قرقیسیا

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۱۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون امام مهدی(ع) است. "امام مهدی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام مهدی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • شهری در شمال سوریه است که در محل التقای رود خابور با فرات قرار گرفته است. این شهر در سال ۱۹ هجری به دست مسلمانان فتح شد و "قرقیسیا" نامیده شد. این شهر مرکز تجارتی بوده و آوازه جهانی داشت[۱]. در روایات انقلاب‌ها و شورش‌های آخر الزمان آمده است: در قرقیسیا حادثه‌ای روی می‌دهد که هرگز از اول آفرینش جهان چنین حادثه‌ای روی نداده است و تا روزی که زمین و آسمان‌ها وجود دارد، چنین حادثه‌ای روی نخواهد داد. آن‌جا سفره گسترده الهی پهن می‌شود، وحوش و طیور برای خوردن گوشت جباران گرد می‌آیند، مرغان هوا و درندگان صحرا از آن می‌خورند و سیر می‌شوند[۲]. و در روایتی آمده که: برای اولاد عباس و مروان حادثه خونینی در قرقیسیا هست که جوان مقاوم را پیر می‌کند[۳].
  • آن‌چنان‌که از روایات برمی‌آید، نبرد قرقیسیا بر سر گنجی است که در ناحیه فرات پیدا می‌شود. ابن حماد به نقل از پیامبر (ص) از این گنج چنین گزارش می‌دهد: فرات، از کوهی از طلا و نقره پرده برمی‌دارد. پس بر سر آن جنگ می‌شود، به‌طوری که از هر نه نفر، هفت نفر کشته می‌شود. پس هرگاه آن را درک کردید، به آن نزدیک نشوید.
  • بنابر آن‌چه از روایات اهل سنت به دست می‌آید، طرفین درگیر در نبرد قرقیسیا، ترکان، رومیان و لشکر سفیانی هستند. و اما نبرد قرقیسیا، میان دو واقعه مهم صورت می‌گیرد: اول، خروج سفیانی و دوم، ظهور امام مهدی (ع)[۴][۵].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. قاموس الاعلام ترکی، ج ۵، ص ۳۶۱۵ (به نقل از روزگار رهایی، ج ۲، ص ۹۳۴).
  2. بشارة الاسلام، ص ۱۰۳؛ روزگار رهایی، ج ۲، ص ۱۱۰۹.
  3. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳۷؛ مجمع البحرین، ج ۴، ص ۹۶.
  4. نشریه موعود، شماره ۳۱، ص ۵۱ و ۵۲.
  5. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص:۵۶۱.