زهد امام مهدی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۰۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون امام مهدی(ع) است. "امام مهدی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام مهدی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • در روایات آمده که حضرت مهدی (ع)، زهدی علی‌گونه دارد. لباس حضرت زبر است، و غذایش غیر از جو با سبوس نیست[۱]. راوی می‌گوید در محضر امام صادق (ع) بودم، مردی به آن جناب عرضه داشت: اَصلَحَکَ الله یاد کرده‌ای که علی بن ابیطالب (ع) لباس خشن و زبر می‌پوشید، لباس چهار درهمی به تن می‌کرد و امثال این‌ها... و حال آن‌که لباس نو در بر تو می‌بینم‌؟ فرمود: "علی بن ابیطالب در زمانی آن‌طور لباس می‌پوشید تا انگشت‌نما و مورد انکار مورد نبود، ولی اگر امروز مثل آن لباس پوشیده شود، انگشت‌نما می‌شود. پس بهترین لباس هر زمان، لباس همان زمان است، مگر این‌که وقتی قائم ما اهل بیت (ع) به‌پا خیزد، لباس‌های علی (ع) را در بر می‌کند و روش او را پیش می‌گیرد"[۲]. از معلی بن خنیس روایت شده که گفت: روزی به حضرت ابو عبدالله صادق (ع) گفتم: قربانت شوم، ال فلان (یعنی بنی العباس) را به یاد آوردم و آن نعمت‌هایی که در آن هستند. پس با خود گفتم: اگر ریاست دست شما بود، ما هم با شما در نعمت بودیم و زندگی خوش داشتیم. فرمود: هیهات ای معلی! قسم به خداوند که اگر زمام امور در دست ما بود، جز بیداری شب‌ها و گشت‌وگذار و فعالیت روزها و جامه زبر پوشیدن و غذای سخت خوردن، چیزی دیگر نبود. پس این امر از ما برکنار شد"[۳]. از امام رضا (ع) منقول است که فرمود: "اگر قائم به‌پا خیزد، جز خون و عرق و رنج چیزی نیست. مردم سوار بر اسب‌ها هرسوی خواهند تاخت. لباس قائم (ع) زبر و غذایش سخت خواهد بود"[۴][۵].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۴.
  2. کافی، ج ۱، ص ۴۱۱.
  3. همان، ص ۴۱۰.
  4. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۸.
  5. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص:۳۸۸.