رجعت در امت‌های پیشین: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن' به '{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن')
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=100%|' به '{{عربی|')
خط ۱۱: خط ۱۱:
==مقدمه==
==مقدمه==
*در ده‌ها حدیث از [[رسول اکرم]] {{صل}} از طریق شیعه و سنّی نقل شده که آن‌چه در امّت‌های پیشین واقع شده در این امّت نیز واقع خواهد شد. ما در این‌جا برخی آیات مربوط‍‌ به وقوع رجعت در میان پیشینیان را می‌آوریم:
*در ده‌ها حدیث از [[رسول اکرم]] {{صل}} از طریق شیعه و سنّی نقل شده که آن‌چه در امّت‌های پیشین واقع شده در این امّت نیز واقع خواهد شد. ما در این‌جا برخی آیات مربوط‍‌ به وقوع رجعت در میان پیشینیان را می‌آوریم:
*{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}﴾}}<ref>سوره بقره، ۵۶.</ref>؛ "آن‌گاه شما را پس از مرگتان برانگیختیم تا شاید سپاسگزار باشید". این آیه در مورد هفتاد نفر از برگزیدگان قوم [[حضرت موسی]] {{ع}} است که حضرت موسی {{ع}} آن‌ها را از میان قوم خود برگزید و با خود به‌طور سینا برد تا بر جریان مکالمه‌اش با خدا و گرفتن الواح از جانب خدا شاهد باشند، و در نتیجه بنی اسرائیل صدور الواح را از جانب خدا تکذیب نکنند. چون به "طور" رسیدند و مکالمه حضرت موسی را با خدا مشاهده کردند، گفتند: "ای موسی! ما به تو ایمان نمی‌آوریم مگر این‌که خداوند را آشکارا به ما بنمایانی"، هرچه حضرت موسی آن‌ها را از این خواسته جاهلانه منع کرد، ان‌ها بر خواهش خود اصرار ورزیدند تا سرانجام صاعقه آمد و همه آن‌ها را نابود کرد. حضرت موسی {{ع}} عرضه داشت بار پروردگارا! اگر این هفتاد نفر زنده نشوند، من چگونه به سوی قوم بروم‌؟ آن‌ها مرا به قتل متّهم خواهند کرد. خداوند بر او منّت نهاد و آن‌ها را زنده کرد و همراه حضرت موسی به سوی خانه و کاشانه خود بازگشتند. در مورد سرگذشت این هفتاد نفر هیچ اختلافی نیست و صریح قرآن است که آن‌ها در اثر صاعقه جان سپردند و به درخواست حضرت موسی {{ع}} از نو زنده شدند که معنای "رجعت" چیزی جز زنده شدن پس از مرگ نیست.  
*{{عربی|﴿{{متن قرآن|ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}﴾}}<ref>سوره بقره، ۵۶.</ref>؛ "آن‌گاه شما را پس از مرگتان برانگیختیم تا شاید سپاسگزار باشید". این آیه در مورد هفتاد نفر از برگزیدگان قوم [[حضرت موسی]] {{ع}} است که حضرت موسی {{ع}} آن‌ها را از میان قوم خود برگزید و با خود به‌طور سینا برد تا بر جریان مکالمه‌اش با خدا و گرفتن الواح از جانب خدا شاهد باشند، و در نتیجه بنی اسرائیل صدور الواح را از جانب خدا تکذیب نکنند. چون به "طور" رسیدند و مکالمه حضرت موسی را با خدا مشاهده کردند، گفتند: "ای موسی! ما به تو ایمان نمی‌آوریم مگر این‌که خداوند را آشکارا به ما بنمایانی"، هرچه حضرت موسی آن‌ها را از این خواسته جاهلانه منع کرد، ان‌ها بر خواهش خود اصرار ورزیدند تا سرانجام صاعقه آمد و همه آن‌ها را نابود کرد. حضرت موسی {{ع}} عرضه داشت بار پروردگارا! اگر این هفتاد نفر زنده نشوند، من چگونه به سوی قوم بروم‌؟ آن‌ها مرا به قتل متّهم خواهند کرد. خداوند بر او منّت نهاد و آن‌ها را زنده کرد و همراه حضرت موسی به سوی خانه و کاشانه خود بازگشتند. در مورد سرگذشت این هفتاد نفر هیچ اختلافی نیست و صریح قرآن است که آن‌ها در اثر صاعقه جان سپردند و به درخواست حضرت موسی {{ع}} از نو زنده شدند که معنای "رجعت" چیزی جز زنده شدن پس از مرگ نیست.  
در این آیه، [[قرآن کریم]] تعبیر "مرگ" را به کار برده تا تصوّر نشود که آن‌ها مثلا به خواب رفته بودند و یا غشّ‌ کرده بودند، بلکه صریحا می‌فرماید: "شما را پس از مرگتان برانگیختیم".  
در این آیه، [[قرآن کریم]] تعبیر "مرگ" را به کار برده تا تصوّر نشود که آن‌ها مثلا به خواب رفته بودند و یا غشّ‌ کرده بودند، بلکه صریحا می‌فرماید: "شما را پس از مرگتان برانگیختیم".  
*[[عبدالله بن ابی بکر یشکری]] به خدمت [[امیر مؤمنان]] {{ع}} عرض کرد: گروهی از اصحاب شما خیال می‌کنند که پس از مرگ یک بار دیگر زنده شده به این جهان بازمی‌گردند. امیر مؤمنان به استناد آیاتی از [[قرآن کریم]]، در مورد رجعت استدلال نمودند و در پایان فرمودند: این هفتاد نفر برگزیدگان حضرت موسی پس از مرگ زنده شدند و به خانه‌های خود بازگشتند، ان‌گاه مدّتی زندگی کردند، غذا خوردند، ازدواج کردند، صاحب اولاد شدند و پس از فرا رسیدن اجلشان از دنیا رفتند<ref>بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۷۳ و ۱۲۹؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۰۱ و تفسیر صافی، ج ۴، ص ۷۷.</ref>.
*[[عبدالله بن ابی بکر یشکری]] به خدمت [[امیر مؤمنان]] {{ع}} عرض کرد: گروهی از اصحاب شما خیال می‌کنند که پس از مرگ یک بار دیگر زنده شده به این جهان بازمی‌گردند. امیر مؤمنان به استناد آیاتی از [[قرآن کریم]]، در مورد رجعت استدلال نمودند و در پایان فرمودند: این هفتاد نفر برگزیدگان حضرت موسی پس از مرگ زنده شدند و به خانه‌های خود بازگشتند، ان‌گاه مدّتی زندگی کردند، غذا خوردند، ازدواج کردند، صاحب اولاد شدند و پس از فرا رسیدن اجلشان از دنیا رفتند<ref>بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۷۳ و ۱۲۹؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۰۱ و تفسیر صافی، ج ۴، ص ۷۷.</ref>.
*آیه شریفه به خوبی امکان رجعت را اثبات می‌کند، به خصوص که امیر مؤمنان در حدیث فوق با این آیه به امکان رجعت استدلال نموده است<ref>تفسیر صافی، ج ۱، ص ۱۱۹.</ref>.
*آیه شریفه به خوبی امکان رجعت را اثبات می‌کند، به خصوص که امیر مؤمنان در حدیث فوق با این آیه به امکان رجعت استدلال نموده است<ref>تفسیر صافی، ج ۱، ص ۱۱۹.</ref>.
*{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ * فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}﴾}}<ref>سوره بقره، ۷۲، ۷۳.</ref>؛ "به یاد آورید هنگامی را که فردی را به قتل رساندید. سپس درباره قاتل او به نزاع پرداختید و خداوند آن‌چه را که مخفی می‌کردید آشکار می‌سازد. پس گفتیم که قسمتی از گاو را به مقتول بزنید (تا زنده شود و قاتل خود را معرفی کند) خداوند این‌گونه مردگان را زنده می‌کند و آیات خود را به شما نشان می‌دهد، شاید عقل خود را به کار ببرید".
*{{عربی|﴿{{متن قرآن| وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ * فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}﴾}}<ref>سوره بقره، ۷۲، ۷۳.</ref>؛ "به یاد آورید هنگامی را که فردی را به قتل رساندید. سپس درباره قاتل او به نزاع پرداختید و خداوند آن‌چه را که مخفی می‌کردید آشکار می‌سازد. پس گفتیم که قسمتی از گاو را به مقتول بزنید (تا زنده شود و قاتل خود را معرفی کند) خداوند این‌گونه مردگان را زنده می‌کند و آیات خود را به شما نشان می‌دهد، شاید عقل خود را به کار ببرید".
*این آیات در پیرامون حادثه قبلی است که در بنی اسرائیل روی داد و به امر خدا گاوی ذبح گردید و قسمتی از بدن گاو به مقتول زده شد و مقتول زنده شد و قاتل خود را معرّفی کرد. داستان از این قرار است: در میان [[بنی اسرائیل]] پیرمردی بود که ثروتی سرشار و نعمتی بی‌شمار و پسری یگانه داشت که پس از مرگ پدر همه آن ثروت به او منتقل می‌شد، ولی عموزاده‌گانش که تهی‌دست بودند بر او حسد کردند و او را به قتل رسانیدند و جسدش را در محله قومی دیگر انداختند و تهمت قتل را به آن‌ها بستند و به خونخواهی برخاستند. اختلاف شدیدی پدید آمد و کار پیکار به محضر حضرت موسی {{ع}} کشیده شد تا در میان آن‌ها داوری کند.  
*این آیات در پیرامون حادثه قبلی است که در بنی اسرائیل روی داد و به امر خدا گاوی ذبح گردید و قسمتی از بدن گاو به مقتول زده شد و مقتول زنده شد و قاتل خود را معرّفی کرد. داستان از این قرار است: در میان [[بنی اسرائیل]] پیرمردی بود که ثروتی سرشار و نعمتی بی‌شمار و پسری یگانه داشت که پس از مرگ پدر همه آن ثروت به او منتقل می‌شد، ولی عموزاده‌گانش که تهی‌دست بودند بر او حسد کردند و او را به قتل رسانیدند و جسدش را در محله قومی دیگر انداختند و تهمت قتل را به آن‌ها بستند و به خونخواهی برخاستند. اختلاف شدیدی پدید آمد و کار پیکار به محضر حضرت موسی {{ع}} کشیده شد تا در میان آن‌ها داوری کند.  
*[[حضرت موسی]] {{ع}} به وحی خدا فرمود تا ماده گاوی ذبح کنند و زبان آن گاو را بر تن مقتول بزنند تا زنده گردد و قاتل خود را معرّفی کند.  
*[[حضرت موسی]] {{ع}} به وحی خدا فرمود تا ماده گاوی ذبح کنند و زبان آن گاو را بر تن مقتول بزنند تا زنده گردد و قاتل خود را معرّفی کند.  
*هر گاو ماده‌ای را که ذبح می‌کردند کفایت می‌کرد، ولی با پرسش‌های بیجا کار خود را دشوار ساختند و در هربار نشانه‌هائی گفته شد که آن نشانه فقط‍‌ با یک گاو تطبیق نمود که از آن کودکی یتیم بود. به ناگزیر آن را به قیمت بسیار گزافی خریدند و سر بریدند و قسمتی از بدن گاو را به بدن مقتول زدند، او با قدرت الهی زنده شد و گفت: ای پیامبر خدا! مرا پسرعمویم به قتل رسانیده است، نه آن‌ها که به قتل متّهم شده‌اند. [[حضرت موسی]] {{ع}} امر فرمود پسرعمویش را قصاص کردند<ref>تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۰۸-۱۱۲؛ نور الثقلین، ج ۱، ص ۸۷-۸۹؛ تفسیر صافی، ج ۱، ص ۱۲۴-۱۳۰؛ المیزان، ج ۱، ص ۲۰۴.</ref>. از [[امام حسن عسکری]] {{ع}} روایت شده که شخص مقتول ٦٠ سال داشت. هنگامی که به اذن خدا زنده شد، خدای تبارک و تعالی ٧٠ سال دیگر به او عمر داد و ١٣٠ سال عمر کرد و تا پایان عمر از نشاط‍‌ و تندرستی و سلامتی حواسّ‌ برخوردار بود<ref>تفسیر صافی، ج ۱، ص ۱۲۹؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۱۰.</ref>. در این آیه تصریح شده که آن مقتول پس از کشته شدن یک بار دیگر زنده شد و طبق اخبار، ٧٠ سال دیگر زندگی کرد و "رجعت" چیزی جز این نیست. این آیه دلیل روشنی بر امکان رجعت و امکان آفرینش مجدّد انسان در رجعت و قیامت است.
*هر گاو ماده‌ای را که ذبح می‌کردند کفایت می‌کرد، ولی با پرسش‌های بیجا کار خود را دشوار ساختند و در هربار نشانه‌هائی گفته شد که آن نشانه فقط‍‌ با یک گاو تطبیق نمود که از آن کودکی یتیم بود. به ناگزیر آن را به قیمت بسیار گزافی خریدند و سر بریدند و قسمتی از بدن گاو را به بدن مقتول زدند، او با قدرت الهی زنده شد و گفت: ای پیامبر خدا! مرا پسرعمویم به قتل رسانیده است، نه آن‌ها که به قتل متّهم شده‌اند. [[حضرت موسی]] {{ع}} امر فرمود پسرعمویش را قصاص کردند<ref>تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۰۸-۱۱۲؛ نور الثقلین، ج ۱، ص ۸۷-۸۹؛ تفسیر صافی، ج ۱، ص ۱۲۴-۱۳۰؛ المیزان، ج ۱، ص ۲۰۴.</ref>. از [[امام حسن عسکری]] {{ع}} روایت شده که شخص مقتول ٦٠ سال داشت. هنگامی که به اذن خدا زنده شد، خدای تبارک و تعالی ٧٠ سال دیگر به او عمر داد و ١٣٠ سال عمر کرد و تا پایان عمر از نشاط‍‌ و تندرستی و سلامتی حواسّ‌ برخوردار بود<ref>تفسیر صافی، ج ۱، ص ۱۲۹؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۱۰.</ref>. در این آیه تصریح شده که آن مقتول پس از کشته شدن یک بار دیگر زنده شد و طبق اخبار، ٧٠ سال دیگر زندگی کرد و "رجعت" چیزی جز این نیست. این آیه دلیل روشنی بر امکان رجعت و امکان آفرینش مجدّد انسان در رجعت و قیامت است.
*{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ}}﴾}}<ref>سوره بقره، ۲۴۳.</ref>؛ "آیا ندیدی آنان را که از بیم مرگ از خانه‌های خود بیرون رفتند و آن‌ها هزاران تن بودند، پس خداوند به آن‌ها گفت: بمیرید. سپس آنان را زنده کرد، بی‌گمان خدا بر مردم صاحب فضل است و لکن بسیاری از مردم سپاسگزاری نمی‌کنند". این آیه در مورد قومی است که از ترس طاعون از وطن خود گریختند و خداوند آن‌ها را مدّتی طولانی بمیراند و به سبب دعای یکی از پیامبران به نام "حزقیل" همه آن‌ها را زنده کرد و روزگاری زندگی کردند و به اجل طبیعی از دنیا رفتند<ref>المیزان، ج ۲، ص ۲۸۳؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۳۴؛ و روضه کافی، ج ۱، ص ۲۸۲.</ref>.
*{{عربی|﴿{{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ}}﴾}}<ref>سوره بقره، ۲۴۳.</ref>؛ "آیا ندیدی آنان را که از بیم مرگ از خانه‌های خود بیرون رفتند و آن‌ها هزاران تن بودند، پس خداوند به آن‌ها گفت: بمیرید. سپس آنان را زنده کرد، بی‌گمان خدا بر مردم صاحب فضل است و لکن بسیاری از مردم سپاسگزاری نمی‌کنند". این آیه در مورد قومی است که از ترس طاعون از وطن خود گریختند و خداوند آن‌ها را مدّتی طولانی بمیراند و به سبب دعای یکی از پیامبران به نام "حزقیل" همه آن‌ها را زنده کرد و روزگاری زندگی کردند و به اجل طبیعی از دنیا رفتند<ref>المیزان، ج ۲، ص ۲۸۳؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۳۴؛ و روضه کافی، ج ۱، ص ۲۸۲.</ref>.
*آیه ۲۵۹ سوره بقره در مورد "عُزَیر" است که روزی در مسیر خود به دهکده ویرانی رسید که دیوارهای خراب و سقف‌های واژگون و استخوان‌های پوسیده و بدن‌های از هم گسیخته سکوت مرگباری را به وجود آورده بود. عزیر از الاغ پیاده شد و زنبیل‌های انجیر و انگور را پهلوی خود گذاشت و افسار الاغ را بست و به دیوار باغ تکیه داد و درباره آن مردگان به اندیشه پرداخت، که این مردگان چگونه زنده می‌شوند و این پیکرهای پراکنده شده چگونه گرد می‌آیند و به صورت پیشین برمی‌گردند. خداوند در این حال او را قبض روح کرد و صد سال تمام در آن‌جا بود و بعد از صد سال خداوند او را زنده کرد. چون عزیر زنده شد تصوّر کرد که از خوابی گران برخاسته است. پس به جست و جوی الاغ و زنبیل‌ها و کوزه آب پرداخت. فرشته‌ای به سوی او آمد و پرسید: ای عزیر! چه مدّت در این‌جا درنگ کرده‌ای‌؟ گفت: یک روز و یا قسمتی از یک روز. فرشته گفت: بلکه تو صد سال در این‌جا درنگ کرده‌ای. در این صد سال طعام و نوشابه‌ات تغییر نکرده است، ولی الاغت را ببین که چگونه استخوان‌هایش از هم پاشیده است. اکنون بنگر که خداوند چگونه آن را زنده می‌سازد.
*آیه ۲۵۹ سوره بقره در مورد "عُزَیر" است که روزی در مسیر خود به دهکده ویرانی رسید که دیوارهای خراب و سقف‌های واژگون و استخوان‌های پوسیده و بدن‌های از هم گسیخته سکوت مرگباری را به وجود آورده بود. عزیر از الاغ پیاده شد و زنبیل‌های انجیر و انگور را پهلوی خود گذاشت و افسار الاغ را بست و به دیوار باغ تکیه داد و درباره آن مردگان به اندیشه پرداخت، که این مردگان چگونه زنده می‌شوند و این پیکرهای پراکنده شده چگونه گرد می‌آیند و به صورت پیشین برمی‌گردند. خداوند در این حال او را قبض روح کرد و صد سال تمام در آن‌جا بود و بعد از صد سال خداوند او را زنده کرد. چون عزیر زنده شد تصوّر کرد که از خوابی گران برخاسته است. پس به جست و جوی الاغ و زنبیل‌ها و کوزه آب پرداخت. فرشته‌ای به سوی او آمد و پرسید: ای عزیر! چه مدّت در این‌جا درنگ کرده‌ای‌؟ گفت: یک روز و یا قسمتی از یک روز. فرشته گفت: بلکه تو صد سال در این‌جا درنگ کرده‌ای. در این صد سال طعام و نوشابه‌ات تغییر نکرده است، ولی الاغت را ببین که چگونه استخوان‌هایش از هم پاشیده است. اکنون بنگر که خداوند چگونه آن را زنده می‌سازد.
*عزیر تماشا می‌کرد و می‌دید که استخوان‌های الاغ به یکدیگر متّصل شد و گوشت آن‌ها را پوشانید و به حالت اوّلیه برگشت. هنگامی که عزیر به شهر بازآمد و به کسان خود گفت من عزیر هستم باور نکردند، پس تورات را از حفظ‍‌ خواند. ان‌گاه باور کردند، زیرا کسی جز او تورات را از حفظ‍‌ نداشت<ref>تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۹؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۷۰ و تفسیر کشاف، ج ۱، ص ۳۰۷.</ref>. از [[امیر مؤمنان]] {{ع}} روایت شده که هنگامی که عزیر از خانه بیرون رفت همسرش حامله بود و عزیر ٥٠ ساله بود، چون به خانه‌اش بازگشت او با همان طراوت ٥٠ سالگی بود و پسرش ١٠٠ ساله بود<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۷۰؛ تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۹؛ نور الثقلین، ج ۱، ص ۲۶۹؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۴۹.</ref>.  
*عزیر تماشا می‌کرد و می‌دید که استخوان‌های الاغ به یکدیگر متّصل شد و گوشت آن‌ها را پوشانید و به حالت اوّلیه برگشت. هنگامی که عزیر به شهر بازآمد و به کسان خود گفت من عزیر هستم باور نکردند، پس تورات را از حفظ‍‌ خواند. ان‌گاه باور کردند، زیرا کسی جز او تورات را از حفظ‍‌ نداشت<ref>تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۹؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۷۰ و تفسیر کشاف، ج ۱، ص ۳۰۷.</ref>. از [[امیر مؤمنان]] {{ع}} روایت شده که هنگامی که عزیر از خانه بیرون رفت همسرش حامله بود و عزیر ٥٠ ساله بود، چون به خانه‌اش بازگشت او با همان طراوت ٥٠ سالگی بود و پسرش ١٠٠ ساله بود<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۷۰؛ تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۹؛ نور الثقلین، ج ۱، ص ۲۶۹؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۴۹.</ref>.  

نسخهٔ ‏۱۷ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۷:۲۵

این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون امام مهدی(ع) است. "امام مهدی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام مهدی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • در ده‌ها حدیث از رسول اکرم (ص) از طریق شیعه و سنّی نقل شده که آن‌چه در امّت‌های پیشین واقع شده در این امّت نیز واقع خواهد شد. ما در این‌جا برخی آیات مربوط‍‌ به وقوع رجعت در میان پیشینیان را می‌آوریم:
  • ﴿﴿ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۱]؛ "آن‌گاه شما را پس از مرگتان برانگیختیم تا شاید سپاسگزار باشید". این آیه در مورد هفتاد نفر از برگزیدگان قوم حضرت موسی (ع) است که حضرت موسی (ع) آن‌ها را از میان قوم خود برگزید و با خود به‌طور سینا برد تا بر جریان مکالمه‌اش با خدا و گرفتن الواح از جانب خدا شاهد باشند، و در نتیجه بنی اسرائیل صدور الواح را از جانب خدا تکذیب نکنند. چون به "طور" رسیدند و مکالمه حضرت موسی را با خدا مشاهده کردند، گفتند: "ای موسی! ما به تو ایمان نمی‌آوریم مگر این‌که خداوند را آشکارا به ما بنمایانی"، هرچه حضرت موسی آن‌ها را از این خواسته جاهلانه منع کرد، ان‌ها بر خواهش خود اصرار ورزیدند تا سرانجام صاعقه آمد و همه آن‌ها را نابود کرد. حضرت موسی (ع) عرضه داشت بار پروردگارا! اگر این هفتاد نفر زنده نشوند، من چگونه به سوی قوم بروم‌؟ آن‌ها مرا به قتل متّهم خواهند کرد. خداوند بر او منّت نهاد و آن‌ها را زنده کرد و همراه حضرت موسی به سوی خانه و کاشانه خود بازگشتند. در مورد سرگذشت این هفتاد نفر هیچ اختلافی نیست و صریح قرآن است که آن‌ها در اثر صاعقه جان سپردند و به درخواست حضرت موسی (ع) از نو زنده شدند که معنای "رجعت" چیزی جز زنده شدن پس از مرگ نیست.

در این آیه، قرآن کریم تعبیر "مرگ" را به کار برده تا تصوّر نشود که آن‌ها مثلا به خواب رفته بودند و یا غشّ‌ کرده بودند، بلکه صریحا می‌فرماید: "شما را پس از مرگتان برانگیختیم".

  • عبدالله بن ابی بکر یشکری به خدمت امیر مؤمنان (ع) عرض کرد: گروهی از اصحاب شما خیال می‌کنند که پس از مرگ یک بار دیگر زنده شده به این جهان بازمی‌گردند. امیر مؤمنان به استناد آیاتی از قرآن کریم، در مورد رجعت استدلال نمودند و در پایان فرمودند: این هفتاد نفر برگزیدگان حضرت موسی پس از مرگ زنده شدند و به خانه‌های خود بازگشتند، ان‌گاه مدّتی زندگی کردند، غذا خوردند، ازدواج کردند، صاحب اولاد شدند و پس از فرا رسیدن اجلشان از دنیا رفتند[۲].
  • آیه شریفه به خوبی امکان رجعت را اثبات می‌کند، به خصوص که امیر مؤمنان در حدیث فوق با این آیه به امکان رجعت استدلال نموده است[۳].
  • ﴿﴿ وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ * فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۴]؛ "به یاد آورید هنگامی را که فردی را به قتل رساندید. سپس درباره قاتل او به نزاع پرداختید و خداوند آن‌چه را که مخفی می‌کردید آشکار می‌سازد. پس گفتیم که قسمتی از گاو را به مقتول بزنید (تا زنده شود و قاتل خود را معرفی کند) خداوند این‌گونه مردگان را زنده می‌کند و آیات خود را به شما نشان می‌دهد، شاید عقل خود را به کار ببرید".
  • این آیات در پیرامون حادثه قبلی است که در بنی اسرائیل روی داد و به امر خدا گاوی ذبح گردید و قسمتی از بدن گاو به مقتول زده شد و مقتول زنده شد و قاتل خود را معرّفی کرد. داستان از این قرار است: در میان بنی اسرائیل پیرمردی بود که ثروتی سرشار و نعمتی بی‌شمار و پسری یگانه داشت که پس از مرگ پدر همه آن ثروت به او منتقل می‌شد، ولی عموزاده‌گانش که تهی‌دست بودند بر او حسد کردند و او را به قتل رسانیدند و جسدش را در محله قومی دیگر انداختند و تهمت قتل را به آن‌ها بستند و به خونخواهی برخاستند. اختلاف شدیدی پدید آمد و کار پیکار به محضر حضرت موسی (ع) کشیده شد تا در میان آن‌ها داوری کند.
  • حضرت موسی (ع) به وحی خدا فرمود تا ماده گاوی ذبح کنند و زبان آن گاو را بر تن مقتول بزنند تا زنده گردد و قاتل خود را معرّفی کند.
  • هر گاو ماده‌ای را که ذبح می‌کردند کفایت می‌کرد، ولی با پرسش‌های بیجا کار خود را دشوار ساختند و در هربار نشانه‌هائی گفته شد که آن نشانه فقط‍‌ با یک گاو تطبیق نمود که از آن کودکی یتیم بود. به ناگزیر آن را به قیمت بسیار گزافی خریدند و سر بریدند و قسمتی از بدن گاو را به بدن مقتول زدند، او با قدرت الهی زنده شد و گفت: ای پیامبر خدا! مرا پسرعمویم به قتل رسانیده است، نه آن‌ها که به قتل متّهم شده‌اند. حضرت موسی (ع) امر فرمود پسرعمویش را قصاص کردند[۵]. از امام حسن عسکری (ع) روایت شده که شخص مقتول ٦٠ سال داشت. هنگامی که به اذن خدا زنده شد، خدای تبارک و تعالی ٧٠ سال دیگر به او عمر داد و ١٣٠ سال عمر کرد و تا پایان عمر از نشاط‍‌ و تندرستی و سلامتی حواسّ‌ برخوردار بود[۶]. در این آیه تصریح شده که آن مقتول پس از کشته شدن یک بار دیگر زنده شد و طبق اخبار، ٧٠ سال دیگر زندگی کرد و "رجعت" چیزی جز این نیست. این آیه دلیل روشنی بر امکان رجعت و امکان آفرینش مجدّد انسان در رجعت و قیامت است.
  • ﴿﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ[۷]؛ "آیا ندیدی آنان را که از بیم مرگ از خانه‌های خود بیرون رفتند و آن‌ها هزاران تن بودند، پس خداوند به آن‌ها گفت: بمیرید. سپس آنان را زنده کرد، بی‌گمان خدا بر مردم صاحب فضل است و لکن بسیاری از مردم سپاسگزاری نمی‌کنند". این آیه در مورد قومی است که از ترس طاعون از وطن خود گریختند و خداوند آن‌ها را مدّتی طولانی بمیراند و به سبب دعای یکی از پیامبران به نام "حزقیل" همه آن‌ها را زنده کرد و روزگاری زندگی کردند و به اجل طبیعی از دنیا رفتند[۸].
  • آیه ۲۵۹ سوره بقره در مورد "عُزَیر" است که روزی در مسیر خود به دهکده ویرانی رسید که دیوارهای خراب و سقف‌های واژگون و استخوان‌های پوسیده و بدن‌های از هم گسیخته سکوت مرگباری را به وجود آورده بود. عزیر از الاغ پیاده شد و زنبیل‌های انجیر و انگور را پهلوی خود گذاشت و افسار الاغ را بست و به دیوار باغ تکیه داد و درباره آن مردگان به اندیشه پرداخت، که این مردگان چگونه زنده می‌شوند و این پیکرهای پراکنده شده چگونه گرد می‌آیند و به صورت پیشین برمی‌گردند. خداوند در این حال او را قبض روح کرد و صد سال تمام در آن‌جا بود و بعد از صد سال خداوند او را زنده کرد. چون عزیر زنده شد تصوّر کرد که از خوابی گران برخاسته است. پس به جست و جوی الاغ و زنبیل‌ها و کوزه آب پرداخت. فرشته‌ای به سوی او آمد و پرسید: ای عزیر! چه مدّت در این‌جا درنگ کرده‌ای‌؟ گفت: یک روز و یا قسمتی از یک روز. فرشته گفت: بلکه تو صد سال در این‌جا درنگ کرده‌ای. در این صد سال طعام و نوشابه‌ات تغییر نکرده است، ولی الاغت را ببین که چگونه استخوان‌هایش از هم پاشیده است. اکنون بنگر که خداوند چگونه آن را زنده می‌سازد.
  • عزیر تماشا می‌کرد و می‌دید که استخوان‌های الاغ به یکدیگر متّصل شد و گوشت آن‌ها را پوشانید و به حالت اوّلیه برگشت. هنگامی که عزیر به شهر بازآمد و به کسان خود گفت من عزیر هستم باور نکردند، پس تورات را از حفظ‍‌ خواند. ان‌گاه باور کردند، زیرا کسی جز او تورات را از حفظ‍‌ نداشت[۹]. از امیر مؤمنان (ع) روایت شده که هنگامی که عزیر از خانه بیرون رفت همسرش حامله بود و عزیر ٥٠ ساله بود، چون به خانه‌اش بازگشت او با همان طراوت ٥٠ سالگی بود و پسرش ١٠٠ ساله بود[۱۰].
  • داستان عزیر یکی از روشن‌ترین ادلّه رجعت است که معصومین (ع) به آن استدلال نموده‌اند و دانشمندان شیعه در طول چهارده قرن در کتاب‌های تفسیری و عقیدتی به آن استناد نموده‌اند که از آن جمله است شیخ طوسی در تبیان، شیخ مفید در اجوبه مسائل عکبریه، شیخ صدوق در اعتقادات، شیخ طبرسی در احتجاج و شیخ حرّ عاملی در ایقاظ‍‌ و...[۱۱].
  • نظیر این داستان در مورد "ارمیا" یکی از پیامبران بنی اسرائیل نیز نقل شده که داستانش بسیار شیرین و مفصّل است که برای اختصار از نقل آن صرف‌نظر می‌کنیم. علاقمندان به منابع یاد شده در پاورقی مراجعه فرمایند[۱۲].
  • روایات وارده از معصومین (ع) در مورد "ارمیا" و "عزیر" به قدری فراوان است که برای خواننده اطمینان می‌آورد که این داستان دو بار اتّفاق افتاده، یک بار برای "ارمیا" و یک بار دیگر برای "عزیر". از این رهگذر مرحوم فیض کاشانی نیز پس از نقل روایات وارده می‌فرماید: این احادیث را می‌توانیم چنین جمع کنیم که این داستان دو بار روی داده است، یک بار برای "ارمیا" هنگامی که کشته‌های "بخت‌نصّر" را دید و در مورد زنده شدن آن‌ها در اندیشه فرورفت و یک بار دیگر برای "عزیر" هنگامی که جنازه‌های اصحابش را روی هم انباشته دید و در مورد برانگیخته شدن آن‌ها به فکر فرو رفت[۱۳]. داستان مردی که صد سال مرد و سپس به زندگی بازگشت، (عزیر، ارمیا و یا هردو) برای اثبات امکان رجعت به قدری روشن و صریح است که به هیچ توضیحی نیاز ندارند[۱۴].
  • مواردی از رجعت در عهد امامان معصوم (ع) اتّفاق افتاده که هفتاد مورد آن را محدّث بزرگوار مرحوم شیخ حرّ عاملی گرد آورده است[۱۵]. فضل بن شاذان از اصحاب امام رضا (ع) بیش از ده مورد از موارد رجعت در امّت اسلامی را از طریق اهل سنت در کتاب "ایضاح" خود نقل کرده است[۱۶].
  • ده‌ها روایت از طریق شیعه سنی به ما رسیده است که هرچه در اقوام گذشته روی داده بدون کم و زیاد در این امّت نیز روی خواهد داد. رسول اکرم (ص) می‌فرماید: "آن‌چه در امّت‌های پیشین واقع شده، موبه‌مو در این امّت نیز واقع خواهد شد"[۱۷].
  • از آن‌چه آوردیم، نتیجه می‌گیریم:
  1. رجعت در امّت‌های پیشین واقع شده است.
  2. آن‌چه در امّت‌های پیشین واقع شود، در امّت اسلامی نیز واقع خواهد شد.
  3. ده‌ها آیه از قرآن کریم از وقوع رجعت در امّت اسلامی خبر داده است.
  4. چند مورد در امّت اسلامی واقع شده و هزاران مورد دیگر پس از قیام قائم (ع) واقع خواهد شد.
  • روی این بیان هرکس به قرآن و آورنده آن ایمان داشته باشد راهی ندارد جز این‌که "رجعت" را نیز باور کند[۱۸].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. سوره بقره، ۵۶.
  2. بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۷۳ و ۱۲۹؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۰۱ و تفسیر صافی، ج ۴، ص ۷۷.
  3. تفسیر صافی، ج ۱، ص ۱۱۹.
  4. سوره بقره، ۷۲، ۷۳.
  5. تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۰۸-۱۱۲؛ نور الثقلین، ج ۱، ص ۸۷-۸۹؛ تفسیر صافی، ج ۱، ص ۱۲۴-۱۳۰؛ المیزان، ج ۱، ص ۲۰۴.
  6. تفسیر صافی، ج ۱، ص ۱۲۹؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۱۰.
  7. سوره بقره، ۲۴۳.
  8. المیزان، ج ۲، ص ۲۸۳؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۳۴؛ و روضه کافی، ج ۱، ص ۲۸۲.
  9. تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۹؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۷۰ و تفسیر کشاف، ج ۱، ص ۳۰۷.
  10. مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۷۰؛ تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۹؛ نور الثقلین، ج ۱، ص ۲۶۹؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۴۹.
  11. بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۲۸-۱۳۱ و الایقاظ، ص ۷۹.
  12. تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۴۶-۲۴۹؛ تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۴-۲۶۹؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۱۴۰؛ نور الثقلین، ج ۱، ص ۲۶۸-۲۷۵ و بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۳۶۰.
  13. تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۹.
  14. رجعت، محمد خادمی شیرازی، ص ۱۱۲.
  15. الایقاظ، ص ۱۸۸-۲۳۱.
  16. الایضاح، ص ۱۸۹-۱۹۶.
  17. الایقاظ، ص ۴۱ و ۹۹؛ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۵۹ و ۱۲۹ و ۴۰.
  18. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص:۳۵۳-۳۵۷.