بحث:حج
حج در لغت به معنای «قصد» و «آهنگ» است، آهنگ کار و یا جایی کردن، و به حسب بعضی از کتب لغت، آهنگ کاری مهم کردن. راغب اصفهانی مینویسد: أصل الحج، القصد للزيارة... خص في تعارف الشرع بقصد بيت الله تعالى إقامة للنسك اصل حج یعنی قصد زیارت کردن و در شرع نیز منظور قصد زیارت خانه خداست. این واژه ده بار در قرآن تکرار شده است. «حج» از ارکان اسلام است. امام باقر(ع) میفرماید: اسلام بر پنج پایه بنا شده است: نماز، روزه، زکات، حج و ولایت[۱]. کسی که عمداً حج نگزارد، رکنی از ارکان دین الهی خویش را نابود کرده است[۲]. از امام باقر(ع) سوال شد: «لِمَ سُمِّيَ الْحَجُّ حَجّاً قَالَ(ع) حَجَّ فُلَانٌ أَيْ أَفْلَحَ فُلَانٌ»؛ «چرا حج حج نامیده شده؟ امام(ع) فرمود: فلان شخص حج انجام داد، یعنی رستگار شد». حج به معنای رستگاری است و کسی که این اعمال را انجام دهد رستگار گردیده و حج در مورد او استعمال میشود. در کتاب «معانی الاخبار» آمده است: «قَالَ(ع): الْحَجُّ الْفَلَاحُ يُقَالُ حَجَّ فُلَانٌ أَيْ أَفْلَحَ»[۳]. حج به معنای رستگاری است و کسی که این اعمال را انجام دهد، رستگار گردیده و حج در مورد او استعمال میشود. حج در اصطلاح فقها؛ حج، زیارت کعبه با اعمال مخصوص در مکانهای مخصوصی است. صاحب «جواهر» میفرماید: الحج و إن كان في اللغة هو القصد فقد صار في الشرع: إسما لمجموع المناسك المؤداة في المشاعر المخصوصة[۴]
حج به مجموع اعمال و مناسکی که حجاج در ایام حج انجام میدهند، گفته میشود معنای دیگر حج: الحج قصد البيت للتقرب الى الله تعالى بافعال مخصوصة في اماكن مخصوصة حج، زیارت کعبه با اعمال مخصوص در مکانهای مخصوص است. حج آهنگ مخصوص بیت الله الحرام و عرفه در وقت مخصوص (شوال، ذی القعده ذی الحجه) به منظور اعمال مخصوص است[۵]. نتیجه این که در فقه اسلامی، حج به مجموعهای از اعمال که در مکه و اطراف آن به جا میآورند میگویند که در صورت وجود استطاعت مالی و صحت مزاج و امنیت، بر هر شخص بالغ و عاقل و مکلف در تمام عمر یک مرتبه واجب میگردد. وجوب حج فوری است. به اجماع فرقه «امامیه» و مذهب «ابوحنیفه» و «ابو یوسف» و «مالک» و «احمد حنبل» از عامه. «شافعی» گفته است: اگر عزم انجام حج در سال بعد داشته باشد، تأخیر گناه نیست. به هر حال از نظر شیعه وجوب آن فوری و تأخیر آن گناه کبیره است[۶]. و اما اعمال حج تمتع از سیزده جزء تشکیل شده است:
- احرام (به قصد و نیت حج تمتع) در خود مکه معظمه[۷]
- وقوف در «عرفات»
- وقوف در «مشعر الحرام»
- انداختن سنگ ریزه به «جمره عقبه» در منا
- قربانی در منا
- تراشیدن موی سر یا تقصیر کردن و برای زن به جای حلق و تراشیدن موی سر، تقصیر واجب است و مردان در غیر حج اول، بین تراشیدن سر و تقصیر مخیرند.
- طواف زیارت دور کعبه
- دو رکعت نماز طواف
- سعی بین صفا و مروه
- طواف نساء
- دو رکعت نماز طواف نساء
- ماندن در منا در شب یازدهم و دوازدهم ذیحجه برای همه و شب سیزدهم برای بعضی از افراد[۸]
- رمی جمره اولی و وسطی و عقبه در روزهای یازدهم و دوازدهم
در رساله حضرت امام سجاد(ع) به نام «رساله حقوق»، به صورت مبسوط به مسأله حقوق پرداخته شده است. از جمله حقوقی را که آن حضرت مطرح نمودهاند، حق حج است. در متن رساله حقوق امام سجاد(ع) در مورد حق حج چنین آمده است: «وَ حَقُّ الْحَجِّ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ وِفَادَةٌ إِلَى رَبِّكَ وَ فِرَارٌ إِلَيْهِ مِنْ ذُنُوبِكَ وَ فِيهِ قَبُولُ تَوْبَتِكَ وَ قَضَاءُ الْفَرْضِ الَّذِي أَوْجَبَهُ اللَّهُ تَعَالَى عَلَيْكَ»[۹]؛ «حق حج بر تو این است که بدانی، آن سری است به سوی پروردگارت، و فرار تو از گناهانت به جانب اوست، و قبول توبه تو و ادای واجبی است که خدای متعال آن را بر تو فرض کرده است». امام چهارم(ع) در این مورد، هیچ اشارهای به جنبههای سیاسی و ابعاد مختلف حج، نفرمودهاند و دلیل آن روشن است؛ زیرا شرایط دشوار اجتماعی آن زمان و حاکمیت دودمان جنایت کار بنیامیه، اجازه نمیداد تا مسلمین از این اجتماع بزرگ بهره گرفته و به سوی عدالت و فضیلت، هدایت شوند[۱۰]. لذا امام سجاد(ع) بیشتر به جهات معنوی و عرفانی حج، اشاره فرمودهاند، چنان که بسیاری از حقوق، در همین راستا مورد توجه قرار گرفته است. امام صادق(ع) راجع به اسرار باطنی حج و وظایف حاجیان میفرماید:
- چون اراده حج کنی، پیش از آنکه مهیای سفر شوی دل خود را از جمیع ماسوی الله مجرد ساز.
- کلیه امورات خود را به خالق واگذار.
- در تمام حرکات و سکنات خود بر وی توکل نما.
- بر قضا و قدر، و حکم او، سر تسلیم تقدیم دار.
- دنیا و راحت و خلق را وداع کن، و چنانکه مهیای سفری شوی که امید بازگشت نداشته باشی.
- از حقوقی که از خلق بر عهده داری بیرون شو.
- تکیه بر زاد و توشه خود نکن.
- پس مستعدّ شو، استعداد کسی که امید بازگشت ندارد.
- مصاحبت همسفرانت را نیکو نگه دار.
- پیوسته مراعات نمای اوقات فرائض خدای را، و سنن رسول خدای، و آن چه واجب است بر تو، از ادب و تحمل صبر و شکر و شفقت و سخاوت و ایثار زاد (یعنی ترجیح غیر بر خویش در توشه).
- در هنگام غسل، به آب توبه خالصانه، گناهان خود را شستشو کن.
- کسوت راستی و صفا و فروتنی را بپوش.
- احرام در بند از هر چیزی که تو را از یاد خدای باز دارد و از اطاعت او حائل گردد.
- آنگاه که لبیک میگوئی، خود را آماده کن که در دستورات پروردگار فرمانبردار باشی و باید که اجابت تو (دعوت حق را) و (چنگ زدن به بند محکم او) راست و پاک و صاف و پاکیزه بوده باشد.
- چون به طواف مبادرت کنی، دل را هم با فرشتگان، گرد عرش و بارگاه الهی مشغول ساز.
- هروله کن از هوای نفس، و بیزاری جوی، از حول و قوّت خود.
- وقتی که از مکه «به سوی منی» که سرزمین آمال و آرزوهاست حرکت کردی از غفلت و لغزش بپرهیز.
- تمنا منما آنچه را که برای تو حلال نیست، و استحقاق آن را نداری.
- اعتراف کن به خطاهای خود در عرفات، و تجدید کن عهد و پیمان خود را نزد پروردگار، به یگانگی و وحدانیت او و تقرب جوی به سوی او.
- بپرهیز از وی در مُزدلفه.
- روان خود را پرواز ده، به ملا اعلی هنگام بالا شدن در کوه منی.
- بکش هوا و هوس و آز را، به هنگام کشتن قربانی.
- هنگام رمی جمرات، با سنگ زدن خود، شهوات و پستی و دنائت طبع و خوی نکوهیده را از پای درآور.
- هنگام تراشیدن موی خود، ریشه عیبهای آشکار و نهانی خود را بتراش.
- چون داخل حرم شوی، در امان و پناه و خطاپوشی و نگهداری خدای تعالی داخل شو، از این که آرزوهای نفس خویش را پیروی کنی.
- گرد خانه حق دور زن، با تعظیم صاحبخانه، از روی حقیقت و شناخت بزرگی و سلطنت وی.
- دست بر حجر الاسود کش، از روی رضایت به آن چه قسمت تو فرماید، از راه خضوع به عزت و جلال او و عهد بندگی را با او محکم ساز.
- وداع کن غیر او را به طواف وداع.
- صاف و پاکیزه نما روح و دل خود را برای ملاقات خدای تعالی به وقوف بر صفا.
- خود را در منظر خدای قرار ده، در مروه با اوصاف نیکو و پاکیزه.
- استقامت نمای بر شروط حج، و وفای به عهدی که با خدای بستی، یعنی بر شروط و عهدهای خود باقی بمان و با گناه و معصیت پیمان خود را نشکن.
- بدان که خداوند هیچ طاعتی را مانند حج به خود نسبت نداده، و هیچ عبادتی را پیامبر(ص) هم به این ترتیب تشریع نکرده، مگر برای آنکه این عمل، دارای اشارات و تذکراتی است برای صاحبان خرد و مشتمل است بر نصائح و اندرزهایی برای اهل بصیرت و بینایی؛ زیرا که آن اشارات انسان را به عالم مرگ و قبر و حساب و احوال بهشتیان و دوزخیان دلالت میکند، و درک نمیکند آن را مگر صاحبان خرد و ارباب بصیرت[۱۱].
با توجه به اختلافی که در خصوص حج تمتع، در جوامع حدیثی اهل سنت وجود دارد، درباره برترین قسم حج، اختلاف زیادی در مذاهب اربعه به وجود آمده است. برخی از این اختلافات، در خصوص «حج برتر» از اقسام سهگانه حج، به شرح زیر است:
- مذهب شافعی: در این مذهب، ترتیب افضلیت حجهای سهگانه عبارتاند از: حجِ اِفراد، حج تمتع و حج قِران[۱۲].
- مذهب مالکی: در این مذهب، ترتیب افضلیت حجها عبارتاند از: حجِ اِفراد، حجِ قِران و حج تمتّع.
- مذهب حنبلی: در این مذهب، نظریات مختلفی وجود دارد، مطابق یک نظر منقول از شخص احمد بن حنبل، ترتیب افضلیت حجهای سهگانه عبارتاند از: حج تمتع، حجِ اِفراد، حجِ قِران[۱۳].
- مذهب حنفی: در این مذهب نیز ترتیب افضلیت حجهای سهگانه، به این صورت است که: حج قرآن برتر از حج تمتع و حج تمتع برتر از حج افراد است»[۱۴].
این اختلافات درباره برترین نوع حج سبب گردید که برخی از مردم درباره نوع حج پیامبر خدا(ص) و نیت آن بزرگوار در لحظه احرام، به تردید بیفتند و پرسشهایی در این باره از امامان(ع) بنمایند. فضیل بن عیاض میگوید: من از اختلافات مردم درباره نوع حج پرسیدم و این که درباره حج پیامبر خدا(ص) برخی معتقدند: آن بزرگوار به نیت حج اِفراد لبیک گفت و برخی میگویند: به نیت عمره محرم گشت، برخی دیگر قائلند که آن حضرت به صورت قارن به راه افتاد و برخی دیگر بر این باورند، بدون نیت خاص از میقات خارج گردید. اما منتظر فرمان خدای عزوجل به سر میبرد.
امام صادق(ع) در پاسخ فرمود: البته خدای عزوجل آگاه بود که حج پیامبر خدا(ص) در سال دهم، آخرین حجی است که پیامبر(ص) انجام میدهد و بعد از آن حجی برای حضرت نیست؛ لذا در آن سال حج و عمره را برای رسول خود جمع ساخت تا توأمان بودن حج و عمره، به عنوان سنتی برای امت او باقی بماند. به همین سبب چون پیامبر کعبه را طواف کرد به سعی صفا و مروه پرداخت، جبرئیل به او فرمان داد که به مردم بگوید کارهای خود را عمره قرار دهند، به جز کسانی که قربانی به همراه آوردهاند که آنان در قید قربانی خواهند بود و طبق گفتار خداوند که میفرماید: ...حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ...[۱۵] خروج از احرام برای آنها روا نیست. به این ترتیب بود که عمره و حج برای پیامبر(ص) جمع گردید. البته پیامبر(ص) مطابق با همان نیت و سنتی از میقات به سوی مکه روان گشت که در میان اعراب اولیه جاری بود و مردم در آن دوران چیزی جز انجام حج (در ماههای حج) نمیشناختند. پیامبر(ص) در این خصوص به انتظار اوامر الهی بود، اما در عین حال میفرمود: مردم بر همان سنن پیشین خود هستند، مگر آن چه را که اسلام تغییر دهد و از آنجا که برای مردم انجام عمره در ماههای حج متداول نبود، آنگاه که پیامبر(ص) فرمود: مناسک خود را عمره قرار دهید، این فرمان برای اصحاب آن حضرت سنگین و گران جلوه کرد؛ زیرا آنان سابقهای از انجام مناسک عمره در ماههای حج نداشتند[۱۶].
گفتنی است که در مذهب شیعه افضلیت حج تمتع به طور قاطع مورد نظر امامان بوده که جهت دهنده فقه امامیه نیز شده است. امامان مذهب، به خصوص صادقین(ع) این موضوع را دستآورد قرآن کریم و سنت نبوی دانسته و هماره بر آن، به عنوان «برترین نوع حج» تأکید میکردهاند؛ لذا هم شیعیان را -در جو حاکمیت اهل سنت- بدان فرمان دادهاند و هم خود بدون هیچ تقیه و پروایی به انجام آن مبادرت میکردند. احادیث زیر -به عنوان شمار محدودی از روایاتی که در این خصوص وارد شده- موضع قاطع امامان(ع) را درباره برترین نوع حج نشان میدهد:
- ابوایوب ابراهیم بن عیسی میگوید: از امام صادق(ع) پرسیدم کدام یک از اقسام حج بر انواع دیگر آن برتری دارد؟ فرمود: حج تمتع دارای فضیلت بیشتری است. چگونه امکان دارد حجی ارجح و برتر از حج تمتع باشد، با آنکه پیامبر خدا(ص) آرزو میکرد و میگفت: اگر آنچه تا کنون انجام دادهام، انجام نداده بودم، امروز حج خود را به همان صورتی انجام میدادم که دیگران انجام میدهند[۱۷].
- حفص بن البختری و حسن بن عبدالملک، از زراره و او از امام صادق(ع) روایت میکنند که فرمود: به خدا سوگند حج تمتع بهتر و برتر است. کتاب و سنت گواه است که حج تمتع والاتر است[۱۸].
- صفوان جمال میگوید: به ابو عبدالله صادق(ع) گفتم برخی از مردم میگویند: با خود قربانی ببرم تا حج من مانند حج پیامبر خدا(ص) باشد. برخی میگویند حج تمتع به جا بیاور، شما چه میفرمایید؟ ابوعبدالله فرمود: اگر من هزار سال بیایم و هر سال عازم حج باشم، جز با حج تمتع به خانه خدا نزدیک نمیشوم[۱۹].
- عطیه میگوید: به ابوجعفر باقر(ع) گفتم: فدایت شوم، برای یک سال هم که باشد حج خالص به جا بیاورم؟ ابوجعفر گفت: اگر من هزار سال در جهان بیایم و به حج بیایم حج تمتع به جا میآورم. تو نیز حج خود را از تمتع خالص مکن[۲۰].
- محمد بن فضل هاشمی میگوید: من با برادرانم به حضور ابوعبدالله صادق(ع) رسیدیم و گفتیم: ما عازم حج شدهایم و بعضاً برای نوبت اول به حج میرویم. بفرمایید با چه نیتی عازم شویم؟ امام صادق(ع) فرمود: «بر شما باد به حج تمتع» سپس فرمود: ما خاندان رسول، درباره حج و عمره تمتع از هیچ قدرتی واهمه نداریم. همچنین درباره تحریم مسکرات و مسح کشیدن بر پشت پاها»[۲۱].
- معاویه بن عمار میگوید: امام صادق(ع) فرمود: ما غیر از حج تمتع، حج دیگری را برای خداوند نمیشناسیم (انجام نمیدهیم) و چون در قیامت خدای خود را ملاقات کنیم، خواهیم گفت: پروردگارا! ما به کتاب تو و سنت پیامبرت عمل کردیم و این مردم گویند: خداوندا! ما به رأی و نظر خود عمل کردیم. آنگاه خداوند ما و آنها را در هر جا که مشیت او اقتضا نماید، قرار دهد[۲۲].[۲۳]
حج ابراهیم(ع)
قبل از ابراهیم نیز، کعبه مقصد آمال بود و مردم برای انجام حج رو به سوی آن مینهادند، اما دیوارهای کعبه به مرور زمان فرسوده و رو به انهدام بوده است. حضرت ابراهیم(ع) به امر خدا پایههای آن را از نو برافراشت و با اسماعیل به راهنمایی فرشته وحی، مناسک حج را به جا آورد. بنا بر برخی نصوص، ابراهیم خود، قبل از تجدید بنای کعبه حج را به جا آورده بوده است[۲۴]. ابراهیم به فرمان خدا، مردم را به حج خانه خدا دعوت نمود. وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ[۲۵]. پس از اسماعیل، همچنان حراست از سیادت کعبه و تولیت این پایگاه توحید بر عهده فرزندان او بود و پاسداری از مراسم حج و تطهیر آن را از تحریفهای شرکآلود، پیامبران از فرزندان اسماعیل بر عهده داشتند.[۲۶]
حج ابراهیمی
یعنی حقیقتی که خداوند تشریع کرد و به حضرت ابراهیم(ع) دستور داد که وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ و در عصر رسول خدا(ص) این حج توسط آن حضرت تجدید حیات یافت. حج ابراهیمی حجی است که با انگیزهای خاص و برای تحقق فلسفه مهم آنکه اظهار عبودیت الهی و نفی شرک و الحاد و رسیدن به قله کمال و سعادت است، انجام میگیرد[۲۷].[۲۸]
حج استیجاری
حجی است که به خاطر اجیر شدن بر نایب واجب میشود. حجی است که اجیر از جانب میّت به جا میآورد. اگر مکلف حجی را که بر او واجب بوده انجام نداده باشد، پس از فوت او شخصی را اجیر میکنند تا از جانب وی حج کند. حجة الاسلام از میقات برای میّت کفایت میکند مگر آنکه وصیت به خصوص حج بلدی کرده باشد[۲۹].[۳۰]
حج اصغر
«حج اصغر» به عمره مفرده اطلاق میشود. پیامبر خدا(ص) فرمود: عمره همان حج اصغر است و یک عمره بهتر از دنیاست و آنچه در آن است و یک حج، بهتر از عمره است[۳۱]. در مقابل آن، حج اکبر است.[۳۲]
حج اِفراد
یعنی حج تنها. یکی از اقسام حج است. اینگونه حج بر مسلمانی که اهل مکه است یا فاصله منزل او تا مسجد الحرام کمتر از ۱۶ فرسخ شرعی (۸۸ کیلومتر) بوده باشد واجب است. وظیفه اینگونه حاجیان انجام دوازده عمل است[۳۳]. همچنین اشخاصی که وظیفه آنها حج تمتع بوده ولی به عللی نتوانند به موقع اعمال عمره تمتع را انجام دهند، مثل این که دیر به مکه برسند و یا در احرام عمره تمتع باشند و مریض شوند، و وقوف در عرفات که رکن است وقت آن ضیق باشد، به طوری که اگر عمره را به جا آورند تا آخر روز نهم هم به عرفات نمیرسند، و همچنین خانمهایی که عادت ماهیانه آنها تا آن وقت که همسفریهایشان رهسپار عرفات شوند ادامه داشته باشد، حج تمتع این اشخاص مبدل به حج افراد میشود و احرام آنها نیز مبدل به احرام حج افراد شده، و نباید از احرام بیرون بیایند، بلکه باید نیت حج افراد کرده، بقیه اعمال را انجام دهند و در صورت عدول به حج افراد، به حج افراد، قربانی ساقط میشود[۳۴]. به حج افراد، حج مفرده هم گفته میشود. در وجه تسمیه آن گفتهاند: چون قربانی همراه قاصد حج نمیباشد، یا چون حج از عمره جداست. اعمال حج افراد از روز نهم ذیحجه شروع میشود که تا روز دوازدهم یا سیزدهم ذیحجه به طول میانجامد. گرچه برخی اعمال (مثل دو طواف و سعی) را میتوان تا آخر ذیحجه به تأخیر انداخت، ولی احرام این حج را میتوان از ابتدای ماههای حج یعنی از اول شوال بست.[۳۵]
حج اکبر
در آیه سوم سوره مبارکه توبه (برائت) آمده است: وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ...[۳۶] درباره روز حج اکبر چند دیدگاه وجود دارد:
- حج اکبر، وقوف در عرفات و رمی جمرات است.
- روز عید قربان است[۳۷].
- حجی است که در آن پیامبر(ص) نیز حج گزارد.
- حفص بن غیاث نخعی القاضی میگوید: از حضرت صادق(ع) درباره آیه سوم سوره توبه پرسیدم و گفتم: معنای حج اکبر چیست؟ فرمود: به این دلیل اکبر نامیده شد که مسلمانان و مشرکان در آن سال با هم حج کردند و بعد از آن مشرکان دیگر حج به جا نیاوردند[۳۸].
«یوم الحج الاکبر» در بسیاری از روایات تطبیق به «یوم النحر» - روز عید قربان - شده و در برخی یوم عرفه ذکر شده است. البته شایع است هر گاه روز عرفه با جمعه مصادف شود، حج آن سال حج اکبر نامیده میشود، ولی در روایات اسلامی مستندی برای این مطلب نیست، حج اکبر در لسان الحدیث حج مشتمل بر وقوفین و مناسک منی است در مقابل حج اصغر که به عمره مفرده اطلاق میشود[۳۹].[۴۰]
حجّ الاسباب
حجی است که به یکی از اسباب همچون نذر، عهد، یمین و غیر اینها بر کسی واجب گردد. حجی که به واسطه نذر واجب شود، حج بالعهد و حج بالنذر گویند. حجی که به واسطه قسم و سوگند واجب شود را حج بالیمین گویند.[۴۱]
حج امامان
امام مجتبی(ع) بیستوپنج بار حج این خانه را انجام داده است. امام حسین(ع) در اکثر سفرها برادر بزرگوارش را همراهی، و حتی در پیادهروی از آن حضرت تبعیت میکرده است. میرزا خلیل کمرهای مینویسد: بزرگان دین، آنقدر خود را در جنب این خانه و اردوی آن نادیده میگرفتند که تشخص خود را هیچگاه مانع از تکرار خاکساری، بر درِ این خانه قرار نمیدادند، با کوچک کردن خود در تعظیم، و بزرگداشت آن هر چه بیشتر میافزودند، با تواضع و خاکساری مکرر در مکرر خود را به این درگاه حق میرساندند. حضرت امام حسن(ع) در سفرهای حج خود که ۲۵ مرتبه بوده، خاکسارانه پیاده راه میپیمود، و این پیادهروی نه از راه نداشتن مال سواری بوده و نه از دریغ و مضایقه از بذل مال، در راه آن، بلکه دستور میدادند مرکبهای سواری را جلو جلو یدکی میکشیدهاند، و خود برای تواضع پیاده میرفتهاند و به احترام آن حضرت امام حسین(ع) هم پیاده میشد. همین که خلائق میدیدند که حسنین(ع) از عقب مرکب پیاده راه میروند، رؤسای خلائق هم (از قبائل و از صحابه) پیاده میشدند. و کار به جایی میرسید که سراسر قافله، پیاده شده و هودجها را پیشاپیش میکشیدند! تا بعد از طی مسافتی که خلق از پیادهروی به زحمت میافتادند، به آن دو امام اظهار میکردند که سوار شوند تا خلائق از مشقت پیادهروی آسوده گردند.
در حالات امام سجاد(ع) است، آن حضرت ناشناس، وارد در کاروان حج میشدند، تا تواضع خود را از طریق خدمت به زائرین خانه عملی سازد! امام هفتم(ع) علاوه بر آنکه مکرراً این مسافرت را پیموده است در صورتی که وسائل رفاهی برایش امکان داشته، مع الوصف، گاهی همچون جدش امام چهارم، تواضع میکرده و مانند افراد تهیدست رهسپار این سفر بوده است! علی بن جعفر الصادق(ع) میگوید: با برادرم امام هفتم، چهار بار به مکه رفتیم برای عمره که با اهل و عیالش پیاده راه میرفت. در یک سفر ۲۶ روز، و در دیگری ۲۵ روز و در سومی ۲۴ روز، و در چهارمی ۲۱ روز، در راه بودیم. شقیق بلخی میگوید: در سال ۱۴۹ هجری به حج میرفتم، چون به قادسیه رسیدم کاروانی با زینت تمام در حرکت بود- میان این کاروان چشمم به جوان خوشرویی افتاد پشمینهپوش که از مردم کناره گرفته بود! با خود گفتم این جوان میخواهد سنگینی خود را بر اهل قافله اندازد، نزدیکش رفتم که او را سرزنش کنم، هنوز سخن نگفته بودم فرمود: یا شقیق اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ[۴۲] این بگفت و برفت!
با خود گفتم این امر عظیمی بود که از دل من خبر داد، و نام مرا برد! این بگذشت تا به منزل واقصه رسیدیم. پس آن بزرگوار را دیدم که نماز میخواند و اعضایش مضطرب بود، گفتم بروم و از او استحلال جویم، چون مرا دید فرمود: یا شقیق وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى[۴۳] این را گفت و روان شد!! من گفتم این جوان از (ابدال) است که دو بار از قلب من خبر داده است! پس دیگر او را ندیدم تا به زباله رسیدیم دیدم رکوهای دارد و لب چاه آب ایستاده میخواهد آب بکشد، ناگاه (رکوه) از دستش در چاه افتاد، دیدم سر به جانب آسمان نموده میگوید: «انت ربي اذا ظمئت الى الماء، و قوتي اذا اردت طعاما» «توئی آب گوارای من هرگاه تشنه شوم و طعام من هرگاه گرسنه گردم». پس گفت: خدای من، غیر از این رکوه نداشتم، که ناگهان آب چاه بالا آمد، پس رکوه را گرفت و پر از آب نمود، وضو ساخت، و نماز خواند، و سپس چند سنگریزه برداشت و در رکوه انداخت و حرکت داد و از آن آب آشامید. آنگاه، من نزدیک رفته سلام کردم، و استدعا نمودم که از آن رکوه مرا هم بهرهمند گرداند. به خدا سوگند که لذیذتر و خوشبوتر از آن نچشیده و تا چند روز، میل به طعام و آب نداشتم، پس دیگر آن بزرگوار را ندیدم تا شبی در مسجدالحرام کنار (قبّه السراب) دیدم که با خضوع تمام نماز میگذارد و چون صبح طالع گردید نماز صبح را خواند و هفت شوط طواف نموده از مسجد خارج گردید.
من که دلباخته او شده بودم دنبالش رفته دیدم برخلاف وضعی که در بین راه داشت، اطرافش غلامان بسیاری هستند و مردم پروانه شمع وجودش شدهاند. متحیر مانده از جوانی پرسیدم، این آقا کیست؟ گفت این موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین(ع) است. با خود گفتم: این عجایب که من از او دیدم، اگر از غیر او دیده بودم عجب بود، لکن از این بزرگوار عجبی ندارد.[۴۴]
حج بَذلی
حجی است که با پولی که دیگری بخشیده است به جای آورند و کفایت از حجة الاسلام میکند. گیرنده اگر پس از این خودش مستطیع شد دیگر حجی بر او واجب نخواهد شد. و اگر مالی برای خصوص حج بخشیده شود واجب است قبول کردن (برای کسی که حجة الاسلام نکرده) و دین، مانع از وجوب حج بذلی نیست (مگر آنکه حال باشد و مانع از ادای آن گردد) و در حج بذلی رجوع به کفایت شرط نیست[۴۵].[۴۶]
حج بلدی
مقابل حج میقاتی است. حجی است نیابتی و نایب از شهر میّت، به قصد حج حرکت میکند.[۴۷]
حج پیاده
حج رفتن با پای پیاده از قدیم معمول و مرسوم بوده است. بسیاری از امامان ما این سفر معنوی را با پای پیاده رفتهاند. حضرت آدم(ع) هفتاد بار پیاده به حج رفت[۴۸]. هرگاه امام مجتبی(ع) به حج میرفت پیاده و گاه با پای برهنه میرفت[۴۹]. امام رضا(ع) بیست سفر پیاده حج نمودند[۵۰]. امام صادق(ع) بیستوپنج بار پیاده حج نمودند[۵۱].
امام حسین(ع) نیز بیستوپنج سفر پیاده به حج رفت[۵۲]. امام سجاد(ع) پیاده حج کرد و بیست روز مسافت میان مدینه و مکه را طی کرد[۵۳]. رسول خدا(ص) فرمود: هر که خانه خدا را پیاده حج کند، خداوند هفت هزار حسنه از حسنات حرم در نامه عملش ثبت نماید، عرض شد یا رسول الله، حسنات حرم چگونه است؟ فرمود: هر حسنه با هزار حسنه برابر است[۵۴].
از امام صادق(ع) سؤال شد: آیا حج سواره افضل است یا پیاده؟ حضرت فرمودند: حج سواره افضل است؛ زیرا پیامبر(ص) سواره حج به جا آوردند. سیف بن تمار میگوید: محضر مبارک امام صادق(ع) عرض کردم: ما پیاده به حج میرویم و خبری از شما به گوش ما رسیده، میخواهم رأی مبارک خود را بفرمایید؟ حضرت فرمودند: مردم، هم سواره و هم پیاده به حج میروند. گفتم: کدام یک نزد شما محبوبتر است که ما همان را انجام دهیم؟ حضرت فرمودند: اگر سواره به حج بروید، نزد من مطلوبتر است؛ زیرا سواره رفتن، شما را در عبادت و دعا تقویت میکند. ابوبصیر میگوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: فضیلت پیاده به حج رفتن بیشتر است یا سواره رفتن؟ فرمودند: اگر شخص توانگر است و به این جهت که نفقه و هزینه کمتری صرف کند، پیاده به حج برود، البته سواره رفتن در حق وی افضل است[۵۵].[۵۶]
حج پیامبر(ص)
خانه توحید و قبله مسلمین، که بازسازی آن، یادگار ابراهیم خلیل(ع) است، مکانی است مقدس و شهری است مورد احترام. پیامبر خدا(ص) نیز این حرمت را پاس میداشت و با ذکر و دعا و رعایت ادب، بر قداست آن توجه میداد و با تهلیل و تکبیر وارد شهر و حرم الهی میشد. هنگام رفتن به مکه، از تپه شمالی وارد و از ناحیه جنوب خارج میگشت. نقل شده است که تنها یک بار به درون کعبه رفت. جامه و عبایش را زیر پای خود انداخت و کفشهایش را از پای درآورد و میان دو ستون داخل کعبه، دو رکعت نماز گزارد. هنگام ورود به مکه، خدا را به عنوان «ذی المعارج» و صاحب والایی بسیار میستود. در مسیر راه، هنگام برخورد با هر سوارهای یا فراز آمدن بر هر تپهای یا فرود آمدن به هر وادی و در فرصتهای آخر شب و در پی نمازها «لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ» میگفت[۵۷] و گاهی در طول راه، پیادهها را سوار بر شتر خویش میکرد.
پیامبر خدا(ص) در دو پارچه یمانی احرام میبست؛ همان دو جامه احرام که هنگام وفات نیز در همانها کفن شد. جابر بن عبدالله نقل کرده که پیامبر هنگام احرام اینگونه لبیک گفت: «لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ، إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ» همچنین نقل شده که آن حضرت شب را در ذوالحلیفه میگذراند. هنگام صبح، پس از نماز فجر، بر مرکب خویش سوار میشد و لبیک میگفت. فضل بن عباس نیز نقل کرده که پیامبر در طول سفر لبیک میگفت تا آنکه رمی جمرات عقبه کند. آنگاه هفت سنگ بر جمره عقبه میزد و با هر سنگریزه، تکبیر میگفت و چون از گفتن لبیک فراغت مییافت، از خدای متعال، مغفرت و رضایت او را میخواست و درخواست رهایی از آتش دوزخ داشت.
از محرمات احرام، زیر سایه رفتن است، مگر آنگاه که به منزلگاه برسند و زیر سقف یا خیمه بگذرانند. روزی یکی از معاندان، از امام کاظم(ع) درباره استظلال (زیر سایه رفتن) پرسید و این که مگر میان سایه کجاوه در حال سفر با سایه خیمه در حال نزول فرقی هست؟ حضرت موسی بن جعفر(ع) او را از این که در دین قیاس میکند نکوهش کرد و فرمود: ما مثل پیامبر خدا(ص) عمل میکنیم و مثل او ذکر و لبیک میگوییم. سپس فرمود: «پیامبر خدا(ص) بر مرکب خویش سوار میشد و هنگام سوار شدن، سایهبان نداشت و گاهی حرارت آفتاب او را رنج میداد. بعضی از بدنش را با بعضی دیگر و گاهی صورتش را با دستش میپوشانید. اما آنگاه که در منزلگاه فرود میآمد، زیر خیمه و سایه خیمه یا سایه دیوار قرار میگرفت[۵۸]. پیامبر هنگامی که از طرف خانه علی میخواست وارد مسجد الحرام شود، رو به کعبه میایستاد و دعا میکرد. از امام صادق(ع) درباره ویژگی طواف پیامبر خدا(ص) پرسیدند. حضرت فرمود: پیامبر خدا(ص) شب و روز، ده بار طواف میکرد؛ هر بار هفت دور. سه بار در آغاز شب، سه بار در آخر شب، دو بار هنگام صبح و دوبار بعد از ظهر. و در فاصله این نوبت به استراحت میپرداخت.
در حدیثی از امام هادی(ع) نقل شده که آن حضرت فرمود: «پیامبر خدا خانه خدا را طواف میکرد و حجر الاسود را میبوسید»[۵۹]. از حضرت رسول(ص) روایت است که: «آب زمزم برای هر دردی که به خاطر آن نوشیده شود، درمان است[۶۰]. پیامبر اعظم(ص) به آب زمزم علاقه داشت و از آن مینوشید و گاهی میفرمود تا برای او سوغات آورند. سیره حضرت رسول(ص) در قربانی آن بود که قوچی بزرگ، چاق و نر قربانی میکرد. رنگش کبود مایل به سفیدی بود. ابن عباس نقل میکند که پیامبر خدا دو گوسفند سفید قربانی میکرد، پای خود را هنگام ذبح بر روی آن میگذاشت و میفرمود: «بسم الله منك و لك، اللهم تقبل من محمد...» و به روایت منقول از عبدالله بن سنان: «پیامبر خدا(ص) روز عید قربان دو گوسفند ذبح میکرد؛ یکی از جانب خود، دیگری به نیابت از هر کس از امتش که توان قربانی نداشت»[۶۱].
انس بن مالک نقل میکند که پیامبر خدا(ص) خود با دست خویش قربانیاش را ذبح میکرد و نام خدا را بر زبان میراند. «پیامبر خدا(ص) روز عید قربان، موی سرش را میتراشید. ناخن هایش را کوتاه میکرد و بخشی از شارب و محاسن (ریش و سبیل) خود را کوتاه میکرد». طبق نقل جابر بن عبدالله، پیامبر خدا(ص) روز عید قربان هنگامی که آفتاب بالا آمده. جمرات را رمی میکرد، اما روزهای پس از عید، پس از زوال خورشید و بعد از ظهر رمی میکرد. و ابن عباس نقل کرده که آن، حضرت، پس از زوال خورشید (نیم روز) رمی جمرات میکرد و چون فارغ میشد، نماز ظهر را میخواند. از ابن عباس نقل شده که پیامبر خدا در شبهای تشریق، هر شب از منا به مکه میآمد و خانه کعبه را زیارت میکرد. در حدیثی هم آمده که امام باقر(ع) در پاسخ نامه ابراهیم بن شیبه چنین نوشت: «پیامبر خدا(ص) دوست داشت که در مدینه و مکه بسیار نماز بخواند. تو هم در این دو شهر نماز زیاد بخوان و نماز را تمام اقامه کن نه شکسته»[۶۲]. مسجد قبا یکی از مساجد مورد علاقه پیامبر خدا(ص) بود. هر گاه به قبا میرفت در منزل سعد بن خیثمه انصاری فرود میآمد. سراغ مسجد قبا میرفت، از چاه، آب میکشید و پاهای خود را میشست و از روی سنگهای کنار جاده عبور میکرد و در آن مسجد نماز میخواند. آن حضرت هر هفته روزهای شنبه پیاده به مسجد قبا میرفت. گاهی هم سواره این راه را میپیمود[۶۳].[۶۴]
حج پیامبران
از روایات استفاده میشود که از زمان خلقت حضرت آدم(ع) این خانه خدا مطاف جهانیان بوده است و هیچ پیامبری نیامده مگر اینکه به زیارت این خانه مشرف شده است. «حلبی» میگوید: از امام ششم(ع) سؤال شد که خانه کعبه را قبل از بعثت پیامبر(ص) هم آیا به عنوان حج، زیارت میکردهاند؟ حضرت فرمود: آری گواه بر این مطلب در قرآن، گفتار شعیب میباشد آنگاه که خواست دختر خود را به موسی(ع) تزویج نماید، گفت: مهریه او، این است که اجاره دهی نفس خود را و مزدوری کنی مرا (هشت حج) و نگفت هشت سال: قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ[۶۵]. آنگاه حضرت، حج چند نفر از انبیاء را بیان میفرماید: به درستی که آدم و نوح حج گزاردهاند، و سلیمان حج به جا آورده در حالی که گروهی از آدمیان، پریان و پرندگان همراه او بودند. و هر آینه حج به جا آورد موسی(ع) در حالی که بر شتر سرخی سوار بود و فریادش را به شعار (لبیک، لبیک) بلند ساخته بود. همانا حج این خانه از اول بود، چنانچه خدای تعالی میفرماید: اول خانهای که برای مردم در روی زمین بنا شده، آن خانهای است که در مکه است[۶۶].
امام ششم(ع) میفرماید: هفتاد پیغمبر در اثر سختی و گرسنگی در مکه فوت کردند و بین رکن یمانی و حجر الاسود دفن شدند[۶۷]. حج حضرت آدم(ع): پس از آنکه حضرت آدم و حوا، ترک اولی کرده و به زمین هبوط نمودند، حضرت آدم در کوه صفا و حوا در مروه منزل گرفتند... جبرئیل نازل شد و به آدم گفت: خداوند عظیم مرا مأمور ساخته مناسک حج را به تو آموزش دهم تا از گناهان پاکیزه گردی، پس دست آدم را گرفت - در محل فعلی (بیت الله)- سپس لکه ابری به قدرت پروردگار روی سر او سایه انداخت که محاذی «بیت المعمور» بود. جبرئیل گفت: ای آدم! هر جا این ابر سایه انداخته قدم بردار؛ زیرا که به این زودی خانهای «مصفّی» تشکیل خواهد شد، طولی نکشید خانه کعبه تشکیل یافت و حجر الاسود که از بهشت نازل شده بود بر آن نصب گردید[۶۸].
سپس جبرئیل، آدم(ع) را به سوی مشعر برد و از آنجا ریگ برداشته، آنگاه شیطان جلو آمد به آدم گفت: کجا میروی؟ جبرئیل گفت: با او صحبت مکن و هفت ریگ به او بینداز و هر بار بگو الله اکبر. سپس به طواف خانه آمد، هفت بار طواف کرد، بعد از آن سعی صفا و مروه نمود، دوباره طواف کعبه انجام داد که آن را «طواف نساء» گویند، آنگاه جبرئیل گفت: ای آدم! تمام گناهانت آمرزیده شد و همسرت بر تو حلال گردید[۶۹]. حج حضرت نوح: امام چهارم میفرماید: هنگامی که نوح سوار کشتی بود، مأموریت به او داده شد که طواف «کعبه» نماید او پس از طواف به منا رفت و دوباره از آنجا به سمت مکه مراجعت کرد و «طواف نساء» را انجام داد[۷۰].
حج حضرت ابراهیم و اسماعیل: چون حضرت ابراهیم و اسماعیل از بنای کعبه بیاسودند، به تعلیم جبرئیل مانند حضرت آدم مناسک حج را به جا آوردند[۷۱]. حج حضرت موسی و یونس بن متی: از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: موسی(ع) با هفتاد پیامبر زمان خود به بین الحرمین که مکه و مدینه باشد، عبور نموده در حالی که پارچه (قطوانی) بر تن آنها بود و تلبیه میگفتند: «لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدَيْكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ يَا كَرِيمُ لَبَّيْكَ»[۷۲]. حج حضرت سلیمان: «زراره بن اعین» از امام صادق(ع) و ایشان نیز از امام پنجم(ع) نقل میفرمایند که فرمود: «سلیمان بن داود» حج بیت الله نمود در حالی که جن و انس همراه او بودند و از پارچه (قبطی) احرام بسته بود و چون خانه را زیارت کرد آن را با پارچه قبطی پوشانید و سپس سلیمان چند روزی در مکه توقف کرد و روزی پنج هزار شتر و گاو و گوسفند قربانی میکرد و مردم را خبر داد که پیغمبری از عرب، در این شهر مبعوث میشود که خاتم پیامبران باشد[۷۳]. حج خاتم الانبیاء: پیامبر اکرم(ص) قبل از بعثت هر ساله حج انجام میدادند، ولی نه همچون مردم مکه و بعد از بعثت تا هجرت، چون فرمان حج نرسیده بود، کیفیت حج آن حضرت بیان نشده است. اما بعد از هجرت در سال ششم حضرت با جمعی از مسلمین آهنگ حج نمودند و کفار مکه در حدیبیه مانع ورود آنها شده تا سال هفتم هجرت «عمرة القضاء» به جا آوردند، سپس حج آن حضرت با تشکیلاتی خاص در سال دهم هجرت انجام یافت که آن را «حجة الوداع» میگویند[۷۴].[۷۵]
حج تمتّع
یکی از اقسام حج است. اینگونه حج بر تمام کسانی واجب است که فاصله وطن آنها تا مسجدالحرام بیش از ۱۶ فرسخ شرعی (بیش از ۸۸ کیلومتر) بوده باشد؛ از اینرو بیشتر مسلمانان اینگونه حج را به جای میآورند[۷۶]. ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ[۷۷] بنابراین کسانی که وطن آنان تا مسجد الحرام ۸۸ کیلومتر باشد، حج واجب آنان حج تمتع است و البته نوع حجی که بر بیشتر مسلمانان واجب است، حج تمتع میباشد. در حج تمتع، باید عمره تمتع قبل از حج انجام گیرد و به محض این که زائر از عمره فراغت یافت، از چیزهایی که به واسطه احرام از آنها ممنوع بود، متمتع میگردد؛ لذا حج تمتعاش نامیدهاند.
امام ششم(ع) فرمود: تمتع برترین اقسام حج است که قرآن به آن امر فرموده و سنت بر آن جاری شده است. در روایت دیگر است که آن حضرت به صفوان جمّال فرمود: اگر هزار حج بگذارم، به مکه نزدیک نمیشوم مگر با حج تمتع. عمره تمتع و حج آن باید در یک سال واقع شود و جائز نیست تأخیر تا سال آینده اگر چه تمام سال را در حال احرام به سر برد، چنان چه جایز نیست بعد از تقصیر عمره تمتع از مکه بیرون رود تا حج را تمام کند، مگر حاجت ضروری پیدا کند که احرام حج میبندد و برای انجام حاجت خود میرود و زود برمیگردد تا حج را درک کند. و اگر بدون احرام بیرون رفت تا به یکی از میقاتها رسید، باید در مراجعت احرام عمره را تجدید کند و با احرام وارد مکه شده و عمره را اعاده نماید و عمره دوم از حجاش محسوب است. در روایات بسیاری هست که پیامبر(ص) فرمود: عمره را در حج داخل کردم و انگشتانش را در یکدیگر داخل کرد. نکته دیگر این که اگر اصل حج، مستحبی باشد بعد از عمل عمره تمتع، واجب میشود، به طوری که ترک و تأخیر آن حرام است و در خروج از مکه، حکم عمره حج واجب دارد. واجبات رکنی حج شش تاست: نیت، احرام، وقوف عرفات، وقوف مشعر، طواف، سعی. واجبات غیر رکنی حج هشت تاست: تلبیه، نماز طواف، طواف نساء، نماز طواف نساء، رمی جمرات ثلاثه، قربانی، حلق یا تقصیر، بیتوته منی[۷۸].[۷۹]
حج جاهلی
در تاریخ، بارها کعبه و مناسک حج، توسط انبیای عظام از لوث شرک و بتپرستی تطهیر و این پایگاه توحید از حیطه قدرت و سودجوییها و سلطهگریهای طاغوت و استکبار خارج گردید و به شکل و محتوای توحیدی بازگردانده شد. ولی در دوران فترت بین حضرت عیسی و رسالت جهانی پیامبر اسلام(ص) که مردم شبهجزیره عرب با شرک و بتپرستی خو گرفته بودند، کعبه و حج دچار انحرافیترین بدعتها و زیانبارترین عادتهای شرکآلود شد و این پایگاه رهاییبخش و خلوص و توحید، به مرکز وابستگیهای استکباری و بت و بتپرستی تبدیل شد و عبادت مردم در پاکترین مرکز عبادت به صورت صفیر و سوت کشیدن و کف زدن در آمد: وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً[۸۰]. هر گروهی که برای زیارت کعبه و انجام حج به مکه روی میآوردند به بتی تعلق داشتند و سر بر آستان آن میسائیدند و قریش که پاسداری از این بتها را بر عهده داشتند، منافع خود را در همین وابستگیها و توهمات و جهالتها میدیدند و سخت در حمایت آن میکوشیدند. مراسم حج، برای اینان که خود را خادمان کعبه مینامیدند، روزگار سیادت و فرمانروایی بر انبوه مردم به استضعاف کشانده شده و جاهل و تحمیل خواستهها و تأمین مطامع و کسب ثروت و اعتبار بود.
در این جا به برخی از ممیزات حج جاهلیت اشاره میکنیم:
- حج جاهلی بنا بر ماهیت شرکآلودش فاقد احرام بود و میقاتی نداشت و آغازش چون فرجام بیمحتوا و فاقد تحرک و سازندگی بود و حال آنکه احرام، نخستین گام توحیدی در حج ابراهیمی است که نشانه خلوص و جدا شدن از همه وابستگیها و پیوستن به خدای یگانه است. با احرام همه اعمال حج، رنگ توحیدی مییابد و جهتگیریها به سوی خدا و اجتناب از شرک و دشمنی با طاغوت و استکبار میگردد.
- در دوران جاهلیت جز اندکی، باقی حجگزاران به محرمات احرام ملتزم نبودند و در مدت انجام مناسک از فرصت آمادگی که پیدا کردهاند سودی نمیبردند و در جهت دوری از عادتهای زشت و آماده شدن برای زندگی پاک گامی برنمیداشتند.
- برهنگی در حال طواف، از عادتهای زشتی بود که به شکل ظاهری حج جاهلی نیز چهره نفرتانگیز میداد و آنان نیز که لباس احرام میپوشیدند، این عملشان حاکی از یکدلی و همسویی و کنار گزاردن اختلافات نژادی و اجتماعی و اقتصادی نبود، بلکه تأمین لباس احرام در اختیار قریش قرار داشت و اگر کسی جامه احرام تهیه نمیکرد، میبایست برهنه طواف نماید[۸۱].
- تبعیض و تفاخر نیز به نوبه خود حج جاهلی را از هر نوع خصیصه عبادی و معنوی تهی مینمود و این مراسم پاک را در خدمت اشرافیت و اختلافات نژادی و طبقاتی قرار میداد. در حج جاهلی، وقوف به عرفات اختصاص به کسانی داشت که از خارج مکه به زیارت کعبه میآمدند و رفتن از عرفات به مشعر الحرام (افاضه) عملی بود که آنان میبایست انجام میدادند، ولی قریش و طوائف مجاور حرم و وابستگانشان خود را از این عمل معاف میدانستند و خود را اهل الله میشمردند و این تبعیض ناروا در اسلام برداشته شد.
- در جاهلیت حجاج نمیتوانستند از غذای خارج حرم استفاده کنند. آنان میبایست از آن چه که در اختیار داشتند استفاده کنند و این امتیاز در عین اینکه یک بدعت بود، سود سرشاری را برای قریش که خود را متولیان حرم میدانستند دربر داشت؛ به علاوه این عمل، خود نوعی سوء استفاده از احساسات مذهبی مردم در جهت مطامع مادی محسوب میگردد. قرآن با اشارهای لطیف به این نکته چنین بدعتی را ریشهکن نمود: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ[۸۲].
- حجاج میتوانستند در زیر چادرهای چرمی استراحت کنند و استراحت زیر چادرهای غیر چرمی روا نبود.
- اعمالی مانند سرخ کردن با روغن و سائیدن کشک را در مدت حج، بر خود حرام میدانستند.
- به جای طواف دور کعبه، در صفا و مروه دو بت نصب کرده بودند که بر دور آنها طواف به جا میآوردند و آنها را استلام (مسح کردن با دست) مینمودند و قربانی را نیز به پای این بتها انجام میدادند.
- قبائلی چون قریش در ایام حج، از در خانه وارد نمیشدند و از دیوار فرود میآمدند و آن را برای خود امتیازی میدانستند.
- بدعت «نسیء» که از سودجوئی و خلط مسائل عبادی با منافع تجاری و بازرگانی نشأت میگرفت؛ زیرا اختلافی که ماههای قمری و شمسی دارد، موجب شد که فصول ماههای حج تغییر کند و منافع تجاری و بازرگانی قبائل سودجو را به خطر افکند. از این رو با استفاده از تفاوت ایام سال قمری و شمسی (حدود ده یا یازده روز در سال) مقرر میداشتند که هر سه سال یک بار، ماه صفر را به جای محرم آغاز سال نو قرار دهند. و به این ترتیب میتوانستند موسم حج را همه سال در فصل معین انجام دهند. در زمینه بدعت نسیء، نظرات مختلفی وجود دارد، آنچه قابل توجه است تحلیلی است که قرآن در مورد این بدعت ارائه داده است. إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عَامًا وَيُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِيُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ[۸۳]. آنچه قریش به عنوان حج انجام میدادند، خود، عملی کفرآمیز و شرکآلود بود و بازی با معتقدات مردم و محور قرار دادن منافع مادی در یک عمل عبادی، و بالاخره تابع هوا و هوس قرار دادن آنچه به عنوان عبادت انجام میگیرد خود، کفری افزون و گمراهی مضاعف و زیادهروی در کفر و دور نگهداشتن حقائق از مردم گمراه میباشد.
- کف زدن و سوت کشیدن و مراسم عبادی را به مراسم جشن و پایکوبی و عشرت درآوردن.
محور اصلی ویژگیهای حج جاهلی را میتوان در سه جهت خلاصه کرد:
- امتیازطلبی و روح تبعیض؛ ب) به خود اختصاص دادن خانه خدا و انحصارطلبی قریش به عنوان والیان حرم.
- وسیله قرار دادن حج برای تأمین منافع و مقاصد گروهی[۸۴].[۸۵]
حج در آخرالزمان
ابن عباس میگوید: در حجة الوداع دیدم پیامبر اکرم(ص) در کعبه را گرفت و در حالی که رو به مردم کرده بود سخنانی در زمینه حوادث آینده و مردم آخرالزمان فرمود. از آن جمله درباره حج آخرالزمان در این حدیث آمده است: «يحج أغنياء امتي للنزهة و يحج أوساطها للتجارة و يحج فقرائهم للرياء و السمعة»[۸۶] ثروتمندان برای تفریح و خوشگذرانی حج به جا میآورند و قشرهای متوسط به منظور تجارت، و مستمندان برای خودنمایی و کسب شهرت به حج خانه خدا میروند. این نگرانی رسول خدا(ص) به خاطر آن بوده که حج در چنین مواردی روح و حقیقت خود را از دست میدهد و به جای آنکه سازنده باشد، در مسیر اهداف دنیایی قرار میگیرد[۸۷].[۸۸]
حج فرشتگان
در نصوص اسلامی، سابقه حج تا پیش از آدم نیز مطرح شده است. بر این اساس حضرت آدم نخستین کسی نیست که مراسم حج را به جا آورده است. در حدیثی امام صادق(ع) از جدّ بزرگوارش نقل میکند: هنگامی که آدم از منی به مکه بازگشت، فرشتگان به استقبال وی شتافتند و به او تهنیت گفتند و نوید مقبولیت دادند و گفتند: «أَمَا إِنَّهُ قَدْ حَجَجْنَا هَذَا الْبَيْتَ قَبْلَ أَنْ تَحُجَّهُ بِأَلْفَيْ عَامٍ»[۸۹].[۹۰]
حجّ فَرضی
حج فریضه
حجة الاسلام است که در تمام عمر، یک بار بر کسی که مستطیع باشد واجب میشود و اگر زائر به طور صحیح آن را به پایان ببرد، تکلیف واجب خود را به جای آورده است.[۹۳]
حج قران
یکی از اقسام حج است. اینگونه حج بر مسلمانی واجب است که فاصله او تا مسجد الحرام کمتر از ۱۶ فرسخ شرعی (۸۸کیلومتر) بوده باشد. تفاوتی میان واجبات و مستحبات این حج و حج افراد نیست، جز آنکه در حج قران، حجگزار هنگام احرام باید قربانی خود را اعم از گاو و گوسفند همراه داشته باشد و مستقیماً از میقات به سمت عرفات و سپس مشعر و بالاخره به سمت منا آمده و در قربانگاه منا، قربانی را به همراه دیگر حاجیان در روز دهم ذیالحجه قربانی کند[۹۴]؛ اما حج افراد، قربانی ندارد. در صورت استطاعت، در حج قِران و اِفراد، عمره مفرده را بعد از حج به جا میآورند. در وجه تسمیه آن گفتهاند: چون حجگزار برای احرام حج و عمره، دو نیت را مقارن میکند و به یک نیت احرام میبندد. یا اینکه حجگزار قارن است یعنی از میقات و از آغاز احرام و حین احرام، قربانی را قرین خود میکند. اعمال واجب حج قرآن عبارتند از: احرام از میقات، وقوف در عرفات، وقوف در مشعر، رمی جمره عقبه، قربانی کردن، حلق یا تقصیر، طواف زیارت، نماز طواف زیارت، سعی میان صفا و مروه، طواف نساء، نماز طواف نساء، بیتوته در منی، رمی جمرات ثلاث. اما اعمال حج قرآن از روز نهم ذیحجه شروع میشود که تا روز دوازدهم (یا سیزدهم) ذیحجه به طول انجامد. گرچه برخی اعمال (مثل دو طواف و سعی) را میتوان تا آخر ذیحجه به تأخیر انداخت، ولی احرام این حج را میتوان از ابتدای ماههای حج یعنی از اول شوال بست.[۹۵]
حج کودکان
تا فردی به بلوغ نرسد، تکلیفی ندارد. در کودکان نیز این شرط، مانع از وجوب اعمال نسبت به آنها است. در عبادات صبی و کودک، بحث در این است که آیا عبادات او مشروع است؟ یعنی میتواند آنها را به قصد امتثال به جا آورد یا مشروع نبوده و نمیتواند آنها را به قصد امتثال امر الهی انجام دهد؟ مشهور فقها بر این عقیدهاند که اعمال صبی، دارای مصلحت بوده، استحباب نیز دارد و تنها تمرین و آمادهسازی نیست. عمده دلیل آنها، اطلاقات و عمومات آیات قرآن کریم است که شامل افراد بالغ و نابالغ -هر دو- میشود.
آیه کریمه: أَقِيمُوا الصَّلَاةَ[۹۶] به طور مطلق، بیان میکند که همه باید نماز بخوانند؛ چه بالغ و چه غیر بالغ و نیز عموم آیه فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ...[۹۷] شامل افراد نابالغ هم میشود. اما از آنجا که دلیل بر عدم وجوب تکلیف، برای صبی وجود دارد؛ ... أَنَّ الْقَلَمَ يُرْفَعُ عَنْ ثَلَاثَةٍ عَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَحْتَلِمَ...[۹۸] پس حکم وجوب از صبی برداشته میشود، اما نسبت به برداشته شدن حکم استحباب و اباحه دلیلی وجود ندارد؛ لذا میتوان گفت که اعمال عبادی صبی، استحباب دارد. آیات فراوانی درباره شرایط، اعمال و احکام حج وجود دارد که اطلاق برخی از آنها شامل، صبی نیز میشود. وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا[۹۹] اطلاق وجوب در این آیه، علاوه بر مکلفین شامل افراد نابالغ هم میشود و روایتی نیز بر این مطلب دلالت میکند: «الْحَجُّ عَلَى النَّاسِ جَمِيعاً كِبَارِهِمْ وَ صِغَارِهِمْ»[۱۰۰] اما به دلایل خاص، از جمله شرطیت بلوغ در وجوب تکلیف، افراد نابالغ از اطلاق آیه و حدیث خارج میشوند و اجماع علما و فقها نیز مؤید این مطلب است.
فاضل هندی میگوید: چون صبی هنوز بالغ نشده؛ لذا حج بر او واجب نیست و اگر حجی هم به جا آورد، از باب تمرین خواهد بود و بر این سخن دو دلیل اقامه میکند، یکی اجماع علما و دیگری روایات. مرحوم نراقی نیز گفته است یکی از شرایط وجوب حج، بلوغ و عقل است. پس بر صبی حج واجب نیست. شهید اول هم بر این مطلب تأکید ورزیده که چون صبی شرط وجوب حج، یعنی بلوغ را ندارد، پس حج بر او واجب نخواهد بود. فقهای معاصر نیز بر این امر تأکید دارند که حج بر صبی به خاطر عدم بلوغش، واجب نیست. امام خمینی رحمة الله هم فرمودهاند: حج بر صبی واجب نیست، اگر چه مراهق و نزدیک به بلوغ هم باشد و اگر حج به جا آورد گر چه صحیح است، ولی کفایت از حجة الاسلام نمیکند[۱۰۱].
از امام صادق(ع) درباره حج کودک ده ساله سؤال شد. ایشان فرمودند: زمانی حج بر او واجب میشود که محتلم شود. امام علی(ع) سه گروه را از دایره تکلیف وجوبی خارج میداند که یکی از آنها صبی است؛ «الْقَلَمَ يُرْفَعُ عَنْ ثَلَاثَةٍ عَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَحْتَلِمَ وَ عَنِ الْمَجْنُونِ حَتَّى يُفِيقَ وَ عَنِ النَّائِمِ حَتَّى يَسْتَيْقِظَ»[۱۰۲]. اکنون که حج بر صبی واجب نیست، این پرسش مطرح میشود که اگر صبی حج بگزارد آیا حج او صحیح است؟ علما بر این نظریهاند که حج صبی صحیح است و حتی گروهی ادعای اجماع کردهاند. نتیجه این که صبی میتواند و بر او جایز است احرام ببندد و حج وی مشروع و صحیح میباشد. اذن ولی در انجام حج؛ پرسش دیگری که باید به آن پاسخ داده شود، این است که: «آیا با اثبات صحت احرام و حج صبی، او باید از ولی خود اذن بگیرد، یا اذن از ولی در صحت حج شرط نیست؟»
در این مورد میان فقها اختلاف نظریه وجود دارد؛ گروهی؛ مانند شهید اول و علامه حلّی قائل به شرطیت اذن از ولی هستند. اما گروهی دیگر اذن ولی را شرط نمیدانند مانند مرحوم خویی و امام خمینی. و اما وجوب حج طواف نساء بر صبی؛ یکی از اعمال و مناسک مهم در حج، طواف نساء است. اهمیت آن به قدری است که در صورت به جا نیاوردن، حاجی دیگر نمیتواند ازدواج کند و اگر همسر داشته باشد همسرش بر او حرام خواهد شد و تا زمانی که آن را به جا نیاورد، این حکم همچنان باقی خواهد ماند. در این میان، آن چه مهم است حج صبی است. با این که انجام اعمال حج بر صبی مستحب است آیا طواف نساء بر او واجب است؟ و آیا او نیز همچون افراد بالغ، باید تمام اعمال حج را انجام دهد؟ پیش از پاسخ به این پرسش باید به سه نکته توجه داشت:
- طواف نساء بر مرد و زن بالغ واجب است و در این مورد هیچ اختلافی وجود ندارد، روایات نیز بر آن تصریح دارند.
- در موسم حج، زن بر مرد و مرد بر زن زمانی حلال میشوند که طواف نساء را انجام داده باشند.
- هر عملی که بر مُحرِم بالغ حرام است، بر صبی مُحرِم نیز حرام میباشد و از هر عملی که او باید اجتناب کند، بر صبی نیز لازم است از آن به بپرهیزد.
در مورد وجوب طواف نساء بر صبی، همه علما (غیر از یک نفر) اتفاق نظر دارند. شهید اول در دروس گفته است: طواف نساء واجب است ولی با ترک آن حج باطل نمیشود، اما زن هم بر او حلال نمیگردد و حکم خصی، خنثی و صبی نیز چنین است. امام راحل نیز طواف النساء را حتی برای صبی غیر ممیز لازم دانسته، میگوید: ولیّ وی باید او را طواف دهد؛ اما در میان فقهای معاصر، تنها مرحوم آیتالله خویی به مخالفت برخاسته و قول عدم وجوب طواف نساء بر صبی را ترجیح داده است. ایشان میگوید: ظاهر آن است که با ترک طواف نساء، زن بر او حرام نمیشود. اگر معتقد شویم که حج کودک غیر بالغ صحیح است و آن کودک بعد از بلوغ مستطیع شود و قدرت رفتن به حج تمتع را پیدا کند، آیا بر او واجب است به حج برود یا همان حج دوران کودکی کافی است؟
در پاسخ باید گفت: هیچ اختلافی در عدم کفایت حج صبی از حجه الاسلام وجود ندارد و علاوه بر روایات، اجماع نیز مؤید آن است. وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا[۱۰۳]. درباره وجوب حج است بر افراد بالغ و شامل غیر بالغ نمیشود. پس حج صبی امتثال امر الهی نبوده و تکلیف بر عهده او باقی خواهد ماند؛ لذا این حج او مجزی نبوده و باید حج دیگری بعد از بلوغ به جا آورد[۱۰۴].[۱۰۵]
حجّ مُبَدَّله
حج تمتعی که بدل به حج افراد شود. اگر کسی از روی ندانستن مسأله، تقصیر عمره تمتع را ترک کند و وقتی احرام بسته است برای او قضای آن یا اعاده آن ممکن نیست، بنابراین حج تمتع او به حج افراد مبدل میشود، یعنی افعال حج را تماماً به جا آورده و سپس به میقات رفته، عمره احرام مفرده میبندد و اعمال عمره را انجام میدهد[۱۰۶].[۱۰۷]
حج مبرور
در دعای پس از فریضه ماه مبارک رمضان میخوانیم: «... أَنْ تَكْتُبَنِي مِنْ حُجَّاجِ بَيْتِكَ الْحَرَامِ الْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ». منظور حج نیکو و پسندیده است که در دعا به درگاه خداوند باید درخواست توفیق آن را داشت. طبق حدیث، رسول اکرم(ص) حج مبرور را از دنیا و آنچه در آن است بهتر میداند و پاداش آن را تنها بهشت ذکر میکند.[۱۰۸]
حَجّ مُتَسَکِّع
حج کسی است که استطاعت ندارد و به سختی و با گرفتن زاد و توشه از دیگران، حج کند. این حج، کفایت نمیکند یعنی اگر مستطیع شود باید حج خود را بجا آورد[۱۰۹].[۱۱۰]
حج مستحبی
آنچه درباره اهمیت و ثمرات حج و اجر و ثواب آن آمده، تمام آنها شامل حج مستحبی نیز میباشد و اختصاص به حج وجوبی ندارد؛ زیرا آیات و روایات به نحو اطلاق آمده است. بنابراین افرادی که حج واجب خود را انجام دادهاند و توانایی دارند که از ثمرات آن به دفعات بهرهمند شوند، شایسته نیست که کوتاهی کنند. هرگاه کسی بتواند هر سال، حج استحبابی به جا آورد، این عمل مستحبی او برتر از تمام مستحبات است، حتی از انفاق و بنده آزاد کردن. امام ششم(ع) فرمود: یک حج بهتر است از یک خانهای که پر از طلا باشد و آن تصدق شود[۱۱۱]. نیز فرمود: هیچ عملی با حج برابری نمیکند؛ زیرا یک درهم که در حج صرف شود، برتر است از دو هزار هزار درهم که در راه غیر از آن صرف گردد[۱۱۲]. امام هشتم(ع) فرمود: هر کسی سه نفر مؤمن را به حج فرستد، خود را از خدای عزوجل خریده و خدا از او سؤال نمیکند که مالش را از کجا به دست آورده[۱۱۳]. نقل شده که علی بن یقطین، سالهایی که به حج موفق نمیشد، بیش از سیصد نفر به نیابت خود به حج میفرستاد و با این کار، بسیاری را بهرهمند میساخت. بر حج استحبابی آنقدر تأکید شده است که گفتهاند مقدّم بر دَین است، بلکه مستحب است برای حج قرض کند. معاویه بن وهب از چند نفر روایت کرده که به امام ششم(ع) عرض کردند: ما قرض داریم و پولی به دستمان میآید که اگر به طلبکارها بدهیم، چیزی برای مخارج حج باقی نمیماند؟ فرمود: با آن حج کنید و دعا کنید خدا قرضتان را ادا کند[۱۱۴].
در روایتی از امام ششم(ع) آمده است که: فرشتگان برای آن کس که هر سال به حج مشرف میشده، ولی در سالی نتوانسته است حج کند، دعا میکنند[۱۱۵]. مستحب است حج استحبابی، به نیابت معصومان(ع) یا پدر، مادر، خواهر و برادر و هر که را میخواهد انجام گیرد. امام ششم(ع) فرمود: اگر هزار نفر را در حجی که انجام میدهی شریک کنی، برای هر یک ثواب حجی خواهد بود، بدون آنکه نقصانی در حجّ خودت به وجود آید[۱۱۶]. مردی به امام ششم(ع) عرض کرد: جانم به فدایت! من نیت داشتم که در حج خود که در این سال به جا آوردم، پدر، مادر یا دیگری را از اهل خود شریک سازم و فراموش کردم. حضرت فرمود: الان آنها را شرکت بده[۱۱۷].[۱۱۸]
حج مُستَقَرّ
هرگاه کسی با وجود شرایط استطاعت، حج را ترک کند، اصطلاحاً میگویند حج بر او مستقر شده و باید به هر صورت که میتواند به حج برود[۱۱۹].[۱۲۰]
حج مقبول
در مفاتیح میخوانیم: «وَ أَنْ تَجْعَلَ لِي فِي عَامِي هَذَا إِلَى بَيْتِكَ الْحَرَامِ سَبِيلًا حَجَّةً مَبْرُورَةً مُتَقَبَّلَةً». منظور حج پذیرفته شده در بارگاه حق تعالی است. در ادعیه باید از خداوند، طلب حج مقبول کرد.[۱۲۱]
حج میقاتی
حجی که هزینه سفر فقط از محل میقات تا مکه و بازگشت به میقات پرداخت میشود[۱۲۲].[۱۲۳]
حجّ نُزهَت
طبق روایت حجی است که پادشاهان برای تفریح انجام میدادند.[۱۲۴]
حج نیابتی
حجی است که به خاطر اجیر شدن بر نایب واجب میشود. انجام مراسم حج به جای دیگری را گویند.[۱۲۵]
حجّ واجب
حجی است که به یکی از سه راه واجب میشود:
- حجة الاسلام که در تمام عمر یک مرتبه برای کسی که مستطیع باشد واجب میشود.
- حجی که به واسطه نذر یا عهد یا قسم بر شخص واجب میشود.
- حجی که به جهت اجیر شدن بر نایب واجب میشود[۱۲۶].[۱۲۷]
ضیافت الله
تعبیر ضیافت الله در روایات در دو مورد به کار گرفته شده است[۱۲۸]: ضیافت روزه ماه مبارک رمضان، پیامبر اکرم(ص) در مورد ماه رمضان فرمودند: «شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِيهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّهِ...»[۱۲۹]؛ حج نیز ضیافت است و حاجیان ضیوف الرحماناند. عظمت حج در دعاهای ماه مبارک رمضان بسیار چشمگیر است. به نظر میرسد یکی از برجستهترین دعاهای ماه مبارک رمضان «طلب حج» است، آن هم حج مکرر: «وَ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عَامِي هَذَا وَ فِي كُلِّ عَامٍ...»[۱۳۰]. این دعا، دعای روزه، دار و ضیف الرحمن در ماه مبارک رمضان است[۱۳۱]. خداوند متعال میخواهد ضیافت خود را در طی چند ماه تمام کند که آغاز ضیافت، شهر الله (ماه مبارک رمضان) و پایان آن، ذیحجة الحرام است که پایان اشهر حج میباشد. پس حج نیز مانند روزه، ضیافت خداوند است و حاجیان ضیوف الرحمن.
ضیافت دو مرحله دارد:
- میزبان به میهمان میگوید: چیزی بخواه.
- میزبان آنچه را که میهمان میخواهد به او عطا میکند.
در ماه مبارک رمضان، میزبان که خداوند متعال است به بندگان صالح خود دستور میدهد از من طلب کنید، آنگاه در مراسم و مناسک حج خواستهها را عطا میکند. در آنجا سخن از طلب نیست، سخن از عطاست. آنجا نمیگوید از من بخواه بلکه خواستهها را عطا میکند. گرچه خواسته و عطایش به هم آمیخته شده و هر مرتبهای از عطا، خواستهای را به همراه دارد. او کسی است که فراوانی بخشش و عطای او جز بر جود و کرم وی نیفزاید: «وَ لَا تَزِيدُهُ كَثْرَةُ الْعَطَاءِ إِلَّا جُوداً وَ كَرَماً»[۱۳۲]. انسان هر چه از خداوند متعال دریافت کند تشنهتر میشود، ابتداء نمیداند از خدا چه بخواهد، چون نمیداند که در دستگاه خداوند چه هست. وقتی رخی نشان داد و چیزهایی را از پشت پرده دید، سوال تولید میشود و درخواست ظهور میکند. هر مرحلهای از عطا و و بخشش، مرتبهای از درخواست است و خواهش انسان را زنده میکند. و آدمی با درخواست و خواهش، مرحله تازهتری را از خداوند متعال درخواست و دریافت میکند، وقتی مرحله بالاتری را دریافت کرد، عطش او بیشتر میشود و چیزی طلب میکند[۱۳۳]. و اما حج، ضیافت خداوند است و حاجیان همانند روزهداران مهمانان خدای رحمانند. امام صادق(ع) میفرمایند: «إِنَّ ضَيْفَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رَجُلٌ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ فَهُوَ ضَيْفُ اللَّهِ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى مَنْزِلِهِ»[۱۳۴]؛ «همانا میهمان خدای عزو جل، کسی است که حج و عمره به جای آورد، او تا زمانی که به منزلش باز گردد، میهمان خداست».
وقتی از امام صادق(ع) سؤال شد چرا روزه در ایام تشریق برای حاجیان ناپسند است؟ فرمود: چون که این گروه، زوار خدا و در میهمانی اویند و سزاوار نیست که میهمان، نزد کسی که به زیارتش رفته و او را میهمان کرده است، روزه بگیرد[۱۳۵]. البته از جهت شرعی، روزه این ایام، حرام است. و راستی چه افتخاری برتر از این که خداوند به خلیلش ابراهیم(ع) دستور میدهد که پس از مهیا نمودن کعبه، عاشقان کعبه را به سوی آن دعوت نماید. وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ[۱۳۶]. و در جای دیگر از قرآن میفرماید: وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ[۱۳۷]. در «تفسیر نورالثقلین» آمده است: حضرت ابراهیم پس از بنای کعبه و دریافت فرمان خداوند تبارک و تعالی برای دعوت مردم به سوی کعبه، به پیشگاه خداوند عرض کرد: خداوندا! صدای من چگونه به گوش مردم میرسد؟ ندا آمد: «عَلَيْكَ الْأَذَانُ وَ عَلَيَّ الْإِبْلَاغُ»[۱۳۸]؛ «وظیفه تو اعلام و وظیفه من رساندن این ندا به گوش مردم است».
حضرت ابراهیم(ع) بالای سنگی قرار گرفت و با صدای بلند مردم را به زیارت خانه خدا دعوت نمود. نه تنها صدای او به گوش مردم آن عصر رسید، بلکه همه کسانی که در پشت پدران و رحم مادران نیز بودند، دعوت حضرت ابراهیم(ع) را دریافت کردند. این روایت از حضرت علی(ع) است که: «الْحَاجُّ الْمُعْتَمِرُ وَفْدُ اللَّهِ وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُكْرِمَ وَفْدَهُ وَ يَحْبُوَهُ بِالْمَغْفِرَةِ»[۱۳۹]؛ «حجاج در ایام حج و عمره میهمان خدا هستند و حق دارند مورد احترام خداوند قرار گرفته و خداوند با مغفرت و آمرزش نسبت به آنها اظهار محبت نماید». شبی امیرالمؤمنین(ع) وارد مسجدالحرام شد، و در کنار کعبه، بادیهنشینی را مشاهده فرمود که پرده کعبه را گرفته و با چشمی اشکبار و دلی غمبار میگوید: «يَا صَاحِبَ الْبَيْتِ الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ الضَّيْفُ ضَيْفُكَ وَ لِكُلِّ ضَيْفٍ مِنْ مُضِيفِهِ قِرًى فَاجْعَلْ قِرَايَ مِنْكَ اللَّيْلَةَ الْمَغْفِرَةَ»[۱۴۰]؛ «ای صاحب بیت! خانه خانه توست، و من مهمان تو هستم، هر میزبانی به میهمان خود توجه میکند و پذیرایی و احترام تو از من در این شب، بخشش گناهانم باشد».
این سخنان توجه علی(ع) را جلب کرد، حضرت به یاران و دوستان خود فرمودند: شما نیز سخنان این بادیهنشین را شنیدید؟ گفتند: بلی، مولا فرمود: خداوند کریم بدون تردید حاجت او را میپذیرد، «اللَّهُ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يَرُدَّ ضَيْفَهُ»[۱۴۱]. عرب بادیهنشین، شب دوم و سوم نیز در همان مکان، پرده کعبه را گرفت و دعاهایی را زمزمه کرد، و به ترتیب از خدا دوری از آتش دوزخ، روزی بهشت برین و سرانجام مبلغ چهار هزار درهم پول خواست. حضرت در این هنگام خود را به او رسانید و او را مورد عنایت قرار داده و فرمود: این پولها را برای چه میخواهی؟ او گفت: هزار درهم قرض دارم، هزار درهم هزینه ازدواج و هزار درهم مهریه همسرم میباشد و با هزار درهم چهارمی میخواهم تجارت و زندگی نمایم. حضرت او را وعده یاری داد و باغش را در مدینه فروخت و مشکل عرب بادیهنشین را برطرف کرد[۱۴۲]. حضرت امام خمینی در پیامی فرمودند: «مهم آن است که حاجی بداند کجا میرود؟ و دعوت چه کسی را اجابت میکند؟ و میهمان کیست؟ و آداب میهمانی چیست؟ و بداند خودخواهی و خودبینی با خدا خواهی مخالف است و با هجرت الی الله مباین و موجب نقض معنویت حج است»[۱۴۳].[۱۴۴]
فضیلت حج
از حضرت امام صادق(ع) روایت شده است که فرمودند: چون حضرت موسی حج گزارد، جبرئیل نازل شد. موسی به او گفت: کسی که با نیتی صادق و خرجی پاک و حلال این خانه را زیارت کند، چه پاداشی دارد؟ جبرئیل به سوی خدا بازگشت، خداوند وحی کرد که به او بگو: او را در ملکوت اعلی، همراه پیامبران، صدیقان، شهیدان و صالحان قرار میدهد و اینان چه رفیقان و همراهان خوبیاند[۱۴۵]. پیامبر(ص) به کاروان شترهای حجاج نگاه کرد و فرمود: هیچ گامی برنمیدارند، مگر آنکه بر ایشان حسنه نوشته میشود و هیچ گامی نمیگذارند مگر آنکه گناهی از آنان محو میشود و هرگاه اعمال حج خود را به پایان برند، به آنان گفته میشود: بنایی ساختید، پس ویرانش نکنید، گناهان گذشته شما بخشیده شد، برای آینده کار نیک انجام دهید[۱۴۶].
از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: مردی از صحرانشینان عرب، پیامبر اکرم را دید، عرض کرد: یا رسول الله! من از اهل و عیالم جدا شده و آهنگ حج کردم، اما فرصت را از دست دادم و نتوانستم به این زیارت مشرف شوم. من مرد ثروتمندی هستم، دستور بده تا به وسیله مال و ثروتم کاری کنم که اجر این عبادت نصیبم شود. امام(ع) فرمودند: رسول خدا به او توجه کرده، فرمودند: به کوه ابوقبیس نگاه کن، اگر این کوه تماما طلای سرخ باشد و از آن تو باشد، و در راه خدا انفاقش کنی، نمیتوانی به ثوابی که متوجه یک حج گزار شده است نائل شوی، سپس فرمودند: حج گزار هنگامی که اقدام به آماده شدن برای سفر حج میکند، هیچ چیزی را از زمین بلند نکرده و بر زمین نمیگذارد، مگر ده حسنه برایش نوشته میشود و ده گناهش محو میشود و مقامش در پیشگاه خداوند ده درجه بالا میرود. هنگامی که خانه خدا را طواف کرد، از گناهانش بیرون میرود. هنگامی که سعی بین صفا و مروه را به جای آورد؛ از گناهانش بیرون میرود. هنگامی که در عرفات توقف کرد، از گناهانش بیرون میرود. هنگامی که سنگ را به سوی شیطان افکند، از گناهانش بیرون میرود. هنگامی که در عرفات توقف کرد، از گناهانش بیرون میرود. هنگامی که سنگ را به سوی شیطان افکند، از گناهانش بیرون میرود. امام(ع) فرمود: پیامبر(ص) هم چنان مواقف مختلف حج را برشمرد و در مورد هر یک فرمود که حج گزار از گناهش بیرون میرود، سپس پیامبر(ص) فرمودند: تو چگونه میتوانی به چنین پاداشی دست یابی؟ آنگاه امام(ع) فرمود: گناهان او تا چهار ماه نوشته نمیشود و برایش اعمال نیکو مینویسند، مگر اینکه مرتکب گناه کبیره شود[۱۴۷]. پیامبر(ص) در حدیثی فرمودند: «ليس للحجة المبرور ثواب الا الجنة»[۱۴۸]؛ «پاداش حج نیکو، جز بهشت نیست».
از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: «حَجَّةٌ مَقْبُولَةٌ خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا»[۱۴۹]؛ «یک حج قبول شده، بهتر از همه دنیا و آنچه در آن است». امام صادق(ع) از پیامبر(ص) نقل فرموده که آن حضرت فرمود: «الْحَجَّةُ ثَوَابُهَا الْجَنَّةُ وَ الْعُمْرَةُ كَفَّارَةُ كُلِّ ذَنْبٍ»[۱۵۰]؛ «ثواب حج، بهشت است و عمره، کفاره همه گناهان است». و اما مرگ در مسیر حج؛ گر چه عزیمت به خانه خدا و انجام اعمال حج و سختیها و رنجهای این سفر معنوی، حتی با سالهای اخیر، از جهات مختلف متفاوت بوده و قابل مقایسه نیست و همه ساله دولت عربستان و تمام کشورهای اسلامی برای آرامش و آسایش هر چه بیشتر زائرین حرمین شریفین، برنامهریزی نموده و تدابیر لازم را اتخاذ مینماید. لکن تعدادی از عزیزان در طی این سفر، پیمانه عمرشان به پایان رسیده، دعوت حق را اجابت مینماید و البته کم نیستند افرادی که از خداوند درخواست مینمایند که پایان عمرشان را در یکی از این دو مکان مقدس (مکه یا مدینه) قرار دهد. در این زمینه میتوان به روایاتی اشاره کرد: امام صادق(ع) فرمود: «الْحَاجُّ وَ الْمُعْتَمِرُ فِي ضَمَانِ اللَّهِ فَإِنْ مَاتَ مُتَوَجِّهاً غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ إِنْ مَاتَ مُحْرِماً بَعَثَهُ اللَّهُ مُلَبِّياً وَ إِنْ مَاتَ بِأَحَدِ الْحَرَمَيْنِ بَعَثَهُ اللَّهُ مِنَ الْآمِنِينَ وَ إِنْ مَاتَ مُنْصَرِفاً غَفَرَ اللَّهُ لَهُ جَمِيعَ ذُنُوبِهِ»[۱۵۱]. کسی که به قصد حج و عمره به سوی مکه برود در پناه خدا خواهد بود، پس اگر در حال رفتن به خانه خدا بمیرد، خداوند گناهان گذشتهاش را میبخشد و چنانچه در حال احرام بمیرد، خداوند او را تلبیه گویان از قبر برانگیزاند و اگر در حرم مکه یا مدینه بمیرد، خداوند او را مبعوث فرماید در حالی که ایمن از عذاب قبر و آسوده خاطر باشد و اگر در حال مراجعت بمیرد، خدا جمیع گناهانش را بیامرزد.
حضرت علی(ع) در روایتی فرمود: «من بهشت را برای شش نفر از اهل ایمان تضمین میکنم؛
- کسی که در راه دستگیری فقراء و کمک به بینوایان بمیرد.
- کسی که در راه عیادت بیماران و سرکشی به مریضهای مؤمنین بمیرد.
- کسی که در راه پیکار و جهاد با دشمنان خدا کشته شود.
- کسی که به قصد طواف و زیارت خانه خدا بیرون رود و مرگ او را فراگیرد.
- کسی که بعد از فرایض جمعه بیرون رود و در حال طاعت بمیرد.
- کسی که برای تشییع جنازه مسلمانان و برادران دینی خارج شود و با مرگ خود روبرو شود».
پیامبر(ص) فرمودند: «هر کس در حال احرام بمیرد، لبیک گوی برانگیخته میشود»[۱۵۲]. ابن عباس میگوید: مرد محرمی را مرکبش به زمین زد و در اثر شکستن گردنش، از دنیا رفت. پیامبر(ص) فرمود: او را با آب و سدر غسل دهید و در همان لباس احرامش کفن کنید و سر و صورتش را نپوشانید، همانا او روز قیامت لبیک گویان برانگیخته میشود[۱۵۳]. پیامبر(ص) فرمودند: کسی که در این مسیر (راه کعبه) از دنیا برود، به حج آمده باشد یا عمره، او را برای حساب محشر نمیآورند و به او گفته میشود وارد بهشت شو[۱۵۴]. امام صادق(ع) فرمودند: کسی که در مسیر مکه بمیرد، چه در رفتن و چه در بازگشت، از هول عظیم قیامت ایمن خواهد بود[۱۵۵].
در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده است: «مَنْ مَاتَ فِي أَحَدِ هَذَيْنِ الْحَرَمَيْنِ حَرَمِ اللَّهِ وَ حَرَمِ رَسُولِهِ(ص) بَعَثَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنَ الْآمِنِينَ»[۱۵۶]؛ کسی که در یکی از دو حرم خدا و رسول او بمیرد، خداوند او را در قیامت جزء کسانی که امنیت دارند برمیگزیند. از امام صادق(ع) روایت شده: «مَنْ مَاتَ فِي الْمَدِينَةِ بَعَثَهُ اللَّهُ فِي الْآمِنِينَ...»[۱۵۷]؛ «کسی که در مدینه بمیرد، خداوند او را در ردیف کسانی که دارای امنیت هستند برمیگزیند». از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است که فرمود: «ايما مسلم خرج من بيته حاجا الى بيت الله الحرام، ثم نزل به الموت قبل بلوغه، أوجب الله الجنة»[۱۵۸]؛ «هر مسلمانی که از خانه برای انجام حج خارج شود و در این مسیر مرگش فرا برسد، خداوند بهشت را بر او واجب میگرداند». پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «من خرج معتمرا فمات، كتب له أجر المعتمر إلى يوم القيامة»[۱۵۹]؛ «هر کس به قصد عمره خارج شود و بمیرد، خداوند تا روز قیامت برای او در نامه عملش عمره ثبت میکند.[۱۶۰].
ماه حج
به استناد آیه شریفه الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ[۱۶۱] و روایات معصومین(ع)، زمان برگزاری حج ماههای شوال، ذی القعده و ذی الحجه است که حج نامیده میشود. البته این ماههای شروع حج است وگرنه عمده اعمال حج در دهه اول ذی الحجه به ویژه روزهای نهم تا دوازدهم انجام میشود. توضیح اینکه: زمان انجام عمره تمتع از اول ماه شوال تا نهم ذیحجه است و حج تمتع از نهم ذیحجه شروع میشود. عمره تمتع و حج تمتع باید در یک سال انجام شود، آن هم طی ماههای شوال، ذیقعده و ذیحجه و تأخیر حج آن تا سال بعد جایز نیست، اگر چه تمام سال را در حال احرام به سر برد. بنابراین ذیقعده و ذیحجه ضمن آنکه از ماههای حرامند، از ماههای حج هم محسوب میشوند، در حالی که شوال از ماههای حرام نیست، ولی از ماههای حج شمرده میشود، همین طور محرم و رجب گر چه از ماههای حرام هستند ولی از ماههای حج شمرده نمیشوند؛ لذا نسبت ماههای حرام و حج، نسبت عموم و خصوص من وجه است که موارد مشترک آنها ذیقعده و ذیحجه است.
اگر سؤال شود با آنکه اصل عمل حج (اعم از تمتع، اِفراد و قِران) از نهم تا سیزدهم ذیحجه بیشتر به درازا نمیکشد، چرا این سه ماه (شوال، ذیقعده ذیحجه) به عنوان ماههای حج نامیده میشوند؟ پاسخ آن است که عمره تمتع بخشی از حج تمتع است که وقت انجام آن از اول شوال تا هنگام احرام حج در ذی الحجه است و از این پس، ظرف احرام خود حج و مراسم آن است. و در مورد حج افراد و قرآن (که عمره آنها پس از برگزاری اصل حج قرار دارد) دانسته شد که ظرف احرام آنها از اول شوال تا نهم ذیحجه است، و روز نهم تا سیزدهم ظرف عمل خود حج میباشد، یعنی شخص مختار است که از اول شوال تا نهم ذیحجه هر روزی که خواست به عنوان حج «اِفراد» یا «قِران» محرم شود. با توجه به مطالب یاد شده، این سه ماه «ماههای حج» خوانده میشوند و اما این که زمان حج تا سیزدهم ذی حجه بیشتر طول نمیکشد (نه تا آخر آن)، این جهت با محسوب شدن ذیحجه به عنوان یکی از ماههای حج منافات ندارد؛ زیرا پس از بازگشت از منا، طواف و نماز آن، سعی و طواف نساء و نماز آن را آخر ذی حجه میتوان انجام داد[۱۶۲].[۱۶۳].
وقوف
حجاج بیت الله الحرام در روز عرفه - نهم ذی الحجه - از ظهر تا مغرب شرعی در سرزمین عرفات حضور مییابند که در اصطلاح فقهی، این حضور «وقوف» نامیده میشود. اهمیت حضور در عرفات تا آنجاست که گفتهاند: «الْحَجُّ عَرَفَةُ» یا الحج عرفات. این وقوف یکی از ارکان حج تمتع است و در صورت عدم تحقق آن، حج محقق نمیشود. این تأکید قدری هم به خاطر تحریض قریش بر وقوف در عرفات بود؛ زیرا آنان که خود را طایفه برگزیده میدانستند و به اصطلاح اهل حُمس یا تشدد در دینداری و اهل حرم معرفی میکردند، خود را بینیاز از وقوف در عرفات میدیدند این در حالی بود که رسول خدا(ص) این برخورد آنان را نادرست دانست و خود در حجةالوداع، در عرفات وقوف کرد[۱۶۴]. وقوف در عرفات عبارت است از توقف (و ماندن) در صحرای عرفات. وقوف در عرفات از واجبات رکنی حج است و دومین واجب از مراسم حج است که پس از احرام در میقات و آمدن به عرفات انجام میپذیرد. و کیفیت وقوف در عرفات (که موقف اول در مراسم حج است) میتواند در حالات مختلفی باشد، چون راه رفتن، پیاده بودن، نشسته بودن، سواره بودن، خوابیده بودن (البته در قسمتی از وقت وقوف). وقوف در عرفات را در دو وقت میتوان انجام داد که تنها یک مقدار از این زمان رکن است (و اگر در این یک مقدار زمان وقوف صورت نگیرد حج باطل میشود) که عبارت است از:
وقوف اختیاری: ماندن در عرفات از اول ظهر عرفه (روز نهم هجری) تا غروب شرعی این روز برای شخصی که مختار است.
وقوف اضطراری: ماندن در عرفات است در شب عید قربان (شب دهم ذیحجه) از غروب شرعی تا طلوع فجر برای شخصی که مضطر است (یعنی کسی که تمکن ماندن در عرفات را از ظهر تا غروب روز نهم هجری نداشته است) و این وقوف اضطراری عرفات را «اضطراری شبانه» هم میگویند.
مستحبات وقوف: نیت به زبان آوردن، رو به قبله بودن، با وضو بودن، در نمره قرار گرفتن، در حال گریه بودن، زیر آسمان به سر بردن، به حالت ایستاده بودن، با همسفران به سر بردن، به خیرات اقدام کردن، از شیطان به خدا پناه بردن، یادآوری گناه و استغفار نمودن، حمد و ثنای الهی را به جای آوردن، زیارت حضرت سیدالشهداء را خواندن، بر پیامبر اکرم(ص) و آل او(ع) صلوات فرستادن، عطایای الهی را یادآوری و شکرگزاری کردن، حاجات دنیایی و آخرتی را از خداوند خواستن، هفتاد مرتبه از خداوند تقاضای بهشت نمودن، برای خود و والدین خود و دیگران دعا نمودن، دهن خود را از مانع توجه به خداوند دور داشتن، قبل از زوال (یعنی نزدیک ظهر) غسل به جای آوردن، دعای عرفه امام حسین و امام سجاد را خواندن، توفیق زیارت کردن هر ساله کعبه از درگاه الهی طلب نمودن، دو نماز ظهر و عصر را در اول وقت به یک اذان و دو اقامه به جای آوردن، سُوری از قرآن مجید را (مانند سورههای توحید و ناس و فلق) تلاوت نمودن، آیاتی از قرآن مجید را که در آن حمد و تسبیح و تکبیر و اسمای نیکوی الهی است خواندن، هر یک از اذکار «اللَّهُ أَكْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، الْحَمْدُ لِلَّهِ، سُبْحَانَ اللَّهِ، ما شاءَ اللَّهُ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ، اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» را صد مرتبه گفتن، در طرف پایین چپ کوه (نسبت به کسی که از مکه مکرمه به سوی عرفات میآید) در زمین هموار قرار گرفتن.
وقوف در مشعر: عبارت است از توقف (و ماندن) در بیابان مشعر. و وقوف در مشعر از واجبات رکنی حج است و سومین واجب از مراسم حج است که (پس از وقوف در عرفات) با حرکت از عرفات و آمدن به مشعرالحرام صورت میگیرد به این ترتیب که در حال احرام بعد از غروب شرعی روز عرفه (نهم ذی حجه) از عرفات به سمت مشعر حرکت میکنند. کیفیت وقوف در مشعر (که وقوف دوم است) میتواند در حالات مختلفی باشد چون: راه رفتن، پیاده بودن، نشسته بودن، سواره بودن، خوابیده بودن (البته در قسمتی از وقوف). وقوف در مشعر را در سه وقت میتوان انجام داد که تنها یک مقدار از این زمان رکن است (و اگر در این یک مقدار وقت، وقوف صورت نگیرد حج باطل میشود) که عبارت است از:
وقوف اختیاری: ماندن در مشعر است از شب دهم ذیحجه (شب عید قربان) تا طلوع آفتاب برای شخص مختار. رکن واجب این وقوف از طلوع فجر است تا طلوع آفتاب (مدت قبل از آن واجب غیر رکنی است).
وقوف اضطراری اول: ماندن در مشعر است در مقداری از شب عید قربان (شب دهم ذیحجه) برای شخص مضطر و معذور چون پیر و مریض و کسی که کار ضروری دارد (و به این ترتیب قبل از طلوع آفتاب به منی میروند) این وقوف را «اضطراری شبانه» هم میگویند.
وقوف اضطراری دوم: ماندن در مشعر است بعد از طلوع آفتاب روز عید قربان (دهم ذیحجه) تا پیش از ظهر برای شخص مضطر یعنی کسی که از روی فراموشی یا عذر دیگری از وقوف مابین طلوع فجر تا طلوع آفتاب متمکن نشده است. این وقوف را «اضطراری روزانه» هم میگویند.
مستحبات وقوف: با وضو بودن، به حال احیا بودن، دعای مشلول، خواندن، هفتاد عدد سنگریزه بر داشتن، در دامنه کوه و رو به قبله بودن، حمد و ثنای پروردگار را به جای آوردن، نعمتها و عظمت و بلای الهی را به نظر آوردن، دعای «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْمَعَ...» را خواندن، دعای «اللَّهُمَ ارْحَمْ مَوْقِفِي» را در تل سرخ خواندن، پابرهنه در بالای کوه قزح قدم زدن و ذکر خداوند نمودن، در حق خود و والدین و اولاد و اهل و مال دیگران دعا کردن، برای امامان و تعجیل فرج دعا نمودن و از اعدای ایشان بیزاری جستن، در وسط وادی مشعرالحرام و در سمت راست جاده جای گزیدن، نمازهای مغرب و عشاء را به یک اذان و دو اقامه بدون فاصله به جای آوردن، هر یک از اذکار «اللَّهُ أَكْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، الْحَمْدُ لِلَّهِ، سُبْحَانَ اللَّهِ، اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» را صد بار گفتن، نزدیک طلوع آفتاب بر بالای کوه ثبیر هفت مرتبه اعتراف به گناهان و هفت مرتبه استغفار کردن، پیش از طلوع آفتاب کوچ کردن و تا طلوع آفتاب از وادی محسر خارج نشدن، با آرامش و وقار و ذکر و استغفار راه افتادن و در وادی محسر هروله کردن.
وقوف در منی: عبارت است از توقف (بیتوته) کردن در وادی منی. وقوف در منی از واجبات غیر رکنی حج است و دوازدهمین واجب از مراسم حج است که پس از حرکت از مشعرالحرام بعد از طلوع آفتاب روز دهم ذیحجه و آمدن به وادی منی صورت میگیرد و زمان وقوف (بیتوته) در منی از غروب شرعی تا نیمه شب است. در هر یک از دو (یا سه) شب:
- شبهای یازدهم و دوازدهم: حجاج چه آنها که برای ادامه اعمال حج از منی به مکه رفتهاند و چه آنها که نرفتهاند و در منی باقی ماندهاند، باید شبهای یازدهم و دوازدهم ذیحجه را در منی باشند و بنابراین آنها که به مکه رفتهاند باید قبل از غروب به منی باز گردند.
- شب سیزدهم: اگر حاجی نتواند تا غروب روز دوازدهم ذیحجه از منی خارج شود در این صورت باید شب سیزدهم را هم در منی وقوف (بیتوته) کند و در روز سیزدهم رمی جمرات ثلاثه کرده و از منی خارج شود[۱۶۵].
پس از وقوف در عرفات، وقوف در مشعر و وقوف در منی نیز از ارکان حج است.[۱۶۶].
ولایت و حج
محوریت موضوع ولایت در مقایسه با سایر اعمال، موضوعی پذیرفته شده است که روایات فراوانی صریحاً به آن پرداخته است. حج نیز در اسلام از جایگاه بلندی برخوردار است. لکن در مقابل ولایت که قرار میگیرد ولایت از جایگاه برتری برخوردار میباشد؛ چراکه هر یک از این عبادات اگر در کنار رهبری صحیح قرار نگیرد از آن سوء استفاده میشود، حتی اگر در کنار قرآن، رهبری صحیح نباشد تفسیر به رأی شده و از آن استفاده ابزاری میشود. زراره از امام محمد باقر(ع) روایت میکند که فرمود: «بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَةِ». اسلام بر پنج پایه استوار است: «نماز و زکات و روزه و حج و ولایت». زراره میگوید از امام پرسیدم: کدام یک از این اصول پنجگانه مهمتر است؟ امام(ع) فرمود: «الْوَلَايَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِنَّ»[۱۶۷].
ولایت از همه مهمتر است، چون ولایت کلید رسیدن به آنهاست (و محتوای آن دستورات در ولایت تحقق پیدا میکند) و امام و والی، راهنمای مردم به سوی این اعمال است. دو نکته اساسی در اینجا قابل ذکر است:
نکته اول: این که این پنج مسأله بیجهت در کنار یکدیگر چیده نشدهاند، بلکه رابطهای با یکدیگر دارند.
- نماز، رابطه خلق با خالق است بلکه بهترین زمان برای رابطه خلق و خالق هنگام نماز است.
- زکات، رابطه خلق با خلق است. نیازمندان با اجرای قانون زکات از سوی ثروتمندان، بینیاز میگردند و مشکلات اقتصادی آنان حل میشود.
- روزه، رابطه انسان با خویش است، با ایجاد این رابطه انسان موفق میشود که با هوای نفس خویش مبارزه کند. سمبل مبارزه با هوای نفس روزه است.
- حج، رابطه مجموع مسلمین با یکدیگر است تا با همفکری و تبادل نظر، مشکلات و گرفتاریهای جهان اسلام را حل کنند و مرهمی بر زخمهای مسلمانان بنهند.
- ولایت، ضامن اجرای صحیح و تبییین کننده احکام این مسائل میباشد. بنابراین پنج اصل اساسی فوق تصادفاً در این حدیث در کنار هم جمع نشدهاند.
نکته دوم: این که چرا ولایت از چهار اصل دیگر مهمتر و افضل است؛ همانگونه که در خود روایت نیز آمده است؛ ولایت تحقق بخش نماز و روزه و حج و زکات است و محتوای این عبادات و سایر عبادتها در سایه ولایت عملی میشود، یعنی بدون ولایت و حاکمیت اسلام، این دستورات نقشی است بر کاغذ و همانند نسخه طبیب است که بدون عمل به آن شفای دردها حاصل نخواهد شد. ولایت به معنای اجرای قانون اسلام توسط ائمه معصومین(ع) و جانشینان آنان میباشد. بنابراین ولایتی از نماز و روزه و حج و زکات بالاتر است که نتیجهاش حکومت اسلامی باشد، ولایتی که از ولایت حضرت علی(ع) در غدیرخم نشأت گرفته باشد[۱۶۸]. ولایت، روح حج است؛ حج بدون «ولایت» و آهنگ کعبه بدون «امامت» و حضور در عرفات بدون «معرفت امام» و قربانی در منا بدون «فداکاری در راه امامت» و رمی جمره بدون «طرد شیطان و استکبار درونی و بیرونی» و سعی صفا و مروه «بدون کوشش در شناخت و اطاعت امام بیحاصل بوده و سودی نخواهد داشت؛ زیرا اگر چه یکی از مبانی اسلام حج است: «بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ» لکن هیچ یک از نماز و روزه و زکات و حج همانند ولایت، رکن استوار اسلام نیست. از این رو در ادامه روایت مزبور آمده است، هیچ دعوتی از طرف خداوند به اندازه دعوت به ولایت و امامت نیست: «وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ»[۱۶۹] زیرا که انسان کامل که خود اسلام ممثل است میتواند به همه ابعاد اسلامی آشنا باشد و آشنایی دهد و مردم را به روح توحید که همان فریاد و قیام علیه طاغوت است جهت بخشد[۱۷۰].
از آنجا که ولایت از ارکان اسلام و حج است، در دعاهای ماه رمضان همراه با طلب حج، درخواست تشرف به اعتاب مقدسه معصومین(ع) آمده است یعنی در کنار زیارت «بیت الله» زیارت حرم مطهر رسول الله(ص) و ائمه معصومین(ع) نیز مطرح است. چنانکه در دعای ابوحمزه ثمالی آمده است: خدایا! مبادا جایم در مشاهد مشرفه خالی باشد. «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عَامِي هَذَا وَ فِي كُلِّ عَامٍ... وَ زِيَارَةَ قَبْرِ نَبِيِّكَ(ص) وَ الْأَئِمَّةِ(ع) وَ لَا تُخْلِنِي يَا رَبِّ مِنْ تِلْكَ الْمَشَاهِدِ الشَّرِيفَةِ». در میهمانی عادی این چنین نیست که میزبان، چیزی را به میهمان پیشنهاد کند، ولی در این جا صاحب خانه به میهمان میگوید: از من زیارت خانهام و تشرف به حرم رسول و حضور در مشاهد مشرفه را درخواست کن. این ضیافت ویژه در ماه رمضان، زمینه ضیافت حج را فراهم میکند[۱۷۱]. امام باقر(ع) فرمود: حضور در پیشگاه امام معصوم(ع) و عرضه ولایت و اعلام وفاداری و فداکاری، متمم حج است. «تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَامِ»[۱۷۲] پس حجی که رهبری الهی در آن حضور و ظهور نداشته باشد ناقص است. البته این اختصاص به حج ندارد و از باب تمثیل است نه تعیین. یعنی نه تنها «تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَامِ» بلکه تمام الصلاة و الصيام و الزكاة لقاء الامام.
زیرا در حدیث «بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ...» ضمن تأکید بر ولایت به نقش برتر والی تصریح شده است: «وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِنَّ». نکته مذکور، که در کلام نورانی امام باقر(ع) آمده است، مستفاد از آیه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۱۷۳] است. خداوند، اسلام همراه ولایت و رهبری الهی را برای ما پسندیده است. التزام عملی و علمی به ولایت اولیای راستین حق، تمام نعمت الهی و کمال دین است و تنها چنین دینی خداپسند خواهد بود. پس نه تنها «تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَامِ» بلکه تمام الاسلام لقاء الامام[۱۷۴]. درباره اتمام حج و عمره که در آیه شریفه وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ[۱۷۵] بدان اشاره شده است[۱۷۶]. در برخی روایات، مصداق دیگری برای اتمام حج، ذکر شده است و آن این است که حجگزار پس از انجام مناسک به «زیارت امام(ع)» مشرف شود. نه فقط زیارت قبور (که آن نیز از حقوق ولایت است؛ زیرا زندگی و مرگ معصوم یکسان است) بلکه زیارت امام(ع) که نوعی تجدید عهد با امام است که حجگزاران ولایتشان را به امام اعلام کرده و یاری خود را بر آنان عرضه کرده، آمادگی خود را برای حمایت از آنان اظهار کنند.
امام باقر(ع) فرمودند: «إِنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ يَأْتُوا هَذِهِ الْأَحْجَارَ فَيَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ يَأْتُونَا فَيُخْبِرُونَا بِوَلَايَتِهِمْ وَ يَعْرِضُوا عَلَيْنَا نَصْرَهُمْ»[۱۷۷]. «مردمان فرمان یافتند که نزد این سنگها آیند و آنها را طواف کنند، آنگاه نزد ما آیند و ولایت و حمایت خویش را بر ما عرضه دارند». به همین دلیل در برخی از روایات از فضیلت تشرف به مدینه پس از حج، سخن به میان آمده است که «ابْدَؤُوا بِمَكَّةَ، وَ اخْتِمُوا بِنَا»[۱۷۸]؛ «با مکه آغاز کنید و با ما به پایان برید»؛ لذا شایسته است که حاجیان پس از زیارت خانه خدا، آن چه را که دریافت نمودهاند بر پیامبر و امام معصوم و صاحبان ولایت عرضه کنند. حضرت علی(ع) نیز در بیانی فرمودند: «أَتِمُّوا بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) حَجَّكُمْ إِذَا خَرَجْتُمْ إِلَى بَيْتِ اللَّهِ»[۱۷۹]. «هر گاه حج شما تمام شد به زیارت رسول خدا(ص) بروید که در حقیقت تکمیل کننده حج شماست».[۱۸۰].
منابع
ح نبوی ج۶
- الباب الخامس الحج والعمرة
- الفصل الأول حكمة الحج وفضله وبركاته
- ۱ / ۱ حكمة الحج
- ۱ / ۲ فضل الحج
- ۱ / ۳ ثواب الحج
- ۱ / ۴ فضل إدمانه
- ۱ / ۵ فضل من مات في طريقه
- ۱ / ۶ فضل الحاج
- ۱ / ۷ بركات الحج
- الفصل الثاني تسويف الحج وتركه
- ۲ / ۱ التحذير من تركه
- ۲ / ۲ تارك الحج
- ۲ / ۳ التحذير من تعطيل حج البيت
- الفصل الثالث مناسك الحج
- ۳ / ۱ مواقيت الإحرام
- ۳ / ۲ تلبية الإحرام
- أ معنى التلبية
- ب كيفية التلبية
- ج ثواب التلبية
- د تلبية الأشياء مع الملبي
- ه آداب التلبية
- ۳ / ۳ فضل الطواف
- أ أدب الطواف
- ب الاستكثار من الطواف
- ج أدعية الطواف
- ۳ / ۴ استلام الحجر وآدابه
- أ استحباب الاستلام
- ب ترك الاستلام عند الزحام
- ۳ / ۵ السعي
- ثواب السعي
- ۳ / ۶ الوقوف في عرفات
- أ أدب الوقوف في عرفات
- ب ثواب الوقوف بعرفات
- ج مباهاة الله بأهل عرفات
- د الإفاضة من عرفات
- ۳ / ۷ الوقوف في المزدلفة
- أ أدب الوقوف في المزدلفة
- ب الإفاضة من المشعر الحرام
- ۳ / ۸ أدب الرمي
- ثواب الرمي
- ۳ / ۹ الأضحية
- ۳ / ۱۰ الحلق
- الفصل الرابع آداب الحج
- ۴ / ۱ الإخلاص
- ۴ / ۲ تعلم المناسك
- ۴ / ۳ تطهير المال
- ۴ / ۴ التزود من أطيب الزاد
- ۴ / ۵ إطعام الطعام وطيب الكلام
- ۴ / ۶ التعجيل في الرجوع بعد قضاء المناسك
- ۴ / ۷ ترك ما كان عليه من الذنوب
- ۴ / ۸ زيارة الحاج
- الفصل الخامس الحج الأصغر
- ۵ / ۱ فضل العمرة
- تنبيه:
- ۵ / ۲ فضل العمرة في رجب
- ۵ / ۳ فضل العمرة في رمضان
- ۵ / ۴ العمرة المفردة في أشهر الحج
- ۵ / ۵ عمرات النبي
- بيان:
- الفصل السادس النوادر
- ۶ / ۱ البراءة من المشركين في الحج
- تحقيق حول مراسم البراءة من المشركين
- ۱ معنى الشرك والمشركين
- ۲ الأديان الإلهية والبراءة من المشركين
- ۳ زمان البراءة من المشركين ومكانها
- ۶ / ۲ حج الأنبياء
- ۶ / ۳ حج النبي
- ۶ / ۴ فضل الحج نيابة
- ۶ / ۵ فضل إحجاج الصبي
الدليل التصنيفي
اجمالي
- ۵:۲ الحج والعمرة
- ۱:۵:۲ مشروعية الحج وفضله
- ۲:۵:۲ حج النبي(ص)
- ۳:۵:۲ شروط وجوب الحج ومواقيته
- ۴:۵:۲ أعمال الحج
- ۵:۵:۲ منهيات الإحرام
- ۶:۵:۲ مباحات الإحرام
- ۷:۵:۲ الإحصار والفوات
- ۸:۵:۲ قضاء الحج والحج عن الغير
- ۹:۵:۲ العمرة
تفصيلي
- ۵:۲ الحج والعمرة
- ۱:۵:۲ مشروعية الحج وفضله
- ۱:۱:۵:۲ حج الفريضة
- ۲:۱:۵:۲ حج التطوع
- ۳:۱:۵:۲ حج الصبي والعبد
- ۴:۱:۵:۲ فضل الحج والنهي عن تركه
- ۵:۱:۵:۲ تأخير الحج
- ۲:۵:۲ حج النبي (ص)
- ۳:۵:۲ شروط وجوب الحج ومواقيته
- ۱:۳:۵:۲ شروط وجوب الحج
- ۱:۱:۳:۵:۲ الإسلام
- ۲:۱:۳:۵:۲ البلوغ
- ۳:۱:۳:۵:۲ الاستطاعة
- ۴:۱:۳:۵:۲ وجود المحرم للمرأة
- ۲:۳:۵:۲ مواقيت الحج
- ۱:۲:۳:۵:۲ الميقات الزماني
- ۲:۲:۳:۵:۲ المواقيت المكانية
- ۴:۵:۲ أعمال الحج
- ۴:۵:۲ :۱ النية والإحرام والتلبية
- ۱:۱:۴:۵:۲ النية والإحرام للحج
- ۱:۱:۱:۴:۵:۲ نية الإفراد أو القران أو التمتع
- ۴:۵:۲:۲:۱:۱ آداب الإحرام
- ۴:۵:۲:۳:۱:۱ كيفية الإحرام
- ۴:۵:۲:۴:۱:۱ لباس الإحرام
- ۴:۵:۲:۵:۱:۱ إحرام الحائض والنفساء
- ۶:۱:۱:۴:۵:۲ الاشتراط عند الإحرام
- ۷:۱:۱:۴:۵:۲ فسخ الإحرام
- ۲:۱:۴:۵:۲ التلبية
- ۱:۲:۱:۴:۵:۲ فضل التلبية
- ۲:۲:۱:۴:۵:۲ ألفاظ التلبية
- ۳:۲:۱:۴:۵:۲ وقت التلبية
- ۴:۵:۲:۴:۲:۱ الدعاء بعد التلبية
- ۵:۲:۱:۴:۵:۲ تلبية المشركين
- ۴:۵:۲:۲ الدخول إلى مكة والخروج منها
- ۱:۲:۴:۵:۲ الدخول إلى مكة
- ۱:۱:۲:۴:۵:۲ وقت دخول مكة
- ۲:۱:۲:۴:۵:۲ كيفية دخول مكة
- ۳:۱:۲:۴:۵:۲ مكروهات دخول مكة
- ۴:۱:۲:۴:۵:۲ ما يقال عند رؤية البيت
- ۵:۱:۲:۴:۵:۲ دخول الكعبة
- ۶:۱:۲:۴:۵:۲ الإقامة في مكة
- ۲:۲:۴:۵:۲ الخروج من مكة والعودة إلى بلده
- ۱:۲:۲:۴:۵:۲ وقت الخروج من مكة
- ۲:۲:۲:۴:۵:۲ مكان الخروج من مكة
- ۳:۲:۲:۴:۵:۲ ما يقال عند الخروج من مكة
- ۴:۲:۲:۴:۵:۲ كيفية دخول الحاج إلى بلده
- ۵:۲:۲:۴:۵:۲ استقبال الحاج والمعتمر
- ۳:۴:۵:۲ الطواف
- ۴:۵:۲:۱:۳ فضل الطواف
- ۲:۳:۴:۵:۲ شروط الطواف
- ۳:۳:۴:۵:۲ كيفية الطواف
- ۴:۵:۲:۱:۳:۳ استقبال الحجر الأسود واستلامه وتقبيله
- ۴:۵:۲:۲:۳:۳ جعل البيت على شمال الطائف
- ۳:۳:۳:۴:۵:۲ أشواط الطواف والموالاة فيها
- ۴:۳:۳:۴:۵:۲ الاضطباع والرمل
- ۵:۳:۳:۴:۵:۲ استلام الركن اليماني والتزام الملتزم
- ۶:۳:۳:۴:۵:۲ الطواف من وراء حجر اسماعيل
- ۸:۳:۳:۴:۵:۲ الكلام والشرب ونحوهما في الطواف
- ۴:۵:۲:۹:۳:۳ طواف النساء
- ۴:۳:۴:۵:۲ أذكار الطواف
- ۵:۳:۴:۵:۲ ركعتا الطواف وما بعدهما
- ۶:۳:۴:۵:۲ أنواع الطواف
- ۱:۶:۳:۴:۵:۲ طواف القدوم
- ۲:۶:۳:۴:۵:۲ طواف الإفاضة
- ۳:۶:۳:۴:۵:۲ طواف الوداع
- ۴:۴:۵:۲ السعي
- ۵:۲:۱:۴:۴ مشروعية السعي
- ۲:۴:۴:۵:۲ كيفية السعي
- ۵:۲: ۳:۴:۴ أذكار السعي
- ۵:۴:۵:۲ الوقوف بعرفة
- ۱:۵:۴:۵:۲ فضل الوقوف بعرفة وحكمه
- ۲:۵:۴:۵:۲ التوجه إلى عرفة
- ۳:۵:۴:۵:۲ وقت الوقوف بعرفة
- ۴:۵:۴:۵:۲ مكان الوقوف بعرفة
- ۵:۵:۴:۵:۲ الخطبة وجمع الظهر والعصر بعرفة
- ۶:۵:۴:۵:۲ الذكر يوم عرفة
- ۷:۵:۴:۵:۲صيام الحاج يوم عرفة
- ۸:۵:۴:۵:۲ الإفاضة من عرفة
- ۶:۴:۵:۲ المبيت بمزدلفة
- ۱:۶:۴:۵:۲ مشروعية المبيت بمزدلفة
- ۲:۶:۴:۵:۲ حدود مزدلفة
- ۳:۶:۴:۵:۲ الجمع بين المغرب والعشاء في مزدلفة
- ۴:۶:۴:۵:۲ مدة المكث في مزدلفة
- ۵:۶:۴:۵:۲ تقديم الضعفة من مزدلفة إلى مني
- ۶:۶:۴:۵:۲ الذكر والتلبية في مزدلفة
- ۷:۶:۴:۵:۲ صلاة الصبح في مزدلفة
- ۷:۴:۵:۲ رمي الجمار
- ۱:۷:۴:۵:۲ وقت رمي الجمار
- ۲:۷:۴:۵:۲ صفة الحصي الذي يرمي
- ۳:۷:۴:۵:۲ كيفية الرمي
- ۷:۴:۵:۲ :۴ ما يقول الحاج عند الرمي
- ۵:۷:۴:۵:۲ منهيات الرمي
- ۴:۵:۲:۸ الهدي والفدية
- ۱:۸:۴:۵:۲ الهدي
- ۱:۱:۸:۴:۵:۲ سوق الهدي وتقليده واشعاره واستخدامه
- ۲:۱:۸:۴:۵:۲ أوصاف الهدي
- ۳:۱:۸:۴:۵:۲ أسباب الهدي
- ۴:۱:۸:۴:۵:۲ وقت نحر الهدي ومكانه
- ۵:۱:۸:۴:۵:۲ فضل النحر وكيفيته
- ۶:۱:۸:۴:۵:۲ النحر عن الغير والإشتراك في الهدي
- ۷:۱:۸:۴:۵:۲ الأكل والتصدق من الهدي
- ۸:۱:۸:۴:۵:۲ إعطاء الأجر للذابح
- ۹:۱:۸:۴:۵:۲ بدل الهدي
- ۲:۸:۴:۵:۲ الفدية
- ۱:۲:۸:۴:۵:۲ أسباب الفدية
- ۲:۲:۸:۴:۵:۲ أنواع الفدية وأوصافها
- ۳:۲:۸:۴:۵:۲ وقت الفدية ومكانها
- ۹:۴:۵:۲ أيام مني والمبيت فيها
- ۱:۹:۴:۵:۲ أيام التروية
- ۲:۹:۴:۵:۲ فضل يوم النحر
- ۳:۹:۴:۵:۲ ترتيب المناسك يوم النحر
- ۴:۹:۴:۵:۲ الإقامة والمبيت في مني
- ۵:۹:۴:۵:۲ المبيت خارج مني لذوي الأعذار
- ۶:۹:۴:۵:۲ صيام أيام مني
- ۷:۹:۴:۵:۲ الخطبة يوم النحر
- ۸:۹:۴:۵:۲ الصلاة في مني
- ۱۰:۴:۵:۲ التحلل
- ۱:۱۰:۴:۵:۲ التحلل الأصغر
- ۲:۱۰:۴:۵:۲ التحلل الأكبر
- ۲:۵:۵ منهيات الإحرام
- ۱:۵:۵:۲ منهيات اللباس
- ۱:۱:۵:۵:۲ ليس المخيط والمصبوغ
- ۲:۱:۵:۵:۲ تغطية الرأس
- ۳:۱:۵:۵:۲ تغطية الوجه ولبس القفازين
- ۴:۱:۵:۵:۲ لبس الخفين
- ۵:۵:۲:۵:۱ عقد الرداء
- ۲:۵:۵:۲ التطيب
- ۳:۵:۵:۲ عقد النكاح والجماع والمباشرة
- ۴:۵:۵:۲ صيد البر للمحرم
- ۵:۵:۲:۵ قتل حيوانات الحرم وقطع نباتاته
- ۶:۵:۵:۲ الرفث والفسوق والجدال
- ۷:۵:۵:۲ تقلد السلاح
- ۸:۵:۵:۲ حك الرأس والجسد
- ۶:۵:۲ مباحات الإحرام
- ۱:۶:۵:۲ الإغتسال وغسل الثياب
- ۲:۶:۵:۲ حلق الرأس وتغطيته للعلاج
- ۳:۶:۵:۲ التكحل والإدهان وشم الريحان
- ۴:۶:۵:۲ لبس الخاتم والحزام والنعل
- ۵:۶:۵:۲ الإستياك والإمتشاط والنظر في المرآة
- ۶:۶:۵:۲ التوقي من الحر والبرد
- ۷:۶:۵:۲ التجارة
- ۷:۵:۲ الإحصار والفوات
- ۱:۷:۵:۲ الإحصار بعدو
- ۲:۷:۵:۲ الإحصار بمرض
- ۳:۷:۵:۲ تحلل المحصر
- ۷:۵:۲:۴ قضاء المحصر
- ۷:۵:۲ :۵ من فاته الوقوف بعرفة
- ۸:۵:۲ قضاء الحج والحج عن الغير
- ۱:۸:۵:۲ قضاء الحج
- ۲:۸:۵:۲ الحج عن الغير
- ۹:۵:۲ العمرة
- ۱:۹:۵:۲ مشروعية العمرة وفضلها
- ۲:۹:۵:۲ عمرات النبي (ص)
- ۳:۹:۵:۲ وقت العمرة
- ۱:۳:۹:۵:۲ العمرة في أشهر الحج
- ۲:۳:۹:۵:۲ العمرة في غير أشهر الحج
- ۳:۳:۹:۵:۲ تكرار العمرة
- ۴:۹:۵:۲ أعمال العمرة
- ۱:۴:۹:۵:۲ الإحرام ومكانه
- ۲:۴:۹:۵:۲ الطواف
- ۳:۴:۹:۵:۲ السعي
- ۴:۴:۹:۵:۲ التحلل
فرهنگنامه حج
- مقدمه
الف
- آبار النبی
- آبار علی(ع)
- آتشسوزی مسجد النّبی
- آثار حج
- آداب زیارت
- آداب سفر حج
- آرامگاه آمنه بنت وهب
- آرامگاه ابوذر
- آرزوی حج
- آطام
- آغاز کعبه
- آغاوات
- آفتابپرستی در مکه
- آلسعود
- آمنه
- آمین گفتن
- آیات بینات
- آیات حج
- ابابیل
- اباطع
- ابراهیم(ع)
- ابراهیم فرزند پیامبر(ص)
- ابرهه
- ابطح
- ابن ابی العوجا
- ابن تیمیه
- ابو ایوب انصاری
- ابواء
- ابو جعفر منصور عباسی
- ابو جهل
- ابو جهم بن حذیفه
- ابو دجانه
- ابوذر
- ابو سعید خدری
- ابو سفیان
- ابو طالب
- ابو طالب یزدی
- ابو طلحه انصاری
- ابو عامر راهب
- ابو قبیس
- ابو لبابه
- ابو لهب
- ابیار علی
- ابی عنبه
- ابی موسی
- اتمام حج
- اثبره
- اثرب
- اجداد پیامبر(ص)
- اجیاد
- احتباء
- احجار الزّیت
- احجار المراء
- احد
- احرام
- احرامی
- احکام حرم
- اخشبان
- ادنی الحلّ
- اذاخر
- اذان اهل سنت
- اذان پیامبر(ص)
- اذخر
- اراق المولد
- اراک
- ارض الله
- ارض الهجرة
- ارکان حج
- ارکان عمره
- ارکان کعبه
- ازلام
- اساف و نائله
- استشفاء
- استطاعت
- استطاعت بدنی
- استطاعت بذلی
- استطاعت جعلی
- استطاعت زمانی
- استطاعت طریقی
- استطاعت مالی
- استلام حجر
- اسحاق
- اسدال
- اسماعیل(ع)
- اسماعیل بن جعفر الصادق(ع)
- اسواف
- اسود
- اشعار
- اشواط
- اصحاب پیامبر
- اصحاب صفّه
- اصحاب عقبه
- اصحاب فیل
- اصحاب معلّقات
- اصناف الاسلام
- اضاعة ابن عقش
- اضاءة لبن
- اضحی
- اضحیه
- اضطباع
- اطحل
- اطرست
- اعتکاف در مسجد الحرام
- اعتکاف در مسجد النبی
- اعراب اسماعیلی
- اعراب بائده
- اعراب عدنانی
- عربهای قحطانی
- اعراب یمانی
- اعلام حرم
- اعنّه
- اعواف
- اغوات
- افاضه
- اقامت در مکه
- اقسام حج
- اکّالة البلدان
- اکّالة القری
- اکمه
- ام
- امارت حج
- ام الارضین
- امّ البنین
- امّ الدود
- ام الصفا
- ام القری
- امامان بقیع(ع)
- ام جعلان
- امّ حبیبه
- ام حردان
- امّ راحم
- امّ رحم
- امّ رحمان
- امّ رحمه
- امّ روح
- امّ زحم
- امّ سلمه
- امّ صبح
- امّ صحّ
- امّ عماره
- ام کلثوم دختر پیامبر(ص)
- امّ کوثی
- امنیت در حرم
- امّ هانی
- امیر الحاج
- امین
- امینه
- انصاب
- انصار
- انقاب
- اودیة المدینه
- اوس و خزرج
- اوطاس
- اولین امیر الحاج
- اولین پوشش کعبه
- اولین کاتب وحی
- اولین مدفون بقیع
- اولین نماز
- اولین نماز جمعه مدینه
- او وار نحط رس طرمر
- اهل آفاق
- اهل التلبیه
- اهل الحاضره
- اهل الله
- اهل بیت
- اهل حرم
- اهل حرمین
- اهل حلّ
- اهل صفّه
- اهل کتاب
- اهل مدر
- اهل مکه
- اهل وبر
- اهلیه
- ایام تشویق
- ایام معدودات
- ایام معلومات
- ایام نحر
- ایسار
- ایمان
- ایوان داود پاشا
- أنا
ب
- باب آل محمد
- باب ابراهیم
- باب اجیاد صغیر
- باب الباسطیه
- باب البطحاء
- باب البّقالیه
- باب البقیع
- باب التّوسّل
- باب الجاهدیه
- باب الجبل
- باب الجمعه
- باب الحرم
- باب الحریریین
- باب الحزوره
- باب الحمام
- باب الحمیدی
- باب الحنّاطین
- باب الخلفیین
- باب الدّربیه
- باب الرحمه
- باب الرسول
- باب الزیادة
- باب السّده
- باب السّلام
- باب السلیمانیه
- باب السّوق
- باب السویقه
- باب الشامی
- باب الصدقات
- باب الصّفا
- باب العتیق
- باب العجله
- باب العمره
- باب العنبریه
- باب العوالی
- باب الفرج
- باب القباء
- باب القطبی
- باب الکعبه
- باب الکومه
- باب المجیدی
- باب المحکمه
- باب المصری
- باب النبی
- باب النساء
- باب النعوش
- باب امّ هانی
- باب بازان
- باب بنی الشمس
- باب بنی سفیان
- باب بنی شیبه
- باب بنی عائذ
- باب بنی مخزوم
- باب بنی هاشم
- باب تحجّد
- باب توبه
- باب جبرئیل
- باب جبر
- باب جنائز
- باب حجرۀ طاهره
- باب ریطه
- باب صبری پاشا
- باب عاتکه
- باب عثمان
- باب علی
- باب فاطمه
- باب قبله
- باب مدرسه الزمامیه
- باب مدرسه داودیه
- باب مدرسه سلطان
- باب مدرسه شریف عجلان
- باب مدرسه شریف غالب
- باب مروان
- باب ملک عبد العزیز
- باب نعله
- باب وفود
- بابهای مسجد الحرام
- بابهای مسجد النبی
- بادی
- بادیة السّماوة
- بادیة الشّام
- بارگاه امامان بقیع
- بارگاه قبور بقیع
- بارّة
- بازار ابو سفیان
- بازار بدر
- بازار جدیریه
- بازار عطّاران
- بازار عکاظ
- بازسازی کعبه
- باسته
- باسّه
- باغ فدک
- بتپرستی در مکه
- بحر
- بحرة
- بحیرة
- بدر
- بدن
- بذّر
- برائت از مشرکان
- برطله
- برقع
- برکه
- برود
- برّة
- برید البعث
- بسّاسه
- بساق
- بست
- بشری
- بطحا
- بطحیا
- بطن عقیق
- بطن محسّر
- بطن مکه
- بطن وجّ
- بعثه
- بقیع
- بقیع العمات
- بقیع العمّه
- بقیع الغرقد
- بقیع خیل
- بقیع در سیره
- بقیع مصلّی
- بکّار
- بکّه
- بلاد العرب
- بلاط
- بلاطۀ حمراء
- بلال حبشی
- بلد
- بلد الامین
- بلد الحرام
- بلد الله
- بلد المرزوقه
- بلد المساجد
- بلد النّذر
- بلد الیسار
- بلد رسول الله
- بلدة
- بنو قریظه
- بنو قینقاع
- بنو نضیر
- بنی شیبه
- بنی هاشم
- بورگ گترم
- بهره
- بیت
- بیت ابی النّبی
- بیت اسماعیل
- بیت الحرم
- بیت الاحزان
- بیت الارقم
- بیت الاسلام
- بیت الحرام
- بیت الحزن
- بیت الدّعا
- بیت الرسول
- بیت الصلوه
- بیت الضّراح
- بیت العتیق
- بیت العروس
- بیت الله
- بیت الله الحرام
- بیت المحرّم
- بیت المعمور
- بیت المقدس
- بیتوته
- بیداء
- بیرق زنون
- بیعت رضوان
- بیعت صغری
- بیعة النساء
- بین الاحرامین
- بین الحرمین
- بیّنه
پ
- پاداش طواف
- پرچم اسلام
- پرده کعبه
- پرده مقام ابراهیم
- پلاس
- پل جمرات
- پوشش داخل کعبه
- پوشش قبر پیامبر(ص)
- پوشش کعبه
- پیاده بهسوی حج
- پیدایش زمزم
- پیمان حلف الفضول
- پیمان عقبه
ت
- تاج
- تار عنکبوت
- تارک الحج
- تاریخ حج
- تاریخ هجری
- تأبّط
- تأزیر
- تبرّک به زمزم
- تبرک جستن
- تبّع
- تبعیدگاه ابوذر
- تثویب
- تجرید
- تجلیل
- تجمیر
- تحریف در حج
- تخریب بقیع
- ترک حج
- ترویه
- تشرّف در حج
- تشریع حج
- تشریق
- تشویق به حج
- تصدیه
- تضحیه
- تظلیل
- تعمیر مقام ابراهیم
- تغطیة الرأس
- تغییر قبله
- تفّاحه
- تفث
- تقصیر
- تقلید
- تقلیم
- تقیّه
- تکبیرات
- تکتّف
- تکتم
- تلبید
- تلبیه
- تلّ سرخ
- تل قرین
- تلویث
- تمام الحج
- تمتّع
- تندد
- تندر
- تنعیم
- توحید عبادی
- توسعه مسجد الحرام
- توسعه مسجد النبی
- توسعه مسجد الحرام
- توسعه مسجد النبی
- توسّل
- توشّح
- تهامة
- تهمت به شیعه
- تین
ث
- ثبیر
- ثبیر الاثبیره
- ثبیر الاعرج
- ثبیر الخضراء
- ثبیر الزّنج
- ثبیر النصع
- ثبیر غیناء
- ثجّ
- ثنّیة البیضاء
- ثنیة الحضیاء
- ثنیة الحلّ
- ثنیة الرّکاب
- ثنیة الشّرید
- ثنیة العلیا
- ثنّیة الکدیّ
- ثنّیة المحدث
- ثنیة الوداع
- ثنیة سفلی
- ثنیة عثعت
- ثویه
ج
- جابر بن عبد الله انصاری
- جابرة
- جار الله
- جاسوم
- جامع ابراهیم
- جامع خیف
- جامع مدینه
- جامعه
- جامۀ احرام
- جامۀ کعبه
- جایزه
- جبّار
- جبّاره
- جبرئیل
- جبل الاسلام
- جبل الال
- جبل الامین
- جبل الدّعاء
- جبل الرّحمة
- جبل القرآن
- جبل المشاة
- جبل النّور
- جبل فاران
- جحف السیل
- جحفه
- جحفة الوداع
- جدّ
- جدار الحجر
- جدال
- جدّه
- جدی
- جرهم
- جزعه
- جزور
- جزیره
- جزیرة العرب
- جعرانه
- جفر
- جمار
- جمانه بنت عبد المطلب
- جماوات
- جماء الکبری
- جماء ام خالد
- جماء تضارع
- جماء عاقر
- جمرات
- جمره
- جمره اخری
- جمره اولی
- جمره دنیا
- جمره صغری
- جمره عظمی
- جمره عقبه
- جمره کبری
- جمره کبیرة
- جمره وسطی
- جمع
- جمعا
- جمل
- جنگ احد
- جنگ احزاب
- جنگ بدر
- جنگ خندق
- جنگ خیبر
- جنگ طائف
- جنگهای پیامبر(ص)
- جنّة البقیع
- جنّة الحصینه
- جنّة المعلّی
- جنة المعلی
- جوف
- جویریه
- جیبة
- جیران رسول الله
چ
- چاووشخوانی
- چاه اریس
- چاه اسماعیل
- چاه انس بن مالک
- چاه بضاعه
- چاه بلیله
- چاه بوصه
- چاه تفله
- چاه جبیر بن مطعم
- چاه حاء
- چاه خاتم
- چاه ذو الهرم
- چاه رومة
- چاه زمزم
- چاه سقیا
- چاه عثمان
- چاه عسیله
- چاه علی
- چاه علیا
- چاه عهن
- چاه غرس
- چاه میمون
- چاههای بدر
- چاههای مدینه
- چاههای مکّه
ح
- حاج
- حاجی
- حاجیانه
- حاجی صدقه
- حارثة بن نعمان
- حاضر
- حاطمه
- حاوه
- حبری
- حبش
- حبیبه
- حج
- حج آدم(ع)
- حجاب البیت
- حجابت
- حج ابراهیم(ع)
- حج ابراهیمی
- حجاج بن یوسف
- حجاز
- حج استحبابی
- حجّ استطاله
- حج استیجاری
- حج اصغر
- حج افراد
- حج اکبر
- حجّ الاسباب
- حج امامان
- حج بالعهد
- حج بالنّذر
- حج بالیمین
- حج بذلی
- حج بلدی
- حج بیت
- حج پیاده
- حج پیامبر(ص)
- حج پیامبران
- حج تبرّع
- حج تطوّع
- حج تمتع
- حج جاهلی
- حج در آخر الزمان
- حجر اسماعیل
- حجر الاسعد
- حجر الاسود
- حجر الزّیت
- حجر السّماق
- حجر الکعبه
- حجره پیامبر(ص)
- حجرۀ طاهره
- حجرۀ فاطمه
- حجرین
- حج سنّتی
- حج صرورة
- حج عقوبه
- حج فرشتگان
- حج فرضی
- حج فریضه
- حجّ فقرا
- حج قرآن
- حجّ قضاء
- حج کودکان
- حجّ مبدّله
- حج مبرور
- حجّ متسکّع
- حج محصور
- حج مستحبی
- حج مستقرّ
- حج مصدود
- حجّ مفرده
- حجّ مقبول
- حج میقاتی
- حجّ نزهت
- حج نیابتی
- حجّ واجب
- حجون
- حجّه فروش
- حجة الاسلام
- حجة البلاغ
- حجة التّمام
- حجّة الکمال
- حجة الوداع
- حجیج
- حدائق الفتح
- حدائق سبعه
- حدّ طواف
- حدّ عرفات
- حدّ مزدلفه
- حدّ مشعر
- حدّ منی
- حدود حرم
- حدّه
- حدیبیّه
- حرا
- حرام
- حرامان
- حرس
- حرم
- حرمات الله
- حرم الرّسول
- حرم الله
- حرم امن
- حرمان
- حرمة
- حرمین
- حرمیه
- حرّه
- حرّه بنی حارثه
- حرّه بنی سلیم
- حرّه واقم
- حرّه وبره
- حری
- حریره
- حزام
- حزوره
- حسنة
- حشّ ابی طلحه
- حشّ کوکب
- حصاب
- حصار مدینه
- حصن العزّاب
- حصن کوکب
- حصوه
- حصن العزّاب
- حصن کوکب
- حصوه
- حصی
- حصی الجمار
- حصی الخذف
- حضر موت
- حطّاب
- حطیم
- حظیره
- حفر زمزم
- حفره توبه
- حفصه
- حفیرة العباس
- حفیرة عبد المطلب
- حقّ حج
- حلّ
- حلال
- حلف الفضول
- حلق
- حلوه
- حلّه
- حلی الکعبه
- حلّیان
- حلیمه سعدیه
- حمام الحرم
- حمزة بن عبد المطّلب
- حمس
- حمسا
- حمل
- حملهدار
- حنبلی
- حنظله
- حنفی
- حنیف
- حوّا
- حوائط النبی
- حوائطه سبعه
- حویطب
- حیاض
- حی الشهداء
- حیطان سبعه
- حیطان شیعه
خ
- خاتون خیاب
- خاتون عرب
- خاتون کائنات
- خادم الحرمین
- خالد بن عبد الله
- خالصه
- خانه ابو ایوب انصاری
- خانه ابو بکر
- خانه ابوذر
- خانه ابو سعید
- خانه ابوطالب
- خانه ارقم
- خانه امام صادق
- خانه پیامبر(ص)
- خانه حارث بن عبد المطّلب
- خانه حسن بن زید
- خانه خالد بن ولید
- خانه خدیجه(س)
- خانه رباح
- خانه عبد الرحمن بن عوف
- خانه عبد الله بن جدعان
- خانه عبد الله بن عمر
- خانه عثمان بن عفان
- خانه عمار بن یاسر
- خانه عمر بن خطّاب
- خانه کلثوم بن هدم
- خانه مروان بن حکم
- خانه مقداد بن اسود
- خانههای تاریخی مکه
- خانههای صحابه
- خانۀ ابو یوسف
- خانۀ امام سجاد
- خانۀ امام علی(ع)
- خانۀ امّ هانی
- خانۀ بنیة بن وهب
- خانۀ جبرئیل
- خانۀ حضرت زهرا(س)
- خانۀ خدا
- خانۀ عقیل
- خانۀ مخرمه
- خاوه
- ختم قرآن در مکه
- خدیجه(س)
- خذف
- خراب شدن کعبه
- خروج از کعبه
- خزامی
- خزانة الزّیت
- خزانة الکعبه
- خشک شدن زمزم
- خضراء قریش
- خطبۀ وداع
- خطم الحجون
- خلّ المقطّع
- خلف مقام
- خلوق
- خلیفه بن عمیر
- خم
- خنادم
- خیبر
- خیر البلاد
- خیرة
- خیرة الاصفر
- خیرة المدود
- خیف
- خیمۀ جمانه
د
- داخل کعبه
- دار
- دار ارقم
- دار الابرار
- دار الاخیام
- دار الاعنّه
- دار الایمان
- دار البیضاء
- دار التبلیغ ارقم
- دار السّفاره
- دار السّلامه
- دار السنة
- دار الشوری
- دار الصّفا
- دار الضیافه
- دار الضّیفان
- دار العجله
- دار العشرة
- دار العماره
- دار الفتح
- دار القبّه
- دار القرّاء
- دار الکبری
- دار الکسوه
- دار المختار
- دار المنتدی
- دار المهاجرین
- دار النابغه
- دار الندوه
- دار الهجرة
- دار خیزران
- دبر الکعبه
- دحو الارض
- درب سیلاب
- درج
- درع
- در کعبه
- دروازههای مدینه
- درهای مسجد الحرام
- درهای مسجد النبی(ص)
- درّه سلاخها
- درّه هارون
- درّۀ ابی دبّ
- درّۀ صفی
- درّة البیضاء
- دعای سفر
- دعای عرفه
- دکّة الاغوات
- دکة الاقوات
- دلیل
- دوّار
- دورق
- دومة الجندل
- دویرة الاهل
- دهناء
- دین در جزیرة العرب
- دیوار کعبه
ذ
- ذات الجیش
- ذات الحجر
- ذات الحرار
- ذات السّلقه
- ذات السّلیم
- ذات النّخل
- ذات الودع
- ذات انواط
- ذات عرق
- ذاء
- ذبح اکبر
- ذبح عظیم
- ذبح نیابتی
- ذبیح الله
- ذرع
- ذو الحجة
- ذو الحلیفه
- ذو الخویصره
- ذو القعده
- ذو الکعبات
- ذو المجاز
- ذو المنزلین
- ذو الندوة
- ذو الوطنین
- ذو الهرم
- ذو قبلتین
- ذونواس
- ذی طوی
ر
- راحله
- راقصات
- راء
- رأس
- رباط عثمان صغری
- رباط عجم
- ربذه
- ربع الخالی
- رتّاج
- رحم
- رخامة الحمراء
- رداء
- ردم
- ردم بنی جمح
- رضوی
- رفادت
- رفث
- رقاع
- رقطاء
- رقیه دختر پیامبر(ص)
- رکاز
- رکایا قدامه
- رکضة جبرئیل
- رکن
- رکن اسود
- رکن بصری
- رکن جنوبی
- رکن حجر
- رکن حجر الاسود
- رکن شامی
- رکن شرقی
- رکن شمالی
- رکن عراقی
- رکن غربی
- رکن مغربی
- رکن یمانی
- رمرم
- رمل
- رمی
- رنک
- رنوک
- رواء
- روحاء
- روز عرفه
- روضۀ بهشتی
- روضۀ رسول
- روضۀ شریفه
- روضۀ مسجد النبی
- روضۀ مطهره
- روضۀ نبوی
- روضة
- روضة النبی(ص)
- ریاض
- ریال
- ریطه
- رؤیای زبیده
ز
- زاویة السّمان
- زبیده
- زرتشت در مکه
- زقاق الحجر
- زقاق الطّوال
- زقاق العطّارین
- زقاق المولد
- زقاق النّار
- زقاق جعفر
- زمازم
- زمزم
- زمزّم
- زمزم و ایرانیان
- زمزمیین
- زمّم
- زوراء
- زهیر
- زیارت
- زیارت دوره
- زیارت رسول خدا(ص)
- زیارت قبور
- زینب دختر پیامبر(ص)
- زینب دختر جحش
- زینب دختر خزیمه
- زینت کعبه
- زیور کعبه
س
- سابق الحج
- ساره
- ساقّ
- ساقی الحجیج
- سالمه
- سال وفد
- سبّوحه
- ستون ابو لبابه
- ستون امامیه
- ستون توبه
- ستون تهجّد
- ستون جزعه
- ستون حرس
- ستون حنّانه
- ستون سریر
- ستون عایشه
- ستون قرعه
- ستون محرس
- ستون مخلّقه
- ستون مربّعة القبر
- ستون مقام جبرئیل
- ستون مهاجران
- ستون وفود
- ستونهای مسجد النبی(ص)
- سجدهگاه پیامبر(ص)
- سجله
- سدانت
- سدنة البیت
- سرف
- سرقت مقام ابراهیم
- سعد بن معاذ
- سعدیّه
- سعودی
- سعی
- سعی صفا و مروه
- سعیین
- سفارت
- سفر الی الله
- سفرنامه حج
- سفیان بن حارث
- سقایت
- سقایة الحاج
- سقایة العبّاس
- سقر
- سقیا
- سقیا اسماعیل
- سقیا الله اسماعیل
- سقیفه بنی ساعده
- سقیفة الرّصاص
- سکوی خواجهها
- سلام
- سلقه
- سلمان
- سمهودی
- سمیه
- سنبله
- سنگ سرخ
- سنگ مقام
- سنگ نوشته بقیع
- سوده
- سوغات حج
- سوق الطّوال
- سویقه
- سیاق هدی
- سیّده
- سیدة البلدان
- سیره
- سیل
- سیل ابن حنظله
- سیل امّ نهشل
- سیل کبیر
ش
- شاخ گوسفند
- شاذروان
- شافعی
- شافیة
- شاهد
- شباشعه
- شباعه
- شبّاعة العیال
- شبّاک
- شبعه
- شبلی
- شجره
- شراب الابرار
- شرطة الحاج
- شرفا
- شرکاء
- شرک در عبادت
- شریف
- شعائر
- شعائر الله
- شعب
- شعب آل عبد الله بن خالد
- شعب آل قنفذ
- شعب ابی دبّ
- شعب ابی طالب
- شعب ابی یوسف
- شعب الخلفیین
- شعب اللئام
- شعب المقبره
- شعب بنی عامر
- شعب بنی هاشم
- شعب جزارین
- شعب علی(ع)
- شعب مولد
- شفاعت
- شفاء
- شفاء سقم
- شفیه
- شقّ القمر
- شمیبی
- شمیسی
- شوّال
- شوذب
- شوط
- شهدای احد
- شهدای بدر
- شهدای جنّت
- شهدای حرّه
- شهدای فخّ
- شهر حرام
- شیح
- شیعیان عربستان
- شیعیان نخاوله
ص
- صاحب الرّفاده
- صاحب السّقایه
- صافیه
- صحابه
- صحابی
- صحراهای جزیرة العرب
- صحرای احقاف
- صحرای دهناء
- صحرای نفود
- صدر
- صروره
- صفّاح
- صفا و مروه
- صفّه
- صفیه
- صفیه بنت عبد المطلب
- صلا
- صلاح
- صلاصل
- صمّا
- صنابیر
- صوره
- صید
- صید احرامی
- صید حرمی
ض
ط
- طائب
- طائف
- طائفین
- طابة
- طاهره
- طبابا
- طراز
- طعام
- طعام الابرار
- طعام طعم
- طلس
- طلوب
- طواف
- طواف آخر العهد
- طواف افاضه
- طواف اول
- طواف اول عهد
- طواف پیامبران
- طواف تحیّت
- طواف حامل
- طواف در جاهلیت
- طواف در شب
- طواف دوم
- طواف رکن
- طواف زیارت
- طواف سنّت
- طواف صدر
- طواف عاشقانه
- طواف عربان
- طواف عمره
- طواف فرشتگان
- طواف فرض
- طواف فریضه
- طواف قدوم
- طواف لقاء
- طواف متعه
- طواف متمتّع
- طواف مستحبی
- طواف نافله
- طواف نساء
- طواف نیابتی
- طواف واجب
- طواف وداع
- طوافین
- طوی
- طهارت بیت الله
- طیبه
- طیّبه
ظ
- ظبایا
- ظلاّ
- ظلال
ع
- عائر
- عاتکه بنت عبد المطلب
- عاصمة
- عافیه
- عاقر
- عاکف
- عالیه
- عام الاستطاعه
- عام الحصر
- عایشه
- عبا
- عباس بن عبد المطلب
- عباسیان در مدینه
- عباسیان در مکه
- عبد الدّار
- عبد الکعبه
- عبد الله بن جعفر
- عبد الله بن عبد المطلب
- عبد الله بن مسعود
- عبد المطلب
- عبرتهای حج
- عتیق
- عثمان بن عفان
- عثمان بن مظعون
- عثمانیها در حرمین
- عجّ
- عدل
- عذراء
- عراء
- عرب
- عربستان سعودی
- عرب عاربه
- عرب مستعربه
- عرش
- عرش
- عرش الله
- عرفات
- عرفه
- عرنه
- عروس عرب
- عروش
- عروض
- عری
- عریش
- عریض
- عسکران
- عسیله
- عشره کامله
- عشره مبشّره
- عصفر
- عصمه
- عقاب
- عقبه
- عقبه اخری
- عقبه اولی
- عقبه وسطی
- عقبة بن ازرق
- عقیق
- عقیل بن ابی طالب
- عکاظ
- عکرمه
- علم اسلام
- علمین
- علوق
- علویان در مدینه
- علی بن حسن هاشمی
- علی بن مهزیار
- عمّار
- عمارت
- عمامه بسر
- عمرو بن جموح
- عمرو بن حارث بن مضاض
- عمرو بن عثمان
- عمرو بن فرج رخجی
- عمره
- عمره استحبابی
- عمره اکمه
- عمره بتلا
- عمره تطوّع
- عمره تمتع
- عمره رجبیّه
- عمره رمضان
- عمره مبتوله
- عمره مفرده
- عمرههای پیامبر(ص)
- عمرۀ افراد
- عمرۀ حدیبیه
- عمرۀ صلح
- عمرۀ قصاص
- عمرۀ قضیّه
- عمرۀ مفروضه
- عمرۀ واجب
- عمرة الاسلام
- عمرة القضاء
- عمرة جعّرانه
- عمور
- عوالی
- عونه
- عید قربان
- عیر
- عین ازرق
- عین زبیده
- عین زرقا
- عین عرفه
- عینین
غ
ف
- فاران
- فاضح
- فاضحة
- فاطمه بنت اسد
- فاطمه زهرا(س)
- فاطمیان در مکه
- فتح مکه
- فخّ
- فدک
- فرّاشان
- فرزندان پیامبر(ص)
- فسخ حج
- فسوق
- فضیلت بقیع
- فضیلت حج
- فضیلت زمزم
- فضیلت طواف
- فضیلت عمره
- فضیلت کعبه
- فقه مقارن
- فلسفه حج
- فلق
ق
- قادس
- قادسه
- قادسیّة
- قارن
- قاسم بن محمد
- قاصمة
- قبا
- قباطی
- قبّتین
- قبر ابو بکر
- قبر پیامبر(ص)
- قبر حضرت زهرا(س)
- قبرستان ابوطالب
- قبرستان احد
- قبرستان بدر
- قبرستان بقیع
- قبرستان بنی حرام
- قبرستان بنی سالم
- قبرستان بنی سلمه
- قبرستان بنی هاشم
- قبرستان حجون
- قبرستان حش کوکب
- قبرستان قریش
- قبرستان معلّی
- قبر عمر
- قبر هارون
- قبل از حج
- قبلتین
- قبله
- قبله اوّل
- قبله دوّم
- قبله مدینه
- قبور الشهداء
- قبوة
- قبّه
- قبه آدم
- قبه بنات الرسول
- قبّه جبرائیل
- قبّه عباسیه
- قبّه فاطمه
- قبّه هارون
- قبّة الاحزان
- قبة الاسلام
- قبّة البیضاء
- قبّة الثنایا
- قبّة الحزن
- قبّة الخضراء
- قبّة الرّووس
- قبة الزرقاء
- قبّة الزوجات
- قبّة الزّیت
- قبّة السقایة
- قبّة الشّراب
- قبّة الشّمع
- قبّة الصّخره
- قبّة الضیحاء
- قبّة العباس
- قبّة العتیق
- قبّة الفرّاشین
- قبّة الوحی
- قبّة علی
- قبّة مصرع
- قبیس
- قرامطه
- قران
- قران طواف
- قربانگاه
- قربانی
- قرعه
- قرن
- قرن الثعالب
- قرن المنازل
- قریتان
- قریش
- قریصه
- قرین
- قریه
- قریة الانصار
- قریة الحمس
- قریة القدیمه
- قریة النّمل
- قریة رسول الله
- قزح
- قشاشیه
- قصر الکسوة
- قصر بنی جدیله
- قصر بنی یوسف
- قصی بن کلاب
- قعیقعان
- قفّازین
- قلائد
- قلب الایمان
- قلّیس
- قنات حنین
- قنات زبیده
- قنات زرقا
- قنات عرفه
- قنادیل
- قیادت
- قیصوم
ک
- کارگاه پردهبافی مکه
- کافیه
- کبش
- کبش فداء
- کبیر السدنه
- کبیره
- کتابخانه بشیر آغا
- کتابخانه عارف پاشا
- کتابخانه محمودیه
- کتابخانه ملک عبد العزیز
- کتاتیب القرآن
- کثیب الاحمر
- کر آدم
- کردشیات
- کریساء
- کسوه
- کشّافه
- کشتارگاه
- کعبات
- کعبتان
- کعبده
- کعبه
- کعبه در قرآن
- کعبه و بیت المقدس
- کلیدداری کعبه
- کنده شدن مقام ابراهیم
- کوثی
- کوچه بنیهاشم
- کوه ابو قبیس
- کوه احد
- کوه اذاخر
- کوه اطحل
- کوه اعظم
- کوه الال
- کوه المقطّع
- کوه امین
- کوه انعم
- کوه تفّاحه
- کوه ثبیر
- کوه ثقبه
- کوه ثواب
- کوه ثور
- کوه جزل
- کوه حبش
- کوه حجون
- کوه حرا
- کوه خلیفه
- کوه خندمه
- کوه دعا
- کوه ذباب
- کوه رحمت
- کوه رخم
- کوه رماة
- کوه سدیر
- کوه سقر
- کوه سلع
- کوه سلیع
- کوه شیطان
- کوه صفائح
- کوه صفا
- کوه ضحاضح
- کوه طاد
- کوه طیر
- کوه عائر
- کوه عثعث
- کوه عرفات
- کوه عیر
- کوه عیر الصادر
- کوه عیر الوارد
- کوه عینین
- کوه فاران
- کوه فاضح
- کوه فلق
- کوه قرآن
- کوه قرین
- کوه قزح
- کوه قعیقعان
- کوه کید
- کوه ماطان
- کوه محصّب
- کوه مروه
- کوه مزدلفه
- کوه مستندر
- کوه مطابخ
- کوه منعم
- کوه میطان
- کوه نابت
- کوه ناعم
- کوه نعیم
- کوه نمره
- کوه نور
- کوه وعیر
- کوههای مکه
- کویساء
- کهف بنی حرام
گ
- گردنۀ اذاخر
- گناهکردن در مکه
- گنبد
- گیاه اذخر
- گیاه خزامی
- گیاه شیح
- گیاه عصفر
- گیاه قیصوم
ل
- لابه
- لا تدم
- لا شرق
- لباس احرام
- لباس درع
- لباس مصبوغ
- لبّ الایمان
- لبیک
- لحیا جمل
- لدود
- لقطه حرم
- لقی
- لوا
- لوری
- لیله اضحی
- لیله مشعر
- لیلۀ جمع
- لیلۀ حصبه
- لیلۀ مزدلفه
- لیلۀ نفر
- لیلة المبیت
- لیلی
م
- ماحی
- ماریه قبطیّه
- مال الجهات
- مال الله
- مال امّ ابراهیم
- مالک بن انس
- مالکی
- ماه حج
- ماه حرام
- ماه خون
- مأذنه بلال
- مأذنه مسجد الحرام
- مأذنه مسجد النبی
- مأرز الایمان
- مأزم
- مأزمین
- مبارکه
- مباهله
- مبدأ تاریخ
- مبرک
- مبوء الحلال و الحرام
- مبیت منی
- مبین الحلال و الحرام
- متحفه
- متسکّع
- متعبّدات
- متعوذ
- متعه حج
- متکرّر
- متمتّع
- متمّم حج
- مثابه
- مجارید
- مجبورة
- مجلس قلاده
- مجلس مهاجرین
- محاذی
- محبّبه
- محبس الجنّ
- محبوبه
- محبوره
- محبة
- محراب النبی
- محراب پیامبر(ص)
- محراب تهجّد
- محراب حنفی
- محراب دکة الاقوات
- محراب سلیمانی
- محراب عثمانی
- محراب فاطمه(س)
- محراب مشایخ حرم
- محراب نبوی
- محرّم
- محرم
- محرّمات احرام
- محرّمه
- محروسه
- محسّر
- محصّب
- محصور
- محطّة التّبرید
- محفوظه
- محفوفه
- محلّ
- محلّ الهدی
- محلّ کفّاره
- محلّل
- محل معراج
- محلّه اجابة
- محله بنی هاشم
- محله حاجی
- محله قشاشیه
- محلّه نخاوله
- محلّۀ شهداء
- محمد بن عبد الوهاب
- محمد بن کثیر
- محمد رسول الله(ص)
- محمل
- محیه
- مخازن الزّیت
- مختاره
- مختبی
- مخرج صدق
- مخلقه
- مخیریق
- مدافن المسلمین
- مدخل
- مدخل صدق
- مدرج
- مدرسه باسطیّه
- مدرسه بشیر آغا
- مدرسه حمیدیه
- مدرسه شهابیه
- مدرسه محمودیه
- مدعی
- مدفونین بقیع
- مدنی
- مدینه
- مدینه بعد
- مدینه قبل
- مدینه مشرّفه
- مدینۀ طیبه
- مدینۀ مکرّمه
- مدینۀ منوّره
- مدینۀ یثرب
- مدینة الرّب
- مدینة الرّسول
- مدینة السّماء
- مدینة العذراء
- مذاد
- مذاهب اهل سنّت
- مذبح
- مذهب
- مذهب حنبلی
- مذهب حنفی
- مذهب شافعی
- مذهب مالکی
- مرّ الظهران
- مراهق
- مراهقه
- مربد
- مربّعة القبر
- مرحومه
- مرزوقه
- مرقد رسول الله
- مروتین
- مروه
- مرویه
- مرید الاعتمار
- مزدلفه
- مزوّر
- مزولة
- مساجد احد
- مساجد اربعه
- مساجد پیامبر از مدینه تا تبوک
- مساجد ثلاثه
- مساجد دوره
- مساجد سبعه
- مساجد ستّه
- مساجد مدینه
- مساجد مکّه
- مساجد میان مکه و مدینه
- مساجد یثرب
- مستجار
- مستطیع
- مستوفره
- مسجد آبار
- مسجد آل قنفذ
- مسجد ابراهیم
- مسجد ابواء
- مسجد ابو بکر
- مسجد ابوذر
- مسجد ابیار
- مسجد ابیّ بن کعب
- مسجد اثایه
- مسجد اجابه
- مسجد احد
- مسجد احرام
- مسجد احزاب
- مسجد استراحة
- مسجد استسقاء
- مسجد اعلی
- مسجد الاقصی
- مسجد الحرام
- مسجد النبی
- مسجد امّ ابراهیم
- مسجد ام هانی
- مسجد امیّة الاوسیّین
- مسجد انشقاق القمر
- مسجد بدایع
- مسجد بدر
- مسجد بغله
- مسجد بقیع
- مسجد بقیع الزّبیر
- مسجد بلال
- مسجد بنات النّجار
- مسجد بنی اسلم
- مسجد بنی الحبلی
- مسجد بنی جدیله
- مسجد بنی جهینه
- مسجد بنی حارثه
- مسجد بنی حرام صغیر
- مسجد بنی حرام کبیر
- مسجد بنی خداره
- مسجد بنی خدره
- مسجد بنی دینار
- مسجد بنی رائج
- مسجد بنی زریق
- مسجد بنی ساعده
- مسجد بنی سالم
- مسجد بنی سلمه
- مسجد بنی ظفر
- مسجد بنی عاتکه
- مسجد بنی عبید
- مسجد بنی عدّی
- مسجد بنی عمرو بن مبذول
- مسجد بنی غفار
- مسجد بنی قباله
- مسجد بنی قریظه
- مسجد بنی نضیر
- مسجد بوعی
- مسجد بوقری
- مسجد بیاضه
- مسجد بیضه
- مسجد بیعت
- مسجد پیامبر
- مسجد تبوک
- مسجد تقوا
- مسجد تنعیم
- مسجد توبه
- مسجد ثنایا
- مسجد ثنیه تبوک
- مسجد ثنیة الوداع
- مسجد ثنیة رکوبه
- مسجد جبل الرماة
- مسجد جبل العینین
- مسجد جثجاثه
- مسجد جحفه
- مسجد جعرانه
- مسجد جمعه
- مسجد جنّ
- مسجد جندراوی
- مسجد حدیبیه
- مسجد حرس
- مسجد حره خلیص
- مسجد حمزه
- مسجد حی جمل
- مسجد خلیص
- مسجد خندق
- مسجد خیف
- مسجد دار النابغه
- مسجد دار سعد بن خیثمه
- مسجد دبة المستعلجه
- مسجد درع
- مسجد ذات عرق
- مسجد ذباب
- مسجد ذفران
- مسجد ذو قبلتین
- مسجد ذی طوی
- مسجد رایة
- مسجد ردّ الشمس
- مسجد ردم الاعلی
- مسجد رسول
- مسجد رضوان
- مسجد رماة
- مسجد روثیه
- مسجد روحاء
- مسجد زهرا
- مسجد سبق
- مسجد سجده
- مسجد سرف
- مسجد سقیا
- مسجد سلمان فارسی
- مسجد شجره
- مسجد شرف الروحاء
- مسجد شعب سیر
- مسجد شق القمر
- مسجد شمران
- مسجد شمس
- مسجد شهداء
- مسجد شیخان
- مسجد صخره
- مسجد صدقة الزبیر
- مسجد صغر
- مسجد صفائح
- مسجد صهباء
- مسجد ضرار
- مسجد ضیقه
- مسجد طائف
- مسجد طرف قدید
- مسجد عاتکه
- مسجد عایشه
- مسجد عتبان بن مالک
- مسجد عثمان بن عفّان
- مسجد عرج
- مسجد عرفات
- مسجد عرفه
- مسجد عرق الظبیه
- مسجد عرنه
- مسجد عریش
- مسجد عسکر
- مسجد عسکریّه
- مسجد عشیره
- مسجد عصر
- مسجد عقبه
- مسجد عقبة هرشی
- مسجد علی بن ابیطالب(ع)
- مسجد علی عریضی
- مسجد عمرات الرسول
- مسجد عمر بن خطاب
- مسجد عمره
- مسجد عیثومه
- مسجد عینین
- مسجد غدیر خم
- مسجد غزاله
- مسجد غمامه
- مسجد غنم
- مسجد فاطمه(س)
- مسجد فاطمه صغری
- مسجد فتح
- مسجد فرع
- مسجد فسخ
- مسجد فضیخ
- مسجد فیفاء الخبار
- مسجد قبا
- مسجد قبلتین
- مسجد قبة الرّووس
- مسجد قشله
- مسجد کبش
- مسجد کبیر
- مسجد کرید
- مسجد کوثر
- مسجد کوه احد
- مسجد لیه
- مسجد مائده
- مسجد مازن
- مسجد مالک بن سنان
- مسجد مباهله
- مسجد متّکا
- مسجد مثیب
- مسجد محرم
- مسجد مختبی
- مسجد مختفی
- مسجد مدلجه تعهن
- مسجد مدینه
- مسجد مر الظهران
- مسجد مرسلات
- مسجد مزدلفه
- مسجد مستراح
- مسجد مسیجد
- مسجد مشعر الحرام
- مسجد مصبح
- مسجد مصرع
- مسجد مصلی
- مسجد معتمل
- مسجد معرّس
- مسجد مغسله
- مسجد مکه
- مسجد منارتین
- مسجد منبجس
- مسجد منصرف
- مسجد منی
- مسجد نبوی
- مسجد نحر
- مسجد نخل
- مسجد نمره
- مسجد نور
- مسجد وائل
- مسجد وادی
- مسجد واقف
- مسجد واقم
- مسجدین
- مسعی
- مسفله
- مسقله
- مسکینه
- مسلخ
- مسلمه
- مسیحیان نجران
- مسیحیت در مکه
- مشاعر
- مشربه امّ ابراهیم
- مشرفه
- مشعر
- مشعر الاقصی
- مشعر الحرام
- مشهد عقیل
- مشهود
- مصدود
- مصعب بن عمیر
- مصلای آدم(ع)
- مصلای استسقاء
- مصلای پیامبر(ص)
- مصلاّی علی
- مصلای عید
- مصلّی
- مصلّی الجنائز
- مصونة
- مضجع رسول الله
- مضمونه
- مضنونه
- مطابخ
- مطاف
- مطوّف
- مطیبه
- مظلّه
- معاد
- معافر
- معافری
- معتمر
- معجم
- معجن
- معراج
- معرس النبی
- معرس ذی الحلیفه
- معصومه
- معطّشه
- معلاّة
- معلّقات
- معماری مدینه
- معیصم
- مغذّیه
- مفجر
- مفخّمه
- مفدّاه
- مقابر بنی هاشم
- مقام ابراهیم
- مقامات مسجد الحرام
- مقام بلال
- مقام جبرئیل
- مقام حنبلی
- مقام حنفی
- مقام شافعی
- مقام مالکی
- مقام مصلی
- مقام ملتزم
- مقبره بنی هاشم
- مقبره محمد بن عبد الله محض
- مقبرة البقیع
- مقبرة الحجون
- مقبرة الشّهداء
- مقبرة المطیبین
- مقبرة المعلاة
- مقرّ
- مقصورة الشریفه
- مقصورة المبلغین
- مقطّع
- مکان الجنائز
- مکاء
- مکبریه
- مکتبه
- مکتبة مکه المکرمه
- مکتومه
- مکرّمه
- مکنّان
- مکنونه
- مکه
- مکه از ظهور اسلام تا هجرت
- مکّه تا ظهور اسلام
- مکّی
- مکینه
- ملاء
- ملتزم
- منار مسجد الحرم
- مناره باب الوداع
- مناره حزوره
- منارههای مسجد الحرام
- منارههای مسجد النبی(ص)
- منارۀ باب الزیاده
- منارۀ باب السّلام
- منارۀ باب العمره
- منارۀ باب المحکمه
- منارۀ باب علی
- منارۀ باب قایتبای
- منارۀ رئیسیه
- منارۀ سلیمانیه
- منارۀ شکیبیه
- منارۀ عزیزیه
- مناسک
- مناصب قریش
- مناصب کعبه
- مناصب مکه
- منبر پیامبر
- منبر مسجد الحرام
- منبر مسجد النبی
- منبر نبوی
- منحر
- منی
- مواطن اربعه
- مواقف
- مواقیت
- مواقیت معروفه
- موزه مکه
- موسم
- موفّیه
- موقف
- موقف اختیاری
- موقف اضطراری
- موقف اول
- موقف دوم
- مولد النّبی
- مولد پیامبر(ص)
- مولد علی(ع)
- مولد فاطمه(س)
- مولود کعبه
- مهابة
- مهاجران
- مهاجر رسول الله
- مهبط
- مهبط جبرئیل
- مهدی در حج
- مهدی عباسی
- مهراس
- مهر حجّاج
- مهرة
- مهلّ
- مهلل
- مهلهل
- مهیعه
- میزاب
- میقات
- میقات کودکان
- میمونه
- مؤمنه
- مؤنسه
ن
- نائله
- نائی
- نابیه
- ناجیه
- نادره
- ناذر
- نار الغدر
- نار المزدلفه
- ناسّه
- ناشته
- ناشر
- ناشه
- ناظر الکسوة
- نافع
- نافعه
- ناقل المیرة
- نامهای کعبه
- نامهای مدینه
- نامهای مکه
- نامیّة
- ناودان رحمت
- ناودان طلا
- ناودان کعبه
- نایب
- نبش قبر پیامبر(ص)
- نبلاء
- نبیذ سقایة
- نتف
- نجاشی
- نجد
- نجر
- نجران
- نحر
- نخاوله
- نخله
- نخولی
- نذر عبد المطلب
- نساسته
- نسّاسه
- نسک
- نسئ
- نسیکه
- نشانه
- نصب حجر الاسود
- نعمان
- نفر
- نقرة الغراب
- نقع
- نگاهکردن به کعبه
- نماز استدارهای
- نماز اهل سنت
- نماز تراویح
- نماز جمعه
- نماز طواف
- نمازگاه ابراهیم(ع)
- نماز میّت
- نمرات
- نمره
- نواخله
- نوحاجی
- نووهابیان
- نهج البلاغه و حج
- نیابت
- نیت
و
- واجب الحج
- وادی
- وادی ابراهیم
- وادی ابی جیده
- وادی الحرم
- وادی النار
- وادی بطحان
- وادی جمع
- وادی جنّ
- وادی حصون النّیق
- وادی رانوناء
- وادی سیل
- وادی عرفات
- وادی عرنه
- وادی عقیق
- وادی غیر ذی ذرع
- وادی فاطمه
- وادی فخّ
- وادی قرن
- وادی قنات
- وادی مازمین
- وادی مبارک
- وادی محرم
- وادی محسّر
- وادی محصّب
- وادی مذینب
- وادی مسفله
- وادی مشعر
- وادی منی
- وادی مهزور
- وادی نخله
- وادیهای مدینه
- وادی یلملم
- واقم
- والده
- وحی
- وداع با مکه
- وردان
- ورود به کعبه
- ورود به مسجد الحرام
- ورود به مکّه
- وشاح
- وصایل
- وضوی اهل سنّت
- وضوی پیامبر(ص)
- وفود
- وقوف
- وقوفین
- ولایت و حج
- ولیمه
- وهّابیّت
- وهّابیت و اهل سنّت
ه
- هاجر
- هارون الرشید
- هاشم بن عبد مناف
- هجرت
- هدی
- هدی السیاق
- هدی القران
- هدی تحلّل
- هدی تمتّع
- هدی مندوب
- هدی واجب
- هدیه آوردن آب زمزم
- هذراء
- هروله
- هروله در طواف
- هزمة اسماعیل
- هزمة الملک
- هزمة جبرائیل
- هشتم شوال
- هفت شوط
- همسران پیامبر(ص)
- هی برکة
ی
- یاقوته
- یثرب
- یرمرم
- یسیر
- یلملم
- یمن
- یمین الله
- ینبع
- ینبوع
- یندد
- یوم استفتاح
- یوم افتتاح
- یوم الاکارع
- یوم الاکرع
- یوم التّحصیب
- یوم الترویه
- یوم الجمع
- یوم الحج
- یوم الحج الاکبر
- یوم الحصبه
- یوم الرئوس
- یوم الصّدر
- یوم العرفه
- یوم الفتح
- یوم القدر
- یوم القر
- یوم المزدلفه
- یوم النحر
- یوم النّفر
- یوم النّفور
- یهود در جزیرة العرب
- یهودیان مدینه
- بخشی از منابع کتاب
پانویس
- ↑ کافی، ج۲، ص۱۸.
- ↑ صهبای حج، ص۴۳.
- ↑ معانی الاخبار، ص۱۷۰؛ بحار الانوار، ج۹۶، ص۲.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۷، ص۲۱۹ – ۲۲۰.
- ↑ معارف و معاریف، دائره المعارف جامع اسلامی، ج۴، ص۳۶۲.
- ↑ معارف و معاریف، دائره المعارف جامع اسلامی، ج۴، ص۳۶۲.
- ↑ لازم به ذکر است که برخی از فقها، محل احرام را مکه قدیم میدانند ولی حضرت امام خمینی تمام شهر مکه «قدیم و جدید» را جایز میدانند گر چه افضل این است که در حجر اسماعیل یا پشت مقام ابراهیم(ع) برای حج تمتع محرم شود.
- ↑ برای کسب اطلاعات بیشتر به «مناسک محشی» مراجعه شود.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۲۰ شایان ذکر است که متن رساله الحقوق نیز در کتاب تحف العقول چاپ اسلامیه ص۲۶۰ - ۲۷۸ موجود است ولی در آن ذکری از «حق حج» به میان نیامده است.
- ↑ ترجمه و شرح رساله الحقوق، امام سجاد(ع)، محمد سپهری، انتشارات دار العلم، ص۹۴ – ۹۵.
- ↑ محجه البیضاء، ج۲، ص۲۰۷.
- ↑ الفقه علی المذاهب الاربعه، ص۶۸۸.
- ↑ الفقه علی المذاهب الاربعه، ص۶۹۲.
- ↑ الفقه علی المذاهب الاربعه، ص۶۹۳.
- ↑ «و حجّ و عمره را برای خداوند تمام (و کامل) بجا آورید، پس اگر بازداشته شدید؛ از قربانی آنچه دست دهد (قربانی کنید)، و سر نتراشید تا هنگامی که قربانی به قربانگاه خود برسد، و اگر کسی از شما بیمار بود یا در سر آسیبی داشت (و ناچار از تراشیدن سر شد) بر (عهده) او (جایگزینی) است از روزه گرفتن یا صدقه دادن یا قربانی کردن و چون ایمن شدید آنکه از عمره به حجّ تمتّع میپردازد آنچه از قربانی دست دهد (قربانی کند)، و هر کس (که قربانی) نیافت روزه سه روز از ایّام حج و هفت روز هنگامی که (از حج) بازگشتید (بر عهده اوست)؛ این ده روز کامل است؛ این (حکم تمتّع) برای کسی است که خانوادهاش ساکن مکّه نباشند و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند سخت کیفر است» سوره بقره، آیه ۱۹۶.
- ↑ بحار الانوار، ج۹۰، ص۹۶.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۲۹۱؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۰۴.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۲۹۱.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۲۹۲.
- ↑ تهذیب الاحکام، ج۵، ص۳۴.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۲۹۳.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۲۹۱. (به نقل از فصلنامه میقات حج، ش۵۶، ص۱۰۳۰)
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۵۴-۳۶۱.
- ↑ فروع کافی، ج۴، ص۲۰۳.
- ↑ «و در میان مردم به حجّ بانگ بردار تا پیاده و سوار بر هر شتر تکیدهای که از هر راه دوری میرسند، نزد تو آیند» سوره حج، آیه ۲۷.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۶۱.
- ↑ فصلنامه میقات حج، ش۲، ص۳۲ و ص۲۳۹.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۶۲.
- ↑ فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۵۹.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۶۵.
- ↑ فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۴۵۴.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۶۵.
- ↑ فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۴۵۴.
- ↑ راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ص۳۵.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۶۵.
- ↑ «و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند پس اگر توبه کنید برای شما بهتر است و اگر روی بگردانید بدانید که شما خداوند را به ستوه نمیتوانید آورد و کافران را به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳.
- ↑ حج و عمره در قرآن و حدیث، محمدی ریشهری، ص۴۵۷.
- ↑ فصلنامه میقات حج، ش۵۳، ص۱۲۴.
- ↑ حج و عمره در قرآن و حدیث، محمدی ریشهری، ص۴۵۹.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۶۶.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۶۶.
- ↑ «ای مؤمنان! از بسیاری از گمانها دوری کنید که برخی از گمانها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست میدارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند میدارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبهپذیری بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۲.
- ↑ «و به راستی من آمرزنده آن کسم که توبه کند و ایمان آورد و کاری شایسته کند سپس به راه آید» سوره طه، آیه ۸۲.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۶۷.
- ↑ مناسک حج، مسأله ۵۳.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۶۹.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۶۹.
- ↑ بحار الانوار، مجلسی، ج۱۰، ص۷۵.
- ↑ بحار الانوار، مجلسی، ج۴۳، ص۳۳.
- ↑ بحار الانوار، مجلسی، ج۴۳، ص۳۳.
- ↑ بحار، ج۴۳، ص۳۳۹.
- ↑ بحار، ج۴۴، ص۱۹۲.
- ↑ بحار، ج۴۶، ص۷۶.
- ↑ بحار، ج۹۹، ص۱۰۵.
- ↑ فصلنامه میقات حج، ش۵۸، ص۷۰.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۶۹.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۲۴۹.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۵۰.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۵۶۷.
- ↑ محاسن برقی، ج۲، ص۳۹۹.
- ↑ بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۷۶.
- ↑ کافی، ج۴، ص۵۲۴.
- ↑ فصلنامه میقات حج، ش۵۶، ص۱۵، مقاله جواد محدثی.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۷۰.
- ↑ «(شعیب) گفت: میخواهم یکی از این دو دخترم را همسر تو کنم بنابر آنکه هشت سال برای من کار کنی و اگر به ده سال رساندی آن دیگر با توست و من نمیخواهم بر تو سخت بگیرم؛ اگر خدا بخواهد مرا از شایستگان خواهی یافت» سوره قصص، آیه ۲۷.
- ↑ راهنمای حرمین شریفین، ج۱، ص۶۴.
- ↑ راهنمای حرمین شریفین، ج۱، ص۶۴.
- ↑ کافی، ج۴، ص۱۹۰ - ۱۹۵.
- ↑ کافی، ج۴، ص۱۹۰ - ۱۹۵.
- ↑ کافی، ج۴، ص۲۱۲ - ۲۱۳.
- ↑ کافی، ج۴، ص۲۰۱ – ۲۰۶.
- ↑ راهنمای حرمین شریفین، ج۱، ص۶۶.
- ↑ راهنمای حرمین شریفین، ج۱، ص۶۷.
- ↑ راهنمای حرمین شریفین، ج۱، ص۶۷.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۷۳.
- ↑ دائره المعارف اسلامی، ج۶، ص۶۸.
- ↑ «و حجّ و عمره را برای خداوند تمام (و کامل) بجا آورید، پس اگر بازداشته شدید؛ از قربانی آنچه دست دهد (قربانی کنید)، و سر نتراشید تا هنگامی که قربانی به قربانگاه خود برسد، و اگر کسی از شما بیمار بود یا در سر آسیبی داشت (و ناچار از تراشیدن سر شد) بر (عهده) او (جایگزینی) است از روزه گرفتن یا صدقه دادن یا قربانی کردن و چون ایمن شدید آنکه از عمره به حجّ تمتّع میپردازد آنچه از قربانی دست دهد (قربانی کند)، و هر کس (که قربانی) نیافت روزه سه روز از ایّام حج و هفت روز هنگامی که (از حج) بازگشتید (بر عهده اوست)؛ این ده روز کامل است؛ این (حکم تمتّع) برای کسی است که خانوادهاش ساکن مکّه نباشند و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند سخت کیفر است» سوره بقره، آیه ۱۹۶.
- ↑ راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۳، ص۴۲.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۷۵.
- ↑ «و نماز آنان نزد خانه (ی کعبه) جز سوت کشیدن و کف زدن نبود پس عذاب را برای کفری که میورزیدید بچشید!» سوره انفال، آیه ۳۵.
- ↑ در تاریخ العرب مینویسد: «در جاهلیت عرب سه گروه وجود داشت: گروه نخست، کسانی بودند که برهنه طواف میکردند و آنان را «راحله» مینامیدند. و گروهی با لباس شخصی خود که آنان را «حُمس» میگفتند، و سوم گروهی که در اعمال حج چون «راحله» عمل میکردند ولی طواف را با لباسی که از خود داشتند (از اهل حرم نمیگرفتند) به جا میآوردند».
- ↑ «بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزیهای پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آوردهاند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن میداریم» سوره اعراف، آیه ۳۲.
- ↑ «بیگمان واپس افکندن (ماههای حرام) افزایشی در کفر است؛ با آن، کافران به گمراهی کشیده میشوند، یک سال آن (ماه) را حلال و یک سال دیگر حرام میشمارند تا با شمار ماههایی که خداوند حرام کرده است هماهنگی کنند از این رو آنچه را خداوند حرام کرده است حلال میگ» سوره توبه، آیه ۳۷.
- ↑ در راه برپایی حج ابراهیمی، عمید زنجانی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و انتشارات اسلامی، ص۹۹.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۷۶.
- ↑ تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۵، ص۴۳۴.
- ↑ در راه برپایی حج ابراهیمی، عمیدزنجانی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص۲۱.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۷۸.
- ↑ در راه برپایی حج ابراهیمی، عمید زنجانی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص۸۶.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۸۹.
- ↑ فصلنامه میقات حج، ش۸، ص۲۴.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۸۹.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۸۹.
- ↑ دائره المعارف اسلامی، ج۶، ص۶۸.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۰.
- ↑ «و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و با نمازگزاران نماز بگزارید» سوره بقره، آیه ۴۳.
- ↑ «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستادهاند؛ به رهنمودی برای مردم و برهانهایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی میخواهد و برایتان دشواری نمیخواهد و (میخواهد) تا شمار (روزهها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنماییتان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
- ↑ وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۱، ابواب مقدمات عبادات، باب ۴.
- ↑ «در آن نشانههایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بیگمان خداوند از جهانیان بینیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ابواب وجوب حج، باب ۲.
- ↑ تحریر الوسیله، امام خمینی رحمه الله، ج۱، ص۳۴۰.
- ↑ خصال، صدوق، ج۱، ص۹۴.
- ↑ «در آن نشانههایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بیگمان خداوند از جهانیان بینیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.
- ↑ فصلنامه میقات حج، ش۶۲، ص۱۸.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۱.
- ↑ فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۶۸.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۳.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۳.
- ↑ فرهنگ اصطلاحات حج، حریری ص۶۸.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۴.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۸، ص۸۲.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۸، ص۸۵.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۸، ص۹۰.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۸، ص۱۰۱.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۸، ص۹۵.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۸، ص۱۴۳.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۸، ص۱۴۴.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۴.
- ↑ فرهنگ اصطلاحات فقهی، محمدحسین مختاری.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۵.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۵.
- ↑ فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۶۹.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۵.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۶.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۶.
- ↑ توضیح مناسک حج، ص۴.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۶.
- ↑ در روایتی هم از پیامبر اکرم(ص) آمده است: «وَفْدُ اللَّهِ ثَلَاثَةٌ الْغَازِي وَ الْحَاجُّ وَ الْمُعْتَمِرُ»؛ (شفاء الغرام، ج۱، ص۳۴۹).
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۳۱۳.
- ↑ دعای ابوحمزه ثمالی، دعای افتتاح.
- ↑ عرفان حج، ص۲۲.
- ↑ مفاتیح الجنان، دعای افتتاح.
- ↑ عرفان حج، جوادی آملی، ص۲۳.
- ↑ بحار، ج۹۹، ص۷.
- ↑ بحار، ج۹۹، ص۷، ح۳۸۰.
- ↑ «و در میان مردم به حجّ بانگ بردار» سوره حج، آیه ۲۷.
- ↑ «و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طوافکنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوعکنندگان سجدهگزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.
- ↑ اخبار مکه، ص۶۷ (به نقل از گلواژههای حج و عمره، بصیری، ص۳۵۵).
- ↑ بحارالانوار، ج۹۹، ص۸؛ کافی، ج۴، ص۲۵۵.
- ↑ حج و عمره در قرآن و حدیث، ص۲۳۸، حدیث ۳۷۷.
- ↑ حج و عمره در قرآن و حدیث، ص۲۳۸، حدیث ۳۷۷.
- ↑ تحلیلی بر مناسک حج، بابا زاده، ص۲۵.
- ↑ بخشی از پیام حضرت امام خمینی به زائران بیتالله الحرام، ۲۵/۵/۶۴.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۲۲.
- ↑ حج و عمره در قرآن و حدیث، محمدی ری شهری، ص۲۲۳.
- ↑ حج و عمره در قرآن و حدیث، محمدی ری شهری، ص۲۲۳.
- ↑ محجه البیضاء، ج۲، کتاب اسرار الحج، ص۱۴۷، تهذیب، ج۵، ص۱۹.
- ↑ الحج و العمره فی الکتاب و السنه، ص۶۵، به نقل از کتاب مجمع الزوائد، ج۳، ص۲۰۷.
- ↑ بحار، ج۹۹، ص۱۱.
- ↑ کافی، ج۴، ص۲۵۳.
- ↑ کافی، ج۴، ص۲۵۶، قبل از حج بخوانید، آیتالله افتخاری، ص۷۲.
- ↑ قبل از حج بخوانید، آیتالله افتخاری، ص۷۳.
- ↑ الحج و العمره فی الکتاب و السنه، ص۱۵۸؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۸۶۶.
- ↑ الحج و العمره فی الکتاب و السنه، ص۱۵۸؛ عوالی اللئالی، ج۱، ص۹۶.
- ↑ الحج و العمره فی الکتاب و السنه، ص۱۵۸ و ۱۵۹؛ کافی، ج۴، ص۲۶۳.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۶۸؛ شفاء الغرام، ج۱، ص۱۶۱.
- ↑ کافی، ج۴، ص۵۵۸.
- ↑ الحج و العمره فی الکتاب والسنه، ص۱۵۸؛ تهذیب، ج۵، ص۲۳.
- ↑ منتخب احادیث عمره، قاضی عسکر، ص۳۰.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۷۳۳.
- ↑ «حجّ (در) ماههای شناختهای (انجامپذیر) است پس کسی که در آن ماهها حجّ میگزارد (بداند که) در حجّ، آمیزش و نافرمانی و کشمکش (روا) نیست و هر کار نیکی کنید خداوند بدان داناست؛ و رهتوشه بردارید و بهترین رهتوشه پرهیزگاری است، و ای خردمندان! از من پروا کنید» سوره بقره، آیه ۱۹۷.
- ↑ فرهنگنامه حج و عمره و اماکن مربوطه، صدر طباطبایی، ص۲۲.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۸۲۳.
- ↑ آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، مشعر، ص۱۲۹.
- ↑ فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۲۰۸.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۰۶۶.
- ↑ کافی، ج۲، کتاب الایمان و الکفر، باب دعائم الاسلام، حدیث ۵.
- ↑ آیات ولایت در قرآن، آیتالله مکارم شیرازی، ص۷۰.
- ↑ کافی، ج۲، ص۱۸.
- ↑ صهبای حج، آیتالله جوادی آملی، ص۹۳.
- ↑ صهبای حج، ص۷۲.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۳۲۵ – ۳۲۴.
- ↑ «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ صهبای حج، آیتالله جوادی آملی، ص۱۰۹ و ۱۱۰.
- ↑ «و حجّ و عمره را برای خداوند تمام (و کامل) بجا آورید» سوره بقره، آیه ۱۹۶.
- ↑ مصادیقی برای «اتمام» بیان شده است.
- ↑ کافی، ج۴، ص۵۴۹.
- ↑ کافی، ج۴، ص۵۵۰؛ صهبای حج، ص۴۸۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۱۳۹.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۰۶۹.