پیراهن امام مهدی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۲۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون امام مهدی(ع) است. "امام مهدی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام مهدی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • در روایات فراوانی گفته شده برخی از میراث پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) نزد حضرت مهدی(ع) است؛ از جمله آن‏ها پیراهن پیامبر(ص) است: یعقوب بن شعیب از امام صادق(ع) روایت کرده است که آن حضرت فرمود: "آیا پیراهن قائم را که با بر تن داشتن‏ آن قیام کند، نشانت ندهم؟ عرض کردم: چرا؟ پس آن حضرت‏ جعبه‌‏ای خواست و آن را گشود و از آن، پیراهن کرباسی را بیرون آورد. آن را باز کرد. ناگاه دیدم در آستین چپ آن، خون مشاهده می‌‏شود. سپس فرمود: این، پیراهن رسول خدا(ص) است. روزی که دندان‏‌های پیشین آن حضرت ضربه دید، آن را بر تن داشت و قائم در این پیراهن قیام خواهد کرد. راوی گوید: من آن خون را بوسیدم و بر گونه خویش نهادم. سپس امام صادق(ع) آن را در هم پیچید و برداشت"[۱].
  • همچنین ابو بصیر از حضرت صادق(ع) نقل کرده است: "پیراهن رسول خدا(ص) که در روز اُحد به تن داشت، بر تن او است [۲]
  • البته در برخی روایات نیز لباس حضرت مهدی(ع) همان لباس حضرت علی(ع) بیان شده است.
  • حماد بن عثمان گوید: در خدمت امام صادق(ع) فرمود: "بهترین لباس هر زمان، لباس اهل آن زمان است؛ ولی هنگامی که قائم ما اهل بیت قیام کرد، لباس علی(ع) را بر تن کرده و به روش آن حضرت عمل خواهد کرد[۳][۴].

پیراهن امام مهدی در موعودنامه

  • در روایات از لباس مخصوصی برای حضرت مهدی (ع) به هنگام ظهور یاد شده است. گاهی از پیراهن رسول خدا (ص) سخن گفته شده و گاه از پیراهن یوسف (ع) به‌عنوان لباس حضرت به هنگام ظهور نام برده شده است. یعقوب بن شعیب می‌گوید:امام صادق (ع) فرمود: "آیا نمی‌خواهی پیراهنی را که حضرت قائم به هنگام ظهور، بر تن دارد به تو نشان دهم‌؟ عرض کردم: البته مایلم آن را ببینم. حضرت، صندوقچه‌ای را خواست و آن را گشود و از آن پیراهن کرباسی بیرون آورد و آن را باز کرد که در گوشه آستین چپ آن لکه خونی بود. امام (ع) فرمود: این پیراهن پیامبر (ص) است و در روزی که چهار دندان پیشین حضرت را (در جنگ احد) شکستند، ان را بر تن داشت و حضرت قائم (ع) در حالی که این پیراهن را بر تن دارد، قیام می‌کند. من آن خون را بوسیدم و بر دیده خود نهادم. ان‌گاه حضرت، لباس را پیچیده و برداشت"[۵].
  • مفضل بن عمر می‌گوید:امام صادق (ع) فرمود: "می‌دانی پیراهن یوسف چه بود؟ گفتم: خیر، فرمود: "چون برای ابراهیم (ع) آتش افروختند، جبرئیل برای او پیراهنی آورد و بر تن او پوشاند تا گرما و سرما به او آسیب نرساند. چون وفات او فرارسید، ان را در جلد دعایی قرار داد و به بازوی فرزندش اسحاق آویخت. او نیز آن را به یعقوب داد. ان‌گاه که یوسف متولد شد، یعقوب آن را در بازوی یوسف قرار داد. بر یوسف نیز حوادثی گذشت تا این‌که عزیز مصر شد، چون یوسف آن را در آن‌جا از جلد بیرون آورد، یعقوب (ع)، بوی آن را شنید و این سخن خداوند در قرآن است که در حکایت یوسف از قول یعقوب می‌فرماید: "و من بوی یوسف را استشمام می‌کنم، اگر مرا به خطا نسبت ندهید"[۶] و آن همان پیراهنی است که از بهشت فرود آمده است". عرض کردم: قربانت گردم؛آن پیراهن به دست چه کسی رسیده است‌؟ فرمود: "به دست اهل آن است؛ پیراهن، همراه قائم ماست، آن‌گاه که ظهور کند". سپس فرمود: "هر پیامبری که دانش یا چیزی دیگری را به ارث برده است، همه آن‌ها به محمد (ص) رسیده است"[۷][۸].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. نعمانی، الغیبة، ص ۲۴۳، ح ۴۲
  2. " يَكُونُ‏ عَلَيْهِ‏ قَمِيصُ‏ رَسُولِ‏ اللَّهِ‏ (ص) الَّذِي عَلَيْهِ يَوْمَ أُحُدٍ‏‏‏‏‏‏‏"، نعمانی، الغیبة، ص ۳۰۷، ح ۲
  3. " فَخَيْرُ لِبَاسِ‏ كُلِ‏ زَمَانٍ‏ لِبَاسُ‏ أَهْلِهِ‏ غَيْرَ أَنَ‏ قَائِمَنَا أَهْلَ‏ الْبَيْتِ‏ (ع) إِذَا قَامَ لَبِسَ ثِيَابَ عَلِيٍّ (ع) وَ سَارَ بِسِيرَةِ عَلِيٍّ (ع) ‏‏‏‏‏‏‏"، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۱۱، ح ۴
  4. سلیمیان، خدامراد،فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۱۳۷ - ۱۳۸.
  5. غیبة نعمانی، ص ۲۴۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۵؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۲.
  6. سوره یوسف، ۹۴.
  7. کافی، ج ۱، ص ۲۳۲؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۶۷۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۷ (به نقل از چشم‌اندازی به حکومت مهدی (ع)، طبسی، ص ۸۴).
  8. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص:۱۹۹.