اصلاح اقتصادی در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخهها
(←مقدمه) |
(←منابع) |
||
خط ۷۶۹: | خط ۷۶۹: | ||
# [[پرونده:IM010610.jpg|22px]] [[محمد حسین علی اکبری|علی اکبری، محمد حسین]]، [[سیره معصومان در فقرزدایی (کتاب)|'''سیره معصومان در فقرزدایی''']] | # [[پرونده:IM010610.jpg|22px]] [[محمد حسین علی اکبری|علی اکبری، محمد حسین]]، [[سیره معصومان در فقرزدایی (کتاب)|'''سیره معصومان در فقرزدایی''']] | ||
# [[پرونده:IM010602.jpg|22px]] [[مهدی محمدی صیفار|محمدی صیفار، مهدی]]، [[اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی (کتاب)|'''اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی''']] | # [[پرونده:IM010602.jpg|22px]] [[مهدی محمدی صیفار|محمدی صیفار، مهدی]]، [[اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی (کتاب)|'''اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی''']] | ||
# [[پرونده:1368105.jpg|22px]] [[فاطمه ترابی|ترابی، فاطمه]]، [[ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانیهای اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی (مقاله)| '''ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانیهای اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی''']] | |||
# [[پرونده:IM010614.jpg|22px]] [[محمد حکیمی|حکیمی، محمد]]، [[اقتصاد در نهج البلاغه (کتاب)|'''اقتصاد در نهج البلاغه''']] | # [[پرونده:IM010614.jpg|22px]] [[محمد حکیمی|حکیمی، محمد]]، [[اقتصاد در نهج البلاغه (کتاب)|'''اقتصاد در نهج البلاغه''']] | ||
# [[پرونده:IM010612.jpg|22px]] [[احمد علی یوسفی|یوسفی، احمد علی]]، [[نظام اقتصاد علوی (کتاب)|'''نظام اقتصاد علوی''']] | # [[پرونده:IM010612.jpg|22px]] [[احمد علی یوسفی|یوسفی، احمد علی]]، [[نظام اقتصاد علوی (کتاب)|'''نظام اقتصاد علوی''']] |
نسخهٔ ۲۷ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۱۴
مقدمه
تحولاتی که قبل از دوره حکومت امیرمؤمنان(ع) شکل گرفته بود، جامعه را دچار ناهنجاریها و بحرانهای بسیاری نموده بود. در رأس این ناهنجاریها، مفاسد اقتصادی وجود داشت. و مردمانی که علیه سیاستهای دوره عثمان قیام کردند، از جمله دلایل قیام خود را نابسامانی اقتصادی، بیتوجهی به معیشت مردم و چپاول اموال عمومی ذکر کردهاند[۱].
چنین فضایی، امام علی(ع) را در معرض اتخاذ روشی به منظور مهار این ناهنجاریها قرار داد. و از آنجایی که به هم ریختگی اوضاع اقتصادی کشور و دستدرازیهای گسترده به اموال مردم، پایههای محبوبیت حکومت دینی را در جامعه، سست کرده بود، انتخاب تدبیری درست در تغییر و تبدیل تفکر جامعه نسبت به دین، کاری بس مشکل مینمود و شاید تغییر اوضاع و احوال اقتصادی جامعه در آن وضعیت، از دشوارترین مواضع مدیریتی امیرمؤمنان(ع) بود. در مقابل جرائم بسیاری که در مرزهای گسترده اسلامی در آن زمان، رخ داده بود، امام(ع) سعی کرد مهمترین و تأثیرگذارترین آنها را مهار کند. اولین قدمی که امیرمؤمنان(ع) در برقراری ثبات اقتصادی جامعه برداشت، ساماندهی امور مربوط به بیت المال و رسیدگی به وضع معیشت مردم بود. امام در اجرای این کار و در راستای تحقق عدالت اجتماعی و اقتصادی، مساوات در تقسم بیت المال را، در مورد همه مردم، اعم از مهاجر و انصار، عرب و عجم و... برقرار نمود: «وَ أَيُّمَا رَجُلٍ اسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ فَصَدَّقَ مِلَّتَنَا وَ دَخَلَ فِي دِينِنَا وَ اسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنَا فَقَدِ اسْتَوْجَبَ حُقُوقَ الْإِسْلَامِ وَ حُدُودَهُ فَأَنْتُمْ عِبَادُ اللَّهِ وَ الْمَالُ مَالُ اللَّهِ يُقْسَمُ بَيْنَكُمْ بِالسَّوِيَّةِ لَا فَضْلَ فِيهِ لِأَحَدٍ عَلَى أَحَدٍ»[۲]؛ یعنی: و هر کس که دعوت خدا و پیامبر را پذیرفت و به دین ما درآمد و رو به قبله ما ایستاد، مستحق حقوق و حدود اسلام است؛ شما بندگان خدایید و مال، مال خدا است، و میان شما برابر بخش خواهد شد و هیچ کس را در آن بر دیگری برتری نیست.
بدینسان، امام توانست با این کار، زیرساختهای جامعه را ترمیم نماید. زیرساختهایی که سستی در آن، باعث به وجود آمدن بسیاری مفاسد در جامعه میگردد.[۳]
برای شناخت اقدامات اصلاحگرانه امام علی(ع) در زمینه اقتصادی، ابتدا لازم است نگاهی کلی بر روش اقتصادی خلفای پیش از او و سپس روش اقتصادی ایشان افکنده شود.
روش اقتصادی خلفای سهگانه
برای شناخت بیشتر و پرداختن به نحوه موضعگیری و مواجهه امیرالمؤمنین(ع) با مفاسد اقتصادی، ابتدا باید شیوه و سیاست اقتصادی خلفای پیش از آن حضرت را شناخت و سپس شیوههای اقتصادی امام را با شیوههای پیش از ایشان مقایسه کرد. شیوه رسول خدا(ص) به این صورت بود که وقتی غنائمی به دست میآمد آن را بر اساس مساوات بین مسلمانان تقسیم میکردند.
روش خلیفه اول
به نظر میرسد خلیفه اول نیز تقریباً همین شیوه را در پیش گرفته است. اما وقتی نوبت به خلیفه دوم رسید، او برای مسلمانان طبقاتی را در نظر گرفت. از جمله ملاکهای طبقهبندی او تقدم در اسلام آوردن افراد بود، مانند اینکه او مهاجرین را بر سایرین مقدم میداشت و سهم بیشتری از غنایم به آنها میبخشید. از دیگر ملاکهای خلیفه دوم شرکت در جنگ بدر و جنگ احد، وابستگی به پیامبر(ص) مانند همسران آن حضرت، عرب بودن و مانند آن بود و از این طریق در دوران خلیفه دوم مساواتی که در زمان پیامبر(ص) و خلیفه اول وجود داشت، از بین رفت. شیوه اقتصادی خلیفه دوم باعث شد، مال و ثروت افرادی که سهم بیشتری از بیت المال دریافت میکردند آرام آرام بیشتر شود و فاصله طبقاتی در جامعه مسلمین به وجود بیاید.
روش خلیفه دوم
شیوه اقتصادی خلیفه دوم باعث شد، مال و ثروت افرادی که سهم بیشتری از بیتالمال دریافت میکردند آرام آرام بیشتر شود و فاصله طبقاتی در جامعه مسلمین به وجود بیاید. نحوه برخورد او با کارگزارانش نیز به این صورت بود که گویی او همه کارگزاران را به نوعی خائن میدانست، به همین دلیل پس از مدتی که آنها در مسئولیت قرار میگرفتند همه اموالشان را تقسیم بر دو میکرد، نصفی از آن را به خزانه بیتالمال و نصف دیگر را به خودشان برمیگرداند. در اصطلاح به این روش مشاطره میگویند. ابوموسی اشعری، حارث بن کعب، عتبه بن ابوسیفان، ابوحریره از جمله افرادی بودند که عمر پس از مدتی اموالشان را گرفت و نصف کرد. از نظر او اموالی که توسط والیان کسب شده بود ناحق بوده و آنها باید این اموال را به بیتالمال برگردانند و چون این کار را نکرده بودند به اجبار نیمی از اموالشان را از آنها میستاند. بعضی از والیان به این رفتار اعتراض میکردند و میگفتند اگر اموالی که در اختیار ماست، اموال مردم است پس چرا همه آنها را پس نمیگیری و اگر اموال خودمان است به چه حقی نصف آن را از ما میگیری.
روش خلیفه سوم
اما شیوه عثمان به این صورت بود که او ابتدا بیشتر کارگزارانش را از بنیامیه استخدام و آنها را بر سایر مسلمانان مسلط کرد. از نگاه عثمان اموالی که به عنوان خمس، وجوهات و غنائمی که از نقاط مختلف به دست میآمد، جز اموال خلیفه محسوب میشدند و خلیفه این اجازه را داشت که بر هر شکلی که میپسندد در آنها تصرف کند. به همین دلیل بسیاری از اموال بیتالمال را به کارگزارانش که عمدتاً از بنیامیه بودند میبخشید، آنها نیز عادت کرده بودند که وقتی اموالی به دستشان میرسید بخشی از آن را برای خود بردارند[۴].
شیوه اقتصادی دولت علوی
مطالعه و بررسی رفتار و سبک اقتصادی امام علی(ع) و نحوه برخورد و مواجهه آن حضرت با مفسدان اقتصادی نشان میدهد که ایشان به هیچ وجه در مقابله با فساد اقتصادی کوتاه نمیآمدند.
دنیای بشر، جهان تشیع امام اول را با عدالت میشناسند. در واقع، عدالت وجه تمایز بین شیعیان و دیگر مذاهب اسلامی بوده است. تلاشهای فلسفی، کلامی، فقهی و اخلاقی برای تبیین ماهیت و شاخصههای عدالت، بخش بزرگی از تلاشهای علمی شیعیان را تشکیل داده است.
انسان علاوه بر زندگی فردی، مسئولیتهای گوناگون اجتماعی را نیز دارا بوده و ملزم به رعایت آنهاست. یکی از این مسئولیتها در بُعد اقتصادی تعریف شده که از اساسیترین مسائل حکومتها و حیات جامعه به شمار میآید. حکومت امام علی(ع) به عنوان نمونه ماندگاری از نظام مطلوب اقتصادی در تاریخ اسلام رهیافتهای مناسبی را برای مدیران اقتصادی جامعه امروز عرضه میکند. نظام حکومتی و تدابیر حقوقی امام علی(ع) به دلیل شخصیت خرد مدار امام و نیز قلمروی گسترده و متکثر تحت حاکمیت ایشان که تا پیش از زمامداری امام به انواع جرایم و انحرافات اجتماعی و اقتصادی آلوده شده بود، میتواند الگوی مناسبی جهت برنامهریزی در راستای اولویت بخشی، کنترل و یا کاهش جرایم باشد. امام علی(ع) با اولویت بخشی به مبارزه با جرایم اقتصادی و انجام اقدامات پیشگیرانه، تأسیس نهادهای نظارتی، اتکا به گزارشهای مردمی، به مبارزۀ گسترده با مفاسد اقتصادی موجود در جامعه خود دست زد[۵].
سبک اقتصادی امام علی(ع) همان سبک اقتصادی رسول خدا(ص) بود. آن حضرت پیش از رسیدن به خلافت با مردم اتمام حجت کرده و فرمودند: «من با همان سیره و روشی که پیامبر(ص) عمل کرده، عمل میکنم یعنی اموال بیتالمال را به صورت مساوی بین مسلمانان تقسیم میکنم و به کسی بیشتر از دیگری نخواهم داد. اگر کسی در راه اسلام تلاش و مجاهدت کرده است اجر او پیش خدا محفوظ است و خدا به او اجر و پاداش خواهد داد اما اموال بیتالمال به همه مسلمانان تعلق دارد و من بین آنها فرقی قرار نمیدهم. پس نسبت به آنچه امر میشوید ملتزم و نسبت به آنچه نهی میشوید، متوقف شوید»[۶].
شیوه عدالت محوری در اندیشه و عمل امیرالمؤمنین(ع) باعث شد رنجشهایی به وجود بیاید و به طور طبیعی افراد صاحب نفوذی که به شیوههای قبلی عادت کرده بودند، به مخالفت با امام برخاستند. هر چند عامه مردم از این شیوه بسیار خوشحال بودند. در دورهای امام علی(ع) به عبدالله بن ابی رافع که خزانهدار امام بود دستور دادند به هر فردی از مسلمانان سه دینار پرداخت کند. سهل بن ابی حنیفه انصاری که از بزرگان انصار بود وقتی برای دریافت سهمش از بیتالمال مراجعه کرد و دید غلامی که او دیروز آزاد کرده نیز مانند او سه دینار میگیرد، بسیار ناراحت شد و اعتراض کرد. مثال دیگر ولید بن عقبه است که نزد امام آمد و به شیوه پرداختی حضرت اعتراض کرد و گفت حداقل آن اموالی را که عثمان به ما بخشیده از ما پس نگیر که امام او را رد و درخواستش را قبول نکرد. تعدادی از بزرگان مانند طلحه و زبیر نیز بودند که برای خود کسر شأن میدانستند بروند و سه دینار را بگیرند و میگفتند دریافتی ما از بیتالمال هزار دینار و میلیونی بوده حال چطور برویم و سه دینار بگیریم. همین مسائل زمزمههایی را بین مردم ایجاد و نخستین جرقههای مخالفت با امام را زد.
نقل شده است طلحه و زبیر به اعتراض نزد امیرالمؤمنین(ع) رفته و گفتند ما دو انتقاد به شما داریم؛ یکی اینکه شما در کارها با ما مشورت نمیکنی و هر طور دوست داری عمل میکنی و دوم اینکه شما در تقسیم اموال با شیوهای که عمر بن خطاب داشته مخالفت میکنی. امام(ع) فرمودند: درباره آنچه میگوئید با شما مشورت نمیکنم، من کارهایی را انجام میدهم که در سیره رسول خدا(ص) بوده و مطابق دستورات قرآن است. اگر امری بود که در قرآن نیامده بود یا در سیره رسول خدا(ص) حکمی برای آن وجود نداشت، در آن امر میتوانستم مشورت کنم، اما در حکمی که در قرآن و سنت رسول خدا(ص) مشخص است جایی برای مشورت وجود ندارد. اما درباره مخالفت با سیره عمر بن خطاب، آیا پیروی از سنت رسول خدا اولی است یا پیروی از سنت عمر، این هم بر اساس آن روشی است که همه ما در سیره رسول خدا(ص) دیدیم. همه ما شاهد بودیم که رسول خدا(ص) به این شیوه عمل میکرد من نیز به این شیوه عمل میکنم. طلحه و زبیر گفتند ما بودیم که مردم را شوراندیم و کار را به اینجا رساندیم که تو خلیفه شوی حالا ما را فراموش کردی[۷].
پس از کشته شدن عثمان، مهاجر و انصار نزد امام علی(ع) آمده و گفتند: ابوالحسن بیا تا با تو بیعت کنیم؟ ما غیر تو را بر نمیگزینیم؟ حضرت نمیپذیرفت. مکرر نزد حضرت آمدند و گفتند: مردم جز با حکومت، اصلاح نمیشوند. حضرت پذیرش خود را مشروط کرد. آنان نیز پذیرفتند. حضرت بالای منبر رفت و فرمود: «اما بعد، به تحقیق طولانی شد مراجعه شما به من در آنچه از من میخواهید و دوست نداشتم حکومت بر شما را، پس نپذیرفتید از من، جز آنچه از من میخواستید. [که حکومت بر شما باشد] و به تحقیق میدانم آنچه دربارۀ شما گذشته است. پس اگر حکومت بر شما را بپذیرم بر من است که با عدل در میان شما رفتار کنم و مساوات برقرار نمایم و اگر کلید بیت المال شما با من است برای من از آن نیست، جز مانند آنچه برای یکی از شماست و نه هم برای غیر من جز این نیست. آیا با این شرایط، حکومت شما را به عهده گیرم؟ گفتند: آری! فرمود: آیا به آن رضایت دادید؟ گفتند: راضی شدیم! فرمود: خداوندا بر آنان گواه باش!»[۸]؛ پس از این، مردم با حضرت بیعت کردند[۹].
اعتراض به شیوه عدالتمحورانه علوی
اعتراضات به شیوه عادلانه امام به قدری زیاد بود که حتی به نزدیکان آن حضرت هم رسید. در تاریخ آمده است وقتی ام هانی خواهر امام علی(ع) برای گرفتن عطایش از بیتالمال مراجعه کرد متوجه شد که کنیزش نیز به همان اندازه که او دریافتی داشته از بیتالمال سهم برده است، ام هانی به امیرالمؤمنین(ع) اعتراض کرد این چه شیوهای است که در پیش گرفتی، من و کنیزم باید به یک اندازه از بیتالمال سهم ببریم و امام در پاسخ ایشان فرمودند من در قرآن برتری عرب بر عجم را ندیدم. نقل دیگری وجود دارد که دو زن نزد امام آمدند و اظهار فقر کردند امام فرمود اگر چنین باشد ما باید به شما کمک کنیم بعد شخصی را فرستادند تا برای آنها مقداری غذا و پیراهنی خریداری کرد و به هر کدام از آنها صد درهم بخشیدند. یکی از آن دو زن اعتراض کرد که من از عربم و این زن از موالی و عجمهاست، چطور به هر دوی ما به یک اندازه بخشیدید امام فرمودند من قرآن خواندم و در آن تأمل کردم در جایی از قرآن ندیدیم که حتی به اندازه بال پشهای، فرزندان اسماعیل و اسحاق بر دیگران برتری داده شده باشند. این شیوه، شیوه و حکم قرآن و رسول خدا(ص) است، برتری عرب بر عجم، بنیامیه بر دیگران و یا امثال آن چیزی نیست که مورد رضایت خدا باشد به همین دلیل من به این روشها عمل نخواهم کرد.
سیاستهای اقتصادی اشتباه و سبک ناعادلانه خلفای پیشین حتی این تصور را برای کارگزاران امام هم به وجود آورده بود که آنها نیز به همان شیوه میتوانند عمل کنند. برای مثال عثمان، اشعث بن غیث را به عنوان والی و حاکم آذربایجان انتخاب کرده بود و هر سال صد هزار درهم از خراج آذربایجان را به او میبخشید. امام علی(ع) برای مدت کوتاهی اشعث را در پستش ابقاء کرد اما نامهای به او نوشت و در آن فرمود: «ان عملک لیس لک بطعمه بل فی عنقک امانه»، این کار و شغلی که داری طعمهای برای تو نیست بلکه امانتی در گردن توست. در نهایت امام طی نامهای اشعث را از تصرف در بیتالمال نهی و او را از مسئولیتش عزل کرد و از او خواست اموال آذربایجان را به خزانه برگرداند. این رهنمود امیرالمؤمنین(ع) باید در دستور کار همه مسئولین نظام اسلامی قرار بگیرد. همه مسئولین در حکومت اسلامی باید به شغل و پست خود به عنوان یک امانت نگاه کنند نه اینکه از پست و مسئولیت خود برای کسب اموال و قدرت بیشتر به نفع خود و نزدیکانشان سوءاستفاده کنند. مسئول در حکومت اسلامی، امانتدار خداوند است و باید تمام تلاش خود را در جهت اجرای درست تعهداتش به کار بندد.
اشعث با تعدادی از دوستانش مشورت کرد و گفت من میخواهم به سمت معاویه بروم، آنها او را از این کار نهی کردند و گفتند اگر نزد معاویه بروی آبرؤیت میرود و او را از این کار منصرف کردند. اشعث مجبور شد اموال را به کوفه برده و تقدیم امام کند. بعد از مدتی سعی کرد با بخشی از اموالش امام را تطمیع کند اما نتوانست. پس از اینکه در تطمیع امام ناکام ماند از روش تهدید استفاده و امام را تهدید به مرگ کرد امیرالمؤمنین(ع) در پاسخ به تهدید اشعث فرمودند اگر مرا از مرگ میترسانی به خدا قسم باکی ندارم که مرگ مرا فراگیرد یا من مرگ را فراگیرم. اشعث باز هم سعی کرد امام را فریب بدهد نقل شده که در نیمه شبی ظرف سرپوشیدهای از حلوای خوش طعم و لذیذ به خانه امام برد. امام این ماجرا را نقل کرده و فرمودند این حلوا معجونی بود که من از آن متنفر شدم گویا آن را با آب دهان مار یا استفراغش خمیر کرده بودند، به او گفتم این هدیه است یا زکات یا صدقه، زکات و صدقه بر ما اهل بیت حرام است؛ گفت صدقه و زکات نیست این هدیه است به او گفتم آیا آمدهای ما را از راه دین خدا بفریبی؟ آیا درک نداری و نمیفهمی یا دیوانه و جنزدهای یا بیهوده سخن میگویی. سپس امام قسم یاد کرد که اگر هفت اقلیم را بر هر چیزی که در زیر آسمان آنهاست به من بدهند که خدا را با گرفتن پوست جویی از دهان مورچهای نافرمانی کنم هرگز چنین نخواهم کرد[۱۰].
اصول اصلاحات اقتصادی امام علی(ع)
اصول حاکم بر اندیشه اقتصادی امام علی(ع) رعایت حقوق همه مردم و اجرای عدالت، پرهیز از پیدایش و انباشت ثروت نامشروع در زندگی کارگزاران حکومتی، مبارزه با رانت خواران و بازگرداندن اموال غارت شده به بیتالمال، حفظ کرامت انسانها و رعایت حرمت آنان در جامعه و تأمین اجتماعی نیازمندان و فرو دستان جامعه بوده است و از آنجا که این امور در حکومتهای پیشین مورد خدشه قرار گرفته بود، اصلاحات اقتصادی امام علی(ع) در دو حوزه نظری و تبیین اندیشه اقتصادی اسلام و دیگری ارائه الگوی مناسب از اجرای عدالت و مبارزه با فساد و تباهی بنیان نهاده شد که به حق در هر دو حوزه موفق بوده است و امت اسلامی را از چشمهسار ناب اندیشه و رفتار حکومتی اسلامی برخوردار نموده و الگو و میزانی در سنجش حاکمان در عمل به دین و آموزههای دینی بشمار میرود[۱۱].
محورهای اصلاحات اقتصادی
این اصلاحات را باید در دو محور اصلاح بینشها، و اصلاح منشها و رفتارها پی گرفت. در هر دو زمینه نیز ابتدا باید انحرافهای پیش از حکومت امام را تشخیص داد و پس از آن به بیان اقدامهای اصلاحی حضرت پرداخت. پس از وفات پیامبر تا هنگامی که امام علی (ع) زمام حکومت را به دست گرفت، دو انحراف اساسی رخ داد که تمام کوشش حضرت، برای اصلاح این دو انحراف، صرف شد:
- انحراف در بینشهای اقتصادی: در بینش مسلمانان به جای آنکه آخرت اصل و هدف، و دنیا فرع و وسیله باشد، مسئله برعکس شده بود. مردم به دنیا روی آورده و آخرت را فراموش کرده بودند و دنیا بیش از آخرت دلهای آنها را تسخیر کرده بود. مردم در ترک آخرت و دوستی دنیا استوار شده بودند تا جایی که میپنداشتند تحصیل رزق بر آنها واجب و به جای آوردن واجبات از آنها ساقط است. حضرت امیر (ع) برای مبارزه با این انحراف، دو روش را در پیش گرفت: از سویی با سخنان تکاندهنده، وسیله بودن دنیا و هدف بودن آخرت را بارها و بارها به مردم گوشزد میکرد و از سوی دیگر، با سیره عملی و زهد بیهمتای خود، بیارزشی دنیا را به مردم نشان میداد.
- انحراف منشها و رفتارهای مردم و کارگزاران: این انحراف از الگوهایی رفتاری وضعشده که پیامبر خاتم صورت گرفت. ایشان این الگوها را در قالب و دستورهای شریعت برای دستیابی به اهداف مورد نظر اسلام، به ویژه تحقق عدالت اقتصادی در جامعه، معرفی کرده و طی حکومت خود در تثبیت و نهادینه کردن آن الگوها کوشیده بود. از سویی، انفاق، صدقه و وقف در بین مردم کاهش یافته و مالاندوزی جای انفاق مال و رسیدگی به فقیران و نیازمندان جامعه را گرفته بود و از سوی دیگر، خلفا و کارگزاران نظام اسلامی در توزیع فرصتها و ثروتهایی که در اختیار داشتند، تبعیض قائل میشدند و عدالت را رعایت نمیکردند.
به یقین حکومت امام علی(ع)، حکومتی ممتاز در همه ابعاد به شمار میرود و تنها حکومتی است که بعد از حکومت پیامبر اسلام(ص) در همه ابعاد به نشر و تبیین معارف دینی و مبارزه با انحرافات و کجرویها در حوزههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، دینی و فرهنگی پرداخته است. از آنجا که حاکمان جامعه اسلامی بعد از پیامبر اکرم(ص)، علاوه بر انحراف در ابعاد سیاسی و دینی، در بُعد اندیشه و عملکرد اقتصادی نیز دچار انحراف از آموزههای قرآن کریم و سیره نبوی(ص) شدند، تلاش امام علی(ع) در دوران حکومت، اصلاح ساختار اقتصادی حاکمان پیشین و ارائه الگویی منطبق با قرآن و سیره پیامبر اکرم(ص) در حوزه سیاستهای اقتصادی بوده است که با توفیقات فراوانی نیز همراه بوده است.
حکومت امام(ع)، حکومتی مبتنی بر آموزههای وحیانی و رعایت دقیق سیره نبوی(ص) است که با رعایت حقوق و کرامت انسانی و اجرای عدالت اجتماعی و اقتصادی و تلاش در مبارزه با اندیشههای نارس و منحرف در بعد اقتصادی و سیاسی، به عنوان حکومتی ممتاز و منحصر بهفرد در تاریخ بشریت بهشمار میرود که از همین رو، در درازای تاریخ پس از اسلام، اندیشمندان بسیاری از آن سخن راندهاند و عظمت روح تابناک علی(ع) را، در احیای دین، ارائه الگوی حکومت دینی و اجرای عدالت در ابعاد اجتماعی و اقتصادی را ستودهاند[۱۲].
حضرت برای اصلاح رفتارهای مردم، از سویی آنان را با زبان، به انفاق و صدقه و اعمال خیر تشویق میکرد و از سوی دیگر، با عمل خود مردم را به این کارها فرا میخواند. اقدامهای اصلاحی حضرت برای تحقق عدالت و توزیع عادلانه فرصتهای شغلی و درآمدی و بیت المال چنین بود:
در بُعد نظری
یک. اصلاح بینش و جهانبینی اقتصادی
هدف از آفرینش جهان مادی و آنچه در آن وجود دارد، تأمین نیازهای انسان در حرکت به سوی سعادت الهی است[۱۳]؛ بنابراین، انسان باید دنیا و مظاهر آن را وسیلهای برای دستیابی به هدف متعالی خود ببیند، نه آنکه این امور برایش ارزش استقلالی بیابد و هدف اصلی فراموش شود. به عبارت دیگر، انسان نباید این امور را هدف زندگی بداند و به آنها دل ببندد و آخرت را فراموش کند[۱۴].
پیامبر در طول زندگی خود، این بینش قرآنی را تبلیغ و ترویج و افرادی را تربیت کرد که حاضر بودند برای رسیدن به آن هدف متعالی، از جان و مال خود بگذرند و گذشتند. فداکاری انصار و به عهده گرفتن تأمین زندگی بسیاری از مهاجران در سالهای نخست هجرت، ایثارهای اصحاب پیامبر در جنگها و بحرانها، صبر آنها در مشکلات و سختیها و گرسنگیها، همه و همه به پشتوانه این بینش صورت میگرفت[۱۵].
این بینش، پس از پیامبر به تدریج در جامعه اسلامی تغییر کرد و دنیا اصالت، مال دوستی و ثروت پرستی رواج یافت و آخرت فراموش شد. حضرت رسول (ص) در زمان حیات خود، از این انحراف خبر داده بود: یا علی! این مردم پس از من فریفته داراییهای خود شوند و از اینکه دین خدا را پذیرفتهاند، بر خدای منت نهند و رحمت او را تمنا کنند و از خشم او خود را در امان ندارند. با شبهتهای دروغ و هواهای سهوآمیز، حرام خدا را حلال شمارند و شراب را نبیذ نام نهند و حلال کنند و ربا را عنوان خرید و فروش دهند. رشوه را هدیه خوانند...[۱۶].[۱۷]
حضرت علی (ع) نیز این انحراف را بارها گوشزد کرد. وی مردم را از دنیا برحذر میدارد و ناپایداری و پستی دنیا را توصیف میکند: یاد مرگ از دلهایتان رخت بربسته و آرزوهای دروغین، شما را در بر گرفته تا آنجا که دنیا بیش از آخرت دلهایتان را تسخیر کرده است. آری، دنیای زودگذر، شما را از آخرت که بیشک آمدنی است، دور کرده است. هر آینه شما برادران دینی هستید. چیزی جز ناپاکی درون و زشتی باطن، میان شما جدایی نیفکنده است؛ از این رو است که یکدیگر را در امور یاری نمیکنید و خیر یکدیگر را نمیخواهید و به یکدیگر چیزی نمیبخشید و باهم دوستی نمیورزید... چیست که به اندک چیزی از دنیا که به دست میآورید، شادمان میشوید و از آن همه که از آخرت از دست میدهید، اندوهگین نمیگردید... ؛ به گونهای که گویی دنیا جای درنگ همیشگی شما است و نعمت دنیا برایتان ماندنی است... در ترک آخرت و دوستی دنیا، دست اتحاد به هم دادهاید و دین هر یک از شما به مقدار یک بار لیسیدن بر زبان شما گشته است. در بیتوجهی و آسودگی خاطر در برابر اوامر خدا همانند کارگری هستید که کار خود به پایان رسانده و خشنودی سرور خویش حاصل کرده است[۱۸].
از مجموع این سخن نکات ذیل استفاده میشود:
- در زمان حضرت علی (ع) اصالت یافتن دنیا و هدف شدن آن، بینشی عمومی شده بود؛ زیرا میفرماید: «در ترک آخرت و دوستی دنیا، دست اتحاد به هم دادهاید»؛ یعنی همگی دنیا را هدف میبینید.
- اثر چنین بینشی در رفتارها ظاهر میشود و به صورت لذتپرستی و خودخواهی بروز میکند. انسانهای لذتپرست و خودخواه به جز لذت و نفع خود، به چیز دیگری نمیاندیشند؛ بدین سبب، دیگران را در مشکلات یاری نمیکنند، خیر دیگران را فقط در صورتی میخواهند که به نفع خودشان باشد، انفاق نمیکنند و فقط با کسانی دوست میشوند که لذت و نفع آنها را در این دنیا مهیا سازند.
حضرت در خطبه شقشقیه، علت پدید آمدن ناکثین، مارقین و قاسطین را همین امر بیان کرده است: «دنیا در نظر اینها آراسته جلوه میکرد و زر و زیورهای آن فریبشان داده بود»[۱۹]. البته این انحراف به تدریج و در طول ۲۵ سال خلافت غیرمعصوم در جامعه اسلامی رخ داد و کشورگشاییهای بسیار و غنایم فراوان به دست آمده از جنگها در طول این مدت، زمینهساز انحراف مزبور بود.
وجود چنین انحرافی در جامعه اسلامی، خطر بزرگی بود و مانعی اساسی برای حرکت به سمت اهداف متعالی اسلام به ویژه عدالت اقتصادی به شمار میرفت. اسلام، دین هدایت جامعه به سوی رستگاری دنیا و آخرت است و برای هدایت جامعه و حرکت آن در این مسیر، دستورهای فراوانی در حوزههای گوناگون حیات انسان داده است. این دستورها بر جهانبینی خاصی استوار است و یکی از مهمترین اصول جهانبینی اسلام که ضمانت اجرای درونی برای تحقق آن دستورها به شمار میرود، وسیله بودن دنیا و هدف بودن آخرت است. اگر انسانها چنین بینشی داشته باشند، میتوانند اعمال و رفتار خود را بر اساس الگوهای پیشنهادی اسلام سامان دهند و در جهت تحقق عدالت اقتصادی در جامعه حرکت کنند. در این حالت میتوانند داراییهای خود را بدون انتظار منافع، قرض دهند، و بخشش و وقف و ایثار نمایند و با یکدیگر در جهت رفع مشکلات اقتصادی همکاری کنند. خمس و زکات دهند و ربا نگیرند و خلاصه، اسلامی رفتار کنند؛ اما در صورتی که دنیا را هدف بدانند و آخرت را به فراموشی بسپارند، رفتارهای خود را بر اساس الگوهایی که این بینش اقتضا میکند، سامان خواهند داد؛ در این صورت، لذتجویی، نفعپرستی، خودخواهی و مالدوستی که مظاهر دنیا پرستیاند، رباخواری، رشوهخواری و دستگیری نکردن از فقیران جامعه، انباشت ثروت و اعمالی از این قبیل را اقتضا میکنند و موجب پدید آمدن فقر و نابرابری در جامعه میشوند. این دو بینش متضاد، دو نظام رفتاری متضاد را نتیجه میدهد که اهداف متضادی را پی میگیرند[۲۰].
دو. پردهبرداری از حقیقت دنیا در بینش اقتصادی
حضرت امیر (ع) در خطبهها و سخنان فراوانی از حقیقت دنیا پرده برداشته، آثار مخرب هدف قرار دادن دنیا و دل بستن به آن را بیان میدارد و برای بیدار کردن مردم از خواب غفلت و یادآوری آخرت، خطبههای تکان دهندهای ایراد میفرماید. کسی که سخنان امام را مرور کند، متوجه میشود که حضرت در بیشتر سخنانش این بینش انحرافی را مستقیم یا غیرمستقیم طرح و آن را تخطئه و نکوهش میکند و در مقابل، بینش درست درباره دنیا و آخرت را توضیح میدهد. این خطبهها و سخنان، فراوانند که در این نوشتار به نقل نمونههایی بسنده میکنیم: دنیا، سرای فنا و رنج و دگرگونیها و عبرتها است. برای فنا است؛ زیرا که همواره کمان خود را به زه کرده، تیرهایش خطا نمیرود و زخمش بهبود نمییابد.... سرای رنج است؛ زیرا آدمی گرد آوَرَد آنچه را نمیخورد و بنا کند آنچه را که در آن سکنا نمیگزیند.... سرای دگرگونیها است؛ زیرا یکی را بینی که روزگاری بر نعمت و مال او رشک میبردند و امروز به بیچارگیاش ترحم میکنند و یکی را بینی که روزگاری بر بیچارگیاش ترحم میکردند و امروز بر نعمت و مالش رشک میبرند.... دنیا برای عبرتها است؛ زیرا انسان را آرزویی است و آن آرزو را رویاروی میبیند. به ناگاه مرگ در میرسد و آرزو را بر باد میدهد. نه دیگر آرزو فرا چنگ میآید و نه آرزومند از چنگ مرگ رهایی مییابد. منزه است خدا. چه فریبنده است شادمانی دنیا و چه عطش افزا است سیراب کردنش و چه گرم است سایه آن. آن را که میآید باز نتوان گردانید و گذشته را باز نتوان یافت.... بدانید که کاستن از دنیا و افزودن به آخرت، بهتر است از کاستن از آخرت و افزودن به دنیا، چه بسا آن چه کاسته شده، سودمند افتد و آنچه افزون شده، زیانآور[۲۱]. ای بندگان خدا! شما را وصیت میکنم که این دنیا را ترک گویید؛ که شما را ترک خواهد گفت؛ هر چند راضی به ترک او نباشید و جسمتان را کهنه میکند؛ هر چند شما خواستار تازه بودن آن باشید.... پس در عزت و افتخار این جهان با یکدیگر رقابت مکنید و به زیورها و خواستههای آن بر خود مبالید[۲۲].
حضرت، در خطبهای دیگر، حال کسی را بیان میکند که عمری دنیا و مظاهر آن را مقصد و مقصود خود قرار داده و اکنون در حال جان کندن است: سکرات مرگ یکسو، حسرت از دست نهادن فرصتها در سوی دیگر. دست و پایش سست گردد و رنگش دگرگون شود.... به یاد اموالی میافتد که گرد آورده و برای به دست آوردنشان چشم خود میبسته که حلال از حرام باز نشناسد.... میداند که زمان جدایی فرا رسیده و پس از او، مال و خواسته او برای میراثخواران میماند و آنها از آن متنعم و بهرهمند خواهند شد. آری، بار مظلمه بر دوش او است و میراث نصیب دیگران[۲۳].
وی در ادامه، سرنوشت چنین انسانی را پس از مرگ با عباراتی تکان دهنده بیان میکند. امام در طول حکومت خود، سخنرانیهای مکرری در این باره داشته[۲۴] و سخنان فراوانی از وی در این باره نقل شده است[۲۵]. همچنین در سخنان متعددی، خطر مالدوستی و وابستگی به آن، و آثار سوء هدف قرار دادنش را بیان میکند[۲۶]. این تأکیدهای مکرر، نشان از بزرگی و اهمیت انحراف و کوشش بیوقفه وی برای اصلاح آن دارد.
در خاتمه باید توجه داشت که از دیدگاه حضرت علی (ع) دنیا نکوهیده نیست و کسی را فریب نمیدهد؛ بلکه دنیاپرستی انسان، دل به دنیا بستن، آن را هدف قرار دادن و از آن عبرت نگرفتن ناپسند است. حضرت امیر به این مطلب تصریح فرموده: به راستی دنیا تو را نفریفته. تو، خود، فریفته آن شدهای. دنیا هر چیز را که از آن عبرتی توان گرفت، برایت آشکار ساخت و از فواید عدالت آگاهت نمود. دنیا که تو را به دردمند شدن تن و نقصان نیرو وعده میدهد، صادقتر و وفادارتر از آن است که به تو دروغ گوید و یا فریبت دهد.... دنیا چه خوش سرایی است؛ ولی برای کسی که بدان دل نبندد و چه دلپذیر جایی است؛ ولی برای کسی که آن را وطن اصلی خویش نداند[۲۷].[۲۸]
در بُعد عملی
- مقابله با ظلم و فساد و تقویت عدالت مالی و اقتصادی؛
- مقابله با رکود و ایجاد رشد و توسعه اقتصادی؛
- اصلاحات در مدیریت مالی و اقتصادی؛
- اصلاحات در نظارت و کنترل مالی و اقتصادی؛
- اصلاح الگوی مصرف.
این فهرستی از اصلاحات علوی است که در ادامه به تفصیل مطلب با ذکر مدارک و شواهد آنها خواهیم پرداخت[۲۹].
محور نخست: مقابله با ظلم و فساد و تقویت عدالت مالی و اقتصادی
فسادستیزی در حوزه اقتصاد
امام علی (ع) مشکل عمده و اساسی جامعه اسلامی را که به آن دچار شده بود، ظلم و تعدی اشرافزادگان اموی و غیره، بر ضعیفان و بیچارگان میدانست و بر همین مبنا دفاع از مظلوم و مبارزه با ظالم برای ایشان، یک اصل اساسی و مسلّم به شمار میرفت و کوچکترین سهلانگاری و تردید را در این راستا جائز نمیدانست و میفرمود: «به خدا سوگند! داد مظلوم را از ظالم میگیرم و افسار ظالم را میکشم تا وی را به آبشخور حق وارد سازم، هرچند کراهت داشته باشد»[۳۰].
علی (ع) ظلمستیزی و مبارزه با مستکبران را یکی از وظایف حکومت اسلامی، علما، دانشمندان و روشنفکران جامعه قلمداد میکند و به آنان یادآور میشود که جلو تعدی و ستم را بگیرند و مددکار مظلومان باشند و از حقوق آنان دفاع نمایند. این مطلب از گفتار آن حضرت در "نهج البلاغه" استفاده میشود و از جمله در خطبه "شقشقیه" میفرماید: «وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ»[۳۱]. در این فراز از کلماتش با صراحت میفرماید: "من طالب خلافت و حکومت بر شما نبودم، آنچه که مرا وادار به پذیرش (خلافت و حکومت) کرد، پیمانی است که خداوند از علمای هر امتی گرفته که در برابر شکمپارگی ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان سکوت نکنند و به یاری گروه دوم قیام کنند و با گروه اول به مبارزه بپردازند". علی (ع) انسانی حقپرست و عدالتپرور بود و روحیه حقیقتجویی و دفاع از مظلوم آنچنان در ضمیر و وجدانش ریشه دوانده بود که در آن لحظات آخر عمر مبارکش باز به یاد حقوق مستضعفان و محرومان بود. در حالی که در بستر شهادت آرمیده، به فرزندانش وصیت میکند: «كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»[۳۲]؛ "همواره دشمن ظالمان و یاور مظلومان باشید"[۳۳].
برخورد با تخلف و ظلم اقتصادی
در سیره مدیریتی امیرمؤمنان(ع)، تجاوز به حقوق اجتماعی و داراییهای مردمی، جرم بزرگی بود و مجازات سنگینی در پی داشت. چنانچه پس از اجرای تمامی اقدامات پیشگیرانه از سوی امام، گزارشهایی مبنی بر ارتکاب جرایم و مفاسد کارگزاران، به دست امام میرسید، حضرت اقدامات سرکوبگرانه را اجرا مینمود.
در برابر مجازاتها و مفاسد رخ داده از سوی افراد مختلف، نیز(ع) امام سیرهای ویژه و کارآمد داشت. حضرت(ع) در تنبیه و مجازات مجرمان به نوع جرم ارتکابی، ویژگیهای شخصیتی مجرمان و جایگاه اجتماعی آنان توجه داشت. در نگاه امیرمؤمنان(ع) مجازات باید درست، به اندازه و متناسب با جرم مجرم باشد تا تأثیری مثبت و سازنده از خود برجای گذارد: «الْإِفْرَاطُ فِي الْمَلَامَةِ يُشِبُّ نِيرَانَ اللَّجَاجَةِ»[۳۴]؛ یعنی: افراط در سرزنش، آتش لجاجت را افزون میکند.
بنابراین امیرمؤمنان(ع) با در نظر گرفتن همه جوانب و به تناسب شناختی که از اطرافیان خود داشت، برخی از مجرمان را فقط با نوشتن نامه سرزنشآمیز[۳۵] و برخی را با برکناری از کار و برخی دیگر را با مجازاتهای سنگینتری چون تنبیه بدنی و زندانی کردن، اشتهار (مانند منذر بن جارود و ابن هرمه) و... مجازات مینمود.[۳۶]
(۱): سختگیری نسبت به اقوام و یاران نزدیک
امیرمؤمنان(ع) در بخشهایی از عهدنامه مالک اشتر، به او دستور میدهد، در صورتی که یکی از نزدیکان او خیانت ورزید، با او چنین کند: «فَإِنْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ يَدَهُ إِلَى خِيَانَةٍ اجْتَمَعَتْ بِهَا عَلَيْهِ عِنْدَكَ أَخْبَارُ عُيُونِكَ اكْتَفَيْتَ بِذَلِكَ شَاهِداً فَبَسَطْتَ عَلَيْهِ الْعُقُوبَةَ فِي بَدَنِهِ وَ أَخَذْتَهُ بِمَا أَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقَامِ الْمَذَلَّةِ وَ وَسَمْتَهُ بِالْخِيَانَةِ وَ قَلَّدْتَهُ عَارَ التُّهَمَةِ»[۳۷]؛ یعنی: پس اگر یکی از آنان دستش را به خیانت گشود و گزارش دیدهبانانت همگی بر خیانت او همداستان بود، بدین گواه بسنده کن، و کیفر او را با تننبیه بدنی بدو برسان و آنچه بهدست آورده بستان. سپس او را در جایگاه خواری بدار و خیانتکار شمار و طوق بدنامی را در گردنش آر[۳۸].
نهیب به مصقله بن هبیره
امام(ع) نسبت به رفتارهای نزدیکان خود بسیار حساس بودند، چنان که در نامهای به مصقله بن هبیره، که در مورد بیت المال دست و دلبازی به خرج داده بود، مینویسد: «بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلَهَكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ أَنَّكَ تَقْسِمُ فَيْءَ الْمُسْلِمِينَ الَّذِي حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَ خُيُولُهُمْ وَ أُرِيقَتْ عَلَيْهِ دِمَاؤُهُمْ فِيمَنِ اعْتَامَكَ مِنْ أَعْرَابِ قَوْمِكَ فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَئِنْ كَانَ ذَلِكَ حَقّاً لَتَجِدَنَّ لَكَ عَلَيَّ هَوَاناً وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِي مِيزَاناً فَلَا تَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّكَ وَ لَا تُصْلِحْ دُنْيَاكَ بِمَحْقِ دِينِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَكَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ فِي قِسْمَةِ هَذَا الْفَيْءِ سَوَاءٌ يَرِدُونَ عِنْدِي عَلَيْهِ وَ يَصْدُرُونَ عَنْهُ»[۳۹]؛ یعنی: گزارشی از تو به من دادند که اگر چنان کرده باشی، خدای خود را به خشم آوردهای، و امام خویش را نافرمانی کردهای، خبر رسید که تو غنیمت مسلمانان را که نیزهها و اسبهایشان گرد آورده و با ریخته شدن خونهایشان به دست آمده، به اعرابی که خویشاوندان تواند، و تو را برگزیدند، میبخشی! به خدایی که دانه را شکافت، و پدیدهها را آفرید، اگر این گزارش درست باشد، در نزد من خوار شده و منزلت تو سبک گردیده است! پس حق پروردگارت را سبک مشمار، و دنیای خود را با نابودی دین آباد نکن، که زیانکارترین انسانی. آگاه باش، حق مسلمانانی که نزد من یا پیش تو هستند در تقسیم بیت المال مساوی است، همه باید به نزد من آیند و سهم خود را از من گیرند[۴۰].
نهیب به ابورافع قبطی
امیرمؤمنان(ع) نسبت به بیت المال، بسیار دقت میکرد و در برابر کم و زیاد شدن چیزی از آن، به شدت عکسالعمل نشان میداد. نقل شده یکی از دختران امام علی، از ابورافع - که خزانهدار بیت المال بود - گردنبندی امانت گرفت و ضمانت کرد که پس از سه روز آن را بازگرداند. وقتی امام(ع) متوجه گردنبند شد، ابورافع را نکوهش کرد و دستور داد آن را به بیت المال بازگرداند وگرنه از جانب حضرت(ع) عقوبت میشود. امام(ع) سپس رو به ابورافع کرد و فرمود: «اگر دخترم آن را به صورت عاریه مضمونه نگرفته بود، اولین زن هاشمی بود که دستش به خاطر دزدی قطع میشد» وقتی دختر امام(ع) ین سخن را شنید و به پدرش اعتراض کرد که من فقط آن را عاریه گرفتم و قول دادم به بیتالمال برگردانم، امام(ع) فرمود: «دخترم از حق کنارهگیری نکن. آیا همه زنان مهاجر، در عید قربان میتوانستند از این نوع مروارید استفاده کنند؟»[۴۱].
آنگاه که کارگزاران، چنین رفتاری را از رهبر جامعه، در برابر نزدیکترین افرادش، ببینند، به خود جرأت تخلف نمیدهند و این مسأله، باعث کاهش قابل توجهی از جرایم و مفاسد خواهد شد[۴۲].
نهیب به ابن عباس
نمونه دیگری که امام(ع) با نزدیکان خود، برخورد نمودند، واکنش ایشان در برابر دستدرازی ابن عباس، پسر عموی امیرمؤمنان(ع) است. امام(ع) نامه تندی به او نوشت و در ضمن آن فرمود: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي كُنْتُ أَشْرَكْتُكَ فِي أَمَانَتِي وَ جَعَلْتُكَ شِعَارِي وَ بِطَانَتِي وَ لَمْ يَكُنْ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِي أَوْثَقَ مِنْكَ فِي نَفْسِي لِمُوَاسَاتِي وَ مُوَازَرَتِي وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَيَّ فَلَمَّا رَأَيْتَ الزَّمَانَ عَلَى ابْنِ عَمِّكَ قَدْ كَلِبَ وَ الْعَدُوَّ قَدْ حَرِبَ وَ أَمَانَةَ النَّاسِ قَدْ خَزِيَتْ... خُنْتَهُ مَعَ الْخَائِنِينَ فَلَا ابْنَ عَمِّكَ آسَيْتَ وَ لَا الْأَمَانَةَ أَدَّيْتَ... فَاتَّقِ اللَّهَ وَ ارْدُدْ إِلَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ أَمْوَالَهُمْ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ ثُمَّ أَمْكَنَنِي اللَّهُ مِنْكَ لَأُعْذِرَنَّ إِلَى اللَّهِ فِيكَ وَ لَأَضْرِبَنَّكَ بِسَيْفِي الَّذِي مَا ضَرَبْتُ بِهِ أَحَداً إِلَّا دَخَلَ النَّارَ وَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَعَلَا مِثْلَ الَّذِي فَعَلْتَ مَا كَانَتْ لَهُمَا عِنْدِي هَوَادَةٌ وَ لَا ظَفِرَا مِنِّي بِإِرَادَةٍ حَتَّى آخُذُ الْحَقَّ مِنْهُمَا وَ أُزِيحَ الْبَاطِلَ عَنْ مَظْلَمَتِهِمَا وَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ مَا يَسُرُّنِي أَنَّ مَا أَخَذْتَهُ مِنْ أَمْوَالِهِمْ حَلَالٌ لِي أَتْرُكُهُ مِيرَاثاً لِمَنْ بَعْدِي فَضَحِّ رُوَيْداً فَكَأَنَّكَ قَدْ بَلَغْتَ الْمَدَى وَ دُفِنْتَ تَحْتَ الثَّرَى وَ عُرِضَتْ عَلَيْكَ أَعْمَالُكَ بِالْمَحَلِّ الَّذِي يُنَادِي الظَّالِمُ فِيهِ بِالْحَسْرَةِ وَ يَتَمَنَّى الْمُضَيِّعُ فِيهِ الرَّجْعَةَ وَ لَاتَ حِينَ مَناصٍ»[۴۳]؛ یعنی: همانا من تو را در امانت خود شرکت دادم، و همراز خود گرفتم، و هیچ یک از افراد خاندانم برای یاری و مددکاری، و امانتداری، چون تو مورد اعتمادم نبود. آن هنگام که دیدی روزگار بر پسرعمویت سخت گرفته، و دشمن به او هجوم آورده، و امانت مسلمانان تباه گردیده... با دیگر خیانت کنندگان خیانت کردی. نه پسرعمویت را یاری کردی، و نه امانتها را رساندی... پس از خدا بترس، و اموال آنان را بازگردان، و اگر چنین نکنی و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست یابم، تو را کیفر خواهم کرد، که نزد خدا عذرخواه من باشد، و با شمشیری تو را میزنم که به هر کس زدم وارد دوزخ گردید. سوگند به خدا! اگر حسن و حسین چنان میکردند که تو انجام دادی، از من روی خوش نمیدیدند و به آرزو نمیرسیدند تا آنکه حق را از آنان باز پس ستانم، و باطلی را که به دستم پدید آمده نابود سازم. به پروردگار جهانیان سوگند، اگر آنچه که تو از اموال مسلمانان به ناحق بردی، بر من حلال بود، خشنود نبودم که آن را میراث بازماندگانم قرار دهم، پس دست نگهدار و اندیشه نما، فکر کن که به پایان زندگی رسیدهای، و در زیر خاکها پنهان شده، و اعمال تو را بر تو عرضه داشتند، آنجا که ستمکار با حسرت فریاد میزند، و تباهکننده عمر و فرصتها، آرزوی بازگشت دارد اما «راه فرار و چاره مسدود است».[۴۴]
(۲): سختگیری نسبت به والیان و کارگزاران دولتی
نامهها و نقلهای رسیده از شیوه جزایی امام علی(ع) حاکی از این است که مجازاتهای شدیدی را که امام، در مورد کارگزاران و کارکنان دولتی اتخاذ میکردند، برای اشخاص غیردولتی در نظر نمیگرفتند. آنگاه که گزارشی از تخلف کارگزاری، به امام(ع) میرسید، حضرت(ع) در ابتدا نامهای به فرد مینوشت و از او توضیح میخواست و چون جرمش به اثبات میرسید، در نامهای جرمش را شرح میداد و او را احضار مینمود یا فرد امینی را برای مجازات او میفرستاد.[۴۵]
تخلف زیاد ابن ابیه
امام علی(ع) فرستادهای را نزد زیاد فرستاد تا مالیاتهایی را که جمع کرده بود، از او بستاند. زیاد به فرستاده گفت: کُردها مالیاتها را نابود کردهاند، اما تو این سخن را به امام(ع) نگو. امام چون از این ماجرا باخبر شد و دانست که زیاد دروغ گفته، نامهای به او نوشت و فرمود: «فرستادهام خبری شگفت به من داد، گفت که تو میان خود و او گفتهای که کُردها تو را برانگیختهاند تا بسیاری از خراج را بر خود شکستهای و به او گفتهای که امیرمؤمنان را بدان خبر مده، ای زیاد به خدا سوگند همانا تو دروغگویی و هر آینه اگر خراجت را نفرستادی چنان بر تو فشار آورم که تو را تهیدست و سنگین بار سازد جز آنکه آنچه را از خراج نقض کردهای، در عهدهگیری»[۴۶].[۴۷]
تخلف ابن هرمه
شیوههای مجازات والیان مجرم، از سوی امیرمؤمنان، بسیار سرسختانه و در عین حال، اثربخش بود. امام(ع) در مواردی به شلاق زدن مجرم اقدام میکرد و همه اموالی را که در اختیار گرفته بود، به بیت المال باز میگرداند و گاه با شهره کردن فرد، درس عبرتی برای دیگر کارگزاران به شمار میآمد. این مجازات در مورد «ابن هرمه» که خود، مأمور مراقبت و نظارت بازار اهواز بود، به جرم رشوهخواریاش، اجرا شد: «إِذَا قَرَأْتَ كِتَابِي فَنَحِّ ابْنَ هَرْمَةَ عَنِ السُّوقِ وَ أَوْقِفْهُ لِلنَّاسِ وَ اسْجُنْهُ وَ نَادِ عَلَيْهِ وَ اكْتُبْ إِلَى أَهْلِ عَمَلِكَ تُعْلِمُهُمْ رَأْيِي فِيهِ»[۴۸]؛ یعنی: هنگامی که نامه مرا خواندی، ابن هرمه را از نظارت بازار برکنار دار، و او را به مردم معرفی کن، و به زندانش افکن، و رسوایش ساز، و به همه بخشهای تابع «اهواز» بنویس که من اینگونه عقوبتی (شدید) برای او معین کردهام. امام علی(ع) این شیوه جزایی را به فرماندهان خود نیز سفارش مینمود تا در برابر مجرمان، آن را به کار برند و از به وجود آمدن ناهنجاریهای ناشی از جرایم کارگزاران جلوگیری نمایند.[۴۹]
تخلف سعد بن عمرو انصاری
از موارد تخلفات کارگزاران که در تاریخ نقل شده سعد بن عمرو انصاری است، او بخشی از خراجی که جمعآوری میکرد را به دست امام نمیرساند. امام او را به ستون مسجد بست و او را وادار کرد که اموال بیتالمال را برگرداند. سرپیچی کارگزاران از ادای امانت به این مسئله برمیگردد که آنها گمان میکردند مانند دوره خلفای پیشین میتوانند بخشی از اموال بیتالمال را برای خود بردارند. عثمان بن حنیف یکی دیگر از این افراد بود. او در زمان خلیفه دوم مسئول جمعآوری مالیات عراق بود و مساحت زمینها را اندازهگیری و مشخص میکرد هر فرد چه مقدار باید جزیه بدهد. عثمان در مجلس مهمانی اشرافی شرکت میکند، گزارش این مهمانی به امیرالمؤمنین(ع) میرسد، امام طی نامهای او را نهی میکنند که چرا در مجلسی شرکت کردی که در آن فقط اشراف بودند و فقرا را در آن مهمانی راهی نبود و سپس او را عزل میکنند[۵۰].
تخلف یزید بن غیث ارحبی
یزید بن غیث ارحبی، مدتی از جانب امام والی مدائن، پس از آن والی ری و همدان و مدتی نیز والی اصفهان بود. امام به او نامه مینویسد و میفرماید تو در پرداخت و فرستادن خراجت تأخیر داشتی، من علت آن را نمیدانم اما تو را به تقوای الهی دعوت میکنم و تو را بر حذر میدارم از اینکه اجر و پاداش خدا را ضایع نمایی و جهاد خود را با خیانت به مسلمانان باطل سازی، از خدا بترس و نفس خود را از حرام دو نگه دار و راهی برای عتاب من قرار مده. در حقیقت امام با این نامه به یزید اخطار میدهد[۵۱].
تخلف یزید بن حجیه تیمی
یزید بن حجیه تیمی، مدتی والی ری بود، او در ارسال خراج سی هزار درهم کم فرستاد، امام او را به مرکز خلافت احضار کرد و از او خواست بقیه اموال بیتالمال را به خزانه برگرداند که یزید منکر شد، امام او را تازیانه زد و حبس کرد. یزید بن حجیه تیمی موفق شد از زندان فرار کند و به معاویه بپیوندد، معاویه هم اموالی را که او برداشته بود به خودش بخشید و بعد از اینکه توانست بر جهان اسلام مسلط شود او را به عنوان حاکم ری منصوب کرد. این روش معاویه بود که سعی میکرد با بخشش اموال بیتالمال افرادی را که از حکومت عادلانه امیرالمؤمنین(ع) ناراضی بودند، جذب کند[۵۲].
تخلف مصقلة بن هبیره شیبانی
مصقلة بن هبیره شیبانی، داستان مفصلی دارد. او تعدادی از اسیران را با پول بیتالمال میخرد و آزاد میکند. امام به او میفرمایند این کار خیلی خوبی است که شما اسیرانی را بخری و آزاد کنی اما اینکه از پول بیتالمال این کار را بکنی درست نیست و تو باید این پول را به خزانه برگردانی. او هم مقداری از پول را فرستاد و در فرستادن بخش دیگر آن تعلل کرد. اسیرانی که مصقله آزاد کرده بود افرادی بودند که در شورش علیه حکومت امام علی(ع) اسیر شده بودند و افراد فقیر و ناداری نبودند، مصقله میتوانست از خود آنها برای آزادیشان کمک بگیرد اما این کار را نکرد و وقتی دید مطالبه امام از او جدی است از امام رویگردان شد، فرار کرد و به معاویه پناهنده شد، معاویه هم او را تحویل گرفت و بعدها مسئولیتهایی را به او سپرد[۵۳].
(۳): مسامحه در مجازات اشخاص غیردولتی
امام علی(ع) در بخشهایی از نامه مشهور خود به مالک اشتر، پس از آنکه به خطر وجود احتکار در جامعه، از سوی برخی بازرگانان، اشاره میکند، از او میخواهد با جرم آنان برخورد نماید: «وَ اعْلَمْ مَعَ ذَلِكَ أَنَّ فِي كَثِيرٍ مِنْهُمْ ضِيقاً فَاحِشاً وَ شُحّاً قَبِيحاً وَ احْتِكَاراً لِلْمَنَافِعِ وَ تَحَكُّماً فِي الْبِيَاعَاتِ وَ ذَلِكَ بَابُ مَضَرَّةٍ لِلْعَامَّةِ وَ عَيْبٌ عَلَى الْوُلَاةِ فَامْنَعْ مِنَ الِاحْتِكَارِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) مَنَعَ مِنْهُ وَ لْيَكُنِ الْبَيْعُ بَيْعاً سَمْحاً بِمَوَازِينِ عَدْلٍ وَ أَسْعَارٍ لَا تُجْحِفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ فَمَنْ قَارَفَ حُكْرَةً بَعْدَ نَهْيِكَ إِيَّاهُ فَنَكِّلْ بِهِ وَ عَاقِبْهُ فِي غَيْرِ إِسْرَافٍ»[۵۴]؛ یعنی: این را هم بدان که در میان بازرگانان، کسانی هم هستند که تنگنظر و بد معامله و بخیل و احتکار کنندهاند، که تنها با زورگویی به سود خود میاندیشند و کالا را به هر قیمتی که میخواهند، میفروشند، که این سودجویی و گرانفروشی برای همه افراد جامعه زیانبار، و عیب بزرگی بر زمامدار است. پس، از احتکار کالا جلوگیری کن، که رسول خدا(ص) از آن جلوگیری میکرد، باید خرید و فروش در جامعه اسلامی، به سادگی و با موازین عدالت انجام گیرد، با نرخهایی که بر فروشنده و خریدار زیانی نرساند، کسی که پس از منع تو احتکار کند، او را کیفر ده تا عبرت دیگران شود، اما در کیفر او اسراف نکن.
نکته قابل توجه در نامه امام این است که، امام(ع) از مالک میخواهد که در برابر جرایم بازرگانان محتکر، زیادهروی نکند و به نحوی برخورد نکند که به تشکیلات اقتصادی جامعه، آسیب وارد کرده، سرمایهگذاری را کاهش دهد. شاید علت این برخورد، این باشد که ممکن است مجازاتهای شدید و خشن سبب ترس آنان از سرمایهگذاری و در نتیجه، کاهش آن و خروج سرمایه از جامعه شود. این در حالی است که کارگزاران، به اموال عمومی دستبرد زدهاند و به ملت و دولت، که آنان را امین دانستهاند، پشت کرده و خیانت ورزیدهاند [۵۵].[۵۶]
در مجموع مطالعه و بررسی رفتار و سبک اقتصادی امیرالمؤمنین(ع) و نحوه برخورد و مواجهه آن حضرت با مفسدان اقتصادی نشان میدهد که ایشان به هیچ وجه در مقابله با فساد اقتصادی کوتاه نمیآمدند. سیاست امام بر عدالت اقتصادی و مقابله شدید با مفسدان اقتصادی بود[۵۷].
رویکرد همیشگی عدالت اقتصادی
«عدالت اقتصادی» یکی از مشخصههای اساسی نظام اقتصادی علوی و سیره اقتصادی این امام (ع) است که با دو معیار تأمین اجتماعی و رسیدگی به طبقات محروم و آسیبپذیر جامعه و افزایش رفاه آنان و توازن اجتماعی ارزیابی میشود؛ البته این دو معیار با همدیگر رابطه متقابل داشته، هر یک به تحقق دیگری کمک میکند[۵۸].
بیشک، یکی از ویژگیهای حکومت امام علی(ع) ارائه ساختار عدالتمحور در حوزه اقتصادی در بعد نظری است و شاید این بعد در ادعای بسیاری از حاکمان ستمگر هم مورد تأکید قرار گیرد و بسیاری از مدعیان عدالت در این راه از هیچ ظلم و جنایتی فروگذار ننمایند، امّا امام علی(ع) هیچ ذرهای از ستم را به حکومت خود راه نمیدهد و مبنای نظری آن حضرت در این راه ترس از خداوند و تقوای الهی است. امام(ع) در زشتی ستمگری و غصب اموال عمومی چنین میفرمایند: «به خدا سوگند که اگر شب را بر خار سعدان بیدار بگذرانم یا مرا در غلها و زنجیر بسته بکشانند بیشتر دوست میدارم تا خدا و رسول او را در روز قیامت در حالیکه به بعضی از بندگان ستم کرده باشم و چیزی از مال دنیا غصب کرده باشم دیدار کنم و چگونه برای نفسی که با شتاب میپوسد و روزگاری دراز در زیر خاک میگذراند به احدی ستم کنم.. بخدا سوگند اگر هفت اقلیم را با هر آنچه زیر افلاک آن است به من دهند تا با نافرمانی خدا پوست جوی را از دهان مورچه ای بر بایم چنین نخواهم کرد همانا دنیای شما در نظر من از برگی که در دهان ملخی باشد و آن را بجود پستتر است»[۵۹].[۶۰].
اقدامات اصلاحی این محور
اقدامات اصلاحی امام(ع) در این راستا متعدد است؛ از جمله:
یک. شناسایی بسترهای فساد اقتصادی و مقابله مجدانه با مفسدان
ایستادگی در برابر رانتخواری
از سیاستهای اصولی و راهکارهای اساسی برای دولتمردان، ایستادگی در برابر هرگونه امتیاز خواهی بستگان و نزدیکان است؛ موضوعی که در سراسر دوران حکومت امام(ع) آشکارا دیده شده است: در عهد نامه مالک اشتر: «و به هیچ یک از خواص و نزدیکان خود ملکی را به تیول وامگذار تا چنان نباشد که مالک ملکی شود و بر کسانی که همسایه او هستند در آبیاری یا کار مشترک زیان رساند و هزینه خود را به گردن همسایگان اندازد که در نتیجه دیگران سود خواهند برد و عیب دنیا و آخرت نصیب تو خواهد شد. حق را درباره هر کس از نزدیک و دور جاری کن و در این کار شکیبا باش و خدا را در نظر بگیر، نتیجه آن برای خویشان و خاصان تو هرچه میخواهد باشد و در کاری که بزم سنگین مینماید عاقبت آن را در نظر داشته باش که سرانجامی [سندیده است»[۶۱].
مسئولیتها و پیامدهای هرگونه خاصه خواهی و جانبداری از بستگان متوجه زمامداران است و این آنانند که باید در برابر کارهای دوستان و خویشان خود پاسخگو باشند: «[ای مالک!]: هر عیبی که در نویسندگان و دبیران تو باشد، چون از آن غافل بمانی بر دوش تو خواهد بود»[۶۲].[۶۳]
ادای حقوق مردم
زمامدار پیرو مکتب امام باید در احقاق حقوق مردم ذرهای سهلانگاری نکند و با دقت کافی هر حقی را ـ گرچه خُرد ـ از تجاوزگران بازپس گیرد و به صاحبان آن برساند: امیرالمؤمنین(ع) در این زمینه فرمودند: «ای مردم مرا بر شما حقی است و شما را بر من حقی. بر من است که خیرخواه و نصیحتگوی شما باشم و اموال عمومی را زیاد کنم»[۶۴].
در ادای حقوق مردم فوریت لازم است و هرگونه سهلانگاری و تأخیر، ناسازگار با تعالیم علوی است: از نامهای به کارگزار خود در «اردشیر خُره»: «اما بعد از بزرگترین خیانتها خیانت کردن به امت است و بزرگترین فریبکاری بر اهل شهری فریب دادن امام است. در نزد تو پانصد هزار درهم از حق مسلمانان موجود است پس چون فرستاده من نزد تو آمد آنها را بفرست و اگر جز این باشد به محض دریافت این نامه نزد من آی، من به فرستاده خود سفارش کردهام که یک ساعت هم بعد از آمدن او در آنجا نمانی مگر اینکه پول را بفرستی، والسلام»[۶۵].[۶۶]
دولت علوی در برابر ستمکاران قاطعیت بیمانند دارد و کمترین سستی و سهلانگاری در راه حقوق تودهها را روا نمیداند؛ زیرا که ستم به حقوق مردم بیشتر در بخشهای اقتصادی صورت میگیرد: «ای مردم! مرا در برابر نفس (هوسهای) خودتان یاری کنید. به خدا سوگند که من داد ستمدیده را از ستمگر خواهم گرفت من مهار ستمگر را چندان میکشم تا او را _ هرچند دوست نداشته باشد _ به سرچشمه حق برسانم»[۶۷].
این قاطعیت نه تنها در رئیس دولت باید باشد، بلکه باید در تمام کارگزاران به روشنی دیده شود: از عهدنامه مالک اشتر: «برای قضاوت و داوری میان مردم نیکوترین رعیت را در نظر خود برگزین؛ کسی که کارها او را در تنگنا قرار نمیدهد و درگیری دو طرفِ دعوا او را به خشم و لجبازی برنمیانگیزد و بر خطا اصرار نمیورزد و از قبول حق پس از دانستن آن ناراحت نمیشود و نفس او به طمع رو نمیکند و از تحقیق بسیار برای فهم موضوع خودداری نمیورزد... (کسی که) بیشتر در پی بهدست آوردن برهان و دلیل باشد... و برای دریافت حقیقت امور بسیار بردبار باشد و چون حکم روشن شد قاطعانه داوری کند و خوشامدگویی و فریبکاری او را از راه به در نبرد»[۶۸]. این شیوهها را باید در برابر تجاوزکاران به حقوق مردم به کار بست[۶۹].
جهتگیری قاطع در برابر مالاندوزان
تجاوزگری سرمایهداران به توده مردم در اجتماعات انسانی آشکار است. دولتمردان اگر علوی میاندیشند باید در برابر این تجاوزگریها بایستند و فرصتی برای آنان باقی نگذارند. تا تودههای مردم به حقوق خود دست یابند: «بدانید، سوگند به کسی که دانه را شکافت و جانداران را آفرید، اگر آن جماعت نمیبود و با گرد آمدن یاران حجت بر من تمام نمیشد و خداوند از عالمان پیمان نگرفته بود که در برابر پرخوری ستمگر و گرسنگی ستمکشان و مظلومان خاموش و آرام ننشینند»[۷۰].
آنگاه که مسئولیت زمامداری برعهده انسانی قرار گرفت، باید جلو تجاوزگریهای ظالمان بایستد و گرسنگی مظلومان را از میان ببرد. باید از گردش ثروت میان طبقه ثروتمند جلوگیری کرد و سرمایهها را عادلانه در دسترس همه طبقات به ویژه زحمتکشان قرار داد. امام علی(ع) در این رابطه فرمودند: «اموال را در انحصار ثروتمندان قرار ندادم»[۷۱].[۷۲]
فوریت در زدایش بیعدالتی
رویارویی با ستمبارگان و نابودی تجاوزگران به حقوق مردم زمانبردار نیست و باید به فوریت صورت گیرد تا محرومیتها ادامه نیابد و تجاوزگری در نطفه خفه شود. امام علی(ع) هنگامی که مردمان نزد آن امام آمدند و خواستند تا با عثمان سخن گوید؛ امام نزد او رفت و سخن مشهور خود را که در نهج البلاغه آمده است، گفت. عثمان به امام گفت: «از مردم بخواه که به من مهلتی بدهند تا از بیعدالتیها جلوگیری کنم. امام چنین پاسخ داد: آنچه در مدینه است مهلتی نمیخواهد و آنچه بیرون مدینه است، مهلت به اندازه رسیدن دستور تو به آنجاست»[۷۳].[۷۴]
بازپسگیری اموال غصب شده
از روشهای انکارناپذیر سیاستهای اقتصادی دولت علوی، بازپسگیری اموال به یغما رفته و رانتخواریهای وابستگان دولتهاست. دولت اسلامی با اشراف اطلاعاتی دقیق باید اموالی را که گروههای وابسته و پول پرست با نیرنگهای قانونی غصب کردهاند بازپس گیرند و به خزانه دولت بازگردانند و کمترین و کوچکترین آنها را از نظر دور ندارند.
این موضوع در دولت علوی انکارناپذیر است و هر دولت اسلامی اگر علوی میاندیشد باید بدان عمل کند و در این راه گامی عقب ننهد و ذره ای کوتاهی نورزد: «درباره آنچه از تیولهای خلیفه سوم که به مسلمانان بازگرداند: به خدا سوگند اگر در مییافتم با آن (اموال)، زنانی را به ازدواج درآورده (و کابین آنها قرار داده اند)، یا کنیزانی را مالک شدهاند، آنها را فسخ میکردم زیرا که آسایش در عدالت است و آن کس که از اجرای عدالت به تنگ آید، ستم بر او تنگتر خواهد بود»[۷۵].
در این راه و برای تحقق این اصل حیاتی اگر لازم شد اموالی را به فروش برساند و هرگونه منابعی را از چنگال چپاولگران بیرون آورد: «سلمة بن کهیل گفت: از علی شنیدم که به شریح میگفت مواظب مردمان پولدار و ثروتمندانی باش (که از راه وقتگذرانی) حقوق مردم را نمیپردازند و آنان را سر میدوانند و از مال مسلمانان به حاکمان رشوه میدهند، حقوق مردمان را از آنان بستان و برای این امر، خانهها و املاک آنان را بگیر و بفروش که من از پیامبر خدا شنیدم که فرمود: سر دوانیدن فرد مسلمان متمکن مسلمان دیگر را ستم است»[۷۶].
چپاولگران رفتاری بسیار زیرکانه دارند و برای هر تجاوزگری نیرنگهای قانونی دست و پا میکنند. از این رو امام(ع) به مالک اشتر دستور میدهد با کمک سرویسهای اطلاعاتی و آگاهیهای محرمانه موارد خلاف را شناسایی کن و اموالی را که آنها با هر ترفندی ربودند به بیت المال بازگردان: «ای مالک!... سپس مراقب کارهای ایشان باش و کسانی از اهل صدق و وفا برای مراقبت برایشان بگمار؛ زیرا که مراقبت سرّی از کارهای ایشان سبب وادار شدنشان به امانتداری و ارفاق کردن به رعیت خواهد شد»[۷۷].
کاربرد نیرو و رفتارهای خشونت آمیز نیز برای این بازپسگیری کاری رواست: «ای مؤمنان! هرکس ظلم و تجاوزی را ببیند که به آن عمل میشود و کار زشت و نادرستی که مردم را به آن فرا میخوانند، اگر در دل آن را منکر شود و زشت شمارد، سالم مانده و از آن ظلم، بریءالذمه است و هر کس به زبان انکار کند، پاداش خواهد داشت و از آنکه در دل انکار کرده برتر است و هر کس با شمشیر (و قیام) انکار کند، تا چنان شود که سخن خدا برتر آید و سخن ستمکاران فرو افتد، آن کس است که به راه هدایت رسیده و نور یقین در دلش تابیده است»[۷۸].
بیشترین زیان و ضرر به سرمایههای ملی و اموال بیتالمال رانتخواریها، دزدیها و دستاندازیهای آشکار و پنهان بر اموال عمومی است که نزدیکان حکومتها بدان دست میزنند و با کمک مراکز قدرت جیب ملت را تهی میسازند. در برابر چنین رفتارهایی که فراوان است قاطعیت الهی لازم است که با قدرت جلو چنین چپاولگریهایی را بگیرند تا در راه عدل علوی قرار گیرند.
ماجرای دختر امام و عاریه گرفتن گردنبند از علی بن ابی رافع مسئول بیتالمال و برخورد امام با او و با دختر خویش در تواریخ به ثبت رسیده است و نیز ماجرای طلحه و زبیر و خواستن سهمی بیشتر از دیگر مردم در کتب حدیثی و تاریخی آمده است و اینها همه گویای وظیفه سنگین مدیران در جامعه علوی است[۷۹].[۸۰]
بازپسگیری اموال عمومی
در اجرای دقیق عدالت بازپسگیری اموال و حقوق غارت شده شرط اصلی است. حقوق مردم از این راه بدانان باز میگردد و میتوان تجاوزگران را سر جایشان نشاند و به کیفر رساند. این اموال در هر جا و هر نقطه بود باید آنها را به بیت المال بازگرداند. این راه و روش امام علی(ع) است و نهج البلاغه فریادگر آن است: «به خدا سوگند اگر ببینم مالی را (که بهناحق در اختیار آنان قرار گرفته است)، صرف ازدواج کردهاند... آن را به بیت المال باز میگردانم و در میان همه تقسیم میکنم؛ زیرا که تنها در سایه عدالت میتوان نفس کشید و در رفاه قرار گرفت و هر کس تحمل عدالت برایش مشکل است تحمّل ظلم برای او مشکلتر خواهد بود»[۸۱].
این سخنان را امام علی(ع) در دومین روزی که در مدینه با او بیعت کردند گفت. آری قسط و تلاش در راه اجرای آن در زندگی مردم... نشانه اصلی هر انقلاب اسلامی ... یا حکومت اسلامی»... است و جای خالی آن را هیچ چیز دیگری پر نمیتواند کرد[۸۲].
باید در عینیت و عمل به مردم نشان داد که حقوق از دست رفته آنان باز خواهد گشت: «لیکن از جمله حقوقی که خداوند بر بندگان واجب کرده نصیحت (و خیرخواهی برای هم) به اندازه توان و کمکرسانی به یکدیگر در یاری کردن حق (و حقوق) است»[۸۳].
ستم به حقوق مردم دشمنی با خداست و باید از این دست دشمنیها مانع گردید. برای تحقق عدالت و زدودن ظلم باید به مردم توضیح داد و با منطق بدانان فهماند که حق به حقدار میرسد و زمامداران مدافعان راستین ملتاند: در عهدنامه اشتری آمده است: اگر رعیت بر تو گمان ستم برد، آشکارا عذر خود را نزد آنان بیان کن و با این کار از بدگمانیشان درآر! این کار برای تو ریاضت و تمرین اجرای عدالت است و برای مردم رفتاری به مدارا و محبت و بیپرده گویی در بیان عذر و در نتیجه، استوارداری تودهها در راه حق است[۸۴].
بازگرداندن اموال به یغما رفته حق مسلم ملتها بر دولتهاست که هیچ گاه نمیتوانند از آن سرباز زنند و شانه از زیر بار این مسئولیت بزرگ خدایی و مردمی تهی کنند: «و چنان گمان نکنید که درباره سخن حقی که به من گفته شود، احساس سنگینی میکنم؛ یا فکر کنید در بند آنم که مرا بزرگ شمارید، چه هر کس از حقی که به او گفته میشود یا عدالتی که بر او عرضه میگردد، احساس سنگینی کند، عمل کردن به آنها برای او سنگینتر است بنابراین از گفتن سخن حق یا اظهار نظر عادلانه خودداری کنید»[۸۵].[۸۶]
این موضوع در سخنان امام(ع) بارها آمده است و آن حضرت از نفوذ فساد در شبکه دولت به فراوانی سخن گفته و به مدیران هشدار داده است که این شیوهها را شناسایی کنید و در برابر آن بایستید، و ریشههای آن را بخشکانید: از نامهای به یکی از کارگزاران خویش... «تو نیز با خائنان دیگر همسو شدی و خیانت کردی... گویا میخواستی مسلمانان را به منظور سوء استفاده بفریبی و آنان را از اموال مسلم خودشان غافلسازی و چون در کار خیانت چیرگی جستی، با شتاب جَستی و خیانت به خیانت پیوستی و از اموال عمومی که از آن بیوهزنان و یتیمان بود آنچه توانستی ربودی و بربَستی ـ چنان که گرگ تیز پا بزاز پا افتاده را برباید ـ پس آن مال را با خیال آسوده به حجاز بردی و از خیانتی که کردی بیمی به خود راه ندادی گویا تو ـ دیگری بیپدر باد ـ ارث پدری خویش را به نزد خانوادهات آوردهای. سبحان الله! آیا معاد و قیامت را باور نداری؟ و یا از حسابرسیهای خدایی نمیهراسی؟!»[۸۷]
همچنین در نامهای دیگر به کارگزاران تأکید میکند: از نامه وی به یکی از مأموران گردآوری زکات: «تو را در این زکات سهمی است معین و قطعی و شریکانی داری مسکین و ناتوان و نادار، ما حق تو را به تمام میپردازیم، تو هم حقوق ایشان را تمام بده، اگر چنین نکنی در روز بازپسین بیشترین دشمنان را خواهی داشت و وای بر حال کسی که مدعیان او نزد خدای متعال فقیران و مسکینان و بینوایان و راندهشدگان و وامداران و در راه ماندگان باشند»[۸۸].
امام در بازپسگیری اموال تودههای مردم به ویژه تهیدستان، قاطعیتی بیمانند داشت و با تمام قدرت و بدون هیچ ملاحظهای حقوق مردمان را از زمامداران بازپس میگرفت: «انسان ضعیف نزد من نیرومند است؛ بدان سان که حق او را (از توانگران و قدرتمندان) خواهم گرفت و انسان قدرتمند در نزد من ضعیف است، بدان سان که حق (محرومان و ضعیفان) را از او خواهم ستاند»[۸۹].
ماجرای برخورد امام با برادر خود و تقاضای بسیار اندک او سیاستی جاودانه است که تکلیف را در برابر همه وابستگان حاکمان روشن میسازد و از هرگونه نفوذ در بدنه دولتها برای رانتخواری و چپاولگری مانع میگردد؛ البته اگر علوی میاندیشند و اگر أموی میاندیشند دست خویشان خود را برای دست اندازی به منابع ثروت عمومی باز میگذارند و راههای چپاولگری را هموار میسازند: در نامهای به یکی از کارگزارانش: «از تو به من خبر رسیده است که اگر چنان باشد پروردگارت را خشمگین ساختهای و از امام خود نافرمانی کردهای و در امانت خیانت روا داشتهای، به من گزارش دادند که زمین را از محصول تهی ساختهای و هرچه زیر پایت بوده گرفتهای و آنچه از بیت المال نزدت بوده چپاول کردهای؟! حساب و کتاب خود را نزد من بفرست و بدان که حسابرسی خداوند از بازپرسی آدمیان دشوارتر است؛ والسلام»[۹۰].[۹۱]
دو. بازپسگیری زمینهای شخصیسازی شده در زمان خلیفه سوم
یکی از اصلاحات اقتصادی که امام(ع) بر آن پای فشردند و تلاش کردند تا عدالت را همه جانبه بهکار ببندند و در نخستین خطبهها در میان مردمان قاطعانه ابراز داشتند، این بود که اموال به تاراج رفته را بیتالمال باز خواهد گرداند. «... بدانید هر بخشش که عثمان از مال خدا داشته، به خزانه عمومی مسترد خواهد شد»[۹۲] و یا در آغازین سخنرانی عمومی شان فرمودند: «... به خدا سوگند حتی اگر داراییها را بیابم که کابین زنان قرار گرفته و یا با آن کنیزان خریداری شده و یا در شهرها پراکنده گشته، آنها را به دامن ملت بر خواهم گرداند»[۹۳].
بازگرداندن اموال به تاراج رفته بیتالمال در حد شعار باقی نماند و آنان که اموال مردم را به یغما برده بودند میدانستند که امام(ع) در این قضایا با کسی مماشات نخواهد کرد که همین قاطعیت در اجرای عدالت، یکی از موجبات شکلگیری جنگ جمل و صفین گردید و پیامدهایی را در جامعه اسلامی در پی داشت[۹۴].
خلیفه سوم زمینهایی به ناروا و به عنوان رانت به این و آن واگذار کرده بود. امام علی(ع) پس از عهدهدار شدن حکومت، این زمینهای واگذار شده را فسخ و تأکید کرد که این زمینها باید بازگردد. در کتاب اثبات الوصیه و در شرح الاخبار و در شرح ابن ابی الحدید آمده است که حضرت فرمود: «الا إن کل قطیعه اقطعها عثمان و کل مال اعطاه من مال الله فهو مردود فی بیت المال»؛ بدانید تمام زمینهایی که عثمان در تیول این و آن در آورده و آنچه که از داراییهای عمومی به این و آن بخشیده است باید به بیت المال برگردد». و اینها را برگرداند. در آن زمان رسمی صورت گرفته بود که خویشاوندان، نزدیکان، دوستان، هم حزبیها و هم گروهیها از امکانات خاصی بهرهمند میشدند و یا رانتی دریافت میکردند، اما حضرت همواره تلاش میکرد به هیچ وجه رانتی به کسی داده نشود. امام علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر به مالک فرمود: «به هیچ عنوان به هیچ یک از اطرافیان و خویشاوندانت زمینی را به بخشش وا مگذار»[۹۵].
حضرت امیر (ع) دو روز پس از بیعت، خطبهای خواند و در آن، تصمیم خود را برای استرداد بیت المال، به مردم اعلام کرد: همانا هر زمینی از زمینهای بیت المال را که عثمان بخشیده و هر مالی از اموال خدا را که به افراد داده است، به بیت المال برمیگردد؛ زیرا حق پیشین را چیزی باطل نمیکند. اگر چیزی را که عثمان بخشیده، کابین زنان کرده و در شهرها پراکنده ساخته باشند، به جای خود بازخواهم گرداند؛ زیرا در دادگری گشایش است و آنکه از دادگری به تنگ آید، از ستمی که بر او میرود، بیشتر به تنگ آید[۹۶]؛ سپس فرمان داد تا همه سلاحها و شتران صدقه را که در خانه عثمان بود، به بیت المال برگردانند و از تصرف در داراییهای عثمان بپرهیزند و هر جا به بیت المالی برخوردند که جزو بخششهای عثمان بود، آن را برگردانند[۹۷].[۹۸]
سه. حفظ عدل و امانتداری در توزیع ثروت و بیتالمال
تقسیم سرانه یک روش است و روشها متغییر و اصول ثابت هستند. آنچه که ثابت است اصل عدالت، رعایت قسط و پاسداشت حقوق است، اما اینکه سرانه به طور مساوی یا غیر مساوی تقسیم شود یا از این سرانه نصیب گروهی شده و گروه دیگر بیبهره بماند، یک روش تابع شرایط زمان است. در زمان امیرمؤمنان به اصطلاح امروز دهکهای پایین حذف شده بودند و دهکهای بالا مبالغ افسانهای میگرفتند. حضرت فرمودند: «سرانه باید به طور مساوات همانطور که در دوره پیامبر بود، تقسیم شود». در واقع امام علی(ع) از این طریق میخواستند توازن اولیه را برقرار کنند. پس از آن گروههایی که رقمهای افسانهای میگرفتند این تصمیم امام علی(ع) را توهین تلقی کردند و پس کشیدند و به طور طبیعی سرانه به سمت گروههای پایین جامعه رفت. البته این برنامه باید در هر دورهای به تناسب شرایط صورت گیرد تنها آنچه که باید رعایت و حفظ شود عدالت، قسط و حق است[۹۹].
در نظام ارزشی اسلام، به طور کلی مال و ثروت، امانت و ودیعه خداوند است که با اختیارات محدودی به انسان واگذار شده است. این امانت، فقط یک سطح از امانتداری انسان در اموال است و چنانچه اموالی به امتی تعلق داشته باشد، سطح دیگری از امانتداری بر آن افزوده میشود. متصدیان بیت المال کسانی هستند که در هر دو سطح امانتداری مسئولند؛ چراکه از طرفی عهدهدار اموالی هستند که به یکایک مسلمانان تعلق دارد و باید در مقابل منافع و مصالح آنان امانتدار خوبی باشند. از طرف دیگر، حامل امانت الهیاند و در مقابل خداوند مسئول خواهند بود؛ به همین دلیل، بیاحتیاطی در حمل و تصدی بیت المال گناه مضاعف خواهد داشت[۱۰۰].
حضرت علی (ع) همانگونه که در ابتدا اعلام فرمود، هدفش احیای سنت پیامبر و از بین بردن بدعتها بود؛ از این رو، در تقسیم بیت المال نیز به پیامبر اقتدا و صدقات را صرف اصناف خاصی که در قرآن ذکر شده، و فیء را به طور مساوی بین مردم تقسیم میکرد. در روز دوم خلافت خود، ضمن خطبهای که خواند، فرمود: آگاه باشید! هر مردی از مهاجران و انصار از اصحاب رسول خدا (ص) که خود را به سبب همراهیاش با پیامبر برتر از دیگران میبیند، بداند که برتری روشن در روز آخرت نزد خدا و ثواب و پاداش آن بر عهده او است. هر مردی که دعوت خدا و رسولش را پذیرفته و روش ما را تصدیق و به دین ما وارد شده و به قبله ما رو کرده است، همانا حقوق و حدود الهی بر او واجب میشود؛ بنابراین، شما بندگان خدایید و این داراییها نیز از آن خدا است که بین شما به طور مساوی تقسیم میشود. هیچ کس را بر دیگری برتری نیست. تقوا پیشهگان نزد خداوند، بهترین پاداش و برترین ثواب را دارند. خداوند دنیا را پاداش و ثواب پرهیزگاران قرار نداده است و آنچه نزد خدا است، برای نیکوکاران بهتر است. فردا صبح بیایید تا مالی را که نزد ما قرار دارد، بین شما تقسیم کنیم و هیچ کس غایب نشود. مسلمان حر، چه عرب باشد و چه عجم، چه قبلاً مشمول عطای خلیفه بوده و چه نبوده است، حاضر شود...[۱۰۱].
فردای آن روز همه حاضر شدند و به هر فرد سه دینار رسید[۱۰۲]. بسیاری از اصحاب مانند سهل بن حنیف، طلحه، زبیر، عبدالله بن عمر، سعد بن عاص، مروان بن حکم و دیگران که در زمان عمر و عثمان از بخششهای ویژه برخوردار بودند، به روش حضرت اعتراض کردند. او در پاسخ فرمود: اما در این فیء هیچ کس را بر دیگری ترجیحی نیست، و خداوند پیش از این، آن را تقسیم کرده است[۱۰۳]؛ پس فیء مال خدا است و شما بندگان مسلمان خدایید و این کتاب خدا است که به آن اقرار کرده و تسلیم شدهاید[۱۰۴]، و سیره پیامبر نیز بین ما روشن است؛ پس هر کس راضی نیست، هر چه میخواهد بکند. همانا کسی که به دستورهای خداوند عمل، و به حکم خدا حکم میکند، از چیزی نمیهراسد[۱۰۵].
حضرت علی (ع) به دنبال طلحه و زبیر فرستاد و از آنها پرسید: چرا از کار من کراهت دارید و بر خلاف آن رأی میدهید؟ آن دو در پاسخ گفتند: برای اینکه خلاف عمر بن خطاب در تقسیم بیت المال عمل میکنی. تو حق ما را مانند دیگران قرار دادی و اموال و زمینهایی را که خداوند متعال به وسیله شمشیرها، نیزهها و تاخت و تاز ما با اسبها و پاهایمان نصیب مسلمانان کرد و تبلیغات ما در آنجا واقع شد و آنها را به زور و فشار از کسانی که اسلام را فقط با زور پذیرفتند گرفتیم، ستاندی و بین ما و کسانی که با ما برابر نیستند، به طور مساوی تقسیم کردی.
حضرت در پاسخ فرمود: پیش از این قومی به اسلام پیشی گرفته، آن را با شمشیرها و نیزههای خود یاری کردند؛ ولی رسول خدا(صر) سهم بیشتری به آنها نداد و آنها را به سبب سبقت در اسلام برتری نداد. خداوند سبحان پاداش پیشی گیرندگان و مجاهدان را در روز قیامت خواهد داد[۱۰۶].
امام در گفتوگوی دیگری در پاسخ این دو میفرماید: من نمیتوانم در بیت المال تصرف کنم. بیت المال متعلق به مسلمانان است و من نگاهبان و امین آنها هستم. اگر میخواهید به منبر روم و آنچه را از بیت المال میخواهید، از مردم درخواست کنم. اگر اجازه دادند، به شما میدهم[۱۰۷].
وی به والیان خود نیز دستور میداد تا بیت المال را به طور مساوی بین مردم تقسیم کنند[۱۰۸]. در احتجاجات حضرت دو نکته مهم به چشم میخورد. او با کسانی رو به رو بود که دنیا را هدف قرار داده، پیشی گرفتن در دین و مجاهدت در راه خدا را ملاک سهمبری از بیت المال میدانستند و حضرت که بر اساس بینش قرآنی، آخرت را هدف، و دنیا را وسیله میدانست میفرمود: خداوند پاداش این امتیازها را در آخرت خواهد داد؛ اما این امتیازها ملاک سهمبری از بیت المال نیست. ملاک سهمبری به بعد مادی و دنیایی انسانها مربوط است که در این بعد، همه برابرند.
دیگر آنکه حضرت، حق برابر در برخورداری از بیت المال را جزو ثابتات اسلام میداند که تغییر وضعیت، موجب تغییر آن نمیشود. در مقابل، کسانی بودند که گمان میکردند خلیفه در تقسیم بیت المال مختار است و هر گونه تشخیص داد میتواند رفتار کند. حضرت علی (ع) برای رد این مدعا و اثبات غیر قابل تغییر بودن روش تقسیم بیت المال به کتاب و سنت حضرت رسول (ص) استناد فرمود. این مطلب برای ما بسیار مهم است؛ از آن جهت که اگر تساوی حق مردم از بیت المال، جزو ثابتات اسلام باشد، دولت امروز نیز در سیاستهای مالی و بودجهریزی باید این اصل را در نظر بگیرد، البته همانگونه که گذشت، این درباره اموال فیء و غنیمت است که به تمام مسلمانان تعلق دارد و وجوهی مانند خمس، زکات و... در زمان ما - درآمد حاصل از فروش نفت که جزو انفال است را دربرنمیگیرد؛ زیرا بخشی از این وجوه در عناوین خاص مانند فقیران، مسکینان، در راه ماندگان، بدهکاران و... باید به کار رود و برخی دیگر متعلق به امام است که باید در مصالح اسلام و مسلمانان صرف شود و حاکم اسلامی میتواند به نیابت از امام معصوم (ع) آن را در اموری مانند راهها، پلها، بیمارستانها، بهداشت، آموزش و... که به مصلحت مسلمانان است، صرف کند. با این همه، اگر حاکم اسلامی صلاح بداند که درآمد انفال را بین مردم تقسیم کند، این عمل باید به طور مساوی انجام شود[۱۰۹].
امام علی(ع) از همان روزهای اول حکومتداری خود برای سر و سامان بخشیدن به نظام بیتالمال اقداماتی را انجام داد. یکی از اقدامات ایشان حفظ امانتدارانه داراییهای عمومی بود. داراییهای عمومی از حاکمیت امانتداری خارج شده بود، یعنی کسی داراییهای عمومی را امانت نمیدانست. تلاش حضرت این بود که داراییهای عمومی، امانت همه مردم تلقی شود و سر سوزنی کسی از بالاترین تا پایینترین فرد حق تصرف در این اموال برخلاف قانون و ضوابط حاکم را نداشته باشد. به همین دلیل روز نخستی که حضرت، حکومت را به دست گرفت در خطبهای که خطاب به مردم ایراد کرد، فرمود: «الا و انه لیس لی امر دونکم الا مفاتیح مالکم»؛ مردم بدانید که من در قبال شما جز کلیددار، خزانهدار و امانتدار داراییهایتان نیستم» یعنی من به عنوان حاکم در راس حکومت نمیتوانم هر دخل و تصرفی که خواستم در داراییهای شما کنم؛ «و لیس لی ان آخذ درهما دونکم»؛ بدانید مرا این حق نیست. من حق ندارم بیاجازه شما درهمی را بردارم».
حضرت در تمام دوران حکومتداری خود تلاش میکرد این نگاه و فرهنگ را در همه جا به خصوص در مجموعه کارگزاران حاکم کند و همواره تأکید میکرد که مجموعه نیروهایی که حکومت را اداره میکنند نیز باید داراییهای عمومی را امانت دارانه بنگرند و در آن دخل و تصرف نکنند. به عنوان مثال در همان اوایل حکومت، حضرت نامهای به اشعث بن قیس استاندار آذربایجان نوشتند و به او یادآوری کردند: «وَ فِی یَدَیْکَ مَالٌ مِنْ مَالِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ آنچه در اختیار توست اموال عمومی و داراییهای مردم است «وَ أَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ»؛ تو تنها خزانهداری».
بعد از اینکه حضرت حکومت را به دست گرفت، تلاش میکرد این اصل که کسی حق تصرف غیرقانونی در داراییهای عمومی را ندارد، القا کند، منتها ذهنیتی از قبل شکل گرفته بود که وابستگان به گروه حاکم یا کسانی که برای گروه به قدرت رسیده خدماتی انجام دادهاند باید امتیازات مالی بگیرند. یکی از اصحاب و یاران امام علی(ع) به نام عبدالله بن زمعه با چنین نگاهی که از قبل پیدا شده بود نزد امام(ع) آمد و درخواست کرد که امتیاز، فرصت و رانت مالی به او بدهد. شریف رضی در کلام ۲۳۲ نهج البلاغه آورده که در این هنگام حضرت خطاب به عبدالله فرمود: «ان هذا المال لیس لی و لا لک»؛ داراییهای عمومی بیتالمال نه از آن من است و نه از آن تو، «و انما هو فیء للمسلمین»؛ این داراییهای عمومی مردم است». در واقع نه من میتوانم در این داراییها دخل و تصرف کنم نه شخص دیگری. اگر تو حق قانونی داری بهره میبری و اگر نداری هیچ بهره دیگری نخواهی برد. سپس امام علی(ع) فرمودند: «آنچه نتیجه زحمت و تلاش دیگران است به دهان دیگری نمیرسد». عبدالله از سخن امام علی(ع) بسیار ناراحت شد و رفت، اما برای امام علی(ع) مهم نبود که دوستان، نزدیکان، خویشان و طرفدارانش از حفظ حدود، حریمها، مرزها و قانون ناراحت شوند.
گذشت نکردن از تعرض به داراییهای عمومی
داراییهای عمومی و درآمدهای بیت المال به عموم مسلمانان تعلق دارد و حاکم اسلامی موظف است در مصرف آن، منافع و مصالح همه اصناف و طبقات اجتماع را در نظر بگیرد[۱۱۰].
امام علی(ع) اگر کمترین تعرض به داراییهای عمومی میدید گذشت نمیکرد. آن حضرت معتقد بود اگر در امور این چنینی گذشت صورت بگیرد، آن زمان راه این نوع اقدامات نه تنها باز، بلکه هموار میشود، آن گاه اوضاع به گونهای خواهد شد که دیگر نمیتوان جلوی آن را گرفت. مثلا گزارشی رسید به امام علی(ع) که زیاد بن ابیه قائم مقام عبدالله عباس در فارس به دخل و تصرف اموال عمومی توجهی کرده است، حضرت بلافاصله نامهای به او نوشت: «به خدا سوگندی راست میخورم که اگر به من گزارش برسد که تو در داراییهای عمومی مسلمانان اندک یا بسیار خیانت کردی چنان بر تو سخت بگیرم که اندک مال بمانی و درمانده هزینه خانوارت گردی و خار و پریشان حال شوی. بدرود»[۱۱۱]. پس از این نامۀ امام علی(ع) اتفاقی دیده نشد و یک سر سوزن خطایی در آنجا اتفاق نیفتاد. یا مثلا گزارشی به حضرت رسید که عبدالله بن عباس بخشی از درآمدهای عمومی را از بصره به مکه منتقل کرده است، حضرت نامهای به او نوشت. او پاسخ امام علی(ع) را داد و خواست کار خود را توجیه کند، حضرت نامه تندتری به او نوشت، عبدالله باز جوابی داد. حضرت نامه سوم را چنین نوشت: «اگر همه چیز به جای خودش باز نگردد تو را با شمشیری خواهم زد که کسی را با آن شمشیر نزدم مگر اینکه به قعر جنهم رفت. به خدا اگر حسن و حسینم خیانت مالی کرده باشند نزد من هیچ پناهی ندارند». پس از این نامه نیز دیگر خطایی گزارش نشد. این نمونهها نشان میدهد که حضرت در مسایل مالی و اقتصادی نسبت به هیچ کس به هیچ روی چشم پوشی و مسامحه روا نمیداشت[۱۱۲].
چهار. برقراری نظام مالیاتی عادلانه
مالیاتها برای تحقق عدالت
گرفتن درصدی از اموال، اصلی اسلامی است و قرآن بدان فراخوانده است و زکات و نماز در کنار هم قرار گرفته است و این اهمیت آن را میرساند. اصل عدالت در تعالیم علوی همگانی و همهجایی است و در همه برنامهریزیهای اقتصادی و مبادلات مالی باید رعایت شود. امیرالمؤمنین(ع) در این زمینه میفرماید: «زکات و نماز برای مسلمانان موجب تقرب است؛ هرکس زکات را با خشنودی (روانی) بدهد، کفاره او شود و مانع میان او و آتش دوزخ گردد، پس مبادا کسی دلش در پی آنچه داده است برود»[۱۱۳].
مالیاتها در اسلام برای تعدیل ثروت است تا از ثروت ثروتمندان کاسته شود و به سوی نیازهای مردمی روانه گردد. امام علی(ع) فرمودند: در نامه ای به قثم بن عباس کارگزار مکه: «به مال خدا (اموال عمومی) که نزد تو فراهم شده است رسیدگی کن و آنها را به عیالمندان و گرسنگانی که در آنجاها هستند برسان و نیازهای گوناگون آنان را برطرف کن و باقیمانده را نزد ما بفرست تا میان کسانی که اینجاها هستند قسمت کنیم»[۱۱۴].
در مکتب امام علی(ع) فقر فقیران باید از میان برود و زکات یکی از مالیاتهایی است که برای این منظور قرار داده شده است: «خدای بزرگ در اموال توانگران مقداری معین کرده است که زندگی بینوایان را اداره کند؛ پس اگر فقیری نابسامان ماند یا به سختی افتاد یا پوشاک درستی نداشت یا سرپناهی نیافت یا همسری نگرفت.... سبب آن خودداری ثروتمند از دادن حق اوست و خداوند حساب ثروتمندان را در روز قیامت از این بابت میرسد و به سبب آن با عذابی دردناک عذابشان میکند»[۱۱۵].
همچنین در سخن دیگری امام علی(ع) بر فقرزدایی از راه مالیاتِ زکات تأکید میکند: «از راه پرداخت زکات میوههای زمین و جز آن به بینوایان و تهیدستان نیز میرسد»[۱۱۶]. در قانونی کلی در مکتب امام مسئولیت تهیدستی بینوایان متوجه ثروتمندان است (و نظامهای طرفدار آنان).
در اجرای قانون مالیات ممکن است زیادهرویهایی صورت گیرد و ستمی بر مالیات پردازان روی دهد. دولتها باید از این زیادهرویها جلوگیری کنند و مالیات گرفتن نیز باید در چهارچوب عدالت قرار گیرد. امام علی(ع) در این زمینه میفرمایند: «و بیش از حق خدا از مال او مستان»[۱۱۷].
اگر از غیر مسلمانان نیز مالیاتی گرفته میشود، باید عادلانه باشد و از هرگونه زیادهروی ـ برای غیر مسلمان بودن ـ دوری گردد: از سخنان امام به بعضی از تحصیلداران مالیاتی: از آن بپرهیز که برای گرفتن درهمی خراج مسلمان یا یهودی یا نصرانی را بزنی یا حیوانی را که برای صاحب خود کار میکند به فروش برسانی که دستور ما از جانب شرع این است که از ایشان عفو (یعنی از مقدار مالی که زاید بر هزینههاست و نه اصل مال آنان) را بگیریم[۱۱۸].
هرگونه باجخواهی و زیادهروی در مالیاتها، غیر اسلامی است و با تعالیم امام(ع) سازگاری ندارد: «در نامهای به کارگزاران حکومت دربارۀ خراج و مالیات: «برای گرفتن خراج مردمان، لباس زمستانی و تابستانی ایشان را مفروشید و نه چهارپایی را که با آن کار میکنند و نه بندهای را که در اختیار دارند و برای درهمی کسی را تازیانه مزنید و به مال هیچ یک از مردم ـ چه مسلمان چه اقلیت ـ دست مبرید، مگر اینکه اسب یا سلاحی باشد که در جنگ با مسلمانان به کار میرود»[۱۱۹].[۱۲۰]
پنج. فقرزدایی و ایجاد سازوکارهای حمایت از نیازمندان
یکی از رهاوردهای ستم و بیداد در جامعه، تباهی و ویرانی در ابعاد مادی و معنوی است و در این وضعیت بیشترین فشار اقتصادی بر مردم کم درآمد و اقشار ضعیف جامعه وارد میشود،؛ چراکه طبقه فرو دست جامعه نه زبان گویایی دارند و نه حاکمان ستمگر گوش شنوایی برای شنیدن مشکلات آنان و از سویی حاکمان بیدادگر با ارائه آمار و ادعاهای دروغین و سیرکردن برخی از صاحبان قدرت و اطرافیانشان این فشار را بر قشر تهیدست بیشتر میکنند. امّا در حکومت عدالت، مردم طعم آرامش را میچشند و معنای زندگی را احساس میکنند و از آن لذت میبرند. این نکته بسیار مهم است که حکومتی میتواند آرامش را به مردمش هدیه کند که فقر و تنگدستی را به گونهای واقعی از مردم دور کند و فاصله میان ثروتمند و تهیدست به کمترین مقدار بوده باشد.
شاید نخستین وظیفه حکومت عدالت در اصلاحات اقتصادی، توجه به وضع معیشت فرودستان جامعه است؛ چراکه با فقر و بیچارگی، بسیاری از فسادها و تباهیها و بیچارگیها و نارضایتی در جامعه رواج خواهد یافت و استحکام حکومت به خطر خواهد افتاد[۱۲۱].
شش. رعایت عدالت اقتصادی در سیره و عملکرد خود
از اشکالات مهمی که مردم به عثمان، خلیفه پیشین داشتند این بود که وی بیت المال مسلمانان را ملک طلق خود دانسته و در آن هر گونه که میخواست دخل و تصرف کرد. اینک خلیفه جدید، حکومت را به دست گرفته که دارای سابقهای نیک و پیوندی استوار با رسول خدا(ص) است. او روش حکومتی خود را بر اساس سیره پیامبر اعلام کرده و همه را از سهم مساوی از بیت المال بهره مند میسازد[۱۲۲].
امام باقر(ع) درباره این رویکرد حضرت علی(ع) بیانی دارند که مرحوم کلینی آن را در کافی آورده و شیخ صدوق و طوسی نیز آن را روایت کردهاند و آن این است که علی(ع) تقریبا پنج سال بر مردم حکومت کرد و برای خود آجری بر آجر نگذاشت. یعنی یک سر سوزن از داراییهای عمومی برای خودش و لو اینکه یک خانه به عنوان خانه حکومتی بسازد و هیچ زمینی به تیول این و آن در نیاورد[۱۲۳].
امام علی (ع) در تقسیم بیت المال ترجیح و تفاضلی میان مردم قائل نبود. سهمی که امام از بیت المال برای خود در نظر گرفته بود، مانند سهم بقیه مردم بود و در بیشتر اوقات به نفع نیازمندان از آن صرفنظر میکرد. امام پس از جنگ جمل، هنگام تقسیم بیت المال بصره، برای خود نیز سهمی مانند دیگران قرار داد، ولی بعد همین سهم را به کسی که نامش از دیوان افتاده بود، داد[۱۲۴].[۱۲۵]
هفت. رعایت کرامت و حرمت شهروندان در توزیع بیتالمال
یکی از اصول حاکم بر حکومت و مدیریت امام علی(ع) در درجه اول اصل تکریم، حرمت و کرامت انسانها بود. امیرمؤمنان در همه شرایط و زمینهها این اصل را رعایت میکردند. ایشان بسیار حساس بودند که مبادا در مناسبات حکومت همچون امور مالی، سیاسی، فرهنگی و قضایی رفتار یا اقدامی خلاف کرامت انسان پیش بیاید. به طور مثال، حضرت علی(ع) ۶ ماه پس از حکومت خود از مدینه به کوفه رفتند و ابوالاسود دوئلی را به عنوان قاضی القضات بصره گذاشتند. حضرت او را پس از مدت بسیار کوتاه قضاوت عزل کرد. ابوالاسود نزد امام علی(ع) آمد، اعتراض کرد و گفت: «من نه جنایتی کرده ام و نه خیانتی، برای چه مرا عزل کردی؟ حضرت فرمود: «انی رایت کلامک یعلو کلام خصمک»؛ دیدم در منصب قضاوت صدایت را بر صدای یکی از طرفین دعوا یا بر متهم بلند کردی». امیرمؤمنان در مسایل مالی نیز به روشهایی عمل میکرد که به هیچ وجه کرامت و حرمت مردم آسیب نبیند[۱۲۶].
محور دوم: مقابله با رکود و ایجاد رشد و توسعه اقتصادی
مطالعه سخنان حضرت امام علی (ع) و تأمل در سیره او، از عدم تضاد و تنافی آموزههای دینی با رشد و توسعه اقتصادی خبر میدهد. توجه به آخرت و اصالت دادن به آن هنگام انجام امور گوناگون در زندگی این دنیا، نه تنها با توجه کردن به رشد و توسعه اقتصادی تضادی ندارد، بلکه باعث میشود آن را با انگیزههای قویتر دنبال کنیم تا آثار منفی کمتری داشته باشد و ملاحظات توزیعی، منزلت و کرامت انسانها را نیز در نظر بگیرد.
این همه سفارش به آبادانی سرزمینها و رشد و توسعه اقتصادی در کنار سفارش به عدالت اجتماعی و مراعات حقوق مردم و... بخشی از دستورهای صریح اقتصادی حضرت است که نشان از نگرش خاص او به رشد و توسعه اقتصادی دارد. وی پس از تأکید بر اصالت دادن به آخرت، ما را به رشد و توسعه اقتصادی توجه داده و با استناد به آیه ﴿هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا...﴾[۱۲۷] فرموده است: خدای سبحان با این آیه، به مردم فرمان آبادانی داده تا با استفاده از محصولات گوناگون زمین، نیازهای معیشتی خویش را تأمین کنند[۱۲۸]؛ در عین حال، امام رشد اقتصادی را همراه با توجه به آخرت میخواهد؛ لذا در بازار بصره گریست و فرمود: ای بندگان دنیا و کارگزاران اهل آن! با این همه اشتغال به کسب و کار و تجارت در دنیا کی به فکر آخرت هستید تا بتوانید توشهای برای آن سرای باقی برگیرید؟[۱۲۹].
از این سخن امام استفاده میشود که او توجه به کار و کوشش اقتصادی و تجارت را به اصالت دادن به آخرت مقید میکند تا هرگز زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح ندهیم؛ حضرت در ادامه، آیه ﴿فَأَمَّا مَنْ طَغَى * آثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا﴾[۱۳۰] را تلاوت فرمود[۱۳۱].
اقدامات اصلاحی این محور
اقدامات اصلاحی امام(ع) در این راستا متعدد است؛ از جمله:
یک. افزایش درآمدهای عمومی با تبدیل داراییها به سرمایههای سودآور
افزایش درآمدهای عمومی مسلمانان، از اصول اساسی اقتصاد علوی است. امام این اصل را یکی از حقوق مردم بر حکومت میداند و میفرماید: «و اما حق شما بر من این است که خیرخواه شما باشم و درآمد بیت المال شما را افزایش دهم»[۱۳۲].[۱۳۳]
روشی که حکومتهای قبل اتخاذ کردند، سبب شده بود درآمدهای عمومی کاسته شود و تنها از راههایی درآمدهای عمومی اضافه میشد که امام علی(ع) آن راهها را قبول نداشت. در این شرایط حضرت با تبیین یک برنامه اقتصادی تلاش کرد در حکومتش درآمدهای عمومی را افزایش دهد.
بر اساس برنامه اقتصادی امام علی(ع)، نفت را باید به یک کالای سرمایهای تبدیل و سود حاصل از آن را در جامعه پمپاژ کرد. وقتی حکومتی شکل میگیرد، مردم بخشی از امکانات اقتصادی خود را به منظور مدیریت دولت در اختیار آن میگذارند. در زمان حکومتداری امام علی(ع) نیز بخشی از امکانات مردم در اختیار حکومت امیرمؤمنان بود. حضرت در چند سال حکومت خود تلاش کرد امکاناتی را که از داراییهای عمومی در اختیار دولت بود افزایش دهد. به عنوان مثال در شرایط امروز نفت برای همه مردم، اما در اختیار دولت است تا اینکه بتواند با یک برنامهریزی اقتصادی درست آن را به سمت اهداف اقتصادی که تعیین شده پیش ببرد. براساس برنامه اقتصادی امام علی(ع) امروز نفت را نباید مصرف و هزینه کرد بلکه باید آن را به یک کالای سرمایهای تبدیل و سود حاصل از آن را در جامعه پمپاژ کرد.
در خطبه ۳۴ نهج البلاغه در این زمینه چنین آمده است: «ای مردم از جمله حقوقی که شما بر گردن حکومت و دولت دارید و دولت موظف است آنها را انجام دهد این است که درآمدهای عمومی که در اختیار حکومت است را افزایش دهد، به وفور برساند و بر شما سرریز کند». به طور مثال اگر معادن، گنجینهها و امکاناتی به عنوان داراییهای عمومی در اختیار حکومت است، دولت آنها را مصرف و تمام نکند بلکه باید برنامه و اقدامی را انجام دهد که منجر به سودآوری شود و سود حاصل از آن را به شکلهای مناسب به جامعه تزریق کند.
برنامه اقتصادی حکومت ثروتمند شدن جامعه باشد
امیرمؤمنان معتقد بود که نگاه حکومت باید به سمت ثروتمند شدن جامعه باشد و حکومت از ثروتمند شدن مردم بهره بگیرد و آن بهره را در بخشهایی که لازم است، سرریز کند نه اینکه در جامعه فقر توزیع نماید. به عنوان مثال دولتها میتوانند تولیدات را افزایش دهند و به تناسب آن، درآمدها بالا میرود، مالیات دولت بیشتر میشود و پس از آن دولت با این درآمد میتواند مشکلات جامعه در زمینههای مختلف را برطرف کند. در عهدنامه مالک اشتر حضرت به مالک میگوید: «باید نگاهت این باشد که زمین آباد و تولید زیاد شود، تصورت اینگونه نباشد که باید مالیات بیشتر بگیری». سپس حضرت توضیح میدهند و میفرماید: «مالیات جز بهره حاصل از عمران و آبادی و تولید نیست». امام علی(ع) با همین اقدام یعنی بردن جامعه به سمت فراوانی، نعمت، ثروت و دارایی موفق شد بعد از مدت کوتاهی از حکومت خود در بخشهایی از جامعه که این برنامه اجرا شده بود، فقر را از میان ببرد: «به وسیله عدالت خود لباس عافیت و رفاه بر همه شما پوشاندهام»[۱۳۴]. در رابطه با همین مسأله بزرگان اهل سنت مانند ابن ابی شیبه و پسر احمد بن حنبل و پس از ایشان بزرگان شیعه نقل کردهاند که حضرت فرمود: «هیچ کس در کوفه به سر نمیبرد و روز را آغاز نمیکند مگر اینکه تأمین شده و در رفاه است و بیگمان پایینترین آنان از نظر جایگاه و موقعیت نان گندم میخورد و سرپناه دارد و از آب پاک فرات میآشامد»[۱۳۵].
دو. حمایت از تجارت، صنعت، تولید و کشاورزی
تولید فراوان، از بارزترین ویژگیهای رفتار تولیدی امیرمؤمنان (ع) است. با برخی از مصادیق این ویژگی رفتاری امام در این بخش آشنا شدیم. این ویژگی امام چنانکه گفتیم، برخاسته از قاعده «بیشترین یاری رسانی» (= کثیرالمعونه بودن) است. بر اساس این قاعده تا زمانی که جامعه به کالایی نیاز داشته باشد، باید از ظرفیتهای بالفعل تولید استفاده کرد، بلکه به دلیل وجود همین نیاز باید ظرفیتهای بالقوه را نیز فعلیت بخشید[۱۳۶].
امام علی (ع) گرچه در سنت گفتاری خود همه فعالیتهای مفید اقتصادی (صنعت، تجارت، خدمات و کشاورزی) را تشویق کردهاند[۱۳۷]، اما خود، کشاورزی را برگزیدهاند. برای این انتخاب حداقل سه دلیل میتوان ذکر کرد:
- به شرایط محیطی و اقتصادی مدینه مربوط است. برخلاف شرایط مکه که با تجارت و دامپروری سازگاری بیشتری داشت، و به همین دلیل مردم آنجا بیشتر به این دو کار مشغول بودند. مدینه به دلیل داشتن خاک حاصلخیز و آب و هوای مساعد، بیشتر مناسب زراعت بود. پیامبر اکرم (ص) به همین دلیل پس از مهاجرت به مدینه به قریشیان فرمود: ای جماعت قریش، شما دامپروری را بیشتر دوست دارید، از آن بکاهید. در سرزمینی قرار گرفتهاید که باران کمتری دارد، پس زراعت کنید؛ زیرا زراعت مایه برکت است، و در آن از ابزار شخم زیاد استفاده کنید[۱۳۸].
- زیربنا بودن کشاورزی در توسعه اقتصادی است. درست است که توسعه اقتصادی با پیشرفتهای فنی در بخش صنعت تحقق مییابد؛ اما تا زمانی که نیازهای ضروری و ابتدایی انسان برطرف نشود، مازاد درآمد برای سرمایهگذاری و مازاد نیروی کار برای فعالیت در بخش صنعت، وجود نخواهد داشت، و بدون اینها توسعه ممکن نخواهد بود.
- سازگاری آن با قاعده رفتاری امام است. ظاهراً تردیدی نیست که کشاورزی، علیرغم فایده بسیار آن برای اجتماع، به ویژه برطرف کردن نیازهای ضروری گروههای کمدرآمد، از نظر اقتصادی، دارای سودآوری کمتر و از نظر اعتبار اجتماعی و عرفی نیز منزلت کمتری دارد. بنابراین کاری پرزحمت و کمسود، ولی در عین حال پرخیر و برکت به حساب میآید. از این رو انتخاب چنین فعالیتی توسط امام کاملاً بر طبق قاعده است؛ زیرا او از میان دو کار که هر دو مورد رضایت پروردگارند، همواره کاری را بر میگزید که تحمل زحمات آن دشوارتر بود[۱۳۹].[۱۴۰]
موفقیتهای اقتصادی امام علی (ع) نشان میدهد که او در تولید از دانش و مهارت بالایی برخوردار بوده است. امام با بررسی مختصری، وجود منابع عظیم آب را در منطقه ینبع به درستی تشخیص داد و در مدتی نسبتاً کوتاه حدود صد حلقه چاه در ینبع و دهها حلقه چاه در مناطق دیگر حفر کرد. بیشک، چنین موفقیت بزرگی بدون مهارت و کاردانی پیشرفته، ممکن نبوده است. یکی از شواهد گویای دانش فنی امام، حدیث مشهوری است از امام باقر (ع): مردی امیرمؤمنان (ع) را در حالی دید که باری از هسته خرما بر مرکب خود حمل میکرد؛ پرسید: «یا ابا الحسن، این بار چیست؟» امام فرمود: «ان شاء الله صد هزار درخت خرما». آن مرد میگوید: «امام هستهها را کاشت، همه روییدند و تبدیل به درخت شدند»[۱۴۱]. این حدیث نشان میدهد که امام به دلیل برخورداری از دانش فنی، در تولید صددرصد موفق بودهاند.[۱۴۲]
کارنامه پرافتخار زندگی امیرمؤمنان (ع) نشان میدهد که آن حضرت با وجود بر عهده داشتن مسئولیتهای بزرگ، صدها فرصت شغلی به وجود آورد و خانوادههای فراوانی را از نعمت کار مناسب و زندگی آبرومندانه برخوردار کرد. او، چنان که امام صادق (ع) میفرماید: «با دست خود بیل میزد و زمین را آباد میکرد»[۱۴۳] و با آباد کردن هر زمین، عدهای را به کار میگرفت و آنگاه زمین دیگر و.... ثمره این تلاشها در اواخر عمر امام، چنان که از وصیتنامه ایشان بر میآید، مشغول به کار شدن دهها و بلکه صدها نفر در کشتزارها بود. و این همه، تصویر یک کارآفرین بزرگ را از امام به دست میدهد[۱۴۴].
سه. مقابله با وابستگی اقتصادی و حمایت از اقتصاد داخلی
چهارم. برنامهریزی و سرمایهگذاری در زیرساختهای اقتصادی
حضور دولت در حوزۀ اقتصاد برای تحقق اهداف اقتصادی است، عدالت، امنیت و رشد اقتصادی اهداف مقدمیِ اقتصاد برای رسیدن به هدف عالی اقتصادی، یعنی رفاه عمومی به شمار میآید. تحقق اهداف اقتصادی آن است که همۀ افراد جامعه از سطح کفاف زندگی بهرهمند شوند. از جمله اقدامهای دولت برای رسیدن به هدف رشد اقتصادی آبادانی است که میتواند هم از ابزارهای سیاستگذاری استفاده کند و هم به طور مستقیم به آبادانی بپردازد. آبادانی، سبب رونق فعالیتهای اقتصادی و افزایش تولید میشود و در واقع با عمران، بستر تولید و رشد اقتصادی برای جامعه فراهم میآید. از این رو، یکی از سیاستهای اقتصادی امام علی(ع)، توسعۀ اقتصادی و بسترسازی مناسب برای رشد اقتصادی از راه آبادانی زمین بود تا به سبب آن درآمد فعالان اقتصادی و نیز درآمد دولت افزایش یابد و دولت بتواند با اجرای سیاستهای اقتصادی به اهداف خود برسد. امیر مؤمنان، علی(ع) در ابتدای عهدنامه مالک اشتر، وظیفه او را اصلاح کار مردم و آبادسازی شهرهای مصر میداند: «و کار مردمش را به صلاح آورد و شهرهایش را آباد سازد[۱۴۵].[۱۴۶].
پنجم: بازسازی اعتماد عمومی در پرداخت تکالیف مالی
در دوره قبل از امام علی(ع) بیاعتمادی عمومی پیدا شده بود، در دوره خلافت خلیفه سوم به دلیل اینکه بیت المال به خزانه شخصی زمامداران تبدیل و بذل و بخششهای شگفتآوری صورت گرفته بود، اعتماد عمومی در پرداخت تکالیف مالی به شدت آسیب دیده بود و هر کس که میتوانست از زیر بار پرداختهایی که مکلف به پرداخت آنها بود، فرار میکرد در واقع گریزهای مالیاتی بسیار وجود داشت؛ چراکه مردم به چشم میدیدند که داراییهای عمومی غارت میشود و رقمهای افسانهای جا به جا شده و به جیب رفقای حکومت میرود. امام علی(ع) پس از برعهده گرفتن حکومت تلاش کرد اعتماد عمومی را برگرداند به صورتی که مردم با تمام وجود ببینند و لمس کنند که کسی در این حکومت سر سوزنی داراییهای عمومی را تصرف نمیکند و بذل و بخششی صورت نمیگیرد. امام علی(ع) در آن دوران امانت داری خود نسبت به اموال عمومی را به اثبات رساند. آنچه در نهج البلاغه و بیرون از این کتاب بیان شده رفتار امام علی(ع) با عقیل است که نشان دهندۀ همین امانتداری حضرت است. عقیل سهم خود را از بیت المال مانند سایرین گرفته بود، اما چون برادر زمامدار بود انتظارات خلاف قانون داشت. امام علی(ع) پس از شنیدن درخواست عقیل، او را داغ کرد تا مردم بدانند در این حکومت هیچ کس خلاف قانون بهرهمند نمیشود. با چنین رفتارها و عملکردهایی از سوی حضرت علی(ع) اعتماد عمومی آرام آرام بازگشت.
آموزههای وارد شده از امام علی(ع) حاکی از آن است که حضرت سعی کردند نگاه مردم را در این امور تغییر دهند. مثلا حضرت میفرمایند: خداوند زکات را واجب کرد تا موجب رسیدن روزی شود»[۱۴۷]. یعنی شما اگر میخواهید نعمت و ثروت زیاد شود باید حقوق مالیتان را ادا کنید و مالیات بپردازید. هر چه در جامعهای حقوق مالی از جانب عموم بیشتر ادا شود، گردش اقتصادی بهتر میشود. در حقیقت گریز مالی در یک حکومت سالم اوضاع را به سامان نکرده و موجب ثروت نمیشود[۱۴۸].
محور سوم: اصلاحات در مدیریت مالی و اقتصادی
تدبیر، مدیریت و اولویتبندی بین نیازهای گوناگون از لوازم حتمی هر فعالیت اقتصادی کارآمد است و به این امر در کتاب و سنت تأکید شده است. تدبیر و اولویتسنجی، به ویژه در سیره پیامبر و امام علی (ع) مورد غفلت نبوده است[۱۴۹].
در اینکه امام علی(ع) در عرصه مدیریت ایراد سخن فرموده و مدیران خود را از روشها، اصول و سفارشهای مدیریتی آگاه ساخته است، تردیدی نیست. پرسش اصلی این است که گستره حضور سنت علوی در عرصه مدیریت چقدر است؟ آیا حضرت به تمام زوایای مدیریت، یعنی رهبری، برنامهریزی، نظارت و... پرداخته است؟ پیش از پاسخ به این پرسش، بجاست که دانسته شود مدیریت چیست؟ نظریهپردازان مدیریت، تعریفهای گوناگونی برای دانش مدیریت ارائه کردهاند؛ از جمله: «مدیریت» عبارت است از عملیات برای حصول هدف یا هدفهای از پیش تعیینشده، از طریق هدایت و تلفیق مساعی افراد[۱۵۰].
بر اهل فن پوشیده نیست که انسانشناسی و جهانشناسی بر مدیریت تأثیر میگذارد و دانش مدیریت از نظریههای آن علوم، مصرف میکند. با توجه به اینکه در سنت علوی، مباحث انسانشناسی و جهانشناسی بیان شده میتوان از مدیریت علوی سخن به میان آورد. از سوی دیگری، سنت علوی مشتمل بر اهداف نهایی، متوسط و ابتدایی است که در تعیین اهداف مدیریت نقش بسزایی دارد. همچنین، اخلاق کارگزاران و ویژگیهای رهبری که از مهمترین ارکان مدیریت است، در سنت علوی یافت میشود و امیرمؤمنان به صورت حداکثری به این مباحث پرداخته است؛ چنانکه از آفات، آسیبها و کاستیهای مدیریت نیز فراوان سخن گفته است. سفارش حضرت به سایر اصول و ارکان مدیریت، مانند نظارت، برنامهریزی ارتباطات و کنترل نیز در خطبهها، نامهها و حکمتها بر بالندگی مدیریت علوی افزوده است.
با توجه به مطالب پیشین نباید از این نکته مهم غافل بود که سنت و سیره علوی نافی روشهای علمی در زمینههای برنامهریزی، نظارت، ارتباطات، کنترل سازماندهی و هماهنگی نیست؛ یعنی با روشهای تجربی و عقلانی باید بر تقویت مدیریت علوی افزود. چکیده سخن آنکه، سخنان مولای متقیان از مباحث مدیریت بیگانه نیست؛ چنانکه روشهای دیگر عقلی و تجربی را در این عرصه طرد نمیکند.
حضرت امیر(ع) افزون بر بیان شرایط مدیریت و ویژگیهای مدیران، به آفات و موانع آن نیز پرداخته و به موانعی چون بدرفتاری، بیتدبیری یا بدتدبیری، زورگویی و اجبار، بیدقتی در کارها، ناتوانی در کار، فاصله گرفتن از کارمندان و کارگران و کارگزاران، خودخواهی و افزونطلبی، پذیرش چاپلوسی مردم از خود و منتگذاری بر مردم، رابطهگرایی به جای قانونمند بودن، و شتابزدگی تصریح کرده است[۱۵۱].
در مدیریت علمی، راهی که مدیر برای نفوذ در کسب اهداف سازمانی به کار میگیرد، سبک رهبری یا مدیریتی نام دارد[۱۵۲]. این پرسش که چگونه میتوان در دیگران نفوذ کرد، ذهن نظریهپردازان مدیریت را به خود مشغول کرده است و آنان را به پژوهش درباره تخصص و مهارت، قدرت مقام، قدرت شخصی، قدرت تشویق و تنبیه و... پرداختهاند. به طور کلی در مدیریت علمی به دو سبک آمرانه و سبک دموکراتیک اشاره شده است. در سبک آمرانه، بر وظیفه، و در سبک دموکراتیک بر روابط انسانی تأکید میشود[۱۵۳].
برخی از محققان مدیریت، سبکهای مدیریت و رهبری را به سبک آمرانه محض، سبک دلسوزانه، سبک مشاورهای و سبک روابط انسانی تفصیل دادهاند و تفاوت این سبکها در اعتماد به زیردستان، تصمیمگیری و سیاستگذاری، فرآیند نظارت، ارتباط مدیر با زیردستان و رابطه سازمان رسمی با سازمان غیررسمی دانستهاند[۱۵۴]. با توجه به سفارشهایی که حضرت علی(ع) درباره عدالتورزی و پرهیز از ستم مدیران، رسیدگی به نیازهای زیردستان، توجه دقیق به اطرافیان مدیر و حاکم، پرهیز از خودپسندی و ثناخوانی، دور ساختن اتهام و بدبینی، مشاورت و مشارکت زیردستان در تصمیمگیری، اصولگرایی، بهرهگیری از وسایل مقدس، حاکمیت قوانین الهی، و شرافت انسان[۱۵۵] داشته است، میتوان سبک جدیدی از مدیریت را به ایشان نسبت داد؛ یعنی سبک انسانی ـ الهی که در آن، هم کارمندان در تصمیمگیری مشارکت دارند و هم احکام و شریعت الهی حاکم است؛ هم احترام و ارزش نهادن به شرافت انسانی مطرح است و هم قاطعیت و نظارت و تشویق و تنبیه به کار گرفته میشود.
به عنوان نمونه: حضرت درباره برنامهریزی سفارش میکند:
- ظرافت و دقت در برنامهریزی بهتر از امکانات است[۱۵۶].
- آبادانی دولتها به تحقق برنامهریزی و چارهاندیشی آنها است[۱۵۷].
- امام به مالکاشتر سفارش میکند که در هر روز، کار همان روز را سامان بده؛ زیرا هر روز، کار مخصوص خود را دارد. از شتابزدگی در امور پیش از رسیدن وقت آنها یا غرق شدن در آنها هنگام امکانشان یا لجاجت در آنها هنگامی که پیچیده شدند یا سستی در آنها هنگامی که روشن شدند، بپرهیز؛ پس هر چیزی را در جای خویش بگذار و هر امری را به وقت خود انجام ده[۱۵۸].
امام علی(ع) در خطبهها، نامهها و حکمتهای خویش به برخی مسائل مدیریت سیاسی، مدیریت نظامی، مدیریت اقتصادی، مدیریت دولتی و مدیریت خانواده پرداخته است. در مدیریت اقتصادی، به روشهای درست استفاده از بیتالمال[۱۵۹] و بهره گرفتن از اموال شخصی تذکر میدهد[۱۶۰].[۱۶۱].[۱۶۲]
اقدامات اصلاحی این محور
اقدامات اصلاحی امام(ع) در این راستا متعدد است؛ از جمله:
یک. تعیین مسئولان شایسته و عزل ناصالحان در مدیریت اقتصاد
حضرت در نخستین سخنان پس از بیعت، تصمیم خود را بر تغییر کارگزاران اعلام کرد و فرمود: سوگند به کسی که محمد را به حق فرستاده است، در غربال آزمایش به هم در آمیخته و غربال میشوید تا صالح از فاسد جداگردد یا همانند دانههایی که در دیگ میریزند تا چون به جوش آید، زیر و زبر شوند. پس، پستترین شما بالاترین شما شود و بالاترینتان پستترینتان. واپس ماندگانتان پیش افتند و پیش گرفتگانتان واپس رانده شوند...[۱۶۳].
و پس از آن، فرمان عزل همه عمال عثمان را به جز ابوموسی اشعری صادر[۱۶۴] و افراد دیگری را جایگزین آنان کرد. قیس بن سعد بن عباده انصاری را استاندار مصر، عثمان بن حنیف انصاری را استاندار بصره، عمارة بن شهاب را استاندار کوفه و عبیدالله بن عباس را استاندار یمن و سهل بن حنیف را استاندار شام کرد[۱۶۵]، و برای بقیه مناطق نیز والیانی برگزید و افرادی را نیز مأمور اخذ خراج و صدقات مناطق مختلف نمود[۱۶۶].
کارگزاران برگزیده حضرت علی (ع) را به طور کلی به سه دسته میتوان تقسیم کرد[۱۶۷]:
- کارگزاران متدین و مورد اطمینان چون مالک اشتر، عبدالله بن عباس و قیس بن سعد بن عباده که دارای صلاحیتهای لازم برای اداره امور نیز بودند.
- کارگزاران متدین و مورد اطمینان چون محمد بن ابی بکر، ابوایوب انصاری، سهل بن حنیف و عبیدالله بن عباس و عثمان بن حنیف که در اداره امور از قوت و صلاحیتهای لازم برخوردار نبودند.
- کارگزاران غیرمتدین مانند: منذر بن جارود عبدی، نعمان بن عجلان، یزید بن حجیه و مصقلة بن هبیره و قعقاع بن شور که دارای تخصص و قدرت مدیریت بودند.
ممکن است این پرسش مطرح شود که چرا امام علی (ع) برای اداره امور از گروه دوم و سوم استفاده میکرد. پاسخ این پرسش در واقعیتهای تلخ زمان او نهفته است. در آن زمان، مناطق بسیاری تحت سیطره حکومت اسلامی بود؛ در حالی که افراد دسته اول انگشتشمار بودند؛ از این رو، حضرت چارهای جز استفاده از دسته دوم و سوم نداشت؛ ولی برای آنکه خطای این دو گروه به ویژه گروه سوم به کمترین حد برسد، بر کردار آنها به دقت نظارت و فرد خطا کننده را به شدت مجازات میکرد.
گروهی از جمله مغیرة بن شعبه به حضرت پیشنهاد کردند که استانداران پیشین از جمله معاویه را بر منصب خود تثبیت، و پس از آنکه اوضاع سامان یافت، آنها را عزل کند؛ ولی حضرت با استناد به آیه ﴿مَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا﴾[۱۶۸]، با این پیشنهاد به طور قاطع مخالفت مینمود[۱۶۹]. امام علی (ع) بدون تردید نمیتوانست عدهای فاسق و دنیاپرست را که با او بیعت نکردهاند و فرمان او نمیبرند، بر جان و مال مسلمانان چیره سازد؛ زیرا این مشارکت در ظلم آنها به شمار میرفت و با هدف حضرت از پذیرش حکومت اصلاحات تعارض داشت. از بعد اقتصادی نیز ابقای آنان به معنای کمک به تشدید فقر و نابرابری بود که با اصلاحات اقتصادی وی منافات داشت؛ از این رو، برای آنکه یکی از عوامل مهم بیعدالتی به ویژه در حوزه اقتصاد، به کلی از بین برود، به عزل کارگزاران پیشین و نصب کسانی اقدام کرد که با فرمانبردار او بودند و در سیره فردی و حکومتی خود، حضرت را الگو قرار میدادند یا با راهنمایی و تهدید، قابل نظارت بوده، یارای مخالفت جدی با وی را نداشتند؛ در نتیجه، کارگزاران جدید کمتر فرصت مییافتند از منصب و موقعیت خود سوء استفاده مالی کنند و در توزیع فرصتهای درآمدزا و شغلی از مسیر عدالت منحرف شوند، و در صورتی که چنین کاری میکردند، با برخورد شدید و جدی امام مواجه میشدند[۱۷۰].
نهادینهسازی شایستهسالاری برای پیشگیری از فساد
تثبیت رویکرد شایستهسالاری در انتخاب کارگزاران لایق و با تقوا نه تنها اصلاح رویکرد سابق دوستگماری و خویشاوندسالاری خلفای پیشین بود، بلکه اقدامی مؤثر در پیشگیری از مفاسد اقتصادی به شماره میرود. امام علی(ع) در نامه آموزنده خود به مالک اشتر، او را به آزمودن افراد برای انتخاب فرد اصلح و شایسته، سفارش نمودهاند: «ثُمَّ انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِكَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً وَ لَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِيَانَةِ»[۱۷۱]؛ یعنی: آنگاه در کارهای کارگزارانت نیک بنگر، و آنان را از روی آزمودن به کار گمار، و بر پایه دوستی و تبعیض [و دلخواه خود] آنان را سرپرست مکن، که آن دو، گونههایی از شاخههای ستمگری و خیانتورزی است.
امام علی(ع) در مورد خطر انتخاب کارگزاران زیرک و خیانتکار، به فرماندهاش هشدار میدهد: «ثُمَّ لَا يَكُنِ اخْتِيَارُكَ إِيَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِكَ وَ اسْتِنَامَتِكَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِهِمْ فَإِنَّ الرِّجَالَ يَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلَاةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَيْسَ وَرَاءَ ذَلِكَ مِنَ النَّصِيحَةِ وَ الْأَمَانَةِ شَيْءٌ»[۱۷۲]؛ یعنی: مبادا در گزینش نویسندگان و منشیان، بر تیزهوشی و اطمینان شخصی و خوش باوری خود تکیه نمایی؛ زیرا افراد زیرک با ظاهرسازی و خوش خدمتی، نظر زمامداران را به خود جلب مینمایند، که در پس این ظاهرسازیها، نه خیرخواهی وجود دارد، و نه از امانتداری نشانی یافت میشود.
امام(ع) سپس معیارهای انتخاب کارگزاران را برای او بر میشمارد: «وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَيَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ الْقَدَمِ فِي الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ فَإِنَّهُمْ أَكْرَمُ أَخْلَاقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِي الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً وَ أَبْلَغُ فِي عَوَاقِبِ الْأُمُورِ نَظَراً»[۱۷۳]؛ یعنی: و کسانی را جستجو کن و برگزین که تجربه و حیا دارند، از خاندانهای شایسته و پارسا که در مسلمانی قدمی پیشتر دارند؛ زیرا اینان دارای اخلاق گرامیترند و آبروهایی پاکتر و طمعشان کمتر است و عاقبت نگریشان فزونتر.
بنابر آموزههای ارزشمند امام علی(ع)، کفایتمندی افراد، تجربه و علم آنان، در کنار امانتداری و تقوا مؤثر خواهد بود، و انتخاب چنین افرادی برای مناصب حکومتی، از رواج فساد و جرائم اقتصادی پیشگیری خواهد کرد.
دو. نظاممند ساختن بیتالمال
در دورههای قبل از حکومت حضرت علی(ع) آسیبهای جدی در اقتصاد پیدا شده بود و در حقیقت نا به سامانی در بیت المال به اوج رسیده بود. بخشی از داراییهای عمومی با رقمهای افسانهای به این و آن بخشیده شده بود، قانون در داراییهای عمومی کاملاً زیر پا گذاشته شده بود و دیگر چارچوبی به عنوان قانون وجود نداشت. بیتالمال و داراییهای عمومی به تمام معنا تبدیل به خزانه شخصی زمامداران شده بود و با این داراییهای باد آورده قطبهای ثروتی فرا قانون شکل گرفته بود. پس از اینکه امیرمؤمنان علی(ع) زمامداری حکومت را به دست گرفت برای نظاممند ساختن اقتصاد، ۱۰ اقدام عملی را به کار بست[۱۷۴].
سه. اصلاح رفتار کارگزاران بیتالمال
در دوران حکومت امیرمؤمنان (ع) درآمدهای دولت به طور عمده از ناحیه منابع برونزا مانند خراج و جزیه تأمین میشد که در مقایسه با درآمدهای مالیاتی درونزا، استعداد بیشتری برای شکلگیری فساد مالی داشت و وضعیت ناآرام سیاسی و جنگهای داخلی و هنجارهای فاسد دوران گذشته نیز این استعداد را تشدید میکرد؛ بنابراین امام اصلاح رفتار کارگزاران بیت المال را از جمله سیاستهای اصولی خود قرار داد. در حدیثی از حضرت آمده است: «اگر زمامدار، هدیه بپذیرد، خیانتکار باشد و اگر رشوه قبول کند، مشرک است»[۱۷۵].[۱۷۶]
امام علی(ع) رفتار کارگزاران بیتالمال را اصلاح کرد. ایشان مشخص کردند که رفتار دستگاه خزانهداری عمومی، امور اقتصادی و دارایی باید با مردم به چه صورت باشد. حضرت اجازه نمیداد دستگاه خزانهداری کل و امور بیتالمال با مردم بد رفتاری کنند یا رفتاری کنند که موجب بیاعتمادی مردم شود. یکی از مطالبی که در این زمینه در نهج البلاغه وارد شده، نامه ۲۵ است. حضرت در این نامه به کارگزاران بیتالمال، ماموران مالیاتی، برنامهریزان و مجریان این امور دستورالعملیهایی داد و به گونهای برنامهریزی کرد که راه گریزی از آن وجود نداشت. به عنوان مثال زمانی که یک مامور مالیاتی قصد دارد از مردم مالیات دریافت کند و در تعبیر حضرت میخواهد زکات را گردآوری کند، حضرت ابتدا میگوید در این امور کارگزار باید سه اصل را رعایت کند. اول اینکه از به هراس انداختن مردم پرهیز شود. یعنی نباید تصور شود که با ترساندن مردم کارها جلو میرود حتی در این امور. دوم، رفتار نباید مبتنی بر زور باشد. سوم، چیزی بیش از حق معین مالی نباید گرفته شود. در حقیقت حضرت تأکید داشتند، وقتی یک مامور مالیاتی میخواهد برای دریافت مالیات به سراغ مردم برود باید رفتار، ادبیات، سلوک، شیوه و روش او اصلاح شده باشد.
در نامه ۲۵، امام علی(ع) به مامور گردآوری زکات میگوید: «زمانی که به نقطه ماموریت خود رسیدی، مبادا بدون اجازه وارد حیطه مردم شوی. ابتدا هماهنگ و سپس ورود میکنی. با آرامش و رفتار ملایم وارد میشوی به گونهای که مردم وحشت نکنند. تو به مردم احترام و سلام میکنی و در احترام به مردم کم نمیگذاری و کوتاهی نمیکنی. پس از آن، حکم کار و ماموریتت را نشان بده تا مشخص شود برای چه چیزی آمدی. سپس از آنها سوال میکنی که آیا در داراییهای شما چیزی هست که باید بپردازید و آیا به شما زکات تعلق میگیرد؟ اگر کسی گفت نه، برمیگردی و اگر گفت بله همراه او میشوی. آن زمان براساس اندازههای معین آنچه را که باید بپردازد میگیری».
امام علی(ع) در ادامه سفارش به مامور مالیاتی فرمودند: «اگر زکات مردم طلا و نقره بود، به اندازه مشخص دریافت میکنی. حال اگر آن دارایی دام بود و باید از آن زکات میگرفتی بدون اینکه او را بترسانی، بیمی در او ایجاد کنی، با خشونت با او رفتار کنی یا او را در تنگنا قرا دهی، همراه مالک و صاحب دامها شو. زمانی که میخواهی در میان دامها وارد شوی مبادا بیاجازه صاحب دام وارد شوی و دامها را بترسانی. وقتی وارد شدی تا به اندازه مشخص شده از آنها مالیات بگیری با دامها بد رفتاری نمیکنی. به گونهای رفتار نمیکنی که بر صاحب دامها مسلط هستی». در میان این سخنان امام، نکته بسیار ظریفی وجود دارد که به آن توجه نشده است. حضرت علی(ع) در رفتار با دامها و صاحب دامها سفارشهایی میکند، در رفتار با دامها مقابل چشم صاحب دامها هم سفارش میکند میفرماید: «ولا تسوءن صاحبها فیها»؛ در میان دامها با صاحب دامها بد رفتاری نکن [چون دامها ناراحت میشوند]» این نکات نشان میدهد امام علی(ع) تا چه حد دقت و تأکید داشتند که سلوک رفتار و اقدامات کارگزاران مالیاتی درست و در خور و شایسته باشد[۱۷۷].
علی بن ابی طالب(ع) - علاوه بر رفتار حرفهای مدیران و کارگزاران دولت - در سراسر حکومتداری و ولایتمداری خویش، به بیان ویژگیها و اخلاق مدیران و کارگزاران اهتمام ورزید و زمامداران را به این اوصاف سفارش میکند. برای نمونه میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: ادای امانت الهی، سازگاری گفتار و کردار، نرم بودن با مردم و بیاعتنایی نکردن، دروغ نگفتن، مهربان و نرمخو و گشادهرو بودن، وفاداری به حقوق مردم و مستمندان، امانت داری، پرهیز از خودبزرگبینی و سرکشی، حفظ جایگاه اصلی عقل، ترس از خدا در اسرار و اعمال پنهانی، اطاعت الهی و عمل کردن مطابق کتاب و سنت، بزرگ شمردن خداوند، رام کردن نفس، خدامحوری و تقواگرایی، رعایت عدل و انصاف، مردمگرایی، تواضع و فروتنی، رعایت تساوی و عدالت رفتاری[۱۷۸]، شناخت و آگاهی کامل از راه و هدف، ایمان کامل به هدف، محتوا و برنامهریزیها، جلوگیری از اختلاف و افتراق و دعوت به وحدت و انسجام نیروها، صراحت بیان در هدف نهایی و موازین خود، شتاب نکردن و بهره کافی بردن از فرصت، استقامت در هدف و اصول ثابت و نفی هرگونه تسامح، تصمیمگیری و قاطعیت، تحمل شادیها و پیروزیها، عفو و بخشش و پیشگیری از انتقام، تحمل افکار مخالف، حقخواهی و انتقادپذیری، و مشورت کردن با خردمندان[۱۷۹].
چهار. ترجیح آسایش مردم بر افزایش درآمد بیت المال
در نگاه علی بن ابی طالب (ع) فلسفه وجودی دولت، خدمت به مردم و دفاع از حقوق مستضعفان است و بیت المال نیز فلسفهای جز این ندارد؛ از این رو هرگاه بین سیاست افزایش درآمد بیت المال و سیاست بهبود زندگی مردم، تزاحمی پیش آید، اولویت با بهبود زندگی مردم است[۱۸۰].
پنج. ساماندهی خراج
«خراج» در لغت به معنای درآمد و سود محصول زمین است و در معنای عام، همه مالیاتها را شامل میشود، امیرمؤمنان این امر را اصلاح کردند. قبل از امام یک قاعدهای وضع شده بود که از زمینهایی که باید خراج میدادند براساس مساحت زمین، نه میزان درآمد حاصل از زمین خراج گرفته میشد. امام علی(ع) در ابتدای حکومت خود این قانون را لغو کرد که آن را جزو افتخارات خودشان میدانند و فرمودهاند: «من مساحت را لغو و آن را براساس درآمد قرار دادم». در این نوع روش میزان درآمد محاسبه شده و با توجه به آن مالیات گرفته میشود و در زمانهای مختلف انعطافهای لازم را دارد. حضرت در این امر به کارگزاران خراجشان دستور دادند: «به خراج دهندگان بیش از توانشان تکلیف نکنید. مبادا برای گرفتن یک درهم خراج کسی را اذیت کنید و آزار دهید. مبادا چارپای کسی را به زور بگیرید بلکه باید مشکل او را حل کنید». در دنیای آن روز رسمی پیدا شده بود و کسانی را که مالیات و خراج نمیدادند، کتک میزدند. حضرت به این امور نیز رسیدگی کرد و به هیچ وجه اجازه تداوم چنین رفتارهایی را نداد[۱۸۱].
شش. ساماندهی مصارف ویژه
در بسیاری از حکومتها، بیتالمال مصارف ویژه دارد. مصارف ویژه برای ویژگان است یعنی بخشی از داراییهای عمومی به صورت رانت مالی در جیب ویژگان حکومت سر ریز میشود. امیرمؤمنان پس از برعهده گرفتن حکومت، مصارف ویژه را اصلاح کرد و امتیاز ویژهای را که برای خواص و ویژگان وجود داشت کاملا پاک کرد و آنها را به نیازمندان مستمندان، بازنشستگان، از کار افتادگان، خانواده شهیدان و کسانی که حقوق بگیر بودند مانند کارمندان دولت، قاضیان، خانوادههای بیسرپرست و بد سرپرست و وامداران اختصاص داد. امام علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر سفارش میکند که دولت نباید مسأله مصارف ویژه را فرعی بداند، بلکه این یک موضوع اصلی است. دولت باید نسبت به گروه فرودین توجه و به نیازمندان و مستمندان رسیدگی کند.
امیرمؤمنان همواره تأکید میکردند که دولت باید به کسانی که واقعاً درمانده، مسکین، گرفتار و زمینگیر هستند و نمیتوانند خود را تأمین کنند، رسیدگی کند. در میان این گروهها افرادی هستند که زبان دارند و میگویند نیازمند هستند، اما کسانی هم هستند که به زبان نمیآورند، از نظر امام علی(ع) در این مورد نیز دولت وظیفه دارد آنها را شناسایی کند و نیاز آنها را برطرف سازد.
حضرت برای تأمین این گروهها، ردیفهایی معین کردند و فرمودند: «سهمی از بیت المال و علاوه بر آن سهمی از محصولات به دست آمده از زمینهای خالص دولتی در هر شهر باید به آنها اختصاص داده شود. گروه دیگری که دولت باید به آنها نگاه، برنامه و ردیفهای ویژهای داشته باشد، یتیمان و سالمندانی هستند که کسانی را ندارند به آنها رسیدگی کنند. این گروهها نباید در محلهایی نگهداری شوند که آسیب ببینند، نباید در تنگنا باشند، بلکه لازم است بهترین امکانات رفاهی، فرهنگی، تربیتی و آموزشی برای آنان فراهم شود و به بهترین نحوه مورد توجه قرار بگیرند».
روایتی را مرحوم شیخ طوسی در تهذیب الاحکام نقل کرده که روزی حضرت با بعضی از مسؤولان میرفتند و دیدند که مردی به سوی مردم دست نیاز دراز کرده، حضرت فرمودند: ««ما هذا؟» این چه بساطی است». مسوولانی که همراه امام بودند گفتند این مرد نصرانی است، ما دیگر مسلمان نیازمند نداریم. حضرت بیشتر عصبانی شدند و فرمودند: «این مرد نصرانی در این مملکت کار و زندگی کرده و شهروند این مملکت است، حال که پیر و از کار افتاده شده باید به این وضعیت زندگی کند. «أنفقوا علیه من بیت المال»؛ از بیت المال او را تأمین کنید». از این نمونهها مشخص میشود که حضرت علی(ع) مصارف ویژه را با برنامهریزی صحیح در مسیر درست و تأمین نیازمندان استفاده میکرد و اجازه نمیداد حتی یک فرد نیازمند در حکومت او وجود داشته باشد و مورد بیتوجهی قرار گیرد.
هفت. پرداخت دقیق و به موقع سرانه بیتالمال
حضرت علی (ع) با این بدعت (تأخیر در تقسیم بیت المال تا پایان سال) نیز مقابله کرد و سنت پیامبر (تعجیل در تقسیم بیت المال) را احیا کرد. از وی چنین نقل شده است: «خلیل من رسول خدا که درود و سلام خدا بر او باد، هیچ مالی را تا فردا حبس نمیکرد و ابوبکر نیز چنین میکرد؛ ولی نظر عمر این بود که دفاتر مالی ایجاد کند و تقسیم مال را از سالی به سال دیگر تأخیر اندازد. اما من همان کاری را میکنم که خلیل من رسول خدا انجام داد»[۱۸۲].
در ادامه روایت آمده است که حضرت جمعه به جمعه اموال را تقسیم میکرد. در روایت دیگری نقل شده است که جمعهها چیزی در محل بیت المال نبود و امام پنج شنبه اموال رسیده را تقسیم، سپس آنجا را جارو میکرد و آب میپاشید و در آن، دو رکعت نماز میخواند[۱۸۳]. بیشک، تعجیل در تقسیم بیت المال موجب پخش و تداول تدریجی داراییها در جامعه و تسریع در رفع نیاز نیازمندان و مردم میشود؛ و لذا به رفع فقر کمک شایانی میکند[۱۸۴].
در آن زمان دولت گاهی به تناسب درآمدی که داشت به مردم یک کمک خرج میداد. حضرت از همان روز اول حکومتداری، تمام تلاش خود را کردند که مبادا در پرداخت سرانه بیتالمال به مردم حتی یک ساعت تأخیر ایجاد شود. در حکومت امام علی(ع) بیتالمال به تمامی مردم تعلق میگرفت. گاهی اطرافیان امیرمؤمنان به او میگفتند که در پرداخت سرانه به مردم تأخیری بیاندازد، اما امام در پاسخ به آنها میفرمودند: شما ضمانت میکنید که من تا فردا زنده باشم، آنچه که حق است باید در زمانش داده شود و یک روز هم به تاخیر نیفتد و به همه کارگزاران خود فرمان میدادند سهمی که برای مردم است و باید داده شود بدون تاخیر پرداخت کنند. در حکومت قبل از حضرت علی(ع) بخشی از دهکهای پایین جامعه از گرفتن سرانه حذف شده بودند و فقط به دهکهای بالا سرانه بیتالمال تعلق میگرفت. حضرت این را قانون را نیز بر هم زد و توازنی در جامعه ایجاد کرد[۱۸۵].
هشت. توزیع درآمدهای اضافی دولت در میان مردم
در صدر اسلام به علت کوچک بودن دولت و عدم وجود دستگاههای دولتی مناسب برای جذب تمام درآمدها در مصارف خاص (مانند: رسیدگی به فقیران و مستمندان؛ هزینههای مرتبط با آموزش و پرورش؛ فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ سرمایهگذاری در امور زیربنایی؛ هزینههای نظامی؛ تأمین خانوادههای شهیدان و غیره)، گاهی درآمدهای بیت المال دارای مازاد میشد. مقدار مازاد در میان مسلمانانی که برای پیشبرد اهداف اسلام و دفاع از کیان آن به مرکز حکومت مهاجرت میکردند، تقسیم میشد[۱۸۶].
نه. اصلاح روشهای مالیاتی
امام علی(ع) روشها و برنامهریزی مالیاتی را به سمتی برد که به جهت آن وضع اقتصادی مالیات دهندگان به سامان شده و به تبع آن حکومت از آنها بهرهمند شود. حضرت در اصلاح روشهای مالیاتی میگویند اگر مشکلی برای مالیات دهندگان پیش آمد نباید اجبار کرد که قانون تصویب شده اجرا شود. نظام مالیاتی باید کاملا منعطف باشد و با شرایط روز تطبیق کند. در نامه ۵۳ نهج البلاغه حضرت میگویند: «اگر برای کسانی که باید مالیات دهند، مشکلی پیش آمده بود به عنوان مثال اگر برای کسانی که باید از زمین مالیات میدادند مشکلی در آبیاری زمین به وجود آمده بود و برداشت محصول به دلایل طبیعی مانند سیل و... کم شده بود، در این شرایط دولت باید کاملا منعطف عمل کند و روشهای مالیاتی خود را مدام به تناسب شرایط اصلاح کند». حضرت میگویند: «هر چه با مالیات دهندگان منعطفتر رفتار کنید، این رفتار یک نوع سرمایهگذاری است و سبب میشود که مالیات دهندگان در میادینی که دولت نیازمند کمک هست، او را یاری کنند»[۱۸۷].
ده. وضع مالیات جدید
امام علی(ع) به دلیل مشکلات و محدودیتهایی که پیدا شده بود مالیاتهای جدیدی در جهت اصلاح بیتالمال و تأمین اقتصاد جامعه وضع کرد. به طور مثال روایتی از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) است که حضرت علی(ع) بر اسبهای اصیل و یابو در هر سال مالیاتهای جدید وضع کرد. بنابراین مانعی ندارد که دولتها در جهت رفاه عمومی و عدالت همگانی در زمینه هایی که قبلا مالیاتی وجود نداشته و مالیاتی گرفته نمیشده، مالیات وضع کنند منتها این اقدام باید با برنامه، تدبیر و رعایت عدالت همراه باشد[۱۸۸].
محور چهارم: اصلاحات در نظارت و کنترل مالی و اقتصادی
«نظارت» از ارکان مهم مدیریت علمی است که در تصمیمگیری و رهبری نقش مهمی ایفا میکند. امام علی(ع) در سخنان خود به نظارت فراگیر بر امور کارگزاران تأکید و بر همین اساس، با فرماندار آذربایجان (مصقله بن هبیره)[۱۸۹] برخورد میکند و درباره محمد بن ابی بکر، والی مصر، تصمیم به جابهجایی میگیرد[۱۹۰]. عمر بن ابی سلمه، استاندار بحرین و فارس را نیز برای شرکت در جنگ صفین منتقل میکند و نعمان بن عجلان را به جای وی میگمارد[۱۹۱]. امام، به زیاد بن ابیه بارها تذکر میدهد[۱۹۲] یا کمیل بن زیاد، فرماندار هیت را سرزنش[۱۹۳] و منذر بن جارود را به دلیل خیانت مالی عزل میکند[۱۹۴]. تمام این رفتارها و تصمیمهای مدیریتی از اصل نظارت علوی سرچشمه گرفته است. تشویق مدیران و کارگزاران لایق و شایسته، مانند تشویق سعد بن مسعود فرماندار مدائن، نیز زاییده اصل نظارت است. حضرت در نامه خویش به مالک اشتر نیز بر اصول نظارت، تنبیه و تشویق تأکید فراوان دارد[۱۹۵].[۱۹۶].[۱۹۷]
اقدامات اصلاحی این محور
اقدامات اصلاحی امام(ع) در این راستا متعدد است؛ از جمله:
یک. نظارت بر بازار و جلوگیری از احتکار و گرانفروشی
بازار، تلاشهای اقتصادی جامعه را عرضه میکند و داد و ستد در بازار شکل میگیرد، و بازاریان به گونهای مستقیم با مردم در پیوندند؛ سلامت بازار، سلامت داد و ستد را در پی خواهد داشت. سلامت بازار، بهرهوری درست مردم از فرایند تلاشهای اقتصادی و معیشتی را در برخواهد داشت، و بیگمان اولین ضرر ناهنجاری در روابط نادرست در داد و ستد بازار، متوجه مردم خواهد بود. علی(ع) به لحاظ اهمیت بازار و نقشآفرینی شگرف آن در اقتصاد و معیشت مردم، به گونهای مستقیم بر بازار و چگونگی داد و ستد در آن، نظارت میکرد. آن بزرگوار هر روز صبح به بازار کوفه میرفت، و به تعبیر «راوی» چونان معلم کودکان، بازاریان را به تقوا و دوری از کمفروشی، دروغ، خیانت و ظلم سفارش میکرد. متونی که این نظارت مستقیم را گزارش کرده، بسی خواندنی و درسآموز است[۱۹۸]. امام(ع) در میان مسلمانان فریاد بر میآورد که در معامله «غش» نکنند احتکار را روا ندارند، انصاف را پیشه سازند و کالا را بدان گونه که هست، عرضه کنند، نیک نمایی نکنند، با مراجعه کنندگان با خلق و خوی انسانی برخورد کنند، به هنگام خرید کالا، فروشنده را کمارزش نسازند، و چون آهنگ فروش چیزی داشتند، کالای خود را چنین و چنان وا ننمایند. همه این گفتارها و هشدارها و توصیههای امام(ع) به بازاریان در رعایت انصاف، عدالت و خلق و خوی انسانی و کرامت و رادمردی شایان توجهاند. گزارش امام حسین(ع) نیز از نظارت امام علی(ع) بر بازار بسیار آوزنده و خواندنی است[۱۹۹]. نقلهای بسیاری از روش نظارتی امیرمؤمنان(ع) بر بازار وارد شده که اهمیت این اصل را در سیره آن بزرگوار نشان میدهد[۲۰۰].[۲۰۱]
نظارت بر قیمتها و عملکرد عمومی بازاریان
روایاتی که درباره نظارت حضرت بر بازارهای کوفه بر جای مانده است، به خوبی این مطلب را نشان میدهد. امام باقر (ع) میفرماید: «امیرالمؤمنین (ع) هر صبح در کوفه بازار به بازار میگشت»[۲۰۲]. برخی بازارهای تخصصی زمان امام علی (ع) عبارت بود از: بازار قصابان، بازار خرمافروشان، بازار ماهی فروشان. وجود اینگونه بازارها میتواند با تضمین عادلانه قیمت، خرید کالا را آسانتر کند، و خریدار با توجه به کیفیت و قیمت کالا درباره خرید خود بهتر تصمیم بگیرد. همچنین از روایت استفاده میشود که در محلی به نام «کناسه» صرافی، بزازی، خیاطی و خرید و فروش شتر انجام میشده است[۲۰۳]. روند تشکیل بازارهای تخصصی تا آنجا پیش رفت که در کوفه بازارهای خاصی برای برده فروشان، سلاخان و روغن فروشان پدید آمد و دکانهای متعدد صرافی نزدیک مسجد کوفه بنا شد. خرمافروشان و ماهی فروشان نیز برای خود بازارهایی ساختند و پس از مدتی شتر فروشان و نانوایان نیز در بازارهای ویژه خود به رقابت پرداختند[۲۰۴]. تخصصی شدن بازارها به دیگر شهرها نیز سرایت کرد و شکل روشنتری به خود گرفت در سال ۱۴۵ هجری در مدینه، خرمافروشان، پرنده فروشان، هیزم فروشان و روغن فروشان، محصولات خود را در بازارهای مخصوص خود عرضه میکردند[۲۰۵]. به این ترتیب تشکیل بازارهای تخصصی به دلیل مزایا و خصوصیات برجستهشان در جامعه اسلامی به صورت یک سنت پسندیده رواج یافت[۲۰۶].
نظارت به هدف جلوگیری از احتکار
یکی از وظایف دولت اسلامی، جلوگیری از احتکار است تا مکانیزم قیمت ـ متناسب با عرضه و تقاضا و سیاستهایی که از طرف دولت اعمال میشود ـ سطح تولید و قیمتهای عادلانه را تعیین کند. امیرالمؤمنین (ع) پس از آنکه به برخی از روحیات بازرگانان و صاحبان صنایع اشاره فرمود، به مالک اشتر توصیه میکند: «پس بایدت از احتکار منع نمود که رسول خدا (ص) از آن منع فرمود و باید خرید و فروش آسان صورت پذیرد و با میزان عدل انجام گیرد با نرخهای رایج بازار نه به زیان فروشنده و نه خریدار. و آنکه پس از منع تو دست به احتکار زند، او را کیفر ده و عبرت دیگران گردان و در کیفر او اسراف مکن»[۲۰۷]. از سخن حضرت به دست میآید که احتکار، مانع تحقق عدالت است؛ زیرا قیمتهایی که سود بالایی را برای یک طرف مبادله داشته و موجب اجحاف به طرف دیگر باشد، عادلانه نیست و حقوق دو طرف در آن رعایت نشده است. از کلام حضرت این مطلب نیز استفاده میشود که مکانیزم قیمتها با نظارت دولت، پذیرفته شده است و علت مخالفت با احتکار و جلوگیری از آن، این است که احتکار نظام قیمتها را مخدوش میسازد؛ از این رو، حضرت در کلام دیگری میفرماید: رسول خدا (ص) بر محتکران گذشت و امر فرمود که آنچه را احتکار کرده بودند، به بازار بیاورند و در دید مردم بگذارند. کسی از حضرت خواست تا قیمتی برای اشیایی که احتکار شده بود، تعیین فرماید؛ ولی آثار نگرانی در چهره حضرت ظاهر شد و فرمود: چگونه من قیمتی تعیین کنم؛ در حالی که قیمتها به دست خداست. اگر بخواهد بالا میبرد و اگر خواست کاهش میدهد[۲۰۸].امام علی (ع) در موارد متعددی به خوی زیادهخواهی انسانها زمانی که تربیت درست اسلامی نداشته یا تحت نظارت دولت اسلامی قرار نگرفته باشند، اشاره میفرماید؛ از جمله در نامه به والی مصر مینویسد: دیگر این که نیکی به بازرگانان و صنعتگران را بر خود بپذیر و سفارش کردن به نیکویی درباره آنان را به عهده گیر،... و با این همه بدان که میان بازرگانان بسیار کسانند که معاملتی بد دارند. بخیلند و در پی احتکارند. میجویند و کالا را به هر بها که خواهند میفروشند و این سودجویی و گرانفروشی زیانی است برای همگان و عیب است بر والیان[۲۰۹]. با توجه به سخن حضرت، صفت بخل و انحصارطلبی، اقتصاد آزاد مطلق را اجازه نمیدهد؛ زیرا احتمال تبانی صنعتگران، بازرگانان و... برای تغییر قیمتها به سود و اصولاً غفلت از خداوند و دستورهایش و طغیان در برابر خدا و مردم برای این گروه از افراد محتمل است. قرآن کریم میفرماید: ﴿إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى﴾[۲۱۰]. امام علی (ع) نیز میفرماید: «مَنْ كَانَ لَهُ مَالٌ فَإِيَّاهُ وَ الْفَسَادَ»[۲۱۱]؛ «کسی که به مالی رسید، باید از فساد و استفاده نادرست از آن برحذر باشد»[۲۱۲].
امیرمؤمنان(ع) علاوه بر نظارت مستقیم توسط خویش، بازار شهرها را با نیروهای نظارتی نیز، زیر نظر داشت، تا به مردم ستم روا ندارند و با گرانفروشی و احتکار اساس نظام را تضعیف نکنند[۲۱۳].[۲۱۴]
بنابراین در سیستم حکومتی امام علی(ع) کنترل و نظارت یکی از اساسیترین محورهای مدیریتی به حساب میآمد و امام، کار همه کارگزاران را به وسیله نیروهای مؤمن ارزیابی میفرمود و سریع و به موقع عکس العمل نشان میداد.[۲۱۵]
دو. نظارت بر داراییهای عمومی و جلوگیری از هدررفت امکانات
سه. نظارت بر ثروت و رفتار اقتصادی و غیر اقتصادی کارگزاران و اصلاح آسیبها
یکی دیگر از اقدامات امام علی(ع) در اصلاحات اقتصادی، نظارت بر ثروت کارگزاران حکومت و نحوه عملکرد و تعامل آنان با دیگران بوده است[۲۱۶].
در هر جامعهای، یکی از مهمترین اموری که رهبر آن جامعه، باید به درستی به آن بپردازد تا آن نظام از گردشی سالم و استوار برخوردار شود، نظارت بر عملکرد مسئولان و کارمندان بخشهای مختلف و بازرسی و پیگیری امور آنهاست. این اصل مهم، خود یکی از اصول سفارش شده قرآن کریم میباشد. آنجا که خداوند، پیامبر گرامی خود را گواه اعمال مردم معرفی کرده و فرموده: ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا﴾[۲۱۷]. در حکومت علوی نیز، علاوه بر آنکه امیرمؤمنان(ع) خود بدین مسأله اهمیت میداد، از مسئولان نیز میخواست که این امر را به دقت رعایت نمایند[۲۱۸]. نظارت بر کارگزاران، در آنان این احساس را به وجود میآورد که همواره تحت کنترل نیروهای نظارتی هستند، و اگر تخلفی از آنان سر زند، مجازات خواهند شد. بنابراین وجود چنین نیروهایی، امکان ارتکاب فساد را، تا حد بسیاری، کاهش خواهد داد[۲۱۹].
ضرورت نظارت بر کارگزاران و بازرسی از عملکرد آنان
امیرمؤمنان علی(ع) نظارت و بازرسی را امری ضروری مطرح میکند، و آن را ضامن امانتداری، خوش رفتاری و درستکاری کارگزاران عنوان مینماید. نامههای رسیده از امام علی(ع) روشن میکند که آن امام همام در دوران زمامداری خویش، همواره بر اعمال و رفتار، مناسبات و حتی نوع زندگی کارگزاران خویش نظارت داشت و تمامی امور مربوط به آنها را مورد بازرسی و پیگیری قرار میداد. به طور کلی میتوان گفت در سیستم حکومتی امام علی(ع) کنترل و نظارت، یکی از اساسیترین محورهای مدیریت ایشان به حساب میآمد. نوع نگاه امیرمؤمنان(ع) به افراد جامعه، برگرفته از حسی دلسوزانه و پدرانه بود، و چنان به کارهای مربوط به آنان اهمیت میداد که گویی پدری مهربان به دنبال کار فرزندانش است. این نوع نگاه امام(ع) در نامههایی که به کارگزارانش نوشته، منعکس شده است. امام(ع) به مالک اشتر چنین مینویسد: «ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا يَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا وَ لَا يَتَفَاقَمَنَّ فِي نَفْسِكَ شَيْءٌ قَوَّيْتَهُمْ بِهِ وَ لَا تَحْقِرَنَّ لُطْفاً تَعَاهَدْتَهُمْ بِهِ وَ إِنْ قَلَّ فَإِنَّهُ دَاعِيَةٌ لَهُمْ إِلَى بَذْلِ النَّصِيحَةِ لَكَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِكَ وَ لَا تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطِيفِ أُمُورِهِمُ اتِّكَالًا عَلَى جَسِيمِهَا فَإِنَّ لِلْيَسِيرِ مِنْ لُطْفِكَ مَوْضِعاً يَنْتَفِعُونَ بِهِ وَ لِلْجَسِيمِ مَوْقِعاً لَا يَسْتَغْنُونَ»[۲۲۰]؛ یعنی: پس در کارهای آنان به گونهای بیاندیش که پدری مهربان درباره فرزندش میاندیشد، و مبادا آنچه را که آنان را بدان نیرومند میکنی در نظرت بزرگ جلوه کند، و نیکوکاری تو نسبت به آنان - هر چند اندک باشد- خوار مپندار؛ زیرا نیکی، آنان را به خیرخواهی تو خواند، و گمانشان را نسبت به تو نیکو گرداند، و رسیدگی به امور کوچک آنان را به خاطر رسیدگی به کارهای بزرگشان وامگذار؛ زیرا از نیکی اندک تو سود میبرند، و به نیکیهای بزرگ تو بینیاز نیستند.
با توجه به اینکه نظارت در اداره یک جامعه نقشی اساسی و مهم دارد، هیچ جامعهای بدون نظارت و بازرسی نمیتواند به سوی اهداف خود سیر کند، و سلامت و صلابت خود را مستحکم سازد. این مسأله و در مدیریت اقتصادی حساستر و دقیقتر است،؛ چراکه یک جامعه، بدون اقتصادی سالم و پویا نمیتواند رضایت مردم را در پی داشته باشد، و رسیدن به یک اقتصاد سالم و اثرگذار، بدون نظارت بر اعمال و رفتار کارگزاران و دستاندرکاران در بخش مربوط به مسائل مالی جامعه امکان پذیر نخواهد بود.[۲۲۱]
گماردن خبرچین برای اعمال نظارت
با وجود اینکه امام علی(ع) کارگزارانی شایسته، باتقوا و مطمئن را به کار گماردند، و تدابیری در پیشگیری از جرائم، اتخاذ نمودند، باز هم نسبت به حفظ بیت المال نگران بودند. به همین دلیل بر گماردن نیروهای نظارتی مؤمن و متعهد اصرار داشت، و از امرای بلاد مختلف میخواست، بر کارگزاران خود افرادی را بگمارند: «ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَيْهِمْ فَإِنَّ تَعَاهُدَكَ فِي السِّرِّ لِأُمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمَالِ الْأَمَانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِيَّةِ»[۲۲۲]؛ یعنی: سپس رفتار کارگزاران را بررسی کن، و جاسوسانی راستگو، و وفا پیشه بر آنان بگمار، که مراقبت و بازرسی پنهانی تو از کار آنان، سبب امانتداری، و مهربانی با رعیت خواهد بود[۲۲۳].
امام برای این کار جاسوسانی را چون کعب بن مالک گمارده بود[۲۲۴]. در عهدنامه او به مالک اشتر نیز آمده است: در اعمال کارگزاران خود کاوش نمای و جاسوسانی از مردم راستگوی و وفادار به خود بر آنان برگمار؛ زیرا مراقبت نهایی تو در کارهایشان آنان را به رعایت امانت و مدارا در حق رعیت وا میدارد و بنگر تا یاران کارگزارانت تو را به خیانت نیالایند. هر گاه یکی از ایشان دست به خیانت گشود و اخبار جاسوسان در نزد تو به خیانت او گرد آمد و همه بدان گواهی دادند، همین خبرها تو را بس است. باید به سبب خیانتی که کرده، تنش را به تنبیه بیازاری و از کاری که کرده است، بازخواست نمایی؛ سپس خوار و ذلیلشسازی و مهر خیانت بر او زنی و ننگ را بر گردنش آویزی[۲۲۵].
حضرت امیر (ع)، خود، سفارشهایش به مالک را عملی میکرد. در تاریخ، موارد متعددی نقل شده که حضرت از خطای کارگزاران خود آگاه شده و آنها را توبیخ یا تنبیه کرده است. نامههای متعددی در نهج البلاغه بر همین مطلب گواه است[۲۲۶]. علت خطای برخی کارگزاران و نظارت شدید و توبیخ حضرت را پیشتر بیان کردیم. امیرمؤمنان (ع) با توجه به تعداد اندک افراد مؤمن و مدیر، و گستردگی حکومت اسلامی چارهای جز این نداشت[۲۲۷].
نهی از ثروتاندوزی و دنیاطلبی کارگزاران
امام به کارگزاران خود سفارش مینمود تا از حضور در دعوت ثروتمندان پرهیز نمایند و نیز آنان را از تکاثر ثروت و دنیاطلبی پرهیز میدهد. نامه سوم نهجالبلاغه، نامهای است که امام(ع) به شریح قاضی پسر حارث که در زمان حکومت آن حضرت، خانهای به هشتاد دینار خرید، نوشته شد و در آن امام خشم خود از چنین کاری را ابراز داشته است و از چنین اقدامی هشدار میدهند[۲۲۸] و یا نامه امام به عثمان پسر حنیف کارگزار امام در بصره که به مهمانی یکی از ثروتمندان رفته، نوشتهاند و در آن از حضور در چنین مجالسی پرهیز دادهاند. «خبر یافتم که یکی از جوانان بصره تو را به مهمانی خوانده و تو نیز بدانجا شتافته ای... گمان نمیکردم بر سر سفره مردمی بنشینی که نیازمندانشان را به جفا میرانند و توانگرشان را به آن فرا میخوانند.»..[۲۲۹] و یا امام در نامهای به منذر بن جارود، ایشان را به خاطر خیانت و دنیاطلبی مورد سرزنش قرار داده، از مسئولیت عزل میکند «اگر آنچه که از تو برایم گزارش شده درست باشد شتر خانواده تو و بند کفشت از تو بهتر است کسی با صفات تو شایسته آن نیست که مرزی توسط او بسته شود یا فرمانی به دست او اجرا گردد یا مقامش بالا رود یا در امانتی شریک شود.»..[۲۳۰] و یا میفرماید «با خبر شدم تو غنمیتهای مسلمانان را که از نیزهها و اسبهای آنان گرد آمده و خونشان بر سر آن زمین ریخته در میان بادیهنشینان قبیله خودت که تو را برگزیدهاند، تقسیم میکنی سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید اگر این خبر حقیقت داشته باشد منزلت خود را نزد من کاستهای. آگاه باش حق مسلمانی که نزد تو یا من هستند از تقسیم غنیمت، برابر است[۲۳۱]. بدینسان امام(ع) از سویی با دقت در رفتار کارگزاران حکومت آنان را مورد ارزیابی دقیق قرار میدهد و از سویی از انباشت ثروت و دنیاطلبی مفرط برحذر میدارد و در همه این موارد، خود به عنوان الگو پیش روی آنان است.
تلاش حضرت در سلوک بر مسیر سیاست اقتصادی پیامبر اکرم(ص) و اصلاح سیاستهای اقتصادی خلفای پیشین، اگر چه در دوران حاکمان بعدی استمرار نیافت اما نقطه عطفی در تاریخ سیاسی اسلام به شمار میرود. تبیین دقیق اندیشه اقتصادی اسلام در بُعد نظری و عملی و کاربست آن در اندیشه حکومتی توسط امام علی(ع) موجب شد تا این اندیشه دستخوش سیاست بازیها و شعارهای عوام فریبانه حاکمان بعدی قرار نگیرد و به عنوان اصول حاکم بر رفتار عادلانه حکومتها در طول تاریخ، معیار سنجش حکومتها به شمار آید. هر چند هیچ حاکمی در درازای تاریخ حکومتهای اسلامی نتوانست چنین از سیاستهای اقتصادی اسلام پیروی نماید.
ساده زیستی در سلوک شخصی امام(ع)، نظارت و قاطعیت بر رفتار و ثروتاندوزی کارگزاران، برخورد عادلانه در برخورداری کارگزاران، بستگان و وابستگان آنان از رانتهای حکومتی، رعایت حرمت و کرامت انسانها در سیاستهای اقتصادی و حمایت روشمند و منطقی از تهیدستان، بدون ترویج حمایتهای گداپرور، از اصلاحات اقتصادی امام علی(ع) بوده است که میتواند به عنوان الگوی اقتصادی در جامعه جهانی معرفی نماید که امروزه جامعه انسانی با سیاستهای اقتصادی حکومت امام علی(ع) راه به رشد و شکوفایی خواهد برد[۲۳۲].
از مجموعه آموزههای امام(ع) میتوان دریافت که ایشان بر بخشهای مختلف حکومتی، به دو روش کلی نهان و آشکار نظارت مینمودند:
نظارت به روش نهان
امام(ع) در عهدنامه مالک اشتر از وی میخواهد که با گماردن مأموران مخفی برای نظارت و پیگیری امور کارگزاران، زمینه امانتداری و نرمی با مردم را آماده نماید: «ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَيْهِمْ فَإِنَّ تَعَاهُدَكَ فِي السِّرِّ لِأُمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمَالِ الْأَمَانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِيَّةِ»[۲۳۳]؛ یعنی: سپس رفتار کارگزاران را بررسی کن، و جاسوسانی راستگو، و وفا پیشه بر آنان بگمار، که مراقبت و بازرسی پنهانی تو از کار آنان، سبب امانتداری، و مهربانی با رعیت خواهد بود. امام علی(ع) در نظام مدیریتی خود، چنان بر کار مسئولان نظارت میکرد که اجازه کمترین نافرمانی و بیعدالتی به آنان داده نشود. امام(ع) به محض دریافت گزارش بیعدالتی کارگزاران، به سرعت دست به اقدامات لازم و مناسب میزدند. این دقت و سرعت امام در نامهای که در توبیخ عثمان بن حنیف، به خاطر حضورش در میهمانی یکی از ثروتمندان بصره نوشته، نمایان است[۲۳۴]. این نامه نمایانگر میزان دقت و حساسیت امام در نظارت کارگزارش است. به نحوی که امام، گرایش وی را به سرمایهداران تاب نمیآورد و فوراً او را توبیخ میکند. نامه دیگری که امام(ع) به «مصقلة بن هبیرة شیبانی»، فرماندار اردشیر خره، از شهرهای فارس، نوشته بیانگر وجود مأموران مخفی امام(ع) برای نظارت بر کارگزاران میباشد[۲۳۵]. نمونه دیگری که نشان میدهد امام(ع) از روش نظارت مخفی بر کارگزارانش استفاده مینمودند، حتی کسانی که به آنان اعتماد دارند، قضیه شریح است: به امام(ع) گزارش دادند که شریح قاضی در کوفه خانه گران قیمتی خریده، و با شهادت شهود، قبالهای برای آن تنظیم کرده است چون خانه بالاتر از شأن یک کارگزار بود، مورد نکوهش امام(ع) قرار گرفت و حضرت(ع) نامه تندی به او نوشت[۲۳۶]. شیوه نهان و غیرعلنی در نظارت فوایدی دارد که یکی از آنها، پیشگیری از خلاف و رفتار نادرست است. در این روش، گزارش کنندگان در محذورهایی که در شیوه مستقیم و آشکار نظارت وجود دارد، قرار نمیگیرند، و برای کارگزاران نیز امکان مخفی کردن امور و ظاهرسازی وجود ندارد. علاوه بر این مسائل، در این روش به سرعت میتوان جلوی کجی، انحراف و مناسبات نادرست را گرفت[۲۳۷].[۲۳۸]
نظارت علنی و آشکار
استفاده از شیوه نهان به معنای نفی شیوههای دیگر، از جمله شیوه نظارت و بازرسی آشکار و علنی نیست. بلکه در مواردی برای برخورد با خلاف و رفتارهای خودکامانه و چپاولگرایانه، لازم است با شیوه علنی با خلافکار برخورد شود تا اینگونه اعمال و رفتار در امارات و سازمانها ریشهکن گردد. امیرمؤمنان علی(ع) در اصول مدیریتی خود از این شیوه نیز استفاده میکردند. حضرت(ع) در نامهای که به کعب بن مالک نوشت، به او فرمان داد تا منطقهای را به شیوه علنی و آشکار بازرسی نماید، و از اعمال و رفتار کارگزاران آن منطقه جویا شود[۲۳۹].[۲۴۰]
چهار. نظارت و رسیدگی به کار زمامداران و کارگزاران مالیاتی
نظارت و بازرسی
هر سازمانی برای دستیابی به اهداف خود به نظارت بازرسی و حسابرسی کارمندانش نیازمند است. اجرای کارها بر پایه برنامه و کاستن از نقصها و عیبها، مستلزم پیگیری درست و پیوسته است؛ چراکه لازمه مسئولیتپذیری، پاسخگویی است و احساس حاشیه امن در پاسخگو نبودن، آدمی را به انجام رفتارهای خودسرانه و ستمگرانه میکشاند. حضرت امیر(ع) در نامهای توضیح میدهد که فرودست باید پاسخگوی فرادست خود باشد و از انجام رفتارهای استبدادی و دلخواه بپرهیزد: «حوزه فرمانرواییات طعمه تو نیست، بلکه امانتی است بر گردن تو، و از تو خواستهاند فرمانبردار کسی باشی که فراتر از توست. تو را نرسد که خود هرچه خواهی رعیت را فرمان دهی یا خود را درگیر کاری بزرگ کنی، مگر آنکه دستوری به تو رسیده باشد»[۲۴۱]. خود امام علی(ع) با آنکه در انتخاب و نصب زمامداران و کارگزاران مالیاتیاش، بر اساس معیارهای مشخص عمل کرد، ولی از بازرسی و پیگیری کارهای انجام شده و نشده آنها غافل نبود؛ چنان که در نامههای متعددی، زمامدارانش را از دریافت گزارشهایی درباره آنان آگاه میساخت. حضرت در نامه ۴۵ خطاب به عثمان بن حنیف در نامه ۴۰ خطاب به مصقلة بن هبیره و...، نشان میدهد رفتارهای کوچک و بزرگ آنان را زیر نظر دارد. در نامه ۴۵ نوشت: «ای پسر حنیف! به من خبر رسیده که مردی از جوانان بصره تو را به سوری فراخوانده و تو نیز بدانجا شتافتهای».
حضرت به زمامداران خودش نیز دستور میدهد مثل او عمل کنند و بر مسئولان زیردست خود نظارت داشته باشند و کارهای آنان را بررسی نمایند: «وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَيْهِمْ فَإِنَّ تَعَاهُدَكَ فِي السِّرِّ لِأُمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمَالِ الْأَمَانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِيَّةِ»[۲۴۲]؛ «پس در کارهایشان تفقد کن و کاوش نمای و جاسوسانی از مردم راستگوی و وفادار به خود، بر آنان بگمار؛ زیرا مراقبت نهانی تو در کارهایشان، آنان را به رعایت امانت و مدارا در حق رعیت وامیدارد».
روشی که امیرمؤمنان، علی(ع) در نظارت به کار میبرد و به زمامداران خود میآموخت، به سه صورت بود (البته این سخن به معنای نفی دیگر روشها نیست):
۱. نظارت غیرمستقیم و مخفی: این نوع نظارت، از راه بهکارگیری جاسوسان و نیروهای اطلاعاتی و گماردن آنها برای نظارت بر زمامداران صورت میگرفت. امام علی(ع) جاسوسانی را به ولایتها و شهرها میفرستاد تا از کارها و رفتارهای آنان گزارش تهیه کنند و ایشان را آگاه سازند. آگاهی حضرت از اعمال کارگزارانش در جای جای کشور بیشتر بدین وسیله صورت میگرفت این شیوه از چند مزیت برخوردار است:
- «شیوه غیرعلنی و مخفی، نقشی پیشگیری کننده از خلاف و رفتار نادرست و روشهای خودکامانه دارد.
- در این روش، گزارش کنندگان در محذورهایی که در شیوه مستقیم و علنی نظارت و بازرسی وجود دارد، قرار نمیگیرند.
- در این روش، امکان مخفی کردن امور و تصنع و ظاهرسازی وجود ندارد.
- در این روش، به سرعت میتوان جلو کجی و انحراف و مناسبات نادرست را گرفت»[۲۴۳].
عبارتهایی مانند «وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ... فَإِنَّ تَعَاهُدَكَ فِي السِّرِّ لِأُمُورِهِمْ...»[۲۴۴] ناظر به این معنا هستند. بهرهگیری از جاسوسان، پیامدهایی بسیار ارزنده برای حکومت دارد و جلو بسیاری از انحرافها و کاستیها را در حکومت میگیرد. بعضی از این پیامدها که در سفارشهای حضرت، در نامههای ۴۵ و ۵۳ آمده، بدین قرار است: امانتداری، رفتار نرم با مردم، آگاهی از تلاشها و زحمتها و نیز سستی و کمکاری زمامداران و کارگزاران، دادن پاداشهای متناسب با فعالیتها و جلوگیری سریع از انحرافها.
از سفارشهای امام میتوان به ویژگیهای نظارت کنندگان و جاسوسان نیز پی برد. به کارگزاران فرمان میدهد جاسوسان خود را از اهل صدق و وفا و امانتدار و راستگو در میان مردم برگزینند.
در تحف العقول آمده است: «ثُمَّ لَا تَدَعْ أَنْ يَكُونَ لَكَ عَلَيْهِمْ عُيُونٌ مِنْ أَهْلِ الْأَمَانَةِ وَ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ عِنْدَ النَّاسِ»[۲۴۵]؛ «پس فراموش نکن که باید بر آنان، مأموران مخفی از مردمان امین و حق گوی را که در میان مردم بدین صفات شناخته شده باشند، بگماری».
۲. نظارت مستقیم: در این نوع نظارت، خود حضرت به طور مستقیم و آشکار، بر امور نظارت و آنها را بررسی میکرد و به زمامداران نیز چنین سفارش میفرمود. امیر مؤمنان، علی(ع)در نامهای به یکی از کارگزاران خود به نام کعب بن مالک، به وی فرمان میدهد منطقهای خاص را به شیوه مستقیم و علنی بازرسی کند و از اعمال و رفتار کارگزاران آن منطقه جویا شود: «أمَّا بَعدُ؛ فاستَخلِفْ علَى عَمَلِكَ، واخرُجْ في طائِفةٍ مِن أصْحابِكَ، حَتَّى تَمُرَّ بأرضِ السَّوادِ كُورةً كُورةً، فتسأَلُهم عَن عُمَّالِهِم وتَنظُرَ في سِيرَتِهِم»[۲۴۶]؛ «اما بعد، شخصی را به جای خود در مقام جانشین قرار ده و خود به همراه گروهی از یارانت [برای بازرسی و نظارت بر عملکرد و رفتار کارگزاران و مسئولان به همه مناطق روانه شوید و] تمام سرزمین سواد (عراق) را منطقه به منطقه بگردید و از چگونگی رفتار و اعمال کارگزاران جویا شوید و سیره آنان را مورد بررسی و پیگیری قرار دهید».
۳. گزارشهای مردمی: یکی از منابع نظارتی و آگاهی امام از کارها و فعالیتهای مسئولان، گزارشهای مردمی بود که از شهرهای گوناگون نزد آن حضرت میآمدند: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ دَهَاقِينَ أَهْلِ بَلَدِكَ شَكَوْا مِنْكَ غِلْظَةً وَ قَسْوَةً وَ احْتِقَاراً وَ جَفْوَةً»[۲۴۷]؛ «اما بعد، دهقانان محل فرمانداریات از خشونت، قساوت، تحقیر و سنگدلی تو شکایت آوردهاند...».
دستور امام به مالک اشتر، برای تشکیل جلسههای عمومی با مردم، از یک نظر به دلیل دریافت گزارشهایی از وضعیت مسئولان بود. امر به معروف و نهی از منکر، نظارتی همگانی بر عملکردهای کارگزاران است. حضرت در سخنان مهمی، مردم را به امر به معروف و نهی از منکر دعوت میکند و درباره پیامدهای ناگوار ترک آن هشدار میدهد[۲۴۸].
رسیدگی (حسابرسی)
امیر مؤمنان، علی(ع) در پی نظارت، به عملکرد کارگزاران نیز رسیدگی میکرد و از آنان میخواست حسابهای خود را برای رسیدگی نزدش بفرستند و سپس بر اساس عملکرد آنان، برخورد لازم و مناسب داشت.
- رسیدگی و برخورد شدید با اختلاسگران: «از خدای بترس و اموال این قوم را به آنان بازگردان که اگر چنین نکنی و خداوند مرا بر تو پیروزی دهد، با تو کاری خواهم کرد که نزد خداوند، عذرخواه من باشد. با این شمشیر که هر کس را ضربتی زدهام به دوزخش فرستادهام، تو را نیز خواهم زد. به خدا سوگند! اگر از حسن و حسین چنین عملی سر میزد، نه با ایشان مدارا و مصالحه میکردم و نه هیچ یک از خواهشهایشان را بر میآوردم، تا آنگاه که حق را از ایشان بستانم و باطلی را که از ستم ایشان پاگرفته است، بزدایم»[۲۴۹].
- سرزنش کردن: «چون فرصت به دست آوردی، به مردم خیانت کردی و شتابان تاخت آوردی و برجستی و هرچه میسرت بود، از اموالی که برای بیوهزنان و یتیمان نهاده بودند، برگرفتی و بربودی؛ آنسان که گرگ تیزچنگ، بز مجروح را میرباید. اموال مسلمانان را به حجاز بردی با دلی آسوده، بیآنکه خود را در این اختلاس گناهکار پنداری. وای بر تو! چنان مینمودی که میراث پدر و مادرت را نزد آنها میبری. سبحان الله! آیا به قیامت ایمانت نیست؟ آیا از روز حساب بیمی به دل راه نمیدهی؟ ای کسی که در نزد من از خردمندان میبودی! چگونه آشامیدن و خوردن بر تو گواراست و حال آنکه آنچه میخوری و میآشامی از حرام است»[۲۵۰].
- تذکر: «به من خبر دادهاند زمین را از محصول عاری کردهای و هرچه در زیر پایت بوده، برگرفتهای و هرچه به دستت آمده، خوردهای. حساب خود را نزد من بفرست و بدان که حساب کشیدن خدا از حساب کشیدن آدمیان شدیدتر است»[۲۵۱].
- هشدار به خیانت: «وَ إِنِّي أُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَماً صَادِقاً لَئِنْ بَلَغَنِي أَنَّكَ خُنْتَ مِنْ فَيْءِ الْمُسْلِمِينَ شَيْئاً صَغِيراً أَوْ كَبِيراً لَأَشُدَّنَّ عَلَيْكَ شَدَّةً تَدَعُكَ قَلِيلَ الْوَفْرِ ثَقِيلَ الظَّهْرِ ضَئِيلَ الْأَمْرِ»[۲۵۲]؛ «به خدا سوگند میخورم! سوگندی راست که اگر به من خبر رسد در غنایم مسلمانان به اندک یا بسیار خیانت کردهای، چنان بر تو سخت گیرم که کممایه مانی و بار هزینه عیال بر دوشت سنگینی کند و حقیر و خوار شوی».
- نهی از گرایش به طرف سرمایهداران: «اما بعد، ای پسر حنیف، به من خبر رسیده که مردی از جوانان بصره تو را به سوری فراخوانده و تو نیز بدانجا شتافتهای. سفرهای رنگین برایت افکنده و کاسهها پیشت نهاده. هرگز نمیپنداشتم دعوت را اجابت کنی که بینوایان را از در میرانند و توانگران را بر سفره مینشانند»[۲۵۳].
- بازگرداندن اموال تاراج شده به خزانه عمومی: همراه با سیاست ضروری نفی تبعیض و نظارت بر کارگزاران، اقدام دیگری نیز لازم بود که برنامه اصلاحی را تکمیل کند و آن، بازگرداندن اموال به تاراج رفته مسلمانان بود. حضرت همزمان با اعلام سیاست مساوات و رفع تبعیض و نظارت، سیاست بازگرداندن اموال غیرقانونی به خزانه را نیز اعلام کرد و فرمود: «وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ...»[۲۵۴]؛ «به خدا سوگند! آنچه از عطایای عثمان و آنچه را بیهوده از بیت المال مسلمانان به این و آن بخشیده، اگر بیابم به صاحبانش باز میگردانم...»[۲۵۵].
محور پنجم: اصلاح الگوی مصرف
مسائل اقتصادی مربوط به مصرف، بخش عمدهای از مباحث اقتصادی را به خود اختصاص داده که دلیل روشنی بر اهمیت آن در عرصه اقتصاد است. تأثیر نگرش خاص امام در زمینه ارتباط دنیا و آخرت بر مصرف، به طور کامل از گفتار ایشان به دست میآید. از دید حضرت، اعتقاد به آخرت و اصالت دادن به آن، چارچوبی برای مصرف شخص مسلمان پدید میآورد که آن را با اراده و اختیار، به صورت الزامی دینی، در جهت مصرف بر میگزیند. تأثیر نگرش امام در رابطه دنیا و آخرت بر مصرف، این است که مسلمان نمیتواند به بهانه مالکیت بیچون و چرای خویش بر اموال و داراییهایی که در دست دارد، در مصرف آن آزاد باشد و آن را به هر نحوی در جهت تأمین لذتهای شخصی به کار گیرد. حضرت میفرماید: دنیا خانهای است ناپایدار و مردم آن ناچار از گذاشتن شهر و دیار... ؛ پس رخت از آن بربندید با نیکوترین توشهای که شما را آماده است و مپرسید در دنیا افزون از آنچه شما را بسنده است و مخواهید در آن، بیشتر از آنچه شما را کفایت کننده است[۲۵۶].
دنیا در این جا به معنای شهر و خانه و داراییها و تمام لوازم زندگی و لذات زودگذر است و امام، سازگاری بین دنیا و آخرت را بدینگونه بیان فرموده که با برگرفتن بهترین توشه از دنیا به سوی آخرت کوچ کنید و الگوی بهرهمندی شما در این دنیا، زندگی در سطح کفاف باشد و از زیادهخواهی بپرهیزید؛ بنابراین، توشه برگرفتن و آهنگ آخرت داشتن در این جهان با فرض زندگی در سطح کفاف، مناسبت و سازگاری دارد، نه با رفاهطلبی و فزونخواهی (سازگاری در سطح کفاف)[۲۵۷].
اقدامات اصلاحی این محور
اقدامات اصلاحی امام(ع) در این راستا متعدد است؛ از جمله:
یک. الگوسازی از زندگی ساده و قناعت
شفافیت زندگی و پرهیز از ثروتاندوزی
آن هنگام که امیرالمؤمنین (ع) به صورت رسمی با مردم بیعت کرد و زمامداری حکومت اسلامی را در دست گرفت، با انتخاب سبک متفاوتی از زندگی، نسبت به خلفای پیشین، اولین گام را در مبارزه با مفاسد اقتصادی برداشت. امام(ع) از همان ابتدا به نحوی زندگی کرد که میزان داراییهای خود و خانوادهاش، در معرض دید همگان قرار داشت. حضرت(ع) چنان شیوه سادهزیستی را برگزیده بود، که تنگدستترین مردم نیز، با مشاهده وضع زندگی رهبر جامعه، به خود اجازه اعتراض و شکایت نمیداد. در نگاه پر مهر امام علی(ع) اگر ثروت، در دست حاکمان و زمامداران جمع شود، تنگدستان به ستوه و طغیان خواهند آمد: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْحَقِّ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ»[۲۵۸]؛ یعنی: خداوند بر پیشوایان حق واجب کرده که خود را با مردم ناتوان همسو کنند، تا فقر و نداری، تنگدست را به هیجان نیاورد، و به طغیان نکشاند.
امیرمؤمنان خود درباره میزان داراییاش، قبل و بعد از حکومت، چنین میگوید: «دَخَلْتُ بِلَادَكُمْ بِأَشْمَالِي هَذِهِ وَ رَحْلَتِي وَ رَاحِلَتِي هَا هِيَ فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ مِنْ بِلَادِكُمْ بِغَيْرِ مَا دَخَلْتُ فَإِنَّنِي مِنَ الْخَائِنِينَ»[۲۵۹]؛ یعنی: با این جامهها(ی مندرس) به سرزمین شما آمدم، و بار و بنهام همین است که میبینید، اکنون اگر از بلاد شما با چیزی جز آنچه با آن آمده بودم بیرون روم، از خیانتکاران خواهم بود. در این سخن، امیرمؤمنان(ع)، هر گونه افزایش دارایی را در طول زمامداری، خیانت میشمارد و علاوه بر اینکه خود را بدان ملزم نموده بود، والیان و کارگزاران را از جمعآوری ثروت و افزایش دارایی از سرانه مردمی منع میکرد: «وَ كَانَ عُثْمَانُ اسْتَعْمَلَهُ عَلَى آذَرْبِيجَانَ فَأَصَابَ مِائَةَ أَلْفِ دِرْهَمٍ فَبَعْضٌ يَقُولُ أَقْطَعَهُ عُثْمَانُ إِيَّاهَا وَ بَعْضٌ يَقُولُ أَصَابَهَا الْأَشْعَثُ فِي عَمَلِهِ فَأَمَرَهُ عَلِيٌّ بِإِحْضَارِهَا فَدَافَعَهُ وَ قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَمْ أُصِبْهَا فِي عَمَلِكَ قَالَ وَ اللَّهِ لَئِنْ أَنْتَ لَمْ تُحْضِرْهَا بَيْتَ مَالِ الْمُسْلِمِينَ لَأَضْرِبَنَّكَ بِسَيْفِي هَذَا أَصَابَ مِنْكَ مَا أَصَابَ فَأَحْضَرَهَا وَ أَخَذَهَا مِنْهُ وَ صَيَّرَهَا فِي بَيْتِ مَالِ الْمُسْلِمِينَ وَ تَتَبَّعَ عُمَّالَ عُثْمَانَ فَأَخَذَ مِنْهُمْ كُلَّ مَا أَصَابَهُ قَائِماً فِي أَيْدِيهِمْ وَ ضَمَّنَهُمْ مَا أَتْلَفُوا»[۲۶۰]؛ یعنی: علی(ع)، اشعث بن قیس را احضار کرد، وی از سوی عثمان، فرماندار آذربایجان بود و صد هزار درهم به دست آورد. برخی گویند آن را عثمان به وی بخشید و برخی دیگر گویند که آن را در کارش به دست آورد. امام علی(ع) فرمان داد آن را آماده سازد؛ ولی وی سرباز زد و گفت: ای امیرمؤمنان! این ثروت را در دوران حکومت تو به دست نیاوردهام. امام فرمود: «به خدا سوگند، اگر آن را در بیت المال مسلمانان حاضر نسازی، این شمشیر را چنان بر تو فرود آورم که هرچه خواست، از تو باز ستانَد». پس اشعث، اموال را آورد و امام، آنها را از او گرفت و در بیت المال قرار داد. [این جستجو و پیگیری را] نسبت به کارگزاران عثمان، پی گرفت و هر چه از ثروت در دستشان بود، باز ستاند و در آن چه از میان برده بودند، آنها را ضامن کرد.
علاوه بر این، امیرمؤمنان(ع) هرگز فرزندان خود را - با وجود لیاقت حقیقی آنان - به سمتها و مناصب حکومتی قرار نداد و بدین ترتیب، راه بهانهجویی خائنان و سوء استفادهکنندگان را بست. ایشان در این زمینه به فرمانداران نیز هشدار دادهاند که هرگونه سوء استفاده نزدیکان را ریشهکن کنند، و تکلیف همگان را در برابر موضع خویش روشن نمایند: «ثُمَّ إِنَّ لِلْوَالِي خَاصَّةً وَ بِطَانَةً فِيهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَ تَطَاوُلٌ وَ قِلَّةُ إِنْصَافٍ فِي مُعَامَلَةٍ فَاحْسِمْ مَادَّةَ أُولَئِكَ بِقَطْعِ أَسْبَابِ تِلْكَ الْأَحْوَالِ وَ لَا تُقْطِعَنَّ لِأَحَدٍ مِنْ حَاشِيَتِكَ وَ حَامَّتِكَ قَطِيعَةً وَ لَا يَطْمَعَنَّ مِنْكَ فِي اعْتِقَادِ عُقْدَةٍ تَضُرُّ بِمَنْ يَلِيهَا مِنَ النَّاسِ فِي شِرْبٍ أَوْ عَمَلٍ مُشْتَرَكٍ يَحْمِلُونَ مَئُونَتَهُ عَلَى غَيْرِهِمْ فَيَكُونَ مَهْنَأُ ذَلِكَ لَهُمْ دُونَكَ وَ عَيْبُهُ عَلَيْكَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»[۲۶۱]؛ یعنی: همانا زمامداران را خواص و نزدیکانی است که خوی برتری جستن و خودگزینی، و به حق دیگران دست دراز کردن، دارند و در معاملات انصاف ندارند، ریشه ستمکاریشان را با بریدن اسباب آن بخشکان، و به هیچ کدام از اطرافیان و خویشاوندانت زمین را واگذار مکن، و به گونهای با آنان رفتار کن که [با استفاده از نفوذ تو] قرار دادی به سودشان منعقد نگردد که به مردم زیان رساند، مانند: آبیاری مزارع، یا زراعت مشترک، که هزینههای آن را بر دیگران تحمیل کنند، در آن صورت سودش برای آنان، و عیب و ننگش در دنیا و آخرت برای تو خواهد ماند.
دوری از زیادهخواهی و اشرافیگری
دوری از زیادهخواهی در عرصه اقتصاد یکی از مؤلفه های پررنگ و مهم سیره اقتصادی امام علی (ع) است. به همین دلیل، ایشان سفارشهای مکرر به قناعت در زندگی در جهت این نگرش است؛ چون با این دید خاص است که غنا در قناعت موجود میشود[۲۶۲] و غنی کسی است که با قناعت و میانهروی در مصرف، از دیگران بینیاز شده باشد[۲۶۳] و حتی امام در بیانی با تلاوت آیه شریفه ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ...﴾[۲۶۴] در وصف پرهیزگاران، به مصرف کفاف آنان اشاره میفرماید؛ یعنی آنان در حالی که از طیبات مصرف میکنند و در این جهت، با اهل دنیا شریکند، در سایه نگاه به آخرت، به اندازه کفایت نیازهای اساسی زندگی بهره میبرند»[۲۶۵].[۲۶۶]
امام علی (ع) همانگونه که در رفتار تولیدی الگویی کامل بودند، در مصرف نیز نمونه ایدهآلی از رفتار مصرفی فرد مسلمان را مجسم کردهاند. سیره امام در این زمینه در ضمن چند بحث قابل بررسی است که بارزترین آنها، در مخارج خوراک و پوشاک نمود دارند.
نمونه قناعت و سادهزیستی در خوراک
مخارج خوراک در الگوی مصرف امام کمترین مقدار ممکن بوده است. حکایات شنیدنی و شگفتآوری در صرفهجویی و قناعت ایشان در مصرف خوردنیها و آشامیدنیها نقل شده است[۲۶۷]. امیرمؤمنان (ع) همواره نان جو، که از آرد صاف نشده تهیه میشد، میخورد؛ به گونهای که نخالههای آرد بر روی نان قابل مشاهده بود. خشکی و سفتی این نانها به حدی بود که باید به کمک زانو تکهتکه میشد. امام این نانها را درون صندوق و یا کیسهای میگذاشت و بر آن مُهر میزد تا مبادا دیگران، از سر دلسوزی، خورشتی بر آن بیفزایند. امام میفرمود: «دوست ندارم به جز چیزی که بدان علم دارم، چیز دیگری را به شکمم وارد کنم»[۲۶۸].
نان خورشت امام غالباً سرکه، نمک، مایعات چرب گیاهی و جانوری (الزیت)، شیر، و خرما بود و گوشت را فقط برای عمل به سنت قربانی، میخوردهاند. روزی حلوایی تهیه شده از آرد و شکر و عسل به نام فالوذج برای ایشان حاضر کرده بودند، امام از خوردن آن اجتناب کرد و فرمود: «دوست ندارم چیزی بخورم که رسول خدا ص) از آن نخورده است». به روایت دیگر فرمود: «تو خوشبو، خوشگوار و خوشطعم هستی، اما من دوست ندارم نفس خود را به چیزی که بدان خو نکرده است، عادت دهم»[۲۶۹].
امیرمؤمنان (ع) خود اینگونه بود، اما دیگران را با غذاهای خوب مانند نان گندم و گوشت اطعام میکرد و هیچگاه بر آنها سخت نمیگرفت، مگر آنکه کسی، به اختیار خود، حاضر به مشارکت در ایثار امام میشد، چنانکه چنین مشارکتی از سوی حضرت فاطمه (س) و فرزندانش نقل شده است[۲۷۰]. بنابراین، عمل به این شیوه به دلیل ضعف قدرت خرید، یا بخل نبوده است.
نباید تصور کرد که خودداری امام از مصرف خوردنیهای حلال، به معنای حرام دانستن لذتهای حلال بر خود، با توصیه دیگران به عمل به این شیوه بوده است؛ زیرا امام در سنت گفتاری خود[۲۷۱] رفتار مطلوب فرد مسلمان را رعایت حد اعتدال میدانست و تلاش میکرد تا چنین رفتاری به هنجار اجتماعی تبدیل شود. بنابراین راز این رفتار او را باید در این نکته دانست که امام در این مقام، نه عنوان فردی عادی، بلکه اسوهای است برای اصلاح ناهنجاریهای اجتماعی و سوق دادن جامعه به سمت اعتدال. شایسته است چنین الگویی خود در مرتبهای بالاتر از آنچه دیگران را به آن فرا میخواند، قرار گرفته باشد.
جامعه مطلوب از دیدگاه امام علی (ع) جامعهای است که همگان خصوصاً گروههای کمدرآمد، در آن به آسانی بتوانند غذای مورد نیاز خود را تهیه کنند. راهبرد مناسب برای رسیدن به این هدف، این است که اقشار پر درآمد از زیادهروی در مصرف غذا پرهیز کنند. ولی انسان، لذتجو است و تغذیه را وسیلهای برای کامجویی بیشتر میداند و بنابراین در مصرف غذا از حد اعتدال خارج میشود. هنجار شدن این پدیده، اتلاف منابع و سوء تغذیه فقیران را به دنبال خواهد داشت. جامعه برای تغییر این شیوه مصرف، نیازمند اسوه است و بیشک، توان اقتصادی، اقتدار روحی، موقعیت اجتماعی و سوابق مذهبی امام تمام شرایط چنین اسوهای را فراهم آورده بود.
نامه امام به عثمان بن حنیف، فرماندار بصره، که در میهمانی پرخرج یکی از ثروتمندان بصره شرکت کرده بود، نشان دهنده همین رفتار امام است. امام استاندار خود را به دلیل شرکت در چنین مجلسی شدیداً توبیخ میکند و آنگاه با بیان سنت رفتاری خود، وی را به عمل به این شیوه فرا میخواند: آگاه باش که هر مأموری، پیشوایی دارد که باید به او اقتدا کند و از نور دانش او بهره گیرد. بدان امام شما از دنیایش به همین دو جامه کهنه و از غذاها به دو قرص نان اکتفا کرده است. آگاه باش که شما توانایی آن را ندارید که چنین باشید، اما مرا با ورع، تلاش، عفت و پیمودن راه صحیح، یاری دهید[۲۷۲].
از سوی دیگر امام کسانی را که به دلیل سوء برداشت از سیره ایشان، خوردن غذاهای پاکیزه را برخود حرام میکردند، عتاب میکند و با بیان تفاوت خود با آنها، به دلیل عهدهدار بودن رهبری جامعه اسلامی، آنان را به استفاده صحیح از نعمتهای الهی فرا میخواند. مباحثه امام با عاصم بن زیاد در این باره شنیدنی است. وقتی به ایشان خبر دادند که او نعمتهای پاکیزه خدا را بر خود حرام کرده و از زندگی کناره گرفته است، وی را خواست و با چهرهای برافروخته او را عتاب کرد و فرمود: آیا از خانوادهات شرم نمیکنی؟ آیا به فرزندانت رحم نمیکنی؟ آیا چنین میپنداری که خداوند چیزهای پاکیزه را بر تو حلال کرده، اما دوست ندارد که از آنها استفاده کنی؟ تو در پیشگاه خداوند کمتر از آنی که اینگونه با تو رفتار کند. آیا خداوند نمیگوید: ﴿وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ * فِيهَا فَاكِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَكْمَامِ﴾[۲۷۳] آیا خداوند نمیگوید: ﴿مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيَانِ... يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ﴾[۲۷۴]. به خدا قسم که آشکار کردن نعمتهای خداوند با عمل، نزد او محبوبتر از بازگویی آنها با زبان است، در حالی که خداوند فرمود: ﴿وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ﴾[۲۷۵]. عاصم پس از شنیدن این سخنان گفت: «ای امیرمؤمنان، شما خود را به غذاهای ناگوار و لباسهای خشن اکتفا کردهاید؟» امام فرمود: «وای بر تو من مثل تو نیستم. خداوند بر پیشوایان حق واجب کرده که بر خود سخت گیرند و همچون طبقه ضعیف مردم باشند، تا فقر آنان را به ستوه نیاورد و سر از فرمان خداوند نکشند»[۲۷۶].[۲۷۷]
نمونه قناعت و سادهزیستی در پوشاک
مخارج پوشاک از مخارج مهم شخصی است. پوشاک وسیله محافظت بدن از سرما و گرما، پوشش ظاهری اعضای آن و مایه حفظ آبرو و حرمت اجتماعی و اظهار نعمتهای الهی است. از سوی دیگر، پوشاک، نیاز انسان به زیبایی را برآورده میسازد. تأمین پوشاک، در حد اعتدال، لازمه نشاط و سلامت زندگی است، اما عدم اعتدال در آن به ویژه زیادهروی برخاسته از حس تفاخر و تکبر، مشکلات اجتماعی و اقتصادی را به دنبال خواهد داشت.
امام علی (ع) در سنت گفتاری خود، همانگونه که گذشت، بر رعایت اعتدال تأکید مینمود و مخارج پوشاکش کمترین مقدار ممکن بود. لباس امام غالباً دارای سه قسمت بود: یک شلوار که بلندی آن تا نصف ساق بود؛ یک پیراهن که بلندی آن تا روی پا بود و یک دوشانداز که از جلو تا روی سینه و از پشت تا روی باسن را میپوشاند. جنس این لباسها معمولاً از کرباس یا پشم و رنگ آنها سفید بود و ارزش آنها از سه یا چهار درهم و یا یک دینار تجاوز نمیکرد. اگر اندازه آستین و یا ادامه پیراهن بیشتر از مقدار نیاز بود، اضافه آن را قطع میکرد و تا حد ممکن، لباس خود را وصله میزد و از خرید لباس نو اجتناب میکرد[۲۷۸]. یک بار با اشاره به این موضوع فرمود: به خدا سوگند که این پیراهن را آن قدر وصله زدهام که از وصله کننده آن شرم دارم. کسی به من گفت: «چرا این لباس کهنه را دور نمیاندازی؟» گفتم: «از من دور شو! رهروان شب، صبحگاهان ستایش میشوند»[۲۷۹].
یعنی آنها که بیدار بودند و ره سپردند و به مقصود رسیدند از آنها که خواب ماندند و به مقصد نرسیدند، باز شناخته میشوند. امام در پاسخ اعتراض کسانی که به سادگی و کهنگی و یا اندازه لباس ایشان اعتراض میکردند، میفرمود: این لباسی است که مؤمنان از آن بهره میگیرند و قلب را خاشع و نفس را رام میسازند و عورت را بهتر میپوشانند و نیاز را برآورده میکنند[۲۸۰].
در تحلیل سیره امام علی (ع) در پوشاک، علاوه بر نکتهای که درباره خوراک ایشان گفتیم، به نقش شرایط و زمان در تعیین نوع لباس و مخارج پوشاک نیز میتوان اشاره کرد. از دیدگاهی کلی، شکی نیست که با تغییر مقتضیات زمان مخارج پوشاک نیز تغییر میکند؛ زیرا تعیین حد اعتدال پوشاک، متکی بر معیارهای عرفی است، و عرف اجتماعی با مرور زمان و بر اثر تغییرات واقعی، مانند افزایش قدرت خرید مردم و پیشرفتهای فنی در زمینه تولید پوشاک یا تغییر سلیقه عمومی نیز تغییر میپذیرد.
الگوی پوشاک امام علی (ع) نیز از این قاعده مستثنا نبود. پوشش ایشان، اگرچه با انتظارات معدودی از مردم آن زمان که از مقایسه امام با برخی رهبران سیاسی آن عصر نشأت میگرفت، مطابق نبود، اما با الگوی پوشاک تودههای فقیر آن زمان کاملاً سازگار بود. گزارشهای رقتانگیزی که از وضعیت پوشاک مسلمانان صدر اسلام رسیده است، گواه این مدعا است. در سالهای دهه اول هجری، وضع پوشاک گروهی از اصحاب پیامبر که به اصحاب صفه شهرت داشتند، به حدی بد بود که برخی از آنان از شرم برهنگی خود را پنهان میکردند[۲۸۱] و لباس تعدادی از آنان نیز از کتان ضخیم بود که زبری آن پوست بدن را میخراشید و به همین دلیل گاهی از زبری این لباسها نزد پیامبر شکوه میکردند[۲۸۲]. واثلة بن اصقع میگوید: «سی تن از اصحاب رسول خدا (ص) را دیدم که هر یک فقط با پوشیدن یک قطیفه پشت سر ایشان به نماز ایستاده بودند، و من یکی از آنان بودم»[۲۸۳]. ابوهریره گفته است: «هفتاد نفر از اصحاب صفه را دیدم که هیچ یک جامه دوشانداز نداشتند»[۲۸۴].
روزی، در حالی که پیامبر و جمعی از اصحاب کنار هم نشسته بودند، امیرمؤمنان (ع) با لباسی کهنه، که به دلیل پارگی قسمتهایی از بدنش را نمیپوشاند، وارد شد و در کنار پیامبر نشست. پیامبر برای لحظاتی او را زیر نظر گرفت و با مشاهده وضعیت لباس ایشان این آیه را تلاوت نمود. ﴿وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۲۸۵] و آنگاه فرمود: «یا علی، تو از والاترین کسانی هستی که این آیه درباره آنها نازل شده است». آنگاه پرسید: «یا علی، لباسی که به تو پوشانده بودم کجا است؟» امام فرمود: «ای رسول خدا (ص)، یکی از یاران شما نزد من آمد و از برهنگی خود و خانوادهاش شکوه کرد و من آن لباس را به او بخشیدم»[۲۸۶].
در چنین روزگاری، سادهپوشی امام، چنانکه رسول خدا (ص) فرمود، از مظاهر عالی ایثار محسوب میشد و با هنجارهای معمول آن زمان نیز مطابقت داشت. اما در دهههای بعد، مانند زمان امام سجاد (ع) و امام صادق (ع) یا امام رضا (ع)، به دلیل رشد اقتصاد ملی، وضعیت عمومی پوشاک مردم به میزان زیادی بهبود یافته بود و بنابراین، الگوی پوشاک امیرمؤمنان (ع) مورد پسند اجتماع نبود؛ از این رو نقل شده است که امام سجاد (ع)، جامههایی از خز به ارزش پنجاه دینار میپوشیده است[۲۸۷]. سیره امام صادق (ع) نیز وضعیتی مشابه داشته است[۲۸۸]. امام صادق (ع) در پاسخ به اعتراض کسانی که از مغایرت وضعیت لباس او با سیره امیرمؤمنان (ع) خرده میگرفتند، به تغییر شرایط زمان اشاره کردهاند. نقل شده است که سفیان ثوری با لحنی اعتراضآمیز به امام صادق (ع) گفت: شما میگویید که علی بن ابی طالب لباس خشن میپوشید، در حالی که خود لباسهای «قوهی» و «مروی» دو نوع لباس گرانبها بر تن کردهاید. امام در پاسخ فرمود: «وای بر تو! علی بن ابی طالب در زمان تنگی معیشت زندگی میکرد، و اکنون زمان فراوانی نعمت است هنگامی که اقتصاد زمانه شکوفا شود، نیکان آن زمان به استفاده از نعمتهای خداوند أولی هستند»[۲۸۹].
اما اینکه چرا با بهبود چشمگیر وضعیت رفاهی مسلمانان پس از گسترش فتوحات اسلامی، در دهه دوم هجری - برخلاف دهه اول - امام علی (ع) سادهپوشی خود را همچنان حفظ کرد، اولاً شواهد تاریخی، بهبود نسبی در وضعیت لباس امام را نفی نمیکند، بلکه مدارکی نیز در تأیید این بهبود میتوان یافت[۲۹۰]. ثانیاً گرچه درآمدهای عمومی مسلمانان در زمان خلیفه دوم و سوم به شدت افزایش یافت، به دلیل توزیع نابرابر این درآمدها، شکاف طبقاتی عمیقی در جامعه به وجود آمده بود؛ به گونهای که گروهی محدود، ثروتمند بودند، ولی بیشتر مردم در فقر و فاقه به سر میبردند[۲۹۱]. در چنین موقعیتی، سادهپوشی امام از سویی، نوعی همدردی با فقیران، و از سوی دیگر سرمشقی بود برای دوری از اشرافیگری و خوشگذرانی طبقه ثروتمندی که در سالیان گذشته بدان خو کرده بودند. خطبهها و مواعظ امام در ایام خلافت نشان میدهد که در آن زمان، خطر اتراف و مصرفگرایی افراطی، جامعه اسلامی را در معرض سقوط قرار داده بود و امام یکی از وظایف مهم خود را اصلاح این وضعیت میدانست. نکوهش شدید دنیاگرایی توسط امام در نهج البلاغه، به ویژه در خطبه ۱۶۰، نشان دهنده اهمیت این مطلب نزد آن حضرت است؛ چنان که ترویج رهبانیت و صوفیگری، جامعه زمان امام صادق (ع) را تهدید میکرد و شیوه پوشش ایشان نیز نوعی مقابله عملی در برابر این تهدید بود[۲۹۲].[۲۹۳]
دو. تشویق مردم به صرفهجویی در مصرف و پرهیز از اسراف
از نگاه امام، اسراف (به ویژه در مصرف)، افزون بر آثار منفی اقتصادی، گناهی است که با اصالت دادن به آخرت ناسازگار است؛ بنابراین، پرهیز از اسراف و تبذیر، یکی از آثار عملی نگرش جمع بین دنیا و آخرت از دید او به شمار میرود. حضرت، اقتصاد و میانهروی در زندگی و مصرف را موجب آماده شدن برای مقابله با پیامدهای ناگوار زندگی میداند[۲۹۴]؛ به طوری که اگر انسان در چارچوب میانهروی معقول مصرف نکند، اسراف او را از بین میبرد[۲۹۵]. این امام همام به اندازه نگه داشتن در زندگی (به ویژه مصرف) تأکید کرده و آن را «نصف العیش» خوانده است[۲۹۶].[۲۹۷]
سه. ارزشمند شمردن کار و تولید بیش از مصرف و تجمل
امیرمؤمنان(ع) در تمام زندگی خود به کار و تولید اهمیت فراوانی میداد و خود شخصاً سرمایهگذاری، کار و تولید میکرد و از این طریق، ثروت و املاک فراوانی به دست آورد و از ناحیه آن ثروت و املاک، سالانه درآمدهای فراوانی نصیب حضرت میشد. در نظریههای دانش اقتصاد، تن را به رنج و سختی انداختن و تولید و درآمد فراوان کسب کردن اما از آن همه درآمدها سود نبردن هیچ جایگاهی ندارد و رفتاری عاقلانه نیست.
در اقتصاد علوی انگیزه فرد در تولید، بیشینه کردن مجموع سود دنیایی و آخرتی است و سود آخرتی با صرف نظر کردن از سود دنیایی ضریب ده میشود: ﴿فله عشر امثالها﴾ و سود آخرتی از سود دنیایی پایدارتر است و میزان سود آخرتی و دنیایی به میزان ایمان افراد و ضریب اهمیتی بستگی دارد که افراد برای سود دنیایی و آخرتی قائل میشوند[۲۹۸].
چهار. محدود کردن مصارف دستگاه خلافت و حکومت
هجمه آسیبهای فراوان به بخش توزیع و مصرف درآمد، این ضرورت را ایجاب کرده است که حضرات معصومان برخوردار از قدرت حاکمیت برای مصرف بهینه درآمدها و ساماندهی وضعیت اقتصادی معیشتی مردم به ویژه آسیبپذیران از آنان، تدبیری بیندیشند و عرصه مصرف درآمدها را از لوث وجود هرگونه آسیبی که تلاش و فعالیت فعالان در عرصه کار و تولید و درآمد را خنثی میکند و فقر و نداری را در پی خود دارد، با اعمال سیاستهایی بایسته پاک کنند و به اصلاح الگوی مصرف و آسیبزدایی از آن بپردازند که از نمونههای آن سیاستهای ذیل است:
جلوگیری از اسراف
اسراف دارای دو معنا است. یک معنای لغوی و یک معنای اصطلاحی و کاربردی؛ معنای لغوی آن گذشتن از حد اعتدال در هر کار است[۲۹۹] و معنای کاربردی و مشهورتر آن گذشتن از حد اعتدال در مصرف اموال است[۳۰۰] که معنای دوم مشهور است که در موارد فراوانی قرآن از آن نهی و مذمت کرده است. از جمله موارد بسیار آن آنجاست که خدای متعال در خصوص استفاده مردم از نعمت هایش فرموده است: «بخورید و بیاشامید اما اسراف نکنید»[۳۰۱].
پیامبر خدا هم با تأسی به قرآن به عنوان رهبر و حاکم جامعه اسلامی از آن نهی کرده و برای اصلاح الگوی مصرف و جلوگیری از شیوع آن در جامعه و تأثیر اسراف در تهیدستی مردم به مخالفت و مقابله با آن برخاسته است: به روایت مسعدة بن صدقه از امام صادق(ع)، رسول خدا(ص) آزاد کردن پنج یا شش برده را توسط مردی در وقت مرگ در حالی که همه دارایی او همان بود و اولاد صغیری داشت مصرف بیجا و اسراف دانست و گویا اعتراض کرد و فرمود: «اگر از این وضعیت و عمل او به من اطلاع میدادید که او کودکانی صغیر داشته است و آنان را با دستی دراز و تهی نزد مردم بر جای گذارده است، نمیگذاشتم او را در کنار مسلمانان به خاک بسپارید»[۳۰۲].
حتی آن حضرت مصرف زیاد آب را در وضو اسراف خواند و یکی از یارانش را از اسراف در آن منع فرمود؛ چراکه «قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود» ولی با ادامه و فراگیر شدن اسراف مزارع و نخلستانهایی بیآب میماند و سرانجام آن چیزی جز کاهش تولید و درآمد و همچنین بیکاری و فقر و پیامدهای ناشی از آن نیست؛ در حالی که هیچ کدام از این عوارض و پیامدها در شان حکومت اسلامی و مسلمانان نیست از همین روست که پیامبر خدا(ص) به عنوان رهبر و حاکم اسلامی خود را موظف به پیشگیری از آن میبیند و از آن نهی میکند، هر چند، چند قطره آب اضافی در وضو باشد.
امیر مؤمنان(ع) نیز همچون پیامبر خدا(ع) بر اهمیت صرفهجویی و دوری از اسراف به ویژه از مصرف زیاد و بیجای در اموال بیت المال تأکید میورزید؛ به گونه ای که حتی کارگزاران خود را از نوشتن با فاصله پیش حد بین سطرها بر حذر میداشت و به حذف کلمات زاید و تیز کردن قلم سفارش میکرد[۳۰۳]. آن حضرت برخی از کارگزارانش را به طور عام و برخی دیگر از آنان را به طور خاص بر دوری از اسراف سفارش میکرد؛ در نامه ای به زیاد بن ابیه او را از مصرف بیهوده و بیمورد اموال بر حذر داشت و در نامهای خطاب به او چنین نگاشت: اسراف را کنار بگذار و میانهروی را پیشه کن، از امروز به فکر فردا باش و از اموالدنیا به قدر ضرورت برای خویش نگهدار و زیادی را برای روز نیازت از پیش بفرست[۳۰۴].
آن امام همام نه تنها مصرف بیرویه و بیش از حد را اسراف میدانست و از آن نهی میکرد، بلکه مصرف بیمورد و بیجا را نیز اسراف میشمرد و در پاسخ آنان که بر تقسیم مساوی اموال عمومی بر او ایراد و انتقاد داشتند و تقاضای تبعیض در تقسیم اموال بیت المال را داشتند چنین فرمود: «به خدا قسم تا عمر من باقی است و شب و روز برقرار است و ستارگان در پی هم طلوع و غروب میکنند، هرگز به چنین کاری دست نمیزنم. اگر اموال از خودم بود به طور مساوی میان آنها تقسیم میکردم تا چه رسد به اینکه این اموال، اموال خداست، آگاه باشید بخشیدن مال در غیر موردش اسراف و تبذیر است. این کار ممکن است در دنیا باعث سربلندی انجام دهنده آن شود، ولی در آخرت موجب سرافکندگی وی میگردد»[۳۰۵].
بنابراین از روایتها و گزارههای معتبر تاریخی استفاده میشود پیامبر(ص) و امیرمؤمنان(ع) بر ترک و مقابله با إسراف تمام همت خود را به کار بستند، تا با خشکاندن ریشه اسراف که از مهمترین عوامل تهیدستی به شمار میآید، مسئولیت خویش را در کاهش و علاج فقر ایفا نمایند[۳۰۶].
در تعالیم امام علی(ع) مالکیت و مصرف محدود است و مالکیتهای نامحدود و مرزنشناس بیگمان مردود و ناسازگار با قوانین اسلامی است. در جای جای نهج البلاغه بر این اصل تأکید شده و انواع محدودیتها در نظام تولید و توزیع و مصرف به صراحت مطرح گشته است و شرایط و حد و مرزهایی برای راههای مبادله و داد و ستد یاد شده است. این موضوع در سراسر این کتاب تبیین شده و آشکار گشته است که درآمدها و ثروتاندوزیهای بیحساب و کتاب ضد آموزههای امیرالمؤمنین(ع) است. حضرت در این زمینه میفرمایند: «... طریقنا القَصْدُ، و فی أمرنا الرشد...»، «راه ما راه میانه است پیشرفت و رشد در پیروی از ماست»[۳۰۷].
زیادهروی در داشت و انباشت ثروت یا مصرف اسرافی، با آموزههای امام «ع» ناسازگار است: «علیکَ بِالقَصدِ فِی الأُمُورِ، فَانَّه مَن عَدَل عَن القَصْدِ جَارَ، وَمَنْ أَخَذَ بِهِ عَدَلَ»، میانهروی در کارها را لازم بدان؛ چه هرکس از راه میانه عدول کند، ستم کرده است و هر کس آن را بپذیرد به عدل رفتار کرده است[۳۰۸]. همچنین میفرماید: «... فدع الإشرافَ مُقتَصِداً، وَاذْکُر فی الیوم غداً، وأمْسِکَ مِنَ المالِ بقدرٍ ضرورتک»،... با اقتصاد (میانه روی در مصرف) از اسراف بپرهیز و امروز به یاد فردا باش و از مال خود به اندازه ضرورت نگاه دار[۳۰۹].
اندازهداری و دوری از سرمایه اندوزیهای تکاثری و دخل و خرجهای کفافی، شیوه علوی است: «لا یَذُوقُ المَرءُ مِن حَقِیقةِ الإیمانِ حَتَّی یَکون فیه ثَلاثُ خِصال:.... وحُسنُ التقدیر فی المعاش»، کسی مزه ایمان را نمیچشد، مگر آنکه از سه سرشت بهره مند باشد:... و اندازهداری نیکو (و درست) در معاش»[۳۱۰].
از دیدگاه امام، مدیریت درست در هزینههای زندگی و پذیرش اصل بسندگی و تأمین نیازها، سرمایه لازم برای زندگی است: «حُسنُ التَّدبیر مَعَ الکِفاف، أکفی لکَ مِنَ الکَثِیرِ مَعَ الإسراف»، مدیریت نیک (و درست) با کفاف، برای تو بسندهتر است از بسیار با اسراف»[۳۱۱].[۳۱۲]
محدودیت در مصرف
امام(ع) در بهرهبرداری از کالاها معیار را سلامت تنی و توانمندی میداند و همواره بر آن تأکید میکند: «... فَلَیَکُن حَظِّکَ مِن الدُّنیا قوام صُلْبِک وامساک نَفْسِکَ....»،... باید بهره تو از دنیا به همین اندازه باشد که بدنت بر سر پا ماند و جانت حفظ شود...[۳۱۳]. انسان اگر در زندگی اندازهداری را یک اصل قرار داد و در درآمدها و هزینهها چهار چوب منطقی را رعایت کرد و همه تلاشهای خویش را در راستای آن قرار داد، زندگیی بسامان و آسوده دارد و از نگرانیها و بیمهای زیادهخواهی و یا کمبودداری در امان است.
بینیازی راستین در سایه اندازهداری در مصرف بهدست میآید: «... طَلَبَتُ الغِنی فَما وَجَدتُ إلَّا بِالقَناعَةِ، عَلَیکُم بِالقناعَةِ تَسْتَغْنُوا»، به جستجوی بینیازی برخاستم آن را جز در قناعت نیافتم؛ همواره قناعت کنید تا بینیاز باشید[۳۱۴].
اصل اندازه نگاه داشتن سرمایه بزرگی است که بینیازی دائم را به همراه دارد: «لا کَنزَ أَعْنی مِنَ القَناعَةِ»، هیچ گنجی بیش از قناعت مایه بینیازی نیست[۳۱۵].
باید آرزوها را محدود کرد و از اوجگیری آنها مانع گشت تا به بینیازی راستیندست یافت: «أشرف الغنی ترک المنی»، گرانمایهترین بینیازی ترک آرزوهاست[۳۱۶].
بیتوجهی به داشتههای دیگران بالاترین بینیازیهاست: «الغنی الأکبر، البَأْسُ عَمَّا فی أیدِی النَّاسِ»، بزرگترین بینیازیچشم نداشتن به مال و منال مردمان است[۳۱۷].[۳۱۸]
پنج. ممنوعیت دولتی صرف هزینههای تجملی و تشریفاتی
رفاه زدگی کارگزار اسلامی، از همنشینی با اشراف، بدتر و تأثیرش بر مردم بیشتر است. رفاه زدگی، انسان را به دنیاپرستی و خواری و دوری از قناعت و عزت میکشاند؛ گرچه از حلال فراهم آمده باشد. رفاهزدگی، کارگزار را در معرض اتهام و گمان بد قرار میدهد: «گویند شریح بن الحارث، قاضی امیرمؤمنان(ع) در زمان او خانهای خرید به هشتاد دینار؛ این خبر به علی(ع) رسید. او را فراخواند و و گفت: شنیدهام خانهای خریدهای به هشتاد دینار و برای آن قباله نوشتهای و چندتن را هم به شهادت گرفتهای؟ شریح گفت: چنین است یا امیرمؤمنان. علی به خشم در او نظر کرد، سپس فرمود: ای شریح! زودا که کسی بر سر تو آید که در قبالهات ننگرد و از شاهدانت نپرسد، تا از آنجا براندت و بیهیچ مال و خواستهای به گورت سپارد. پس ای شریح! بنگر نکند که این خانه را از دارایی خود نخریده باشی یا نقدی که بر شمردهای از حلال به دست نیامده باشد که اگر چنین باشد هم در دنیا زیان کردهای و هم در آخرت[۳۱۹].[۳۲۰]
محور ششم: اصلاح قوانین و روشها
یکی از منابع تغییر، ساختارهای اجتماعی است؛ زیرا ترکیب و شکلیافتگی بیشتر الگوهای روابط اجتماعی، خود بذرهای تغییرند[۳۲۱]. دولتها با دستکاری در ساختارهای اجتماعی میتوانند تغییرات مورد نظر را در لایههای اجتماعی به وجود آورند یکی از این روشها، ایجاد قوانین جدید و تأثیر آن در تغییر الگوهای روابط اجتماعی است. الگوی امام علی(ع) در روابط اجتماعی دولت و مردم، حکومت پیامبر اعظم(ص) بود که میزان انحراف دولتها را با آن میسنجید: «به ریسمان قرآن تمسک جستهاند و سنتهای خدا و رسولش را احیا میکنند. نه تکبر میورزند و نه علو و برتری پیشه میسازند. نه خیانت میکنند و نه فساد راه میاندازند. دلها و قلبهایشان در بهشت و بدن و پیکرهاشان در انجام وظیفه و عمل»[۳۲۲]. «در حالی که میدانید پیامبر(ص)، زناکار همسردار را سنگسار میکرد، پس از آن به وی نماز میخواند.»..[۳۲۳]. بنابراین، برای ایجاد تغییر، به اصلاح بعضی از قوانین دست یازید و آنها را به زمامداران و کارگزاران مالیاتی خود بخشنامه کرد[۳۲۴].
یک. قوانین و روش گرفتن مالیات
۱. حفظ بیت المال: دیوان مالیات، نخستین مؤسسه یا دیوانی بود که در اسلام شکل گرفت و به امور مالی و اقتصادی و لشکری جامعه رسیدگی میکرد. در صدر اسلام، مرکز یا مکانی خاص برای آن وجود نداشت و آنچه از اموال، غنایم و زکات به دست میآمد، پیامبر اسلام(ص) میان مسلمانان تقسیم میفرمود. در دوره خلفا (از خلیفه دوم به بعد) به علت افزایش درآمد مسلمانان، مرکزی به نام «دیوان عطا» به وجود آمد که محل حفظ بیت المال بود. بیت المال از گردآوری زکات (صدقات)، غنایم (که خمس آن به بیت المال میآمد و بر اساس نظر خلیفه به مصارف عموم میرسید)، جزیه (مالیات سرانه از اهل ذمه) و خراج (مالیات ارضی) تشکیل میشد[۳۲۵]. امام علی(ع)، بیت المال را امانتی در دست زمامدار میدانست که عهدهدار پاسداری از آن است و وظیفه دارد در مصرف آن احتیاط کند و بر آن طمع نورزد و خیانت نکند. حضرت در نامهای به زیاد بن ابیه، جانشین ابن عباس، فرماندار بصره هشدار داد: «به خدا سوگند میخورم، سوگندی راست! که اگر به من خبر رسد در غنایم مسلمانان به اندک یا بسیار خیانت کردهای، چنان بر تو سخت گیرم که کممایه مانی و بار هزینه عیال بر دوشت سنگینی کند و حقیر و خوار شوی»[۳۲۶].
۲. ضرورت رسیدگی به امور بیت المال: دخل و خرج بیت المال و چگونگی مصرف آن، از امور مهمی بود که حضرت توجه زیادی به آن داشت. ایشان به کارگزاران سفارش میکرد با فرستادن عاملان، به وضعیت مالیات نظارت و رسیدگی کنند؛ برای هنگام سختی و قحطی و گشایش، برنامهریزی داشته باشند و وضعیت مردم و مالیات دهندگان را در نظر بگیرند: در کار خراج نیکو نظر کن، به گونهای که به صلاح خراجگزاران باشد؛ زیرا صلاح کار خراج و خراجگزاران، صلاح کار دیگران است و دیگران حالشان نیکو نشود، مگر به نیکو شدن حال خراجگزاران؛ زیرا همه مردم روزیخوار خراج و خراجگزاراناند... هر گاه از سنگینی خراج یا آفت محصول یا بریدن آب یا نیآمدن باران یا دگرگون شدن زمین، چون در آب فرورفتن آن یا بیآبی، شکایت نزد تو آوردند، از هزینه و رنجشان بکاه، آن قدر که امید میداری کارشان را سامان دهد[۳۲۷].
مشخص ساختن حقوق هر یک از اقشار از بیت المال و تنظیم و ثبت و ضبط آنها، با یاریطلبی از خداوند، شکیبایی و توجه به برنامهریزی در بیت المال ممکن است: «وَ فِي اللَّهِ لِكُلٍّ سَعَةٌ وَ لِكُلٍّ عَلَى الْوَالِي حَقٌّ بِقَدْرِ مَا يُصْلِحُهُ وَ لَيْسَ يَخْرُجُ الْوَالِي مِنْ حَقِيقَةِ مَا أَلْزَمَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ ذَلِكَ إِلَّا بِالاهْتِمَامِ وَ الِاسْتِعَانَةِ بِاللَّهِ وَ تَوْطِينِ نَفْسِهِ عَلَى لُزُومِ الْحَقِّ وَ الصَّبْرِ عَلَيْهِ فِيمَا خَفَّ عَلَيْهِ أَوْ ثَقُلَ»[۳۲۸]؛ نزد خداوند، برای هر یک از این اصناف گشایشی است، و هر یک را بر والی حقی است، آن قدر که حال او را نیکو دارد و کارش را به صلاح آورد؛ و والی از عهده آنچه خدا بر او مقرر داشته برنیاید، مگر به کوشش و یاری خواستن از خدای و ملزم ساختن خویش به اجرای حق و شکیبایی ورزیدن در کارها؛ خواه بر او دشوار آید یا آسان نماید.
۳. تبلیغات درباره مالیات: تبلیغات و تأثیر آن در گرفتن مالیات، از شیوههایی است که امام علی(ع) به کارگزاران مالیاتی خود میآموزد و میفرماید پیش از هر چیزی به محل تجمع مردم روند و به همه آنها اعلام کنند برای دریافت حقوق خدا از سوی خلیفه آمدهاند. از یک سو همراه با آداب و اخلاق اسلامی میان مردم رفتن و مهربانی کردن و از سوی دیگر، سخنرانی عمومی و از خدا و ولی او یاد کردن و سپس دستور خدا را بیان داشتن، در روح و روان مردم تأثیر میگذارد و آنها را به دادن مالیات تشویق میکند. حضرت در فرمانی به مأموران گردآوری مالیات فرمود: چون به قبیلهای برسی، بر سر آب آنها فرود آی و به خانههایشان داخل مشو. آنگاه با آرامش و وقار به سوی ایشان رو تا به میانشان برسی. سلامشان کن و تحیت گوی و در سلام و تحیت امساک منمای. سپس بگوی که ای بندگان خدا! ولی خدا و خلیفه او مرا نزد شما فرستاده تا سهمی را که خدا در اموالتان دارد، بستانم. آیا خدا را در اموالتان سهمی هست که آن را به ولی خدا بپردازید؟[۳۲۹].
۴. رعایت اخلاق اسلامی: مردم با دیدن کسی که متخلق به اخلاق اسلامی است، فرستاده ولی خداست و احکام خدا را تبلیغ میکند و میخواهد با اظهار خود مالیات بپردازند، بیشتر تحت تحت تأثیر قرار میگیرند و به دولت امیدوار میشوند تا اینکه کارگزاری با زور از آنان مالیات بگیرد. رعایت اخلاق اسلامی را پیشتر در نقل از نامه ۲۵ آوردیم.
۵. بیان پیامدهای نپرداختن مالیات: اجرای برنامههای اقتصادی و اجتماعی برای برقراری عدالت، مستلزم در آمد. داشتن دولت است. در زمان امام علی(ع)، درآمد دولت از راه جزیه، خراج، زکات و غنایم به دست میآمد که دولت با گردآوری، آنها را در مصارف عمومی مصرف میکرد. درآمد دولت آنگاه سامان مییابد که مالیات دهندگان به راحتی از عهده مالیاتها برآیند. از سوی دیگر، یکی از موارد مصارف عمومی که دولت، درآمدها را در آن مصرف میکند، نیروی نظامی است. اگر نیروی نظامی وجود خارجی نداشته یا از انجام وظایف ناتوان باشد، امنیت از بین میرود، مالیات و به تبع آن درآمد دولت کاهش مییابد و به طور کلی نظم عمومی به هم میریزد. در این صورت، دولت تضعیف میشود و به تدریج از بین میرود. حضرت علی(ع) با بیان این مطلب، وابستگی متقابل اجزای نظام و تأثیر و تأثر آنها را از یکدیگر گوشزد میکند و روشن میدارد که اگر یکی از اجزا وظایف خود را انجام ندهد، نه تنها به ضرر اجزای دیگر، بلکه به ضرر خود او هم هست: «لَا يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَيْهِ وَ لَا يَجْرِي عَلَيْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ»[۳۳۰]؛ «حق به نفع کسی جریان نمییابد، جز اینکه در مقابل برایش مسئولیتی به وجود میآورد؛ و حق بر زیان کسی جاری نمیشود، جز اینکه به همان اندازه به سود او جریان مییابد».
اگر مالیات دهندگان با تصور اینکه نباید دسترنج و سود خود را به دیگران بدهند، مالیات نپردازند، در واقع چون در نظامی قرار گرفتهاند که جزئی از آن هستند و برخی از نیازهایشان به وسیله اجزای دیگر برآورده میشود، آن نیاز معطل میماند و سرانجام به ضررشان تمام خواهد شد (عدم تأمین مادی نظامیان و تضعیف آنان و سرانجام از بین رفتن امینت). بنابراین، آگاه کردن منطقی مردم از پیامدهای شوم مالیات ندادن، آنان را از اهمیت مالیات آگاه میسازد و با خرسندی مالیات میپردازند. حضرت در نامه ۵۳ در فرازی خطاب به مالک اشتر نوشت: اما لشکرها، به فرمان خدا دژهای استوار رعیتاند و زینت والیان. دین به آنها عزت یابد و راهها به آنها امن گردد و کار رعیت جز به آنها استقامت نپذیرد؛ و کار لشکر سامان نیابد، جز به خراجی که خداوند برای ایشان مقرر داشته تا در جهاد با دشمنانشان نیرو گیرند و به آن در به سامان آوردن کارهای خویش اعتماد کنند و نیازهایشان را برآورند. این دو صنف برپای نماند، مگر به صنف سوم که قاضیان و کارگزاران و دبیراناند... .
۶. رعایت حال مالیاتدهندگان: افزایش درآمد دولت، به بهبودی وضعیت مالیاتدهندگان بستگی دارد. مالیاتدهندگان به دو صورت خرسندی خود را از دادن مالیات نشان میدهند: نخست اینکه با رضایت و خواست خود مالیات بپردازند، نه با زور و تهدید. این مسئله به رابطه زمامدار و نیز کارگزاران مالیاتی با مردم مربوط است که با توجه به اهمیت آن در عنوانی دیگر به توضیح آن خواهیم پرداخت. دوم اینکه دولت به وضعیت شغلی آنان رسیدگی کند و نیازهایشان را برآورد. در سختی، قحطی و گرفتاری، در گرفتن مالیات سختگیری نکند و همواره در توسعه و آبادانی زمینشان بکوشد. تنها به سودهای کوتاه مدت نیندیشد و به فکر نتایج بلندمدت نیز باشد. رضایت و رفاه مردم و آبادانی زمینها را به گرفتن مالیات ترجیح دهد. امیرمؤمنان، علی(ع) در بخشهایی از همان نامه، آشکارا پیامدهای رعایت حال مالیاتدهندگان را به مالک توضیح میدهد: در کار خراج نیکو نظر کن، به گونهای که به صلاح خراجگزاران باشد.... هرگاه از سنگینی خراج یا آفت محصول یا بریدن آب یا نیآمدن باران یا دگرگون شدن زمین، چون در آب فرورفتن آن یا بیآبی، نزد تو شکایت آوردند، از هزینه و رنجشان بکاه، آن قدر که امید میداری کارشان را سامان دهد[۳۳۱].
دو. قوانین و روش توزیع مالیات
اگر گرفتن مالیات، مهم و دشوار است، توزیع و تقسیم عادلانه آن مهمتر و دشوارتر خواهد بود و پیامدهای وخیم توزیع ناعادلانه مالیات، از گرفتن آن بیشتر است. علتی که سبب انحراف چشمگیر جامعه پس از رسول خدا(ص) شد و سرانجام موجب شورش عمومی و کشته شدن خلیفه سوم گردید، توزیع ناعادلانه مالیات بود، نه گرفتن مالیات، حتی با زور. امام علی(ع) در خطبه ۳، یکی از علل نابودی دولت عثمان را اسراف در خرج بیت المال میداند؛ زیرا به طور کلی، گردآوری و ذخیره اموال و مصرف نکردن آن در امور عام، به تدریج نابودی دولت و ملتها را در پی دارد. حضرت در نامه ۷۹ در این باره فرموده است: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ أَنَّهُمْ مَنَعُوا النَّاسَ الْحَقَّ فَاشْتَرَوْهُ وَ أَخَذُوهُمْ بِالْبَاطِلِ فَاقْتَدَوْهُ»؛ «اما بعد، آنان که پیش از شما بودند، هلاک شدند؛ زیرا مردم را از حقشان محروم کردند تا آن را با دادن رشوه به دست آوردند. مردم را به راه باطل کشانیدند و مردم هم از پی ایشان رفتند». ایشان افزون بر آنکه قوانین مربوط به توزیع مالیات را تغییر داد، روشهای آن را نیز اصلاح کرد.
۱. تقسیم عادلانه بیت المال: امیر مؤمنان، علی(ع) پس از آنکه حکومت را به دست گرفت، سیاست مالی دو خلیفه پیشین را بر هم زد و به شیوه رسول خدا(ص) به تقسیم عادلانه و مساوی اموال، میان مسلمانان پرداخت و در این باره، به هیچ برتریای میان فقیر و ثروتمند، اشرافی و غیراشرافی، انصار و مهاجر، تازه مسلمان و مسلمان باسابقه و برده و ارباب قایل نشد. در سیره آن حضرت، افراد خاص و طبقه ممتاز معنایی نداشت. همه در مسلمانی برابر بودند و بنابراین، باید از بیت المال سهم مساوی میگرفتند. به امام گفتند مردم به دنیا دل بستهاند و معاویه با هدایا و پولهای فراوان، آنها را به طرف خود جذب میکند. لازم است بنا به مصلحت، شما نیز از اموال عمومی به اشراف عرب و بزرگان قریش ببخشی و از تقسیم مساوی بیت المال دست برداری تا به تو گرایش یابند. حضرت در برابر این سخنان پاسخ داد: آیا مرا فرمان میدهید پیروزی را طلب کنم به ستم کردن بر کسی که زمامدار او شدهام. به خدا سوگند! چنین نکنم تا شب و روز از پی هم میآیند و در آسمان ستارهای از پس ستاره دیگر طلوع میکند اگر این مال از آن من میبود، باز هم آن را به تساوی میانشان تقسیم میکردم. پس چگونه چنین نکنم، در حالی که مال از آن خداوند است؟ بخشیدن مال به کسی که حق او نباشد، خود گونهای تبذیر و اسراف است که بخشنده را در این جهان بر میافرازد و در آن دنیا پست میسازد. در میان مردم گرامیاش میدارد و نزد خدا خوار میگرداند. هر کس دارایی خود را بیجا صرف کند و به نااهلش ببخشد، خداوند از سپاسگزاری آنها محرومش گرداند. آنان به جای او، دیگری را به دوستی خواهند گرفت و اگر روزی او را حادثهای پیش آید و به یاریشان نیاز افتد، آنها را بدترین یاران و سرزنش کنندهترین کسان خود خواهد یافت[۳۳۲].
ایشان بر نادرستی این پیشنهاد، استدلالهای منطقی میآورد و پیامدهای ناگوار آن را یادآور میشود تا همه با عقل خود دریابند چنین کاری گرچه شاید مدت کوتاهی سودمند باشد، سرانجام به ضرر همه تمام میشود.
یکی از وظایف مهم حکومت در برابر مردم که حق ایشان شمرده میشود و در چند خطبه نهج البلاغه به آن اشاره شده، تقسیم عادلانه بیت المال است. در خطبه ۳۴ در مورد حقوق مردم بر حکومت فرمود: «ای مردم! مرا بر شما حقی است و شما را بر من حقی است. حقی که شما به گردن من دارید... اینکه غنایم را به تمامی میان شما تقسیم کنم». در سخنی دیگر، وظیفه امام را برگرفته از دستور خدا میداند که رساندن سهمهای بیت المال به مردم، یکی از آنهاست «وَ إِصْدَارُ السُّهْمَانِ عَلَى أَهْلِهَا»[۳۳۳]؛ «و حق مظلومان را به آنها بازگرداند».
افزون بر تقسیم مساوی بیت المال، تقسیم غنایم جنگی نیز بر عهده امام و زمامدار بود و وظیفه داشت غنایم را میان کسانی که در جنگ شرکت کرده و جان خود را به خطر انداختهاند، مساوی قسمت کند. حتی امام در مواردی، سهم خود را از غنایم به دیگران بخشید، بدون اینکه از سهم دیگران بکاهد. روزی هنگام تقسیم غنایم جنگی، عبدالله بن زمعه، از یاران حضرت به حضور رسید و درخواست مال کرد، ولی ایشان در پاسخ فرمود: «این ثروت، نه مال من است و نه از آن تو. غنیمتی است مربوط به مسلمانان که با شمشیرهایشان به دست آوردهاند. اگر تو در نبرد همراهشان بودهای. سهمی همچون سهم آنان داری؛ وگرنه، دستچین آنها برای غیردهان آنان نخواهد بود»[۳۳۴].
امیر مؤمنان، علی(ع) در تقسیم مالیات و غنایم جنگی، به وسیله مأموران اطلاعاتی خود، رفتار کارگزارانش را زیر نظر داشت و مواظب آنها بود که به بیت المال خیانت نکنند و در این راه، هیچ تبعیضی را روا نمیداشت. آنگاه که شنید مصقلة بن هبیرة شیبانی، فرماندار یکی از شهرهای ایران، غنایم مسلمانان را به خویشان خود بخشیده است، نامهای به او نوشت و سرزنشش کرد و او را از انجام چنان عملی ترساند: از تو خبری به من رسیده که اگر چنان کرده باشی، خدای خود را به خشم آوردهای و امام خود را غضبناک کردهای. تو غنایم جنگی مسلمانان را که به نیروی نیزهها و اسبانشان گرد آمده است و بر سر آنها خونها ریخته شده، به جماعتی از عربهای قوم خود بخشیدهای که تو را اختیار کردهاند. سوگند به کسی که دانه را شکافته و جانداران را آفریده! اگر این سخن راست باشد، از ارج خود نزد من کاستهای و کفه اعتبار خود را سبک کردهای. پس حقیقت پروردگارت را سهل مینگار و خوار مدان و دنیایت را به نابودی دینت آباد مگردان، که در شمار زیانکارترین مردم در روز رستاخیز خواهی بود[۳۳۵].
۲. تسریع در تقسیم: امام علی(ع)به مالک اشتر فرمود: «وَ أَمْضِ لِكُلِّ يَوْمٍ عَمَلَهُ فَإِنَّ لِكُلِ يَوْمٍ مَا فِيهِ»[۳۳۶]؛ «کار هر روز را در همان روز به انجام رسان؛ زیرا هر روز را کاری است خاص خود».
به نقل از ابوصالح سمان آمده است: امیر مؤمنان، علی(ع) را دیدم که وارد بیت المال شد و در آن اموالی دید، فرمود: اینها اینجاست و مردم نیازمندند؟ پس دستور داد آن را میان مردم تقسیم و بیت المال را جارو و آبپاشی کنند و سپس در آن نماز گزارد[۳۳۷]. امام علی(ع) نگه داشتن اموال را در خزانه دولت روا نمیدانست و میکوشید هرچه زودتر آنها را به دست نیازمندان برساند. تعجیل حضرت در توزیع بیت المال، دو هدف مهم داشت: ۱. هدف سیاسی؛ به این معنا که ذخیره اموال، موجب فساد دولت است؛ زیرا هر قدر درآمدها در خزانه دولت گرد آید، چاپلوسان و آزمندان برای دریافت بخشی از اموال، در اطراف حاکم جمع میشوند و حاکم برای تقویت خود به آنان سهم بیشتری میدهد. ۲. هدف اقتصادی؛ که توزیع سریع آن، به تولید بیشتر میانجامد. هر چه زودتر اموال به دست مردم برسد، سرمایه فزونی مییابد و در تولید به کار گرفته میشود[۳۳۸].
۳. حقوق ویژه هر جزء نظام: به نظر امام علی(ع)، هر جزئی از اقشار جامعه، حقوقی مناسب دارند که در شرع، معین شده است و باید بر اساس شرع عمل کرد و حقوق ایشان را پرداخت: «وَ وَضَعَ عَلَى حَدِّهِ فَرِيضَةً فِي كِتَابِهِ أَوْ سُنَّةِ نَبِيِّهِ(ص) عَهْداً مِنْهُ عِنْدَنَا مَحْفُوظاً»[۳۳۹]؛ «هر یک را خداوند سهمی معین کرده و میزان آن را در کتاب خود و سنت پیامبرش بیان فرموده و دستوری داده که نزد ما نگهداری میشود».
۴. مصرف مالیات در محل مالیاتدهندگان: امام علی(ع)به هر یک از والیان ولایتها، خودمختاری داده بود به وضعیت اقشار گوناگون محل حکومت خود رسیدگی کنند. این فرمان اقتضا میکرد والی، مالیات دریافتی را برنامهریزی کند و سهم هر بخش را بدهد و به مصارف عمومی برساند. در عهدنامه مالک اشتر، هنگامی که حضرت وجود اقشار مختلف را برای وی برمیشمارد، به ادای حقوق آنان سفارش میکند. والی وظیفه دارد به افراد و گروههای متعدد تحت فرمانش رسیدگی کند و مشکلاتشان را برطرف نماید. در نامهای دیگر به فرماندار شهر مکه، قثم بن عباس دستور میدهد در مصرف اموال گردآمده بیندیشد و آن را به مصارف عمومی محل خودش برساند: «وَ انْظُرْ إِلَى مَا اجْتَمَعَ عِنْدَكَ مِنْ مَالِ اللَّهِ فَاصْرِفْهُ إِلَى مَنْ قِبَلَكَ مِنْ ذَوِي الْعِيَالِ وَ الْمَجَاعَةِ مُصِيباً بِهِ مَوَاضِعَ الْفَاقَةِ وَ الْخَلَّاتِ»[۳۴۰]؛ «در مال خدا که نزد تو گرد میآید، نظر کن. آن را به عیالمندان و گرسنگانی که نزد تو هستند و به محتاجان و فقیران برسان».
۵. موارد تقسیم بیت المال: امام علی(ع) در تقسیم اموال، به مواردی که در شرع معین شده، توجه کامل داشت و بر اساس آن عمل میکرد: این قرآن بر رسول خدا(ص) نازل شد، در حالی که چهار نوع مال وجود داشت: اموال مسلمانان که آنها را بر اساس دستور قرآن بین ورثه تقسیم فرمود فی که آن را به مستحقان آن بخشید، خمس که آن را مخصوص خود قرار داد و صدقات که آنها را نیز در مواردش صرف کرد[۳۴۱].
۶. جلوگیری از اجحاف اقتصادی (ممنوعیت امتیازهای اقتصادی): «آیا مرا فرمان میدهید پیروزی را طلب کنم، به ستم کردن بر کسی که زمامدار او شدهام؟ به خدا سوگند! چنین نکنم تا شب وروز از پی هم میآیند و در آسمان ستارهای از پس ستاره دیگر طلوع میکند»[۳۴۲].
اگر این مال از آن من میبود، باز هم آن را به تساوی به میانشان تقسیم میکردم. پس چگونه چنین نکنم، در حالی که مال از آن خداوند است. «سپس بدان برای زمامدار، خاصان و صاحب اسراری است که خودخواه و دستدرازند و در دادوستد با مردم، عدالت و انصاف را رعایت نمیکنند. ریشه ستم آنان را با قطع وسایل از بیخ برکن»[۳۴۳].[۳۴۴]
محور هفتم: اصلاح روابط اقتصادی زمامدار با مردم
یک. وابستگی صنفها (قشرهای اجتماعی) به یکدیگر
پیشتر گفتیم که جامعه از دو قطب دولت و مردم تشکیل میشود و آن دو همواره در روابط متقابل هستند. روابط متقابل آن دو را میتوان به روابط اقتصادی نیز سرایت داد؛ یعنی افزون بر روابط سیاسی، دولت و مردم روابط متقابل اقتصادی نیز دارند. به نظر امام علی(ع)، درآمدهای دولت به وسیله مردم تأمین میشود و مردم آنگاه میتوانند مالیات بدهند که زمینهایشان آباد و اسباب تجارت و تولید از سوی دولت فراهم شود. بنابراین، لازمه بقای دولت، مالیات است و تأمین مالیات، در گرو آبادانی و توسعه است و سرانجام تولید به دست مردم صورت میگیرد. عبارت زیر از امام علی(ع)، بیانگر بقا و وابستگی دولت به آبادانی زمینی است که مردم روی آن کار میکنند و نیز وابستگی مردم به دولت است (رابطه متقابل دولت و مردم): «وَ لْيَكُنْ نَظَرُكَ فِي عِمَارَةِ الْأَرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِكَ فِي اسْتِجْلَابِ الْخَرَاجِ لِأَنَّ ذَلِكَ لَا يُدْرَكُ إِلَّا بِالْعِمَارَةِ وَ مَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَيْرِ عِمَارَةٍ أَخْرَبَ الْبِلَادَ وَ أَهْلَكَ الْعِبَادَ وَ لَمْ يَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلَّا قَلِيلًا»[۳۴۵]؛ «ولی باید بیش از تحصیل خراج، در اندیشه زمین باشی؛ زیرا خراج حاصل نشود، مگر به آبادانی زمین و هر که خراج طلبد و زمین را آباد نسازد، شهرها و مردم را هلاک کرده است و کارش استواری نیابد، مگر اندکی».
از سوی دیگر، قشرهای مردمی نیز به یکدیگر وابستهاند. بازرگانان لوازم زندگی، کشاورزان مالیات، نظامیان امنیت و نظم و همین طور هر کدام از قشرهای دیگر، بخشی از نیازهای جامعه را تأمین میکنند و هیچ کدام نمیتوانند از یکدیگر مستقل باشند. در نتیجه، اصلاح و توسعه یک بخش، به اصلاح و رشد بخش دیگر میانجامد و کارکردهای لازم و محول به وقوع میپیوندد؛ یعنی اگر دولت نتواند به توسعه اقتصادی بپردازد، نظامیان به ایجاد و حفظ امنیت، توانا نخواهند بود و کارمندان، قاضیان و... نیز به وظایف خود عمل نخواهند کرد[۳۴۶].
دو. رابطه زمامدار و مأموران مالیاتی با مردم
مأموران مالیاتی، عاملان اقتصادی هستند که همواره در ارتباط مستقیم با مردم قرار دارند. رفتار و منش آنان با مردم، به نوعی نشان دهنده دیدگاه دولت درباره مردم است. چگونگی رفتار عاملان اقتصادی، در نگرش مردم به حکومت تأثیر دارد و افزون بر آن، رفتار مردم نیز تحت تأثیر شدید مأموران حکومتی است. از این رو، دوری مردم از اخلاق و روابط زشت اجتماعی و نزدیکی و عمل به اخلاق و روابط نیک، متأثر از رفتار حکومتیان خواهد بود. این امر از نظر امام علی(ع) اصالت دارد و اینکه مردم در دادن مالیات، چقدر از روابط اجتماعی پسندیده مأموران متأثر شده و به آن اقدام کردهاند، در مرتبه بعدی است. حضرت در نامههای متعدد، پیش از هر برنامه و تذکر، نخست به رعایت تقوای الهی و سپس به رعایت حقوق معنوی مردم سفارش میکند که از آن میان میتوان موارد زیر را برشمرد:
- نترساندن مردم: «انْطَلِقْ عَلَى تَقْوَى اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ لَا تُرَوِّعَنَّ مُسْلِماً»[۳۴۷]؛ «در حرکت آی، با پرهیزکاری و ترس از خداوندی که یگانه است و او را شریکی نیست. زنهار! مسلمانی را مترسانی».
- گرفتن مالیات به اندازه شرعی: «وَ لَا تَأْخُذَنَ مِنْهُ أَكْثَرَ مِنْ حَقِ اللَّهِ فِي مَالِهِ»[۳۴۸]؛ «و بیش از آنچه حق خداوند است، از او مستانی».
- توجه به خوداظهاری مالیاتدهندگان: سپس بگوی... آیا خدا را در اموالتان سهمی هست که آن را به ولی خدا بپردازید؟ اگر کسی گفت: نه به سراغش مرو و اگر کسی گفت: آری، بیآنکه او را بترسانی یا تهدیدش کنی، یا بر او سخت گیری، یا به دشواریاش افکنی، به همراهش برو و آنچه از زروسیم دهد، بستان[۳۴۹].
- نترساندن حیوانات: «فَإِنْ كَانَ لَهُ مَاشِيَةٌ أَوْ إِبِلٌ فَلَا تَدْخُلْهَا إِلَّا بِإِذْنِهِ فَإِنَّ أَكْثَرَهَا لَهُ فَإِذَا أَتَيْتَهَا فَلَا تَدْخُلْ عَلَيْهَا دُخُولَ مُتَسَلِّطٍ عَلَيْهِ وَ لَا عَنِيفٍ بِهِ وَ لَا تُنَفِّرَنَّ بَهِيمَةً وَ لَا تُفْزِعَنَّهَا وَ لَا تَسُوأَنَّ صَاحِبَهَا فِيهَا»[۳۵۰]؛ «و اگر او را گاو و گوسفند و شتر باشد، جز به اجازت صاحبانش به میان رمه مرو؛ زیرا بیشتر آنها از آن اوست و چون به رمه چارپایان رسیدی، مانند کسی مباش که خود را بر صاحب آنها مسلط میشمارد یا میخواهد بر او سخت گیرد. چارپایی را رم مده و مترسان و صاحبش را در گرفتن آن مرنجان».
- پرهیز از دروغ و تهمت درباره مردم: «وَ أَمَرَهُ أَلَّا يَجْبَهَهُمْ وَ لَا يَعْضَهَهُمْ»[۳۵۱]؛ «او را فرمان میدهم که مردم را نرنجاند و دروغگویشان نخواند و تهمت ننهد».
- بیاعتنا نبودن: «وَ لَا يَرْغَبَ عَنْهُمْ تَفَضُّلًا بِالْإِمَارَةِ عَلَيْهِمْ فَإِنَّهُمُ الْإِخْوَانُ فِي الدِّينِ وَ الْأَعْوَانُ عَلَى اسْتِخْرَاجِ الْحُقُوقِ»[۳۵۲]؛ «و به این دستاویز که بر آنان امارت دارد، روی از ایشان برمتابد؛ زیرا آنها برادران دینی او و در گرفتن حقوق خداوند، یاران او هستند».
- نهی از برخورد خشونتآمیز: «وَ لَا تُحْشِمُوا أَحَداً عَنْ حَاجَتِهِ»[۳۵۳]؛ «بر هیچ کس به دلیل نیازمندیاش به سبب موقعیت خود، خشم نگیرید».
- شکیبایی و انصاف داشتن: «فَأَنْصِفُوا النَّاسَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ وَ اصْبِرُوا لِحَوَائِجِهِمْ»[۳۵۴]؛ «پس خود، داد مردم را بدهید و در معاشرت با آنان انصاف را فرومگذارید و برای برآوردن نیازهایشان، حوصله به خرج دهید».
- ستم نکردن: «وَ لَا تَحْبِسُوهُ عَنْ طَلِبَتِهِ وَ لَا تَبِيعُنَّ لِلنَّاسِ فِي الْخَرَاجِ كِسْوَةَ شِتَاءٍ وَ لَا صَيْفٍ وَ لَا دَابَّةً يَعْتَمِلُونَ عَلَيْهَا وَ لَا عَبْداً وَ لَا تَضْرِبُنَّ أَحَداً سَوْطاً لِمَكَانِ دِرْهَمٍ وَ لَا تَمَسُّنَّ مَالَ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ مُصَلٍّ وَ لَا مُعَاهَدٍ»[۳۵۵]؛ «و او را از مطلوبش باز ندارید و برای گرفتن خراج، جامه تابستانی و زمستانی مردم یا ستوری که با آن کار میکنند یا بنده آنها را مفروشید و هیچ کس را برای درهمی تازیانه نزنید و دست به مال هیچ کس، چه مسلمان و چه ذمی نبرید»[۳۵۶].
سه. نهی از همنشینی با اشراف
در اندیشه امام علی(ع)، معمولاً وجود فقیر، به دلیل وجود ثروتمند و چپاولگری اوست. اگر بر فرض بپذیریم ثروتمندان، ثروت خود را با تلاش فراوان و از راه حلال و قانونی و بدون ستم بر دیگران نیز به دست آوردهاند، با این حال، از آن رو که انساناند و به خدا و حقوقی شرعی و قانونی که درباره نیازمندان و محرومان بر عهده دارند، معتقدند، باید این حقوق را بپردازند تا هیچ فقیر و تهیدستی باقی نماند. وجود نیازمندان، دستکم بدین معناست که ثروتمندان حقوق خود را نپرداختهاند. بنابراین، حضور زمامدار اسلامی در مجلس ثروتمندان، به معنای تأیید آنان و انجام وظیفه نکردن آنان و نیز بیاعتنایی به محرومان جامعه است. این کار، نه تنها همدردی نکردن با فقیران و نیازمندان و تسکین ندادن درد آنهاست، بلکه افزودن به دردهای آنان نیز هست. امام علی(ع) زمامداران را دعوت میکند که در عمل نیز به یاد محرومان باشند و از راه همنشینی با آنان، مشکلاتشان را درک کنند، و گرنه همنشینی با اشراف، زمامدار را اشرافی میسازد. این مطلب از نامه ۴۵ امام به عثمان بن حنیف که او را از همنشینی با اشراف بازداشته، روشن میشود[۳۵۷].
چهار. نهی از رفاهزدگی
رفاهزدگی کارگزار اسلامی، از همنشینی با اشراف، بدتر و تأثیرش بر مردم بیشتر است. رفاهزدگی، انسان را به دنیاپرستی و خواری و دوری از قناعت و عزت میکشاند؛ گرچه از حلال فراهم آمده باشد. رفاهزندگی، کارگزار را در معرض اتهام و گمان بد قرار میدهد. «گویند شریح بن الحارث، قاضی امیر مؤمنان(ع) در زمان او خانهای خرید به هشتاد دینار؛ این خبر به علی(ع) رسید. او را فراخواند و گفت: شنیدهام خانهای خریدهای به هشتاد دینار و برای آن قباله نوشتهای و چند تن را هم به شهادت گرفتهای. شریح گفت: چنین است یا امیر مؤمنان. علی(ع) به خشم در او نظر کرد، سپس فرمود: ای شریح! زودا که کسی بر سر تو آید که در قبالهات ننگرد و از شاهدانت نپرسد، تا از آنجا براندت و بیهیچ مال و خواستهای به گورت سپارد. پس ای شریح! بنگر نکند که این خانه را از دارایی خود نخریده باشی، یا نقدی که بر شمردهای ای از حلال به دست نیامده باشد که اگر چنین باشد، هم در دنیا زیان کردهای و هم در آخرت»[۳۵۸].[۳۵۹]
پنج. آزمند نبودن و قناعت
قناعت و آزمند نبودن به دنیا، از سفارشهای بسیار مهم امام علی(ع) به همه مردم است؛ البته خطاب ایشان به کسی که در حکومت اسلامی زمامداری و مسئولیت دارد، ویژه و مهمتر است. زمامدار وظیفه دارد به دلیل مسئولیتی که بر عهده اوست، خود را با افراد طبقات پایین جامعه هماهنگ سازد تا آنان با دیدن زندگی زمامدار، به دلیل فقر خود، عزتشان را از دست ندهند. زمامداران باید در دشواریهای زندگی مردمان خویش شریک باشند تا نور امیدی در دلهای آنان پدیدار شود: «أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِي بِأَنْ يُقَالَ هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا أُشَارِكُهُمْ فِي مَكَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَكُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِي جُشُوبَةِ الْعَيْشِ فَمَا خُلِقْتُ لِيَشْغَلَنِي أَكْلُ الطَّيِّبَاتِ»[۳۶۰]؛ «آیا به همین راضی باشم که مرا امیر مؤمنان گویند و با مردم در سختیهای روزگارشان مشارکت نداشته باشم؟ یا آنکه در سختی زندگی مقتدایشان نشوم؟ مرا برای آن نیافریدهاند که چون چارپایان در آغل بسته که همه مقصد و مقصودشان نشخوار علف است، غذاهای لذیذ و دلپذیر، به خود مشغولم دارد».
امیر مؤمنان، علی(ع) زمامداران را به قناعت فرامیخواند تا با الگو گرفتن از رهبر، در حد توان در این راه بکوشند و در استفاده از دنیا به کمترین حد بسنده کنند: «بدان که هر کس را امامی است که بدو اقتدا میکند و از نور دانش او فروغ میگیرد. اینک امام شما از همه دنیایش به پیرهنی و آزاری و از همه طعامهایش به دو قرص نان بسنده کرده است. البته شما را یارای آن نیست که چنین کنید، ولی مرا به پارسایی و مجاهدت و پاکدامنی و درستی خویش یاری دهید. به خدا سوگند! از دنیای شما پاره زری نیندوختهام و از همه غنایم آن، مالی ذخیره نکردهام و به جای این جامه که اینک کهنه شده است، جامهای دیگر آماده نساختهام»[۳۶۱].[۳۶۲]
هشتم: تغییر در طبقات اجتماعی (از بین بردن نابرابریهای اقتصادی)
فقر، ناداری و کمبود درآمد ملی جامعه، پیامدهای ناگوار انسانی و اجتماعی دارد. توجه به این پیامدهای ناگوار، مستلزم برنامهریزی گسترده برای برطرف ساختن آن است. در نهج البلاغه، پیامدهایی برای فقر ذکر شده است. تهیدستی و ناداری، عامل وحشت و سرگردانی عقل است؛ زیرا در این صورت، فرد و جامعه نادار از تصمیمگیری عاقلانه محروماند. چنین کسی (فرد یا گروه) ترسو تربیت میشود و بزهکاری، پستی و فساد اخلاقی را در جامعه رواج میدهد. جامعه مستمند از سلامت دینی نیز محروم است؛ به طوری که ناداریاش او را به کفر نزدیک میسازد، فقر، دشمنی و ستیز را میان افراد و گروههای اجتماعی پدید میآورد. امام به محمد بن حنفیه فرزندش فرمود: «يَا بُنَيَّ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ الْفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّينِ مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ دَاعِيَةٌ لِلْمَقْتِ»[۳۶۳]؛ «فرزندم! از فقر بر تو میترسم. از آن به خدا پناه ببر؛ چراکه فقر، دین انسان را ناقص و عقل و اندیشه او را پریشان و مردم را به او، و او را به مردم بدبین میسازد».
جامعه تنگدست دچار چاپلوسی، ستایش از بخشندگان و نیز سازش و انعطاف با جانیان و شروران میشود. تنگدستی، نیروی تدبیر و مدیریت جامعه را به تحلیل میبرد و موجب وابستگی به جوامع دیگر و سپردن سرنوشت به دست آنان و پذیرش سلطه و استعمار میگردد. چنین جامعهای، توان استدلال و دفاع از حقوق خود را در تنشهای بینالمللی از دست میدهد و حقوقش از بین میرود: «و فقر، شخص زیرک را از بیان دلیلش گنگ میسازد»[۳۶۴]. و مورد مشاوره و نظرخواهی قرار نمیگیرد و بدین وسیله، از تحرک سیاسی باز میماند و منزوی و بدون پشتیبان میشود: «و شخص فقیر، در شهرش نیز غریب است»[۳۶۵]. حال که چنین جامعهای به انواع کاستیها دچار است، به برنامهریزی و روشهایی برای از بین بردن فقر نیاز دارد تا از پیامدهای منفی آن رهایی یابد و عزتمند شود[۳۶۶].[۳۶۷]
یک. معنای طبقه اجتماعی
«افرادی از انسانها که دارای زندگی یک شکل و کار و درآمدی همسان و مشابهاند، یک طبقه را تشکیل میدهند. افرادی که در یک طبقه قرار میگیرند، در شکل کار و زندگی و اندازه برخورداری از جامعه و درآمد با یکدیگر مشابهاند. اینها یک واحد و یک گروه مجتمع را درست میکنند. پس پیوند اینها در اشتراک کار و درآمد و یا شکل زندگی و به ویژه وضع و پایگاه اجتماعی است»[۳۶۸]. در تعریفی به نسبت دقیقتر از طبقه اجتماعی، آمده است: «از پیوند قشرهای کمابیش مشابه جامعه، واحد بزرگتری فراهم میشود و طبقه اجتماعی نام میگیرد. طبقه اجتماعی، گروه نسبتاً پایداری است که اعضای آن در تولید و بهرهبرداری از ثروت اجتماعی، پایگاه کمابیش یکسان دارند. بر روی هم، در هر دوره از زندگی یک جامعه متمدن، دو طبقه اصلی میتوان یافت: طبقه حاکم یا تنآسا و طبقه بهره یا رنج»[۳۶۹].
طبقه اجتماعی را معمولاً با شاخصهای اقتصادی تعریف میکنند و در این تحقیق نیز، صرف نظر از منشأهای دیگر آن، به همین معانی ارائه شده بسنده میکنیم. پس بر اساس تعریف طبقه و طبقه اجتماعی، دستکم میتوان در زمان امام علی(ع)، به دو طبقه مرفه و ثروتمند و محروم و فقیر اشاره کرد. گرچه شاید معنایی که میتوان برای طبقه اجتماعی از سخنان امام علی(ع) برداشت کرد، متفاوت از معانی یاد شده بوده، به معنای قشرهای اجتماعی نزدیک باشد. با این همه، بدون اینکه تعریف طبقه اجتماعی را از نظر حضرت بیان کرده باشیم، دو طبقه یادشده در زمان ایشان وجود داشته که عامل آن، همان نابرابری اقتصادی بوده است. منظور از تغییر در طبقات اجتماعی، مجموعه روشها و اقداماتی است که امام برای از بین بردن یا کاهش شکاف طبقاتی (اقتصادی) به کار میگرفت. در این تحقیق، به مواردی اشاره میکنیم که میتوان از سخنان ایشان برداشت کرد[۳۷۰].
دو. نهی از دنیاگرایی و تشویق به انفاق، بخشش و...
در خطبهها و نامههای متعددی، دنیاگرایی و پیامدهای آن نکوهش و در برابر، آخرتگرایی و لزوم توجه به آن و پیامدهایش ستایش شده است. برای نمونه در خطبه ۱۹۱ میفرماید: «آگاه باشید! دنیا همچون روسپی، زنی است هوسانگیز که خود را نشان میدهد و مردان را میفریبد و سپس با نفرت پشت میکند، و همچون مرکب سرکش است که هنگام حرکت و تاخت از رفتن باز میایستد. دروغگویی است خیانتپیشه، ناسپاسی است حقنشناس، دشمنی است فاصلهگیر، پشتکنندهای است مضطرب، حالش دگرگونی، جای گامهایش لرزان، عزتش ذلت، کارهای جدیاش بازی و شوخی و بلندیاش عین سقوط است. سرای جنگ و غارتگری و تبهکاری و هلاکت است»[۳۷۱].
مکر، غرور، فناپذیری، آمیختگی حلال با حرام، شیرینی با تلخی، خیر با شر و...، از دیگر ویژگیهای دنیاست که در خطبه ۱۱۳ بدان اشاره شده است. البته ویژگیهای دیگری نیز در خطبههای دیگر ایشان برای دنیا آمده است. حضرت در برخی موارد، توجه مردم را به انفاق، بخشش، صدقه، زکات و... جلب، و آنها را در عمل به این موارد تشویق کرده است تا با انجام چنان رفتارهایی و کمک به محرومان جامعه، عدهای را به وسیله نقش مستقیم مردم از آن حالت برهاند: «وَ أَنْفِقُوا أَمْوَالَكُمْ وَ خُذُوا مِنْ أَجْسَادِكُمْ فَجُودُوا بِهَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ وَ لَا تَبْخَلُوا بِهَا عَنْهَا فَقَدْ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ ﴿إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾[۳۷۲] وَ قَالَ تَعَالَى ﴿مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ﴾[۳۷۳] فَلَمْ يَسْتَنْصِرْكُمْ مِنْ ذُلٍّ وَ لَمْ يَسْتَقْرِضْكُمْ مِنْ قُلٍّ اسْتَنْصَرَكُمْ وَ لَهُ ﴿وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا﴾[۳۷۴] وَ اسْتَقْرَضَكُمْ وَ لَهُ ﴿خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[۳۷۵] وَ ﴿هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴾[۳۷۶] وَ إِنَّمَا أَرَادَ أَنْ يَبْلُوَكُمْ ﴿أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا﴾[۳۷۷]»[۳۷۸]؛ «و اموالتان را انفاق کنید و از تنهایتان بگیرید و به جانهای خود ببخشید و در این گرفتن و دادن، بخل مورزید. خدای سبحان فرماید: «اگر خدا را یاری کنید، شما را یاری کند و پایداریتان خواهد بخشید» و نیز گوید: «کیست که خدا را قرض الحسنه دهد تا برای او دو چندانش کند و او را پاداشی نیکو باشد». اگر خدا از شما یاری میخواهد، نه از روی خوارمایگی است و اگر از شما وام میخواهد، نه به سبب بینوایی است. از شما یاری خواسته، در حالی که لشکرهای آسمان و زمین از آن اوست و اوست پیروزمند و حکیم و از شما وام میخواهد و حال آنکه خزاین آسمانها و زمین از آن اوست و خداوند، بینیاز و ستوده است. میخواهد شما را بیازماید تا کدام یک از شما به عمل، بهتر از دیگران هستید». در مورد صدقه نیز میفرماید: «إِذَا أَمْلَقْتُمْ فَتَاجِرُوا اللَّهَ بِالصَّدَقَةِ»[۳۷۹]؛ «آن گاه که فقیر و نیازمند شدید، با خداوند به وسیله صدقه تجارت کنید»[۳۸۰].
سه. ضرورت توجه به محرومان جامعه
امام علی(ع) از همان روزهای نخست، سیاست حمایت از محرومان را اعلام داشت و فرمود: «اکنون هر ذلیل ستمدیدهای نزد من عزیز و ارجمند است تا حقش را بگیرم و به او دهم، و هر نیرومند سرکش نزد من ناتوان و حقیر است که حق ستمدیدگان را از او بستانم. ما به قضای خداوند، راضی و تسلیم فرمان او هستیم»[۳۸۱].
ایشان افزون بر اینکه به خویشان و مردم سفارش میکرد به محرومان جامعه (اعم از قومی، نژادی و مذهبی) توجه کنند «اللَّهَ اللَّهَ فِي الْأَيْتَامِ، فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ، وَ لَا يَضِيعُوا بِحَضْرَتِكُمْ»[۳۸۲]؛ «خدا را خدا را درباره یتیمان. مباد آنها را روزی سیر نگه دارید و دیگر روز گرسنه، و مباد که نزد شما تباه شوند»، خود نیز در عمل پیشگام بود و همواره با آنان نشستوبرخاست میکرد و اموال خود را به ایشان میبخشید. آن حضرت در نامه ۵۳، تأکید بیشتری به طبقه محروم دارد و لزوم بخشش و یاری به آنان را گوشزد میکند؛ گویی مهمترین وظیفه حاکم، رسیدگی به وضعیت آنان است و هیچ عذری برای انجام ندادن آن پذیرفته نیست: «ثُمَّ الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ الَّذِينَ يَحِقُّ رِفْدُهُمْ وَ مَعُونَتُهُمْ»؛ «آنگاه صنف فُرودین، یعنی نیازمندان و مسکیناناند و سزاوار است والی، آنان را به بخشش خود بنوازد و یاریشان کند»[۳۸۳].
چهار. سیاست حمایت از محرومان
امام علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر، افزون بر اینکه به او سفارش میکند به طبقه محروم جامعه توجه ویژه داشته باشد و آنان را به فراموشی نسپارد، در بخشنامه اعلام میدارد بودجهای مخصوص برای آنان تعیین کند: «نزد خداوند، برای هر یک از این اصناف گشایشی است و هر یک را بر والی حقی است؛ آنقدر که حال او را نیکو دارد و کارش را به صلاح آورد؛ و والی از عهده آنچه خدا بر (عهده) او مقرر داشته، برنیاید، مگر به کوشش و یاری خواستن از خدای و ملزم ساختن خویش به اجرای حق و شکیبایی ورزیدن در کارها؛ خواه بر او دشوار آید یا آسان نماید»[۳۸۴].
مالک اشتر موظف است نخست افرادی را برگزیند و مأمور شناسایی محرومان (فقیران، پیران، یتیمان و...) و مشکلات آنان قرار دهد تا هر آنچه تحقیق کردهاند، گزارش دهند. آنگاه پس از تحقیق، برای برطرف ساختن مشکلات محرومان برنامهریزی کند، به صورتی که حقوقشان از بین نرود؛ حقوقی که از طرف خدا معین شده است و رضایت خداوند را در پی دارد. تأمین اجتماعی محرومان، از مواردی است که دولت آن را به عهده دارد و باید از بیت المال حقوقی را برای آنان تعیین کند. سپردن تأمین اجتماعی محرومان به دولت، به معنای کاهش شکاف طبقاتی و نیز استمرار تأمین آنان از سوی حکومت است، به طوری که مستمری ثابت داشته باشند در این گونه موارد، تنها سفارشهای اخلاقی کارساز نیست و چندان مشکلی را از طبقه محروم حل نمیکند، ولی وقتی این مسئله در ساختار دولت جایگاهی یافت، برنامهریزیهای لازم و مقتضی در زمانها و مکانهای گوناگون صورت میگیرد. امام علی(ع) در سخنی، تأمین محرومان را، در برابر تأمین زمامدار از طرف رهبر قرار میدهد. همان طور که زمامدار پیرو و زیردست رهبر و حاکم اسلامی است، طبقات اجتماعی نیز زیر سلطه زمامدار قرار دارند و زمامدار با مسئولیتش، حقوقی را عهدهدار میشود که باید ادا کند.
حضرت تنها به بخشنامه یا تذکر بسنده نمیکند و او را به یاد روز رستاخیز و پاسخگویی در برابر خداوند میاندازد. این روش، نوعی تحریک و انگیزش وجدان اخلاقی و رفتار بر اساس انصاف است: «وَ أَمَرَهُ أَلَّا يَجْبَهَهُمْ وَ لَا يَعْضَهَهُمْ وَ لَا يَرْغَبَ عَنْهُمْ تَفَضُّلًا بِالْإِمَارَةِ عَلَيْهِمْ فَإِنَّهُمُ الْإِخْوَانُ فِي الدِّينِ وَ الْأَعْوَانُ عَلَى اسْتِخْرَاجِ الْحُقُوقِ»[۳۸۵]؛ «او را فرمان میدهم که مردم را نرنجاند و دروغگویشان نخواند و تهمت ننهد و به این دستاویز که بر آنان امارت دارد، روی از ایشان بر متابد؛ زیرا آنها برادران دینی او و در گرفتن حقوق خداوند، یاران او هستند»[۳۸۶].
منابع
- ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳
- حسینی، سید رضا، بیتالمال، دانشنامه امام علی ج۷
- حسینی، سید رضا، سیره اقتصادی امام علی، دانشنامه امام علی ج۷
- میرمعزی، سید حسین، مقاله «اصلاحات اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷
- خادم علیزاده، عبدالامیر، دنیا و آخرت، دانشنامه امام علی ج۷
- محمد مهدی کرمی، عسکر دیرباز، عدالت اقتصادی، دانشنامه امام علی ج۷
- نظرپور، محمد تقی، بازار، دانشنامه امام علی ج۷
- خسروپناه، عبدالحسین، قلمرو دین، دانشنامه امام علی ج۳
- حلیمی، غلام سخی، امام علی و دفاع از مظلوم، فصلنامه فرهنگ کوثر
- علی اکبری، محمد حسین، سیره معصومان در فقرزدایی
- محمدی صیفار، مهدی، اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی
- ترابی، فاطمه، ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانیهای اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی
- حکیمی، محمد، اقتصاد در نهج البلاغه
- یوسفی، احمد علی، نظام اقتصاد علوی
- اثباتی، اسماعیل، گفتاری با عنوان «سیاست اقتصادی امام علی»
- یداللهپور، بهروز، مقالهای با عنوان «اصلاحات اقتصادی در حكومت امام علی(ع)»
- دلشاد تهرانی، مصطفی، گفتاری با عنوان «بررسی ۱۰ اقدام عملی حضرت علی(ع) برای سامان یافتن نظام اقتصاد»
پانویس
- ↑ ابن الطقطقی، محمد بن علی بن طباطبا، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، ص۱۰۲.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۱۷.
- ↑ ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانیهای اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
- ↑ اثباتی، اسماعیل، گفتاری با عنوان «سیاست اقتصادی امام علی»
- ↑ اثباتی، اسماعیل، گفتاری با عنوان «سیاست اقتصادی امام علی»
- ↑ «انی حاملکم علی منهج نبیکم(ص) و منفذ فیکم ما امرت بیان استقمتم لی و بالله المستعان الا ان موضعی من رسول الله(ص) بعد وفاته کموضعی منه ایام حیاته فامضوا لما تومرون و قفوا عند ما تنهون عنه»، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۷، ص ۳۶.
- ↑ اثباتی، اسماعیل، گفتاری با عنوان «سیاست اقتصادی امام علی»
- ↑ « أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ طَالَ تَرْدَادُكُمْ إِلَيَّ فِيمَا أَرَدْتُمُوهُ مِنِّي وَ كَرِهْتُ أَمْرَكُمْ، فَأَبَيْتُمْ عَلَيَّ إِلاَّ مَا أَرَدْتُمْ مِنِّي، وَ قَدْ عَلِمْتُ مَا سَبَقَ فِيكُمْ فَإِنْ كُنْتُ أَتَوَلَّى أَمْرَكُمْ عَلَى اَلْعَدْلِ فِيكُمْ وَ اَلتَّسْوِيَةِ بَيْنَكُمْ وَ إِنْ تَكُنْ مَفَاتِيحُ بَيْتِ مَالِكُمْ مَعِي لَيْسَ لِي مِنْهُ إِلاَّ مِثْلُ مَا لِأَحَدِكُمْ وَ لاَ لِغَيْرِي إِلاَّ ذَلِكَ تَوَلَّيْتُ أَمْرَكُمْ. قَالُوا: نَعَمْ. قَالَ: أَ رَضِيتُمْ ذَلِكَ؟؟ قَالُوا: رَضِينَا. قَالَ: اَللَّهُمَّ اِشْهَدْ عَلَيْهِمْ»؛ شرح الأخبار، ج۱، ص۳۷۷؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۴۵۱ و ۴۵۶.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳، ص ۴۰۴ - ۴۲۷.
- ↑ اثباتی، اسماعیل، گفتاری با عنوان «سیاست اقتصادی امام علی»
- ↑ یداللهپور، بهروز، مقالهای با عنوان «اصلاحات اقتصادی در حكومت امام علی(ع)»
- ↑ یداللهپور، بهروز، مقالهای با عنوان «اصلاحات اقتصادی در حكومت امام علی(ع)»
- ↑ ﴿الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ «آنکه زمین را برای شما بستر و آسمان را سرپناهی ساخت و از آسمان، آبی فرو فرستاد که با آن از میوهها برای شما روزییی برآورد، پس برای خداوند، دانسته همتایانی نیاورید» سوره بقره، آیه ۲۲. ؛ ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾ «اوست که همه آنچه را در زمین است برای شما آفرید آنگاه به (آفرینش) آسمان (ها) رو آورد و آنها را (در) هفت آسمان، سامان داد و او به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۹؛ ﴿وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْزُونٍ * وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ وَمَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِينَ * وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ * وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَيْنَاكُمُوهُ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ * وَإِنَّا لَنَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ﴾ «و زمین را گستراندیم و در آن کوههای پابرجا درافکندیم و در آن از هر چیز سنجیدهای رویاندیم * و در آن برای شما و برای آنان که شما روزیشان نمیدهید توشه زندگی پدید آوردیم * و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینههای آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معیّن فرو نمیفرستیم * و بادها را بارورکننده فرستادیم آنگاه از آسمان آبی فرو فشاندیم و شما را از آن سیراب کردیم و شما گنجور آن نیستید * و بیگمان این ماییم که زنده میگردانیم و میمیرانیم و ماییم که باز میمانیم» سوره حجر، آیه ۱۹-۲۳؛ ﴿وَالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ * وَلَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسْرَحُونَ * وَتَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَى بَلَدٍ لَمْ تَكُونُوا بَالِغِيهِ إِلَّا بِشِقِّ الْأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ * وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً وَيَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ * وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَائِرٌ وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ * هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لَكُمْ مِنْهُ شَرَابٌ وَمِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ * يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَالزَّيْتُونَ وَالنَّخِيلَ وَالْأَعْنَابَ وَمِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ * وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ * وَمَا ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ * وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ * وَأَلْقَى فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِكُمْ وَأَنْهَارًا وَسُبُلًا لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾ «و چارپایان را آفرید که در (پوست) آنان برای شما گرما و سودهایی (دیگر) است و از آنها میخورید * و شامگاهان که (آنها را) به آغل باز میگردانید و پگاهان که به چراگاه میبرید برای شما در آنها زیبایی (نهفته) است * و بارهایتان را تا شهری میبرند که جز با دشواری جانکاه بدان نمیرسیدید؛ بیگمان پروردگارتان مهربانی بخشاینده است * و نیز اسبان و استران و درازگوشان را (آفرید) تا سوارشان شوید و تا مایه آراستگی (باشند) و چیزهایی میآفریند که نمیدانید * و (راهنمایی به) راه راست با خداوند است و برخی از آن (راه)ها کژ راه است و اگر میخواست همه شما را راهنمایی میکرد * اوست که از آسمان برای شما آبی فرو فرستاد که آشامیدنی (شما) و گیاهی که در آن (چارپایانتان را) میچرانید از آن است * با آن (آب) برایتان کشت و زیتون و خرما بن و انگورها (ی گوناگون) و از همه میوهها میرویاند؛ بیگمان در این برای گروهی که میاندیشند نشانهای است * و شب و روز و خورشید و ماه را رام شما گردانید و ستارگان رامشدگانی به فرمان اویند، به راستی در آن برای گروهی که خرد میورزند نشانههایی است * و در آنچه در زمین برای شما با رنگهای گوناگون پدید آورد بیگمان نشانهای برای گروهی است که در یاد میگیرند * و اوست که دریا را رام (شما) کرد تا از آن گوشتیتر و تازه بخورید و از آن زیوری (چون مروارید) بیرون آورید که آن را میپوشید و کشتیها را در آن مینگری که آب شکافاند و (چنین کرد) تا از بخشش او (روزی خود را) فرا چنگ آورید و باشد که سپاس گزارید * و کوههایی پابرجا را در زمین در افکند تا شما را نجنباند و رودها و راههایی را (پدید آورد) باشد که رهیاب گردید» سوره نحل، آیه ۵-۱۵؛ ﴿وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ * فِيهَا فَاكِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَكْمَامِ * وَالْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَالرَّيْحَانُ﴾ «و زمین را برای آفریدگان پدید آورد * که در آن (هر گونه) میوهای است و نخل (با خوشههایی) دارای پوشش * و دانه برگدار و گیاه خوشبوی» سوره الرحمن، آیه ۱۰-۱۲؛ ر. ک: نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۱. خطبه ۱۴۳، ص۱۴۴.
- ↑ ر.ک: علامه طباطبایی، المیزان، ج۳، ص۱۱۰.
- ↑ میرمعزی، سید حسین، مقاله «اصلاحات اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۴۵۷.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۱، خطبه ۱۵۵، ص۱۶۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۲۴۱، ح۱۹۱؛ متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال، ج۱۶، ص۱۹۵، ح۴۴۲۱۶.
- ↑ میرمعزی، سید حسین، مقاله «اصلاحات اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۴۵۷.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه آیتی، خطبه ۱۱۲، ج۱، ص۱۱۷، با تصرف.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۱، خطبه ۳، ص۱۶؛ شیخ صدوق، معانی الاخبار، ج۱، ص۳۶۲؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۸۹؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۴۵۸، ح۱۰۵.
- ↑ میرمعزی، سید حسین، مقاله «اصلاحات اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۴۵۷.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۱، خطبه ۱۱۳، ص۱۱۸ و ۱۱۹.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۱، خطبه ۹۸، ص۹۷.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۱، خطبه ۱۰۸، ص۱۱۰.
- ↑ ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۱، خطبه ۱۱۰، ص۱۱۳؛ خطبه ۱۱۲، ص۱۱۶ و خطبه ۱۳۲، ص۱۳۷؛ خطبه ۱۷۷، ص۱۹۱؛ خطبه ۲۱۲، ص۲۲۷؛ خطبه ۲۱۷، ص۲۳۵؛ خطبه ۲۳۲، ص۲۵؛ خطبه ۲۳۳، ص۲۵۳؛ خطبه ۱۹۴، ص۲۱۳؛ خطبه ۱۳۳، ص۱۳۸؛ خطبه ۱۵۹، ص۱۶۶؛ خطبه ۱۶۰، ص۱۶۹.
- ↑ ر.ک: آمدی، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۷، باب الدنیا، ص۱۰۵-۱۱۷.
- ↑ ر.ک: آمدی، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۷، باب المال، ص۳۷۴-۳۷۷.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۱، خطبه ۲۱۴، ص۲۳۳.
- ↑ میرمعزی، سید حسین، مقاله «اصلاحات اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۴۶۰.
- ↑ ر.ک: میرمعزی، سید حسین، مقاله «اصلاحات اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۴۵۶.
- ↑ «وَ ايْمُ اللَّهِ لَأُنْصِفَنَّ الْمَظْلُومَ مِنْ ظَالِمِهِ وَ لَأَقُودَنَّ الظَّالِمَ بِخِزَامَتِهِ حَتَّى أُورِدَهُ مَنْهَلَ الْحَقِّ وَ إِنْ كَانَ كَارِهاً»، نهج البلاغه، خطبه ۱۳۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۷.
- ↑ سخی حلیمی، غلام، فصلنامه فرهنگ کوثر، امام علی و دفاع از مظلوم، ص۲۹.
- ↑ آمدی تیمی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۲۲۳؛ در مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۱۴ و ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۸۴ آمده است: «يَشُبُّ نِيرَانَ اللَّجَاجِ».
- ↑ مانند نامهای که عثمان بن حنیف، فرماندار بصره، نوشت و او را به خاطر شرکت در یک مهمانی اشرافی سرزنش نمود. ن.ک: سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۴۵.
- ↑ ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانیهای اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانیهای اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۴۳.
- ↑ ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانیهای اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
- ↑ ابن شهر آشوب، المناقب، ج۲، ص۱۰۸؛ مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین، ج۱۰، ص۲۳۴؛ فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، ج۱۵، ص۵۵۴؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، ج۱۰، ص۱۵۲.
- ↑ ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانیهای اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۴۱.
- ↑ ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانیهای اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
- ↑ ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانیهای اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
- ↑ ن.ک: بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الأشراف، ج۲، ص۱۶۲؛ یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰۴.
- ↑ ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانیهای اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
- ↑ تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، ج۲، ص۵۳۲؛ نوری طبرسی، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل و مستبط المسائل، ج۱۷، ص۳۷۹.
- ↑ ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانیهای اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
- ↑ ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانیهای اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
- ↑ ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانیهای اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
- ↑ ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانیهای اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
- ↑ ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانیهای اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ سرکشیان، محمد حسین، «سازوکارهای مبارزه با مفاسد اقتصادی در نظام حکومتی امام علی(ع)»، مجله کارآگاه، ش۷، ص۷۶.
- ↑ ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانیهای اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
- ↑ اثباتی، اسماعیل، گفتاری با عنوان «سیاست اقتصادی امام علی»
- ↑ حسینی، سید رضا، بیتالمال، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۴۲۷ ـ ۴۳۱.
- ↑ «و الله لان ابیت علی حسک السعدان مسهداً او اجر فی الاغلال مصفدا، احب الی من ان القی الله و رسوله یوم القیامه ظالماً لبعض العباد.. و الله لو اعطیت الاقالیم السبعه بما تحت افلاکها علی ان اعصی الله فی نمله اسلبها جلب شعیره ما فعلته و ان دنیاکم عندی لاهون من ورقه فی فم جراده تقمضها»؛ نهجالبلاغه، خطبه ۲۲۴، ص۴۱۴.
- ↑ یداللهپور، بهروز، مقالهای با عنوان «اصلاحات اقتصادی در حكومت امام علی(ع)»
- ↑ «... وَلا تُقْطِعَنَّ لأَحَد مِنْ حَاشِیَتِکَ وَحَامَّتِکَ قَطِیعَةٌ. وَلَا یَطْمَعَنَّ مِنْکَ فِی اعْتِمَادِ عُقْدَة تَضُرُّ بِمَنْ یَلِیها مِنَ النَّاسِ فِی شِرْب أَوْ عَمَل مُشْتَرَکَ یَحْمِلُونَ مَؤُونَتَهُ عَلَی غَیْرِهِمْ، فَیَکُونَ مَهْناً ذلِکَ لَهُمْ دُونَکَ، وَعَیْبُهُ عَلَیْکَ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ. وَالْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ الْقَریبِ وَالْبَعِیدِ، وَکُنْ فی ذلک صابراً مُحْتَسِباً، واقعاً ذلِکَ مِنْ قَرَابَتِکَ وَخَاصَّتِکَ حَیْثُ وَقَعَ، وَابْتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا یَنْقُلُ عَلَیْکَ مِنْهُ، فَإِنَّ مَغَبَّةَ ذلِکَ مَحْمُودَةٌ»، نهج البلاغه، ص۱۰۲۵؛ الحیاة، ج۲، ص۷۰۲.
- ↑ «ومهما کانَ فی کُتابِکَ مِنْ عَیْبٍ فَتَعَابَیْتَ عَنْهُ الْزَمْتَهُ»، نهج البلاغه، ص۱۰۱۶؛ الحیاة، ج۲، ص۷۰۰.
- ↑ حکیمی، محمد، اقتصاد در نهج البلاغه، ص۱۵ ـ ۱۶.
- ↑ «أیها الناسُ إِنَّ لِی عَلیکُم حَقّاً ولکم عَلَیَّ حَقٌّ، فَامَّا حَقُکُم عَلَی فَاتَّبِیحَة لکم، وتوفیر فینکم»، نهج البلاغه، ص۱۱۴؛ الحیاة، ج۶، ص۴۵۸.
- ↑ «اما بعدا فان من أعظم الخیانَة خِیانَةُ الأمة، وأعظمُ الغِشَّ علی أهل المصر غِشُّ الامام من حق المسلمین، خَمس مئة الف درهم فأبعث بها إلَیَّ حین یأتیک رَسُولی، وإلا فأقبل إلیَّ حین تنظر فی کتابی فانّی قد تقدَّمتُ إلی رَسُولی أن لا یدَعَکَ سَاعَةً واحدةً تُقِیمُ بعد قدومه علیک، إلّا أن تَبعَثَ بالمالِ والسلام»، بحارالانوار، ج۳۳، ص۴۱۶؛ الحیاة، ج۲، ص۴۲.
- ↑ حکیمی، محمد، اقتصاد در نهج البلاغه، ص۱۶ ـ ۱۷.
- ↑ «أَیُّهَا النَّاسُ، أَعینُونِی عَلی أَنْفُسِکُمْ، وَایْمُ اللَّهِ لَأَنْصِفَنَّ الْمَظْلُومَ مِنْ ظَالِمِهِ، وَ لَاقُودَنَّ الظَّالِمَ بِخِزَامَتِهِ، حَتَّی أُورِدَهُ مَنْهَلَ الْحَقِّ وَإِنْ کَانَ کارِها»، نهج البلاغه، ص۴۱۷؛ الحیاة، ج۲، ص۴٢.
- ↑ «ثُمَّ اخْتَرْ لِلحُکْمِ بَیْنَ النَّاسِ أَفْضَلَ رَعِیَّتِکَ فِی نَفْسِکَ! مِمَّنْ لا تَضِیقُ بِهِ الأمور و لا تُمحِکُهُ الخُصومُ وَلا یَتمادی فِی الزَّلَةِ، وَلا یَحْصَرُ مِنَ الْفَیْءِ إِلَی الْحَقِّ إِذا عرفه و لا تُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلَی طَمَع وَلا یکتفی بأدنی فِهم دُونَ أقصاه... وَأَخَذَهُم بِالْحُجج... و أَصْبَرَهُمْ عَلی تَکَشْفِ الأُمورِ، وَأَصْرَمَهُمْ عِنْدَ انْصاحِ الحُکم؛ مِمَّنْ لا یزدهیه إطراء، ولا یَستَمیلُهُ إغراءٌ»، نهج البلاغه، ص۱۰۰۹ ـ ۱۰۱۰؛ الحیاة، ج۲، ص۷۰۴.
- ↑ حکیمی، محمد، اقتصاد در نهج البلاغه، ص۱۷ ـ ۱۸.
- ↑ «أمَا وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَبَرَأَ النَّسَمَةَ، لَوْلَا حُضُورُ الْحَاضِرِ، وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ، وَمَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ أَنْ لا یُقارُوا عَلَی کِظَّةِ ظَالِمٍ وَلَا سَغَبِ مَظْلُوم»، نهج البلاغه، ص۵۲؛ الحیاة، ج۲، ص۳۶۴.
- ↑ «ولم أجْعَلْها (الأموال) دُولَةٌ بین الأغنیاء»، کافی، ج۸، ص۶۱؛ الحیاة، ج۳، ص۲۰۵.
- ↑ حکیمی، محمد، اقتصاد در نهج البلاغه، ص۱۸ ـ ۱۹.
- ↑ کَلَّمَ النَّاسَ فِی أَنْ یُوجِلُونِی حَتَّی أَخْرُجَ إِلَیْهِمْ مِنْ مَظَالِمِهِمْ، «فَقَالَ: مَا کَانَ بِالْمَدِینَةِ فَلَا أجَلَ فیهِ وَ ما غاب فَأَجَلُهُ وُصُولُ أَمْرِکَ إِلَیْهِ»، نهج البلاغه، ص۵۲۵ ـ ۵۲۷؛ الحیاة، ج۳، ص۳۵۶.
- ↑ حکیمی، محمد، اقتصاد در نهج البلاغه، ص۱۹.
- ↑ «وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزوجَ بِهِ النِّسَاءُ، وَمُلِکَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ، فَإِنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَةٌ، وَمَنْ صَاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ أَضْیقُ»، نهج البلاغه، ص۶۶؛ الحیاة، ج۶، ص۵۰۸.
- ↑ «سلمة بن کهیل: سَمِعْتُ عَلیّاً یَقُولُ لِشُرَیْحٍ: أَنْظُرْ إِلَی أَهْلِ الْمَعْکِ وَالْمَطلِ وَ دَفْعِ حُقوقِ النَّاسِ مِنْ أَهْلِ الْمَقْدُرَةِ وَ الْیسَارِ، مِمَّنْ یُدْلِی بِأَمْوَالِ الْمُسْلِمِینَ إِلَی الْحُکَّامِ، فَخُذْ لِلنَّاسِ بِحُقُوقِهِمْ مِنْهُمْ، وَبِعْ فِیهَا الْعَقَارَ وَالدِّیَارً! فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَ، یَقُولُ: مطلُ الْمُسْلِمِ الْمُوسِرِ ظُلْمُ لِلْمُسْلِمِ»، کافی، ج۷، ص۴۱۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۵۵؛ الحیاة، ج۲، ص۷۵۹ و ج۶، ص۴۵۹.
- ↑ «ثُمَّ تفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ، وَأَبْعَثِ الْعُیُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَالْوَفَاءِ عَلَیْهِمْ، فَإِنَّ تعاهدک فِی السِرّْ لِأُمُورِهِمْ حَدُوَةً لَهُمْ عَلَی اسْتِعْمَالِ الْأَمَانَةِ وَالرَّفْقِ بِالرَّعِیَّةِ»، نهج البلاغه، ص۱۰۱۱؛ الحیاة، ج۲، ص۶۹۹.
- ↑ «أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ إِنَّهُ مَنْ رَأَی عُدْوَاناً یُعْمَلُ بِهِ، وَ مُنْکَراً یُدْعَی إِلَیْهِ، فَأَنْکَرَهُ بِقَلْبِهِ فَقَدْ سَلِمَ وَبَرِئَ، وَمَنْ أَنْکَرَهُ بِلِسَانِهِ فَقَدْ أُجِرَ وَ هُوَ أَفْضَلُ مِنْ صَاحِبِهِ، وَمَنْ أَنْکَرَهُ بِالسَّیْفِ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیَا، وَکَلِمَةُ الظَّالِمِینَ هِیَ السُّفْلَی، فَذَلِکَ الَّذِی أَصَابَ سَبِیلَ الْهُدَی وَقَامَ عَلَی الطَّرِیقِ وَ نوَّرَ فِی قَلْبِهِ الْیَقِینُ»، نهج البلاغه، ص۱۲۶۲؛ الحیاة، ج۸، ص۱۴۲.
- ↑ الحیاة، ج۲، ص۲۱۱ ـ ۲۱۲.
- ↑ حکیمی، محمد، اقتصاد در نهج البلاغه، ص۳۳ ـ ۳۵.
- ↑ «وَاللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوجَ بِهِ النساء... لَرَدَدْتُهُ، فَإِنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَةً وَمَنْ ضَاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ أَضْیقُ»، نهج البلاغه، ص۶۶.
- ↑ الحیاة، ج۵، ص۲۷۵.
- ↑ «ولکن من واجب حُقوقِ اللهِ عَلَی العِبادِ النَّصِیحَةُ بِمبلغ جُهدهم، والتعاون علی إقامةِ الحَقِّ بَینَهم»، نهج البلاغه، ص۴۸۴.
- ↑ نهج البلاغه، ص۱۰۲۶.
- ↑ «وَلا تَظُنُّوا بِی اسْتِثْقالاً فی حَقٍّ قیل لی، وَلَا الْتِمَاسَ إِعْظَامِ لِنَفْسِی، فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَنْقَلَ الْحَقَّ أَنْ یُقَالَ لَهُ، أَوِ الْعَدْلَ أَنْ یُعْرَضَ عَلَیْهِ، کانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أثقَلَ عَلَیْهِ، فَلَا تَکَفُّوا عَنْ مَقالَةٍ بِحَقِّ، أَوْ مَشُورَةِ بِعَدْلٍ»، نهج البلاغه، ص486 ـ 487.
- ↑ حکیمی، محمد، اقتصاد در نهج البلاغه، ص۱۰۳ ـ ۱۰۵.
- ↑ «خُنته (أی خُنْتَ امیرالمؤمنین) مَعَ الْحَائِنِینَ... وَکَأَنَّکَ إِنَّمَا کُنْتَ تَکِیدُ هَذِهِ الْأُمَّةَ عَنْ دُنْیَاهُمْ، وَتَنْوی غِرَّتَهُمْ عَنْ فَیْئهِمْ، فَلَمَّا أَمْکَنَتْکَ الشِّدَّةُ فِی خِیانَةِ الْأُمَةِ أَسْرَعْتَ الکرةَ، وَعاجَلْتَ الْوَثْبَةَ، وَاخْتَطَفْتَ مَا قَدَرْتَ عَلَیْهِ مِنْ أَمْوَالِهِمُ الْمَصُونَةِ لِأَرَامِلِهِمْ وَأَبْنَامِهِمْ، اخْتِطَافَ الذَّنْبِ الْأَزْلِ دامِیَّةَ الْمِعْزَی الْکَسِیرَةِ، فَحَمَلْتَهُ إِلَی الْحِجَازِ رَحِیبَ الصَّدْرِ بِحَمْلِهِ، غَیْرَ منَاثم مِنْ أَخْذِهِ، کَأَنَّکَ ـ لا أبا لِغَیْرِکَ - حَدَرْتَ إِلی أَهْلِکَ تُرَاثکَ مِنْ أَبِیکَ وَأَمِّکَ، فَسُبْحَانَ الله! أما تُؤْمِنُ بِالْمَعَادِ؟ أَوَ ما تَخافُ نِقاشَ الْحِسابِ»؛ نهج البلاغه، ص۹۵۶ ـ ۹۵۷.
- ↑ «إِنَّ لَکَ فی هَذِهِ الصَّدَقَةِ نَصیباً مَفْرُوضَاً، وَحَفَاً مَعْلُوماً، وَ شُرَکَاءَ أَهْلَ مَسْکَنَةٍ، وَضُعَفَاءَ ذَوی فاقَةٍ، وَإِنَّا مُوَفُّوکَ حَقَّکَ، فَوَفِّهِمْ حُقُوقَهُمْ؛ وَإِلَّا تَفْعَلْ فَإِنَّکَ مِنْ أَکْثَرٍ الناسِ خُصُوماً یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَبُؤْساً لِمَنْ خَصْمُهُ عِنْدَ اللَّهِ الْفُقَرَاءُ وَالْمَسَاکِینُ، وَالسَّائِلُونَ وَ الْمَدْفُوعُونَ، وَالْغارِمُ، وَابْنُ السَّبِیلِ»، نهج البلاغه، ص۴۸۸؛ الحیاة، ج۴، ص۴۹۸.
- ↑ «الذّلیلُ عِندِی عَزِیزٌ حَتَّی آخُذَ الحَقَّ لَه والقوی عِندَی ضَعِیفٌ حَتَّی آخُذ الحقَّ منه»، نهج البلاغه، ص۱۲۱.
- ↑ «بَلَغَنِی أَنَّکَ جَرَّدْتَ الْأَرْضَ فَاخَذْتَ مَا تَحْتَ قَدَمَیْکَ، وَأَکَلْتَ مَا تحْتَ یَدَیْکَ، فَارْفَعْ إِلَی حِسَابَکَ، وَاعْلَمْ أَنَّ حِسَابَ اللهِ أَعْظَمُ مِنْ حِسابِ النَّاسِ وَالسَّلامُ»، نهج البلاغه، ص۹۵۵.
- ↑ حکیمی، محمد، اقتصاد در نهج البلاغه، ص۱۱۵ ـ ۱۱۸.
- ↑ «ان علیاً خطب ثانی یوم بیعته فی المدینه فقال: الا ان کل قطیعه اقطیعها عثمان و کل مال اعطاه من مال الله فهو مردود فی بیت المال»، نهجالبلاغه، خ ۱۵، ص۵۷.
- ↑ «... والله لو وجدته قد تزوج به النساء و ملک به الاماء لرددته».
- ↑ یداللهپور، بهروز، مقالهای با عنوان «اصلاحات اقتصادی در حكومت امام علی(ع)»
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، گفتاری با عنوان «بررسی ۱۰ اقدام عملی حضرت علی(ع) برای سامان یافتن نظام اقتصاد»
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۶۹.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۷۰.
- ↑ میرمعزی، سید حسین، مقاله «اصلاحات اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۴۸۲.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، گفتاری با عنوان «بررسی ۱۰ اقدام عملی حضرت علی(ع) برای سامان یافتن نظام اقتصاد»
- ↑ حسینی، سید رضا، بیتالمال، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۴۲۷ ـ ۴۳۱.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۱۷، ح۷؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۷۲۷، ح۱۵۳۰.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۷.
- ↑ اشاره به سوره حشر، آیه ۷: ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾ «آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است».
- ↑ اشاره به سوره حجرات، آیه ۱۳: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾ «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را بازشناسید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است».
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۱۷، ح۷؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۷۲۷، ح۱۵۳۰.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۷.
- ↑ شیخ مفید، الجمل، ص۸۸.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۲، نامه ۴۳، ص۳۱۳.
- ↑ میرمعزی، سید حسین، مقاله «اصلاحات اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۴۸۳.
- ↑ حسینی، سید رضا، بیتالمال، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۴۲۷ ـ ۴۳۱.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۲۰.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، گفتاری با عنوان «بررسی ۱۰ اقدام عملی حضرت علی(ع) برای سامان یافتن نظام اقتصاد»
- ↑ «... ثُمَّ إِنَّ الزَّکَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلاةِ قُرباناً لأهْلِ الإسلام، فَمَن أَعْطاها طَیِّبَ النفس بها، فإنَّها تَجعَلُ لَه کَفَّارةً و مِن النارِ حِجازاً و وقایة، فلا عنها أحد نفسه...»، الحیاة، ج۶، ص۳۴۳.
- ↑ «... وَانْظُرْ إِلی مَا اجْتَمَعَ عِنْدَکَ مِنْ مَالِ اللَّهِ فَاصْرِفْهُ إِلَی مَنْ قِبَلَکَ مِنْ ذَوِی الْعِبَالِ وَالْمَجَاعَةِ، مُصیباً بِهِ مَوَاضِعَ الْفَاقَةِ... وَ ما فَضَلَ عَنْ ذلِکَ فَاحْمِلْهُ إِلَیْنَا لِنَفْسِمَهُ فِیمَنْ قِبَلَنَا»، نهج البلاغه، ص۱۰۶۳.
- ↑ «إِنَّ الله عز وجل فرض علی أغنیاء الناس فی أموالهم، قدرَ الَّذی یَسعُ فقراءَهُم فإن ضاعَ الفَقیرُ، أو أجْهَدَ، أَو عُرِیَ، فَبِمَا یَصْنَعُ الغَنِیُّ، فَإِنَّ اللَّهَ مُحاسِبُ الأغنیاء فی ذلکَ یَومَ القِیامَةِ و مُعَذِّبُهُم بِهِ عَذَاباً أَلِیماً»، مستدرک الوسائل، ج۱، ص۵۰۶؛ الحیاة، ج۶، ص۳۹۷.
- ↑ «مع ما فِی الزَّکَاةِ مِن صَرفِ ثَمَرَاتِ الأرضِ وغَیرِ ذلک الی أهلِ المَسْکَنَةِ و الفقر»، نهج البلاغه، ص۷۹۸.
- ↑ «ولا تأخذن منه أکثر من حنّی الله فی ماله»، نهج البلاغه، ص۸۷۹.
- ↑ «... إیاک أن تضرب مسلماً، أو یهودیاً، أو نَصرانیاً، فی درهم خَراج، أو تبیع دائةً عمل فی درهم، فَأَنَّما أُمرنا أن نأخُدَ مِنْهُمُ العَفْوَ» ای الزائد لا اصل المال، وسائل الشیعه، ج۶، ص۹۰؛ الحیاة، ج۶، ص۴۸۰.
- ↑ «وَ لا تَبِیعُنَّ لِلنَّاسِ فِی الْخَراجِ کِسْوَةَ شِمَاءٍ وَلَا صَیْفٍ؛ وَلَا دَابَّةٌ یَعْتَمِلُونَ عَلَیْهَا، وَلا عَبْداً، وَلا تَضْرِبُنَّ أَحَداً سَوْطاً لِمَکانٍ دِرْهَمٍ، وَلَا تَمَسُّنَّ مَالَ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ ـ مُصَلَّ وَلا مُعَاهَدٍ ـ إِلَّا أَنْ تَجِدُوا فَرَساً أَوْ سِلاحاً یُعْدِی بِهِ عَلَی أَهْلِ الْإِسْلام»، نهج البلاغه، ص۹۸۴؛ الحیاة، ج۳، ص۲۳۳.
- ↑ حکیمی، محمد، اقتصاد در نهج البلاغه، ص۱۱۹ ـ ۱۲۱.
- ↑ یداللهپور، بهروز، مقالهای با عنوان «اصلاحات اقتصادی در حكومت امام علی(ع)»
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳، ص ۴۰۴ - ۴۲۷.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، گفتاری با عنوان «بررسی ۱۰ اقدام عملی حضرت علی(ع) برای سامان یافتن نظام اقتصاد»
- ↑ ر. ک: مفید، الجمل، ص۲۱۵ (مجموعه آثار شیخ مفید، ج۱ ص۴۰۰)، مسعودی، مروج الذهب، ج۲۰، ص۳۸۰، اصبهانی ابونعیم، حلیة الاولیاء، ج۱، ص۸۱؛ ابن عساکر، ترجمة الامام علی بن ابی طالب من تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۲۲۹؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۰۰.
- ↑ حسینی، سید رضا، مقاله «سیره اقتصادی امام علی»، شنامه امام علی ج۷، ص ۲۶۳.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، گفتاری با عنوان «بررسی ۱۰ اقدام عملی حضرت علی(ع) برای سامان یافتن نظام اقتصاد»
- ↑ «و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهندهای است» سوره هود، آیه ۶۱.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۲.
- ↑ کاشف الغطاء، هادی، مستدرک نهج البلاغه، ص۵۱.
- ↑ «اما آنکه سرکشی کرده باشد * و زندگی این جهان را برگزیده باشد» سوره نازعات، آیه ۳۷-۳۸.
- ↑ خادم علیزاده، عبدالامیر، مقاله «دنیا و آخرت»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۱۴۶.
- ↑ «فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيحَةُ لَكُمْ وَ تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۳۴.
- ↑ حسینی، سید رضا، بیتالمال، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۴۲۰ ـ ۴۲۱.
- ↑ «و البستکم العافیه من عدلی»؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۷.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، گفتاری با عنوان «بررسی ۱۰ اقدام عملی حضرت علی(ع) برای سامان یافتن نظام اقتصاد»
- ↑ حسینی، سید رضا، مقاله «سیره اقتصادی امام علی»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۲۶۹.
- ↑ ر. ک، ریشهری، موسوعة الامام علی بن ابی طالب (ع)، ج۴، ص۱۷۱-۱۷۴.
- ↑ بیهقی، السنن الکبری، ج۶، ص۲۲۹، ح۱۱۷۵۳.
- ↑ موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۸ ص۲۲۷، ح۳۷۱۵.
- ↑ حسینی، سید رضا، مقاله «سیره اقتصادی امام علی»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۲۶۹.
- ↑ فیض کاشانی، محسن، المحجة البیضاء، ج۷، ص۳۱۶.
- ↑ حسینی، سید رضا، مقاله «سیره اقتصادی امام علی»، دانشنامه امام علی، ج۷، ص ۲۷۰.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۷۴. نیز ر. ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۱۴۷.
- ↑ حسینی، سید رضا، مقاله «سیره اقتصادی امام علی»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۲۷۰.
- ↑ «واستصلاح أهلها وعمارة بلادها»، نهج البلاغه نامه ۵۳.
- ↑ محمدی صیفار، مهدی، اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی، ص ۲۵۱ ـ ۲۵۲.
- ↑ «فَرَضَ اللَّهُ الْإِیمَانَ الزَّکاهَ تَسْبِیباً لِلرِّزْق»؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۵۲.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، گفتاری با عنوان «بررسی ۱۰ اقدام عملی حضرت علی(ع) برای سامان یافتن نظام اقتصاد»
- ↑ حسینی، سید رضا، بیتالمال، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۴۲۷ ـ ۴۳۱.
- ↑ ر.ک: ایران نژاد پاریزی، مهدی و پرویز ساسان گهر، سازمان مدیریت از تئوری تا عمل، ص۲۰.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۳۳۹، ۱۸۴؛ نامه ۵۳، ۴۱، ۳۱.
- ↑ رضائیان، علی، اصول مدیریت، ص۲۰۰.
- ↑ رضائیان، علی، اصول مدیریت، ص۲۰۵-۲۰۲.
- ↑ رضائیان، علی، اصول مدیریت، ص۲۰۷.
- ↑ ر.ک: آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ماده عدل؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳، ۴۶، ۲۷؛ خطبه ۲۰۹؛ حکمت ۱۶۴ و ۱۵۳.
- ↑ ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۶، ص۵۵۱.
- ↑ ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۶، ص۵۵۱.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۲۴ و ۲۱.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۲۴ و ۲۱.
- ↑ دشتی، محمد، الگوهای رفتاری امام علی و مدیریت، ج۷، ص۹۰-۷۰.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، مقاله «قلمرو دین»، دانشنامه امام علی ج۳، ص ۱۱۷.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه آیتی، خطبه ۱۶، ج۱، ص۲۲.
- ↑ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷۹.
- ↑ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۰۱؛ ابن کثیر، البدایة والنهایه. ج۴ ص۲۴۵ و ۲۴۶.
- ↑ ر.ک: ریشهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب (ع)، ج۱۲، القسم السادس عشر.
- ↑ این تقسیمبندی از کتاب موسوعة الامام علی بن ابی طالب (ع)، جلد ۱۲، تحلیل فی طبقات عماله، صفحه ۷ تا ۱۱ اخذ شده است.
- ↑ «آنان را نه در آفرینش آسمانها و زمین گواه کردم و نه در آفرینش خودشان و من آن نیم که گمراهکنندگان را یاور گیرم» سوره کهف، آیه ۵۱.
- ↑ شیخ طوسی، الامالی، ص۸۷ ح۱۳۳؛ طبری، عمادالدین محمد، بشارة المصطفی، ص۲۶۳؛ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۹۵؛ ر. ک: شیخ مفید، الاختصاص، ص۱۵۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۰، ص۱۰۵؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۴۳۹؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۶۴ و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۰۶؛ و ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج۷، ص۲۲۹.
- ↑ میرمعزی، سید حسین، مقاله «اصلاحات اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۴۷۹.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، گفتاری با عنوان «بررسی ۱۰ اقدام عملی حضرت علی(ع) برای سامان یافتن نظام اقتصاد»
- ↑ ریشهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۴، ص۱۵۵.
- ↑ حسینی، سید رضا، بیتالمال، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۴۲۰ ـ ۴۲۱.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، گفتاری با عنوان «بررسی ۱۰ اقدام عملی حضرت علی(ع) برای سامان یافتن نظام اقتصاد»
- ↑ نهج البلاغه، نامههای ۵۳، ۴۷، ۲۷، ۲۶، ۱۹.
- ↑ ر.ک: معادیخواه، عبدالمجید، فرهنگ آفتاب، مدخل رهبری، ج۵، ص۲۹۰۴-۲۸۴۲؛ حکیمی، محمدرضا، و محمد حکیمی و علی حکیمی، الحیاه، ج۱، ص۳۵۷-۳۵۶؛ ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۶، ص۳۷۱؛ نهج البلاغه، نامه ۳۳ و ۵؛ حکمت ۱۷۶؛ خطبه ۲۱۶.
- ↑ حسینی، سید رضا، بیتالمال، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۴۲۰ ـ ۴۲۱.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، گفتاری با عنوان «بررسی ۱۰ اقدام عملی حضرت علی(ع) برای سامان یافتن نظام اقتصاد»
- ↑ ریشهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب (ع)، ج۴، ص۱۹۱، ح۱۴۹۸.
- ↑ ر. ک: ریشهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب (ع)، ج۴، ص۱۹۰، ح۱۴۶۲.
- ↑ میرمعزی، سید حسین، مقاله «اصلاحات اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۴۸۶.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، گفتاری با عنوان «بررسی ۱۰ اقدام عملی حضرت علی(ع) برای سامان یافتن نظام اقتصاد»
- ↑ حسینی، سید رضا، بیتالمال، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۴۲۷.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، گفتاری با عنوان «بررسی ۱۰ اقدام عملی حضرت علی(ع) برای سامان یافتن نظام اقتصاد»
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، گفتاری با عنوان «بررسی ۱۰ اقدام عملی حضرت علی(ع) برای سامان یافتن نظام اقتصاد»
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۴۴.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۲.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۲.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۲۰.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۶۱.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۷۱.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳ و نامه ۲۴ و ۲۱.
- ↑ دشتی، محمد، الگوهای رفتاری امام علی و مدیریت، ج۷، ص۹۰-۷۰.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، مقاله «قلمرو دین»، دانشنامه امام علی ج۳، ص ۱۱۷.
- ↑ نک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۱۵۱؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، ج۷، ص۶؛ مجلسی، محمدباقر، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج۱۰، ص۴۶۰؛ فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، ج۱۷، ص۴۳۸؛ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۱۹، ص۱۳۳.
- ↑ ر.ک: ابن اشعث، محمد بن محمد، الجعفریات (الأشعثیات)، ص۲۳۸-۲۳۹؛ نوری طبرسی، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل و مستبط المسائل، ج۱۶، ص۱۵۷.
- ↑ ر.ک: تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، ج۲، ص۵۳۸؛ نوری طبرسی، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل و مستبط المسائل، ج۱۳، ص۲۳۵؛ طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، ص۱۱۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۶، ص۳۱۰.
- ↑ ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانیهای اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
- ↑ الکافی، ج۵، ص۱۵۱، ح۳؛ شیخ طوسی، تهذیب، ج۷، ص۷، ح۱۷.
- ↑ قاضی نعمان، ابوحنیفه، دعائم الاسلام، ج۲، ص۵۳۸، ح۱۹۱۳.
- ↑ شیخلی، صباح ابراهیم سعید، الاصناف فی العصر العباسی، ص۷۳.
- ↑ شیخلی، صباح ابراهیم سعید، الاصناف فی العصر العباسی، ص۷۴.
- ↑ نظرپور، محمد تقی، مقاله «بازار»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۵۰۶.
- ↑ «فَامْنَعْ مِنَ الِاحْتِكَارِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) مَنَعَ مِنْهُ وَ لْيَكُنِ الْبَيْعُ بَيْعاً سَمْحاً بِمَوَازِينِ عَدْلٍ وَ أَسْعَارٍ لَا تُجْحِفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ فَمَنْ قَارَفَ حُكْرَةً بَعْدَ نَهْيِكَ إِيَّاهُ فَنَكِّلْ بِهِ وَ عَاقِبْهُ فِي غَيْرِ إِسْرَافٍ»؛ نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نامه ۵۳، ص۳۳۵.
- ↑ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۱۷.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نامه ۵۳، ص۳۳۵.
- ↑ «حاشا؛ انسان سرکشی میورزد * چون خود را بینیاز بیند» سوره علق، آیه ۶-۷.
- ↑ ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۱، ص۷۵.
- ↑ کرمی و دیرباز، مقاله «عدالت اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۹۷.
- ↑ تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، ج۲، ص۵۳۲؛ نوری طبرسی، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل و مستبط المسائل، ج۱۷، ص۳۷۹.
- ↑ ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانیهای اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
- ↑ ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانیهای اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
- ↑ میرمعزی، سید حسین، مقاله «اصلاحات اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۴۸۱.
- ↑ «ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیمدهنده فرستادهایم» سوره احزاب، آیه ۴۵.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانیهای اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانیهای اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانیهای اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
- ↑ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰۴؛ در موسوعة الامام علی بن ابی طالب (ع)، ج۴، ص۱۳۸، در پاورقی آمده است که صحیح، مالک بن کعب است؛ زیرا کعب بن مالک با علی (ع) بیعت نکرد؛ ولی مالک بن کعب از کارگزاران حضرت بود.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۲، نامه ۵۳، ص۳۲۸-۳۲۹.
- ↑ ریشهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب (ع)، ج۴، ص۱۴۰-۱۵۷.
- ↑ میرمعزی، سید حسین، مقاله «اصلاحات اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۴۸۱.
- ↑ نهجالبلاغه، نامه ۳، ص۴۳۴-۴۳۵.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۵، ص۴۹۵.
- ↑ نهجالبلاغه، نامه ۷۱، ص۵۴۹.
- ↑ نهجالبلاغه، نامه ۴۳، ص۴۹۳.
- ↑ یداللهپور، بهروز، مقالهای با عنوان «اصلاحات اقتصادی در حكومت امام علی(ع)»
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۴۵.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۴۳.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۳.
- ↑ ر.ک: دلشاد تهرانی، رایت درایت، اخلاق مدیریتی در عهدنامه مالک اشتر، ص۱۸۷؛ دلشاد تهرانی، مصطفی، دولت آفتاب: اندیشه سیاسی و سیره حکومتی علی(ع)، ص۴۴۴.
- ↑ ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانیهای اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
- ↑ نک: تستری، محمدتقی، بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۵۵۷؛ میر جهانی طباطبایی، سید حسن، مصباح البلاغة فی مشکاة الصیاغه، ج۴، ص۱۵۸؛ محمودی، محمدباقر، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، ج۴، ص۱۴۱؛ نیز ر.ک: یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ص۲۰۴ و۲۰۵، با اندکی تغییر در الفاظ.
- ↑ ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانیهای اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ مصطفی دلشاد تهرانی، دولت آفتاب: اندیشه سیاسی و سیره حکومتی علی(ع)، ص۴۴۴.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۲۴۹.
- ↑ قاضی ابویوسف، کتاب الخراج، ص۱۳۱.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۱۹.
- ↑ محمدی صیفار، مهدی، اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی، ص ۲۴۲.
- ↑ «فَاتَّقِ اللَّهَ وَ ارْدُدْ إِلَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ أَمْوَالَهُمْ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ ثُمَّ أَمْكَنَنِي اللَّهُ مِنْكَ لَأُعْذِرَنَّ إِلَى اللَّهِ فِيكَ وَ لَأَضْرِبَنَّكَ بِسَيْفِي الَّذِي مَا ضَرَبْتُ بِهِ أَحَداً إِلَّا دَخَلَ النَّارَ وَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَعَلَا مِثْلَ الَّذِي فَعَلْتَ مَا كَانَتْ لَهُمَا عِنْدِي هَوَادَةٌ وَ لَا ظَفِرَا مِنِّي بِإِرَادَةٍ حَتَّى آخُذُ الْحَقَّ مِنْهُمَا وَ أُزِيحَ الْبَاطِلَ عَنْ مَظْلَمَتِهِمَا»؛ نهج البلاغه، نامه ۴۱.
- ↑ «فَلَمَّا أَمْكَنَتْكَ الشِّدَّةُ فِي خِيَانَةِ الْأُمَّةِ أَسْرَعْتَ الْكَرَّةَ وَ عَاجَلْتَ الْوَثْبَةَ وَ اخْتَطَفْتَ مَا قَدَرْتَ عَلَيْهِ مِنْ أَمْوَالِهِمُ الْمَصُونَةِ لِأَرَامِلِهِمْ وَ أَيْتَامِهِمُ اخْتِطَافَ الذِّئْبِ الْأَزَلِّ دَامِيَةَ الْمِعْزَى الْكَسِيرَةَ فَحَمَلْتَهُ إِلَى الْحِجَازِ رَحِيبَ الصَّدْرِ بِحَمْلِهِ غَيْرَ مُتَأَثِّمٍ مِنْ أَخْذِهِ كَأَنَّكَ لَا أَبَا لِغَيْرِكَ حَدَرْتَ إِلَى أَهْلِكَ تُرَاثَكَ مِنْ أَبِيكَ وَ أُمِّكَ فَسُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا تُؤْمِنُ بِالْمَعَادِ أَ وَ مَا تَخَافُ نِقَاشَ الْحِسَابِ أَيُّهَا الْمَعْدُودُ كَانَ عِنْدَنَا مِنْ أُولِي الْأَلْبَابِ كَيْفَ تُسِيغُ شَرَاباً وَ طَعَاماً وَ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّكَ تَأْكُلُ حَرَاماً وَ تَشْرَبُ حَرَاماً»؛ نهج البلاغه، نامه ۴۱؛ و ر.ک: نامه ۷۱.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۰.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۲۰.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۵.
- ↑ محمدی صیفار، مهدی، اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی، ص ۲۴۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۴۵، ص۴۱.
- ↑ خادم علیزاده، عبدالامیر، مقاله «دنیا و آخرت»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۱۴۹.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۰، ص۳۲۵؛ ابن شهر آشوب، المناقب، ج۲، ص۹۸.
- ↑ تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۹۶.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ محدث قمی، عباس، سفینة البحار، ج۲، ص۸۷.
- ↑ غررالحکم، ح۲۸. روایات مربوط به میانهروی و قناعت از حفرت، بسیار است که در صدد بیان آنها نیستیم و فقط روایات راجع به رابطه دنیا و آخرت مورد نظرند.
- ↑ «بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزیهای پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آوردهاند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن میداریم» سوره اعراف، آیه ۳۲.
- ↑ شیخ طوسی، الامالی، ج۱، ص۲۵.
- ↑ خادم علیزاده، عبدالامیر، مقاله «دنیا و آخرت»، دانشنامه امام علی، ج۷، ص ۱۴۹.
- ↑ ر. ک: ریشهری، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۹، ص۳۴۹-۳۵۶.
- ↑ ریشهری، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۹، ص۳۵۰.
- ↑ ر. ک: ریشهری، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۹، ص۳۵۵، ح۴۵۸۳-۴۵۸۴.
- ↑ ر. ک: ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۷۴؛ بحارالانوار، ج۳۱، ص۵۹.
- ↑ ر. ک: کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۲، ح۴؛ آمدی، غررالحکم، ح۴۱۳۸ و ۵۱۴ و ۵۱۵.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۵.
- ↑ «و زمین را برای آفریدگان پدید آورد * که در آن (هر گونه) میوهای است و نخل (با خوشههایی) دارای پوشش» سوره الرحمن، آیه ۱۰-۱۱.
- ↑ «دو دریای به هم رسیده را در هم آمیخت * میان آنها برزخی است تا به هم تجاوز نکنند... از آنها مروارید و مرجان برون میآید» سوره الرحمن، آیه ۱۹-۲۲.
- ↑ «و نعمت پروردگارت را باز گوی!» سوره ضحی، آیه ۱۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۱۰، ج۳؛ نیز ر. ک: نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹.
- ↑ حسینی، سید رضا، مقاله «سیره اقتصادی امام علی»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۲۷۵.
- ↑ ر. ک: ریشهری، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۹، ص۳۵۷-۳۶۴.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰.
- ↑ ر. ک: ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۹۶؛ ابن حنبل، فضائل الصحابه، ج۱، ص۵۳۶، ح۸۹۴.
- ↑ اصبهانی، ابونعیم، حلیة الاولیاء، ج۱، ص۳۴۲.
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶، ح۴۲۹۰؛ بیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۶۲۴، ح۴۳۳۷.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۸، ح۴۲۹۲.
- ↑ «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشتهاند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کردهاند، دوست میدارند و در دل به آنچه به مهاجران دادهاند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمیگزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.
- ↑ ر. ک: بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۶۰ ح۴.
- ↑ ر. ک: کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۵ و ۴۵۱. ح۱ و۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۱۱، ح۴؛ طبرسی، فضل بن حسن، مکارم الاخلاق، ج۱، ص۲۲۰، ح۷۴۸.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مکارم الاخلاق، ج۱، ص۲۱۸، ح۴۶۲.
- ↑ ر. ک: موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۹ ص۳۶۲.
- ↑ علی (ع) در یکی از سخنانش به این وضعیت اشاره کردهاند: «به هر کجا که خواهی چشم بگردان و مردم را بنگر. آیا جز درویشی که از درویشیاش رنج میبرد یا توانگری که نعمت خدا را کفران میکند خواهی دید؟» (نهج البلاغه، خطبه ۱۲۹).
- ↑ ر. ک: کلینی، الکافی، ج۵، ص۶۵، ح۱؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۳۸۴.
- ↑ حسینی، سید رضا، مقاله «سیره اقتصادی امام علی»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۲۷۸.
- ↑ غررالحکم، ح۲۹۶.
- ↑ غررالحکم، ح۲۷۴.
- ↑ تحف العقول، ص۱۵۸.
- ↑ خادم علیزاده، عبدالامیر، مقاله «دنیا و آخرت»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۱۴۹.
- ↑ یوسفی، احمد علی، نظام اقتصاد علوی، ص۲۱۲ ـ ۲۱۵.
- ↑ ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج ۳، ص۱۵۳؛ ابن منظور، لسان العرب، ج ۶، ص۲۴۶.
- ↑ حسین بن محمد، راغب اصفهانی مفردات الفاظ القرآن، ص۴۰۷.
- ↑ ﴿وکُلُوا وَاشْرَبُوا حسین بن محمد ولا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ المُشرفین﴾، سوره اعراف، آیه ٣۶.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۵، ص۶۷.
- ↑ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۱، ص۱۰۵ به نقل از شیخ صدوق، الخصال.
- ↑ «فدع الاسراف مقتصدا و اذکر فی الیوم غدا وامسک من المال بقدر ضرورتک»، نهج البلاغه، ترجمه دشتی، ص۱۵۰، نامه ۲۱.
- ↑ «إلا و أن أعطاء المال فی غیر حقة تبذیر و اسراف»، نهج البلاغه، ترجمه دشتی، ص۶۵-۶۶ خطبه ۱۲۶.
- ↑ علی اکبری، محمد حسین، سیره معصومان در فقرزدایی، ص۲۴۵ ـ ۲۴۸.
- ↑ خصال، ج۲، ص۶۲۷؛ الحیاة، ج۴، ص۱۸۷.
- ↑ غررالحکم، ص٢١٢؛ الحیاة، ج۲، ص١٨٧.
- ↑ نهج البلاغه، ص۸۷۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۱، ص۲۱۰؛ الحیاة، ج۴، ص۳۵۵.
- ↑ تحف العقول، ص۵۹؛ الحیاة، ج۴، ص۳۵۵.
- ↑ حکیمی، محمد، اقتصاد در نهج البلاغه، ص۲۲۵ ـ ۲۲۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۳، ص۷۸؛ الحیاة، ج۳، ص۵۰۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۶۹، ص۳۹۹؛ الحیاة، ج۳، ص۴۵۰.
- ↑ نهج البلاغه، ص۱۲۶۰.
- ↑ کافی، ج۸، ص۲۳، الحیاة، ج۳، ص۴۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، ۱۲۴۴.
- ↑ حکیمی، محمد، اقتصاد در نهج البلاغه، ص۲۲۵ ـ ۲۲۷.
- ↑ «وروى أَنَّ شُرَيْح بن الْحَارِثِ قَاضِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ اسْتَرَى عَلَى عَهْدِهِ دَاراً بِثَمَانِينَ ديناراً فَبَلَغَهُ ذَلِكَ فَاسْتَدْعَى شُرَيْحاً وَقَالَ لَهُ بَلَغْنى أَنَّكَ ابْتَعْت دَاراً بثمانين ديناراً وكتبت لها كتاباً وأَشْهَدت فيه شُهُوداً فَقَالَ لَهُ شُرَيْحٍ قَدْ كَانَ ذَلكَ يَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ فَنَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ الْمُغْضَب ثُمَّ قَالَ لَهُ يَا شُرَيْحُ أَمَا إِنَّهُ سَيَأْتِيكَ مَنْ لَا يَنظُرُ في كتابكَ وَلَا يَسْأَلُكَ عَنْ بَيْنَتَكَ حَتَّى يُخْرِجَكَ مِنْهَا شَاخصاً ويُسلمك إلَى قَبْركَ خالصاً فَانْظُرْ يَا شُرَيْح لا تَكُونُ ابْتَعْتَ هَذه الدَّارَ مِنْ غَيْر مَالك أَوْ نَقَدْتَ الثَّمَنَ مِنْ غَيْرِ حَلَالِكَ فَإِذَا أَنْتَ قَدْ خَسِرْتَ دَارَ الدُّنْيَا وَدَارَ الْآخِرَةِ»، نهج البلاغه، نامه ٣.
- ↑ محمدی صیفار، مهدی، اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی، ص ۲۵۸ ـ ۲۵۹.
- ↑ جاناتان، اچ، ترنر، مفاهیم و کاربردهای جامعهشناسی، ترجمه محمد فولادی و محمد عزیز بختیاری، ص۳۷۶.
- ↑ «مُتَمَسِّكُونَ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ يُحْيُونَ سُنَنَ اللَّهِ وَ سُنَنَ رَسُولِهِ لَا يَسْتَكْبِرُونَ وَ لَا يَعْلُونَ وَ لَا يَغُلُّونَ وَ لَا يُفْسِدُونَ قُلُوبُهُمْ فِي الْجِنَانِ وَ أَجْسَادُهُمْ فِي الْعَمَلِ»؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۲.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷.
- ↑ محمدی صیفار، مهدی، اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی، ص ۲۳۰.
- ↑ مریم معینی نیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ص۱۰۴.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۲۰.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۲۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
- ↑ محمدی صیفار، مهدی، اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی، ص ۲۳۱.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۰۵.
- ↑ «إِنَّ هَذَا الْمَالَ لَيْسَ لِي وَ لَا لَكَ وَ إِنَّمَا هُوَ فَيْءٌ لِلْمُسْلِمِينَ وَ جَلْبُ أَسْيَافِهِمْ فَإِنْ شَرِكْتَهُمْ فِي حَرْبِهِمْ كَانَ لَكَ مِثْلُ حَظِّهِمْ وَ إِلَّا فَجَنَاةُ أَيْدِيهِمْ لَا تَكُونُ لِغَيْرِ أَفْوَاهِهِمْ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۳۲۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۴۳.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ محمد محمدی ریشهری، سیاستنامه امام علی(ع)، ترجمه مهدی مهریزی، ص۳۸۷.
- ↑ محسن باقر الموسوی، دولة الامام علی(ع)، ص۳۴۵ و ۳۴۶.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۶۷.
- ↑ «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ أُنْزِلَ عَلَى النَّبِيِّ(ص) وَ الْأَمْوَالُ أَرْبَعَةٌ أَمْوَالُ الْمُسْلِمِينَ فَقَسَّمَهَا بَيْنَ الْوَرَثَةِ فِي الْفَرَائِضِ وَ الْفَيْءُ فَقَسَّمَهُ عَلَى مُسْتَحِقِّيهِ وَ الْخُمُسُ فَوَضَعَهُ اللَّهُ حَيْثُ وَضَعَهُ وَ الصَّدَقَاتُ فَجَعَلَهَا اللَّهُ حَيْثُ جَعَلَهَا»؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۷۰.
- ↑ «أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ وَ اللَّهِ لَا أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِيرٌ وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِي السَّمَاءِ نَجْماً وَ لَوْ كَانَ الْمَالُ لِي لَسَوَّيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۶، فراز ۲.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳؛ نیز ر.ک: خطبههای ۲۲۴ و ۲۳۲ و نامه ۴۳.
- ↑ محمدی صیفار، مهدی، اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی، ص ۲۳۶.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ محمدی صیفار، مهدی، اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی، ص ۲۵۴.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۲۵.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۲۵.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۲۵.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۲۵.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۲۶.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۲۶.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۱.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۱.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۱.
- ↑ محمدی صیفار، مهدی، اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی، ص ۲۵۵.
- ↑ محمدی صیفار، مهدی، اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی، ص ۲۵۷.
- ↑ «وَ رُوِيَ أَنَّ شُرَيْحَ بْنَ الْحَارِثِ قَاضِيَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) اشْتَرَى عَلَى عَهْدِهِ دَاراً بِثَمَانِينَ دِينَاراً فَبَلَغَهُ ذَلِكَ فَاسْتَدْعَى شُرَيْحاً وَ قَالَ لَهُ بَلَغَنِي أَنَّكَ ابْتَعْتَ دَاراً بِثَمَانِينَ دِينَاراً وَ كَتَبْتَ لَهَا كِتَاباً وَ أَشْهَدْتَ فِيهِ شُهُوداً فَقَالَ لَهُ شُرَيْحٌ قَدْ كَانَ ذَلِكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ فَنَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ الْمُغْضَبِ ثُمَّ قَالَ لَهُ يَا شُرَيْحُ أَمَا إِنَّهُ سَيَأْتِيكَ مَنْ لَا يَنْظُرُ فِي كِتَابِكَ وَ لَا يَسْأَلُكَ عَنْ بَيِّنَتِكَ حَتَّى يُخْرِجَكَ مِنْهَا شَاخِصاً وَ يُسْلِمَكَ إِلَى قَبْرِكَ خَالِصاً فَانْظُرْ يَا شُرَيْحُ لَا تَكُونُ ابْتَعْتَ هَذِهِ الدَّارَ مِنْ غَيْرِ مَالِكَ أَوْ نَقَدْتَ الثَّمَنَ مِنْ غَيْرِ حَلَالِكَ فَإِذَا أَنْتَ قَدْ خَسِرْتَ دَارَ الدُّنْيَا وَ دَارَ الآْخِرَةِ»؛ نهج البلاغه، نامه ۳.
- ↑ محمدی صیفار، مهدی، اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی، ص ۲۵۸.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۵.
- ↑ «أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِيءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ فَوَاللَّهِ مَا كَنَزْتُ مِنْ دُنْيَاكُمْ تِبْراً وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً وَ لَا أَعْدَدْتُ لِبَالِي ثَوْبِي طِمْراً وَ لَا حُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً وَ لَا أَخَذْتُ مِنْهُ إِلَّا كَقُوتِ أَتَانٍ دَبِرَةٍ»؛ نهج البلاغه، نامه ۴۵.
- ↑ محمدی صیفار، مهدی، اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی، ص ۲۵۹.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۳۱۹.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۳.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۳.
- ↑ ر.ک: هیئت تحریریه بنیاد نهج البلاغه، مسایل جامعهشناسی از دیدگاه امام علی(ع)، ص۱۳۷-۱۴۱.
- ↑ محمدی صیفار، مهدی، اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی، ص ۲۶۱.
- ↑ علی رضا شایان مهر، دایرة المعارف تطبیقی علوم اجتماعی، ص۳۶۲.
- ↑ علی رضا شایان مهر، دایرة المعارف تطبیقی علوم اجتماعی، ص۳۶۶.
- ↑ محمدی صیفار، مهدی، اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی، ص ۲۶۲.
- ↑ «أَلَا وَ هِيَ الْمُتَصَدِّيَةُ الْعَنُونُ وَ الْجَامِحَةُ الْحَرُونُ وَ الْمَائِنَةُ الْخَئُونُ وَ الْجَحُودُ الْكَنُودُ وَ الْعَنُودُ الصَّدُودُ وَ الْحَيُودُ الْمَيُودُ حَالُهَا انْتِقَالٌ وَ وَطْأَتُهَا زِلْزَالٌ وَ عِزُّهَا ذُلٌّ وَ جِدُّهَا هَزْلٌ وَ عُلْوُهَا سُفْلٌ دَارُ حَرَبٍ وَ سَلَبٍ وَ نَهْبٍ وَ عَطَبٍ»
- ↑ «ای مؤمنان! اگر (دین) خداوند را یاری کنید او نیز شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد» سوره محمد، آیه ۷.
- ↑ «کیست که به خداوند وامی نیکو دهد تا (خداوند) آن را برای وی دو چندان کند و او را پاداشی ارزشمند باشد؟» سوره حدید، آیه ۱۱.
- ↑ «و سپاهیان آسمانها و زمین از آن خداوند است و خداوند، پیروزمند فرزانهای است» سوره فتح، آیه ۷.
- ↑ «با آنکه گنجینههای آسمانها و زمین از آن خداوند است» سوره منافقون، آیه ۷.
- ↑ «بیگمان خداوند است که بینیاز ستوده است» سوره حج، آیه ۶۴.
- ↑ «تا شما را بیازماید که کدام نکوکردار ترید» سوره هود، آیه ۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ١٨٣.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۵۸.
- ↑ محمدی صیفار، مهدی، اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی، ص ۲۶۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳۷.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۷.
- ↑ محمدی صیفار، مهدی، اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی، ص ۲۶۵.
- ↑ «وَ فِي اللَّهِ لِكُلٍّ سَعَةٌ وَ لِكُلٍّ عَلَى الْوَالِي حَقٌّ بِقَدْرِ مَا يُصْلِحُهُ وَ لَيْسَ يَخْرُجُ الْوَالِي مِنْ حَقِيقَةِ مَا أَلْزَمَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ ذَلِكَ إِلَّا بِالاهْتِمَامِ وَ الِاسْتِعَانَةِ بِاللَّهِ وَ تَوْطِينِ نَفْسِهِ عَلَى لُزُومِ الْحَقِّ وَ الصَّبْرِ عَلَيْهِ فِيمَا خَفَّ عَلَيْهِ أَوْ ثَقُلَ فَوَلِّ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۲۶.
- ↑ محمدی صیفار، مهدی، اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی، ص ۲۶۵.