بغداد

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Saqi (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۲۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون امام مهدی(ع) است. "امام مهدی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام مهدی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • پایتخت فعلی کشور عراق است، ولی در روزهای خلافت سلسله عباسی، شهری آرام در کنار سامرّا-پایتخت آن زمان-بود. پس از رحلت امام حسن عسکری (ع)، عثمان بن سعید به دستور امام مهدی (ع) به خاطر دور بودن بغداد از چشم‌انداز دشمن، و به علّت سخت‌گیری مأموران دولتی سامرّا، به سوی بغداد می‌رود تا بتواند وظیفه سنگینی را که بر دوش او گذاشته شده است، به بهترین صورت انجام دهد. بغداد را مرکز قرار دادن دارای رمزی است که پوشیده نیست. لازم است وکلای حضرت مهدی (ع) در جایی دور از فشارها و در محیطی نسبتا آزاد با توده ارادتمندان مواجه شوند، تا بتوانند در محدوده وسیع‌تری فعالیت‌های خود را گسترش دهند، در حالی که اگر در سامرّا بودند و یا دستگاه خلافت در همان روزهای اوّل غیبت، به بغداد منتقل شده بود، چنین امکانی برای وکلا قطعا نمی‌بود[۱]. عثمان بن سعید وقتی به بغداد مهاجرت کرد، منطقه کرخ که محل سکونت شیعیان بود را مرکز رهبری سازمان امامیه قرار داد[۲]. و اما شهر بغداد مرکز حکومت عباسیان در سال ١٤٨ ق. در زمان منصور دوانیقی بنا شد.
  • سپس گروه‌هایی از شیعیان در این شهر سکنی گزیدند. محله "کرخ" محله معروف شیعه‌نشین بغداد بود. مکتب علمی بغداد مکتب نوپایی بود که تحت‌تأثیر مکاتب کوفه و قم و مهاجرت عده‌ای از فقیهان و محدثان به این شهر شکل گرفت. احتمالا این مهاجرت‌ها از دهه‌های اول قرن سوم شروع شد. به‌طور قطع انتقال ائمه معصومین (ع) در همین ایام به بغداد و سپس سامرا، در این امر بی‌تأثیر نبود. دوران غیبت در واقع دوران تکرین این مکتب علمی بود، به‌طوری که پس از آن با گذشت چند دهه به شکوفایی رسید و در نیمه اول قرن چهارم با حضور عالمانی چون شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی به نقطه اوج خود دست یافت.
  • در عصر غیبت محدثان و فقیهان از نواحی مختلف به این شهر مهاجرت کردند. شاید نخستین این افراد عثمان بن سعید عمروی اولین نائب امام بود که پس از رحلت امام عسکری (ع) به بغداد آمد. پس از وی سایر نواب خاصه نیز در بغداد سکنی گزیدند. همین امر نوعی مرکزیت علمی برای این شهر پدید آورد. پیشگامان مکتب بغداد را باید عثمان بن سعید و پسر وی محمد بن عثمان دانست. در نزد عثمان بن سعید مسائل بسیاری از امام هادی و امام عسکری (ع) بود که از ایشان شنیده بود. محمد بن عثمان این مسائل را از پدرش گرفته و همراه با مسائل فقهی که خود از امام عسکری (ع)، شنیده بود در کتاب‌هایی گرد آورد. این کتاب‌ها بنا به خبری که از نواده وی رسیده و براساس وصیتش به حسین بن روح نوبختی و پس از او به ابو الحسن سمری آخرین نائب امام رسید. با این حال هیچ کتاب یا رساله مکتوبی از نائبان خاص امام (ع) ذکر نشده است. شاید عدم اقدام ایشان به تألیف ناشی از تقیه شدید آن‌ها بوده باشد. این در حالی است که ایشان به نحوی بر نگارش کتاب‌ها نظارت و اشراف داشتند و در سنجش صحّت و سقم آن‌ها اقدام می‌کردند.
  • در طیف مهاجران به بغداد نام محدثان بسیاری از کوفه را مشاهده می‌کنیم؛ مانند ابن عقبه شیبانی و علی بن محمد بن زبیر قرشی. همچنین کسانی از بصره، قم، ری و حتی سمرقند در میان آن‌ها مشاهده می‌شوند. در این میان مهاجرت افرادی چون علی بن محمد قزوینی که راوی کتب عیاشی بود و اولین کسی بود که کتاب‌های وی را به بغداد آورد و آمدن کلینی مؤلف کتاب الکافی در اواخر عمرش به بغداد بسیار حائز اهمیت و در تکوین کتب علمی بغداد مؤثر بود.
  • بدین‌ترتیب مکتب علمی بغداد تحت‌تأثیر اندیشه‌های متفاوت عالمان شیعه شکل گرفت. با این حال گرایش‌های کلامی و مباحث عقلی در حوزه بغداد غلبه داشت. این امر نیز طبعا ناشی از محیط‍‌ خاص بغداد و رویارویی دائم آن با اندیشه‌های کلامی و برخورد با فرقه‌های دائم آن با اندیشه‌های کلامی و برخورد با فرقه‌های مختلف بود. متکلمان شیعی بزرگی در عصر غیبت در این شهر ظهور کردند که از آن جمله حسن بن موسی نوبختی است. خاندان نوبختی ازخاندان‌های معروف بغداد و ایرانی‌نژاد بودند. ان‌ها با پذیرش اسلام به دربار عباسیان راه یافتند و از راه نشر علوم و حکمت خدمات شایانی کردند. بسیاری از افراد این خاندان در دستگاه خلافت مناصب اداری و دیوانی داشتند و چند تن به وزارت رسیدند. حسین بن روح خود از این خاندان بود. حسن بن موسی نوبختی (متوفا ٣١٠ ق.) متکلم و فیلسوف برجسته شیعه بود که در مباحث کلامی و فلسفی بر هم‌قطارانش برتری داشت. شخص دیگری از این خاندان ابو سهل اسماعیل بن علی نوبختی (متوفا ٣١١ ق.) است که او نیز از متکلمان مبرز بغداد بود. شیخ طوسی از وی با القاب و عناوین والایی یاد می‌کند و در الفهرست بیش از سی کتاب از وی نام می‌برد که اکثرا در مباحث کلامی است و موضوع آن‌ها امامت و ردّ بر سایر فرقه‌های شیعی و معتزلیان است.
  • کسان دیگری از خاندان نوبختی در این عصر می‌زیستند که هریک در علم و ادب سرآمد بودند از جمله ابو اسحاق ابراهیم بن نوبخت که کتاب الیاقوت را نوشت. در این عصر فقیهان بزرگ شیعی در بغداد می‌زیستند. از آن جمله محمد بن احمد بن جنید اسکافی که در نیمه اول قرن چهارم درگذشت. وی تصنیفات زیادی داشته، ولی بنا به گفته شیخ طوسی گویا به واسطه این‌که قایل به حجّیت قیاس بوده، کتاب‌های وی مطرود و متروک گشت[۳][۴].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. پژوهشی در زندگی امام مهدی (ع) و نگرشی به تاریخ غیبت صغری، ص ۲۶۷.
  2. تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۴۹.
  3. نشریه موعود، شماره ۳۳، ص ۶۴.
  4. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص:۱۶۹.