بحث:حج: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: برگردانده‌شده
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۲۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
== مقدمه ==
[[حج]] در لغت به معنای «قصد» و «آهنگ» است، آهنگ کار و یا جایی کردن، و به حسب بعضی از کتب لغت، آهنگ کاری مهم کردن.
حج در لغت به معناى قصد ،(1) قصد امر عظیم ،(2) روى آوردن ،(3) بازگشت (4) و بازداشتن (5) آمده است. برخى معناى اصلى این ماده را قصدى همراه با حرکت و عمل دانسته و گفته‌اند: به حج خانه خدا از آن جهت حج گفته شده که با حرکت و اعمال مخصوص همراه است (6) و در اصطلاح فقه اسلامى به قصد خانه خدا در وقت خاص با هدف به جاى آوردن اعمال مخصوص گفته مى‌شود .(7) به مجموع مناسک و اعمالى که در این سفر انجام مى‌گیرد نیز حج گفته شده است .(8) حج از جهات گوناگون به اقسام متعددى قسمت شده است؛ از جهت حجم و شمار اعمال، به حج اکبر و حج اصغر قسمت شده است. حج اکبر ( حج بزرگ‌تر ) به حجى گفته شده است که داراى اعمال بیشتر از جمله وقوف در عرفات، مشعر و اعمال مناست و حج اصغر ( حج کوچک‌تر )، حجى است که این اعمال در آن نیست و به آن عمره * گفته مى‌شود .(9) از جهت چگونگى انجام اعمال و نیز حجگزار به تمتع، قِران و اِفراد قسمت شده است .(10) حج تمتع حجى است که حجگزار در آن ابتدا براى اعمال عمره محرم شده، پس از خروج از احرام، دوباره براى اعمال حج احرام مى‌بندد .(11) حج قِران حجى است که عمره آن پس از حج است و حجگزار هنگام احرام حج، قربانى خود را به همراه مى‌آورد .(12) حج اِفراد نیز حجى است که حجگزار تنها براى حج محرم شده، عمره را پس از آن به جاى مى‌آورد .(13) تعاریف دیگرى نیز براى این سه‌گونه حج بیان شده است. ( ادامه مقاله، اقسام حج ) از جهت حکم شرعى نیز به حج واجب و غیر واجب قسمت شده است. حج واجب گاه به اصل شرع واجب مى‌گردد که به آن « حَجّة الاسلام » مى‌گویند (14) و گاه با اسباب عارضى همچون نذر، قسم و عللى دیگر واجب مى‌شود و حج غیر واجب آن است که شرایط وجوب حج را ندارد که به آن « حج استحبابى » گفته مى‌شود ؛(15) همچنین حجگزار، گاه براى خود حج مى‌گزارد و گاه به نیابت از شخصى دیگر که به آن « حج نیابى » یا « حج استنابه‌اى » گویند. قسم اخیر نیز به « حج بَلَدى » و « حج میقاتى » قسمت مى‌شود. حج بلدى آن است که حجگزار از بلد منوب عنه نیت حج کند و حج میقاتى آن است که از میقات به نیابت منوب عنه به جا آورده شود .(16) قرآن از حج با واژه‌ها و تعبیرهاى گوناگون یاد کرده است؛ از جمله: 1. ماده « حجّ » که 8 بار به صورت اسم و مفرد « واَتِمُّوا الحَجَّ » ( بقره / 2، 196 - 197 و ...) و یک بار به صورت جمع: « ثَمـنِىَ حِجَجٍ » ( قصص / 28، 27 ) و یک بار به صورت فعل: « فَمَن حَجَّ البَیتَ » ( بقره / 2، 158 ) و یک بار به صورت مصدر: « حِجُّ البَیتِ » ( آل عمران / 3، 97 ) و یک بار نیز با تعبیر « حج اکبر » آمده است: « یَومَ الحَجِّ الاَکبَرِ » ( توبه / 9، 3 ) که برخى مراد از آن را اعمال حج در برابر عمره دانسته‌اند که حج اصغر است ؛(17) ولى برخى مقصود از آن را روز عید قربان (18) یا روز عرفه (19) یا همه روزهاى حج (20) یا تنها عید قربان سال نهم هجرى دانسته‌اند، زیرا پس از آن روز دیگر به مشرکان اجازه انجام اعمال حج داده نشد .(21) در دو آیه نیز از حجگزاران یاد شده است که در یک آیه با تعبیر « الحاجّ » آمده: « اَجَعَلتُم سِقایَةَ الحاجِّ » ( توبه / 9، 19 ) و در آیه‌اى دیگر از آنان با تعبیر قصد کنندگان خانه خدا (22) یاد شده است: « ءامّینَ البَیتَ ». ( مائده / 5، 2 ) 2. مناسک که جمع مَنْسک به معناى اعمال حج (23) یا جاى اعمال (24) است: « فَاِذا قَضَیتُم مَنـسِکَکُم ». ( بقره / 2، 200 ) برخى مراد از آن را خصوص قربانى و ریختن خون دانسته‌اند .(25) 3. « شعائر * اللّه ‌» که در 4 آیه آمده و در برخى از این آیات مراد مناسک و اعمال حج است :(26) « لاتُحِلّوا شَعرَ اللّهِ ». ( مائده / 5، 2 ) در آیاتى دیگر نیز قرآن از برخى اعمال حج همچون طواف: « ولیَطَّوَّفوا بِالبَیتِ العَتیق » ( حّج / 22، 29 )، کوچ از عرفات: « اَفَضتُم مِن عَرَفـتٍ » ( بقره / 2، 198 )، نماز پشت مقام ابراهیم: « واتَّخِذوا مِن مَقامِ اِبرهیمَ مُصَلًّى » ( بقره / 2، 125 ) و سعى میان صفا * و مروه *: « اِنَّ الصَّفا والمَروةَ ... فَلا جُناحَ عَلَیهِ اَن یَطَّوَّفَ بِهِما » ( بقره / 2، 158 ) یاد کرده است. در این آیات، قرآن کریم از برخى مباحث مربوط به حج از جمله حج در شرایع پیشین، اهمیت حج، فلسفه حج و برخى احکام و آداب آن سخن به میان آورده است.
[[راغب]] [[اصفهانی]] می‌نویسد: {{عربی|أصل الحج، القصد للزيارة... خص في تعارف الشرع بقصد بيت الله تعالى إقامة للنسك}} اصل حج یعنی قصد [[زیارت]] کردن و در [[شرع]] نیز منظور قصد زیارت [[خانه]] خداست.
1. <ref>مقاييس اللغه، ج 2، ص 29؛ لسان العرب، ج 2، ص 226، «حج».</ref>
این واژه ده بار در [[قرآن]] تکرار شده است.
2. <ref>العين، ج 3، ص 9؛ تاج العروس، ج 3، ص 314، «حج».</ref>
«حج» از [[ارکان اسلام]] است. [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: [[اسلام]] بر پنج پایه بنا شده است: [[نماز]]، [[روزه]]، [[زکات]]، حج و [[ولایت]]<ref>کافی، ج۲، ص۱۸.</ref>. کسی که عمداً حج نگزارد، رکنی از [[ارکان دین]] [[الهی]] خویش را نابود کرده است<ref>صهبای حج، ص۴۳.</ref>.
3. <ref>تاج العروس، ج 3، ص 314، «حج».</ref>
از امام باقر{{ع}} سوال شد: {{متن حدیث|لِمَ سُمِّيَ الْحَجُّ حَجّاً قَالَ{{ع}} حَجَّ فُلَانٌ أَيْ أَفْلَحَ فُلَانٌ}}؛ «چرا حج حج نامیده شده؟ [[امام]]{{ع}} فرمود: فلان شخص حج انجام داد، یعنی [[رستگار]] شد». حج به معنای [[رستگاری]] است و کسی که این [[اعمال]] را انجام دهد رستگار گردیده و حج در مورد او استعمال می‌شود.
4. <ref>العين، ج 3، ص 10؛ مقاييس اللغه، ج 2، ص 31.</ref>
در کتاب «[[معانی الاخبار]]» آمده است: {{متن حدیث|قَالَ{{ع}}: الْحَجُّ الْفَلَاحُ يُقَالُ حَجَّ فُلَانٌ أَيْ أَفْلَحَ}}‌<ref>معانی الاخبار، ص۱۷۰؛ بحار الانوار، ج۹۶، ص۲.</ref>.
5.<ref> تاج العروس، ج 3، ص 314.</ref>
حج به معنای رستگاری است و کسی که این اعمال را انجام دهد، رستگار گردیده و حج در مورد او استعمال می‌شود.
6. <ref>التحقيق، ج 2، ص 169، «حج».</ref>
حج در اصطلاح [[فقها]]؛ حج، زیارت [[کعبه]] با اعمال مخصوص در مکان‌های مخصوصی است.
7. <ref>القاموس الفقهى، ص 76؛ معجم الفاظ الفقه الجعفرى، ص 150؛ الموسوعة الفقهيه، ج 17، ص 23، «حج».</ref>
صاحب «جواهر» می‌فرماید: {{عربی|الحج و إن كان في اللغة هو القصد فقد صار في الشرع: إسما لمجموع المناسك المؤداة في المشاعر المخصوصة}}<ref>جواهر الکلام، ج۱۷، ص۲۱۹ – ۲۲۰.</ref>
8. <ref>جواهرالكلام، ج 17، ص 223.</ref>
9. <ref>تفسير عياشى، ج 2، ص 76؛ سلسلة الينابيع، ج 7، ص 380؛ معجم الفاظ الفقه الجعفرى، ص 151.</ref>
10. <ref>تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 146 ـ 147؛ مجمع الفائده، ج 6، ص 9 ـ 12؛ سلسلة الينابيع، ج 7، ص 225.</ref>
11. <ref>مغنى المحتاج، ج 1، ص 514؛ معجم الفاظ الفقه الجعفرى، ص 151.</ref>
12.<ref> مختلف الشيعه، ج 4، ص 24 ـ 25؛ منتهى المطلب، ج 2، ص 659.</ref>
13.<ref> المغنى، ج 3، ص 247؛ منتهى المطلب، ج 2، ص 659؛ معجم الفاظ الفقه الجعفرى، ص 151.</ref>
14. <ref>جواهرالكلام، ج 17، ص 223؛ معجم الفاظ الفقه الجعفرى، ص 152.</ref>
15. <ref>معجم الفاظ الفقه الجعفرى، ص 152.</ref>
16. <ref>معجم الفاظ الفقه الجعفرى، ص 151.</ref>
17.<ref> الكافى، ج 4، ص 265، 290؛ جامع البيان، ج 10، ص 98؛ مجمع البيان، ج 5، ص 11.</ref>
18. <ref>الكافى، ج 4، ص 290؛ جامع البيان، ج 10، ص 90؛ مجمع البيان، ج 5، ص 11.</ref>
19. <ref>جامع البيان، ج 10، ص 88؛ التفسير الكبير، ج 15، ص 221.</ref>
20. <ref>جامع البيان، ج 10، ص 96؛ مجمع البيان، ج 5، ص 11 ـ 12.</ref>
21. <ref>التفسير الكبير، ج 15، ص 222؛ الميزان، ج 9، ص 148.</ref>
22. <ref>جامع البيان، ج 6، ص 77 ـ 79؛ التفسير الكبير، ج 11، ص 129.</ref>
23. <ref>مجمع البيان، ج 2، ص 49؛ التفسير الكبير، ج 5، ص 201.</ref>
24. <ref>مجمع البيان، ج 2، ص 49؛ مجمع البحرين، ج 4، ص 305، «نسك».</ref>
25.<ref> تفسير قرطبى، ج 2، ص 431؛ التفسير الكبير، ج 5، ص 201.</ref>
26. <ref>جامع البيان، ج 6، ص 73؛ مجمع البيان، ج 3، ص 264.</ref>


== پیشینه حج ==
حج به مجموع اعمال و مناسکی که حجاج در ایام حج انجام می‌دهند، گفته می‌شود معنای دیگر حج: {{عربی|الحج قصد البيت للتقرب الى الله تعالى بافعال مخصوصة في اماكن مخصوصة}}
از برخى آیات قرآن بر مى‌آید که خانه کعبه * و حج، پیشینه‌اى بسیار طولانى پیش از اسلام دارند؛ از جمله در آیه 33 حّج / 22 از کعبه با نام خانه کهن یاد شده است: « ثُمَّ مَحِلُّها اِلَى البَیتِ العَتیق ». در برخى روایات آمده است که بدان جهت به این نام ( عتیق ) نامیده شده که خداوند این خانه را پیش از آفرینش انسان‌ها و حتى قبل از خلقت زمین آفریده است ؛(1) بدین معنا که خداوند ابتدا کعبه را آفرید. سپس کره زمین از زیر کعبه گسترش یافت. در آیه‌اى دیگر کعبه نخستین خانه‌اى دانسته شده که خداوند آن را براى انسان‌ها در زمین قرار داده است: « اِنَّ اَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذى بِبَکَّةَ مُبارَکـًا » ( آل‌عمران / 3، 96 ) و در آیه‌اى دیگر قرآن همه امت‌ها را داراى مناسک و عباداتى دانسته است: « ولِکُلِّ اُمَّةٍ جَعَلنا مَنسَکـًا » ( حجّ / 22، 34، 67 ) که مناسک حج از جمله آن‌هاست ؛(2) اما درباره زمان بنیانگذارى کعبه و اعمال حج، روایات مختلفى نقل شده است؛ از برخى روایات بر مى‌آید که ملائکه الهى بنیانگذاران کعبه و نخستین حجگزاران بوده‌اند. در روایاتى نقل شده که خداوند در زیر عرش خانه‌اى به نام « بیت المعمور » براى طواف و زیارت فرشتگان بنا کرد و سپس ملائکه را به زمین فرستاد تا کعبه را براى زیارت و طواف انسان‌ها بنا کنند .(3) پس از بناى کعبه، جبرئیل نخستین حجگزار بود .(4) بر پایه روایتى دیگر زمان این عمل 3000 سال پیش از آدم بوده است .(5) در روایتى امام صادق علیه‌السلام کعبه را خانه‌اى شمرد که 2000 سال پیش از آدم زیارت مى‌شده است (6) که بر اساس حدیثى دیگر این حجگزاران ملائکه الهى دانسته شده‌اند .(7) برخى نخستین حجگزار کعبه را حضرت آدم دانسته‌اند .(8) این مطلب در برخى روایات نیز آمده است .(9) با توجه به روایات گذشته که نخستین حجگزاران را ملائکه دانسته‌اند ممکن است مراد این روایات، نخستین حجگزار از انسان‌ها باشد، از این‌رو با هم منافاتى ندارند. در مورد حج آدم علیه‌السلام روایت شده که پس از خروج از بهشت، وى بر کوه صفا فرود آمد. سپس جبرئیل مناسک حج را به او آموخت و آدم علیه‌السلام همه اعمال حج از جمله طواف، رمى جمرات، قربانى، حلق، سعى و طواف نساء را انجام داد .(10) بر اساس برخى روایات، آدم 1000 بار پیاده به مکه آمد و 700 حج و 300 عمره به جاى آورد .(11) پس از آدم، شیث فرزند و وصى او کعبه را بازسازى کرد (12) و حج و عمره به جاى آورد .(13) در روایاتى دیگر نقل شده که نوح علیه‌السلام نیز حج به جا مى‌آورد (14) و نیز روایت شده که در زمان طوفان و غرق شدن زمین، کشتى نوح پیرامون کعبه طواف کرد، سپس به منا آمد و در بازگشت نیز دوباره به امر خداوند بر گرد کعبه طواف کرد (15) و نیز روایت شده که میان صفا و مروه 7 دور سعى انجام داد .(16) پس از طوفان نوح بر اثر از میان رفتن آثار کعبه، پیامبران الهى بدون آنکه مکان دقیق کعبه را بدانند حج را به جا مى‌آوردند (17) تا اینکه خداوند مکان آن را به ابراهیم علیه‌السلام نشان داد: « واِذ بَوَّأنا لاِِبرهیمَ مَکانَ البَیتِ » ( حجّ / 22، 26 ) و آن حضرت با کمک اسماعیل کعبه را تجدید بنا کردند: « واِذ یَرفَعُ اِبرهیمُ القَواعِدَ مِنَ البَیتِ واِسمـعیلُ » ( بقره / 2، 127 ) و نیز آن حضرت از خداوند خواست که اعمال حج یا جایگاه آن‌ها را به آن حضرت نشان دهد :(18) « واَرِنا مَناسِکَنا ». ( بقره / 2، 128 ) در روایات آمده است که پس از اتمام ساختمان کعبه جبرئیل نزد آن حضرت آمد و مناسک حج را به وى آموخت (19) و نیز نقل شده که آن حضرت در حالى که اسماعیل * همراه وى بود حج را سوار بر شترى سرخ موى انجام دادند و جبرئیل نیز اعمال واجب و مستحب حج را به آنان مى‌آموخت .(20) برپایه نقلى دیگر خانواده و فرزندان ابراهیم * نیز حج به جاى آوردند .(21) افزون بر این، خدا به حضرت ابراهیم و فرزندش فرمان داد تا خانه کعبه را از هرگونه آلودگى براى دیگر حجگزاران پاک کنند: « وعَهِدنا اِلى اِبرهیمَ واِسمـعیلَ اَن طَهِّرا بَیتِىَ لِلطّافینَ والعـکِفینَ والرُّکَّعِ السُّجود » ( بقره / 2، 125 ) و همه انسان‌ها را به انجام حج فرا خواند: « واَذِّن فِى‌النّاسِ بِالحَجِّ ».( حجّ / 22، 27 ) پس از این فرمان، ابراهیم بر روى مقام قرار گرفت و همه انسان‌ها را به حج فرا خواند (22) و مردم نداى ابراهیم را براى حج از هر سو لبیک گفتند .(23) پس از ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام دیگر پیامبران الهى و پیروان آنان نیز حج خانه خدا را به جاى مى‌آوردند؛ از جمله از آیه 27 قصص / 28 که از قرار دادن حج به عنوان مبدأ سال در شریعت شعیب یاد کرده :(24) « قالَ اِنّى اُریدُ اَن اُنکِحَکَ اِحدَى ابنَتَىَّ هـتَینِ عَلى اَن تَأجُرَنى ثَمـنِىَ حِجَجٍ » بر مى‌آید که حج در شریعت آن حضرت وجود داشته است .(25) در روایتى این آیه دلیل بر وجود حج در شرایع پیش از اسلام دانسته شده است ؛(26) همچنین در روایتى نقل شده که حضرت موسى همراه 70 پیامبر الهى حج گزارد .(27) در حدیثى دیگر از محرم شدن حضرت موسى از فلسطین و گذشتن وى از منطقه « صفاح الروحاء » در حال لبیک گویى یاد شده است .(28) پس از موسى پیروان آن حضرت با انحراف از شریعت الهى و انشعاب به گروه‌هاى مختلف هر یک مکان خاصى را براى زیارت و عبادت‌هاى خود به جاى کعبه برگزیدند که از جمله این مکان‌ها مى‌توان از بیت المقدس و هیکل سلیمان، طور سینا و بئرحى نزدیک شهر الخلیل یاد کرد .(29) بر اساس روایاتى از پیامبر اکرم صلى‌الله‌علیه‌و‌آله (30) و امام صادق علیه‌السلام (31) حضرت عیسى نیز حج گزارد؛ اما پیروان شریعت آن حضرت نیز همانند یهود پس از وى منحرف شدند و به جاى کعبه مکان‌هایى دیگر از جمله بیت‌المقدس، کلیساى روم، کلیساى فاطیما و دیگر اماکن را براى زیارت و مراسم عبادى برگزیدند .(32) در روایاتى نیز از حجگزارى برخى پیامبران دیگر و پیروانشان از جمله حضرت یونس ،(33) حضرت سلیمان با انسان‌ها و جنیان ،(34) حضرت داود (35) و حضرت خضر (36) یاد شده است.
حج، زیارت کعبه با اعمال مخصوص در مکان‌های مخصوص است. حج آهنگ مخصوص [[بیت الله الحرام]] و [[عرفه]] در وقت مخصوص ([[شوال]]، [[ذی القعده]] [[ذی الحجه]]) به منظور اعمال مخصوص است<ref>معارف و معاریف، دائره المعارف جامع اسلامی، ج۴، ص۳۶۲.</ref>.
نتیجه این که در [[فقه اسلامی]]، [[حج]] به مجموعه‌ای از [[اعمال]] که در [[مکه]] و اطراف آن به جا می‌آورند می‌گویند که در صورت وجود [[استطاعت]] [[مالی]] و [[صحت]] مزاج و [[امنیت]]، بر هر شخص بالغ و [[عاقل]] و [[مکلف]] در تمام [[عمر]] یک مرتبه [[واجب]] می‌گردد.
[[وجوب]] حج فوری است. به [[اجماع]] [[فرقه]] «[[امامیه]]» و [[مذهب]] «[[ابوحنیفه]]» و «[[ابو یوسف]]» و «مالک» و «[[احمد حنبل]]» از [[عامه]]. «[[شافعی]]» گفته است: اگر [[عزم]] انجام حج در سال بعد داشته باشد، تأخیر [[گناه]] نیست. به هر [[حال]] از نظر [[شیعه]] وجوب آن فوری و تأخیر آن [[گناه کبیره]] است<ref>معارف و معاریف، دائره المعارف جامع اسلامی، ج۴، ص۳۶۲.</ref>.
و اما اعمال [[حج تمتع]] از سیزده جزء تشکیل شده است:
# [[احرام]] (به قصد و [[نیت]] حج تمتع) در خود [[مکه معظمه]]<ref>لازم به ذکر است که برخی از فقها، محل احرام را مکه قدیم می‌دانند ولی حضرت امام خمینی تمام شهر مکه «قدیم و جدید» را جایز می‌دانند گر چه افضل این است که در حجر اسماعیل یا پشت مقام ابراهیم{{ع}} برای حج تمتع محرم شود.</ref>
# وقوف در «[[عرفات]]»
# وقوف در «[[مشعر الحرام]]»
# انداختن سنگ ریزه به «جمره [[عقبه]]» در [[منا]]
# [[قربانی]] در منا
# تراشیدن [[موی سر]] یا تقصیر کردن و برای [[زن]] به جای حلق و تراشیدن موی سر، تقصیر واجب است و مردان در غیر حج اول، بین تراشیدن سر و تقصیر مخیرند.
# [[طواف]] [[زیارت]] دور [[کعبه]]
# دو رکعت [[نماز]] طواف
# سعی بین [[صفا و مروه]]
# طواف [[نساء]]
# دو رکعت نماز طواف نساء
# ماندن در منا در شب یازدهم و [[دوازدهم ذی‌حجه]] برای همه و شب سیزدهم برای بعضی از افراد<ref>برای کسب اطلاعات بیشتر به «مناسک محشی» مراجعه شود.</ref>
# [[رمی]] جمره اولی و وسطی و عقبه در روزهای یازدهم و دوازدهم
در رساله [[حضرت امام سجاد]]{{ع}} به نام «[[رساله حقوق]]»، به صورت مبسوط به مسأله [[حقوق]] پرداخته شده است. از جمله [[حقوقی]] را که آن حضرت مطرح نموده‌اند، [[حق حج]] است. در متن [[رساله حقوق]] [[امام سجاد]]{{ع}} در مورد حق حج چنین آمده است:
{{متن حدیث|وَ حَقُّ الْحَجِّ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ وِفَادَةٌ إِلَى رَبِّكَ وَ فِرَارٌ إِلَيْهِ مِنْ ذُنُوبِكَ وَ فِيهِ قَبُولُ تَوْبَتِكَ وَ قَضَاءُ الْفَرْضِ الَّذِي أَوْجَبَهُ اللَّهُ تَعَالَى عَلَيْكَ}}<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۲۰ شایان ذکر است که متن رساله الحقوق نیز در کتاب تحف العقول چاپ اسلامیه ص۲۶۰ - ۲۷۸ موجود است ولی در آن ذکری از «حق حج» به میان نیامده است.</ref>؛
«حق حج بر تو این است که بدانی، آن سری است به سوی پروردگارت، و [[فرار]] تو از گناهانت به جانب اوست، و [[قبول توبه]] تو و ادای واجبی است که [[خدای متعال]] آن را بر تو فرض کرده است».
[[امام چهارم]]{{ع}} در این مورد، هیچ اشاره‌ای به جنبه‌های [[سیاسی]] و ابعاد مختلف [[حج]]، نفرموده‌اند و دلیل آن روشن است؛ زیرا شرایط دشوار [[اجتماعی]] آن [[زمان]] و [[حاکمیت]] [[دودمان]] [[جنایت]] کار [[بنی‌امیه]]، [[اجازه]] نمی‌داد تا [[مسلمین]] از این [[اجتماع]] بزرگ بهره گرفته و به سوی [[عدالت]] و [[فضیلت]]، [[هدایت]] شوند<ref>ترجمه و شرح رساله الحقوق، امام سجاد{{ع}}، محمد سپهری، انتشارات دار العلم، ص۹۴ – ۹۵.</ref>.
لذا امام سجاد{{ع}} بیشتر به جهات [[معنوی]] و [[عرفانی]] حج، اشاره فرموده‌اند، چنان که بسیاری از [[حقوق]]، در همین راستا مورد توجه قرار گرفته است.
[[امام صادق]]{{ع}} راجع به [[اسرار]] [[باطنی]] حج و [[وظایف]] [[حاجیان]] می‌فرماید:
# چون [[اراده]] حج کنی، پیش از آن‌که مهیای [[سفر]] شوی [[دل]] خود را از جمیع ماسوی [[الله]] مجرد ساز.
# کلیه امورات خود را به [[خالق]] واگذار.
# در تمام حرکات و سکنات خود بر وی [[توکل]] نما.
# بر [[قضا و قدر]]، و [[حکم]] او، سر [[تسلیم]] تقدیم دار.
# [[دنیا]] و راحت و [[خلق]] را [[وداع]] کن، و چنان‌که مهیای سفری شوی که [[امید]] بازگشت نداشته باشی.
# از [[حقوقی]] که از خلق بر عهده داری بیرون شو.
# تکیه بر زاد و [[توشه]] خود نکن.
# پس مستعدّ شو، [[استعداد]] کسی که [[امید]] بازگشت ندارد.
# [[مصاحبت]] هم‌سفرانت را [[نیکو]] نگه دار.
# پیوسته مراعات نمای اوقات [[فرائض]] خدای را، و [[سنن]] [[رسول]] خدای، و آن چه [[واجب]] است بر تو، از [[ادب]] و [[تحمل]] [[صبر]] و [[شکر]] و [[شفقت]] و [[سخاوت]] و [[ایثار]] زاد (یعنی ترجیح غیر بر خویش در [[توشه]]).
# در هنگام [[غسل]]، به آب [[توبه]] خالصانه، [[گناهان]] خود را شستشو کن.
# کسوت [[راستی]] و [[صفا]] و [[فروتنی]] را بپوش.
# [[احرام]] در بند از هر چیزی که تو را از یاد خدای باز دارد و از [[اطاعت]] او [[حائل]] گردد.
# آن‌گاه که لبیک می‌گوئی، خود را آماده کن که در [[دستورات]] [[پروردگار]] [[فرمان‌بردار]] باشی و باید که [[اجابت]] تو ([[دعوت حق]] را) و (چنگ زدن به بند محکم او) راست و [[پاک]] و صاف و [[پاکیزه]] بوده باشد.
# چون به [[طواف]] مبادرت کنی، [[دل]] را هم با [[فرشتگان]]، گرد [[عرش]] و [[بارگاه الهی]] مشغول ساز.
# هروله کن از [[هوای نفس]]، و [[بیزاری]] جوی، از حول و [[قوّت]] خود.
# وقتی که از [[مکه]] «به سوی [[منی]]» که [[سرزمین]] [[آمال]] و آرزوهاست [[حرکت]] کردی از [[غفلت]] و [[لغزش]] بپرهیز.
# تمنا منما آن‌چه را که برای تو [[حلال]] نیست، و [[استحقاق]] آن را نداری.
# اعتراف کن به خطاهای خود در [[عرفات]]، و تجدید کن [[عهد]] و [[پیمان]] خود را نزد پروردگار، به [[یگانگی]] و [[وحدانیت]] او و [[تقرب]] جوی به سوی او.
# بپرهیز از وی در مُزدلفه.
# روان خود را پرواز ده، به ملا [[اعلی]] هنگام بالا شدن در [[کوه منی]].
# بکش [[هوا و هوس]] و [[آز]] را، به هنگام کشتن [[قربانی]].
# هنگام [[رمی]] جمرات، با سنگ زدن خود، [[شهوات]] و [[پستی]] و [[دنائت]] طبع و [[خوی]] [[نکوهیده]] را از پای درآور.
# هنگام تراشیدن موی خود، ریشه عیب‌های آشکار و نهانی خود را بتراش.
# چون داخل [[حرم]] شوی، در [[امان]] و [[پناه]] و خطاپوشی و نگهداری [[خدای تعالی]] داخل شو، از این که آرزوهای نفس خویش را [[پیروی]] کنی.
# گرد [[خانه]] [[حق]] دور [[زن]]، با [[تعظیم]] صاحبخانه، از روی [[حقیقت]] و [[شناخت]] بزرگی و [[سلطنت]] وی.
# دست بر [[حجر الاسود]] کش، از روی [[رضایت]] به آن چه قسمت تو فرماید، از راه [[خضوع]] به [[عزت و جلال]] او و [[عهد]] [[بندگی]] را با او محکم ساز.
# [[وداع]] کن غیر او را به [[طواف]] وداع.
# صاف و [[پاکیزه]] نما [[روح]] و [[دل]] خود را برای [[ملاقات]] [[خدای تعالی]] به وقوف بر [[صفا]].
# خود را در منظر خدای قرار ده، در [[مروه]] با اوصاف [[نیکو]] و پاکیزه.
# [[استقامت]] نمای بر شروط [[حج]]، و وفای به عهدی که با خدای بستی، یعنی بر شروط و عهدهای خود باقی بمان و با [[گناه]] و [[معصیت]] [[پیمان]] خود را نشکن.
# بدان که [[خداوند]] هیچ طاعتی را مانند حج به خود نسبت نداده، و هیچ عبادتی را [[پیامبر]]{{صل}} هم به این ترتیب [[تشریع]] نکرده، مگر برای آن‌که این عمل، دارای اشارات و تذکراتی است برای صاحبان [[خرد]] و مشتمل است بر نصائح و اندرزهایی برای [[اهل]] [[بصیرت]] و [[بینایی]]؛ زیرا که آن اشارات [[انسان]] را به عالم [[مرگ]] و [[قبر]] و [[حساب]] و احوال [[بهشتیان]] و [[دوزخیان]] دلالت می‌کند، و [[درک]] نمی‌کند آن را مگر صاحبان خرد و ارباب بصیرت<ref>محجه البیضاء، ج۲، ص۲۰۷.</ref>.
با توجه به اختلافی که در خصوص [[حج تمتع]]، در [[جوامع حدیثی]] [[اهل سنت]] وجود دارد، درباره [[برترین]] قسم حج، [[اختلاف]] زیادی در [[مذاهب اربعه]] به وجود آمده است. برخی از این [[اختلافات]]، در خصوص «حج [[برتر]]» از اقسام سه‌گانه حج، به شرح زیر است:
# [[مذهب شافعی]]: در این [[مذهب]]، ترتیب [[افضلیت]] حج‌های سه‌گانه عبارت‌اند از: حجِ اِفراد، حج تمتع و حج قِران<ref>الفقه علی المذاهب الاربعه، ص۶۸۸.</ref>.
# [[مذهب مالکی]]: در این مذهب، ترتیب افضلیت حج‌ها عبارت‌اند از: حجِ اِفراد، حجِ قِران و حج تمتّع.
# [[مذهب حنبلی]]: در این مذهب، نظریات مختلفی وجود دارد، مطابق یک نظر منقول از شخص [[احمد بن حنبل]]، ترتیب [[افضلیت]] حج‌های سه‌گانه عبارت‌اند از: [[حج تمتع]]، حجِ اِفراد، حجِ قِران<ref>الفقه علی المذاهب الاربعه، ص۶۹۲.</ref>.
# [[مذهب حنفی]]: در این [[مذهب]] نیز ترتیب افضلیت حج‌های سه‌گانه، به این صورت است که: [[حج]] [[قرآن]] [[برتر]] از حج تمتع و حج تمتع برتر از حج افراد است»<ref>الفقه علی المذاهب الاربعه، ص۶۹۳.</ref>.
این [[اختلافات]] درباره [[برترین]] نوع حج سبب گردید که برخی از [[مردم]] درباره نوع حج [[پیامبر خدا]]{{صل}} و [[نیت]] آن [[بزرگوار]] در لحظه [[احرام]]، به تردید بیفتند و پرسش‌هایی در این باره از [[امامان]]{{عم}} بنمایند.
[[فضیل بن عیاض]] می‌گوید: من از اختلافات مردم درباره نوع حج پرسیدم و این که درباره حج پیامبر خدا{{صل}} برخی معتقدند: آن بزرگوار به نیت حج اِفراد لبیک گفت و برخی می‌گویند: به نیت [[عمره]] [[محرم]] گشت، برخی دیگر قائلند که آن حضرت به صورت قارن به راه افتاد و برخی دیگر بر این باورند، بدون نیت خاص از [[میقات]] خارج گردید. اما [[منتظر]] [[فرمان]] [[خدای عزوجل]] به سر می‌برد.


اعراب جاهلى نیز چون خود را پیرو شریعت ابراهیم علیه‌السلام مى‌شمردند برخى از قوانین شریعت آن حضرت از جمله اصل حج را حفظ کردند ؛(37) ولى بیشتر دستورها و آداب آن را تغییر داده بودند ؛(38) از جمله اینکه گاهى حج را در غیر ماه‌هاى مخصوص آن انجام مى‌دادند .(39) گاه نیز ماه‌هاى * حرام را که ماه‌هاى حج از جمله آن‌هاست جابه جا مى‌کردند: « اِنَّمَاالنَّسِى‌ءُ زیادَةٌ فِى الکُفرِ ... یُحِلّونَهُ عامـًا ویُحَرِّمونَهُ عامـًا لِیواطِـ ٔ ا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللّهُ » ( توبه / 9، 37 ) تا بدین وسیله بتوانند به جنگ که در این ماه‌ها حرام بود ادامه دهند .(40) آنان همچنین تلبیه حج را تغییر داده، به جاى آن جمله « لبیک اللهم لبیک لاشریک لک إلاّ شریکا هو لک » را مى‌گفتند .(41) افزون بر این، بسیارى از قبایل عرب نیز تلبیه‌هاى خاص خود را داشتند .(42) به نظر برخى آیه « شـهِدینَ عَلى اَنفُسِهِم بِالکُفرِ » ( توبه / 9، 17 ) به این سخن کفرآمیز آنان اشاره دارد ؛(43) همچنین برخى از مفسران نهى قرآن از سخن زور در آیه « واجتَنِبوا قَولَ الزّور » ( حجّ / 22، 30 ) را اشاره به این تلبیه مى‌دانند ؛(44) نیز روایت شده که مشرکان قریش ابتدا همان تلبیه ابراهیم را مى‌گفتند که شیطان با داخل کردن جملات کفرآمیز در آن، به آنان القا کرد که تلبیه اجداد آنان چنین بوده است که آیه 28 روم / 30 نازل شد و با نفى شرکت مملوک با مالک چنین تلبیه‌اى را باطل شمرد :(45) « ضَرَبَ لَکُم مَثَلاً مِن اَنفُسِکُم هَل لَکُم مِن ما مَلَکَت اَیمـنُکُم مِن شُرَکاءَ فیما رَزَقنـکُم فَاَنتُم فیهِ سَواءٌ ». برخى از قبایل جاهلى پس از محرم شدن در حج، به جاى وارد شدن از در خانه‌ها، از پشت خانه یا دیوار آن وارد یا خارج مى‌شدند که قرآن کریم آنان را از این کار باز داشت :(46) « ولَیسَ البِرُّ بِاَن تَأتوا البُیوتَ مِن ظُهورِها ولـکِنَّ البِرَّ مَنِ اتَّقى وَأتوا البُیوتَ مِن اَبوبِها » ( بقره / 2، 189 )؛ همچنین برخى از آنان برهنه طواف مى‌کردند و این حکم را از جانب خدا مى‌دانستند :(47) « واِذا فَعَلوا فـحِشَةً قالوا وجَدنا عَلَیها ءاباءَنا واللّهُ اَمَرَنا بِها ». ( اعراف / 7، 28 ) آنان مى‌پنداشتند در لباسى که گناه کرده‌اند نباید طواف کنند (48) یا بدان جهت بود که معتقد بودند کسى که براى نخستین بار به حج مى‌آید باید در لباس اهل حُمس طواف کند و اگر نیافت عریان طواف کند .(49) به نظر برخى این کار را قبیله‌اى در یمن (50) یا همه قبایل عرب جاهلى به جز قریش (51) انجام مى‌دادند. به نقلى آیه « یـبَنى ءادَمَ خُذوا زینَتَکُم عِندَ کُلِّ مَسجِدٍ » ( اعراف / 7، 31 ) که به پوشیدن لباس و زینت فرمان داده، در این باره نازل شده است .(52) همچنین نماز آنان کنار خانه خدا نیز چیزى جز سوت و کف زدن نبود: « وما کانَ صَلاتُهُم عِندَ البَیتِ اِلاّ مُکاءً وتَصدِیَةً ». ( انفال / 8، 35 ) آنان همچنین بر روى دو کوه صفا و مروه دو بت به نام‌هاى « اساف » و « نائله » نهاده بودند و هنگام سعى بر آن‌ها دست مى‌کشیدند ،(53) از این رو مسلمانان در صدر اسلام از سعى * میان آن دو کوه اکراه داشتند که آیه 158 بقره / 2 این عمل را بدون گناه شمرد :(54) « اِنَّ الصَّفا والمَروةَ مِن شَعارِ اللّهِ ... فَلا جُناحَ عَلَیهِ اَن یَطَّوَّفَ بِهِما »؛ همچنین قبیله قریش و حُمس از اعراب جاهلى با این بهانه که ما اهل حرم هستیم به جاى وقوف در عرفات، در مزدلفه وقوف مى‌کردند و از آنجا به سوى منا کوچ مى‌کردند که قرآن به آنان فرمان داد تا مانند دیگران از عرفات کوچ کنند :(55) « ثُمَّ اَفیضوا مِن حَیثُ اَفاضَ النّاسُ ». ( بقره / 2، 199 ) این مطلب در روایتى از امام صادق علیه‌السلام نیز آمده است .(56) از دیگر آداب اعراب جاهلى آن بود که خون قربانى را به کعبه مى‌مالیدند و گوشت آن را از خانه کعبه مى‌آویختند و مسلمانان نیز به پیروى از آنان در ابتدا قصد چنین کارى داشتند که خداوند آنان را از این کار منع کرد :(57) « لَن یَنالَ اللّهَ لُحومُها ولا دِماؤُها ولـکِن یَنالُهُ التَّقوى مِنکُم ».( حجّ / 22، 37 ) آنان پس از اعمال حج در عرفات یا منا یا نزدیک کعبه گرد مى‌آمدند و با بیان آثار و افتخارات نیاکان خود، همچون سخاوت و مهمان‌نوازى آنان، بر یکدیگر تفاخر مى‌کردند (58) که قرآن آنان را به ذکر خدا همانند یادآورى از پدران خویش و بلکه بهتر فرمان داد: « فَاِذا قَضَیتُم مَنـسِکَکُم فَاذکُروا اللّهَ کَذِکرِکُم ءاباءَکُم اَو اَشَدَّ ذِکرًا » ( بقره / 2، 200 )؛ همچنین آنان از برخى امور حلال مانند خوردن گوشت و روغن و استفاده از گیاه حرم و پوشیدن لباس پشمین و مویین و نیز لباس جدید در ایام حج اجتناب مى‌کردند که آیه 32 اعراف / 7 این عادت باطل را مذموم و ناروا شمرد :(59) « قُل مَن حَرَّمَ زینَةَ اللّهِ الَّتى اَخرَجَ لِعِبادِهِ والطَّیِّبـتِ مِنَ الرِّزقِ ». از دیگر عادت‌هاى اعراب جاهلى آن بود که تجارت در حج را گناه مى‌شمردند (60) و به تاجران در حج به جاى « حاج » « داج » به معناى کرایه کش و تاجر مى‌گفتند (61) و معتقد بودند که حجگزار باید تنها به کار خیر بپردازد .(62) آنان تا بدان حد در این کار افراط مى‌کردند که حتى از کمک به افراد ضعیف و ناتوان و اطعام گرسنگان و کسى که دیگران را به فریادرسى مى‌طلبید امتناع مى‌کردند ؛(63) ولى خداوند با نزول آیه « لَیسَ عَلَیکُم جُناحٌ اَن تَبتَغوا فَضلاً مِن رَبِّکُم » ( بقره / 2، 198 ) این توهم را باطل و تجارت در حج را مباح شمرد.
[[امام صادق]]{{ع}} در پاسخ فرمود: البته خدای عزوجل [[آگاه]] بود که حج پیامبر خدا{{صل}} در [[سال دهم]]، آخرین حجی است که [[پیامبر]]{{صل}} انجام می‌دهد و بعد از آن حجی برای حضرت نیست؛ لذا در آن سال حج و عمره را برای [[رسول]] خود جمع ساخت تا توأمان بودن حج و عمره، به عنوان سنتی برای [[امت]] او باقی بماند. به همین سبب چون پیامبر [[کعبه]] را [[طواف]] کرد به سعی [[صفا و مروه]] پرداخت، [[جبرئیل]] به او فرمان داد که به مردم بگوید کارهای خود را عمره قرار دهند، به جز کسانی که [[قربانی]] به همراه آورده‌اند که آنان در قید قربانی خواهند بود و طبق گفتار [[خداوند]] که می‌فرماید: {{متن قرآن|...حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ...}}<ref>«و حجّ و عمره را برای خداوند تمام (و کامل) بجا آورید، پس اگر بازداشته شدید؛ از قربانی آنچه دست دهد (قربانی کنید)، و سر نتراشید تا هنگامی که قربانی به قربانگاه خود برسد، و اگر کسی از شما بیمار بود یا در سر آسیبی داشت (و ناچار از تراشیدن سر شد) بر (عهده) او (جایگزینی) است از روزه گرفتن یا صدقه دادن یا قربانی کردن و چون ایمن شدید آنکه از عمره به حجّ تمتّع می‌پردازد آنچه از قربانی دست دهد (قربانی کند)، و هر کس (که قربانی) نیافت روزه سه روز از ایّام حج و هفت روز هنگامی که (از حج) بازگشتید (بر عهده اوست)؛ این ده روز کامل است؛ این (حکم تمتّع) برای کسی است که خانواده‌اش ساکن مکّه نباشند و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند سخت کیفر است» سوره بقره، آیه ۱۹۶.</ref> خروج از [[احرام]] برای آنها روا نیست. به این ترتیب بود که [[عمره]] و [[حج]] برای [[پیامبر]]{{صل}} جمع گردید. البته پیامبر{{صل}} مطابق با همان [[نیت]] و سنتی از [[میقات]] به سوی [[مکه]] روان گشت که در میان [[اعراب]] اولیه جاری بود و [[مردم]] در آن دوران چیزی جز انجام حج (در ماه‌های حج) نمی‌شناختند. پیامبر{{صل}} در این خصوص به [[انتظار]] [[اوامر الهی]] بود، اما در عین [[حال]] می‌فرمود: مردم بر همان [[سنن]] پیشین خود هستند، مگر آن چه را که [[اسلام]] [[تغییر]] دهد و از آنجا که برای مردم انجام عمره در ماه‌های حج متداول نبود، آن‌گاه که پیامبر{{صل}} فرمود: [[مناسک]] خود را عمره قرار دهید، این [[فرمان]] برای [[اصحاب]] آن حضرت سنگین و گران جلوه کرد؛ زیرا آنان سابقه‌ای از انجام مناسک عمره در ماه‌های حج نداشتند<ref>بحار الانوار، ج۹۰، ص۹۶.</ref>.


حج در میان اعراب جاهلى و مشرکان تا سال نهم هجرى ادامه داشت تا اینکه در این سال با نزول آیه 28 توبه / 9 مشرکان از نزدیک شدن به مسجد الحرام و انجام حج براى همیشه منع گردیدند :(64) « یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِنَّمَا المُشرِکونَ نَجَسٌ فَلا یَقرَبُوا المَسجِدَ الحَرامَ بَعدَ عامِهِم هـذا ». در اسلام نیز حج همانند شرایع گذشته به عنوان یکى از عبادات الهى تشریع شد؛ اما درباره زمان تشریع آن میان عالمان اسلامى اختلاف است؛ برخى تشریع آن را پیش از هجرت و برخى وجوب آن را پس از هجرت دانسته‌اند که هر یک از سال‌هاى یکم تا دهم هجرى، پیروانى در میان این گروه دارد .(65) برخى از پیروان این نظریه گفته‌اند: حج با نزول آیه « واَذِّن فِى‌النّاسِ بِالحَجِّ ...» ( حجّ / 22، 27 ) در سال سوم هجرى تشریع شد؛ ولى پیامبراکرم صلى‌الله‌علیه‌و‌آله برگزارى آن را به تأخیر انداخت .(66) در مقابل، برخى نزول این آیه را در سال نهم یا دهم و در حجة الوداع دانسته‌اند .(67) این مطلب در برخى روایات اهل بیت علیهم‌السلام نیز آمده است .(68) قول دیگر آن است که حج در سال ششم هجرى با نزول آیه « واَتِمُّوا الحَجَّ والعُمرَةَ لِلّهِ » ( بقره / 2، 196 ) تشریع شد .(69) در این سال پیامبر براى انجام حج به همراه 1400 نفر از مدینه خارج شد؛ ولى مشرکان با بستن راه در حدیبیه مانع حج آنان شدند، از این‌رو پیامبر و مسلمانان با ذبح قربانى از احرام خارج شدند و در سال بعد بر طبق قرارداد منعقد میان طرفین، تنها قضاى عمره را به جاى آورد .(70) پس از فتح مکه و در سال نهم هجرى پیامبر اکرم ابوبکر را به همراه عمر و گروهى از مسلمانان به مکه فرستاد تا آیات برائت را بر مشرکان در مراسم حج ابلاغ کند؛ ولى پیش از رسیدن وى به مکه با نزول جبرئیل پیامبر مأمور شد تا به جاى وى على علیه‌السلام را براى ابلاغ این آیات به مشرکان اعزام کند .(71) از جمله پیام‌هاى آن حضرت در این مراسم، منع مشرکان از نزدیک شدن به خانه خدا و طواف کردن با بدن برهنه بود .(72) آیه 28 توبه / 9 که مشرکان را پلید شمرده و آنان را از نزدیک شدن به مسجدالحرام منع کرده نیز در این سال نازل شد .(73) در سال دهم هجرى آیه 27 حجّ / 22 نازل شد و به پیامبر فرمان داد تا مسلمانان را به حج فرا خواند .(74) در پى آن پیامبر با فرستادن مأمورانى به همه سرزمین‌هاى اسلامى به مسلمانان اعلام کرد که هرکس قصد حجگزارى و فرا گرفتن مناسک آن را دارد با پیامبر همراه شود .(75) طبق برخى نقل‌ها، آن حضرت این حج را که به حجه‌الوداع شهرت یافت همراه بیش از 100000 مسلمان انجام داد (76) ( حجة الوداع ) برخى برآن‌اند که پیامبر تنها همین یک حج را به جاى آورده است ؛(77) ولى از نامیدن آن به حجه‌الوداع به دست مى‌آید که آن حضرت پیش از آن نیز حج به جاى آورده است ؛(78) اما درباره تعداد آن‌ها روایات و اقوال مختلف‌اند؛ برخى برآن‌اند که پیامبر پیش از این سال، سه حج به جاى آورده که دو حج را قبل از هجرت و یک حج را پس از هجرت انجام داده است ؛(79) اما در روایات دیگر آمده است که آن حضرت 10 یا 20 حج را پنهانى پیش از هجرت انجام داده است .(80)
گفتنی است که در [[مذهب شیعه]] [[افضلیت]] [[حج تمتع]] به [[طور]] [[قاطع]] مورد نظر [[امامان]] بوده که جهت دهنده [[فقه]] [[امامیه]] نیز شده است. امامان [[مذهب]]، به خصوص [[صادقین]]{{عم}} این موضوع را دست‌آورد [[قرآن کریم]] و [[سنت نبوی]] دانسته و هماره بر آن، به عنوان «[[برترین]] نوع حج» تأکید می‌کرده‌اند؛ لذا هم [[شیعیان]] را -در جو [[حاکمیت]] [[اهل سنت]]- بدان [[فرمان]] داده‌اند و هم خود بدون هیچ [[تقیه]] و پروایی به انجام آن مبادرت می‌کردند.
1.<ref> علل الشرايع، ج 2، ص 399.</ref>
[[احادیث]] زیر -به عنوان شمار محدودی از روایاتی که در این خصوص وارد شده- موضع [[قاطع]] [[امامان]]{{عم}} را درباره [[برترین]] نوع [[حج]] نشان می‌دهد:
2. <ref>مجمع البيان، ج 7، ص 168؛ تفسير قرطبى، ج 12، ص 58.</ref>
# [[ابوایوب ابراهیم بن عیسی]] می‌گوید: از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدم کدام یک از اقسام حج بر انواع دیگر آن [[برتری]] دارد؟ فرمود: [[حج تمتع]] دارای [[فضیلت]] بیشتری است. چگونه امکان دارد حجی ارجح و [[برتر]] از حج تمتع باشد، با آنکه [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[آرزو]] می‌کرد و می‌گفت: اگر آن‌چه تا کنون انجام داده‌ام، انجام نداده بودم، امروز حج خود را به همان صورتی انجام می‌دادم که دیگران انجام می‌دهند<ref>الکافی، ج۴، ص۲۹۱؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۰۴.</ref>.
3. <ref>التبيان، ج 1، ص 463؛ مستدرك الوسائل، ج 9، ص 328.</ref>
# [[حفص بن البختری]] و [[حسن بن عبدالملک]]، از [[زراره]] و او از امام صادق{{ع}} [[روایت]] می‌کنند که فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]] حج تمتع بهتر و برتر است. [[کتاب و سنت]] [[گواه]] است که حج تمتع والاتر است<ref>الکافی، ج۴، ص۲۹۱.</ref>.
4. <ref>علل الشرايع، ج 2، ص 595؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 129.</ref>
# [[صفوان جمال]] می‌گوید: به [[ابو عبدالله]] صادق{{ع}} گفتم برخی از [[مردم]] می‌گویند: با خود [[قربانی]] ببرم تا حج من مانند حج پیامبر خدا{{صل}} باشد. برخی می‌گویند حج تمتع به جا بیاور، شما چه می‌فرمایید؟ [[ابوعبدالله]] فرمود: اگر من هزار سال بیایم و هر سال عازم حج باشم، جز با حج تمتع به [[خانه خدا]] نزدیک نمی‌شوم<ref>الکافی، ج۴، ص۲۹۲.</ref>.
5.<ref> علل الشرايع، ج 2، ص 407؛ وسائل الشيعه، ج 13، ص 332؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 18.</ref>
# [[عطیه]] می‌گوید: به ابوجعفر [[باقر]]{{ع}} گفتم: فدایت شوم، برای یک سال هم که باشد حج [[خالص]] به جا بیاورم؟ ابوجعفر گفت: اگر من هزار سال در [[جهان]] بیایم و به حج بیایم حج تمتع به جا می‌آورم. تو نیز حج خود را از [[تمتع]] خالص مکن<ref>تهذیب الاحکام، ج۵، ص۳۴.</ref>.
6. <ref>وسائل الشيعه،ج 11، ص 12؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 16.</ref>
# [[محمد بن فضل هاشمی]] می‌گوید: من با برادرانم به حضور ابوعبدالله صادق{{ع}} رسیدیم و گفتیم: ما عازم حج شده‌ایم و بعضاً برای نوبت اول به حج می‌رویم. بفرمایید با چه نیتی عازم شویم؟ امام صادق{{ع}} فرمود: «بر شما باد به [[حج تمتع]]» سپس فرمود: ما [[خاندان رسول]]، درباره حج و [[عمره]] [[تمتع]] از هیچ قدرتی [[واهمه]] نداریم. همچنین درباره [[تحریم]] مسکرات و مسح کشیدن بر پشت پاها»<ref>الکافی، ج۴، ص۲۹۳.</ref>.
7. <ref>الكافى، ج 4، ص 194؛ من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 230.</ref>
# [[معاویه بن عمار]] می‌گوید: [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: ما غیر از حج تمتع، [[حج]] دیگری را برای [[خداوند]] نمی‌شناسیم (انجام نمی‌دهیم) و چون در [[قیامت]] خدای خود را [[ملاقات]] کنیم، خواهیم گفت: پروردگارا! ما به کتاب تو و [[سنت]] پیامبرت عمل کردیم و این [[مردم]] گویند: خداوندا! ما به [[رأی]] و نظر خود عمل کردیم. آن‌گاه خداوند ما و آنها را در هر جا که [[مشیت]] او اقتضا نماید، قرار دهد<ref>الکافی، ج۴، ص۲۹۱. (به نقل از فصلنامه میقات حج، ش۵۶، ص۱۰۳۰)</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۵۴-۳۶۱.</ref>
8. <ref>التبيان، ج 1، ص 462؛ الاقناع، ج 1، ص 230.</ref>
9. <ref>من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 235.</ref>
10. <ref>الكافى، ج 4، ص 190 ـ 191؛ علل الشرايع، ج 2، ص 400؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 226 ـ 227.</ref>
11. <ref>من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 229؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 128.</ref>
12. <ref>عمدة القارى، ج 15، ص 217؛ بحارالانوار، ج 11، ص 261.</ref>
13. <ref>تاريخ طبرى، ج 1، ص 110؛ بحارالانوار، ج 11، ص 261.</ref>
14. <ref>مستدرك الوسائل، ج 8، ص 9؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 17.</ref>
15.<ref> الكافى، ج 4، ص 212؛ نورالثقلين، ج 2، ص 366.</ref>
16.<ref> نورالثقلين، ج 2، ص 366.</ref>
17. <ref>التبيان، ج 1، ص 463؛ مجمع الزوائد، ج 3، ص 288؛ بحارالانوار، ج 57، ص 223.</ref>
18. <ref>مجمع البيان، ج 1، ص 392؛ جامع البيان، ج 1، ص 769.</ref>
19. <ref>جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 18؛ مستدرك الوسائل، ج 9، ص 367.</ref>
20. <ref>الكافى، ج 4، ص 202 ـ 203؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 229.</ref>
21. <ref>الكافى، ج 4، ص 205؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 8.</ref>
22.<ref> مجمع البيان، ج 7، ص 145؛ فقه القرآن، ج 1، ص 270.</ref>
23. <ref>الكافى، ج 4، ص 335؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 238.</ref>
24.<ref> جامع البيان، ج 20، ص 81؛ مجمع البيان، ج 7، ص 431.</ref>
25. <ref>الميزان، ج 16، ص 26.</ref>
26. <ref>مستدرك الوسائل، ج 8، ص 9؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 16.</ref>
27. <ref>الكافى، ج 4، ص 213 ـ 214؛ وسائل الشيعه، ج 12، ص 386.</ref>
28. <ref>الكافى، ج 4، ص 213؛ من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 234.</ref>
29. <ref>ميقات، ش 40، ص 51 ـ 52، «حج در آيين يهود».</ref>
30.<ref> مسند احمد، ج 2، ص 240؛ صحيح مسلم، ج 4، ص 60؛ تفسير قرطبى، ج 4، ص 101.</ref>
31. <ref>الكافى، ج 4، ص 213؛ علل الشرايع، ج 2، ص 419.</ref>
32. <ref>ميقات، ش 41، ص 41 ـ 42، «حج در آيين مسيحيت».</ref>
33. <ref>الكافى، ج 4، ص 213؛ من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 235.</ref>
34. <ref>الكافى، ج 4، ص 213؛ من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 235.</ref>
35. <ref>الكافى، ج 4، ص 213؛ الجواهر السنيه، ص 84.</ref>
36. <ref>مستدرك الوسائل، ج 10، ص 43؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 200.</ref>
37. <ref>بحارالانوار، ج96، ص 90؛ الميزان، ج 7، ص191.</ref>
38. <ref>احكام القرآن، جصاص ، ج 3، ص 302؛ الاصنام، ص 6.</ref>
39. <ref>المجموع، ج 7، ص 141؛ التفسير الكبير، ج 5، ص 175.</ref>
40. <ref>جامع البيان، ج 10، ص 168؛ الميزان، ج 9، ص 274.</ref>
41. <ref>جامع‌البيان، ج 15، ص 236؛ مجمع‌البيان، ج 5، ص 462.</ref>
42. <ref>تاريخ يعقوبى، ج 1، ص 255؛ المحبّر، ص 311 ـ 312.</ref>
43.<ref> مجمع البيان، ج 5، ص 25.</ref>
44. <ref>مجمع‌البيان، ج 7، ص 148؛ فقه القرآن، ج 1، ص 294؛ الدرالمنثور، ج 4، ص 359.</ref>
45. <ref>الصافى، ج 4، ص 131؛ الميزان، ج 16، ص 186؛ تفسير ابن كثير، ج 3، ص 441.</ref>
46. <ref>جامع البيان، ج 2، ص 256؛ مجمع البيان، ج 2، ص 27.</ref>
47. <ref>جامع البيان، ج 8، ص 201 - 202؛ مجمع البيان، ج 4، ص 239.</ref>
48. <ref>مجمع البيان، ج 4، ص 239؛ تفسير ابن كثير، ج 2، ص 217.</ref>
49. <ref>السيرة النبويه، ج 1، ص 130؛ جامع البيان، ج 2، ص 401.</ref>
50. <ref>جامع البيان، ج 8، ص 202؛ الدرالمنثور، ج 3، ص 77.</ref>
51.<ref> تفسير ابن كثير، ج 2، ص 217.</ref>
52. <ref>اسباب النزول، ص 151؛ التفسير الكبير، ج 14، ص 60؛ الدرالمنثور، ج 3، ص 78.</ref>
53. <ref>مجمع‌البيان، ج 1، ص 445؛ تفسير بيضاوى، ج 1، ص 432؛ السيرة الحلبيه، ج 1، ص 53.</ref>
54. <ref>جامع البيان، ج 2، ص 62؛ مجمع البيان، ج 1، ص 445.</ref>
55. <ref>جامع البيان، ج 2، ص 398 ـ 401؛ مجمع‌البيان، ج 2، ص 48.</ref>
56. <ref>وسائل الشيعه، ج 13، ص 553؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 34.</ref>
57. <ref>التفسير الكبير، ج 11، ص 135؛ تفسير ابن كثير، ج 3، ص 234؛ نورالثقلين، ج 3، ص 500.</ref>
58. <ref>جامع البيان، ج 2، ص 404 - 406؛ التفسير الكبير، ج 5، ص 200؛ الدرالمنثور، ج 1، ص 232.</ref>
59. <ref>التفسير الكبير، ج 14، ص 60؛ مجمع البيان، ج 4، ص 245؛ عمدة القارى، ج 10، ص 137.</ref>
60. <ref>مجمع البيان، ج 2، ص 47؛ التفسير الكبير، ج 5، ص 186.</ref>
61. <ref>التفسير الكبير، ج 5، ص 187؛ جوامع الجامع، ج 1، ص 195.</ref>
62. <ref>جامع البيان، ج 2، ص 385.</ref>
63.<ref> التفسير الكبير، ج 5، ص 187.</ref>
64. <ref>جامع البيان، ج 10، ص 135 - 136؛ مجمع البيان، ج 5، ص 38؛ فقه القرآن، ج 1، ص 158.</ref>
65. <ref>روح المعانى، ج 28، ص 100.</ref>
66. <ref>تفسير قرطبى، ج 4، ص 144.</ref>
67.<ref> التبيان، ج 7، ص 309؛ احكام القرآن، جصاص، ج 3، ص 302.</ref>
68. <ref>الكافى، ج 4، ص 245؛ تهذيب، ج 5، ص 454.</ref>
69. <ref>المجموع، ج 7، ص 104؛ منتهى المطلب، ج 2، ص 897؛ اضواء البيان، ج 4، ص 330.</ref>
70. <ref>مجمع البيان، ج 2، ص 28؛ الميزان، ج 2، ص 71؛ ج 18، ص 253.</ref>
71. <ref>مسند احمد، ج 1، ص 151؛ الامالى، ص 56؛ المستدرك، ج 3، ص 51.</ref>
72. <ref>جامع البيان، ج 10، ص 96؛ التفسير الكبير، ج 15، ص 218؛ مجمع البيان، ج 5، ص 38.</ref>
73.<ref> جامع البيان، ج 10، ص 136؛ مجمع البيان، ج 5، ص 38.</ref>
74. <ref>الكافى، ج 4، ص 245؛ تهذيب، ج 5، ص 454.</ref>
75. <ref>بحارالانوار، ج 21، ص 383 ـ 384؛ ج 37، ص 202؛ مستدرك الوسائل، ج 8، ص 84.</ref>
76.<ref> المجموع، ج 7، ص 104؛ الغدير، ج 1، ص 266.</ref>
77. <ref>مسند احمد، ج 3، ص 134؛ صحيح مسلم، ج 4، ص 60.</ref>
78. <ref>وسائل الشيعه، ج 11، ص 126؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 198.</ref>
79. <ref>سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1027؛ امتاع الاسماع، ج 9، ص 25؛ بحارالانوار، ج 21، ص 398.</ref>
80. <ref>الكافى، ج 4، ص 244 ـ 245 ، 252؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 124 ـ 126.</ref>


== اهمیت حج ==
==[[حج]] ابراهیم{{ع}}==
حج در اسلام * جایگاه و اهمیت والایى دارد. قرآن در آیه 97 آل عمران / 3 حج را حق خاص خداوند دانسته است: « ولِلّهِ عَلَىالنّاسِ حِجُّ البَیتِ » که بر همه انسان‌ها اعم از زن و مرد (1) و کافر و مسلمان (2) واجب است، هرچند راه آنان بسیار دور باشد یا پیاده این راه را بپیمایند: « یَأتوکَ رِجالاً وعَلى کُلِّ ضامِرٍ یَأتینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمیق ». ( حجّ / 22، 27 ) در آیاتى دیگر قرآن کعبه را عامل هدایت جهانیان: « اِنَّ اَوَّلَ بَیتٍ ... وهُدًى لِلعــلَمین » ( آل عمران / 3، 96 ) و سبب قوام و سامان یافتن امور انسان‌ها شمرده است: « جَعَلَ اللّهُ الکَعبَةَ ... قِیـمـًا لِلنّاسِ والشَّهرَ الحَرامَ والهَدىَ والقَلدَ ». ( مائده / 5، 97 ) به نظر برخى مفسران مراد از « قِیـمـًا لِلنّاسِ » هم اصلاح زندگى دنیوى انسان‌ها (3) و هم اصلاح دین و امر آخرت آنان است .(4) در آیه‌اى دیگر، خداوند از دو پیامبر بزرگ الهى، حضرت ابراهیم و اسماعیل عهد گرفته است که این خانه را براى طواف‌کنندگان، مجاوران و نمازگزاران در آن پاک کنند: « وعَهِدنا اِلى اِبرهیمَ واِسمـعیلَ اَن طَهِّرا بَیتِىَ لِلطّافینَ والعـکِفینَ والرُّکَّعِ السُّجود ». ( بقره / 2، 125؛ نیز حجّ / 22، 26 ) افزون بر این، محل انجام دادن این عبادت را امن قرار داده است: « واِذ جَعَلنَا البَیتَ مَثابَةً لِلنّاسِ واَمنـًا » ( بقره / 2، 125 ) تا حجگزاران با خاطرى آسوده حج بگزارند؛ همچنین در آیاتى دیگر از اعمال حج به عنوان شعائر الهى یاد (5) و مسلمانان به بزرگ شمردن و احترام آن‌ها ترغیب شده‌اند: « ذلِکَ ومَن یُعَظِّم شَعـرَ اللّهِ فَاِنَّها مِن تَقوَى القُلوب » ( حجّ / 22، 32 ) و در آیه‌اى دیگر آنان را از هتک حرمت و تعرض به شعائر الهى در حج، حرمت شکنى حجگزاران خانه خدا منع کرده است: « یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتُحِلّوا شَعرَ اللّهِ ... ولا ءامّینَ البَیتَ ». ( مائده / 5، 2 ) در آیاتى دیگر به روزهاى حج، حتى به حیواناتى که با آن‌ها حج گزارده مى‌شود سوگند یاد شده است؛ از جمله قرآن در آیات 1 - 4 فجر / 89 به فجر و شب‌هاى دهگانه و شَفْع و وَتْر سوگند یاد کرده است: « والفَجر * ولَیالٍ عَشر * والشَّفعِ والوَتر * والَّیلِ اِذا یَسر ». طبق یک نظر مراد از « فجر » پگاه ذیحجه یا روز قربانى و مقصود از « ولَیالٍ عَشر » شب‌هاى دهه ذیحجه و مراد از « شفع » روز قربانى و از « وتر » روز عرفه است .(6) این مطلب در روایتى از پیامبر نیز آمده است .(7) بر اساس روایتى دیگر شفع روز ترویه و وتر روز عرفه است .(8) برخى نیز گفته‌اند: مراد از شفع و وتر کوچ اول و دوم حاجیان است که در آیه 203 بقره / 2 به آن اشاره شده است: « فَمَن تَعَجَّلَ فى یَومَینِ فَلاَ اِثمَ عَلَیهِ »، زیرا کوچ اول پس از دو روز است که زوج است و کوچ دوم پس از روز سوم است که فرد است (9) و مراد از شبى که مى‌گذرد: « والَّیلِ اِذا یَسر » طبق یک رأى شب مزدلفه دانسته شده که حاجیان از عرفه به سوى مزدلفه سیر مى‌کنند .(10) در آیه‌اى دیگر قرآن به شهادت دهنده و شهادت داده شده سوگند یاد کرده است: « وشاهِدٍ ومَشهود ». ( بروج / 85، 3 ) طبق برخى اقوال، شاهد روز جمعه و مشهود روز عرفه است .(11) این نظر در روایاتى از پیامبر و اهل بیت نیز آمده است ،(12) زیرا روز جمعه بر هر عملى که در آن روز از سوى افراد انجام شده گواهى مى‌دهد و در روز عرفه مردم و ملائکه الهى براى مناسک حج حضور مى‌یابند ؛(13) نیز گفته شده است که « شاهد » روز ترویه، روز عید قربان، شب‌ها و روزها، ملائکه الهى، حجرالاسود *، امت اسلامى، و پیامبر اکرم صلى‌الله‌علیه‌و‌آله است و « مشهود » قرآن، روز قیامت، حاجیان، سایر پیامبران و امیرمؤمنان است .(14) در آیاتى دیگر قرآن به حیوانات نفس زننده و سم‌هایشان و گرد و غبارى که بر مى‌انگیزند سوگند یاد کرده است: « والعـدِیـتِ ضَبحـا * فَالمورِیـتِ قَدحـا * فَالمُغیرتِ صُبحـا * فَاَثَرنَ بِهِ نَقعـا ». ( عادیات / 100، 1 - 4 ) بیشتر مفسران مراد از آیه را حیواناتى دانسته‌اند که در جهاد شرکت مى‌کنند ؛(15) ولى به نظر برخى، مراد شترانى‌اند که حاجیان را از عرفه به مزدلفه و از آنجا به منا مى‌برند ؛(16) همچنین قرآن کریم در آیاتى دیگر، حج را داراى پاداش و آثار زیادى شمرده تا آنجا که خداوند را شکرگزار عمل حاجیان و اعمال خیر دیگر آنان دانسته :(17) « فَمَن حَجَّ البَیتَ اَوِ اعتَمَرَ ... ومَن تَطَوَّعَ خَیرًا فَاِنَّ اللّهَ شَاکِرٌ عَلیم » ( بقره / 2، 158 ) و گناهان حجگزاران را بخشوده شده شمرده است؛ چه زنده بازگردند (18) و چه در حج از دنیا بروند :(19) « فَمَن تَعَجَّلَ فى یَومَینِ فَلاَ اِثمَ عَلَیهِ ومَن تَاَخَّرَ فَلاَ اِثمَ عَلَیه ». ( بقره / 2، 203 ) بر اساس برخى نقل‌ها، میقات حضرت موسى که 40 روز به طول انجامید: « ووعَدنا موسى ثَلـثینَ لَیلَةً واَتمَمنـها بِعَشرٍ » ( اعراف / 7، 142 ) در ماه ذیقعده و 10 روز نخست ذیحجه بود .(20) حج از عباداتى است که بسیارى از اصول و فروع دین و کارهاى نیک را در خود جمع کرده است ؛(21) مانند توحید و نفى شرک که در نخستین عمل حج ( تلبیه احرام: لبیک اللهم لبیک، لبیک لاشریک لک لبیک ) متبلور بوده، تا پایان اعمال نیز وجود دارد و نبوت که در حج یاد ابراهیم و دیگر پیامبران الهى از جمله پیامبر اکرم صلى‌الله‌علیه‌و‌آله زنده مى‌شود، به ویژه اینکه در برخى روایات، اتمام حج در آیه 196 بقره / 2 به دیدار پیامبر و امامان علیهم‌السلام تفسیر شده است (22) و معاد که حاجیان با پوشیدن لباس احرام به یاد مرگ و قبر، حشر و قیامت مى‌افتند (23) و نیز بسیارى از عبادات و اعمال نیک؛ همچون نماز: « واتَّخِذوا مِن مَقامِ اِبرهیمَ مُصَلًّى » ( بقره / 2، 125 )، روزه: « فَصِیامُ ثَلـثَةِ اَیّامٍ فِى الحَجِّ » ( بقره / 2، 196 )، هجرت در راه خدا و تحمل سختى: « یَأتینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمیق » ( حجّ / 22، 27 )، جهاد که در روایات، حج جهاد ضعیفان شمرده شده است ،(24) قربانى کردن: « والهَدىَ والقَلدَ » ( مائده / 5، 97 )، اطعام به فقیران: « واَطعِموا الباسَ الفَقیر » ( حجّ / 22، 28 )، تبرى از شیطان با رمى جمرات و نیز تبرى از مشرکان و دشمنان خدا: « یَومَ الحَجِّ الاَکبَرِ اَنَّ اللّهَ بَرِى‌ءٌ مِنَ المُشرِکینَ » ( توبه / 9، 3 )، تولى و دوستى با اولیاى الهى و امامان علیهم‌السلام: « فَاجعَل اَفـ ٔ دَةً مِنَ النّاسِ تَهوى اِلَیهِم » ( ابراهیم / 14، 37 ) که در روایات مراد آیه اهل بیت علیهم‌السلام دانسته شده است که از نسل ابراهیم‌اند ،(25) توبه و استغفار: « ثُمَّ اَفیضوا ... واستَغفِروا اللّهَ » ( بقره / 2، 199 )، دعا و درخواست حاجت از خداوند: « فَاذکُروا اللّهَ ... فَمِنَ النّاسِ مَن یَقولُ رَبَّنا » ( بقره / 2، 200 ) و انجام دادن کارهاى خیر دیگر: « فَمَن حَجَّ البَیتَ ... ومَن تَطَوَّعَ خَیرًا فَاِنَّ اللّهَ شَاکِرٌ عَلیم ». ( بقره / 2، 158 ) در روایات اسلامى نیز حج از جایگاه و اهمیت فراوانى برخوردار است؛ از جمله در روایتى حج یکى از 5 رکن اسلام شمرده شده است .(26) در روایاتى دیگر حج برتر از نماز و روزه (27) [ مستحب ] و انفاق در راه خدا شمرده شده است، هرچند طلاى سرخ و به اندازه کوه ابوقبیس باشد؛ همچنین 10 روز نخست ذیحجه، پاک‌ترین روزها نزد خدا و عمل صالح در این روزها از محبوب‌ترین اعمال و داراى عظیم‌ترین پاداش شمرده شده است ،(28) از این‌رو معصومان علیهم‌السلام در بهترین زمان یعنى ماه رمضان (29) و پس از هر نماز در این ماه، توفیق انجام حج در همان سال و بلکه همه سال‌ها را از خداوند مى‌خواستند (30) و مؤمنان را به تکرار حج حتى تا 50 بار و بیشتر از آن (31) هرچند با قرض گرفتن باشد توصیه مى‌کردند .(32) البته بر اساس روایاتى دیگر در صورتى این کار شایسته است که فرد توان پرداخت بدهى خود را پس از حج داشته باشد .(33) خود نیز مکرر این عبادت را به جاى مى‌آوردند؛ از جمله نقل شده که آدم علیه‌السلام 700 بار ،(34) حضرت خضر در همه سال‌ها ،(35) پیامبراکرم 10 یا 20 بار ،(36) امام حسن مجتبى 15 یا 25 بار (37) و امام زین‌العابدین 20، 22 یا 25 بار حج گزارده‌اند (38) و صاحب عصر علیه‌السلام حضورى هر ساله در حج دارند .(39) از دیگر نشانه‌هاى اهمیت حج آن است که بر اساس برخى روایات، حاکمان اسلامى مأمور شده‌اند که در صورت ترک حج از سوى مسلمانان، آنان را با اجبار راهى حج کنند (40) و در صورت نداشتن هزینه سفر، آن را از بیت‌المال مسلمانان، بپردازند .(41) بر اساس برخى روایات، حج از مصادیق « سبیل‌اللّه ‌» در آیه 60 توبه / 9 است که بر اساس آن حاکم اسلامى مى‌تواند از زکات براى حج فقیران هزینه کند ؛(42) همچنین ترک این عمل از سوى مستطیع، مساوى با کفر (43) و مردن به دین یهود یا نصارا (44) و سبب هلاک شدن فرد ،(45) محروم شدن وى از شفاعت و حوض کوثر، قرار گرفتن در زمره زیانکارترین مردم، پشیمان شدن هنگام مرگ و کور گردیدن در قیامت دانسته شده است .(46)
قبل از ابراهیم نیز، [[کعبه]] مقصد [[آمال]] بود و [[مردم]] برای انجام حج رو به سوی آن می‌نهادند، اما دیوارهای کعبه به مرور [[زمان]] فرسوده و رو به انهدام بوده است. [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} به [[امر خدا]] پایه‌های آن را از نو برافراشت و با اسماعیل به [[راهنمایی]] [[فرشته وحی]]، [[مناسک حج]] را به جا آورد. بنا بر برخی [[نصوص]]، ابراهیم خود، قبل از تجدید [[بنای کعبه]] حج را به جا آورده بوده است<ref>فروع کافی، ج۴، ص۲۰۳.</ref>.
1. <ref>الخلاف، ج 2، ص 432 - 433.</ref>
ابراهیم به [[فرمان خدا]]، مردم را به حج [[خانه خدا]] [[دعوت]] نمود.
2. <ref> تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 92.</ref>
{{متن قرآن|وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ}}<ref>«و در میان مردم به حجّ بانگ بردار تا پیاده و سوار بر هر شتر تکیده‌ای که از هر راه دوری می‌رسند، نزد تو آیند» سوره حج، آیه ۲۷.</ref>.
3. <ref>مجمع البيان، ج 3، ص 424؛ التفسير الكبير، ج 12، ص 100.</ref>
پس از اسماعیل، همچنان [[حراست]] از [[سیادت]] کعبه و تولیت این پایگاه [[توحید]] بر عهده [[فرزندان]] او بود و [[پاسداری]] از [[مراسم حج]] و [[تطهیر]] آن را از تحریف‌های [[شرک‌آلود]]، [[پیامبران]] از فرزندان اسماعیل بر عهده داشتند.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۶۱.</ref>
4. <ref>احكام القرآن، جصاص ، ج 2، ص 603 ـ 604؛ مجمع البيان، ج 3، ص 424؛ فقه القرآن، ج 1، ص 86.</ref>
5. <ref>جامع البيان، ج 17، ص 206؛ مجمع البيان، ج 7، ص 150.</ref>
6. <ref>جامع البيان، ج 30، ص 211 ـ 213؛ مجمع البيان، ج 10، ص 347؛ فقه القرآن، ج 1، ص 280.</ref>
7.<ref> مجمع الزوائد، ج 7، ص 137؛ المستدرك، ج 4، ص 220.</ref>
8. <ref>مجمع البيان، ج 10، ص 347؛ الصافى، ج 7، ص 473.</ref>
9. <ref>جامع البيان، ج 30، ص 213؛ مجمع البيان، ج 10، ص 348.</ref>
10. <ref>جامع البيان، ج 30، ص 216؛ مجمع البيان، ج 10، ص 348.</ref>
11. <ref>مجمع البيان، ج 10، ص 315؛ التفسير الكبير، ج 31، ص 115 ـ 116؛ تفسير قرطبى، ج 19، ص 283.</ref>
12. <ref>مسند احمد، ج 2، ص 298؛ وسائل الشيعه، ج 13، ص 548 ـ 549؛ جامع احاديث الشيعه، ج 11، ص 466.</ref>
13. <ref>مجمع البيان، ج 10، ص 315.</ref>
14. <ref> التفسير الكبير، ج 31، ص 115 ـ 117؛ تفسير قرطبى، ج 19، ص 284 ـ 286.</ref>
15. <ref>جامع البيان، ج 30، ص 345؛ مجمع البيان، ج 10، ص 423.</ref>
16. <ref>مجمع البيان، ج 10، ص 423؛ التفسير الكبير، ج 32، ص 63.</ref>
17. <ref>جامع البيان، ج 2، ص 71.</ref>
18. <ref>من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 215؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 276.</ref>
19. <ref>من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 480؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 281.</ref>
20. <ref>تفسير قمى، ج 1، ص 239؛ جامع البيان، ج 1، ص 400؛ مجمع البيان، ج 1، ص 212.</ref>
21. <ref>جواهرالكلام، ج 17، ص 214؛ فرهنگنامه اسرار و معارف حج، ص 23.</ref>
22. <ref>الكافى، ج 4، ص 549؛ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص578.</ref>
23. <ref>بحارالانوار، ج 96، ص 125؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 174.</ref>
24. <ref>الكافى، ج 4، ص 259؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 100.</ref>
25. <ref>نورالثقلين، ج 2، ص 550؛ بحارالانوار، ج 65، ص 85 ـ 86.</ref>
26.<ref> الكافى، ج 2، ص 18؛ من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 74؛ صحيح البخارى، ج 1، ص 8.</ref>
27.<ref> من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 221؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 111 ـ 112.</ref>
28.<ref> وسائل الشيعه، ج 14، ص 273؛ جامع احاديث الشيعه، ج 12، ص 193.</ref>
29.<ref> الكافى، ج 4، ص 74؛ وسائل الشيعه، ج 10، ص 325.</ref>
30.<ref> اقبال الاعمال، ج 1، ص 79؛ بحارالانوار، ج 84، ص 318.</ref>
31.<ref> من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 217؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 127.</ref>
32.<ref> تهذيب، ج 5، ص 441 - 442؛ وسائل‌الشيعه، ج 11، ص 140.</ref>
33.<ref> تهذيب، ج 5، ص 442؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 141.</ref>
34. <ref>من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 229.</ref>
35.<ref> مستدرك الوسائل، ج 10، ص 43؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 200.</ref>
36. <ref>الكافى، ج 4، ص 244 - 245 ، 252؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 124 - 125.</ref>
37. <ref>المستدرك، ج 3، ص 169؛ مستدرك الوسائل، ج 8، ص 29 - 30.</ref>
38. <ref>وسائل الشيعه، ج 11، ص 125؛ مستدرك الوسائل، ج 8، ص 30، 48 ـ 49.</ref>
39. <ref>من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 520؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 135.</ref>
40. <ref>الكافى، ج 4، ص 260؛ تهذيب، ج 5، ص 23.</ref>
41. <ref>الكافى، ج 4، ص 272؛ من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 420.</ref>
42. <ref>تفسير قمى، ج 1، ص 299؛ وسائل الشيعه، ج 9، ص 212؛ جامع احاديث الشيعه، ج 8، ص 172.</ref>
43. <ref>من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 356؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 31.</ref>
44. <ref>وسائل الشيعه، ج 11، ص 30؛ مستدرك الوسائل، ج 8، ص 18.</ref>
45. <ref>وسائل الشيعه، ج 11، ص 23؛ بحارالانوار، ج 96، ص 19.</ref>
46. <ref>الحج والعمره، ص 169 ـ 173.</ref>


==حکمت ها و اهداف حج ==
==[[حج ابراهیمی]]==
تشریع حج حکمت‌هایى دارد که مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از:
یعنی حقیقتی که [[خداوند]] [[تشریع]] کرد و به حضرت ابراهیم{{ع}} دستور داد که {{متن قرآن|وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ}} و در عصر [[رسول خدا]]{{صل}} این حج توسط آن حضرت تجدید [[حیات]] یافت. حج ابراهیمی حجی است که با انگیزه‌ای خاص و برای تحقق [[فلسفه]] مهم آنکه اظهار [[عبودیت الهی]] و [[نفی شرک]] و [[الحاد]] و رسیدن به قله کمال و [[سعادت]] است، انجام می‌گیرد<ref>فصلنامه میقات حج، ش۲، ص۳۲ و ص۲۳۹.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۶۲.</ref>
1. تقویت دین
از مهم‌ترین حکمت‌ها و اهداف حج برپایى دین الهى است: « جَعَلَ اللّهُ الکَعبَةَ البَیتَ الحَرامَ قِیـمـًا لِلنّاسِ ». ( مائده / 5، 97 ) در روایتى مراد از « قِیـمـًا لِلنّاس » استوارى و سامان بخشیدن به دین و دنیا دانسته شده است .<ref>وسائل الشيعه، ج 11، ص 60؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 69.</ref> در حدیثى دیگر نیز برپایى دین منوط به پابرجا بودن کعبه دانسته شده است ؛<ref>الكافى، ج 4، ص 271؛ من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 243.</ref> همچنین در روایاتى دیگر حج سبب تقویت <ref>بحارالانوار، ج 6، ص 110.</ref> و رفعت و بلندى دین<ref>علل الشرايع، ج 1، ص 248؛ وسائل الشيعه، ج 1، ص 22.</ref> و پرچم اسلام شمرده شده است .<ref>نهج البلاغه، خطبه 1؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 15.</ref> ممکن است حکمت این امر آن باشد که در حج افزون بر احیاى اصول عقاید یعنى توحید، نبوت و معاد <ref>ر. ك: صهباى حج، ص 79 ـ 91.</ref> به بسیارى از فروع دین نیز عمل مى‌شود.


2. توبه و آمرزش گناهان
==[[حج]] استیجاری==
حکمت دیگر حج، توبه و رفتن به سوى خداست. در روایاتى از اهل بیت مراد از فرار به سوى خدا در آیه « فَفِرّوا اِلَى اللّهِ » ( ذاریات / 51، 50 ) رفتن به حج دانسته شده است .<ref>مستدرك الوسائل، ج 8، ص 11؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 224.<ref> در حدیثى از امام رضا علیه‌السلام علت وجوب حج، کوچ کردن به سوى خدا و بازگشت از وضع گذشته و آغاز زندگى جدید دانسته شده است ؛<ref>علل الشرايع، ج 2، ص 404؛ بحارالانوار، ج 96، ص 32.<ref> همچنین در روایتى دیگر آمده است که پس از اعتراض فرشتگان به خلقت انسان و سپس ندامت آنان از این امر، خداوند بیت‌المعمور را براى توبه آنان و خانه کعبه را براى توبه انسان‌ها بنا نهاد .<ref> الكافى، ج 4، ص 188؛ بحارالانوار، ج 11، ص 104.<ref> در روایتى مراد از مشاهده منافع انسان در آیه 28 حجّ / 22: « لِیَشهَدوا مَنـفِعَ لَهُم » مغفرت و بخشش الهى دانسته شده است <ref>جامع البيان، ج 17، ص 193؛ مجمع البيان، ج 7، ص 146.</ref>.
حجی است که به خاطر [[اجیر]] شدن بر [[نایب]] [[واجب]] می‌شود. حجی است که اجیر از جانب میّت به جا می‌آورد. اگر [[مکلف]] حجی را که بر او واجب بوده انجام نداده باشد، پس از فوت او شخصی را اجیر می‌کنند تا از جانب وی حج کند. [[حجة الاسلام]] از [[میقات]] برای میّت کفایت می‌کند مگر آنکه [[وصیت]] به خصوص حج بلدی کرده باشد<ref>فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۵۹.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۶۵.</ref>


3. خودسازى
==حج اصغر==
حکمت دیگر حج خودسازى و غلبه بر هواهاى نفسانى <ref>حج در قرآن، ص 108.</ref> است، بر این اساس خداوند افزون بر تأکید بر تحریم برخى محرمات، بسیارى از امور حلال همچون لذتجویى از همسر را نیز بر انسان حرام کرده است: « فَلا رَفَثَ ولا فُسوقَ ولا جِدالَ فِى الحَجِّ » ( بقره / 2، 197 )؛ همچنین براى از میان بردن روحیه امتیازطلبى به قریش فرمان داد تا همچون دیگر حاجیان در عرفات * وقوف کرده، از آنجا به سوى مشعر کوچ کنند : « ثُمَّ اَفیضوا مِن حَیثُ اَفاضَ النّاسُ ». ( بقره / 2، 199 )<ref>جامع‌البيان، ج2، ص398؛ مجمع‌البيان، ج2، ص 48.</ref> تشریع دیگر محرمات احرام همچون کندن گیاه حرم، استفاده از بوى خوش، آزار رساندن به حیوانات حتى شپش، حمل سلاح و خودآرایى نیز براى از میان بردن برخى رذایل نفسانى یا آراسته شدن حجگزار به برخى فضایل دیگر است <ref>ر. ك: حج در قرآن، ص 108 ـ 138.</ref>
«حج اصغر» به [[عمره]] مفرده اطلاق می‌شود. [[پیامبر خدا]]{{صل}} فرمود: عمره همان حج اصغر است و یک عمره بهتر از دنیاست و آن‌چه در آن است و یک حج، بهتر از عمره است<ref>فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۴۵۴.</ref>. در مقابل آن، حج اکبر است.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۶۵.</ref>


4. ایجاد تقوا
==حج اِفراد==
هدف دیگر تشریع حج ایجاد ملکه تقوا در انسان است: « الحَجُّ اَشهُرٌ مَعلومـتٌ ... وتَزَوَّدوا فَاِنَّ خَیرَ الزّادِ التَّقوى واتَّقونِ یـأولِى الاَلبـب » ( بقره / 2، 197 )؛ همچنین از آیات متعدد دیگر از جمله 196 و 189 بقره / 2، و 2 و 96 مائده / 5 که در آن حجگزاران به تقوا توصیه شده‌اند این حکمت استفاده مى‌شود.
یعنی حج تنها. یکی از اقسام حج است. این‌گونه حج بر [[مسلمانی]] که [[اهل مکه]] است یا فاصله [[منزل]] او تا [[مسجد الحرام]] کمتر از ۱۶ فرسخ [[شرعی]] (۸۸ کیلومتر) بوده باشد واجب است. [[وظیفه]] این‌گونه [[حاجیان]] انجام [[دوازده]] عمل است<ref>فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۴۵۴.</ref>.
همچنین اشخاصی که وظیفه آنها [[حج تمتع]] بوده ولی به عللی نتوانند به موقع [[اعمال]] عمره [[تمتع]] را انجام دهند، مثل این که دیر به [[مکه]] برسند و یا در [[احرام]] عمره تمتع باشند و مریض شوند، و وقوف در [[عرفات]] که رکن است وقت آن ضیق باشد، به طوری که اگر عمره را به جا آورند تا آخر [[روز]] نهم هم به عرفات نمی‌رسند، و همچنین خانم‌هایی که [[عادت]] ماهیانه آنها تا آن وقت که همسفری‌هایشان رهسپار عرفات شوند ادامه داشته باشد، حج تمتع این اشخاص مبدل به حج افراد می‌شود و احرام آنها نیز مبدل به [[احرام حج]] افراد شده، و نباید از احرام بیرون بیایند، بلکه باید [[نیت]] حج افراد کرده، بقیه اعمال را انجام دهند و در صورت [[عدول]] به حج افراد، به حج افراد، [[قربانی]] ساقط می‌شود<ref>راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ص۳۵.</ref>. به حج افراد، حج مفرده هم گفته می‌شود. در وجه [[تسمیه]] آن گفته‌اند: چون [[قربانی]] همراه قاصد [[حج]] نمی‌باشد، یا چون حج از [[عمره]] جداست. [[اعمال]] حج افراد از [[روز نهم ذی‌حجه]] شروع می‌شود که تا [[روز]] دوازدهم یا [[سیزدهم ذی‌حجه]] به طول می‌انجامد. گرچه برخی اعمال (مثل دو [[طواف]] و سعی) را می‌توان تا آخر [[ذی‌حجه]] به تأخیر انداخت، ولی [[احرام]] این حج را می‌توان از ابتدای ماه‌های حج یعنی از اول [[شوال]] بست.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۶۵.</ref>


5. منافع مادى
==حج اکبر==
حکمت دیگر حج رسیدن نفع مادى به انسان‌هاست: « واَذِّن فِى‌النّاسِ بِالحَجِّ ... لِیَشهَدوا مَنـفِعَ لَهُم ». ( حجّ / 22، 27 - 28 ) در روایات اهل بیت، یکى از مصادیق منفعت در آیه، منافع مادى دانسته شده است .<ref>الكافى، ج 4، ص 422؛ تهذيب، ج 5، ص 122.</ref> از جمله این منافع، درآمدهایى‌اند که از راه تجارت نصیب حجگزاران و نیز غیر حجگزاران اعم از خریداران و فروشندگان، کرایه دهندگان وسائل نقلیه و منازل، و نیز تولید کنندگانى مى‌شوند که در دیگر سرزمین‌ها ساکن‌اند، چنان‌که این امر در روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام به صراحت آمده است .<ref>علل الشرايع، ج 1، ص 273؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 13.</ref> از آیاتى که از جواز تجارت در حج یاد کرده مانند 198 بقره / 2 و 2 مائده / 5 نیز این امر استفاده مى‌شود. از دیگر منافع مادى حج، گوشت قربانى است که بهره حجگزاران و تهیدستان مى‌شود: « فَکُلوا مِنها واَطعِموا الباسَ الفَقیر ... واَطعِموا القانِعَ والمُعتَرَّ ». ( حجّ / 22، 28، 36 )
در [[آیه]] سوم [[سوره مبارکه توبه]] ([[برائت]]) آمده است:
{{متن قرآن|وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ...}}<ref>«و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند پس اگر توبه کنید برای شما بهتر است و اگر روی بگردانید بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و کافران را به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳.</ref>
درباره روز حج اکبر چند دیدگاه وجود دارد:
#حج اکبر، وقوف در [[عرفات]] و [[رمی]] جمرات است.
#[[روز عید قربان]] است<ref>حج و عمره در قرآن و حدیث، محمدی ری‌شهری، ص۴۵۷.</ref>.
#حجی است که در آن [[پیامبر]]{{صل}} نیز حج گزارد.
#[[حفص بن غیاث نخعی القاضی]] می‌گوید: از [[حضرت صادق]]{{ع}} درباره آیه سوم [[سوره توبه]] پرسیدم و گفتم: معنای حج اکبر چیست؟ فرمود: به این دلیل اکبر نامیده شد که [[مسلمانان]] و [[مشرکان]] در آن سال با هم حج کردند و بعد از آن مشرکان دیگر حج به جا نیاوردند<ref>فصلنامه میقات حج، ش۵۳، ص۱۲۴.</ref>.
«[[یوم]] الحج الاکبر» در بسیاری از [[روایات]] تطبیق به «یوم النحر» - روز عید قربان - شده و در برخی یوم [[عرفه]] ذکر شده است.
البته شایع است هر گاه [[روز عرفه]] با [[جمعه]] مصادف شود، حج آن سال حج اکبر نامیده می‌شود، ولی در [[روایات اسلامی]] مستندی برای این مطلب نیست، حج اکبر در لسان الحدیث حج مشتمل بر وقوفین و [[مناسک]] [[منی]] است در مقابل [[حج]] اصغر که به [[عمره]] مفرده اطلاق می‌شود<ref>حج و عمره در قرآن و حدیث، محمدی ری‌شهری، ص۴۵۹.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۶۶.</ref>


==[[حجّ]] الاسباب==
حجی است که به یکی از اسباب همچون [[نذر]]، [[عهد]]، [[یمین]] و غیر اینها بر کسی [[واجب]] گردد. حجی که به واسطه نذر واجب شود، حج بالعهد و حج بالنذر گویند. حجی که به واسطه قسم و [[سوگند]] واجب شود را حج بالیمین گویند.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۶۶.</ref>


6. پیوند با رهبرى الهى (تولى)
==[[حج]] [[امامان]]==
هدف دیگر تشریع حج پیوند با رهبرى الهى یعنى پیامبران و امامان علیهم‌السلام است. قرآن در آیه 27 حجّ / 22 به حضرت ابراهیم فرمان مى‌دهد تا انسان‌ها را به حج فرا خواند تا به سوى او آیند: « واَذِّن فِى‌النّاسِ بِالحَجِّ یَأتوکَ ». قرار دادن مقام ابراهیم میان نمازگزار و کعبه در حج: « واتَّخِذوا مِن مَقامِ اِبرهیمَ مُصَلًّى » ( بقره / 2، 125 ) نیز نشان پیوند حج با مقام نبوت و امامت است .<ref>فرهنگنامه اسرار و معارف حج، ص 28.</ref> در روایاتى از جمله مصادیق قضاى « تَفَث » در آیه 29 حجّ / 22: « ثُمَّ لیَقضوا تَفَثَهُم » دیدار با امام ( معصوم ) دانسته شده است ؛<ref> الكافى، ج 4، ص 549؛ من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 484.</ref> همچنین در تفسیر آیه « واَتِمُّوا الحَجَّ والعُمرَةَ لِلّهِ » ( بقره / 2، 196 ) آمده است که کامل کردن حج با دیدار پیامبر <ref>بحارالانوار، ج 97، ص 139؛ جامع احاديث الشيعه، ج 12، ص 229.</ref> و امام علیه‌السلام <ref>الكافى، ج 4، ص 549.</ref> حاصل مى‌شود، چنان‌چه در برخى روایات، یکى از اهداف تشریع حج، دیدار با امامان و اعلام ولایت و حجگزار با آنان و یارى آن‌ها دانسته شده است .<ref> علل الشرايع، ج 2، ص 459.</ref> در حدیثى دیگر با اشاره به این حکمت، دلیل آن آیه « فَاجعَل اَفـ ٔ دَةً مِنَ النّاسِ تَهوى اِلَیهِم » ( ابراهیم / 14، 37 ) دانسته شده است که بر اساس آن ابراهیم علیه‌السلام پس از بناى کعبه، دوستى و توجه قلوب مردم به ذریه‌اش را از خداوند خواست .<ref>مجمع البيان، ج 6، ص 85؛ التبيان، ج 6، ص 300.</ref> در روایاتى دیگر، مصداق اصلى این آیه، اهل بیت علیهم‌السلام دانسته شده است .<ref> نورالثقلين، ج 2، ص 550؛ بحارالانوار، ج 65، ص 85 ـ 86.</ref>
[[امام مجتبی]]{{ع}} بیست‌وپنج بار حج این [[خانه]] را انجام داده است. [[امام حسین]]{{ع}} در اکثر سفرها [[برادر]] بزرگوارش را [[همراهی]]، و حتی در پیاده‌روی از آن حضرت [[تبعیت]] می‌کرده است.
[[میرزا خلیل کمره‌ای]] می‌نویسد: بزرگان [[دین]]، آن‌قدر خود را در جنب این خانه و اردوی آن نادیده می‌گرفتند که [[تشخص]] خود را هیچ‌گاه مانع از تکرار [[خاکساری]]، بر درِ این خانه قرار نمی‌دادند، با کوچک کردن خود در [[تعظیم]]، و [[بزرگداشت]] آن هر چه بیشتر می‌افزودند، با [[تواضع]] و خاکساری مکرر در مکرر خود را به این درگاه [[حق]] می‌رساندند.
[[حضرت امام حسن]]{{ع}} در سفرهای حج خود که ۲۵ مرتبه بوده، خاکسارانه پیاده راه می‌پیمود، و این پیاده‌روی نه از راه نداشتن [[مال]] سواری بوده و نه از دریغ و مضایقه از [[بذل مال]]، در راه آن، بلکه دستور می‌دادند مرکب‌های سواری را جلو جلو یدکی می‌کشیده‌اند، و خود برای تواضع پیاده می‌رفته‌اند و به [[احترام]] آن [[حضرت امام حسین]]{{ع}} هم پیاده می‌شد. همین که [[خلائق]] می‌دیدند که [[حسنین]]{{عم}} از عقب مرکب پیاده راه می‌روند، رؤسای خلائق هم (از [[قبائل]] و از [[صحابه]]) پیاده می‌شدند.
و کار به جایی می‌رسید که سراسر قافله، پیاده شده و هودج‌ها را پیشاپیش می‌کشیدند! تا بعد از طی مسافتی که [[خلق]] از پیاده‌روی به [[زحمت]] می‌افتادند، به آن دو [[امام]] اظهار می‌کردند که سوار شوند تا خلائق از [[مشقت]] پیاده‌روی [[آسوده]] گردند.


در حالات [[امام سجاد]]{{ع}} است، آن حضرت ناشناس، وارد در کاروان حج می‌شدند، تا تواضع خود را از طریق [[خدمت]] به زائرین خانه عملی سازد!
[[امام هفتم]]{{ع}} علاوه بر آن‌که مکرراً این [[مسافرت]] را پیموده است در صورتی که وسائل رفاهی برایش امکان داشته، مع الوصف، گاهی همچون جدش [[امام چهارم]]، تواضع می‌کرده و مانند افراد [[تهی‌دست]] رهسپار این [[سفر]] بوده است!
[[علی بن جعفر الصادق]]{{ع}} می‌گوید: با برادرم امام هفتم، چهار بار به [[مکه]] رفتیم برای [[عمره]] که با [[اهل]] و عیالش پیاده راه می‌رفت. در یک [[سفر]] ۲۶ [[روز]]، و در دیگری ۲۵ روز و در سومی ۲۴ روز، و در چهارمی ۲۱ روز، در راه بودیم.
[[شقیق]] بلخی می‌گوید: در [[سال ۱۴۹ هجری]] به [[حج]] می‌رفتم، چون به [[قادسیه]] رسیدم کاروانی با [[زینت]] تمام در [[حرکت]] بود- میان این کاروان چشمم به [[جوان]] [[خوش‌رویی]] افتاد [[پشمینه‌پوش]] که از [[مردم]] کناره گرفته بود! با خود گفتم این جوان می‌خواهد سنگینی خود را بر [[اهل]] قافله اندازد، نزدیکش رفتم که او را [[سرزنش]] کنم، هنوز سخن نگفته بودم فرمود: یا شقیق {{متن قرآن|اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیری بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۲.</ref> این بگفت و برفت!


7. دورى از شیطان و دشمنان خدا (تبرى)
با خود گفتم این امر عظیمی بود که از [[دل]] من خبر داد، و نام مرا برد! این بگذشت تا به [[منزل]] [[واقصه]] رسیدیم. پس آن [[بزرگوار]] را دیدم که [[نماز]] می‌خواند و اعضایش مضطرب بود، گفتم بروم و از او استحلال جویم، چون مرا دید فرمود: یا شقیق {{متن قرآن|وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى}}<ref>«و به راستی من آمرزنده آن کسم که توبه کند و ایمان آورد و کاری شایسته کند سپس به راه آید» سوره طه، آیه ۸۲.</ref> این را گفت و روان شد!! من گفتم این جوان از ([[ابدال]]) است که دو بار از [[قلب]] من خبر داده است! پس دیگر او را ندیدم تا به زباله رسیدیم دیدم رکوه‌ای دارد و لب [[چاه]] آب ایستاده می‌خواهد آب بکشد، ناگاه (رکوه) از دستش در چاه افتاد، دیدم سر به جانب [[آسمان]] نموده می‌گوید: {{متن حدیث|انت ربي اذا ظمئت الى الماء، و قوتي اذا اردت طعاما}} «توئی آب گوارای من هرگاه [[تشنه]] شوم و طعام من هرگاه گرسنه گردم».
حکمت دیگر تشریع حج، تبرى از شیطان و دیگر دشمنان خداست. در برخى روایات از مصادیق « لیَقضوا تَفَثَهُم » ( حجّ / 22، 29 ) که از اهداف حج شمرده شده، رمى جمرات دانسته شده است ؛<ref>مستدرك الوسائل، ج 9، ص 372؛ ج 10، ص 132، 144؛ جامع احاديث الشيعه، ج 12، ص 6، 139.</ref> همچنین قرآن در آیه 3 توبه / 9 برائت از مشرکان را که شیطان‌هاى بشرى‌اند از دستورات اسلام در حج دانسته است: « واَذنٌ مِنَ اللّهِ ورَسولِهِ اِلَى النّاسِ یَومَ الحَجِّ الاَکبَرِ اَنَّ اللّهَ بَرِى‌ءٌ مِنَ المُشرِکینَ ورَسولُهُ » و بیزارى از دشمنان خدا، ویژه عصر پیامبر نیست، بلکه در همه زمان‌ها باید حجگزاران در کنار دوستى اولیاى الهى از همه دشمنان خدا ـ اعم از شیاطین جن و انس ـ بیزارى بجویند.
پس گفت: خدای من، غیر از این رکوه نداشتم، که ناگهان آب [[چاه]] بالا آمد، پس رکوه را گرفت و پر از آب نمود، [[وضو]] ساخت، و [[نماز]] خواند، و سپس چند سنگریزه برداشت و در رکوه انداخت و [[حرکت]] داد و از آن آب آشامید. آن‌گاه، من نزدیک رفته [[سلام]] کردم، و استدعا نمودم که از آن رکوه مرا هم بهره‌مند گرداند. به [[خدا]] [[سوگند]] که لذیذتر و خوشبوتر از آن نچشیده و تا چند [[روز]]، میل به طعام و آب نداشتم، پس دیگر آن [[بزرگوار]] را ندیدم تا شبی در [[مسجدالحرام]] کنار ([[قبّه]] السراب) دیدم که با [[خضوع]] تمام نماز می‌گذارد و چون صبح طالع گردید [[نماز صبح]] را خواند و هفت شوط [[طواف]] نموده از [[مسجد]] خارج گردید.


8. تفقه و نقل اخبار
من که دلباخته او شده بودم دنبالش رفته دیدم برخلاف وضعی که در بین راه داشت، اطرافش [[غلامان]] بسیاری هستند و [[مردم]] پروانه شمع وجودش شده‌اند.
از دیگر حکمت‌هاى حج آشنایى حجگزاران با احکام دین و نقل آن براى دیگران است، چنان که امام رضا علیه‌السلام با اشاره به این امر، مستند آن را آیه « فَلَولا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرقَةٍ مِنهُم طَـافَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فِى الدّینِ ولِیُنذِروا قَومَهُم اِذا رَجَعوا اِلَیهِم » ( توبه / 9، 122 ) و نیز آیه « لِیَشهَدوا مَنـفِعَ لهم » ( حجّ / 22، 28 ) دانست .<ref>علل الشرايع، ج 1، ص 273؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 13.</ref> در حدیثى دیگر از جمله علل تشریع حج آشنایى با آثار و اخبار پیامبر اکرم صلى‌الله‌علیه‌و‌آله و نقل آن براى دیگران شمرده شده است .<ref>علل الشرايع، ج 2، ص 406؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 14.</ref>
متحیر مانده از [[جوانی]] پرسیدم، این آقا کیست؟ گفت این [[موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین]]{{ع}} است. با خود گفتم: این عجایب که من از او دیدم، اگر از غیر او دیده بودم [[عجب]] بود، لکن از این بزرگوار عجبی ندارد.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۶۷.</ref>


9. آشنایى مسلمانان با یکدیگر
==[[حج]] بَذلی==
از اینکه اسلام حج را در ماه‌هایى خاص: « الحَجُّ اَشهُرٌ مَعلومـتٌ » ( بقره / 2، 197 ) و مکانى خاص قرار داده است: « ولِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَیتِ » ( آل عمران / 3، 97 ) و به انسان‌ها فرمان داده است تا همه از مناطق دور و نزدیک در آن مکان گرد آیند ( حجّ / 22، 27 ) برمى‌آید که یکى از حکمت‌هاى این عبادت الهى آشنا شدن مسلمانان با یکدیگر و رفع مشکلات و نیازهاى یکدیگر است. این حکمت در برخى روایات اهل بیت نیز ذکر شده است .<ref>علل الشرايع، ج 2، ص 405 ـ 406؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 14.</ref> از جمله این نیازها، کمک به تهیدستان مسلمان است که حاجیان مى‌توانند از گوشت قربانى نیاز آنان را برطرف کنند: « واَطعِموا القانِعَ والمُعتَرَّ ». ( حجّ / 22، 36 )
حجی است که با پولی که دیگری بخشیده است به جای آورند و کفایت از [[حجة الاسلام]] می‌کند. گیرنده اگر پس از این خودش مستطیع شد دیگر حجی بر او [[واجب]] نخواهد شد. و اگر [[مالی]] برای خصوص حج بخشیده شود واجب است قبول کردن (برای کسی که حجة الاسلام نکرده) و [[دین]]، مانع از [[وجوب]] حج بذلی نیست (مگر آن‌که [[حال]] باشد و مانع از ادای آن گردد) و در حج بذلی [[رجوع]] به کفایت شرط نیست<ref>مناسک حج، مسأله ۵۳.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۶۹.</ref>


10. پاداش الهى
==حج بلدی==
هدف عمده دیگر تشریع حج دستیابى بندگان به پاداش اخروى است. در روایتى یکى از مصادیق منفعت در آیه 28 حجّ / 22 پاداش و منافع اخروى دانسته شده است .<ref>الكافى، ج 4، ص 422؛ تهذيب، ج 5، ص 122.</ref> در آیه 2 مائده / 5 نیز جست و جوى فضل و رضوان الهى از اهداف حجگزاران شمرده شده است: « ءامّینَ البَیتَ الحَرامَ یَبتَغونَ فَضلاً مِن رَبِّهِم ورِضونـًا ». برخى مراد از « فضل » در آیه را پاداش الهى و مراد از « رضوان » را رضایت خداوند دانسته‌اند .<ref>الصافى، ج 2، ص 7.</ref> در روایتى، یکى از رازهاى قرار داده شدن کعبه در سخت‌ترین و خشک‌ترین مکان روى زمین، پاداش بیشتر حجگزاران در پى تحمل سختى بیشتر از سوى آنان دانسته شده است .<ref>نهج البلاغه، خطبه 192؛ الكافى، ج 4، ص 199.</ref> افزون بر موارد یاد شده، در روایات اسلامى حکمت‌ها و اهداف دیگرى از جمله یاد مرگ و قبر و حشر از قبور و آماده شدن براى آن ،<ref>مستدرك الوسائل، ج 10، ص 173؛ بحارالانوار، ج 96، ص 125.</ref> زدودن تکبر از قلب و خضوع و خشوع در برابر پروردگار <ref> علل الشرايع، ج 2، ص 404؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 227.</ref> ذکر شده است. البته حکمت‌ها و اهداف ذکر شده، همه علل و اهداف تشریع حج نیستند، بلکه ممکن است اهداف دیگرى نیز در تشریع این عبادت مقصود باشند که در آیات و روایات ذکر نشده‌اند و عقل بشر توانایى درک و فهم آن‌ها را نداشته باشد.
مقابل حج میقاتی است. حجی است نیابتی و [[نایب]] از [[شهر]] میّت، به قصد [[حج]] [[حرکت]] می‌کند.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۶۹.</ref>


== اقسام حج ==
==حج پیاده==
حج بر سه قسم است :(1) تمتع، قِران و اِفراد. تمتع حجى است که حجگزار در ماه‌هاى حج ( شوال، ذیقعده و ذیحجه ) ابتدا اعمال عمره را انجام داده، پس از خروج از احرام دوباره براى حج محرم مى‌شود (2) و از این رو به آن تمتع گفته‌اند که تمتع ( بهره بردن ) از بسیارى محرمات احرام از جمله زنان، میان عمره و حج حلال مى‌شود. از آنجا که ارتباط میان این عمره و حج تمتع به گونه‌اى است که به منزله یک عمل محسوب مى‌شوند، گویا این بهره‌بردارى در حج تمتع واقع شده است .(3) به نظر بسیارى از فقیهان آیه 196 بقره / 2 بر مشروعیت این حج دلالت دارد :(4) « فَمَن تَمَتَّعَ بِالعُمرَةِ اِلَى الحَجِّ فَمَا استَیسَرَ مِنَ الهَدىِ ». در روایات متعددى از پیامبر و اهل‌بیت علیهم‌السلام (5) نیز حج تمتع جایز شمرده شده است. در مقابل، از عمر و عثمان نقل شده است که از حج تمتع نهى کرده و آن را حرام شمرده‌اند ؛(6) ولى این نهى و تحریم برخلاف نص صریح قرآن کریم و سنت پیامبر صلى‌الله‌علیه‌و‌آله (7) و صحابه است ،(8) بر این اساس، بسیارى از مسلمانان از جمله فرزند عمر با این رأى مخالفت کرده، تمتع در حج را جایز شمرده‌اند .(9) فقیهان پیرو مذاهب چهارگانه اهل سنت نیز حج تمتع را جایز شمرده‌اند .(10) بر اساس آیه 196 بقره / 2: « ذلِکَ لِمَن لَم یَکُن اَهلُهُ حاضِرِى المَسجِدِ الحَرامِ » و برخى روایات ،(11) این حج وظیفه غیر مکیان است. رأى فقیهان شیعه (12) و برخى از فقهاى اهل سنت (13) نیز همین است؛ ولى بیشتر فقهاى اهل سنت انجام دادن حج تمتع را براى اهل مکه جایز دانسته‌اند .(14) رأى فقهاى شیعه و اهل سنت درباره مراد از « حاضِرىِ المَسجِد الحَرامِ » در آیه مذکور متفاوت است؛ نظر برخى از فقیهان شیعه آن است که آن‌ها کسانى‌اند که میان آنان و مسجدالحرام * از 4 جانب 12 میل ( هر میل یک سوم فرسخ )(15) یا کمتر از آن باشد ؛(16) ولى مشهور فقهاى امامیه برآن‌اند که مراد کسانى‌اند که فاصله آنان با مسجدالحرام 48 میل و کمتر از آن باشد .(17) در برابر، فقهاى اهل سنت آراى متفاوتى بیان کرده و گفته‌اند: اینان تنها ساکنان محدوده حرم (18) یا اهل مکه یا کسانى‌اند که از محل سکونت آنان تا مکه نماز شکسته نمى‌شود، یا کسانى که در فاصله میان مواقیت احرام تا مکه ساکن‌اند (19) یا ساکنان مکه و ذى طوى یا کسانى که از محل سکونت آنان تا مکه یک روز یا دو شب راه است .(20) حج قِران، حجى است که حجگزار ابتدا حج و سپس عمره را انجام مى‌دهد و هنگام احرام حج، قربانى را به همراه خود مى‌آورد ؛(21) ولى فقهاى اهل سنت برآن‌اند که حج قران آن است که حجگزار حج و عمره را با یک نیت و احرام انجام داده، محرمات احرام میان آن دو بر وى حلال نمى‌گردد .(22) به نظر برخى از آنان آیه « واَتِمُّوا الحَجَّ والعُمرَةَ لِلّهِ » ( بقره / 2، 196 ) که حج و عمره را قرین هم ذکر کرده اشاره به این نوع از حج دارد ؛(23) ولى عده‌اى دیگر دلالت آیه را بر این حج نفى کرده و گفته‌اند: جمع و قرین قرار دادن این دو در آیه، دلیلى بر وجوب جمع آن‌ها در عمل نیست .(24) فقهاى اهل سنت جمع میان حج و عمره را با یک احرام جایز دانسته‌اند ؛(25) اما فقهاى شیعه این عمل را جایز ندانسته و در صورت انجام دادن آن گفته‌اند که تنها حج منعقد مى‌گردد .(26) دلیل برخى از فقهاى شیعه آیه مذکور است که مسلمانان را به کامل کردن هریک از حج و عمره فرمان داده و معناى کامل کردن حج این است که حجگزار ابتدا اعمال آن را انجام داده، از احرام خارج گردد و سپس به عمل دیگرى بپردازد .(27) به روایاتى از پیامبر و اهل بیت علیهم‌السلام نیز در این باره استناد شده است .(28) به نظر فقیهان شیعه، حج قران وظیفه ساکنان و مجاوران مکه ـ در محدوده یاد شده ـ است .(29) دلیل این امر آیه 196 بقره / 2 است که حج تمتع را وظیفه غیر مجاوران شمرده است .(30) در این‌باره به روایات نیز استناد شده است ؛(31) ولى بسیارى از فقهاى اهل سنت برآن‌اند که انجام هریک از سه نوع حج براى مجاوران مکه جایز است .(32) حج افراد، آن است که ابتدا حجگزار براى حج محرم شده، پس از خروج از احرام، عمره را به جا مى‌آورد .(33) البته برخى انجام عمره پس از حج را مشروط به عدم انجام آن پیش از حج و نیز داشتن استطاعت آن دانسته‌اند .(34) برخى از فقهاى اهل سنت گفته‌اند: اِفراد آن است که حجگزار ابتدا قبل از ماه‌هاى حج، عمره را انجام دهد و سپس در ماه‌هاى حج، تنها حج را به جاى آورد (35) یا ابتدا حج را به جا آورده، عمره را در غیر ماه‌هاى حج انجام دهد .(36) به نظر برخى آیه « ولِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَیتِ مَنِ استَطاعَ اِلَیهِ سَبیلاً » ( آل عمران / 3، 97 ) به این نوع از حج اشاره دارد ؛(37) ولى این رأى صحیح به نظر نمى‌رسد، زیرا آیه مذکور بر اصل وجوب حج بر مسلمانان دلالت دارد و از نوع حج سخنى به میان نیاورده است. به نظر علماى امامیه این نوع از حج وظیفه اهل مکه و مجاوران آن است .(38) دلیل این امر آیه 196 بقره / 2 و برخى روایات است ؛(39) ولى اهل سنت انجام این حج را نیز براى همه افراد جایز شمرده‌اند .(40) این سه نوع حج هرچند در اصل اعمال با هم اشتراک دارند، تفاوت‌هاى متعددى با یکدیگر دارند ؛(41) همچنین در اینکه کدام یک از حج‌هاى یاد شده افضل و داراى پاداش بیشترى است علماى اسلامى آراى متفاوتى دارند؛ به نظر علماى امامیه (42) و برخى از فقیهان اهل سنت (43) تمتع برتر از قران و افراد است. دلیل این امر به نظر برخى آن است که قرآن به صراحت از حج تمتع یاد کرده است: «... فَمَن تَمَتَّعَ بِالعُمرَةِ اِلَى الحَجِّ فَمَا استَیسَرَ مِنَ الهَدىِ » ( بقره / 2، 196 )، در حالى که دیگر انواع حج به صراحت در قرآن نیامده‌اند (44) و نیز به روایتى از پیامبر اکرم استناد شده است که پس از محرم شدن براى حج و نزول وحى بر آن حضرت فرمود: اگر قربانى * به همراه نیاورده بودم ابتدا عمره و سپس حج مى‌گزاردم .(45) افزون بر این، در روایات اهل بیت علیهم‌السلام به صراحت بر برتر بودن حج تمتع تصریح شده است ؛(46) از جمله امام صادق فرمود: اگر 1000 حج به جا آورم همه آن‌ها را به گونه تمتع به جا مى‌آورم .(47) در روایتى راز مأمور شدن مکلفان به تمتع و برترى آن، آسانگیرى خداوند بر حجگزاران و حفظ آنان از گناه با طولانى نشدن مدت احرام *، و انجام دادن طواف مستحب در بین اعمال حج دانسته شده است .(48) برخى حج قران را داراى فضیلت بیشتر دانسته‌اند، زیرا قرآن در آیه « واَتِمُّوا الحَجَّ والعُمرَةَ لِلّهِ » از حج قران یاد کرده و نیز بدان جهت که پیامبر صلى‌الله‌علیه‌و‌آله حج قران انجام داد (49) و برخى نیز حج افراد را افضل شمرده‌اند. برخى نیز هر سه حج را داراى فضیلت یکسان دانسته‌اند (50) و برخى گفته‌اند: اگر حجگزار قربانى به همراه آورده قران و گرنه تمتع بهتر است، زیرا پیامبر چون قربانى به همراه آورده بود حج قران به جا آورد .(51)
حج رفتن با پای پیاده از قدیم معمول و مرسوم بوده است. بسیاری از [[امامان]] ما این [[سفر]] [[معنوی]] را با پای پیاده رفته‌اند.
1. <ref> المبسوط، طوسى، ج 1، ص 306؛ الوسيله، ص 157.</ref>  
[[حضرت آدم]]{{ع}} هفتاد بار پیاده به حج رفت<ref>بحار الانوار، مجلسی، ج۱۰، ص۷۵.</ref>.
2.<ref>  كشف الرموز، ج 1، ص 336؛ بداية المجتهد، ج 1، ص 267.</ref>
هرگاه [[امام مجتبی]]{{ع}} به حج می‌رفت پیاده و گاه با پای برهنه می‌رفت<ref>بحار الانوار، مجلسی، ج۴۳، ص۳۳.</ref>.
3.<ref> الروضة البهيه، ج 2، ص 204.</ref>  
[[امام رضا]]{{ع}} بیست سفر پیاده حج نمودند<ref>بحار الانوار، مجلسی، ج۴۳، ص۳۳.</ref>.
4. <ref> المجموع، ج 7، ص 153؛ الحدائق، ج 14، ص 320؛ مستند الشيعه، ج 11، ص 215.</ref>
[[امام صادق]]{{ع}} بیست‌وپنج بار پیاده حج نمودند<ref>بحار، ج۴۳، ص۳۳۹.</ref>.
5. <ref> الكافى، ج 4، ص 291؛ تهذيب، ج 5، ص 24؛ مسند احمد، ج 1، ص 57.</ref>  
6.<ref>  مسند احمد، ج 1، ص 52؛ المجموع، ج 7، ص 151.</ref>
7. <ref> صحيح مسلم، ج 4، ص 49؛ سنن النسائى، ج 5، ص 151.</ref>  
8.<ref>  صحيح مسلم، ج 4، ص 45؛ مسند احمد، ج 3، ص 363؛ سنن الترمذى، ج 2، ص 158 ـ 159.</ref>
9.<ref>  وسائل الشيعه، ج 1، ص 19؛ سنن الترمذى، ج 2، ص 159.</ref>
10. <ref> المجموع، ج 7، ص 151؛ المغنى، ج 3، ص 237؛ بداية المجتهد، ج 1، ص 266.</ref>
11. <ref> الكافى، ج 4، ص 299؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 239.</ref>
12.<ref>  السرائر، ج 1، ص 519؛ المعتبر، ج 2، ص 783.</ref>
13.<ref>  المبسوط، سرخسى، ج 4، ص 169؛ المجموع، ج 7، ص 169.</ref>
14.<ref>  الخلاف، ج 2، ص 272؛ المجموع، ج 7، ص 169.</ref>
15. <ref> الاوزان والمقادير، ص 131؛ معجم الفاظ الفقه الجعفرى، ص 417.</ref>
16. <ref> السرائر، ج 1، ص 520؛ ذخيره‌المعاد، ج 1، ص 550.</ref>
17. <ref> الحدائق، ج 14، ص 322؛ مستند الشيعه، ج 11، ص 216؛ العروة الوثقى، ج 4، ص 441.</ref>
18. <ref> المغنى، ج 3، ص 502 ، 242؛ المحلى، ج 7، ص 146.</ref>
19. <ref> المبسوط، سرخسى، ج 4، ص 169؛ بدائع الصنائع، ج 2، ص 169.</ref>
20. <ref> المحلى، ج 7، ص 146.</ref>
21. <ref> مختلف الشيعه، ج 4، ص 24؛ منتهى المطلب، ج 2، ص 659.</ref>
22.<ref>  المبسوط، سرخسى، ج 4، ص 25؛ الروضة البهيه، ج 2، ص 205.</ref>
23.<ref>  المجموع، ج 7، ص 153؛ البحرالرائق، ج 2، ص 626.</ref>
24.<ref>  المجموع، ج 7، ص 153.</ref>
25.<ref>  تذكرة الفقهاء، ج 8، ص 69؛ البحر الرائق، ج 2، ص 625؛ الدرالمختار، ج 2، ص 583.</ref>
26.<ref>  الخلاف، ج 2، ص 332؛ تحرير الاحكام، ج 1، ص 558.</ref>
27.<ref>  الخلاف، ج 2، ص 333؛ تذكره‌الفقهاء، ج 8، ص 69.</ref>
28. <ref> الخلاف، ج 2، ص 332؛ ذخيره‌المعاد، ج 1، ص 556 ـ 557.</ref>
29. <ref> الخلاف، ج 2، ص 272؛ تحرير الاحكام، ج 1، ص 557؛ غنية النزوع، ص 152.</ref>
30. <ref> غنية النزوع، ص 152؛ تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 169؛ كتاب الحج، گلپايگانى، ج 1، ص 24.</ref>
31.<ref>  تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 169؛ كتاب الحج، گلپايگانى، ج 1، ص 24.</ref>
32. <ref> تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 170؛ بدائع الصنائع، ج 2، ص 169؛ بداية المجتهد، ج 1، ص 267.</ref>
33.<ref>  المعتبر، ج 2، ص 785؛ المغنى، ج 3، ص 247.</ref>
34. <ref> كتاب الحج، گلپايگانى، ج 1، ص 17 ـ 18.</ref>
35. <ref> حواشى الشروانى، ج 4، ص 146؛ مغنى المحتاج، ج 1، ص 514.</ref>
36. <ref> المبسوط، سرخسى، ج 4، ص 25؛ روضة الطالبين، ج 2، ص 321.</ref>
37. <ref> المجموع، ج 7، ص 153؛ البحرالرائق، ج 2، ص 626.</ref>
38. <ref> تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 169؛ سلسلة الينابيع، ج 7، ص 171.</ref>
39. <ref> تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 169؛ كتاب الحج، گلپايگانى، ج 1، ص 9.</ref>
40. <ref> تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 169 ـ 170؛ المجموع، ج 7، ص 153؛ المغنى، ج 3، ص 232.</ref>
41. <ref> الروضة البهيه، ج 2، ص 204 ـ 208؛ جواهرالكلام، ج 18، ص 75.</ref>
42. <ref> الخلاف، ج 2، ص 266؛ تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 172.</ref>
43. <ref> المجموع، ج 7، ص 150؛ المغنى، ج 3، ص 233.</ref>
44.<ref>  تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 172.</ref>
45. <ref>  الخلاف، ج 2، ص 267 - 268؛ فتح العزيز، ج 7، ص 106 - 107.</ref>
46. <ref> تهذيب، ج 5، ص 29؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 251.</ref>
47. <ref> الكافى، ج 4، ص 292؛ تهذيب، ج 5، ص 29.</ref>
48. <ref> علل الشرايع، ج 1، ص 274؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 232.</ref>
49. <ref> بدائع الصنائع، ج 2، ص 174 ـ 175.</ref>
50. <ref> المجموع، ج 7، ص 152.</ref>
51. ا<ref> لمغنى، ج 3، ص 232 ـ 233.</ref>


== اعمال و اجزاى حج ==
[[امام حسین]]{{ع}} نیز بیست‌وپنج سفر پیاده به حج رفت<ref>بحار، ج۴۴، ص۱۹۲.</ref>.
حج، اعم از تمتع، قران و افراد اعمال خاصى دارد که در عمده آن‌ها اشتراک دارند و تفاوت آن‌ها تنها در برخى موارد جزئى یا شیوه انجام این اعمال است. البته از مجموع اعمال عمره و حج گاه به عنوان اعمال حج یاد مى‌شود؛ لیکن از آنجا که عمره خود مدخل مستقل دارد در این بحث تنها به اعمال حج اشاره شده است .<ref> الروضة البهيه، ج 2، ص 204 ـ 205؛ جواهرالكلام، ج 18، ص 75.</ref> این اعمال از نظر فقه امامیه به ترتیب عبارت‌اند از:
[[امام سجاد]]{{ع}} پیاده حج کرد و بیست [[روز]] مسافت میان [[مدینه]] و [[مکه]] را طی کرد<ref>بحار، ج۴۶، ص۷۶.</ref>.
[[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: هر که [[خانه خدا]] را پیاده حج کند، [[خداوند]] هفت هزار [[حسنه]] از [[حسنات]] [[حرم]] در [[نامه]] عملش ثبت نماید، عرض شد یا [[رسول الله]]، حسنات حرم چگونه است؟ فرمود: هر حسنه با هزار حسنه برابر است<ref>بحار، ج۹۹، ص۱۰۵.</ref>.


=== احرام ===
از امام صادق{{ع}} سؤال شد: آیا حج سواره [[افضل]] است یا پیاده؟
نخستین عمل حج در هریک از سه قسم یاد شده، احرام <ref>شرايع الاسلام، ج 1، ص 179.</ref> است که به معناى وارد شدن به اعمال حج با پوشیدن دو لباس ندوخته براى مردان و نیت و تلبیه است و بدان جهت به آن احرام گفته شده که حجگزار با این عمل، برخى مباحات را بر خود حرام مى‌کند .<ref>معجم الفاظ الفقه الجعفرى، ص 33.</ref> این نوع احرام ویژه حج تمتع و اِفراد است؛ اما در حج قران حجگزار میان احرام با تلبیه یا اِشعار و تقلید مخیر است .<ref>تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 257.</ref> به نظر برخى مراد از واجب کردن حج بر خود که در آیه 197 بقره / 2 از آن یاد شده: « فَمَن فَرَضَ فیهِنَّ الحَجَّ » احرام است .<ref> ايضاح الفوائد، ج 1، ص 261؛ مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 192؛ زبدة البيان، ص 264.</ref>
حضرت فرمودند: حج سواره افضل است؛ زیرا [[پیامبر]]{{صل}} سواره حج به جا آوردند. [[سیف بن تمار]] می‌گوید: محضر [[مبارک]] امام صادق{{ع}} عرض کردم: ما پیاده به حج می‌رویم و خبری از شما به گوش ما رسیده، می‌خواهم [[رأی]] مبارک خود را بفرمایید؟ حضرت فرمودند: [[مردم]]، هم سواره و هم پیاده به حج می‌روند. گفتم: کدام یک نزد شما محبوب‌تر است که ما همان را انجام دهیم؟ حضرت فرمودند: اگر سواره به حج بروید، نزد من مطلوب‌تر است؛ زیرا سواره رفتن، شما را در [[عبادت]] و [[دعا]] تقویت می‌کند.
[[ابوبصیر]] می‌گوید: از امام صادق{{ع}} پرسیدم: [[فضیلت]] پیاده به حج رفتن بیشتر است یا سواره رفتن؟ فرمودند: اگر شخص توانگر است و به این جهت که [[نفقه]] و [[هزینه]] کمتری صرف کند، پیاده به حج برود، البته سواره رفتن در [[حق]] وی افضل است<ref>فصلنامه میقات حج، ش۵۸، ص۷۰.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۶۹.</ref>


=== وقوف در عرفات ===
==حج پیامبر{{صل}}==
دومین عمل حج، ماندن در عرفات است .<ref>المبسوط، طوسى، ج 1، ص 366؛ شرايع الاسلام، ج 1، ص 179.</ref> به نظر برخى دلیل وجوب وقوف در عرفات آیه 198 بقره / 2 است که از کوچ کردن از عرفات یاد کرده است: « فَاِذا اَفَضتُم مِن عَرَفـتٍ »، با این استدلال که کوچ کردن از عرفات فرع بر وقوف در آن مکان است .<ref>مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 204</ref> زمان وقوف در عرفات به نظر فقهاى امامیه از ظهر روز نهم ذیحجه تا غروب شرعى آن روز است .<ref>الروضة البهيه، ج 2، ص 269؛ مسالك الافهام، شهيد، ج 2، ص 273.</ref>
[[خانه]] [[توحید]] و [[قبله مسلمین]]، که بازسازی آن، یادگار [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} است، مکانی است [[مقدس]] و شهری است مورد [[احترام]]. [[پیامبر خدا]]{{صل}} نیز این [[حرمت]] را [[پاس]] می‌داشت و با [[ذکر و دعا]] و [[رعایت ادب]]، بر [[قداست]] آن توجه می‌داد و با [[تهلیل]] و [[تکبیر]] وارد [[شهر]] و [[حرم الهی]] می‌شد. هنگام رفتن به [[مکه]]، از تپه شمالی وارد و از ناحیه جنوب خارج می‌گشت.
نقل شده است که تنها یک بار به درون [[کعبه]] رفت. [[جامه]] و عبایش را زیر پای خود انداخت و کفش‌هایش را از پای درآورد و میان دو ستون داخل کعبه، دو رکعت [[نماز]] گزارد.
هنگام ورود به مکه، [[خدا]] را به عنوان «ذی المعارج» و صاحب والایی بسیار می‌ستود. در مسیر راه، هنگام برخورد با هر سواره‌ای یا فراز آمدن بر هر تپه‌ای یا فرود آمدن به هر [[وادی]] و در فرصت‌های آخر شب و در پی [[نمازها]] {{متن حدیث|لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ‌، لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ}} می‌گفت<ref>الکافی، ج۴، ص۲۴۹.</ref> و گاهی در طول راه، پیاده‌ها را سوار بر شتر خویش می‌کرد.


=== وقوف در مشعر الحرام ===
پیامبر خدا{{صل}} در دو پارچه [[یمانی]] [[احرام]] می‌بست؛ همان دو جامه احرام که هنگام [[وفات]] نیز در همان‌ها [[کفن]] شد.
پس از کوچ کردن از عرفات واجب است حجگزاران به سوى مشعرالحرام رفته، در آنجا وقوف کنند : « فَاِذا اَفَضتُم مِن عَرَفـتٍ فَاذکُروا اللّهَ عِندَ المَشعَرِ الحَرامِ ». ( بقره / 2، 198 )<ref>منتهى المطلب، ج 2، ص 719.</ref> زمان وقوف در مشعرالحرام * از طلوع فجر روز دهم تا طلوع خورشید است .<ref>ذخيره‌المعاد، ج 1، ص 656.</ref>
[[جابر بن عبدالله]] نقل کرده که [[پیامبر]] هنگام احرام این‌گونه لبیک گفت:
{{متن حدیث|لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ‌، لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ، إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ‌}}
همچنین نقل شده که آن حضرت شب را در [[ذوالحلیفه]] می‌گذراند. هنگام صبح، پس از [[نماز فجر]]، بر مرکب خویش سوار می‌شد و لبیک می‌گفت. [[فضل بن عباس]] نیز نقل کرده که پیامبر در طول [[سفر]] لبیک می‌گفت تا آنکه [[رمی]] جمرات [[عقبه]] کند. آن‌گاه هفت سنگ بر جمره عقبه می‌زد و با هر سنگریزه، تکبیر می‌گفت و چون از گفتن لبیک [[فراغت]] می‌یافت، از [[خدای متعال]]، [[مغفرت]] و [[رضایت]] او را می‌خواست و درخواست [[رهایی]] از [[آتش دوزخ]] داشت.


=== رمى جمره عقبه ===
از [[محرمات]] احرام، زیر [[سایه]] رفتن است، مگر آن‌گاه که به منزلگاه برسند و زیر سقف یا [[خیمه]] بگذرانند.
چهارمین عمل واجب حج، رمى جمره عقبه در مناست .<ref>منتهى المطلب، ج 2، ص 729؛ كتاب الحج، خوئى، ج 5، ص 186.</ref> به نظر برخى رمى جمره که نماد رمى شیطان است از اعمالى است که خداوند حضرت ابراهیم را با آن آزمود : « و اِذِ ابتَلى اِبرهیمَ رَبُّهُ بِکَلِمـتٍ فَاَتَمَّهُنَّ » ( بقره / 2، 124 )<ref>سلسلة الينابيع، ج 7، ص 362؛ فقه القرآن، ج 1، ص 298.</ref>؛ همچنین به نظر برخى یکى از مصادیق « تَفَث » در آیه « ثُمَّ لیَقضوا تَفَثَهُم » ( حجّ / 22، 29 ) رمى جمرات است ،<ref>التبيان، ج 7، ص 310؛ فقه القرآن، ج 1، ص 287؛ مواهب الجليل، ج 4، ص 183.</ref> چنان که در روایات اهل بیت علیهم‌السلام نیز آمده است .<ref>مستدرك الوسائل، ج 10، ص 151؛ جامع احاديث الشيعه، ج 12، ص 6.</ref> برخى از مفسران گفته‌اند: شاید سر تصریح نکردن قرآن به رمى جمرات، اکتفا به آیه « قال فَاخرُج مِنها فَاِنَّکَ رَجیم » ( ص / 38، 77 ) باشد که شامل همه انحاى رجم شیطان اعم از قول و عمل مى‌شود <ref>تسنيم، ج 10، ص 109.</ref>. در رمى جمره عقبه حاجیان 7 سنگریزه به جمره عقبه مى‌زنند که این عمل باید با نیت انجام شده، به جمره نیز اصابت کند .<ref>شرايع الاسلام، ج 1، ص 192؛ الروضة البهيه، ج 2، ص 281 ـ 282.</ref> زمان رمى جمره عقبه به نظر بیشتر فقهاى شیعه بین طلوع خورشید تا غروب آن در روز عید قربان است .<ref>مختلف الشيعه، ج 4، ص 309؛ منتهى المطلب، ج 2، ص 771.</ref> به نظر مشهور فقیهان این عمل واجب است ؛<ref>مختلف الشيعه، ج 4، ص 257؛ ارشاد الاذهان، ج 1، ص 331.</ref> اما برخى از فقهاى شیعه آن را مستحب شمرده‌اند <ref>مختلف الشيعه، ج 4، ص 257.</ref>.
روزی یکی از [[معاندان]]، از [[امام کاظم]]{{ع}} درباره استظلال (زیر [[سایه]] رفتن) پرسید و این که مگر میان سایه کجاوه در [[حال]] [[سفر]] با سایه [[خیمه]] در حال [[نزول]] فرقی هست؟ [[حضرت موسی بن جعفر]]{{ع}} او را از این که در [[دین]] [[قیاس]] می‌کند [[نکوهش]] کرد و فرمود: ما مثل [[پیامبر خدا]]{{صل}} عمل می‌کنیم و مثل او ذکر و لبیک می‌گوییم. سپس فرمود: «پیامبر خدا{{صل}} بر مرکب خویش سوار می‌شد و هنگام [[سوار شدن]]، سایه‌بان نداشت و گاهی حرارت [[آفتاب]] او را [[رنج]] می‌داد. بعضی از بدنش را با بعضی دیگر و گاهی صورتش را با دستش می‌پوشانید. اما آن‌گاه که در منزلگاه فرود می‌آمد، زیر خیمه و سایه خیمه یا سایه [[دیوار]] قرار می‌گرفت<ref>الکافی، ج۴، ص۳۵۰.</ref>.
[[پیامبر]] هنگامی که از طرف [[خانه علی]] می‌خواست وارد [[مسجد الحرام]] شود، رو به [[کعبه]] می‌ایستاد و [[دعا]] می‌کرد. از [[امام صادق]]{{ع}} درباره ویژگی [[طواف]] پیامبر خدا{{صل}} پرسیدند. حضرت فرمود: پیامبر خدا{{صل}} شب و [[روز]]، ده بار طواف می‌کرد؛ هر بار هفت دور. سه بار در آغاز شب، سه بار در آخر شب، دو بار هنگام صبح و دوبار بعد از ظهر. و در فاصله این نوبت به [[استراحت]] می‌پرداخت.


=== قربانى ===
در [[حدیثی]] از [[امام هادی]]{{ع}} نقل شده که آن حضرت فرمود:
واجب دیگر حج، قربانى‌است : « فَمَن تَمَتَّعَ بِالعُمرَةِ اِلَى الحَجِّ فَمَا استَیسَرَ مِنَ الهَدىِ » ( بقره / 2، 196؛ نیز مائده / 5، 2 و حجّ / 22، 36 )<ref>كتاب الحج، خويى، ج 5، ص 203.</ref> که حجگزار به اندازه توان خود یک یا چند شتر، گاو یا گوسفند را در روز عید قربان ذبح مى‌کند. ( قربانى )
«پیامبر خدا [[خانه خدا]] را طواف می‌کرد و [[حجر الاسود]] را می‌بوسید»<ref>الکافی، ج۴، ص۵۶۷.</ref>.
از [[حضرت رسول]]{{صل}} [[روایت]] است که: «آب [[زمزم]] برای هر دردی که به خاطر آن نوشیده شود، [[درمان]] است<ref>محاسن برقی، ج۲، ص۳۹۹.</ref>.
[[پیامبر اعظم]]{{صل}} به آب زمزم علاقه داشت و از آن می‌نوشید و گاهی می‌فرمود تا برای او سوغات آورند.
[[سیره حضرت رسول]]{{صل}} در [[قربانی]] آن بود که قوچی بزرگ، چاق و نر قربانی می‌کرد. رنگش کبود مایل به سفیدی بود.
[[ابن عباس]] نقل می‌کند که پیامبر خدا دو گوسفند سفید قربانی می‌کرد، پای خود را هنگام [[ذبح]] بر روی آن می‌گذاشت و می‌فرمود: {{متن حدیث|بسم الله منك و لك، اللهم تقبل من محمد...}}
و به روایت منقول از [[عبدالله بن سنان]]: «[[پیامبر خدا]]{{صل}} [[روز عید قربان]] دو گوسفند [[ذبح]] می‌کرد؛ یکی از جانب خود، دیگری به [[نیابت]] از هر کس از امتش که توان [[قربانی]] نداشت»<ref>بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۷۶.</ref>.


=== حلق یا تقصیر ===
[[انس بن مالک]] نقل می‌کند که پیامبر خدا{{صل}} خود با دست خویش قربانی‌اش را ذبح می‌کرد و [[نام خدا]] را بر زبان می‌راند.
ششمین عمل واجب بر حجگزاران حلق یا تقصیر است :« مُحَلِّقینَ رُءوسَکُم ومُقَصِّرینَ » ( فتح / 48، 27 ) <ref>كتاب الحج، خويى، ج 5، ص 304.</ref> که باید پس از قربانى در منا در روز عید قربان انجام گیرد : « ولا تَحلِقوا رُءوسَکُم حَتّى یَبلُغَ الهَدىُ مَحِلَّهُ ». ( بقره / 2، 196 ) <ref>ايضاح الفوائد، ج 1، ص 314؛ مسالك الافهام، شهيد، ج 2، ص 320.</ref>
«پیامبر خدا{{صل}} روز عید قربان، موی سرش را می‌تراشید. ناخن هایش را کوتاه می‌کرد و بخشی از شارب و [[محاسن]] (ریش و [[سبیل]]) خود را کوتاه می‌کرد».
طبق نقل [[جابر بن عبدالله]]، پیامبر خدا{{صل}} روز عید قربان هنگامی که [[آفتاب]] بالا آمده. جمرات را [[رمی]] می‌کرد، اما روزهای پس از [[عید]]، پس از زوال [[خورشید]] و بعد از ظهر رمی می‌کرد. و [[ابن عباس]] نقل کرده که آن، حضرت، پس از زوال خورشید (نیم [[روز]]) رمی جمرات می‌کرد و چون فارغ می‌شد، [[نماز ظهر]] را می‌خواند.
از ابن عباس نقل شده که پیامبر خدا در شب‌های تشریق، هر شب از [[منا]] به [[مکه]] می‌آمد و [[خانه کعبه]] را [[زیارت]] می‌کرد.
در [[حدیثی]] هم آمده که [[امام باقر]]{{ع}} در پاسخ [[نامه]] [[ابراهیم بن شیبه]] چنین نوشت:
«پیامبر خدا{{صل}} [[دوست]] داشت که در [[مدینه]] و مکه بسیار [[نماز]] بخواند. تو هم در این دو [[شهر]] نماز زیاد بخوان و نماز را تمام اقامه کن نه شکسته»<ref>کافی، ج۴، ص۵۲۴.</ref>. [[مسجد قبا]] یکی از [[مساجد]] مورد علاقه پیامبر خدا{{صل}} بود. هر گاه به [[قبا]] می‌رفت در [[منزل]] [[سعد بن خیثمه انصاری]] فرود می‌آمد. سراغ مسجد قبا می‌رفت، از [[چاه]]، آب می‌کشید و پاهای خود را می‌شست و از روی سنگ‌های کنار جاده عبور می‌کرد و در آن [[مسجد]] نماز می‌خواند. آن حضرت هر هفته روزهای [[شنبه]] پیاده به مسجد قبا می‌رفت. گاهی هم سواره این راه را می‌پیمود<ref>فصلنامه میقات حج، ش۵۶، ص۱۵، مقاله جواد محدثی.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۷۰.</ref>


=== طواف حج ===
==[[حج]] [[پیامبران]]==
عمل دیگر واجب در حج، طواف حج است <ref>قواعد الاحكام، ج 1، ص 446؛ كتاب الحج، خويى، ج 5، ص 334.</ref> که به آن طواف زیارت <ref>قواعد الاحكام، ج 1، ص 446؛ تذكرة الفقهاء، ج 8، ص 347.</ref> و طواف افاضه <ref>تذكرة الفقهاء، ج 8، ص 347.</ref> نیز گفته شده است: « ولیَطَّوَّفوا بِالبَیتِ العَتیق ». ( حجّ / 22، 29 ) در این عمل حجگزار باید 7 دور به نیت طواف حج بر گِرد کعبه طواف * و هر دور از حجرالاسود آغاز و به آن ختم کند .<ref>كتاب الحج، خويى، ج 4، ص 334 ـ 335.</ref>
از [[روایات]] استفاده می‌شود که از [[زمان]] [[خلقت حضرت آدم]]{{ع}} این [[خانه خدا]] مطاف جهانیان بوده است و هیچ [[پیامبری]] نیامده مگر اینکه به [[زیارت]] این [[خانه]] مشرف شده است. «[[حلبی]]» می‌گوید: از [[امام ششم]]{{ع}} سؤال شد که [[خانه کعبه]] را قبل از [[بعثت پیامبر]]{{صل}} هم آیا به عنوان [[حج]]، زیارت می‌کرده‌اند؟ حضرت فرمود: آری [[گواه]] بر این مطلب در [[قرآن]]، گفتار شعیب می‌باشد آن‌گاه که خواست دختر خود را به [[موسی]]{{ع}} [[تزویج]] نماید، گفت: مهریه او، این است که [[اجاره]] دهی نفس خود را و مزدوری کنی مرا (هشت حج) و نگفت هشت سال:
{{متن قرآن|قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ}}<ref>«(شعیب) گفت: می‌خواهم یکی از این دو دخترم را همسر تو کنم بنابر آنکه هشت سال برای من کار کنی و اگر به ده سال رساندی آن دیگر با توست و من نمی‌خواهم بر تو سخت بگیرم؛ اگر خدا بخواهد مرا از شایستگان خواهی یافت» سوره قصص، آیه ۲۷.</ref>.
آن‌گاه حضرت، حج چند نفر از [[انبیاء]] را بیان می‌فرماید: به [[درستی]] که [[آدم]] و نوح حج گزارده‌اند، و سلیمان حج به جا آورده در حالی که گروهی از [[آدمیان]]، [[پریان]] و پرندگان همراه او بودند. و هر آینه حج به جا آورد موسی{{ع}} در حالی که بر شتر سرخی سوار بود و فریادش را به [[شعار]] (لبیک، لبیک) بلند ساخته بود. همانا حج این خانه از اول بود، چنان‌چه [[خدای تعالی]] می‌فرماید: اول خانه‌ای که برای [[مردم]] در روی [[زمین]] بنا شده، آن خانه‌ای است که در [[مکه]] است<ref>راهنمای حرمین شریفین، ج۱، ص۶۴.</ref>.


=== نماز طواف ===
امام ششم{{ع}} می‌فرماید: هفتاد [[پیغمبر]] در اثر [[سختی]] و [[گرسنگی]] در مکه فوت کردند و بین [[رکن یمانی]] و [[حجر الاسود]] [[دفن]] شدند<ref>راهنمای حرمین شریفین، ج۱، ص۶۴.</ref>.
پس از طواف، بر حاجیان واجب است دو رکعت نماز طواف در مقام ابراهیم بگزارند : « واتَّخِذوا مِن مَقامِ اِبرهیمَ مُصَلًّى » ( بقره / 2، 125 )<ref>الخلاف، ج 2، ص 327؛ جواهرالكلام، ج 19، ص 301؛ فتح العزيز، ج 7، ص 305 ـ 306.</ref>؛ ولى برخى از فقهاى شیعه و اهل سنت آن را مستحب دانسته‌اند <ref>مختلف الشيعه، ج 4، ص 184؛ الخلاف، ج 2، ص 327؛ فتح العزيز، ج 7، ص 305 ـ 306.</ref>
حج [[حضرت آدم]]{{ع}}: پس از آنکه حضرت آدم و [[حوا]]، [[ترک اولی]] کرده و به زمین [[هبوط]] نمودند، حضرت آدم در [[کوه صفا]] و حوا در [[مروه]] [[منزل]] گرفتند... [[جبرئیل]] نازل شد و به آدم گفت: [[خداوند]] عظیم مرا [[مأمور]] ساخته [[مناسک حج]] را به تو [[آموزش]] دهم تا از [[گناهان]] [[پاکیزه]] گردی، پس دست [[آدم]] را گرفت - در محل فعلی ([[بیت الله]])- سپس لکه ابری به [[قدرت پروردگار]] روی سر او [[سایه]] انداخت که محاذی «[[بیت المعمور]]» بود. [[جبرئیل]] گفت: ای آدم! هر جا این [[ابر]] سایه انداخته قدم بردار؛ زیرا که به این زودی خانه‌ای «مصفّی» تشکیل خواهد شد، طولی نکشید [[خانه کعبه]] تشکیل یافت و [[حجر الاسود]] که از [[بهشت]] نازل شده بود بر آن [[نصب]] گردید<ref>کافی، ج۴، ص۱۹۰ - ۱۹۵.</ref>.


=== سعى بین صفا و مروه ===
سپس جبرئیل، آدم{{ع}} را به سوی مشعر برد و از آنجا ریگ برداشته، آن‌گاه [[شیطان]] جلو آمد به آدم گفت: کجا می‌روی؟ جبرئیل گفت: با او صحبت مکن و هفت ریگ به او بینداز و هر بار بگو [[الله اکبر]]. سپس به [[طواف]] [[خانه]] آمد، هفت بار طواف کرد، بعد از آن سعی [[صفا و مروه]] نمود، دوباره طواف [[کعبه]] انجام داد که آن را «طواف [[نساء]]» گویند، آن‌گاه جبرئیل گفت: ای آدم! تمام گناهانت آمرزیده شد و همسرت بر تو [[حلال]] گردید<ref>کافی، ج۴، ص۱۹۰ - ۱۹۵.</ref>.
پس از اقامه نماز طواف بر حجگزار واجب است میان دو کوه صفا و مروه رفت و آمد کند : « اِنَّ الصَّفا والمَروةَ مِن شَعارِ اللّهِ فَمَن حَجَّ البَیتَ اَوِ اعتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیهِ اَن یَطَّوَّفَ بِهِما ». ( بقره / 2، 158 )<ref>الخلاف، ج 2، ص 328.</ref> در این عمل حاجیان باید 7 شوط با نیت میان این دو کوه طواف کنند که دور اول از صفا آغاز و دور آخر به مروه ختم مى‌گردد .<ref>منتهى المطلب، ج 2، ص 705؛ المجموع، ج 8، ص 63.</ref>
[[حج]] [[حضرت نوح]]: [[امام چهارم]] می‌فرماید: هنگامی که نوح سوار کشتی بود، [[مأموریت]] به او داده شد که طواف «کعبه» نماید او پس از طواف به [[منا]] رفت و دوباره از آنجا به سمت [[مکه]] مراجعت کرد و «طواف نساء» را انجام داد<ref>کافی، ج۴، ص۲۱۲ - ۲۱۳.</ref>.


=== طواف و نماز طواف نساء ===
حج [[حضرت ابراهیم]] و اسماعیل: چون حضرت ابراهیم و اسماعیل از [[بنای کعبه]] بیاسودند، به [[تعلیم]] جبرئیل مانند [[حضرت آدم]] [[مناسک حج]] را به جا آوردند<ref>کافی، ج۴، ص۲۰۱ – ۲۰۶.</ref>.
دو عمل واجب دیگر در حج به نظر فقیهان شیعه طواف نساء و نماز آن است .<ref>كتاب الحج، خوئى، ج 5، ص 354.</ref> در برخى روایات اهل بیت، آیه 29 حجّ / 22 که به طواف خانه خدا فرمان داده: « ولیَطَّوَّفوا بِالبَیتِ العَتیق » تنها مربوط به طواف نساء دانسته شده است .<ref>الكافى، ج 4، ص 512؛ تهذيب، ج 5، ص 253.</ref> ( طواف، نماز طواف ) زمان انجام اعمال مکه به نظر مشهور فقیهان شیعه روز عید یا روز یازدهم است ؛<ref>تحرير الاحكام، ج 2، ص 5؛ الحدائق، ج 17، ص 273.</ref> اما عده‌اى از فقها گفته‌اند حجگزار مى‌تواند آن‌ها را تا پایان اعمال منا و حتى پایان ذیحجه به تأخیر اندازد، گرچه انجام دادن آن در روز عید و یازدهم افضل است .<ref>مختلف الشيعه، ج 4، ص 303؛ كتاب الحج، خويى، ج 5، ص 336.</ref>
حج [[حضرت موسی]] و [[یونس بن متی]]: از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده است که فرمود: [[موسی]]{{ع}} با هفتاد [[پیامبر]] [[زمان]] خود به [[بین الحرمین]] که مکه و [[مدینه]] باشد، عبور نموده در حالی که پارچه ([[قطوانی]]) بر تن آنها بود و تلبیه می‌گفتند: {{متن حدیث|لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدَيْكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ يَا كَرِيمُ لَبَّيْكَ‌}}<ref>راهنمای حرمین شریفین، ج۱، ص۶۶.</ref>.
حج [[حضرت سلیمان]]: «[[زراره بن اعین]]» از [[امام صادق]]{{ع}} و ایشان نیز از [[امام پنجم]]{{ع}} نقل می‌فرمایند که فرمود: «[[سلیمان بن داود]]» [[حج]] [[بیت الله]] نمود در حالی که [[جن]] و انس همراه او بودند و از پارچه ([[قبطی]]) [[احرام]] بسته بود و چون [[خانه]] را [[زیارت]] کرد آن را با پارچه قبطی پوشانید و سپس سلیمان چند روزی در [[مکه]] توقف کرد و روزی پنج هزار شتر و گاو و گوسفند [[قربانی]] می‌کرد و [[مردم]] را خبر داد که [[پیغمبری]] از [[عرب]]، در این [[شهر]] [[مبعوث]] می‌شود که [[خاتم پیامبران]] باشد<ref>راهنمای حرمین شریفین، ج۱، ص۶۷.</ref>.
حج [[خاتم الانبیاء]]: [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[قبل از بعثت]] هر ساله حج انجام می‌دادند، ولی نه هم‌چون مردم مکه و بعد از [[بعثت]] تا [[هجرت]]، چون [[فرمان]] حج نرسیده بود، کیفیت حج آن حضرت بیان نشده است. اما بعد از هجرت در سال ششم حضرت با جمعی از [[مسلمین]] آهنگ حج نمودند و [[کفار]] مکه در [[حدیبیه]] مانع ورود آنها شده تا [[سال هفتم هجرت]] «[[عمرة القضاء]]» به جا آوردند، سپس حج آن حضرت با تشکیلاتی خاص در [[سال دهم هجرت]] انجام یافت که آن را «[[حجة الوداع]]» می‌گویند<ref>راهنمای حرمین شریفین، ج۱، ص۶۷.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۷۳.</ref>


=== بیتوته در منا ===
==حج تمتّع==
واجب دیگر حج بیتوته کردن در منا از ابتداى شب تا نیمه آن یا از نیمه شب تا طلوع فجر ،<ref>كتاب الحج، خويى، ج 5، ص 383 - 384.</ref> در شب‌هاى یازدهم و دوازدهم براى همه و شب سیزدهم ذیحجه براى برخى است .<ref>المجموع، ج 8، ص 245؛ كشف الرموز، ج 1، ص 384؛ جامع المدارك، ج 2، ص 531.</ref> برخى فقها وجوب بیتوته را از آیه 203 بقره / 2 استفاده کرده‌اند که در آن حجگزاران به ذکر خدا در روزهایى خاص و جواز کوچ کردن پس از دو روز مأمور شده‌اند: « واذکُروا اللّهَ فى اَیّامٍ مَعدودتٍ فَمَن تَعَجَّلَ فى یَومَینِ فَلاَ اِثمَ عَلَیهِ »، زیرا لازمه مأمور شدن حاجیان به ذکر و خارج نشدن آنان قبل از دو روز، ماندن در این سرزمین است .<ref>كنزالعرفان، ج 1، ص 319.</ref> بر اساس روایات، مراد از این ایام، ایام تشریق در مناست .<ref>قرب الاسناد، ص 17؛ الكافى، ج 4، ص 516.</ref>
یکی از اقسام حج است. این‌گونه حج بر تمام کسانی [[واجب]] است که فاصله [[وطن]] آنها تا [[مسجدالحرام]] بیش از ۱۶ فرسخ [[شرعی]] (بیش از ۸۸ کیلومتر) بوده باشد؛ از این‌رو بیشتر [[مسلمانان]] این‌گونه حج را به جای می‌آورند<ref>دائره المعارف اسلامی، ج۶، ص۶۸.</ref>.
{{متن قرآن|ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ}}<ref>«و حجّ و عمره را برای خداوند تمام (و کامل) بجا آورید، پس اگر بازداشته شدید؛ از قربانی آنچه دست دهد (قربانی کنید)، و سر نتراشید تا هنگامی که قربانی به قربانگاه خود برسد، و اگر کسی از شما بیمار بود یا در سر آسیبی داشت (و ناچار از تراشیدن سر شد) بر (عهده) او (جایگزینی) است از روزه گرفتن یا صدقه دادن یا قربانی کردن و چون ایمن شدید آنکه از عمره به حجّ تمتّع می‌پردازد آنچه از قربانی دست دهد (قربانی کند)، و هر کس (که قربانی) نیافت روزه سه روز از ایّام حج و هفت روز هنگامی که (از حج) بازگشتید (بر عهده اوست)؛ این ده روز کامل است؛ این (حکم تمتّع) برای کسی است که خانواده‌اش ساکن مکّه نباشند و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند سخت کیفر است» سوره بقره، آیه ۱۹۶.</ref> بنابراین کسانی که [[وطن]] آنان تا [[مسجد الحرام]] ۸۸ کیلومتر باشد، [[حج]] [[واجب]] آنان [[حج تمتع]] است و البته نوع حجی که بر بیشتر [[مسلمانان]] واجب است، حج تمتع می‌باشد.
در حج تمتع، باید [[عمره]] [[تمتع]] قبل از حج انجام گیرد و به محض این که [[زائر]] از عمره [[فراغت]] یافت، از چیزهایی که به واسطه [[احرام]] از آنها ممنوع بود، متمتع می‌گردد؛ لذا حج تمتع‌اش نامیده‌اند.


=== رمى جمرات سه گانه ===
[[امام ششم]]{{ع}} فرمود: تمتع [[برترین]] اقسام حج است که [[قرآن]] به آن امر فرموده و [[سنت]] بر آن جاری شده است. در [[روایت]] دیگر است که آن حضرت به [[صفوان جمّال]] فرمود: اگر هزار حج بگذارم، به [[مکه]] نزدیک نمی‌شوم مگر با حج تمتع.
واجب دیگر حج رمى جمره اُولى، وُسْطى و عَقَبه در روزهایى است که حجگزار شب‌هاى آن‌ها را در منا بیتوته کرده است <ref>كشف الرموز، ج 1، ص 384؛ تذكرة الفقهاء، ج 8، ص 213؛ الاقناع، ج 1، ص 236.</ref> که حجگزار باید به نیت حج به هر جمره به ترتیب 7 ریگ بزند .<ref>شرايع الاسلام، ج 1، ص 206؛ تحرير الاحكام، ج 2، ص 9؛ المبسوط، سرخسى، ج 4، ص 23 ـ 24.</ref> براى وجوب این عمل افزون بر آیاتى که در رمى جمره عقبه ذکر شده، به روایات اسلامى نیز استناد شده است .<ref>المبسوط، سرخسى، ج 4، ص 23 - 24؛ تذكرة الفقهاء، ج 8، ص 219 - 220؛ منتهى المطلب، ج 2، ص 732.</ref> به نظر بیشتر فقهاى شیعه رمى جمرات سه گانه از طلوع خورشید تا غروب آن جایز است؛ ولى بهتر آن است که نزدیک ظهر انجام شود .<ref> مختلف الشيعه، ج 4، ص 309؛ منتهى المطلب، ج 2، ص 771.</ref> اعمال و اجزاى اصلى حج با اندک تفاوت‌هایى از جهت حکم، ترتیب، شرایط و چگونگى انجام آن‌ها در فقه اهل سنت نیز همین اعمال‌اند <ref>الفقه الاسلامى، ج 3، ص 2061 ، 2416؛ الموسوعة الفقهيه، ج 17، ص 23 ـ 83.</ref> که به تفصیل در مدخل‌هاى خاص خود بررسى مى‌شوند.
عمره تمتع و حج آن باید در یک سال واقع شود و جائز نیست تأخیر تا سال [[آینده]] اگر چه تمام سال را در [[حال]] احرام به سر برد، چنان چه جایز نیست بعد از تقصیر عمره تمتع از مکه بیرون رود تا حج را تمام کند، مگر [[حاجت]] ضروری پیدا کند که [[احرام حج]] می‌بندد و برای انجام حاجت خود می‌رود و زود برمی‌گردد تا حج را [[درک]] کند. و اگر بدون احرام بیرون رفت تا به یکی از میقات‌ها رسید، باید در مراجعت احرام عمره را تجدید کند و با احرام وارد مکه شده و عمره را اعاده نماید و عمره دوم از حج‌اش محسوب است. در [[روایات]] بسیاری هست که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: عمره را در حج داخل کردم و انگشتانش را در یکدیگر داخل کرد.
نکته دیگر این که اگر اصل [[حج]]، مستحبی باشد بعد از عمل [[عمره]] [[تمتع]]، [[واجب]] می‌شود، به طوری که ترک و تأخیر آن [[حرام]] است و در خروج از [[مکه]]، [[حکم]] عمره حج واجب دارد.
[[واجبات]] رکنی حج شش تاست: [[نیت]]، [[احرام]]، وقوف [[عرفات]]، وقوف مشعر، [[طواف]]، سعی.
واجبات غیر رکنی حج هشت تاست: تلبیه، [[نماز]] طواف، طواف [[نساء]]، نماز طواف نساء، [[رمی]] جمرات ثلاثه، [[قربانی]]، حلق یا تقصیر، بیتوته [[منی]]<ref>راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۳، ص۴۲.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۷۵.</ref>


== احکام و آداب حج ==
==حج [[جاهلی]]==
اسلام براى حج و حجگزاران احکام متعددى تشریع کرده است که قرآن کریم به بسیارى از آن‌ها اشاره کرده است؛ از جمله:
در [[تاریخ]]، بارها [[کعبه]] و [[مناسک حج]]، توسط انبیای عظام از لوث [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] [[تطهیر]] و این پایگاه [[توحید]] از حیطه [[قدرت]] و سودجویی‌ها و سلطه‌گری‌های [[طاغوت]] و [[استکبار]] خارج گردید و به شکل و محتوای [[توحیدی]] بازگردانده شد. ولی در [[دوران فترت]] بین [[حضرت عیسی]] و [[رسالت جهانی]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} که [[مردم]] شبه‌جزیره [[عرب]] با شرک و بت‌پرستی خو گرفته بودند، کعبه و حج دچار انحرافی‌ترین [[بدعت‌ها]] و زیان‌بارترین عادت‌های [[شرک‌آلود]] شد و این پایگاه [[رهایی‌بخش]] و [[خلوص]] و توحید، به مرکز وابستگی‌های استکباری و [[بت]] و بت‌پرستی تبدیل شد و [[عبادت]] مردم در [[پاک‌ترین]] مرکز عبادت به صورت صفیر و سوت کشیدن و کف زدن در آمد: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً}}<ref>«و نماز آنان نزد خانه (ی کعبه) جز سوت کشیدن و کف زدن نبود پس عذاب را برای کفری که می‌ورزیدید بچشید!» سوره انفال، آیه ۳۵.</ref>.
=== وجوب حج ===
هر گروهی که برای [[زیارت]] کعبه و انجام حج به مکه روی می‌آوردند به بتی تعلق داشتند و سر بر آستان آن می‌سائیدند و [[قریش]] که [[پاسداری]] از این [[بت‌ها]] را بر عهده داشتند، [[منافع]] خود را در همین [[وابستگی‌ها]] و توهمات و [[جهالت‌ها]] می‌دیدند و سخت در [[حمایت]] آن می‌کوشیدند.
به نظر همه فقهاى شیعه <ref>منتهى المطلب، ج 2، ص 642 ، 854؛ مسالك الافهام، شهيد، ج 2، ص 119؛ مدارك الاحكام، ج 7، ص 16.</ref> و اهل سنت ،<ref>فتح العزيز، ج 7، ص 3؛ الاقناع، ج 1، ص 230.</ref> حج از ارکان دین است که با داشتن شرایطى بر همه مکلفان واجب است. دلیل وجوب آن، آیه 97 آل‌عمران / 3 است که این عمل را تکلیف شرعى انسان‌ها از سوى خداوند دانسته است : « ولِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَیتِ ».<ref>منتهى المطلب، ج 2، ص 642؛ فتح الوهاب، ج 1، ص 233؛ كشف اللثام، ج 1، ص 276.</ref> افزون بر این، مساوى شمردن ترک حج با کفر در این آیه: « ومَن کَفَرَ فَاِنَّ اللّهَ غَنِىٌّ عَنِ العــلَمین » مؤید دیگرى بر وجوب این تکلیف است ؛<ref>ر. ك: كنزالعرفان، ج 1، ص 266 - 267؛ مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 114.</ref> همچنین درخواست این عمل به صورت خبر و آوردن آن با جمله اسمیه و بیان آن به صورت عموم: « ولِلّهِ عَلَى النّاسِ » و نیز حق خداوند شمردن حج بر ذمه مردم، مؤیدهایى دیگر بر وجوب حج به شمار رفته‌اند .<ref>مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 114.</ref> دلیل دیگر وجوب به نظر برخى، آیه 196 بقره / 2 است که به اتمام حج و عمره فرمان داده است: « واَتِمُّوا الحَجَّ والعُمرَةَ لِلّهِ »، با این استدلال که آیه، اتمام حج را واجب دانسته و لازمه وجوب اتمام، آن است که اصل آن نیز واجب باشد .<ref>فقه القرآن، ج 1، ص 263؛ تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 9.</ref> افزون بر آیات قرآن، به روایات نیز براى وجوب حج استناد شده است ؛<ref> تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 9؛ فتح الوهاب، ج 1، ص 232؛ الاقناع، ج 1، ص 230.</ref> همچنین برخى با استناد به آیه 97 آل عمران / 3 و آیه 196 بقره / 2 که در آن‌ها امر به انجام دادن حج شده و امر نیز مقتضى فوریت است، وجوب حج را فورى دانسته‌اند، از این‌رو مکلفان باید بدون تأخیر، این عمل را انجام دهند .<ref> منتهى المطلب، ج 2، ص 643؛ الخلاف، ج 2، ص 257؛ المجموع، ج 7، ص 103.</ref> به روایات متعددى نیز در این‌باره استناد شده است ؛<ref>الخلاف، ج 2، ص 257؛ المجموع، ج 7، ص 103.</ref> ولى برخى از فقهاى اهل سنت وجوب حج را فورى نمى‌دانند .<ref>الخلاف، ج 2، ص 257؛ المجموع، ج 7، ص 102.</ref> مستند این رأى سیره رسول خدا صلى‌الله‌علیه‌و‌آله است که با وجود نزول آیات حج و استطاعت مالى، آن را به تأخیر انداختند .<ref>المجموع، ج 7، ص 103؛ اعانة الطالبين، ج 2، ص 321 ـ 323.</ref>
[[مراسم حج]]، برای اینان که خود را [[خادمان]] کعبه می‌نامیدند، [[روزگار]] [[سیادت]] و [[فرمانروایی]] بر انبوه مردم به [[استضعاف]] کشانده شده و [[جاهل]] و [[تحمیل]] [[خواسته‌ها]] و تأمین [[مطامع]] و کسب [[ثروت]] و اعتبار بود.


=== شرایط وجوب حج ===
در این جا به برخی از ممیزات [[حج]] [[جاهلیت]] اشاره می‌کنیم:
فقهاى اسلامى با استناد به آیات قرآن و روایات، وجوب حج را به تحقق شرایطى مشروط دانسته‌اند که عبارت‌اند از:
# حج [[جاهلی]] بنا بر ماهیت شرک‌آلودش فاقد [[احرام]] بود و میقاتی نداشت و آغازش چون فرجام بی‌محتوا و فاقد تحرک و [[سازندگی]] بود و [[حال]] آن‌که احرام، نخستین گام [[توحیدی]] در [[حج ابراهیمی]] است که نشانه [[خلوص]] و جدا شدن از همه [[وابستگی‌ها]] و پیوستن به [[خدای یگانه]] است. با احرام همه [[اعمال]] حج، رنگ توحیدی می‌یابد و جهت‌گیری‌ها به سوی [[خدا]] و اجتناب از [[شرک]] و [[دشمنی]] با [[طاغوت]] و [[استکبار]] می‌گردد.
#در [[دوران جاهلیت]] جز اندکی، باقی حج‌گزاران به [[محرمات]] احرام ملتزم نبودند و در مدت انجام [[مناسک]] از [[فرصت]] [[آمادگی]] که پیدا کرده‌اند سودی نمی‌بردند و در جهت دوری از عادت‌های [[زشت]] و آماده شدن برای [[زندگی پاک]] گامی برنمی‌داشتند.
#برهنگی در حال [[طواف]]، از عادت‌های [[زشتی]] بود که به شکل ظاهری حج جاهلی نیز چهره نفرت‌انگیز می‌داد و آنان نیز که [[لباس]] احرام می‌پوشیدند، این عملشان حاکی از [[یکدلی]] و [[همسویی]] و کنار گزاردن [[اختلافات]] [[نژادی]] و [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]] نبود، بلکه تأمین لباس احرام در [[اختیار]] [[قریش]] قرار داشت و اگر کسی [[جامه]] احرام تهیه نمی‌کرد، می‌بایست برهنه طواف نماید<ref>در تاریخ العرب می‌نویسد: «در جاهلیت عرب سه گروه وجود داشت: گروه نخست، کسانی بودند که برهنه طواف می‌کردند و آنان را «راحله» می‌نامیدند. و گروهی با لباس شخصی خود که آنان را «حُمس» می‌گفتند، و سوم گروهی که در اعمال حج چون «راحله» عمل می‌کردند ولی طواف را با لباسی که از خود داشتند (از اهل حرم نمی‌گرفتند) به جا می‌آوردند».</ref>.
# [[تبعیض]] و [[تفاخر]] نیز به نوبه خود حج جاهلی را از هر نوع خصیصه [[عبادی]] و [[معنوی]] تهی می‌نمود و این [[مراسم]] [[پاک]] را در [[خدمت]] [[اشرافیت]] و اختلافات نژادی و طبقاتی قرار می‌داد. در حج جاهلی، وقوف به [[عرفات]] اختصاص به کسانی داشت که از خارج [[مکه]] به [[زیارت]] [[کعبه]] می‌آمدند و رفتن از [[عرفات]] به [[مشعر الحرام]] ([[افاضه]]) عملی بود که آنان می‌بایست انجام می‌دادند، ولی [[قریش]] و طوائف مجاور [[حرم]] و وابستگانشان خود را از این عمل معاف می‌دانستند و خود را [[اهل الله]] می‌شمردند و این [[تبعیض]] ناروا در [[اسلام]] برداشته شد.
#در [[جاهلیت]] حجاج نمی‌توانستند از غذای خارج حرم استفاده کنند. آنان می‌بایست از آن چه که در [[اختیار]] داشتند استفاده کنند و این امتیاز در عین اینکه یک [[بدعت]] بود، [[سود]] سرشاری را برای قریش که خود را متولیان حرم می‌دانستند دربر داشت؛ به علاوه این عمل، خود نوعی [[سوء استفاده]] از [[احساسات]] مذهبی [[مردم]] در جهت [[مطامع]] مادی محسوب می‌گردد. [[قرآن]] با اشاره‌ای لطیف به این نکته چنین بدعتی را ریشه‌کن نمود: {{متن قرآن|قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ}}<ref>«بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزی‌های پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آورده‌اند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن می‌داریم» سوره اعراف، آیه ۳۲.</ref>.
# حجاج می‌توانستند در زیر چادرهای چرمی [[استراحت]] کنند و استراحت زیر چادرهای غیر چرمی روا نبود.
#اعمالی مانند سرخ کردن با روغن و سائیدن کشک را در مدت [[حج]]، بر خود [[حرام]] می‌دانستند.
#به جای [[طواف]] دور کعبه، در [[صفا و مروه]] دو [[بت]] [[نصب]] کرده بودند که بر دور آنها طواف به جا می‌آوردند و آنها را استلام (مسح کردن با دست) می‌نمودند و [[قربانی]] را نیز به پای این [[بت‌ها]] انجام می‌دادند.
#قبائلی چون قریش در ایام حج، از در [[خانه]] وارد نمی‌شدند و از [[دیوار]] فرود می‌آمدند و آن را برای خود امتیازی می‌دانستند.
# بدعت «[[نسیء]]» که از سودجوئی و خلط مسائل [[عبادی]] با [[منافع]] [[تجاری]] و [[بازرگانی]] نشأت می‌گرفت؛ زیرا اختلافی که [[ماه‌های قمری]] و شمسی دارد، موجب شد که فصول ماه‌های [[حج]] [[تغییر]] کند و [[منافع]] [[تجاری]] و [[بازرگانی]] [[قبائل]] سودجو را به خطر افکند. از این رو با استفاده از تفاوت ایام سال [[قمری]] و شمسی (حدود ده یا یازده [[روز]] در سال) مقرر می‌داشتند که هر سه سال یک بار، ماه صفر را به جای [[محرم]] آغاز سال نو قرار دهند. و به این ترتیب می‌توانستند [[موسم حج]] را همه سال در فصل معین انجام دهند. در زمینه [[بدعت]] [[نسیء]]، نظرات مختلفی وجود دارد، آنچه قابل توجه است تحلیلی است که [[قرآن]] در مورد این بدعت ارائه داده است. {{متن قرآن|إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عَامًا وَيُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِيُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ}}<ref>«بی‌گمان واپس افکندن (ماه‌های حرام) افزایشی در کفر است؛ با آن، کافران به گمراهی کشیده می‌شوند، یک سال آن (ماه) را حلال و یک سال دیگر حرام می‌شمارند تا با شمار ماه‌هایی که خداوند حرام کرده است هماهنگی کنند از این رو آنچه را خداوند حرام کرده است حلال می‌گ» سوره توبه، آیه ۳۷.</ref>. آن‌چه [[قریش]] به عنوان حج انجام می‌دادند، خود، عملی [[کفرآمیز]] و [[شرک‌آلود]] بود و [[بازی]] با [[معتقدات]] [[مردم]] و محور قرار دادن [[منافع مادی]] در یک عمل [[عبادی]]، و بالاخره تابع [[هوا و هوس]] قرار دادن آن‌چه به عنوان [[عبادت]] انجام می‌گیرد خود، کفری افزون و [[گمراهی]] مضاعف و [[زیاده‌روی]] در [[کفر]] و دور نگهداشتن حقائق از مردم [[گمراه]] می‌باشد.
#کف زدن و سوت کشیدن و [[مراسم عبادی]] را به [[مراسم]] [[جشن]] و پایکوبی و [[عشرت]] درآوردن.


ا. بلوغ
محور اصلی ویژگی‌های حج [[جاهلی]] را می‌توان در سه جهت خلاصه کرد:
یکى از شرایط حج بلوغ است .<ref>قواعد الاحكام، ج 1، ص 402؛ ايضاح الفوائد، ج 1، ص 264؛ بدائع الصنائع، ج 2، ص 160.</ref> دلیل این شرط روایاتى است که تکلیف را از کودک ساقط دانسته است، بنابراین تکلیف « ولِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَیتِ » ( آل‌عمران / 3، 97 ) شامل آنان نمى‌شود .<ref>التمهيد، ج 1، ص 107؛ تفسير قرطبى، ج 4، ص 145.</ref>
# [[امتیاز‌طلبی]] و [[روح]] [[تبعیض]]؛ ب) به خود اختصاص دادن [[خانه خدا]] و [[انحصار‌طلبی]] قریش به عنوان [[والیان]] [[حرم]].
#وسیله قرار دادن حج برای [[تأمین منافع]] و مقاصد گروهی<ref>در راه برپایی حج ابراهیمی، عمید زنجانی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و انتشارات اسلامی، ص۹۹.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۷۶.</ref>


ب. عقل
==[[حج]] در [[آخرالزمان]]==
از این‌رو بر مجنون حج واجب نیست ،<ref>تحرير الاحكام، ج 1، ص 543؛ المجموع، ج 7، ص 20.</ref> زیرا بر اساس برخى روایات، آیه « مَنِ استَطاعَ اِلَیهِ سَبیلاً » استطاعت * بدنى را نیز دربرمى‌گیرد و مجنون از این جهت سالم نیست .<ref>تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 41.</ref>
[[ابن عباس]] می‌گوید: در [[حجة الوداع]] دیدم [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[کعبه]] را گرفت و در حالی که رو به [[مردم]] کرده بود سخنانی در زمینه [[حوادث آینده]] و مردم آخرالزمان فرمود. از آن جمله درباره حج آخرالزمان در این [[حدیث]] آمده است:
{{متن حدیث|يحج أغنياء امتي للنزهة و يحج أوساطها للتجارة و يحج فقرائهم للرياء و السمعة}}<ref>تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۵، ص۴۳۴.</ref>
[[ثروتمندان]] برای [[تفریح]] و [[خوشگذرانی]] حج به جا می‌آورند و قشرهای متوسط به منظور [[تجارت]]، و [[مستمندان]] برای خودنمایی و کسب [[شهرت]] به حج [[خانه خدا]] می‌روند.
این [[نگرانی]] [[رسول خدا]]{{صل}} به خاطر آن بوده که حج در چنین مواردی [[روح]] و [[حقیقت]] خود را از دست می‌دهد و به جای آن‌که سازنده باشد، در مسیر [[اهداف]] [[دنیایی]] قرار می‌گیرد<ref>در راه برپایی حج ابراهیمی، عمیدزنجانی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص۲۱.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۷۸.</ref>


ج. حریت
==[[حج]] [[فرشتگان]]==
بر این اساس، حج بر بردگان واجب نیست ،<ref>المعتبر، ج 2، ص 749؛ تحرير الاحكام، ج 1، ص 543.</ref> زیرا یکى از شرایط حج توانایى مالى و قدرت تصرف در آن است و برده چنین توانایى را ندارد : « عَبدًا مَملوکـًا لا یَقدِرُ عَلى شَى‌ءٍ ». ( نحل / 16، 75 )<ref>بدائع الصنائع، ج 2، ص 120؛ كشف اللثام، ج 1، ص 287.</ref> این شرط از آیه 97 آل عمران / 3 که استطاعت را شرط وجوب دانسته نیز استفاده شده است .<ref>احكام القرآن، ابن عربى، ج 1، ص 376؛ تفسير قرطبى، ج 4، ص 145.</ref>
در [[نصوص]] [[اسلامی]]، سابقه حج تا پیش از [[آدم]] نیز مطرح شده است. بر این اساس [[حضرت آدم]] نخستین کسی نیست که [[مراسم حج]] را به جا آورده است. در [[حدیثی]] [[امام صادق]]{{ع}} از جدّ بزرگوارش نقل می‌کند: هنگامی که آدم از [[منی]] به [[مکه]] بازگشت، فرشتگان به استقبال وی شتافتند و به او [[تهنیت]] گفتند و نوید [[مقبولیت]] دادند و گفتند: {{متن حدیث|أَمَا إِنَّهُ قَدْ حَجَجْنَا هَذَا الْبَيْتَ قَبْلَ أَنْ تَحُجَّهُ بِأَلْفَيْ عَامٍ}}<ref>در راه برپایی حج ابراهیمی، عمید زنجانی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص۸۶.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۸۹.</ref>


د. اسلام
==[[حجّ]] فَرضی==
از این‌رو بر کافران حج واجب نیست، بدان سبب که حج عبادت است و کافران به عبادات اسلامى مکلف نیستند .<ref>بدائع الصنائع، ج 2، ص 120؛ تحفة الفقهاء، ج 1، ص 383.</ref> برخى این شرط را از آیه 97 آل عمران / 3 نیز استفاده کرده‌اند؛ با این توضیح که از جمله « ومَن کَفَرَ » استفاده مى‌شود که مراد از « وللّه‌على الناس » مؤمنان‌اند، زیرا در غیر این صورت کافر شدن آنان معنا نداشت ؛<ref>بدائع الصنائع، ج 2، ص 120.</ref> ولى در مقابل، فقهاى شیعه و برخى فقیهان اهل سنت اسلام را تنها شرط صحت دانسته‌اند نه شرط وجوب، از این‌رو معتقدند که حج گزاردن بر کافران نیز واجب است، هرچند در صورت انجام دادن صحیح نیست .<ref>منتهى المطلب، ج 2، ص 659؛ الفقه الاسلامى، ج 3، ص 2076 ـ 2077.</ref> مستند این دیدگاه کلمه « الناس » در آیه 97 آل‌عمران / 3 است که شامل کافران نیز مى‌شود و نیز آیه 196 بقره / 2 که به طور عموم، همگان را به اتمام حج مکلف کرده است. به روایات نیز براى این مدعا استناد شده است ،<ref>الخلاف، ج 2، ص 245؛ تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 92 ـ 93.</ref> بر همین اساس برخى گفته‌اند: کفر در اینجا، کفر در اصول دین نیست، بلکه کفر در فروع دین و مراد از آن « ترک حج » است .<ref>الميزان، ج 3، ص 355.</ref>
منظور حج [[واجب]] است<ref>فصلنامه میقات حج، ش۸، ص۲۴.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۸۹.</ref>


ه . استطاعت
==حج [[فریضه]]==
یکى دیگر از شرایط وجوب حج استطاعت است : « ولِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَیتِ مَنِ استَطاعَ اِلَیهِ سَبیلاً ». ( آل‌عمران / 3، 97 )<ref>المغنى، ج 3، ص 169؛ قواعد الاحكام، ج 1، ص 404؛ مستند الشيعه، ج 11، ص 24.</ref> این شرط در روایات اسلامى نیز آمده است .<ref>الكافى، ج 4، ص 267؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 35؛ المستدرك، ج 1، ص 442.</ref> فقهاى اسلامى با استناد به آیه و روایات، استطاعت را داراى 4 قسم دانسته‌اند. مصداق اصلى استطاعت در آیه مذکور، توانایى مالى یعنى توشه و مرکب براى سفر حج است ،<ref>قواعد الاحكام، ج 1، ص 404؛ تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 49؛ المغنى، ج 3، ص 169.</ref> چنان‌که در برخى روایات نیز آمده است ؛<ref>الكافى، ج 4، ص 267؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 35؛ المستدرك، ج 1، ص 442.</ref> اما آراى فقیهان درباره محدوده توانایى مالى متفاوت است؛ به نظر فقیهان شیعه و برخى فقیهان اهل سنت مراد از استطاعت مالى، داشتن هزینه رفت و برگشت حج افزون بر نیازهاى عادى زندگى مانند مسکن، اثاث منزل، و دیگر مخارج زندگى است .<ref>قواعد الاحكام، ج 1، ص 404؛ مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 105؛ الفقه الاسلامى ، ج 3، ص 2083.</ref> مقدار و کیفیت زاد و راحله در هر مکان و براى هر شخص به توانایى و شأن افراد و عرف حاکم بر آن جامعه بستگى دارد .<ref>كتاب الحج، خويى، ج 1، ص 87؛ تحرير الوسيله، ج 1، ص 373.</ref> به نظر بسیارى از فقیهان وجود زاد و راحله لازم نیست، بلکه توانایى تهیه آن کافى است ؛<ref>جامع المدارك، ج 2، ص 262؛ كتاب الحج، خويى، ج 1، ص 86.</ref> اما در مقابل، برخى از فقهاى اهل سنت توانایى هزینه رفت و برگشت سفر حج را در استطاعت کافى دانسته‌اند، هرچند حجگزار پس از بازگشت براى خود و اهلش نفقه‌اى نداشته باشد .<ref>الفقه الاسلامى، ج 3، ص 2085.</ref> به نظر فقهاى امامى استطاعت مالى در صورت بذل آن از سوى دیگرى نیز محقق شده، با وجود آن حج واجب مى‌گردد .<ref>الخلاف، ج 2، ص 251؛ المعتبر، ج 2، ص 752.</ref> دلیل وجوب، آیه 97 آل عمران / 3 و برخى روایات است که حج را به طور عام بر مستطیع واجب شمرده است ؛<ref>الخلاف، ج 2، ص 251؛ مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 110.</ref> ولى فقهاى اهل سنت برآن‌اند که در این صورت، شخص مستطیع نشده و حج بر او واجب نمى‌گردد. برخى نیز گفته‌اند: تنها در صورت بذل مال از سوى فرزند، فرد مستطیع مى‌گردد، زیرا در بذل فرزند منتى نیست .<ref>المغنى، ج 3، ص 170؛ فقه السنه، ج 1، ص 632.</ref> مصداق دیگر استطاعت، استطاعت بدنى است، از این‌رو بر اساس آیه مذکور حج بر ناتوان‌ها و بیماران واجب نیست .<ref>مستند الشيعه، ج 11، ص 64؛ العروة الوثقى، ج 4، ص 416؛ الفقه الاسلامى، ج 3، ص 2086.</ref> در مقابل، برخى گفته‌اند: بر افراد زمین‌گیر و ناتوان داراى توان مالى نیز حج واجب است، از این‌رو آنان باید کسى را به نیابت از خود به حج بفرستند .<ref>تحرير الاحكام، ج 1، ص 551 ـ 552؛ تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 127 ـ 131؛ المجموع، ج 7، ص 100.</ref> مصداق دیگر استطاعت، استطاعت طریقى و باز بودن راه و امن بودن آن است که افزون بر آیه 97 آل عمران / 3 و روایات، ادلّه نفى عسر و حرج نیز بر اشتراط آن دلالت دارد ،<ref> مستند الشيعه، ج 11، ص 60؛ كتاب الحج، خويى، ج 1، ص 216.</ref> بر این اساس، کسى که راه برایش مسدود یا جان یا آبرو و مالش در خطر است مستطیع نبوده، حج بر او واجب نیست .<ref> مستند الشيعه، ج 11، ص 60؛ عروة الوثقى، ج 4، ص 416؛ الفقه الاسلامى، ج 3، ص 2088.</ref> مصداق دیگر استطاعت، استطاعت زمانى است؛ به این معنا که باید مکلّف پس از تحقق دیگر شرایط، زمان و فرصت کافى براى اعمال حج داشته باشد و گرنه حج بر او در آن سال واجب نیست .<ref> مستند الشيعه، ج 11، ص 64ـ 65؛ كتاب الحج، خويى، ج 1، ص 212؛ الفقه الاسلامى، ج 3، ص 2089.</ref>
[[حجة الاسلام]] است که در تمام [[عمر]]، یک بار بر کسی که مستطیع باشد واجب می‌شود و اگر [[زائر]] به [[طور]] صحیح آن را به پایان ببرد، [[تکلیف]] واجب خود را به جای آورده است.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۸۹.</ref>
==حج قران==
یکی از اقسام حج است. این‌گونه حج بر [[مسلمانی]] واجب است که فاصله او تا [[مسجد الحرام]] کمتر از ۱۶ فرسخ [[شرعی]] (۸۸کیلومتر) بوده باشد.
تفاوتی میان [[واجبات]] و [[مستحبات]] این حج و حج افراد نیست، جز آن‌که در حج قران، حج‌گزار هنگام [[احرام]] باید [[قربانی]] خود را اعم از گاو و گوسفند همراه داشته باشد و مستقیماً از [[میقات]] به سمت [[عرفات]] و سپس مشعر و بالاخره به سمت [[منا]] آمده و در [[قربانگاه]] منا، قربانی را به همراه دیگر [[حاجیان]] در [[روز]] دهم [[ذی‌الحجه]] قربانی کند<ref>دائره المعارف اسلامی، ج۶، ص۶۸.</ref>؛ اما حج افراد، قربانی ندارد. در صورت [[استطاعت]]، در حج قِران و اِفراد، [[عمره]] مفرده را بعد از حج به جا می‌آورند. در وجه [[تسمیه]] آن گفته‌اند: چون حج‌گزار برای [[احرام حج]] و عمره، دو [[نیت]] را مقارن می‌کند و به یک نیت احرام می‌بندد. یا اینکه حج‌گزار قارن است یعنی از میقات و از آغاز احرام و حین احرام، قربانی را [[قرین]] خود می‌کند.
[[اعمال]] واجب حج قرآن عبارتند از: احرام از میقات، وقوف در [[عرفات]]، وقوف در مشعر، [[رمی]] جمره [[عقبه]]، [[قربانی کردن]]، حلق یا تقصیر، [[طواف]] [[زیارت]]، [[نماز]] طواف زیارت، سعی میان [[صفا و مروه]]، طواف [[نساء]]، نماز طواف نساء، بیتوته در [[منی]]، رمی جمرات ثلاث. اما [[اعمال]] [[حج]] [[قرآن]] از [[روز نهم ذی‌حجه]] شروع می‌شود که تا [[روز]] دوازدهم (یا سیزدهم) [[ذی‌حجه]] به طول انجامد. گرچه برخی اعمال (مثل دو طواف و سعی) را می‌توان تا آخر ذی‌حجه به تأخیر انداخت، ولی [[احرام]] این حج را می‌توان از ابتدای ماه‌های حج یعنی از اول [[شوال]] بست.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۹۰.</ref>


=== ترک یا تاخیر انداختن حج ===
==حج [[کودکان]]==
ترک حج بر مستطیع حرام و از گناهان کبیره شمرده شده است .(1) قرآن در آیه 97 آل عمران / 3 پس از امر به حج، ترک آن را با واژه کفر بیان کرده است: « ومَن کَفَرَ فَاِنَّ اللّهَ غَنِىٌّ عَنِ العــلَمین » که چنین تعبیرى نشان آن است که ترک حج، عمل کافران است .(2) در روایتى نیز پیامبر اکرم صلى‌الله‌علیه‌و‌آله با استناد به این آیه ترک کننده حج را کافر شمرد .(3) البته در صورتى ترک حج سبب کفر مى‌شود که مسلمان اعتقادى به وجوب حج نداشته باشد ،(4) چنان که در روایات اهل بیت نیز به این امر اشاره شده است ؛(5) ولى برخى کفر در آیه را به کفر عملى یعنى ترک حج تفسیر کرده‌اند .(6) در حدیثى دیگر تارکان حج از جمله کسانى دانسته شده‌اند که پس از مرگ بازگشت به دنیا و انجام اعمال صالح از جمله حج را تقاضا مى‌کنند ؛(7) همچنین پس از واجب شدن حج بر مکلف، تأخیر انداختن آن حرام است .(8) در روایتى یکى از مصادیق زیانکارترین انسان‌ها در آیه 103 کهف / 18: « قُل هَل نُنَبِّئُکُم بِالاَخسَرینَ اَعمـلا » کسانى شمرده شده‌اند که پس از وجوب حج آن را به تأخیر مى‌اندازند .(9) در روایتى نقل شده است که خداوند تأخیر کننده یا تارک حج را یهودى یا نصرانى محشور خواهد کرد .(10) در حدیثى دیگر تأخیرکننده حج (11) یا تارک آن (12) مصداق کسانى دانسته شده‌اند که خداوند آنان را در قیامت کور محشور مى‌کند: « ومَن کانَ فى هـذِهِ اَعمى فَهُوَ فِى الأخِرَةِ اَعمى واَضَلُّ ». ( اسراء / 17، 72 )
تا فردی به [[بلوغ]] نرسد، تکلیفی ندارد. در کودکان نیز این شرط، مانع از [[وجوب]] اعمال نسبت به آنها است.
1. <ref>جواهرالكلام، ج 13، ص 315.</ref>
در [[عبادات]] [[صبی]] و [[کودک]]، بحث در این است که آیا عبادات او [[مشروع]] است؟ یعنی می‌تواند آنها را به قصد [[امتثال]] به جا آورد یا مشروع نبوده و نمی‌تواند آنها را به قصد [[امتثال امر الهی]] انجام دهد؟
2. <ref>مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 115.</ref>
مشهور [[فقها]] بر این عقیده‌اند که اعمال صبی، دارای [[مصلحت]] بوده، [[استحباب]] نیز دارد و تنها تمرین و [[آماده‌سازی]] نیست. عمده دلیل آنها، اطلاقات و عمومات [[آیات قرآن کریم]] است که شامل افراد بالغ و نابالغ -هر دو- می‌شود.
3. <ref>من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 368؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 31.</ref>
4. <ref>التفسير الكبير، ج 8، ص 165؛ مجمع البيان، ج 2، ص 350.</ref>
5. <ref>الكافى، ج 4، ص 266؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 16.</ref>
6. <ref>الميزان، ج 3، ص 355.</ref>
7. <ref>من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 220؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 102؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 166.</ref>
8. <ref>كشف الغطاء، ج 2، ص 429.</ref>
9. <ref>عوالى اللئالى، ج 2، ص 86؛ نورالثقلين، ج 3، ص 311.</ref>
10.<ref> من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 368؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 32.</ref>
11. <ref>الكافى، ج 4، ص 269؛ مستدرك الوسائل، ج 8، ص 17.</ref>
12. <ref>الكافى، ج 4، ص 269؛ تهذيب، ج 5، ص 18.</ref>


=== تمام و کامل کردن حج ===
[[آیه کریمه]]: {{متن قرآن|أَقِيمُوا الصَّلَاةَ}}<ref>«و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و با نمازگزاران نماز بگزارید» سوره بقره، آیه ۴۳.</ref> به [[طور]] مطلق، بیان می‌کند که همه باید نماز بخوانند؛ چه بالغ و چه غیر بالغ و نیز عموم [[آیه]] {{متن قرآن|فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ...}}<ref>«(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستاده‌اند؛ به رهنمودی برای مردم و برهان‌هایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و برایتان دشواری نمی‌خواهد و (می‌خواهد) تا شمار (روزه‌ها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنمایی‌تان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید» سوره بقره، آیه ۱۸۵.</ref> شامل افراد نابالغ هم می‌شود. اما از آنجا که دلیل بر عدم [[وجوب]] [[تکلیف]]، برای [[صبی]] وجود دارد؛ {{عربی|... أَنَّ الْقَلَمَ يُرْفَعُ عَنْ ثَلَاثَةٍ عَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَحْتَلِمَ‌...}}<ref>وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۱، ابواب مقدمات عبادات، باب ۴.</ref> پس [[حکم]] وجوب از صبی برداشته می‌شود، اما نسبت به برداشته شدن حکم [[استحباب]] و [[اباحه]] دلیلی وجود ندارد؛ لذا می‌توان گفت که [[اعمال عبادی]] صبی، استحباب دارد.
پس از شروع حج، بر حجگزار واجب است آن را به پایان برساند : « واَتِمُّوا الحَجَّ والعُمرَةَ لِلّهِ » ( بقره / 2، 196 )<ref>مجمع‌البيان، ج 2، ص 37 - 38؛ فقه القرآن، ج 1، ص 321؛ احكام القرآن، جصاص ، ج 1، ص 320.</ref>، از این‌رو وى حق ندارد تنها برخى اعمال حج را انجام داده، برخى را رها کند<ref>فقه القرآن، ج 1، ص 263؛ الخلاف، ج 2، ص 365؛ المجموع، ج 7، ص 388.</ref> یا در بین اعمال حج از احرام خارج شده، دوباره محرم گردد .<ref>جامع البيان، ج 2، ص 284.</ref> بیشتر فقهاى اسلامى با استناد به آیه یاد شده گفته‌اند: در صورت فاسد شدن حج نیز بر مکلف واجب است حج فاسد را به پایان رساند ؛<ref>الخلاف، ج 2، ص 365؛ المجموع، ج 7، ص 388.</ref> همچنین فقیهان بر اساس این آیه گفته‌اند: اتمام حج استحبابى نیز پس از شروع، بر مکلف واجب است .<ref> منتهى المطلب، ج 2، ص 840؛ الحدائق، ج 15، ص 406.</ref> افزون بر آیه مذکور، این وظیفه از آیاتى که قرآن در آن‌ها مسلمانان را به تعظیم شعائر الهى توصیه کرده: « ومَن یُعَظِّم شَعـرَ اللّهِ فَاِنَّها مِن تَقوَى القُلوب » ( حجّ / 22، 32 ) یا آنان را از حلال شمردن این شعائر نهى کرده است: « لاتُحِلّوا شَعرَ اللّهِ » ( مائده / 5، 2 ) استفاده مى‌شود؛ با این بیان که مراد از « شعائر اللّه ‌» در این آیات، مناسک حج <ref> جامع‌البيان، ج 6، ص 73؛ مجمع البيان، ج 3، ص 264؛ فقه القرآن، ج 1، ص 303.</ref> و مقصود از حلال شمردن آن‌ها تضییع و فاسد کردن آن‌هاست ؛<ref>مجمع‌البيان، ج 3، ص 264؛ فقه القرآن، ج 1، ص 303.</ref> اما چنانچه حجگزار پس از شروع اعمال حج، به سبب مانع شدن دشمن یا بیمارى نتواند اعمال حج را به پایان رساند وظایف خاصى برایش تشریع شده است.
[[آیات]] فراوانی درباره شرایط، [[اعمال]] و [[احکام]] [[حج]] وجود دارد که اطلاق برخی از آنها شامل، صبی نیز می‌شود. {{متن قرآن|وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا}}<ref>«در آن نشانه‌هایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.</ref> اطلاق وجوب در این [[آیه]]، علاوه بر [[مکلفین]] شامل افراد نابالغ هم می‌شود و روایتی نیز بر این مطلب دلالت می‌کند: {{متن حدیث|الْحَجُّ عَلَى النَّاسِ جَمِيعاً كِبَارِهِمْ وَ صِغَارِهِمْ}}<ref>وسائل الشیعه، ج۱۱، ابواب وجوب حج، باب ۲.</ref> اما به [[دلایل]] خاص، از جمله شرطیت [[بلوغ]] در وجوب تکلیف، افراد نابالغ از اطلاق آیه و [[حدیث]] خارج می‌شوند و [[اجماع]] [[علما]] و [[فقها]] نیز مؤید این مطلب است.


=== تکرار حج ===
[[فاضل هندی]] می‌گوید: چون صبی هنوز بالغ نشده؛ لذا حج بر او [[واجب]] نیست و اگر حجی هم به جا آورد، از باب تمرین خواهد بود و بر این سخن دو دلیل اقامه می‌کند، یکی اجماع علما و دیگری [[روایات]].
حج در عمر تنها یک بار واجب است ،(1) زیرا امر مستفاد از آیه « ولِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَیتِ » ( آل‌عمران / 3، 97 ) و آیات دیگر، تنها بر ایجاد ماهیت حج دلالت دارند و ایجاد ماهیت با انجام یک بار حج محقق مى‌شود؛ همچنین در این مورد به روایات (2) و سیره پیامبر که پس از نزول آیات حج تنها یک بار این عمل را انجام دادند (3) استناد شده است. در روایتى نیز نقل شده که پس از نزول آیات حج از پیامبر سؤال شد که آیا حج هر سال واجب است که آیه « لا تَسـ ٔ لوا عَن اَشیاءَ اِن تُبدَ لَکُم تَسُؤکُم » ( مائده / 5، 101 ) نازل شد و مسلمانان را از پرسش بیشتر در این باره نهى کرد .(4) در مقابل، در روایتى در تفسیر آیه 97 آل عمران / 3 نقل شده است که خداوند در این آیه حج را بر توانگران در هر سال واجب کرده است (5) یا نقل شده که در هر 5 سال یک بار حج واجب مى‌گردد ؛(6) ولى دیگر فقیهان این روایات را بر وجوب على البدل (7) یا وجوب کفایى (8) حمل کرده‌اند؛ به این معنا که در هر سال گروهى از توانگران باید حج گزارده، خانه کعبه را از زائر خالى نگذارند یا بر استحباب حمل شده است .(9) اما تکرار حج مستحب شمرده شده است. برخى استحباب آن را از آیه « واِذ جَعَلنَا البَیتَ مَثابَةً لِلنّاسِ » ( بقره / 2، 125 ) استفاده کرده‌اند ؛(10) با این استدلال که « مَثابَة » موضعى است که فرد دوباره به آن رجوع مى‌کند .(11) در روایات اسلامى نیز بر تکرار حج بسیار تأکید شده است .(12) سیره پیامبران الهى و امامان که مکرر حج مى‌گزاردند (13) نیز مؤید استحباب زیاد تکرار حج است.
مرحوم نراقی نیز گفته است یکی از شرایط وجوب حج، بلوغ و [[عقل]] است. پس بر صبی حج واجب نیست.
1. <ref>ارشادالاذهان، ج 1، ص 307؛ مواهب الجليل، ج 3، ص 412.</ref>
[[شهید]] اول هم بر این مطلب تأکید ورزیده که چون [[صبی]] شرط [[وجوب]] [[حج]]، یعنی [[بلوغ]] را ندارد، پس حج بر او [[واجب]] نخواهد بود.
2. <ref>تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 15 ـ 16؛ فتح العزيز، ج 7، ص 2 ـ 4.</ref>
فقهای معاصر نیز بر این امر تأکید دارند که حج بر صبی به خاطر عدم بلوغش، واجب نیست.
3. <ref>الاقناع، ج1، ص230؛ حواشى الشروانى، ج4، ص4.</ref>
[[امام خمینی]] [[رحمة]] [[الله]] هم فرموده‌اند: حج بر صبی واجب نیست، اگر چه مراهق و نزدیک به بلوغ هم باشد و اگر حج به جا آورد گر چه صحیح است، ولی کفایت از [[حجة الاسلام]] نمی‌کند<ref>تحریر الوسیله، امام خمینی رحمه الله، ج۱، ص۳۴۰.</ref>.
4. <ref>سنن ابن ماجه، ج 2، ص 963؛ فقه القرآن، ج 1، ص 270؛ مستدرك الوسائل، ج 8، ص 14.</ref>
5. <ref>الكافى، ج 4، ص 265؛ تهذيب، ج 5، ص 16؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 16.</ref>
6. <ref>مواهب الجليل، ج 3، ص 412؛ اعانة الطالبين، ج 2، ص 322.</ref>
7.<ref> تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 16؛ ذخيرة المعاد، ج 1، ص 549.</ref>
8. <ref>كشف اللثام، ج 1، ص 276؛ ذخيرة المعاد، ج 1، ص 549.</ref>
9. <ref>المعتبر، ج 2، ص 747؛ الاقناع، ج 1، ص 230؛ مغنى المحتاج، ج 1، ص 460.</ref>
10. <ref>اقصى البيان، ج 1، ص 386 - 387.</ref>
11. <ref>مجمع البيان، ج 1، ص 378.</ref>
12. <ref>ر. ك: وسائل الشيعه، ج 11، ص 123 - 133.</ref>
13. <ref>وسائل الشيعه، ج 11، ص 131 ـ 132؛ مستدرك الوسائل، ج 8، ص 48 ـ 49.</ref>
=== زمان حج ===
حج زمان و ماه‌هاى خاصى دارد: « الحَجُّ اَشهُرٌ مَعلومـتٌ ». ( بقره / 2، 197 ) این ماه‌ها عبارت‌اند از شوال، ذیقعده و ذیحجه .(1) در روایتى از امام باقر علیه‌السلام نیز ماه‌هاى حج، سه ماه مذکور شمرده شده است ؛(2) ولى برخى با استناد به جمله « فَمَن فَرَضَ فیهِنَّ الحَجَّ » ( بقره / 2، 197 ) و نیز « ولا فُسوقَ ولا جِدالَ فِى الحَجِّ » در آیه مذکور، ماه‌هاى حج را دو ماه اول و 10 روز نخست یا 9 روز نخست ماه ذیحجه دانسته‌اند؛ با این استدلال که پس از روز دهم، محرم شدن براى حج جایز نیست و رفث و جدال جایز است ؛(3) ولى در پاسخ گفته شده که مراد از ماه حج بودنِ سه ماه یاد شده، غالب روزهاى آن است نه همه روزهاى این سه ماه ،(4) بر این اساس، باید همه اعمال حج از جمله احرام در این ماه‌ها واقع شوند ؛(5) ولى برخى از فقهاى اهل سنت با استناد به آیه « یَسـ ٔ لونَکَ عَنِ الاَهِلَّةِ قُل هِىَ مَوقیتُ لِلنّاسِ والحَجِّ » ( بقره / 2، 189 ) و ادله‌اى دیگر، همه ماه‌هاى سال را وقت حج شمرده و گفته‌اند: احرام حج در غیر ماه‌هاى یاد شده نیز جایز است .(6) برخى نیز با تأیید این نظر گفته‌اند: احرام این افراد به احرام عمره تبدیل مى‌گردد .(7) در پاسخ به استدلال به آیه 189 بقره / 2 گفته شده: جمله « یَسـ ٔ لونَکَ عَنِ الاَهِلَّةِ » عام یا مجمل است و با آیه « الحَجُّ اَشهُرٌ مَعلومـتٌ » تخصیص یا تبیین شده است، از این‌رو ماه‌هاى حج منحصر در ماه‌هاى خاص است .(8) به نظر فقهاى امامیه و برخى فقیهان اهل سنت، افزون بر اعمال حج، اعمال عمره تمتع نیز باید در ماه‌هاى حج انجام گیرد ،(9) زیرا عمره تمتع جزء اعمال حج است (10) و آیه « فَمَن فَرَضَ فیهِنَّ الحَجَّ » ( بقره / 2، 197 ) شامل انجام عمره تمتع در ماه‌هاى حج مى‌شود ؛(11) ولى برخى از فقهاى اهل سنت انجام دادن عمره تمتع را پیش از ماه‌هاى حج جایز دانسته‌اند؛ بدین شرط که پس از عمره از احرام خارج نشود .(12) بعضى نیز گفته‌اند: اگر عمره را قبل از ماه‌هاى حج شروع کند ولى بیشتر اعمال آن در ماه‌هاى حج باشد جایز است .(13)
1. <ref>المبسوط، سرخسى، ج 4، ص 61؛ تذكره‌الفقهاء، ج 7، ص 183؛ زبدة البيان، ص 262.</ref>
2. <ref>تذكره‌الفقهاء، ج7، ص183؛ مختلف‌الشيعه، ج4، ص28.</ref>
3.<ref> تذكره‌الفقهاء، ج7، ص184؛ الحدائق، ج14، ص356.</ref>
4.<ref> تذكره‌الفقهاء، ج 7، ص 184.</ref>
5. <ref>المجموع، ج 7، ص 140 - 144؛ جواهرالكلام، ج 18، ص 49.</ref>
6.<ref> بدائع الصنائع، ج 2، ص 160؛ المغنى، ج 3، ص 224 - 225؛ مواهب الجليل، ج 4، ص 25.</ref>
7. <ref>المجموع، ج 7، ص 144؛ الفقه الاسلامى، ج 3، ص 2123.</ref>
8. <ref>المجموع، ج 7، ص 145؛ سلسلة الينابيع، ج 7، ص 116.</ref>
9. <ref>المبسوط، سرخسى، ج 4، ص 30 - 31؛ تحريرالاحكام، ج 2، ص 110؛ مغنى المحتاج، ج 1، ص 514.</ref>
10. <ref>زبدة البيان، ص 264 - 265؛ الفتاوى الواضحه، ص 546.</ref>
11. <ref>زبدة البيان، ص 264.</ref>
12. <ref>المبسوط، سرخسى، ج 4، ص 30.</ref>
13. <ref>الفقه الاسلامى، ج 3، ص 2283.</ref>
=== مکان حج ===
حج باید در مکانى خاص یعنى شهر مکه انجام شود. این حکم از آیات متعدد استفاده مى‌شود؛ از جمله آیات 27 - 29 حجّ / 22 که در آن حضرت ابراهیم پس از تجدید بناى کعبه فرمان یافت که همه انسان‌ها را براى برگزارى حج به سوى مکه و طواف بر گِرد کعبه دعوت کند: « واَذِّن فِى‌النّاسِ بِالحَجِّ یَأتوکَ رِجالاً و عَلى کُلِّ ضامِرٍ یَأتینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمیق * ... ولیَطَّوَّفوا بِالبَیتِ العَتیق ». ( حجّ / 22، 27، 29 ) آیه « ولِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَیتِ » ( آل عمران / 3، 97 ) نیز بر این موضوع دلالت دارد؛ همچنین این حکم از آیه 33 حجّ / 22 که محل حج و عمره را بنابر قولى <ref>جامع‌البيان، ج 17، ص 211؛ مجمع‌البيان، ج 7، ص 151؛ الميزان، ج 14، ص 374.</ref> شهر مکه و خانه کعبه دانسته: « ثُمَّ مَحِلُّها اِلَى البَیتِ العَتیق » ( حجّ / 22، 33 ) استفاده مى‌شود؛ همچنین بر اساس آیات و روایات، هریک از اعمال حج مکان خاص دارد و همه این اعمال یا بیشتر آن‌ها باید در مکان خاص خود انجام شوند. ( همین مقاله، اعمال حج )


=== اخلاص در حج ===
از [[امام صادق]]{{ع}} درباره حج [[کودک]] ده ساله سؤال شد. ایشان فرمودند: زمانی حج بر او واجب می‌شود که محتلم شود.
حج از حقوق الهى بر بندگان است که باید تنها براى خدا انجام گیرد: « ولِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَیتِ ». ( آل‌عمران / 3، 97 ) این امر از آیه 196 بقره که به اتمام حج براى خدا فرمان داده نیز استفاده مى‌شود .<ref>مجمع البيان، ج 2، ص 38؛ الميزان، ج 2، ص 76.</ref> در روایتى پیامبر اکرم افرادى را مذمت کرد که حج را به قصد تفریح یا تجارت یا ریا و خودنمایى انجام مى‌دهند .<ref>وسائل الشيعه، ج 15، ص 349؛ بحارالانوار، ج 6، ص 308؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 375.</ref> در حدیثى دیگر امام صادق ثواب حجى را که براى خدا باشد بر عهده خدا و پاداش حجى را که براى دیگران باشد بر عهده مردم دانست .<ref>وسائل الشيعه، ج 11، ص 109؛ بحارالانوار، ج 96، ص 24.</ref>
[[امام علی]]{{ع}} سه گروه را از دایره [[تکلیف]] وجوبی خارج می‌داند که یکی از آنها صبی است؛ {{متن حدیث|الْقَلَمَ يُرْفَعُ عَنْ ثَلَاثَةٍ عَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَحْتَلِمَ وَ عَنِ الْمَجْنُونِ حَتَّى يُفِيقَ وَ عَنِ النَّائِمِ حَتَّى يَسْتَيْقِظَ}}<ref>خصال، صدوق، ج۱، ص۹۴.</ref>. اکنون که حج بر صبی واجب نیست، این [[پرسش]] مطرح می‌شود که اگر صبی حج بگزارد آیا حج او صحیح است؟
[[علما]] بر این نظریه‌اند که حج صبی صحیح است و حتی گروهی ادعای [[اجماع]] کرده‌اند.
نتیجه این که صبی می‌تواند و بر او جایز است [[احرام]] ببندد و حج وی [[مشروع]] و صحیح می‌باشد.
[[اذن]] ولی در انجام حج؛ پرسش دیگری که باید به آن پاسخ داده شود، این است که: «آیا با [[اثبات]] [[صحت]] احرام و حج صبی، او باید از ولی خود اذن بگیرد، یا اذن از ولی در صحت حج شرط نیست؟»


=== تهیه توشه و لوازم حج ===
در این مورد میان [[فقها]] [[اختلاف]] نظریه وجود دارد؛ گروهی؛ مانند [[شهید]] اول و [[علامه حلّی]] قائل به شرطیت اذن از ولی هستند. اما گروهی دیگر اذن ولی را شرط نمی‌دانند مانند [[مرحوم خویی]] و امام خمینی.
بر حجگزار لازم است توشه و ابزار این سفر را آماده کند: « الحَجُّ اَشهُرٌ مَعلومـتٌ ... وتَزَوَّدوا ». مراد از امر به تهیه زاد در آیه طبق یک نظر زاد و توشه مادى این سفر است <ref>تفسير قرطبى، ج 2، ص 411؛ زبدة البيان، ص 267.</ref> که حجگزار باید خود آن را تهیه کند و بار خود را به دوش دیگران نیندازد .<ref>مجمع البيان، ج 2، ص 45؛ سلسلة الينابيع، ج 7، ص 352.</ref> شأن نزول آیه نیز مؤید همین امر است .<ref>جامع‌البيان، ج 2، ص 380؛ التفسير الكبير، ج 5، ص 185.</ref> در روایتى نیز حاجیان به خرید نیازهاى خوراکى خود پیش از سفر توصیه شده‌اند و دلیل این امر آیه 46 توبه / 9 شمرده شده که به تهیه لوازم سفر پیش از خروج از منزل سفارش کرده است: « ولَو اَرادوا الخُروجَ لاََعَدّوا لَهُ عُدَّةً ».<ref>وسائل الشيعه، ج 11، ص 35؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 472.</ref>
و اما وجوب حج [[طواف]] [[نساء]] بر صبی؛ یکی از [[اعمال]] و [[مناسک]] مهم در حج، طواف نساء است. اهمیت آن به قدری است که در صورت به جا نیاوردن، [[حاجی]] دیگر نمی‌تواند [[ازدواج]] کند و اگر [[همسر]] داشته باشد همسرش بر او [[حرام]] خواهد شد و تا زمانی که آن را به جا نیاورد، این [[حکم]] همچنان باقی خواهد ماند.
در این میان، آن چه مهم است [[حج]] [[صبی]] است. با این که انجام [[اعمال]] حج بر صبی [[مستحب]] است آیا [[طواف]] [[نساء]] بر او [[واجب]] است؟ و آیا او نیز همچون افراد بالغ، باید تمام اعمال حج را انجام دهد؟ پیش از پاسخ به این [[پرسش]] باید به سه نکته توجه داشت:
# طواف نساء بر مرد و [[زن]] بالغ واجب است و در این مورد هیچ اختلافی وجود ندارد، [[روایات]] نیز بر آن تصریح دارند.
#در [[موسم حج]]، زن بر مرد و مرد بر زن زمانی [[حلال]] می‌شوند که طواف نساء را انجام داده باشند.
#هر عملی که بر مُحرِم بالغ حرام است، بر صبی مُحرِم نیز حرام می‌باشد و از هر عملی که او باید اجتناب کند، بر صبی نیز لازم است از آن به بپرهیزد.
در مورد [[وجوب]] طواف نساء بر صبی، همه [[علما]] (غیر از یک نفر) [[اتفاق نظر]] دارند.
[[شهید]] اول در دروس گفته است: طواف نساء واجب است ولی با ترک آن حج [[باطل]] نمی‌شود، اما زن هم بر او حلال نمی‌گردد و حکم خصی، خنثی و صبی نیز چنین است.
[[امام راحل]] نیز طواف النساء را حتی برای صبی غیر ممیز لازم دانسته، می‌گوید: [[ولیّ]] وی باید او را طواف دهد؛ اما در میان فقهای معاصر، تنها مرحوم [[آیت‌الله خویی]] به [[مخالفت]] برخاسته و قول عدم وجوب طواف نساء بر صبی را ترجیح داده است. ایشان می‌گوید: ظاهر آن است که با ترک طواف نساء، زن بر او حرام نمی‌شود.
اگر [[معتقد]] شویم که حج [[کودک]] غیر بالغ صحیح است و آن کودک بعد از [[بلوغ]] مستطیع شود و [[قدرت]] رفتن به [[حج تمتع]] را پیدا کند، آیا بر او واجب است به حج برود یا همان حج [[دوران کودکی]] کافی است؟


=== بازداشتن و آزار حجگزاران ===
در پاسخ باید گفت: هیچ اختلافی در عدم کفایت [[حج]] [[صبی]] از [[حجه]] الاسلام وجود ندارد و علاوه بر [[روایات]]، [[اجماع]] نیز مؤید آن است.
قرآن کریم در آیه 25 حجّ / 22 ضمن مساوى شمردن همگان در بهره‌مندى از سرزمین مکه منع دیگران از حج را عمل کافران دانسته <ref>جامع البيان، ج 17، ص 181؛ سلسلة الينابيع، ج 7، ص 378.</ref> و آنان را به عذاب تهدید کرده است: « اِنَّ الَّذینَ کَفَروا ویَصُدّونَ عَن سَبیلِ اللّهِ والمَسجِدِ الحَرامِ الَّذى جَعَلنـهُ لِلنّاسِ سَواءً اَلعـکِفُ فیهِ والبادِ ومَن یُرِد فیهِ بِاِلحادٍ بِظُـلمٍ نُذِقهُ مِن عَذابٍ اَلیم ». آیه درباره قریش نازل شد که پیامبر صلى‌الله‌علیه‌و‌آله و مسلمانان را از حج بازداشتند .<ref>تفسير قرطبى، ج12، ص31؛ الصافى، ج3، ص371.</ref> در آیه‌اى دیگر قرآن پس از منع مسلمانان از تعرض به حاجیان، سرانجام چنین کارى را گرفتار شدن به عذاب الهى دانسته است: « یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتُحِلّوا شَعرَ اللّهِ ... ولا ءامّینَ البَیتَ الحَرامَ ... ولا یَجرِمَنَّکُم شَنَـ ٔ نُ قَومٍ اَن صَدّوکُم عَنِ المَسجِدِ الحَرامِ اَن تَعتَدوا ... واتَّقوا اللّهَ اِنَّ اللّهَ شَدیدُ العِقاب ». ( مائده / 5، 2 ) مراد از « ءامّینَ البَیتَ » مطلق حجگزاران <ref>تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 584.</ref> یا حجگزاران کافرند <ref>مجمع البيان، ج 3، ص 264؛ الميزان، ج 5، ص 189.</ref> که برخى از آنان در حدیبیه مانع حجگزارى مسلمانان شدند، چنان‌که ادامه آیه که مسلمانان را از مقابله به مثل با کافران منع کرده مؤید این امر است .<ref>الميزان، ج 5، ص 190.</ref> طبق قول دوم باید نزول این آیه را قبل از آیه 28 توبه / 9 دانست، زیرا قرآن در آیه یاد شده به مسلمانان فرمان داده که مشرکان را از ورود به مکه و انجام اعمال حج بازدارند.
{{متن قرآن|وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا}}<ref>«در آن نشانه‌هایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.</ref>.
درباره [[وجوب]] حج است بر افراد بالغ و شامل غیر بالغ نمی‌شود. پس حج صبی [[امتثال امر الهی]] نبوده و [[تکلیف]] بر عهده او باقی خواهد ماند؛ لذا این حج او مجزی نبوده و باید حج دیگری بعد از [[بلوغ]] به جا آورد<ref>فصلنامه میقات حج، ش۶۲، ص۱۸.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۹۱.</ref>


=== یاد گرفتن مناسک حج ===
==[[حجّ]] مُبَدَّله==
قرآن در آیه 128 بقره / 2 از درخواست ابراهیم از خداوند مبنى بر نشان دادن مناسک به آنان یاد کرده است: « واَرِنا مَناسِکَنا ».<ref>جامع‌البيان، ج 1، ص 769؛ التبيان، ج 1، ص 464؛ سلسلة الينابيع، ج 7، ص 358.</ref> مقصود از « مناسک » به نظر برخى، اعمال حج و مراد از نشان دادن آن، تعلیم دادن این اعمال است .<ref>جامع البيان، ج 1، ص 771؛ التفسير الكبير، ج 4، ص 68.</ref> نقل شده که پس از این درخواست جبرئیل مناسک حج را به ابراهیم آموخت ،<ref>فتح البارى، ج 6، ص 289؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 230.</ref> از این‌رو لازم است حاجیان نیز با الگوگیرى از ابراهیم که قرآن به آن فرمان داده: « قد کانت لَکُم اُسوَةٌ حَسَنَةٌ فى اِبرهیمَ » ( ممتحنه / 60، 4 ) مناسک حج خود را قبل از انجام دادن آن بیاموزند. برخى مراد از « النّاسُ » در آیه « اَفیضوا مِن حَیثُ اَفاضَ النّاسُ » ( بقره / 2، 199 ) را نیز عالمان دین دانسته‌اند که مردم را با احکام آشنا مى‌کنند ،<ref>مجمع‌البيان، ج 2، ص 49؛ بحارالانوار، ج 24، ص 95.</ref> بر این اساس مراد آیه این است که اعمال حج را باید به پیروى از عالمان انجام داد. افزون بر آیات مذکور، لازمه همه آیاتى که مسلمانان را به انجام دادن حج یا اعمال آن فرمان داده، آشنایى با احکام و اعمال حج است، زیرا تا حجگزار آن‌ها را فرا نگیرد انجام دادن حج یا هر یک از اعمال آن امکانپذیر نیست. از پیامبر اکرم صلى‌الله‌علیه‌و‌آله نیز روایت شده که مناسک حجتان را از من فرا گیرید <ref>عوالى اللئالى، ج 1، ص 215؛ كنزالعمال، ج 5، ص 116.</ref> و نیز از آن حضرت نقل شده که مناسک را یاد بگیرید، زیرا جزء دین است .<ref>كنزالعمال، ج 5، ص 23.</ref>
حج تمتعی که بدل به حج افراد شود. اگر کسی از روی ندانستن مسأله، تقصیر [[عمره]] [[تمتع]] را ترک کند و وقتی [[احرام]] بسته است برای او قضای آن یا اعاده آن ممکن نیست، بنابراین [[حج تمتع]] او به حج افراد مبدل می‌شود، یعنی [[افعال]] حج را تماماً به جا آورده و سپس به [[میقات]] رفته، عمره احرام مفرده می‌بندد و [[اعمال]] عمره را انجام می‌دهد<ref>فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۶۸.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۹۳.</ref>


=== تجارت در حج ===
==حج مبرور==
قرآن در آیه 198 بقره / 2 تجارت * و کسب منافع مادى را در حج جایز دانسته است : « لَیسَ عَلَیکُم جُناحٌ اَن تَبتَغوا فَضلاً مِن رَبِّکُم »<ref>المجموع، ج 7، ص 76؛ زبده‌البيان، ص 268؛ سلسلة الينابيع، ج 7، ص 352.</ref>. در شأن نزول آیه آمده است که مسلمانان صدر اسلام همچون دوران جاهلیت تجارت را در حج حرام مى‌شمردند که آیه فوق نازل شد و آن را مباح شمرد .<ref>جامع البيان، ج 2، ص 385؛ زبدة البيان، ص 268.</ref> در آیه‌اى دیگر نیز قرآن مسلمانان را از تعرض به حاجیانى برحذر داشته است که قصد تجارت دارند : « یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتُحِلّوا ... ولا ءامّینَ البَیتَ الحَرامَ یَبتَغونَ فَضلاً مِن رَبِّهِم » ( مائده / 5، 2 )<ref> مجمع البيان، ج 3، ص 266؛ فقه القرآن، ج 1، ص 304.</ref>؛ همچنین از روایاتى که یکى از منافع حج را در آیه « لِیَشهَدوا مَنـفِعَ لَهُم » ( حجّ / 22، 28 ) تحصیل منافع دنیوى شمرده <ref>وسائل الشيعه، ج 13، ص 391؛ جامع احاديث الشيعه، ج 11، ص 341.</ref> جواز تجارت در حج به دست مى‌آید. افزون بر این، در روایات اسلامى نیز تجارت در حج به صراحت مباح شمرده شده است .<ref>علل الشرايع، ج 1، ص 273؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 13.</ref>
در دعای پس از [[فریضه]] [[ماه مبارک رمضان]] می‌خوانیم: {{متن حدیث|... أَنْ تَكْتُبَنِي مِنْ حُجَّاجِ بَيْتِكَ الْحَرَامِ الْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ}}. منظور حج [[نیکو]] و [[پسندیده]] است که در [[دعا]] به درگاه [[خداوند]] باید درخواست [[توفیق]] آن را داشت. طبق [[حدیث]]، [[رسول اکرم]]{{صل}} حج مبرور را از [[دنیا]] و آن‌چه در آن است بهتر می‌داند و [[پاداش]] آن را تنها [[بهشت]] ذکر می‌کند.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۹۳.</ref>


=== ذکر و استغفار در حج ===
==حَجّ مُتَسَکِّع==
یکى از تکالیف حاجیان در حج ذکر خدا و استغفار است که این تکلیف در مواردى واجب و در بیشتر موارد مستحب است. ذکر و یاد خدا از همان ابتداى حج با گفتن تلبیه آغاز مى‌گردد که بر اساس برخى روایات، آیه « فَمَن فَرَضَ فیهِنَّ الحَجَّ » ( بقره / 2، 197 ) به آن اشاره دارد .<ref>جامع‌البيان، ج 2، ص 357؛ الصافى، ج 1، ص 234.</ref> در تلبیه برخى ذکرها واجب و برخى مستحب شمرده شده است. ( احرام ) افزون بر احرام، در روایات اسلامى حاجیان به گفتن ذکرهایى خاص در طواف، نماز طواف، سعى صفا و مروه و تقصیر و طواف نساء و نیز در وقوف در عرفات و رمى جمرات ترغیب شده‌اند .<ref>ر. ك: وسائل الشيعه، ج 12، ص 375 - 564؛ ر. ك: ج 13؛ مستدرك الوسائل، ج 9، ص 177 - 452.</ref> پس از کوچ از عرفات به سوى مشعر نیز حاجیان به گفتن ذکر مأمور شده‌اند: « فَاِذا اَفَضتُم مِن عَرَفـتٍ فَاذکُروا اللّهَ عِندَ المَشعَرِ الحَرامِ واذکُروهُ کَما هَدکُم ». ( بقره / 2، 198 ) برخى این ذکر را مستحب شمرده ؛<ref>تذكرة الفقهاء، ج 8، ص 194؛ منتهى المطلب، ج 2، ص 723.</ref> ولى برخى با استناد به امر « فَاذکُروا » ذکر را در این مکان واجب شمرده‌اند .<ref>مجمع‌البيان، ج 2، ص 47؛ سلسلة الينابيع، ج 7، ص 113.</ref> در روایت نقل شده که پیامبر در مشعر پس از نماز صبح تا طلوع خورشید پیوسته تکبیر و تهلیل مى‌گفت .<ref> مستدرك الوسائل، ج 10، ص 53؛ جامع احاديث الشيعه، ج 11، ص 508 ـ 509.</ref> برخى از فقهاى اهل سنت مراد از ذکر اول در آیه را نماز مغرب و عشا دانسته‌اند که به صورت جمع خوانده مى‌شود .<ref>احكام القرآن، جصاص ، ج 1، ص 378 ـ 379؛ التفسير الكبير، ج 5، ص 195.</ref> قرآن در آیاتى به ذکر در هنگام قربانى نیز فرمان داده است: « والبُدنَ جَعَلنـها لَکُم مِن شَعـرِ اللّهِ ... فَاذکُرُوا اسمَ اللّهِ عَلَیها ». ( حجّ / 22، 36 و نیز 37 ) ( قربانى ) در آیاتى دیگر نیز حاجیان به ذکر الهى در روزهایى معین مأمور گردیده‌اند: « واذکُروا اللّهَ فى اَیّامٍ مَعدودتٍ ». ( بقره / 2، 203؛ نیز حجّ / 22، 28 ) مراد از ایام در این آیات به نظر بسیارى روزهاى یازدهم تا سیزدهم ذیحجه است .<ref>مجمع البيان، ج 2، ص 52؛ ج 7، ص 129؛ تفسير قرطبى، ج 3، ص 3.</ref> این مطلب در روایات اهل بیت نیز آمده است <ref>الكافى، ج 4، ص 516؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 271.</ref> و مقصود از ذکر در این ایام تکبیرهاى خاصى است که پس از هر نماز گفته مى‌شود .<ref>الخلاف، ج 1، ص 668 ـ 669؛ مجمع‌البيان، ج 2، ص 53؛ التفسير الكبير، ج 5، ص 211.</ref> پس از اتمام مناسک حج نیز خداوند به حاجیان فرمان داده است که خدا را همانند یادکردن پدران خود بلکه شدیدتر یاد کنند: « فَاِذا قَضَیتُم مَنـسِکَکُم فَاذکُروا اللّهَ کَذِکرِکُم ءاباءَکُم اَو اَشَدَّ ذِکرًا ». ( بقره / 2، 200 ) آیه درباره تفاخر اعراب جاهلى به افتخارات پدران خویش پس از انجام مراسم حج نازل شد که خداوند، آنان را به ذکر خدا همانند تفاخر به پدران فرمان داد .. <ref>جامع‌البيان، ج 2، ص 404؛ اسباب النزول، ص 39؛ مجمع‌البيان، ج 2، ص 50.</ref> برخى مقصود از این ذکر را همان تکبیرهاى ایام منا دانسته‌اند <ref>جامع‌البيان، ج 2، ص 407؛ مجمع‌البيان، ج 2، ص 50؛ الميزان، ج 2، ص 86.</ref> و مراد از ذکر شدیدتر: « اَشَدُّ ذِکرا » را یادآورى نعمت‌هاى خدا و شکر این نعمت‌ها در کنار ذکر خدا <ref>مجمع‌البيان، ج 2، ص 50؛ زبده‌البيان، ص 276.</ref> و نیز بیشتر یاد کردن صفات الهى دانسته‌اند، زیرا صفات الهى در برابر افتخارات اندک پدران، فراوان، بلکه نامتناهى است ؛<ref>التفسير الكبير، ج 5، ص 203.</ref> همچنین در آیه 199 بقره / 2 حاجیان به استغفار کردن در حج مأمور شده‌اند: « واستَغفِروا اللّهَ اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم ». محل این استغفار در مشعر یا هنگام ورود به مشعر یا خروج از آن یا در عرفه ذکر شده است .<ref>زبده‌البيان، ص 273.</ref> بسیارى این استغفار را مستحب شمرده‌اند ؛<ref>زبده‌البيان، ص 275؛ مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 214.</ref> ولى برخى احتمال داده‌اند که مراد از آن استغفار واجب یا وجوب توبه باشد .<ref>زبده‌البيان، ص 275؛ مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 214.</ref>
حج کسی است که [[استطاعت]] ندارد و به [[سختی]] و با گرفتن زاد و [[توشه]] از دیگران، حج کند. این حج، کفایت نمی‌کند یعنی اگر مستطیع شود باید حج خود را بجا آورد<ref>فرهنگ اصطلاحات حج، حریری ص۶۸.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۹۴.</ref>


=== دعا در حج ===
==حج مستحبی==
دعا و درخواست از خداوند از اعمال دیگرى است که در حج توصیه شده است: « فَاِذا قَضَیتُم مَنـسِکَکُم فَاذکُروا اللّهَ ». ( بقره / 2، 200 ) طبق یک نظر، مراد از ذکر در آیه، دعا و حاجت خواستن از خداوند در منا و دیگر مکان‌هاى مقدس است ،<ref>مجمع البيان، ج 2، ص 50؛ التفسير الكبير، ج 5، ص 302؛ زبده‌البيان، ص 275.</ref> زیرا دعا در این مکان‌ها بهتر از جاى دیگر است .<ref>مجمع البيان، ج 2، ص 50.</ref> در این دعاها نباید همه همت حاجیان تنها تحصیل منافع دنیوى باشد: « فَمِنَ النّاسِ مَن یَقولُ رَبَّنا ءاتِنا فِى‌الدُّنیا وما لَهُ فِى الأخِرَةِ مِن خَلـق ». ( بقره / 2، 200 ) آیه درباره روش اعراب جاهلى نازل شد که در حج تنها از خداوند اموال دنیوى مانند شتر و گوسفند و پیروزى بر دشمن را طلب مى‌کردند ،<ref>جامع‌البيان، ج 2، ص 408؛ تفسير قرطبى، ج 2، ص 432.</ref> بلکه لازم است افزون بر دنیا آخرت را نیز طلب کنند: « ومِنهُم مَن یَقولُ رَبَّنا ءاتِنا فِى الدُّنیا حَسَنَةً وفِى الأخِرَةِ حَسَنَةً وقِنا عَذابَ النّار ». ( بقره / 2، 201 ) در روایات اهل بیت حسنه دنیا به گشایش رزق و اخلاق نیک و حسنه آخرت به رضوان الهى و بهشت تفسیر شده است ؛<ref>وسائل الشيعه، ج 17، ص 9؛ مستدرك الوسائل، ج 13، ص 7.</ref> همچنین در روایات اهل بیت خواندن این دعا در مواقع دیگر از جمله در طواف، میان رکن یمانى و حجرالاسود ،<ref>وسائل الشيعه، ج 13، ص 334؛ جامع احاديث الشيعه، ج 11، ص 288.</ref> هنگام سعى و بالاى کوه صفا <ref>وسائل الشيعه، ج 13، ص 447؛ مستدرك الوسائل، ج 9، ص 442.</ref> مستحب شمرده شده است. قرآن در آیاتى دیگر نیز از دعاهاى ابراهیم و اسماعیل در این سرزمین یاد کرده است؛ مانند درخواست امنیت حاجیان و روزى رساندن به آنان: « واِذ قالَ اِبرهیمُ رَبِّ اجعَل هـذا بَلَدًا ءامِنـًا وارزُق اَهلَهُ مِنَ الثَّمَرتِ » ( بقره / 2، 126 ) و درخواست تسلیم بودن خود و فرزندان در برابر خدا و آشنا کردن آنان با مناسک و عبادات و نیز آمرزش الهى: « رَبَّنا واجعَلنا مُسلِمَینِ لَکَ ومِن ذُرِّیَّتِنا اُمَّةً مُسلِمَةً لَکَ واَرِنا مَناسِکَنا وتُب عَلَینا اِنَّکَ اَنتَ التَّوّابُ الرَّحیم ». ( بقره / 2، 128 )
آن‌چه درباره اهمیت و ثمرات [[حج]] و [[اجر]] و [[ثواب]] آن آمده، تمام آنها شامل حج مستحبی نیز می‌باشد و اختصاص به حج وجوبی ندارد؛ زیرا [[آیات]] و [[روایات]] به نحو اطلاق آمده است. بنابراین افرادی که حج [[واجب]] خود را انجام داده‌اند و [[توانایی]] دارند که از ثمرات آن به دفعات بهره‌مند شوند، شایسته نیست که کوتاهی کنند.
هرگاه کسی بتواند هر سال، حج استحبابی به جا آورد، این [[عمل مستحبی]] او [[برتر]] از تمام [[مستحبات]] است، حتی از [[انفاق]] و [[بنده]] [[آزاد]] کردن.
[[امام ششم]]{{ع}} فرمود: یک حج بهتر است از یک خانه‌ای که پر از طلا باشد و آن [[تصدق]] شود<ref>وسائل الشیعه، ج۸، ص۸۲.</ref>.
نیز فرمود: هیچ عملی با حج [[برابری]] نمی‌کند؛ زیرا یک درهم که در حج صرف شود، برتر است از دو هزار هزار درهم که در راه غیر از آن صرف گردد<ref>وسائل الشیعه، ج۸، ص۸۵.</ref>. [[امام هشتم]]{{ع}} فرمود: هر کسی سه نفر [[مؤمن]] را به حج فرستد، خود را از [[خدای عزوجل]] خریده و [[خدا]] از او سؤال نمی‌کند که مالش را از کجا به دست آورده<ref>وسائل الشیعه، ج۸، ص۹۰.</ref>. نقل شده که [[علی بن یقطین]]، سال‌هایی که به حج موفق نمی‌شد، بیش از سیصد نفر به [[نیابت]] خود به حج می‌فرستاد و با این کار، بسیاری را بهره‌مند می‌ساخت.
بر حج استحبابی آن‌قدر تأکید شده است که گفته‌اند مقدّم بر [[دَین]] است، بلکه [[مستحب]] است برای حج [[قرض]] کند. [[معاویه بن وهب]] از چند نفر [[روایت]] کرده که به امام ششم{{ع}} عرض کردند: ما قرض داریم و پولی به دستمان می‌آید که اگر به طلب‌کارها بدهیم، چیزی برای مخارج حج باقی نمی‌ماند؟ فرمود: با آن حج کنید و [[دعا]] کنید خدا قرض‌تان را ادا کند<ref>وسائل الشیعه، ج۸، ص۱۰۱.</ref>.


=== انجام دادن اعمال نیک ===
در روایتی از امام ششم{{ع}} آمده است که: [[فرشتگان]] برای آن کس که هر سال به حج مشرف می‌شده، ولی در سالی نتوانسته است حج کند، دعا می‌کنند<ref>وسائل الشیعه، ج۸، ص۹۵.</ref>.
قرآن در آیه 197 بقره / 2 حاجیان را به کار خیر تشویق کرده است: « الحَجُّ اَشهُرٌ مَعلومـتٌ ... وما تَفعَلوا مِن خَیرٍ یَعلَمهُ اللّهُ وتَزَوَّدوا فَاِنَّ خَیرَ الزّادِ التَّقوى ». ( بقره / 2، 197 ) مراد از « خیر » در آیه عام است و افزون بر اعمال حج، انجام اعمال نیک و ترک اعمال قبیح را نیز در برمى‌گیرد ،<ref>زبدة البيان، ص 266؛ فتح القدير، ج 1، ص 201.</ref> چنان‌که مراد از « تَزَوَّدوا » نیز طبق یک نظر توشه بر گرفتن با انجام دادن اعمال صالح است .<ref> مجمع البيان، ج 2، ص 45؛ فقه القرآن، ج 1، ص 284.</ref> در آیه‌اى دیگر نیز قرآن خداوند را شاکر حجگزارانى دانسته است که کار نیک مى‌کنند: « فَمَن حَجَّ البَیتَ ... ومَن تَطَوَّعَ خَیرًا فَاِنَّ اللّهَ شَاکِرٌ عَلیم ». ( بقره / 2، 158 ) طبق یک نظر، مراد آیه انجام هر کار نیک و طاعت در ایام حج است .<ref> التبيان، ج 2، ص 44؛ مجمع البيان، ج 1، ص 445.</ref> از جمله اعمال صالح نذر کردن حاجیان نسبت به انجام دادن برخى اعمال صالح در این ایام است که قرآن مؤمنان را به وفاى به این نذرها فرمان داده است: « ولیوفوا نُذورَهُم ». ( حجّ / 22، 29 ) برخى مراد از وفا به نذر را انجام مناسک حج دانسته‌اند .<ref>التفسير الكبير، ج 30، ص 242؛ تفسير قرطبى، ج 19، ص 128.</ref> این امر در روایات نیز آمده است ؛<ref>الكافى، ج 4، ص 549؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 321.</ref> اما بسیارى مراد از آن را وفا به نذر حجگزار نسبت به انجام دادن اعمال نیک همچون قربانى کردن شتر یا صدقه دادن <ref>مجمع البيان، ج 7، ص 147؛ فقه القرآن، ج 1، ص 288؛ جامع البيان، ج 17، ص 198.</ref> دانسته و گفته‌اند: وفا به نذر در سرزمین مکه ثواب بیشترى دارد .<ref>مجمع البيان، ج 7، ص 147؛ فقه القرآن، ج 1، ص 288.</ref> همچنین کمک کردن به یکدیگر در کارهاى نیک و همکارى نکردن در کارهاى بد از دیگر توصیه‌هاى قرآن به حاجیان و دیگر مسلمانان است: « وتَعاونوا عَلَى البِرِّ والتَّقوى ولا تَعاونوا عَلَى الاِثمِ والعُدونِ واتَّقوا اللّهَ اِنَّ اللّهَ شَدیدُ العِقاب ». ( مائده / 5، 2 ) در روایات نیز حاجیان به کمک به یکدیگر سفارش شده‌اند؛ از جمله در روایتى پاداش کمک به همسفران بالاتر از ثواب طواف در مسجدالحرام دانسته شده است .<ref>الكافى، ج 4، ص 545؛ وسائل الشيعه، ج 13، ص 313.</ref>
مستحب است [[حج]] استحبابی، به [[نیابت معصومان]]{{عم}} یا پدر، مادر، [[خواهر]] و [[برادر]] و هر که را می‌خواهد انجام گیرد.
[[امام ششم]]{{ع}} فرمود: اگر هزار نفر را در حجی که انجام می‌دهی [[شریک]] کنی، برای هر یک [[ثواب]] حجی خواهد بود، بدون آنکه نقصانی در [[حجّ]] خودت به وجود آید<ref>وسائل الشیعه، ج۸، ص۱۴۳.</ref>.
مردی به امام ششم{{ع}} عرض کرد: جانم به فدایت! من [[نیت]] داشتم که در حج خود که در این سال به جا آوردم، پدر، مادر یا دیگری را از [[اهل]] خود شریک سازم و فراموش کردم. حضرت فرمود: الان آنها را شرکت بده<ref>وسائل الشیعه، ج۸، ص۱۴۴.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۹۴.</ref>


=== صبر و تحمل سختى ===
==حج مُستَقَرّ==
قرآن در آیه 27 حجّ / 22 حاجیان پیاده را مقدم بر حاجیان سواره ذکر کرده است: « یَأتوکَ رِجالاً وعَلى کُلِّ ضامِرٍیَأتینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمیق » که برخى این تقدم را نشان افضل بودن حج با پاى پیاده نسبت به حج در حال سواره دانسته‌اند، زیرا حج پیادگان سخت‌تر <ref> زبدة البيان، ص 224؛ مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 120.</ref> و به خضوع نزدیک‌تر است .<ref>كشف اللثام، ج 1، ص 295؛ جواهرالكلام، ج 17، ص 310.</ref> روایتى که برترین اعمال را دشوارترین آن‌ها دانسته نیز مؤید این امر است .<ref>بحارالانوار، ج 67، ص 237؛ شرح اصول كافى، ج 8، ص 64.</ref> افزون بر این، در حدیثى حج پیاده برترین عبادت <ref>وسائل الشيعه، ج 11، ص 79؛ مستدرك الوسائل، ج 8، ص 29.</ref> و نسبت به دیگر حج‌ها همچون برترى ماه شب چهاردهم بر نور ستارگان <ref>وسائل‌الشيعه، ج 11، ص 80؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 479.</ref> و ثواب آن 70 <ref>من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 218؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 478.</ref> یا 700 برابر حج سواره شمرده شده است ؛<ref> مستدرك الوسائل، ج 8، ص 30؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 478.</ref> نیز نقل شده که ملائکه الهى با حاجیان پیاده معانقه کرده، در حالى که با دیگر حاجیان تنها مصافحه یا به آنان سلام مى‌کنند .<ref> مستدرك الوسائل، ج 8، ص 30؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 478.</ref> در مقابل، در برخى روایات، حج سواره به جهت تأسى به رسول خدا صلى‌الله‌علیه‌و‌آله که حج را سواره انجام داده <ref>من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 218؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 486.</ref> یا به سبب توانایى و شادابى بیشتر فرد براى عبادت، برتر شمرده شده است .<ref>الكافى، ج 4، ص 456؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 485.</ref> در جمع میان این دو دسته روایات گفته شده که پیاده‌روى برتر است، مگر در صورتى که موجب ضعف بدنى یا نداشتن توان عبادت گردد<ref>مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 121؛ جواهرالكلام، ج 17، ص 312 ـ 313؛ سلسلة الينابيع، ج 7، ص 170.</ref> یا هدف از پیاده‌روى صرف هزینه کمتر باشد .<ref>جواهرالكلام، ج 17، ص 312.</ref> در مقابل این دیدگاه، برخى از فقهاى اهل سنت سواره رفتن رابه طور مطلق برتر دانسته‌اند .<ref>المجموع، ج 8، ص 489؛ مواهب الجليل، ج 3، ص 514.</ref>
هرگاه کسی با وجود شرایط [[استطاعت]]، حج را ترک کند، اصطلاحاً می‌گویند حج بر او مستقر شده و باید به هر صورت که می‌تواند به حج برود<ref>فرهنگ اصطلاحات فقهی، محمدحسین مختاری.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۹۵.</ref>
 
==حج مقبول==
در مفاتیح می‌خوانیم: {{متن حدیث|وَ أَنْ تَجْعَلَ لِي فِي عَامِي هَذَا إِلَى بَيْتِكَ الْحَرَامِ سَبِيلًا حَجَّةً مَبْرُورَةً مُتَقَبَّلَةً}}. منظور حج پذیرفته شده در بارگاه [[حق تعالی]] است. در [[ادعیه]] باید از [[خداوند]]، [[طلب]] حج مقبول کرد.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۹۵.</ref>
 
==حج میقاتی==
حجی که [[هزینه]] [[سفر]] فقط از محل [[میقات]] تا [[مکه]] و بازگشت به میقات پرداخت می‌شود<ref>فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۶۹.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۹۵.</ref>
 
==حجّ نُزهَت==
طبق [[روایت]] حجی است که [[پادشاهان]] برای [[تفریح]] انجام می‌دادند.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۹۶.</ref>
 
==حج نیابتی==
حجی است که به خاطر [[اجیر]] شدن بر [[نایب]] [[واجب]] می‌شود. انجام [[مراسم حج]] به جای دیگری را گویند.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۹۶.</ref>
 
==حجّ واجب==
حجی است که به یکی از سه راه واجب می‌شود:
#[[حجة الاسلام]] که در تمام [[عمر]] یک مرتبه برای کسی که مستطیع باشد واجب می‌شود.
#حجی که به واسطه [[نذر]] یا [[عهد]] یا قسم بر شخص واجب می‌شود.
#حجی که به جهت اجیر شدن بر نایب واجب می‌شود<ref>توضیح مناسک حج، ص۴.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۹۶.</ref>
 
==[[ضیافت]] [[الله]]==
تعبیر ضیافت الله در [[روایات]] در دو مورد به کار گرفته شده است<ref>در روایتی هم از پیامبر اکرم{{صل}} آمده است: {{متن حدیث|وَفْدُ اللَّهِ ثَلَاثَةٌ الْغَازِي وَ الْحَاجُّ وَ الْمُعْتَمِرُ}}؛ (شفاء الغرام، ج۱، ص۳۴۹).</ref>: ضیافت [[روزه]] [[ماه مبارک رمضان]]، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در مورد [[ماه رمضان]] فرمودند:
{{متن حدیث|شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِيهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّهِ...}}<ref>وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۳۱۳.</ref>؛
[[حج]] نیز ضیافت است و [[حاجیان]] ضیوف الرحمان‌اند. [[عظمت]] حج در دعاهای ماه مبارک رمضان بسیار چشم‌گیر است. به نظر می‌رسد یکی از برجسته‌ترین دعاهای ماه مبارک رمضان «[[طلب]] حج» است، آن هم حج مکرر: {{متن حدیث|وَ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عَامِي هَذَا وَ فِي كُلِّ عَامٍ...}}<ref>دعای ابوحمزه ثمالی، دعای افتتاح.</ref>. این [[دعا]]، دعای روزه‌، دار و ضیف [[الرحمن]] در ماه مبارک رمضان است<ref>عرفان حج، ص۲۲.</ref>.
[[خداوند متعال]] می‌خواهد ضیافت خود را در طی چند ماه تمام کند که آغاز ضیافت، [[شهر]] الله (ماه مبارک رمضان) و پایان آن، ذیحجة الحرام است که پایان اشهر حج می‌باشد. پس حج نیز مانند روزه، ضیافت [[خداوند]] است و حاجیان ضیوف الرحمن.
 
ضیافت دو مرحله دارد:
#میزبان به میهمان می‌گوید: چیزی بخواه.
#میزبان آن‌چه را که میهمان می‌خواهد به او عطا می‌کند.
در ماه مبارک رمضان، میزبان که خداوند متعال است به [[بندگان]] [[صالح]] خود دستور می‌دهد از من طلب کنید، آن‌گاه در [[مراسم]] و [[مناسک حج]] [[خواسته‌ها]] را عطا می‌کند. در آنجا سخن از طلب نیست، سخن از عطاست. آنجا نمی‌گوید از من بخواه بلکه خواسته‌ها را عطا می‌کند. گرچه خواسته و عطایش به هم آمیخته شده و هر مرتبه‌ای از عطا، خواسته‌ای را به همراه دارد.
او کسی است که فراوانی [[بخشش]] و عطای او جز بر [[جود]] و [[کرم]] وی نیفزاید: {{متن حدیث|وَ لَا تَزِيدُهُ كَثْرَةُ الْعَطَاءِ إِلَّا جُوداً وَ كَرَماً}}<ref>مفاتیح الجنان، دعای افتتاح.</ref>.
[[انسان]] هر چه از خداوند متعال دریافت کند تشنه‌تر می‌شود، ابتداء نمی‌داند از [[خدا]] چه بخواهد، چون نمی‌داند که در دستگاه [[خداوند]] چه هست. وقتی رخی نشان داد و چیزهایی را از پشت پرده دید، سوال [[تولید]] می‌شود و درخواست ظهور می‌کند. هر مرحله‌ای از عطا و و [[بخشش]]، مرتبه‌ای از درخواست است و خواهش [[انسان]] را زنده می‌کند. و [[آدمی]] با درخواست و خواهش، مرحله تازه‌تری را از [[خداوند متعال]] درخواست و دریافت می‌کند، وقتی مرحله بالاتری را دریافت کرد، [[عطش]] او بیشتر می‌شود و چیزی [[طلب]] می‌کند<ref>عرفان حج، جوادی آملی، ص۲۳.</ref>.
و اما [[حج]]، [[ضیافت]] خداوند است و [[حاجیان]] همانند [[روزه‌داران]] [[مهمانان]] خدای رحمانند. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرمایند:
{{متن حدیث|إِنَّ ضَيْفَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رَجُلٌ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ فَهُوَ ضَيْفُ اللَّهِ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى مَنْزِلِهِ‌}}<ref>بحار، ج۹۹، ص۷.</ref>؛ «همانا میهمان خدای عزو جل، کسی است که حج و [[عمره]] به جای آورد، او تا زمانی که به منزلش باز گردد، میهمان خداست».
 
وقتی از امام صادق{{ع}} سؤال شد چرا [[روزه]] در ایام تشریق برای حاجیان [[ناپسند]] است؟ فرمود: چون که این گروه، [[زوار]] [[خدا]] و در میهمانی اویند و سزاوار نیست که میهمان، نزد کسی که به زیارتش رفته و او را میهمان کرده است، روزه بگیرد<ref>بحار، ج۹۹، ص۷، ح۳۸۰.</ref>. البته از جهت [[شرعی]]، روزه این ایام، [[حرام]] است.
و [[راستی]] چه افتخاری [[برتر]] از این که خداوند به خلیلش ابراهیم{{ع}} دستور می‌دهد که پس از مهیا نمودن [[کعبه]]، [[عاشقان]] کعبه را به سوی آن [[دعوت]] نماید. {{متن قرآن|وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ}}<ref>«و در میان مردم به حجّ بانگ بردار» سوره حج، آیه ۲۷.</ref>.
و در جای دیگر از [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ}}<ref>«و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طواف‌کنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.</ref>.
در «[[تفسیر نورالثقلین]]» آمده است: [[حضرت ابراهیم]] پس از [[بنای کعبه]] و دریافت [[فرمان]] [[خداوند تبارک و تعالی]] برای دعوت [[مردم]] به سوی کعبه، به پیشگاه خداوند عرض کرد: خداوندا! صدای من چگونه به [[گوش]] [[مردم]] می‌رسد؟ ندا آمد: {{متن حدیث|عَلَيْكَ الْأَذَانُ وَ عَلَيَّ الْإِبْلَاغُ‌}}<ref>اخبار مکه، ص۶۷ (به نقل از گلواژه‌های حج و عمره، بصیری، ص۳۵۵).</ref>؛ «[[وظیفه]] تو اعلام و وظیفه من رساندن این ندا به گوش مردم است».
 
[[حضرت ابراهیم]]{{ع}} بالای سنگی قرار گرفت و با صدای بلند مردم را به [[زیارت]] [[خانه خدا]] [[دعوت]] نمود. نه تنها صدای او به گوش مردم آن عصر رسید، بلکه همه کسانی که در پشت [[پدران]] و رحم [[مادران]] نیز بودند، دعوت حضرت ابراهیم‌{{ع}} را دریافت کردند. این [[روایت]] از [[حضرت علی]]{{ع}} است که:
{{متن حدیث|الْحَاجُّ الْمُعْتَمِرُ وَفْدُ اللَّهِ وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُكْرِمَ وَفْدَهُ وَ يَحْبُوَهُ بِالْمَغْفِرَةِ}}<ref>بحارالانوار، ج۹۹، ص۸؛ کافی، ج۴، ص۲۵۵.</ref>؛ «حجاج در ایام [[حج]] و [[عمره]] میهمان [[خدا]] هستند و [[حق]] دارند مورد [[احترام]] [[خداوند]] قرار گرفته و خداوند با [[مغفرت]] و [[آمرزش]] نسبت به آنها [[اظهار محبت]] نماید».
شبی امیرالمؤمنین‌{{ع}} وارد [[مسجدالحرام]] شد، و در کنار [[کعبه]]، [[بادیه‌نشینی]] را [[مشاهده]] فرمود که [[پرده کعبه]] را گرفته و با چشمی اشکبار و دلی غمبار می‌گوید:
{{متن حدیث|يَا صَاحِبَ الْبَيْتِ الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ الضَّيْفُ ضَيْفُكَ وَ لِكُلِّ ضَيْفٍ مِنْ مُضِيفِهِ قِرًى فَاجْعَلْ قِرَايَ مِنْكَ اللَّيْلَةَ الْمَغْفِرَةَ}}<ref>حج و عمره در قرآن و حدیث، ص۲۳۸، حدیث ۳۷۷.</ref>؛ «ای صاحب [[بیت]]! [[خانه]] خانه توست، و من مهمان تو هستم، هر میزبانی به میهمان خود توجه می‌کند و [[پذیرایی]] و احترام تو از من در این شب، [[بخشش]] گناهانم باشد».
 
این سخنان توجه علی{{ع}} را جلب کرد، حضرت به [[یاران]] و [[دوستان]] خود فرمودند: شما نیز سخنان این [[بادیه‌نشین]] را شنیدید؟ گفتند: بلی، مولا فرمود: خداوند [[کریم]] بدون تردید [[حاجت]] او را می‌پذیرد، {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يَرُدَّ ضَيْفَهُ‌}}<ref>حج و عمره در قرآن و حدیث، ص۲۳۸، حدیث ۳۷۷.</ref>.
[[عرب]] بادیه‌نشین، شب دوم و سوم نیز در همان مکان، پرده کعبه را گرفت و دعاهایی را زمزمه کرد، و به ترتیب از خدا دوری از [[آتش دوزخ]]، روزی [[بهشت]] برین و سرانجام مبلغ چهار هزار درهم [[پول]] خواست. حضرت در این هنگام خود را به او رسانید و او را مورد [[عنایت]] قرار داده و فرمود: این پول‌ها را برای چه می‌خواهی؟ او گفت: هزار درهم [[قرض]] دارم، هزار درهم [[هزینه]] [[ازدواج]] و هزار درهم مهریه همسرم می‌باشد و با هزار درهم چهارمی می‌خواهم [[تجارت]] و [[زندگی]] نمایم. حضرت او را [[وعده]] [[یاری]] داد و باغش را در [[مدینه]] فروخت و مشکل [[عرب]] [[بادیه‌نشین]] را برطرف کرد<ref>تحلیلی بر مناسک حج، بابا زاده، ص۲۵.</ref>. [[حضرت امام خمینی]] در پیامی فرمودند:
«مهم آن است که [[حاجی]] بداند کجا می‌رود؟ و [[دعوت]] چه کسی را [[اجابت]] می‌کند؟ و میهمان کیست؟ و [[آداب میهمانی]] چیست؟ و بداند [[خودخواهی]] و [[خودبینی]] با [[خدا]] خواهی مخالف است و با [[هجرت]] الی [[الله]] مباین و موجب [[نقض]] [[معنویت]] [[حج]] است»<ref>بخشی از پیام حضرت امام خمینی به زائران بیت‌الله الحرام، ۲۵/۵/۶۴.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۶۲۲.</ref>
 
==[[فضیلت]] [[حج]]==
از [[حضرت امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده است که فرمودند: چون [[حضرت موسی]] حج گزارد، [[جبرئیل]] نازل شد. [[موسی]] به او گفت: کسی که با نیتی صادق و خرجی [[پاک]] و [[حلال]] این [[خانه]] را [[زیارت]] کند، چه پاداشی دارد؟ جبرئیل به سوی [[خدا]] بازگشت، [[خداوند]] [[وحی]] کرد که به او بگو: او را در [[ملکوت اعلی]]، همراه [[پیامبران]]، [[صدیقان]]، [[شهیدان]] و [[صالحان]] قرار می‌دهد و اینان چه رفیقان و همراهان خوبی‌اند<ref>حج و عمره در قرآن و حدیث، محمدی ری شهری، ص۲۲۳.</ref>.
[[پیامبر]]{{صل}} به کاروان شترهای حجاج نگاه کرد و فرمود: هیچ گامی برنمی‌دارند، مگر آنکه بر ایشان [[حسنه]] نوشته می‌شود و هیچ گامی نمی‌گذارند مگر آنکه گناهی از آنان محو می‌شود و هرگاه [[اعمال]] حج خود را به پایان برند، به آنان گفته می‌شود: بنایی ساختید، پس ویرانش نکنید، [[گناهان]] گذشته شما بخشیده شد، برای [[آینده]] [[کار نیک]] انجام دهید<ref>حج و عمره در قرآن و حدیث، محمدی ری شهری، ص۲۲۳.</ref>.
 
از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده است که فرمود: مردی از [[صحرانشینان]] [[عرب]]، [[پیامبر اکرم]] را دید، عرض کرد: یا [[رسول الله]]! من از [[اهل]] و عیالم جدا شده و آهنگ حج کردم، اما [[فرصت]] را از دست دادم و نتوانستم به این زیارت مشرف شوم. من [[مرد]] [[ثروتمندی]] هستم، دستور بده تا به وسیله [[مال]] و ثروتم کاری کنم که [[اجر]] این [[عبادت]] نصیبم شود. [[امام]]{{ع}} فرمودند: [[رسول خدا]] به او توجه کرده، فرمودند: به [[کوه]] [[ابوقبیس]] نگاه کن، اگر این کوه تماما طلای سرخ باشد و از آن تو باشد، و در [[راه خدا]] انفاقش کنی، نمی‌توانی به ثوابی که متوجه یک حج گزار شده است نائل شوی، سپس فرمودند: حج گزار هنگامی که اقدام به آماده شدن برای [[سفر حج]] می‌کند، هیچ چیزی را از [[زمین]] بلند نکرده و بر زمین نمی‌گذارد، مگر ده حسنه برایش نوشته می‌شود و ده گناهش محو می‌شود و مقامش در پیشگاه خداوند ده درجه بالا می‌رود. هنگامی که [[خانه خدا]] را [[طواف]] کرد، از گناهانش بیرون می‌رود. هنگامی که سعی بین [[صفا و مروه]] را به جای آورد؛ از گناهانش بیرون می‌رود. هنگامی که در [[عرفات]] توقف کرد، از گناهانش بیرون می‌رود. هنگامی که سنگ را به سوی [[شیطان]] افکند، از گناهانش بیرون می‌رود. هنگامی که در عرفات توقف کرد، از گناهانش بیرون می‌رود. هنگامی که سنگ را به سوی شیطان افکند، از گناهانش بیرون می‌رود.
[[امام]]{{ع}} فرمود: [[پیامبر]]{{صل}} هم چنان [[مواقف]] مختلف [[حج]] را برشمرد و در مورد هر یک فرمود که حج گزار از گناهش بیرون می‌رود، سپس پیامبر{{صل}} فرمودند: تو چگونه می‌توانی به چنین پاداشی دست یابی؟ آنگاه امام{{ع}} فرمود: [[گناهان]] او تا چهار ماه نوشته نمی‌شود و برایش [[اعمال]] [[نیکو]] می‌نویسند، مگر اینکه [[مرتکب گناه کبیره]] شود<ref>محجه البیضاء، ج۲، کتاب اسرار الحج، ص۱۴۷، تهذیب، ج۵، ص۱۹.</ref>.
پیامبر{{صل}} در [[حدیثی]] فرمودند: {{متن حدیث|ليس للحجة المبرور ثواب الا الجنة}}<ref>الحج و العمره فی الکتاب و السنه، ص۶۵، به نقل از کتاب مجمع الزوائد، ج۳، ص۲۰۷.</ref>؛ «[[پاداش]] حج نیکو، جز [[بهشت]] نیست».
 
از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده است که فرمود: {{متن حدیث|حَجَّةٌ مَقْبُولَةٌ خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا}}<ref>بحار، ج۹۹، ص۱۱.</ref>؛ «یک حج قبول شده، بهتر از همه [[دنیا]] و آنچه در آن است».
امام صادق{{ع}} از پیامبر{{صل}} نقل فرموده که آن حضرت فرمود: {{متن حدیث|الْحَجَّةُ ثَوَابُهَا الْجَنَّةُ وَ الْعُمْرَةُ كَفَّارَةُ كُلِّ ذَنْبٍ}}<ref>کافی، ج۴، ص۲۵۳.</ref>؛ «[[ثواب]] حج، بهشت است و [[عمره]]، [[کفاره]] همه گناهان است».
و اما [[مرگ]] در مسیر حج؛ گر چه عزیمت به خانه خدا و انجام اعمال حج و [[سختی‌ها]] و رنج‌های این [[سفر]] [[معنوی]]، حتی با سال‌های اخیر، از جهات مختلف متفاوت بوده و قابل مقایسه نیست و همه ساله [[دولت]] [[عربستان]] و تمام [[کشورهای اسلامی]] برای [[آرامش]] و [[آسایش]] هر چه بیشتر زائرین حرمین شریفین، [[برنامه‌ریزی]] نموده و [[تدابیر]] لازم را اتخاذ می‌نماید. لکن تعدادی از عزیزان در طی این سفر، پیمانه عمرشان به پایان رسیده، [[دعوت حق]] را [[اجابت]] می‌نماید و البته کم نیستند افرادی که از [[خداوند]] درخواست می‌نمایند که پایان عمرشان را در یکی از این دو مکان [[مقدس]] ([[مکه]] یا [[مدینه]]) قرار دهد. در این زمینه می‌توان به روایاتی اشاره کرد:
[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|الْحَاجُّ وَ الْمُعْتَمِرُ فِي ضَمَانِ اللَّهِ فَإِنْ مَاتَ مُتَوَجِّهاً غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ إِنْ مَاتَ مُحْرِماً بَعَثَهُ اللَّهُ مُلَبِّياً وَ إِنْ مَاتَ بِأَحَدِ الْحَرَمَيْنِ بَعَثَهُ اللَّهُ مِنَ الْآمِنِينَ وَ إِنْ مَاتَ مُنْصَرِفاً غَفَرَ اللَّهُ لَهُ جَمِيعَ ذُنُوبِهِ}}<ref>کافی، ج۴، ص۲۵۶، قبل از حج بخوانید، آیت‌الله افتخاری، ص۷۲.</ref>.
کسی که به قصد [[حج]] و [[عمره]] به سوی مکه برود در [[پناه]] [[خدا]] خواهد بود، پس اگر در [[حال]] رفتن به [[خانه خدا]] بمیرد، خداوند [[گناهان]] گذشته‌اش را می‌بخشد و چنانچه در حال [[احرام]] بمیرد، خداوند او را تلبیه گویان از [[قبر]] برانگیزاند و اگر در [[حرم مکه]] یا مدینه بمیرد، خداوند او را [[مبعوث]] فرماید در حالی که ایمن از [[عذاب قبر]] و [[آسوده]] خاطر باشد و اگر در حال مراجعت بمیرد، خدا جمیع گناهانش را بیامرزد.
 
[[حضرت علی]]{{ع}} در روایتی فرمود: «من [[بهشت]] را برای شش نفر از [[اهل]] [[ایمان]] تضمین می‌کنم؛
# کسی که در راه [[دستگیری]] فقراء و کمک به بینوایان بمیرد.
# کسی که در راه [[عیادت بیماران]] و [[سرکشی]] به مریض‌های [[مؤمنین]] بمیرد.
# کسی که در راه [[پیکار]] و [[جهاد]] با [[دشمنان خدا]] کشته شود.
# کسی که به قصد [[طواف]] و [[زیارت]] خانه خدا بیرون رود و [[مرگ]] او را فراگیرد.
# کسی که بعد از [[فرایض]] [[جمعه]] بیرون رود و در حال [[طاعت]] بمیرد.
# کسی که برای [[تشییع جنازه]] [[مسلمانان]] و [[برادران دینی]] خارج شود و با مرگ خود روبرو شود».
[[پیامبر]]{{صل}} فرمودند: «هر کس در حال احرام بمیرد، لبیک گوی برانگیخته می‌شود»<ref>قبل از حج بخوانید، آیت‌الله افتخاری، ص۷۳.</ref>.
[[ابن عباس]] می‌گوید: مرد محرمی را مرکبش به [[زمین]] زد و در اثر شکستن گردنش، از [[دنیا]] رفت. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: او را با آب و سدر [[غسل]] دهید و در همان [[لباس]] احرامش [[کفن]] کنید و سر و صورتش را نپوشانید، همانا او [[روز قیامت]] لبیک گویان برانگیخته می‌شود<ref>الحج و العمره فی الکتاب و السنه، ص۱۵۸؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۸۶۶.</ref>.
پیامبر{{صل}} فرمودند: کسی که در این مسیر (راه [[کعبه]]) از [[دنیا]] برود، به [[حج]] آمده باشد یا [[عمره]]، او را برای [[حساب]] [[محشر]] نمی‌آورند و به او گفته می‌شود وارد [[بهشت]] شو<ref>الحج و العمره فی الکتاب و السنه، ص۱۵۸؛ عوالی اللئالی، ج۱، ص۹۶.</ref>.
[[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: کسی که در مسیر [[مکه]] بمیرد، چه در رفتن و چه در بازگشت، از هول عظیم [[قیامت]] ایمن خواهد بود<ref>الحج و العمره فی الکتاب و السنه، ص۱۵۸ و ۱۵۹؛ کافی، ج۴، ص۲۶۳.</ref>.
 
در روایتی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} آمده است: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ فِي أَحَدِ هَذَيْنِ الْحَرَمَيْنِ حَرَمِ اللَّهِ وَ حَرَمِ رَسُولِهِ{{صل}} بَعَثَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنَ الْآمِنِينَ}}<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۶۸؛ شفاء الغرام، ج۱، ص۱۶۱.</ref>؛ کسی که در یکی از دو [[حرم]] [[خدا]] و [[رسول]] او بمیرد، [[خداوند]] او را در قیامت جزء کسانی که [[امنیت]] دارند برمی‌گزیند.
از امام صادق{{ع}} [[روایت]] شده: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ فِي الْمَدِينَةِ بَعَثَهُ اللَّهُ فِي الْآمِنِينَ...}}<ref>کافی، ج۴، ص۵۵۸.</ref>؛ «کسی که در [[مدینه]] بمیرد، خداوند او را در ردیف کسانی که دارای امنیت هستند برمی‌گزیند».
از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} نقل شده است که فرمود:
{{متن حدیث|ايما مسلم خرج من بيته حاجا الى بيت الله الحرام، ثم نزل به الموت قبل بلوغه، أوجب الله الجنة}}<ref>الحج و العمره فی الکتاب والسنه، ص۱۵۸؛ تهذیب، ج۵، ص۲۳.</ref>؛ «هر [[مسلمانی]] که از [[خانه]] برای انجام حج خارج شود و در این مسیر مرگش فرا برسد، خداوند بهشت را بر او [[واجب]] می‌گرداند».
پیامبر اکرم{{صل}} فرمودند: {{متن حدیث|من خرج معتمرا فمات، كتب له أجر المعتمر إلى يوم القيامة}}<ref>منتخب احادیث عمره، قاضی عسکر، ص۳۰.</ref>؛ «هر کس به قصد عمره خارج شود و بمیرد، خداوند تا روز قیامت برای او در [[نامه]] عملش [[عمره]] ثبت می‌کند.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۷۳۳.</ref>.
 
==ماه [[حج]]==
به استناد [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ}}<ref>«حجّ (در) ماه‌های شناخته‌ای (انجام‌پذیر) است پس کسی که در آن ماه‌ها حجّ می‌گزارد (بداند که) در حجّ، آمیزش و نافرمانی و کشمکش (روا) نیست و هر کار نیکی کنید خداوند بدان داناست؛ و رهتوشه بردارید و بهترین رهتوشه پرهیزگاری است، و ای خردمندان! از من پروا کنید» سوره بقره، آیه ۱۹۷.</ref> و [[روایات معصومین]]{{عم}}، [[زمان]] برگزاری حج ماه‌های [[شوال]]، [[ذی القعده]] و [[ذی الحجه]] است که حج نامیده می‌شود. البته این ماه‌های شروع حج است وگرنه عمده [[اعمال]] حج در دهه اول ذی الحجه به ویژه روزهای نهم تا دوازدهم انجام می‌شود.
توضیح اینکه: زمان انجام [[عمره]] [[تمتع]] از اول [[ماه شوال]] تا [[نهم ذی‌حجه]] است و [[حج تمتع]] از نهم ذی‌حجه شروع می‌شود. عمره تمتع و حج تمتع باید در یک سال انجام شود، آن هم طی ماه‌های شوال، [[ذیقعده]] و [[ذیحجه]] و تأخیر حج آن تا سال بعد جایز نیست، اگر چه تمام سال را در [[حال]] [[احرام]] به سر برد.
بنابراین ذیقعده و ذیحجه ضمن آنکه از ماه‌های حرامند، از ماه‌های حج هم محسوب می‌شوند، در حالی که شوال از [[ماه‌های حرام]] نیست، ولی از ماه‌های حج شمرده می‌شود، همین [[طور]] [[محرم]] و [[رجب]] گر چه از ماه‌های حرام هستند ولی از ماه‌های حج شمرده نمی‌شوند؛ لذا نسبت ماه‌های حرام و حج، نسبت عموم و خصوص من وجه است که موارد مشترک آنها ذیقعده و [[ذی‌حجه]] است.
 
اگر سؤال شود با آنکه اصل عمل حج (اعم از تمتع، اِفراد و قِران) از نهم تا [[سیزدهم ذیحجه]] بیشتر به درازا نمی‌کشد، چرا این سه ماه (شوال، ذیقعده ذیحجه) به عنوان ماه‌های حج نامیده می‌شوند؟ پاسخ آن است که عمره تمتع بخشی از حج تمتع است که وقت انجام آن از اول [[شوال]] تا هنگام [[احرام حج]] در [[ذی الحجه]] است و از این پس، ظرف [[احرام]] خود [[حج]] و [[مراسم]] آن است. و در مورد حج افراد و [[قرآن]] (که [[عمره]] آنها پس از برگزاری اصل حج قرار دارد) دانسته شد که ظرف احرام آنها از اول شوال تا [[نهم ذیحجه]] است، و [[روز]] نهم تا سیزدهم ظرف عمل خود حج می‌باشد، یعنی شخص مختار است که از اول شوال تا نهم ذیحجه هر روزی که خواست به عنوان حج «اِفراد» یا «قِران» [[محرم]] شود. با توجه به مطالب یاد شده، این سه ماه «ماه‌های حج» خوانده می‌شوند و اما این که [[زمان]] حج تا سیزدهم [[ذی حجه]] بیشتر طول نمی‌کشد (نه تا آخر آن)، این جهت با محسوب شدن [[ذیحجه]] به عنوان یکی از ماه‌های حج منافات ندارد؛ زیرا پس از بازگشت از [[منا]]، [[طواف]] و [[نماز]] آن، سعی و طواف [[نساء]] و نماز آن را آخر ذی حجه می‌توان انجام داد<ref>فرهنگنامه حج و عمره و اماکن مربوطه، صدر طباطبایی، ص۲۲.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۸۲۳.</ref>.
 
==وقوف==
حجاج [[بیت الله الحرام]] در [[روز عرفه]] - [[نهم ذی الحجه]] - از ظهر تا [[مغرب]] [[شرعی]] در [[سرزمین عرفات]] حضور می‌یابند که در اصطلاح [[فقهی]]، این حضور «وقوف» نامیده می‌شود. اهمیت حضور در [[عرفات]] تا آنجاست که گفته‌اند: {{متن حدیث|الْحَجُّ عَرَفَةُ}} یا {{عربی|الحج عرفات}}. این وقوف یکی از ارکان [[حج تمتع]] است و در صورت عدم تحقق آن، [[حج]] محقق نمی‌شود. این تأکید قدری هم به خاطر [[تحریض]] [[قریش]] بر وقوف در عرفات بود؛ زیرا آنان که خود را [[طایفه]] برگزیده می‌دانستند و به اصطلاح [[اهل]] حُمس یا تشدد در [[دین‌داری]] و اهل [[حرم]] معرفی می‌کردند، خود را [[بی‌نیاز]] از وقوف در عرفات می‌دیدند این در حالی بود که [[رسول خدا]]{{صل}} این برخورد آنان را نادرست دانست و خود در [[حجةالوداع]]، در عرفات وقوف کرد<ref>آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، مشعر، ص۱۲۹.</ref>. وقوف در عرفات عبارت است از توقف (و ماندن) در [[صحرای عرفات]]. وقوف در عرفات از [[واجبات]] رکنی حج است و دومین [[واجب]] از [[مراسم حج]] است که پس از [[احرام]] در [[میقات]] و آمدن به عرفات انجام می‌پذیرد. و کیفیت وقوف در عرفات (که موقف اول در مراسم حج است) می‌تواند در حالات مختلفی باشد، چون [[راه رفتن]]، پیاده بودن، نشسته بودن، سواره بودن، خوابیده بودن (البته در قسمتی از وقت وقوف). وقوف در عرفات را در دو وقت می‌توان انجام داد که تنها یک مقدار از این [[زمان]] رکن است (و اگر در این یک مقدار زمان وقوف صورت نگیرد حج [[باطل]] می‌شود) که عبارت است از:
 
'''وقوف اختیاری''': ماندن در عرفات از اول [[ظهر]] [[عرفه]] ([[روز]] نهم [[هجری]]) تا غروب شرعی این روز برای شخصی که مختار است.
 
'''وقوف [[اضطراری]]''': ماندن در عرفات است در شب [[عید قربان]] (شب [[دهم ذی‌حجه]]) از غروب شرعی تا [[طلوع فجر]] برای شخصی که [[مضطر]] است (یعنی کسی که تمکن ماندن در عرفات را از ظهر تا غروب روز نهم [[هجری]] نداشته است) و این وقوف [[اضطراری]] [[عرفات]] را «اضطراری شبانه» هم می‌گویند.
 
'''[[مستحبات]] وقوف''': [[نیت]] به زبان آوردن، رو به [[قبله]] بودن، با [[وضو]] بودن، در نمره قرار گرفتن، در [[حال]] [[گریه]] بودن، زیر [[آسمان]] به سر بردن، به حالت ایستاده بودن، با همسفران به سر بردن، به [[خیرات]] اقدام کردن، از [[شیطان]] به [[خدا]] [[پناه بردن]]، یادآوری [[گناه]] و [[استغفار]] نمودن، [[حمد]] و [[ثنای الهی]] را به جای آوردن، [[زیارت]] [[حضرت سیدالشهداء]] را خواندن، بر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[آل]] او{{عم}} [[صلوات]] فرستادن، عطایای [[الهی]] را یادآوری و [[شکرگزاری]] کردن، [[حاجات]] [[دنیایی]] و [[آخرتی]] را از [[خداوند]] خواستن، هفتاد مرتبه از خداوند تقاضای [[بهشت]] نمودن، برای خود و [[والدین]] خود و دیگران [[دعا]] نمودن، دهن خود را از مانع توجه به خداوند دور داشتن، قبل از زوال (یعنی نزدیک ظهر) [[غسل]] به جای آوردن، [[دعای عرفه]] [[امام حسین]] و [[امام سجاد]] را خواندن، [[توفیق]] زیارت کردن هر ساله [[کعبه]] از [[درگاه الهی]] [[طلب]] نمودن، دو [[نماز ظهر]] و عصر را در اول وقت به یک [[اذان]] و دو اقامه به جای آوردن، سُوری از [[قرآن مجید]] را (مانند سوره‌های [[توحید]] و ناس و فلق) [[تلاوت]] نمودن، آیاتی از قرآن مجید را که در آن حمد و [[تسبیح]] و [[تکبیر]] و اسمای نیکوی الهی است خواندن، هر یک از [[اذکار]] {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، الْحَمْدُ لِلَّهِ‌، سُبْحَانَ اللَّهِ، ما شاءَ اللَّهُ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ، اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ}} را صد مرتبه گفتن، در طرف پایین چپ [[کوه]] (نسبت به کسی که از [[مکه مکرمه]] به سوی عرفات می‌آید) در [[زمین]] هموار قرار گرفتن.
 
'''وقوف در مشعر''': عبارت است از توقف (و ماندن) در بیابان مشعر. و وقوف در مشعر از [[واجبات]] رکنی [[حج]] است و سومین [[واجب]] از [[مراسم حج]] است که (پس از وقوف در عرفات) با [[حرکت]] از عرفات و آمدن به [[مشعرالحرام]] صورت می‌گیرد به این ترتیب که در [[حال]] [[احرام]] بعد از غروب [[شرعی]] [[روز عرفه]] ([[نهم ذی حجه]]) از [[عرفات]] به سمت مشعر [[حرکت]] می‌کنند. کیفیت وقوف در مشعر (که وقوف دوم است) می‌تواند در حالات مختلفی باشد چون: [[راه رفتن]]، پیاده بودن، نشسته بودن، سواره بودن، خوابیده بودن (البته در قسمتی از وقوف).
وقوف در مشعر را در سه وقت می‌توان انجام داد که تنها یک مقدار از این [[زمان]] رکن است (و اگر در این یک مقدار وقت، وقوف صورت نگیرد [[حج]] [[باطل]] می‌شود) که عبارت است از:
 
'''وقوف اختیاری''': ماندن در مشعر است از شب [[دهم ذی‌حجه]] (شب [[عید قربان]]) تا [[طلوع]] [[آفتاب]] برای شخص مختار. رکن [[واجب]] این وقوف از [[طلوع فجر]] است تا طلوع آفتاب (مدت قبل از آن واجب غیر رکنی است).
 
'''وقوف [[اضطراری]] اول''': ماندن در مشعر است در مقداری از شب عید قربان (شب دهم ذی‌حجه) برای شخص [[مضطر]] و معذور چون پیر و مریض و کسی که کار ضروری دارد (و به این ترتیب قبل از طلوع آفتاب به [[منی]] می‌روند) این وقوف را «اضطراری شبانه» هم می‌گویند.
 
'''وقوف اضطراری دوم''': ماندن در مشعر است بعد از طلوع آفتاب [[روز عید قربان]] (دهم ذی‌حجه) تا پیش از ظهر برای شخص مضطر یعنی کسی که از روی [[فراموشی]] یا عذر دیگری از وقوف مابین طلوع فجر تا طلوع آفتاب متمکن نشده است. این وقوف را «اضطراری روزانه» هم می‌گویند.
 
'''[[مستحبات]] وقوف''': با [[وضو]] بودن، به حال [[احیا]] بودن، دعای مشلول، خواندن، هفتاد عدد سنگریزه بر داشتن، در دامنه [[کوه]] و رو به [[قبله]] بودن، [[حمد]] و ثنای [[پروردگار]] را به جای آوردن، [[نعمت‌ها]] و [[عظمت]] و بلای [[الهی]] را به نظر آوردن، دعای {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْمَعَ‌...}} را خواندن، دعای {{متن حدیث|اللَّهُمَ ارْحَمْ مَوْقِفِي}} را در [[تل]] سرخ خواندن، پابرهنه در بالای کوه [[قزح]] قدم زدن و [[ذکر خداوند]] نمودن، در [[حق]] خود و [[والدین]] و [[اولاد]] و [[اهل]] و [[مال]] دیگران [[دعا کردن]]، برای [[امامان]] و [[تعجیل فرج]] [[دعا]] نمودن و از اعدای ایشان [[بیزاری جستن]]، در وسط [[وادی]] [[مشعرالحرام]] و در سمت راست جاده جای گزیدن، نمازهای [[مغرب]] و عشاء را به یک [[اذان]] و دو اقامه بدون فاصله به جای آوردن، هر یک از [[اذکار]] {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، الْحَمْدُ لِلَّهِ‌، سُبْحَانَ اللَّهِ، اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ}} را صد بار گفتن، نزدیک [[طلوع]] [[آفتاب]] بر بالای [[کوه]] [[ثبیر]] هفت مرتبه [[اعتراف به گناهان]] و هفت مرتبه [[استغفار]] کردن، پیش از طلوع آفتاب کوچ کردن و تا طلوع آفتاب از [[وادی محسر]] خارج نشدن، با [[آرامش]] و [[وقار]] و ذکر و استغفار راه افتادن و در وادی محسر هروله کردن.
 
'''وقوف در [[منی]]''': عبارت است از توقف (بیتوته) کردن در وادی منی. وقوف در منی از [[واجبات]] غیر رکنی [[حج]] است و دوازدهمین [[واجب]] از [[مراسم حج]] است که پس از [[حرکت]] از مشعرالحرام بعد از طلوع آفتاب [[روز دهم ذی‌حجه]] و آمدن به وادی منی صورت می‌گیرد و [[زمان]] وقوف (بیتوته) در منی از غروب [[شرعی]] تا نیمه شب است. در هر یک از دو (یا سه) شب:
#شب‌های یازدهم و دوازدهم: حجاج چه آنها که برای ادامه [[اعمال]] حج از منی به [[مکه]] رفته‌اند و چه آنها که نرفته‌اند و در منی باقی مانده‌اند، باید شب‌های یازدهم و [[دوازدهم ذی‌حجه]] را در منی باشند و بنابراین آنها که به مکه رفته‌اند باید قبل از غروب به منی باز گردند.
#شب سیزدهم: اگر [[حاجی]] نتواند تا [[غروب]] [[روز دوازدهم ذی‌حجه]] از منی خارج شود در این صورت باید شب سیزدهم را هم در منی وقوف (بیتوته) کند و در [[روز]] سیزدهم [[رمی]] جمرات ثلاثه کرده و از منی خارج شود<ref>فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۲۰۸.</ref>.
پس از وقوف در [[عرفات]]، وقوف در مشعر و وقوف در منی نیز از ارکان [[حج]] است.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۱۰۶۶.</ref>.
 
==[[ولایت]] و [[حج]]==
محوریت موضوع ولایت در مقایسه با سایر [[اعمال]]، موضوعی پذیرفته شده است که [[روایات]] فراوانی صریحاً به آن پرداخته است. حج نیز در [[اسلام]] از جایگاه بلندی برخوردار است. لکن در مقابل ولایت که قرار می‌گیرد ولایت از جایگاه [[برتری]] برخوردار می‌باشد؛ چراکه هر یک از این [[عبادات]] اگر در کنار [[رهبری]] صحیح قرار نگیرد از آن [[سوء استفاده]] می‌شود، حتی اگر در کنار [[قرآن]]، رهبری صحیح نباشد [[تفسیر به رأی]] شده و از آن استفاده ابزاری می‌شود.
[[زراره]] از [[امام محمد باقر]]{{ع}} [[روایت]] می‌کند که فرمود: {{متن حدیث|بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَةِ}}.
اسلام بر پنج پایه [[استوار]] است: «[[نماز]] و [[زکات]] و [[روزه]] و حج و ولایت».
زراره می‌گوید از [[امام]] پرسیدم: کدام‌ یک از این اصول پنج‌گانه مهم‌تر است؟ امام{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|الْوَلَايَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِنَّ}}<ref>کافی، ج۲، کتاب الایمان و الکفر، باب دعائم الاسلام، حدیث ۵.</ref>.
 
ولایت از همه مهم‌تر است، چون ولایت کلید رسیدن به آنهاست (و محتوای آن [[دستورات]] در ولایت تحقق پیدا می‌کند) و امام و [[والی]]، [[راهنمای مردم]] به سوی این اعمال است.
دو نکته اساسی در اینجا قابل ذکر است:
 
نکته اول: این که این پنج مسأله بی‌جهت در کنار یکدیگر چیده نشده‌اند، بلکه رابطه‌ای با یکدیگر دارند.
# نماز، رابطه [[خلق]] با [[خالق]] است بلکه بهترین [[زمان]] برای رابطه خلق و خالق هنگام نماز است.
# زکات، رابطه خلق با خلق است. [[نیازمندان]] با [[اجرای قانون]] زکات از سوی [[ثروتمندان]]، [[بی‌نیاز]] می‌گردند و [[مشکلات]] [[اقتصادی]] آنان حل می‌شود.
# روزه، رابطه [[انسان]] با خویش است، با ایجاد این رابطه انسان موفق می‌شود که با [[هوای نفس]] خویش [[مبارزه]] کند. سمبل مبارزه با هوای نفس روزه است.
# حج، رابطه مجموع [[مسلمین]] با یکدیگر است تا با [[همفکری]] و تبادل نظر، مشکلات و گرفتاری‌های [[جهان اسلام]] را حل کنند و مرهمی بر زخم‌های [[مسلمانان]] بنهند.
# ولایت، ضامن اجرای صحیح و تبییین کننده [[احکام]] این مسائل می‌باشد. بنابراین پنج اصل اساسی فوق تصادفاً در این [[حدیث]] در کنار هم جمع نشده‌اند.
 
نکته دوم: این که چرا [[ولایت]] از چهار اصل دیگر مهم‌تر و [[افضل]] است؛ همان‌گونه که در خود [[روایت]] نیز آمده است؛ ولایت تحقق بخش [[نماز]] و [[روزه]] و [[حج]] و [[زکات]] است و محتوای این [[عبادات]] و سایر [[عبادت‌ها]] در [[سایه]] ولایت عملی می‌شود، یعنی بدون ولایت و [[حاکمیت اسلام]]، این [[دستورات]] نقشی است بر کاغذ و همانند نسخه [[طبیب]] است که بدون عمل به آن شفای دردها حاصل نخواهد شد. ولایت به معنای [[اجرای قانون]] [[اسلام]] توسط [[ائمه]] معصومین‌{{عم}} و [[جانشینان]] آنان می‌باشد. بنابراین [[ولایتی]] از نماز و روزه و حج و زکات بالاتر است که نتیجه‌اش [[حکومت اسلامی]] باشد، ولایتی که از [[ولایت حضرت علی]]{{ع}} در [[غدیرخم]] نشأت گرفته باشد<ref>آیات ولایت در قرآن، آیت‌الله مکارم شیرازی، ص۷۰.</ref>.
ولایت، [[روح]] حج است؛ حج بدون «ولایت» و آهنگ [[کعبه]] بدون «[[امامت]]» و حضور در [[عرفات]] بدون «[[معرفت امام]]» و [[قربانی]] در [[منا]] بدون «[[فداکاری]] در راه امامت» و [[رمی]] جمره بدون «طرد [[شیطان]] و [[استکبار]] درونی و بیرونی» و سعی [[صفا و مروه]] «بدون [[کوشش]] در [[شناخت]] و [[اطاعت امام]] بی‌حاصل بوده و سودی نخواهد داشت؛ زیرا اگر چه یکی از [[مبانی اسلام]] حج است: {{متن حدیث|بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ}} لکن هیچ یک از نماز و روزه و زکات و حج همانند ولایت، رکن [[استوار]] اسلام نیست. از این رو در ادامه روایت مزبور آمده است، هیچ دعوتی از طرف [[خداوند]] به اندازه [[دعوت]] به ولایت و امامت نیست: {{متن حدیث|وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‌ءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ}}<ref>کافی، ج۲، ص۱۸.</ref> زیرا که [[انسان کامل]] که خود اسلام ممثل است می‌تواند به همه ابعاد [[اسلامی]] آشنا باشد و آشنایی دهد و [[مردم]] را به روح [[توحید]] که همان فریاد و [[قیام]] علیه [[طاغوت]] است جهت بخشد<ref>صهبای حج، آیت‌الله جوادی آملی، ص۹۳.</ref>.
 
از آنجا که [[ولایت]] از [[ارکان اسلام]] و [[حج]] است، در دعاهای [[ماه رمضان]] همراه با [[طلب]] حج، درخواست [[تشرف]] به اعتاب مقدسه [[معصومین]]{{عم}} آمده است یعنی در کنار [[زیارت]] «[[بیت الله]]» زیارت [[حرم مطهر]] [[رسول الله]]{{صل}} و [[ائمه معصومین]]{{عم}} نیز مطرح است. چنان‌که در [[دعای ابوحمزه ثمالی]] آمده است: خدایا! مبادا جایم در [[مشاهد مشرفه]] خالی باشد.
{{متن حدیث|اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عَامِي هَذَا وَ فِي كُلِّ عَامٍ... وَ زِيَارَةَ قَبْرِ نَبِيِّكَ{{صل}} وَ الْأَئِمَّةِ{{عم}} وَ لَا تُخْلِنِي يَا رَبِّ مِنْ تِلْكَ الْمَشَاهِدِ الشَّرِيفَةِ}}. در میهمانی عادی این چنین نیست که میزبان، چیزی را به میهمان پیشنهاد کند، ولی در این جا صاحب [[خانه]] به میهمان می‌گوید: از من زیارت خانه‌ام و [[تشرف به حرم]] [[رسول]] و حضور در مشاهد مشرفه را درخواست کن. این [[ضیافت]] ویژه در ماه رمضان، زمینه ضیافت حج را فراهم می‌کند<ref>صهبای حج، ص۷۲.</ref>.
[[امام باقر]]{{ع}} فرمود: حضور در پیشگاه [[امام]] [[معصوم]]{{عم}} و عرضه ولایت و اعلام [[وفاداری]] و [[فداکاری]]، [[متمم]] حج است. {{متن حدیث|تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَامِ‌}}<ref>وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۳۲۵ – ۳۲۴.</ref> پس حجی که [[رهبری الهی]] در آن حضور و ظهور نداشته باشد ناقص است. البته این اختصاص به حج ندارد و از باب [[تمثیل]] است نه تعیین. یعنی نه تنها {{متن حدیث|تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَامِ‌}} بلکه {{عربی|تمام الصلاة و الصيام و الزكاة لقاء الامام}}.
 
زیرا در [[حدیث]] {{متن حدیث|بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ...}} ضمن تأکید بر ولایت به نقش [[برتر]] [[والی]] تصریح شده است: {{متن حدیث|وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِنَّ‌}}.
نکته مذکور، که در [[کلام]] [[نورانی]] امام باقر{{ع}} آمده است، مستفاد از [[آیه]] {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref> است.
[[خداوند]]، [[اسلام]] همراه ولایت و رهبری الهی را برای ما [[پسندیده]] است. [[التزام عملی]] و [[علمی]] به ولایت اولیای [[راستین]] [[حق]]، تمام [[نعمت الهی]] و [[کمال دین]] است و تنها چنین [[دینی]] خداپسند خواهد بود. پس نه تنها {{متن حدیث|تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَامِ‌}} بلکه {{عربی|تمام الاسلام لقاء الامام}}<ref>صهبای حج، آیت‌الله جوادی آملی، ص۱۰۹ و ۱۱۰.</ref>.
درباره اتمام [[حج]] و [[عمره]] که در [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ}}<ref>«و حجّ و عمره را برای خداوند تمام (و کامل) بجا آورید» سوره بقره، آیه ۱۹۶.</ref> بدان اشاره شده است<ref>مصادیقی برای «اتمام» بیان شده است.</ref>. در برخی [[روایات]]، مصداق دیگری برای اتمام حج، ذکر شده است و آن این است که حج‌گزار پس از انجام [[مناسک]] به «[[زیارت امام]]{{ع}}» مشرف شود. نه فقط [[زیارت قبور]] (که آن نیز از [[حقوق]] [[ولایت]] است؛ زیرا [[زندگی]] و [[مرگ]] [[معصوم]] یکسان است) بلکه زیارت امام{{ع}} که نوعی [[تجدید عهد]] با [[امام]] است که حج‌گزاران ولایتشان را به امام اعلام کرده و [[یاری]] خود را بر آنان عرضه کرده، [[آمادگی]] خود را برای [[حمایت]] از آنان اظهار کنند.
 
[[امام باقر]]{{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|إِنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ يَأْتُوا هَذِهِ الْأَحْجَارَ فَيَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ يَأْتُونَا فَيُخْبِرُونَا بِوَلَايَتِهِمْ وَ يَعْرِضُوا عَلَيْنَا نَصْرَهُمْ}}<ref>کافی، ج۴، ص۵۴۹.</ref>.
«[[مردمان]] [[فرمان]] یافتند که نزد این سنگ‌ها آیند و آنها را [[طواف]] کنند، آن‌گاه نزد ما آیند و ولایت و حمایت خویش را بر ما عرضه دارند».
به همین دلیل در برخی از روایات از [[فضیلت]] [[تشرف]] به [[مدینه]] پس از حج، سخن به میان آمده است که {{متن حدیث|ابْدَؤُوا بِمَكَّةَ، وَ اخْتِمُوا بِنَا}}<ref>کافی، ج۴، ص۵۵۰؛ صهبای حج، ص۴۸۶.</ref>؛ «با [[مکه]] آغاز کنید و با ما به پایان [[برید]]»؛ لذا شایسته است که [[حاجیان]] پس از [[زیارت]] [[خانه خدا]]، آن چه را که دریافت نموده‌اند بر [[پیامبر]] و امام معصوم و صاحبان ولایت عرضه کنند.
[[حضرت علی]]{{ع}} نیز در بیانی فرمودند: {{متن حدیث|أَتِمُّوا بِرَسُولِ اللَّهِ{{صل}} حَجَّكُمْ إِذَا خَرَجْتُمْ إِلَى بَيْتِ اللَّهِ}}<ref>بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۱۳۹.</ref>. «هر گاه حج شما تمام شد به زیارت [[رسول خدا]]{{صل}} بروید که در [[حقیقت]] تکمیل کننده [[حج]] شماست».<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۱۰۶۹.</ref>.
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:IM010703.jpg|22px]] [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|'''محمدنامه''']]
{{پایان منابع}}


==ح نبوی ج۶==
==ح نبوی ج۶==
خط ۷۵۴: خط ۸۲۳:
* [[اعراب]] بائده
* [[اعراب]] بائده
* [[اعراب عدنانی]]
* [[اعراب عدنانی]]
* [[اعراب قحطانی]]
* [[عرب‌های قحطانی]]
* [[اعراب یمانی]]
* [[اعراب یمانی]]
* اعلام [[حرم]]
* اعلام [[حرم]]
خط ۱٬۱۷۸: خط ۱٬۲۴۷:
* جنة المعلی
* جنة المعلی
* جوف
* جوف
* [[جویریه]]
* جویریه
* جیبة
* جیبة
* جیران [[رسول الله]]
* جیران [[رسول الله]]
خط ۱٬۳۶۴: خط ۱٬۴۳۳:
* حمله‌دار
* حمله‌دار
* [[حنبلی]]
* [[حنبلی]]
* [[حنظله]]
* حنظله
* [[حنفی]]
* [[حنفی]]
* [[حنیف]]
* [[حنیف]]
خط ۱٬۸۵۷: خط ۱٬۹۲۶:
* [[عبد الله بن عبد المطلب]]
* [[عبد الله بن عبد المطلب]]
* [[عبد الله بن مسعود]]
* [[عبد الله بن مسعود]]
* [[عبد]] المطلّب
* [[عبد]] المطلب
* عبرت‌های [[حج]]
* عبرت‌های [[حج]]
* [[عتیق]]
* [[عتیق]]
خط ۲٬۹۰۴: خط ۲٬۹۷۳:
* بخشی از منابع کتاب
* بخشی از منابع کتاب
{{پایان فهرست اثر}}
{{پایان فهرست اثر}}
== پانویس ==
{{پانویس}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۴۰

حج در لغت به معنای «قصد» و «آهنگ» است، آهنگ کار و یا جایی کردن، و به حسب بعضی از کتب لغت، آهنگ کاری مهم کردن. راغب اصفهانی می‌نویسد: أصل الحج، القصد للزيارة... خص في تعارف الشرع بقصد بيت الله تعالى إقامة للنسك اصل حج یعنی قصد زیارت کردن و در شرع نیز منظور قصد زیارت خانه خداست. این واژه ده بار در قرآن تکرار شده است. «حج» از ارکان اسلام است. امام باقر(ع) می‌فرماید: اسلام بر پنج پایه بنا شده است: نماز، روزه، زکات، حج و ولایت[۱]. کسی که عمداً حج نگزارد، رکنی از ارکان دین الهی خویش را نابود کرده است[۲]. از امام باقر(ع) سوال شد: «لِمَ سُمِّيَ الْحَجُّ حَجّاً قَالَ(ع) حَجَّ فُلَانٌ أَيْ أَفْلَحَ فُلَانٌ»؛ «چرا حج حج نامیده شده؟ امام(ع) فرمود: فلان شخص حج انجام داد، یعنی رستگار شد». حج به معنای رستگاری است و کسی که این اعمال را انجام دهد رستگار گردیده و حج در مورد او استعمال می‌شود. در کتاب «معانی الاخبار» آمده است: «قَالَ(ع): الْحَجُّ الْفَلَاحُ يُقَالُ حَجَّ فُلَانٌ أَيْ أَفْلَحَ»[۳]. حج به معنای رستگاری است و کسی که این اعمال را انجام دهد، رستگار گردیده و حج در مورد او استعمال می‌شود. حج در اصطلاح فقها؛ حج، زیارت کعبه با اعمال مخصوص در مکان‌های مخصوصی است. صاحب «جواهر» می‌فرماید: الحج و إن كان في اللغة هو القصد فقد صار في الشرع: إسما لمجموع المناسك المؤداة في المشاعر المخصوصة[۴]

حج به مجموع اعمال و مناسکی که حجاج در ایام حج انجام می‌دهند، گفته می‌شود معنای دیگر حج: الحج قصد البيت للتقرب الى الله تعالى بافعال مخصوصة في اماكن مخصوصة حج، زیارت کعبه با اعمال مخصوص در مکان‌های مخصوص است. حج آهنگ مخصوص بیت الله الحرام و عرفه در وقت مخصوص (شوال، ذی القعده ذی الحجه) به منظور اعمال مخصوص است[۵]. نتیجه این که در فقه اسلامی، حج به مجموعه‌ای از اعمال که در مکه و اطراف آن به جا می‌آورند می‌گویند که در صورت وجود استطاعت مالی و صحت مزاج و امنیت، بر هر شخص بالغ و عاقل و مکلف در تمام عمر یک مرتبه واجب می‌گردد. وجوب حج فوری است. به اجماع فرقه «امامیه» و مذهب «ابوحنیفه» و «ابو یوسف» و «مالک» و «احمد حنبل» از عامه. «شافعی» گفته است: اگر عزم انجام حج در سال بعد داشته باشد، تأخیر گناه نیست. به هر حال از نظر شیعه وجوب آن فوری و تأخیر آن گناه کبیره است[۶]. و اما اعمال حج تمتع از سیزده جزء تشکیل شده است:

  1. احرام (به قصد و نیت حج تمتع) در خود مکه معظمه[۷]
  2. وقوف در «عرفات»
  3. وقوف در «مشعر الحرام»
  4. انداختن سنگ ریزه به «جمره عقبه» در منا
  5. قربانی در منا
  6. تراشیدن موی سر یا تقصیر کردن و برای زن به جای حلق و تراشیدن موی سر، تقصیر واجب است و مردان در غیر حج اول، بین تراشیدن سر و تقصیر مخیرند.
  7. طواف زیارت دور کعبه
  8. دو رکعت نماز طواف
  9. سعی بین صفا و مروه
  10. طواف نساء
  11. دو رکعت نماز طواف نساء
  12. ماندن در منا در شب یازدهم و دوازدهم ذی‌حجه برای همه و شب سیزدهم برای بعضی از افراد[۸]
  13. رمی جمره اولی و وسطی و عقبه در روزهای یازدهم و دوازدهم

در رساله حضرت امام سجاد(ع) به نام «رساله حقوق»، به صورت مبسوط به مسأله حقوق پرداخته شده است. از جمله حقوقی را که آن حضرت مطرح نموده‌اند، حق حج است. در متن رساله حقوق امام سجاد(ع) در مورد حق حج چنین آمده است: «وَ حَقُّ الْحَجِّ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ وِفَادَةٌ إِلَى رَبِّكَ وَ فِرَارٌ إِلَيْهِ مِنْ ذُنُوبِكَ وَ فِيهِ قَبُولُ تَوْبَتِكَ وَ قَضَاءُ الْفَرْضِ الَّذِي أَوْجَبَهُ اللَّهُ تَعَالَى عَلَيْكَ»[۹]؛ «حق حج بر تو این است که بدانی، آن سری است به سوی پروردگارت، و فرار تو از گناهانت به جانب اوست، و قبول توبه تو و ادای واجبی است که خدای متعال آن را بر تو فرض کرده است». امام چهارم(ع) در این مورد، هیچ اشاره‌ای به جنبه‌های سیاسی و ابعاد مختلف حج، نفرموده‌اند و دلیل آن روشن است؛ زیرا شرایط دشوار اجتماعی آن زمان و حاکمیت دودمان جنایت کار بنی‌امیه، اجازه نمی‌داد تا مسلمین از این اجتماع بزرگ بهره گرفته و به سوی عدالت و فضیلت، هدایت شوند[۱۰]. لذا امام سجاد(ع) بیشتر به جهات معنوی و عرفانی حج، اشاره فرموده‌اند، چنان که بسیاری از حقوق، در همین راستا مورد توجه قرار گرفته است. امام صادق(ع) راجع به اسرار باطنی حج و وظایف حاجیان می‌فرماید:

  1. چون اراده حج کنی، پیش از آن‌که مهیای سفر شوی دل خود را از جمیع ماسوی الله مجرد ساز.
  2. کلیه امورات خود را به خالق واگذار.
  3. در تمام حرکات و سکنات خود بر وی توکل نما.
  4. بر قضا و قدر، و حکم او، سر تسلیم تقدیم دار.
  5. دنیا و راحت و خلق را وداع کن، و چنان‌که مهیای سفری شوی که امید بازگشت نداشته باشی.
  6. از حقوقی که از خلق بر عهده داری بیرون شو.
  7. تکیه بر زاد و توشه خود نکن.
  8. پس مستعدّ شو، استعداد کسی که امید بازگشت ندارد.
  9. مصاحبت هم‌سفرانت را نیکو نگه دار.
  10. پیوسته مراعات نمای اوقات فرائض خدای را، و سنن رسول خدای، و آن چه واجب است بر تو، از ادب و تحمل صبر و شکر و شفقت و سخاوت و ایثار زاد (یعنی ترجیح غیر بر خویش در توشه).
  11. در هنگام غسل، به آب توبه خالصانه، گناهان خود را شستشو کن.
  12. کسوت راستی و صفا و فروتنی را بپوش.
  13. احرام در بند از هر چیزی که تو را از یاد خدای باز دارد و از اطاعت او حائل گردد.
  14. آن‌گاه که لبیک می‌گوئی، خود را آماده کن که در دستورات پروردگار فرمان‌بردار باشی و باید که اجابت تو (دعوت حق را) و (چنگ زدن به بند محکم او) راست و پاک و صاف و پاکیزه بوده باشد.
  15. چون به طواف مبادرت کنی، دل را هم با فرشتگان، گرد عرش و بارگاه الهی مشغول ساز.
  16. هروله کن از هوای نفس، و بیزاری جوی، از حول و قوّت خود.
  17. وقتی که از مکه «به سوی منی» که سرزمین آمال و آرزوهاست حرکت کردی از غفلت و لغزش بپرهیز.
  18. تمنا منما آن‌چه را که برای تو حلال نیست، و استحقاق آن را نداری.
  19. اعتراف کن به خطاهای خود در عرفات، و تجدید کن عهد و پیمان خود را نزد پروردگار، به یگانگی و وحدانیت او و تقرب جوی به سوی او.
  20. بپرهیز از وی در مُزدلفه.
  21. روان خود را پرواز ده، به ملا اعلی هنگام بالا شدن در کوه منی.
  22. بکش هوا و هوس و آز را، به هنگام کشتن قربانی.
  23. هنگام رمی جمرات، با سنگ زدن خود، شهوات و پستی و دنائت طبع و خوی نکوهیده را از پای درآور.
  24. هنگام تراشیدن موی خود، ریشه عیب‌های آشکار و نهانی خود را بتراش.
  25. چون داخل حرم شوی، در امان و پناه و خطاپوشی و نگهداری خدای تعالی داخل شو، از این که آرزوهای نفس خویش را پیروی کنی.
  26. گرد خانه حق دور زن، با تعظیم صاحبخانه، از روی حقیقت و شناخت بزرگی و سلطنت وی.
  27. دست بر حجر الاسود کش، از روی رضایت به آن چه قسمت تو فرماید، از راه خضوع به عزت و جلال او و عهد بندگی را با او محکم ساز.
  28. وداع کن غیر او را به طواف وداع.
  29. صاف و پاکیزه نما روح و دل خود را برای ملاقات خدای تعالی به وقوف بر صفا.
  30. خود را در منظر خدای قرار ده، در مروه با اوصاف نیکو و پاکیزه.
  31. استقامت نمای بر شروط حج، و وفای به عهدی که با خدای بستی، یعنی بر شروط و عهدهای خود باقی بمان و با گناه و معصیت پیمان خود را نشکن.
  32. بدان که خداوند هیچ طاعتی را مانند حج به خود نسبت نداده، و هیچ عبادتی را پیامبر(ص) هم به این ترتیب تشریع نکرده، مگر برای آن‌که این عمل، دارای اشارات و تذکراتی است برای صاحبان خرد و مشتمل است بر نصائح و اندرزهایی برای اهل بصیرت و بینایی؛ زیرا که آن اشارات انسان را به عالم مرگ و قبر و حساب و احوال بهشتیان و دوزخیان دلالت می‌کند، و درک نمی‌کند آن را مگر صاحبان خرد و ارباب بصیرت[۱۱].

با توجه به اختلافی که در خصوص حج تمتع، در جوامع حدیثی اهل سنت وجود دارد، درباره برترین قسم حج، اختلاف زیادی در مذاهب اربعه به وجود آمده است. برخی از این اختلافات، در خصوص «حج برتر» از اقسام سه‌گانه حج، به شرح زیر است:

  1. مذهب شافعی: در این مذهب، ترتیب افضلیت حج‌های سه‌گانه عبارت‌اند از: حجِ اِفراد، حج تمتع و حج قِران[۱۲].
  2. مذهب مالکی: در این مذهب، ترتیب افضلیت حج‌ها عبارت‌اند از: حجِ اِفراد، حجِ قِران و حج تمتّع.
  3. مذهب حنبلی: در این مذهب، نظریات مختلفی وجود دارد، مطابق یک نظر منقول از شخص احمد بن حنبل، ترتیب افضلیت حج‌های سه‌گانه عبارت‌اند از: حج تمتع، حجِ اِفراد، حجِ قِران[۱۳].
  4. مذهب حنفی: در این مذهب نیز ترتیب افضلیت حج‌های سه‌گانه، به این صورت است که: حج قرآن برتر از حج تمتع و حج تمتع برتر از حج افراد است»[۱۴].

این اختلافات درباره برترین نوع حج سبب گردید که برخی از مردم درباره نوع حج پیامبر خدا(ص) و نیت آن بزرگوار در لحظه احرام، به تردید بیفتند و پرسش‌هایی در این باره از امامان(ع) بنمایند. فضیل بن عیاض می‌گوید: من از اختلافات مردم درباره نوع حج پرسیدم و این که درباره حج پیامبر خدا(ص) برخی معتقدند: آن بزرگوار به نیت حج اِفراد لبیک گفت و برخی می‌گویند: به نیت عمره محرم گشت، برخی دیگر قائلند که آن حضرت به صورت قارن به راه افتاد و برخی دیگر بر این باورند، بدون نیت خاص از میقات خارج گردید. اما منتظر فرمان خدای عزوجل به سر می‌برد.

امام صادق(ع) در پاسخ فرمود: البته خدای عزوجل آگاه بود که حج پیامبر خدا(ص) در سال دهم، آخرین حجی است که پیامبر(ص) انجام می‌دهد و بعد از آن حجی برای حضرت نیست؛ لذا در آن سال حج و عمره را برای رسول خود جمع ساخت تا توأمان بودن حج و عمره، به عنوان سنتی برای امت او باقی بماند. به همین سبب چون پیامبر کعبه را طواف کرد به سعی صفا و مروه پرداخت، جبرئیل به او فرمان داد که به مردم بگوید کارهای خود را عمره قرار دهند، به جز کسانی که قربانی به همراه آورده‌اند که آنان در قید قربانی خواهند بود و طبق گفتار خداوند که می‌فرماید: ...حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ...[۱۵] خروج از احرام برای آنها روا نیست. به این ترتیب بود که عمره و حج برای پیامبر(ص) جمع گردید. البته پیامبر(ص) مطابق با همان نیت و سنتی از میقات به سوی مکه روان گشت که در میان اعراب اولیه جاری بود و مردم در آن دوران چیزی جز انجام حج (در ماه‌های حج) نمی‌شناختند. پیامبر(ص) در این خصوص به انتظار اوامر الهی بود، اما در عین حال می‌فرمود: مردم بر همان سنن پیشین خود هستند، مگر آن چه را که اسلام تغییر دهد و از آنجا که برای مردم انجام عمره در ماه‌های حج متداول نبود، آن‌گاه که پیامبر(ص) فرمود: مناسک خود را عمره قرار دهید، این فرمان برای اصحاب آن حضرت سنگین و گران جلوه کرد؛ زیرا آنان سابقه‌ای از انجام مناسک عمره در ماه‌های حج نداشتند[۱۶].

گفتنی است که در مذهب شیعه افضلیت حج تمتع به طور قاطع مورد نظر امامان بوده که جهت دهنده فقه امامیه نیز شده است. امامان مذهب، به خصوص صادقین(ع) این موضوع را دست‌آورد قرآن کریم و سنت نبوی دانسته و هماره بر آن، به عنوان «برترین نوع حج» تأکید می‌کرده‌اند؛ لذا هم شیعیان را -در جو حاکمیت اهل سنت- بدان فرمان داده‌اند و هم خود بدون هیچ تقیه و پروایی به انجام آن مبادرت می‌کردند. احادیث زیر -به عنوان شمار محدودی از روایاتی که در این خصوص وارد شده- موضع قاطع امامان(ع) را درباره برترین نوع حج نشان می‌دهد:

  1. ابوایوب ابراهیم بن عیسی می‌گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم کدام یک از اقسام حج بر انواع دیگر آن برتری دارد؟ فرمود: حج تمتع دارای فضیلت بیشتری است. چگونه امکان دارد حجی ارجح و برتر از حج تمتع باشد، با آنکه پیامبر خدا(ص) آرزو می‌کرد و می‌گفت: اگر آن‌چه تا کنون انجام داده‌ام، انجام نداده بودم، امروز حج خود را به همان صورتی انجام می‌دادم که دیگران انجام می‌دهند[۱۷].
  2. حفص بن البختری و حسن بن عبدالملک، از زراره و او از امام صادق(ع) روایت می‌کنند که فرمود: به خدا سوگند حج تمتع بهتر و برتر است. کتاب و سنت گواه است که حج تمتع والاتر است[۱۸].
  3. صفوان جمال می‌گوید: به ابو عبدالله صادق(ع) گفتم برخی از مردم می‌گویند: با خود قربانی ببرم تا حج من مانند حج پیامبر خدا(ص) باشد. برخی می‌گویند حج تمتع به جا بیاور، شما چه می‌فرمایید؟ ابوعبدالله فرمود: اگر من هزار سال بیایم و هر سال عازم حج باشم، جز با حج تمتع به خانه خدا نزدیک نمی‌شوم[۱۹].
  4. عطیه می‌گوید: به ابوجعفر باقر(ع) گفتم: فدایت شوم، برای یک سال هم که باشد حج خالص به جا بیاورم؟ ابوجعفر گفت: اگر من هزار سال در جهان بیایم و به حج بیایم حج تمتع به جا می‌آورم. تو نیز حج خود را از تمتع خالص مکن[۲۰].
  5. محمد بن فضل هاشمی می‌گوید: من با برادرانم به حضور ابوعبدالله صادق(ع) رسیدیم و گفتیم: ما عازم حج شده‌ایم و بعضاً برای نوبت اول به حج می‌رویم. بفرمایید با چه نیتی عازم شویم؟ امام صادق(ع) فرمود: «بر شما باد به حج تمتع» سپس فرمود: ما خاندان رسول، درباره حج و عمره تمتع از هیچ قدرتی واهمه نداریم. همچنین درباره تحریم مسکرات و مسح کشیدن بر پشت پاها»[۲۱].
  6. معاویه بن عمار می‌گوید: امام صادق(ع) فرمود: ما غیر از حج تمتع، حج دیگری را برای خداوند نمی‌شناسیم (انجام نمی‌دهیم) و چون در قیامت خدای خود را ملاقات کنیم، خواهیم گفت: پروردگارا! ما به کتاب تو و سنت پیامبرت عمل کردیم و این مردم گویند: خداوندا! ما به رأی و نظر خود عمل کردیم. آن‌گاه خداوند ما و آنها را در هر جا که مشیت او اقتضا نماید، قرار دهد[۲۲].[۲۳]

حج ابراهیم(ع)

قبل از ابراهیم نیز، کعبه مقصد آمال بود و مردم برای انجام حج رو به سوی آن می‌نهادند، اما دیوارهای کعبه به مرور زمان فرسوده و رو به انهدام بوده است. حضرت ابراهیم(ع) به امر خدا پایه‌های آن را از نو برافراشت و با اسماعیل به راهنمایی فرشته وحی، مناسک حج را به جا آورد. بنا بر برخی نصوص، ابراهیم خود، قبل از تجدید بنای کعبه حج را به جا آورده بوده است[۲۴]. ابراهیم به فرمان خدا، مردم را به حج خانه خدا دعوت نمود. وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ[۲۵]. پس از اسماعیل، همچنان حراست از سیادت کعبه و تولیت این پایگاه توحید بر عهده فرزندان او بود و پاسداری از مراسم حج و تطهیر آن را از تحریف‌های شرک‌آلود، پیامبران از فرزندان اسماعیل بر عهده داشتند.[۲۶]

حج ابراهیمی

یعنی حقیقتی که خداوند تشریع کرد و به حضرت ابراهیم(ع) دستور داد که وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ و در عصر رسول خدا(ص) این حج توسط آن حضرت تجدید حیات یافت. حج ابراهیمی حجی است که با انگیزه‌ای خاص و برای تحقق فلسفه مهم آنکه اظهار عبودیت الهی و نفی شرک و الحاد و رسیدن به قله کمال و سعادت است، انجام می‌گیرد[۲۷].[۲۸]

حج استیجاری

حجی است که به خاطر اجیر شدن بر نایب واجب می‌شود. حجی است که اجیر از جانب میّت به جا می‌آورد. اگر مکلف حجی را که بر او واجب بوده انجام نداده باشد، پس از فوت او شخصی را اجیر می‌کنند تا از جانب وی حج کند. حجة الاسلام از میقات برای میّت کفایت می‌کند مگر آنکه وصیت به خصوص حج بلدی کرده باشد[۲۹].[۳۰]

حج اصغر

«حج اصغر» به عمره مفرده اطلاق می‌شود. پیامبر خدا(ص) فرمود: عمره همان حج اصغر است و یک عمره بهتر از دنیاست و آن‌چه در آن است و یک حج، بهتر از عمره است[۳۱]. در مقابل آن، حج اکبر است.[۳۲]

حج اِفراد

یعنی حج تنها. یکی از اقسام حج است. این‌گونه حج بر مسلمانی که اهل مکه است یا فاصله منزل او تا مسجد الحرام کمتر از ۱۶ فرسخ شرعی (۸۸ کیلومتر) بوده باشد واجب است. وظیفه این‌گونه حاجیان انجام دوازده عمل است[۳۳]. همچنین اشخاصی که وظیفه آنها حج تمتع بوده ولی به عللی نتوانند به موقع اعمال عمره تمتع را انجام دهند، مثل این که دیر به مکه برسند و یا در احرام عمره تمتع باشند و مریض شوند، و وقوف در عرفات که رکن است وقت آن ضیق باشد، به طوری که اگر عمره را به جا آورند تا آخر روز نهم هم به عرفات نمی‌رسند، و همچنین خانم‌هایی که عادت ماهیانه آنها تا آن وقت که همسفری‌هایشان رهسپار عرفات شوند ادامه داشته باشد، حج تمتع این اشخاص مبدل به حج افراد می‌شود و احرام آنها نیز مبدل به احرام حج افراد شده، و نباید از احرام بیرون بیایند، بلکه باید نیت حج افراد کرده، بقیه اعمال را انجام دهند و در صورت عدول به حج افراد، به حج افراد، قربانی ساقط می‌شود[۳۴]. به حج افراد، حج مفرده هم گفته می‌شود. در وجه تسمیه آن گفته‌اند: چون قربانی همراه قاصد حج نمی‌باشد، یا چون حج از عمره جداست. اعمال حج افراد از روز نهم ذی‌حجه شروع می‌شود که تا روز دوازدهم یا سیزدهم ذی‌حجه به طول می‌انجامد. گرچه برخی اعمال (مثل دو طواف و سعی) را می‌توان تا آخر ذی‌حجه به تأخیر انداخت، ولی احرام این حج را می‌توان از ابتدای ماه‌های حج یعنی از اول شوال بست.[۳۵]

حج اکبر

در آیه سوم سوره مبارکه توبه (برائت) آمده است: وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ...[۳۶] درباره روز حج اکبر چند دیدگاه وجود دارد:

  1. حج اکبر، وقوف در عرفات و رمی جمرات است.
  2. روز عید قربان است[۳۷].
  3. حجی است که در آن پیامبر(ص) نیز حج گزارد.
  4. حفص بن غیاث نخعی القاضی می‌گوید: از حضرت صادق(ع) درباره آیه سوم سوره توبه پرسیدم و گفتم: معنای حج اکبر چیست؟ فرمود: به این دلیل اکبر نامیده شد که مسلمانان و مشرکان در آن سال با هم حج کردند و بعد از آن مشرکان دیگر حج به جا نیاوردند[۳۸].

«یوم الحج الاکبر» در بسیاری از روایات تطبیق به «یوم النحر» - روز عید قربان - شده و در برخی یوم عرفه ذکر شده است. البته شایع است هر گاه روز عرفه با جمعه مصادف شود، حج آن سال حج اکبر نامیده می‌شود، ولی در روایات اسلامی مستندی برای این مطلب نیست، حج اکبر در لسان الحدیث حج مشتمل بر وقوفین و مناسک منی است در مقابل حج اصغر که به عمره مفرده اطلاق می‌شود[۳۹].[۴۰]

حجّ الاسباب

حجی است که به یکی از اسباب همچون نذر، عهد، یمین و غیر اینها بر کسی واجب گردد. حجی که به واسطه نذر واجب شود، حج بالعهد و حج بالنذر گویند. حجی که به واسطه قسم و سوگند واجب شود را حج بالیمین گویند.[۴۱]

حج امامان

امام مجتبی(ع) بیست‌وپنج بار حج این خانه را انجام داده است. امام حسین(ع) در اکثر سفرها برادر بزرگوارش را همراهی، و حتی در پیاده‌روی از آن حضرت تبعیت می‌کرده است. میرزا خلیل کمره‌ای می‌نویسد: بزرگان دین، آن‌قدر خود را در جنب این خانه و اردوی آن نادیده می‌گرفتند که تشخص خود را هیچ‌گاه مانع از تکرار خاکساری، بر درِ این خانه قرار نمی‌دادند، با کوچک کردن خود در تعظیم، و بزرگداشت آن هر چه بیشتر می‌افزودند، با تواضع و خاکساری مکرر در مکرر خود را به این درگاه حق می‌رساندند. حضرت امام حسن(ع) در سفرهای حج خود که ۲۵ مرتبه بوده، خاکسارانه پیاده راه می‌پیمود، و این پیاده‌روی نه از راه نداشتن مال سواری بوده و نه از دریغ و مضایقه از بذل مال، در راه آن، بلکه دستور می‌دادند مرکب‌های سواری را جلو جلو یدکی می‌کشیده‌اند، و خود برای تواضع پیاده می‌رفته‌اند و به احترام آن حضرت امام حسین(ع) هم پیاده می‌شد. همین که خلائق می‌دیدند که حسنین(ع) از عقب مرکب پیاده راه می‌روند، رؤسای خلائق هم (از قبائل و از صحابه) پیاده می‌شدند. و کار به جایی می‌رسید که سراسر قافله، پیاده شده و هودج‌ها را پیشاپیش می‌کشیدند! تا بعد از طی مسافتی که خلق از پیاده‌روی به زحمت می‌افتادند، به آن دو امام اظهار می‌کردند که سوار شوند تا خلائق از مشقت پیاده‌روی آسوده گردند.

در حالات امام سجاد(ع) است، آن حضرت ناشناس، وارد در کاروان حج می‌شدند، تا تواضع خود را از طریق خدمت به زائرین خانه عملی سازد! امام هفتم(ع) علاوه بر آن‌که مکرراً این مسافرت را پیموده است در صورتی که وسائل رفاهی برایش امکان داشته، مع الوصف، گاهی همچون جدش امام چهارم، تواضع می‌کرده و مانند افراد تهی‌دست رهسپار این سفر بوده است! علی بن جعفر الصادق(ع) می‌گوید: با برادرم امام هفتم، چهار بار به مکه رفتیم برای عمره که با اهل و عیالش پیاده راه می‌رفت. در یک سفر ۲۶ روز، و در دیگری ۲۵ روز و در سومی ۲۴ روز، و در چهارمی ۲۱ روز، در راه بودیم. شقیق بلخی می‌گوید: در سال ۱۴۹ هجری به حج می‌رفتم، چون به قادسیه رسیدم کاروانی با زینت تمام در حرکت بود- میان این کاروان چشمم به جوان خوش‌رویی افتاد پشمینه‌پوش که از مردم کناره گرفته بود! با خود گفتم این جوان می‌خواهد سنگینی خود را بر اهل قافله اندازد، نزدیکش رفتم که او را سرزنش کنم، هنوز سخن نگفته بودم فرمود: یا شقیق اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ[۴۲] این بگفت و برفت!

با خود گفتم این امر عظیمی بود که از دل من خبر داد، و نام مرا برد! این بگذشت تا به منزل واقصه رسیدیم. پس آن بزرگوار را دیدم که نماز می‌خواند و اعضایش مضطرب بود، گفتم بروم و از او استحلال جویم، چون مرا دید فرمود: یا شقیق وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى[۴۳] این را گفت و روان شد!! من گفتم این جوان از (ابدال) است که دو بار از قلب من خبر داده است! پس دیگر او را ندیدم تا به زباله رسیدیم دیدم رکوه‌ای دارد و لب چاه آب ایستاده می‌خواهد آب بکشد، ناگاه (رکوه) از دستش در چاه افتاد، دیدم سر به جانب آسمان نموده می‌گوید: «انت ربي اذا ظمئت الى الماء، و قوتي اذا اردت طعاما» «توئی آب گوارای من هرگاه تشنه شوم و طعام من هرگاه گرسنه گردم». پس گفت: خدای من، غیر از این رکوه نداشتم، که ناگهان آب چاه بالا آمد، پس رکوه را گرفت و پر از آب نمود، وضو ساخت، و نماز خواند، و سپس چند سنگریزه برداشت و در رکوه انداخت و حرکت داد و از آن آب آشامید. آن‌گاه، من نزدیک رفته سلام کردم، و استدعا نمودم که از آن رکوه مرا هم بهره‌مند گرداند. به خدا سوگند که لذیذتر و خوشبوتر از آن نچشیده و تا چند روز، میل به طعام و آب نداشتم، پس دیگر آن بزرگوار را ندیدم تا شبی در مسجدالحرام کنار (قبّه السراب) دیدم که با خضوع تمام نماز می‌گذارد و چون صبح طالع گردید نماز صبح را خواند و هفت شوط طواف نموده از مسجد خارج گردید.

من که دلباخته او شده بودم دنبالش رفته دیدم برخلاف وضعی که در بین راه داشت، اطرافش غلامان بسیاری هستند و مردم پروانه شمع وجودش شده‌اند. متحیر مانده از جوانی پرسیدم، این آقا کیست؟ گفت این موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین(ع) است. با خود گفتم: این عجایب که من از او دیدم، اگر از غیر او دیده بودم عجب بود، لکن از این بزرگوار عجبی ندارد.[۴۴]

حج بَذلی

حجی است که با پولی که دیگری بخشیده است به جای آورند و کفایت از حجة الاسلام می‌کند. گیرنده اگر پس از این خودش مستطیع شد دیگر حجی بر او واجب نخواهد شد. و اگر مالی برای خصوص حج بخشیده شود واجب است قبول کردن (برای کسی که حجة الاسلام نکرده) و دین، مانع از وجوب حج بذلی نیست (مگر آن‌که حال باشد و مانع از ادای آن گردد) و در حج بذلی رجوع به کفایت شرط نیست[۴۵].[۴۶]

حج بلدی

مقابل حج میقاتی است. حجی است نیابتی و نایب از شهر میّت، به قصد حج حرکت می‌کند.[۴۷]

حج پیاده

حج رفتن با پای پیاده از قدیم معمول و مرسوم بوده است. بسیاری از امامان ما این سفر معنوی را با پای پیاده رفته‌اند. حضرت آدم(ع) هفتاد بار پیاده به حج رفت[۴۸]. هرگاه امام مجتبی(ع) به حج می‌رفت پیاده و گاه با پای برهنه می‌رفت[۴۹]. امام رضا(ع) بیست سفر پیاده حج نمودند[۵۰]. امام صادق(ع) بیست‌وپنج بار پیاده حج نمودند[۵۱].

امام حسین(ع) نیز بیست‌وپنج سفر پیاده به حج رفت[۵۲]. امام سجاد(ع) پیاده حج کرد و بیست روز مسافت میان مدینه و مکه را طی کرد[۵۳]. رسول خدا(ص) فرمود: هر که خانه خدا را پیاده حج کند، خداوند هفت هزار حسنه از حسنات حرم در نامه عملش ثبت نماید، عرض شد یا رسول الله، حسنات حرم چگونه است؟ فرمود: هر حسنه با هزار حسنه برابر است[۵۴].

از امام صادق(ع) سؤال شد: آیا حج سواره افضل است یا پیاده؟ حضرت فرمودند: حج سواره افضل است؛ زیرا پیامبر(ص) سواره حج به جا آوردند. سیف بن تمار می‌گوید: محضر مبارک امام صادق(ع) عرض کردم: ما پیاده به حج می‌رویم و خبری از شما به گوش ما رسیده، می‌خواهم رأی مبارک خود را بفرمایید؟ حضرت فرمودند: مردم، هم سواره و هم پیاده به حج می‌روند. گفتم: کدام یک نزد شما محبوب‌تر است که ما همان را انجام دهیم؟ حضرت فرمودند: اگر سواره به حج بروید، نزد من مطلوب‌تر است؛ زیرا سواره رفتن، شما را در عبادت و دعا تقویت می‌کند. ابوبصیر می‌گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: فضیلت پیاده به حج رفتن بیشتر است یا سواره رفتن؟ فرمودند: اگر شخص توانگر است و به این جهت که نفقه و هزینه کمتری صرف کند، پیاده به حج برود، البته سواره رفتن در حق وی افضل است[۵۵].[۵۶]

حج پیامبر(ص)

خانه توحید و قبله مسلمین، که بازسازی آن، یادگار ابراهیم خلیل(ع) است، مکانی است مقدس و شهری است مورد احترام. پیامبر خدا(ص) نیز این حرمت را پاس می‌داشت و با ذکر و دعا و رعایت ادب، بر قداست آن توجه می‌داد و با تهلیل و تکبیر وارد شهر و حرم الهی می‌شد. هنگام رفتن به مکه، از تپه شمالی وارد و از ناحیه جنوب خارج می‌گشت. نقل شده است که تنها یک بار به درون کعبه رفت. جامه و عبایش را زیر پای خود انداخت و کفش‌هایش را از پای درآورد و میان دو ستون داخل کعبه، دو رکعت نماز گزارد. هنگام ورود به مکه، خدا را به عنوان «ذی المعارج» و صاحب والایی بسیار می‌ستود. در مسیر راه، هنگام برخورد با هر سواره‌ای یا فراز آمدن بر هر تپه‌ای یا فرود آمدن به هر وادی و در فرصت‌های آخر شب و در پی نمازها «لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ‌، لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ» می‌گفت[۵۷] و گاهی در طول راه، پیاده‌ها را سوار بر شتر خویش می‌کرد.

پیامبر خدا(ص) در دو پارچه یمانی احرام می‌بست؛ همان دو جامه احرام که هنگام وفات نیز در همان‌ها کفن شد. جابر بن عبدالله نقل کرده که پیامبر هنگام احرام این‌گونه لبیک گفت: «لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ‌، لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ، إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ‌» همچنین نقل شده که آن حضرت شب را در ذوالحلیفه می‌گذراند. هنگام صبح، پس از نماز فجر، بر مرکب خویش سوار می‌شد و لبیک می‌گفت. فضل بن عباس نیز نقل کرده که پیامبر در طول سفر لبیک می‌گفت تا آنکه رمی جمرات عقبه کند. آن‌گاه هفت سنگ بر جمره عقبه می‌زد و با هر سنگریزه، تکبیر می‌گفت و چون از گفتن لبیک فراغت می‌یافت، از خدای متعال، مغفرت و رضایت او را می‌خواست و درخواست رهایی از آتش دوزخ داشت.

از محرمات احرام، زیر سایه رفتن است، مگر آن‌گاه که به منزلگاه برسند و زیر سقف یا خیمه بگذرانند. روزی یکی از معاندان، از امام کاظم(ع) درباره استظلال (زیر سایه رفتن) پرسید و این که مگر میان سایه کجاوه در حال سفر با سایه خیمه در حال نزول فرقی هست؟ حضرت موسی بن جعفر(ع) او را از این که در دین قیاس می‌کند نکوهش کرد و فرمود: ما مثل پیامبر خدا(ص) عمل می‌کنیم و مثل او ذکر و لبیک می‌گوییم. سپس فرمود: «پیامبر خدا(ص) بر مرکب خویش سوار می‌شد و هنگام سوار شدن، سایه‌بان نداشت و گاهی حرارت آفتاب او را رنج می‌داد. بعضی از بدنش را با بعضی دیگر و گاهی صورتش را با دستش می‌پوشانید. اما آن‌گاه که در منزلگاه فرود می‌آمد، زیر خیمه و سایه خیمه یا سایه دیوار قرار می‌گرفت[۵۸]. پیامبر هنگامی که از طرف خانه علی می‌خواست وارد مسجد الحرام شود، رو به کعبه می‌ایستاد و دعا می‌کرد. از امام صادق(ع) درباره ویژگی طواف پیامبر خدا(ص) پرسیدند. حضرت فرمود: پیامبر خدا(ص) شب و روز، ده بار طواف می‌کرد؛ هر بار هفت دور. سه بار در آغاز شب، سه بار در آخر شب، دو بار هنگام صبح و دوبار بعد از ظهر. و در فاصله این نوبت به استراحت می‌پرداخت.

در حدیثی از امام هادی(ع) نقل شده که آن حضرت فرمود: «پیامبر خدا خانه خدا را طواف می‌کرد و حجر الاسود را می‌بوسید»[۵۹]. از حضرت رسول(ص) روایت است که: «آب زمزم برای هر دردی که به خاطر آن نوشیده شود، درمان است[۶۰]. پیامبر اعظم(ص) به آب زمزم علاقه داشت و از آن می‌نوشید و گاهی می‌فرمود تا برای او سوغات آورند. سیره حضرت رسول(ص) در قربانی آن بود که قوچی بزرگ، چاق و نر قربانی می‌کرد. رنگش کبود مایل به سفیدی بود. ابن عباس نقل می‌کند که پیامبر خدا دو گوسفند سفید قربانی می‌کرد، پای خود را هنگام ذبح بر روی آن می‌گذاشت و می‌فرمود: «بسم الله منك و لك، اللهم تقبل من محمد...» و به روایت منقول از عبدالله بن سنان: «پیامبر خدا(ص) روز عید قربان دو گوسفند ذبح می‌کرد؛ یکی از جانب خود، دیگری به نیابت از هر کس از امتش که توان قربانی نداشت»[۶۱].

انس بن مالک نقل می‌کند که پیامبر خدا(ص) خود با دست خویش قربانی‌اش را ذبح می‌کرد و نام خدا را بر زبان می‌راند. «پیامبر خدا(ص) روز عید قربان، موی سرش را می‌تراشید. ناخن هایش را کوتاه می‌کرد و بخشی از شارب و محاسن (ریش و سبیل) خود را کوتاه می‌کرد». طبق نقل جابر بن عبدالله، پیامبر خدا(ص) روز عید قربان هنگامی که آفتاب بالا آمده. جمرات را رمی می‌کرد، اما روزهای پس از عید، پس از زوال خورشید و بعد از ظهر رمی می‌کرد. و ابن عباس نقل کرده که آن، حضرت، پس از زوال خورشید (نیم روز) رمی جمرات می‌کرد و چون فارغ می‌شد، نماز ظهر را می‌خواند. از ابن عباس نقل شده که پیامبر خدا در شب‌های تشریق، هر شب از منا به مکه می‌آمد و خانه کعبه را زیارت می‌کرد. در حدیثی هم آمده که امام باقر(ع) در پاسخ نامه ابراهیم بن شیبه چنین نوشت: «پیامبر خدا(ص) دوست داشت که در مدینه و مکه بسیار نماز بخواند. تو هم در این دو شهر نماز زیاد بخوان و نماز را تمام اقامه کن نه شکسته»[۶۲]. مسجد قبا یکی از مساجد مورد علاقه پیامبر خدا(ص) بود. هر گاه به قبا می‌رفت در منزل سعد بن خیثمه انصاری فرود می‌آمد. سراغ مسجد قبا می‌رفت، از چاه، آب می‌کشید و پاهای خود را می‌شست و از روی سنگ‌های کنار جاده عبور می‌کرد و در آن مسجد نماز می‌خواند. آن حضرت هر هفته روزهای شنبه پیاده به مسجد قبا می‌رفت. گاهی هم سواره این راه را می‌پیمود[۶۳].[۶۴]

حج پیامبران

از روایات استفاده می‌شود که از زمان خلقت حضرت آدم(ع) این خانه خدا مطاف جهانیان بوده است و هیچ پیامبری نیامده مگر اینکه به زیارت این خانه مشرف شده است. «حلبی» می‌گوید: از امام ششم(ع) سؤال شد که خانه کعبه را قبل از بعثت پیامبر(ص) هم آیا به عنوان حج، زیارت می‌کرده‌اند؟ حضرت فرمود: آری گواه بر این مطلب در قرآن، گفتار شعیب می‌باشد آن‌گاه که خواست دختر خود را به موسی(ع) تزویج نماید، گفت: مهریه او، این است که اجاره دهی نفس خود را و مزدوری کنی مرا (هشت حج) و نگفت هشت سال: قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ[۶۵]. آن‌گاه حضرت، حج چند نفر از انبیاء را بیان می‌فرماید: به درستی که آدم و نوح حج گزارده‌اند، و سلیمان حج به جا آورده در حالی که گروهی از آدمیان، پریان و پرندگان همراه او بودند. و هر آینه حج به جا آورد موسی(ع) در حالی که بر شتر سرخی سوار بود و فریادش را به شعار (لبیک، لبیک) بلند ساخته بود. همانا حج این خانه از اول بود، چنان‌چه خدای تعالی می‌فرماید: اول خانه‌ای که برای مردم در روی زمین بنا شده، آن خانه‌ای است که در مکه است[۶۶].

امام ششم(ع) می‌فرماید: هفتاد پیغمبر در اثر سختی و گرسنگی در مکه فوت کردند و بین رکن یمانی و حجر الاسود دفن شدند[۶۷]. حج حضرت آدم(ع): پس از آنکه حضرت آدم و حوا، ترک اولی کرده و به زمین هبوط نمودند، حضرت آدم در کوه صفا و حوا در مروه منزل گرفتند... جبرئیل نازل شد و به آدم گفت: خداوند عظیم مرا مأمور ساخته مناسک حج را به تو آموزش دهم تا از گناهان پاکیزه گردی، پس دست آدم را گرفت - در محل فعلی (بیت الله)- سپس لکه ابری به قدرت پروردگار روی سر او سایه انداخت که محاذی «بیت المعمور» بود. جبرئیل گفت: ای آدم! هر جا این ابر سایه انداخته قدم بردار؛ زیرا که به این زودی خانه‌ای «مصفّی» تشکیل خواهد شد، طولی نکشید خانه کعبه تشکیل یافت و حجر الاسود که از بهشت نازل شده بود بر آن نصب گردید[۶۸].

سپس جبرئیل، آدم(ع) را به سوی مشعر برد و از آنجا ریگ برداشته، آن‌گاه شیطان جلو آمد به آدم گفت: کجا می‌روی؟ جبرئیل گفت: با او صحبت مکن و هفت ریگ به او بینداز و هر بار بگو الله اکبر. سپس به طواف خانه آمد، هفت بار طواف کرد، بعد از آن سعی صفا و مروه نمود، دوباره طواف کعبه انجام داد که آن را «طواف نساء» گویند، آن‌گاه جبرئیل گفت: ای آدم! تمام گناهانت آمرزیده شد و همسرت بر تو حلال گردید[۶۹]. حج حضرت نوح: امام چهارم می‌فرماید: هنگامی که نوح سوار کشتی بود، مأموریت به او داده شد که طواف «کعبه» نماید او پس از طواف به منا رفت و دوباره از آنجا به سمت مکه مراجعت کرد و «طواف نساء» را انجام داد[۷۰].

حج حضرت ابراهیم و اسماعیل: چون حضرت ابراهیم و اسماعیل از بنای کعبه بیاسودند، به تعلیم جبرئیل مانند حضرت آدم مناسک حج را به جا آوردند[۷۱]. حج حضرت موسی و یونس بن متی: از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: موسی(ع) با هفتاد پیامبر زمان خود به بین الحرمین که مکه و مدینه باشد، عبور نموده در حالی که پارچه (قطوانی) بر تن آنها بود و تلبیه می‌گفتند: «لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدَيْكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ يَا كَرِيمُ لَبَّيْكَ‌»[۷۲]. حج حضرت سلیمان: «زراره بن اعین» از امام صادق(ع) و ایشان نیز از امام پنجم(ع) نقل می‌فرمایند که فرمود: «سلیمان بن داود» حج بیت الله نمود در حالی که جن و انس همراه او بودند و از پارچه (قبطی) احرام بسته بود و چون خانه را زیارت کرد آن را با پارچه قبطی پوشانید و سپس سلیمان چند روزی در مکه توقف کرد و روزی پنج هزار شتر و گاو و گوسفند قربانی می‌کرد و مردم را خبر داد که پیغمبری از عرب، در این شهر مبعوث می‌شود که خاتم پیامبران باشد[۷۳]. حج خاتم الانبیاء: پیامبر اکرم(ص) قبل از بعثت هر ساله حج انجام می‌دادند، ولی نه هم‌چون مردم مکه و بعد از بعثت تا هجرت، چون فرمان حج نرسیده بود، کیفیت حج آن حضرت بیان نشده است. اما بعد از هجرت در سال ششم حضرت با جمعی از مسلمین آهنگ حج نمودند و کفار مکه در حدیبیه مانع ورود آنها شده تا سال هفتم هجرت «عمرة القضاء» به جا آوردند، سپس حج آن حضرت با تشکیلاتی خاص در سال دهم هجرت انجام یافت که آن را «حجة الوداع» می‌گویند[۷۴].[۷۵]

حج تمتّع

یکی از اقسام حج است. این‌گونه حج بر تمام کسانی واجب است که فاصله وطن آنها تا مسجدالحرام بیش از ۱۶ فرسخ شرعی (بیش از ۸۸ کیلومتر) بوده باشد؛ از این‌رو بیشتر مسلمانان این‌گونه حج را به جای می‌آورند[۷۶]. ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ[۷۷] بنابراین کسانی که وطن آنان تا مسجد الحرام ۸۸ کیلومتر باشد، حج واجب آنان حج تمتع است و البته نوع حجی که بر بیشتر مسلمانان واجب است، حج تمتع می‌باشد. در حج تمتع، باید عمره تمتع قبل از حج انجام گیرد و به محض این که زائر از عمره فراغت یافت، از چیزهایی که به واسطه احرام از آنها ممنوع بود، متمتع می‌گردد؛ لذا حج تمتع‌اش نامیده‌اند.

امام ششم(ع) فرمود: تمتع برترین اقسام حج است که قرآن به آن امر فرموده و سنت بر آن جاری شده است. در روایت دیگر است که آن حضرت به صفوان جمّال فرمود: اگر هزار حج بگذارم، به مکه نزدیک نمی‌شوم مگر با حج تمتع. عمره تمتع و حج آن باید در یک سال واقع شود و جائز نیست تأخیر تا سال آینده اگر چه تمام سال را در حال احرام به سر برد، چنان چه جایز نیست بعد از تقصیر عمره تمتع از مکه بیرون رود تا حج را تمام کند، مگر حاجت ضروری پیدا کند که احرام حج می‌بندد و برای انجام حاجت خود می‌رود و زود برمی‌گردد تا حج را درک کند. و اگر بدون احرام بیرون رفت تا به یکی از میقات‌ها رسید، باید در مراجعت احرام عمره را تجدید کند و با احرام وارد مکه شده و عمره را اعاده نماید و عمره دوم از حج‌اش محسوب است. در روایات بسیاری هست که پیامبر(ص) فرمود: عمره را در حج داخل کردم و انگشتانش را در یکدیگر داخل کرد. نکته دیگر این که اگر اصل حج، مستحبی باشد بعد از عمل عمره تمتع، واجب می‌شود، به طوری که ترک و تأخیر آن حرام است و در خروج از مکه، حکم عمره حج واجب دارد. واجبات رکنی حج شش تاست: نیت، احرام، وقوف عرفات، وقوف مشعر، طواف، سعی. واجبات غیر رکنی حج هشت تاست: تلبیه، نماز طواف، طواف نساء، نماز طواف نساء، رمی جمرات ثلاثه، قربانی، حلق یا تقصیر، بیتوته منی[۷۸].[۷۹]

حج جاهلی

در تاریخ، بارها کعبه و مناسک حج، توسط انبیای عظام از لوث شرک و بت‌پرستی تطهیر و این پایگاه توحید از حیطه قدرت و سودجویی‌ها و سلطه‌گری‌های طاغوت و استکبار خارج گردید و به شکل و محتوای توحیدی بازگردانده شد. ولی در دوران فترت بین حضرت عیسی و رسالت جهانی پیامبر اسلام(ص) که مردم شبه‌جزیره عرب با شرک و بت‌پرستی خو گرفته بودند، کعبه و حج دچار انحرافی‌ترین بدعت‌ها و زیان‌بارترین عادت‌های شرک‌آلود شد و این پایگاه رهایی‌بخش و خلوص و توحید، به مرکز وابستگی‌های استکباری و بت و بت‌پرستی تبدیل شد و عبادت مردم در پاک‌ترین مرکز عبادت به صورت صفیر و سوت کشیدن و کف زدن در آمد: وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً[۸۰]. هر گروهی که برای زیارت کعبه و انجام حج به مکه روی می‌آوردند به بتی تعلق داشتند و سر بر آستان آن می‌سائیدند و قریش که پاسداری از این بت‌ها را بر عهده داشتند، منافع خود را در همین وابستگی‌ها و توهمات و جهالت‌ها می‌دیدند و سخت در حمایت آن می‌کوشیدند. مراسم حج، برای اینان که خود را خادمان کعبه می‌نامیدند، روزگار سیادت و فرمانروایی بر انبوه مردم به استضعاف کشانده شده و جاهل و تحمیل خواسته‌ها و تأمین مطامع و کسب ثروت و اعتبار بود.

در این جا به برخی از ممیزات حج جاهلیت اشاره می‌کنیم:

  1. حج جاهلی بنا بر ماهیت شرک‌آلودش فاقد احرام بود و میقاتی نداشت و آغازش چون فرجام بی‌محتوا و فاقد تحرک و سازندگی بود و حال آن‌که احرام، نخستین گام توحیدی در حج ابراهیمی است که نشانه خلوص و جدا شدن از همه وابستگی‌ها و پیوستن به خدای یگانه است. با احرام همه اعمال حج، رنگ توحیدی می‌یابد و جهت‌گیری‌ها به سوی خدا و اجتناب از شرک و دشمنی با طاغوت و استکبار می‌گردد.
  2. در دوران جاهلیت جز اندکی، باقی حج‌گزاران به محرمات احرام ملتزم نبودند و در مدت انجام مناسک از فرصت آمادگی که پیدا کرده‌اند سودی نمی‌بردند و در جهت دوری از عادت‌های زشت و آماده شدن برای زندگی پاک گامی برنمی‌داشتند.
  3. برهنگی در حال طواف، از عادت‌های زشتی بود که به شکل ظاهری حج جاهلی نیز چهره نفرت‌انگیز می‌داد و آنان نیز که لباس احرام می‌پوشیدند، این عملشان حاکی از یکدلی و همسویی و کنار گزاردن اختلافات نژادی و اجتماعی و اقتصادی نبود، بلکه تأمین لباس احرام در اختیار قریش قرار داشت و اگر کسی جامه احرام تهیه نمی‌کرد، می‌بایست برهنه طواف نماید[۸۱].
  4. تبعیض و تفاخر نیز به نوبه خود حج جاهلی را از هر نوع خصیصه عبادی و معنوی تهی می‌نمود و این مراسم پاک را در خدمت اشرافیت و اختلافات نژادی و طبقاتی قرار می‌داد. در حج جاهلی، وقوف به عرفات اختصاص به کسانی داشت که از خارج مکه به زیارت کعبه می‌آمدند و رفتن از عرفات به مشعر الحرام (افاضه) عملی بود که آنان می‌بایست انجام می‌دادند، ولی قریش و طوائف مجاور حرم و وابستگانشان خود را از این عمل معاف می‌دانستند و خود را اهل الله می‌شمردند و این تبعیض ناروا در اسلام برداشته شد.
  5. در جاهلیت حجاج نمی‌توانستند از غذای خارج حرم استفاده کنند. آنان می‌بایست از آن چه که در اختیار داشتند استفاده کنند و این امتیاز در عین اینکه یک بدعت بود، سود سرشاری را برای قریش که خود را متولیان حرم می‌دانستند دربر داشت؛ به علاوه این عمل، خود نوعی سوء استفاده از احساسات مذهبی مردم در جهت مطامع مادی محسوب می‌گردد. قرآن با اشاره‌ای لطیف به این نکته چنین بدعتی را ریشه‌کن نمود: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ[۸۲].
  6. حجاج می‌توانستند در زیر چادرهای چرمی استراحت کنند و استراحت زیر چادرهای غیر چرمی روا نبود.
  7. اعمالی مانند سرخ کردن با روغن و سائیدن کشک را در مدت حج، بر خود حرام می‌دانستند.
  8. به جای طواف دور کعبه، در صفا و مروه دو بت نصب کرده بودند که بر دور آنها طواف به جا می‌آوردند و آنها را استلام (مسح کردن با دست) می‌نمودند و قربانی را نیز به پای این بت‌ها انجام می‌دادند.
  9. قبائلی چون قریش در ایام حج، از در خانه وارد نمی‌شدند و از دیوار فرود می‌آمدند و آن را برای خود امتیازی می‌دانستند.
  10. بدعت «نسیء» که از سودجوئی و خلط مسائل عبادی با منافع تجاری و بازرگانی نشأت می‌گرفت؛ زیرا اختلافی که ماه‌های قمری و شمسی دارد، موجب شد که فصول ماه‌های حج تغییر کند و منافع تجاری و بازرگانی قبائل سودجو را به خطر افکند. از این رو با استفاده از تفاوت ایام سال قمری و شمسی (حدود ده یا یازده روز در سال) مقرر می‌داشتند که هر سه سال یک بار، ماه صفر را به جای محرم آغاز سال نو قرار دهند. و به این ترتیب می‌توانستند موسم حج را همه سال در فصل معین انجام دهند. در زمینه بدعت نسیء، نظرات مختلفی وجود دارد، آنچه قابل توجه است تحلیلی است که قرآن در مورد این بدعت ارائه داده است. إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عَامًا وَيُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِيُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ[۸۳]. آن‌چه قریش به عنوان حج انجام می‌دادند، خود، عملی کفرآمیز و شرک‌آلود بود و بازی با معتقدات مردم و محور قرار دادن منافع مادی در یک عمل عبادی، و بالاخره تابع هوا و هوس قرار دادن آن‌چه به عنوان عبادت انجام می‌گیرد خود، کفری افزون و گمراهی مضاعف و زیاده‌روی در کفر و دور نگهداشتن حقائق از مردم گمراه می‌باشد.
  11. کف زدن و سوت کشیدن و مراسم عبادی را به مراسم جشن و پایکوبی و عشرت درآوردن.

محور اصلی ویژگی‌های حج جاهلی را می‌توان در سه جهت خلاصه کرد:

  1. امتیاز‌طلبی و روح تبعیض؛ ب) به خود اختصاص دادن خانه خدا و انحصار‌طلبی قریش به عنوان والیان حرم.
  2. وسیله قرار دادن حج برای تأمین منافع و مقاصد گروهی[۸۴].[۸۵]

حج در آخرالزمان

ابن عباس می‌گوید: در حجة الوداع دیدم پیامبر اکرم(ص) در کعبه را گرفت و در حالی که رو به مردم کرده بود سخنانی در زمینه حوادث آینده و مردم آخرالزمان فرمود. از آن جمله درباره حج آخرالزمان در این حدیث آمده است: «يحج أغنياء امتي للنزهة و يحج أوساطها للتجارة و يحج فقرائهم للرياء و السمعة»[۸۶] ثروتمندان برای تفریح و خوشگذرانی حج به جا می‌آورند و قشرهای متوسط به منظور تجارت، و مستمندان برای خودنمایی و کسب شهرت به حج خانه خدا می‌روند. این نگرانی رسول خدا(ص) به خاطر آن بوده که حج در چنین مواردی روح و حقیقت خود را از دست می‌دهد و به جای آن‌که سازنده باشد، در مسیر اهداف دنیایی قرار می‌گیرد[۸۷].[۸۸]

حج فرشتگان

در نصوص اسلامی، سابقه حج تا پیش از آدم نیز مطرح شده است. بر این اساس حضرت آدم نخستین کسی نیست که مراسم حج را به جا آورده است. در حدیثی امام صادق(ع) از جدّ بزرگوارش نقل می‌کند: هنگامی که آدم از منی به مکه بازگشت، فرشتگان به استقبال وی شتافتند و به او تهنیت گفتند و نوید مقبولیت دادند و گفتند: «أَمَا إِنَّهُ قَدْ حَجَجْنَا هَذَا الْبَيْتَ قَبْلَ أَنْ تَحُجَّهُ بِأَلْفَيْ عَامٍ»[۸۹].[۹۰]

حجّ فَرضی

منظور حج واجب است[۹۱].[۹۲]

حج فریضه

حجة الاسلام است که در تمام عمر، یک بار بر کسی که مستطیع باشد واجب می‌شود و اگر زائر به طور صحیح آن را به پایان ببرد، تکلیف واجب خود را به جای آورده است.[۹۳]

حج قران

یکی از اقسام حج است. این‌گونه حج بر مسلمانی واجب است که فاصله او تا مسجد الحرام کمتر از ۱۶ فرسخ شرعی (۸۸کیلومتر) بوده باشد. تفاوتی میان واجبات و مستحبات این حج و حج افراد نیست، جز آن‌که در حج قران، حج‌گزار هنگام احرام باید قربانی خود را اعم از گاو و گوسفند همراه داشته باشد و مستقیماً از میقات به سمت عرفات و سپس مشعر و بالاخره به سمت منا آمده و در قربانگاه منا، قربانی را به همراه دیگر حاجیان در روز دهم ذی‌الحجه قربانی کند[۹۴]؛ اما حج افراد، قربانی ندارد. در صورت استطاعت، در حج قِران و اِفراد، عمره مفرده را بعد از حج به جا می‌آورند. در وجه تسمیه آن گفته‌اند: چون حج‌گزار برای احرام حج و عمره، دو نیت را مقارن می‌کند و به یک نیت احرام می‌بندد. یا اینکه حج‌گزار قارن است یعنی از میقات و از آغاز احرام و حین احرام، قربانی را قرین خود می‌کند. اعمال واجب حج قرآن عبارتند از: احرام از میقات، وقوف در عرفات، وقوف در مشعر، رمی جمره عقبه، قربانی کردن، حلق یا تقصیر، طواف زیارت، نماز طواف زیارت، سعی میان صفا و مروه، طواف نساء، نماز طواف نساء، بیتوته در منی، رمی جمرات ثلاث. اما اعمال حج قرآن از روز نهم ذی‌حجه شروع می‌شود که تا روز دوازدهم (یا سیزدهم) ذی‌حجه به طول انجامد. گرچه برخی اعمال (مثل دو طواف و سعی) را می‌توان تا آخر ذی‌حجه به تأخیر انداخت، ولی احرام این حج را می‌توان از ابتدای ماه‌های حج یعنی از اول شوال بست.[۹۵]

حج کودکان

تا فردی به بلوغ نرسد، تکلیفی ندارد. در کودکان نیز این شرط، مانع از وجوب اعمال نسبت به آنها است. در عبادات صبی و کودک، بحث در این است که آیا عبادات او مشروع است؟ یعنی می‌تواند آنها را به قصد امتثال به جا آورد یا مشروع نبوده و نمی‌تواند آنها را به قصد امتثال امر الهی انجام دهد؟ مشهور فقها بر این عقیده‌اند که اعمال صبی، دارای مصلحت بوده، استحباب نیز دارد و تنها تمرین و آماده‌سازی نیست. عمده دلیل آنها، اطلاقات و عمومات آیات قرآن کریم است که شامل افراد بالغ و نابالغ -هر دو- می‌شود.

آیه کریمه: أَقِيمُوا الصَّلَاةَ[۹۶] به طور مطلق، بیان می‌کند که همه باید نماز بخوانند؛ چه بالغ و چه غیر بالغ و نیز عموم آیه فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ...[۹۷] شامل افراد نابالغ هم می‌شود. اما از آنجا که دلیل بر عدم وجوب تکلیف، برای صبی وجود دارد؛ ... أَنَّ الْقَلَمَ يُرْفَعُ عَنْ ثَلَاثَةٍ عَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَحْتَلِمَ‌...[۹۸] پس حکم وجوب از صبی برداشته می‌شود، اما نسبت به برداشته شدن حکم استحباب و اباحه دلیلی وجود ندارد؛ لذا می‌توان گفت که اعمال عبادی صبی، استحباب دارد. آیات فراوانی درباره شرایط، اعمال و احکام حج وجود دارد که اطلاق برخی از آنها شامل، صبی نیز می‌شود. وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا[۹۹] اطلاق وجوب در این آیه، علاوه بر مکلفین شامل افراد نابالغ هم می‌شود و روایتی نیز بر این مطلب دلالت می‌کند: «الْحَجُّ عَلَى النَّاسِ جَمِيعاً كِبَارِهِمْ وَ صِغَارِهِمْ»[۱۰۰] اما به دلایل خاص، از جمله شرطیت بلوغ در وجوب تکلیف، افراد نابالغ از اطلاق آیه و حدیث خارج می‌شوند و اجماع علما و فقها نیز مؤید این مطلب است.

فاضل هندی می‌گوید: چون صبی هنوز بالغ نشده؛ لذا حج بر او واجب نیست و اگر حجی هم به جا آورد، از باب تمرین خواهد بود و بر این سخن دو دلیل اقامه می‌کند، یکی اجماع علما و دیگری روایات. مرحوم نراقی نیز گفته است یکی از شرایط وجوب حج، بلوغ و عقل است. پس بر صبی حج واجب نیست. شهید اول هم بر این مطلب تأکید ورزیده که چون صبی شرط وجوب حج، یعنی بلوغ را ندارد، پس حج بر او واجب نخواهد بود. فقهای معاصر نیز بر این امر تأکید دارند که حج بر صبی به خاطر عدم بلوغش، واجب نیست. امام خمینی رحمة الله هم فرموده‌اند: حج بر صبی واجب نیست، اگر چه مراهق و نزدیک به بلوغ هم باشد و اگر حج به جا آورد گر چه صحیح است، ولی کفایت از حجة الاسلام نمی‌کند[۱۰۱].

از امام صادق(ع) درباره حج کودک ده ساله سؤال شد. ایشان فرمودند: زمانی حج بر او واجب می‌شود که محتلم شود. امام علی(ع) سه گروه را از دایره تکلیف وجوبی خارج می‌داند که یکی از آنها صبی است؛ «الْقَلَمَ يُرْفَعُ عَنْ ثَلَاثَةٍ عَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَحْتَلِمَ وَ عَنِ الْمَجْنُونِ حَتَّى يُفِيقَ وَ عَنِ النَّائِمِ حَتَّى يَسْتَيْقِظَ»[۱۰۲]. اکنون که حج بر صبی واجب نیست، این پرسش مطرح می‌شود که اگر صبی حج بگزارد آیا حج او صحیح است؟ علما بر این نظریه‌اند که حج صبی صحیح است و حتی گروهی ادعای اجماع کرده‌اند. نتیجه این که صبی می‌تواند و بر او جایز است احرام ببندد و حج وی مشروع و صحیح می‌باشد. اذن ولی در انجام حج؛ پرسش دیگری که باید به آن پاسخ داده شود، این است که: «آیا با اثبات صحت احرام و حج صبی، او باید از ولی خود اذن بگیرد، یا اذن از ولی در صحت حج شرط نیست؟»

در این مورد میان فقها اختلاف نظریه وجود دارد؛ گروهی؛ مانند شهید اول و علامه حلّی قائل به شرطیت اذن از ولی هستند. اما گروهی دیگر اذن ولی را شرط نمی‌دانند مانند مرحوم خویی و امام خمینی. و اما وجوب حج طواف نساء بر صبی؛ یکی از اعمال و مناسک مهم در حج، طواف نساء است. اهمیت آن به قدری است که در صورت به جا نیاوردن، حاجی دیگر نمی‌تواند ازدواج کند و اگر همسر داشته باشد همسرش بر او حرام خواهد شد و تا زمانی که آن را به جا نیاورد، این حکم همچنان باقی خواهد ماند. در این میان، آن چه مهم است حج صبی است. با این که انجام اعمال حج بر صبی مستحب است آیا طواف نساء بر او واجب است؟ و آیا او نیز همچون افراد بالغ، باید تمام اعمال حج را انجام دهد؟ پیش از پاسخ به این پرسش باید به سه نکته توجه داشت:

  1. طواف نساء بر مرد و زن بالغ واجب است و در این مورد هیچ اختلافی وجود ندارد، روایات نیز بر آن تصریح دارند.
  2. در موسم حج، زن بر مرد و مرد بر زن زمانی حلال می‌شوند که طواف نساء را انجام داده باشند.
  3. هر عملی که بر مُحرِم بالغ حرام است، بر صبی مُحرِم نیز حرام می‌باشد و از هر عملی که او باید اجتناب کند، بر صبی نیز لازم است از آن به بپرهیزد.

در مورد وجوب طواف نساء بر صبی، همه علما (غیر از یک نفر) اتفاق نظر دارند. شهید اول در دروس گفته است: طواف نساء واجب است ولی با ترک آن حج باطل نمی‌شود، اما زن هم بر او حلال نمی‌گردد و حکم خصی، خنثی و صبی نیز چنین است. امام راحل نیز طواف النساء را حتی برای صبی غیر ممیز لازم دانسته، می‌گوید: ولیّ وی باید او را طواف دهد؛ اما در میان فقهای معاصر، تنها مرحوم آیت‌الله خویی به مخالفت برخاسته و قول عدم وجوب طواف نساء بر صبی را ترجیح داده است. ایشان می‌گوید: ظاهر آن است که با ترک طواف نساء، زن بر او حرام نمی‌شود. اگر معتقد شویم که حج کودک غیر بالغ صحیح است و آن کودک بعد از بلوغ مستطیع شود و قدرت رفتن به حج تمتع را پیدا کند، آیا بر او واجب است به حج برود یا همان حج دوران کودکی کافی است؟

در پاسخ باید گفت: هیچ اختلافی در عدم کفایت حج صبی از حجه الاسلام وجود ندارد و علاوه بر روایات، اجماع نیز مؤید آن است. وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا[۱۰۳]. درباره وجوب حج است بر افراد بالغ و شامل غیر بالغ نمی‌شود. پس حج صبی امتثال امر الهی نبوده و تکلیف بر عهده او باقی خواهد ماند؛ لذا این حج او مجزی نبوده و باید حج دیگری بعد از بلوغ به جا آورد[۱۰۴].[۱۰۵]

حجّ مُبَدَّله

حج تمتعی که بدل به حج افراد شود. اگر کسی از روی ندانستن مسأله، تقصیر عمره تمتع را ترک کند و وقتی احرام بسته است برای او قضای آن یا اعاده آن ممکن نیست، بنابراین حج تمتع او به حج افراد مبدل می‌شود، یعنی افعال حج را تماماً به جا آورده و سپس به میقات رفته، عمره احرام مفرده می‌بندد و اعمال عمره را انجام می‌دهد[۱۰۶].[۱۰۷]

حج مبرور

در دعای پس از فریضه ماه مبارک رمضان می‌خوانیم: «... أَنْ تَكْتُبَنِي مِنْ حُجَّاجِ بَيْتِكَ الْحَرَامِ الْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ». منظور حج نیکو و پسندیده است که در دعا به درگاه خداوند باید درخواست توفیق آن را داشت. طبق حدیث، رسول اکرم(ص) حج مبرور را از دنیا و آن‌چه در آن است بهتر می‌داند و پاداش آن را تنها بهشت ذکر می‌کند.[۱۰۸]

حَجّ مُتَسَکِّع

حج کسی است که استطاعت ندارد و به سختی و با گرفتن زاد و توشه از دیگران، حج کند. این حج، کفایت نمی‌کند یعنی اگر مستطیع شود باید حج خود را بجا آورد[۱۰۹].[۱۱۰]

حج مستحبی

آن‌چه درباره اهمیت و ثمرات حج و اجر و ثواب آن آمده، تمام آنها شامل حج مستحبی نیز می‌باشد و اختصاص به حج وجوبی ندارد؛ زیرا آیات و روایات به نحو اطلاق آمده است. بنابراین افرادی که حج واجب خود را انجام داده‌اند و توانایی دارند که از ثمرات آن به دفعات بهره‌مند شوند، شایسته نیست که کوتاهی کنند. هرگاه کسی بتواند هر سال، حج استحبابی به جا آورد، این عمل مستحبی او برتر از تمام مستحبات است، حتی از انفاق و بنده آزاد کردن. امام ششم(ع) فرمود: یک حج بهتر است از یک خانه‌ای که پر از طلا باشد و آن تصدق شود[۱۱۱]. نیز فرمود: هیچ عملی با حج برابری نمی‌کند؛ زیرا یک درهم که در حج صرف شود، برتر است از دو هزار هزار درهم که در راه غیر از آن صرف گردد[۱۱۲]. امام هشتم(ع) فرمود: هر کسی سه نفر مؤمن را به حج فرستد، خود را از خدای عزوجل خریده و خدا از او سؤال نمی‌کند که مالش را از کجا به دست آورده[۱۱۳]. نقل شده که علی بن یقطین، سال‌هایی که به حج موفق نمی‌شد، بیش از سیصد نفر به نیابت خود به حج می‌فرستاد و با این کار، بسیاری را بهره‌مند می‌ساخت. بر حج استحبابی آن‌قدر تأکید شده است که گفته‌اند مقدّم بر دَین است، بلکه مستحب است برای حج قرض کند. معاویه بن وهب از چند نفر روایت کرده که به امام ششم(ع) عرض کردند: ما قرض داریم و پولی به دستمان می‌آید که اگر به طلب‌کارها بدهیم، چیزی برای مخارج حج باقی نمی‌ماند؟ فرمود: با آن حج کنید و دعا کنید خدا قرض‌تان را ادا کند[۱۱۴].

در روایتی از امام ششم(ع) آمده است که: فرشتگان برای آن کس که هر سال به حج مشرف می‌شده، ولی در سالی نتوانسته است حج کند، دعا می‌کنند[۱۱۵]. مستحب است حج استحبابی، به نیابت معصومان(ع) یا پدر، مادر، خواهر و برادر و هر که را می‌خواهد انجام گیرد. امام ششم(ع) فرمود: اگر هزار نفر را در حجی که انجام می‌دهی شریک کنی، برای هر یک ثواب حجی خواهد بود، بدون آنکه نقصانی در حجّ خودت به وجود آید[۱۱۶]. مردی به امام ششم(ع) عرض کرد: جانم به فدایت! من نیت داشتم که در حج خود که در این سال به جا آوردم، پدر، مادر یا دیگری را از اهل خود شریک سازم و فراموش کردم. حضرت فرمود: الان آنها را شرکت بده[۱۱۷].[۱۱۸]

حج مُستَقَرّ

هرگاه کسی با وجود شرایط استطاعت، حج را ترک کند، اصطلاحاً می‌گویند حج بر او مستقر شده و باید به هر صورت که می‌تواند به حج برود[۱۱۹].[۱۲۰]

حج مقبول

در مفاتیح می‌خوانیم: «وَ أَنْ تَجْعَلَ لِي فِي عَامِي هَذَا إِلَى بَيْتِكَ الْحَرَامِ سَبِيلًا حَجَّةً مَبْرُورَةً مُتَقَبَّلَةً». منظور حج پذیرفته شده در بارگاه حق تعالی است. در ادعیه باید از خداوند، طلب حج مقبول کرد.[۱۲۱]

حج میقاتی

حجی که هزینه سفر فقط از محل میقات تا مکه و بازگشت به میقات پرداخت می‌شود[۱۲۲].[۱۲۳]

حجّ نُزهَت

طبق روایت حجی است که پادشاهان برای تفریح انجام می‌دادند.[۱۲۴]

حج نیابتی

حجی است که به خاطر اجیر شدن بر نایب واجب می‌شود. انجام مراسم حج به جای دیگری را گویند.[۱۲۵]

حجّ واجب

حجی است که به یکی از سه راه واجب می‌شود:

  1. حجة الاسلام که در تمام عمر یک مرتبه برای کسی که مستطیع باشد واجب می‌شود.
  2. حجی که به واسطه نذر یا عهد یا قسم بر شخص واجب می‌شود.
  3. حجی که به جهت اجیر شدن بر نایب واجب می‌شود[۱۲۶].[۱۲۷]

ضیافت الله

تعبیر ضیافت الله در روایات در دو مورد به کار گرفته شده است[۱۲۸]: ضیافت روزه ماه مبارک رمضان، پیامبر اکرم(ص) در مورد ماه رمضان فرمودند: «شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِيهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّهِ...»[۱۲۹]؛ حج نیز ضیافت است و حاجیان ضیوف الرحمان‌اند. عظمت حج در دعاهای ماه مبارک رمضان بسیار چشم‌گیر است. به نظر می‌رسد یکی از برجسته‌ترین دعاهای ماه مبارک رمضان «طلب حج» است، آن هم حج مکرر: «وَ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عَامِي هَذَا وَ فِي كُلِّ عَامٍ...»[۱۳۰]. این دعا، دعای روزه‌، دار و ضیف الرحمن در ماه مبارک رمضان است[۱۳۱]. خداوند متعال می‌خواهد ضیافت خود را در طی چند ماه تمام کند که آغاز ضیافت، شهر الله (ماه مبارک رمضان) و پایان آن، ذیحجة الحرام است که پایان اشهر حج می‌باشد. پس حج نیز مانند روزه، ضیافت خداوند است و حاجیان ضیوف الرحمن.

ضیافت دو مرحله دارد:

  1. میزبان به میهمان می‌گوید: چیزی بخواه.
  2. میزبان آن‌چه را که میهمان می‌خواهد به او عطا می‌کند.

در ماه مبارک رمضان، میزبان که خداوند متعال است به بندگان صالح خود دستور می‌دهد از من طلب کنید، آن‌گاه در مراسم و مناسک حج خواسته‌ها را عطا می‌کند. در آنجا سخن از طلب نیست، سخن از عطاست. آنجا نمی‌گوید از من بخواه بلکه خواسته‌ها را عطا می‌کند. گرچه خواسته و عطایش به هم آمیخته شده و هر مرتبه‌ای از عطا، خواسته‌ای را به همراه دارد. او کسی است که فراوانی بخشش و عطای او جز بر جود و کرم وی نیفزاید: «وَ لَا تَزِيدُهُ كَثْرَةُ الْعَطَاءِ إِلَّا جُوداً وَ كَرَماً»[۱۳۲]. انسان هر چه از خداوند متعال دریافت کند تشنه‌تر می‌شود، ابتداء نمی‌داند از خدا چه بخواهد، چون نمی‌داند که در دستگاه خداوند چه هست. وقتی رخی نشان داد و چیزهایی را از پشت پرده دید، سوال تولید می‌شود و درخواست ظهور می‌کند. هر مرحله‌ای از عطا و و بخشش، مرتبه‌ای از درخواست است و خواهش انسان را زنده می‌کند. و آدمی با درخواست و خواهش، مرحله تازه‌تری را از خداوند متعال درخواست و دریافت می‌کند، وقتی مرحله بالاتری را دریافت کرد، عطش او بیشتر می‌شود و چیزی طلب می‌کند[۱۳۳]. و اما حج، ضیافت خداوند است و حاجیان همانند روزه‌داران مهمانان خدای رحمانند. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «إِنَّ ضَيْفَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رَجُلٌ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ فَهُوَ ضَيْفُ اللَّهِ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى مَنْزِلِهِ‌»[۱۳۴]؛ «همانا میهمان خدای عزو جل، کسی است که حج و عمره به جای آورد، او تا زمانی که به منزلش باز گردد، میهمان خداست».

وقتی از امام صادق(ع) سؤال شد چرا روزه در ایام تشریق برای حاجیان ناپسند است؟ فرمود: چون که این گروه، زوار خدا و در میهمانی اویند و سزاوار نیست که میهمان، نزد کسی که به زیارتش رفته و او را میهمان کرده است، روزه بگیرد[۱۳۵]. البته از جهت شرعی، روزه این ایام، حرام است. و راستی چه افتخاری برتر از این که خداوند به خلیلش ابراهیم(ع) دستور می‌دهد که پس از مهیا نمودن کعبه، عاشقان کعبه را به سوی آن دعوت نماید. وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ[۱۳۶]. و در جای دیگر از قرآن می‌فرماید: وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ[۱۳۷]. در «تفسیر نورالثقلین» آمده است: حضرت ابراهیم پس از بنای کعبه و دریافت فرمان خداوند تبارک و تعالی برای دعوت مردم به سوی کعبه، به پیشگاه خداوند عرض کرد: خداوندا! صدای من چگونه به گوش مردم می‌رسد؟ ندا آمد: «عَلَيْكَ الْأَذَانُ وَ عَلَيَّ الْإِبْلَاغُ‌»[۱۳۸]؛ «وظیفه تو اعلام و وظیفه من رساندن این ندا به گوش مردم است».

حضرت ابراهیم(ع) بالای سنگی قرار گرفت و با صدای بلند مردم را به زیارت خانه خدا دعوت نمود. نه تنها صدای او به گوش مردم آن عصر رسید، بلکه همه کسانی که در پشت پدران و رحم مادران نیز بودند، دعوت حضرت ابراهیم‌(ع) را دریافت کردند. این روایت از حضرت علی(ع) است که: «الْحَاجُّ الْمُعْتَمِرُ وَفْدُ اللَّهِ وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُكْرِمَ وَفْدَهُ وَ يَحْبُوَهُ بِالْمَغْفِرَةِ»[۱۳۹]؛ «حجاج در ایام حج و عمره میهمان خدا هستند و حق دارند مورد احترام خداوند قرار گرفته و خداوند با مغفرت و آمرزش نسبت به آنها اظهار محبت نماید». شبی امیرالمؤمنین‌(ع) وارد مسجدالحرام شد، و در کنار کعبه، بادیه‌نشینی را مشاهده فرمود که پرده کعبه را گرفته و با چشمی اشکبار و دلی غمبار می‌گوید: «يَا صَاحِبَ الْبَيْتِ الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ الضَّيْفُ ضَيْفُكَ وَ لِكُلِّ ضَيْفٍ مِنْ مُضِيفِهِ قِرًى فَاجْعَلْ قِرَايَ مِنْكَ اللَّيْلَةَ الْمَغْفِرَةَ»[۱۴۰]؛ «ای صاحب بیت! خانه خانه توست، و من مهمان تو هستم، هر میزبانی به میهمان خود توجه می‌کند و پذیرایی و احترام تو از من در این شب، بخشش گناهانم باشد».

این سخنان توجه علی(ع) را جلب کرد، حضرت به یاران و دوستان خود فرمودند: شما نیز سخنان این بادیه‌نشین را شنیدید؟ گفتند: بلی، مولا فرمود: خداوند کریم بدون تردید حاجت او را می‌پذیرد، «اللَّهُ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يَرُدَّ ضَيْفَهُ‌»[۱۴۱]. عرب بادیه‌نشین، شب دوم و سوم نیز در همان مکان، پرده کعبه را گرفت و دعاهایی را زمزمه کرد، و به ترتیب از خدا دوری از آتش دوزخ، روزی بهشت برین و سرانجام مبلغ چهار هزار درهم پول خواست. حضرت در این هنگام خود را به او رسانید و او را مورد عنایت قرار داده و فرمود: این پول‌ها را برای چه می‌خواهی؟ او گفت: هزار درهم قرض دارم، هزار درهم هزینه ازدواج و هزار درهم مهریه همسرم می‌باشد و با هزار درهم چهارمی می‌خواهم تجارت و زندگی نمایم. حضرت او را وعده یاری داد و باغش را در مدینه فروخت و مشکل عرب بادیه‌نشین را برطرف کرد[۱۴۲]. حضرت امام خمینی در پیامی فرمودند: «مهم آن است که حاجی بداند کجا می‌رود؟ و دعوت چه کسی را اجابت می‌کند؟ و میهمان کیست؟ و آداب میهمانی چیست؟ و بداند خودخواهی و خودبینی با خدا خواهی مخالف است و با هجرت الی الله مباین و موجب نقض معنویت حج است»[۱۴۳].[۱۴۴]

فضیلت حج

از حضرت امام صادق(ع) روایت شده است که فرمودند: چون حضرت موسی حج گزارد، جبرئیل نازل شد. موسی به او گفت: کسی که با نیتی صادق و خرجی پاک و حلال این خانه را زیارت کند، چه پاداشی دارد؟ جبرئیل به سوی خدا بازگشت، خداوند وحی کرد که به او بگو: او را در ملکوت اعلی، همراه پیامبران، صدیقان، شهیدان و صالحان قرار می‌دهد و اینان چه رفیقان و همراهان خوبی‌اند[۱۴۵]. پیامبر(ص) به کاروان شترهای حجاج نگاه کرد و فرمود: هیچ گامی برنمی‌دارند، مگر آنکه بر ایشان حسنه نوشته می‌شود و هیچ گامی نمی‌گذارند مگر آنکه گناهی از آنان محو می‌شود و هرگاه اعمال حج خود را به پایان برند، به آنان گفته می‌شود: بنایی ساختید، پس ویرانش نکنید، گناهان گذشته شما بخشیده شد، برای آینده کار نیک انجام دهید[۱۴۶].

از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: مردی از صحرانشینان عرب، پیامبر اکرم را دید، عرض کرد: یا رسول الله! من از اهل و عیالم جدا شده و آهنگ حج کردم، اما فرصت را از دست دادم و نتوانستم به این زیارت مشرف شوم. من مرد ثروتمندی هستم، دستور بده تا به وسیله مال و ثروتم کاری کنم که اجر این عبادت نصیبم شود. امام(ع) فرمودند: رسول خدا به او توجه کرده، فرمودند: به کوه ابوقبیس نگاه کن، اگر این کوه تماما طلای سرخ باشد و از آن تو باشد، و در راه خدا انفاقش کنی، نمی‌توانی به ثوابی که متوجه یک حج گزار شده است نائل شوی، سپس فرمودند: حج گزار هنگامی که اقدام به آماده شدن برای سفر حج می‌کند، هیچ چیزی را از زمین بلند نکرده و بر زمین نمی‌گذارد، مگر ده حسنه برایش نوشته می‌شود و ده گناهش محو می‌شود و مقامش در پیشگاه خداوند ده درجه بالا می‌رود. هنگامی که خانه خدا را طواف کرد، از گناهانش بیرون می‌رود. هنگامی که سعی بین صفا و مروه را به جای آورد؛ از گناهانش بیرون می‌رود. هنگامی که در عرفات توقف کرد، از گناهانش بیرون می‌رود. هنگامی که سنگ را به سوی شیطان افکند، از گناهانش بیرون می‌رود. هنگامی که در عرفات توقف کرد، از گناهانش بیرون می‌رود. هنگامی که سنگ را به سوی شیطان افکند، از گناهانش بیرون می‌رود. امام(ع) فرمود: پیامبر(ص) هم چنان مواقف مختلف حج را برشمرد و در مورد هر یک فرمود که حج گزار از گناهش بیرون می‌رود، سپس پیامبر(ص) فرمودند: تو چگونه می‌توانی به چنین پاداشی دست یابی؟ آنگاه امام(ع) فرمود: گناهان او تا چهار ماه نوشته نمی‌شود و برایش اعمال نیکو می‌نویسند، مگر اینکه مرتکب گناه کبیره شود[۱۴۷]. پیامبر(ص) در حدیثی فرمودند: «ليس للحجة المبرور ثواب الا الجنة»[۱۴۸]؛ «پاداش حج نیکو، جز بهشت نیست».

از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: «حَجَّةٌ مَقْبُولَةٌ خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا»[۱۴۹]؛ «یک حج قبول شده، بهتر از همه دنیا و آنچه در آن است». امام صادق(ع) از پیامبر(ص) نقل فرموده که آن حضرت فرمود: «الْحَجَّةُ ثَوَابُهَا الْجَنَّةُ وَ الْعُمْرَةُ كَفَّارَةُ كُلِّ ذَنْبٍ»[۱۵۰]؛ «ثواب حج، بهشت است و عمره، کفاره همه گناهان است». و اما مرگ در مسیر حج؛ گر چه عزیمت به خانه خدا و انجام اعمال حج و سختی‌ها و رنج‌های این سفر معنوی، حتی با سال‌های اخیر، از جهات مختلف متفاوت بوده و قابل مقایسه نیست و همه ساله دولت عربستان و تمام کشورهای اسلامی برای آرامش و آسایش هر چه بیشتر زائرین حرمین شریفین، برنامه‌ریزی نموده و تدابیر لازم را اتخاذ می‌نماید. لکن تعدادی از عزیزان در طی این سفر، پیمانه عمرشان به پایان رسیده، دعوت حق را اجابت می‌نماید و البته کم نیستند افرادی که از خداوند درخواست می‌نمایند که پایان عمرشان را در یکی از این دو مکان مقدس (مکه یا مدینه) قرار دهد. در این زمینه می‌توان به روایاتی اشاره کرد: امام صادق(ع) فرمود: «الْحَاجُّ وَ الْمُعْتَمِرُ فِي ضَمَانِ اللَّهِ فَإِنْ مَاتَ مُتَوَجِّهاً غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ إِنْ مَاتَ مُحْرِماً بَعَثَهُ اللَّهُ مُلَبِّياً وَ إِنْ مَاتَ بِأَحَدِ الْحَرَمَيْنِ بَعَثَهُ اللَّهُ مِنَ الْآمِنِينَ وَ إِنْ مَاتَ مُنْصَرِفاً غَفَرَ اللَّهُ لَهُ جَمِيعَ ذُنُوبِهِ»[۱۵۱]. کسی که به قصد حج و عمره به سوی مکه برود در پناه خدا خواهد بود، پس اگر در حال رفتن به خانه خدا بمیرد، خداوند گناهان گذشته‌اش را می‌بخشد و چنانچه در حال احرام بمیرد، خداوند او را تلبیه گویان از قبر برانگیزاند و اگر در حرم مکه یا مدینه بمیرد، خداوند او را مبعوث فرماید در حالی که ایمن از عذاب قبر و آسوده خاطر باشد و اگر در حال مراجعت بمیرد، خدا جمیع گناهانش را بیامرزد.

حضرت علی(ع) در روایتی فرمود: «من بهشت را برای شش نفر از اهل ایمان تضمین می‌کنم؛

  1. کسی که در راه دستگیری فقراء و کمک به بینوایان بمیرد.
  2. کسی که در راه عیادت بیماران و سرکشی به مریض‌های مؤمنین بمیرد.
  3. کسی که در راه پیکار و جهاد با دشمنان خدا کشته شود.
  4. کسی که به قصد طواف و زیارت خانه خدا بیرون رود و مرگ او را فراگیرد.
  5. کسی که بعد از فرایض جمعه بیرون رود و در حال طاعت بمیرد.
  6. کسی که برای تشییع جنازه مسلمانان و برادران دینی خارج شود و با مرگ خود روبرو شود».

پیامبر(ص) فرمودند: «هر کس در حال احرام بمیرد، لبیک گوی برانگیخته می‌شود»[۱۵۲]. ابن عباس می‌گوید: مرد محرمی را مرکبش به زمین زد و در اثر شکستن گردنش، از دنیا رفت. پیامبر(ص) فرمود: او را با آب و سدر غسل دهید و در همان لباس احرامش کفن کنید و سر و صورتش را نپوشانید، همانا او روز قیامت لبیک گویان برانگیخته می‌شود[۱۵۳]. پیامبر(ص) فرمودند: کسی که در این مسیر (راه کعبه) از دنیا برود، به حج آمده باشد یا عمره، او را برای حساب محشر نمی‌آورند و به او گفته می‌شود وارد بهشت شو[۱۵۴]. امام صادق(ع) فرمودند: کسی که در مسیر مکه بمیرد، چه در رفتن و چه در بازگشت، از هول عظیم قیامت ایمن خواهد بود[۱۵۵].

در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده است: «مَنْ مَاتَ فِي أَحَدِ هَذَيْنِ الْحَرَمَيْنِ حَرَمِ اللَّهِ وَ حَرَمِ رَسُولِهِ(ص) بَعَثَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنَ الْآمِنِينَ»[۱۵۶]؛ کسی که در یکی از دو حرم خدا و رسول او بمیرد، خداوند او را در قیامت جزء کسانی که امنیت دارند برمی‌گزیند. از امام صادق(ع) روایت شده: «مَنْ مَاتَ فِي الْمَدِينَةِ بَعَثَهُ اللَّهُ فِي الْآمِنِينَ...»[۱۵۷]؛ «کسی که در مدینه بمیرد، خداوند او را در ردیف کسانی که دارای امنیت هستند برمی‌گزیند». از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است که فرمود: «ايما مسلم خرج من بيته حاجا الى بيت الله الحرام، ثم نزل به الموت قبل بلوغه، أوجب الله الجنة»[۱۵۸]؛ «هر مسلمانی که از خانه برای انجام حج خارج شود و در این مسیر مرگش فرا برسد، خداوند بهشت را بر او واجب می‌گرداند». پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «من خرج معتمرا فمات، كتب له أجر المعتمر إلى يوم القيامة»[۱۵۹]؛ «هر کس به قصد عمره خارج شود و بمیرد، خداوند تا روز قیامت برای او در نامه عملش عمره ثبت می‌کند.[۱۶۰].

ماه حج

به استناد آیه شریفه الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ[۱۶۱] و روایات معصومین(ع)، زمان برگزاری حج ماه‌های شوال، ذی القعده و ذی الحجه است که حج نامیده می‌شود. البته این ماه‌های شروع حج است وگرنه عمده اعمال حج در دهه اول ذی الحجه به ویژه روزهای نهم تا دوازدهم انجام می‌شود. توضیح اینکه: زمان انجام عمره تمتع از اول ماه شوال تا نهم ذی‌حجه است و حج تمتع از نهم ذی‌حجه شروع می‌شود. عمره تمتع و حج تمتع باید در یک سال انجام شود، آن هم طی ماه‌های شوال، ذیقعده و ذیحجه و تأخیر حج آن تا سال بعد جایز نیست، اگر چه تمام سال را در حال احرام به سر برد. بنابراین ذیقعده و ذیحجه ضمن آنکه از ماه‌های حرامند، از ماه‌های حج هم محسوب می‌شوند، در حالی که شوال از ماه‌های حرام نیست، ولی از ماه‌های حج شمرده می‌شود، همین طور محرم و رجب گر چه از ماه‌های حرام هستند ولی از ماه‌های حج شمرده نمی‌شوند؛ لذا نسبت ماه‌های حرام و حج، نسبت عموم و خصوص من وجه است که موارد مشترک آنها ذیقعده و ذی‌حجه است.

اگر سؤال شود با آنکه اصل عمل حج (اعم از تمتع، اِفراد و قِران) از نهم تا سیزدهم ذیحجه بیشتر به درازا نمی‌کشد، چرا این سه ماه (شوال، ذیقعده ذیحجه) به عنوان ماه‌های حج نامیده می‌شوند؟ پاسخ آن است که عمره تمتع بخشی از حج تمتع است که وقت انجام آن از اول شوال تا هنگام احرام حج در ذی الحجه است و از این پس، ظرف احرام خود حج و مراسم آن است. و در مورد حج افراد و قرآن (که عمره آنها پس از برگزاری اصل حج قرار دارد) دانسته شد که ظرف احرام آنها از اول شوال تا نهم ذیحجه است، و روز نهم تا سیزدهم ظرف عمل خود حج می‌باشد، یعنی شخص مختار است که از اول شوال تا نهم ذیحجه هر روزی که خواست به عنوان حج «اِفراد» یا «قِران» محرم شود. با توجه به مطالب یاد شده، این سه ماه «ماه‌های حج» خوانده می‌شوند و اما این که زمان حج تا سیزدهم ذی حجه بیشتر طول نمی‌کشد (نه تا آخر آن)، این جهت با محسوب شدن ذیحجه به عنوان یکی از ماه‌های حج منافات ندارد؛ زیرا پس از بازگشت از منا، طواف و نماز آن، سعی و طواف نساء و نماز آن را آخر ذی حجه می‌توان انجام داد[۱۶۲].[۱۶۳].

وقوف

حجاج بیت الله الحرام در روز عرفه - نهم ذی الحجه - از ظهر تا مغرب شرعی در سرزمین عرفات حضور می‌یابند که در اصطلاح فقهی، این حضور «وقوف» نامیده می‌شود. اهمیت حضور در عرفات تا آنجاست که گفته‌اند: «الْحَجُّ عَرَفَةُ» یا الحج عرفات. این وقوف یکی از ارکان حج تمتع است و در صورت عدم تحقق آن، حج محقق نمی‌شود. این تأکید قدری هم به خاطر تحریض قریش بر وقوف در عرفات بود؛ زیرا آنان که خود را طایفه برگزیده می‌دانستند و به اصطلاح اهل حُمس یا تشدد در دین‌داری و اهل حرم معرفی می‌کردند، خود را بی‌نیاز از وقوف در عرفات می‌دیدند این در حالی بود که رسول خدا(ص) این برخورد آنان را نادرست دانست و خود در حجةالوداع، در عرفات وقوف کرد[۱۶۴]. وقوف در عرفات عبارت است از توقف (و ماندن) در صحرای عرفات. وقوف در عرفات از واجبات رکنی حج است و دومین واجب از مراسم حج است که پس از احرام در میقات و آمدن به عرفات انجام می‌پذیرد. و کیفیت وقوف در عرفات (که موقف اول در مراسم حج است) می‌تواند در حالات مختلفی باشد، چون راه رفتن، پیاده بودن، نشسته بودن، سواره بودن، خوابیده بودن (البته در قسمتی از وقت وقوف). وقوف در عرفات را در دو وقت می‌توان انجام داد که تنها یک مقدار از این زمان رکن است (و اگر در این یک مقدار زمان وقوف صورت نگیرد حج باطل می‌شود) که عبارت است از:

وقوف اختیاری: ماندن در عرفات از اول ظهر عرفه (روز نهم هجری) تا غروب شرعی این روز برای شخصی که مختار است.

وقوف اضطراری: ماندن در عرفات است در شب عید قربان (شب دهم ذی‌حجه) از غروب شرعی تا طلوع فجر برای شخصی که مضطر است (یعنی کسی که تمکن ماندن در عرفات را از ظهر تا غروب روز نهم هجری نداشته است) و این وقوف اضطراری عرفات را «اضطراری شبانه» هم می‌گویند.

مستحبات وقوف: نیت به زبان آوردن، رو به قبله بودن، با وضو بودن، در نمره قرار گرفتن، در حال گریه بودن، زیر آسمان به سر بردن، به حالت ایستاده بودن، با همسفران به سر بردن، به خیرات اقدام کردن، از شیطان به خدا پناه بردن، یادآوری گناه و استغفار نمودن، حمد و ثنای الهی را به جای آوردن، زیارت حضرت سیدالشهداء را خواندن، بر پیامبر اکرم(ص) و آل او(ع) صلوات فرستادن، عطایای الهی را یادآوری و شکرگزاری کردن، حاجات دنیایی و آخرتی را از خداوند خواستن، هفتاد مرتبه از خداوند تقاضای بهشت نمودن، برای خود و والدین خود و دیگران دعا نمودن، دهن خود را از مانع توجه به خداوند دور داشتن، قبل از زوال (یعنی نزدیک ظهر) غسل به جای آوردن، دعای عرفه امام حسین و امام سجاد را خواندن، توفیق زیارت کردن هر ساله کعبه از درگاه الهی طلب نمودن، دو نماز ظهر و عصر را در اول وقت به یک اذان و دو اقامه به جای آوردن، سُوری از قرآن مجید را (مانند سوره‌های توحید و ناس و فلق) تلاوت نمودن، آیاتی از قرآن مجید را که در آن حمد و تسبیح و تکبیر و اسمای نیکوی الهی است خواندن، هر یک از اذکار «اللَّهُ أَكْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، الْحَمْدُ لِلَّهِ‌، سُبْحَانَ اللَّهِ، ما شاءَ اللَّهُ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ، اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» را صد مرتبه گفتن، در طرف پایین چپ کوه (نسبت به کسی که از مکه مکرمه به سوی عرفات می‌آید) در زمین هموار قرار گرفتن.

وقوف در مشعر: عبارت است از توقف (و ماندن) در بیابان مشعر. و وقوف در مشعر از واجبات رکنی حج است و سومین واجب از مراسم حج است که (پس از وقوف در عرفات) با حرکت از عرفات و آمدن به مشعرالحرام صورت می‌گیرد به این ترتیب که در حال احرام بعد از غروب شرعی روز عرفه (نهم ذی حجه) از عرفات به سمت مشعر حرکت می‌کنند. کیفیت وقوف در مشعر (که وقوف دوم است) می‌تواند در حالات مختلفی باشد چون: راه رفتن، پیاده بودن، نشسته بودن، سواره بودن، خوابیده بودن (البته در قسمتی از وقوف). وقوف در مشعر را در سه وقت می‌توان انجام داد که تنها یک مقدار از این زمان رکن است (و اگر در این یک مقدار وقت، وقوف صورت نگیرد حج باطل می‌شود) که عبارت است از:

وقوف اختیاری: ماندن در مشعر است از شب دهم ذی‌حجه (شب عید قربان) تا طلوع آفتاب برای شخص مختار. رکن واجب این وقوف از طلوع فجر است تا طلوع آفتاب (مدت قبل از آن واجب غیر رکنی است).

وقوف اضطراری اول: ماندن در مشعر است در مقداری از شب عید قربان (شب دهم ذی‌حجه) برای شخص مضطر و معذور چون پیر و مریض و کسی که کار ضروری دارد (و به این ترتیب قبل از طلوع آفتاب به منی می‌روند) این وقوف را «اضطراری شبانه» هم می‌گویند.

وقوف اضطراری دوم: ماندن در مشعر است بعد از طلوع آفتاب روز عید قربان (دهم ذی‌حجه) تا پیش از ظهر برای شخص مضطر یعنی کسی که از روی فراموشی یا عذر دیگری از وقوف مابین طلوع فجر تا طلوع آفتاب متمکن نشده است. این وقوف را «اضطراری روزانه» هم می‌گویند.

مستحبات وقوف: با وضو بودن، به حال احیا بودن، دعای مشلول، خواندن، هفتاد عدد سنگریزه بر داشتن، در دامنه کوه و رو به قبله بودن، حمد و ثنای پروردگار را به جای آوردن، نعمت‌ها و عظمت و بلای الهی را به نظر آوردن، دعای «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْمَعَ‌...» را خواندن، دعای «اللَّهُمَ ارْحَمْ مَوْقِفِي» را در تل سرخ خواندن، پابرهنه در بالای کوه قزح قدم زدن و ذکر خداوند نمودن، در حق خود و والدین و اولاد و اهل و مال دیگران دعا کردن، برای امامان و تعجیل فرج دعا نمودن و از اعدای ایشان بیزاری جستن، در وسط وادی مشعرالحرام و در سمت راست جاده جای گزیدن، نمازهای مغرب و عشاء را به یک اذان و دو اقامه بدون فاصله به جای آوردن، هر یک از اذکار «اللَّهُ أَكْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، الْحَمْدُ لِلَّهِ‌، سُبْحَانَ اللَّهِ، اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» را صد بار گفتن، نزدیک طلوع آفتاب بر بالای کوه ثبیر هفت مرتبه اعتراف به گناهان و هفت مرتبه استغفار کردن، پیش از طلوع آفتاب کوچ کردن و تا طلوع آفتاب از وادی محسر خارج نشدن، با آرامش و وقار و ذکر و استغفار راه افتادن و در وادی محسر هروله کردن.

وقوف در منی: عبارت است از توقف (بیتوته) کردن در وادی منی. وقوف در منی از واجبات غیر رکنی حج است و دوازدهمین واجب از مراسم حج است که پس از حرکت از مشعرالحرام بعد از طلوع آفتاب روز دهم ذی‌حجه و آمدن به وادی منی صورت می‌گیرد و زمان وقوف (بیتوته) در منی از غروب شرعی تا نیمه شب است. در هر یک از دو (یا سه) شب:

  1. شب‌های یازدهم و دوازدهم: حجاج چه آنها که برای ادامه اعمال حج از منی به مکه رفته‌اند و چه آنها که نرفته‌اند و در منی باقی مانده‌اند، باید شب‌های یازدهم و دوازدهم ذی‌حجه را در منی باشند و بنابراین آنها که به مکه رفته‌اند باید قبل از غروب به منی باز گردند.
  2. شب سیزدهم: اگر حاجی نتواند تا غروب روز دوازدهم ذی‌حجه از منی خارج شود در این صورت باید شب سیزدهم را هم در منی وقوف (بیتوته) کند و در روز سیزدهم رمی جمرات ثلاثه کرده و از منی خارج شود[۱۶۵].

پس از وقوف در عرفات، وقوف در مشعر و وقوف در منی نیز از ارکان حج است.[۱۶۶].

ولایت و حج

محوریت موضوع ولایت در مقایسه با سایر اعمال، موضوعی پذیرفته شده است که روایات فراوانی صریحاً به آن پرداخته است. حج نیز در اسلام از جایگاه بلندی برخوردار است. لکن در مقابل ولایت که قرار می‌گیرد ولایت از جایگاه برتری برخوردار می‌باشد؛ چراکه هر یک از این عبادات اگر در کنار رهبری صحیح قرار نگیرد از آن سوء استفاده می‌شود، حتی اگر در کنار قرآن، رهبری صحیح نباشد تفسیر به رأی شده و از آن استفاده ابزاری می‌شود. زراره از امام محمد باقر(ع) روایت می‌کند که فرمود: «بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَةِ». اسلام بر پنج پایه استوار است: «نماز و زکات و روزه و حج و ولایت». زراره می‌گوید از امام پرسیدم: کدام‌ یک از این اصول پنج‌گانه مهم‌تر است؟ امام(ع) فرمود: «الْوَلَايَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِنَّ»[۱۶۷].

ولایت از همه مهم‌تر است، چون ولایت کلید رسیدن به آنهاست (و محتوای آن دستورات در ولایت تحقق پیدا می‌کند) و امام و والی، راهنمای مردم به سوی این اعمال است. دو نکته اساسی در اینجا قابل ذکر است:

نکته اول: این که این پنج مسأله بی‌جهت در کنار یکدیگر چیده نشده‌اند، بلکه رابطه‌ای با یکدیگر دارند.

  1. نماز، رابطه خلق با خالق است بلکه بهترین زمان برای رابطه خلق و خالق هنگام نماز است.
  2. زکات، رابطه خلق با خلق است. نیازمندان با اجرای قانون زکات از سوی ثروتمندان، بی‌نیاز می‌گردند و مشکلات اقتصادی آنان حل می‌شود.
  3. روزه، رابطه انسان با خویش است، با ایجاد این رابطه انسان موفق می‌شود که با هوای نفس خویش مبارزه کند. سمبل مبارزه با هوای نفس روزه است.
  4. حج، رابطه مجموع مسلمین با یکدیگر است تا با همفکری و تبادل نظر، مشکلات و گرفتاری‌های جهان اسلام را حل کنند و مرهمی بر زخم‌های مسلمانان بنهند.
  5. ولایت، ضامن اجرای صحیح و تبییین کننده احکام این مسائل می‌باشد. بنابراین پنج اصل اساسی فوق تصادفاً در این حدیث در کنار هم جمع نشده‌اند.

نکته دوم: این که چرا ولایت از چهار اصل دیگر مهم‌تر و افضل است؛ همان‌گونه که در خود روایت نیز آمده است؛ ولایت تحقق بخش نماز و روزه و حج و زکات است و محتوای این عبادات و سایر عبادت‌ها در سایه ولایت عملی می‌شود، یعنی بدون ولایت و حاکمیت اسلام، این دستورات نقشی است بر کاغذ و همانند نسخه طبیب است که بدون عمل به آن شفای دردها حاصل نخواهد شد. ولایت به معنای اجرای قانون اسلام توسط ائمه معصومین‌(ع) و جانشینان آنان می‌باشد. بنابراین ولایتی از نماز و روزه و حج و زکات بالاتر است که نتیجه‌اش حکومت اسلامی باشد، ولایتی که از ولایت حضرت علی(ع) در غدیرخم نشأت گرفته باشد[۱۶۸]. ولایت، روح حج است؛ حج بدون «ولایت» و آهنگ کعبه بدون «امامت» و حضور در عرفات بدون «معرفت امام» و قربانی در منا بدون «فداکاری در راه امامت» و رمی جمره بدون «طرد شیطان و استکبار درونی و بیرونی» و سعی صفا و مروه «بدون کوشش در شناخت و اطاعت امام بی‌حاصل بوده و سودی نخواهد داشت؛ زیرا اگر چه یکی از مبانی اسلام حج است: «بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ» لکن هیچ یک از نماز و روزه و زکات و حج همانند ولایت، رکن استوار اسلام نیست. از این رو در ادامه روایت مزبور آمده است، هیچ دعوتی از طرف خداوند به اندازه دعوت به ولایت و امامت نیست: «وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‌ءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ»[۱۶۹] زیرا که انسان کامل که خود اسلام ممثل است می‌تواند به همه ابعاد اسلامی آشنا باشد و آشنایی دهد و مردم را به روح توحید که همان فریاد و قیام علیه طاغوت است جهت بخشد[۱۷۰].

از آنجا که ولایت از ارکان اسلام و حج است، در دعاهای ماه رمضان همراه با طلب حج، درخواست تشرف به اعتاب مقدسه معصومین(ع) آمده است یعنی در کنار زیارت «بیت الله» زیارت حرم مطهر رسول الله(ص) و ائمه معصومین(ع) نیز مطرح است. چنان‌که در دعای ابوحمزه ثمالی آمده است: خدایا! مبادا جایم در مشاهد مشرفه خالی باشد. «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عَامِي هَذَا وَ فِي كُلِّ عَامٍ... وَ زِيَارَةَ قَبْرِ نَبِيِّكَ(ص) وَ الْأَئِمَّةِ(ع) وَ لَا تُخْلِنِي يَا رَبِّ مِنْ تِلْكَ الْمَشَاهِدِ الشَّرِيفَةِ». در میهمانی عادی این چنین نیست که میزبان، چیزی را به میهمان پیشنهاد کند، ولی در این جا صاحب خانه به میهمان می‌گوید: از من زیارت خانه‌ام و تشرف به حرم رسول و حضور در مشاهد مشرفه را درخواست کن. این ضیافت ویژه در ماه رمضان، زمینه ضیافت حج را فراهم می‌کند[۱۷۱]. امام باقر(ع) فرمود: حضور در پیشگاه امام معصوم(ع) و عرضه ولایت و اعلام وفاداری و فداکاری، متمم حج است. «تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَامِ‌»[۱۷۲] پس حجی که رهبری الهی در آن حضور و ظهور نداشته باشد ناقص است. البته این اختصاص به حج ندارد و از باب تمثیل است نه تعیین. یعنی نه تنها «تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَامِ‌» بلکه تمام الصلاة و الصيام و الزكاة لقاء الامام.

زیرا در حدیث «بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ...» ضمن تأکید بر ولایت به نقش برتر والی تصریح شده است: «وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِنَّ‌». نکته مذکور، که در کلام نورانی امام باقر(ع) آمده است، مستفاد از آیه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۱۷۳] است. خداوند، اسلام همراه ولایت و رهبری الهی را برای ما پسندیده است. التزام عملی و علمی به ولایت اولیای راستین حق، تمام نعمت الهی و کمال دین است و تنها چنین دینی خداپسند خواهد بود. پس نه تنها «تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَامِ‌» بلکه تمام الاسلام لقاء الامام[۱۷۴]. درباره اتمام حج و عمره که در آیه شریفه وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ[۱۷۵] بدان اشاره شده است[۱۷۶]. در برخی روایات، مصداق دیگری برای اتمام حج، ذکر شده است و آن این است که حج‌گزار پس از انجام مناسک به «زیارت امام(ع)» مشرف شود. نه فقط زیارت قبور (که آن نیز از حقوق ولایت است؛ زیرا زندگی و مرگ معصوم یکسان است) بلکه زیارت امام(ع) که نوعی تجدید عهد با امام است که حج‌گزاران ولایتشان را به امام اعلام کرده و یاری خود را بر آنان عرضه کرده، آمادگی خود را برای حمایت از آنان اظهار کنند.

امام باقر(ع) فرمودند: «إِنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ يَأْتُوا هَذِهِ الْأَحْجَارَ فَيَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ يَأْتُونَا فَيُخْبِرُونَا بِوَلَايَتِهِمْ وَ يَعْرِضُوا عَلَيْنَا نَصْرَهُمْ»[۱۷۷]. «مردمان فرمان یافتند که نزد این سنگ‌ها آیند و آنها را طواف کنند، آن‌گاه نزد ما آیند و ولایت و حمایت خویش را بر ما عرضه دارند». به همین دلیل در برخی از روایات از فضیلت تشرف به مدینه پس از حج، سخن به میان آمده است که «ابْدَؤُوا بِمَكَّةَ، وَ اخْتِمُوا بِنَا»[۱۷۸]؛ «با مکه آغاز کنید و با ما به پایان برید»؛ لذا شایسته است که حاجیان پس از زیارت خانه خدا، آن چه را که دریافت نموده‌اند بر پیامبر و امام معصوم و صاحبان ولایت عرضه کنند. حضرت علی(ع) نیز در بیانی فرمودند: «أَتِمُّوا بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) حَجَّكُمْ إِذَا خَرَجْتُمْ إِلَى بَيْتِ اللَّهِ»[۱۷۹]. «هر گاه حج شما تمام شد به زیارت رسول خدا(ص) بروید که در حقیقت تکمیل کننده حج شماست».[۱۸۰].

منابع

ح نبوی ج۶

  • الباب الخامس الحج والعمرة
  • الفصل الأول حكمة الحج وفضله وبركاته
  • ۱ / ۱ حكمة الحج
  • ۱ / ۲ فضل الحج
  • ۱ / ۳ ثواب الحج
  • ۱ / ۴ فضل إدمانه
  • ۱ / ۵ فضل من مات في طريقه
  • ۱ / ۶ فضل الحاج
  • ۱ / ۷ بركات الحج
  • الفصل الثاني تسويف الحج وتركه
  • ۲ / ۱ التحذير من تركه
  • ۲ / ۲ تارك الحج
  • ۲ / ۳ التحذير من تعطيل حج البيت
  • الفصل الثالث مناسك الحج
  • ۳ / ۱ مواقيت الإحرام
  • ۳ / ۲ تلبية الإحرام
  • أ معنى التلبية
  • ب كيفية التلبية
  • ج ثواب التلبية
  • د تلبية الأشياء مع الملبي
  • ه آداب التلبية
  • ۳ / ۳ فضل الطواف
  • أ أدب الطواف
  • ب الاستكثار من الطواف
  • ج أدعية الطواف
  • ۳ / ۴ استلام الحجر وآدابه
  • أ استحباب الاستلام
  • ب ترك الاستلام عند الزحام
  • ۳ / ۵ السعي
  • ثواب السعي
  • ۳ / ۶ الوقوف في عرفات
  • أ أدب الوقوف في عرفات
  • ب ثواب الوقوف بعرفات
  • ج مباهاة الله بأهل عرفات
  • د الإفاضة من عرفات
  • ۳ / ۷ الوقوف في المزدلفة
  • أ أدب الوقوف في المزدلفة
  • ب الإفاضة من المشعر الحرام
  • ۳ / ۸ أدب الرمي
  • ثواب الرمي
  • ۳ / ۹ الأضحية
  • ۳ / ۱۰ الحلق
  • الفصل الرابع آداب الحج
  • ۴ / ۱ الإخلاص
  • ۴ / ۲ تعلم المناسك
  • ۴ / ۳ تطهير المال
  • ۴ / ۴ التزود من أطيب الزاد
  • ۴ / ۵ إطعام الطعام وطيب الكلام
  • ۴ / ۶ التعجيل في الرجوع بعد قضاء المناسك
  • ۴ / ۷ ترك ما كان عليه من الذنوب
  • ۴ / ۸ زيارة الحاج
  • الفصل الخامس الحج الأصغر
  • ۵ / ۱ فضل العمرة
  • تنبيه:
  • ۵ / ۲ فضل العمرة في رجب
  • ۵ / ۳ فضل العمرة في رمضان
  • ۵ / ۴ العمرة المفردة في أشهر الحج
  • ۵ / ۵ عمرات النبي
  • بيان:
  • الفصل السادس النوادر
  • ۶ / ۱ البراءة من المشركين في الحج
  • تحقيق حول مراسم البراءة من المشركين
  • ۱ معنى الشرك والمشركين
  • ۲ الأديان الإلهية والبراءة من المشركين
  • ۳ زمان البراءة من المشركين ومكانها
  • ۶ / ۲ حج الأنبياء
  • ۶ / ۳ حج النبي
  • ۶ / ۴ فضل الحج نيابة
  • ۶ / ۵ فضل إحجاج الصبي

الدليل التصنيفي

اجمالي

  • ۵:۲ الحج والعمرة
  • ۱:۵:۲ مشروعية الحج وفضله
  • ۲:۵:۲ حج النبي(ص)
  • ۳:۵:۲ شروط وجوب الحج ومواقيته
  • ۴:۵:۲ أعمال الحج
  • ۵:۵:۲ منهيات الإحرام
  • ۶:۵:۲ مباحات الإحرام
  • ۷:۵:۲ الإحصار والفوات
  • ۸:۵:۲ قضاء الحج والحج عن الغير
  • ۹:۵:۲ العمرة

تفصيلي

  • ۵:۲ الحج والعمرة
  • ۱:۵:۲ مشروعية الحج وفضله
  • ۱:۱:۵:۲ حج الفريضة
  •  ۲:۱:۵:۲ حج التطوع
  • ۳:۱:۵:۲ حج الصبي والعبد
  • ۴:۱:۵:۲ فضل الحج والنهي عن تركه
  • ۵:۱:۵:۲ تأخير الحج
  • ۲:۵:۲ حج النبي (ص)
  • ۳:۵:۲ شروط وجوب الحج ومواقيته
  • ۱:۳:۵:۲ شروط وجوب الحج
  • ۱:۱:۳:۵:۲ الإسلام
  • ۲:۱:۳:۵:۲ البلوغ
  • ۳:۱:۳:۵:۲ الاستطاعة
  • ۴:۱:۳:۵:۲ وجود المحرم للمرأة
  • ۲:۳:۵:۲ مواقيت الحج
  • ۱:۲:۳:۵:۲ الميقات الزماني
  • ۲:۲:۳:۵:۲ المواقيت المكانية
  • ۴:۵:۲ أعمال الحج
  • ۴:۵:۲ :۱ النية والإحرام والتلبية
  • ۱:۱:۴:۵:۲ النية والإحرام للحج
  • ۱:۱:۱:۴:۵:۲ نية الإفراد أو القران أو التمتع
  • ۴:۵:۲:۲:۱:۱ آداب الإحرام
  • ۴:۵:۲:۳:۱:۱ كيفية الإحرام
  • ۴:۵:۲:۴:۱:۱ لباس الإحرام
  • ۴:۵:۲:۵:۱:۱ إحرام الحائض والنفساء
  • ۶:۱:۱:۴:۵:۲ الاشتراط عند الإحرام
  • ۷:۱:۱:۴:۵:۲ فسخ الإحرام
  • ۲:۱:۴:۵:۲ التلبية
  • ۱:۲:۱:۴:۵:۲ فضل التلبية
  • ۲:۲:۱:۴:۵:۲ ألفاظ التلبية
  • ۳:۲:۱:۴:۵:۲ وقت التلبية
  • ۴:۵:۲:۴:۲:۱ الدعاء بعد التلبية
  • ۵:۲:۱:۴:۵:۲ تلبية المشركين
  • ۴:۵:۲:۲ الدخول إلى مكة والخروج منها
  • ۱:۲:۴:۵:۲ الدخول إلى مكة
  • ۱:۱:۲:۴:۵:۲ وقت دخول مكة
  • ۲:۱:۲:۴:۵:۲ كيفية دخول مكة
  • ۳:۱:۲:۴:۵:۲ مكروهات دخول مكة
  • ۴:۱:۲:۴:۵:۲ ما يقال عند رؤية البيت
  • ۵:۱:۲:۴:۵:۲ دخول الكعبة
  • ۶:۱:۲:۴:۵:۲ الإقامة في مكة
  • ۲:۲:۴:۵:۲ الخروج من مكة والعودة إلى بلده
  • ۱:۲:۲:۴:۵:۲ وقت الخروج من مكة
  • ۲:۲:۲:۴:۵:۲ مكان الخروج من مكة
  • ۳:۲:۲:۴:۵:۲ ما يقال عند الخروج من مكة
  • ۴:۲:۲:۴:۵:۲ كيفية دخول الحاج إلى بلده
  • ۵:۲:۲:۴:۵:۲ استقبال الحاج والمعتمر
  • ۳:۴:۵:۲ الطواف
  • ۴:۵:۲:۱:۳ فضل الطواف
  • ۲:۳:۴:۵:۲ شروط الطواف
  • ۳:۳:۴:۵:۲ كيفية الطواف
  • ۴:۵:۲:۱:۳:۳ استقبال الحجر الأسود واستلامه وتقبيله
  • ۴:۵:۲:۲:۳:۳ جعل البيت على شمال الطائف
  • ۳:۳:۳:۴:۵:۲ أشواط الطواف والموالاة فيها
  • ۴:۳:۳:۴:۵:۲ الاضطباع والرمل
  • ۵:۳:۳:۴:۵:۲ استلام الركن اليماني والتزام الملتزم
  • ۶:۳:۳:۴:۵:۲ الطواف من وراء حجر اسماعيل
  • ۸:۳:۳:۴:۵:۲ الكلام والشرب ونحوهما في الطواف
  • ۴:۵:۲:۹:۳:۳ طواف النساء
  • ۴:۳:۴:۵:۲ أذكار الطواف
  • ۵:۳:۴:۵:۲ ركعتا الطواف وما بعدهما
  • ۶:۳:۴:۵:۲ أنواع الطواف
  • ۱:۶:۳:۴:۵:۲ طواف القدوم
  • ۲:۶:۳:۴:۵:۲ طواف الإفاضة
  • ۳:۶:۳:۴:۵:۲ طواف الوداع
  • ۴:۴:۵:۲ السعي
  • ۵:۲:۱:۴:۴ مشروعية السعي
  • ۲:۴:۴:۵:۲ كيفية السعي
  • ۵:۲: ۳:۴:۴ أذكار السعي
  • ۵:۴:۵:۲ الوقوف بعرفة
  • ۱:۵:۴:۵:۲ فضل الوقوف بعرفة وحكمه
  • ۲:۵:۴:۵:۲ التوجه إلى عرفة
  • ۳:۵:۴:۵:۲ وقت الوقوف بعرفة
  • ۴:۵:۴:۵:۲ مكان الوقوف بعرفة
  • ۵:۵:۴:۵:۲ الخطبة وجمع الظهر والعصر بعرفة
  • ۶:۵:۴:۵:۲ الذكر يوم عرفة
  • ۷:۵:۴:۵:۲صيام الحاج يوم عرفة
  • ۸:۵:۴:۵:۲ الإفاضة من عرفة
  • ۶:۴:۵:۲ المبيت بمزدلفة
  • ۱:۶:۴:۵:۲ مشروعية المبيت بمزدلفة
  • ۲:۶:۴:۵:۲ حدود مزدلفة
  • ۳:۶:۴:۵:۲ الجمع بين المغرب والعشاء في مزدلفة
  • ۴:۶:۴:۵:۲ مدة المكث في مزدلفة
  • ۵:۶:۴:۵:۲ تقديم الضعفة من مزدلفة إلى مني
  • ۶:۶:۴:۵:۲ الذكر والتلبية في مزدلفة
  • ۷:۶:۴:۵:۲ صلاة الصبح في مزدلفة
  • ۷:۴:۵:۲ رمي الجمار
  • ۱:۷:۴:۵:۲ وقت رمي الجمار
  • ۲:۷:۴:۵:۲ صفة الحصي الذي يرمي
  • ۳:۷:۴:۵:۲ كيفية الرمي
  • ۷:۴:۵:۲ :۴ ما يقول الحاج عند الرمي
  • ۵:۷:۴:۵:۲ منهيات الرمي
  • ۴:۵:۲:۸ الهدي والفدية
  • ۱:۸:۴:۵:۲ الهدي
  • ۱:۱:۸:۴:۵:۲ سوق الهدي وتقليده واشعاره واستخدامه
  • ۲:۱:۸:۴:۵:۲ أوصاف الهدي
  • ۳:۱:۸:۴:۵:۲ أسباب الهدي
  • ۴:۱:۸:۴:۵:۲ وقت نحر الهدي ومكانه
  • ۵:۱:۸:۴:۵:۲ فضل النحر وكيفيته
  • ۶:۱:۸:۴:۵:۲ النحر عن الغير والإشتراك في الهدي
  • ۷:۱:۸:۴:۵:۲ الأكل والتصدق من الهدي
  • ۸:۱:۸:۴:۵:۲ إعطاء الأجر للذابح
  • ۹:۱:۸:۴:۵:۲ بدل الهدي
  • ۲:۸:۴:۵:۲ الفدية
  • ۱:۲:۸:۴:۵:۲ أسباب الفدية
  • ۲:۲:۸:۴:۵:۲ أنواع الفدية وأوصافها
  • ۳:۲:۸:۴:۵:۲ وقت الفدية ومكانها
  • ۹:۴:۵:۲ أيام مني والمبيت فيها
  • ۱:۹:۴:۵:۲ أيام التروية
  • ۲:۹:۴:۵:۲ فضل يوم النحر
  • ۳:۹:۴:۵:۲ ترتيب المناسك يوم النحر
  • ۴:۹:۴:۵:۲ الإقامة والمبيت في مني
  • ۵:۹:۴:۵:۲ المبيت خارج مني لذوي الأعذار
  • ۶:۹:۴:۵:۲ صيام أيام مني
  • ۷:۹:۴:۵:۲ الخطبة يوم النحر
  • ۸:۹:۴:۵:۲ الصلاة في مني
  • ۱۰:۴:۵:۲ التحلل
  • ۱:۱۰:۴:۵:۲ التحلل الأصغر
  • ۲:۱۰:۴:۵:۲ التحلل الأكبر
  • ۲:۵:۵ منهيات الإحرام
  • ۱:۵:۵:۲ منهيات اللباس
  • ۱:۱:۵:۵:۲ ليس المخيط والمصبوغ
  • ۲:۱:۵:۵:۲ تغطية الرأس
  • ۳:۱:۵:۵:۲ تغطية الوجه ولبس القفازين
  • ۴:۱:۵:۵:۲ لبس الخفين
  • ۵:۵:۲:۵:۱ عقد الرداء
  • ۲:۵:۵:۲ التطيب
  • ۳:۵:۵:۲ عقد النكاح والجماع والمباشرة
  • ۴:۵:۵:۲ صيد البر للمحرم
  • ۵:۵:۲:۵ قتل حيوانات الحرم وقطع نباتاته
  • ۶:۵:۵:۲ الرفث والفسوق والجدال
  • ۷:۵:۵:۲ تقلد السلاح  
  • ۸:۵:۵:۲ حك الرأس والجسد
  • ۶:۵:۲ مباحات الإحرام
  • ۱:۶:۵:۲ الإغتسال وغسل الثياب
  • ۲:۶:۵:۲ حلق الرأس وتغطيته للعلاج
  • ۳:۶:۵:۲ التكحل والإدهان وشم الريحان
  • ۴:۶:۵:۲ لبس الخاتم والحزام والنعل
  • ۵:۶:۵:۲ الإستياك والإمتشاط والنظر في المرآة
  • ۶:۶:۵:۲ التوقي من الحر والبرد
  • ۷:۶:۵:۲ التجارة
  • ۷:۵:۲ الإحصار والفوات
  • ۱:۷:۵:۲ الإحصار بعدو
  • ۲:۷:۵:۲ الإحصار بمرض
  • ۳:۷:۵:۲ تحلل المحصر
  • ۷:۵:۲:۴ قضاء المحصر
  • ۷:۵:۲ :۵ من فاته الوقوف بعرفة
  • ۸:۵:۲ قضاء الحج والحج عن الغير
  • ۱:۸:۵:۲ قضاء الحج
  • ۲:۸:۵:۲ الحج عن الغير
  • ۹:۵:۲ العمرة
  • ۱:۹:۵:۲ مشروعية العمرة وفضلها
  • ۲:۹:۵:۲ عمرات النبي (ص)
  • ۳:۹:۵:۲ وقت العمرة
  • ۱:۳:۹:۵:۲ العمرة في أشهر الحج
  • ۲:۳:۹:۵:۲ العمرة في غير أشهر الحج
  • ۳:۳:۹:۵:۲ تكرار العمرة
  • ۴:۹:۵:۲ أعمال العمرة
  • ۱:۴:۹:۵:۲ الإحرام ومكانه
  • ۲:۴:۹:۵:۲ الطواف
  • ۳:۴:۹:۵:۲ السعي
  • ۴:۴:۹:۵:۲ التحلل

فرهنگنامه حج

  • مقدمه

الف

ب

پ

ت

ث

  • ثبیر
  • ثبیر الاثبیره
  • ثبیر الاعرج
  • ثبیر الخضراء
  • ثبیر الزّنج
  • ثبیر النصع
  • ثبیر غیناء
  • ثجّ
  • ثنّیة البیضاء
  • ثنیة الحضیاء
  • ثنیة الحلّ
  • ثنیة الرّکاب
  • ثنیة الشّرید
  • ثنیة العلیا
  • ثنّیة الکدیّ
  • ثنّیة المحدث
  • ثنیة الوداع
  • ثنیة سفلی
  • ثنیة عثعت
  • ثویه

ج

چ

ح

خ

د

ذ

  • ذات الجیش
  • ذات الحجر
  • ذات الحرار
  • ذات السّلقه
  • ذات السّلیم
  • ذات النّخل
  • ذات الودع
  • ذات انواط
  • ذات عرق
  • ذاء
  • ذبح اکبر
  • ذبح عظیم
  • ذبح نیابتی
  • ذبیح الله
  • ذرع
  • ذو الحجة
  • ذو الحلیفه
  • ذو الخویصره
  • ذو القعده
  • ذو الکعبات
  • ذو المجاز
  • ذو المنزلین
  • ذو الندوة
  • ذو الوطنین
  • ذو الهرم
  • ذو قبلتین
  • ذونواس
  • ذی طوی

ر

ز

س

ش

ص

ض

ط

ظ

  • ظبایا
  • ظلاّ
  • ظلال

ع

غ

ف

ق

ک

گ

  • گردنۀ اذاخر
  • گناه‌کردن در مکه
  • گنبد
  • گیاه اذخر
  • گیاه خزامی
  • گیاه شیح
  • گیاه عصفر
  • گیاه قیصوم

ل

م

ن

و

ه

ی

  • بخشی از منابع کتاب

پانویس

  1. کافی، ج۲، ص۱۸.
  2. صهبای حج، ص۴۳.
  3. معانی الاخبار، ص۱۷۰؛ بحار الانوار، ج۹۶، ص۲.
  4. جواهر الکلام، ج۱۷، ص۲۱۹ – ۲۲۰.
  5. معارف و معاریف، دائره المعارف جامع اسلامی، ج۴، ص۳۶۲.
  6. معارف و معاریف، دائره المعارف جامع اسلامی، ج۴، ص۳۶۲.
  7. لازم به ذکر است که برخی از فقها، محل احرام را مکه قدیم می‌دانند ولی حضرت امام خمینی تمام شهر مکه «قدیم و جدید» را جایز می‌دانند گر چه افضل این است که در حجر اسماعیل یا پشت مقام ابراهیم(ع) برای حج تمتع محرم شود.
  8. برای کسب اطلاعات بیشتر به «مناسک محشی» مراجعه شود.
  9. من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۲۰ شایان ذکر است که متن رساله الحقوق نیز در کتاب تحف العقول چاپ اسلامیه ص۲۶۰ - ۲۷۸ موجود است ولی در آن ذکری از «حق حج» به میان نیامده است.
  10. ترجمه و شرح رساله الحقوق، امام سجاد(ع)، محمد سپهری، انتشارات دار العلم، ص۹۴ – ۹۵.
  11. محجه البیضاء، ج۲، ص۲۰۷.
  12. الفقه علی المذاهب الاربعه، ص۶۸۸.
  13. الفقه علی المذاهب الاربعه، ص۶۹۲.
  14. الفقه علی المذاهب الاربعه، ص۶۹۳.
  15. «و حجّ و عمره را برای خداوند تمام (و کامل) بجا آورید، پس اگر بازداشته شدید؛ از قربانی آنچه دست دهد (قربانی کنید)، و سر نتراشید تا هنگامی که قربانی به قربانگاه خود برسد، و اگر کسی از شما بیمار بود یا در سر آسیبی داشت (و ناچار از تراشیدن سر شد) بر (عهده) او (جایگزینی) است از روزه گرفتن یا صدقه دادن یا قربانی کردن و چون ایمن شدید آنکه از عمره به حجّ تمتّع می‌پردازد آنچه از قربانی دست دهد (قربانی کند)، و هر کس (که قربانی) نیافت روزه سه روز از ایّام حج و هفت روز هنگامی که (از حج) بازگشتید (بر عهده اوست)؛ این ده روز کامل است؛ این (حکم تمتّع) برای کسی است که خانواده‌اش ساکن مکّه نباشند و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند سخت کیفر است» سوره بقره، آیه ۱۹۶.
  16. بحار الانوار، ج۹۰، ص۹۶.
  17. الکافی، ج۴، ص۲۹۱؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۰۴.
  18. الکافی، ج۴، ص۲۹۱.
  19. الکافی، ج۴، ص۲۹۲.
  20. تهذیب الاحکام، ج۵، ص۳۴.
  21. الکافی، ج۴، ص۲۹۳.
  22. الکافی، ج۴، ص۲۹۱. (به نقل از فصلنامه میقات حج، ش۵۶، ص۱۰۳۰)
  23. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۵۴-۳۶۱.
  24. فروع کافی، ج۴، ص۲۰۳.
  25. «و در میان مردم به حجّ بانگ بردار تا پیاده و سوار بر هر شتر تکیده‌ای که از هر راه دوری می‌رسند، نزد تو آیند» سوره حج، آیه ۲۷.
  26. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۶۱.
  27. فصلنامه میقات حج، ش۲، ص۳۲ و ص۲۳۹.
  28. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۶۲.
  29. فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۵۹.
  30. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۶۵.
  31. فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۴۵۴.
  32. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۶۵.
  33. فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۴۵۴.
  34. راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ص۳۵.
  35. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۶۵.
  36. «و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند پس اگر توبه کنید برای شما بهتر است و اگر روی بگردانید بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و کافران را به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳.
  37. حج و عمره در قرآن و حدیث، محمدی ری‌شهری، ص۴۵۷.
  38. فصلنامه میقات حج، ش۵۳، ص۱۲۴.
  39. حج و عمره در قرآن و حدیث، محمدی ری‌شهری، ص۴۵۹.
  40. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۶۶.
  41. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۶۶.
  42. «ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیری بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۲.
  43. «و به راستی من آمرزنده آن کسم که توبه کند و ایمان آورد و کاری شایسته کند سپس به راه آید» سوره طه، آیه ۸۲.
  44. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۶۷.
  45. مناسک حج، مسأله ۵۳.
  46. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۶۹.
  47. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۶۹.
  48. بحار الانوار، مجلسی، ج۱۰، ص۷۵.
  49. بحار الانوار، مجلسی، ج۴۳، ص۳۳.
  50. بحار الانوار، مجلسی، ج۴۳، ص۳۳.
  51. بحار، ج۴۳، ص۳۳۹.
  52. بحار، ج۴۴، ص۱۹۲.
  53. بحار، ج۴۶، ص۷۶.
  54. بحار، ج۹۹، ص۱۰۵.
  55. فصلنامه میقات حج، ش۵۸، ص۷۰.
  56. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۶۹.
  57. الکافی، ج۴، ص۲۴۹.
  58. الکافی، ج۴، ص۳۵۰.
  59. الکافی، ج۴، ص۵۶۷.
  60. محاسن برقی، ج۲، ص۳۹۹.
  61. بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۷۶.
  62. کافی، ج۴، ص۵۲۴.
  63. فصلنامه میقات حج، ش۵۶، ص۱۵، مقاله جواد محدثی.
  64. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۷۰.
  65. «(شعیب) گفت: می‌خواهم یکی از این دو دخترم را همسر تو کنم بنابر آنکه هشت سال برای من کار کنی و اگر به ده سال رساندی آن دیگر با توست و من نمی‌خواهم بر تو سخت بگیرم؛ اگر خدا بخواهد مرا از شایستگان خواهی یافت» سوره قصص، آیه ۲۷.
  66. راهنمای حرمین شریفین، ج۱، ص۶۴.
  67. راهنمای حرمین شریفین، ج۱، ص۶۴.
  68. کافی، ج۴، ص۱۹۰ - ۱۹۵.
  69. کافی، ج۴، ص۱۹۰ - ۱۹۵.
  70. کافی، ج۴، ص۲۱۲ - ۲۱۳.
  71. کافی، ج۴، ص۲۰۱ – ۲۰۶.
  72. راهنمای حرمین شریفین، ج۱، ص۶۶.
  73. راهنمای حرمین شریفین، ج۱، ص۶۷.
  74. راهنمای حرمین شریفین، ج۱، ص۶۷.
  75. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۷۳.
  76. دائره المعارف اسلامی، ج۶، ص۶۸.
  77. «و حجّ و عمره را برای خداوند تمام (و کامل) بجا آورید، پس اگر بازداشته شدید؛ از قربانی آنچه دست دهد (قربانی کنید)، و سر نتراشید تا هنگامی که قربانی به قربانگاه خود برسد، و اگر کسی از شما بیمار بود یا در سر آسیبی داشت (و ناچار از تراشیدن سر شد) بر (عهده) او (جایگزینی) است از روزه گرفتن یا صدقه دادن یا قربانی کردن و چون ایمن شدید آنکه از عمره به حجّ تمتّع می‌پردازد آنچه از قربانی دست دهد (قربانی کند)، و هر کس (که قربانی) نیافت روزه سه روز از ایّام حج و هفت روز هنگامی که (از حج) بازگشتید (بر عهده اوست)؛ این ده روز کامل است؛ این (حکم تمتّع) برای کسی است که خانواده‌اش ساکن مکّه نباشند و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند سخت کیفر است» سوره بقره، آیه ۱۹۶.
  78. راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۳، ص۴۲.
  79. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۷۵.
  80. «و نماز آنان نزد خانه (ی کعبه) جز سوت کشیدن و کف زدن نبود پس عذاب را برای کفری که می‌ورزیدید بچشید!» سوره انفال، آیه ۳۵.
  81. در تاریخ العرب می‌نویسد: «در جاهلیت عرب سه گروه وجود داشت: گروه نخست، کسانی بودند که برهنه طواف می‌کردند و آنان را «راحله» می‌نامیدند. و گروهی با لباس شخصی خود که آنان را «حُمس» می‌گفتند، و سوم گروهی که در اعمال حج چون «راحله» عمل می‌کردند ولی طواف را با لباسی که از خود داشتند (از اهل حرم نمی‌گرفتند) به جا می‌آوردند».
  82. «بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزی‌های پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آورده‌اند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن می‌داریم» سوره اعراف، آیه ۳۲.
  83. «بی‌گمان واپس افکندن (ماه‌های حرام) افزایشی در کفر است؛ با آن، کافران به گمراهی کشیده می‌شوند، یک سال آن (ماه) را حلال و یک سال دیگر حرام می‌شمارند تا با شمار ماه‌هایی که خداوند حرام کرده است هماهنگی کنند از این رو آنچه را خداوند حرام کرده است حلال می‌گ» سوره توبه، آیه ۳۷.
  84. در راه برپایی حج ابراهیمی، عمید زنجانی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و انتشارات اسلامی، ص۹۹.
  85. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۷۶.
  86. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۵، ص۴۳۴.
  87. در راه برپایی حج ابراهیمی، عمیدزنجانی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص۲۱.
  88. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۷۸.
  89. در راه برپایی حج ابراهیمی، عمید زنجانی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص۸۶.
  90. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۸۹.
  91. فصلنامه میقات حج، ش۸، ص۲۴.
  92. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۸۹.
  93. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۸۹.
  94. دائره المعارف اسلامی، ج۶، ص۶۸.
  95. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۰.
  96. «و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و با نمازگزاران نماز بگزارید» سوره بقره، آیه ۴۳.
  97. «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستاده‌اند؛ به رهنمودی برای مردم و برهان‌هایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و برایتان دشواری نمی‌خواهد و (می‌خواهد) تا شمار (روزه‌ها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنمایی‌تان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
  98. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۱، ابواب مقدمات عبادات، باب ۴.
  99. «در آن نشانه‌هایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.
  100. وسائل الشیعه، ج۱۱، ابواب وجوب حج، باب ۲.
  101. تحریر الوسیله، امام خمینی رحمه الله، ج۱، ص۳۴۰.
  102. خصال، صدوق، ج۱، ص۹۴.
  103. «در آن نشانه‌هایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.
  104. فصلنامه میقات حج، ش۶۲، ص۱۸.
  105. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۱.
  106. فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۶۸.
  107. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۳.
  108. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۳.
  109. فرهنگ اصطلاحات حج، حریری ص۶۸.
  110. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۴.
  111. وسائل الشیعه، ج۸، ص۸۲.
  112. وسائل الشیعه، ج۸، ص۸۵.
  113. وسائل الشیعه، ج۸، ص۹۰.
  114. وسائل الشیعه، ج۸، ص۱۰۱.
  115. وسائل الشیعه، ج۸، ص۹۵.
  116. وسائل الشیعه، ج۸، ص۱۴۳.
  117. وسائل الشیعه، ج۸، ص۱۴۴.
  118. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۴.
  119. فرهنگ اصطلاحات فقهی، محمدحسین مختاری.
  120. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۵.
  121. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۵.
  122. فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۶۹.
  123. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۵.
  124. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۶.
  125. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۶.
  126. توضیح مناسک حج، ص۴.
  127. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۶.
  128. در روایتی هم از پیامبر اکرم(ص) آمده است: «وَفْدُ اللَّهِ ثَلَاثَةٌ الْغَازِي وَ الْحَاجُّ وَ الْمُعْتَمِرُ»؛ (شفاء الغرام، ج۱، ص۳۴۹).
  129. وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۳۱۳.
  130. دعای ابوحمزه ثمالی، دعای افتتاح.
  131. عرفان حج، ص۲۲.
  132. مفاتیح الجنان، دعای افتتاح.
  133. عرفان حج، جوادی آملی، ص۲۳.
  134. بحار، ج۹۹، ص۷.
  135. بحار، ج۹۹، ص۷، ح۳۸۰.
  136. «و در میان مردم به حجّ بانگ بردار» سوره حج، آیه ۲۷.
  137. «و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طواف‌کنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.
  138. اخبار مکه، ص۶۷ (به نقل از گلواژه‌های حج و عمره، بصیری، ص۳۵۵).
  139. بحارالانوار، ج۹۹، ص۸؛ کافی، ج۴، ص۲۵۵.
  140. حج و عمره در قرآن و حدیث، ص۲۳۸، حدیث ۳۷۷.
  141. حج و عمره در قرآن و حدیث، ص۲۳۸، حدیث ۳۷۷.
  142. تحلیلی بر مناسک حج، بابا زاده، ص۲۵.
  143. بخشی از پیام حضرت امام خمینی به زائران بیت‌الله الحرام، ۲۵/۵/۶۴.
  144. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۲۲.
  145. حج و عمره در قرآن و حدیث، محمدی ری شهری، ص۲۲۳.
  146. حج و عمره در قرآن و حدیث، محمدی ری شهری، ص۲۲۳.
  147. محجه البیضاء، ج۲، کتاب اسرار الحج، ص۱۴۷، تهذیب، ج۵، ص۱۹.
  148. الحج و العمره فی الکتاب و السنه، ص۶۵، به نقل از کتاب مجمع الزوائد، ج۳، ص۲۰۷.
  149. بحار، ج۹۹، ص۱۱.
  150. کافی، ج۴، ص۲۵۳.
  151. کافی، ج۴، ص۲۵۶، قبل از حج بخوانید، آیت‌الله افتخاری، ص۷۲.
  152. قبل از حج بخوانید، آیت‌الله افتخاری، ص۷۳.
  153. الحج و العمره فی الکتاب و السنه، ص۱۵۸؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۸۶۶.
  154. الحج و العمره فی الکتاب و السنه، ص۱۵۸؛ عوالی اللئالی، ج۱، ص۹۶.
  155. الحج و العمره فی الکتاب و السنه، ص۱۵۸ و ۱۵۹؛ کافی، ج۴، ص۲۶۳.
  156. من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۶۸؛ شفاء الغرام، ج۱، ص۱۶۱.
  157. کافی، ج۴، ص۵۵۸.
  158. الحج و العمره فی الکتاب والسنه، ص۱۵۸؛ تهذیب، ج۵، ص۲۳.
  159. منتخب احادیث عمره، قاضی عسکر، ص۳۰.
  160. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۷۳۳.
  161. «حجّ (در) ماه‌های شناخته‌ای (انجام‌پذیر) است پس کسی که در آن ماه‌ها حجّ می‌گزارد (بداند که) در حجّ، آمیزش و نافرمانی و کشمکش (روا) نیست و هر کار نیکی کنید خداوند بدان داناست؛ و رهتوشه بردارید و بهترین رهتوشه پرهیزگاری است، و ای خردمندان! از من پروا کنید» سوره بقره، آیه ۱۹۷.
  162. فرهنگنامه حج و عمره و اماکن مربوطه، صدر طباطبایی، ص۲۲.
  163. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۸۲۳.
  164. آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، مشعر، ص۱۲۹.
  165. فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۲۰۸.
  166. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۰۶۶.
  167. کافی، ج۲، کتاب الایمان و الکفر، باب دعائم الاسلام، حدیث ۵.
  168. آیات ولایت در قرآن، آیت‌الله مکارم شیرازی، ص۷۰.
  169. کافی، ج۲، ص۱۸.
  170. صهبای حج، آیت‌الله جوادی آملی، ص۹۳.
  171. صهبای حج، ص۷۲.
  172. وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۳۲۵ – ۳۲۴.
  173. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  174. صهبای حج، آیت‌الله جوادی آملی، ص۱۰۹ و ۱۱۰.
  175. «و حجّ و عمره را برای خداوند تمام (و کامل) بجا آورید» سوره بقره، آیه ۱۹۶.
  176. مصادیقی برای «اتمام» بیان شده است.
  177. کافی، ج۴، ص۵۴۹.
  178. کافی، ج۴، ص۵۵۰؛ صهبای حج، ص۴۸۶.
  179. بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۱۳۹.
  180. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۰۶۹.