همگان تمام کرده است و این، خود مردم هستند که می‌بایست با ایجاد آمادگی لازم شرایط را برای ظهور آن حضرت فراهم کنند»[۱۲۴].
۱۰. حجت الاسلام و المسلمین ربانی گلپایگانی؛
حجت الاسلام و المسلمین علی ربانی گلپایگانی، در مقاله «فروغ امامت در عصر غیبت» در این‌باره گفته است:

«با توجه به آنچه درباره مقام رفیع امامت و ابعاد و شئون آن بیان شد، می‌توان آثار وجودی امام عصر (ع) را در عصر غیبت تحت عناوین ذیل بررسی کرد:

پایداری جهان: یکی از آثار وجودی امام (ع) پایداری جهان است. براین تبیین این مطلب توجه به چند مسئله ضرورت دارد:

  1. امام (ع) انسان کامل است؛
  2. انسان کامل فلسفه آفرینش جهان است؛
  3. حدوث و بقای خلقت به تحقق غایت و فلسفه آن بستگی دارد.

چنان که گذشت، در جهان بینی اسلامی، امام جایگاهی بس والا دارد. بر اساس نص قرآن کریم، امامت مقامی است که حضرت ابراهیم (ع) پس از نبوت بدان نایل آمد. بی‌تردید، دارنده چنین مقامی، انسان کامل و بلکه کامل‌ترین انسان روزگار خویش است. از سوی دیگر، قرآن کریم یادآور شده است که انسان خلیفه خداوند در زمین است: ﴿إِنِّي جاعِلٌ‏ فِي‏ الْأَرْضِ‏ خَليفَةً ؛ [۱۲۵]. روشن است این مقام، همه فرزندان حضرت آدم (ع) را شامل نمی‌شود، چون ـ چنان که قرآن کریم فرموده است ـ کافران، مشرکان و گنه‌کاران، یعنی همه کسانی که از حدود الهی تجاوز می‌کنند، ستم کارند: ﴿وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛ [۱۲۶]. این افراد، شایسته دست‌یابی به مقام والای خلافت الهی نیستند؛ زیرا این مقام "عهد الهی" است و ستمگران از آن بی‌بهره‌اند: ﴿لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ ؛ [۱۲۷]. قرآن کریم، در آیات بسیار و با تعبیرهای مختلف، یادآور شده است که خداوند، جهان را برای انسان آفریده است؛[۱۲۸] از سوی دیگر، فلسفه آفرینش زمین و مواهب طبیعی، آزمودن آدمیان است: ﴿إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ؛[۱۲۹]. آزمودن الهی از طریق پرستش خداوند و صبر و پایداری در برابر ناملایمات، که از ایمان سرشار به خداوند سرچشمه می‌گیرد، به انجام می‌رسد: ﴿وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ [۱۳۰]. افزون بر این، قرآن کریم نیل به مقام امامت را به صبر و استقامت در برابر آزمودن‌های الهی مشروط می‌داند: ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ [۱۳۱]. در این آیه، علاوه بر صبر و استقامت، از یقین نیر سخن به میان آمده است. در حقیقت، یقین منشأ و عامل صبر و پایداری در راه خداست؛ چنان که درباره حضرت ابراهیم (ع) می‌فرماید: ﴿وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ [۱۳۲]. حضرت ابراهیم (ع) با برخورداری از چنین یقینی، از امتحان الهی سرافراز بیرون می‌آید و به مقام والای امامت نایل می‌شود: ﴿وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا [۱۳۳] این آیات و نظایر آن ها به روشنی نشان می‌دهد امام، نمونه انسان کامل و بلکه کامل‌ترین انسان در روزگار خویش است و فلسفه عالی آفرینش جهان به شمار می‌رود. از آن جا که جهان، فعل خداوند حکیم است و در فعل الهی لغو و عبث و بطلان راه ندارد، حدوث و بقای جهان در گرو وجود چنین انسانی است. بدین جهت است که امام باقر (ع) فرمود: " لَوْ أَنَ‏ الْإِمَامَ‏ رُفِعَ‏ مِنَ‏ الْأَرْضِ‏ سَاعَةً لَسَاخَتْ بِأَهْلِهِ كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ‏‏"[۱۳۴]. بر این اساس، امام علی (ع) تأکید کرده است که خداوند هرگز زمین را از حجت الهی ظاهر و شناخته شده یا پنهان و ناشناخته خالی نخواهد گذاشت.[۱۳۵] نکته جالب توجه این است که امام علی (ع) آنان را خلفای الهی در زمین می داند:" أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ"[۱۳۶] از این جا می‌توان معنای این فراز از "دعای عدیله" را به نیکی باز شناخت که می‌فرماید: " بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری‌ وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء "[۱۳۷].

هدایت نهایی: بر اساس حقایق توحیدی، هدایت به صورت مستقل و بالذات در عرصه تکوین و تشریع به خداوند اختصاص دارد؛ آن که دنیا و آخرت مخلوق و مملوک اوست، سرچشمه هدایت نیز شمرده می‌شود: ﴿إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَىٰ* فَأَنْذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّىٰ [۱۳۸] اما خداوند، به مقتضای علم و حکمت خود، جهان را بر اساس نظام اسباب و مسببات استوار ساخته و برای امور مختلف، مدبران و کارگزاران ویژه قرار داده است؛ تدبیر گرانی که همگی با اجازه و مشیت وی به تدبیر و اداره امور جهان اشتغال دارند: ﴿فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا [۱۳۹]. بر این اساس، خداوند برای هدایت بشر اسباب و راه‌های گوناگونی مقرر داشته است. هدایت انسان و اسباب و راه‌های آن، با ابعاد وجودی وی تناسب دارد، زیرا انسان هم وجود طبیعی و غریزی دارد و هم وجود عقلانی و روحانی. هدایت‌های او نیز همه این ابعاد را شامل می‌شود؛ ولی آنچه از ویژگی‌های بشر به شمار می‌رود، هدایت عقلانی و روحانی است. بی تردید، عقل و خرد از ابزارهای درونی و مهم این هدایت شمرده می‌شود. درک وجدانی و کشش فطری به سوی ارزشهای متعالی و کمال وجودی نیز از دیگر ابزارهای درونی هدایت انسانی است. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا* فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا[۱۴۰] اما اهمیت خلقت انسان و برجستگی هدف آفرینش او از سویی و خطرهای مهمی که از درون و بیرون سعادت و رستگاری‌اش را تهدید می کند از سوی دیگر، چنان اقتضا کرده است که خداوند او را از اسباب هدایت بیرونی، که پیشوایان الهی اند، برخوردار سازد. این حقیقت فلسفه شریعت‌ها و نبوت‌های الهی به شمار می آید. هدایت‌گری پیشوایان الهی، تنها از بیرون و در حد نشان دادن راه رسیدن به مقصود می‌رساند. شواهد تاریخی و تجربی نشان می‌دهد، پیشوایان الهی در دل‌های آماده نفوذ می‌کنند و آنها را به سوی کمال و جمال خود، که جلوه عالی کمال و جمال الهی است، می‌کشند؛ یعنی آنان هم ولایت تشریعی دارند، هم ولایت تکوینی. البته این دو ولایت در طول ولایت الهی و با اجازه و مشیت خداوند است؛ به عبارت دیگر، خداوند خود به آنان چنین قدرت و نفوذی بخشیده است. قرآن کریم، پس از اشاره به پیامبرانی چون حضرت ابراهیم، حضرت اسحاق و حضرت یعقوب (ع) می‌فرماید: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ ؛ [۱۴۱]. با توجه به این که حضرت ابراهیم پیش از دست یابی به مقام امامت، از مقام نبوت و هدایت تشریعی برخوردار بود (شریعت الهی و راه حق را به مردم ابلاغ می کرد) ، باید گفت هدایت موجود در این آیه بر مقام امامت متفرع گردیده و به معنای هدایت تکوینی و ایصال به مطلوب است، نه هدایت تشریعی و ارائه طریق. بر این اساس، مراد از واژه "امر"، که سبب هدایت شناخته شده است: ﴿يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا ، امر تکوینی خداوند است، نه احکام دینی؛ همان امری که در قرآن کریم: ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ [۱۴۲] از آن نام برده شده است؛ یعنی فیوضات معنوی و مقامات باطنی امام در درون مؤمنان نفوذ می‌کند و آنان را در مسیر مستقیم هدایت قرار می‌دهد؛ به عبارت دیگر، همان‌گونه که پیامبر در فیوضات ظاهری واسطه میان خدا و خلق است و شرایع آسمانی را، که از طریق وحی دریافت کرده، در میان انسان‌ها منتشر می‌سازد، امام در فیوضات باطنی واسطه خدا و خلق است و از طریق نهان و نفوذ در روان مؤمنان آنان را در طریق حق قرار می‌دهد البته برخی از پیامبران از هر دو مقام برخوردار بوده‌اند.[۱۴۳] آری، از آنجا که پیامبران در کمالات وجودی متفاوت بوده‌اند: ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ [۱۴۴]. هدایت تکوینی و تشریعی آنان نیز متفاوت بوده است؛ چنان‌که تنها برخی از آنان«اولوالعزم» شناخته شده‌اند و فقط شماری صاحب شریعت بوده‌اند. امام باقر (ع) امام را نوری می‌داند که دل‌های مؤمنان را روشن می‌کند و روشنایی آن از خورشید تابنده‌تر است: ﴿لَنُورُ اَلْإِمَامِ فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ اَلشَّمْسِ اَلْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ ،[۱۴۵] نور امام در دل‌های مؤمنان از نور خورشید تابناک روز، درخشان‌تر است. البته همه دل‌ها برای بهره‌مندی از پرتو نور درخشان امامت، شایستگی ندارند؛ شرط بهره‌مندی از نور امامت و ولایت، این است که انسان دل از غبار و آلودگی به رذایل پاک کند و به پیشوایان الهی محبت ورزد. بدیهی است این تأثیرگذاری، همچون تأثیر نخست، به حضور امام مشروط نیست؛ با این تفاوت که در اثر نخست، شناخت امام و ایمان به وی ضرورت ندارد، ولی در این مورد، یقین و ایمان لازم است. البته یقین و ایمان به مشاهده و معرفت حسی نیازمند نیست، چنان‌که انسان، بدون مشاهده حسی خداوند، به وجودش یقین و ایمان دارد.

حضور ناشناخته گاه تصور می‌شود امام عصر (ع) در منطقه‌ای دور دست زندگی می‌کند و هیچ ارتباطی با مردم ندارد، ولی روایات معصومان این نظر را تأیید نمی‌کند. بر اساس روایات، امام (ع) میان مردم زندگی می‌کند و آنان را می‌بیند و می‌شناسد، ولی مردم او را نمی‌بینند یا می‌بینند و نمی‌شناسند. این روایات تأکید می‌کنند، امام (ع) در موسم حج در جمع زائران خانه خدا حضور دارد و آنان را می‌بیند، ولی حاجیان او را نمی‌بینند یا نمی‌شناسند. نعمانی می‌نویسد: امام (ع) پس از بیان سرگردانی بسیاری از مردم در عصر غیبت و روی آوردن آنها به تردید و انکار در مسئله وجود امام، سوگند یادکرده است حجت خداوند در میانم مردم به سر می‌برد، سخن آنان را می‌شوند و مردم را می‌بیند، ولی آنان او را نمی‌بینند.[۱۴۶] امام صادق (ع) می‌فرماید: "زمین هرگز از حجت خداوند خالی نخواهد بود ولی در آینده، خداوند مردم را به دلیل ستم کاری‌شان از دیدن حجت الهی محروم می‌سازد. حجت خداوند مردم را می‌شناسد و آنان او را نمی‌شناسد؛ همان گونه که حضرت یوسف مردم را می‌شناخت و آنان او را انکار می‌کردند.[۱۴۷] ایشان هم چنین فرمودند: "مردم به امام خویش دست‌رسی ندارند. امام (ع) در موسم حج حضور دارد و مردم را می‌بیند و آنان او را نمی‌بینند. [۱۴۸]. بر اساس حدیث دوم، مردم امام را می‌بینند، ولی نمی‌شناسند. مطابق دو حدیث دیگر، مردم شخص امام را نمی‌بینند. مفاد حدیث دوم در کلامی که شیخ طوسی از دومین نایب خاص امام عصر (ع) نقل کرده است نیز به چشم می‌خورد؛ محمد بن عثمان می‌گوید: "به خدا سوگند، صاحب این امر ولی عصر (ع) هر سال موسم حج حاضر می‌شود؛ مردم را می‌بیند و آنان را می‌شناسد. مردم نیز او را می‌بینند، ولی نمی‌شناسند.[۱۴۹]. این سخن در یکی از توقیعات امام عصر (ع) دیده می‌شود.[۱۵۰] روشن است، این دو دسته روایات با یکدیگر سازگاری دارند. می‌توان مقصود از روایات دالّ بر عدم رؤیت امام عصر (ع) را نشناختن آن حضرت دانست، زیرا:

  1. به کار بردن "ندیدن" به جای "نشناختن" در عرف محاورات رایج است.
  2. می‌توان روایات دسته دوم را قرینه چنین تفسیری به شمار آورد. البته تنها راه جمع این روایات، تأویل نادیدن به ناشناختن نیست؛ می‌توان هر یک از نادیدن و ناشناختن را به مکان‌ها، زمان‌ها و یا افرادی خاص ناظر دانست. به هر حال، مطابق این روایات، امام عصر (ع) میان مردم زندگی می‌کند و می‌تواند، افزون بر تأثیرگذاری پیشین، از طریق القای مطالب درست در زمینه معارف احکام دینی، در فرهنگ و معارف تأثیر گذارد. بنابراین، باب هدایت‌جویی از امام غایب، به کلی بسته نشده است.

ملاقات‌های ویژه: در میان شیعیان، پیوسته کسانی بوده‌اند که با امام عصر (ع) دیدار کرده‌اند. در دوران غیبت صغرا، چهارتن از برجسته‌ترین شیعیان (نایبان خاص امام عصر (ع) با آن حضرت دیدار کرده و واسطه میان امام و امت شمرده می‌شدند.[۱۵۱] البته دیدار با امام عصر (ع) در دوران غیبت صغرا به نواب خاص آن حضرت، اختصاص نداشت. ویژگی آن بزرگان این بود که از اقامتگاه آن حضرت به طور دقیق آگاهی داشتند.[۱۵۲] در عصر غیبت کبرا نیز افرادی خاص، در شرایطی ویژه، می‌توانند با امام زمان (ع) ارتباط برقرار کنند. سید مرتضی در پاسخ این شبهه که: اگر امام، غایب باشد و هیچ کس نتواند با برقرار ساختن رابطه از او بهره گیرد، وجود و عدمش یک‌سان خواهد بود؟ می‌گوید: " ما هر گز به این مطلب قطع نداریم که در دورانغیبت هیچ کس با امام رابطه نخواهد داشت."[۱۵۳] وی در جای دیگر در پاسخ این پرسش که: اگر هراس از دشمنان سبب غیبت امام زمان (ع) شده است، چرا او از شیعیانش غایب است؟ می‌گوید: به هیچ وجه، غیر ممکن نیست که امام (ع) برای برخی از شیعیانش ظاهر گردد. این مطلبی است که هر کدام از شیعیان درباره خویش آگاه است و کسی از حال دیگری آگاه نیست.[۱۵۴] شیخ طوسی نیز در این باره گفته است: "ما هر گز علم نداریم که امام (ع) از همه دوستان و پیروانش پنهان است. ممکن است امام برای بیشتر آنان ظاهر گردد و کسی جز خود انسان از حال خویش خبر ندارد. [۱۵۵] افزون بر این، درباره ارتباط شیعیان در دورانغیبت کبرا با امام زمان (ع) و بهره‌گیری از فیض وجود او، حکایت‌های بسیاری وجود دارد. این حکایت‌ها به اشخاص، زمان‌ها و مکان‌های گوناگونی مروط است و هرگز نمی‌توان همه آنها را ساختگی و بی‌اساس دانست؛ به ویژه آن‌که بسیاری از آنها را افرادی برجسته‌ای نقل کرده‌اند؛ برای نمونه، شخصیت‌های گران‌قدری چون علامه حلّی و سید بحرالعلوم چنین ارتباطی را حکایت کردند. در این ملاقات‌ها، گاه مسائل و مشکلات فردی اشخاص حل و فصل شده است و گاه مسائل دینی و اعتقادی. بدین ترتیب، امام عصر (ع) در زندگی فردی و اجتماعی شیعیان تأثیر نهاده است.[۱۵۶] ناگفته پیداست، این گونه ارتباطها با لزوم تکذیب مدعیان مشاهده که در برخی روایات آمده است، منافات ندارد، زیرا چ بسا مقصود این روایات آن است که فردی مدعی شود، مانند نایبان خاص با امام عصر (ع) ارتباط دارد و او را ملاقات می‌کند؛ به عبارت دیگر، ادعای نیابت خاص در عصر غیبت کبرا مردود است، نه ادعای هر گونه مشاهده و ارتباط[۱۵۷].

پیوند از طریق دعا و توسل: راه دیگری که می توان برای ارتباط با امام عصر (ع) استفاده کرد و از وجود مبارکش بهره برد، دعا و توسل است. دعا و توسل دو مفهوم اصیل است که سیره مسلمانان بر آن استقرار یافته است و قرآن کریم و پیامبر گرامی اسلام بر آنها تأکید ورزیده‌اند. انسان از طریق دعا با خداوند بزرگ ارتباط برقرار می‌کند، خواسته‌هایش را به پیشگاه وی عرضه می‌دارد و از او یاری می‌جوید. این نوع رابطه، بیان‌گر اخلاص در بندگی و پرستش خداوند است؛ بدین جهت، ترک دعا، تکبر و سر بر تافتن از عبادت خداوند شمرده می‌شود؛ چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَ قَالَ‌ رَبُّکُمُ‌ ادْعُونِي‌ أَسْتَجِبْ‌ لَکُمْ‌ إِنَ‌ الَّذِينَ‌ يَسْتَکْبِرُونَ‌ عَنْ‌ عِبَادَتِي‌ سَيَدْخُلُونَ‌ جَهَنَّمَ‌ دَاخِرِينَ[۱۵۸] از سوی دیگر، خداوند به مؤمنان فرمان داده است با وسایل مناسبی با او رابطه برقرار کنند. ﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ[۱۵۹] بی‌تردید، پیامبران الهی یو جانشینان آنان از مناسب‌ترین وسایل ارتباط با خداوندند. یکی از راه‌های توسل به آنان این است که انسان از آن مقربان درگاه الهی بخواهد درباره‌اش دعا کنند و برایش آمرزش بخواهند. قرآن کریم رد تأیید این روش می‌فرماید: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا[۱۶۰]. چنان که در جای دیگر یاد‌آور می‌شود، فرزندان یعقوب (ع) از او خواستند برایشان از درگاه خداوند آمرزش بخواهد و وعده داد این کار را انجام دهد: ﴿قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئينَ قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ[۱۶۱]. روشن است، در وسیله قرار‌دادن انبیا و اولیا و درخواست دعا از آنان، مشاهده آنان ضرورت ندارد. آنچه ضروری می‌نماید، تقاضای درخواست کننده و آگاهی آن بزرگان از تقاضاست. با توجه به شخصیت معنوی امام و آگاهی وی از درخواست‌های شیعیان و استغاثه کنندگان، تردیدی نیست آنان که به وجودش معتقدند و به مقام و منزلتش در پیشگاه خداوند ایمان دارند، می‌‌توانند از او درخواست کنند تا در حل مشکلات و رفع ناملایمات و بخشش گناهانشان از خداوند طلب عنایت و مغفرت کنند. روایات و حکایات بسیاری که از افراد مورد اعتماد نقل شده است، بر درستی این طریق و توفیق گروهی از مردم و در دست‌یابی به خواسته‌هایشان دلالت دارد. ارتباط با امام زمان (ع) از طریق دعا در استغاثه و درخواست کمک و طلب دعا و استغفار توسط آن حضرت (ع) در پیشگاه خداوند، خلاصه نمی‌شود؛ گونه دیگر دعا این است که انسان برای سلامتی امام عصر (ع) و تحقق سریع‌تر ظهورش دعا کند. نتیجه این دعاها، پیش از آن که به آن بزرگوار برسد، به دعاکنندگان باز می‌گردد، زیرا انسان از این طریق با حجت و خلیفه خاص خداوند ارتباط برقرار می‌سازد و عشق و ارادتش را به آن انسان والا اظهار می‌کند؛ بدیهی است، عشق و محبت به پاکان و نیکان، نقش تربیتی ویژه‌ای در عاشقان و محبان دارد.

وجود امام لطف است: لطف، در اصطلاح متکلمان، یعنی فعلی که خداوند درباره مکلفان انجام می‎‌دهد و نتیجه‌اش تقویت انگیزه عبادت و اطاعت خداوند در آنان، بدون سلب اختیار است. بر این اساس، متکلمان وجود پیامبران الهی (ع) را از مصادیق بارز لطف خداوند بر سر مکلفان دانسته‌اند. از دیدگاه متکلمان شیعه ، وجود امام نیز چون پیامبر، مصداق لطف است، زیرا در ایجاد انگیزه عبادت و اطاعت در آنان مؤثر است. البته اگر شرایط اجتماعی چنان باشد که امام بتواند عهده‌دار حکومت و نظام سیاسی گردد و احکام و حدود الهی را در جامعه اجرا کند، لطف امامت به گونه‌ای کامل‌تر تبلور خواهد یافت. در عصرغیبت نیز وجود امام لطف است، زیرا در میان امت به سر می‌برد، آنان را می‌شناسد و از اعمال و رفتارشان آگاه است. بی‌تردید، چنین باوری انگیزه اطاعت و عبادت را در میان مردم فزونی می‌بخشد؛ از سوی دیگر، زمان ظهور امام عصر (ع) نیز به طور دقیق آشکار نیست. از نظر عقل و نقل، انسانی که منتظر ظهور امام زمان (ع) است، باید هر لحظه خود را برای چنان واقعه عظیمی آماده کند و در حالت آمادگی به سر‌برد تا بتواند در شمار یاران و پیروانش جای گیرد. این اعتقاد در تربیت دینی مؤمنان، نقشی بسیار سازنده دارد و انگیزه اطاعت و عبادتش را تقویت می‌کند.

رهبری با واسطه: رهبری جامعه در زمینه‌های فکری، فرهنگی، اخلاقی و سیاسی به دو صورت امکان‌پذیر است: بی‌واسطه و با‌واسطه. رهبری مستقیم و بی‌واسطه در جوامع بزرگ امکان‌پذیر نیست. در این موارد، رهبران پاره‌ای از مسئولیت‌ها را به افراد مورد اعتماد خود می‌سپارند و آنان با توجه به قوانین موجود، به حل و فصل امور اجتماعی می‌پردازند. این شیوه در دوران حضور امامان (ع) نیز به کار گرفته می‌شد. امام علی (ع) والیانی به شهرهای مختلف مملکت اسلامی گسیل می‌داشت، تا در چارچوب اصول و معیارهای اسلامی و رهنمودهای امام، امور مردم را اداره کنند. امامان دیگر نیز نواب و وکلایی را برای مناطق مختلف جهان اسلام تعیین می‌کردند، تا در مسائل دینی و اجتماعی به هدایت مردم بپردازند. این روش درباره امام عصر (ع) نیز قابل اجراست. آن حضرت نمایندگانی را برگزیده است تا در عصر غیبت، جامعه اسلامی را رهبری و هدایت کنند. این نمایندگان در عصر غیبت صغرا، نواب چهارگانه امام عصر (ع) بودند. در عصر غیبت کبرا، فقیهان و دین شناسان پرهیزگار و کاردان، مسئولیت هدایت مذهبی سیاسی جامعه را برعهده دارند. این مسئله، همان «ولایت فقیه» است که دلیل‌های عقلی و نقلی فراوانی بر درستی‌اش دلالت می‌کند، و نقل این دلیل‌ها مجالی ویژه می‌جوید، در این جا، با توجه به موضوع بحث، یاد کرد نامه مبارک امام عصر (ع) به دومین نایب ویژه‌اش محمد بن عثمان عمری شایسته می‌نماید. امام در پاسخ نامه فردی به نام اسحاق بن یعقوب نوشته است: "وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ "[۱۶۲]. مقصود از حوادث، آن دسته از رخدادهای مرتبط با زندگی مردم است که باید مطابق احکام دین درباره آنها عمل شود. مراد از روایان احادیث، روایت‌گران تهی از نیروی استنباط احکام از روایات نیستند، زیرا در این صورت، رجوع به احادیث بود نه راویان. مراد روایت‌گرانی است که توان استنباط احکام دینی از کتاب و سنت را دارند و مجتهد و فقیه خوانده می‌شوند. از سویی، امام (ع) مردم را مکلف ساخته است درباره امور مربوط به زندگی فردی وا جتماعی از جنبه دینی به فقیهان و مجتهدان رجوع کنند؛ از سوی دیگر ، حوادث و رخدادها از نظر دینی، دو جنبه دارند: بیان حکم دینی وقایع و مدیریت دینی و تصمیم‌گیری درباره آنها. از آنجا‌که در این توقیع، رجوع به فقیهان و مجتهدان قید خاصی ندارد، هر دو جنبه یاد شده را شامی می‌شوند و این، همان ولایت فقیه در عصر غیبت کبر است.[۱۶۳]. بر این اساس، امام زمان (ع) در عصر غیبت کبرا، افزون بر آثار تکوینی، معنوی، اخلاقی و تربیتی، از طریق نایبان عامش رهبری دینی و سیاسی جوامع شیعی را نیز بر عهده دارد؛ حتی می‌توان گفت، شعاع این رهبری در یکی از نایبان عام امام عصر (ع) تحقق یافته و در فضای فرهنگی، فکری، معنوی و سیاسی جهان تأثیر نهاده است»[۱۶۴].
۱۱. حجت الاسلام و المسلمین رضوی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر رسول رضوی، در کتاب «امام مهدی» در این‌باره گفته است:

«متکلمان امامیه، در اثبات ضرورت وجود امام در هر زمان، به ادله عقلی و نقلی استناد می‌کنند که یکی از آنها "قاعده لطف" است. براساس دلائل عقلی، وجود امام، زمینه را برای اطاعت انسان‌ها مهیا کرده و آنان را از گناه دور می‌سازد. بنابراین، وجود امام، لطف است و چون لطف بر خداوند واجب است، باید در هر زمان، امامی برای هدایت انسان‌ها وجود داشته باشد[۱۶۵]. طبق این توضیح، وجود امام در هر عصر و زمانی، لازم و ضروری می‌شود، اما نحوه حضور امام (ع) بستگی تام به اوضاع و احوال جامعه‌ انسانی دارد؛ زیرا، اگر شرایط لازم برای حضور امام مهیا باشد، امام در میان جامعه، حضوری آشکار خواهد داشت، ولی اگر چنین شرایطی آماده نبود، امام (ع) مستور خواهد شد. حضرت علی (ع) درباره ضرورت وجود امام در میان انسان‌ها و چگونگی این حضور، می‌فرماید: "هرگز، روی زمین، از قیام‌کننده‌ای با حجت و دلیل، خالی نمی‌ماند، خواه ظاهر و آشکار باشد، خواه بیم‌ناک و پنهان. این چنین است‌ تا دلائل و اسناد روشن الهی از بین نرود و به فراموشی نگراید[۱۶۶]. بنابراین، نقش امام، حفظ دین و احکام الهی است و این نقش، از سوی امام در هر زمانی ایفا می‌شود، حال، امام حاضر باشد یا غائب. هم‌چنین از امام سجاد (ع) نقل شده است که درباره فوائد وجود ائمه (ع) فرمود: "در پرتو وجود ما است که خداوند، آسمان را از فروپاشی، زمین را از لرزش و سلب آرامش ساکنانش، نگه می‌دارد؛ به واسطه ما است که خداوند باران نازل می‌کند و رحمت خود را می‌گستراند و برکات و نعمت‌های زمین را بیرون می‌آورد. و اگر از ما، کسی در زمین نباشد، زمین، اهل خود را فرومی‌برد[۱۶۷]. طبق این حدیث، امامان، علاوه بر نقش تشریعی، نقش تکوینی دارند و در صورت غیبت، هرچند نقش تشریعی آنان در پس پرده می‌ماند، اما آنان به نقش تکوینی خود عمل می‌کنند و وجودشان باعث استمرار حیات و زندگی و اتمام حجت الهی بر روی زمین می‌شود. امام صادق (ع) در بیان ضرورت وجود امام بر روی زمین، می‌فرماید: "اگر زمین، بدون وجود امام بماند، ساکنان خود را در کام خود فرو می‌برد[۱۶۸]. بنابراین، نقش تکوینی امام، منحصر در حضور نیست و در دوره غیبت نیز این تأثیر ادامه دارد و ساکنان زمین از وجود امام بهره‌مند می‌شوند.

با بررسی این احادیث، می‌توان نتیجه گرفت که وجود امام بر روی زمین، فوائد زیر را دارد و فرقی نمی‌کند که حضور امام به صورت آشکار باشد یا به صورت پنهانی و مستور:

  1. وجود امام، موجب ارتباط میان خالق و مخلوق و زنده بودن حجت‌ها و دلائل الهی در جامعه انسانی می‌شود.
  2. وجود امام، امن و امان برای مردم است و خداوند، به خاطر آنان، زمین و آسمان را از فروپاشیدن بازمی‌دارد.
  3. وجود امام در زمین، موجب فرستاده شدن نعمت‌های الهی می‌شود.
  4. وجود امام، موجب امیدواری مؤمنان برای تحقق عدل الهی بر جوامع انسانی می‌شود.
  5. وجود امام در حیات انسان، دو نقش تشریعی و تکوینی دارد. در زمان غیبت، نقش تشریعی او در پس پرده، مستور می‌ماند، اما نقش تکوینی او، موجب استمرار و ادامه حیات می‌شود»[۱۶۹].
۱۲. حجت الاسلام و المسلمین صمدی؛
حجت الاسلام و المسلمین قنبر علی صمدی، در کتاب «آخرین منجی» در این‌باره گفته است:

«اگرچه غیبت امام موجب محرومیت انسان‌ها از رهبری و مدیریت مستقیم ایشان شده است، اما تصرفات ولایی و آثار و برکات ناشی از شؤن امامت آن حضرت، هیچ‌گاه تعطیل پذیرنبوده و در زمان غیبت نیز هدایت‌ها و عنایات مستقیم و غیرمستقیم آن حضرت، شامل حال مردم خواهد بود؛ در اینجا، به برخی فوائد امام غایب در عرصه تکوین و تشریع اشاره می‌شود:

  1. واسطه فیض وجود: در تفکر اعتقادی شیعه، امام دارای جایگاه محوری در جهان هستی است و از او با عنوان "قطب عالم" یاد می‌شود. از نظر شیعه، امام، واسطه فیض خالق بر کل هستی است. امام صادق (ع) فرمود: "ما اهل بیت، واسطه میان شما و خداوند هستیم"[۱۷۰]؛
  2. واسطه بقا و تداوم هستی: جهان هستی پس از وجود یافتن، یعنی مرحله ابداع، وارد مرحله جریان و استمرار شده است. در این مرحله، آن چه از فیوضات الهی به جهان هستی می‌رسد، از مجرای انسان کامل است. انسان کامل در وهله اول، پیامبر اکرم (ص) است و در وهله دوم، ائمه (ع). واسطه فیض باید همیشه در عالم باشد؛ زیرا اگر زمین از حجت و واسطه فیض خالی بماند، به فرموده امام صادق (ع): "زمین اهلش را در خود فرو می‌برد"[۱۷۱]. منظور از "حجت" در این روایت، امام حی است و منظور از " الْأَرْضُ " تنها این کره خاکی نیست؛ بلکه مراد، کل عالم هستی است و این کلمه عنوان مشیر دارد.
  3. واسطه دریافت نعمت: همه نعمت‌های مادی و معنوی الهی از مجرای ولایت امام بر دیگر مخلوقات سریان دارد. از این‌رو امام زمان (ع) در دعاها واسطه نعمت، کانون عالم هستی، مایه ثبات و برقراری آسمان و زمین و ریزش روزی بر مخلوقات معرفی شده است: "به برکت وجود او همگان روزی می‌خورند و به سبب وجود او زمین و آسمان پابرجا است و به واسطه او زمین از عدل سرشار می‌شود پس از آن که ظلم فراگیر شده باشد"[۱۷۲]. از این‌رو امام باقر (ع) به همگان سفارش فرمود تا خواسته‌های خویش را از طریق وساطت اهل بیت (ع) از خدا طلب نمایند: "هر کس خدا را به وسیله ما بخواهد، رستگار (حاجت روا) شود و هر که به غیر وساطت ما وارد شود، بدبخت و محروم گردد"[۱۷۳]
  4. واسطه معرفت و عبادت: دریافت فیض و معرفت و بندگی نیز تنها از راه پیشوایان معصوم (ع) دست یافتنی است. امام باقر (ع) می‌فرماید: "به وسیله ما خدا پرستش گردید و به وسیله ما خدا شناخته شد و به وسیله ما اعتقاد به یگانگی خدا تحقق یافت و محمد (ص) حجاب خداست"[۱۷۴]؛ آن موجودات قدسی، حجت‌های الهی بر بندگان‌اند و خداوند آنان را برای دین داری افراد و ثواب و عقاب بندگان، شاخص و حجت قرار داده است تا به وسیله آنان مردم را در قیامت مؤاخذه کند و یا درجه و ثواب دهد.
  5. واسطه دفع بلاها: امام مایه امنیت و آرامش انسان‌ها و سبب دفع بلا از آنان است؛ چنان که در کلمات خود امام عصر (ع) آمده است: "وَ إِنِّي أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْض‏"[۱۷۵] یا " أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي يَدْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِي وَ شِيعَتِي"[۱۷۶]. مراد از اهل در این روایت، خانواده نیست؛ بلکه همه کسانی که در زمره پیروان اهل بیت (ع) هستند را شامل می‌شود و واو در "وَ شِيعَتِي" عطف تفسیری است.
  6. واسطه قبول اعمال: امام غایب، واسطه قبول اعمال بندگان در پیشگاه الهی نیز هست؛ زیرا در روایات بسیاری، پذیرش اعمال بندگان منوط به ولایت پذیری آنان نسبت به ائمه (ع) عنوان شده است؛ چنان که امام صادق (ع) سوگند یاد فرمود: "به خدا اگر کسی آن چنان سجده کند که گردنش قطع شود، خدا از او نپذیرد جز به ولایت ما خاندان"[۱۷۷]؛
  7. واسطه حفظ و ماندگاری شیعه: امام حافظ اصالت دین است. اگر او رهبری نکند، دین دستخوش انحرافات می‌شود. منظور از حفظ شیعه، حفظ کل دین و تفسیر معصومانه از دین است. در توقیع صادر شده از ناحیه امام عصر (ع) به شیخ مفید چنین آمده است: "ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم که اگر جز این بود، دشواری‌ها و مصیبت‌ها بر شما فرود می‌آمد و دشمنان، شما را ریشه کن می‌کردند"[۱۷۸]؛ واقعاً با آن دوران تنگنا و خفقانی که در دوران بنی امیه و بنی عباس و شیعه بودن جرم محسوب می‌شد، حفظ خط تشیع، مدیون و مرهون ائمه، مخصوصاً امام عصر (ع) است.
  8. واسطه امید به آینده روشن: امیدبخشی و زنده نگه داشتن روح امید، یکی از برترین اسباب توفیق و پیشرفت در هدف است. هر گروهی که یأس و نومیدی خانه دلشان را تاریک کرده باشد، هرگز روی کامیابی نخواهند دید. تنها راه و روزنه امید همان انتظار فرج است. انتظار فرج، قلب‌های مأیوس و مضطرب را آرامش می‌دهد و مرهمی برای زخم دل محرومان است. این امید به آینده است که به انسان شادابی می‌دهد؛ لذا شیعیان با این انتظار و امید نسبت به آینده و فرجام تاریخ، الگوی حکومتی و طرح و برنامه روشنی برای همه ملت‌ها دارند که مرهون ایمان به مهدویت است»[۱۷۹].
۱۳. حجت الاسلام و المسلمین حسنی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید نذیر حسنی، در کتاب «مصلح کل» در این‌باره گفته است:

«برخی در مورد این عنوان اشکال گرفته‌اند و گفته‌اند: اگر امام وجود داشته باشد، در صورت غایب بودن ایشان، چه فایده‌ای در بودن ایشان می‌تواند باشد؟ برخی نیز با استناد به این اشکال، تلاش کرده‌اند که وجود امام (ع) را نفی کنند، زیرا به گمان آنها، تفاوتی میان مهدی موجود غایب و مهدی موعود که در آینده ظهور می‌کند وجود ندارد و این در صورتی است که مهدی موجود و غایب آن فایده موردنظر را برای جهان نداشته باشد.

از طرف دیگر برخی دیگر نیز تلاش کرده‌اند فایده آن‌را به غیب نسبت دهند و می‌گویند: فایده آن‌را فقط خدا می‌داند و این‌گونه از پاسخ دادن به این سؤال فرار می‌کنند.

پیش از وارد شدن و ژرف‌نگری در جزئیات این اشکال، ابتدا باید انواع فایده‌ها را بشناسیم.

فایده، دو نوع است:

فایده مستقیم و فایده غیرمستقیم.

هرکدام از این دو نوع فایده نیز با توجه به آینده، دو گونه‌اند، بنابراین فایده بر چهار گونه است:

  1. فایده مستقیم خاص؛ فایده غیرمستقیم خاص؛
  2. فایده مستقیم عام؛ فایده غیرمستقیم عام.

برای اینکه این مسئله بیشتر روشن شود، برای هرکدام از آن گونه‌ها، مثال‌هایی می‌آوریم.

مثال برای فایده مستقیم: بدیهی است که انسان برای حفظ و بقای حیات خود، دست به هر کاری که بتواند، می‌زند؛ انسان زمانی که احساس تشنگی کند، به سوی آب می‌رود تا خود را سیراب کند و زمانی که گرسنه می‌شود، به جست‌وجوی غذا می‌پردازد تا نیازش را برطرف کند و سیر شود و به محض اینکه به خواسته موردنظر خود می‌رسد، هدف او محقق می‌شود و آن هدف، سیراب شدن یا سیر شدن است و این هدف به صورت مستقیم و بدون هیچ‌گونه واسطه‌ای انجام می‌گیرد. ما به این امر، فایده مستقیم می‌گوییم.

بنابراین انسان زمانی که احساس نیاز می‌کند، به‌طور مستقیم نفع آن‌را نیز حس و درک می‌کند. در مورد این نوع فایده در مورد امام (ع) نیز باید گفت که برای بحث و بررسی آن، ناچار به این تقسیم‌بندی هستیم:

فایده خاص و فایده عام. به بیان دیگر، آیا امام تنها نیاز عده‌ای خاص از مردم را به صورت مستقیم برآورده و برطرف می‌کند یا اینکه ظهور امام (ع) با مصلحت الهی، عام و برای همه مردم است؟

مثال فایده غیرمستقیم: گاهی انسان در پی برآورده کردن و برطرف ساختن برخی نیازهای غیرمستقیم (ثانویه) یا معنوی است که ارتباط مستقیمی با آن ندارد. به‌عنوان مثال، وقتی انسان در پی به دست آوردن جایزه‌ای است که هیچ‌گونه نفع مادی جز شهرت برای او ندارد، یا مثلا کتابی در زمینه‌ای خاص به رشته نگارش درمی‌آورد، در اینجا انسان همان احساسی که در پی به دست آوردن فایده مستقیم دارد، ندارد بلکه این احساس به نوعی دیگر است، انسان با رسیدن به این هدف خود، شهرت و معروفیت و منافع معنوی غیرمستقیم مانند این‌را به دست می‌آورد.

در مورد فایده غیرمستقیم امام مهدی (ع) نیز باید گفت که ایشان گاهی خود را به برخی از مردم نشان می‌دهد تا آنها را به راه راست هدایت کند یا جهت‌گیری درستی به اعتقادات آنها بدهد و این خود جزو فواید معنوی و غیرمستقیم برای آنها است.

اما آیا امام، تنها گروه خاصی را راهنمایی می‌کند یا این راهنمایی در مورد تمام انسان‌ها، البته در صورت مصلحت خداوندی، صادق است؟ پیش از وارد شدن به جزئیات این موضوع و بحث کردن در مورد آن، در ابتدا باید بدانیم که فایده چیست و معنای لغوی آن کدامست؟ آیا فایده شامل تمام معانی مستقیم و غیرمستقیم می‌شود یا اینکه تنها اختصاص به برخی از آنها دارد؟

دانشمندان علم لغت قائل به معنی بسیار فراگیری برای کلمه فایده اند. ابن منظور می‌گوید: فایده عبارت است از امور نیکی که خداوند بلندمرتبه به بندگانش عطا فرموده تا از آن استفاده کنند و جمع فایده، فوائد است.

جوهری می‌گوید: فایده یعنی اینکه، اگر کسی از دانش یا ثروتی سود ببرد، در این حال می‌گوییم آن چیز به او سود یا فایده داد[۱۸۰].

حال دوباره به پاسخ سؤالی که مطرح شد، می‌پردازیم و پاسخ را با فایده غیرمستقیم و توضیح در مورد آن آغاز می‌کنیم و این براساس اصل لف و نشر غیرمرتب است، زیرا این بحث ما اقتضای چنین ترتیبی را دارد.

فایده غیرمستقیم: آیا انسان از امام مهدی (ع) (غایب و موجود) به صورت غیرمستقیم، سود می‌برد یا خیر؟ به فرض سود بردن انسان از ایشان آیا این مسئله مختص و ویژه گروه خاصی است یا شامل تمام انسان‌ها می‌شود؟

اما پیش از بحث در این مورد، ناگزیر باید میزان فایده‌ای که انسان از ایشان می‌برد و روایت‌های مربوط به این مسئله را مورد بحث و بررسی قرار دهیم.

ثبوت فایده غیرمستقیم: از احادیث پیامبر و اهل بیت (ع) این‌گونه برمی‌آید که مانعی در راه تحقق فایده غیرمستقیم در این سطح وجود ندارد. حال به برخی از این احادیث توجه کنیم:

نمونه اول: پیامبر (ص) فرمود: پیوسته این دین، تا زمان دوازده امیر و امام از قریش، پابرجاست، چون روزگار آنان سپری شود و آنان نباشند، زمین ساکنان خود را فرو می‌بلعد[۱۸۱].

نمونه دوم: پیامبر (ص) فرمود: اهل بیت من باعث امنیت ساکنان زمین‌اند، چون اهل بیت من از زمین رخت بربندند؛ اهل زمین نیز از بین می‌روند[۱۸۲].

نمونه سوم: امیر المؤمنین علی (ع) فرمود: آری، زمین از قائم الهی و حجت او خالی نمی‌شود، حال آن قائم یا ظاهر و شناخته شده است یا ترسان و ناشناخته و این بدین سبب است که حجت‌ها و دلیل‌های خدا از بین نروند[۱۸۳].

نمونه چهارم: الأعمش از امام صادق (ع) نقل کرد که ایشان فرمود: از زمانی که خداوند آدم را آفریده است، زمین از حجت خدا خالی نبوده است. اگر چنین بود، کسی خدا را پرستش نمی‌کرد.

سلیمان الاعمش گفت: پس از آن به امام صادق (ع) عرض کردم، مردم چگونه از حجت غایب و پنهان سود می‌برند و از او استفاده می‌برند؟ امام (ع) فرمود: همان‌گونه که مردم از خورشید، زمانی که پشت ابرها است، فایده می‌برند، در این حال، از امام نیز این‌گونه سود می‌برند[۱۸۴].

نمونه پنجم: توقیعی است که به وسیله محمد بن عثمان به ما رسیده است؛ امام (ع) در آن فرموده بودند: نحوه فایده بردن از من در زمان غیبت، مانند فایده بردن مردم از خورشید است، (هنگامی که ابرها خورشید را از دیدگان پنهان بدارند و همان گونه که ستارگان باعث امنیت اهل آسمان‌اند، من هم باعث امنیت اهل زمین‌ام)[۱۸۵].

ده‌ها حدیث دیگر وجود دارد که چنین مفاهیم و موضوعاتی را در خود دارند و حاکی‌ از آنند که امام فواید غیرمستقیم برای مردم دارند. برخی از این احادیث، این فایده را به صورت (اگر امام نباشد، زمین ساکنان خود را فرو می‌بلعد) عنوان کرده و در برخی روایت‌ها، آن فایده به صورت (باعث در امان بودن اهل زمین) بیان شده است و برخی دیگر (ایشان را به خورشید پشت ابرها) تشبیه کرده‌اند.

از این احادیث این‌گونه برمی‌آید که علاوه بر اینکه این فایده غیرمستقیم است، این فایده، عام و فراگیر نیز هست و اختصاص به عده‌ای خاص و گروهی ویژه ندارد، زیرا اگر زمین بخواهد ساکنان خود را فرو بلعد، هیچ‌یک از اهل زمین برای آن تفاوتی ندارند.

علاوه بر این در احادیث دیگر آمده که ایشان باعث امنیت (تمام) اهل زمین‌اند. علاوه بر این ایشان به خورشیدی تشبیه شده‌اند که نه تنها تمام ساکنان کره زمین بلکه تمام گوشه و کنار جهان از آن سود می‌برند.

خلاصه کلام اینکه روایت‌ها، حاکی و بیانگر فایده غیرمستقیم امام برای تمام انسان‌ها هستند.

تحقق یافتن فایده غیرمستقیم امام به صورت آشکارا: امام زمان (ع) احیانا در مقابل برخی از مردم که از راه راست و درست منحرف شده و برخی که در راه راست گام برمی‌داشته و پیوسته در راه راست و در مسیر حق گام برمی‌داشتند، ظاهر شده است. به‌عنوان مثال امام (ع) هنگامی که ابو طاهر بن بلال به دروغ ادعای نیابت ایشان را کرد و اموالی به نام امام از مردم گرفت و برای خود نگه داشت، خودشان را به او نشان دادند. ابو جعفر العمری، ابو طاهر را به جای خاصی برد و آن‌گونه که او می‌گوید از بالای خانه‌اش، به من دستور داد که اموال نزد خود را برای او ببرم. ما در اینجا نمی‌خواهیم به بررسی این مسائل بپردازیم و این‌گونه مثال‌ها را شرح دهیم، زیرا در بخش‌های گذشته، عنوان کردیم که برخی که پیرو امام (ع) بودند و در مسیر حق گام برمی‌داشتند و برخی دیگر که از جاده دین منحرف شده بودند، به صورت فردی یا گروهی توفیق زیارت امام (ع) را پیدا کرده‌اند، تا این‌گونه، حجت بر آنها تمام شود.

بنابراین، امام برای ساکنان و اهل زمین، فایده عام و غیرمستقیم دارد، زیرا امام (ع) یا همان‌گونه که روایت‌ها یادآور شده‌اند، باعث امنیت آنها است. برخی از این روایت‌ها، امام را تشبیه به خورشید کرده‌اند که توضیح و شرح این مطلب در بیان و سخن نمی‌گنجد، در مورد سخنان نویسنده البحار در مورد همانند بودن امام با خورشید و تشبیه ایشان به آنکه به وسیله ابرها پوشیده و پنهان شده است، نیز باید گفت که این امر هم بیانگر فایده عام و غیرمستقیم امام است و به دلیل دقت و ظرافت و نکته‌سنجی این وجوه تشابه، در اینجا آنها را به صورت خلاصه می‌آوریم:

  1. نور وجود و علم و هدایت، به واسطه و به وسیله ایشان (ع) به مردم می‌رسد؛ زیرا در اخبار مستفیض ثابت شده که ایشان علت اصلی و غایی آفریده شدن مخلوقات هستند، اگر اینان نبودند، نور وجود به دیگران نمی‌رسید و با برکت آنان و با شفاعت خواستن از آنها و توسل جستن به آنها است که جویبار دانش‌ها و آگاهی‌ها روان می‌شود و بلاها و مصیبت‌ها از مردم دفع می‌شود. اگر آنان نبودند، مخلوقات به علت اعمال زشتشان، شایسته انواع مختلف عذاب بودند و همان‌گونه که خداوند بلندمرتبه می‌فرماید: ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ[۱۸۶]‌.
  2. همان‌گونه که خورشید پشت ابرها پنهان می‌شود و در آن حال هم مردم از آن سود می‌برند و هر لحظه منتظر کنار رفتن ابرها هستند تا خورشید پدیدار شود تا از آن سود بیشتری ببرند، احوال مردم در مورد امام مهدی (ع) در زمان غیبتش نیز چنین است، مردم هر لحظه منتظر پایان غیبت و استفاده بردن بیشتر از ایشان هستند؛
  3. هرکس وجود امام را با وجود نشانه‌های زیاد آن انکار کند، مانند این است که کسی منکر وجود خورشید شود که ابرها آن‌را از دیدگان پوشانده و پنهان ساخته‌اند؛
  4. گاهی ممکن است وجود خورشید در پشت ابرها برای مردم، بهتر از پدیدار بودن آن بدون حجاب باشد، غیبت امام نیز این‌گونه است و البته این امر برای مردم بهتر است... الخ؛
  5. اگر خورشید مستقیما بتابد، انسان به‌طور مستقیم نمی‌تواند به آن نگاه کند و شاید به دلیل ضعف چشمان بشر، نگاه مستقیم به خورشید باعث کور شدن او شود؛ خورشید ذات مقدس امام مهدی (ع) نیز این‌گونه است، چه‌بسا که ظهور و پدیدار شدن ایشان، برای دیدگان ضعیف و ناتوان بشر، مضر باشد و سبب نابینایی آنان و ندیدن حق شود؛
  6. همان‌گونه خورشید ممکن است از پشت ابرها بیرون بیاید و تنها برخی از مردم به آن نگاه کنند و آن‌را ببینند، امام هم ممکن است در زمان غیبت خود، برای برخی از مردم ظهور کند و خود را به آنها نشان دهد، در حالی‌که برخی دیگر او را نبینند؛
  7. امامان در نفع بخشیدن به همه مانند خورشیداند و تنها نابینایان از آنها سود نمی‌برند... الخ؛
  8. همان‌گونه که نور خورشید از طریق روزنه‌ها و پنجره‌های یک خانه، وارد آن می‌شود و هرچه موانع ورود آن کمتر باشد، نور خورشید بیشتری وارد خانه می‌شود، مردم نیز مانند آن خانه‌اند؛ آنها هرچه بیشتر آن موانع را از حواس و احساسات و قلب خود کنار بگذارند و روزنه دل‌های خود را از شهوت‌های نفسانی و دلبستگی‌های جسمانی پاک کنند، انوار هدایت ایشان نیز بیشتر وارد دل‌های آنان می‌شود[۱۸۷].

فایده مستقیم: آیا امام برخی از نیازهای مستقیم (اولیه) را مانند شفا دادن بیمار، برآورده ساختن نیازهای مادی و دنیوی مستقیم و امثال این‌را برطرف می‌سازد یا خیر؟ آیا این رحمت شامل حال عموم مردم می‌شود یا این رحمت مخصوص عده خاصی است و دیگران از آن بی‌بهره‌اند؟

از روایت‌ها و حکایت‌ها این‌گونه برمی‌آید که امام مهدی (ع) خود را به افراد زیادی از مردم، صرف‌نظر از گرایش‌های مذهبی و مذهب آنها، نشان داده است. حتی برخی از آنها، گفته‌اند که حتی شیعه را قبول نداشته‌اند اما با این حال، امام (ع) برای آنها معجزه کرده است. کلینی، طوسی، برقی، شیخ مفید و راوندی به نقل از بدر غلام احمد بن حسن یادآور شده‌اند که او گفت: به الجبل (منطقه‌ای میان بغداد و آذربایجان) رفتم. در آن زمان اعتقادی‌ به مذهب تشیع و امامان آنها نداشتم تا اینکه یزید بن عبد الله از دنیا رفت. او در زمان بیماری‌اش وصیت کرد شهری (نوعی استرباری و بی‌ارزش است) و سمند (اسبی است با رنگ مایل به زرد) و شمشیر و کمربندش را به مولایش بدهند. من ترسیدم اگر شهری را به کوتکین (یکی از فرمانروایان ترک) ندهم، او مرا اذیت و آزار رساند. به نظرم اسب و شمشیر و کمربند باهم، هفتصد دینار ارزش داشت. من این مسئله را به کسی نگفتم، تا اینکه نامه‌ای از عراق به من رسید و در آن نوشته شده بود: آن هفتصد دیناری که ما بابت بهای شهری و شمشیر و کمربند نزد تو داریم، برای ما بفرست[۱۸۸].

در اخبار آمده است که امام خود را به گروهی از مردم نشان داده است. محمد بن احمد انصاری می‌گوید: در مستجار مکه بودم و در آن زمان حدود سی نفر در آنجا بودند که هیچ کدام از آنها، جز محمد بن قاسم علوی مخلص و دوست و شیعه نبود... او می‌گوید، امام (ع) بر آنها ظهور کرده و برخی دعاها را که از زبان امامان اهل بیت (ع) جاری شده، به آنها آموزش داده است[۱۸۹].

علاوه بر این ده‌ها حکایت دیگر نیز در این‌باره وجود دارد که علمای شیعه مانند شیخ مفید، طوسی، کلینی، شیخ صدوق، نعمانی و دیگر علما آن‌را نقل کرده‌اند.

برخی از این حکایت‌ها، در زمان آنها اتفاق افتاده است. این حوادث اشاره به این حقیقت دارند که امام خود را به یاران مخلص خویش و دیگران نشان داده است، برخی دعاها را نیز به آنها آموزش داده، برخی نیازهای مادی آنها را برطرف ساخته و برخی از بیمارهای آنها را شفاء داده‌اند. همه اینها ما را به یقین می‌رساند که امام خود را به بسیاری از مردم نشان داده و نیازهای آنها را برطرف کرده است. علاوه بر این دلایل، هیچ مانعی هم وجود ندارد که آن را غیرممکن نمایاند، اما میزان نائل شدن به این تشرف، بستگی به آمادگی روحی و ایمان انسان به این موعود جهانی دارد. این بدین علت است که این انسان‌ها هستند که منتظر ظهور امام‌اند نه برعکس و همین باعث می‌شود تا بار مسؤلیت به عهده خود انسان باشد و خود آمادگی بیشتری کسب کند و موانع را از پیش روی ظهور امام (ع) بردارد و این‌گونه بتواند با ایشان تماس و ارتباط داشته باشد و مشرف به دیدار ایشان شود. این همان کاری است که بر طرف ساختن نیازهای او را آسان‌تر و راه آن‌را از طرف ایشان، هموارتر می‌سازد.

شاید افزونی حکایت‌ها و معجزاتی که برای خواص روی داده و کمی آن حوادث برای دیگران به همین آمادگی و مقدمه‌سازی و امور مربوط به آن مانند برداشتن موانع در راه امام منتظر (ع)، باز گردد.

تا اینجا مشخص شد که فایده‌های وجود امام چهارگونه است:

فایده مستقیم و خاص، فایده مستقیم و عام، فایده غیرمستقیم خاص، فایده غیرمستقیم عام.

همه این فواید به وجود ایشان بستگی دارد و ایشان سرچشمه آن هستند، هرچند که ایشان غایب و از دیدگان نهان باشند.

این فایده‌ها، همه باعث می‌شود که تفاوت زیادی میان دو مقوله مهدی موجود و مهدی موعود که برخی اعتقاد دارند در آینده متولد می‌شود، وجود داشته باشد. بنابراین محروم ماندن مردم، چه به صورت فردی و چه به صورت گروهی از مجموعه این فواید، بستگی به ایمان به مهدی موعود (ع) دارد و همچنین این امر باعث می‌شود آنها از آن فایده‌ها بی‌نصیب بمانند. علاوه بر این، برخورداری و استفاده از این فایده‌ها و سودها هم بستگی به ایمان به مهدی موجود (اما غایب) و متولدشده دارد»[۱۹۰].
۱۴. حجت الاسلام و المسلمین طاهری؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیب‌الله طاهری در کتاب «سیمای آفتاب» در این‌باره گفته‌است:

«ظاهراً این اشکال از زبان کسانی مطرح می‌شود که در واقع نه امام را شناخته‌اند و نه به معنای حقیقی امامت پی برده‌اند و امام را مانند رهبری عادی که کارش مسأله‌گویی و حداکثر اجرای حدود و احکام است می‌دانند، در حالی که مقام امامت و ولایت به مراتب از این مقامات ظاهری شامخ‌تر و والاتر است. ما اینک در حد این نوشتار به برخی فواید وجود امام غایب اشاره می‌کنیم، زیرا فواید وجودی امام منحصر به چیزهایی که شما در پرسش برشمردید نیست، بلکه فواید باطنی وجود امام به مراتب عظیم‌تر از فواید ظاهری آن است:

  1. طبق احادیث وارده در موضوع امامت و براهینی که در کتب دانشوران اقامه شده، وجود مقدس امام هدف اصلی نظام خلقت و غایت نوع و فرد کامل انسانیت و رابطه بین عالم مادی و عالم ربوبی است، اگر امام روی زمین نباشد، نوع انسان منتقرض خواهد شد، اگر امام نباشد خدا به حد کامل شناخته و عبادت نمی‌شود، اگر امام نباشد، رابطه بین عالم مادی و دستگاه آفرینش منقطع می‌شود، اشراقات و افاضات عوالم غیبی، اولاً، بر آینه پاک قلب امام، سپس به وسیله او بر دل‌های سایر افراد نازل می‌شود. امام قلب عالم وجود و رهبر و مربی نوع انسان است. بدیهی است که حضور و غیبت او در تربت این آثار تفاوتی ندارد. آیا باز هم می‌توان گفت امام غایب چه نفعی دارد؟ امام سجاد می‌فرماید: ما پیشوای مسلمین و حجت بر اهل عالم و سادات مؤمنان و رهبر نیکان و صاحب اختیار مسلمین هستیم، ما امان اهل زمین هستیم، چنانکه ستارگان امان اهل آسمانند، به واسطه ماست که آسمان به زمین فرود نمی‌اید، مگر وقتی که خدا بخواهد و به واسطه ما باران رحمت حق نازل و برکات زمین خارج می‌شود، اگر ما روی زمین نبودیم، زمین اهلش را فرود می‌برد، آنگاه فرمود: از روزی که خدا آدم را آفریده تا حال هیچ‌گاه زمین خالی از حجت نبوده است، ولی آن حجت گاهی ظاهر و مشهور و گاهی غایب و مستور بوده است و تا قیامت نیز از حجت خالی نخواهد شد و اگر امام نباشد خدا پرستش نمی‌شود. روای می‌گوید، گفتم: مردم چگونه از وجود امام غایب منتفع می‌شوند؟ فرمود: همانطور که از خورشید پشت ابر بهره می‌برند[۱۹۱]. امام علی (ع) نیز در آن کلام نورانیش فرمود: "اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ‏ مِنْ‏ قَائِمٍ‏ لِلَّهِ‏ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ"[۱۹۲]؛ برای آگاهی بیشتر به فایده وجودی امام به دعای شریف زیارت جامعه مراجعه کنید، که اساس آفرینش به وجود امام بستگی دارد و اثر بخشی همه موجودات عالم به طفیل وجود امام است، خواه امام ظاهر باشد خواه غایب اما فوایدی که شما در سؤال مطرح کرده‌اید و گفته‌اید که مردم از آن محرومند، باید دید علت و سبب محرومیت چیست و کیست؟ آیا از طرف پروردگار منع فیضی شده و یا از جانب امام عصر امساک عنایتی شده است؟ قطعاً این چنین نیست، بلکه تقصیر و کوتاهی از جانب خود افراد بشر است. اگر آنان موانع ظهور را برطرف سازند و اسباب و مقدمات حکومت حضرت مهدی را فراهم سازند و افکار جهانیان را آماده و مساعد می‌کردند، قطعاً امام زمان ظاهر می‌شد و جامعه انسانیت از فواید وجودیش بهره‌مند می‌گردید.
  2. ایمان به مهدی غایب و انتظار فرج و ظهور امام زمان (ع) مایه امیدواری و آرامش‌بخش دلهای مسلمین است. این امیدواری یکی از بزرگترین اسباب موفقیت و پیشرفت و هدف است، هر گروهی که روح یأس و ناامیدی خانه دلشان را تاریک کرده باشد و چرا امید و آرزو در آن نتابد، هر روی موفقیت را نخواهد دید. آری، اوضاع آشفته و اسف‌بار جهان و سیل بنیان‌کن مادیت و کسادی بازار علوم معارف و محرومیت روز افزون طبقه ضعیف و توسعه فنون استعمار و جنگ‌های سرد و گرم و مسابقه تسلیحاتی شرق و غرب، روشنفکران و خیرخواهان بشر را مضطرب کرده است، به طوری که ممکن است گاهی در اصل قابلیت اصلاح بشر تردید کنند. تنها روزنه امیدی که برای بشر مفتوح است و یگانه برق امیدی که در این جهان تاریک سوسو می‌زند، همان انتظار و فرج فرا رسیدن عصر درخشان حکومت توحید و نفوذ قوانین الهی است. انتظار فرج است که قلب‌های مأیوس و لرزان را آرامش بخشیده، مرهم دلهای زخم‌دار طبقه محروم می‌شود. نویدهای مسرت بخش حکومت توحید است که عقاید مؤمنان را نگهداری کرده و در دین پایدارشان می‌سازد، ایمان به غلبه حق است که خیرخواهان بشر را به فعالیت و کوشش وادار کرده است، استمداد از آن نیروی غیبی است که انسانیت را از سقوط در وادی هولناک یأس و ناامیدی نجات می‌دهد و در شاه راه روشن امید و آرزو وارد می‌کند. پیامبر اسلام (ص) به وسیله طرح حکومت جهانی توحید و تعیین و معرفی رهبر اصلاحات جهانی، دیو یأس و ناامیدی را از جهان اسلام رانده است. خلاصه آنکه ایمان به مهدی موعود، آینده روشن و فرح بخشی را برای شیعیان مجسم کرده به امید آن روز دلخوشند، روح یأس و شکست را از آنان سلب کرده به کار و کوشش در راه هدف و تهذیب اخلاق و علاقه به معارف وادارشان کرده است[۱۹۳].
  3. در احادیث وارده، مکرر حضرت مهدی (ع) در عصر غیبت به آفتاب در پس ابر تشبیه شده و گفته شده، همچنان که آفتاب پشت ابر برای موجودات عالم مفید است، امام در پرده غیبت نیز وجودش نافع و مفید است، چنانکه رسول خدا (ص) پس از سؤال اینکه چه فایده‌ای بر وجود امام غایب مترتب است، فرمود: " آری سوگند به خدایی که مرا به نبوت برگزیده، مردم از نور رهبری او در دوران غیبتش بهره می‌گیرند، همانطور که از خورشید به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها بهره‌مند می‌شوند"[۱۹۴]. برای فهم این تشبیه، نخست باید نقش خورشید را به‌طور کلی و به هنگامی که چهره تابناکش پشت ابرها پنهان می‌شود دریابیم، سپس به رمز این تشبیه پی‌ببریم: خورشید دارای دو نوع نور افشانی است: نور افشانی آشکار و نور افشانی مخفی. و یا به تعبیر دیگر، نور افشانی مستقیم و نور افشانی غیرمستقیم. در تابش غیرمستقیم، ابرها، همانند یک شیشه مات، نور مستقیم خورشید را گرفته و پخش می‌کنند و نور آفتاب به خوبی دیده نمی‌شود، اما در تابش مستقیم و آشکار اشعه آفتاب به خوبی دیده می‌شود، هر چند قشر ضخیم هوا که اطراف کره زمین را پوشانیده، همانند یک شیشه ضخیم‌کار می‌کند، شیشه‌ای که هم از شدت تابش آفتاب می‌کاهد و آن را قابل تحمل می‌سازد و هم نور آفتاب را تصفیه می‌کند و شعاع‌های مرگبارش را خنثی و بی‌اثر می‌سازد، ولی به هر حال، مانع از تابش مستقیم آفتاب نیست. به هر حال، نور و حرارتی که از خورشید به هر سو پخش می‌شود، تنها انرژی خلاق موتورهای زندگی در گیاهان و حیوانات و انسان است و سرانجام، اگر نور خورشید نباشد، حیات از کره زمین رخت می‌بندد، چرا که رشد و نمو موجودات زنده، تغذیه و تولید مثل آنها، حس و حرکت و جنبش، آبیاری زمین‌های مرده، غرش امواج دریاها، وزش حیات بخش بادها، ریزش دانه‌ها زندگی آفرین باران و برف، نغمه‌های مرغان، زیبایی خیره‌کننده گل‌ها، گردش خون در عروق انسان و تپش قلب‌ها، عبور برق آسای اندیشه و لابلای پرده‌های مغز و سرانجام، لبخند شیرینی که بر لب گلبرگ، مانند یک کودک شیرخوار نقش می‌بندد، همه و همه به طور مستقیم یا غیرمستقیم به نور آفتاب بستگی دارد، بدون آن، همه اینها به خاموشی خواهد‌گرایید و این موضوع با کمی دقت قابل فهم برای هر اندیشوری است. اینک سؤال این است که آیا این برکات و آثار زندگی بخش مخصوص زمانی است که نور به طور مستقیم می‌تابد؟ پاسخ این سؤال روشن است که منفی است، زیرا بسیاری از این آثار در نور مات خورشید از پشت ابرها نیز وجود دارد. بنابراین، تابش خورشید از پشت پرده ابرها قسمت‌ مهمی از برکات خود را در بر دارد و تنها برخی آثار است که ثمره تابش مستقیم آفتاب است. نتیجه اینکه هر چند پرده‌های ابر برخی آثار آفتاب را می‌گیرد، ولی قسمت مهمی از آن همچنان باقی می‌ماند.این بود شمه‌ای از حال مُشبه‌‌ به، یعنی آفتاب، اما وضع "مشبه"، یعنی وجود حضرت بقیة الله الاعظم (ع) در حال غیبت از این قرار است: اشعه معنوی نامرئی وجود امام زمان (ع) به هنگامی ک در پشت ابرهای غیبت نهان است دارای آثار گوناگون و قابل ملاحظه‌ای است که علی‌رغم تعطیل مسأله تعلیم و تربیت و رهبری مستقیم (که در سؤال مطرح شده بود) آثار وجودی او را آشکار می‌سازد که به بعضی‌ها در اینجا اشاره شده و قسمتی هم درکتب مفصله بیان شدند. بنابراین، کسی نمی‌تواند فواید وجودی امام را در حال غیبت انکار نماید، بلکه او همانند آفتاب پشت ابر برای موجودات نافع و مفید است[۱۹۵]»[۱۹۶].
۱۵. حجت الاسلام و المسلمین رحیمی؛
حجت الاسلام و المسلمین عباس رحیمی، در کتاب «امید فردا» در این‌باره گفته است:

«فایده‌های بسیار دارد. او حجت خدا و واسطه تمام فیوضاتی است که به مردم می‌رسد. بسیاری از بلاها به وسیله وجود او برطرف می‌شود. آن حضرت درباره غیبت خویش فرمود: "وَ أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِي فِي غَيْبَتِي فَكَالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَيَّبَهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ"؛ همانطور که مردم از نور خورشید در پس ابرها سود می‌برند، در زمان غیبت، از وجود پشت پرده غیبت من نیز بهره‌مند می‌‌گردند.

و در ادامه نیز فرمود: "وَ إِنِّي لَأَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ"؛ وجود من برای اهل زمین، امان است؛ چنانچه وجود ستارگان، امان برای اهل آسمان می‌باشد[۱۹۷]. و فرمود: "وَ بِي يَرْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ مِنْ‌ أَهْلِي‌ وَ شِيعَتِي‌"[۱۹۸]؛ خداوند به وسیله من، بلاها را از خانواده و شیعیانم برطرف می‌سازد. همان‌گونه که خورشیدِ پشت ابرها، تمام منظومه شمسی، از جمله زمین، را مانند مادری مهربان در آغوش جاذبه خود نگه می‌دارد و سبب امان و حفظ منظومه شمسی است و ابرها مانع ارزشمندی و فوائد بی‌شمار آن نمی‌شود، وجود مقدس امام زمان (ع) نیز تمام آثار و برکات خود را دارد هر چند دیده نشود»[۱۹۹].
١٦. حجت الاسلام و المسلمین الهامی؛
حجت الاسلام و المسلمین داوود الهامی، در کتاب «آخرین امید» در این‌باره گفته است:

«علامه طباطبائی در این باره می‌‌نویسد: مخالفین شیعه اعتراض می‌‌کنند که شیعه وجود امام را برای بیان احکام دین و حقایق آئین و راهنمایی مردم لازم می‌‌دانند و غیبت امام ناقض این غرض است، زیرا امامی که به واسطه غیبتش، مردم هیچ‌گونه دسترسی به وی ندارند، فائده‌ای بر وجودش مترتب نیست، اگر خدا بخواهد امامی را برای اصلاح جهان بشری برانگیزد قادر است که در موقع لزوم او را بیافریند دیگر به آفرینش چندین هزار سال پیش از موقع وی نیازی نیست.

در پاسخ آن می‌‌گوید: اینان به حقیقت معنی امامت پی نبرده‌اند، زیرا در بحث امامت روشن شد که وظیفه امام تنها بیان صوری معارف و راهنمایی ظاهری مردم نیست و امام چنان‌که وظیفه راهنمایی صوری مردم را به عهده دارد همچنان ولایت و رهبری باطنی اعمال را به عهده دارد و او است که حیات معنوی مردم را تنظیم می‌‌کند و حقایق اعمال را به سوی خدا سوق می‌‌دهد.بدیهی است که حضور و غیبت جسمانی امام در این باب تأثیری ندارد و امام از طریق باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد اگرچه از چشم جسمانی ایشان مستور است و وجودش پیوسته لازم، اگرچه موقع ظهور و اصلاح جهانی‌اش نرسیده است.

خوشبختانه این سؤال و پاسخ آن در روایات متعددی عنوان شده و ما در ذیل به ذکر چند نمونه از آنها اکتفاء می‌‌کنیم:

  1. جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر اکرم (ص) سؤال کرد: آیا شیعیان در زمان غیبت از قائم (ع) بهره می‌‌برند؟ فرمود: آری سوگند به خداوندی که مرا به پیامبری برانگیخت، مردمان از او بهره‌مند می‌‌شوند و از نور ولایتش کسب نور می‌‌کنند، آن‌چنان که مردم از خورشید استفاده می‌کنند، اگرچه در پشت ابرها نهان باشد[۲۰۰]
  2. امام صادق (ع) از پدر و جدش امام سجاد (ع) روایت کرده است که فرمود: ما پیشوای مسلمانان و حجت‌های خداوند بر اهل عالم و سروران مؤمنان و رهبران نیکان و صاحب اختیار مسلمانان هستیم، ما امان اهل زمین هستیم چنان‌که ستارگان امان اهل آسمانند، به واسطه ماست که آسمان بر زمین فرود نمی‌آید مگر وقتی که خدا بخواهد، به واسطه ما باران رحمت حق نازل و برکات زمین خارج می‌‌شود، ما اگر روی زمین نبودیم اهلش را فرو می‌‌برد، آنگاه فرمود: تا حال هیچ وقت زمین از حجتی خالی نبوده است ولی آن حجت، گاهی ظاهر و مشهود و گاهی غائب و مستور بوده است، تا قیامت نیز از حجت خالی نخواهد شد، اگر امام نباشد خدا پرستش نمی‌شود[۲۰۱]. راوی می‌‌گوید: عرض کردم: از امام غائب مردم چگونه استفاده می‌‌کنند؟ فرمود: همچنان که از خورشید استفاده می‌‌شود هنگامی که در پشت ابر قرار می‌‌گیرد[۲۰۲]..

در توقیع مبارکی که از ناحیه مقدسه سفیر دومش محمد بن عثمان به اسحاق بن یعقوب صادر شده، همین تشبیه به کار رفته است آنجا که فرموده: "و اما کیفیت انتفاع مردم از وجود من در زمان غیبت همانند انتفاع آنها از خورشید است هنگامی که ابرها، آن را بپوشاند و من بر اهل زمین امان هستم به طوری‌که ستارگان برای اهل آسمان امان است"[۲۰۳].

در این دو حدیث و چند حدیث دیگر، وجود مقدس امام زمان و انتفاع مردم از وی، به خورشید تشبیه شده که پشت ابر قرار بگیرد، تشبیه امام به آفتاب و غیبت او به پوشیده شدن آفتاب در پشت ابر معنای دقیقی دارد که نقش و موقعیت امام زمان (ع) را در جهان هستی روشن می‌‌سازد همچنان که آفتاب رمز بقای کره زمین و سایر کرات منظومه است و اگر یک لحظه جاذبه خورشید قطع شود و به کرات منظومه نرسد همه آنها محکوم به فنا و نابودی شده و راه دیار نیستی را در پیش خواهند گرفت. قلب عالم امکان و هسته مرکزی جهان هستی هم وجود مقدس امام زمان (ع) می‌‌باشد، از اینجا نکته تشبیه امام (ع) به خورشید فروزان در لسان اخبار روشن می‌‌شود، زیرا وجود آن حضرت بسان آفتاب جهان‌تاب رمز بقای جهان انسانیت است و جهان انسان‌ها به دور او می‌‌چرخد و اگر یک لحظه پیوند انسان‌ها از آن هسته مرکزی قطع شود، همگی محکوم به فنا و سقوط می‌‌باشند» [۲۰۴].
۱٧.آقای رضوانی؛
آقای علی اصغر رضوانی، در کتاب «موعودشناسی و پاسخ به شبهات» در این‌باره گفته است:
  1. «غیبت امام به جهتی از ناحیه ما می‌باشد، و لذا در ظهور او نیز عملکرد ما دخیل است.
  2. در عصر غیبت هرگز حدود الهی و تنفیذ احکام و دعوت به حق و جهاد با دشمنان تعطیل نمی‌گردد، بلکه بنابر توکیل عام از جانب امام زمان (ع) این امور به فقها واگذار شده است.
  3. امام گرچه غایب است ولی نسبت به احکام کلّی جنبه نظارتی داشته و حافظ مجموعه شریعت است. و لذا در صورتی که اجماعی بر خلاف حق تشکیل شود دخالت کرده و القای خلاف می‌نماید.
  4. وجود امام آن گونه که در جای خود گفته شد واسطه فیض الهی و علت غایی خلقت است، و بدون او زمین مضطرب خواهد شد، و لذا او واسطه تکوین نیز می‌باشد.
  5. امام، گرچه از انظار عموم مردم غایب است ولی نسبت به نفوس قابل هدایت باطنی دارد، او هر نفسی را که قابل هدایت ببیند از راه باطن او را به حقّ و حقیقت رهنمون خواهد ساخت»[۲۰۵].
۱٨. مجتبی تونه‌ای؛
آقای مجتبی تونه‌ای، در کتاب «موعودنامه» در این‌باره گفته است:

«وجود امام، هدف اصلی نظام خلقت و رابطه میان عالم مادی و عالم ربوبی است. امام سجاد (ع) می‌فرماید: "ما امان اهل زمین هستیم، چنان‌که ستارگان، امان اهل آسمان‌اند. به واسطه ماست که آسمان به زمین فرود نمی‌آید... به واسطه ما باران رحمت حق، نازل و برکات زمین خارج می‌شود. ما اگر روی زمین نبودیم، زمین اهلش را فرو می‌برد"[۲۰۶]. بدیهی است که حضور و غیبت او در ترتب این آثار تفاوتی ندارد. حضرت در ادامه می‌فرماید: "تا حال هیچ وقت، زمین از حجت خالی نبوده است، ولی آن حجت، گاهی ظاهر و گاهی غایب است" راوی می‌گوید: گفتم: مردم چگونه از امام غایب بهره می‌برند، فرمود: همان‌گونه که از خورشید پشت ابر بهره می‌برند"[۲۰۷]. فایده دیگر این است که امامی که غایب است و قرار است در آینده ظهور کند، انتظار می‌آفریند، و انتظار مایه امیدواری است. امیدواری به آینده‌ای روشن، چراغ راه و از بزرگ‌ترین اسباب موفقیت و پیشرفت است. این ویژگی، مختص شیعه است که به انتظار اعتقاد دارد، ولی در سایر فرقه‌ها -به جهت عدم اعتقاد به چنین امری- احساس پوچی و یأس فراوان است. پس فوائد وجودی امام غایب، پوشیده نیست، بلکه او همانند آفتاب پشت ابر، برای موجودات نافع و مفید است. برای آگاهی بیشتر به فایده وجودی امام، به زیارت جامعه مراجعه کنید»[۲۰۸].

«از فواید غیبت امام زمان (ع) می‌توان به این موارد اشاره کرد:

  1. غیبت او، انتظار می‌آفریند، و انتظار مایه امیدواری به آینده است،
  2. غیبت او، سبب آمادگی پیروانش می‌شود تا حضرت ظهور کند،
  3. غیبت او، سبب گفت‌وگو درباره حضرت می‌شود و طرح این مباحث در طول زمان، موجب پرورش نفوس و آمادگی برای حکومت جهانی حضرت و زمینه‌سازی برای ظهور حضرتش می‌گردد،
  4. طولانی شدن غیبت امام، موجب فساد در جامعه می‌شود و این فساد، سبب خستگی و نارضایتی مردم شده و در متن این نارضایتی، جرقه‌های انقلاب بروز می‌کند و مردم، تشنه عدالت می‌شوند و ظهور حضرت را طلب می‌کنند،
  5. غیبت، امتحانی است برای شیعیان حقیقی تا معلوم شود، چه کسی ثابت‌قدم در اعتقاد به امامت امام دوازدهم است[۲۰۹]،
  6. غیبت، دلائلی دارد که به امامان اجازه افشای آن داده نشده است.[۲۱۰]»[۲۱۱].
۱٩. آقای یوسف مدن؛
آقای یوسف مدن، در کتاب «روان‌شناسی انتظار» در این‌باره گفته است:
  1. «امام مهدی (ع) نور و هدایت است: خداوند متعال خواسته است که امام مهدی (ع) نوری برای جامعه باشد و او انرژی هدایت برای امت و پایداری در راه حق است و همان‌طور که گیاهان به سوی روشنایی خورشید حرکت می‌‌کنند امت مؤمن نیز به سوی این ولایت حرکت کرده تا از آن نور "هدایتولایت، کمال دینی و ارتباط با رهبری دریافت کنند متون شارع اسلامی به پایداری بر ولایت اهل بیت تأکید کرده است و ایمان به "مهدی (ع)" را ملاک قرار داده به طوری که تسلیم شدن در برابر او، شرط قبولی اعمال ما است. امام صادق (ع) به اصحاب خود فرمود:"آیا چیزی را به شما اطلاع بدهم از این که خداوند عز و جل هیچ عملی از بندگان را قبول نمی‌کند مگر با آن؟ یکی از اصحاب گفت: آری! امام فرمود: شهادت دادن به این که خدایی جز الله وجود ندارد و این که محمد بنده اوست و پذیرفتن آن چه خداوند دستور داده است، قائل شدن ولایت برای ما، اعلام برائت از دشمنان ما، تسلیم بودن در برابر آنها -یعنی ائمه- و پرهیزگاری، تلاش و آرامش و انتظار کشیدن برای قائم (ع)"[۲۱۲]. در دعاهای منتظران و زیارت‌نامه‌های‌شان این معنا را رواج می‌‌دهند و آن را درک و با آن تعامل می‌‌کنند. یکی از متن‌های زیارت منتظران برای امام حجت می‌گوید:"من شهادت می‌‌دهم که با پذیرفتن ولایت تو اعمال قبول و افعال پاکیزه می‌‌گردند، ثواب‌ها چندین برابر و بدی‌ها حذف می‌‌شوند؛ پس هر کس به ولایت تو معتقد باشد و به امامت تو اعتراف کند اعمالش مورد قبول واقع می‌‌شود و سخنانش را راست می‌‌پندارند"[۲۱۳]. در متنی دیگر می‌گوید: "اعمال منوط به پذیرش ولایت توست و سخنان با اعتقاد به امامت تو معتبر می‌‌شود کسی که به ولایت تو معتقد شود و امامت تو را بپذیرد اعمالش قبول و سخنانش راست دانسته می‌‌شود و نیکی‌هایش چندین برابر و بدی‌هایش از او حذف می‌‌شود"[۲۱۴].
  2. تربیت منتظران برای ارزش‌های جهادی: از جمله آن پایداری، یقین، تردید نداشتن، یکسان بودن درون و بیرون، رشد نیاز فرد مؤمن به محبت امام، آمادگی برای یاری او و تجدید بیعت با اوست و تعبیرهای منتظران تجسم‌بخش این تعامل است. تعبیرهای آنها چنین می‌گویند: "من شهادت می‌‌دهم که تو حق ثابت هستی که در آن هیچ عیبی وجود ندارد، وعده خداوند درباره تو حق است، و من با طولانی شدن غیبت و دور شدن مدت دچار شک نمی‌شوم، و در کنار کسانی که نسبت به تو جاهل هستند و تو را نشناخته‌اند دچار سرگردانی نمی‌شوم، و من منتظر و لحظه شماری کننده برای روزگار تو هستم"[۲۱۵]. "خدایا! با دوست داشتن او به ما منفعت برسان, و ما را در گروه او و در زیر پرچم او محشور کن"[۲۱۶]. "خدایا! من امروز و هر روز پیمان و عقد و بیعت او بر گردن خود را تکرار می‌‌کنم"[۲۱۷]. "پروردگارا! همان‌گونه که قلب مرا با یاد او آباد کردی، سلاح مرا در یاری کردن او از نیام بیرون بیاور حتی اگر مرگ بین من و دیدار او فاصله اندازد، چیزی که به یقین برای بندگانت قرار دادی"[۲۱۸]. "من شهادت می‌‌دهم ای مولای من که ظاهر سخنان من همانند باطنش و درونش مثل بیرونش است و تو در این باره بر من شاهد هستی و این پیمان من با توست و میثاق تعهد گرفته شده من نزد توست"[۲۱۹].
  3. وجود امام ادامه نظام ولایت است: وجود امام موجب آگاهی مردم نسبت به نظام ولایت و حکومت در اسلام و باقی ماندن آن به عنوان یک خط اصیل و مستمر در زندگی دینی و سیاسی مسلمانان است و عبارت‌های امام مهدی (ع) در ادعیه‌اش از ضرورت برطرف کردن نیاز "به ریاست" و تشویق به تفکر درباره امور دولت اسلامی خبر می‌‌دهند؛ زیرا در ادعیه او عبارت‌های "مجازات‌های ترک شده، و احکام کنار گذاشته شده"[۲۲۰] تذکر داده شده است. "ما از تو توقع دولت کریمه داریم که با آن به اسلام و اهل آن عزت دهی و نفاق و اهل آن را ذلیل کنی"[۲۲۱]. "و او را در زمین خلیفه قرار بده همان‌گونه که افراد قبل از او را خلیفه قرار دادی"[۲۲۲]. و عبارت‌های دیگر که از نظام ولایت خبر می‌دهند. غفلت مردم از این اصل، یا نپذیرفتن آن، یا جنگیدن با آن، ضرری به آن وارد نمی‌کند؛ چرا که خداوند عز و جل مقدر فرموده است که در روی زمین حجتی داشته باشد و اگر حجت نباشد زمین به همه کسانی که روی آن هستند غضب خواهد کرد، همان‌گونه که در روایات بسیار وارد شده است.
  4. رسیدگی به احوال مردم: روایات میگویند که امام به رسیدگی کردن به نگرانی‌های مردم و درد‌ها و آرزوهای آنها مشغول است.
  5. حل کردن مشکل سرگشتگی و سردرگمی و درگیری روان‌شناختی: وجود امام مهدی (ع) به صورت زنده که روزی می‌‌خورد همان‌گونه که شیعیان امامیه و تعداد زیادی از علمای حدیث در اهل‌سنت نظرشان این است، موجب روشن بودن دیدگاه دینی و سیاسی مسئله امامت در دوره غیبت و حل این مشکل است که مسلمانان در این دوره با آن مواجه هستند.
نتیجه تأکید بر "مهدی (ع)" منتظر و موجود بالفعل حل شدن مشکلی است که در نفس سرگردان و حیرت‌زده به وجود می‌آید؛ همان‌گونه که روایت زیر به آن اشاره می‌کند: "هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است"[۲۲۳]»[۲۲۴].
٢٠. پژوهشگران مؤسسه آینده روشن؛
پژوهشگران مؤسسه آینده روشن، در کتاب «مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها» در این‌باره گفته‌اند:

«هرگز غیبت حضرت، مانع از برکت‌های آن حضرت نیست. حضرت رسول اکرم (ص) دراین‌باره فرموده‌اند: بهره و انتفاع مردم از حضرت مهدی (ع) در زمان غیبت، مانند نفع و بهره بردن انسان از آفتاب است در زمانی که زیر ابر پنهان است[۲۲۵]

در ذیل به بعضی از فواید به صورت فهرست‌وار اشاره می‌شود:

  1. امام در نظام هستی محور و مدار است و بی‌وجود او برکات الهی بر زمینیان نازل نمی‌شود. امام صادق (ع) فرموده‌اند: اگر زمین بدون امام بماند هر آینه فرومی‌ریزد[۲۲۶]
  2. اگرچه وجود امام، غایب است ولی عامل جدی‌ای برای حفظ مکتب شیعه و اسلام واقعی می‌باشد؛
  3. وجود امام در عالم، موجب امید به آینده‌ای روشن و سراسر شور و اشتیاق است؛
  4. چون امام ناظر اعمال ماست، پس این موجب خودسازی و... می‌شود؛
  5. رابطه عالم ملکوت با انسان‌ها، به ویژه مسلمانان از طریق امام معصوم است و او واسطه فیض الهی به بندگان است[۲۲۷]»[۲۲۸].
۲١. نویسندگان کتاب «آفتاب مهر»؛
نویسندگان کتاب «آفتاب مهر» در این‌باره گفته‌اند:

«"به نظر می‌آید، آثار وجودی امام و حجّت خدا را می‌توان به سه گروه تقسیم کرد:

  1. آثاری که بر اصل وجود امام در عالم هستی مترتب می‌شود "چه امام ظاهر باشد، چه غایب
  2. آثاری که بر افعال امام مترتب می‌شود "چه امام ظاهر باشد، چه غایب
  3. آثاری که بر وجود امامِ ظاهر مترتب می‌شود.
  1. نظام جهان بر اساس اسباب و مسببات است و هر پدیده‌ای از راه سبب و علت، ایجاد می‌شود. در رأس این سلسله اسباب، وجود مقدس حجت خدا است.
  2. نظام جهان، بر اساس هدف و غایتی خلق شده است و تا زمانی که غایتِ از این نظام و هدف آن، پابرجا است، نظام نیز به حیات خود ادامه می‌دهد. هدف از خلقت عالم، امکان حیات انسان است و هدف از خلقت آدمی، عبادت و عبودیت است. عبادت و عبودیتِ کامل که همراه معرفتِ کامل است، فقط از طریق امام و حجّت خدا تحقق می‌یابد؛ پس تا زمانی که امام هست، هدف از خلقت نیز باقی است؛ لذا در سایه وجود او نظام هستی پا برجا است.

دفع بلا: پیامبر (ص) فرمود: "خداوند، ستارگان را امان برای اهل آسمان قرار داد و اهل بیتم را امان برای اهل زمین".[۲۲۹]. نظیر این تعبیر، از وجود مقدس امام زمان (ع) نیز صادر شده است: "من، آخرین اوصیا هستم. به واسطه من، خدا، بلا را از خاندان و شیعیانم دفع می‌کند"[۲۳۰]. به نظر می‌آید مراد از بلا، عذاب‌هایی باشد که به سبب اعمال ناشایست انسان‌ها باید نازل می‌شد؛ ولی به سبب آن که وجود مقدس حجت خدا در میان مردم است، عذاب دفع می‌شود. خداوند، به پیامبر (ص) می‌فرماید: ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ[۲۳۱].

امیدبخشی: آدمی، به امید زنده است، امید به آینده‌ای سبز و روشن که در آن، اثری از پلیدی و تباهی نباشد. انسان، منتظر چنین ایام زیبایی است و بهترین عمل او نیز انتظار فرج و دمیدن صبح ظفر است. پیامبر (ص) فرمود: "برترین عمل امت من، انتظار فرج است"[۲۳۲]. وجود امامی‌ که منتظر إذن الهی برای ظهور است، به مردم دلگرمی‌ می‌دهد و گام‌های آنان را در جاده انتظار استوار می‌کند. به راستی، آیا وجود رهبرِ در تبعید، انقلاب را ایجاد می‌کند و مردم را به جوشش و حرکت در می‌آورد یا وعده آمدن فردی در آینده که دورانِ حیاتی در این زمان برای او متصور نیست؟

خودسازی: از دیگر آثار وجودی امام، پیدایش و تقویّت روحیه خودسازی و تهذیب نفس است. بر اساس روایات[۲۳۳] امام و حجت خدا، ناظر و شاهد بر اعمال است. هر روز و هر هفته، اعمال انسان‌ها خدمت آن بزرگوار عرضه می‌شود. کسی که دوستدار امام باشد، راضی نمی‌شود امام، ناظر بر اعمال ناپسند او باشد و با دیدن اعمال بد او، غمگین و ناراحت شود؛ لذا سعی می‌کند دقت بیشتری در اعمال خود داشته باشد و به گونه‌ای رفتار کند که رضایت امامش را به دست آورد. در کنار این آثار، آثار دیگری هم هست؛ مانند هدایت‌گری و پاسخ گویی به نیازهای علمی‌و... .

برخی از آن آثار را انسان‌ها در زندگی خود به روشنی احساس کرده اند؛ مانند حفظ و نجات شیعیان. حضرت در نامه‌ای به شیخ مفید نوشتند: "ما، بر اخبار و احوال شما آگاه هستیم و هیچ چیز از اوضاع شما، بر ما پوشیده نیست. ما، در رسیدگی و رعایت امور شما، اهمال نکرده‌ایم و شما را از یاد نبرده‌ایم[۲۳۴].

در کنار حفظ شیعه از کیدهای دشمنان، نباید عنایات حضرت به بیماران و درماندگان و در راه ماندگان و نیازمندان را از یاد برد. افراد متعددی از لطف او بهره برده‌اند و بیماریشان علاج شده و گم گشتگان در راه، به منزل رسیده‌اند و نیازمندان و محتاجان و فقرا، سامان یافته‌اند. این آثار، به افعال امام برمی‌گردد و امام، ظاهر باشد یا غایب، امکان ترتیب اثر هست. بله؛ اثری که به وجودِ ظاهریِ امام برمی‌گردد، حکومت ظاهری است؛ یعنی بشریت امروز به سبب غیبت امام (ع)، که علت این غیت هم خود مردم هستند، از حکومت عدل الهی و رشد و تکامل بشری در حدّ اعلای آن محروم شدند و تا زمانی که ظهور امام (ع) رخ ندهد، این محرومیت ادامه دارد»[۲۳۵].
۲٢. نویسندگان کتاب نگین آفرینش؛
نویسندگان کتاب «نگین آفرینش» در این باره گفته‌اند:

«از نظر شیعه و بر اساس تعالیم دینی، امام، واسطه فیض رسانی پروردگار به همه پدیده‌های جهان آفرینش است. او در نظام هستی محور و مدار است و بی‌وجود او عالم و آدم، جن و ملک و حیوان و جمادی نمی‌ماند. از امام صادق (ع) سؤال شد که آیا زمین بدون امام باقی می‌ماند؟ حضرت فرمود: اگر زمین بدون امام بماند هر آینه اهل خود را فرو می‌برد.[۲۳۶] اینکه او در رساندن پیام‌های خدا به مردم و راهنمایی آنها به سوی کمال انسانی، واسطه است و هر فیض و لطفی در این بخش به سبب وجود او به همگان می‌رسد، امری روشن و بدیهی است؛ زیرا از ابتدا خداوند متعال از طریق پیامبران و سپس جانشینان آنها قافله بشری را هدایت کرده است؛ ولی از کلمات معصومان استفاده می‌شود که وجود امامان در گستره عالم واسطه‌ای برای رسیدن هر نعمت و فیضی از ناحیه پروردگار به هر موجود کوچک و بزرگی است. به بیان آشکارتر، همه موجودات، آنچه از فیوضات و عطایای الهی دریافت می‌کنند، از کانال امام می‌گیرند. هم اصل وجودشان به واسطه امام است و هم نعمت‌ها و بهره‌ها دیگری که در طول حیات خود دارا هستند.

در فرازی از زیارت جامعه کبیره که یک دوره امام‌شناسی است، این گونه آمده است: "ای امامان بزرگ! خداوند به سبب شما عالم را آغاز کرد و به سبب شما نیز آن را پایان می‌دهد و به سبب وجود شما باران را فرو می‌فرستد و به برکت وجود شما آسمان را نگه داشته است از اینکه بر زمین فرود آید، جز به اراده او"[۲۳۷].

بنابراین آثار وجودی امام تنها به ظهور و آشکاری او خلاصه نمی‌شود؛ بلکه وجود او در عالم –حتّی در غیبت و نهان‌زیستی- سرچشمه حیات همه موجودات و مخلوقات الهی است. خدا خود این گونه خواسته است که او که موجود برتر و کامل‌تر است واسطه دریافت و رساندن فیوضات و داده‌های الهی به سایر پدیده‌ها باشد و در این عرصه، فرقی بین غیبت و ظهور او نیست. آری؛ همگان از آثار وجود امام بهره می‌گیرند و غیبت امام مهدی (ع) در این مسأله، خللی ایجاد نمی‌کند. جالب اینکه وقتی از امام مهدی (ع) درباره نحوه بهره‌مندی از آن حضرت در دوره غیبت، سؤال می‌شود، می‌فرماید: "بهره‌مندی از من در روزگار غیبتم، مانند سود بردن از خورشید است، آن گاه که ابرها، آنها را از چشم‌ها پوشانده‌اند" [۲۳۸]. تشبیه امام به آفتاب و تشبیه غیبت او به قرار گرفتن خورشید در پسِ ابر، نکته‌های فراوانی دارد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: خورشید در منظومه شمسی مرکزیت دارد و کرات و سیارات به دور او حرکت می‌کنند؛ چنانکه وجود گرامی امام عصر (ع) مرکز نظام هستی است: "به سبب بودن او دنیا باقی است و به برکت وجود او، عالم روزی می‌خورند و به وجود او زمین و آسمان، استوار مانده است"[۲۳۹]. آفتاب، لحظه‌ای از نورافشانی دریغ نمی‌کند و هر کس به اندازه ارتباطی که با خورشید دارد از نور آن بهره می‌گیرد؛ چنانکه وجود ولی عصر (ع) واسطه دریافتِ همه نعمت‌های مادی و معنوی است که از ناحیه پروردگارِ جهان به بندگان می‌رسد؛ ولی هر کس به اندازه رابطه خود با آن منبع کمالات، بهره‌مند می‌شود. اگر این آفتابِ پشت ابر هم نباشد، شدت سرما و تاریکی، زمین را غیر قابل سکونت خواهد کرد؛ چنانکه اگر عالم از وجود امام –گرچه در پشت پرده غیبت- محروم بماند، سختی‌ها و نابسامانی‌ها و هجوم انواع بلاها مفید خطاب به شیعیان خود می‌فرماید: "ما هرگز شما را به حال خود رها نکرده‌ایم و هرگز شما را از یاد نبرده‌ایم و اگر این گونه نبود، حتماً سختی‌ها و بلاهای فراوانی به شما می‌رسید و دشمنان، شما را نابود می‌کردند"[۲۴۰] بنابراین آفتاب امام بر عالم وجود می‌تابد و به همه هستی فیض می‌رساند و در این میان برای بشریت و به ویژه جامعه مسلمین و امت شیعه و معتقد به او برکات و خیرات بیشتری دارد که به نمونه‌هایی از آن می‌پردازیم:

  1. امیدبخشی: از سرمایه‌های مهم زندگی، امید است که مایه حیات و نشاط و پویایی است. وجود امام در عالم، موجب امید به آینده‌ای روشن و سراسر شور و اشتیاق است. شیعه، پیوسته و در طول تاریخ هزار و چهار صد ساله، به انواع بلاها و سختی‌ها گرفتار شده است و آنچه به عنوان نیرویی بزرگ و پشتوانه‌ای استوار، او را به ایستادگی و تسلیم نشدن و حرکت و تلاش، واداشته، امید به آینده سبز مؤمنان و دین باوران بوده است؛ آینده‌ای که خیالی و افسانه‌ای نیست؛ آینده‌ای که نزدیک است و می‌تواند نزدیک‌تر باشد؛ زیرا آن که باید رهبری قیام را به عهده گیرد، زنده است و هر لحظه پا به رکاب؛ و این، من و تو و ماییم که باید آماده باشیم.
  2. پایداری مکتب: هر جامعه‌ای برای حفظ تشکیلات خود و ادامه راه تا رسیدن به مقصد، به وجود رهبری آگاه نیاز دارد، تا اجتماع، تحت نظر و فرماندهی او در مسیر صحیح، حرکت کند. وجود رهبر، پشتوانه بزرگی برای افراد است، تا در یک سازماندهی منظّم، دستاوردهای قبلی را حفظ کنند و به تقویت برنامه‌های آینده، همّت گمارند. رهبر زنده و فعّال، گرچه در میان جمعیت و افراد خود نباشد، از ترسیم خطوط اصلی و ارائه راهکارهای کلّی، کوتاهی نمی‌کند و به واسطه‌های گوناگون، دربارۀ راه‌های انحرافی، هشدارمی‌دهد. امام عصر (ع) در غیبت است؛ ولی وجود او عامل جدّی برای حفظ مکتب شیعه است. او با آگاهی کامل از توطئه‌های دشمنان، به شیوه‌های مختلف، مرزهای فکری شیعیان را پاسداری می‌کند و آن گاه که دشمن فریبکار با وسیله‌ها و ابزارهای گوناگون، اصول مکتب و اعتقادات مردم را نشانه می‌گیرد، با هدایت و ارشاد عالمان و برگزیدگان، راه‌های نفود او را می‌بندد. برای نمونه، عنایت حضرت مهدی (ع) به شیعیان بحرین را از زبان علامه مجلسی[۲۴۱] می‌شنویم: در روزگار گذشته، فرمانروایی ناصبی بر بحرین حکومت می‌کرد که وزیرش در دشمنی با شیعیان، گوی سبقت را از او ربوده بود. روزی وزیر بر فرمانروا وارد شد و اناری را به دست او داد که به صورت طبیعی، این واژه‌ها بر پوست آن نقش بسته بود: " لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ مُحَمَّدٌ رَسُولُ‏ اللَّهِ‏ ‏ ابوبکر وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ وَ علی خُلَفَاءُ رَسُولَ اللَّهِ ‏‏‏‏‏‏‏". فرمانروا از دیدن آن بسیار در شگفت شد و به وزیر گفت: این، نشانه‌ای آشکار و دلیلی نیرومند بر بطلان مذهب تشیع است. نظر تو درباره شیعیان بحرین چیست؟ وزیر پاسخ داد: به باور من، باید آنان را حاضر کنیم و این نشانه را به ایشان ارائه دهیم. اگر آن را پذیرفتند، از مذهب خود دست می‌کشند، و گرنه باید یکی از این سه کار را انتخاب کنند: پاسخی قانع کننده بیاورند یا جزیه[۲۴۲] بدهند یا این که مردانشان را می‌کشیم و زنان و فرزندانشان را اسیر می‌کنیم و اموالشان را به غنیمت می‌بریم. فرمانروا، رأی او را پذیرفت و دانشمندان شیعه را نزد خود فراخواند. آن گاه انار را به ایشان نشان داد و گفت: اگر در این باره دلیلی روشن نیاورید، شما را می‌کشم و زنان و فرزندانتان را اسیر می‌کنم یا این که باید جزیه بدهید. دانشمندان شیعه، از او سه روز مهلت خواستند. آنان پس از گفت‌وگوی فراوان به این نتیجه رسیدند که از میان خود، ده نفر از صالحان و پرهیزگاران بحرین را برگزینند. آن گاه از میان ده نفر نیز سه نفر را برگزیدند و به یکی از آن سه نفر گفتند: تو امشب به سوی صحرا برو و به امام زمان (ع) استغاثه کن و از او، راه رهایی از این مصیبت را بپرس؛ زیرا او امام و صاحب ماست. آن مرد، چنین کرد؛ ولی موفّق به زیارت حضرت نشد. شب دوم نیز نفر دوم را فرستادند. او نیز پاسخی دریافت نکرد. شب آخر، نفر سوم را که محمد بن عیسی نام داشت فرستادند. او به صحرا رفت و با گریه و زاری از حضرت، کمک خواست. چون آخر شد شد، شنید مردی خطاب به او می‌گوید: ای محمد بن عیسی! چرا تو را به این حال می‌بینم و چرا به سوی بیابان بیرون آمده‌ای؟ محمد بن عیسی از آن مرد خواست که او را به حال خود واگذارد. او فرمود: ای محمد بن عیسی! منم صاحب الزمان. حاجت خود را بازگو. محمد بن عیسی گفت: اگر تو صاحب الزمانی، داستان مرا می‌دانی و به گفتن من نیاز نیست. فرمود: راست می‌گویی. تو به دلیل آن مصیبتی که بر شما وارد شده است، به این جا آمده‌ای. عرض کرد: آری، شما می‌دانید چه بر ما رسیده است و شما امام و پناه ما هستید. پس آن حضرت فرمود: ای محمد بن عیسی! در خانه آن وزیر درخت اناری است. هنگامی که آن درخت، تازه انار آورده بود، او از گِل، قالبی به شکل انار ساخت. آن را نصف کرد و در میان آن، این جملات را نوشت. سپس قالب را بر روی انار که کوچک بود، گذاشت و آن را بست. چون انار در میان آن قالب بزرگ شد، آن واژه‌ها بر روی آن نقش بست. فردا نزد فرمانروا می‌روی و به او می‌گویی که من پاسخ تو را در خانه وزیر می‌دهم: چون به خانه وزیر رفتید، پیش از وزیر به فلان اتاق برو. کیسه سفیدی خواهی یافت که قالب گِلی در آن است. آن را به فرمانروا نشان ده. نشانه دیگر این که به فرمانروا بگو: چون انار را دو نیم کنید، جز دود و خاکستر، چیزی در آن نیست. محمد بن عیسی از این سخنان بسیار شادمان شد و به نزد شیعیان بازگشت. روز دیگر، آنان پیش فرمانروا رفتند و هر چه امام زمان (ع) فرموده بود، آشکار شد. فرمانروای بحرین با دیدن این معجزه به تشیع گروید و دستور داد وزیر حیله‌گر را به قتل رساندند.[۲۴۳]
  3. خودسازی: قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ[۲۴۴]. در روایات آمده است که مراد از "مؤمنین" در این آیه شریف، امامان (ع) هستند؛[۲۴۵] بنابراین اعمال مردم به نظر امام زمان (ع) می‌رسد و او از پس پرده غیبت، شاهد و ناظر کارها است. آن بزرگوار خود فرموده است: "علم ما به احوال شما احاطه دارد و هیچ چیز از اخبار شما بر ما پوشیده و پنهان نیست"[۲۴۶]. این حقیقت اثر تربیتی بزرگی دارد و شیعیان را به اصلاح کارهای خود وامی‌ دارد و از این که در برابر ححّت خدا و امام خوبی‌ها و زشتی‌ها و گناهان آلوده شوند، باز می‌دارد. البته به هر اندازه توجه انسان به آن معدن صفا و پاکی، بیشتر باشد، آیینه دل و جانش، صفای بیشتری می‌یابد و این روشنی و زلالی در گفتار و رفتار او آشکارتر می‌شود.
  4. پناهگاه علمی و فکری: پیشوایان معصوم (ع) معلّمان و مربّیان اصلی جامعه هستند و مردم، همواره از سرچشمه زلال معارف ناب آن بزرگوار بهره‌ها برده‌اند. در زمان غیبت نیز، اگر چه دسترسی مستقیم و استفاده همه جانبه از محضر امام عصر (ع) ممکن نیست، ولی آن معدن علوم الهی به راه‌های مختلف، گره از مشکلاتِ علمی و فکری شیعیان باز می‌کند. در دوره غیبت صغرا، بسیاری از سؤالات مردم و علما، از طریقِ نامه‌های امام به توقیعات مشهور است، پاسخ داده می‌شد.[۲۴۷] امام عصر (ع) در جواب نامه اسحاق بن یعقوب و سؤال‌های او، نوشته است: خداوند تو را هدایت کند و ثابت قدم بدارد! اما اینکه درباره منکران از خاندان و عموزادگان ما سؤال کردی، بدان که بین خدا و هیچ کس خویشاوندی نیست و کسی که مرا انکار کند، از من نیست و عاقبت او همانند سرانجام پسر نوح است... و اما اموالتان را تا پاکیزه نکنید، قبول نمی‌کنیم... و اما اموالی که برای ما فرستادی، از آن رو می‌پذیریم که پاکیزه و طاهر است... و کسی که اموال ما را حلال شمرده و آن را بخورد، همانا آتش خورده است... چگونگی استفاده از من، مانند بهره‌مندی از خورشیدِ پشت ابر است و من امان مردم روی زمین هستم؛ همان‌طور که ستارگان، امان اهل آسمان‌ها هستند. از اموری که سودی برایتان ندارد، نپرسید و خود را در آموختن آنچه از شما نخواسته‌اند، به زحمت نیفکنید و برای تعجیل فرج، بسیار دعا کنید که همان، فرج شماست. سلام بر تو ای اسحاق بن یعقوب و سلام بر هر کسی که پیرو هدایت است![۲۴۸] پس از غیبت صغرا هم بارها علمای شیعه، مشکلات علمی و فکری خود را با امام خویش مطرح کرده و پاسخ آن را دریافت نموده‌اند. میر علّام یکی از شاگردان مقدس اردبیلی[۲۴۹] چنین می‌گوید: "نیمه شبی در نجف اشرف در صحن مطهر حضرت امیر المؤمنین (ع) بودم. ناگاه شخصی را دیدم که به سوی حرم می‌رود. به سوی او رفتم. چون نزدیک شدم، دیدم که شیخ و استادم ملا احمد مقدس اردبیلی است. خود را از او پنهان کردم. نزدیک حرم مطهر شد؛ در حالی که در بسته بود. ناگاه دیدم در گشوده شد و داخل حرم گردید. پس از مدتی کوتاه از حرم خارج شد و به سمت کوفه متوجه گردید. به دنبال او روانه شدم؛ به طوری که مرا نمی‌دید، تا آن که داخل مسجد کوفه شد و در نزد محرابی که امیرالمؤمنین (ع) را در آن ضربت زده‌اند، قرار گرفت و مدّتی در آنجا درنگ کرد. سپس برگشت و از مسجد بیرون رفت و به سمت نجف متوجه گردید. من همچنان دنبال او بودم، تا آنکه به مسجد حنانه رسید. ناگاه بدون اختیار سرفه‌ام گرفت. چون صدای مرا شنید، برگشت و نگاهی به من کرد و مرا شناخت. فرمود: میر غلام هستی؟ گفتم: آری. گفت: اینجا چه می‌کنی؟ گفتم: از آن زمان که داخل حرم حضرت امیرالمؤمنین (ع) شدی، تا حال با شما هستم. شما را به صاحب این قبر قسم می‌دهم که سرّ این واقعه را که امشب از شما مشاهده کردم، به من خبر دهید. فرمود: به شرط آن که تا من زنده هستم، آن را به کسی نگویی. چون به او اطمینان دادم، فرمود: گاهی که برخی مسائل بر من مشکل می‌شود، برای حل آن به امیرالمؤمنین (ع) متوسل می‌شوم. امشب نیز مسأله‌ای برای من مشکل شد و در آن فکر می‌کردم. ناگاه به دلم افتاد که باز به خدمت آن حضرت روم و سؤال کنم. چون به حرم مطهر رسیدم، چنان که دیدی درِ بسته بر روی من گشوده شد. پس داخل شده، به خدا نالیدم که جواب آن را از آن حضرت دریابم. ناگاه از قبر مطهر، ندایی شنیدم که فرمود: به مسجد کوفه برو و از قائم (ع) سؤال کن؛ زیرا که او امام زمان توست. پس به نزد محراب مسجد کوفه آمدم و از آن بزرگوار سؤال کرده، جواب شنیدم و اکنون به منزل خود می‌روم".[۲۵۰]
  5. هدایت باطنی و نفوذ روحانی: امام و حجّت خدا وظیفه رهبری و هدایت مردم را به عهده دارد و در تلاش است افرادی را که آماده دریافت نور هدایت او هستند، راهنمایی کند. برای انجام این مأموریت الهی، گاهی آشکارا و بی‌پرده، با انسان‌ها ارتباط برقرار می‌کند و با گفتار و کردار زندگی ساز خود، راه سعادت و بهروزی آنها را نشان می‌دهد، و زمانی دیگر با استفاده از قدرت ولایت خود که نیروی غیبی و الهی است در درون قلب‌ها اثر می‌گذارد. در این بخش، به حضور ظاهری امام و ارتباط مستقیم با او نیازی نیست؛ بلکه هدایت‌ها از راه‌های درونی و ارتباطات قلبی انجام می‌گیرد. امام امیرالمؤمنین (ع) در بیان بخش از فعالیت‌های امام می‌فرماید: "خداوندا! جز این نیست که باید حجّتی از سوی تو در زمین باشد، تا خلق را به سوی آیین تو رهنمون شود... اگر وجود ظاهری او از مردم پنهان باشد؛ ولی بی‌شک تعالیم و آداب او در دل‌های مؤمنان پراکنده است و آنها بر اساس آن، عمل می‌کنند".[۲۵۱] امام غایب از طریق همین هدایت‌ها به کار نیروسازی برای قیام و انقلاب جهانی، همّت می‌گمارد. آنها که شایستگی‌های لازم را دارا باشند تحت تربیت ویژه‌ امام، برای حضور در رکابِ آن حضرت آماده می‌شوند و این یکی از برنامه‌های امام غایب است که به برکت وجود او انجام می‌شود.
  6. ایمنی بلاها: بدون تردید، امنیّت، از اصلی‌ترین سرمایه‌های زندگی است. پدید آمدن حوادث گوناگون در عالم، همواره زندگی و حیات طبیعی موجودات را در معرض نابودی قرار داده است. کنترل آفت‌ها و بلاها با فراهم آوردن وسائل مادّی ممکن است؛ ولی عوامل معنوی نیز در آن تأثیر فراوانی دارد. در روایات پیشوایان ما، وجود امام و حجّت الهی، در مجموعه جهان آفرینش، به عنوان عامل امنیّت زمین و اهل آن شمرده شده است. امام مهدی (ع) خود فرموده است: "من موجب ایمنی از بلاها برای ساکنان زمین هستم" [۲۵۲] وجود امام، مانع از آن است که مردم به سبب انواع گناهان و مفاسدی که انجام می‌دهند به عذاب‌های سخت الهی گرفتار آیند و طومار حیات زمین و اهل آن در هم پیچیده شود. قرآن کریم در این باره، خطاب به پیامبر اسلام (ص) می‌فرماید: ﴿وَ ما کانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ[۲۵۳]. حضرت ولی عصر (ع) که مظهر رحمت و مهر پروردگار است نیز با عنایت خاص خود بلاهای بزرگ را به ویژه از جامعه شیعیان و فرد آنها دور می‌کند؛ گرچه در بسیاری از موارد، شیعیان به لطف و کرامت او توجه نداشته باشند و دست یاری‌گری او را در بالای سر خود نشاسند. آن گرامی در معرفی خود فرموده است: "من آخرین جانشین پیامبر خدا (ص) هستم. خدای متعال به سبب وجود من، بلاها را از خاندان و شیعیانم دور می‌کند"[۲۵۴]. در جریان شکل‌گیری انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و سال‌های پرالتهاب دفاع مقدّس، بارها لطف و محبت آن امام بزرگوار بر سر ملت و مملکت سایه افکند و نظام اسلامی و ملت مسلمان و مهدی را از گردنه توطئه‌های سنگین دشمن، عبور داد. شکسته شدن حکومت نظامی شاه در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ به فرمانِ امام خمینی حادثه سقوط هلی کوپترهای نظامی آمریکا در ۵ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ در صحرای طبس، کشف کودتای نافرجام نوژه در ۱۸ تیرماه ۱۳۵۹ و ناکامی دشمنان در جنگ هشت ساله و نیز در توطئه‌های پس از جنگ و ده‌ها نمونه دیگر، شواهد گویایی برای این عنایات است.
  7. دادرسی شیعیان و مردم: موعود بزرگ جهانیان و قبله آمال مسلمانان و محبوب دل‌های شیعیان، همواره بر حال مردم نظر دارد. غیبت آن خورشید مهربانی، مانع از آن نیست که پرتو زندگی بخش و نشاط آفرین خود را بر جان‌های مشتاق بتاباند و آنها را بر خوان کرم و بزرگواری خویش، مهمان کند. ان ماه منیر دوستی و مهرورزی، پیوسته غمخوار شیعیان و دستگیر مددجویان آستان حضرتش بوده است. گاهی بر بالین بیماران حاضر شده و دست شفابخش خویش را مرهم زخم‌های آنها قرار داده است و زمانی دیگر، به گم شدگان در بیابان‌ها عنایت فرموده و واماندگان در وادی تنهایی و بی‌کسی را یار و یاور و راهنما گشته است. او در لحظه‌های سرد ناامیدی، دل‌های منتظر را گرمی امید، بخشیده است که نمونه‌های آن، فراوان است.
  8. بهره‌مندی از دعا و استغفار حضرت: یکی از برکات وجودی امام غایب، دعای آن حضرت برای سعادت مردم و به ویژه شیعیان و نیز درخواست آن بزرگوار برای آمرزش گناهان آنهاست. امام باقر (ع) فرمود: "به راستی من هر روز و شب هزار بار برای آمرزش شیعیان گنهکارم به درگاه خدا دعا می‌کنم"[۲۵۵]. امام عصر (ع) در دعای خود می‌فرماید:" إِلَهِي‏ بِحَقِ‏ مَنْ‏ نَاجَاكَ‏ وَ بِحَقِ‏ مَنْ‏ دَعَاكَ‏ فِي‏ الْبَحْرِ وَ الْبَرِّ صَلِ‏ عَلَى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ‏ وَ تَفَضَّلْ‏ عَلَى‏ فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِينَ‏ وَ الْمُؤْمِنَاتِ‏ بِالْغِنَى‏ وَ السَّعَةِ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۲۵۶]. این کلام نورانی و دلنشین، سبب دلگرمی شیعیان و دوستداران آن حضرت و نجات و رهایی آنها از یأس و ناامیدی است. شیعه‌ای که به دعای رهبر و پیشوای خود شادمان است، از اینکه بار دیگر به واسطه گناه و خطا، دل و جان پدر مهربان خویش را بیازارد، خجل و شرمسار است و تلاش می‌کند که مرهمی بر دل داغدار امام و یار شایسته‌ای برای آن عزیز باشد. از روایات و کتب دُعا استفاده می‌شود که شیعیان، پیوسته از لطف و دعای امام بهره‌مندند و این باران رحمت در همه حال بر کویر تفتیده جان‌ها باریده و برای شیعیان، سبزی و خرمی را به ارمغان آورده است. آن حضرت، بزرگ‌ترین آرمان و آرزویش فرج و گشایش در امر شیعیان و همه مظلومان عالم است و این گونه خدا را می‌خواند: "ای روشنایی نور! ای تدبیر کننده کارها! ای زنده کننده مردگان! بر محمد و خاندان او درود فرست و برای من و شیعیانم در تنگناها گشایشی قرار ده و از غم و اندوه، راه چاره‌ای باز کن و راه هدایت را بر ما وسعت بخش و راهی که در آن گشایش ما است، به روی ما بگشا و آنچنان که تو شایسته آن هستی، با ما رفتار کن ای کریم!"[۲۵۷].
آنچه گفته شد، بیان‌گر آن است که یکی از آثار وجود امام –گرچه در غیبت به سر می‌برد- امکان ارتباط و اتصال به اوست و آنها که لیاقت و شایستگی داشته‌اند، لذت همنشینی و همنوایی آن یار بی‌همتا را چشیده‌اند»[۲۵۸].

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

  1. ر.ک: امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص۱۵۵-۱۵۸؛ سید جعفر موسوی‌نسب، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۲۰۵-۲۰۸؛ طاهری، حبیب‌الله، سیمای آفتاب، ص۳۷۷-۳۸۰.
  2. «نَحْنُ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِینَ وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَی الْعَالَمِینَ وَ سَادَةُ الْمُؤْمِنِین وَ قَادَةُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ مَوَالِی الْمُؤْمِنِینَ وَ نَحْنُ أَمَانُ أَهْلِ الْأَرْضِ کَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ نَحْنُ الَّذِینَ بِنَا یُمْسِکُ اللَّهُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِنَا یُمْسِکُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِیدَ بِأَهْلِهَا وَ بِنَا یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِنَا یَنْشُرُ الرَّحْمَةَ وَ یُخْرِجُ بَرَکَاتِ الْأَرْضِ وَ لَوْ لَا مَا فِی الْأَرْضِ مِنَّا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا»؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص۹۳.
  3. ر.ک: امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص۱۵۵-۱۵؛ رضوی، رسول، امام مهدی، ص۷۱-۷۴؛ طاهری، حبیب‌الله، سیمای آفتاب، ص۳۷۷-۳۸؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۳۰.
  4. ر.ک: خراسانی، محمد جواد، مهدی منتظر، ص۶۶-۶۹.
  5. ابن‌شهرآشوب؛ مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص۲۵۰.
  6. ر.ک: حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص۸۹-۹۷.
  7. «وَ لَا یَعْزُبُ عَنَّا شَیْ‏ءٌ مِنْ أَخْبَارِکُم‏... إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَکُمُ الْأَعْدَاءُ»؛ الاحتجاج، ج ۲، ص۴۹۷.
  8. ر.ک: خراسانی، محمد جواد، مهدی منتظر، ص۶۶-۶۹؛ حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص۸۹-۹۷؛ آفتاب مهر، ص۱۲۰-۱۲۳؛ بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ص۱۱۰ ـ ۱۲۱.
  9. ر.ک: حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص۸۹-۹۷.
  10. «إِی وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَیَنْتَفِعُونَ بِهِ یَسْتَضِیئُونَ بِنُورِ وَلَایَتِهِ‏ فِی‏ غَیْبَتِهِ‏ کَانْتِفَاعِ‏ النَّاسِ‏ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ جَلَّلَهَا السَّحَابُ»؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص۹۳. .
  11. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، حکومت جهانی مهدی، ص۲۲۴ -۲۳۸؛ سید جعفر موسوی‌نسب، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۲۰۵-۲۰۸؛ طاهری، حبیب‌الله، سیمای آفتاب، ص۳۷۷-۳۸۰؛ رحیمی، عباس، امید فردا، ص۲۳؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۳۰؛ بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ص۱۱۰ - ۱۲۱.
  12. ر.ک: الهامی، داوود، آخرین امید، ص ۱۸۰-۱۸۲.
  13. ر.ک: امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص۱۵۵-۱۵۸؛ سید جعفر موسوی‌نسب، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۲۰۵؛ پژوهشگران مؤسسه آینده روشن، مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص۷۳؛ بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ص۱۱۰ - ۱۲۱؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۲۲۲-۲۲۹؛ رضوی، رسول، امام مهدی، ص۷۱-۷۴؛ صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۱۱۳ ـ ۱۱۶.
  14. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، حکومت جهانی مهدی، ص۲۲۴ -۲۳۸؛ محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت مهدی فروغ تابان ولایت، ص۴۱-۴۳؛ سلیمیان، خدامراد، یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۹۱-۹۵؛ طاهری، حبیب‌الله، سیمای آفتاب، ص۳۷۷-۳۸۰.
  15. ر.ک: حکیم، سید منذر، غیبت حضرت مهدی، ص۱۸۰ ـ ۱۸۲؛ صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۱۱۳ ـ ۱۱۶؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۳۰؛ آفتاب مهر، ص۱۲۰-۱۲۳؛ یوسف مدن، روان‌شناسی انتظار، ص۱۸۹-۱۹۳.
  16. ر.ک: یوسف مدن، روان‌شناسی انتظار، ص۱۸۹-۱۹۳.
  17. «اللَّهُمَ‏ بَلَی‏ لَا تَخْلُو الْأَرْضُ‏ مِنْ‏ قَائِمٍ‏ لِلَّهِ‏ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ‏ حُجَجُ‏ اللَّهِ‏ وَ بَیِّنَاتُهُ‏»؛ نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۱۴۷. .
  18. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، حکومت جهانی مهدی، ص۲۲۴ -۲۳۸؛ سید جعفر موسوی‌نسب، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۲۰۵-۲۰۸؛ سلیمیان، خدامراد، یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۹۱-۹۵؛ بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ص۱۱۰ ـ ۱۲۱.
  19. ر.ک: حکیم، سید منذر، غیبت حضرت مهدی، ص۱۸۰ ـ ۱۸۲؛ رضوی، رسول، امام مهدی، ص۷۱-۷۴.
  20. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، حکومت جهانی مهدی، ص۲۲۴ -۲۳۸؛ رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص۲۸۳؛ بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ص۱۱۰ ـ ۱۲۱.
  21. ر.ک: رضوی، رسول، امام مهدی، ص۷۱-۷۴؛ صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۱۱۳ ـ ۱۱۶؛ رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص۲۸۳؛ آفتاب مهر، ص۱۲۰-۱۲۳؛ بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ص۱۱۰ ـ ۱۲۱.
  22. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، حکومت جهانی مهدی، ص۲۲۴ -۲۳۸؛ سلیمیان، خدامراد، یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۹۱-۹۵.
  23. «وَ اللَّهِ لَوْ سَجَدَ حَتَّی یَنْقَطِعَ عُنُقُهُ مَا قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ إِلَّا بِوَلَایَتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ»؛ الکافی، ج ۲، ص۴۵۷؛ الأمالی، صدوق، ص۶۶۸.
  24. ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۱۱۳ – ۱۱۶؛ آفتاب مهر، ص۱۲۰-۱۲۳.
  25. کلمة المهدی(ع)، ص۴۷۷.
  26. ر.ک: یوسف مدن، روان‌شناسی انتظار، ص۱۸۹-۱۹۳.
  27. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، حکومت جهانی مهدی، ص۲۲۴ -۲۳۸؛ حکیم، سید منذر، غیبت حضرت مهدی، ص۱۸۰ ـ ۱۸۲؛ سلیمیان، خدامراد، یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۹۱-۹۵؛ پژوهشگران مؤسسه آینده روشن، مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص۷۳؛ یوسف مدن، روان‌شناسی انتظار، ص۱۸۹-۱۹۳.
  28. ر.ک: حکیم، سید منذر، غیبت حضرت مهدی، ص۱۸۰ ـ ۱۸۲.
  29. ر.ک محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت مهدی فروغ تابان ولایت، ص۴۱-۴۳؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۳۰.
  30. ر.ک تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۳۰.
  31. «یَمْلَأُ الْأَرْضَ‏ عَدْلًا وَ قِسْطاً وَ نُوراً کَمَا مُلِئَتْ‏ ظُلْماً وَ جَوْراً وَ شَرّا» بحار الانوار، ج ۵۲، ص۳۵۱.
  32. ر.ک محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت مهدی فروغ تابان ولایت، ص۴۱-۴۳؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۳۰.
  33. ر.ک: رضوی، رسول، امام مهدی، ص۷۱-۷۴؛ صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۱۱۳ ـ ۱۱۶؛ آفتاب مهر، ص۱۲۰-۱۲۳؛ بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ص۱۱۰ ـ ۱۲۱.
  34. «أَمَانُ أَهْلِ الْأَرْضِ کَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانُ أَهْلِ السَّمَاءِ»؛ بحار الانوار، ج ۲۷، ص۳۰۸، ب ۸.
  35. کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص۴۴۱، ح ۱۲.
  36. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۲۲۲-۲۲۹؛ سلیمیان، خدامراد، یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۹۱-۹۵؛ حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص۸۹-۹۷.
  37. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۲۲۲-۲۲۹.
  38. «و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید» سوره توبه، آیه ۱۰۵.
  39. «عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ الْمِیثَمِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع)عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ»؛ بصائرالدرجات، ج ۱، ص۴۲۸.
  40. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۲۲۲-۲۲۹؛ سلیمیان، خدامراد، یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۹۱ ـ ۹۵؛ بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ص۱۱۰ ـ ۱۲۱.
  41. «انّا غیرُ مُهملین لمُراعاتکم و لا ناسین لِذِکرِکم و لولا ذلک لَنزَل بکُم اللاّواءُ و اصطَلَمَکم الاعداء فاتّقوا الله جلّ جلالُهُ»؛ طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص۴۹۵. .
  42. منتخب الاثر، فصل ۱۰، باب ۷، ش ۶، ص۶۵۸. .
  43. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۹۱-۹۵؛ بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ص۱۱۰ ـ ۱۲۱.
  44. «أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم‏»؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص۴۸۵.
  45. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، فروغ امامت در عصر غیبت، ص۴۲ - ۵۸.
  46. ر.ک: بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ص۱۱۰ ـ ۱۲۱.
  47. ر.ک: رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص۲۸۳.
  48. ر.ک: یوسف مدن، روان‌شناسی انتظار، ص۱۸۹-۱۹۳.
  49. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، فروغ امامت در عصر غیبت، ص۴۲ ـ ۵۸.
  50. ر.ک: رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص۲۸۳.
  51. اصول کافی، ج ۱، ۴۲۵.
  52. بقره، ۳.
  53. معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ۳۴۲، ح ۸۷۷.
  54. قدر، ۴ و ۵.
  55. فرازی از زیارت جمعه.
  56. معجم احادیث الامام المهدی، ج ۴، ۲۹۴، ح ۱۳۱۸.
  57. احتجاج، ج ۲، ۴۹۷؛ معجم احادیث الامام المهدی، ج ۴، ۴۶۰، ح ۱۴۲۰.
  58. خراسانی، محمد جواد، مهدی منتظر، ص ۶۶-۶۹.
  59. صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبری، ص۴۶۲، ۴۶۳.
  60. آری سوگند به خدایی که مرا به نبوّت برگزیده، مردم از نور رهبری او در دوران غیبتش بهره می‌گیرند همانگونه که از خورشید به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها!؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۳.
  61. این روایات در تفسیر برهان، در ذیل آیه سوره توبه، آیه ۱۰۵ آمده است.
  62. آری هیچ گاه صفحه روی زمین، از قیام کننده با حجّت و دلیل خالی نمی‌ماند؛ خواه ظاهر و آشکار باشد، یا مخفی و پنهان، تا دلائل و اسناد روشن الهی ضایع نگردد، و به فراموشی نگراید (و مسخ و تحریف نشود)؛ نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۱۴۷.
  63. و در زبور پس از تورات نگاشته‌ایم که بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد؛ سوره انبیاء، آیه: ۱۰۵.
  64. اگر تو نبودی آسمانها را نمی‌آفریدیم.
  65. مکارم شیرازی، ناصر، حکومت جهانی مهدی، ص ۲۲۴ -۲۳۸.
  66. "عن جعفر الصادق عن ابیه عن جده علی بن الحسین (ع) قال: نحن ائمة المسلمین و حجج الله علی العالمین و سادات المؤمنین و قادة الغر المحجلین و موالی المسلمین و نحن امان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء و بنا یمسک السماء ان تقع علی الارض الا باذنه و بنا ینزل الغیث و تنشر الرحمة و تخرج برکات الارض و لو لا ما علی الارض منا لساخت باهلها. ثم قال: و لم تخل منذ خلق الله آدم من حجة الله فیها، اما ظاهر مشهور او غائب مستور، و لا تخلو الارض الی ان تقوم الساعة من حجة و لو لا ذلک لم یعبد الله. قال سلیمان: فقلت لجعفر الصادق (ع) کیف ینتفع الناس بالحجة الغائب المستور؟ قال: کما ینتفعون بالشمس اذا سترها سحاب". ینابیع المودة، ج ۲، ص ۲۱۷.
  67. بحث نبوت عامه و امامت: از صفحه ۷۰ تا صفحه ۸۳ همین کتاب.
  68. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲؛ ۱۵۰.
  69. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲.
  70. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲ تا ۱۵۰.
  71. امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص ۱۵۵-۱۵۸.
  72. حسن بن يوسف مطهر حلی(علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص ۳۶۲.
  73. مکارم شیرازی، ناصر، مهدی (ع) انقلابی بزرگ، ص ۲۴۹ - ۲۶۹ .
  74. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۳ - ۹۴.
  75. محمدباقر صدر، امام مهدی (ع) حماسه ای از نور، ص ۴۷ - ۵۲.
  76. حکیم، سید منذر، غیبت حضرت مهدی، ص۱۸۰ - ۱۸۲.
  77. آن حضرت (ع) زمین را پر از قسط و عدل و نور خواهد کرد، همان‌گونه که پر از ظلم و جور و بدی شده باشد؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۱.
  78. محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت مهدی فروغ تابان ولایت، ص ۴۱-۴۳.
  79. ینابیع المودّة، ج ۲، ص ۲۱۷.
  80. قندوزى حنفى، ینابیع المودّة، ج ۳، ص ۱۷۰.
  81. صدوق، کمال الدین، ص ۴۸۵.
  82. احتجاج طبرسى، ج ۲، ص ۴۹۷.
  83. صبحى صالح، نهج البلاغه، خطبه ۱۵۰، ص ۲۰۸.
  84. دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۲۰۵-۲۰۸.
  85. الکافی، ج ۱، ص ۱۷۹، ح ۱۰؛ آیا زمین بدون امام باقی می‌ماند؟ حضرت فرمود: اگر زمین بدون امام شود فرو برد (اهل خود را در خود کشد و هلاک کند.
  86. بحار الانوار، ج ۲۷، ص ۳۰۸، ب ۸.
  87. همان.
  88. همان؛ «ستارگان امان برای اهل آسمان هستند و اهل بیتم امان برای امتم».
  89. ... کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، صص ۴۸۵، ح ۴؛ «و به درستی که من امان برای اهل زمین هستم همانطور که نجوم امان برای اهل آسمان هستند.
  90. همان؛ «ستارگان امان برای اهل آسمانند و اهل بیتم امان برای امتم. پس هنگامی که ستارگان بروند، اهل آسمان می‌روند و هنگامی اهل بیت من بروند اهل زمین می‌روند».
  91. همان؛ به درستی که ستارگان در آسمان امان برای اهل آسما قرار داده شده‌اند. پس زمانی که ستارگان آسمان بروند می‌آید اهل آسمان را آنچه وعده داده شده‌اند و نیز پیامبر فرمود اهل بیتم امان برای امتم قرار داده شده‌اند. پس هنگامی که اهل بیتم بروند می‌آید امتم را آنچه وعده داده شده‌اند.
  92. وی از ملازمان خانهامام حسن عسکری (ع) بود.
  93. کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۴۴۱، ح ۱۲.
  94. بحار الانوار، ج ۲۳، ص ۱۹، ح ۱۴؛ برای چه چیزی احتیاج به پیامبر و امام است؟ فرمود: برای آنکه عالم بر صلاح خد باقی بماند، زیرا خداوند دفع می‌کند عذاب را از اهل زمین هنگامی که پیامبر یا امامی در آن باشد. خدا می‌فرماید: "خدا ایشان را عذاب نمی‌کند و حال آنکه تو در میان آنان هستی" و پیامبر فرمود: "ستاره‌ها امان اهل آسمانند و اهل بیتم امان برای اهل زمین، پس زمانی که ستارگان بروند می‌آید اهل زمین را از آنچه کراهت داشتند. و زمانی که اهل بیت من بروند می‌آید اهل زمین را از آنچه کراهت دارد" اراده کرده و به اهل بیتش همان ائمه‌ای که قرین کرده خدا اطاعت آنها را به اطاعت خود پس فرمود: "ای کسانی که ایمان آورده‌اید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول و صاحبان امر از خودتان را..." به‌واسطه آنها اهل عصیان را مهلت می‌دهد و عقوبت و عذاب بر آنان قرار نمی‌دهد.
  95. انبیاء / ۱۰۵؛ همانا بندگان صالح من زمین را به ارث خواهد برد.
  96. کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۶۴۴، ح ۳.
  97. توبه / ۱۰۵.
  98. الکافی، ج ۱، ص ۲۱۹، ح ۲.
  99. همان، ج ۴؛ مگر دعا نمی‌کنم؟ به خدا کردار شما هر روز و شب به من عرضه می‌شود.
  100. همان، ح ۳.
  101. همان، ص ۱۹۰.
  102. نساء / ۴۱؛ پس چگونه است زمانی که بیاوریم از هر امتی گواهی (برای آن امت) و تو را به گواهی براینان احضار کنیم.
  103. الکافی، ج ۱، ص ۱۹۰، ح ۱؛ درباره امت محمد (ص) به خصوص نازل شده، در هر قرنی از ایشان امامی باشد از ما که گواه است بر ایشان و محمد (ص) گواه برما است.
  104. بقره / ۱۴۳.
  105. الکافی، ج ۱، ص ۱۹۱، ح ۴.
  106. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۲۲۲-۲۲۹.
  107. ر. ک: به پرسشی که در این زمینه پاسخ داده شد.
  108. محمّد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۱، ص ۲۷۱.
  109. محمّد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۱، ص ۲۷۱.
  110. ر. ک: علی اصغر رضوانی، موعودشناسی، ص ۴۰۳، به نقل از: پیشین، ج ۱۴، ص ۳۰۴.
  111. محمّد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۱، ص ۱۰۳.
  112. " بِكُمْ‏ فَتَحَ‏ اللَّهُ‏ وَ بِكُمْ‏ يَخْتِمُ‏ وَ بِكُمْ‏ يُنَزِّلُ‏ الْغَيْثَ‏ وَ بِكُمْ‏ يُمْسِكُ‏ السَّماءَ أَنْ‏ تَقَعَ‏ عَلَى‏ الْأَرْضِ‏ إِلَّا بِإِذْنِهِ‏ وَ بِكُمْ‏ يُنَفِّسُ‏ الْهَمَ‏ ‏‏‏‏‏"؛ شیخ صدوق، تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۹۹، باب زیارة جامعة لسائر المشاهد (ع).
  113. " فِي‏ كُلِ‏ خَلَفٍ‏ مِنْ‏ أُمَّتِي‏ عَدْلٌ‏ مِنْ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ يَنْفِي‏ عَنْ‏ هَذَا الدِّينِ‏ تَحْرِيفَ‏ الْغَالِينَ‏ وَ انْتِحَالَ‏ الْمُبْطِلِينَ‏ وَ تَأْوِيلَ‏ الْجُهَّالِ‏ ‏‏‏‏‏"؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۲۲۱، ح ۷.
  114. سلیمیان، خدامراد، پرسمان مهدویت، ص ۷۶ - ۸۰.
  115. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۸۳، ح ۴.
  116. «و خداوند بر آن نیست تا تو در میان آنان هستی آنان را عذاب کند و تا آمرزش می‌خواهند خداوند بر آن نیست که عذاب کننده آنها باشد» سوره انفال، آیه ۳۳.
  117. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۴۶.
  118. شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۲۲۰.
  119. طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۴۹۵.
  120. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۶۲-۷۰.
  121. «آری! سوگند به خدایی که مرا به نبوت برانگیخت! آنان در غیبت او، از نورش روشنایی می‌گیرند و از ولایت او، بهره‌مند می‌شوند؛ همانند بهره‌مندی مردم از خورشید؛ اگرچه ابرها چهره آن را بپوشانند. ای جابر! این از اسرار پوشیده خداوند و از علوم ذخیره شده او است. آن را مخفی کن، مگر از اهلش». شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۲۵۳، ح ۳.
  122. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۲۰۷، ح ۲۲.
  123. «... و اما چگونگی بهره‌مندی از من در عصر غیبتم، درست همانند بهره‌مندی، از خورشید است؛ هنگامی که ابرها آن را از چشم‌ها بپوشاند..». شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۸۳، ح ۴.
  124. یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۹۱-۹۵.
  125. من در روی زمین، جانشینی[= نماینده‌ای] قرار خواهم داد؛ بقره، آیه:۳۰.
  126. و هر کسی از آن تجاوز کند، ستمگر است؛ بقره، آیه:۲۲۹.
  127. پیمان من، به ستم کاران نمی‌رسد؛ بقره، آیه:۱۲۴.
  128. ﴿الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً ؛ آن کسی که زمین را بستر شما و آسمان[= جو زمین] را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد؛ سوره بقره، آیه۲۲. ﴿هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُم ما فِي الأَرضِ جَميعًا ...؛ او (خدای) است که همه آنچه را (از نعمت‌ها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید؛ سوره بقره، آیه۲۲. ﴿هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا... ؛ او کسی است که شب را برای شما آفرید، تا در آن آرامش بیابید؛ و روز را روشنی بخش قرار داد(تا به تلاش زندگی پردازید)؛ سوره یونس، آیه۶۷.
  129. ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل می‌کنند. سوره کهف، آیه۷.
  130. و بشارت ده به استقامت کنندگان* آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان می‌رسد، می‌گویند: ما از آن خداییم و به سوی او باز می‌گردیم؛ سوره بقره، آیات ۱۵۵-۱۵۶.
  131. و از آنان امامانی پیشوایانی قرار دادیم که [مردم را] به امر ما هدایت می‌کردند، زیرا شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند؛ سوره سجده،آیه۲۴.
  132. و این چنین، ملکوت آسمان و زمین [و حکومت مطلقه خداوند] را به ابراهیم نشان دادیم، تا [به آن استدلال کند و] اهل یقین گردد؛ سوره انعام،آیه ۷۵.
  133. [به خاطر آوردید] هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایش ها برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم؛ سوره بقره؛ آیه:۱۲۴.
  134. اگر حتی لحظه ای، وجود امام از زمین برداشته شود، زمین اهل خود را فرو برد و همچون دریای خروشان، ساکنان خود را در هم می پیچد؛ نعمانی، الغیبه، ص۱۳۹.
  135. " اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ..."؛ آری، به خدا سوگند! زمین هیچ گاه از حجت الهی که برای خدا با برهان روشن قیام کند خالی نیست؛ یا آشکار و شناخته شده، یا بیمناک و پنهان، تا حجت های خدا باطل نشود و نشانه‌هایش از میان نرود...؛ محمد عبده، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۳۷، حکمت۱۴۷.
  136. بحارالانوار، ج۲۳، ص۴۶. .
  137. به یمن و مبارکی وجود امام زمان (ع) موجودات روزی داده می شوند و به واسطه وجود او آسمان و زمین پایدارند؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۹،ص۳۱۰.
  138. به یقین هدایت کردن بر عهده ماست و آخرت و دنیا از آن ماست؛ سوره لیل، آیات:۱۲-۱۳.
  139. و آن ها که امور را تدبیر می‌کنند؛ نازعات،آیه۵.
  140. و قسم به جان آدمی و آن کس که آن را [آفریده و] منظم ساخته، سپس فجور و تقوا [شرّ و خیرش] را به او الهام کرده است؛ سوره شمس، آیات ۷ ـ ۸.
  141. و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما [مردم را] هدایت می‌کردند(منظور از این گونه هدایت، هدایت باطنی و معنوی است. ر.ک: المیزان، ذیل آیه ۷۳ سوره انبیاء. و انجام [دادن] کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و تنها ما را عبادت می‌کردند؛ انبیاء، آیه ۷۳.
  142. فرمان او چنین است که هر گاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می‌گوید : «موجود باش!» آن نیز بی‌درنگ موجود می‌شود؛ سوره یس، آیه ۸۲. .
  143. محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص ۳۰۴.
  144. بعضی از آن رسولان را بر بعضی دیگر برتری دادیم؛ بقره، آیه ۲۵۳.
  145. کافی، کتاب الحجه، ج۱، ص ۱۹۴.
  146. شیخ طوسی، الغیبه، ص ۱۴۲. .
  147. شیخ طوسی، الغیبه، ص ۱۴۱. .
  148. شیخ طوسی، الغیبه، ص۱۷۵.
  149. شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۲۱.
  150. شیخ طوسی، الغیبه، ص۲۱۹. .
  151. نواب خاص امام عصر (ع) عبارتند از: عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری. عثمان بن سعید افتخار وکالت و نیابت از جانب امام هادی و امام حسن عسکری را نیز داشته و بسیار مورد احترام آنان بوده است. محمد بن عثمان نیز به وکالت و نیابت امام حسن عسکری مفتخر بود. وی در سال ۳۰۴ قمری وفات یافت. حسین بن روح مدت ۲۳ سال نیابت خاص امام عصر (ع) را بر عهده داشت و در سال ۳۲۶ قمری درگذشت. مدت نیابت خاص علی بن محمد سمری، سه سال بود. وی در سال ۳۲۹ قمری وفات یافت (ر.ک: بحارالانوار، ج۵۱، ص ۳۳۴ ـ ۳۵۹).
  152. بحارالانوار، ج۵۳ ، ص۳۲۵. .
  153. سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص۲۳۵. .
  154. سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۲۳۷.
  155. سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۹۹.
  156. ملاقات‌هایی که در عصرغیبت کبرا با امام عصر (ع) صورت گرفته است، در بسیاری از کتاب‌ها مطرح شده است؛ از جمله کتاب‌های: شیخ حرّ عاملی، اثبات الهداه، ج۷؛ بحارالانوار، ج۵۳ و میرزا حسین نوری، النجم الثاقب، باب هفتم: .
  157. ر.ک: میرزا حسین نوری، النجم الثاقب، ص۷۱۷ ـ ۷۲۸.
  158. پروردگار شما گفته است: مرا بخوانید تا[دعای] شما را بپذیرم. کسانی که از عبادت من تکبر می‌ورزند، به زودی با ذلت وارد دوزخ می‌شوند. سوره غافر، آیه:۶۰.
  159. ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از[مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید و وسیله‌ای برای تقرب به او بجویید. سوره مائده، آیه:۳۵.
  160. و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم می‌کردند[و فرمان‌های خدا را زیر پا می‌گذاشتند] به نزد تو می‌آمدند و از خداوند طلب آمرزش می‌کردند و پیامبر هم برای آنها استغفار می‌کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان می‌یافتند؛ سوره نساء، آیه:۶۴.
  161. گفتند: پدر از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطا کاریم. به زودی برای شما از پروردگارم آمرزش می‌طلبم، که او آمرزنده و مهربان است. سوره یوسف، آیه۹۷-۹۸.
  162. درباره حوادثی که رخ می دهد، به راویان حدیث ما رجوع کنید[تا حکم آن را برای شما روشن سازند و درباره آن تصمیم مناسب بگیرند]، زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنانم؛ شیخ صدوق ، کمال ادین و تمام النعمه، ص ۴۸۳، باب ۴۵ و حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ابواب صفات القاضی، باب ۱۱. در بعضی از نقل‌ها و نسخه‌های روایت، کلمه «علیهم» در آخر روایت وجود ندارد. .
  163. جهت آگاهی از دیگر دلیل‌های ولایت فقیه ر.ک:محمد سروش، دین و دولت در اندیشه اسلامی، فصل پنجم و ششم، ص ۴۰۰ تا ۶۷۰. .
  164. ربانی گلپایگانی، علی، فروغ امامت در عصر غیبت، ص ۴۲ - ۵۸.
  165. علامه حلی، کشف المراد، ص ۱۸۱.
  166. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۸، ص ۳۴۷، حکمت ۱۴۳.
  167. شیخ صدوق، امالی، ص ۱۱۲، مجلس ۳۵.
  168. شیخ صدوق، کمال الدین، ج ۱، ص ۲۰۱ و ۲۱۰.
  169. رضوی، رسول، امام مهدی، ص ۷۱-۷۴.
  170. " نَحْنُ السَّبَبُ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ."؛ بحار الانوار، ج ۲۳، ص۱۰۱.
  171. "وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا"؛ الکافی، ج۱، ص۲۰۱.
  172. "بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ وَ بِهِ يَمْلَأُ اللَّهُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً "؛ مفاتیح الجنان، ص۴۲۳ (دعای عدیله).
  173. " مَنْ دَعَا اللَّهَ بِنَا أَفْلَحَ، وَ مَنْ دَعَاهُ بِغَيْرِنَا هَلَكَ وَ اسْتَهْلَكَ"؛ بحار الانوار، ج ۲۳، ص۱۰۳.
  174. "بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‏"؛ الکافی، ج ۱، ص ۱۴۵.
  175. کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۲۳۹.
  176. کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۱۷۱.
  177. "وَ اللَّهِ لَوْ سَجَدَ حَتَّى يَنْقَطِعَ عُنُقُهُ مَا قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ إِلَّا بِوَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ"؛ الکافی، ج ۲، ص ۴۵۷؛ الأمالی، صدوق، ص ۶۶۸.
  178. " فَإِنَّا نُحِيطُ عِلْماً بِأَنْبَائِكُمْ وَ لَا يَعْزُبُ عَنَّا شَيْ‏ءٌ مِنْ أَخْبَارِكُم‏... إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاء"؛ الإحتجاج، ج۲، ص۴۹۷.
  179. صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۱۱۳ - ۱۱۶.
  180. ابن منظور، لسان العرب، ج ۳، ص ۳۴۱.
  181. ابن‌شهرآشوب؛ مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۲۵۰.
  182. شیخ طوسی؛ الامالی، ص ۳۷۹.
  183. محمد عبده؛ نهج البلاغه، خطبه ۴، ص ۳۷.
  184. شیخ صدوق؛ الامالی، ص ۲۵۳.
  185. شیخ صدوق؛ کمال الدین، ص ۴۸۵.
  186. «[ولی‌] تا تو در میان آنان هستی، خدا بر آن نیست که ایشان را عذاب کند» سوره انفال، آیه ۳۳.
  187. بحار الانوار، ج ۵۲، صص ۹۴- ۹۵.
  188. البرقی، المحاسن، ص ۳۱، الکافی، ج ۱، ص ۵۲۲، الارشاد، ج ۲، ص ۳۶۳، الغیبة شیخ طوسی، ص ۲۸۳، الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۴۶۴.
  189. الغیبة، الطوسی، ص ۲۵۹.
  190. حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص۸۹-۹۷.
  191. نیابیع الموده، ج ۲، ص ۲۱۷.
  192. آری، هیچ‌گاه صفحه روی زمین، از قیام کننده با حجت و دلیل خالی نمی‌ماند، خواه ظاهر و آشکار باشد یا مخفی و پنهان، تا دلایل و اسناد روشن الهی ضایع نگردد و فراموشی نگراید (و مسخ و تحریف نشود)؛ نهج البلاغه، کلمات قصار. .
  193. دادگستر جهان، ص ۱۵۷.
  194. "إِي وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَيَنْتَفِعُونَ بِهِ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِ وَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ‏ جَلَّلَهَا السَّحَابُ".
  195. مهدی انقلابی بزرگ، ص ۲۵۱.
  196. طاهری، حبیب‌الله، سیمای آفتاب، ص ۳۷۷-۳۸۰.
  197. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۳ و ۹۴.
  198. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰.
  199. رحیمی، عباس، امید فردا، ص۲۳.
  200. «إِي وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَيَنْتَفِعُونَ بِهِ وَ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِ وَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ جَلَّلَهَا السَّحَابُ».
  201. «نَحْنُ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى الْعَالَمِينَ وَ سَادَةُ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَادَةُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ مَوَالِي الْمُؤْمِنِينَ وَ نَحْنُ أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا يُمْسِكُ اللَّهُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِنَا يُمْسِكُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا وَ بِنَا يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ تُنْشَرُ الرَّحْمَةُ وَ تَخْرُجُ بَرَكَاتُ الْأَرْضِ وَ لَوْ لَا مَا فِي الْأَرْضِ مِنَّا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا وَ لَمْ تَخْلُ الْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ فِيهَا ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ غَائِبٍ مَسْتُورٍ وَ لَا تَخْلُو إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ فِيهَا وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يُعْبَدِ اللَّهُ».
  202. «كَيْفَ يَنْتَفِعُ النَّاسُ بِالْحُجَّةِ الْغَائِبِ الْمَسْتُورِ؟ قَالَ كَمَا يَنْتَفِعُونَ بِالشَّمْسِ إِذَا سَتَرَهَا السَّحَابُ»ینابیع المودة، ج۲، ص۲۱۷ - بحار، ج۵۲، ص۹۲.
  203. «وَ أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِي فِي غَيْبَتِي فَكَالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَيَّبَتْهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ وَ إِنِّي لَأَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ»کمال الدین صدوق، ج۲، ص۱۶۲ - کشف الغمه، ج۳، ص۳۲۲ - بحار، ج۳، ص۱۸۱.
  204. الهامی، داوود، آخرین امید، ص ۱۸۰-۱۸۲.
  205. رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۲۸۳.
  206. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۲.
  207. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۲.
  208. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۲۹.
  209. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۲۲؛ منتخب الاثر، ص ۲۶۱.
  210. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱؛ الزام الناصب، ص ۱۲۶.
  211. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۳۰.
  212. «أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِمَا لَا يَقْبَلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِهِ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ الْإِقْرَارُ بِمَا أَمَرَ اللَّهُ وَ الْوَلَايَةُ لَنَا وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَعْدَائِنَا يَعْنِي الْأَئِمَّةَ خَاصَّةً وَ التَّسْلِيمَ لَهُمْ وَ الْوَرَعُ وَ الِاجْتِهَادُ وَ الطُّمَأْنِينَةُ وَ الِانْتِظَارُ لِلْقَائِمِ (ع)»؛ غیبة النعمانی، ص۱۳۳.
  213. «أَشْهَدُ أَنَّ بِوَلَايَتِكَ تُقْبَلُ الْأَعْمَالُ، وَ تُزَكَّى الْأَفْعَالُ، وَ تُضَاعَفُ الْحَسَنَاتُ، فَمَنْ جَاءَ بِوَلَايَتِكَ، وَ اعْتَرَفَ بِإِمَامَتِكَ قُبِلَتْ أَعْمَالُهُ، وَ صُدِّقَتْ أَقْوَالُهُ»؛ کلمة المهدی (ع)، ص۴۷۷.
  214. «الْأَعْمَالُ مَوْقُوفَةٌ عَلَى وَلَايَتِكَ وَ الْأَقْوَالُ مُعْتَبَرَةٌ بِإِمَامَتِكَ مَنْ جَاءَ بِوَلَايَتِكَ وَ اعْتَرَفَ بِإِمَامَتِكَ قُبِلَتْ أَعْمَالُهُ وَ صُدِّقَتْ أَقْوَالُهُ وَ تُضَاعَفُ لَهُ الْحَسَنَاتُ وَ تُمْحَى عَنْهُ السَّيِّئَاتُ»؛ کلمة المهدی (ع)، ص۴۶۶.
  215. کلمة المهدی (ع)، ص۴۷۷.
  216. کلمة المهدی (ع)، ص۴۶۹.
  217. کلمة المهدی (ع)، ص۴۶۲.
  218. کلمة المهدی (ع)، ص۴۷۲.
  219. کلمة المهدی (ع)، ص۴۶۹.
  220. کلمة المهدی (ع)، ص۳۵۹.
  221. «اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ»؛ از دعای افتتاح منسوب به امام مهدی الحجه (ع).
  222. «اسْتَخْلِفْهُ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفْتَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِ»؛ از دعای افتتاح منسوب به امام مهدی الحجه (ع).
  223. «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً».
  224. یوسف مدن، روان‌شناسی انتظار، ص ۱۸۹-۱۹۳.
  225. بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۸۰.
  226. کافی، ج ۱، ص ۲۰۱.
  227. برای آگاهی بیشتر نک: زیارت جامعه کبیره.
  228. مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص ۷۳.
  229. " جَعَلَ‏ اللَّهُ‏ النُّجُومَ‏ أَمَاناً لِأَهْلِ‏ السَّمَاءِ- وَ جَعَلَ‏ أَهْلَ‏ بَيْتِي‏ أَمَاناً لِأَهْلِ‏ الْأَرْض‏‏‏‏‏ ‏‏"؛ بحارالانوار، ج۲۷، ص۳۰۸.
  230. " أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي يَرْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ عَنْ‏ أَهْلِي‏ وَ شِيعَتِيَ‏ الْقُوَّامِ بِدِينِ اللَّهِ‏‏‏‏‏ ‏‏"؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۰.
  231. و خداوند، آنان را عذاب نمی‌کند؛ در حالی که تو میانشان هستی؛ سوره انفال، آیه: ۳۳.
  232. " أَفْضَلُ‏ أَعْمَالِ‏ أُمَّتِي‏ انْتِظَارُ الْفَرَج‏‏‏‏‏‏ ‏‏"؛ کافی، ج۱، باب عرضه اعمال و شاهدان اعمال.
  233. بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۲۲و۱۲۸.
  234. بحارالأنوار، ج۵۳، ص۱۷۴و ۱۷۵.
  235. آفتاب مهر، ج۱، ص ۱۲۰-۱۲۳.
  236. کافی، ج ۱، کتاب الحجه، باب ان الارض لا تخلوا من حجة، ح ۱۰، ص ۱۷۹.
  237. " بِكُمْ‏ فَتَحَ‏ اللَّهُ‏ وَ بِكُمْ‏ يَخْتِمُ‏ وَ بِكُمْ‏ يُنَزِّلُ‏ الْغَيْثَ‏ وَ بِكُمْ‏ ﴿يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ‏ إِلَّا بِإِذْنِه‏‏‏‏‏‏‏"؛ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره. توصیح اینکه این زیارت از امام هادی (ع) نقل شده است و از نظر سند و عبارات، عالی است و پیوسته مورد عنایت خاص عالمان شیعه بوده است.
  238. " وَ أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِي فِي غَيْبَتِي فَكَالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَيَّبَتْهَا عَنِ‏ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ‏ ‏‏‏‏‏‏‏"؛ احتجاج، ج ۲، ش ۳۴۴، ص ۵۴۲.
  239. " بِبَقَائِهِ‏ بَقِيَتِ‏ الدُّنْيَا وَ بِيُمْنِهِ‏ رُزِقَ‏ الْوَرَى‏ وَ بِوُجُودِهِ‏ ثَبَتَتِ‏ الْأَرْضُ‏ وَ السَّمَاءُ ‏‏‏‏‏‏‏"؛ مفاتیح الجنان، دعای عدیله.
  240. " إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ‏ وَ لَا نَاسِينَ‏ لِذِكْرِكُمْ‏ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاءُ ‏ ‏‏‏‏‏‏‏"؛ احتجاج، ج ۲، ش ۳۵۹، ص ۵۹۸.
  241. او از علمای بزرگ شیعه عصر صفوی است که آثار فراوانی از خود به جا گذاشته که معروف‌ترین آنها کتاب بحار الانوار است. این کتاب، مجموعه‌ای گران‌سنگ از کلمات اهل بیت (ع) است که در ۱۱۰ جلد تنظیم شده. وی در سال ۱۱۱۱ ق وفات یافت و در مسجد جامع اصفهان دفن شد.
  242. پولی که غیر مسلمانانی که در پناه حکومت اسلامی زندگی می‌کنند، در برابر تأمین امنیّت و برخورداری از امکانات به دولت اسلامی می‌پردازند.
  243. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۸.
  244. ای پیامبر! به مردم بگو: عمل کنید؛ ولی بدانید که خداوند و پیامبر و مؤمنان، کارهای شما را می‌بینند؛ سوره توبه، آیه: ۱۰۵.
  245. کافی، ج ۱، کتاب الحجه، باب عرض الاعمال، ح ۲، ص ۲۱۹.
  246. " فَإِنَّا نُحِيطُ عِلْماً بِأَنْبَائِكُمْ‏ وَ لَا يَعْزُبُ عَنَّا شَيْ‏ءٌ مِنْ أَخْبَارِكُمْ ‏‏‏‏‏‏‏"؛ احتجاج، ج ۲ف ش ۳۵۹، ص ۵۹۸.
  247. ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ص ۲۳۵ – ۲۸۶.
  248. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۲۳۷.
  249. او از علمای بزرگ شیعه در قرن دهم هجری بود که در تقوا و فضایل اخلاقی، نمونه و مثال زدنی است. بنابر نقل مجلسی، او بارها محضر امام عصر (ع) مشرف شده است. از وی آثار ارزشمندی هم به جای مانده است؛ مانند حدائق الشیعه. مزار او در حرم امیرالمؤمنین (ع) است.
  250. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۴.
  251. اثبات الهداة، ج ۳، ح ۱۱۲، ص ۴۶۳.
  252. " وَ إِنِّي‏ لَأَمَانٌ‏ لِأَهْلِ‏ الْأَرْض‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۲۳۹.
  253. ای رسول ما تا زمانی که تو در میان ایشان مسلمان هستی، خداوند هرگز آنها ار عذاب عمومی گرفتار نخواهد کرد؛ سوره انفال، آیه: ۳۳.
  254. " أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي يَرْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ مِنْ‏ أَهْلِي‏ وَ شِيعَتِي‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۳، ح ۱۲، ص ۱۷۱.
  255. " إِنِّي‏ لَأَدْعُو اللَّهَ‏ لِمُذْنِبِي‏ شِيعَتِنَا فِي‏ الْيَوْمِ‏ وَ اللَّيْلَةِ أَلْفَ‏ مَرَّةٍ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ کافی، ج ۱، باب مولد ابی عبدالله، جعفر بن محمد (ع)، ح ۱، ص ۴۷۲.
  256. منتخب الاثر، فصل ۱۰، باب ۷، ش ۶، ص ۶۵۸.
  257. " يَا نُورَ النُّورِ يَا مُدَبِّرَ الْأُمُورِ يَا بَاعِثَ‏ مَنْ‏ فِي‏ الْقُبُورِ صَلِ‏ عَلَى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‏ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ‏ لِي‏ وَ لِشِيعَتِي‏ مِنَ‏ الضِّيقِ‏ فَرَجاً وَ مِنَ الْهَمِّ مَخْرَجاً وَ أَوْسِعْ لَنَا الْمَنْهَجَ وَ أَطْلِقْ لَنَا مِنْ عِنْدِكَ مَا يُفَرِّجُ وَ افْعَلْ بِنَا مَا أَنْتَ أَهْلُهُ يَا كَرِيم‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ منتخب الاثر، فصل ۱۰، باب ۷، ش ۶، ص ۶۵۸.
  258. بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ج۱، ص ۱۱۰ - ۱۲۱.