شیعه در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۷۳: خط ۷۳:
[[قرآن کریم]]، قیامت را روزی می‌شناساند که در آن هر گروهی با [[پیشوایی]] که برگزیده و از او [[پیروی]] کرده‌اند فراخوانده می‌شوند تا به [[حساب]] آنان رسیدگی شود: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا}}<ref>«روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم آنگاه کسانی که کارنامه‌شان را به دست راست آنان دهند، آن را می‌خوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref> واژه "[[امام]]" در [[آیه]] را به مواردی مانند پیامبرِ هر [[امت]]، [[کتاب آسمانی]]، [[کتاب اعمال]] و خود [[اعمال]] [[تفسیر]] کرده‌اند.<ref>معانی القرآن، ج۴، ص۱۷۶؛ جامع البیان، ج۱۵، ص۱۵۷؛ زاد المسیر، ج۵، ص۴۷.</ref> براساس برخی روایات، [[شیعیان امام علی]]{{ع}} نیز همراه آن حضرت فراخوانده می‌شوند.<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۲۳؛ نور الثقلین، ج۳، ص۱۹۲.</ref>
[[قرآن کریم]]، قیامت را روزی می‌شناساند که در آن هر گروهی با [[پیشوایی]] که برگزیده و از او [[پیروی]] کرده‌اند فراخوانده می‌شوند تا به [[حساب]] آنان رسیدگی شود: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا}}<ref>«روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم آنگاه کسانی که کارنامه‌شان را به دست راست آنان دهند، آن را می‌خوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref> واژه "[[امام]]" در [[آیه]] را به مواردی مانند پیامبرِ هر [[امت]]، [[کتاب آسمانی]]، [[کتاب اعمال]] و خود [[اعمال]] [[تفسیر]] کرده‌اند.<ref>معانی القرآن، ج۴، ص۱۷۶؛ جامع البیان، ج۱۵، ص۱۵۷؛ زاد المسیر، ج۵، ص۴۷.</ref> براساس برخی روایات، [[شیعیان امام علی]]{{ع}} نیز همراه آن حضرت فراخوانده می‌شوند.<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۲۳؛ نور الثقلین، ج۳، ص۱۹۲.</ref>
=== پیشتازان [[ایمان]] و [[عمل صالح]] ===
=== پیشتازان [[ایمان]] و [[عمل صالح]] ===
قرآن کریم از گروهی به عنوان پیشتازانِ عرصه ایمان و عمل صالح[[سخن]] گفته است که از [[مقربان]] [[درگاه الهی]] بوده و از نعمت‌های [[بهشت]] برخوردارند: {{متن قرآن|وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ}}<ref>«و (سوم) پیشتازان پیشتاز آنانند که نزدیکان (به خداوند)‌اند در بهشت‌های پرنعمت» سوره واقعه، آیه ۱۰-۱۲.</ref> برخی [[مفسران]]، روایاتی را در [[تفسیر آیه]] آورده‌اند که امام علی{{ع}} و شیعیان او را مصداق بارز این گروه معرفی کرده‌اند. <ref>نور الثقلین، ج۵، ص۲۰۹؛ المیزان، ج۱۹، ص۱۱۸؛ نمونه، ج۲۳، ص۲۰۵.</ref>
قرآن کریم از گروهی به عنوان پیشتازانِ عرصه ایمان و عمل صالح [[سخن]] گفته است که از [[مقربان]] درگاه الهی بوده و از نعمت‌های [[بهشت]] برخوردارند: {{متن قرآن|وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ}}<ref>«و (سوم) پیشتازان پیشتاز آنانند که نزدیکان (به خداوند)‌اند در بهشت‌های پرنعمت» سوره واقعه، آیه ۱۰-۱۲.</ref> برخی [[مفسران]]، روایاتی را در [[تفسیر آیه]] آورده‌اند که امام علی{{ع}} و شیعیان او را مصداق بارز این گروه معرفی کرده‌اند<ref>نور الثقلین، ج۵، ص۲۰۹؛ المیزان، ج۱۹، ص۱۱۸؛ نمونه، ج۲۳، ص۲۰۵.</ref>.
 
=== [[پاک]] و [[طیب]] ===
=== [[پاک]] و [[طیب]] ===
قرآن کریم از اختصاصِ [[زنان]] پاک به مردان پاک سخن می‌گوید و اینکه [[زنان]] [[ناپاک]] نیز از آنِ مردانِ ناپاک‌اند:{{متن قرآن|الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُولَئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ}}<ref>«پلید زنان برای پلید مردان و پلید مردان برای پلید زنانند و پاک زنان، برای پاک مردان و پاک مردان برای پاک زنانند، آنان از آنچه (شایعه سازان) می‌گویند برکنارند، آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره نور، آیه ۲۶.</ref> براساس روایتی، [[امام حسن]]{{ع}}در مجلس [[معاویه]] و در بیان مصداق [[آیه]]، [[سوگند]] یاد کرد که مراد از ناپاکانِ یادشده، معاویه و [[شیعیان]] وی و مراد از مردان و زنان [[پاک]]، علی{{ع}} و شیعیان اوست.<ref> الصافی، ج۳، ص۴۲۸؛ نور الثقلین، ج۳، ص۵۸۵.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۴۶ ـ ۶۴۸.</ref>
قرآن کریم از اختصاصِ [[زنان]] پاک به مردان پاک سخن می‌گوید و اینکه [[زنان]] [[ناپاک]] نیز از آنِ مردانِ ناپاک‌اند:{{متن قرآن|الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُولَئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ}}<ref>«پلید زنان برای پلید مردان و پلید مردان برای پلید زنانند و پاک زنان، برای پاک مردان و پاک مردان برای پاک زنانند، آنان از آنچه (شایعه سازان) می‌گویند برکنارند، آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره نور، آیه ۲۶.</ref> براساس روایتی، [[امام حسن]]{{ع}}در مجلس [[معاویه]] و در بیان مصداق [[آیه]]، [[سوگند]] یاد کرد که مراد از ناپاکانِ یادشده، معاویه و [[شیعیان]] وی و مراد از مردان و زنان [[پاک]]، علی{{ع}} و شیعیان اوست.<ref> الصافی، ج۳، ص۴۲۸؛ نور الثقلین، ج۳، ص۵۸۵.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۴۶ ـ ۶۴۸.</ref>

نسخهٔ ‏۱۲ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۲۶

مقدمه

واژه "شیعه" برگرفته از ریشه "ش - ی - ع" است. بررسی واژگان برگرفته از ریشه یاد شده نشان می‌دهد که این ریشه دو معنای متفاوت دارد: یکی منتشر شدن چیزی؛ مانند خبر و آب و دیگری به دنبال و همراه کسی رفتن و از کسی پیروی کردن.

بیشتر واژه‌نگاران درباره وجود دو ساختارِ مصدری متفاوت برای "ش - ی - ع" و اینکه واژه شیعه با کدام یک از دو معنای یادشده پیوند دارد، به صراحت چیزی نگفته‌اند؛[۱]

اما معنای لغوی برگزیده آنها برای شیعه (پیروان و یاران) نشان می‌دهد که آنها شیعه را برگرفته از "ش - ی - ع" به معنای دنبال و همراه کسی رفتن و پیروی کردن دانسته‌اند.[۲] برخی از لغت‌شناسان با بیان روشنِ دو ساختارِ متفاوتِ مصدری، شَاعَ یَشیعُ شَیعاً و شُیوعاً را به معنای منتشر شدن چیزی و شَاعَ یَشیعُ شِیاعاً را به معنای در پی و همراه کسی رفتن دانسته است.[۳] برخی در نگاهی نادر، با گزینش معنای "پخش شدن" برای "ش - ی - ع"، شیعه را در اصل شِیعَه (مصدر نوعی) به معنای گونه خاصی از انتشار یک اندیشه و عقیده دانسته که بعداً بر گروهی اطلاق شده است که با محوریت این نوع اندیشه گردهم آمده‌اند.[۴] با توجه به آنچه گفته شد، می‌توان شیعه را در لغت به گروهِ پیروان و یارانِ همفکر و هم‌عقیده یک نفر تعریف کرد.[۵]

واژه شیعه بر مفرد، مثنّا، جمع، مذکر و مؤنث یکسان اطلاق می‌شود. جمع آن شِیَع وأشیاع و اسم منسوب به آن، شیعی است.[۶] برخی تَشیّع (مصدر باب تفعل) را هم که از این ریشه است به معنای پیروی کردن دانسته‌اند؛ با این تفاوت که در تشیع، پیروی همراه با گرایش درونی و دوستی همراه با اخلاص مراد است.[۷]

شیعه در اصطلاح، نامی ریشه‌دار و شناخته شده برای پیروان اهل‌بیت پیامبر(ص) است. این واژه در طول تاریخ اسلام و با اثرپذیری از تحولات مهم سیاسی، نظامی، فکری و مذهبی و به دنبال آن، مرزبندی‌های صورت گرفته در جامعه اسلامی، دچار دگرگونی و توسعه در معنا و مصداق شده و کاربردهای متعدد و رویارویی داشته است؛ از جمله می‌توان به کاربردهای "شیعه علی"، "شیعه آل‌محمد"[۸] از یک سو و "شیعه عثمان" و "شیعه معاویه" و "شیعهآل ابی‌سفیان" و "شیعه بنی‌عباس" از سوی دیگر اشاره کرد.[۹]

ترکیب "شیعه علی" بی‌تردید، اصیل‌ترین و کهن‌ترین نمونه و برگرفته از احادیث نبوی است.[۱۰] این احادیث که خاستگاه استواری برای کاربرد "شیعه علی" بوده، در تبدیل شدن واژه شیعه به یک اصطلاح نقش تعیین ‌کننده‌ای داشته‌اند.[۱۱] آن حضرت واژه شیعه را به جز علی(ع) درباره یاران و پیروان هیچ یک از اصحاب خود به کار نبرده است.[۱۲] پس از رخدادهای مهم صدر اسلام *، مانند ماجرای سقیفه بنی‌ساعده و به ویژه کشته شدن عثمان، مسلمانان دو گروه شدند.[۱۳]مرزبندی و رویارویی این دو گروه در جنگ صفّین و جمل به اوج خود رسید. در این دوره، طرفداران امام علی(ع)، "شیعیان علی" و در مقابل، مخالفان به رهبری معاویه، "شیعیان عثمان" و پس از ماجرای حکمیت، "شیعه معاویه" خوانده شدند.[۱۴] در این زمان اصطلاح شیعه بیشتر یک مفهوم سیاسی بود و در میان شیعیان علی(ع) کسانی هم بودند که خلفای پیش از وی را به رسمیت می‌شناختند و به امامت منصوص و بلافصل علی(ع) اعتقاد نداشتند.[۱۵] این موضوع و نیز بررسی دیگر کاربردهای تاریخی‌ اصطلاح شیعه نشان می‌دهد که واژه شیعه در دو معنای متمایز عام و خاص به کار رفته و آن‌گاه با گذشت زمان و به سبب کاربرد فراوان، نامِ خاص شده است.[۱۶]

شیعه به معنای عام، همه دوستداران و پیروان سیاسی امام علی(ع) را دربرمی‌گیرد؛ اما معنای خاص آن در برابر اصطلاح اهل‌سنت قرار دارد و نامِ خاصِ گروهی از مسلمانان است که خود را دوستدار و پیرو فکری، اعتقادی و عملی امامان معصوم اهل‌بیت(ع) دانسته و تقریباً همه آنها به امامت منصوص و بلافصل امام علی(ع) و فرزندان برگزیده او پس از پیامبر اکرم معتقدند.[۱۷] محبت اهل‌بیت(ع)، اعتقاد به امامت آنها و پیروی عملی از آنان، سه مؤلفه مهم در تعریف شیعه است.[۱۸] شیعه به این معنای خاص، فقط شامل سه گروه عمده امامیه، زیدیه و اسماعیلیه می‌شود. البته فرقه چهارمی به نام "غُلات" نیز خود را شیعه می‌خوانده‌اند؛[۱۹] اما سه فرقه یاد شده به ویژه امامیه، آنها را به سبب باورهای غالیانه و شرک‌آمیز نه تنها شیعه، بلکه مسلمان هم نمی‌دانند.[۲۰] هر یک از فرقه‌های یاد شده، با گذشت زمان و متأثر از تحولات گوناگون به شاخه‌هایی درونی قسمت شده و عقاید ویژه خود را یافتند. بسیاری از این شاخه‌ها اکنون از بین رفته‌اند.[۲۱] به سبب محوریت و فراوان بودن جمعیت شیعیان دوازده امامی (امامیه) در اغلب دوره‌های تاریخی و کاربرد فراوان نام شیعه درباره آنها، اصطلاح شیعه با گذشت زمان تقریباً نام اختصاصی آنها شده است؛ به گونه‌ای که دو گروه عمده دیگر امروزه بیشتر با همان نام زیدیه و اسماعیلیه شناخته می‌شوند.[۲۲] شیعه دوازده امامی، "امامیه" نیز خوانده می‌شود. این نام، معرف شیعیانی است که در دوران هر یک از امامان به امامت امامان معصوم(ع) از فرزندان حضرت فاطمه(س) اعتقاد داشته و این خط سیر را تا امام دوازدهم ادامه می‌دادند. این اصطلاح در سیر تاریخی خود، به تناسب زمان‌های گوناگون معانی دیگری چون ترادف با شیعه در زمان حضرت علی(ع)نیز داشته؛ اما همزمان با غیبت صغرا و پس از آن، به طور ویژه به شیعیان دوازده امامی اختصاص یافت.[۲۳] در این مقاله، تنها شیعه دوازده امامی بررسی می‌شود. اندیشه‌های آنان با گذشت زمان و متأثر از آموزه‌های امامان اهل‌بیت(ع)در حوزه‌های گوناگون علوم اسلامی توسعه و تکامل یافته است[۲۴].

شیعه در قرآن

واژه شیعه و جمع آن (شِیع و اَشیاع) در مجموع ۱۱ بار در قرآن آمده‌اند: ۴ بار به صورت مفرد (شیعه) و به معنای گروهِ همکیش و هم‌مسلک ﴿ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمَنِ عِتِيًّا[۲۵]؛ ﴿وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِنْ شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ[۲۶]؛ ﴿وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ[۲۷]، ۵ بار واژه "شِیَع" ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ[۲۸]، جمع شیعه به معنای گروه‌ها و فرقه‌های دینی و دو بار نیز واژه اشیاع ﴿وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشْيَاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا فِي شَكٍّ مُرِيبٍ[۲۹] به عنوان جمع یا جمعِ الجمع شیعه.[۳۰] هر چند مفسران، معانی متفاوت و قابل جمعی مانند گروه، فرقه، پیرو، امت، همکیش، هم‌عقیده و مانند آن برای شیعه گفته‌اند، تأمل در آیات مربوط نشان می‌دهد که قرآن کریم هر سه واژه شیعه، شِیع و اَشیاع را فقط درباره گروه‌ها و فرقه‌های دینی به معنای عام آن به کار برده است. این معنا در برخی آیات وضوح بیشتری دارد. ﴿إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ[۳۱]؛ نیز ﴿مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ[۳۲] بنابراین، واژه شیعه به معنای فرقه دینی، اعم از کافر و مؤمن، کاربرد قرآنی دارد و به خودی خود فاقد بار معنایی مثبت یا منفی است.

واژه شیعه به معنای اصطلاحی آن در قرآن نیامده است؛ اما مفسران، شماری از آیات را ناظر به ویژگی شیعیان امام علی(ع) یا آنها را کامل‌ترین مصداق آیات دانسته‌اند. برای نمونه: ﴿صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ[۳۳]؛ ﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاء تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ[۳۴]؛ ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا[۳۵]؛ ﴿فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ ثُلَّةٌ مِّنَ الأَوَّلِينَ وَقَلِيلٌ مِّنَ الآخِرِينَ عَلَى سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ مُتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِينَ[۳۶]؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ[۳۷]

دسته دیگری از آیات به عنوان مستندات بخشی از عقاید اختصاصی شیعه قرار گرفته‌اند. برای نمونه: ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ[۳۸]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۳۹]؛ ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۴۰]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۴۱]، ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۴۲]، ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۴۳]؛ ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ[۴۴]؛ ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۴۵]

دسته سوم، آیاتی هستند که شیعیان برداشت و تفسیر متفاوتی از آنها در آموزه‌های مختلف دارند. برای نمونه:﴿وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا[۴۶]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۴۷]؛ ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۴۸].[۴۹]

پیشینه و پیدایش شیعه

شیعه به معنای کلی دوستداران و پیروان اهل‌بیت(ع) و به عنوان یک گروه در برابر اهل‌سنت، مولود طبیعی اسلام است و پیدایش آن پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) پیوندی تنگاتنگ و ناگسستنی با آیات قرآن و آموزه‌های نبوی درباره محبت، مرجعیت علمی، دینی، معنوی و سیاسی اهل‌بیت(ع) به ویژه مسئله جانشینی پیامبر اکرم(ص) دارد و زمینه‌های شکل‌گیری و هسته نخستین آن به تدریج در زمان پیامبر اکرم(ص)پدید آمد.[۵۰] در مقابل، مخالفان، ضمن اختلاف درباره منشأ پیدایش شیعه، آن را به عبداللّه بن سبأ یا حوادثی مانند خلافت امام علی(ع) و شهادت امام حسین(ع) پیوند می‌دهند.[۵۱] این دیدگاه از سوی علمای شیعه با چالش‌های جدی روبه‌رو و ناپذیرفتنی خوانده شده است.[۵۲] با توجه به اهمیتِ بنیادینِ بحثِ پیدایش شیعه و نیز برای رد دیدگاه مخالفان، بررسی مستند این موضوع از نگاه شیعی و ارتباط تنگاتنگ آن با فضایل اهل‌بیت(ع)به ویژه امیرمؤمنان امام علی(ع) ضروری می‌نماید.

پیامبر اکرم(ص) با آگاهی کامل درباره ضرورت تعیینِ جانشین برای پس از خود، از همان سال‌های آغازین رسالت و با هدایت الهی به فکر تربیت و تعیین آن و فراهم ساختن زمینه‌های گوناگون برای پذیرش اجتماعی آن بود، برای همین، با هدایت الهی، اهل بیت خود و در رأس آنها علی بن ابی‌طالب(ع) را برگزید و تلاش کرد با روش‌های گوناگون، مرجعیت دینی، علمی، سیاسی و اجتماعی آنان را در جامعه تثبیت کند.

اساس این گزینش الهی بر ویژگی‌های ممتاز شخصی، دینی، معنوی، علمی، خانوادگی واجتماعی اهل‌بیت(ع) استوار بود و آن را کاملاً حکیمانه و خردمندانه می‌کرد؛ زیرا برای رهبری جامعه اسلامی و جانشینی شخصیتی مانند پیامبر اکرم(ص) شایستگی‌ها و شرایط فراوانی لازم بود تا دین و امت پیامبر(ص)به درستی حفظ و مدیریت شود. مجموعه آیات، روایات و گزارش‌های تاریخی نشان می‌دهند این شرایط و شایستگی‌ها بیش از همه اصحاب، در امام علی(ع)بود و پیامبر خدا(ص) از همان آغاز رسالت تا پایان عمر همواره به شکل‌ها و در مناسبت‌های گوناگون فضایل اهل بیت(ع) و امیرمؤمنان علی(ع) را بیان می‌کرد تا جایگاه برجسته و مرجعیت و پیشوایی آنان تثبیت گردد.[۵۳]با این اقدامات، زمینه‌های پیدایش نخستین هسته شیعه فراهم شد.

یکی از شرایط لازم برای رهبری جامعه اسلامی، دانش برتر دینی است ﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۵۴]؛ ﴿قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ[۵۵].[۵۶] تا صاحب چنین دانشی بتواند جامعه را در مسیر درست الهی هدایت و مدیریت کند. در این زمینه، هوش سرشار، تعلیم و تربیت به دست پیامبر(ص) از کودکی تا پایان عمر و همنشینی مستمر با آن حضرت، امام علی(ع)را در جایگاه علمی برتر و بی‌مانندی قرار داد؛[۵۷] به گونه‌ای که پیامبر(ص)خود را شهر علم و علی(ع)را دروازه آن خواند و اینکه اگر کسی طالب علم نبوی است، باید به سراغ علی(ع) رود.[۵۸] در کنار این موضوع، معرفی اهل‌بیت(ع) در کنار قرآن به عنوان میراث گرانسنگ پیامبر(ص) و تنها راه نجات و هدایت مسلمانان [۵۹]و تأکید بر شاخص بودن امام علی(ع)برای بازشناسی حق و باطل [۶۰] و مؤمن و منافق،[۶۱] تلاش‌های پیامبر(ص)برای تبیین و تثبیت مرجعیت علمی و دینی اهل‌بیت(ع) را نشان می‌دهد.

پاکی از هرگونه آلودگی به کفر و شرک و گناه، شرط مهم دیگر برای امامت جامعه اسلامی و مرجعیت دینی و معنوی آن است. ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۶۲] در این زمینه هم، نداشتن سابقه بت‌پرستی،[۶۳] نخستین مسلمان بودن،[۶۴] نزول آیه تطهیر (احزاب / ۳۳، ۳۳)[۶۵] و صدور روایاتی مانند حدیث ثَقَلین [۶۶] و سفینه،[۶۷] امام علی(ع) و دیگر پیشوایان معصوم اهل‌بیت(ع) را در جایگاهی ممتاز و منحصر به فرد قرار می‌داد.

برگزیده خدا و رسول بودن مؤلفه مهم دیگری است که به رهبری، مشروعیت دینی داده و در پذیرش و پایگاه اجتماعی وی اثرگذار است، برای همین، ولادت در کعبه،[۶۸] محبت ویژه خدا و رسول(ص) نسبت به علی(ع) و بالعکس،[۶۹] معرفی وی به عنوان محبوب‌ترین خلق خدا،[۷۰]ازدواج وی با فاطمه(س) به عنوان برترین دختر پیامبر(ص)و سرور زنان دو سرا، گزینش وی به عنوان برادر پیامبر(ص)،[۷۱] بسته نشدن دَرِ خانه وی به مسجد پیامبر(ص) [۷۲] و شرکت دادن او در مباهله ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۷۳].[۷۴] و دیگر فضیلت‌هایی از این دست نشان دهنده جایگاه ویژه وی نزد خدا و رسول و برگزیده الهی بودن اویند، چنان‌که خوابیدن در بستر پیامبر(ص)در لیلة المبیت،[۷۵] پسرعمو و محبوب وی بودن [۷۶] و همنشینی و همراهی مستمر با آن حضرت جایگاه بی‌بدیل وی در نزد پیامبر(ص)را به عنوان یکی دیگر از مؤلفه‌های مهم در جانشینی ایشان نشان داد.

شجاعت بی‌نظیر و مجاهدت سرنوشت‌ساز در جنگ‌های بدر، اُحُد، خندق، خیبر، حُنین و جز آنها و واگذاری مسئولیت‌های مهم نظامی به ایشان از سوی پیامبر،[۷۷] شایستگی و دانش نظامی او را به عنوان مؤلفه مهم دیگر برای رهبری ثابت کرد.

با نزول آیه مودّت ﴿ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ[۷۸] و سفارش مکرر پیامبر(ص) به دوست داشتن اهل‌بیت(ع) و قرار دادن آن به عنوان پاداش رسالت خویش، پیوند عاطفی میان مسلمانان و اهل‌بیت(ع) به عنوان زمینه لازم برای پذیرش مرجعیت و پیشوایی آنان مورد تأکید قرار گرفت.

انتخاب امام علی(ع) به عنوان وصی و جانشین پیامبر در یوم الدار،[۷۹] هنگام هجرت به مدینه [۸۰] و عزیمت به جنگ تبوک (حدیث منزلت[۸۱]معرفی وی به عنوان "ولیّ"[۸۲] ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۸۳].[۸۴] و "مولا"[۸۵] (سرپرست) برای مؤمنان پس از پیامبر و خلیفه آن حضرت نشان داد که نظر صریح پیامبر(ص) از همان آغاز در این باره چیست. این موضوع در روز غدیر [۸۶] و در بزرگ‌ترین اجتماع مسلمانان به صورت رسمی، آشکار و قطعی اعلام و مایه اِکمال دین شناسانده شد. ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۸۷]، ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۸۸] مجموع این آیات و روایات و ویژگی‌ها با موضوع محبت، عصمت، برتری و مرجعیت علمی، دینی، اجتماعی و جانشینی اهل‌بیت(ع) و امام علی(ع)در کنار سخنان پیامبر(ص) درباره رستگاری و برتری دوستداران و پیروان اهل‌بیت(ع) [۸۹] سبب شد که آنها از همان دوران حیات پیامبر اکرم(ص) جایگاهی ویژه در جامعه اسلامی بیابند و همواره گروهی از مسلمانان متأثر از این آموزه‌های قرآنی و نبوی به عنوان دوستداران اهل‌بیت(ع) و علی(ع) شناخته شوند. در همان زمان شماری از اصحاب پیامبر(ص) مانند ابوذر، سلمان، مقداد، خزیمه، ابوتیهان، زبیر، ابوایوب انصاری، حذیفه و عمار با لقب "شیعه علی" شناخته می‌شدند.[۹۰] رخدادهای پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) مانند ماجرای سقیفه، کشته شدن عثمان، خلافت امام علی(ع) و جنگ‌های آن حضرت سبب شد تا گروهی از مسلمانان با توجه به جایگاه یاد شده اهل‌بیت(ع) در این نزاع‌ها در جبهه آنان قرار گیرند و روز به روز با گسترش و مشخص‌تر شدن مرزبندی‌ها عقاید سیاسی و دینی متمایز و هویت جداگانه‌ای پیدا کرده و به عنوان شیعیان اهل‌بیت(ع)شناخته شوند[۹۱].

شیعه در اصطلاح

واژه شیعه در اصطلاح سه کاربرد دارد:

  1. به کسانی که علی (ع) و فرزندان ایشان را (به اعتبار این که اهل بیت پیامبر (ص) هستند و قرآن مودّت و محبت آنها را واجب کرده) دوست دارند شیعه گویند؛ شیعه به این معنی همه مسلمان‌ها غیر از ناصبی‌ها را دربر می‌گیرد.
  2. به کسانی که حضرت علی (ع) را خلیفه چهارم می‌دانند و با تمام احترامی که به خلفای قبلی می‌گذارند، او را برتر و با فضیلت ترو سزاوارتر از خلفای دیگر می‌دانند، شیعه گویند.
  3. به کسانی که علی (ع) و اولاد او را جانشینان واقعی پیامبر و امامان منصوب از طرف خداوند می‌دانند و خلفای دیگر را غاصب مقام خلافت می‌دانند، شیعه می‌گویند. این کاربرد از شیعه، در برابر «سنی» به کار می‌رود[۹۲].

در این باره روایات متعددی از پیامبر (ص) وجود دارد که نشان می‌دهد ایشان در فرمایش‌های خود پیروان امام علی (ع) را شیعه می‌خواندند، برای نمونه هنگامی که آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ[۹۳] نازل شد پیامبر (ص) خطاب به علی (ع) فرمود: «آنها تو و شیعیان تو هستند» و در زمان پیامبر (ص) به سلمان و ابوذر و مقداد و عمار یاسر شیعه می‌گفتند[۹۴].

ابوحاتم سجستانی در این باره می‌گوید: «اولین اسمی که در اسلام در زمان رسول الله (ص) ظاهر شد، شیعه بود که لقب سلمان و ابوذر و مقداد و عمار شد، تا زمان جنگ صفین که کاربرد این اسم درباره طرفداران علی (ع) رواج پیدا کرد»[۹۵]. به نظر می‌رسد در بین سه تعریف فوق یک نقطه مشترک وجود دارد که همان محوریت علی بن ابی طالب (ع) است، و این محوریت به عنوان اظهار محبت به اهل بیت (ع) پیامبر یا به عنوان طرف‌داری از فضیلت و برتری ایشان نسبت به خلفای دیگر یا به عنوان خلیفه برحق در برابر خلفای باطل می‌باشد؛ در این کتاب شیعه به معنای سوم مورد نظر است و منظور ما از فهم شیعه، فهم علما و بزرگان شیعه و اصحاب ائمه (ع) است. باید توجه کرد که در قرن اول هر سه معنای شیعه استفاده می‌شده و در منابع اسلامی (به ویژه کتب تاریخی و رجالی) بارها افرادی را که اعتقادی به خلافت بلافصل علی (ع) نداشتند شیعه به معنی اول و دوم نامیده‌اند؛ پس نباید خلط کرد و اعتقاد شیعیان به معنی اول و دوم را به عنوان اعتقاد شیعیان اصلی مطرح کرد و این مغالطه‌ای است که در نظریه علمای ابرار صورت گرفته و با استناد به برخی منابع تاریخی، که در آنها کلمه شیعه به کار رفته، اعتقاد آنها به عنوان اعتقاد شیعیان اصلی تلقی شده است[۹۶].

ویژگی‌های شیعه

شماری از آیات قرآن کریم با استناد به احادیث اسلامی، ناظر به امام علی(ع)و شیعیان وی و جایگاه و ویژگی‌های آنان تفسیر یا بر آنان تطبیق شده‌اند. تفسیرها و تطبیق‌های مورد نظر هر چند با چالش‌هایی به ویژه از سوی مفسران اهل‌سنت روبه‌رو شده‌اند، با توجه به مستندات فراوان و گوناگون، بر امام علی(ع) و شیعیان راستین وی به عنوان مصادیق بارز آنها تطبیق‌ پذیرند. بدیهی است که این ویژگی‌ها وتطبیق‌ها تنها درباره کسانی صادق است که از نظر اعتقادی و رفتاری به معنای واقعی کلمه، شیعه و پیرو امیرمؤمنان علی(ع)باشند. این ویژگی‌ها عبارت‌اند از:

بهترین آفریدگان

قرآن کریم کسانی را که ایمان آورده و عمل صالح دارند، بهترین آفریده‌های خدا شناسانده است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ[۹۷] براساس روایات شیعه[۹۸] و سنی [۹۹] که از راه‌های متعددی گزارش شده‌اند، رسول خدا(ص)مراد از بهترین آفریده‌ها (خیر البریّة) را امام علی(ع) و شیعیان وی معرفی کرد. در برخی نقل‌های این روایات، شیعیان امام علی(ع) رستگاران روز قیامت خوانده شده‌اند [۱۰۰] و در حالی ‌که خشنودند و خداوند نیز از آنان راضی است نزد پیامبر اکرم(ص)می‌آیند و دشمنان آنها در حالت خشم و ناخشنودی برانگیخته می‌شوند.[۱۰۱] در روایتی دیگر، پیامبر(ص) امام علی(ع) و شیعیان او را "بهترین آفریدگان" دانسته و از روسفیدی آنان در زمان رسیدگی به حساب امت‌ها خبر می‌دهد.[۱۰۲] براساس برخی گزارش‌ها، پس از نزول آیه اصحاب پیامبر(ص) با دیدن امام علی(ع) او را ﴿خَيْرُ الْبَرِيَّةِ می‌خواندند.[۱۰۳] براساس روایتی دیگر، پیامبر اکرم(ص)در جمع شماری از اصحاب، امام علی(ع) را برادر خویش و او و شیعیانش را رستگارانِ روز قیامت معرفی کرده است.[۱۰۴]

برخورداران از نعمت الهی

قرآن کریم از گروهی یاد می‌کند که خداوند نعمت‌های خود را به آنان ارزانی داشته است و آنها در شمار گمراهان و کسانی نیستند که مورد خشم الهی قرار گرفتند: ﴿صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ[۱۰۵] براساس روایات شیعی، گروه یاد شده به شیعیان امام علی(ع) اشاره دارد و مراد از نعمت یاد شده، ولایت آن حضرت است؛ همچنین در این روایات، ﴿الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ بر نواصب و ﴿الضَّالِّينَ بر یهود و نصارا تطبیق شده‌اند.[۱۰۶] براساس نقل یکی از اصحاب به نام "زید ابن اسلم"، مراد از گروه یاد شده، پیامبر اکرم(ص) و یاران وی و امام علی(ع)و شیعیان اوست.[۱۰۷]

مصداق شجره طیبه

قرآن کریم سخنِ پاک (گواهی به توحید) را به درختی پاک تشبیه کرده است که ریشه آن در زمین، استوار و شاخه‌هایش در آسمان‌اند؛ درختی که در هر زمان به اذن پروردگارش میوه می‌دهد: ﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاء تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ[۱۰۸] در برخی روایات، پیامبر اکرم(ص)، ریشه، امام علی(ع) تنه، حضرت فاطمه(س) شاخه، امام حسن و امام حسین(ع) میوه و شیعیان و محبان اهل‌بیت(ع) برگ‌های "شجره طیّبه" معرفی شده‌اند؛[۱۰۹] همچنین عبارت ﴿تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ به فتوا دادن ائمه(ع) به شیعیان خود در هر حج و عمره تأویل شده است.[۱۱۰]

همراهان امام علی(ع) در قیامت

قرآن کریم، قیامت را روزی می‌شناساند که در آن هر گروهی با پیشوایی که برگزیده و از او پیروی کرده‌اند فراخوانده می‌شوند تا به حساب آنان رسیدگی شود: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا[۱۱۱] واژه "امام" در آیه را به مواردی مانند پیامبرِ هر امت، کتاب آسمانی، کتاب اعمال و خود اعمال تفسیر کرده‌اند.[۱۱۲] براساس برخی روایات، شیعیان امام علی(ع) نیز همراه آن حضرت فراخوانده می‌شوند.[۱۱۳]

پیشتازان ایمان و عمل صالح

قرآن کریم از گروهی به عنوان پیشتازانِ عرصه ایمان و عمل صالح سخن گفته است که از مقربان درگاه الهی بوده و از نعمت‌های بهشت برخوردارند: ﴿وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ[۱۱۴] برخی مفسران، روایاتی را در تفسیر آیه آورده‌اند که امام علی(ع) و شیعیان او را مصداق بارز این گروه معرفی کرده‌اند[۱۱۵].

پاک و طیب

قرآن کریم از اختصاصِ زنان پاک به مردان پاک سخن می‌گوید و اینکه زنان ناپاک نیز از آنِ مردانِ ناپاک‌اند:﴿الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُولَئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ[۱۱۶] براساس روایتی، امام حسن(ع)در مجلس معاویه و در بیان مصداق آیه، سوگند یاد کرد که مراد از ناپاکانِ یادشده، معاویه و شیعیان وی و مراد از مردان و زنان پاک، علی(ع) و شیعیان اوست.[۱۱۷].[۱۱۸]

منابع اندیشه دینی شیعه

قرآن کریم، سنت و عقل، منابع اندیشه دینی شیعه به شمار می‌روند.

قرآن

قرآن با توجه به وحیانی بودن ﴿قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا[۱۱۹] و مصونیت آن از تحریف ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۱۲۰]؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ[۱۲۱] نخستین و مهم‌ترین منبع اندیشه دینی شیعه در همه حوزه‌های اعتقادی، فقهی، اخلاقی و جز آن است. بر پایه دیدگاه مشهور شیعه، ظواهر قرآن حجت‌اند و پس از اطمینان درباره نبود مخصّص و قید، باید همان معنای ظاهری آیات را حجت و سند شرعی دانست و به آن استناد کرد.[۱۲۲] خداوند، قرآن را برای هدایت مردم ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۱۲۳] و با زبان عربیِ روشن و فهم‌پذیر برای انسان فرستاده است ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۱۲۴]؛ ﴿وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ[۱۲۵]؛ ﴿قُرْآنًا عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ[۱۲۶] و در صورتی که معانی ظاهری آن حجت نباشند، نقض غرض پیش می‌آید که با حکمت الهی سازگار نیست.[۱۲۷] اَصالت و مرجعیت قرآن از دیدگاه پیشوایان معصوم شیعه به اندازه‌ای است که آن را معیار سنجشِ درستی و نادرستی سنت دانسته و تأکید کرده‌اند روایات ناسازگار با آیات قرآن، اعتبار و ارزش استنادی ندارند و باید کنار گذاشته شوند.[۱۲۸].[۱۲۹]

سنت

دومین منبع، سنت نبوی (سخن، رفتار و تقریر پیامبر) است و قرآن و روایات بر حجیت آن دلالت دارند. قرآن کریم بیشتر به بیان آموزه‌های کلی و بنیادین و تشریع احکامِ کلی پرداخته و تفسیر و تبیین لازم و تعلیم جزئیات و شرایط آنها را بر عهده پیامبر اکرم(ص)نهاده است ﴿بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ[۱۳۰]؛ برای نمونه، قرآن فقط اصل وجوب نماز، روزه، خمس، زکات، حج، امر به معروف و نهی از منکر و برخی احکام کلی آنها را بیان کرده است؛ اما درباره چند و چون، شرایط و احکام جزئی آنها سخن نگفته است برای نمونه: ﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۱۳۱]، ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ[۱۳۲]، ﴿لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۱۳۳]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۱۳۴]، ﴿أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۱۳۵]،﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۱۳۶]؛ ﴿فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ[۱۳۷]، ﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۱۳۸]، ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ[۱۳۹]؛ ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۱۴۰]؛ ﴿الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ[۱۴۱] و جزئیات و شرایط آموزه‌های یاد شده در سنت نبوی آمده‌اند. بر همین اساس، دین اسلام قطعاً بدون سنت نبوی، ویژگی جامع و کامل بودن خود را از دست می‌دهد. با توجه به وجوب اطاعت مطلق از پیامبر اکرم(ص)، مردم باید همه سخنان آن حضرت در تبیین و تفسیر قرآن و بیان جزئیات احکام را نیز بپذیرند. ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ[۱۴۲]، ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[۱۴۳]؛ ﴿وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ[۱۴۴]، ﴿وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ[۱۴۵]، ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا[۱۴۶]

درباره مسائل سیاسی، قضایی و نظامی هم خداوند به فرمانبرداری از پیامبر اکرم(ص) دستور مؤکد داده است ﴿وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَعَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَاكُمْ مَا تُحِبُّونَ مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الْآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنْكُمْ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ[۱۴۷]، ﴿يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَعَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ وَلَا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثًا[۱۴۸]،﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۱۴۹]، ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۱۵۰]، ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا[۱۵۱]، ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ[۱۵۲]، ﴿لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنْسَكًا هُمْ نَاسِكُوهُ فَلَا يُنَازِعُنَّكَ فِي الْأَمْرِ وَادْعُ إِلَى رَبِّكَ إِنَّكَ لَعَلَى هُدًى مُسْتَقِيمٍ[۱۵۳]، ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُوا الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلاَّ أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا[۱۵۴]، ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا[۱۵۵]، ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَيَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاءُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَيَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْلَا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِيرُ[۱۵۶]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ[۱۵۷]، ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۱۵۸]

همچنین قرآن کریم پیامبر اکرم(ص)را الگوی نیکو برای مسلمانان خوانده و به پیروی از وی فرمان داده ﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۵۹]، ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ[۱۶۰]، ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا[۱۶۱] و بدیهی است که الگو بودن آن حضرت و دستورِ پیروی مطلق از وی، افزون برگفتار، حجت بودن کردار و حتی سکوت و امضای او را می‌طلبد.[۱۶۲] شیعیان همچنین با استناد به آیاتی مانند آیه تطهیر ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۱۶۳]، اولواالامر ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۱۶۴] و روایاتی مانند حدیث ثقلین و سفینه، سنت دوازده امام معصوم(ع) را نیز حجت و از منابع دینی خود به شمار می‌آورند. براساس این آیات، اهل‌بیت(ع)از هرگونه خطای فکری و رفتاری معصوم‌اند و اولواالامر که طبق روایات همان امامان دوازده‌گانه شیعه‌اند [۱۶۵]

از سوی خدا منصب ولایت و حکومت دارند و اطاعت از آنان واجب است.[۱۶۶] وجوب پیروی مطلق از اولواالامر اقتضا می‌کند که آنها از هرگونه لغزش فکری و رفتاری عصمت داشته باشند و اگر چنین نباشد لازم می‌آید که خداوند به پیروی از آنان در صورت انجام گناه نیز فرمان داده باشد و این خود مستلزم تناقض است؛ زیرا از یک سو امر و از سوی دیگر نهی وجود دارد.[۱۶۷] براساس پاره‌ای از روایات نبوی هم، پیروی از امام معصوم(ع) به صورت مطلق واجب است.[۱۶۸] شیعیان، سنت صحابه را حجت و از منابع اندیشه دینی نمی‌دانند؛ اما اهل‌سنت با استناد به برخی آیات، مانند آیات ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ[۱۶۹] و ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ[۱۷۰] که بر برتری امت مسلمان و امت میانه بودن آنها دلالت دارند بر مستقیم بودن و عدالت صحابه استدلال کرده و در نتیجه سخن، رفتار و تقریر آنان را نیز حجت و از منابع اندیشه دینی خود می‌دانند.[۱۷۱] شیعه این استدلال را نمی‌پذیرد؛ زیرا اولاً افعل تفضیل (خیر)، برتری نسبی امت اسلامی بر امت‌های گذشته و نه برتری مطلق یکایک مسلمانان، از جمله صحابه، نسبت به هر فردی از امت‌های گذشته را بیان می‌کند. ثانیاً صِرف برتری نمی‌تواند دلیل بر حجیت همه گفتارها و کردارهای آنان باشد. ثالثاً آیه عام است و به اصحاب اختصاص ندارد و بر فرض پذیرش، باید سنت غیر صحابه نیز حجت باشد. رابعاً در موارد فراوانی گفتار و رفتار صحابه با یکدیگر متناقض بود و هرگز همه امور متناقض نمی‌توانند حجت باشند.[۱۷۲] افزون بر اینکه صحابه، معصوم نبودند و خود آنان مخالفت مجتهد صاحب نظر با دیدگاه مجتهد دیگر را جایز، بلکه واجب دانسته‌اند و این با حجیت سنت آنان سازگاری ندارد.[۱۷۳].[۱۷۴]

عقل

شیعیان با الهام گرفتن از قرآن و روایات، عقل را سومین منبع فکری خود می‌دانند. قرآن کریم در زمینه‌های فراوانی بر عقل و عقلانیت تأکید کرده است؛ برای نمونه، از یک سو برای اثبات توحید در ربوبیت ﴿لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ[۱۷۵] و معاد ﴿وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ[۱۷۶] و جز آن استدلال عقلی کرده و مردم را به تعقل درباره پدیده‌هایی چون آفرینش آسمان‌ها و زمین، هدفمندی آفرینش، آمد و رفت شب و روز، مسخر بودن شب و روز و ماه و خورشید و ستارگان برای انسان ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ[۱۷۷]، ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ[۱۷۸]، ﴿الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ[۱۷۹]، ﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ[۱۸۰]، ﴿وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ[۱۸۱] و بهتر بودن جهان آخرت نسبت به دنیا برای پرهیزگاران فراخوانده است ﴿فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الْأَدْنَى وَيَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا وَإِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثَاقُ الْكِتَابِ أَنْ لَا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَدَرَسُوا مَا فِيهِ وَالدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۱۸۲]، ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۱۸۳] و از سوی دیگر، اصل شناخت آموزه‌های دینی را در گرو تعقل دانسته ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ أَفَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كَانُوا لَا يَعْقِلُونَ[۱۸۴] و بر خردورزی درباره حکمت کارهای خداوند ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۱۸۵]، آموزه‌های الهی و فلسفه آنها و درستی و نادرستی باورهای دینی تأکید کرده است ﴿كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۱۸۶]، ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۱۸۷]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ[۱۸۸]، ﴿لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۱۸۹]، ﴿قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلَا أَدْرَاكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۱۹۰] همچنین کسانی را که عقل خود را به کار نمی‌گیرند به شدت نکوهش کرده است. ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ[۱۹۱]، ﴿وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ[۱۹۲]، ﴿أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا[۱۹۳]

هر چند استفاده از نیروی عقل و خرد در ۴ حوزه فهم، تبیین، شناخت (کشف) و اثبات بخشی از حقایق و معارف دینی مورد تأکید کتاب و سنت، به ویژه سنت شیعی است، توجه شیعیان امامیه به عقل به عنوان منبع جداگانه در کنار کتاب و سنت به دوران پس از غیبت کبرا (حدود۳۳۰ق) باز می‌گردد. با آغاز این دوره و عدم دسترسی به امام معصوم از یک سو و پیدایش برخی پرسش‌ها و چالش‌های جدید و نبود پاسخِ روشن آنها در ظاهر کتاب و سنت، علمای شیعه به مرور، دو رویکرد کلی را در پاسخ به این پرسش‌ها و چالش‌ها در پیش گرفتند:[۱۹۴]

گروهی موسوم به "اخباری" و "نص‌گرا" با اعتقاد به توقیفی بودن آموزه‌های دینی و ناتوانی عقل از ادراک و دستیابی به آنها بر پرهیز از هرگونه کاربرد عقل در فهم، تبیین و شناخت آموزه‌های دینی تأکید و بر تکیه بر کتاب و سنتِ تنها اصرار ورزیدند.[۱۹۵]

گروه دوم موسوم به "اصولی" و "عقل‌گرا" با استناد به آیات، روایات و اصول عقلانی بر توانمندی و به‌کارگیری عقل و اجتهاد در دین تأکید کردند.[۱۹۶]تاریخ نصگرایی و عقلگرایی و نزاع میان آنها هر چند با فراز و نشیب و تحولاتی همراه بود، با پیروزی نهایی عقلگرایان به پایان رسید و عقل به عنوان سومین منبع اندیشه دینی شیعه در کنار کتاب و سنت جای گرفت.[۱۹۷]

در میان اهل سنت نیز گروهی موسوم به "اصحاب رأی"، عقل را به گونه مطلق حجت دانسته و گروه دیگری موسوم به "ظاهریه" برای آن هیچ حجیتی قائل نیستند.[۱۹۸] شیعیان با الهام از کتاب و سنت، عقل را در حوزه‌های گوناگون معرفت دینی به کار گرفته‌اند: از یک سو متکلمان اصل حُسْن و قبح عقلی را پذیرفته و ضرورت دین و بعثت پیامبران، وجود خداوند و برخی صفات وی مانند عدل الهی را برپایه آن استوار ساخته و تبیین کرده‌اند.[۱۹۹] از سوی دیگر، فقیهان امامیه قاعده ملازمه میان حکم عقل و شرع را تأسیس و بر نقش ابزاری عقل در فهم کتاب و سنت تأکید کرده‌اند؛ برهمین اساس، مستقلات و ملازمات روشن عقلی راهگشای مفسران و مجتهدان در تفسیر قرآن و استنباط احکام قرار گرفته‌اند؛ همچنین با بیان حکمت و فلسفه احکام و آموزه‌های دینی به تبیین عقلانی آنها پرداخته‌اند.[۲۰۰].[۲۰۱]

اجماع

شیعه بر خلاف اهل‌سنت برای اجماع، حجیتی مستقل قائل نیست و آن را تنها در صورتی که کاشف از نظر امام معصوم(ع) باشد حجت می‌داند.[۲۰۲] معیار در کشف نظر معصوم را قاعده لطف [۲۰۳] یا ملازمه عادی [۲۰۴] گفته‌اند. میان اجماعی که کاشف از رأی معصوم نباشد و حکم خداوند هیچ ملازمه‌ای نیست؛ اما اهل‌سنت درباره حجیت مستقل اجماع به کتاب، سنت و عقل استناد کرده‌اند. علمای شیعه استدلال‌های آنان را نقد کرده‌اند. اهل‌سنت مواردی دیگر، مانند قیاس، استحسان، مصالح مرسله، قاعده استصلاح، سدً و فتح ذرایع و شرایع گذشته را نیز از منابع اجتهاد و اندیشه دینی یاد می‌کنند؛ اما شیعیان این منابع را معتبر ندانسته و منبع بودن آنها را نقد کرده‌اند.[۲۰۵]

آموزه‌های کلامی شیعه

کلام شیعه، از مذاهب کلام اسلامی و عهده‌دار اثبات، تبیین و دفاع از آموزه‌های این علم به روش اهل‌بیت(ع)است و بر کاربرد عقل و نقل (کتاب و سنت) در مسائل اعتقادی تأکید می‌کند.

اندیشه‌های کلامی شیعه، در دوره حضور امامان(ع) رویکرد عقلی - نقلی داشت؛[۲۰۶] اما پس از دوران غیبت کبرا دچار تحول شد و متکلمان شیعی رویکردهای گوناگون نصگرایی، عقل‌گرایی و خردگرایی فلسفی را در پیش گرفتند. شیخ صدوق، شیخ مفید و خواجه نصیرالدین طوسی به ترتیب از بنیانگذاران و شخصیت‌های برجسته سه رویکرد یاد شده‌اند.[۲۰۷] کلام شیعه، نخستین مذهب کلامی اسلام است که مباحث آن به دست امام علی(ع) آغاز شد و به وسیله امامان بعدی و شاگردان آنها به تدریج تبیین شد و توسعه و تدوین یافت.[۲۰۸] در قرن پنجم شیخ مفید آن را ساختارمند کرد. در قرن هفتم خواجه نصیر آن را با روشی نو متحول ساخت و از قرن هشتم تا چهاردهم با شرح و تلخیص بیشتر آثار کلامی، دوره رکود خود را گذراند.[۲۰۹] اندیشه‌های کلامی شیعه در برابر کلام معتزله، اشاعره و ماتریدیه قرار دارند و بیشترین تفاوت آن با دیگر مکاتب کلام اسلامی در روش بحث (عقلی - نقلی) و مسائل مربوط به آموزه امامت است.

در این نوشتار، مهم‌ترین مسائل و مباحث کلامی شیعه با استنادهای قرآنی را در حوزه خداشناسی، راهنماشناسی (نبوت، امامت) و معاد بررسی می‌کنیم[۲۱۰].

خداشناسی

راه‌های خداشناسی و مراتب و شاخص‌های توحید و شرک از جمله مباحث مهم مربوط به خداشناسی‌اند که شیعیان در آن با اهل‌سنت اختلاف و دیدگاه‌های ویژه خود را دارند.

راه‌های خداشناسی

دانشمندان شیعه با استناد به آیات و روایات، خداشناسی را دارای ۴ راه فطری، عقلی، تجربی (حسی) و نقلی دانسته‌اند: خداشناسی فطری هر چند تبیین‌هایی گوناگون دارد، همگی در این جهت مشترک‌اند که انسان دارای سرشت و آفرینشی ویژه است و خداوند گرایش و بینش‌های خاصی را همراه با آفرینش وی در خمیرمایه وجودی او نهادینه کرده است. براساس این دیدگاه، انسان برای پی بردن به وجود خداوند نیازمند استدلال‌های پیچیده عقلی نیست، بلکه با کاوش در درون خویش، به ویژه در شرایط بسیار سخت و بحرانی و ناامیدی از اسباب مادی نیز به وجود خدا پی می‌برد. در این باره به آیه "ذر" ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ[۲۱۱] و "فطرت" ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۲۱۲] و مانند آنها ﴿فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ[۲۱۳]؛ ﴿وَإِذَا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ[۲۱۴] استناد شده است.[۲۱۵]

راه دیگر خداشناسی، روش تجربی به معنای مشاهده و شناخت پدیده‌های مادی آفرینش با کمک اندام‌های حسی و دقت و اندیشه در ویژگی‌ها و روابط بسیار منظم و شگفت‌انگیز میان آنهاست.[۲۱۶] این راه، انسان را به شناخت وجود خداوند و ویژگی‌های او، مانند علم، حکمت و قدرت می‌رساند. برهمین اساس قرآن کریم انسان را به تأمل در آیات تکوینی خداوند، مانند آفرینش آسمان‌ها و زمین و درپی هم آمدن شب و روز ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ[۲۱۷]، تفاوت زبان‌ها و رنگ‌های آدمیان ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ[۲۱۸]، آفرینش جفت برای انسان ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ[۲۱۹]، رویش انواع گیاهان و درختان میوه ﴿وَهُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَرَاكِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَجَنَّاتٍ مِنْ أَعْنَابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ انْظُرُوا إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِي ذَلِكُمْ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ[۲۲۰] و دنیای پرندگان ﴿أَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّرَاتٍ فِي جَوِّ السَّمَاءِ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا اللَّهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ[۲۲۱] فرا می‌خواند.

سومین راه خداشناسی، عقل و استدلال عقلی است. اصل وجود خدا و برخی ویژگی‌ها و افعال او به کمک مقدمات، اصول و روش‌های عقلی نیز امکان‌پذیرند. برهان وجوب و امکان از ادله عقلی وجود خداست. براساس این برهان، همه پدیده‌های ممکن نیازمند علت هستی بخشی هستند؛ علتی که در هستی خود به غیر نیاز نداشته باشد و آن همان خداست.[۲۲۲] قرآن کریم نیز به نوعی از وابستگی و نیازمندی وجودی موجودات به خداوند و بی‌نیازی مطلق خدا سخن گفته و برمعلول و مخلوق بودن موجودات تأکید کرده است. ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ[۲۲۳] این آیات را اشاره به آن دسته از براهین عقلی دانسته‌اند که مبنای آنها وابستگی ممکنات به خداوندی است که به هیچ موجودی وابستگی ندارد.[۲۲۴]

راه چهارم بهره‌گیری از آموزه‌های نقلی (کتاب و سنت) است. بیشتر بیانات قرآن درباره خدا، بیان صفات ذاتی و فعلی اوست و گاهی به گونه ضمنی، به اصل وجود خداوند نیز توجه شده است. همه این آیات، معرفت به وجود یا صفات الهی را در حد عناوین کلی، مانند صانع، خالق و ناظم، افاده می‌کنند؛ برای نمونه، درباره اینکه آیا قرآن کریم برای وجود خدا استدلال کرده است یا نه، دیدگاه‌هایی هستند که در دو دسته کلی جای می‌گیرند: شماری از مفسران، به‌ویژه آشنایان با دانش کلام، مانند فخر رازی، بسیاری از آیات قرآن، از جمله تقریباً همه آیات مربوط به نشانه‌های الهی در جهان آفرینش را، ناظر بر اثبات وجود خدا دانسته و مفاد آنها را به صورت براهینی درآورده‌اند که بیشتر آنها به برهان نظم باز می‌گردند.[۲۲۵]

به اعتقاد گروهی دیگر از مفسران، قرآن کریم، وجود خدا را بی‌نیاز از استدلال دانسته و در صدد اثبات آن برنیامده است. به اعتقاد ایشان، آیات مورد استناد دسته اول یا در مقام اثبات توحید و نفی شرک‌اند، یا اینکه اساساً شکل برهانی ندارند، بلکه برخی از مفسران با پیوست کردن مقدماتی دیگر، آنها را به شکل برهان درآورده‌اند.[۲۲۶] در جمع یا تقریب دو دیدگاه یادشده می‌توان گفت هرچند آیات قرآن در صدد اثبات وجود خدا نبوده‌اند، می‌توان از بیانات قرآن، غیرمستقیم، استدلال‌هایی برای وجود خدا به‌دست آورد.[۲۲۷].[۲۲۸]

توحید و شرک

دعوت به توحید و پرهیز از شرک از یک سو نخستین و بنیادی‌ترین آموزه ادیان الهی ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ[۲۲۹]، ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ[۲۳۰]، از جمله دین اسلام ﴿وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ[۲۳۱]، ﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ[۲۳۲]، ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ[۲۳۳] و مورد تأکید امامان اهل‌بیت(ع)و دانشمندان شیعه است و از سوی دیگر معیارهای آن یکی از چالش‌برانگیزترین بحث‌ها و مورد اختلاف میان فرقه‌های دینی و مذهبی است.

توحید دو بخش نظری و عملی دارد: توحید نظری به معنای باور قطعی به یگانگی خداوند در ذات، صفات و افعال و توحید عملی به معنای داشتن اندیشه‌ها، احساسات و عواطف، گفتار و کردار موحدانه است.[۲۳۴] مراتب مختلف توحید کاملاً با یکدیگر پیوند ناگسستنی دارند.

توحید نظری

توحید نظری دارای سه شاخه توحید ذاتی، صفاتی و افعالی است.

توحید ذاتی: توحید ذاتی به معنای اعتقاد به یگانگی و بی‌مانند بودن ذات و وجود خداوند از یک سو و بسیط و بدون ترکیب از اجزاء بودن وی از سوی دیگر است. قرآن کریم با آیاتی چون ﴿فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۲۳۵] بر بی‌همتایی خداوند تأکید می‌کند. برخی مفسران، آیه ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ[۲۳۶] را بیانگر بساطت ذاتی و آیه ﴿وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ[۲۳۷] را نافی شریک و همتای خدا دانسته‌اند.[۲۳۸]

توحید صفاتی: صفاتِ منسوب به خداوند دوگونه‌اند: نخست، صفاتی که با توجه به نوعی از کمال، از ذات الهی انتزاع می‌شوند: مانند حیات، علم و قدرت که به آنها "صفات ذاتیه" گفته می‌شود. نوع دوم صفاتی هستند که از نوع رابطه میان خدا و آفریدگان او انتزاع می‌شوند، مانند خالقیت و رزاقیت که "صفات فعلیه" خوانده می‌شوند.[۲۳۹] توحید صفاتی به معنای اعتقاد به یگانگی صفات ذاتی با خود ذات الهی و نفی صفات زاید بر ذات است. براین اساس، خداوند ذاتاً دارای صفاتی مانند علم و حیات و قدرت است.[۲۴۰]

از جمله آموزه‌های مرتبط با صفات خدا و توحید صفاتی، مسأله بداء و عدل الهی است و شیعیان در این باره دیدگاه ویژه‌ای دارند؛ به گونه‌ای که با این اعتقاد و دیدگاه شناخته می‌شوند:

بداء: یکی از باورهای شناخته شده شیعه که به گونه‌ای با صفت علم خداوند پیوند دارد، آموزه کلامی "بداء" است. از آیات و روایات برمی‌آید که علم الهی به همه پدیده‌ها به صورتی که عیناً در خارج، تحقق می‌یابند در مخلوقی به نام "لوح محفوظ" هست و هر کس به اذن الهی، با آن ارتباط یابد از رخدادهای گذشته و آینده آگاه می‌شود؛ همچنین الواح نازل‌تری هستند که حوادث را به صورت ناتمام و مشروط، منعکس می‌کنند و کسانی که بر آنها اشراف یابند اطلاعات محدودی به دست می‌آورند. آیه ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ[۲۴۱] را ناظر به این دو گونه سرنوشت و مقدرات الهی دانسته‌اند. در واقع، مقدرات الهی دو گونه‌اند: برخی حتماً واقع می‌شوند و تغییر ناپذیرند و برخی دیگر از همان آغاز به گونه مشروط، مقدر شده‌اند. مقدّرات مشروط و غیر حتمی متأثر از اعمال انسان و جوامع بشری تغییر پذیرند. این تغییر در زبان روایات، "بَداء" نامیده شده است.[۲۴۲]

ماجرای ذبح حضرت اسماعیل ﴿رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاء الْمُبِينُ [۲۴۳]، افزایش مدت زمان ملاقات حضرت موسی(ع) با خدا از ۳۰ روز به ۴۰ روز ﴿وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ[۲۴۴] و برداشته شدن عذاب قوم حضرت یونس ﴿وَلَوْ جَاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ[۲۴۵] نمونه‌هایی از بداء در قرآن‌اند.[۲۴۶] بداء از باورهای اختصاصی شیعه است و دیگر فِرَق مسلمان هر چند به آن تصریح نکرده و گاه با آن مخالفت نیز می‌کنند، ناخواسته به محتوای آن اعتراف داشته‌اند. اثرگذاری توبه، دعا و عمل صالح در تغییر سرنوشت انسان از این قبیل است[۲۴۷] و آیات فراوانی بر آن دلالت دارند. ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۲۴۸]، ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ[۲۴۹]، ﴿وَنُوحًا إِذْ نَادَى مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ[۲۵۰]، ﴿فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا[۲۵۱]، ﴿وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا[۲۵۲] مهم‌ترین اشکال مخالفان شیعه این است که گمان می‌کنند لازمه اعتقاد به بداء نسبت دادن جهل به خدا درباره مقدرات جدید است، درحالی که پذیرش بداء، به معنای پذیرفتن هیچ گونه تغییر و تبدّل در ذات خدا نبوده و نسبت نادانی یا ناتوانی به خداوند را نیز در پی ندارد.[۲۵۳] خداوند از آغاز نسبت به مقدراتِ مشروط و عوض شدن آنها آگاه است؛ اما گاهی مشروط بودن آن را به پیامبران و اولیای خویش خبر می‌دهد و گاهی هم خبر نمی‌دهد و آنان گمان می‌کنند از مقدرات حتمی است.[۲۵۴] برخی از دانشمندان که بداء را مربوط به امور تکوینی و نسخ را در امور تشریعی می‌دانند، گفته‌اند همان‌گونه که نسخ احکام و شرایع حکمت دارد و مستلزم نسبت جهل به خدا نیست، بداء نیز چنین است[۲۵۵] .

عدل الهی: عدل الهی با توجه به اهمیت آن، از اصول عقاید و از مشخصات مذهب کلامی شیعه به شمار می‌رود. این موضوع، از اختلافات مهم دو گروه کلامی اشعری و معتزلی است. دیدگاه شیعه با دیدگاه معتزله هماهنگ است و این دو گروه در برابر اشاعره، "عدلیه" خوانده می‌شوند. نقطه اصلی اختلاف عدلیه و اشاعره به مسئله "حسن و قبح عقلی افعال" باز می‌گردد.[۲۵۶] به اعتقاد اشاعره، افعال به ویژه افعال الهی به خودی خود و بدونِ بیان شرعی (کتاب و سنت) دارای حسن و قبح ذاتی نیستند، بلکه حسن و قبح آنها اعتباری و شرعی است و هر کاری را خداوند انجام یا به آن فرمان دهد، حَسَن و هرکاری را که انجام یا به آن فرمان ندهد قبیح است.

به اعتقاد اشاعره از جهت معرفت‌شناسی هم، عقل به خودی خود و بدونِ بیان شرعی نمی‌تواند ضوابطی را برای افعال در نظر گرفته و به خوب و بد بودنِ افعال، به ویژه افعالِ تکوینی و تشریعی خداوندحکم کند؛ اما به اعتقاد عدلیه، افعال، صرف نظر از انتساب تکوینی و تشریعی آنها به خداوند در ذات خود دارای حسن و قبح‌اند و عقل انسان هم تا اندازه‌ای می‌تواند جهتِ حسن و قبح افعال را ادراک و ساحت الهی را از انجام افعالِ قبیح تنزیه کند.[۲۵۷] عدلیه به شماری از آموزه‌های قرآن کریم برای تأیید دیدگاه خود استناد می‌کنند.

در برخی آیات، بیهوده پنداشتن آفرینش الهی نکوهش و بر هدفمندی آن تأکید شده است: ﴿أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ[۲۵۸]؛ نیز ﴿أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى[۲۵۹]، ﴿وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ[۲۶۰] استدلال بر هدفمندی آفرینش و توبیخ بیهوده‌انگاری آن در صورتی درست است که عقل انسان بتواند قبیح بودن آفرینش بدون هدف را ادراک کرده و به همین دلیل خداوند را حکیم و از آن منزّه بداند.[۲۶۱]

تأکید قرآن بر خردورزی ﴿فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۲۶۲] و معرفی آن به عنوان یکی از راه‌های نجات از آتش جهنم ﴿وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ[۲۶۳] و سرزنش تعقل نکردن ﴿أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۲۶۴] هم نشان می‌دهد که انسان می‌تواند خوب و بد بودن بسیاری از مسائل را با عقل ادراک کرده و هدایت شود.[۲۶۵]

قرآن کریم همچنین مساوی بودن گناهکاران با مؤمنانِ صالح در دنیا و آخرت را انکار و ساحت خداوند را از چنین حکمی منزه می‌داند:﴿أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْيَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ[۲۶۶]؛ ﴿أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ[۲۶۷]؛ ﴿أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ[۲۶۸] این انکار نشان می‌دهد که مؤمنان و گناهکاران با هم برابر نیستند و همسان پنداشتن آنان، فی‌نفسه قبیح است و عقل آن را ادراک و کسی را که چنین کند نکوهش می‌کند و خداوند از همین ادراک عقلی برای اثبات نامساوی بودن آنان بهره گرفته است.

اما براساس دیدگاه اشاعره، امکان دارد خداوند مؤمنانِ صالح و گناهکاران را مساوی قرار دهد و حکمت و واقعیتی به جز اراده و جعل خداوند مانع آن نمی‌شود.[۲۶۹] تأکید بر اینکه خداوند هرگز به فحشاء فرمان نمی‌دهد ﴿وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۲۷۰]،[۲۷۱] نهی از برخی کارها به سبب فحشاء بودن آنها ﴿وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِيلًا[۲۷۲]؛ ﴿وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا[۲۷۳][۲۷۴] و نیز بدیهی انگاشتن پاداش احسان در برابر احسان ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ[۲۷۵][۲۷۶] از دیگر آموزه‌های قرآنی‌اند که نشان می‌دهند این امور پیش از تعلق نهی و امر الهی به آنها به خودی خود دارای حسن و قبح‌اند و عقل می‌تواند آن را ادراک کند.

با پذیرش حسن و قبح عقلی افعال، حکمت و عدل الهی در حوزه‌های گوناگون ثابت می‌شود و به اقتضای صفات ذاتی خداوند همه کارهای او باید حکیمانه و عادلانه باشد و هیچ صفتی که اقتضای ظلم یا لغو و بیهودگی باشد در او وجود نداشته باشد. برهمین اساس، آفرینش جهان از جمله انسان باید به گونه‌ای باشد که مجموعاً بیشترین کمال و خیر ممکن را داشته باشد. انسان باید دارای اختیار باشد تا بتواند با انتخاب کارهای خوب و ترک کارهای بد به سوی کمال خود قدم بردارد. از سوی دیگر، حکمت الهی می‌طلبد که شناختِ صحیح راه‌های خیر و شر را در قالب تکالیف گوناگون در اختیار انسان قرار دهد و این تکالیف با توانمندی‌های او متناسب باشند. در غیر این صورت امکانِ انجام دادن نخواهند داشت و کارهای بیهوده‌ای خواهند شد. در ادامه، عدالت در مقام داوری میان بندگان و دادن پاداش و کیفر ضرورت می‌یابد تا انسان به نتایج کارهای خوب و بد خود برسد.[۲۷۷]

توحید افعالی: توحید افعالی نتیجه منطقی توحید ذاتی و بدین معناست که اولاً خداوند در کارهای خود مانند آفرینش، روزی دادن و اداره امور جهان هستی به هیچ کس و هیچ چیزی نیاز ندارد. ثانیاً هیچ موجودی جز خدا در انجام دادن کارهای خود مستقل نیست. همه کارها، اثرگذاری‌ها و تغییر و تحول‌های موجودات دیگر با اراده الهی و به کمک نیروهای خدادادی انجام می‌گیرند. فقط خداست که مستقلاً و بدون نیاز به دیگری در همه چیز و در همه جا اثر می‌گذارد.[۲۷۸] البته توحید افعالی هرگز به معنای آن نیست که هیچ موجودی هیچ‌گونه نقشی در آفرینش و تدبیر جهان هستی ندارد و چنین اعتقادی شرک است، بلکه به معنای نفی تأثیر استقلالی وخودسرانه دیگران است، برای همین، قرآن کار فاعل‌های طبیعی مانند آتش و غیر طبیعی مانند انسان، فرشته و جن و نیز افعالی مانند باریدن باران را به خدا نسبت داده [۲۷۹] و اصرار دارد که مردم این استناد را ادراک کرده، پذیرفته و همواره به آن توجه کنند.[۲۸۰] عدم ادراک درستِ این معنا از یک سو غلوگرایی و از سوی دیگر گرایش‌های تکفیری را در میان پیروان ادیان الهی پدید آورده است.

توحید در آفرینش، ربوبیت و الوهیت مهم‌ترین شاخه‌های توحید افعالی‌اند. توحید در آفرینش یعنی آفریدگار همه هستی فقط خداست و هیچ کس و هیچ چیز شریک وی در آفرینش نیست. ﴿قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ[۲۸۱]؛ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ[۲۸۲] توحید در ربوبیت یعنی مالکیت، اختیار، تدبیر و اداره همه جهان هستی تنها به دست خداست و هیچ آفریننده‌ای بی‌اذن و اراده او نمی‌تواند در این زمینه دخالت کرده و اثرگذار باشد. شئون ربوبیت دو دسته‌اند: أ. ربوبیت تکوینی که شامل اداره امور همه موجودات و تأمین نیازمندی آنها به صورت تکوینی است. اغلب عقاید شرک‌آمیز در طول تاریخ در ربوبیت تکوینی بوده است و بسیاری از اقوام به ناحق باور داشتند که خداوند پس از آفرینش، تدبیر و اداره جهان یا بخشی از آن را به برخی از آفریده‌های خود واگذارده است و جهان، رَبّ‌ها و کارگردانان گوناگون دارد. ﴿يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ[۲۸۳] مشرکان عرب نیز فرشتگان را به ناحق دختران خدا، مقرّبِ درگاه وی و از کارگردانان جهان دانسته و بت‌ها را به عنوان تندیس‌های آنها و برای تقرب به آنان می‌پرستیدند و شفیع خود در نزد خدا می‌دانستند ﴿أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ[۲۸۴]، در حالی که واقعاً چنین نبود و این‌گونه باورها فاقد هرگونه مستند وحیانی و زاییده ذهن بشر بودند.

توحید در ربوبیت تکوینی هرگز به معنای نفی وساطت در تدبیر جهان و شرک دانستن آن نیست، بلکه به معنای نفی تأثیر استقلالی و خودسرانه دیگران است، برای همین، قرآن کریم زنده کردن پرندگان و مردگان و شفای بیماران را به حضرت عیسی(ع)نسبت می‌دهد و در عین حال با تکرار ﴿بِإِذْنِي آن را با اراده و قدرت خدا می‌داند ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ[۲۸۵]؛ اما مسیحیتِ رایج با ادراک نادرست از این موضوع، این کارها را دلیل الوهیت عیسی(ع)پنداشته است؛ همچنین با پذیرش وساطت در تدبیر و برخلاف پندار وهابیان[۲۸۶].

اعتقاد شیعیان به ولایت تکوینی پیامبر(ص) و پیشوایانِ معصوم اهل‌بیت(ع)هرگز شرک‌آمیز و ناسازگار با توحید نیست. برپایه اعتقاد به ولایت تکوینی، خداوند براساس حکمت خویش، به برخی از بندگان برگزیده خویش قدرت تصرف در عالم طبیعت را داده است و آنان می‌توانند بر خلاف قوانین عادی طبیعت کارهایی مانند زنده کردن مردگان و شفا دادن بیماران را انجام دهند. البته این قدرت خدادادی به حضرت عیسی(ع)، پیامبر اکرم(ص) و پیشوایان معصوم شیعه نیز اختصاص ندارد و درباره دیگران، حتی اشیای بی‌جان هم گزارش شده است: بنی‌اسرائیل بخشی از بدن گاو ذبح شده را به دستور خدا به بدن مرده زدند و او به قدرت خدا زنده شد. ﴿فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۲۸۷] چشمان نابینای حضرت یعقوب(ع)به وسیله پیراهن یوسف(ع) شفا یافت. ﴿فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۲۸۸] براین اساس و برخلاف پندار وهابیان،[۲۸۹] اعتقاد شیعیان به شفابخش بودن پیشوایان معصوم و تربت امام حسین(ع) که با اذن و قدرت خدا انجام می‌گیرد با توحید هیچ منافاتی ندارد.

همچنین منوط دانستن همه پدیده‌ها به اذن و اراده و قضا و قدر الهی هرگز به معنای نفی تأثیر و علیّت از اسباب و واسطه‌ها نیست. ادراک نادرست این مطلب به سبب عدم رشد عقلی و فکری از یک سو و استفاده نکردن از تعالیم پیشوایان معصوم و مفسران حقیقی قرآن از سوی دیگر، زمینه پیدایش دو گرایش فکری موسوم به جبرگرایی و تفویض در میان مسلمانان شد.[۲۹۰] گروهی (جَبریه) نسبت مستقیم افعال اختیاری انسان به خدا در قرآن (برای نمونه: ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۲۹۱]؛ ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۲۹۲]؛ ﴿اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَفَرِحُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا مَتَاعٌ[۲۹۳] را به معنای سلب هرگونه مسئولیت و اختیار از انسان در این باره دانسته‌اند.[۲۹۴] جبرگرایی به نفی مسئولیت و اختیار انسان و در نتیجه بیهوده شدن هر نوع نظام تربیتی، اخلاقی و حقوقی از جمله نظام تشریعی ادیان الهی می‌انجامد؛ زیرا بدون اختیار، جایی برای تکلیف، نکوهش و ستایش و کیفر و پاداش نخواهد بود. در مقابل، گروهی دیگر (مُفوِّضه) که به کاستی‌های جبرگرایی پی برده بودند به سبب ناتوانی در جمعِ میان توحیدِ کامل و نفی جبر و نیز محروم بودن از آموزه‌های پیشوایان معصوم اهل بیت(ع)در دام تفویض افتاده و افعال اختیاری انسان را از دایره فاعلیت الهی خارج دانستند.

شیعه با بهره‌گیری از آموزه‌های پیشوایان معصوم(ع) با نفی جبر و تفویض به چیزی میان آن دو معتقد است.[۲۹۵] براساس دیدگاه شیعه (امر بین الامرین) از یک سو انسان در پرتو قدرت خدادادی نسبت به کارهای خود فاعلی مختار و مسئول است و از سوی دیگر در مرتبه بالاتر، تأثیر عالی و استقلالی در کارهای وی از آنِ خداست.[۲۹۶]

ربوبیت تشریعی به موجودات ذی شعور، مختار و مکلّف (جن و انس) اختصاص دارد و مسائلی مانند فرستادن پیامبران، نازل کردن کتاب‌های آسمانی، تعیینِ تکالیف دینی و وضع احکام و قوانین را در برمی‌گیرد. توحید در تشریع یا قانونگذاری، یعنی اینکه حق قانونگذاری برای تعریف و تنظیم رابطه انسان با خود، خدا، دیگران و محیط زیست و نیز حق اِعمال و اجرای قوانین (حاکمیت) تنها از آنِ خداست ﴿مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۲۹۷]؛ ﴿وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۲۹۸] و اوست که باید بگوید انسان چه باید بکند و چه نباید بکند و چه کسانی و با چه شرایطی باید بر جامعه حاکم شوند و چه کسانی حق حاکمیت ندارند و هیچ کس و هیچ نهادی حق ندارد بی‌اذن خدا و در عرض تشریع الهی و برخلاف آن قانونگذاری یا اعمال قانون و حاکمیت کند. هر چند واژه تشریع به معنای قانونگذاری در قرآن به کار نرفته، مفهوم "حکم" یا "ولایت" و مشتقات آنها از جمله به معنای "قانونگذاری"، "داوری و قضاوت" و "سرپرستی امور جامعه" به کار رفته است و بخشی از آیات دربردارنده این مفاهیم، بر توحید در قانونگذاری و حاکمیت دلالت می‌کنند. برای نمونه: ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ[۲۹۹]، ﴿مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۳۰۰]، ﴿وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۳۰۱]، ﴿أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۳۰۲].[۳۰۳]

برخلاف پندار وهابیان، اعتقاد به حق قانونگذاری پیامبران و امامان (ولایت تشریعی) و لزوم اطاعت از آنها با توحید در ربوبیت تشریعی منافاتی ندارد، بلکه از شئون توحید است؛ زیرا خدا چنین حقی را به آنان داده و اطاعت از آنان همان اطاعت خداست: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۳۰۴] براساس روایات نقل شده از پیامبر خدا(ص) و امامان اهل‌بیت(ع)، مراد از ﴿أُولِي الْأَمْرِ یاد شده در این آیه دوازده امام معصوم(ع) است.[۳۰۵] حدیث ثقلین نیز به نوعی بر این معنا دلالت دارد. البته این اعتقاد که کسی بی‌اذن خداوند حق قانونگذاری دارد یا می‌تواند برخلاف آموزه‌های الهی قانونگذاری کند با توحید در ربوبیت تشریعی سازگار نیست.

همچنین برخلاف اندیشه فرقه‌هایی مانند خوارج، توحید در حاکمیت منافاتی با آن ندارد که خداوند بندگان برگزیده خود را به عنوان "حاکم" و "ولیّ" مردم نصب کند و منصب حکومت را به آنان دهد؛ برای نمونه، قرآن از تفویض این مقام به داوود(ع) خبر می‌دهد ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ[۳۰۶]، چون تدبیر امور جامعه و اجرای قوانین نیازمند برقراری ارتباط مادی و طبیعی با مردم است و چنین ارتباطی از سوی خدا امکان ندارد و باید همواره گروهی از مردم براساس چارچوب و موازین شرعی به تأسیس حکومت و تعیین حاکم اقدام کنند.

نتیجه توحید ذاتی و افعالی، توحید در الوهیت است؛ یعنی با توجه به یگانگی اللّه در ذات، صفات و افعال، کسی جز او شایسته پرستش و معبود شدن نیست. توحید در الوهیت حد نصاب توحید است و کسی که آن یا یکی از مراتب پیش از آن را قبول نداشته باشد در دایره مشرکان قرار می‌گیرد و اهل توحید و رستگاری نخواهد بود،[۳۰۷] برای همین، توحید در الوهیت شعار اساسی اسلام است: ﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ[۳۰۸]؛ ﴿إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ[۳۰۹].[۳۱۰]

توحید عملی

نتیجه توحید در الوهیت، توحید در عبودیت یا یکتاپرستی است؛ یعنی انسان عملاً هم کسی جز اللّه را نپرستد، چون کسی جز او شایسته پرستش نیست: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ[۳۱۱]؛ ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ[۳۱۲] توحید در عبودیت، هدف نهایی بعثت انبیاست ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ[۳۱۳] و ادیان الهی انسان‌ها را در یافتن کسی که شایسته پرستش است یاری می‌کنند.

توحید در استعانت و خشیت از مراتب بعدی توحید عملی و نتیجه توحید افعالی است؛ یعنی انسان در همه کارها تنها بر خدا توکل کند و از وی یاری بطلبد: ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ[۳۱۴] و به جز از وی از کسی هراسی به دل راه ندهد. ﴿الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا[۳۱۵] وقتی در جهان هستی هیچ فعل و انفعال و تأثیر و تأثری بیرون از دایره خواست و اراده خداوند نباشد و همه موجودات در کارهای خویش نیازمند او باشند، فقط باید از او یاری جسته شود زیرا زمام همه امور به دست اوست.

وهابیان، توسل به پیامبران در زمان حیات آنان را جایز، اما توسل به حق و حرمت و جایگاه آنان و دیگر پیشوایان معصوم پس از مرگ آنها و واسطه قرار دادن آنان در نزد خداوند برای برآورده شدن نیازها را شرک و با توحید در استعانت ناسازگار می‌دانند و چنین می‌پندارند که توسل‌کننده در صورت توبه نکردن باید کشته شود.[۳۱۶] آنان چنین توسلی را مانند کار بت‌پرستانی می‌دانند که برای تقرب به درگاه خداوند بت‌ها را می‌پرستیدند. ﴿أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ[۳۱۷].[۳۱۸]

اما به اعتقاد شیعیان، توسل به اولیای الهی پس از مرگ آنها نیز با توحید منافاتی ندارد و توسل به آنان هرگز مانند بت‌پرستی نیست،[۳۱۹] زیرا اولاً شیعیان برخلاف بت‌پرستان هرگز الوهیت اولیای الهی و اثرگذاری مستقل آنان را باور ندارند و آنها را "عبادت" نمی‌کنند؛ اما مشرکان فرشتگان را دختران خدا و بت‌ها را نماد فرشتگان دانسته و برای بهره‌مندی از شفاعت ایشان نزد خداوند آنها را می‌پرستیدند ﴿وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ[۳۲۰]؛ ﴿أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ[۳۲۱].[۳۲۲] ثانیاً مرگ پایان حیات انسان نیست و همه انسان‌ها به ویژه پیامبران، اولیای الهی و شهدا در برزخ و آخرت حیاتی فراتر از حیات دنیایی خواهند داشت. ﴿وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ[۳۲۳] آیات و روایات، نشان‌ دهنده حیات برزخی مردگان و شنوا بودن آنها نسبت به سخنان زندگان هستند. قرآن از روزی خوردن مردگان در عالم برزخ ﴿لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَعَشِيًّا[۳۲۴] و عذاب کافران سخن می‌گوید ﴿النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَعَشِيًّا وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ[۳۲۵] و پیامبرانی مانند حضرت صالح و شعیب(ع) پس از عذاب و نابودی قوم خویش آنها را مخاطب سخنان خود قرار دادند. ﴿فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِن لاَّ تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ[۳۲۶]، ﴿فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ فَكَيْفَ آسَى عَلَى قَوْمٍ كَافِرِينَ[۳۲۷]

توسل، در کتاب و سنت ریشه دارد. قرآن کریم، افزون بر سفارش کلی به توسل ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۳۲۸]، توسل‌هایی را گزارش کرده است؛ توسل به نام‌های نیک خداوند ﴿وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۳۲۹] و حبل اللّه ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ[۳۳۰] و نمونه‌هایی مانند توسل به دعای پیامبر اکرم(ص) ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا[۳۳۱]؛ ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ[۳۳۲] و اعمال صالحی مانند بازسازی خانه خدا، ایمان و دعای خیر مؤمنان برای پذیرش اعمال و آمرزش گناهان. ﴿وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۳۳۳]؛ ﴿الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ[۳۳۴]؛ ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ[۳۳۵].[۳۳۶]

شفاعت نیز برخلاف دیدگاه وهابیان، با توحید منافاتی ندارد. اعتقاد به اینکه کسانی با تعیین و اذن الهی و در چارچوب مورد نظر خداوند نسبت به افراد معینی وساطت کنند تا آنان در روز قیامت بیش از آنچه خودشان ابتدا استحقاق دارند از رحمت خداوند برخوردار و آمرزیده شوند، با توحید منافاتی ندارد. وهابیان، شفاعت را با استناد به آیاتی مانند آیه ﴿وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ[۳۳۷] رد کرده و می‌پندارند این کار مانند کار بت‌پرستانی است که بت‌ها را شفیع خود نزد خدا دانسته و با انگیزه برخورداری از شفاعت به پرستش آنها می‌پرداختند، در حالی که شیعیان هرگز تأثیر استقلالی اولیای الهی را باور ندارند و آنها را نمی‌پرستند.

به اعتقاد شیعه، حق شفاعت در اصل فقط از آنِ خداست ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۳۳۸]؛ ﴿قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۳۳۹] و تنها کسانی می‌توانند شفاعت کنند که خداوند این حق را به آنان داده است. ﴿لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا[۳۴۰] از سوی دیگر، خداوند حق شفاعت را فقط به برگزیدگان و مقربانی چون فرشتگان ﴿وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَى[۳۴۱]، موحدانِ آگاه به کار شفاعت شوندگان ﴿وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۳۴۲]، پیامبران، قرآن، اهل‌بیت(ع) و مؤمنان می‌دهد و آنها نیز فقط براساس ضوابط تعیین شده از سوی خدا و نه به دلخواه خویش می‌توانند شفاعت کنند. ﴿يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ[۳۴۳] آنچه در قرآن نفی و شرک خوانده شده، اعتقاد به شفاعتِ استقلالی است. ﴿وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ[۳۴۴]، ﴿اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ[۳۴۵]

شاخه دیگر توحید عملی، توحید در اطاعت است؛ یعنی انسان فقط باید فرمانبردار فرمان‌های خدا باشد و نباید اطاعت کسی در عرض اطاعت خدا قرار گیرد. زیربنای توحید در اطاعت، توحید در تشریع و حاکمیت است. روشن است که اطاعت از پیامبران و دیگر پیشوایان معصوم چون در طول اطاعت خدا و با اذن الهی است، با توحید در اطاعت منافات ندارد، برای همین، خداوند به آن فرمان داده و آن را اطاعت خویش خوانده است ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۳۴۶]، ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا[۳۴۷]،﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا[۳۴۸]؛ ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ[۳۴۹]، چنان‌که اطاعت بی‌چون و چرای یهود و نصارا از احبار و راهبان را به سبب اینکه برخلاف فرمان خدا بود نوعی شرک در عبادت معرفی کرده است. ﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ[۳۵۰] احبار و راهبان بی‌اذن الهی و برخلاف تعالیم خدا به حرمت و حلیّت حکم می‌دادند و مردم نیز از آنان پیروی می‌کردند[۳۵۱].[۳۵۲]

نبوت

بخشی از عقاید شیعیان درباره نبوت و پیامبران الهی با دیگر گروه‌های اسلامی مشترک و بخشی نیز متفاوت است. ضرورت بعثت و نیز عصمت پیامبران از نمونه‌های اختلاف است.

ضرورت بعثت پیامبران

اشاعره هر چند فرستادن پیامبران برای هدایت انسان‌ها را دارای "حُسن" و کاری شایسته می‌دانند، براساس انکار حسن و قبح عقلی به وجوب و ضرورت فرستادن آنها اعتقاد ندارند؛ اما متکلمان شیعه و معتزله، فرستادن پیامبران برای هدایت مردم را ضروری دانسته و از جمله به حکمت خداوند استدلال می‌کنند. براساس این استدلال، هدف آفرینش انسان رسیدن وی به کمال نهایی است که تنها از راه بندگی و اطاعت ارادی و آگاهانه خدا به دست می‌آید. برای فراهم شدن زمینه گزینش آزادانه انسان، دو راه پیش روی وی نهاده‌اند که یکی به سعادت و دیگری به شقاوت می‌انجامد.

انسان برای گزینش آگاهانه راه راست، افزون بر زمینه‌ها و شرایط گوناگون، نیازمند شناخت صحیح درباره کمال نهایی و راه رسیدن به آن است و از آنجا که شناخت حسی و عقلانی به رغم نقش مهم آنها در زندگی انسان، برای شناخت راه کمال و سعادت حقیقی در همه ابعاد فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و دنیوی و اخروی کافی نیست، حکمت الهی می‌طلبد که در این زمینه، شناخت درست و تضمین ‌شده‌ای را در اختیار انسان قرار دهد که همان راه وحی است. در غیر این صورت، آفرینش انسان گزاف و بیهوده خواهد بود.[۳۵۳] استدلال یاد شده از برخی آیات به دست می‌آید؛ از جمله اینکه قرآن کریم دلیل فرستادن پیامبران را تمام کردن حجت بر مردم می‌داند و اینکه آنان در صورت گمراه شدن نتوانند سبب آن را نفرستادن پیامبران معرفی کنند: ﴿رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا[۳۵۴]؛ ﴿وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى[۳۵۵]؛ ﴿وَلَوْلَا أَنْ تُصِيبَهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ[۳۵۶] اگر شناخت حسی و عقلی برای هدایت مردم کافی بود، مردم نمی‌توانستند در صورت گمراه شدن به نفرستادن پیامبران استدلال کنند؛ زیرا خداوند می‌توانست به دادن عقل و ابزارهای شناخت حسی و کافی بودن آن برای هدایت آنان استدلال کند. همین که قرآن بدون فرستادن پیامبران حجت را بر مردم تمام نمی‌داند، شاهد آن است که ادراکات عقلی و حسی برای شناخت کمال انسان و راه رسیدن به آن کافی نیستند.[۳۵۷]

عصمت پیامبران

کارآمد بودن راه وحی، عصمت انبیای الهی را ضرورت می‌بخشد تا آموزه‌های وحیانی بدون هرگونه تحریف و دستبرد عمدی و سهوی به دست مردم برسند و در جامعه تحقق یابند. برهمین اساس، عصمت پیامبران، افزون بر دریافت وحی، در ارتباط با گناه و نافرمانی عمدی و نیز از سر سهو و نسیان هم مطرح است. البته گستره آن در دو حوزه اخیر مورد اختلاف است. شیعه دوازده امامی بر این باور است که پیامبران از آغاز تا پایان عمر، از همه گناهان کبیره و صغیره معصوم‌اند و حتی از سر اشتباه و فراموشی نیز گناه نمی‌کنند و این، از عقاید شناخته شده شیعیان است؛ اما برخی گروه‌های دیگر، معصوم بودن را در حوزه گناهان کبیره، بعضی دیگر از هنگام بلوغ و برخی هم فقط از زمان نبوت می‌پذیرند.[۳۵۸] شیعیان به پیروی از ائمه اطهار(ع) همواره با شیوه‌های گوناگون، آموزه عصمت پیامبران را تعلیم داده و درباره آن با مخالفان به احتجاج پرداخته‌اند. آنان در گام نخست برای اثبات اصل عصمت پیامبران به استدلال‌های عقلی و نقلی پرداخته‌اند. یکی از مستندات قرآنی عصمت پیامبران آیاتی است که پیامبرانی مانند ابراهیم، اسحاق، یعقوب، یوسف و موسی(ع) را با عنوان "بندگانِ مُخلَص خدا" یاد می‌کند. ﴿وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الأَيْدِي وَالأَبْصَارِ إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ[۳۵۹]؛ ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا[۳۶۰]؛ ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ[۳۶۱] مُخْلَص به معنای خالص شده برای خداست و بندگان مُخْلَص کسانی هستند که ابلیس به رغم سوگند برای گمراه ساختن همه فرزندان آدم(ع) آنها را استثنا کرده و توان گمراه کردن آنان را ندارد ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ[۳۶۲] و این، به معنای مصونیت و معصوم بودن آنان از گمراهی و آلودگی است.

همچنین قرآن کریم، اطاعت از پیامبران را به صورت مطلق لازم دانسته ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا[۳۶۳] و اطاعت مطلق از آنان در صورتی درست است که با اطاعت خدا ناسازگار نباشد وگرنه دستور اطاعت مطلق از خداوند در کنار اطاعت مطلق از کسانی که در معرض گناه و گمراهی باشند تناقض‌آمیز خواهد بود.

شیعیان همچنین در زمینه عصمت پیامبران به چالش‌های پیش روی آن پاسخ گفته‌اند. بخشی از این چالش‌ها با استناد به ظاهر برخی آیات قرآن کریم از همان سده نخست اسلامی مطرح بوده است. پاسخ‌ها و نقدهای شیعیان در ذیل آیات مربوط به چشم می‌خورد. احتجاج امام رضا(ع) از معروف‌ترین نمونه‌ها در این زمینه است: در مجلس مناظره‌ای که مأمون عباسی تشکیل داده بود، علی بن محمد بن جَهْم، عقیده امام رضا(ع) را درباره عصمت انبیا(ع) پرسید. هنگامی که آن حضرت بر معصوم بودن آنان تأکید کرد، ابن‌جهم با اشاره به آیاتی از قرآن کریم که براساس ظاهر آنها، برخی پیامبران دچار لغزش و خطا شده‌اند، نظر امام(ع)را در این باره جویا شد. امام رضا(ع) ضمن تخطئه برداشت وی از آیات یادشده، با استناد به قرآن فرمود: تفسیر درست کتاب خدا را فقط راسخان در علم می‌دانند ﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ[۳۶۴]؛ آن‌گاه با بیان معنای درست آیات، ثابت کرد که آیات مورد استناد، با عصمت انبیا ناسازگار نیستند. در این مناظره، مواردی پاسخ داده شده‌اند؛ مانند نافرمانی آدم(ع) و خوردن از شجره ممنوعه، پندار پرستش اجرام آسمانی به وسیله ابراهیم(ع)، داستان داوود نبی(ع)و زن اوریا، ماجرای ترک محل تبلیغ از سوی حضرت یونس(ع) و ازدواج پیامبر اکرم(ص) با زینب دختر جَحْش که با استناد به آیات مربوط به آنها به عنوان چالش‌های عصمت پیامبران یاد شده‌اند.[۳۶۵] این ماجراها و همانند آنها در تفاسیر اسلامی بازتابی گسترده یافته‌اند. بخش دیگر چالش‌ها درباره عصمت پیامبران در پی ورود اسرائیلیات به تفاسیر و اثرگذاری آنها بر تفسیر بخشی از آیات مربوط به پیامبران پدید آمده است. هر چند بخشی از مفسران اهل‌سنت نیز به نقد این اسرائیلیات پرداخته‌اند، مفسران شیعه با توجه به اعتقاد حداکثری درباره عصمت پیامبران در صف مقدم مدافعان قرار دارند و تلاش بیشتری کرده‌اند[۳۶۶].

امامت

در اصطلاحِ کلام اسلامی، امامت به معنای جانشین پیامبر اکرم(ص) برای اداره جامعه اسلامی است.[۳۶۷] انتصابی یا انتخابی بودن، ویژگی‌ها و گستره وظایف امام مورد اختلاف است. از دیدگاه شیعه، امامت به معنای پیشوایی و ریاست فراگیر بر جامعه اسلامی در همه امور دینی و دنیایی است[۳۶۸] و امام حتماً باید دارای سه ویژگی نصب الهی، علم خدادادی و عصمت باشد.[۳۶۹] افزون بر این موارد، شیعیان درباره ضرورت امام معصوم، نصب امام علی(ع)، عصمت و علم امام و وجود امام مهدی نیز دیدگاه ویژه‌ای دارند که به ترتیب بررسی می‌شوند[۳۷۰]:

ضرورت امام معصوم

استدلال شیعه در بیان ضرورت وجود امامِ معصوم و لزوم ویژگی‌های سه‌گانه او ترکیبی از مبانی عقلی و قرآنی دارد. با توجه به حکیم بودن خداوند، آفرینش همه موجودات از جمله انسان کاملاً هدفمند است و تحقق هدفِ آفرینشِ انسان در گروِ هدایت وحیانی اوست. ﴿قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى[۳۷۱]؛ ﴿هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَى عَبْدِهِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَإِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ[۳۷۲]، برای همین، خداوند پیامبران را فرستاد تا افزون بر تبلیغ، تبیین و ترویج دین و مبارزه با باورها و ارزش‌ها و دیگر نمودهای کفر و شرک، انسان‌های مستعد را تربیت کرده و در صورت فراهم بودنِ شرایط، قوانین سیاسی و اجتماعی دین را اجرا کنند. از آنجا که دین اسلام، همگانی و جاودانه است ﴿قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ[۳۷۳]؛ ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ[۳۷۴] و پس از پیامبر اکرم، پیامبر دیگری نخواهد آمد ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا[۳۷۵]، ختم نبوت در صورتی با حکمت بعثت انبیا سازگار خواهد بود که آخرین دین الهی پاسخگوی همه نیازهای انسان باشد و بدون تحریف تا پایان جهان بماند. مصونیت قرآن از تحریف، تضمین شده است ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۳۷۶]؛ اما همه احکام و معارف از ظاهر آیات قرآن به دست نمی‌آیند و معمولاً قرآن هم در صدد بیان تفصیلی جزئیات احکام و معارف نیست و تعلیم و تببین آن را بر عهده پیامبر(ص) نهاده است ﴿بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ[۳۷۷]؛ ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۳۷۸] تا وی با برخورداری از علم الهی (به جز وحی قرآنی) آنها را برای مردم بیان کند؛ اما محدود بودن و شرایط دشوار دوران رسالت فرصت نداد که آن حضرت همه احکام و معارف الهی مورد نیاز برای عموم مردم را بیان کند. همان اندازه هم که برای اصحاب بیان کرد ضمانتی برای در امان ماندن از تحریف و فراموشی نداشت؛ به گونه‌ای که حتی درباره چگونگی وضو گرفتن آن حضرت اختلاف شد. وقتی آموزه‌ای که بیش از دو دهه، هر روز چندین بار پیش چشم مردم انجام می‌گرفت و هر روز مورد نیاز آنها بود و انگیزه چندانی هم برای تغییر و تحریف عمدی آن نبود چنین در معرض اختلاف باشد، خطر اشتباه در نقل و تحریف آگاهانه درباره آموزه‌های دقیق و پیچیده، به ویژه آموزه‌هایی که با منافع و خواهش‌های نفسانی افراد و گروه‌ها همخوانی ندارد به مراتب بیشتر خواهد بود.[۳۷۹] آمدن نام صدها تن از دروغ‌پردازان و جعل‌کنندگان حدیث و نیز وجود احادیث جعلی در منابع شیعه و سنی مؤید این معناست.[۳۸۰] با توجه به این نکات، دین اسلام زمانی می‌تواند پاسخگوی پرسش‌های همه بشر تا پایان جهان باشد که در متن آن برای تأمین این نیاز و دیگر مصالح ضروری جامعه که پس از رحلت پیامبر(ص) در معرض خطر قرار می‌گرفت راهی پیش‌بینی شده باشد. این راه، همان نصب جانشین شایسته برای رسول خداست؛ جانشینی که افزون بر نصب الهی باید دارای دو ویژگی مهم علم خدادادی و عصمت نیز باشد؛[۳۸۱] اما اهل‌سنت هیچ یک از ویژگی‌های یادشده را برای خلفا قائل نیستند و مواردی از لغزش‌ها، اشتباهات و ناتوانی خلفای سه‌گانه در پاسخگویی به پرسش‌های مردم را در منابع معتبر خود آورده‌اند.[۳۸۲].[۳۸۳]

تعیین امام علی(ع) برای امامت

به عقیده اهل‌سنت، پیامبر اکرم(ص)کسی را برای جانشینی و امامت پس از خود نصب نکرد و این کار را بر عهده مسلمانان نهاد؛ اما شیعیان بر این باورند که آن حضرت، امام علی(ع)را به فرمان خداوند به امامت و جانشینی پس از خود برگزید.[۳۸۴] در این باره به آیات و نیز روایات فراوانی که شیعه و سنی در تفسیر آنها گزارش کرده‌اند استناد می‌شود. بخشی از آیه ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۳۸۵]، موسوم به "آیه اکمال" از این جمله است. علمای شیعه[۳۸۶] با استناد به روایات اهل‌بیت(ع) [۳۸۷] و نیز شماری از علمای اهل‌سنت [۳۸۸] براین باورند که این آیه هنگام بازگشت از حجه‌الوداع و چند ماه پیش از رحلت پیامبر اکرم(ص) در غدیرخم نازل شد و پس از اشاره به ناامیدی کافران از آسیب‌پذیری اسلام تأکید می‌کند که امروز دین شما را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم. با توجه به روایات فراوانی که درباره شأن نزول این آیه وارد شده‌اند، این "اِکمال و اِتمام" که با ناامیدی کافران توأم بوده با نصب جانشین برای پیامبر(ص) از سوی خداوند تحقق یافته است؛ زیرا دشمنان اسلام می‌پنداشتند پس از رحلت پیامبر اکرم، به ویژه با توجه به اینکه فرزند پسری نداشت، اسلام بی‌سرپرست بماند و از بین برود؛ اما با نصب جانشین برای وی امید آنان بر باد رفت.

پیامبر(ص) همه حج‌گزاران را در غدیر خم گرد آورد و ضمن ایراد خطبه‌ای مبسوط دست علی(ع)را بالا برد و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ». سپس همه حاضران با وی بیعت کردند. بر اساس روایتی، ابوبکر و عمر از جای برخاسته و پرسیدند: آیا این ولایت مخصوص علی(ع) است؟ پیامبر فرمود: مخصوص علی و اوصیای من تا روز قیامت است و چون درباره اوصیای وی پرسیدند، به امام حسن و امام حسین و نُه نفر از فرزندان امام حسین(ع)اشاره کرد. براساس روایات، پیامبر اکرم(ص) قبلاً مأمور شده بود امامت علی(ع)را رسماً اعلام کند؛ اما از بیم سرپیچی مردم و حمل آن بر نظر شخصی، وی در پی فرصتی مناسب بود تا زمینه این کار فراهم شود، تا اینکه آیه ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۳۸۹] نازل شد و به پیامبر مژده داده شد که از پیامدهای آن مصون خواهد ماند. علمای شیعه [۳۹۰] و بسیاری از اهل‌سنت [۳۹۱] نزول این آیه را نیز هنگام بازگشت از حجه‌الوداع در منطقه "غدیر" و درباره اعلان جانشینی امام علی(ع) دانسته‌اند. البته در این روز امامت علی(ع) به صورت رسمی اعلام و برای آن بیعت گرفته شد و گرنه پیامبر اکرم(ص) بارها به صورت‌های گوناگون در دوران رسالت، جانشینی علی(ع) را گوشزد کرده بود؛ از جمله در همان سال‌های آغازین بعثت، هنگامی که آیه ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ[۳۹۲] نازل شد؛[۳۹۳] همچنین هنگامی که آیه اولواالامر نازل شد و اطاعت کسانی با عنوان ﴿أُولِي الْأَمْرِ را به گونه مطلق واجب کرد و همسنگ اطاعت پیامبر قرار داد ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۳۹۴]، جابر بن عبداللّه انصاری درباره هویت آنان پرسید و پیامبر(ص)آنها را خلفای خود و پیشوایان مردم پس از خویش خواند که نخستینِ آنها علی(ع)است و پس از وی ۱۱ امام معصوم شیعه را ذکر کرد.[۳۹۵] آیه ولایت نیز از آیات مورد استناد است. براساس این آیه، "ولیِّ" مؤمنان فقط خدا، پیامبر و مؤمنانی هستند که نماز را بر پاداشته و در رکوع زکات می‌دهند: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۳۹۶] برپایه روایت‌های فراوان شیعه [۳۹۷] و سنی،[۳۹۸] پس از آنکه امام علی(ع)در رکوع نماز، انگشتر خود را به نیازمند داد، این آیه در شأن وی نازل شد. علمای شیعه "ولیّ" را به معنای سرپرست و صاحب اختیار گرفته‌اند؛ ولایتی که فقط از آنِ خدا، پیامبر و امیرمؤمنان امام علی(ع)است. مستند دیگر، آیه تبلیغ است که براساس آن خداوند از پیامبر خواست آنچه را بر وی نازل شده است به مردم ابلاغ کند و اگر چنین نکند، پیام خدا را نرسانده است. ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۳۹۹] افزون بر آیات یادشده، روایاتی مانند حدیث وزارت،[۴۰۰] منزلت[۴۰۱] و ثقلین [۴۰۲] نیز برای اثبات امامت امام علی(ع) مورد استناد قرار گرفته‌اند.[۴۰۳]

عصمت امام

به عقیده شیعه، امام باید دارای علم خدادادی و عصمت باشد تا بتواند آموزه‌های دینی را با همه ابعاد و ظرافت‌های آن بیان کند و متأثر از انگیزه‌های نفسانی و شیطانی مرتکب تحریف عمدی در دین نشود؛ همچنین بتواند نقش تربیتی پیامبر اکرم(ص) در تربیت انسان‌های مستعد را عهده‌دار شود و در صورت مساعد بودن شرایط اجتماعی، حکومت و اداره امور جامعه را برعهده گرفته و قوانین اجتماعی اسلام را جاری کند.

شیعه در این زمینه به آیات و روایات استناد می‌کند؛ از جمله پس از اثبات الهی بودن منصب امامت، عصمت آنان را از آیه ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۴۰۴] استنباط می‌کند. براساس این آیه، امامت، منصب و عهد الهی و جدای از نبوت است و به ظالمان نمی‌رسد و کسی که به گناه آلوده می‌شود از نظر قرآن ظالم است.[۴۰۵] همچنین لزوم اطاعتِ مطلق از اولواالامر و قرار گرفتن آن در کنار اطاعت از خدا و پیامبر(ص) ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۴۰۶] نشان می‌دهد که ﴿أُولِي الْأَمْرِ کسانی‌اند که در بیان معارف دین و کردار و گفتار خویش معصوم‌اند.[۴۰۷]

در روایات شیعه، ﴿أُولِي الْأَمْرِ به پیشوایان معصوم اهل‌بیت(ع) [۴۰۸] و در برخی روایات اهل‌سنت به امام علی(ع) و امام حسن و امام حسین(ع) تفسیر شده است.[۴۰۹] عصمت ائمه اهل‌بیت(ع) به آیه تطهیر نیز مستند شده است: ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۴۱۰] شیعیان با استناد به روایات شأن نزول، [۴۱۱] مراد از اهل‌بیت(ع)را فقط ۵ تن آل عبا یعنی پیامبر اکرم(ص)، امام علی(ع)، فاطمه زهرا(س)، امام حسن و امام حسین(ع) دانسته و معتقدند برخلاف ادعای شماری از اهل‌سنت، ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ به ادله گوناگون شامل زنان پیامبر و دیگران نمی‌شود.[۴۱۲] از آنجا که اراده تشریعی خداوند برای تطهیر بندگان، به اهل‌بیت اختصاص ندارد، روشن می‌شود که مراد از تطهیر اهل‌بیت(ع) تطهیر تکوینی و تخلف‌ناپذیر الهی است و با توجه به واژه ﴿إِنَّمَا به آنان اختصاص دارد و تطهیر مطلق و نفی هرگونه رجس و پلیدی همان عصمت است.[۴۱۳] هیچ گروهی از مسلمانان ادعای عصمت هیچ یک از بستگان پیامبر اکرم را ندارند، به جز شیعه که به عصمت فاطمه زهرا(س) و امامان دوازده‌گانه اهل‌بیت معتقد است. حدیث ثقلین نیز بر عصمت امامان اهل بیت دلالت می‌کند. این روایت، اهل‌بیت پیامبر(ص) را همسنگ قرآن قرار داده و تأکید می‌کند که هیچ‌گاه از آن جدا نمی‌شوند و مسلمانان در صورت پیروی از قرآن و اهل‌بیت(ع)هرگز گمراه نمی‌شوند. ارتکاب کوچک‌ترین گناه، حتی اگر از سَرِ سهو باشد، عملاً موجب جدایی از قرآن و گمراهی می‌شود. حدیث سفینه [۴۱۴] نیز بر عصمت دلالت دارد[۴۱۵].

علم امام(ع)

به اعتقاد شیعیان، امام باید نسبت به همه مردم برتری علمی داشته باشد و داناترین فرد به کتاب خدا و سنت نبوی و از دانش خدادادی در این زمینه برخوردار باشد.[۴۱۶] برهمین اساس، امامان اهل‌بیت(ع)افزون بر علومی که بی‌واسطه یا با واسطه از پیامبر(ص) گرفته بودند نوعی دانش غیر عادی نیز داشتند که خداوند به صورت "الهام" و "تحدیث" به آنان داده بود؛[۴۱۷] همانند الهامی که خضر ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا[۴۱۸]، ﴿قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا وَأَمَّا الْغُلامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِّنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا [۴۱۹]،[۴۲۰]ذوالقرنین ﴿حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا[۴۲۱]،[۴۲۲] حضرت مریم ﴿وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ[۴۲۳] و مادر موسی(ع) ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ[۴۲۴]؛ ﴿إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى[۴۲۵] از آن برخوردار بودند. براساس برخورداری چنین علمی است که برخی امامان در سنین کودکی و بدون یادگیری از دیگران از همه چیز آگاه بودند و به امامت رسیدند. این علم، با وحی به پیامبران متفاوت است و شیعه برخلاف ادعای مخالفان هرگز به نزول وحی نبوی به امامان خویش معتقد نیست.

علم الهی امام از برخی آیات به ضمیمه روایات استفاده می‌شود. قرآن کریم در واکنش به تکذیب رسالت پیامبر اکرم(ص) از شخص یا اشخاصی با تعبیرِ ﴿وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ و به عنوان شاهد بر حقانیت آن حضرت یاد می‌کند: ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۴۲۶] کسی که شهادت او قرین شهادت خداوند قرار گرفته و داشتن علم الکتاب، او را شایسته چنین شهادتی کرده، دارای مقامی بس ارجمند است. آیه‌ای دیگر نیز به این شاهد اشاره دارد و او را "تالی" رسول خدا شمرده است: ﴿أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ[۴۲۷] با توجه به واژه ﴿مِنْهُ، این شاهد از خاندان پیامبر(ص) است و طبق برخی روایات شیعه [۴۲۸] و سنی [۴۲۹] مراد از شاهد یادشده، علی بن أبی‌طالب است. هنگامی که شخصی بهره‌مند از بخشی از علم الکتاب توانست در یک چشم برهم زدن، تخت ملکه سبأ را از یمن نزد سلیمان آورد ﴿قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ[۴۳۰]، داشتن همه علم الکتاب آثار بسیار بزرگ‌تر و بیشتری خواهد داشت. براساس روایات، امامان دیگر نیز از همه علم الکتاب برخوردار بوده‌اند.[۴۳۱].[۴۳۲]

مهدویت

شیعیان در کنار برخی باورهای مشترک با اهل‌سنت درباره آموزه مهدویت، برخی باورها و اندیشه‌های متفاوت نیز دارند. آموزه مهدویت بخشی از موضوع امامت و از زیرمجموعه‌های آن به شمار می‌رود.

تشکیل جامعه جهانی بر پایه باورها و ارزش‌های الهی و دادگستری در سراسر زمین از اهداف مهم پیامبر اکرم(ص) بود و آن حضرت در حد امکان در این باره تلاش کرد؛ اما به سبب فراهم نشدن شرایط، نتوانست حکومت و جامعه جهانی مورد نظر خود را تشکیل دهد؛ ولی خداوند وعده تشکیل چنین جامعه‌ای را در کتاب‌های آسمانی داده است و می‌توان آن را تحقق هدف نهایی از بعثت پیامبر خاتم دانست: ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ[۴۳۳] به اعتقاد شیعه، امامت، متمم نبوت و تحقق‌بخش حکمت خاتمیت است، از همین‌رو می‌توان نتیجه گرفت که هدف یادشده به وسیله آخرین امام تحقق خواهد یافت [۴۳۴] و از این رو برپایه برخی روایات شیعه، چیره شدن کامل دین حق بر همه ادیان در زمان ظهور امام مهدی روی خواهد داد.[۴۳۵] افزون بر روایات متواتر شیعه[۴۳۶] و سنی[۴۳۷]

درباره حکومت جهانی و دادگستری امام مهدی، شماری از آیات قرآن نیز بر این موضوع تطبیق و تأویل شده‌اند؛ برای نمونه، خداوند در تورات و زبور نوشته است که صالحان، وارث زمین خواهند شد: ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ[۴۳۸] برپایه روایات، تحقق کامل این وعده الهی در زمان ظهور امام مهدی(ع)خواهد بود.[۴۳۹] آیه ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ[۴۴۰] نیز در این باره تأویل شده است. این آیه هرچند درباره رهایی بنی‌اسرائیل از دست فرعون و به قدرت رسیدن آنان است، تعبیر ﴿نُرِيدُ به یک اراده مستمر الهی اشاره دارد. برهمین اساس، آیه یاد شده در احادیث بر ظهور امام مهدی و حکومت جهانی آن حضرت تطبیق شده است.[۴۴۱] آیه ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[۴۴۲] هم از وعده خداوند درباره خلافت مؤمنان صالح و خداپرستی آنها در امنیت کامل خبر داده است. برپایه روایات، مصداق کامل این وعده در زمان ظهور امام مهدی(ع) تحقق خواهد یافت.[۴۴۳]

رجعت:رجعت از آموزه‌های اختصاصی شیعه و با اندیشه مهدویت مرتبط است. براساس این آموزه، در زمان ظهور امام مهدی گروهی از مؤمنانِ صالح و اولیای برجسته الهی زنده می‌شوند تا دولت حق را که همواره در انتظارش بودند مشاهده کرده و به ثواب یاری کردن اولیای الهی دست یابند. از سوی دیگر، گروهی از منافقان و منکران برجسته دولت حق نیز زنده می‌شوند تا کیفر کردار ناپسند خود را در این دنیا هم ببینند.[۴۴۴] به جز برخی که رجعت را به معنای بازگشت دولت حق تأویل کرده‌اند، بیشتر قریب به اتفاق شیعه، آن را به همان معنای ظاهری بازگشت اشخاص دانسته‌اند.[۴۴۵] آموزه رجعت در کتاب و سنت [۴۴۶] ریشه دارد و روایات آن متواتر معنوی است.[۴۴۷] براساس آیه ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ[۴۴۸]، خداوند در یکی از روزها از میان هر امتی گروهی از تکذیب کنندگان آیات الهی را برانگیخته و همه آنها را در یک جا گرد خواهد آورد. مفسران شیعه، با استناد به روایتی از امام صادق(ع) حشر یاد شده در این آیه را مربوط به زمان رجعت دانسته[۴۴۹] و ارتباط آن با حشر روز قیامت را رد و نقد کرده‌اند؛ زیرا در روز قیامت همه افراد امت‌ها و نه گروهی از آنان برانگیخته خواهند شد. ﴿وَعُرِضُوا عَلَى رَبِّكَ صَفًّا لَقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَكُمْ مَوْعِدًا[۴۵۰].[۴۵۱] آیات قبل و بعد از آیه ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ[۴۵۲] که درباره حوادث دنیا سخن می‌گویند مؤیدی دیگرند بر اینکه آیه یاد شده به زنده شدن در این دنیا (رجعت) اشاره دارد.[۴۵۳] اهل‌سنت، اعتقاد به رجعت را نادرست می‌دانند؛ به گونه‌ای که روایتِ راویانِ معتقد به آن را نامعتبر می‌شمارند.[۴۵۴] آنها رجعت را ناممکن می‌خوانند. شیعیان در پاسخ، زنده شدن گروهی در دنیا و زمان رجعت را ممکن و آن را مانند معاد جسمانی دانسته و به دو دسته آیات استناد می‌کنند: دسته نخست، آیاتی که در پاسخ به منکران معاد از قدرت خداوند بر زنده کردن مردگان سخن می‌گویند. ﴿وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ[۴۵۵] دسته دوم آیاتی که از زنده شدن افراد و گروه‌های گوناگون در اقوام پیشین حکایت می‌کنند. عُزَیْر نبی ﴿أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۴۵۶]، هزاران نفرِ گریزان از بیماری طاعون ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ[۴۵۷]، ۷۰ نفر از یاران حضرت موسی(ع) ﴿وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۴۵۸] و زنده شدن فرزندان حضرت ایوب(ع) ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ[۴۵۹] از این قبیل‌اند.[۴۶۰]

عدالت صحابه: بیشتر اهل‌سنت [۴۶۱] هر مسلمانی را که پیامبر اکرم(ص) را دیده یا همراهی کرده باشد، صحابی آن حضرت به شمار آورده [۴۶۲] و با استناد به آیات و روایات، همه آنها را عادل، از اولیای الهی و برترین آفریدگان خدا پس از پیامبر می‌دانند.[۴۶۳] به اعتقاد آنان، پیامبر(ص) بین ۱۱۴۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰۰ صحابی داشته است؛[۴۶۴] اما فقط حدود ۸۰۰۰ نفر آنان با اسم و کنیه شناخته شده‌اند و بیشترشان به سبب بادیه‌نشین بودن ناشناخته بودند و تنها یک بار در حجه‌الوداع پیامبر(ص)را ملاقات کردند.[۴۶۵]

شیعیان درباره صحابه دیدگاهی میانه دارند و اعتقاد به عدالت همه آنها را با آیات قرآن، سنت نبوی و گزارش‌های تاریخی ناسازگار می‌دانند. آنان نه مانند جمهور اهل‌سنت همه صحابه را عادل می‌دانند و نه مانند غُلات همه را تکفیر می‌کنند.[۴۶۶] به اعتقاد شیعه، صحابی بودن هر چند فضیلت است، هرگز موجب عصمت و عدالت نمی‌شود. شمار چشمگیری از علمای نامدار اهل‌سنت نیز همین دیدگاه را دارند.[۴۶۷] شماری از اصحاب، کسانی بودند که قرآن آنها را به سبب مخالفت با احکام الهی، دروغ خواندن وعده‌های خداوند و اذیت کردن پیامبر اکرم(ص) صریحاً فاسق و بیماردل خوانده و لعنت کرده است ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ[۴۶۸]؛ ﴿وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا[۴۶۹]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا[۴۷۰]، ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا[۴۷۱]؛ همچنین گروهی از منافقانِ ناشناخته در میان آنها وجود داشتند. ﴿وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ[۴۷۲] [۴۷۳]بنابراین در میان صحابه، افزون بر افراد و شخصیت‌های عالم، عادل و با تقوای فراوان، شماری از منافقانِ ناشناخته، افراد سرکش و اهل گناه نیز بودند و برای همین، اعتقاد به عادل بودن همه اصحاب درست نیست[۴۷۴].

آموزه‌های فقهی شیعه

شیعه در کنار مشترکات فراوان، در بخش چشمگیری از آموزه‌های فقهی نیز با اهل‌سنت اختلاف دارد. اختلاف‌ها اغلب در جزئیات و شرایط احکام و بازتاب تفاوت در منابع استنباط احکام‌اند. اهل‌سنت در کنار قرآن، سنت (قول و فعل و تقریر پیامبر و صحابه) و اجماع، قیاس، استحسان، سدّ ذرایع و مصالح مرسله را نیز از منابع احکام می‌دانند؛ اما شیعیان فقط قرآن، سنت (قول و فعل و تقریر پیامبر(ص) و دیگر پیشوایان معصوم) و عقل را از منابع شناخت احکام می‌شمارند. به اعتقاد شیعه امامیه، حق تشریع فقط از آنِ خداست ﴿قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ[۴۷۵] و خداوند چنین حقی را تنها به پیامبر اکرم(ص)داده است. پس از پیامبر اکرم(ص) طبق نص و تصریح ایشان، ائمه معصومِ اهل‌بیت(ع) برای تشریع و تبیین احکام الهی منصوب شده‌اند. حدیث ثقلین از جمله مستندات این دیدگاه است؛ اما اهل‌سنت به سبب اعتقاد نداشتن به امامت و عصمت، بخش مهمی از آموزه‌های کلامی و فقهی خویش را از کسانی مانند ابوحنیفه، احمد بن حنبل، مالک و محمد شافعی گرفته‌اند که دست‌کم یک قرن پس از پیامبر می‌زیسته‌اند[۴۷۶].

وضو

چگونگی شستن دست‌ها و نیز مسح یا شستن پاها در وضو مورد اختلاف شیعه و سنی است. این اختلاف، در چگونگی تفسیر آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۴۷۷] و برخی روایات ریشه دارد. به اعتقاد علمای شیعه، دست‌ها باید از آرنج تا نوک انگشتان، از بالا به پایین شسته شوند. آنها در این باره به ظاهر آیه و نظر عرف استناد کرده و معتقدند ﴿إِلَى الْمَرَافِقِ به معنای "دست‌ها را تا آرنج بشویید" محدوده شستن و نه چگونگی آن را بیان می‌کند و ﴿إِلَى قید برای دست‌ها و تعیین محدوده دست است، چون "دست"، به انگشتان تا مچ و مچ تا بازو هم گفته می‌شود و اگر دست میان مراتب یادشده مشترک نبود، به گفتنِ ﴿إِلَى: "تا" نیازی نبود.

در عرف هم، شستن از بالا به پایین رایج و راحت‌تر است؛[۴۷۸] مثلاً هنگامی که پزشک به بیمار می‌گوید پای خود را تا زانو با آب سرد بشویید، مرادش این نیست که از پایین تا زانو، بلکه مرادش شستن پا تا محدوده زانوست و بیمار به شیوه رایج در عرف از بالا به پایین می‌شوید.

اما اهل‌سنت ﴿إِلَى را قیدِ شستن دانسته و معتقدند باید دست‌ها را از پایین به بالا (از سر انگشت‌ها تا آرنج) شست،[۴۷۹] در حالی ‌که این گونه شستن متعارف نیست. افزون بر اینکه بر فرضِ ﴿إِلَى قیدِ شستن باشد، چنین نیست که انتهای شستن را برساند، بلکه احتمال دارد به معنای "با" باشد (﴿إِلَى به معنای مَعَ)؛ یعنی دست‌ها را همراه با آرنج بشویید. این‌گونه کاربردهای لفظی در قرآن و ادبیات عرب وجود دارد. ﴿فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ[۴۸۰]؛ ﴿وَآتُوا الْيَتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوبًا كَبِيرًا[۴۸۱].[۴۸۲] براساس روایاتِ رسیده از امامان اهل‌بیت(ع) پیامبر اکرم(ص) نیز هنگام وضو دستانش را از بالا به پایین می‌شست؛[۴۸۳] اما در روایات اهل‌سنت، در این باره توضیحی نیامده است.

درباره مسح کردن یا شستن پاها نیز شیعیان با استناد به آیه یادشده و روایات صحیح پیامبر(ص)و اهل‌بیت(ع)معتقدند که باید هنگام وضو پاها را مسح کشید. مفسران شیعه واژه ﴿وَأَرْجُلَكُمْ را که بلافاصله پس از ﴿بِرُءُوسِكُمْ آمده است عطف به جای آن و محلاً منصوب دانسته و معتقدند باید مانند سر مسح شوند؛[۴۸۴] اما شماری از مفسران اهل‌سنت با توجه به نصب ظاهری ﴿أَرْجُلَكُمْ آن را عطف بر ﴿وُجُوهِكُمْ و مفعولِ ﴿فَاغْسِلُوا در جمله پیشین دانسته و بر این باورند که باید پاها شسته شوند.[۴۸۵]

ابن‌حزم از علمای اهل‌سنت در رد این دیدگاه می‌گوید: ﴿أَرْجُلَكُمْ چه با نصب خوانده شود و چه مجرور، عطف بر ﴿بِرُءُوسِكُمْ است؛ زیرا جایز نیست موضوعی مستقل میان معطوف و معطوف علیه فاصله شود.[۴۸۶] براساس روایات معتبر، پیامبر اکرم(ص) [۴۸۷] و امام علی(ع) [۴۸۸] و اهل‌بیت(ع) نیز روی پاها را مسح می‌کشیدند.

در مقابل، روایات مورد استناد اهل سنت برای شستن پاها اغلب سندهای ضعیفی دارند و با آیه قرآن و روایت صحیح نیز معارض‌اند[۴۸۹].

نماز

علمای شیعه ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ[۴۹۰] را جزئی از قرآن و نخستین آیه سوره‌های آن دانسته و برهمین اساس خواندن آن را در حمد و سوره نماز، واجب می‌دانند.[۴۹۱] آنها در این باره به روایت‌هایی معتبر از اهل‌بیت(ع)استناد می‌کنند [۴۹۲]. روایت‌هایی متعدد از اهل‌سنت نیز مؤید این معنایند.[۴۹۳] البته اهل‌سنت در این باره اختلاف دارند: شماری از آنان، به ویژه بیشتر شافعی‌ها بَسْمَلَه را جزئی از قرآن [۴۹۴] و گروهی دیگر با نفی جزئیت، آن را فقط برای جداساختن دو سوره می‌دانند.[۴۹۵] با این حال، بیشتر سنی‌های حنفی خواندن آن را پیش از سوره حمد واجب؛ اما مالک آن را به خودی خود مکروه، اما برای پرهیز از اختلاف مستحب می‌داند.[۴۹۶] شیعیان همچنین گفتن ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ[۴۹۷] در حمد و سوره نماز را واجب و نیز بلند گفتن آن در نماز مغرب و عشاء و صبح را بر مردان واجب و در ظهر و عصر مستحب می‌دانند؛[۴۹۸] اما بیشتر اهل‌سنت بلند گفتن آن را در نماز صبح و مغرب و عشاء مستحب می‌دانند.[۴۹۹]

برپایه فقه شیعه، خواندن هر یک از نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشاء در وقت اختصاصی خود فضیلت ویژه‌ای دارد، از این رو جداخواندن دو نماز به حکم اولی، بهتر است؛ اما با توجه به دشواری در تفریق، به ویژه در نماز جماعت، پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصوم اهل‌بیت(ع)جمع میان دو نماز را در شرایط عادی نیز جایز دانسته‌اند.[۵۰۰] بیشتر اهل‌سنت جمع میان دو نماز را جز در مواردی مانند سفر، بارش باران، بیماری و وقوف در عرفه و مزدلفه جایز نمی‌دانند.[۵۰۱] آنها با استناد به آیه ﴿حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ[۵۰۲]) و ﴿فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا[۵۰۳] براین باورند که نماز را باید در وقت مخصوص به خود خواند. آنها همچنین در این باره به برخی روایات استناد کرده‌اند.[۵۰۴]

به نظر علمای شیعه، دو آیه یاد شده فقط بر اهمیت نماز و توجه ویژه به وقت آن تأکید می‌کنند و این معنا با جواز جمع میان دو نماز منافاتی ندارد، چنان‌که جمع میان دو نماز در سیره رسول اکرم نیز به چشم می‌خورد. روایات مورد استناد اهل‌سنت نیز در صورت پذیرش، با احادیث فراوانِ نقل شده از پیامبر اکرم(ص) در منابع اهل سنت منافات دارند. براساس این روایات، پیامبر اکرم(ص)بدون عذر و باران نیز میان دو نماز جمع کرده است.[۵۰۵] دیدگاه فقهای شیعه درباره نماز مسافر نیز با دیدگاه بیشتر اهل‌سنت متفاوت است: شیعیان مانند حنفی‌ها، شکسته بودن نماز مسافر را واجب؛ اما مالکی‌ها، شافعی‌ها و حنبلی‌ها جایز می‌دانند. هر چند هر گروهی برای اثبات دیدگاه خویش به کتاب، سنت و اجماع استناد کرده‌اند،[۵۰۶]به نظر می‌رسد سبب اصلی اختلاف، ریشه در تفسیر واژه ﴿جُنَاحٌ در آیه زیر دارد: ﴿وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبِينًا[۵۰۷] براساس ظاهر آیه و برداشت بیشتر اهل‌سنت، جوازِ شکسته خواندن نماز در سفر به وجود خطر جانی از سوی دشمنان مشروط است. ﴿جُنَاحٌ در لغت به معنای گناه است.[۵۰۸] با توجه به معنای ﴿فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ (بر شما گناهی نیست)، اهل‌سنت دلالت جمله یادشده بر تخییر را قوی‌تر از دلالتش بر تعیین قصر دانسته‌اند؛ زیرا نفی جناح با واجب و مستحب و مباح، بلکه با مکروه نیز سازگار است؛[۵۰۹] اما شیعیان با استناد به روایات اهل‌بیت(ع) سفرِ بی‌خطر را نیز موجب شکسته شدن نماز دانسته و کامل خواندن آن را جایز نمی‌دانند. براساس این دیدگاه، مقید شدن حکم قصرنماز به مسئله "خوف" می‌تواند قید غالبی یا برای تأکید بیشتر باشد. در روایتی از امام باقر(ع) تعبیر ﴿فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ برای رفع توهم تحریم خوانده شده است، از این‌رو قرآن با تعبیر ﴿فَلَا جُنَاحَ این توهم را از بین می‌برد. چنین تعبیری درباره سعی میان صفا و مروه و رفع توهم تحریم آن نیز به کار رفته است، در حالی که هیچ یک از فقهای مسلمان جایز بودن سعی در حج یا عمره را از آن برداشت نکرده و همه به واجب بودن آن معتقدند. ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ[۵۱۰].[۵۱۱]

از دیگر اختلافات فقهی، خواندن سوره‌های سجده‌دار در نماز است: شیعه امامیه خواندن این سوره‌ها و سجده کردن برای آنها در نماز را باطل کننده نماز می‌داند؛ زیرا خواندن این سوره‌هاسجده واجب دارد ﴿وَإِذَا قُرِئَ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لَا يَسْجُدُونَ[۵۱۲] و سجده کردن مستلزم زیادت در نماز و ترک آن مستلزم ترک واجب است؛[۵۱۳] اما ابوحنیفه خواندن آنها را جایز و سجده کردن میان نماز را با استناد به آیات ﴿ فَمَا لَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ وَإِذَا قُرِئَ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لَا يَسْجُدُونَ[۵۱۴] واجب می‌داند. مذاهب دیگر اهل‌سنت، خواندن سوره‌های سجده‌دار در نماز و سجده برای آن را جایز می‌دانند.[۵۱۵].[۵۱۶]

روزه مسافر

شیعیان با استناد به صریح آیات قرآن ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ وَأَن تَصُومُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۵۱۷] و نیز روایات نبوی و اهل‌بیت(ع) [۵۱۸] روزه گرفتن مسافر را جایز نمی‌دانند؛ اما اهل‌سنت، با استناد به شماری از روایات و با تقدیر گرفتن کلمه‌ای در آیه مربوط، روزه گرفتن مسافر را جایز دانسته و درباره اینکه آیا افطار کردن بهتر است یا روزه گرفتن، به اختلاف‌گراییده‌اند. تفسیر اهل‌سنت درباره آیه و برداشت جواز روزه از آن، اشکالات جدی دارد [۵۱۹] و روایات مورد استناد آنها در تعارض با قرآن و با چالش مواجه است.[۵۲۰] افزون بر آن، با شماری دیگر از روایات اهل‌سنت که بر وجوب افطار در سفر دلالت دارند در تعارض است.[۵۲۱].[۵۲۲]

خمس

خمس، یک پنجم برخی از دارایی‌ها را گویند که باید طبق دستوردین پرداخت: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۵۲۳].[۵۲۴] برداشت شیعه و اهل‌سنت از واژه "غنیمت" که در آیه آمده ﴿غَنِمْتُمْ متفاوت است: فقیهان [۵۲۵] و مفسران[۵۲۶] شیعه با استناد به معنای لغوی ریشه "غ - ن - م"[۵۲۷] و روایات امامان اهل‌بیت(ع)،[۵۲۸] واژه غنیمت را به معنای هر گونه درآمد و سود دانسته‌اند. بر همین اساس، افزون بر غنایم جنگی، پرداخت خمسِ معادنی مانند طلا و نقره، گنج و سود حاصل از تجارت، کشاورزی و نیز هرگونه کسب و کاری دیگر را به شرط زاید بودن بر هزینه سالیانه زندگی، واجب می‌دانند.

کاربرد واژه ﴿مَغَانِمُ به معنای مطلق سود و فایده در قرآن نیز مؤید دیدگاه شیعه است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا[۵۲۹]؛ اما اهل‌سنت با استناد به سیاق آیات و نزول آیه خمس درباره غنایم جنگ بدر، غنیمت در آیه را فقط شامل غنایم جنگی دانسته‌اند.[۵۳۰] البته پاره‌ای از روایات اهل‌سنت نیز نشان می‌دهند که پیامبر اکرم(ص) خمس را بر هرگونه سودی از جمله عنبر و مروارید قرار داده است.[۵۳۱] آنها گنج را نیز با شرایطی خاص از موارد وجوب خمس دانسته و درباره وجوب خمسِ فی‌ء، انواع معدن و زمینِ خریداری شده به وسیله شخص ذمّی از مسلمان اختلاف دارند.[۵۳۲] موارد مصرف خمس نیز مورد اختلاف شیعه و سنی است[۵۳۳].

ازدواج موقت

به گفته همه دانشمندان شیعه [۵۳۴] و بیشتر اهل سنت،[۵۳۵] آیه ﴿وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا[۵۳۶] بر حلال بودن ازدواج موقت دلالت می‌کند. با این تفاوت که به اعتقاد اهل‌سنت، این آیه پس از مدتی با آیات دیگری مانند آیه ﴿وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۵۳۷] و ﴿ وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ إِلاَّ عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ[۵۳۸]، برخی روایات و اجماع مسلمانان نسخ و ازدواج موقت حرام گردید؛ اما علمای شیعه ضمن نقد مستنداتِ این دیدگاه، نسخ آیه یادشده را رد کرده و معتقدند شماری دیگر از روایات اهل‌سنت نشان می‌دهند که ازدواج موقت در زمان پیامبر اکرم(ص) میان برخی اصحاب رایج بوده [۵۳۹] و آن حضرت هم تا پایان عمر خویش از آن نهی نکرده است.[۵۴۰] شماری از اصحاب و تابعیان شناخته شده نیز آن را جایز دانسته‌اند.[۵۴۱] روایت‌های فراوانی از امامان اهل‌بیت(ع)هم بر مشروع بودن آن در زمان پیامبر(ص)و پس از وی تا قیامت دلالت دارند.[۵۴۲] اجماعی هم در این زمینه نیست و چنان‌که گفته شد، به جز شیعه، دیگران هم آن را جایز دانسته‌اند.

در مقابل، شماری از مفسران اهل‌سنت آیه ﴿وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا[۵۴۳] را مربوط به ازدواج دائم دانسته‌اند؛[۵۴۴] اما به گفته علمای شیعه واژه "استمتاع" هرگاه مطلق و بی‌قرینه به کار رود بر ازدواج موقت دلالت دارد.[۵۴۵] دوم اینکه طبق آیه باید به مجرد عقد، مهریه پرداخت شود و این به ازدواج موقت اختصاص دارد؛ اما در ازدواج دائم پرداخت همه مهریه به مجرد عقد واجب نیست.[۵۴۶].[۵۴۷]

تقیه

تقیه نزد شیعیان جایگاهی ویژه دارد و روشی فطری و عقلانی به شمار می‌رود که در زندگی فردی و اجتماعی خود به کار می‌برند. هر چند افرادی مانند ابن‌تیمیه آن را نوعی نفاق، الحاد و روش یهودیان دانسته‌اند،[۵۴۸] مشروعیت آن به وسیله قرآن، سنت نبوی و اهل‌بیت(ع) و نیز صحابه، تابعیان و بسیاری از علمای بزرگ اهل‌سنت تأیید شده است. تقیه بدین معناست که انسان مؤمن برای حفظ جان، مال و ناموس خود، [۵۴۹]دین و باورهای دینی خود را از دشمنان پنهان کرده و در ظاهر و زبانی و موقت با آنها و باورها و رفتارهایشان همراهی کند.[۵۵۰] صریح‌ترین مستند تقیه، آیه ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ[۵۵۱] است. خداوند در این آیه ضمن نهی مؤمنان از برقراری ارتباط دوستانه با کافران، کسانی را که چنین کنند تهدید کرده که پیوندشان به طور کلی با خدا گسسته می‌شود و از ولایت خدا بیرون خواهند رفت و در ادامه کسانی که از ترس دشمنان با آنها پیوند دوستانه برقرار کنند استثنا می‌شوند.

مفسران، تقیه یاد شده در این آیه را به زمان چیرگی کافران بر مؤمنان مربوط دانسته و گفته‌اند که به صدر اسلام اختصاص ندارد.[۵۵۲] آیه ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۵۵۳] نیز بر مشروع بودن تقیه دلالت دارد. در این آیه از خشم و عذاب خدا نسبت به کافران یاد، اما کسانی که از سر اجبار سخن کفرآمیز می‌گویند، ولی در دل ایمان استواری دارند، استثنا شده‌اند. این آیه درباره گروهی از مسلمانان، از جمله عمار یاسر نازل شده است که به سختی مورد شکنجه مشرکان مکه قرار گرفتند و عمّار به اجبار و برای رهایی خود به پیامبر(ص) ناسزا گفت و از بت‌ها به نیکی یاد کرد. گروهی گفتند که عمّار کافر شده است. پیامبر(ص) وقتی از عمّار شنید که هیچ‌گونه تزلزلی در ایمانش پدید نیامده است، فرمود: اگر باز هم تو را شکنجه دادند تو نیز دوباره چنین کن.[۵۵۴]

سومین آیه‌ای که بر مشروعیت تقیه دلالت دارد، درباره مؤمن آل فرعون است. او که از درباریان فرعون بود و گویا پس از پیروزی حضرت موسی(ع) بر ساحران به وی گروید، ایمان خود را پنهان می‌کرد. وی با همین پنهان‌کاری توانست افزون بر حفظ جان خویش، حضرت موسی(ع) را به موقع از دسیسه فرعونیان برای کشتن وی آگاه ساخته و جان او را نیز نجات دهد: ﴿وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ[۵۵۵].[۵۵۶].[۵۵۷]

لعن کردن

شیعیان با استناد به آموزه‌های کتاب و سنت، ضمن اعتقاد به حرمت سبّ و ناسزاگویی نسبت به مؤمن و کافر، لعن کردن کسانی را که در قرآن و سنت لعن شده‌اند، جایز می‌دانند؛ اما اهل‌سنت فقط لعن منافقان شناخته شده و کافرانی را روامی‌دانند که در حالت کفر از دنیا رفته‌اند. برهمین اساس و با اعتقاد به عدالت همه اصحاب پیامبر اکرم(ص)، شیعیان را با اتهام لعن همه اصحاب، به کفر و خروج از دین متهم کرده و به قتل آنان فتوا داده‌اند. این گونه فتواها همواره در طول تاریخ دستاویزی برای آزار و اذیت شیعیان و کشتار آنان بوده است، در حالی که شیعیان هرگز درباره همه اصحاب پیامبر(ص)دیدگاه یکسانی ندارند.

لعن کردن، نوعی ابراز انزجار، برائت جستن و محکوم کردن کسانی است که در برابر جریان و جامعه توحیدی ایستاده و با ایجاد مانع و انحراف، آن را تهدید می‌کنند. قرآن با سلسله مراتبی، از لعن ابلیس که نماد شرارت و پلیدی و بزرگ‌ترین دشمن خدا و خداپرستان است شروع کرده ﴿وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَى يَوْمِ الدِّينِ[۵۵۸] و پس از آن به لعن افراد و گروه‌هایی می‌پردازد که هر یک با پیروی از شیطان به نوعی در مسیر دعوت و جامعه توحیدی مانع‌ تراشی می‌کند. ابتدا همه کافرانی را لعنت می‌کند که به جای پیروی از خدا و پیامبر او، از سران و بزرگان خویش پیروی کرده و گمراه شدند ﴿ إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَافِرِينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِيرًا خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا لّا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَلا نَصِيرًا يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولا وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلا[۵۵۹]؛ کافرانی که حدود الهی را زیر پا نهاده و از کارهای ناپسند خویش دست برنمی‌داشتند ﴿لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوا وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ كَانُواْ لاَ يَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ[۵۶۰] و نیز کافرانی که به خداوند دروغ بسته و مانع راه خدا شده و به جهان آخرت کفر می‌ورزند. ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أُوْلَئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ وَيَقُولُ الأَشْهَادُ هَؤُلاء الَّذِينَ كَذَبُواْ عَلَى رَبِّهِمْ أَلاَ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ[۵۶۱] پس از آنها افراد و گروه‌هایی در درون جامعه اسلامی لعنت شده‌اند: منافقان ﴿وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا هِيَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِيمٌ[۵۶۲]، مردانی که همسر خویش را به آلوده ‌دامنی متهم می‌کنند ﴿ وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُن لَّهُمْ شُهَدَاء إِلاَّ أَنفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِن كَانَ مِنَ الْكَاذِبِينَ[۵۶۳]، اذیت و آزار کنندگان پیامبر اکرم ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا[۵۶۴]، کسانی که به زنان پاکدامن تهمت آلوده‌دامنی می‌زنند ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۵۶۵]، کسی که عمداً مؤمنی را می‌کشد ﴿وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا[۵۶۶] و سُست ‌باورانی که فسادانگیزی کرده و حرمت خویشاوندی را می‌شکنند. ﴿فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِي الأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ[۵۶۷] برخلاف کسانی که لعن مسلمان را جایز ندانسته و آن را فقط درباره کافران و منافقانِ شناخته شده جایز می‌دانند، بعضی از عناوین عمومی لعن شده در قرآن بر مسلمانان نیز تطبیق می‌کند. براساس یک تفسیر، مراد از منافقان، بیماردلان و شایعه‌کنندگانی که قرآن آنان را لعن کرده است ﴿لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا[۵۶۸]، همان گروه منافقان‌اند؛ اما بر پایه تفسیر مشهور دیگری، مراد از بیماردلان، مسلمانان سُست‌ ایمانی است که زنا کرده یا به آن گرایش داشتند.[۵۶۹] ظاهر آیه‌ای که بر لعنت اذیت‌کنندگان پیامبر اکرم(ص) دلالت می‌کند ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا[۵۷۰] نیز عام است و هر گونه اذیتی را دربرمی‌گیرد.[۵۷۱]

برخی سخنان ناروا درباره پیامبر اکرم(ص) ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسَى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَكَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِيهًا يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلا سَدِيدًا[۵۷۲]، ورود بی‌اجازه به خانه آن حضرت، سرگرم گفت‌وگو شدن و ترک نکردن خانه وی پس از خوردن غذا و نیز سخن گفتن با همسران وی بدون در میان بودن پرده، از مصادیق اذیت کردن پیامبر اکرم(ص) است. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا[۵۷۳].[۵۷۴]

برخلاف دیدگاه برخی مفسران که اذیت‌ کنندگانِ پیامبر(ص)را اشاره به یهود و نصارا و منافقان دانسته‌اند،[۵۷۵] برخی از مسلمانان مخاطب قرآن‌اند. براساس برخی روایات نیز، پیامبر اکرم(ص) از جمله خطاب به یکی از اصحاب به نام عمرو بن شاس [۵۷۶] اذیت کردن علی(ع) را مایه اذیت خود خواند.[۵۷۷] لِعان نیز به عنوان یک حکم شرعی به مسلمانان اختصاص دارد. براساس این حکم، مردی که همسر خود را بدون وجود شاهد به زنا متهم کند بار پنجم می‌گوید: اگر دروغ گفته باشد، لعنت خدا بر او باد. ﴿وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَدَاءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كَانَ مِنَ الْكَاذِبِينَ[۵۷۸] این آیه درباره یکی از یاران پیامبر(ص) نازل شد و او و همسرش در حضور آن حضرت ملاعنه کردند.[۵۷۹]

گروه دیگری که در قرآن لعن شده‌اند، ظالمان‌اند. بررسی مصادیق ظلم و ظالم نشان می‌دهد که گروهی از مؤمنان هم از دیدگاه قرآن می‌توانند ظالم و در نتیجه سزاوار لعنت الهی باشند. مؤمنانی که با کافران ارتباط دوستانه دارند ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۵۸۰]؛ ﴿إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۵۸۱] یا دیگران را مسخره کرده و با لقب‌های زشت خوانده و از آن توبه نمی‌کنند ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۵۸۲] و نیز کسانی که حدود الهی را زیر پا نهاده و خدا را نافرمانی می‌کنند از این قبیل‌اند. ﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۵۸۳] کسی که براساس احکام الهی داوری نکند نیز ظالم و ستمگر است: ﴿وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۵۸۴] این آیه هرچند درباره یهودیان است، قاعده‌ای عمومی است. براساس روایتی از پیامبر اکرم(ص)اگر کسی درباره دو درهم نیز به ستم حکم کرده و بر اجرای آن فرمان دهد مشمول این آیه خواهد شد.[۵۸۵] در صدر اسلام نیز برخی یاران پیامبر(ص) یکدیگر را به حکم بر اساس غیر ما انزل اللّه متهم می‌کردند.[۵۸۶] کسان دیگری نیز هستند که در قرآن لعن شده‌اند. برای نمونه: ﴿وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا[۵۸۷]؛ ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۵۸۸]؛ ﴿وَالَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ[۵۸۹]؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۵۹۰]؛ ﴿فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِي الأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ[۵۹۱] عناوین منطبق بر اینان، گاهی بر برخی از مسلمانان تطبیق شده‌اند؛[۵۹۲] همچنین آیات مربوط به عناوین یادشده درباره افراد مسلمان نازل شده‌اند.[۵۹۳]

به اعتقاد برخی از اهل سنت، لعن کسی از سوی خداوند یا پیامبر اکرم(ص) دلیل بر جواز آن برای دیگران نیست، در حالی‌که در قرآن و سنت به جواز لعن توسط دیگران هم تصریح ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ[۵۹۴]، ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ[۵۹۵]، ﴿كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۵۹۶]، ﴿أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ[۵۹۷][۵۹۸] و به لعن برخی از گنهکاران صریحاً امر شده است.[۵۹۹] برخی از فقهای اهل‌سنت، لعن کردن کسی توسط پیامبر اکرم(ص) را دلیل مشروعیت لعن به وسیله دیگران [۶۰۰] و این کار را لازمه عمل به سفارش قرآن کریم مبنی بر پایبندی به سنت آن حضرت ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۶۰۱] دانسته‌اند.[۶۰۲].[۶۰۳]

صلوات فرستادن

قرآن کریم مسلمانان را به فرستادن سلام و صلوات به پیامبر اکرم(ص) فرمان می‌دهد: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۶۰۴] برپایه روایات متعددی که از طریق شماری از اصحاب و در منابع شیعه [۶۰۵] و سنی [۶۰۶] گزارش شده‌اند، در پی نزول این آیه، برخی از اصحاب درباره چگونگی صلوات فرستادن بر وی پرسیدند و آن حضرت بر گفتن « اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ». تأکید و ضمن ناقص خواندن صلوات بدون یاد کرد از "آل‌محمد" از آن نهی کرده است. این روایات که شمار فراوانی از آنها در منابع اهل‌سنت آمده‌اند،[۶۰۷] همواره مورد استناد دانشمندان شیعه برای اثبات دیدگاه خویش درباره صورت مطلوب صلوات فرستادن بوده‌اند.[۶۰۸] آنها هنگام صلوات فرستادن بر پیامبر اکرم(ص) در تشهد نماز و جز آن، با عبارت «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» بر خاندان آن حضرت نیز صلوات می‌فرستند.[۶۰۹] افزون بر روایات یاد شده، برخی آیات قرآن نیز نشان می‌دهند که صلوات، به پیامبر اکرم(ص)اختصاص ندارد و خداوند و فرشتگان بر همه مؤمنانی که هنگام مصیبت صبر می‌کنند یا اهل ذکر فراوان و تسبیح‌گوی خداوند در هر بامداد و شامگاهان باشند نیز صلوات می‌فرستند. ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمْوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ أُوْلَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ[۶۱۰]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلا هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا[۶۱۱] اهل بیت(ع) از مصادیق برجسته این گروه از مؤمنان هستند و طبق آیات یاد شده، حتی به تنهایی و جدای از پیامبراکرم(ص)نیز می‌توان بر آنها صلوات فرستاد.[۶۱۲] شافعی‌ها و حنبلی‌ها نیز با اعتقاد به وجوب صلوات در تشهد نماز، این‌گونه صلوات می‌فرستند؛[۶۱۳] اما مالکی‌ها و حنفی‌ها اصل صلوات در تشهد را مستحب می‌شمارند.[۶۱۴] برخی از اهل‌سنت با استناد به نیآمدن "آل‌محمّد" در آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۶۱۵]، صلوات را ویژه پیامبر(ص) و صلوات فرستادن بر "آل محمد" را ساخته و پرداخته شیعیان دانسته‌اند. آنان براساس برخی آیات ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۶۱۶]؛ ﴿وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ[۶۱۷] برای اصحاب و خاندان پیامبر(ص) طلب غفران و رضوان الهی کرده [۶۱۸] و گاه در سخنان و نوشته‌های خود همراه با «آل‌محمد»، بر همسران و اصحاب آن حضرت نیز صلوات می‌فرستند[۶۱۹].[۶۲۰].

اندیشه‌های تفسیری و علوم قرآنی شیعه

مفسران و دانشمندان شیعه، در برخی از مباحث تفسیری و علوم قرآنی نیز دیدگاهی متفاوت با اهل‌سنت دارند:

تأیید مصحف عثمانی

برخلاف گفته برخی مخالفان و خاورشناسان،[۶۲۱] شیعیان متن قرآنِ موجود را معتبر دانسته و قرآن جداگانه‌ای با عنوان مصحف شیعی و مصحف امام علی(ع) که دارای آیات بیشتری باشد، ندارند و وجود برخی روایات شیعی درباره "مصحف امام علی" و ویژگی‌های آن و نیز "جامع بودن ائمه" نسبت به همه قرآن هرگز به این معنا نیست، بلکه بدین معناست که مصحف امام علی(ع) در مواردی مانند ترتیب سوره‌ها، قرائت، شأن نزول و مانند آنها دقیقاً به همان صورتِ نازل شده بود و تفسیر آیات را نیز در برداشت [۶۲۲] و هیچ کس مانند آن حضرت و دیگر پیشوایان معصوم(ع) به علوم قرآن و تفسیر آن آگاهی کامل و جامع ندارد.[۶۲۳]

پیشوایان، دانشمندان، قاریان، حافظان و هنرمندان شیعه نقش بسیار برجسته‌ای در تنظیم، شکل‌گذاری، زیباسازی، ثبت و ضبط قرآن موجود و صورت‌بندی آن داشته‌اند. پس از پیامبر اکرم(ص)، امام علی(ع)نخستین کسی بود که اندیشه گردآوری قرآن را مطرح ساخت و به این کار پرداخت.[۶۲۴] یاران و دوستداران آن حضرت مانند عبداللّه بن مسعود، ابی بن کعب، ابوالدرداء و مقداد بن اسود نیز دارای مهم‌ترین مصاحف بودند. یاران و دوستداران آن حضرت در توحید مصاحف و پس از آن نیز نقش برجسته‌ای ایفا کردند. پیشنهاد توحیدِ مصاحف در زمان عثمان را نخستین بار حذیفة بن یمان از شیعیان علی(ع) داد. هنگام استنساخ مصاحف، ابی بن کعب مرجع رفع اختلاف‌های مربوط به املا و ضبط کلمات بود.[۶۲۵] شکل‌گذاری و نقطه‌گذاری مصحف موجود به دست ابوالأسود دوئلی و دو شاگرد او نضر بن عاصم و یحیی بن یعمر انجام گرفت.[۶۲۶] ضبط حرکات قرآن به شکل کنونی توسط خلیل بن احمد فراهیدی انجام شد.[۶۲۷] افزون بر گروهی از ائمه بزرگ قرائت، دست کم ۴ تن از قرّاء هفت‌گانه نیز شیعه بودند.

قرائت کنونی قرآن، قرائت حفص است که از شاگردان امام صادق(ع) بود و آن را از عاصم روایت کرده است. عاصم از بزرگان شیعه بود و قرائت را از شیخ خود سلمی گرفت. سلمی نیز از یاران امام علی(ع)بود و از وی گرفته بود[۶۲۸].[۶۲۹]

جمع قرآن

توقیفی یا اجتهادی بودن ترتیب کنونی آیات و سوره‌های قرآن از مسائل مهم در بحث جمع قرآن کریم است. دانشمندان شیعه به اتفاق بر این باورند که تنظیم آیات قرآن و آغاز و انجام سوره‌ها به دستور پیامبر اکرم(ص) صورت گرفته است. در این باره به ادله چندی از جمله روایاتی معتبر استناد می‌شود که بر چینش آیات به دست پیامبر اکرم(ص) با راهنمایی جبرئیل،[۶۳۰]تلاوت برخی سوره‌ها با ترتیب کنونی آیات آنها در نماز به وسیله آن حضرت [۶۳۱] و نیز بیان ثواب تلاوت سوره‌ها همراه با ذکر نام آنها از زبان رسول خدا(ص) [۶۳۲] دلالت دارند. به رغم وجود این اتفاق نظر و روایات، علامه طباطبایی بر این باور است که روایات یاد شده توقیفی بودن ترتیب همه آیات را ثابت نمی‌کنند.[۶۳۳] شماری از دانشمندان متقدم [۶۳۴] و متأخر [۶۳۵]

شیعه، همانند شماری از عالمان اهل سنت [۶۳۶] بر این باورند که قرآن کریم با ترتیب کنونی سوره‌ها در زمان پیامبر اکرم(ص) و با نظارت آن حضرت گردآوری شد. براساس این دیدگاه که به ادله نقلی و عقلی مستند شده، قرآن با ترتیب کنونی در نوشت‌افزارهای گوناگون بوده و پس از وفات پیامبر در میان دو جلد قرار گرفته است. این گروه از دانشمندان، ترتیب سوره‌های قرآن را توقیفی و روایات جمع قرآن پس از رسول خدا را به سبب ضعفِ سند و اضطراب و تهافت و تناقضِ مضامین، نامعتبر دانسته [۶۳۷] و بر این باورند که قرآن کریم اساس دین و دعوت پیامبر اکرم(ص) و معجزه جاوید او و راهنمای فکری و رفتاری مسلمانان است و پذیرفتنی نیست که رسول خدا بدون راهنمایی و اقدام درباره تنظیم و قرائت درست، آن را پراکنده به حال خود رها کرده باشد؛ به ویژه اینکه آن حضرت آینده‌نگر و نگران آینده امت خویش بود.[۶۳۸] در مقابل، برخی دیگر از علمای شیعه [۶۳۹] همانند شماری دیگر از اهل‌سنت [۶۴۰] بر این باورند که قرآن کریم پس از پیامبر اکرم(ص) گردآوری شده و ترتیب کنونی سوره‌ها براساس اجتهاد اصحاب بوده است. بر پایه دیدگاه سوم، بسیاری از سوره‌های قرآن در زمان پیامبر اکرم(ص)چیده شده‌اند و تنها ترتیب برخی از سوره‌ها مانند سوره توبه در دوران پس از پیامبر بوده است[۶۴۱].[۶۴۲]

تحریف‌ناپذیری قرآن

بیشتر علمای شیعه با استناد به کتاب و سنت و عقل، بر تحریف‌ناپذیری قرآن کریم تأکید و ادله معتقدان به تحریف قرآن را نقد کرده‌اند.[۶۴۳] در مقابل، برخی گروه‌های منسوب به شیعه، مانند غُلات و نیز بعضی از دانشمندان اَخباری مسلکِ شیعه به تحریف قرآن کریم و حذف بخشی از آیات آن معتقد بوده‌اند. مستند اصلی این دیدگاه، برخی روایات موجود در منابع شیعه و سنی و نیز تفاوتِ مصحف‌های منسوب به شماری از اصحاب پیامبر اکرم(ص) است. شماری از علما و نویسندگان اهل‌سنت، به ویژه وهابیان و نیز برخی خاورشناسان با استناد به دیدگاه این گروه و نیز روایات تحریف، اعتقاد به تحریف قرآن را به عموم شیعیان نسبت داده و از عقاید آنان به شمار آورده‌اند، در حالی که چنین نسبتی نادرست است؛ زیرا در منابع اهل‌سنت نیز روایات و گزارش‌هایی هستند که بر تحریف قرآن دلالت دارند و برخی از دانشمندان آنها هم با استناد به همین روایات، از تحریف قرآنسخن گفته‌اند؛ اما اکثر قریب به اتفاقاهل‌سنت با رد این دیدگاه و نقد مستندات آن بر مصونیت قرآن از هر گونه تحریف تأکید می‌کنند[۶۴۴].

تفسیر قرآن

تفسیر قرآن و کوشش برای فهم درست آن به مثابه نخستین و معتبرترین منبع دینی مسلمانان از همان آغاز نزول تا به امروز مورد اهتمام پیامبر اکرم(ص)، پیشوایان معصوم(ع) و مسلمانان بوده است. معارف و علوم قرآن کریم از جهت آسانی و دشواری فهم آنها از الفاظ و عبارت‌های آن سطوح مختلفی دارند: مرتبه‌ای از آن برای همه آشنایان با زبان عربی فهم‌پذیر است. ﴿وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ[۶۴۵] بخشی نیاز به تدبر و تلاش علمی مناسب دارد و تنها آشنایان با قواعد و فنون و صنایع ادبی زبان عربی و برخی علوم مورد نیاز می‌توانند به آن دست یابند؛ اما فهم کامل معارف، علوم و احکام آن فقط برای پیامبر اکرم(ص)و امامان معصوم(ع) امکان‌پذیر است.[۶۴۶] مجموع سخنان پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) که در بیان معنای‌آیات قرآن گفته شده و نیز کوشش‌های علمی مسلمانان برای تفسیر قرآن سبب پیدایش علم تفسیر با مکاتب و روش‌های تفسیری گوناگون شده است.

در این میان شیعیان بیشترین پیشینه را در اندیشه‌های تفسیری و علوم قرآنی دارند. امام علی(ع)،[۶۴۷] امام حسن(ع)، امام حسین(ع)،[۶۴۸] حضرت زهرا(س) [۶۴۹] و شاگردان و یاران امام علی(ع) مانند سلمان، ابوذر، مقداد،[۶۵۰] ابن‌عباس،[۶۵۱] ابن‌مسعود [۶۵۲] و جابر بن عبداللّه انصاری[۶۵۳] از جمله نخستین مفسران قرآن و پیشگامان تفسیر و علوم قرآنی پس از پیامبر اکرم(ص) بودند.

شیعیان با استناد به آیات قرآن و روایات متواتری چون حدیث ثَقَلین بر این باورند که ۱۲ پیشوای معصومِ اهل‌بیت(ع) پس از پیامبر اکرم(ص)، جانشینان الهی وی و عهده‌دار تعلیم و تفسیر قرآن کریم‌اند.[۶۵۴] آنان برگزیده خدا، برخوردار از علم الهی، آگاه به همه معانی ظاهر و باطن قرآن و مصون از هرگونه خطا در فهم و تبیین آن هستند.[۶۵۵] برهمین اساس باید پس از رسول خدا(ص)برای فهم کامل و درست و شناختِ جزئیات معارف و احکامی که در قرآن سربسته بیان شده‌اند، به آنها مراجعه کرد و در شناخت عام و خاص، مطلق و مقید و قرینه‌های بازدارنده از ظهور آیات و نیز آگاهی از تأویل و معانی باطنی و فراعُرفی آیات و مکتب و روش تفسیری درست به روایاتِ معتبرِ رسیده از آنان استناد جست.[۶۵۶] البته شماری از مفسران، این دست روایات را تنها در تفسیر آیات احکام [۶۵۷] و شماری دیگر در تفسیر همه آیات قابل استناد می‌دانند.[۶۵۸] این گونه روایات و مرجعیت و مقام علمی امامان اهل‌بیت(ع) مورد بی‌اعتنایی مفسران اهل سنت قرار گرفته است.

هر چند از پیامبر اکرم(ص) و پیشوایان معصومِ شیعه نظریه جامع و صریحی درباره مکتب و روش تفسیری صحیح و مورد تأیید آنان گزارش نشده است، از رهنمودهای کلی آنها می‌توان به برخی ویژگی‌ها در این باره پی برد. برخی از ویژگی‌های مکتب تفسیری اهل‌بیت(ع) عبارت‌اند از: تدّبر در آیات محکم و استمداد از معصومان در تفسیر آیات متشابه، تفسیر ظاهر آیات با روش عقلایی و عرفی، نهی و نکوهش از تفسیر بدون علم و اطمینان، پرهیز از تفسیر به رأی، اختصاص ندادن آیات به برخی مصادیق حتی شأن نزول و تفسیر برخی خطاب‌های قرآن براساس مَثَل معروف "به در می‌گوید تا دیوار بشنود"،[۶۵۹] چنان که با مطالعه و دقت در روایات نبوی و اهل‌بیت(ع)می‌توان ویژگی‌های روش تفسیری شیعه و مورد تأیید اهل‌بیت(ع) را برشمرد.

در این روش تفسیری، بر این موارد تأکید شده است: مفاهیم عرفی کلمات، ویژگی‌های ادبی کلام، سیاق آیات، فضای صدور کلام، آیات دیگر قرآن، ویژگی‌های گوینده، آموزه‌های عقلی بدیهی و قطعی، ویژگی‌های مخاطب، بیان پیشوایان معصوم(ع)، برخی اجماع‌های امت و بیان معنای باطنی برخی آیات[۶۶۰].[۶۶۱]

باطن قرآن

باطن قرآن به معانی و مصادیق پنهان آیات در دو مرتبه عرفی و فراعرفی گفته می‌شود. معانی پنهان مانند معنای آیات متشابه، معنای حروف مقطعه و اشاره سوره نصر به رحلت پیامبر اکرم(ص) و مصادیق مانند مصداق بودن بنی‌امیه برای ﴿فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ[۶۶۲][۶۶۳] معانی و مصادیق عرفی برای عموم فهم‌پذیر و فرا عرفی ویژه راسخان در علم است.[۶۶۴]

شیعیان با استناد به روایات فراوان بر این باورند که همه آیات قرآن افزون بر معنای ظاهری، معنای باطنی هم دارند [۶۶۵] و پیامبر اکرم(ص)و امامان معصوم(ع)به همه این معانی آگاه‌اند.[۶۶۶] بخشی از روایات یاد شده از معنای باطنی داشتن آیات خبر داده و بخشی دیگر معنای باطنی بعضی از آیات را بیان کرده‌اند. برپایه این روایات، همه آیات قرآن معنای باطنی دارند که با معنای ظاهری آنها تفاوت دارند. این معانی برای همگان قابل تحمل و پذیرش نیستند [۶۶۷] و برخی از آنها فقط در فهم راسخان در علم (پیشوایان معصوم) می‌گنجند و برای دیگران فهم‌پذیر نیستند.[۶۶۸]

باطن قرآن و معانی و مصادیق پنهان آیات دارای دو مرتبه عرفی و فراعرفی است و معیار درستی آن، دو چیز است: نخست اینکه در چارچوب یکی از دلالت‌های عرفی کلام بگنجند یا روایت معتبری از پیامبر(ص) یا امام معصوم(ع) آن معنای باطنی را برای آیه گفته باشد. دوم اینکه معنای باطنی با ضروری دین، دلیل عقلی قطعی یا صریح و ظاهر آیه یا روایت معتبری تعارض نداشته باشد.[۶۶۹] به گفته برخی مخالفان، شیعه برای هماهنگ کردن قرآن با عقاید خویش به باطن‌گرایی در تفسیر قرآن و تأویل روی آورده و با منحصر دانستن آگاهی از آن به امامان خویش به تعطیل شدن عقل دیگران در فهم و تفسیر قرآن رأی داده است؛ همچنین همه یا بیشتر آیات قرآن را درباره امامان، دوستان و دشمنان آنها وارد دانسته‌اند،[۶۷۰] در حالی که اعتقاد به وجود معنای باطنی برای قرآن، در روایات شیعه و سنی ریشه دارد.[۶۷۱]

مفسران اهل‌سنت نیز آن را پذیرفته [۶۷۲] و جمعی از آنان مانند میبدی در کشف الاسرار، نیشابوری در غرائب القرآن و آلوسی در روح المعانی به معانی باطنی هم اشاره کرده‌اند.[۶۷۳] البته باطن‌گرایی محض هرگز مورد تأیید شیعه دوازده امامی نیست. براساس این گرایش که به شیعیان اسماعیلیه نسبت داده شده است، معنای ظاهری قرآن مراد خداوند نیست و تنها باید معنای باطنی آن را به دست آورد..[۶۷۴] این نسبت با توجه به نبود منابع تفسیری کامل از آنان و نیز تأکید بر اعتبار همزمان ظاهر و باطن قرآن در برخی نوشته‌های آنها چندان اثبات‌پذیر نیست؛[۶۷۵]

همچنین شیعیان تفسیر آیات برپایه قواعد ادبی و اصول عقلایی محاوره را برای غیر معصوم نیز جایز می‌دانند. وجود تفسیرهای اجتهادی فراوان در میان شیعه که بدون بهره گرفتن از روایات نیز به تبیین معنای قرآن پرداخته‌اند مؤید این معناست. ناظر بودن بیشتر آیات قرآن به امامان اهل بیت و دوستان و دشمنان آنها نیز که برگرفته از روایات است، بعید به نظر نمی‌رسد؛ زیرا بیشتر آیات قرآن در ستایش مؤمنان و پرهیزگاران و نکوهش کافران، منافقان، ستمگران، فاسقان و فاجران‌اند و مصداق کامل و آشکار گروه نخست، امامان معصوم(ع)و پیروان راستین آنها و از مصادیق آشکار دسته دوم دشمنان آنها هستند.[۶۷۶][۶۷۷]

ناسخ و منسوخ

شیعیان درباره چند و چون آیات ناسخ و منسوخ نیز دیدگاهی متفاوت دارند. اهل‌سنت گاهی شمار آیات نسخ شده را تا ۳۰۰ آیه نیز گفته و نسخ را دارای سه گونه نسخ لفظ و حکم، نسخ لفظ بدون حکم و نسخ حکم بدون لفظ دانسته‌اند.[۶۷۸] برخی از علمای شیعه سه گونه یاد شده برای نسخ را درباره قرآن پذیرفته‌اند؛[۶۷۹] اما بیشتر آنان به ویژه معاصران، ضمن پذیرش امکان عقلی و شرعی اصل نسخ و وجود آن در قرآن، درباره چگونگی تشریع و سازگاری آن با جاودانگی آموزه‌های قرآن استدلال کرده؛ اما حجم مورد نظر اهل‌سنت درباره آیات نسخ شده و همه گونه‌های آن را نپذیرفته‌اند. به اعتقاد این گروه، فقط نسخِ حکم بدون نسخ تلاوت در قرآن وجود دارد و گونه اول و دوم سر از تحریف در می‌آورد. افزون بر آن، مستندات دو گونه اخیر، خبرهای واحدند و موضوع مهمی مانند نسخ در قرآن با خبر واحد ثابت نمی‌شود.[۶۸۰] برخی مانند آیت اللّه خویی حتی نسخ حکم بدون نسخ تلاوت را نیز نپذیرفته‌اند.[۶۸۱] این گروه از دانشمندان، ادله مورد استناد برای نسخ بسیاری از آیات را نقد کرده‌اند.[۶۸۲][۶۸۳]

منابع

پانویس

  1. العین، ج۲، ص۱۹۰ - ۱۹۱؛ معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۲۳۵؛ الصحاح، ج۳، ص۱۲۴۰، «شیع».
  2. تهذیب اللغه، ج۳، ص۶۱؛ لسان العرب، ج۸، ص۱۸۸ - ۱۸۹.
  3. المنجد، ص۴۱۱، «شیع».
  4. التحقیق، ج۶، ص۱۶۶، «شیع».
  5. نک: معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۲۳۵؛ لسان العرب، ج۸، ص۱۸۹؛ تاج العروس، ج۵، ص۴۰۵، «شیع».
  6. النهایه، ج۲، ص۵۲۰؛ لسان العرب، ج۸، ص۱۸۸؛ تاج العروس، ج۱۱، ص۲۵۷.
  7. اوائل المقالات، ص۱.
  8. الکافی، ج۲، ص۷۵، ۶۳۷؛ الفتوح، ج۶، ص۲۲۲؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۶۰.
  9. شرح الاخبار، ج۳، ص۴۶۹؛ تاریخ اسلام در آئینه پژوهش، شماره۳۶، ص۹۷ - ۹۸، «بازشناسی تاریخی مفاهیم «شیعه».
  10. شرح الاخبار، ج۳، ص۴۶۹؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۷۹.
  11. شرح الاخبار، ج۳، ص۴۶۹؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۵۹ - ۴۷۳؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۷۹.
  12. شرح الاخبار، ج۳، ص۴۶۹.
  13. الغارات، ج۲، ص۳۷۸ - ۳۷۹؛ فتح الباری، ج۷، ص۱۴.
  14. وقعة صفین، ص۵۱۰؛ الاخبار الطوال، ص۱۹۴؛ الفتوح، ج۴، ص۲۰۴.
  15. تاریخ اسلام در آئینه پژوهش، ش۳۶، ص۱۰۶ - ۱۰۷، «بازشناسی تاریخی مفاهیم «شیعه»».
  16. لسان العرب، ج۸، ص۱۸۹؛ القاموس المحیط، ج۳، ص۴۷؛ تاج العروس، ج۱۱، ص۲۵۶ - ۲۵۷، «شیع».
  17. اوائل المقالات، ص۳۵؛ الشیعة فی الاسلام، ص۱۵؛ نشوء المذاهب و الفرق، ص۳۹ - ۴۰.
  18. اوائل المقالات، ص۳۵.
  19. تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، ص۱۶۷؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ص۱۰۵۲.
  20. المقالات و الفرق، ص۶۴.
  21. نک: فرق الشیعه.
  22. دائرة المعارف تشیع، ج۴، ص۲۷۲، «تشیع».
  23. نقد و نظر، ش ۸۴، ص۱۰۶، «مفهوم‌شناسی اصطلاح امامیه».
  24. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶؛ ص۶۳۹ ـ ۶۴۲.
  25. «سپس از هر گروه هر کدام را که در برابر (خداوند) بخشنده سرکش‌ترند بیرون می‌کشیم» سوره مریم، آیه ۶۹.
  26. «و هنگام بی‌خبری مردم وارد شهر شد و در آن دو مرد را یافت یکی از گروه خویش و دیگری از دشمنانش که با هم کارزار می‌کردند؛ آنکه از گروه (خود) او بود در برابر آنکه از دشمنانش بود از وی یاری خواست، پس موسی مشتی بر او زد که او را کشت، (موسی) گفت: این از کار شیطان است که او دشمن گمراه‌کننده آشکاری است» سوره قصص، آیه ۱۵.
  27. «و از پیروان وی ابراهیم بود» سوره صافات، آیه ۸۳.
  28. «بی‌گمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دسته‌دسته کرد. دسته‌ای از آنان را به ناتوانی می‌کشاند، پسرانشان را سر می‌برید و زنانشان را زنده وا می‌نهاد، به یقین او از تبهکاران بود» سوره قصص، آیه ۴.
  29. «و میان آنان و آنچه آرزو می‌کنند فاصله افکنده می‌شود چنان که با همگنان آنان (نیز) پیش‌تر چنین شده بود زیرا آنان در دودلی گمان‌انگیزی بودند» سوره سبأ، آیه ۵۴.
  30. مجاز القرآن، ج۲، ص۱۵۱؛ تفسير قرطبى، ج۱۴، ص۳۱۸.
  31. «تو را با کسانی که دینشان را پاره پاره کردند و گروه گروه شدند کاری نیست؛ کار آنان تنها با خداوند است سپس آنان را از آنچه می‌کردند آگاه می‌سازد» سوره انعام، آیه ۱۵۹.
  32. «از آن کسانی که دین خود را پراکندند و گروه گروه شدند؛ هر گروهی بدانچه نزد آنهاست شادمانند» سوره روم، آیه ۳۲.
  33. «راه آنان که به نعمت پرورده‌ای؛ که نه بر ایشان خشم آورده‌ای و نه گمراه‌اند» سوره فاتحه، آیه ۷.
  34. «آیا درنیافته‌ای که خداوند چگونه به کلمه‌ای پاک مثل می‌زند که همگون درختی پاک است، ریشه‌اش پابرجاست و شاخه‌اش سر بر آسمان دارد به اذن پروردگارش هر دم بر خود را می‌دهد و خداوند مثل‌ها را برای مردم می‌زند باشد که پند گیرند» سوره ابراهیم، آیه ۲۴-۲۵.
  35. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم آنگاه کسانی که کارنامه‌شان را به دست راست آنان دهند، آن را می‌خوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  36. «در بهشت‌های پرنعمت. دسته‌ای بسیار از پیشینیانند. و اندکی از پسینیان. بر تخت‌هایی گوهرنشان. روبه‌روی هم بر آنها پشت می‌دهند» سوره واقعه، آیه ۱۲-۱۶.
  37. «بی‌گمان آنانکه ایمان آورده‌اند و کردارهایی شایسته کرده‌اند، بهترین آفریدگانند» سوره بینه، آیه ۷.
  38. «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونه‌ای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا می‌دهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
  39. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  40. «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیم‌خور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کرده‌اید- و آنچه بر روی سنگ‌های مقدّس (برای بت‌ها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بخت‌آزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
  41. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۳۵.
  42. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  43. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  44. «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
  45. «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
  46. «و (نیز حرام است ازدواج با) زنان شوهردار جز کنیزهاتان، بنابر حکم خداوند که مقرّر بر شماست و جز اینها برایتان حلال شده است که با دارایی خود به دست آورید در حالی که پاکدامن باشید و زناکار نباشید، کابین آن زنان را که از آنان (با ازدواج غیر دائم) بهره‌مند شده‌اید به عنوان واجب بپردازید و در آنچه پس از تعیین (کابین) واجب، هم‌داستان شوید بر شما گناهی نیست که خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۲۴.
  47. «ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دست‌هایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید» سوره مائده، آیه ۶.
  48. «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.
  49. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۴۲ ـ ۶۴۳.
  50. فرق الشیعه، ص۱۷؛ اصل الشیعه و اصولها، ص۴۷؛ اعیان الشیعه، ج۱، ص۱۳ - ۱۶.
  51. اصول مذهب الشیعه، ج۱، ص۸۴ - ۹۹.
  52. نک: اصل الشیعه و اصولها، ص۱۷۹ - ۱۸۱؛ و من الحوار اکتشفت الحقیقه، ص۲۷۱ - ۲۷۳؛ شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج۱، ص۱۰۸.
  53. الکافی، ج۱، ص۲۹۴ - ۲۹۶.
  54. «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
  55. «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
  56. الکافی، ج۱، ص۲۰۲؛ الاحتجاج، ج۲، ص۲۲۷؛ کنز الدقائق، ج۲، ص۳۸۱.
  57. سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۱؛ الکافی، ج۱، ص۶۴ و ۲۹۶.
  58. الامالی، صدوق، ص۴۲۵؛ مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۱۴.
  59. الکافی، ج۲، ص۴۱۵؛ مسند احمد، ج۳، ص۱۴.
  60. دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۶؛ الکافی، ج۱، ص۲۹۴؛ شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۹۷.
  61. سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۶؛ المستدرک، ج۳، ص۱۲۸؛ الامالی، صدوق، ص۱۹۷.
  62. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  63. الکافی، ج۸، ص۳۳۸.
  64. الکافی، ج۸، ص۳۳۸؛ مسند احمد، ج۱، ص۳۳۱؛ ج۴، ص۳۶۸؛ السنن الکبری، ج۶، ص۲۰۷.
  65. المستدرک، ج۳، ص۱۳۳.
  66. الکافی، ج۲، ص۴۱۵؛ مسند احمد، ج۳، ص۱۴؛ المستدرک، ج۳، ص۱۴۸.
  67. بصائر الدرجات، ص۳۱۷؛ الامالی، صدوق، ص۳۴۳؛ المستدرک، ج۲، ص۳۴.
  68. خصائص الائمه، ص۳۹؛ الامالی، صدوق، ص۱۹۴.
  69. مسند احمد، ج۱، ص۳۳۰؛ صحیح البخاری، ج۴، ص۲۰۷؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۲.
  70. سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۰؛ المستدرک، ج۳، ص۱۳۱ - ۱۳۲.
  71. سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۰.
  72. سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۵؛ المستدرک، ج۳، ص۳۳۱.
  73. «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  74. سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۲.
  75. مسند احمد، ج۱، ص۳۳۱؛ المستدرک، ج۳، ص۱۳۳.
  76. سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۲.
  77. صحیح البخاری، ج۴، ص۲۰۷.
  78. «این همان است که خداوند (آن را) به بندگانی از خویش که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند مژده می‌دهد بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزنده‌ای سپاس‌پذیر است» سوره شوری، آیه ۲۳.
  79. مسند احمد، ج۱، ص۱۱۱.
  80. الکافی، ج۸، ص۳۳۸.
  81. الکافی، ج۸، ص۱۰۷؛ مسند احمد، ج۱، ص۳۳۱؛ صحیح البخاری، ج۴، ص۲۰۸؛ ج۵، ص۱۲۹.
  82. فضائل الصحابه، ص۱۴ - ۱۵.
  83. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  84. شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۹ - ۲۳۹؛ التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۲۵ - ۲۶؛ الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۳.
  85. مسند احمد، ج۱، ص۳۳.
  86. مسند احمد، ج۴، ص۳۶۸؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۵؛ المستدرک، ج۳، ص۱۰۹.
  87. «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیم‌خور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کرده‌اید- و آنچه بر روی سنگ‌های مقدّس (برای بت‌ها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بخت‌آزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
  88. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  89. جامع البیان، ج۳۰، ص۳۳۵؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۵۹ - ۴۷۵.
  90. المقالات و الفرق، ص۱۵؛ اصل الشیعه و اصولها، ص۱۴۳، ۱۸۷.
  91. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۴۳ ـ ۶۴۶.
  92. المذاهب الاسلامیه، ص۱۴۶.
  93. «بی‌گمان آنانکه ایمان آورده‌اند و کردارهایی شایسته کرده‌اند، بهترین آفریدگانند» سوره بینه، آیه ۷.
  94. الدرالمنثور، ج۶، ص۵۸۹؛ علم الحدیث، ص۸۹.
  95. تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام، ص۳۸.
  96. سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌، مقامات امامان، ص ۲۳.
  97. «بی‌گمان آنانکه ایمان آورده‌اند و کردارهایی شایسته کرده‌اند، بهترین آفریدگانند» سوره بینه، آیه ۷.
  98. مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۹۵؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۷۱۹؛ نور الثقلین، ج۵، ص۶۴۴ - ۶۴۵.
  99. جامع البیان، ج۳۰، ص۳۳۵؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۵۹ - ۴۷۵؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۳۷۹.
  100. الدر المنثور، ج۶، ص۳۷۹؛ الصافی، ج۵، ص۳۵۵؛ فتح القدیر، ج۵، ص۵۸۲.
  101. شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۶۰ و۴۶۵؛ فتح القدیر، ج۵، ص۵۸۲؛ الأمثل، ج۲۰، ص۳۶۸.
  102. مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۹۴ - ۷۹۵؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۷۹.
  103. تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۳۷۱؛ الصافی، ج۵، ص۳۵۵؛ نور الثقلین، ج۵، ص۶۴۴.
  104. تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۳۷۱؛ فتح القدیر، ج۵، ص۵۸۱ - ۵۸۲؛ قس: شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۶۸.
  105. «راه آنان که به نعمت پرورده‌ای؛ که نه بر ایشان خشم آورده‌ای و نه گمراه‌اند» سوره فاتحه، آیه ۷.
  106. الصافی، ج۱، ص۸۷؛ نور الثقلین، ج۱، ص۲۴.
  107. شواهد التنزیل، ج۱، ص۸۵.
  108. «آیا درنیافته‌ای که خداوند چگونه به کلمه‌ای پاک مثل می‌زند که همگون درختی پاک است، ریشه‌اش پابرجاست و شاخه‌اش سر بر آسمان دارد به اذن پروردگارش هر دم بر خود را می‌دهد و خداوند مثل‌ها را برای مردم می‌زند باشد که پند گیرند» سوره ابراهیم، آیه ۲۴-۲۵.
  109. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۲۴؛ تفسیر قمی، ج۱؛ ص۳۶۹؛ تفسیر فرات کوفی، ص۲۲۰.
  110. شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۰۶؛ احقاق الحق، ج۱۴، ص۵۹۱.
  111. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم آنگاه کسانی که کارنامه‌شان را به دست راست آنان دهند، آن را می‌خوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  112. معانی القرآن، ج۴، ص۱۷۶؛ جامع البیان، ج۱۵، ص۱۵۷؛ زاد المسیر، ج۵، ص۴۷.
  113. تفسیر قمی، ج۲، ص۲۳؛ نور الثقلین، ج۳، ص۱۹۲.
  114. «و (سوم) پیشتازان پیشتاز آنانند که نزدیکان (به خداوند)‌اند در بهشت‌های پرنعمت» سوره واقعه، آیه ۱۰-۱۲.
  115. نور الثقلین، ج۵، ص۲۰۹؛ المیزان، ج۱۹، ص۱۱۸؛ نمونه، ج۲۳، ص۲۰۵.
  116. «پلید زنان برای پلید مردان و پلید مردان برای پلید زنانند و پاک زنان، برای پاک مردان و پاک مردان برای پاک زنانند، آنان از آنچه (شایعه سازان) می‌گویند برکنارند، آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره نور، آیه ۲۶.
  117. الصافی، ج۳، ص۴۲۸؛ نور الثقلین، ج۳، ص۵۸۵.
  118. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۴۶ ـ ۶۴۸.
  119. «بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمی‌توانند آورد» سوره اسراء، آیه ۸۸.
  120. «بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
  121. «به یقین آنان که این یادکرد را چون بر آنان فرود آمد انکار کردند (کیفر خواهند دید) و به راستی آن کتابی است ارجمند در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲.
  122. فرائد الاصول، ج۱، ص۱۵۱ - ۱۶۰.
  123. «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستاده‌اند؛ به رهنمودی برای مردم و برهان‌هایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و برایتان دشواری نمی‌خواهد و (می‌خواهد) تا شمار (روزه‌ها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنمایی‌تان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
  124. «ما آن را قرآنی عربی فرو فرستاده‌ایم باشد که خرد ورزید» سوره یوسف، آیه ۲.
  125. «و خوب می‌دانیم که آنان می‌گویند: جز این نیست که بشری به او آموزش می‌دهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او می‌بندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است» سوره نحل، آیه ۱۰۳.
  126. «قرآن عربی بی‌کژی، باشد که پرهیزگاری ورزند» سوره زمر، آیه ۲۸.
  127. شیعه در اسلام، ص۴۲.
  128. المحاسن، ج۱، ص۲۲۱؛ الکافی، ج۱، ص۶۹؛ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۲۳.
  129. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  130. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  131. «و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و هر خیری که از پیش برای خویش فرستید (پاداش آن را) نزد خداوند خواهید یافت. بی‌گمان خداوند به آنچه انجام می‌دهید، بیناست» سوره بقره، آیه ۱۱۰.
  132. «بی‌گمان صفا و مروه از نشانه‌های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.
  133. «نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  134. «ای مؤمنان! روزه بر شما مقرّر شده است چنان که بر پیشینیان شما مقرّر شده بود، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۸۳.
  135. «روزهایی برشمرده را (روزه بدارید) و از شما هر که بیمار یا در سفر باشد شماری از روزهای دیگر (روزه بر او واجب است) و بر آنان که به دشواری آن را بر می‌تابند (به جای هر روز) جایگزینی است (به اندازه) خوراک مستمندی و هر که خود خواسته، خیری (بیش) دهد، برای او ب» سوره بقره، آیه ۱۸۴.
  136. «کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند و نماز بر پا داشته و زکات داده‌اند پاداش آنان نزد پروردگارشان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۲۷۷.
  137. «در آن نشانه‌هایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.
  138. «و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا می‌خوانند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
  139. «شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان می‌آوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانن» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
  140. «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.
  141. «(همان) کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا می‌دارند و زکات می‌پردازند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناپسند باز می‌دارند و پایان کارها با خداوند است» سوره حج، آیه ۴۱.
  142. «بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند (بدانند که) بی‌گمان خداوند کافران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۳۲.
  143. «و از خداوند و فرستاده (او) پیروی کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۲.
  144. «و اگر همسرانتان فرزندی نداشته باشند نیمی از آنچه بر جا نهاده‌اند و اگر فرزندی داشته باشند یک چهارم از آنچه بر جا گذارده‌اند از آن شماست پس از (انجام) وصیتی که می‌کنند یا (پرداخت) وامی (که دارند) و اگر شما فرزندی نداشته باشید یک چهارم از آنچه بر جا نهاده‌اید از آن آنهاست و اگر فرزندی داشته باشید یک هشتم از آنچه بر جا گذارده‌اید از آن آنان است، البته پس از (انجام) وصیتی که می‌کنید یا (پرداخت) وامی (که دارید) و اگر مردی یا زنی که از او ارث می‌برند بی‌فرزند و بی‌پدر و بی‌مادر و (تنها) دارای برادر یا خواهر (یا هر دو) باشد یک ششم از آن هر یک از این دو، است و اگر بیش از این باشند همه در یک سوم شریکند، (البته) پس از وصیتی یا (پرداخت) وامی که (با وصیّت یا اقرار به وام، به وارث) زیان نرساند؛ سفارشی است از سوی خداوند و خداوند دانایی بردبار است» سوره نساء، آیه ۱۲.
  145. «و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در می‌آورد (که) جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز (در پیش) خواهد بود» سوره نساء، آیه ۱۴.
  146. «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
  147. «و به راستی خداوند به وعده خود وفا کرد که (در جنگ احد) به اذن وی آنان را از میان برداشتید؛ تا اینکه سست شدید و در کار (خود) به کشمکش افتادید و پس از آنکه آنچه را دوست می‌داشتید به شما نمایاند سرکشی کردید؛ برخی از شما این جهان را و برخی جهان واپسین را می‌خواستید؛ سپس شما را از (دنبال کردن) آنان روگردان کرد تا بیازمایدتان؛ و از شما در گذشت و خداوند به مؤمنان بخشش دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۲.
  148. «در آن روز، آنان که کفر ورزیده‌اند و از پیامبر سرپیچی کرده‌اند دوست دارند کاش با خاک یکسان می‌شدند و هیچ سخنی را از خداوند پنهان نمی‌توانند داشت» سوره نساء، آیه ۴۲.
  149. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  150. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  151. «ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستاده‌ایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی و طرفدار خائنان مباش» سوره نساء، آیه ۱۰۵.
  152. «و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی داده‌ایم و اگر خداوند می‌خواست شما را امّتی یگانه می‌گردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچه‌تان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف می‌ورزیدید آگاه می‌گرداند» سوره مائده، آیه ۴۸.
  153. «برای هر امّتی آیینی نهاده‌ایم که آنان بر همان (آیین) رفتار می‌کنند پس نباید در این کار با تو بستیزند و (مردم را) به سوی پروردگارت فرا خوان! بی‌گمان تو بر رهنمودی راست قرار داری» سوره حج، آیه ۶۷.
  154. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.
  155. «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.
  156. «آیا به کسانی ننگریسته‌ای که آنان را از رازگویی باز می‌دارند سپس به آنچه از آن بازداشته شده‌اند، باز می‌گردند و به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر، با هم رازگویی می‌کنند و چون نزد تو می‌آیند به گونه‌ای تو را درود می‌گویند که خداوند آن گونه تو را درود نگفته است و با خویش می‌گویند: چرا خداوند برای آنچه می‌گوییم ما را عذاب نمی‌کند؟ دوزخ، آنان را بس، که به آن در می‌آیند و این پایانه، بد است» سوره مجادله، آیه ۸.
  157. «ای مؤمنان! هنگامی که رازگویی می‌کنید به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر رازگویی نکنید و به نیکی و پرهیزگاری راز گویید! و از خداوند که نزد او گرد آورده می‌شوید پروا کنید» سوره مجادله، آیه ۹.
  158. «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.
  159. «بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.
  160. «بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم، همان که فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین از آن اوست، هیچ خدایی جز او نیست که زنده می‌دارد و می‌میراند، پس به خداوند و فرستاده او پیامبر درس ناخوانده‌ای که به خداوند و قرآن او ایمان دارد ایمان بیاورید و از او پیروی کنید باشد که راهیاب گردید» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.
  161. «بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  162. شیعه در اسلام، ص۴۵.
  163. «و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  164. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  165. مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۰؛ البرهان، ج۲، ص۱۰۸؛ نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۰.
  166. راه و راهنماشناسی، ص۲۰۳ - ۲۰۴.
  167. تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۴۹ - ۲۴۵؛ التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۴۴؛ المیزان، ج۴، ص۴۱۴.
  168. سنن ابن ماجه، ج۲، ص۹۵۴؛ مسند احمد، ج۲، ص۲۵۳؛ مسند ابی داوود، ص۳۱۸ - ۳۳۶.
  169. «شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان می‌آوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانن» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
  170. «و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبله‌ای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی می‌کند و چه کسی واپس می‌گراید، و بی‌گمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  171. منابع اجتهاد، ص۸۰؛ الاصول العامه، ص۱۳۵؛ الموافقات، ج۴، ص۷۴.
  172. منابع اجتهاد، ص۸۰ - ۸۱؛ الاصول العامه، ص۱۳۵ - ۱۳۸.
  173. المستصفی، ص۱۳۰، ۱۵۸.
  174. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۴۸ ـ ۶۵۰.
  175. «اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی می‌بودند، هر دو تباه می‌شدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۲.
  176. «و برای ما مثالی آورد و آفرینش خود را به فراموشی سپرد؛ گفت: چه کسی استخوان‌هایی را که پوسیده است زنده می‌گرداند؟» سوره یس، آیه ۷۸.
  177. «بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو می‌بارد و زمین را پس از مردن، بدان زنده می‌دارد و بر آن هرگونه جنبنده‌ای را می‌پراکند و در گرداندن بادها و ابر فرمانبردار میان آسمان و زمین، برای گروهی که خرد می‌ورزند نشانه‌هاست» سوره بقره، آیه ۱۶۴.
  178. «بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانه‌هایی برای خردمندان است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰.
  179. «(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریده‌ای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.
  180. «و شب و روز و خورشید و ماه را رام شما گردانید و ستارگان رام‌شدگانی به فرمان اویند، به راستی در آن برای گروهی که خرد می‌ورزند نشانه‌هایی است» سوره نحل، آیه ۱۲.
  181. «و از میوه‌های خرمابن و انگورها شراب و روزی نیکویی به دست می‌آورید، به راستی در این (کار) نشانه‌ای است برای گروهی که خرد می‌ورزند» سوره نحل، آیه ۶۷.
  182. «پس از آنان، جانشینانی آمدند که کتاب (آسمانی) را به ارث بردند؛ کالای ناپایدار این جهان فروتر را می‌گیرند و می‌گویند: به زودی (توبه می‌کنیم و) آمرزیده خواهیم شد و اگر باز کالای ناپایداری مانند آن به دستشان برسد آن را می‌گیرند! آیا از اینان در کتاب (تورات) پیمان گرفته نشده است که جز حقّ به خداوند نسبت ندهند؟ در حالی که آنچه در آن (کتاب) است آموخته‌اند و سرای واپسین برای آنان که پرهیزگاری می‌ورزند بهتر است؛ آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره اعراف، آیه ۱۶۹.
  183. «و پیش از تو جز مردانی از مردم شهرها را که به آنان وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ آیا روی زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند سرانجام پیشینیانشان چگونه بوده است؟ و به راستی سرای واپسین برای پرهیزگاران بهتر است؛ آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره یوسف، آیه ۱۰۹.
  184. «و برخی از آنان به (گفتار) تو گوش می‌دهند؛ آیا تو ناشنوایان را هر چند خرد نورزند، شنوا می‌توانی کرد؟» سوره یونس، آیه ۴۲.
  185. «ما آن را قرآنی عربی فرو فرستاده‌ایم باشد که خرد ورزید» سوره یوسف، آیه ۲.
  186. «خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن می‌دارد باشد که شما خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۲۴۲.
  187. «ای اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم چون و چرا می‌کنید؟ با آنکه تورات و انجیل جز پس از وی فرو فرستاده نشده است؛ آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره آل عمران، آیه ۶۵.
  188. «ای مؤمنان! کسانی از غیر خودتان را محرم راز مگیرید که از هیچ تباهی در حقّ شما کوتاهی نمی‌کنند و دوست می‌دارند شما در سختی به سر برید؛ کینه از گفتارشان هویداست و آنچه دل‌هایشان پنهان می‌دارند، بزرگ‌تر است، بی‌گمان ما آیات (خود) را برای شما روشن گفته‌ایم» سوره آل عمران، آیه ۱۱۸.
  189. «بی‌گمان کتابی برای شما فرستاده‌ایم که یادکرد شما در آن است، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۱۰.
  190. «بگو اگر خداوند می‌خواست آن را برای شما نمی‌خواندم و او شما را از آن آگاه نمی‌کرد؛ پیش از آن (هم) من در میان شما روزگاری دراز زیسته‌ام پس آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره یونس، آیه ۱۶.
  191. «بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمی‌ورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.
  192. «و هیچ کس را جز به اذن خداوند یارایی نیست که ایمان آورد و (خداوند) عذاب را بر آنان که خرد نمی‌ورزند برقرار می‌دارد» سوره یونس، آیه ۱۰۰.
  193. «آیا گمان می‌کنی که بیشتر آنان می‌شنوند یا خرد می‌ورزند؟ آنها جز همگون چارپایان نیستند بلکه گمراه‌ترند» سوره فرقان، آیه ۴۴.
  194. جایگاه عقل در استنباط احکام، ص۱۰۳ - ۱۰۵.
  195. الفوائد المدنیه، ص۴۷ - ۵۰ و ۹۰ - ۹۵؛ جایگاه عقل در استنباط احکام، ص۱۰۵.
  196. منابع اجتهاد، ص۲۴۰ - ۲۴۳؛ جایگاه عقل در استنباط احکام، ص۱۰۵ - ۱۰۶.
  197. جایگاه عقل در استنباط احکام، ص۱۰۶ - ۱۱۶.
  198. منابع اجتهاد، ص۲۴۰.
  199. آموزش عقاید، ج۱، ص۶۴ - ۱۵۱، ۱۵۹ - ۱۶۰؛ ج۲، ص۱۱۹.
  200. جایگاه عقل در استنباط احکام، ص۱۲۲ - ۱۳۷.
  201. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۵۰ ـ ۶۵۲.
  202. معالم الاصول، ص۱۹۵ - ۱۹۷؛ فرائد الاصول، ج۱، ص۱۷۹ - ۱۸۰.
  203. معالم الاصول، ص۱۹۵ - ۱۹۷.
  204. دروس فی علم الاصول، ج۲، ص۱۲۸ - ۱۲۹.
  205. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۵۲.
  206. فرق و مذاهب کلامی، ربانی گلپایگانی، ص۱۴۱.
  207. معانی الاخبار، مقدمه، ص۲۶ - ۳۶؛ آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، برنجکار، ص۷۳ - ۸۱.
  208. المیزان، ج۵، ص۲۷۸؛ فرق و مذاهب کلامی، ربانی گلپایگانی، ص۱۳۹ - ۱۴۰.
  209. آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص۷۸ - ۸۱.
  210. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۵۲ ـ ۶۵۳.
  211. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زاده‌های آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی می‌دهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
  212. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.
  213. «و چون در کشتی سوار می‌شوند خداوند را می‌خوانند در حالی که دین (خویش) را برای او ناب می‌گردانند و چون آنان را رهاند (و) به خشکی (رساند) ناگاه شرک می‌ورزند» سوره عنکبوت، آیه ۶۵.
  214. «و چون موجی سایه‌بان‌آسا آنان را فراگیرد خداوند را در حالی که دین (خود) را برای وی ناب داشته‌اند می‌خوانند امّا همین که آنان را رهانید و به خشکی رسانید آنگاه (تنها) برخی از ایشان میانه‌رو هستند و نشانه‌های ما را جز هر فریبکار ناسپاس انکار نمی‌کند» سوره لقمان، آیه ۳۲.
  215. معارف قرآن، ج۳۱، ص۳۴ - ۴۰؛ پیام قرآن، ج۳، ص۱۰۷ - ۱۱۲.
  216. نک: آموزش عقاید، ج۱، ص۲۹ و۴۴ - ۴۵.
  217. «بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانه‌هایی برای خردمندان است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰.
  218. «و از نشانه‌های او آفرینش آسمان‌ها و زمین و گوناگونی زبان‌ها و رنگ‌های شماست؛ به راستی در این نشانه‌هایی برای دانشوران است» سوره روم، آیه ۲۲.
  219. «و از نشانه‌های او این است که از خودتان همسرانی برایتان آفرید تا کنار آنان آرامش یابید و میان شما دلبستگی پایدار و مهر پدید آورد؛ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی است برای گروهی که می‌اندیشند» سوره روم، آیه ۲۱.
  220. «و اوست که از آسمان، آبی فرو فرستاد و با آن هرگونه روییدنی را برون آوردیم آنگاه از آن جوانه سبزی بیرون کشیدیم که از آن دانه‌هایی بر هم نشسته بیرون می‌آوریم و از شکوفه خرما، خوشه‌هایی دسترس و باغستان‌هایی از انگور (بیرون می‌آوریم) و زیتون را و انار را همگون و غیر همگون (پدید می‌آوریم)؛ به میوه آن چون ثمر آورد و به رسیدن آن بنگرید! بی‌گمان در اینها برای گروه مؤمنان نشانه‌هایی است» سوره انعام، آیه ۹۹.
  221. «آیا به پرندگان رام شده در فضای آسمان ننگریسته‌اند که جز خداوند آنان را نگاه نمی‌دارد؟ بی‌گمان در آن برای گروهی که ایمان دارند نشانه‌هایی است» سوره نحل، آیه ۷۹.
  222. آموزش عقاید، ج۱، ص۵۲ - ۵۶.
  223. «ای مردم! شما نیازمندان درگاه خداوند هستید و خداوند است که بی‌نیاز ستوده است» سوره فاطر، آیه ۱۵.
  224. آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۶۰ - ۶۱.
  225. التفسیر الکبیر، ج۲، ص۱۹۷ و ۲۰۷ - ۲۱۰؛ تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۱۵۸.
  226. المیزان، ج۱، ص۳۹۵؛ ج۱۲، ص۲۵ - ۲۷.
  227. معارف قرآن، مصباح، ج۳۱، ص۲۳ - ۲۴.
  228. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۵۳ ـ ۶۵۴.
  229. «و پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر بدو وحی کردیم که هیچ خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۲۵.
  230. «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید آنگاه برخی از آنان را خداوند راهنمایی کرد و بر برخی دیگر گمراهی سزاوار گشت پس، در زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغ‌انگاران چگونه بوده است» سوره نحل، آیه ۳۶.
  231. «و خدای شما خدایی یگانه است، خدایی جز آن بخشنده بخشاینده نیست» سوره بقره، آیه ۱۶۳.
  232. «پس بدان که هیچ خدایی جز خداوند نیست و از گناه خویش و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه و خداوند از گردشتان (در روز) و آرامیدنتان (در شب) آگاه است» سوره محمد، آیه ۱۹.
  233. «بگو او خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه ۱.
  234. نک: المیزان، ج۴، ص۳۵۳؛ آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۶۷.
  235. «پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفت‌هایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون می‌گرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست» سوره شوری، آیه ۱۱.
  236. «بگو او خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه ۱.
  237. «و نه هیچ کس او را همانند است» سوره اخلاص، آیه ۴.
  238. المیزان، ج۲۰، ص۳۸۷ - ۳۸۹.
  239. آموزش عقاید، ج۱، ص۶۸.
  240. آموزش عقاید، ج۱، ص۶۸ و۱۳۲.
  241. «خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.
  242. الکافی، ج۱، ص۱۴۷ - ۱۴۹؛ الاعتقادات، ص۴۱؛ اصل الشیعه و اصولها، ص۳۱۴ - ۳۱۵.
  243. پروردگارا (فرزندی) از شایستگان به من ببخش! پس او را به پسری بردبار مژده دادیم. و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت. و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم)؛ و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم! تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدین‌گونه نکوکاران را پاداش می‌دهیم. بی‌گمان این همان آزمایش آشکار بود؛ سوره صافات، آیه: ۱۰۰-۱۰۶.
  244. «و ما با موسی سی شب وعده نهادیم و با ده شب دیگر آن را کامل کردیم و میقات پروردگارش در چهل شب کمال یافت و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
  245. «هر چند هر نشانه‌ای برای آنان بیاید تا آنگاه که عذاب دردناک را ببینند» سوره یونس، آیه ۹۷.
  246. الالهیات، ص۵۹۰ - ۵۹۳.
  247. اوائل المقالات، ص۸۰؛ الالهیات، ص۵۶۹ - ۵۸۱.
  248. «و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
  249. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان اعلام داشت: اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما می‌افزایم و اگر ناسپاسی کنید بی‌گمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.
  250. «و (نیز) نوح را (یاد کن) هنگامی که پیش از آن (ما را) خواند و ما به او پاسخ دادیم پس، او و خانواده‌اش را از بلای سترگ رهاندیم» سوره انبیاء، آیه ۷۶.
  251. «پس، چون به سر آمد عدّه خویش رسیدند یا به شایستگی نگاهشان دارید یا به شایستگی از آنان جدا شوید و دو تن دادگر از (میان) خود گواه بگیرید و گواهی را برای خداوند برپا دارید؛ این است که با آن، به کسی که به خداوند و روز بازپسین ایمان دارد اندرز داده می‌شود و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری می‌گشاید» سوره طلاق، آیه ۲.
  252. «و به او از جایی که گمان نمی‌برد روزی می‌دهد و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است؛ به راستی خداوند به خواست خویش، رسنده است و بی‌گمان خداوند برای هر چیز، اندازه‌ای نهاده است» سوره طلاق، آیه ۳.
  253. الاعتقادات فی دین الامامیه، ص۴۱؛ المسائل العکبریه، ص۹۹ - ۱۰۰.
  254. اوائل المقالات، ص۳۲۶ - ۳۲۸؛ مکیال المکارم، ج۱، ص۳۵۴ - ۳۵۵.
  255. اوائل المقالات، ص۳۲۶ - ۳۲۸؛ اصل الشیعه و اصولها، ص۳۱۴ - ۳۱۵.
  256. کشف المراد، ص۳۰۳؛ مجموعه آثار، ج۱، ص۴۲ - ۵۴؛ آموزش عقاید، ج۱، ص۱۵۹ - ۱۶۰.
  257. شرح المقاصد، ج۴، ص۲۸۲؛ شرح المواقف، ج۸، ص۱۸۱ - ۱۹۵.
  258. «آیا پنداشته‌اید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم و شما به سوی ما بازگردانده نمی‌شوید؟» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵.
  259. «آیا آدمی می‌پندارد که بیهوده وانهاده می‌شود؟» سوره قیامه، آیه ۳۶.
  260. «و ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم؛ این پندار کافران است پس وای از آتش (دوزخ) بر کافران!» سوره ص، آیه ۲۷.
  261. احقاق الحق، ج۱، ص۳۵۳ - ۳۵۴.
  262. «باری، گفتیم با پاره‌ای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده می‌کند و نشانه‌های خود را به شما نشان می‌دهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.
  263. «و می‌گویند: اگر ما سخن نیوش یا خردورز می‌بودیم در زمره دوزخیان نبودیم» سوره ملک، آیه ۱۰.
  264. «آیا مردم را به نیکی فرا می‌خوانید و خود را از یاد می‌برید با آنکه کتاب (خداوند) را می‌خوانید؟» سوره بقره، آیه ۴۴.
  265. احقاق الحق، ج۱، ص۳۵۶.
  266. «آیا کسانی که به گناهان دست یازیده‌اند گمان دارند که آنان را همانند کسانی قرار می‌دهیم که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، به گونه‌ای که زندگانی و مرگشان همگون باشد؟! بد داوری می‌کنند!» سوره جاثیه، آیه ۲۱.
  267. «آیا کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند چون فسادانگیزان در زمین می‌شماریم؟ یا پرهیزگاران را چون گناهکاران می‌دانیم؟» سوره ص، آیه ۲۸.
  268. «آیا فرمانبرداران را مانند گناهکاران (یکسان) می‌گردانیم؟» سوره قلم، آیه ۳۵.
  269. احقاق الحق، ج۱، ص۳۵۴ - ۳۵۵.
  270. «و چون کاری زشت کنند گویند: پدرانمان را بر همین کار یافته‌ایم و خداوند ما را به آن فرمان داده است، بگو: بی‌گمان خداوند به کار زشت فرمان نمی‌دهد؛ آیا درباره خداوند چیزی می‌گویید که نمی‌دانید؟» سوره اعراف، آیه ۲۸.
  271. جوامع الجامع، ج۱، ص۴۳۳؛ المنار، ج۸، ص۳۷۴، ۳۹۵؛ المیزان، ج۸، ص۵۹.
  272. «و با زنانی که پدرانتان به نکاح آورده‌اند، ازدواج نکنید که کاری زشت و ناخوشایند و بیراه است؛ مگر آنچه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است» سوره نساء، آیه ۲۲.
  273. «و نزدیک زنا نشوید که کاری زشت و راهی بد است» سوره اسراء، آیه ۳۲.
  274. احقاق الحق، ج۱، ص۳۴۸ - ۳۴۹.
  275. «آیا پاداش نیکی، جز نیکی است؟» سوره الرحمن، آیه ۶۰.
  276. القواعد الکلامیه، ص۶۸.
  277. آموزش عقاید، ج۱، ص۱۶۰ - ۱۶۴.
  278. آموزش عقاید، ج۱، ص۱۳۲ - ۱۳۳.
  279. معارف قرآن، ج۳۱، ص۸۰ - ۸۱؛ آموزش عقاید، ج۱، ص۱۳۲ - ۱۳۳.
  280. آموزش عقاید، ج۱، ص۱۳۳ - ۱۳۴.
  281. «بگو: پروردگار آسمان‌ها و زمین کیست؟ بگو: خداوند؛ بگو: آیا در برابر او سرورانی گزیده‌اید که هیچ سود و زیانی برای خویش در اختیار ندارند؟ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگی‌ها با روشنایی برابرند؟ یا برای خداوند شریک‌هایی تراشیده‌اند که همانند آفرینش او را آفریده‌اند بنابراین (این دو) آفرینش بر آنان مشتبه شده است؟ بگو خداوند آفریننده هر چیز است و اوست که یگانه دادفرماست» سوره رعد، آیه ۱۶.
  282. «ای مردم! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید؛ آیا آفریننده‌ای جز خداوند هست که از آسمان و زمین به شما روزی دهد؟ هیچ خدایی جز او نیست پس چگونه (از حق) باز گردانده می‌شوید؟» سوره فاطر، آیه ۳.
  283. «ای دو یار زندان! آیا خدایان پراکنده بهتر است یا خداوند یگانه دادفرما؟» سوره یوسف، آیه ۳۹.
  284. «آگاه باش که دین ناب، از آن خداوند است و خداوند میان آنان که به جای او سرورانی گرفته‌اند (و می‌گویند) ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمی‌پرستیم، در آنچه اختلاف می‌ورزند داوری خواهد کرد؛ خداوند کسی را که دروغگوی بسیار ناسپاس است راهنمایی نمی‌کند» سوره زمر، آیه ۳.
  285. «یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن می‌گفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده می‌ساختی و در آن می‌دمیدی و به اذن من پرنده می‌شد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا می‌دادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمی‌خیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.
  286. نک: اصول مذهب الشیعة الامامیه؛ عرض و نقد، ج۲، ص۶۲۳ - ۶۲۷.
  287. «باری، گفتیم با پاره‌ای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده می‌کند و نشانه‌های خود را به شما نشان می‌دهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.
  288. «چون مژده‌رسان آمد، آن (پیراهن) را بر رخسار وی افکند و او بینا گشت، گفت: آیا به شما نگفته بودم که من از خداوند چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید؟» سوره یوسف، آیه ۹۶.
  289. اصول مذهب الشیعه، ج۲، ص۵۹۴ - ۵۹۹.
  290. آموزش عقاید، ج۱، ص۱۴۰ - ۱۴۱.
  291. «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهان‌های روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی می‌کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
  292. «پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۱۷.
  293. «خداوند روزی را برای هر که بخواهد فراخ می‌دارد یا تنگ می‌گرداند و (آنان) به زندگانی این جهان شادند و زندگانی این جهان در برابر (زندگانی) جهان واپسین جز بهره‌ای (اندک) نیست» سوره رعد، آیه ۲۶.
  294. التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۴۶۶؛ تفسیر قاسمی، ج۵، ص۲۶۹ - ۲۷۰؛ لب الاثر فی الجبر و القدر، ص۳۸.
  295. آموزش عقاید، ج۱، ص۱۴۰ - ۱۴۱؛ معارف قرآن، خداشناسی، ص۱۰۴ - ۱۰۵.
  296. آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۱۰۵.
  297. «شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۴۰.
  298. «و با خداوند، خدایی دیگر (به پرستش) مخوان، هیچ خدایی جز او نیست، هر چیزی نابود شدنی است جز ذات او؛ فرمان او راست و (همگان) به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره قصص، آیه ۸۸.
  299. «ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (تورات‌شناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری می‌کردند؛ پس، از مردم نهراسی» سوره مائده، آیه ۴۴.
  300. «شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۴۰.
  301. «و با خداوند، خدایی دیگر (به پرستش) مخوان، هیچ خدایی جز او نیست، هر چیزی نابود شدنی است جز ذات او؛ فرمان او راست و (همگان) به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره قصص، آیه ۸۸.
  302. «آیا به جای او سرورانی (را به پرستش) گرفتند؟ اما خداوند است که سرور (راستین) است و او مردگان را زنده می‌گرداند و او بر هر کاری تواناست» سوره شوری، آیه ۹.
  303. آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۱۰۹.
  304. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  305. تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۵۱ - ۲۵۴؛ التبیان، ج۳، ص۲۳۶؛ مجمع البیان، ج۳، ص۱۱۳ - ۱۱۴.
  306. «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.
  307. معارف قرآن، ج۳۱، ص۵۴ - ۵۵.
  308. «پس بدان که هیچ خدایی جز خداوند نیست و از گناه خویش و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه و خداوند از گردشتان (در روز) و آرامیدنتان (در شب) آگاه است» سوره محمد، آیه ۱۹.
  309. «آنان چنان بودند که چون به آنها می‌گفتند: هیچ خدایی جز خداوند نیست، سرکشی می‌ورزیدند» سوره صافات، آیه ۳۵.
  310. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ۶۵۴ ـ ۶۶۱.
  311. «همانا نوح را به سوی قومش فرستادیم؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، من از عذاب روزی سترگ بر شما می‌هراسم» سوره اعراف، آیه ۵۹.
  312. «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.
  313. «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید آنگاه برخی از آنان را خداوند راهنمایی کرد و بر برخی دیگر گمراهی سزاوار گشت پس، در زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغ‌انگاران چگونه بوده است» سوره نحل، آیه ۳۶.
  314. «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.
  315. «همان کسانی که پیام‌های خداوند را می‌رسانند و از او می‌ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی‌ترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۹.
  316. مجموع الفتاوی، ج۱، ص۳۱۸؛ اصول مذهب الشیعه، ج۲، ص۵۳۶ - ۵۳۹؛ پناهگاه توحید، ص۹۱ - ۹۹.
  317. «آگاه باش که دین ناب، از آن خداوند است و خداوند میان آنان که به جای او سرورانی گرفته‌اند (و می‌گویند) ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمی‌پرستیم، در آنچه اختلاف می‌ورزند داوری خواهد کرد؛ خداوند کسی را که دروغگوی بسیار ناسپاس است راهنمایی نمی‌کند» سوره زمر، آیه ۳.
  318. کشاف القناع، ج۶، ص۲۱۴؛ اصول مذهب الشیعه، ج۳، ص۱۱۴۴.
  319. تحفة الذاکرین، ص۶۰ - ۶۲؛ وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۹۴ - ۱۹۷.
  320. «و به جای خداوند چیزی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رساند و نه سودی و می‌گویند اینان میانجی‌های ما نزد خداوندند؛ بگو: آیا خداوند را از چیزی آگاه می‌کنید که خود در آسمان‌ها و زمین سراغ ندارد؟ پاکا و فرابرترا که اوست از شرکی که می‌ورزند» سوره یونس، آیه ۱۸.
  321. «آگاه باش که دین ناب، از آن خداوند است و خداوند میان آنان که به جای او سرورانی گرفته‌اند (و می‌گویند) ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمی‌پرستیم، در آنچه اختلاف می‌ورزند داوری خواهد کرد؛ خداوند کسی را که دروغگوی بسیار ناسپاس است راهنمایی نمی‌کند» سوره زمر، آیه ۳.
  322. معارف قرآن، ج۱، ص۶۶.
  323. «و کسانی را که در راه خداوند کشته شده‌اند مرده مپندار که زنده‌اند، نزد پروردگارشان روزی می‌برند به آنچه خداوند با بخشش خویش به آنان داده است شادمانند و برای کسانی که از پس آنها هنوز به آنان نپیوسته‌اند شاد می‌شوند که آنها نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند به نعمتی از خداوند و بخششی (از وی) شاد می‌شوند و اینکه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمی‌گرداند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹-۱۷۱.
  324. «در آنجا هیچ سخن یاوه‌ای نمی‌شنوند؛ تنها درود می‌شنوند و در آن، پگاهان و در پایان روز روزی خود را دارند» سوره مریم، آیه ۶۲.
  325. «آتش (دوزخ) که سپیده‌دمان و پایان روز بر آن عرضه می‌شوند و روزی که رستخیز برپا شود (گفته خواهد شد) فرعونیان را به (درون) سخت‌ترین عذاب درآورید!» سوره غافر، آیه ۴۶.
  326. «آنگاه زمین‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا در آمدند (صالح) از آنان روی گردانید و گفت: ای قوم من! بی‌گمان پیام پروردگارم را به شما رسانده‌ام و برای شما خیرخواهی کرده‌ام امّا شما خیرخواهان را دوست نمی‌دارید» سوره اعراف، آیه ۷۸-۷۹.
  327. «آنگاه (شعیب) از آنان رو گرداند و گفت: ای قوم من! به راستی پیام‌های پروردگارم را به شما رسانده‌ام و برای شما خیرخواهی کرده‌ام؛ اکنون چگونه برای قومی کافر اندوهگین شوم؟» سوره اعراف، آیه ۹۳.
  328. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۳۵.
  329. «و خداوند را نام‌های نیکوتر است، او را بدان‌ها بخوانید! و آنان را که در نام‌های خداوند کژاندیشی می‌کنند وانهید، به زودی بدانچه می‌کرده‌اند کیفر می‌بینند» سوره اعراف، آیه ۱۸۰.
  330. «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمت‌های خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دل‌های شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدین‌گونه خداوند آیات خود را برای شما روشن می‌گوید باشد که شما راهیاب گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
  331. «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
  332. «و چون به آنان بگویند که بیایید تا فرستاده خداوند برای شما آمرزش بخواهد، سر برمی‌گردانند و آنان را می‌بینی که خودداری می‌ورزند و گردنفرازند» سوره منافقون، آیه ۵.
  333. «و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند (گفتند):پروردگارا! از ما بپذیر، بی‌گمان تویی که شنوای دانایی. پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوه‌های پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بی‌گمان تویی که توبه‌پذیر مهربانی» سوره بقره، آیه ۱۲۷-۱۲۸.
  334. «آنان که می‌گویند: پروردگارا! به راستی ما ایمان آورده‌ایم پس، از گناهان ما درگذر و ما را از عذاب دوزخ نگاه دار!» سوره آل عمران، آیه ۱۶.
  335. «و خداوند بر آن نیست تا تو در میان آنان هستی آنان را عذاب کند و تا آمرزش می‌خواهند خداوند بر آن نیست که عذاب کننده آنها باشد» سوره انفال، آیه ۳۳.
  336. روح المعانی، ج۶، ص۱۲۵.
  337. «و به جای خداوند چیزی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رساند و نه سودی و می‌گویند اینان میانجی‌های ما نزد خداوندند؛ بگو: آیا خداوند را از چیزی آگاه می‌کنید که خود در آسمان‌ها و زمین سراغ ندارد؟ پاکا و فرابرترا که اوست از شرکی که می‌ورزند» سوره یونس، آیه ۱۸.
  338. «ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۵۱.
  339. «بگو: میانجیگری، همه از آن خداوند است، فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین او راست سپس به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره زمر، آیه ۴۴.
  340. «اختیار میانجیگری ندارند جز آن کس که از (خداوند) بخشنده پیمانی گرفته باشد» سوره مریم، آیه ۸۷.
  341. «و بسا فرشته‌هایی در آسمان‌هاست که میانجیگریشان هیچ به کار نمی‌آید مگر پس از آنکه خداوند برای کسی که بخواهد و بپسندد، اجازه دهد» سوره نجم، آیه ۲۶.
  342. «و کسانی که (مشرکان آنان را) به جای او (به پرستش) می‌خوانند اختیار میانجیگری ندارند مگر آنان که با دانایی به حق گواهی دهند» سوره زخرف، آیه ۸۶.
  343. «آینده و گذشته آنان را می‌داند و (آنان) جز برای کسی که (خداوند) از او خرسند باشد میانجیگری نمی‌کنند و خود از بیم او هراسانند» سوره انبیاء، آیه ۲۸.
  344. «و از روزی پروا کنید که هیچ کاری از کسی برای دیگری برنمی‌آید و از کسی میانجیگری پذیرفته نمی‌گردد و از او جایگزینی گرفته نمی‌شود و آنان یاری نخواهند شد» سوره بقره، آیه ۴۸.
  345. «خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمی‌گیرد، همه آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد؛ به آشکار و پنهان آنان داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
  346. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  347. «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
  348. «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستاده‌ایم» سوره نساء، آیه ۸۰.
  349. «و از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و (از بدی) بپرهیزید؛ بنابراین اگر رو بگردانید بدانید که تنها پیام‌رسانی روشن بر عهده فرستاده ماست» سوره مائده، آیه ۹۲.
  350. «آنان دانشوران دینی و راهبان خود را به جای خداوند پروردگاران خویش برگزیده‌اند و نیز مسیح پسر مریم را در حالی که جز این فرمان نیافته‌اند که خدایی یگانه را بپرستند که خدایی جز او نیست؛ پاکا که اوست از شرکی که می‌ورزند» سوره توبه، آیه ۳۱.
  351. مجمع البیان، ج۵، ص۳۷؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۷۶۸.
  352. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۶۱ ـ ۶۶۴.
  353. کشف المراد، ص۳۵۱؛ قواعد المرام، ص۱۱۷ - ۱۱۸؛ شرح الاصول الخمسه، ص۵۲۱ - ۵۲۲.
  354. «پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.
  355. «و اگر ما پیش از آن با عذابی آنان را نابود می‌کردیم می‌گفتند: پروردگارا! چرا فرستاده‌ای برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیش از آنکه زبون و خوار گردیم پیروی کنیم» سوره طه، آیه ۱۳۴.
  356. «و اگر نه این بود که هنگامی که به آنان مصیبتی برای کارهایی که کرده‌اند برسد، گویند: پروردگارا چرا پیامبری برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم و از مؤمنان باشیم؛ (در کیفرشان شتاب می‌کردیم» سوره قصص، آیه ۴۷.
  357. راه و راهنماشناسی، ص۱۰ - ۲۰.
  358. آموزش عقاید، ج۲، ص۳۱.
  359. «و از بندگان توانمند و روشن‌بین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۵-۴۶.
  360. «و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.
  361. «و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
  362. «گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.
  363. «آنانند که آنچه را در دل دارند خداوند می‌داند؛ از آنان دوری گزین و پندشان ده و به آنان سخنی رسا که در دلشان جایگیر شود، بگوی» سوره نساء، آیه ۶۳.
  364. «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)‌اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)‌اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.
  365. الامالی، صدوق، ص۱۵۲؛ نورالثقلین، ج۴، ص۴۴۶.
  366. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۶۴ ـ ۶۶۶.
  367. شرح المواقف الایجی، ج۸، ص۳۴۵؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۲؛ التعریفات، ص۱۶.
  368. شیعه در اسلام، ص۱۰۹ - ۱۲۴؛ مجموعه آثار، ج۴، ص۸۴۱ - ۸۵۴، «امامت»؛ آموزش عقاید، ج۲، ص۱۴۰ - ۱۴۲.
  369. آموزش عقاید، ج۲، ص۱۴۰ - ۱۴۲.
  370. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۶۶.
  371. «گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه ۵۰.
  372. «اوست که بر بنده خویش آیاتی روشن فرو می‌فرستد تا شما را به سوی روشنایی، از تیرگی‌ها در آورد و بی‌گمان خداوند به شما مهربانی بخشاینده است» سوره حدید، آیه ۹.
  373. «بگو: چه چیزی در گواهی بزرگ‌تر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی می‌دهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمی‌دهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که می‌ورزید بیزارم» سوره انعام، آیه ۱۹.
  374. «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
  375. «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
  376. «بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
  377. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  378. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  379. آموزش عقاید، ج۲، ص۱۴۰ - ۱۴۲.
  380. برای نمونه: الغدیر، ج۵، ص۲۸۰ به بعد.
  381. آموزش عقاید، ج۲، ص۱۴۰ - ۱۴۲.
  382. السنن الکبری، ج۷، ص۲۳۳؛ الاستیعاب، ج۳، ص۱۱۰۲.
  383. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۶۶ ـ ۶۶۷.
  384. الشافی فی الامامه، ج۱، ص۸۵.
  385. «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیم‌خور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کرده‌اید- و آنچه بر روی سنگ‌های مقدّس (برای بت‌ها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بخت‌آزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
  386. جوامع الجامع، ج۱، ص۳۲۱؛ نور الثقلین، ج۱، ص۵۸۹؛ التفسیر الکاشف، ج۳، ص۱۳.
  387. الکافی، ج۸، ص۲۲؛ الامالی، صدوق، ص۳۵۶؛ مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۳۲.
  388. الدر المنثور، ج۳، ص۱۹؛ تاریخ بغداد، ج۸، ص۲۸۴؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۲ - ۲۰۳.
  389. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  390. الکافی، ج۱، ص۲۸۹؛ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۳۳.
  391. اسباب النزول، ص۲۰۴ - ۲۰۵؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۰؛ الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۷.
  392. «و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
  393. مسند احمد، ج۱، ص۱۱۱.
  394. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  395. مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۰؛ البرهان، ج۲، ص۱۰۸؛ نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۰.
  396. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  397. مجمع البیان، ج۳، ص۳۲۴ - ۳۲۵؛ الکافی، ج۱، ص۲۸۹؛ الامالی، صدوق، ص۱۸۶.
  398. شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۹ - ۲۳۹؛ الدر المنثور، ج۳، ص۱۰۶؛ التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۲۶.
  399. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  400. جامع البیان، ج۱۹، ص۱۹۰؛ التبیان، ج۸، ص۱۶۷.
  401. الکافی، ج۸، ص۱۰۷؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۷۰ - ۱۷۳؛ صحیح البخاری، ج۴، ص۲۰۸؛ ج۵، ص۱۲۹.
  402. الکافی، ج۱، ص۲۹۴؛ مسند احمد، ج۳، ص۱۴؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۲۹.
  403. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۶۷ ـ ۶۶۹.
  404. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  405. التبیان، ج۱، ص۴۴۹؛ مجمع البیان، ج۱، ص۳۷۸؛ نیز: جامع البیان، ج۱، ص۷۳۹ - ۷۴۰.
  406. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  407. المیزان، ج۴، ص۳۹۱ - ۳۹۲.
  408. مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۰؛ البرهان، ج۲، ص۱۰۸؛ نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۰.
  409. شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۹۰ - ۱۹۱.
  410. «و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  411. نک: التبیان، ج۱، ص۴۴۹؛ مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۹؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۲۰ - ۳۹۰.
  412. نک: المیزان، ج۱۶، ص۳۲۰ - ۳۹۰.
  413. التبیان، ج۸، ص۳۴۰؛ مجمع البیان، ج۸، ص۱۵۸؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۰۹ - ۳۱۰.
  414. المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۵؛ المستدرک، ج۲، ص۳۴۳؛ الامالی، طوسی، ص۶۳۳.
  415. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ۶۶۹ ـ ۶۷۱.
  416. الکافی، ج۱، ص۲۰۲ و۲۰۹؛ الاحتجاج، ج۲، ص۲۲۷.
  417. نک: الکافی، ج۱، ص۲۰۲ - ۲۰۳ و ۳۸۱.
  418. «و بنده‌ای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.
  419. گفت: اینک (هنگام) جدایی میان من و توست؛ اکنون تو را از معنی آنچه نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی آگاه خواهم کرد: امّا آن کشتی از آن مستمندانی بود که (با آن) در دریا کار می‌کردند؛ بر آن شدم به آن آسیب رسانم چون در پی آن پادشاهی بود که هر کشتی (بی‌آسیب) را به زور می‌گرفت. امّا آن نوجوان، پدر و مادرش مؤمن بودند؛ ترسیدیم که آنان را به سرکشی و کفر وادارد. پس، خواستیم که پروردگارشان برای آنان فرزندی (دیگر) پاک‌جان‌تر و مهربان‌تر از او، جایگزین کند. و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد؛ سوره کهف، آیه: ۷۸-۸۲.
  420. التبیان، ج۷، ص۶۹؛ رحمة من الرحمن، ج۳، ص۲۰ - ۲۱؛ المیزان، ج۱۳، ص۳۴۲.
  421. «تا به سرزمین غروب خورشید رسید، آن را چنان یافت که در چشمه‌ای پرلوش و لای غروب می‌کند و در نزدیکی آن گروهی را یافت؛ گفتیم: ای ذو القرنین! (خود دانی) یا آنان را عذاب می‌کنی و یا درباره آنان (راه) نیکی را در پیش می‌گیری» سوره کهف، آیه ۸۶.
  422. زادالمسیر، ج۵، ص۱۸۴؛ تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۳۲.
  423. «و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد ای مریم! پروردگارت را به فروتنی فرمان بر و سجده کن و با نمازگزاران نماز بگزار» سوره آل عمران، آیه ۴۲-۴۳.
  424. «و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز می‌گردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد» سوره قصص، آیه ۷.
  425. «آن هنگام که به مادرت آنچه (بایست) وحی می‌شد وحی کردیم» سوره طه، آیه ۳۸.
  426. «و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.
  427. «پس آیا کسی که از سوی پروردگارش برهانی دارد و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست؛ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟ آنان (که اهل بینش‌اند) به آن ایمان دارند و از دسته‌ها (ی مشرکان) هر کس بدان کفر ورزد آتش (دوزخ) وعده‌گاه اوست پس نسبت به آن در تردید مباش که آن (کتاب) از سوی پروردگار تو راستین است اما بیشتر (این) مردم ایمان نمی‌آورند» سوره هود، آیه ۱۷.
  428. الکافی، ج۱، ص۱۹۰؛ الامالی، مفید، ص۱۴۵؛ نور الثقلین، ج۲، ص۳۴۵.
  429. جامع الیبان، ج۱۲، ص۲۳؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۸۷؛ نظم درر السمطین، ص۹۰.
  430. «آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس می‌گزارم یا ناسپاسی می‌کنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بی‌گمان پروردگار من بی‌نیازی ارجمند است» سوره نمل، آیه ۴۰.
  431. الکافی، ج۱، ص۲۵۷.
  432. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۷۱ ـ ۶۷۲.
  433. «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
  434. آموزش عقاید، ج۲، ص۱۶۶.
  435. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۸۷؛ التبیان، ج۵، ص۲۰۹؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۷۷.
  436. الکافی، ج۱، ص۳۳۸؛ الغیبه، نعمانی، ص۸۸؛ الغیبه، طوسی، ص۱۷۶ - ۱۸۸.
  437. مسند احمد، ج۳، ص۱۷ و ۲۷؛ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۳۶۶؛ فتح الباری، ج۱۳، ص۱۸.
  438. «و در زبور پس از تورات نگاشته‌ایم که بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.
  439. مجمع البیان، ج۷، ص۱۱۹ - ۱۲۰؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۸۴۸؛ التفسیر الکاشف، ج۵، ص۳۰۲.
  440. «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
  441. التبیان، ج۸، ص۱۲۹؛ آموزش عقاید، ج۲، ص۱۶۷.
  442. «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین می‌گرداند -چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بی‌گمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار می‌دارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر می‌گرداند؛ (آنان) مرا می‌پرستند و چیزی را شریک من نمی‌گردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند» سوره نور، آیه ۵۵.
  443. تفسیر القرآن المجید، ص۳۵۸؛ مجمع البیان، ج۷، ص۲۶۷؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۸۹.
  444. المسائل السرویه، ص۳۵؛ رسائل المرتضی، ج۱، ص۱۲۵؛ مجمع البیان، ج۷، ص۳۶۷.
  445. الایقاظ من الهجعه، ص۶۱ - ۶۳؛ عقائد الامامیه، ص۸۱.
  446. عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۱۷ - ۲۱۸؛ بحارالانوار، ج۵۳، ص۵۳.
  447. الایقاظ من الهجعه، ص۶۲؛ عقائد الامامیه، ص۸۳.
  448. «و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دسته‌ای از آنان را که نشانه‌های ما را دروغ می‌شمردند گرد می‌آوریم و آنگاه آنان را به هم می‌پیوندند» سوره نمل، آیه ۸۳.
  449. تفسیر قمی، ج۱، ص۲۴؛ نور الثقلین، ج۳، ص۲۶۶.
  450. «و آنان را بر پروردگارت به صف بگذرانند؛ بی‌گمان نزد ما همان‌گونه (برهنه) آمده‌اید که شما را نخست آفریده بودیم؛ بلکه گمان داشتید که هرگز برایتان وعده‌گاهی نمی‌نهیم» سوره کهف، آیه ۴۸.
  451. تفسیر القرآن المجید، ص۳۹۳؛ مجمع البیان، ج۷، ص۴۰۵؛ المیزان، ج۱۵، ص۳۹۷.
  452. «و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دسته‌ای از آنان را که نشانه‌های ما را دروغ می‌شمردند گرد می‌آوریم و آنگاه آنان را به هم می‌پیوندند» سوره نمل، آیه ۸۳.
  453. نمونه، ج۱۲، ص۱۳۲.
  454. عقائد الامامیه، ص۸۱.
  455. «و برای ما مثالی آورد و آفرینش خود را به فراموشی سپرد؛ گفت: چه کسی استخوان‌هایی را که پوسیده است زنده می‌گرداند؟ بگو: همان کس که آن را نخست آفرید زنده‌اش می‌گرداند و او به (حال) هر آفریده‌ای داناست» سوره یس، آیه ۷۸-۷۹.
  456. «یا همچون (داستان) آن کس که بر (خرابه‌های) شهری (با خانه‌هایی) فرو ریخته گذشت. گفت: چگونه خداوند (مردم) این (شهر) را پس از مرگ آن (ها) زنده می‌گرداند؟ و خداوند همو را صد سال میراند و سپس (دوباره به جهان) باز آورد؛ فرمود: چندگاه درنگ داشتی؟ گفت: یک روز یا پاره‌ای از یک روز درنگ داشتم؛ فرمود: (نه) بلکه صد سال است که درنگ کرده‌ای، به آب و غذایت بنگر که دگرگونی نپذیرفته است و (نیز) به درازگوش خود بنگر (که مرده و پوسیده است)- و (این) برای آن (است) که تو را نشانه‌ای برای مردم کنیم- و به استخوان‌ها بنگر که چگونه آنها را جنبانده، کنار هم فرا می‌چینیم آنگاه گوشت (و پوست) بر آن می‌پوشانیم، و چون بر وی آشکار شد گفت: می‌دانم که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۲۵۹.
  457. «آیا در (کار) کسانی ننگریسته‌ای که از بیم مرگ از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و خداوند به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بی‌گمان خداوند دارای بخشش بر مردم است اما بیشتر مردم سپاس نمی‌گزارند» سوره بقره، آیه ۲۴۳.
  458. «و (یاد کنید) آنگاه را که انسانی را کشتید و در آن (با هم) به ستیزه برخاستید و خداوند چیزی را که پنهان می‌کردید آشکار کردباری، گفتیم با پاره‌ای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده می‌کند و نشانه‌های خود را به شما نشان می‌دهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۲-۷۳.
  459. «و ما از سر بخشایشی از خویش و پند آموختن به خردمندان، خانواده‌اش را- و با آنها، همانند آنان را- به او بخشیدیم» سوره ص، آیه ۴۳.
  460. مجمع البیان، ج۷، ص۴۰۶.
  461. الاحکام، ج۲، ص۹۰؛ روح المعانی، ج۱۵، ص۲۳.
  462. صحیح البخاری، ج۷، ص۶۹؛ العده فی اصول الفقه، ج۳، ص۹۸۸؛ اسدالغابه، ج۱، ص۱۲.
  463. المستصفی، ص۱۳۰؛ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۲۹۹؛ الاصابه، ج۱، ص۱۹ و ۲۲ - ۲۵ و ۱۶۲ - ۱۶۴.
  464. تلقیح فهوم اهل الاثر، ج۱، ص۷۳؛ تدریب الراوی، ج۲، ص۲۲۰.
  465. الاصابه، ج۱، ص۳.
  466. نک: تفسیر القرآن المجید، ص۴۹۸ - ۵۰۵؛ اجوبة مسائل جار اللّه، ص۱۴؛ التحقیق فی نفی التحریف عن القرآن الشریف، ص۳۶۲.
  467. نک: تفسیر القرآن المجید، ص۴۹۸ - ۵۰۵؛ التحقیق فی نفی التحریف عن القرآن الشریف، ص۳۶۱؛ شیخ المضیره ابوهریره، ص۱۵۰.
  468. «ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کرده‌اید پشیمان گردید» سوره حجرات، آیه ۶.
  469. «و هنگامی که دو رویان و بیماردلان گفتند: خداوند و پیامبرش به ما جز وعده فریبنده نداده‌اند؛» سوره احزاب، آیه ۱۲.
  470. «ای مؤمنان! به خانه‌های پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بی‌آنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار می‌دهد و از شما شرم می‌دارد ولی خداوند از (گفتن) حقیقت شرم نمی‌کند و چون از آنان چیزی خواستید از پشت پرده‌ای بخواهید، این برای دل‌های شما و دل‌های آنان پاکیزه‌تر است و شما حقّ ندارید که پیامبر را بیازارید و نه هرگز پس از او همسرانش را به همسری گیرید که آن نزد خداوند، سترگ است» سوره احزاب، آیه ۵۳.
  471. «خداوند آنان را که خداوند و فرستاده او را می‌آزارند در این جهان و جهان بازپسین لعنت می‌کند و برای آنها عذابی خوارساز آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۵۷.
  472. «و از پیرامونیان شما از تازیان بیابان‌نشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده می‌شوند» سوره توبه، آیه ۱۰۱.
  473. صحیح مسلم، ج۸، ص۱۲۲.
  474. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۷۲ ـ ۶۷۴.
  475. «بگو: بی‌گمان من از پروردگارم برهانی (روشن) دارم و شما آن را دروغ شمرده‌اید؛ آنچه آن را شتابناک می‌جویید نزد من نیست؛ داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی می‌گیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷.
  476. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۷۵.
  477. «ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دست‌هایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید، با آن بخشی از چهره و دست‌های خود را مسح نمایید، خداوند نمی‌خواهد شما را در تنگنا افکند ولی می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.
  478. التبیان، ج۳، ص۴۵۱؛ المیزان، ج۵، ص۲۲۰ - ۲۲۱؛ نمونه، ج۴، ص۲۸۵ - ۲۸۶.
  479. جامع البیان، ج۶، ص۱۶۷؛ معانی القرآن، نحاس، ج۲، ص۲۷۰ - ۲۷۱؛ التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۱۵۹.
  480. «و چون عیسی در آنان (آثار) کفر را دریافت گفت: یاران من به سوی خداوند کیانند؟» سوره آل عمران، آیه ۵۲.
  481. «دارایی‌های یتیمان را به ایشان برسانید و (دارایی‌های آنان که برای شما) ناپاک (است) را، جایگزین (دارایی‌های) پاک (خود) نگردانید و دارایی‌های آنان را با افزودن به دارایی‌های خود نخورید که این گناهی بزرگ است» سوره نساء، آیه ۲.
  482. التبیان، ج۳، ص۴۵۱؛ مجمع البیان، ج۳، ص۲۸۳.
  483. تهذیب، ج۱، ص۵۸ - ۵۹؛ المیزان، ج۵، ص۲۲۱.
  484. تفسیر القرآن المجید، ص۱۷۱ - ۱۷۲؛ التبیان، ج۳، ص۴۵۲؛ مجمع البیان، ج۳، ص۲۸۴.
  485. احکام القرآن، شافعی، ج۱، ص۴۴؛ جامع البیان، ج۶، ص۱۸۳ - ۱۸۲؛ التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۱۶۱.
  486. المحلی، ج۲، ص۵۶.
  487. المصنف، ابن ابی شیبه، ج۱، ص۳۰؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۱۵۶.
  488. مسند احمد، ج۱، ص۱۵۹؛ مسند ابی‌داود، ج۱، ص۲۲؛ شرح معانی الآثار، ج۱، ص۳۵.
  489. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ۶۷۵ ـ ۶۷۶.
  490. «به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.
  491. آلاء الرحمن، ج۱، ص۵۰ - ۵۱؛ کنز العرفان، ج۱، ص۱۱۹ - ۱۲۰؛ البیان، ص۱۹۹، ۴۴۰.
  492. الکافی، ج۳، ص۳۱۲ - ۳۱۳ و ۴۸۵؛ الاستبصار، ج۱، ص۳۱۱.
  493. صحیح مسلم، ج۲، ص۱۲؛ سنن النسائی، ج۲، ص۱۳۴؛ الاتقان، ج۱، ص۷۶ - ۷۷.
  494. روح المعانی، ج۱، ص۳۹؛ فتح القدیر، ج۱، ص۱۷؛ تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۱۶ - ۱۷.
  495. روح المعانی، ج۱، ص۳۹.
  496. روح المعانی، ج۱، ص۳۹؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۱، ص۳۶۶ - ۳۶۷.
  497. «به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.
  498. السرائر، ج۱، ص۲۱۸؛ شرائع الاسلام، ج۱، ص۶۵؛ غایة المراد، ج۱، ص۱۴۰.
  499. المجموع، ج۳، ص۳۴۱ - ۳۴۲؛ الجوهر النقی، ج۲، ص۴۹ - ۵۰، ۵۸؛ الرساله، ص۱۷۷.
  500. الخلاف، ج۱، ص۵۸۸ - ۵۸۹؛ المؤلف من المختلف، ج۱، ص۲۰۸.
  501. الخلاف، ج۱، ص۵۸۸ - ۵۹۱؛ المؤلف من المختلف، ج۱، ص۲۰۸؛ ذکری، ج۲، ص۳۳۶.
  502. «بر نمازها به ویژه نماز میانه پایبند باشید و برای خداوند فروتنانه (به نماز و دعا) بایستید» سوره بقره، آیه ۲۳۸.
  503. «و چون نماز را به پایان بردید خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد کنید و چون آرام یافتید نماز را برپا دارید که نماز بر مؤمنان فریضه‌ای است که زمان معیّن دارد» سوره نساء، آیه ۱۰۳.
  504. الام، ج۱، ص۹۰؛ ج۷، ص۲۰۳؛ الموطا، ج۱، ص۱۴۴؛ المجموع، ج۱، ص۴۷۱؛ ج۴، ص۳۷۸.
  505. المجموع، ج۴، ص۳۷۸؛ جواهر الکلام، ج۷، ص۳۱۱.
  506. الخلاف، ج۱، ص۵۶۷؛ المؤلف من المختلف، ج۱، ص۲۰۰ - ۲۰۱.
  507. «و چون به سفر می‌روید اگر می‌هراسید کافران شما را بیازارند گناهی بر شما نیست که از نماز بکاهید؛ بی‌گمان کافران برای شما دشمنی آشکارند» سوره نساء، آیه ۱۰۱.
  508. مفردات، ص۲۰۶؛ المصباح المنیر، ج۱، ص۱۱۱.
  509. الام، ج۱، ص۲۰۷؛ آیات الاحکام، استرآبادی، ج۱، ص۲۶۶.
  510. «بی‌گمان صفا و مروه از نشانه‌های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.
  511. التبیان، ج۳، ص۳۰۷؛ مجمع البیان، ج۳، ص۱۷۲ - ۱۷۴؛ نمونه، ج۱، ص۵۴۳.
  512. «و چون بر آنان قرآن بخوانند به سجده درنمی‌آیند،» سوره انشقاق، آیه ۲۱.
  513. الانتصار، ص۱۴۶؛ تذکرة الفقهاء، ج۳، ص۱۴۶؛ جواهر الکلام، ج۱۰، ص۲۱۴.
  514. «و چگونه‌اند که ایمان نمی‌آورند؟ و چون بر آنان قرآن بخوانند به سجده درنمی‌آیند،» سوره انشقاق، آیه ۲۰-۲۱.
  515. المغنی، ج۱، ص۶۵۲؛ الحاوی الکبیر، ج۲، ص۲۰۰؛ فتح القدیر، ج۱، ص۴۰۸ - ۴۰۹.
  516. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۷۶ ـ ۶۷۸.
  517. «ای مؤمنان! روزه بر شما مقرّر شده است چنان که بر پیشینیان شما مقرّر شده بود، باشد که پرهیزگاری ورزید روزهایی برشمرده را (روزه بدارید) و از شما هر که بیمار یا در سفر باشد شماری از روزهای دیگر (روزه بر او واجب است) و بر آنان که به دشواری آن را بر می‌تابند (به جای هر روز) جایگزینی است (به اندازه) خوراک مستمندی و هر که خود خواسته، خیری (بیش) دهد، برای او بهتر است. و اگر بدانید روزه داشتن برای شما بهتر است روزهایی برشمرده را (روزه بدارید) و از شما هر که بیمار یا در سفر باشد شماری از روزهای دیگر (روزه بر او واجب است) و بر آنان که به دشواری آن را بر می‌تابند (به جای هر روز) جایگزینی است (به اندازه) خوراک مستمندی و هر که خود خواسته، خیری (بیش) دهد، برای او بهتر است. و اگر بدانید روزه داشتن برای شما بهتر است» سوره بقره، آیه ۱۸۳-۱۸۵.
  518. الکافی، ج۴، ص۱۲۶.
  519. المیزان، ج۲، ص۱۲ - ۱۵.
  520. الصوم فی السفر، ص۲۵ - ۳۵.
  521. صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۱ - ۱۴۲؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۵۳۳؛ سنن ابی داود، ج۲، ص۵۳۸.
  522. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۷۸ ـ ۶۷۹.
  523. «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.
  524. انوار الفقاهه، ص۱۲، «کتاب الخمس»؛ الخمس و الانفال، ص۳۰۵؛ معجم المصطلحات، ج۲، ص۵۷.
  525. المقنعه، ص۲۷۶؛ شرایع الاسلام، ج۱، ص۱۳۳ - ۱۳۴.
  526. تفسیر القرآن العظیم، ص۲۳۰؛ فقه القرآن، ج۱، ص۲۴۳؛ المیزان، ج۹، ص۸۹ - ۹۰.
  527. لسان العرب، ج۱۲، ص۴۴۵؛ تاج العروس، ج۱۷، ص۵۲۷، «غنم».
  528. الکافی، ج۱، ص۵۴۴ - ۵۴۵؛ وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۳۶.
  529. «ای مؤمنان، چون (برای جهاد) در راه خداوند به سفر می‌روید خوب بررسی کنید و به کسی که به شما ابراز اسلام می‌کند نگویید: تو مؤمن نیستی، که بخواهید کالای ناپایدار این جهان را بجویید زیرا غنیمت‌های بسیار نزد خداوند است؛ خود نیز در گذشته چنین بودید و خداوند بر شما منّت نهاد (و به اسلام راه نمود) بنابراین بررسی کنید، بی‌گمان خداوند به آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره نساء، آیه ۹۴.
  530. جامع البیان، ج۱۰، ص۴؛ التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۱۶۴.
  531. صحیح البخاری، ج۲، ص۵۴۴؛ ج۴، ص۲۵۰؛ صحیح مسلم، ج۱، ص۳۵؛ الاعتصام بالکتاب والسنه، ص۱۰۷.
  532. بدایة المجتهد، ج۱، ص۳۱۳ - ۳۱۴.
  533. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۷۹ ـ ۶۸۰.
  534. التبیان، ج۳، ص۱۶۵؛ مجمع البیان، ج۳، ص۵۲؛ فقه القرآن، ج۲، ص۱۰۴.
  535. تفسیر قرطبی، ج۵، ص۱۲۰ - ۱۲۱؛ التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۴۹.
  536. «و (نیز حرام است ازدواج با) زنان شوهردار جز کنیزهاتان، بنابر حکم خداوند که مقرّر بر شماست و جز اینها برایتان حلال شده است که با دارایی خود به دست آورید در حالی که پاکدامن باشید و زناکار نباشید، کابین آن زنان را که از آنان (با ازدواج غیر دائم) بهره‌مند شده‌اید به عنوان واجب بپردازید و در آنچه پس از تعیین (کابین) واجب، هم‌داستان شوید بر شما گناهی نیست که خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۲۴.
  537. «و زنان طلاق داده باید تا سه پاکی (از حیض) خویشتن، انتظار کشند و اگر ایمان به خداوند و روز بازپسین دارند پنهان داشتن آنچه خداوند در زهدانشان آفریده است برای آنان روا نیست و اگر شوهرانشان سر آشتی دارند به باز آوردن آنان در این حال سزاوارترند و زنان را بر مردان، حقّ شایسته‌ای است چنان که مردان را بر زنان؛ و مردان را بر آنان، به پایه‌ای برتری است و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره بقره، آیه ۲۲۸.
  538. «و آنان که پاکدامنند جز با همسران خویش یا کنیزهاشان که اینان نکوهیده نیستند پس کسانی که بیش از این بخواهند تجاوزکارند» سوره مؤمنون، آیه ۵-۷.
  539. صحیح مسلم، ج۵، ص۲۳ - ۲۴؛ مسند احمد، ج۳، ص۳۶۵؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۵۲۳ - ۵۲۶.
  540. صحیح البخاری، ج۵، ص۱۵۸؛ مسند احمد، ج۵، ص۶۰۳.
  541. المحلی، ج۹، ص۵۱۹ - ۵۲۰؛ دراسات فقهیه، ص۵۱ - ۵۶.
  542. الکافی، ج۵، ص۴۴۸ - ۴۴۹؛ وسایل الشیعه، ج۲۱، ص۹ و ۶۵.
  543. «و (نیز حرام است ازدواج با) زنان شوهردار جز کنیزهاتان، بنابر حکم خداوند که مقرّر بر شماست و جز اینها برایتان حلال شده است که با دارایی خود به دست آورید در حالی که پاکدامن باشید و زناکار نباشید، کابین آن زنان را که از آنان (با ازدواج غیر دائم) بهره‌مند شده‌اید به عنوان واجب بپردازید و در آنچه پس از تعیین (کابین) واجب، هم‌داستان شوید بر شما گناهی نیست که خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۲۴.
  544. جامع البیان، ج۵، ص۱۷ - ۱۸.
  545. التبیان، ج۳، ص۱۶۵؛ فقه القرآن، ج۲، ص۱۰۴.
  546. التبیان، ج۳، ص۱۶۶؛ مسالک الافهام، ج۳، ص۱۹۸.
  547. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۸۰.
  548. منهاج السنة النبویه، ج۱، ص۳۷، ۶۸؛ ج۷، ص۱۵۱.
  549. عقائد الامامیه، ص۸۵.
  550. جامع البیان، ج۳، ص۲۲۹؛ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۱۲؛ القواعد الفقهیه، ج۵، ص۴۷.
  551. «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونه‌ای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا می‌دهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
  552. مجمع البیان، ج۲، ص۲۷۴؛ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۱۲؛ فتح القدیر، ج۱، ص۳۳۱.
  553. «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
  554. التبیان، ج۶، ص۴۲۸؛ مجمع البیان، ج۲، ص۲۰۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۵۲۰.
  555. «و مردی مؤمن از فرعونیان که ایمانش را پنهان می‌داشت گفت: آیا مردی را می‌کشید که می‌گوید: پروردگار من، خداوند است و برهان‌ها (ی روشن) برایتان از پروردگارتان آورده است؟ و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده می‌دهد بر سرتان خواهد آمد؛ بی‌گمان خداوند کسی را که گزافکاری بسیار دروغگوست راهنمایی نمی‌کند» سوره غافر، آیه ۲۸.
  556. مجمع البیان، ج۸، ص۴۳۷؛ المیزان، ج۱۷، ص۳۲۸.
  557. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۸۰ ـ ۶۸۱.
  558. «و لعنت من تا روز پاداش و کیفر بر تو باد!» سوره ص، آیه ۷۸.
  559. «خداوند کافران را لعنت و برای آنان آتش (دوزخ) را آماده کرده است هماره در آن جاودانند و یار و یاوری نمی‌یابند روزی که چهره‌های آنان در آتش گردانده شود می‌گویند: ای کاش از خداوند و پیامبر فرمان برده بودیم و می‌گویند: پروردگارا! ما از سرکردگان و بزرگانمان فرمان بردیم و آنان ما را از راه به در بردند» سوره احزاب، آیه ۶۴-۶۷.
  560. «کافران از بنی اسرائیل بر زبان داوود و عیسی پسر مریم لعنت شده‌اند از این رو که نافرمانی ورزیدند و تجاوز می‌کردند از کار ناپسندی که می‌کردند باز نمی‌ایستادند بی‌گمان، زشت است کاری که می‌کردند» سوره مائده، آیه ۷۸-۷۹.
  561. «و ستمکارتر از آن کس که بر خداوند دروغ بندد کیست؟ آنان بر پروردگارشان (در رستخیز) عرضه خواهند شد و گواهان می‌گویند: اینانند که بر پروردگار خود دروغ بستند؛ هان! لعنت خداوند بر ستمکاران باد! همان کسانی که (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند و آن را کژ می‌شمرند و جهان واپسین را انکار می‌کنند» سوره هود، آیه ۱۸-۱۹.
  562. «خداوند به مردان و زنان منافق و کافران، آتش دوزخ را وعده کرده است که در آن جاودانند، همان آنان را بس! و خداوند آنان را لعنت کرده است و عذابی پایدار خواهند داشت» سوره توبه، آیه ۶۸.
  563. «و آنان که به همسران خود تهمت (زنا) می‌زنند و گواهی جز خود ندارند گواهی هر یک از آنان، چهار بار گواهی دادن (با سوگند) به خداوند است که «به راستی من از راستگویانم و (بار) پنجم (بگوید): «لعنت خداوند بر من اگر از دروغگویان باشم» سوره نور، آیه ۶-۷.
  564. «خداوند آنان را که خداوند و فرستاده او را می‌آزارند در این جهان و جهان بازپسین لعنت می‌کند و برای آنها عذابی خوارساز آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۵۷.
  565. «به راستی آنان که به زنان پاکدامن بی‌خبر مؤمن، تهمت (زنا) می‌زنند، در این جهان و در جهان واپسین لعنت شده‌اند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود» سوره نور، آیه ۲۳.
  566. «و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد کیفر او دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود و خداوند بر او خشم می‌گیرد و لعنت می‌فرستد و برای او عذابی سترگ آماده می‌کند» سوره نساء، آیه ۹۳.
  567. «آیا جز این امید دارید که چون (از کتاب خداوند) رو بگردانید، در زمین تباهی انگیزید و پیوندتان را با خویشاوندان بگسلید؟ آنان کسانی هستند که خداوند آنان را لعنت کرده است و ناشنوایشان ساخته و چشم‌هاشان را نابینا کرده است» سوره محمد، آیه ۲۲-۲۳.
  568. «اگر منافقان و بیماردلان و شایعه‌افکنان مدینه دست (از کارهایشان) برندارند، تو را بر آنان برمی‌انگیزیم سپس در آن شهر جز زمانی اندک در کنار تو نخواهند بود» سوره احزاب، آیه ۶۰.
  569. الکشاف، ج۳، ص۵۶۱؛ تفسیر بیضاوی، ج۴، ص۲۳۸؛ روح المعانی، ج۲۲، ص۹۰.
  570. «خداوند آنان را که خداوند و فرستاده او را می‌آزارند در این جهان و جهان بازپسین لعنت می‌کند و برای آنها عذابی خوارساز آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۵۷.
  571. التفسیر الکبیر، ج۳، ص۵۱۸.
  572. «ای مؤمنان! همچون کسانی نباشید که موسی را آزردند و خداوند او را از آنچه (درباره او) گفتند برکنار داشت و او نزد خداوند آبرومند بود ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و سخنی استوار بگویید» سوره احزاب، آیه ۶۹-۷۰.
  573. «ای مؤمنان! به خانه‌های پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بی‌آنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار می‌دهد و از شما شرم می‌دارد ولی خداوند از (گفتن) حقیقت شرم نمی‌کند و چون از آنان چیزی خواستید از پشت پرده‌ای بخواهید، این برای دل‌های شما و دل‌های آنان پاکیزه‌تر است و شما حقّ ندارید که پیامبر را بیازارید و نه هرگز پس از او همسرانش را به همسری گیرید که آن نزد خداوند، سترگ است» سوره احزاب، آیه ۵۳.
  574. المیزان، ج۱۹، ص۲۵۰.
  575. تفسیر سمرقندی، ج۳، ص۶۸؛ تفسیر ابن زمنین، ج۳، ص۴۱۱.
  576. معرفة الصحابه، ج۴، ص۱۹۹۶؛ اسدالغابه، ج۴، ص۴۸۳؛ الاصابه، ج۴، ص۳۷۱.
  577. التاریخ الکبیر، ج۶، ص۳۰۶ - ۳۰۷؛ مسند احمد، ج۳، ص۴۸۳؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج۷، ص۵۰۲.
  578. «و آنان که به همسران خود تهمت (زنا) می‌زنند و گواهی جز خود ندارند گواهی هر یک از آنان، چهار بار گواهی دادن (با سوگند) به خداوند است که «به راستی من از راستگویانم و (بار) پنجم (بگوید): «لعنت خداوند بر من اگر از دروغگویان باشم» سوره نور، آیه ۶-۷.
  579. صحیح البخاری، ج۶، ص۱۷۷؛ تفسیر مقاتل، ج۲، ص۴۰۹؛ مجمع البیان، ج۷، ص۲۲۵.
  580. «ای مؤمنان! پدران و برادرانتان را دوست مگیرید اگر کفر را بر ایمان برگزینند و کسانی از شما که آنها را دوست بگیرند ستمگرند» سوره توبه، آیه ۲۳.
  581. «خداوند تنها شما را از دوست داشتن کسانی باز می‌دارد که با شما در کار دین جنگ کردند و شما را از خانه‌هایتان بیرون راندند و (یا) از بیرون راندنتان پشتیبانی کردند و کسانی که آنان را دوست بدارند ستمگرند» سوره ممتحنه، آیه ۹.
  582. «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقب‌های ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.
  583. «طلاق (رجعی) دوبار است پس از آن یا باید به شایستگی (با زن) زندگی یا (او را) به نیکی رها کرد و شما را روا نیست که از آنچه به آنان داده‌اید چیزی بازگیرید- مگر آنکه هر دو بیم کنند که احکام خداوند را بجا نیاورند- و اگر بیم داشتید که آن دو حدود خداوند را بجا نیاورند، در آنچه زن برای آزادی خود می‌دهد (و شوهر می‌ستاند) گناهی بر آن دو نیست؛ اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
  584. «و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخم‌ها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۵.
  585. الکافی، ج۷، ص۴۰۸.
  586. صحیح البخاری، ج۷، ص۱۱ - ۱۲؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۸۶.
  587. «و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد کیفر او دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود و خداوند بر او خشم می‌گیرد و لعنت می‌فرستد و برای او عذابی سترگ آماده می‌کند» سوره نساء، آیه ۹۳.
  588. «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  589. «و لعنت و بدفرجامی آنان راست که پیمان خداوند را پس از بستن آن می‌شکنند و آنچه را خداوند فرمان به پیوند آن داده است می‌گسلند و در زمین تبهکاری می‌ورزند» سوره رعد، آیه ۲۵.
  590. «به راستی آنان که به زنان پاکدامن بی‌خبر مؤمن، تهمت (زنا) می‌زنند، در این جهان و در جهان واپسین لعنت شده‌اند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود» سوره نور، آیه ۲۳.
  591. «آیا جز این امید دارید که چون (از کتاب خداوند) رو بگردانید، در زمین تباهی انگیزید و پیوندتان را با خویشاوندان بگسلید؟ آنان کسانی هستند که خداوند آنان را لعنت کرده است و ناشنوایشان ساخته و چشم‌هاشان را نابینا کرده است» سوره محمد، آیه ۲۲-۲۳.
  592. نک: الصواعق المحرقه، ج۲، ص۶۳۷؛ منهاج السنة النبویه، ج۴، ص۵۶۵.
  593. صحیح البخاری، ج۷، ص۶۳؛ تفسیر ابن ابی‌حاتم، ج۳، ص۱۰۳۷.
  594. «خداوند و لعنت‌کنندگان، کسانی را لعنت می‌کنند که برهان‌ها و رهنمودی را که فرو فرستادیم، پس از آنکه در کتاب (تورات) برای مردم روشن کردیم، پنهان می‌دارند» سوره بقره، آیه ۱۵۹.
  595. «لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم، بر کسانی که کافر شده‌اند و با کفر مرده‌اند» سوره بقره، آیه ۱۶۱.
  596. «چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند» سوره آل عمران، آیه ۸۶.
  597. «کیفر آنان لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنهاست» سوره آل عمران، آیه ۸۷.
  598. صحیح البخاری، ج۷، ص۱۵۸؛ صحیح مسلم، ج۸، ص۷۶؛ المستدرک، ج۴، ص۴۸۳.
  599. مسند احمد، ج۲، ص۲۲۳؛ المستدرک، ج۴، ص۴۸۳؛ صحیح ابن حبان، ج۱۳، ص۶۴.
  600. صحیح مسلم، ج۲، ص۱۳۷.
  601. «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.
  602. صحیح البخاری، ج۷، ص۶۳؛ صحیح مسلم، ج۶، ص۱۶۷.
  603. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ۶۸۱ ـ ۶۸۴.
  604. «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
  605. مستدرک الوسائل، ج۵، ص۳۴۹.
  606. صحیح البخاری، ج۶، ص۵۱؛ صحیح مسلم، ج۱، ص۳۰۵؛ جامع البیان، ج۲۲، ص۵۳ - ۵۵.
  607. الدرّ المنثور، ج، ۵، ص۲۱۶ - ۲۱۷؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۴۴.
  608. خصائص الوحی المبین، ص۲۰۸؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۹۱ - ۴۹۲؛ التفسیر الکاشف، ج۶، ص۲۳۷ - ۲۳۸.
  609. المقنعه، ص۳۲۹؛ مصباح المتهجد، ص۶۲۰.
  610. «و بی‌گمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی دارایی‌ها و کسان و فرآورده‌ها می‌آزماییم، و شکیبایان را نوید بخش! همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد می‌گویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم) بر آنان از پروردگارشان درودها و بخشایشی است و آنانند که رهیافته‌اند» سوره بقره، آیه ۱۵۵-۱۵۷.
  611. «ای مؤمنان! خداوند را بسیار یاد کنید و او را پگاه و دیرگاه عصر به پاکی بستأیید اوست آنکه بر شما درود می‌فرستد- و فرشتگانش (نیز)- تا شما را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون برد و با مؤمنان بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۴۱-۴۳.
  612. کنز العرفان، ج۱، ص۱۳۹.
  613. الام، ج۱، ص۱۴۰ - ۱۴۱؛ کنز العرفان، ج۱، ص۱۳۲.
  614. کنز العرفان، ج۱، ص۱۳۲؛ الشیعه فی المیزان، ص۴۴۳.
  615. «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
  616. «و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستان‌هایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
  617. «و کسانی که پس از آنان آمده‌اند می‌گویند: پروردگارا! ما و برادران ما را که در ایمان از ما پیشی گرفته‌اند بیامرز و در دل‌های ما کینه‌ای نسبت به مؤمنان بر جای مگذار! پروردگارا! تو مهربان بخشاینده‌ای» سوره حشر، آیه ۱۰.
  618. التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۳۶؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۲، ص۱۹۱ - ۱۹۲.
  619. الموطا، ج۱، ص۳؛ حاشیة رد المحتار، ج۱، ص۱۴.
  620. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۸۴ ـ ۶۸۵.
  621. اصول مذهب الشیعه، ج۱، ص۳۱۹.
  622. الکافی، ج۲، ص۶۳۳.
  623. الکافی، ج۱، ص۲۲۸؛ شرح اصول الکافی، ج۵، ص۳۱۲ - ۳۱۳؛ بحارالانوار، ج۸۹، ص۴۸.
  624. بحارالانوار، ج۸۹، ص۴۸.
  625. تلخیص التمهید، ج۱، ص۱۷۱ - ۱۷۴، ۱۸۱.
  626. مناهل العرفان، ج۱، ص۲۸۱؛ تاریخ القرآن، زنجانی، ص۶۸؛ تلخیص التمهید، ج۱، ص۱۹۱ - ۱۹۲.
  627. الاتقان، ج۲، ص۴۵۶؛ تلخیص التمهید، ج۱، ص۱۹۴.
  628. تاریخ القرآن، شاهین، ص۱۶۵ و ۱۷۰؛ مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۴۲ - ۴۳؛ بحار الانوار، ج۹۲، ص۵۳ - ۵۴.
  629. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۸۵ ـ ۶۸۶.
  630. البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۴۱.
  631. مسند احمد، ج۵، ص۱۹۶؛ الاتقان، ج۱، ص۱۶۲.
  632. نک: بحار الانوار، ج۸۹، ص۲۲۳ - ۳۷۳؛ التمهید، ج۲، ص۲۳۰.
  633. المیزان، ج۱۲، ص۱۲۱ و ۱۲۸ - ۱۲۹.
  634. مجمع البیان، ج۱، ص۴۲ - ۴۴؛ متشابه القرآن، ج۲، ص۷۷.
  635. البیان، ص۲۴۰ - ۲۵۲؛ القرآن و روایات المدرستین، ج۱، ص۲۱۳ - ۲۱۴؛ الصحیح من سیرة النبی، ج۷، ص۳۵۵.
  636. آلاء الرحمن، ج۱، ص۴۹ - ۵۳؛ البیان، ص۲۳۸ - ۲۴۸.
  637. آلاء الرحمن، ج۱، ص۴۹ - ۵۳؛ البیان، ص۲۳۸ - ۲۴۸.
  638. سعد السعود، ص۱۶، ۱۹۲؛ موسوعة شرف الدین، ج۴، ص۱۶۲۴.
  639. فصل الخطاب، ص۱۰ - ۱۲؛ المیزان، ج۱۲، ص۱۲۱؛ التمهید، ج۱، ص۲۳۰.
  640. المحرر الوجیز، ج۱، ص۴۹ - ۵۰؛ تفسیر قرطبی، ج۱، ص۵۹.
  641. تاریخ قرآن، رامیار، ص۲۹۵؛ تاریخ قرآن، حجتی، ص۹۰ - ۹۳.
  642. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۸۶ ـ ۶۸۷.
  643. دایرة المعارف قرآن کریم، ج۷، ص۳۱۶ - ۳۱۸، ۳۲۵ - ۳۳۰.
  644. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۸۷.
  645. «و ما به راستی قرآن را برای پندگیری آسان (یاب) کرده‌ایم، آیا پندپذیری هست؟» سوره قمر، آیه ۱۷.
  646. الکافی، ج۱، ص۲۸۶.
  647. برای نمونه نک: بصائر الدرجات، ص۱۵۵؛ بحار الانوار، ج۸۹، ص۴۱ - ۴۲.
  648. نک: الدر المنثور، ج۶، ص۳۳۱؛ نور الثقلین، ج۵، ص۵۴۳؛ مکاتب تفسیری، ج۱، ص۱۳۹ - ۱۴۰.
  649. کشف الاسرار، ج۵، ص۳۳۱.
  650. الکافی، ج۱، ص۱۱۴؛ الخصال، ص۲۵۵.
  651. التفسیر و المفسرون، ذهبی، ج۱، ص۸۹ - ۹۰؛ سعد السعود، ص۲۷۸؛ بحار الانوار، ج۹۲، ص۱۰۵.
  652. جامع البیان، ج۱، ص۲۸؛ ج۱۷، ص۳۸، ۱۰۵، ۱۱۹؛ سعد السعود، ص۲۸۵؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۲۰۶، ۴۶۱، ۴۹۶.
  653. تفسیر ابن ابی‌حاتم، ج۲، ص۵۶؛ تفسیر قمی، ج۲، ص۱۴۷؛ قرآن در اسلام، ص۵۱.
  654. الکافی، ج۱، ص۲۸۶؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۰۰؛ تاریخ تفسیر قرآن، بابایی، ج۱، ص۴۹.
  655. مکاتب تفسیری، بابایی، ج۱، ص۴۸ - ۷۸؛ شیعه‌شناسی، ش۲۹، ص۱۱۸ - ۱۳۶، «شیعه ومنزلت ویژه اهل بیت پیامبر(ع)در تفسیر قرآن».
  656. مکاتب تفسیری، ج۲، ص۲۷۱ - ۲۷۲.
  657. برای آگاهی از نمونه این افراد، نک: التبیان، ج۷، ص۷۶؛ المیزان، ج۱، ص۲۹۳؛ ج۲، ص۳۷۸؛ ج۶، ص۵۷؛ ج۹، ص۲۱۱.
  658. البیان، ص۳۹۸؛ مدخل التفسیر، فاضل لنکرانی، ص۱۷۳ - ۱۷۶.
  659. بررسی مکاتب و روش‌های تفسیری، ج۱، ص۳۴ - ۴۴.
  660. بررسی مکاتب و روش‌های تفسیری، ج۱، ص۴۴ - ۶۲.
  661. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۸۷ ـ ۶۸۹.
  662. «لعنت خداوند بر کافران باد» سوره بقره، آیه ۸۹.
  663. تفسیر عیاشی، ج۱، ص۵۰.
  664. بررسی مکاتب و روش‌های تفسیری، ج۱، ص۱۸۴.
  665. الجامع الصغیر، سیوطی، ج۱، ص۵۳۹؛ المعجم الکبیر، ج۱۰، ص۱۰۶؛ بحار الانوار، ج۲۳، ص۱۹۷.
  666. بحار الانوار، ج۹۲، ص۹۷.
  667. من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۳۶۹؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۴۲.
  668. بحار الانوار، ج۲۳، ص۱۹۷؛ ج۹۲، ص۹۷.
  669. بررسی مکاتب و روش‌های تفسیری، ج۱، ص۱۸۴ - ۱۸۸.
  670. التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۲۷.
  671. حلیة الاولیاء، ج۱، ص۶۵؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۰۰؛ ینابیع الموده، ج۱، ص۷۲.
  672. احیاء علوم الدین، ج۱، ص۲۸۹؛ روح المعانی، ج۱، ص۷.
  673. برای آگاهی بیشتر نک: معرفت، ش۲۶، ص۱۶۷، «باطن قرآن کریم».
  674. شرح المواقف، ج۸، ص۳۸۸؛ فرق الشیعه، ص۷۵.
  675. التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۲۳۹؛ وجه دین، ص۶۱ - ۶۷، ۲۸۰ - ۲۸۱.
  676. بررسی مکاتب و روش‌های تفسیری، ج۱، ص۱۹۰.
  677. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۸۹ ـ ۶۹۱.
  678. نک: تلخیص التمهید، ج۱، ص۳۸۲ - ۳۹۱.
  679. تفسیر الصراط المستقیم، ج۲، ص۹۰ - ۹۱.
  680. آلاء الرحمن، ج۱، ص۱۱۵؛ التفسیر الکاشف، ج۱، ص۱۷۱؛ المیزان، ج۱، ص۶۷، ۲۵۴ - ۲۴۹.
  681. البیان، ص۱۲۳.
  682. البیان، ص۱۹۲ - ۱۹۳؛ علوم القرآن، حکیم، ص۲۰۷ - ۲۲۷.
  683. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶، ص۶۹۱.